او خواهد آمد
نویسنده: علی اکبر مهدی پور
فهرست
مقدمه:
سرگذشت کتاب
مطلع نور
پیوند نور
آنجا که کسری وقیصر در هم می آمیزد:
نام نامی والقاب گرامی نرجس خاتون
گزارش نور
سرگذشت حیرت انگیز نرجس خاتون
اجتماعی نافرجام
رویائی سرنوشت ساز
دومین رؤیا
شاهزاده واسارت!
دختر قیصر در دودمان پیمبر
ملیکه در مکتب حکیمه
میلاد نور
اعتراف دانشمندان عامه
ضرورت شناخت امام زمان (علیه السلام)
او خواهد آمد
مهدی موعود در زبور داود
مهدی موعود در عهد عتیق (تورات وملحقات آن)
مهدی موعود در عهد جدید (اناجیل وملحقات آن)
مهدی موعود در کتب مقدسه هندیان
مهدی موعود در منابع زرتشتیان
ملل جهان در انتظار مصلح موعود جهانی
مهدی موعود از دیدگاه وسیعتر
مهدی موعود از دیدگاه اسلام
مهدی موعود در منابع اهل تسنن
سیری در مسئله غیبت
مدعیان مهدویت
از امام غایب چگونه استفاده می شود؟
خورشید فروزان در پشت ابرهای تار
هسته مرکزی جهان هستی
هسته مرکزی منظومه شمسی
جان جهان
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام او که:
بی نام او جهان صفا ندارد - بی یاد او جانها بها ندارد
بی عشق او دلها نوا ندارد - بی لطف او عالم بقا ندارد
بی جلوه او ارض وسماء جلا ندارد - بی نور او خورشید وماه ضیا ندارد
بی جود او درد ما شفا ندارد - بی مهر او مشکلها دوا ندارد
بی مهر او اعمال ما امضا ندارد - بی ظهور او غم هجران انتها ندارد
ای همه غمها را تو پایان - ای همه دردها را تو درمان
ای همه آشفتگیها را تو سامان - ای نور یزدان، ای مهر تابان
ای فروغ بی پایان، ای خورشید همیشه فروزان
تو بیا تا ز پرتو رویت، شب تاریک سحر گردد، ورنه ای مهر تابان، بی تو هر لحظه تیره تر گردد.
من در این غار خسته ودلتنگ، انتظار تو را ستاره کنم، در این شب تار وحشت زا، لحظه های تو را شماره کنم.
گر بیائی ستاره های سحر، در نگاه تو رنگ می بازند، گر بیائی کبوتران امید، لانه هارا دوباره می سازند.
دنیائی که در آن زندگی می کنیم دردآلود ودرد زاست، سراسر درد واندوه است وآینده ای که در برابر دیدگانمان ترسیم می شود: تاریک، ابهام آمیز ویأس آور است.
انسانها می آیند ومی روند والتهاب سوزان این: فردای بهتر را با خود به گور می برند، لکن روزی دیگر، انسانی دیگر، این امید بی پایان را از نو آغاز می کند.
امید به بهروزی وانتظار فردائی نکوتر حدیث نفس انسانها وخواست مشترک توده هاست.
این انتظار وامید به نوار خاصی از مکان ومقطع خاصی از زمان محدود نمی شود، بلکه همه انسانها، در همه اعصار وامصار، در تب وتاب این انتظار می سوزند ومی گدازند، تا روزی دست نیرومند الهی از آستین غیبت بیرون آید وآرزوی دیرینه جامعه بشری را برآورده سازد ورؤیاهای طلائی افلاطون را تحقق بخشد وجامعه ای برتر از مدینه فاضله براساس عدالت وآزادی بنیاد نهد.
اگر نقاشهای چیره دست روزگار دور هم نشینند وتابلوئی به پهنای جهان هستی ترسیم نمایند، هرگز نتوانند که فرازهای برجسته جهان پر فروغ عصر ظهور را منعکس سازند، که فروغ بی پایان آن جمال الهی هرگز در آیینه بشری منعکس نشود.
بدیهی است که ما نیز در این سطور در پی آن نیستیم که دور نمای جهان بعد از ظهور را در این نوشتار منعکس نماییم، بلکه می خواهیم با اقتباس از سخنان نغز وپر مغز معصومین (علیهم السلام) گامی هر چند ناچیز در ارائه سیمای تابناک جهان بعد از ظهور برداریم وبا منتظران ظهورش زمزمه کنیم:
اگر او بیاید:
1 - جهان با فروغ جمال عالم آرایش منور گردد.(1)
2 - راهها امن شود.(2)
3 - ثروت به طور مساوی تقسیم گردد.(3)
4 - همه گنجها را استخراج نماید.(4)
5 - جهان در آسایش وآرامش بی نظیر قرار گیرد.(5)
6 - همگان از حکومت حضرتش خشنود باشند.(6)
7 - زمین برکاتش را خارج سازد.(7)
8 - پرچم اسلام بر فراز گیتی به اهتزاز درآید.(8)
9 - امت اسلامی مجد وعظمت فوق العاده ای پیداکند.(9)
10 - حکومتهای جابرانه ریشه کن شوند.(10)
11 - شرق وغرب جان به تسخیر آن حضرت درآید.(11)
12 - ندای اسلام در تمام اقطار واکناف جهان طنین انداز شود.(12)
13 - فرهنگ بشری به والاترین حد خود برسد.(13)
14 - جهان در ثروت وآبادانی غوطه ور شود.(14)
15 - انسانها از رشد عقلانی برخوردار شوند.(15)
16 - همه بدعتهای جاهلی ریشکن شود.(16)
17 - حسد وحیله از بین برود.(17)
18 - کینه توزی ودغلبازی رخت بربندد.(18)
19 - تبهکاران نادم شوند وخود را ملامت کنند.(19)
20 - معیارهای اخلاقی در جهان حکمفرما شوند.(20)
21 - امتیازهای طبقاتی از بین برود.(21)
22 - روابط انسانها بر اساس صفاو وفا استوارگردد.(22)
23 - همه بی نیاز شوند واز پذیرش پول امتناع کنند.(23)
24 - نیاز همگان برطرف شوند وکسی حاضر به پذیرش زکات نباشد.(24)
25 - همگان در دل خود احساس بی نیازی کنند.(25)
26 - نشانی از شرک وکفر در روی زمین باقی نماند.(26)
27 - همه گردنکشان در برابر آن حضرت تسلیم شوند.(27)
28 - همه شیعیان جهان از اقطار واکناف جهان در اطراف شمع وجودش گرد آیند.(28)
29 - در هر نقطه ای بانگ وحدانیت پروردگار وشهادت به رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) طنین انداز شود.(29)
30 - مردم را به ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام) وبرائت از آن حضرت فراخواند.(30)
31 - روی زمین از لوث دشمنان اهلبیت (علیه السلام) پاک شود.(31)
32 - قلب مؤمن از فولاد استوارتر شود.(32)
33 - مردم آرزو کنند که ای کاش نیاکانشان زنده بودند وآن روز فرخنده را می دیدند.(33)
34 - هر حقی به صاحب حق برمی گردد.(34)
35 - شمش های طلا را با خود حمل کنند تا در راه خدا خرج کنند ولی هیچکس نمی پذیرد.(35)
36 - عمرها به قدری طولانی شود هرکس 1000 فرزند ذکور از نسل خود را درک کند.(36)
37 - همه حقوق حق تعالی، وهمه حقوق خاندان عصمت وطحارت استیفاء شود.(37)
38 - عدالت در همه جا گسترده شود، احدی مورد ستم قرار نگیرد.(38)
39 - شیعیان در عصر ظهور از شیر دلیر تر واز شمشیر برنده تر شوند.(39)
40 - در روی زمین ویرانه ای نمی ماند، جز این که آباد گردد.(40)
سرگذشت کتاب
به سال 1390ه در ایام ارتحال مرجع فقید شیعه: مرحوم آیه الله حاج سید محسن حکیم (قدس سره) در یکی از مجالس یاد بود ایشان، به هنگام بحث از موقیعیت مراجع تقلید ونیابت عامه آنان از قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) به مناسبت بحث از نقش امام زمان در بقای جهان هستی، تعبیر:هسته مرکزی جهان آفرینش بر زبان جاری شد ویک مرتبه به نظر قاصر رسید که شاید به همین جهت است که در احادیث معصومین (علیه السلام) وجود اقدس حضرت بقیه الله ارواحنا فداه در عصر غیبت به خورشید نهان در پشت ابر تشبیه شده است، این مطلب پی گیری شد وبه صورت نوشتاری در آمد وتحت عنوان: نقش امام زمان در جهان هستی در تیتراژ وسیعی انتشار یافت.
یکسال بعد، از طرف مجله نسل جوان مسابقه مقاله نویسی پیشنهاد شد ونوشتاری تحت عنوان: او خواهد آمد تقدیم گردید، پس از بررسی مقالات، مقاله یاد شده ممتاز شناخته شد ودر سالنامه جوانان چاپ گردید.(41)
دوست دانشمندم نویسنده ومحقق گرانقدر آقای داود الهامی پیشنهاد نمودند که این دو مقاله، به پیوست دو مقاله دیگر ازایشان به صورت کتابی منتشر شود، پیشنهاد ایشان عملی گردید وبا مقدمه ای از مرحوم علامه طباطبائی (قدس سره) در 128 صفحه جیبی در آستانه نیمه شعبان 1392 ه منتشر شد.
این کتاب در مدت 10 سال بیش از هفت بار تجدید چاپ شده در تیراژی بالغ بر یکصد هزار نسخه انتشار یافت.
به سال 1403 ه ویرایش مختصری به عمل آمده چاپ هشتم آن با تجدید نظر واضافات در 176 صفحه رقعی در 20000 نسخه چاپ ومنتشر شد.
دست اندرکاران طبع ونشر کتاب می دانند که انتشار یک کتاب در تیراژی بالغ بر 120000 نسخه در جهان مطبوعات به ندرت اتفاق می افتد.
این استقبال پرشور شیفتگان حضرت بقیه الله ارواحنا فداه ایجاب می کرد که ویرایش جدیدی از این کتاب به عمل آمده، به صورت جامعتر وجالبتری به راهیان نور ومنتظران ظهور تقدیم گردد.
در این میان حاج آقای الهامی مقالات خود را گسترش دادند وعناوین فراوانی را به آنها افزوده، کتاب ارزشمندی را تحت عنوان: آخرین امید انتشار دارند.
این کمترین نیز دو مقاله یاد شده را یکبار دیگر ویراستاری نموده، عناوینی را به آنها افزوده، در آستانه یکهزار ویکصد وشصت وسومین سالروز میلاد مسعود بنیانگذار حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت وآزادی، به صورتی که ملاحظه می فرمایید به شیفتگان کوی ومنتظران ظهورش تقدیم نمود.
واینک اشاره ای کوتاه به عناوین کتاب:
1 - مطلع نور، پیش در آمدی بر میلاد نور
2 - پیوند نور، اسامی شریفه وعاء نور
3 - گزارش نور، گزارش دقیق ومستند حوادث شگفت انگیز در امپراطوری روم، نسبت والای ملکه اسلام حضرت نرجس خاتون (علیه السلام) بررسی جنگهای واقع شده در میان مسلمانان وقیصر روم، آمار وارقام اسرای جنگی، تاریخ دقیق مبادله اسیران وکیفیت انتقال یافتن حضرت نرجس خاتون از دربار قیصر روم به دودمان امامت ونبوت.
4 - میلاد نور، گزارش دقیق تولد نور، شاهدان نور، باریافتگان به حضور نور وتصریح 20 تن از دانشمندان شیعه و20 تن از علمای عامه به ولادت نور در نیمه شعبان 255 هجری.
5 - ضرورت شناخت امام زمان (علیه السلام)،بررسی دقیق ومستند حدیث شریف من مات ولم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه ونقل 30 متن از دهها منبع مورد اعتماد واستناد شیعه وسنی.
6 - او خواهد آمد، بررسی نویدهای موعود کعبه، در کتب یهود، نصاری، مجوس ودیگر کتب مقدسه، گزارش بیش از 6000 حدیث صادره از معصومین (علیه السلام) وکتابنامه 140 جلد کتاب مستقل پیرامون آن حضرت از علمای عامه.
7 - نقش امام زمان در جهان هستی، بررسی رمز بقای نظام هستی از ریزترین موجودات (اتم) تا بزرگترین آنها (کهکشان)، جهت تشبیه امام غائب از نظر به خورشید پنهان در پشت ابر، وبررسی حدیث شریف: لولا الحجه لساخت الارض باهلها:
اگر یک لحظه حجت خدا در روی زمین نباشد، زمین ساکنانش را در کام خود فروبرد.
به امید روزی که خورشید فروزان جهان هستی از پشت ابرهای غیبت طالع گشته، جهان هستی را با فروغ رویش منور ساخته، کاخ ستمگران را بر سرشان فرو ریخته، شالوده حکومت واحد جهانی را بر اساس عدالت وآزادی بنیاد نهد.
حوزه علمیه قم
علی اکبر مهدی پور
مطلع نور
ماه پانزده شبه دامن خود را جمع کرده، میدان آسمان را ترک می گفت، وهاله آن با نمای اندوهباری همچون اشک از چشم آسمان می غلطید.
تاریکی اندام سنگین خود را به ماوراء افق ها می کشید ولحظه ای بعد در ودیوار شهر تاریخی سامرا نقاب سیاه ظلمت را کنار زده، سپیده دم پیشانی خود را به ریگزارهای تفتیده صحرا وگردنه تپه ها می سائید. نسیم صبحگاهی بوسه بر لب دجله وصورت نخلهای پیر وجوان می زد، گوئی دنیا می خواست جلال وشکوه خاصی به خود بگیرد.
اولین اشعه طلائی روز، چون تیری خون آلود سینه سیاه افق را شکافت، صدای مؤذن اوج گرفت ودر همه جا طنین انداخت:
الله اکبر، الله اکبر
دروازه سحر باز شد، صبحی خجسته، روزی مبارک، روزی که با تمام روزها متفاوت بود. هنوز ندای عظمت خدا گوش جان را نوازش می داد که در یکی از خانه های شهر تاریخی سامرا طفلی به دنیا آمد، که او هم بلافاصله سرود عظمت خدا را بر لب راند، انگشت سبابه خود را به سوی آسمان بلند کرد وگفت:
الحمد لله رب العالمین، وصلی الله علی محمد وآله(42).
شادی سرور بر همه جا دامن کشید وبرق شعف از دیدگان مادر بیرون می زد، پدر در حالی که موج نشاط از جام چشمانش فرو می ریخت چنین گفت:
الحمدلله الذی لم یخرجنی من الدنیا حتی ارانی الخلف من بعدی، اشبه الناس بر سول الله خلقاً وخلقاً، یحفظه الله تبارک وتعالی فی غیبته، ویظهره، فیملا الارض قسطاً وعدلاً، کما ملئت جوراً وظلماً:
سپاس وستایش خداوندی را که مرازنده نگه داشت، تا جانشینم را که از منست ودر سیرت وصورت شبیه ترین مردم به رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) است، با چشم خود ببینم. خدایش او را در پشت پرده نگه می دارد وسپس ظاهر می شود وزمین را پر از عدل وداد می کند آن چنانکه پر از ظلم وستم شده است.(43)
سخنان پدر بدینسان پایان یافت. آب در گلوی حکیمه (عمه امام حسن عسکری (علیه السلام) خشکیده بود، وحیرت وتعجب بر چهره ها نقش شگفت زده بود، نفس ها از سینه هابیرون نمی آمد، واشکی از شوق وتعجب در چشمها گردش می کرد.
فضیلت وشرف همچون سایه ای سنگین بر سر مولود بال گسترده بود، ودر سیمایش موجی از لبخند در دریای اشک شنا می کرد.
او هنوز در آغوش گهواره آرامیده بود، به ابو نصر خادم فرمود: مرا می شناسی؟ من خاتم اوصیاء هستم، خداوند به وسیله من، بلاها را از اهل وشیعه ام دفع می کند(44).
غریو عظیم وروح بخشی که از دهانه گلویش بلند می شد، عظیم تر وشکوهمندتر از هر صدایی در جهان، امواج فریادش را پراکنده ساخت تا دنیا را زیر موج خویش نهان سازد.
کسی جرأت نمی کرد به نوزاد نزدیک شود،او دنیایی از عظمت را با خود آورده بود.
او پیش از آفتاب چشم به این جهان گشود، تا همیشه آفتاب را پشت سر قرار دهد.
بدین ترتیب تولد شگفت انگیزترین انسان تحقق یافت. واین لحظه پر شکوه در 15 شعبان 255 هجری اتفاق افتاد.(45)
او چند لحظه بعد، غیبت 74 ساله خود راکه غیبت صغری نامیده می شود.(46)آغاز کرد ودستی نیرومند در آستین غیبت فرو رفت.
در دوران غیبت صغری شیعیان می توانستند به توسط نواب خاص آن حضرت: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی وعلی بن محمد سمری پرسشها ومشکلات خود را به ناحیه مقدسه برسانند وپاسخهای لازم را دریافت نمایند. ولی با در گذشت چهارمین نائب خاص در نیابت خاصه بسته شده وشیعیان به دستور آن حضرت موظف شدند که در مسائل شرعی به نواب عام یعنی مراجع تقلید مراجعه کرده، در رویدادها ومسائل اجتماعی به فتوای آنها عمل کنند.(47)
وبدین ترتیب حجت در پشت پرده غیبت پنهان گردید، تا روزی پس از سپری شدن غیبت کبری ظهور کند وبه جنایت وخیانت انسانها خاتمه دهد وپرچم توحید را بر فراز کره خاکی به اهتزاز درآورد.
پیوند نور
در میان میلیونها بانوی پرده نشین که در نیمه قرن سوم هجری در شرق وغرب جهان در سرا پرده عفت وپاکی جای داشتند، آفریدگار جهان تنها در یکی از آنان این لیاقت وشایستگی را به ودیعت نهاده بود که وعاء نور یزدان قرار بگیرد، به سرا پرده خاندان عصمت وطهارت راه یابد، وخورشید فروزان امامت از برج او طالع گردد.
جالبتر این که بانوی بی همتا، ملکه دو سرا، مادر یوسف زهرا، ووعاء نور خدا، دخت یشوعا واز تبار حواریون حضرت عیسی - علی نبینا وآله وعلیه السلام - انتخاب شده است.
خداوند حکیم از روی حکمت بالغه اش مادر فرمانروای جهان هستی حضرت حجه ابن الحسن المهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف - را از کاخ امپراطوری قیصر روم وپایتخت بیزانس برگزیده است.
آنجا که کسری وقیصر در هم می آمیزد:
فرعون دهها هزار کودک را سر برید تا از تولد حضرت موسی (علیه السلام) جلوگیری کند ولی خدا خواست که حضرت موسی در خانه فرعون زندگی کند وپرورش یابد وسرانجام طومار عمر فرعون به دست او در هم پیچد.
کسری وقیصر نیز قرنها با مسلمانان جنگیدند تا از گسترش اسلام در بلاد پارس وبیزانس جلوگیری کنند ولی خدا خواست که در هم کوبنده اکاسره وقیاصره از تبار کسری وقیصر باشد، واینک به دو حدیث زیر توجه فرمائید:
1 - یزدگرد به هنگام فرار از مدائن - پس از جنگ قادسیه - در برابر ایوان مدائن ایستاده وگفت: ای ایوان خداحافظ، من رفتم ولی به سوی تو باز می گردم، خودم ویا یکی از فرزندانم که هنوز هنگام ظهورش نرسیده است.
سلیمان دیلمی می گوید: به خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: تعبیر یا یکی از فرزندانم در گفتار یزدگرد چیست؟ فرمود:ذلک صاحبکم القائم بامر الله - عزوجل - السادس من ولدی، قد ولده یزدجرد فهو ولده:
مقصود از آن صاحب شما حضرت قائم (علیه السلام) است که به فرمان خدا قیام خواهد کرد، او ششمین فرزند من واز تبار یزدگرد است.(48)
با توجه به این که شهر بانو دختر یزدگرد مادر امام سجاد (علیه السلام) است(49) حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - از تبار یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی، (متوفای 31 هجری) می باشد.
2 - هنگامی که از امام رضا (علیه السلام) پرسیدند: قائم آل محمد چه کسی است؟
فرمود:
الرابع من ولدی، ابن سیده الاءماء:
او چهارمین فرزند از تبار منست، او فرزند بانوی کنیزان است.(50)
وهنگامی که امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: قائم آل محمد کیست؟ فرمود:یابابصیر، هو الخامس من ولد ابنی موسی، ذلک ابن سیده الاءماء:
ای ابا بصیر، او پنجمین فرزند از تبار پسرم موسی (بن جعفر) است، او پسر بانوی کنیزان است.(51)
هنگامی که امام صادق وامام رضا (علیه السلام) از مادر حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - سخن می گفتند، حضرت نرجس خاتون هنوز به دنیا نیامده بود، وشاید پدرش یشوعا نیز دیده به جهان نگشوده بود.
نام نامی والقاب گرامی نرجس خاتون
مورخان برای آن ملکه دو سرا، وهمسری بی همتای امام عسکری (علیه السلام) نه اسم نوشته اند:
ملیکه، حکیمه، سبیکه، نرجس، سوسن، مریم، ریحانه، خمط وصقیل.(52)
تعدد اسامی معمولاً به جهت شخصیت فوق العاده صاحب نام است، چنانکه امام صادق (علیه السلام) به هنگام شمارش مناقب حضرت زهرا (علیه السلام) می فرماید: برای حضرت فاطمه در نزد خداوند متعال نه اسم است:
فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، رضیه، مرضیه، محدثه وزهرا.(53)
به هنگام ولادت، پدر ومادرش او را ملیکه نام نهادند(54) ولی آنها غافل بودند که چه اسمی با مسمی برای فرزند خود برگزیده اند، واو روزی ملکه دو سرا خواهد بود، او به حق شایسته این نام است.
هنگامی که او به اسارت مسلمانان در آمد خود را نرجس معرفی نمود(55) تا احدی از اسرار او آگاه نشود، وشاهزاده بودنش آفتابی نگردد.
چون به خاندان عصمت وطهارت راه یافت او را با نامهای مختلفی صدا زدند تا جاسوسان خلیفه عباسی بر شرافت نسبت او واقف نشوند ومتوجه نشوند که او همان صدف سیمین آفرینش است که یکتا گوهر جهان خلقت از او خواهد بود.
واینک نگاهی گذرابر اسامی گرامی آن حضرت:
1 - نرجس: نام گلی از رده تک لپه ییها، وسردسته گیاهان تیره نرگسی می باشد، که گلهایش منفرد ودر انتهای ساقه قرار دارد وبه جهت زیبائی فوق العاده اش چشم معشوق را به آن تشبیه می کنن.(56)
گل حضرت نرجس خاتون نیز در جهان خلقت منفرد است ودر انتهای این جهان قرار دارد وهمه عاشقان در آرزوی گوشه چشمی از آن محبوب گمگشته به سر می برند، به یادش زنده اند ودر فراقش جان می سپارند.
2 - سوسن: نیز گلی فصلی ودارای گلهای زیبا ودرشت به رنگهای مختلف است. اصل این گل از اروپا وژاپن وآمریکای شمالی وهیمالیاست.(57)
اما گل جناب سوسن، گل همیشه بهار است که گذشت زمان وموسم خزان هرگز از طراوت او نکاهد، واصل او از جهان علوی است ونور مقدسش از اشعه انوار قدسی است، چنانکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) تعبیر می فرماید:
بابی وامی سمیی، وشبیهی وشبیه موسی بن عمران، علیه جیوب النور یتوقد من شعاع القدس:
پدر ومادرم به فدای او باد که همنام منست وشبیه من وشبیه حضرت موسی بن عمران است هاله ای از نور گرداگرد او را فراگرفته، اشعه انوار قدسی از او ساطع است.(58)
نسبت او از طرف پدر به شرق واز طرف مادر به غرب منتهی می گردد.
3 - سبیکه طلای ناب ونقره خالص را گویند که پس از گداخته شدن، ناخالصی های آن جدا گردد وطلای ناب ونقره خالص به صورت شمش در قالبها ریخته شود.(59)
او در پایتخت بیزانس در عشق امام عسکری (علیه السلام) گداخته شده وهمه ناخالصی های امپراطوری روم به دست کیمیا اثر حضرت زهرا (علیه السلام) از او جدا شد وطلای ناب جهان خلقت ازاو پدید آمد.
4 - حکیمه: بانوی دانشمند، فیلسوف وفرزانه را گویند. واو بانوی فرزانه ای است که علم وحکمت را نخست در پایتخت بیزانس از معلم خصوصی وعرب زبان فراگرفته،(60) سپس فرائض دینی وسنن اسلامی را از پیشگاه حکیمه دخت گرامی امام جواد (علیه السلام) آموخته است.(61)
5 - ملیکه به معنای ملکه وشهبانوست، واو مادر فرمانروای جهان هستی است، که همه سلاطین روی زمین پیشانی ادب بر آستانش می سایند.
6 - مریم نام مادر گرامی حضرت عیسی (علیه السلام) است، واو مادر منجی جهان بشریت است، که حضرت عیسی (علیه السلام) به اتفاق علمای شیعه وسنی به او اقتدا کرده در پشت سرش به نماز خواهد ایستاد.(62)
7 - ریحانه هر گیاه خشبو ومعطر، دسته ریحان، دسته شاهسپرغم، صعتر هندی، روزی، رحمت ونوری را گویند که در اثر ریاضت در انسان حاصل شود.(63)
وه چه نامی مناسب با مادر ریحانه وجود، که همه جهان معطر از عطر او، هر غمی زدوده با یک نگاه او، هر دردی شفایافته از صعتری کوی او، جمله خلائق بر سر سفره عام او، جهان هستی به طفیل عنایت او، ومهر وماه منور از فروغ روی او.
8 - خمط نام درختی است که میوه خوردنی دارد، وبه هر چیز تازه وخوشبو وبه دریای خروشان گفته میشود.(64) وهمه این تعبیرات با آن بانوی بی همتا تناسب دارد.
9 - صقیل: هر شی ء نورانی، صیقلی وجلا داده شده را می گویند. شیخ طوسی وشیخ صدوق می فرماید: پس از آنکه حضرت نرجس خاتون به ولی عصر - ارواحنا فداه - حامله شد او را صقیل نام نهادند.(65)
علامه مجلسی پس از نقل فراز بالا از شیخ صدوق، می فرماید: نرجس خاتون پس از آنکه به آن وجود نورانی حامله شد، هاله ای از نور وضیاء او رافراگرفت، آنگاه به جهت این نورانیت فوق العاده او را صقیل نام نهادند.(66)
اگر بنا باشد نور فاطمه زهرا (علیه السلام) در پیشانی حضرت خدیجه (علیه السلام) هویدا باشد، نور یوسف زهرا چرا در پیشانی حضرت نرجس خاتون ساطع نباشد؟ در حالی که او نور یزدان ومهر فروزان است وبه هنگام تولد نوری از او ساطع شده که همه اطراف واکناف جهان را تا آفاق آسمان روشن نموده است (67)
واینک در پی آنیم که ببینیم ریحانه قیصر چگونه ریحانه پیمبر شد؟! واین همه راه دور ودراز را از هفت تپه قسطنطنیه تا کرانه های سامرا چگونه پیموده؟ وسرانجام تعلقات خود را از خاندان قیصر چگونه گسست وبه دودمان پیامبر پیوست؟!
گزارش نور
گزارش دقیق ومستند از حوادث شگفت در امپراطوری روم، ومسافرت پرماجرای ملکه دو سرا، از کرانه های دریای مرمره تا ساحل سامرا را در ضمن حدیثی مورد اعتماد واستناد، از زبان آن خاتون دو جهان می شنویم: شیخ صدوق در کمال الدین، شیخ طوسی در غیبت، طبری در دلائل الامامه، ابن شهر آشوب در مناقب، نیلی در منتخب، ابن فتال نیشابوری در روضه، شیخ حر عاملی در اثبات الهداه، سید هاشم بحرانی در حلیه الأبرار وعلامه مجلسی در بحار، مشروح این گزارش را از بشر بن سلیمان، از اصحاب امام هادی (علیه السلام) روایت کرده اند، که ما متن کامل گزارش را از دو سند نخستین، کمال الدین وغیبت، ترجمه ونقل می کنیم:
بشر بن سلیمان نخاس، از نسل ابوایوب انصاری که از اصحاب واراد تمندان امام هادی وامام عسکری (علیه السلام) بود وبه خرید وفروش غلام وکنیز اشتغال داشت، می گوید:
سرور من ابوالحسن، حضرت هادی (علیه السلام)، احکام مربوط به خرید وفروش بردگان را به من آموخته بود، من نیز معمولاً بدون اجازه ایشان خرید وفروش نمی کردم، واز موارد شبیه اجتناب می کردم. کم کم دراین زمینه شناخت من کامل شد وموارد حلال را از موارد شبهه ناک شناختم.
شبی در سامرا در خانه ام، که در نزدیکی منزل امام هادی (علیه السلام) قرار داشت، نشسته بودم، پاسی از شب گذشته بود که در خانه ام کوبیده شد. شتابان به سوی در خانه رفتم ودر را گشودم، کافور خادم وفرستاده امام هادی (علیه السلام) بود که مرا به حضور ایشان فراخواند.
لباس پوشیده به خدمت آن حضرت شتافتم، چون وارد خانه شدم دیدم که با فرزند بزرگوارش امام حسن عسکری (علیه السلام) مشغول گفتگو است، وخواهرش حکیمه پشت پرده قرار داشت.
