اتفاق در مهدی موعود (علیه السلام)

اتفاق در مهدی موعود (علیه السلام)

نویسنده: سید علی اکبر قرشی

فهرست

مقدمه دفتر..................4
مقدمه مؤلف..................6
فرمایش پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره خلفای دوازده گانه..................13

توجیه حدیث..................15

نظری به تأویلهای سه گانه..................18

یک اعتراف جالب..................28
مهدی شخصی نه مهدی نوعی..................29
ولادت حضرت مهدی (علیه السلام)..................58
مهدی موعود (علیه السلام) وحکومت جهانی..................95
فهرست منابع ومآخذ کتاب..................100

مقدمه دفتر
باسمه تعالی

اعتقاد به یک منجی جهانی، اختصاص به اسلام ندارد بلکه تمامی مذاهب جهان، منتظر روزی هستند که شخصیتی الهی ظهور نموده وکاخهای بیداد زورمندان وزر اندوزان را ویران کند، بلکه باید گفت: هر انسان آگاه واندیشمندی درمی یابد که این وضع نابهنجار کنونی جهان واین مسیر غیر طبیعی در زندگی بشر، از هیچ دوامی برخوردار نیست وباید در انتظار مصلحی بود که پا به عرصه رزم نهد وبا توانی شگرف در برابر همه طاغوتهای جهان، با قامتی استوار بپا خیزد وآنان را از اریکه های قدرت، به زیر کشیده وزندگی را به راه درست خویش بازگرداند.
در میان تمامی معتقدان به وجود نجاتبخشِ انسانهای به زنجیر کشیده شده، دین اسلام بویژه (مذهب شیعه)، اهتمامی خاص برای این مساءله قایل است ومنجی جهان را حضرت مهدی (علیه السلام) از سلاله پاک پیامبر می داند؛ چرا که جهان، هرگز نمی تواند از امامی راستین، خالی باشد، در نتیجه انسانها نیز موظفند که از چنین رهبری پیروی کنند. والبته پر واضح است چنین امامی جز با امامان شیعه - که با علی بن ابی طالب (علیه السلام) جانشین به حق پیامبر شروع شده وبا امام زمان، مهدی موعود (علیه السلام) خاتمه پیدا می کند - تطبیق ندارد.
از این رو، مؤلف محترم در کتاب حاضر کوشش نموده تا با استناد به

(٤)

روایات اسلامی، این حقیقت را به اثبات رساند که تنها نجاتبخش ستمدیدگان وبرپا کننده عدل جهانی، در کوتاه سخن، پیاده کننده مذهبِ به حق؛ یعنی دین مبین اسلام، همان (مهدی موعود) دوازدهمین امام مورد اعتقاد ما شیعیان است که به فرمان خود پیامبر از سوی پروردگار حکیم، تعیین شده است.
این دفتر، پس از بازبینی مجدد وویرایشی نو، اثر مذکور را به زیور چاپ آراسته وبه علاقه مندان صلح وعدالت واقعی، عرضه می دارد؛ به آن امید که چونان چراغی فروزان، مسیر تکامل پرخطرشان را روشن ساخته وان شاء الله مورد پذیرش حقتعالی قرار گیرد.
در خاتمه، از خوانندگان محترم تقاضا داریم؛ چنانچه هرگونه انتقاد یا پیشنهادی دارند به آدرس:
قم - دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
صندوق پستی 749/ بخش فارسی ارسال دارند.

با تشکر فراوان
دفتر انتشارات اسلامی
وابسته به جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم

(٥)

مقدمه مؤلف
بسم الله الرحمن الرحیم

اَلْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمِینَ عَدَدَ اللَّیالِی وَالدُّهُورِ وصَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ مِنَ الْیوْمِ اِلی یوْمٍ ینْفَخُ فِی الصُّورِ.
در طول قرون متمادی، کتابهای زیادی در باره حضرت مهدی موعود - صلوات الله علیه - نوشته شده است، ولی هیچیک از آنها به سبک این کتاب نیست(1). در این کتاب با استفاده از منابع اهل سنّت اثبات می شود که شیعه واهل سنّت در باره امام زمان (علیه السلام) متفق القول هستند ووحدت نظر دارند. به عبارت دیگر: اهل سنّت نیز مانند شیعه می گویند: مهدی موعود (علیه السلام) فرزند نهم امام حسین وفرزند چهارم امام رضا وفرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیهم السلام) است ودر سال 255 هجری در شهر (سامرّا) از مادری به نام (نرجس) متولّد شده است ودر آخرالزمان نیز ظهور کرده وحکومت جهانی واحدی تشکیل خواهد داد.
من وقتی که در اثر مطالعات به این حقیقت، ملهم وواقف شدم، کتابهای دیگر را در این زمینه مورد بررسی قرار دادم تا ببینم که آیا آنان این سبک (وحدت نظر شیعه واهل سنّت در باره مهدی موعود - عجل الله تعالی

------------

(1) تا آنجا که من می دانم.

(٦)

فرجه الشریف -) را مستقلاً تعقیب کرده اند یا نه؟ تا کارم عمل تکراری نشود، ولی دیدم آنان - جزاهم الله خیراً - مطالب را از شیعه واهل سنّت به صورت کلّی نقل کرده اند وسبک فوق را بالاستقلال در نظر نگرفته اند مانند کتاب (المهدی) تألیف آیت الله صدر - قدس سرّه - که اکثر مطالب آن از کتب برادران اهل سنّت جمع آوری شده است. وهمچنین کتاب شریف (الامام المهدی عند اهل السّنة) تألیف جناب (مهدی فقیه ایمانی) که مطالب 56 کتاب از کتب معتبر برادران اهل سنّت را در باره حضرت مهدی (علیه السلام) عکسبرداری کرده وبه صورت دو کتاب وزین، در آورده است - جزاهم الله خیراً -.
واخیراً نیز پس از آنکه یادداشتهای کتاب را فراهم نمودم وبرای تکمیل آنها به کتابخانه های آستان قدس وحوزه مقدسه قم سفر کرده ونوشتن کتاب را شروع نمودم، کتاب پرارزش (من هو المهدی (علیه السلام)) تألیف جناب (ابوطالب تجلیل) به دستم رسید، بعد از مطالعه این کتاب دیدم اکثر مطالب من به طور گسترده در آن گردآوری شده است. به همین خاطر ابتدا به فکر افتادم که از کار خود منصرف شوم، ولی بعداً دیدم آن کتاب هم در عین حال که خواسته های مرا در بر دارد، سبک مرا بالاستقلال تعقیب نکرده است؛ زیرا من می خواستم کتابی نوشته شود که در عین مختصر بودن، اتفاق شیعه واهل سنّت را بالاستقلال در باره حضرت مهدی - صلوات الله علیه - اثبات نماید ودیگر گفته نشود: فرق میان شیعه واهل سنّت آن است که اهل سنّت می گویند مهدی موعود را قبول داریم، ولی ایشان هنوز متولد نشده ومعلوم نیست چه کسی است فقط اینقدر می دانیم که از نسل حضرت فاطمه وحضرت حسین (علیهما السلام) خواهد بود. وشیعه می گوید مهدی موعود - عجل الله تعالی فرجه الشریف - متولد شده ودر قید حیات است وهر وقت خداوند بخواهد ظهور می کند.

* * *

این کتاب، دارای سه فصل ومجموعاً در سه مطلب خلاصه می شود. در

(٧)

مطلب اوّل اثبات می شود که منظور ومراد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از حدیث متواتر: (یکونُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً) دوازده امام؛ علی بن ابی طالب ویازده فرزندش (علیهم السلام) هستند ونمی شود گروه دیگری مراد باشد.
در مطلب دوّم اثبات می شود: مهدی موعود - صلوات الله علیه - که آمدنش به طور متواتر از رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده، فرزند نهم امام حسین وفرزند چهارم امام رضا وفرزند بلافصل حضرت امام حسن عسکری (علیهم السلام) است وشخص مجهول ونامعلومی نیست.
ودر مطلب سوّم، اقوال حدود چهل نفر از بزرگان اهل سنّت نقل می شود که همه آنان ولادت امام زمان (علیه السلام) را نوشته وولادت او را به طور قطع ویقین بیان داشته اند. بدین طریق شیعه واهل سنّت در باره مهدی موعود (علیه السلام) به توافق می رسند ومعلوم می شود که شهرت عدم ولادت آن حضرت ونسبت مجهول بودنش، بی اساس است.

* * *

همه مطالب کتاب، بدون استثنا از کتب برادران اهل سنّت جمع آوری شده ونگارنده از این کار دو نظر داشته است؛ یکی اینکه: برادران اهل سنّت موقع مطالعه آن عذری نیاورند وبگویند که این مطالب در کتابهای ما نیست، دیگر آنکه: سبب تحکیم اعتقاد مطالعه کنندگان شیعه شود وبدانند آنچه آنان عقیده دارند مورد تصدیق اهل سنّت نیز می باشد. این مزیت کتاب به نظر من سبب نزدیک شدن اهل سنّت وشیعه نسبت به یکدیگر خواهد گردید وگر نه می بایست مانند کتابهای دیگر، با کیفیتی مخصوص تاءلیف نمایم نظیر: کتاب غیبت محمّد بن ابراهیم نعمانی، معاصر مرحوم کلینی وکمال الدین صدوق وغیبت شیخ طوسی وکفایة الاثر محمّد بن علی خزّاز رازی وعاشر بحار ومنتخب الاثر آیت الله صافی - جزاهم الله خیرا - ودهها کتاب دیگر.
نا گفته نماند که جوّ حاکم در دورانهای بنی امیه وبنی عباس ونظیر آنان

(٨)

سبب گردید که بسیاری از حقایق اسلامی به دست فراموشی سپرده شود ودر میان مسلمانان گسترش نیابد وترویج نشود ودر مقابل، بسیاری از چیزها که هماهنگ با آنان بود به وجود آمد وتبلیغ شد نظیر مسأله (جبر، خلق قرآن) وامثال آنها.
جلال الدین عبدالرحمان سیوطی(2) در حالات یزید بن عبدالملک بن مروان - که بعد از عمر بن عبدالعزیز به حکومت رسید - می نویسد: او چون خلافت را به دست گرفت گفت: مانند عمر بن عبدالعزیز رفتار کنید، اطرافیان او چهل نفر شیخ (عالم درباری) را پیش او حاضر کردند وهمه آنان شهادت دادند که بر خلفا حساب وعذابی نیست! واو بعد از چهل روز از خلافتش (از عدالت وتقوا، به ظلم وبی بندوباری) برگشت. ببینید حقایق را به چه وضعی در آوردند.
(موقعی که منصور عباسی از مالک بن انس امام مذهب مالکی خواست کتاب (موطّأ) را بنویسد تا مردم را بر فقه او وادار نماید، با او شرط کرد که باید در کتاب خود از علی بن ابی طالب (علیه السلام) حدیثی نقل ننمایی(3) ونیز به او گفت: از شوّاذ بن مسعود وشدائد بن عمر ورخصتهای ابن عبّاس اجتناب کن!)(4).
به هر حال، در اثر جریانهای اشاره شده وانزوای امامان (علیهم السلام)، شهادت، تبعید وزندانی شدن آنان ومخالفت صددرصدِ خلفا با مطرح شدن اهل بیت (علیهم السلام) سبب گردید که (مسأله مهدویت) در میان برادران اهل سنت به دست فراموشی سپرده شود واین مقدار که در کتابها نقل شده ومحفوظ مانده از کرامات بلکه از معجزات است که خداوند خواسته است حجت، بر همه اهل اسلام تمام شود. امروز که وضع زمان عوض شده، امید است دانشمندان اسلامی، این حقایق را ترویج کرده ووظیفه الهی خویش را در رابطه با این حقیقت ادا نمایند.

------------

(2) جلال الدین عبدالرحمان سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 246.
(3) امام الصادق والمذاهب الاربعة، ج 2، ص 555 به نقل از: مقدّمة النص ابن عبدالبرّ، ص 9.
(4) مقدمه موطّأ، ص 12 از: عبدالوهّاب وعبداللطیف.

(٩)

من این کتاب را در حدّ سعه وامکانات خویش نوشته ام، امیدوارم محققین والامقام اسلامی که امکانات واطلاعات بیشتری دارند، این هدف را تعقیب کرده وکتابهای مفصّل وقانع کننده تری در این زمینه تألیف نمایند. از خداوند متعال خواهانم که کتاب من با این سبک نوین، فتح البابی برای دانشمندان اسلامی باشد؛ بزرگانی که در حوزه های علمیه زندگی می کنند وبه کتابهای متنوع وبیشتری دسترسی دارند، بهتر می توانند از عهده این کار برآیند وخدمت ارزنده ای به اسلام ومسلمین بنمایند.
اکنون که بحمد الله (مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی) به دستور مقام معظّم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در ایران تشکیل یافته ومی خواهد از این راه با حول وقوّه الهی، وحدت اسلامی را آن مقدار که امکان دارد تحقّق بخشد، لازم است نویسندگان محترم اسلامی از این قبیل کتابها بسیار بنویسند وقطعاً در راه وحدت اسلامی اثر بس درخشانی خواهد داشت.
در گذشته که (دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه) در مصر تشکیل گردید، هر سه ماه یک مجلّه به نام (رسالة الاسلام) منتشر می کرد. در شماره چهارم از سال دوّم، مقاله ای نشر شد که در آن حدیث (اِنّی تارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ کتابَ اللهِ وَعِتْرَتِی...) را (کتاب الله وسنّتی!!) نقل کرده بود. در همان وقت به امر مرحوم آیت الله بروجردی یکی از فضلای قم به نام آقای شیخ (قوام الدین قمی) رساله ای تحت عنوان (حدیث الثقلین) نوشت ودر آن رساله، مأخذ این حدیث را از کتب صحاح، مسانید، سنن، تفسیر وتواریخ حتی از کتب لغت که به مناسبتی نقل شده بود، جمع نمود که در حدود پنجاه کتاب معتبر بلکه بیشتر رسید. آنگاه همان رساله را به (دارالتقریب) فرستاد ودر باره آن نظر خواهی کرد، دارالتقریب آن را با هزینه خود چاپ ونشر کرد ودر مقدمه آن چنین نوشت: (امّا بعد، این رساله مختصری است در رابطه با حدیث ثقلین که آن را علامه فاضل شیخ محمَّد قوام الدین وشنوی

(١٠)

تألیف کرده است).
این رساله در عین مختصر بودن، همه روایات واسانید این حدیث را شامل است. مؤلف در تألیف آن، راه حکمت واعتدال را رفته واز مجادله وعداوت احتراز جسته است ومطالب خویش را بادلایلی استدلال کرده که شیعه واهل سنّت آن را می پسندد. دارالتقریب این رساله را بدان جهت نشر کرد که مورد اتفاق دو طایفه بزرگ مؤمنین در اصول تشریع است. سنت پاک رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از ثابت ترین اساسهاست که اهل اسلام، دین خود را بر آن پایه گذاری می کنند. هر روایتی که از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از هر طریقی که باشد وقتی صحیح بودن آن معلوم شد، بر مؤمنین است که از صمیم قلب آن را قبول نمایند وبه حکم آن گردن نهند وامتثال نمایند: (فَلاَ وَرَبِّک لا یؤْمِنُونَ حَتّی یحَکمُوک فِیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فِی اَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیتَ ویسَلِّمُوا تَسْلِیماً)(5).
این کتاب، همه احادیث وارده در باره مهدی موعود (علیه السلام) را از پراکندگی رهانیده وآنها را در یک ردیف قرار می دهد ومصداق احادیثی را که به طور مطلق وارد شده اند تعیین می کند به طوری که خواننده بعد از مطالعه آن، هر جا حدیثی در رابطه با آن حضرت ببیند فوراً نظرش به امام زمانی که فرزند نهم امام حسین (علیه السلام) وفرزند بلافصل حضرت عسکری (علیه السلام) ومولود سال 255 ه. ق سامرّاست، منصرف خواهد شد. وهمچنین در نقل مطالب وذکر اسامی، کاملاً جانب احترام مراعات شده است وهرگز به فکر مبارزه طلبی، مجادله وتشدید تفرقه نبوده ایم بلکه با حسن نیت وملاحظه برادری ورسیدن به توافق به

------------

(5) (نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان به حقیقت، اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت ونزاعشان تنها تو را حاکم کنند وآنگاه به هر حکمی که (به سود وزیان آنان) کنی هیچگونه اعتراضی در دل نداشته وکاملاً از دل وجان تسلیم فرمان تو باشند)، (سوره نساء، آیه 65).

(١١)

مضمون: (اُدْعُ اِلی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوعِظَةِ الْحَسَنَةِ...)(6) قدم برداشته ایم؛ زیرا راه صحیح ومورد رضای خدا وطریقی که بتواند در قلوب، اثر بگذارد همین است.
از خداوند متعال خواستاریم زحمتی که در تألیف آن کشیده شده به منّ وکرم خویش قبول فرماید وبرای مؤلف، ذخیره آخرت قرار دهد واهل اسلام را از آن بهره مند گرداند: (اِنّهُ نِعْمَ الْمُجِیبُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ).
نا گفته نماند که یادداشتهای کتاب قبلاً تهیه شده بود ولی نوشتن آن در سوّم صفرالخیر 1411 مطابق 3/6/69 شروع شد ودر 23 ربیع الثانی 1411 مطابق 21/8/69 به پایان رسید.

ارومیه - سید علی اکبر قرشی

* * *

------------

(6) ((ای رسول ما) خلق را به حکمت وبرهان وموعظه نیکو به راه خدا دعوت کن...)، (سوره نحل، آیه 124).

(١٢)

فرمایش پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در باره خلفای دوازده گانه

امام احمد بن حنبل از جابر بن سمره نقل کرده می گوید: شنیدم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
(یکونُ بَعدی اِثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً کلُّهُمْ مِنْ قُریشٍ؛
یعنی:
بعد از من دوازده نفر خلیفه خواهند بود که همه آنان از قریش هستند)(7).
این حدیث در سطح عجیبی از آن حضرت نقل شده که به هیچ وجه قابل شک وتردید نیست واهل حدیث به متواتر بودن آن اذعان کرده اند؛ مثلاً احمد بن حنبل آن را در مسند خویش، ج 5، با 34 سند از جابر بن سمره نقل می کند بدین طریق: ج 5، ص 86 با یک سند، ص 87 با دو سند، ص 88 با دو سند، ص 89 با یک سند، ص 90 با سه سند، ص 92 با دو سند، ص 93 با سه سند، ص 94 با یک سند، ص 95 با یک سند، ص 96 با دو سند، ص 97 با یک سند، ص 98 با چهار سند، ص 99 با سه سند، ص 100 با یک سند، ص 101 با دو سند، ص 106 با دو سند، ص 107 با دو سند، ص 108 با یک سند ودر بعضی از آنها به جای (خلیفه) کلمه (امیر) ذکر شده است. می شود گفت: مسند جابر بن سمره را در نقل احمد بن حنبل نوعاً این حدیث تشکیل می دهد(8). ودر

------------

(7) مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 92.
(8) نگارنده این مطلب را اوّل بار در کتاب منتخب الاثر، ص 12 دیدم، آنگاه به مسنداحمد مراجعه کرده ومحلهایش را شمردم، مطابق نقل منتخب الاثر، 34 طریق بود.

(١٣)

ینابیع المودّه(9) نقل شده است که (کلُّهُمْ مِنْ بَنِی هاشِمٍ؛ همه آنان از بنی هاشم هستند).
این حدیث در صحیح بخاری(10) از جابر بن سمره چنین نقل شده است:
(قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِی یقُولُ: یکونُ اِثْنا عَشَرَ اَمِیراً فَقَالَ کلِمَةً لَمْ اَسْمَعْها فَقالَ اَبِی اِنَّهُ قَالَ: کلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ).
یعنی:
(شنیدم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: دوازده نفر امیر خواهند بود، کلمه دیگری فرمود که من نشیندم، پدرم گفت: پیامبر فرمود: همه آنان از قریش خواهند بود).
ابو میسای ترمذی آن را در صحیح(11) خود به عبارت: (یکونُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ أَمِیراً... کلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ) نقل کرده واضافه می کند که حدیثی است حسن وصحیح ومی افزاید که این حدیث از ابن مسعود وعبد الله بن عمر نیز نقل شده است.
(مسلم بن حجاج نیشابوری) آن را در صحیح(12) خود با شش طریق نقل نموده است. ونیز ابو داوود آن را در سنن خود نقل می کند(13). همچنین حاکم نیشابوری(14) وصاحب کنزالعمّال(15) آن را با سه طریق از ضحاک بن قیس وجابر بن سمره وابن مسعود نقل کرده اند.
سیوطی می گوید: (این حدیث با الفاظ مختلف منقول است وآنگاه آن را با

------------

(9) ینابیع الموده، باب 77، ص 445.
(10) صحیح بخاری، ج 9، قبل از باب اخراج الخصوم، ص 101.
(11) صحیح ترمذی، ج 4، کتاب الفتن، باب ما جاء فی الخلفاء، ص 501.
(12) صحیح مسلم، ج 2، کتاب الاماره، باب اوّل، ص 121 و122.
(13) سنن ابوداوود، ج 2، کتاب المهدی، ص 421.
(14) مستدرک حاکم، ج 3، کتاب معرفة الصحابه (ذکر جابر بن سمره) ص 617.
(15) کنز العمّال، حاشیه، مسند احمد، ج 5، ص 312.

(١٤)

نُه عبارت نقل می کند)(16) حافظ بن حجر از عبد الله بن عمر نقل کرده می گوید: از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) شنیدم که می فرمود:
(یکونُ خَلْفِی اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً، أبُو بَکرٍ لا یلْبَثُ اِلاّ قَلِیلاً؛
یعنی:
بعد از من دوازده نفر خلیفه خواهند شد، ابوبکر زندگی نمی کند مگر مدت کوتاهی).
بعد می گوید: قسمت اوّل این حدیث، متّفق علیه است، بخاری ومسلم ودیگران آن را با طرق عدیده نقل کرده اند(17).
نا گفته نماند که: لازم نیست بیشتر از این در باره این حدیث شریف صحبت شود؛ زیرا صحت وحتمی بودن آن جای بحث نیست وهمه آن را قبول کرده وبه صدورش از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) اذعان نموده اند، مهم این است که بدانیم منظور آن حضرت از این دوازده نفر چه اشخاصی هستند؟
توجیه حدیث
گفتیم: مهم آن است که بدانیم مراد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از این دوازده خلیفه چه کسانی هستند؟ خلفای بنی امیه نمی شود مراد باشند؛ زیرا آنان چهارده نفر بودند نه دوازده نفر واسامی آنان به نقل از (مروج الذهب مسعودی) به قرار ذیل می باشد:
(معاویة بن ابی سفیان، یزید بن معاویه، معاویة بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان، ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک، هشام بن عبدالملک، ولید بن یزید بن عبدالملک، یزید بن الولید، ابراهیم بن الولید ومروان محمد الحمار).
خلفای بنی عباس نیز یقیناً منظور نیستند؛ زیرا آنان 37 نفر بودند واز طرف دیگر کسانی که غیر از اینان خلافت کرده اند عددشان به دوازده نفر نمی رسد

------------

(16) سیوطی، تاریخ الخلفاء، فصل مدت خلافت در اسلام، ص 10.

(17) ابن حجر، صواعق محرقه، فصل ثالث از باب اوّل، ص 18.

(١٥)

وآنان عبارتند از: خلفای اربعه وامام حسن (علیه السلام) وعبد الله بن زبیر. بنابراین باید این دوازده نفر را مشخص کرد؛ زیرا قطعاً رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) چیز گزافی نفرموده ونیز قصد معماگویی هم - نعوذ بالله - نداشته است.
به نظر شیعه مراد از این حدیث، امامان دوازده گانه یعنی علی بن ابی طالب ویازده فرزند او (علیهم السلام) هستند. اما روایات برادران اهل سنّت نیز - چنانکه خواهد آمدصریحند در اینکه منظور آن حضرت، (امامان دوازده گانه اند). ولی عجیب این است که می بینیم علمای آنان به این روایات توجّه نکرده ویا از آنها غفلت نموده وتأویلهای گوناگونی را برای حدیث ذکر کرده اند واحتمالات مختلفی را ابراز نموده اند.
حافظبن حجرعسقلانی درذیل حدیث فوق،سه احتمال از سه نفر نقل می کند:
احتمال اوّل: از قاضی عیاض است که می گوید:
(لَعَلَّ الْمُرادَ بِالاِثْنَی عَشَرَ فِی هذِهِ الاَحادِیثِ وَما شابَهَها اَنَّهُمْ یکونُونَ فِی مُدَّةِ عِزَّةِ الْخِلافَةِ وقُوَّةِ اْلاِسْلامِ وَاسْتِقامَةِ اُمُورِهِ...).
یعنی:
(احتمال دارد منظور رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) آن باشد که بعد از من در زمان قدرت وعزّت اسلام، دوازده نفر خلیفه خواهند بود واین عدّه تا زمان ولید بن یزید که در زمان او فتنه ها بروز کرد وتا سقوط بنی امیه وتسلط بنی عباس ادامه داشت به وجود آمده اند)(18).
ابن حجر پس از نقل این احتمال می گوید: (سخن قاضی عیاض بهترین احتمالی است که گفته شده، مؤید این سخن آن است که در بعضی روایات آمده است:
(کلُّهُمْ یجْتَمِعُ عَلَیهِ النّاسُ؛
یعنی:
مردم بر حکومت آن دوازده نفر، گردن می نهند).
توضیح مطلب آن است که:
مردم بعد از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بر حکومت ابوبکر، عمر، عثمان وعلی تا جریان حکمین اجتماع کرده اند وپس از واقعه

------------

(18) ابن حجر، فتح الباری در شرح صحیح بخاری، ج 13، ص 212.

(١٦)

حکمین، معاویه خویش را خلیفه خواند وپس از صلح حسن مجتبی همه بر حکومت معاویه جمع شدند وپس از معاویه به حکومت یزید گردن نهادند؛ زیرا کار حسین بن علی (علیهما السلام) پیشرفتی نکرد وقبل از تشکیل حکومت، کشته شد.
پس از یزید اختلاف به وجود آمد تا بالا خره بعد از قتل عبد الله بن زبیر کار عبدالملک مروان بالا گرفت وهمه، حکومت وی را پذیرفتند، در زمان چهار پسر عبدالملک یعنی: ولید، سلیمان، یزید وهشام، وضع بدین منوال بود ولی عمر بن عبدالعزیز را که میان سلیمان ویزید به خلافت رسید نباید به حساب آورد؛ زیرا اجتماع فوق در عصر او نبود.
پس، خلفای اربعه، معاویه، یزید، عبدالملک وچهار فرزندش می شوند یازده نفر، دوازدهمین نفر را هم می شود ولید بن یزید بن عبدالملک به حساب آورد که بعد از عمویش (هشام) مردم بر حکومت او اجتماع کردند وبعد از چهار سال حکومت بر او شوریده وخونش را ریختند واز آن روز فتنه ها به وجود آمد واحوال متغیر گردید ودیگر اجتماعی حاصل نشد؛ زیرا مغرب اقصی از دست عباسی ها خارج گردید ومروانیان بر آن حکومت کردند وکار به ضعف گرایید واز خلافت جز اسمی باقی نماند.
احتمال دوّم:
آن است که در صفحه 213 از ابوالحسن بن منادی نقل کرده که گفته است: شاید منظور از (یکونُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً) آن دوازده نفری است که بعد از مهدی موعود خواهند آمد. در کتاب دانیال نبی آمده: چون مهدی از دنیا برود، پنج نفر از فرزندان سبط اکبر (امام حسن (علیه السلام)) وپنج نفر از فرزندان سبط اصغر (امام حسین (علیه السلام)) به خلافت می رسند که آخرین آنان حکومت را به طور وصیت به یکی از فرزندان سبط اکبر می سپارد وبعد از او پسرش در جای وی می نشیند وعدد به دوازده نفر می رسد.
احتمال سوّم:
نظر ابن جوزی است که می گوید: شاید منظور دوازده نفر خلیفه تا قیام قیامت باشند که همه آنان عمل به حق خواهند کرد گر چه از هم

(١٧)

فاصله داشته باشند، مؤید این احتمال روایتی است که مسدّد در مسند کبیر خود از ابوالخلد نقل می کند که در ذیل خبر فرموده:
(کلُّهُمْ یعْمَلُ بِالْهُدی ودِینِ الْحَقِّ).
نا گفته نماند که حافظ ابن حجر(19) وجلال الدین سیوطی(20)، قول قاضی عیاض وسخن فتح الباری را نقل وقبول کرده اند وهر دو در تعیین احتمال سوم که منظور دوازده خلیفه تا قیامتند، گفته اند که: (آنان عبارتند از ابوبکر، عمر، عثمان، علی (علیه السلام)، حسن (علیه السلام)، معاویه، عبد الله بن زبیر، عمر بن عبدالعزیز واحتمالاً مهدی عباسی که او در میان عباسیان مانند عمر بن عبدالعزیز در بنی امیه است ونیز طاهر عباسی که مردی عادل بود، می ماند دو نفر شاید یکی از آنها (مهدی موعود) باشد که او نیز از اهل بیت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است).
(اما باید گفت: اینان یازده نفر می شوند ونفر دوازدهمی را ذکر نکرده اند.) محمود احمد العینی در کتاب عمدة القاری در شرح صحیح بخاری نظیر سخن قاضی وفتح الباری را گفته است.
نظری به تأویلهای سه گانه
نا گفته نماند که حدیث:
(یکونُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً)
متواتر ویقینی است ودر آن شکی وجود ندارد؛ چنانکه از صواعق نقل شد. از طرف دیگر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) - نعوذ بالله - قصد معماگویی نداشته تا ما با استحسان یا با پاره ای از مرجّحات، گروهی را تعیین کرده وبه رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نسبت بدهیم. وانگهی این محدّثان ومورّخان هر سه تأ ویل را به صورت (احتمال) و(شاید) گفته اند؛ لذا بجاست مورد ارزیابی وبررسی ونقد قرار گیرد. با توجه به این مطالب، نظر خویش را در رابطه با هر سه تأویل بیان می کنیم:
اوّلاً:
اگر مراد از خلیفه دوازده گانه آنانی باشند که قاضی عیاض گفته است

------------

(19) ابن حجر، صواعق محرقه، فصل سوم از باب اول، ص 18 و19.
(20) تاریخ الخلفاء، فصل: مدت خلافت در اسلام، ص 12 و13.

