آثار الصادقین (جلد 29)
نویسنده: صادق احسانبخش
فهرست
آیاتی که مطابقت با حضرت مهدی دارد
ولادت حضرت مهدی
تولد حضرت مهدی ومخفی بودن ولادتش
تاریخ مولد حضرت مهدی به نقل از کتب اهل سنت
مهدی از فرزندان فاطمه است
مهدی از اهل بیت است
حضرت مهدی از فرزندان امام حسین است
مهدی وبرکاتش
مهدی وحلیة آن حضرت
مهدی واوصاف آن حضرت
نام مهدی با نام رسول الله یکسان است
کسی که مهدی را دیده
علت نامگذاری مهدی
حضرت مهدی همنام حضرت رسول الله ونام بردن حضرت جائز نیست
مهدی همنام رسول الله است وذکر نام او جایز نیست
در بیان کسانی که حضرت مهدی را دیده اند
القاب وکنیتهای حضرت مهدی
اوصاف حضرت مهدی
مهدی
زمین از حجت خدا خالی نمی ماند
حضرت حجت قائم
انتظار فرج حضرت مهدی
بشارت وجود حضرت قائم ومدت حکومت حضرت
خبر دادن حجج الهی به وجود قائم
صاحب الامر
حکمت در غیبت حضرت قائم
خبرهایی که دلالت به ظهور مهدی کند
دولت حق دولت مهدی است
معجزات وکرامات حضرت مهدی
انکار حضرت مهدی در ایام غیبت
کسی که بدون معرفت امام بمیرد
حضرت مهدی وطول عمر آن حضرت
مهدی وحکومتش
مهدی سرشار می کند زمین را از قسط وعدل پس از آنکه پر شده باشد از ظلم وستم
آنچه در کتابهای آسمانی درباره ی مهدی آمده
مهدی وسیرتش
امام منتظر
غیبت کبرای حضرت مهدی
علامتهای ظهور حضرت مهدی
خروج ومدت امامت حضرت مهدی
حضرت مهدی صاحب الزمان
وقت گزاران دروغ گویند
ائمه بعد از رسول اکرم
سخنان نورانی حضرت مهدی
در حضرت مهدی سنتها وشباهتهایی از پیغمبران است
آخرالزمان ومردم
وکلاء وسفیران وتوقیعات حضرت مهدی
نزول عیسی مسیح
منزلت حضرت مهدی ووضعیت مردم در زمان حضرت
سفیانی
فتنه ها
دجال
مهدی ارواحنا فداه
قصیده سید اسماعیل بن محمد الحمیری
قصیده کمال الدین محمد بن طلحه شافعی
قصیده حسن بن راشد
قصائد واشعار حسینقلی سلطانی کرمانشاهی
اشعار صفیعلیشاه
اشعار حاج میرزا حبیب الله شهیدی خراسانی در خطاب به امیرالمؤمنین
اشعار فؤاد کرمانی
اشعار آیة الله حکیم بارع کمپانی
آیاتی که مطابقت با حضرت مهدی دارد
(بحار ج 51 ص 48 ومنتخب الأثر ص 294):
عن ابی عبد الله (ع) فی قوله تعالی: «امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاء الارض» (النمل 62) حدثنی ابی عن الحسن بن علی بن فضال عن صالح بن عقبة عن ابی عبد الله (ع) قال: نزلت فی القائم من آل محمد (ع) والله هو المضطر اذا صلی فی المقام رکعتین دعا الی الله فاجابه ویکشف السوء ویجعله خلیفة فی الارض.
پدرم از حسن بن علی بن فضال از صالح بن عقبة از: امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه «چه کسی است که پاسخ مظفری را که او را بخواند می دهد ورنج از او دور می کند وشما را در زمین جانشین پیشینیان سازد. فرمود: آیه شریفه درباره حضرت قائم آل محمد (ع) نازل شده وبه خداوند سوگند اوست مظطر هنگامی که در مقام ابراهیم (ع) دو رکعت نماز خواند وخداوند را صدا زند وخداوند دعایش را مستجاب گرداند ورنج را از وی دور کند واو را خلیفه زمین قرار دهد.
(بحار ج 52 ص 324 ومنتخب الاثر ص 294):
عن ابی عبد الله (ع): قوله تعالی: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون» قال: اذا خرج القائم لم یبق مشرک بالله العظیم، ولا کافر الا کره خروجه حتی لو کان فی بطن صخرة لقالت الصخرة: یا مؤمن فی مشرک فاکسرنی: واقتله.
امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه ی «اوست خدایی که رسولش را برای هدایت مردم با دین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان پیروز گرداند اگر چه مشرکان را خوش نیاید» فرمود: زمانی که حضرت قائم خروج کند نه مشرکی به خداوند عظیم باقی ماند ونه کافری که ظهورش را ناخوشایند داند کافر اگر چه در درون سنگی پنهان شود آن سنگ به سخن آید وگوید ای مؤمن در درون من مشرکی است مرا بشکن وکافر را بکش.
(منتخب الأثر ص 295):
عن ابی بصیر (ره) عن ابی عبد الله (ع): فی قوله عز وجل. «وعدالله الذین امنوا منکم وعملو الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا» (النور 55) قال: القائم واصحابه.
ابی بصیر (ره) از امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه «وعده داده است خداوند آنانی که ایمان آورده اند وعمل صالح انجام دادند آنان را جانشینان دیگران در زمین قرار دهد چنانچه صالحان قبل را جانشین در زمین قرار داد وآنان قدرت دین دهد بدانگونه که راضی گردند وپس از خوف وترس آنان را ایمن سازد که فقط مرا عبادت کنند وشرک بمن نیاورند» فرمود: آیه درباره حضرت قائم (ع) ویارانش می باشد.
(منتخب الأثر ص 295):
عن ابی عباس (ره) فی قوله تعالی: «لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون» (التوبه:33) قال: لا یکون ذلک حتی لا یبقی یهودی ولا نصرانی، ولا صاحب ملة الا دخل فی الاسلام حتی یأمن الشاة والذئب والبقر والأسد والانسان والحیة وحتی لا تقرض فارة جرابا وحتی توضع الجزیة ویکسر الصلیب ویقتل الخنزیر وذلک قوله «لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون».
به روایت ابن عباس (ره) در تفسیر آیه شریفه (او را با دینی درست وبر حق فرستاد تا او را بر همه اینها پیروز گرداند هر چند مشرکان را خوش نیاید) فرمود: این امر تحقق نمی یابد تا اینکه نه یهودیی ونه نصرانی ویا صاحب ملت وکیش دیگری در روی زمین نباشد مگر اینکه داخل در اسلام گردند تا اینکه گوسفند وگرگ وگاو وشیر وانسان ومار در امنیت با هم زندگی نمایند وتا اینکه موش از انبان چیزی برندرد وجزیه بر اهل ذمه نهاده شود ودیگر جزیه نگیرند وصلیب شکسته گردد وخوکها کشته گردند واین است مصداق آیه شریفه (با دینی حق او را پیروز گرداند بر همه مشرکان».
(سفینة البحار ج 2 ص 701 ونورالثقلین ج 4 ص 110):
فی کتاب کمال الدین باسناده الی حکیمة قالت: لما کان الیوم السابع من مولد القائم جئت الی ابی محمد (ع) فسلمت علیه وجلست فقال: هلمی الی ابنی فجئت بسیدی وهو فی الخرقة ففعل به کفعله الاول ثم ادلی لسانه فی فیه کانما یغذیه لبنا وعسلا، ثم قال: تکلم یا بنی قال: اشهد ان لا اله الا الله وثنی بالصلوة علی محمد وعلی امیرالمؤمنین وعلی الائمة الطاهرین (ع) حتی وقف علی ابیه (ع) ثم تلاهذه: «بسم الله الرحمن الرحیم ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین. ونمکن لهم فی الارض ونری فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون.
در کتاب کمال الدین باسنادش به حضرت حکیمه گفت: چون روز هفتم از مولد حضرت قائم (ع) فرا رسید من به نزد حضرت عسکری (ع) آمدم وسلام گفتم ونشستم بمن فرمود: فرزندم را بیاور من او را به پارچه ای پیچیدم وبه محضر امام (ع) آوردم وکاری که در روز نخست انجام داده بود انجام داد آنگاه زبان مبارک را در دهان کودک چرخاند تو گوئیی باو شیر وعسل می خوراند آنگاه فرمود: سخن بگو پسرم او شهادت بر وحدانیت خداوند وبه رسالت پیغمبر داده ثنا ودعا بر پیامبر وبر امیر مؤمنان وهمه ائمه معصومین صلوات الله وسلامه علیهم ودرود فرستاد وتا بنام پدر بزرگوارش رسید وایستاد واین آیه شریفه را خواند «وما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین منت گذاریم وآنان را پیشوایان ووارثان گردانیم وآنها را در آن سرزمین مکانت بخشیم وبه فرعون وهامان ولشکریانشان چیزی که از آن می ترسیدند نشان دهیم».
(اثبات الهداة ج 3 ص 553):
عن ابی خالد الکابلی قال: قال ابوجعفر (ع): والله لکانی انظر الی القائم (ع) وقد اسند ظهره الی الحجر ثم ینشد الله حقه الی ان قال: ثم ینتهی الی المقام فیصلی رکعتین، وینشد الله حقه ثم قال: هو المضطر فی کتاب الله فی قوله تعالی: «امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء یجعلکم خلفاء الارض (النمل:66) فیکون اول من یبایعه جبرئیل، ثم الثلاثماة وثلثة عشر رجلا.
ابی خالد کابلی روایت کرده گفت امام باقر (ع) فرمود: به خداوند سوگند گویی می بینم حضرت قائم (ع) را که پشت به حجرالأسود داده وخداوند را سوگند می دهد بحق خدائیش تا آنکه فرمود: آنگاه به مقام ابراهیم (ع) آید ودو رکعت نماز گزارد، باز خداوند را بحقش سوگند می دهد سپس فرمود: اوست مضطری که در کتاب خدا فرموده آیا که درمانده را چون بخواندش پاسخ می دهد ورنج را از او دور می کند وشما را در زمین جانشین پیشینیان می سازد آیا با وجود الله خدای دیگری است چه اندک پند می گیرند» نخستین کسی که با حضرت بیعت کند جبرئیل (ع) سپس سیصد وسیزده مرده می باشند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 563):
عن الحسین بن محمد بن عبدالله بن الحسن عن ابیه عن ابی جعفر (ع) فی قوله تعالی: «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» (انبیاء:105) قال: اصحاب المهدی فی آخر الزمان.
به روایت حسین بن محمد بن عبدالله بن حسن از پدرش از امام باقر (ع) در تفسیر آیه شریفه (این زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد) فرمود: یاران حضرت مهدی (ع) در آخر الزمان وارثان زمین خواهند بود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 563)
عن عبدالله بن عجلان عن ابی جعفر (ع) فی قول الله عز وجل: «اذن الذین یقاتلون بانهم ظلموا وان الله علی نصرهم لقدیر» (الحج:39) هی فی القائم واصحابه.
به روایت عبدالله بن عجلان از امام باقر (ع) در تفسیر آیه شریفه: «به کسانی که با جنگ بر سرشان تاخت آورده اند ومورد ستم قرار گرفته اند اجازه داده شد وخدا بر پیروز ساختنشان توانا است» فرمود: او حضرت قائم (عج) ویارانش می باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 563):
عن ابی الجارود عن ابی جعفر (ع) فی قول الله عز وجل: «الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوة واتوا الزکوة (الحج:41) قال: هذه لال محمد: المهدی واصحابه یملکهم الله مشارق الارض ومغاربها ویظهر به الدین ویمیت الله به وباصحابه البدع والباطل کما امات السفیه الحق لا یری اثر من الظلم ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر ولله عاقبة الامور.
به روایت ابی جارود از امام باقر (ع) در تفسیر آیه شریفه «همان کسان که اگر در زمین مکانتشان دهیم نماز می گزارند وزکات می دهند وامر بمعروف ونهی از منکر می کند وسرانجام همه کارها با خداست» فرمود: این آیه مربوط به آل محمد (ع) مهدی (ع) ویارانش می باشد آنهایی که خداوند مشرق ومغرب زمین را در اختیارشان گذارد ودین را به تمامی ظاهر سازد وخداوند اصحاب بدعت ها را نابود سازد وباطل از بین برود چنانچه نادانان حق را قبلا کشته بودند واثری از ظلم دیده نشود وامر به معروف می شود ونهی از منکر می گردد وعاقبت امر همه بسوی خدا است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 567):
عن زید بن علی قال: اذا قام القائم من آل محمد یقول: ایها الناس نحن الذین وعدنا الله فی کتابه: «الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوة واتوا الزکوة وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبة الامور.
زید بن علی (ع) فرمود: زمانی که حضرت قائم (ع) از آل محمد (ع) قیام کند فرماید: ای مردم ما از آن کسانی هستیم که خداوند در کتابش وعده فرمود: «همان کسان که اگر زمین را در اختیارشان قرار دهیم نماز می گزارند وزکات می دهند وامر به معروف ونهی از منکر کنند وعاقبت کارها با خداوند است».
(بحار ج 51 ص 63 واثبات الهداة ج 3 ص 568):
عن علی (ع) فی قوله تعالی: ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة قال: المستضعفون فی الارض المذکورون فی الکتاب الذین یجعلهم الله ائمة، نحن اهل یبعث الله مهدیهم فیغزهم ویذل عدوهم.
امیر المؤمنین (ع) در تفسیر آیه کریمه: «ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین منت گذاریم وآنان را پیشوایان ووارثان حکومت زمین گردانیم فرمود: مستضعفین در زمین کسانی باشند که خداوند در کتابش آنان را وارث قرار داده ما اهل بیت هستیم وخداوند مهدی ایشان را برانگیزد پس عزیز سازد اهل بیت را وذلیل وخوار سازد دشمنانشان را.
(اثبات الهداة ج 3 ص 568):
عن موسی بن جعفر (ع): انه سئل عن نعم الله الظاهرة والباطنة فقال النعمة الظاهرة الامام الظاهر والنعمة الباطنة الأمام الغائب، یغیب عن ابصار الناس شخصه وتظهر له کنوز الأرض، ویقرب علیه کل بعید.
از موسی بن جعفر (ع) درباره نعمت ظاهری وباطنی پرسش شد؟ فرمود: نعمت ظاهری امامی است که در انظار مردم ظاهر باشد ونعمت باطنی امام غائب از دیده های مردم است که شخص امام از دیدگان مردم غایب باشد وبرای ان امام همه گنج های زمین ظاهر گردد وهر چیز دوری برایش نزدیک می شود (فاصله ها از بین می رود).
(بحار ج 51 ص 45):
قال الله: (ولقد ارسلا موسی بایاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور وذکرهم بایام الله) (ابراهیم:5) قال: ایام الله ثلاثة یوم القائم (ع) ویوم الموت، ویوم القیامة.
خدای تعالی فرماید: «وبتحقیق ما موسی را با آیات ومعجزاتی به رسالت فرستادیم وفرمان دادیم که قوم خود را از تاریکی به روشنایی بیرون آور وروزهای خدا را یادآوریشان کن» فرمود: روزهای خداوند سه روز است روزی که قائم آل محمد (ع) قیام کند وروزی که آدمی از دنیا برود وروز قیامت (که همگان برای حساب حاضرانند).
(بحار ج 51 ص 47):
«ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر» قال: الکتب کلها ذکر (ان الارض یرثها عبادی الصالحون) قال: القائم (ع) واصحابه.
خدای تعالی فرماید: «وما در زبور پس از تورات» نوشته ایم که این زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد فرمود: تمام کتب آسمانی ذکر نامیده شود وبندگان صالح من که زمین را به میراث می برند حضرت قائم واصحابش می باشند.
(بحار ج 51 ص 41):
عن بی مسکان، عن ابی عبدالله (ع) فی قوله تعالی: (اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا وان الله علی نصرهم لقدیر) قال: ان العامة یقولون: نزلت فی رسول الله (ص) لما اخرجته قریش من مکة وانما هو القائم (ع) اذا خرج یطلب بدم الحسین (ع) وهو قوله: نحن اولیاء الدم وطلاب الثرة.
به روایت ابن مسکان از امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه: «به کسانی که به جنگ بر سرشان تاخت آورند ومورد ستم وتعدی قرار گرفته اند اجازه داده شد وخداوند بر پیروز گردانیشان تواناست» فرمود: عامه می گویند آیه شریفه درباره رسول خدا (ص) است هنگامیکه قریش او را از مکه مکرمه بیرون کردند اما مقصود آیه شریفه حضرت قائم است به هنگامی که خروج کند طلب خون سیدالشهدا (ع) از قاتلین نماید واین فرمایش امام مائیم اولیاء خون وطلب کنندگان خون بها.
(بحار ج 51 ص 47):
تفسیر علی بن ابراهیم (ومن عاقب) یعنی رسول الله (ص) (بمثل ما عوقب به) یعنی حین ارادوا ان یقتلوه (ثم بغی علیه لینصرنه الله) بالقائم من ولده (ع).
در تفسیر علی بن ابراهیم (ره) است: خدای تعالی فرماید: «هر کس عقوبت کند (مقصود از عقوبت کننده رسول خداست)همچنان که او را عقوبت کرده اند (یعنی هنگامی که اراده کردند او را بکشند) (آنگاه که مظلوم واقع شود خدا یاریش خواهد کرد» به وسیله حضرت قائم (ع) از فرزندان حضرت رسول (ص).
(بحار ج 51 ص 48)
عن ابی جعفر (ع) فی قوله تعالی: «الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة واتوا الزکاة» فهذه لال محمد (ص) الی اخر الائمة والمهدی واصحابه یملکهم الله مشارق الارض ومغاربها ویظهر (به) الدین ویمیت الله به وباصحابه البدع والباطل کما امات السفهاء الحق حتی لا یری این الظلم ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر.
به روایت امام باقر (ع) در تفسیر آیه کریمه: «همان کسان که اگر در زمین قدرتشان دهیم نماز گزارند وزکات می دهند» فرمود: این آیه درباره آل محمد (ص) تا آخرشان حضرت مهدی ویارانش می باشد که خداوند قدرت شرق وغرب زمین را به آنها واگذارد وبه وسیله آن حضرت دین آشکار شود وبه وسیله آن حضرت ویارانش اصحاب بدعت وباطل می میرند چنانچه نادانان حق را از پای درآورده بودند تا اینکه دیده نشود که ظلم کجاست وامر به معروف ونهی از منکر می نمایند.
(بحار ج 51 ص 48):
تفسیر علی بن ابراهیم (ع): «ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین» فانه حدثنی ابی، عن ابن ابی عمیر، عن هشام، عن ابی عبد الله (ع) قال: تخضع رقابهم یعنی بنی امیة وهی الصیحة من السماء باسم صاحب الأمر(ع).
در تفسیر علی بن ابراهیم (ره) خدای تعالی فرماید: «اگر بخواهیم از آسمان برایشان آیتی نازل می کنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند» ابن ابی عمیر از هشام واو از امام صادق (ع) روایت کند فرمود: مقصود بنی امیه است وآن بهنگامی است که صیحه آسمانی به اسم حضرت صاحب الأمر برسد وگردنهای بنی امیه خاضع گردد.
(بحار ج 51 ص 48):
تفسیر علی بن ابراهیم (ره): «امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاء الارض» فانه حدثنی ابی، عن الحسین بن علی بن فضال، عن صالح بن عقبة عن ابی عبد الله (ع) قال: نزلت فی القائم (ع)، هو والله المضطر اذا صلی فی المقام رکعتین ودعا الله فاجابه ویکشف السوء ویجعله خلیفة فی الارض.
در تفسیر علی بن ابراهیم (ع) درباره آیه شریفه چه کسی است پاسخ مضطری را که او را بخواند می دهد ورنج از او دور می کند وشما را جانشین پیشینیان سازد حسن بن فضال از صالح بن عقبه از امام صادق (ع) روایت می کند که امام فرمود: آیه شریفه درباره حضرت قائم (ع) است وبه خداوند سوگند اوست مضطر وقتی که دو رکعت نماز در مقام ابراهیم گزارد وخداوند را بخواند وخدا دعا او را اجابت فرماید ورنج را از او دور سازد واو راجانشین در زمین قرار دهد.
(بحار ج 51 ص 48):
تفسیر علین ابراهیم: «ولئن جاء نصر من ربک» یعنی القائم (ع) (لیقولن انا کنا معکم او لیس الله باعلم بما فی صدور العالمین).
در تفسیر علی بن ابراهیم (ع) درباره آیه شریفه (وچون از سوی پروردگارت مددی رسد می گویند: ما نیز با شما بوده ایم آیا خدا به آنچه در دلهای مردم جهان می گذرد آگاه تر نیست (فرمود: مقصود از مدد وکمک حضرت قائم (ع) است).
(بحار ج 51 ص 48):
عن الثمالی (ره)، عن ابی جعفر (ع) قال: سمعته یقول: «ولمن انتصر بعد ظلمه» یعنی القائم واصحابه «فاولئک ما علیهم من سبیل» والقائم اذا قائم انتصر من بنی امیة ومن المکذبین والنصاب هو واصحابه وهو قول الله: «انما السبیل علی الذین یظلمون الناس ویبغون فی الارض بغیر الحق اولئک لهم عذاب الیم».
به روایت ثمالی از امام باقر (ع) گفت: شنیدم که می فرمود: در تفسیر آیه شریفه (کسانی که پس از حکم وستمی که بر آنها رفته باشد انتقام می گیرند ملامت وسرزنشی نیست) فرمود: مقصود حضرت قائم (ع) ویارانش می باشد وقتی که قیام کند از بنی امیه واز دروغگویان که امر ولایت را مربوط به خود دانستند واز ناصبی ها آن حضرت واصحابش انتقام گیرند واین است معنی آیه شریفه «ملامت وسرزنش در خور کسانی است که به مردم ستم می کنند وبه ناحق در روی زمین سرکشی می کنند برای آنهاست عذابی دردآور».
(بحار ج 51 ص 49):
روی فی قوله تعالی: «اقتربت الساعة» یعنی خروج القائم (ع).
روایت شده آیه شریفه: «ونزدیک شد ساعت» فرمود مقصود ظهور حضرت قائم (ع) است.
(بحار ج 51 ص 49):
«یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم والله متم نوره» قال: بالقائم من آل محمد (ص) اذا خرج لیظهره علی الدین کله حتی لا یعبد غیر الله وهو قوله تعالی: «یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا».
آیه کریمه «می خواهند نور خدا را به دهانشان خاموش کنند ولی خداوند کامل کننده ی نور خویش است اگر چه کافران را ناخوش آید» فرمود: به قائم از آل محمد (ع) است زمانی که خروج کند تا دین را بر همگان اظهار نماید تا آنجا که غیر خداوند پرستش نشود واین است قول معصوم (ع) پر می نماید زمین را از قسط وعدل پس از آنکه پر شده باشد از ستم وبیدادگری.
(بحار ج 51 ص 49):
«واخری تحبونها نصر من الله وفتح قریب» یعنی فی الدنیا بفتح القائم (ع) آیه شریفه: «ونعمتی دیگر که دوستش دارید یاری ونصرتی است از سوی خداوند وپیروزی نزدیک ومؤمنان را بر این فتح بشارت ده» مقصود از آیه شریفه فتح وپیروزی ای است که توسط حضرت قائم (ع) در دنیا به وقوع می پیوندد.
(بحار ج 51 ص 49):
«حتی اذا رأوا ما یوعدون» قال: القائم وامیر المؤمنین (ع) «فسیعلمون من اضعف ناصرا واقل عددا».
خدای تعالی فرماید: «تا آنگاه که آنچه را به آنها وعده داده بودند بنگرند پس خواهند دانست چه کسی یاورانش ناتوان تر ودر شمار کمتر بوده است» فرمود مقصود حضرت قائم (ع) وامیرمؤمنان (ع) است معلوم می شود یاران چه کسانی از دیگری بیشتر است.
(بحار ج 51 ص 49)
«انهم یکیدون کیدا واکید کیدا فمهل الکافرین» یا محمد (امهلهم رویدا) لو بعث القائم (ع) فینتقم لی من الجبارین والطواغیث من قریش وبنی امیة وسائر الناس.
خدای تعالی فرماید: «آنان حیله ومکر می اندیشند ومن هم حیله ای می اندیشم پس کافران را مهلت ده» ای محمد (ص) آنان را اندک مهلت ده اگر قائم (ع) برانگیخته گردد وقیام کند از ستم کاران واز طاغوتیان قریش وبنی امیه وسایرین مردم انتقام گیرد.
(بحار ج 51 ص 50)
عن مثنی الحناط، قال: سمعت اباجعفر (ع) یقول: «ایام الله» ثلاثة یوم یقوم القائم ویوم الکرة ویوم القیامة.
به روایت مثنی حناط گفت شنیدم امام باقر (ع) می فرمود: روزهای خداوند سه روز است روزی که حضرت قائم (ع) قیام می کند وروز ناخوش آیند یعنی مرگ وروز قیامت.
(بحار ج 51 ص 50):
تفسیر علی بن ابراهیم (ره): «قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یاتیکم بماء معین» قل: أرأیتم این اصبح امامکم غائبا فمن یأتیکم بامام مثله، حدثنا محمد بن جعفر عن محمد بن احمد، عن القاسم بن العلا عن اسماعیل بن علی الفزاری، عن محمد ابن جمهور، عن فضالة بن ایوب قال: سئل الرضا (ع) عن قول الله عز وجل: «قل أرأیتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یأتیکم بماء معین» فقال: ماؤکم ابوابکم الأئمة والائمة ابواب الله فمن یأتیکم بماء معین یعنی یأتیکم بعلم الأمام.
در تفسیر علی بن ابراهیم (ره) در تفسیر آیه شریفه «بگو اگر آب شما در زمین فرو رود چه کسی شما را آب روان خواهد داد» فرمود: اگر دیدید امامتان غائب است چه کسی می تواند مانند امامتان امام بیاورد حدیث کرد مرا محمد بن جعفر از محمد بن احمد از قاسم بن علا از اسماعیل بن علی فزاری از محمد بن جمهور از فضالة بن ایوب گفت از امام رضا (ع) درباره آیه شریفه که معنی آن قبلا گفته شد پرسیدند فرمود: مقصود از آب در آیه شریفه درهای ائمه طاهرین است وامامان درهای خداوند هستند پس چه کسی آب روان خواهد آورد یعنی علم امام (ع) تواند آورد؟
(بحار ج 51 ص 50):
تفسیر علی بن ابراهیم (ره) «هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله فیملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما وهذا مما ذکرنا ان تأویله بعد تنزیله.
در تفسیر علی بن ابراهیم در تفسیر آیه کریمه (او کسی است که پیغمبر خود را برای راهنمایی وهدایت مردم فرستاد با دینی درست وبر حق تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند هر چند مشرکان را خوش نیاید» فرمود: این آیه درباره حضرت قائم (ع) نازل شده است واو ست امامی که دین را بر همه عالم ظاهر سازد وبر همه ادیان پیروز می شود وزمین را پر از عدل وقسط نماید چنانچه پر شده باشد از ظلم وستم واین آیه شریفه از زمره آیاتی است که تاویل آن پس از تنزیلش می باشد.
(بحار ج 51 ص 51):
عن ابی عبدالله (ع) انه قال: فی قول الله عز وجل «یوم یأتی بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن امنت من قبل» فقال: الایات هم الائمة والایة المنتظر هو القائم (ع) فیومئذ لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن امنت من قبل قیامه بالسیف وان امنت بمن تقدمه من ابائه.
به روایت از امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه «روزی که بعضی از نشانه های خدا آشکار شود ایمان کسی که پیش از آن ایمان نیاورده یا به هنگام ایمان کار نیکی انجام نداده ست سودی ندهد» فرمود: مقصود از آیات امامان (ع) می باشد وآیه مورد انتظار امام قائم (ع) است پس از آن که خروج کند ایمان کسی که قبل از قیام به شمشیر حضرت ایمان نیاورده باشد سودی باو نمی رساند اگر چه به پدارنش ایمان داشته باشد وبه خودش ایمان نیاورده باشد.
(بحار ج 51 ص 51):
عن ام هانی قالت: لقیت اباجعفر محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (ع) فسألته عن هذه الایة «فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس» فقال: امام یخنس فی زمانه عند انقضاء من علمه سنة ستین ومأتین ثم یبدو کالشهاب الوقاد فی ظلمة اللیل فان ادرکت ذلک قوت عیناک.
به روایت ام هانی گفت: ملاقات کردم حضرت ابی جعفر محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالت (ع) را پس از او پرستش نمودم درباره این آیه شریفه: «سوگند به ستارگان بازگردنده سیر کننده غائب شوند وسوگند به شب چون تاریک شود وسوگند به صبح چون بدمد» فرمود: امام غائب می شود در زمان خود پس گذشت دویست وشصت سال آنگاه ظاهر می شود مانند شهاب فرو رونده تند در شب تاریک اگر آن زمان را درک کردی چشمانت روشن باد.
(بحار ج 51 ص 52):
عن ابی عبد الله (ع): فی قول الله عز وجل: «الذین یؤمنون بالغیب» قال: من اقر بقیام القائم (ع) انه حق.
امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه «آنانکه ایمان به غیب می آورند» فرمود: مقصود اقرار به قیام حضرت قائم (ع) است وآن را حق وباور دارند.
(بحار ج 51 ص 52):
عن یحیی بن ابی القاسم قال: سألت الصادق (ع) عن قوله الله عز وجل «الم ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب» فقال: المتقون شیعة علی (ع) واما الغیب فهو الحجة الغائب وشاهد ذلک قول الله تعالی «ویقولون لو لا انزل علیه آیة من ربه فقل انما الغیب لله فانتظروا انی معکم من المنتظرین».
به روایت یحیی بن ابی القاسم گفت پرسیدم از امام صادق (ع) از سخن خدای تعالی (الف لام میم - این است همان کتاب که در آن هیچ ریب وشکی نیست پرهیزگاران را رهنماست آنان که به غیب ایمان می آورند) فرمود: پرهیزگاران شیعیان علی (ع) هستند واما مقصود از ایمان به غیب حضرت حجةبن الحسن (ع) حجة غائب وشاهد است واین است معنی آیه شریفه (ومی گویند چرا از سوی پروردگارش معجزه ای بر او نازل نمی شود؟ بگو علم غیب از آن خداست انتظار بکشید من نیز با شما منتظر می مانیم).
(بحار ج 51 ص 53)
عن ابی صالح عن بن عباس (ره) فی قوله تعالی: «وفی السماء رزقکم وما توعدون» قال: هو خروج المهدی.
به روایت ابی صالح از ابن عباس در سخن خدای تعالی در آسمان روزیهای شما است وآنچه به آن وعده داده شده اید فرمود آن خروج حضرت مهدی است.
(بحار ج 51 ص 53):
عن بن عباس فی قوله تعالی: «اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها» یعنی یصلح الارض بقائم آل محمد من بعد موتها یعنی من بعد جور اهل مملکتها (قد بینا لکم الایات) بقائم آل محمد (لعلکم تعقلون).
به روایت ابن عباس در آیه کریمه: «بدانید که خدا زمین را پس از مردنش زنده می کند ما آیات را برایتان به روشنی بیان کردیم باشد که به عقل دریابید» فرمود: یعنی اصلاح می نماید زمین را به قائم آل محمد (ع) پس از آنکه بمیرد یعنی پس از ستم وبیدادگری اهل مملکت زمین ما آیات را برایتان روشن نمودیم باشد که به عقل دریابید.
(بحار ج 51 ص 53 والغیبة الطوسی ص 176):
عن بن عباس (ره) فی قول الله «وفی السماء رزقکم وما توعدون فو رب السماء والارض انه لحق مثل ما انکم تنطقون» قال: قیام القائم (ع) «هو خروج المهدی ومثله «اینما تکونوا یأت بکم الله جمیعا» قال: اصحاب القائم یجمعهم الله فی یوم واحد.
به روایت ابن عباس در آیه شریفه «ورزق شما وهر چه به شما وعده شده در آسمان است پس سوگند به پروردگار آسمانها وزمین که این سخن آنچنان باشد که سخن می گویید حتمی است» فرمود: مقصود قیام حضرت قائم (ع) وخروج حضرت مهدی (ع) است ومثل آیه فوق است آیه شریفه (هر جا که باشید خدا شما را حاضر می نماید خداوند شما را در یکجا جمع نماید) فرمود مقصود اصحاب حضرت مهدی (ع) است که همه در خدمت حضرت جمع شوند.
(بحار ج 51 ص 54):
عن علی (ع) فی قوله تعالی: «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین» قال: هم آل محمد یبعث الله مهدیهم بعد جهدهم فیعزهم ویذل عدوهم.
به روایت علی (ع) در تفسیر آیه مبارکه «وما اراده نموده ایم که بر مستضعفان روی زمین منت گذاریم وآنان را پیشوا سازیم ووارثان گردانیم» فرمود: آنان آل محمد (ع) هستند خداوند مهدی (ع) ایشان (ع) را مبعوث می نماید بعد از آنکه منکر وی شوند پس دوستان را عزیز ودشمنان را ذلیل می نماید.
(بحار ج 51 ص 54):
عن زرارة، عن ابی عبد الله (ع) فی قول الله: «وتلک الایام نداولها بین الناس» قال: ما زال منذ خلق الله ادم دولة لله ودولة لابلیس فأین دولة الله اما هو قائم واحد.
به روایت زرارة از امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه «واین روزگار وایام است که هر روزش به مراد کسی می گردانیم تا خدا کسانی را که ایمان آورده اند بشناسد».
فرمود: از روزی که خداوند آدم را بیافرید دولت وحکومت روزی از آن آدم وروز دیگر از آن ابلیس بوده است پس کجا است دولت خداوند آگاه باشید وبدانید آن دولت قائم آل محمد (ع) است ویک دولت بیش نیست.
(بحار ج 51 ص 55):
عن جابر قال: قال ابوجعفر (ع) فی هذه الایة «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون» یوم یقوم القائم (ع) یئس بنو امیة فهم الذین کفروا، یاسوا من آل محمد.
به روایت جابر گفت امام باقر (ع) فرمود: (امروز کافران از بازگشت شما از دین خویش نومید شده اند از آنان مترسید از من بترسید امروز دین شما را به کمال رسانیدم ونعمت بر شما تمام کردم) فرمود: روزی است که قائم (ع) قیام کند وبنو امیه وآنان که کافر شده اند مأیوس گردند از آل محمد (ع).
(بحار ج 51 ص 55):
عن زرارة قال: قال ابو عبد الله (ع): سئل ابی عن قول الله تعالی: «قاتلوا المشرکین کافة کما یقاتلونکم کافة» حتی لا یکون مشرک (ویکون الدین کله لله) ثم قال: انه ثم یجی تأویل هذه الایة ولو قد قام قائمنا سیری من یدرکه ما یکون من تأویل هذه الایة ولیبلغن دین محمد (ص) ما بلغ اللیل حتی لا یکون شرک علی ظهر الارض کما قال الله.
به روایت زرارة گفت امام صادق (ع) فرمود: از پدر بزرگوارم (ع) تفسیر آیه کریمه: «هم چنانکه مشرکان دسته جمعی وهمگی به جنگ برخاستند شما هم همگی به جنگ ایشان برخیزید» تا اینکه دیگر مشرکی باقی نماند (وتمام دین از آن خداوند باشد) پرسیدند فرمود: هنوز تأویل آیه شریفه نیامده است وروزی که قائم (ع) ما قیام کند به زودی می بیند کسی که آن حضرت را دیدار ودرک کند تأویل آیه معلوم شود وبتحقیق دین محمد (ص) تا آنجا که شب پیش رود می رسد یعنی به محل غروب وطلوع آفتاب (هر دو طرف کره) می رسد تا اینکه دیگر مشرکی در روی زمین باقی نماند چنانچه خدای تعالی فرمود.
(بحار ج 51 ص 55):
عن ابی عبد الله (ع) فی قول الله تعالی «ولئن اخرنا عنهم العذاب الی امة معدودة» یعنی عدة کعدة بدر، قال یجمعون له فی ساعة واحدة قزعا کقزع الخریف.
امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه (اگر چند وقتی عذابشان را به تأخیر افکنیم می پرسند چه چیز مانع آن شده است» فرمود: جمعیتی به عدد جمعیت بدر در آن واحد دور آن جمع شوند خیلی تند وجست چالاک مانند حرکت ابرهای پاییزی.
(بحار ج 51ص 57):
عن حمران، عن ابی جعفر (ع) قال کان یقرأ: «بعثنا علیکم عبادا لنا اولی بأس شدید» ثم قا: وهو القائم واصحابه اولی بأس شدید.
به روایت حمران از امام باقر (ع) که قرائت می فرمود «گروهی از بندگان خویش را که رزمندگانی زورمند بودند بر سر شما فرستادیم» سپس امام (ع) فرمود او حضرت قائم ویارانش می باشد که جنگاورانی زورمند هستند.
(تفسیر الصافی چاپ قدیم ص 510):
عن الصادق (ع) (فذلک یومئذ یوم عسیر علی الکافرین غیر یسیر) فی هذه الایة قال ان منا اماما مظفرا مستترا فاذا اراد الله اظهار امره نکت فی قلبه نکتة فظهر فقام بامرالله.
از امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه «آن روز روزی سخت خواهد بود وبرای کافران ناگوار» فرمود این آیه شریفه درباره ما است واز ما امامی پیروز وپنهان خواهد بود وزمانی که خداوند اراده نماید امر ظهورش را در قلب مبارکش نکته وعلامتی ظاهر شود پس در این وقت به دستور خداوند قیام کند.
(بحار ج 51 ص 59):
عن محمد بن مسلم، عن ابی جعفر (ع) فی قول الله عز وجل: «امن یجیب المضطر اذا دعاه» قال: هذا نزلت فی القائم (ع) اذا خرج تعمم وصلی عند المقام وتضرع الی ربه فلا ترد له رأیة ابدا.
به روایت محمد بن مسلم (ره) از امام باقر (ع) درباره آیه شریفه (امن یجیب المضطر الایة) فرمود: این آیه نازل شده است درباره حضرت قائم (ع) به هنگامی که خروج کند وعمامه بر سر گذارد وبه نزد مقام نماز گزارد وبه سوی خداوند تضرع وزاری نماید پس هرگز پرچمی از او مردود نگردد.
(بحار ج 51 ص 61):
عن ابی عبد الله (ع) فی قوله تعالی «اذا تتلی علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین یعنی نکذیبه بقائم آل محمد (ع) اذا یقول له: لسنا نعرفک ولست من ولد فاطمة کما قال المشرکون لمحمد (ص).»
به روایت امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه: «چون آیات ما بر او خوانده شود گوید اساطیر وداستان پیشینیان است» فرمود: زمانی که به حضرت قائم (ع) می گویند ما ترا نمی شناسیم وتو از فرزندان فاطمه (ع) نمی باشی چنانکه مشرکان به محمد (ع) می گفتند.
(تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 111):
فی کتاب الغیبة لشیخ الطائفة نور الله مرقده، باسناده الی حکیمة حدیث طویل تذکر فیه مولد القائم نقول فیه: وقد ذکرت ام القائم (ع): وجلست منها حیث تقعد المرأة من المرأة للولادة، فقبضت علی کفی وغمزته غمزة شدیدة ثم انت انة وتشهدت ونظرت تحتها فاذا انا بولی الله متلقیا الارض بمساجده، فأخذت بکتفیه فأجلسته فی حجری واذا هو نظیف مفروغ منه، فنادانی ابومحمد (ص): یا عمة هلمی فأیتینی بابنی، فأتیته به فتناوله واخرج لسانه فمسحه علی عینیه ففتحها، ثم ادخله فی فیه فحنکه ثم ادخله فی اذنیه واجلسه فی راحته الیسری فاستوی ولی الله جالسا فمسح یده علی رأسه وقال له: یا بنی انطق بقدرةالله، باستعاذ ولی الله من الشیطان الرجیم واستفتح: «بسم الله الرحمن الرحیم ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین ونمکن لهم فی الارض ونری فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون» وصلی علی رسول الله وامیر المؤمنین (ع) والأئمة (ع) واحدا واحدا حتی انتهی الی ابیه، فناولنیه ابومحمد (ع) وقال: یا عمة ردیه الی امه: حتی تقر عینها ولا تحزن ولتعلم ان وعد الله حق ولکن اکثر الناس لا یعلمون».
در کتاب غیبت شیخ الطائفة نورالله مرقده الشریف بسند خود از حکیمه (ع) در حدیث طولانی که میلاد حضرت قائم (ع) را در آن ذکر کرده فرمود: که (بهنگام ولادت) من آنگونه که زن (قابله) در کنار زن باردار می نشیند در کنار مادر حضرت قائم (ع) نشستم دست مرا گرفت وفشار سختی داد وناله برآورد ومن در زیرش دیدم که حضرت ولی الله (ع) به حالت سجده قرار دارد شانه های حضرت را گرفتم ودر کنار خود نشاندم ودیدم پاک وپاکیزه است حضرت امام ابومحمد حسن عسکری (ع) فریاد برآورد: ای عمه فرزندم را به نزد من آور. من اطاعت کردم حضرت طفل را از من گرفت وزبان مبارک را بر چشمانش کشید طفل چشمان خود را گشود امام (ع) زبان در دهانش نهاد وسپس به گوشهایش دهان نهاد واو را در کف دست چپ خود گذاشت حضرت ولی الله (ع) بر روی دست امام نشست امام (ع) دست بر سر مبارکش کشید وفرمود: پسر جانم سخن بگو به قدرت خدا. ولی الله (ع) از شیطان رجیم بخدا پناه برد وآغاز سخن کرد وفرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم واراده می کنیم که منت گذاریم بر مستضعفان زمین وآنان را پیشوایان ووارثان حکومت ومکانت در زمین قرار دهیم ونشان دهیم به فرعون وهامان وسپاهیانشان از آنچه عذر می کردند» وصلوات ودرود بر حضرت رسول اکرم (ص) وحضرت امیرالمؤمنین (ع) وائمه طاهرین صلوات الله وسلامه علیهم اجمعین یکی یکی فرستاد تا به پدر بزرگوارش (ع) رسید. آنگاه امام (ع) طفل را به من سپرد وفرمود: ای عمه پسرم را به مادرش برگردان «تا چشمش روشن شود واندوهناک نگردد وبداند که وعده خدای تعالی حق است ولی بیشتر مردم نمی دانند».
(تفسیر نورالثقلین ج 4 ص 109):
قال سید العابدین علی بن الحسین (ع): والذی بعث محمدا بالحق بشیرا ونذیرا ان الابرار منا اهل البیت وشیعتهم بمنزلة موسی وشیعته وان عدونا واشیاعهم بمنزلة فرعون واشیاعه.
حضرت سیدالعابدین امام علی بن الحسین صلوات الله وسلامه علیهما فرمود: قسم به خدایی که محمد (ص) را بحق برانگیخت وبشیر ونذیرش قرار داد همانا نیکان از ما اهل بیت (ع) وشیعیانش منزلت موسی (ع) وشیعیانش را دارند وهمانا دشمنان ما وپیروانشان منزلت فرعون وپیروان او را دارند.
تولد حضرت مهدی ومخفی بودن ولادتش
(اثبات الهداة ج 3 ص 668 وبحار ج 51 ص 4 ویوم الخلاص ص 86).
عن الرضا (ع): سقط من بطن امه جاثیا علی رکبتیه، رافعا سبابته نحو السماء ثم عطس فقال: الحمدالله رب العالمین، وصلی الله علی محمد وآله، عبد ذاکر لله، غیر مستنکف ولا مستکبر زعمت الظلمة ان حجة الله داحضة ولو اذن لنا فی الکلام لزال الشک.
امام رضا (ع) فرمود: حضرت مهدی وقتی به دنیا آمد بر زانوان خود تکیه کرد ودو انگشت سبابه خود را به طرف آسمان گرفت سپس عطسه زد وفرمود: حمد خدای را که پروردگار عالمیان است وصلوات بر محمد (ص) وآل محمد (ع) به بنده ذکر کننده خداوند بودن سرکشی وبدون تکبر، ستمکاران را گمان این است که حجت خدا از میان رفته اگر بما اذن در سخن گفتن داده شود آنگاه شک وتردید از آنها برطرف شود.
(بحار ج 53 ص 60):
سئل الصادق (ع): لا یری وقت ولادته؟ فاجاب بلی والله لیری من ساعة ولادة الی ساعة وفاة ابیه الی ان قال: ثم یغیب فی آخر یوم الجمعة لثمان خلون من ربیع الاول سنة ستین ومأتین.
از امام صادق (ع) پرسیده شد وقت ولادتش دیده می شود (یعنی امام زمان (عج)) جواب داد آری به خداوند دیده می شود از ساعت ولادتش تا ساعت فوت پدر بزرگوارش آنگاه غایب می گردد در آخرین لحظه روز جمعه که هشت روز از ربیع الاول گذشته باشد در سال دویست وشصت هجری.
(کشف الغمه ج 2 ص 524 ومنتخب الاثر ص 288 واثبات الهداة ج 3 ص 446):
عن ایوب بن نوح قال: قلت لابی الحسن الرضا: انا نرجو ان تکون صاحب هذا الامروان یسوقه الیک عفوا بغیر سیف فقد بویع لک وضربت الدارهم باسمک فقال: مامنا احد اختلف الکتب الیه واشیر الیه بالاصابع وسئل عن المسائل وحملت الیه الاموال الا اعتیل او مات علی فراشه حتی یبعث الله لهذا الله لهذا الامر غلاما منا خفی المولد والمنشا غیر خفی فی نفسه (نسبه نخ).
به روایت ایوب بن نوح گفت به امام رضا (ع) عرض کردم امید وآرزوی ما این است که شما صاحب الامر شما باشید وولایت وحکومت به شما رسیده است بدون شمشیر وخون ریزی وبرای شما بیعت گرفته شده وبنام مبارک شما سکه ها زده شده فرمود: از ما اهل بیت کسی نیست که نامه ها به او نوشته شود ومشار بالبنان باشد (یعنی انگشت نما باشد) واز او مسائل احکام دین پرسیده شود واموال بیت المال بسوی او حمل گردد مگر اینکه ناگهان وغفلة او را می کشند ویا در بسترش می میرد تا اینکه خداوند مبعوث فرماید وبرانگیزد بر این زمین جوانی را از ما خاندان نبوت وامامت را که ولادت ومحل زندگی او مخفی باشد ولکن برای خود او مخفی نیست (ونسبت او مخفی نیست).
(بحار ج 51 ص 2):
عن الکیلنی عن علان الرازی: قال: اخبرنی بعض اصحابنا انه لما حملت جاریة ابی محمد (ع) قال: ستحملین ذکرا واسمه محمد وهو القائم من بعدی.
به روایت کلینی از علان رازی گفت خبر داد مرا بعضی از اصحاب ما زمانیکه کنیز حضرت ابی محمد امام حسن عسکری (ع) حمل برداشت وآبستن گردید فرمود: زود است که به پسری بازدار شوی ونام او محمد است واو قائم (ع) بعد از من خواهد بود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 668 وبحار ج 51 ص 5 وکتاب العیبة للشیخ الطوسی ص 232):
عن نسیم خادم ابی محمد (ع) قالت: قال لی صاحب الزمان (ع) وقد دخلت علیه بعد مولده بلیلة فعطست عنده فقال لی: یرحمک الله، قالت نسیم، ففرحت بذلک فقال لی الا ابشرک فی العطاس؟ فقلت بلی، قال: هو امان من الموت ثلاثة ایام.
به روایت نسیم خادم حضرت ابی محمد (ع) گفت به نزد حضرت امام زمان (ع) پس از یک شیب از تولدش رفتم وقتی که به حضورشان رفتم عطسه زدم فرمود: خداوند ترا رحمت کند نسیم گفت من خشنود شدم به این عنایت آگاه فرمود: آیا بشارت بدهم ترا درباره عطسه زدن گفتم آری فرمود: عطسه امان است از مرگ تا سه روز (وبه روایت کلینی تا ده شب).
(بحار ج 51 ص 5):
عن ابی جعفر العمری قال: لما ولد السید (ع) قال ابومحمد (ع): ابعثوا الی ابی عمرو، فبعث الیه فصار الیه فقال: اشتر عشرة الاف رطل خبزا وعشرة الاف رطل لحما وفرقه احسبه قال: علی بنی هاشم وعق عنه بکذا وکذا شاة.
به روایت ابی جعفر عمری گفت زمانی که حضرت امام زمان (ع) به دنیا آمد اما حسن عسکری (ع) فرمود کسی را به نزد ابی عمرو بفرستد وبه دنبالش فرستادند واو حاضر شد سپس فرمود: ده هزار پیمانه نان وده هزار پیمانه گوشت بخر وآنها را بین مردم تقسیم کن وگمان دارم فرمود بر بنی هاشم تقسیم کن واز برای این مولود فلان مقدار گوسفند عقیقه بده.
(کتاب الغیبة للشیخ الطوسی ص 222):
عن احمد بن محمد الاشعری، عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن عقبة بن جعفر قال: قلت لابی الحسن (ع) قد بلغت ما بلغت ولیس لک ولد، فقال یا عقبة بن جعفر ان صاحب هذا الامر لا یموت حتی یری ولده من بعده.
به روایت احمد بن محمد اشعری از احمد بن محمد بن ابی نصر از عقبة بن جعفر گفت به امام رضا (ع) گفتم از شما سنی گذشته وشما را فرزندی نیست فرمود: ای عقبة بن جعفر صاحب این امر (یعنی امامت وولایت) نمی میرد تا اینکه فرزندش را که بعد از او باید به امامت برسد ببیند.
(منتخب الاثر ص 286):
عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی قال: قلت لمحمد بن علی بن موسی انی لارجو ان تکون القائم من اهل بیت محمد (ص) الذی یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما فقال: یا اباالقاسم ما منا الا قائم بامرالله، وهادا الی دین الله، ولکن القائم الذی یطهر الله به الارض من اهل الکفر والجحود یملاها عدلا وقسطا هو الذی یخفی علی الناس ولادته ویغیب عنهم شخصه ویحرم علیهم تسمیته هو سمی رسول الله وکنیته (وکنیه نخ) وهو الذی یطوی له الارض، ویذل له کل صعب یجتمع الیه من اصحابه عدد اهل بدر ثلثمائة وثلثة عشر رجلا من اقصی الارض. الحدیث.
به روایت عبدالعظیم حسنی (ع) گفت: به حضرت محمد بن علی بن موسی (ع) عرض کردم. من امیدوارم اینکه شما قائم (ع) از اهل بیت محمد (ع) باشد آنکه جهان را پر از عدل وداد کند چنانچه پر از ستم وجور شده باشد فرمود: ای ابوالقاسم هیچ یک از ما نیست مگر اینکه قائم به امر خداوند وهدایت کننده در دین خداست ولکن قائم (ع) آن کس است که خداوند زمین را به وجود او از اهل کفر انکار پاک می نماید وزمین را پر از عدل وداد نماید واو کسی است که ولادتش بر مردم مخفی است وشخص او از مردم غایب می شود وبر مردم حرام است که نام مبارکش «م ح م د» را ببرند واو هم نام وهم کنیه با پیامبر (ص) است واو کسی است که زمین در زیر پای او جمع می شود واو کسی است که همه مشکلات در نزدش آسان می گردد وبه دور او جمع می شوند جمعیتی که عددشان به اندازه اهل بدر (سیصد وسیزده نفر مرد) از نقاط دور دست زمین خواهد بود.
(منتخب الاثر ص 287):
قال علی بن الحسین سید العابدین (ع): القائم منا یخفی علی الناس ولادته حتی یقولوا لم یولد بعد، لیخرج حتی یخرج ولیس لاحد فی عنقه بیعة.
امام سجاد علی بن الحسین (ع) زین العابدین (ع) فرمود: قائم از ما آل محمد (ع) ولادتش بر مردم مخفی می ماند تا آنکه گویند هنوز به دنیا نیامده است تا روزی که قیام وخروج کند از کسی در گردن مبارکش بیعتی نباشد.
عن ابی بصیر (ره) عن ابی عبد الله قال: صاحب هذا الامر تخفی ولادته عن هذا الخلق لئلایکون لاحد فی عنقه بیعة اذا خرج، ویصلح الله عز وجل امره فی لیلة واحدة.
به روایت ابی بصیر (ره) از امام صادق (ع) فرمود: صاحب این امر یعنی (امام زمان (ع)) ولادتش از مردم مخفی می ماند تا اینکه برای کسی حق بیعتی بر آن حضرت نباشد وزمانی که قیام کند وخروج نماید خداوند کارش را در یک شب به اصلاح آورد (ودر قیام خود مشکلی نخواهد داشت).
(منتخب الأثر ص 288):
عن ابی جعفر قال: القائم من تخفی ولادته علی الناس.
به روایت امام باقر (ع) فرمود: حضرت قائم (ع) کسی است که ولادتش بر مردم مخفی ماند.
(منتخب الاثر ص 288 واثبات الهداة ج 3 ص 461):
عبدالله بن عطاء قال: قلت لابیجعفر (ع): ان شیعتک بالعراق کثیرة، فوالله ما فی اهل بیتک مثلک فقال: یا عبدالله بن عطاء قد امکنت الحشو (الحشوة نخ) من اذنیک، والله ما انا بصاحبکم قال: انظروا من تخفی علی الناس ولادته فهو صاحبکم.
عبدالله بن عطا گوید به امام باقر (ع) عرض کردم شما را در عراض شیعیان زیادی است وبه خداوند سوگند در اهل بیت شما مانند کسی نیست فرمود ای عبدالله بن عطاء پرده های گوشت را خاک گرفته به خداوند سوگند من ان صاحب الامری که تو نظر داری نیستم بنگرید از ما کسی که ولادتش بر مردم مخفی باشد پس اوست صاحب الامر.
(نورالثقلین ج 4 ص 125):
عن عبدالله بن سنان عن ابی عبد الله (ع): قال سمعته یقول فی القائم (ع) سنة من موسی بن عمران (ع): فقلت وما سنة من موسی بن عمران؟ قال خفاء مولد وغیبة عن قومه فقلت وکم غاب موسی عن اهله قال ثمانیة وعشرین سنة.
به روایت عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) گفت شنیدم که آن حضرت درباره حضرت قائم (ع) می فرمود: که آن حضرت را روشی از موسی (ع) است. پس من گفتم آن سنت چه بوده است که ایشان از موسی بن عمران دارند فرمود: مخفی بودن تولد آن حضرت وپنهان شدنش از قوم خود پس من پرسیدم که موسی چند سال از قوم خود غایب بود فرمود بیست وهشت سال.
(اثبات الهداة ج 3 ص 484):
عن غیاث بن اسید، قال: ولد المهدی، یوم الجمعة، امه ریحانة ویقال لها نرجس ویقال له صیقل ویقال لها سوسن.
به روایت غیاث بن اسید گفت حضرت مهدی (ع) از مادرش ریحانه که او را نرجس می گفتند در روز جمعه متولد شد ونام دیگری که مادرش را می نامیدند صیقل بود ونیز سوسن هم می خواندند.
(کشف الغمه ج 2 ص 449 وکتاب الغیبة للشیخ طوسی ص 232 واصول الکافی ج 1 ص 327):
عن ابی هاشم الجعفری قال: قلت لابی محمد الحسن بن علی (ع): جلالک تمنعنی من مسئلتک فتاذن لی ان اسئلک؟ فقال: سل قلت یا سیدی هل لک ولد؟ قال: نعم قلت، فان حدث فاین اسال عنه؟ قال: بالمدینة.
ابی هاشم جعفری گوید به حضرت ابی محمد امام حسن عسکری (ع) عرض کردم مقام وعظمت شما مانع می شود آنچه قصد پرسش دارم از شما بپرسم آیا اجازه می فرمائید که از شما چیزی بپرسم؟ فرمود: بپرس عرض کردم ای آقا وسرورم آیا برای شما فرزندی هست؟ فرمود: آری گفتم اگر برای شما حادثه ای رخ دهد (یعنی اگر از دنیا بروید) در کجا از او پرسش وسئوال نمایم فرمود در مدینه.
(اثبات الهداة ج 3 ص 440):
عن داود بن القاسم قال سمعت اباالحسن (ع) یقول: الخلف من بعدی الحسن، فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟ قلت: ولم جعلنی الله فداک: قال: لانکم لا ترون شخصه.
داود بن قاسم گفت از امام علی النقی (ع) شنیدم می فرمود: جانشین من بعد از من حضرت امام حسن عسکری (ع) است پس چگونه است حال شما درباره جانشین بعد از جانشین؟ (یعنی درباره جانشین امام عسکری (ع) چه می اندیشید) گفتم چرا خدا مرا فدای شما گرداند فرمود چون شما نمی توانید شخص او را ببینید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 446)
عن عبدالله بن عطاء غن ابی جعفر (ع) فی حدیث قال: انظروا من خفی علی الناس ولادته فذاک صاحبکم، انه لیس منا احد یشار الیه بالاصابع ویمضع بالالسن الا مات غیظا او رغم انفه.
به روایت عبدالله بن عطا از ابی جعفر (ع) در ضمن حدیثی فرمود نگاه کنید به کسی که ولادتش بر مردم مخفی است پس او صاحب امر است به تحقیق نیست از ما کسی که شناخته شده باشد در نزد مردم وانگشت نما باشد ودر زبانهای مردم نامش باشد مگر این از غیظ وخشم که بمیرد یا برغم انف او را خانه نشین سازند.
(بحار ج 51 ص 4 واثبات الهداة ج 3 ص 483):
عن الکلینی (رض) قال: حدثنا علی بن محمد قال: ولد الصاحب للنصف من شعبان سنة خمس وخمسین ومأتین.
به روایت کلینی (رض) گفت علی به محمد برای ما حدیث کرد وگفت حضرت صاحب الامر (ع) در نیمه شعبان سال دویست وپنجاه وپنج به دنیا آمد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 484):
عن محمد بن الکرخی قال: سمعت اباهرون رجلا من اصحابنا قال: رأیت صاحب الزمان (ع) وکان مولده یوم الجمعة سنة ست وخمسین ومأتین.
محمد کرصی گفت شنیدم اباهارون که مردی از اصحاب ماست گفت: دیدم صاحب الزمان (ع) را وروز تولدش روز جمعه سال دویست وپنجاه وشش بوده است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 484 وبحار ج 51 ص 51):
عن الحسن المندر عن حمزة بن ابی الفتح قال: جائنی یوما فقال لی: البشارة ولد البارحة فی الدار مولود لابی محمد (ع) وامر بکتمانه قلت: وما اسمه؟ قال: سمی بمحمد وکنی بجعفر.
حسن بن منذر گوید که حمزة بن ابی الفتح روزی به نزدم آمد وگفت بشارت ومژده باد ترا دیشب فرزندی برای حضرت ابی محمد (ع) بدنیا آمده است وامر فرمود که تولدش را مخفی نگهدارند گفتم اسم او را چه گزارده گفت اسم مبارکش محمد (ع) وکنیه وی ابی جعفر است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 484 وبحار ج 51 ص 16):
عن احمد بن الحسن بن اسحق القمی قال: لما ولد الخلف الصالح ورد من مولانا ابی محمد الحسن بن علی (ع) علی یدی احمد بن اسحق کتاب واذا فیه مکتوب بخط یده الذی کان ترد به التوقیعات علیه: ولد المولود فلیکن عندک مستورا وعن جمیع الناس مکتوما فانا لم نظهره الا للاقرب لقرابته، والموالی لولایته احببنا اعلامک لیسرک الله کما سرنا والسلام.
احمد بن حسن بن اسحاق قمی گفت: زمانی که خلف صالح حضرت مهدی (ع) تولد یافت از مولای ما حضرت ابی محمد حسن بن علی (ع) نامه ای به دست احمد بن اسحاق رسید وآن نامه را با دست خط مبارک امام (ع) خطاب به احمد بن اسحق که توقیعات مبارکه امام (ع) به او می رسید آمده بود فرزند ما به دنیا آمد واین موضوع را نزد خود پنهان دار وبه کسی چیزی مگو ومن هم به کسی جز اقربای نزدیک ودوستان وپیروان ولایت نخواهم گفت وخداوند ترا مسرور خوشحال سازد چنانچه ما خوشحال ومسروریم والسلام».
(اثبات الهداة ج 3 ص 485):
عن محمد بن معاویة بن حکیم ومحمد بن ایوب بن نوح ومحمد بن عثمان العمری قالوا عرض علینا ابومحمد (ع) ابنه ونحن فی منزله وکنا اربعین رجلا فقال: هذا امامکم من بعدی وخلیفتی علیکم اطیعوه ولا تتفرقوا من بعدی فتهلکوا فی ادیانکم اما انکم لا ترونه بعد یومکم هذا، فما مضت الا ایام قلائل حتی مضی ابومحمد.
به روایت محمد بن معاویه بن حکیم ومحمد بن ایوب بن نوح ومحمد بن عثمان العمری گفتند حضرت ابامحمد (ع) فرزندانش را به ما نشان داد وما که چهل نفر بودیم رد منزل امام (ع) حضور داشتیم بما فرمود: این امام شما وجانشین پس از من بر شما است پیروی واطاعت از فرمانش نمائید وپس از من متفرق نگردید که در آن صورت هلاک می شوید ودین خود را از دست می دهید آگاه باشید از این پس او را نخواهید دید پس از این دیدار چند روز نگذشت که حضرت امام حسن عسکری (ع) شهید شد.
(بحار ج 52 ص 95 واثبات الهداة ج 3 ص 486):
عن ابی بصیر (ره) عن ابی عبد الله (ع) قال: صاحب هذا الامر تعمی ولادته علی الناس لئلا یکون لاحد فی عنقه بیعة اذا خرج.
به روایت ابی بصیر (ره) از امام صادق (ع) فرمود: صاحب الامر ولادتش بر مردم ناپیدا باشد تا وقتی که قیام می کند از کسی حقی وبیعتی بر گردنش نباشد.
(کتاب الغیبة للشیخ الطوسی ص 223):
عن ابی هاشم الجعفری قال کنت محبوسا مع ابی محمد (ص) فی حبس المهتدی من الواثق فقال لی: یا اباهاشم ان هذا الطاغی اراد ان یعبث بالله فی هذه الیلة وقد بترا الله تعالی عمره وقد جعله الله للقائم من بعده ولم یکن لی ولد وسأرزق ولدا ابوهاشم فلما اصبحنا وطلعت الشمس شغب الاتراک علی المهتدی فقتلوه وولی المعتمد مکانه وسلمنا الله.
ابی هاشم جعفری گفت با امام حسن عسکری (ع) در زندان مهتدی پسر واثق بودم پس بمن فرمود ای اباهاشم این طاغی وستمگر قصد دارد با خداوند در این شب پیکار کند (مقصود قصد کشتن امام را داشت) وخداوند عمرش را کوتاه می نماید وخداوند قرار داد این سلطنت را به حاکم پس از او مقرر فرموده واکنون برایم فرزندی نیست وبزودی خداوند به من فرزندی عطا فرماید ابوهاشم گفت صبح همان شب ترکها بر خوابگاه مهتدی ریختند واو را بقتل رساندند ومعتمد بجای او نشست وخداوند ما را نجات داد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 616):
روی الحسن بن محمد بن علی المهلبی الحلی من علمائنا فی کتاب الانوار البدریة مولد المهدی (ع) من طرق العامة فقال: وما ذکره الناصب من اجماع اهل التاریخ علی ان الحسن العسکری مات ولا عقب له ولا نسل باطل بما رواه الکنجی الشافعی فی کتاب المناقب، فانه ذکر فی تاریخ الامام ابی محمد الحسن العسکری (ع) انه قبض یوم الجمعة لثلث لیال خلون من ربیع الاول سنة ست وستین ومائتین وخلف ابنه وهو الامام المنتظر، وبه یختم الکتاب ویذکر مفردا.
حسن بن محمد بن علی مهلبی حلبی از علمای ما در کتاب الانوار البدریه که تولد حضرت مهدی (ع) را از طریق عامه روایت کرده پس گفت آنچه ناصبی ها گویند از اینکه اهل تاریخ متفق هستند بر اینکه امام حسن عسکری از دنیا رفت واز او فرزند ونسلی نماند باطل است. به دلیل اینکه گنجی شافعی در کتاب مناقب در تاریخ امام ابی محمد حسن عسکری (ع) آورده که آن حضرت در روز جمعه سه روز از ربیع الاول گذشته به سال 226 از دنیا رفت وجانشین وی فرزندش آن امام منتظر بوده وبه آن حضرت مقام ولایت ختم وبتنهایی یاد می شود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 666):
عن موسی بن محمد بن حمزة بن موسی بن جعفر (ع) عن حکیمة بنت محمد بن علی بن موسی (ع) فی حدیث ولادة القائم (ع) بعد ما ذکرت انه لم یکن بامه اثر تلک اللیلة قالت: فأخذتنی فترة واخذتها فترة، فانتبهت بحس سیدی (ع) فکشفت الثوب عنه فاذا انا به (ع) ساجدا یتلقی الارض بمساجده، فضممته (ع) الی فاذا انا به نظییف منظف، فصاح بی ابومحمد (ع) هلمی الی ابنی یا عمه، فجئت به الیه، فوضع یده تحت الییه وظهره ووضع قدمیه علی صدره. ثم ادلی لسانه فی فیه، ثم امر یده علی عینیه وسمعه ومفاصله ثم قال: تکلم یا بنی فقال: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، واشهد ان محمدا رسول الله (ص) ثم صلی علی امیرالمؤمنین (ع) وعلی الأئمة (ع) الی ان وقف علی ابیه، ثم احجم ثم قال ابومحمد (ع): اذهبی به الی امة لیسلم علیها وأتینی به، فذهبت به فسلم علیها ورددته فوضعته فی المجلس الحدیث وفیه انه (ع) فعل یوم السابع مثل ذلک من الکلام والاقرار، وانه تلاهذه الایة: «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا الایة» والتی بعدها.
به روایت موسی بن محمد بن حمزة بن موسی بن جعفر (ع) از حکیمه دختر حضرت محمد بن علی بن موسی (ع) در تاریخ ولادت حضرت قائم (ع) بعد از آنکه گفت از مادرش هیچگونه آثار حاملگی در آن شب نبود. مرا خواب در ربود ومادرش هم چنین شد وبه صدای سید ومولایم امام زمان از خواب بیدار شدم پارچه از صورت او برداشتم دیدم او در حال سجده است ومساجد هفتگانه است بر زمین قرار دارد او را در آغوش کشیدم دیدم پاکیزه ونظیف از هر چیزی است در این هنگام صدای ابومحمد امام حسن عسکری (ع) را شنیدم می فرمود: ای عمه فرزندم را به نزد من آور من او را به نزد حضرت بردم واو دست مبارک خود را در زیر کفلها وپشت او نهاد وپاهایش را بر سینه مبارک خود گذاشت سپس زبانش را در دهانش قرار داد آنگاه دست مبارکش را بر چشمها وگوشها ومفاصل بدنش کشید وفرمود: سخن بگو ای فرزندم فرمود: شهادت می دهم اینکه خدائی جز خدای بی همتا نیست وشهادت می دهم محمد (ص) رسول خداست سپس صلوات ودرود فرستاد تا اینکه بر پدر خود توقف کرد وایستاد وخاموش ماند آنگاه حضرت ابومحمد (ع) فرمود: او را به نزد مادرش ببر تا بر مادرش سلام گوید وبه نزد سرگردان من او را برداشتم وبه نزد مادرش بردم وبر مادرش سلام کرد وروبرگرداندم ودر مجلس امام (ع) نهادم ودر این حدیث آمده است امام (ع) این عمل را در روز هفتم هم مانند روز اول از اقرار به شهادتین وغیره انجام داد سپس آیه شریفه را قرائت نمود (ما اراده کردیم که بر مستضعفان منت گذاریم وآنان را پیشوا سازیم ووارثان زمین گردانیم» تا آخر آیه ونیز آیه بعدی را تلاوت فرمود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 667):
عن محمد بن ابراهیم عن محمد بن عبدالله عن حکیمة بنت محمد بن علی بن موسی (ع) فی حدیث ولادة القائم (ع) قالت: فاقبلت اقرء ای علی نرجس وقلت لها: ما حالک؟ قالت: ظهر الامر الذی اخبرک به مولای، فأقبلت اقرأ علیها کما امرنی فاجابنی الجنین من بطنها یقرأ کما اقرأ وسلم علی، قالت حکیمة: ففزعت لما سمعت فصاح بی ابومحمد (ع): لا تعجبین من امر الله ان الله ینطقنا بالحکمة صغارا، ویجعلنا حجة فی ارضه کبارا، فلم یستتمم الکلام حتی غیبت عنی نرجس فلم ارها کانه ضرب بینی وبینها حجاب، فعدوت نحو ابی محمد (ع) انا صارخة، فقال لی: ارجعی ای عمة فانک ستجدینها فی مکانها قالت: فرجعت فلم البث ان کشف الحجاب الذی بینی وبینها، واذا انابها وعلیها من اثر النور ما غشی بصری، واذا انا بالصبی ساجدا علی وجهه، جاثیا علی رکبتیه، رافعا سبابتیه نحو السماء وهو یقول: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، وان محمدا رسول الله وان ابی امیرالمؤمنین ثم عد اماما اماما الی ان بلغی نفسه فقال: اللهم انجزلی ما وعدثنی واتمم لی امری، وثبت وطأئی، واملاء الارض بی عدلا وقسطا فصاح بی ابومحمد (ع) فقال: یا عمة تناولیه وهاتیه، فتنا ولته واتیت به نحوه، فلما صرت بین یدی ابیه وهو علی یدی سلم علی ابیه، فتناوله الحسن (ع) منی والطیر ترفرف علی رأسه فصاح بطیر منها فقال له: احمله واحفظه ورده الینا فی کل اربعین یوما، فتناوله الطیر وطاربه فی جو السماء واتبعه سائر الطیر، فسمعت ابامحمد (ع) یقول: استودعک الذی استودعت ام موسی، فبکت نرجس فقال لها: اسکتی فان الرضاع محرم علیه الا من ثدییک وسیعاد الیک کما رد موسی اله امه، وذلک قوله تعالی «ورد دناه الی امه کی تقرعینها» ولا تحزن قالت حکیمة: فقلت: ما هذا الطایر؟ قال: هذا روح القدس الموکل بالائمة یوفقهم ویسددهم ویزینهم بالعلم، قالت حکیمة: فلما کان بعد اربعین یوما رد الغلام ووجه الی ابن اخی، فدعانی فدخلت علیه، فاذا انا بالصبی یمشی بین یدیه، فقلت: سیدی هذا ابن سنتین فتبسم (ع) ثم قال: ان اولاد الأنبیاء والاوصیاء اذا کانوا ائمة ینشاون بخلاف ما ینشؤا غیرهم، وان الصبی من اذا اتی علیه شهر کان کمن یأتی علیه سنة، وان الصبی من الیتکلم فی بطن امه ویقرأ القران ویعبد ربه عز وجل، وعند الرضاع تطیعه الملائکة وتنزل علیه صباحا ومساءا، قالت حکیمة: فلم ازل اری ذلک الصبی فی کل اربعین یوما ان رأیته رجلا قبل مضی ابی محمد (ع) بایام قلائل فلم اعرفه فقلت لابن اخی: من هذا الذی تأمرنی ان اجلس بین یدیه؟ فقال ابن نرجس وهو خلیفتی من بعدی، وعن قلیل تفقد ونی فاسمعی له واطیعی، قالت حکیمة: فمضی ابومحمد (ع) بعد ذلک بایام قلائل وافترق الناس کما تری، والله انی لاراه صباحا ومساءا وانه لینبئنی عما تسئلونی عنه فأخبرکم ووالله انی لارید ان اسأله عن الشیی فیبدأنی به، وانه لیرد علی الامر فیخرج الی جوابه من ساعته من غیر مسئلتی، وقد اخبرنی البارحة بمجیئک الی، وامرنی ان اخبر بالحق، قال محمد بن عبدالله، فوالله لقد اخبرتنی حکیمة باشیاء لم یطلع علیها احد الا الله عز وجل، فعلمت ان ذلک صدق وعدل من الله عز وجل وان الله قد اطلعنه علی ما لم یطلع علیه احدا من خلقه.
به روایت محمد بن ابراهیم از محمد بن عبدالله از حکیمه دختر حضرت امام محمد بن علی بن موسی (ع) در حدیث ولادت حضرت قائم (ع) گفت: آمدم تا برای نرجس (ع) قرآن بخوانم وگفتم باو حالت چطور است فرمود آن خبری که مولایم بتو داده بود نزدیک شده است (یعنی ولادت حضرت مهدی (ع)) من جلو آمدم که حسب دستور امام (ع) برای نرجس قرآن بخوانم شنیدم کودک وجنین در شکم مادر هر آیه ای را من می خوانم او با من تکرار می کند وبر من سلام گفت حکیمه گفت از این روی مرا وحشتی گرفت صدای امام حسن عسکری ابومحمد (ع) را شنیدم می فرمود ای عمه از امر خداوند تعجب مکن خداوند به حکمت خود ما را در کودکی بسخن در می آورد ودر بزرگی ما را حجت خود روی زمین قرار می دهد هنوز سخن امام (ع) به پایان نرسیده بود که نرجس از نظرم غایب شد ودیگر او را ندیدم مثل اینکه بین من واو پرده ای حاجب شده باشد پس من بسوی حضرت ابی محمد (ع) دویدم در حالیکه فریاد می کردم پس امام (ع) بمن فرمود ای عمه برگرد بار دیگر خواهی او را دید که در جای خودش می باشد گفت: برگشتم لحظه ای نگذشت که پرده بر کناری رفت در این هنگام او ومادرش را دیدم وبر مادر اثر نور دیدم به طوری که چشم من خیره شد در این هنگام کودک را دیدم که در حال سجده پیشانی بر زمین نهاده بر زانوی مبارک تکیه کرده انگشتان سبابه اش را بطرف آسمان بلند کرده ومی فرمود شهادت بر وحدانیت خدا می دهم وشهادت به رسالت رسول خدا (ص) وشهادت می دهم پدرم علی (ع) امیرمؤمنان است آنگاه امامان را یکی پس از دیگری شمرد تا اینکه به خدا رسید وفرمود خداوندا امرم را آنچه بمن وعده داده ای وفا نما وامرم را تمام کن وگامهای مرا در این امر ثابت گردان وزمین را بوسیله من پر از عدل وداد فرما در این هنگام امام (ع) با صدای بلند فرمود: عمه فرزندم را به نزد من بیاور ومن کودک را به امام (ع) سپردم زمانی که از دستم بدست پدرش می سپردم بر پدرش سلام کرد وامام (ع) فرزندش را از من گرفت مرغانی را در بالای سر مولود در پرواز دیدم امام (ع) به مرغی از آن مرغان دستور داد او را بگیر ومحافظت نما وهر چهل روز یکبار به نزد من بیاور مرغ او را گرفت وبه هوا پرواز کرد ومرغان دیگر در پی او بپرواز درآمدند شنیدم که امام حسن عسکری (ع) می فرمود سپردم ترا به آن کسی که مادر موسی، موسی را به او سپرد در این هنگام نرجس به گریه آمد وامام (ع) به او فرمود ساکت باشد شیرخوردن بر این بچه غیر از تو حرام است وبه زودی این بچه را به تو برمی گردانند چنانکه موسی را به مادرش برگردانند واین سخن خدای تعالی است: «او را به مادرش برگرداندیم تا چشمهایش روشن گردد» ومحزون نباشد حکیمه گوید: گفتم این مرغ چه بود فرمود او روح القدس بوده آنکه موکل است بر ائمه (ع) که موفق ومحکم شان می دارد او به زیور علم آراسته شان می نماید حکیمه گوید پس از چهل روز کودک برگردانده شد او امام (ع) مرا خواست چون به خدمتش رسیدم در این هنگام کودک را دیدم نزد امام (ع) راه می رفت گفتم ای آقای من این کودک دو ساله است امام (ع) تبسمی کرد سپس فرمودند همانا فرزندان انبیاء واوصیاء آنهایی که به مقام امامت می رسند نشو ونما ورشدشان بر خلاف رشد دیگران است وفرزند ما وقتی که یک ماه از او بگذرد مانند کودکی است که یک سال از او گذشته باشد وکودک ما در شکم مادر سخن می گوید وقرآن می خواند وعبادت خدای عز وجل می نماید وبهنگام شیرخوارگی فرشتگان اطاعت از او می نمایند وصبح وشام بر او فرو می آیند حکیمه گفت: همیشه آن کودک را هر چهل روز یکبار تا اینکه او را یافتم مردی شده قبل از آنکه امام حسن عسکری (ع) از دنیا برود چند روز پیش از رحلت امام (ع) مردی را در کنار امام (ع) دیدم پرسیدم برادرزاده ام این جوان کیست؟ که بمن امر می نمایی در حضورش بنشینم فرمود این پسر نرجس است واو خلیفه وجانشین من است وعنقریب من از دنیا می روم حرفهایش را بشنو وبدان عمل نما حکیمه گفت امام حسن عسکری (ع) پس از چند روزی از دنیا رفت ومردم چنین که می بینی متفرق شدند به خداوند سوگند هیچ صبح وشبی او را نمی بینم مگر اینکه آنچه می پرسم بمن خبر می دهد ومن آنچه شنیده ام بشما خبر می دهم وبه خداوند سوگند چه بسا مطالبی را که من هنوز پرسش ننموده ام او قبل از پرسش پاسخ می دهد چه بسا از امور که در دلم خلجان می نماید او جواب را برایم می فرستد قبل از آنکه من چیزی بخواهم در شب قبل بمن خبر داد که آمدنت بنزد من را بتو بگویم محمد بن عبدالله راوی خبر گوید بخداوند سوگند حکیمه چیزهایی بمن گفت تا آن لحظه غیر از خدا کسی مطلع نبود دانستم که این خبر راست وعدل از سوی خداوند است که امت را بی امام نگذارد وخداوند او را مطلع ساخته بر موضوعاتی که احدی از بندگانش مطلع نبودند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 668):
عن احمد بن محمد بن یحیی (رض) قال: حدثنا محمد بن یحیی العطار قال: حدثنا الحسن بن علی النیشابوری عن ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن موسی بن جعفر (ع) عن السیاری قال: حدثنی نسیم وماریة انه لما سقط صاحب الزمان (ع) من بطن امه سقط جاثیا علی رکبتیه رافعا سبا بتیه الی السماء ثم عطس فقال: الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد واله، زعمت الظلمة ان حجةالله داحضة ولو اذن لنا فی الکلام لزال الشک.
به روایت از احمد بن محمد بن یحیی (رض) گفت: برای ما حدیث کرد محمد بن یحیی عطار گفت حدیث کرد مرا حسن بن علی نیشابوری ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن موسی بن جعفر (ع) از سیاری گفت برایم حدیث کردند نعیم وماریه وقتی که حضرت صاحب الزمان از شکم مادر به زمین قرار گرفت بر زانو تکیه کرد وانگشتان سبابه دستش را به طرف آسمان بلند کرد وفرمود حمد خدای عالمیان را وصلوات بر محمد وآل او ستمگران را باور این است که حجة خدا از میان رفته اگر به ما اجازه سخن گفتن داده شود هر آینه شک از آنها برطرف می شود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 669):
عن ابی علی الخیزرانی فی حدیث قال: سمعت هذه الجاریة تذکر انه لما ولد السید (ع) رأت له نورا ساطعا قد ظهر منه، وبلغ افق السماء ورأیت طیورا بیضا تهبط من السماء وتمسح اجنحتها علی رأسه ووجهه وسایر جسده، ثم تطیر، فأخبرنا ابامحمد (ع) بذلک، فضحک ثم قال: تلک ملائکة السماء نزلت لتبرک به وهی انصاره اذا خرج.
به روایت ابی علی خیزران در حدیثی گفت: از کنیز امام (ع) شنیدم می گفت وقتی که سید (ع) به دنیا آمد امام زمان (ع) نوری از او متصاعد گشت وتمام فضای آسمان را پر کرد ومرغان سفیدی را دیدم که از آسمان فرود می آمدند وپرهایشان را بر سر وصورت وسایر اندام کوچک می کشیدند آنگاه به پرواز درمی آمدند من این قصه را بر امام (ع) خبر دادم امام حسن عسکری (ع) تبسم کرد وفرمود: آنها فرشتگان آسمان بودند فرود آمده بودند تا از وجود امام زمان (ع) تبرک جویند وآنها یاران حضرت بقیةالله (ع) هستند هنگامی که خروج کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 669):
عن عبدالله بن خلیلان عن ابیه عن جده عن غیاث بن اسیده قال: سمعت محمد بن عثمان العمری قدس الله روحه یقول: لما ولد الخلف المهدی (ع) سطع نور من فوق رأسه الی عنان السماء ثم سقط لوجهه ساجدا لریه تعالی ذکره، ثم رفع رأسه وهو یقول: شهدالله انه لا اله الا هو والملائکة واولوا العلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم ان الدین عندالله الاسلام قال وکن مولده یوم الجمعة.
عبدالله بن خلیلان از جدش غیاث بن اسید روایت کرده که از محمد بن عثمان عمری قدس الله روحه شنیده است می فرمود: به هنگامی که خلف حضرت عسکری (ع) حضرت مهدی (ع) بدنیا آمد از سر مبارکش نوری روشن گردید تا به اطراف آسمان رسید آنگاه امام (ع) به حالت سجده بخاک افتاد تا سجده پروردگارش را انجام دهد سپس سر مبارک را بلند کرد وفرمود: شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست وفرشتگان وعالمان به قسط وعدل ایستاده اند خدایی جز او که توانای حکیم ودانا باشد نیست همانا دین در نزد خداوند اسلام است وفرمود روز تولدش روز جمعه بوده است.
(بحار ج 51 ص 15):
عن غیاث بن اسد قال: ولد الخلف المهدی (ع) یوم الجمعة وامه ریحانة ویقال لها نرجس، ویقال صقیل ویقال سوسن، الا انه قیل لسبب الحمل صقیل، وکان مولده (ع) لثمان لیال خلون من شعبان سنة ست وخمسین ومائتین وکیله عثمان بن سعید فلما مات عثمان اوصی الی ابنه ابی جعفر محمد بن عثمان واوصی ابوجعفر الی ابی القاسم الحسین بن روح واوصی ابوالقاسم الی ابی الحسن علی بن محمد السمری (رض) فلما حضرت السمری (رض) الوفاة سئل ان یوصی، فقال: لله امر هو بالغه فالغیبة التامة هی التی وقعت بعد السمری رحمةالله.
به روایت غیاث بن اسد گفت خلف حضرت عسکری حضرت مهدی (ع) به روز جمعه تولد یافت ونام مادرش ریحانه بود ونرجس هم گفته می شد وایضا نام دیگر وی صقیل وسوسن بود وپس از حمل او را صقیل می نامیدند وروز تولدش هشت روز از شعبان گذشته بود بسال دویست وپنجاه وشش ووکیل آن حضرت عثمان بن سعید بود وپس از مرگش پسرش ابی جعفر محمد بن عثمان وکیل آن حضرت شد وپس از او ابی القاسم حسین بن روح وکیل حضرت گردید واو مردم را سفارش نمود به ابی الحسن علی بن محمد السمری رضوان الله علیهم وپس از آنکه عمر سمری به پایان رسید ووفاتش نزدیک شد از او پرسیدند امر وکالت بعد از شما چه کسی خواهد بود؟ فرمود: امر به دست خداست وغیبت کبری شروع من وپس از سمری امام (ع) را نایب خاصی نبود.
(بحار ج 51 ص 16):
عن محمد بن عثمان العمری قدس الله روحه انه قال: ولد السید (ع) مختونا وسمعت حکیمة تقول: لم یربامه دم فی نفاسها وهذا سبیل امهت الائمة صلوات الله علیهم.
محمد بن عثمان عمری (ره) فرمود: امام زمان (ع) بدنیا آمد در حالی که ختنه شده بود وشنیدم حکیمه می فرمود از مادرش خون نفاس دیده نشد وحال مادر آن امامان علیهم السلام این چنین بوده است.
(کتاب الغیبة للشیخ الطوسی رض 223):
قال ابومحمد علیه السلام حین ولد الحجة علیه السلام: زعم الظلمة انهم یقتلو ننی لیقطعوا هذا النسل فکیف راوا قدرة الله وسماه المؤمل.
حضرت ابومحمد (ع) فرمود: هنگامی که حضرت حجت (ع) بدنیا آمد ظالمان گمان کردند که مرا می کشند واین شجره طیبه ونسل امامان را قطع می کنند چگونه دیدند قدرت خدا را ونام کودک (محل امید وآرزو) نهاد (آری او آرزوی همه دردمندان ومشتاقان می باشد).
(بحار ج 51 ص 17):
عن حکیمة بنت محمد بن علی الرضا قالت: بعث الی ابومحمد (ع) سنة خمس وخمسین ومأتین فی النصف من شعبان وقال: یا عمة اجعلی اللیلة افطارک عندی فان الله عز وجل سیسرک بولیه وحجته علی خلقه خلیفتی من بعدی قالت حکیمة: فتداخلنی لذلک سرور شدید واخذت ثیابی علی وخرجت من ساعتی حتی انتهیت الی ابی محمد (ع) وهو جالس فی صحن داره وجواریه حوله فقلت: جعلت فداک یا سیدی. الخلف ممن هو؟ قال: من سوسن فأدرت طرفی فیهن فلم ارجاریة علیها اثر غیر سوسن، قالت حکیمة: فلما ان صلیت المغرب والعشاء الاخرة اتیت بالمائدة فأفطرت انا وسوسن وبایتها فی بیت واحد فغفوت غفوة ثم استیقظت فلم ازل مفکرة فیما وعدنی ابومحمد (ع) من امر ولی الله (ع) فقمت قبل الوقت الذی کنت اقوم فی کل لیلة للصلاة فصلیت صلاة اللیل حتی بلغت الی الوتر فوثبت سوسن فزعة وخرجت واسبغت الوضوء ثم عادت فصلت صلاة اللیل وبلغت الی الوتر فوقع فی قلبی ان الفجر قد قرب فقمت لانظر فاذا بالفجر الاول قد طلع فتداخل قلبی الشک من وعد ابی محمد (ع) فنادانی من حجرته: لا تشکی وکانک بالأمر الساعة قد رأیته انشاء الله وتعالی. قالت حکیمة: فاستحییت من ابی محمد (ع) ومما وقع فی قلبی، ورجعت الی البیت وانا خجلة فاذا هی قد قطعت الصلاة وخرجت فزعة فلقیتها عل باب البیت فقلت: بابی انت وامی هل تحسین شیئا؟ قالت: نعم یا عمة انی لاجد امرا شدیدا قلت: لا خوف علیک ان شاءالله تعالی واخذت وسادة فألقیتها فی وسط البیت، واجلستها علیها وجلست منها حیث تقعد المرأة من المرأة للولادة، فقبضت علی کفی وغمزت غمزة شدیدة ثم انت انة وتشهدت ونظرت تحتها، فاذا انا بولی الله (ع) متلقیا الارض بمساجده. فأخذت بکتفیه فاجلسته فی حجری فاذا هو نظیف مفروغ منه، فنادانی ابومحمد (ع): یا عمة هلمی فأتینی بابنی فأتیته به، فتناوله واخرج لسانه فمسحه علی عینیه ففتحها، ثم ادخله فی فیه فحنکه ثم (ادخله) فی اذنیه واجلسه فی راحته الیسری، فاستوی ولی الله جالسا، فمسح یده علی رأسه وقال له: یا بنی انطق بقدرة الله فاستعاذ ولی الله (ع) من الشیطان الرجیم واستفتح: (بسم الله الرحمن الرحیم ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین ونمکن لهم فی الأرض ونری فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون» وصلی علی رسول الله (ص) وعلی امیرالمؤمنین (ع) والائمة علیهم السلام واحدا واحدا حتی انتهی الی ابیه، فناولنیه ابومحمد (ع) وقال: یا عمة ردیه الی امه (حتی تقر عینها ولا تحزن ولتعلم ان وعدالله حق ولکن اکثر الناس لا یعلمون) فرددته الی امه وقد انفجر الفجر الثانی، فصلیت الفریضة وعقبت الی ان طلعت الشمس، ثم ودعت ابامحمد (ع) وانصرفت الی منزلی. فلما کان بعد ثلاث اشتقت الی ولی الله، فصرت الیهم فبدأت بالحجرة التی کانت سوسن فیها، فلم اراثرا ولا سمعت ذکرا فکرهت ان اسأل، فدخلت علی ابی محمد (ع) فاستحییت ان ابدأه بالسؤال، فبدأنی فقال: (هو) یا عمة فی کنف الله وحرزه وستره وغیبه حتی یأذن الله له، فاذا غیب الله شخصی: وتوفانی ورأیت شیعتی قد اختلفوا فأخبری الثقات منهم، ولیکن عندک وعندهم مکتوما، فان ولی الله یغیبه الله عن خلقه ویحجبه عن عباده فلا یراه احد حتی یقدم له جبرئیل (ع) فرسه (لیقضی الله امرا کان مفعولا).
حضرت حکیمه دختر امام محمد تقی (ع) گفت ابومحمد امام حسن عسکری (ع) در شب نیمه شعبان سال دویست وپنجاه وپنج مرا احضار کرد وفرمود: ای عمه امشب افطارت رانزد من باش چون خداوند ترا خوشحال می نماید به خلیفه وحجت وجانشین بعد از من از این خبر خوشحالی زاید الوصفی مرا فرا گرفت لباسهایم را جمع کردم همان ساعت به محضر حضرت ابی محمد (ع) آمدم واو در صحن خانه نشسته بود واطرافش را خدمة آن حضرت گرفته بودند گفتم فدایت شوم جانشین شما از کدام یک از همسرانت می باشد فرمود از سوسن من به همه خدمه چشم گرداندم از هیچیک اثر حمل ندیدم بجز سوسن حکیمه گفت وقتی که نماز مغرب وعشا را اداء کردم کنار سفره آمدیم من وسوسن افطار کردیم ودر یک اتاق خوابیدیم اندکی خوابیدم واز خواب بیدار شدم همواره درباره مژده امام (ع) که امشب خلف (مهدی ع) بدنیا می آید وولی خدا (ع) امشب پا به عرصه وجود می گذارد قبل از وقت نماز بیدار شدم ونماز شب را بجای آوردم وبه نماز وتر رسیدم سوسن هم از خواب بیدار شد وتجدید وضوع نمود وبه نماز شب ایستاد وبه نماز وتر رسید در دلم خطور کرد طلوع فجر نزدیک است وعده امام (ع) تحقق نیافت وبه افق نگریستم دیدم فجر اول طالع شد. شکم زیادتر شد از وعده امام حسن عسکری (ع) در این هنگام صدای امام (ع) را از حجره اش شنیدم می فرمود: شک نکن آن امری که می باید اتفاق افتد الساعة انشاءالله خواهد بوقوع پیوست حکیمه گفت از حضرت ابی محمد (ع) شرمنده شدم واز آنچه که در دلم افتاده بود خجل شدم وبرگشتم به اتاق در حالی که شرمنده بودم دیدم سوسن نمازش را قطع کرد وبیرون آمده در حالی که ترسان بود باو گفتم پدر ومادرم بفدایت آیا احساس درد می کنی گفت ای عمه من درد شدیدی دارم گفتم انشاءالله ترسی بر تو نیست فرشی در وسط اتاق گسترانیدم واو را بر آن فرش نشاندم ومن بجایی که معمولا قابله ها برای گرفتن بچه می نشینند نشستم او دستم را گرفت وتکانی شدید خورد سپس ناله ای کرد وکلمه ی شهادتین گفت به دامن نرجس نگریستم در این هنگام ولی الله حجة بن الحسن (ع) صلوات وسلامه علیه را دیدم بر هفت موضع خود را به زمین گذارده دو بازویش را گرفتم وبه دامن خود نشاندم او را نظیف وپاکیزه از هر چیز یافتم صدای حضرت ابومحمد (ع) را در این لحظه شنیدم می فرمود: ای عمه فرزندم را به نزد من بیاور ومن او را بدست پدر دادم حضرت امام حسن عسکری (ع) زبانش را بیرون آورد وبچشم کودک مالید او چشم گشود آنگاه زبان خود را به دهان کودکش نهاد وکامش را با زبان خود برداشت زبان خود را بگوش کودکش نهاد واو را به پای چپ خود نشانید وحجة خدا (ع) درست نشست ودست مبارک خود را بر سر کودک کشید وفرمود پسرم به اذن وقدرت وامر خدا سخن بگو واستعاذه نمود از شیطان مردود ورانده شده وسخن را چنین شروع کرد اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم. وما اراده نموده ایم بر مستضعفان عالم منت گذاریم وآنان را پیشوا سازیم ووارث گردانیم وآنها را در زمین قدرت بخشیم وبه فرعون وهامان ولشکریانش چیزی را که از آن وحشت دارند نشان دهیم. آنگاه صلوات بر رسول خدا (ص) وامیر مؤمنان (ع) ویکایک ائمه (ع) فرستاد تا اینکه به پدرش رسد پس حضرت ابومحمد (ع) کودک را بمن سپرد وفرمود ای عمه او را به مادرش برگردان تا چشمش روشن شود وغمگین نباشد وبداند که وعده خداوند حق است ولکن بیشتر مردم این موضوع را نمی دانند او را به مادرش سپردم در حالیکه طلوع فجر صادق شده بود نماز صبح را بجای آوردم وتا طلوع آفتاب تعقیبات خواندم آنگاه با حضرت ابی محمد (ع) خداحافظی نمودم وبه منزلم برگشتم وپس از سه روز مشتاق دیدار ولی خدا شدم به نزد وی رفتم وبه حجره سوسن رفتم نه اثری یافتم ونه ذکری شنیدم دوست نداشتم که از کسی بپرسم بخدمت امام ابی محمد (ع) رسیدم شرم داشتم که آغاز سئوال کنم حضرت آغاز سخن کرد وفرمود: ای عمه ولی خدا (ع) در حمایت ونگهداری وپوشش وغیب الهی است تا خدا اذنش بدهد وظاهر شود وچون وفات من فرا رسد ودیدی که شیعیانم درباره ی جانشینم اختلاف کنند به افراد موثق خبر ده وباید این امر نزد تو وآنان مخفی ومکتوم بماند زیرا خدا ولی خود را از مردم پنهان ومحجوب از بندگانش فرموده هیچکس او را نمی بیند تا آنکه جبرئیل (ع) اسب سواریش را حاضر کند (وخدا هر امر شدنی را انجام فرماید).
(بحار ج 51 ص 22):
روی ان بعض اخوات ابی الحسن (ع) کانت لها جاریة ربتها تسمی نرجس فلما کبرت دخل ابومحمد (ع) فنظر الیها فقالت له: اراک یا سیدی تنظر الیها فقال: انی ما نظرت الیها الا متعجبا اما ان المولود الکریم علی الله یکون منها ثم امرها ان تستأذن اباالحسن (ع) فی دفعها الیه ففعلت فامرها بذلک.
روایت است که برخی از خواهران حضرت امام هادی (ع) کنیزی داشت بنام نرجس واو را تربیت کرده بود تا بزرگ شود حضرت امام حسن عسکری (ع) وارد بر او شد ونظر بر آن کنیز دوخت خواهر امام هادی (ع) عرض کرد: می بینم به این کنیز نظر داری؟ فرمود: نظر من از روی تعجب است زیرا فرزندی که بسیار بر خدا کریم است از او بوجود می آید سپس به وی فرمان داد که از امام هادی درباره ی آن کنیز اذن بخشیدن طلبد او نیز حسب امر عمل کرد واز امام (ع) اذن بخشش گرفت.
(بحار ج 51 ص 28):
عن ابراهیم صاحب ابی محمد (ع) انه قال: وجه الی مولای ابوالحسن (ع) باربعة اکبش وکتب الی: «بسم الله الرحمن الرحیم (عق) هذه عن ابنی محمد المهدی وکل هناک واطعم من وجدت من شیعتنا.
بنقل از ابراهیم مصاحب امام عسکری (ع) گفت: امام ابوالحسن هادی (ع) چهار گوسفند برای من فرستاد وبه من نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم این گوسفندان را از برای فرزندم محمد مهدی (ع) عقیقه کن واز آن بخور که گوارایت باد وهر کس از شیعیان ما را یافتی به آنان نیز بخوران.
(کتاب الغیبة للشیخ الطوسی ص 230):
عن حنظلة بن ذکریا عن الثقة قال حدثنی عبدالله بن العباس العلوی وما رأیت اصدق لهجة منه وکان خالفنا فی اشیاء کثیرة قال حدثنی ابوالفضل الحسین بن الحس العلوی قال دخلت علی ابی محمد (ع) بسر من رأی فهناته بسیدنا صاحب الزمان علیه السلام لما ولد.
بنقل از حنظله بن زکریا از یکی از موثقین گفت: عبدالله بن عباس علوی که راستگوتر از او ندیده بودم ودر بسیاری از امور با ما مخالفت می کرد به من گفت که: حسین بن حسن علوی مرا حدیث کرد وگفت: بر امام ابومحمد عسکری (ع) در سامراء وارد شدم ومیلاد سرور ما حضرت صاحب الزمان علیه السلام را به ایشان تبریک عرض کردم.
(یوم الخلاص ص 85):
قال الصادق (ع): انه لا یموت منا میت حتی یخلف من بعده من یعمل بعمله ویسیر بسیرته ویدعوا الی ما دعا الیه.
امام صادق (ع) فرمود: همانا نمی میرد از ما کسی تا اینکه بعد از خود جانشینی تعیین نماید که کار امام قبلی را انجام دهد وبه روش وسیره امام قبل باشد ومردم را بخواند به انچه که امام قبل خوانده بوده است.
تاریخ مولد حضرت مهدی به نقل از کتب اهل سنت
(عن کتاب اثبات الهداة ج 3 ص 654 وغیره من الاثار).
قد اثبت علماء اهل السنة فی کتبهم ولادة القائم محمد بن الحسن المهدی (ع) فی: حیاة ابیه سنة 255 وبعضهم صرح بانه ابن الحسن العسکری (ع) فتقرب ولادته من تلک السنة وهاک اسامی جملة من اسمائهم.
منهم العلامة الشیخ شمس الدین محمد بن طولون الدمشقی الحنفی فی (الشذورات الذهبیة) فی تراجم الائمة عشریة ص 117 ط بیروت.
ومنهم العلامة کمال الدین محمد بن طلحة الشامی الشافعی فی (مطالب السؤول) ص 89 ط طهران.
ومنهم العلامة ابن خلکان فی (وفیات الاعیان) ج 1 ص 571 ط بولاق بمصر.
ومنهم العلامة سبط ابن الجوزی فی (تذکرة الخواص) ص 204 ط طهران.
ومنهم العلامة ابن الصباغ المصری فی (الفصول المهمة) ص 274 ط الغری.
ومنهم العلامة المولوی محمد بن مبین الهندی فی (وسیلة النجاة) ص 417 و420 مطبعة گلشن فیض فی للکهنو.
ومنهم العلامة ابن حجر الهیتمی فی (الصواعق) ص 124 ط مصر.
ومنهم العلامة الشیخ عثمان العثمانی فی (تاریخ الاسلام والرجال) ص 370 محظوظ.
ومنهم العلامة الحمزاوی فی (مشارق الأنوار) ص 153 ط مصر.
ومنهم العلامة السالک عبدالرحمان بن محمد بن حسین بن عمر باعلوی مفتی الدیار الحضرمیة فی کتابه (بغیة المسترشدین).
ومنهم العلامة الشبلنجی فی (نور الأبصار) ص 229 ط العثمانیة بمصر.
ومنهم العلامة الشیخ عبدالله بن محمد بن عامر الشبراوی الشافعی المصری فی کتابه (الاتحاف بحب الأشراف) ص 68 ط مصر.
ومنهم العارف عبدالرحمن من مشایخ الصوفیة فی (مرآة الأسرار) ص 31.
ومنهم العلامة السید عباس بن علی الملکی فی (نزهة الجلیس) ج 2 ص 128 ط القاهرة.
ومنهم العلامة القندوزی فی (ینابیع المودة) ج 3 ص 113 ط العرفان ببیروت.
ومنهم العلامة الأبیاری فی (جالیة الکدر) شرح منظومة البزرنجی ص 207 ط مصر.
ومنهم العلامة البدخشی فی: «مفتاح النجا» ص 189 محظوط.
ومنهم العلامة نور الدین عبدالرحمان الدشتی الجامی الحنفی فی (شواهد النبوة) ص 21 ط بغداد.
ومنهم العلامة محمد خواجه پارسا البخاری فی (فصل الخطاب) علی ما فی ینابیع المودة ص 387 ط اسلامبول.
ومنهم الحافظ جلال الدین السیوطی فی (احیاء المیت).
ومنهم القاضی روزبهان فی (ابطال نهج الحق).
ومنهم العلامة محمد امین السویدی البغدادی فی:(سبائک الذهب) ص 78.
ومنهم العلامة امیر خواند فی:(الیواقیب والجواهر) ج 2 ص 143.
ومنهم الحافظ الکنجی فی (کفایة الطالب) ص 458.
ومنهم العلامة الذهبی فی (العبر فی خبر من غبر) ج 2 ص 31 ط الکویت.
ومنهم العلامة الشیخ محمد بن الصبان المالکی فی اسعاف الراغبین.
ومنهم الحافظ ابوالفتح محمد بن ابی الفوارس فی (الأربعین) علی ما فی کشف الأستار ص 27.
ومنهم ابوالمجد عبدالحق الدهلوی البخاری فی (رسالته) علی ما فی کشف الأستار ص 30.
ومنهم شمس الدین بن عمر الهندی المعروف بملک العلماء فی (هدایة السعداء) علی ما فی کشف الأستار ص 37.
ومنهم الناصر لدین الله احمد بن المستضی بنور الله من خلفاء العباسیة فی الشباک التی جعلها علی الصفة وکذا فی الخشب الذی جعلها فی داخل الصفة علی ما فی کشف الأستار ص 42.
ومنهم المولوی علی الاکبر اسد الله المردودی فی (المکاشفات) علی ما فی کشف الأستار ص 46.
ومنهم الشیخ العارف سعد الدین محمد بن المؤید الحموی خلیفة نجم الدین الکبری فی: کتابه فی حالات المهدی وصفاته نقل عنه فی مواة الأسرار علی ما فی کشف الأستار ص 53.
ومنهم الشیخ العارف عامر البصری فی قصیدة ذات الأنوار علی ما فی کشف الأستار ص 55.
ومنهم العالم الکامل السید علی بن شهاب الدین الهمدانی فی (المودة القربی) المودة العاشرة علی ما فی کشف الأستار ص 60.
ومنهم الشیخ الکبیر العالم باسرار الحروف صلاح الدین الصفدی فی (شرح الدائرة) علی ما فی ینبیع المودة ج 3 ص 139.
ومنهم الشیخ احمد الجامی النامقی علی ما فی ینابیع المودة ج 3 ص 139.
ومنهم العارف شمس الدین التبریزی علی ما فی ینابیع المودة ج 3 ص 139.
ومنهم جلال الدین الرومی علی ما فی ینابیع المودة ج 3 ص 139.
ومنهم الفاضل البارع عبدالله بن محمد المطیری فی (الریاض الزاهرة) علی ما فی (منتخب الأثر) ص 336.
ومنهم العلامة شیخ الأسلام ابوالمعالی محمد سراج الدین فی (صحاح الأخبار) علی ما فی منتخب الأثر ص 336.
ومنهم القاضی المحقق بهلول بهجت افندی فی (تاریخ آل محمد) علی ما فی منتخب الأثر ص 337.
ومنهم العلامة محمد بن یوسف الزرندی فی (معراج الوصول) علی ما فی منتخب الأثر ص 337.
ومنهم العلامة الشیخ احمد الفاروقی النقشبندی فی (المکاتیب) ج 3 ص 123.
ومنهم العلامة ابوالولید محمد بن سختة الحنفی فی تاریخه المسمی (روضة المناظر) ج 1 ص 294 علی ما فی منتخب الأثر.
ومنهم العلامة المیبدی فی (شرح الدیوان) ص 371 کما فی منتخب الأثر.
ومنهم العارف الشهیر الشیخ فرید الدین العطار فی مظهر الصفات.
ومنهم العلامة نصربن علی الجهضمی علی ما فی النجم الثاقب ص 18.
وقال البیهقی الشافعی فی (شعب الأیمان) علی ما فی منتخب الأثر ص 324.
دانشمندان اهل سنت در کتابهای خویش ولادت حضرت قائم محمد بن الحسن المهدی صلوات الله وسلامه علیهما را که در حال زندگانی پدر بزرگوارش به سال 255 هجری واقع شده ثابت کرده اند وبرخی تصریح نموده که حضرت فرزند امام حسن عسکری (ع) ودر همان سال متولد شده واینکه نامهای جمله ای از آنها را می آوریم.
از آنان است: علامه شیخ شمس الدین محمد ابن طولون دمشقی حنفی در کتاب (الشذورات الذهبته درتراجم ائمه اثنی عشر (ع) در صفحه 117 چاپ بیروت.
از جمله: علامه کمال الدین محمد ابن طلحه شامی شافعی در صفحه 89 کتاب (مطالب السؤول) چاپ طهران.
از جمله: علامه ابن خلکان در صفحه 571 ج اول کتاب (وفیات الاعیان) چاپ بولاق مصر.
از جمله علامه سبط ابن جوزی در صفحه 204 کتاب (تذکرة الخواص) چاپ
از جمله: علامه ابن صباغ مصری در صفحه 274 کتاب (الفصول المهمة) چاپ نجف اشرف.
از جمله: علامه مولوی محمد ابن مبین هندی در صفحه 417 و420 کتاب (وسیلة النجاة) چاپ گلشن فیض للکهنو.
از جمله: علامه ابن حجر هیتمی در صفحه ی 124 کتاب (الصواعق) چاپ مصر.
از جمله: علامه شیخ عثمان عثمانی در صفحه 370 کتاب (تاریخ الأسلام والرجال) خطی.
از جمله: علامه حمزاوی در (مشارق الأنوار) صفحه 153 چاپ مصر.
از جمله: علامه سالک عبدالرحمن ابن محمد ابن حسین ابن عمر باعلوی مفتی بلاد حضرموت در کتاب (بغیة المسترشدین).
از جمله: علامه (نورالابصار) صفحه 239 ط عثمانی مصر
از جمله: علامه شیخ عبدالله ابن محمد ابن عامر شبراوی شافعی مصری در کتاب (الاتحاف بحبالا شراف) صفحه 68 چاپ مصر.
از جمله: عارف عبدالرحمن از شیوخ صوفیه در صفحه 31 کتاب (مرآت الاسرار).
از جمله: علامه سید عباس بن علی مکی در صفحه 128 ج 2 کتاب (نزهة الحلیس) چاپ قاهره.
از جمله: علامه قندوزی در صفحه 113 ج 3 کتاب (ینابع المودة چاپ العرفان بیروت).
از جمله: علامه آبیاری در صفحه 189 کتاب (مفتاح النجا) حطی.
از جمله: علامه نورالدین عبدالرحمان دشتی جامی حنفی در صفحه 2 (کتاب شواهد النبوة) چاپ بغداد.
از جمله: علامه محمد خواجه پارسا بخاری در صفحه 387 کتاب (فصل الخطاب) چاپ مصر چنانچه در ینابیع الموده است.
واز جمله: حافظ جلال الدین سیوطی در کتاب:(احیاء المیت)
واز جمله: قاضی روزبهان در کتاب: (ابطال نهج الحق).
واز جمله: علامه محمد امین سویدی بغدادی در کتاب (سبائک الذهب) صفحه 78.
واز جمله: علامه امیر خواند در جلد سوم کتاب:(روضة الصفاء).
واز جمله: علامه شعرانی درج 2 ص 143 کتاب: (الیواقیب والجواهر).
واز جمله: حافظ کنجی در ص 458 کتاب:(کفایة الطالب).
واز جمله: علامه ذهبی در ص 21 ج 2 کتاب:(العبر فی خبر من غبر) چاپ کویت.
از جمله: علامه شیخ محمد ابن العلی الحموی در کتاب:(تاریخ منصور) خطی.
از جمله: علامه شیخ محمد ابن صبان مالکی در کتاب (اسعاف الراغبین).
از جمله: حافظ ابوالفتح محمد ابن ابی الفوارس در کتاب:(الاربعین) بنقل از ص 27 کتاب کشف الاستار.
از جمله: ابوالمجد عبدالحق دهلوی بخاری در:(رسالة خود) چنانچه در ص 30 کتاب کشف الاستار آمده.
از جمله: سید عطاءالله دستکی در کتاب:(روضة الاحباب) بنا بنقل کتاب کشف الاستار ص 31.
از جمله: شمس الدین ابن عمر هندی معروف بملک العلماء در کتاب: (هدایة اسعدا) بنا بنقل کتاب کشف الاستار ص 37.
واز جمله: الناصر الدین الله احمد بن المسضی بنورالله از خلفای عباسی در شباک مقدس که بر روی صحن مطهره در سرداب شریف قرار داده وهمچنین بر روی چوبی که در داخل صفه نصب کرده. بنقل کتاب کشف الاستار ص 42.
واز جمله: مولوی علی اکبر اسدالله مرودی در کتاب (المکافات) بنقل کتاب کشف الاستار ص 46.
واز جمله: شیخ عارف سعدالدین محمد ابن مؤید حموی خلیفه نجم الدین کبری در کتابی که در حالات حضرت مهدی (ع) وصفات حضرت نوشته ودر کتاب مرآت الأسرار از او نقل شده. بنقل کتاب کشف الاستار ص 53.
واز جمله: شیخ عارف عامرین عامر بصری در قصیده ذات الأنوار بنقل کتاب کشف الاستار ص 55.
واز جمله: عالم کامل سید علی شهاب الدین همدانی در کتاب:(المودة القربی) در مودت وهم بنقل کتاب کشف الاستار ص 60.
واز جمله: شیخ بزرگ عالم به اسرار حروف صلاح الدین صفدی در کتاب:(شرح الدائرة) بنقل کتاب ینابیع المودة ص 139 جلد سیم)
واز جمله: شیخ احمد جامی نامقی: بنقل ج 3 ص 139 کتاب ینابیع المودة.
واز جمله: عارف شمس الدین تبریزی. بنقل ص 139 جلد سیم کتاب ینابیع المودة.
واز جمله: جلال الدین رومی. بنقل ص 139 جلد سیم کتاب ینابیع المودة.
واز جمله: سید نسیمی. بنقل کتاب ینابیع المودة ج 3 ص 139.
از جمله: فاضل بارع عبدالله ابن محمد مطهری در کتاب: (الریاض الزاهرة) بنقل کتاب منتخب الأثر ص 33.
از جمله: شیخ الاسلام ابوالمعالی محمد سراج الدین در کتاب (اصحاب الاخبار) بنقل کتاب منتخب الأثر ص 336.
از جمله: قاضی محقق بهلول بهجت افندی در کتاب:(تاریخ آل محد (ع)) بنقل کتاب منتخب الأثر ص 337.
از جمله: علامه محمد ابن یوسف زرندی در کتاب: (معراج الوصول) بنقل کتاب منتخب الاثر ص 337.
از جمله: علامه حسن ابن حمدان الحضینی در کتاب: (الهدایة). بنقل کتاب منتخب الاثر ص 338.
از جمله: علامه شیخ احمد فاروقی نقشبندی در کتاب (مکاتیب) ج 3 ص 123.
از جمله: علامه ابوالولید محمد ابن سخته حنفی در تاریخش بنام (روضة المناظر) ج 1 ص 294 بنقل کتاب منتخب الأثر.
از جمله: علامه میبدی در شرح دیوان ص 371 بنقل کتاب منتخب الأثر.
از جمله: عارف شهیر شیخ فریدالدین عطار در کتاب مظهر الصفات.
از جمله: علامه نصر ابن علی جهضمی بنقل کتاب النجم الثاقب ص 18.
از جمله: بیهقی شافعی در کتاب (شعب الأیمان) بنقل کتاب منتخب الأثر ص 324.
مهدی از فرزندان فاطمه است
(عقد الدرر ص 15).
عن ام سلمه (رض) قالت: سمعت رسول الله (ص)، یقول: المهدی من ولد فاطمة رضی الله عنها.
بنقل از ام سلمه (رض) گفت: از حضرت رسول اکرم (ص) شنیدم می فرمود: مهدی (ع) از فرزندان فاطمه زهرا صلوات الله وسلامه علیها است.
(مسند احمد ج 3 ص 36 عن اثبات الهداة:594:3 واعیان الشیعة:51:0 وعقد الدرر:61):
عن ابی سعید الخدری (رض) قال: قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی تملأ الارض ظلما وعدوانا ثم یخرج من عترتی، او من اهل بیتی، من یملأها قسطا وعدلا، کما ملئت ظلما وعدوانا.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: قیامت واقع نمی شود تا آنکه زمین سرشار از ظلم وتجاوز گردد سپس از عترت من یا از خاندان من کسی خارج شود تا زمین را لبریز کند از قسط وعدل همچنانکه از ظلم وتجاوز پر شده باشد.
(کشف الغمه ج 2 ص 469 وعقدالدرر ص 18):
عن حذیفة (رض) قال: رسول الله (ص): المهدی رجل من ولدی وجهه کالکوکب الدری.
بنقل از حذیفه (رض) گفت: رسول الله (ص) فرمود: مهدی (ع) مردی از فرزندان من است چهره اش مانند ستاره ی درخشان می باشد.
(عقدالدرر ص 18):
عن عبدالله بن عمر،(رض) قال: قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی یخرج المهدی من ولدی ولا یخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول: انا نبی.
عبدالله ابن عمر گوید: رسول اکرم (ص) فرمود: قیامت واقع نمی گردد تا مهدی (ع) از فرزندان خارج گردد ومهدی (ع) خارج نمی شود تا شصت تن دروغگو خارج شوند وهمه مدعی نبوت باشند.
(عقدالدرر ص 19):
عن قیس بن جابر الصدفی عن ابیه عن جده ان رسول الله (ص)، قال: سیکون بعدی خلفاء ومن بعد الخلفاء امراء، ومن بعد الأمراء ملوک جبابرة ثم یخرج المهدی من اهل بیتی، یملأ الارض عدلا کما ملئت جورا ثم یؤمر القحطانی فوالذی بعثنی بالحق ما هو دونه.
بنقل از قیس ابن جابر صدفی از پدر از جدش که رسول خدا (ص) فرمود: پس از من خلفاء زمامدار شوند وپس از خلفاء امیران فرمانروایی کنند وپس از امیران، پادشاهان ستمگر روی کار آیند سپس مهدی (ع) از خاندان واهل بیت (ع) من خارج می گردد وپر می کند از عدل زمین را به چنانکه لبریز از ستم پر شده باشد آنگاه قحطانی فرمانروا شود قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث فرمود.
(سنن ابن ماجه ج 2 ص 1368 وعقدالدرر ص 21 وکشف الغمه ج 2 ص 438):
عن سعید بن المسیب قال: کنا عند ام سلمة فتذاکرنا المهدی، فقالت: سمعت رسول الله (ص) یقول: المهدی من ولد فاطمة (ع).