همین که نشستم فرمود: ای بشر تو از اعقاب انصارهستی، محبت ودوستی ما همواره در دلهای شما پایدار بود، وهر نسلی از شما محبت ومودت ما را از نسل پیشین به ارث برده است. واینک من می خواهم رازی را با تو در میان بگذارم وترا دنبال کاری بفرستم، واز این طریق با فضیلت ویژه ای ترا گرامی بدارم، که در این فضیلت گوی سبقت را از همه شیعیان ببری.
آنگاه نامه ظریفی را به زبان رومی وبه خط رومی نوشت ومهر خویش را بر آن زد. سپس چنته زردی را بیرون آورد که در آن 220 دینار بود. نامه وچنته را به من داد وفرمود:
اینها را بگیر وبه سوی بغداد عزیمت کن وپیش از ظهر فلان روز در گذرگاه فرات حضور پیدا کن.(68)
هنگامی که قایقهای حامل بردگان رسید کنیزان پیاده شدند، گروه بسیاری از خریداران را مشاهده می کنی که از طرف فرماندهان عباسی دور آنها را گرفته اند، در آن میان تعداد اندکی نیز از جوانان عرب را می بینی که به قصد خرید حضور یافته اند.
تو در آن روز از دور مواظب برده فروشی به نام عمر وبن یزید(69) باش، تا هنگامی که کنیزی را با این خصوصیات، در حالی که دو جامه حریر تازه، خوشرنگ ودرشت بافت بر تن دارد، برای فروش عرضه کند.
خواهی دید آن کنیز اجازه نمی دهد که هیچ خریداری نقاب از چهره اش بازگیرد، یا جامه از تنش کنار زند، ویا اندامش را لمس کند.
در آن هنگام برده فروش در صدد آزار او بر می آید واو سخنی به زبان رومی می گوید وفریاد بر می آورد. معنای سخنان او اینست که از حال خود شکوه می کند واز کشف حجابش بر حذر می دارد.
در این هنگام یکی از خریداران خواهد گفت: من این کنیز رابه سیصد دینار می خرم، زیرا عفت وپاکدامنی او موجب رغبت شدید من شده است.
وآن کنیز به زبان عربی به او خواهد گفت: اگر در جامعه حضرت سلیمان وبر فراز تخت شاهی ظاهر شوی، من رغبتی به تو نخواهم داشت، ولذا مالت را بیهوده خرج نکن.
برده فروش به آن کنیز خواهد گفت: چاره چیست؟ ناگزیر ترا باید فروخت. کنیز در پاسخ می گوید: اینهمه شتاب برای چیست؟ باید خریداری باشد که دل من به سوی او کشش پیدا کند وصداقت وامانت او اعتماد کنم.
در این هنگام تو برخیز وپیش عمروبن یزید برده فروش برو، وبه او بگو: من نامه دلگرم کننده ای را از یکی از اشراف همراه دارم، که آن را به زبان رومی وبه خط رومی نوشته، ودر آن کرم ووفا وخرد وسخای خود را منعکس نموده است، این نامه را به او بده تا آن را مطالعه کند واخلاق ورفتار نویسنده اش را در لابلای سطور آن جستجو نماید، اگر به نویسنده آن تمایل پیدا کرده وتو نیز مایل بودی، من از طرف نویسنده نامه وکالت دارم که او را از تو ابتیاع کنم.
بشربن سلیمان می گوید، من همه دستورات سرور خودم امام هادی (علیه السلام) را به طور کامل انجام دادم، همین که آن کنیز در نامه نگریست به شدت گریست وبه عمر وبن یزید گفت:
باید مرا به نویسنده این نامه بفروشی. وسوگند یاد کرد که اگر از فروختن او به صاحب نامه خود داری کند در معرض تلف قرار خواهد گرفت.
آنگاه من در مورد قیمت کنیز با برده فروش وارد مذاکره شدم وسرانجام به همان مبلغی که مولایم در چنته همراه من فرستاده بود به توافق رسیدیم. آنگاه آن بانو را در حالی که شاداب وخندان بود از او تحویل گرفتم وبه خانه ای که در بغداد می رفتم بردم.
آن بانو از شدت خوشحالی آرام نداشت، نامه امام هادی (علیه السلام) را بیرون آورد، آن را می بوسید وبر صورت خود می نهاد ودست بر آن می کشید.
با شگفتی به او گفتم: نامه ای را می بوسی که صاحبش را نمی شناسی؟.
آن بانو پاسخ داد: ای عاجز وناتوان از شناخت مقام اولاد پیامبران، خوب گوش کن وبه گفتارم دل بسپار تا به حقیقت راه یابی:
سرگذشت حیرت انگیز نرجس خاتون
من ملیکه دختر یشوعا پسر قیصر رومم، ومادرم از تبار حواریون است ونسبت من از طرف مادر به شمعون وصی حضرت مسیح - (علیه السلام) - می رسد.
من اکنون ترا از یک حادثه ی وحشت انگیز وشگفت آور آگاه می سازم:
هنگامی که سیزده بهار از عمر من گذشت، پدر بزرگم قیصر تصمیم گرفت که مرا به عقد برادر زاده خود در آورد.
سیصد تن از اعقاب حواریون که همگی کشیش وراهب بودند گرد آورد، وهفتصد تن از دیگر کشیشان که از موقعیت ویژه ای برخوردار بودند فراخواند، آنگاه چهار هزار نفر از فرماندهان سپاه وامیران لشکرها وسرپرستان عشایر دعوت کرد واز مال ویژه خود تختی مرصع ومزین به انواع جواهرات بیاراست وآن را در حیات کاخ وبر فراز چهل پایه قرار داد.
اجتماعی نافرجام
چون برادر زاده اش بر فراز آن تخت قرار گرفت وصلیبها را در گرداگدر او بگردانیدند، واسقفها به حال تعظیم بر خاستند واوراق اناجیل را بگشودند، ومهیا شدند، که مراسم ازدواج را به جای آورند، ناگهان همه صلیبها سرنگون شدند، پایه های تخت به لرزه در آمد وفرو ریخت، آن جوان که بر فراز تخت قرار داشت مدهوش بر زمین افتاد.
رنگ کشیشان پرید ولرزه براندامشان افتاد، واسقف اعظمشان به پدر بزرگم گفت:
پادشاها: ما را در مورد این حوادث نافرجام ونحوست بار که پیش در آمد نابودی آئین مسیحیت وشیوه امپراطوری است معذور بدار.
پدر بزرگم که شدیداً از این پیشامد ناگوار افسرده بود وآن را به فال بد زده بود، به کشیشان گفت:
این پایه را استوار سازید واین صلیبها را یکبار دیگر بر پا دارید، آنگاه دیگر برادر این داماد نگون بخت را فرا خوانید، تا این دختر را به ازدواج او درآورم، تا این نحوست با فرخندگی او بر طرف شود.
بار دیگر که مجلس بیاراستند وفرمان او را به کار بستند نظیر همان حوادث وحشتناک به وقوع پیوست، همه وحشت زده پراکنده شدند، وپدر بزرگم افسرده ودل مرده برخاست وبه حرمسرا رفت وپرده هارا بیاویخت.
رویائی سرنوشت ساز
در آن شب خوابی شگفت دیدم که سرنوشت مرا تغییر داد:
در خواب دیدم که حضرت مسیح وشمعون وگروهی از حواریون در کاخ پدر بزرگم گرد آمده اند ومنبری از نور در آن نصب شده است که در شکوه وعظمت سر بر آسمان می ساید.
این منبر را درست در نقطه ای گذاشته بودند که پدربزرگم تختش را در آنجا قرار داده بود.
در آن هنگام حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) با وصی وداماد خود - امیرمؤمنان - وگروهی از فرزندانش وارد شدند.
حضرت مسیح پیش رفت وحضرت محمد (صلی الله علیه وآله) را در آغوش کشید.
آنگاه رسول اکرم به حضرت مسیح فرمود: ای روح الله! من آمده ام که از وصی تو شمعون دخترش ملیکه را خوستگاری کنم. وبا دست خود به سوی: ابو محمد پسر نویسنده این نامه اشاره فرمود.
حضرت عیس (علیه السلام) به سوی شمعون نگریست وفرمود: ای شمعون، شرف وفضیلت به سوی تو روی آورده است، خاندان خود را با خاندان آل محمد پیوند برن.شمعون گفت: اطاعت می کنم.
در آن هنگام رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) بر فراز منبر تشریف بردند، خطبه ای ایراد فرمودند ومرا به همسری فرزند خویش در آوردند.
حضرت عیسی، حواریون وفرزندان رسولخداگواهان عقد بودند.
هنگامی که از این رؤیای طلائی بیدار شدم، ترسیدم که اگر خواب را با پدر وپدربزرگم در میان بگذارم مرا بکشند، ولذا آن را پوشیده داشتم وبرای آنان بازگو نکردم. ولی سینه ام چنان از محبت ابو محمد آکنده شد که دیگر میل خوراک را از دست دادم، وبه همین سبب سخت بیمار ورنجور شدم.
در شهرهای روم هیچ پزشکی باقی نماند جز اینکه پدربزرگم برای معالجه من فرا خواند ولی نتیجه نداشت.
چون پدربزرگم از معالجه من مأیوس شد، از روی شفقت به من گفت: ای نور دیده ام، آیا خواهش وآرزوئی در دل داری؟ که در این دنیا برای تو فراهم کنم؟.
گفتم: پدر جان! درهای گشایش را به روی خود بسته می بینم، ولی اگر فرمان دهی که از دست وپای اسیران مسلمان که در زندان تو هستند بند وزنجیر بردارند واز شکنجه آنان دست نگهدارند وبر آنان منت نهاده فرمان آزادی آنها را صادر کنی، امیدوارم که حضرت مسیح ومادرش حضرت مریم سلامتی را به من ارزانی دارند.
چون پدربزرگم خواسته ام را برآورد تلاش کردم که خود را سالم تر نشان دهم، واندکی خوراک تناول کردم، پدربزرگم خوشحال شد ومحبت بیشتری در مورد اسیران مبذول داشت.
دومین رؤیا
پس از گذشت چهارده شب از خواب نخستین، در عالم رؤیا دیدم که سرور زنان دو جهان حضرت فاطمه (علیه السلام) در حالی که حضرت مریم وهزار تن از خدمتکاران بهشتی ایشان را همراهی می کردند، به دیدار من تشریف فرما شدند.
حضرت مریم به من فرمود: این بانوی دو جهان، ومادر شوهرت ابو محمد است.
من به دامن حضرت فاطمه (علیه السلام) آویختم وگریستم، واز این که ابو محمد به دیدار من نمی آید شکوه کردم.
حضرت فاطمه (علیه السلام) فرمود: تا هنگامی که تو مشرک هستی پسرم ابو محمد به دیدار تو نخواهد آمد، این خواهرم مریم دخت عمران است که از آئین تو به پیشگاه حضرت احدیت بیزاری می جوید. اکنون اگر خواهان خشنودی خدا ومسیح ومریم هستی، واشتیاق دیدار ابو محمد را داری، بگو:
اشهد ان لا اله الاالله، واشهد ان محمداً رسول الله.
چون این دو گواهی را بر زبان راندم، حضرت فاطمه (علیه السلام) مرا به سینه خود چسبانید ومرادلشاد ساخت وفرمود: از حالا انتظار دیدار ابو محمد را داشته باش، من او را به نزد تو خواهم فرستاد.
بیدار شدم ودر انتظار دیدار ابو محمد ثانیه شماری می کردم وبا خود می گفتم: وه چقدر اشتیاق دیدار ابو محمد را دارم.(70)
شب بعد او را در خواب دیدم وبه محضرشان عرض کردم: ای حبیب من، پس از آنکه در دلم جای گرفتی ودلم آکنده از مهر تو شد ودر این راه جانم در معرض تلف قرار گرفت، بر من جفا کردی واین مدت به دیدار من نیامدی.
فرمود: تأخیر من در دیدار تو به سبب شرک تو بود واکنون که به راستی اسلام آوردی، همه شب به دیدار تو خواهم آمد، تا روزی که خداوند در بیداری ما را به یکدیگر برساند
از آن شب تا کنون هیچ شبی مرا از دیدار خود محروم نساخته است.
شاهزاده واسارت!
بشر می گوید: به او گفتم: پس چگونه اسیر شدی؟!گفت:
در یکی از شبها ابو محمد در خواب به من فرمود: در همین ایام - فلان روز - پدربزرگت لشکری به جنگ مسلمانان گسیل می دارد، خود نیز از پی لشکریان روان می شود، تو هم به طور ناشناس ودر لباس خدمتکاران همراه دیگر زنها از فلان راه به آنها بپیوند.
من فرمان او را اطاعت کردم، ناگاه پیشتازان مسلمان بر ما تاختند، من هم اسیر شدم، بدون اینکه کسی تا کنون متوجه شده باشد که من نوه قیصر امپراطور روم هستم. جز تو، که اکنون خودم برایت بازگو کردم.
کسی که من در سهم او قرار گرفتم، چون از نام من پرسید، نام خود را از او مکتوم داشتم وگفتم: نرگس، گفت: آری از نامهای کنیزان است.
بشر می گوید: به او گفتم: عجب است که شما رومی هستید واین چنین به لهجه عربی سخن می گوئید!
گفت: آری پدربزرگم از شدت علاقه ای که به تعلیم وتربیت من داشت، ومایل بود که آداب ملل واقوام را یاد بگیرم، به یکی از بانوانی که مترجم او بود دستور داد که هر روز بامدان وشامگاهان به پیش من بیاید وبه من عربی بیاموزد. وبدین گونه زبان عربی را فراگرفتم وزبانم به آن گویا شد.
دختر قیصر در دودمان پیمبر
بشر می گوید: چون او را به سامرا وحضور مولایم ابوالحسن امام هادی (علیه السلام) بردم، آن حضرت به او فرمود: عزت اسلام، ذلت مسیحیت، وشرف خاندان عصمت وطهارت را چگونه یافتی؟ عرض کرد: ای پسر رسولخدا، چیزی را که شما از من به آن آگاهتر هستید چگونه برای شما وصف کنم؟.
امام هادی (علیه السلام) فرمود: می خواهم به تو پاداشی بدهم، آیا ده هزار دینار طلا برای تو خوشتر است یا مژده ای که در آن شرف جاودانه است؟.
عرضه داشت: مژده فرزند برای من.
فرمود: ابشری بولد یملک الدنیا شرقاً وغرباً، ویملأ الأرض قسطاً وعدلاً، کما ملئت ظلماً وجوراً:
مژده باد تورا به فرزندی که خاور وباختر گیتی را به ملک خویش در آورد وجهان را از عدل وداد آکنده سازد، پس از آنکه از ظلم وستم آکنده باشد.(71)
نرجس خاتون پرسید: پدر این مولود فرخنده کیست؟.
فرمود: همان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در فلان شب از فلان ماه از فلان سال - رومی - ترا برای او خواستگاری کرد.
پرسید: از حضرت مسیح ووصی او؟
فرمود: آری، حضرت مسیح ووصی او ترا به عقد چه کسی درآورند؟
عرضه داشت فرزند گرامی شما ابو محمد (علیه السلام).
فرمود: او را می شناسی؟
گفت: چگونه نشناسم در حالی که از شبی که به دست بانوی بانوان جهان (حضرت زهرا (علیه السلام)) به شرف اسلام مشرف شده ام، شبی نگذشته که به دیدار من نیامده باشد.
ملیکه در مکتب حکیمه
در آن هنگام حضرت هادی (علیه السلام) به خدمتکار خود کافور فرمودند: خواهرم حکیمه را فراخوان.
هنگامی که حکیمه به محضر امام هادی (علیه السلام) شرفیاب شد به او فرمود: هاهیه: یعنی این همان بانوی معهود است.
حکیمه خاتون مدتی بس طولانی او را در آغوش کشید وابزار. شادمانی فرمود.
آنگاه امام هادی (علیه السلام) فرمود: ای دخنر رسولخدا، او را به خانه خود ببر، فرائض دینی وسنن اسلامی را به او بیاموز، که او همسر ابو محمد، ومادر حضرت قائم - عجل الله تعالی فرجه الشریف - می باشد(72)
چند نکته
در پایان بخش گزارش نور یادآوری چند نکته را در این زمینه لازم می دانم: 1 - گزارشگر این گزارش شگفت انگیز بشر بن سلیمان نخاس از شیعیان خالص امام هادی وامام عسکری (علیه السلام) ومورد وثوق واعتماد آن دو امام همام می باشد، که امام هادی (علیه السلام) او را برای چنین مأموریت حساسی بر گزیده است.
علامه ممقانی در رجال خود او را ستوده، وبر وثاقتش تأکید نموده است.(73)
شیخ طوسی وشیخ صدوق بر این روایت اعتماد نموده، در کتابهای خود آن را نقل کرده اند.(74)
محدثان ومورخان بعدی نیز به استناد روایت شیخ طوسی وشیخ صدوق، این روایت را در کتابهای خود آورده اند.(75)
2 - در مورد نسب نرجس خاتون واینکه او دختر یشوعا پسر امپراطور روم است، علاوه بر حدیث فوق حدیث دیگری از امام عسکری (علیه السلام) داریم، که آن را فضل بن شاذان قبل از تولد حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - با یک واسطه از امام حسن عسکری (علیه السلام) روایت کرده اند، واینک متن حدیث:
فضل بن شاذان از محمد بن عبد الجبار روایت می کند که گفت: به محضر سرورم امام حسن عسکری (علیه السلام) عرض کردم: ای پسر رسول خدا، جانم به فدایت باد، من دوست دارم بدانم بعد از شما امام وحجت خدا بر بندگان کیست؟ فرمود:
ان الامام وحجه الله من بعدی ابنی، سمی رسول الله وکنیه الذی هو خاتم حجج الله وآخر خلفائه:
امام وحجت خدا بعد از من فرزند منست، که همنام رسول خدا وهم کنیه آن حضرت است، او پایان بخش حجج الهی وآخرین خلیفه از خلفای پروردگار است.
پرسیدم: مادرش چه کسی خواهد بود، ای پسر رسول خدا؟ فرمود:
من ابنه ابن قیصر ملک الروم، الا انه سیولد، ویغیب عن الناس غیبه طویله ثم یظهر:
از دختر پسر قیصر، نوه امپراطور روم، آگاه باش که او در آینده ای نزدیک متولد می شود، مدتی بس طولانی در پشت پرده غیبت از مردم عزلت می گزیند، سپس ظاهر می شود.(76)
این حدیث قبل از تولد حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - از امام حسن عسکری (علیه السلام) صادر شده وشخصیت مورد اعتماد واستنادی چون فضل بن شاذان آن را در کتاب گرانقدر اثبات الرجعه درج کرده، ومیان فضل بن شاذان وامام حسن عسکری، فقط یک واسطه است، واو محمد بن عبدالجبار است، که شیخ طوسی بر وثاقتش تأکید نموده است.(77)
این حدیث در حد اعلای صحت است ومی تواند بر استحکام حدیث بشر بن سلیمان بیفزاید وآن را بیش از پیش مورد اعتماد واستناد قرار دهد.
روی این بیان هیچ تردیدی نیست که حضرت نرجس خاتون دخت یشوعا، فرزند قیصر، ونوه امپراطور روم هستند.
3 - نام پدر نرجس خاتون در اکثر منابع حدیثی: یشوعا ذکر شده، ولی طبری آن را یشوعا ثبت کرده است.(78)
یسوع در عبری به معنای نجات دهنده است ودر انجیل پنجاه مرتبه یسوع به کار رفته ومنظور از آن حضرت عیسی (علیه السلام) است، ودر زبان عبرانی بین یسوع ویشوع ویوشع فرقی نیست وهر سه به یک معنا می باشند.(79)
بنابر این یشوعا یک نام مسیحی، بر گرفته از یشوع به معنای نجات دهنده ومعادل یوشع می باشد.
اما یسوعان فرقه ای از مسیحان هستند که به سه اصل: تقوی، فقر واطاعت از پاپ معتقدند.(80)
4 - اکنون نوبت آن رسیده ببینم قیصری که پدر یشوعا می باشد، کیست؟
ونام او چیست؟
با نگاهی گذرا به تاریخ امپراطوری روم جای هیچ تردیدی باقی نمی ماند که امپراطور روم در آن روزگار میخائیل بن تئوفیل مشهور به: میخائیل سوم بود.
میخائیل سوم، سی وششمین امپراطور روم است که از سال 842 تا 867 میلادی برابر 227 تا 253 هجری بر سرزمین پهناور روم حکومت می کرد.
قلمرو بیزانس در زمان میخائیل سوم شبه جزیره بالکان، ایتالیا، آسیای صغیر وقسمتهائی از سوریه ومصر ولیبی بود.
بعد که با عربها درگیر شدند سوریه ومصر ولیبی را از آنها پس گرفتند، آسیای صغیر وشبه جزیره بالکان برای آنها باقی ماند.(81)
در همان سالی که الواثق بالله عباسی به خلافت رسید، تئوفیل در روم در گذشت، وتاج وتخت بیزانس به پسرش میخائیل رسید.(82)
میخائیل سوم 25 سال بر سرزمین روم وجهان پهناور بیزانس سلطنت کرد، ودر دوران امپراطوری 25 ساله اش با پنج خلیفه عباسی معاصر بود: واثق، متوکل، منتصر، مستعین ومعتز.
میخائیل به اداره کشور تمایل نداشت، او همواره سعی می کرد که اداره مملکت را به دیگری واگذار کند وخود فقط سلطنت نماید.
از این رو نخست اداره کشور را به مادرش تئودوره سپرد، هنگامی که مادرش به سال 856 م. از دنیا رفت، حکومت را به دائی اش: بارداس واگذار نمود.
در عهد بارداس، برزگرزاده ای از اهل مقدونیه به نام باسیلیوس سرپرستی اسب میخائیل را به عهده داشت. او اگر چه بیسواد محض بود ولی در اثر کاردانی از مهتری به ریاست تشریفات دربار ارتقا یافت. کم کم در صدد اشغال امپراطوری بر آمد.
او نخست میخائیل را متقاعد نمود که بارداس برای خلع کردن میخائیل توطئه می کند، سپس او را در سال 866 م. خفه کرد.
میخائیل که سالیان درازی عادت کرده بود سلطنت کند نه حکومت، اینک با سیلیوس را در امپراطوری خود شریک نمود، وتمامی امور مملکت را به دست او سپرد.
باسیل، کم کم نقشه قتل میخائیل را نیز طرح کرد، وبا کشتن میخائیل وارث تاج وتخت وی شد.
وبدین گونه میخائیل به سال 867 میلادی، اندکی پیش از شهادت حضرت هادی (علیه السلام) به دست با سیلیوس به قتل رسید.(83)
5 - در عهد امپراطوری میخائیل در میان سپاهیان اسلام وروم جنگهای شدیدی روی داد واسیران بیشماری از طرفین به دست یکدیگر افتاد.
در عاشورای 231 ه (برابر با سپتامبر 845 میلادی)اسیران جنگی میان مسلمانان ورومیان مبادله شد.
تعداد اسیران مسلمان را که در آن روز باز خرید کردند 4460 نفر نوشته اند.(84)
ودر این زمان بود که نواحی آدانا به دست مسلمانان فتح شد.(85)
مسعودی به هنگام بررسی مبادله وبازخرید اسیران در خلافت الواثق بالله در محرم 231 ه بود، که امپراطور در آن زمان میخائیل بن تئوفیل بود، وسرپرست این بازخرید از طرف خلیفه، خاقان - غلام ترک خلیفه - بود. در این تاریخ 4362 نفر اسیر مسلمان در ظرف ده روز بازخرید شدند.(86)
سپس می نویسد: چهارمین بازخرید اسیران در زمان متوکل، در شوال 241 ه بود، وامپراطور روم میخائیل بن تئوفیل بود وسرپرست این بازخرید از طرف خلیفه شنیف بود. در این تاریخ 2200 نفر اسیر بازخرید شدند.(87)
یعقوبی - مقدم مورخان اسلامی - نیز گزارش کوتاهی از مبادله وبازخرید اسیران در عهد متوکل در تاریخ ارزشمند خود آورده است.(88)
طبری در حوادث 241 ه می نویسد: تئودوره، مادر میخائیل وامپراطور روم، شخصی را به نام جرجیس بن فرنافس برای بازخرید اسیران رومی به نزد متوکل فرستاد. تعداد اسیران رومی در دست مسلمانان در حدود 20000 نفر بودند.
پس از شرح مبسوطی ادامه می دهد: این مبادله وبازخرید اسیران در روز 12 شوال 241 ه انجام پذیرفت. وتعداد اسیران مسلمان 758 نفر بود، که 125 نفر آنان را زنان تشکیل می دادند.(89)
به هنگام فتح عموریه رومیان 30000 نفر کشته دادند و30000 نفرشان به اسارت رفت.(90)
یاقوت می نویسد: در واقعه یرموک قیصر روم تا انطاکیه آمده بود که جنگ را از نزدیک رهبری کند. هنگامی مطلع شد که رومیان شکست خورده اند، انطاکیه را به قصد قسطنطنیه ترک کرد.
قیصر به هنگام ترک انطاکیه خطاب به تپه های سوریه گفت: ای سوریه! خداحافظ، دیگر امید ندارم که به سوی تو بازگردم.(91)
شکیب ارسلان در گزارش ارزشمند خود می نویسد. به سال 244 ه سپاه اسلام به فرماندهی عباس بن فضل از راه دریا با رومیان جنگیدند، چهل کشتی جنگی رومیان برای مقابله با سپاه اسلام وارد معرکه شد. پیکار سختی در گرفت.رومیان شکست خوردند ومسلمانان ده کشتی را با سرنشینان آنها از آنان به غنیمت بردند.
سپس عباس به جنگ قصریانه رفت، در آنجا مردی را اسیر کرد. او نقطه ای از حصار شهر را به عباس نشان داد. عباس از همان نقطه به شهر رخنه کرد ووارد نبرد شد. مردم شهر درهای شهر را گشودند وتسلیم سپاه اسلامی شدند وغنائم فراوانی نصیب مسلمانان گردید.
متعاقب آن پادشاه قسطنطنیه سیصد کشتی جنگی پر از سرباز به جنگ مسلمانان فرستاد، همین که به سرقسوسه رسیدند، عباس با سپاهیانش به جنگ آنها رفت ورومیان را شکست داد، ویکصد کشتی را از آنها به غنیمت گرفت.(92)
هنگامی که هر قل پیشرفت سریع مسلمانان را مشاهده کرد خطاب به رومیان گفت: ای سپاه روم مطمئن باشید که مسلمانان به شهرهائی که فتح کرده اند بسنده نمی کنند، تا آخرین شهر شما را فتح کنند، زنان وکودکان شما را اسیر بگیرند وشاهزادگان شما را برده خود سازند. بیائید از حریم خود وامپراطور خویش دفاع کنید.(93)
6 - مسعودی در ضمن شرح حال میخائیل بن تئوفیل می نویسد: شخصی به نام ابن بقراط از شاهزادگان پیشین از اهل عموریه در امپراطوری میخائیل با وی به منازعه پرداخت، میخائیل در برابر او صف آرائی کرد وهمه زندانیهای مسلمان را برای نبرد با او از زندان آزاد کرد با ساز وبرگ نظامی آنها رامجهز کرده به نبرد ابن بقراط فرستاد. بدین وسیله بر او پیروز شد.(94)
در اینجا اگر چه موضوع آزادی زندانیان به عنوان نبرد با دشمن امپراطوری مطرح شد، ولی جمله: وقد أخرج من فی سجونه من المسلمین حائز اهمیت است، زیرا در متن گزارش آمده بود که قیصر همه زندانیان مسلمان را به خواهش نرجس خاتون آزاد کرد وبا آنها خوشرفتاری نمود.
7 - مرجع فقید شیعه، مرحوم آیت الله میلادی (متوفای 1395 ه) پس از نقل گزارش نرجس خاتون به نکات ارزشمندی از متن گزارش اشاره نموده، می فرماید:
برخی از دشمنان اهلبیت در این مسائل ابراز تردید می کنند ومی گویند: در ایام ولادت حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - در میان مسلمانان ومشرکان جنگی روی نداده است.
سپس سبب تشکیک وتردید آنان را دو چیز بیان می فرماید:
1 - بی خبری آنان از تاریخ
2 - دشمنی آنان با حق وحقیقت.(95)
آنگاه فرازی از تاریخ کامل ابن اثیر را یادآور می شود که بر اساس آن گزارش، در سال 251 هجری جنگ سختی بین سپاه اسلام واردوی شرک در بلاد بیزانس در گرفته ومشرکان کشته های فراوانی بر جای گذاشته اند، وتعداد زیادی از آنها به اسارت رفته اند.
سپس نتیجه می گیرد که: بر طبق گزارش بشر بن سلیمان حضرت نرجس خاتون دختر یشوعا در عهد امام هادی (علیه السلام) اسیر شده، ومی دانیم که حضرت هادی (علیه السلام) به سال 254 ه به شهادت رسیده اند، پس میان گزارش بشر بن سلیمان وحادثه ای که از ابن اثیر نقل شد دقیقاً هماهنگی زمانی موجود است. ابن اثیر این گزارش را در ضمن حوادث 251 هجری آورده است.(96)
8 - برخی از خوانندگان گرامی ممکن است به مسئله خواب حساسیت داشته باشند واز جهت شامل بودن این گزارش به چند رؤیا، سؤالاتی برایشان مطرح باشد، که در اینجا نمی توانیم وارد این بحث بشویم، علاقمندان را به مطالعه کتاب ارزشمند: دارالسلام توصیه می کنیم که مرحوم محدث نوری آن را در این رابطه تألیف کرده، ودر ضمن چهار مجلد تمام ابعاد مسئله را بررسی نموده است.