(١٨)

در آن صورت چه نتیجه ای بر این حدیث مترتب می شود؟ به عبارت دیگر: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) که به حکم (ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی * اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْی یوحی)(21) همه چیز را از منبع وحی آسمانی دریافت می کرد می خواسته است چه مطلبی را تفهیم کند؟ واز اینکه از میان یک گروه شما دوازده نفر تعیین کنید وآنان بعد از من خلیفه می شوند، چه فایده ای را در نظر گرفته بود؟ این - نعوذ بالله - به معمّاگویی شبیه تر است تا بیان حقیقت.
ثانیاً:
قاضی عیاض می گوید: شاید منظور، خلفایی است که در زمان قدرت اسلام وعزّت خلافت، حکومت می کردند. به قضایای ذیل توجه فرمایید تا ببینیم آیا آن وقت، وقت عزّت خلافت وقدرت اسلام بود؟!
مسعودی در حالات ولید بن یزید بن عبدالملک (که قاضی عیاض زمان او را زمان عزّت خلافت می داند) می نویسد: روزی ولید آیه (وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ کلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ * مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ ویسْقی مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ)(22) را خواند وپس از خواندن این دو آیه خشمگین شد به طوری که قرآن مجید را در جایی نصب کرد وتیرباران نمود! تا کلام الله پاره پاره شد واین دو شعر را خواند:

اَتُوعِدُ کلَّ جَبّارٍ عَنِیدٍ * * * فَهَا اَنا ذاک جَبَّارٌ عَنیدُ
اِذا ما جِئْتَ رَبَّک یوْمَ حَشْرٍ * * * فَقُلْ یا رَبِّ خَرَّقَنِی الْوَلیدُ

یعنی:
(آیا تو هر جبّار لجوج را می ترسانی؟ بدانکه آن جبّار لجوج، من هستم، وقتی که روز قیامت پیش پروردگارت آمدی، بگو خدایا ولید مرا پاره پاره کرد!)(23).
سیوطی در حالات ولید می نویسد: او فاسق ودایم الخمر بود، حرمتهای

------------

(21) سوره نجم، آیه 4 - 3.
(22) (والبته فتح وفیروزی (برحسب وعده ما) نصیب رسولان الهی است ونصیب هر ستمگر جبار، هلاکت وحرمان است از پی هر گردنکش عنود، آتش دوزخ خواهد بود وآبی که می آشامد در دوزخ، آب پلید چرکین است)، (سوره ابراهیم، آیه 14 - 15)
(23) مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 187.

(١٩)

خدا را از بین برد، خواست شراب را بر بام کعبه بنوشد! که مردم بر وی شوریدند واو را به قتل رساندند وچون سر بریده ولید را پیش برادرش سلیمان آوردند، گفت: خدایش لعنت کند، او شارب خمر، فاسق ولاابالی بود، حتی می خواست با من لواط کند! (فَقالَ بُعْداً لَهُ اَشْهَدُ اَنَّهُ کانَ شَرُوباً لِلْخَمْرِ، ماجِناً فاسِقاً وَلَقَدْ راوَدَنِی عَنْ نَفْسِی)(24).
آیا می توان گفت در زمان او خلافت، عزیز واسلام قوی بود؟! تا قاضی عیاض بگوید: (یحْتَمَلُ اَنْ یکونَ الْمُرادُ اَنَّهُمْ یکونُونَ فِی مُدَّةِ عِزَّةِ الْخِلافَةِ وَقُوَّةِ الاِسْلامِ وَاِسْتِقامَةِ اُمُورِهِ...) وبعد اضافه کند که یکی از آن دوازده نفر ولید بن یزید است؟!
باز جلال الدین سیوطی از عبد الله بن حنظله - که با اهل مدینه بر یزید بن معاویه خروج کرد - نقل می کند که او به مردم گفت:
(وَاللهِ ما خَرَجْنا عَلَی یزیدَ حَتّی خِفْنا اَنْ نُرْمی بِالْحِجارَةِ مِنَ السَّماء، اِنَّهُ رَجُلٌ ینْکحُ اُمَّهاتِ الاوْلادِ وَالْبَناتِ وَالاَخَواتِ وَیشْرَبُ الْخَمْرَ وَیدَعُ الصَّلاةَ)(25).
(به خدا قسم! ما علیه یزید خروج نکردیم مگر پس از آنکه ترسیدیم از آسمان سنگباران شویم؛ یزید مردی است که با مادران، دختران وخواهران خود زنا می کند وشراب می خورد ونماز را ترک می نماید).
سبط ابن جوزی در ماجرای ورود اهل بیت (علیهم السلام) به کاخ یزید نقل کرده که یزید پس از ورود اسرا در مقابل همه آشکارا گفت:
لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْک فَلا - خَبَرٌ جاءَ وَلا وَحْی نَزَلْ - (بنی هاشم (منظور رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است) با ملک وحکومت بازی کردند

------------

(24) سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 250.
(25) همان مدرک، ص 209.

(٢٠)

وگر نه از آسمان خبری نیامده ووحی نازل نشده است)(26).
یقیناً اگر ابوالفضل قاضی عیاض مالکی، این فجایع را به نظر می آورد، هرگز نمی گفت: (زمان یزید، زمان عزّت خلافت وقدرت اسلام بود).
ثالثاً:
اگر بگوییم منظور حضرت، دوازده نفری است که بعداز مهدی موعود خواهند آمد، این احتمال با کلمه (بعدی) چگونه سازش دارد؟ آیا مراد آن بود که بعد از من کاری صورت نخواهد گرفت وحکومت وخلافتی نخواهد بود تا بعد از چند هزار سال، مهدی (علیه السلام) بیاید وبرود وبعد دوازده نفر خلیفه شوند! وانگهی به کتاب دانیال چقدر می شود اعتماد کرد؟ آیا واقعاً کتابی از دانیال برجای مانده است؟! وچرا حضرت - نعوذ بالله - معمّا گفت ونفرمود منظور، خلفای بعد از مهدی است؟ وکلمه (لا یزالُ الاِسْلامُ عَزیزاً...) مخصوص به زمان خلفای بعداز مهدی است وحتی درزمان مهدی هم اسلام عزیز نخواهدبود.
رابعاً:
در احتمال سوّم با استفاده از جمله (کلُّهُمْ یعْمَلُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ) یازده نفر نام برده شده ودوازدهمین نفر آن معلوم نیست ونیز اگر بنا باشد عبد الله بن زبیر را مصداق (کلُّهُمْ یعْمَلُ بِالْهُدی...) بدانیم چرا بعضی حاکمان دیگر را از آنان نشماریم، مثلاً عضدالدوله دیلمی از عبد الله بن زبیر بدتر بود؟
اگر این مورّخان ومحدثان به این فکر می افتادند که ببینند آیا رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) خودش این کلام را تفسیر کرده یا نه؟ آن وقت می دیدند که حضرت خودش به طور واضح مراد خویش را از دوازده خلیفه مکرّراً بیان فرموده است، اینک شواهد آن را ذیلاً نقل می نمایم:
روایاتی که از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این زمینه نقل شده وهمه آنها تعیین وتفسیر (یکونُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً) هستند، زیادند، فصل دوّم کتاب در رابطه با (مهدی شخصی) است همه اش شاهد ودلیل این مطلبند، در اینجا به بعضی از روایات اشاره می شود وتکمیل آن در فصل آینده خواهد آمد:

------------

(26) سبط ابن جوزی، تذکره، ص 235.

(٢١)

1 - شیخ الاسلام محمد بن ابراهیم حمّوئی(27) شافعی از عبد الله بن عباس نقل می کند که:
(قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم): اِنَّ خُلَفائِی وَاَوْصِیائِی وَحُجَجَ اللهِ عَلی الْخَلْقِ بَعْدِی لاَِثْنا عَشَرَ، اَوَّلُهُمْ اَخِی وَآخِرُهُمْ وَلَدِی، قِیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَمَنْ اَخُوک؟ قا لَ: عَلِی بْنُ أَبِی طالِب، قِیلَ: وَمَنْ وَلَدُک؟ قَالَ: الْمَهْدِی الّذِی یمْلاُ اْلاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً کما مُلِئَتْ جَوْراً وظُلْماً).
یعنی:
(خلفا واوصیای من وحجتهای خدا بر خلق بعد از من دوازده نفرند، اوّل آنان برادر من وآخرشان پسر من است، گفته شد: یا رسول الله! برادر شما کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب، گفته شد: فرزند شما کیست؟ فرمود: مهدی واو همان است که زمین را پر از عدل وداد می کند همانطور که از ظلم وجور پر شده باشد)(28).
حافظ سلیمان قندوزی حنفی این حدیث را در ینابیع المودّه(29) نقل می کند، بنابراین، خود رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) (اثناعشر) را بیان فرموده که منظور، امامان دوازده گانه یعنی: علی بن ابی طالب وفرزندان او (علیهم السلام) هستند.
2 - علی بن شهاب همدانی شافعی در کتاب مودّة القربی به نقل از ینابیع المودّه(30) وشیخ الاسلام حمّوئی شافعی در فرائد السمطین(31) از عبد الله بن عباس نقل می کند که:
(قالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم): اَناَ سیدُ الْمُرْسَلِینَ وَعَلِی بْنُ اَبِی طالِبٍ

------------

(27) در الکنی والالقاب فرموده: (حمّوئی) منسوب است به حمّویه (به فتح اوّل وتشدید میم) که از اجداد صاحب کتاب بوده است.
(28) شیخ الاسلام ابراهیم حمّوئی، فرائد السمطین، ج 2، ص 312، حدیث 562.
(29) ینابیع المودّه، باب 94، ص 487 به نقل از غایة المرام به نقل از فرائد السمطین.
(30) ینابیع الموده، باب 56 (موّدة عاشره)، ص 258.
(31) فرائد السمطین، ج 2، ص 313، حدیث 564.

(٢٢)

سَیدُ الْوَصِیینَ وَاِنَّ اَوْصِیائِی بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ عَلِی بْنُ اَبِی طالِبٍ وَآخِرُهُمْ اَلْقائِمُ).
یعنی:
(من آقای پیامبرانم وعلی بن ابی طالب آقای اوصیاست واوصیای من بعد از من دوازده نفرند که اوّل آنان علی بن ابی طالب وآخرشان مهدی قائم است).
حافظ قندوزی حنفی، همین حدیث را در ینابیع المودّه(32) از فرائد ودر باب 94، ص 487 از غایة المرام از فرائد نقل کرده است وحدیث شریف، تفسیر حدیث (یکونُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً) می باشد.
3 - وایضاً در ینابیع المودّه(33) از مناقب از علی بن ابی طالب (علیه السلام) نقل می کند که:
(قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم): اَلاَئِمَةُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ اَنْتَ یاعَلِی وآخِرُهُمْ الْقائِمُ الّذِی یفْتَحُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَی یدَیهِ - مَشارِقَ الأرْضِ ومَغاربَها).
یعنی:
(پیامبر اکرم فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند اوّلشان تو هستی یاعلی! وآخرین آنان قائم آل محمَّد است. واو همان است که خدا به دست او شرق وغرب زمین را فتح کرده وزیر پرچم اسلام در می آورد).
4 - ونیز در ینابیع المودّه(34) از مناقب در حدیث معراج نقل کرده که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
(فَقُلْتُ یا رَبِّ! وَمَنْ اَوْلِیائِی؟ فَنُودِیتُ یا مُحَمَّدُ! اَوْصِیائُک الْمَکتُوبُونَ عَلَی سُرادِقِ عَرْشِی فَنَظَرْتُ فَرَأَیتُ اِثْنَی عَشَرَ نُوراً وَفِی کلِّ نُورٍ سَطْراً اَخْضَرَ عَلَیهِ اِسْمُ وَصِی مِنْ اَوْصِیائِی اَوَّلُهُمْ عَلِی وَآخِرُهُمْ الْقائِمُ الْمَهْدِی...).
یعنی:
(من گفتم خدایا! اوصیای من کدامند؟ ندا آمد یا محمَّد! اوصیای تو

------------

(32) ینابیع المودّه، باب 78، ص 447.
(33) همان مدرک، باب 94، ص 493.
(34) همان مدرک، باب 93، ص 486.

(٢٣)

همانها هستند که در سراپرده عرش من نوشته شده اند، نگاه کردم دوازده نور دیدم ودر هر نور در سطری سبز، نام یکی از اوصیای من نوشته شده بود که اوّل آنان علی وآخرشان قائم مهدی بود...).
این روایت نیز مانند روایات دیگر تفسیر وبیانی بر حدیث (یکونُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً) است.
5 - ونیز حافظ قندوزی از شیخ کبیر صلاح الدین صفدی در شرح دائره نقل کرده که گفته است: (اِنَّ الْمَهْدِی الْمَوْعُودَ هُوَ اْلاِمامُ الثّانِی عَشَرَ مِنَ اْلاَئمَّةِ، اَوَّلُهُمْ سَیدُنا عَلِی وَآخِرُهُمْ الْمَهْدِی رَضِی الله عَنْهُمْ وَنَفَعَنا بِهِمْ)(35).
یعنی:
(مهدی موعود امام دوازدهم از ائمه اثنی عشر می باشد که اوّل آنان آقای ما علی، وآخرشان حضرت مهدی - رضی الله عنهم - می باشد).
معلوم می شود که حدیث شریف در نظر شیخ صلاح الدین، مسلّم ویقینی بوده، که به طور ارسال مسلّم گفته: اوّل دوازده امام علی (علیه السلام) وآخر آنان مهدی (علیه السلام) می باشد.
6 - در ینابیع المودّه(36) عبایة بن ربعی از جابر بن عبد الله نقل کرده که فرمود:
(قاَلَ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) اَناَ سَیدُ الْنَبِیینَ وعَلِی سَیدُ الْوَصِیینَ وَاِنَّ اَوْصِیائِی بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ عَلِی وَآخِرُهُمْ الْقائِمُ الْمَهْدِی).
این حدیث شریف که تفسیر (یکونُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً) است، تحت شماره دوّم از مودّة القربی وفرائد السمطین از ابن عبّاس نقل شد ودر این حدیث از جابر بن عبد الله نقل شده است.
7 - روایاتی که در فصل بعد در تعیین حضرت مهدی - صلوات الله علیه - خواهد آمد، همه شاهد این مطلبند، برای نمونه یکی از آنها را در اینجا

------------

(35) همان مدرک، باب 86 ص 471.
(36) ینابیع الموده باب 77، ص 445.

(٢٤)

می آوریم: مورّخ ومحدّث معروف؛ خوارزمی حنفی (متوفای 568) از سلیم بن قیس از سلمان فارسی نقل می کند که می گوید:
(دَخَلْتُ عَلَی النَّبِی (صلّی الله علیه وآله وسلّم) واِذاَ الْحُسَینُ عَلَی فَخِذِهِ وهُوَ یقَبِّلُ عَینَیهِ وَیلْثَمُ فاهُ وَیقُولُ: اِنّک سَیدٌ اِبْنُ سَیدٍ اَبُو سادَةٍ، اِنَّک اِمامٌ اِبْنُ اِمامٍ اَبُو اَئِمَّةٍ، اِنَّک حُجَّةٌ، اِبْنُ حُجَّةٍ، اَبُو حُجَجِ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِک تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ)(37).
یعنی:
(داخل منزل رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) شدم دیدم حسین (علیه السلام) روی زانوی آن حضرت است، وی چشمهای حسین را می بوسید ودهانش را می بویید ومی فرمود: تو بزرگ وپسر بزرگ زاده ای وپدر بزرگانی؛ تو امام وپسر امامی، پدر امامانی، تو حجت وپسر حجّتی وپدر نُه نفر حجت که همه از صلب تو هستند ونُهم آنان قائم آنان است).
بنابراین، روایاتی که از بزرگان اهل سنت نقل گردیده رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) حدیث: (یکونُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً) را بارها با عبارات مختلف به طوری که شکی باقی نمانده تفسیر وبیان فرموده است که نامهای مبارکشان در فصل بعدی خواهد آمد.
8 - در رابطه با این مطلب، روایتی به طور مسلّم از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده که جز معنای دوازده خلیفه، معنای دیگری نمی شود بر آن یافت. اینک به آن حدیث توجه می کنیم: سید مؤمن شبلنجی از علی بن ابی طالب - صلوات الله علیه - نقل می کند که:
(قاَلَ: قُلْتُ یا رَسُولَ اللهِ اَمِنّا آل مُحَمَّدٍ الْمَهْدِی اَوْ مِنْ غَیرِنا؟ فَقَالَ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) لا بَلْ مِنّا یخْتِمُ اللهُ بِهِ الدِّینَ کما فَتَحَ بِنا)(38).
یعنی:
(گفتم: یا رسول الله! آیا مهدی آخرالزمان از ما آل محمّد است یا از غیر ما؟ فرمود: نه، بلکه از ماست وخدا به وسیله او دین را ختم می کند چنانکه با

------------

(37) مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، فصل سابع فی فضائل الحسین (علیه السلام)، ص 146.
(38) سید مؤمن شبلنجی، نور الابصار، فصل تتمة فی الکلام علی اخبار المهدی، ص 171.

(٢٥)

ما شروع کرده است).
همین حدیث شریف را حافظ بن حجر در صواعق محرقه(39) از طبرانی نقل کرده ومحمد صبّان در اسعاف الراغبین(40) از طبرانی آورده است. شبلنجی در نور الابصار پس از نقل حدیث می گوید: این حدیث را طبرانی در اوسط، ابو نعیم در حلیقة الاولیاء وعبدالرحمان بن حمّاد در عوالی نقل کرده اند.
ونیز همین حدیث را امام عبد الرؤوف مناوی در کنوز الحقائق(41) آورده است، این حدیث که می گوید: (خدا دین را با ما شروع کرد وبا مهدی (علیه السلام) ختم می کند) حاکی است که خلافت ووصایت در علی (علیه السلام) ودر اولاد اوست وبیان: (اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً) می باشد.
9 - حافظ ابو عبد الله محمد بن یوسف کنجی شافعی (متوفای 658هجری) در کتاب (البیان فی اخبار صاحب الزمان (علیه السلام)) به سند خویش از حذیفه نقل می کند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: (لَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا اِلاّ یوْمٌ واحدٌ لَبَعَثَ اللهُ فِیهِ رَجُلاً اِسْمُهُ اِسْمِی وخُلْقُهُ خُلْقِی یکنّی اَبا عَبدِ اللهِ، یبایعُ لَهُ النّاسُ بَینَ الرُّکنِ وَالْمَقام، یرُدُّ اللهُ بِهِ الدِّینَ ویفْتَحُ فُتُوحاً فَلا یبْقی عَلی ظَهْرِ اْلاَرْضِ اِلاّ مَنْ یقُولُ لا اِلهَ اِلاّ الله، فَقامَ سَلْمانُ فَقالَ: یا رَسُولَ الله! مِنْ اَی وُلْدِک هُوَ؟ قالَ: مِنْ وُلْدِ اِبْنی هَذا، وضَرَبَ بِیدِهِ عَلی الْحُسَینِ (علیه السلام))(42).
یعنی:
(اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند در آن روز، مردی را مبعوث خواهد کرد که اسم او اسم من وخُلق او خُلق من است. کنیه او ابوعبد الله است، مردم با او بین رکن ومقام بیعت می کنند، خداوند به وسیله

------------

(39) صواعق محرقه، باب خصوصیاتهم الدالة علی عظیم کراماتهم، ص 235.
(40) محمد صبّان، اسعاف الراغبین، حاشیه نور الابصار، فصل الکلام علی المهدی الذی یبعث فی آخر الزمان، ص 134.
(41) کنوز الحقائق، حاشیه الجامع الصغیر، ج 2، باب المیم، ص 128.
(42) البیان فی اخبار صاحب الزمان، باب 13، ص 129.

(٢٦)

او دین را بر می گرداند وفتوحاتی می کند که بر روی زمین کسی نمی ماند مگر آنکه (لا اِلهَ اِلاّ الله) می گوید: پس سلمان برخاست وگفت: ای رسول خدا! آن مرد از کدام پسرت می باشد؟ فرمود: از این پسرم وبا دست خود بر حسین (علیه السلام) زد).
در این روایت، تصریح شده که امام زمان (علیه السلام) از نسل امام حسین (علیه السلام) است.
10 - ابن صباغ مالکی (متوفای 855) در فصول مهمه از ابو سعید خدری نقل می کند که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به فاطمه 3 فرمود:
(... یا فاطِمَةُ! اِنّا اَهْلَ بَیتٍ أُعْطِینا سِتَّ خِصالٍ لَمْ یعْطها أَحَدٌ مِنَ الاَوَّلینَ وَلا یدْرِکها أَحَدٌ مِنَ الا خِرینَ غَیرُنا، نَبِینا خَیرُ الاَنْبِیاءِ ووَصینا خَیرُ اْلاَوْصِیاءِ وَهُوَ بَعْلُک وشَهِیدُنا خَیرُ الشُّهداءِ وهُوَ عَمُّ اَبِیک وَمِنّا مَنْ لَهُ جَناحانِ یطیرُ بِهِما فِی الْجَنَّةِ حَیثُ یشاءُ وهُوَ جَعْفَرٌ وَمِنّا سِبْطا هذِهِ الاُمَّةِ وَهُما اِبْناک وَمِنّا مَهْدِی الاُمَّةِ الَّذی یصَلِّی خَلْفَهُ عیسی بْنُ مَرْیمَ ثُمَّ ضَرَبَ عَلی مَنْکبِ الْحُسَینِ (علیه السلام) وَقالَ مِنْ هذا مَهْدِی هذِهِ الاُمَّةِ)(43).
یعنی:
(... ای فاطمه! ما اهل بیتی هستیم که شش خصلت به ما عطا شده که به احدی از اولین داده نشده واحدی از آخرین هم به آن نخواهد رسید جز ما؛ نبی ما بهترین انبیاست. ووصی ما بهترین اوصیا می باشد. واو همسر تو است. وشهید ما بهترین شهداست که عموی پدرت می باشد. واز ماست آنکه برایش دو بال هست، با آن دو در بهشت پرواز می کند به هر جا که بخواهد واو جعفر است. واز ماست دو سبط این امت وآنان دو پسر تو هستند. واز ماست مهدی امت، کسی که عیسی بن مریم، پشت سر او نماز می گزارد، سپس بر دوش حسین (علیه السلام) زد وفرمود: مهدی امت از این (پسر) خواهد بود).
در این نقل نیز، امام زمان (علیه السلام) از اولاد امام حسین (علیه السلام) معرفی شده است.

------------

(43) الفصول المهمه، فصل 12، ص 281.

(٢٧)

یک اعتراف جالب
در پایان لازم است این سخن را از زبان یکی از برادران اهل سنّت بشنویم، حافظ قندوزی حنفی در ینابیع(44) می گوید: بعضی از محقّقین گفته اند که شرح زمان وتعریف کون ومکان نشان داده که مراد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از حدیث (اِثْنا عَشَرَ خَلِیفةً) دوازده نفر از اهل بیت وعترت آن حضرت است؛ زیرا این حدیث بر خلفایی که از صحابه بودند حمل نمی شود؛ چون آنان از دوازده کمتر بودند، بر خلفای اموی نیز قابل حمل نیست؛ چون آنان از دوازده نفر بیشتر بودند، وانگهی همه ستمگر فاحش بودند بجز عمر بن عبدالعزیز؛ ونیز آنان از بنی هاشم نبودند وحال آنکه آن حضرت فرموده: (کلُّهُمْ مِنْ بَنِی هاشِمْ) چنانکه در روایت جابر آمده است...
و نیز نمی شود بر ملوک عبّاسی حمل نمود؛ چون از دوازده نفر بیشتر بودند وآیه (... قُلْ لا أسئلُکمْ عَلَیهِ اَجْراً...)(45) وحدیث کساء را مراعات نکردند. پس ناچار باید این حدیث بر دوازده نفر از اهل بیت آن حضرت حمل شود؛ چون آنان اعلم اهل زمان واجلّ واتقی واورع از همه بودند ودر نسب از همه بالاتر ودر حسب افضل ودر نزد خدا محترمتر بودند وعلومشان به سبب وراثت ولدنی بودن، به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) متصل بود.
دلیل دیگر این حمل، حدیث ثقلین واحادیث دیگری است که به طور وافر در این کتاب (ینابیع المودّه) ودر کتاب های دیگر نقل شده است... به عقیده نویسنده، تردیدی نیست که منظور رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از همه این احادیث، دوازده امام، یعنی: علی واولاد او (علیهم السلام) بوده است.

* * *

------------

(44) ینابیع المودّه، باب 77، ص 446.
(45) سوره انعام، آیه 90.

(٢٨)

مهدی شخصی نه مهدی نوعی

برادران اهل سنّت در رابطه با مهدی موعود - صلوات الله علیه - می گویند: ما به مهدی نوعی عقیده داریم. به عبارت دیگر: ما منکر مهدی موعود نیستیم، احادیثی که از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در باره او صادر شده، مورد قبول ماست ولی می گوییم او هنوز متولد نشده ومعلوم نیست چه کسی است اما در آینده متولّد می شود وبعد از بزرگ شدن، قیام می کند وحکومت جهانی واحد تشکیل می دهد، او از نسل فاطمه واز فرزندان حسین (علیهم السلام) است(46). مثلاً شبراوی شافعی در الاتحاف(47) می گوید:
(شیعه عقیده دارد مهدی موعود - که احادیث صحیحه در باره او وارد شده - همان پسر حسن عسکری خالص است، ودر آخرالزمان ظهور خواهد کرد، ولی صحیح آن است که او هنوز متولّد نشده ودر آینده متولّد وبزرگ می شود واو از بزرگان آل بیت کریم است).

------------

(46) منظور ما از (مهدی نوعی) همین است وگرنه اهل سنّت نیز آن حضرت را فاطمی وحسینی می دانند.
(47) شبراوی، الاتحاف، باب خامس، ص 180 ذیل فصل: الثانی عشر من الائمة ابوالقاسم محمَّد.

(٢٩)

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه(48) ذیل خطبه 16 می گوید: (اکثر محدّثین عقیده دارند مهدی موعود از نسل فاطمه 3 است واصحاب ما معتزله آن را انکار نمی کنند ودر کتب خود به ذکر او تصریح کرده اند وشیوخ ما به او اعتراف کرده اند، فقط فرق آن است که او به عقیده ما هنوز متولّد نشده وبعداً متولّد خواهد گردید).
ایشان می گوید: (واَمّا اَصْحابُنا فَیزْعَمُونَ اَنَّهُ فَاطِمِی یولَدُ فِی مُسْتَقْبَلِ الزَّمانِ لاُمِّ وَلَدٍ ولَیسَ بِمَوْجُودٍ اَلان)(49). وباز می گوید: (وعِنْدَ اَصْحابِنا أنَّهُ غَیرُ مَوْجُودٍ اَلانَ وسَیوجَدُ، وعِنْدَ اْلاِمامیةِ اَنَّهُ مَوْجُودٌ اَلانَ)(50).
نا گفته نماند که اهل سنّت بر این گفته خود، دلیلی از احادیث یا آیات نیاورده اند، فقط شهرتی است که در میان ایشان به وجود آمده است واین یکی از نتایج منزوی شدن اهل بیت (علیهم السلام) وغصب خلافت اسلامی است. چنانکه در مقدمه کتاب به آن اشاره شد. وانگهی احادیث منقوله در کتب اهل سنّت عیناً عقیده شیعه را می رساند ودر آن احادیث می خوانیم که: مهدی موعود - صلوات الله علیه - دوازدهمین امام از ائمّه دوازده گانه ونهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) وچهارمین فرزند امام رضا (علیه السلام) وفرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
ونیز روایات اهل سنّت می گوید که آن حضرت در سال 255 هجری در نیمه شعبان در شهر (سامرا) از مادری به نام (نرجس) به دنیا آمده است. بنابراین، شیعه واهل سنّت در مهدی موعود اختلاف وشکی ندارند وهر دو عقیده به مهدی شخصی دارند منتها دورانهای تاریک وانزوای اهل بیت وعصر حکومتهای سیاه بنی امیه وبنی عبّاس مانع از آن شد که اهل سنّت چیزی را که در

------------

(48) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 281.
(49) همان مدرک، ج 7، ص 59، ذیل خطبه 92.
(50) همان مدرک، ج 7، ص 94، ذیل خطبه 99.