بنقل از سعید بن مسیب گفت: ما در نزد ام سلمه (رض) مذاکره درباره ی مهدی (ع) می کردیم او فرمود: رسول اکرم (ص) شنیدم می فرمود: مهدی (ع) از فرزندان فاطمه (ع) است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 605):
ذکر ابومحمد بن مسعود فی کتاب المصابیح فی حدیث یرفعه الی النبی (ص) قال: یبعث الله رجلا من عترتی فیملاء به الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.
ابومحمد بن مسعود در کتاب مصابیح در ضمن حدیثی مرفوعا از رسول خدا (ص) حدیث کرده که فرمود: خدای تعالی مردی از عترت مرا مبعوث کند وبا دست او زمین را لبریز از قسط وعدل کند همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 608):
من البعث والنشور للبیهقی یرفعه قال: قال رسول الله (ص) المهدی من ولدی.
از کتاب بعث ونشور بیهقی است که مرفوعا از رسول الله (ص) روایت کرده فرمود: مهدی (ع) از فرزندان من است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 611):
عن ابن ابی لیلی عن النبی (ص) فی حدیث انه قال فی علی (ع) اخبرنی جبرئیل انهم یظلمونه ویغصبونه حقه ویقاتلونه ویقتلون ولده ویظلمونهم بعده واخبرنی جبرئیل عن الله عز وجل ان ذلک یزول اذا قام قائمهم وعلت کلمتهم واجتمعت الأمة علی محبتهم، الی ان قال: وذلک عند تغیر البلاد وضعف العباد والیأس من الفرج، فعند ذلک یظهر القائم فیهم هو من ولد ابنتنی فاطمة، یظهر الله بهم الحق ویخمد الباطل بأسیافهم بنقل از ابن ابی لیلی از حضرت رسول اکرم (ص) در ضمن حدیثی درباره ی حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: جبرئیل (ع) به من خبر داد که امت به او ظلم می کنند وحقش را غضب می نمایند وبا او می جنگند وفرزندانش را بقتل می رسانندو پس از شهادت او به آنان ظلم وستم روا می دارند وجبرئیل (ع) از خدای عز وجل بمن خبر آورد که این ستم وظلم وبیدادگری وقتی که قائمشان قیام کند وکلمه آنان بالایی گیرد وهمه ی امت بر محبتهای آنان جمع شوند از ایشان زائل می گردد تا آنجا که فرمود: این امر بهنگامی که صورت می گیرد که شهرها دگرگون وبندگان ناتوان شوند ومأیوس ونومید از فرج وگشایش گردند در این موقع قائم (ع) آشکار می شود واو از فرزندان دخترم فاطمه زهرا (س) است که خدا بوسیله آنان حق را ظاهر وبا شمشیرهای ایشان باطل را خاموش می سازد.
(اعیان الشیعه ج 3 ص 50 وکشف الغمة ج 2 ص 476):
عن زربن عبدالله قال: قال رسول الله (ص): لا تذهب الدنیا حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی: یواطی اسمه اسمی.
بنقل از زر بن عبدالله گفت: رسول اکرم (ص) فرمود: دنیا بپایان نمی رسد تا مردی از اهل بیت من که نام او با نام من برابر می باشد عرب را زیر حکومت خود قرار دهد.
(الغیبة للشیخ الطوسی (رض) ص 186):
قال رسول الله (ص): المهدی من عترتی من ولد فاطمة.
رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (ع) از عترت (ع) من از فرزندان فاطمه (ع) است.
(کشف الغمه ج 2 ص 481):
عن ابی هارون العبدی قال: اتیت اباسعید الخدری فقلت له: هل شهدت بدرا؟ قال: نعم، فقلت له: الا تحدثنی بشیی مما سمعته من رسول الله (ص) فی علی وفضله؟ فقال بلی اخبرک ان رسول الله (ص) مرض مرضة نقه منها فدخلت علیه فاطمة (ع) تعوده وانا جالس عن یمین رسول الله (ص) فلما رأت ما برسول الله من الضعف ختقتنها العبرة حتی بدت دموعها علی خدها فقال لها رسول الله (ص) ما یبکیک یا فاطمة؟ قالت: اخشی الضیعة یا رسول الله فقال: یا فاطمة اما علمت ان الله اطلع الی الأرض اطلاعة فاختار منهم اباک فبعثه نبی ثم اطلع ثانیة فاختار منهم بعلک فاوحی الی فانکحته، واتخذته وصیا اما علمت انک بکرامة الله ایاک زوجک اغزرهم علما واکثرهم حلما واقدمهم سلما فاستبشرت فأراد رسول الله (ص) ان یزیدها مزید الخیز کله الذی قسمه الله لمحمد وآل محمد فقال لها: یا فاطمة (ع) ولعلی ثمانیة اضراس یعنی مناقب ایمان بالله ورسوله وحکمته وزوجته وسبطاه الحسن والحسین، وامره بالمعروف ونهیه عن المنکر یا فاطمة انا اهل بیت اعطینا ست خصال لم یعطها احد من الاولین ولا یدرکها احد من الاخرین غیرنا نبینا خیر الأنبیاء وهو ابوک ووصینا خیر الاوصیاء وهو بعلک وشهیدنا خیر الشهداء وهو حمزة عم ابیک ومنا سبطا هذه الامة وهما ابناک ومنا مهدی الامة الذی یصلی عیسی خلفه ثم ضرب علی منکب الحسین فقال: من هذا مهدی الأمة.
(اخرجه الدار قطنی صاحب الجرح والتعدیل).
بنقل از ابی هرون عبدی گفت: بنزد ابوسعید خدری (ره) وبه او گفتم: آیا در غزوه بدر حضور داشتی؟ گفت آری گفتم: آیا به من خبر نمی دهی از آنچه از رسول اکرم (ص) در فضیلت امیرالمؤمنین (ع) شنیده ای؟ گفت بلی به تو خیر می دهم: رسول خدا (ص) بیمار شد ودوران نقاهت می گذرانید فاطمه زهرا سلام الله علیها به عیادت نزد حضرت آمد من در طرف راست رسول الله (ص) نشسته بودم هنگامی که حضرت فاطمه (ع) ضعف وناتوانی حضرت را دید گریه راه گلویش را گرفت تا آنجا که اشک از دیدگانش پدید آمد وبر چهره اش فرو ریخت رسول اکرم (ص) فرمود: یا فاطمه (ع) چه چیز تو را به گریه درآورده؟ عرض کرد: ترس آن دارم که ترا از دست بدهم فرمود: ای فاطمه (ع) جان مگر نمی دانی که خدا به زمین توجه فرمود واز همه خلائق پدرت را برگزید واو را پیغمبر قرار داد وتوجه دویم به زمین کرد وشوهرت را برگزید وبه من وحی کرد ومن او را به وصایت خود برگزیدم مگر نمی دانی که خدا ترا مکرم داشت وترا تزویج مردی کرد که عملش از همگان بیشتر وحلمش از همه فزونتر واسلام پذیری او از همه قدیمتر است حضرت فاطمه (ع) خوشحال شد رسول خدا (ص) خواست از خیر وکرامت بسیاری که خدا قسمت محمد وآل محمد (ع) فرموده بیشتر به فاطمه (ع) بگوید فرمود: یا فاطمه (ع) برای علی (ع) هشت نسبت است: ایمان به خدا ورسولش وحکمتی که دارد وهمسر ودو فرزند حسن (ع) وحسین (ع) وامربه معروف ونهی از منکرکردنش یا فاطمه (ع) ما اهل بیتی هستیم که شش خصلت بما عطا شده که به هیچیک از گذشتگان داده نشده وهیچیک از آیندگان بجز ما به آن نمی رسند. پیغمبر ما بهترین پیغمبران (ع) است واو پدرت می باشد ووصی ما بهترین اوصیاء است واو شوهرت می باشد وشهید ما بهترین شهیدها است واو حمزه عموی پدرت می باشد ودو سبط این امت از ما می باشند وآنان فرزندانت حسن (ع) وحسین (ع) هستند ومهدی (ع) امت که عیسی (ع) در نماز به او اقتداء کند از ما است سپس دست مبارک به شانه ی امام حسین (ع) زد وفرمود: مهدی امت از این پسر من است (این حدیث را دارقطنی صاحب کتاب جرح وتعدیل آورده است).
(اثابت الهداة ج 3 ص 598 واعیان الشیعه ج 2 ص 50 وکشف الغمه ج 2 ص 477):
عن سعید بن المسیب قال: کنا عند ام سلمة فتذاکرنا المهدی فقالت: سمعت رسول الله (ص) یقول: المهدی من ولد فاطمة.
بنقل از سعید بن مسیب گفت ما نزد ام سلمه (رض) بودیم وسخن از حضرت مهدی (ع) بمیان آمد گفت از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود مهدی (ع) از فرزندان فاطمه (ع) است (این حدیث را ابن ماجه در سنن خود آورده است)
(اثبات الهداة ج 3 ص 598 وکشف الغمه ج 2 ص 477):
عن سعید بن المسیب عن ام سلمة. قالت: سمعت رسول الله (ص) یقول: المهدی من عترتی من ولد فاطمة. (اخرجه الحافظ ابوداود فی سننه).
بنقل از سعید بن مسیب از ام سلمه (رض) گفت: از حضرت رسول اکرم (ص) شنیدم می فرمود: مهدی (ع) از عترت من از فرزندان فاطمه سلام الله علیها است. (حافظ ابوداود در سنن خود این حدیث را ذکر کرده).
(بحار ج 51 ص 86 وکشف الغمه ج 2 ص 477):
عن علی (ع) قال: قال رسول الله (ص): المهدی منا اهل البیت یصلحه الله فی لیلة.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: مهدی (ع) از ما اهل بیت (ع) است که خدای تعالی کار او را در یک شب اصلاح فرماید.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 425 وعیون اخبار الرضا ج 1 ص 42):
عن ابی بصیر (ره) عن ابی عبد الله (ع) قال قال ابی (ع) لجابربن عبدالله الانصاری (رض) ان لی الیک حاجة فمتی یخف علیک ان اخلو بک واسئلک عنها فقال له جابر فی ای الأوقات شئت فخلی به ابوجعفر (ع) فقال له: یا جابر اخبرنی عن اللوح الذی رأیته فی ید امی فاطمة بنت رسول الله (ص) وما اخبرتک به ان فی ذلک اللوح مکتوبا؟ قال جابر اشهد بالله انی لما دخلت علی امک فاطمة (ع) فی حیوة رسول الله (ص) اهنیها بولادة الحسین (ع) فرأیت فی یدها لوحا اخضر ظننت انه من زمرد ورأیت فیه کتابا ابیض شبیهة بنور الشمس فقلت لها بابی انت وامی یا بنت رسول الله (ص) ما هذا اللوح، فقالت (ع) هذا اللوح اهداه الله جل جلاله الی رسوله (ص) فیه اسم ابی واسم بعلی واسم ابنی واسماء الأوصیاء من ولدی فاعطانیه ابی لیسرنی بذلک قال جابر فاعطتنیه امک فاطمة (ع) فقرأته وانتسخته فقال له ابی یا جابر هل لک ان تعرضه علی؟ قال نعم فمشی معه ابی (ع) حتی انتهی الی منزل جابر فاخرج الی ابی صحیفة من رق فقال له ابی یا جابر انظر انت فی کتابک لأقرأة انا علیک فنظر جابر فی نسخته فقرأه علیه ابی (ع) فوالله ما خالف حرف حرفا قال جابر فانی اشهد بالله انی هکذا رأیته فی اللوح مکتوبا بسم الله الرحمن الرحیم هذا کتاب من الله العزیز الحکیم لمحمد نوره وسفیره وحجابه ودلیله نزل به الروح الأمین من عند رب العالمین عظم یا محمد اسمائی واشکر نعمائی ولا بتجحد الائی انی انا الله لا اله الا انا قاصم الجبارین ومذل الظالمین ومبیر المتکبرین ودیان یوم الدین انی انا الله لا اله الا انا فمن رجا غیر فضلی او خاف غیر عدلی عذبته عذابا لا اعذبه احدا من العالمین فایای فاعبد وعلی فتوکل انی لم ابعث نبیا فاکملت ایامه وانقضت مدته الا جعلت له وصی وانی فضلتک علی الأنبیاء وفضلت وصیک علی الأوصیاء واکرمتک بشبلیک بعده وبسبطیک الحسن والحسین وجعلت حسنا معدن علمی بعد انقضاء مدة ابیه وجعلت حسینا خازن وحیی واکرمته بالشهادة وختمت له بالسعادة فهو افضل من استشهد وارفع الشهداء درجة جعلت کلمتی التامة معه والحجة البالغة عنده بعترته اثیب واعاقب اولهم علی سیدالعابدین وزین اولیاء الماضین وابنه سمی جده المحمود محمد الباقر لعلمی والمعدن لحکمتی سیهلک المرتابون فی جعفر الراد علیه کالراد علی حق القول منی لاکرمن مثوی جعفر ولا سرنه فی اشیاعه وانصاره واولیائه وانتجبت بعده موسی (فی العیون بعد قوله موسی وانتجبت بعده فتنة عمیاء حندس لان حفظ فرخی لا ینقطع خ ل) وانتجبت بعده فتاه لأن حفظه فرخی لا ینقطع وحجتی لا تخفی وان اولیائی لا تنقطع ابدا لا ومن جحد واحدا منهم فقد جحد نعمتی ومن غیر آیة من کتابی فقد افتری علی وویل للمفترین الجاحدین عند انقضاء مدة عبدی موسی وحبیبی وخیرتی ان المکذب بالثامن مکذب بکل اولیائی وعلی ولیی وناصری من اضع علیه اعیاء النبوة وامنحه (امتجبه خ ل). بالاضطلاع یقتله عفریت مستکبرید فن بالمدینة التی بناها العبد الصالح ذوالقرنین الی جنب شر خلقی حق القول منی لاقرن عینه بمحمد ابنه وخلیفته من بعده فهو وارث علمی ومعدن حکمتی وموضع سری وحجتی علی خلقی جعلت الجنة مثواة وشفعته فی سبعین من اهل بیته کلهم قد استوجبوا النار واختم بالسعادة لابنه علی ولیی وناصری والشاهد فی خلقی وامین علی وحیی اخرج منه الداعی الی سبیلی والخازن لعلمی الحسن ثم اکمل ذلک بابنه رحمة للعالمین علیه کمال موسی وبهاء عیسی وصبر ایوب ستذل اولیائی فی: زمانه ویتهادون (یتهادون: خ ل) رؤسهم کما تتهادی رؤس الترک والدیلم فیقتلون ویحرقون ویکونون خائفین مرعوبین وجلین تصبغ الارض من دمائهم وینشأ الویل والرنین فی: نسائهم اولئک اولیائی حقا بهم ادفع کل فتنة عمیاء حندس وبهم اکشف الزلازل وارفع الاصار (القیود خ ل) والانحلال اولئک علیهم صلوات من ربهم ورحمة واولئک هم المهتدون.
بنقل از ابی بصیر (ره) از حضرت امام صادق (ع) فرمود: پدر بزرگوارم (ع) به جابر بن عبدالله انصاری (رض) فرمود: من از تو حاجتی دارم چه وقتی برای تو فراهم است که با تو خلوت کنم وحاجتم را از تو بخواهم؟ جابر عرض کرد: هر وقتی که خود تعیین فرمایی حضرت امام باقر (ع) با جابر به خلوت نشست وفرمود: ای جابر از لوحی که در دست مادرم حضرت فاطمه (ع) دختر رسول خدا ص دیده ای وآنچه از مادرم (ع) درباره ی مکتوب در لوح شنیده ای به من خبر ده. جابر عرض کرد دژ خدای را شاهد می گیرم که من در روزگار حیوة رسول الله (ص) بخدمت ما در شما فاطمه سلام الله علیها رسیدم که ولادت امام حسین سلام الله علیه را به ایشان تبریک عرض کنم، در دستش لوح سبز رنگی دیدم که گمان کردم از زمرد است وبر آن نوشته ای بود بخط سفید همانند نور آفتاب. من به ایشان عرض کردم: پدر ومادرم فدایت باد ای دختر رسول خدا (ص) این لوح چیست؟ فرمود: یا جابر آیا آن را به من عرضه می داری؟ عرض کرد آری پس پدرم همراه او به خانه اش رفت جابر صحیفه ای از (کاغذ یا پوست) بیرون آورد. پدرم (ع) فرمود: یا جابر تو به مکتوبت نظر کن تا من آنرا بر تو قرائت کنم پس جابر به نسخه خود نظر می کرد وپدرم بر او خواند بخدا قسم حرف بحرف مطابق بود وحرفی مخالفت نداشت جابر عرض کرد: من خدای را شاهد می گیرم که من آنچنان که قرائت می کنی در لوح می بینم که نوشته: «بسم الله الرحمن الرحیم این مکتوبی است از خدای عزیز حکیم برای محمد (ص) نور وسفیر وحجاب دلیل خدا که روح الأمین از پیشگاه پروردگار جهانیان نازل کرده یا محمد (ص) نامهای من را بزرگ بشمار وبه نعمت های من شکرگذار باش ومنکر نعمتهای من مباش که من خدای یگانه ام وخدایی جز من نباشد در هم شکننده ی جباران وخوار وذلیل کننده ی ستمگران ونابود کننده ی مستکبران وپاداش وجزاء دهنده ی روز قیامتم همانا من خدای یکتایم وخدایی جز من نیست پس هر کس امید به غیر فضل من کند یا از غیر عدل من بترسد او را گرفتار عذابی کنم که هیچیک از جهانیان آنگونه عذاب نشوند پس مرا پرستش کن وبر من متوکل باش من هیچ پیغمبری را مبعوث نکردم که ایام نبوتش کامل ومدتش بسر آید جز آنکه برای او وصی مقرر داشتم ومن ترا بر همه ی پیغمبران (ع) برتری دادم ووصی ترا بر همه ی اوصیاء برتر ساختم وترا بداشتن دو سبط برگزیده حسن (ع) وحسین (ع) علیهما السلام پس از تو گرامی داشتم، وحسن (ع) را معدن علم خود پس از پدرش (ع) قرار دادم وحسین (ع) را خازن ونگهبان وحیم ساختم واو را به شهادت مکرم نمودم وختم کردم برای او سعادت را واو برتر وبالاتر از همه شهداء است کلمه تامه را با او قرار دادم وحجت بالغه وکامله را در نزد او نهادم بوسیله عترت پاک او پاداش می دهم وکیفر می رسانم اولین کس از عترت (ع) او علی (ع) سرور عابدان وآرایه وزینت اولیای گذشته وفرزندش همنام جدش محمود محمد (ص) شکافنده علم من ومعدن حکمت من بزودی مردمی که شک وتردید در جعفر (ع) دارند هلاک شوند کسی که رد حکم ورأی او کند همانند کسی باشد که رد حکم من نموده گفتار من ثابت است که جایگاه جعفر (ع) را گرامی می دارم ویاریش می نمایم در پیروان ویاوران ودوستانش واختیار می کنم پس از او موسی (ع) را (در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) پس از کلمه موسی (ع): وبرمی گزینم پس از او فتنه کور وظلمت را زیرا حفظ واجب من منقطع نگردد خ ل) وبر می گزینم پس از او جوانمرد او را زیرا حفظ کردن او واجب است ومنقطع نمی شود وحجت من پنهان نمی ماند وهمانا اولیای من منطقع نگردد هرگز هان هرکس یکی از آنان را انکار کند محققا انکار نعمت من نموده وکسی که تغییر وتبدیل دهد آیه ای از کتاب مرا محققا به من افتراء زده ووای بر افتراء زنندگان منکر بهنگام سرآمدن مدت بنده ام موسی (ع) ومحبوب وبرگزیده ام همانا تکذیب کننده ی هشتمین (امام) تکذیب کننده ی همه اولیای من باشد وعلی (ع) ولی ویاور من است کسی که بارهای سنگین نبوت را بدوش او می گذارم وبه او نیرو می بخشم. عفریت مستکبری او را بقتل می رساند در شهری که آنرا بنده ی صالح ذوالقرنین بناء کرده در کنار بدترین خلق من دفن می شود گفتار من حق وثابت است که البته چشم او را به فرزندش محمد (ع) که جانشین او پسر از وی می باشد روشن می کنم پس او وارث علم من ومعدن حکمت من وجایگاه سرور از من وحجت من بر خلق است بهشت را جایگاه او قرار می دهم وشفاعت او را در هفتاد تن از خاندانش که همه سزاوار آتشند می پذیرم وپایان کار او را بوسیله فرزندش علی (ع) به سعادت ختم می کند آن علی (ع) که ولی وناظر من وگواه در خلق من وامین بر وحی من است از او بیرون می آورم دعوت کننده به راه من ونگهبان علم من حسن (ع) را سپس آنرا کامل می سازم به فرزند ارجمندش که رحمت برای جهانیان است بر او است کمال موسی (ع) ونور عیسی (ع) وصبر ایوب (ع) اولیای من در زمان او ذلیل شوند سرهای آنان را هدیه کنند همچنانکه سرهای ترک ودیلم را هدیه ی نمایند وکشته وسوخته شوند ودر ترس وخوف وهراس باشند زمین از خونشان رنگین گردد ووای وفریاد وزنانشان خواهد برخاست حقا آنان اولیای من باشند بوسیله ایشان برطرف می کنم همه فتنه های کور وتاریک را وبوسیله آنان زلزله ها را مرتفع وبارهای سنگین وقید وبندها را دفع می سازم بر آنان صلوات ودرود ورحمت از پروردگارشان باشد وآنان هدایت شدگان می باشند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 611):
قال الشیخ القرطبی من علماء اهل السنة فی تفسیره عند قوله تعالی: لیظهره علی الدین کله، قال السدی ذاک عند خروج المهدی، لا یبقی احد الا دخل فی الاسلام او ادی الجزبة.
قرطبی در تفسیر آیه شریفه تا تمام دین آشکار وظاهر شود گفته این آیه بهنگام خروج مهدی (ع) است که هیچکس باقی نماند مگر در اسلام داخل شود یا جزیه بپردازد.
(المحجة علی ما فی ینابیع المودة ص 422 عن اثبات الهداة ج 3 ص 648):
المهدی من ولد النبی (ص): یفتح الله له المشارق والمغارب.
مهدی (ع) از فرزندان حضرت رسول اکرم ص است که خدای تعالی مشرقها ومغربها را برای او می گشاید.
(ینابیع المودة ص 445 ومودة القربی ص 445 واثبات الهداة ج 3 ص 648):
لا یصلح الدین الا المهدی (ع)
تنها مهدی (ع) دین را اصلاح می کند.
(تاریخ دمشق ج 5 ص 284 والحاوی للفتاوی ص 244 عن اثبات الهداة ج 3 ص 650):اذا قام قائم آل محمد (ع) جمع الله اهل الشرق والغرب
چون قائم آل محمد (ع) قیام فرماید خدای تعالی مردم شرق وغرب را جمع کند.
(المستدرک ج 5 ص 557 وفرائد السمطین والحاوی للفتاوی:93 عن اثبات الهداة:651:3):
المهدی (ع): یسقیه الله الغیث وتخرج الارض نباتها لاجله.
خدای تعالی مهدی (ع) را از آب باران سیراب سازد وزمین روئیدنیهای خود را بخاطر او بیرون می دهد.
(البدء والتاریخ ج 2 ص 180 وسنن ابی داود ج 4 ص 151 والمسند ج 1 ص 376 و430 و448 عن اثبات الهداة ج 3 ص 651):
یواطی اسم المهدی (ع): اسم رسول الله (ص) وهو من اهل بیته.
نام مهدی (ع) برابر است با نام حضرت رسول اکرم (ص) واو از اهل بیت رسول خدا است.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 50):
قال رسول الله (ص): یا فاطمة اما المهدی فمنک.
رسول الله (ص) فرمود: یا فاطمه (ع) مهدی (ع) از تست.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 53):
عن علی (ع): قلت یا رسول الله امنا آل محمد المهدی ام من غیرنا فقال (ص) لا بل منا یختم الله به الدین کما فتح بنا وبنا ینقذون من الفتنة کما انقذوا من الشترک وبنا یؤلف الله بین قلوبهم بعد عداوة الفتنة کما الف بین قلوبهم بعد عداوة الشرک وبنا یصبحون بعد عداوة الفتنة اخوانا کما اصبحوا بعد عداوة الشرک اخوانای دینهم.
علی (ع) فرمود: به رسول خدا (ص) عرض کردم مهدی (ع) از ما است یا از غیر ما فرمود نه بلکه مهدی از ما است وبوسیله آن خداوند دین را به پایان می برد چنانکه از ما شروع شده وبوسیله او دین نجات می یابد از فتنه چنانکه بواسطه ما از شرک نجات یافت وبوسیله ما خداوند تألیف بین قلوب بنماید بعد از آنکه گرفتار دشمنی های فتنه گردند چنانکه بوسیله ما قلبهای گرفتار به شرک را نجات داد بوسیله ما اهل بیت پس عداوت فتنه صبح می کنند در صورتی که با هم برادر شوند چنانکه بوسیله ما از عداوت شرک نجات یافتند وبرادر دینی با هم شدند.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 53):
عن بن عباس (ره) عن النبی (ص): انا سید النبیین وعلی سید الوصیین وان اوصیائی بعدی اثنا عشر اولهم علی واخرهم المهدی (ع).
بنقل از ابن عباس (ره) از رسول اکرم فرمود: من سرور پیغمبرانم وعلی (ع) سرور اوصیاء می باشد وهمانا اوصیاء پس از من دوازده نفرند اول آنان علی (ع) وآخرشان مهدی (ع) است.
(بحار ج 51 ص 43):
عن جابر، عن ابی جعفر (ع) قال: المهدی رجل من ولد فاطمة وهو رجل آدم.
بنقل جابر از حضرت امام باقر (ع) فرمود: مهدی (ع) مردی از فرزندان فاطمه سلام الله علیها است واو مردی گندمگون باشد.
(بحار ج 51 ص 79):
عن علی بن هلال، عن ابیه قال: دخلت علی رسول الله (ص). هو فی الحالة التی قبض فیها فاذا فاطمة عند رأسه فبکت حتی ارتفع صوتها فرفع رسول الله (ص) الیها رأسه فقال: حبیبتی فاطمة ما الذی یبکیک؟ فقالت: اخشی الضیعة من بعدک، فقال: یا حبیبتی اما علمت ان الله عز وجل اطلع علی الأرض اطلاعة فاختار منها اباک فبعثه برسالته ثم اطلع اطلاعة فاختار منها بعلک واوحی الی ان انکحک ایاه یا فاطمة ونحن اهل بیت قد اعطانا الله عز وجل سبع خصال لم یعط احدا قبلنا ولا یعطی احدا بعدنا: انا خاتم النبیین واکرم النبیین علی الله عز وجل واحب المخلوقین الی الله عز وجل وانا ابوک ووصیی خیر الأوصیاء واحبهم الی الله عز وجل وهو بعلک وشهیدنا خیر الشهداء واحبهم الی الله عز وجل وهو حمزة بن عبدالمطلب عم ابیک وعم بعلک ومنا من له جناحان یطیر فی الجنة مع الملائکة حیث یشاء وهو ابن عم ابیک واخو بعلک ومنا سبطا هذه الأمة وهما ابناک الحسن والحسین وهما سیدا شباب اهل الجنة وابوهما - والذی بعثنی بالحق خیر منهما یا فاطمة والذی بعثنی بالحق ان منهما مهدی هذه الامة اذا صارت الدنیا هرجا ومرجا وتظاهرت الفتن وانقطعت السبل واغار بعضهم علی بعض فلا کبیر یرحم صغیرا ولا صغیر یوقر کبیرا فیبعث الله عند ذلک منهما من یفتح حصون الضلالة وقلوبا غلفا یقوم بالدین فی آخر الزمان کما قمت به فی اول الزمان ویملا الأرض عدلا کما ملئت جورا. یا فاطمة لا تحزنی ولا تبکی فان الله عز وجل ارحم بک وارءف علیک منی وذلک لمکانک منی وموقعک من قلبی قد زوجک الله زوجک وهو اعظمهم حسبا واکرمهم منصبا وارحمهم بالرعیة واعدلهم بالسویة وابصرهم بالقضیة وقد سألت ربی عز وجل ان تکونی اول من یلحقنی من اهل بیتی قال علی (ع): لم تبق فاطمة بعده الا خمسة وسبعین یوما حتی الحقها الله به.
بنقل از علی بن هلال از پدرش گفت به محضر رسول اکرم (ص) رسیدم وحضرت لحظات آخر عمر مبارک را می گذراند وحضرت فاطمه زهرا صلوات الله وسلامه علیها در کنارش بود فاطمه (ع) گریست وصدای گریه ی او بلند شد رسول خدا (ص) سر برداشت وفرمود: ای محبوبه من فاطمه (ع) چه چیز ترا به گریه در آورده؟ عرض کرد: می ترسم پس از تو ضایع شوم فرمود: ای محبوبه من مگر نمی دانی که خدای عز وجل به زمین توجه کرد وپدرت را برگزید واو را به رسالت مبعوث ساخت سپس توجه دگر بزمین فرمود وشوهرت را برگزید وبه من وحی فرمود که ترا تزویجش کنم ای فاطمه (ع) ما خاندانی هستیم که خدای عز وجل هفت خصلت بما عطاء فرمود که به هیچ کس پیش از ما وبعد از ما عطاء نفرموده ونفرماید: من خانم وگرامی ترین پیغمبرانم بر خدای عز وجل ومحبوبترین خلق در پیشگاه او می باشم ومن پدر تو هستم ووصی من بهترین اوصیاء ومحبوبترین آنان در نزد خدای عز وجل است واو شوهر تو می باشد وشهید ما بهترین شهداء ومحبوبترین شهیدان در نزد خدای عز وجل است واو حمزه بن عبدالمطلب عموی پدرت وعموی شوهرت می باشد واز ما است کسی که او را دو بال باشد که با فرشتگان در بهشت هر کجا که بخواهد پرواز می کند واو پسر عموی پدرت وبرادر شوهرت می باشد واز ما هستند دو سبط گرامی این امت وآنان فرزندانت حسن (ع) وحسین (ع) باشند که سرور جوانان اهل بهشت هستند وپدرشان قسم به آنکس که مرا به حق مبعوث فرمود بهتر از آنان است یا فاطمه (ع) قسم به آنکس که مرا به حق مبعوث فرمود همانا از این دو فرزندت مهدی (ع) این امت بوجود آید هنگامی که دنیا هرج ومرج شود وفتنه ها ظاهر گردد وراه ها بریده شود وبرخی غارت برند نه بزرگ بر کوچک رحم کند ونه کوچک بزرگ را احترام نماید در نتیجه در این هنگام خدا از این دو فرزندت برمی انگیزد کسی را که قلعه ها ودژهای گمراهی وقلب های بسته را بگشاید وقیام بدین کند در آخرالزمان همچنانکه من در اول الزمان قیام بدین کردم وزمین را پر از عدل وداد کند همچنانکه پر از ستم وجور شده باشد. یا فاطمه (ع) اندوهناک مباش وگریه مکن زیرا خدای عز وجل از من به تو مهربان تر ورؤف تر است بخاطر منزلتی که تو در نزد من وجایگاهی که در قلب من داری محققا شوهرت را خدا به تو تزویج کرد وحسب او از همه بزرگتر ومنصبش از همه گرامیتر است واز همگان به رعیت رحم بیشتر دارد ودر مساوات عادلتر عمل کند ودر احکام وقضایا از همه بصیرتر وبیناتر است من از خدا خواسته ام که ترا نخستین کس از اهل بیت من قرار دهد که بمن ملحق گردی، حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: حضرت فاطمه سلام الله علیها هفتاد وپنج روز بیشتر پس از رسول خدا (ص) در دنیا باقی نماند وخدا او را به پدر ملحق فرمود.
(تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 517):
عن ام هانی الثقفیة قال: غدوت علی سیدی محمد بن علی الباقر (ع) فقلت: یا سیدی آیة من کتاب الله عز وجل: «فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس» قال: نعم المسئلة سئلتنی یا ام هانی هذا مولود فی آخر الزمان هو المهدی من هذه العترة یکون له حیرة وغیبة یضل فیها قوم ویهتدی فیها قوم فیاطوبی لک ان ادرکتیه ویا طوبی لمن ادرکه.
بنقل از ام هانی ثقفیه گفت: صبحگاهی به محضر سرورم حضرت امام باقر محمد بن علی صلوات الله وسلامه علیهما رسیدم وعرض کردم: ای سرور من آیه شریفه ای از قرآن کریم است: «پس قسم به ستارگان فرمود: خوب سئوالی کردی ای ام هانی منظور مولود در آخر الزمان است که او مهدی (ع) از این عترت باشد برای او حیرت وغیبتی است که گروهی در آن گمراه وگروهی راه هدایت پیش گیرند پس خوشا حال تو اگر آنرا دریابی وخوشا حال کسی او را دریابد.
مهدی از اهل بیت است
(اثبات الهداة ج 3 ص 614):
واسند الحافظ الدار قطنی من اهل السنة ثم ذکر حدیثا عن النبی (ص) انه قال لفاطمة (ع): اعطینا خصالا لم یعطها احد، نبینا خیر الانبیاء وهو ابوک، ووصینا خیر الأوصیا وهو بعلک، وشهیدنا خیر الشهداء وهو حمزة عم ابیک، وسبطا هذه الأمة ابناک، ومنا المهدی مهدی هذه الأمة، الذی یصلی عیسی خلفه، ثم ضرب علی منکب الحسین وقال: من هذا مهدی هذه الأمة.
حافظ دارقطنی که از اهل سنت است مسندا حدیثی از رسول اکرم (ص) ذکر کرده به حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: بما خصلتهایی داده اند که به هیچ کس عطاء نشد: پیغمبر ما بهترین پیغمبران است واو پدر تو می باشد ووصی ما بهترین اوصیاء است واو شوهرت می باشد وشهید ما بهترین شهداء است واو حمزه ی عموی پدر تست ودو سبط این امت دو پسر عزیز تو می باشند ومهدی (ع) این امت از ما است آنکس که عیسی (ع) در نماز به او اقتداء کند سپس دست مبارک به شانه امام حسین (ع) زد وفرمود: از این پسر مهدی (ع) این امت باشد.
(الاربعون حدیثا، الحدیث الثامن والثلائون والحاوی للفتاوی ص 64 والجامع الصغیر ج 2 ص 472 واثبات الهداة ج 3 ص 649):
المهدی (ع) یصلی عیسی خلقه.
مهدی (ع) که عیسی (ع) پشت سر او نماز گذارد.
(المعجم الصغیر ص 150 وصحیح الثرمدی ج 3 ص 232 عن اثبات الهداة ج 3 ص 650):
المهدی یکسر الصلیب وعنده عیسی (ع)
مهدی (ع) صلیب را می شکند در حالی که عیسی (ع) در حضورش باشد.
(سنن المصطفی ج 9 ص 519 والبیان فی اخبار اخر الزمان ص 312 وتاریخ بغداد ج 9 ص 434 عن اثبات الهداة ج 3 ص 650):
المهدی (ع) من سادات اهل الجنة.
مهدی (ع) از سادات اهل بهشت باشد.
حضرت مهدی از فرزندان امام حسین است
(اثبات الهداة ج 3 ص 592 وعقدالدرر ص 218):
عن علی بن علی الهلالی، عن ابیه، قال: دخلت علی رسول الله (ص) وهو فی الحالة التی قبض فیها، فاذا فاطمة عند رأسه، وذکر الحدیث بطوله، وفی آخره ان رسول الله (ص) قال: یا فاطمة والذی بعثنی بالحق ان منهما یعنی الحسن والحسین (ع) مهدی هذه الامة اذا صارت الدنیا هرجا ومرجا وتظاهرت الفتن، وتقطعت السبل واغار بعضهم علی بعض فلا کبیر یرحم صغیر، ولا صغیر یوقر کبیرا فیبعث الله عز وجل عند ذلک منهما من یفتح حصون الضلالة وقلوبا غلفا، یقوم بالدین فی آخر الزمان کما قمت به فی اول الزمان، ویملأ الدنیا عدلا کما ملئت جورا.
بنقل از علی بن علی هلالی از پدرش گفت: به محضر حضرت رسول اکرم (ص) رسیدم در حالی که آخرین لحظات عمر مبارک را می گذراند وحضرت فاطمه زهراء صلوات الله وسلامه علیها در بالین حضرت نشسته بود راوی حدیث را طولانی ذکر کرده ودر آخر آورده: رسول خدا (ص) فرمود: یا فاطمه (ع) قسم به آنکس که مرا بحق مبعوث فرمود از امام حسن (ع) وامام حسین (ع) علیهما السلام مهدی (ع) این امت خواهد بود هنگامی که هرج ومرج دنیا را فرا گیرد وفتنه ها ظاهر شود وراه ها قطع گردد ومردم برخی بر برخی غارت آورد نه بزرگ بر کوچک رحم کند ونه کوچک بر بزرگ احترام گذارد در این هنگام خدای عز وجل از نسل این دو فرزندم کسی را برانگیزد که قلعه های گمراهی ودلهای بسته را بگشاید در آخر الزمان قیام بدین کند همچنانکه من در اول زمان قیام کردم ودنیا را پر از عدل وداد فرماید همچنانکه پر از ظلم شده باشد.
(عقدالدرر ص 223):
عن عبدالله بن عمرو قال: یخرج المهدی من ولد الحسین من قبل المشرق، لو استقبلته الجبال لهدمها، واتخذ فیها طرقا.
عبدالله ابن عمر وگوید: مهدی (ع) از فرزندان امام حسین (ع) از سوی مشرق خروج کند اگر کوه ها رو بوی نهند (مانعش شوند) کوه ها را از جای برکند وراه پیروزی خود را از میان آنها باز کند.
(عقدالدرر ص 158 واثبات الهداة ج 3 ص 605 وسنن ابن ماجه ج 2 ص 1367 واعیان الشیعه ج 2 ص 50):
عن ابراهیم بن محمد بن الحنفیة عن ابیه عن علی، قال: قال رسول الله (ص). المهدی منا اهل البیت یصلحه الله فی لیلة (واحدة).
بنقل از ابراهیم بن محمد بن الحنیفة از پدرش از حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود رسول الله (ص) فرمود: مهدی (ع) ار ما اهل بیت (ع) باشد خدای تعالی در یک شب اصلاح کار او فرماید.
مهدی وبرکاتش
(اعیان الشیعه ج 2 ص 53 وعقدالدرر ص 157):
عن جابر بن عبدالله (رض) قال: قال رسول الله (ص): من کذب بالدجال فقد کفر، ومن کذب بالمهدی فقد کفر.
بنقل از جابر بن عبدالله انصاری (رض) گفت: رسول اکرم (ص) فرمود: هر کس دجال را تکذیب کند کافر است وهر کس مهدی (ع) را تکذیب نماید کافر باشد.
(عقدالدرر ص 169):
عن ابی سعید الخدری، (رض) عن النبی (ص) انه قال: تنعم امتی فی زمن المهدی نعمة لم ینعموا مثلها قط، ترسل علیهم السماء مدرارا ولا تدع الارض شیئا من نباتها الا اخرجته.
بنقل از ابی سعید خدری (رض) از رسول خدا (ص) فرمود: امتم متنعم می شوند در زمان مهدی (ع) نعمتی که هرگز آنگونه متنعم نبودند آسمان باران خود را بموقع می رساند وزمین چیزی از روئیدنی های خود را باقی نمی گذارد جز آنکه بیرونش می دهد.
(عقدالدرر ص 170):
عن ابی سعید الخدری (رض) عن النبی (ص)، قال: تنعم امتی فی زمن المهدی نعمة لم ینعموا مثلها قط یرسل السماء علیهم مدرارا، ولا تدع الارض شیئا من نباتها.
الا اخرجته، والمال یومئذ کدوس یقوم الرجل فیقول: یا مهدی اعطنی فیقول: خذ.
بنقل از ابوسعید خدری (رض) از رسول الله (ص) فرمود: امتم در زمان مهدی (ع) آنچنان بهره از نعمت برند که هرگز آنگونه بهره نبرده اند آسمان باران خود را می رساند وزمین از روئیدنی های خود فرو گذار نمی کند مگر آنکه بیرونش می دهد ومال در آن روز فراوان وخرمن شده باشد شخص برخیزد وگوید: یا مهدی (ع) بمن مال ببخش فرماید بگیر.
(یوم الخلاص ص 361):
قال رسول الله (ص): وزراء المهدی من الأعاجم، ما فیهم عربی. یتکلمون العربیة، وهم اخلص الوزراء، وافضل الوزراء.
رسول اکرم (ص) فرمود: وزیران مهدی (ع) همه عجمی باشند در ایشان عرب وجود ندارد وهمه به لغت عرب تکلم کنند وآنان مخلصترین وبرترین وزیران باشند.
(کشف الغمه ج 2 ص 472):
عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): یکون عند انقطاع من الزمان وظهور من الفتن رجل یقال له المهدی یکون عطاءه هنیئا.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: بهنگام منقطع شدن زمان وآشکار شدن فتنه ها مردی که او را مهدی (ع) گویند که بخشش های او گوارا باشد.
(کشف الغمه ج 2 ص 468):
عن ابی سعید الخدری (رض) عن النبی (ص) انه قال: یکون من امتی المهدی (ع) وان قصر عمره فسبع سنین والا فثمان والا فتسع تتنعم امتی فی زمانه نعیما لم یتنعموا مثله البر والفاجر یرسل الله السماء علیهم مدرارا ولا تدخر الارض شیئا من نباتها.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) از رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (ع) از امت من است اگر چه عمرش کوتاه باشد هفت واگر نه هشت ویا نه سال در آن مدت امتم از نعمتی برخوردار شوند که بمانند آن برخوردار نبوده اند خواه مردم نیکوکار وخواه بدکار خدا بوسیله آسمان باران رحمت برساند وزمین از روئیدنی های خود چیزی ذخیره نمی کند.
(کشف العمة ج 2 ص 474):
عن عبدالله بن العباس (رض) قال: قال رسول الله (ص): لن تهلک امة انا فی اولها، وعیسی بن مریم فی اخرها، والمهدی فی وسطها.
بنقل از عبدالله بن عباس (رض) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: امتی که من در اولش باشم وعیسی بن مریم (ع) در آخرش ومهدی (ع) در وسطش باشد هرگز هلاک ونابود نگردد.
(عقدالدرر ص 216):
عن ابی اسحاق، عن نوف، قال: رایة المهدی فیها مکتوب، البیعة لله.
بنقل از ابی اسحق از نوف گفت: بر پرچم مهدی (ع) نوشته باشد: بیعت برای خدا است.
(عقدالدرر ص 222):
عن ابی امامة الباهلی قال قال رسول الله (ص) فی قصة المهدی (ع): کانه من رجال بنی اسرائیل فیستخرج الکنوز، وبه یفتح مدائن الشرک.
بنقل از ابی امامة باهلی گفت: رسول الله (ص) در داستان مهدی (ع) فرمود: گوئی او از مردان بنی اسرائیل است که گنجها استخراج کند وشهرهای شرک را گشاید.
مهدی وحلیة آن حضرت
(عقدالدرر ص 235):
عن ابی سعید الخدری (رض) قال: قال رسول الله (ص): المهدی منی وذکر حلیته وعدله، ثم قال، یملک سبع سنین.
بنقل از ابی صسعید خدری (ره) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (ع) از من است وحلیه وعدلش را ذکر فرمود: سپس فرمود: هفت سال حکومت می کند.
(منتخب الاثر ص 940):
قال رسول الله (ص): یا حسین انت الامام وابن الامام تسعة من ولدک امناء معصومون والتاسع مهدیهم فطوبی لمن احبهم والویل لمن ابغضهم».
رسول اکرم (ص) فرمود: یا حسین (ع) تو امامی وبرادر امام وفرزند امام می باشی ونه تن از فرزندانت امین ومعصومند ونهمین آنان مهدی (ع) است پس خوشا حال کسی که آنان را دوستدار باشد ووای بر آن کسی که با آنان دشمنی کند.
(کشف الغمه ج 2 ص 438 وعقدالدرر ص 144 والمحجة البیضا ج 4 ص 340 وینابیع المودة ج 3 ص 91 والغیبة للشیخ الطوسی ص 183):
قال رسول الله (ص): نحن ولد عبدالمطلب سادات اهل الجنة انا وحمزة وعلی وجعفر والحسن والحسین والمهدی.
رسول اکرم (ص) فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشت می باشیم من وحمزه وعلی وجعفر وحسن وحسین ومهدی.
(یوم الخلاص ص 61 ومنتخب الاثر ص 214):
قال الصادق (ع): الخلف الصالح من ولدی هو المهدی.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: خلف صالح از فرزندان من مهدی (ع) است.
مهدی واوصاف آن حضرت
(یوم الخلاص ص 44):
قال رسول الله (ص): ان خلفائی واوصیائی، وحجج الله علی الخلق بعدی، الاثناعشر اولهم علی واخرهم المهدی.
رسول اکرم (ص) فرمود: همانا خلفاء واوصیای من وحجت های خدا بر خلق پس از من دوازده تن می باشند اول آنان علی (ع) وآخرشان مهدی (ع) است.
(یوم الخلاص ص 67):
قال الشیخ محی الدین بن العربی: هو من عترة رسول الله (ص) من ولد فاطمة، جده الحسین بن علی ووالده الحسن العسکری.
شیخ محی الدین بن عربی گوید: او (مهدی (ع)) از عترت رسول خدا (ص) از فرزندان فاطمه (ع) است جدش حسین بن علی (ع) وپدرش حسن عسکری (ع) می باشد.
(یوم الخلاص ص 66):
قال کعب الاحبار: انی لأجد المهدی مکتوبا فی اسفار الأنبیاء: ما حکمه ظلم ولا عنت ای: فساد.
کعب الاحبار گوید: من مهدی (ع) را باین وصف در کتابهای انبیاء (ع) یافته ام که حکمش ظلم وفساد نیست.
(یوم الخلاص ص 80):
قال الصادق (ع): المهدی خاشع لله کخشوع الزجاجة.
امام صادق (ع) فرمود: مهدی (ع) برای خدا خشوع دارد همانند خشوع شیشه که چگونه زود آب می شود یا خاشع است وشکل ها را می پذیرد.
(عقدالدرر ص 17):
عن عائشة عن النبی (ص): «فی المهدی» هو رجل من عترتی، یقاتل علی سنتی کما قاتلت انا علی الوحی.
عائشه از رسول الله (ص) درباره ی مهدی (ع) فرمود: او مردی از عترت من است که بر اساس سنت من کارزار می کند چنانکه من بر اساس وحی کارزار کردم.
(عقدالدرر ص 18 واثبات الهداة ج 3 ص 614):
عن حذیقة (رض)، قال: قال رسول الله (ص): یلتفت المهدی، وقد نزل عیسی ابن مریم کانما یقطر من شعره الماء، فیقول المهدی: تقدم صل بالناس فیقول عیسی: اما اقیمت الصلاة لک؟ فیصلی خلف رجل من ولدی.
بنقل از حذیفه (رض) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (ع) توجه می کند در حالی که عیسی بن مریم (ع) نازل شده باشد گویی از موهای سرش آب می چکد (کنایه از عرق کردن است) ومهدی (ع) به عیسی (ع) فرماید: جلو بایست وبا مردم نماز بگذار عیسی (ع) گوید مگر نماز برای امامت تو منعقد نشده؟ پس عیسی (ع)پشت سر فرزد من نماز گذارد.
(عقد الدرر ص 21):
عن ابی سعیدالخدری (رض) عن النبی (ص) انه قال: المهدی منا اهل البیت.
بنقل از ابی سعید خدری (رض) از حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (ع) از ما اهل بیت (ع) است.
(عقدالدرر ص 23):
عن قتادة، قال: قلت لسعید بن المسیب: احق المهدی؟ قال: نعم، هو حق. قلت: ممن هو؟ قال: من قریش قلت: من ای قریش؟ قال: من بنی هاشم. قلت: من ای بنی هاشم؟ قال: من ولد عبدالمطلب. قلت: من ای ولد عبدالمطلب؟ قال: من اولاد فاطمة. قلت: من ای ولد فاطمة؟ قال: حسبک الان.
بنقل از قتادة گفت: به سعید بن مسیب گفتم: آیا مهدی (ع) حق است؟ گفت: آری او حق است گفتم: از کدام قبیله است؟ گفت: از قریش، گفتم: از کدام قریش؟ گفت: از بنی هاشم، گفتم: از کدام بنی هاشم؟ گفت: از فرزندان عبدالمطلب. گفتم: از کدام فرزند عبدالمطلب؟ گفت: از فرزندان فاطمه (ع) گفتم: از کدام فرزند فاطمه علیها السلام؟ گفت: ترا بس است.
(عقدالدرر ص 25):
عن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع): قال: قلت یا رسول الله. امنا المهدی. او من غیرنا؟ فقال رسول الله (ص): بل منا یختم الله به الدین کما فتحه بنا. «الحدیث».
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: عرض کردم: یا رسول الله (ص)، آیا مهدی (ع) از ما است؟ یا از غیر ما؟ رسول خدا (ص) فرمود: بلکه از ما است خدا دین را بوسیله او ختم می کند همچنانکه با ما دین را گشود وآغاز کرد.
(عقدالدرر ص 148):
عن عبدالله بن عباس (رض) عن النبی (ص) قال: المهدی طاووس اهل الجنة.
بنقل از عبدالله بن عباس (رض): از رسول الله (ص) فرموود: مهدی (ع) طاوس اهل بهشت است.
(عقدالدرر ص 25):
عن ابی ایوب الانصاری (رض) قال: قال رسول الله (ص) لفاطمة: نبینا خیر الأنبیاء وهو ابوک، وشهیدنا خیر الشهداء وهو عم ابیک حمزة ومنا من له جناحان یطیر بهمان فی الجنة حیث شاء وهو ابن عم ابیک جعفر ومنا سبطا هذه الامة الحسن والحسین وهما ابناک ومنا المهدی.
بنقل از ابی ایوب انصاری (رض) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) به حضرت فاطمه زهرا صلوات الله وسلامه علیها فرمود: پیغمبر ما بهترین پیغمبران است واو پدر تست وشهید ما بهترین شهداء است واو عمور پدر تست واو حمزه می باشد واز ما است کسی که دو بال دارد وبا آنها در بهشت هر کجا که خواهد پرواز می کند واو پسر عموی پدر تست واز ما هستند دو سبط این امت امام حسن وامام حسین (ع) وهر دو فرزندان تو می باشند واز ما است مهدی (ع).
(اعیان الشیعه ج 2 ص 53 وکشف الغمه ج 2 ص 472 وعقدالدرر ص 142):
قال امیرالمؤمنین (ع): قلت یا رسول الله، امنا آل محمد المهدی او من غیرنا؟ فقال رسول الله (ص) بل منا، یختم الله به الدین، کما فتحه بنا، وبنا ینقذون من الفتن، کما انقذوا من الشرک وبنا یؤلف الله بین قلوبهم بعد عداوة الفتنة اخوانا کما الف بین قلوبهم بعد عداوة الشرک وبنا یصبحون بعد عداوة الفتنة اخوانا کما اصبحوا بعد عداوة الشرک اخوانا فی دینهم.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: عرض کردم: یا رسول الله (ص) آیا مهدی (ع) از ما آل محمد (ع) است یا از غیر ما رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (ع) از ما می باشد که خدا بوسیله او دین را ختم می کند همچنانکه بوسیله ما فتح وآغاز کرد ومردم بوسیله ما از فتنه آزاد می شوند همچنانکه از شرک آزاد شدند وبوسیله ما خدا میان آنها الفت قلوب ایجاد می کند وبرادرشان می سازد پس از دشمنی فتنه چنانکه الفت افکند میان قلب های ایشان پس از دشمنی شرک وبوسیله ما بعد از دشمنی فتنه برادر شدند آنچنان که پس از دشمنی شرک در دین خود برادر گشتند.
(یوم الخلاص ص 282):
قال رسول الله (ص): انما سمی المهدی لانه یهدی الی امر قد خفی، ویستخرج التوراة والانجیل من ارض یقال لها انطاکیة.
رسول اکرم (ص) فرمود: همانا مهدی (ع) از ان جهت نام گرفت زیرا او به امری که مخفی وپنهان بود هدایت می کند وتوراة وانجیل را از زمین انطاکیه استخراج می نمایند.
(یوم الخلاص ص 283):
قال رسول الله (ص): ان المهدی یستخرج تابوت السکینة من غار انطاکیة واسفار التوراة من جبل بالشام یحاج به الیهود فیسلم کثیر منهم.
رسول اکرم (ص) فرمود: همانا مهدی (ع) تابوت سکینه را از غار انطاکیه واسفار تورات را از کوهی در شام بیرون می کشد وبا یهود بوسیله آن احتیاج می کند در نتیجه بسیاری از یهود مسلمان می شوند.
نام مهدی با نام رسول الله یکسان است
(کشف النعمة ج 2 ص 436):
اذا ما وصل الجمع الی اخبار مولانا * * * ما اجدرنا بالشکر لله واولانا
امام نتولاه فطوبی لو تولانا * * * رانا الله فی عطل وبالمهدی خلانا
واولانا به لطفا وتأییدا واحسانا * * * ونزجوا ننا نلقاه فی الدنیا ویلقانا
عسی یروی به قلب به ما ذال ظلمانا
هنگامی که جمع وگروه اتفاق کنند بر اخبار مولا وسرور ما چقدر سزاوار است که شکر وسپاس خدا کنیم به این نعمتی که به ما ارزانی داشته امامی که دوستش می داریم پس خوشا حال ما که او هم ما را دوست بدارد
خدا ما را دید که در بیچارگی گرفتار بوده ایم وبوسیله مهدی (ع) آزاد وراحتمان کرد بوسیله او لطف واحسان وتأیید بما بخشید
وامیدوارم که در دنیا او را ملاقات کنیم واو هم ما را دیدار کند
امید آنکه سیراب شود آنکه همیشه تشنه بود.
(کشف النعمه ج 2 ص 471):
عن عبدالله ابن عمر قال: قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی یملک رجل من اهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی، یملاء الارض عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا.
عبدالله ابن عمر گوید: رسول اکرم (ص) فرمود: قیامت قیام نمی کند تا آنکه مردی از اهل بیت (ع) من که اسم او با اسم من موافق باشد حکومت کند وزمین را پر از عدل وداد نماید همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(کشف النعمة ج 2 ص 471):
عن حذیفة قال: قال رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لبعث الله فیه رجلا اسمه اسمی وخلقه خلقی یکنی اباعبدالله.
بنقل از حذیفه گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی ماند البته خدای تعالی در آن روز مردی را که اسمش با اسم من یکسان وخوی وخصلش چون خوی وخصلت باشد وکنیه اش ابو عبد الله مبعوث فرماید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 608، کشف النعمة ج 2 ص 473، اعیان الشیعه ج 2 ص 50):
عن انس ابن مالک انه قال: قال رسول الله (ص): نحن سبعة بنو عبدالمطلب سادات اهل الجنة انا واخی علی وعمی حمزة وجعفر والحسن والحسین والمهدی.
انس بن مالک گوید: رسول خدا (ص) فرمود: ما هفت تن از فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشت می باشیم! من وبرادرم علی (ع) وعمویم حمزه (ع) وجعفر (ع) وحسن وحسین (ع) ومهدی (ع).
(کشف النعمة ج 2 ص 476):
فی کتاب مناقب الشافعی ذکر هذا الحدیث وقال فیه: وزاد زایدة فی روایته: لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث الله فیه رجلا منی او من اهل بیتی یواطئی اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی یملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.
در کتاب مناقب این حدیث ذکر شده ودر آن گفته باضافه این مطلب: «اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز البته خدای تعالی آن روز را طولانی می کند تا برانگیزد در آن مردی از من واهل بیت (ع) من اسم او برابر وموافق اسم من ونام پدر ا ومطابق نام پدر من می باشد زمین را پر از عدل وقسط می کند همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(کشف النعمة ج 2 ص 521، کمال الدین وتمام النعمة ص 404):
عن جابر الجعفی عن جابربن عبدالله انصاری قال: قال رسول الله (ص): المهدی من ولدی اسمه اسمی وکنیته کتیتی، اشبه الناس بی خلقا وخلقا تکون له غیبة وحیرة تضل فیها الامم، ثم یقبل کالشهاب الثاقب فیملاءها عدلا کما ملئت جورا.
بنقل از جابر جعفی از جابر بن عبدالله انصاری رضی الله عنه گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود:(ع) از فرزندان من اسم در اسم من وکنیه او کنیه ی من است، شبیه ترین مردم از لحاظ خوی وخلقت بمن می باشد او را غیبت وحیرتی است که امت ها در آن گمراه شوند سپس او مانند شهاب ثاقب رو می آورد وزمین را از عدل وداد پر می کند همچنانکه پر از ظلم شده باشد.
(اصول الکافی ج 1 ص 332):
عن ابی احمد بن راشد عن بعض اهل المدائن قال: کنت حاجا مع رفیق لی، فوافینا الی الموقف فاذا شاب قاعد علیه ازارورداء، وفی رجلیه نعل صفراء، قومت الا زار والرداء بمائة وخمسین دینارا ولیس علیه اثر السفر فدنا منا سائل فرددنا فدنا من الشاب فسأله، فحمل شیئا من الأرض وناوله فدعاله السائل واجتهد فی الدعاء واطال فقام الشاب وغاب عنا فدنونا من السائل فقلنا له ویحک ما اعطاک؟ فأرانا حصاة ذهب مضرسة قدرناها عشرین مثقالا، فقلت لصاحبی: مولانا عندنا ونحن لاندری ثم ذهبنا فی طلبه فدرنا الموقف کله فلم نقدر علیه فسألنا کل من کان حوله من اهل مکة والمدینة فقالوا شاب علوی یحج فی کل سنة ماشیا.
بنقل از احمد بن راشد از برخی از اهل مدائن گفت: من با رفیقم به حج رفتیم تا به موقف رسیدیم جوانی دیدیم جامه وردائی در تن دارد ونعلین زردرنگ در پا بر موقف نشسته من جامه وردای او را به یکصد وپنجاه دینار قیمت تخمین زدم وآثار سفر در وی نبود گدائی بنزد ما آمد ما او را رد کردیم بنزد آن جوان رفت واز او چیزی خواست آن جوان چیزی از زمین برداشت وبه او داد گدا در حق او دعای بسیاری کرد ودعایش طولانی شد جوان برخاست واز نظر ما غائب گشت ما به گدا نزدیک شدیم وبه او گفتیم چه چیز به تو بخشید؟ قطعه طلای دندانه دار بما نشان داد ما آنرا بیست مثقال تقدیر کردیم من به رفیقم گفتم مولا وصاحب اختیار ما در نزد ما بود وما نمی دانستیم سپس به طلب او شتافتیم وموقف را دور زدیم نتوانستیم او را ببینیم از هر کس از اهل معظمه ومدینه منوره که در آن اطراف بودند پرسیدیم علوی که هر سال پیاد به حج می آید.
(عقدالدرر ص 226):
عن زرارة عن ابی جعفر (ع) قال: قلت له، رجل صالح من الصالحین سمعه لی ارید المهدی (ع) قال: اسمه اسمی. قلت. ایسیر بسیرة محمد (ص)؟ قال: انه یسیر بالقتل ولا یستتیب احدا، ویل لمن ناواه.
بنقل از زرارة رضی الله عنه گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم مرد صالحی از صالحان را برای من نام ببرد من مهدی (ع) را می خواستم فرمود: اسم او اسم من باشد، عرض کردم: آیا روش حضرت خاتم الأنبیاء (ص) را دارد؟ فرمود: روش قتل وکشتار دارد واز کسی توبه نمی طلبد وای بر آنکس که با او درافتد.
(کشف النعمة ص 464):
عن جابر الجعفی قال: سمعت اباجعفر (ع) یقول: سأل عمر بن الخطاب امیرالمؤمنین (ع) فقال: اخبرنی عن المهدی مااسمه؟ فقال: اما فان حبیبی عهد الی ان لا احدث به حتی یبعثه الله قال: فاخبرنی عن صفته؟ قال: هو شاب مربوع حسن الوجه حسن الشعر، یسیل شعره علی منکبیه ویعلو نور وجهه سواد شعر لحیته ورأسه بابی ابن خیرة الاماء.
بنقل از جابر جعفی گفت: از امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: عمر ابن الخطاب از حضرت امیرالمؤمنین (ع) پرسید اسم مهدی (ع) چیست؟ فرمود: محبوبم رسول اکرم (ص) با من پیمان بست که نام او را به کسی نگویم تا خدایش مبعوث فرماید عرض کرد: از صفاتش مرا با خبر کن فرمود: او جوانی است چهارشانه زیباروی وزیبا موی موهایش بر شانه ها ریخته نور چهره اش بر موی سیاه محاسن وموی سرش لمعان ودرخشندگی برتر دارد پدر ومادرم فدای فرزند بهترین کنیزان باد.
(بحار ج 52 ص 387):
عن ابی عبد الله (ع) عن ابیه (ع) فی حدیث اللوح: م ح م د یخرج فی آخر الزمان علی رأسه عمامة بیضاء تظلله من الشمس تنادی بلسان فصیح یسمعه الثقلین والخافقین: هو المهدی من آل محمد یملأ الارض عدلا کما ملئت جورا.
حضرت امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش در ضمن حدیثی فرمود: م ح م د در آخر الزمان خروج می کند وبر سرش عمامه سفیدی باشد که او را از آفتاب سایبانی کند با زبان فصیح که جن وانس ومشرق ومغرب آنرا بشنوند: او مهدی (ع) از آل محمد (ص) است زمین پر از عدل فرمایند همچنانکه پر از ظلم وستم شده باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 479):
عن احمد بن اسحاق بن سعد الأشعری عن ابی محمد الحسن بن علی (ع) فی حدیث قال: قلت یابن رسول الله (ص) فمن الأمام والخلیفة بعدک؟ فنهض مسرعا ودخل البیت ثم خرج وعلی عائقه غلام کان وجهه القمر لیلة البدر، من ابناء ثلث سنین فقال: یا احمد بن اسحاق لولا کرامتک علی الله وعلی حججه ما عرضت علیک ابنی هذا، انه سمی رسول الله (ص) وکنیته، الذی یملاء الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما، یا احمد بن اسحاق مثله فی هذه الأمة مثل الخضر (ع) ومثله مثل ذی القرنین، والله لیغیبن غیبة لا ینجو فیها من الهلکة الا من ثبته الله علی القول بامامته ووفقه للدعاء بتعجیل فرجه قال احمد بن اسحاق فقلت له: فهل من علامة یطمئن الیها قلبی؟ فنطق الغلام بلسان عربی فصیح، فقال: انا بقیةالله فی ارضه والمنتقم من اعدائه فلا تطلب اثرا بعد عین یا احمد بن اسحاق، قال احمد بن اسحاق: فخرجت مسرورا فرحا. الحدیث.
بنقل از احمد بن اسحاق بن سعد اشعری در ضمن حدیثی گفت: به حضرت امام حسن عسکری (ع) عرض کردم یابن رسول الله (ص) امام وخلیفه پس از تو کیست؟ حضرت بسرعت برخاست ووارد خانه شد وبیرون آمد در حالی که پسرش بر دوش مبارک خود داشت صورت شریفش گوئی چون ماه شب چهاردهم می درخشید وبسن سه سال بود فرمود: ای احمد بن اسحق اگر در پیشگاه خدا حجت های خدا مکرم نبودی این پسرم را به تو عرضه نمی کردم او همنام وهم کنیه حضرت رسول اکرم (ص) است زمین را پر از قسط وعدل کند همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد ای احمد بن اسحق مثل او در این امت مثل خضر (ع) است ومثل او مثل ذوالقرنین باشد بخدا قسم البته غیبتی کند که از مهلکه آن کسی نجات نیابد مگر آنکس که خدایش به قول وعقیده به امامت او ثابت داشته وتوفیق دعا کردن به تعجیل فرجش یافته باشد احمد بن اسحق گفت: عرض کردم:آیا علامتی وجود دارد که قلبم بدان اطمینان یابد؟ پس از طفل عزیز بزبان عربی فصیح بسخن در آمد وفرمود: من بقیةالله در زمینم من انتقام گیرنده از دشمنان خدایم ای احمد بن اسحق پس از این اثری از من طلب مکن احمد بن اسحق گفت: من در کمال شادی وسرور بیرون آمدم.
(اثبات الهداة ج 3 ص 535):
عن داود بن کثیرا الرقی قال: قلت لابی عبدالله (ع): جعلت فداک قد طال هذا الأمر علینا حتی ضاقت قلوبنا ومتنا کمدا فقال: ان هذا الامر ایس ما تکون منه واشده غما ینادی مناد من السماء باسم القائم واسم ابیه، فقلت، جعلت فداک ما اسمه؟ قال: اسمه اسم نبی واسم ابیه اسم وصی.
بنقل از داود بن کثیر رقی گفت به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم این امر بر ما طولانی شد تا آنجا که قلب های ما تنگ گردیده واز غصه می میرم فرمود: همانان این امر مأیوس کننده است وسخت تر غمگین می کند همینکه ندا، از منادی آسمان بنام حضرت قائم (ع) وبه نام پدر بزرگوارش (ع) برسد. عرض کردم: فدایت شوم اسم او چیست؟ فرمود: نام پیغمبری (ص) را دارد ونام پدرش (ع) نام وصی (ع) می باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 598):
وفی کتاب مناقب الشافعی وزاد زایدة فی روایته: «لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث الله رجلا منی او من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی، یملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا» قال الکنجی: وقد ذکر الترمذی الحدیث فی جامعه ولم یذکر «اسم ابیه اسم ابی» وذکره ابوداود فی معظم روایات الجفاظ الثقات یواطیء اسمه اسمی فقط والذی روی «واسم ابیه اسم ابی» زایدة وکان یزید فی الاحاریث وان صح فمعناه اسم ابیه اسم ابی ای الحسین (ع) وکنیته ابو عبد الله (ع) فجعه الکنیة اسما کنایة عن انه من ولد الحسین (ع).
در کتاب مناقب شافعی آمده در روایت خود این زیادی را آورده: «واگر باقی نماند از دنیا مگر یکروز البته خدای تعالی آنروز را طولانی کند تا آنکه خدا مبعوث فرماید مردی از من یا از اهل بیت (ع) مرا که نام او موافق نام من ونام پدرش (ع) موافق نام پدر من باشد زمین را از عدل وقسط پر کند همچنانکه از ظلم وجور پر شده باشد» گنجی گوید: ترمذی این حدیث را در جامع خود ذکر کرده ولی جمله «نام پدر او نام پدر من است» را ذکر نکرده. ابوداود در معظم روایات حافظان موثق گفته: «اسم او موافق اسم من است» وکسی که روایت کرده: «اسم پدرش اسم پدر من است» زائد است ودر احادیث کارش این بود که زیاد می کرد واگر هم صحیح باشد معنای آن زائد این است اسم پدر من حسین (ع) وکنیه اش ابو عبد الله است پس کنیه را اسم قرار داده تا کنایه باشد مهدی (ع) از فرزندان امام حسین (ع) می باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 605):
فی الجمع بین الصحاح الستة عن ابی اسحاق قال: قال علی (ع): ونظر الی ابنه الحسین (ع): ان ابنی هذا سید کما سماه رسول الله (ص) وسیخرج منه رجل باسم نبیکم، یشبهه فی الخلق ولا یشبهه فی الخلق یملا الارض عدلا.
در کتاب جمع بین صحاح ستة بنقل از ابی اسحق است که گوید: حضرت امیرالمؤمنین (ع) در حالی که نظر بفرزندش حضرت امام حسین (ع) می کرد فرمود: همانا این پسرم سید است همچنانکه حضرت رسول اکرم (ص) او را سید نامیده وبزودی از او مردی بنام پیغمبر شما (ص) بیرون می آید که در اخلاق شبیه آن حضرت است نه در خلقت که زمین را پر از عدل کند.
کسی که مهدی را دیده
(اصول الکافی ج 1 ص 330):
عن عبدالله بن جعفر الحمیری قال: اجتمعت انا والشیخ ابوعمر ورحمه الله عند احمد بن اسحاق فغمزنی احمد بن اسحاق ان اسأله عن الخلف فقلت له: یا اباعمر وانی ارید ان اسألک عن شیئی وما انا بشاک فیما ارید ان اسألک عنه فان اعتقادی ودینی ان الارض لا تخلو من حجة الا اذا کان قبل یوم القیامة باربعین یوما فاذا کان ذلک رفعت الحجة واغلق باب التوبة فلم یک ینفع نفسا ایمانها لم تکن امنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا، فاولئک اشرار من خلق الله عز وجل وهم الذین تقوم علیهم القیامة ولکنی احببت ان ازداد یقینا وان ابراهیم (ع) سأل ربه عز وجل ان یریه کیف یحیی الموتی قال: اولم تؤمن قال: بلی ولکن لیطمئن قلبی وقد اخبرنی ابوعلی احمد بن اسحاق عن ابی الحسن (ع) قال: سألته وقلت: من اعامل او عمن اخذ وقول من اقبل؟ فقال له: العمری ثقتی فما ادی الیک عنی فعنی یؤدی وما قال لک عنی فعنی یقول، فاسمع له واطع فانه الثقة المأمون واخبرنی ابوعلی انه سأل ابامحمد (ع) عن مثل ذلک فقال له: العمری وابنه ثقتان فما ادیا الیک عنی فعنی یؤدیان وما قالا لک فعنی یقولان، فاسمع لهما واطعهما فانهما الثقتان المأمونان فهذا قول امامین قد مضیا فیک، قال: فخر ابوعمر ساجدا وبکی ثم قال: سل حاجتک فقلت له: انت رأیت الخلف من بعد ابی محمد (ع)؟ فقال: ای والله ورقبته مثل ذا وأومأ بیده - فقلت له: قبقیت واحدة فقال لی: هات، قلت: فالاسم؟ قال: محرم علیکم ان تسألوا عن ذلک، ولا اقول هذا من عندی فلیس لی ان احلل ولا احرم ولکن عنه (ع) فان الامر عند السلطان ان ابامحمد (ع) مضی ولم یخلف ولدا وقسم میراثه واخذه من لا حق له فیه وهو ذا، عیاله یجولون لیس احد یجسر ان یتعرف الیهم او ینیلهم شیئا، واذا وقع الأسم وقع الطلب، فاتقوالله وامسکوا عن ذلک.
بنقل از عبدالله بن جعفر حمیری گفت: من وشیخ ابوعمر ورحمه الله بنزد احمد بن اسحاق حاضر شدیم احمد بن اسحق با چشم به من اشاره کرد که درباره ی حضرت مهدی (ع) از شیخ ابوعمرو سئوال کنم. من گفتم: ای ابوعمر ومن می خواهم از تو چیزی بپرسم وشک ندارم در آنچه از تو می پرسم زیرا اعتقاد ودین من این است که زمین از از وجود حجت (ع) خالی نیست واگر چهل روز مانده بوقوع قیامت باشد ودر این موقع حجت برداشته ودر توبه بسته شود «وایمان کسی سودی بحالش نبخشد آن کس که بیشتر ایمان نیاورده یا بوسیله ایمان خود کسب خیری نکرده باشد» وآنها بدکاران از خلق خدای عز وجل هستند وآنهایند که قیامت بر آنها قیام می کند ولی من دوست می دارم که یقینم افزون گردد وهمانا ابراهیم علیهم السلام از پروردگار خود عز وجل خواست که به او نشان دهد که چگونه مرده زنده می کند خطاب رسید مگر ایمان نداری؟ عرض کرد: آری ایمان دارم ولی این سئوال برای اطمینان قلب من بود وابوعلی احمد بن اسحق به من خبر داده که از حضرت امام هادی (ع) پرسیدم با چه کسی معامله کنم واز چه کسی احکام دین را بگیرم وگفتار چه کسی را قبول کنم؟ فرمود:عمروی مورد وثوق من است آنچه از من به تو رساند از من رسانده وآنچه از من به تو گوید از من می گوید پس از او بشنو واطاعت کن که او مورد وثوق وامین است وابوعلی به من خبر داده که از حضرت امام حسن عسکری (ع) مانند آن سئوال کرده امام (ع) فرمود عمروی وپسرش هر دو مورد وثوق می باشند آنچه از من به تو گویند از من می گویند پس از آنان بشنو واطاعتشان کن که هر دو مورد وثوق امین هستند واین فرموده دو امام (ع) می باشد که درباره ی تو رسیده گوید: ابوعمرو بسجده افتاد وگریست سپس گفت: حاجت خود را بپرس من گفتم: تو حضرت مهدی (ع) را بعد از امام عسکری (ع) را دیده ای؟ گفت: آری بخدا قسم.
پس به من گفت: بیاور. گفتم اسم او چیست؟ فرمود: بر شما حرام است که از اسم او بپرسید واین سخنرا از خود نمی گویم زیرا حق من نیست که حرامی را حلال وحلالی را حرام کنم وهر چه گویم از او است زیرا سلطان وقت فرمان داد که امام عسکری (ع) رحلت کرده وفرزندی باقی نگذاشته ومیراث او را تقسیم کرد وکسی میراث او را گرفت که حق او نبود واینک عیالات حضرت این سود آن سود می روند کسی را جرأت وجسارت آن نیست که آنانرا شناسائی کند وچیزی به آنان برساند واگر اسم برده شود در طلبش برآیند پس از خدا بترسید واز این تقاضا دست بردارید.
(اصول الکافی ج 1 غیر مترجم ص 333):
عن علی بن محمد عن ابی عبدالله الصالحی قال: سألنی اصحابنا بعد مضی ابی محمد (ص) ان أسأل عن الاسم والمکان فخرج الجواب: ان دللتهم علی الأسم اذا عوه وان عرفوا المکان دلوا علیه.
بنقل از علی بن محمد از ابو عبد الله صالحی گفت: پس از رحلت حضرت امام عسکری (ع) از من پرسیدند که اسم ومکان مهدی (ع) را بپرسم جواب رسید اگر آنان را به اسم راهنمائی کنید فاش کنند واگر مکانش را بدانند دگران به آنجا راهنمایی نمایند.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 406)
عن الأصبغ بن نباته قال: اتیت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) فوجدته متفکرا ینکت فی الأرض فقلت یا امیرالمؤمنین مالی اراک متفکرا تنکت فی الأرض ارغبت فیها تقال: لا والله ما رغبت فیها ولا فی الدنیا یوما قط ولکن فکرت فی مولود یکون فی ظهری الحاد عشر من ولدی هو المهدی یملأها عدلا کما ملئت جورا وظلما تکون له حیرة وغیبة تضل فیها اقوام وتهتدی فیها آخرون فقلت یا امیرالمؤمنین (ع) وان هذا لکاین؟ فقال نعم کما انه مخلوق وانی. لکم بالعلم بهذا الأمر یا اصبغ اولئک خیار هذه الأمة مع ابرار هذه العترة قلت وما یکون بعد ذلک قال ثم یفعل الله ما یشاء فان له ارادت وغایات ونهایات.
بنقل از اصبغ بن نباتة گفت: به محضر امیرالمؤمنین (ع) رسیدم دیدم که متفکر نشسته ودست مبارک به زمین می زند عرض کردم: یا امیرالمؤمنین (ع) چرا متفکر نشسته ودست بزمین می زنی آیا رغبتی به زمین داری؟ فرمود: بخدا قسم نه رغبتی به زمین ودنیا هرگز یک روز هم ندارم ولی در فکرم در مولودی که از صلب من یازدهمین فرزندم که مهدی (ع) زمین را پر از عدل داد فرماید همچنانکه پر از ظلم وجور می باشد برای او حیرت وغیبتی باشد که گروهی در گمراهی افتند وگروه دیگر هدایت یابند عرض کردم: یا امیرالمؤمنین (ع) این امر واقع می شود؟ فرمود: آری همچنانکه او آفریده شده وشما کجا علم وآگاهی باین امر دارید ای اصبغ اینان گزیدگان این امتند با نیکان این عترت (ع) عرض کردم: پس از آن چه می شود؟ فرمود: خدای تعالی هر چه خواهد کند زیرا خدا خواسته ها وپایانها وسرانجامها دارد.
علت نامگذاری مهدی
(اعیان الشیعه ج 2 ص 50)
عن ابن مسعود عن النبی (ع): لا تذهب الدنیا حتی یلی امتی رجل من اهل بیتی یقال له المهدی (ع).
بنقل از ابن مسعود از حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: دنیا بپایان نمی رسد تا حکومت کند مردی از اهل بیت (ع) من که او را مهدی (ع) گویند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 516، بحار ج 51 ص 30):
عن ابی سعید الخراسانی، قال: قلت لابی عبدالله (ع): المهدی والقائم واحد؟ فقال: نعم، فقلت: لای شییء سمی المهدی؟ قال: لانه یهدی الی کل امر خفی وسمی القائم لانه یقوم بعد ما یموت انه یقوم بامر عظیم.
بنقل از ابوسعید خراسانی گفت: به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: مهدی (ع) وقائم (ع) یکی است؟ فرمود: آری. عرض کردم: چرا مهدی (ع) نامگذاری شده؟ فرمود: زیرا بهرکار مخفی وپنهان هدایت می کند واز آن جهت قائم (ع) نامیده شد که پس از مردن قیام کند وقیام به امر عظیمی فرماید.
(اصول الکافی ج 1 ص 331):
عن حمد ان القلانسی قال: قلت للعمری: قد مضی ابومحمد (ع)؟ فقال قد مضی ولکن قد خلف فیکم من رقبته مثل هذا واشار بیده.
بنقل از حمدان قلانسی گفت: به عمروی گفتم: آیا امام حسن عسکری (ع) رحلت فرمود: گفت: آری رحلمت فرموده ولی کسی را جانشین خود ساخت که مسئولیت امامت چون او داود سپس بادست اشاره نمود بطرف خانه امام.
حضرت مهدی همنام حضرت رسول الله ونام بردن حضرت جائز نیست
(اثبات الهداة ج 3 ص 456):
عن الحسن بن محبوب عن ابی الحسن الرضا (ع) قال:قال لی: لا بد من فتنة صماء صیلم یسقط فیها کل بطانة وولیجة وذلک عند فقدان الثالث من ولدی یبکی علیه اهل السماء والارض، وکل حراوحران وکل حزین لهفان ثم قال: بابی وامی سمی جدی شبیهی وشبیه موسی بن عمران (ع) علیه جیوب النور تتوقد بشعاع ضیاء القدس کم من حری مؤمنة وکم من مؤمن متأسف حیران حزین عند فقد الماء المعین، کانی بهم آیس ما کانوا قد نودوا نداء یسمع من بعد کما یسمع من قرب یکون رحمة للمؤمنین وعذابا للکافرین.
بنقل از حسن بن محبوب گفت: حضرت امام ابوالحسن رضا (ع) به من فرمود: ناگریز از وقوع فتنه سخت وبلا انگیز است که هر دوست رازدار وهمدرد ساقط می شود واین بهنگام نبودن فرزند سوم من باشد که ساکنان آسمان وزمین وهر تشنه ای را سیراب وهر تیرگی را می زداید وهر اندوهگین ودریغ خورده بر او می گوید سپس فرمود: پدر ومادرم همنام جدم که شبیه من وشبیه موسی بن عمران (ع) است دارای مخزنهای نور است که بوسیله شعاع قدس روشنی می دهد ای بسا تشنه مؤمنه ای وای بسا مرد مؤمن اسفناک سرگردان اندوهگین بهنگام نداشتن آب گوارا گوئی می بینم آنها را که نومید باشند ندائی از دور به گوشتان می رسد همچنان کسی که ندائی از نزدیک شنود که آن نداء رحمت برای مؤمنان وعذاب برای کافران باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 490):
عن جابربن یزید الجعفی قال: سمعت اباجعفر (ع) یقول: سأل عمر امیرالمؤمنین (ع) عن المهدی؟ قال: یا ابن ابیطالب اخبرنی عن المهدی من ولدک ما اسمه؟ قال: اما اسمه فلا ان جبیبی وخلیلی عهد الی ان لا احدث باسمه حتی یبعثه الله عز وجل وهو مما استودع الله عز وجل رسوله فی علمه.
بنقل از جابربن یزید جعفی گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: عمر از حضرت امیرالمومنین (ع) درباره ی مهدی (ع) پرسید وعرض کرد: ای پسر ابوطالب (ع) از مهدی (ع) که از فرزندان تست به من خبر ده که اسمش چیست؟ فرمود: اسم او را نمی گویم همانا محبوب ودوستم از من پیمان گرفت که نامش را به کسی نگویم تا خدای عز وجل او را مبعوث فرماید واو از چیزهائی است که خدای عز وجل علم آنرا به پیغمبرش (ص) بود یقیه سپرده است.
مهدی همنام رسول الله است وذکر نام او جایز نیست
(بحار ج 51 ص 110، اثبات الهداة ج 3 ص 609):
روی احمد بن محمد بن عیاش الجوهری من علمائنا فی کتاب مقتضب الاثر باسناده من طریق العامة عن علی بن ابیطالب (ع) انه کان اذا قبل الیه الحسن قال: مرحبا یابن رسول الله (ص). واذا اقبل الحسین (ع) یقول (ع): بابی انت یا ابابن خیر الأماء، فقیل: یا امیرالمؤمنین (ع) ومن ابن خیر الاماء؟ فقال: ذاک الفقید الطرید الشرید محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین هذا، ووضع یده علی رأس الحسین (ع).
احمد بن محمد بن عیاش جوهری که از علمای ما است در کتاب مقتضب الاثر بسند خود از طریق عامة از حضرت امیرالمؤمنین (ع) علی بن ابی طالب روایت کرده هنگامی که حضرت امام حسن مجتبی (ع) بخدمت پدر بزرگوار (ع) می رسید امام (ع) به ایشان می فرمود: خوش آمدی ای فرزند رسول خدا (ص) وچون حضرت امام حسین (ع) بخدمت می رسید می فرمود: پدرم فدایت باد ای پدر فرزندی که مادرش بهترین کنیزان است عرض شد: یا امیرالمؤمنین (ع) فرزند بهترین کنیزان کیست؟ فرمود: او فقید آواره ی بی خانمان: محمد (ع) بن الحسن (ع) بن علی (ع) بن محمد (ص) بن علی (ع) بن موسی (ع) بن جعفر (ع) بن محمد (ص) بن علی (ع) بن الحسین (ع) «این حسین (ع)» ودست مبارک را بر سر امام حسین (ع) نهاد.
(بحار ج 51 ص 32):
عن ابی الحسن الثالث (ع) انه قال فی القائم (ع): لا یحل ذکره باسمه حتی یخرج فیملأ الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.
حضرت ابی الحسن الثالث امام هادی (ع) درباره ی حضرت قائم ارواحنا فداه فرمود: ذکر نام او حلال کیست تا وقتی که خروج کند وزمین را پر از قسط وعدل فرماید همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(بحار ج 51 ص 32):
عن الصادق (ع): المهدی من ولدی الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه ولا یجل لکم تسمیة.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: مهدی (ع) از فرزندان پنجم من است که شخص او از شما غائب می شود ونامبردن او حلال نیست.
(بحار ج 51 ص 32):
عن موسی بن جعفر (ع) انه قال عند ذکر القائم (ع): یخفی علی الناس ولادته ولا یحل لهم تسمیته حتی یظهره الله عز وجل فیملأ به الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.
حضرت امام کاظم (ع) بهنگام ذکر حضرت قائم (ع) فرمود: ولادتش بر مردم مخفی وپنهان می شود وبردن نامش حلال نیست تا وقتی که خدای عز وجل ظاهرش کند وبا دست او زمین را پر از عدل وداد فرمایند همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(بحار ج 51 ص 33):
عن علی به عاصم الکوفی، قال: خرج فی توقیعات صاحت الزمان (ع): ملعون ملعون من سمانی فی محفل من الناس.
بنقل از علی بن عاصم کونی گفت: در توقیعاتی که از ناحیه مقدسة حضرت صاحب الزمان (ع) بیرون آمده: ملعون است ملعون است کسیکه نام مرا در مجالس مردم ببرد.
(بحار ج 51 ص 33):
محمد بن ابراهیم بن اسحاق قال: سمعت اباعلی محمد بن همام یقول: سمعت محمد بن عثمان العمروی قدس الله روحه یقول: خرج توقیع بخط اعرفه: من سمانی فی مجمع من الناس باسمی فعلیه لعنة الله.
محمد بن ابراهیم بن اسحق گفت: از ابوعلی محمد بن همام شنیدم می گفت: از عثمان عمروی قدس الله روحه شنیدم می فرمود: توقیعی بیرون آمد بخطی که می شناختم: هر کس نام مرا در مجمع مردم ببرد لعنت خدای بر او باد.
(بحار ج 51 ص 33):
عن ابن رئاب عن ابی عبد الله (ع) قال: صاحب هذا الأمر رجل لا یسمیه باسمه الا کافر.
بنقل از ابن رئاب از امام صادق (ع) فرمود: صاحب الأمر (ع) مردی است تنها کافر نامش را می برد.
(بحار ج 51 ص 33):
عن الریان بن الصلت، قال: سألت الرضا (ع) عن القائم فقال: لا یری جسمه ولا یسمی باسمه.
ریان بن صلت گفت: از امام رضا (ع) درباره قائم (ع) پرسیدم فرمود: جسم او دیده نمی شود وبنام خوانده نمی شود.
(یوم الخلاصر ص 640):
قال الجواد (ع): هو سمی رسول الله وکنیته وهو الذی تطوی له الأرض ویذل کل صعب.
حضرت امام جو اد (ع) فرمود: مهدی (ع) همنام رسول الله (ص) وهم کنیه اوست واو همان کسی باشد که زمین برای او درنور دیده شود وهر امر سختی بر وی آسان گردد.
(عقدالدرر ص 9):
عن بن مسعود عن النبی (ص) انه قال: لا تذهب الایام واللیالی حتی یملک رجل من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی.
بنقل از ابن مسعود از رسول خدا (ص) فرمود: روزها وشب ها بپایان نرسد تا آنکه مردی از اهل بیت من که همنام من واسم پدرش اسم پدر من باشد حکومت زمین کند.
(بحار ج 52 ص 128):
عن عیسی بن عبدالله (بن محمد) بن علی بن ابیطالب (ع): عن خاله الصادق جعفر ابن محمد (ع) قال: قلت له: ان کان کون ولا ارانی الله یومک فبمن ائتم؟ فاوما الی موسی (ع) فقلت له: فان مضی فالی من؟ قال: فالی ولده قلت: فان مضی ولده وترک اخا کبیرا وابنا صغیرا فبمن ائتم؟ قال: بولده ثم هکذا ابدا فقلت: فان انا لم اعرفه ولم اعرف موضعه فما اصنع؟ قال: تقول: اللهم انی اتولی من بقی من حججک، من ولد الامام الماضی، فان ذلک یجزیک.
بنقل از عیسی بن عبدالله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب (ع) از دائیش امام صادق (ع) پرسید: اگر برای وجود مبارکت حادثه ای پیش آید که آنروز را خدا بمن نشان ندهد، پیروی از چه کسی کنم؟ حضرت اشاره به امام کاظم (ع) فرمود عرض کردم: اگر او از دنیا برود چه کسی را امام بدانم؟ فرمود: فرزندش (ع)، عرض کردم اگر او نیز از دنیا برود وبرادر بزرگ وفرزند خردسالی باقی گذارد چکنم؟ فرمود: پیروی از فرزندش کن سپس بهمین ترتیب همیشه عمل نما عرض کردم: من او را ومکانش را نمی شناسم در اینصورت چه کار کنم؟ فرمود: بگو: «بارالها من اظهار ولایت می کنم از آنکس که از حجت های تو از فرزندان امام گذشته باقی مانده» که این مقدار ترا کافی خواهد بود.
(بحار ج 12 ص 129):
عن ابی ابراهیم الکوفی قال: دخلت علی ابی عبدالله (ع) فکنت عنده اذ دخل ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) وهو غلام فقمت الیه وقبلت رأسه وجلست فقال لی ابو عبد الله (ع): یا اباابراهیم اما انه صاحبک من بعدی اما لیهلکن فیه اقوامک ویسعد آخرون، فلعن الله قاتله، وضاعف علی روحه العذاب، اما لیخرجن الله من صلبه خیر اهل الأرض فی زمانه، بعد عجائب تمر به حسدا له ولکن الله بالغ امره ولو کره المشرکون. یخرج الله تبارک وتعالی من صلبه تکملة اثنی عشر اماما مهدیا اختصهم الله بکرامته، واحلهم دار قدسه، المنتظر للثانی عشر کالشاهر سیفه بین یدی رسول الله (ص) یذب عنه. فدخل رجل من موالی بنی امیة فانقطع الکلام، وعدت الی ابی عبدالله (ع) خمسة عشر مرة اریدا ستتمام الکلام فما قدرت علی ذلک فلما کان من قابل دخلت علیه وهو جالس، فقال لی: یا اباابراهیم هو المفرج للکرب عن شیعته، بعد ضنک شدید، وبلاء طویل وجور، فطوبی لمن ادرک ذلک الزمان وحسبک یا ابراهیم. قال ابوابراهیم: فما رجعت بشییء اسرالی من هذا ولا افرج لقلبی منه.
بنقل از ابراهیم کوفی گفت: بخدمت حضرت امام صادق (ع) رسیدم ونشسته بودم حضرت امام کاظم (ع) که طفلی بود وارد شد من برخاستم وسر مبارکش را بوسیدم ونشستم امام صادق (ع) به من فرمود: ای ابوابراهیم بدان که او پس از من امام تو باشد هان که درباره ی او البته گروهی هلاک شوند وگروهی به سعادت رسند پس لعنت کناد قاتل او را وعذاب مضاعف به روح او رساند هان که خدا از صلب او بهترین خلق زمین را بیرون آورد پس از امرهای شگفتی که از روی حسد بر او بگذرد ولی خدا امر خود را به نتیجه می رساند اگر چه مشرکان نپسندند خدای تبارک وتعالی از صلب باقی دوازده امام (ع) را که همه هادیان اند خارج می کند به سبب کرامتی که دارد وآنان را در خانه ی قدس خود جای دهد کسی انتظار خروج دوازدهمین امام (ع) را داشته باشد مانند کسی است که با شمشیر کشیده در پیشاپیش رسول اکرم (ص) برای دفاع از وجود مقدس او بجنگد. در این موقع مردی از بنی امیة وارد شد وسخن منقطع گردید ومن پانزده بار بخدمت امام صادق (ع) رسیدم ومی خواستم باقی سخن را حضرت تمام کند مقدورم نشد در سال دگر چون مشرف شدم دیدم حضرت نشسته به من فرمود: ای ابوابراهیم او «مهدی (ع)» برطرف کننده گرفتاری از شیعیانش می باشد پس از سختی شدیدی که می بینند وبلاء وظلم طولانی که متحمل می شوند پس خوشا حال آنکس که آن زمان را درک کند واین مقدار از اطلاع ترا کافی است ابوابراهیم گفت: برنگشتم از محضر امام (ع) که چیزی شادی آورتر از این مژده وفرح بخش تر از آن برای قلبم بمن رسیده باشد.
در بیان کسانی که حضرت مهدی را دیده اند
(اصول الکافی ج 1 ص 330):
عن محمد بن اسماعیل بن موسی به جعفر (ع): وکان اسن شیخ من ولد رسول الله (ص) بالعراق فقال رأیته بین المسجدین وهو غلام.
بنقل از محمد بن اسمعیل بن امام موسی بن جعفر (ع) که سالمندترین فرزند حضرت رسول اکرم (ص) در عراق بود گفت: «مهدی (ع)» را در میان دو مسجد (شاید مسجد الحرام ومسجد النبی (ص) باشد) که طفلی بود دیدم.
(اصول الکافی ج 1 ص 331):
عن موسی بن جعفر بن محمد بن القاسم بن حمزة بن موسی بن جعفر (ع) قال: حدثنی حکیمة ابنة محمد بن علی (ع) وهی عمة ابیه انها رأته لیلة مولده وبعده.
بنقل از موسی بن محمد بن قاسم بن حمزة بن امام موسی بن جعفر (ع) گفت: حکیمه دختر امام محمد تقی (ع) عمه حضرت مهدی (ع) گفت: که حضرت را در شب ولادت وپس از آن دیده است.
(اصول الکافی ج 1 ص 331):
عن ابی عبدالله بن صالح: انه راه عند الحجر الاسود والناس یتجاذبون علیه وهو یقول ما بهذا امروا.
بنقل از ابی عبدالله بن صالح گفت که: حضرت مهدی (ع) را در کنار حجرالأسود دید در حالی که مردم به حجر چسبیده بودند وحضرت می فرمود: به این کار مأمور نیستند.
(اصول الکافی ج 1 ص 332):
عن جعفر بن المکفوف عن عمر والاهوازی قال: ارانیه ابومحمد (ع) وقال هذا صاحبکم.
بنقل از جعفر بن مکفوف از عمر واهوازی گفت: حضرت امام ابومحمد عسکری (ع) را بمن نشان داد وفرمود: این امام شما است.
(المحجة البیضا ج 4 ص 337 ویوم الخلاص ص 73):
والقابة المعروفة (ع) من الاخبار القدسیة، حجة الله، والمهدی وخاتم الأئمة، ومنقذ الأمة والمنتظر والباعث والوارث والخلف الصالح والقائم بالحق والمظهر للدین والباسط للعدل وبقیة الله فی الأرض وصاحب الزمان وصاحب السیف والمنتظر لدولة الایمان.
والقاب معروف حضرت مهدی (ع) از اخبار قدسی: حجت الله ومهدی (ع) وخاتم امامان (ع) ونجات بخش امت، وکسی که چشمها به راه اوست، وبرانگیزاننده ووارث وجانشین شایسته وقیام کننده ی بحق وآشکار کننده ی دین وگسترش دهنده عدل واثر باقی خدا در زمین وصاحب زمان (ص) وصاحب شمشیر وکسی که همه چشم براه اویند برای دولت ایمان.
(یوم الخلاص ص 73):
وکناه (ع): ابوالقاسم وابو عبد الله وابوجعفر وذوالاسمین وخلف محمد.. معه رایة الحق من تبعها لحق.
وکنیه حضرت: ابوالقاسم وابو عبد الله وابوجعفر ودارای دو اسم وجانشین محمد (ص)...پرچم حق با اوست هرکس پیروی او کند بحق ملحق شود.
والقابه (ع): المنصور والصاحب، والحجة والخالص، وصاحب الدار وصاحب الأمر، والمأمول والتالی، والنائب والبرهان، والباسط والتائر، والمنتقم والمؤید، والسید، والجابر والخازن.
القاب حضرت: منصور وصاحب حجة وخالص، وصاحب خانه وصاحب امر ومورد آرزو وتابع ونائب وبرهان بسط دهنده عدل (ع) وصاحب خون (ع) وانتقام گیر وتایید شده وسرور وجبران کننده ونگهبان است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 601 وکشف الغمه ج 2 ص 471 وعقدالدرر ص 31):
عن حذیقة قال: قال رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لبعث الله فیه رجلا اسمه اسمی وخلقه خلقی، یکنی اباعبدالله.
بنقل از حذیفه (رض) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده البته خدا در آنروز مردی را برمی انگیزد که اسم او اسم من واخلاق او اخلاق من وکنیه اش ابو عبد الله باشد.
(عقدالدرر ص 32):
عن حذیفة (رض) عن رسول الله (ص) انه قال: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لبعث الله فیه رجلا اسمه اسمی وخلقه خلقی، یکنی اباعبدالله یبایع له الناس بین الرکن والمقام یرد الله به الدین ویفتح له فتوح فلا یبقی علی وجه الارض الا من یقول: لا اله الا الله. فقام سلمان، فقال: یا رسول الله من ای ولدک؟ قال: من ولد ابنی هذا وضرب بیده علی الحسین.
بنقل از حذیفه (رض) از رسول خدا (ص) فرمود: اگر از دنیا تنها یک روز باقی ماند خدا در آن روز مردی را مبعوث فرماید که اسم او اسم من واخلاق او اخلاق من وکنیه اش ابو عبد الله باشد مردم در میان رکن ومقام با او بیعت کنند خدا بوسیله او دین را برگرداند فتحهای بسیاری برای او باشد بر روی زمین کسی باقی نماند جز آنکه «لا اله الا الله» گوید، سلمان (رض) برخاست وعرض کرد: یا رسول الله (ص) از کدام فرزندت باشد؟ فرمود: از فرزندان این پسرم ودست مبارک را بر حضرت امام حسین (ع) نهاد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 509):
عن داود بن غسان البحرانی قال: قرأت علی ابی سهل اسمعیل بن علی النوبختی قال ولد م ح م د بن الحسن بن علی بن محمد بن علی الرضا (ع) ولد بسامرا سنة ست وخمسین ومائتین امه صیقل ویکنی اباالقاسم بهذه الکنیة اوصی النبی (ص) قال: اسمه اسمی: وکنیته کنیتی ولقبه المهدی هو الحجة وهو المنتظر وهو صاحب الزمان. الحدیث.
بنقل از داود بن غسان بحرانی گفت: بر ابی سهل بن علی نوبختی خواندم گفت: م ح م د بن حسن بن علی الرضا صلوات الله علیهم در سامرا به سال دویست وپنجاه وشش متولد شد مادرش صیقل وکنیه اش ابوالقاسم است که این کنیه را رسول خدا (ص) وصیت کرد وفرمود: اسم او اسم من وکنیه اش کنیه من ولقبش مهدی (ع) است واو است که چشم ها براه او است واو صاحب الزمان (ع) باشد.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 385):
زیدبن علی عن جعفر بن محمد عن ابائه (ع) قال: قال رسول الله (ص) ابشروا ثم ابشروا ثلث مرات انما مثل امتی کمثل غیث لا یدری اوله خیر ام اخره انما مثل امتی کمثل حدیقة اطعم منها فوج عاما ثم اطعم منها فوج عاما لعل آخرها فوجا ان یکون اعرضها بحرا واعمقها طولا وفرعا واحسنها حبا وکیف تهلک امة انا اولها واثنی عشر من بعدی من السعداء واولی الالباب والمسیح بن مریم اخرها ولکن یهلک بین ذلک (نطح خ ل) الهرج لیسوا منی ولست منهم.
زید بن علی از حضرت امام صادق (ع) از پدران بزرگوارش فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) سه بار فرمود: شما را مژده وبشارت باد همانا مثل امت من مثل باران است دانسته نمی شود که اولش یا آخرش خیر است همانا مثل امت من مثل باغی است که در سالی گروهی از آن می خورند وبهره ور می شوند وگروهی دگر در سالی دگر شاید قومی که بعد آیند از حیث عرض وطول عمیق تر باشند وشاخه های نیکوتری داشته باشند وچگونه امتی هلاک شود که من در اولش باشم ودوازده تو (امام) از سعیدان وخردمندان ومسیح عیسی بن مریم (ع) در آخرش باشند ولی هلاک می شوند در این میان مردم در هرج ومرج که آنها از من نیستند ومن نیز از آنها نیستم.
(کمال الدین وتمام النعمه ص 398):
عن زید بن علی بن الحسین بن علی ابیه علی بن الحسین عن ابیه الحسین بن علی (ع) قال قال رسول الله (ص): کیف تهلک امة انا وعلی واحد عشر من ولدی اولوالباب الایات اولها والمسیح بن مریم اخرها ولکن یهلک بین ذلک من لست منه ولیس منی.
بنقل از زید بن علی بن الحسین بن علی از پدر بزرگوارش حضرت امام سجاد (ع) از پدر بزرگوارش حضرت امام حسین بن علی صلوات الله وسلامه علیهم فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: چگونه هلاک شود امتی که من وعلی (ع) ویازده فرزندم (ع) که همه صاحبان عقل وبینش باشد در اولش ومسیح بن مریم (ع) در آخرش باشیم ولی در میان آن کسانی بهلاکت رسند که نه من از آنها ونه آنها از من باشند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 447):
عن عمر بن زاهر عن ابی عبد الله (ع) قال: سأله رجل عن القائم یسلم علیه بامره المؤمنین؟ قال: لا ذاک اسم سمی الله به امیرالمؤمنین لم یسم به احدا قلبه ولا یسمی بعده الا کافر قبل: جعلت فداک کیف یسلم علیه؟ قال: یقولون: السلام علیک یا بقیةالله، ثم قرأ «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین».
بنقل از عمر بن زاهر از امام صادق (ع) مردی درباره ی حضرت قائم (ع) پرسید که آیا در مقام خطاب وسلام او را امیرالمؤمنین (ع) گویند؟ فرمود: نه امیرالمؤمنین (ع) نامی است که خدا علی (ع) را بدان نامیده وهیچکس نه پیش از آن ونه پس از آن نام کسی نبوده مگر شخص کافر عرض کرد: فدایت شوم پس چگونه به مهدی (ع) سلام گویند؟ فرمود: گویند: سلام بر تو ای بقیة الله سپس حضرت آیة شریفه «بقیة الله برای شما بهتر است اگر مؤمن باشد» قرائت فرمود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 481 وبحار ج 51 ص 161):
عن احمد بن اسحاق بن سعد قال: سمعت ابامحمد الحسن بن علی العسکری (ع) یقول: الحمد لله الذی یخرجنی من الدنیا حتی ارانی الخلف من بعدی، اشبه الناس برسول الله (ص) خلقا وخلقا یحفظه الله تبارک وتعالی فی غیبته ثم یظهره فیملاء الأرض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما.
بنقل از احمد بن اسحق بن سعد گفت: از حضرت امام ابومحمد حسن بن علی العسکری (ع) شنیدم می فرمود: حمد وستایش خدای را که مرا از دنیا خارج نفرمود تا به من نشان داد جانشین پس از مرا که شبیه ترین مردم به حضرت رسول اکرم (ص) در اخلاق وخلقت است خدای تبارک وتعالی در غیبت حفظش فرماید سپس ظاهرش می کند وزمین را پر از عدل وقسط نماید همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(بحار ج 51 ص 30 واثبات الهداة ج 3 ص 527):
عن ابی عبدالله (ع) قال: اذا قام القائم دعا الناس الی الاسلام جدیدا وهداهم الی امر قد وثر وضل عنه الجمهور وانما سمی المهدی مهدیا لقیامه بالحق.
امام صادق (ع) فرمود: وقتی که قائم (ع) قیام کند مردم را به اسلام جدید دعوت کند وآنان را به امری که جمهور مردم از آن گمراه مانده اند رهبری نماید واز آن جهت حضرت مهدی (ع) نام گرفت که قیام بحق فرماید.
(بحار ج 51 ص 30):
والظاهر ابومحمد علیه السلام: حین ولد الحجة: زعم الظلمة انهم یقتلوننی لیقطعوا هذا النسل فکیف رأوا قدرة الله وسماه المؤمل.
امام عسکری (ع) موقعی که حجت (ع) متولد شد فرمود: ظالمان پنداشتند که مرا می کشند تا این نسل پاک را از میان ببرند پس قدرت خدا را چگونه دیدند؟ واو را مؤمل یعنی آرزو وامید مردم نامید.
اوصاف حضرت مهدی
(یوم الخلاص ص 75):
قال رسول الله (ص): «المهدی منی، اجلی الجبهة، اقنی الأنف».
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: مهدی (عج) از من است دارای پیشانی بلند ونورانی وبینی نازک که پشتش اندکی برآمدگی دارد.
(یوم الخلاص ص 75):
قالا رسول الله (ص): المهدی من ولدی، وجهه کالقمر الدری، حسنة مستدیرة، اللون لون عربی والجسم جسم اسرائیلی.
رسول خدا (ص) فرمود: مهدی (عج) از فرزندان من است چهره اش چون ماه درخشان وصورت گرد وزیبایی است رنگ او رنگ عربی وبدنش بدن اسرائیلی است.
(یوم الخلاص ص 75):
قال رسول الله (ص): (فی المهدی) وجهه کالدینار، اسنانه کالمنشار، وسیفه کحریق النار.
رسول الله (ص) درباره ی مهدی فرمود: چهره اش مانند دینار سفید دندانهایش همچون اره وشمشیرش مانند آتش سوزان است.
(یوم الخلاص ص 76):
قال رسول الله (ص): المهدی طاووس اهل الجنة، علیه جلا بیت النور.
رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (عج) طاووس اهل بهشت است بر او پرده های نور باشد.
(یوم الخلاص ص 76):
قال امیرالمؤمنین (ع): المهدی اقبل اجعد، هو صاحب الوجه الاقمر، والجبین الازهر، صاحب الشامة والعلامة. العالم الغیور المعلم المخبر بالاثار.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: مهدی (عج) روشن وخوشرو وموی مجعد دارد. دارای چهره چون ماه وپیشانی درخشان است صاحب خال وعلامت است دانشمند غیرتمند وآموزگاری است که خبر از آثار می دهد.
(یوم الخلاص ص 77):
قال امیرالمؤمنین (عج): حسن الوجه، حسن الشعر، یسیل شعره علی منکبیه، ونور وجهه یعلو سواد لجبته.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «مهدی (عج)» زیبارو وزیبا مو است موی سرش بر شانه هایش ریخته ونور چهره اش بر سیاهی محاسنش برتری دارد.
(یوم الخلاص ص 79):
قال الباقر (ع): مشرف الحاجبین، غائر العینین من سهر اللیالی، بوجهه اثر.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: «مهدی (عج)» دارای ابروان پیوسته وچشم ها بر اثر بیداری شبها به گودی فرورفته در چهره مبارکش اثر نمودار است.
(یوم الخلاص ص 77):
قال امیرالمؤمنین (ع): یخرج رجل من ولدی فی اخر الزمانه، ابیض مشرب حمرة. مبدح البطن (واسعها) عریض الفخذین، عظیم مشاش المنکبین، بظهره شامتان. شامة علی لون جلده، وشامة علی شبه شامة النبی (ع).
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: مردی از فرزندان من در آخرالزمان خروج می کند سپید رنگ متمایل به سرخی دارای شکم وسیع ورانهای پهن واستخوانهای شانه ها بزرگ در پشتش دو خال است یک خال برنگ پوست بدن وخالی هم مشابه خال حضرت رسول اکرم (ص).
(یوم الخلاص ص 78):
قال الحسین (ع)، تعرفون المهدی بالسکینة والوقار، وبمعرفة الخلال والحرام، وبحاجة الناسی الیه، ولا یحتاج الی احد.
حضرت امام حسین (ع) فرمود: مهدی (عج) را می شناسید به سکینه وسنگینی وبشناخت عدل وحرام وبه نیازمندی مردم به او وبی نیازی او از همه کس.
(یوم الخلاص ص 79):
قال الباقر (ع): بالقائم علامات: داء الحزاز برأسه (القشرة) وشامة تحت کتفه الا یسر تحت کنفیه ورقة مثل الاس.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: قائم (عج) علامت ونشانه ها دارد: شوره سر وخالی در زیر شانه ی چپ دارد ودر زیر دو شانه اش ورقه ای مانند آس است.
(یوم الخلاص ص 81):
قال الصادق (ع) «فی المهدی»: لیس بالطویل الشامخ، ولا بالقصیر اللازق (اللاصق) بل مربوع القامة، مدور الهامة، واسع الصدر، صلت الجبین (بارزه) مقرون الحاجبین، علی خده الایمن خال کانه فتات المسک علی رضراخته العنبر.
حضرت امام صادق (ع) درباره ی حضرت مهدی (عج) فرمود: نه بسیار بلند قد ونه کوتاه اندام است بلکه چهارشانه وجمجمه اش گرد وسینه اش وسیع وگشاده وپیشانی بلند وابروان پیوسته دارد وبر گونه ی مبارک راستش خالی است گویی خرده مشک بر خرده عنبر پاشیده.
(عقدالدرر ص 226):
عن ابی هریرة قال: یبایع المهدی بین الرکن والمقام، لا یوقظ نائما ولا یهریق دما.
بروایت از ابوهریره گفت با حضرت مهدی بین رکن ومقام بیعت می شود بطوریکه هیچ خفته ای بیدار نگردد وخونی در این بیعت ریخته نمی شود.
(بحار ج 52 ص 319):
قال الصادق (ع): ان ابی «ای الباقر» لبس درع رسول الله (ص) وکانت تسحب علی الارض وانی لبستها فکانت وکانت، وانها تکون من القائم کما کانت من رسول الله (ص) مشمرة ترفع نظاقها بحلقتین، ولیس صاحب هذا الامر من جاز اربعین.
امام صادق (ع) فرمود: پدرم «یعنی امام باقر (ع)» زره رسول اکرم (ص) را پوشید وبر زمین کشیده می شد ومن آنرا پوشیدم همانگونه بود ولی در تن قائم (ع) باشد که در بدن رسول خدا (ص) بود دامن بالا زده گویی کمربندش با دو حلقه بالا رفته وصاحب الامر (ع) در قیافه از مرد چهل ساله تجاوز نمی کند.
(یوم الخلاص ص 82):
قال کعب الأخبار: ان القائم المهدی من نسل علی، اشبه الناس بعیسی بن مریم خلقا وخلقا وسیماء وهیبة. یعطیه الله عز وجل ما اعطی الأنبیاء ویزیده ویفضله.
کعب الاخبار گوید: همانا قائم مهدی (عج) از نسل امیرالمؤمنین علی (ع) شبیه ترین مردم از لحاظ خلقت واخلاق وسیما وهیبت به عیسی بن مریم (ع) می باشد خدای عز وجل آنچه به پیغمبران (ع) بخشیده به او بیشتر وبرتر می بخشد.
(عقدالدرر ص 25):
عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): منا الذی یصلی عیسی بن مریم خلفه.
بنقل از ابوسعید خدرری (ع) گفت: رسول الله فرمود: کسی که عیسی بن مریم (ع) در پشت سرش نماز خواند از ما است.
(یوم الخلاص):
قال محیی الدین بن العربی: یشبه رسول الله فی الخلق، وینزل عنه فی الخلق، اذ لا یکون احد مثل رسول الله (ص) فی اخلاقه.
محیی الدین بن عربی گوید: مهدی (عج) در خلقت شبیه رسول اکرم (ص) است ولی در اخلاق پایین تر از آن حضرت می باشد زیرا هیچکس به پایه ی اخلاق رسول خدا نمی رسد.
(عقدالدرر ص 41):
عن ابی جعفر محمد بن علی الباقر (ع): قال: سئل امیرالمؤمنین (ع)، عن صفة المهدی (عج)، فقال: هو شاب مربوع، حسن الوجه، یسیل شعرة علی منکبیه، یعلو نور وجهه سواد شعرة ولحیته ورأسه.
امام ابی جعفر باقر (ع) فرمود: از امیرالمؤمنین (ع) صفت حضرت مهدی (عج) را پرسیدند فرمود: او جوانی چهارشانه وزیبا رو است موی سرش بر شانه هایش ریخته نور چهره مبارکش بر سیاهی موی سر وصورتش برتری دارد.
(عقدالدرر ص 41):
عن الحارث بن المغیرة النضری، قال: قلت لابی عبدالله الحسین بن علی (ع): بای شیء یعرف الامام المهدی؟ قال: بالسکینة والوقار. قلت: وبای شیی؟ قال: بمعرفة الحلال والحرام وبحاجة الناس الیه، ولا یحتاج الی احد.
بنقل از حارث بن مغیره نضری گفت: از حضرت ابی عبدالله امام حسین بن علی (ع) پرسیدم به چه چیزی امام مهدی شناخته می شود؟ فرمود: به آرامش وسنگینی عرض کردم: وبه چه چیز دیگر؟ فرمود: بشناخت حلال وحرام وبه نیازمند بودن مردم به آن حضرت ونیازمند نبودن حضرت به کسی.
(عقدالدرر ص 155):
عن ابی سعید الخدری، ان رسول الله (ص) قال: یخرج المهدی فی امتی، یبعثه الله عیانا للناس، یتنعم الأمة، وتعیش الماشیته وتخرج الارض نباتها ویعطی المال صحاحا.
بنقل از ابوسعید خدری ره: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (عج) در امت من خروج می کند خدای تعالی او را برمی انگیزد تا فریادرس مردم باشد. امت برخوردار از نعمت شوند وچارپایان زندگی کنند وزمین روئیدنی های خود را برون می دهد «مهدی (عج)» مال را میان مردم مساوی تقسیم می کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 540 ویوم الخلاص ص 379):
قال الباقر (ع): اذا قام مهدینا اهل البیت، قسم بالسویة وعدل بالرعیة (وفصل والقضیة) فمن اطاعه فقد اطاع الله، ومن عصاه فقد عصی الله.
حضرت امام باقر (ع): هنگامی که مهدی (عج) ما اهل بیت (ع) قیام کند مال را مساوی تقسیم کند وعدالت را در میان رعیت برقرار سازد ودر احکام وقضایا حکومت عدل فرماید پس هر کس اطاعتش کند خدای تعالی را اطاعت کرده وهر که نافرمانی کند نافرمانی خدای کرده.
(سنن ابی داود ج 4 ص 154 واثبات الهداة ج 3 ص 604 وکشف الغمه ج 2 ص 437):
عن ابی سعید الخدری قال: سمت رسول الله (ص) یقول المهدی منی اجلی الجبهة، اقنی الأنف یملاء الأرض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما، ویملک سبع سنین.
بنقل از ابوسعید خدری (ره) گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: مهدی (عج) از من است با پیشانی درخشان وبینی نازک که اندکی برآمدگی داشته باشد زمین را پس از آنکه پر از ظلم وجور شده پر از عدل وداد فرماید وهفت سال حکومت کند.
(بحار ج 51 ص 95 وکشف الغمة ج 2 ص 469):
عن حذیقة قال: قال رسول الله (ص): المهدی (عج) رجل من ولدی لونه لون عربی وجسمه جسم اسرائیلی، علی خده الایمن خال، کانه کوکب دری، یملاء الارض عدلا کما ملئت جورا، یرضی فی خلافته اهل الأرض واهل السماء الطیر فی الجو.
بنقل از حذیقة (ره) گفت: رسول الله (ص) فرمود: مهدی (عج) مردی از فرزندان من است رنگ او رنگ عربی وبدنش بدن اسرائیلی وبر گونه ی راستش خالی رسته همچون ستاره ی درخشان زمین را پس از آنکه لبریز از ظلم شده باشد پر از عدل کند اهل زمین وآسمان وپرندگان هوا در خلافتش راضی باشند.
(کشف الغمه ج 2 ص 469):
عن ابی سعید الخدری (رض) عن النبی (ص): فرمود: مهدی (عج) از ما اهل بیت (ع) ومردی از امت من باشد دارای بینی بلند است زمین را همچنانکه سرشار از ظلم شده پر از عدل کند.
(سفینة البحار ج 2 ص 657 وبحار ج 51 ص 35):
عن ابی جعفر (ع) عن ابیه عن جده (ع) قال: قال امیرالمؤمنین (ع) علی المنبر یخرج رجل من ولدی فی آخر الزمان ابیض مشرب حمرة مبدح البطن عریض الفخذین عظیم مشاش المنکبین بظهره شامتان علی لون جلده وشامة علی شبه شامة النبی (ص) له اسمان یخفی واسم یعلن فاما الذی یخفی فاحمد واما الذی یعلن فمحمد فاذا هز رایته اضاء لها له ما بین المشرق والمغرب ووضع یده علی رؤس العباد فلا یبقی مؤمن الا صار قلبه اشد من زبر الحدید واعطاه الله قوة أربعین رجلا ولا یبقی میت الا دخلت علیه تلک الفرحة فی قلبه وفی قبره وهم یتزاورون فی قبورهم ویتباشرون بقیام القائم (عج).