در اینجا فقط یادآور می شویم که رؤیاهای نرجس خاتون یقیناً رؤیای صادقه، بلکه در حد مکاشفه می باشد. ودر قرآن کریم رؤیای حضرت ابراهیم خلیل الرحمان.(97) رؤیای حضرت یوسف، رؤیای عزیز مصر، رؤیای دو زندانی دیگر که با حضرت یوسف در زندان بودند، آمده است.(98)
9 - جد مادری نرجس خاتون، جناب شمعون وصی حضرت عیسی (علیه السلام) است، چنانکه در احادیث فراوانی آمده است هنگامی که خداوند متعال خواست حضرت عیسی (علیه السلام) را به آسمانها ببرد، به او فرمان داد که نور وحکمت وعلم کتاب را به شمعون بن حمون صفا تعلیم کند، واو را جانشین خود در میان اهل ایمان قرار دهد.(99)
شمعون صفا سومین سفیر حضرت عیسی (علیه السلام) به انطاکیه است که در سوره یس آیه 14 بیان شده است.(100)
شمعون در میان مسیحیان به پطرس معروف است، چنانکه در متن انجیل آمده است: ونامهای دوازده رسول اینست: اول شمعون، معروف به: پطرس... این دوازده را عیسی فرستاده، به ایشان وصیت کرده گفت:... بیماران را شفا دهید، ابرصان را طاهر سازید، مردگان را زنده کنید(101).
مفسران انجیل نیز اتفاق نظر دارند که اسم پطرس شمعون می باشد.(102)
شمعون در زبان عبری به معنای: شنونده است ودر انجیل ده نفر به عنوان شمعون آمده است که یکی از آنها پطرس وصی حضرت عیسی (علیه السلام) می باشد.(103)
طبق روایات، شمعون پسر عمه حضرت مریم (علیه السلام) می باشد.(104)
10 - از نکات یاد شده در ذیل گزارش نور به این نتیجه رسیدیم که:
1 - حضرت نرجس خاتون اهل قسطنطنیه، پایتخت بیزانس، استانبول کنونی است.
2 - نام شریفش: ملیکه است وبه هنگام اسارت خود را نرجس معرفی کرده، وبه نامهای مختلف در خانه ا مام حسن عسکری (علیه السلام) خوانده شده است.
3 - پدرش: یشوعا پسر قیصر روم است.
4 - قیصری که در آن روزگار بر اریکه امپراطوری تکیه کرده بود میخائیل سوم بود.
5 - میخائیل سوم از سال 277 تا 253 هجری در این مسند بود.
6 - به احتمال قوی یشوعا پسر میخائیل بن تئوفیل است، ولی احتمال آن نیز می رود که وی پسر تئوفیل باشد که قبل از میخائیل دوازده سال بر سمند امپراطوری تکیه داشت.
7 - در عهد میخائیل برخوردهای نظامی بین قوای مسلمین ورومی ها مکرر به وقوع پیوسته، ودر این درگیریها هزاران نفر از طرفین به اسارت رفته اند.
8 - یکبار میخائیل همه زندانیان مسلمان را آزاد کرده است.
9 - روایت بشر بن سلیمان مورد اعتماد واستناد بزرگان علما در طول یازده قرن می باشد.
10 - علاوه بر روایت بشر، به طریق صحیح از امام حسن عسکری (علیه السلام) روایت شده که مادر حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - دختر پسر قیصر روم می باشد.
ودر نتیجه از پذیرش گزارش بشر بن سلیمان هیچ مانعی وجود ندارد.
میلاد نور
گزارش دقیق میلاد نور یزدان، مهرتابان، فروغ جاودان، خورشید فروزان، حضرت مهدی صاحب الزمان - (علیه سلام الله الملک المنان) - در منابع حدیثی شیعیان، از شاهدان عینی به دور از حدس وگمان، آمده است که در رأس همه آنها گزارش لحظه به لحظه حکیمه خاتون می باشد.
حکیمه دختر امام جواد، خواهر امام هادی، وعمه امام حسن عسکری (علیه السلام) می باشد که به دو فضیلت بس والا اختصاص یافته است:
1 - شرف تعلیم وتربیت حضرت نرجس خاتون به امر امام هادی (علیه السلام)، که شرح آن در گزارش نور بیان شد.
2 - افتخار حضور در مجلس تولد نور یزدان به امر امام حسن عسکری (علیه السلام)، که اکنون در صدد بیان آن هستیم.
از دیگر فضائل این بانوی مجلله این است که دعای معروف به حرز امام جواد (علیه السلام) از طریق ایشان روایت شده است.(105)
واینک متن گزارش تولد نور:
شیخ صدوق با سلسله اسناد خود از حکیمه خاتون روایت می کند که فرمود:
امام حسن عسکری (علیه السلام) کسی را نزد من فرستاد وپیغام فرستاد:
یا عمه اجعلی افطارک هذه اللیله عندنا، فانها لیله النصف من شعبان، فان الله تبارک وتعالی سیظهر فی هذه اللیله الحجه، وهو حجته فی ارضه:
عمه جان امشب برای افطار به نزد ما بیا، زیرا امشب شب نیمه شعبان است، وآن شبی است که خدای تبارک وتعالی حجتش را که حجت خدا در روی زمین است، در آن پدید خواهد آورد.
حکیمه می گوید: پرسیدم: مادرش کیست؟
فرمود: نرجس.
عرضه داشتم: جانم به فدایت، هیچ اثر حمل در او نمی بینم.
فرمود: آری، ولی حقیقت همان است که به تو گفتم.
حکیمه می گوید: چون بر نرجس خاتون وارد شدم سلام کردم نشستم.
نرجس خاتون در برابرم نشست که کفشهایم را در آورد، به عنوان: ای سرور من به من عصر به خیر گفت.
گفتم: بلکه شما سرور من وسرور خاندان من هستید.
نرجس خاتون سخنم را قطع کرد وگفت: این چه حرفی است عمه جان؟!.
گفتم: دخترم خداوند امشب به تو فرزندی عطا خواهد کرد که آقای دو جهان وسرور دو سرای می باشد.
نرجس خاتون اظهار شرمساری کرد.
چون از نماز عشا پرداختم افطار کردم وخوابیدم، در نیمه های شب برخاستم ونماز شب را به جای آوردم، او هنوز خواب بود وهیچگونه ناراحتی نداشت. هنگامی که از تعقیبات فارغ شدم باز هم خوابیدم، یکبار دیگر بیدار شدم، دیدم او هنوز خواب است.
بعداً او نیز برخاست، نماز شب را ادا کرد ومشغول استراحت شد.
من به صحن خانه رفتم تا از فرا رسیدن اذان صبح آگاه شوم، دیدم سپیده نخستین همچون دم گرگ پدیدار گشته، ولی نرجس خاتون همچنین خفته بود.
اینجا بود که دچار شک وتردید شدم، که ناگاه امام حسن عسکری (علیه السلام)، از همانجا که نشسته بود به من بانگ زد:
لا تعجلی یا عمه فهاک الأمر قد قرب:
عمه شتاب نکن، آگاه باش که وعده الهی نزدیک است.
من نشستم ومشغول تلاوت سوره های الم سجده ویس شدم پس ناگهان نرجس خاتون مضطرب وهراسان برخاست.
پس به سویش دویدم وگفتم: در امان خدا ودر پناه نام خدا باشی.
سپس پرسیدم: آیا چیزی حس می کنی؟ گفت: آری، عمه جان.
گفتم: بر اعصاب خود مسلط باش وآرامش خود راحفظ کن، که این همان وعده الهی است که به تو نوید داده بودم.
حکیمه می گوید: یک لحظه من ونرجس را حالت رخوت وبی خبری فرا گرفت، ناگهان متوجه شدم که نور یزدان قدم در عرصه گیتی نهاده است.
جامه را کنار زدم دیدم که حجت خدا اعضای سجده را بر زمین نهاده، پیشانی بندگی بر آستان معبود گذاشته است.
او را در آغوش کشیدم ودیدم بسیار پاک وپاکیزه است.
در همان لحظه صدای امام عسکری را شنیدم که خطاب به من می فرمود: هلمی الی ابنی یا عمه: عمه جان پسرم را پیش من بیاور.
حجت خدا را پیش پدر بردم، یک دست خود را پشت ویک دست دیگر را زیر تهیگاه کودک قرار داد وپاهای نو رسیده را بر روی سینه اش چسبانید.
زبان مبارکش را در دهان نوزاد قرار داد، دست مبارکش را بر چشمها، گوشها ومفاصل او کشید. سپس فرمود: پسرم سخن بگو.
حجت خدا بر یکتائی خداوند ورسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) گواهی داد، آنگاه بر یکایک امامان، از امیرمؤمنان تا پدر بزرگوارش درود فرستاد، وساکت شد.
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: عمه جان او را ببر که به مادرش سلام کند، بعداً به نزد من بیاور.
او را به نزد نرجس خاتون بردم، بر او سلام کرد، آنگاه به خدمت امام (علیه السلام) برگردانیدم ودر کنارش نهادم.
فرمود: عمه جان روز هفتم به نزد ما بیا.
حکیمه می گوید: فردای آن روز که برای تقدیم سلام به حضور امام حسن عسکری (علیه السلام) رفته بودم، جامه را از روی گهواره کنار زدم که مولایم را زیارت کنم، او را ندیدم. عرض کردم: فدایت شوم، سرورم کجاست؟ فرمود: یا عمه استود عناه الذی استودعته ام موسی موسی:
عمه جان او را به کسی سپردیم که مادر موسی فرزندش را به او سپرد.
روز هفتم به خدمت امام (علیه السلام) رفتم وسلام کردم، فرمود: پسرم را به پیش من بیاور.
رفتم وسرورم را در پارچه ای که پیچیده شده بود به خدمتش آوردم.
امام حسن عسکری (علیه السلام) همانند دفعه پیشین زبان در دهان او نهاد. گوئی شیر یا عسل به او می داد. سپس فرمود:: پسرم سخن بگو.
لبان نازکتر از گلش باز شد وبر یکتائی خداوند ورسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) گواهی داد، وبر پیامبر وا ئمه (علیه السلام) درود فرستاد، تا به پدر بزرگوارش رسید، آنگاه این آیه را تلاوت نمود:
بسم الله الرحمن الرحیم، ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض ونجعلهم أئمه ونجعلهم الوارثین. ونمکن لهم فی الأرض، ونری فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون:
به نام خدای بخشایشگر مهربان، ما اراده کرده ایم به کسانی که در روی زمین به ضعف وزبونی کشیده شده اند منت بگذاریم، آنان را پیشوایان خلق ووارثان زمین قرار دهیم. در روی زمین به آنها قدرت وسیطره دهیم، به فرعون وهامان ولشکریانش، آنچه را که از آن بیمناک بودند بنمائیم(106)
موسی - راوی حدیث - می گوید: از عقبه خادم نیز پرسیدم، گفت: آنچه حکیمه گفته، همه راست ودرست است.(107)
این حدیث را با اندک تفاوتی شیخ طوسی، طبری، خواند میر وقندوزی با اسناد جداگانه روایت کرده اند.(108)
دیگر شاهدان عینی:
علاوه بر حکیمه شهادت گروه دیگری از خدمتگزاران دودمان امامت بر ولادت آن نور یزدان در کتب حدیثی به تناسبهای مختلف بیان شده است که به برخی از آنها در اینجا اشاره می کنیم:
1 - عقبه خادم، که در قسمت پایانی گزارش فوق به آن اشاره کردیم ومدارکش را برشمردیم.
2 - عقید خادم، که برای ابوالأدیان ودیگران، ولادت آن حضرت را شرح داده است.(109)
3 - ماریه، که در آن خانه خدمت می کرد، ودر روز ولادت، آن حضرت را دیده است که با انگشت سبابه به سوی آسمان اشاره کرده می فرماید:
الحمدلله رب العالمین، وصلی الله علی محمد وآله.(110)
4 - نسیم خادم، که آن نیز روز ولادت آن مهر تابان، حضرتش را در حال سجده مشاهده کرده، که انگشت سبابه اش را به سوی آسمان بالابرده می فرماید: الحمدلله رب العالمین، وصلی الله علی محمد وآله.(111)
در روز دهم ولادتش نیز به محضر آن مهر فروزان رسیده، عطسه کرده، حضرت فرموده: یرحمک الله سپس فرموده: آیا در مورد عطسه تو را نوید دهم؟ آن تا سه رزو امان از مرگ است.(112)
5 - ابو علی خیزرانی، کنیزی را به امام حسن عسکری (علیه السلام) اهدا کرده بود، که بعد از شهادت امام حسن عسکری به هنگام هجوم مأموران به خانه امام، او به خانه ابوعلی پناه برده، شرح جالبی از ولادت آن کعبه خوبان را به ابوعلی بیان کرده است.(113)
6 - حمزه بن ابوالفتح، که به حسن بن منذر گفت: بشارت، بشارت، دیشب در دودمان امامت مولودی به دنیا آمد، که به فرمان اما این راز باید مکتوم بماند.(114)
7 - حسن بن حسین، از نواده های امام حسن مجتبی (علیه السلام)، که به محضر امام حسن عسکری (علیه السلام) می شتابد ومیلاد مسعود آن خورشید فروزان را تبریک می گوید.(115)
8 - ابو نصر خادم، که در کنار گهواره اش حضور می یابد، می فرماید: مرا می شناسی؟. می گوید: بلی شما سرور من وفرزند سرور من هستید می فرماید این را نپرسیدم، سپس می فرماید: انا خاتم الأوصیاء، وبی یدفع الله عزوجل، البلاء عن اهلی وشیعتی: من خاتم اوصیا هستم، خداوند به وسیله من بلا را از خاندان وشیعیانم دفع می کند..(116)
9 - قابله ای از اهل سنت، که امام حسن عسکری (علیه السلام) برای مصالحی او را در شب ولادت آن مهر تابان دعوت کرده، واو با نقل این واقعه موجب هدایت برخی از دشمنان این خاندان شده است.(117)
10 - گروهی از شیعیان، که امام حسن عسکری (علیه السلام)، در سومین روز ولادت آن قبله موعود وکعبه مقصود، عده ای ازشیعیان مورد اعتماد را گرد آورد وآن مهر فروزان را برآنها نشان داد وفرمود:
هذا صاحبکم من بعدی، وخلیفتی علیکم، وهو القائم الذی تمتد الیه الأعناق بالانتظار، فاذا المتلأت الأرض جوراً وظلما، خرج فملأها قسطاً وعدلاً:
این جانشین من در میان شما، وصاحب شما بعد از من است. او همان قائم - (علیه السلام) - است که در انتظارش گردنها کشیده می شود، هنگامی که زمین پر از ظلم وستم شد او ظاهر می شود وآن را پر از عدل وداد نماید.(118)
به علاوه صدها خوشبخت دیگری که در طول پنج سال - بعد از ولادت تا شهادت پدر بزرگوارش - به محضر آن نور سرمدی تشرف یافته اند، که فهرست چهل نمونه از آنها را در مقدمه جزیره خضرا آورده ایم.(119)
یکی از کنیزانی که به هنگام ولادت آن مهر فروزان حضور داشت می گوید:
هنگامی که مولای ما دیده به جهان گشود، نوری از او ساطع گردید که همه اقطار جهان را روشن ساخت.
در آن هنگام پرندگان نقره فامی دسته دسته از آسمان فرود آمدند وبالهای خود را بر سرو صورت وپیرک نوزاد سائیدند، وسپس به سوی آسمان پر گشودند.
چون مشاهدات خود را به امام حسن عسکری (علیه السلام) عرض کردم، تبسمی کردند وفرمودند:
تلک ملائکه السماء، نزلت لتتبرک بهذا المولود، وهی انصار اذا خرج بأمر الله عزوجل:
اینها فرشتگان آسمانند، که برای تبرک جستن از این مولود فرخنده فرود آمده اند، وچون به امر پروردگار ظهور کند، اینها یاورانش خواهند بود.(120)
او پاک وپاکیزه به دنیا آمده بود، ولی برای اینکه فرشتگان از آن جسم طاهر متبرک شوند، رضوان خازن بهشت با گروهی از فرشتگان مقرب فرود آمدند وبا آب سلسبیل وکوثر، آن جسم اطهر را شستشو دادند.(121)
بدین ترتیب تولد شگفت انگیزترین انسان تحقق یافت.
واین لحظه پرشکوه در 15 شعبان 255 هجری اتفاق افتاد.
اعتراف دانشمندان عامه
مشهور در میان مورخان ومحدثان این است که ولادت با سعادت آن کعبه مقصود وقبله موعود در پگاه روز جمعه 15 شعبان 255 هجری واقع شده که اینک یک هزار ویک صد وشصت وسه سال از آن روز پر شکوه می گذرد.(122)
اصل ولادت حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف - از ضروریات مذهب واز مسلمات تاریخ است وگذشته از امامان معصوم، عالمان، مورخان ومحدثان شعیه، بسیاری از مورخان ومحدثان اهل سنت نیز به آن اعتراف کرده، در کتابهای پرارج خود به آن تصریح کرده اند که گفتار تعدادی از آنها را به عنوان نمونه در اینجا می آوریم:
این گروه از علمای اهل سنت انصاف به خرج داده، تاریخ تولد حضرت ولی عصر روحی فداه را دقیقاً همانند علمای شعیه در 15 شعبان 255 هجری نوشته اند که در این فرصت کوتاه به تعدادی از آنها دست یافتیم واینک اسامی بیست تن از آنها به ترتیب تقدم زمانی:
1 - ابوبکر احمد بن حسین بن علی بیهقی شافعی، متوفای 458 ه. در کتاب شعب الایمان(123).
2 - شمس الدین احمد بن محمد، ابن خلکان، متوفای 681 ه(124).
3 - حمد الله بن ابی بکر بن احمد بن نصر مستوفی، متوفای حدود 750 ه(125).
4 - ابوالولید محمد ابن شحنه حنفی، متوفای 815 ه(126).
5 - حافظ محمد بن محمد بن محمود نجار، معروف به خواجه پارسا، متوفای 822 ه در کتاب فصل الخطاب.(127)
6 - علی بن محمد بن احمد، معروف به ابن صباغ، متوفای 855 ه.(128)
7 - غیاث الدین بن همام الدین، معروف به خواند میر، متوفای 942 ه.(129)
8 - شمس الدین، محمد ابن طولون دمشقی حنفی، متوفای 953 ه.(130)
9 - عبدالوهاب شعرانی شافعی، متوفای 973 ه.(131)
10 - احمد ابن حجر هیثمی مکی، متوفای 974 ه.(132)
11 - سید جمال الدین عطاءالله بن سید غیاث الدین محدث صاحب کتاب روضه الأحباب متوفای 1000 ه.(133)
12 - احمد بن یوسف دمشقی قرمانی، متوفای 1019 ه.(134)
13 - عبدالله بن محمد بن عامر شبراوی شافعی، متوفای بعد از 1154 ه.(135)
14 - محمد بن احمد سفارینی نابلسی حنبلی، متوفای 1188 ه.(136)
15 - مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجی، متوفای بعد از 1290 ه.(137)
16 - سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، متوفای 1294 ه.(138)
17 - حسن عدوی حمزاوی مالکی مصری، متوفای 1303 ه.(139)
18 - شهاب الدین احمد بن احمد حلوانی، متوفای 1308 ه.(140)
19 - قاضی بهلول بهجت افندی، متوفای 1350 ه.(141)
20 - خیرالدین زرکلی، متوفای 1396 ه.(142)
نامبردگان که همگی از مشاهیر علمای اهل سنت هستند، در آثار گرانقدر خود تصریح کرده اند که ولادت حضرت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - در شب جمعه 15 شعبان 255 هجری واقع شده است.
برخی دیگر از علمای اهل سنت روز وماه آن را تعیین نکرده اند، ولی تصریح کرده اند که حضرت مهدی (علیه السلام) در سال 255 هجری جهان را با نور خود منور فرموده است، که از آن جمله است:
1 - عمادالدین اسماعیل ابوالفداء، متوفای 732 ه.(143)
2 - زین الدین عمر بن منفطر، ابن وردی، متوفای 749 ه.(144)
برخی از آنان همه مشخصات را دقیقاً همانند شیعیان نوشته اند، جز اینکه به جای نیمه شعبان، نیمه رمضان 255 ه ثبت کرده اند، که از آن جمله است: عبدالرحمن صوفی از مشایخ شاه ولی الله دهلوی، در کتاب الانتباه فی سلاسل اولیاء الله(145).
وبرخی از آنها میلاد مسعود آن مهر تابان را در سالهای 258 و259 نوشته اند که از آن جمله است:
1 - ابن ارزق فارقی، متوفای 590 ه که در کتاب تاریخ میافارقین ولادت آن حضرت را در 19 ربیع الاول 258 ه نوشته است.(146)
2 - کمال الدین محمد ابن طلحه شافعی، متوفای 652 ه که ولادت آن حضرت را در 23 رمضان 258 ه نوشته است.(147)
3 - حسین بن محمد بن حسن مالکی دیاربکری، متوفای 966 ه که او نیز 23 رمضان 258 ه را قید کرده است.(148)
4 - شمس الدین سامی افندی، متوفای 1322 ه که ولادت آن کعبه مقصود را در سال 259 ه نوشته است.(149)
گروهی از علمای اهل سنت در کتابهای خود به تناسبهای مختلف از حضرت بقیه الله (روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا) گفتگو کرده اند وتصریح نموده اند که او فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) می باشد. اینها اگرچه از تاریخ دقیق تولد حضرت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - بحث نکرده اند، ولی نظر به این که در مورد وفات امام حسن عسکری (علیه السلام) هیچ اختلاف نیست وهمه مورخان شیعه وسنی وفات آن حضرت را به سال 260 هجری نوشته اند، لذا محدثان ومورخانی که تصریح می کنند که حضرت مهدی فرزند بلافصل امام حسن عسکری است، در واقع اعتراف می کنند که حضرت مهدی (علیه السلام) پیش از آن تاریخ دیده به جهان گشوده است.
این اعترافها مشت محکمی است بر دهان یاوه گویانی که نغمه مهدی نوعی ساز می کنند!
به دلیل اهمیت این معنی، فهرست اعترافات تعدادی از بزرگان علمای اهل سنت را که تصریح کرده اند حضرت مهدی فرزند بلافصل امام حسن عسکری است به ترتیب تقدم زمانی در اینجا می آوریم:
1 - حافظ ابو محمد بلاذری، متوفای 339 ه که قسمت اعظم عمر خود را در غیبت صغری سپری کرده وده سال هم از غیبت کبری را درک نموده است، به پیشگاه آن مهر تابان تشرف یافته، به استماع حدیثی از آن بزرگوار مفتخر شده است.
متن این حدیث را عبدالعزیز دهلوی، متوفای 1239 ه که از دشمنان سرسخت عالم تشیع است، در کتاب نزهه از پدرش شاه ولی الله دهلوی نقل می کند، که او نیز در کتاب مسلسلات با سلسله سندش از ابن عقله، از بلاذری نقل کرده است.(150)
2 - علی بن حسین مسعودی، متوفای 346 ه که قسمتی از غیبت صغری را درک نموده، به هنگام بحث از امام حسن عسکری (علیه السلام) می نویسد: او پدر مهدی منتظر، امام دوازدهم شیعیان است.(151)
3 - ابوعبدالله محمد بن احمد بن یوسف خوارزمی، متوفای 383 ه از حضرت مهدی (علیه السلام) به عنوان فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) نام برده وسلسله نسب آن حضرت را تا امیرمؤمنان (علیه السلام) برشمرده است.(152)
4 - یحیی بن سلامه خصکفی شافعی، متوفای 553 ه در قصیده دالیه خود، اسامی مقدس 12 امام معصوم را به نظم درآورده وبعد از امام حسن عسکری (علیه السلام) از حضرت ولی عصر (علیه السلام) وغیبت آن حضرت بحث کرده است.(153)
متن قصیده او را قندورزی نقل کرده است.(154)
5 - ابو محمد عبدالله بن احمد ابن خشاب، متوفای 567 ه در کتاب تاریخ موالید تصریح می کند که خلف صالح از فرزندان امام حسن عسکری است ونام مادرش نرجس ویا سوسن است.(155)
6 - موفق بن احمد مکی، متوفای 568 ه ومشهور به: اخطب خوارزم با سلسله اسناد خود از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) روایت می کند که در شب معراج انوار تابناک امامان معصوم را در سمت راست عرش مشاهده کرده، اسامی فرد فرد آنها را بیان نموده، سپس می فرماید: مهدی در میان آنها چون ستاره ای فروزان می درخشید، خداوند فرمود: ای محمد! اینها حجتهای من هستند واو منتقم عترت تست، که به عزت وجلال خود سوگند: او حجت واجبه بر دوستان من است، وانتقام گیرنده از دشمنان من است.(156)
7 - کمال الدین محمد ابن طلحه شافعی، متوفای 650 ه تصریح کرده که خلف صالح مهدی منتظر (علیه السلام) فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
آنگاه نسب او را تا حضرت علی (علیه السلام) برشمرده است.(157)
8 - شمس الدین یوسف بن قزاغلی حنفی، معروف به سبط این جوزی، ومتوفای 654 ه تصریح کرده که آن کعبه مقصود فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است وسلسله نسب آن حضرت را تا حضرت علی (علیه السلام) برشمرده است.(158)
9 - محمد بن یوسف گنجی شافعی، متوفای 658 ه هنگامی که از زندگانی امام حسن عسکری (علیه السلام) بحث می کند می نویسد: از او فقط یک پسر باقی ماند واو امام منتظر صلوات الله علیه است.(159)
نامبرده در کتاب پرارج البیان فی اخبار صاحب الزمان بابی را به پاسخ شبهات اختصاص داده، با دلایل قطعی اثبات کرده که حضرت مهدی (علیه السلام) از روزی که غائب شده تا به امروز زنده است، وچنین عمر طولانی از نظر عقل وشرع هیچ مانعی ندارد.(160)
10 - عزالدین علی ابن اثیر متوفای 630 ه در تاریخ پر ارج کامل به هنگام بحث از امام حسن عسکری (علیه السلام) تصریح می کند که او پدر مهدی منتظر است.(161)
11 - محی الدین ابن عربی، متوفای 637 ه در فتوحات مکیه باب 366 می گوید:
مهدی از عترت رسول خداست. او از فرزندان حضرت فاطمه است.
جدش حسین بن علی است. پدر او امام حسن عسکری، پسر امام علی النقی، پسر امام محمد تقی، پسر امام رضا، پسر امام کاظم، پسر امام صادق، پسر امام باقر، پسر امام زین العابدین، پسر امام حسین، پسر امام علی رضی عنه الله است.
این فراز از گفتار ابن عربی در نسخه های چاپی فتوحات تحریف شده است.
ولی نسخه های تحریف نشده آن در اختیار بزرگان اهل سنت بوده، ودر کتابهایشان منعکس است، که به دو نمونه آن دست یافته ایم.
1 - امام عبدالوهاب شعرانی، متوفای 973 ه متن کامل باب 366 فتوحات مکیه را آورده.(162)
2 - شیخ حسن عدوی حمزاوی، متوفای 1303 ه نیز قسمت عمده این باب را بدون کم وکاست آورده است.(163)
دسترسی این دو دانشمند به متن تحریف نشده فتوحات درقرنهای دهم وسیزدهم نشانه آن است که در طول قرنها نسخه های آن سالم بوده، بعد از پیدایش چاپ به تحریف آن دست یازیده اند.
تحریف آثار گذشتگان جنایت بسیار بزرگی است که قدر واعتبار میراث گرانبهای جهان اسلام را زیر سؤال می برد که با کمال تأسف در چند کشور از جمله مصر رائج می باشد(164)!