(٣٠)

 کتابهای خود نوشته ونقل کرده اند در میان خود شهرت بدهند ومانند شیعه منتظر آمدن مهدی شخصی - سلام الله علیه - باشند.
ما اینک بعضی از دلایلی را که بر مهدی شخصی دلالت دارند از کتب برادران اهل سنّت نقل کرده ودر باره آنها توضیح می دهیم:
1 - محمد صالح حسینی ترمذی حنفی از سلمان فارسی نقل کرده، می گوید:
(دَخَلْتُ عَلَی النَّبِی (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فَاِذاَ الْحُسَینُ عَلَی فَخِذِهِ وهُوَ یقَبِّلُ عَینَیهِ وَفاهُ وَیقُولُ: اَنْتَ سَیدٌ اِبْنُ سَیدٍ، اَنْتَ اِمامٌ اِبْنُ اِمامٍ، اَنْتَ حُجَّةٌ اِبْنُ حُجَّةٍ أبو حُجَجِ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِک تاسِعُهُمْ قائمُهُمْ)(51).
یعنی:
(به محضر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) مشرف شدم ناگاه دیدم که حسین (علیه السلام) بر روی زانوی آن حضرت است، حضرت چشمها ودهان حسین را می بوسید ومی فرمود: تو آقا وفرزند آقایی، تو امام وپسر امامی، تو حجت وفرزند حجّتی، پدر نُه نفر حجت که همه از صلب تو هستند ونهم آنان قائم آنان است).
این حدیث شریف در اینکه مهدی موعود (علیه السلام) نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است صراحت دارد علی هذا مهدی موعود متولد شده است. بنابراین حدیث، نمی شود گفت: (معلوم نیست مهدی چه کسی است وهنوز متولّد نشده است).
2 - عبد الله بسمل چنین نقل کرده است:
(عَنْ سَلْمانَ قالَ: دَخَلْتُ عَلَی النَّبِی (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فَاِذَا الْحُسَینُ عَلَی فَخِذَیهِ وهُوَ یقَبِّلُ عَینَیهِ ویقَبِّلُ فاهُ وَیقُول: انْتَ سَیدٌ اِبْنُ سَیدٍ وَاَنْتَ اِمامٌ اِبْنُ اِمامٍ وَاَنْتَ حُجَّةٌ اِبْنُ حُجَّةٍ اَبُو حُجَجِ تِسْعَةٍ تاسِعُهُمْ قائمُهُمْ. اَخْرَجهُ فِی الْمَوَدَّةِ السَّیدُ عَلِی الْهَمَدانِی الشَّافِعِی وَاَخْطَبُ فِی الْمَناقِبِ)(52).
این حدیث شریف، همان حدیث قبلی است وعبد الله بسمل پس از نقل آن

------------

(51) محمد صالح حسینی ترمذی، مناقب مرتضوی، باب دوّم، ص 139.
(52) عبد الله بسمل، ارجح المطالب فی عدّ مناقب اسد الله الغالب، ط لاهور، در باب منحصر بودن امامت در دوازده نفر، ص 436، حدیث 4.

(٣١)

اضافه می کند که صاحب مودّة القربی سید علی همدانی شافعی واخطب خوارزمی نیز آن را در مناقب نقل کرده اند، ناگفته نماند - چنانکه خواهیم گفت - خوارزمی آن را در مقتل الحسین نقل کرده است نه در مناقب.
3 - ابو المؤید، موفق خوارزمی حنفی (متوفای 568) حدیث فوق را با کمی تفاوت از سلیم بن قیس از سلمان محمّدی چنین نقل می کند:
(قَالَ دَخَلْتُ عَلَی النَّبِی (صلّی الله علیه وآله وسلّم) واِذاَ الْحُسَینُ عَلی فَخِذِهِ وهُوَ یقَبِّلُ عَینَیهِ ویلْثَمُ فاهُ ویقُولُ: اِنّک سَیدٌ اِبْنُ سَیدٍ اَبُو سادَة اِنَّک اِمامٌ اِبْنُ اِمامٍ اَبُو أَئمَّةٍ، اِنَّک حُجَّةٌ اِبْنُ حُجَّةٍ اَبُو حُجَجِ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِک تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ)(53).
خلاصه حدیث شریف آن است که: مهدی موعود - صلوات الله علیه - در کلام رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به احسن وجه تعیین شده وآن نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است.
4 - حافظ شیخ سلیمان حنفی قندوزی، حدیث فوق را در ینابیع المودّه، باب 54، ص 168. ونیز در باب 56، ص 258 از کتاب مودة القربی تألیف سیدعلی بن شهاب همدانی شافعی (متوفای 786) نقل کرده است. ونیز در باب 77 ص 445 باز از مودّة القربی ودر باب 94، ص 492 از خوارزمی به دو سند از سلمان فارسی وامام سجاد (علیه السلام) از پدرش امام حسین (علیه السلام) نقل کرده که دوّمی چنین است:
(عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ عَنْ اَبِیهِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی (علیهما السلام) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی جَدّی رَسُولِ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فَاَجْلَسَنِی عَلَی فَخِذِهِ وَقالَ لِی: اِنَّ اللهَ اِخْتارَ مِنْ صُلْبِک یا حُسَینُ تِسْعَةَ اَئمَّةٍ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ وَکلُّهُمْ فِی الْفَضْلِ وَالْمَنْزِلَةِ عِنْدَ اللهِ سَوَاءٌ).
یعنی:
(امام می فرماید: به محضر جدّم رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) شرفیاب شدم، مرا روی زانوی خویش نشانید وفرمود: خداوند از صلب تو نُه نفر امام اختیار کرده

------------

(53) مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، الفصل السابع فی فضائل الحسین، ص 146.

(٣٢)

که نهم آنان قائم آنان است وهمه در فضیلت ومقام پیش خداوند یکسانند).
بنابراین، مهدی (علیه السلام) یک مهدی معین ونهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است.
ناگفته نماند که کتاب (مودة ذوی القربی) تألیف سیدعلی بن شهاب همدانی شافعی (متوفای 786) حاوی چهارده فصل است وشیخ سلیمان حنفی همه آن کتاب را در ینابیع المودّه آورده وآن را باب پنجاه وششم این کتاب قرار داده است ودر فصل دهم تحت عنوان (المودّة العاشرة فی عدد الائمة وانّ المهدی منهم) حدیث مبارک فوق راچنانکه گفته شد - در ص 258 از سلیم بن قیس هلالی از سلمان فارسی از رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل کرده است.
بنابراین، آنچه ما به دست آورده ایم این است که حدیث فوق در کتابهای مقتل خوارزمی، در ارجح المطالب، مناقب مرتضوی، مودة ذوی القربی وینابیع المودّه نقل شده است وبر مهدی شخصی دلالت دارد؛ یعنی مهدی موعود (علیه السلام) فرزند نهم امام حسین (علیه السلام) است.
حمّوئی جوینی شافعی از عبد الله بن عبّاس نقل کرده که گفت:
(سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یقُولُ: اَنا وعَلِی وَالْحَسَنُ وَالْحُسَینُ وَتِسْعَةٌ مِنْ وِلْدِ الْحُسَینِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ)(54).
یعنی:
(شنیدم که حضرت می فرمود: من، علی، حسن، حسین ونُه نفر از فرزندان حسین همه پاک شده از طرف خدا ومعصوم هستیم).
ونیز همین حدیث را از اصبغ بن نباته از عبد الله بن عبّاس نقل کرده است(55). همچنین حدیث فوق در ینابیع المودّه(56) از کتاب مودّة القربی (مودّت دهم) واز فرائد السمطین(57) نقل شده است.

------------

(54) فرائد السمطین، ج 2، ص 132، حدیث 430.
(55) همان مدرک، ج 2، ص 313، حدیث 563.
(56) ینابیع المودّه، باب 58، ص 258.
(57) فرائد السمطین، باب 77، ص 445.

(٣٣)

از این حدیث نیز روشن می شود که مهدی موعود - صلوات الله علیه - فرزند نهم امام حسین (علیه السلام) است.
اگر بگویند: چه مانعی دارد که فرزند امام حسین باشد ولی بعداً در آخرالزمان متولّد شود؟! می گوییم: به قرینه روایات گذشته وروایات آینده، نه نفر پشت سر هم منظورند؛ یعنی امام دوازدهم فرزند نهم امام حسین (علیه السلام) است.
6 - شبراوی شافعی مصری (متوفای 1172) در کتاب (الاتحاف بحبّ الاشراف)(58) وابن صبّاغ مالکی در فصول المهمّه(59) نقل می کنند که دعبل بن علی خزاعی می گوید: چون به محضر حضرت رضا (علیه السلام) رسیدم ودر ضمن قصیده خود، این دو شعر را خواندم که:

خُرُوجُ اِمامٍ لا مَحالَةَ خارِجٌ * * * یقُومُ عَلَی اسْمِ اللهِ وَالْبَرَکاتِ
یمَیزُ فِینا کلَّ حَقٍّ وباطِلٍ * * * وَیجْزِی عَلَی النَّعْماءِ وَالْنَّقَماتِ

حضرت رضا (علیه السلام) با گریه سرش را بلند کرد وفرمود: ای دعبل! در این دو شعر جبرئیل به زبان تو سخن گفته است، آیا می دانی آن کدام امام است که قیام می کند؟ گفتم: نمی دانم فقط شنیده ام که امامی از شما اهل بیت، قیام می کند وزمین را پر از عدل خواهد کرد.
(فَقالَ: یا دِعْبِلُ! اَلإمامُ بَعْدِی مُحَمَّدٌ اِبْنِی، وَبَعْدَهُ عَلِی اِبْنُهُ، وَبَعْدَهُ اِبْنُهُ الْحَسَنُ وَبَعْدَالْحَسَنِ اِبْنُهُ الْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظرُ فِی غَیبَتِهِ الْمُطاعُ فِی ظُهُورِهِ وَلَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا اِلاّ یوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِک الْیوْمَ حَتّی یخْرُجَ فَیمْلا اْلاَرْضَ عَدْلاً کما مُلِئَتْ جَوْراً).
یعنی:
(ای دعبل! امام بعد از من پسرم محمّد وبعد از او پسر اوست وبعد

------------

(58) الاتحاف بحب الاشراف، ط ادبیه مصر، ص 146 و165.
(59) فصول المهمّه، فصل 8، ص 265.

(٣٤)

از او حسن وبعد از حسن پسرش حجّت که در زمان غیبت او، انتظارش کشیده می شود - ووقتی ظهور کند، مورد اطاعت خواهد بود، اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز، خدا آن روز را طولانی خواهد کرد تا خروج نموده وزمین را پر از عدل وداد گرداند همانطور که از ظلم پر شده باشد).
همچنین شیخ ‌الاسلام حمّوئی در فرائد السمطین(60) از ابوالصلت عبدالسلام هروی نقل کرده، می گوید: از دعبل بن علی خزاعی شنیدم که می گفت: چون قصیده ام را که اوّلش (مدارس آیاتٍ خلت من تلاوة) است بر حضرت رضا (علیه السلام) خواندم ورسیدم به این شعر که:

خُرُوجُ اِمامٍ لا مَحالَةَ خارِجٌ * * * یقُومُ عَلَی اسْمِ اللهِ وَالْبَرَکاتِ
یمَیزُ فِینا کلَّ حَقٍّ وباطِلٍ * * * ویجْزِی عَلَی النَّعْماءِ وَالنَّقَماتِ

حضرت رضا (علیه السلام) با صدای بلند گریه کرد وسر بلند نموده فرمود: نزدیک بیا یا خزاعی! روح القدس در این دو بیت به زبان تو سخن گفته، آیا می دانی این امام کدام است وکی قیام می کند؟ گفتم: نه، مولای من! فقط شنیده ام که امامی از شما اهل بیت خروج کرده وزمین را از فساد پاک کرده وبا عدالت پر می گرداند.
(فَقالَ: یا دِعْبِلُ! الإمامُ بَعْدِی مُحَمَّدٌ اِبْنِی، وَبَعْدَ محَمَّدٍ اِبْنُهُ عَلِی، وَبَعْدَ عَلّی اِبْنُهُ الْحَسَنُ وَبَعْدَ الْحَسَنِ اِبْنُهُ الْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظرُ فِی غَیبَتِهِ الْمُطاعُ فِی ظُهُورِهِ وَلَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا اِلاّ یوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِک الْیوْمَ حَتّی یخْرُجَ فَیمْلاَ ها عَدْلاً کما مُلِئَتْ جَوْراً).
اما ظهور مهدی موعود، کی خواهد بود، خبردادن از آن دشوار است (یعنی نمی شود تعیین کرد) امام رضا (علیه السلام) می فرماید: پدرم از پدرانش واز علی (علیهم السلام) حدیثی نقل کرد وآن اینکه به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) گفته شد: قائم که از ذریه شماست کی خروج خواهدکرد؟فرمود: حکایت او مثل حکایت روز قیامت است

------------

(60) فرائد السمطین، ج 2، ص 337، حدیث 591.

(٣٥)

(...لا یجَلِّیها لِوَقْتِها إلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ لا تأتِیکمْ اِلاّ بَغْتَةً...)(61).
نا گفته نماند که همین حدیث را حافظ قندوزی حنفی از فرائد حمّوئی شافعی - چنانکه نقل شد - نقل کرده است(62).
این حدیث نیز دلالت بر مهدی شخصی دارد واینکه مهدی موعود - صلوات الله علیه فرزند چهارم حضرت رضا (علیه السلام) است.
7 - شیخ الاسلام حمّوئی جوینی شافعی در فرائد السمطین(63) از حسین بن خالد نقل کرده که (امام) علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) فرمود: کسی که ورع ندارد، دین ندارد وکسی که تقیه ندارد ایمان ندارد
و(اِنَّ اَکرَمَکمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقاکمْ
یعنی:
عمل کننده تر به تقیه، گفته شد: یابن رسول الله! تا کی تقیه کنیم؟ فرمود: تا روز وقت معلوم وآن روز خروج قائم ماست، هرکسی تا قبل از خروج قائم تقیه را ترک کند از ما نیست.
(فَقِیلَ لَهُ یا بْنَ رسُولِ اللهِ ومَنِ الْقائِمُ مِنْکمْ اَهْلَ الْبَیتِ؟ قالَ: الرّابِعُ مِنْ وِلْدِی اِبْنُ سَیدَةِ اْلاِماءِ یطَهِّرُ اللهُ بِهِ اْلاَرْضَ مِنْ کلِّ جَوْرٍ، وَیقَدِّسُها مِنْ کلِّ ظُلْمٍ وَهُوَ الَّذِی یشُک النَّاسُ فِی وِلادَتِهِ وَهُوَ صاحِبُ الْغَیبَةِ قَبْلَ خُرُوجِهِ فَاِذا خَرَجَ اَشَرَقَتِ اْلاَرْضُ بِنُورِهِ).
یعنی:
(گفته شد یابن رسول الله! کدامیک از شما اهل بیت، قائم است؟ فرمود: فرزندچهارم من، پسر خانم کنیزان، خداوند به وسیله او زمین را از هر ظلمی، پاک واز هر ستمی، خالی می گرداند، او همان است که مردم در ولادت وی شک می کنند واو صاحب غیبت است وچون خروج کند، زمین با نورش روشن می گردد).
واو همان است که زمین برای وی پیچیده شود وبرای وی سایه ای نباشد

------------

(61) سوره اعراف، آیه 187.
(62) ینابیع المودّه، باب 80، ص 454.
(63) فرائد السمطین، ج 2، ص 336، حدیث 590.

(٣٦)

واو همان است که منادی در باره وی از آسمان ندا می کند؛ ندایی که خدا آن را به گوش همه اهل زمین می رساند، منادی می گوید: بدانید حجّت خدا در کنار کعبه ظهور کرده، تابع او شوید که حق در او وبا اوست وآن است قول خدای عزّوجلّ که می فرماید: (اِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلیهِمْ مِنَ السَّماءِ ایةً فَظَلَّتْ اَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ)(64).
این حدیث مانند حدیث سابق بر مهدی معین دلالت دارد.
حافظ قندوزی همین حدیث را از فرائد السمطین نقل کرده ومی گوید: (قالَ الشَّیخُ الْمُحَدِّثُ الْفَقِیهُ مُحَمَّدُ بْنُ اِبْراهِیم الْجُوَینِی الْحَمّوئِی الشَّافِعِی فِی کتابِهِ فَرائِدِ السِّمْطَینِ عَنْ دِعْبِل الْخُزاعِی...)(65).
8 - ابن صبّاغ مالکی در الفصول المهمّه(66) که آن را در معرفت ائمّه نگاشته است، می گوید:
(ورَوی اِبْنُ الْخَشّابِ فِی کتابِهِ مَوالِیدِ اَهْلِ الْبَیتِ یرْفَعُهُ بِسَنَدِهِ اِلی عَلِی بْنِ مُوسی الْرِّضا (علیه السلام) اَنَّهُ قالَ: الْخَلَفُ الصّالِحُ مِنْ وِلْدِ ابِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی وَهُوَ صاحِبُ الزَّمانِ الْقائِمُ الْمَهْدِی).
یعنی:
(ابن خشّاب، ابو محمد عبد الله بن احمد بغدادی در کتاب خود که سندش را به امام رضا (علیه السلام) رسانده می گوید آن حضرت فرمودند: خلف صالح (مهدی موعود) از فرزندان ابی محمد حسن بن علی عسکری است واو صاحب الزمان وقائم مهدی است).
این روایت نیز دلیل صریح بر مهدی شخصی است که آن حضرت فرزند امام عسکری (علیه السلام) می باشد.

------------

(64) (اگر ما اراده کنیم، از آسمان برآنان آیه ای نازل می کنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد!)، (سوره شعراء، آیه 4).
(65) ینابیع المودّه، باب 80، ص 454 وباب 86، ص 471.
(66) فصول المهمه، فصل ثانی عشر، ص 309 و310.

(٣٧)

9 - شیخ الاسلام حمّوئی شافعی در فرائد السمطین(67) وموفّق بن احمد خوارزمی حنفی در کتاب مقتل الحسین(68) (علیه السلام) از ابی سلمی که شترچران رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود(69)، نقل می کنندکه می گوید: از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) شنیدم که می فرمود:در شب معراج از طرف خدای جلیل خطاب آمد که:
(آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا اُنْزِلَ اِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ...)(70)،
گفتم: (والمؤمنون)، خطاب رسید:
راست گفتی ای محمَّد! کدام کس را در میان امّت خود گذاشتی؟ گفتم: بهترین آنان را، خطاب رسید: علی بن ابی طالب را؟ گفتم: آری پروردگارا! خطاب رسید: یامحمَّد! من به زمین توجه کاملی کردم وتو را از میان اهل زمین اختیار کردم ونامی از نامهای خود را برای تو مشتق کردم، من یاد نمی شوم مگر آنکه تو هم با من یاد شوی، منم محمود وتوئی محمَّد. بعد دفعه دوّم به زمین نظر کردم، از آن (علی) را برگزیدم ونامی از نامهای خود برای او مشتق کردم، منم اعلی واوست علی. یامحمَّد! من تو را وعلی، فاطمه، حسن، حسین وامامان از فرزندان حسین را از نور خود آفریدم(71) وولایت شما را بر اهل آسمانها وزمین عرضه کردم، هر که آن را قبول کرد، نزد من از مؤمنین است وهر که انکار نمود، از کفّار است. ای محمَّد! اگر بنده ای از بندگان من مرا عبادت کند تا از کار افتد ویا مانند مشک خشکی گردد ولی در حال انکار ولایت شما پیش من آید، او را نمی آمرزم تا اقرار به ولایت شما کند. ای محمَّد! آیا می خواهی اوصیای خودت

------------

(67) فرائد السمطین، ج 2، ص 319، حدیث 571.
(68) مقتل الحسین، ج 1، فصل سابع فی فضائل الحسن والحسین، ص 96.
(69) ابن اثیر در (اسدالغابه) می گوید: ابوسلمی چوپان شتران رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود، نامش را (حریث) گفته اند. ابن حجر نیز در (الاصابه) چنین گفته است. ناگفته نماند حدیث فوق را در فرائد از خوارزمی نقل کرده است.
(70) سوره بقره، آیه 285.
(71) درنسخه فرائد (شبح) ودرنسخه مقتل خوارزمی (من سنخ ‌نورمن نوری) است.

(٣٨)

را ببینی؟ گفتم: آری بارخدایا! خطاب آمد: به طرف راست عرش خدا بنگر: (فَالْتَفَتُّ فَاِذا اَناَ بِعَلِی وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ وَعَلِی بْنِ الْحُسَینِ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُوسی بْنِ جَعْفَرٍ، وَعَلِی بْنِ مُوسی وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی وَعَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِی وَالْمَهْدِی فِی ضَحْضاحٍ مِنْ نُورٍ قِیاماً یصلُّونَ وَهُوَ - یعْنی الْمَهْدِی - فِی وَسَطِهِمْ کأنَّهُ کوْکبٌ دُرِّی وَقالَ یامُحَمَّدُ هؤلاء الْحُجَجُ وَهُوَ الثّاثِرُ مِنْ عِتْرَتِک وَعِزَّتِی وَجَلالِی اِنَّهُ الْحُجَّةُ الْواجِبَةُ لاَوْلِیائِی وَالْمُنْتَقِمُ مِنْ اَعْدائِی).
یعنی:
(من به طرف راست عرش خدا نگاه کردم ناگاه دیدم: علی، فاطمه، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر کاظم، علی بن موسی الرضا، محمد بن علی جواد، علی بن محمد هادی، حسن بن علی عسکری ومهدی را در حالی که در دریایی از نور ایستاده بودند ونماز می خواندند، دیدم ومهدی در وسط آنان مانند ستاره درخشانی بود. خدا فرمود: ای محمَّد! اینان حجتها هستند، مهدی منتقم عترت تو است به عزّت وجلال خودم قسم! او حجّتی است که ولایتش بر اولیای من واجب است واو انتقام گیرنده از دشمنان من است).
حافظ حنفی قندوزی، این حدیث شریف را در ینابیع المودّه(72) از خوارزمی نقل کرده ومی گوید: حمّوئی نیز در فرائد آن را نقل کرده است ودر ینابیع به جای (والمهدی)، عبارت (ومحمد المهدی بن الحسن) آمده است، این حدیث گذشته از دلالت بر مهدی شخصی، حاوی اسامی مبارک همه امامان - صلوات الله علیهم اجمعین - است.
10 - موفّق بن احمد خوارزمی در مقتل الحسین(73) وشیخ الاسلام حمّوئی

------------

(72) ینابیع المودّه، باب 93، ص 487.
(73) مقتل الحسین، ج 1، فصل سابع فی فضائل الحسن والحسین، ص 94.

(٣٩)

شافعی در فرائد السمطین(74) وسعید بن بشیر از علی بن ابی طالب، (علیه السلام) نقل کرده اند که فرمود:
(قالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) اَنَا وارِدُکمْ عَلَی الْحَوْضِ وَاَنْتَ یاعَلِی السّاقِی وَالْحَسَنُ الرّائِدُ(75) وَالْحُسَینُ اْلامِرُ وعَلِی بْنُ الْحُسَینِ الْفارِطُ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَلِی الْنّاشِرُ وَجَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السّائِقُ ومُوسی بْنُ جَعْفَرٍ مُحْصِی الْمُحِبِّینَ وَالْمُبْغِضِینَ وَقامِعُ الْمُنافِقینَ وَعَلِی بْنُ مُوسی مُعِینُ الْمُؤُمِنینَ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَلِی مُنْزِلُ اَهْلِ الْجَنَّةِ فِی دَرَجاتِهِمْ وَعَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ خَطِیبُ شِیعَتِهِ وَمُزَوِّجُهُمُ الْحُورَ الْعِینَ وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِی سِراجُ اَهْلِ الْجَنَّةِ یسْتَضِیئُونَ بِهِ وَالمَهْدِی شَفِیعُهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ حَیثُ لا یأذَنُ اللهُ اِلاّ لِمَنْ یشاءُ وَیرْضی).
یعنی:
(من پیشتر از شما وارد(76) حوض کوثر می شوم وتو، یا علی ساقی کوثر هستی وحسن، مدیر آن است. حسین، فرمانده آن می باشد علی بن الحسین، سابق بر دیگران در رسیدن به آن، امام باقر مقسّم آن، جعفر صادق، سوق دهنده به آن، موسی بن جعفر، شمارنده دوستان ودشمنان وزایل کننده منافقان، علی بن موسی، یار مؤمنان، محمد بن علی جواد، نازل کننده اهل بهشت در درجاتشان وعلی بن محمد هادی، خطیب شیعه وتزویج کننده حورالعین به آنان است، حسن بن - علی عسکری، چراغ اهل بهشت است ومردم از روشنایی آن روشنایی می گیرند ومهدی موعود شفاعت کننده آنان است در مکانی که خدا اجازه شفاعت نمی دهد مگر به کسی که بخواهد واز او راضی باشد).
این حدیث مبارک نیز که برادران اهل سنّت به صورت مقبول، آن را نقل کرده اند حاوی نامهای پاک دوازده امام (علیهم السلام) است.

------------

(74) فرائد السمطین، ج 2، ص 321، حدیث 572.
(75) در کتاب مقتل الحسین لفظ(الذائد) با (ذاء) است یعنی: دور کننده دشمنان از حوض.
(76) (وارد) کسی است که قبل از قافله وارد محلی می شود نظیر (فارسلوا واردهم فأدلی دلوه).

(٤٠)

11 - حافظ سلیمان قندوزی از جابر بن یزید جعفی نقل کرده می گوید: شنیدم جابر بن عبد الله انصاری می گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به من فرمود:
(یا جابِرُ! اِنَّ اَوْصِیائِی وَاَئمّةَ الْمُسْلِمِینَ مِنْ بَعْدِی اَوَّلُهُمْ عَلِی، ثُمَّ الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُسَینُ، ثُمَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی؛ اَلْمَعْرُوفُ بِالْباقِرِ سَتُدْرِکهُ یاجابِرُ فَاِذا لَقِیتَهُ فَاقْرَئهُ مِنّی السَّلامَ، ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ مُوسی بْنُ جَعْفَرٍ، ثُمَّ عَلِی بْنُ مُوسی، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی، ثُمَّ عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی، ثُمَّ الْقائِمُ، اِسْمُهُ اِسْمِی وکنْیتُهُ کنْیتِی اِبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی، ذاک الّذِی یفْتَحُ اللهُ عَلَی یدَیهِ مَشارِقَ الاَرْضِ ومَغارِبَها ذَاک الّذِی یغِیبُ عَنْ اَوْلِیائِهِ غَیبَةً لا یثْبُتُ عَلَی الْقَوْلِ بِاِمامَتِهِ اِلاّ مَنِ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلاِیمانِ)(77).
یعنی:
(ای جابر! اوصیای من وامامان مسلمین بعد از من، اوّل آنان علی بن ابی طالب است، بعد از او حسن، بعد از او حسین، بعد از او علی بن حسین، بعد از او محمد بن علی، معروف به باقر، ای جابر! تو او را درک خواهی کرد وچون به خدمتش رسیدی، سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد، بعد از او موسی بن جعفر، بعد از او علی بن موسی، بعد از او محمد بن علی، بعد از او علی بن محمد، بعد از او حسن بن علی، بعد از او قائم آل محمَّد که نامش نام من وکنیه اش کنیه من است پسر حسن بن علی، او همان است که خدا به دست وی، شرق وغرب زمین را فتح می کند، او همان است که از دوستان خویش مدت زیادی غایب می شود تا حدی که در اعتقاد به امامت او باقی نمی ماند مگر آنانکه خداوند قلوبشان را با ایمان امتحان کرده است).
جابر می گوید: (گفتم یا رسول الله! آیا مردم در زمان غیبت از وجود وی منتفع می شوند؟ فرمود: آری به خدایی که مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غیبت از نور ولایتش روشنایی می گیرند چنانکه مردم از آفتاب بهره می برند با

------------

(77) ینابیع المودّه، باب 94، ص 494.

(٤١)

آنکه زیر ابرهاست. ای جابر! اینکه گفتم از مکنونات سرّ خداست واز علم مخزون پروردگار می باشد، آن را اظهار مکن مگر به کسی که اهلیت دارد).
12 - شیخ الاسلام حمّوئی شافعی در فرائد السمطین(78) وحافظ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودّه(79) از مجاهد از ابن عباس نقل کرده که یک نفر یهودی به نام (نعثل) محضر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) آمد وگفت: یا محمَّد! از تو از چیزهایی می پرسم که مدتی است در ذهن من خلجان می کنند، اگر جواب قانع کننده دادی به دست تو مسلمان خواهم شد، حضرت فرمود: بپرس ای اباعماره!... سؤال کرد وصی تو کیست؟ چون هیچ پیامبری نیست مگر آنکه وصیی دارد وپیامبر ما، موسی بن عمران به یوشع بن نون وصیت کرد.
(فَقالَ: نَعَمْ اِنَّ وَصیی وَالْخَلِیفَةَ مِنْ بَعْدِی عَلِی بْنُ اَبِی طالِبٍ، وبَعْدَهُ سِبْطای الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَینُ، یتْلُوهُ تِسْعةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَینِ اَئمَّةُ اَبْرارٍ. قالَ: یا مُحَمَّدُ! فَسَمِّهِمْ لِی قالَ: نَعَمْ اِذا مَضی اَلْحُسَینُ فَاِبْنُهُ عَلِی، فَاِذا مَضی عَلِی فَاِبْنُهُ مُحَمَّدٌ، فاِذا مَضی مُحَمَّدٌ فَاِبْنُهُ جَعْفَرٌ فَاِذا مَضی جَعْفَرٌ فَاِبْنُهُ مُوسی، فَاِذا مَضی مُوسی فَاِبْنُهُ عَلِی فَاِذا مَضی عَلِی فَاِبْنُهُ مُحَمَّدٌ، ثُمَّ اِبْنُهُ عَلِی ثُمَّ اِبْنُهُ حَسَنٌ، ثُمَّ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ، فَهذِهِ اِثْنا عَشَرَ اَئمَّةً عَدَدَ نُقَباءِ بَنِی اِسْرائِیل).
(رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: آری وصی من وخلیفه بعد از من علی بن ابی طالب است وبعد از او دو نوه من به ترتیب حسن وحسین هستند، نُه نفر امامان ابرار از صلب حسین خواهند بود. نعثل گفت: یامحمَّد! راست گفتی آن نُه نفر را نام ببر، حضرت فرمود: آری چون حسین از دنیا رفت، فرزندش علی بن حسین امام است، وچون علی از دنیا رود، پسرش محمَّد، امام خواهد بود وچون محمَّد باقر از دنیا رفت، پسرش جعفر صادق، امام خواهد بود وچون

------------

(78) فرائد السمطین، ج 2، ص 133، ذیل حدیث 431.
(79) ینابیع المودّه، باب 76، ص 441. ناگفته نماند حافظ قندوزی آن را در ینابیع از فرائد السمطین نقل می کند ما آن را از فرائد ترجمه می کنیم.