حضرت امام باقر (ع) از پدر وجد بزرگوارش (ع) از حضرت امیرالمؤمنین (ع) که بر روی منبر می فرمود. مردی از فرزندانم در آخرالزمان خروج کند با این اوصاف: رنگش سفید مایل به سرخی وشکمش بزرگ ورانهایش پهن استخوانهای شانه هایش بزرگ در پشتش دو خال وجود دارد یک خال برنگ پوست بدنش ویک خال مشابه خال رسول اکرم (ص) دارای دو اسم است اسمی پنهان واسمی آشکار آن اسم که پنهان است احمد باشد واسمی که آشکار است محمد وچون پرچم خود را به اهتزاز درآورد میان شرق ومغرب برای او روشن گردد. ودست مبارک بر سر بندگان گذارد در نتیجه هیچ مؤمنی باقی نماند جز آنکه قلبش از پاره ی آهن سخت تر گردد وخدای تعالی به او نیروی چهل مرد عطا فرماید وهیچ مرده ای باقی نمی ماند جز آنکه شادی در قلب ودر قبرش بر او داخل گردد ومردگان در درون قبر بدیدار یکدیگر شتابند وبه قیام قائم (عج) اظهار شادمانی کنند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 539):
عن الحارث الاعور الهمدانی قال: قال امیر المؤمنین (ع): بابی ابن خیرة الأماء یعنی القائم من ولده یسومهم خسفا ویسقیهم بکاس مصبرة ولا یعطیهم الا السیف الی ان قال: لا یکف عنهم حتی یرضی الله.
به نقل از حارث اعور همدانی (ره) گفت: حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پدرم فدای فرزند بهترین کنیزان «یعنی حضرت قائم» از فرزندانش که در دشمنان نشانه های ذلت را آشکار می کند وبا جام تلخ سیرابشان فرماید وجز شمشیر چیزی به آنها ندهد تا آنجا که فرمود: از آنها دست برنمی دارد تا خدا راضی کند.
(بحار ج 51 ص 143 وکمال الدین وتمام النعمة ص 3):
عن المفصل بن عمر قال: دخلت علی سیدی الصادق جعفر بن محمد (ع) وقلت یا سیدی لو عهدت الینا فی الخلف من بعدک فقال لی یا مفضل الامام من بعدی موسی ابنی والخلف المأمول المنتظر من خرج من ولد الحسن بن علی بن محمد علی بن موسی.
به نقل از مفضل به عمرگفت:به خدمت مولایم حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: ای سرور ومولای من چه خوب است که جانشین وامام بعد از خودت را به ما می فرمودی؟ فرمود: ای مفضل امام پس از من فرزندم موسی (ع) است وخلفی که مورد انتظار همه شان کسی است که از فرزندان امام حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی (ع) است.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 51):
عن ابی سعید الخذری عن النبی (ص): ان فی امتی المهدی یخرج یعیش خمسا او سبعا او تسعا.
به نقل از ابوسعید خدری (ره) از حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: همانا در امت من مهدی (عج) است که خروج می کند وپنج یا هفت یا نه سال زندگی می نماید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 538):
عن الحسین بن علی (ع) قال: جاء رجل الی امیرالمؤمنین (ع) فقال: یا امیرالمؤمنین نبئنا بمهدیکم هذا، فقال، اذا درج الدارجون وقل المؤمنون وذهب المجلبون فهناک فقال الرجل: یا امیرالمؤمنین فممن الرجل به قال: من بنی هاشم، ثم ذکر جملة من اوصافه الی ان قال: ثم رجع الی صفة المهدی فقال: او سعکم کهفا واکثرهم علما واوسعکم رحما.
حضرت سیدالشهدا وحسین بن علی (ع) فرمود: مردی به خدمت حضرت امیرالمؤمنین (ع) رسید وعرض کرد: یا امیرالمؤمنین (ع) مرا از مهدی (عج) خودتان، خبر گردان، فرمود: وقتی که منقرض شوند ومؤمنان اندک گردند وگردآورندگان بروند (شاید منظور حق جویان باشد) در این موقع (ظهور مهدی است) آن مرد عرض کرد: یا امیرالمؤمنین (ع) او از کدام خاندان است؟ فرمود: از بنی هاشم باشد سپس امام (ع) جمله ای از اوصاف مهدی (عج) را بیان کرد وآنگاه فرمود: او پناهگاهی وسیعتر از شما است وعلمش از ائمه شما بیشتر ورحم او از همه شما گسترده تر می باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 538):
عن ابی وائل قال: نظر علی (ع) الی الحسین فقال: ان ابنی هذا سید کما سماه رسول الله (ص) وسیخرج الله من صلبه رجلا باسم نبیکم یشبهه فی الخلق یخرج علی حین غفلة من الناس واماتة للحق، واظهار للجور والله لو لم یخرج لضربت عنقه یفرح لخروجه اهل السماء وسکانها وهو رجل اجلی الجبین اقنی الأنف ضخم البطن اذبل الفخذین بفخذه الیمنی شامة افلج الثنایا یملاالأرض عدلا کما ملئت ظلما وجورا.
به نقل از ابی وائل گفت: حضرت امیرالمؤمنین (ع) به فرزند ارجمندش حضرت امام حسین (ع) نظر کرد وفرمود: این پسرم همچنانکه حضرت رسول اکرم (ص) او را نام گذاشت سید است وبزودی خدا از صلب او مردی را که به نام پیغمبر (ص) شما باشد خارج می سازد که در خلقت واخلاق مشابه رسول خدا (ص) باشد خروج کند در حالی که مردم عاصی وحق از میان رفته وظلم وستم آشکار باشد گردنش را می زنم وبخاطر خروج او ساکنان آسمان خوشحال شوند واو مردی است دارای پیشانی گشاده ونورانی وبینی نازک ودراز واندکی برآمده ودارای شکم بزرگ ورانهای پهن در ران راستش خالی وجود دارد ودندانهای ثنایایش گشاده زمین را پس از اینکه پر از ظلم شده باشد پر از عدل وداد کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 604):
الثعلبی فی تفسیر «حم عسق» باسناده قال: سین سناء المهدی، وقاف قوة عیسی حین ینزل فیخرب البیع ویقتل النصاری.
ثعلبی در تفسیر: «حمعسق» بسند خود گوید: سین سناء ونور مهدی (عج) است وقاف قوة عیسی (ع) باشد هنگامی که نازل می شود کلیسا را ویران سازد ومسیحیان را بقتل رساند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 604):
من تفسیر الثعلبی فی قصة اصحاب الکهف ورواه عن النبی (ص): ان المهدی (عج) یسلم علیهم فیحییهم الله له.
تفسیر ثعلبی در داستان اصحاب کهف از رسول اکرم (ص) روایت کرده که مهدی (عج) به اصحاب کهف سلام گوید وآنان را خدا برای مهدی (عج) زنده کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 621):
ذکر الله قطنی فی سننه عن جابر عن محمد بن علی قال: ان لمهدینا ایتین لم یکونا متد خلق الله السموات والارض، ینکسف القمر اول لیلة من رمضان او تکسف الشمس فی النصف منه، ولم یکونا منذ خلق الله السمواتت والارض.
«رقطنی در سنن خود از جابر از حضرت امام باقر (ع) روایت کرده فرمود: همانا مهدی ما دو علامت دارد از روزی که خدا آسمانها وزمین را آفریده آن دو علامت نبوده؛ در اول رمضان مبارک وآفتاب در نیمه ی همان ماه گرفته می شود که این دو از زمانی آسمانها وزمین خلق شده نبوده است.»
(اعیان الشیعه ج 2 ص 52):
عن ابی امامة الباهلی فی حدیث فقال له رجل من عبدالقیس یقال له المستورد بن غیلان یا رسول الله من امام الناس یؤمئذ قال: المهدی من ولدی ابن اربعین سنة کان وجهه کوکب دری فی خده الایمن خال اسود علیه عباءتان قطرینا کانه من رجال بنی اسرائیل یستخرج الکنوز ویفتح مدائن الشرک.
به نقل از ابی امامة باهلی در ضمن حدیثی آورده مردی از قبیله عبدالقیس به نام مستوردین غیلان به حضرت رسول اکرم (ص) عرض کرد: یا رسول الله (ص) امام مردم در آن زمان چه کسی باشد؟ فرمود: مهدی (عج) از فرزندان من سن چهل سالگی گوئی صورتش چون ستاره درخشان می درخشید در گونه راستش خالی سیاه باشد دو عبای قطری بر دوش دارد. گویی از مردان بنی اسرائیل است گنجها بیرون کشد وشهرهای مشرکان را بگشاید.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 52):
عن ابی نصره کنا عند جابر (الی ان قال) قال رسول الله (ص): یکون فی اخر امتی خلیفة یحثوالمال حیثا لا یعده عدا.
به نقل از ابی نضرة گفت: ما در نزد جابر بن عبدالله انصاری (ره) بودیم (تا آنجا که گفت) حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: در آخر امت من خلیفه وجانشین باشد که مال را فراوان وزیاد بطوریلکه شمارش ننماید.
(اعیان الشیعة ج 2 ص 52):
عن ابی سعید الخدری قال رسول الله (ص): من خلفائکم خلیفة یحثو المال حیثا لا یعده عدا.
به نقل از ابی سعید خدری (ره) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: از خلفای شما خلیفه ای باشد که مال را فراوان وبدون حساب دهد.
(بحار ج 51 ص 36):
عن ابی جعفر (ع) قال: ان العلم بکتاب الله عز وجل وسنة نبیه (ص) ینبت فی قلب مهدینا کما ینبت الزرع عن احسن نباته، فمن بقی منکم حتی یلقاه فلیقل حین یراه: السلام علیکم یا اهل بیت الرحمة والنبوة ومعدن العلم وموضع الرسالة وروی ان التسلیم علی القائم (عج) ان یقال: السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: همانا علم به کتاب خدا وسنت پیغمبرش (ص) در قلب مهدی ما (عج) می رویاند همچنانکه زراعت بهترین روئیدنی خود را می رویاند پس هر کس از شما باقی ماند واو را دیدار کند بهنگام دیدارش بگوید: سلام بر شما ای اهل بیت رحمت وپیامبری ومعدن علم وجایگاه رسالت وروایت شده که سلام کردن بر قائم (عج) اینگونه است: سلام بر تو ای بقیة خدا در زمین.
(بحار ج 51 ص 37):
عن عبد الاعلی بن حصین الثعلبی، عن ابیه قال: لقیت اباجعفر محمد بن علی (ع) فی حج او عمرة فقلت له: کبرت سنی ودق عظمی فلست اذری یقضی لی لقاؤک ام لا؟ فاعهد الی عهد واخبرنی متی الفرج؟ فقال: ان الشرید الطرید الفرید الوحید، الفرد من اهله الموتور بوالده المکنی بعمه هو صاحب الرایات واسمه اسم نبی، فقلت: اعد علی فدعا بکتاب ادیم او صحیفة فکتب فیها.
به نقل از عبدالاعلی بن حسین ثعلبی از پدرش گفت: حضرت امام باقر (ع) را در حج یا عمرة زیارت کرده وعرض نمودم: من پیر شده ام واستخوانهایم کوفته گشته نمی دانم زیارت تو نصیبم می شود یا نه؟ با من عهدی کن وباخبرم ساز که فرج آل محمد در چه وقتی است؟ فرمود همانا آواره ی دو ومانده ی فرد تنها وجدا شده از کسانش که انتقام خون بنا حق ریخته پدرش را نگرفته ومکنی وکنیه عمویش می باشد وصاحب پرچم ها وهم نام پیغمبر (ص) است عرض کردم این اوصاف را بار دگر برای من بیان کن حضرت پوست پاره یا صحیفه ای خواست وآنچه فرموده بود بر آن نوشت.
(بحار ج 51 ص 40):
عن ابن بکیر، عن حمران قال: قلت لابی جعفر (ع): جعلت فدک انی قد دخلت المدینة وفی حقوی همیان فیه الف دینار وقد اعطیت الله عهدا اننی انفقها ببابک دینارا دینارا او تجیبنی فیما اسئلک عنه فقال: یا حمران سل تجب ولا تبعض دنا نیرک فقلت: سألتک بقرابتک من رسول الله انت صاحب هذا الامر والقائم به؟ قال: لا، قلت فمن هو بابی انت وامی؟ فقال: ذاک المشرب حمرة، الغائر العینین المشرف الحاجبین عریض ما بین المکبین، برأسه حزاز، وبوجهه اثر رحم الله موسی.
بنقل از ابن بکیره (ره) از حمران گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم: فدایت شوم من داخل مدینه منوره شدم ودر درون همیانم هزار دیناز است وبا خدا عهد کرده ام که آنرا دینار دینار در جلو در خانه ات انفاق کنم یا آنچه می پرسم جوابم فرمائی حضرت فرمود: ای عمران بپرس وپاسخ بشنو ودینارهای خود را پراکنده مکن عرض کردم ترا قسم می دهم به حق قرابتی که با حضرت رسول اکرم (ص) داری آیا صاحب وقائم امر تو می باشی؟ فرمود: آن سفید چهره ای که برخی متمایل است ودو چشمش (از کثرت عبادت) به گودی فرو رفته وابروانش پیوسته ومیان دو شانه اش پهن ودر سرش شوره ودر صورتش علامتی موجود است.
(الغیبة للع الطوسی ص 282):
عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (ص) لا تذهب الدنیا حتی یلی امتی رجل من اهل بیتی یقال له المهدی.
به نقل از عبدالله بن مسعود گفت: رسول خدا (ص) فرمود: دنیا بپایان نمی رسد تا ولایت وحکومت امت من را مردی از اهل بیت من بنام مهدی (عج) عهده دار گردد.
(بحار ج 51 ص 115):
عن الحسین بن علی (ع) قال: جاء رجل الی امیرالمؤمنین (ع) فقال له: یا امیرالمومنین نبئنا بمحدیکم هذا؟ فقال: اذا درج الدارجون، وقل المؤمنون وذهب المجلبون فهناک، فقال: یا امیرالمؤمنین علیک السلام ممن الرجل؟ فقال: من بنی هاشم من ذروة طود الغرب وبحر مغیضها اذا وردت، ومجفو اهلها اذا اتت، ومعدن صفوتها اذاا کتدرت لا یجبن اذا لمنا یا هلعت، وفی بعض النسخ ولا یجور اذا المؤمنون اکسفت ولا ینکل اذا الکماة اصطرعت مشمر مغلولب ظفر ضرغامة حصد مخدوش ذکر سیف من سیوف الله رأس قثم نشق رأسه فی باذخ السؤدد، وغارز مجده فی اکرم المحتد فلا یصرفنک عن تبعته صارف عارض الی الفتنة کل مناص ان قال فشر قائل وان سکت فذودعائر. ثم رجع الی صفة المهدی (ع) فقال: او سعکم کهفا، واکثرکم علما واوصلکم رحما اللهم فاجعل بیعته خروجا من الغمة واجمع به شمل الامة فانی جاز لک فاعزم ولا تنثن عنه او وفقت له ولا تجیزن عنه ان هدیت الیه هاه واو مأبیده الی صدره - شوقا الی رؤیته.
حضرت سیدالشهدا حسین بن علی (ع) فرمود: مردی به خدمت حضرت امیرالمؤمنین (ع) رسید وعرض کرد: یا امیرالمؤمنین ما را از مهدی (عج) شما باخبر ساز، حضرت فرمود: وقتی که مردمان منقرض شوند ویاوران دین وحق از میان بروند ومؤمنان اندک گردند در آن موقع خواهد (ظهور فرموده) آن مرد عرض کرد یا امیرالمؤمنین (ع) سلام بر تو باد آن مرد (مهدی (عج) از کدام قبیله باشد؟ فرمود: از بنی هاشم از بالاترین قله کوه عرب «کنایه از برترین خاندان عرب» دریای علوی که همه ی خیرات در آن جای دارد، واز خاندانی باشد که اهلش به او جفا کنند واز صافی ترین وپاکیزه ترین معدن هنگامی که همه ی قسمت های آن کدر وتیره شوند. وترس ندارد هنگامی که مرگ ها با حرص تمام مردم را نابود سازند. ونمی ترسند وقتی که مرگ زندگانی را تاریک گرداند. وسست نمی گردد موقعی که قهرمانان وجنگاوران بر زمین بغلطند دامن به کمر زده چون شیر ژیان پیروز باشد ومردم را به کشتن درو کند وکافران را زخمدار سازد. شجاع وقوی وشمشیری از شمشیرهای خدا وسرور قوم وبسیار بخشنده باشد وبه اصلاح همه ی کارهای پردازد در عالی ترین مرتبه سروری وثابت ترین بزرگواری در گرامی ترین اصل ونژاد باشد ونباید هیچ عارضه ای ترا از پیروی او منصرف کند وترا به فتنه درافکند آن بعارض اگر سخنی گوید پس بدترین گوینده است واگر خاموش ماند اهل کینه وحسد باشد سپس حضرت به بیان صفت مهدی (عج) برگشت وفرمود: او پناهش از همه ی شما وسیعتر وعلمش از همه فزونتر است واز همه بیشتر صله رحم کند بارالها بیعت او را وسیله بیرون آمدن از غم وگرفتاری قرار ده وپراکندگی امت را با دست او جمع گردان واگر برای تو میسر باشد پس عزیمت کن واز او روی مگردان اگر توفیق رسیدن به خدمت او یافتی واز او دور مباشد چون به او راه یافتی وحضرت آهی کشید واشاره به سینه ی خود کرد وفرمود: چقدر اشتیاق دیدار او را دارم.
(تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 252):
فی روضة الواعظین عن المفید قال الصادق (ع): یخرج مع القائم (ع) من ظهر الکعبة سبعة وعشرون رجلا خمسة عشر من قوم موسی (ع)، الذین کانوا یهدون بالحق وبه یعدلون، وسبعة من اهل الکهف، ویوشع بن نون وابودجانة الانصاری، ومقداد ومالک الأشتر، فیکونون بین یدیه انصارا وحکاما.
در کتاب روضة الواعظین به نقل از شیخ مفید (ره): حضرت امام صادق (ع) فرمود: با حضرت قائم (عج) از پشت کعبه معظمه بیست وهفت مرد بیرون می آیند که پانزده تن از قوم موسی (ع) باشند آن کسانی که هدایت به حق کنند وبه حق متمایل باشند وهفت تن از اصحاب کهف ویوشع بن نون وابو دجانه انصاری (ره) ومقداد ومالک اشتر (ره) واین جمع در خدمت حضرت قائم (عج) یاوران وحاکمان باشند.
(نورالثقلین ج 3 ص 38):
قال ابو عبد الله (ع): اول من یبایع القائم (عج) جبرئیل فی صورة طیر أبیض فیبایعه ثم یضع رجلا علی بیت الله الحرام ورجلا علی بیت المقدس ثم ینادی بصوت ذلق تسمعه الخلائق «أتی أمرالله فلا تستعجلوه».
امام صادق (ع) فرمود: نخستین کسی که با حضرت قائم (عج) بیعت کند جبرئیل (ع) است در صورت مرغ سفیدی پس از بیعت یک پا بر بیت الحرام گذارد ویک پا بر بیت المقدس وبا صدای بلند فریاد کشد: «فرمان خدا رسید پس شتاب نکنید».
(نورالثقلین ج 3 ص 38):
عن ابن مهزیار عن القائم (عج) فی حدیث طویل وفیه انه تلی: «بسم الله الرحمن الرحیم أتاها امرنا لیلا او نهارا فجعلناها حصیدا کان لم تغن بالامس» فقلت: یا سیدی یابن رسول الله فما الأمر قال «نحن امر لله عز وجل وجنوده.به نقل از ابن مهزیار (ره) از حضرت قائم (عج) در ضمن حدیث طولانی که در آن حدیث آمده حضرت این آیة کریمه را تلاوت فرمود: «امر ما به آن رسید در شب یا روز پس گردانیدیم آنرا درو شده گویی که در دیروز نبود» عرض کردم: سرور من یابن رسول الله (ص) امر چیست؟ فرمود: ما هستیم امر وسپاهیان خدای عز وجل.
(الاربعون حدیثا للمتحقق التستری ص 42):
عن عبدالله بن سنان قال: دخلت انا وابی علی ابی عبدالله (ع) فقال: کیف انتم اذا صرتم فی حال لا یکون فیها امام هدی ولا علما یری فلا ینجو من تلک الحیر الا من دعا بدعاء الفریق فقال: هذا والله البلاء فکیف نصنع جعلت فداک حینئذ؟ قال اذا کان ذلک ولن تدرکه فتمسکوا بما فی ایدیکم حتی یصح لکم الامر.
به نقل از عبدالله بن سنان گفت: من همراه پدرم به محضر امام صادق (ع) رسیدیم حضرت فرمود: چگونه خواهید بود در حالی که امام هادی وراهنمایی نباشی وعلم ونشانه ای دیده نشود ونجات نیابد از آن حیرت ها مگر کسیکه دعای غریق بخواند پدرم گفت: بخدا قسم این گرفتاری است فدایت شوم چه کار کنیم؟ فرمود: در آن موقع که هرگز آنرا نمی بینی تمسک به دستورهایی بجوئید که در دست دارید تا امر برای شما صحیح گردد.
(سنن ابی داود ج 2 ص 421):
عن جابر ابن سمرة قال سمعت رسول الله (ص): یقول لا یزال هذا الدین قائما حتی یکون علیکم اثنا عشر خلیفة کفهم تجتمع کلهم تجتمع عله الأمة فسمعت کلاما من االنبی لم أفهمه قلت لابی ما یقول؟ قال کلهم من قریش.
جابرابن سمرة گوید: از حضرت رسول اکرم (ص) شنیدم می فرمود همیشه این دین بر پا است تا وقتی که دوازده تو خلیفه باشند وامت بر آنان اجتماع کنند واز حضرت سخنی شنیدم وآنرا نفهمیدم به پدرم گفتم: چه فرمود: گفت: فرمود: همه از قریش باشند.
(سنن أبی داود ج 2 ص 421):
عن جابربن سمرة قال: سمعت رسول الله (ص): یقول لا یزال هذا الدین عزیزا الی اثنی عشر خلیفة قال فکبر الناس وضجوا ثم قال: کلمة خفیفة قلت لابی یا ابت ما قال؟ قال کلهم من قریش.
جابر ابن سمرة گوید: از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: همیشه این دین عزیز است تا دوازده خلیفه باشد گوید: پس مردم تکبیر گویان ناله زدند سپس حضرت سخن گفت آرام به پدرم گفتم پدر چه فرمود؟! گفت: فرموده است: همه از قریشند.
(سنن أبی داود ج 2 ص 422):
عن ام سلمة قالت: سمعت رسول الله (ص) یقول: المهدی من عترتی ولد فاطمة.
به نقل از ام سلمه (ره) گفت: از حضرت رسول اکرم (ص) شنیدم می فرمود: مهدی (ع) از عترت من از فرزندان فاطمه (س) است.
(نور الثقلین ج 4 ص 47):
قال علی به موسی الرضا (ع): لا دین لمن لا ورع له، ولا أمان لمن لا تقیة له، وان اکرمکم عندالله اعملکم بالتقیة فقیل له یابن رسول الله الی متی؟ قال الی یوم الوقت المعلوم وهو یوم خروج قائمنا فمن ترک التقیه قبل خروج قائمنا فلیس منا فقیل له یابن رسول الله (ص) ومن القائم منکم اهل البیت؟ قال الرابع من ولدی بن سیدة الأماه یطهرو الله به الأرض من کل جور ویقدسها من کل ظلم وهو الذی یشک الناس فی ولادته وهو صاحب الغیبة قبل خروجه فاذا خرج اشرقت الأرض بنوره ووضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم احد أحدا وهو الذی تطوی له الأرض ولا یکون له ضل وهو الذی ینادی مناد من السماء یسمعه جمیع اهل الأرض بالدعاء الیه یقول: الا ان حجة الله قد ظهرت عند بیت الله فاتبعوه فان الحق معه وفیه وهو قول الله عز وجل: «ان نشاء ننزل علیهم من السماء آیة فظللت أعناقهم لها خاضعین.»
حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) فرمود: کسی که ورع وپارسایی ندارد دین ندارد وآنکس که دارای تقیه نباشد ایمنی ندارد وهمانا گرامی ترین شما در پیشگاه خدای تعالی کسی است که بیشتر عمل به تقیه کند عرض شد: یابن رسول الله (ص) تا کی عملی به تقیه کند؟ فرمود: تا روزی که وقتش معلوم است وآن روز خروج قائم (عج) ما می باشد پس هر کس پیش از قائم (عج) ما ترک تقیه نماید از ما نخواهد بود عرض شد: یابن رسول الله (ص) قائم (عج) از شما اهل بیت کیست؟
فرمود: چهارمین فرزند من پسر سرور کنیزان خدا بوسیله او زمین را از هر گونه ظلمی پاک می کند واز هر ستمی پاکیزه می سازد واو است همان کس که مردم در ولادت او شک کنند واو پیش از خروجش غیبت دارد وچون خروج کند زمین به نور وجود او درخشان گردد وترازوی عدل در میان مردم گذارده شود وکسی به دگری ظلمی نکند واو است آنکس که زمین برای او در نور دیده شود وخود او سایه ندارد واو است آنکس که منادی از آسمان فریاد کشد به گونه ای که همه ی اهل زمین بشنوند ومردم را دعوت به سوی او کند وگوید: هان که حجت در کنار بیت الله خدا ظاهر شده پس متابعتش کنید زیرا حق با او ودر او است وآیة کریمه بدین حقیقت اشاره فرمود: «اگر خواستیم نازل می کنیم برایشان از آسمان علامتی را وهمه گردنها برای آن علامت خاضع وفروتن شوند».
(سنن ابی داود ج 2 ص 424):
عن رسول الله (ص) قال: ان الله یبعث لهذه الأمة علی رأس کل مأته سنة من یجدد لها دینه.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: همانا خدا برای این امت برمی انگیزد بر سر هر صد سال کسی را که دین امت را تجدید کند.
(سنن ابی داود ج 2 ص 435):
قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی یخرج ثلاثون کذابا دجالا کلهم یکذب علی الله وعلی رسوله.
رسول خدا (ص) فرمود: قیامت بپا نمی شود تا سی تن دروغگوی دجال بیرون آید همه آنها بر خدا وپیغمبرش (ص) دروغ می بندند.
(نورالثقلین ج 3 ص 24):
عن الصادق (ع): اذا قام قائم آل محمد (عج) حکم بین الناس بحکم داود لا یحتاج الی بینة، یلهمه الله تعالی فیحکم بعلمه. ویخبر کل قوم بما استیطنوه، ویعرف ولیه من عدوه بالتوسم قال الله عز وجل: «ان فی ذلک لایات للمتوسمین وانها لبسبیل مقیم.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: چون قائم آل محمد (عج) قیام کند بحکم داود (ع) در بین مردم حکومت فرماید ونیازی به بنیه وشاهد ندارد خدای تعالی به او الهام کند در نتیجه به علم خود عمل کند وآنچه مردم در باطن ونهاد خود می اندیشند خبر دهد ودوست خدا را از دشمنش شناسد با تأمل وتفرس ثابت خدای خدای عز وجل فرماید: «همانا در این نشانه هایی است برای اشخاص با تأمل وتفرس.
(نورالثقلین ج 3 ص 25):
قال ابو عبد الله (ع): اذا قام القائم (عج) لم یقم بین یدیه احد من خلق الرحمان الا عرفه صالح هو ام طالح الا وفیه آیة للمتوسمین وهو سبیل المقیم.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که قائم (عج) قیام فرماید هیچیک از مخلوقات خدای مهربان در پیشگاهش قرار نگیرد جز آنکه او را شناسد خواه شایسته وخواه ناشایسته جز آنکه در آن علامتی بروی تأمل کنندگان است.
(تفسیر الجواهر ج 11 ف اللطنطاوی):
عن مالک ابن أنس بسنده عن رسول الله (ص) أنه قال: من کذب بألمهدی فقد کفر ومن کذب بالدجال فقد کذب.
به نقل از انس ابن مالک از حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: کسیکه مهدی (عج) را تکذیب کند کافر است وهر کس دجال را تکذیب نماید محققا دروغ گفته.
مهدی
(اثبات الهداة ج 3 ص 668):
عن ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن جعفر (ع) عن السیاری قال: حدثنی نسیم وماریةا انه لما سقط صاحب الزمان من بطن امة سقط جاثیا علی رکبتیه دافعا سبابتیه الی السماء ثم عطس فقال الحمدلله رب العالمین فصلی الله علی محمد وآله زعمت الظلمة ان حجة الله داحضة ولو اذن لنا فی الکلام لزال لشک.
به نقل از ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن موسی به جعفر (ع) از سیاری گفت نسیم وماریة به من خبر دادند هنگامی که حضرت صاحب الزمان (عج) متولد شد بر زانوهای خود نشست وانگشت سبابه خود را بسوی آسمان گرفت وعطسه زد سپس فرمود: حمد وستایش خدای را که پروردگارا جهانیان است ودرود وصلوات خدا بر محمد وآل محمد (ص) ظالمان گمان بردند که حجت خدا از میان رفته واگر به ما اجازه سخنه گفتن داده می شد البته شک وتردید از میان می رفت.
(یوم الخلاص ص 282):
قال رسول الله (ص): انما سمی المهدی (عج) لأنه یهدی الی امر قد خفی ویستخرج التوراة والانجیل من ارض یقال له انطاکیة.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: از آن جهت حضرت ولی امر را مهدی (عج) نامند که او هدایت به امری که پنهان مانده می کند وتوراة وانجیل را از زمینی بنام انطاکیه است بیرون آورد.
(یوم الخلاص ص 43):
قال رسول الله (ص): ان خلفائی واوصیائی وحجج الله علی الخلق بعدی الأثنا عشر اولهم علی واخرهم المهدی (عج).
رسول خدا (ص) فرمود: همانا جانشینان واوصیای من وحجت های خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند که اول ایشان علی (ع) وآخرشان مهدی (عج) می باشد.
(بحار ج 51 ص 39):
عن ابی الجارور عن ابی جعفر (ع): انه قال صاحب هذا لامر هو الطرید الفرید الموتور بابیه المکنی بعمه المفرد من اهلله اسمه اسم نبی.
به نقل از ابی جارور از امام باقر (ع) فرمود صاحب الامر تنها ودور است وآنکه قصاص پدر را نگرفته هم کنیه عموی خود می باشد واز اهل خود جدا واسم مبارکش اسم پیامبری است.
(منتخب الأثر ص 94):
قال رسول الله (ص): یا حسین (ع) انت الأمام واخو الأمام وبن الامام تسعة من ولدک امناء معصومون والتاسع مهدیهم (عج) فطوبی لمن احبهم والویل لمن ابعضهم.
حضرت رسول اکرم (ص) به حضرت امام حسین (ع) فرمود: یا حسین (ع) تو امام وبرادر امام وفرزند امام می باشی نه تن از فرزندان تو امین ومعصوم می باشند ونهمین آنان مهدی (عج) خواهد بود پس خوشا به حال کسی که آنان را دوست بدارد ووای بر کسی که با آنان اظهار دشمنی کند.
(بحار ج 51 ص 45):
فی تفسیر علی بن ابراهیم: ولقد ارسلنا موسی بایاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور وذکرهم بایام الله ابراهیم (5) قال ایام الله ثلاثة یوم القائم (ع) ویوم الموت ویوم القیامة.
در تفسیر علی بن ابراهیم درباره آیه شریفه به تحقیق ما موسی (ع) را با آیات ومعجزاتی فرستادیم تا قوم خویش را از تاریکها به روشنی هدایت نماید وبر بنی اسرائیل ایام وروزهای خدا را تذکر دهد آنگاه فرمود روزهای خداوند سه روز است روزی که حضرت قائم ظهور کند وروز مرگ وروز قیامت می باشد.
(عقدالدرر ص 142):
عن امیرالمؤمنین (ع) قال: قلت یا رسول الله (ص) أمنا آل محمد المهدی او من غیرنا؟ فقال رسول الله (ص) بل منا یختم الله به الدین کما فتحه نبا وبنا ینقذون من الفتن کما انقذوا من الشرک.
ونیا یصبحون بعد عداوة الفتنة اخوانا کما أصبحوا بعد عداوة الشرک اخوانا فی دینهم.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: به رسول خدا (ص) عرض کردم: یا رسول الله (ص) مهدی (عج) از ما آل محمد (ص) است یا از غیر ما؟ فرمود: بلکه از ما می باشد خدا دین را بوسیله او ختم کند همچنانکه بوسیله ما آغاز فرمود. مردم بوسیله ما از فتنه ها برادر شوند همچنانکه پس از عداوت شرک برادران دینی گشتند.
(عقدالدرر ص 169):
عن أبی سعید الخدری (ره) عن النبی (ص) أنه قال: تنعم امتی فی زمن المهدی نعمة لم ینعموا مثلها قط ترسل علیهم السماء مدرارا ولا تدع الأرض شیئا من نباتها الا اخرجته.
به نقل از ابوسعید خدری (ره) از رسول اکرم (ص) فرمود: امت من در زمان مهدی (عج) متنعم به نعمتی شوند از هرگز مانند آن متنعم نبودند آسمان بی دریغ بر آنان ببارد وزمین چیزی از روئیدنی خود را باقی نگذارد جز آنکه آنرا بیرون دهد.
(مسند احمد ج 5 ص 277):
عن ثوبان قال: قال رسول الله (ص) اذا رأیتم الرایات السود قد جائت من قبل خراسان فائتوها فان فیها خلیفته الله المهدی (عج).
ثوبان گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: هنگامی که پرچمهای سیاه را دیدند که از جانب خراسان می آید به طرف آن رو بگذارید زیرا در آن خلیفه خدای مهدی (عج) می باشد.
(مسند احمد ج 5 ص 279):
عن ثوبان قال: قال رسول الله (ص) لا تزال طائفة من امتی علی الحق ظاهرین لا یضرهم من خذلهم حتی یأتی امر الله عز وجل.
ثوبان گوید: رسول خدا (ص) فرمود: همیشه گروهی از امت من ظاهر وبر حقند وخوار کردن دشمنان آنانرا زیانی نمی رساند تا آنکه امر خدای عز وجل فرا رسد.
(تفسیر نورالثقلین ج 4 ص 47):
فی کتاب الغیبة الشیخ الطائفة عن حسن بن زیاد الصیقل قال: سمعت اباعبدالله جعفر بن محمد (ع) یقول: ان القائم لا یقوم حتی ینادی مناد من السما» یسمع الفتاة فی خدرها ویسمع اهل المشرق والمغرب وفیه نزلت هذه الایة «ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهشم لها خاضعین».
در کتاب غیبت شیخ الطائفه (ره) از حسن بن زیاد صیقل روایت شده گفت: از حضرت امام صادق جعفر بن محمد (ع) شنیدم می فرمود: همانا حضرت قائم (عج) قیام نمی کند تا آنکه منادی از آسمان فریاد کشد وبه دختران که در پرده های خود نشسته اند وبه همه مردم در شرق وغرب عالم بشنوند چنانکه آیة کریمة نیز در این نازل شده: «اگر خواستیم نازل کنیم بر ایشان از آسمان علامتی را پس برای آن خاضع وفروتن شدند».
(تفسیر نورالثقلین ج 4 ص 110):
فی کتاب الغیبته لشیخ الطائفة قدس سره باسناده الی محمد بن الحسین عن ابیه عن جده عن علی (ع) فی قوله تعالی: «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین» قال: هم آل محمد یبعث الله مهدیهم بعد جهدهم فیعزهم ویذل عدوهم.
در کتاب غیبت شیخ الطائفة قدس سره الشریف به سند خود از محمد بن حسین از پدرش از جدش از حضرت امیرالمؤمنین (ع) در تفسیر آیه کریمه «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین» فرمود: آنان آل محمد (ص) می باشند که پس از روزگاران سخنی ایشان مهدی (عج) آنانرا مبعوث فرماید تا عزیزشان سازد ودشمنانشان را خوار وذلیل گرداند.
(تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 110):
عن ابی الصباح الکنانی قال: نظر ابوجعفر (ع) الی ابی عبدالله (ع) یمشی فقال: تری هذا؟ هذا من الذین قال الله عز وجل: «ونرید ان نمن علی الذین استعضعوا فی الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثین».
به نقل از ابی الصباح کنانی گفت: حضرت امام باقر (ع) به حضرت امام صادق (ع) نظر کرد وفرمود: این فرزندم را می بینی؟ این از آن کسان است که خدای عز وجل فرماید: «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثین».
زمین از حجت خدا خالی نمی ماند
(کشف الغمة ج 2 ص 486):
قال رسول الله (ص): یخرج المهدی وعلی رأسه غمامة، فیها مناد ینادی هذا المهدی خلیفة الله فاتبعوه.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (عج) خروج می کند وبر بالای سرش ابری باشد ودر آن است که فریاد کند این مهدی خلیفه خدا است پس متابعش کنید.
(اصول الکافی ج 1 ص 703 وکشف الغمه ج 2 ص 449 وبحرا ج 51 ص 158 ومستدرک سفینة ج 10 ص 495):
قال الامام الهادی (ع): الخلف من بعدی الحسن (ع)، فکیف من بعد الخلف؟ فقلت: ولم جعلنی الله فداک؟ قال: انکم لا ترون شخصه ولا یحل لکم ذکره باسمه، فقلت، فکیف نذکره؟ فقال: قولوا: الحجة من آل محمد (ص).
حضرت امام هادی (ع) فرمود: جانشین پس از من امام حسن (ع) است پس چگونه خواهید بود از جانشین او پس از جانشین من؟ راوی گوید: عرض کردم: فدایت شوم چرا؟ فرمود: زیرا شما شخص او را نمی بیند وبر شما حلال نیست که نام او را ببرید عرض کردم: پس چگونه یادش کنیم؟ فرمود: بگویید: حجت از آل محمد (ص).
(منتخب الاثر ص 272 ویوم الخلاص ص 169):
قال امیرالمؤمنین (ع): اللهم لا بد لأرضک من حجة علی خلقک یهدیهم الی دینک ویعلمهم علمک ولا یضیع اولیاؤک بعد اذ هدیتهم: ظاهر ولیس بالمطاع، او متکتم مترقب ان غاب شخصه عن الناس فی حال هدنة، لم یغب عنهم ثبوت علمه فاذا قلوب المؤمنین مثبتة فهم بها عاملون.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: بارالها ناگریز است که زمین تو از حجت بر مخلوقات خالی نباشد که آنانرا بدینت هدایت کند وعلم ترا به آنها آموزش دهد واولیای تو پس از آنکه هدایتشان فرمودی ضایع نمانند. حجت آشکار که اطاعتش نکنند یا حجت پنهان که اگر شخص او از مردم غائب باشد خلق چشم براهش باشند در روزگار صلح وثبوت علمش از مردم غائب نباشد در این هنگام قلبهای مؤمنین ثابت وعامل به علمش گردند.
(اصول الکافی ترجمه ج 1 ص 534):
عن ابی جعفر (ع) قال: قال رسول الله (ص) انی واثنی عشر من ولدی وانت یا علی زر الارض یعنی او تادها وجبالها بنا او تد الله الارض ان یسخ باهلها فاذا ذهب لاثنا عشر من ولدی ساخت الأرض باهلها ولم ینظروا.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: من ودوازده تن از فرزندان من وتو یا علی (ع) میخا وکوههای زمین می باشیم بوسیله ما خدا زمین را میخکوب ساخته که مبادا ساکنانش را هلاک کند وچون دوازده تو از دنیا بروند وزمین بدون مهلت ساکنانش را هلاک کند.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 76):
عبن جعفر بن محمد (ع): الحجة قبل الخلق ومع الخلق ولو خلق الله عز وجل الخلیفته خلوا من الخلیفة لکان قد عرضهم للتلف ولم یردع السفیه عن سفهه بالنوع الذی یوجب حکمته من اقامة الحدود وتقویم المفسد واللحظة الواحدة لا تسوغ الحکمة ضرب صفح عنها ان الحکمة تعم کما ان الطاعة تعم ومن وزعم ان الدنیا تخلو ساعة من امام لزمه ان یصحح مذهب البراهمة فی ابطالهم الرسالة ولو لا ان القرآن نزل بان محمدا (ص) خاتم الأنبیاء لوجب کون رسول فی کل وقت فلما صح ذلک لارتفع معنی کون الرسول بعده وبقیت الصورة المستدعیة للخلیفة فی العقل.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: حجت خدا پیش از خلق وبا خلق وبعد از خلق است واگر خدای عز وجل خلق را بدون خلیفه خود می آفرید البته آنها را در معرض تلق قرار می داد وبیخرد وسفیه را از سفاهت وبیخردی وی بازغیر است.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 308 وکتاب لیفته للشیخ الطوسی ص 22):
عن ابی حمزة الثمالی عن ابی عبدالله (ع) قال: قلت له اتبقی الارض بغیر امام؟ قال لو بغبت الأرض بقیت امام ساعة لساخت.
به نقل از ابی حمزة شمالی (ره) گفت از امام صادق (ع) پرسیدم آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ فرمود: اگر زمین بدون امام ساعتی باقی بماند اهلش را هلاک می کند.
(کمال الدین وتمام النعمه ص 309):
عن زرارة بن اعین عن ابی عبد الله (ع) فی حدیث له فی الحسین (ع) انه قال: فی اخره ولو لا من علی الأرض من حجج الله لنفضت الأرض بما فیها والقت ما علیها ان الأرض لا تخلو ساعة من الحجة.
به نقل از زارة بن اعین (ره) از امام صادق (ع) در ضمن حدیثی درباره ی حضرت سید الشهداء امام حسین بن علی (ع) در پایانش فرمود: واگر از حجت های خدا در زمین کسی نباشد زمین آنچه دارد وساقط کند وهر چه برخود دارد افکند همانا زمین یک ساعت خالی از حجت نمی ماند.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 311):
عن عمرو بن ثابت عن ابیه عن ابی جعفر (ع) قال: سمعته یقول: لو بقیت الأرض یوما بلا امام منا لساخت باهلها ولعذبهم الله باشد عذابه ان لله تبارک وتعالی جعلنا حجة فی ارضه وامانا فی الأرض لن یزالوا فی امان من ان تسیخ بهم الأرض ما دمنا بین اظهر هم فاذا اراد الله ان یهلکم ثم لا یمهلهم ولا ینظرهم ذهب بنا من بینهم ورفعنا الیه ثم یفعل الله ما یشاء واحب.
به نقل از عمر وبن ثابت از پدرش گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: اگر یک روز زمین بدون امام باقی بماند ساکنان خود را هلاک کند وآنان را بسخت ترین عذاب گرفتار سازد همانا خدای تبارک وتعالی ما را حجت خود در زمین وامان برای ساکنان زمین قرار داده ومردم همیشه در امان از هلاکت هستند تا وقتی که ما در میانشان باشیم وچون خدا خواهد آنان را هلاک سازد ومهلت وفرصت به آنها ندهد ما را از میانشان می برد وبه سوی خود بالا می کشد سپس هرگونه که خواهد ودوست دارد عمل فرماید.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 311):
عن سلیمان الجعفری قال: سألت اباالحسن الرضا (ع) فقلت اتخلوا الأرض من حجة؟ فقال لو خلت من حجة طرفة عین لساخت باهلها.
به نقل از سلمان جعفری گفت: آن حضرت ابوالحسن امام رضا (ع) پرسیدم آیا زمین از حجت خالی می ماند؟ فرمود: اگر زمین یک دم خالی از حجت باشد ساکنان خود را هلاک کند.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 311):
عن ثعلبه بن میمون عن عبد الاعلی بن اعین عن ابی جعفر (ع) قال: یقول ما یترک الله الأرض بغیر عالم ینقص مازادوا ویزید ما نقصوا ولو ذالک لا ختلطت (لا اختلفت خ ل) علی الناس امورهم.
به نقل از ثعلبة بن میمون از عبدالاعلی بن اعین گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: خدای تعالی زمین را بدون عالمی که مردم آنچه زیاده روی کرده اند باز دارد وآنچه کم کرده اند نیفزاید رها نمی کند واگر این نبود البته اختلاط واختلاف در کارهای مردم پدید می آمد.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 311):
عبن فضیل الرسان قال: کتب محمد بن ابراهیم الی ابی عبدالله (ع): اخبرنا فضلکم اهل البیت فکتب الیه ابو عبد الله (ع) ان الکواکب جعلت فی السماء امانا لاهل السماء فاذا ذهبت نجوم السماء جاء اهل السماء ما کانوا یوعدون وقال رسول الله (ص) جعل اهل بیتی امانا لامتی فاذا ذهب اهل بیتی جاء امتی ما کانوا یوعدون.
به نقل از فضیل رسان گفت: محمد بن ابراهیم به خدمت حضرت امام صادق (ع) نوشت: ما را از فضیلت شما اهل البیت (ع) با خبر گردان حضرت به او نوشت: همانا ستارگان در آسمان امان برای اهل آسمان قرار داده شده وچون ستارگان از میان بروند آن خطرهایی که به اهل آسمان داده شده به آنان می رسد وحضرت رسول اکرم (ص) فرمود: اهل بیت من امان برای امتم قرار داده شده اند چون اهل بیتم از میان بروند به امتم همان خواهد رسید که آنانرا بیم داده اند.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 314):
عن سلیمان بن مهران الأعمش عن الصادق جعفر بن محمد عن أبیه محمد بن علی عن أبیه علی بن الحسین (ع) قال: نحن أئمة المسلمین وحجج الله علی العالمین وسادة المؤمنین وقائدا الغر المحجلین وموالی المؤمنین ونحن امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء ونحن الذین بنا یمسک الله السماء ان تقع علی الارض الا باذنه وبنا یمسک الأرض ان تمید (تمود خ ل) باهلها وبنا ینزل الغیث وتنشر الرحمة وتخرج برکات الأرض ولولا ما فی الارض منا لساخت باهلها ثم قال ولم تخل الأرض منذ خلق الله ادم من حجة الله فیها ظاهر مشهور او غایب مستور ولا تخلوا الی ان تقوم الساعة من حجة فیها ولو لا ذلک لم یعبدالله قال سلیمان فقلت للصادق (ع) فکیف ینتفع الناس بالحجة الغایب المستور قال کما ینتعفون بالشمس اذا سترها سحاب.
به نقل از سلیمان بن مهران اعمش از حضرت امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش حضرت امام باقر (ع) از والد ما جدش حضرت امام سجاد بن حسین (ع) فرمود: ما ائمه مسلمین وحجت های خدا بر جهانیان وسروران مؤمنین وپیشوایان دست وپیشانی سفیدان (عابدان) ومولا وصاحب اختیار مؤمنان هستیم وما امان اهل زمین می باشیم بدانگونه که ستارگان امالن اهل آسمان می باشند وما کسانی هستیم که خدا بوسیله ما آسمان را نگهداشته که بر زمین نیفتد مگر به اذن او وخدا بوسیله ما زمین را نگهداشته که ساکنان خود را هلاک نکند وبه طفیل وجو د ما باران می بارد ورحمت پراکنده می شود برکات زمین بیرون می آید واگر در زمین وجود ما نباشد زمین ساکنان خود را نابود می سازد سپس فرمود: از روزی که خدا آدم (ص) را آفرید زمین از وجود حجت خدا خالی نبود یا حجت ظاهر وآشکار بود ویا غائب وپنهان وتا روز قیامت زمین بدون حجت نمی ماند واگر اینچنین نبود خدا پرستیده نمی شد سلیمان گفت: من به امام صادق (ع) عرض کردم: مردم چگونه از حجت غائب وپنهان منتفع وبهره مند شوند فرمود: بدانگونه که از آفتاب بهره یاب گردند که پس ابرها باشد.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 330):
عن ابان بن تغلب قال: قال ابو عبد الله (ع) االحجة قبل الخلق ومع الخلق وبعد الخلق.
به نقل از ابان بن تغلب گفت: حضرت امام صادق (ع) فرمود: حجت پیش از خلق وبا خلق وجود دارد.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 333):
عن ابن ابی عمیر عن الحسین بن ابی العلا عن ابی عبدالله (ع) قال قلت له: تکون الارض بغیر امام؟ قال: لا قلت افیکون امامین فی وقت واحد؟ قال لا الا واحد هما صامت قلت فالامام یعرف الأمام الذی من بعده؟ قال نعم قال قلت القائم امام؟ قال نعم، امام بن امام قد اوتم به قبل ذلک.
به نقل از ابن ابی عمیر (ره) گفت حسین بن ابی العلا گوید: به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: آیا زمین بدون امام (ع) می تواند باشد؟ فرمود: نه. عرض کردم: آیا دو امام در یک وقت می توانند باشند؟ فرمود: نه. مگر اینکه یکی از آن دو امام خاموش وساکت باشد. عرض کردم: آیا امام، امام پس از خود را می شناسد؟ فرمود: آری. عرض کردم: حضرت قائم (عج) امام است؟ فرمود، امام فرزند امام است وامامت به او تمام می شود.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 340):
عن ذریح عن ابی عبدالله (ع) قال سمعته یقول: والله ما ترک الله عز وجل الأرض قط منذ قبض ادم الا وفیها امام یهتدی به الی الله عز وجل وهو حجة الله علی العباد من ترکه هلک ومن لزمه نجا حقا علی الله عز وجل.
به نقل از ذریح گفت: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: به خدا قسم خدای عز وجل از روزی که آدم (ع) رحلت کرد هرگز زمین را رها نکرد مگر انکه امامی که وسیله هدایت مردم به سوی خدای عز وجل باشد در آن قرار دارد واو حجت خدا بر بندگان است هر کس او را ترک گوید هلاک گردد وهر که ملازم او باشد نجات یابد این حقی است بر خدای عز وجل.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 341):
عن بن ابی یعفور قال قال ابو عبد الله (ع): لا تبقی الأرض یوما واحدا بغیر امام منا یفزع الیه الامة.
به نقل از ابن ابی یعفور (ره) گفت: امام صادق (ع) فرمود: زمین یک روز بدون امامی از ما نخواهد بود که امت بدو پناه برند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 420 وکمال الدین واتمام النعمه ویوم الخلاص ص 169):
عن مسعدة بن صدقة عن ابی عبد الله (ع): عن ابائه علی قال فی خطبة له علی منبر الکوفة اللهم انه لا بد لارضک من حجة لک علی خلقک یهدیهم الی دینک یعلهم علمک لئلا تبطل حجتک ولا یضل اتباع اولئک بعد اذ هدیتهم به اما ظاهر لیس بالمطاع او متکتم مترقب ان غاب عن الناس شخصه فی حال هدنة لم یغب عنهم مثبت علمه وادابه فی قلوب المؤمنین مثبتة فهم لها عاملون.
به نقل از مسعدة بن صدقه از حضرت امام صادق (ع) از پدران بزرگوارش از حضرت امیرالمؤمنین (ع) که بر منبر مسجد کوفه در خطبه خود فرمود: بارالها زمین ناگریز از حجت تو بر خلق تو است که آنانرا به دینت رهبری کنند وعلم ترا به آنها بیاموزند تا حجت باطل نگردد وپیروی آنان پس از آنکه بوسیله حجت هدایتشان فرمودی گمراه نشوند آن حجت ظاهر است واطاعت نمی شود یا مخفی است وچون شخص او از مردم غائب گردد انتظار او را دارند.
(یوم الخلاص ص 41):
قال رسول الله (ع): لا تخلوا لأرض من قائم بحجة اما ظاهر مشهور او خائف مستور لئلا تبطل حجج الله وبیناته.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: زمین خالی نمی ماند از حجت قائم (ع)یا ظاهر وآشکار یا خائف وپنهان است تا حجت ها ووعده ی خدا باطل نگردد.
(کتاب الغیبة للشیخ الطوسی ص 221):
قال امیرالمؤمنین (ع): اللهم انک لا تخلی الأرض من حجة اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا یدل علی ذلک.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: بارالها تو خالی نمی گذاری زمین را از حجت با ظاهر وآشکار وخائف پنهان.
(کتاب الغیبة للشیخ الطوسی ص 223):
عن الحسن بن ابی حمزة عن ابیه، عن ابی جعفر (ع) قال: یابا حمزة ان الأرض لن تخلوا الا وفیها عالم منا، فان زاد الناس قال: قد زادوا، وان نقصوا قال: قد نقصوا ولن یخرج الله ذلک العالم حتی یری فی ولده من یعلم مثل علمه او ما شاءالله.
به نقل از حسن بن ابی حمزة از پدرش از حضرت امام باقر(ع) فرمود: ای ابوحمزه همانا زمین هرگز خالی نمی ماند مگر آنکه در آن عالمی از ما وجود دارد. اگر مردم زیاده وکم کنندان عالم جبران کند وان عالم از دنیا نمی رود مگر آنکه در فرزند خود به بیند مانند دانایی خودش تا هر چه خدا بخواهد.
(کشف الغمه ج 2 ص 526):
عن احمد بن اسحاق وسعد الاشعری قال: دخلت علی ابی محمد الحسن بن علی العسکری (ع) وانا ارید ان أسأله اعن الخلف بعده، فقال لی مبتدیا یا احمد بن اسحاق ان الله تبارک وتعالی لم یخل الارض منذ خلق آدم، ولا یخیلها الی ان تقوم الساعة من حجةالله علی خلقه، به یدفع البلاء عن اهل الارض، وبه ینزل الغیث وبه تخرج برکات الأرض قال: فقلت: یابن رسول الله فمن الخلیفة والامام بعدک؟ فنهض مسرعا فدخل البیت ثم خرج وعلی عاتقة غلام کأن وجهه القمر لیلة البدر من ابنا ثلاث سنین، وقال: یا احمد بن اسحاق لولا کرامتک علی حججه ما عرضت علیک ابنی هذا، انه سمی رسول الله وکنیه، الذی یملأ الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما یا احمد بن اسحاق مثله فی هذه الامة مثل الخضر (ع) ومثله ذی القرنین، والله لیغیبن غیبة لا ینجو من الهلکة فیها الا من ثبته الله تعالی علی القول بامامته ووفقه للدعاء بتعجیل فرجه. قال احمد بن اسحاق فقلت یا مولای فهل من علامة تطمئن بها قلبی فنطق الغلام بلسان عربی فصیح، فقال: انا بقیة الله فی ارضه والمنتقم من اعداء الله فلا تطلب اثرا بعد عین یا احمد بن اسحاق قال احمد: فخرجت فرحا مسرورا فلما کان من الغدعدت الیه فقلت: یابن رسول الله لقد عظم سروری بما مننت به علی، فما السنة الجاریة فیه من الخضر (ع) وذی القرنین؟ قال: طول الغیبة یا احمد بن اسحاق فقلت له: یابن رسول الله ان غیبته لتطول؟ قال ای وربی حتی یرجع عن هذا الامر اکثر القائلین به، فلا یبقی الا من اخذ الله عهده بولایتنا وکتب فی قلبه الایمان وایده بروح منه یا احمد بن اسحاق هذا امر من الله وسر من سر الله وغیب من غیب الله فخذ ما اتیتک واکتمه وکن من الشاکرین تکن معنا غدا فی علیین.
به نقل از احمد بن اسحق وسعد اشعری گفت: به خدمت حضرت امام ابومحمد حسن بن علی عسکری (ع) رسیدم ومی خواستم درباره ی جانشین پس از ایشان بپرسم. حضرت ابتدا به من فرمود: ای احمد بن اسحق خدای تبارک وتعالی زمین را از روزی که آدم (ع) آفرید تا روز قیامت خالی از حجت خود بر خلق نگذاشته ونمی گذارد کمه بوسیله او بلاء، را از اهل زمین رفع فرماید. وبوسیله او باران ببارد وزمین برکاتش را بیرون می دهد احمد گفت: عرض کردم: یابن رسول الله (ص) خلیفه وامام پس از شما کیست؟ حضرت بسرعت از جا برخاست ووارد خانه شد وبیرون آمد در حالی که پسری که چهره مبارکش چون ماه در شب چهاردهم می درخشید ودر حدود سه سالگی بود به دوش مبارک گرفته بود وفرمود: ای احمد بن اسحق اگر تو در پیشگاه خدا وحجج الهی گرامی نبودی این پسرم را به تو نشان نمی دادم او همنام وهم کنیه حضرت رسول اکرم (ص) است زمین را پر از عدل وداد کند پس از آنکه پر از ظلم وجور شده باشد ای احمد بن اسحق مثل او را در این امت مثل خضر (ع) ومثل ذوالقرنین است به خدا قسم چنان غیبتی کند که از نابودی نجات نیابد مگر آنکس که خدای تعالی او را به امامتش ثابت وبه دعاء کردن به تعجیل فرجش موفق فرماید احمد گفت: عرض کردم ای مولای من آیا علامتی برای این امر وجود دارد تا قلبم بدان مطمئن گردد. آن پسر عزیز به سخن گفتن برآمد وبا زبان عربی فصیح فرمود: من بقیةالله در زمینم وانتقام گیرنده از دشمنان خدایم پس اثری پس از این مجوی ای احمد بن اسحق. احمد گفت: پس از خدمت امام (ع) بیرون آمد در حالی که مسرور وشاد بودم. فردای آن روز به خدمت امام (ع) رسیدم وعرض کردم: یابن رسول الله (ص) شادیم بزرگ شد به خاطر منتی که بر من گذاری آن منت که از خضر (ع) وذوالقرنین دارد چیست؟ فرمود: غیبت طولانی ای احمد بن اسحق.
عرض کردم: یابن رسول الله (ص) غیبتش طولانی می شود؟ فرمود: آری قسم به پروردگار آنچنان طولانی شد که اکثر قائلین بوجود او از این امر برمی گردند پس باقی نمی ماند مگر کسی که خدا پیمان ولایت ما را از او گرفته ودر قلبش ایمان نوشته وثابت کرده واو را مؤید داشته ای احمد بن اسحق این امری از امرهای خدا ورازی از رازهای الهی وغیبی وکارنهانی از کارهای غیب ونهانی خدا باشد آنچه بر تو داده ام بگیر وپنهان دار واز سپاسگزاران باش تا خود در مقام علیین با ما باشی.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 308):
عن محمد بن الضیل عن ابی الحسن الرضا (ع) قال قلت: له: اتبقی الأرض بغیر امام؟ فقال لا، قلت فانا نروی عن ابی عبد الله (ع) انها لا تبقی بغیر امام الا ان سخط الله علی اهل الأرض او علی العباد فقال لو تبقی اذا لساخت.
به نقل از محمد بن فضیل گفت از حضرت امام ابوالحسن رضا(ع) پرسیدم: آیا زمین بدون امام باقی می ماند فرمود: نه عرض کردم از حضرت امام صادق (ع) روایت بما رسید که زمین بدون امام باقی نمی ماند مگر آنکه خدای بر اهل زمین یا بر بندگانش غضب کند. فرمود: اگر زمین بدون امام (ع) باقی بماند اهل خود را هلاک می سازد.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 309):
عن احمد بن عمر الخلال قال قلت لابی الحسن الرضا (ع): انار وینا عن ابی عبد الله (ع) انه قال ان الأرض تبقی بغیر امام او یبقی بغیر امام او یبقی ولا امام فیها فقال معاذالله لا تبقی ساعة اذا لساخت.
به نقل از احمد بن عمر خلال گفت: به امام رضا (ع) عرض کردم از امام صادق (ع) بما روایت رسیده که فرمود زمین بدون امام باقی می ماند ویا زمین اصلا بدون امام می شود امام رضا (ع) فرمود پناه بر خدا محال است زمینی حتی یک ساعت بدون امام نمی شود واگر امام نباشد زمین اهلش را فرو می گیرد.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 310):
عن احمد بن عمر قال: سألت اباالحسن (ع): اتبقی الأرض بغیر امام؟ فقال لا، قلت فانا نروی انها لا تبقی الا ان یسخط الله علی العباد فقال لا تبقی اذا لساخت.
به نقل از احمد بن عمر گفت: از حضرت امام کاظم (ع) پرسیدم: آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ فرمود: نه عرض کردم: بما روایت رسیده که زمین بدون امام (ع) باقی نمی ماند مگر آنکه خدا بر بندگان غضب کند فرمود: زمین باقی نمی ماند واهل خود را هلاک می کند.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 310):
عن ابی عبدالله المؤمن والحسن بن علی بن فضال عن ابی هراسة عن ابی جعفر (ع) قال: لو ان الامام رفع من الأرض لماجت الأرض باهلها کما یموج البحر باهله.
به نقل از ابی عبدالله مؤمن وحسن بن علی بن فضال از ابی هراسه از حضرت امام باقر (ع) فرمود: اگر امام (ع) از زمین برداشته شود زمین ساکنان خود را گرفتار امواج (زلزلة) کند بدانگونه که دریا ساکنان دریا را دچار موج نماید.
(کال الدین وتمام النعمة ص 309):
عن الحسن بن ابی زیاد قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان الارض لا تخلو من ان یکون فیها حجة عالم ان الأرض لا یصلحها الا ذلک ولا یصلح الناس الا ذلک.
به نقل از حسن بن ابی زیاد گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا زمین خالی نمی ماند از اینکه در آن حجت عالمی باشد همانا زمین را اصلاح نمی کند مگر حجت عالم واصلاح امور مردم نمی کند مگر حجت عالم.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 310):
عن ابن مسکان عن ابی بصیر قال: قال ابو عبدالله (ع) ان الله عز وجل لم یدع الارض بغیر امام ولولا ذلک لما عرف الحق من الباطل.
به نقل از مسکان از ابی بصیر (ره) گفت: امام صادق (ع) فرمود: همانا خدای عز وجل زمین را بدون امام (ع) نمی گذارد واگر چنین نباشد حق از باطل شناخته نگردد.
(کمال الدین وتمام النعمه ص 310):
عن ابن اذینة عن زرارة قال: قلت لابی عبدالله (ع) یمضی الامام ولیس له عقب؟ قال: لا یکون ذلک الا ان یعضب الله عز وجل علی خلقه فیعا جلهم.
به نقل از ابن اذینه از زرارة (ره) گفت: به امام صادق (ع) عرض کردم آیا امام (ع) از دنیا بدون وارث (فرزند) می رود فرمود: چنین نیست مگر اینکه خدای عز وجل بر خلقش غضب فرماید.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 330):
عن عمار بن موسی الساباطی عن ابی عبدالله (ع) قال: سمعته وهو یقول لم تخل الارض منذ کانت من حجة عالم یحیی فیها ما یمیتون من الحق ثم تلی هذه الایة «یریدون لیطفوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون».
به نقل از عمار بن ساباطی گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: زمین از زمانی که بوده از وجود حجت عالمی خالی نبود که آنچه مردم از حق میرانیدند زنده کند سپس این آیه کریمه را تلاوت فرمود «می خواهند نور خدا را با دهنهای خود خاموش کنند وخدا تمام کننده ی نور خویش است واگر چه کافران نپسندند.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 330):
عن اسحاق بن عمار قال سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان الارض لم تخل الا وفیها عالم کیما ان زاد المسلمون شیئا وردهم الی الحق وان نقصوا شیئا تممه لهم.
به نقل از اسحق بن عمار گفت: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا زمین خالی نمی ماند مگر آنکه در آن عالمی باشد که هر وقت مسلمان چیزی بیفزاید «در دین» آنانرا به حق برگرداند واگر چیزی کم کنند برای ایشان تمام نماید.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 331):
احمد بن اسحاق قال دخلت علی مولانا ابی الحسن بن علی العسکری (ع): فقال یا احمد ما کان حالکم فیما کان به (فیه خ ل) الناس من الشک والأرتییاب فقلت له یا سیدی لما ورد الکتاب لم یبق منا رجل ولا امرأة ولا غلام بلغ الفهم الا قال بالحق فقال احمد الله علی ذلک یا احمد وما علمتم ان الأرض لا تخلو من حجة انا ذلک الحجة او قال وانا الحجة.
احمد بن اسحق گفت: به خدمت حضرت امام حسن بن علی عسکری (ع) رسیدم فرمود: ای احمد حال شما چگونه خواهد بود در زمانی که مردم در شک وریب باشند من عرض کردم: ای سرور من وقتی که نامه شریف وارد شد هیچ مردی وزنی وپسری با فهمی باقی نماند ه مگر آنکه قائل به حق است امام (ع) فرمود: حمد وستایش خدا بر این نعمت کن ای احمد آیا نمی دانید که زمین از حجت خالی نمی ماند ومن ان حجت هستم یا فرمود: من حجت می باشم.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 333):
عن علی بن مهزیار عن فضالة بن ایوب عن ابان بن عثمان عن الحرث بن المغیرة قال سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان الأرض لا تترک الا بعالم یعلم الحلال والحرام وما یحتاج الناس الیه ولا یحتاج الی الناس قلت جعلت فداک علم ماذا؟ قال وراثة عن رسول الله (ع) وعلی.
به نقل از علی بن مهزیار از فضالة بن ایوب از ابان بن عثمان ازحرث بن مغیرة گفت: امام صادق (ع) می فرمود: همانا زمین متروک نمی ماند مگر به عالم به حلال وحرام وآنچه بدان محتاجند وخود محتاج مردم نیست عرض کردم: فدایت شوم چه علمی؟ فرمود: علمی که از حضرت رسول اکرم (ص) وحضرت امیرالمؤمنین (ع) به ارث رسیده.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 333):
عن علی بن مهزیار عن فضالة عن ابان بن عثمان عن الحسن بن زیاد قال: قلت لابی عبدالله (ع) هل تکون الأرض وفیها امام؟ قال لا تکون الا وفیها امام عالم لحلالهم ولحرامهم وما یحتاجون الیه.
به نقل از علی بن مهریار از فضالة از ابان بن عثمان از حسن بن زیاد گفت: به امام صادق (ع) عرض کردم: آیا می تواند زمین بدون امام باشد؟ فرمود: نمی تواند زمین بدون امام عالم به حلال وحرام وآنچه مردم احتیاج بدان دارند باشد.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 408):
عن کمیل بن زیاد فی حدیث: اللهم بلی لا تخلوا الارض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهورا واما خائفا مغموار لئلا تبطل حجج الله ولا بیناته وکم ذاین (ذا واین خ ل) اولئک؟ اولئک والله الافلون عددا والاعظمون خطرا عند الله قدرا بهم یخفظ الله حججه وبیناته حتی یودعوها نظرائهم ویزرعوها فی قلوب اشباههم هجم بهم العلم علی حقایق العلم علی حقایق الامور فبا شروا روح الیقین واستلانوا ما استعوره المترفون وانسوا بما استوحش منه الجاهلون صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلی یا کمیل اولئک خلفاء الله فی ارضه والدعاة الی دینه آه آه شوقا الی رؤیتهم واستغفرو الله لی ولکم.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) به کمیل بن زیاد (ره) در ضمن سخنانی فرمود:... ولی آری هرگز زمین خالی نمی شود از کسی که بر حجت خدا قیام کند خواه ظاهر باشد وآشکار ویا ترسان وپنهان تا دلائلی الهی ونشانه های روشن او باطل نگردد ولی آنان چند نفرند وکجا هستند؟ بخدا قسم تعدادشان کم است وقدر ومقامشان در پیشگاه خدا بسیار. خدای تعالی به واسطه آنان حجت ودلائلش را حفظ می کند تا به افرادی که نظیر آنان هستند بسپارند وبذر آن را در قلب افرادی شبیه خود بنشانند. علم ودانش با حقیقت وبصیرت به آنان روی آورده وروح یقین را لمس کرده اند در آنچه دنیا پرستان هوسباز مشکل می شمردندم بر آنان آسان است. آنان به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند انس گرفته اند در دنیا با بدنهایی زندگی می کنند که ارواحشان به جهان بالا پیوند دارد. آنان خلفای الهی در زمین می باشند ودعوت کنندگان بدین خدا هستند آه آه چقدر مشتاق دیدار آنانم واز خدا آمرزش برای خود وشما می خواهم.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 397):
عن معروف بن خربوذ قال سمعت اباجعفر (ع) یقول: قال رسول الله (ص) انما مثل اهل بیتی هذه فی الامة مثل نجوم السماء کلما غاب نجم طلع نجم.
به نقل از معروف بن خربوذ (ره) گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مثل اهل بیت من (ع) در این امت مثل ستارگان آسمان است هر کدام که غائب شود ستاره ی دیگر درخشان می گردد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 463):
عن ابی اسحق الهمدانی قال: حدثنی الثقه من اصحابنا انه سمع امیرالمؤمنین (ع) یقول: اللهم انک لا تخلی الارض من حجة لک علی خلقک ظاهر مشهور او خایف مغمور لئلا تبطل حجتک وبیناتک.
به نقل از ابی اسحق همدانی گفت: شخص موثقی از اصحاب ما به من خبر داد که او از حضرت امیرالمؤمنین (ع) شنید می فرمود: بارالها تو زمین از حجت بر خلق خالی نمی کنی خواه ظاهر وآشکار وخواه ترسان وپنهان باشد تا حجت ودلائل تو باطل نگردد.
(بحار ج 52 ص 92 ویوم الخلاص ص 53):
قال زین العابدین (ع): لا تخلو لأرض الی ان تقوم الساعة من حجة، ولو لا ذلک لم یعبدلله.
حضرت امام زین العابدین علی بن حسین (ع) فرمود: زمین تا قیام قیامت خالی از حجت نمی ماند واگر چنین نباشد خدا پرستش نشود.
(یوم الخلاص ص 55):
قال الباقر (ع): لو بقیت الارض بغیر امام لساخت باهلها. وان الله تبارک وتعالی جعلنا حجة فی ارضه وامانا فی الأرتض لاهل الارض.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: اگر زمین بدون امام (ع) باقی بماند اهل خدا را هلاک کند وهمانا خدای تبارک وتعالی ما را حجت خود در زمینش وامان وامنیت در زمین برای ساکنان زمین قرار داده است.
(بحار ج 52 ص 92):
عن ابی معایة، عن الا عمش، عن الصادق (ع) قال: لم تخل الأرض منذ خلق الله آدم من حجة لله فیها ظاهر مشهور، او غائب مستور، ولا تخلوا الی ان تقوم الساعة من حجةلله فیها، ولو لا ذلک لم یعبدالله، قال سلیمان: فقلت للصادق (ع): فکیف ینتفع الناس باالحجة الغائب المستور؟ قال: کما ینتفعون بالشمس اذا سترها السحاب.
به نقل از ابی معاویه از اعمش از حضرت امام صادق (ع) فرمود: از روزی که خدا آدم (ع) را آفرید زمین را خالی از حجت خود نگذاشت خواه ظاهر وآشکار وخواه غائب وپنهان وتا قیام قیامت آنرا خالی نمی گذارد واگر این چنین نباشد خدا پرستیده نشود. سلیمان گوید: به امام (ع) عرض کردم مردم به حجتی که غائب وپنهان باشد چگونه سود می برند؟ فرمود: همچنانکه به آفتاب هنگامی که آنرا می پوشاند سودمند می شوند.
(کتاب الغیبة للشیخ الطوسی ص 224):
دخل علی بن ابی حمزة علی ابی الحسن الرضا (ع) فقال له انت امام؟ قال نعم، فقال له سمعت جدک جعفر بن محمد (ع) یقول لا یکون الامام الا وله عقب فقال انسیت یا شیخ او تناسیت؟ لیس هکذا قال جعفر (ع)؛ لا یکون الامام الا وله عقب الا الامام الذی یخرج علیه الحسین بن علی فانه لا عقب له فقال له صدقت جعلت فداک فکذا سمعت جدک یقول.
علی بن ابی حمزه به خدمت حضرت امام رضا (ع) رسید وعرض کرد: شما امام هستید؟ فرمود: آری عرض کرد از جد بزرگوار شما امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: امام بدون عقب واولاد نباشد امام (ع) فرمود: آیا فراموش کرده ای یا خود را به فراموشی زده ای؟ اینگونه که می گویی امام صادق (ع) نفرموده است همانا فرمود: هیچ امامی بدون عقب واولاد نیست بجز امامی که حسین بعد از او می آید برای او اولاد امام نیست علی بن ابی حمزه عرض کرد: راست فرمودی فدایت شوم اینچنین از جدش شنیدم که می فرمود.
حضرت حجت قائم
(کشف الغمه ج 2 ص 459):
قال امیرالمؤمنین (ع): بین یدی القائم موت احمر وموت ابیض، وجراد فی حینه وجراد فی غیر حینه کالوان الدم. فاما الموت الاحمر فالسیف، واما الموت الابیض فالطاعون.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: در پیش رو قائم (عج) مرگ سرخ ومرگ سفید وملخ در موقع وغیر فصل یقنن می باشد به رنگهای خون منظور از مرگ سرخ شمشیر ومرگ سفید طاعون است.
(یوم الخلاص ص 43):
قال رسول الله (ص): الأئمة من بعدی اثنا عشر، نسعة من صلب الحسین، والناسع قائمهم وهم اهل بیتی وعترتی من لحمی ودمی.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: امامان پس از من دوازده نفر نه تن از صلب امام حسین است ونهمین آنان قائم (عج) می باشد وآنان اهل بیت وعترت من واز گوشت وخون من هستند.
(یوم الخلاص ص 46):
دخل جابر بن عبدالله (ره) علی فاطمة (س)، وبین یدیها لوح فیه اسماء الاوصیاء من ولدها فعددت اثنی عشر اسما، آخرهم القام، فعرف ان الامر حتم من امر الله تعالی.
جابر بن عبدالله انصاری (ره) به خدمت حضرت فاطمه (س) رسید ودر نزد حضرت لوحی بود که نامهای اوصیا از فرزندانش نوشته بود. گفت: آن نامها را شماره کردم دوازده بود که آخرشان قائم (ع)بود ودانستم که آن امر حتمی از خدای تعالی است.
(یوم الخلاص ص 46):
قال جابر دخلت علی فاطمة بنت رسول الله (ص)،: وبین یدیها الواح فیها اسماء من ولدها. فعددت احد عشر اسما، آخرهم القائم (عج).
جابر (ره) گفت: به خدمت حضرت فاطمه (س) رسیدم در نزد حضرت الواحی دیدم در آن نامهای فرزندانش بود شماره کردم یازده اسم بود وآخرشان قائم (عج) بود.
(بحار ج 51 ص 158 وکتاب الغیبة للشیخ الطوسی ص 202):
عن ابی هاشم الجعفری قال: سمعت اباالحسن صاحب العسکر (ع) یقول: الخلف من بعدی ابنی الحسن فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: ولم جعلنی الله فداک؟ فقال: لانکم لا ترون شخصه ولا یحل لکم ذکره باسمه، قلت: فکیف نذکره؟ قال: قولوا الحجة من آل محمد (ص).
به نقل از ابی هاشم جعفری گفت: از حضرت امام هادی (ع) شنیدم می فرمود: جانشین پس از من فرزندم امام حسن (ع) است پس شما چگونه خواهید درباره ی جانشین پس از جانشین من عرض کردم: خدا مرا فدایت کناد چرا؟ فرمود زیرا شما شخص او را نمی بینید وذکر نام او هم بر شما معدل نیست عرض کردم: پس او را چه بگوییم؟ بگویید حجت از آن محمد (ص).
(بحار ج 51 ص 159):
عن ابراهیم بن محمد ابن فارس قال: کنت انا وایوب بن نوح فی طریق مکة فنزلنا علی وادی زبالة فلسنا نتحدث فجری ذکر ما نحن فیه وبعد الأمر علینا فقال ایوب بن نوح: کتبت فی هذه السنته اذکر شیئا من هذا فکتب (الی): اذا رفع علمکم من بین اظهرکم فتوقعوا الفرج من تحت اقدامکم.
به نقل از ابراهیم بن محمد بن فارس گفت: من وایوب بن نوح در راه مکه معظمه بودیم وبه وادی زباله فرود آمدیم وبه حدیث گفتن نشستیم مذاکره مطالب می کردیم وحال فعلی وامری که بعدا بر ما می گذرد ومی گفتیم ایوب بن نوح گفت: در امسال چیزی نوشتم واین مطلب را یاد کردم پس حضرت به من نوشت وقتی که علم یا علم از میان شما برداشته شود «یعنی امام (ع)» در میان شما نباشد انتظار فرج از زیر قدمهای خود داشته باشد «یعنی فرج قریب الوقوع باشد».
(بحار ج 51 ص 160):
عن علی بن عبد الغفار قال: لما مات ابوجعفر الثانی (ع) کتبت الشیعة الی ابی الحسن یسألونه عن الامر فکتب الیهم: الأمرلی ما دمت حیا فاذا نزلت بی مقادیر الله تبارک وتعالی اتاکم الخلف منی وانی لکم بالخلف من بعد الخلف.
به نقل از علی بن عبدالغفار گفت: هنگامی که حضرت امام جواد (ع) رحلت فرمود شیعیان به خدمت حضرت امام هادی (ع) نامه نوشتند ودرباره ی امر ولایت سؤال کردند حضرت در جواب نوشتند: تا وقتی که من زنده ام امر ولادت باقی است وچون مقدر خدای تبارک وتعالی در حق من اجراء شود (وفات کنم) جانشین من ولایت خواهد داشت وچگونه خواهید بود در جانشین پس از جانشین من.
(بحار ج 51 ص 161):
عن الکلینی عن علان الرازی قال: اخبرنی بعض اصحابنا انه لما حملت جاریة ابی محمد قال: ستحملین ذکرا واسمه م ح م د وهو القائم من بعدی.
به نقل از شیخ کلینی (ره) از علا راضی گفت: بعضی از اصحاب ما به من خبر داد: هنگامی که کنیز حضرت امام حسن عسکری (ع) باردار شد حضرت به وی فرمود: بزودی پسر در حمل خواهی داشت ونام او م ح م د است واو قائم پس از من خواهد بود.
(یوم الخلاص ص 49 والمحجة البیضا ج 4 ص 337):
قال امیر المؤمنین (ع): خاطب ولده الحسین (ع) مفسما. التاسع من ولدک یا حسین هو القائم بالحق، والمظهر للدین. والباسط للعدل. ای والذی بعث محمد (ص) بالنبوة، واصطفاه علی جمیع البحریة.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) به فرزند بزرگوارش حضرت امام حسین (ع) فرمود: وقسم یاد کرد: یا حسین (ع) نهمین فرزندت قائم بر حق وظاهر کننده ی دین وبسط دهنده ی عدل است آری قسم به آنکس که محمد (ص) را به پیغمبری مبعوث کرد واو را بر همه ی مردم برگزید.
(یوم الخلاص ص 53):
قال الحسین (ع): التاسع من ولدی هو القائم بالحق، یحیی الله به الارض بعد موتها ویظهر به الدین، یحق الحق ولو کره المشرکون.
حضرت سیدالشهداء امام حسین (ع) فرمود: نهمین فرزندم قائم بر حق است که خدای تعالی زمین مرده را بواسطه او زنده فرماید ودین را بوسیله او ظاهر کند وحق را اثبات نماید واگر چه مشرکان نپسندند.
(یوم الخلاص ص 54):
قال الباقر (ع): منا اثنا عشر محدثا، السابع من ولدی القائم.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: دوازده تن از ما محدث «کسانی که فرشتگان با آنان سخن گویند» باشند هفتمین فرزندم قائم است.
(یوم الخلاص ص 54):
قال الباقر (ع): یکون تسعة ائمة بعد الحسین بن علی، تاسعهم قائمهم.
امام باقر (ع) فرمود: پس از امام حسین (ع) نه امام خواهند بود که نهمین آنان قائم (عج) است.
(بحار ج 51 ص 140):
قال الباقر (ع): من المختوم الذی حتمه الله قیام قائمنا فمن شک فیما اقول لقی الله وهو به کافر.
امام باقر (ع) فرمود: از امور حتمی که خدای تعالی آنرا مقرر داشته قیام قائم ما است وهر کس در آنچه گفته ام شک آورد به ملاقات خدا رود در حالی که به خدا کافر باشد.
(یوم الخلاص ص 60 وسفینة البحار ج 2 ص 704):
قال الصادق (ع): اذا توالت ثلاثة اسماء: محمد وعلی والحسن، کان رابعهم القائم.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: وقتی که سه اسم مبارک: محمد (ص) وعلی (ع) وحسن (ع) پشت سر هم باشند چهارمین آنان قائم (عج) است.
(یوم الخلاص ص 60):
قال الصادق (ع): هو من ولدی، ولده یزدجرد ابن شهریار. وذلک من قبل علی بن الحسین (ع) الذی امه شهربانوه بنت الملک کسری یزدجرد، التی لما خیرت بین خاطبیها لم تخترسوی الحسین (ع).
حضرت امام صادق (ع) فرمود: او از فرزندان من است از یزد گرد ابن شهریار زاده وآن از جانب حضرت امام علی بن حسین (ع) است او که مادرش شهربانو دختر خسرو یزدگرد آن بانویی که مخبر در انتخاب خواستگار خود شد واو بجز حضرت امام حسین (ع) را اختیار ننمود.
(یوم الخلاص ص 63):
قال الرضا (ع): الامام بعدی محمد ابنی، وبعده علی ابنه، وبعد علی ابنه الحسن وبعد الحسن ابنه القائم، المنتظر فی غیبته، المطاع فی ظهوره... وامامتی یقوم فاخبار بالوقت. لا یری جسمه ولا یسمی باسمه.
حضرت امام رضا (ع) فرمود: امام پس از من فرزند محمد (ع) وبعد از او فرزندش علی (ع) فرزندش حسن وپس از حسن فرزندش قائم می باشد که در غیبتش مردم چشم به راهش باشند وبه هنگام ظهور اطاعتش کنند ولی چه موقعی قیام فرماید خبر به وقت دادن است شخص وجسمش دیده نشود ونامش برده نشود.
(یوم الخلاص ص 63):
قال الجواد (ع): ان القائم منا هو المهدی الذی یجب ان ینتظر فی غیبته، ویطاع فی ظهوره، وهو الثالث من ولدی.
حضرت امام جواد (ع) فرمود: همانا قائم از ما است او همان مهدی (عج) می باشد که واجب است در غیبت او چشم به راهش باشند وهنگام ظهور اطاعتش کنند واو سومین فرزند من است.
(یوم الخلاص ص 64):
قال الجواد (ع): ما منا الا قائم بامر الله عز وجل، او هاد الی دینه، ولکن القائم هو الذی یخفی علی الناس ولادته، ولا یغیب شخصه.
امام جواد (ع) فرمود: هیچکس از امامت جز اینکه قیام به امر خدای عز وجل کند یا هدایت به دینش نماید ولی قائم (عج) کسی است که ولادتش بر مردم پنهان وشخص وی غائب نمی گردد «یعنی حضور در همه جا دارد واگر چه دیده نشود».
(یوم الخلاص ص 93):
قال رسول الله (ص): (حین) سأله جابر بن عبدالله الانصاری (ره): هل ینتفع الشیعة بالقائم (عج) فی غیبته؟ فقال (ص): ای والذی بعثنی بالنبوة انهم لینتفعون به، ویستضیؤن بنور ولایته ی غیبته کانتفاع الناس بالشمس وان جللها السحاب.
حضرت رسول اکرم (ص) هنگامی که جابر بن عبدالله انصاری (ره) پرسید: آیا شیعیان از قائم (عج) منتفع وبهره مند می شوند؟ فرمود: آری قسم به آنکس که مرا به پیغمبری برگزید مردم از او منتفع می شود واز نور ولایتش روشنایی گیرند همچنانکه از آفتاب در پس ابر بهره یاب می گردند.
(یوم الخلاص ص 142):
قال الصادق (ع): فی القائم سنة من موسی، وسنته من یوسف، وسنة من عیسی وسنة من محمد فاما سنة موسی فخائف یترقب. اما سنته یوسف فان اخوته کانوا یبایعونه. ای یبیعون ویشترون منه، ویخاطبونه ولا یعرفونه اما سنة عیسی فالسیاهة. واما سنة محمد (ص) فالسیف.
امام صادق (ع) فرمود: در قائم (عج) سنتی از موسی (ع) وسنتی از یوسف (ع) وسنتی از عیسی (ع) وسنتی از محمد (ص) موجود است اما سنت موسی (ع) پس ترسان ومترقب بودن وسنت یوسف (ع) برادرانش او را می فروختند یعنی او را وسیله خرید وفروش قرار می دادند وبا او خطاب می کردند واو را نمی شناختند وسنت عیسی (ع) سیاحت وجهانگردی وسنت محمد (ص) قیام به شمشیر.
(یوم الخلاص ص 170):
قال الحسین (ع): قائم هذه الامة هو التاسع من ولدی وهو صاحب الغیبة. وهو الذی یقسم میراثه وهو حی.
حضرت امام حسین (ع) فرمود: قائم این امت نهمین فرزند من است واو صاحب غیبت است ودر حالی که زنده باشد میراث وی را تقسیم کنند.
(بحار ج 51 ص 338):
قال الحسین (ع): فی التاسع من ولدی سنة من ولدی سنة من یوسف وسنة من موسی بن عمران وهو قائمنا اهل البیت یصلح الله تبارک وتعالی امره فی لیلة واحدة.
امام حسین (ع) فرمود: در نهمین فرزندم سنتی از یوسف (ع) وسنتی از موسی بن عمران (ع) باشد واو قائم به اهل بیت (ع) است خدای تبارک وتعالمی کار او را در یک شب اصلاح فرماید.
(یوم الخلاص 237 وبحار ج 52 ص 356):
قال الصادق (ع): اذا قام القائم (ع) نزلت سیوف القتال علی کل سیف اسم الرجل واسم ابیه.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: چون قائم ما قیام کند شمشیرهای کارزار فرود آید که بر روی هر شمشیری نام مرد ونام پدرش نوشته باشد.
(بحار ج 52 ص 287):
قال الصادق (ع): لو خرج القائم لقد انکره الناس، یرجع الیهم شابا موفقا فلا یثبت علیه الا کل مؤمن اخذ لله میثاقه فی الذر الاول.
امام صادق (ع) فرمود: اگر قائم (عج) خروج فرماید مردم منکرش شوند واو بنزد مردم برمی گردد در سن یک جوان موفق باشد وبر ایمان به او ثابت نماند مگر هر مؤمنی که خدای تعالی پیمان او را در عالم ذر گرفته باشد.
(بحار ج 51 ص 77 واثبات الهداة ج 3 ص 541 وعقدالدرر ص 26):
عن سالم الاشل قال: سمعت اباجعفر محمد بن علی الباقر (ع) یقول: نظر موسی (ع) فی السفر الی ما یعطی قائم آل محمد (ص) فقال موسی: رب اجعلنی قائم آل محمد فقیل له: ان ذلک من ذریه احمد فنظر فی السفر الثانی، فوجد فیه مثل ذلک (فقال مثل ذلک فقیل له مثل ذلک) ثم نظر فی السفر الثالث، فرأی مثله (فقال مثله)، فقیل له مثله.
به نقل از سالم اشل گفت: از حضرت امام باقر محمد بن علی (ع) شنیدم می فرمود: موسی (ع) در سفر اول توراة نظر کرد بدانچه به قائم آل محمد (ص) عطاء می شود.
عرض کرد: پروردگارا مرا قائم آل محمد (ع) گردان پاسخ شنید که قائم (عج) از ذریة احمد (ص) است چون به سفر دوم نظر کرد در آنجا نیز اوصاف قائم (عج) را بدید از خدا تقاضا کرد همانگونه جواب شنید. چون به سفر سوم نگریست در آن نیز آن اوصاف را مشاهده کرد از پروردگار تقاضا نمود وبهمان ترتیب پاسخ گرفت.
(یوم الخلاص 239 وبحار ج 52 ص 317):
قال الصادق (ع): من ادراک قائمنا فقتل معه کان له اجر شهیدین ومن قتل بین یدیه عدوا لنا کان له اجر عشرین شهیدا.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: هرکس قائم (عج) ما را دریابد ودر خدمت او کارزار کند ثواب دو شهید دارد وهر که در خدمت او دشمنی از ما را بکشد پاداش بیست شهید می گیرد.
(یوم الخلاص 246 وبحار ج 51 ص 151):
قال الکاظم (ع): طوبی لشیعتنا المتمسکین بجنا فی غیبة قائمنا الثابتین علی موالاتنا والبراءة من اعدائنا اولئک منا ونحن منهم قد رضوا بنا ائمة ورضینا بهم شیعة وطوبی لهم، هم والله معنا فی درجتنا یوم القیامة.
حضرت امام کاظم (ع) فرمود: خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم (عج) ما تمسک به دوستی ما دارند وبر دوستی ما ثابت می مانند واز دشمنان ما بیزاری می جویند آنان از ما باشند وما نیز از آنان باشیم که محققا راضی هستند ما امامان آنان باشیم وما نیز خشنود گردیم که آنان شیعیان ما باشند خوشا به حال ایشان به خدا قسم آنان در روز قیامت در درجات ما خواهند بود.
(یوم الخلاص ص 264 وبحار ج 52 ص 364):
قال الباقر (ع): اذا قام القائم اذهب الله عن کل مؤمن العامة ورد الیه قوته.
امام باقر (ع) فرمود: چون قائم ما (عج) قیام فرماید خدا از همه ی مؤمنان هر گونه درد وبیماری را برطرف سازد ونیرو وقوه آنان را به ایشان برمی گرداند.
(یوم الخلاص ص 264):
قال الباقر (ع): من ادرک قائم اهل بیتی من ذی عاهة بری، ومن ذی ضعف قوی.
امام باقر (ع) فرمود: هر کس قائم (عج) را ادراک کند ودارای درد وبیماری باشد بهبودی یابد وهر ناتوانی او را دریابد نیرومند گردد.
(یوم الخلاص ص 273 وبحار ج 52 ص 291):
قال الرضا (ع): والله ان لو قد قام قائمنا یجمع الله الیه شیعتنا من جمیع البلدان.
حضرت امام رضا (ع) فرمود: به خدا قسم چون قائم ما (عج) قیام فرماید خدا شیعیان ما را از همه بلاد به سوی او جمع کند.
(یوم الخلاص ص 229):
قال الباقر (ع) فی قوله تعالی: «وقل جاء الحق وزهق الباطل» اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل.
امام باقر (ع) فرمود: در تغییر آیه شریفه: (بگو ای رسول (ص) حق آمد وباطل رفت» فرمود: چون قائم (ع) قیام فرماید دوست بال زائل گردد.
(یوم الخلاص ص ص 300 المحجة البیضاء ج 3 ص 341):
قال الباقر (ع): القائم منصور بالرعب مؤید بالنصر، تطوی له الارض وتظهر له الکنوز، ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب.
امام باقر (ع) فرمود: قائم (عج) نصرت یافته است به ترس (ترس او در دلهای دشمنان خدا جای گیرد) به پیروزی مؤید است زمین برای او درنوردیده شود وگنجا برای او ظاهر گردد وحکومت وفرمانروائیش به شرق وغرب عالم رسد.
(یوم الخلاص ص 300 وبحار ج 52 ص 191):
قال الباقر (ع): ان رسول الله (ص) سار فی امته باللین کان یتألف الناس، والقائم (عج) یسیر بالقتل، بذلک امر، فی الکتاب الذی معه، ان یسیر بالقتل ولا یستتیب احدا، ویل لمن ناداه.
امام باقر (ع) فرمود: همانا حضرت رسول اکرم (ص) در امت روش نرم داشت وآنان را تالیف می فرمود: ولی قائم (عج) روش کشتن دارد وبدین کار مأمور است ودر کتابی که با خود دارد آمده است که روش کشتار پیش گیرد واز کسی توبه نپذیرد وای بر کسی که با او ستیزه کند.
(کشف الغمه ص 507 ومنتخب الاثر ص 58):
قال رسول الله (ص) الأئمة بعدی اثنا عشر اولهم انت یا علی واخرهم القائم.
الذی یفتح الله علی یدیه مشارقها ومغربها.
رسول خدا (ص) فرمود: امامان پس از من دوازده باشند نخستین آنان یا علی (ع) تو باشی وآخرین ایشان قائم (عج) باشد که خدا با دست او شرق ومغرب عالم را بگشاید.
(منتخب الاثر ص 58):
عن امیرالمؤمنین (ع) قال قلت لرسول الله (ص): اخبرنی بعدد الائمة بعدک فقال یا علی هم اثنا عشر اولهم انت واخرهم القائم.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: من به رسول الله (ص) عرض کردم: از شماره ی امامان پس از خدو مرا باخبر گردان فرمود: یا علی (ع) آنان دوازده نفرند اولشان تو باشی وآخرشان قائم می باشد.
(منتخب الاثر ص 62):
عن ابی عبد الله (ع): انه قال منا اثنی عشر مهدیا اولهم علی بن ابیطالب واخرهم القائم (عج).
حضرت امام صادق (ع) فرمود: از ما دوازده مهدی است که اول آنان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) وآخرشان قائم صلوات الله وسلامه علیهم می باشند.
(منتخب الاثر ص 86):
عن ابی سعید الخدرری قال: سمعت رسول الله (ص) یقول الأئمة بعدی اثنا عشر تسعة صلب الحسین (ع) والتاسع قائمهم فطوبی لمن احبهم.
به نقل از ابی سعید خدرری (ره) گفت: از حضرت رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: امامان پس از من دوازده تن باشند که نه تن از صلب امام حسین (ص) ونهمین ایشان قائم (ع) است خوشا به حال کسی که دوستدارشان باشد.
(منتخب الاثر ص 82):
عن ابی سعید الخدری قال: سمعت رسول الله (ص) یقول للحسین یا حسین (ع) انت الامام ابن الامام اخو الامام تسعة من ولدک ائمة ابرار تاسعهم قائمهم فقیل یا رسول الله کم الائمة بعدک؟ قال اثنی عشر تسعة من صلب الحسین (ع).
به نقل از ابی سعید خدرری (ره) گفت: از حضرت رسول خدا (ص) شنیدم که حضرت امام حسین (ع) فرمود: یا حسین تو امامی وفرزند امام وبرادر امام می باشی نه تن از فرزندانت امامان نیکوکار باشند ونهمین آنان قائم (ع) است عرض شد یا رسول الله (ص) امامان پس از تو چند تن خواهند بود؟ فرمود: دوازده تن باشند که نه تن از صلب حسین (ع) هستند.
(منتخب الاثر ص 83):
عن ایاس بن سلمة قال سمعت اباسعید الخدرری یقول: سمعت رسول الله (ص) یقول سمعت رسول الله (ص) یقول الخلفاء بعدی اثنی عشر تسعة من صلب الحسین (ع) والتاسع قائمهم ومهدیهم فطوبی لمحبیهم والویل لمضیهم.
به نقل از ایاس بن سلمة گفت از ابوسعد خدری (ره) شنیدم گفت: از رسول الله (ص) شنیدم می فرمود: خلفاء پس از من دوازده تن باشند نه تن از صلب حسین (ع) ونهمین آنان قائم ومهدی (عج) است خوشا به حال دوستداران آنان وچه بد وزشت است حال دشمنانشان.
(منتخب الاثر ص 96):
عن سلمان الفارسی قال: کنا مع رسول الله (ص) والحسین بن علی (ع) علی فخذه اذ تفرس فی وجهه وقال له یا اباعبدالله (ع) انت سید من السادة وانت امام من امام ابوائمة تسعة تاسعهم امامهم اعلمهم احکمهم افضلهم.
به نقل از سلمان فارس (ره) فرمود: ما در محضر رسول اکرم (ص) مشرف بودیم وامام حسین (ع) بر زانوی حضرت نشسته بود رسول خدا (ص) به چهره ی امام حسین (ع) نظر کرد وفرمود: ای اباعبدالله (ع) تو سیدی از سادات امتی وتو امامی وفرزند امام پدر نه امام می باشی که نهمین آنان قائم (ع) است که داناتر وحکیم تر وبرتر از همه ی خلائق می باشد.
(بحار ج 52 ص 285 ویوم الخلاص ص 81):
عن ابی الصلت الهروی قال: قلت للرضا (ع) ما علامات القائم (عج) منکم اذا خرج؟ قال: علامته ان یکون شیخ السن شاب المنظر حتی ان الناظر لیحسبه ابن اربعین سنة اودونها، وان من علاماته ان لا یهرم بمرور الایام واللیالی حتی یأتیه اجله.
به نقل از ابوالصلت هروی گفت: به حضرت امام رضا (ع) عرض کردم: نشانه های قائم شما به هنگام خروجش چیست؟ فرمود: علامتش این است که سنش سن سالخوردگان ولی منظره وقیافه اش جوان است تا آنجا که بیننده او را چهل ساله کمتر پندارد ودیگر نشانه ی آن حضرت این است با گذشت روزگار پیر نمی شود تا اجلش فرار رسد.
(منتخب الاثر ص 305):
عن جعفر عن ابیه قال: اذا قام قائمنا اضمحلت القطائع فلا قطائع.
حضرت امام جعفر صادق (ع) از پدر بزرگوارش فرمود: چون قائم ما قیام فرماید. قطایع مضمحل گردد ودیگر کسی قطایع ونصیب از حاکم نمی گیرد.
(منتخب الاثر ص 307):
عن ابی الحسن الرضا (ع) فی حدیث قال: وما لباس القائم الا الغلیظ، وما طعامه الا الجشب.
حضرت امام رضا (ع) در ضمن حدیثی فرمود: لباس وجامه ی حضرت قائم (عج) زبر وغلیظ وخوراکش سخت وغلیظ است.
(بحار ج 52 ص 328 ویوم الخلاص ص 376):
قال الباقر (ع): اذا قام قائمنا یده علی رؤس العباد (ای تسلط علیهم) فجمع به عقولهم، وکملت به احلامهم ثم مد الله فی ابصارهم واسماعهم حتی لا یکون بینهم وبین القائم حجاب (مانع) یرید یکلمهم فیسمعون، وینظرون الیه وهو فی مکانه.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: چون قائم (عج) قیام فرماید دست خود بر سر بندگان گذارد «ایمنی بر مردم تسلط گردد» ما این کار وعقل وخرد مردم جمع وکامل گردد سپس خدا در دید وشنید مردم آنچنان امتداد بخشد که میان مردم وحضرت قائم (عج) مانع وحاجتی نباشد. یعنی قائم (عج) چون سخن گوید در هر کجا که باشد مردم سخنش را شنوند واو را ببینند.
(تفسیر اضافی چاپ قدیم ص 355):
فی الاکمال عن الرضا (ع) فی حدیث یصف فیه القائم (ع) قال: وهو الذی ینادی مناد من السماء یسمعه جمیع اهل الارض بالدعاء الیه تقول: الا ان حجة الله قد ظهرت عند بیت الله فاتبعوه فان الحق معه وفیه وهو قول الله عز وجل «ان نشأ ننزل علیهم من السماء» (الشعراء آیه 1).
در کتاب اکمال از حضرت امام رضا (ع) در ضمن حدیث که اوصاف حضرت قائم (عج) را بیان می کرد فرمود: او است آنکس که منادی از آسمان فریاد می کشد وبه گوش همه مردم زمین می رساند ومردم را دعوت به سوی آن حضرت می کند ومی گوید: هان که حجت خدا در کنار بیت الله ظاهر شد پس از او پیروی کنید که حق با او ودر او است وبدین معنی آیه شریفه: «اگر بخواهیم بر ایشان از آسمان نازل می کنیم».
(ناسخ التواریخ ج 6 ص 183):
قال امیرالمؤمنین (ع): خمسة من علامات القائم (ع): الیمانی من الیمین والسفیانی والمنادی ینادی بالسماء وخسف بالبیداء وقتل النفس الزکیة.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پنج چیز علامت ظهور حضرت قائم (عج) است: (خروج) یمانی از یمن و(خروج سفیانی) وفریاد منادی از آسمان وخسف وفرو رفتن در بیابان وکشته شدن نفس زکیه.
(اعلام الدین للدیلمی ص 343):
قال رسول الله (ص): ایها الناس، ان بین یدی الساعة امورا شدادا واهوالا عظاما وزمانا صعبا یتملک فیه الظلمة ویتصدر فیه الفسقة، ویضام فیه الامرون بالمعروف ویضطهد فیه الناهون عن المنکر، فاعدو الذلک الایمان، وعضوا علیه بالنواجد، والجؤوا الی العمل الصالح واکرهوا علیه النفوس، تقضوا الی النعیم الدائم.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: ای مردم همانا پیش از وقوع ساعت «ظهور» کارهای سخت وترسهای بزرگ وروزگار سخت فرا می رسد که ظالمان وستمگران صاحب اختیار شوند وفاسقان صدرنشین گردند وآمران به معروف وناهیان از منکر در رنج وزحمت ومشقت افتند وبرای آن زمان ایمان خود را آماده کنید ودندان صبر بر جگر گذارید وبه کار شایسته پناه برید وخویشتن را وادار وناگزیر بر آن سازید تا به نعمت جاویدان رسید.
(تفسیر المیزان ج 1 ص 165):
الطبرسی فی الاحتجاج عن عبدالعظیم الحسنی (رض) قال: قلت لمحمد بن علی بن موسی (ع) انی لارجو ان تکون القائم (عج) من اهل بیت محمد الذی یملأ الأرض قسطا وعدلا کاملئت ظلما وجورا فقال (ع) ما منا الا قائم بامرالله ولکن القائم الذی یظهر الله به الارض من الکفر والجحود یملأها قسطا وعدلا هو الذی یخفی علی الناس ولادته ویغیب عنهم شخصه ویحرم علیهم تسمیته وهو سمی رسول الله (ص) وکنیه وهو الذی یطوی له الارض ویذل له کل صعب یجتمع له اصحابه عدة اهل بدر ثلث مائة وثلثة عشر رجلا من اقاصی الأرض.
شیخ طبرسی (ره) در کتاب احتیاج از جناب عبدالعظیم حسنی (ع) روایت کرده فرماید: به حضرت امام جواد محمد بن علی بن موسی (ع) عرض کردم: من امیدوارم که شما قائم اهل بیت (ع) باشید که زمین را پر از عدل وداد کنید پس از آنکه پر ازظلم وجور شده باشد فرمود: کسی از ما ائمه (ع) نیست جز آنکه قیام به امر خدا می کند ولی آن قائم (ع) که خدا بو سیله او زمین را از کفر وانکار پاک سازد وزمین را لبریز از عدل وداد فرماید کسی است که ولادتش بر مردم پنهان وشخص او از نظر مردم غائب ونام بردنش بر مردم حرام باشد واو هم نام وهم کنیه حضرت رسول اکرم (ص) است واو است که زمین برای او در نوردیده گردد وهر کار دشواری برای او آسان شود واصحابش که به شماره ی اهل بدر وسیصد وسیزده تن باشند از نقاط دور دست زمین به خدمت او گردانید.
(تفسیر المیزان ج 1 ص 237):
عن حماد بن عثمان، قال: قال ابو عبدالله (ع) لا یخرج القائم فی اقل من الفئة ولا یکون الفئة اقل من عشرة الاف.
به نقل از حماد بن عثمان گفت: حضرت امام صادق (ع): حضرت قائم (ع) خروج نفرماید در کمتر از دسته ای ودسته وجمعیت او کمتر از ده هزار تن نباشد.
(تفسیر المیزان ج 1 ص 163):
عن ابی بصیرة عن ابی عبد الله (ع) فی حدیث یذکر فیه رجال القائم من البلدان قال (ع): وان اصحاب القائم (ع) بلقی بعضهم بعضا کانهم بنوا ابن اب وام وان افترقوا افترقوا عشاء والتقوا غذوة.
به نقل از ابی بصیر (ره) از امام صادق (ع) در ضمن حدیث که ذکر مردانی از اصحاب حضرت قائم (ع) که از شهرها می آیند، می کرد، فرمود: وهمانا اصحاب قائم (ع) یکدگر را دیدار کنند گویی فرزندان یک پدر ویک مادر باشند اگر چه از یکدگر جدا وپراکنده اند. شب هنگام از هم جدایند وصبحگاهان همدگر را دیدار کنند.
(تفسیر المیزان ج 1 ص 53):
عن ابی عبد الله (ع) فی قوله عز وجل: «الذین یؤمنون بالغیب»: قال من امن بقیام القائم (ع) انه حق وفی نسخة من اقر بقیام القائم (عج).
حضرت امام صادق (ع) در تفسیر آیه کریمه: «کسانی که ایمان به غیب دارند»فرمود: کسی که ایمان به قیام قائم (ع) دارد که آن حق است. ودر نسخه ای است: کسی که اقرار به نیاز قائم (ع) دارد.
(الخصال ج 2 ص 254):
قال امیرالمؤمنین (ع): ولو قد قام قائمنا لا نزلت السماء قطرها ولا خرجت الارض نباتها، ولذهبت الشحناء من قلوب العباد والصطلحت السباع والبهائم حتی تمشی المرأه بین العراق الی الشام لا تضع قدمیها الا علی النبات وعلی رأسها زینتها لا یهیجها سبع ولا تخافه.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: واگر قائم ما قیام فرماید آسمان باران خود را نازل کند وزمین روئیدنیهای خویش را بیرون دهد ودشمنی از دلهای بندگان برود ودرندگان وچارپایان با هم آشتی کنند تا آنجا که یک زن میان عراق وشام تنها برود وگام بر روی روئیدنی های زمین نهد وآرایه وزینتهای او بر سرش باشد که هیچ درنده ای او را نترساند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 464 وبحار ج 51 ص 109 وکمال الدین واتمام النعمه ص 42 واعیان الشیعه ج 2 ص 55 وسفینة البحار ج 2 ص 702):
عن عبدالعظیم الحسنی عن ابی جعفر الثانی عن ایاته عن امیرالمؤمنین (ع) قال: للقائم منا غیبة امدها طویل کانی بالشیعة یجولون جولان النعم فی غیبته یطلبون المرعی فلا یجدونه الا فمن ثبت منهم علی دینه لم نفس قلبه لطول امد غیبة امامه فهو معی فی درجتی یوم القیامة ثم قال: ان القائم منا اذا قام لم یکن لاحد فی عنقه بیعة فلذالک تخفی ولادئه ویغیب شخصه.
به نقل از عبدالعظیم حسنی (ع) از حضرت امام جو اد (ع) از پدران بزرگوارش از حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: قائم (عج) غیبتی طولانی دارد گویی شیعیان را می بینم که در غیبت او مانند شتران در پی چراگاه این سو وآن سو می دوند وآنرا نمی یابند هان که هر کس از آنان که بر دین خود ثابت ماند برای طولانی شدن غیبت امامش (ع) دل او سختع نگردد ودر روز قیامت با من در یک درجه باشد سپس فرمود: همانا قائم ما (ع) چون قیام فرماید برای هیچکس در گردنش بیعتی نباشد از این جهت ولادتش مخفی مانده وشخص او غایب گردیده است.
(سفینة البحار ج 2 ص 701):
عن ابی عبد الله (ع): قال اذا قام القائم (عج) دعا اللناس الی الاسلام جدیدا وهداهم الی امر قد دثر وضل عنه الجمهور وانما سمی القائم (ع) مهدیا لانه یهدی الی امر مضلول عنه وسمی القائم لقیامه بالحق.
حضرت امام صادق (ع) فرمود چون قیام قائم (عج) فرا رسد مردم را به اسلام جدید دعوت فرماید وبه امر که کهنه مانده وجمهور مردم از آن گمراه شده اند هدایت کند واز این جهت قائم (عج) را مهدی (عج) نامند که او به امری که گمشده هدایت فرماید وچون قیام به حق کند قائمش (عج) خوانند.
(بحار ج 51 ص 33):
عن علی بن عاصم الکوفی قال: خرج فی توقیعات صاحب الزمان (ع) ملعون ملعون من سمانی فی محفل من الناس.
علی بن عاصم کوفی می گوید: در توقیعی از امام زمان وارد شده است که ملعون، ملعون است کسی که در محفل جمعی از مردم اسم (م ح م د) را ببرد.
(سفینة البحار ج 2 ص 704):
عن محمد بن مسلم قال: سمعت ابا جعفر یقول القائم منصور بالرعب مؤید بالنصر تطوی له الارض وتظهر له الکنوز وبیلغ سلطانه المشرق والمغرب ویظهر الله عز وجل به دینه ولو کره المشرکون فلا یبقی فی الارض خراب الا عمر وینزل روح الله عیسی بن مریم فیصلی خلفه فقلت له یابن رسول الله متی یخرج قائمکم قال اذا تشبه الرجال بالنساء والنساء بالرجال واکتفی الرجال بالرجال والنساء بالنساء ورکب ذوات الفروج السروج وقبلت شهادات الزور وردت شهادات العدل واستخف الناس بالدماء وارتکاب الزنا واکل الربا واتقی الاشرار مخافة السنتهم.
به نقل از محمد بن مسلم قده گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: قائم (عج) بوسیله ترس در دل دشمنان نصرت شده وبه پیروزی تأیید گشته زمین برای او در نور دیده شود وگنجها برای او ظاهر گردد وحکوت او فراگیر شرق وغرب عالم گردد وخدای عز وجل بوسیله او دینش را آشکار سازد ودر زمین هیچ ویرانی باقی نماند جز آنکه آباد گردد وروح الله عیسی بن مریم (ع) نازل شود ودر پشت سر او نماز گذارد عرض کردم: یابن رسول الله (ص) چه وقتی قائم شما خروج فرماید؟ فرمود: هنگامی که مردان به زنان وزنان به مردان شباهت پیدا کنند ومردان به مردان وزنان به زنان اکتفاء کنند وزنان زین سوار شوند وشهادتهای دروغ پذیرفته وشهادت عادل رد گردد ومردم خونریزی وارتکاب ربا وخوردن ربا را سبک شمارند واز ترس زبان بدان از بدان بترسند.
(سفینة البحار ج 2 ص 705 ومستدرک السفینة ج 10 ص 499):
عن ابی جعفر الثانی (ع) قال: کانی بالقائم (ع) یوم عاشورا یوم السبت قائما بین الرکن والمقام بین یدیه جبرئیل (ع) ینادی البیعة لله فیملا ها عدلا کما ملئت ظلما وجورا.
حضرت امام جواد (ع) فرمود: گویی حضرت قائم (عج) را می بینم که در روز عاشورا روز شنبه در میان رکن ومقام ایستاده وجبرئیل (ع) روبرویش قرار دارد وفریاد می کشد: بیعت برای خدا است «بشتابید» پس حضرت زمین را پر از عدل وداد فرماید همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(سفینة البحار ج 2 ص 705):
روی المفضل بن عمر قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول ان قائمنا اذا قام اشرقت الأرض بنور ربها واستغنی العباد عن ضوء الشمس وذهبت الظلمة.
مفضل بن عمر روایت کرده که از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا قائم (عج) چون قیام فرماید زمین به نور پروردگارش روشن گردد وبندگان از نور آفتاب بی نیاز گردند وتاریکی از میان برود.
(سفینة البحار ج 2 ص 705 ومستدرک السفینة ج 10 ص 501):
عن ابی بصیر قال قلت للصادق (ع): یابن رسول الله سمعت من ابیک انه قال یکون بعد القائم (عج) اثنی عشر مهدیا فقال: انما قال: اثنی عشر مهدیا ولم یقل اثنی عشر اماما ولکنهم قوم من شیعتنا یدعون الناس الی موالاتنا ومعرفة حقنا.
به نقل از ابی بصیر (ره) گفت: به امام صادق (ع) عرض کردم: یابن رسول الله (ص) از پدر بزرگوارت (ع) شنیدم فرمود: پس از حضرت قائم (عج) دوازده مهدی خواهد بود فرمود: پدرم فرموده است. دوازده مهدی باشد ونفرمود دوازده امام (ع) باشد وآنان گروهی از شیعیان ما باشند که مردم را به دوستی وشناخت حق ما دعوت کنند.
(یوم الخلاص ص 61 وکشف الغمه ج 2 ص 532 وبحار ج 51 ص 143 وجامع احادیث الشیعه ج 14 ص 561):
عن صفوان بن مهران عن الصادق جعفر بن محمد (ع) انه قال من اقر بجمیع الائمة وجحد المهدی کان کمن اقر بجمیع الأنبیاء وجحد محمد ا (ص) نبوته فقیل له یابن رسول الله ممن المهدی من ولدک قال الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه ولا یحل لکم تسمیته.
به نقل از صفوان بن مهران از امام صادق (ع) فرمود: کسیکه اقرار واعتراف به همه ی امامان (ع) کند ولی منکر مهدی (عج) باشد همچنان است که معتقد به همه پیامبران (ع) بوده ولی نبوت محمد (ص) را نپذیرفته باشد به حضرت عرض کردند: یابن رسول الله (ص) مهدی از فرزندانت کیست؟ فرمود: پنجمین فرزند از امام هفتم که شخص او از شما غائب باشد وبردن نام او حلال نباشد.
(جامع احادیث الشیعه ج 14 ص 561):
عن عاصم بن الکوفی یقول خرج فی توفیعات صاحب الزمان ملعون ملعون من سمانی فی محفل من الناس.
به نقل از عاصم بن کوفی گفت: در توقیعاتی که از حضرت صاحب الزمان (عج) بیرون آمده: ملعون است ملعون است کسیکه در مجالس مردم نام مرا ذکر کند.
(مستدرک ج 1 ص 213):
عن ابی بصیر (ره) عن ابی عبد الله (ع) انه قال: ما تستعجلون بخروج القائم (ع) فو الله ما لباسه الا الغلیظ الخبر.
به نقل از ابی بصیر (ره) از حضرت امام صادق (ع) فرمود: چرا برای خروج حضرت قائم (عج) شتاب دارید به خدا قسم لباس او خشن وغلیظ است.
(مستدرک ج 1 ص 213):
عن ابی بصیر (ره) عن ابی عبد الله (ع) انه قال: اذا خرج القائم (عج) لم یکن بینه وبین قریش الا السیف وما یستعجلون بخروج القائم (عج) فوالله ما طعامه الا الشعیر الجثب ولا لباسه الا الغلیظ. الخبر.
به نقل از ابی بصیر (ره) از امام صادق (ع) فرمود: چون حضرت قائم (ع) خروج فرماید میان او ومیان قریش بجز شمشیر چیزی حاکم نخواهد بود وچرا شتاب در خروج او می کنند به خدا قسم خوراک او جز نان جو سخت وپوشاکش جز جامه ی درشت نیست.
(اصول الکافی غیر مترجم ج 1 ص 534):
عن ابی جعفر (ع) قال: قال رسول الله (ص): من ولدی اثنا عشر نقیبا، نجباء محدثون مفهمون اخرهم القائم بالحق یملاها عدلا کما ملئت جورا.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: از فرزندان دوازده پیشوا نجیب باشند که اخبار وامور بوسیله فرشتگان به آنان گزارش وتفهیم می گردد آخرشان قائم (عج) بر حق است که زمین را پر از عدل کند همچنانکه پر از جور وستم شده باشد.
(اصول الکافی غیر مترجم ج 1 ص 536):
عن ابی خدیجة عن ابی عبد الله (ع) انه سئل عن القائم فقال: کلنا قائم بامرالله واحد بعد واحد حتی یجیئی صاحب السیف فاذا جاء صاحب السیف جاء بامر غیر الذی کان.
به نقل از ابی خدیجه از حضرت امام صادق (ع) درباره ی حضرت قائم (عج) پرسش فرمود: همه ی ما قیام به امر خدا می کنیم یکی پس از دیگری تا آنکه صاحب شمشیر بیاید وچون آید امری آورد که غیر گذاشته باشد.