12 - ابراهیم بن محمد جوینی، متوفای 703 ه حدیثی را روایت می کند که تصریح دارد بر اینکه امام بعد از امام حسن عسکری (علیه السلام)، فرزند برومندش قائم منتظر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - است، که به هنگام ظهور بر سراسر جهان هستی فرمانروائی خواهد داشت.(165)
وی همچنین از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) روایت می کند که در شب معراج انوار طیبه علی وفاطمه ودیگر امامان معصوم را در طرف راست عرش مشاهده نموده، که همگی صف کشیده به عبادت حق تعالی پرداخته اند ومهدی در میان آنها چون ستاره درخشانی تجلی می کند.(166)
13 - صلاح الدین صفوی، متوفای 746 ه در کتاب شرح دائره تصریح می کند که مهدی موعود دوازدهمین امام معصوم است که اول آنها علی بن ابی طالب وآخر آنها حضرت مهدی است.(167)
14 - ابوعبدالله عفیف الدین اسعد بن علی بن سلیمان یافعی شافعی، متوفای 768 ه در پیرامون امام حسن عسکری (علیه السلام) بحث می کند ودر پایان می نویسد: او پدر امام منتظر وصاحب سرداب است.(168)
15 - عبدالله بن محمد مطیری شافعی، در کتاب الریاض الزاهره تصریح می کند که او پسر امام حسن عسکری (علیه السلام)، صاحب شمشیر وقائم منتظر است وبرای او دو غیبت است.(169)
16 - شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد ذهبی شافعی، متوفای 804 ه تصریح کرده که حضرت بقیه الله روحی فداه فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است وهنوز زنده است، تا خداوند فرمان ظهور دهد وزمین را پر از عدل فرماید.(170)
17 - ابوالمعالی محمد بن عبدالله بن مبارک رفاعی مخزومی، متوفای 885 ه در کتاب صلاح الاخبار فی نسب الساده الفاطمیه الاطهار تصریح می کند که ولی الله اعظم امام زمان (علیه السلام) فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است.(171)
18 - عبدالرحمن بن احمد بن قوام الدین شافعی، معروف به جامی، متوفای 898 ه در کتاب پرارج شواهد النبوه داستان ولادت آن حضرت را مشروحاً نوشته، واز عده ای از اصحاب امام حسن عسکری (علیه السلام) نام برده که در عهد امام حسن عسکری (علیه السلام) به دیدار آن جمال الهی نائل گشته اند. آنگاه سخنان خود را با اشعار نغزی حسن ختام داده که مطلعش این است:
بیا ای امام هدایت شعار - که بگذشت از حد غم انتظار
ز روی همایون برافکن نقاب - عیان ساز رخسار چون آفتاب(172)
19 - احمد بن حجر هیثمی مکی، متوفای 974 ه در کتاب الصواعق المحرقه که آن را به عنوان رد بر شیعیان نوشته، شرح حال کوتاهی از امامان معصوم (علیه السلام) آورده، در پایان شرح حال امام حسن عسکری (علیه السلام) می نویسد:
به سن 28 سالگی در سامرا درگذشت ودر کنار پدرش به خاک سپرده شد، گفته می شود او نیز به وسیله سم از دنیا رفته است.
سپس می افزاید: جز فرزندش ابوالقاسم محمد حجت جانشینی بر جای نگذاشت، که به هنگام وفات پدرش پنجساله بود، ولکی در آن سن وسال خداوند حکمت به او عطا فرموده بود.(173)
20 - محمد بن علی صبان مصری شافعی، متوفای 1206 ه نیز تصریح کرده که آن مهر تابان فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است وسلسله نسب او را تا امیرمؤمنان (علیه السلام) نوشته، قسمتی از مناقب آن حضرت را برشمرده است.(174)
اینها گروهی از بزرگان اهل سنت هستند که در کتابهای خود در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) به کلی گوئی اکتفا نکرده اند، بلکه به صراحت گفته اند که مهدی موعود فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است. اما در مورد اصل مهدویت حتی یک نفر هم یافت نمی شود که منکر ظهور مصلح جهانی در آخر الزمان باشد. در این زمینه روایتی نیز از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) در کتب اهل سنت نقل شده که هر کس حضرت مهدی را انکار کند کافر است، وگروهی از علمای اهل سنت بر طبق آن فتوی داده اند. متن حدیث این است:
ابوبکر اسکاف در فوائد الاخبار وابوالقاسم سهیلی در شرح السیره روایت کرده اند از جابر بن عبدالله انصاری که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: من کذب بالمهدی فقد کفر:
هر کس حضرت مهدی را انکار کند کافر است.(175)
داستان ولادت حضرت بقیه الله روحی وارواح العالمین له الفدا در احادیث شیعه با شرح وتفصیلات بیشتری منعکس شده است.
قدیمی ترین کتابی که مشروح داستان ولادت آن حضرت را نوشته، کتاب پر ارج غیبت از فضل بن شاذان است.
فضل بن شاذان ازدی، از اصحاب امام رضا (علیه السلام)، عمر طولانی وبا برکتی داشت، که همه آن را در دفاع از حریم تشیع سپری کرد وبیش از 180 جلد کتاب پر ارج از خود به یادگار گذاشت وسرانجام درسال 260 ه دیده از جهان فروبست.(176)
وی در کتاب غیبت خود ولادت آن مهر تابان را از امام حسن عسکری (علیه السلام) چنین نقل می کند:
ولی خدا، حجت خدا وخلیفه او بعد از من، در شب 15 شعبان به سال 255 به هنگام طلوع فجر، به صورت ختنه شده متولد گردید.
نخستین کسی که او را شستشو داد، رضوان خازن بهشت بود که با جمعی از فرشتگان مقرب او را با آب کوثر وسلسبیل شستشو داد وسپس عمه ام حکیمه او را شستشو داد.(177)
امام حسن عسکری (علیه السلام) در شب ولادت امام زمان (علیه السلام) از یک زن صالحه ای که شیعه نبود به عنوان قابله دعوت فرمود تا در آن لحظات حساس حضور داشته باشد ودر میان قوم خود حجت باشد، چنانکه خداوند گروهی از بستگانش را به دست او هدایت نمود.(178)
دودمان امامت را یک طرف تلاش می کرد که خبر ولادت آن مهر تابان را مکتوم بدارد تا به گوش جاسوسان رژیم نرسد، واز یک طرف سعی می کرد که این خبر مسرت بخش به همه خانه های شیعیان برسد، از این رهگذر نامه ها نوشته به شهرها فرستادند، گوسفندها خریده به خانه های شیعیان فرستادند تا به عنوان عقیقه حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف - ذبح کرده، اطعام کنند.(179)
امام حسن عسکری (علیه السلام) در فرصتهای متناسب، مولود مسعود را به اصحاب خود عرضه می کرد، تا آن کعبه موعود را با دیدگان خود ببیند واز تولدش آگاه شوند ودر کشاکش روزگار دچار شک وتردید نشوند.
فهرست این دیدارها را در مقدمه جزیره خضرا آورده ایم، امیدواریم در فرصتی دیگر در این زمینه به تفصیل سخن بگوئیم.
ضرورت شناخت امام زمان (علیه السلام)
از دلایل عقلی ونقلی فراوانی استفاده می شود که باید همه انسانها در همه اعصار وامصار، امام زمان خود را بشناسند، وگرنه رشته اتصال آنان از آئین مقدس اسلام گسسته، به عهد بربریت وجاهلیت خواهند پیوست.
در این گفتار ما در صدد بر شمردن دلایل عقلی ونقلی این حقیقت نیستیم، بلکه تنها از اسناد ومدارک حدیث معروف: من مات ولم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه: سخن خواهیم گفت وتعبیرهای مختلف این حدیث شریف را به مقداری که در یک مقال بگنجد برخواهیم شمرد.
با توجه به این که این حدیث با تعبیرهای مختلفی در منابع اهل تشیع وتسنن آمده، متون وارده را با دقت کامل بررسی کرده، در سه بخش به خوانندگان گرامی تقدیم می نماییم:
1 - متونی که عیناً - بدون هیچ کم وزیاد - در منابع شیعه وسنی آمده است.
2 - متونی که فقط به منابع اهل سنت آمده است.
3 - متونی که فقط در منابع شیعه وارد شده است.
بخش اول:
متونی که در منابع شیعه وسنی بدون هیچ کم وکاست آمده:
1 - من مات ولم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد وامام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است.
این متن مشهورترین متن این حدیث شریف است که جمع کثیری از علمای شیعه وسنی آن را با سلسله اسناد خود، در کتابهای حدیثی، تفسیری وکلامی از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) روایت کرده اند.
واین راویان این حدیث با این تعبیر از علمای شیعه:
1 - سید مرتضی علم الهدی، متوفای 436 ه(180)
2 - امین الاسلام، ابوعلی، فضل بن حسن طبرسی، متوفای 548 ه(181)
3 - علی بن عیسی اربلی، متوفای 693 ه(182)
4 - علی بن حسین بن عبدالعالی، مشهور به محقق کرکی متوفای 940 ه(183)
5 - شیخ بهاءالدین محمد عاملی، مشهور به شیخ بهائی متوفای 1030 ه(184)
6 - ملا محسن فیض کاشانی، متوفای 1091 ه(185)
7 - محمد بن حسن، مشهور به شیخ حر عاملی متوفای 1104 ه(186)
8 - مولی محمد باقر مجلسی، متوفای 1110 ه(187)
واما روایان این حدیث شریف به همین تعبیر از اهل سنت:
1 - مسلم بن حجاج نیشابوری، متوفای 261 ه(188)
2 - قاضی عبدالجبار معتزلی، متوفای 415 ه(189)
3 - محمد بن فتوح حمیدی، متوفای 488 ه(190)
4 - مسعود بن عمر بن عبدالله، مشهور به سعد الدین تفتازانی متوفای 791 ه(191)
5 - علی بن سلطان، مشهور به ملا علی قاری(192)
6 - مولی حیدر علی فیض آبادی هندی، متوفای 1205 ه(193)
7 - حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، متوفای 1294 ه(194)
2 - من مات ولم یعرف امام زمانه فقد مات میته جاهلیه:
در این متن فقط کلمه فقد بر متن نخستین افزوده شده ومفهوم حدیث را با تأکید بیشتری بیان می کند.
این متن ر از علمای بزرگ شیعه: ابو جعفر محمد بن علی بن شهرآشوب، متوفای 588 ه روایت کرده(195) واز علمای اهل سنت گروهی آن را نقل کرده اند که از آن جمله است:
1 - شیخ ابوسعید خادمی حنفی، متوفای 1168 ه(196)
2 - قاضی بهلول بهجت افندی، مشهور به قاضی زنگنه زوری متوفای 1350 ه(197)
3 - من مات بغیر امام مات میته جاهلیه:
هر کس بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
راویان حدیث شریف از علمای شیعه:
1 - محمد بن محد بن نعمان، مشهور به شیخ مفید متوفای 413 ه(198)
2 - محمد بن مسعود بن عیاش سلمی، از بزرگان قرن سوم هجری.(199)
3 - شیخ محمد مشهدی، از علمای قرن دوازدهم هجری.(200)
واما روایان آن از علمای بزرگ اهل سنت:
1 - ابو داوود سلیمان بن داوود طیالسی، متوفای 204 ه(201)
2 - احمد حنبل پیشوای حنابله، متوفای 241 ه(202)
3 - ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، متوفای 360 ه(203)
4 - عبدالحمید، ابن ابی الحدید معتزلی، متوفای 656 ه(204)
5 - نور الدین علی بن ابی بکر هیثمی، متوفای 807 ه(205)
6 - علی بن حسام الدین، مشهور به متقی هندی متوفای 975 ه(206)
7 - محمد بن سلیمان مغربی، متوفای 1094 ه(207)
4 - من مات لا یعرف امامه مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد وامامش را نشناسد با مرگ جاهلی مرده است:
این متن را حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، متوفای 1294 ه از بزرگان اهل سنت در کتاب ارزشمند ینابیع الموده روایت کرده(208) وجمع کثیری از علمای بزرگ شیعه آن را در منابع حدیثی خود آورده اند که از آن جمله است:
1 - ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد برقی، متوفای 274 ه(209)
2 - علی بن حسین بن موسی بن بابویه - پدر شیخ صدوق - متوفای 329 ه (210)
3 - محمد بن یعقوب کلینی، متوفای 329 ه(211)
4 - محمد بن ابراهیم نعمانی، از بزرگان شیعه در قرن چهارم هجری.(212)
5 - محمد بن علی بن بابویه، مشهور به شیخ صدوق متوفای 381 ه(213)
6 - ابو جعفر محمد بن حسن طوسی، متوفای 460 ه(214)
7 - سید هاشم بحرانی، متوفای 1109 ه(215)
8 - مولی محمد باقر مجلسی، متوفای 1110 ه(216)
5 - من مات لیس علیه امام فمیتته جاهلیه:
هر کس بمیرد وامامی بر او نباشد، مرگش بر عهد جاهلیت است.
این متن را از بزرگان اهل سنت طبرانی متوفای 360 ه در معجم کبیر(217) واز بزرگان شیعه فضل بن شاذان نیشابوری، متوفای 260 ه از اصحاب امام رضا (علیه السلام) در کتاب گرانسنگ الایضاح روایت کرده اند(218)
6 - من مات لیس علیه امام فمیتته میته جاهلیه:
هر کس بمیرد وامامی بر او نباشد، مرگش همانند مرگ دوران جاهلیت است.
این متن را پیشوای محدثان شیعه، محمد بن یعقوب کلینی، متوفای 329 ه در کافی شریف روایت نموده،(219) وگروهی از علمای اهل تسنن در کتابهای حدیثی خود آورده اند که از آن جمله است:
1 - احمد بن عمر بزار، متوفای 320 ه در زوائد.(220)
2 - نور الدین علی بن ابی بکر هیثمی، متوفای 807 ه در مجمع وکشف الاستار.(221)
7 - من مات لیس له امام مات میته جاهلیه
هر کس در حالی بمیرد که امامی بر او نباشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
این متن را از بزرگان اهل سنت، علاء الدین علی بن بلبان فارسی حنفی، متوفای 739 ه روایت کرده(222) واز محدثان بزرگ شیعه جمع کثیری روایت نموده اند که از آن جمله است:
1 - ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، متوفای 329 ه(223)
2 - علی بن حسین بن بابویه - پدر شیخ صدوق - متوفای 329 ه(224)
3 - محمد بن علی ابن بابویه، مشهور به شیخ صدوق متوفای 381 ه(225)
4 - علامه بزرگوار مولی محمد باقر مجلسی، متوفای 1110 ه(226)
بخش دوم:
متوفی که فقط در منابع اهل سنت آمده وعین آن تعبیر در منابع شیعه نیامده، ویا ما در این فرصت کوتاه، به آن دست نیافته ایم:
1 - من لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه:
هر کس امام زمانش را نشناسد با مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
این متن را مطابق نقل مؤلفین احقاق الحق، مسلم بن حجاج نیشابوری، متوفای 261 ه در صحیح خود آورده است.(227)
2 - من مات بغیر امام فقد مات میته جاهلیه:
هر کس بدون امام از دنیا برود، به راستی به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
این متن را حافظ احمد بن عبدالله اصفهانی، مشهور به ابو نعیم
متوفای 430 ه در حلیه روایت کرده است.(228)
3 - من مات ولا امام له مات میته جاهلیه:
هر کس در حالی بمیرد که امامی بر او نیست، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
1 - ابو جعفر محمد بن عبدالله اسکافی معتزلی، متوفای 240 ه در کتاب ارزشمند المعیار والموازنه(229) ونقض کتاب العثمانیه.(230)
2 - عبد الحمید، ابن ابی الحدید معتزلی، متوفای 656 ه(231)
4 - من مات ولا بیعه علیه مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد وبیعتی بر عهده او نباشد به مرگ جاهلی مرده است.
این متن را گروهی از بزرگان اهل سنت روایت کرده اند که از آن جمله است:
1 - محمد بن سعد، کاتب واقدی، متوفای 230 ه در کتاب طبقات.(232)
2 - علاء الدین علی بن حسام الدین، مشهور به متقی هندی متوفای 975 ه(233)
5 - من مات ولیس فی عنقه بیعه مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد ودر گردنش بیعتی نباشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
این متن را مسلم، متوفای 261 ه در صحیح خود آورده است.(234)
6 - من مات ولیس علیه طاعه مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد واطاعتی (اطاعت امامی) بر او نباشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
این متن را هیثمی در مجمع الزوائد نقل کرده است.(235)
7 - من مات ولا طاعه علیه مات میته جاهلیه:
این متن را با این تعبیر جمعی از علمای اهل سنت روایت کرده اند که از آن جمله است:
1 - عبدالله بن محمد بن ابی شیبه، متوفای 235 ه در کتاب المصنف(236)
2 - شهاب الدین احمد بن علی، ابن حجر عسقلانی، متوفای 852 ه(237)
8 - من مات ولیس علیه طاعه مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد واطاعتی (اطاعت امامی) به گردنش نباشد به مرگ جاهلی مرده است.
این متن را گروهی از علمای اهل سنت در منابع حدیثی خود آورده اند که از آن جمله است:
1 - احمد حنبل پیشوای حنابله، متوفای 241 ه در مسند خود.(238)
2 - محمد بن اسماعیل بخاری، متوفای 256 ه در تاریخ خود.(239)
3 - ابوالحسن علی بن جعد جوهری، متوفای 230 ه در مسند خود.(240)
4 - حمید بن رنجویه، متوفای 251 ه در کتاب الاموال(241)
5 - متقی هندی، متوفای 975 ه در کتاب کنز))(242)
9 - من مات ولیس فی عنقه لامام المسلمین بیعه، فمیتته میته جاهلیه:
هر کس بمیرد ودر گردنش برای امام مسلمانان بیعتی نباشد، مرده اش مرده جاهلی است.
این متن را محمود بن عمر زمخشری، متوفای 538 ه در ربیع الابرار روایت کرده است.(243)
10 - من مات ولم یعرف امام زمانه، فلیمت ان شاء یهودیاً وان شاء نصرانیاً:
هر کس بمیرد وامام زمانش را نشناسد، اگر بخواهد یهودی از دنیا می رود واگر بخواهد نصرانی از دنیا می رود.
این متن را مطابق نقل آیت الله حاج شیخ لطف الله صافی(244) محمد بن عمر تیمی، مشهور به فخر رازی متوفای 606 ه در رساله المسائل الخمسون روایت کرده است.(245)
بخش سوم:
متونی که فقط در روایات علمای شیعه آمده، ویا در این فرصت کوتاه در منابع حدیثی اهل تسنن به آنها راه نیافته ایم:
1 - من مات لا یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد وامام زمانش را نشناسد، با مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
این متن را مرحوم علامه مجلسی در بحار آورده است.(246)
2 - من مات وهو لا یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه:
هر کس در حالی بمیرد که امام زمانش را نمی شناسد به مرگ جاهلی مرده است.
این متن را جمعی از بزرگان عالم تشیع روایت کرده اند که از آن جمله است:
1 - محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید متوفای 413 ه(247)
2 - ابوالفتح محمد بن علی کراجکی، متوفای 449 ه(248)
3 - غواص بحار معارف آل محمد، علامه مجلسی متوفای 1110 ه(249)
4 - خاتمه المحدثین، حاج شیخ عباس قمی، متوفای 1359 ه(250)
3 - من مات لیس له امام مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد وامامی بر او نباشد به مرگ جاهلی مرده است.
این متن را ابو جعفر احمد بن محمد برقی، متوفای 274 ه روایت کرده است.(251)
4 - من مات ولیس له امام فمیتته میته جاهلیه:
هر کس در حالی بمیرد که امامی بر او نباشد مرده اش مرده جاهلی است.
این متن را پیشوای محدثان شیعه مرحوم کلینی در کافی شریف روایت نموده است.(252)
5 - من بات لیله لا تعرف فیها امامه مات میته جاهلیه:
هر کس شبی را سحر کند که در آن امامش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است.
این متن را ابو عبدالله محمد بن ابراهیم نعمانی، متوفای بعد از 442 ه روایت کرده است.(253)
6 - من مات ولم یعرف امامه مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد وامامش را نشناسد به مرگ جاهی از دنیا رفته است.
1 - محمد بن یعقوب کلینی، متوفای 329 ه در کافی شریف.(254)
2 - محمد بن مسعود بن عیاش سلمی - قرن سوم - در تفسیرش.(255)
3 - ابو جعفر محمد بن حسن طوسی، متوفای 460 ه در اختیار رجال کشی.(256)
4 - علامه بزرگوار مولی محمد باقر مجلسی، متوفای 1110 ه در بحار.(257)
7 - من مات وهو لا یعرف امامه مات میته جاهلیه:
هر کس در حالی بمیرد که امامش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است.
این متن را ابو جعفر احمد بن محمد برقی، متوفای 274 ه در محاسن آورده است.(258)
8 - من مات ولیس علیه امام مات میته جاهلیه:
هر کس در حالی بمیرد که امامی بر او نباشد به مرگ جاهلی مرده است.
این متن را مرحوم کلینی در کافی شریف روایت کرده است.(259)
9 - من مات ولیس علیه امام فمات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد وامامی بر او نباشد، پس به مرگ جاهلی مرده است.
این متن را محمد بن جریر طبری، از بزرگان جهان تشیع در قرن چهارم، معاصر وهمنام طبری معروف، در کتاب بسیار ارزشمند المسترشد روایت کرده است.(260)
10 - من مات ولیس له امام یسمع له ویطیع مات میته جاهلیه:
هر کس در حالی بمیرد که امامی بر او نباشد که به فرمانش گوش دهد واز اوامرش اطاعت کند، به مرگ جاهلی مرده است.
این متن را شیخ مفید قدس سره در کتاب الاختصاص آورده است.(261)
11 - من مات ولیس علیه امام حی ظاهر، مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد وامام زنده وروشنی نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.
این متن را نیز شیخ مفید قدس سره روایت کرده است.(262)
12 - من مات ولیس علیه امام من ولدی مات میته جاهلیه:
این متن را ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه، مشهور بن شیخ صدوق در کتاب عیون از امام هشتم، از پدران بزرگوارش، از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) روایت کرده است(263) که ترجمه اش این است:
هر کس بمیرد وامامی از فرزندانم برایش نباشد با مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
13 - من مات ولیس فی عنقه بیعه امام مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد وبیعت امامی در گردنش نباشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
این متن را سید مرتضی علم الهدی، متوفای 436 ه در کتاب الفصول المختاره روایت کرده است:(264)
اینها جمعاً 30 متن بود که از نظر خوانندگان گرامی گذشت که 10 متن از آنها اختصاص به اهل سنت داشت و13 متن از آنها به احادیث شیعه اختصاص داشت و7 متن از آنا عیناً در منابع مورد اعتماد واستناد شیعه وسنی آمده است.
هدف ما از ارائه این متون اثبات تواتر معنوی حدیث شریف: من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه بود، که با اندک تأمیلی در متون یاد شده هر شخص با انصافی به این نتیجه می رسد.
برخی از بزرگان شیعه وبرخی از علمای اهل تسنن بر تواتر آن تصریح کرده اند که عین تعبیرشان را در اینجا می آوریم، سپس نکاتی را یادآور می شویم:
1 - شیخ مفید، متوفای 413 ه در کتاب پر ارزش الافصاح می فرماید:
این حدیث به صورت متواتر از پیامبر (صلی الله علیه وآله) روایت شده که فرمود: من مات وهولا یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه.(265)
وی همچنین رساله مستقلی در این رابطه تألیف کرده ودر آغاز آن می فرماید:
حدیث: من مات وهو لا یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه روایت صحیحه است، واجماع اهل آثار بر آن گواهی می دهد(266) وصریح آیه قرآن: یوم ندعو کل اناس بامامهم(267) معنای آن را تقویت می کند.
2 - شیخ بهائی، متوفای 1030 ه در این رابطه می فرماید:
در میان شیعه وسنی مورد اتفاق است که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه(268)
3 - علامه مجلسی، متوفای 1110 ه در این زمینه می فرماید:
شیعه وسنی به صورت متواتر روایت کرده اند که: من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه(269)
4 - سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، متوفای 1294 ه می فرماید:
این در میان شیعه وسنی متفق علیه است که: من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه(270)
5 - قاضی بهلول بهجت افندی زنگنه زوری، متوفای 1350 ه می نویسد:
حدیث من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه منفق علیه علمای عامه وخاصه می باشد.(271)
6 - ابن ابی الحدید معتزلی در شرح این فراز از کلام امیر مؤمنان (علیه السلام) که می فرماید: لا یدخل الجنه الا من عرفهم وعرفوه:
وارد بهشت نمی شود جز کسی که امامان را بشناسد وامام نیز او را بشناسند.(272) پس از استناد به آیه شریفه: یوم ندعو کل اناس بامامهم(273) وحدیث: من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه
می گوید:
اصحاب ما همگی بر درستی این مطلب معتقد که هرکس امامان را نشناسد وارد بهشت نمی شود(274).
7 - سیوطی وآلوسی در ذیل آیه شریفه: یوم ندعو کل اناس بامامهم.(275) از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) روایت کرده اند که فرمود: یدعی کل قوم بامام زمانهم:
روز قیامت هر گروهی با امام زمانشان فراخوانده می شوند.(276)
8 - عین همین تعبیر در منابع شیعه نیز از رسول (صلی الله علیه وآله) آمده است.(277)
9 - مرحوم طبرسی آن را به تعبیر: یدعی کل اناس بامام زمانهم روایت کرده است.(278)
10 - در منابع حدیثی آمده است که حضرت امام حسین (علیه السلام) در پیرامون شناخت خدا سخن می گفت، یکی از اصحاب پرسید: پدر ومادر به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟ سالار شهیدان در پاسخ فرمود: معرفه اهل کل زمان امامهم الذی یجب علیهم طاعته:
شناخت خدا عبارت است از شناخت اهل هر زمانی امامی را که اطاعتش بر آنها واجب است(279)
11 - امام سجاد (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه فطره الله التی فطر الناس علیها(280) فرمود:
فطرت انسان عبارت است از: لا اله الا الله، محمد رسول الله وعلی ولی الله.
سپس فرمود:
الی هیهنا التوحید:
توحید تا اینجاست.(281)
از این دو حدیث به روشنی معلوم می شود که شناخت امام از شناخت خداوند متعال جدا نیست، بلکه یکی از ابعاد آن است، چنانکه دعای معرفت که از ناحیه مقدسه صادر شده، اشاره لطیفی به آن دارد، آنجا که می فرماید:
اللهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک، اللهم عرفنی نبیک، فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک: اللهم عرفنی حجتک، فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی.
این دعا توسط نخستینن نائب خاص حضرت بقیه الله ارواحنا فداه، از ناحیه مقدسه صادر شده، وامر شده که درون غیبت آن کعبه مقصود شیعیان منتظر وچشم به راه بر خواندان آن مداومت کنند.(282)
در پایان یادآور می شویم که یکی از نویسندگان متعهد معاصر، محقق گرانقدر آقای حاج شیخ مهدی فقیه ایمانی کتاب ارزشمندی را پیرامون حدیث: من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه تألیف کرده، وآن را شناخت امام یا راه رهائی از مرگ جاهلی نامیده است، ما ضمن سپاس وتقدیر از مؤلف ارزشمند، مطالعه آن را به همه منتظران ظهور توصیه می کنیم.
از دیگر کتابهایی که در این رابطه تألیف شده، عناوین زیر به اهل تحقیق توصیه می گردد:
1 - تکلمله الایمان بمعرفه صاحب الزمان، از حاج شیخ محمد باقر فقیه ایمانی قدس سره.
2 - معرفت امام عصر، از سید محمد بنی هاشمی.
3و 4 - معرفت حجت خدا وپیرامون معرفت امام، از آیه الله حاج شیخ لطف الله صافی.
5 - معرفه الحجه، از محمود کنگاش، معروف به مجلسی.
مشخصات چاپ ونگارش عناوین فوق در کتابنامه حضرت مهدی (علیه السلام) آمده است.(283)
او خواهد آمد
در تمام ادیان ومذاهب مختلف جهان اعم از وثنیت، کلیمیت، مسیحیت، مجوسیت، اسلام و... از مصلحی که در آخر زمان ظهور خواهد وبه جنایتها وخیانتهای انسانها خاتمه خواهد داد وشالوده حکومت واحد جهانی را، بر اساس عدالت وآزادی استوار خواهد کرد، گفتگو شده است. ونوید آن مصلح بزرگ جهان، علاوه بر قرآن مجید، در تمام کتابهای آسمانی چون انجیل، تورات وزبور آمده است.
اگر چه غیر از قرآن مجید، همه کتابهای آسمانی دستخوش تحریف شده اند، لکن باز جملاتی از دستبرد دیگران مصون مانده است که در آنها از آمدن مهدی موعود ومصلح جهان وبنیانگذار حکومت واحد جهانی گفتگو شده است، وچون این مطلب به صورت پیشگویی ومربوط به آینده است، ومضامین آنها در قرآن مجید واخبار متواتر وقطعی اسلامی وارد شده است، از این رهگذر مسلم می شود که این عبارت ها از منطق وحی شرچشمه گرفته واز دستبرد انسانها در طول تاریخ مصون ومحفوظ مانده است.
اینک ما متن قسمتی از نویدهای مهدی موعود را از کتب مقدسه یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان وسایر کتابهایی که در میان پیروان خود به عنوان کتاب آسمانی شناخته شده، نقل می کنیم تا اصالت مهدویت وجهانی بودن اعتقاد به ظهور مهدی (علیه السلام) روشن گردد.
مهدی موعود در زبور داود
در زبور داود (علیه السلام) که تحت عنوان مزامیر در لابلای عهد عتیق آمده، نویدهایی درباره ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) داده شده است. ومی توان گفت: در هر بخشی از زبور اشاره ای به ظهور آن حضرت ونویدی از پیروزی صالحان بر شریران وتشکیل حکومت واحد جهانی وتبدیل ادیان ومذاهب مختلف به یک دین محکم وآیین مستقیم، موجود است.
جالب این که مطالبی که قرآن کریم پیرامون ظهور حضرت مهدی از زبور نقل کرده، در زبور فعلی عیناً موجود است واز تحریف مصون مانده است.
قرآن کریم چنین می فرماید: ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون:
علاوه بر ذکر (تورات) در زبور نیز نوشتیم، بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد(284).
طبق روایت متواتر اسلامی، از طریق شیعه وسنی، این آیه مربوط به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد. قرآن کریم این مطلب را از زبور نقل می کند وعین همین عبارت در زبور موجود است، اینک متن زبور:
1 - زیرا که شریران منقطع خواهند شد، واما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد، هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود، در مکانش تأمل خواهی کرد ونخواهد بود. واما حلیمان وارث زمین خواهند شد... زیرا که بازوان شریر شکسته خواهد شد. واما صالحان را خداوند تأیید می کند. خداوند روزهای کاملان را می داند. ومیراث آنها خواهد بود تا ابدالا باد(285).