(٤٢)

جعفر از دنیا رود، پسرش موسی امام خواهد بود وچون موسی وفات کند، پسرش علی امام خواهد بود وچون علی رحلت نماید پسرش محمَّد در جای او امام خواهد بود وچون محمَّد به لقاء الله نایل شود، پسرش علی وبعد از او پسرش حسن، بعد از او حجّة بن الحسن امام خواهد بود، اینان دوازده نفر امامند به عدد نقبای بنی اسرائیل).
نعثل گفت: مکانشان در بهشت کجاست؟ حضرت فرمود: با من ودر درجه من. نعثل گفت: (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ الله واَنَّک رَسُولُ اللهِ وَاَشْهَدُ اَنَّهُمُ اْلاَوْصیاءُ بَعْدَک). من در کتابهای گذشته این طور یافته ام که فرمودی. ودر عهد موسی بن عمران آمده است که: چون آخرالزمان شود، پیامبری به نام (احمد) مبعوث می شود که او خاتم الانبیاء است بعد از او پیامبری نخواهد آمد واز صلب او امامانِ ابرار به عدد اسباط، به وجود می آید(80).
حضرت فرمود: ای اباعماره! آیا (اسباط) را می شناسی؟ گفت: آری یا رسول الله! آنان دوازده نفر بودند؛ اولشان لاوی بن برخیا بود که مدت طولانی از بنی اسرائیل غایب وبعد ظاهر شد، خداوند به وسیله او شریعت را بعد از کهنه شدن، پیروز گردانید واو با (قرشطیای)(81) پادشاه جنگید واو را کشت.
حضرت فرمود: آنچه در بنی اسرائیل اتفاق افتاد در امت من طابق النعل بالنعل به وجود خواهد آمد ودوازدهمین نفر از نسل من(82)، غایب می شود وبرای امت من زمانی می آید که از اسلام جز نامی واز قرآن جز اسمی نمی ماند، ودر آن وقت خداوند به او اجازه خروج می دهد. او اسلام را پیروز ودین

------------

(80) عبارت ینابیع این است: (فیکون اوصیائه بعده اثنی عشر...) این صحیح است؛ زیرا علی (علیه السلام) از صلب آن حضرت نیست.
(81) در ینابیع (قرسیطا) است.
(82) عبارت عربی (الثانی عشر من ولدی) است آن از باب تغلیب ویا باید به جای (ولدی)، لفظ (اوصیائی) باشد.

(٤٣)

 را تجدید می کند، بعد فرمود: خوشا! به حال کسی که آنان را دوست بدارد، وای بر دشمن دارنده آنان وخوشا! به حال کسی که به آنان چنگ بزند.
نعثل پس از شنیدن این سخنان بپا خاست ودر محضر آن حضرت چنین خواند:
صَلَّی الْعَلِی ذُو الْعُلی - عَلَیک یا خَیرَ الْبَشَرْ - اَنْتَ الْنَّبِی الْمُصْطَفی - وَالْهاشِمِی الْمُفْتَخَرْ - بِکمْ هَدانا رَبُّنا - وَفِیک نَرجُو ما اُمِرْ - ومَعْشَرٌ سَمَّیتَهُمْ - اَئِمَّةً اِثْنَی عَشَرْ حَباهُمْ رَبُّ الْعُلی - ثُمَّ صَفّاهُمْ مِنْ کدَرْ - قَدْ فازَ مَنْ والاهُمْ - وَخابَ مَنْ عادی الزَّهَرْ - آخِرُهُمْ یسْقِی الظما - وَهُوَ اْلاِمامُ الْمُنْتَظَرْ - عِتْرتُک اْلاَخْیارُ لِی والتّابِعُونَ ما اُمِرْ - مَنْ کانَ عَنْهُمْ مُعْرِضاً - فَسَوفَ یصْلی بِالسَّقَرْ - ناگفته نماند که در بعضی عبارات، میان ینابیع وفرائد، فرقی هست وما سؤال وجواب فوق را از فرائد ترجمه کرده ایم.
13 - حافظ حنفی از جابر بن عبد الله انصاری نقل کرده است که: جندل بن جنادة بن جبیر یهودی محضر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) آمد وگفت: یامحمَّد! من شب گذشته حضرت موسی را در خواب دیدم فرمود: ای جندل به دست محمَّد خاتم الانبیاء اس لام بیاور وبه اوصیایی که بعد از او خواهند بود چنگ بزن. گفتم: اسلام می آورم. حمد خدا را که اسلام آوردم وخداوند مرا به وسیله تو هدایت کرد. بعد گفت یا رسول الله! از اوصیای خودت به من خبر ده تا به آنان تمسک نمایم، حضرت فرمود: اوصیای من بعد از من دوازده نفرند. جندل گفت: در تورات چنین یافته ایم یا رسول الله! آنها را نام ببرید، حضرت فرمود:
(اَوَّلُهُمْ سَیدُ اْلاَوْصِیاء اَبُو اْلاَئِمَّةِ عَلِی ثُمَّ اِبْناهُ الْحَسَنُ وَالْحُسَینُ

(٤٤)

فَاسْتَمْسِک بِهِمْ وَلایغُرَّنَّک جَهْلُ الْجاهِلِینَ، فَاِذا وُلِدَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ یقْضِی اللهُ عَلَیک ویکونُ آخِرُ زادِشَرْبَةَ - لَبَنٍ تَشْرَبُهُ).
یعنی:
(اوّل آنان سید اوصیا وپدر امامان؛ علی بن أبی طالب سپس دو پسر او حسن وحسین اند. به آنان تمسک کن وجهالت جاهلان، مغرورت نکند وچون علی بن حسین به دنیا آمد خداوند مرگ تو را می رساند وآخرین توشه ات شیری خواهد بود که می نوشی).
جندل گفت: در تورات ودر دیگر کتب انبیا (علیهم السلام) یافته ایم که (ایلیا، شبر وشبیر) علی، حسن وحسین هستند، اینک بفرمایید بعد از حسین چه کسانند ونامهایشان چیست؟ حضرت فرمود:
(اِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ الْحُسَینِ فَالاِمامُ اِبْنُهُ عَلِی ویلَقَّبُ بِزَینِ الْعابِدِینَ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ مُحَمَّدٌ یلَقَّبُ بِالْباقِرِ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ جَعْفَرٌ یدْعی بِالصّادِقِ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ مُوسی یدْعی بِالْکاظِمِ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ عَلِی یدْعی بِالرِّضا، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ مُحَمَّدٌ یدْعی بِالْتَقِی وَالزَّکی، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ عَلِی یدْعی بِالنَّقِی وَالْهادِی، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ الْحَسَنُ یدْعی بِالْعَسْکرِی، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ مُحَمَّدٌ یدْعی بِالْمَهْدِی وَالْقائِمِ وَالْحُجَّةِ، فَیغِیبُ ثُمَّ یخْرُج - فَاِذا خَرَجَ یمْلاُ اْلاَرْضَ قِسْطاً وعَدْلاً کما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً...).
یعنی:
(وقتی که مدت امام حسین منقضی شد پس امام، فرزندش علی خواهد بود که ملقب به زین العابدین است، بعد از او فرزندش محمدباقر، بعد از او فرزندش جعفر صادق، بعد از او فرزندش موسی کاظم، بعد از او فرزندش علی که رضا خوانده می شود، بعد از او فرزندش محمد که به تقی وزکی وبعد از او فرزندش علی که به نقی وهادی خوانده می شود؛ بعد از او فرزندش حسن عسکری، بعد از او محمّد که مهدی، قائم وحجّت خوانده می شود، غایب می شود سپس خروج می کند، زمانی که خارج شود، زمین را پر از عدل وداد خواهد نمود همانطور که از ظلم وجور پر شده است...).
بعد اضافه فرمود:

(٤٥)

خوشا به حال آنانکه در غیبت او صبر می کنند، خوشا به حال کسانی که در محبت آنان دایمی خواهند بود. آنان همان اهل تقوا هستند که خدا فرموده: (... هدًی لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یؤمِنُونَ بِالْغَیبِ...)(83) وفرموده: (اُولئِک حِزبُ الله اَلا اِنَّ حِزبَ الله هُمُ الْغالِبُونَ). جندل گفت: حمد خدا را که مرا به معرفت آنان موفق فرمود(84).
جندل تا ولادت امام زین العابدین زنده بود، آنگاه به طائف رفت ودر آنجا مریض شد وشیری آشامید، سپس گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به من خبر داده که آخرین طعام من از دنیا شیری خواهد بود، آنگاه وفات کرد ودر طائف در محلی به نام (کوزاره) به خاک سپرده شد.
14 - شعرانی شافعی مصری درکتاب (الیواقیت والجواهر)(85) ومحمد صبان در کتاب اسعاف الراغبین(86) وعدوی حمزاوی مالکی مصری در کتاب مشارق الانوار(87) از فتوحات مکیه محی الدین بن عربی نقل کرده اند(88) که می گوید:
(اِعْلَمُوا اَنَّه لابُدَّ مِنْ خُرُوجِ الْمَهْدِی (علیه السلام) لکنْ لا یخْرُجُ حَتّی تَمْتَلِئَ اْلاَرْضُ جَوْراً وظُلْماً فَیمْلَؤُها قِسْطاً وَعَدْلاً وَهُوَ مِنْ عِتْرَةِ رَسُولِ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ رَضِی الله تَعالی عَنْها، جَدُّهُ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی بْنِ اَبِی طالِبٍ وَوالِدُهُ الاِمامُ حَسَنُ الْعَسْکرِی اِبْنُ اْلاِمامِ عَلِی النَّقِی (بِالْنُّونِ) اِبْنِ الاِمام مُحَمَّدٍ التَّقِی (بالتاء) اِبْنِ الاِمام عَلِی الْرِّضا، اِبْنِ الاِمام مُوسی الْکاظِمِ اِبْنِ اْلاِمام جَعْفَرٍ

------------

(83) سوره بقره، آیه 1 و2.
(84) ینابیع المودّه، باب 76، ص 442.
(85) الیواقیت والجواهر، ج 2، المبحث الخامس والستون.
(86) اسعاف الراغبین، حاشیه نور الابصار، ص 141.
(87) مشارق الانوار، الفصل الثانی فی المهدی...، ص 112.
(88) نا گفته نماند که: ظهور هر سه کتاب فوق آن است که هر یک مستقلاً از فتوحات ابن عربی نقل کرده اند نه اینکه صبّان وحمزاوی از شعرانی واو از ابن عربی نقل کرده باشد، به هر سه کتاب رجوع شود.

(٤٦)

الصّادِقِ، اِبْنِ اْلاِمامِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ، اِبْنِ الاِمامِ زَینِ الْعابِدِینَ، عَلِی بْنِ الْحُسَینِ، اِبْنِ الاِمامِ الْحُسَینِ، اِبْنِ اْلاِمامِ عَلِی بْنِ أبِی طالِبٍ رَضِی الله تَعالی عَنْهُمْ، یواطِئُ اِسْمُهُ اِسْمَ رَسُولِ الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یبایعُهُ الْمُسْلِمُونَ بَینَ الرُّکنِ وَالْمَقامِ...).
یعنی:
(بدانید مهدی موعود، ناچار ظهور خواهد کرد ولی ظهور نمی کند تا زمین از ظلم پر شود، سپس او با عدل وداد پر نماید، او از اهل بیت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) واز نسل فاطمه 3 است، جدّ او حسین بن علی وپدرش امام حسن عسکری است که او پسر امام علی النقی (با نون) واو پسر امام محمد تقی (با تاء) واو پسر امام رضا واو پسر امام کاظم واو پسر امام صادق واو پسر امام باقر واو پسر امام زین العابدین واو پسر امام حسین واو پسر امام علی بن ابی طالب - صلوات الله علیهم - است، نامش نام رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می باشد، مسلمانان در مکه میان رکن ومقام ابراهیم با او بیعت خواهند کرد).
نا گفته نماند که شعرانی در الیواقیت والجواهر می گوید: محی الدین بن عربی این سخن را در باب 366 از فتوحات مکیه گفته است وباب مذکور در فتوحات چنین است: (الباب السادس والستون وثلثمأة فی معرفة منزل وزراء المهدی الظاهر فی آخرالزمان الذی بشّربه رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وهو من اهل البیت).
اما در این باب که در باره مهدی موعود (علیه السلام) صحبت شده عبارت بالا وجود ندارد، احتمال دارد دست جعل وافترا آن را در وقت چاپ برداشته باشد ولی این در استدلال ما نقصی وارد نمی کند؛ زیرا سه دانشمند فوق که از مشاهیر اهل سنت هستند به طور مقبول آن را نقل کرده اند واگر مورد قبولشان نبود نقل نمی کردند وبه شدّت ردّ می نمودند. وانگهی نظیر این سخن از بسیاری از علما در دست است که ذیلاً نقل خواهد شد.
15 - شیخ عبد الله شبراوی شافعی مصری می گوید:
(وقَدْ اَشْرَقَ نُورُ هذِهِ السِّلْسِلَةِ الْهاشِمیةِ وَالْبَیضَةِ الطّاهِرَةِ الْنَّبَوِیةِ وَالْعِصابَةِ الْعَلَوِیةِ وَهُمْ اِثْنا عَشَرَ اِماماً مَناقِبُهُمْ عَلِیةٌ وَصِفاتُهُمْ سَنِیةٌ

(٤٧)

ونُفُوسُهُمْ شَرِیفَةٌ اَبِیةٌ وَاَرُومَتُهُمْ کرِیمَةٌ مُحَمَّدِیةٌ وَهُمْ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ بْنِ عَلِی الهادِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ بْنِ عَلِی الرِّضَا بْنِ مُوسی الْکاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الصّادِقِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ بْنِ عَلِی زَینِ الْعابِدِینَ ابْنِ الاِمامِ الْحُسَینِ اَخِی الاِمامِ الْحَسَنِ وَلَدی اللّیثِ الْغالِبِ عَلِی بْنِ اَبِی طالِبٍ رَضِی الله تَعالی عَنْهُمْ اَجْمَعِینَ)(89).
یعنی:
(نور این سلسله هاشمیه وخاندان پاک نبوّت وجمعیت علوی، گسترش یافته است آنان دوازده نفر امامند، مناقب وفضایلشان والا واوصافشان عالی ونفوسشان شریف ومنیع وحسبشان بزرگوار ومحمَّدی است وآنان عبارتند از: محمَّد حجَّة بن الحسن... (علیهم السلام)).
این کلمات پاک وعبارات دلپذیر، نشان می دهد که امامان دوازده گانه (علیهم السلام) در نظر بزرگان، ثابت، روشن وآشکار بوده است وگر نه به طور ارسال مسلّم چنین چیزی نمی گفتند.
16 - شعرانی شافعی مصری بعد از اشاره به خروج دجّال ونزول عیسی (علیه السلام) وامثال آن نقل می کند:
(فَهُناک یتَرَقَّبُ خُرُوجُ الْمَهْدِی (علیه السلام) وهُوَ مِنْ اَوْلادِ حَسَنِ الْعَسْکرِی وَمَوْلِدُهُ (علیه السلام) لَیلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبان سَنَةَ خَمْسٍ وَخَمْسِینَ وَمأتَینِ وَهُوَ باقٍ اِلی اَنْ یجْتَمِعَ بِعِیسی بْنِ مَرْیمَ فَیکونَ عُمُرُهُ اِلی وَقْتِنا هذا - وَهُوَ سَنَةُ ثَمانٍ وَخَمْسِینَ وَتِسْعِمِأةٍ - سَبْعَمِأةِ سَنَةٍ وَسِتَّ سِنِینَ...)(90).
یعنی:
(آن وقت خروج مهدی (علیه السلام) انتظار می رود واو از اولاد حسن عسکری است، ولادتش در شب نیمه شعبان سال 255 بوده واو زنده است تا با حضرت عیسی بن مریم در یک زمان باشند وعمرش تا امروز که سال 958 است 706 سال می شود (ناگفته نماند که عمر حضرت 703 سال می شود)).

------------

(89) الاتحاف بحبّ الاشراف، آخر باب خامس، ص 180.
(90) الیواقیت والجواهر، ج 2، المبحث الخامس والستون.

(٤٨)

همین کلام را شبلنجی نقل کرده است(91) وکلام شبلنجی در تعیین مهدی موعود صلوات الله علیه - چنانکه می بینیم، صریح است وقابل تأویل نیست.
17 - سید مؤمن شبلنجی فرموده است که: وفات ابو محمَّد حسن بن علی عسکری در روز جمعه هشتم ربیع الاوّل در سال 260 بود واز فرزندان فقط پسرش محمَّد را بعد از خود گذاشت وبعد می گوید:
(فَصْلٌ فِی ذِکرِ مَناقِبِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْخالِصِ بْنِ عَلِی الْهادِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ بْنِ عَلِی الْرِّضا بْنِ مُوسی الْکاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الْصّادِقِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ بْنِ عَلِی زَینِ الْعابِدِینَ بْنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ اَبِی طالِبٍ رَضِی الله عَنْهُمْ، اُمُّهُ اُمُّ وَلَدٍ یقالَ لَها نَرْجِسُ وَقِیلَ صَیقَلُ وَقِیلَ سُوْسَنُ وَکنْیتُهُ اَبُوالْقاسِمْ وَلَقَّبَهُ الاِمامِیةُ بِالْحُجَّةِ وَالْمَهْدِی وَالْخَلَفِ الْصّالِحِ وَالْقائِمِ وَالْمُنْتَظَرِ وَصاحِبِ الزَّمانِ وَاَشْهَرُها اَلْمَهْدِی...)(92).
در اینجا باز می بینیم این عالِم بزرگوار از هر دوازده نفر نام می برد وامامان (علیهم السلام) را مانند شیعه بیان می کند وخدا می داند که اگر او زنده بود واز وی سؤال می شد که بنابر این نقل وبنا بر احادیث گذشته، منظور رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از مهدی موعود ومنتظر، کدام کس بود، چاره ای نداشت جز اینکه بگوید همان است که شیعه می گوید.
ناگفته نماند که اکثر عبارات بزرگان اهل سنّت که در فصل (ولادت مهدی (علیه السلام)) نقل خواهد شد، گذشته از ولادت وی، امام دوازدهم ومهدی موعود بودن وفرزند امام حسن عسکری بودن را نیز می رسانند.
18 - حافظ حنفی می گوید: در مناقب از ابو طفیل عامر بن وائله نقل شده واو بالاتفاق آخرین صحابی است که از دنیا رفته واز علی بن ابی طالب - رضی الله عنه - نقل کرده که فرمود:

------------

(91) نور الابصار، ص 170، به نقل از: یواقیت وجواهر.
(92) نور الابصار، آخر فصل: ذکر مناقب الحسن الخالص بن علی...، ص 168.

(٤٩)

(قالَ رَسُولُ الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا عَلِی اَنْتَ وَصِیی، حَرْبُک حَرْبِی وَسِلْمُک سِلْمِی وَاَنْتَ اْلاِمامُ واَبُو اْلائَّمةِ اْلاِحْدی عَشَرَ الّذینَ هُمُ الْمُطَهَّرُونَ الْمَعْصُومُونَ ومِنْهُمُ الْمَهْدِی الَّذِی یمْلاُ اْلاَرْضَ قِسْطاً وعَدْلاً...)(93).
یعنی:
(رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: یا علی! تو وصی منی، جنگ با تو جنگ با من است، مسالمت با تو مسالمت با من است، تو امام وپدر امامان یازده گانه هستی همانان که مطهر ومعصومند واز آنان (مهدی) است که زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد).
19 - شیخ الاسلام ومحدّث کبیر حمّوئی شافعی به سند خود از جابر بن عبد الله انصاری نقل کرده که گفت: به محضر فاطمه بنت رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وارد شدم، پیش رویش لوحی قرار داشت که نزدیک بود نورش چشم را خیره کند ودر آن دوازده نام بود؛ سه نام در ظاهرش، سه نام در باطنش، سه نام در آخرش وسه نام در حاشیه اش، آنان را شمردم دوازده تا بود، گفتم: اینان نامهای چه کسانند؟ فرمود:
(هذِهِ اَسْماءُ اْلاَوْصِیاءِ اَوّلُهُمْ اِبْنُ عَمِّی وَاَحَدَ عَشَرَ مِنْ وِلْدِی آخِرُهُمْ الْقائِمُ. قالَ جابِرُ: فَرأَیتُ فِیها مُحَمَّداً، مُحَمَّداً، مُحَمَّداً فِی ثلاثَةِ مَواضِعَ وَعَلِیاً (و) عَلِیاً (و) عَلِیاً (و) عَلِیاً فِی اَرْبَعَةِ مَواضِعَ)(94).
یعنی:
(اینها نامهای اوصیا وجانشینان رسول خداست، اول آنان پسر عمویم می باشد وبقیه یازده نفر از فرزندان من که آخر آنان قائم آنان است. جابر گوید: در آن لوح سه تا نام محمَّد وچهار تا نام علی دیدم).
20 - ونیز در فرائد السمطین(95) به سند خویش از جابر بن عبد الله انصاری، نقل می کند که ابو جعفر محمد باقر (علیه السلام) در وقت احتضار، جابر بن عبد الله

------------

(93) ینابیع المودّه، باب شانزدهم، ص 85.
(94) فرائد السمطین، ج 2، ص 139، حدیث 435.
(95) فرائد السمطین، ج 2، ص 140، ذیل حدیث 435.

(٥٠)

انصاری را خواست وفرمود: یاجابر! آنچه در آن صحیفه دیده ای برای ما تعریف کن، گفت: آری به محضر بانویم فاطمه دختر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وارد شدم تا ولادت حسین (علیه السلام) را به ایشان تبریک بگویم، در دستش صحیفه ای بود از درّ سفید. گفتم: یا سیدة النسوان! این صحیفه چیست که در دست شما می بینم؟ فرمود: در آن نامهای امامان است از فرزندان من، گفتم: آنها را بدهید نگاه کنم. فرمود: ای جابر! اگر اجازه بود می دادم ولی نهی شده که جز پیامبر یا وصی پیامبر یا اهل بیت پیامبر کسی به آن دست بزند، ولی تو می توانی از ظاهر، به باطن آن نگاه کنی، جابر می گوید: نگاه کرده چنین خواندم:
ابوالقاسم محمَّد بن عبد الله مادرش آمنه.
ابوالحسن علی بن ابی طالب مرتضی، مادرش فاطمه دختر اسد، پسر هاشم پسر عبد مناف.
ابو محمَّد حسن بن علی وابو عبد الله حسین بن علی تقی، مادرشان فاطمه دختر محمَّد.
ابو محمَّد علی بن حسین عادل، مادرش شاه بانویه دختر یزدجرد شاهنشاه.
ابوجعفرمحمَّدبن علی باقر، مادرش ام عبد الله دخترحسن بن علی بن ابی طالب.
ابو عبد الله جعفر بن محمَّد صادق، مادرش ام فروه دختر قاسم فرزند محمَّد بن ابی بکر.
ابو ابراهیم موسی بن جعفر ثقه، مادرش کنیزی است به نام حمیده.
ابو الحسن علی بن موسی رضا، مادرش کنیزی است به نام نجمه.
ابوجعفر محمد بن زکی، مادرش کنیزی است به نام خیزران.
ابو الحسن علی بن محمَّد امین، مادرش کنیزی است به نام سوسن.
ابو محمَّد حسن بن علی رفیق، مادرش کنیزی است به نام سمانه.
ابو القاسم محمَّد بن الحسن، او حجّت خدا وقائم آل محمَّد است. مادرش کنیزی است به نام نرجس - صلوات الله علیهم اجمعین -.

(٥١)

21 - حمّوئی در فرائد السمطین به سند خویش از (سلیم بن قیس هلالی) نقل می کند که:
در زمان خلافت عثمان، علی (علیه السلام) را در مسجد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) با جماعتی دیدم که در باره فضایل قریش وانصار صحبت می کردند... در حلقه آنان بیش از دویست مرد بود از جمله: سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمان بن عوف، طلحه، زبیر، مقداد، ابوذر، هاشم بن عتبه، ابن عمر، حسن وحسین (علیهما السلام)، ابن عباس، محمد بن ابی بکر، عبد الله بن جعفر، ابی بن کعب، زید بن ثابت و... (علی (علیه السلام)) گفت: شما را به خداوند قسم می دهم آیا می دانید که وقتی این آیات نازل شد:
- (یا اَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا الله وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولی الاَمْرِ مِنْکمْ...)(96).
- (اِنّما وَلیکمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا اَلَّذینَ یقیمُونَ الْصَّلوةَ ویؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکعُونَ)(97).
- (اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تُتْرَکوا ولَمّا یعْلَمِ اللهُ اَلَّذینَ جاهَدُوا مِنْکمْ وَلَمْ یتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللهِ ولا رَسُولِهِ وَلاَ الْمُؤْمِنینَ وَلِیجَةٍ...)(98).
مردم گفتند: ای رسول خدا! اینها در خصوص بعضی از مؤمنان است یا عام بوده وشامل همه مؤمنان می شود؟ پس خداوند عزَّ وجلّ به پیامبرش امر نمود که ولات امر آنان را به ایشان تعلیم نماید وولایت را برایشان تفسیر کند همانگونه که نماز، زکات وحج آنان را تفسیر نموده است. پس مرا در (غدیر خمّ) به امامت مردم منصوب نمود وسپس خطبه خواند... وفرمود: (اَیهَا النّاسُ! أَتَعْلَمُونَ اَنَّ اللهَ عزَّوجلّ مَوْلای واَناَ مَوْلی الْمُؤْمِنینَ وَاَناَ اَوْلی بِهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ؟ قالُوا: بَلی یا رَسُولَ الله! قالَ: قُمْ یا عَلِی! فَقُمْتُ فَقالَ: مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعلِی هذا مَوْلاهُ اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وعادِ مَنْ عاداهُ).

------------

(96) سوره نساء، آیه 59.
(97) سوره مائده، آیه 55.
(98) سوره توبه، آیه 16.

(٥٢)

یعنی:
(ای مردم! آیا می دانید که خداوند عزَّوجلّ مولای من است ومن مولای مؤمنان ومن از خودشان به ایشان اولی هستم؟ گفتند: بلی ای رسول خدا! آنگاه فرمود: بپا خیز یاعلی! من بپا خاستم، فرمود: هر کس من مولای اویم، این علی مولای اوست، پروردگارا! دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد ودشمن بدار کسی را که او را دشمن بدارد).
آنگاه سلمان برخاست وگفت: (ای رسول خدا! چگونه ولایتی است؟).
حضرت فرمود: (ولایتی مانند ولایت من، هر کس که من به او از خودش سزاوارترم، پس علی هم به او از خودش سزاوارتر است).
سپس خداوند آیه: (... اَلْیوْمَ اَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ واَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضیتُ لَکمُ اْلاِسْلامَ دیناً...)(99) را نازل نمود، پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) تکبیر گفت وفرمود: الله اکبر! اتمام واکمال نبوّت من ودین خداوند بعد از من، ولایت علی است. ابوبکر وعمر برخاستند وگفتند: ای رسول خدا! این آیات در خصوص علی است؟! (فرمود:)
(بَلی، فیهِ وفِی اَوْصِیائِی اِلی یوْمِ الْقِیامَةِ. قالا یا رَسُولَ الله! بَینْهُمْ لَنا. قالَ: عَلِی اَخِی وَوَزیری وَوارِثِی وَوَصِیی وَخَلِیفَتِی فِی اُمَّتِی وَوَلِی کلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی. ثُمَّ ابْنِی الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَینُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وِلْدِ اِبْنی الْحُسَینِ واحِداً بَعْدَ واحِدٍ. الْقُرآنُ مَعَهُمْ وَهُمْ مَعَ الْقُرآنِ لا یفارِقُونَهُ وَلا یفارِقُهُمْ حَتّی یرِدُوا عَلی الْحَوْضَ).
یعنی:
(حضرت فرمود: بلی در خصوص علی واوصیای من است تا روز قیامت. (عمر وابوبکر) گفتند: ای رسول خدا! اوصیای خود را برای ما بیان کن، حضرت فرمود: علی است که برادرم ووزیرم ووارثم ووصیم وجانشینم در امتم وسرپرست هر مؤمنی بعد از من می باشد، سپس پسرم حسن وبعد حسین

------------

(99) سوره مائده، آیه 3.