(کشف الغمه ج 2 ص 509):
عن الصادق عن ابیه عن جده علی بن الحسین عن ابیه (ع) قال: سئل امیرالمومنین (ع) عن معنی قول رسول الله (ص): انی مخلف فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی، فقیل له: من العترة؟ فقال: انا والحسن والحسین والأئمة التسعة من ولد الحسین تاسعهم مهدیهم وقائمهم لا یفارقون کتاب الله ولا یفارقهم حتی یردوا علی رسول الله (ص) حوضه.
امام صادق (ع) از پدر بزرگوار از جد عالیمقدارش حضرت علی بن الحسین سجاد (ع) از پدر بزرگوارش از حضرت امیرالمومنین (ع) پرسیدند که معنای فرموده ی حضرت رسول اکرم (ص): «من در میان شما کتاب خدا وعترتم (ع) را باقی می گذارم چیست؟ وعترت (ع) چه کسانی می باشند؟ فرمود: من وحسن وحسین (ع) ونه امام از فرزندان حسین (ع) که نهمین آنان مهدی قائم (عج) باشد از کتاب خدا جدا نشوند وکتاب خدا نیز از آنان جدا نگردد تا در کنار حوض بر رسول اکرم (ص) وارد شوند.
(کمال الدین واتمام النعمه ص 370 وکشف الغمه ج 2 ص 510):
عن بن عباس قال: قال رسول الله (ص): ان الله تبارک وتعالی اطلع الی الارض اطلاعة ثم اختارنی منها فجعلنی نبیا ثم اطلع الثانیة فاختار منها علیا وجعله اماما ثم امرنی ان اتخذه اخا ووصیا وخلیفة ووزیرا، فعلی منی وانا من علی وهو زوج ابنتی وابو سبطی الحسن والحسین الا وان الله تبارک وتعالی جعلنی وایاهم حججا علی عباده وجعل من صلب الحسین ائمة یقومون بامری ویحفظون وصیتی، التاسع منهم قائم اهل بیتی، ومهدی امتی اشبه الناس بی فی شمائله واقواله وافعاله، یظهر بعد غیبة طویلة وحیرة مضلة فیعلن امرالله ویظهر دین الله ویؤید بنصر الله وینصر بملائکة الله، فیملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.
به نقل از ابن عباس (ره) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: همان خدای تبارک وتعالی توجه بر زمین فرمود ومرا اختیار کرد وپیغمبرم قرار داد وسپس بار دوم توجه کرد علی (ع) را برگزید واو را امام گردانید آنگاه به من فرمان داد که او را برادر ووصی وجانشین ووزیر خود سازم پس علی (ع) از من است ومن از علی (ع) می باشم واو همسر دخترم وپدر دو سبطم حسن (ع) وحسین (ع) است هان که خدای تبارک وتعالی مرا وآنان را حجت بر بندگان خود قرار داده واز صلب حسین (ع) امامانی مقرر داشته که قیام به امر من کنند وحافظ وصیم باشند ونهمین ایشان قائم اهل بیت من ومهدی امتم است که در شمائل وگفتار وکارهایش شبیه ترین مردم به من می باشد که پس از غیبت طولانی وحیرت گمراه کننده ظاهر می شود وامر خدا را آشکارتر ودین خدا را ظاهر می سازد وبیاری خدا تایید وبه فرشتگاه خدا یاری می شود بس زمین را پر از قسط وعدل فرماید همچنانکه پر جور وستم شده باشد.
(کمال الدین وتمام النعمه ص 384 وکشف الغمه ج 2 ص 511):
عن ابی حمزة الثمالی عن الباقر عن ابائه (ع) عن الحسین بن علی قال: دخلت انا واخی علی جدی رسول الله (ص) فأجلسنی علی فخذه واجلس اخی الحسن علی فخذه الاخری ثم قال لنا: بابی انتما من امامین صالحین اختارکما الله منی ومن ابیکما وامکما واختار من صلبک یا حسین تسعة ائمة تاسعهم قائمهم کلهم فی الفضل والمنزلة سواء.
به نقل از ابی حمزة ثمالی (ره) از حضرت امام باقر (ع) از پدران بزرگوارش (ع) از حضرت امام حسین بن علی (ع) فرمود: من وبرادرم به خدمت جد بزرگوارم رسول خدا (ص) رسیدیم مرا بر زانوی خود وبرادرم حسن (ع) را بر زانوی دیگرش نشانید وبه ما فرمود: پدر ومادرم فدای دو امام شایسته باد خدا شما را از من وپدر مادر شما برگزید ویا حسین (ع) از صلب تو نه امام (ع) اختیار کرده که نهمین ایشان قائمشان است همه در فضیلت ومنزلت یکسانند.
(کشف الغمه ج 2 ص 523):
عن محمد بن مسلم قال: دخلت علی ابی جعفر (ع) وانا ارید ان اسأله عن القائم من آل محمد؟ فقال مبتدیا: یا محمد بن مسلم ان فی القائم من آل محمد شبها من خمسة من الرسل یونس بن متی ویوسف بن یعقوب وموسی وعیسی ومحمد (ص) فامام شبهه من یونس فرجوعه من غیبته وهو شاب بعد کبر السن واما شبهه من یوسف فالغیبتة من خاصته وعامته واختفاءه عن اخوته واشکال امره علی ابیه یعقوب النبی (ع) مع قرب المسافة بینهما، واما شبهه من موسی (ع) فهو دوام خوفه وطول غیبته وخفاء مولده علی عدوه وحیرة شیعته من بعده مما لقوا من الاذی والهوان الی ان یأذن الله فی ظهوره وایده علی عدوه واما شبهه من عیسی (ع) فاختلاف من اختلف فیه حتی قالت طائفة: ما ولد وطائفة قالت: مات وطایفة قالت: صلب واما شبهه من جده محمد (ص) فتجریده السیف وقتله اعداء الله واعداء رسوله والجبارین والطواغیت، وانه ینصر بالسیف والرعب وانه لا ترد له رایة وان من علامات خروجه خروج السفیانی من الشام وخروج الیمانی وصیحة من السماء فی شهر رمضان، ومناد ینادی باسمه واسم ابیه.
به نقل از محمد بن مسلم (ره) گفت به خدمت حضرت امام باقر (ع) رسیدم وقصدم این بود که درباره ی قائم آل محمد (ص) پرسش کنم حضرت ابتدا به سخن کرد وفرمود: ای محمد بن مسلم همان در قائم آل محمد (ص) شباهت با پنج پیغمبر (ع) است: یونس بن متی (ع) ویوسف بن یعقوب (ع) وموسی (ع) وعیسی (ع) ومحمد (ص) واما شباهتش با یونس (ع) در برگشتن او از زمان غیبت با سالخوردگی که داشت جوان بود وشباهت به یوسف (ع) غایب بودنش از خواص ونزدیکان از عامه مردم وپنهان بودنش از برادران واشکال کار او از پدرش یعقوب پیغمبر (ع) بود با اینکه فاصله بینشان اندک بود واما شباهتش به موسی (ع) دوام ترس وطول زمان غیبت وپنهان بودن ولادتش بر دشمن وسرگردان ماندن شیعیانش پس از او که انواع اذیت وخواری دیدند تا خدا اذن ظهورش داد واو را بر دشمن پیروز ساخت واما شباهت او به عیسی (ع) اختلاف مردم درباره ی او برخی گفتند متولد نشده بعضی گفتند از دنیا رفته وپاره ای گفتند بدار کشیده شد واما شباهت او به جدش محمد (ص) شمشیر کشیدن وبا دشمنان خدا وپیغمبر (ص) وستمکاران وطاغوتها جنگیدن واینکه بوسیله شمشیر وترس در دل دشمن پیروز شود وپرچمی از او برنمی گردد واز علامتهای خروج او خروج سفیانی از شمال وخروج یمانی از یمن وصیحه آسمانی در ماه مبارک رمضان وفریاد منادی از آسمان است که بنام او وپدر بزرگوارش تصریح کند.
(کشف الغمه ج 2 ص 525):
عن الحسین بن خالد قال: قال الرضا (ع): لا دین لمن لا ورع له، ولا ایمان لمن لا تقیة له، وان اکرمکم عندالله اتقاکم فقیل له: یابن رسول الله الی متی قال: الی یوم الوقت المعلوم وهو یوم خروج قائمنا فمن ترک التقیة قبل خروج قائمنا فلیس منا فقیل له: یابن رسول الله من القائم منکم اهل البیت؟قال: الرابع من ولدی ابن سیدة الاماء یطهر الله به الارض من کل جور ویقدسها من کل ظلم وهو الذی یشک الناس فی ولادته وهو صاحب الغیبة قبل خروجه واذا خرج اشرقت الارض بنوره ووضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم احد احدا وهو الذی تطوی له الارض ولا یکون له ظل وهو الذی ینادی مناد من السماء یسمعه جمیع اهل الارض بالدعاء الیه یقول: الا ان حجة الله قد ظهر عند بیت الله فاتبعوه فان الحق معه وفیه وهو قول الله عز وجل: «ان نشأ ننزل من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین».
به نقل از حسین بن خالد گفت: حضرت امام رضا (ع) فرمود: کسی که ورع وپارسایی ندارد وپندار نیست وآنکس که تقیه نکند بی ایمان است وهمان گرامی ترین شما در پیشگاه خدا پرهیزگارترین شما باشد عرض شد: یابن رسول الله (ص) تا چه وقت باید تقیه کرد «فرمود: تا زمان ووقتی که معلوم است وآن روزی است که قائم (عج) خروج کند وهر کس قبل از خروج قائم (عج) تقیه را ترک گوید از ما نیست عرض شد: یابن رسول الله (ص) قائم شما اهل بیت (ع) کیست؟ فرمود: چهارمین فرزند من که پسر سیدة کنیزان است خدا زمین را بوسیله او از پلیدی هرگونه ستم وظلمی پاک وتطهیر فرماید واو است آنکس که مردم در ولادتش به شک باشند واو صاحب غیبت قبل از خروجش می باشد وچون خروج فرماید زمین به نور وجودش درخشان گردد وترازوی عدل در میان مردم گذارده وهیچکس به کسی ستم نکند واو است کسی که زمین برای او درنوردیده شود وخود سایه ندارد واز آسمان منادی فریاد برکشد ومردم را دعوت به سوی او کند که آن فریاد به گوش ائمه مردم برسد گوید؛ هان که حجت خدا در بیت خدا ظاهر گشته متابعتش کنید زیرا حق با او ودر او است وبا این معنی آیه ی شریفه اشاره فرموده: «اگر خواهانیم نازل کنیم بر آنان از آسمان علامتی وگردنهایشان برای آن علامت فروتن شود».
(اصول الکافی غیر مترجم ج 1 ص 333):
عن الریان بن الصلت قال: سمعت اباالحسن الرضا (ع) یقول: وسئل عن القائم فقال: لا یری جسمه ولا یسمی اسمه.
به نقل از ریان بن صلب گفت: از حضرت ابوالحسن امام رضا (ع) شنیدم در حالی که درباره ی حضرت قائم (عج) از او سئوال شده بود فرمود: جسم او دیده نشود ونام او یاد نگردد.
(یوم الخلاص ص 121 وبحار ج 52 ص 91 واصول الکافی غیر مترجم ج 1 ص 338):
عن زرارة (ره) قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان للقائم (عج) غیبتة قبل ان یقوم قلت: ولم؟ قال: انه یخاف واؤ ما بیده الی بطنه یعنی القتل.
به نقل از زرارة (ره) گفت: از حضرت ابی عبدالله امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا حضرت قائم (عج) را غیبتی قبل از قیام باشد عرض کردم: چرا غیبت دارد؟ فرمود: او می ترسد وبا دست مبارک اشاره به شکم خود فرمود یعنی از قتل می ترسد.
(کمال الدین وتمام النعمه ص 95):
عن داود بن کثیر الرقی (ره) عن ابی عبد الله (ع) فی قول الله عز وجل: «هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب» قال: من اقر بقیام القائم (عج) انه حق.
به نقل از داود بن کثیر رق (ره) از حضرت امام صادق (ع) در تفسیر آیه کریمه: «رهنمای متقیان است آنانکه ایمان به غیبت دارند» فرمود: کسیکه اقرار به قیام حضرت قائم (عج) کند که او حق است.
(کمال الدین واتمام النعمه ص 373):
عن الاصبغ بن نباته قال: خرج علینا امیر المؤمنین علی بن ابیطالب (ع) ذات یوم ویده فی یدابنه الحسن (ع) وهو یقول خرج علینا رسول الله (ص) ذات یوم ویدی فی یده هکذا وهو یقول خیر الخلق بعدی وسیدهم اخی هذا وهو امام کل مسلم ومولی «امیر خ ل» کل مؤمن بعد وفاتی الا وانی اقول ان خیر الخلق بعدی وسیدهم ابنی هذا وهو امام کل مؤمن ومولی کل مؤمن بعد وفاتی الا وانه سیظلم بعدی کما ظلمت بعد رسول الله (ص) وخیر الخلق وسیدهم بعد الحسن ابنی اخوه الحسین المظلوم بعد اخیه المقتول فی ارض کربلا اما انه واصحابه من سادة الشهداء یوم القیامة ومن بعد الحسین تسعة من صلبه خلفاء الله فی ارضه وحججه علی عباده وامناءه علی وخیه وائمة المسلمین وقادة المومنین وسادة المتقین وتاسعهم القائم الذی یملاء الله به الأرض نورا بعد ظلمتها وعدلا بعد جورها وعلما بعد جهللها والذی بعث محمد اخی بالنبوة واختصنی بالأمامة لقد نزل بذلک الوحی من السماء علی لسان روح الأمین جبرئیل. الحدیث.
به نقل از اصبغ بن نباته (ره) گفت: حضرت امیر المومنین (ع) در حالی که دست فرزند برومندش حضرت امام حسن مجتبی (ع) را بدست گرفته بود روزی به سوی ما آمد ومی فرمود: روزی حضرت رسول اکرم (ص) در حالی که اینگونه دستم را بدست داشت بیرون آمد ومی فرمود: بهترین خلق وسرور همه پس از من این برادر من می باشد واو امام همه مسلمانان وصاحب اختیار همه مومنان پس از رحلت من است ومن می گویم: همانا بهترین خلق خدا وسرور همه پس از من این فرزند من است واو امام وصاحب اختیار ائمه مومنان پس از رحلت من خواهد بود هان که به او پس از من ستم می شود همچنانکه به من پس از حضرت رسول خدا (ص) ستم شده وپس از امام حسن (ع) بهترین خلق وسرورشان فرزندم وبرادر حسن (ع) امام حسین (ع) است که پس از امام حسن (ع) مظلوم وشهید سرزمین کربلا خواهد شد هان که او واصحابش در روز قیامت سروران شهداء باشند وپس از امام حسین (ع) نه فرزند از صلب او خلفای خدا در زمین وحجت های خدا بربندگانش وامنای خدا بر وحی او وامامان مسلمین ورهبران مومنین وسروران متقیان باشند که نهمین آنان قائم است آنکس که خدا با دست او زمین را سرشار از نور فرماید پس از آنکه ظلمت آنرا فرا گرفته باشد وپر از عدل کند پس از ظلم ولبریز از علم کند پس از جهل وقسم به آنکس که محمد (ص) برادرم را به نبوت ومرا مخصوص به امامت فرمود به این حقیقت وحی آسمانی بر زبان روح الامین جبرئیل (ع) نازل گردید.
(کمال الدین واتمام النعمه ص 430):
عن معویة بن وهب عن ابی جعفر (ع) قال: قال رسول الله (ص) طوبی لمن ادرک قائم اهل بیتی وهو یأتم به فی غیبته قبل قیامه ویتولی اولیائه ویعادی اعدائه ذلک من رفقایی وذوی مودتی واکرم امتی علی یوم القیامة.
به نقل از معویة بن وهب از حضرت امام باقر (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: خوشا به حال کسی که قائم اهل بیتم را ادراک ودر ایام غیبت وپیش از قیام به او اقتداء کند ودوستانش را دوست ودشمنانش را دشمن بدارد اینچنین کسی از رفقا، ودوستان وگرامی ترین امتم در روز قیامت در پیشگاه من باشد.
(کمال الدین وتمام النعمه ص 420 وکشف الغمه ج 2 ص 521 واثباة الهداه ج 3 ص 464):
عن الرضا (ع) عن ابائه عن علی (ع) انه قا للحسین (ع): التاسع من ولدک یا حسین هو القائم بالحق والمظهر للدین والباسط للعدل، قال الحسین (ع): فقلت له: وان ذلک لکائن؟ فقال (ع): ای والذی بعث محمدا بالنبوة واصطفاه علی جمیع البریة ولکن بعد غیبة وحیرة لا یثبت فیها علی دینه الا المخلصون المباشرون لروح الیقین الذین اخذ الله میثاقهم بولایتنا وکتب فی قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه.
حضرت امام رضا (ع) از پدران بزرگوارش (ع) از حضرت امیرالمؤمنین (ع) که به حضرت امام حسین (ع) فرمود: نهمین فرزندت یا حسین (ع) قائم بر حق وظاهر کننده ی دین وگسترش دهنده ی عدل است امام حسین (ع) عرض کرد: این امر واقع شدنی است؟ فرمود: آری قسم به آنکس که محمد (ص) را به نبوت مبعوث کرد واو را بر همه افراد بشر برتری داد ولی پس از غیبت وحیرت طولانی که در آن روزگار تنها مخلصانی که هم آهنگ روح یقینند وخدایتعالی از آنان پیمان ولایت ما را اخذ فرموده وایمان را در قلوب ایشان نوشته وبوسیله روح خود آنانرا تایید بخشیده در دین ثابت خواهند ماند.
(بحار ج 51 ص 148):
عن المفضل بن عمر قال: قلت لابی عبدالله (ع) ما علامة القائم؟ قال: اذا استدار الفلک فقیل مات او هلک فی ای واد سلک: قلت جعلت فداک ثم یکون ماذا؟ قال: لا یظهرو الا بالسیف.
به نقل از مفضل بن عمر گفت: به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: علامت قائم (عج) چیست؟ فرمود: هنگامی که فلک دور زند گفته شود: او مرده یا هلاک شده در کدام وادی راه می رود. عرض کردم: فدایت شوم سپس چه خواهد شد؟ فرمود: ظاهر نمی شود مگر با شمشیر.
(بحار ج 52 ص 130 وکمال الدین واتمام النعمة ص 403):
عن سدیر عن ابی عبد الله (ع) قال قال رسول الله (ص): طوبی لمن ادرک قائم اهل بیتی وهو مقتد به قبل قیامه یاتم به وبائمة الهدی من قبله ویتبرا الی الله عز وجل من عدوهم اولئک رفقائی واکرم امتی علی.
به نقل از سدیر از حضرت امام صادق (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: خوشا حال کسی که قائم اهل بیتم را ادراک کند وپیش از قیام اقتدایش نماید وامامت او وائمه هداة قبل از او را بپذیرد وبسوی خدای عز وجل از دشمنانش بیزاری جوید. آنان رفقای من وگرامی ترین افراد امتم باشند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 444 واصول الکافی ج 2 ص 175 وبحار ج 52 ص 156):
عن عبید بن زرارة، عن ابی عبدالله (ع) قال: للقائم غیبتان، یشهد فی احدیهما المواسم یری الناس ولا یرونه.
به نقل از عبید بن زرارة (ره) از امام صادق (ع) فرمود: قائم (عج) دو غیبت دارد در یکی از آن دو غیبت در موسم های حج حضور خواهد داشت ومردم را می بیند ولی مردم او را نمی بینند.
(بحرا ج 51 ص 34 واثبات الهداة ج 3 ص 457):
احمد بن الفضل قال: حدثنا بکر بن محمد البصری (القصری خ ل) قال: حدثنا الحسین بن علی بن محمد بن علی بن موسی عن ابیه علی بن مو سی عن ابیه موسی بن جعفر بن محمد (ع) قال: لا یکون القائم الا امام بن امام وو صی بن وصی.
احمد بن فضل گفت: بکر بن محمد بصری (قصری خ ل) گفت: حسین بن امام هادی (ع) بن امام جواد (ع) بن امام رضا (ع) از پدر بزرگوارش امام کاظم (ع) خبر داد که فرمود: قائم (عج) منحصرا امام فرزند امام ووصی فرزند وصی باشد.
(بحار ج 51 ص 5 واثبات الهداة ج 3 ص 483):
عن ابی غانم الخادم قال: ولد لابی محمد (ص) ولد فسماه محمدا فعرضه علی اصحابه یوم الثالث وقال: هذا صاحبکم من بعدی وخلیفتی علیکم وهو القائم الذی تمتد الیه الأعناق بالانتظار واذا امتلاءت الأرض جورا وظلما فملاءها قسطا وعدلا.
به نقل از ابی غانم خادم گفت: فرزندی برای حضرت امام حسن عسکری (ع) متولد شد که او را محمد نام گذاشت ودر روز سوم تولد او را به اصحابش نشان داد وفرمود: این فرزند پس از من صاحب اختیار وجانشین من بر شما است واو است همان قائم که گردنها به انتظار او کشیده شود به هنگامی که زمین پر از ظلم وستم گردد واو آنرا سرشار از قسط وعدل کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 485):
ابوالادیان قال: کنت اخدم الحسن بن علی (ع) فدخلت الیه فی علته التی تو فی فیها فکتب معی کتبا وقال: تمضی بها الی المدائن فانک ستغیب خمسة عشر یوما، فتدخل الی سر من رای یوم الخامس عشره وتسمع الواعیة فی داری وتجدنی علی المغتسل، قال ابوالادیان: فقلت: یا سیدی فاذا کان کذالک فمن؟ قال: من طالبک بجوابات کتبی فهو القائم من بعدی فقلت: زدنی فقال: من صلی علی فهو القائم بعدی فقلت: زدنی فقال: مبن اخبر بما فی الهمیان فهو القائم من بعدی وخرجت بالکتب الی المدائن واخذت جواباتها، ودخلت سر من رأی یوم الخامس عشر کما ذکر لی فاذا انا بالواعیة علی نعشه مکفنا فتقدم جعفر بن علی لیصلی علی اخیه فلما هم بالتکبیر خرج صبی بوجهه سمرة، وبشعره قطط باسنانه تفلج فجذب رداء جعفربن علی وقال: یا عم تاخر فانا احق بالصلوة علی ابی فتأخر جعفر وقد اربد وجهه فتقدم الصبی فصلی علیه ودفن الی جنب قبر ابیه ثم قال: یا بصری هات جواب الکتابات التی معک، فدفعتها الیه فقلت فی نفسی: هذه ثنتان بقی ما فی الهمیان (الحدیث) وفیه انه اخبر بما فی الهمیان.
ابوالادیان گفت: من خدمتگذار حضرت امام حسن بن علی عسکری (ع) بودم هنگامی که حضرت دچار مرض موت گردید به خدمتش رسیدم حضرت نامه هایی نوشت وبه من داد وفرمود:این نوشته ها را به مدائن ببر وتو تا پانزده روز در سر من رأی «سامرة» نخواهی بود ودر روز پانزدهمین چون وارد شهر می شوی فریاد وناله از خانه ام خواهی شنید ومرا در غسل گاه خواهی یافت.ابوالادیان گفت: عرض کردم: ای سید ومولای من اگر این حادثه پیش آید. به کدام مرجع رو کنم؟ آنکس که جواب نامه ها را از تو بطلبد او قائم پس از من است عرض کردم بیشتر بفرمایید. فرمود: آنکس که بر من نماز گذارد او قائم پس از من باشد. عرض کردم: بیشتر بیان کن، فرمود: کسیکه بدانچه در میان موجودات ترا خبر دهد قائم پس از من باشد من نامه ها را به مدائن بردم وپس از پانزده روز به سر من رأی برگشتم همچنانکه امام (ع) فرمود بود فریاد وناله از خانه ی حضرت برخاست. دیدم که بدم حضرت در غسل گاه است. تا آنجا که گفت: چون بخانه داخل شدیم دیدم مبارک امام (ع) کفن کرده حاضر است جعفر بن علی (برادر امام (ع) مشهور به جعفر کذاب) جلو آمد که بر جسد مبارک نماز گذارد چون تصمیم گرفت که تکبیر گوید بنا گاه کودکی گندم گون که مویش مجعد ودندانهایش گشاده بود ردای جعفر را گرفت وفرمود: ای عمو پس برو که من سزاوارتر از توبه گذاردن نماز بر پدرم می باشم جعفر به عقب رفت در حالی که چهره اش در هم رفته بود وآن کودک به جلو آمد ونماز بر امام (ع) گذارد وحضرت در کنار قبر مطهر پدر بزرگوارش (ع) به خاک سپرده شد آنگاه آن کودک عزیز من فرمود: ای بصری جواب نامه هایی را که با تست بیاور من به خدمتش دادم وبه خود گفتم این دو علامت بود ولی خبر از آنچه در همیان است باقی ماند در پایان این حدیث آمده که حضرت از محتوای همیان نیز خبر داد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 609):
عن سلیمان الدیلمی عن النوشجانی فی حدیث یزدجرد لما بلغه خبر القادسیة انه قتل بها خمسون الف قتیل من الفرس، خرج یزدجرد هاربا فی اهل بیته، فوقف بباب الأیوان فقال: السلام علیک ایها الأیوان ها انا ذا منصرف عبنک وراجع الیک انا او رجل من ولدی، لم یدن زمانه ولا ان او انه، قال: سلیمان الدیلمی فدخلت علی ابی عبدالله (ع) فسألته عن ذلک وقلت له: ما قوله رجل من ولدی؟ فقال ذاک صاحبکم القائم بامرالله عز وجل السادس من ولدی، قد ولده یزدجرد فهو ولده.
به نقل از سلیمان دیلمی از نوشجانی در خبر یزدگرد (آخرین پادشاه ساسانی) هنگامی که به او گزارش رسید: پنجاه هزار تن از سپاهیان ایران در قادسیه کشته شدند. یزدگرد همراه خانواده خود به قصد فرار بیرون آمد ودر کنار در ایوان ایستاد وگفت: سلام بر تو ای ایوان اینک من از تو خارج می شود وبه سوی تو بازگشت می کنم یا مردی از فرزندان من به سوی تو باز می گردد که هنوز زمانش نزدیک نشده. سلیمان دیلمی گوید: من به خدمت حضرت امام صادق (ع) رسیدم واین مطلب را پرسیدم که منظور یزدگرد: (مردی از فرزندان من) چیست؟ امام (ع) فرمود: منظورش قائم به امر خدای عز وجل ششمین فرزند من می باشد که یزدگرد او را فرزند خود دانسته.
(اثبات الهداة ج 3 ص 623):
قال احمد بن حجر الشافعی المصری فی کتاب الصواعق المحرقة فی الرد علی الرافضة والمتز ندقة فی ترجمة الحسن العسکری (ع): ولم یخلف غیر ولده ابی القاسم محمد الحجة وعمره عند وفاة ابیه خمس سنین لکن اتاه الله فیه الحکمة، ویسمی القائم المنتظر لانه ستر وغاب، فلم یعرف این ذهب، ومر فی الایة الثانیة عشر قول الرافضة فیه انه هو المهدی.
احمد ابن حجر شافعی مصری در کتاب الصواعق المحرقه خود که در رد بر رافضیان وزندیقان نوشته در ترجمه حضرت امام حسن عسکری (ع) گوید: فرزندی باقی نگذاشت بجز فرزندش ابوالقاسم محمد (ع) حجت که عمرش به هنگام وفات پدر بزرگوارش پنج سال بود ولی خدا در آن سن اندک حکمت به او کرامت فرمود واو قائم منتظر (ع) نامیده شد زیرا مخفی وغائب شده وکسی ندانست که به کجا رفت ودر علامت دوازدهم گفتار رافضیان در مورد او بیان شده که او را مهدی (عج) می دانند.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 55):
(الصدوق فی اکمال الدین) بسنده انه لما صالح الحسن بن علی (ع) معاویة دخل علیه الناس فلامه بعضهم علی بیعته فقال (ع): ویحکم ما تدرون ما عملت؟ والله الذی عملت خیر لشیعتی مما طلعت علیه الشمس او غربت الا تعلمون اننی امامکم مفترض الطاعة علیکم واحد سیدی شباب اهل الجنة بنص من رسول الله (ص)؟ قالوا: بلی قال: اما علمتم ان الخضر لما خرق السفینة وقتل الغلام واقام الجدار کان ذلک سخطا لموسی بن عمران (ع) اذ خفی علیه وجه الحکمة فیه وکان ذلک عند الله حکمة وصوابا اما علمتم انه ما منا احد الا ویقع فی عنقه بیعه لطاغیة زمانه الا القائم الذی یصلی روح الله عیسی بن مریم خلفه فان الله عز وجل یخفی ولادته ویغیب شخصه لئلا یکون لاحد فی عنقه بیعة اذا خرج ذاک التاسع من ولد اخی الحسین ابن سیدة الاماء یطیل الله عمره فی غیبته ثم یظهره بقدرته فی صورة شاب ابن دون اربعین سنة ذلک لیعلم ان الله علی کل شیئی قدیر.
شیخ صدوق (ره) در کتاب کمال الدین به سند خود فرمود: هنگامی که حضرت امام حسن بن علی مجتبی (ع) با معاویه صلح فرمود مردم به خدمتش رسیدند برخی درباره ی بیعت حضرت با معاویه ملامت نمودند. امام (ع) فرمود: نمی دانید که من چه کاری انجام دادم به خدا قسم آنچه من کردم برای شیعیانم بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع وغروب می کند مگر نمی دانید که من امام واجب الاطاعة شما هستم ومن یکی از دو سرور جوانان اهل بهشتم به نصی که از حضرت رسول اکرم (ص) رسیده؟ عرض کردند: آری فرمود: مگر نمی دانید که خضر (ع) چون کشتی را سوراخ کرد وبچه را کشت ودیوار را تعمیر کرد موجب خشم موسی بن عمران (ع) گردید بدلیل مخفی بودن حکمت آن عمل بر وی بود؟ در حالی که آن کار در پیشگاه خدا حکمت داشت ودرست بود. مگر نمی دانید که هیچیک از ما اهل بیت (ع) نیست جز آنکه طاغوت های زمان بر گردنش حق بیعتی دارند بجز قائم (عج) که روح الله علی بن مریم در پشت سرش نماز می خواند زیرا خدا ولادتش را مخفی وشخص او را از دیدگان غائب می سازد تا کسی را بر گردن او حق بیعتی نباشد هنگامی که خروج می کند واو نهمین فرزند از فرزندان برادرم امام حسین (ع) وفرزند سرور کنیزان باشد خدا در ایام غیبت او عمرش را طولانی فرماید سپس او را با قدرت خود ظاهر می سازد وبه صورت جوان کمتر از چهل سالگی این حقیقت برای آن باشد تا دانسته شود که خدا بر هر چیزی توانا وقادر است.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 55):
الصدوق فی اکمال الدین بسنده عن جعفر بن محمد عن ابیه عن جده عن الحسین بن علی (ع) انه قال: فی التاسع من ولدی سنة من یوسف وسنة من موسی بن عمران وهو قائمنا اهل البیت یصلح الله تبارک وتعالی امره فی لیلة واحده
(وبسنده) عن الحسین (ع) قائم هذه الأمة هو التاسع من ولدی وهو صاحب الغیبة وهو الذی یقسم میراثه وهو حی
(وبسنده) عنه منا اثنا عشر مهدیا اولهم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) واخرهم التاسع من ولدی وهو الامام القائم بالحق یحیی الله به الارض بعد موتها ویظهر به دین الحق علی الدین فیها آخرون فیؤذون ویقال لهم متی هذا الوعد وان کنتم صادقین اما ان الصابر فی غیبة علی الاذی والتکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله (ص) (وبسنده) عنه: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی یملاءها عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما.
شیخ صدوق (ره) در کمال الدین به سند خود از حضرت امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش (ع) از جدش از حضرت امام حسین بن علی (ع) فرمود: در نهمین فرزندم سنتی از یوسف (ع) وسنتی از موسی بن عمران (ع) باشد واو قائم از ما اهل بیت (ع) است که خدای تبارک وتعالی کارش را رد یک شب اصلاح فرماید.
ونیز شیخ صدوق (ره) به سند خود از امام حسین (ع) فرمود: قائم این امت نهمین فرزندم می باشد داوود صاحب غیبت است که میراثش تقسیم می گردد در حالی که زنده است.
ونیز شیخ صدوق (ره) به سند خود از امام حسین (ع) فرمود: از ما دوازده مهدی (ع) که اول ایشان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) وآخرشان نهمین فرزندم باشد واو امام قائم به حق است خدا با دست او زمین مرده را زنده فرماید ودین حق را آشکار را سازد ودینداران اذیت بینند ومخالفان به آنان گویند اگر راست گوئید کجا است آن وعده هان که صابر در غیبت او بر اذیت وتکذیب مخالفان منزلت کسی را دارد که با شمشیر در پیشگاه رسول اکرم (ص) جهاد کرده باشد.
وشیخ صدوق (ره) از امام حسین (ع) فرمود: اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز البته خدا آنروز را طولانی کند تا مردی از فرزندانم خروج فرماید وزمین را سرشار از عدل وداد کند همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 57):
(اکمال الدین) بسنده عن الهادی (ع) االخلف من بعدی ابنی الحسن فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف فقلت ولم جعلنی الله فداک؟ فقال: لأنکم لا ترون شخصه ولا یحل لکم ذکره باسمه قلت فکیف نذکره قال قولوا الحجة من آل محمد (وبسنده) عنه (ع) صاحب هذا الأمر من یقول الناس لم یولد بعد.
شیخ صدوق (ره) در کتاب کمال الدین به سند خود از حضرت امام هادی (ع) فرمود: جانشین پس از من فرزندم امام حسن (ع) است پس چگونه باشد درباره ی جانشین پس از جانشین من راوی گفت: عرض کردم: فدایت شوم چگونه؟ فرمود: زیرا شما شخص او را نمی بینید وذکر نام او بر شما حلال نباشد. عرض کردم: پس چه بگوئیم؟ فرمود: بگوئید حجت آل محمد (ص) شیخ صدوق (ره) به سند خو د از امام هادی (ع) فرمود: صاحب الأمر (عج) کسی است که مردم گویند هنوز متولد نشده است.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 56):
(الصدوق (ره) فی اکمال الدین بسنده عن علی بن الحسین (ع): القائم منا تخفی ولادته علی الناس حتی یقولوا لم یولد بعد لیخرج حین یخرج ولیس لاحد فی عنقه بیعة «المفید (ره) فی المجالس» بسنده عن علی بن الحسین (ع) لتأتین فتن یقطع اللیل المظلم لا ینجوا الا من اخذ الله میثاقه اولک مصابیح الهدی وینابیع العلم ینجیهم الله من کل فتنة مظلمة کأنی بصاحبکم قد علا فوق نجفکم بظهر کوفان ثلاث مائة وبضعة عشر رجلا جبرئیل عن یمینه ومیکائیل عن شماله واسرافیل امامه معه رایة رسول الله (ص) قد نشرها لا یهوی بها الی قوم الا اهلکهم الله عز وجل.
شیخ صدوق (ره) در کتاب کمال الدین به سند خود از حضرت امام سجاد علی بن الحسین (ع) فرمود: قائم (عج) ولادتش بر مردم پنهان می ماند تا بگویند هنوز متولد نشده تا وقتی که خروج می کند بیعتی از کسی بر عهده اش نباشد شیخ مفید (ره) در کتاب مجالس به سند خود از امام زین العابدین (ع) فرمود: فتنه ها البته مثل پاره های شب تاریک فرا می رسد که از آن نجات نیابد مگر کسی که خدا از او پیمان گرفته باشد آنان چراغ هدایت وسرچشمه های علمند خدا ایشانران از هر فتنه تاریکی نجات می بخشد گویی صاحب الامر (ع) را می بینم که در بالای نجف شما در پشت کوفه برخاسته با سیصد وچندتن جبرئیل (ع) در جانب راست ومیکائیل (ع) در طرف چپ واسرافیل (ع) در پیش رویش باشد وپرچم حضرت رسول اکرم (ص) با او است که آنرا می گشاید وبه سوی هیچ قومی آنرا نگیرد جز آنکه خدای عز وجل هلاکشان سازد.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 57):
عن الهروی قال سمعت دعبل بن علی الخزاعی یقول انشدت مولای علی بن موسی الرضا (ع) قصیدتی التی اولها.
مدارس آیات خلت من تلاوة * * * ومنزل وحی مقفر العرصات
فلما انتهیت الی قولی:
خروج امام لا محالة قائم * * * یقول علی اسم الله والبرکات
یمیز فینا کل حق وباطل * * * ویجزی علی النعماء والنقمات
بکی الرضا (ع) بکاء شدیدا ثم رفع رأسه الی فقال لی یا خزاعی نطق روح القدس علی لسانک بهذین البیتین فهل تدری من هذا الامام ومتی یقوم فقلت لا یا مولای الا انی سمعت بخروج امام منکم یطهر الارض من الفساد ویملاءها عدلا کما ملئت جورا فقال یا دعبل الامام بعدی محمد ابنی وبعد محمد ابنه علی وبعد علی ابنه الحسن وبعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فی غیبته المطاع فی ظهوره لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج فیملاها عدلا کما ملئت جورا واما متی فاخبار عن الوقت ولقد حدثنی ابی عن ابیه عن ابائه عن علی (ع) ان النبی قیل له یا رسول الله متی یخرج القائم من ذریتک فقال مثله مثل الساعة لا یجلیها لوقتها الا ثقلت فی السماوات والأرض لا تأتیکم الا بغتة والأخبار عنه فی ذلک کثیرة.
به نقل از هروی گفت: از دعبل بن علی خزاعی شنیدم می گفت: در محضر امام علی بن موسی الرضا (ع) قصیده ای را که آغازش:
مدارس ایات خلت من تلاوة * * * ومنزل وحی مقفر العرصات
بود سرودم. چون به این ابیات رسیدم:
خروج امام لا محالة قائم * * * یقول علی اسم الله والبرکات
یمیز فینا کل حق وباطل * * * و یجزی علی النعماء والنقمات
امام (ع) به سختی گریست سپس سر مبارک بلند کرد وبه من فرمود: ای خزاعی روح القدس این دو بیت را بر زبانت جاری ساخت آیا میدانی این امام (ع) کیست ودر چه وقتی قیام فرمایند؟ عرض کردم ای مولای من نمی دانم جز آنکه شنیده ام امامی از شما خروج می کند که زمین را از فساد پاک می کند وآنرا سرشار از عدل می سازد همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد امام (ع) فرمود: ای دعبل امام پس از من فرزند محمد است وپس از محمد فرزندش علی باشد وپس از علی فرزندش حسن باشد وپس از حسن فرزندش حجت قائم (عج) است که در غیبتش مردم چشم براهش باشند وبه هنگام ظهورش اطاعتش نمایند. اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز البته آن روز را خدا طولانی فرماید تا او خروج کند وزمین را پر از عدل سازد همچانکه پر از جور وستم شد واما در چه وقتی ظهور می کند خبر دادن از وقت ظهور خواهد بود. وبه تحقیق پدر بزرگوارم (ع) از پدران بزرگوار خود از حضرت امیرالمؤمنین (ع) به من خبر داد که از حضرت رسول اکرم (ص) پرسیدند قائم (عج) از ذریه تو در چه وقتی خروج می کند؟ فرمود: مثل او مثل وقوع قیامت است: «جلوه نمی دهد آنرا برای وقتش مگر خدا سنگین است در آسمانها وزمین ناگهانی بر شما پدید آید» وخبرهای بسیاری در این مورد موجود است.
(بحار ج 51 ص 38):
عن داود الرقی قال: قلت لابی عبدالله (ع): جعلت فداک قد طال هذا الأمر علینا حتی ضاقت قلوبنا ومتنا کمدا فقال: ان هذا الامر آیس ما یکون واشد غما، ینادی مناد من السماء باسم القائم واسم ابیه فقلت: جعلت فداک ما اسمه؟ قال: اسمه اسم نبی واسم أبیه اسم وصی.
به نقل از داود رقی (ره) گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم فدایت شوم این امر بر شما طولانی شد تا آنجا دلهای ما تنگ گشته واندوه وغصه ما را می کشد فرمود: این امر از هر چیزی نومید کننده تر وغم واندوه آفرین تر است. منادی از آسمان بنام قائم (عج) وبنام پدرش (ع) فریاد می کشد عرض کردم فدایت شوم: اسمش چیست؟ فرمود: همنام پیغمر (ص) باشد ونام پدرش نام وصی پیغمبر.
(بحار ج 51 ص 120):
قال بن میثم رحمه الله: قد جاء فی بعض خطبه (ع) ما یجری مجری الشرح لهذا الوعد قال (ع): اعلموا علما یقینا ان الذی یستقبل قائمنا من امر جاهلیتکم وذلک ان الامة کلها یومئذ جاهلیة الا من رحم الله فلا تعجلوا فیعجل الخوف بکم، واعلموا ان الرفق یمن والأناه راحة وبقاء، والأمام اعلم بما ینکر ویعرف لینزعن عنکم قضاة السوء، ولیقبضن عنکم المراضین، ولیعز لن عنکم امراء الجور ولیطهرن الأرض من کل غاش، ولیعلمن بالعدل ولیقومن فیکم بالقسطاس المستقیم، ولیتمنن احیاؤکم رجعة الکرة عما قلیل فتعیشوا اذن، فان ذلک کائن.
مرحوم شیخ ابن میثم (ره) فرمود: در پاره ای از خطبه های حضرت امیرالمؤمنین به منزلت شرح این وعده است آمده: فرمود: یقین بدانید آنکس استقبال قائم ما می کند از امر جاهلیت است بدانجهت که امت همگی در آنروز جاهل ونادان باشند مگر کسیکه خدایش رحم فرماید پس شتاب نکنید که ترس بسوی شما شتاب گیرد وبدانید که نرمی میمنت دارد ودرنگ کردن آسایش وبقاء است وشخص امام (ع) به امور منکر ومعروف از همه کس داناتر می باشد البته آسیب قاضیان از هم راضی را از شما برمی کند ومسلما از شما می گیرد وفرمانروایان ستمگر را از شما معزول می سازد وزمین را از وجود همه فریبکاران پاک می کند وعمل به عدل نماید وترازوی دادگری وراستی در میان برپای می دارد وزندگان شما آرزو خواهند کرد که بزودی رجعت کنند وبرگردند وزندگی می کنید در این مکان ومسلما این امر شدنی است.
(بحار ج 51 ص 139):
عن عبدالله بن عطا قال: قلت لأبی جعفر (ع): اخبرنی عن القائم (ع) فقال: والله ما هو انا ولا الذی تمدون الیه اعناقکم ولا یعرف ولادته، قلت: بما ساربه رسول الله (ص) هدر ما قبله واستقبل.
به نقل از عبدالله بن عطا گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم مرا از امر حضرت قائم (عج) باخبر گردان فرمود: قائم من نیستم ونه آنکس که شما گردنهای خود را به سوی او کشیده دارید ولادتش شناخته نمی شود عرض کردم: مسیرش چیست؟ همان خط سیر حضرت رسول اکرم (ص) است.
(بحار ج 51 ص 151):
عن یونس بن عبدالرحمان قال: دخلت علی موسی بن جعفر (ع) فقلت له: یابن رسول الله (ص) انت القائم بالحق؟ فقال: انا القائم بالحق ولکن القائم الذی یطهر الارض من اعداء الله ویملأها عدلا کما ملئت جورا هو الخامس من ولدی، له غیبة یطول امدها خوفا علی نفسه یرتد فیها اقوام ویثبت فیها آخرون ثم قال (ع) طوبی لشیعتنا المتمسکین بجبنا فی غیبة قائمنا الثابتین علی موالاتنا والبراءة من اعدائنا اولئک منا ونحن منهم قد رضوا بنا ائمة ورضینا بهم شیعة وطوبی لهم هم والله معنا فی درجتنا یوم القیامة.
به نقل از یونس بن عبدالرحم (ره) گفت: به خدمت حضرت امام کاظم (ع) رسیدم وعرض کردم: یابن رسول الله (ص) آیا تو قائم بر حق می باشی؟ فرمود: من قائم بر حق هستم ولی قائمی که زمین را از وجود دشمنان خدا پاک سازد وزمین را سرشار از عدل فرماید همچنانکه پر از ستم شده باشد او پنجمین فرزند من است که غیبت طولانی دارد به خاطر ترس ورود آسیب بر وجودش در آن گروههایی مرتد شوند وگروههای دگر ثابت می مانند سپس فرمود: خوشا حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما به دوستی تمسک می جویند وبر ولایت ما وبیزاری از دشمنان ما ثابت می مانند آنان از ما می باشند وما از ایشان می باشیم آنان راضیند که ما امامانشان باشیم وما راضی هستیم که آنان شیعیان ما باشند وخوشا حال آنان آنان به خدا قسم در درجات ما در روز قیامت باشند.
(بحار ج 52 ص 98):
عن ابی خالد الکابلی فی حدیث له اختصرناه قال: سألت اباجعفر ان یسمی القائم حتی اعرفه باسمه فقال: یا باخالد. سألتنی عن امر لو ان بنی فاطمة عرفوه لحرصوا علی ان یقطعوه بضعة بضعة.
به نقل از ابوخالد کابلی که در حدیثی آمده وما آنرا مختصر کرده ایم: از حضرت امام باقر (ع) خواستم نام حضرت قائم مرا بگوید تا من او را به اسمش بشناسم، فرمود: ای ابوخالد از امری سئوال کردی که اگر فرزندان فاطمه (س) آنرا بدانند وبشناسند با حرص تمام او را پاره پاره کنند.
(بحار ج 52 ص 280):
عن ابی جعفر (ع) قال: سمعته یقول: [حم] عسق عداد سنی القائم و(ق) جبل محیط بالدنیا من زمرد اخضر فخضرة السماء من ذلک الجبل وعلم کل شیء فی (عسق).
روای گفت: از امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: (حم،عسق) شماره ی سن حضرت قائم (ع) حضرت قائم (ع) است و(ق) نام کوهی است که بر دنیا محیط است واز زمرد سبز باشد وسبزی آسمان از آن کوه است وعلم هر چیزی در «عسق» می باشد.
(بحار ج 52 ص 378):
عن الثمانی، عن علی بن الحسین، عن ابیه، عن جده (ع) قال: قال رسول الله (ص): الائمة من بعدی اثنا عشر اولهم یا علی وآخرهم القائم الذی یفتح الله تعالی ذکره علی یدیه مشارق الارض ومغاربها.
به نقل از ابوحمزه شمالی (ره) از حضرت امام سجاد علی بن الحسین (ع) از پدر بزرگوارش (ع) از جد ماجدش (ص) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: امامان پس از من دوازده تن می باشند اول ایشان علی (ع) تو هستی وآخرشان قائم (ع) می باشد آنکس که خدای تعالی بدست او شرق ها ومغربهای زمین را می گشاید.
انتظار فرج حضرت مهدی
(یوم الخلاص ص 220):
قال رسول الله (ص): انتظار الفرج عبادة. افضل اعمال امتی انتظار فرج الله عز وجل.
رسول اکرم (ص) فرمود: انتظار فرج عبادت است برترین کارهای امتم انتظار فرج خدای عز وجل است.
(یوم الخلاص ص 178):
قال الهادی (ع): اذا غاب صاحبکم عن دار الظالمین، فتوقعوا الفرج.
حضرت امام هادی (ع) فرمود: وقتی که صاحب اختیار شما از دیار ستمگران غائب شود پس منتظر فرج باشید.
(یوم الخلاص ص 220):
عن امیرالمؤمنین (ع): افضل العبادة الصمت وانتظار الفرج.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: برترین عبادت خاموشی وانتظار فرج است.
(منتخب الأثر ص 498 وبحار ج 52 ص 122):
قال امیرالمؤمنین (ع): انتظروا الفرج ولا تیأسوا من روح الله، فان احب الأعمال الی الله عز وجل انتظار الفرج. الاخذ بامرنا معنا غدا فی حظیرة القدس، والمنتظر للفرج کالمتشحط بدمه فی سبیل الله.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: منتظر فرج باشید واز آسایش خدا نومید نشوید زیرا محبوبترین کارها در پیشگاه خدای عز وجل انتظار فرج است گزیده ی فرمان ما در بهشت با ما خواهد بود وکسی که منتظر فرج باشد همانند کسی است که در راه خدا بخون خود بتپد.
(بحار ج 52 ص 144 ویوم الخلاص ص 227):
قال امیرالمؤمنین (ع): الزموا الارض واصبروا علی البلاء، ولا تحرکوا بایدیکم وسیوفکم فی هوی السنتکم، ولا تستعجلوا بما لم یعجله الله لکم. فان من مات منکم علی فراشه، وهو علی معرفة حق ربه وحق رسوله واهل بیته، مات شهیدا ووقع اجره علی الله، واستوجب ثواب مانوی من صالح عمله، وقامت النیة مقام اصلاته بسیفه وان لکل شیئی مدة واجلا.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: ملازم زمین باشید (بر زمین بنشینید) وبر بلاء صبر کنید ودر هوا وخواهش زبان خود با دست وشمشیر خود به حرکت میائید وبدانچه خدا از شما شتاب نخواسته شتاب مکنید پس اگر کسی از شما در بستر خود بمیرد در حالی که حق پروردگار وحق رسول (ص) وحق اهل بیت رسول (ص) را بشناسد شهید مرده واجرش بر خدا خواهد بود واستحقاق ثواب وپاداش نیت کار شایسته خود را دارد ونیت او مقام کشیدن شمشیر در راه خدا را دارد وهمانا برای هر چیزی مدت وزمانی معین است.
(یوم الخلاص ص 232):
قال الامام زین العابدین (ع): انتظار الفرج من اعظم العمل.
حضرت امام زین العابدین (ع) فرمود: انتظار فرج از بزرگترین عمل است.
(اصول الکافی غیر مترجم ج 1 ص 372 ویوم الخلاص ص 234):
قال الباقر (ع): ماضر من مات منتظرا لأمرنا الا یموت فی وسط فسطاط المهدی وعسکره.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: زیان ندید کسی که در حال انتظار امر ما بمیرد آنکه در وسط خیمه حضرت مهدی (ع) ولشکر او می میرد.
(یوم الخلاص ص 234 ومستدرک السفیه ج 10 ص 88):
عن الصادق (ع): اعلموا ان المنتظر لهذا الأمر له منل اجر الصائم القائم.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: بدانید که برای کسی که انتظار این امر را دارد بمانند شخصی روزه دار ونمازگزار پاداش است.
(بحار ج 52 ص 126 ویوم الخلاص ص 235):
قال الباقر (ع): رحم الله عبدا حبس نفسه علینا، رحم الله عبدا احیی امرنا... فقال له واحد من اصحابه سمع ذلک؛ فان مت قبل ان ادرک القائم؟ فقال: القائل منکم: ان ادرکت القائم من آل محمد نصرته، کالمقارع معه بسیفه والشهید معه، وله شهادتان.
امام باقر (ع) فرمود: خدای رحمت کناد بنده ای را که برای ما حبس نفس خود کند. خدای رحمت کناد بنده ای را که امر ما را زنده نگاه دارد. یکی از اصحاب به عرض حضرت رسانید: پس اگر پیش از اینکه ادراک حضرت قائم (ع) کنم؟ امام (ع) فرمود: گوینده شما: اگر قائم (ع) از آل محمد (ص) را ادراک کنم یاریش دهم مانند کسی باشد که در پیشگاه او شمشیر زند وبا او به شهادت رسد وبرای او پاداش دو شهادت باشد.
(منتخب الاثر ص 498 ویوم الخص ص 236):
قال الصادق (ع): من دین الأئمة الورع والعفة والصلاح، وانتظار الفرج بالصبر.
امام صادق (ع) فرمود: از دین امامان (ع) پارسائی پاکدامنی وشایستگی وبا صبر کردن به انتظار فرج بودن است.
(کمال الدین وتمام النعمه ص 15 ویوم الخلاص ص 238):
قال الصادق (ع): هیهات، هیهات. لا والله لا یکون ما تمدون الیه اعینکم حتی تغربلوا لا والله ما یکون ما تمدون الیه اعینکم حتی تمحصوا. لا یکون ما تمدون الیه اعینکم حتی یشقی من یشقی ویسعد من یسعد.
امام صادق (ع) فرمود: هرگز هرگز به خدا قسم آنچه بدان چشم می دوزید واقع نمی شود تا آنکه غربال شوید. نه به خدا قسم آنچه بدان چشم می دوزید «انتظارش را می کشید» واقع نمی گردد تا آنکه آزمایش شوید.آنچه انتظارش را دارید واقع نمی گردد تا هر کسی که شقی وتبهکار است تبهکار شود وهر کسی سعید ونیکوکار است نیکوکار گردد.
(بحار ج 52 ص 101 ویوم الخلاص ص 238):
قال الصادق (ع): والله لتکسرن کسر الزجاج. وان الزجاج لیعاد فیعود کما کان. والله لتکسرن کسر الفخار، وان الفخار لا یعود کما کان.
امام صادق (ع) فرمود: به خدا قسم همانند شیشه شکسته می شود وشیشه پس از شکسته شدن اصلاح می شود وبه حال خود برمی گردد به خدا قسم مانند کوزه شکسته می شرید وکوزه پس از شکسته شدن اصلاح پذیر نیست وبه حال اول برنمی گردد.
(بحار ج 52 ص 111 ویوم الخلاص ص 238):
قال الصادق (ع): لا بد للناس ان یمحصوا ویمیزوا ویغربلوا. ان هذا الأمر لا یأتیکم الا بعد ایاس. لا والله حتی یشقی من یشقی، ویسعد من یسعد.
امام صادق (ع) فرمود: مردم ناگزیر آزمون وغربال می شوند همانا این امر برای شما صورت پذیر نمی گردد مگر پس از نومیدی نه به خدا قسم تا آنکه تبهکار، تبهکار گردد وسعادتمند، سعادتمند شود.
(یوم الخلاص ص 238):
قال الصادق (ع): لا یثبت علی امامته الا من قوی یقینه وصحت معرفته.
امام صادق (ع) فرمود: بر امامت حضرت قائم (عج) ثابت نمی ماند مگر کسی که ایمانش قوی ومعرفتش صحیح باشد.
(الکافی ج 1 ص 371 ویوم الخلاص ص 239):
قال الصادق (ع): اعرف امامک، فانک ان عرفته لم یضرک تقدم هذا الأمر او تأخر ومن عرف امامه، ثم مات قبل ان یری هذا الأمر، کان له مثل اجر من قتل معه.
امام صادق (ع) فرمود: امام خود را بشناس زیرا وقتی که او را بشناسی زیانی به تو نمی رسد خواه این امر مقدم وخواه مؤخر باشد وکس که امام خود را بشناسد سپس بمیرد پیش از آنکه وقوع این امر را ببیند پاداش کسی را دارد که در پیشگاه امام (ع) کشته شده باشد.
(یوم الخلاص ص 239 ومستدرک السفینه ج 1 ص 88):
قال الصادق (ع): من مات منکم علی هذا الأمر، منتظرا له، کان کمن کان فی فسطاط القائم، ان المیت منکم علی هذا الامر، بمنزلة الضارب بسیفه فی سبیل الله المنتظر للثانی عشر کا لشاهر سیفه بین یدی رسول الله (ص) یذب عنه.
امام صادق (ع) فرمود: هر کس از شما بر انتظار این امر بمیرد مانند کسی باشد که در خیمه حضرت قائم (عج) جای دارد همانا آنکس که با ایمان به وقوع این امر بمیرد منزلت کسی دارد که در راه خدا شمشیر زده باشد وآنکس که انتظار امام دوازدهم را داشته باشد مانند کسی است که در پیشگاه حضرت رسول اکرم (ص) شمشیر کشیده واز حضرت دفاع کرده باشد.
(یوم الخلاص ص 245):
قال الصادق (ع): طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهور غیبته، والمطیعین له فی ظهوره اولئک اولیاء الله الذین لا خوف علیهم ولا هم یحزنون.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: خوشا حاب شیعیان قائم ما که انتظار ظهور او را در غیبتش دارند وفرمانبردار او در ظهورش باشند آنان اولیاء خدایند که هیچ ترس برای آنان نیست واندوهناک نیستند.
(یوم الخلاص ص 245):
قال الصادق (ع): اذا مات المنتظر: وقام القائم بعده، کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه فجدوا. وانتظروا. هنیئا ایتها العصابة المرحومة... ثم قال عن المنتظرین ایضا: طوبی لمحبی قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته، والمطیعین له فی ظهوره.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که شخصی منتظر بمیرد وحضرت قائم (عج) پس از او قیام فرماید برای وی پاداش کسی باشد که قائم (عج) را ادراک کرده، پس تلاش کنید ومنتظر باشید ای گروه رحمت شده این حالت بر شما گوارا باد سپس فرمود: کیانند منتظران خوشا حال دوستداران قائم (عج) که منتظر ظهور در غیبتش باشند ودر ظهورش اطاعتش کنند.
(بحار ج 52 ص 129 ویوم الخلاص ص 246):
قال الرضا (ع): ما احسن الصبر وانتظار الفرج. اما سمعتم قول الله تعالی: «وارتقبوا انی معکم رقیب فانتظروا انی معکم من المنتظرین» فعلیکم بالصبر، فانما یجیئی الفرج بعد الیأس. وقد کان الذین قبلکم اصبر منکم.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: چقدر صبر وانتظار فرج خوب است. آیا فرموده خدای تعالی را نشنیده اید؟ «ونگهبانی کنید که من با شما نگهبانم ومنتظر شوید که من با شما از منتظران باشم» بر شما باد صبر کردن همانا فرج پس از نومیدی می آید ومردمی پیش از شما بودند که از شما بیشتر داشتند.
(یوم الخلاص ص 248):
قال الجواد (ع): افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج. من عرف هذا الأمر فقد فرج عنه بانتظار.
حضرت امام جواد (ع) فرمود: برترین کارهای شیعیان ما انتظار فرج است هر کس این امررا بشناسد خدا به سبب انتظارش گشایش می دهد.
(یوم الخلاص ص 249):
قال العسکری (ع): لاتزال شیعتنا فی حزن حتی یظهر ولدی الذی بشر به النبی (ص).
حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود: همیشه شیعیان ما در اندوهند تا اینکه فرزندم که حضرت رسول اکرم (ص) مژده ی ظهورش را فرموده ظاهر گردد.
(منتخب الاثر ص 470 ویوم الخلاص ص 341):
قال الصادق (ع): فی قوله تعالی «ویقولون متی هذا الفتح ان کنتم صادقین قل یوم الفتح لا ینفع الذین کفروا ایمانهم، ولا هم ینظرون، فاعرض عنهم وانتظروا انهم منتظرون» السجده آیه 28 و29 یوم الفتح یوم تفتح الدنیا علی القائم (ع) ولا ینفع احدا تقرب بالایمان لم یکن قبل ذلک مؤمنا بامامته ومنتظرا لخروجه فذاک الذی ینفعه ایمانه، ویعظم الله عز وجل عنده قدره وشأنه وهو اجر الموالین لاهل البیت.
حضرت امام صادق (ع) در تفسیر آیه کریمه: «ومی گویند این فتح در چه وقتی خواده» بود اگر راست گو هستند. بگو ای رسول (ص) در روز فتح ایمان کافران سودی به حال آنها ندارد وبه آنها مهلت داده نمی شود. پس از آنها رو گردان باش ومنتظر باش که آنها نیز منتظرند» فرمود: روز فتح روزی است که دنیا برای قائم (عج) گشوده می شود وهیچکس را که بوسیله ایمان تقرب جسته در حالی که قبلا ایمان به امامتش نداشته ومنتظر خروجش نبوده پس این است آنکس که ایمانش سود می دهد وخدای عز وجل قدر ومنزلتش وشأنش را بزرگ می کند وآن پاداش دوستداران اهل بیت (ع) است.
(یوم الخلاص ص 507):
قال الهادی (ع): هم ینتظرون الفرج اذا اظهر الماء علی وجه الأرض.
حضرت امام هادی (ع) فرمود: آنان انتظار فرج می برند هنگامی که آب بر روی زمین ظاهر شود.
(المیزان ج 10 ص 394):
عن محمد بن الفضیل عن الرضا (ع): قال سألته عن انتظار الفرج فقال او لیس تعلم ان انتظار الفرج من الفرج.
به نقل از محمد بن فضیل گفت از حضرت امام رضا (ع) درباره ی انتظار فرج پرسیدم فرمود: آیا نمی دانی که انتظار فرج، فرج است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 537):
عن ابی بصیر عن ابی عبدالله (ع) انه قال ذات یوم: الا اخبر کم بما لا یقبل الله من العباد عملا الا به؟ فقلت: بلی قال: شهادة ان لا اله الا الله الی ان قال: والانتظار للقائم (ع) ثم قال: ان لنا دولة یحیی (یجئی خ ل) الله بها اذا شاء وقال: من سره ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الأخلاق وهو منتظر فان مات وقام القائم بعد کان له من الأجر مثل اجر من ادرکه.
به نقل از ابی بصیر (ره) از امام صادق (ع) که روزی فرمود: آیا به شما خبر بدهم به چیزی که خدا پاسخ عملی را قبول نفرماید مگر بدان چیزی؟ عرض کردم: آری فرمود: شهادت به وحدانیت خدا تا آنجا که فرمود... وانتظار خروج قائم (ع) سپس فرمود: برای دولتی باشد که خدا بوسیله آن حیات می بخشد وفرمود: هر کس دوست دارد که از اصحاب قائم (ع) باشد پس به انتظار بماند وپارسایی واخلاق نیک پیشه سازد واگر بمیرد وحضرت قائم (عج) پس از مرگش قیام فرماید برای او اجر وپاداش کسی باشد که آنحضرت را ادراک نموده.
(بحار ج 52 ص 110):
عن ابی الجارود، عن ابی جعفر (ع) انه سبمعه یقول: لا تزالون تنتظرون حتی تکونوا کالمعز المهولة التی لا یبالی الجازر این یضع یده منها، لیس لکم شرف تشرفونه، ولا سند تسندون الیه امورکم.
به نقل از ابی جارود از حضرت امام باقر (ع) شنید که می فرمود: همیشه منتظر می مانید تا مانند گوسفند یا بز ترسو باشید که قصاب پاک نکنده در کدام عضوش دست گذارد وشما را شرافتی که به آن مشرف شوید نیست وتکیه گاهی نباشد تا بدان امور خود را اسناد دهید.
(اصول الکافی ج 1 ص 369 وبحار ج 52 ص 118):
روی عن جابر الجعفی قال: قلت لابی جعفر (ع) متی یکون فرجکم؟ فقال: هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلاثا حتی یذهب الکدر ویبقی الصفو.
از جابر جعفر روایت شده گفت: به امام باقر (ع) عرض کردم فرج شما چه وقت خواهد بود؟ فرمود: هرگز هرگز فرج ما صورت پذیر نخواهد بود تا غربال شوید واین نکته را سه بار فرمود- تا کدورت وتیرگی برود وصفا، باقی ماند.
(اصول الکافی ج 1ص 369 وبحار ج 52 ص 118):
عن ابی عبدالله (ص) قال: ذکرنا عنده ملوک بنی فلان، فقال: انما هلک الناس من استعجالهم لهذا الامر ان الله لا یعجل لعجلة العباد، ان لهذا الامر غایة ینتمی الیها، فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعة ولم یستئأخروا.
راوی گوید: در محضر حضرت امام صادق (ع) از پادشاهان فلان طائفه مذاکره می کردم حضرت فرمود: مردم به خاطر شتابی که به این امر داشتند به هلاکت رسیدند همانا خدا برای شتاب بندگان عجله وشتاب نفرماید همانا این امر پایانی دارد وچون به آن رسند نه ساعتی به پیش خواهد افتاد ونه به عقب.
(بحار ج 52 ص 122):
عن علی (ع) قال: قال رسول الله (ص): من رضی عن الله بالقلیل من الرزق رضی الله عنه بالقلیل من العمل، وانتظار الفرج عبادة.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: هرکس از خدا به روزی اندک خشنود باشد خدا از او به عمل اندک راضی گردد وانتظار فرج عبادت است.
(بحار ج 52 ص 122):
عن علی بن الحسین (ع) قال: تمتد الغیبة بولی الله الثانی عشر من اوصیاء رسول الله (ص) والائمة بعده، یا اباخالد ان اهل زمان غیبته، القائلون بامامته، المنتظرون لظهوره افضل اهل کل زمان، لأن الله تعالی ذکره اعطاهم من العقول والافهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة، وجعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله (ص) بالسیف اولئک المخلصون حقا، وشیعتنا صدقا والدعاة الی دین الله سرا وجمعوا، وقال: انتظار الفرج من اعظبم الفرج.
حضرت امام سجاد علی بن الحسین (ع) فرمود: غیبت به ولی خدا دوازدهمین وصی رسول خدا (ص) وامامان (ع) پس از آن حضرت امتداد می یابد ای ابوخالد همان مردم زمان غیبتش که اعتقاد به امامتش دارند ومنتظر ظهورش می باشند برترین مردم هر زمانی هستند زیرا خدای تعالی عقل ومعرفت وفهمی آنچنان به آنان عطاء فرموده که غیبت مهدی (عج) در نزد آنان منزلت مشاهده ودیدار دارد وآنانرا در آن زمان منزلت مجاهدان با شمشیر در پیشگاه رسول الله (ص) می بخشد وآنان حقا مخلصانند واز روی صدق وراستی شیعیان ما دعوت کنندگان به سوی دین خدا آشکار ونهان می باشند وفرمود: انتظار فرج از بزرگترین فرج وگشایش است.
(بحار ج 52 ص 123):
عن جابر قال: دخلنا علی ابی جعفر محمد بن علی (ع) ونحن جماعة بعد ما قضینا نسکنا فودعناه وقلنا له: اوصنا یابن رسول الله فقال: لیعن قویکم ضعیفکم، ولیعطف غنیکم علی فقیرکم، ولینصح الرجل اخاه کنصحه لنفسه، واکتما اسرارنا، ولا تحملوا الناس علی اعناقنا. وانظروا امرنا وماجااءکم عنا، فان وجد تموه فی القران موافقا فخذوا به، وان لم تجدوه موافقا فردوه، وان اشتبه الأمر علیکم فقفوا عنده، وردوه الینا حتی نشرح لکم من ذلک ما شرح لنا، فاذا کنتم کما اوصینا کم ولم تعدوا الی غیره فمات منکم قبل ان یخرج قائمنا کان شهیدا، ومن ادرک قائمنا فقتل معه، کان له اجر شهیدین ومن قتل بین یدیه عدوا لنا کان له اجر عشرین شهیدا.
به نقل از جابر گفت: ما گروهی که اعمال حج را انجام داده بودیم به خدمت حضرت امام باقر (ع) رسیدیم چون وداعش نمودیم عرض کردیم: یابن رسول الله ما را وصیت کن فرمود: باید نیرومند شما به ضعیفانشان کمک دهد وثروتمند بر تهیدست عطوفت ورزد وباید مرد خیرخواه برادر دینی خویش باشد آنچنانکه برای خود خیر خواهد واسرار ورازهای ما را پنهان کنید ومردم را بر گردن ما تحمیل ننماید وبه فرمان ما آنچه از ما به شما می رسد نظر کنید. اگر با قرآن کریم موافق بود آن را بگیرید وبه کار ببندید واگر مخالف با قرآن شریف یافتید آن را رد کنید واگر امری بر شما مشتبه باشد در کنارش توقف کنید وآن را رد کنید بسوی ما بدانگونه که برای شما شرح داده شده شرح دادیم وچون ترتیبی که به شما وصیت کرده ایم باقی باشید واز آن تجاوز ننمائید وکسی از شما پیش از خروج قائم ما بمیرد شهید خواهد بشمار آمد وهر کس ادراک حضور قائم ما کند ودر خدمت او کشته شود پاداش دو شهید دارد وهر کس در پیشگاه او دشمن را بکشد بیست شهید را خواهد داشت.
(یوم الخلاص ص 226):
قال رسول الله (ص) معاشر الناس: ابشروا بالفرج، فان وعد الله لا یخلف، وقضاءه لا یرد، وهو الحکیم الخبیر، وان فتح الله قریب.
رسول خدا(ص) فرمود مردم بشارت داده شدید به فرج همانا وعده خداوند خلاف نیست وقضایش رد نمی شود واو دانای آگاه است وهمان فتح وپیروزی نزدیک است.
(بحار ج 52 ص 123):
قال امیرالمؤمنین (ع): انتظروا الفرج ولا تیأسوا من روح الله، فان احب الأعمال الی الله عز وجل انتظار الفرج.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: انتظار فرج داشته باشید ومأیوس ونومید از لطف ورحمت خدا نگردید زیرا بهترین کارها در پیشگاه خدای عز وجل انتظار فرج است.
(بحار ج 52 ص 124):
عن یحیی بن ابی القاسم قال: سألت الصادق جعفربن محمد (ع) قول الله عز وجل «الم ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین. الذین یؤمنون بألغیب» فقال: المتقون شیعة علی (ع)، والغیب فهو الحجة الغائب وشاهد ذلک قول الله عز وجل، «والمنتظرین». فاخبر عز وجل ان الآیة هی الغیب والغیب هو الحجة وتصدیق ذلک قول الله عز وجل «وجعلنا ابن مریم وامه آیة» یعنی حجة.
به نقل از یحیی بن ابی القاسم گفت: از حضرت امام صادق (ع) در تفسیر آیه کریمه: «الم این کتاب شکی در آن نیست در آن هدایت از برای متقیان است آنانکه ایمان به غیب دارند» پرسیدم فرمود: متقیان شیعیان حضرت امیرالمؤمنین (ع) می باشند وغیبت همان حجت غائب است وشاهد این بیان آیه ی شریفه: «می گویند چر ا بر او آیتی از پروردگارش فرود نمی آید پس بگو ای رسول (ص) همانا غیب خاص خدا است پس منتظر باشید که من هم با شما از منتظرانم» خدای عز وجل خبرداده که آیت همان غیب وغیب همان حجت باشد وتصدیق این سخن را آیه مبارکه: «وقرار دادیم فرزند مریم ومادرش را آیت» یعنی حجت، می کند.
(مستدرک سفینة البحار ج 1 ص 88):
فی حدیث عن مولینا الجواد (ع) قال: افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج.
در ضمن حدیث از حضرت امام جواد (ع) فرمود: برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می باشد.
(بحار ج 52 ص 125):
عن علاء بن سیابة قال: قال ابو عبد الله (ع): من مات منکم علی هذا الاأمر منتظرا له کان لمن کان فی فسطاط القائم (عج).
به نقل از علاء بن سیابه گفت: حضرت امام صادق (ع) فرمود: کسیکه از شما بمیرد ودر حالی که منتظر این امر باشد مانند کسی خواهد بود که در خیمه قائم (ع) بسر برده.
(بحار ج 52 ص 126):
عن عبدالحمید الواسطی قال: قلت لابی جعفر (ع): اصلحک الله لقد ترکنا اسواقنا انتظارا لهذا الامر حتی او شک الرجل منا یسأل فی یدیه، فقال: یا عبدالحمید اتری من حبس نفسه علی الله لا یعجل الله له مخرجا بلی والله لیجعلن الله له مخرجا، رحم الله عبدا حبس نفسه علینا، رحم الله عبدا احیا امرنا قال: قلت: فان مت قبل ان ادرک القائم فقال: القائل منکم: ان ادرکت القائم من آل محمد نصرته کالمقارع معه بسیفه، والشهید معه له شهادتان.
به نقل از عبدالحمید واسطی گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم: خدای اصلاح کار شما را فرماید به خدا قسم ما بازارهای خود را به خاطر انتظار این امر وانهادیم تا آنجا که نزدیک شده برخی از ما به گدایی افتد. فرمود: ای عبدالحمید آیا دیده ای که کسی در راه خدا خود را دچار زحمتی کند وخدا برای او راه فرج وگشایش نگشاید؟ آری به خدا قسم البته خدا برایش راه گشایش باز می کند خدای رحمت کناد بنده ای را که در راه ما خود را برنج در افکند خدای رحمت کناد بنده ای را که امر ما را زنده کند. گفت: عرض کردم: پس اگر پیش از آنکه قائم (عج) را ادراک کنم بمیرم فرمود: گوینده ی شما اگر بگوید: اگر ادراک قائم آل محمد (عج) نمایم او را کمک می دهم مانند کسی که با شمشیر خود در پیشگاه او رزم کرد، وبرای شهید در حضور او پاداش دو شهید دارد.
(بحار ج 52 ص 126):
عن الفیض بن المختار قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: من مات منکم وهو منتظرا لهذا الامر کمن هو مع القائم فی فسطاطه قال: ثم مکث هنیئة ثم قال: لا بل کمن قارع معه بسیفه، ثم قال: لا والله الا کمن استشهد مع رسول الله.
به نقل از فیض بن مختار گفت: از حضرت امام صادق (ع) می فرمود: هر کس از شما که منتظر این امر باشد بمیرد همانند کسی است که با حضرت قائم (عج) در خیمه اش مانده. سپس اندکی درنگ کرد وآنگاه فرمود: نه بلکه همچون کسی است که با شمشیر خود در خدمتش جهاد کرده پس از آن فرمود: نه به خدا قسم مانند کسی است که در رکاب حضرت رسول اکرم (ص) بفیض شهادت رسیده باشد.
(مستدرک سفینة البحار ج 1 ص 89):
فی کتاب مولینا العسکری (ع) الی علی بن بابویة: وعلیک بالصبر وانتظار الفرج فان النبی (ص) قال: افضل اعمال امتی انتظار الفرج.
در نامه ی حضرت امام حسن عسکری (ع) به علی بن بابویه (ره) است: بر تو باد که صبر وانتظار فرج داشته باشی زیرا رسول خدا (ص) فرمود ژ برترین کارهای امت من انتظار فرج است.
(بحار ج 52 ص 141):
عن زرارة قال: قال ابو عبد الله (ع): اعرف امامک فانک اذا عرفته لم یضرک تقدم هذا الامر وتاخر.
به نقل از زرارة گفت: حضرت امام صادق (ع) فرمود: امام خود را بشناس که چون او را شناختی مقدم ومؤخر بودن این امر به تو زیانی نرساند.
(بحار ج 52 ص 42):
عن الفضیل بن یسار قال: سألت ااعبدالله (ع) عن قول الله عز وجل (یومن ندعو کل اناس بامامهم، فقال: یا فضیل اعرف امامک فانک اذا عرفت امامک لم یضرک تقدم هذا الامر وتأخر، ومن عرف امامه ثم مات قبل ان یقوم صاحب هذا الامر، کان بمنزلة من کان قاعدا فی عسکره لا بل بمنزلة من کان قاعدا تحت لوائه.
به نقل از فضیل بن یسار (ره) گفت: از امام صادق (ع) تفسیر این آیه شریفه را: «در روزی که می خوانیم هر قومی را بوسیله امامشان» پرسیدم فرمود: ای فضیل امام خود را بشناس که چون او را شناختی مقدم یا مؤخر بودن این امر به تو ضرری نمی رساند وهر کس که امام خود را بشناسد وبمیرد پیش از اینکه صاحب الامر (عج) قیام فرماید منزلت کسی را دارد که در لشکر او نشسته نه بلکه بمنزله کسی باشد در زیر پرچم او نشسته باشد.
(اصول الکافی ج 1 ص 371 وبحار ج 52 ص 142):
عن ابی بصیر (ره) قال: قلت لابی عبدالله (ع): جعلت فداک متی الفرج؟ فقال: یا بابصیر انت ممن یرید الدنیا؟ من عرف هذا الامر فقد فرج عنه بانتظاره.
به نقل از ابی بصیر (ره) گفت: به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم فرج چه وقتی واقع می شود؟ فرمود: ای ابوبصیر تو از کسانی که دنیا می خواهند هستی؟ کسی که این امر را بداند به سبب انتظارش در فرج است.
(بحار ج 52 ص 145):
عن یحیی ابن العلاء، عن ابی جعفر (ع) قال: کل مؤمن شهید وان مات علی فراشه فهو شهید، وهو کمن مات فی عسکر القائم (ع)، ثم قال: ایحبس نفسه علی الله ثم لایدخل الجنة.
به نقل از یحیی بن علاء از حضرت امام باقر (ع) فرمود: هر مؤمنی شهید است واگر چه در بستر خود بمیرد شهید است واو مانند کسی باشد که در لشکر حضرت قائم (عج) حضور دارد سپس فرمود: آیا در راه خدا حبس نفس کند (خویشتن دار باشد) سپس داخل بهشت نمی شود.
(بحار ج 52 ص 145):
عن جابر عن ابی جعفر (ع) انه قال: یأتی علی الناس زمان یغیب عنهم امامهم، فیاطوبی للثابتین علی امرنا فی ذلک الزمان، ان ادنی ما یکون لهم من الثواب ان ینادیهم الباری عز وجل. عبادی امنتم بسری وصدقتم بغیبی، فأبشروا بحسن الثواب منی، فأنتم عبادی وامائی حقا، منکم اتقبل وعنکم اعفو، ولکم اغفر، وبکم اسقی عبادی الغیث، وادفع عنهم البلاء، ولو لا کم لأنزلت علیهم عذابی قال جابر: فقلت: یابن رسول الله فما افضل ما یستعمله المومن فی ذلک الزمان؟ قال: حفظ اللسان ولزوم البیت.
به نقل از جابر از حضرت امام باقر (ع) فرمود: زمانی بر مردم رخ نماید که امام (ع) آنان از ایشان غائب گردد ای خوشا حال ثابت قدمان در امر ما در آن زمان همانا نزدیکترین ثوابی که دارند پروردگار عز وجل به ایشان نداء فرماید: ای بندگان من ایمان به سر از من آوردید وبه غیب من تصدیق نمودید پس شما را بشارت باد به ثواب خوب از من شما بندگان وکنیزان من هستید حقا. از شما می پذیرم واز شما عفو می کنم وشما را می آمرزم وبوسیله شما به بندگانم باران مبذول وبلاء از آنان دفع می کنم واگر شما نبودید عذابم را بر آنها نازل می کردم. جابر گوید: عرض کردم: یابن رسول الله (ص) چه چیزی برتری دارد که مؤمن در آن زمان بکار گیرد؟ فرمود:
نگهداشتن زبان ودر خانه نشستن.
(بحار ج 52 ص 145):
عن ابی عبدالله (ع) قال: اقرب ما یکون العباد الی الله عز وجل وارضی ما یکون عنهم اذا افتقدوا وحجةالله، فلم یظهر لهم، ولم یعلموا بمکانه، وهم فی ذلک یعلمون انه لم تبطل حجةالله، فعندها فتوقعوا الفرج کل صباح ومساء، فان اشد ما یکون غضب الله علی اعدائه اذا افتقدوا حجته، فلم یظهرلهم، وقد علم ان اولیاءه لا یرتابون ولو علم انهم یرتابون لما غیب حجته طرفة عین، ولا یکون ذلک الا علی رأس شرار الناس.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: چیزی که بندگان را به خدای عز وجل نزدیکتر سازد وخدا را راضی تر نماید هنگامی که مردم حجت خدا را نیابند وبرای ایشان ظاهر نگرد وجایش را ندانند وآنان با این حال می دانند که حجت خدا باطل نگردیده پس در این وقت هر صبح وشام توقع وانتظار فرج داشته باشد زیرا شدیدترین غضب خدا بر دشمنانش وقتی باشد که حجت او را نیابند وبر آنها ظاهر نگردد وخدا داند که دوستانش شک وتردید نیستند واگر خدا بداند که در شک وتردیدند هیچوقت ولو به یک لحظه حجت خود را غائب نمی سازد وانی کار نمی شود مگر بسر مردم شریر وبد.
(نهج الفصاحه ص 110):
قال رسول الله (ص): انتظار الفرج بالصبر عبادة.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: انتظار فرج بوسیله صبر کردن عبادت است.
(نهج الفصاحه ص 110):
قال رسول الله (ص): انتظار الفرج من الله عبادة.
رسول خدا (ص) فرمود: انتظار فرج از خدا عبادت است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 446):
عن ایوب بن نوح عن ابی الحسن الثالث قال: اذا رفع علمکم من بین اظهرکم فتوقعوا الفرج من تحت اقدامکم.
به نقل از ایوب بن نوح از حضرت امام هادی (ع) فرمود: وقتی که علم از میان شما رخت بربندد توقع وانتظار فرج از زیر قدمهای خود داشته باشید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 576):
وجدت بخط بعضی علمائنا علی ظهر کتاب ثواب الاعمال نسخة مکتوب ابی محمد الحسن بن علی العسکری (ع) الی ابی الحسن علی بن الحسین بن بابویه القمی وهو طویل یقول فیه: وعلیک بالصبر وانتظار الفرج فان رسول الله (ص) قال افضل اعمال امتی انتظارا الفرج، ولا تزال شیعتنا فی حزن حتی یظهر ولدی الذی بشر به النبی (ص) وقال: انه یملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا. فاصبر یا شیخی اباالحسن علی بن الحسن، ومرجمیع شیعتی بالصبر فان الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعاقبة للمتقین.
صاحب کتاب اثبات الهداة (ره) فرماید: به خط برخی از علماء ما بر پشت کتاب ثواب الاعمال نسخه نامه حضرت امام حسن بن علی عسکری (ع) را که به ابوالحسن علی بن الحسین بابویه قمی رضی الله نوشته بود وآن بسیار طولانی بود در آن نامه فرمو د: وبر تو باد که صبر وانتظار فرج داشته باشی زیرا رسول الله (ص) فرمود: برترین اعمال امتم انتظار فرج است وهمیشه شیعیان ما در حزن واندوه بسر می برند تا فرزندم (ع) ظاهر شود که رسول اکرم (ص) بشارت او را داده وفرموده: او زمین را لبریز از عدل وداد می کند همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد پس ای شیخ من از ابوالحسن علی بن الحسین صبرکن وهمه شیعیانم را نیز به صبر فرمان ده زیرا زمین ملک خدا است آنرا به ارث به هر کس از بندگانش بخواهد دهد وسرانجام کار با متقیان است.
(اصول الکافی ج 1 ص 372):
عن فضیل بن یسار قال: سمعت اباجعفر (ع) یقول: من مات ولیس له امام فمیتته میتة جاهلیة ومن مات وهو عارف لامامه لم یضره تقدم هذا الامر او تأخر ومن مات وهو عارف لامامه کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه.
به نقل از فضیل بن یسار (ره) گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: کسیکه بمیرد وبرای امامی نباشد مردنش مانند مردن دوران جاهلیت. وهر کس بمیرد در حالی که امام خود را بشناسد همچنان کسی باشد که با حضرت قائم (عج) در خیمه اش حضور دارد.
(الحاسن البرقی ص 173):
قال ابو عبد الله (ع): من مات منکم علی هذا الامر منتظرا له کان کمن کان فی فسطاط القائم (عج).
امام صادق (ع) فرمود هر که بمیرد با اعتقاد به امر ولایت ومنتظر حضرت مهدی (ع) باشد مثل کسی است که با حضرت مهدی (ع) همراه در خیمه مخصوص آن حضرت باشد.
(المحاسن البرقی ص 173):
عن ابی عبدالله (ع) قال: من مات علی هذا الامر کان بمنزلة من حضر مع القائم وشهد مع القائم (ع).
حضرت امام صادق (ع) فرمود: هر کس بمیرد با اعتقاد به امر ولایت منزلت کسی را دارد که در محضر قائم (ع) حاضر شده ودر پیشگاه او به شهادت رسیده باشد.
(المحاسن البرقی ص 174):
قال ابو عبد الله (ع): ان المیت منکم علی هذا الامر بمنزلة الضارب بسیفه فی سبیل الله.
امام صادق (ع) فرمود: شخصی که از شما با اعتقاد به امر ولایت بمیرد منزلت کسی را دارد که در راه خدا شمشیر زده باشد.
(المحاسن البرقی ص 290):
قال ابو عبد الله (ع): افضل عبادة المؤمن انتظار فرج الله.
امام صادق (ع) فرمود: برترین عبادت مؤمن انتظار فرج وگشایش خدا است.
(بحار ج 52 ص 131):
عن ابی عبدالله (ع) قال: من عرف هذا الامر ثم مات قبل ان یقوم القائم (ع) کان له مثل اجر من قتل معه.
امام صادق (ع) فرمود: هر کس امر ولایت را بشناسد وپیش از اینکه حضرت قائم (ع) قیام کند بیمرد وبرای پاداش کسی ثابت است که در رکاب او به شهادت رسیده باشد.
(بحار ج 52 ص 138):
عن ابی المرهف قال: قال ابو عبدالله (ع): هلکت المحاضیر قلت: وما المحاضیر؟ قال: المستعجلون - ونجا المقربون، وثبت الحصن علی اوتادها، کونوا احلاس بیوتکم، فان الفتنة علی من آثارها، وانهم لا یرید ونکم بحاجة الا اتاهم الله بشاغل لامر یعرض لهم.
به نقل از ابی مرهف گوید: امام صادق (ع) فرمود: محاضیر نابود شدند. عرض کردیم: محاضیر چیست؟ فرمود: شتابگران ورهایی یافتند کسانی که می گویند فرج نزدیک است وانتظار نزدیک بودن آنرا دارند دژ وقلعه مخالفین اساسش ثابت است شما در خانه های خود بنشینید. وزیان فتنه بیشتر به کسی می رسد که آنرا برانگیخته است ومخالفین به سبب حاجتی اراده شما نکنند مگر خدا آنها را سرگرم کاری کند که عارض آنها شود.
(بحار ج 52 ص 149):
عن ابی عبدالله (ع) انه قال: کیف انتم اذا بقیتم دهرا من عمرکم لا تعرفون امامکم؟ قیل له: فاذا کان ذلک کیف نصنع؟ قال: تمسکوا بالامر الاول حتی یستیقن.
امام صادق (ع) فرمود: چگونه خواهید بود هنگامی که روزگاری از عمر خود را بگذرانید وامام خو د را نشناخته باشید؟ عرض کردند: چون اینگونه شود ما چه کار کنیم؟ به امر اول مستمسک شوید تا یقین حاصل گردد.
بشارت وجود حضرت قائم ومدت حکومت حضرت
(کشف النعمة ج 2 ص 473):
قال رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیا الا لیلة: لملک فیها رجل من اهل بیتی (ع).
رسول اکرم (ص) فرمود: اگر از عمر دنیا باقی نماند مگر یک شب البته مردی از اهل بیت (ع) من مالک وحاکم دنیا شود.
(یوم الخلاص ص 377، بحار ج 52 ص 391، منتخب الاثر ص 483):
عن الصادق (ع) قال: ان المومن فی زمان القائم وهو بالمشرق لیری اخاه الذی فی المغرب، وکذا الذی فی المغرب یری اخاه الذی بالمشرق.
امام صادق (ع) فرمود: همانا مؤمن در زمان قائم (ع) اگر در مشرق باشد برادر خود را در مغرب می بیند وهمچنین کسی که در مغرب باشد برادر خود را در مشرق مشاهده نماید.
(یوم الخلاص ص 386):
قال الصادق (ع): اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها، کفر اهلها، فیحیهما الله بالقائم.
امام صادق (ع) فرمود: بدانید که خدا زمین را پس از مردنش یعنی کفر ساکنان – زنده می کند وخدا آنرا با دست قائم (ع) زنده فرماید.
(یوم الخلاص ص 387):
قال الصادق (ع): اذا قام القائم (ع) جاء بامر جدید، کما دعا رسول الله (ص) فی بدء الاسلام الی امر جدید.
امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که قائم (ع)قیام کند امر تازه وجدیدی آورد همچنانکه رسول خدا (ص)در آغاز اسلام دعوت فرمود.
(یوم الخلاص ص 388):
قال الصادق (ع): ان قائمنا اذا قام، اشرقت الارض بنور ربها، واستغنی الناس.
امام صادق (ع) فرمود: همانا قائم ما (ع) چون قیام فرماید زمین بنور پروردگارش درخشان گردد ومردم بی نیاز شوند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 466، کمال الدین وتمام النعمة ص 338، کشف النعمة ج 2 ص 522):
عن الحسین (ع) قال: فی القائم منا سنن من الانبیاء، سنة من نوح (ع) وسنة من ابراهیم وسنة من موسی (ع)، وسنة من عیسی (ع)، وسنة من ایوب (ع)، وسنة من محمد (ص)، فاما من نوح (ع) فطول العمر واما من ابراهیم فخفاء الولادة واعتزال الناس، واما من موسی فالخوف والغیبة، واما من عیسی (ع) فاختلاف الناس فیه، واما من ایوب فالفرج بعد البلوی، واما من محمد (ص) فالخروج بالسیف.
حضرت سیدالشهداء امام حسین (ع) فرمود: در قائم ما (ع) سنتهائی از پیغمبران موجود است: سنتی از نوح (ع) وسنتی از ابراهیم (ع) وسنتی از موسی (ع) وسنتی از عیسی (ع) وسنتی از ایوب (ع) وسنتی از محمد (ع) اما از نوح (ع) طول عمر واز ابراهیم (ع) پنهان بودن ولادت وعزلت گزینی از مردم واز موسی (ع) ترس وغائب بودن واز عیسی (ع) اختلاف مردم درباره ی او واز ایوب (ع) فرج بعد از گرفتاری واما از محمد (ص) با شمشیر خروج کردن.
(عقدالدرر ص 226):
عن عبدالله بن عطاء، قال: قلت لابی جعفر (ع) اخبرنی عن القائم (ع) قال: والله ما هو انا ولا الذی تمدون الیه اعناقکم ولا یعرف ولا یؤبه له قلت: بما یسیر؟ قال: بما سار به رسول الله (ص).
بنقل از عبدالله بن عطاء گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم: مرا از حضرت قائم (ع)باخبر کن فرمود: بخدا قسم آن قائم من نیستم ونه کسی که شما برای او گردن می کشید واو شناخته نمی شود عرض کردم روش او چیست؟ فرمود: روش رسول اکرم (ص) را دارد.
(منتخب الاثر ص 289):
عن ابی عبد الله (ع) قال: یقوم القائم (ع) ولیس لاحد فی عنقه عقد ولا عهد ولا بیعة.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: قائم (ع) قیام می کند در حالی که کسی بر گردن او عهد وعقد وبیعتی ندارد.
(منتخب الاثر ص 289):
عن ابی عبد الله (ع) انه قال: یقوم القائم ولیس فی عنقه بیعه لاحد.
امام صادق (ع) فرمود: قائم (ع) قیام می کند در حالی که بر گردن او بیعتی برای کسی نیست.
(منتخب الاثر ص 289):
قال امیر المؤمنین (ع): صاحب هذا الامر لیس لاحد فی عنقه عهد، ولا عقد ولا ذمة.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: بر صاحب الامر (ع) کسی حق عهد وعقد وبیعتی ندارد.
(منتخب الاثر ص 294):
عن زین العابدین (ع) وعن الباقر قال: ان الاسلام قد یظهره الله علی جمیع الادیان عند قیام القائم (ع).
حضرت امام زین العابدین (ع) وحضرت امام باقر (ع) فرمودند: همانا بهنگام قیام قائم (ع) خدا اسلام را بر همه ادیان پیروز می کند.
(منتخب الاثر ص 294):
عن ابی بصیر عن جعفر الصادق (ع) قال: عند قیام القائم (ع) یفرح المؤمنون بنصرالله.
بنقل از ابی بصیر (ره) از امام صادق (ع) فرمود: بهنگام قیام قائم (ع) مؤمنین به نصرت خدا خشنود می شوند.
(نورالثقلین ج 4 ص 86):
ابی بصیر عن ابی عبد الله (ع) انه قال عن القائم (ع): ما یخرج الا فی اولی قوة وما یکون اولوا قوة الا عشرة الاف.
بنقل از ابی بصیر از امام صادق (ع) که درباره ی قائم (ع) می فرمود: خروج نمی کند مگر در صاحبان قوت ونیرو وصاحبان نیرو ده هزار تن می باشند.
(بحار ج 52 ص 95):
عن جمیل بن صالح، عن ابی عبد الله (ع) قال: یبعث القائم ولیس فی عنقه لاحد بیعة.
بنقل از جمیل بن دراج از امام صادق (ع) فرمود: قائم (ع) قیام می کند در حالی که کسی حق بیعت بر او ندارد.
(عیون اخبار الرضا (ع) ج 1 ص 46):
عن جابربن عبدالله الانصاری، قال: دخلت علی فاطمة بنت رسول الله (ص) وقدامها لوح یکاد ضوئه یغشی الأبصار وفیه اثنا عشر اسما ثلثة فی ظاهره وثلثة فی باطنه وثلثة اسماء فی اخره وثلثة اسماء فی طرفه فعددته فاذا هی اثنا عشر، قلت: اسماء من هؤلاء؟ قالت: هذه اسماء الأوصیاء اولهم ابن عمی واحد عشر من ولدی اخرهم القائم؟ قال جابر: فرأیت فیه محمدا محمدا فی ثلثة مواضع وعلیا علیا علیا علیا فی اربعة مواضع.
بنقل از جابر بن عبدالله انصاری (رض) گفت: بخدمت حضرت فاطمه زهرا(ع) دختر رسول اکرم (ص) رسیدم روبروی حضرت لوحی دیدم که نورش چشمها را خیره می ساخت ودر آن دوازده اسم بود سه اسم در ظاهر وسه اسم در باطن وسه اسم در آخر وسه اسم در کنارش چون شماره کردم دوازده اسم بود. عرض کردم: این اسمهای چه کسانی است؟ فرمود: اسامی اوصیاء می باشد اولشان پسرعم (ع) من ویازده فرزند من (ع) آخرشان قائم (ع) است. جابر گفت: دیدم نام محمد (ص) ومحمد (ص) ومحمد(ص) ومحمد (ص) در سه جا وعلی (ع) وعلی (ع) وعلی (ع) وعلی (ع) در چهار جا.
(کمال الدین وتمام النعمة ج 378، عیون اخبار الرضا ج 1 ص 48):
عن الشعبی عن عمه قیس بن عبدالله، قال: کنا جلوسا فی حلقة فیها عبدالله بن مسعود فجاء اعرابی: فقال: ایکم عبدالله بن مسعود؟ فقال عبدالله، انا عبدالله بن مسعود، قال: هل حدثکم نبیکم (ص) کم یکون بعده من الخلفاء؟ قال: نعم، اثنا عشر عدة ثقباء بنی اسرائیل.
شعبی از عمویش قیس ابن عبدالله گوید: ما در جمعی با عبدالله بن مسعود ره نشسته بودیم مرد اعرابی رسید وگفت: کدام یک از شما عبدالله بن مسعود است؟ عبدالله گفت: من می باشم. اعرابی گفت: پیغمبر شما به شما خبر داد که خلفای پس از او چند تن می باشند؟ عبدالله گفت: آری خبر داده که دوازده نفرند بشماره ی نقیبان بنی اسرائیل.
(عیون اخبار الرضا ج 1 ص 69):
عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله (ع) قال: سمعته یقول: منا اثنا عشر مهدیا، مضی ستة وبقی ستة، ویصنع الله فی السادس ما احب.
بنقل از ابی بصیر گفت: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: از ما دوازده مهدی خواهد بود شش مهدی (ع) گذاشته اند وشش مهدی (ع) باقی است خدا در مهدی (ع) ششمین باقی هرگونه که دوست می دارد رفتار فرماید.
(اصول الکافی ج 1 ص 538):
عن الحسن بن میاح عن ابیه قال: قال لی ابو عبد الله (ع): یا میاح درهم یوصل به الامام اعظم وزنا من احد.
بنقل از حسن به میاح از پدرش گفت: حضرت امام صادق (ع) به من فرمود: ای میاح یک درهم اگر بدست امام (ع) برسد وزنش از کوه احد بزرگتر باشد.
(اصول الکافی ج 1 ص 326):
عن عبدالله بن محمد الاصفهانی قال: قال ابوالحسن (ع): صاحبکم بعدی الذی یصلی علی، قال: ولم نعرف ابامحمد (ص) قبل ذلک قال: فخرج ابومحمد فصلی علیه.
بنقل از عبدالله بن محمد اصفهانی گفت: حضرت امام هادی (ع) فرمود: امام پس از من کسی باشد که بر جنازه ام نماز بگذارد وما حضرت امام ابومحمد حسن عسکری (ع) را پیش از آن نمی شناختیم گوید: پس امام عسکری (ع) بیرون آمد بر امام هادی (ع) نماز گذارد.
(اصول الکافی ج 1 ص 326):
عن علی بن جعفر (ع) قال: کنت حاضرا اباالحسن (ع) لما توفی ابنه محمد فقال للحسن: یا بنی احدث لله شکرا فقد احدث فیک امرا.
بنقل از علی بن جعفر گفت: من در خدمت امام هادی (ع) حضور داشتم هنگامی پسرش محمد (ع) رحلت کرد امام (ع) به فرزندش امام حسن عسکری (ع) فرمود: ای پسر جانم شکر خدا کن که امر ولایت را به تو واگذار فرمود.
(اصول الکافی ج 1 ص 326):
عن احمد بن محمد بن عبدالله بن مروان الانباری قال: کنت حاضرا عند (مضی) ابی جعفر محمد بن علی (ع) فجاء ابوالحسن (ع) فوضع له کرسی فجلس علیه، وحوله اهل بیته، وابومحمد قائم فی ناحیة فلما فرغ من امر ابی جعفر التفت الی ابی محمد (ع) فقال: یا بنی احدث لله تبارک وتعالی شکرا فقد احدث فیک امرا.
بنقل از احمد بن محمد بن عبدالله بن مروان انباری گفت: بهنگام رحلت حضرت امام ابوجعفر محمد بن علی الجواد (ع) حاضر بودم که امام هادی (ع) آمدند وبرای حضرت صندلی گذاشتند وبر آن جلوس فرمود واهل بیتش (ع) در اطراف حضرت بودند وامام حسن عسکری (ع) در گوشه ای ایستاده بود چون امام هادی (ع) از کارهای امام جواد (ع) فراغت جست به امام عسکری (ع) توجه کرد وفرمود: ای پسر جانم برای خدای تبارک وتعالی شکر کن که امر ولایت را بر تو مقرر داشت.
(اصول الکافی ج 1 ص 328):
عن محمد بن علی بن بلال قال: خرج الی من ابی محمد قبل مضیه بسنتین یخبرنی بالخلف من بعده، ثم خرج الی من قبل مضیه بثلاثة ایام یخبرنی بالخلف من بعده.
بنقل از محمد بن علی بن بلال گفت: حضرت امام حسن عسکری (ع) دو سال پیش از شهادتش نامه به من نوشت وخبر از جانشین پس از خود را داد. سپس سه روز قبل از شهادت خود نیز با فرستادن نامه مرا از جانشین خود باخبر ساخت.
(اثبات الهداة ج 3 ص 328 بحار ج 51 ص 161، اصول الکافی ج 1 ص 328، کشف النعمة ج 2 ص 449):
عن احمد بن اسحاق، عن ابی هاشم الجعفری قال: قلت لابی محمد (ص): جلالتک تمنعنی من مسألتک، فتاذن ان اسألک؟ فقال: سل قلت: یا سیدی هل لک ولد؟ فقال: نعم، فقلت: فان حدث بک حدث فأین اسأل عنه؟ قال: بالمدینة.
بنقل از احمد بن اسحق از ابی هاشم جعفری گفت: به امام عسکری (ع) عرض کردم جلالت شما مانع است که چیزی بپرسم آیا اجازه پرسیدن می دهید؟ فرمود: بپرس. عرض کردم: ای سید ومولای من آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: آری عرض کردم: اگر حادثه ای پیش آید در کجا از او بپرسم؟ فرمود: در مدینه منوره.
(اصول الکافی ج 1 ص 328):
عن جعفر بن محمد الکوفی عن جعفر بن محمد المکفوف عن عمر والاهوازی قال: ارانی ابومحمد ابنه وقال: هذا صاحبکم من بعدی.
بنقل از جعفر بن محمد کوفی از جعفر بن محمد مکفوف «نابینا» از عمر واهوازی گفت: امام عسکری (ع) فرزند خود را بمن نشان داد وفرمود: این امام شما پس از من است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 441، اصول الکافی ج 1 ص 329):
الحسین بن محمد الاشعری عن معلی بن محمد عن احمد بن محمد بن عبدالله قال: خرج عن ابی محمد (ع) حین قتل الزبیری لعنه الله هذا جزاء من اجترا علی الله فی اولیائه یزعم انه یقتلنی ولیس لی عقب فکیف رأی قدرة الله فیه؟ وولد له ولد سماه «م ح م د» فی سنة ست وخمسین ومائتین.
بنقل از حسین محمد اشعری از معلی بن محمد از احمد بن محمد بن عبدالله گفت: از حضرت امام حسن عسکری (ع) بهنگامی که زیبری لعنة الله کشته شد نامه ای رسید: این است کیفر کسی درباره ی اولیاء خدا بر خدا جرئت ورزد گمان داشت که مرا می کشد متصور اینکه من فرزندی ندارم پس چگونه دید قدرت خدا را در این امر در حالی که فرزندی برای امام علیه السلام متولد شد که حضرت او را «م ح م د» نام نهاد.
در سال دویست وپنجاه وشش.
(بحار ج 51 ص 31، اصول الکافی ج 1 ص 333):
عن محمد بن احمد العلوی عن داود بن القاسم الجعفری قال: سمعت اباالحسن العسکری (ع) یقول: الخلف من بعدی الحسن فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: ولم جعلنی الله فداک؟ قال: انکم لا ترون شخصه ولا یحل لکم ذکره باسمه فقلت: فکیف نذکره؟ فقال: قولوا: الحجة من آل محمد صلوات الله علیه وسلامه.
بنقل از محمد بن احمد علوی از داود بن قاسم جعفری گفت: از حضرت امام هادی (ع) شنیدم می فرمود: جانشین من پس از من امام حسن (ع) است پس چگونه خواهید درباره ی جانشین پس از جانشین من؟ عرض کردم خدا مرا فدایت کناد چرا؟ فرمود: زیرا شخص او را نمی بینید وذکر نام او هم بر شما حلال نباشد عرض کردم: پس نام او را چگونه ذکر کنیم؟ فرمود: بگوئید: حجت از آل محمد (ص).
خبر دادن حجج الهی به وجود قائم
(بحار ج 51 ص 67):
عن عبدالرحمان بن ابی لیلی قال: قال ابی: دفع النبی (ص) الرایة یوم خیبر الی علی بن ابیطالب (ع) ففتح الله علیه ثم ذکر نصبه (ع) یوم الغدیر وبعض ما ذکر فیه من فضائله (ع) الی ان قال: ثم بکی النبی (ص) فقیل: مم بکاؤک یا رسول الله (ص) قال: اخبرنی جبرئیل (ع) انهم یظلمونه ویمنعونه حقه ویقاتلوه ویقتلون ولده ویظلمونهم بعده واخبرنی جبرئیل (ع) عن ربه عز وجل ان ذلک یزول اذا قام قائمهم وعلت کلمتهم واجمعت الامة علی محبتهم وکان الشانیء لهم قلیلا والکاره لهم ذلیلا وکثر المادح لهم وذلک حین تغیر البلاد وتضعف العباد والأیاس من الفرج وعند ذلک یظهر القائم فیهم. قال النبی (ص): اسمه کاسمی واسم ابیه کاسم ابنی وهو من ولد ابنتی یظهرالله الحق بهم ویخمد الباطل باسیافهم ویتبعهم الناس بین راغب الیهم وخائف لهم قال: وسکن البکاء عن رسول الله (ص) فقال: معاشر المؤمنین ابشروا بالفرج فان وعدالله لا یخلف وقضاؤه لا یرد وهو الحکیم الخبیر فان فتح الله قریب اللهم انهم اهلی فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا اللهم اکلاهم واحفظهم وارعهم وکن لهم وانصرهم واعنهم واعزهم ولا تذلهم واخلفنی فیهم انک علی کل شیء قدیر.
بنقل از عبدالرحمن ابن ابی لیلی گفت: پدرم گفته: در جنگ خیبر حضرت رسول اکرم (ص) پرچم را به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) داد وخدا خیبر را برای او فتح کرد. سپس نصب کردن رسول خدا (ص) آن حضرت را در روز غدیر بخلافت را با برخی فضائل آنجناب را بیان کرد تا آنجات که گفت: پس از آن رسول الله (ص) گریست. عرض شد: یا رسول الله گریه شمال از چیست؟ فرمود: جبرئیل (ع) مرا با خبر ساخت که مردم با او ستم می کنند واو را از حقش باز می دارند وبا او مقاتله می کنند وفرزندانش را بقتل می رسانند وبا آنان ظلم می کنند. وجبرئیل (ع) از پروردگار عز وجل خبر داد که این ناروائی وظلم پیوسته خواهد بود تا قائمشان (ع) قیام کند که در این موقع کلمه آنان برتری گیرد وامت بر دوستی ایشان اجتماع کنند وبدگوی آنان اندک باشد ودشمن آنان ذلیل وخوار ومداح ایشان بسیار گردد واین امر وقتی است که شهرها دگرگون وبندگان ناتوان گردند ونومیدی از فرج حاصل شود ودر این هنگام قائم (ع) در میان آنان ظاهر گردد رسول خدا (ص) فرمود: نام او مانند نام من ونام پدرش مانند نام فرزندم واو فرزند دخترم می باشد. خدا حق را بوسیله آنان آشکار سازد وباطل را با شمشیرشان خاموش گرداند ومردم گروهی به رغبت دلیل وگروهی بترس وپیروی آنان کنند راوی گوید: رسول الله (ص) از گریه آرام گرفت وفرمود: ای مؤمنان شما را بشارت باد به فرج زیرا وعده خدا خلاف ندارد وحکم خدا برنمی گردد وخدا حکیم وآگاه است همانا فتح خدا نزدیک باشد بارالها آنان کسان من باشند پس ببر از آنان پلیدی را وپاکشان ساز پاکسازی. بارالها نگهداری وحفظشان کن ورعایت حالشان فرما وبا آنان باشد ونصرت ویاریشان بده وعزیزشان بدار وخوار وذلیلشان مکن وآنانرا جانشین من قرار ده که تو بر هر چیزی توانائی.
(بحار ج 51 ص 75):
عن عبدالله ابن عمرو ابن العاص قال: قال رسول الله (ص) فی حدیث طویل: فعند ذلک خروج المهدی (ع) وهو رجل من ولد هذا واشار بیده الی علی بن ابیطالب (ع) به یمحق الله الکذب ویذهب الزمان الکلب، به یخرج ذل الرق من اعناقهم ثم قال: انا اول هذه الامة والمهدی او سطها وعیسی اخرها وبین ذلک ثبج اعرج.
عبدالله بن عمر وبن عاص گوید حضرت رسول اکرم (ص) در ضمن حدیثی طولانی فرمود: در این هنگام خروج مهدی (ع) خواهد بود او مردی است که از این متولد می شود وبا دست مبارک اشاره به حضرت علی (ع) نمود وبوسیله او خدا دروغ را نابود می سازد وروزگار سخت دردناک را از میان می برد وبوسیله او ذلت بردگی را از شما برمی دارد وسپس من نخستین کسی از این امت می باشم ومهدی (ع) در وسط وعیسی (ع) آخر آن خواهد بود ودر این میان بوم ناله زن وزاغ باشد.
(بحار ج 51 ص 78):
عن ابی عبد الله (ع) قال: خرج النبی (ص) ذات یوم وهو مستبشر یضحک سرورا فقال له الناس: اضحک الله سنک یا رسول الله (ص) وزادک سرورا فقال رسول الله (ص): انه لیس من یوم ولا لیلة الا ولی فیهما تحفة من الله الا وان ربی اتخفنی فی یومی هذا بتحفة لم یتحفنیا بمثلها فیما مضی ان جبرئیل (ع) اتانی فأقرأنی من ربی السلام وقال: یا محمد ان الله جل وعز اختار من بنی هاشم سبعة لم یخلق مثلهم فیمن مضی ولا یخلق مثلهم فیمن بقی: انت یا رسول الله (ص) سید النبیین وعلی بن ابیطالب وصیک سید الوصیین والحسن والحسین (ع) سبطاک سید االاسیاط وحمزة عمکم سید الشهداء وجعفر بن عمک الطیار فی الجنة یطیر مع الملائکة حیث یشاء ومنکم القائم یصلی عیسی بن مریم خلفه اذا اهبطه الله الی الارض من ذریة علی (ع) وفاطمة (ع) ومن ولد الحسین (ع).
حضرت امام صادق (ع) فرمود: حضرت رسول خدا (ص) روزی بیرون آمد در حالی که خوشحال وخندان بود مردم عرض کردند: خدایت خندان وشادیت را افزون کناد یا رسول الله (ص) فرمود: روز وشبی نیست که برای من از سوی خدا تحفه می رسد هان که پروردگارم امروز مرا تحفه ای بخشید که در گذشته آنگونه تحفه بمن نبخشیده بود جبرئیل (ع) بر من نازل شد واز پروردگارم سلام رسانید وگفت: یا محمد (ص) همانا خدای عز وجل از بنی هاشم هفت تن را برگزید که در گذشته همانند آنانرا نیافریده ودر آینده نیز نخواهد آفرید. تو یا رسول الله (ص) سرور پیغمبران (ص) می باشی وعلی بن ابی طالب (ع) وصی تو سرور اوصیاء است وامام حسن (ع) وامام حسین (ع) دو سبط تو سرور سبطها می باشند وحمزه (ع) عموی تو سرور شهیدان است وجعفر (ع) پسر عموی تو که ملقب به طیار است ودر بهشت هر کجا خواهد با فرشتگان پرواز کند وقائم (ع) که عیسی بن مریم (ع) در نماز به او اقتداء کند از شما است هنگامی که خدا عیسی (ع) را بزمین هبوط دهد او از فرزندان علی وفاطمه (ع) واز اولاد امام حسین (ع) می باشد.
(بحار ج 51 ص 112):
عن ابی عبد الله جعفر بن محمد (ع) عن آبائه (ع) قال: زاد الفرات علی عهد امیرالمؤمنین (ع) فرکب هو وابناه الحسن (ع) والحسین (ع) فمر بثقیف فقالوا: قد جاء علی (ع) یرد الماء فقال علی (ع): اما والله لا قتلن انا وابنای هذان ولیبعثن الله رجلا من ولدی فی آخر الزمان یطالب بدمائنا ولیغیبن عنهم تمییزا لاهل الضلالة حتی یقول الجاهل: ما لله فی آل محمد (ع) من حاجة.
حضرت امام جعفر بن محمد الصادق (ع) از پدران بزرگوارش (ع) فرمود: در زمان حضرت امیرالمؤمنین (ع) آب فرات طغیان کرد حضرت همراه فرزندان عزیزش حضرت اما حسن (ع) وحضرت امام حسین (ع) سوار شد وبه بنی ثقیف گذشت آنها گفتند: امیرالمؤمنین (ع) آمد که آبرا برگرداند. حضرت فرمود: هان بخدا قسم من واین دو فرزندم البته کشته می شویم ومسلما خدا مردی از فرزندان مرا مبعوث در آخر الزمان فرماید تا از ما خو نخواهی کند والبته غائب می شود تا گمراهان تمیز داده شوند تا آنجا که نادانان گویند: خدا به آل محمد (ع) حاجتی ندارد.
(بحار ج 51 ص 112):
عن المفضل بن عمر قال: قال ابو عبد الله (ع): خبر تدریه خیر من عشرة ترویه ان لکل حق حقیقة ولکل صواب نورا ثم قال: انا والله لا نعد الرجل من شیعتنا فقیها حتی یلحن له فیعرف اللحن ان امیرالمؤمنین (ع) قال علی منبر الکوفة: وان من ورائکم فتنا مظلمة عمیاء منکسفة لا ینجو منها الا النومة؟ قیل: یا امیرالمؤمنین (ع) وما النومة؟ قال: الذی یعرف الناس ولا یعرفونه.
بنقل از مفضل بن عمر از حضرت امام صادق (ع) فرمود: خبری را اگر با درایت وفهم بدانی بهتر از ده خبر باشد که روایت کنی همانا برای هر حقی حقیقتی است وبرای هر کار درستی نوری است سپس فرمود: ما بخدا قسم ما کسی از شیعیان ما را فقیه نمی دانیم تا آنکه چون سخنی را برای رعایت تقیه به رمز واشاره بشنود مقصود را دریابد وبفهمند همانا امیرالمؤمنین (ع) بر منبر کوفه فرمود: همانا در پشت سر شما فتنه های تاریک کور وتیره خواهد بود که از آن فقط نومة نجات یابد عرض کردند: یا امیرالمؤمنین (ع) نومة چیست؟ فرمود: آنکس که مردم را شناسد ولی مردم او را نشناسند - در فتنه خاموش بماند وچیزی از او بروز نکند.
(بحار ج 51 ص 114):
عن عکرمة بنو صعصعة، عن ابیه قال کان علی (ع) یقول: لا تنفک هذه الشیعة حتی تکون بمنزلة المعز لایدری الخابس علی ایها یضع یده فلیس لهم شرف یشرفونه ولا سناد یستندون الیه فی امورهم.
بنقل از عکرمة بن صعصعة از پدرش گفت: امیرالمؤمنین (ع) فرمود: همیشه این شیعه هستند تا حدی که حکم گوسفند یا بز را پیدا می کنند وشخص قصاب نمی داند به کدام یک دست گذارد وآنرا برای دنج جدا کند وبرای آنان شرافتی نیست تا شناخته شوند ونه تکیه گاهی دارند که در کارهای خود بدان تکیه نمایند.
(بحار ج 51 ص 114):
عن ابی الجارود، عن عبدالله الشاعر یعنی ابن ابی عقی قال: سمعت علیا(ع) یقول: کانی بکم تجولون جولان الابل تبتغون مرعی ولا تجدونها معشر الشیعة.
بنقل از ابی الجارود از عبدالله شاعر یعنی ابن ابی عقب گفت: شنیدم از حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمود: گویا شما شیعیان را می بینم که مانند شتران گرسنه در پی چراگاه می دوید ولی آنرا نمی یابید.
(بحار ج 51 ص 116):
عن ابی اسحاق قال: قال علی: ونظر الی ابنه (ع) الحسین (ع) وقال: ان ابنی هذا سید کما سماه رسول الله (ص) وسیخرج من صلبه رجل باسم نبیکم یشبهه فی الخلق ولا یشبهه فی الخلق یملأالأرض عدلا.
بنقل از ابی اسحق گفت: امیرالمؤمنین (ع) در حالی که به فرزند بزرگوارش حضرت امام حسین (ع) نظر می کرد می فرمود: همانا این پسرم سید است همچنانکه رسول اکرم (ص) او را سید نامید وبزودی از صلب او مردی خارج می گردد بنام پیغمبر (ص) شما در اخلاق شبیه آن حضرت باشد نه در خلقت زمین را لبریز از عدل فرماید.
(بحار ج 51 ص 155):
عن ایوب بن نوح قال: قلت للرضا (ع): انا لنرجوا ان تکون صاحب هذا الامر وان یسدیه الله عز وجل الیک من غیر سیف فقد بویع لک وضربت الدارهم باسمک فقال: ما منا احد اختلفت الیه الکتب وسئل عن المسائل واشارت الیه الاصابع وحملت الیه الأموال الا اغتیل اومات علی فراشه حی یبعث الله عز وجل لهذا الامر رجلا خفی المولد والمنشأ غیر خفی فی نسبه.