2 - ودر فصل دیگری می فرماید:
... قومها را به انصاف داوری خواهد کرد. آسمان شادی کند وزمین مسرور گردد. دریا وپری آن غرش نمایند. صحرا وهر چه در آن است به وجد آید. آنگاه تمام درختان جنگل ترنم خواهند نمود به حضور خداوند. زیرا که می آید، زیرا که برای داوری جهان می آید. ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد. قومها را به امانت خود.(286)
نویدهای حضرت مهدی (علیه السلام) در زبور بسیار فراوان است ودر بیش از 35 بخش از مزامیر 150 گانه، نوید ظهور آن حضرت موجود است، طالبین می توانند به متن مزامیر در عهد عتیق مراجعه کنند.
مهدی موعود در عهد عتیق (تورات وملحقات آن)
در سفر پیدایش چنین می خوانیم:
1 - خداوند بر ابراهیم ظاهر گشته گفت: به ذریت تو این زمین را می بخشم، تمام این زمین را که می بینی به تو وذریه تو تا به ابد خواهم بخشید... به سوی آسمان بنگر وستارگان را بشمار، هرگاه توانی آنها را شمرد... ذریت تو نیز چنین خواهد بود... من هستم یهوه که تو را از کلدانیان بیرون آوردم تا این زمین به ارثیت تو بخشم.(287)
2 - ونام تو بعد از این ابرام خوانده نشود بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود که تو را پدر امت های بسیار گردانیدم تو را بسیار بارور نمایم، وامت ها از تو پدید آورم وپادشاهان از تو به وجود آیند. وعهد خویش را در میان خود وتو، وذریت بعد از تو استوار گردانم. که نسلاً بعد نسل عهد جاودانی باشد...
اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم، اینک او را برکت داده بارور گردانم، واو را بسیار کثیر گردانم، دوازده رئیس از وی پدید آیند وامتی عظیم از وی به وجود آورم... از ابراهیم امتی بزرگ وزورآور پدید خواهد آمد وجمیع امتهای جهان از او برکت خواهند یافت.(288)
ودر کتاب اشعیاء نبی می خوانیم:
3 - ونهالی از تنه یسی(289) بیرون آمده، شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت وروح خدا بر او قرار خواهد گرفت... مسکینان را به عدالت، داوری خواهد کرد، وبه جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد.
... گرگ با بره سکونت خواهد کرد،، وپلنگ با بزغاله خواهد خوابید وگوساله با شیر وپرواری با هم، وطفل کوچک آنها را خواهد راند... ودر تمامی کوه مقدس من، ضرر وفسادی نخواهند کرد، زیرا که جهان از معرف خداوند پر خواهد شد.(290)
4 - بلکه نسلی از یعقوب ووارثی برای کوههای خویش از یهود به ظهور خواهم رسانید. وبرگزیدگانم ورثه آن وبندگانم ساکن آن خواهند شد.و اما شما (خطاب به یهود) که خداوند را ترک کرده وکوه مقدس را فراموش نموده اید، ومائده به جهت بخت مهیا ساخته وشراب ممزوج به جهت اتفاق ریخته اید، پس شما را به جهت شمشیر مقدر ساختم. وجمیع شما برای قتل خم خواهید شد... واورشلیم را محل وجد خواهم نمود واز قوم خود شادی خواهم کرد وآواز گریه وآواز ناله بار دیگر در او شنیده نخواهد شد.(291)
ودر کتاب: دانیال نبی می خوانیم:
5 - ودر آن زمان میکائیل امیر عظیمی که برای پسران قوم تو (خطاب به حضرت دانیال) ایستاده است خواهد بر خاست.
... وبسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیده اند، بیدار خواهند شد... وآنان که بسیاری را به راه عدالت رهبری می نماید مانند ستارگان خواهند بود تا ابدالا باد. اما تو ای دانیال کلام را مخفی دار وکتاب را تا آن زمان مهر کن بسیاری به سرعت تردد خواهند نمود... خوشا به حال آنان که انتظار کشند.(292)
ودر کتاب حبقوق نبی می خوانیم:
6 - اگر چه تأخیر نماید، برایش منتظر باش، زیرا که البته خواهد آمد ودرنگ نخواهد کرد... بلکه جمیع امت ها را نزد خود جمع می کند وتمامی قومها را برای خویشتن فراهم می آورد.(293)
نظر به این که متن نویدها گویا بود توضیحی ندادیم وبرای اختصار به نمونه های یاد شده اکتفا کردیم، برای توضیح بیشتر می توانید در عهد عتیق به کتاب های اشعیاء نبی (فصل 1 و455) زکریا نبی (فصل 14) صفنیاء نبی (فصل 3) سلیمان نبی (فصل 2) حجی نبی (فصل 2) اول سموئیل (فصل 2) دوم سموئیل (فصل 12 و32) وحزقیال نبی (فصل 21) مراجعه فرمائید.
مهدی موعود در عهد جدید (اناجیل وملحقات آن)
در انجیل برنابا نویدهای حضرت مهدی (علیه السلام) به صراحت آمده است، ولی نظر به این که مسیحیان آن را معتبر نمی دانند در اینجا فقط نویدهای موجود در اناجیل معتبر رامی آوریم: 1 - هم چنان که برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر می شود ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد... آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد. ودر آن وقت جمیع طوایف زمین سینه زنی کنند وپسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوت وجلال می آید... آسمان وزمین زایل خواهد شد، اما سخن من هرگز زایل نخواهد شد، اما از آن روز وساعت هیچ کس اطلاع ندارد، حتی ملائکه آسمان، جز پدر من وبس... لهذا شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می آید.(294)
2 - اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدس خود آید، آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست. وجمیع امت ها در حضور او جمع شوند وآنها را از همدیگر جدا می کنند، به قسمتی که شبان میش ها را از بزها جدا می کند.(295)
3 - آنگاه پسر انسان را ببینید که با قوت جلال عظیم بر ابرها می آید، در آن وقت فرشتگان خود را از جهات اربعه از انتهای زمین تا به اقصای فلک فراهم خواهد آورد.
... ولی از آن روز وساعت، غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان ونه پسر هم، پس بر حذر وبیدار شده، دعا کنید، زیرا نمی دانید که آن وقت کی می شود.(296)
4 - کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید. وشما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند، که چه وقت از عروسی مراجعت کند، تا هر وقت آید ودر را بکوبد بی درنگ برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد... پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید.(297)
5 - انجیل یوحنا (فصل های 12 - 17) نویدهای جالب وجامعی درباره رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) وحضرت مهدی (علیه السلام) دارد.
هم چنین به مکاشفه یوحنا(فصل 19) ورساله دوم پطرس (فصل سوم )مراجعه شود.
توضیح این که کلمه پسر انسان مطابق نوشته مستر هاکس آمریکایی در کتاب خود قاموس کتاب مقدس 80 بار در انجیل وملحقات آن (عهد جدید) تکرار شده که فقط 30 مورد آن با حضرت عیسی (علیه السلام) قابل تطبیق می باشد.(298)
و50 مورد دیگر از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخر زمان ظهور خواهد کرد، عیسی نیز با او خواهد آمد واو را جلال خواهد داد واز ساعت وروز ظهور او جز خدا کسی اطلاع ندارد. واو کسی جز حضرت مهدی (علیه السلام) نمی باشد.
مهدی موعود در کتب مقدسه هندیان
در کتابهای مقدسه ای که در میان هندیان به عنوان کتابهای آسمانی شناخته شده وآورندگان آنها به عنوان پیامبر شناخته می شوند، تصریحات زیادی به مهدی موعود شده است که قسمتی از آنها در زیر از نظر خوانندگان گرامی می گذرد. پیش از ورود به اصل موضوع، یادآوری این نکته را لازم می دانیم که:
ما این کتابها را به عنوان کتاب آسمانی نمی دانیم، وآورندگان آنها را به عنوان پیامبر نمی شناسیم، بلکه معتقدیم که آنها یا پیامبر بوده اند ویا این مطلب را از کتابهای پیامبران گذشته، اقتباس کرده اند زیرا این مطالب راجع آینده است، وپیشگویی آنها منحصراً از منابع وحی می تواند سرچشمه بگیرد. از این رهگذر به نقل برخی از پیشگوئیهای آنان می پردازیم تا جهانی بودن این ایده وعقیده روشن تر گردد.
1 - در کتاب باسک از کتب مقدسه هندیان چنین آمده:
دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخرالزمان که پیشوای ملائکه وپریان وآدمیان باشد. وحق وراستی با او باشد، وآنچه در دریاها وزمین ها وکوه ها، پنهان باشد همه را به دست آورد واز آسمانها وزمین آنچه باشد خبر می دهد، واز او بزرگتر کسی به دنیا نیاید.
2 - در کتاب شاکمونی از کتب مقدسه هندیان می گوید:
پادشاهی ودولت دنیا به فرزند سید خلایق در دو جهان: کشن(299) تمام شود وکسی باشد که بر کوه های مشرق ومغرب دنیا حکم براند وفرمان کند وبر ابرها سوار شود وفرشتگان کارکنان او باشند، وجن وانس در خدمت او شوند، وو از سودان که زیر خط استوار است تا سرزمین تسعین که زیر قطب شمال است، وماوراء بحار را صاحب شود ودین خدا زنده گردد ونام او ایستاده باشد وخداشناس باشد.
3 - در کتاب ریک ودا از کتب مقدسه هند چنین آمده:
ویشنو در میان مردم ظاهر می گردد... او از همه کس قوی تر ونیرومندتر است... در یک دست ویشنو (نجات دهنده) شمشیری به مانند ستاره دنباله دار ودست دیگر انگشتری درخشنده دارد، هنگام ظهور وی خورشید وماه تاریک می شوند وزمین خواهد لرزید.(300)
4 - در کتاب دید از کتب مقدسه هندیان چنین آمده:
پس از خرابی دنیا، پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد ونام او منصور باشد. تمام عالم را بگیرد، وبه دین خود در آورد وهمه کس را از مؤمن وکافر بشناسد وهر چه از خدا بخواهد بیاورد.(301)
5 - در کتاب وشن جوک چنین می خوانیم:
سرانجام دنیا به کسی برگردد که خدا را دوست دارد واز بندگان خاص او باشد ونام او فرخنده وخجسته باشد.(302)
6 - در کتاب دادتک از کتب مقدسه برهمائیان هند چنین آمده است:
بعد از آن که مسلمانی بهم رسد، در آخرالزمان، واسلام در میان مسلمانان از ظلم ظالمان وفسق عالمان وتعدی حاکمان وریای زاهدان وبی دیانتی امینان وحسد حاسدان بر طرف شود وبه جز نام از آن چیزی نماند...دست حق بر آید وجانشین آخر ممتاطا(303) ظهور کند ومشرق ومغرب عالم را بگیرد وبگردد همه جا... وخلایق را هدایت کند.
7 - در کتاب پاتیکل از کتب مقدسه هندیان چنین آمده است:
چون مدت روز تمام شود، دنیای کهنه نو شود وزنده گردد وصاحب ملک تازه پیدا شود، از فرزندان دو پیشوای جهان، یکی ناموس آخرالزمان ودیگر وصی بزرگتر وی که پشن(304) نام دارد، ونام ملک تازه راهنما(305) است، به حق پادشاه شود وخلیفه رام(306) باشد وحکم براند، واو را معجزه بسیار باشد.
آنچه در بالا از نظر خوانندگان گرامی گذشت قسمتی از نویدهای کتب مقدسه هندیان درباره موعود جهانی بود، همه آنها با اختلاف عباراتی که داشتند، صریح تر از نویدهای دیگر کتب مقدسه بودند.
8 - به سال 1359 ش. توفیقی دست داد به صفحات هند سفر کردیم، در کشمیر در مورد زبان سانسکریت جویا شدم، معلوم شد که در دانشگاه سری نگر دو تن استاد هستند، که بر زبان سانسکریت تسلط دارند. ترتیبی داده شد که چند ساعتی به خدمتشان رسیدم، از آنها در مورد آینده جهان پرسیدم، گفتند: آنچه در کتابهای مذهبی ما موجود است این است که: یک مرد آسمانی در آخرالزمان ظهور می کند، ظلم وستم را از پهنه جهان ریشه کن می سازد، حکومتی را بر اساس عدالت وآزادی در سطح جهان تأسیس می کند، دیگر در جهان از جهل وشر وتبهکاری اثری نمی ماند وهمه انسانها در برابر او خضوع می کنند وهمه جهان زیر یک پرچم وتحت فرمان یک فرمانروا اداره می شود....
همه اظهارات آنها دقیقاً با اعتقاد ما پیرامون مصلح جهانی منطبق بود، از آنها خواستم که کتاب بالخصوصی را که حاوی این مطلب باشد برای من معرفی کنند، کتاب گرگوار نهم را معرفی کردند ومتن سانسکریت آن را به من ارائه دادند وفرازهایی را از روی کتاب برایم خواندند وترجمه کردند.
9 - در کتاب اوپانیشاد در تشریح واژه: کللی دهمین مظهر ویشنو(307) آمده است:
این مظهر ویشنو در انقضای کلی یا عصر آهن، سوار بر اسب سفیدی، در حالی که شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنباله دار، در دست دارد ظاهر می شود وشریان را تماماً هلاک می سازد وخلقت را از نو، تجدید وپاکی را رجعت خواهد داد.(308)
10 - در کتاب شابوهرگان کتاب مقدس مانویه، ترجمه مولر نام خرد شهر ایزد آمده که باید در آخرالزمان ظهور کند وعدالت را در جهان بگسترد. همچنین در تعالیم مانی از مرد عظیمی بحث شده که 12 جانشین دارد وبه وسیله آنها ارواحی که شایستگی دارند به بهشت می روند.
مهدی موعود در منابع زرتشتیان
1 - در کتاب زند که از کتب مقدسه زرتشتیان است، پس از آن که مقداری پیرامون شیوع فساد در آخرالزمان گفتگو کرده وگوشزد می کند که غالباً قوت وشکوه با اهریمنان خواهد بود می گوید:
آنگاه از طرف اهورامزدا به ایزدان یاری می رسد، پیروزی بزرگ از آن ایزدان می شود واهریمنان را منقرض می سازند... بعد از پیروزی ایزدان وبر انداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان سعادت اصلی خود رسیده، بنی آدم بر تخت نیکبختی خواهند نشست....
2 - جاماسب در کتاب معروف خود جاماسب نامه از زرتشت نقل می کند که:
از فرزندان دختر پیغمبر که خورشید جهان وشاه زمان نام دارد، کسی پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان که جانشین آخر آن پیغمبر باشد.
3 - باز در جاماسب نامه می خوانیم:
مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم مردی بزرگ سر وبزرگ تن وبزرگ ساق، وبر دین جد خویش باشد، با سپاه بسیار، روی به ایران نهد وآبادانی کند وزمین را پر داد کند.
4 - جاماسب در تعالیم خود می گوید:
پیامبر عرب آخرین فرستاده است که از میان کوه های مکه ظاهر شود... از فرزندان پیامبر شخصی در مکه پدیدار خواهد شد که جانشین آن پیامبر است وپیرو دین جد خود می باشد... از عدل او گرگ با میش آب می خورد وهمه جهان به آئین مهر آزمای (محمد) خواهند گروید.
5 - قسمتی از پیشگوئیهای دیگر زرتشت، درباره ظهور وعلائم ظهور در بهمن یشت به تفصیل آمده است.(309)
6 - در بخش کاتها که یکی از بخشهای چهارگانه اوستا است در صفحات 24 و98 نویدهایی در مورد موعود جهانی، مصلح پایه گزار حکومت واحد جهانی دیده می شود.
7 - ودر آخر فراز از کتاب زنده بهمن یسن که شرح وتفسیر اوستا می باشد، از ظهور مصلح جهانی ومنتهی شدن حکومت آن حضرت به رستاخیز سخن گفته:
پس سوشیانس آفرینش را دوباره پاک بسازد ورستاخیز وتن پسین باشد.(310)
در بخش واژه نامه زند بهمن یسن در شرح وتفسیر واژه: سوشیانس آمده است:
سوشیانس: آخرین نجات بخش دین زرتشتی.(311)
8 - در زند وهو من یسن از ظهور سوشیانس (نجات دهنده بزرگ جهان) خبر داد می گوید:
نشانه های شگفت انگیزی در آسمان پدید آید که به ظهور منجی جهان دلالت می کند وفرشتگانی از شرق وغرب به فرمان او فرستاده می شوند وبه همه دنیا پیام می فرستند.
آنگاه به مقاومت شریران در برابر او اشاره کرده نوید می دهد که سرانجام همگی در برابر او سر تعظیم فرود می آورند.
9 - قسمت دیگری از پیشگوئیهای زرتشت در مورد سوشیانس را در یسنا فصل های 3، 12 و16 می خوانیم.
10 - هنگامی که گشتاسب در مورد کیفیت ظهور سوشیانس وچگونگی اداره جهان می پرسد، جاماسب حکیم، شاگرد زرتشت توضیح می دهد:
سوشیانس (نجات دهنده بزرگ جهان) دین را به جهان رواج دهد، فقر وتنگدستی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را همفکر وهم گفتار وهم کردار گرداند.(312)
اعتقاد به ظهور سوشیانس در میان ملت ایران باستان به قدری رائج بود که در شکستهای جنگی وفراز ونشیبهای زندگی با یادآوری ظهور او خود را از یاس وناامیدی نجات می دادند.
در جنگ قادسیه پس از در گذشت رستم فرخزاد سردار نامی ایران، هنگامی که یزدگرد با کسان خود آماده فرار می شد، به هنگام خارج شدن از کاخ پر شکوه مداین، ایوان مجلل خود را خطاب کرده گفت:
هان ای ایوان! درود من بر تو باد من هم اکنون از تو روی می تابم تا آنگاه که با یکی از فرزندان خود که هنوز زمان ظهور او فرا نرسیده است به سوی تو برگردم.
سلیمان دیلمی می گوید:
هنگامی که به محضر امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدم مقصود یزدگرد را از جمله (یکی از فرزندان خود) پرسیدم، فرمود:
اومهدی موعود قائم آل محمد است که به فرمان خداوند در آخرالزمان ظهور می کند. او ششمین فرزند من، وفرزند دختری یزدگرد است ویزدگرد نیز پدر او می باشد.(313)
این روایت را احمدبن عیاش هزار واندی سال پیش در کتاب نفیس خود مقتضب الأثر آورده است.(314)
اوستایی که امروزه در دست داریم، یک چهارم اوستایی است که در روزگار ساسانی در دست داشتند. در قسمتهای از دست رفته بیش از اینها از موعود بحث شده وسخن به میان آمده بود.(315)
آنچه از نظر خوانندگان گرامی گذشت، نمونه ای از نویدهای جاوید کتب مقدسه ادیان ومذاهب مختلف جهان بود که همه آنها به مضمونهای مختلف خود، آمدن مصلحی را به نام مهدی در آخرالزمان نوید می دهند ومی رسانند که او صاحب قدرت عظیم ونیروی شگرف ومعجزه آسا بوده، وحکومت واحد جهانی را در ربع مسکون کره زمین بر اساس عدالت وآزادی استوار خواهد کرد.
واز نقل همین مختصر اصالت مسئله مهدی وجهانی بودن آن آفتابی می شود وروشن می گردد که این عقیده اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه پیروان همه ادیان در انتظار چنین مصلح جهانی به سر می برند. واگر از اسم مهدی وقائم صرف نظر کنیم، اعتقاد به ظهور مصلح مقتدری را در عقاید یونانیان ومردم ایران باستان وکتب قدیمی چینیان ودر بین اهالی اسکاندیناوی وحتی در میان مصریان قدیم وبومیان وحشی مکزیک نیز می توان یافت که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود.
ملل جهان در انتظار مصلح موعود جهانی
1 - ایرانیان باستان معتقد بودند که گرزاسپه قهرمان تاریخی آنان زنده است ودر کابل زندگی می کند وصد هزار فرشته او را پاسبانی می کنند تا روزی قیام کند وجهان را اصلاح نماید.
وگروهی دیگر از ایرانیان می پنداشتند که کیخسرو پس از تنظیم کشور واستوار ساختن شالوده فرمانروایی، دیهیم پادشاهی به فرزند خود داد وبه کوهستان رفت، ودر آنجا آرامیده تا روزی ظاهر شود اهریمنان را از گیتی براند.
2 - نژاد اسلاو بر این عقیده بودند که از مشرق زمین یک نفر برخیزد وتمام قبایل اسلاو را متحد سازد وآنها را بر دنیا مسلط گرداند.
3 - نژاد ژرمن معتقد بودند که یک نفر فاتح از طرف آنان قیام نماید وژرمن را بر دنیا حاکم گرداند.
4 - اهالی صربستان انتظار ظهور مارکوکرالیویچ را داشتند.
5 - برهمائیان از دیر زمانی بر این عقیده بودند که در آخرالزمان ویشنو ظهور نماید وبر اسب سفیدی سوار شود وشمشیر آتشین بر دست گرفته، مخالفین را خواهد کشت وتمام دنیا بر همن گردد وبه این سعادت برسد.
6 - ساکنان جزایر انگلستان از چندین قرن پیش آرزومند ومنتظرند که ارتو روزی از جزیره آوالون ظهور نماید ونژاد ساکسون را در دنیا غالب گرداند وسعادت جهان نصیب آنها گردد.
7 - یهودیان معتقدند که در آخرالزمان ماشیع (مهدی بزرگ) ظهور می کند وابدالاباد در جهان حکومت می کند. ولی او را از اولاد اسحاق می پندارند، در صورتی که تورات او را صریحاً از اولاد اسماعیل دانسته است، چنان که در دمین بشارت عهد عتیق گذشت.
8 - نصاری نیز به وجود مصلحی قائل هستند ومی گویند که در آخرالزمان ظهور کرده، عالم را خواهد گرفت. ولی در اوصافش اختلاف دارد.
9 - ملل واقوام مختلف هند، مطابق کتابهای مقدسه شان، در انتظار مصلحی هستند که ظهور کرده حکومت واحد جهانی را تشکیل خواهد داد.
10 - اسن ها معتقدند که پیشوایی در آخرالزمان ظهور کرده، دروازه های ملکوت آسمان را برای آدمیان خواهد گشود.
11 - سلت ها می گویند پس از بروز آشوبهائی در جهان بوریان بورویهم قیام کرده، دنیا را متصرف خواهد شد.
12 - اقوام اسکاندیناوی معتقدند که برای مردم بلاهائی می رسد جنگهای جهانی اقوام را نابود می سازد، آنگاه اودین با نیروی الهی ظهور کرده، بر همه چیره می شود.
13 - یونانیان می گویند کالویبرگ نجات دهنده بزرگ، ظهور کرده، جهان را نجات خواهد داد.
14 - اقوام اروپای مرکزی در انتظار ظهور بوخص می باشند.
15 - چینی ها معتقدند که کرشنا ظهور کرده، جهان را نجات می دهد.
16 - اقوام آمریکای مرکزی معتقدند که کوتزلکوتل نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثی در جهان، پیروز خواهد شد.
17 - گروهی از مصریان که در حدود 3000 سال پیش از میلاد در شهر ممفیس زندگی می کردند معتقد بودند که سلطانی در آخرالزمان با نیروی غیب بر جهان مسلط می شود، اختلافات طبقاتی را از بین می برد ومردم را به آرامش وآسایش می رساند.
18 - گروهی دیگر از مصریهای باستان معتقد بودند که فرستاده خدا در آخر زمان، در کنار خانه خدا پدیدار گشته، جهان را تسخیر می کند.
19 - قبایل ای پوور معتقد بودند که روزی خواهد رسید که در دنیا دیگر نبردی بروز نکند، وآن به سبب پادشاهی دادگر در پایان جهان است.
20 - گروهی از مردم پرتغال معتقدند که یکی از پادشاهان سابق پرتغال به نام سبستیانوس با تمام لشکر خود در جزیره غیب از دیده ها غائب است تا در آخرالزمان خروج کرده، تمام دنیا را مسخره نموده، یک دین ویک فرمانروا بر همه روی زمین حاکم شود.
یک کشیش پرتغالی به نام آنتونیو دو ژزو که در اوایل قرن دوازدهم به عنوان رئیس دیر آگوستینهای پرتغالی مقیم اصفهان(316) به شهر اصفهان غزیمت نموده، پس از سالها اقامت به حقانیت آئین مقدس اسلام پی برده به شرف اسلام مشرف گردید.
از آثار ارزشمندی که این اندیشمند تازه مسلمان پس از پذیرش اسلام نوشته، کتاب:سیف المؤمنین فی قتال المشرکین می باشد.(317)
وی در این اثر گرانسنگ خود از جزیره غیب به تفصیل سخن گفته می افزاید:
اینسولاکوپرتاInsula Caperta به معنای جزیره غیب، موافق است با آن: جزیره خضرا که شیعیان علی بن ابی طالب - صلوات الله علیه - اعتقاد دارند که حضرت مهدی (علیه السلام) در آنجا سکنا دارد وهم چنانکه آفتاب، وقتی در زیر ابر پنهان است، باز روشنی به اهل دنیا می دهد... آن حضرت نیز اگر چه در جزیره خضرا سکنا دارد، اما از پرتو وجود او دنیا معمور ونفع او به هر نزدیک ودور می رسد.(318)
این دانشمند پرتغالی پس از تشریح موقعیت جزیره غیب می نویسد: بعضی جماعت پرتغال این اعتقاد را دارند که یکی از پادشاهان سابق پرتغال که او را سبستانیوس نام بود که در جنگ پادشاه مراقوس که یکی از پادشاهان عرب مغرب بود، با همه قشون خود کشته شده است، می گویند که در آن جزیره غیبت است، از برای آنکه در آخرالزمان خروج کند وتمام دنیا را مسخره کرده، یک دین ویک پادشاه در همه روی زمین قرار بگیرد.(319)
آنچه در بالا از نظر خوانندگان گرامی گذشت، با مهدی موعود اسلام کاملاً تطبیق نمی کند، حتی برخی از آنها اصلاً وفق نمی دهد، لکن از یک حقیقت مسلم حکایت می کند، وآن این که نوید مصلح جهانی به گوش آنها رسیده وعقیده به ظهور یک رهبر مقتدر در آخر زمان در اعماق دلشان جاگرفته است، ولی چون از فروغ حق بیش از این برخوردار نبوده اند در تطبیق آن دچار اشتباه شده اند.
علیرغم کوته نظرانی که خیال می کنند همه انبیاء از مشرق زمین برخاسته اند، ما معتقدیم که در میان تمام ملل واقوام در همه اقطار واکناف جهان، پیامبرانی برخاسته ومردم را به سوی دین قویم وصراط مستقیم فرا خوانده اند، چنان که منطق وحی به آن تصریح می کند:
انما انت منذر ولکل قوم هاد(320)
تو (ای محمد) بیم دهنده هستی، وبرای هر ملتی رهبر وراهنمایی هست.
از این رهگذر روشن می شود که همه آن عقاید، از منبع شریف وحی سرچشمه گرفته است، لکن در برخی از مناطق دور دست که شعاع حقیقت کمتر تابیده، در طول تاریخ از فروغ آن کاسته شده وفقط کلیاتی از نویدهای مهدی موعود به جای مانده است، ودر تطبیق آن دچار اشتباه شده اند.
صرف نظر از ایمان که پایه این ایده وعقیده را تشکیل می دهد، هر فردی که به سرنوشت بشریت بیندیشد وخواهان تکامل وترقی جهان انسانیت باشد وببیند که چگونه با وجود این همه ترقیات فکری وعملی وپیشرفت روزافزون تکنیک وصنعت نه تنها اخلاق ومعنویت پیشرفت نمی کند، بلکه با سرعت تکان دهنده واندوهباری عقب گرد نموده، به سقوط ونابودی می گراید وترقیات ماشینی بر فساد وانحطاط معنوی آنها می افزاید و... با اندک تأملی، طبق فطرت ذاتی خود متوجه درگاه حضرت احدیت خواهد شد واز برای رفع این جنایتها وخیانتها یاری خواهد طلبید وبا الحاح ونیایش خواستار مصلحی خواهد شد که به این وضع رقت بار خاتمه دهد.
از این رهگذر آرزوی یک مصلح جهانی همواره در دل های خداپرستان وجود داشته است، وتمام پیامبران الهی وسفیران آسمانی نویدهایی درباره وی ابزار نموده اند.
مهدی موعود از دیدگاه وسیعتر
در عصر اخیر دوشادوش پیشرفت همه جانبه ای که در تمام مسائل عملی نصیب بشریت شده، این ایده وعقیده نیز از مرز ادیان ومذاهب قدم فراتر نهاده وبه عنوان یکی از مهمتری مسائل حیاتی مورد بحث وبررسی قرار گرفته است.
اندیشمندان بزرگ برای از بین بردن جنگها وخصومتها وبر طرف ساختن بحرانهای منطقه ای وبالاخره جلوگیری از جنگها وکشمکشهایی که احتمالاً به جنگ جهانی سوم خواهد انجامید، تنها راهی که پیدا کرده اند این است که باید فکر پوسیده نژاد برتر را از مغزها بیرون ریخت، جهان وطنی را جایگزین تبلیغات ناسیونالیستی قرار داده، مرزهای جغرافیایی را در هم ریخته، شالوده حکومت واحد جهانی را استوار ساخت. اینک عین گفته دو تن از اندیشمندان مشهور جهان را در زیر می آوریم:
1 - انیشتین:
یا باید حکومت جهانی با کنترل بن المللی انرژی تشکیل شود، ویا حکوتهای ملی جداگانه فعلی همچنان باقی بماند ومنجر به انهدام بشری گرد.(321)
2 - برتراندراسل:
چون هم اکنون خرابی جنگ بیش از قرون گذشته است، یا باید حکومت جهانی را بپذیریم ویا به عهد بربریت برگردیم وبه نابودی نژاد انسانی راضی شویم.(322)
یک دانشمند فرانسوی به نام: نوستر آداموس (متولد 1503 م. ومتوفای 1566 م.) پیشگوییهای فراوانی در مورد حوادث آینده جهان به صورت رمز واشاره گفته وبیشتر آنها به صورت دقیقی مطابق پیشگویی او تحقق یافته است.