(٥٣)

وبعد نُه نفر از فرزندان پسرم حسین، یکی پس از دیگری خواهند بود، قرآن با آنان است وآنان با قرآن، از قرآن جدا نمی شوند وقرآن هم از آنان جدا نمی شود تا اینکه در حوض بر من وارد گردند).
آنگاه همه (افراد حاضر در آن نشست) گفتند: (بله، ما این را شنیده ایم وشاهد بودیم همانگونه که گفتی).
وبعضی از آنان گفتند: (ما مقدار زیادی از آنچه را گفتی در حفظ داریم ولی همه آن را حفظ نیستیم واین افراد که (همه آنها را) به یاد دارند، اخیار وافاضل ما هستند).
شیخ الاسلام حمّوئی در ادامه نقل می کند که: آنگاه (علی (علیه السلام)) فرمود: شما را به خداوند قسم می دهم! آیا می دانید که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای خواندن خطبه ای بپا خاست وفرمود: (یا اَیها النّاسُ اِنِّی تارِک فِیکمُ الْثِّقْلَینِ کتابَ اللهِ وعِتْرَتِی اَهْلَ بَیتِی فَتَمَسَّکوا بِهِما لَنْ تَضِلُّوا فَاِنَّ الْلَّطِیفَ (الْخَبِیرَ) اَخْبَرنِی وَعَهِدَ اِلی اَنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلی الْحَوْضَ).
یعنی:
(پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: ای مردم! من میان شما دو چیز با ارزش به امانت می گذارم، کتاب خدا واهل بیتم، پس اگر به آن دو چنگ بزنید، هرگز گمراه نمی شوید، خداوند لطیف وخبیر به من خبر داده وعهد کرده است که آن دو از هم جدا نشوند تا در حوض بر من وارد شوند).
آنگاه عمر بن خطاب برخاست وگفت: ای رسول خدا! آیا همه اهل بیت شما چنین اند؟
حضرت فرمود: (نه ولیکن اوصیای من از آنان: اَوَّلُهُمْ اَخِی ووَزیرِی وَوارِثِی وخَلِیفَتِی فِی اُمَّتِی ووَلِی کلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی هُوَ اَوَّلُهُمْ ثُمَّ ابْنِی الْحَسَنُ، ثُمَّ اِبْنَی الْحُسَینُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنَ وُلْدِ الْحُسَینِ واحِداً بَعْدَ واحِد حَتّی یرِدُوا عَلی الْحَوْضَ (هُمْ) شُهَداءُ اللهِ فِی اَرْضِهِ وحُجَّتُهُ عَلی خَلْقِهِ وخُزّانُ عِلْمِهِ ومَعادِنُ حِکمَتِهِ، مَنْ اَطاعَهُمْ اَطاعَ اللهَ ومَنْ عَصاهُمْ عَصَی اللهَ).

(٥٤)

یعنی:
(اوّلین آنان برادرم ووزیرم ووارثم وجانشینم در امتم وسرپرست هر مؤمنی بعد ازمن است، پس از او پسرم حسن، سپس پسرم حسین، وپس از حسین نُه نفر از فرزندان وی یکی بعد از دیگری تا در حوض بر من وارد شوند، آنان شاهدان خدا در زمین اند وحجّت خدا بر خلقش می باشند، آنان خزّان علم او ومعادن حکمتش هستند، هر کس از آنان اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده وهر کس از آنان سرپیچی کند، خدا را سرپیچی کرده است).
(فَقالُوا کلّهُمْ نَشْهَدُ اَنَّ رَسُولَ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قالَ ذلِک)(100).
یعنی:
آنگاه حاضران گفتند ما شهادت می دهیم که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) این مطالب را گفته است.
در این روایت نیز تصریح شده که امام زمان (علیه السلام) شخصی است معین واز فرزندان امام حسین (علیه السلام) می باشد.
22 - علامه شیخ هاشم بن سلیمان می گوید:
(عَنْ جابِرِ الْجُعْفِی قالَ: قُلْتُ لِلْباقِرِ - رَضِی اللهُ عَنْهُ: یابْنَ رَسُولِ اللهِ اِنَّ قَوْماً یقُولُونَ: اِنَّ الله تَعالی جَعَلَ اْلاِمامَةَ فِی عَقِبِ الْحُسَینِ - رضی الله عنه - قالَ: یاجابِرُ! اِنَّ اْلاَئِمَّةَ هُمُ الَّذینَ نصَّ عَلَیهِمْ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بِامامَتِهِمْ وَهُمْ اِثْنا عَشَرَ وَقالَ: لَمَّا أُسْرِی بِی اِلی السَّماء وَجَدْتُ أَسْماءَهُمْ مَکتُوبَةً عَنْ ساقِ الْعَرْشِ بِالنُّورِ اِثْنَی عَشَرَ اِسْماً اَوَّلُهُمْ عَلِی وَسِبْطاهُ وَعَلِی وَمُحَمَّدٌ وَجَعْفَرٌ وَمُوسی وَعَلِی ومُحَمَّدٌ وعَلِی وَالْحَسَنُ وَمُحَمَّدٌ الْقائِمُ الْحُجَّةُ الْمَهْدِی (عَلَیهِمُ السَّلامُ))(101).
یعنی:
(جابر جعفی می گوید به (امام) باقر - رضی الله عنه - گفتم: ای پسر رسول خدا! عده ای می گویند خداوند امامت را در نسل حسین - که رضوان خدا

------------

(100) فرائد السمطین، ج 1، باب 58، حدیث 250، ص 312 - 318.
(101) المحجة علی ما فی ینابیع الموده، ص 427، چاپ اسلامبول، به نقل از احقاق الحق وازهاق الباطل، تألیف قاضی نور الله حسین، ج 13، ص 56.

(٥٥)

بر او باد - قرار داده، فرمود: ای جابر! امامان همانهایند که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به امامتشان تصریح کرده وآنان دوازده نفرند. و(رسول خدا) فرمود: وقتی به آسمان برده شدم، اسامی آنان را در ساق عرش مکتوب یافتم که با نور نوشته شده بود. دوازده اسم بود که اوّل آنها علی ودو فرزندش وعلی ومحمَّد وجعفر وموسی وعلی ومحمد وعلی وحسن ومحمَّد قائم مهدی (علیهم السلام) بودند).
این حدیث نیز دلالت بر (مهدی) معین دارد.
23 - علامه فاضل الدین محمد بن محمد بن اسحاق حموینی از ابوذر وسلمان ودیگران نقل کرده است که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به علی (علیه السلام) فرمود:
(ای علی! تو بعد از من جانشین من وامیر مؤمنان وامام پرهیزکاران وحجّت خدا بر خلق هستی، بعد از تو یازده امام از فرزندان وذریه تو یکی بعد از دیگری تا روز قیامت امام خواهند بود، آنان کسانی هستند که خداوند طاعت ایشان را به طاعت خویش ومن، قرین ساخته است، چنانچه فرموده: (اَطِیعُوا اللهَ واَطِیعُوا الرَّسُولَ واُولِی اْلاَمْرِ مِنْکمْ).
(علی (علیه السلام)) گفت: (ای رسول خدا! بَینْ بِی اِسْمَهُمْ، قالَ: اِبْنِی هذا، ثُمَّ وَضَعَ یدَهُ عَلی رَأ سِ الْحسنِ، ثُمَّ اِبْنِی هذا، ثُمَّ وَضَعَ یدَهُ عَلی رَأ سِ الْحُسَینِ، ثُمَّ سَمِیک یا عَلِی وَهُوَ سَیدُ الزُّهّادِ وَزَینُ الْعابِدِینَ، ثُمَّ اِبْنُهُ مُحَمَّدٌ سَمِیی باقِرُ عِلْمِی وخازِنُ وَحْی الله تعالی وسَیولَدُ فِی زَمانِک فَاَقْرَئهُ یا أَخِی مِنّی السَّلام، ثُمَّ یکمَلُ اَحَدَ عَشَرَ اِماماً مَعَهُمْ وِلْدُک مَعَ مَهْدِی اُمَّتِی مُحَمَّدٍ الَّذِی بِهِ یمْلاُ اللهُ اْلاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً)(102).
یعنی:
(ای رسول خدا! اسم ایشان را برایم بیان کن. (پیامبر) فرمود: این پسرم، سپس دستش را بر سر حسن گذاشت، سپس این پسرم، ودستش را بر سر حسین گذاشت، بعداً همنام تو ای علی واو آقای زاهدان وزینت عابدان است،

------------

(102) مناهج الفاضلین، ص 239 به نقل از احقاق الحق، تألیف قاضی نور الله حسین، ج 13، ص 68.

(٥٦)

سپس پسرش محمد همنام من که باقر علم من وخازن وحی خداوند تعالی است وی در زمان تو متولد خواهد شد، ای برادرم! سلام مرا به او برسان! سپس شمار آنان به همراه فرزندان تو با افزودن مهدی امتم (محمَّد) به یازده نفر کامل می گردد. همان کسی که خداوند به وسیله او زمین را از عدل وداد پر می کند، همانگونه که از ظلم وجور پر شده است).
ناگفته نماند چنانکه بارها گفته شد منظور از نقل این احادیث از کتب برادران اهل سنّت آن است که بدانیم مهدی موعود (علیه السلام) فرزند نُهم امام حسین وفرزند چهارم امام رضا وفرزند بلافصل حضرت امام حسن عسکری (علیهم السلام) می باشد. به عبارت دیگر: او یک انسان تعیین شده از طرف رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است نه اینکه بگوییم: هنوز متولد نشده وبعداً متولد خواهد شد ونمی دانیم کدام کس از نسل فاطمه وحسین (علیهما السلام) است.

* * *

(٥٧)

ولادت حضرت مهدی (علیه السلام)

در این فصل، ولادت مهدی موعود - صلوات الله علیه - از کتب بزرگان اهل سنّت نقل می شود ودر همه آنها خواهیم دید که او پسر بلافصل حضرت امام حسن عسکری صلوات الله علیه - است. ونیز خواهیم دید که عده ای از آنان پس از نقل ولادت آن حضرت می گویند: او همان مهدی منتظر از نظر امامیه است ویا می گویند: او امام دوازدهم از نظر شیعه است ولی این سخن در مطلب ما نقصی به وجود نخواهد آورد؛ زیرا در فصل گذشته اثبات کرده ایم که خودشان از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل کرده اند که به امام حسین (علیه السلام) فرمود: (... اَنْتَ اَبُو ائِمَّةِ تِسْعَةٍ، تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ).
اینک کلمات بزرگان اهل سنّت را از کتابهای معروفشان نقل می نماییم:
1 - عزّالدین ابن اثیر (متوفای 630) در حوادث سال 260 هجری می نویسد:
(وَفِیها تُوُفِّی اَبُو مُحَمَّدٍ الْعَلَوی الْعَسْکرِی وَهُوَ اَحَدُ اْلاَئِمَّةِ اْلاِثْنَی عَشَرَ عَلَی مَذْهَبِ اْلاِمامِیةِ وهُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ(103) الَّذِی یعْتَقِدُونَهُ الْمُنْتَظَرَ بِسِرْدابِ

------------

(103) ناگفته نماند که: نام امام زمان (علیه السلام) که (م ح م د) است، صدوق ودیگر علما فرموده اند در زمان غیبت، ذکر نام صریحش حرام است، مرحوم شیخ بهائی ومرحوم سید محسن امین آن را جایز دانسته اند ولی ما ناچاریم در نقل کتب اهل سنّت گفته آنها را بیاوریم.

(٥٨)

سامِرّاءَ وَکانَ مَوْلِدُهُ سَنَةَ اِثْنتَینِ وَثَلاثِینَ وَمِأَتَینِ)(104).
یعنی:
(از جمله حوادث سال 260 آن بود که در آن ابومحمَّد عسکری (امام حسن عسکری (علیه السلام)) وفات یافت واو یکی از امامان دوازده گانه به عقیده شیعه است که ولادتش در سال 232 بود واو پدر محمَّد است که شیعه او را (منتظر) نامند).
این مورخ مشهور به ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) تصریح می کند واو وپدرش را به عقیده شیعه از امامان دوازده گانه ومنتظر می نامد واین هر دو را به شیعه نسبت می دهد. ولی روایات فصل گذشته نشان می دهد که عقیده اهل سنّت نیز در واقع چنین است وگر نه برای آنهمه احادیثی که تصریح به نامهای امامان دوازده گانه می کند ویا حدیث (اَوَّلُهُمْ عَلِی وآخِرُهُمْ الْمَهْدِی) وامثال آنها چه محملی می توان پیدا کرد؟
2 - عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن نورالدین شافعی (متوفای 732) می گوید: علی هادی (امام دهم (علیه السلام)) در سال 254 هجری در سامرّا وفات یافت، او پدر حسن عسکری است وحسن عسکری، یازدهمین امام از ائمه دوازده گانه است واو حسن فرزند علی زکی، فرزند محمد جواد، فرزند علی الرضا، فرزند موس ی الکاظم، فرزند جعفر الصادق، فرزند محمد الباقر، فرزند علی زین العابدین، فرزند حسین، فرزند علی بن ابی طالب است که ذکرش گذشت - رضی الله عنهم اجمعین - ولادت حسن عسکری در سال 230 بود ودر ربیع الاوّل سال 260... در (سرّ من رای) از دنیا رفت ودر کنار قبر پدرش علی زکی به خاک سپرده شد. بعد اضافه می کند:
(وَالْحَسَنُ الْعَسْکری الْمَذْکورُ هُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَظَرِ صاحِبِ السِّرْدابِ وَمُحَمَّد الْمُنْتَظَرُ الْمَذْکورُ هُوَ ثانِی عَشَرَ الاَئِمَّةِ اْلاِثْنَی عَشَرَ عَلَی رأَی الاِمامِیةِ

------------

(104) تاریخ کامل، ج 5، ص 373.

(٥٩)

وَیقالُ لَهُ الْقائِمُ وَالْمُنْتَظَرُ وَالْمَهْدِی وَالْحُجَّةُ، وَوُلِدَ الْمُنْتَظَرُ الْمَذْکورُ فِی سَنَةِ خَمْسٍ وخَمْسِینَ ومأَتینِ...)(105).
یعنی:
(حسن عسکری نامبرده پدر محمَّد منتظر صاحب سرداب است وبه عقیده امامیه او امام دوازدهم می باشد او را (قائم)، (مهدی) و(حجّت) نامند ودر سال 255 هجری متولد شده است).
این مورخ مشهور نیز ولادت امام زمان (علیه السلام) را محقق دانسته واو را دوازدهمین امام به عقیده شیعه گفته است ولی دلایل گذشته اثبات کرد که به عقیده اهل سنّت نیز چنین است. منتها دوران تاریک بنی امیه وبنی عبّاس وقبل از آن نگذاشته است آنچه در کتابها نوشته شده بر زبانها وآشکارا جاری شود تا آنکه ذکر مهدی (علیه السلام) به نسیان کشیده نشود.
اما جریان (صاحب السرداب) که در بیان هر دو مورخ فوق گذشت ودر کلمات دیگران نیز خواهد آمد، لازم است در این رابطه توضیحی بدهیم:
در خانه حضرت امام علی النقی (علیه السلام) سردابی بود که آن حضرت وامام حسن عسکری علیهماالسلام در آن عبادت می کردند اکنون نیز آن سرداب در صحن عسکریین (علیهما السلام) باقی است وشیعیان به زیارت آن می روند. آنجا فقط به علت معبد امامان بودن، مقدّس بود ومقدس است، شیعه عقیده ندارد که امام زمان (علیه السلام) در آن غایب شده واز آنجا ظهور خواهد کرد واین به غلط مشهور شده است؛ چنانکه بزرگان شیعه بر این مطلب تصریح کرده اند. اگر منظور صاحب کتابها از (صاحب السرداب) این سخن باشد قطعاً نادرست است.
باز همین مورخ در ص 49، ج 2 تاریخ خود ضمن بیان حالات معتمد عبّاسی وحوادث سال 260 هجری در بیان رحلت امام عسکری (علیه السلام) به ولادت مهدی موعود (علیه السلام) تصریح کرده، چنین می گوید:

------------

(105) المختصر فی اخبار البشر، معروف به: تاریخ ابوالفداء، ج 2، فصل خلع مستعین عباسی، ص 45.

(٦٠)

(وَفِیها تُوُفِّی الْحَسَنُ بْنُ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ رَضِی اللهُ عَنْهُ وَهُوَ الْمَعْرُوفُ بِالْعَسْکری وَهُوَ اَحَدُ أَئِمَّةِ اْلاِثْنَی عَشَرَ عَلَی مَذْهَبِ اْلاِمامِیةِ وَهُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَظَرِ مِنْ سِرْدابِ سُرَّ مَنْ رأَی عَلَی زَعْمِهِمْ وَکانَ مَوْلِدُهُ سَنَةَ اِثْنَتَینِ وَثَلاثِینَ وَمأَتَینِ حَسْبَما تَقَدَّمَ ذِکرُهُ فِی سَنَةِ اَرْبَعٍ وخَمْسِینَ ومأَتَینِ):
یعنی:
(همان سال حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب - رضی الله عنهم - معروف به عسکری وفات یافت، واو یکی از ائمّه اثناعشر - بنا بر مذهب امامیه - می باشد وبه اعتقاد آنها پدر محمد که انتظار ظهور او را از سرداب سامرّا دارند می باشد وولادت او بنا بر آنچه در سال 254 ذکرش گذشت، سال 232 بوده است).
باز در اینجا می بینیم که دوازده امام را نام می برد وپس از نقل رحلت حضرت عسکری - صلوات الله علیه - می گوید: او والد محمَّد منتظر است واینکه می گوید: (علی مذهب الامامیه) در پاسخ ‌گفتیم که درمذهب اهل سنّت نیز چنین است.
3 - ابوالفرج بن جوزی ضمن انکار عقیده شیعه در باره امامت، به ولادت امام زمان (فرزند حسن عسکری (علیه السلام)) تصریح کرده ومی گوید:
(قالُوا الاِمامَةُ فِی مُوسی بْنِ جَعْفَرٍ ثُمَّ فِی اِبْنِهِ عَلِی ثُمَّ اِلی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی ثُمَّ اِلی عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ اِلَی الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ(106) الْعَسْکری ثُمَّ اِلَی اِبْنِهِ مُحَمَّدٍ وَهُوَ اْلاِمامُ الثّانِی عَشَرَ الْمُنْتَظَرُ الَّذِی یزْعَمُونَ اَنَّهُ لَمْ یمُتْ وَاَنَّهُ سَیرْجَعُ فِی آخِرِ الزَّمانِ فَیمْلا اْلاَرْضَ عَدْلاً)(107).
یعنی:
(امامیه می گویند که امامت در موسی بن جعفر است، سپس در فرزندش علی، سپس محمَّد بن علی، سپس علی بن محمَّد، سپس حسن بن محمَّد عسکری وبعد از او فرزندش محمَّد که امام دوازدهم می باشد کسی که شیعه

------------

(106) منظور حسن بن علی است نه محمد وآن اشتباه چاپ است.
(107) تلبیس ابلیس، فصل: ذکر تلبیسه علی الرافضة، ص 97.

(٦١)

گمان می کند او نمرده است ودر آخرالزمان ظهور خواهد کرد وزمین را پر از عدل وداد خواهد نمود).
این شخص که از علمای مشهور حنبلی است با آنکه امامت ائمّه (علیهم السلام) را به صورت عدم قبول نقل می کند ولی کلامش صریح است در اینکه حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی به نام (م ح م د) داشته است، ابن جوزی در سال 597 در بغداد از دنیا رفته است.
4 - مسعودی، ابی الحسن علی بن الحسین (متوفای 346) رحلت حضرت عسکری (علیه السلام) را از حوادث سال 260 هجری گفته وبه ولادت امام زمان (علیه السلام) تصریح کرده وعین کلمات وی چنین است:
(وفِی سَنَةِ سِتِّینَ ومأَتَینِ قُبِضَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ مُوسی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ اَبِی طالِبٍ (علیهم السلام) فِی خِلافَةِ الْمُعْتَمَدِ وَهُوَ اِبْنُ تِسْعٍ وعِشْرِین سَنَةً وَهُوَ اَبُو الْمَهْدِی الْمُنْتَظَرِ وَاْلاِمامِ الْثّانِی عَشَرَ عِنْدَ الْقَطْعِیةِ مِنْ الاِمامِیةِ وَهُمْ جُمْهُورُ الْشِیعَةِ)(108).
یعنی:
(در سال 260 هجری ابو محمَّد حسن عسکری... از دنیا رفت واو 29 سال داشت واو پدر مهدی منتظر وامام دوازدهم نزد شیعه امامیه است).
نا گفته نماند که شیعه، مسعودی را شیعه می داند واهل سنّت در عقیده اهل سنّت. حاج خلیفه در کشف الظنون راجع به کتاب او سخن گفته است. به هر حال، سخن او در نظر شیعه واهل سنّت هر دو معتبر می باشد. در اینجا بیشتر از این مجال بسط مقال نیست. به هر حال، این مورخ معتبر نیز ولادت امام عصر - صلوات الله علیه - را مسلّم وقطعی می داند.
5 - ابن حجر هیثمی مکی شافعی (متوفای 974 هجری) در صواعق

------------

(108) مروج الذهب، ج 2، ص 441 (ضمن احوال معتمد عبّاسی).

(٦٢)

محرقه حالات امامان (علیهم السلام) را نقل کرده وچون به امام حسن عسکری (علیه السلام) می رسد، چنین می نویسد:
(ماتَ بِسُرَّ مَنْ رَأَی ودُفِنَ عِنْدَ اَبِیهِ وعَمِّهِ وعُمُرُهُ ثَمانِیةٌ وَعِشْرُونَ سَنَةً وَیقالَ: اِنَّهُ سُمَّ اَیضاً وَلَمْ یخْلِفْ غَیرَ وَلَدِهِ اَبِی الْقاسِمِ مُحَمَّدٍ الْحُجَّةِ وَعُمُرُهُ عِنْدَ وَفاةِ اَبِیهِ خَمْسُ سِنِینَ لکنْ آتاهُ الله فِیهاَ الْحِکمَةَ وَیسَمی الْقاسِمُ (الْقائِمُ) الْمُنْتَظَرُ)(109).
یعنی:
(امام عسکری (علیه السلام) در (سامرّا) وفات یافت ونزد پدر وعمویش دفن گردید، عمرش به وقت رحلت 28 سال بود، به قولی او را مسموم کردند واز خودش فرزندی جز ابوالقاسم محمَّد حجّت را باقی نگذاشت، عمر او به وقت وفات پدرش پنج سال بود لیکن خدا در آن کمی سنّ به وی حکمت امامت را عطا کرده بود).
با توجه به مطالب گذشته لازم است در اینجا به چند نکته اشاره کنیم:
اوّل:
چنانکه در فصل اوّل گذشت ابن حجر مکی از کسانی است که به تواتر، حدیث (یکون بعدی اثنا عشر خلیفة کلّهم من قریش) اقرار کرده است ولی در تعیین آن دوازده نفر، کار به جایی نبرده ونتوانسته است مصداق آنان را بیان نماید با آنکه عملاً حالات علی (علیه السلام) ویازده فرزندش را مفصلاً بیان کرده است!
دوّم:
ظاهراً در عبارت (عند ابیه وعمّه) به جای (عمّه) (عمته) باشد؛ زیرا در (سامرّا) چهار بزرگوار در کنار هم دفن شده اند: امام هادی، امام عسکری، نرجس خاتون، مادر مهدی موعود وحکیمه دختر امام جواد وعمّه امام حسن عسکری (علیهم السلام) ودر آنجا کسی به نام عموی آن حضرت وجود ندارد.
سوّم:
اینکه در باره مهدی (علیه السلام) گفته: (لکن آتاه الله فیها الحکمة) ابن حجر

------------

(109) صواعق محرقه، باب یازده، فصل ثالث، ص 206.

(٦٣)

به امامت امام زمان (علیه السلام) اقرار کرده است؛ چنانکه در باره حضرت یحیی آمده است: (... وَاتَیناهُ الْحُکمَ صَبِیاً)(110) وحضرت عیسی (علیه السلام) در گهواره فرموده است: (... اِنِّی عَبْدُ الله اتانِی الْکتابَ وَجَعَلَنِی نَبِیاً)(111) به هر حال، ایشان قطع نظر از ولادت حضرت مهدی - صلوات الله علیه - به امامت وی نیز اشاره کرده است وشاید چیزهایی هم در مغزش بوده که محیط، اجازه گفتن به او را نداده است والله اعلم.
6 - ابن صبّاغ، نورالدین علی بن محمَّد بن صبّاغ مالکی (متوفای 855) در باره حضرت عسکری (علیه السلام) می گوید:
(وَکانَتْ مُدَّةُ اِمامَتِهِ سَنَتَینِ... وخَلَّفَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ مِنَ الْوَلَدِ اِبْنَهُ الْحُجَّةَ الْقائِمَ الْمُنْتَظَرَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ وَکانَ قَدْ اَخْفی مَوْلِدَهُ وسَتَرَ اَمْرَهُ لِصُعُوبَةِ الْوَقْتِ وَخَوْفِ الْسُّلْطانِ وتَطلُّبِهِ للشِّیعَةِ وَالْقَبْضِ عَلَیهِمْ)(112).
یعنی:
(مدت امامت امام حسن عسکری دو سال بود... واو بعد از خودش، فرزندش حجّت قائم را باقی گذاشت که برای حکومت حق، انتظارش کشیده می شود، پدرش ولادت او را مخفی نگاه داشته وجریانش را مستور کرده بود وآن به علت سختی کار وخوف از سلطان وقت بود که شیعه را جستجو کرده وآنان را بازداشت می نمود).
ابن صبّاغ نسب، ولادت ومادر آن حضرت را نیز مطرح کرده، چنین می گوید:
(وُلِدَ اَبُو الْقاسِمِ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ بِسُرَّ مَنْ رَأَی لَیلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَخَمْسِینَ وَمأَتَینِ لِلْهِجْرَةِ وَأَمّا نَسَبُهُ فَهُوَ اَبُوالْقاسِمِ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ بْنِ عَلِی الْهادِی بْنِ

------------

(110) سوره مریم، آیه 12.
(111) سوره مریم، آیه 30.
(112) الفصول المهمة فی معرفة الائمه، آخر فصل یازدهم، ص 307.

(٦٤)

مُحَمَّدٍ الْجَوادِ...)(113).
یعنی:
(ابوالقاسم محمد حجت، پسر حسن خالص در سامرا نیمه شعبان سال 255 هجری به دنیا آمد. اما نسبش: او ابوالقاسم (م ح م د) حجّت فرزند حسن خالص فرزند علی هادی، فرزند محمَّد جواد، فرزند علی الرضا، فرزند موسی کاظم، فرزند جعفر صادق، فرزند محمَّد باقر، فرزند علی زین العابدین، فرزند حسین بن علی بن ابی طالب است. مادرش کنیزی است به نام نرجس بهترین کنیز،نام اوراغیراز این نیز گفته اند، کنیه اش ابوالقاسم، لقبش حجّت، مهدی،خلف صالح، قائم، منتظر، صاحب الزمان ومشهورترین آنان همان (مهدی) است).
بدین طریق می بینیم که ابن صبّاغ هم به ولادت آن حضرت اشاره کرده وهم امامت او وامام دوازدهم بودنش را بیان نموده است.
ناگفته نماند که ابن صبّاغ(114) از کتاب ارشاد مرحوم شیخ مفید دانشمند وفقیه بزرگوار شیعه به صورت مقبول چنین نقل می کند: امام بعد از ابو محمَّد حسن عسکری پسرش محمَّد بود، امام حسن عسکری غیر از وی پسری نگذاشت. پدرش او را به طور مخفی در جای خود گذاشت، عمر وی به هنگام رحلت پدرش پنج سال بود ولی خدای تعالی در آن سن وسال به او حکمت عطا فرمود، چنانکه به یحیی (علیه السلام) در حال طفولیت، حکمت عطا کرد واو را در حال کودکی، امام گردانید (... وَآتَیناهُ الْحُکمَ صَبِیاً)(115)، چنانکه عیسی بن مریم را در گهواره پیامبر کرد، عیسی (علیه السلام) در آغوش مادرش چنین گفت: (... اِنّی عَبْدُ اللهِ آتانِی الْکتابَ وجَعَلَنی نَبِیاً)(116).
در دین اسلام برای آن حضرت پیش از ولادتش از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، واز جدّش علی بن ابی طالب واز بقیه پدرانش که اهل اشرف المراتب اند خبر صریح

------------

(113) همان مدرک، فصل دوازده، ص 310 (در رابطه با امام زمان (علیه السلام))
(114) همان مدرک، اوّل فصل دوازدهم، ص 309.
(115) سوره مریم، آیة 12.
(116) سوره مریم، آیه 30.

(٦٥)

ونصّ وارد شده است. او صاحب شمشیر وقائم منتظر است چنانکه در این رابطه خبر صحیح داریم، او را پیش از قیامش دو تا غیبت هست، یکی از دیگری مفصلتر می باشد، اولی که کوتاه بود از ولادتش تا انقطاع سفارت ونیابت بین او وشیعیانش بود (حدود 69 سال) اما دیگری طولانی است ودر آخر، او با شمشیر قیام خواهد فرمود؛ زیرا خداوند فرموده: (ولَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ اَنَّ الاَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ)(117) ومصداق آن، حکومت عدالت گستر وجهان شمول حضرت مهدی (علیه السلام) است.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرموده: (لَنْ تَنْقَضِی اْلاَیامُ واللَّیالِی حَتّی یبْعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ اَهْلِ بَیتِی یواطِئُ اِسْمُهُ اِسْمی یمْلاُ اْلاَرْضَ عَدْلاً وَقِسْطاً کما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً)(118).
(عَنْ زُرَارَةَ قالَ سَمِعْتُ اَبا جَعْفَرٍ (علیه السلام) یقُولُ: اَلاَئِمَّةُ اْلاِثْنَی عَشَرَ کلُّهُمْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) عَلِی بْنِ اَبِی طالِبٍ وَاَحَدَ عَشَرَ مِنْ وِلْدِهِ).
(واز زراره نقل شده که می گوید: از ابو جعفر (امام باقر (علیه السلام)) شنیدم که می فرمود: امامان دوازده گانه همه از آل محمَّد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) هستند وآنان عبارتند از: علی بن ابی طالب ویازده فرزندش).
پس از آنکه ابن صبّاغ این مطالب را به صورت مقبول وبدون چون وچرا از ارشاد نقل کرده، اضافه می کند که ابن خشّاب در کتاب (موالید اهل البیت) سند را به علی بن موسی (علیه السلام) می رساند که فرمود: (خلف صالح از نسل ابی محمَّد

------------

(117) یعنی: (ما در کتاب زبور بعد از ذکر (تورات) نوشته ایم که زمین را بندگان صالح ما وارث خواهند شد)، که اشاره به زمان مهدی موعود (علیه السلام) است. (سوره انبیاء، آیه 105)
(118) یعنی: (شبها وروزها تمام نخواهد شد تا خداوند مردی از نسل مرا مبعوث گرداند که نامش نام من است، او زمین را پر از عدل وداد می کند؛ چنانکه از ظلم پر شده است).