بنقل از ایوب بن نوح گفت: به حضرت امام رضا (ع) عرض کردم: ما امیدواریم که صاحب این امر شما باشید وخدای عز وجل بدون شمشیر زدن این نعمت را به شما ارزانی بدارد زیرا مردم با شما بیعت کرده اند وسکه نیز بنام شما زده شده فرمود: هیچکس از ما نیست نامه ها مختلف به او رسیده ومسائل زیاد از او پرسیده شده وانگشت ها بسوی او اشاره کرده واموال بسیار بسوی او برده شده جز آنکه غفلة کشته شود یا در بستر بمیرد تا آنکه خدای عز وجل برای این امر مردی را مبعوث فرماید که محل ولادت وزندگیش مخفی وپنهان باشد ولی نسبت او پنهان نباشد.
(بحار ج 51 ص 156):
عن عبدالعظیم الحسنی (ع) قال: دخلت علی سیدی محمد بن علی (ع) وانا ارید ان اسأله عن القائم اهو المهدی او غیره؟ فابتدانی فقال: یا اباالقاسم ان القائم منا هو المهدی (ع) الذی یجب ان ینتظر فی غیبته ویطاع فی ظهوره وهو الثالث من ولدی والذی بعث محمدا (ص) بالنبوة وخصنا بالامامة انه لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج فیملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما وان الله تبارک وتعالی یصلح امره فی لیلة کما اصلح امر کلیمة موسی (ع) لیقتبس لاهله نارا فرجع وهو رسول نبی ثم قال (ع): افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج.
بنقل از حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) فرمود: بخدمت سید ومولایم حضرت امام جواد محمد بن علی (ع) رسیدم ومی خواستم درباره ی قائم (ع) بپرسم که آیا مهدی (ع) او است یا غیر او حضرت خود آغاز سخن کرد وفرمود: ای ابوالقاسم همانا قائم ما همان مهدی (ع) می باشد که انتظار در غیبتش واطاعت در ظهورش واجب است واو سومین فرزند من می باشد قسم به آنکس که محمد (ص) را به پیغمبری مبعوث کرد وامامت را خاص ما قرار داد اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز خدا آن یک روز را طولانی می کند تا خروج نماید وزمین را لبریز از عدل وداد کند همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد وهمانا خدای تبارک وتعالی در یک شب اصلاح امر او فرماید چنانکه امر کلیم خود موسی (ع) را اصلاح فرمود رفت که آتشی برای کسان خود بیاورد وبرگشت در حالی که رسول وپیغمبر شده بود سپس فرمود: بدترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.
(بحار ج 51 ص 147):
عن المفضل بن عمر قال: کنت عند ابی عبدالله (ع) فی مجلسه ومعی غیری فقال لنا: ایاکم والتنبویه یعنی باسم القائم (ع) وکنت اراه یرید غیری فقال لی: یا ابا عبدالله ایاکم والتنویه والله لیغیبن سنینا من الدهر ولیخلمن حتی یقال: مات هلک بای واد سکک ولتفیضن علیه اعین المؤمنین ولیکفأن کتکفیء السفینة فی امواج البحر حتی لا ینجوا الا من اخذ الله میثاقه وکتب الایمان فی قلبه وایده بروح منه ولترفعن اثنا عشر رایة مشتبهة لا یعرف ای من ای قال: فبکیت فقال لی: ما یبکیک؟ قلت: جعلت فداک کیف لا ابکی وانت تقول ترفع اثنا عشر رأیة مشتبهة لا یعرف ای من ای قال: فنظر الی کوة فی البیت التی تطلع فیها الشمس فی مجلسه فقال (ع): اهذه الشمس مضیئة؟ قلت: نعم، قال: والله لامرنا اضوء منها.
بنقل از مفضل بن عمر گفت: با جمعی در محضر حضرت امام صادق (ع) بودیم به ما فرمود: از تصریح بنام قائم (ع) حذر کنید من خیال کردم که حضرت با دیگران این خطاب را دارد، بمن فرمود: ای ابو عبد الله حذر کنید از آشکار ساختن نام او بخدا قسم سالها غائب می شود ونامش پنهان می ماند تا حدی که گفته شود مرد وهلاک شد در کدام بیابان راه می رود ودیدگان مؤمنین بر او اشکبار گردد ومردم مانند دگرگون شدن کشتی در امواج دریا دگرگون شوند نجات نیابد مگر کسی که خدا از او پیمان گرفته وایمان را در قلب نوشته واو را بوسیله روح خود تائید فرموده باشد دوازده پرچم شبیه بهم بالا می رود که یکی از دیگری باز شناخته نگردد. مفضل گفت: من گریستم. امام (ع) فرمود: چرا گریه می کنی؟ عرض کردم: فدایت شوم چگونه نگریم وشما می فرمائید دوازده پرچم شبیه بهم بالا می رود که پرچمی از پرچم دگر شناخته نگردد. حضرت به روزنه ای در خانه که آفتاب از آن می تافت نظر کرد وفرمود: آیا این آفتاب تابان نیست؟ عرض کردم: آری. فرمود: بخدا قسم امر ما از این آفتاب روشنتر است.
صاحب الامر
(صحیح مسلم ج 6 ص 52، یوم الخلاص ص 223):
قال رسول الله (ص): لا تزال طائفة من امتی علی الحق ظاهرین حتی یأتی امرالله.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: همیشه گروهی از امت من بر حق وظاهرند تا فرمان خدا برسد.
(بحار ج 52 ص 158):
قال الباقر (ع): ان لصاحب هذا الامر بیتا، یقال له: بیت الحمد، فیه سراج یزهر منذ یوم ولد الی ان یقوم بالسیف، لا یطفأ.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: صاحب این امر (ع) خانه ای دارد بنام «بیت الحمد خانه ستایش» در آن چراغی روشن است از آنروزی که متولد شد وتا روزی با شمشیر قیام فرماید روشنی می دهد وخاموش نمی گردد.
(بحار ج 51 ص 145):
قال الصادق (ع): ان لصاحب هذا الامر غیبة فلیتق الله عبد ولیتمسک بدینه.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: صاحب این امر (ع) غیبتی دارد باید بنده از خدا بترسد وبدین خود متمسک باشد.
(غیبة النعمانی ص 159، بحار ج 52 ص 362):
قال امیرالمؤمنین (ع): ان صاحب هذا الامر لو قد ظهر لقی من الناس مثل ما لقی رسول الله (ص) (واکثر).
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: همانا صاحب این امر (ع) اگر ظاهر شود از مردم می بیند آنچه رسول اکرم (ص) از مردم دید بلکه بیشتر.
(اثبات الهداة ج 3 ص 442):
عن علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر (ع) فی حدیث انه قال: یا بنی لا بد لصاحب هذا الامر من غیبة حتی یرجع عن هذا الامر من کان یقول به، انما هی محنة من الله عز وجل.
بنقل از علی بن جعفر (ع) از برادر بزرگوارش حضرت امام کاظم (ع) «به فرزندش» فرمود: ای پسر جانم صاحب این امر (ع) ناچار غیبتی دارد تا آنحد کسی که قائل به او است برمی گردد همانا این محنتی است که از خدای عز وجل مقدر شده.
(اثبات الهداة ج 3 ص 445):
عن ابی حمزة عن ابی عبد الله (ع) فی حدیث انه سأله عن صاحب هذا الامر؟ فقال: یملاها عدلا کما ملئت ظلما وجورا علی فترة من الائمة، کما ان رسول الله (ص) بعث علی فترة من الرسل.
بنقل از ابی حمزة از امام صادق (ع) در ضمن حدیثی که درباره ی صاحب الامر پرسیده بود. فرمود: او پر می کند زمین را از عدل وداد چنانکه از ظلم وجور پر شده باشد. در فاصله فترت پس از ائمه معصومین (ع) چنانکه رسول اکرم (ص) در فاصله فترت بعد از پیغمبران (ع) مبعوث شد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 448):
عن ابی خدیجة عن ابی عبد الله (ع) انه سئل عن القائم فقال: کلنا قائم بامرالله واحد بعد واحد، حتی یجیئی صاحب السیف، فاذا جاء صاحب السیف جاء بامر غیر الذی کان.
بنقل از ابی خدیجه از امام صادق (ع) که درباره ی حضرت قائم (ع) سئوال شده بود فرمود: همه ی ما قیام به امر خدا یکی پس از دیگری می کنیم تا صاحب شمشیر (ع) بیاید وچون او آید امری آورد غیر از آنچه بود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 452):
وفی معجزات ابی محمد (ع) فی حدیث: انه کتب الی رجل سألت عن القائم واذا قائم قضی بعلمه بین الناس کقضاء داود لا یسأل البینة.
در معجزات حضرت امام حسن عسکری (ع) در ضمن حدیثی حضرت به مردی نوشت: درباره ی قائم (ع) پرسید ولی چون قیام کند بعلم خود در میان مردم قضاوت وحکومت کند مانند داود (ع) بینة وشاهد نمی خواهد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 478):
عن الریان بن الصلت قال: قلت للرضا (ع): انت صاحب هذا الامر؟ فقال: انا صاحب هذا الا مر ولکنی لست بالذی یملاها عدلا کما ملئت جورا وکیف اکون ذلک علی ما تری من ضعف بدنی؟ وان القائم هو الذی اذا خرج کان فی سن الشیوخ ومنظر الشباب قویا فی بدنه حتی لو مده یده الی اعظم شجرة علی وجه الارض لقلعها ولو صاح بین الجبال لتد کدکت صخورها، یکون معه عصا موسی وخاتم سلیمان ذلک الرابع من ولدی یغیبه الله فی سترة ماشاءالله ثم یظهره فیملاء به الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.
بنقل از زریان بن صلت گفت: به حضرت امام رضا (ع) عرض کردم: شما صاحب الامر می باشید؟ فرمود: من صاحب الامرم ولی آن صاحب الامری که زمین را پر از عدل وداد کند چنانچه پر از ظلم شده باشد نیستم وچگونه آن باشم در حالی که ناتوانی بدنی مرا می بینی وهمانا قائم (ع) آن کس است که چون خروج کند در سن سالخوردگان ولی در قیافه جوانان باشد نیروی بدنی او قوی است تا آنجا که چون دست یازد به درخت بزرگی آنرا از ریشه برمی کند واگر فریاد در میان کوه ها بر کشد تمام صخره ها در هم کوبیده شود عصای موسی (ع) وانگشتری سلیمان (ع) با او است واو چهارمین فرزند من است خدا او را در پرده غیب خود هر چقدر بخواهد پنهان می کند سپس ظاهرش می سازد وزمین را بوسیله او پر از عدل وداد فرماید چنانکه پر از ظلم شده باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 481):
عن یعقوب بن منقوش قال: دخلت علی ابی محمد الحسن بن علی (ع) وهو جالس علی دکان فی الدار وعن یمینه بیت علیه ستر مسبل فقلت له: سیدی من صاحب هذا الامر؟ قال: ارفع هذا الستر فرفعته فخرج الینا غلام خماسی له عشر او ثمان او نحو ذلک واضح الجبینین ابیض الوجه دری المقلتین شئن الکفین معطوف الرکبتین فی خده الایمن خال وفی رأسه ذوابة فجلس علی فخذ ابی محمد الحسن فقال: هذا صاحبکم ثم وثب فقال له: یا بنی ادخل الی الوقت المعلوم فدخل البیت وانا انظر الیه فقال: یا یعقوب انظر من فی البیت فدخلت فما رأیت احدا.
بنقل از یعقوب بن منقوش گفت: بخدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) رسیدم حضرت بر مسدی نشسته بود ودر جانب راست اطاقی بود که پرده آویخته داشت من عرض کردم: ای سید ومولای من صاحب الامر کیست؟ فرمود: این پرده را بالا بزن من پرده را بالا زدم پسری پنج یا ده یا هشت ساله که پیشانی گشاده وسپیدروی وچشمهای درخشان وکف دست های غلیظ وزانوان درشت ومتمایل به جلو در گونه راستش خال وبر سرش گیسو بود بیرون آمد وبر زانوی امام عسکری (ع) نشست امام (ع) فرمود: این صاحب الامر شما هست سپس آن پسر (ع) برخاست امام (ع) فرمود: ای پسر جانم به اطاق داخل شو تا وقتی که برای تو معلوم است آن پسر (ع) داخل اطاق گشت امام (ع) فرمود: ای یعقوب ببین در اطاق کیست؟ من داخل اطاق شدم وکسی را ندیدم.
(اثبات الهداة ج 3 ص 586):
عن ابی الجارود قال: قلت لابی جعفر (ع) جعلت فداک اخبرنی عن صاحب هذا الامر، قال: یمسی من اخوف الناس ویصبح من امن الناس، یوحی الیه هذا الامر لیله ونهاره قال: قلت: یوحی الیه یا اباجعفر؟ قال: یا اباجارود انه لیس وحی نبوة ولکنه یوحی الیه کوحیه الی مریم بنت عمران والی ام موسی والی النحل، یا اباالجارود ان قائم آل محمد (ص) اکرم علی الله من مریم بنت عمران وام موسی والنحل.
بنقل از ابی الجارود گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم: فدایت شوم مرا از صاحب الامر (ع) با خبر ساز. فرمود: شب می کند در حالی که ترسناک ترین مردم است وصبح می کند در حالی که ایمن ترین مردم باشد در شب وروز این امر به او وحی می شود. عرض کردم: آیا به او وحی می شود؟ فرمود: ای ابی جارود این وحی وحی نبوت وپیغمبری نیست ولی در مقوله وحیی است که به مریم (ع) دختر عمران وبه مادر موسی (ع) وبه زنبور عسل شده ای ای ابی جارود همانا قائم آل محمد (ص) در نزد خدا گرامی تر از مریم دختر عمران ومادر موسی (ع) وزنبور عسل است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 590):
وفی کتاب مجمع البیان عند قوله تعالی: «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» قد اورد الامام ابوبکر احمد بن الحسین البیهقی فی کتاب البعث والنشور اخبارا کثیرة فی المعنی یعنی الاخبار بالمهدی (ع)... من طرق کثیرة ذکرها..عن ذر عن (بن ظ) عبدالله عن النبی (ص) قال: لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث فیه رجلا منی او من اهل بیتی وفی بعضها یواطیء اسمه اسمی یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.
در کتاب تفسیر مجمع البیان در تفسیر آیه کریمه: «همانا وارث زمین بندگان شایسته ی من باشند» فرموده: امام ابوبکر احمد بن حسین بیهقی در کتاب بعث ونشور خود اخبار بسیاری راجع به مهدی (ع)... از راه های بسیار ایراد کرده. آنرا ذکر کرده از ابن عبدالله از حضرت رسول کرم (ص) فرمود: اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز البته خدا آنروز را طولانی کند تا برانگیزد مردی (ع) را که از من یا از اهل بیت (ع) من باشد در بعضی روایات آمده: اسم او مطابق اسم من باشد زمین را پر کند از عدل وداد چنانچه پر از ظلم وجور شده باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 597):
عن صدقة بن موسی عن ابیه عن الرضا (ع) قال:الخلف الصالح من ولد ابی محمد الحسن بن علی (ع) وهو صاحب الزمان وهو المهدی.
بنقل از صدقه بن موسی از پدرش از حضرت امام رضا (ع) فرمود: خلف صالح از فرزندان ابی محمد امام حسن بن علی عسکری (ص) باشد او صاحب الزمان (ع) ومهدی (ع) است.
(بحار ج 51 ص 33):
عن الحمیری، قال: کنت مع احمد بن اسحاق عند العمری (رض) فقلت للعمری:
انی اسئلک عن مسألة کما قال الله عز وجل فی قصة ابراهیم «اولم تؤمن قال بلی ولکن لیطمئن قلبی» هل رأیت صاحبی؟ قال: نعم، وله عنق مثل ذی واشار بیدیه جمیعا الی عنقه قال: قلت: فالأسم قال: ایاک ان تبحث عن هذا فان عند القوم ان هذا النسل قد انقطع.
بنقل از حمیری گفت: من با احمد بن اسحق در خدمت عمروی بودیم من به عمروی (رض) عرض کردم: چیزی از تو می پرسم بدانگونه که خدای عز وجل در داستان حضرت ابراهیم (ع) فرمود: «مگر ایمان نداری عرض کرد: ایمان دارم ولی برای اطمینان قلبم می پرسم» آیا تو صاحب الامر (ع) را دیدار کرده ای؟ گفت آری. او گردنی دارد مثل این واشاره به گردن خود کرد. گفتم: اسم او چیست؟ فرمود: از این بحث بگذر زیرا این قوم عقیده دارند که نسل امام حسن عسکری (ع) منقطع شده است.
(بحار ج 51 ص 34):
عن عبدالله بن عطا قال: قلت لابی جعفر (ع): ان شیعتک بالعراق کثیر، ووالله ما فی اهل البیت مثلک کیف لا تخرج؟ فقال: یا عبدالله بن عطا، قد امکنت الحشوة من اذنیک والله ما انا بصاحبکم. قلت: فمن صاحبنا؟ قال: انظروا من تخفی علی الناس ولادته فهو صاحبکم.
بنقل از عبدالله بن عطاء گفت: به امام باقر (ع) عرض کردم شیعیان شما در عراق بسیارند بخدا قسم در میان اهل بیت (ع) مانند شما کسی نیست چرا خروج نمی کنی؟ فرمود: ای عبدالله بن عطاء سخنان اراذل شیعیان را می شنوی واز آنها می پذیری به آن خیالی که کرده اند ما یاران زیادی داریم وچرا خروج نمی کنیم بخدا قسم من صاحب الامر شما نیستم. عرض کردم: پس صاحب الامر ما کیست؟ فرمود: بنگرید کسی که ولادتش بر مردم پنهان باشد او صاحب شما خواهد بود.
(بحار ج 51 ص 114):
عن علی بن ابیطالب (ع) انه قال: صاحب هذا الامر من ولدی هو الذی یقال مات هلک لابل فی ای واد سلک.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: صاحب این امر از فرزندان من است او است همان کسی که گویند مرد یا هلاک شد نه بلکه در کدام بیابان قرار دارد.
(بحار ج 52 ص 110):
عن البزنطی قال: سألت الرضا (ع) عن مسألة للرؤیا فأمسک ثم قال: انا لو اعطیناکم ما تریدون، لکان شرا لکم واخذ برقبة صاحب هذا الأمر قال: وقال: وانتم بالعراق ترون اعمال هؤلاء الفراعنة وما اسهل لهم، فعلیکم بتقوی الله ولا تغرنکم الدنیا ولا تغتروا بمن اسهل له فکأن الامر قد وصل الیکم.
بنقل از برنظی گفت: از حضرت امام رضا (ع) مسئله ای را راجع به رؤیا (دیدن) را پرسیدم حضرت درنگی کرد سپس فرمود: ما اگر آنچه می خواهید به شما می دهیم برای شما شر باشد وگریبان وگردن صاحب این امر گرفته می شود که گفته وفرمود: شما در عراق کارهای ان فرعونها را می بینید ومی بینید آنچه به آنها مهلت به او داده شده فریب مخورید پس گوئی امر به شما رسیده است.
(بحار ج 52 ص 113):
عن علی بن جعفر، عن اخیه موسی بن جعفر (ع) قال: اذا فقد الخامس من ولد السابع من الأئمة فالله الله فی ادیانکم لا یزیلنکم عنها احد یا بنی انه لابد لصاحب هذا الامر من غیبة، حتی یرجع عن هذا الامر من کان یقول به، انما هی محنة من الله امتحن الله بها خلقه.
بنقل از علی بن جعفر (ع) از برادر بزرگوارش حضرت امام موسی الکاظم (ع) فرمود: وقتی که پنجمین (ع) فرزند از امام هفتم (ع) از امامان مفقود گردد پس خدا را خدا را درباره ی دین شما کسی شما را از دین نلغزاند ای پسر جانم صاحب الامر (ع) ناگزیر از غیبت است تا آنکه از امر ولایت برگردد کسیکه معتقد بدان بود همانا این محنتی است از خدا که بدان خلق خود را امتحان فرماید.
حکمت در غیبت حضرت قائم
(یوم الخلاص ص 846):
قال رسول الله (ص): لجابربن عبدالله الانصاری: ان هذا امر من امر الله وسر من سر الله علته مطویة عن عبادالله فایاک والشک فان الشک فی امرالله کفر.
رسول اکرم (ص) به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: همانا این امری از امور خدا وسری از اسرار او می باشد علت آن در علم خدا نهان است پس از شک وتردید بر حذر باش که شک در امر خدا کفر است.
(اصول الکافی ج 1 ص 397):
قال الصادق (ع): انه لا یموت منا میت حتی یخلف من بعده من یعمل بمثل عمله ویسیر بسیرته ویدعوا الی ما دعا الیه.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: هیچکس از ما نمی میرد تا آنکه پس از خود جانشین می گذارد که مانند او عمل کند وروش چون روش او پیشی گیرد وآنچنانکه او دعوت کرده دعوت کند.
(بحار ج 52 ص 90):
عن ابی عبد الله (ع) قال: قال رسول الله (ص) لا بد للغلام من غیبة فقیل له: ولم یا رسول الله (ص)؟ قال: یخاف القتل.
امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: آن پسر «مهدی (ع)» ناگزیر از غیبت است عرض شد: یا رسول الله (ص) چرا غیبت؟ فرمود: بترس از قتل.
(بحار ج 51 ص 154):
قال رسول الله (ص): انما مثل قائمنا اهل البیت کمثل الساعة.«لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فی السموات والارض لا یأتیکم الا بغتة.
رسول اکرم (ص) فرمود: همانا مثل قائم ما اهل بیت (ع) مثل قیامت می باشد: «جلوه نمی دهد برای وقتش مگر او «خدا» سنگین است در آسمانها وزمین نمی آید مگر ناگهان».
(اعلام الوری ص 400):
قال امیرالمؤمنین (ع): ان القائم منا اذا قام لم یکن لا حد فی عنقه بیعة فلذلک تخفی ولادته ویغیب شخصه.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: همانا قائم ما (ع) چون قیام کند هیچکس بر عهده او بیعتی ندارد از این رو ولادتش پنهان وشخص او غائب می شود.
(اعلام الوری ص 401، المحجة البیضاء ج 4 ص 338، بحار ج 51 ص 132):
قال الحسن (ع): اما علمتم ان الخضر لما خرق السفینة وقتل الغلام واقام الجدار کان ذلک سخطا لموسی بن عمران (ع) اذا خفی علیه وجه الحکمة فیه وکان ذلک عندالله حکمة وصوابا اما علمتم انه ما منا احد الا ویقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه الا القائم.
حضرت امام حسن مجتبی (ع) فرمود: مگر نمی دانید که خضر (ع) وقتی که کشتی را سوراخ کرد وغلام را کشت ودیوار ساخت موجب خشم موسی بن عمران علیه السلام گردید زیرا حکمت این کار بر او مخفی بود در حالی که در پیشگاه خدا حکمت ودرست بود مگر نمی دانید که از ما «ائمه (ع)» کسی نیست که در گردنش از طاغوت زمان بیعتی نباشد بجز حضرت قائم (ع).
(یوم الخلاص ص 116):
قال الحسن (ع) (فی حدیث) ان الله عز وجل یخفی ولادته، ویغیب شخصه، لئلا بکون لاحد فی عنقه بیعة اذا خرج.
امام حسن (ع) در ضمن حدیثی فرمود: همانا خدای عز وجل ولادت مهدی (ع) را مخفی وشخصی او را غایب می سازد تا بهنگام خروج بیعت کسی بر گردنش نباشد.
(منتخب الاثر ص 287 بحار ج 51 ص 135، یوم الخلاص ص 116):
قال زین العابدین (ع): القائم منا یخفی علی الناس ولادته حتی یقولوا: لم یولد بعد، لیخرج حین یخرج ولیس لاحد فی عنقه بیعة.
حضرت امام زین العابدین (ع) فرمود: ولایت قائم ما (ع) بر مردم پنهان می شود تا مردم گویند: او هنوز متولد نشده تا وقتی که خروج می کند از کسی بیعت بر گردنش نباشد.
(یوم الخلاص ص 120، بحار ج 52 ص 91):
قال الصادق (ع): متی علمنا انه عز وجل حلیم، صدقنا بان افعاله کلها حکمة، وان کان وجهها غیر منکشف لنا.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: هر زمان که دانستیم خدای عز وجل حکیم است تصدیق داریم که همه ی کارهایش حکمت می باشد اگر چه راه وجهة آن بر ما مکشوف نباشد.
(وسائل الشیعه ج 11 ص 27، یوم الخلاص ص 123):
قال الکاظم (ع): له (ای للمهدی (ع)) غیبة یطول امدها خوفا علی نفسه من القتل، یرتد فیها قوم ویثبت اخرون.
حضرت امام کاظم (ع) فرمود: برای مهدی (ع) غیبتی است که مدت آن طولانی می باشد بترس کشته شدن که قومی مرتد وگروهی ثابت می مانند.
(بحار ج 51 ص 152، یوم الخلاص ص 124):
قال الرضا (ع): کانی بالشیعة، عند فقدهم الثالث من ولدی ای العسکری (ع) یطلبون المرعی فلا یجدونه لان امامهم یغیب عنهم لئلا یکون فی عنقه لا حد بیعة اذا قام بالسیف.
حضرت امام رضا (ع) فرمود: گوئی شیعیان را می بینم که فرزند سومین فرزندم امام حسن عسکری (ع) را مفقود کرده اند چراگاه را می جویند واو را نمی یابند زیرا امامشان (ع) از آنان غائب می شود تا از کسی بر عهده اش بیعتی نباشد وقتی که با شمشیر قیام کند.
(منتخب الاثر ص 269، یوم الخلاص ص 124):
قال الرضا (ع):للقائم (ع) غیبة امدها طویل. کانی بالشیعة یجولون جولان الغنم یطلبون المرعی فلا یجدونه الا ومن ثبت منهم علی دینه لم یفس قلبه لطول غیبة امامه فهو معی فی درجتی یوم القیامة.
امام رضا (ع) فرمود: برای حضرت قائم (ع) غیبت طولانی باشد گوئی شیعیان را می بینم که مانند گوسفند برای جستن چراگاه در تکاپو باشند وآنرا نمی یابند وکسیکه بر دین خود ثابت ماند برای طولانی بودن غیبت امامش (ع) سنگدل نخواهد ماند ودر روز قیامت با من در درجه من باشد.
(یوم الخلاص ص 127):
ومن کتابه (ع) لحسین بن روح (رض): یبین فیه بعض اسباب الغیبة: من بحث فقد طلب ومن طلب فقد دل ومن دل فقد اشاط (ای هدر الدم).
واز نامه حضرت قائم ارواحنا فداه که به حسین به روح نوشته برخی از اسباب غیبت خود را تبیین فرموده است هرکس جستجو کند محققا (از طرف طاغوت) دنبال وتعقیب شود وکسیکه دنبال وطلب شود محققا دلالت کند وکسی که دلالت کند محققا در هلاک خود کوشیده.
(یوم الخلاص ص 140):
قال زین العابدین (ع): لا یطلع علی موضعه احد من ولی ولا غیره، الا الذی یلی امره.
حضرت امام زین العابدین (ع) فرمود: هیچکس از جایگاه او آگاه نباشد خواه دوست وخواه غیر آن بجز مگر کسی که متصدی امرش بود «خادم حضرت که کارهایش را انجام می داد».
(بحار ج 52 ص 92، یوم الخلاص ص 126):
ومن کتابه (ع) الی سفیره محمد بن عثمان یأمر شیعه بعدم الخوض فی مالا یعنیهم... واما علة ما وقع من الغیبة، فان الله عز وجل یقول: «یا ایها الذین امنوا لا تسئلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسؤکم...». انه لم یکن احد من آبائی الا وقعت فی عنقه بیعة لطاغیه زمانه. وانی اخرج حین اخرج ولا بیعة لاحد الطواغیب فی عنقی. واما وجه الانتفاع بی فی غیبتی، فکالانتفاع بالشمس اذا غیبها عن الابصار السحاب. وانی لامان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء. فاغلقوا باب السؤال عمالا یعنیکم، ولا تتکلفوا ما قد کفیتم، واکثروا من الدعاء بتعجیل الفرج فان فی ذلک فرجکم، والسلام علی من اتبع الهدی.
در نامه ای که حضرت مهدی قائم ارواح العالمین فداه به سفیرش محمد بن عثمان نوشت شیعیانش را به بحث وتعمق رد کاری که سودی بحالشان ندارد فرمان داد نپردازند... واما علت غیبتی که واقع شده خدای عز وجل فرماید: «ای مؤمنان از چیزهائی که اگر بر شما آشکار شود بدتان آید سئوال نکنید» احدی از پدران بزرگوارم (ع) نیست جز آنکه در گردنش بیعتی از طاغوت زمانش بوده ومن وقتی که خروج می کنم بیعت هیچ طاغوتی بر گردنم نخواهد بود واما راه بهره یابی بوجود من در روزگار غیبتم مانند سود زمین امانم همچنانکه ستارگان امان برای ساکنان آسمانند پس در سؤال از امری را که مربوط به شما نیست ببندید وخود را در امری که بقدر کافی به شما دستور داده شده بزحمت ورنج دچار نسازید وبرای تعجیل فرج بسیار دعاء کنید که دراین کار فرج وگشایش شما است وسلام بر کسی که پیروی هدایت کنند.
(بحار ج 52 ص 155، الکافی ج 1 ص 340، یوم الخلاص ص 141):
قال الصادق (ع): للقائم غیبتان: احداهما قصیرة والاخری طویلة فالأولی لایعلمن بمکانه فیها الا خاصة شیعته، والاخری لا یعلم بمکانه فیها الا خاصة موالیه فی دینه.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: قائم (ع) دو غیبت دارد یکی کوتاه ودیگری طولانی است در غیبت کوتاه جز شیعیان خاص کسی از جای حضرت آگاه نباشد ودر غیبت طولانی فقط دوستان خاص او که در دین ثابتند علم به مکانش دارند.
(بحار ج 52 ص 151، اثبات الهداة ج 3 ص 444، الکافی ج 1 ص 338):
قال الصادق:(ع): یفقد الناس امامهم، یشهد الموسم فیراهم ولا یرونه.
امام صادق (ع) فرمود: مردم امام (ع) خود را نمی یابند ولی او در موسم حج حاضر می شود مردم را می بیند ولی مردم او را نمی بینند.
(یوم الخلاص ص 168):
قال رسول الله (ص) لاحد اصحابه: کیف انت اذا استیأست امتی من المهدی فیأتیها مثل قرن الشمس لیستبشر به اهل السماء والأرض.
حضرت رسول اکرم (ص) به یکی از اصحاب خود فرمود: چگونه خواهی بود وقتی امتم از مهدی (ع) مأیوس شوند پس مهدی (ع) بنزد امت می آید مانند شعاع آفتاب تا ساکنان آسمان وزمین بوجود او خوشحال شوند.
(یوم الخلاص ص 168، بحار ج 52 ص 380):
قال رسول الله (ص): «فی حدیث» ثم یغیب عنهم امامهم ماشاءالله. ویکون له غیبتان احداهما اطول من الاخری. الحذر الحذر اذا فقد الخامس من ولد السابع من ولدی. (ای اذا غاب، فافتقدوه فلم یروه).
حضرت رسول اکرم (ص) در ضمن حدیثی فرمود: سپس امام (ع) آنان آنچه خدا بخواهد غائب می گردد. واو را دو غیبت باشد که یکی طولانی تر از دیگری است. حذر کنید زمانی که پنجمین فرزند امام هفتم (ع) از فرزندانم مفقود گردد (یعنی چون غائب گردد واو را از دست دادند واو را نبینند).
(یوم الخلاص ص 168، بحار ج 51 ص 73):
وقد سأله جابر بن عبدالله الانصاری یا رسول الله (ص)، وللقائم من ولدک غیبة؟ فقال: ای وربی: «ولیمحص الله الذین امنوا ویمحق الکافرین». (آل عمران آیه 141).
جابرن عبدالله انصاری رضی الله عنه از رسول خدا (ص) پرسید: قائم (ع) از فرزندان شما غیبت دارد؟ فرمود: آری قسم به پروردگارم «وبرای آنکه خدا مؤمنان را خالص سازد ونابود فرماید کافرانرا».
(یوم الخلاص ص 223):
قال رسول الله (ص): طوبی للصابرین فی غیبته. طوبی للمتقین علی محبته اولئک الذین وصفههم الله فی کتابه وقال: «هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب» «البقره آیه 2 و3».
رسول اکرم (ص) فرمود: خوشا حال صبرکنندگان در زمان غیبتش خوشا حال کسانی که بر محبتش پابرجا باشند آنانند کسانی که خدا وصفشان در کتاب خود فرموده: «هادی است برای پرهیزگاران آنان که ایمان بغیب دارند».
(کمال الدین واتمام النعمه ص 377، کشف النعمه:508:2، لاعیون اخبار الرضا:52:1):
عن سلمان الفارسی (رض) قال: دخلت علی النبی (ص) فاذا الحسین (ع) علی فخذیه وهو یقول عینیه ویلثم فاه وهو یقول:انت سید بن سید، انت امام بن امام، انت حجة بن حجة ابوحجج تسعة من صلبک، تاسعهم قائمهم.
بنقل از سلمان فارسی (رض) گفت: بخدمت رسول اکرم (ص)رسیدم در حالی که حضرت امام حسین (ع) بر زانوی حضرت نشسته بود ورسول خدا (ص) چشمانش را می بوسید ولبانش را بوسه می زد ومی فرمود: تو سید پسر سیدی تو امام پسر امامی تو حجت پسر حجت وپدر نه حجت می باشی که همه از صلب تو باشند که نهمین آنان قائم (ع) باشد.
(سفینة البحار ج 2 ص 701):
روی فی خبر: انه صلوات الله وسلامه علیه سمی المهدی لانه یهدی لامر خفی وفی روایة لانه یهدی اله امر خفی حتی انه یبعث الی رجل لا یعلم الناس له ذنب فیقتله.
در خبری روایت شده که قائم (ع) از آن جهت مهدی (ع) نامیده شد که هدایت برای امر مخفی فرماید ودر روایتی است که حضرت برای کار پنهانی کند تا آنجا که م فرستد بسوی مردی که مردم برای او نمی دانند وفرمان قتل او را می دهد.
(اصول الکافی ج 1 ص 337):
عن عبدالله بن بکیر، عن زرارة قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان للغلام غیبة قبل ان یقوم، قلت: ولم؟ قال: یخاف واو مأ بیده الی بطنه ثم قال: یا زرارة وهو المنتظر وهو الذی یشک فی ولادته منهم من یقول: مات ابوه بلا خلف ومنهم من یقول: حمل ومنهم من یقول: انه ولد قبل موت ابیه بسنتین وهو المنتظر غیر ان الله عز وجل یحب ان یمتحن الشیعة فعند ذلک یرتاب المبطلون یا زرارة (قال: قلت جعلت فداک ان ادرکت ذلک الزمان ای شییء اعمل؟ قال: یا زرارة) اذا ادرکت هذا الزمان فادع بهذا الدعاء «اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی» ثم قال: یا زرارة لا بد من قتل غلام بالمدینة قلت: جعلت فداک الیس یقتله جیش السفیانی؟ قال: لا ولکن یقتله جیش آل نبی فلان یجئی حتی یدخل المدینة فیأخذ الغلام فیقتله فاذا قتله بغیا وعدوانا وظلما لا یمهلون فعند ذلک توقع الفرج ان شاءالله.
بنقل از عبدالله بن بکیر از زرارة (رض) گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا برای پسرم (ع) پیش از آنکه قیام کند غیبت است. عرض کردم: چرا؟ فرمود: می ترسد واشاره به شکم خود فرمود: سپس فرمود: ای زرارة واو است همان کسی که انتظار او را دارند وشک در ولادت او کنند برخی گویند: پدرش مرد در حالی که اولاد نداشت وبرخی گویند: هنوز در حمل است. وبرخی گویند: او دو سال پیش از مرگ پدرش متولد شده. واوست که همه به انتظار او باشند جز آنکه خدا دوست دارد که شیعه امتحان فرماید در این هنگام باطل پرستان بشک در افتند ای زرارة. زرارة گفت: عرض کردم: فدایت شوم اگر من آن زمان را دریابم چه کار کنم؟ فرمود: ای زرارة چون آن زمان را دریابی این دعاء را بخوان: «بارالها خودت را به من بشناسان اگر خودت را به من نشناسانی پیغمبرت (ع) را نخواهم شناخت بارالها پیغمبرت (ص) را بمن بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی حجتت را نخواهم شناخت بارالها حجتت (ع) را به من بشناسان که اگر حجتت (ع) را به من نشناسانی از دین خود گمراه می شوم» سپس فرمود: ای زرارة ناچار پسری در مدینه منوره کشته می شود عرض کردم: فدایت شوم آیا لشکریان سفیانی او را می کشند؟ فرمود: نه ولی سپاهیان بنی فلان او را می کشند می آید تا داخل مدینه منوره می گردد وپسر را می گیرد ومی کشد وچون او را از روی ظلم وستم می کشد به آنها مهلت داده نمی شود در این هنگام است که بخواست خدا توقع وانتظار فرج باید داشت.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 421):
عن الاصبغ بن نباته قال: ذکر امیرالمؤمنین (ع) قال: اما لیغیبن حتی یقول الجاهل ما لله فی آل محمد (ص) حاجة.
بنقل از اصبغ بن نباته گفت: حضرت امیرالمؤمنین (ع) ذکر قائم (ع) که فرمود: هان که غائب می شود البته تا نادانان گوید: خدا را در آل محمد (ص) حاجتی نباشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 608):
من معجم الطبرانی ومناقب المهدی لابی نعیم الحافظ عن النبی (ص) فی حدیث: ان عیسی بن مریم (ع) یصلی خلف المهدی (ع).
از معجم طبرانی ومناقب مهدی (ع) تالیف ابونعیم اصفهانی حافظ است از حضرت رسول اکرم (ص) در ضمن حدیثی فرمود: عیسی بن مریم (ع) در نماز به مهدی (ع) اقتداء می کند.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 434):
عن عبدالرحمن بن سلیط قال: قال الحسین بن علی بن ابیطالب (ع) منا اثنی عشر مهدیا اولهم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) واخرهم التاسع من ولدی وهو الامام القائم بالحق یحیی الله به الارض بعد موتها ویظهر به الدین ویحق الحق علی الدین کله ولو کره المشرکون له غیبة یرتد فیها قوم (اقوام خ ل) ویثبت علی الدین فیها اخرون فیؤذون یقال لهم متی هذا الوعد ان کنتم صادقین؟ اما ان الصابر فی غیبتة علی الأذی والتکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله (ص).
بنقل از عبدالرحمن سلیط گفت: حضرت سیدالشهداء امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) فرمود: از ما دوازده تن مهدی است که اولشان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) وآخرشان نهمین فرزند من که او امام قائم (ع) بحق است خدا بوسیله او زمین را پس از مردن زنده می کند ودین را با دست او ظاهر می سازد وحقیقت دین اسلام را بر سائر ادیان برتری دهد واگر چه مشرکان نپسندند او را غیبتی باشد که گروهی مرتد شوند وگروه دگر ثابت مانند گروه ثابت اذیت ببینند وبه آنان گفته شود: این وعده کی تحقق یابد اگر راست می گوئید؟ هان که صابر بر اذیت وتکذیب در غیبت او بمنزله کسی باشد دو با شمشیر خود در پیشگاه حضرت رسول اکرم (ص) جهاد کرده.
(کشف النعمة ج 2 ص 522، اثبات الهداة ج 3 ص 467، بحار ج 52 ص 125، کمال الدین وتمام النعمة ص 439، یوم الخلاص ص 233):
عن عمرو بن ثابت قال: قال علی بن الحسین سیدالعابدین (ع): من ثبت علی موالاتنا (ولایتنا خ ل) فی غیبة قائمنا اعطاه الله عز وجل اجر الف شهید من شهداء بدر واحد.
بنقل از عمرو بن ثابت گفت: حضرت امام سجاد علی بن الحسین سیدالعابدین (ع) فرمود: هر کس بر دوستی ما در غیبت قائم ما (ع) ثابت ماند خدا به او پاداش هزار شهید از شهدای بدر واحد کرامت فرماید.
(اثباة الهداة ج 3 ص 441):
عن عبدالله بن جعفر الحمیری عن الشیخ ابی عمرو رحمه الله فی حدیث انه قال: انت رأیت الخلف؟ فقال ای والله.
بنقل از عبدالله بن جعفر حمیری از شیخ ابوعمر ورحمه الله در ضمن حدیثی که به او گفت تو خلف «حضرت مهدی (ع)» را دیده ای؟ گفت آری بخدا قسم دیده ام.
(هیبة الشیخ الطوسی ص 162):
عن المفضل بن عمر قال سمعت اباعبدالله (ع): ان لصاحب هذا الامر غیبتین احداهما تطول حتی یقول بعضهم مات ویقول بعضهم: قتل، ویقول بعضهم: ذهب حتی لا یبقی علی امره من اصحابه الا نفر یسیر لا یطلع علی موضعه احد من ولده ولا غیره الا المولی الذی یلی امره.
بنقل از مفضل بن عمر گفت از حضرت امام صادق (ع) شنیدم فرمود: همانا صاحب الامر (ع) دو غیبت دارد که یکی طولانی تر از دگری است تا آنجا که برخی گویند: مرده است وبرخی گویند: کشته شد وبرخی گویند: رفت تا حدی که بر امر او از اجمالش باقی نمانند مگر اندکی وهیچکس از جای او آگاه نباشد نه از فرزندانش ونه از دیگران بجز کسی که متصدی کارهایش باشد.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 51):
عن یزید بن ماجة القزوینی فی حدیث طویل فی نزول عیسی (ع) وانه قیل له یا رسول الله (ص): فاین العرب یومئذ قال هم یومئذ قلیل وجلهم ببیت المقدس وامامهم قد تقدم یصلی بهم الصبح اذ نزل بهم عیسی بن مریم صلی الله علیه فرجع ذلک الامام ینکص یمشی القهقری لیتقدم عیسی یصلی بالناس فیضع عیسی یده بین کتفیه ثم یقول له تقدم.
بنقل از یزید ابن ماجة قزوینی در ضمن حدیثی که درباره ی نزول عیسی (ع) گوید: به رسول اکرم (ص) عرض می شود: یا رسول الله (ص) پس عرب در آن روزگار چه می شوند؟ فرمود: عرب در آن روزگار اندک باشند واکثر در بیت المقدس جای کنند وامامشان به پیش ایستد ونماز صبح بجماعت گذارد که عیسی بن مریم (ع) فرود آید وآن امام برگردد وبه پس گراید تا عیسی (ع) به پیش آید وبا مردم نماز بگذارد پس عیسی (ع) دست به شانه ی او نهد وگوید تو مقدم باش.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 52):
عن حذیفة رفعه یلتفت المهدی (ع): وقد نزل عیسی بن مریم (ع) کانما یقطر من شعره الماء فیقول المهدی له تقدم صل بالناس فیقول انما اقیمت الصلاة لک فیصلی خلف رجل من ولدی.
بنقل از خذیفة که مرفوعا گفته: مهدی (ع) توجه کند که عیسی بن مریم (ع) فرود آمده گوئی از موهایش آب می چکد ومهدی (ع) به او گوید: به پیش آی وبا مردم نماز بگذار عیسی (ع) گوید: نماز برای تو اقامه شده پس نماز را در پشت سر مردی از فرزندان (ع) من گذارد.
(بحار ج 52 ص 96):
عن علی بن الحسن بن فضال، عن ابیه، عن ابی الحسن علی بن موسی الرضا (ع) «قال»: کانی بالشیعة عند فقدانهم الثالث من ولدی یطلبون المرعی فلا یجدونه، قلت له: ولم ذلک یابن رسول الله قال: لان امامهم یغیب عنهم، فقلت: ولم؟ قال: لئلا یکون لاحد فی عنقه بیعة اذا قام بالسیف.
به نقل از علی بن حسن بن فضال از پدرش از حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) فرمود: گوئی شیعیان را بهنگام نیافتن سومین فرزندم می بینم که چراگاه خود را می جویند وآنرا نمی یابند. عرض کردم: یابن رسول الله (ص) چرا؟ فرمود: زیرا امامشان (ع) از آنان غائب می شود عرض کردم:چرا؟ فرمود: تا کسی برگردنش بیعتی نداشته باشد وقتی قیام با شمشیر کند.
خبرهایی که دلالت به ظهور مهدی کند
(امحجة البیضاء ج 4 ص 335، یوم الخلاص ص 47):
قال رسول الله (ص): لا تذهب الدنیا حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی. ولو بقی فی غیبته مابقی نوح فی قومه، لم یخرج من الدنیا حتی یظهر (ای یخرج من الغیبة وینتصر) فیملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.
رسول اکرم (ص) فرمود: دنیا از میان نمی رود تا مردی از اهل بیت (ع) من که اسم او با اسم من یکسان باشد بر عرب حکومت کند واگر چه غیبت او باندازه توقف وبقای نوح (ع) در قومش طولانی گردد از دنیا بیرون نمی رود تا ظاهر شود (یعنی از غیبت خارج شود وانتقام کشد) وزمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(یوم الخلاص ص 48):
قال رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یملک رجل من اهل بیتی، تجری الملاحم علی یدیه ویظهر الاسلام والله لا یخلف المیعاد.
رسول اکرم (ص) فرمود: اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز البته خدای آنروز را طولانی فرماید تا مردی از اهل بیت من حکومت کند وجنگ های بزرگ با دست او صورت گیرد واسلام را ظاهر سازد ووعده خدا خلاف ندارد.
(سنن السجشانی ج 4 ص 151، کشف النعمة ج 2 ص 476، اثبات الهداة ج 3 ص 609، عقدالدرر ص 18، بحار ج 51 ص 85):
عن امیرالمؤمنین علی (ع) عن النبی (ص) قال: لو لم یبق من الدهر الا یوم لبعث الله رجلا من اهل بیتی، یملاها عدلا کما ملئت جورا.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) از رسول الله (ص) فرمود: اگر از روزگار باقی نماند بجز یک روز البته جدا مردی از اهل بیت (ع) مرا مبعوث فرماید که زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(کشف النعمة ج 2 ص 469، اثبات الهداة ج 3 ص 593، عقدالدرر ص 24، اعیان الشیعه ج 2 ص 50):
عن حذیفة قال: خطبنا رسول الله (ص) فذکرنا رسول الله (ص) بما هو کائن ثم قال: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عز وجل ذلک الیوم حتی یبعث فیه رجلا من ولدی اسمه اسمی فقام سلمان الفارسی فقال: یا رسول الله من ای ولدک قال: هو من ولدی هذا وضرب بیده علی الحسین (ع).
بنقل از حذیفه گفت: رسول اکرم (ص) برای ما خطبه خواند وبدانچه واقع می شود ما را متذکر ساخت سپس فرمود: اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز خدای عز وجل آن روز را البته طولانی کند تا در آن مردی از فرزندان (ع) من مبعوث گردد که اسم او اسم من باشد سلمان فارسی برخاست وعرض کرد: یا رسول الله (ص)از کدام فرزندت؟ فرمود: از این پسرم ودست مبارک بر امام حسین (ع) نهاد.
(اعیون اخبار الرضا ج 2 ص 66، عقدالدرر ص 28):
عن عبدالله (ص)قال رسول الله (ص): لا تذهب الدنیا حتی یملک رجل من اهل بیتی (ع) یواطیء اسمه اسمی، یملا الارض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما.
بنقل از عبدالله گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: دنیا از میان نمی رود تا آنکه مردی از اهل بیت من که اسم او برابر اسم من است حکومت کند وزمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(اخرج الحافظ ابوعیسی الترمذی جامعه، عقدالدرر ص 28):
عن ابی هریرة ان رسول الله (ص) قال: (لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یلی رجل من اهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی.
ابوهریره گوید: رسول خدا (ص) فرمود: اگر تنها از دنیا یک روز باقی ماند البته خدا آنروز را طولانی فرماید تا مردی (ع) از اهل بیت من (ع) که اسم او برابر اسم من است حکومت کند.
(اخرجه احمد بن حنبل فی سنده، عقدالدرر ص 29):
عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی یلی رجل من اهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی.
بنقل از عبدالله بن مسعود گفت: رسول الله فرمود: قیامت برپا نشود تا مردی از اهل بیت من که اسمش برابر اسم من باشد حکومت کند.
(اخرجه الحافظ ابونعیم فی صفة المهدی، عقدالدرر ص 30):
قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی یملک رجل من اهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی یملا الارض عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا.
رسول اکرم (ص) فرمود: قیامت قیام نکند تا مردی از اهل بیت (ع) من که اسمش مطابق اسم من است حکومت کند زمین را پر از عدل وداد نماید چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(اخرجه البیهقی، عقدالدرر ص 30):
عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیا الا یوم لبعث الله فیه رجلا من اهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی.
بنقل از عبدالله بن مسعود گفت: رسول خدا (ص) فرمود: اگر از دنیا باقی نماند بجز یک روز البته خدا در آنروز مردی (ع) از اهل بیت (ع) مرا برانگیزد که اسم او اسم پدر (ع) او با اسم من واسم پدر من یکسان باشد.
(اخرجه احمد فی مسنده، عقدالدرر ص 36):
عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی تملا الارض ظلما وعدوانا ثم یخرج من عترتی او من اهل بیتی من یملاها قسطا وعدلا، کما ملئت ظلما وعدوانا.
بنقل از ابی سعید خدری گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: قیامت برپا نمی شود تا زمین پر از ظلم وستم گردد سپس کسی که زمین را پر از عدل وداد کند از عترت من یا اهل بیت من خروج کند.
(عقد الدرر ص 63):
قال رسول الله (ص): یا حذیفة، لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یملک رجل من اهل بیتی تجری الملاحم علی یدیه ویظهر الاسلام لا یخلف الله وعده وهو سریع الحساب.
رسول خدا (ص) فرمود: ای حذیفه اگر از دنیا فقط یک روز باقی بماند البته خدا آن روز را طولانی فرماید تا مردی از اهل بیت من که جنگها با دست او صورت گیرد حکومت کند واسلام را ظاهر سازد ووعده خدا خلاف ندارد واو در حسابرسی سریع است.
(عقدالدرر ص 169، کشف النعمة:474:2، اثبات الهداة:596:3، بحار:84:51):
عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیا الا لیلة لطول الله تلک اللیلة حتی یملک رجل من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی یملاها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا ویقسم المال بالسویة ویجعل الله الغنی فی قلوب الامة فیمکث سبعا او تسعا ثم لا خیر فی عیش الحیاة بعد المهدی.
بنقل از عبدالله بن مسعود گفت: رسول الله (ص) فرمود: اگر باقی نماند از دنیا مگر یک شب البته خدا آن یک شب را طولانی فرماید تا حکومت کند مردی از اهل بیت من (ع) که برابر باشد نام او ونام پدرش با نام من وپدرم (ع) وزمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد ومال را یکسان تقسیم کند وخدا بی نیازی را در دلهای این امت قرار دهد واو هفت یا نه سال حکومت کند وپس از مهدی (ع) خیر در زندگی نباشد.
(کشف النعمة ج 2 ص 446):
قال رسول الله (ص): لم تنقضی الایام واللیالی حتی یبعث الله رجلا من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی، یملاها عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا.
رسول اکرم (ص) فرمود: روزها وشبها منقض نمی گردد تا آنکه خدا مبعوث فرماید مردی از اهل بیت (ع) مرا که اسم او با اسم من برابر باشد واو زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 503):
قال رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث الله فیه رجلا من ولدی، یواطیء اسمه اسمی، یملاءها عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا.
رسول اکرم (ص) فرمود: اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز البته خدا آنروز را طولانی فرماید تا خدا مبعوث کند مردی از فرزندان مرا که اسم او با اسم من یکسان باشد زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(کشف النعمة ج 2 ص 472):
عن حذیفة قال: سمعت رسول الله (ص) یقول: ویح هذه الامة من ملوک جبابرة کیف یقتلون ویخیفون المطیعین، الا من اظهر طاعتهم، فالمؤمن التقی یصانعهم بلسانه ویفر منهم بقلبه، فاذا اراد الله عز وجل ان یعید الاسلام عزیرا قصم کل جبار عنید، وهو القادر علی ما یشاء ان یصلح امة بعد فسادها، فقال: یا حذیفة لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یملک رجل من اهل بیتی، تجری الملاحم علی یدیه ویظهر الاسلام لا یخلف وعده وهو سریع الحساب.
بنقل از حذیفه (رض) گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: وای بر این امت از پادشاهان ستمگر که چگونه می کشند وفرمانبردارانرا می ترسانند مگر کسی اظهار فرمانپذیری آنها کند. پس مؤمن پرهیزگار با زبان خویش سازشکاری با آنها را اظهار نماید. ولی در قلب خود از آنها متنفر باشد وچون خدا خواهد که عزت اسلام را برگرداند قدرت همه ستمکاران دشمن را در هم شکند واو بر هر چه خواهد قادر است که امتی را پس از به فساد کشیده شدن اصلاح فرماید. آنگاه فرمود: ای حذیفه اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز خدا آنروز را طولانی کند تا مردی از اهل بیت (ع) من حکومت کند که جنگهای بزرگ با دست او صورت گیرد واسلام را ظاهر کند ووعده خدا خلاف ندارد واو سرعت در حسابرسی دارد.
(عقدالدرر ص 216، اثبات الهداة ج 3 ص 602، کشف النعه ج 2 ص 474):
عن النبی (ص): لا تقوم الساعة حتی یملک رجل من اهل بیتی، یفتح القسطنطنیه وجبل الدیلم ولو لم یبق الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یفتحها.
رسول اکرم (ص) فرمود: قیامت برپا نمی شود تا مردی از اهل بیت (ع) من حکومت کند وقسطنطنیه وکوه دیلم را فتح نماید واگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز البته خدا آنروز را طولانی کند تا آنرا فتح کند.
(الاربعین حدیث الحدیث الثالث، اعیان الشیعه ج 2 ص 50، عقدالدرر ص 236):
قال رسول الله (ص): لا تنقضی الساعة حتی یملک الارض رجل من اهل بیتی یملاء الارض عدلا کما ملئت قبله جورا یملک سبع سنین.
رسول اکرم (ص) فرمود: قیامت برپا نشود تا حاکم زمین شود مردی (ع) از اهل بیت من که زمین را پر کند از عدل وداد چنانکه پر شده باشد از ظلم وستم وهفت سال مدت حکومت او باشد.
(کشف النعمة ج 2 ص 438):
عن ابی داود والترمذی بسندهما فی صحیحهما یرفعه کل واحد منهما بسنده الی عبدالله بن مسعود (رض) انه قال: رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث الله رجلا منی او من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی یملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.
ابی داود وترمذی که بسند خود در صحیح شان مرفوعا از عبدالله بن مسعود نقل کرده اند که گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: اگر باقی نماز از دنیا بجز یک روز البته خدا آنروز را طولانی فرماید تا مبعوث کند خدا مردی از من یا از اهل بیت (ع) مرا که برابر باشد نام او نام پدرش (ع) برابر باشد با نام من ونام پدرم پر کند زمین را از عدل وداد چنانکه پر شده باشد از ظلم وجور.
(اثبات الهداة ج 3 ص 456):
عن علی (ع) قال: قال النبی (ص): لا تذهب الدنیا حتی یقوم بامر امتی رجل من ولد الحسین یملاها عدلا کما ملئت ظلما.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: دنیا از میان نمی رود تا قیام بر امر امتم کند مردی از فرزندان امام حسین (ع) که پر کند زمین را از عدل چنانکه پر شده از ظلم.
(اثبات الهداة ج 3 ص 459):
عن السید بن محمد الحمیری فی حدیث عن الصادق (ع) قال: ان الغیبة ستقع بالسادس من ولدی وهو الثانی عشر من الائمة الهداة بعد رسول الله (ص) اولهم علی بن ابیطالب (ع) واخرهم القائم بالحق بقیة الله فی ارضه وصاحب الزمان والله لو بقی ما بقی نوح فی قومه لم یخرج من الدنیا حتی یظهر فیملاء الارض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما.
بنقل از سید بن محمد حمیری در ضمن حدیثی از حضرت امام صادق (ع) فرمود: همانا واق می شود برای ششمین فرزندم که او دوازدهمین امام از امامان هادی (ع) پس از رسول الله (ص) باشد که اولشان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) آخرینشان قائم بحق بقیة الله در زمین وصاحب الزمان (ع) است وبخدا قسم اگر به اندازه ی عمر نوح (ع) باقی باشد از دنیا بیرون نمی رود تا ظاهر گردد وزمین را پر از عدل داد کند چنانکه پر از جور وظلم شده باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 621، سنن ابن ماجه ج 2 ص 929):
عن ابی هریرة، قال: قال رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیاالا یوم، لطوله الله عز وجل حتی یملک رجل من اهل بیتی، یملک جبل الدیلم والقسطنطینة.
ابوهریرة گوید: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز البته خدای عز وجل آنروز را طولانی فرماید تا مردی از اهل بیت (ع) من کوه دیلم وقسطنطنیه را تصرف کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 465):
عن عبدالله بن عمر قال: سمعت الحسین بن علی (ع) یقول: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی فیملاءها عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما وکذلک سمعت رسول الله (ص) یقول.
عبدالله ابن عمر گوید: از حضرت امام حسین بن علی (ع) شنیدم می فرمود: اگر از دنیا فقط یک روز باقی بماند البته آنروز را خدا طولانی فرماید تا مردی از فرزندان من خروج کند وزمین را پر سازد از عدل وداد چنانچه پر از جور وظلم شده باشد واینچنین از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 574):
عن انس ان النبی (ص) قال: یا علی لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدک یقال له المهدی، یهدی الی الله عز وجل، وتهدی به العرب، الحدیث.
انس گوید: رسول الله (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: یا علی (ع) اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز مسلما خدا آنروز را طولانی سازد تا مردی از اولاد تو که او را مهدی (ع) گویند خروج کند وبه خدای عز وجل مردم را هدایت نماید وعرب بوسیله او هدایت شوند.الحدیث.
(اثبات الهداة ج 3 ص 604):
عن صحیح ابی داود باسناده قال: قال رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لبعث الله رجلا من اهل بیتی یملاء الارض عدلا کما ملئت جورا وظلما.
از صحیح ابی داود بسند خود گوید: رسول اکرم (ص) فرمود: اگر از دنیا باقی نماند بجز یک روز هر آینه از اهل بیت (ع) من مردی را مبعوث فرماید که زمین را پر از عدل سازد چنانکه پر از جور وظلم شده باشد.
(الغیبة للشیخ الطوسی ص 180):
عن ابی صالح عن ابی هریرة قال: قال رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من اهل بیتی یملاء الارض عدلا کما ملئت ظلما وجورا.
بنقل از ابوصالح از ابوهریره گوید: رسول خدا (ص) فرمود: اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز خدا آنروز را طولانی کند تا مردی از اهل بیت من خروج کند وزمین را پر از عدل فرماید چنانکه پر از ظلم وجور شد باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 608):
من عقدالدرر فی اخبار المنتظر یرفعه عن النبی (ص) قال: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لبعث الله فیه رجلا اسمه اسمی وخلقه خلقی، یکنی اباعبدالله (ع) یرد الله به الدین، ویفتح له فتوحا، ولا یبقی علی وجه الارض الا من یقول: لا اله الا الله، فقیل له: من ای ولدک؟ قال: من ولد ابنی هذا - وضرب بیده علی الحسین (ع).
در کتاب عقدالدرر در اخبار «منتظر» مرفوعا از رسول اکرم (ص) روایت کرده فرمود: اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز البته در آنروز خدا مبعوث فرماید مردی را که اسم او اسم من واخلاقش اخلاق من وکنیه اش ابو عبد الله باشد خدا بدست او دین را برمی گرداند وفتوح بسیار برای او فراهم سازد وبر روی زمین کسی باقی نمی ماند جز آنکه لا اله الا الله گوید عرض شد: از کدام فرزندت فرمود: از این پسرم ودست مبارک را بر امام حسین (ع) زد.
(بحار ج 52 ص 140):
عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله (ع) انه قال: ذات یوم: الا اخبرکم بمالا یقبل الله عز وجل من العباد عملا الا به؟ فقلت: بلی فقال: شهادة ان لا اله الا الله، وان محمد (ص) عبده ورسوله والاقرار بما امرالله والولایة لنا، والبرائة من اعدائنا یعنی ائمة خاصة والتسلیم لهم، والورع والاجتهاد، والطمأنینة والانتظار للقائم ثم قال: ان لنا دولة یجییء الله بها اذا شاء.ثم قال: من سر ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر فان مات وقام القائم بعده کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه، فجدوا وانتظروا هنیئا لکم ایتها العصابة المرحومة.
بنقل از ابی بصیر از حضرت امام صادق (ع) که روزی فرمود: آبا به شما خبر بدهم به چیزی که خدای عز وجل هیچ عملی از بندگان خود را نمی پذیرد مگر بدان چیز؟ عرض کردم: آری فرمود: شهادت به وحدانیت خدا ورسالت محمد(ص) واقرار کردن بدانچه خدا فرمان داده وولایت ما، وبیزاری جستن از دشمنان ما. یعنی ولایت امامان خاص (ع) وتسلیم شدن بفرمان آنان وپارسائی وتلاش وآرامش وانتظار قائم (ع) داشتن. سپس فرمود: همانا ما دولتی داریم که خدا چون بخواهد آنرا می آورد آنگاه فرمود: هر که خوشحال است ودوست دارد که از اصحاب قائم (ع) باشد باید به انتظار بماند وپارسائی کند وحسن اخلاق داشته باشد ومنتظر باشد که اگر بمیرد وبعد قائم (ع) قیام فرماید. پاداش او مانند پاداش کسی باشد که قائم (ع) را ادراک نموده پس جدیت کنید ومنتظر باشید گوارا باد شما را این حالت ای گروه رحمت شده.
دولت حق دولت مهدی است
(یوم الخلاص ص 357):
قال رسول الله (ص): هذه الامة مرحومة. فمنها نبیها ومنها مهدیها. بنا فتح هذاالامر وبنا یختم ولنا ملک مؤجل، ولیس بعد ملکنا ملک، لاننا اهل العاقبة، والعاقبة للمتقین.
رسول اکرم (ص) فرمود: این امت رحمت شده است زیرا پیغمبر (ص) ومهدی (ع) از این امت می باشند بوسیله ما این امر گشوده شد وبه ما ختم می گردد وحکومت ما در آینده است وپس از حکومت ما حکومتی نباشد زیرا ما اهل عاقبت وسرانجام هستیم وسرانجام خاص متقیان است.
(یوم الخلاص ص 388):
قال الصادق (ع): تزید المیاه فی دولته، وتمد الانهار، وتضاعف الارض اکلها لا تدخر شیئا تذهب الشحناه من قلوب العباد ویذهب الشر ویبقی الخیر.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: در دولت مهدی (ع) آبها فزونی گیرد ونهرها کشیده شود وزمین محصول خود را مضاعف کند وچیزی را ذخیره نمی نماید وکینه از دل بندگان بیرون می رود وشر وبدی می رود وخیر می ماند.
(اصول الکافی ج 1 ص 471، یوم الخلاص ص 358):
قال الباقر (ع): ایها الناس: این تذهبون، واین یرادبکم؟!! بنا هدی الله اولکم، وبنا یختم اخرکم... فان یکن لکم ملک معجل، فان لنا ملکا مؤجلا، ولیس بعد ملکنا ملک، لانا اهل العاقبة، یقول الله عز وجل. «والعاقبة للمتقین». فامر به هشام الی الحبس، فافتتن به المساجین لما راوا من دینه وورعه وصدقه وعلمه وقوة حجته. الحدیث.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: ای مردم به کجا می روید وچه مقصودی بوسیله شما دارند؟!! بوسیله ما خدا گذشتگان شما را هدایت فرمود وبه ما آخر شما ختم می گردد. اگر حکومت معجل اینک برای شما است برای ما در آینده حکومت خواهد بود وپس از حکومت ما حکومتی نیست. زیرا مردم عاقبت ما می باشیم وخدای عز وجل فرماید: «وعاقبت خاص متقیان وپرهیزگاران می باشد» هشام ابن عبدالملک حضرت را به حبس برد ولی زندانیان مفتون حضرت شدند زیرا دین وپارسائی وراستی وعلم وبرهان قوی او را دیدند. الحدیث.
(یوم الخلاص ص 361):
قال النبی (ص): وزراء المهدی من الاعاجم، ما فیهم عربی. یتکلمون العربیة، وهم اخلص الوزراء، وافضل الوزراء.
رسول خدا (ص) فرمود: وزیران مهدی (ع) از غیر عرب می باشند ودر میان آنان عرب یافت نشود همه به لغت عرب تکلم کنند وآنان مخلص ترین وبرترین وزیران باشند.
(کشف النعمة ج 2 ص 465):
وروی ابوخدیجة عن ابی عبد الله (ع) انه قال: اذا قام القائم جاء بامر جدید کما دعا رسول الله (ص) فی بدو الاسلام الی امر جدید.
ابوخدیجه از امام صادق (ع) روایت کرده که فرموده: چون قائم (ع) قیام فرماید امر جدید وتازه می آورد همچنانکه رسول الله (ص) در آغاز اسلام امر تازه آورد.
(یوم الخلاص ص 361، اثبات الهداة ج 3 ص 640، عقدالدرر ص 426):
قال رسول الله (ص): یأوی الی المهدی امته کما تاوی النحل الی یعسو بها ویسیطر العدل حتی یکون الناس علی مثل امرهم الاول یوقظ نائما ولا یهریق دما.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: امت بسوی مهدی (ع) می شتابند وجا می گیرند بدانگونه که زنبور عسل بسوی میر خود می شتابند وعدل مسلط می گردد تا آنجا که مردم به حال آغاز اسلام خواهند بود نه خفته ای را بیدار کنند ونه خونی بریزد.
(منتخب الاثر ص 474، یوم الخلاص ص 362):
قال رسول الله (ص): ویذهب الزنی وشرب الخمر ویذهب الریا ویقبل الناس علی العبادات وتؤدی الامانات... وتهلک الاشرار وتبقی الأخیار.
رسول خدا (ص) فرمود: زنا وشرابخواری وربا از میان می رود ومردم روی به عبادات آوردند وامانات اداء می شوند واشرار هلاک می گردند ونیکان باقی می مانند.
(الغیبة للشیخ ص 114، بحار ج 51 ص 75، یوم الخلاص ص 362):
قال رسول الله (ص): یفرج الله بالمهدی عن الامة. یملا قلوب العباد عبادة ویسعهم عدله به یمحق الله الکذب ویذهب الزمان الکلب ویخرج ذل الرق من اعناقکم.
رسول خدا (ص) فرمود: خدا بوسیله ی مهدی (ع) به امت گشایش می دهد دلهای بندگانرا پر از عبادت می کند وعدلش فراگیر همه می شود وبوسیله خدا دروغرا نابود می سازد وروزگار سخت ورنج آور را می برد وذلت بردگی وبندگی از گردنهای شما بیرون می کند.
(یوم الخلاص ص 362):
قال رسول الله (ص): یحبه ساکن الارض وساکن السماء. وترسل السماء قطرها، وتخرج الارض نباتها لا تمسک منه شیئا... یعیش فیهم سبع سنین او ثمانیا او تسعا یتمنی الاحیاء الاموات لبروا العدل والطمأنینة وما صنع الله باهل الارض من خیره.
رسول خدا (ص) فرمود: مهدی (ع) را ساکنان زمین وآسمان دوست می دارند وآسمان بارانش را می دهد وزمین روئیدنی های خود را می رویاند وچیزی نگاه نمی دارد. مهدی (ع) در میان مردم هفت یا هشت یا نه سال حکومت می کند مردگان آرزوی زنده شدن کنند چون عدل واطمینان وخیر بسیاری را که خدا به ساکنان زمین می رساند نبینند.
(کشف النعمة ج 2 ص 465):
عن ابی عبد الله (ع) قال: اذا قام القائم (ع) دعا الناس الی الاسلام جدیدا وهداهم الی امر قد دثر فضل عنه الجمهور وانما سمی القائم (ع) مهدیا لانه یهدی الی امر مضلول عنه وسمی بالقائم لقیامه بالحق.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: چون قائم (ع) قیام کند مردم را به اسلام جدید دعوت فرماید وبه امری که کهنه شد وجمهور مردم از آن گمراه مانده اند هدایت کند واز آن جهت مهدیش (ع) نامند که به امر گمشده هدایت کند وقائمش (ع) نامند چون قیام بحق فرمایند.
(کشف النعمة ج 2 ص 463):
روی عبدالکریم الخثعمی قال: قلت لابی عبدالله (ع): کم یملک القائم (ع) قال: سبع سنین تطول له الایام واللیالی، حتی تکون السنة من سنیه مقدار عشر سنین من سنیکم، فیکون سنو ملکه سبعین سنة من سنیکم هذه، واذا ان قیامه مطر الناس جمادی الاخرة وعشرة ایام من رجب مطرا لم یرالخلایق مثله فینبت الله به لحوم المؤمنین وابدانهم فی قبورهم، فکانی انظر الیهم مقبلین من قبل جهته ینفصون شعورهم من التراب.
عبدالکریم خثعمی گفت: به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: حضرت قائم (ع) چقدر حکومت می کند؟ فرمود: هفت سال روزها وشبهای حضرت طول می کشد تا حدی که یکسال او بمقدار ده سال شما باشد پس با این حساب مدت حکومت او هفتاد سال شما خواهد بود وچون زمان قیامش فرا رسد در ماه جمادی الثانیة وده روز از ماه رجب المرجب بارانی خواهد آمد که مردم مانند آنرا ندیده باشند که بر اثر آن گوشتهای بدن مؤمنین در قبرهایشان بروید گوئی که من می بینم آنانرا از مقابل ایشان که خاکرا از موهای خود می تکانند.
(کشف النعمة ج 2 ص 465):
عن ابی عبد الله (ع) قال: اذا قام القائم (ع) حکم بالعدل وارتفع فی ایامه الجور، وامنت به السبل واخرجت الارض برکاتها ورد کل حق الی اهله، ولم یبق اهل دین حتی یظهروا لاسلام ویعترفوا بالایمان اما سمعت الله عز وجل. یقول: «وله اسلم من فی السموات والارض طوعا وکرها والیه یرجعون» (آل عمران آیه 83).
امام صادق (ع) فرمود: چون قائم (ع) قیام کند حکم بعدل فرماید ودر روزگار او ظلم وستم برداشته می شود وراه ها ایمن می گردد وزمین برکات خود را بیرون دهد حق به صاحب حق برمی گردد وهیچ صاحب دینی باقی نمی ماند مگر اینکه اظهار اسلام نماید واعتراف به ایمان نماید مگر نشنیده ای که خدای عز وجل در قرآن کریم فرماید: «وتسلیم او می شود کسیکه در آسمانها وزمین می باشند خواه از روی میل وخواه از روی بی میلی».
(عقدالدرر ص 228):
عن ابی عبد الله (ص) انه قال: اذا خرج المهدی (ع)، لم یکن بینه وبین العرب وقریش الا السیف وما یستعجلون بخروج المهدی والله ما لباسه الا الغلیظ ولا طعامه الا الشعیر وما هو الا السیف والموت تحت ظل السیف.
امام صادق (ع) فرمود: چون مهدی (ع) خروج فرماید میان او ومیان عرب وقریش جز شمشیر چیزی نباشد وچرا در خروج مهدی (ع) شتاب می کنند بخدا قسم لباسش غلیظ وخشن است وغذایش جز جو چیز دیگری نیست واو جز شمشیر چیزی ندارد ومرگ در زیر سایه شمشیر باشد.
(کشف النعمة ج 2 ص 534):
عن ابی جعفر (ع) قال: القائم منا منصور بالرعب، مؤید بالنصر، تطوی له الارض وتظهره له الکنوز ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب، ویظهر الله دینه علی الدین کله ولو کره المشرکون، فلا یبقی علی وجه الارض خراب الا عمر وینزل روح الله عیسی بن مریم فیصلی خلفه، قال الراوی: فقلت له: یابن رسول الله (ص) ومتی یخرج قائمکم؟ قال: اذا تشبه الرجال بالنساء، والنساء بالرجال، واکتفی الرجال بالرجال، والنساء بالنساء، ورکب ذوات الفروج السروج، وقبلت شهادات الزور، وردت شهادات العدول، واستخف الناس بالریاء، وارتکاب الزنا، واکل الربا، واتقی الاشرار مخالفة السنتهم، وخرج السفیانی من الشام، والیمانی من الیمن، وخسف بالبیداء، وقتل غلام من آل محمد (ص) بین الرکن والمقام اسمه محمد بن الحسن النفس الزکیة وجاءت صیحة من السماء بان الحق معه ومع شیعته فعند ذلک خروج قائمنا فاذا خرج اسند ظهره الی الکعبة واجتمع الیه ثلاثماة وثلاثة عشر رجلا، فاول ما ینطق به هذه الایة: «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین» ثم یقول: انا بقیةالله وخلیفته وحجته علیکم فلا یسلم علیه مسلم الا قال السلام علیک یا بقیة الله فی الأرض فاذا اجتمع له العقد عشرة الاف رجل فلا یبقی فی الارض معبود من دون الله من صنم الا وقعت فیه نار فاحترق وذلک بعد غیبة طویلة لیعلم الله من یطیعه بالغیب ویؤمن به.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: قائم ما (ع) بوسیله رعب وترس (در دل دشمنان) نصرت ویاری شده وبا پیروزی تائید گشته زمین برای او درنوردیده شود وگنجها آشکار گردد وحکومتش به شرق وغرب فرا رسد وخدا دین او را بر همه ادیان غلبة دهد واگر چه مشرکان نپسندند پس بر روی زمین هیچ ویرانی نمی ماند جز آنکه آباد گردد وروح الله عیسی بن مریم (ع) نازل شود وبه او اقتدا در نماز نماید. راوی گوید: من به امام (ع) عرض کردم: یابن رسول الله (ص) چه وقتی قائم شما (ع) خروج می کند؟ فرمود: زمانی که مردان به زنان وزنان به مردان شباهت جویند ومردان با مردان وزنان با زنان بسندگی کنند، وزنان زین سوار شوند وشهادتهای دروغ پذیرفته وشهادتهای عادلان رد شوند ومردم ریاکاری وزنا وخوردن ربا را سبک شمرند واز بدان بخاطر زبانهایشان ترسیده شود وسفیانی از شام ویمانی از یمن خارج گردند وخسف وفروروی در بیابان پیش آید وپسری از آل محمد (ص) بنام محمد بن الحسن نفس زکیه میان رکن ومقام کشته شود وصیحه آسمانی بیاید که حق با مهدی (ع) وشیعیان او است در این هنگام قائم ما (ع) خروج فرماید وچون خروج کند پشت به کعبه مشرفة گذارد وسیصد وسیزده نفر در خدمتش جمع آیند نخستین سخنی که گوید: این آیه کریمه باشد: «بقیة الله برای شما بهتر است اگر موفق باشید» سپس فرماید: من بقیة الله وخلیفه خدا وحجتش بر شما می باشیم پس هیچکس نیست که به او سلام عرض کند مگر به این جمله: «سلام بر تو ای بقیة الله در زمین» وچون ده هزار تن بر او گرد آیند در زمین معبود باطلی بجز خدا از قبیل هر بتی باقی نماند مگر آتش زده شود واین خروج پس از غیبت طولانی صورت خواهد گرفت تا خدا بداند چه کسی در غیب اطاعت او کند وایمان به او داشته باشد.
(کشف النعمه ج 2 ص 466):
عن ابی جعفر (ع) انه قال: اذا قام قائم آل محمد (ع) ضرب فساطیط لمن یعلم الناس القران علی ما انزله الله جل جلاله، فأصعب ما یکون علی من حفظه لانه یخالف التألیف.
امام باقر (ع) فرمود: چون قائم آل محمد صلوات الله وسلامه علیهم قیام فرماید خیمه های نصب می کنند برای کسانی که قرآن را بهمان نحوی که خدای جل جلاله نازل فرموده به مردم تعلیم دهند وحفظ کردن آن بسیار دشوار باشد زیرا آن بر خلاف تألیف فعلی خواهد بود.
(عقدالدرر ص 227)
عن الحسن بن هارون بیاع الانماط، قال: کنت عند ابی عبدالله (الحسین بن علی (ع)) جالسا فساله المعلی بن خنیس: ایسیر المهدی (ع) اذا خرج بخلاف سیرة علی (ع)؟ قال: نعم، وذلک ان علیا (ع) سار باللین والکف لانه علم ان شیعته سیظهر علیهم من بعده وان المهدی اذا خرج سار فیهم بالبسط والسبی، وذلک انه یعلم ان شیعته لن یظهر علیهم من بعده ابدا.
بنقل از حسن بن هرون فروشنده فرش گفت: در خدمت حضرت امام صادق (ع) نشسته بودم که معلی بن خنیس از حضرت پرسید آیا روش مهدی (ع) هنگامی که خروج کند برخلاف سیره حضرت امیرالمؤمنین (ع) خواهد بود؟ فرمود: آری بخاطر آنکه امیرالمؤمنین (ع) روش نرم وخویشتن داری داشت زیرا می دانست که پس از او کسی بر شیعیان حکومت می کند ومهدی (ع) چون خروج کند سیره بسط واسیر گرفتن دارد زیرا می داند که پس از او کسی بر شیعیان حکومت نخواهد کرد.
(عقدالدرر ص 227):
عن عبدالله بن عطاء، قال: سألت اباجعفر محمد بن علی الباقر (ع)، فقلت: اذا خرج المهدی بای سیرة یسیر؟ قال: یهدم ما قبله. کما صنع رسول الله (ص) ویستأیف الاسلام جدیدا.
بنقل از عبدالله بن عطاء گفت: از امام باقر محمد بن علی صلوات الله وسلامه علیهما پرسیدم وعرض کردم: وقتی که مهدی (ع) خروج فرماید روش وسیره اش چیست؟
فرمود: هر چه را پیش از خودش بوده واژگون کند چنانکه حضرت رسول اکرم (ص) عمل کرد واسلام را تجدید خواهد فرمود.
(عقدالدرر ص 227):
عن محمد بن مسلم (ره) قال: سمعت اباجعفر (ع) یقول: لو یعلم الناس ما یصنع المهدی اذا خرج لاحب اکثرهم ان لا یروه مما یقتل من الناس اما انه لا یبدأ الا بقریش فلا یأخذ منها الا السیف ولا یعطیها الا السیف حتی یقول کثیر من الناس ما هذا من آل محمد لو کان من آل محمد (ص) لرحم.
بنقل از محمد بن مسلم (ره) گفت: از امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: اگر مردم بدانند که مهدی (ع) بهنگام خروجش چه می کند؟ اکثرشان دوست بدارند که او را نبینند از کشتاری که از مردم می کند هان که آغاز از قریش خواهد کرد اخذ وعطای او شمشیر باشد تا آنجا که بسیاری از مردم گویند: این از آل محمد (ع) نیست اگر از آنان می بود رحم می کرد.
(عقدالدرر ص 235):
عن ام سلمه، زوج النبی (ص) فی قصة المهدی (ع) قال: فیقسم المال ویعمل فی الناس بسنة نبیهم (ص) ویلقی الاسلام بجرانه الی الارض فیلبث سبع سنین ثم یتوفی ویصلی علیه المسلمون.
بنقل از ام سلمه (رض) همسر حضرت رسول اکرم (ص) از رسول خدا (ص) در قصه وداستان مهدی (ع) فرمود: پس مال را یکسان تقسیم می کند وبه روش پیغمبر (ص) با مردم رفتار دارد واسلام را در زمین مستقر وثابت می سازد وهفت سال حکومت می کند سپس از دنیا می رود ومسلمانان بر او نماز گذارند.
(بحار ج 51 ص 84 ومنتخب الاثر ص 152 وکشف الغمه ج 2 ص 473 ویوم الخلاص ص 358 واعیان الشیعه ج 2 ص 53):
سئل علی (ع) عن رسول الله (ص): امنا آل محمد، المهدی ام من غیرنا؟ فقال (ص): لابل منا یختم الله به الدین کما فتح بنا. بنا ینقذون من الفتنة کما انفذوا من الشرک. وبنا یؤلف الله بین قلوبهم بعد عداوة الفتنة، کما الف بین قلوبهم بعد عداوة الشرک وبنا یصبحون بعد عداوة الفتنة اخوانا، کما اصبحوا بعد عداوة الشرک اخوانا فی دینهم.
امیرالمؤمنین (ع) از رسول الله (ص) پرسید مهدی (ع) از ما آل محمد (ع) است یا از غیر ما؟ فرمود نه: بلکه از ما می باشد خدا دین را بوسیله او ختم می کند چنانکه بوسیله ما آغاز کرد بوسیله ما مردم از فتنه نجات یافتند چنانکه از شرک رها شدند وبوسیله ما خدا میان قلبهایشان الفت افکند پس از دشمنی فتنه چنانکه پس از دشمنی شرک میان قلبهای آنها تألیف کرد وبوسیله ما پس از دشمنی فتنه برادر شدند چنانکه پس از دشمنی مشرک برادران دینی گشتند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 450):
عن ابی بصیر (ره) عن ابی عبدالله (ع) فی حدیث قال: اما لوقد قام قائمنا بعث الله الیه قوما من شیعتنا قباع سیوفهم علی عواتقهم فبلغ ذلک قوما من شیعتنا لم یموتوا، فیقولون: بعث فلان وفلان وفلان من قبورهم وهم مع القائم فیبلغ ذلک قوما من عدونا، فیقولون: یا معشر الشیعة ما اکذبکم هذه دولتکم وانتم تکذبون فیها لا والله ما عاش هؤلاء ولا یبعثون الی یوم القیامة قال: فحکی الله قولهم فقال: تعالی «واقسموا بالله جهد ایمانهم لا یبعث الله من بموت».
بنقل از ابی بصیر (ره) از حضرت امام صادق (ع) در ضمن حدیثی فرمود: همان وقتی که قائم ما (ع) قیام کند خدا گروهی از شیعیان ما را برمی انگیزد قبضه های شمشیرشان بر دوشهای آنان قرار دارد این خبر به گروهی از شیعیان ما که نمرده اند می رسد گویند: فلان وفلان از قبرهایشان برانگیخته شده اند وآنان همراه حضرت قائمند این خبر به گروهی از دشمنان ما می رسد گویند: ای گروه شیعه چقدر دروغگو هستید این دوست شما است وشما در آن دروغ می گوئید نه بخدا قسم این گروه زندگی نمی کنند وتا روز قیامت برانگیخته نمی شوند حضرت فرمود: پس خدای تعالی گفتار آنها را در قرآن شریف یاد فرموده: «وقسم استوار بخدا یاد کنند که خدا هر کس را که مرده مبعوث نفرماید».
(اثبات الهداة ج 3 ص 559):
وروی ان الصادق (ع) کان کثیرا ما یقول:
لکل اناس دولة یرقبونها * * * ودولتنا فی اخر الدهر تظهر
وروایت شده که امام صادق (ع) بسیار فرمود:
هر قومی دولتی دارند وانتظار آنرا می برند ودولت ما در آخر الزمان ظاهر می شود
(اثبات الهداة ج 3 ص 570):
عن علی بن حمزة العلوی قال: سمعت ابامحمد (ع) یقول: قد ولد ولی الله وحجته علی عباده وخلیفتی من بعدی، مختونا لیلة النصف من شعبان سنة خمس وخمسین ومائتین عند طلوع الفجر (الحدیث).
بنقل علی بن حمزه علوی گفت: از حضرت امام حسن عسکری (ع) شنیدم می فرمود: ولی الله وحجت خدا بر بندگانش وجانشین پس از من ختنه شده در شب نیمه ی شعبان المعظم بهنگام طلوع فجر به سال دویست وپنجاه وپنج متولد گردید. الحدیث.
(اثبات الهداة ج 3ص 572):
عن عیسی بن محمد الجوهری فی حدیث طویل انه خرج هو وجماعة لتهنئة ابی محمد (ع) بولد المهدی (ع) قال: فاخبرنا اخواننا ان المولود کان وقت طلوع الفجر لیلة الجمعة فی شعبان، فلما دخلنا علی ابی محمد (ع) بدأنا بالتهنئة قبل ان نبدأه بالسلام الی ان قال: فقال لنا قبل السوال: وفیکم من اضمر عن مسئلتی عن ولدی المهدی، واین هو؟ وقد استودعته الله کما استودعت ام موسی حین قدفته فی التابوت فی الیم الی ان رده الله الیها.
بنقل از عیسی بن محمد جوهری در ضمن حدیثی طولانی گفت: که او با جمعی بیرون رفتند برای عرض تبریک به امام حسن عسکری (ع) به مناسبت ولادت مهدی (ع) برادران ما خبر داده بودند که مولود عزیز بوقت طلوع فجر در شب جمعه ماه شعبان المعظم بدنیا آمده چون بخدمت امام (ع) رسیدم امام (ع) پیش از اینکه ما سلام عرض کنیم بما تبریک گفت تا آنجا که گوید: امام (ع) پیش از سئوال ما فرمود: در میان شما کسی است قصد دارد که درباره ی فرزندم مهدی (ع) از من بپرسد که او در کجا است؟ ومن او را بخدا سپرده ام چنانکه مادر موسی (ع) موسی (ع) را وقتی که در تابوت گذارد وبه دریا افکند بخدا سپرد تا آنکه خدا او را به مادرش برگردانید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 623):
فی روایة احمد وغیره: المهدی منا اهل البیت یصلحه الله فی لیلة، والطبرانی: المهدی منا یختتم بنا کم فتح بنا، قال وحدیث لا مهدی الا عیسی قال البیهقی: تفرد به محمد ابن خالد، وقال الحاکم: انه مجهول، وصرح النسائی بانه منکر.(انتهی).
در روایت احمد وغیره است: مهدی (ع) از اهل بیت (ع) می باشد خدا کار او را در یک شب اصلاح فرماید در روایت طبرانی است: مهدی (ع) از ما است ختم دین بوسیله ما باشد چنانکه آغاز دین با ما بوده گوید: وحدیث مهدی (ع) فقط عیسی (ع) است بیهقی گفته: در این عقیده محمد ابن خالد متفرد است حاکم گوید: محمد ابن خالد مجهول است. نسائی گوید او منکر است.
(بحار ج 52 ص 144):
عن امیة ابن علی عن رجل قال: قلت لابی عبدالله (ع): ایما افضل نحن او اصحاب القائم؟ قال: فقال لی: انتم افضل من اصحاب القائم وذلک انکم تمسون وتصبحون خائفین علی امامکم وعلی انفسکم من ائمة الجور، ان صلیتکم فصلاتکم فی تقیة، وان صمتم فصیامکم فی تقیه، وان حججتم فحجکم فی تقیة، وان شهدتم لم تقبل شهادتکم، وعدد اشیاء من نحو هذا مثل هذه، فقلت: فما نتمنی القائم (ع) اذا کان علی هذا؟ قال: فقال لی: سبحان الله اما تحب ان یظهر العدل ویأمن السبل وینصف المظلوم.
بنقل از امیة ابن علی از مردی گفت: به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: کدام یک برتر است؟ ما یا اصحاب حضرت مهدی (ع)؟ فرمود: شما از اصحاب قائم (ع) برتر می باشد بدین جهت که شما در صبح وشام بر امام (ع) خود وبر خودتان از آسیب رهبران وحاکمان ستم می ترسید اگر نماز می گذارید با تقیه است واگر روزه دارید با تقیه است واگر حج کنید در تقیه است واگر شهادت دهید شهادت شما را نپذیرند وچیزهای دیگری از این قبیل را شماره فرمود: عرض کردم پس چرا آرزوی قائم (ع) داریم اگر این چنین است؟ امام (ع) فرمود: سبحان الله آیا دوست نداری که عدل ظاهر شود وراه ها ایمن گردد وانتقام مظلوم از ظالم گرفته شود؟
(بحار ج 52 ص 372):
قال ابو عبد الله (ع): یکون شیعتنا فی دولة القائم (ع) سنام الارض وحکامها یعطی کل رجل منهم قوة اربعین رجلا وقال ابوجعفر (ع): القی الرعب فی قلوب شیعتنا من عدونا، فاذا وقع امرنا وخرج مهدینا کان احدهم اجریء من اللیث وامضی من السنان، یطا عدونا بقلامیه ویقتله بکفیه. الخبر.
امام صادق (ع) فرمود: شیعیان ما در دولت قائم (ع) صاحبان مقامات بلند وحاکمان زمین باشند بهر یک نیروی چهل مرده داده می شود. حضرت امام باقر (ع) فرمود، ترس دشمنان بر دل شیعیان ما افکنده می شود چون حکومت ما فرا رسد ومهدی ما (ع) خروج کند هر فرد شیعة با جرئت تر از شیر ونافذتر از نیزه گردد دشمنان ما را لگدکوب کند وبا دست خود آنها را بکشد.
معجزات وکرامات حضرت مهدی
(بحار ج 51 ص 81 وعقدالدرر ص 135):
قال رسول الله (ص): یخرج المهدی علی رأسه عمامة فیها ملک ینادی: هذا المهدی خلیفة الله فاتبعوه.
رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (ع) خروج می کند بالای سرش ابری باشد در آن فرشته ای که فریاد می کند: این مهدی (ع) خلیفه خدا است متابعت از او کنید.
(عقدالدرر ص 136):
عن حذیفة بن الیمان (رض) عن النبی (ص) فی قصة المهدی (ع) ومبایعته بین الرکن والمقام وخروجه متوجها الی الشام، قال: وجبریل علی مقدمته ومیکائیل (ع) علی ساقته یفرح به اهل السماء واهل الارض والطیر والوحوش، والحیتان فی البحر.
بنقل از حذیفه بن الیمان (رض) از رسول خدا (ص) در داستان مهدی (ع) وبیعت کردن با او در میان رکن ومقام وخروجش برای رفتن بشام فرمود: وجبرئیل (ع) بر مقدمه سپاهش ومیکائیل (ع) در دنباله سپاهش خواهند بود ساکنان آسمان وزمین وپرندگان ووحوش وماهیان دریا با وجود او خشنود باشند.
(عقدالدرر ص 137):
عن عبدالله بن عباس (رض) فی قصة المهدی (ع) قال: اما المهدی الذی یملا الارض عدلا کما ملئت جورا وتأمن البهائم السباع وتلقی الارض افلاذ کبدها قلت: وما افلاذ کبدها؟ قال: امثال الاسطوانة من الذهب والفضة.
بنقل از عبدالله بن عباس (رض) در داستان مهدی (ع) گفت: اما مهدی (ع) که زمین را پر از عدل کند چنانکه پر از جور شده باشد وچهارپایان از درندگان ایمن گردند وزمین جگر گوشه هایش را بیرون می افکند. من عرض کردم: جگر گوشه های زمین چیست؟ فرمود: امثال ستونهای از طلا ونقره.
(عقدالدرر ص 137):
عن ابی جعفر (ع) قال: ینادی مناد من السماء باسم المهدی فیسمع من بالمشرق ومن بالمغرب حتی لا یبقی راقد الا استیقظ.
امام باقر (ع) فرمود: منادی از آسمان فریاد می کشد بنام مهدی (ع) که آنرا به گوش کسانی که در مشرق ومغرب بسر می برند می رساند وهر کس که در خواب هم باشد بیدار می گردد.
(عقدالدرر ص 139):
عن علی (ع) قال: یومی المهدی (ع) الی الطیر فیسقظ علی یده ویغرش قضیبا فی بقعة من الارض فیخضر ویورق.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: مهدی (ع) اشاره به پرنده می کند پس از هوا می افتد بدستش وشاخه ای را به صورت نهال در جائی می کارد سبز می شود وبرگ می دهد.
(عقدالدرر ص 139):
عن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) فی قصة المهدی وفتوحاته قال ثم یسیر ومن معه من المسلمین، لا یمرون علی حصن من بلد الروم الا قالوا علیه: لا اله الا الله فتتساقط حیطانه ثم ینزل من القسطنطنیة فیکبرون تکبیرات فینشف خلیجها ویسقط سورها ثم یسیر الی رومیة فاذا نزل علیه کبر المسلمون ثلاث تکبیرات فتکون کالرملة علی نشر. الحدیث.
امیرالمومنین (ع) در داستان مهدی (ع) وفتوحات حضرت فرمود: سپس با مسلمانان همراه خود حرکت کند وبر هیچ قلعه ای از سرزمین روم نگذرید جز آنکه با گفتن: «لا اله الا الله» آن قلعه سقوط نماید پس از آن در کنار قسطنطنیه فرود آیند وبا گفتن تکبیرها خلیجش خشک شود وحصار ودیوارش فرو ریزد وبرومیه بزرگ رو نهند وچون به آن رسند مسلمانان سه تکبیر گویند که آن شهر مانند ریگها پراکنده گردد.
(عقدالدرر ص 137):
عن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) قال: تختلف ثلاث رایات، رایة بالمغرب ورایة بالجزیرة ورایة بالشام تدوم الفتنة بینهم سنة ثم ذکر خروج السفیانی وما یفعله من الظلم والفجور ثم ذکر خروج المهدی ومبایعة الناس له بین الرکن والمقام ثم یسیر بالجیوش حتی یصیر بوادی القری فی: هدوء ورفق ویلحقه هنالک ابن عمه الحسنی فی اثنا عشر الف فارس فیقول له: یا ابن عم انا الحق بهذا فیقول له الحسنی: هل لک من آیة فابایعک؟ فیومی المهدی (ع) الی الطیر فیسقط علی یده ویغرس قضیبا فی بقعة من الأرض فیحضر ویورق فیقول له الحسنی: یابن عم هی لک.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: سه پرچم از پی هم خواهد برافراشته شد: پرچمی در مغرب وپرچمی در جزیره وپرچمی در شام، تا یکسال فتنه در میان صاحبان پرچمها خواهد بود امام (ع) خروج سفیانی وظلم وبیدادگری وفجوری را که مرتکب شود ذکر کرد وسپس خروج مهدی (ع) وبیعت مردم با او را که در میان رکن ومقام انجام شود بیان نمود وفرمود: لشکریان را حرکت دهد وبا آرامش ونرمی به وادی القری رسد در همانجا پسرعمویش حسنی با دوازده هزار مرد جنگی به او ملحق شود وعرض کند ای پسر عم من به این سپاه از تو سزاوارتر می باشم من فرزند امام حسن (ع) هستم ومهدی (ع) می باشم مهدی (ع) به وی فرماید بلکه مهدی (ع) من هستم حسنی عرض کند آیا علامتی داری تا من با تو بیعت کنم؟ مهدی (ع) اشاره به پرنده کند وبدستش افتد وشاخه ای را بصورت نهالی حضرت در زمین غرس کند وسبز شود وبرگ دهد حسنی عرض کند ای پسر عم این سپاه از آن تست.
(اخرجه ابونعیم فی الفتن وعقدالدرر ص 147):
عن سلیمان بن عیسی، قال: بلغتی: انه علی یدی المهدی یظهر تابوت السکینة من بحیرة طبریة حتی یحمل فیوضع بین یدیه ببیت المقدس فاذا نظرت الیه الیهود السلمت الا قلیلا منهم.
بنقل از سلیمان بن عیسی گفت: به من رسیده که تابوت سکینه از دریاچه ی طبریه بدست مهدی (ع) ظاهر می شود تا آنجا که آنرا در بیت المقدس بنزدش گذارند وچون یهود آنرا بینند جز اندکی همه به او ایمان آورند.
(کشف الغمه ج 2 ص 499):
وعن ابی نصر الخادم قال: دخلت علی صاحب الزمان وهو فی المهدی، فقال لی: علی بالصندل الاحمر فأتیته به، فقال: اتعرفنی؟ قلت: نعم انت سیدی وبن سیدی، فقال: لیس عن هذا سألتک فقلت: فسرلی فقال: انا خاتم الاوصیاء وبی یرفع الله البلاء من اهلی وشیعتی.
بنقل از ابی نصر خادم گفت: بخدمت حضرت صاحب الزمان صلوات الله وسلامه علیه حالی که در میان گهواره بود رسیدم به من فرمود: صندل سرخ را برای من بیاور من آوردم به من فرمود: آیا مرا می شناسی؟ عرض کردم: تو سید من وپسر سید من می باشی فرمود: از این نپرسیدم. عرض کردم: خود تفسیر فرمائید. فرمود: من خاتم اوصیاء می باشم وخدا بوسیله من بلاء را از کسان وشیعیانم برمی دارد.
(کشف الغمه ج 2 ص 500):
ومن معجزاته (ع): ان علی بن زیاد الصیمری کتب یلتمس کفنا فکتب الیه انک تحتاج الیه فی سنة ثمانین فمات فی سنة ثمانین وبعث الیه بالکفن قبل موته.
واز معجزات آن حضرت است: که علی بن زیاد صیمری بخدمتش نوشت والتماس کفنی کرد حضرت در جواب نوشت: تو در سال هشتاد بدان محتاج می شوی وصیمری در سال هشتاد از دنیا رفت وحضرت پیش از مرگش از برای او کفن فرستاد.
(کشف الغمه ج 2 ص 500):
ومنها ما روی عن نسیم خادم ابی محمد (ص) قال: دخلت علی صاحب الزمان (ع) بعد مولده بعشرة ایام فعطست عنده فقال: یرحمک الله قال: ففرحت بذلک فقال لی: الا ابشرک فی العطاس هو امان م الموت ثلاثة ایام.
واز معجزات حضرت است: آنچه از نسیم خدمتگزار حضرت امام حسن عسکری صلوات الله وسلامه علیه روایت شده گفت: بخدمت صاحب الزمان (ع) ده روز پس از ولادتش رسیدم ودر نزد او عطسه زدم به من فرمود: «یرحمک الله» من خوشحال شدم به من فرمود: من به تو مژده وبشارت بدهم در عطسه زدن که آن تا سه روز امان از مرگ است.
(کشف الغمه ج 2 ص 500):
منها ما روی عن حکیمة قالت: دخلت علی ابی محمد بعد اربعین یوما من ولادة نرجس فاذا مولانا الصاحب یمشی فی الدار، فلم ارلغة افصح من لغته فتبسم ابومحمد وقال: انا معاشر الأئمة ننشأ فی کل یوم کما ینشأ غیرنا فی الشهر وننشأ فی الشهر کما ینشأ غیرنا فی السنة، قالت: ثم کنت بعد ذلک اسأل ابامحمد عنه؟ فقال: استودعناه الذی استودعت ام موسی ولدها.
از معجزات حضرت چیزی است که از جناب حکیمه عمه حضرت امام حسن عسکری (ع) روایت شده فرمود: چهل روز پس از ولادت نرجس (ع) بخدمت امام عسکری (ع) رسیدم حضرت صاحب (ع) را دیدم در خانه راه می رود وفصیحتر از لغت او ندیدم امام عسکری (ع) تبسم کنان فرمود: ما گروه ائمه (ع) هر روز نشو ونمای چهل روز دیگران را داریم ونشئت یک ماه باندازه نشئت گرفتن یکسال دیگران است. حکیمه خاتون گفت پس از آن روز از امام عسکری (ع) خبر صاحب (ع) را گرفتم فرمود: او را به کسی سپردم که مادر موسی (ع) پسرش را بدو سپرد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 657):
عن احمد بن راشد عن رجل من اهل المدائن قال: کنت حاجا مع رفیق لی فوافینا الی ان قال: فدنا منا سایل فرددناه، فدنا من الشاب فسأله فحمل شیئا من الأرض وناوله، فدعا له السائل فقلنا له: ما اعطاک؟ فارانا حصاة من ذهب مضرسة قدرناها عشرین مثقالا، فقلت لصاحبی: مولانا عندنا ونحن لا ندری؟ ثم ذهبنا فی طلبه فدرنا الموقف فلم نقدر علیه.
بنقل از احمد بن راشد از مردی از اهل مدائن گفت: من با رفیقم بقصد حج حرکت کردیم چون به موقوف (شاید عرفات باشد) رسیدیم جوانی را دیدیم که ازار وروائی بر تن دارد... مستمندی بنزدیک ما آمد وچیزی خواست ما او را رد کردیم او بنزد آن جوان رفت واز او چیزی خواست جوان از زمین چیزی برداشت وبه او داد مستمند در حق او دعاء کرد ما به مستمند گفتیم او چه به تو داد؟ به ما نشان داد ریزه های طلای دندانه دار بود که ما آنرا بیست مثقال فرض کردیم من به رفیقم گفتم: مولای ما در کنار ما بود وما نمی دانستیم. در طلبش بهر سوی موقف دور زدیم نتوانستیم او را بیابیم.
(اثبات الهداة ج 3 ص 657):
عن ابی سعید غانم الهندی فی حدیث طویل انه خرج لطلب الناحیة ومعرفة خبر المهدی (ع) قال: وخرجت حتی صرت الی العباسیة اتهیا للصلوة واصلی، وانی لواقف متفکر فیما قصدت لطلبه اذا انابات قد أتانی فقال: انت فلان؟ اسمه بالهند - فقلت: نعم فقال: اجب مولاک، فمضیت معه فلم یزل یتخلل بی الطرق حتی اتی دارا وبستانا، فاذا انا به (ع) جالس فقال: مرحبا یا فلان بکلام الهندی کیف حالک وکیف خلقت فلانا وفلانا حتی عد الأربعین کلهم؟ فسألنی عنهم واحدا واحدا ثم اخبرنی بما تجاریناه - کل ذلک بکلام الهند ثم قال: اردت ان تجح مع اهل قم قلت نعم یا سیدی، قال لا تحج معهم وانصرف سنتک هذه وحج من قابل، ثم القی الی صرة کانت بین یدیه، فقال لی: اجعلها نفقتک ولا تدخل الی بغداد الی فلان سماء، ولا تطلعه علی شیء وانصرف الینا الی البلد، ثم وافانا بعد الفتوح، فاعلمونا ان اصحابا انصرفوا من العقبة ومضی نحو خراسان فلما کان فی قابل حج.
بنقل از ابی سعید غانم هندی که در ضمن حدیثی طولانی گفت: که برای رسیدن به ناحیه مقدسه وخبر گرفتن از حضرت مهدی (ع) بیرون رفتم تا به عباسیه رسیدم وآماده نماز خواندن شدم وایستاده ودر فکر واندیشه مقصود ومطلوب خود بودم کسی وآمد وگفت: تو فلان کس هستی؟ - نام هندی مرا برد - گفتم: آری فرمود مولای خود را اجابت کن وبا او رفتم وپیوسته مرا از راهی به راهی می برد تا به خانه وبوستانی رسید. حضرت مهدی (ع) را دیدم نشسته به لغت هندی فرمود: خوش آمدی ای فلانی حالت چگونه است؟ وحال فلان وفلان وفلان تا چهل نفر را نام برد چگونه بود؟ واز حال یکایک پرسید وآنچه جریان کار ما بود همه را با زبان هندی پرسید وفرمود: می خواهی با اهل قم حج کنی؟ عرض کردم: آری ای سید ومولای من فرمود: با آنان حج مرو وامسال برگرد وسال آینده حج بجای آور. سپس کیسه ای که در خدمتش بود بسوی من افکند وفرمود: آنرا خرج کن ودر بغداد بنزد کسی که نام برد فرمود: مرو وچیزی به اطلاع او مرسان وبنزد ما برگرد که اصحاب ما از گردنه برگشته اند ورفت بسوی خراسان وچون سال آینده شد حج بجای آورد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 59):
عن محمد بن ابراهیم بن مهزیار قال: شککت عن مضی ابی محمد (ص) واجتمع عند ابی مال جلیل، فحمله ورکب السفینة وخرجت معه مشیعا فوعک وعکا شدیدا فقال: یا بنی ردنی فهو الموت، وقال لی: اتق الله فی هذا المال واوصی الی فمات، فقلت فی نفسی ولم یکن ابی لیوصی الی بشیئی غیر صحیح، احمل هذا المال الی العراق واکتری دارا علی الشط ولا اخببر احدا بشیئی وان وضح لی شیء کوضوحه ایام ابی محمد انفذته والا قصفت به فقدمت العراق واکتریت دارا علی الشط وبقیت ایاما، لا یرفع لی رأس واغتممت، فبخرج الی قد اقمناک مقام ابیک فاحمدالله.
بنقل از محمد بن ابراهیم مهزیار گفت: پس از رحلت امام حسن عسکری (ع) من در شک وتردید افتادم ودر نزد پدرم مال بسیاری جمع شده بود آنرا پدرم برداشت وبه کشتی نشس من برای تشییع با او رفتم. پدرم سخت بیمار شد به من گفت: پسر مرا برگردان که من آثار مرگ در خود می بینم وبه من گفت: از خدا درباره ی این مال بترس وبه من وصیت کرد واز دنیا رفت. من بخود گفتم پدرم وصیت نادرست بمن نمی کرد من این مال را به عراق می برم وخانه ای در کنار شط کرایه می کنم وبه کسی خبر نمی دهم واگر چیزی بر من واضح شود مانند واضح شدن در زمان امام عسکری (ع) آن مال را تسلیم می کنم وگرنه، پس به عراق رفتم وخانه ای در کنار شط کرایه نمودم وچند روزی گذشت بناگاه رقعه ای با فرستاده ای که آورده بود به من رسید در آن نوشته بود ای محمد با تو فلان مقدار مال است که در درون چه وچه گذارده شده تا آنجا که هر چه همراه من بود بیان شده بود به گونه ای که من علم وآگاهی نداشتم من آن مال را به فرستاده تسلیم کردم وچند روز گذشت وسری برای من بلند نشد وغمگین بودم پس نامه ای بمن رسید که ترا قائم مقام پدرت ساختم پس ستایش خدا کن.
(اثبات الهداة ج 3 ص 659):
عن الفضل الخزار قال: ان قوما من اهل المدینة من الطالبیین کانوا یقولون بالحق وکانت الوظائف ترد علیهم فی وقت معلوم، فلما مضی ابومحمد (ع) رجع قوم منهم عن القول بالولد، فوردت الوظایف علی من ثبت منهم علی القول بالولد، وقطع عن الباقین فلا یذکرون فی الذاکرین والحمدلله رب العالمین.
بنقل از فضل خز فروش گفت: گروهی ناز اولاد ابوطالب (ع) در مدینه منوره قائل به حق بودند ووظیفه های آنان در موقع معلوم به آنها می رسید پس از رحلت امام حسن عسکری (ع) جمعی از آن گروه که قائل بودند امام (ع) فرزندی ندارد از عقیده خود برگشتند وظیفه آن عده که معتقد بوجود فرزند امام (ع) بودند رسید واز باقی قطع شد ونرسید وآنها جز معتقدان بشمار گرفته نشدند وحمد وستایش خدای را که پروردگار جهانیان است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 663):
عن الحسن بن عیسی العریضی ابی محمد قال: لما مضی ابشو محمد (ع) ورد رجل من اهل مصر بمال الی مکة للناحیه، فاختلف علیه فقال بعض الناس: ان ابامحمد مضی من غیر خلف والخلف جعفر، وقال بعضهم: من ابومحمد عن خلف فبعث رجلا یکنی بابی طالب، فورد العسکر وصاد الی جعفر وسألة عن برهان فقال: لا یتهیا فی هذا الوقت، فصاو الی الباب وانفذ الکتاب الی اصحابنا فخرج الیه: اجرک الله فی صاحبک فقدمات، واوصی بالمال الذی کان معه الی ثقة لیعمل فیه بما یجب، واجیب عن کتابه.
بنقل از ابومحمد حسن بن عیسی عریضی گفت: پس از رحلت حضرت امام حسن عسکری (ع) مردی از مصر همراه خود مالی که برای ناحیه مقدسه آورده بود وارد مکه مشرفه شد مردم مختلف با او سخن می گفتند. برخی گفتند امام حسن (ع) بدون فرزند رحلت کرده بعضی گفتند: جانشین او جعفر (برادر او است) وپاره ای گفتند: امام (ع) خلف وفرزند دارد. آن مرد کسی را که کنیه اش ابوطالب فرستاد او وارد سامراء شد وبنزد جعفر رفت ودلیل وبرهان از او پرسید جعفر گفت اکنون آماده پاسخ گفتن نیستم ابوطالب به در خانه ی مبارک آمد ونامه را به اصحاب ما داد جواب بیرون آمد: خدای اجرت دهاد در مرگ رفیقت که از دنیا رفت ووصیت کرد درباره ی مالی که با او بود آنرا به مورد وثوق بسپاری تا در مصارف واجبه اش بکار برد وجواب نامه داده شد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 666):
عن احمد بن اسحق بن سعد الاشعری عن ابی محمد الحسن بن علی (ع) فی حدیث انه اراه ابنه القائم (ع) وهو ابن ثلث سنین، وذبکر النص علیه الی ان قال احمد بن اسحاق فقلت له: هل من علامة یطمئن بها قلبی؟ فنطق الغلام بلسان عربی فصیح فقال: انا بقیة الله فی ارضه والمنتقم من اعدائه فلا تطلب اثرا بعد عین یا احمد بن اسحق.
بنقل از احمد بن اسحق بن سعد اشعری از حضرت امام حسن عسکری (ع) در ضمن حدیثی گفت: امام (ع) فرزندش قائم (ع) را به او نشان داد در حالی که سه ساله بود ونص فرمود که او فرزند وجانشینش می باشد. احمد بن اسحق گفت: من عرض کردم: آیا علامتی وجود دارد که قلبم مطمئن گردد؟ طفل عزیز بزبان عربی فصیح بسخن درآمد وفرمود: من بقیة الله در زمینم وانتقام گیرنده از دشمنان خدایم پس بعد از دیدن عینی ای احمد بن اسحق دنبال اثر دیگر مرو.
(اثبات الهداة ج 3 ص 670):
حدثنا محمد بن ابراهیم بن اسحق الطالقانی (رض) قال: حدثنا علی بن احمد الکوفی المعروف بابی القاسم الحذیجی قال: حدثنا سلیمان بن ابراهیم الرقی قال: حدثنا ابومحمد الحسن بن وخباء النصیبی قال: کنت ساجدا تحت المیزاب فی رابع اربع وخمسین حجة بعد العتمة وانا اتضرع فی الدعاء اذ حرکنی محرک فقل: قم یا حسین بن وجناء قال: فقمت فاذا جاریة صفراء تحیفة البدن اقول: انها من ابناء اربعین فما فوقها فمشت بین یدی وانا لا اسألها عن شیء حتی انت بی الی دار خدیجة (ع) وفیها بنت بابه فی وسط الحائط وله درجة ساج یرتقی الیه، فصعدت الجاریة وجاء فی النداء: اصعد یا حسن، فصعدت فوقفت بالباب فقال لی صاحب الزمان (ع): یا حسن اتراک خفیت علی، والله ما من وقت کنت فی حجک الا وانا معک فیه، ثم جعل یعد علی اوقاتی فوقعت علی وجهی فأحسست بید قد وقعت علی، فقمت علی، فقال لی: یا حسن الزم بالمدینة دار جعفربن محمد (ع)، ولا یهمنک طعامک وشرابک ولا ما یستر عورتک، ثم دفع الی دفترا فیه دعاء الفرج وصلواة علیه، فقال: فادع وهکذا صل علی ولا تعطه الا من اولیائی فان الله عز وجل موفقک فقلت: یا مولای لا اریک بعدها؟ فقال: یا حسن اذا شاء الله قال: فانصرفت من حجتی ولزمت دار جعفر بن محمد (ع) فانا اخرج منها فلا اعود الیها الا لثلاث خصال لتجدید وضوء او لنوم او لوقت الافطار فأدخل بیتی فأصیب رباعیا مملوا ماءا ورغیفا علی رأسه علیه ما تشتهی نفسی بالنهار، فاکل ذلک فهو کفایة لی وکسوة الشتاء فی وقت الشتاء وکسوة الصیف فی وقت الصیف، وانی لأدخل الماء بالنهار فارش البیت وادع الکوز فارغ واوتی بالطعام ولا حاجة لی الیه فأصدق به لئلا یعلم بی من معی.
محمد بن ابراهیم بن اسحق طالقانی (رض) ما را حدیث کرد گفت: خبر داد ما را علی بن احمد کوفی معروف به ابوالقاسم خدیجی گفت: به ما خبر داد سلیمان بن ابراهیم وقی گفت: ما را خبر داد ابومحمد حسن بن وجناء نصیبی گفت: من در زیر ناودان در پنجاه وچهارمین حج خود پس از نماز عشا بودم وبحال دعاء تضرع می کردم بناگاه محرکی مرا حرکت داد وگفت: ای حسن بن وجناء برخیز من برخاستم دیدم کنیزی است زردگونه ولاغر بنظرم چهل سال وبیشتر داشت او از پیش روی من می رفت ومن از او چیزی نمی پرسیدم تا مرا به خانه حضرت خدیجه (س) رسانید ودر آنجا اطاقی بود در وسط حیاط وپلکانی از چوب ساج داشت که از آن بالا می رفتند کنیز از آن بالا رفت نداء از درون اطاق رسید ای حسن بالا بیا من ببالا رفتم ودر کنار در ایستادم حضرت صاحب الزمان صلوات الله وسلامه علیه بر من فرمود: ای حسن آیا تصور می کنی که کارهایت بر من پنهان مانده بخدا قسم هیچ در وقت حجت نبود جز آنکه من در آن وقت با تو بودم سپس امام (ع) تعداد اوقات را بر من شمرد من برو در افتادم احساس کردم که دستی بر من گذارده شد برخاستم به من فرمود: ای حسن در مدینه منوره در خانه ی امام جعفر بن محمد (ع) بمان ودرباره ی خوراک ونوشیدنی وپوشیدنی نگران مباش سپس دفتری به من داد که در آن دعای فرج وصلوات بر خودش بود وفرمود: این دعاء را بخوان واینگونه بر من صلوات بفرست وآنرا تنها به دوستانم بده زیرا خدای عز وجل ترا توفیق می دهد عرض کردم: ای مولای من پس از این شما را نمی بینم؟ فرمود: ای حسن هر وقت خدا بخواهد من از حج برگشتم ودر خانه ی امام جعفر بن محمد (ع) اقامت نمودم واز آن خارج می شدم وبانجا برنمی گشتم مگر برای سه چیز. برای تجدید وضوء یا برای خوابیدن یا موقع افطار کردن. پس داخل خانه می شوم ظرف چهار گوشه ای می بینم که پر از آب است وقرص نان می بینم که بر روی آن خورشتی که نفسم در روز اشتهای آنرا دارد می بینم وآنرا می خورم وآن مرا کفایت می کند ولباس زمستانی را در فصل زمستان ولباس تابستانی را در فصل تابستان به من می رسد وآب را در روز در خانه می باشم وکوزه را خالی می گذارم وخوراک برای من آورده می شود ومن احتیاجی بدان ندارم من آنرا صدقه می دهم تا کسانی که با من هستند آگاه نشوند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 671):
حدثنا محمد بن ابراهیم الطالقا (ره) قال: حدثنا ابوالقاسم علی بن احمد الخدیجی الکوفی قال: حدثنا الازدی قال: بینا انا فی الطواف قدطفت ستا وانا ارید ان اطوف السابع، فاذا بحلقة عن یمین الکعبة وشاب حسن الوجه طیب الرائحة هیوب مع هیبته، یتقرب الی الناس یتکلم فلم اراحسنب من کلامه ولا اعذب من منطقه وحسن جلوسه، فذهبت اکلمه فزبرنی الناس فسألت بعضهم من هذا؟ فقالوا هذا ابن رسول الله (ص) یظهر فی کل سنة یوما لخواصه یحدثهم، فقلت یا سیدی مسترشدا اتیتک فارشدنی هداک الله، فناولنی (ع) حصاة فحولت وجهی فقال لی بعض جلسائه: ما الذی دفع الیک؟ فقلت: حصاة وکشفت عنها فاذا انا بسبیکة ذهب، فذهبت فاذا انا به (ع) قد لحقی قال لی: ثبتت علیک الحجة وظهر لک الحق وذهب عنک العمی، اتعرفنی؟ فقلت: لا فقال: انا المهدی انا قائم الزمان انا الذی املاؤها عدلا کما ملئت جورا وظلما، ان الارض لا تخلشو من حجة ولا یبقی الناس فی فترة، وهذه امانة لا تحدث بها الا اخوانک من اهل الحق.