پیشگوییهای نوستر آداموس برای نخستین بار به سال 1555 م. منتشر شد.
این پیشگوییها در طول چهار قرن از طرف دهها دانشمند تجزیه وتحلیل شده است.
یکی از پیشگوییها تحقق نیافته او مربوط به یک مصلح جهانی است که به تصور او پیش از سال 2000 میلادی از آسمان نازل خواهد شد(323) واینک متن پیشگویی:
در سال هزار ونهصد ونود ونه وهفت ماه از آسمان، یک پادشاه وحشتناکی نزول می کند. پادشاه انگولم را دو مرتبه زنده می کند، کمی بعد یا قبل از ظهور مشتری، سعادت را همراه می آورد.
هیچ زمانی مثل آن روز نخواهد آمد، از مرکز آسیا قانون جدیدی از ریشه عیسی وهرمس مصری به داخل اورپا نفوذ خواهد کرد وسپس در تمام شرق سایه خواهد انداخت.(324)
این دو فراز که قطعات 72 و75 سانتوری دهم پیشگوییهای اوست به صراحت از آمدن یک مصلح جهانی خبر می دهد.
جالب توجه است که تعبیر: از آسمان.. نزول می کند را در بر دارد ودر قطعات بعدی از: قدرت فوق العاده او، حکومت قانون بر سر تا سر جهان، سرور وشادی همگان، پیوند ناگسستنی پیروان، تغییر یافتن چهره جهان، نفوذ عمیق او در میان دوستان وپراکنده شدن مخالفان سخن گفته است. این فرازها از یک دانشمند فرانسوی بسیار جالب واعجاب انگیز است.
م. ب. ادوارد، یکی از مفسران پیشگوییهای نوستر آداموس در شرح دو فراز بالا می نویسد:
از این دو قطعه به طور وضوح مستفاد می شود که پادشاه یا فرمانروای بسیار مقتدری برای پایان دادن این همه بدبختی ها که به دست بشر فراهم شده، از آسمان نزول خوهد کرد ومخصوصاً تاکید می کند که این فرمانروا حامل پیام آسمانی است که مردم انتظار آن را دارند وسایه سعادت او مخصوصاً بر سر پادشاهان مشرق افکنده خواهد شد.(325)
دیگر مفسر این پیشگوییها: بانو اریکا چاتهام در تفسیر قطعه 75 می نویسد:
در دوره هرمس HERMES، هرمس در برابر مرکوری تیر 27 وژوپیتر 228 پدر آسمانی زئوس قرار می گیرد که برابر با خیزش اسلام در جهان است(326).
این مفسر انگلیس پس از آن که تصریح می کند که این فرمانروا از آسیا بر خواهد خاست، می نویسد:
البته آینده نشان خواهد داد که او چه کسی است؟.(327)
اکنون باید دید کدام مصلحی خواهد توانست مرزهای جغرافیایی را در هم کوبیده شالوده حکومت واحد جهانی را بر اساس عدالت وآزادی پی ریزی کند؟ وآن مهدی موعود ومصلح جهانی که ضرورت ظهور آن را علم ودین خبر می دهد ومیلیونها انسان در انتظار وی دقیقه شماری می کنند، کیست؟
پاسخ این سؤال را، تنها از کسانی که با منبع وحی وجهان ماوراء طبیعت ارتباط نزدیک دارند، باید شنید.
مهدی موعود از دیدگاه اسلام
مهدی موعود یکی از مسائل بسیار حیاتی اسلام به شمار می رود وبا سایر عقاید واحکام اسلامی پیوند ناگسستنی دارد.
آیات متعددی در قرآن مجید وارد شده است که پیشوایان دینی به مهدی موعود تفسیر کرده اند ودر ضمن صدها حدیث، مشخصات آن حضرت را بیان نموده اند که از حوصله این کتاب بیرون است.(328)
در لابلای روایات متواتری که از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) وسایر پیشوایان دین صادر شده است، کلیه اوصاف وتمام جزئیات زندگی مصلح جهانی وپایه گذار حکومت واحد جهانی بیان شده است.
احادیث وارده درباره امام زمان (علیه السلام) از طریق شیعه وسنی بیرون از شمار است، از این رهگذر ما فقط فهرست قسمتی از آنها را در زیر از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم:
1 - در 293 حدیث تصریح شده که او فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
2 - در 90 حدیث تصریح شده که او نوه امام هادی (علیه السلام) ونبیره امام جواد (علیه السلام) است.
3 - در 95 حدیث وارد شده که وی چهارمین فرزند حضرت رضا (علیه السلام) است.
4 - در 199 روایت آمده که او پنجمین فرزند امام کاظم (علیه السلام) است.
5 - در 202 حدیث وارد شده که او ششمین فرزند حضرت صادق (علیه السلام) است.
6 - در 103 حدیث وارد شده که او هفتمین فرزند حضرت باقر (علیه السلام) است.
7 - در 185 خبر آمده که او هشتمین فرزند حضرت سجاد (علیه السلام) است.
8 - در 308 حدیث تصریح شده که وی نهمین فرزند حضرت حسین (علیه السلام) است.
9 - در 214 حدیث وارد شده که او دهمین فرزند حضرت علی (علیه السلام) است.
10 - در 192 روایت آمده که وی از اولاد حضرت فاطمه (علیه السلام) است.
11 - در 48 حدیث تصریح شده که وی همنام حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله) است.
12 - در 136 حدیث تصریح شده که او دوازدهمین امام وآخرین پیشوا است.
13 - در 91 حدیث به غیبت طولانی آن حضرت تصریح شده است.
14 - در 7 حدیث کیفیت انتفاع مردم از آن حضرت در زمان غیبت بیان شده است.
15 - در 51 حدیث سیرت وصورت او توصیف شده است.
16 - در 47 روایت تصریح شده که در عصر او اسلام دین جهانی خواهد شد. وآیه شریفه لیظهره علی الدین کله(329) تحقق خواهد یافت.
17 - در 123 روایت وارد شده که او شخصاً عدالت اجتماعی را در روی زمین برقرار می کند.
18 - در 293 حدیث از تولد آن حضرت گفتگو شده است.
19 - در 657 حدیث درباره ظهور وعلائم ظهور بحث شده است.
20 - در 318 روایت عمر طولانی آن حضرت مطرح شده ودر برخی از آنها تصریح شده که عمر شریفش به قدری طولانی می شود که جز مؤمنان راستین، کسی در اعتقاد خود استوار نمی ماند.
متن 3692 روایتی که فهرست آنها در بالا گفته شده، به اضافه 25155 روایت دیگر که پیرامون آن حضرت در منابع شیعه، از پیشوایان معصوم (علیه السلام) به دست ما رسیده است، در کتاب نفیس منتخب الأثر آمده است.
مؤلف این کتاب، که از شخصیتهای برجسته جهان تشیع ومقیم حوزه علمیه قم می باشد روایات مربوط به امام زمان (علیه السلام) را تا جایی که توانایی داشته، از کتابهای معتبر ومدارک دست اول شیعه استخراج، ودر این کتاب گرد آورده است.
در این کتاب جمعاً 6207 روایت با ذکر مأخذ از 154 کتاب معتبر نقل شده است.
مهدی موعود در منابع اهل تسنن
روایاتی که پیرامون بنیانگذار حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت وآزادی مهدی موعود، قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله) در منابع معتبر اهل تسنن آمده است، دست کم از روایات شیعیان نمی باشد وحتی در صحاح سته که معتبرترین کتاب روایتی اهل تسنن است روایات مهدی (علیه السلام) به شرح زیر آمده است:
1 - صحیح بخاری، جلد چهارم کتاب الاحکام وباب نزول عیسی بن مریم.
2 - صحیح مسلم، جلد اول، باب الفتن واشراط الساعه وباب نزول عیسی.
3 - سنن ابن ماجه، جلد دوم، باب خروج المهدی.
4 - سنن ابی داود، جلد دوم کتاب المهدی.
5 - سنن ترمذی، باب ما جاء فی المهدی.
همچنین مسند احمد، پیشوای حنبلی ها ودیگر سنن وجوامع اهل تسنن روایات حضرت مهدی (علیه السلام) را احتواء کرده است.
استاد علی محمد دخیل اسامی 205 کتاب از بزرگان علمای سنی را در کتاب خود الامام المهدی آورده است که تعداد 30 نفر آنها مستقلاً درباره حضرت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - کتاب نوشته اند، و31 نفرشان فصلی را در کتابهای خود به روایات حضرت مهدی اختصاص داده اند و144 نفرشان به تناسبهای مختلف روایات مهدی را در کتابهای خود آورده اند.
اگر بخواهیم اسامی همه این کتابها را نقل کنیم، سخن به درازا می کشد، از این رهگذر فقط کتابهایی که مستقلاً درباره حضرت ولی عصر (علیه السلام) از بزرگان اهل سنت به رشته تحریر آمده است، به ترتیب حروف تهجی نام می بریم:
1 - ابزار الوهم من کلام ابن حزم، تألیف احمد بن صدیق بخاری.
2 - ابزار الواهم المکنون من کلام ابن خلدون، تألیف احمد بن محمد بن صدیق حضرمی، متوفای 1380ه
3 - اتحاف الجماعه بما جاء فی الفتن والملاحم واشراط الساعه - 2 جلدی - تألیف شیخ حمود بن عبد الله تویجری - معاصر -
4 - احادیث اشراط الساعه الصغری، تألیف صالح بن محمد دخیل الله - معاصر -
5 - الاحادیث القاضیه بخروج المهدی، تألیف محمد بن اسماعیل امیر یمانی، متوفای 751 ه
6 - الاحادیث الوارده فی المهدی، تألیف ابوبکر بن خثیمه، متوفای 279 ه
7 - الأحادیث الوارده بشأن الدجال، تألیف احمد بن عیسی بن الهادی - معاصر -
8 - الأحادیث الوارده فی شأن المهدی، تألیف شیخ عبدالعلیم بن عبدالعظیم بستوی - معاصر -
9 - احادیث وکلمات حول الامام المنتظر، تألیف سید عبدالله غریفی - معاصر -
10 - الاحتجاج بالأثر علی من انکر المهدی المنتظر، تألیف شیخ حمود بن عبدالله تویجری - معاصر -
11 - احوال صاحب الزمان، تألیف سعدالدین حموئی، متوفای 650 ه
12 - احوال مهدی آخرالزمان، تألیف متقی هندی، متوفای 975 ه
13 - اخبار الدوله فی ظهور المهدی، تألیف احمد بن ابراهیم، ابن جزار قیروانی، متوفای 400 ه
14 - اخبار المهدی، تألیف ابوالعلاء همدانی، متوفای 5569 ه
15 - اخبار المهدی، تألیف بدرالدین حسن بن محمد بن صالح نابلسی، متوفای 772 ه
16 - اخبار المهدی، تألیف عبدالعزیز بن یحیی جلودی، متوفای 302 ه یا 332 ه
17 - اخبار المهدی، تألیف ابونعیم اصفهانی، متوفای 430 ه
18 - اخبار المهدی، تألیف حماد بن یعقوب رواجنی.
19 - اخبار المهدیه، تألیف ابوبکر صنهاجی.
20 - اربعین حدیث فی المهدی، تألیف ابونعیم اصفهانی، متوفای 430 ه(330)
21 - اربعین حدیث فی المهدی، تألیف ابوالعلاء همدانی، متوفای 569 ه
22 - ارشاد المستهدی فی نقل بعض الاحادیث والاثار الوارده فی شأن الامام المهدی، تألیف محمد علی حسین بکری مدنی.
23 - الاشاعه لاشراط الساعه، تألیف محمد بن رسول برزنجی شافعی، متوفای 1103 ه
24 - اشراط الساعه، تألیف ابو محمد عبدالغنی مقدسی جماعلی حنفی، متوفای 600 ه
25 - اشراط الساعه، تألیف احمد بن فقیه شافعی.
26 - اشراط الساعه، تألیف یوسف بن عبدالله بن یوسف وابل.
27 - اشراط الساعه الصغیری والکبری، تألیف شیخ امین حاج محمد احمد - معاصر -
28 - اشراط الساعه وخروج المهدی، تألیف علی بن محمد میلی جمالی مغربی مالکی، متوفای 1248 ه
29 - اصح ما وردفی المهدی وعیسی، تألیف شیخ محمد حبیب الله شنقیطی جکنی، متوفای 1363 ه
30 - اعتقاد اهل القرآن فی نزول المسیح ابن مریم آخرالزمان، تألیف شیخ محمد عربی مغربی.
31 - اقامه البرهان علی نزول عیسی فی آخرالزمان، تألیف ابوالفضل عبد الله بن محمد بن صدیق ادریسی غماری - معاصر -
32 - اقامه البرهان فی الرد علی من انکر خروج المهدی والدجال ونزول المسیح فی آخر الزمان، تألیف حمود بن عبدالله تویجری – معاصر.
33 - امارات الساعه، تألیف شاه رفیع الدین دهلوی.
34 - البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، تألیف ملا علی متقی هندی، متوفای 975 ه(331)
35 - البرهان، فی علامات مهدی آخرالزمان، تألیف جلال الدین سیوطی، متوفای 911 ه
36 - البیان فی اخبار صاحب الزمان، تألیف محمد بن یوسف گنجی شافعی، متوفای 658 ه(332)
37 - بین یدی الساعه، تألیف دکتر عبد الباقی احمد محمد سلامه - معاصر -
38 - تحدیق النظر فی اخبار المهدی المنتظر، تألیف محمد بن عبدالعزیز بن مانع، متوفای 1385 ه(333)
39 - تلخیص البیان فی علامات مهدی آخرالزمان، تألیف ابن کمال پاشاحنفی، متوفای 940 ه(334)
40 - تلخیص البیان فی اخبار مهدی آخرالزمان، تألیف ملا علی متقی، متوفای 975 ه(335)
41 - تنبیه الوسنان الی اخبار مهدی آخرالزمان، تألیف احمد نوبی، متوفای 1037 ه
42 - التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر والدجال والمسیح، تألیف شوکانی.
43 - ثلاثه ینتظر هم العالم: عیسی، الدجال والمهدی المنتظر، تألیف شیخ عبداللطیف عاشور - معاصر -
44 - جامع لاخبار والاقول فی المسیح الدجال، تألیف عبدالرزاق عید الرعود.
45 - جزء فی المهدی، تألیف ابوحسین ابن المنادی، متوفای 336 ه.
46 - جزء فی المهدی، تألیف عمادالدین ابن کثیر، متوفای 774 ه.
47 - الجواب المقنع المحرر، فی الراد علی من طغی وتبحر، بدعوی انه عیسی او المهدی المنتظر، تألیف محمد حبیب الله بن مایانی جکنی شنقیطی، متوفای 1363 ه.
48 - دجال از دیدگاه اسلام وسایر ادیان، - ترکی استانبولی - تألیف دکتر زکی ساری توپراق - معاصر -
49 - دراسات المرویات بشأن الدجال فی الکتب السته، تألیف احمد ابن عیسی احمد هادی عمر - معاصر -
50 - ذکرالمهدی ونعوته، تألیف ابو نعیم اصفهانی، متوفای 430 ه.
51 - الرعد علی من حکم وقضی، ان المهدی جاء ومضی، تألیف ملا علی قاری، متوفای 1014 ه(336).
52 - الرد علی من حکم وقضی بان المهدی جاء ومضی، تألیف متقی هندی، متوفای 1014 ه.
53 - الرد علی من کذب بالأ حادیث الصحیحه الوارده فی المهدی، تألیف شیخ عبدالمحسن عباد - معاصر - .
54 - رساله فی رد من انکران عیسی (علیه السلام) اذا نزل یصلی خلف المهدی، تألیف جلال الدین سیوطی، متوفای 911 ه.
55 - رساله فی علامات المهدی، تألیف جلاالدین سیوطی، متوفای 911 ه.
56 - رساله فی الفتن والملاحم واشراط الساعه، تألیف ابوعبیده ماهر بن صالح آل مبارک.
57 - رساله فی المهدی، تألیف جعفر بن حسن بن عبدالکریم برزنجی، متوفای 1179 ه.
58 - رساله فی المهدی، تألیف متقی هندی، متوفای 975 ه.
59 - رساله فی المهدی تألیف ابن کثیر دمشقی، متوفای 774 ه.
60 - رساله فی المهدی، تألیف ادریس بن محمد بن حمدون عراقی فارسی، متوفای 1183 ه.
61 - رساله فی المهدی، تألیف احمد بربیر، متوفای 1226 ه.
62 - روض وردی فی اخبار المهدی، تألیف جعفر بن حسن برزنجی شافعی، متوفای 1179 ه
63 - السر فی عور الدجال، تألیف عبدالرحمن بن عبدالله اندلسی سهیلی، متوفای 581 ه
64 - سید البشر یتحدث عن المهدی المنتظر، تألیف شیخ حامد محمود محمد لیمود - معاصر -
65 - صاحب الزمان، تألیف ابوالعنبس محمد بن اسحاق، متوفای 275 ه
66 - الصحیح المسند من احادیث الفتن والملاحم والشراط الساعه، تألیف مصطفی عدودی - معاصر -
67 - طریق احادیث المهدی، تألیف حافظ ولی الدین ابوزرعه عراقی، متوفای 826 ه.
68 - العرب الوارد فی اخبار المهدی، تألیف جلال سیوطی متوفای 910 ه(337).
69 - العرف الوردی فی اخبار المهدی، تألیف یوسف بن یحیی دمشقی شافعی، متوفای 685 ه(338).
70 - العرب الوردی فی دلایل المهدی، تألیف عبدالرحمان بن مصطفی، عیدروس یمنی، متوفای 1192 ه(339)
71 - العطر الوردی، فی شرح القطر الشهدی، فی اوصاف المهدی، تألیف محمد بن محمد بن احمد بلبیسی، متوفای 1308 ه.
72 - عقد الدرر فی اخبار المهدی المنتظر، تألیف یوسف بن یحیی دمشقی شافعی، متوفای 685 ه(340).
73 - عقد الدرر فی تحقیق القول بالمهدی المنتظر، تألیف احمد بن زینی دحلان.
74 - عقیده الاسلام فی رفع سیدنا عیسی ونزوله فی آخرالزمان، تألیف محمد ضیاءالدین کردی.
75 - عقیده اهل الاسلام فی نزول عیسی، تألیف البوالفضل عبدالله بن صدیق غماری - معاصر -
76 - عقیده اهل السنه والاثر فی المهدی المنتظر، تألیف شیخ عبدالمحسن عباد - معاصر -
77 - علائم الظهور، تألیف علی بن حسام الدین متقی هندی، متوفای 975 ه 78 - علامات الساعه الصغری والکبری، تألیف لیلی مبروک – معاصر.
79 - علامات الساعه فی القرآن والسنه، تألیف شیخ جزاع شمری – معاصر.
80 - علامات قیام الساعه الصغری والکبری، تألیف یوسف بن اسماعیل نبهانی، متوفای 1350 ه
81 - علامات القیامه الکبری، من بعثه النبی حتی نزول عیسی، تألیف شیخ عبدالله حجاج – معاصر.
82 - علامت المهدی، تألیف صدرالدین قونوی، متوفای 672 ه
83 - علامات یوم القیامه، تألیف ابوعبدالله محمد بن احمد انصاری قرطبی، متوفای 671 ه
84 - العواصم عن الفتن القواصم، تألیف ابن بریده.
85 - فتح المنان شرح الفوز والامان فی مدح صاحب الزمان، تألیف احمد بن علی بن عمر بن صالح عدوی منینی، متوفای 1173 ه
86 - الفتن، تألیف ابو عبدالله نعیم بن حماد مروزی، متوفای 288 ه
87 - الفتن، تألیف ابوصالح احمد بن عیسی سلیلی - قرن چهارم -
88 - الفتن، تألیف ابو عمرو، عثمان بن سعید دانی، متوفای 444 ه
89 - الفتن والملاحم الواقعه فی آخرالزمان، تألیف ابن کثیر، متوفای 774 ه
الفتوی فی مسأله المهدی المنتظر، شیخ منتصر کتابی(341)
91 - فرائد الفوائد، تألیف مرعی بن یوسف کرمی مقدسی، متوفای 1031 ه(342)
92 - فصل المقال فی رفع عیسی (علیه السلام) حیاً، وفی نزوله وقتله الدجال، تألیف دکتر محمد خلیل هراس
93 - القطر الشهدی فی اوصاف المهدی، تألیف احمد بن احمد حلوانی شافعی، متوفای 1308 ه(343)
94 - القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، تألیف شهاب الدین احمد بن محمد ابن حجر مکی، متوفای 973 ه(344)
95 - کتاب المهدی، برهان الدین، ابراهیم بن محمد حنبلی، مشهور به ابن قیم جوزیه، متوفای 767 ه
96 - کتاب المهدی ابوموسی عیسی بن مهران مستعطف.
97 - مختصر الاخبار المشاعه فی الفتن واشراط الساعه واخبار المهدی، تألیف شیخ عبدالله بن سلیمان مشعل - معاصر -
98 - مختصر القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، تألیف ابن حجر هیثمی، متوفای 973 ه
99 - مرآه الفکر فی المهدی المنتظر، تألیف مرعی بن یوسف مقدسی، متوفای 1031 ه
100 - مسأله فی الغیبه، تألیف قاضی عبدالجبار معتزلی، متوفای 415 ه
101 - المسیح عیسی، نزوله فی آخرالزمان وقتاله الدجال، تألف مصطفی عبد القادر عطا - معاصر -
102 - مشاهده الایات فی اشراط الساعه وظهور العلامات، تألیف محمد بن مؤید حموینی، متوفای 650 ه
103 - المشرب الوردی فی مذهب المدی، تألیف ملا علی قاری متوفای 1014 ه(345)
104 - مشرق الأکوان، تألیف سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، متوفای 1249 ه
105 - الملاحم، تألیف ابوالحسن، احمد بن جعفر بن محمد، ابن المنادی، متوفای 336 ه
106 - مناقب المهدی، تألیف ابو نعیم اصفهانی، متوفای 430 ه
107 - من روی من طرق اصحاب الحدیث، ان المهدی من ولد الحسین (علیه السلام)، تألیف ابو علی احمد بن محمد بن احمد جرجانی، (مقیم مصر)
108 - من علامات القیامه الکبری: المسیح الدجال واسرار الساعه، تألیف محمد احمد سفارینی، متوفای 1188 ه
109 - مهدویت (ترکی استانبولی)، تألیف ایلهان عونی – معاصر.
110 - مهدویت واشغال کعبه (ترکی)، تألیف احمد فاروق (معاصر)
111 - المهدی، تألیف عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن عمر، ابن کثیر، متوفای 774 ه
112 - المهدی، تألیف ابن قیم جوزیه، متوفای 751 ه
113 - المهدی، تألیف ابو داود (صاحب سنن) متوفای 275 ه
114 - المهدی، تألیف ادریس العراقی المغربی.
115 - مهدی آل الرسول، تألیف علی بن ساطان محمد هروی حنفی.
116 - المهدی الی ما ورد فی المهدی، تألیف محمد بن طولون، متوفای 9355 ه
117 - المهدی حقیقه لاخراقه، تألیف محمد بن احمد بن اسماعیل - معاصر -
118 - المهدی قیاده وفکره، تألیف ابراهیم عبدالرحمن عیسی
119 - المهدی المنتظر، تألیف ابراهیم مشوخی - معاصر -
120 - المهدی المنتظر، تألیف جهیمان بن محمد بن سیف عتیبی، متوفای 1400 ه
121 - المهدی المنتظر، تألیف ابوالفضل عبدالله بن محمد بن صدیق غماری - معاصر -
122 - المهدی المنتظر، تألیف عبدالله حجاج - معاصر -
123 - المهدی المنتظر بین الحقیقه والخرافه، تألیف عبدالقادر احمد عطا.
124 - المهدی المنتظر بین العقیده الدینیه والمضمون السیاسی، تألیف محمد فریده حجاب - معاصر -
125 - المهدی المنتظر وفی المیزان، تألیف عبدالمعطی عبد المقصود.
126 - المهدی المنتظر ومن ینتظرونه، تألیف عبدالکریم خطیب
127 - المهدی واشراط الساعه، تألیف محمد علی صابونی - معاصر -
128 - المهدیه فی الاسلام منذاقدم العصور حتی الیوم، تألیف سعد محمد حسن - معاصر -
129 - المهدیه فی الاسلام، تألیف یوسف کرم.
130 - نبأالدجال، تألیف شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، متوفای 748 ه
131 - النجم الثاقب، تألیف زبیدی وعقیلی.
132 - النجم الثاقب فی بیان ان المهدی من اولاد ابی طالب تألیف شمس الدین محمد بن محمد بن عبدالرحمن بن علی بهسینی عقیلی خلوتی شافعی، متوفای 1001 ه(346).
133 - نصیحه النبوه فی النجاه من الفتن، تألیف محمد عبدالرحمن عوض - معاصر -
134 - نظره عابره مزاعم من ینکر نزول عیسی قبل الاخره، تألیف محمد زاهد کوثری
135 - نظره فی احادیث المهدی، تألیف محمد خضر حسین مهدی، متوفای 1377 ه
136 - نظریه مهدی (اردو)، تالیف محمد حسن لطفی - معاصر -
137 - النظم الواضح المبین، تألیف عبدالقادر بن محمد سالم.
138 - نعت المهدی، تألیف ابونعیم اصفهانی، متوفای 430 ه
139 - الهدایه المهدویه، تألیف ابوالرجا محمد هندی، متوفای 1290 ه
140 - الهدیه الندیه، للامه المحمدیه فیما جاء فی فضل الذات المهدیه، تألیف قطب الدین مصطفی بن کمال الدین حنفی، متوفای 1162 ه.(347)
در پایان گفتار، تذکر این نکته لازم است که در کتابهای اهل تسنن که روایات حضرت مهدی (علیه السلام) را آورده اند، به نقل روایات کلی اکتفا نشده، بلکه از اوصاف وخصوصیات آن حضرت نیز بحث شده است. مثلاً در دهها کتاب از دانشمندان سنی، تصریح شده که مهدی موعود فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) می باشد.(348)
سیری در مسئله غیبت
جالب توجه این است که تمام مسائل مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام)، در میان توده مردم در هر عصری مشهور وزبانزد خاص وعام بود وحتی در هر جنبه آن کتابهای مستقلی نوشته شده است. اگر روزی بتوانیم کتابهایی را که در هر عصری پیرامون حضرت مهدی نوشته شده احصاء کنیم خود یکی از مستدل ترین راههای اثبات اصالت مهدویت خواهد بود، نگارنده تصمیم داشت این روش بحث را در مورد یکی از مسائل مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) در این گفتار دنبال کند وقرعه فال به نام مسئله غیبت زده شد، هنگامی که به بحث وتحقیق در این زمینه شروع کرد، فقط به بحث از کتابهایی پرداخت که پیش از ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) کتاب مستقلی پیرامون غیبت آن حضرت نوشته اند:
1 - ابواسحاق، ابراهیم بن صالح انماطی کوفی اسدی، از اصحاب حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) بوده وکتابی در غیبت نوشته وابن قولویه با یک واسط این کتاب را از او روایت کرده است.(349)
2 - ابوالحسن، علی بن حسن بن محمد طائی جرمی شاطری، معاصر حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) وکتابی به نام الغیبه نوشته است.(350)
3 - ابوالحسن علی بن عمر اعرج کوفی، از یاران حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) ومؤلف کتابی به نام الغیبه.(351)
4 - حسن بن علی بن ابی حمزه بطاینی، که در عصر امام رضا (علیه السلام) می زیسته وکتابی پیرامون غیبت نوشته است.(352)
5 - ابوالفضل عباس بن هشام ناشری، از اصحاب امام رضا (علیه السلام) ومتوفای 220 ه وصاحب کتاب الغیبه.(353)
6 - ابو محمد فضل بن شاذان ازدی، از اصحاب امام رضا (علیه السلام) ومتوفای 260 ه وصاحب 180 جلد کتاب در حمایت از حریم مقدس ولایت، که یکی از آنها کتاب الغیبه است.(354)
7 - همچنین کتابهای فراوانی از معاصرین امام حسن عسکری (علیه السلام) مانند ابراهیم بن اسحاق(355) ومعاصرین نواب اربعه، مانند محمد بن قاسم بغدادی متوفای 332(356) به نام الغیبه به یادگار مانده است.