(٦٦)

حسن بن علی است واو صاحب الزمان وقائم مهدی است).
(عَلِی بْنُ مُوسی الرِّضا (علیه السلام) اَنَّهُ قالَ: الْخَلَفُ الصّالِحُ مِنْ وِلْدِ اَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی وَهُوَ صاحِبُ الزَّمانِ الْقائِمُ الْمَهْدِی).
اما نصّ بر امامت وی از جانب پدرش آن است که محمَّد بن علی بن بلال می گوید: (دستور ابی محمَّد حسن بن علی عسکری به من آمد وآن وقت از عمر آن حضرت فقط دو سال مانده بود، به من از جانشین خود خبر داد، سپس وقتی که فقط سه روز از عمرش باقی مانده بود به من خبر داد که جانشین او بعد از وی فرزندش خواهد بود).
ناگفته نماند که ابن صبّاغ با آنکه مالکی مذهب است این مطالب حقّه را بدون کوچکترین تردید نقل می کند واین می رساند که مطلب برای این دانشمند وامثال وی کاملاً روشن وآفتابی بوده است وگر نه یک نفر از اهل سنّت، آن هم از علمایشان چگونه می تواند با این صراحت وبی پرده سخن بگوید!
7 - قرمانی، ابو العباس احمد بن یوسف دمشقی (متوفای 1019 هجری) می گوید:
(اَلْفَصْلُ الْحادِی عَشَرَ فِی ذِکرِ الْخَلَفِ الْصّالِحِ اَلاِمام أبِی الْقاسِمِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْکرِی رَضِی الله عَنْهُ وَکانَ عُمْرُهُ عِنْدَ وَفاةِ اَبِیهِ خَمْسَ سِنِینَ آتاهُ الله فِیهاَ الْحِکمَةَ کما اُوتِیها یحْیی (علیه السلام) صَبِیاً وَکانَ مَرْبُوعَ الْقامَةِ حَسَنَ الْوَجْهِ وَالشَّعْرِ، اَقْنَی اْلاَنْفِ اَجْلَی الْجَبْهَةِ)(119).
یعنی:
(فصل یازدهم کتاب در بیان حال خلف صالح امام ابی القاسم (م ح م د) فرزند حسن عسکری است که عمرش به وقت وفات پدرش پنج سال بود، ولی خدا به وی حکمت (وامامت) عطا فرمود چنانکه به یحیی (علیه السلام) داده شد، او متوسط القامه، زیبا موی، زیبا بینی(120)، وگشاده پیشانی است).

------------

(119) اخبار الدول وآثار الاول، ص 117.
(120) در لغت آمده: (قنی الانف: ارتفع اعلاه واحد ودب وسطه وسبغَ طرفه).

(٦٧)

معلوم می شود که مسأله به قدری واضح، حتمی ویقینی بوده که این مورخ حتی به ذکر قیافه وشمایل مبارک آن حضرت نیز پرداخته است وولادت وی را از حتمیات دانسته وبا جمله (الخلف الصالح الامام) از آن بزرگوار یاد کرده است.
8 - حافظ، ابو عبد الله محمد بن یوسف کنجی شافعی (متوفای 658 هجری) مانند دیگران رحلت حضرت عسکری وولادت حضرت مهدی را بیان کرده واو را امام منتظر نامیده است، اینک عین کلام او را نقل می کنیم:
(وقُبِضَ (الْعَسْکری عَلَیهِ السَّلامْ) یوْمَ الْجُمُعَةِ لِثَمانٍ خَلَوْنَ مِنْ رَبِیعِ اْلاَوَّلِ سَنَةَ سِتِّینَ ومأَتَینِ وَلَهُ یوْمَئِذٍ ثَمانٌ وعِشْرُونَ سَنَةً بِسُرَّ مَنْ رَأَی ودُفِنَ فِی الْبَیتِ الَّذِی دُفِنَ فِیهِ اَبُوهُ وخَلَّفَ اِبْنَهُ وَهُوَ اْلاِمامُ الْمُنْتَظَرُ وَنَخْتِمُ الْکتابَ ونَرِدُهُ مُنْفَرِداً)(121).
یعنی:
(امام عسکری - صلوات الله علیه - روز جمعه هشتم ربیع الاوَّل در سال 260 در سامرّا از دنیا رفت ودر خانه ای که پدرش دفن شده بود دفن گردید پسرش را بعد از خود گذاشت واوست امام منتظر، کتاب کفایة الطالب را در اینجا تمام کرده وحالات امام منتظر را در کتابی مخصوص می نگاریم).
ناگفته نماند که: این عالم، کتاب کفایة الطالب فی المناقب را در حالات حضرت عسکری - صلوات الله علیه - تمام کرده، آن وقت حالات حضرت مهدی (علیه السلام) را در کتابی به نام: (البیان فی اخبار صاحب الزمان) نوشته است. حاج خلیفه در کشف الظنون(122) می گوید: (البیان فی اخبار صاحب الزمان للشیخ ابی عبد الله محمد بن یوسف الکنجی المتوفی سنة 658) بنابراین، در نسبت این کتاب به او شکی نیست.

------------

(121) کفایة الطالب فی المناقب، فصل: فرع فی ذکر الائمه، ص 312.
(122) کشف الظنون ج 1، باب الباء، ص 263.

(٦٨)

البته جای بسیار دقت است که این حافظ مشهور به طور ارسال مسلّم می گوید: (وهو الامام المنتظر)، خدایا! مطلب در نزد این علما چقدر روشن وواضح وآشکار بوده که بدون هیچ دغدغه می گویند: (وهو الامام المنتظر) سبحان الله! حیف که خلافت امویان وعبّاسیان وغیره مانع ترویج این حقایق شد.
9 - شبراوی، عبد الله بن محمد بن عامر شبراوی مصری شافعی (متوفای 1172 هجری) مانند دیگر مورخین ومحدّثین رحلت امام عسکری وولادت امام مهدی (علیهما السلام) را چنین ذکر می کند:
(اَلثّانِی عَشَرَ مِنَ اْلاَئِمَّةِ اَبُوالْقاسِمِ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ اْلاِمامُ قِیلَ هُوَ الْمَهْدِی الْمُنْتَظَرُ، وُلِدَ اْلاِمامُ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ اِبْنُ اْلاِمامِ الْحَسَنِ الْخالِصِ رَضِی الله عَنْهُ بِسُرَّ مَنْ رأَی لَیلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وخَمْسِینَ ومأَتَینِ قَبْلَ مَوْتِ أَبِیهِ بِخَمْسِ سِنینَ وَکانَ اَبُوهُ قَدْ اَخْفاهُ حِینَ وُلِدَ وسَتَرَ اَمْرَهُ لِصُعُوبَةِ الْوَقْتِ وخَوْفِهِ مِنْ الْخُلَفاء... وَکانَ اْلاِمامُ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ یلَقَّبُ اَیضاً بِالْمَهْدِی وَالْقائِمِ وَالْمُنْتَظَرِ وَالْخَلَفِ الصّالِحِ وَصاحِبِ الزَّمانِ وَاَشْهَرُها الْمَهْدِی وَلِذلِک ذَهَبَتِ الشِّیعَةُ: اَنَّهُ الّذِی صَحَّتِ اْلاَحادِیثُ بِأنَّهُ یظْهَرُ فِی آخِرِ الزَّمانِ وَاَنَّهُ مَوْجُودٌ فِی السِّرْدابِ)(123).
یعنی:
(دوازدهمین امام ابوالقاسم (م ح م د) حجّت است، گویند: مهدی منتظر، اوست. امام (م ح م د) حجّت پسر امام حسن خالص در شب نیمه شعبان سال 255، پنج سال پیش از وفات پدرش به دنیا آمد، پدرش ولادت او را به علت دشواری وقت وترس از خلفا... مخفی نگاه داشته بود، امام (م ح م د) حجّت، لقبش مهدی، قائم، منتظر، خلف صالح، صاحب الزمان بود، اشهر القابش همان (مهدی) است. لذا شیعه معتقد شده است او همان است که احادیث صحیحه می گویند در آخرالزمان ظهور خواهد کرد واو در

------------

(123) الاتحاف بحبّ الاشراف، باب خامس، ص 179.

(٦٩)

(سرداب) موجود است).
در اینجا سه نکته را یادآور می شویم:
اوَّل:
جریان سرداب را در گذشته گفتیم که سرداب قداستش فقط به علت معبد بودن است وعسکریین (علیهما السلام) در آن عبادت می کردند وامام زمان (علیه السلام) نه در سرداب غایب شده ونه در سرداب است ونه از آن ظهور خواهد کرد واین به غلط مشهور شده است.
دوّم:
اینکه می گویند: (شیعه به مهدی موعود بودن او معتقد شده است) گفته شد که دلایل اهل سنّت نیز او را مهدی موعود می دانند، چنانکه در فصل قبلی نقل گردید.
سوّم:
در کلام شبراوی ودیگران گذشت که امام حسن عسکری (علیه السلام) ولادت پسرش را از خوف خلفا مخفی نگاه داشته بود، می گوییم چرا مخفی نگاه داشته بود، چرا ولادت یک نفر را مخفی نگاه دارند وچرا از خلفا بترسند؟ این نیست مگر به جهت آنکه معلوم شده بود که مهدی موعود فرزند حسن عسکری (علیهما السلام) است والاّ علّتی نبود که وی را مخفی نگاه دارد.
10 - ابن عماد، عبدالحی بن احمد دمشقی حنبلی (متوفای 1089 هجری) در حوادث سال 260 هجری می گوید:
(وَفِیها تُوُفِّی الْحَسَنُ بْنُ عَلِی بْنِ الْجَوادِ بْنِ عَلِی الرِّضاَ بْنِ مُوسَی الْکاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الْصّادِقِ الْعَلَوی الْحُسَینِی، اَحَدُ الاِْثْنَی عَشَرَ الَّذِینَ تَعْتَقِدُ الرّافِضَةُ فِیهِمُ الْعِصْمَةَ وَهُوَ والِدُ الْمُنْتَظَرِ مُحَمَّدٍ صاحِبِ السِّرْدابِ)(124).
یعنی:
(ودر آن سال حسن بن علی بن جواد بن علی الرضا بن موسی کاظم بن جعفر صادق علوی حسینی وفات یافت، او یکی از دوازده نفری است که شیعه به عصمت آنان اعتقاد دارد واو پدر (محمَّد منتظر) صاحب

------------

(124) شذرات الذهب فی اخبار من قد ذهب، ج 2، ص 141.

(٧٠)

سرداب می باشد).
به نظر می آید این مورخ ومحدّث، چنانکه از کلماتش پیداست از نقل جریان اکراه دارد ولی به ناچار ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) را واینکه او فرزند حسن عسکری (علیه السلام) است اقرار وگواهی می دهد، وای کاش! ایشان دلایل گذشته را به نظر می آورد وشاید در نظر داشته ومغلوب جوّ موجود شده است.
11 - عبد الله بسمل راجع به ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می گوید:
(اَلاِمامُ الْمَهْدِی اِسْمُهُ مُحَمَّدٌ کنْیتُهُ اَبُوالْقاسِمِ، لَقَبُهُ الْحُجَّةُ وَالْمَهْدِی وَالْخَلَفُ الصّالِحُ وَالْقائِمُ وَالْمُنْتَظَرُ وَصاحِبُ الزَّمانِ وَعُمْرُهُ عِنْدَ وَفاةِ اَبِیهِ خَمْسُ سِنینَ لکنْ آتاهُ اللهُ فِیهَا الْحِکمَةَ)(125).
یعنی:
(اسم امام مهدی (محمَّد) وکنیه اش ابوالقاسم است، لقبش حجّت، مهدی، خلف صالح، قائم، منتظر وصاحب الزمان می باشد ودر هنگام وفات پدرش پنج سال داشت، لکن در همان سن کم، خداوند به او حکمت عطا فرمود).
این سخن نظیر سخنان قبل است، ولادت حضرت، نزد صاحب کتاب، یقینی بوده واز عباراتش کاملاً معلوم می شود که آن حضرت را امام وفرزند بلافصل حضرت عسکری (علیه السلام) می داند وجمله (لکنْ آتاهُ اللهُ فِیهاَ الْحِکمَةِ)
یعنی:
خداوند در آن پنج سالگی به او حکمت عطا کرده بود نظیر (... وَآتَیناهُ الْحُکمَ صَبِیاً)(126) که در باره حضرت یحیی (علیه السلام) است قسم به عمرم که این عالم با این بیان، امامت آن حضرت را قبول کرده است. چه بیانی بالاتر از این می خواهیم؟!
12 - زِرِکلی، آن حضرت - صلوات الله علیه - را از اعلام شمرده وبه

------------

(125) ارجح المطالب، ط هند، ص 471 (به زبان اردو).
(126) سوره مریم، آیه 12.

(٧١)

ولادت ومدت عمرش تا رحلت پدرش اشاره کرده وچنین می گوید:
(مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَسْکرِی (الْخالِصِ) بْن عَلِی الْهادِی اَبُوالْقاسِمِ آخِرُ اَلائمَّةِ اَلاِثْنَی عَشَرَ عِنْدَ اْلاِمامِیةِ وهُوَ الْمَعْرُوفُ عِنْدَهُمْ بِالْمَهْدِی وَصاحِبِ الزَّمانِ وَالْمُنْتَظَرِ وَالْحُجَّةِ... وُلِدَ فِی سامِرّا وَماتَ اَبُوهُ وَلَهُ مِنَ الْعُمْرِ نَحْوُ خَمْسِ سنین...وَقِیلَ فِی تارِیخ ‌ِمَوْلِدِهِ لَیلَةَ نِصْفِ شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وخَمْسِینَ وَمأَتَینِ)(127).
یعنی:
(محمَّد بن حسن عسکری (خالص) فرزند علی هادی ابوالقاسم آخرین ائمه دوازده گانه نزد امامیه می باشد واو نزد امامیه به مهدی، صاحب الزمان، منتظر وحجّت معروف است ودر سامرّا به دنیا آمده است ووقتی پدرش فوت کرد، او پنج سال داشت. بعضی تولد او را شب نیمه شعبان سال 255 دانسته اند).
اصلاً این عبارات نورانی در باره انسانی که بیش از پنج سال عمر نداشته واز اعلام است جز امامت ومهدی موعود بودن چه معنایی می تواند داشته باشد؟ ای کاش! زرکلی مقداری به خودش زحمت داده روایاتی را که در فصل گذشته گفته ایم به نظر می آورد وآن وقت می دید آیا امام دوازدهم بودن آن حضرت (عند الامامیه) است یا (عند الامامیه واهل السنّه) می باشد.
13 - دیار بکری، حسین بن محمد بن حسن مالکی (متوفای 982) در مکه معظمه در باره ولادت ونسب آن حضرت چنین می گوید:
(الثّانِی عَشَرَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الرِّضا یکنّی اَباَ الْقاسِمِ ولَقّبَهُ الاِمامِیةُ بِالْحُجَّةِ وَالْقائِمِ وَالْمَهْدِی وَالْمُنْتَظَرِ وَصاحِبِ الزَّمانِ وَهُوَ عِنْدَهُمْ خاتَمٌ لِلاِثْنَی عَشَرَ اِماماً... اُمُّهُ اُمُ وَلَدٍ اسْمُها صَیقَلُ وقِیلَ: سَوْسَنُ وقیلَ: نَرْجِسُ وَقِیلَ: غَیرُ ذلِک، وُلِدَ فِی سُرَّ مَنْ رَأَی فِی الثّالِثِ وَالْعِشْرِینَ مِنْ رَمَضانَ سَنَةَ ثَمانِینَ وخَمْسِینَ ومأَتَینِ)(128).

------------

(127) قاموس الاعلام، ج 6، ص 80 (لفظ محمَّد)
(128) تاریخ الخمسین، ج 2، باب: ذکر الائمة الاثنی عشر، ص 288.

(٧٢)

یعنی:
(امام دوازدهم (م ح م د) پسر حسن، پسر علی، پسر محمد، پسر علی الرضاست، کنیه اش ابوالقاسم می باشد، شیعه به او لقب حجّت، قائم، مهدی، منتظر، وصاحب الزمان داده است، از نظر شیعه او تمام کننده وخاتم امامان دوازده گانه است... مادرش کنیزی است به نام صیقل وبه قولی سوسن وبه قولی نرجس وغیر از آن نیز گفته اند، ایشان در روز بیست وسوم رمضان، سال 258 هجری در سامرّا متولّد شد).
همین مورخ، ضمن ذکر رحلت امام عسکری (علیه السلام) باز به ولادت حضرت مهدی صلوات الله علیه - اشاره کرده وچنین می گوید:
(وَفِی سَنَةِ سِتِّینَ ومأَتَینِ ماتَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی بْنِ الْجَوادِ بْنِ الرِّضا الْعَلَوی اَحَدُ اْلاَئِمَّةِ الاِثْنَی عَشَرَ الَّذِینَ تَعْتَقِدُ اْلاِمامِیةُ الرّافِضیةُ عِصْمَتَهُمْ وهُوَ والِدُ مُنْتَظَرِهِمْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ)(129).
یعنی:
(در سال 260 حسن بن علی عسکری یکی از امامان دوازده گانه که شیعه به عصمت آنان عقیده دارد از دنیا رفت واو پدر محمَّد بن الحسن است که شیعیان انتظارش را می کشند).
این عبارتهای نورانی وامثال آنها نشان می دهند که ولادت آن حضرت، نزد اهل سنّت از اوضح واضحات واظهر من الشمس بوده است ودورانهای تاریک بنی امیه وبنی عبّاس وغیره نگذاشته آنچه در کتابهاست به زبان آورده ومانند جهان تشیع، ترویج شود، چنانکه مشروحاً در مقدّمه گفته شد. واینکه انتظار مهدی موعود - عجّل الله تعالی فرجه الشریف - را به شیعه نسبت داده ومی گویند: او امام دوازدهم نزد شیعه است، علتش غفلت از دلایلی است که در فصل سابق گفته شد وگر نه آنکه در کتابهای مشهور ومعتبر می خوانند که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به امام حسین (علیه السلام) فرمود:

------------

(129) همان مدرک، ص 342.

(٧٣)

(اِنَّ اللهَ اخْتارَ مِنْ صُلْبِک یا حُسَینُ تِسْعَةَ أَئمَّةٍ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ...). ویا فرمود: (اَنْتَ حُجَّةٌ، اِبْنُ حُجَّةٍ اَخُو حُجَّةٍ وَاَبُو حُجَجِ تِسْعَةٍ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ).
چطور می توانند بگویند که او از نظر شیعه امام دوازدهم است ویا او کسی است که شیعه او را (منتظر) می داند؟!
14 - ابن خلکان، ابوالعبّاس شمس الدین برمکی اربلی شافعی در باره ولادت، سن، مادر وپدر آن حضرت، چنین می گوید:
(اَبُو الْقاسِمِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَسْکرِی بْنِ عَلِی الْهادِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ ثانِی عَشَرَ اَلاَْئِمَّةِ اْلاِثْنَی عَشَرَ عَلَی اِعْتِقادِ الشِّیعَةِ الاِمامِیةِ الْمَعْرُوفُ بِالْحُجَّةِ وَهُوَ الَّذِی تَزْعمُ الشِّیعَةُ اَنَّهُ الْمُنْتَظَرُ وَالْقائِمُ وَالْمَهْدِی... کانَتْ وِلادَتُهُ یوْمَ الْجُمُعَةِ مُنْتَصَف شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَخَمْسِینَ وَمأَتَینِ وَلَمّا تُوُفِّی اَبُوهُ وَقَدْ سَبَقَ ذِکرُهُ کانَ عُمْرُهُ خَمْسَ سِنینَ وَاسْمُ اُمِّهِ (خَمْطٌ) وقیل نَرْجِسُ... ذَکرَ ابْنُ اْلاَزْرَقِ فِی تارِیخِ (مَیافارقین) اَنَّ الْحُجَّةَ الْمَذْکورَ وُلِدَ تاسِعَ شَهْرِ رَبِیع اْلاَوَّلِ سَنَةَ ثَمانٍ وخَمْسِینَ وَمأَتَینِ...)(130).
یعنی:
(ابوالقاسم محمَّد بن حسن عسکری بن علی هادی بن محمد جواد، دوازدهمین امام از امامان دوازده گانه بنا بر اعتقاد شیعه می باشد ومعروف است به حجَّت واو همان است که شیعه معتقد است او منتظر، قائم ومهدی می باشد... ولادتش روز جمعه نیمه شعبان سال 255 بوده وقتی که پدرش وفات یافت - که ذکرش گذشت - پنج سال داشت، اسم مادرش (خمط) وبعضی نرجس گفته اند... ابن ازرق در تاریخ (میافارقین) گفته است که حجّت مذکور در نهم ماه ربیع الاَوَّل سال 258 متولد شده است).
در اینجا نیز می بینیم که این مورّخ معروف، ولادت آن حضرت را به طور ارسال مسلم می نویسد واز (ابن ازرق) نیز نقل می کند، او نیز مانند دیگران مسأله

------------

(130) وفیات الاعیان، ج 1، ص 676، باب المیم، تحت رقم 534 چاپ مصر.

(٧٤)

سرداب را عنوان کرده - که در گذشته در باره آن سخن گفته شد - این نقلها نشان می دهد که در ولادت آن حضرت وفرزند بلافصل حضرت عسکری (علیه السلام) بودن آن مطلقاً شک وشبهه ای نبوده است وگر نه این چنین بی دغدغه نقل نمی کردند.
15 - قاضی بهلول بهجت در باره امام عسکری (علیه السلام) می گوید: (امام عسکری در سال 260 هجری از دنیا رحلت فرمود ودر سامرّا با پدر بزرگوارش در یک مقام مدفون است، فرزندش فقط ولیعصر وزمان، حضرت محمَّد بود)(131).
ایشان می گوید: (امام القائم المهدی صاحب العصر والزمان در تاریخ 255 هجری در 15 شعبان متولد شد، مادرش امّ ولد واسمش نرجس خاتون بود واو پنج سال داشت که پدرش از دنیا رفت.... امام تا به حال زنده بوده ووقتی که خدا بخواهد ظهور نموده وروی زمین را از عدل، مالامال خواهد نمود)(132).
ناگقته نماند که این دانشمند معروف چنانکه کلماتش نشان می دهد؛ مانند یک شیعه کامل، به امام عصر - صلوات الله علیه - اعتقاد دارد.
16 - حافظ ابن خشّاب ابی محمد عبد الله بن نصر بغدادی (متوفای 567 هجری) چنین می گوید:
(فِی ذِکرِ الْخَلَفِ الصّالِحِ عَنِ الرّضا (علیه السلام) قالَ اَلْخَلَفُ الصّالِحُ مِنْ وِلْدِ اَبِی مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی وَهُوَ صاحِبُ الْزَّمانِ وَهُوَ الْمَهْدِی)(133).
یعنی:
(امّا سخن در باره خلف صالح (مهدی موعود) آن است که از حضرت رضا (علیه السلام) نقل شده که فرمود: مهدی موعود از فرزندان حسن بن علی عسکری است واوست صاحب الزمان واوست مهدی).

------------

(131) تاریخ آل محمَّد (تشریح ومحاکمه)، ص 269 و270.
(132) همان مدرک، ص 270، باب امام دوازدهم.
(133) تاریخ موالید الائمه ووفیاتهم، ص 43.

(٧٥)

حافظ قندوزی حنفی این سخن را از غایة المرام از ابن خشّاب چنین نقل می کند:
(عَنْ اِبْنِ الْخَشّابِ قالَ: حَدَّثَنا صَدَقَةُ بْنُ مُوسی قالَ: حَدَّثْنا اَبِی عَنْ عَلِی الرِّضا بْنِ مُوسی الْکاظِمِ قالَ: الْخَلَفُ الصّالِحُ مِنْ وِلْدِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْعَسْکری، هُوَ صاحِبُ الزَّمانِ وَهُوَ الْمَهْدِی)(134).
17 - ابْن ابی الثلج بغدادی (متوفای 325) در باره ولادت حضرت وپدر بزرگوارش می گوید:
(وُلِدَ الْخَلَفُ (علیه السلام) سَنَةَ ثَمانٍ وَخَمْسِینَ وَمأَتَینِ (258) وَمَضَی اَبُو مُحَمَّدٍ وَللْخَلَفِ (عَلَیهِ السَّلامُ) سَنَتانِ وَاَرْبَعَةُ اَشْهُرٍ، اُخِذَ عَنِ الْحافِظِ مُحَمَّدِ بْنِ جَرِیرٍ الطَّبَرِی صاحِبِ الْتارِیخِ)(135).
یعنی:
(خلف صالح (امام زمان (علیه السلام)) در سال 258 به دنیا آمد، آنگاه که پدرش ابو محمَّد از دنیا رفت، مهدی (علیه السلام) دو سال وچهار ماه داشت، این سخن از محمد بن جریر طبری صاحب تاریخ معروف، اخذ شده است).
18 - جمال الدین احمد بن علی الحسینی معروف به ابن عقبه (متوفای 828 هجری) چنین گفته است:
(وَاَمّا عَلِی الْهادِی فَیلَقَّبُ بِالْعَسْکرِی لِمَقامِهِ بِسُرَّ مَنْ رَأَی وَکانَتْ تُسَمّی الْعَسْکرَ... وَاَعْقَبَ مِنْ رَجُلَینِ هُما اْلاِمامُ الْهُمامُ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ الْعَسْکرِی وَکانَ مِنَ الزُّهْدِ وَالْعِلْمِ عَلَی اَمْرٍ عَظِیمٍ وهُوَ والِدُ اْلاِمامِ مُحَمَّدٍ الْمَهْدِی - صلوات الله علیه - ثانِی عَشَرَ الاَئِمَّةِ عِنْدَ الاِمامِیةِ وَهُوَ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ عِنْدَهُمْ مِنْ اُمِّ وَلَدٍ اِسْمُها نَرْجِسُ)(136).

------------

(134) ینابیع المودّه، باب 94، ص 491.
(135) تاریخ الائمه، ص 15.
(136) عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، فصل: عقب موسی بن جعفر (علیهما السلام)، ص 228.

(٧٦)

یعنی:
(علی هادی (علیه السلام) لقبش عسکری است چون در سامرّا که عسکر نامیده می شد سکونت داشت از نسل وی دو نفر است یکی امام ابو محمَّد الحسن العسکری است که در زهد وعلم مقام بزرگی داشت واو پدر امام محمَّد مهدی - صلوات الله علیه - امام دوازدهم در نزد امامیه است واو همان قائم منتظر نزد آنان است واز کنیزی به نام نرجس متولد شده است).
ناگفته نماند که مرحوم شیخ آقابزرگ کتاب عمدة الطالب را در (الذّریعه) نقل کرده وآن را از کتب شیعه دانسته است. مرحوم محدّث قمّی در الکنی والالقاب فرموده: (کانَ مِنْ اَعاظِمِ اْلاِمامِیةِ). ونیز حاجی خلیفه آن را در کشف الظنون آورده است. عبارت فوق نشان می دهد که او از اهل سنّت بوده است. والله العالم.
19 - خواجه پارسا (متوفای 822) - که از بزرگان مذهب حنفی است - راجع به ولادت، پدر، مادر وفرزند بلافصل بودن حضرت مهدی (علیه السلام) چنین گفته است:
(ومِنْ اَئمَّةِ اَهْلِ الْبَیتِ الطَّیبِینَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ الْعَسْکری... وَماتَ وَدُفِنَ بِجَنْبِ اَبِیهِ... وَلَمْ یخْلِفْ وَلَداً غَیرَ اَبِی الْقاسِمِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَظَرِ الْمُسَمّی بِالْقائِمِ وَالحُجَّةِ وَالْمَهْدِی وَصاحِبِ الزَّمانِ وَخاتَمِ اْلاَئِمَّةِ الاِْثْنَی عَشَرَ عِنْدَ الاِمامِیةِ وَکانَ مُوْلِدُ الْمُنْتَظَرِ لَیلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وخَمْسِینَ وَمأَتَینِ، اُمُّهُ اُمُّ وَلَدٍ یقالُ لَها نَرْجِسُ)(137).
این عالم معروف نیز با این عبارات نورانی، رحلت ومحل دفن حضرت عسکری (علیه السلام) را معین کرده وآنگاه به یگانه فرزند بودن امام مهدی (علیه السلام) تصریح می کند وهمان القاب را بیان می دارد که شیعه از امامان (علیهم السلام) نقل کرده واز مادر والامقامش نیز نام می برد وتاریخ ولادتش را نیز تعیین می نماید.

------------

(137) فصل الخطاب، به نقل از: ینابیع المودّه، باب 79، ص 451.