محمد بن ابراهیم طالقانی به ما خبر داد وگفت: به ما خبر داد ابوالقاسم علی بن احمد خدیجی کوفی گفت: به ما خبر داد ازدی گفت: در اثنای طواف کعبه معظمه شش شوط را تمام کرده بودم ومی خواستم شوط هفتم را شروع کنم در طرف راست کعبه مشرفه جمعی را دیدم وجوانی زیباروی وخوشبو وبا هیبت را مشاهده کردم با اینکه با مهابت بود به مردم نزدیک می شد وبا آنان سخن می گفت ومن خوش سخن تر وخوش محضرتر از او ندیده بودم رفتم که با او سخن بگویم مردم مرا دور می کردند از بعضی پرسیدم: این جوان کیست؟ گفتند: او فرزند حضرت رسول اکرم (ص) است هر سالی یک روز برای خواص خود ظاهر می شود وبا آنان سخن می گوید. من عرض کردم: ای سید من. برای طلب ارشاد بخدمتت آمده ام مرا ارشاد فرما که خدای هادیت حضرت سنگ ریزه ای به من داد من صورتم را برگرداندم برخی از مجلسیان حضرت به من گفت چه چیزی به تو داده؟ گفتم: سنگریزه چون آنرا گشودم دیدم شمش طلا است من راه افتادم. حضرت به من ملحق شد وبه من فرمود: حجت بر تو ثابت شد وحق بر تو ظاهر گشت؟ کوردلی از تو برطرف گردید؟ آیا مرا می شناسی؟ عرض کردم: نه. فرمود: من مهدی (ع) هستم من قائم زمان (ع) می باشم منم آنکس که زمین را پر از عدل می کنم چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد همانا زمین ناگریز از داشتن حجت است ومردم در فترت وبی تکلیفی باقی نمی مانند واین امانتی است که به کسی نباید خبر دهی مگر به برادرانت که حق طلب باشند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 671):
عن احمد بن فارس الادیب عن رجل من بنی اسد من اهل همدان فی حدیث طویل انه لما صدر من الحج وساد منازل فی الباریة نام فی اواخر القافله فانتبه ولم یر احدا ولا اثرا، فمشی غیر طویل فرای قصرا فاتاه فادخله الخادم القصر فرای المهدی (ع) قال: فقال لی: اتدری من انا؟ قلت: لا والله فقال: انا القائم من آل محمد (ص) انا الذی اخرج فی آخر الزمان فأملا الارض عدلا کما ملئت جورا فسقطت علی وجهی فقال: لا تفعل ارفع رأسک انت فلان من مدینة بالجبل یقال لها همدان قلت: صدقت یا سیدی، قال: فتحب ان تؤب الی اهلک؟ قلت: نعم فأومی الی الخادم فأخذ بیدی وناولنی صرة ومشی معی خطوات فنظرت الی ظلال واشجار ومنارة مسجد، وقال: اتعرف هذا البلد؟ قلت: ان بقرب بلدنا بلدة تعرف باسد آبادوهی تشبهها قال: فقال: هذه اسدآباد امض راشدا فالتفت فلم اره، ودخلت اسدآباد فاذا فی الصرة اربعون او خمسون دینارا، فوردت همدان ولم نزل بخیر ما بقی معنا من تلک الدنانیر.
بنقل از احمد بن فارس ادیب از مردی از بنی اسد از مردم همدان در ضمن حدیث طولانی که او چون از حج برگشت ومنزلها در بیابان طی کرد در اواخر قافله خوابید چون از خواب برخاست کسی واثری از چیزی ندید اندکی رفت قصری دید بجانب قصر رفت خادمی او را به قصر درآورده حضرت مهدی (ع) را دید گوید: حضرت به من فرمود: آیا می دانی که من کیستم؟ عرض کردم: بخدا قسم نمی دانم. فرمود: من قائم آل محمد (ع) می باشم من آنکس هستم که در آخر الزمان خروج می کنم وزمین را پر از عدل می سازم چنانکه پر از ظلم شده باشد من برو در افتادم فرمود: این کار مکن سرت را بردار تو فلانی هستی واز شهر کوهستانی بنام همدان می باشی عرض کردم: آری ای سید من فرمود: دوست می داری که بسوی کسانت برگردی؟ عرض کردم: آری. حضرت به خادم اشاره فرمود او دستم را گرفت وصره ای به من داد وچند گام با من راه آمد من نظر به سایه های درختها ومناره مسجد نمودم. گفت: آیا این شهر را می شناسی؟ گفتم: در نزدیکی شهر ما شهری است معروف به اسدآباد واین شهر شباهت بدان دارد این اسدآباد است برو وکامیاب باش من توجه کردم وکسی را ندیدم ووارد اسدآباد شدم در صره چهل یا پنجاه دینار بود پس به همدان وارد شدم وهمیشه ما به خیر بودیم تا وقتی که از آن دینارها با ما بود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 671):
عن احمد بن مسرور عن سعد بن عبدالله القمی فی حدیث طویل انه دخل مع احمد بن اسحاق علی ابی محمد الحسن بن علی (ع) وعنده غلام فاخرج احمد بن اسحق جرابا من طی کسائه فوضعه بین یدیه فنظر (ع) الی الغلام وقال له: یا بنی قم ففص الخاتم عن هدایا شیعتک وموالیک فقال: یا مولای ایجوز ان امدیدا طاهرة الی هدایا نجسته واموال رجسة قد شیب اخلها باحرمها؟ فقال مولای: یابن اسحق استخرج ما فی الجواب لیمیز الحلال من الحرام منها فاول صرة بدا احمد باخراجها قال الغلام (ع): هذه لفلان بن فلان من محلة کذابقم تشتمل علی اثنین وستین دینارا، ثم وصف جمیع ما فیها وحلالها وحرامها ونقشها وعلة التحریم، فلما فتحها وجدها کما قال (ع) وکذا فعل (ع) فی سایر ما فی ما فی الجواب وذکر انه اخبر سعد بن عبدالله عن مسائل کان یرید ان یسأل عنها ابتداء قبل ان یسأله ثم اجابة عنها باحسن جواب.
بنقل از احمد بن مسرور از سعد بن عبدالله قمی در ضمن حدیث طولانی که با احمد بن اسحق بخدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) رسیدیم ودر نزد امام (ع) پسری بود احمد بن اسحق انبانی از لابلای روپوش خود بیرون آورد ودر نزد امام (ع) نهاد حضرت به آن پسر نظر کرد وفرمود: ای پسر چانم برخیز مهر از هدایای شیعیان ودوستانت بردرار پس عرض کرد: ای مولای من آیا جائز است که دست پاک به هدیه های نجس ومالهای پلید که حلالش با حرام مشوب شده برسد. امام (ع) فرمود: ای پسر اسحق آنچه در انبان است بیرون آور تا حلال از حرام این اموال بازشناخته شود اولین کیسه ای که احمد با بیرون آوردنش آشکار ساخت پسر (ع) فرمود: این مال فلان پسر فلان است از فلان محله قم که مشتمل بر شصت ودو دینار است سپس هر چه در انبان بود وصف فرمود: از حلال وحرام ونقش وعلت حرام بودنش وچون احمد آنها را گشود اوصاف را آنگونه که فرموده بود دید واین عمل را در سائر اموالی که در انبان بود انجام داد وبه سعد بن عبدالله مسائلی را که وی می خواست بپرس بدوا وبدون پرسش به بهترین وجه پاسخ داد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 673):
عن اسحق بن یعقوب قال: سمعت الشیخ العمری یقول: صحبت رجلا من اهل الوساد ومعه مال للغریم (ع) فانفذه فرد علیه وقیل له: اخرج حق ولد عمک منه وهو اربع مأة درهم فبقی الرجل باهتا متعجبا ونظر فی حساب المال وکانت فی دیه ضیعة لولد عمه، وکان قد رد علیهم بعضها وزوی عنهم بعضها، فاذا الذی نص لهم من ذلک المال اربع مأة درهم کما قال (ع)، فاخرجه وانفذ الباقی فقبل:
بنقل از اسحق بن یعقوب گفت: از شیخ عمری (ره) شنیدم می گفت: با مردی از اهل سواد که مالی از حضرت مهدی ارواحنا فداه با او بود همراه شدم آن مال را تقدیم امام (ع) کرد وامام (ع) آنرا برگردانید وبه وی گفته شد حقوق پسر عموهای خود را که چهارصد درهم است بده آن مرد مبهوت وشگفت زده ماند وحسابرسی مال را کرد ودر دستش دهی از پسرعموهایش بود که بخشی از حقوق آنها را داده وحقوق بخشی دگر را نداده بد وآن مقداری که امام (ع) تصریح از آن مال فرموده بود همان چهارصد درهم بوده است پس آن حقوق را کنا گذاشت وباقی را فرستاد وقبول شد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 672):
حدثنا ابوالأدیان عن الحسن بن علی (ع) فی حدیث انه لما توفی خرج صبی فصلی عیه ثم دفن قال: فنحن جلوس اذ قدم نفر من قم فسألوا عن الحسن بن علی فعرفوا موته، فقالوا: من نعزی؟ فاشار الناس الی جعفر بن علی فسلموا علیه وعزوه وهنوه وقالوا: ان معنا کتبا ومالا فتقول ممن الکتب وکم المال؟ فقام ینفض اثوابه وقال تریدون منا ان نعلم الغیب؟ قال: فخرج الخادم فقال: معکم کتب فلان وفلان وهمیان فیه الف دینا عشرة دنانیر منها مطلیة فدفعوا الیه الکتب والمال وقالوا: الذی وجه بک لاجل ذلک هو الامام.
ابوالادیان به ما خبر داد ودر ضمن حدیثی گفت که چون حضرت امام حسن عسکری (ع) رحلت فرمود: پسری بیرون آمد بر بدن حضرت نماز گذارد وحضرت دفن شد. گفت: ما نشسته بودیم که گروهی از قم آمدند واز امام (ع) پرسیدند چون دانستند رحلت فرموده گفتند: به چه کسی تعزیت بگوییم؟ مردم اشاره به جعفر بن علی کردند. آنان به او سلام کردند وتعزیت رحلت امام (ع) وتبریک جانشینی او گفتند وگفتند با ما نامه ها ومالی است باید بگویی که نامه ها از کیست وچه مقدار مال همراه داریم جعفر از جا برخاست. وجامه ی خود را تکانید وگفت: شما از ما علم غیب طلب می کنید؟ ابوالادیان گفت: خادمی بیرون آمد وگفت: نامه های فلانی وفلانی وهمیانی که در آن هزار دینار است که ده دینار از آن مطلا است با شما می باشد قوم نامه ها ومال را به خادم دادند وگفتند: آنکس که تو را برای این کار فرستاده او امام است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 673):
عن علی بن سنان الموصلی عن ابیه فی حدیث ان جماعة وفدوا من قم والجبال باموال فما دخولا سامراء سألوا عن الحسن بن علی (ع) فقالوا: قدمات فلما خرجوا من البلد خرج علیهم غلام من احسن الناس وجها کأنه خادم فنادی: یا فلان بن فلان بن فلان اجیبوا مولاکم، قالوا: فسرنا معه حتی دخلنا دار مولانا الحسن بن علی (ع) فاذا ولده القائم (ع) قاعد علی سریره کأنه فلقه القمر، علیه ثیاب خضر، فسلمنا فرد علینا السلام ثم قال: جملة المال کذا وکذا دینار حمل فلان کذا وفلان کذا ولم یزل یصف حتی وصف الجمیع ثم وصف ثیابنا ورحالنا وما کان معنا من الدواب فخررنا سجدا لله شکرا لما عرفنا، وقبلنا الأرض بین یدیه، ثم سألنا عما اردنا فأجاب فحملنا الأموال الیه.
به نقل از علی بن سنان موصلی از پدرش در ضمن حدیث طولانی گفت: جمعی از قم وکوهستان با مالهای زیادی آمدند وچون به سامرا درآمدند از امام حسن عسکری (ع) پرسیدند مردم گفتند: او رحلت فرموده. چون از شهر بیرون رفتند غلامی زیباروی گوئیا خادم بود به سوی آنان رفت وگفت: ای فلان پسر فلان وای فلان پسر فلان مولای خودتان را اجابت کنید. قوم گفتند: ما با او رفتیم ووارد خانه مولای ما امام حسن بن علی عسکری صلوات الله وسلامه علیها شدیم بناگاه فرزندش حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیدیم که بر سریر نشسته گوئی پاره ی ما بود ولباس سبز در تن داشت به او سلام عرض کردیم وجواب سلام ما را داد وفرمود: همه مال فلان دینار است فلان این قدر وفلان این مقدار داده وپیوسته اوصاف مال را بیان می فرمود: سپس اوصاف جامه ها واسبابی که با ما بود وچارپایانی که همراه داشتیم همه را فرمود. ما برای سجده شکر در پیشگاه خدا بخاک افتادیم زیرا حق را شناختیم ودر پیشگاه حضرت بوسه بر زمین زدیم سپس آنچه در دل داشتیم پرسیدم وجواب شنیدیم واموال تسلیم حضرت نمودیم.
(اثبات الهداة ج 3 ص 680):
عن احمد بن روح قال: سمعت محمد بن الحسبن الصیرفی المقیم بارض بلخ یقول: اردت الخروج الی الحج وکان معی مال بعضه ذهب وبعضه فضة، فجعلت ما کان معی من ذهب سبایک وما کان من فضة نقرا، وکان قد دفع ذلک المال الی لاسلمه الی الشیخ ابی القاسم الحسین بن روح قدس الله روحه قال: فلما نزلت سرخس ضربت خیمتی علی موضع فیه رمل، فجعلت امیز تلک السبایک منی وغاصت فی الرمل وانا لا اعلم قال فلما دخلت همدان میزت تلک السبایک والنقر مرة اخری اهتماما منی ربها ففقدت سبیکة وزنها مائة مثقال وثلث مثاقیل -او قال ثلثة وتسعون مثقالا- فسبکت مکانها من مالی بوزنها سبیکة وجعلتها بین السبایک فلما وردت مدینة السلام قصدت الشیخ اباالقاسم الحسین بن روح قدس الله روحه، فسلمت الیه ما کان معی من السبایک والنقر، فمد یده من بین السیایک الی السبیکة التی سبکتها من مالی بدلا مما ضاع منی، فرمی بها الی وقال: لیست هذه السبیکة لنا وسبیکتنا ضیعتها بسرخس حیث ضربت خیمتک فی الرمل، فارجع الی مکانک وانزل حیث نزلت واطلب السبیکة هناک تحت الرمل، فانک ستجدها وتعود الی هیهنا فلا ترانی (الحدیث) وفیه ان ما اخبر به وقع کما ذکر.
به نقل از احمد بن روح گفت: از محمد بن حسن صیرفی مقیم بلخ شنیدم که می گفت: قصد حج کردم وهمراه من مالی بود که پاره ای از آن طلا وبخشی دیگر نقره بود آنچه طلا داشتم شمش وآنچه نقره داشتم کنده کاری شده بود واین مال را به من داده بودند که تسلیم شیخ ابوالقاسم حسین بن روح خدای روحش را مقدس کناد نمایم چون به سرخس رسیدم خیمه ام در جایی که ریگزار بودم نصب کردم ودر خیمه آن شمش ها را از هم جدا می کردم شمشی از آن شمشها از دستم افتاد ودر میان ریگها پنهان شد ومن نمی دانستم وچون وارد همدان شدم بار دگر آن شمس ها را بررسی کردم چون اهتمام در حفظ آن داشتم شمش را که به وزن صد مثقال ویک سوم مثقال بود نیافتم یا گفت به وزن نود وسه مثقال بود ناچار از مال خود شمشی را به همان وزن در میان شمش ها گذاشتم وقتی که به بغداد رسدم وبه خانه شیخ ابوالقاسم حسین بن روح قدس الله روحه رفتم شمش هایی که با من بود به خدمتش تسلیم نمودم دست دراز کرد ودر میان شمش ها شمشی را که من آن را به عوض شمش مفقود گذاشته بودم آن را برداشت وبه سوی من افکند وفرمود: این شما نیست شمش ما را در سرخس از دست داده ای زمانی که خیمه ات را در ریگزار زده بودی به جای خود برگرد وهر کجا که فرود آمده بودی فرمود آی وآن شمش را بجوی که در زیر ریگها موجود است وبرگرد به اینجا ومرا نمی بینی (الحدیث) ودر این حدیث آمده آنچه آن جناب خبر داده بود به همان گونه واقع شد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 682):
حدثنا ابوعلی بن ابی الحسین الاسدی عن ابیه قال: ورد علی توقیع من الشیخ ابی جعفر محمد بن عثمان العمری قدس الله روحه ابتداءا لم یتقدمه سؤال: بسم الله الرحمن الرحیم لعنة الله والملائکة والناس اجمعین علی من استحل من مالنا درهما.
قال ابوالحسین الاسدی (رض): فوقع فی نفسی ان ذلک فیمن استحل من مال الناحیة درهما دون من اکل منه غیر مستحل له وقلت فی نفسی: ان ذلک عام فی جمیع من استحل محرما فای فضل فی ذلک للحجة (ع) علی غیره؟ قال: فوالذی بعث محمدا بالحق بشیرا لقد نظرت بعد ذلک فی التوقیع فوجدته قد انقلب الی ما وقع فی نفسی بسم الله الرحمن الرحیم لعنة الله والملائکة والناس اجمعین علی من اکل من مالنا درهما حراما قال: واخرج الینا هذا التوقیع حتی نظرنا وقرأنا.
ابوعلی بن ابی الحسین اسدی از پدرش به ما خبر داد که توقیعی از شیخ ابوجعفر محمد بن عثمان عمری قدس الله روحه به من رسید که بدون مسئوول در آن نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم لعنت خدا وفرشتگان وهمه ی مردم بر کسی باد که درهمی از مال ما را حلال بداند ابوالحسین گوید: به خود اندیشیدم که این حکم درباره ی کسی است که درهمی از مال ناحیه مقدسه را حلال بداند نه آن کسی که از آن بخورد وآن را حلال نداند وفکر کردم که این حکم عام است در همه کسانی حرامی را حلال بدانند واز برای مال حجت (ص) چه فضیلتی بر مال دیگران است؟ گفت قسم به آنکس که محمد (ص) را بحق بشیر مبعوث فرمود: پس از آن به آن توقیع نظر کردم دیدم در پشت آن هر چه اندیشیده بودم نوشته: بسم الله الرحمن الرحیم لعنت خدا وفرشتگان وهمه ی مردم بر کسی که درهمی از مال ما را از روی حرام بخورد گوید آن توقیع را ابوالحسین بیرون آورد وما دیدیم وخواندیم.
(بحار ج 51 ص 293):
جماعة، عن الحسین بن علی بن بابویة قال: حدثنی جماعة من اهل بلدنا المقیمین کانوا ببغداد فی السنة التی خرجت القرامطة علی الحاج وهی سنة تناثر الکواکب ان والدی (رض) کتب الی الشیخ ابی القاسم الحسین بن روح قدس الله روحه یستأذن فی الخروج الی الحج فخرج فی الجواب: لا تخرج فی هذه السنة فاعاد وقال: هو نذر وواجب افیجوز لی القعود عنه فخرج فی الجواب ان کان لابد فکن فی القافلة الاخیرة وکان فی القافلة الاخیرة فسلم بنفسه وقتل من تقدمه فی القوافل الاخر.
جمعی از حسین بن علی بن بابویه قدس سره روایت کرده اند که جمعی از همشهریهای قمی ما که مقیم بغداد بودند خبر دادند در سالی که قرامطه بر حاجیان خروج کردند وهمانسال تناثر وپراکنده شدن ستارگان بود که پدر بزرگوارم رضی الله عنه به شیخ ابوالقاسم حسین بن روح قدس الله روحه نوشت وبرای رفتن به حج استنیدان نمود جواب رسید که امسال از رفتن به حج خودداری کن دوباره نوشت که این حج به نذر واجب شده آیا جائز است که نروم؟ جواب آمد اگر ناگزیر از رفتن بای همراه قافله آخرین حرکت کن پدرم با آخرین قافله رفت وسالم رفت وبرگشت وکسانی که با قافله های پیشین رفته بودند به قتل رسیدند.
(بحار ج 51 ص 293):
ابوجعفر المروزی قال: خرج جعفر بن محمد بن عمر وجماعة الی العسکر ورأوا ایام ابی محمد (ع) فی الحیات وفیهم علی بن احمد بن طنین فکتب جعفر بن محمد بن عمر یستأذن فی الدخول الی القبر فقال له علی بن احمد: لا تکتب اسمی فانی لا استأذن فلم یکتب اسمه فخرج الی جعفر: ادخل انت ومن لم یستأذن.
ابوجعفر مروزی گفت: جعفر بن محمد بن عمرو جمعی به سامرا رفتند وروزگار حیات حضرت امام حسن عسکری (ع) را دیدند ودر جمع آنان علی بن احمد بن طنین بود جعفر بن محمد بن نوشت واجازه خواست که داخل قبر شود علی بن احمد به وی گفت نام مرا در نامه یاد مکن که من اجازه نمی خواهم او هم اسمش را ننوشت جواب به جعفر بن محمد رسید تو با کسی که اجازه نخواسته داخل شوید.
(بحار ج 51 ص 294):
روی محمد بن الحسین ان التمیمی، حدثنی عن رجل من اهل استراباد قال: صرت الی العسکر ومعی ثلاثون دینارا فی خرقة منها دینار شامی فوافیت الباب وانی لقاعد اذ خرج الی جاریة او غلام - الشک منی - قال: هات ما معک. قلت: ما معی شییء فدخل ثم خرج وقال: معک ثلاثون دینارا فی خرقة خضراء منها دینار شامی وخاتم - کنت نسیته - فاوصلته الیه واخذت الخاتم.
محمد بن حسین روایت کرده که تمیمی از مردی استرابادی به من خبر داد که به سامرا رفتم وبا من سی دینار بود که آنرا در پارچه ای گذارده بودم ویک دینار آن شامی بود به در خانه «امام عصر (ع)» رسیدم ونشستم دختر یا پسری - تردید از من است - آمد وگفت: آنچه با خود داری بده گفتم: چیزی با من نیست او داخل خانه شد وبیرون آمد وگفت: با تو سی دینار است که در پارچه ی سبزی گذارده ویک دینار آن شامی است وانگشتری نیز با تست - که من آنرا فراموش کرده بودم - من آنرا به وی دادم وانگشتری را گرفتم.
(بجار ج 51 ص 295):
عن محمد بن شاذان قال: اجتمع عندی خمسمائة درهم ناقصة عشرین فأتممتها من عندی وبعثت بها الی محمد بن احمد القمی ولم اکتب کم لی منها فانفذ الی کتابه: وصلت خمس مائة درهم لک فیها عشرون درهما.
بنقل از محمد بن شاذان گفت: در نزدم پانصد درهم بکسر بیست درهم جمع شد من از خودم بیست درهم را به آن افزودم وتمام کردم وآنرا بنزد محمد بن احمد قمی فرستادم ولی به او ننوشتم که چه مقدار از من است نامه اش به من رسید که: پانصد درهم رسید که از تو در آن بیست درهم بود.
(بحار ج 51 ص 295):
روی عن ابی سلیمان المحمودی قال: ولینا دینور مع جعفر بن عبدالغفار فجاءنی الشیخ قبل خروجنا فقال: اذا اردت الری فافعل کذا فلما وافینا دینور، وردت علیه ولایة الری بعد شهر، فخرجت الی الری فعملت ما قال لی.
روایت شده که سلیمان محمودی گفت: با جعفر بن عبدالغفار دینور را پشت سر گذاشتیم شیخ پیش از بیرون رفتن ما بنزد من آمد وگفت: اگر قصد ری داری اینگونه کار کن وقتی که به دینور رسیدیم حکومت ری پس از یک ماه به او رسید من بسوی ری خارج شدم وآنچنان که گفته بود عمل کردم.
(بحار ج 51 ص 297):
عن ابی عبدالله بن صالح قال: خرجت سنة من السنین الی بغداد واستاذنت فی الخروج فلم یؤذن لی فاقمت اثنین وعشرین یوما بعد خروج القافلة الی النهروان ثم اذن لی بالخروج یوم الاربعاء وقبل لی: اخرج فیه، فخرجت وانا آئس من القافلة ان الحقها، فوافیت النهروان والقافلة مقیمة فما کان الا ان علفت جملی حتی رحلت القافلة ورحلت، وقد دعالی بالسلامة فلم الق سوءا والحمدلله.
بنقل از ابی عبدالله بن صالح گفت: سالی به بغداد رفتم واجازه بیرون آمدن خواستم اجازه به من داده نشد. پس از رفتن قافله بسوی نهروان بیست ودور روز ماندم در روز چهارشنبه اجازه صادر شد وبه من گفتند: بیرون برو ومن نومید ومأیوس از ملحق شدن به قافله بودم تا به نهروان رسیدم وقافله هنوز در نهروان اقامت داشت باندازه ای که شترم را علف بدهم ماندم وقافله حرکت کرد ومن نیز کوچ کردم در حالی که دعای سلامت در حق من فرموده بود وبدی به من نرسید وحمد وستایش خدای را.
(بحار ج 51 ص 306):
عن الحسین بن روح القمی ان احمد بن اسحاق کتب الیه یستأذنه فی الحج فأذن له وبعث الیه بثوب فقال احمد بن اسحاق: نعی الی نفسی فانصرف من الحج فمات بحلوان.
بنقل از حسن بن روح قمی احمد بن اسحق بخدمت حضرت مهدی (ع) نوشت واجازه سفر حج خواست. اذن فرمود: پارچه ای هم برای او فرستاد. احمد بن اسحق گفت: من احساس کردم که در این سفر می میرم. احمد از حج برگشت ودر حلوان از دنیا رفت.
(بحار ج 51 ص 306):
اجتمع علی بن الحسین بن بابویه (رض): مع ابی القاسم الحسین بن روح (رض) وسأله مسائل ثم کاتبه بعد ذلک علی ید علی بن جعفر بن الاسود یسأله ان یوصل له رقعة الی الصاحب (ع) ویسأله فیها الولد فکتب الله: قد دعونا الله لک بذلک وسترزق ولدین ذکرین خیرین. فولد له ابوجعفر وابو عبد الله من ام ولد وکان ابو عبد الله الحسین بن عبیدالله یقول: سمعت اباجعفر یقول: انا ولدت بدعوة صاحب الامر (ع) ویفتخر بذلک.
علی بن الحسین بن بابویه ابوالقاسم حسین بن روح رضوان الله تعالی علیهما در یکجا جمع شدند وعلی بن الحسین مسائلی از او پرسید وپس از آن با او مکاتبه کرد بدست علی بن جعفر اسود واز شیخ ابوالقاسم خواست که عریضه اش را بخدمت حضرت صاحب (ع) برساند ودر آن عریضه تقاضا کرده بود که دعاء فرماید تا خدا فرزندی به او کرامت فرماید. حضرت در جواب نوشت: ما درباره ی تقاضای تو خدا را خواندیم وبزودی دو فرزند ذکور ونیکوکار روزی تو می شود پس برای ابن بابویه ابوجعفر محمد وابو عبد الله حسین از ام ولد متولد گردید. ابو عبد الله حسین بن عبیدالله می گفت من از ابوجعفر (صدوق رض) شنیدم می فرمود: من به دعای حضرت صاحب الأمر (ع) متولد شده ام وبدین موهبت افتخار می کرد.
انکار حضرت مهدی در ایام غیبت
(یوم الخلاص ص 49):
قال رسول الله (ص): من انکر القائم من ولدی اثناء غیبته، مات میتة جاهلیة.
رسول اکرم (ص) فرمود: کسیکه قائم (ع) از فرزندان مرا در ایام غیبتش انکار کند بمرگ جاهلیت خواهد مرد.
(بحار ج 51 ص 160، یوم الخلاص ص 65):
قال العسکری (ع): کانی بکم وقد اختلفتم من بعدی بالخلف منی الا ان المقر بالأئمة (ع) بعد رسول الله (ص) المنکر لولدی، کمن اقر بجمیع انبیاء الله ورسله ثم انکر نبوة رسول الله (ص) لأن طاعة اخرنا کطاعة اولنا، والمنکر لأخرنا کالمنکر لاولنا.
حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود: گوئی شما را می بینم که پس از من گرفتار اختلاف درباره ی جانشین من می شوید هان کسی که ائمة (ع) پس از رسول خدا (ص) را اقرار داشته ومنکر فرزندم (ع) شود مانند کسی باشد که همه پیغمبران (ص) ورسولان (ص) را اقرار کند ومنکر نبوت رسول الله (ص) باشد زیرا اطاعت آخر ما مانند اطاعت اول ما ومنکر آخر ما مانند منکر اول ما است.
(بحار ج 51 ص 73، یوم الخلاص ص 168):
قال رسول الله (ص): والذی بعثنی بالحق بشیرا ان الثابتین علی القول به زمان غیبته لا عز من الکبریت الأحمر.
رسول اکرم (ص) فرمود: قسم به آنکس که مرا بشارت دهنده مبعوث فرمود: همانا کسانی که بر عقیده بوجود مهدی (ع) در زمان غیبتش ثابت باشند هر آینه گرامی تر از کبریت احمر خواهند بود.
(منتخب الاثر ص 205، بحار ج 51 ص 133، یوم الخلاص ص 170):
قال الحسین (ع): له غیبة یرتد فیها اقوام ویثبت علی الدین فیها آخرون فیودون ویقال لهم: متی هذا الوعد ان کنتم صادقین، اما ان الصابر فی غیبته علی الاذی والتکذیب بمنزلة للمجاهد بالسیف بین یدی رسول الله (ص).
حضرت امام حسین (ع) فرمود: «برای مهدی (ع)» غیبتی است که گروهائی در آن مرتد شوند وگروه های دیگر در دین ثابت می مانند ودوستدار باشند وبه آنان گفته شود «در چه وقتی این وعده تحقق یابد اگر راستگو هستید» هان کسیکه در غیبت مهدی (ع) بر اذیت وتکذیب صبر کند بمنزلة کسی است که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا (ص) جهاد کرده باشد.
(منتخب الاثر ص 218، یوم الخلاص ص 178):
قال الکاظم (ع): لابد لصاحب هذا الأمر من غیبة حتی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به انما هی محنة من الله عز وجل امتحن بها خلقه ولو علم اباؤکم واجدادکم اصح من هذا لا تبعوه.
حضرت امام کاظم (ع) فرمود: ناگزیر صاحب الأمر (ع) غیبتی دارد که حتی معتقدان به امر ولایت از آن بر می گردند همانا این امر محنتی از خدای عز وجل است که خلق خود را می آزماید واگر پدران ونیاکان شما صحیحتر از این می دانستند متابعش می کردند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 608، عقدالدرر ص 42، منتخب الاثر ص 285):
عن ابی عبدالله الحسین بن علی (ع) انه قال: لو قام المهدی لانکره الناس، لانه یرجع الیهم شابا موفقا وان من اعظم البلیة ان یخرج الیهم صاحبهم شابا وهم یحسبونه شیخا کبیرا.
حضرت ابی عبدالله امام حسین بن علی (ع) فرمود: اگر مهدی (ع) قیام کند مردم منکرش شوند زیرا او بمردم برمی گردد بصورت جوانی موفق وهمانا از بزرگترین گرفتاریها آنست که صاحب الامر (ع) بصورت جوان خروج کند در حالی که مردم او را سالخورده پندارند.
(منتخب الاثر ص 274، یوم الخلاص ص 179):
قال العسکری (ع): ان ابنی هو القائم من بعدی، وهو الذی تجری فیه سنن الأنبیاء بالتعمیر والغیبة حتی تقسو القلوب لطول امدها فقال صاحبه: یابن رسول الله (ص) وان غیبتة لتطول؟ قال: ای وربی، حتی یرجع عن هذا الأمر اکثر القائلین به فلا یبقی الا من اخذ الله عهده بولایتنا وکتب فی قلبه الایمان وابده بروح منه.
حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود: همانا پسرم همان قائم (ع) پس از من است واو است که سنت های پیغمبران (ع) را آباد می سازد وعمر طولانی وغیبت در او جاری می شود تا حدی که سبب طول زمان غیبت سنگدلی مردم فراهم می گردد.
راوی به امام (ع) عرض کرد: یابن رسول الله (ص) غیبت مهدی (ع) طولانی می شود؟ فرمود: آری قسم به پروردگارم تا آنجا که بیشتر کسانی که معتقد بوجود او باشند برمی گردند وباقی نمی ماند مگر کسی که خدا پیمان ولایت ما را از او گرفته وایمان را در قلبش نوشته واو را بوسیله روح خود مؤید فرموده باشد.
(عقدالدرر ص 134):
عن ابی عبدالله الحسین بن علی (ع) انه قال: لصاحب هذا الأمر یعنی المهدی (ع) غیبتان احداهما تطول حتی یقول بعضهم: مات وبعضهم: قتل وبعضهم: ذهب ولا یطلع علی موضعه احد من ولی ولا غیره الا المولی الذی یلی امره.
حضرت امام حسین بن علی (ع) فرمود: همانا برای صاحب الأمر یعنی مهدی (ع) دو غیبت باشد که یک غیبت طولانی است که در آن برخی گویند: مرده است وبعضی گویند: کشته شده وبعضی گویند: رفته است واز مکان او هیچیک از دوستان ودشمنانش آگاه نیست مگر آنکس که متصدی کارهای او باشد.
(یوم الخلاص ص 229، بحار ج 52 ص 114):
عن الباقر (ع): والله لتمیزن، والله لتمحصن، والله لتعزبلن کما یغربل الزوان من القمح (وفی روایة عن الصادق (ع) بزیادة: حتی لا یبقی منکم الا الأقل ثم کفه تقلیلا...
حضرت امام باقر (ع) فرمود: بخدا قسم نمیز کرده می شوید. بخدا قسم خالص وپاک می شوید بخدا قسم غربال می شوید همچنانکه دانه های غیر گندم از گندم در موقع غربال کردن جدا می گردد.
(یوم الخلاص ص 237، بحار ج 52 ص 287):
قال الصادق (ع): لو قد خرج القائم (ع) بعد ان انکره کثیر من الناس، یرجع الیهم شابا موفقا ای مسددا رشیدا فلا یثبت علیه الا کل مؤمن اخذ الله میثاقه فی الذر الأول.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: اگر قائم (ع) خروج کند بسیاری از مردم منکرش شوند. چون در قیافه جوان موفق مسدد محکم برمی گردد ودر عقیده به او فقط مؤمنی که خدا در عالم ذر از او پیمان گرفته باقی می ماند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 482):
عن الصادق جعفر بن محمد (ع) عن ابیه (ع) عن جده قال: قال رسول الله (ص): القائم من ولدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی وشمائلی، وسنة سنتی، یقیم الناس علی ملتی وشریعتی ویدعوهم الی کتاب الله عز وجل، من اطاعه اطاعنی، ومن عصاه عصانی ومن انکره فی غیبته فقد انکرنی، ومن کذبه فقد کذبنی ومن صدقه فقد صدقنی الی الله اشکو المکذبین لی فی امره، والجاحدین لقولی فی شأنه والمضلین لامتی عن طریفه «وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون».
امام صادق (ع) از پدر وجد بزرگوارش (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: قائم (ع) از فرزندان من اسم او اسم من وکنیه او کنیه من وشمائل او شمایل من وسنت وروش او سنت وروش من می باشد مردم را بر ملت وشریعت من وادار می سازد وآنانرا به کتاب خدای عز وجل می خواند هر کس اطاعت او کند اطاعت من کرده وهر که نافرمانیش کند به من نافرمانی کرده وهر کس در غیبتش انکارش کند مرا انکار کرده وهر کس تکذیبش کند مرا تکذیب نموده وهر که تصدیقش کند مرا تصدیق کرده. من بسوی خدا شکایت می کنی از کسانی که در امر او مرا تکذیب کنند واز کسانی که منکر گفتار من در حق او شوند وامت مرا از راه او گمراه سازند «وبزودی ستمگران خواهند دانست که به کجا منقلب شوند».
(اثبات الهداة ج 3 ص 483):
عن غیاث بن ابراهیم عن ابی عبدالله (ع) قال: قال رسول الله (ص): من انکر القائم من ولدی فقد انکرنی.
بنقل از غیاث بن ابراهیم از امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: کسیکه قائم (ع) از فرزندان (ع) مرا انکار کند محققا مرا انکار کرده است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 532):
عن ابی حمزة الثمالی قال: کنت عند ابی جعفر محمد بن علی الباقر (ع) ذات یوم، فلما تفرق من کان عنده قال لی: یا اباحمزة من المحتوم الذی لا تبدیل له عندالله قیام قائمنا فمن شک فیما اقول لقی الله وهو به کافر، وله جاحد، ثم قال: بابی وامی المسلمی باسمی المکنی بکنیتی السابع من ولدی، بابی من یملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.
بنقل از ابی حمزه ثمالی ره گفت: من در محضر حضرت امام باقر (ع) بودم وقتی که حاضرین از مجلس متفرق شدند به من فرمود: ای ابوحمزه از امور حتمی که در پیشگاه خدا تغییر وتبدیل در آن نیست قیام قائم ما (ع) می باشد کسی که در آنچه می گوییم شک کند به ملاقات خدا می رود در حالی که کافر ومنکر خدا باشد سپس فرمود: پدر ومادرم فدای کسی که همنام وهم کنیه من است وهفتمین فرزندم می باشد پدر ومادرم فدای کسی باد که زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از جور وظلم شده باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 536):
عن علی بن ابی حمزة عن ابیعبدلله (ع) قال: لو قد قام القائم (ع) لا نکره الناس لانه یخرج الیهم شابا موفقا لا یثبت علیه الا مؤمن قد اخذالله میثاقه فی الذر الأول.
بنقل از علی بن ابی حمزه از حضرت امام صادق (ع) فرمود، اگر قائم (ع) قیام کند مردم منکرش شوند زیرا او جوان وموفق بسوی مردم برمی گردد فقط مؤمنی که خدا در عالم ذر از او پیمان گرفته در ولایت او ثابت می ماند.
(بحار ج 51 ص 140):
عن ابی حمزة الثمالی قال: کنت عند ابی جعفر محمد بن علی الباقر (ع) ذات یوم فلما تفرق من کان عنده قال لی: یا اباحمزة من المختوم الذی حتمه الله قیام قائمنا فمن شک فیما اقول لقی الله وهو به کافر، ثم قال: بابی وامی المسمی باسمی والمکنی بکنیتی السابع من بعدی بابی (من) یملا الارض عدلا (وقسطا) کما ملئت ظلما وجورا یا با حمزة من ادرکه فیسلم له ما سلم لمحمد (ص) وعلی (ع) فقد وجبت له الجنة ومن لم یسلم فقد حرم الله علیه الجنة ومأواه النار وبئس مثوی الظالمین.
بنقل از ابی حمزه ثمالی ره گفت: در خدمت امام باقر (ع) روزی نشسته بودم چون مردم پراکنده شدند حضرت به من فرمود: ای ابوحمزة در پیشگاه خدا حتمی است قیام قائم ما (ع) هر کس شک وتردید در گفتار من کند خدا را دیدار نماید در حالی که کافر بخدا باشد پدر ومادرم فدای کسی که همنام وهم کنیه من وهفتمین فرزندم پس از من است پدرم فدا باد کسی را که زمین را پر از عدل وقسط کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد ای ابوحمزه هر کس ادراکش کند وتسلیم او گردد چنانکه تسلیم محمد (ص) وعلی (ع) گردید بهشت بر او واجب می شود وهر کس تسلیم او نشود خدا بهشت را بر او حرام فرماید وجایگاهش آتش باشد وبد جایگاهی برای ستمگران است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 482، کشف النعمة ج 2 ص 528):
عن موسی بن جعفر بن وهب البغدادی قال: سمعت ابامحمد الحسن بن علی (ع) یقول: کأنی بکم وقد اختلفتم بعدی فی الخلف منی، اما ان المقر بالائمة (ع) بعد رسول الله (ص) المنکر لولدی کمن اقر بجمیع اولیاء الله ورسله، ثم انکر رسول الله (ص) لأن طاعة اخرنا کطاعة اولنا، والمنکر لا خرنا کالمنکر لاولنا، اما ان لولدی غیبة یرتاب فیها الناس الا من عصمه الله.
بنقل از موسی بن جعفر بن وهب بغدادی گفت: از حضرت ابومحمد امام حسن بن علی عسکری (ع) شنیدم می فرمود: گوئی می بینم شما را که پس از من اختلاف می کنید در مورد جانشینم هان کسی که اقرار به ائمة (ع) پس از رحلت رسول اکرم (ص) کند ولی منکر فرزندم باشد مانند کسی است که همه ی پیغمبران ورسولان خدا را قبول وانکار رسول خدا (ص) را نماید زیرا اطاعت آخر ما مانند طاعت اول ما ومنکر آخر ما همانند منکر اول می باشد هان که برای فرزندم (ع) غیبتی باشد که مردم در آن به شک وتردید درافتند مگر کسی که خدایش نگهدارد.
(المحجة البیضاء ج 1 ص 246):
قال الصادق (ع): المنکر لاخرنا کالمنکر لأولنا.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: منکر آخر ما همانند منکر اول ما می باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 459):
عن عبدالسلام بن صالح الهروی عن ابی الحسن علی بن موسی الرضا (ع) عن ابیه عن آبائه (ع) عن علی (ع) قال: رسول الله (ص): والذی بعثنی بالحق بشیرا لیغیبن القائم من ولدی بعد معهود الیه منی حتی یقول اکثر الناس: ما لله فی آل محمد (ع) حاجة ویشک آخرون فی ولادته فمن ادرک زمانه فلیتمسک بدینه ولا یجعل للشیطان علیه سبیلا بشکه فیزیله عن ملتی ویخرجه من دینی فقد اخرج ابویکم من الجنة من قبل وان الله عز وجل جعل الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون.
بنقل از عبدالسلام بن صالح هروی از حضرت امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (ع) از پدر بزرگوار (ع) از آباء عظامش (ع) از حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: قسم به آن کس که مرا به حق بشیر مبعوث فرمود. قائم از فرزندان (ع) من البته غیبت می کند به عهدی که از من دارد تا اکثر مردم گویند: خدا را در آل محمد (ع) حاجتی نیست وبسیاری در ولادت او شک کنند پس هر کس ادراک زمانش کند باید متمسک بدینش شود ونباید شیطان به وسیله شک بدو راه یابد تا او را از ملت من زائل واز دین من خارج کند چنانکه پدر ومادر شما را قبلا از بهشت بیرون کرد وهمانا خدای عز وجل شیاطین را دوستان مردم بی ایمان قرار داده.
(اثبات الهداة ج 3 ص 544):
عن یعقوب السراج قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول ثلث عشرة مدینة وطایفة یحارب القائم اهلها ویحاربونه اهل مکة واهل المدینة واهل الشام وبنو امیة، واهل البصرة واهل دشت میسان والاکراد والاعراب وضبة وغنی وباهلة وازد البصرة واهل الری.
به نقل از یعقوب سراج گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: سیزده شهر وطائفه است که قائم (ع) با آنها جنگ می کند وآنها نیز به محاربه برمی خیزند: مردم مکه معظمة ومردم مدینه منوره وساکنان شام وبنی امیه ومردم بصره وساکنان دشت میسان وکردها واعراب وقوم ضبة وطائفة غنی وطائفه باهلة وطائفه ازد بصره ومردم ری.
کسی که بدون معرفت امام بمیرد
(یوم الخلاص ص 52):
قال الحسن (ع): من مات ولم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة.
حضرت امام حسن مجتبی (ع) فرمود: هر کس بمیرد وامام زمان (ع) خود را نشناسد به مرگ دوران جاهلیت مرده است.
(یوم الخلاص ص 53):
قال الصادق (ع): من بات لیلة لا یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة.
حضرت امام صادق (ع) فرمود، هر کس شب به صبح رساند وامام زمانش (ع) را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
(یوم الخلاص ص 56):
قال الباقر (ع): من اصبح من هذه الأمة لا امام له من الله، اصبح تائها متحیرا ضالا، وان مات علی هذه الحال مات میتة کفر ونفاق.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: هر کس از این امت صبح کند وامامی از سوی خدا برای او نباشد سرگردان ومتحیر وگمراه خواهد بود واگر بمیرد بهمین حال به مرگ کفر ونفاق مرده است.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 310):
عن محمد بن سنان عن حمزة الطیار الثانی قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول لو لم یبق من اهل الأرض لا اثنان لکان احدهما الحجة او کان الثانی الحجة الشک من محمد بن سنان.
بنقل از محمد بن سنان از حمزة طیار ثانی گفت: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود اگر از مردم زمین باقی نماند مگر دو نفر یکی از آن دو حجت باشد یا دومی بر اولی حجت است (شک از محمد بن سنان است).
(کمال الدین واتمام النعمة ص 340):
عن ابی عبیدة قال: قلت لابی عبدالله (ع) جعلت فداک ان سالم بن ابی حفصة یلقانی ویقول لی الستم تروون من مات ولیس له امام فموتته موتة جاهلیة فاقول له بلی فیقول قد مضی ابوجعفر فمن امامکم الیوم؟ فاکره جعلت فداک ان اوقل له جعفر فاقول له ما یزال ائمتی آل محمد (ع) فیقول لی ما اراک صنعت شیئا؟ فقال (ع): ویح سالم بن ابی حفصة لعنه الله وهل یدری سالم ما منزلة الامام؟ ان منزلة الامام اعظم مما ذهب الیه سالم والناس اجمعون فانه لن یهلک منا امام قط الا ترک من بعده من یعلم مثل علمه ویسیر مثل سیرته ویدعو الی مثل الذی دعا الیه وانه لم یمنع الله عز وجل ما اعطی داود ان اعطی سلیمان افضل منه.
بنقل از ابی عبیدة گفت: به امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم سالم ابن ابی حفصة مرا دیدار می کند وگوید آیا شما عقیده ندارید که هر کس بمیرد وامامی نداشته باشد مرگ او مرگ جاهلیت است؟ من به او می گویم آری چنین است او می گوید: امام باقر (ع) رحلت کرده پس امروز امام شما کیست؟ فدایت شوم من نپسندیدم به او بگویم که جعفر (ع) امام ما است ولی به او می گویم: همیشه حجت وامام ما آل محمد (ع) بوده وهستند به من می گوید می بینم که کاری نکردی حضرت فرمود: وای بر سالم ابن ابی حفصة لعنت خدا بر او باد وآیا سالم می داند منزلت امام (ع) چیست؟ همانا منزلت امام (ع) از دنیا نمی رود جز آنکه که پس از خود کسی را می گذارد که مانند خودش بداند وبه روش خودش رفتار کنند وبه مانند خودش دعوت کند هرگز خدای عز وجل داود پیغمبر (ع) را بی بهره نگذاشت که سلیمان (ع) را که برتر از او بود به وی عطاء فرمود.
حضرت مهدی وطول عمر آن حضرت
(منتخب الاثر ص 275):
عن سعید بن جبیر قال: سمعت سید العابدین علی بن الحسین (ع) یقول: فی القائم سنة من نوح وهو طول العمر.
بنقل از سعید بن جبیر گفت: از سید العابدین حضرت امام علی بن الحسین (ع) شنیدم می فرمود در قائم (ع) سنتی از نوح (ع) است وآن طول عمر می باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 533، بحار ج 52 ص 291، منتخب الاثر ص 276):
عن حماد بن عبدالکریم الجلاب قال: ذکر القائم عند ابی عبدالله (ع) فقال: اما انه لو قد قام لقال الناس انی یکون هذا؟ وقد بلیت عظامه مذ کذا وکذا.
بنقل از حماد بن عبدالکریم جلاب گفت: از قائم (ع) در محضر حضرت امام صادق (ع) یادش فرمود: اگر او قیام کند، مردم گویند: این کجا بود؟ از چه وقت تا کنون استخوانهایش پوسیده شده.
(اثبات الهداة ج 3 ص 443):
عن الأصبغ بن نباته عن امیرالمؤمنین (ع) فی حدیث قال: فکرت فی مولود یکون من ظهری الحادی عشر من ولدی، هو المهدی الذی یملاء الأرض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا، یکون له غیبة وحیرة یضل فیها اقوام ویهتدی فیها آخرون الی ان قال: اولئک خیار هذه الأمة مع خیار ابرار هذه العترة.
بنقل از اصبغ بن نباته از حضرت امیرالمؤمنین (ع) در ضمن حدیثی فرمود: درباره ی مولودی که از صلب من ویازدهمین فرزندم (ع) باشد می اندیشیدم او است که زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد او را غیبت وحیرتی خواهد بود که گروهی به گمراهی درافتند وگروهی راه هدایت پویند تا آنجا که فرمود: آنان گزیدگان امتند که با گزیدگان ونیکان این عترت (ع) باشند.
مهدی وحکومتش
(بحار ج 52 ص 157 واثبات الهداة ج 3 ص 445):
عن مفضل بن عمر قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: لصاحب هذا الامر غیبتان: احدیهما یرجع منها الی اهله والاخری یقال: هلک فی ای واد سلک، قلت: کیف یصنع اذا کان کذلک؟ قال: اذا دعاها مدع فاسئلوه عن اشیاء یجیب فیها مثله.
بنقل از مفضل بن عمر گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: برای صاحب الامر (ع) دو غیبت باشد در یکی از آنها باید رجوع شود به اهلش (منظور سفراء اربعه هستند) ودر غیبت دویم گفته شود: هلاک شده در کدام وادی قرار وسلوک دارد من عرض کردم در اینصورت چه باید کرد؟ فرمود: اگر کسی ادعای مهدویت کند مسائل گوناگون را از او بپرسید که در آن مسائل مثل او پاسخ دهد.
(بحار ج 52 ص 320 واثبات الهداة ج 3 ص 447):
عن ابی عبیدة الحذاء عن ابی عبدالله (ع) فی حدیث قال: اذا قام قائم آل محمد حکم بحکم داود وسلیمان لا یسأل بینة.
بنقل از ابوعبیدة حذاء از امام صادق (ع) که در ضمن حدیثی فرمود: وقتی که قائم آل محمد (ع) فرماید مانند داود وسلیمان علیها السلام حکم کند وبینه وشاهد نمی خواهد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 539):
عن زرارة عن ابی جعفر (ع) قال: قلت له: رجل من الصالحین سمه لی، ارید القائم (ع) فقال: اسمه اسمی فقلت: ایسیر بسیرة محمد (ص)؟ فقال: هیهات هیهات یا زرارة ما یسیر بسیرته فقال: ان رسول الله (ص) سار فی امته بالمن یتألف الناس والقائم (ع) بسیر فیهم بالقتل، بذلک امر فی الکتاب الذی معه ان یسیر بالقتل ولا یستتیب احدا ویل لمن ناواه.
بنقل از زراره (رض) گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم یکی از مردان صالح وشایسته را برای من نام ببر ومقصود من قائم (ع) بود فرمود: اسم او اسم من است «م ح م د» عرض کردم: آیا سیره وروش او چون سیره وروش حضرت رسول اکرم (ص) باشد؟ فرمود: هرگز هرگز ای زرارة سیره وروش آن حضرت را ندارد. همانا رسول خدا (ص) در امت خود روش منت وتألیف داشته باشد وقائم (ع) وهمراهانش به موجب مکتوبی که همراه دارد باید روش کشتار داشته باشد واز کسی توبه هم نمی خواهد وای بر کسی که با او ستیزه ومخالفت کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 540):
عن ابی بصیر (ره) قال: قال ابوجعفر (ع): یقوم القائم بکتاب جدید وامر جدید وقضاء جدید علی العرب شدید لیس شأنه الا السیف لا یستتیب احدا، ولا تأخذه فی الله لومة لائم.
بنقل از ابی بصیر (ره) گفت: امام باقر (ع) فرمود: قائم (ع) قیام می کند با کتاب تازه وامر تازه وحکومت تازه که بر عرب سخت می گیرد کارش جز شمشیر چیز دگری نیست وکسی را وادار به توبه نمی کند ودر راه اجراء حکم خدا ملامت هیچ ملامت گری او را باز نمی دارد.
(بحار ج 12 ص 320):
عن الحسن بن طریف قال: کتبت الی ابی محمد العسکری (ع) اسأله عن القائم اذا قام بم یقضی بین الناس؟ واردت ان أسأله عن شیء لحمی الربع فاغفلت ذکر الحمی فجاء الجواب: سألت عن الامام فاذا قام یقضی بین الناس بعلمه کقضاء داود (ع) لا یسأل البینة.
بنقل از حسن بن طریف گفت: به خدمت حضرت امام ابی محمد حسن عسکری (ع) نامه نوشتم ودرباره ی اینکه قائم (ع) چون قیام فرماید در میان مردم چگونه حکومت وقضاوت می کند ومن می خواستم در باب تب ربع پرستش کنم ولی غفلت کردم. جواب رسید: که درباره ی امام (ع) پرسیده ای که چگونه قضاوت وحکومت می کند او به علم خود عمل کند وقضاوت او چون قضاوت داود (ع) است وشاهد وبینه نمی طلبد.
(بحار ج 52 ص 323):
عن ابی هاشم الجعفری قال: کنت عند ابی محمد (ص) فقال: اذا قام القائم امر بهدم المنار والمقاصیر التی فی المساجد، فقلت فی نفسی: لای معنی هذا؟ فأقبل علی فقال: معنی هذا انها محدثة مبتدعة لم یبنها نبی ولا حجة.
بنقل از ابی هاشم جعفری گفت: در محضر امام حسن عسکری (ع) بودم فرمود: چون قائم (ع) قیام فرماید فرمان به تخریب وریختن تمام مناره ها ومقصوره همه مساجد می دهد من پیش خوف گفتم این عمل چه سودی دارد؟ حضرت رو بمن کرد وفرمود: این بدین معنی باشد که مناره ها ومقصوره ها امری تازه وبدعتی است که هیچ پیغمبر (ص) وحجتی (ع) آن را نساخته است.
(وسائل الشیعه ج 18 ص 198):
عن ابان قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: لا تذهب الدنیا حتی یخرج رجل منی یحکم بحکومة آل داود ولا یسأل بینة، یعطی کل نفس حقها.
بنقل از ابان گفت: از امام صادق (ع) می فرمود: دنیا سپری نمی گردد تا مردی از من خروج کند وبه حکومت آل داود (ع) حکومت نماید واز کسی شاهد وبینه نطلبد وحق هر ذی حقی را به وی رساند.
(بحار ج 52 ص 321):
عن الحسین بن خالد قال: قال علی بن موسی الرضا (ع): لا دین لمن لا ورع له، ولا ایمان لا تقیة له ان اکرمکم عندالله عز وجل اعملکم بالتقیة قبل خروج قائمنا فمن ترکها قبل خروج قائمنا فلیس منا. فقیل له: یابن رسول الله ومن القائم منکم اهل البیت؟ قال: الرابع من ولدی ابن سیدة الاماء یطهر الله به الارض من کل جور، ویقدسها من کل ظلم وهو الذی یشک الناس فی ولادته، وهو صاحب الغیبة قبل خروجه، فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها، ووضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم احد احدا. وهو الذی تطوی له الارض، ولا یکون له ظل وهو الذی ینادی مناد من السماء باسمه، یسمعه جمیع اهل الارض بالدعاء الیه، یقول: الا ان حجة الله قد ظهر عند بیت الله فاتبعوه، فان الحق معه وفیه وهو قول الله عز وجل: «ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین».
بنقل از حسین بن خالد گفت: حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) فرمود: کسی که ورع وپارسائی ندارد دین ندارد وکسی که تقیه ندارد ایمان ندارد همانا گرامی ترین شما در پیشگاه خدای عز وجل کسی که پیش از خروج قائم ما (ع) بیشتر عمل به تقیه کند وآن کسی که قبل از خروج قائم ما تقیه را ترک گوید از ما نیست. به حضرت عرض شد: یابن رسول الله (ص) وقائم از شما اهل بیت (ع) کیست؟ فرمود: چهارمین فرزند من فرزند سرور کنیزان که بوسیله او زمین را از همه ستمها وظلمها پاک کند وکسی است که مردم در ولادت او به شک وتردید خواهند بود واو پیش از خروج دارای غیبت باشد وچون خروج کند زمین به نور پروردگارش روشن ودرخشان گردد. وترازوی عدل در میان مردم گذارده شود در نتیجه کسی به کسی ستم نتواند کرد. واو است آن کس که زمین برای او درنوردیده شود واو را سایه نباشد واو است آنکس که از آسمان منادی بنام او نداء کند به قسمی که همه ی مردم زمین دعوت بسوی او را بشنوند که هان که حجت خدا در جوار بیت الله ظاهر شد پس پیروی او کنید زیرا حق با او ودر او است واین است تفسیر فرمان خدای عز وجل: «اگر بخواهیم نازل می کنیم برایشان از آسمان آیت وعلامتی را که گردنهای همه برای او فروتنی کنند».
(بحار ج 52 ص 325):
عن ابان بن تغلب قال: قال ابو عبد الله (ع): دمان فی الاسلام حلال من الله عز وجل لا یقضی فیهما احد بحکم الله عز وجل حتی یبعث الله القائم من اهل البیت فیحکم فیهما بحکم الله عز وجل لا یرید فیه بینة: الزانی المحصن یرجمه. ومانع الزکاة یضرب رقبته.
بنقل از ابان بن تغلب گفت: حضرت امام صادق (ع) فرمود: دو خون در اسلام از سوی خدای عز وجل حلال اعلام شده که کسی به حکم خدای عز وجل در آن دو خون قضاوتی نتواند کرد تا خدای تعالی قائم اهل بیت (ع) را مبعوث فرماید واو در آن او حکم خدا را اجراء خواهد فرمود وبینه وشاهد هم نخواهد خواست. مرد زناکار محصن (دارای همسر) که رجمش می کند ومانع زکوة که گردنش را می زند.
مهدی سرشار می کند زمین را از قسط وعدل پس از آنکه پر شده باشد از ظلم وستم
(کشف الغمه ج 2 ص 470 واثبات الهداة ج 3 ص 593 وعقدالدرر ص 16 والبیان فی اخبار صاحب الزمان ص 96 واعیان الشیعه ج 2 ص 52):
قال رسول الله (ص): لیبعثن الله من عترتی رجلا افرق الثنا یا اجلی الجبهة یملا الارض عدلا ویفیض المال فیضا.
رسول اکرم (ص) فرمود: البته خدا از عترت (ع) من مردی را برمی انگیزد که دندانهای ثنایای او گشاده وپیشانیش بلند ودرخشان باشد زمین را سرشار از عدل کند ومال بسیار ببخشد.
(عن احمد حنبل فی مسنده وعقدالدرر ص 16):
عن ابی سعید الخدری (ره) قال، قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی تملأ الأرض ظلما وعدونا ثم یخرج من عترتی او من اهل بیتی من یملاها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وعدوانا.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: قیامت بر پا نمی شود تا زمین پر از ظلم وستم گردد سپس از عترت یا اهل بیت من کسی خروج کند که زمین را لبریز از قسط وعدل فرماید همچنانکه پر از ظلم وستم بود.
(عن ابونعیم فی صفة المهدی (ع) وعقدالدرر ص 16 واعیان الشیعه ج 2 ص 51):
عن ابی سعید الخدری، عن النبی (ص) قال: یملاء الارض ظلما وجورا فیقوم رجل من عترتی، فیملاها قسطا وعدلا یملک سبعا او تسعا.
بنقل از ابوسعید خدری (ره) از رسول الله (ص) فرمود: پر شود زمین از ظلم وستم پس قیام می کند مردی از عترت من وسرشار می سازد زمین را از قسط وعدل وهفت سال یا نه سال حکومت بنماید.
(عقدالدرر ص 17):
عن ابی سعید الخدری (ره) قال: قال رسول الله (ص): یصیب الناس بلاء شدید حتی لا یحد الرجل ملجا، فیبعث الله من عترتی اهل بیتی رجلا یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما یحبه ساکن السماء وساکن الارض وترسل السماء قطرها وتخرج الارض نباتها لا تمسک منه شیئا، یعیش فی ذلک سبع سنین.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) گفت: رسول اکرم (ص) فرمود: بلاء وگرفتاری سختی به مردم می رسد تا آنجا که آدمی پناهگاهی نباید پس خدا از عترت (ع) واهل بیت (ع) من مردی را برمی انگیزد که زمین را سرشار از قسط وعدل کند همچنانکه از ستم وظلم پر شده باشد ساکنان آسمان وزمین او را دوست می دارند باران خود را می بارد وزمین روئیدنی های خود را بیرون می دهد واز او چیزی امساک نمی کند وهفت سال در میان مردم زندگی می نماید.
(عقدالدرر ص 20):
عن ابی سعید الخدری قال وهو قاعد فی اصل منبر النبی (ص) وله حنین، قلت: ما یبکیک؟ قال: تذکرت النبی (ص) ومقعده علی هذا المنبر وقوله (ان من اهل بیتی فتی یلی الارض وقد ملئت ظلما وجورا فیملاها قسطا وعدلا یعیش هکذا واوما بیده سبعا او تسعا).
بنقل از ابی سعید خدری (ره) راوی گوید: او در پایین منبر رسول اکرم (ص) نشسته آه وگریه داشت گفتم: از چه می گریی؟ گفت: یاد از رسول خدا (ص) ونشستن او را بر این منبر وگفتارش می کردم که می فرمود: «همانا از اهل بیت من (ع) جوانمردی حاکم بر تمام زمین می گردد در حالی که زمین پر شده باشد از ظلم وستم واو زمین را لبریز از قسط وعدل کند واین مقدار زندگی می نماید (وبا دست مبارک خود اشاره می کرد هفت یا نه سال).
(اثبات الهداة ج 3 ص 595 وکشف الغمه ج 2 ص 472 واعیان الشیعه ج 2 ص 53 ومجمع الزوائد ج 7 ص 317 واثبات الهداة ج 3 ص 63):
عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): یخرج رجل من اهل بیتی ویعمل بسنتی وینزل الله له البرکة من السماء وتخرج له الارض برکتها وتملا به عدلا کما ملئت ظلما وجورا ویعمل علی هذه الامة سبع سنین وینزل بیت المقدس.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) گفت: رسول الله (ص) فرمود: مردی از اهل بیت من خروج می کند وعمل بسنت من می نماید وخدا برای او برکت از آسمان نازل می کند وزمین برکتش را برای او بیرون می دهد وزمین بوسیله او لبریز از عدل شود همچنانکه لبریز از ظلم وستم شده باشد وبر این امت هفت سال حکومت کند ودر بیت المقدس فرود آید.
(اخرجه ابونعیم فی صفة المهدی وعقدالدرر ص 33):
عن ابی سعید الخدری عن النبی (ص) انه قال: المهدی منا اهل البیت رجل من امتی اشم الانف یملا الارض عدلا کما ملئت جورا.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) از رسول اکرم (ص) که فرمود: مهدی (ع) از ما اهل بیت (ع) مردی از امت من است زمین را پر از عدل وداد کند همچنانکه پر از ستم وظلم شده باشد.
(الصواعق المحرفة ص 98 واثبات الهداة:642 3 وکشف الغمه:481: 2 وعقدرالدر: 34):
عن حذیفة بن الیمان (رض) قال: قال رسول الله (ص): المهدی رجل من ولدی وجهه کالکوکب الدری اللون عربی والجسم جسم اسرائیلی یملا الأرض عدلا کما ملئت جورا یرضی فی خلافته اهل الأرض واهل السماء والطیر فی الجو یملک عشرین سنة.
بنقل از حذیفة بن الیمان (رض) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: مهدی (ع) مردی از فرزندان من است چهره مانند ستاره ی درخشان رنگ او عربی وبدن او بدن اسرائیلی باشد زمین را پر می کند از عدل همچنان که از ستم وظلم پر شده باشد در خلافت او مردم زمین واهل آسمان ومرغان هوا راضی باشند وبیست سال حکومت کند.
(کشف الغمه ج 2 ص 471 وعقدالدرر ص 62 والغیبة الشیخ الطوسی ص 179):
عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): ابشرکم بالمهدی یبعث فی امتی علی اختلاف من الناس وزلزال فیملأ الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا یملا (قلوب) عباده عبادة ویسعهم عدله.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: شما را بشارت دهم به وجود مهدی (ع) که در امت من مبعوث می شود با اختلاف وپریشانی که مردم دارند وزمین پر از قسط وعدل می کند پس از آنکه پر از ظلم وجور شده باشد ودلهای بندگان را مملو از عبادت نماید وعدلش همه را فراگیر می شود.
(منتخب الاثر ص 64):
عن الصادق (ع) قال النبی (ص): ان الله تعالی اخذ میثاقی ومیثاق اثنی عشر اماما بعدی وهم حجج الله علی خلقه الثانی عشر منهم القائم الذی یملأ به الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: همانا خدای تعالی پیمان من وپیمان دوازده امام (ع) پس از من گرفته آنان حجت ها بر خلقند دوازدهمین آنان همان قائم (ع) است که زمین بدست او پر از قسط وعدل گردد همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(کشف الغمه ج 2 ص 471):
قال رسول الله (ص): لا تذهب الدنیا حتی یبعث الله رجلا من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی یملأها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.
رسول اکرم (ص) فرمود: دنیا به پایان نمی رسد تا آنکه خدا مردی از اهل بیت (ع) مرا مبعوث فرماید اسم او مطابق اسم من واسم پدر او موافق اسم پدرم باشد زمین را پر از قسط وعدل کند همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(منتخب الاثر ص 91):
عن العسکری (ع) قال: حدثنی ابی عن ابیه عن جده قال: قال رسول الله (ص) لعلی بن ابیطالب یا علی لا یحبک الا من طابت ولادته ولا یبغضک الا من خبثت ولادته ولا یوالیک الا مؤمن ولا یعادیک الا کافر فقام الیه عبدالله بن مسعود فقال: یا رسول الله قد عرفنا خبیث الولادة والکافر فی حیوتک ببعض علی وعداوته فما علامة خبیث الولادة والکافر بعدک اذا اظهر الاسلام بلسانه وواخفی مکنون سریرته فقال یابن مسعود ان علی بن ابیطالب امامکم بعدی وخلیفتی علیکم فاذا مضی فابنی الحسن امامکم بعده وخلیفتی علیکم فاذا مصی فابنی الحسین امامکم بعده وخلیفتی علیکم ثم تسعة من ولد الحسین واحدا بعد واحد ائمتکم وخلفائی علیکم تاسعهم قائمهم قائم امتی یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما. الحدیث.
حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود: پدر بزرگوارم از پدران وجد بزرگوارش به من خبر داد که رسول اکرم (ص) به حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: یا علی (ع) ترا دوست نمی دارد مگر کسی که پاکزاده باشد وترا دشمن ندارد مگر ناپاک زاده ودوستدار تو تنها مؤمن ودشمن تو کافر باشد عبدالله بن مسعود برخاست وعرض کرد: یا رسول الله (ص) نشانی با پاکزادگی وکافر را در دوران زندگی تو شناختم که دشمنی وعداوت علی (ع) است پس نشانی ناپاکزادگی وکفر پس از تو چیست در صورتی که کسی به زبان اظهار اسلام کند وکانون وباطن خود را پنهان نماید؟ فرمود: ای پسر مسعود همانا علی بن ابی طالب (ع) پس از من امام شما وخلیفه من بر شما است چون از دنیا برود. فرزندم امام حسن امام پس از او وخلیفه ی من بر شما می باشد وچون او از دنیا برود فرزندم امام حسین (ع) امام شما پس از او خلیفه ی من بر شما می باشد وچون او از دنیا برود فرزندم امام حسین (ع) امام شما پس از او خلیفه من بر شما باشد سپس نه تن از فرزندان امام حسین (ع) یکی پس از دیگری امامان شما وخلفای من بر شما باشند که نهمین آنان قائمشان باشد که قائم امت من است. زمین را پر از قسط وعدل کند همچنان که پر از ظلم وستم شده باشد.
(عقدالدرر ص 236):
عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی یملک رجل من اهل بیتی اقنی اجلی یملا الأرض عدلا کما ملئت قبله ظلما یکون سبع سنین.
بنقل از ابوسعید خدری (ره) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: قیامت برپا نمی شود تا آنکه مردی از اهل بیت (ع) من زمین را پر از عدل وداد کند همچنانکه پیش از او پر از ظلم شده باشد وهفت سال در میان مردم خواهد بود.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 438):
اخرج ابوداود بسنده فی صحیحه یرفعه الی علی بن ابیطالب (ع) قال: قال رسول الله (ص) لو لم یبق من الدهر الا یوم لبعث الله رجلا من اهل بیتی یملاءها عدلا کما ملئت جورا.
ابوداود به سند خود در صحیحش مرفوعا از حضرت امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: اگر از روزگار باقی نماند مگر یک روز البته خدا مردی از اهل بیت (ع) مرا برمی انگیزد که زمین را از عدل پر می سازد همچنانکه از ظلم پر شده باشد.
(کشف الغمه ج 2 ص 446):
قال رسول الله (ص): لم تنقضی الایام واللیالی حتی یبعث الله رجلا من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی یملاءها عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا.
رسول اکرم (ص) فرمود: روزها وشبها بسر نمی رسد تا آنکه خدا مردی از اهل بیت (ع) مرا که اسمش با اسم من یکسان باشد برانگیزد که پر کند زمین را از عدل وقسط همچنانکه از ظلم وستم پر شده.
(کشف الغمه ج 2 ص 446):
قال رسول الله (ص): لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث الله فیه رجلا من ولدی یواطیء اسمه اسمی، یملاءها عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا.
رسول اکرم (ص) فرمود: اگر از دنیا یک روز باقی ماند البته خدا آنروز را طولانی گرداند تا خدای تعالی در آنروز مردی از فرزندان مرا برانگیزد که اسم او با اسم من یکسان باشد از عدل وقسط زمین را پر کند همچنانکه از ظلم وجور پر شده باشد.
(کشف الغمه ج 2 ص 471):
عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): ابشرکم بالمهدی یبعث فی امتی علی اختلاف من الناس وزلازل (وزلزال ع)، فیملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا، یرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض، یقسم المال صحاحا، فقال له رجل: وما صحاحا؟ قال: السویة بین الناس.
بنقل از ابوسعید خدری (ره) گفت: رسول اکرم (ص) فرمود: بشما بشارت ومژده ی وجود مهدی (ع) می دهم که در امت من با اختلاف وپریشانی که مردم دارند برانگیخته شود که پر کند زمین را از قسط وعدل همچنانکه از ظلم وجور پر شده باشد ساکنان آسمان وزمین از او خشنود شوند مال را به نحو صحاح تقسیم فرماید مردی عرض کرد: صحاح چیست؟ فرمود: تقسیم یکسان میان مردم.
(عقدالدرر ص 31 وکشف الغمه ج 2 ص 471):
عن زربن عبدالله قال: قال رسول الله (ص): یخرج رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی وخلقه خلقی یملاءها قسطا وعدلا.
بنقل از زر بن عبدالله گفت: رسول خدا (ص) فرمود: مردی از اهل بیت (ع) من که با اسم او بااسم من وخلق وخوی من یکسان باشد بیرون می آید زمین را از قسط وعدل پر می کند.
(کشف الغمه ج 2 ص 471):
عن ابی سعید الخدری (رض) قال: قال رسول الله (ص): لتملاء ان الارض ظلما وعدوانا ثم لیخرجن رجل من اهل بیتی حتی یملاءها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وعدوانا.
بنقل از ابوسعید خدری (ره) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: البته زمین پر می شود از ظلم وعدوان سپس مردی از اهل بیت من خارج می شود زمین را از قسط وعدل سرشار می سازد همچنانکه پر از ظلم وعدوان بود.
(سنن المصطفی ص 517 واثبات الهداة ج 3 ص 647 وکشف الغمه ج 2 ص 472 واعیان الشیعه ج 2 ص 51):
عن عبدالله ابن عمر قال: بینا نحمن عند رسول الله (ص) اذا اقبلت فتیة من بنی هاشم فلما راهم النبی (ص) اغرورقت عیناه وتغیر لونه فقالوا: یا رسول الله ما نزال نری فی وجهک شیئا نکرهه؟ فقال: انا اهل بیت اختار الله لنا الاخرة علی الدنیا وان اهل بیتی سیلقون بلاءا وتشریدا تطریدا، حتی یأتی قوم من قبل المشرق ومعهم رایات سود فیسألون الحق فلا یعطونه، فیقاتلون وینصرون فیعطون ما سألوا؟ فلا یقبلون حتی یدفعوه الی رجل من اهل بیتی، فیملاءها قسطا کما ملئت ملاءها جورا، فمن ادرک ذلک منکم فلیأتهم ولو حبوا علی الثلج.
عبدالله ابن عمر گوید: ما در محضر رسول خدا (ص) نشسته بودیم که گروهی از جوانان بنی هاشم رسیدند حضرت چون آنان را دید چشمهای مبارک پر از اشک شد ورنگ چهره مبارک دگرگون گردید عرض کردند: یا رسول الله (ص) ما در چهره ی تو چیزی که مورد پسنده، نباشد ندیده بودیم؟ فرمود: ما اهل بیت (ع) کسانی هستیم که خدا برای ما آخرت را بر دنیا برگزیده وهمانا اهل بیت من پس از من گرفتاری وآوارگی وتبعید ودوری می بیند تا آنکه گروهی از سوی مشرق با پرچمهای سیاه برسند وحق طلبند حق به آنها نمی دهند پس کارزار کنند وپیروز شوند وآنچه خواسته اند به آنان عطاء کنند پس از آن را نمی پذیرند تا آنکه تسلیم مردی از اهل بیت من که زمین را پر از قسط وعدل کند همچنانکه پر از ظلم شده پس هر کس آنرا ادراک نماید باید بنزدشان رود واگر چه بر روی برف غلتیدن باشد.
(کشف الغمه ج 2 ص 510):
عن ابی حمزة الثمالی عن الصادق (ع) عن آبائه قال: قال رسول الله (ص) حدثنی جبرئیل عن رب العزة جل جلاله انه قال: من علم ان لا اله الا انا وحدی وان محمدا عبدی ونبی وان علی بن ابیطالب خلیفتی وان الأئمة من ولده حججی ادخلته الجنة برحمتی ونجیته من النار بعفوی وابحت له جواری واوجبت له کرامتی واتممت علیه نعمتی وجعلته خاصتی وخالصتی، ان نادانی لبیته وان دعانی اجبته وان سألنی اعطیته وان سکت ابتدأته وان اساء رحمته وان فرمنی دعوته وان شهد بذلک ولم یشهد ان علی بن ابیطالب خلیفتی، او شهد بذلک ولم یشهد ان الائمة من ولده حججی فقد جحد نعمتی وصغر عظمتی وکفر بآیاتی وکتبی ان قصدنی حجبته وان سألنی حرمته وان نادانی لم اسمع نداءه دعانی لم اجب دعاءه وان رجانی خیبته وذلک جزاؤه منی وما انا بظلام للعبید فقال جابر بن عبدالله الانصاری فقال: یا رسول الله ومن الائمة من ولد علی بن ابیطالب؟ فقال: الحسن والحسین سیدا شباب اهل الجنة، ثم سید العابدین فی زمانه علی بن الحسین ثم الباقر محمد بن علی وستدرکه یا جابر، فاذا ادرکته فاقراه منی السلام ثم الصادق جعفر بن محمد، ثم الکاظمی موسی بن جعفر، ثم الرضا علی بن موسی ثم التقی محمد بن علی ثم النقی علی بن محمد ثم الزکی الحسن بن علی ثم ابنه القائم مهدی امتی الذی یملاء الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما، هؤلاء یا جابر خلفائی واوصیائی واولادی وعترتی من اطاعهم فقد اطاعنی ومن عصاهم فقد عصانی ومن انکرهم او انکروا احدا منهم فقد انکرنی بهم یمسک الله السماء ان تقع علی الارض الا باذنه، وبهم یحفظ الله الارض ان تمید باهلها.
بنقل از ابی حمزه ثمالی (ره) از حضرت امام صادق (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: جبرئیل (ع) از پروردگار عزیز جل جلاله به من خبر داد که فرمود: کسی که بداند که من خدای یگانه ام وجز من خدائی نیست وآنکه محمد (ص) بنده وپیغمبر من است واینکه علی بن ابی طالب (ع) خلیفه من وامامان از اولاد او حجت های من می باشند. به رحمت خود او را داخل بهشت می کنم وبا عفوم او را از آتش رهائی می بخشم. پناه وجوار خودم را برای وی مباح می کنم وکرامتم را برای او واجب می سازم ونعمتم را بر وی تمام می کنم واو را خاص وخالص خود قرار می دهم اگر مرا بخواند لبیکش می گویم واگر دعاء کند اجابتش می نمایم واگر از من سئوال کند عطائش می کنم واگر خاموش وساکت ماند من آغاز لطف می کنم واگر بد کند مشمول رحمتش می سازم واگر از من بگریزد می خوانمش واگر به وحدانیت ورسالت شهادت دهد ولی شهادت ندهد که علی بن ابی طالب (ع) خلیفه من است واگر به آن هم شهادت دهد ولی شهادت ندهد که امامان از فرزندان او صحبت های من می باشند محققا انکار نعمتم کرد وبزرگی مرا کوچک شمرده به آیات وکتابهای من کفر ورزیده اگر قصد من کند از او محبوب می گردم (توجهی به او نمی کنم) واگر سئوال کند محرومش می دارم واگر مرا نداء کند ندایش نشنوم واگر مرا بخواند اجابتش نمی کنم واگر بمن امید ببندد نومیدش می سازم واین کیفر او است از من ومن به بندگان ستم نمی کنم پس جابر بن عبدالله انصاری (رض) برخاست عرض کرد: یا رسول الله (ص) امامان از اولاد علی بن ابی طالب (ع) کیانند؟ فرمود: حسن (ع) وحسین (ع) سروران جوانان اهل بهشت سپس سرور عابدان زمانش علی بن الحسین (ع) سپس باقر محمد بن علی (ع) وتو ای جابر او را ادراک می کنی وچون ادراکش کردی از من به او سلام برسان سپس صادق (ع) جعفر بن محمد (ع) سپس کاظم موسی بن جعفر (ع) سپس رضا علی بن موسی (ع) سپس تقی محمد بن علی سپس نقی علی بن محمد (ع) سپس زکی حسن بن علی (ع) سپس فرزندش قائم (ع) مهدی امت من. آنکس که زمین را سرشار از داد کند همچنانکه پر از بیدادگری شده باشد ای جابر اینان جای نشینان واوصیای من وفرزندان وعترت من باشند هر کس فرمانبرداری از ایشان کند از من فرمانبرده وهر که نافرمانی آنان کند از من نافرمانی کرده وهر که انکارشان کند یا انکار یک تن از آنان کند مرا انکار کرده خدای تعالی بوسیله آنان آسمان را نگهداشته که بر زمین سقوط نکند مگر به اذن خدا وخدا بوسیله آنان زمین را حفظ فرماید که ساکنانش را هلاک نکند.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 376):
قال رسول الله (ص): فی حدیث... یابن مسعود علی بن ابیطالب امامکم بعدی وخلیفتی علیکم فاذا مضی فابنی الحسن امامکم وخلیفتی علیکم فاذا مضی الحسن فابنی الحسین امامکم بعده وخلیفته علیکم ثم تسعة من ولد الحسین واحدا بعد واحد ائمتکم وخلفائی علیکم تاسعهم قائمهم قائم امتی یملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما لا یحبهم الا من طابت ولادته ولا یبعضهم الا من خبثت ولادته ولا یوالیهم الا مؤمن ولا یعادیهم الا کافر ومن انکروا واحدا منهم فقد انکرنی ومن انکرنی فقد انکر الله عز وجل ومن جحد واحدا منهم فقد جحدنی ومن جحدنی فقد جحدالله عز وجل لأن طاعتهم طاعتی وطاعتی طاعة الله ومعصیتهم معصیتی ومعصیتی معصیته الله عز وجل. الحدیث.
رسول اکرم (ص) در ضمن حدیثی فرمود... یابن مسعود علی بن ابیطالب (ع) امام وخلیفه من پس از من بر شما است وچون او از دنیا برود پسرم حسن (ع) امام وخلیفه من بر شما باشد وچون حسن (ع) از دنیا برود فرزندم حسین (ع) پس از او امام وخلیفه بر شما باشد سپس نه تن از فرزندان حسین (ع) یکی پس از دگری امامان وخلفای من بر شما خواهند بود که نهمین ایشان قائم آنان وقائم امتم باشد پر می کند زمین را از قسط وعدل همچنانکه پر شده باشد از جور وظلم کسی که پاکزاده است آنان را دوست می دارد وناپاکزاده دشمنشان باشد ودوستدار آنان مؤمن ودشمن آنان کافر است وهر کس یکی از آنان را انکار کند مرا انکار کرده وهر که منکر من باشد خدای عز وجل را انکار کرده زیرا اطاعت ایشان طاعت من وطاعت خدا است ونافرمانی آنان نافرمانی من ونافرمانی من نافرمانی خدای عز وجل است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 542):
عن ابان بن عثمان عن ابی عبدالله (ع) فی حدیث ان النبی (ص) قال لعلی (ع): کان جبرئیل، عندی انفا فأخبرنی ان القائم الذی یخرج فی آخر الزمان فیملأ الأرض عدلا کما ملئت ظلما وجورا من ذریتک من ولد الحسین.
بنقل از ابان بن عثمان از حضرت امام صادق (ع) در ضمن حدیثی فرمود رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: جبرئیل چند لحظه بیشتر در نزد من بود وبه من خبر داد: قائمی که در آخر الزمان خروج می کند وزمین را پر از عدل می سازد همچنانکه پر از ظلم وستم بود از ذریه تو از فرزندان امام حسین (ع) است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 607):
روی ابوداود والترمذی عن بن مسعود قال: قال رسول الله (ص): لا تنقضی الایام حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی اسمه اسمی وکنیته کنیتی.
ابوداود وترمذی از ابن مسعود (ره) روایت کرده اند. گفت: رسول خدا (ص) فرمود: روزگار منقضی نگردد تا آنکه مردی از اهل بیت من که اسم او مطابق اسم من وکنیه اش موافق کنیه من باشد مالک وفرمانگذار عرب گردد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 607):
عن ابی هریرة عن رسول الله (ص) انه قال: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لأطال الله ذلک الیوم حتی یظهر من اهل بیتی رجل اسمه موافق اسمی، فتولی الأرض ومن علیها.
ابوهریره گوید: رسول الله (ص) فرمود: اگر از دنیا تنها یک روز بماند خدا آن یک روز را به درازا می کشاند تا مردی از خاندان من که نام او با نام من یکسان باشد آشکار گردد وفرمانروای زمین ومردم زمین گردد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 607):
قال صاحب الفتوحات المکیة: یخرج معه ثلا ثمأته رجل من رجال الله فما یخرج حتی یمتلیء الارض جورا وظلما فاذا خرج یملاؤها وعدلا، فلو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج من عترة رسول الله (ص) من اولاد فاطمة، اسمه اسم رسول الله، وکنیته، کنیته، وجده الحسین بن علی «وروی فیه احادیث کثیرة من طرق العامة.».
صاحب کتاب فتوحات مکیه (شیخ محیی الدین بن عربی) گوید: مهدی (ع) خروج می کند در حالی که سیصد وسیزده مرد از مردان خدا با او همراه باشند هنگامی که زمین از جور وستم پر شده وچون خروج فرماید زمین را سرشار از قسط وعدل نماید پس اگر از عمر دنیا باقی نماند مگر یک روز خدای تعالی آنروز را آنقدر طولانی کند تا کسی که از عترت رسول اکرم (ص) واز اولاد حضرت فاطمه (ع) واسم وکنیه او با اسم وکنیه رسول خدا (ص) مطابق وجدش امام حسین بن علی صلوات الله علیهما است خروج کند. «واحادیث بسیاری از طرق سنت وجماعت در این باب رسیده.».
(اثبات الهداة ج 3 ص 607):
من معجم الطبرانی الصغیر یرفعه عن النبی (ص) قال: لا تذهب الدنیا حتی یملک رجل من اهل بیتی یملاءها الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما. «ومن جامع الترمذی مثله، وفیه: حتی یملک العرب، ومن سنن السجستانی مثل هذا.».
از کتاب معجم صغیر طبرانی است که مرفوعا از رسول اکرم (ص) روایت کرده فرمود: دنیا به پایان نمی رسد تا مردی از اهل بیت (ع) من حکومت کند وزمین را پر از قسط وعدل کند همچنانکه پر از ظلم وستم شده باشد. «واز جامع ترمذی نیز مانند همین روایت نقل شده باضافه: (تا بر عرب حکومت کند) واز کتاب سنن سجستانی هم مانند آن روایت شده است.».
(اثبات الهداة ج 3 ص 608):
من المستدرک علی الصحیحین لابی عبدالله الحاکم یرفعه عن النبی (ص) قال: ینزل بأمتی فی آخر الزمان بلاء شدید الی ان قال: فیبعث الله رجلا من عترتی، فیملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما. الحدیث.
از کتاب المستدرک علی الصحیحین تألیف ابی عبدالله حاکم مرفوعا از رسول اکرم (ص) روایت شده فرمود: به امت من در آخر الزمان گرفتاری سخت نازل می شود تا آنجا که فرمود: پس خدا مردی از عترت مرا مبعوث فرماید که زمین را از قسط وعدل پر سازد همچنان که از ظلم وستم پر شده.
(اثبات الهداة ج 3 ص 608):
من صحیح ابی داود وصحیح الترمذی یرفعه قال: قال رسول الله (ص): المهدی منی یملاء الارض قسطا وعدلا.
از کتاب صحیح ابی داود وصحیح ترمذی مرفوعا از رسول خدا (ص) روایت شده فرمود: مهدی (ع) از من است پر می کند زمین را از قسط وعدل.
(اثبات الهداة ج 3 ص 635 ونقلا عن مستدرک الحاکم ج 4 ص 558):
عن ابی هارون عن ابی الصدیق الناجی عن ابی سعید الخدری: ان رسول الله (ص) قال: تملاء الارض جورا وظلما فیخرج رجل من عترتی یملک الارض سبعا او تسعا فیملاء الأرض قسطا وعدلا.
بنقل از ابی هارون از ابی الصدیق ناجی از ابوسعید خدری (ره) که گفت: رسول اکرم (ص) فرمود: زمین پر می شود از ظلم وستم پس مردی از عترت من خروج می کند هفت یا نه سال حاکم زمین می گردد وزمین را لبریز از عدل فرماید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 637 ونقلا عن التدوین ج 2 ص 84):
ثنا ابوا الصدیق الناجی عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): لیؤمرن علی امتی رجل من اهل بیتی یوسع الارض عدلا کما وسعت قبل ذلک جورا یملک سبع سنین.
ابوالصدیق ناجی به ما حدیث کرد از ابوسعید خدری (رض) گفت: رسول اکرم (ص) فرمود: البته مردی از اهل بیت من بر امتم حکومت خواهد کرد وعدل را در سر تا سر زمین فراگیر فرماید همچنانکه ظلم وستم زمین را پیش از آن فراگرفته بود وهفت سال حکومت کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 638 نقلا عن الاربعین حدیثا: الحدیث الثانی والعشرون):
روی باسناده عن ابی سعید الخدری (رض) قال: قال رسول الله (ص): لتملاءن ظلما وعدوانا ثم لیخرجن رجل من اهل بیتی حتی یملاءها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وعدوانا.
راوی به سند از ابوسعید خدری (رض) روایت کرده گفت: رسول خدا (ص) فرمود: البته زمین از ظلم وجور پر شود سپس مردی از اهل بیت من خارج شود تا آنرا از قسط وعدل پر سازد همچنانکه پر از ظلم وستم شده بود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 639 نقلا عن تذکره الحفاظ ج 3 ص 838):
عن ابی الصدیق الناجی عن ابی سعید الخدری انه قال: ذکر رسول الله (ص) بلاء یصیب هذه حتی لا یجد الرجل ملجا یلجأ الیه من الظلم فیبعث الله رجلا من عترتی اهل بیتی فیملاء به الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا یرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض لا تدع السماء من قطرها شیئا الا صبته مدرارا ولا تدع الارض من نباتها شیئا الا اخرجته حتی تتمنی الأحیاء الاموات تعیش فی ذلک سبع سنین او ثمانی سنین او تسع سنین.
بنقل از ابی الصدیق ناجی از ابوسعید خدری (ره) گفت: رسول الله (ص) بلایی را که به این امت می رسد ذکر فرمود که آدمی در آن روزگار پناهگاهی نمی یابد تا از ظلم بدان پناه برد پس خدا مردی از عترت واهل بیت من برمی انگیزد که بوسیله او زمین را پر از قسط وعدل کند همچنانکه پر از ظلم وستم شده بود ساکنان آسمان وزمین از او خشنود باشند آسمان قطره بارانی را فرو گذار نمی کند جز اینکه آنرا مرتب می باراند وزمین از روئیدنی های خود چیزی باقی نمی گذارد مگر آنکه آنرا بیرون می دهد تا آنجا که زنده گان برای مردگانشان آرزوی زنده شدن کنند مردم هفت یا هشت یا نه سال به همین نحو زندگانی کنند.
(اسدالغابة اثبات الهداة ج 3 ص 641):
عن قیس بن جابر عن ابیه عن جده ان رسول الله (ص) قال: ستکون بعدی خلفاء ومن بعد الخلفاء امراء ومن بعد الأمراء ومن بعد الأمراء ملوک جبابرة، ثم یخرج من اهل بیتی من یملاء الارض عدلا کما ملئت جورا.
بنقل از قیس ابن جابر از پدر وجدش از حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: پس از من خلفاء وپس از خلفاء امراء وبعد از امراء پادشاهان ستمگر خواهند بود سپس از اهل بیت من (ع) کسی که زمین را پر از عدل کند بیرون می آید همچنانکه زمین پر از جور وظلم شده باشد.
(التذکرة ص 204 اثبات الهداة ج 3 ص 642 نفلا عن التذکره ص 204):
عن ابن عمر قال: قال رسول الله (ص): یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی اسمه کاسمی وکنیته ککنیتی یملاء الارض عدلا کما ملئت جورا فذلک هو المهدی.
ابن عمر گوید: رسول خدا (ص) فرمود: در آخرالزمان مردی از فرزندان من که اسم او اسم من وکنیه او کنیه من باشد خروج کند زمین را پس از آنکه پر از ظلم وستم شده پر از عدل نماید واو همان مهدی (ع) است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 643 نفلا عن تذکره الخواص ص 204):
عن ابن عمر قال: قال رسول الله (ص): یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی اسمه کاسمی وکنیته ککنیتی یملاء الارض عدلا کما ملئت جورا فذلک هو المهدی. «وهذا حدیث مشهور وقد اخرج ابوداود والزهری عن علی بمعناه وفیه لو لم یبق من الدهر الا یوم واحد لبعث الله من اهل بیتی من یملاء الارض عدلا.».
ابن عمر گوید: رسول الله (ص) فرمود: در آخرالزمان مردی از فرزندان من که اسم وکنیه مرا دارد خروج کند وزمین را پس از آنکه از ظلم وجور پر شده پر از عدل نماید واو همان مهدی (ع) باشد. «واین حدیث مشهور است. ابوداود وزهری از حضرت امیرالمؤمنین (ع) بهمین معنی روایت کرده اند ودر این روایت است: «اگر از روزگار فقط یکروز باقی بماند البته خدای تعالی کسی از اهل بیت مرا مبعوث فرماید که زمین را پر از عدل کند.»
(اثبات الهداة ج 3 ص 643 ونقلا عن الحاوی للفتاوی ص 462):
واخرج الطبرانی فی الاوسط عن ابن عمر: ان النبی (ص) اخذ بید علی فقال: سیخرج من صلب هذا فتی یملاء الارض قسطا وعدلا فاذا رأیتم ذلک فعلیکم بالفتی التمیمی فانه یقبل من قبل المشرق وهو صاحب رایة المهدی.
طبرانی در کتاب اوسط از ابن عمر آورده: رسول اکرم (ص) دست امیرالمؤمنین (ع) را گرفت وفرمود: بزودی از صلب علی (ع) جوانمردی خارج می گردد که زمین را پر از عدل وداد کند وچون آنرا دیدید بر شما باد به جوان تمیمی که او از سوی مشرق خواهد آمد واو پرچمدار مهدی (ع) باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 645):
عن علی کرم الله وجهه قال: قال رسول الله (ص): لا تذهب الدنیا حتی یقوم من امتی رجل من ولد الحسین یملاء الأرض عدلا کما ملئت ظلما.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرماید: رسول اکرم (ص) فرمود: دنیا به پایان نمی رسد تا از امتم مردی از فرزندان امام حسین (ع) قیام کند وزمین را پس از آنکه پر از ظلم وجور شده لبر یز از عدل فرماید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 643 نفلا عن الجامع الصغیر ج 2 ص 345):
عن الطبرانی عن قرة المزنی انه قال: قال رسول الله (ص) لتملاؤن الأرض جورا وظلما فاذا ملئت جورا وظلما یبعث الله رجلا منی اسمه واسم ابیه اسم ابی فیملاءها عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما فلا تمنع السماء شیئا من قطرها ولا الارض من نباتها یمکث فیکم سبعا او ثمانیا فان اکثر فتسعا.
بنقل از طبرانی از قره مزنی که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: البته زمین از جور وستم پر خواهد شد وقتی که اینچنین شود خدای تعالی مردی از من را که اسم او اسم من واسم پدر من باشد مبعوث فرماید تا آنرا همچنانکه پر از ظلم وستم شده لبریز از عدل وقسط کند وآسمان چیزی از باران خود را باز نمی دارد وزمین نیز از روئیدنی های خود چیزی را باقی نمی گذارد در میان شما هفت یا هشت وحداکثر نه سال درنگ خواهد فرمود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 645 نفلا عن قرائه السمطین مخطوط):
انبأ علی بن محمد عن محمد بن اسماعیل بن بزیع عن صالح بن عقبة عن ابیه عن ابی جعفر: محمد بن علی الباقر عن ابیه سید العابدین علی بن الحسین عن ابیه سید الشهداء الحسین بن علی بن ابیطالب عن ابیه سید الأوصیاء امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) قال: قال رسول الله (ص): المهدی من ولدی یکون له غیبة وحیرة تضل فیها الامم یأتی به خیر الانبیاء (خیرالاماء) فیملاءها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.
علی بن محمد از محمد بن اسمعیل بن بزیع از صالح بن عقبه از پدرش خبر داد از حضرت امام ابی جعفر محمد بن علی باقر (ع) از پدر بزرگوارش (ع) سید عابدان علی بن الحسین (ع) از پدر بزرگوارش سیدالشهداء حسین بن علی بن ابی طالب (ع) از پدر بزرگوارش سید اوصیاء امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله وسلامه علیهم اجمعین فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی از فرزندان من است برای او غیبت وحیرتی است که امتها در آن گمراه می شوند او را بهترین انبیاء پدر خواهد بود یا فرزند بهترین کنیزان خواهد بود. پس زمین را از قسط وعدل پر می کند همچنان که از ظلم وجور پر شده باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 645 وعن مجمع الزوائد ج 7 ص 316):
عن ابی هریرة قال ذکر الی اسم رسول الله (ص) المهدی، فقال: ان قصر فسبع والا فثمان والا فتسع ولیملاءن الارض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما.
ابوهریره گوید: در خدمت رسول اکرم (ص) یاد از مهدی (ع) شد. فرمود: اگر عمر کوتاه کند هفت یا هشت یا نه سال خواهد بود والبته زمین را از قسط وعدل پر می سازد همچنانکه از ظلم وستم پر شده باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 646 نقلا عن الکنی والاسماء ج 1 ص 107):
عن عاصم عن ذر قال: قال عبدالله: قال رسول الله (ص): لن تنقضی الدنیا حتی یخرج رجل من امتی یواطی اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی، فیملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.
بنقل از عاصم از ذر گفت: عبدالله گوید: رسول خدا (ص) فرمود: هرگز دنیا منقضی نگردد تا انکه مردی از امت من که اسم او اسم من واسم پدر او اسم پدر من باشد خروج کند وزمین را آنچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد لبریز از عدل وداد فرماید.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 53):
(اسعاف الراغبین): جاء فی روایات انه عند ظهوره ینادی فوق رأسه ملک هذا المهدی خلیفة الله فاتبعوه فیذعن له الناس ویشربون حبه وانه یملک الارض شرقها وغربها وان الله تعالی یمده بثلاثة آلاف من الملائکة وان اهل الکهف من اعوانه وان جبرائیل علی مقدمة جیشه ومیکائیل علی سافته: وان المهدی یستخرج تابوت السکینة من غار انطاکیة واسفار التوراة من جبل بالشام یحاج بها الیهود فیسلم کثیر منهم وقد تواترت الأخبار عن النبی (ص) بخروج المهدی وانه من اهل بیته وانه یملا الارض عدلا وانه یساعد عیسی علی قتل الدجال بباب لدبارض فلسطین وانه یؤم هذه الأمة ویصلی عیسی خلفه (وفی بعض الآثار) انه یخرج فی وتر من السنین سنة احدی او ثلاث او خمس او سبع او تسع وان السنة من سنیه تکون مقدار عشر سنین وانه یبلغ سلطانه المشرق والمغرب وتظهر له الکنوز ولا یبقی فی الارض خراب الا یعمر. انتهی.
در کتاب اسعاف الراغبین است: در روایات آمده که بهنگام ظهور حضرت مهدی (ع) در بالای آن حضرت فرشته فریاد می کشد: این مهدی (ع) خلیفه خدا است پیروی از او کنید. مردم اذعان وانقیاد می کنند وحضرت حکومت شرق وغرب زمین را عهده دار می شود وخدای تعالی حضرت به سه هزار فرشته یاری فرماید واهل کهف از یارانش باشند وجبرئیل (ع) در مقدمه ومیکائیل (ع) در دنباله سپاه حضرت باشند وحضرت تابوت سکینه را از غار انطاکیه واسفار تورات را از کوهی در شام استخراج وبوسیله آن با یهود احتجاج می کند وبسیاری از آنها قبول اسلام می نمایند وخبرهای متواتر از حضرت رسول اکرم (ص) دال بر خروج مهدی (ع) رسیده که حضرت از اهل بیت رساله (ص) می باشند وزمین را پر از عدل وداد می فرماید وبه عیسی (ع) برای کشتن دجال در دروازه فلسطین کمک می دهد وحضرت امامت این امت را دارد وعیسی (ع) به حضرت اقتداء می کند ودر بعضی از آثار است که حضرت در سال های وتر (تک) خروج فرماید امثال سالهای یک یا سه یا پنج یا هفت یا نه، یک سال حضرت به مقدار بیست سال معمولی باشد وحکومت او فراگیر شرق وغرب عالم می شود وگنجها برای او آشکار می گردد وهیچ نقطه خرابی در زمین باقی نمی ماند جز آنکه آباد می شود.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 53):
عن عبدالله ابن عمر قال رسول الله (ص): یخرج المهدی من قریة بالیمن یقال لها کرعه.
عبدالله ابن عمر گوید: رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (ع) از قریه ای در یمن بنام کرعه خروج می کند.
(بحار ج 51 ص 82):
عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): لتملأن الارض ظلما وعدوانا ثم لیخرجن رجل من اهل بیتی حتی یملأها قسطا وعدلا کما ملئت جورا (عدوانا) وظلما.
بنقل از ابی سعید خدری گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: البته زمین پر از ظلم وعدوان می گردد سپس مردی از اهل بیت من خروج می کند تا زمین را سرشار از قسط وعدل کند همچنانکه پر از ستم وظلم شده باشد.
(بحار ج 52 ص 283 ومستدرک سفینه البحار ج 10 ص 495):
عن عبدالعظیم الحسنی قال: قلت لمحمد بن علی بن موسی (ع): انی لأرجو ان تکون القائم من اهل بیت محمد الذی یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا، فقال (ع): یا اباالقاسم ما منا الا قائم بامرالله عز وجل وهاد الی دینه ولکن القائم الذی یطهر الله به الارض من اهل الکفر والجحود، ویملأها عدلا وقسطا هو الذی یخفی علی الناس ولادته ویغیب عنهم شخصه ویحرم علیهم تسمیته وهو سمی رسول الله وکنیه، وهو الذی تطوی له الارض ویذل له کل صعب، یجتمع الیه اصحابه عدة اهل بدر ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا من اقاصی الأرض ذلک قول الله عز وجل: «اینما تکونوا یأت بکم الله جمیعا ان الله علی کل شیء قدیر». فاذا اجتمعت له هذا العدة من اهل الاخلاص اظهر امره، فاذا اکمل له العقد، وهو عشرة الاف رجل، خرج باذن الله عز وجل فلا یزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله عز وجل، قال عبدالعظیم: فقلت ل: یا سیدی: وکیف یعلم ان الله قد رضی؟ قال: یلقی فی قلبه الرحمة. فاذا دخل المدینة اخرج اللات والعزی فأحرقهما.
حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) گفت: به حضرت جواد امام محمد بن علی بن موسی صلوات الله وسلامه علیهم اجمعین عرض کردم: همانا من امید دارم که قائم از اهل بیت محمد (ص) که زمین را پس از پر شدن از ظلم وجور پر از عدل کند شما باشید فرمود: ای ابوالقاسم هیچکس از ما (ائمه) نیست جز آنکه قائم است به امر خدای عز وجل وراهنمای مردم بسوی دین او می باشد ولی آن قائم که خدا بوسیله او زمین را از آلودگی کافران ومنکران پاک می کند وزمین را پر از عدل وقسط می سازد آنکس است که ولادتش بر مردم پنهان می گردد وشخص او از مردم مخفی می ماند ونام بردنش حرام خواهد گردید واو همنام وهم کنیه حضرت رسول اکرم (ص) باشد واو است کسی که زمین برای او درنوردیده گردد وهر سختی ودشواری بر او ذلیل شود. اصحابش که به شماره ی اهل بدر وسیصد وسیزده نفرند به خدمتش جمع آیند از دورترین نقاط زمین وبه این حقیقت آیه شریفه اشاره فرماید: (در هر کجا باشید خدا همه ی شما را جمع کند وخدا بر هر چیزی توانا است» وچون این جمع در خدمتش گرد هم آیند که همه اخلاص باشند حضرت امر خود را ظاهر وآشکار سازد وچون ده هزار مرد مبارز برای او تکمیل گردد باذن خدای عز وجل خروج کند وپیوسته دشمنان خدا به قتل رساند تا آنجا که خدای عز وجل را راضی گرداند. عبدالعظیم (ع) فرماید: عرض کردم: ای سرور من چگونه خواهد دانست که خدا راضی شده؟ فرمود: خدا در دل رحم را القاء فرماید. وچون وارد مدینه مشرفه شود لات وعزی را بیرون آورد وآتش زند.
آنچه در کتابهای آسمانی درباره ی مهدی آمده
(نفلا عن البخاری، یوم الخلاص ص 51):
دخل عمر ابن الخطاب البیت (الکعبة) ایام خلافته وقال: والله ما ادری، ادع خزائن البیت وما فیه من السلاح والمال، او اقسمه فی سبیل الله؟ فقال له علی (ع): امض، فلست بصاحبه، انما صاحبه منا، شاب من قریش، یقسمه فی سبیل الله فی آخر الزمان.
عمر ابن الخطاب در روزگار خلافتش داخل بیت (کعبه معظمه) شد وگفت: بخدا قسم نمی دانم چه کنم؟ خزائن وسلاح ومال موجود در بیت را به حال خود بگذارم یا آنرا در راه خدا تقسیم کنم؟ امیرالمؤمنین (ع) به وی فرمود: برو تو این کار نتوانی کرد همانا انجام دهنده ای این کار از ما است جوانی از قریش که در آخرالزمان آن را در راه خدا تقسیم می کند.
(بحار ج 52 ص 226 ویوم الخلاص ص 430):
قال کعب الاحبار: القائم المهدی یبدل الارض غیر الارض وبه عیسی بن مریم یحتج علی نصاری الروم والصین.
کعب الاحبار گوید: قائم مهدی (ع) زمین را به غیر زمین تبدیل فرماید وعیسی بن مریم (ع) بوسیله ایشان بر نصار ای روم وچین احتجاج می کند.
(یوم الخلاص ص 340):
وفی انجیل لوقا: (36: 24: 21): احترزوا لانفسکم، لئلا تثقل قلوبکم فی خمار وشکرهموم الدنیا فیصادفکم ذلک الیوم بغتة لانه کالفخ، یأتی علی جمیع الجالسین علی وجه الارض. اسهروا اذا وتضرعوا فی کل حین، لکی تحسبوا اهلا للنجاة من جمیع المزمع ان یکون، وتفقوا قدام ابن الانسان.
در انجیل لوقا (36،24،21) است: برای خودتان احتراز کنید مبادا دلهای شما در خماری وسستی اندوه دنیا سنگین شود آنروز ناگهانی بشما در رسد زیرا آن مانند دوام است که به همه ی نشستگان بر روی زمین می رسد بیدار باشید ودر هر لحظه ناله کنید تا از همه ی جزء نجات یافتگان بشمار آئید ودر پیش روی فرزند انسان بایستید.
(یوم الخلاص ص 607):
انجیل متی (38 - 23): هو ذابینکم یترک لکم خرابا.
انجیل متی (38 - 26) او خانه شما را ویران شده رها می کند.
(یوم الخلاص ص 348):
انجیل لوقا (26 - 25: 21): علی الارض یکون کرب امم بحیرة. والناس یغشی علیهم من خوف وانتظار ما یأتی علی المسکونة لأن قوة السماوات تتزعزع. (الیس هذا حق؟!) او لیست الارض الیوم فی کرب تکاد تخنقها الاجواء الملبدة باصوات القذائق والصواریخ والمدافع المدمرة فی ثلاث قارات من العالم؟.
انجیل لوقا: «26 - 25: 21» بر روی زمین گرفتاری امت ها وسرگردانی می باشد وخوف وانتظار فراگیر حال مردم می شود وچشم براه راحتی در محل سکونت می گردند زیرا نیروی آسمانها لرزان است (آیا این حق نیست؟) آیا زمین امروز در نگرانی وگرفتاری نیست ونزدیک است قضای زندگی که پیچیده به بانگ بمب ها وموشک ها وتوپهای ویران کننده در سه قاره جهان است گلوگیر نگردیده؟.
(یوم الخلاص ص 349):
انجیل یوحنا (28 -25: 5):الحق الحق قول لکم: انه سیأتی ساعة وهی الان حین یسمع الاموات صوت ابن الله، والسامعون یحیون. لا تتعجبوا من هذا فانه تأتی ساعة فیها یسمع جمیع الذین فی القبور صوته، فیخرج الذین فعلوا الصالحات الی قیامة الحیاة والذین عملوا السیئات الی قیامة الدنیویة.
انجیل یوحنا: (28 - 25: 5) حق به شما می گویم حق به شما می گویم: ساعت مقرره بزودی می رسد وآن ساعت هم اکنون است وقتی که مردگان آوای پسر خدا می شوند وشنوندگان زنده می شوند از این تعجب نکنید زیرا ساعت فرا می رسد که در آن ساعت همه آنان که در قبرهایند آوای او را می شنوند وکسانی که کارهای شایسته کرده اند بیرون می آورند برای قیامت زندگانی وکسانی که کار بد کرده اند خارج می شوند برای قیامت دنیایی.
(یوم الخلاص ص 350):
انجیل متی (44: 24): کونوا انتم ایضا مستعدین. لأنه، فی ساعة لا تظنون یأتی ابن الانسان.
انجیل متی: (44: 24) شما نیز آماده باشید زیرا در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید.
(یوم الخلاص ص 607):
انجیل متی: (33 - 32 - 24): فمن شجرة التین (ای الامة الیهودیة) تعلموا المثل: متی صاد غصنها رخصا واخرجت اغصانها تعلمون ان الصیف قریب. هکذا انتم ایضا، متی رأیتم ذلک کله فاعلموا انه علی الابواب.
انجیل متی (33 - 32 - 24) پس از درخت زیتون (یعنی امت یهود) مثل را فراگیرید هر وقت شاخه های درخت زیتون فراوان بیرون آید می دانید که فصل تابستان نزدیک است. اینچنین شما هر وقت تمام آنرا دیدید بدانید که او بر درها قرار دارد.
(یوم الخلاص ص 607):
زکریا: (2 - 1: 14): هو ذا یوم للرب یأتی. فیقسم سلبک فی وسطک واجمع کل الامم علی او رشلیم القدس للمحاربة، فتؤخذ المدینة، وتنهب البیوت، وتفضح النساء ویخرج نصف المدینة الی السبی، وبقیة السبی لا تقطع من المدینة.
زکریا (2 - 1 - 14) او اینک روزی برای پروردگار می آید لباس رزم ترا در کمرت می بندد وهمه ی امتها را در اورشلیم قدس برای جنگ جمع می کند وشهر را می گیرد وخانه ها غارت می شوند وزنان رسوا می گردند ویک نیمه ی شب بسوی اسیران خارج می شود وباقی اسیران از شهر بریده نمی شوند.
مهدی وسیرتش
(اخرجه الحافظ ابو عبد الله نعیم بن حماد وعقدالدرر ص 36):
عن جعفر بن یسار الشامی، قال: یبلغ (من): رد المهدی المظالم حتی لو کان تحت ضرس انسان شیء انتزعه حتی یرده.
بنقل از ابن یسار شامی گفت: رد مظالم مهدی (ع) به حدی می رسد که اگر مظلمه ای در زیر دندان انسانی باشد آنرا بیرون می کشد تا آنرا به صاحبش برمی گرداند.
(بحار ج 52 ص 361 ویوم الخلاص ص 325):
قال الصادق (ع): ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد مما الستقبله رسول الله (ص) من الجاهلیة. فقیل له: کیف ذلک؟ فقال: ان رسول الله اتی الناس وهم یعبدون الحجارة والصخور والعیدان والخشب المنحوتة وان قائمنا اذا قام اتی الناس وکلهمم یتاؤلون علیه کتاب الله ویحتج علیه به، ویقاتله علیه ما والله لیدخلن علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحر والقر.
امام صادق (ع) فرمود: همانا قائم ما چون قیام کند نادانها به او رو می نهند بسی سخت تر از آنچه حضرت رسول اکرم (ص) از جاهلیت دید، عرض شد: چگونه؟ فرمود: رسول خدا (ص) بسوی مردم آمد در حالی که مردم سنگ وصخره وچوب وچوبهای تراشیده شده می پرستند وچون قائم (ع) قیام فرماید مردم همه قرآن کریم را بر او تأویل ها می کنند واحتجاج نمایند وبر اساس تأویل خود با حضرت قتال می کنند هان بخدا قسم عدل قائم (ع) به درونه خانه های آنها داخل می شود همانند داخل شدن گرما وسرما.
(منتخب الاثر ص 308):
علی ابن عقبة عن ابیه قال: اذا قام القائم (ع) حکم بالعدل، وارتفع فی ایامه الجور وامنت به السبل، واخرجت الارض برکاتها، ورد کل حق الی اهله، ولم یبق اهل دین حتی یظهروا الاسلام، ویعترفوا بالایمان.
علی ابن عقبه بنقل از پدرش گوید: چون قائم (ع) قیام فرماید حکم به عدل کند در روزگار او ظلم وستم از میان برداشته شود وراه ها ایمن گردد وزمین برکات خود را بیرون دهد وحق هر کس به او می رسد وهیچیک از این دین باقی نمی ماند جز اینکه اسلام را آشکار واقرار به ایمان نماید.
(منتخب الاثر ص 309):
عن جابر عن ابی جعفر (ع) قال: ان العلم بکتاب الله عز وجل وسنة نبیه (ص) ینبت فی قلب مهدینا (ع) کما ینبت الزرع علی احسن نباته، فمن بقی منکم حتی یراه فلیقل حین یراه: السلام علیکم یا اهل بیت الرحمة والنبوة ومعدن العلم وموضع الرسالة.
بنقل از جابر از حضرت امام باقر (ع) فرمود: همانا علم به قرآن کریم وسنت رسول اکرم (ص) در قلب مهدی (ع) حقایق می رویاند همچنانکه زراعت بهترین روئیدنی را می رویاند پس هر کس باقی بماند وآن حضرت را ببیند در حین دیدن بگوید: سلام بر شما ای خاندان رحمت ونبوت ومعدن علم وجایگاه رسالت.
(عقدالدرر ص 155):
عن کعب الأخبار، قال: انی لأجد المهدی مکتوبا فی اسفار الأنبیاء ما فی حکمه ظلم ولا عیب.
کعب الاحبار گوید: من مهدی (ع) را در کتابهای پیغمبران (ع) نوشته دیدم که در حکمش ظلم وعیبی نیست.
(عقدالدرر ص 155):
قال الباقر (ع): (فی الحجة): یحکم بین اهل التوراة بالتوراة وبین اهل الانجیل بالانجیل وبین اهل الزبور بالزبور وبین اهل القران بالقران. ویجمع الیه اموال الدنیا من بطن الارض وظهرها، فیقول للناس: تعالوا الی ما قطعتم فیه الارحام وسفکتم فیه الدم الحرام ورکبتم فیه ما حرم الله عز وجل، فیعطی شیئا لم یعطه احد کان قبله ویملا الارض قسطا وعدلا ونورا کما ملئت ظلما وجورا وشرا.
امام باقر (ع) درباره ی حجت (ع) فرمود: میان اهل تورات بوسیله تورات ومیان اهل انجیل به انجیل ومیان اهل زبور بوسیله زبور ومیان اهل قرآن بوسیله قرآن کریم حکم می کند ومالهای دنیا از باطن وظاهر زمین در نزد او جمع می گردد وبه مردم می فرماید. بیائید با اینکه قطع رحم کردید وخون حرام ریختید ومرتکب محرمات الهی شدید به گونه ای بخشش فرماید که هیچکس پیش از او آنگونه نبخشیده باشد وزمین را لبریز از قسط وعدل ونور کند همچنانکه سرشار از ظلم وستم وشر می باشد.
(بحار ج 52 ص 365 ویوم الخلاص ص 382):
قال الباقر (ع): اذا قام القائم بعث فی اقالیم الأرض فی کل اقلیم رجلا حاکما ثم یقول له. عهدک فی کفک فاذا ورد علیک ما لا تفهمه ولا تعرف القضاء فیه فانظر الی کفک واعمل بما فیها.