فهرست بالا مربوط به کسانی است که پیش از ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) کتاب مستقلی در موضوع غیبت نوشته اند، وگرنه در صدها کتاب پیش از ولادت آن حضرت موضوع غیبت مطرح شده است، مثلاً حسن بن محبوب یکی از محدثین مورد اعتماد، صد سال پیش از ولادت حضرت مهدی، احادیث مربوط به غیبت را در مشیخه خود آورده است.(357)
مدعیان مهدویت
یکی دیگر از دلایل روشن اصالت مهدویت، مدعیان مهدویت است، از پیش از ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) تا به امروز در هر عصری فرد یا افرادی پیدا شده که به دروغ ادعای مهدویت کرده اند، خود این مسئله از دلایل اصالت موضوع مهدویت است، زیرا اگر چیزی اصالت نداشته باشد هرگز تقلبی آن یافت نمی شود، چون همواره اشیاء تقلبی را می سازند تا به جای اصلی آن را قالب کنند، شما حتماً در زندگی با 5 ریالی تقلبی و10 ریالی تقلبی روبرو شده اید ولی هرگز با 7 ریالی تقلبی مواجه نشده اید، چرا؟
پر واضح است که هیچ دیوانه ای به فکر ساختن 7 ریالی تقلبی نخواهد افتاد، زیرا 7 ریالی اصالت ندارد وهر چیزی که اصالت وواقعیت ندارد، تقلبی آن مفهومی ندارد.
در تاریخ فرعون ها ادعای خدایی کرده اند، چون خدا اصالت دارد واصالتش برای همگان روشن وثابت است، از این رهگذر عده ای خواسته اند که خود را به جای آن حقیقت وواقعیت جا بزنند. مسلیمه ها ادعای نبوت کرده اند، چون نبوت اصالت دارد وعده ای خواسته اند که خود را به جای آن قالب کنند، مهدویت نیز اصالت دارد ولذا عده ای چون علیمحمد باب خواسته اند خود را بجای مهدی واقعی جا بزنند، از این رهگذر وجود متمهدیها (مدعیان دروغگوی مهدویت) خود یکی از دلایل اصالت وواقعیت مهدویت است.
نقش امام زمان در جهان هستی
از امام غایب چگونه استفاده می شود؟
در این گفتار به یکی از شایع ترین پرسش ها در مورد حضرت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - پاسخ خواهیم گفت، وآن این که:
در زمان غیبت که دست مردم از دامن آن حضرت کوتاه است وآن جمال الهی از دیدگان ما ناپدید است نحوه استفاده ما از آن حضرت، چگونه است؟ خوشبختانه این پرسش در روایات متعددی مطرح شده است وپاسخ آن از پیشوایان دین رسیده است که ما در زیر چند نمونه از آن اشاره می کنیم:
1 - جابر بن عبدالله انصاری، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) پرسید: آیا شیعه در زمان غیبت از فیوضات قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بر خوردار می شوند؟ فرمود ای والذی بعثنی بالنبوه، انهم لیستضیئون بنوره وینتفعون بولایته فی غیبته، کانتفاع الناس بالشمس وان تجللها سحاب:
آری، قسم به پروردگاری که مرا به پیامبری برانگیخت، از وی نفع می برند واز نور ولایتش کسب نور می کنند، همچنان که از خورشید استفاده می کنند هنگامی که در پشت ابرها قرار بگیرد.(358)
آنگاه خطاب به جابر فرمود:
یا جابر! هذا من مکنون سر الله ومخزون علمه، فاکتمه الا عن اهله:
ای جابر! این از گنجیه های اسرار الهی واز رازهای دانش پروردگار است، آن را مکتوم بدار، مگر از اهلش.(359)
2 - از پیشوای چهارم شیعه، حضرت امام سجاد (علیه السلام) پرسیدند: شیعیان در زمان غیبت از وجود حضرت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - چگونه استفاده می کنند هنگامی که در پشت ابرها پنهان گردد.(360)
3 - ششمین پیشوای شیعه فرمود: از روزی که خداوند متعال حضرت آدم را آفرید تا روز رستاخیز زمین خالی از حجت نبوده ونخواهد بود. یا حجت ظاهر وروشن ویا غایب وپنهان.
راوی پرسید از امام غایب چگونه استفاده می شود؟ فرمود:
کما ینتفعون بالشمس اذا سترها السحاب:
آن چنان که از خورشید استفاده می شود هنگامی که در پشت ابر قرار گیرد.(361)
4 - در توقیع مبارکی که از ناحیه مقدسه، به توسط دومین نائب خاص: محمد بن عثمان به اسحاق بن یعقوب صادر شده است، چنین می نگارد:
واما وجه الانتفاع [بی] فی غیبتی، فکا الانتفاع بالشمس اذا غیبتها عن الابصار السحاب:
اما چگونگی استفاده مردم از من، بسان استفاده آنهاست از خورشید هنگامی که در پشت ابر پنهان شود.(362)
خورشید فروزان در پشت ابرهای تار
در پاسخ چهار تن از پیشوایان دین، خواندیم که همگی تصریح می کنند بر این که:
در زمان غیبت از فیوضات ناپیدا کرانه ناموس دهر امام عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - همگان برخودار هستند، بسان استفاده آنان از خورشید، هنگامی که در پشت ابر قرار گیرد.
ولکن هزار نکته باریکتر از مو اینجاست که چرا امام زمان (علیه السلام) در زمان غیبت به خورشید پنهان در پشت ابر تشبیه شده است؟
برای روشن شدن نکات لطیف ناچاریم موقعیت امام را در جهان هستی ونقش خورشید را در منظومه شمسی مورد بحث وبررسی قرار دهیم، وآن نیازمند مقدمه زیر است!
هسته مرکزی جهان هستی
مشیت الهی بر این جاری شده که در میان هر مجموعه ای از جهان هستی مرکز ومحوری قرار دهد که آن مجموعه به گرد آن محور بچرخد وهستی آن مجموعه در پرتو همان هسته مرکزی ثابت واستوار باشد. این قانون تمام موجودات جهان آفرینش را فرا می گیرد. اتم که ریزترین موجودات جهان است وکهکشان که بزرگترین موجود جهان شناخته می شود، از این قانون مستثنی نیستند.
برای مطالعه در مورد اتمها، کافیست که مشتی خاک یا جرعه ای آب را در نظر بگیرید وبا نیروی علم در درون آن به مطالعه بپردازید.
فی المثل یک قطره آب را در نظر می گیریم واجزاء آن را تجزیه وتحلیل می کنیم، یک قطره آب از 1.000.000 مولکول (ریزترین جزء یک جسم مرکب) تشکیل یافته است، ومی دانیم که هر مولکول آب از یک اتم اکسیژن ودو اتم ئیدروژن ترکیب شده است (H2o) از این رهگذر معلوم می شود که در هر قطره آب 3.000.000 اتم (ریزترین جزء یک عنصر ساده) وجود دارد.
هر یک از اتمهای گوناگون از دو قسمت متمایز تشکیل شده اند:
1 - الکترونها، یا گرده هایی که به دور هسته مرکزی در حرکتند ودارای بار الکتریکی منفی هستند.
2 - هسته مرکزی، شامل پروتونها با بار الکتریکی مثبت ونوترونها که از نظر بار الکتریکی خنثی هستند وپوزتیرونها وهیپرونها ومزونها، وذرات دیگری که تا کنون بیش از 30 نوع آن کشف شده است.
می دانیم کهم دو بار الکتریکی که یکی مثبت ودیگری منفی باشد همدیگر را به سوی خود جذب می کنند. روی این حساب باید در هر اتمی پروتونها، الکترونها را جذب کنند ودر آغوش یکدیگر قرار گیرند. نظر به اینکه پروتونها بزرگترین قسمت تشکیل دهنده اتم هستند وبیش از 1000/999 وزن اتم را تشکیل می دهند. ودر حدود 1836 بار بزرگتر از الکترونها می باشند، وجاذبه یک جسم، تناسب مستقیم با وزن آن دارد. بدیهی است که پروتونها، الکترونها را به سوی خود جذب خواهند کرد وبدین طریق الکترونها به روی پروتونها خواهد ریخت، وانفجار اتمی پیش خواهد آمد وچون این موضوع با یک فعل وانفعال زنجیره ای در تمام اتمهای جهان روی خواهد داد، در نتیجه با انفجار میلیاردها اتم، دنیا به خاک وخون کشیده خواهد شد وجهان هستی دیار نیستی را در پیش خواهد گرفت.
آنچه از بروز چنین حادثه مرگباری جلوگیری می کند تدبیر خداوند حکیم است که در برابر این جاذبه شدیدی که در اجزاء تشکیل دهنده اتم هست، یک نیروی گریز از مرکز بسیار نیرومندی هم به الکترونها داده، تا در اثر حرکت دورانی بسیار سریعی که به دور هسته مرکزی خود (پروتونها) دارند با سرعت سر سام آوری از مرکز خود دور نشوند ودر پرتو تعادل این دو نیرو (جاذبه ودافه) الکترونها با نظم شگفت انگیزی گردش خود را در مدارات تعیین شده دنبال کنند واتمهای جهان به هستی خود ادامه دهند.
بدیهی است که اگر میزان جاذبه پروتونها کمی بیش از نیروی دافعه (گریز از مرکز) الکترونها بود، الکترونها به سوی هسته مرکزی خود کشیده می شدند ودر دوران خود انفجار اتمی به بار آورده، هستی خود را به باد می دادند، واگر نیروی گریز از مرکز الکترونها کمی بیش از میزان جاذبه پروتونها بود، الکترونها مغناطیسی آنها فرار کرده، به درون اتمهای مجاور وارد می شدند، وبا ایجاد انفجار اتمی بسیار نیرومندی، جهانی را به خاک وخون می کشیدند.
روی این بیان نقش هسته مرکزی اتم در جلوگیری از انفجار اتمی به خوبی روشن می شود، زیرا انفجار اتمهای موجود در یک لیوان آب برای نابودی جهان کافیست. وتنها چیزی که از آن جلوگیری می کند، تعادل جاذبه ودافعه ذرات اتمی مولکولهای آن است.
هسته مرکزی منظومه شمسی
اینک قدمی فراتر نهاده، سیر کوتاهی در منظومه شمسی خود به عمل آوریم.
در یک منظومه شمسی ما، طبق هئیت جدید، خورشید در مرکز آن قرار گرفته وکرات دیگر (به ترتیب عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون وپلوتون) در فواصل معین ودر مدارهای منظمی به دور آن می گردند.
در منظومه نیز به طوری که توضیح خواهیم داد، عامل بقای آن تعادل جاذبه ودافعه می باشد وبس.
دیگر منظومه های کهکشان ما که بالغ بر 30.000 می باشند، از این قانون مستثنی نیستند، واگر گامی فراتر نهاده نظری به سایر کهکشانها بیاندازیم مشاهده خواهیم کرد که شالوده تمام کهکشانها که بیش از 200 میلیارد آن تا کنون کشف شده، براساس همان قانون استوار است. ولی نظر به این که اطلاعات ما در مورد کهکشان خود بیش از کهکشانهای دیگر، ودر زمینه منظومه خود بیش از دیگر منظومه ها می باشد، به نقش خورشید در منظومه خود می پردازیم:
مطابق هئیت جدید تمام کرات این منظومه با نیروی مرموزی به نام گریز از مرکز با سرعت سرسام آوری از مرکز خود (خورشید) دور می شوند وخورشید که در وسط منظومه قرار داد با نیروی عظیم وبا سرعت شگرفی معادل سرعت گریز آنها، آنها را به سوی خود جذب می کند وتعادل همین دو نیرو (جاذبه ودافعه) توده کرات منظومه را در مدار خود با فاصله ثابتی در اطراف خورشید به گردش می آورد.
فی المثل کره خاکی ما با 5955 میلیارد تن وزن در حدود 4000 میلیون سال است که با سرعت سرسام آوری (200/106 کیلومتر در ساعت) به دور هسته مرکزی خود (خورشید) می گردد.
در اثراین حرکت سریع، نیروی گریز از مرکز بسیار نیرومندی هر لحظه کره خاکی ما را از مرکز خود دور می کند، ودر مقابل، خورشید با جاذبه نیرومند خود، آن را به سوی خود جذب می کند، تعادل این دو نیرو، زمین را در مدار منظم خود به گردش می آورد.
البته زمین خورشید را به سوی خود جذب می کند. ولی چون جاذبه یک جسم با وزن آن تناسب مستقیم دارد. جاذبه زمین نمی تواند در خورشید اثر بگذارد، روی این حساب چون در فاصله متساوی، مقدار جاذبه متناسب با جرم جسم جذب کننده است. پس خورشید که 3 میلیون و330 هزار مرتبه از زمین سنگین تر است، جاذبه آن نیز به همان اندازه بیشتر است. آن مقدار نیروئی که در اثر جاذبه خورشید به کره ما وارد می شود، دقیقاً معادل است با نیروی دافعه ای که زمین در اثر حرکت دورانی خود کسب می کند. تعادل این دو نیرو، زمین را در مدار معین خود به گردش می آورد وبقای هستی آن را تضمین می کند، زیرا اگر میزان جاذبه خورشید کمی بیشتر از نیروی گریز از مرکز زمین بود، زمین در یک لحظه، به سوی خورشید کشیده می شد وبه مجرد برخورد با سطح خورشید متلاشی شده با همه ساکنانش رهسپار دیار نیستی می گردید. واگر نیروی گریز از مرکز زمین کمی بیش از میزان جاذبه خورشید بود، زمین با شکستن جاذبه خورشید وفرار از حوزه مغناطیسی آن در فضای بیکران پخش ومتلاشی می شد وهستی خود را از دست می داد.
پس اگر یک لحظه جاذبه خورشید قطع شود، وزمین ودیگر کرات منظومه، هستی خود را از دست داده، ومحو ونابود خواهند شد. زیرا براساس هیئت جدید تنها عامل بقای کرات همان جاذبه خورشید وتعادل آن با نیروی گریز از مرکز آنهاست.
از این رو موقعیت خورشید در منظومه ما روشن می شود ومعلوم می گردد. که اگر یک لحظه جاذبه آن به کرات منظومه نرسد، همه آنها محکوم به فنا ونابودی شده وراه دیار نیستی را در پیش خواهند گرفت.
جان جهان
در مقدمه بالا موقعیت خورشید به طور فشرده، تجزیه وتحلیل گردید وضمناً معلوم شد که قانون خلقت وناموس طبیعت براساس هسته مرکزی استوار است، ودر میان هر هسته از موجودات جهان محور وهسته ای وجود دارد که عامل بقای آن مجموعه از موجودات می باشد، وبه هسته مرکزی موسوم است. اینک ببینم جهان انسانها که شریفترین وگرامی ترین موجود جهان هستی است، به دور کدام محور می چرخد ودر پرتو کدام هسته مرکزی به زندگی خود ادامه می دهند؟
بدیهی است که قلب عالم امکان وهسته مرکزی جهان هستی وجود مقدس امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - می باشد. از اینجا نکته تشبیه امام زمان (علیه السلام) به خورشید فروزان در زبان اخبار روشن می شود. زیرا که امام زمان (علیه السلام) بسان آفتاب جهان تاب رمز بقای جهان انسانیت وجهان انسانها به دور آن محور می چرخد.
واگر یک لحظه پیوند انسانها از آن هسته مرکزی قطع شود، همگی محکوم به فنا وسقوط در دره هلاکت می باشند. وتعبیر پیشوایان دین به همین معنی ناظر است، آنجا که می فرماید: لولا الحجه لساخت الارض باهلها: اگر لحظه ای حجت خدا در روی زمین نباشد زمین ساکنان خود را در کام خود فرو می برد.
این حقیقت در احادیث فراوانی از رسول گرامی اسلام وپیشوایان معصوم (علیه السلام) در مقام تبیین نقش حجج الهی در نگهداری نظام هستی به ما رسیده است که به چند نمونه آن اشاره می کنیم:
1 - رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) خطاب به امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود:
انی واحد عشر من ولدی وانت یا علی زر الارض - أعنی اوتادها وجبالها - بنا اوتد الله الارض ان تسیخ باهلها، فاذا ذهب الاثناعشر من ولدی ساخت الارض باهلها ولم ینظروا:
ومن یازده تن از فرزندانم وتو ای علی! لنگرهای زمین هستیم، خداوند به وسیله ما زمین را استوار کرده که ساکنانش را در دل خود فرو نبرد، هنگامی که دوازده فرزندم از روی زمین بروند، زمین ساکنانش را در دل خود فرو می برد وبه آنها مهلت داده نمی شود.(363)
این حدیث با اندک تغییری در صدر آن، در منابع فراوانی از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) روایت شده است.(364)
2 - ودر حدیث دیگری فرمود:
لن یزال هذا الدین قائماً الی اثناعشر من قریش، فاذا مضوا ساخت الارض باهلها:
تا پایان [امامت] دوازده تن از قریش، این دین پا برجاست. هنگامی که آنها رخت بربندند، زمین ساکنانش را در کام خود فرو برد.(365)
3 - ودر خطبه ای که در آخرین روزهای عمر خود ایراد کرد فرمود:
معاشر الناس کانی ادعی فاجیب، وانی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله وعترنی اهل بیتی، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا، فتعلموا منهم ولا تعلموهم، فانهم اعلم منکم، لاتخلو الارض منهم، ولو خلت اذاً لساخت باهلها:
ای توده های مردم! گویی نزدیک است که فراخوانده شوم ودعوت حق را لبیک گویم. من در میان شما دو امانت گرانبها نهادم: کتاب خدا وعترت خود اهلبیتم را. اگر به آن دو چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد. از آنها فرا گیرید ودر صدد تعلیم آنها نباشید که آنها از شما داناترند. روی زمین از آنها خالی نمی ماند، واگر خالی بماند اهل خود را در کام خود فرو برد.(366)
4 - پس از نزول آیه شریفه انما انت منذر ولکل قوم هاد: تو بیم دهنده ای وبرای هر قومی هدایتگری هست.(367) رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرمود:
آن بیم دهنده من هستم، آیا می دانید که هدایتگر کیست؟.
عرضه داشتند: نه یا رسول الله.
به امیر مؤمنان (علیه السلام) اشاره فرمودند وبخشی از فضائل امیر مؤمنان واهلبیت عصمت وطهارت را باز گو کردند ودر پایان فرمودند:
هو الامام، ابو الائمه الزهر:
او امام است وپدر امامان نور فشان.
پرسیدند: یا رسول الله امامان بعد از شما چند نفر هستند؟ فرمود:
اثناعشر عدد نقباء بنی اسرائیل، ومنا مهدی هذه الامه، یملا الله به الارض قسطاً وعدلا کما ملثت جوراً وظلماً، لایخلو الارض منهم الا ساخت بأهلها:
دوازده تن به تعداد نقباء بنی اسرائیل می باشند. مهدی امت نیز از ماست. خداوند به وسیله او زمین را پر از عدل وداد می کند، به طوری که پر از جور وستم شده است. زمین از آنها خالی نخواهد شد، مگر این که اهل خود را در کام خود فرو برد.(368)
5 - امام زین العابدین (علیه السلام) در یک روایت طولانی از نقش امامان در رخدادهای جهان به تفصیل سخن گفته، در فرازی از آن می فرماید:
وبنا یمسک الارض ان تمید باهلها، وبنا ینزل الغیث، وبنا ینشر الرحمه ویخرج برکات الارض، ولولا ما فی الارض منا لساخت بأهلها:
خداوند به وسیله ما نمی گذارد که زمین اهل خود را پریشان سازد، وبه وسیله ما باران می فرستد، وبه وسیله ما رحمتش را می گستراند، وبه وسیله ما برکات زمین را خارج می سازد، واگر نبود امامی از ما در روی زمین، زمین اهل خود را در کام خود فرو می برد.(369)
6 - امام باقر (علیه السلام) در همین رابطه فرمود:
لو ان الامام رفع من الارض ساعه لماجت باهلها، کما یموج البحر باهله:
اگر یک ساعت امام از روی زمین برداشته شود، زمین ساکنانش را در نوردد، آن چنانکه دریا - به هنگام طوفان - ساکنانش را در می نوردد.(370)
این حدیث با اندک اختلافی در تعبیر به سند دیگری نیز از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است.(371)
7 - پیشوای پنجم شیعیان در حدیث دیگری فرمود:
لو بقیت الارض یوماً بلا امام منا لساخت باهلها:
اگر یک روز امامی از ما در روی زمین نباشد، زمین اهل خود را در کام خود فرو برد.(372)
8 - امام صادق (علیه السلام) در همین رابطه می فرماید:
ولولا من علی الارض من حجج الله، لنفضت الارض ما فیها والقت ما علیها، ان الارض لاتخلو ساعه من الحجه:
اگر آن حجتهای پروردگار در روی زمین نبودند، زمین هر چه در درون دارد بیرون می ریخت، وآنچه بر فراز خود دارد دور می انداخت، زمین حتی یک ساعت از حجت خدا خالی نمی شود.(373)
9 - ابوحمزه ثمالی به خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کرد:
آیا ممکن است که روی زمین خالی از حجت باشد؟.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
لو بقیت الارض بغیر امام لساخت:
اگر زمین خالی از امام بماند فرو ریزد.(374)
10 - ودر نقلی دیگر فرمود:
لوبقیت الارض بغیر امام ساعه لساخت:
اگر یک ساعت روی زمین خالی از امام بماند فرو ریزد.(375)
11 - امام صادق (علیه السلام) در فرازی از یک حدیث طولانی در همین رابطه فرمود:
ولو خلت الارض ساعه واحده من حجه لله لساخت باهلها:
اگر زمین یک ساعت از حجت خدا خالی باشد اهل خود را در کام خود فرو می برد(376)
12 - به خدمت امام رضا (علیه السلام) عرض شد:
آیا ممکن است روی زمین خالی از حجت بماند؟ فرمود: نه.
راوی گفت: از امام صادق (علیه السلام) برای ما روایت شده که فرمود: زمین خالی از حجت نمی ماند، مگر این که خداوند بر اهل زمین غضب فرماید.
امام هشتم فرمود:
لا تبقی اذاً لساخت:
خالی نمی ماند وگرنه فرو می ریزد.(377)
13 - در حدیث دیگری از امام رضا (علیه السلام) پرسیده اند:
آیا ممکن است که زمین باشد وامامی بر فراز آن نباشد؟.
امام (علیه السلام) فرمود:
لا، اذاً لساخت باهلها:
نه، زیرا در آن صورت اهل خود را در کام خود فرو برد.(378)
14 - امام رضا (علیه السلام) در فرازی از یک حدیث طولانی در همین رابطه فرمود:
لو خلت یوماً بغیر حجه لماجت باهلها، کما یموج البحر با هله:
اگر یک روز زمین خالی از حجت باشد، اهل خود را در نوردد، آن چنانکه دریا - به هنگام طوفان - اهل خود را درمی نوردد.(379)
15 - ودر حدیث دیگری در پاسخ پرسشی فرمود:
معاذ الله، لاتبقی ساعه، اذا لساخت:
به خدا پناه می بریم، حتی یک ساعت هم باقی نمی ماند، بلکه اهل خود را در کام خود فرو می برد.(380)
16 - ودر همین رابطه فرمود:
لو خلت الارض طرفه عین من حجه لساخت باهلها:
اگر زمین به مقدار یک چشم بر هم نهادن خالی از حجت باشد، اهل خود را در کام خود فرو می برد.(381)
17 - علامه مجلسی قدس سره در جلد السماء والعالم احادیثی را از کتاب تاریخ قم در مورد شرافت وجلالت قم نقل می کند، در این میان دو حدیث از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که در آنها نقش قم در زمان غیبت ونشر احادیث وعلوم آل محمد (صلی الله علیه وآله) از قم به همه اکناف جهان به تفصیل بیان شده، در این دو حدیث تأکید شده که در زمان غیبت حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - شهر قم وساکنان آن جایگزین حجت خدا می شوند، سپس آمده است:
ولولا ذلک لساخت الارض باهلها:
اگر چنینن نبود، زمین ساکنانش را در کام خود فرو می برد.(382)
18 - ودر فرازی از زیارتنامه امام حسین (علیه السلام) خطاب به آن حضرت می خوانیم:
وبکم یمسک الارض ان تسیخ باهلها:
خداوند به وسیله شما زمین را نمی گذارد که ساکنانش را در کام خود فروبرد.(383)
پس اگر آفتاب عالمتاب، مدتی در پشت ابرهای تیره وتار پنهان شود نور وحرارت آن کاملاً به انسانها وجانوران وگیاهان نرسد، باز هم یک اثر مهمش همواره عاید جهانیان هست وآن این که در پرتو جاذبه آن، تمام کرات منظومه به زندکی خود ادامه می دهند ورهسپار دیار نیستی نمی شوند.
واگر خورشید فروزان جهان انسانیت قائم آل محمد (علیه السلام) مدتی در پشت پرده غیبت نهان شود، وآن دست نیرومند الهی در آستین غیبت فرو رود ودست انسانها از دامن پر فیضش کوتاه گردد. یک فیض بسیار عظیمش همواره شامل حال جهانیان می باشد، وآن این که در پرتو آن وجود مقدس، جهان هستی به بقای خود ادامه می دهد وزمین ساکنانش را در کام خود فرو نمی برد. وآسمان بر سر انسانها فرو نمی ریزد. وخداوند متعال به برکت وجود او رشته فیوضاتش را از انسانها قطع نمی کند.
روی این بیان در زمان غیبت نیز جهان از وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) برخوردار است ودر پرتو وجودش دیار نیستی را نمی پیمایند وبه زندگی خود ادامه می دهند. واز اینجا نکته تشبیه امام زمان (علیه السلام) در زمان غیبت به خورشید نهان در پشت ابر روشن می گردد.
علاوء بر این: امام چنان که وظیفه راهنمائی ظاهری را به عهده دارد، ولایت ورهبری باطنی اعمال را نیز به عهده دارد وحیات معنوی مردم را تنظیم می کند وحقایق اعمال را به سوی خدا سوق می دهد.(384)
در پرتو همین رابطه درونی وپیوند معنوی انسانها با امام است که از جهان چهار پایان پا فراتر نهاد، در زمره انسانها قرار گرفته اند. واگر یک لحظه این پیوند درونی قطع شود به عهد جاهلیت برگشته، در زمره حیوانات قرار می گیرند.
وحدیث معروف به همین مطالب اشاره می کند، آنجا که می فرماید:
من مات ولم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه:
هر کس بمیرد وامام زمانش را نشناسد بر عهد جاهلیت مرده است.(385)
پاورقی:
-----------------
(1) بحار: ج 552 ص 337.
(2) ارشاد مفید: ص 364.
(3) عقد الدرر: ص 40.
(4) الحاوی للفتاوی: ج 2 ص 146.
(5) سنن ابن ماجه: ج 2 ص 1366.
(6) مسند احمد: ج 3 ص 37.
(7) بحار: ج 52 ص 338.
(8) کمال الدین صدوق: ج 2 ص 327.
(9) مستدرک حاکم: ج 4 ص 558.
(10) منتخب الأثر: ص 471.
(11) کمال الدین: ج 2 ص 332.
(12) منتخب الأثر: ص 293.
(13) بحار: ج 52 ص 352.
(14) کمال الدین: ج 1 ص 190.
(15) بحار: ج 53 ص 336.
(16) بهار: ج 52 ص 352.
(17) صحیح مسلم: ج 1 ص 94.
(18) بحار: ج 52 ص 316.
(19) سنن ترمذی: ج 3 ص 334.
(20) بحار: ج 53 ص 336.
(21) بحار: ج 52 ص 309.
(22) بحار: ج 51 ص 78.
(23) صحیح مسلم: ج 1 ص 94.
(24) ارشاد مفید: ص 343.
(25) مسنداحمد: ج 3 ص 37.
(26) کمال الدین: ج 2 ص 670.
(27) تفسیر قمی: ص 118.
(28) تفسیر عیاشی: ج 1 ص 66.
(29) ینابیع الموده: ص 508.
(30) بحار: ج 52 ص 308.
(31) عقد الدرر: ص 159.
(32) غیبت نعمانی: ص 167.
(33) مستدرک حاکم: ج 4 ص 465.
(34) ارشاد مفید: ص 343.
(35) صحیح بخاری: ج 2 ص 136.
(36) بحار: ج 52 ص 337.
(37) مدینه البلاغه: ج 1 ص 232.
(38) بحار: ج 52 ص 322.
(39) حلیه الاولیاء: ج 3 ص 184.
(40) اعلام الوری: ص 433.
(41) سالنامه جوانان، سال 1351 ش. ص 144 - 161.
(42) غیبت شیخ طوسی: ص 147، کمال الدین: ص 430، اعلام الوری: ص 395.
(43) اعلام الواری: ص 291، کفایه الأثر: ص 291.
(44) کشف الغمه: ج 3 ص 407.
(45) غیبت شیخ طوسی: ص 137 - 152.
(46) شیخ مفید در ارشاد تصریح می کند که غیبت صغری از روز تولد حضرت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - حساب می شود تا روز وفات آخرین نائب خاص آن حضرت، ودر نتیجه غیبت صغری 74 سال کامل است.
(47) در مورد لزوم تقلید از مراجع عالیقدر مرحوم شیخ حر عاملی 48 روایت با ذکر سند در کتاب شریف وسائل الشیعه ج 18 ص 98 - 111 آورده است.
(48) بحار: ج 51 ص 164.
(49) ینابیع الموده:ص 376.
(50) اعلام الواری: ص 408.
(51) بحار: ج 51 ص 146.
(52) روزگار رهائی: ج 1 ص 177.
(53) امالی شیخ صدوق: ص 474.
(54) دلائل الامامه: ص 246، غیبت طوسی: ص 125.
(55) کمال الدین: ج 2 ص 423، روضه الواعظین: ج 1 ص 255.
(56) فرهنگ معین: ج 4 ص 4702.
(57) همان مدرک: ج 2 ص 1954.
(58) کفایه الاثر: ص 159.
(59) لسان العرب: ج 6 ص 162.