(٧٧)

نگارنده یقین دارد که اگر خواجه پارسا دلایل فصل سابق کتاب را پیدا کرده ودر نظر می آورد از گفتن (عندالامامیه) مسلماً صرف نظر کرده و(عند المسلمین) می گفت. ولی با در نظر گرفتن ادله فصل سابق، مطلب کاملاً آسان است.
20 - حافظ قندوزی حنفی، باب 79 ینابیع المودّه به نام: (الباب التاسع والسبعون فی ذکر ولادة القائم المهدی (علیه السلام) وزایجة ولادته...) را به ولادت حضرت مهدی صلوات الله علیه - اختصاص داده است ودر آن باب، ولادت آن بزرگوار را از کتاب غیبت شیخ طوسی، صواعق محرقه ابن حجر وفصل الخطاب خواجه پارسا ودر ابواب دیگر از شعرانی وامثال او به طور ارسال مسلم نقل کرده است.
21 - ابن طلحه، کمال الدین شافعی (متوفای 654) راجع به حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) فرموده: بزرگترین منقبت ومزیتی که خدا به او عطا فرموده آن است که: مهدی موعود از صلب او ومتولد از اوست، اینک عین عبارت کتاب:
(أَمّا اسْمُهُ (الْعَسْکری (علیه السلام)) الْحَسَنُ وکنْیتُهُ اَبُو مُحَمَّدٍ وَلَقَبُهُ الْخالِصُ وَأَمّا مَناقِبُهُ فَاعْلَمْ اَنَّ الْمَنْقَبَةَ الْعُلْیا وَالْمَزِیةَ الْکبْری الَّتِی خَصَّهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِها وَقَلّدَهُ فَرِیدَها... اِنَّ الْمَهْدِی مُحَمَّداً نَسْلُهُ الْمَخْلُوقُ مِنْهُ وَوَلَدُهُ الْمُنْتَسَبُ اِلَیهِ)(138).
ایشان در باب دوازدهم که در باره مهدی موعود (علیه السلام) به طور مفصل سخن گفته وراجع به ولادت، نسب، تاریخ ‌ولادت، نام مادر، القابش وغیره چنین گفته است:
(فَاَمّا مُوْلِدُهُ فَبِسُرَّ مَنْ رَأَی فِی ثالِثٍ وعِشْرِینَ سَنَةَ ثَمانٍ وَخَمْسِینَ وَمأَتَینِ لِلْهِجْرَةِ وَاَمّا نَسَبَهُ اَباً وَاُمّاً فَاَبُوهُ الْحَسَنُ الْخالِصُ بْنُ عَلِی الْمُتَوکلِ بْنِ

------------

(138) مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، باب یازدهم، ص 88.

(٧٨)

مُحَمَّدٍ الْقانِعِ بْنِ عَلِی الرِّضا بْنِ مُوسی الْکاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الْصّادِقِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ بْنِ عَلِی زَینِ الْعابِدِینَ بْنِ الْحُسَینِ الْزَّکی بْنِ عَلِی الْمُرْتَضی اَمْیرِ الْمُؤمِنینَ وقَدْ تَقَدَّمَ ذِکرُ ذلِک مُفَصَّلاً وَاُمُّهُ اُمُّ وَلَدٍ تُسْمّی صَیقَل... وأَمّا اِسْمُهُ فَمُحَمَّدٌ وَکنْیتُهُ اَبُو الْقاسِمِ وَلَقَبُهُ الْحُجَّةُ وَالْخَلَفُ الْصّالِحُ وقِیلَ الْمُنْتَظَرُ)(139).
یعنی:
(ولادتش در بیست وسوم(140) سال 258 هجری، در شهر سامرّا بوده امّا نسب او از طرف پدر ومادر: پدرش حسن خالص فرزند علی متوکل، پسر محمد قانع، فرزند علی الرضا، پسر موسی کاظم، پسر جعفر صادق، پسر محمد باقر، پسر علی زین العابدین، پسر حسین زکی پسر علی مرتضی امیر المؤمنین که حالاتش به طور مفصل یاد شده است، اما مادرش کنیزی به نام صیقل است... ونام خودش محمَّد، کنیه اش ابوالقاسم، لقبش حجّت وخلف صالح وبه قولی منتظر می باشد).
ببینید این مورّخ معروف - که از اساطین شافعیه است - چطور مانند یک شیعه با کلمات درخشان ونورانی، حالات ونسب آن حضرت را ترسیم می کند که عقل حیران است واین نشان می دهد که این حقایق وواقعیات در عصر صاحب کتاب، چقدر روشن وآشکار ومسلّم بوده که یک مورّخ ومحدّث شافعی پا در رکاب کرده وچنین می گوید.
البته ابن طلحه بعد از گفتن این سخنان ونقل احادیث مهدی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می گوید: اگر معترضی بگوید که این احادیث در باره مهدی صحیح ومورد اتّفاق است وصحیح وصریحند در اینکه مهدی از نسل فاطمه ورسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) واز عترت اوست ونامش نام آن حضرت است وزمین را پر از عدل وداد خواهد کرد واو از نسل عبدالمطلب واز سادات اهل بهشت است،

------------

(139) همان مدرک، باب دوازدهم، ص 89.
(140) علی الظاهر منظورش 23 رمضان است چنانکه سید محسن امین در سیر الائمه، ج 5، ص 81 از او چنین نقل می کند.

(٧٩)

ولی این روایت دلالت نمی کند که او حتماً ابوالقاسم محمَّد بن حسن حجّت وخلف صالح است؛ چون اولاد فاطمه زیاد است وهر که تا روز قیامت از نسل فاطمه به دنیا بیاید می شود گفت از نسل او واز عترت طاهره واز اهل بیت است، علی هذا با همه این دلایل باز دلیل دیگری احتیاج است که اثبات کند منظور از احادیث فوق، همان مهدی موعود فوق است.
آن وقت، صاحب کتاب، شروع به جواب دادن کرده ودر پنج یا شش صفحه اعتراض فوق را آورده وجواب داده که منظور رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) همان مهدی فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است، خوانندگان را به مطالعه آن توصیه می کنم.
ولی حیف که این دانشمند، مورّخ ومحدّث شافعی، دلایلی را که ما در فصل سابق آوردیم نیاورده وبه آنها استدلال نکرده است؛ اگر یک دفعه می فرمود که در مقتل خوارزمی ودر ارجح المطالب آمده که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به امام حسین (علیه السلام) فرمود: (... أَنْتَ اَبُو حُجَجِ تِسْعَةٍ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ) جواب کاملاً تمام وکافی بود واعتراض معترض، قطع می گردید.
22 - شمس الدین، ابو المظفر سبط ابن جوزی حنفی (متوفای 654هجری) راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) چنین گفته است:
(هُوَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ مُوسی الرِّضاَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ اَبِی طالِبٍ وکنْیتُهُ اَبُو عبد الله وَاَبُوالْقاسِمِ وَهُوَ الْخَلَفُ الْحُجَّةُ صاحِبُ الزَّمانِ، الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ وَهُوَ آخِرُ اْلاَئِمَّةِ اَنْبأنا عَبْدُ الْعَزیزِ بْنُ مُحَمُودِ بْنِ الْبَزّازِ عَنْ ابْنِ عُمَرَ قالَ: قالَ رَسُولُ الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یخْرُجُ فِی آخِرِ الزَّمانِ رَجُلٌ مِنْ وِلْدِی اِسْمُهُ کاِسْمِی وکنْیتُهُ ککنْیتِی یمْلاُ اْلاَرْضَ عَدْلاً کما مُلِئَتْ جَوْراً فَذَلِک هُوَ الْمَهْدِی...)(141).

------------

(141) تذکرة الخواص، باب دوازدهم، فصل: فی ذکر الحجة المهدی، ص 325.

(٨٠)

یعنی:
(او محمد بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب وکنیه اش ابو عبد الله وابوالقاسم است واو خلف حجّت، صاحب زمان، قائم منتظر وآخرین ائمه است. عبد العزیز بن محمود بن بزاز به نقل از ابن عمر به ما گفت که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: در آخر زمان مردی از فرزندانم که اسم او مثل اسم من وکنیه او مثل کنیه من است خارج می شود وزمین را پر از عدل می کند همانطور که از ظلم پر شده باشد، او همان مهدی است).
این دانشمند که اول حنبلی بوده وبعد مذهب حنفی را اختیار کرده بی هیچ شک وتردیدی، دوازده امام (علیهم السلام) را نقل کرده وصریحاً اظهار می دارد که منظور رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از حدیث (یخرج...) همان فرزند بلافصل حسن عسکری - صلوات الله علیه - است ومی گوید: حجّت وصاحب الزمان وقائم منتظر، اوست. آنگاه قول امامیه را که امام زمان (علیه السلام) زنده است به صورت مقبول نقل کرده وبه استدلال آنها اشاره می کند وبا نقل قصیده ابوالفضل یحیی بن سلامه که در مدح ائمّه (علیهم السلام) سروده است، سخن خود را به پایان می برد.
23 - سید مؤمن شبلنجی شافعی مصری می نویسد: (رحلت ابو محمد حسن بن علی در روز جمعه هشتم ربیع الاول سال 260 بود واز فرزندان، فقط پسرش محمّد را باقی گذاشت)(142).
آن وقت در فصل بعدی در باره ولادت، حالات، شمائل، مادر ونوّاب آن حضرت چنین می گوید:
(فَصْلٌ فِی ذِکرِ مَناقِبِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْخالِصِ بْنِ عَلِی الْهادِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ بْنِ عَلِی الرِّضاَ بِنْ مُوسَی الْکاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الْصّادِقِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ بْنِ عَلِی زَینِ الْعابِدِینَ بْنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ أبِی طالِبٍ

------------

(142) نور الابصار، الباب الثانی، فصل: حالات حضرت عسکری (علیه السلام)، ص 168.

(٨١)

رَضِی الله عَنْهُمْ).
این عالم پس از ذکرنسب مبارک آن حضرت چنین می گوید: (مادرش ام ولدی است به نام نرجس وبه قولی صیقل وبه قولی سوسن، کنیه اش ابوالقاسم وامامیه به او لقب حجّت، مهدی، خلف صالح، قائم، منتظر وصاحب الزمان داده اند ولی از همه مشهورتر همان (مهدی) است. آن حضرت متوسط القامه وزیباروی بود، موی سرش به شانه اش می افتاد، بینی زیب(143) وپیشانی گشاده داشت ودر زمان معتمد عبّاسی، محمَّد بن عثمان، دربانش بود؛ چنانکه ابن صبّاغ در فصول المهمّه گفته است او به عقیده امامیه آخرین امام از امامان دوازده گانه است...).
در تاریخ ابن الوردی آمده است که: (محمد بن حسن خالص در سال 255 به دنیا آمد... شیخ ابو عبد الله محمد بن یوسف کنجی در کتاب (البیان فی اخبار صاحب الزمان) می گوید: از دلایلی که بر زنده ماندن مهدی تا امروز دلالت دارد آن است که زنده ماندنش محال نیست؛ چنانکه از اولیاء الله عیسی بن مریم وخضر والیاس واز دشمنان خدا، دجّال وابلیس زنده اند...).
البته مکرّر گفته ایم که بعضی از مطالب را منحصر به شیعه دانستن، غفلت ویا عدم توجه به منقولات کتب خودشان است وگر نه به طور عیان می دیدند که آنچه شیعه می گوید، کتابهای اهل سنّت نیز همان را می گوید.
24 - عبدالوهاب شعرانی شافعی مصری (متوفای 973 هجری) در باره حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می گوید:
(... وهُوَ مِنْ اَوْلادِ الاِمامِ حَسَنِ الْعَسْکرِی ومَوْلِدُهُ (عَلَیهِ السَّلام) لَیلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وخَمْسِینَ ومِأَتَینِ وهُوَ باقٍ اِلی اَنْ یجْتَمِعَ بِعیسی بْنِ مَرْیمَ (علیهما السلام) فَیکونَ عُمُرُهُ اِلی وَقْتِنا هذا - وَهُوَ سَنَةُ ثَمانٍ وخَمْسِینَ وتِسْعَمأَةٍ سَبْعَمِأَةِ سَنَةٍ وسِتَّ سِنِینَ)(144).

------------

(143) یعنی (اقنی الانف) در نقل کلام ابن صبّاغ مالکی گذشت.
(144) الیواقیت والجواهر، ج 2، المبحث الخامس والستون.

(٨٢)

یعنی:
(واو از اولاد امام حسن عسکری وتولدش نیمه شعبان سال 255 می باشد واو باقی می ماند تا با عیسی بن مریم (علیهما السلام) اجتماع کند. وعمر شریفش تا زمان ما که اکنون سال 958 است، 706 سال می باشد).
ناگفته نماند که کلام شعرانی در فصل سابق در بند چهاردهم در رابطه با اینکه امام زمان (علیه السلام) فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است، گذشت ودر اینجا به مناسبت تصریح به ولادت آن حضرت آورده ایم. ونیز گذشت که در حساب اشتباه شده ودر زمان وی از عمر آن حضرت 703 سال گذشته بود، نه 706 سال.
به هر حال، این عالم مشهور ومقبول نزد اهل سنّت هم ولادت آن حضرت را یقین دارد وهم فرزند بلافصل حضرت عسکری بودنش را، به همین خاطر، عین کلام او را سید مؤمن شبلنجی شافعی در نورالابصار، ص 170، باب ثانی، ذیل (تتمّة فی الکلام علی اخبار المهدی) ومحمّد صبّان در اسعاف الراغبین حاشیه نورالابصار، ص 141 وحافظ حنفی قندوزی در ینابیع المودّه، ص 470، باب 85 از یواقیت وجواهر شعرانی به صورت قبول وارسال مسلّم نقل کرده اند.
25 - محی الدین بن عربی راجع به آن حضرت ولادت ونسبش می گوید:
(وَاعْلَمُوا اَنَّهُ لابُدَّ مِنْ خُرُوجِ الْمَهْدِی (عَلَیهِ السَّلامُ)... وهُوَ مِنْ عِتْرَةِ رَسُولِ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) مِنْ وِلْدِ فاطِمَةَ رَضِی اللهُ عَنْها، جَدُّهُ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی بْنِ اَبِی طالِبٍ وَوالِدُهُ الْحَسَنُ الْعَسْکرِی اِبْنُ اْلاِمامِ عَلِی الْنَّقِی (بالنون) اِبْنِ مُحَمَّدٍ الْتَّقِی (بالتاء) اِبْنِ الاِمامِ عَلِی الرِّضا، اِبْنِ الاِمامِ مُوسی الْکاظِمِ، ابْنِ الاِمامِ جَعْفَرٍ الْصّادِقِ، اِبْنِ الاِمامِ مُحَمَّدٍ الْباقِرٍ، اِبْنِ الاِمامِ زَینِ الْعابِدِینَ عَلِی، اِبْنِ الاِمامِ الْحُسَینِ، اِبْنِ الاِمامِ عَلِی بْنِ أبِی طالِبٍ رَضِی الله عَنْهُمْ، یواطِئُ اِسْمُهُ اِسْمَ رَسُولِ الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یبایعُهُ الْمُسْلِمُونَ بَینَ الرُّکنِ وَالْمَقامِ)(145).

------------

(145) فتوحات مکیه، باب 366.

(٨٣)

یعنی:
(بدانید که مهدی (علیه السلام) حتماً خروج خواهد کرد... واو از عترت رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) واز فرزندان فاطمه - رضی الله عنها - است وجدّش حسین بن علی بن ابی طالب وپدرش حسن عسکری، فرزند امام علی نقی، فرزند محمد تقی، فرزند امام علی الرضا، فرزند امام موسی کاظم، فرزند امام جعفر صادق، فرزند امام محمد باقر، فرزند امام زین العابدین علی، فرزند امام حسین، فرزند امام علی بن ابی طالب - رضی الله عنهم - می باشد. اسم او با اسم رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قرین است ومسلمین بین رکن ومقام با او بیعت خواهند کرد).
ناگفته نماند که شعرانی این سخن را در الیواقیت والجواهر، ج 2، مبحث 65 ومحمد صبّان در اسعاف الراغبین، حاشیه نور الابصار، ص 141، وعدوی حمزاوی مالکی مصری در مشارق الانوار، ص 112 (الفصل الثانی فی المهدی و...) از فتوحات مکیه محی الدین بن عربی نقل کرده اند وما آن را در بحث سابق، تحت رقم 14 در رابطه با اینکه مهدی (علیه السلام) فرزند بلافصل حضرت عسکری (علیه السلام) است نقل کردیم، برای تکمیل مطلب به آنجا رجوع شود.
به هر حال، محی الدین بن عربی در اینجا هم نسب آن حضرت وهم فرزند بلافصل حضرت عسکری بودنش را قبول کرده، ولادتش نیز خود به خود از این کلام روشن می شود.
26 - شمس الدین محمد بن طولون دمشقی حنفی (متوفای 953) در باره ولادت وسایر خصوصیات آن حضرت چنین می گوید:
(وَثانِی عَشَرَهُمْ اِبْنُهُ (الْعَسْکرِی) مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَهُوَ اَبُوالْقاسِمِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْهادِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ بْنِ عَلِی الرِّضا بْنِ مُوسَی الْکاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الْصّادِقِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ بْنِ عَلِی زَینِ الْعابِدِینَ بْنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ أبِی طالِبٍ رَضِی الله عَنْهُمْ)(146).

------------

(146) الائمة الاثنی عشر، ط دارصادر بیروت، فصل دوازدهم.

(٨٤)

چنانکه ملاحظه می شود، این مورّخ حنفی، نسب آن حضرت وفرزند بلافصل امام عسکری (علیه السلام) بودنش را نقل کرده وپس از نقل عقیده امامیه در باره وی واینکه آنان وی را منتظر، قائم ومهدی لقب داده اند در رابطه با ولادتش می گوید:
(کانَتْ وِلادَتُهُ - رَضِی اللهُ عَنْهُ - یوْمَ الْجُمُعَةِ مُنْتَصَفَ شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَخَمْسِینَ وَمِأَتَینِ وَلَمّا تُوُفِّی اَبُوهُ الْمُتَقَدِّمُ ذِکرُهُ - رَضِی اللهُ عَنْهُما - کانَ عُمْرُهُ خَمْسَ سِنِینَ وَاِسْمُ اُمِّهِ خَمْطٌ وَقِیل نَرْجِسُ).
یعنی:
(ولادتش در روز جمعه نیمه شعبان سال 255 بوده وبه وقت وفات پدرش که شرح حال او گذشت، سن وی پنج سال بود، نام مادرش خمط وبه قولی نرجس است).
آنگاه اشعاری را که در اسامی ومدح دوازده امام (علیهم السلام) سروده نقل می کند وآنها به شرح ذیل است:

عَلَیک بِالاَئِمَّةِ الاِثْنَی عَشَرْ * * * مِنْ آلِ بَیتِ الْمُصْطَفی خَیرِ الْبَشَرْ
اَبُو تُرابٍ حَسَنٌ وحُسَینُ * * * وبُغْضُ زَینِ الْعابِدِینَ شَینٌ
مُحَمَّدٌ الْباقِرُ کمْ عِلْمٍ دَری * * * وَالْصّادِقُ ادْعُ جَعْفَراً بَینَ الْوَری
مُوسی هُوَ الْکاظِمُ وابْنُهُ عَلِی * * * لَقِّبْهُ بِالرِّضا وقَدْرُهُ عَلِی
مُحَمَّدٌ التَّقِی قَلْبُهُ مَعْمُورُ * * * عَلِی النَّقِی دُرُّهُ مَنْثُورُ
وَالْعَسْکرِی الْحَسَنُ الْمُطَهَّرُ * * * مُحَمَّدٌ الْمَهْدِی سَوْفَ یظْهَرُ

یعنی:
(بر تو باد دانستن امامان دوازده گانه از اهل بیت مصطفی بهترین مخلوقات).
(ابو تراب وحسن وحسین است ودشمنی زین العابدین ناپسند است).
(محمد باقرکه دارای معلومات افزون بود،امام صادق را میان مردم بخوان).
(موسای کاظم وپسرش علی که او را رضا لقب کن، مقامش والاست).
(محمد تقی که قلبش آباد از ایمان وعلم وتقواست وعلی نقی که

(٨٥)

مرواریدش پراکنده است).
(حسن عسکری، مطهر ومهدی موعود که حتماً ظهور خواهد کرد).
ناگفته نماند که: این از کارهای خداست که حقایق را به دست این دانشمندان چنین حفظ ونگهداری فرموده است. ونیز نشان می دهد که در ولادت آن حضرت وفرزند بلافصل حضرت عسکری بودنش با آنکه حضرت عسکری (علیه السلام) ولادت وی را از خوف دشمنان مخفی نگاه داشته بود، ذرّه ای تردید وابهام وجود نداشته ومانند روز روشن، آشکار ومعلوم همگان گردیده است.
27 - محمد صبّان نقل می کند:
(قالَ الْقُطْبُ الشَّعْرانِی فِی الیواقِیتِ وَالْجَواهِرِ: اَلْمَهْدِی مِنْ وِلْدِ الْحَسَنِ الْعَسْکرِی مَوْلِدُهُ لَیلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَخَمْسِینَ وَمِأَتَینِ وَهُوَ باقٍ اِلَی اَنْ یجْتَمِعَ بِعِیسی بْنِ مَرْیمَ (علیهما السلام))(147).
یعنی:
(قطب شعرانی گفته است که: مهدی از اولاد حسن عسکری است، در سال 255 در نصف شعبان متولد شده، او زنده است تا با عیسی بن مریم در وقت ظهور، اجتماع نمایند).
بنابراین، محمد صبّان با نقل این کلام از شعرانی از معتقدین به ولادت آن حضرت می باشد.
28 - همچنین ایشان در ینابیع المودّه در شرح دائره شیخ صلاح الدین صفدی نقل کرده که می گوید:
(اِنّ الْمَهْدِی الْمَوْعُودَ هُوَ الاِمامُ الثّانِی عَشَرَ مِنَ اْلاَئِمَّةِ أَوَّلُهُمْ سَیدُنا عَلِی وَآخِرُهُمْ الْمَهْدِی رَضِی اللهُ عَنْهُمْ ونَفَعَناَ اللهُ بِهِمْ)(148).

------------

(147) اسعاف الراغبین، حاشیه نور الابصار ص 141به نقل از یواقیت وجواهر شعرانی.
(148) ینابیع المودّه، باب 86، ص 471.

(٨٦)

یعنی:
(مهدی موعود همان امام دوازدهم است، اول آنان آقای ما علی وآخر آنان مهدی (علیهما السلام) است).
ناگفته نماند که: کلام صفدی - چنانکه در مطلب اول این کتاب مشروحاً گذشت - در عین حال که بر ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) دلیل است، شرح روایت متواتر (یکونُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً) نیز می باشد.
29 - شیخ سلیمان حنفی قندوزی باب 82 کتاب ینابیع المودّه را با این عنوان شروع کرده است:
(الاِمامُ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ الْعَسْکرِی أری وَلَدَهُ الْقائِمَ الْمَهْدِی بِخَواصِّ مَوالِیهِ وَاَعْلَمَهُمْ اَنَّ الاِمامَ بَعْدَهُ وَلَدُهُ رَضِی الله عَنْهُما).
یعنی:
(امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندش مهدی قائم (علیه السلام) را به خواص یارانش نشان داد وبه آنان فهماند که امام بعد از وی پسرش می باشد).
آنگاه از کتاب غیبت (ظاهراً غیبت شیخ طوسی) از ابی غانم خادم امام عسکری (علیه السلام) نقل کرده که گفت:
(وُلِدَ لاَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ مَوْلُودٌ فَسَمّاه مُحَمَّداً فَعَرَضَهُ عَلَی اَصْحابِهِ یوْمَ الْثالِثِ وَقالَ: هذا اِمامُکمْ مِنْ بَعْدِی وخَلِیفَتِی عَلَیکمْ وَهُوَ الْقائِمُ الَّذِی تَمْتَدُّ عَلَیهِ الاَعْناقُ بِالاِنْتِظارِ فَإذاَ امْتَلاَتِ اْلاَرْضُ جَوْراً وظُلْماً خَرَجَ فَمَلاَها قِسْطاً وَعَدْلاً).
یعنی:
(برای ابو محمد حسن عسکری (علیه السلام) مولودی به دنیا آمد، اسم او را محمد گذاشت ودر روز سوم ولادت، او را به اصحاب خویش نشان داد وفرمود: این امام شماست بعد از من وجانشین من است در میان شما واو همان قائم منتظر است که گردنها به سوی او کشیده می شود وانتظار او را می کشند؛ چون زمین از ظلم پر شود ظهور کرده زمین را از عدل وداد پُر می کند).
ناگفته نماند که: حافظ قندوزی بعد از حدیث فوق، حدود دوازده حدیث دیگر در این باره در باب فوق نقل می کند، از جمله معاویة بن حکیم ومحمد بن

(٨٧)

ایوب ومحمد بن عثمان آورده که گفتند:
(اِنَّ اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ عَرَضَ وَلَدَهُ عَلَینا وَنَحْنُ فِی مَنْزِلِهِ وَکنّا ارْبَعِینَ رَجُلاً فَقالَ هذا اِمامُکمْ مِنْ بَعْدِی وخَلِیفَتِی عَلَیکمْ اَطِیعُوهُ وَلا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِی فَتُهْلَکوا فِی اَدْیانِکمْ أَما اَنَّکمْ لاَ تَرَوْنَهُ بَعْدَ یوْمِکمْ هذا).
یعنی:
(امام عسکری - صلوات الله علیه - پسرش را در منزل خودش به ما نشان داد، ما آن وقت چهل نفر بودیم، فرمود: این امام شماست بعد از من وجانشین من است بر شما، از او اطاعت کنید ومتفرق نشوید وگر نه در دین خود هلاک می شوید، بدانید که بعد از این روز، او را نخواهید دید).
30 - ابن الوردی، زین الدین عمرو بن مظفر الشافعی (متوفای 749) در تاریخ معروف خود به نقل شبلنجی در نور الابصار(149) می گوید:
(وُلِدَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ سَنَةَ خَمْسٍ وخَمْسِینَ ومِأَتَینِ).
این مورّخ معروف نیز ولادت حضرت مهدی - صلوات الله علیه - را از مسلّمات دانسته است.
31 - نورالدین،علی بن سلطان محمدهروی حنفی درباره عقیده شیعه می گوید:
(بَلْ جَعَلُوا تَمامَ اِیمانِهِمْ وبِناءَ اِسْلامِهِمْ واَرْکانَ اَحْکامِهِمْ بِاَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ الْعَسْکرِی هُوَ الْحَی الْقائِمُ وَهُوَ الْمَهْدِی الْمَوْعُودُ عَلی لِسانِ صاحِبِ الْمَقامِ الْمَحْمُودِ والْحَوْضِ الْمَوْرُودِ)(150).
یعنی:
(شیعه کمال ایمان وپایه اسلام وارکان احکام خویش را بر آن پایه گذاری کرده اند که محمد بن حسن عسکری جصلوات الله علیهماج همان زنده وقائم ومهدی موعود است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) صاحب مقام محمود وصاحب حوض کوثر از وی خبر داده است).

------------

(149) نور الابصار، فصل: ذکر مناقب محمد بن الحسن الخالص...، ص 168.
(150) مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج 5، ص 184.

(٨٨)

این دانشمند در عین حمله به شیعه، ولادت حضرت را از مسلّمات دانسته ویقین داشته که محمد بن الحسن (علیهما السلام) به دنیا آمده وزنده است ولی از دلایلی که در گذشته گفته شد، غافل بوده است.
32 - محمد بن عبدالرسول برزنجی شافعی (متوفای 1103) می گوید: از ابی عبد الله حسین بن علی جعلیهماالسلام ج وارد شده که فرمود: برای صاحب این امر یعنی مهدی موعود دو غیبت هست ویکی طولانی تر از دیگری، تا حدی که بعضی گویند او مرده است وبعضی گویند گم شده، کسی از وی خبری ندارد مگر خدا... تا اینکه می گوید:
(وَأَمّا ما ذَهَبَ اِلَیهِ الاِمامِیةُ الشِّیعَةُ مِنْ اَنَّهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَسْکرِی واَنَّهُ غابَ ثُمَّ ظَهَرَ لِبَعْضِ خواصِّ شِیعَتِهِ ثُمَّ غابَ ثانیاً وَأَنَّهُ یراهُ خَواصُّ شِیعَتِهِ، فَیرُدُّهُ اَنَّ الظُهُورَ لِبَعْضِ الْخَواصِّ لا یسمّی ظُهُوراً)(151).
یعنی:
(امّا آنچه شیعه به آن معتقد شده است که مهدی موعود همان محمَّد بن حسن عسکری است واو غایب شده سپس برای بعضی از خواص شیعه ظاهر شده، بعد غایب شده است وخواصّ شیعه اش او را می بینند، این سخن مردود است؛ زیرا ظهور برای بعض خواصّ، ظهور نامیده نمی شود).
حیف! که این دانشمند، مطالعات زیاد نداشته است واگر مطالب وشواهدی را که در فصل سابق نقل کردیم می دانست، این مطلب را مخصوص به شیعه نمی دانست ولی در عین حال، ولادت حضرت قائم - صلوات الله علیه - را به صورت ارسال مسلّم نقل می نماید ومفروغ عنه می داند.
33 - ابن الازرق در تاریخ (میافارقین)(152) در رابطه با ولادت آن حضرت وتاریخ ولادتش می گوید:

------------

(151) الاشاعة فی اشراط الساعه، ص 93.
(152) در مراصد الاطلاع می گوید: میافارقین به فتح میم وتشدید یاء، مشهورترین شهر در دیار بکر است.