امام باقر (ع) فرمود: هنگامی که قائم (ع) قیام کند در هر اقلیمی از اقلیم دنیا مردی را حاکم قرار می دهد: وبه آن حاکم فرماید: دستور حکومت تو در کف دستت نوشته چنانچه امری که از دائره فهم تو بیرون باشد پیش آید وحکومت در آن را نمی دانی به کف دست خود نگاه کن هر چه در آن باشد بدان عمل نما.
(کشف الغمه ج 2 ص 467):
وروی عبدالله بن عجلان عن ابی عبد الله (ع) قال: انه قال: اذا قام قائم آل محمد (ص) حکم بین الناس بحکم داود ولا یجتاح الی بینة یلهمه الله تعالی فیحکم بعلمه ویخبر کل قوم بما استبطنوه ویعرف ولیه من عدوه بالتوسم، قال الله عز وجل: «ان فی ذلک لایات للمتوسلین وانها لبسبیل مقیم.
عبدالله بن عجلان از حضرت امام صادق (ع) فرمود: چون قائم آل محمد (ص) قیام کند در میان مردم مانند داود (ع) حکم فرماید ونیازی به بینه وشاهد ندارد بالهام خدای تعالی وبعلم خود حکم کند وهر چه مردم در باطن ودرون خود می اندیشند بدانها خبر دهد ودوست ودشمن خود را از سیمای آنها با هوشیاری که دارد باز شناسد چنانکه خدای عز وجل فرماید: (همانا در آن علامتهایی برای هوشمندان وهمانا آن برای استوار است».
(اثبات الهداة ج 3 ص 454):
عن محمد بن مسلم قال: سألت اباجعفر (ع) عن القائم اذا قام بای سیرة یسیر فی الناس؟ فقال: بسیرة ما سار به رسول الله (ص) حتی یظهر الاسلام قلت: وما کانت سیرة رسول الله (ص)؟ قال: ابطل ما کان فی الجاهلیة، واستقبل الناس بالعدل، وکذلک القائم (ع) اذا قام یبطل ما کان فی الهدنه مما کان فی ایدی الناس، ویستقبل بهم العدل.
بنقل از محمد بن مسلم (ره) گفت: از حضرت امام باقر (ع) پرسیدم وقتی که قائم سلام الله علیه پرسیدم وقتی که قائم سلام الله علیه قیام کند به چه روشی با مردم رفتار کند؟ فرمود: بهمان روشی که حضرت رسول اکرم (ص) با مردم داشت تا اسلام ظاهر وآشکار گشت، عرض کردم: روش وسیرت رسول خدا (ص) چگونه بود؟ فرمود: آن کارهایی که در عهد جاهلیت بود باطل کرد وبرانداخت وبا عدل وداد به مردم روی آورد واین چنین قائم (ع) هم چون قیام کند آنچه در روزگار... در دست مردم بوده باطل کند وبا عدل به مردم روی نهد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 455):
عن علی بن سوید عن ابی الحسن موسی (ع) قال: اذا قام قائمنا قال: یا معشر الفرسان سیروا فی وسط الطریق یا معشر الرجالة سیروا علی جنبی الطریق. الحدیث.
بنقل از علی بن سوید از حضرت امام ابوالحسن کاظم (ع) فرمود: چون قائم ما (ع) قیام کند فرماید: ای گروه سواران در وسط راه بروید وای گروه پیادگان از دو طرف راه بگذرید.
(وسائل الشیعه ج 18 ص 198):
عن ابی جعفر (ع) فی حدیث قال: اذا قام قائم آل محمد (ع) حکم بحکم داود (ع) لا یسأل بینة.
امام باقر (ع) در ضمن حدیثی فرمود: چون قائم آل محمد صلوات الله وسلامه علیه قیام کند به حکم داود (ع) حکم فرماید وبینه وشاهد نپرسد.
امام منتظر
(اثبات الهداة ج 3 ص 641 وبحارالانوار ج 38 ص 137 وکشف الغمه ج 2 ص 521 وفرائد السمطین مخطوط ونفلا عن کمال الدین وتام النقمة ص 404):
عن بن عباس (ره) قال: قال رسول الله (ص): ان علی بن ابیطالب امام امتی وخلیفتی علیها بعدی ومن ولده القائم المنتظر الذی یملاء الله به الارض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما والذی بعثنی بالحق بشیرا ان الثابتین علی القول بامامته فی زمان غیبته لاعز من الکبریت الاحمر فقام الیه جابر بن عبدالله الانصاری فقال: یا رسول الله وللقائم من ولدک غیبة؟ قال: ای وربی الحدیث «ولیمحص الله الذین امنوا ویمحق الکافرین» یا جابر ان هذا امر من امر الله وسر من الله علمه مطوی عن عبادالله فاباک والشک فان الشک فی امر الله کفر).
بنقل از ابن عباس (رض) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: همانا علی بن ابیطالب صلوات الله وسلامه علیه امام وخلیفه پس از من بر امت من می باشد واز فرزندان او است امام قائم (ع) که همه چشم براه ظهور او باشند خدا بوسیله او زمین را که پر از جور وظلم شده پر از عدل وقسط کند وقسم به خدائی که مرا به حق بشارت بخش برانگیخت همانا کسانی که به عقیده امامت او در زمان غیبتش ثابت بمانند کمیاب تر وگرانبهاتر از کبریت احمر باشند. جابر بن عبدالله انصاری (رض) برخاست وعرض کرد: یا رسول الله (ص) قائم (ع) که از فرزندان تست غیبت دارد؟
فرمود: آری قسم به پروردگارم (وتا پاک گرداند خدا مؤمنان را وتباه سازد کافران را ای جابر این امری از امرهای خدا ورازی از رازهای خدا است علم بر بندگان خدا پنهان است مبادا شک کنی که شک در امر خدا کفر است).
(یوم الخلاص ص 234):
عن الباقر (ع) فی قوله تعالی: «یا ایها الذین امنوا اصبروا»: «علی اداء الفرائض» «وصابروا» «علی اذیة عدوکم» «ورابطوا» «امامکم المهدی المنتظر» من مات وهو عارف لامامه لا یضره تقدم هذا الامرا وتأخر ومن مات وهو عارف لامامه کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه.
امام باقر (ع) در تفسیر آیه شریفه: «ای مؤمنان صبر کنید» فرمود صبر بر ادای واجبات کنید «وبه یکدیگر دستور صبر دهید» بر اذیت وآزار دشمنان شما «ومراقب وچشم براه باشید» برای امام شما که مهدی (ع) منتظر است کسی که بمیرد در حالی که عارف ومعتقد به امامتش باشد مقدم یا مؤخر بودن این امر ضرری به او نمی رساند وهر کس بمیرد در حالی که عارف ومعتقد به امامتش باشد مانند کسی است که با حضرت قائم (ع) در خیمه اش به سر می برد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 443):
عن عبدالله بن بکیر عن زرارة قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان للغلام غیبة قبل ان یقوم قال: قلت: ولم؟ قال: یخاف واومیء بیده الی بطنه ثم قال: یا زرارة وهو المنتظر وهو الذی یشک فی ولادته. الحدیث.
بنقل از عبدالله بن بکیر از زراره (رض) گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا برای آن پسر (مهدی «ع») پیش از آنکه قیام کند غیبت باشد.من عرض کردم: چرا؟ فرمود: می ترسد وبا دست خود اشاره به شکم خود فرمود:، سپس فرمود: ای زراره او همان امامی که همه چشم براه ظهور او دوخته او است که در ولادتش شک آورده می شود
(بحار ج 52 ص 146 واثبات الهداة ج 3 ص 471):
عن المضل بن عمر قال: سمعت الصادق جعفر بن محمد (ع) یقول: من مات منتظرا لهذا الامر کمن کان مع القائم فی فسطاطه لابل کان بمنزلة الضارب بین یدی رسول الله (ص) بالسیف.
بنقل از مفضل بن عمر گفت: از حضرت امام صادق جعفر بن محمد صلوات الله وسلامه علیهما شنیدم می فرمود: کسی که بمیرد در حالی که در انتظار ظهور این امر را داشته باشد مانند کسی است که با قائم منتظر (ع) در خیمه اش قرار گرفته نه بلکه به منزله کسی باشد که در پیشگاه حضرت رسول اکرم (ص) با شمشیر جهاد کرده.
(اثبات الهداة ج 3 ص 472):
عن زرارة بن اعین قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان للقائم غیبة قبل ان یقوم قلت: ولم؟ قال: یخاف واومیء بیده الی بطنه ثم قال: وهو المنتظر وهو الذی بشک الناس فی ولادته منهم من یقول: هو حمل ومنهم من یقول: هو غایب ومنهم من یقول: منا ولد، ومنهم من یقول: قد ولد قبل وفاة ابیه بسنتین وهو المنتظر غیر ان الله یحب ان یمتحن الشیعة فعند ذلک یرتاب المبطلون.
بنقل از زراره (رض) گفت: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا برای حضرت قائم (ع) پیش از آنکه قیام کند غیبت است عرض کردم: چرا؟ فرمود: می ترسد واشاره به شکم خود فرمود: سپس فرمود: واو است همانکس که چشم ها براه ظهورش دوخته ومردم در ولادتش شک می کنند برخی گویند: هنوز در شکم مادر است وبعضی گویند: پنهان است. برخی گویند: متولد نشده وبرخی گویند دو سال پیش از وفات پدر بزرگوارش (ع) متولد شده واو است مورد انتظار همگان وخدا دوست می دارد که شیعه را بیازماید در این وقت مبطلان وباطل اندیشان به شک وتردید درافتند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 476):
عن علی بن ابی حمزة (عن ابی بصیر (ره)) قال: قال الصادق جعفر بن محمد (ع) فی قول الله عز وجل: «یوم یأتی بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا» قال: یعنی خروج القائم المنتظر منا ثم قال (ع): یا ابابصیر طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته والمطیعین له فی ظهوره واولئک اولیاء الله الذین لا خوف علیهم ولا هم یحزنون».
به نقل از علی بن ابی حمزه از ابی بصیر (ره) گفت: امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه:
«یا در روزی که بیاید پاره ای از آیات پروردگار تو که می آید پاره ای از آیات پروردگار تو سود ندهد کسی را ایمان آوردنش اگر ایمان نیاورد از پیش پا نیندوخته است در ایمان خود خیری را» فرمود: یعنی خروج حضرت قائم منتظر از ما سپس فرمود: ای ابوبصیر (ره) خوشا حال شیعیان قائم ما که در غیبتش منتظر ظهورش می باشند وفرمانبرداران او در ظهورش شوند «آنان دوستان خدایند که هیچ ترس وحزنی برای آنان نیست».
(اثبات الهداة ج 3 ص 525):
عن الحارث بن المغیرة کنا عند ابی جعفر (ع) فقال: العارف منکم هذا الامر المنتظر له المحتسب فیه الخیر کمن جالد والله مع قائم آل محمد بسیفه.
به نقل از حارث بن مغیره گفت: ما در خدمت حضرت امام باقر (ع) مشرف بودیم فرمود: کسی که از شما عارف این امر باشد وانتظار آن را داشته ونگهبان وقوع خیر آن باشد به خدا قسم مانند کسی است که با شمشیر خود در خدمت حضرت قائم (ع) جهاد کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 622):
قال ابن خلکان من العامة فی تاریخه عند ذکر المهدی (ع): هو الثانی عشر الائمة الاثنی عشر علی اعتقاد الامامیة المعروف بالحی، وهو الذی تزعم الشیعة انه المنتظر والقائم المهدی وهو صاحب السرداب عندهم، واقاویلهم فیه کثیرة، وهم ینتظرون ظهوره فی آخر الزمان من السرداب بسر من رای، کانت ولادته یوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس وخمسین ومائتین ولما توفی ابوه کان عمره خمس سنین واسم امه خمط وقیل نرجس، والشیعة یقولون: انه دخل السرداب فی دار ابیه وامة تنظر فلم یعد یخرج الیها وذلک فی سنة خمس وستنی ومائتین، وقیل فی ثامن شعبان سنة ست وخمسین وهو الأصح، وانه لما دخل السرداب کان عمره اربع سنین وقیل خمس سنین وقیل انه دخل السرداب سنة خمس وسبعین ومأتین وعمره خمس عشرة سنة. والله اعلم. الخبر.
ابن خلکان که از مورخین سنت وجماعت است در تاریخ خود به هنگام ذکر حالات حضتر مهدی (ع) گوید: او دوازدهمین امام از امامان دوازده گانه به مذهب وعقیده امامیه است ومعروف است که زنده می باشد واو به عقیده شیعه مورد انتظار همگان وقائم مهدی (ع) وصاحب سرداب است وگفتارهای شیعه در مورد او بسیار می باشد وآنان به انتظار ظهورش در آخرالزمان از سرداب سامراء هستند ولادتش در روز جمعه نیمه ی شعبان المعظم به سال دویست وپنجاه وپنج بود. وچون پدر بزرگوارش (ع) رحلت کرد پنج ساله بود واسم مادرش خمط وبه قولی نرجس بود وشیعه می گوید: او در سرداب خانه ی پدرش داخل شد ومادرش او را می دید وبه سوی مادرش برنگشت واین کار در سال دویست وشصت وپنج وبه قولی در هشتم شعبان المعظم دویست وپنجاه وشش صورت گرفت وقول آخر صحیحتر است وبه هنگام داخل شدن در سرداب به سن چهار وبه قولی به سن پنج سالگی بود وگویند حضرت داخل سرداب شد به سال دویست وهفتاد وپنج وبه سن پانزده سالگی وخدا داناتر است.
(بحار ج 51 ص 35):
عن الفضیل بن الزبیر، قال سمعت زید بن علی (ع) یقول: المنتظر من ولد الحسین بن علی، فی ذریة الحسین وفی عقب الحسین، وهو المظلوم الذی قال الله تعالی: (ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه قال: ولیه رجل من ذریته من عقبه ثم قرأ «وجعلها کلمة باقیة فی عقبه» سلطانا فلا یسرف فی القتل قال: سلطانه فی حجته علی جمیع من خلق الله حتی یکون له الحجة علی الناس ولا یکون لاحد علیه حجة.
به نقل از فضیل بن زبیر گفت: از زید بن علی (ع) می فرمود: «امام» مورد انتظار از فرزندان حضرت امام حسین بن علی (ع) در ذریه ودر اعقاب آن حضرت است آن مظلومی که خدای تعالی فرماید: «وهر کس مظلوم کشته شود محققا برای ولی او» فرمود: ولی او مردی است از ذریه واز اعقاب آن حضرت سپس قرائت فرمود: «وقرار داد آن را کلمه ای که در اعقابش باقی بماند» «تسلط پس نباید زیاده روی در کشتار کند» فرمود: تسلط او در حجت ودلیلش بر همه خلق خدا است به گونه ای حجت را بر همه ی مردم تمام کند وکسی را بر او حجتی نباشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 461):
عن سعید بن جبیر عن بن عباس قال: قال رسول الله (ص): ان علی بن ابیطالب امام امتی وخلیفتی علیهم بعدی ومن ولده القائم المنتظر المهدی الذی یملاء الله عز وجل به الارض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما. الحدیث.
به نقل از سعید بن جبیر (ره) از ابن عباس (رض) گفت: رسول اکرم (ص) فرمود: همانا علی بن ابیطالب (ع) امام وخلیفه پس از من بر امتم می باشد واز فرزندان او قائم منتظر مهدی (ع) است که خدای عز وجل به وسیله او زمین را پس از آنکه پر از ظلم وجور شده باشد پر از عدل وقسط فرماید.
غیبت کبرای حضرت مهدی
(یوم الخلاص ص 202):
قال الصادق (ع): للقائم غیبتان: احداهما طویلة والاخری قصیرة. فالاولی یعلم بمکانه بیها خاصة من شیعته، والاخری لا یعلم بمکانه فیها الا خاصة موالیه فی دینه.
امام صادق (ع) فرمود: حضرت قائم (ع) دو غیبت دارد یکی از آن طولانی وآن دگر کوتاه است در غیبت طولانی مکان او را تنها شیعیان خاصش می دانند ودر غیبت دیگر ویژگان دوستان شمکان او را می دانند.
(یوم الخلاص ص 203):
قال الله تعالی: «ولا یکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الأمد فقست قلوبهم وکثیر منهم فاسقون» نزلت فی القائم واهل زمان الغیبة وایامها دون غیرهم والأمد امد الغیبة. الحدیث.
خدای تعالی فرماید: «ومباشید مانند اهل کتاب پیش زا این پس ایام غیبت بر آنها طولانی گشت دلهایشان سخت گردید وبسیاری از آنها فاسق شدند» این آیه کریمه درباره ی حضرت قائم (ع) ومردم وزمان وایام غیبتش نازل شده وکلمه امد به معنای غیبت است.
(یوم الخلاص ص 219):
قال رسول الله (ص): المهدی من ولدی الذی یفتح الله به مشارق الأرض ومغاربها ذاک الذی یغیب عن اولیائه غیبة لا یثبت علی القول بامامه الا من امتحن الله قلبه للایمان.
رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (ع) از فرزندان من است آنکس که خدا به وسیله او مشرق ومغرب زمین را بگشاید او است همان کس که از دوستانش غائب می گردد غیبتی که بر عقیده به امامت او ثابت نمی ماند مگر آن کس که خدای تعالی قلبش را برای ایمان آزموده باشد.
(یوم الخلاص ص 248):
قال الهادی (ع): لولا من یبقی بعد غیبة قائمکم من العلماء الداعین الیه والدالین علیه والذابین عن دینه بحجج الله والمنقذین للضعفاء من عباد الله من شباک ابلیس ومردته لما بقی احد الا ارتد عن دین الله ولکنهم یمسکون ازمة قلوب ضعفاء الشیعة کما یمسک صاحب السفینة سکانها ای مقودها الذی یشق عباب الماء اولئک هم الافضلون عند الله عز وجل.
امام هادی (ع) فرمود: اگر پس از غیبت قائم (ع) شما از علمائی که دعوت به سوی او کنند وراهنمایی به حضرت او نمایند وبا حجتهای الهی واز دین او دفاع کنند وضعیفان از بندگان خدا را از دامهای شیطان وپیروان شیطان نجات بخشند باقی نمی ماندند البته هیچکس از مؤمنین پابرجا نبودند مگر آنکه از دین خدا برمی گشت ولی این علماء بودند که دلهای ضعفای شیعه را نگه داشتند همچانکه کشتیان سکان وفرمان کشتی را نگهداری می کند آن فرمانی که کشتی امواج آب را با آن می شکافد وپیش می رود آن علماء در پیشگاه خدای عز وجل برتر از همه باشد.
(یوم الخلاص ص 199):
قال رسول الله (ص): لجابر بن عبدالله الانصاری. یغیب عن شیعته غیبة، لا یثبت فیها علی القول بامامته الا من امتحن الله قلبه بالایمان... هذا من مکنون سر الله ومخزون علمه، فاکتمه الا عن اهله.
رسول اکرم (ص) فرمود: به جابر بن عبدالله انصاری (رض) فرمود: «مهدی (ع) از شیعیان خود غائب می شود که در آن غیبت قائلین به امامتش ثابت نمی مانند مگر آنکس که خدای تعالی قلب او را به ایمان آزموده باشد... این از اسرار ورازهای مکنون وپنهان وعلم محزون الهی است آن را مکتوم نگهدار از دیگران مگر از راهش.
(یوم الخلاص ص 200 ومستدرک السفینه ج 10 ص 492):
قال رسول الله (ص): والذی بعثنی بالحق بشیرا لیغیبن القائم من ولدی بعهد معهود الیه منی حتی قول اکثر الناس: ما لله فی آل محمد حاجة، ویشک آخرون بدلائله فمن ادرک زمانه فلیتمسک بدینه ولا یجعل للشیطان علیه سبیلا بشکه فیزیل عن ملتی ویخرجه من دین فقد اخرج ابویکم من الجنة من قبل والله عز وجل جعل الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون.
رسول اکرم (ص) فرمود: قسم به آنکس که مرا به حق برای بشارت مبعوث فرمود البته قائم (ع) از فرزندان من است با عهدی که از من دارد غائب می شود تا آنجا که بیشتر مردم گویند: خدا احتیاجی به آل محمد علیهم السلام ندارد وعده دگر به دلائل او شک کنند پس هر کس ادراک زمان او نماید باید متمسک بدینش شود ونباید برای شیطان راهی برای ایجاد وشک در خود باقی گذارد تا او را از ملت من زائل کند واز دین من بیرون برد همچنانکه پدر ومادر شما (حضرت آدم وحوا) را از بهشت درگذشته بیرون کرد وخدای عز وجل شیطانها را دوست مردم بی ایمان قرار داده است.
(یوم الخلاص ص 200):
قال امیرالمؤمنین (ع): ان لصاحب الأمر غیبة المتمسک فیها بدینه کالخارط للقتاد بیدیه فایکم یمسک شوک القتاد بیده؟.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: صاحب الامر علیه السلام غیبتی دارد شخص که در آن ایام تمسک بدین جوید مانند کسی باشد که خارهای درخت خاردار را که خارهایش سر به بالا کشیده باشند با دست خود از بالا به پایین دست بکشد پس کدام یک شما قدرت این کار را دارد؟
(یوم الخلاص ص 201):
قال الباقر (ع): المهدی یغیب عن الناس غیبة طویلة یرجع عنها قوم ویثبت آخرون وذلک قول الله تبارک وتعالی: «ارایتم ان اصبح ماؤکم غورا».
امام باقر (ع) فرمود: حضرت مهدی علیه الصلوة والسلام با غیبت طولانی خود از مردم غایب می شود گروهی از آن برمی گردند وگروه دگر در ایمان به او ثابت می کنند که قرآن کریم فرماید: «بگو ای رسول (ص) بمن خبر دهید اگر آب شما فرو رود وغایب گردد».
(یوم الخلاص ص 248):
قال العسکری (ع) فی حدیث طویل - مثله (یعنی قائم) فی هذه الامة مثل الخضر ومثله مثل ذی القرنین والله لیغیبن غیبة لا ینجو من الهلة فیها الا من ثبته الله عز وجل القول بامامته ووفقه الله فیها للدعاء بتعجیل فرجه.
حضرت امام حسن عسکری (ع) در ضمن حدیث طولانی فرمود: مثل حضرت قائم (ع) در این امت مثل حضرت خضر وذوالقرنین است بخدا قسم البته غیبتی می کند که در آن نجات ورهائی از نابودی کسی پیدا می کند خدای عز وجل او را به عقیده امامتش ثابت نگه داشته وبرای تعجیل فرجش او را توفیق دعاء کردن ارزانی فرموده باشد.
(منتخب الاثر ص 269):
عن علی بن رثاب عن زرارة قال: ان للقائم غیبة قبل ظهوره قلت: لم؟ قال: یخاف القتل.
بنقل از علی بن رثاب از زراره رضی الله عنه گفت: برای حضرت قائم (ع) قبل از ظهورش غیبت است علی گفت من گفتم: چرا؟ فرمود: بترس از کشته شدن.
(اثبات الهداة ج 3 ص 526 وکشف الغمه ج 2 ص 529):
عن ابی بصیر عن ابی عبد الله (ع) قال: قلت: کان ابوجعفر (ع) یقول: لقائم آل محمد (ع) غیبتان واحدة طویلة والاخری قصیرة قال: فقال لی: نعم یا ابابصیر احدیهما اطول من الاخری ثم لا یکون ذلک یعنی ظهوره حتی یختلف ولد فلان وتضیق الخلیفة ویظهر السفیانی ویشتد البلاء ویشمل الناس موت وقتل ویلجئون منه الی حرم الله تعالی وحرم رسوله.
بنقل از ابی بصیر (ره) به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: حضرت امام باقر (ع) می فرمود: برای قائم آل محمد (ع) دو غیبت خواهد بود یک غیبت طولانی ویک غیبت کوتاه ابوبصیر (ره) گفت: حضرت به من فرمود: آری ای ابوبصیر دو غیبت دارد که یکی از دگری طولانی تر باشد تا آنکه اولاد فلان پشت سر هم آیند وکار خلیفه به مشکل رفته وسفیانی آشکار گردد وگرفتاری سخت پدید آید ومرگ وقتل فراگیر همه مردم شود واز بیم آن به حرم خدای تعالی وحرم رسولش (ص) پناهنده گردند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 465):
عن رجل من همدان قال: سمعت الحسین بن علی (ع) یقول: قائم هذه الامه هو التاسع من ولدی وهو صاحب الغیبة وهو الذی یقسم میراثه وهو حی.
بنقل از مردی از همدان گفت: از حضرت امام حسین بن علی صلوات الله وسلامه علیهما السلام می فرمود: قائم این امت نهمین فرزند من است واو صاحب غیبت وکسی است که در حال حیاتش میراثش را تقسیم کردند.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 404):
عن ابی جعفر محمد بن علی الباقر (ع) عن ابیه سید العابدین علی بن الحسین عن ابیه سید الشهداء الحسین بن علی ابیه سید الاوصیاء امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) قال: قال رسول الله: المهدی من ولدی تکون له غیبة وحیرة تضل فیها الأمم یأتی بذخیرة الانبیاء (ع) فیملأها عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما.
حضرت امام ابوجعفر محمد بن علی باقر (ع) از پدر بزرگوارش (ع) پیشوای عابدان امام علی بن الحسین (ع) از والد ماجدش سیدالشهداء امام حسین بن علی (ع) از پدر بزرگوارش، سرور اوصیاء امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) صلوات الله وسلامه علیهم اجمعین فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: مهدی (ع) از فرزندان من است برای او غیبت موجب حیرتی است که امتها در آن گمراه می مانند ذخیره پیغمبران را بهنگام ظهورش می آورد وزمین را پس از آنکه پر از ظلم وجور شده پر از عدل وداد خواهد کرد.
(بحار ج 51 ص 134 وکمال الدین وتمام النعمه ص 440):
عن ثابت الثمالی عن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالی (ع) انه قال: فینا نزلت هذه الایة: «واولو الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله (احزاب: 6)«وفینا نزلت هذه الایة: «وجعلها کلمة باقیة فی عقبه (الزخرف: 28)«والأمة فی عقب الحسن (ع) الی یوم القیامة وان للقائم منا غیبتین احدهما اطول من الاخری اما الاولی فستة ایام او ستة اشهر او ستة سنین واما الاخری فیطول امدها حتی یرجع عن هذا الامر اکثر من یقول به فلا یثبت علیه الا من قوی یقینه وصحت معرفته ولم یجد فی نفسه حرجا مما قضیناه وسلم لنا اهل البیت.
بنقل از ثابت ثمالی (ره) از حضرت امام سجاد علی بن الحسین (ع) فرمود: این آیه کریمه: «وارحام در کتاب خدا برخی بر برخی دگر اولی می باشند» درباره ی ما نازل گردیده ونیز آیه ی شریفه: «وقرار داد آنرا سخن باقی در عقبش» نیز در حق ما نازل شده وامامت در اعقاب حضرت امام حسین (ع) تا روز قیامت باقی است وهمانا قائم ما دو غیبت دارد که یکی طولانی تر از دگری است غیبت اولی که (غیبت صغری است) شش روز یا شش ماه یا شش سال است وغیبت بزرگ که مدت آن طولانی می باشد تا آن حد است که اکثر افرادی که معتقد به ولایت می باشند از این عقیده برمی گردند وبر آن اعتقاد باقی نخواهد ماند مگر کسی که یقینش قوی ومعرفتش صحیح باشد ودر خود حرجی از آنچه حکم فرموده ایم نیابد وتسلیم ما اهل بیت (ع) باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 442):
عن المفضل بن عمر قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ایاکم والتنویة اما والله لیغیبن امامکم سنینا من دهرکم ولتمحصن حتی یقال: مات، قتل، هلک.
بنقل از مفضل بن عمر (ره) گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: از انکار نمودن حذر کنید هان بخدا قسم امام شما سالیان درازی از روزگار شما غایب می شود والبته شما آزمون می شوید تا آنجا که گفته شود: او مرده، کشته شده هلاک گشته.
(بحار ج 52 ص 157 واثبات الهداة ج 3 ص 445):
عن علی بن ابی حمزة عن ابی بصیر عن ابی عبد الله (ع) قال: لابد لصاحب هذا الامر من غیبة ولا بد له فی غیبته من عزلة ونعم المنزل طیبة وما بثلثین من وحشة.
بنقل از علی بن ابی حمزه از ابی بصیر (ره) از امام صادق (ع) فرمود: ناگزیر صاحب الامر (ع) غیبت می کند وناچار در غیبت خود عزلت می گزیند وطیبه (مدینه منوره) جایگاه خواب است وبه سی وحشتی نیست.
(اثبات الهداة ج 3 ص 445):
عن اسحاق بن عمار (ره) گفت: امام صادق (ع) فرمود: حضرت قائم (ع) دو غیبت دارد یکی از دگری طولانی تر باشد در غیبت اولی تنها شیعیان خاص جای حضرت را دانند ودر غیبت دویم مکانش را دوستان ویژه اش خواهند دانست.
(اثبات الهداة ج 3 ص 457):
عن الحسن بن علی بن فضال قال: قال الصادق (ع): طوبی لمن تمسک بامرنا فی غیبة قائمنا فلم یزع قلبه بعد الهدایة.
بنقل از حسن بن علی بن فضال گفت: امام صادق (ع) فرمود: خوشا حال کسی که در غیبت قائم ما (ع) متمسک به امر ما باشد وقلبش پس از هدایت منحرف نگردد.
(بحار ج 52 ص 101 وبحار ج 51 ص 119):
عن ابن نباته، عن امیرالمؤمنین (ع): انه ذکر القائم (ع) فقال: اما لیغیبن حتی یقول الجاهل: ما لله فی آل محمد حاجة.
بنقل از ابن نباته از حضرت امیرالمؤمنین (ع) که ذکر قائم (ع) می نمود فرمود: هان که او البته غائب می شود تا آنجا که نادانان گویند: خدا به آل محمد (ص) احتیاجی ندارد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 488 وبحار ج 52 ص 91):
عن عبدالله بن الفضل الهاشمی قال: سمعت الصادق جعفر بن محمد (ع) یقول: ان لصاحب هذا الامر غیبة لابد منها یرتاب فیها کل مبطل، فقلت له: ولم جعلت فداک؟ قال: لأمر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم قلت: فما وجه الحکمة فی غیبته؟ فقال: وجه الحکمة فی غیبته وجه الحکمة فی غیبات من تقدمه من حجج الله تعالی ذکره، ان وجه الحکمة فی ذلک لا ینکشف الا بعد ظهوره کما لا ینکشف وجه الحکمة لما اتاه الخضر (ع) من خرق السفینة، وقتل الغلام، واقامة الجدار لموسی (ع) الا وقت افتراقهما. یابن الفضل ان هذا الامر امر من امر الله، وسر من سر الله، وغیب من غیب الله ومتی علمنا انه عز وجل حکیم، صدقنا بان افعاله کلها حکمة وان کان وجهها غیر منکشف لنا.
بنقل از عبدالله بن فضل هاشمی گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا برای صاحب الأمر (ع) ناگزیر غیبتی باشد که هر باطل پرستی در آن به شک وریب در افتد من عرض کردم: فدایت شوم چرا؟ فرمود: بخاطر امری که ما مأذون به کشف آن برای شما نیستم عرض کردم: حکمت غیبتش چیست؟ فرمود: حکمت غیبتش همان حکمتی است که در غیبت های حجت های دیگر خدا که پیش او بودند وجود داشته، همانا حکمت آن کشف نخواهد شد مگر پس از ظاهر شدنش همچنانکه حکمت سوراخ کردن خضر (ع) کشتی را وکشتن پسر را وبرپای داشتن دیوار راکه برای موسی (ع) انجام داد نگفت مگر وقتی که خواستند از یکدیگر جدا شوند. ای پسر فضل این امر امری از خدا وسری از اسرار حق وغیبی از غیب های خدای تعالی است وقتی که دانستیم خدای عز وجل حکیم است تصدیق داریم که تمام کارهای خدا بر اساس حکمت استوار است اگر چه راه آن بر ما مکشوف نباشد.
(بحار ج 52 ص 112):
عن محمد بن منصور عن ابیه قال: کنا عند ابی عبدالله جماعة نتحدث، فالتفت الینا فقال: فی ای شی انتم؟ ایهات ایهات لا والله لا یکون ما تمدون الیه اعینکم حتی تغربلوا، لا والله لا یکون ما تمدون الیه اعینکم حتی تمیزوا، لا والله لا یکون ما تمدون الیه اعینکم الا بعد ایاس، لا والله لا یکون ما تمدون الیه اعینکم حتی یشقی من شقی، ویسعد من سعد.
بنقل از محمد بن منصور از پدرش گفت: ما جمعی در محضر امام صادق (ع) نشسته وصحبت می کردیم حضرت بما توجه کرد وفرمود: در چه صحبت می کردید؟ نه بخدا قسم چشم های شما به او برکشیده نمی شود تا آنکه غربال شوید نه بخدا قسم چشمان سیاه به او کشیده نمی شود تا تمیز داده شوید نه بخدا قسم چشمان شما به او برکشیده نمی شود مگر پس از نومیدی نه بخدا قسم چشمان شما به او برکشیده نمی شود تا بدبخت گردد هر کس که باید بدبخت شود ونیکبخت وسیعه گردد هر کس که باید سعید ونیکبخت شود.
(بحار ج 52 ص 152):
عن بن فضال، عن الرضا (ع) قال: ان الخضر شرب من ماء الحیاة فهو حی لا یموت حتی ینفخ فی الصور، وانه لیأتینا فیسلم علینا فنسمع صوته ولا نری شخصه وانه لیحضر حیث ذکر، فمن ذکره منکم فلیسلم علیه، وانه لیحضر المواسم فیقضی جمیع المناسک ویقف بعرفة فیؤمن علی دعاء المؤمنین وسیؤنس الله به وحشة قائمنا (ع) فی غیبته ویصل به وحدته.
بنقل از ابن فضال از حضرت امام رضا (ع) فرمود: خضر علیه السلام آب حیات نوشید واو زنده است تا موقع دمیدن صور نمی میرد واو بنزد ما می آید وبما سلام می دهد وما آوای او را می شنویم ولی شخص او را نمی بینم واو در هر کجا یادش شود حاضر می گردد وهر کس از شما که ذکرش کند باید به او سلام بگوید واو در موسم حج حاضر می شود وهمه ی مناسک را انجام می دهد ودر عرفة وقوف می کند وموقع دعای مؤمنین آمین می گوید وخدای تعالی بواسطه او وحشت قائم ما (ع) را در ایام غیبتش تبدیل به انس می کند وتنهایی او را با پیوند او برطرف می فرماید.
(بحار ج 52 ص 153):
عن المفضل بن عمر قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان لصاحب هذا الامر غیبتین احداهما تطول حتی یقول بعضهم مات، ویقول بعضهم قتل، ویقول بعضهم ذهب، حتی لا یبقی علی امره من اصحابه الا نفر یسیر، لا یطلع علی موضعه احد من ولده، ولا غیره الا المولی الذی یلی امره.
بنقل از مقضل بن عمر گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا برای صاحب الامر (ع) دو غیبت است یکی از آن دو آنقدر طولانی می شود که برخی از مردم گویند: مرده است، وبعضی گویند: کشته شده. وپاره ای گویند: رفته است تا آنجا که بر امر او باقی نمی ماند از اصحابش مگر عده ی اندکی بر جای او کسی از نزدیکان وغیره هم آگاه نیست مگر آن مولا ودوستی که والی امرش باشد.
(کتاب الغیبة ص 293):
واخبرنا الحسین بن ابراهیم، عن ابی العباس احمد بن علی بن نوح، عن ابی نصر هبة الله بن محمد الکاتب قال: حدثنی ابوالحسن احمد بن محمد بن تربک الرهاوی، قال: حدثنی ابوجعفر محمد بن علی بن الحسن بن موسی بن بابویة رضی الله عنه او قال: ابوالحسن (علی بن) احمد الدلال القمی قال: اختلف جماعة من الشیعة فی ان الله عز وجل فوض الی الائمة صلوات الله علیهم ان یخلقوا او یرزقوا؟ فقال قوم هذا محال لا یجوز علی الله تعالی، لأن الاجسام لا یقدر علی خلقها غیر الله عز وجل وقال آخرون بل الله تعالی أقدر الائمة علی ذلک وفوضه الیهم فخلقوا ورزقوا وتنازعوا فی ذلک تنازعا شدیدا.
فقال قائل: ما بالکم لا ترجعون الی أبی جعفر محمد بن عثمان العمری فتسألونه عن ذلک فیوضح لکم الحق فیه، فانه الطریق الی صاحب الامر عجل الله فرجه، فرضیت الجماعة بأبی جعفر وسلمت وأجابت الی قوله، فکتبوا المسألة وأنفذوها الیه، فخرج الیهم من جهته، توقیع نسخته:
«ان الله تعالی هو الذی خلق الاجسام وقسم الارزاق، لأنه لیس بجسم ولا حال فی جسم، لیس کمثله شیء وهو السمیع العلیم، واما الائمة علیهم السلام فانهم یسألون الله تعالی فیخلق ویسألونه فیرزق، ایجابا لمسألتهم واعظاما لحقهم».
خبر داد مرا حسین بن ابراهیم از ابی العباس احمد بن علی بن نوح از ابی نصر هبة الله بن محمد کاتب. گفت حدیث کرد برایش ابوالحسن احمد بن محمد بن تربک رهاوی گفت حدیث کرد برایم ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بابویه که برایش احمد دلال قمی نقل که جماعتی از شیعیان با هم اختلاف کردند که خداوند تفویض امر ارزاق وخلق را با ائمه علیهم السلام سپرده باشد چون بعضی عقیده دارند این امور بائمه تفویض شده است پس از نزاع واختلاف گفتند چرا این مسئله را از ابی جعفر محمد بن عثمان عمری نمی پرسید تا آنچه حق است برای تان روشن گردد چون امروز آنکه راه به امام (ع) واراده اوست همه راضی شدند که از او بپرسند ابی جعفر محمد بن عثمان نامه آنها را به محضر امام زمان (عج) برد از سوی حضرت نوشته ای بدین مضمون آمد
همانا خدای تعالی آفریدگار اجسام وروزی دهنده وتقسیم کننده ارزاق است چون او جسم نیست ودر شی هم حلول ننموده ومثل وشبیهی هم ندارد.
اما ائمه علیهم السلام آنها از خداوند می خواهند تا بیافریند ورزق وروزی را مسئول می کند وخداوند همه خواسته شان را پاسخ می دهد وحق شان را عظیم وبزرگ می داند.
(کتاب الغیبة ص 294):
وبهذا الاسناد، عن أبی نصر هبة الله بن محمد بن ام کلثوم بنت ابی جعفر العمری قال: حدثنی جماعة من بنی نوبخت، منهم ابوالحسن بن کثیر النوبختی رحمه الله، وحدثتنی به ام کلثوم بنت ابی جعفر محمد بن عثمان العمری رضی الله عنه انه حمل الی ابی(جعفر) رضی الله عنه فی وقت من الاوقات ما ینفذه الی صاحب الامر علیه السلام من قم ونواحیها، فلما وصل الرسول الی بغداد ودخل ابی جعفر واوصل الیه ما دفع الیه وودعه وجاء لینصرف، قال له ابوجعفر: قد بقی شیء مما استودعته فاین هو؟ فقال له الرجل: لم یبق شیء یا سیدی فی یدی الا وقد سلمته، فقال له ابوجعفر: بل قد بقی شیء فارجع الی ما معک وفتشه وتذکر ما دفع الیک.
فمضی الرجل، فبقی ایاما یتذکر ویبحث ویفکر فلم یذکر شیئا ولا اخبره من کان فی حملته، فرجع الی ابی جعفر فقال له: لم یبق شیء فی یدی مما سلم الی «وقد حملته» الی حضرتک، فقال له ابوجعفر: فانه یقال: لک الثوبان السردانیان اللذان دفعهما الیک فلان بن فلان ما فعلا؟
فقال له الرجل: ای والله یا سیدی لقد نسیتهما حتی ذهبا عن قلبی ولست ادری الان این وضعتهما، فمضی الرجل، فلم یبق شیء کان معه الا فتشه وحله وسأل من حمل الیه شیئا من المتاع ان یفتش ذلک فلم یقف لهما علی خبر فرجع الی ابی جعفر (فأخبره) فقال له ابوجعفر یقال لک: امض الی فلان بن فلان القطان الذی حملت الیه العدلین القطن فی دار القطن، فافتق احدهما وهو الذی علیه مکتوب کذا وکذا فانهما فی جانبه، فتحیر الرجل مما اخبرنه ابوجعفر ومضی لوجهه الی الموضع، ففتق العدل الذی قال له: افتقه، فاذا الثوبان فی جانبه قد اندسا مع القطن فأخذهما وجاء «بهما» الی ابی جعفر، فسلمهما الیه وقال له: لقد نسیتهما لانی لما شددت المتاع بقیا فجعلتهما فی جانب العدل لیکون ذلک أحفظ لهما. وتحدث الرجل بما راه واخبرنه به ابوجعفر عن عجیب الامر الذی لا یقف الیه الا نبی او امام من قبل الله الذی یعلم السرائر وما تخفی الصدور، ولم یکن هذا الرجل یعرف اباجعفر وانما انفد علی یده کما ینفد التجار الی اصحابهم علی ید من یثقون به، ولا کان معه تذکرة سلمها الی أبی جعفر ولا کتاب، لأن الامر کان حادا (جدا) فی زمان المعتضد، والسیف یقطر دما کما یقال، وکان سرا بین علی خبره ولا حاله، وانا یقال: امض الی موضع کذا وکذا، فسلم ما معک (من) غیر أن یشعر بشیی ولا یدفع الیه کتاب، لئلا یوقف علی ما تحمله منه.
وبهمین سند از ابی نصر هبة الله بن محمد بن ام کلثوم دختر ابی جعفر عمری گفت: گروهی از بنی نوبخت که از جمله آنان ابوالحسن بن کثیر نوبختی رحمة الله بود به من خبر دادند ونیز ام کلثوم دختر ابی جعفر محمد بن عثمان عمری (رض) به من خبر داد که وقتی مالی از قم واطراف آن به نزد ابی جعفر (رض) آوردند که آنرا بخدمت حضرت صاحب الامر (عج) تقدیم کند وچون فرستاده به بغداد رسید وبه نزد ابی جعفر آمد مالی را که به او داده بودند ودر نزدش ودیعه بود تحویل داد وخواست برگردد ابوجعفر به او فرمود: از آنچه به تو سپرده بودند چیزی مانده آن در کجا است؟ مرد گفت: آری چیزی باقی مانده برگردد آنچه با خودداری تفتیش کن وبیاد آور که چه چیز به تو سپرده بودند.آن مرد رفت چند روز به فکر بود وجستجو بسیار کرد وچیزی بنظرش نرسید وهر کس هم که با او همسفر بودند چیزی بیاد او نیاوردند. به نزد ابوجعفر برگشت وگفت: آنچه در دست من بود تسلیم کرده ام ابوجعفر گفت: گفته می شود که دو جامه دانی که فلان پسر فلان به تو داده بود چه شد؟ آن مرد گفت: بخدا قسم ای سرور من آنها را فراموش کردم واز ذهن من بیرون رفته بود ونمی دانم در کجا گذاشتم مرد رفت وهر چه داشت مورد تفتیش قرار داد وبارها را گشود وهر کجا که احتمال می داد رجوع کرد وتفتیش بعمل آورد خبری بدست نیاورد وبه ابوجعفر رجوع کرد. ابوجعفر (رض) فرمود: به تو گفته می شود (مقصود اشاره از ناحیه مقدسه است) برو بنزد فلان پسر فلان پنبه فروش که دو عدل پنبه برای او در بازار پنبه فروشان آورده بودی ویک عدل را بگشا وآن همان عدلی است که نامه ی فلان بر روی آنست وآن دو جامه در کنارش می باشد مرد متحیر بماند از آنچه جناب ابوجعفر (رض) به او خبر داده بود وبسوی آن محل رو نهاد وعدلی را که ابوجعفر (رض) به او گفته بود گشود.
ودید که آن دو جامه در کنارش وبه پنبه چسبیده پس از آن دو جامه را برگرفت وآنها را بنزد ابوجعفر (رض) آورد وتسلیم کرد وگفت: من آن دو را فراموش کرده بودم زیرا چون کالاها را باربندی نمودم آن دو جامه باقی ماند من آنها را در کنار عدل قرار دادم تا بهتر حفظ شوند وآن مرد از آنچه واقع شد وابوجعفر (رض) از آن امر عجیب که هیچکس جز پیغمبر (ص) وامام (ع) از سوی خدائی که عالم به اسرار ورازهای درون سینه ها است آگاهی دارند ودیگری آگاهی ندارد. وآن مرد ابوجعفر (رض) را نمی شناخت وآنچه با دست او فرستاده شده بود بدانگونه بود که بازرگانان به طرف معامله خود با دست افراد موثق می فرستد وتذکره ونامه یادداشتی هم در دست نداشت که به او جعفر (رض) تسلیم نماید زیرا امر بسیار حاد وجدی در عصر خلافت معتضد عباسی بود که از شمشیرش خون می چکید. چنانکه گفته شده است وبر این موضوع واقف بودند بر حالت آن. وهمانا گفته می شود: برو به فلان جا وفلان جا وآنچه با تو بوده تسلیم کن بدون اینکه چیزی بداند ونامه ای به او بدهد.
(کتاب الغیبة ص 290):
وأخبرنی جماعة، عن جعفر بن محمد بن قولویة وابی غالب الزراری (وغیر هما) عن محمد بن یعقوب الکلینی، عن اسحاق بن یعقوب قال: سألت محمد بن عثمان العمری رحمه الله ان یوصل لی کتابا قد سئلت فیه عن مسائل اشکلت علی، فورد التوقیع بخط مولینا صاحب الدار علیه السلام:
أما ما سئلت عنه ارشدک الله وثبتک من امر المنکرین لی من اهل بیتنا وبنی عمنا، فاعلم انه لیس بین الله عز وجل وبین احد قرابة، ومن انکرنی فلیس منی، وسبیله سبیل ابن نوح علیه السلام.
واما الفقاع فشربه حرام ولا بأس بالشلماب.
واما أموالکم فما نقلبها الا لتطهروا فمن شاء فلیصل، ومن شاء فلیقطع، فما اتانا الله خیر مما اتاکم.
واما ظهور الفرج فانه الی الله عز وجل، کذب الوقاتون، واما قول من زعم ان الحسین علیه السلام لم یقتل، فکفر وتکذیب وضلال. واما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا، فانهم حجتی علیکم وانا حجة الله (علیهم).
واما محمد بن عثمان العمری رضی الله عنه وعن ابیه من قبل، فانه ثقتی وکتابه کتابی.
واما محمد بن علی بن مهزیار الاهوازی فسیصلح الله قلبه، ویزیل عنه شکه. واماما وصلتنا به فلا قبول عندنا الا لما طاب وطهر، وثمن المغنیة حرام.
واما محمد بن شاذان بن نعیم فانه رجل من شیعتنا اهل البیت.
واما أبوالخطاب محمد ابن «ابی» زینب الأجدع «فأنه» ملعون واصحابه ملعونون، فلا تجالس اهل مقالتهم وانی منهم بریء وآبائی علیهم السلام منهم برئاء.
واما المتلبسون باموالنا فمن استحل منها شیئا فأکله فأننا یأکل النیران.
واما الخمس فقد أبیح لشیعتنا وجعلوا منه فی حل الی وقت ظهور امرنا لتطیب ولادتهم ولا تخبث.
واما ندامة قوم قد شکوا فی دین الله علی ما وصلونا به، فقد أقلنا من استقال ولا حاجة لنا فی صلة الشاکین.
واما علة ما وقع من الغیبة فان الله عز وجل یقول: «یا أیها الذین امنوا لا تسألوا عن أشیاء ان تبدلکم تسؤکم» انه لم یکن احد من آبائی الا وقد وقعت فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه، وانی أخرج حین أخرج ولا بیعة لأحد من الطواغیب فی عنقی واما وجه الأنتفاع فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس اذا غیبتها عن الابصار السحاب، وانی لامان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء، فاغلقوا «أبواب» السئوال عما لا یعنیکم، ولا تتکلفوا علی ما قد کفیتم، واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم، والسلام علیک یا اسحاق بن یعقوب وعلی من اتبع الهدی.
وجمعی از جعفر بن محمد قولویه (ره) وابوغالب رزاری (ره) وغیر ایشان به من خبر دادند به نقل از محمد بن یعقوب کلینی (رض) از اسحق بن یعقوب گفت: از محمد بن عثمان عمری رحمة الله خواستم مکتوب مرا که در آن مسائل مشکله ای نگاشته بودم «به ناحیه مقدسه» برساند ورسانید» توقیع شریف بخط مبارک مولای ما حضرت صاحب خانه (قائم) صلوات الله وسلامه علیه رسید: اما آنچه پرسیده ای «خدایت راهنمایی کناد وثابت داراد» از کار آنانی که منکر من هستند از اعضای خاندان ما وپسر عموهای ما بدانکه میان خدای عز وجل ومیان احدی قرابت ونزدیکی نیست وهر کس مرا انکار کند از من نباشد وراه او راه پسر نوح (ع) است.
واما فقاع نوشیدنش حرام است ولی نوشیدن آب شلغم مانعی ندارد.
واما مالهای شما ما آنرا نمی پذیریم مگر بمنظور اینکه شما پاک شوید هر که خواهد آنرا بما برساند وهر که خواهد از ما قطع کند آنچه خدا بما داده بهتر از آنست که بشما داده.
واما ظهور فرج بسته به امر خدای عز وجل است. وقت گذاران دروغگویند.
واما عقیده وگفتار اینکه حضرت امام حسین (ع) بشهادت نرسیده کفر ودروغ وگمراهی است.
واما در حوادث واقعه پس رجوع به روایان احادیث ما کنید که آنان حجت من بر شما می باشند ومن حج خدا بر آنان می باشم.
واما محمد بن عثمان عمری که خدا از او وپدرش راضی باد محل وثوق من است ومکتوب او مکتوب من می باشد.
واما محمد بن علی بن مهزیار اهوازی خدای تعالی قلبش را اصلاح فرماید وشک وتردید را از او بزداید.
واما آنچه بما رسانده ای ما چیزی را قبول نمی کنیم مگر آنکه پاک وپاکیزه باشد. وبهای (مزد) زن مغنیه حرام است.
واما محمد بن شاذان بن نعیم او مردی از شیعیان ما اهل بیت (ع) است.
واما ابوالخطاب محمد بن ابی زینب (جد) او ملعون است ویارانش نیز لعنت شده اند با گویندگان آنها مجالست ومعاشرت مکن که من وپدران بزرگوارم علیهم السلام از آنها بیزاریم.
واما کسانی که اموال ما را در اختیار می گیرند هر کس آنرا حلال بداند وبخورد همانا آتش خورده است.
واما خمس برای شیعیان، مباح شده وتا وقت ظهور ما برای آنان حلال است تا ولادت ونسل آنان پاک باشد واز ناپاکی بدور باشند.
واما پشیمانی گروهی که در دین خدا شک آورده اند همانگونه که بما رسیده. هر کس که طلب گذشت از ما کند ما از او گذشت داریم ولی رابطه ای با افرادی که شک دارند نداریم.
هیچیک از پدران من (ع) نبود که ناگزیر بیعت طاغوت زمان خود را بر گردن داشتند ومن وقتی که خروج می کنم بیعتی از هیچیک از طاغوتها بر گردنم نخواهد بود.
واما راه انتفاع وسود بردن از من در روزگار غیبتم همانند سود بردن مردم است از آفتاب هنگامی که ابرها از نظرها پنهان می سازد ومن وسیله امان برای مردم می باشم آنگونه که ستارگان امان برای اهل آسمانند پس درهای پرسش وسئوال از اموری را که مربوط به شما نیست بربندید وزیر بار تکلیف سخت نرود با اینکه به اندازه ی کفاف بشما دستور رسیده وبرای تعجیل فرج بسیار دعاء کنید که آن موجب گشایش کار شما می شود وای اسحق بن یعقوب بر تو وبر همه پیروان راه هدایت سلام باد.
علامتهای ظهور حضرت مهدی
(بحار ج 51 ص 65 وعیون اخبار الرضا ج 2 ص 50 ویوم الخلاص ص 42):
قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی یقوم قائم للحق منا وذلک حین یأذن الله عز وجل له، ومن تبعه نجا ومن تخلف عنه هلک. الله الله عبادالله، فأتوه ولو حبوا علی الثلج فانه خلیفة الله عز وجل وخلیفتی.
رسول اکرم (ص) فرمود: قیامت برپا نمی شود تا قائم بر حق از ما (ع) قیام فرماید واین کار موقعی صورت پذیر است که خدای عز وجل او را اذن دهد هر کس پیرویش نماید نجات یابد وهر که از او تخلف جوید هلاک گردد. خدا را خدا را ای بندگان خدا بخدمتش بشتابید واگر چه خود را با کشیدن روی برف باشد زیرا او خلیفه خدای عز وجل وخلیفه من است.
(کشف الغمه ج 2 ص 459 وعقدالدرر ص 49 وبحار ج 52 ص 212):
عن جابر الجعفی عن ابی جعفر (ع) قال: الزم الأرض ولا تحرک یدا ولا رجلا حتی تری علامات اذکرها لک، وما اراک تدرک ذلک اختلاف بنی العباس ومناد ینادی من السماء وخسف قریة من قری الشام ونزول الترک الجزیرة ونزول الروم الرملة واختلاف کثیر عند ذلک فی کل ارض حتی تحزب الشام ویکون سبب خرابه ثلاث رایات منها رایة الاصهب ورایة السفیانی.
بنقل از جابر جعفی از حضرت امام باقر (ع) فرمود: بر زمین بنشین ودست وپایی حرکت مده تا علامتهایی که به تو می گویم ببینی وتصور می کنم همه ی آنرا نتوانی ادراک کنی: از پی هم آمدن بنی عباس (در زمامداری) وفریاد آسمانی وفرورفتن یکی از روستاهای شام وفرود آمدن ترکها در جزیره (شاید عراق باشد) وفرود آمدن رومیان به رمله وبروز اختلاف بسیار در این هنگام در همه سرزمین ها تا آنجا که منجر به خرابی شام گردد وسبب وانگیزه خرابی شام نیز سه پرچم باشد: یکی پرچم اصهب وپرچم ابقع وپرچم سفیانی است.
(عقدالدرر ص 49):
عن محمد بن الصامت، قال: قلت لأبی عبدلله الحسین بن علی (ع). ما من علامة بین یدی هذا الامر؟ یعنی ظهور المهدی (ع) فقال: بلی قلت: وما هی؟ قال: هلاک بنی العباس وخروج السفیانی والخسف بالبیداء. قلت: جعلت فداک اخاف ان یطول هنا الامر؟ قال: انما هو کنظام الخزر یتبع بعضه بعضا.
بنقل از محمد بن صامت گفت: به حضرت ابی عبدالله امام حسین بن علی صلوات الله وسلامه علیهما عرض کردم: آیا علامتی پیش از ظهور مهدی (ع) وجود دارد؟ فرمود: آری عرض کردم: آن چیست؟ فرمود: هلاکت بنی عباس وخروج سفیانی وفرو رفتن زمین در صحراء عرض کردم: فدایت شوم می ترسم که این امر (ظهور مهدی (ع)) طولانی شود فرمود: همانا وقوع آن مانند نظم فراریانی است که برخی بدنبال برخی باشد.
(اخرجه للحافظا بو عبدالله نعیم بن حماد فی کتاب الفتن وعقدالدرر ص 50 اخرجه الحافظ ابومحمد الحسین فی کتاب المصابیح):
قال رسول الله (ص): ستکون بعدی فتن منها فتن الأحلاس یکون فیها هرب وحرب ثم من بعدها فتن اشد منها کلما قیل انقطعت تمادت حتی لا یبقی بیت من العرب الا دخلته ولا مسلم الا وصلته حتی یخرج رجل من عترتی.
رسول اکرم (ص) فرمود: بزودی پس از من فتنه هائی پیش می آید از آنجمله است فتنه های که در آن فرار وجنگ خواهد بود وبعد از آن فتنه های دیگری که سخت تر از فتنه های گذشته باشد رخ دهد که هر چقدر فتنه ای به پایان رسد گفته شود منقطع گردید باز هم امتداد یابد تا آنجا که خانه ای از عرب باقی نماند جز آنکه فتنه در آن داخل گردد وهیچ مسلمانی باقی نماند مگر اینکه آن فتنه به وی می رسد تا بالاخره مردی از عترت (ع) من خروج نماید.
(عقدالدرر ص 51):
عن ابی جعفر محمد بن علی (ع) قال: لا یظهر المهدی حتی یشمل الناس بالشام فتنة یطلبون المخرج منها فلا یجدونه ویکون قتل بین الکوفة والحیرة.
امام باقر محمد بن علی صلوات الله وسلامه علیهما فرمود: مهدی (ع) ظاهر نمی شود تا فتنه در شام فراگیر مردم گردد ومردم راه خلاص وخروج از آن بطلبد وآنرا نمی یابند وقتل وکشتار در میان کوفه رخ می دهد.
(عقدالدرر ص 51):
عن کعب الاحبار قال: علامة خروج المهدی الویة تقبل من قبل المغرب علیها رجل من کندة اعرج فاذا ظهر اهل المغرب علی مصر فبطن الأرض یومئذ خیر لاهل الشام.
کعب الاحبار گوید: علامت خروج مهدی (ع) پرچمهائی است که از سوی مغرب پدید می آید که مردی لنگ از اهل کنده با آن همراه باشد وهنگامی که اهل مغرب بر مصر غلبه کنند همانروز درون زمین برای مردم شام بهتر خواهد بود.
(عقدالدرر ص 52):
قال علی (ع): اذا نادی مناد من السماء، ان الحق فی آل محمد فعند ذلک یظهر المهدی (ع) علی افواه الناس ویشربون ذکره فلا یکو لهم ذکر غیره.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: چون منادی از آسمان فریاد کند که حق در آل محمد (ع) است همان هنگام مهدی (ع) در دهنهای مردم ظاهر می شود ویاد او را می نوشند وجز یاد وذکر او ذکر دیگری ندارند.
(کشف الغمه ج 2 ص 472 وعقدالدرر ص 62):
عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): یکون عند انقطاع من الزمان وظهور من الفتن رجل یقال له المهدی عطاؤه هنیا.
بنقل از ابوسعید خدری (ره) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: بهنگام منقطع شدن زمان وآشکار شدن فتنه ها مردی بنام مهدی (ع) ظهور کند که بخشش او گوارا باشد.
(بحار ج 51 ص 83 وعقدالدرر ص 57):
عن ثوبان قال: قال رسول الله (ص): یفتتل عند کنزکم ثلاثه کلهم ابن خلیفة ثم لا یصیر الی واحد منهم ثم تطلع الرایات السود من قبل المشرق فیقاتلونهم قتالا لم یقاتله قوم. ثم ذکر شیئا فقال اذا رأیتموه فبایعوه ولو حبوا علی الثلج فانه خلیفة الله المهدی.
بنقل از ثوبان گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: در کنار گنجهای شما سه تن از فرزندان خلفاء کارزار می کنند وآن گنج به هیچ کدام نمی رسد سپس پرچمهای سیاه از جانب مشرق نمودار می گردد. وبه گونه ای کارزار می کنند که هیچ قومی نکرده باشند آنگاه حضرت چیزی ذکر کرد وفرمود: وچون او را (مهدی (ع)) دیدار کردید با او بیعت کنید واگر چه خود را بروی برف کشیدن باشند خویشتن را به او برسانید که او خلیفه خدای مهدی (ع) است.
(عقدالدرر ص 60):
عن ابی سعید الخدری قال: ذکر رسول الله (ص) بلاء یصیب هذه الامة حتی لا یجد الرجل ملجأ یلجأ الیه من الظلم فیبعث الله رجلا من عترتی فیملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما یرضی عنه ساکن السماء وساکن الأرض لا تدع السماء من قطرها شیئا الا صبته مدرارا ولا تدع الأرض من نباتها شیئا الا اخرجته حتی یتمنی الأحیاء الأموات یعیش فی ذلک سبع سنین او ثمان سنین.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) گفت: رسول خدا (ص) ذکر فرمود: بلائی به این امت می رسد که مرد پناهگاهی نیابد تا از ظلم بدان پناه برد پس از آن خدا مردی از عترت (ع) مرا برانگیزد که زمین را پر از قسط وعدل کند همچنانکه پر از جور وظلم شده باشد ساکنان آسمان از او راضی شوند بدانگونه که ساکنان زمین از او خشنود باشند آسمان باران خود را دریغ نخواهد داشت جز آنکه پیوسته بباراند وزمین از روئیدنی های خود چیزی فروگذار نکند مگر آنکه بیرون دهد تا آنجا که همه ی مردگان آرزوی زنده شدن کنند بهمین نحو زندگی فرماید هفت یا هشت سال.
(عقدالدرر ص 64):
عن ابی جعفر محمد بن علی (ع) قال: لا یظهر المهدی الا علی خوف شدید من الناس وزلزال وفتنة وبلاء یصیب الناس وطاعون قبل ذلک وسیف قاطع بین العرب واختلاف شدید فی الناس وتشتت فی دینهم وتغیر فی حالهم حتی یتمنی المتمنی الموت صبلحا ومساءا من عظم ما یری من کلب الناس واکل بعضهم بعضا فخروجه (ع) اذا خرج یکون عند الیاس والقنوط من ان نری فرجا فیا طوبی لمن ادرکه وکان من انصاره والویل کل الویل لمن خالفه وخالف امره.
امام باقر (ع) فرمود: حضرت مهدی (ع) ظاهر نمی شود مگر بر ترس شدید وزلزله وفتنه وبلائی که به مردم می رسد وپیش از آن مردم دچار طاعون واختلاف سخت وملت عرب گرفتار کشت وکشتار می شوند. ومردم دچار پراکندگی در دین ودگرگونی در اوضاع واحوال می گردند تا آنجا که از بزرگی ستم وتجاوز مردم بیکدگر وهرج ومرج شبانروز آرزوی مرگ کنند وخروج حضرت مهدی (ع) وقتی صورت می گیرد که مردم نومید ومأیوس از گشایش باشند ای خوشا حال کسی که ادراک حضرت کند واز یاورانش باشد ووای بر کسی مخالفت اوامرش نماید.
(بحار ج 52 ص 311):
عن ابی عبد الله (ع) قال: لا یکون الأمر الذی ینتظرون یعنی ظهور المهدی (ع) حتی یتبرا بعضکم من بعض ویشهد بعضکم علی بعض بالکفر ویلعن بعضکم بعضا فقلت: ما فی ذلک الزمان من خیر؟ فقال: (ع): الخیر کله فی ذلک الزمان یخرج المهدی، فیرفع ذلک کله.
ابی عبدالله امام صادق (ع) فرمود: ظهور حضرت مهدی (ع) که مورد انتظار شما است صورت نمی گیرد مگر زمانی که برخی از شما از برخی دیگر بیزاری جوید وبعض علیه بعضی دگر شهادت به کفر دهد راوی گوید: عرض کردم در آن زمان خیری وجود نخواهد داشت؟ فرمود: خیر کلی در آن زمان است که مهدی (ع) خروج می کند وهمه ی آن گرفتاریها را برطرف می سازد.
(یوم الخلاص ص 269 وبحار ج 51 ص 87 وعقدالدرر ص 122):
عن امیرالمؤمنین (ع) انه قال: ویحا للطالقان فان لله عز وجل بها کنوزا لیست من ذهب ولا فضة ولکن بها رجال عرفوا الله حق معرفته: وهم انصار المهدی آخرالزمان.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: خوشا حال طالقان زیرا خدای عز وجل در آنجا گنجهایی دارد که نه از طلا است ونه از نقره ولی مقصود مردانی هستند که خدا را آنچنانکه شایسته است می شناسد وآنان یاران حضرت مهدی (ع) در آخرالزمان خواهند بود.
(کشف الغمه ج 2 ص 462 وعقدالدرر ص 65):
عن ابی جعفر (ع) قال: یظهر المهدی فی یوم عاشوراء وهو الیوم الذی قتل فیه الحسین بن علی (ع) وکانی به یوم السبت العاشر من المحرم قائم بین الرکن والمقام وجبرئیل عن یمیینه ومیکائیل عن یساره وتصیر الیه شیعته من اطراف الأرض تطوی لهم طیا حتی یبایعوه فیملاء بهم الارض عدلا کما ملئت جورا وظلما.
امام باقر (ع) فرمود: حضرت مهدی (ع) در روز عاشورا، روزی حضرت امام حسین بن علی صلوات الله وسلامه علیهما به شهادت رسید ظاهر می شود وگوئی او را می بینم که در روز شنبه وهم محرم الحرام میان رکن ومقام ایستاده جبرئیل (ع) در طرف راست ومیکائیل (ع) در جانب چپش حضور دارند وشیعیانش از اطراف زمین در حالی زمین برای آنان درنوردیده شود بسوی او بشتابند تا با او بیعت کنند وحضرت با کمک شیعیانش زمین را پر از عدل وداد فرماید همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(عقدالدرر ص 73):
عن ابی هریرة قال: قال رسول الله (ص): یخرج رجل یقال له السفیانی فی عمق دمشق وعامة من یتبعه من کلب فیقتل حتی یبقربطون النساء، ویقتل الصبیان فتجمع لهم قیس فیقتلها حتی لا یمنع ذنب تلعة ویخرج رجل من اهل بیتی فی الحرم فیبلغ السفیانی فیبعث الیه جندا من جنده فیهزمهم فیسیر الیه السفیانی بمن معه حتی اذا جاز ببیداء من الارض خسف بهم فلا ینجو منهم الا المخبر عنهم.
ابوهریره گوید: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مردی به نام سفیانی از درون دمشق بیرون آید وهمه ی پیروانش قبیله کلب باشند وکشتار کند تا آنجا شکم زنان را بدرد وکودکان را بکشد وبنی قیس علیه او بپا برمی خیزند وسفیانی آنان را می کشد تا آنجا که باقی نمی گذارد ودنباله راه آب را ومردی از اهل بیت (ع) من در حرم خدا خروج می کند وگزارش به سفیانی می رسد وبسیاری از سپاهیان خود را بسوی او می فرستد واو آن سپاهیان را در هم می شکند سفیانی با باقی سپاهیان خود بسوی حرم خدا رهسپار می گردد وچون به بیابان رسد او وهمراهانش دچار خسف شوند وبه زمین فروروند وهیچکس جز کسی که خبر خسف آنها را به دیگران رساند رهائی نخواهد یافت.
(عقدالدرر ص 81):
عن حذیفة قال: قال رسول الله (ص): تکون وقعة بالزوراء قالوا: یا رسول الله (ص)، وما الزوراء؟ مدینة بالمشرق، بین انهار یسکنها شرار خلق الله وجبابرة من امتی تقذف باربعة اصناف من العذاب، بالسیف والخسف، والقذف، والمسخ.
بنقل از حذیفه رضی الله عنه گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: حادثه ای در زوراء پیش می آید. عرض کردند: زوراء چیست؟ فرمود: شهری است در مشرق میان نهرها که بدترین خلق خدا وجباران امت من در آن سکونت می کنند که چهار نوع عذاب بر آن فرود می آید. شمشیر (کشتار) وخسف (فرو رفتن در زمین) قذف (شاید بمباران باشد) ومسخ شدن.
(عقدالدرر ص 129):
عن علی بن ابیطالب (ع) قال: یخرج رجل قبل المهدی من اهل بیته بالمشرق یحمل السیف علی عائقة ثمانیة اشهر یقتل ویمثل ویتوجه الی بیت المقدس فلا یبلغه حتی یموت.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پیش از ظهور حضرت مهدی (ع) مردی از خاندانش در مشرق خروج می کند در حالی که شمشیر بر دوش نهاده وتا هشت ماه به کشتار ومثله کردن می پردازد وبه سوی بیت المقدس روی نهد وپیش از رسیدن به آنجا می میرد.
(بحار ج 51 ص 84، اخرج نعیم بن حماد فی الفتن، عقدالدرر ص 129):
عن ثوبان قال: قال رسول الله (ص): تجیء الرایات السود من قبل المشرق کان قلوبهم زبر الحدید، فمن سمع بهم فلیأتهم فیبایعهم ولو حبوا علی الثلج.
بنقل از ثوبان گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: پرچمهای سیاه رنگ از سوی مشرق می آید (صاحبان) پرچمها قلبهائی دارند همچون پاره های آهن هر کس نام آنان را بشنود باید بسویشان شتاب گیرد وبا آنان بیعت کند اگر چه با کشیدن خود بر روی برف باشد.
(اخرجه الطبرانی فی مجمعه، عقدالدرر ص 136):
عن امیرالمؤمنین (ع) قال: اذا نادی مناد من السماء، ان الحق فی آل محمد (ص) فعند ذلک یظهر المهدی.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: چون منادی از آسمان فریاد برکشد که حق در آل محمد (ص) است در این هنگام مهدی (ع) ظهور فرماید.
(الکافی ج 1 ص 340 غیر مترجم، یوم الخلاص ص 242):
قال الصادق (ع): کیف انتم اذا وقعت البطشة بین المسجدین؟ «ای الخسف بالجیش السفیانی بین المسجد الحرام، فی مکة، ومسجد النبی (ص) فی یثرب» فیأزو العلم کما تأزوالحیة فی جحرها، واختلفت الشیعة، وسمی بعضهم بعضا کذابین. وتفل بعضهم فی وجوه. بعض فقال له صاحبه: جعلت فداک، ما عند ذلک من خیر؟ فقال: الخیر کله عند ذلک. «قالها ثلاثا».
حضرت امام صادق (ع) فرمود: چگونه خواهید بود وقتی که سپاهیان سفیانی در فاصله میان مسجد الحرام ومسجد حضرت رسول اکرم (ص) به زمین فرو روند؟ وعلم ودانش ودر شیعیان اختلاف بروز کند برخی برخی دیگر را دروغگو نام گذارند وبعضی بر چهره ی بعضی دیگر آب دهن بزنند راوی عرض کرد: فدایت شوم در آن موقع خیری وجود نخواهد داشت؟ فرمود: خیر کلی در آن موقع است «واین جمله را سه بار تکرار فرمود».
(بحار ج 52 ص 301، یوم الخلاص ص 322):
سئل الامام الصادق (ع): متی فرج شیعتکم؟ فقال: اذا خرج صاحب هذا الامر من المدینة الی مکة بتراث رسول الله (ص). فقال السائل: ما تراث رسول الله؟ قال: سیف رسول الله (ص) ودرعه وعمامته وبرده، وقضیبه ورایته ولامته وسرجه حتی ینزل مکة فیخرج السیف من غمده، ویلبس الدرع والبردة والعمامة وینشر الرایة ویتناول القضیب بیده، ویستأذن الله عز وجل فی ظهوره.
از حضرت امام صادق (ع) پرسیدند: فرج شیعیان شما چه وقتی صورت می گیرد؟ فرمود: هنگامی که صاحب این امر از مدینه منوره خروج فرماید وبه سوی مکة معظمة رهسپار گردد ومیراث حضرت رسول اکرم (ص) را با خود همراه گیرد. پرسنده عرض کرد: میراث رسول خدا (ص) چیست؟ فرمود: شمشیر وزره وعمامة وبر دو عصا وپرچم وسپر وزین حضرت است وچون به مکة مشرفة رسد شمشیر را از غلافش بیرون کشد وزره وبرد وعمامة را بپوشد وپرچم را برافرازد وعصا را بدست گیرد واز خدای عز وجل در ظهور خود اذن بخواهد.
(بحار ج 52 ص 336، یوم الخلاص ص 323):
قال الصادق (ع): ان الله ینزع الخوف من قلوب شیعته، ویسکنه فی قلوب اعدائه اذا قام قائمنا وظهر مهدینا کان الرجل امضی من سنان واجرا من لیث یطعن عدوه برمحه ویضربه بسیفه ویدوسه بقدمه.
امام صادق (ع) فرمود: همانا خداترس را از دلهای شیعیان مهدی (ع) را برمی دارد وآن را در دل دشمنانش جای دهد وچون قائم (ع) ما به پای خیزد ومهدی ما (ع) ظاهر شود یک مرد از شیعیانش وجودش از سر نیزه محکمتر وبا نفوذتر وخود از شیر با جرئت تر باشد نیزه خود را به دشمن فرو برد وبا شمشیرش بزند وبا قدمش پایمال کند.
(کشف النعمة ج 2 ص 460):
عن سعید بن جبیر: ان السنة التی یقوم فیها القائم (ع) تمطر الارض اربعا وعشرین مطرة وتری آثارها وبرکاتها.
به نقل از سعید بن جبیر: سنتی که قائم (ع) در آن قیام فرمایند باران بیست وچهار بار بر زمین ببارد وآثار وبرکاتش دیده شود.
(منتخب الاثر ص 284):
عن الباقر (ع) «فی حدیث القائم»: وان من علامات خروجه خروج السفیانی من الشام وخروج الیمانی وصیحة من السماء فی شهر رمضان ومناد ینادی من السماء باسمه واسم ابیه.
حضرت امام باقر (ع) در خبر حضرت قائم (ع) فرمود: از نشانه های خروج مهدی علیه السلام. بیرون آمدن سفیانی وبیرون آمدن یمانی وفریاد آسمانی در ماه مبارک رمضان است وفریاد منادی آسمانی است که نام مبارک مهدی (ع) وپدر بزرگوارش (ع) را یاد می کند.
(یوم الخلاص ص 338):
قال الحجة المنتظر (ع): لبعض من حظی برؤیته الکریمة علامة ظهور امری کثرة الهرج والمرج والفتن. وآتی مکة فاکون فی المسجد الحرام، فیقول الناس: انصبوا لنا اماما... ویکثر الکلام حتی یقول رجل من الناس ینظر فی وجهی: یا معشر الناس هذا هو المهدی (ع). انظروا الیه فیأخذون بیدی وینصبونی بین الرکن والمقام، فیبایع الناس بعد ایاسهم منی...
حضرت حجة قائم منتظر (ع) به برخی که به فیض دیدار مبارک حضرت رسیدند فرمود: نشانه ی ظهور امر من بسیار شدن هرج ومرج وفتنه ها است ومن در مکه مشرفه در مسجد الحرام حاضر می شوم ومردم گویند: برای ما امام ورهبری نصب کنید ودر این باب سخن بسیار شود تا آنجا که مردی از میان مردم چون به چهره ام نظر کند گوید: ای مردم این همان مهدی (ع) است به او نظر کنید پس مردم دست مرا گیرند ومرا در میان رکن ومقام جای دهند وخلق پس از نومیدی از من با من بیعت نمایند.
(بحار ج 52 ص 214، کشف النعمة ج 2 ص 460):
عن ثعلبة الازدی قال: قال ابوجعفر (ع): ایتان تکونان قبل قیام القائم کسوف الشمس فی النصف من رمضان والقمر فی آخره قال قلت: یابن رسول الله (ص) القمر فی آخر الشهر والشمس فی النصف؟ فقال ابوجعفر (ع): انا اعلم بما قلت: انهما آیتان لم تکونا منذ هبط آدم.
به نقل از ثعلبة از وی گفت: حضرت امام باقر (ع) فرمود: دو علامت پیش از قیام حضرت قائم (ع)خواهد بود: گرفتن آفتاب در نیمه ی ماه مبارک رمضان وگرفتن ماه در آخر آن راوی گوید: عرض کردم: یابن رسول الله (ص) ماه در آخر ماه مبارک رمضان وآفتاب در نیمه ی آن گرفته می شود؟ امام علیه السلام فرمود: من بدانچه گفتم داناترم آنها دو علامتند که از هبوط آدم (ع) تا بعد از آن واقع نشده اند.
(کشف النعمة ج 2 ص 460):
عن ابی عبد الله (ع) قال: خروج الثلاثة السفیانی والخراسانی والیممانی فی سنة واحدة فی شهر واحد فی یوم واحد ولیس فیها رایة اهدی من رایة الیمانی لانه یدعوا الی الحق.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: خروج سه تن: سفیانی وخراسانی ویمانی در یک سال ویک ماه ویک روز حتمی است ودر پرچمهای این سه پرچمی به هدایت نزدیکتر از پرچم یمانی نیست زیرا یمانی دعوت به حق می کند.
(منتخب الاثر ص 303، یوم الخلاص ص 503):
قال الصادق (ع) فی قوله تعالی: «ولنذیقنهم من العذاب الأدنی دون العذاب الأکبر.» ان العذاب الادنی هو القحط والجدب وغلاء السعر قبیل خروج القائم بالسیف والعذاب الأکبر المهدی بالسیف فی آخرالزمان.
حضرت امام صادق (ع) در تفسیر آیه کریمه: «والبته می چشانیم به آنها از عذاب نزدیکتر نرسیده به عذاب بزرگتر» فرمود: همانا عذاب نزدیکتر همان قحطی وخشکسالی وگرانی نرخ است که کمی پیش از خروج قائم (ع) که با شمشیر قیام فرمایند رخ دهد وعذاب بزرگتر خروج مهدی (ع) است که با شمشیر در آخرالزمان واقع می شود.
(یوم الخلاص ص 502):
قال امیرالمؤمنین (ع): وان لخروجه لعلامات عشرا: اولها تخریق الزوایا فی سکک الکوفة وتعطیل المساجد، وانقطاع الحاج، وخسف وقذف بخراسان، وطلوع الکوکب المذنب واقتران النجوم وهرج ومرج وقتل ونهب ومن العلامة الی العلامة عجب. فاذا تمت العلامات قام قائمنا قائم الحق.. طوبی لاهل ولایتی الذین یقتلون فی، ویطردون من اجلی هم خزان الله فی ارضه لا یفزعون یوم الفزع الأکبر.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: همانا خروج حضرت قائم (ع) ده علامت دارد: پاره شدن زاویه ها در کوچه های کوفه وتعطیل شدن مساجد وقطع شدن راه تشرف حجاج به مکه مشرفه وخسف وفرورفتن در سرزمین خراسان وطلوع ستاره ی دنباله دار ونزدیک شدن ستارگان وپدید آمدن هرج ومرج وقتل وغارت واز علامتی تا علامت دیگر امور شگفت آوری است وقتی که علامت ها تمام واقع شد قائم ما (ع) که قائم بر حق است قیام فرمایند. خوشا حال دوستان من که در راه ولایت من کشته شوند وبخاطر من طرد وآواره گردند. آنان خزانه داران خدا در زمینند ودر روز قیامت ترسی برای آنان نیست.
(کشف النعمة ج 2 ص 462):
عن ابی عبد الله (ع) قال: سنة الفتح تنبثق الفرات حتی تدخل ازقة الکوفة.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: در سال فتح «ظهور قائم (ع)» فرات طغیان کند ووارد کوچه های کوفه شود.
(یوم الخلاص ص 503):
قال الصادق (ع): ومن آیات ظهوره ان یتقارب الزمان.
امام صادق (ع) فرمود: واز نشانه های ظهور حضرت مهدی (ع) آنست که زمان نزدیک وقریب می گردد.
(یوم الخلاص ص 506):
قال الصادق (ع): اذا ان قیامه مطر الناس جمادی الاخرة، وعشرة ایام من رجب (ای اربعین یوما) مطرا لم تر الخلائق مثله فینبت الله لحوم المؤمنین وابدانهم فی قبورهم وکأنی انظر الیهم مقبلین من قبل جهنة ینفضون شعورهم من التراب.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: وقتی که زمان قیام حضرت قائم (ع) فرا رسد سرتاسر ماه جمادی الثانیة وده روز از ماه رجب المرجب «چهل روز تمام» آنگونه باران بر مردم فرو ریزد که مانند آن را ندیده باشند وخداوند گوشت های بدن مؤمنین را در قبرهایشان برویاند گوئی من آنان را می بینم از ظرف روی می آورند در حالی که خاکها را از موهای ایشان خود می تکانند.
(الملاحم والفتن ص 164، یوم الخلاص ص 510):
قال رسول الله (ص): اذا ملأ نجفکم السیل والمطر، وظهرت النار بالحجاز فی الأحجاز والمدر، وملکت بغداد التتر، فتوقعوا ظهور القائم المنتظر (ع).
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: وقتی که سیل وباران نجف شما را فراگیرد وآتش در سنگها وریگهای حجاز سر بر زند وقوم تاتار بغداد را متصرف کنند. منتظر ظهور حضرت قائم (ع) باشید.
(کشف النعمة ج 2 ص 462، یوم الخلاص ص 511):
قال امیرالمؤمنین (ع): یزجر الناس قبل قیام القائم (ع) عن معاصیهم بنار تظهر فی السماء وبحمرة تجلل آفاقها، وخسف ببغداد، وخسف بالبصرة ودماء تسفک فیها وخراب دورها وفناء یقع فی اهلها، وشمول اهل العراق خوف لا یکون معه قرار.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پیش از قیام حضرت قائم (ع) مردم به خاطر آتشی که در آسمان پدید آید وسرخی که آفاق را فراگیرد وفرو رفتن در بغداد وبصره وخونریزی هایی که در آنجاها شود وویرانی خانه های آنجا وفناء ونابودی که گریبان گیر مردم گردد وترس وخوفی که فراگیر تمام مردم عراق شود وقرار وآرام از آنها سلب کند مردم از معصیت های خود منزجر گردند.
(یوم الخلاص ص 511):
قال امیرالمؤمنین (ع): اذا ظهرت الحمرة فی السماء ثلاثا فیها اعمدة کبا عمدة اللجین یتلألأ نورا.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: هنگامی که سه بار سرخی در آسمان ظاهر شود در آن عمودهایی همانند عمودهای طلایی باشد که نور از آن بدرخشد.
(المحجة البیضاء ج 4 ص 342، یوم الخلاص ص 512):
قال الحسین (ع): اذا رأیتم نارا فی المشرق ثلاثة ایام او سبعة، فتوقعوا فرج آل محمد (ص) ان شاء الله.
حضرت سید الشهداء امام حسین (ع) فرمود: چون سه روز یا هفت روز آتش را از جانب مشرق شعله ور دیدید پس بخواست خدا منتظر فرج آل محمد (ص) باشید.
(یوم الخلاص ص 513):
قال الصادق (ع): اذا رأیتم علامة فی السماء. نارا عظیمة من قبل المشرق تطلع لیالی فعندها فرج الناس، وهی قدام القائم (ع) بقلیل.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که علامت را در آسمان دیدید وآتش بزرگی را از سوی مشرق مشاهده کردید که شبها شعله می زند همانموقع فرج وگشایش مردم فرا رسیده وآن علامت اندکی پیش از قیام حضرت قائم (ع) خواهد بود.
(الملاحم والفتن، یوم الخلاص ص 513):
قال الصادق (ع): عمود نار یطلع من قبل المشرق فی السماء، یراها اهل الارض، فمن ادرک ذلک فلیعد لاهله طعام سنة.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: عمود آتشی از درجهة مشرق از آسمان می درخشد که مردم زمین آنرا می بینند هر کس آن زمان را ادراک کند باید خوراک یکسال کسانش را آماده سازد.
(الزام الناصب ص 178، یوم الخلاص ص 593):
قال رسول الله (ص): ان القائم لا یظهر حتی تملک الکفار الانهر الخمسة، سیحون وجیحون والفرات ودجلة، والنیل فلینصرن الله اهل بیته علی الضلال فلا ترفع له رایة الی یوم القیامة.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: همانا قائم (ع) ظاهر نمی شود تا آنکه کفار پنج رود: سیحون وجیحون وفرات ودجله ونیل را تصرف کنند خداوند اهل بیتش را بر اهل گمراهی پیروز نماید پس تا روز قیامت پرچمی برای او بالا نرود.
(الملاحم والفتن ص 29، یوم الخلاص ص 596):
قال رسول الله (ص): اذا سمعتم بناس یأتون من قبل المشرق، اولی دهاء، یعجب الناس من ریهم فقد اظلتکم الساعة.
رسول خدا (ص) فرمود: وقتی که شنیدید مردم باهوش وسیاست از سوی مشرق می آیند ومردم از ریخت وقیافه ایشان شگفت زده می شوند در حالی که هم اکنون بر شما سایه افکن می باشند.
(عقدالدرر ص 313):
عن ابی هریرة، ان رسول الله (ص) قال: اول الایات: طلوع الشمس من مغربها وخروج الدابة علی الناس ضحی، وایتهما ما کانت قبل صاحبتها فالاخری علی اثرها قریبا منها.
ابوهریرة گوید: رسول الله فرمود: نخستین نشانه ها برآمدن آفتاب از باختر وبیرون آمدن جنبنده بر مردم در نیمروز است وهر کدام که پیش از آن دگر پدید آید نشانه ی دگر بزودی در پی آن پدیدار گردد.
(عقدالدرر ص 330):
عن جابر بن عبدالله عن النبی (ص) قال: لا تقوم الساعة الا علی شرار الناس.
بنقل از جابر بن عبدالله رضی الله عنه از رسول اکرم (ص) فرمود: ساعت (خروج قائم (ع)) برپا نشود. مگر بر مردم بدکردار.
(عقدالدرر ص 327):
عن حذیفة بن اسید الغفاری قال: طلع النبی (ص) ونحن نتذاکر، فقال: ما تذاکرون؟ قالوا: نذکر الساعة، قال: انها لن تقوم الساعة حتی یری قبلها عشر آیات فذکر الدخان، والدجال والدابة، وطلوع الشمس من مغربها ونزول عیسی بن مریم ویأجوج ومأجوج وثلاثة خسوف؛ خسف بالمغرب، وخسف بالمشرق وخسف بجزیرة العرب وآخر ذلک کله نار تخرج من الیمن تطرد الناس الی محشرهم.
بنقل از حدیفه بن اسید غفاری گفت: ما جمعی نشسته وبا هم مذاکره می کردیم که حضرت رسول اکرم (ص) نمودار شد فرمود: در چه چیز با یکدیگر مذاکره می کردید؟ عرض شد: درباره ی ساعت «ظاهرا قیامت» مذاکره داشتیم فرمود: ساعت واقع نشود تا پیش از آن ده علامت دیده شود: حضرت فرمود دود ودجال ودابة وبرآمدن آفتاب از مغرب وفرود آمدن عیسی بن مریم (ع) ویأجوج وماجوج وسه خسف (فرو رفتن به زمین) خسفی در مغرب وخسفی در مشرق وخسفی در جریرة العرب را ذکر فرمود وآخر همه ی این علامتها آتشی از یمن خارج گردد که مردم به محشرشان براند.
(اخرجه الحاکم فی مستدرکه، عقدالدرر ص 331):
عن خارجة بن الصلت البرجمی، قال: دخلت مع عبدالله یوما المسجد فاذا القوم رکوع فمر رجل فسلم علیه فقال: صدق الله ورسوله (صدق الله ورسوله). فسألته عن ذلک، فقال: انه لا تقوم الساعة حتی تتخذ المساجد طرقا وحتی یسلم الرجل علی الرجل بالمعرفة وحتی تتجر المرأة وزوجها وحتی تغلوا الخیل والنساء ثم ترخص فلا تغلو الی یوم القیامة.
بنقل از خارجة ابن صلت برجمی گفت: با عبدالله روزی داخل مسجد شدم مردم در حال رکوع بودند مردی گذشت وبر او سلام کرد وگفت: خدا وپیغمبرش (ص) راست گفتند: من از او این مورد را پرسیدم گفت: ساعت قیامت نکند تا آنکه مسجدها را رهگذر قرار دهند وتا مردی بمردی به سبب شناخت سلام کند وتا زن با مرد خود تجارت کسب کند وتا اسب وزن گران قیمت شوند سپس ارزان گردند وتا روز قیامت گران شوند.
(عقدالدرر ص 332):
عن انس قال: قال رسول الله (ص): والذی نفسی بیده لا تقوم الساعة علی رجل یقول: لا اله الا الله ویأمر بالمعروف وینهی عن المنکر.
انس گوید: رسول خدا (ص) فرمود: قسم به آنکس که جانم به دست او است ساعت قیام نمی کند بر مردی لا اله الا الله گوید وامر به معروف ونهی از منکر نماید.
(اخرجه الحاکم فی مستدرکه، عقدالدرر ص 332):
عن انس قال: قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی لا یقال فی الارض الله الله وحتی ان المرأة بالنعل فترفعها وتقول: قد کانت هذه لرجل وحتی یکون فی خمسین امرأة القیم الواحد وحتی تمطر السماء ولا تنبت الارض.
انس گوید: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: ساعت قیام نمی کند «قیامت واقع نمی شود» تا در زمین نام خدا گفته نشود وتا آنکه زن با کفش خود راه برود وآنرا بلند کند وگوید این مال مردی بوده وتا آنکه در پنجاه تن زن یک مرد سرپرست باشد وتا آنکه باران ببارد ولی زمین چیزی نرویاند.
(اخرجه الحاکم فی مستدرکه، عقدالدرر ص 333):
عن ابی هریرة عن النبی (ص) قال: لا تقوم الساعة حتی لا یبقی علی وجه الارض احد لله فیه حاجة، وحتی تؤخذ المرأة نهارا جهارا فی وسط الطریق لا ینکر ذلک احد ولا یغیره فیکون امثلهم یومئذ الذی یقول: لو نحیتها عن الطریق قلیلا.
ابوهریرة گوید: رسول خدا (ص) فرمود: ساعت قیام نکند تا آنکه بر روی زمین کسی باقی نماند که خدا را به او حاجتی باشد وتا آنکه در روز روشن در میان راه علنی وآشکارا زن گرفته شود ودستگیر گردد وهیچکس بر این کار انکاری نکند ودر دگرگون ساختن این روش اقدامی ننماید تنها سردمداران آن روز گویند اگر این زن را از راه اندکی از راه دور می کردی وبه کار می گرفتی بهتر بود.
(اخرجه نعیم بن حماد فی الفتن، عقدالدرر ص 333):
عن عبدالله بن ابی جعفر قال: لما قص الله علی موسی (ع) شأن هذه الامة تمنی ان یکون رجلا منهم فقال الله عز وجل: یا موسی انه یصیب آخرها بلاء وشدة من الفتن فقال موسی: یا رب ومن یصبر علی هذا؟ قال الله عز وجل: انی اعطیهم من الصبر والایمان ما یهون علیهم البلاء.
بنقل از عبدالله بن ابی جعفر گفت: هنگامی که خدای تعالی داستان شأن ومنزلت این امت را بر موسی (ع) بیان می فرمود، موسی (ع) آرزو کرد که مردی از این امت باشد خدای عز وجل فرمود: ای موسی (ع) در پایان بلاء وگرفتاری وسختی وفتنه هائی به این امت می رسد موسی (ع) عرض کرد: پروردگارا چه کسی بر آن گرفتاریها صبر تواند کرد؟ خدای تعالی فرمود: من صبر وایمانی به آنان عطاء کنم که گرفتاری را بر آنان آسان کند.
(اخرجه نعیم بن حماد فی الفتن عقدالدرر ص 334):
عن عبدالله بن عمر وقال: یأتی علی الناس زمان یتمنی الرجل ذو الشرف والمال والولد الموت مما یری من البلاء من ولاتهم.
عبدالله ابن عمرو گوید: زمانی بر مردم رخ نماید که مرد شرافتمند صاحب مال وفرزند - از ظلم هائی که از زمامداران وقت می بیند آرزوی مرگ کند.
(نورالثقلین ج 4 ص 46):
عن عمر بن حنظلة قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: خمس علامات قبل قیام القائم (ع) الصیحة والسفیانی والخسفة وقتل الزکیة والیمانی، فقلت: جعلت فداک ان خرج احد من اهل بیتک قبل هذه العلامات انخرج معه؟ قال: لا فلما کان من الغد تلوت هذه الایة: «ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین». الحدیث.
بنقل از عمر بن حنظلة گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: پنج علامت پیش از قیام حضرت قائم (ع) وقوع خواهد یافت. صیحه وسفیانی وحسف (فرورفتن در زمین) وکشته شدن نفس زکیه ویمانی عرض کردم: فدایت شوم که اگر کسی از اهل بیت شما پیش از ظهور این علامات خروج کند آیا با او خروج بکنیم؟ فرمود: نه چون فردا شد این آیه کریمه را «اگر بخواهیم نازل می کنیم بر آنان از آسمان علامتی را پس گردد گردنهایشان برای آن علامت خاضع وفروتن» تلاوت کردم.
(نورالثقلین ج 4 ص 46):
عن حسن بن زیاد الصیقل قال: سمعت اباعبدالله جعفر بن محمد (ع) یقول: ان القائم لا یقوم حتی ینادی مناد من السماء یسمع الفتاة فی خدرها ویسمع اهل المشرق والمغرب.
بنقل از حسن بن زیاد صیقل گفت: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا قائم (ع) قیام نفرماید تا منادی از آسمان فریاد برکشد که زنان جوان در پس پرده ها ومردم شرق وغرب آن فریاد را بشنوند.
(سنن ابن ماجه ج 2 ص 1352):
عن ابی هریرة ان رسول الله (ص) قال: (تخرج الدابة ومعها خاتم سلیمان بن داود وعصا موسی بن عمران علیهما السلام فتجلو وجه المؤمن بالعصا وتخطم انف الکافر بالخاتم، حتی ان اهل الجواء لیجتمعون. فیقول هذا یا مؤمن ویقول هذا: یا کافر.
ابوهریرة گوید: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: دابة خروج می کنی در حالی که انگشتری سلیمان بن داود (ع) وعصای موسی بن عمران (ع) با او باشد پس با عصا جلوه می بخشد چهره ی مؤمن را وبا انگشتر بینی کافر مهار می شود تا آنجا که مردم اهل خیام جمع شوند سپس گوید: این ای مؤمن وگوید این ای کافر.
(سنن ابن ماجه ج 2 ص 1347):
عن حذیفة بنو اسید، ابی سریحة، قال: اطلع رسول الله (ص): من غرفة ونحن نتذاکر فقال: (لا تقوم الساعة حتی تکون عشر آیات: طلوع الشمس من مغربها والدجال والدخان والدابة. ویأجوج ومأجوج وخروج عیسی بن مریم (ع) وثلاث خسوف: خسف بالمشرق وخسف بالمغرب وخسف بجزیرة العرب ونار تخرج من قعر عدن ابین تسوق الناس الی المحشر تبیت معهم اذا باتوا. وتقیل معهم اذا قالوا.
حذیفه بن اسید ابوسریحه گوید: حضرت رسول اکرم (ص) از اطاق خود سر بیرون آورد وبه ما که درباره ی ساعت «ظاهرا قیامت» مذاکره می کردیم وفرمود: قیامت برپا نمی شود تا ده علامت واقع گردد: برآمدن آفتاب از مغرب ودجال ودود ودابة ویأجوج ومأجوج وخروج عیسی بن مریم (ع) وسه خسف (فرو رفتن به زمین) خسفی در مشرق وخسفی در مغرب وخسفی در جزیرة العرب وآتشی از قعر عدن که مردم را به سوی محشر براند چون مردم بخوابند آتش هم فرو خوابد وچون بیدار گردید بیدار شود.
(سنن ابن ماجه ج 2 ص 1353):
عن عبدالله ابن عمرو، قال: قال رسول الله (ص): (اول الایات خروجا طلوع الشمس من مغربها وخروج الدابة علی الناس ضحی.
عبدالله بن عمرو گوید: رسول خدا (ص) فرمود: نخستین آیاتی که بیرون می آید برآمدن آفتاب از مغرب وبیرون آمدن است که به هنگام ظهر بر مردم نمودار شود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 570):
عن محمد بن مسلم قال: سال رجل اباعبدالله (ع) متی یظهر قائمکم؟ قال: اذا کثرت الغوایة وقلت الهدایة وکثر الجور والفساد الی ان قال: فعند ذلک ینادی باسم القائم (ع) فی لیلة ثلث وعشرین من شهر رمضان ویقوم فی یوم عاشورا. الحدیث.
بنقل از محمد بن مسلم گفت: مردی از حضرت امام صادق (ع) پرسید: قائم شما (ع) در چه وقتی ظاهر می شود؟ فرمود: چون گمراهی بسیار وهدایت اندک وستم وفساد فراوان گردد تا آنجا که فرمود: در این هنگام بنام قائم (ع) در شب بیست وسیم ماه مبارک رمضان فریاد بلند شود وحضرت در روز عاشورا، قیام فرماید.
(منتخب الاثر ص 292):
عن محمد بن مسلم الثقفی قال: سمعت اباجعفر محمد بن علی یقول: القائم منا منصور بالرعب، مؤید بالنصر، تطوی له الارض، وتظهر له الکنوز، یبلغ سلطانه المشرق والمغرب، ویظهرالله عز وجل به دینه علی الدین کله ولو کره المشرکون، فلا یبقی فی الارض خراب الا وعمر، وینزل روح الله عیسی بن مریم فیصلی خلفه قال: قلت: یابن رسول الله (ص) متی یخرج قائمکم؟ قال: اذا شبه الرجل بالنساء والنساء بالرجال واکتفی الرجال بالرجال، والنساء بالنساء ورکب ذات الفروج بالسروج، وقبلت شهادة الزور وردت شهادة العدول، واستخف الناس بالدماء وارتکاب الزنا واحل الربوا، واتقی الاشرار مخافة السنتهم وخروج السفیانی من الشام والیمانی من الیمن وخسف بالبیداء وقتل غلام من آل محمد (ص) بین الرکن والمقام اسمه محمد بن الحسن النفس الزکیة وجائت صیحة من السماء بأن الحق فیه وفی شیعته فعند ذلک خروج قائمنا فاذا خرج اسند ظهره الی الکعبة واجتمع الیه ثلثمائة وثلثة عشر رجلا فاول ما ینطق به هذه الایة: «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین» ثم یقول: انا بقیة الله وحجته وخلیفته علیکم فلا یسلم مسلم الا قال: السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه فاذا اجتمع له العقد وهو عشرة الاف رجل خرج فلا یبقی فی الارض معبود دون الله عز وجل من صنم ووثن وغیره الا وقعت فیه نار فاحترق وذلک بعد غیبة طویلة لیعلم الله من یطیعه بالغیب ویؤمن به.
بنقل از محمد بن مسلم ثقفی گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: قائم ما (ع) به وسیله رعب وترس در دل دشمنان نصرت ویاری از طرف خدا شده وبه وسیله پیروزی تأیید گردیده زمین برای او درنوردیده شود وگنجها برای او آشکار گردد. حکومتش به شرق وغرب عالم رسد وخدای عز وجل به وسیله او دین خود را بر همه ی ادیان برتری دهد واگر چه مشرکان نپسندند پس در زمین ویرانه ای باقی نماند جز آنکه آباد شود وروح الله حضرت عیسی بن مریم (ع) فرود آید ودر پشت سر او نماز گذارد. راوی گفت: عرض کردم: یابن رسول الله (ص) قائم شما (ع) در چه وقتی خروج کند؟ فرمود: هنگامی مرد بزن وزن به مرد شبیه شود ومردان به مردان وزنان به زنان بسنده کنند وزنان بر زین ها سوار شوند وشهادت دروغ پذیرفته وشهادت عادلان رد گردد ومردم خونریزی وارتکاب زنا را سبک شمرند وربا خواری را حلال دانند واز ترس زبان اشرار از بدکاران بترسند وسفیانی از شام ویمانی از یمن بیرون آید وخسف (فرو رفتن در زمین) در بیابان واقع شود وپسری از آل محمد (ص) بنام محمد بن الحسن نفس زکیه در میان رکن ومقام کشته شود وصیحة آسمانی برخیزد که حق در قائم (ع) وشیعیان او است در این هنگام قائم ما (ع) خروج فرماید وچون خروج کند پشت به کعبه مشرفه دهد. وسیصد وسیزده مرد بخدمتش گرد آیند اولین سخنی که گوید این آیه کریمه باشد: «بقیه خدا برای شما بهتر است اگرمؤمن باشید» سپس فرماید من بقیة الله وحجت وخلیفه خدا بر شما هستم پس هیچکس سلام بر او نکند مگر آنکه گوید: سلام بر تو ای بقیة الله در زمین وچون لشکرش ده هزار مرد باشند جمع شوند خروج فرمایند ودر زمین هیچ معبودی بجز خدای عز وجل نباشد از قبیل بت ها وغیره جز آنکه به آتش سوخته شوند واین خروج پس از غیبت طولانی خواهد بود. تا خدا بداند چه کسی به امر غیب مطیع خدا وایمان وباور داشته باشد.
(بحار ج 51 ص 146):
عن یحیی بن العلاء الرازی قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ینتج الله فی هذه الامة رجلا منی وانا منه یسوق الله به برکات السموات والأرض فتنزل السماء قطرها ویخرج الارض بذرها وتأمن وحوشها وسباعها ویملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا ویقتل حتی یقول الجاهل، لو کان هذا من ذریة محمد (ص) لرحم.
بنقل از یحیی بن علاء راوی گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: خدا در این امت نتیجه می دهد مردی را از من که من هم از اویم برکات آسمانها وزمین را خدای تعالی بوسیله آن حضرت ارزانی می فرماید وآسمان باران وزمین بذرش را بیرون می دهد وحیوانات وحشی ودرنده ایمن شوند وحضرت زمین را پر از عدل وداد کند همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد وآنقدر کشتار می کند تا نادانان گویند اگر ایشان از فرزندان محمد (ص) می بود البته رحم می کرد.
(بحار ج 51 ص 147):
عن الکاهلی عن ابی عبد الله (ع) انه قال: تواصلوا وتباروا وتراحموا فوالذی فلق الحبة وبرء النسمة لیأتین علیکم وقت لا یجد احدکم لدیناره ودرهمه موضعا یعنی لا یجد له عند ظهور القائم (ع) موضعا یصرفه فیه لاستغناء الناس جمیعا بفضل الله وفضل ولیه فقلت وانی یکون ذلک فقال: عند فقدکم امامکم فلا تزالون کذلک حتی یطلع علیکم کما یطلع الشمس اینما تکونون فایاکم والشک والارتیاب انفوا عن نفوسکم الشکوک وقد حذرتم فاحذروا ومن الله اسأل توفیقکم وارشادکم.
بنقل از کاهلی از حضرت امام صادق (ع) فرمود: پیوند ونیکی ورحم با یکدیگر برقرار کنید قسم به آن کس که دانه بشکافت وموجودات بوجود آورد البته وقتی به شما رخ بنماید که کسی برای دینار ودرهم خود مستحقی نمی یابد یعنی بهنگام ظهور حضرت قائم (ع) جائی نمی بیند که صرف آنجا کند بخاطر بی نیاز ماندن همگی به فضل خدا وفضیلت ولیش عرض کردم: چه وقتی اینگونه خواهد شد فرمود: موقعی که امام (ع) در میان شما نباشد پس همیشه اینگونه خواهید بود تا آنگونه که خورشید تابان شود طلعت آن حضرت در هر کجا باشید بدرخشد پس حذر کنید از شک وریب والبته هر گونه شک را از خود نفی کنید وحذر نمائید از خدا توفیق وارشاد شما را مسئلت دارم.
(بحار ج 51 ص 148):
عن خلاد بن قصار قال: سئل ابو عبد الله (ع) هل ولد القائم؟ قال: لا ولو ادرکته لخدمته ایام حیاقی.
بنقل از خلادبن قصار گفت: از امام صادق (ع) پرسیدند آیا حضرت قائم (ع) متولد شده؟ فرمود: نه واگر من ادراکش کنم تمام دوران زندگی در خدمتش خواهم بود.
(کشف النعمة ج 2 ص 486):
عن عبدالله ابن عمر انه قال: قال رسول الله (ص): یخرج المهدی (ع) وعلی رأسه ملک ینادی ان هذا المهدی فاتبعوه.
عبدالله بن عمر گوید: حضرت اکرم (ص) فرمود: مهدی علیه السلام خروج می کند در حالی که فرشته ای بالای سر حضرت فریاد می کشد: این مهدی است متابعتش کنید.
(بحار ج 52 ص 135):
عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله (ع) انه قال: قال لی ابی (ع) لابد لنا من آذربیجان لا یقوم لها شییء واذا کان ذلک فکونوا احلاسی بیوتکم والبدو اما لبدنا فاذا تحرک متحرکنا فاسعوا الیه ولو حبوا والله لکانی انظر الیه بین الرکن والمقام یبایع الناس علی کتاب جدید، علی العرب شدید وقال: ویل لطغاة العرب من شر قد اقترب.
بنقل از ابی بصیر از حضرت امام صادق (ع) فرمود: پدر بزرگوارم (ع) به من فرمود: ما ناچار از آذربایجان هستیم که برای آنجا چیزی قیام نخواهد بود وچون اینچنین باشد پس ملازم خانه های خود شوید.
وهنگامی که متحرک ما بحرکت درآید بسوی او شتاب گیرید واگر چه بر روی برف خزیدن باشد بخدا قسم گوئی که به او نظر می کنم که در بین رکن ومقام مردم بر اساس کتاب جدید با او بیعت می کنند وکار بر عرب سخت شود وفرمود: وای بر سرکشان عرب از شری که قریبا گریبانگیرشان گردد.
(بحار ج 52 ص 181):
عن ابی جعفر (ع) فی قوله تعالی: «ان الله قادر علی ان ینزل آیة». وسیریک فی آخرالزمان آیات منها دابة الأرض والدجال، ونزول عیسی بن مریم وطلوع الشمس من مغربها.
حضرت امام باقر (ع) در تفسیر آیه کریمه: «همانا خدا قادر است بر آنکه علامتی فرو فرستد» وبزودی در آخرالزمان آیات وعلامتهائی به تو نشان می دهند از آن جمله است: دابة الارض ودجال وفرود آمدن حضرت عیسی بن مریم (ع) وبرآمدن آفتاب از مغرب.
(بحار ج 52 ص 181):
عن ابن صدقة، عن جعفر (ع)، عن ابیه (ع) ان النبی (ص) قال: کیف بکم اذا فسد نساؤکم، وفسق شبانکم، ولم تأمروا بالمعروف ولم تنهوا عن المنکر، فقیل له: ویکون ذلک یا رسول الله؟ قال: نعم وشر من ذلک کیف بکم اذا امرتم بالمنکر، ونهیتم عن المعروف، قیل: یا رسول الله (ص) ویکون ذلک؟ قال: نعم، وشر من ذلک کیف بکم اذا رأیتم المعروف منکرا والمنکر معروفا.
بنقل از ابن صدقة از حضرت امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش (ع) از حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: چگونه خواهید بود هنگامی که زنان شما فاسد وجوانان شما فاسق شوند وامر به معروف ونهی از منکر ننمائید؟ عرض شد: یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟ فرمود: آری وبدتر از این آن است که چگونه باشید وقتی که امر به منکر کنید ونهی از معروف نمائید عرض شد: یا رسول الله (ص) اینگونه خواهد شد؟ فرمود: آری چگونه خواهید بود وهنگامی که معروف را منکر ومنکر را معروف ببینید.
(بحار ج 52 ص 303):
عن ابی عبدالله (ع) فی قول الله تعالی: «سنریهم آیاتنا فی الافاق وفی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق» قال: خسف ومسخ وقذف، قال: قلت: «حتی یتبین لهم» قال: دع ذا، ذاک قیام القائم (ع).
امام صادق (ع) در تفسیر آیه کریمه: «بزودی آیات خود را در آفاق ودر وجود خودشان نشان ایشان می دهیم تا برای آنان آشکار گردد که آن حق است» فرمود: آن آیات خسف ومسخ وقذف است راوی گفت: فرو رفتن به زمین - دگرگونی - افکندن. عرض کردم: «تا روشن شود برای ایشان» چیست؟ فرمود: از این بگذر. آن قیام حضرت قائم (ع) است.
(بحار ج 52 ص 304):
عن عمر بن حنظلة قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: خمس علامات قبل قیام القائم (ع): الصیحة والسفیانی والخسف وقتل النفس الزکیة، والیمانی فقلت: جعلت فداک ان خرج احد من اهل بیتک قبل هذه العلامات اخرج معه؟ قال: لا فلما کان من الغد تلوت هذه الایة: «ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین» فقلت له: اهی الصیحة؟ فقال: اما لو کانت خضعت اعناق اعداء الله.
بنقل از عمر بن حنظلة گفت: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: پیش از قیام حضرت قائم (ع) پنج علامت واقع می شود: صیحة (فریاد آسمانی) وسفیانی وحسف (فرو رفتن زمین) وکشته شدن نفس زکیه وخروج یمانی عرض کردم: فدایت شوم اگر یکی از اهل بیت شما (ع) پیش از این علامتها خروج کند با او خارج شوم؟ فرمود: نه. چون صبح شد این آیه کریمه را تلاوت کردم: «اگر بخواهیم بر آنان علامتی از آسمان فرو می فرستیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع شود» به امام علیه السلام عرض کردم: آیا آن علامت صیحه است؟ فرمود: اگر گردنهای دشمنان خدا در برابر آن صیحه صانع باشد (بترسند).
(نورالثقلین ج 4 ص 243):
عن امیرالمؤمنین (ع) یقول: اما انه سیأتی علی الناس زمان یکون الحق فیه مستورا والباطل ظاهرا مشهورا، وذلک اذا کان اولی الناس به اعدائهم له، واقترب الوعد الحق وعظم الالحاد، وظهر الفساد «هنالک ابتلی المؤمنون وزلزلوا ز لزالا شدیدا» ونحلهم الأخیار اسماء الاشرار فیکون جهد المؤمنون ان یحفظ مهجته من اقرب الناس الیه، ثم یفتح الله الفرج لأولیائه ویظهر صاحب الامر علی اعلائه.
حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود: هان که به زودی زمانی به مردم فرا میرسد که حق در آن زمان پوشیده وباطن آشکار وظاهر باشد وآن زمانی است که سزاوارترین مردم به (زمامداری) دشمنان مردم باشند ووعده حق نزدیک گردد. والحاد وزندقه بزرگ وفساد ظاهر گردد. (در این موقع گرفتاری مؤمنان فرا رسد ودچار لرزه سخت گردند) ونیکان نامهای بدان را هدیه می دهند. تلاش مؤمن آن خواهد بود که وجود خود را از نزدیکترین کسانش حفظ کند سپس خدای تعالی در فرج را برای دوستانش می گشاید وحضرت صاحب الامر (ع) را ظاهر وبر دشمنانش پیروز می گردند.
(کشف النعمة ج 2 ص 461):
عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن ابی الحسن الرضا (ع) قال: لا یکون ما تمدون اعناقکم الیه حتی تمیزوا وتمحصوا، فلا یبقی منکم الا القلیل، ثم قرأ: «لم احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا وهم لا یفتنون» ثم قال: ان من علامات الفرج حدثا یکون بین المسجدین، ویقتل فلان من ولد فلان خمسة عشر کبشا من العرب.
بنقل از احمد بن محمد بن ابی نصر از حضرت ابی الحسن امام رضا (ع) فرمود: آنچه شما گردن می کشید بسوی او «انتظار او را دارید» شدنی نیست تا آنکه تمییز وامتحان شوید واز شمااندکی باقی می ماند سپس این آیه کریمه را تلاوت فرمود: «الم آیا مردم می پندارند چون گفتند ایمان آورده ایم رها شوند وآزمون نگردند» آنگاه فرمود: همانا از نشانه های فرج حادثه ای است که میان دو مسجد واقع می شود وفلان از فرزندان فلان پانزده گردنکش از عرب را تقبل می رساند.
(کشف النعمة ج 3 ص 314، یوم الخلاص ص 80):
قال الصادق (ع): ان القائم اذا خرج کان فی سن الشیوخ ومنظر الشباب، قویا فی بدنه لو مده یده الی اعظم شجرة علی وجه الارض لقلعها، ولو صاح بالجبال تدکدکت صخورها لا یضع ید علی عبد الا صار قلبه کزبر الحدید.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: همانا حضرت قائم (ع) چون خروج کند در سن سالخوردگان وقیافه جوانان باشد در بدن نیرومند است که اگر دست به درخت بزرگی زند آنرا از ریشه برکنند واگر فریاد برآورد سنگهای کوه ها در هم رود وفرو ریزد دست مبارک بر هیچ بنده ای نگذارد جز آنکه دلش را مانند پاره ی آن استوار سازد.
(کشف النعمة ج 2 ص 459، عقدالدرر ص 18):
عن عبدالله ابن عمر قال: قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی یخرج المهدی (ع) من ولدی ولا یخرج المهدی (ع) حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول: انا نبی.
عبدالله ابن عمر گوید: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: قیامت برپای نشود تا حضرت مهدی (ع) که از فرزندان من است خروج کند ومهدی (ع) خروج نمی کند تا شصت تن دروغگو به ادعای پیغمبری خارج شوند.
(عقدالدرر ص 19):
قال رسول الله (ص): سیکون بعدی خلفاء ومن بعد الخلفاء امراء، ومن بعد الامراء ملوک جبابرة ثم یخرج المهدی من اهل بیتی یملأ الارض عدلا کما ملئت جورا ثم یؤمر القحطانی فو الذی بعثنی بالحق ما هو دونه.
رسول خدا (ص) فرمود: پس از من خلفاء وپس از خلفاء امیران وبعد از امیران پادشاهان ستمگر پدید آیند سپس مهدی (ع) از اهل بیت (ع) من خروج می کند زمین را سرشار از عدل وداد کند همچنانکه پر از ظلم وستم شده باشد پس از آن قحطانی فرمانگذاری کند قسم به آن کس که مرا به حق مبعوث فرمود: او نزدش نیست.
(عقدالدرر ص 32):
عن عبدالله ابن عمر. قال: قال رسول الله (ص): یخرج فی آخرالزمان رجل من ولدی اسمه کاسمی، وکنیته ککنیتی، یملأ الارض عدلا کما ملئت جورا.
عبدالله ابن عمر گوید: رسول الله (ص) فرمود: در آخرالزمان مردی از فرزندانم که اسم او مانند اسم من وکنیه اش مثل کنیه من است خروج می کند وزمین را پر از عدل وداد نماید همچنانکه پر از ستم شده باشد.
(اخرجه الحاکم فی مستدرکه، عقدالدرر ص 70):
عن ام سلمه قالت: قال رسول الله (ص): یبایع لرجل من امتی، بین الرکن والمقام کعدة اهل بدر، فتأتیه عصب العراق وابدال الشام، فیأتیهم جیش من الشام حتی اذا کانو بالبیداء خسف بهم ثم یسیر الیه رجل من قریش اخواله کلب، فیهزمهم الله تعالی.
بنقل از ام سلمة گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: با مردی از امت من در میان رکن ومقام افرادی به شماره ی مسلمانان غزوه بدر بیعت می کنند مردانی از عراق وابدال شام به نزدش می روند. سپاهی از شام بجنگ آنان می شتابند وچون به بیابان می رسند زمین آنها را فرو می برد سپس مردی از قریش که دائی های وی از بنی کلب باشند بجنگ او می روند وخدای تعالی آنها را درهم می شکند.
(اخرجه ابونعیم بن حماد فی الفتن، عقدالدرر ص 127):
عن ابی رومان، عن علی (ع) قال: یلتقی السفیانی ذا الرایات السود فیهم شاب من بنی هاشم فی کفه الیسری خال، وعلی مقدمته رجل من بنی تمیم یقال له شعیب بن صالح بباب اصطخر فتکون بینهم ملحمة عظیمة وتظهر الرایات السود وتهرب خیل السفیانی فعند ذلک یتمنی الناس المهدی ویطلبونه.