(60) غیبت شیخ طوسی: ص 128، کمال الدین: ج 2 ص 423.
(61) دلائل الامامه: ص 267، بحار الانوار: ج 51 ص 10.
(62) مصنف ابن ابی شیبه: ج 15 ص 198 (حدیث 19495).
(63) فرهنگ معین: ج 2 ص 1702.
(64) لسان العرب: ج 4 ص 220.
(65) غیبت طوسی: ص 241، کمال الدین: ج 2 ص 432.
(66) بحار: ج 51 ص 15.
(67) کمال الدین: ج 2 ص 431.
(68) آقای قزوینی به جای فرات: صراه تعبیر نموده(الامام المهدی: ص 120) وآن نام دو رودخانه در بغداد بود [معجم البلدان: ج 3 ص 399].
(69) در کمال الدین ونسخ چاپی غیبت طوسی عمر ثبت شده، ولی در دلائل الامامه نسخ خطی غیبت طوسی عمرو آمده است.
(70) این جمله ترجمه:واشوقاه الی لقاءابی محمد است که از نسخه های کمال الدین وغیبت طوسی افتاده، وما آن را از دلائل الامامه ص 266 ومنتخب الانوار المضیئه ص 58 آوردیم.
(71) غیبت طوسی: ص 128، کمال الدین: ج 2 ص 423، دلائل الامامه: ص 267 ومناقب این شهر آشوب: ج 4 ص 441.
(72) غیبت طوسی: ص 124 - 128، کمال الدین صدوق: ج 2 ص 417 - 423، دلائل الامامه: ص 262 - 267، مناقب ابن شهر آشوب: ج 4 ص 440 - 441، روضه الواعظین: ج 1 ص 252 - 255، اثبات الهداه: ج 3 ص 363 - 365 و408 - 409، بحار الانوار: ج 51 ص 6 - 10، حلیه الابرار: ج 2 ص 515 ومنتخب الانوار المضیئه: ص 51 - 60.
(73) تنفیح المقال: ج 1 ص 173.
(74) غیبت شیخ طوسی: ص 124، کمال الدین صدوق: ج 2 ص 417.
(75) مناقب ابن شهر آشوب: ج 4 ص 440، اثبات الهداه: ج 3 ص 363، بحار: ج 51 ص 6.
(76) اثبات الهداه: ج 3 ص 569 (حدیث 679)، مختصر اثبات الرجعه - مخطوط - حدیث نهم، کفایه المهتدی - مخطوط - حدیث 28، گزیده کفایه المهتدی: ص 133، کشف الحق: ص 15 و149، مستدرک وسائل: ج 12 ص 280.
(77) رجال شیخ طوسی: ص 423 و435.
(78) دلائل الامامه: ص 264.
(79) قاموس کتاب مقدس: ص 951 - 952.
(80) فرهنگ معین: ج 5 ص 2335.
(81) موسوعه المورد: ج 2 ص 143.
(82) المختصر فی اخبار البشر: ج 2 ص 35.
(83) تاریخ تمدن: ج 4 ص 550.
(84) تاریخ مختصر الدول: ص 141.
(85) قاموس الأعلام: ج 2 ص 1437.
(86) التنبیه والاشراف: ص 161.
(87) همان مدرک: ص 164.
(88) تاریخ یعقوبی:ج 3 ص 223.
(89) تاریخ طبری: ج 7 ص 376.
(90) تاریخ الخلفا: ص 336.
(91) معجم البلدان: ج 3 ص 280.
(92) تاریخ فتوحات اسلامی: ص 189.
(93) معجم البلدان: ج 3 ص 280.
(94) التنبیه والاشراف: ص 145.
(95) قاد تنا: ج 7 ص 211.
(96) الکامل فی التاریخ: ج 7 ص 162.
(97) سوره صافات: آیه 102 - 105.
(98) سوره یوسف: آیه های 4 - 5، 36 - 41 و43 - 49.
(99) کمال الدین: ج 1 ص 225.
(100) تفسیر صافی: ج 4 ص 247، البرهان: ج 4 ص 8.
(101) انجیل متی: باب دهم، بندهای 2 - 8.
(102) قاموس کتاب مقدس: ص 220.
(103) همان مدرک: ص 533.
(104) بحار: ج 25 ص 186.
(105) مهج الدعوات: ص 36، بحار: ج 94 ص 354 والامام الجواد: ص 375.
(106) سوره قصص: آیه های 5 و6.
(107) کمال الدین: ج 2 ص 424، اعلام الوری: ص 394، البرهان: ج 3 ص 218، روضه الواعظین: ج 2 ص 256، تبصره الولی: ص 5، حلیه الابرار: ج 2 ص 522، مدینه المعاجز: ص 586 ومنتخب الانوار المضیئه: ص 60.
(108) غیبت شیخ طوسی: ص 142، دلائل الامامه: ص 268، حبیب السیر: ج 2 ص 105، ینابیع الموده: ص 451.
(109) کمال الدین، ج 2، ص 474.
(110) غیبت شیخ طوسی: ص 147، کشف الغمه: ج 3، ص 288، حلیه الأبرار: ج 5 ص 185.
(111) الثاقب فی المناقب: ص 584، اعلام الوری: ص 395، اثبات الهداه: ج 3 ص 668.
(112) حبیب السیر: ج 2 ص 106.
(113) اثبات الهداه: ج 3، ص 699.
(114) کمال الدین: ج 2، ص 434.
(115) غیبت طوسی: ص 151.
(116) کمال الدین: ج 2 ص 441.
(117) غیبت طوسی: ص 144 - 146.
(118) کمال الدین: ج 2، ص 431.
(119) جزیره خضرا: ص 14 - 25.
(120) الثاقب فی المناقب: ص 584 وروضه الواعظین: ص 260.
(121) اثبات الهداه: ج 3 ص 570، تواریخ النبی والال: ص 43.
(122) اثبات الهداه: ج 3 ص 507، اثبات الوصیه: ص 195، ارشاد مفید: ص 346، اصول کافی: ج 1 ص 431، اعلام الوری: ص 393، اعیان الشیعه: ج 2 ص 44، الزام الناصب: ج 1 ص 317، الامام المهدی: ص 9، بحارالانوار: ج 51 ص 1، البرهان: ص 64، جوهره الکلام: ص 157، الذخیره الی المعاد: ص 327، غیبت شیخ طوسی: ص 430، المجالس السنیه: ج 5 ص 479، منتخب الاثر: ص 320، نجم ثاقب:ص 11 ویوم الخلاص: ص 86.
(123) المهدی الموعود المنتظر ج 1 ص 182.
(124) وفیات الاعیان: ج 4 ص 176.
(125) تاریخ گزیده: ص 207.
(126) روض المناظر: ج 1 ص 294.
(127) ینابیع الموده: ص 451.
(128) الفصول المهمه: ص 227.
(129) حبیب السیر: ج 2 ص 100.
(130) ائمه اثناعشر: ص 117.
(131) الیواقیت والجواهر: ج 2 ص 145.
(132) الصواعق المحرقه: ص 167.
(133) کشف الاستار: ص 64.
(134) اخبار الدول: ص 117.
(135) الاتحاف بحب الأشراف: ص 178.
(136) لوائح الأنوار: ج 2 ص 68.
(137) نورالأبصار: ص 243.
(138) ینابیع الموده: ص 451.
(139) مشارق الأنوار: ص 113.
(140) العطر الوردی: ص 49.
(141) تشریح ومحاکمه در تاریخ آل محمد: ص 164.
(142) الأعلام زرکلی: ج 6 ص 80.
(143) المختصر فی تاریخ البشر: ج 2، ص 45.
(144) تاریخ ابن وردی: ج 1 ص 318.
(145) کشف الاستار: ص 81.
(146) وفیات الاعیان: ج 3 ص 316.
(147) مطالب السئول: ص 88.
(148) تاریخ الخمیس: ج 2 ص 321.
(149) قاموس الاعلام ترکی: ج 6 ص 4495.
(150) استقصاء الافحام: ص 119.
(151) مروج الذهب: ج 2 ص 441، التنبیه والاشراف: ص 198.
(152) مفاتیح العلوم: ص 33.
(153) تذکره ابن جوزی: ص 365.
(154) ینابیع الموده: ص 474.
(155) نجم ثاقب: ص 119.
(156) مقتل خوارزمی: ج 1 ص 96.
(157) مطالب السئول: ص 88.
(158) تذکره الخواص ص 88.
(159) کفایه الطالب: ص 312.
(160) البیان: ص 148 - 159.
(161) کامل ابن اثیر: ج 12 ص 129.
(162) الیواقیت والجواهر: ج 2 ص 145.
(163) مشارق النوار: ص 112.
(164) در کتاب جزیره خضراء ص 221 در این رابطه سخن گفته ایم.
(165) فرائد السمطین: ج 2 ص 338.
(166) همان مدرک: ص 320.
(167) ینابیع الموده: ص 471.
(168) مرآت الجنان: ج 2 ص 107 و172.
(169) المهدی الموعود المنتظر: ج 1 ص 206.
(170) دول الاسلام: ج 1 ص 122.
(171) المهدی الموعود المنتظر: ج 1 ص 206.
(172) متن کامل این اشعار در حبیب السیر: ج 2 ص 113 آمده است.
(173) الصواعق المحرقه: ص 208.
(174) اسعاف الراغبین: ص 142.
(175) عقد الدرر: ص 157 والروض الانف: ج 2 ص 431.
(176) فهرست شیخ طوسی: ص 150 ورجال نجاشی ص 235.
(177) رساله تواریخ النبی والال، از محمد تقی تستری، صاحب قاموس الرجال ص 43.
(178) غیبت شیخ طوسی: ص 145.
(179) کمال الدین صدوق: ص 431، غیبت شیخ طوسی: ص 151 ویوم الخالص، ص 66.
(180) الذخیره فی الکلام: ص 495.
(181) اعلام الواری: ص 415.
(182) کشف الغمه: ج 3 ص 318.
(183) نفحات اللاهوت: ص 13 وترجمه آن: ص 23.
(184) اربعین شیخ بهائی: ض 206.
(185) گلزار قدس، به نقل سفینه البحار: ج 6 ص 75.
(186) وسائل الشیعه: ج 16 ص 246.
(187) بحار الأنوار: ج 8 ص 368، ج 32 ص 321 و331، ج 51 ص 160، ج 68 ص 339.
(188) صحیح مسلم، به نقل ملا علی قاری در خاتمه الجواهر المضیئه ج 2 ص 475 (الغدیر: 10/360).
(189) المغنی: ج 1 ص 116 (شناخت امام ص 34).
(190) الجمع بین الصحیحین حمیدی: ج 2 ص 306.
(191) شرح المقاصد: ج 5 ص 239.
(192) الجواهر المضیئه: ج 2 ص 509 (شناخت امام ص 41).
(193) ازاله الغین (شناخت امام ص 42)
(194) ینابیع الموده: ج 3 ص 372.
(195) مناقب آل ابی طالب: ج 1 ص 304.
(196) بریقه المحمودیه: ج 1 ص 116 (احقاق: 19/651).
(197) تشریح ومحاکمه در تاریخ آل محمد: ص 166.
(198) اختصاص شیخ مفید ص 268.
(199) تفسیر عیاشی: ج 2 ص 303.
(200) تفسیر کنز الدقائق: ج 7 ص 460.
(201) مسند طیالسی: ص 259 ح 1913.
(202) مسند احمد: ج 4 ص 96.
(203) معجم کبیر: ج 19 ص 388.
(204) شرح نهج البلاغه: ج 9 ص 155.
(205) مجمع الزوائد: ج 5 ص 218.
(206) کنز العمال: ج 1 ص 103 ح 464، ج 6 ص 65 ح 1486.
(207) مجمع الفوائد: ج 2 ص 259 (شناخت امام: 42).
(208) ینابیع الموده: ج 1 ص 351.
(209) محاسن برقی: ج 1 ص 252 ح 475.
(210) الامامه والتبصره: ج 1 ص 377.
(211) اصول کافی: ج 1 ص 377.
(212) غیبت نعمانی: ص 130.
(213) ثواب الاعمال: ص 205.
(214) اختیار رجال کشی: ص 425 ح 799.
(215) تفسیر البرهان: ج 1 ص 386.
(216) بحار الانوار: ج 8 ص 362 وج 23 ص 78 و85.
(217) مجمع کبیر طبرانی: ج 10 ص 289 ح 10678.
(218) الایضاح، ص 75.
(219) اصول کافی: ج 1 ص 376.
(220) زوائد بزار: ج 1 ص 144، ج 2 ص 143.(شناخت امام: ص 33).
(221) مجمع الزائد: ج 5 ص 244 و255 وکشف الاستار عن زوائد البزار: ج 2 ص 252 ح 1635.
(222) الاحسان بترتیب صحیح ابن حبان: ج 7 ص 49 (شناخت امام: 38).
(223) اصول کافی: ج 1 ص 378 ح 2.
(224) الامامه والتبصره ص 220.
(225) کمال الدین: ج 2 ص 412، 413 و668.
(226) بحار الانوار: ج 23 ص 78 و88.
(227) صحیح مسلم: ج 8 ص 107 (احقاق الحق: 13/85).
(228) حلیه الاولیاء: ج 3 ص 224.
(229) المعیار والموازنه ص 24.
(230) نقض کتاب العثمانیه ص 29 (الغدیر: 10/360).
(231) شرح نهج البلاغه: ج 13 ص 242.
(232) طبقات ابن سعد: ج 5 ص 144.
(233) کنز العمال: ج 1 ص 103 ح 463.
(234) صحیح مسلم: ج 3 ص 1478 ح 1851.
(235) مجمع الزوائد: ج 5 ص 223.
(236) المصنف ابن ابی شیبه: ج 8 ص 605 ح 92.
(237) المطالب العالیه: ج 2 ص 228 ح 2088(شناخت امام: ص 40).
(238) مسند احمد: ج 3 ص 446.
(239) التاریخ الکبیر: ج 6 ص 445 ح 2943.
(240) مسند ابی الحسن جوهری: ج 2 ص 850 ح 2375.
(241) الاموال: ج 1 ص 82 (شناخت امام: ص 32).
(242) کنز العمال: ج 6 ص 65 ح 14861.
(243) ربیع الابرار: ج 4 ص 221 (شناخت امام: 36).
(244) پیرامون معرف امام: ص 8.
(245) المسائل الخمسون: ص 384، مسأله 47.
(246) بحار الانوار: ج 23 ص 94 وج 37 ص 27.
(247) سفینه البحار: ج 6 ص 219.
(248) کنز الفوائد ص 152.
(249) بحار الانوار: ج 23 ص 94 وج 37 ص 27.
(250) سفینه البحار: ج 6 ص 219.
(251) محاسن برقی: ج 1 ص 252 ح 472.
(252) اصول کافی: ج 1 ص 371 ح 5 وص 376 ح 2.
(253) اصول کافی: ج 1 ص 371 ح 5 وص 376 ح 2.
(254) اصول کافی: ج 2 ص 20 و21 پ
(255) تفسیر عیاشی: ج 1 ص 252.
(256) رجال کشی: ص 473 ح 899.
(257) بحار الانوار: ج 68 ص 337 و387.
(258) محاسن برقی: ج 1 ص 251 ج 474 وبحار الانوار: ج 23 ص 76.
(259) اصول کافی: ج 1 ص 397.
(260) المسترشد فی امامه امیرالمؤمنین: ص 177.
(261) اختصاص شیخ مفید: ص 269.
(262) همان مدرک.
(263) عیون الأخبار: ج 2 ص 58 ح 214.
(264) الفصول المختاره ص 245.
(265) الافصاح ص 28.
(266) مصنفات الشیخ المفید: ج 7 رساله هفتم الرساله الاولی فی الغیبه ص 12.
(267) سوره اسراء، آیه 71.
(268) اربعین شیخ بهائی: ص 206.
(269) بحارالانوار: ج 8 ص 368.
(270) ینابیع الموده: ج 3 ص 456.
(271) تشریح ومحاکمه در تاریخ آل محمد: ص 166
(272) نهج البلاغه: خطبه 152. {صبحی صالحی: ص 212}.
(273) سوره اسراء: آیه 71.
(274) شرح نهج البلاغه: ج 9 ص 155.
(275) سوره اسراء، آیه 71.
(276) الدر المنثور: ج 4 ص 194 وروح المعانی: ج 15 ص 112.
(277) عیون الأخبار: ج 2 ص 32 ح 61 وتفسیر کنز الدقائق: ج 7 ص 455.
(278) تفسیر مجمع البیان: ج 6 ص 663.
(279) علل الشرائع: ص 9، کنز الفوائد ص 151 وبحار الأنوار: ج 5 ص 312، ج 23 ص 83 و93.
(280) سوره روم، آیه 30.
(281) تفسیر قمی: ج 2 ص 155 بحار الأنوار: ج 3 ص 277.
(282) مصباح المتهجد: ص 269، کمال الدین: ص 512، جمال الاسبوع: ص 522، البلد الامین: ص 306 وبحار الأنوار: ج 53 ص 187 وج 95 ص 327.
(283) کتابنامه حضرت مهدی (علیه السلام): ج 1 ص 248، ج 2 ص 475 و663.
(284) سوره انبیاء: آیه 105.
(285) کتاب مزامیر: مزمور 37 بندهای 9 - 12 و17 - 18.
(286) کتاب مزامیر: مزمور 96 بندهای 10 - 13.
(287) سفر پیدایش: فصل 12 بند 7، فصل 13 بند 15 وفصل 15 بندهای 5 - 8.
(288) سفر پیدایش: فصل 17 بندهای 5 - 8 - 20 وفصل 18 بند 19.
(289) یسی به معنی قوی، نام پدر داود است. (قاموس کتاب مقدس ص 951)
(290) کتاب اشعیاء نبی: فصل 11 بندهای 1 - 10.
(291) کتاب اشعیاء نبی: فصل 65 بندهای 9 - 13 و18 - 20.
(292) کتاب دانیال نبی: فصل 12 بندهای 1 - 5 و10 - 13.
(293) کتاب حبقوق نبی: فصل 2 بندهای 3 - 5.
(294) انجیل متی: فصل 24 بندهای 27، 30، 35، 37 و45.
(295) انجیل متی: فصل 25 بندهای 31 - 32.
(296) انجیل مرقس: فصل 13 بندهای 26، 27، 31 و32.
(297) انجیل لوقا: فصل 12 بندهای 35 - 36 وبه همین مضمون انجیل لوقا: فصل 21 بندهای 27، 33 - 36.
(298) قاموس مقدس: ماده پسر خواهر ص 219.
(299) کشن در لغت هندی اسم پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می باشد.
(300) ریک ودا، ماندالای: 4، 16 و24.
(301) منصور از القاب حضرت مهدی است.
(302) فرخنده وخجسته در عربی به محمد ومحمود ترجمه می شود.
(303) ممتاطا در زبان هندی به معنای محمد است.
(304) پشن نام هندی علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
(305) راهنما به عربی هادی ومهدی می باشد که هر دو از القاب حضرت امام زمان (علیه السلام) است.
(306) رام به لغت سانسکریتی نام خدا است.
(307) ویشنو دومین خدا از خدایان سه گانه هندو می باشد که او را حافظ وحامی جهان، مقتدر وشکست ناپذیر، صاحب 1000 نام و10 مظهر می دانند، نشاط وسرور وبقای جهان هستی را به او نسبت می دهند.
(308) او پانیشاد: ص 737.
(309) بهمن یشت که زندو هومن یسن نیز نامیده می شود، شامل یک رشته رویدادهایی است که راجع به آینده ملت وآیین ایران است، که اهورامزدا وقوع آنها را به زرتشت پیشگویی می کند. این کتاب توسط صادق هدایت از متن پهلوی به فارسی کنونی ترجمه شده است.
(310) زند بهمن یسن: ص 19.
(311) همان مدرک: ص 150.
(312) جاماسب نامه: ص 121 و122.
(313) با توجه به این که شهر بانو مادر امام سجاد (علیه السلام) بنابر مشهور دختر یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی است، روشن می شود که او واقعاً پدر حضرت ولی عصر (علیه السلام) می باشد.
(314) مقتضب الأثر: ص 40، احمد بن عیاش با شیخ صدوق معاصر بود ودر سال 401 هجری در گذشت.[این حدیث در الملاحم والفتن صحفه 200 نیز به نقل از جلد 8 مناقب آمده است].
(315) سوشیانت: ص 83.
(316) این دیر نخستین دیری بود که در اوائل قرن هفدهم میلادی توسط لاتینی ها در اصفهان ساخته شد، روحانیون این دیر نمایندگان رسمی پادشاه پرتغال در ایران بودند.
(317) این کتاب اخیراً تحت عنوان: ترجمه، شرح ونقد سفر پیدایش تورات در 776 صفحه وزیری در قم چاپ ومنتشر شد.
(318) ترجمه، شرح ونقد سفر پیدایش تورات: ص 286
(319) همان مدرک: ص 283.
(320) سوره رعد: آیه 7.
(321) مفهوم نسبیت انیشتین: ص 35.
(322) تأثیر علم بر اجتماع: ص 56.
(323) تذکر این نکته ضروری است که در احادیث اهلبیت عصمت وطهارت علیهم السلام، از تعیین وقت به شدت نهی شده، ودر حدیثی از امام باقر (علیه السلام) آمده است که: خداوند وقت آن را در نزد ما قرار نداده است. [اصول کافی: ج 1 ص 368].
(324) نوستر آداموس از آینده جهان خبر می دهد: ص 95.
(325) همان مدرک: ص 61.
(326) پیشگوییهای نوستر آداموس: ص 868.
(327) پیشگوییهای نوستر آداموس: ص 868.
(328) طالبین می توانند به کتاب پرارج شواهد التنزیل حسکانی حنفی والمهدی فی القران سید صادق شیرازی وبحار الأنوار علامه مجلسی مراجعه نمایند.
(329) سوره توبه: آیه 33، سوره فتح: آیه 28 وسوره صف: آیه 9.
(330) متن آن در جلد دوم نامه دانشوران وترجمه اش توسط عبد الحجه بلاغی در سال 1383 قمری، در تهران به چاپ رسیده است.
(331) نگارنده یک نسخه خطی آن را در کتابخانه سلیمانه استانبول ویک نسخه اش را در کتابخانه سلطنتی برلین دیده است، واخیراً از روی نسخه خطی کتابخانه مسجد الحرام (مکه مکرمه) در سال 1398 به کوشش آقای علی اکبر غفاری در تهران چاپ شده است ونسخه ای هم در کتابخانه الامام امیر المؤمنین در نجف اشرف موجود است.
(332) این کتاب در سال 1324 قمری به ضمیمه کتاب الغیبه شیخ طوسی در ایران چاپ شده، چاپ دوم آن در استانبول (1331) وسومش در نجف (1382) ویکبار هم در آخر کفایه الطالب واخیراً به صورت جالبی با مقدمه سید مهدی خرسان در بیروت چاپ شده است.
(333) نسخه ای از آن در کتابخانه سالیمانیه استانبول ونسخه ای دیگر در دارالکتب مصر موجود است.
(334) نسخه ای از آن در کتابخانه برلین وچندین نسخه در کتابخانه استانبول موجود است.
(335) یک نسخه از آن در کتابخانه برلین ونسخه دیگر در کتابخانه سلیمانیه ونسخه سومی در کتابخانه آیت الله نجفی در قم موجود است.
(336) نسخه ای از آن در کتابخانه الامام المیر المؤمنین، نجف ونسخه ای دیگر در کتابخانه ناصریه (لکهنو - هند) موجود است.
(337) نسخه ای از آن در کتابخانه سلیمانیه موجود است. ودر ضمن کتاب الحاوی للفتاوی جلد 2 ص 57 - 68 چاپ شده است.
(338) یک نسخه از آن در کتابخانه سلطنتی برلین موجود است.
(339) یک نسخه از آن در کتابخانه سلطنتی برلین موجود است.
(340) نسخه هایی از آن در کتابخانه آیت الله حکیم در نجف، مدرسه هندیها در کربلا، علی پاشا در استانبول، معهد مخطوطات در مصر موجود است، اخیراً با همت والای آیه الله حاج شیخ محمد حسین کلباسی قدس سره [متوفای نهم رجب 1418 ه] از روی نسخه برلین در مصر به چاپ رسیده، سپس در قم وتهران تجدید طبع شده است.
(341) این جزوه در پاسخ یک مسلمان کنیائی، از طرف رابطه العالم الاسلامی (مکه) منتشر شده است. متن عربی آن در البیان ص 76 - 79 وترجمه فارسی اش در کتاب مهدی انقلابی بزرگ ص 146 - 155 وترجمه لاتینش توسط نگارنده از مرکز اسلامی استانبول منتشر شده است.
(342) نسخه ای از آن در کتابخانه سلیمانیه استانبول موجود است.
(343) این کتاب، در سال 1345 هجری در مصر به ضمیمه کتاب فتح رب الارباب چاپ شده است
(344) نسخه هایی از آن در کتابخانه های برلین واستانبول ودارالکتب مصر موجود است.
(345) یک نسخه از آن در کتابخانه برلین وشش نسخه از آن در کتابخانه سلیمانیه استانبول موجود است.
(346) یک نسخه از آن در کتابخانه سلیمانیه استانبول موجود است.
(347) مشخصات چاپ وآدرس نسخ خطی این کتابها را در کتابنامه حضرت مهدی (علیه السلام) - به قلم نگارنده - ملاحظه فرمائید.
(348) اسامی آنها را در کتاب موعودی که جهان در انتظار اوست ص 51 - 68.
(349) رجال نجاشی: ص 28، فهرست شیخ طوسی: ص 75.
(350) رجال نجاشی: ص 193، رجال شیخ طوسی: ص 357 وفهرست شیخ طوسی: ص 118.
(351) رجال نجاشی: ص 194.
(352) قاموس الرجال: ج 3 ص 193، رجال نجاشی: ص 28 وفهرست شیخ طوسی: ص 75.
(353) رجال نجاشی: ص 215، رجال شیخ طوسی: ص 384 وفهرست شیخ طوسی: ص 147.
(354) رجال نجاشی: ص 235، رجال شیخ طوسی: ص 420 وفهرست شیخ طوسی: ص 150.
(355) رجال نجاشی: ص 155 وفهرست شیخ طوسی: ص 29.
(356) الذریعه الی تصانیف الشیعه: ج 16 ص 80.
(357) اعلام الوی: ص 416.
(358) کمال الدین: ج 1 ص 253 وبحارالانوار: ج 36 ص 250.
(359) اعلام الوری: ص 375، کفایه الأثر: ص 53 وینابیع الموده: ج 3 ص 238 و399.
(360) نظریه الامامه: ص 413.
(361) امالی صدوق: ص 157، کمال الدین: ج 1 ص 207، بحارالانوار: ج 52 ص 92، فرائد السمطین: ج 1 ص 46 وینایبع الموده: ج 1 ص 76 وج 3 وص 361.
(362) غیبت شیخ طوسی: ص 177، بحارالانوار: ج 53 ص 181، کمال الدین: ج 2 ص 485، احتجاج طبرسی: ص 471، اعلام الوری: ص 424، کشف الغمه: ج 3 ص 322، النوادر فیض کاشانی: ص 164، کلمه الامام المهدی: ص 225 والمختار من کلمات الامام المهدی: ج 1 ص 294.
(363) غیبت شیخ طوسی: ص 139 وبحارالأنوار: ج 36 ص 259.
(364) اصول کافی: ج 1 ص 139، تقرب المعارف: ص 1755و اثبات الهداه: ج 1 ص 460.
(365) اعلام الوری: ص 364 وبحار: ج 36 ص 267.
(366) کفایه الأثر: ص 163، بحار: ج 36 ص 238، مدینه البلاغه: ج 1 ص 170 وینابیع الموده: ج 1 ص 74.
(367) سوره رعد: آیه 7.
(368) کفایه الأثر: ص 89 وبحار: ج 3 ص 316.
(369) فرائد السمطین: ج 1 ص 46، ینابیع الموده: ج 1 ص 75، ج 3 ص 360، امالی شیخ صدوق: ص 157 وکمال الدین: ج 1 ص 207.
(370) کمال الدین: ج 1 ص 202 وبحار: ج 23 ص 34.
(371) غیبت نعمانی: ص 139 وبصائر الدرجات: ص 508.
(372) اصول کافی: ج 1 ص 179، کمال الدین: ج 1 ص 204 وبحار: ج 23 ص 37.
(373) کمال الدین: ج 1 ص 202 وبحار: ج 23 ص 34.
(374) اصول کافی: ج 1 ص 179، غیبت نعماتی: ص 138، علل الشرایع: ص 198 وبصائر الدرجات: ص 508.
(375) غیبت شیخ طوسی: ص 132 وکمال الدین: ج 1 ص 201.
(376) غیبت نعمانی: ص 141 وبحار: ج 551 ص 113.
(377) اصول کافی: ج 1 ص 179، علل الشرایع: ص 198 وعیون الأخبار: ص 212.
(378) عیون الأخبار: ص 212 وعلل الشرایع: ص 198.
(379) کمال الدین: ج 1 ص 202 وبحار الأنوار: ج 23 ص 35.
(380) همان مدرک.
(381) علل الشرایع: ص 199 وعیون الأخبار: ص 212.
(382) بحار الأنوار ج 60 ص 213.
(383) بحار الأنوار خ 101 ص 212.
(384) شیعه در اسلام، از علامه طباطبائی: ص 152
(385) منابع این حدیث را در بخش: ضرورت شناخت امام زمان (علیه السلام) به تفصیل آوردیم.