(٨٩)

(اِنَّ الْحُجَّةَ الْمَذْکورَ وُلِدَ تاسِعَ رَبِیعٍ الاَوَّلِ سَنَةَ ثَمانٍ وخَمْسِینَ ومِأَتَینِ وَقِیلَ فِی ثامِنِ شَعْبانَ سَنَةَ سِتٍّ وَخَمْسِینَ وهُوَ الاَصَحُّ)(153).
یعنی:
(حجّت مذکور حضرت مهدی ج (علیه السلام) ج در نهم ربیع الاَول سال 258 به دنیا آمده وبه قولی در هشتم شعبان سال 256 وآن اصحّ است).
ناگفته نماند که: اگر چه ابن ازرق در تاریخ ولادت آن حضرت، چپ وراست گفته است ولی ولادت حضرتش را مسلّم وبدون شک می داند.
34 - فرید وجدی می گوید: (عسکری پدر منتظر عبارت است از: ابو محمد حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن حسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم جعلیهم السلام ج؛ او، به اعتقاد امامیه، یکی از ائمه دوازده گانه وپدر منتظر صاحب سرداب است)(154).
آنگاه در ص 439 ذیل کلمه (العسکری) چنین می گوید:
(اَلْعَسْکرِی هُوَ أبُو الْقاسِمِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَسْکرِی بْنِ عَلِی الْهادِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ بْنِ عَلِی الرِّضاَ بْنِ جَعْفَرٍ الْصّادِقِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ بْنِ عَلِی زَینِ الْعابِدِینِ بْنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ أبی طالبٍ، هُوَ ثانِی عَشَرَ الائِمَّةِ الاِثْنَی عَشَرَ فِی اِعْتِقادِ الاِمامِیةِ الْمَعْرُوفُ بِالْحُجَّةِ وهُوَ الَّذِی تَزْعَمُ الشِّیعَةُ اَنَّهُ الْمُنْتَظَرُ وَالْقائِمُ وَالْمَهْدِی وَهُوَ صاحِبُ السِّرْدابِ عِنْدَهُمْ).
در اینجا فرید وجدی، هم نسب آن حضرت - صلوات الله علیه - را بیان می کند وهم ولادت آن حضرت را به طور قطعی ویقینی، واقعاً عجیب است که امام زمان (علیه السلام) در پنج سالگی غایب شده وپیوسته در غیبت صغری وکبری بوده وپدرش از ترس دشمنان، ولادت او را مخفی داشته که مبادا او را از بین ببرند؛

------------

(153) این مطلب را شمس الدین محمد بن طولون دمشقی حنفی در کتاب: الائمة الاثنا عشر، فصل دوازدهم (الحجة المهدی) از ابن الازرق نقل کرده است.
(154) دائرة المعارف، ج 6، ص 438، باب عین.

(٩٠)

زیرا گوش مردم را این سخن پُر کرده بود که مهدی موعود، بنیان کن حکومتهای ستمگر از فرزندان حسن عسکری (علیه السلام) خواهد بود، با وجود این، ولادت وبه دنیا آمدن او چنان مسلّم وقطعی باشد که امثال فرید وجدی آن را بی چون وچرا نقل نمایند. در ذیل سخن فوق دو نکته را - گر چه تکراری است - متذکر می شویم:
اوّل اینکه:
اگر فرید وجدی شواهدی را که در فصل سابق نقل شد می دانست به هیچ وجه نمی گفت: (فی اعتقاد الامامیه)، ولی در اثر ندانستن مطالب گذشته ویا به علت غفلت از آنها می گوید: (امامیه چنین عقیده دارند)، پس آنهمه روایات را چه کنیم؟! واین از امثال وجدی عجیب نیست؛ زیرا ایشان در حرف (الف)، ذیل کلمه (امامیه)، طایفه امامیه را در یک ستون تمام کرده ولی در حرف (باء) در باره سید علی محمد باب واقوال او، حدود دوازده صفحه را سیاه کرده است!
دوّم اینکه:
مکرراً گفتیم شیعه نمی گوید: امام زمان (علیه السلام) در سرداب غایب شده واز آن ظهور خواهد کرد بلکه سرداب سامرّا عبادتگاه عسکریین (علیهما السلام) بوده ومحل مقدسی است.
35 - ابوالبرکات آلوسی نعمان بن محمود حنفی (متوفای 1317ه. ق) در رابطه با آن حضرت چنین می گوید:
(وَالْمَشْهُورُ مِنْ مَذاهِبِهِمْ مَذْهَبِ اْلاِمامِیةِ اْلاِثْنَی عَشَریةَ اَنَّ الْمَهْدِی هُوَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَسْکرِی بْنِ عَلِی الْهادِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ بْنِ عَلِی الرِّضا بْنِ مُوسی الْکاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الصّادِقِ، رَضِی اللهُ تَعالی عَنْهُمْ ویعْرَفُ عِنْدَهُمْ بِالْحُجَّةِ وَالْمُنْتَظَرِ وَالْقائِمِ وَهُوَ الَّذِی غابَ فِی سِرْداب دارِ اَبِیهِ فِی سامِرّا صَغِیراً واُمُّهُ تَنْظُرُ اِلَیهِ وَذلِک فِی سَنَةِ خَمْسٍ وسِتِّینَ ومِأَتَینِ)(155).
این مورّخ گر چه مهدی موعود بودن حضرت را قبول ندارد ولی ولادت

------------

(155) غالیة الواعظ، ج 1، ص 79.

(٩١)

ایشان را از مسلّمیات می داند، ظاهراً منظور از (ستین) در عبارت کتاب، (خمسین) است واشتباهاً (ستین) نوشته شده؛ زیرا ولادت آن حضرت در سال 255 است نه در سال 265، در باره سرداب نیز کراراً توضیح داده ایم، باز باید بگوییم که: حضرت عسکری (علیه السلام) ولادت آن حضرت را مخفی داشت؛ زیرا بنی عبّاس در صدد یافتن وکشتن وی بودند؛ چون می دانستند که مهدی قائم (علیه السلام) فرزند حضرت عسکری خواهد بود، با وجود این، ولادت آن حضرت - چنانکه می بینیم - به قدری شهرت یافته که خاصّ وعام به آن یقین کرده اند.
36 - حافظ شمس الدین محمد بن احمد الذهبی شافعی (متوفای 748 هجری) در باره ولادت آن حضرت وحالات او می نویسد:
(وفِیها (اَی فِی سَنَةِ 265 وُلِدَ) مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْهادِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ بْنِ عَلِی الرِّضاَ بْنِ مُوسی الْکاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الْصّادِقِ الْعَلوی الْحُسَینِی، اَبُوالْقاسِمِ الَّذِی تُلَقِّبُهُ الرَّافِضَةُ الْخَلَفَ الْحُجَّةَ وَتُلقِّبُهُ بِالْمَهْدِی وَالْمُنْتَظَرِ وَتُلقِّبُهُ بِصاحِبِ الْزَّمانِ وَهُوَ خاتِمَةُ الاِثْنی عَشَرَ)(156).
این مورّخ معروف نیز ولادت آن حضرت را از قطعیات دانسته ونسب وی را نیز ذکر می کند، واینکه می گوید: شیعه او را مهدی وخلف وحجّت می داند، در اثر غفلت از روایاتی است که در فصل گذشته ذکر گردید منظور او در اینجا فقط قطعی بودن ولادت آن حضرت است. واینکه ولادت آن حضرت را در سال 265 نقل کرده اشتباه است؛ زیرا ولادت حضرت در سال 255 بوده است وشاید اشتباه از نُسّاخ باشد.
همین مورّخ در ص 373 در ذکر وقایع سال 260 می نویسد: در آن سال وفات یافت حسن بن علی بن محمد جواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق علوی حسینی یکی از امامان دوازده گانه که رافضه عقیده به

------------

(156) العبر فی خبر من غبر، ج 1، ص 381 (در وقایع سال 265 هجری).

(٩٢)

عصمت آنان دارد. تا اینکه می گوید: (وَهُوَ والِدُ الْمُنْتَظَرِ مُحَمَّدٍ صاحِبِ السِّرْدابِ).
37 - ابو الفوز، سویدی محمد امین بغدادی (متوفای 821) در باره آن حضرت فرموده:
(مُحَمَّدٌ الْمَهْدِی وَکانَ عُمُرُهُ عِنْدَ وَفاةِ أبیهِ خَمْسَ سِنِینَ وَکانَ مَرْبُوعَ الْقامَةِ حَسَنَ الْوَجْهِ والشَّعْرِ، اَقْنی الاَنْفِ، صَبِیحَ الْجَبْهَةِ)(157).
یعنی:
(عمر وی به وقت وفات پدرش، پنج سال بود، او متوسط القامه، زیباروی، زیباموی، زیبابینی، گشاده پیشانی بود).
از اینجا معلوم می شود که قیافه آن حضرت نیز بر خاص وعام معلوم بوده است.
38 - حافظ ابو عبد الله محمد بن یوسف کنجی شافعی (متوفای 658) در کتاب (البیان فی اخبار صاحب الزمان (علیه السلام)) نه تنها ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) را قبول کرده بلکه بابی آورده به عنوان (الباب الخامس والعشرون فی الدلالة علی کون المهدی (علیه السلام) حیاً باقیاً مذغیبة الی الان) وزنده بودن حضرت را از زمان غیبت تا کنون، اثبات نموده است. در آغاز این باب می گوید:
(وَلا اِمْتِناعَ فِی بَقائِهِ بِدَلِیلِ بَقاءِ عِیسی واِلْیاسَ وَالْخِضْر مِنْ اَوْلِیاءِ اللهِ تَعالی وَبَقاءِ الدَّجالِ وَاِبْلِیسَ الْمَلْعُونَینِ اَعْداءِ الله تعالی وَهؤلاء قَدْ ثَبَتَ بَقاؤهُمْ بِالْکتابِ وَالسُّنَّةِ وَقَد اتَّفَقُوا عَلَیهِ ثُمَّ اَنْکرُوا جَوازَ بَقاءِ الْمَهْدِی وَها اَناَ أُبَینُ بَقاءَ کلِّ واحِدٍ مِنْهُمْ فَلا یسْمَعُ بَعْدَ هذا لِعاقِلٍ اِنْکارُ جَوازِ بَقاءِ الْمَهْدِی (علیه السلام))(158).
یعنی:
(امتناعی در بقای حضرت مهدی نیست به دلیل باقی ماندن عیسی والیاس وخضر از اولیای خداوند وباقی ماندن دجّال وابلیس ملعون که دشمنان خدایند. واینان باقی ماندنشان به وسیله قرآن وسنّت ثابت شده است وهمگان بر

------------

(157) سبائک الذهب، ص 78.
(158) البیان، ص 102.

(٩٣)

آن متفقند. در حالیکه جواز بقای مهدی را انکار نموده اند. ومن اکنون بقای هر یک از آنان را روشن می کنم، آن گونه که دیگر انکار جواز بقای مهدی (علیه السلام) از هیچ عاقلی شنیده نشود).
39 - محقق ومورّخ شهیر، قاضی محمد، مشهور به بهلول بهجت افندی (متوفای 1350) در کتاب (تاریخ آل محمَّد)، صفحه 197 می نویسد:
(لَمَّا کانَ حَدِیثُ مَنْ ماتَ وَلَمْ یعْرِفْ اِمامَ زمانِهِ ماتَ مَیتَةَ الْجاهِلِیةِ مُتَّفَقاً عَلَیهِ بَینَ عُلَماءِ الْمُسْلِمِینَ فَلا یوجَدُ مُسلِمٌ لا یعْتَقِدُ بِوجُودِ اْلاِمامِ الْمُنْتَظَرِ وَنَحْنُ نَعْتَقِدُ اَنَّ الْمَهْدِی صاحِبُ الْعَصرِ وَالزَّمانِ وُلِدَ بِبَلْدَةِ سامِرّاءَ وَاِلَیهِ اَنْتَهَتْ وِراثَةُ النُّبُوّةِ وَالْوَصایةِ وَاْلاِمامَةِ وَقَدِ اقْتَضَتِ الْحِکمَةُ اْلاِلهِیةُ حِفْظَ سِلْسِلَةِ اْلاِمامَةِ اِلی یوْمِ الْقِیامَةِ فَاِنَّ عَدَدَ الاَئِمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) مَحْصُورِةٌ مَعْلُومَةٌ وَهِی اِثْنا عَشَرَ بِمُقْتَضی الْحَدِیثِ الْمُعْتَبَرِ الْمَرْوِی فِی الْصَّحِیحَینِ خُلَفاءُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ کلُّهُمْ مِنْ بَنِی هاشِمٍ).
یعنی:
(چون حدیث مَنْ ماتَ ولَمْ یعْرِفْ اِمامِ زمانِهِ فَقَدْ ماتَ مِیتَةَ الْجاهِلِیةِ متفق علیه علمای عامه وخاصه می باشد، بنابراین، هیچ فردی از افراد اسلام پیدا نمی شود که به وجود صاحب عصر وزمان، اقرار نداشته باشد. ما معتقدیم که امام مهدی، صاحب عصر وزمان در شهر سامرّا متولد شده ووراثت نبوّت ووصایت امامت به آنحضرت می رسد، حکمت الهی، حفظ وادامه سلسله امامت را تا روز قیامت اقتضا می کند، عدد امامان بعد از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) محصور ومعلوم است که دوازده نفرند؛ زیرا از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به سند معتبر در صحیح بخاری ومسلم روایت شده است که خلفای بعد از من دوازده نفرند وهمه آنان از بنی هاشم هستند).
اینها کتابهایی بود که در اختیار نویسنده قرار داشت ویا در کتابخانه ها از آنها یادداشت کرده ام وگر نه در کتب، نقلها بسیار است وآنچه گفته شد برای استشهاد کافی است.

(٩٤)

مهدی موعود (علیه السلام) وحکومت جهانی

مسأله مهدی موعود - صلوات الله علیه - بیشتر از این جنبه مطرح است که او حکومت واحد جهانی اسلامی تشکیل خواهد داد، ویا حکومتهای شرک، کفر وطغیان به دست او از بین رفته وحکومت توحید وعباد الله الصالحین به جای آنها خواهد نشست. وبه عبارت دیگر، آیات:
(ولَقَدْ کتَبْنا فِی الزّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ اَنَّ اْلاَرْضَ یرِثُها عِبادِی الْصّالِحُونَ)(159).
و: (هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی ودِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ...)(160).
که تا به حال به صورت وعده مانده اند، توسط وی پیاده خواهند شد.
در باره این مطلب، دو حدیث با دو عبارت از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده وما ابتدا آن دو را نقل وترجمه می کنیم وسپس به محلهای آنها در کتب برادران اهل سنّت اشاره خواهیم کرد.

------------

(159) سوره انبیا، آیه 105.
(160) این آیه در سه جای از قرآن کریم آمده است: سوره توبه، آیه 33، سوره فتح، آیه 28 وسوره صف، آیه 9.

(٩٥)

ناگفته نماند که: نتیجه این بحث وارتباط آن با بحثهای قبل اعتقاد به زنده بودن امام زمان - صلوات الله علیه - است؛ زیرا وقتی ثابت گردید آن حضرت نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است وثابت گردید که وی در سال 255 هجری از مادری به نام (نرجس) متولد شده است وثابت گردید که او حکومت جهانی واحد تشکیل خواهد داد وهنوز تشکیل نداده وآیات قرآنی ووعده حتمی حضرت نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به صورت وعده باقی مانده است، پس ناچار باید معتقد شد که آن حضرت به قدرت خدا زنده وغایب است وهر وقت که خدا خواست ظهور فرموده وحکومت فوق را به وجود خواهد آورد.
به عبارت دیگر: مهدی موعود (علیه السلام) همان ذخیره خداست که در آینده، حاکمیت کامل اسلام با ظهور او تحقق خواهد پذیرفت؛ چنانکه عقیده قطعی ما شیعیان، زنده بودن آن حضرت است.
1 - (قالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) لَنْ تَنْقَضِی اْلاَیامُ وَاللّیالِی حَتّی یبْعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ اَهْلِ بَیتِی یواطِئُ اِسْمُهُ اِسْمِی یمْلاُها قِسْطاً وَعَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً).
یعنی:
(روزها وشبها به پایان نرسند تا اینکه خداوند مردی از اهل بیت مرا که نامش نام من است مبعوث کند، او زمین را پر از عدل وداد می کند چنانکه از ظلم وستم پر شده باشد).
2 - (قالَ رَسُولُ الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) لَوْ لَمْ یبْقَ مِنْ الدُّنْیا اِلاّ یوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِک الْیوْمَ حَتّی یبْعَثَ فِیهِ رَجُلاً مِنْ وِلْدِی یواطِئُ اِسْمُهُ اِسْمِی یمْلاُها عَدْلاً وقِسْطاً کما مُلِئَتْ ظُلْماً وجَوْراً).
یعنی: (آمدن مهدی موعود چنان قطعی وحتمی است که اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را طولانی گرداند تا در آن روز، مردی از فرزندان مرا برانگیزد که نامش نام من است زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد

(٩٦)

چنانکه از ستم وظلم پر شده باشد).
کلمه (یملا الارض قسطاً) که عبارت اخرای تشکیل حکومت جهانی است در همه روایتها وکتابهایی که ذیلاً اشاره می شود، موجود است:
1 - مسند امام احمد بن حنبل، ج 3 در صفحات 17، 27، 28، 36، 37، 52 و70 از صحابی کبیر ابو سعید خدری.
2 - اسد الغابه ابن اثیر، ج 1، ص 557 در حالات جابر بن ماجد صدفی عن قیس عن جابر صدفی عن ابیه عن جدّه.
3 - مستدرک حاکم، ج 4، در آخر کتاب: الفتن والملاحم، ص 557، از ابو سعید خدری با دو سند.
4 - تلخیص ذهبی، پاورقی مستدرک با دو سند فوق (ج 4، ص 557)
5 - سنن ابی داوود، ج 2، کتاب المهدی، ص 422 از علی (علیه السلام) وعبد الله بن عمر واز ابو سعید خدری با سه سند.
6 - سنن ابن ماجه، ج 2، کتاب الفتن، باب خروج المهدی، ص 1366 از عبد الله بن عمر.
7 - نور الابصار شبلنجی، فصل تتمة فی الکلام علی اخبار المهدی، ص 170 از علی (علیه السلام) وابو سعید خدری وحذیفة بن یمان وجابر بن عبد الله. ونیز از صواعق ابن حجر، تواتر حدیث را نقل می کند.
8 - سنن ترمذی، ج 4، کتاب الفتن، باب 52 (ماجاء فی المهدی) ص 505 از عبد الله بن عمر با دو سند.
9 - صواعق محرقه ابن حجر، باب: خصوصیاتهم الدالة علی عظیم کراماتهم، ص 235 از علی (علیه السلام) وابن عباس ودر ص 161 ذیل آیه دوازدهم از آیات نازله در شأن اهل بیت (علیهم السلام) تا ص 165 با شش طریق.
10 - تذکره سبط ابن جوزی، فصل فی ذکر الحجة المهدی، ص 326 از

(٩٧)

علی (علیه السلام) وعبد الله بن عمر.
11 - البدء والتاریخ، تألیف: ابن زید بلخی، ج 1، الفصل السابع، ص 62 از ابن مسعود.
12 - معجم کبیر طبرانی، ج 10، ص 78 از ابن مسعود با سه سند واز عبد الله بن عمر با چهار سند.
13 - فتوحات مکیه ابن عمر بن محی الدین، ج 3، باب 366، ص 106 به طور ارسال مسلّم.
14 - مطالب السئول ابن طلحه، باب ثانی عشر، ص 125 از ابو سعید خدری وعبد الله بن مسعود.
15 - تذکره قرطبی، باب منه آخر فی المهدی وصفته، ص 615 از ابو سعید خدری.
16 - ذخائر العقبی، ص 136 از علی بن هلال از پدرش.
17 - فرائد السمطین،ج 2،ص 310،ح 561 از ابو سعید وعبد الله بن عباس.
18 - الفتن والملاحم ابی الفداء، ج 1، فصل فی ذکر المهدی، ص 25 از حجّاج.
19 - فصول المهمّه ابن صبّاغ، فصل ثانی عشر، از عبد الله عمر وابن مسعود.

20 - کنز العمال، حدیث 38653 از ابوسعید خدری ونیز در احادیث دیگر از علی (علیه السلام) وابن مسعود وغیره.
اینها که اشاره شد به عنوان نمونه است وگر نه بیشتر از پنجاه کتاب معتبر فعلاً در نزدم موجود است ودر همه آنها جمله (یملا اْلاَرْضَ قِسْطاً) که حکایت از حکومت جهانی دارد، نقل شده است. بنابراین، مسأله مهدی موعود - صلوات الله علیه - مسأله حکومت جهانی اسلام ومسأله آینده اسلام وقرآن می باشد واو زنده است وظهور خواهد فرمود.

(٩٨)

این بود آنچه در زمینه (اتفاق شیعه واهل سنّت) در باره حضرت مهدی - صلوات الله علیه - به نظرمان آمده بود. وصلّی الله علی محمَّد وآله الطاهرین والحمد لله ربِّ العالمین.

ارومیه - سیدعلی اکبر قرشی
27 ربیع الاوَّل 1411
25/8/1369

(٩٩)

فهرست منابع ومآخذ کتاب

1 - الاتحاف بحبّ الاشراف، تألیف: الشیخ عبد الله بن محمَّد بن عامر شبراوی شافعی (متوفای 1172 قمری) شبری بر وزن کسری موضعی است در مصر.
2 - الاَئمّة الاثنی عشر، تألیف: شمس الدین محمد بن طولون دمشقی، وی از اعیان مذهب حنفیه است که در 880 متولد شد ودر 953 در سن هفتاد سالگی از دنیا رفته است. زرکلی در الاعلام می گوید: کتابی نوشته به نام (الشذور الذهبیة فی تراجم الائمة الاثنا عشر عند الامامیة).
3 - اخبار الدول وآثار الاول، تألیف: ابو العباس احمد بن یوسف قِرمانی (متوفای 1019 در دمشق) قِرْمان بر وزن کرمان از آبادیهای روم است، مذهبش دانسته نشده ولی به طور یقین از اهل سنّت می باشد.
4 - ارجح المطالب فی مناقب علی بن ابی طالب، تألیف عبد الله بن بسمل، ط هند، به زبان اردو.
5 - اسعاف الراغبین فی سیرة المصطفی وفضائل اهل بیته الطاهرین، تألیف: ابو العرفان الشیخ محمد صبّان شافعی مصری (متوفای 1206 هجری)، صبّان به فتح باء به معنای صابون فروش است.
6 - الاعلام، تألیف: خیرالدین زرکلی.

(١٠٠)

7 - تاریخ الخلفاء، تألیف: جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی (متوفای 911 هجری)، سیوط از دهات مصر است، سیوطی از اعیان علمای شافعی می باشد.
8 - تاریخ کامل، تألیف: عزالدین ابن اثیر موصلی شافعی (متولد 555 متوفای 630 هجری در موصل).
9 - تاریخ الخمیس، تألیف: حسین بن محمد بن حسن دیاربکری مالکی (متوفای 982 در مکه معظمه).
10 - تاریخ موالید الائمة ووفیاتهم، تألیف: حافظ بن خشّاب، ابی محمد عبد الله بن نصر بغدادی (متوفای 567 در بغداد).
11 - تاریخ آل محمَّد، تألیف: قاضی بهلول بهجت زنگه زولی شافعی.
12 - تاریخ ابن الوردی، تألیف: زین الدین عمرو بن مظفّر شافعی (متوفای 749 شام در سال مشهور طاعون).
13 - تاریخ میافارقین، تألیف: ابوالفضل عبد الله بن محمد معروف به ابن ازرق فارقی (متوفای 590 قمری کشف الظنون، ج 1، ص 207).
14 - تذکرة الخواصّ، تألیف: شمس الدین ابوالمظفر یوسف بن فرغلی سبط ابن الجوزی حنفی (متولد 581 متوفای 654).
15 - تلبیس ابلیس، تألیف: جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمان بن الجوزی البغدادی. او در مذهب، حنبلی بود (متوفای 597 در بغداد).
16 - سنن ابی داوود، تألیف: حافظ ابو داوود سلیمان بن اشعث ازدی سیستانی (متولد سال 202 متوفای 275 در بصره) سنن او یکی از صحاح ششگانه برادران اهل سنّت است.
17 - سنن ترمذی، تألیف: محدث معروف ابو عیسی محمد بن سورة الضریر (متوفای 279) سنن او یکی از صحاح ششگانه نزد برادران اهل سنّت است. (ترمذ) از شهرهای ماوراء النهر در نزدیکیهای بلخ می باشد.

(١٠١)

18 - شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تألیف: ابو الفلاح عبدالحی بن عماد حنفی (متوفای 1089) ط بیروت.
19 - شرح نهج البلاغه، تألیف: ابن ابی الحدید معتزلی (متولد سال 586 قمری، متوفای 655 در بغداد) او در مذهب اعتزال بود وخطاب به علی بن ابی طالب - صلوات الله علیه - می گوید:

وَرَأَیتُ دِینَ اْلاِعْتِزالِ وَانَّنِی * * * اَهْوی لاَجْلِک کلَّ مَنْ یتَشَیعُ

یعنی:
(خودم در مذهب معتزلی هستم ولی به خاطر تو ای مولا! همه شیعیان را دوست می دارم).
20 - صحیح بخاری، تألیف: ابو عبد الله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بخاری، محدث معروف که کتابش اولین صحیح از صحاح ششگانه نزد برادران اهل سنّت است (متولد 194، متوفای 256 در روستای (خرتنک) از دهات سمرقند).
21 - صواعق، تألیف: محدث شهاب الدین احمد بن حجر هیثمی مکی، وی از بزرگان شافعیه است (متوفای 974).
22 - العبر فی خبر من غَبَر، تألیف: حافظ شمس الدین محمد بن احمد الذهبی الشافعی (متوفای 748 قمری).
23 - عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، تألیف: ابن عقبه جمال الدین احمد بن علی حسینی (متولد748،متوفای 828 کشف الظنون،ج 2، ص 1167).
24 - عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، تألیف: بدرالدین محمود بن احمد العینی،، قاض القضاة (متوفای 855 در قاهره).
25 - غالیة المواعظ، تألیف: ابوالبرکات آلوسی، نعمان بن محمود حنفی (متوفای 1317) ج 1، ص 78.
26 - فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، تألیف: حافظ ابوالفضل احمد بن علی بن حجر عسقلانی، او از اکابر شافعیه است، (متوفای 852) عسقلان

(١٠٢)

بر وزن زعفران شهری است از نواحی فلسطین.
27 - فرائد السمطین فی فضائل المرتضی والبتول والسبطین، تألیف شیخ ‌الاسلام ابراهیم بن محمد حمّوئی، او از بزرگان شافعیه است (متولد644، متوفای 730) حمّویه یکی از اجداد اوست وبه او منسوب می شود. راجع به اهل سنّت بودن او رجوع شود به تذکرة الحفاظ ذهبی، ج 4، ص 1506 والدرر الکامنه، تألیف: ابن حجر، ج 1، ص 6967 وطبقات شافعیه تألیف عبدالرحیم اسنوی.
28 - فصل الخطاب، تألیف: خواجه پارسا، از بزرگان حنفی می باشد. نامش محمد بن محمد حافظی است (متوفای 822 در مدینه مشرفه)
29 - الفصول المهمّة فی معرفة الائمّة، تألیف: نورالدین علی بن محمد بن صبّاغ مکی مالکی (متوفای 855)
30 - کفایة الطالب، تألیف: حافظ ابو عبد الله محمد بن یوسف کنجی شافعی (متوفای 658) در مراصد الاطلاع می گوید: (کنج) به ضم اول وفتح جیم بلوکی است بین ناحیه بادغیس ومرو.
31 - کنز العمّال، تألیف: علی بن حسام الدین مشهور به هندی ومتّقی که از تألیف آن در سال 957 فراغت یافته است (متوفای 975 هجری)
32 - مرقاة المفاتیح، تألیف: نورالدین علی بن سلطان محمد هروی حنفی در شرح مشکاة المصابیح (متوفای 1014)
33 - مروج الذهب ومعادن الجوهر، تألیف: ابوالحسن علی بن الحسین مسعودی مسلّم الفریقین (متوفای 346)
34 - مستدرک الصحیحین، تألیف: الحافظ ابوعبد الله محمد بن عبد الله النیشابوری (متوفای 405 هجری در نیشابور)
35 - المسند، تألیف: ابو عبد الله احمد بن محمد بن حنبل شیبانی رئیس مذهب چهارم از مذاهب برادران اهل سنّت (متوفای 241 در بغداد)

(١٠٣)

36 - المختصر فی اخبار البشر، معروف به (تاریخ ابوالفداء). تألیف: اسماعیل بن نورالدین شافعی (متوفای 732)
37 - مقتل الحسین (علیه السلام)، تألیف: حافظ موفّق بن احمد حنفی معروف به اخطب خوارزم (متولد 484، متوفای 568)
38 - مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، تاءلیف: کمال الدین محمد بن طلحه عدوی شافعی (متوفای 652 در حلب)
39 - مناقب مرتضوی، تألیف: محمد صالح حسین ترمذی حنفی.
40 - مودّة ذوی القربی، تألیف: سید علی بن شهاب همدانی (متوفای 786) همه آن کتاب را حافظ قندوزی در ینابیع المودّه آورده است.
41 - نور الابصار، تألیف: سید مؤمن بن سید حسن شبلنجی شافعی، او بعد از 1250 هجری در روستای (شبلنجی) از دهات مصر به دنیا آمده واز علمای مشهور شافعی است، خودش در اول نور الابصار به آن تصریح کرده است.
42 - وفیات الاعیان، تألیف: ابو العباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابراهیم بن ابی بکر بن خلکان اِربلی برمکی، او از اعیان شافعیه است ودر سال 608 در شهر (اِربل) به دنیا آمد ودرسال 681 در دمشق از دنیا رفته است.
43 - الیواقیت والجواهر، تألیف: شعرانی عبدالوهّاب احمد بن علی انصاری شعرانی صوفی. او از اعیان شافعیه است ودر آبادی قلقشنده مصر در سال 898 به دنیا آمده ودر 973 از دنیا رفته است.
44 - ینابیع المودّه، تألیف: حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی بلخی، این عالم بزرگوار در سال 1220 در شهر (بلخ) متولد شد ودر سال 1294 در قسطنطنیه از دنیا رفت ودر خانقاه مرادیه مدفون گردید.

(١٠٤)