بنقل از ابی رومان از حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: برخورد می کند با صاحبان پرچمهای سیاه که در میان ایشان جوانی از بنی هاشم باشد که در کف چپش خالی وجود دارد ودر مقدمه ی آنان از مردی از بنی تمیم است بنام شعیب بن صالح ودر دروازه اصطخر جنگی بزرگ واقع می گردد وپرچمهای سیاه پیروز می شوند وسپاه سفیانی فرار می کنند در این هنگام است که مردم آرزوی مهدی (ع) کنند ودر طلبش باشند.
(اخرجه الحاکم فی مستدرکه، عقدالدرر ص 144):
عن ابی سعید الخدری، ان رسول الله (ص) قال: یخرج فی آخر امتی المهدی یسقیه الله الغیث وتخرج الارض نباتها ویعطی المال صحاحا وتکثر الماشیة وتعظم الامة یعیش سبعا او ثمانیا یعنی حججا.
بنقل از ابی سعید خدری ره است که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: در آخر امتم مهدی (ع) خروج می کند که خدای تعالی باران را وسیله سیرابی قرار می دهد وزمین روئیدنیهای خود را بیرون می دهد ومهدی (ع) مال را به درستی می بخشد وچارپایان بسیار می شوند وامت عظمت می یابد واو هفت یا هشت سال زندگی می نماید.
(یوم الخلاص ص 279، بحار ج 52 ص 291):
قال رسول الله (ص): لا یخرج القائم الا فی وتر من السنین: سنة احدی او ثلاث او خمس او سبع او تسع.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: حضرت قائم (ع) خروج نمی کند مگر در سال فرد: سال یک یا سه یا پنج یا هفت یا نه.
(اخرجه القمر فی سننة، عقدالدرر ص 149):
عن حذیفة عن النبی (ص) فی قصة المهدی (ع) وظهور امره قال: فتخرج الابدال من الشام واشباههم ویخرج الیه، النجباء من مصر وعصائب اهل الشرق واشباههم حتی یأتوا مکة فیبایع له بین زمزم والمقام، ثم یخرج متوجها الی الشام وجبریل علی مقدمته ومیکائیل علی ساقته یفرح به اهل السماء واهل الارض والطیر والوحوش والحیتان فی البحر وتزید المیاه فی دولته وتمد الانهار وتضعف الارض اکلها وتستخرج الکنوز.
بنقل از حذیفه رضی الله عنه از حضرت رسول اکرم (ص) در داستان حضرت مهدی (ع) وظهور امرش فرمود: پس ابدال وهمانندان ایشان از شام بیرون می آیند ونجیبان ونخبگان از مصر وگزیدگان مشرق وامثالشان بسوی او حرکت می کنند تا به مکه معظمة می رسند وبا حضرت در بین زمزم ومقام بیعت می نمایند سپس خارج می شود وبه سوی شام می رود وجبرئیل (ع) در مقدمه سپاه او ومیکائیل (ع) در دنباله ی لشکرش باشند ساکنان آسمان وزمین وپرندگان ووحشیان وماهیان دریا خوشحال شوند ودر دولت او آبها فزونی گیرد ورودها پر آب گردد وزمین حاصل فراوان دهد وگنجها بیرون کشیده شود.
(بحار ج 52 ص 325 یوم الخلاص ص 296):
قال امیرالمؤمنین (ع): کأنی انظر القائم (ع) علی ظهر النجف، لبس درع رسول الله (ص) تتقلص علیه ثم ینتفض بها فتسدیر علیه ثم یغشی بثوب استبرق ثم یرکب فرسا ادهم ابلق بین عینیه شمراخ، فینقفض به انتفاضة حتی لا یبقی اهل بلد الا اتاهم نور ذلک الشمراخ فیظنون انه معهم فی بلادهم حتی تکون آیة.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: گوئی حضرت قائم (ع) را در پشت نجف می بینم که زره حضرت رسول اکرم (ص) را در تن کرده وچین خوردگی پیدا می کند سپس آنرا حرکت می دهد وچین خوردگی از میان می رود آنگاه جامه ای از استبرق بر روی آن می افکند وبر اسب ادهم ابلق سوار می شود که میان دو چشم اسب خوشه ای آویزان است وآنرا به جنبش درمی آورد وباقی نمی مانند هیچ ساکن شهری جز آنکه نور آن خوشه به ایشان می رسد تا آنجا که گمان می برند آن خوشه «یا امام (ع)» با آنان در بلادشان می باشد تا اینکه این عمل علامت باشد.
(یوم الخلاص ص 298، بحار ج 52 ص 326):
قال زین العابدین (ع): کانی بقائم (ع) اهل بیتی قد اشرف علی نجفکم هذا واو مأ بیده الی ناحیة الکوفة فاذا هو اشرف نشر رایة رسول الله (ص)، فاذا هو نشرها انحطت علیه ملائکة بدر عودها من عمد عرش الله ورحمته وسائرها من نصرالله لا یهوی بها الی شییء الا اهلکه الله یأتیه بها جبرائیل (ع).
حضرت امام زین العابدین (ع) فرمود: گوئی حضرت قائم (ع) اهل بیتم (ع) را می بینم که بر این نجف شما ایستاده وتوجه دارد. امام (ع) با دست مبارک خود اشاره کرد وفرمود: وچون بایستد پرچم حضرت رسول اکرم (ص) را می گشاید وسپس از گشودن فرشتگان بدر چوب آن پرچم که از ستونهای عرش ورحمت خدا است می آورند وبا آن چوبها به هیچکس حمله ننماید مگر اینکه کشته شود.
(یوم الخلاص ص 302):
قال الباقر (ع): اذا ظهر قائمنا اهل البیت، قال للناس، ففررت منکم لما خفتکم فوهب لی ربی حکما وجعلنی من المرسلین» «الشعراء آیه 21 ««لا مرسلا برسالة جدیدة بل لأحیاء الدین ونشر لواء العدل واحقاق الحق وابطال الباطل»: خفتکم علی نفسی، وجئتکم کما اذن لی ربی واصلح امری.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: موقعی که قائم (ع) ما اهل بیت (ع) ظاهر شود به مردم فرمایند: «من از شما هنگامی که ترسیدم فرار کردم پس پروردگارم به من حکم بخشید ومرا از رسولان قرار داد» مقصود این است که قائم (ع) رسالت تازه ای می آورد بلکه برای زنده کردن دین وگشودن پرچم عدل واحقاق حق وباطل ساختن باطل مأمور گردد» یعنی بر جانم از شما ترسیدم وچون پروردگارم اذنم داد وکارم را به اصلاح رسانید به نزد شما آمدم.
(المحجة البیضاء ج 4 ص 342، بحار ج 52 ص 192، یوم الخلاص ص 304):
قال الباقر (ع): اول ما ینطق به هذه الولایة: «بقیت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین» ثم یقول: انا بقیة الله وحجة وخلیفة علیکم، فلا یسلم علیه مسلم الا قال: السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه فاذا اجتمع علیه العقد وهو عشرة الاف رجل لم یبق فی الارض معبود دون الله عز وجل من صنم او وثن او غیره الا وقعت فیه نار فاحرقته.
امام باقر (ع) فرمود: نخستین سخنی که قائم (ع) گوید این آیه شریفه است: «بقیة الله برای شما بهتر است اگر شما مؤمن باشید» سپس فرمایند: من بقیة الله وحجت وخلیفه خدا بر شمایم. پس هر کس به حضرت سلام کند گوید: سلام بر تو ای بقیة الله در زمین وچون سپاهش که ده هزار مرد باشند جمع آیند در زمین هیچ معبود باطلی که غیر خدای عز وجل است از قبیل انواع بتهای سنگی وچوبی وانسانی وغیر آن باقی نماند جز آنکه همه را آتش زند وبسوزاند.
(یوم الخلاص ص 316، بحار ج 52 ص 315):
قال الصادق (ع): اذا تمنی احدکم القائم فلیتمنه فی عافیة فان الله بعث محمدا (ص) رحمة ویبعث القائم (ع) نقمة.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که کسی از شما آرزوی ظهور حضرت مهدی (ع) کند باید آرزوی ظهور عافیت آمیز حضرت کند زیرا خدای تعالی محمد (ص) را به رحمت مبعوث فرمود قائم را برای انتقام مبعوث فرمایند.
(معانی الاخبار ص 366، بحار ج 51 ص 45، یوم الخلاص ص 317):
قال الباقر (ع) فی تأویل قوله تعالی: «وذکرهم بایام الله «ابراهیم آیه 5»: یوم القائم (ع)، ویوم الموت ویوم القیامة.
حضرت امام باقر (ع) در تأویل آیه کریمه: «ایام خدا را یادآوری ایشان کن» فرمود: ایام خدا: روز قیام قائم (ع) وروز مرگ وروز قیامت است.
(یوم الخلاص ص 318):
قال الصادق (ع) فی قوله تعالی: «الحمدالله الذی صدقنا وعده، واورثنا الارض نتبوأ من الجنة غرفا فنعم اجر العالمین» «الزمر آیه 74» ثم یقف بین الرکن والمقام فیصرخ قائلا: یا معاشر نقبائی، واهل خاصتی ومن ذخر الله لنصرتی قبل ظهوری علی وجه الارض ائتونی طائعین. فترد الصیحة علیهم وهم فی محاریبهم وعلی فرشهم فی شرق الارض وغربها، فیسمعونه فی صیحة واحدة فی اذن کل رجل فیجیئون نحوها، ولا یمضی الا کلمحة بصر حتی یکونوا کلهم بین یدیه ویکون هذا قبیل طلوع الشمس. الحدیث.
امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه: «ستایش خدای را که وعده اش به ما راست بود وما را وارث زمین قرار داد جای در غرفه های بهشت گیریم وخوب پاداشی به حاملان داد» فرمود: سپس «قائم (ع)» بین رکن ومقام ایستد وفریاد کشد وگوید: ای گروه نقیبان من وای صاحبان وویژگان من وای کسانی که خدای تعالی پیش از ظهور من شما را در روی زمین ذخیره برای نصرت ویاری من قرار داد با میل ورغبت بسوی من آئید آن فریاد به همه رسد در حالی که مردم در جایگاه ها وفرش وبسترهای خود در مشرق ومغرب زمین جای دارند آن فریاد را در یک لحظه گوش همه شنود وبسوی آن فریاد روند وبه اندازه یک پلک چشم روی هم نهادن نگذرد که همگان در خدمتش حاضر شوند واین اندکی پیش از طلوع آفتاب باشد. الحدیث.
(یوم الخلاص ص 333):
قال الکاظم (ع): یفرح بخروجه المؤمنون واهل السماوات ولا یبقی کافر ولا مشرک الا کره.
حضرت امام کاظم (ع) فرمود: به سبب خروج حضرت قائم (ع) همه ی مؤمنان وساکنان آسمانها خشنود شوند وهیچ کافر ومشرکی باقی نماند جز آنکه خروجش را نپسندد.
(یوم الخلاص ص 333):
قال الصادق (ع): المهدی اذا خرج، یفرح به جمیع المسلمین خاصتهم وعامتهم. یفرح به اهل السماء واهل الارض والطیر فی الهواء والحیتان فی البحر.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: حضرت مهدی (ع) چون خروج فرماید خاص وعام مومنین وساکنان آسمان وزمین وپرندگان در هوا وماهیان در دریا مسرور وشاد شوند.
(بحار ج 51 ص 156، یوم الخلاص ص 334):
قال الرضا (ع): ان الله تبارک وتعالی لیصلح امره فی لیلة واحدة، کما اصلح امر کلیمه موسی (ع) اذ ذهب لیقتبس لاهله نارا فرجع وهو رسول، نبی.
حضرت امام رضا (ع) فرمود: همانا خدای تبارک وتعالی کار او را «مهدی (ع) را» در یک شب اصلاح کند همچنانکه کار کلیم خود موسی (ع) را به هنگامی که رفت وپرتوی از آتش برای گرم شدن کسانش بیاورد برگشت در حالی رسول (ص) وپیغمبر بود.
(منتخب الاثر ص 149، یوم الخلاص ص 334):
قال الرضا (ع) هو صاحب الغیبة، فاذا خرج اشرقت الارض بنوربها مثله کمثل الساعة لا تأتیکم الا بغتة.
امام رضا (ع) فرمود: «مهدی (ع)» صاحب غیبت است وچون خروج کند زمین به نور پروردگار روشن شود مثل او همانند وقوع قیامت است که ناگهان مردم متوجه می شوند.
(منتخب الاثر ص 285):
عن الحسن بن علی (ع) قال: لو قام المهدی (ع) لأنکره الناس لانه یرجع الیهم شابا وهم یحسبونه شیخا کبیرا.
حضرت امام حسن بن علی مجتبی (ع) فرمود: هنگامی که مهدی (ع) قیام کند مردم انکارش کنند زیرا او به نزد مردم برمی گردد در حالی که جوان باشد ومردم او را پیر سالخورده مپندارند.
(منتخب الاثر ص 290):
عن ابی عبد الله (ع) (فی حدیث) قال: القائم لم یظهر ابدا حتی یخرج ودایع الله عز وجل فاذا خرجت ظهر علی من ظهر من اعداء الله عز وجل فقتلهم.
امام صادق (ع) در ضمن حدیثی فرمود: قائم (ع) هرگز ظاهر نمی شود تا ودیعه های خدای عز وجل بیرون آیند وچون بیرون آیند هر یک از دشمنان خدا ظاهر گردد قائم (ع) او را بقتل رساند.
(کشف النعمة ج 2 ص 463):
عن ابی جعفر (ع) قال: کأنی بالقائم (ع) علی نجف الکوفة، وقد سار الیها من مکة فی خمسة الاف من الملائکة، جبرئیل عن یمینه ومیکائیل (ع) عن شماله والمؤمنون بین یدیه وهو یفرق الجنود فی البلاد.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: گوئی حضرت قائم (ع) را در نجف کوفه می بینم که از مکة مکرمة به همراه پنج هزار ملائکه به آنجا آمده جبرئیل (ع) در طرف راست ومیکائیل (ع) در جانب چپش ومؤمنین در پیش رویش باشند وحضرت سپاهیان خود را به اطراف بلاد پراکنده می سازد.
(کشف النعمة ج 2 ص 471):
قال رسول الله (ص): یخرج المهدی (ع) وعلی رأسه ملک ینادی هذا المهدی (ع) فاتبعوه.
رسول خدا (ص) فرمود: مهدی (ع) خروج می کند در حالی که فرشته ای بر سرش فریاد می کشد این مهدی (ع) است از او متابعت کنید.
(عقدالدرر ص 125، کشف النعمة ج 2 ص 477):
قال رسول الله (ص): یخرج ناس من المشرق فیوطون للمهدی (ع) یعنی سلطانه.
رسول خدا (ص) فرمود: گروهی از مردم از مشرق خروج می کنند موجبات حکومت مهدی (ع) را فراهم می نمایند.
(یوم الخلاص ص 438):
قال الصادق (ع): یخرج حین تغیر البلاد، وضعف العباد، وحین الیأس من الفرج.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: مهدی (ع) خروج می کند به هنگامی که شهرها دگرگون وبندگان ناتوان ومأیوس ونومید از فرج وگشایش باشند.
(عقدالدرر ص 241):
عن دینار بن دینار، قال: بقاء المهدی (ع) اربعون سنة.
بنقل از دینار بن دینار گفت: مهدی (ع) چهل سال باقی می ماند.
(عقدالدرر ص 180):
قال کعب الاخبار: یخرج المهدی (ع) الی بلاد الروم وجیشه مائة الف، فیدعو ملک الروم الی الایمان فیأبی، فیقتتلان شهرین، فینصر الله تعالی المهدی (ع) ویقتل من اصحابه خلقا کثیرا، وینهزم، ویدخل الی القسطنطینیه فینزل المهدی (ع) علی بابها ولها یؤمئذ سبعة اسوار، فیکبر المهدی (ع) سبع تکبیرات فیخر کل سور منها، فعند ذلک یأخذها المهدی (ع) ویقتل من الروم خلقا کثیرا ویسلم علی یدیه خلق کثیر.
کعب الاحبار گوید: مهدی (ع) خروج می کند وبسوی بلاد روم رود وسپاهیانش صد هزار نفر باشد پادشاه روم را به ایمان دعوت کند واو امتناع ورزد دو ماه با یکدیگر کارزار کنند خدای تعالی مهدی (ع) را یاری دهد واز یاران روم بسیاری را می کشد واو منهزم شود وداخل قسطنطنیه گردد «ومهدی (ع)» به دروازه قسطنطنیه نزول کند وآن شهر هفت دیوار دارد مهدی (ع) تکبیر گوید: هفت بار هر هفت دیوار فرو ریزد در این هنگام قسطنطنیه را مهدی (ع) فتح کند وخلق بسیاری از روم بکشد ومردم بسیاری تسلیم او شوند.
(عقدالدرر ص 200):
عن امیرالمؤمنین (ع) فی قصة المهدی (ع) قال: ویتوجه الی الافاق فلا تبقی مدینة وطئها ذوالقرنین الا دخلها واصلحها ولا یبقی جبار الا هلک علی یدیه، ویشف الله عز وجل قلوب اهل الاسلام ویحمل حلی بیت المقدس فی مائة مرکب تحط علی عزة وعکا ویحمل الی بیت المقدس ویأتی مدینة فیها الف سوق. الحدیث.
امیرالمؤمنین (ع) در داستان مهدی (ع) فرمود: حضرت متوجه آفاق دنیا گردد وهر شهری که ذوالقرنین آنرا طی کرده باشد باقی نماند جز آنکه مهدی (ع) وارد آن شود وآنرا اصلاح فرماید وهیچ ستمگری باقی نماند جز آنکه به دست او هلاک گردد وخدای عز وجل دلهای اهل اسلام را شفاء بخشد وزیورهای بیت المقدس را به صد مرکوب حمل کند بر شهر غزه وعکا ورود کند وبه سوی بیت المقدس رود ووارد شهری شود که هزار بازار دارد الحدیث.
(عقدالدرر ص 202):
قال حذیفة: سمعت رسول الله (ص) یقول: لیستخرجن المهدی (ع) ذلک حتی یرده الی بیت المقدس ثم یسیر ومن معه حتی یأتوا خلف رومیة مدینة فیها مأئة سوق فی کل سوق مائة الف سوقی فیفتحونها ثم یسیرون وحتی یأتوا مدینة یقال لها القاطع علی البحر الأخضر المحدق بالدنیا لیس خلفه الا امر الله تعالی.
بنقل از حذیفه رضی الله عنه گفت: از حضرت رسول اکرم (ص) شنیدم می فرمود: البته مهدی (ع) آنرا استخراج می کند تا آنرا به بیت المقدس برگرداند سپس حرکت می کند با کسانی که همراه دارد تا به پشت رومیة رسد وآن شهری است که صد بازار دارد ودر هر بازاری صد هزار بازاری باشد آنرا می گشاید سپس روانه شوند بار شهری بنام قاطع رشد که در کنار بحر اخضر قرار دارد که محیط بر دنیا است وپشت سر آن چیزی جز امر خدای تعالی نیست.
(عقدالدرر ص 237):
عن ابی سعید الخدری قال: خشینا ان یکون بعد نبینا حدث فسألنا نبی الله (ص) فقال: ان فی امتی المهدی (ع) یخرج یعیش خمسا او سبعا او تسعا قلنا: وما ذاک؟ قال سنین.
بنقل از ابی سعید خدری گفت: ترسیدیم که پس از پیغمر ما (ص) حادثه ای رخ دهد از حضرت پرسیدیم. فرمود: در امت من مهدی (ع) است خروج می کند پنج یا هفت یا نه زندگی می نماید عرض کردیم. پنج یا هفت یا نه یعنی چه؟ فرمود: پنج یا هفت یا نه سال.
(عقدالدرر ص 237):
عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): ابشرکم بالمهدی (ع) فذکر الحدیث وفی آخره فیمکث سبع سنین او ثمان سنین او تسع سنین ثم قال: لا خیر فی العیش بعده او قال: لا خیر فی الحیاة بعده.
بنقل از ابی سعید خدری گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: شما را بشارت به مهدی (ع) بدهم حدیث را ذکر فرمود ودر آخر فرمود: هفت یا هشت یا نه سال زندگی می کند سپس فرمود: هیچ چیزی در زندگی پس از او نیست یا فرمود: هیچ خیری در حیات پس از او می باشد.
(عقدالدرر ص 238):
عن ابی سعید الخدری. ان رسول الله (ص) قال: یکون فی امتی المهدی (ع) ان قصر عمره فسبع سنین والا فثمان والا فتسع.
بنقل از ابی سعید خدری: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: در امت من مهدی (ع) می باشد اگر عمرش کوتاه باشد اگر هفت سال وگرنه هشت یا نه سال خواهد بود.
(عقدالدرر ص 238):
بنقل از ابی سعید خدری از رسول خدا (ص) فرمود: مهدی (ع) پس از اینکه به قدرت وحکومت رسید هفت سال یا هشت سال ویا نه سال زندگی می کند.
(عقدالدرر ص 240):
عن ضمرة بن جیب قال: حیاة المهدی (ع) ثلاثون سنة.
بنقل از ضمرة بن حبیب گفت: زندگانی مهدی (ع) سی سال باشد.
(نورالثقلین ج 4 ص 97):
شیخ الطائفة باسناده الی علی بن مهزیار حدیث طول یذکر فیه دخوله علی صاحب الأمر (ع) وسؤاله ایاه، وفیه فقلت: یا سیدی متی یکون هذا الامر؟ فقال: اذا حیل بینکم وبین سبیل الکعبة واجتمع الشمس والقمر واستدان بهما الکواکب والنجوم فقلت: متی یا بن رسول الله (ص)؟ فقال لی:فی سنة کذا وکذا تخرج دابة الارض من بین الصفا والمروة ومعه عصا موسی (ع) وخاتم سلیمان یسوق الناس الی المحشر.
شیخ الطائفه به سند خود از علی بن مهزیار در ضمن حدیثی طولانی که در آن شرفیابی وی را به محضر حضرت صاحب الامر ارواحنا فداه وپرسش از امام (ع) را یاد کرده گوید: عرض کردم: ای سید ومولای من خروج شما چه وقت خواهد بود؟ فرمود: هنگامی که میان شما ومیان مکه مکرمه فاضله وجدائی افتد وآفتاب وماه جمع گردد وستارگان به آفتاب وماه نزدیک شوند عرض کردم: یابن رسول الله (ص) این در چه وقتی خواهد بود؟ فرمود: در فلان سال دابة الارض از میان صفا ومروة بیرون می آید در حالی که عصای موسی (ع) وانگشتری سلیمان (ع) با او باشد ومردم را بسوی محشر می راند.
(عقدالدرر ص 240):
عن حذیفة بن الیمان قال: قال رسول الله (ص): یلتفت المهدی وقد نزل عیسی بن مریم فذکر الحدیث وفی آخره: فیمکث اربعین سنة یعنی المهدی (ع).
بنقل از حذیفة بن الیمان رضی الله عنه گفت: رسول الله (ص) فرمود: مهدی (ع) التفات می کند وعیسی بن مریم (ع) فرود می آید وحدیث را ذکر کرد ودر آخر فرمود: مهدی (ع) چهل سال زندگی می کند.
(کشف النعمة ج 2 ص 459):
عن ابی حمزة قال: قلت لابی جعفر (ع): خروج السفیانی من المحتوم؟ قال: نعم والنداء من المحتوم وطلوع الشمس من مغربها محتوم واختلاف بنی العباس فی الدولة محتوم وقتل النفس الزکیة محتوم وخروج القائم من آل محمد (ع) قلت: وکیف یکون النداء؟ قال: ینادی مناد من السماء فی اول النهار: الا ان الحق مع علی وشیعته ثم ینادی ابلیس فی آخر النهار من الارض: الا ان الحق مع عثمان وشیعته، فعند ذلک یرتاب المبطلون قلت: لا یرتاب الا جاهل لأن منادی السماء اولی ان یقبل من منادی الارض.
بنقل از ابی حمزة گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم: خروج سفیانی امر حتمی است؟ فرمود: آری وندای آسمانی وبرآمدن آفتاب از مغرب ودر پی هم آمدن فرزندان عباس در امر حکومت وقتل نفس زکیة وخروج قائم آل محمد (ص) از امور حتمیة است. عرض کردم: ندای آسمانی چگونه می باشد؟ فرمود: در آغاز روز منادی از آسمان فریاد می زند: هان که حق با علی (ع) وشیعیان او است سپس ابلیس در آخر روز از زمین فریاد می کشد هان که حق با عثمان وپیروان او است در این هنگام باطل پرستان در شک خواهند بود. عرض کردم: تنها نادانان به شک خواهد درافتاد زیرا منادی آسمان اولی وبرتر از پذیرفتن از منادی زمین می باشد.
(کشف النعمة ج 2 ص 462):
عن ابی عبد الله (ع) قال: ینادی باسم القائم (ع) فی لیلة ثلاث وعشرین، ویقوم فی یوم عاشورا وهو الیوم الذی قتل فیه الحسین (ع) لکأنی به فی یوم السبت العاشر من المحرم قائما بین الرکن والمقام جبرئیل علی یمینه ینادی: البیعة لله فیصیر الیه شیعته من اطراف الارض تطوی لهم طیا حتی یبایعوه، فیملاء الله به الارض عدلا کما ملئت جورا وظلما.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: در شب بیست وسیم بنام حضرت قائم (ع) نداء می شود ودر روز عاشورا یعنی روزی که حضرت امام حسین بن علی (ع) به شهادت رسید قیام می کند گوئی او را می بینم که در روز شنبه دهم محرم الحرام در میان رکن ومقام ایستاده وجبرئیل (ع) که در جانب راستش قرار دارد نداء می کند: برای بیعت با خدا بشتابید. شیعیان حضرت از اطراف زمین بسوی او شتابند وزمین در زیر قدمهایشان در نوردیده می شود تا با او بیعت کنند وخدا بوسیله او زمین را پر از عدل وداد کند همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(کشف النعمة ج 2 ص 478، اثبات الهداة ج 3 ص 620، اعیان الشیعه ج 2 ص 51):
عن ابی سعید ان النبی (ص) قال: یکون فی امتی المهدی (ع) ان قصر فسبع والا فتسع تنعم فیه امتی نعمة لم ینعموا مثلها قط تؤتی الارض اکلها ولا تدحر منهم شیئا والمال یومئذ کدوس یقوم الرجل فیقول: یا مهدی اعطنی فیقول: خذه.
بنقل از ابی سعید خدری گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: در امت من مهدی (ع) می باشد اگر مدت حکومتش کوتاه باشد هفت یا نه سال است که امتم به گونه ای در آن زمان متنعم می شوند که هرگز بدان پایه نعمت نیافتند باشند زمین روئیدنی های خود را بدون دریغ کاملا می دهد ومال در آن روز انباشته شده مردی برخیزد وعرض کند: یا مهدی (ع) به من مال ببخش فرماید: بگیر.
(کشف النعمة ج 2 ص 483):
عن ابی سعید الخذری قال: قال رسول الله (ص): ابشرکم بالمهدی (ع) یبعث فی امتی علی اختلاف من الناس وزلازل یملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما یرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض یقسم المال صحاحا فقال رجل: ما صحاحا؟ قال: بالسویة بین الناس ویملاءالله قلوب امة محمد غنی ویسعهم عدله حتی یأمر منادیا ینادی یقول: من له فی المال حاجة؟ فما یقوم من الناس الا رجل واحد، فیقول: انا فیقول: ات السدان یعنی الخازن، فقل له: ان المهدی یأمرک ان تعطینی ما لا فیقول له: احث حتی اذا جعله فی حجره وابرزه ندم، فیقول، کنت اجشع امة محمد (ص) نفسا اعجز عما وسعهم فیرده ولا یقبل منه فیقال له: انا لا نأخذ شیئا اعطیناه فیکون کذلک سبع سنین او ثمان سنین ثم لا خیر فی العیش بعده او قال: ثم لا خیر فی الحیاة بعده.
بنقل از ابی سعید خدری ره گفت: رسول خدا (ص) فرمود: شما را به مهدی (ع) امتم بشارت دهم که ظهورش پس از اختلاف ولرزشهای عقیده مردم صورت می گیرد» وزمین را سرشار از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم وجور شده باشد ساکنان آسمان وزمین از او خشنود باشند مال را صحاحا تقسیم می کند مردی عرض کرد: منظور از صحاح چیست؟ فرمود: مال را یکسان در میان مردم قسمت می کند وخدا دل امت محمد (ص) را لبریز از بی نیازی می سازد وعدلش فراگیر حال همه مردم می گردد تا حدی که فرمان می دهد منادی فریاد برکشد: چه کسی احتیاج به مال دارد؟ کسی برنمی خیزد مگر یک تن وعرض می کند: من احتیاج دارم فرماید: به نزد خزانه دار برو وبگو که مهدی (ع) به تو فرمان می دهد به من مالی بده. خازن به گیرنده می گوید: دامن بگشا تا آنکه مال را در کنارش قرار می دهد وآشکارش می سازد پشیمان می گردد وگوید: من.
(اثبات الهداة ج 3 ص 448):
عن بکیر بن اعین عن ابی عبد الله (ع) فی حدیث قال: ان الله وضع الحجر الاسود وهی جوهرة اخرجت من الجنة، فوضعت فی ذلک الرکن الی ان قال: وفی هذا المکان یهبط علی القائم (ع) واول من یبایعه ذلک الطائر وهو والله جبرئیل (ع) والی ذلک المقام یسند القائم ظهره وهو الحجة والدلیل علی القائم.
بنقل از بکیر بن اعین از حضرت امام صادق (ع) که در ضمن حدیثی طولانی فرمود: همانا خدای تعالی حجر الاسود را که گوهری از بهشت بوده آنرا از بهشت بیرون آورد ودر همین رکن فعلی کعبه معظمه گذارد تا آنجا که فرمود:... ودر این مکان پرنده بر حضرت قائم (ع) فرود می آید ونخستین کسی که با حضرت بیعت می کند همان پرنده است واو بخدا قسم جبرئیل (ع) می باشد وبهمان مقام قائم (ع) پشت خود را تکیه می دهد وهمان حجت ودلیل بر قائم (ع) است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 453):
عن ابی بصیر (ره) عن ابی عبد الله (ع) قال: قال ابوجعفر (ع): یخرج القائم (ع) یوم السبت یوم عاشورا الیوم الذی قتل فیه الحسین (ع) ویقطع ایدی بنی شیبة ویعلقها فی الکعبة.
بنقل از ابی بصیر (ره) از امام صادق (ع) فرمود: حضرت امام باقر (ع) فرمود: قائم (ع) در روز شنبه که روز عاشورا وروز شهادت حضرت امام حسین (ع) است خروج می کند ودستهای بنی شیبه را قطع ودر کعبه معظمه می آویزد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 457):
عن مثنی الحناط عن جعفر بن محمد عن ابیه (ع) قال: ایام الله عز وجل ثلثة یوم یقوم القائم ویوم الکرة ویوم القیامة.
بنقل از مثنی حناط از امام صادق (ع) از پدر بزگوارش (ع) فرمود: روزهای خدا سه روز است روزی که قائم (ع) قیام می کند وروز کره وروز قیامت.
(اثبات الهداة ج 3 ص 504):
عن وهب بن منبه عن بن عباس (رض) فی حدیث طویل انه قال: یا وهب ثم یخرج المهدی (ع) قلت: من ولدک؟ قال: لا والله ما هو من ولدی ولکن من ولد علی (ع) فطوبی لمن ادرک زمانه وبه یفرج الله عن الامة حتی یملاها قسطا وعدلا الی آخر الخبر.
بنقل از وهب بن منبه از ابن عباس (رض) که در ضمن حدیث طولانی فرمود: ای وهب سپس مهدی (ع) خروج می کند گفتم: از فرزندان تو می باشد؟ فرمود: نه بخدا قسم او از فرزندان من نیست ولی او از فرزندان امیرالمؤمنین (ع) می باشد پس خوشا حال کسی زمانش را ادراک کند که بوسیله او خدا گشایش در کار امت می دهد تا زمین را سرشار از عدل وداد کند تا آخر الحدیث.
(اثبات الهداة ج 3 ص 517 وبحار ج 52 ص 291):
عن ابی الجارود قال: قال ابوجعفر (ع): ان القائم یملک ثلا ثمائة وتسع سنین، ما لبث اهل الکهف فی کهضهم، یملاء الارض عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا ویفتح الله له شرق الارض وغربها ویقتل الناس حتی لا یبقی الا دین محمد (ص) یسیر بسیرة سلیمان بن داود.
بنقل از ابی جارود گفت: حضرت امام باقر (ع) فرمود: همانا حضرت قائم (ع) سیصد ونه سال حکومت می کند همچنانکه اصحاب کهف به همین مقدار در غار درنگ کردند. زمین را سرشار از عدل وداد فرماید همچنانکه لبریز از ظلم وجور شده باشد وخدا برای او مشرق ومغرب زمین را می گشاید ومردم را می کشد تا فقط آئین محمد (ص) باقی ماند وروش او روش سلیمان داود (ع) است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 523):
عن ابی امامة قال: قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی یقوم القائم منا وذلک حین یأذن الله له فمن تبعه نجاومن تخلف عنه هلک، فالله عبادالله ایتوه ولو حبوا علی الثلج، قلنا: یا رسول الله ومتی یقوم قائمکم؟ قال: اذا صارت الدنیا هرجا ومزجا وهو التاسع من صلب الحسین.
بنقل از ابی امامة گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: قیامت برپا نشود تا قائم ما (ع) قیام کند واین هنگامی خواهد بود که خدا به او اذن خروج دهد پس هر کس پیروی از او کند نجات یابد وهر کس از او تخلف ورزد هلاک گردد. پس خدا را خدا را ای بندگان خدا بنزد او بشتابید اگر چه با غلطیدن بر روی برف باشد ما عرض کردیم: یا رسول الله (ص) قائم شما چه وقتی قیام کند فرمود: هنگامی که دنیا گرفتار هرج ومرج شود واو نهمین فرزند از صلب امام حسین (ع) باشد.
(بحار ج 52 ص 280 واثبات الهداة ج 3 ص 524):
عن زید بن وهب الجهنی عن الحسن (ع) فی حدیث: ان امیرالمؤمنین (ع) قال: یبعث الله رجلا فی آخرالزمان وکلب من الدهر وجهل من الناس ویؤیده الله بملائکته ویعصم انصاره وینصره بایاته ویظهره علی اهل الارض حتی یدینوا طوعا وکرها یملاء الارض عدلا وقسطا ونورا وبرهانا یدین له عرض البلاد وطولها حتی لا یبقی کافر الا امن ولا طالح الا صلح ویصطلح فی ملکه السباع وتخرج الارض برکاتها وتنزل الصماء برکتها وتظهر له الکنوز یملک ما بین الخافقین اربعین عاما فطوبی لمن ادرک ایامه وسمع کلامه.
بنقل از زید بن وهب جهنی از حضرت امام حسن (ع) در ضمن حدیثی فرمود: که حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: خدا مردی را در آخرالزمان ودر سخت ترین روزگار که مردم گرفتار نادانی باشند مبعوث فرماید واو را بوسیله فرشتگانش تأیید ویارانش را حفظ وبوسیله آیات ونشانه های خود یاری نماید واو را بر همه ی مردم زمین پیروز سازد که خواه ناخواه دیندار گردند وبا دست او زمین را لبریز از عدل وداد ونور ودلیل گرداند زمین را طولا وعرضا در برابرش مسخر کند تا آنجا که هیچ کافری باقی نماند جز آنکه ایمان آرد وهیچ بدکاری وجود نداشته باشد مگر آنکه شایسته گردد ودر حکومت درندگان با هم آشتی کنند وزمین برکات خود را بیرون دهد وآسمان برکت خود را فرو فرستد وگنجها برای او ظاهر شود ممالک میان شرق وغرب را تا چهل سال حکومت کند پس خوشا حال کسی که روزگار او را ادراک وسخنانش را بشنود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 527):
روی علی بن ابی حمزة عن ابی عبد الله (ع) قال: اذا قام القائم نزلت ملئکة بدر ثلثة الاف علی خیول شهب وثلثة آلاف علی خیول بلق وثلثة الاف علی خیول حو قلت: یابن رسول الله وما لحو؟ قال: الحمر.
علی بن ابی حمزة از حضرت امام صادق (ع) فرمود: چون حضرت قائم (ع) قیام کند فرشتگان بدر نزول کنند سه هزار فرشته که بر اسب های اشهب سوارند وسه هزار فرشته بر اسبهای ابلق وسه هزار فرشته بر اسبهای حو سوار باشند من عرض کردم: یابن رسول الله (ص) حو چیست؟ فرمود: اسبان سرخ رنگ.
(اثبات الهداة ج 3 ص 611):
قال السیخ القرطبی من علماء اهل السنة فی تفسیره عند قوله تعالی: «لیظهره علی الدین کله» قال السدی ذاک عند خروج المهدی، لا یبقی احد الا دخل فی الاسلام او ادی الجزیة.
شیخ قربطی که از علمای اهل سنت است در تفسیر آیه شریفه: «تا او را بر همه ی ادیان پیروز کند» گوید سدی گفته: این پیروزی بهنگام خروج حضرت مهدی (ع) باشد که هیچکس باقی نمی ماند جز آنکه داخل در اسلام گردد یا جزیه پردازد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 612):
من تفسیر الثعلبی فی حدیث رکوب علی (ع) البساط وسلام علی اهل الکهف وکلامهم له والحدیث طویل یقول فی آخره: فصاروا الی رقدتهم الی آخرالزمان عند خروج المهدی یسلم علیهم فیحییهم الله عز وجل له ثم یرجعون الی رقدتهم فلا یقومون الی یوم القیامة.
از تفسیر ثعلبی در حدیث سوار شدن حضرت امیرالمؤمنین (ع) بر بساط وسلام گفتنش به اصحاب کهف وسخن گفت آنان با حضرت وحدیث طولانی است که در آخر می گوید: پس بخواب خود برگشتند تا آخرالزمان بهنگام خروج حضرت مهدی (ع) که به آنان سلام گوید وخدای عز وجل آنان را برای امام (ع) زنده کند سپس به خو اب خود برمی گردند وبرنمی خیزند تا روز قیامت.
(اثبات الهداة ج 3 ص 615):
عن ابن عمر قال: قال النبی (ص): یخرج المهدی (ع) من قریة یقال له لها کرعة، علی رأسه غمامة مناد ینادی: هذا خلیفة الله فاتبعوه.
ابن عمر گوید: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (ع) از دهی بنام کرعه خروج می کند وبر بالای سرش ابری است که در آن منادی ندا می کند این خلیفه خدا است از او متابعت کنید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 615):
من کتاب موالید اهل البیت: یظهر المهدی فی آخرالزمان علی رأسه غمامة تدور معه حیث دار. الحدیث.
از کتاب موالید اهل بیت (ع): مهدی (ع) در آخرالزمان ظاهر می گردد وبر سرش ابری باشد که هر جا او رود با او می رود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 620):
خرج ابوداود عن علی (ع) قال: قال رسول الله (ص): یخرج رجل من وراء النهر یقال له الحرث علی مقدمته رجل یقال له منصور، یواطی ویمکن لال محمد (ع) کما مکنت قریش للنبی (ص): وجبت علی کل مؤمن نصرته - او قال اعانته.
ابوداود از حضرت امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: مردی از ماوراءالنهر خروج می کند بنام حرث در مقدمه سپاه او مردی بنام منصور باشد آمادگی وتمکین برای آل محمد (ص) فراهم می کند بدانگونه که قریش برای رسول الله (ص) فراهم ساخت وبر همه ی مؤمنین واجب است که نصرتش کنند یا فرمود: اعانتش نمایند.
(لسان المیزان ج 5 ص 130 وفرائد السمطین مخطوط عن اثبات الهداة ج 3 ص 648):
عن النبی (ص): من انکر خروج المهدی فقد کفر.
رسول اکرم (ص) فرمود: هر کس خروج مهدی (ع) را انکار کند محققا کافر است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 621):
عن ابی نعیم الحافظ من حدیث محمد بن الحنفیة عن ابیه علی قال: قال رسول الله (ص): المهدی منا اهل البیت یصلحه الله عز وجل فی لیلة - او قال فی یومین - قال: والاحادیث فی التنصیص علی خروج المهدی من عترته ثابته، ثم نقل عن بعض علمائهم قال: قد تواترت الاخبار واستفاضت بکثرة رواتها عن المصطفی بالمهدی وانه من اهل بیته وانه یؤم هذه الامة وعیسی یصلی خلفه.
بنقل از ابونعیم حافظ از حدیث محمد بن الحنفیه (ع) از حضرت امیرالمؤمنین (ع) از حضرت رسول اکرم (ص): مهدی (ع) از ما اهل بیت (ع) است خدای عز وجل کار او را در ظرف یک شب یا فرمود: دو روز اصلاح فرماید.ابونعیم گوید: احادیث در نص بر خروج مهدی (ع) که از عترت رسول خدا (ص) است ثابت می باشد سپس از برخی علمای سنت نقل کرده که گفت: اخبار متواتره بخاطر کثرت راویان به سر حد استفاضه رسید از رسول الله (ص) در مورد حضرت مهدی (ع) رسیده که آن حضرت از اهل بیت (ع) می باشد وامامت این امت را بر عهده خواهد داشت وعیسی (ع) در نماز به او اقتداء می کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 621):
روی من حدیث بن مسعود وغیره انه یخرج فی آخرالزمان من المغرب الاقصی، یمشی النصر بین یدیه الی ان قال: ثم ان المهدی یقول: ایها الناس اخرجوا الی قتال عدوا لله وعدوکم، فینجیبونه ولا یعصون له امرا، فیخرج المهدی ومن معه من المسلمین من مکة الی الشام لمحاربة السفیانی. الخبر.
از حدیث ابن مسعود (ره) وغیره روایت شده که: در آخرالزمان از مغرب دور «مهدی (ع)» خروج می کند پیروزی در پیش روی او باشد تا آنجا که گفت: سپس مهدی (ع) فرماید: ای مردم برای جنگ با دشمنان خدا ودشمنان خود بیرون آیند مردم بسوی شتابند ونافرمانی او نکنند. پس مهدی (ع) با مسلمانان همراه خود از مکه معظمه خروج کند وبرای جنگ باسفیانی بسوی شام حرکت نماید. الخبر.
(اثبات الهداة ج 3 ص 649 نقلا عن وصحیح مسلم ج 1 ص 94 ونورالابصار ص 230):
تختص الامانة بالمهدی مع نزول عیسی (ع)
امامت اختصاص به مهدی (ع) دارد با فرود آمدن عیسی (ع).
(بحار ج 51 ص 59):
عن ابی عبد الله (ع) قال: ان القائم اذا خرج دخل المسجد الحرام فیستقبل الکعبة ویجعل ظهره الی المقام ثم یصلی رکعتین ثم یقوم فیقول: یا ایها الناس انا اولی الناس بآدم. یا ایها الناس انا اولی الناس بابراهیم یا ایها الناس انا اولی الناس باسماعیل یا ایها الناس انا اولی الناس بمحمد (ص) ثم یرفع یدیه الی السماء فیدعو ویتضرع حتی یقع علی وجهه وهو قوله عز وجل: «امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاء الأرض ءاله مع الله قلیلا ما تذکرون».
امام صادق (ع) فرمود: همانا قائم (ع) چون خروج فرماید داخل مسجدالحرام گردد وروی به کعبه مشرفه نماید وپشت به مقام کند سپس دو رکعت نماز بجای آورد وبرخیزد وگوید: ای مردم من سزاوارترین مردم به آدم (ع) هستم ای مردم من سزاوارترین مردم به ابراهیم (ع) می باشم ای مردم من سزاوارترین مردم به اسماعیل (ع) هستم ای مردم من سزاوارترین مردم به محمد (ع) می باشم پس از آن دستهای مبارک بسوی آسمان برافرازد ودعاء کند وآنچنان تضرع کند که برو در زمین افتد واشاره به همین مطلب دارد آیه کریمه: «آیا کسی که اجابت کند دعای مضطر را برطرف کند بدی را وشما را جانشین در زمین قرار دهد آیا خدای یگانه خدائی است بر چه اندک پند می گیرید».
(بحار ج 52 ص 139):
عن ابی عبدالله (ع) فی قول الله عز وجل: «اتی امرالله فلا تستعجلوه» قال: هو امرنا امرالله لا یستعجل به یؤیده ثلاثة اجناد: الملائکة، والمومنون والرعب، وخروجه (ع) کخروج رسول الله (ص) وذلک قوله تعالی: «کما اخرجک ربک من بیتک بالحق».
امام صادق (ع) در تفسیر آیه کریمه: «آمد امر خدا پس شتاب نکنید» فرمود: آن امر ما می باشد خدا فرمان داده که درباره ی آن شتاب نشود. «قائم (ع) را سه سپاه یاری دهند: فرشتگان ومؤمنان وترس (در دل دشمنان) وخروجش مانند خروج حضرت رسول اکرم (ص) است واشاره به این مطلب فرموده آیه شریفه: «همچنانکه ترا بیرون کرد بحق پروردگارت از خانه ات».
(یوم الخلاص ص 170 وبحار ج 52 ص 279):
عن ابی سعید عقیصا عن الحسن بن علی (ع) قال: مامنا احد الا ویقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه الا القائم الذی یصلی خلفه روح الله عیسی بن مریم، فان الله عز وجل یخفی ولادته ویغیب شخصه لئلا یکون لأحد فی عنقه بیعة اذا خرج، ذلک التاسع من ولد اخی الحسین ابن سیدة الأماء، یطیل الله عمره فی غیبته ثم یظهره بقدرته فی صورة شاب ذو اربعین سنة، ذلک لیعلم ان الله علی کل شییء قدیر.
بنقل از ابی سعید... از حضرت امام حسن مجتبی (ع) فرمود: هیچکس از ما «ائمه دین (ع)» نیست جز آنکه طاغوت زمان بر گردن او بیعتی دارد مگر خاتم (ع) آنکس که روح الله عیسی بن مریم در نماز به او اقتداء می کند زیرا خدای عز وجل ولادتش را مخفی وشخص او را غائب فرموده ما موقعی که خروج می کند برای احدی در گردنش بیعتی نباشد واو نهمین فرزند از اولاد برادرم حضرت امام حسین (ع) وفرزند سیده کنیزان است خدا عمرش را در زمان غیبتش طولانی فرموده سپس بقدرت خود او را بصورت جوانی چهل ساله ظاهر می کند. تا دانسته شود که خدا بر هر چیزی توانا است.
(بحار ج 52 ص 280):
عن الازدی قال: دخلت انا وابونصیر (ره)، علی ابی عبدالله (ع) وعلی بن عبدالعزیز معنا فقلت لابی عبدالله (ع): انت صاحبنا؟ فقال: انی لصاحبکم؟ ثم اخذ جلدة عضده فمدها، فقال: انا شیخ کبیر، وصاحبکم شاب حدث.
بنقل از ازدی گفت: من وابونصیر (ره) بخدمت حضرت امام صادق (ع) رسیدیم وعلی بن عبدالعزیز، هم با ما بود من به امام (ع) عرض کردم شما صاحب الامر ما می باشد؟ فرمود: من صاحب شما هستم سپس پوست بازوی مبارک خود را گرفت وکشید وفرمود: من سالخورده شده ام وصاحب شما جوان می باشد.
(بحار ج 52 ص 288):
عن اسماعیل بن الصباح قال: سمعت شیخا یذکره عن سیف بن عمیرة قال: کنت عند ابی جعفر المنصور فسمعته یقول ابتداء من نفسه: یا سیف بن عمیرة لابد من مناد ینادی باسم رجل من ولد ابیطالب من السماء فقلت: یرویه احد من الناس؟ قال: والذی نفسی بیده لسمع اذنی منه یقول: لابد من مناد ینادی باسم رجل من السماء قلت: یا امیرالمؤمنین ان هذا الحدیث ما سمعت بمثله قط فقال: یا سیف اذا کان ذلک فنحن اول من یجیبه اما انه احد بنی عمنا قلت: ای نبی عمکم؟ قال: رجل من ولد فاطمة (ع) ثم قال: یا سیف لولا انی سمعت اباجعفر محمد بن علی یحدثنی به ثم حدثنی به اهل الدنیا ما قبلت منهم ولکنه محمد بن علی.
بنقل از اسمعیل بن صباح گفت: از پیرمردی شنیدم که از سیف ابن عمیره نقل می کرد. گفت: من در نزد ابوجعفر منصور دوانیقی عباسی نشسته بودم شنیدم که آغاز به سخن کرد وگفت: ای سیف ابن عمیره ناگزیر باید منادی از آسمان فریاد زند به نام مردی از فرزندان ابوطالب (ع) گفتم: کسی از مردم آنرا روایت می کند؟ گفت: قسم به آنکس که جانم بدست او است گوشم شنید از او که می گفت: ناگزیر منادی از آسمان بنام مردی فریاد می زند گفتم: ای امیر هرگز مانند این حدیث رانشنیده بودم گفت: ای سیف اگر اینگونه باشد پس ما نخستین کسی باشیم که این نداء را اجابت می کنیم همانا او یکی از پسرعموهای ما است گفتم: کدام پسر عموها؟ گفت: مردی از اولاد حضرت فاطمه زهرا صلوات الله وسلامه علیها سپس گفت: ای سیف اگر من این حدیث را از حضرت ابی جعفر محمد بن علی (ع) نشنیده بودم چنانچه مردم دنیا می گفتند از آنها نمی پذیرفتم ولی گوینده این حدیث محمد بن علی (ع) می باشد.
(بحار ج 52 ص 290):
عن محمد بن مسلم قال: ینادی مناد من السماء باسم القائم فیسمع ما بین المشرق الی المغرب فلا یبقی راقد الاقام، ولا قائم الا قعد ولا قاعد الا قام علی رجلیه من ذلک الصوت وهو صوت جبرئیل الروح الأمین.
بنقل از محمد بن مسلم (ره) گفت: منادی از آسمان بنام قائم (ع) فریاد می کند ومردم مشرق ومغرب آنرا می شنوند که از میمنه آن صدا هر کس خوابیده بیدار شود وهر کس نشسته بنشیند وهر که نشسته بپا خیزد وآن صدای جبرئیل (ع) روح الامین است.
(بحار ج 52 ص 292):
عن عبد الله بن سنان، قال: کنت عند ابی عبدالله (ع) فسمعت رجلا من همدان یقول [له]: ان هؤلاء العامة یعیرونا ویقولون لنا انکم تزعمون ان منادیا ینادی من السماء باسم صاحب هذا الأمر، وکان متکئا فغضب وجلس ثم قال: لا ترووه عنی وارووه عن ابی ولا حرج علیکم فی ذلک اشهد انی سمعت ابی (ع) یقول: والله ان ذلک فی کتاب الله عز وجل لبین حیث یقول: «ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین». الحدیث.
بنقل از عبدالله بن سنان گفت: در خدمت امام صادق (ع) بودم شنیدم مردی از همدان به عرض می رسانید که عامه واهل سنت ما را سرزنش می کنند ومی گویند شما گمان دارید که منادی از آسمان بنام صاحب الامر (ع) فریاد می کشد. حضرت تکیه زده بود خشمگین برخاست ونشست وفرمود: این را از من روایت نکنید بلکه روایت از پدر بزرگوار (ع) کنید وهیچ حرجی هم در این کار بر شما نخواهد بود شهادت می دهم که از پدر بزرگوارم (ع) شنیدم می فرمود: بخدا قسم این حقیقت در قرآن کریم آشکار است چنانکه فرماید: «اگر بخواهیم از آسمان بر آن علامتی نازل می کنیم پس گردنهایشان در برابر آن علامت خاضع گردد».
(بحار ج 52 ص 316):
الأربعنا قال امیرالمؤمنین (ع): بنا یفتح الله وبنا یختم الله وبنا یمحوما یشاء وبنا یثبت وبنا یدفع الله الزمان الکلب، وبنا ینزل الغیث فلا یغرنکم بالله الغرور، ما انزلت السماء قطرة من ماء منذ حبسه الله عز وجل ولو قد قام قائمنا لأنزلت السماء قطرها، ولأخرجت الارض بناتها، ولذهبت الشخناء من قلوب العباد والصطلحت السباع والبهائم، حتی تمشی المرأة بین العراق الی الشام، لا تضع قدمیها الا علی النبات، وعلی رأسها زبیلها لا یهیجها سبع ولا مخافه.
چهارصد حدیث: حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: بوسیله ما خدا آغاز می کند وبه ما پایان می دهد وخدا بوسیله ما آنچه بخواهد محو ویا ثابت می دارد وبوسیله ما خدا روزگار سخت ورنج آور را دفع می کند وبوسیله ما باران می رساند شیطان نباید شما را فریب دهد آسمان قطره بارانی نازل نمی کند از روزی که خدای عز وجل آنرا حبس فرموده باشد واگر قائم ما (ع) قیام کند آسمان بارانش را می دهد وزمین روئیدنی های خود را خارج می سازد وکینه از قلوب بندگان می رود ودرندگان وچارپایان آشتی می کنند تا آنجا که زن فاصله میان عراق وشام را طی می کند وقدم بر روی نبات ها وروئیدنی ها گذارد در حالی که زنبیلش بر سرش باشد که هیچ درنده ای او را نخواهد ترسانید.
(بحار ج 52 ص 317):
عن ابی بصیر (ره) عن ابی عبدالله (ع) انه قال: یا ابامحمد کأنی اری نزول القائم فی مسجد السهلة باهله وعیاله، قلت: یکون منزله؟ قال: نعم، هو منزل ادریس (ع) وما بعث الله نبیا الا وقد صلی فیه، والمقیم فیه کالمقیم فی فسطاط رسول الله (ص) وما من مؤمن ولا مؤمنة الا وقلبه یحن الیه وما من یوم ولا لیلة الا والملائکة یأوون الی هذا المسجد، یعبدون الله فیه، یا با محمد امان انی لو کنت بالقرب منکم ما صلیت صلاة الا فیه، ثم اذا قام قائمنا انتقم الله لرسوله ولنا اجمعین.
بنقل از ابی بصیر (ره) از حضرت امام صادق (ع) فرمود: ای ابومحمد گوئی می بینم حضرت قائم (ع) در مسجد سهله با اهل وعیال خود نزول کرده. عرض کردم: منزل او است؟ فرمود: آری. آنجا منزل ادریس (ع) است وخدا هیچ پیغمبری مبعوث نفرمود جز آنکه در آنجا نماز گذارده واقامت کننده در آنجا همانند اقامت کننده ی در خیمه حضرت رسول اکرم (ص) است وهیچ مرد وزن مؤمنی نیست مگر آنکه قلبش تمایل به آنجا دارد وهیچ روز وشبی نیست که فرشتگان در آن مسجد جا می گیرند وخدا را در آنجا می پرستند ای ابامحمد هان که اگر من در نزدیکی شما می بودم همه نمازهایم را در آنجا برگزار می کردم سپس چون قائم (ع) ما قیام کند خدا انتقام رسول خود وانتقام ما همگی را می گیرد.
(الغیبة للشیخ الطوسی ص 177):
عن الحسن بن زیاد الصیقل قال: سمعت اباعبدالله جعفر بن محمد (ع) یقول: ان القائم لا یقوم حتی ینادی مناد من السماء تسمع الفتاه فی خدرها ویسمع اهل المشرق والمغرب وفیه نزل هذه الایة: «ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین».
بنقل از حسن بن زیاد صیقل گفت: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا قائم (ع) قیام نمی کند تا منادی از آسمان فریاد برکشد که آن فریاد به گوش زنان جوان در حجابشان برسد وساکنان مشرق ومغرب آنرا بشنوند ودر این مورد آیه کریمه نازل شده: «واگر بخواهیم نازل می کنیم برایشان علامتی پس گردنهایشان برای آن خاضع گردد».
(الغیبة للشیخ الطوسی ص 178):
عن جابر بن عبدالله الانصاری (رض) قال: قال رسول الله (ص): المهدی یخرج فی آخرالزمان.
بنقل از جابر بن عبدالله انصاری (رض) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: مهدی (ع) در آخرالزمان خروج می کند.
(بحارج 52 ص 333):
عن ابی بصیر (ره) فی حدیث له اختصرناه قال: اذا قام القائم دخل الکوفة وامر بهدم المساجد الأربعة حتی یبلغ اساسها ویصیرها عرشیا کعریش موسی ویکون المساجد کلها جماء لا شرف لها کان علی عهد رسول الله (ص) ویوسع الطریق الأعظم فیصیر ستین ذراعا ویهدم کل مسجد علی الطریق ویسد کل کوة الی الطریق وکل جناح وکنیف ومیزاب الی الطریق، ویأمر الله الفلک فی زمانه فیبطی فی دوره حتی یکون الیوم فی ایامه کعشرة ایام، والشهر کعشرة اشهر، والسنة کعشر سنین من سنینکم. ثم لا یلبث الا قلیلا حتی یخرج علیه مارقة الموالی برمیلة الدسکرة عشرة آلاف شعارهم: یا عثمان یا عثمان، فیدعو رجلا من الموالی فیقلده سیفه فیخرج الیهم فیقتلهم، حتی لایبقی منهم احد ثم یتوجه الی کابل شاة، وهی مدینة لم یفتحها احد قط غیره، فیفتحها ثم یتوجه الی الکوفة، فینزلها ویکون داره ویبهرج سبعین قبیلة من قبائل العرب. الخبر.
بنقل از ابی بصیر (ره) در حدیثی که ما آنرا مختصر ساختیم گفت: چون قائم (ع) قیام فرماید داخل کوفه شود وفرمان به ویران کردن مساجد چهارگانه دهد تا به پایه های آن رسد وآن را سایبانی بصورت سایبان موسی (ع) درآورد وهمه مساجد چنانکه در زمان حضرت رسول اکرم (ص) می بود وراه بزرگ را توسعه می بخشد وشصت ذراع می گرداند وهر مسجدی که در آن طریق باشند منهدم سازد وهر پنجره ای که به سوی راه باز باشد بربندد به ضمیمه هر خوابگاه گوسفندان ومزبله ها وناودان بسوی راه.
خدا در زمان او فرمان به فلک دهد که در دوران خود به کندی حرکت کند تا یک روز در ایام حضرت ده روز ویک ماه مانند ده ماه ویک سال مانند ده سال از سالهای معمولی شما باشد سپس اندکی بگذرد افراد منحرف وگریزپا از موالی که در دسکرة جای دارند وده هزار تن باشند با دادن شعار یا عثمان یا عثمان خروج کنند حضرت مردی از موالی را احضار کند وشمشیر خود را بدو دهد وبسوی آنها فرستد که تا آخرین تن از آنها را بکشد سپس متوجه کابل شاه گردد وآن شهری است که هرگز کسی آنرا نگشوده بجز حضرت قائم (ع) که آنرا بگشاید پس از آن روی به سوی کوفه نهد وآنجا را منزل گیرد وخانه اش در آنجا باشد وخون هفتاد قبیله از عرب را مباح می کند. الخبر.
عدد اصحاب مهدی صلوات الله وسلامه علیه.
(یوم الخلاص ص 270):
عن النبی (ص): (فی اصحاب المهدی (ع)) وله بالطالقان کنوز لا ذهب ولا فضة الا خیول مطهمة ورجال مسومة یجمع الله عز وجل له من اقاصی البلاد علی عدد اهل بدر ثلاثمئة وثلاثة عشر رجلا.
رسول اکرم (ص) فرمود: (درباره ی اصحاب حضرت مهدی (ع)) ومهدی (ع) در طالقان گنجهایی دارد که نه از طلا است ونه از نقره جز اسبهای ومردان نشاندار خدای عز وجل برای او از دورترین شهرها افرادی به شماره مسلمانان مبارز جنگ بدر که سیصد وسیزده نفر بودند جمع می کند.
(اخرجه ابوعبداله نعیم بن حماد وعقدالدرر ص 123):
عن عبدالله بن عباس (رض) قال: یبعث الله المهدی بعد ایاس وحتی تقول الناس لامهدی وانصاره من اهل الشام عدتهم ثلاثمائة وخمسة عشر رجلا عدة اصحاب بدر یسیرون الیه من الشام حتی یستخرجوه من بطن مکة من دار عند الصفا فیبایعونه کرها یصلی بهم رکعتین صلاة المسافر عند المقام ثم یصعد المنبر.
بنقل از عبدالله بن عباسی (رض) گفت: خدا مهدی (ع) را پس از یأس ونومیدی مبعوث می فرماید یأس ونومیدی به حدی باشد که مردم گویند مهدی (ع) وجود ندارد ویاران حضرت از اهل شام باشند شماره ی آنان سیصد وپانزده مرد به شماره ی اصحاب بدر از شام بسوی او روند واو را از درون مکه معظمه از خانه ای که در صفا است بیرون آورند وبا او بیعت کنند وحضرت دو رکعت نماز یعنی نماز مسافر در مقام با آنان می خواند وسپس به منبر می رود.
(اخرجه الحاکم فی مستدرکه وعقدالدرر ص 131):
عن محمد بن الحنفیة قال: کنا عند علی (ع) فسأله رجل عن المهدی فقال: هیهات ثم عقد بیده سبعا فقال: ذاک یخرج فی آخرالزمان اذا قال الرجل: الله الله قتل فیجمع الله تعالی له قوما قزع کقزع السحاب یؤلف الله بین قلوبهم لا یستوحشون الی احد ولا یفرحون بلحد دخل فیهم علی عدة اصحاب بدر لم یسبقهم الأولون ولا یدرکهم الاخرون علی عدد اصحاب طالوت الذین جاوزوا معه النهر.
بنقل از محمد بن الحنفیه (ع) گفت: ما در محضر حضرت امیرالمؤمنین (ع) بودیم مردی درباره ی حضرت مهدی (ع) سؤال کرد. حضرت فرمود: هرگز. سپس هفت بار دست خود را گره زد وفرمود: او در آخرالزمان خروج می کند در زمانی که مرد گوید: الله الله کشته شد. پس خدای تعالی برای او قومی را جمع کند که مانند ابر. توده توده باشند در میان دلهای ایشان الفت ایجاد می کند که ترس از احدی نخواهند داشت ومسرور وشادی هم به کسی ندارند به شماره ی اصحاب بدر که گذشتگان بر آنان سبقت نگیرند وآیندگان آنان را اداک ننمایند به شماره یاران طالوت باشند که با او از نهر گذشتند.
(یوم الخلاص ص 258):
عن الجواد (ع): راویا عن آبائه عن النبی (ص): مع القائم صحیفة مختومة فیها عدد من اصحابه باسمائهم وبلدانهم وطبائهم وحلاهم وکناهم، هم کرارون مجدون فی طاعة الله وطاعته.
امام جواد محمد بن علی صلوات الله وسلامه علیها از پدران بزرگوار خود (ع) از حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: با مهدی (ع) ورقه ای مهر خورده که شماره اصحابش با نامهای آنان وشهرها وطبیعت ها وآرایه ها وکنیه های ایشان در آن ثبت است وآنان کرار وبا جدیت در طاعت خدا وطاعت او باشند.
(اخرجه نعیم بن حماد فی الفتن وعقدالدرر ص 145):
عن جابر، عن، ابی جعفر محمد بن علی (ع) قال: یظهر المهدی (ع) بمکة عند العشاء ومعه رایة رسول الله (ص) وقمیصه، وسیفه وعلامات ونور وبیان فاذا صلی العشاء نادی باعلی صوته، یقول: اذکرکم الله ایها الناس ومقامکم بین یدی ربکم فقد اتخذ الحجة وبعث الأنبیاء وانزل الکتاب وامرکم ان لا تشرکوا به شیئا، وان تحافظوا علی طاعته وطاعة رسوله وان تحیوا ما احیی القران وتمیتوا ما امات وتکونوا اعوانا علی المهدی ووزیرا علی التقوی فان الدنیا قددنا فناؤها وزوالها واذنت بالوداع وانی ادعوکم ال الله والی رسوله والعمل بکتابه واماتة الباطل واحیاء سنته فیظهر فی ثلاثمائة وثلاثة عشر عدة اهل بدر علی غیر میعاد وقزعا کقزع الخریف ورهبان باللیل اسد بالنهار فیفتح الله تعالی للمهدی (ع) ارض الحجاز ویستخرج من کان فی السجن من بنی هاشم. وتنزل الرایات السود الکوفة فتبعث بالبیعة الی المهدی (ع) ویبعث المهدی جنوده فی الافاق ویمیت الجور واهله ویستقیم له البلدان ویفتح الله علی یدیه القسطنطینیة.
بنقل از جابر از امام ابی جعفر محمد بن علی الباقر (ع) فرمود: مهدی (ع) در مکه مکرمه بهنگام عشاء ظاهر می شود وپرچم رسول خدا (ص) وپیراهن وشمشیر حضرت با او است ونشانه ها ونور وبیان دارد. چون نماز عشاء بگذارد با صدای بلند فریاد برکشد وفرماید: ای مردم شما وجایگاه شما را در پیشگاه پروردگار به یاد شما می آوردم خدا حجت را تمام کرده وپیغمبران (ع) مبعوث فرموده وکتاب فرستاده وشما را فرمان داده که به او شرک نورزید واطاعت او واطاعت رسولش (ص) را حفظ کنید وآنچه را که قرآن کریم زنده کرده زنده کنید وآنچه می میراند. بمیراند وکمک بر هدایت باشید ویاوری وتقوی کنید زیرا فناء ونابودی دنیا نزدیک شده واعلام وداع کرده ومن شما را بسوی خدا وپیغمبرش (ص) وعمل کردن به کتابش وبه از بین بردن باطل وزنده کردن سنتش دعوت می کنم. پس حضرت با سیصد وسیزده تن بشماره ی اهل بدر ظاهر می شود وبدون وعده یارانش مثل ابرهای پاییزی دسته دسته راهبان شب وشیران روز باشند خدای تعالی برای مهدی (ع) زمین حجاز می گشاید وحضرت هر کس از بنی هاشم را که در زندان باشد بیرون آورد وپرچم های سیاه به کوفه فرود آیند ودعوت به بیعت مهدی (ع) کنند ومهدی (ع) لشکریانش را در آفاق پراکنده سازد وظلم وظالم را از میان می برد وشهرها به فرمان او درآیند وخدا با دستهای او قسطنطینیه را فتح کند.
(منتخب الاثر ص 443 ویوم الخلاص ص 224):
(عن الصادق (ع) فی قم واهلها فی حدیث)... فیجعل الله قم واهلها واهلها قائمین مقام الحجة.
حضرت امام صادق (ع) در ضمن حدیثی راجع به قم وساکنانش فرمود:... پس خدا قم وساکنانش را قائم مقام حجت (ع) قرار می دهد.
(منتخب الاثر ص 485 ویوم الخلاص ص 224):
عن الصادق (ع): انما سمیت قم هکذا لأن اهلها یجتمعون مع قائم آل محمد (ع) ویقومون معه ویستقیمون علی نصرته.
امام صادق (ع) فرمود: از آن جهت قم را قم نام گذاردند که ساکنانش با قائم آل محمد (ع) همراه شوند وبا او قیام کنند وبر یاری او ثابت باشند.
(منتخب الاثر ص 263 ویوم الخلاص ص 224):
عن الصادق (ع) فی حدیث... ان البلایا مدفوعة عن قوم واهلها وسیأتی زمان تکون بلدة قم واهلها حجة علی الخلائق وذلک فی زمن غیبة قائمنا الی ظهوره ولو لا ذلک لساخت الارض باهلها. ان الملائکة لتدفع البلایا عن قم واهلها وما یقصدها جبار بسوء الا قصمه قاصم الجبارین، وشغله عنهم بداهیة او بمصیبة او عدو. وینسی الله الجبارین من دولتهم ذکر قم واهلها کما نسوا ذکر الله.
امام صادق (ع) در ضمن حدیثی فرمود... همانا بلاء وگرفتاری از قم وساکنانش رفع شده وزمانی فرا می رسد که شهر قم وساکنانش حجت بر همه ی مردم باشند واین امر در زمان غیبت قائم ما (ع) تا زمان ظهورش خواهد بود واگر سنگین نباشد زمین ساکنانش را فرو خواهد برد. همانا فرشتگان بلایا از قم وساکنانش دفع می کنند وهیچ ستمگری نیست که قصد درباره ی آنجا داشته باشد جز آنکه خدای درهم شکننده ی قدرت جباران او را در هم شکنند وبا پیش آوردن گرفتاری یا مصیبت یا دشمن او را سرگرم ومشغول سازد وموجب شود که قم وساکنانش را از یاد ببرند چنانکه آنها خدا فراموش کرده باشند.
(یوم الخلاص ص 258):
عن امیرالمؤمنین (ع) (فی اصحاب المهدی (ع)): الا بابی وامی من عدة اسماؤهم فی السماء معروفة وفی الارض مجهولة.
امیرالمؤمنین (ع) (در اصحاب حضرت مهدی (ع)) فرمود: هان پدر ومادرم فدای گروهی باد که نامهایشان در آسمان معروف ودر زمین مجهول است.
(یوم الخلاص ص 263):
قال الباقر (ع): یظهر فی ثلاثماة وثلاث عشر رجلا عدة اهل بدر علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف.
امام باقر (ع) فرمود: حضرت مهدی (ع) با سیصد وسیزده تن بشماره ی اهل بدر ظهور می کند بدون وعده دسته دسته مانند ابرهای پاییز.
(بحار ج 52 ص 333 ویوم الخلاص ص 259):
قال امیرالمؤمنین (ع): اصحاب القائم شباب لا کهول فیهم الا مثل الکحل فی العین والملح فی الزاد واقل الزاد الملح.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: اصحاب حضرت قائم (ع) جوانند وسالمند در میانشان نیست مگر مانند سرمه در چشم ونمک در توشه وکمترین توشه نمک است.
(عن الملاحم والفتن ویوم الخلاص ص 260):
قال امیرالمؤمنین (ع): کأنی انظر الیهم، والزی واحد والقد واحد والجمال واحد واللباس واحد. (کأنی یقصد مظهرهم یوم البیعة المبارکة وامتشاق سیوف العدل» کانما یطلبون شیئا ضاع منهم. فهم متحیرون فی امرهم حتی یخرج الیهم من تحت ستار الکعبة فی آخرها، رجل اشبه الناس برسول الله (ص) خلقا وخلقا وحسنا وجمالا، فیقولون: انت المهدی (ع)؟ فیجیبهم ویقول: انا المهدی (ع) بایعوا.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: گوئی به آنان می نگرم، همه در یک قیافه ویک قد ویک جمال ویک لباس می باشند گویی چیزی را که از دست داده اند می جویند وآنان در کار خود حیران باشند تا آنکه از زیر پرده ی کعبه مکرمه مردی که شبیه ترین مردم به حضرت رسول اکرم (ص) در خلقت واخلاق وحسن وزیبایی باشد خروج کند. مردم گویند: تو مهدی (ع) می باشی؟ واو جواب گوید وفرماید: من مهدی (ع) هستم بیعت کنید.
(منتخب الاثر ص 475 ویوم الخلاص ص 260):
قال امیرالمؤمنین (ع) فی قوله تعالی: (یا ایها الذین امنوا: من یرتد منکم عن دینه، فسوف یأتی الله بقوم یحبهم ویحبونه، اذلة علی المؤمنین، اعزة علی الکافرین، یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومة لائم) هم اصحاب القائم.
امیرالمومنین (ع) در تفسیر آیه کریمه: (ای مؤمنان هرکس از شما از دین خود برگردد پس بزودی خدا قومی را آورد که دوستدارشان باشد وآنان نیز خدا را دوست بدارند در برابر مؤمنین فروتن ودر برابر کافران قادر وعزیزند در راه خدا جهاد می کنند ولامت هیچ ملامتگری خوف ندارند) وآنان اصحاب حضرت قائم (ع) می باشند.
(بحار ج 52 ص 370 ویوم الخلاص ص 263):
قال الباقر (ع): اصحاب القائم ثلاثماة وثلاثة عشر، اولاد العجم، بعضهم یحمل فی السحاب نهارا وبعضهم نائم علی فراشه فیوا فیه فی: مکة علی غیر میعاد.
امام باقر (ع) اصحاب حضرت قائم (ع) سیصد وسیزده نفر واز فرزندان غیر عرب می باشند در روز در ابرها حمل کرده می شوند وبرخی در بستر خواب باشند پس در مکه مکرمه به خدمتش رسد بدون وعده قبلی.
(بحار ج 52 ص 306 ویوم الخلاص ص 262):
قال زین العابدین (ع) فی خطبة القائم (ع) للناس یوم ظهوره ودعوته ایاهم للبیعة. ثم یقوم رجل منه (ای من اسرته) فینادی: ایها الناس، هذا طلبتکم قد جاءکم یدعوکم الی مادعا الیه رسول الله (ص) فیقوم بعضهم الیه لیقتلوه، فیقوم ثلاثماة ونیف فیمنعونه، منهم خمسون من اهل الکوفة وسائرهم من افناء الناس. (ای لا یعلم ممن هم) لا یعرف بعضهم بعضا، اجتمعوا علی غیر میعاد.
امام زین العابدین علی بن الحسین صلوات الله وسلامه علیهما در خطبه قائم (ع) برای مردم در روز ظهور ودعوتش مردم را برای بیعت فرمود: سپس مردی از دودمان او برمی خیزد وفریاد می کشد: ای مردم این مطلوب شما است که آمده وشما را دعوت می کند بدانچه حضرت رسول اکرم (ص) دعوت می فرمود برخی از مردم به قصد کشتن او برمی خیزند آنگاه سیصد وچند نفر در مقام منع از او برمی آیند که پنجاه تن آنها از اهل کوفه وسائرین از افراد مردمند (دانسته نشود آنان کیانند) که برخی برخی دیگر را نشناسند که بدون وعده گرد هم آیند.
(بحار ج 52 ص 327 ویوم الخلاص ص 265):
قال الباقر (ع): ان الرجل منهم یعطی قوة اربعین رجلا وان قلبه لأشد من زبر الحدید. ولو مروا بجبال الحدید لقطعوها، لا یکفون سیوفهم حتی یرضی الله عز وجل.
امام باقر (ع) فرمود: به یک مرد از آنان نیروی چهل مرد عطاء می شود وهمانا قلب او سخت تر از پاره های آهن باشد واگر به کوه های آهن برسند آنرا قطعه قطعه کنند دست از شمشیرهای خود برنمی دارند تا خدای عز وجل را خشنود نمایند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 493):
عن ابان بن تغلب قال: قال ابو عبد الله (ع): یأتی فی مسجدکم هذا ثلثمائة وثلاثة عشر رجلا یعنی مسجد مکة، الی ان قال: فیبعث الله ریحا فتنادی بکل واد هذا المهدی یقضی بقضاء داود وسلیمان لا یرید علی ذلک بینة.
بنقل از ابان بن تغلب گوید: حضرت امام صادق (ع) فرمود: به این مسجد شما (مسجد کوفه) سیصد وسیزده نفر وارد می شوند تا آنجا که فرمود: پس خدا بادی برانگیزد که بهر وادی وبیابانی فریاد برکشد اینک مهدی (ع) است که مانند داود وسلیمان قضاوت وحکومت می کند وبینه وشاهد نمی خواهد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 494):
قال ابو عبد الله (ع): کأنی انظر الی القائم (ع) علی منبر الکوفة وحوله اصحابه ثلاثماة وثلثة عشر رجلا عدة اصحاب بدر وهم اصحاب الالویة وهم حکام الله فی ارضه علی خلقه. الحدیث.
امام صادق (ع) فرمود: گوئی حضرت قائم (ع) بر فراز منبر کوفه می بینم که اصحاب او سیصد وسیزده نفر بشماره ی اصحاب بدر در اطراف وپیرامونش باشند وآنان پرچمداران وحاکمان خدا در زمین باشند (الحدیث).
(کشف النعمه ج 2 ص 461):
عن میمون بن خلاد عن ابی الحسن (ع) قال: کأنی برایات من مصر مقبلات خضر مصبغات، حتی تأتی الشامات فتهدی الی بن صاحب الوصیات.
بنقل از میمون بن خلاد از حضرت امام کاظم (ع) فرمود: گوئی می بینم پرچمهای سبز ورنگارنگ که از مصر بسوی شام روی آورده اند وبه صاحب وصیتها هدیه می شود.
(کشف النعمه ج 2 ص 473):
عن ثوبان قال: قال رسول الله (ص): تجیی الرایات السود من قبل المشرق کأن قلوبهم زبر الحدید فمن سمع بهم فلیأتهم فبایعهم ولو حبوا علی الثلج.
بنقل از ثوبان گفت: رسول اکرم (ص) فرمود: پرچمهای سیاه از سوی مشرق می آید گوئی دلهای صاحبان آن مانند پاره های آهن است هر کس روی آوردن آنان را بشنود باید بسوی آنان شتاب گیرد وبیعت کند اگر چه با کشاندن خود بر روی یخ باشد.
(کشف الغمه ج 2 ص):
عن عبدالله بن الحرث ابن جزء الزبیدی قال: قال رسول الله (ص): یخرج ناس من المشرق فیوطون للمهدی یعنی: سلطانه. (اخرجه الحافظ ابن ماجه فی سننه).
عبدالله ابن حرث ابن جزء زبیدی گوید: رسول خدا (ص) فرمود: مردمی از مشرق خروج می کنند تا حکومت مهدی (ع) را آماده سازند - (این حدیث را ابن ماجه حافظ در سنن خود آورده).
(اثبات الهداة ج 3 ص 494):
عن جابر بن یزید عن ابی جعفر (ع) قال: کأنی باصحاب القائم (ع) وقد احاطوا بمابین الخافقین، فلیس من شیء الا وهو مطیع لهم حتی سباع الارض وسباع الطیر یطلب رضاهم کل شیء حتی تفخر الارض علی الارض وتقول: مربی الیوم رجل من اصحاب القائم (ع).
بنقل از جابر بن یزید از امام باقر (ع) فرمود: گوئی اصحاب حضرت قائم (ع) را می بینم که میان مشرق ومغرب را احاطه کرده اند چیزی وجود ندارد جز آنکه مطیع وفرمانبردار آنان باشد حتی قطعات زمین بیکدگر فخر فروشند که این قطعه گوید: امروز مردی از اصحاب حضرت قائم (ع) بر من عبور کرده.
(بحار ج 52 ص 327 واثبات الهداة ج 3 ص 494):
عن ابی بصیر (ره) قال: قال ابو عبد الله (ع): ما کان قول لوط (ع) لقومه (لو ان لی بکم قوة او اوی الی رکن شدید) الا شدة اصحابه فان الرجل منهم یعطی قوة اربعین رجلا وان قلبه لأشد من زبر الحدید ولو مروا بالجبال لتدکدکت لا یکفون سیوفهم حتی یرضی الله عز وجل.
بنقل از ابی بصیر (ره) گفت: حضرت امام صادق (ع) فرمود: گفتار لوط پیغمبر (ع) به قومش: «ای کاش قوه ونیروئی می داشتم یا به رکن سخت ومحکمی تکیه می کردم».
جز آرزوی قوت ونیروی حضرت قائم (ع) نمی کرد وهیچ رکنی جز استواری اصحاب آن حضرت مقصود نبود زیرا به مردی از آنان نیروی چهل مرد عطاء می شود وهمانا قلبش محکمتر از پاره های آهن باشد واگر بر کوه ها گذر کنند در هم کوفته شود قدرت شمشیرهای ایشانرا خدای عز وجل داخل شود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 547):
عن ابابن تغلب عن ابی عبدالله (ع) انه قال: سیبعث الله ثلاثماة وثلاثة عشر رجلا الی مسجد مکة، یعلم اهل مکة انهم لم یولدوا من آبائهم ولا اجدادهم، علیهم سیوف مکتوب علیها الف کلمة کل کلمة مفتاح الف کلمة ویبعث الریح من کل واد تقول هذا المهدی یحکم بحکم داود لا یرید بینة.
بنقل از ابان بن تغلب از امام صادق (ع) فرمود: بزودی خدا برمی انگیزد سیصد وسیزده مرد را بسوی مسجد مکه مشرفه که اهل مکه می دانند آنان از پدران واجداد عرب متولد نشده اند. شمشیرهایی دارند که بر آنها هزار کلمه نوشته شده که هر کلمه کلید هزار کلمه باشد واز هر بیابانی باد برخیزد وفریاد برکشد: این مهدی (ع) است که بحکم داود (ع) حکومت کند بینه وشاهد نمی طلبد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 547):
عن ابی الجارود عن ابی جعفر الباقر (ع) قال: اصحاب القائم ثلاثماة وثلثة عشر رجلا اولاد العجم، بعضهم یحمل فی السحاب نهارا، یعرف باسمه واسم ابیه وحلیته ونسبه وبعضهم نائم علی فراشه، فیوافونه بمکة علی غیر میعاد.
بنقل از ابی جارود از امام باقر (ع) فرمود: اصحاب حضرت قائم (ع) سیصد وسیزده تن از غیر عرب باشند برخی از آنان در روز برابر سوار باشند نام ونام پدر وقیافه ونسبش شناخته باشند وبعضی در بستر خود خفته وبدون وعده در مکه معظمه بخدمت مهدی (ع) باشند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 556):
عن ابی خالد الکابلی قال: قال لی علی بن الحسین (ع): یا اباخالد لتأتین فتن الی ان قال: کأنی بصاحبکم قد علا فوق نجفکم بظهر کوفان فی ثلاثمائة وبضعة عشر رجلا، جبرئیل عن یمینه ومیکائیل عن شماله واسرافیل امامه رایة رسول الله (ص) قد نشرها لا یهوی بها الی قوم الا اهلکم الله.
بنقل از ابی خالد کابلی گفت: حضرت امام سجاد علی بن الحسین صلوات الله وسلامه علیهما به من فرمود: ای ابوخالد فتنه خواهد بود تا آنجا که فرمود: گوئی صاحب شما (مهدی (ع)) را می بینم در بالای نجف اشرف در پشت کوفه با سیصد وده وچند مرد جبرئیل (ع) در سوی راست ومیکائیل (ع) در جانب چپ واسرافیل (ع) در پیش روی او وپرچم رسول اکرم (ص) با او باشد وآن پرچم را بسوی قومی پایین نیاورد جز آنکه خدایش هلاک فرماید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 575):
عن المفضل عن ابی عبدالله (ع) قال: یکن مع القائم (ع) ثلث عشرة امرأة، قلت: وما یصنع بهن؟ قال: یداوین الجرحی ویقمن علی المرضی کما کان مع رسول الله (ص). الحدیث.
بنقل از مفضل از حضرت امام صادق (ع) فرمود: با حضرت قائم (ع) سیزده زن همراه باشد عرض کردم: زن را چه کار کند؟ فرمود: تا زخمی ها را درمان وبیماران را پرستاری کنند بدانگونه که رسول اکرم (ص) می کرد. الحدیث.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 51):
عن امیرالمؤمنین (ع) انه قال: ویحا للطالقان فان الله عز وجل بها کنوزا لیست من ذهب ولا من فضة ولکن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفتهم وهم ایضا انصار المهدی (ع) فی آخرالزمان.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: خوشا حال طالقان که خدای عز وجل را در آنجا گنجهایی است نه از طلا ونه از نقره ولی مردانی در آنجا باشند مؤمن وخداشناس حقیقی وآنان یاوران مهدی (ع) در آخرالزمان خواهند بود.
(بحار ج 52 ص 304):
عن علقمة بن محمد الحضرمی، عن الصادق، عن آبائه عن علی (ع) قال: قال رسول الله (ص): یا علی ان قائمنا اذا خرج یجتمع الیه ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا عدد رجال بدر فاذا حان وقت خروجه، یکون له سیف مغمودنا داه السیف: قم یا ولی اله، فاقتل اعداء الله.
بنقل از علقمه بن محمد حضرمی از امام صادق (ع) از پدران بزرگوارش از امیرالمؤمنین (ع) از رسول اکرم (ص) فرمود: یا علی (ع) همانا قائم ما چون خروج کند سیصد وسیزده تن بشماره ی مردان جنگ بدر بخدمت او گردانید وچون وقت خروجش فرا رسد شمشیری که دارد ودر غلاف است به فریاد آید وعرض کند: ای ولی خدا برخیز ودشمنان خدا را بکش.
(بحار ج 52 ص 309):
قال ابو عبد الله (ع): یقبل القائم (ع) فی خمسة واربعین رجلا من تسعة احیاء: من حی رجل، ومن حی رجلان ومن حی ثلاثة ومن حی اربعة ومن حی خمسة ومن حی ستة ومن حی سبعة ومن حی ثمانیة ومن حی تسعة ولا یزال کذلک حتی یجتمع له العدد.
امام صادق (ع) فرمود: حضرت قائم (ع) روی می آورد همراه چهل وپنج تن از نه قبیله ای یک تن واز قبیله ای دو تن واز قبیله ای سه واز قبیله ای چهار واز قبیله ای پنج واز قبیله ای شش ودر قبیله ای هفت واز قبیله ای هشت واز قبیله ای نه تن وبهمین ترتیب تا آن شماره ی معین جمع شوند.
(بحار ج 52 ص 334):
عن جابر الجعفی قال: قال ابوجعفر (ع): یبایع القائم بین الرکن والمقام ثلاثمائة ونیف عدة اهل بدر، فیهم النجباء من اهل مصر والابدال من اهل الشام، والأخیار من اهل العراق، فیقیم ما شاء الله ان یقیم.
بنقل از جابر جعفی از حضرت امام باقر (ع) فرمود: با حضرت قائم (ع) در میان رکن ومقام سیصد واندی نفر بشماره ی جنگجویان بدر در میان ایشان نجیبان مصر وابدال از اهل شام واخیار ازاهل عراق باشند وهر قدری که خدا بخواهد بر مردم حکومت می کند.
(بحارج 52 ص 346):
عن المفضل بن عمر، عن ابی عبدالله (ع) قال: اذا قام قائم آل محمد استخرج من ظهر الکعبة سبعة وعشرین رجلا خمسة وعشرین من قوم موسی الذین یقضون بالحق وبه: یعدلون وسیبعة من اصحاب الکهف ویوشع وصی موسی ومؤمن آل فرعون وسلمان الفارسی وابادجانة الانصاری ومالک الاشتر.
بنقل از مفضل بن عمر از حضرت امام صادق (ع) فرمود: چون قائم آل محمد (ع) قیام کند از پشت کعبه مشرفه بیست وهفت مرد را بیرون آورد که بیست وپنج تن از قوم موسی (ع) باشند که حکم بحق کنند وبحق متمایلند وهفت تن از اصحاب کهف را ویوشع وصی موسی (ع) ومؤمن آل فرعون وسلمان فارسی وابودجانه انصاری ومالک اشتر رضی الله عنهم را.
حضرت مهدی صاحب الزمان
(کمال الدین واکمال النعمة ج 3 ص 331):
عن عبدالله بن بکیر عن عمرو بن الاشعب قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: اترون الامر الینا فضعه حیث نشاء؟ کلا والله انه لعهد من رسول الله (ص) الی رجل فرجل حتی ینتهی الی صاحبه.
بنقل از عبدالله بن بکیر از عمرو بن اشعب گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: آیا نمی بینید امر را بسوی ما که هر کجا بخواهیم می گذاریم؟ هرگز بخدا قسم آن عهدی از حضرت رسول اکرم (ص) از مردی پس از مردی تا به صاحب آن برسد.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 339):
عن محمد بن ابی نصر عن عقبة بن جعفر قال: قلت لابی الحسن الرضا (ع): قد بلغت ما بلغت ولیس لک ولد فقال یا عقبة بن جعفر ان صاحب هذا الامر لا یموت حتی یری من بعده.
بنقل از محمد بن ابی نصر از عقبة بن جعفر گفت: به حضرت امام رضا (ع) عرض کردم شما به سنی رسیده اید در حالی که فرزندی برای شما نیست فرمود: ای عقبه من جعفر همانا صاحب این امر نمی میرد تا فرزند پس از خود را ببیند.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 405):
عن حماد بن عمر وعن الامام جعفر بن محمد عن ابیه عن جده عن علی بن ابیطالب فی حدیث طویل فی وصیة النبی (ص) یذکر فیها ان رسول الله (ص) قال له: یا علی واعلم ان اعجب الناس ایمانا واعظمهم یقینا قوم یکونون فی آخرالزمان لم یلحقوا النبی وحجب عنهم الحجة فامنوا بسواد علی بیاض.
بنقل از حماد بن عمرو از حضرت امام صادق (ع) از پدر وجد بزرگوارش (ع) از حضرت امیرالمؤمنین (ع) در ضمن حدیثی طولانی در وصیت حضرت رسول خدا (ص) که در آن وصیت به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: یا علی بدانکه از همه مردم ایمان کسانی از همه ی عجیب تر ویقینشان از همه بزرگتر است که در آخرالزمان نه به پیغمبر (ص) ملحق شده اند وحجتشان از ایشان مخفی باشد ولی ایمان به نوشته داشته باشند.
(بحار ج 51 ص 17):
عن الحسن بن الحسین العلوی قال: دخلت علی ابی محمد (ع) بسر من رأی فهنأته بسیدنا صاحب الزمان (ع) لما ولد.
بنقل از حسن بن حسین علوی گفت: بخدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) در سامرا هنگامی حضرت مهدی (ع) متولد شده بود برای عرض تهنیت وتبریک رسیدم.
(وسائل الشیعه ج 18 ص 42):
عن بن اذنیة عن غیر واحد، عن أحدهما (ع) قال: لا یکون العبد مؤمنا حتی یعرف الله ورسوله (ع) والأئمة (ع) کلهم امام زمانه ویرد الیه ویسلم له الحدیث.
بنقل از ابن اذنیه (ره) از جمعی از حضرت امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) فرمود: بنده مؤمن نخواهد بود تا آنکه خدا ورسولش (ص) وهمه ی ائمه وامام زمان (ع) خود را بشناسد وامر خود را به آن حضرت رد وتسلیم نماید الحدیث.
(وسائل الشیعه ج 18 ص 44):
عن زرارة (رض) عن ابی جعفر (ع) فی حدیث الأمامة قال: أمالو أن رجلا قام لیله وصام نهاره وتصدق بجمیع ماله وحج جمیع دهره ولم یعرف ولایة ولی الله فیوالیه ویکون جمیع أعماله بدلالته الیه ما کان علی الله حق فی ثوابه: ولا کان من اهل الایمان.
بنقل از زراره (رض) از امام باقر (ع) در حدیث امامت فرمود: اگر کسی تمام شبهای خود را به نماز وتمام روزهایش را به روزه بگذراند وتمام مال خویش را صدقه دهد وهمه عمر خود را حج گذارد ولی ولایت ولی خدا (ع) را نشناسد ودوستش ندارد وهمه کارهای خود را به راهنمائی او انجام ندهد. بر خدا حق ثوابی ندارد ودر زمره اهل ایمان بشمار نخواهد آمد.
(وسائل الشیعه ج 18 ص 45):
عن سدیر عن ابی جعفر (ع) قال فی حدیث: انما کلف الناس ثلاثة: معرفة الائمة، والتسلیم لهم فیها ورد علیهم، والراد الیهم فیما اختلفوا فیه.
بنقل از سدیر از امام باقر در ضمن حدیثی فرمود: همانا مرد به سه چیز مکلفند: به شناخت امامان (ع) ودر آنچه بر آنها وارد می شود تسلیم امامان گردند ودر اختلافات خود رجوع به امامان (ع) کنند.
(وسائل الشیعه ج 18 ص 47):
عن ابی عبدالله (ع) قال: نحن أصل کل خیر، ومن فروعنا کل بر، وعدونا اصل کل شر، ومن فروعهم کل قبیح وفاحشة.
امام صادق (ع) فرمود: ما اصل وریشه ی هر خوبی هستیم وهر نیکی از فروع ما می باشد ودشمنان ما اصل وریشه همه شرها وبدیهایند وهر کار زشت وقبیحی از فروع آنها است.
(وسائل الشیعه ج 18 ص 85):
عن أبی عبدالله (ع) قال: والله ما جعل الله لأحد خیرة فی اتباع غیرنا وان من وافقنا خالف عدونا، ومن وافق عدونا فی قول او عمل فلیس منا ولا نحن منهم.
امام صادق (ع) فرمود: بخدا قسم خدا اختیار به کسی نداده در پیروی کردن از غیر ما پس هر کس با ما موافق باشد با دشمنان ما مخالفت ورزیده وهر که با دشمنان ما در گفتار وکردار موافقت کند از ما نیست وما نیز از او نیستیم.
(وسائل الشیعه ج 18 ص 132):
عن امیرالمؤمنین (ع) قال: ان الله طهرنا وعصمنا وجعلنا شهداء علی خلقه، وحجته فی أرضه، وجعلنا مع القران والقران معنا لا نفارقة ولا یفارقنا.امیرالمؤمنین (ع) فرمود: همانا خدا ما را پاک ومعصوم قرار داد وما را شاهد وگواه بر خلق خود وحجت در روی زمین گردانید، وما را با قرآن کریم وقرآن کریم را با ما قرار داد که ما از قرآن شریف وقرآن شریف از ما جدا نمی شود.
(بحار ج 52 ص 111 وکمال الدین وتمام النعمه ج 2 ص 13 واثبات الهداة ج 3 ص 442 واصول الکافی ج 1 ص 336):
عن یمان التمار قال: کنا عند ابی عبدالله (ع) جلوسا فقال لنا: ان لصاحب هذا الامر غیبة، المتمسک فیها بدینه کالخار للقتاد ثم قال هکذا بیده: فایکم یمسک شوک القتاد بیده؟ ثم اطرق ملیا، ثم قال: ان لصاحب هذا الأمر غیبة، فلیتق الله عبد ولیتمسک بدینه.
بنقل از یمان تمار گفت: ما در محضر حضرت امام صادق (ع) نشسته بودیم به ما فرمود: همانا صاحب این امر (ع) را غیبتی باشد که هر کس در آن غیبت بدین خود تمسک جوید مانند کسی باشد که خرط قتاد کند (درخت خاردار که نیش خارهایش رو بپائین باشد وکسی از پایین ببالای آن دست بکشد) سپس فرمود: اینگونه دست خود را بر روی خارها بکشد پس کدام یک از شما تواند که خار آن درخت را با دست نگهدارد؟ پس از آن مدتی سر مبارک را به پایین داشت آنگاه فرمود: همانا صاحب این امر غیبتی دارد باید بنده از خدا بترسد وبدین خود متمسک باشد.
(بحار ج 52 ص 150 واصول الکافی ج 1 ص 336):
عن علی بن جعفر عن ابیه عن جده عن علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر (ع) قال: اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فی ادیانکم لا یزیلکم عنها احد یا بنی انه لابد لصاحب هذا الامر من غیبة حتی یرجع عن هذا الامر من کان یقول به انما هی محنة من الله عز وجل امتحن بها خلقه لو علم اباؤکم واجدادکم دینا اصح من هذا لا تبعوه قال: فقلت: یا سیدی من الخامس من ولد السابع؟ فقال: یا ینی، عقو لکم تصغر عن هذا واحلامکم تضیق عن حمله ولکن ان تعیشوا فسوف تدرکونه.
فرمود: هنگامی پنجمین از فرزندان هفتمین مفقود گردد. خدا را خدا را دین خودتان مبادا کسی شما را از دین خود بلغزاند ای پسر جانم ناگزیر صاحب این امر غیبتی دارد که حتی قائلین بوجود صاحب الامر (ع) از عقیده خود برمی گردند همانا دین؟؟ است از خدای عز وجل که خلق خود را بوسیله آن آزمون می کند اگر پدران واجداد شما دینی صحیحتر از دین می یافتند متابعت از آن می کردند. گفت: من عرض کردم: پنجمین فرزند از هفتمین کیست؟ فرمود: ای پسرم عقلهای شما از درک این کوچکتر است وافکار شما توان تحمل آنرا ندارد ولی اگر زنده بمانید آنرا ادراک می کنید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 444 وبحار ج 51 ص 146 واصول الکافی ج 1 ص 338):
عن محمد بن مسلم قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان بلغکم عن صاحب هذا الامر غیبة فلا تنکروها.
بنقل از محمد بن مسلم (ره) گفت: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: اگر بشما از صاحب این امر (ع) خبر غیبتی برسد منکر آن نشوید.
(بحار ج 51 ص 43 وکشف الغمه ج 2 ص 475):
عن الرضا (ع) قال: الخلف الصالح من ولد ابی محمد الحسین بن علی وهو صاحب الزمان وهو المهدی.
امام رضا (ع) فرمود: خلف صالح از فرزندان امام ابی محمد حسن بن علی عسکری صلوات الله وسلامه علیهما وصاحب الزمان ومهدی (ع) است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 442 واصول الکافی ج 1 ص 337):
عن سدیر الصیرفی قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان فی صاحب هذا الامر شبها من یوسف (ع) قال: قلت له: کأنک تذکره حیاته او غیبته؟ قال: فقال لی: وما ینکر من ذلک هذه الامة اشباه الخنازیر، ان اخوة یوسف (ع) کانوا اسباطا اولاد الانبیاء تاجروا یوسف، وبایعوه وخاطبوه وهم اخوته وهو اخوفهم فلم یعرفوه حتی قال: «انا یوسف وهذا اخی» فما تنکر هذه الأمة الملعونة ان یفعل الله عز وجل بحجته فی وقت من الأوقات کما فعل بیوسف. الحدیث.
بنقل از سدیر صیرفی گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا صاحب این امر (ع) شباهتی به یوسف (ع) دارد عرض کردم: گویا زندگی یا غیبت او را در نظر آورده اید؟ فرمود: آن انکاری که همانندهای خوکها از این امت می کنند. همانا برادران یوسف (ع) اسباط ونوادگان واولاد پیغمبران بودند یوسف (ع) را وسیله تجارت خود قرار دادند واو را فروختند وبه او خطابها کردند در حالی که برادرانش بودند واو هم برادرانشان بود واو را نشناختند تا وقتی که یوسف (ع) فرمود: «من یوسفم واین برادر من است» پس انکار می کنند این امت لعنت شده که خدای عز وجل بوسیله حجت خود انجام دهد در وقتی از اوقات همچنانکه بوسیله یوسف (ع) کرد. الحدیث.
(بحار ج 51 ص 33 واصول الکافی ج 1 ص 333):
عن الحسن بن محبوب (ره) عن بن رثاب عن ابی عبدالله (ع) قال: صاحب هذا الامر رجل لا یسمیه باسمه: الا کافر.
بنقل از حسن بن محبوب (ره) از ابن رئاب از امام صادق (ع) فرمود: صاحب این امر مردی باشد که نام اصلی او را یاد نمی کند مگر کافر.
(بحار ج 51 ص 145):
عن السید بن محمد الحمیری فی حدیث طویل یقول فیه: قلت للصادق جعفر بن محمد (ع): یابن رسول الله (ص) قد روی لنا اخبار عن آبائک (ع) فی الغیبة وصحبة کونها فاخبرنی بمن تقع؟ فقال (ع): ستقع بالسادس من ولدی والثانی عشر من الائمة الهداة بعد رسول الله (ص) اولهم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) وآخرهم القائم بالحق بقیة الله فی ارضه صاحب الزمان وخلیفة الرحمان والله لو بقی فی غیبته ما بقی نوح فی قومه لم یخرج من الدنیا حتی یظهر فیملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.
بنقل از سید بن محمد حمیری در ضمن حدیث طولانی که گفت: به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: یابن رسول الله (ص) اخباری از پدران بزرگوار شما در مورد غیبت وصحت تحقق آن به ما رسیده به من خبر دهید که در کدام شخص این غیبت واقع می گردد؟ فرمود: به ششمین فرزندم که دوازدهمین امام (ع) پس از حضرت رسول اکرم (ص) واقع می شود که اول آن ائمه حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب وآخرشان حضرت قائم (ع) بر حق بقیة الله در زمین صاحب الزمان وخلیفه خدای رحمان صلوات الله وسلامه علیهم می باشند بخدا قسم اگر در غیبت خود مانند خود نوح (ع) در قومش باقی بماند از دنیا بیرون نمی رود تا ظاهر شود وزمین از عدل وداد پر کند چنانکه از ظلم وجور پر شده باشد.
(بحار ج 51 ص 151):
عن العباس بن عامر قال: سمعت اباالحسن موسی (ع) یقول: صاحب هذا الامر یقول الناس لم یولد بعد.
بنقل از عباس بن عامر گفت: از حضرت امام ابوالحسن موسی الکاظم (ع) شنیدم می فرمود: در مورد صاحب این امر (ع) مردم می گویند: هنوز متولد نشده است.
(یوم الخلاص ص 67):
قال البخاری: ان الاحادیث فی صاحب الزمان، الغائب عن العیان، الموجودة فی کل الازمان، کثیرة متضافرة. واصحابه قد خلصوا من الریب وسلموا من العیب واخذوا بطریق الهداة وسلکوا من طریق الحق الی التحقیق وبه ختمت الخلافة والأمامة، وهو امام منذ وفاة ابیه الی یوم القیامة، یدعو الناس الی ملته، وهی ملة النبی (ص).
بخاری گوید: همانا احادیث درباره ی صاحب الزمان (ع) که از دیدگان نهان وموجود در همه ی زمانها است بسیار وبی شمار می باشد ویارانش از ریب وشک خالص شده واز عیب ونقص سالمه وراه هدایت در پیش گرفته واز طریق حق به تحقیق رسیده اند وخلافت وامامت بوجود او ختم گشته واو از زمانی که پدر بزرگوارش (ع) رحلت فرمود تا روز قیامت امام ورهبر است ومردم را به ملت خود که همان ملت حضرت رسول اکرم (ص) است دعوت می فرماید.
(منتخب الاثر ص 319):
ینابیع المودة عن نوف انه قال: رأیة المهدی فیها مکتوب البیعة لله.
در کتاب ینابیع الموده از نوف بکالی روایت کرده که در پرچم حضرت مهدی نوشته شده است بیعت برای خدا.
(منتخب الاثر ص 319):
کمال الدین: انه یکون فی رایة المهدی الرفعة لله عز وجل.
در کتاب کمال الدین روایت شده که در پرچم مهدی (ع) نوشته شده رفعت وعظمت برای خدای عز وجل است.
(منتخب الاثر ص 319):
بحارالأنوار: عن السید علی باسناده الی کتاب الفضل بن شاذان قال روی انه یکون فی رایة المهدی اسمعوا واطیعوا.
در کتاب بحارالانوار از سید علی باسنادش از کتاب فضل بن شاذان روایت شده که در پرچم حضرت مهدی (ع) است بشنوید واطاعت کنید.
(بحار ج 53 ص 3):
قال الصادق (ع): ان من وقت لمهدینا وقتا فقد شارک الله تعالی فی علمه، وادعی انه ظهر علی سره.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: همانا کسی وقت ظهور برای مهدی ما (ع) تعیین کند محققا در علم خدا شرکت جسته وادعاء کرده مهدی (ع) مهدی (ع) در سر خدا ظهور کرده است.
(یوم الخلاص ص 192):
کتب سیدنا الحجة لهذا السفیر: اما ما سألت عنه، ارشدک الله وثبتک ووقاک من امر المنکرین لی من اهل بیتنا وبنی عمنا، فاعلم انه لیس بین الله عز وجل وبین احد قرابة ومن انکرنی فلیس منی وسبیله سبیل ابن نوح. واما سبیل عمی جعفر وولده فسبیل اخوة یوسف (ع)... واما اموالکم فلا نقلبها الا لتطهروا. فمن شاء منکم فلیصل، ومن شاء فلیقطع وما اتانا الله خیر مما اتاکم... اما ظهور الفرج فانه الی الله وکذب الوقاتون.
حضرت مهدی حجت بن الحسین (ع) به سفیر خود نوشتند: فدایت ارشاد کناد وثابت دارد ونگهداریت از فرماید: سئوال از منکرانی که از خاندان وپسرعموهای من می باشند کرده بودی بدانکه میان خدای عز وجل ومیان کسی قرابتی نیست وهر کس مرا انکار کند از من نیست وراه او را راه پسر نوح (ع) خواهد بود واما راه عمویم جعفر وفرزندش راه برادران یوسف (ع) است واما مالهای شما را ما نمی پذیریم مگر برای آنکه پاک شوید وهر که خواهد برساند وهر که خواهد ببرد وقطع کند وآنچه خدا به ما داده بهتر از آن چیزی است که به شما داده واما ظهور فرج آن امرش با خدا است ووقت گذاران دروغ می گویند.
(بحار ج 53 ص 3، یوم الخلاص ص 204):
قال الصادق (ع): ان من وقت لمهدینا فقد شارک الله فی علمه وادعی انه ظهر علی سره. وما لله من سر الا وقد وقع الی هذا الخلق المعکوس الضال عن الله الراغب عن اولیاءالله وما لله من خبر الا وهم اخص به لسره وهو عندهم. وانما القی الله الیهم لیکون حجة علیهم.
حضرت امام (ع) فرمود: همانا کسی که وقت از برای ظهور مهدی ما (ع) معین کند با خدا در علمش مشارکت کرده ومدعی است که مهدی (ع) در سر وپنهان ظهور فرموده وخدا سر ورازی ندارد مگر آنکه به این مخلوق معکوس گمراه شده از خدا وروی گردانان از اولیای خدا واقع گشته وخدا را خبری نیست جز آنکه اولیای خدا مخصوص به سر اویند وآن سر نیز در نزد آنان می باشد وهمانا خدا آن سر را به آنان القاء فرماید تا حجت برایشان باشد.
(یوم الخلاص ص 206، بحارج 51 ص 30):
قال الجواد (ع): ان الامام بعدی ابنی، امره امری وقوله قولی، وطاعته طاعتی. والأمام بعده ابنه الحسن (ع) امره امر ابیه وقول قول ابیه (ثم سکت) فقیل له: یابن رسول الله (ص)، ومن الأمام بعد الحسن (ع)؟ فبکی بکاء شدیدا ثم قال: ان من بعد الحسن (ع) انبه القائم (ع) بالحق، المنتظر فقیل: یابن رسول الله (ص)، ولم سمی بالقائم (ع)؟ قال: لانه یقوم بعد موت ذکره، وارتداد اکثر القائلین بامامته. فقیل: ولم سمی بالمنتظر؟ قال: لأن له غیبة یطول امدها فینتظر خروجه المخلصون وینکره المرتابون، ویستهزیء بذکره الجاحدون، ویکذب فیه الوقاتون، ویهلک فیه المستعجلون وینجو فیه المسلمون.
حضرت امام جواد (ع) فرمود: همانا امام پس از من فرزند من است امر او امر من وگفتار او گفتار من واطاعت او طاعت من می باشد وامام بعد از او فرزندش حسن (ع) است امر او امر پدرش وگفتار او گفتار پدرش وطاعت او طاعت پدرش می باشد «سپس امام (ع)» سکوت فرمود: عرض شد: یابن رسول الله (ص) امام بعد از حسن (ع) کیست؟ حضر به شدت گریستند وفرمود، همانا پس از حسن (ع) فرزندش قائم (ع) بر حق تو است که انتظار ظهورش می برند. عرض کردند: یابن رسول الله (ص) چرا به ایشان قائم (ع) نام داده شد؟ فرمودژ زیرا او پسر فراموش شدن یادش وبرگشتن بیشتر از افرادی که قائل به امامتش بودند برمی گردد. عرض شد: چرا منتظرش نامند؟ فرمود: چون غیبت طولانی دارد اخلاصمندان انتظار ظهورش می برند ومردم شاک ومردد او را انکار می کنند ومنکران چون نامش برده شود مسخره نمایند ووقت گذاران دروغ گویند وکسانی که شتاب در ظهورش بخرج دهند هلاک شوند وکسانی که تسلیم حکم خدایند سالم مانند.
(کشف النعمة ج 2 ص 531):
قال ابوعلی محمد بن همام: وکتبت اسأله عن ظهور الفرج متی یکون؟ فخرج التوقیع: کذب الوقاتون.
ابوعلی محمد بن همام گفت: خدمت حضرت حضرت مهدی (ع) نامه نوشتم از زمان ووقت ظهور فرج پرسیدم؟ توقیع مبارک رسید که وقت گذاران دروغگویند.
(اصول الکافی ج 1 ص 368، اثبات الهداة ج 3 ص 441):
عن ابی بصیر عن ابی عبدالله (ع) قال: سألته عن القائم (ع)؟ فقال: کذب الوقاتون انا اهل بیت لانوقت.
بنقل از ابی بصیر از حضرت امام صادق (ع) پرسید درباره ی قائم (ع) فرمود: وقت گذران دروغگویند ما اهل بیت (ع) وقت تعیین نمی کنیم.
(اثبات الهداة ج 3 ص 544):
عن ابی بصیر عن ابی عبدالله (ع) قال: قلت له: جعلت فداک متی خروج القائم؟ فقال: یا ابامحمد انا اهل بیت لانوقت، وقد قال محمد (ص): کذب الوقاتون. الحدیث.
بنقل از ابی بصیر گفت: به امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم حضرت قائم (ع) چه وقت خروج می کند؟ فرمود: ای ابومحمد ما اهل بیت (ع) وقت تعیین نمی کنیم محمد (ص) فرمود: وقت گذاران دروغ گویند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 578):
قال الصادق (ع): للمفضل بن عمر: لیس للمهدی (ع) وقت لانه کالساعة انما علمها عند ربی الی ان قال: لا یوقت لمهدینا وقت الا من شارک الله فی علمه وادعی انه اظهره علی سره.
امام صادق (ع) به مفضل بن عمر فرمود: برای مهدی (ع) وقت معینی نیست زیرا او مانند قیامت می باشد همانا علم آن در نزد پروردگار من است تا آنجا که فرمود: برای مهدی ما (ع) تعیین وقت نمی کند مگر کسی که با خدا مشارکت در علمش کند وادعا نماید که خدا در پنهانی او را ظاهر ساخته است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 586):
عن المفضل بن عمر قال: سألت سیدی الصادق (ع) هل للمأمون المنتظر المهدی (ع) من وقت موقت یعلمه الناس؟ فقال: حاش لله ان یوقت ظهوره بوقت یعلمه شیعتنا الی ان قال: لا اوقت له وقتا ولا یوقتت له وقت ان من وقت لمهدینا وقتا فقد شارک الله فی علمه الی ان قال المفضل: یا سیدی ففی ای بقعة یظهر المهدی؟ قال: لا تراه عین فی وقت ظهوره الا رأته کل عین، فمن قال لکم غیر هذا فکذبوه قال المفضل: یا سیدی ولا یری وقت ولادته؟ قال: بلی والله یری من ساعة ولادته الی وقت وفاة ابیه الی ان قال: ثم یغیب سنة ست وستین ومأتین، ثم یظهر بمکة. الحدیث.
بنقل از مفضل بن عمر گفت: از امام صادق (ع) پرسیدم آیا برای آنکس که همه آرزوی او را دارند وچشم براه اویند مهدی (ع) وقت معینی هست که مردم بدانند؟ فرمود: حاشا که خدا وقت ظهورش را تعیین فرموده باشد وشیعیان ما آنرا بدانند تا آنجا که فرمود: من برای او تعیین وقت نمی کنم ووقتی از برای او معین نشده همانا کسیکه برای مهدی (ع) تعین وقت کند محققا با خدا در علمش مشارکت کرده وتا آنجا که عرض کرد: ای سرور من پس در کجا مهدی (ع) ظهور فرماید؟ فرمود: در وقت ظهورش چشم مخصوص او را می بیند وهمه چشمها او را نبیند. وهر کس جز این.
بشما گوید تکذیبش کنید. مفضل عرض کرد: ای سرور من در وقت ولادتش نیز دیده نمی شود؟ فرمود: آری بخدا قسم در ساعت ولادتش تا وقت وفات پدر بزرگوارش (ع) دیده می شود تا آنجا که فرمود: سپس به سال دویست وشصت وشش غائب می شود ودر مکة مشرفه ظهور می کند. الحدیث.
(بحار ج 52 ص 102):
عن الربیع بن محمد المسلی قال: قال لی ابو عبد الله: والله لتکسرن کسر الزجاج وان الرجاج یعاد فیعود کما کان، والله لتکسرن کسر الفخار وان الفخار لا یعود کما کان، والله لتمحصن والله لتغربلن کما یغربل الزوان من القمح.
بنقل از ربیع بن محمد گفت: امام صادق (ع) به من فرمود: بخدا قسم بمانند شیشه شکسته می شوید وشیشه اصلاح پذیر است وبصورت اول برمی گردد، بخدا قسم البته مانند سفال شکسته می شوید وسفال شکسته اصلاح پذیر نیست وبصورت اول برنمی گردد بخدا قسم آزمون می شوید بخدا قسم غربال می شوید مانند غربال شدن تلخک گندم با گندم.
(سفینة البحار ج 2 ص 675، بحار ج 52 ص 103):
عن الفضیل قال: سألت اباجعفر (ع) هل لهذا الأمر وقت؟ فقال: کذب الوقاتون، کذب الوقاتون کذب الوقاتون.
بنقل از فضیل گفت: از حضرت امام باقر (ع) پرسیدم آیا برای این امر وقتی هست؟ فرمود: وقت گذاران دروغگویند. وقت گذاران دروغگویند. وقت گذاران دروغگویند.
(بحار ج 52 ص 103):
عن ابی عبدالله (ع) قال: کذب الموقتون، ما وقتنا فیما مضی، ولا نوقت فیما یستقبل.
امام صادق (ع) فرمود: وقت گذاران دروغگویند ما در امر گذشته تعیین وقت نمی کنیم ودر آینده نیز وقت گذاری نمی نمائیم.
(بحار ج 52 ص 104)
عن عبدالرحمن بن کثیر قال: کنت عند ابی عبدالله (ع) اذ دخل علیه مهزم الاسدی فقال: اخبرنی جعلت فداک متی هذا الامر الذی تنتطرونه؟ فقد طال، فقال: یا مهزم کذب الوقاتون، وهلک المستعجلون ونجا المسلمون والینا یصیرون.
بنقل از عبدالرحمن بن کثیر گفت: در محضر امام صادق (ع) بودم که مهزم اسدی وارد شد وعرض کرد: فدایت شوم به من خبر ده این امری که انتظارش را دارید چه وقتی خواهد بود زیرا بسیار طولانی شده است؟ فرمود: ای مهزم وقت گذاران دروغگویند وآنانکه شتاب در ظهور دارند هلاک شوند وآنانکه تسلیم حکم وقضای الهی هستند سالمند وبسوی ما بازگشت می کنند.
(بحار ج 52 ص 104):
عن ابی عبد الله قال: من وقت لک من الناس شیئا فلا تهابن ان تکذبه، فلسنا نوقت لاحد وقتا.
امام صادق (ع) فرمود: از مردم کسیکه برای تو وقتی تعیین می کند البته در تکذیب کردنش مترس ما برای کسی تعیین وقت نمی کنیم.
(بحار ج 52 ص 111):
الکلینی عن اسحاق بن یعقوب: انه خرج الیه علی ید محمد بن عثمان العمری: اما ظهور الفرج، فانه الی الله وکذب الوقاتون.
کلینی از اسحق بن یعقوب: توقیعی از ناحیه مقدسة به دست محمد بن عثمان عمری به او رسید که در آن مرقوم بود: اما ظهور فرج بسته به فرمان خدا است ووقت گذاران دروغگویند.
(اصول الکافی ج 1 ص 368، بحار ج 52 ص 118):
عن الفضل بن یسار، عن ابی جعفر (ع) قال: قلت له، ان لهذا الامر وقتا؟ فقال: کذب الوقاتون ان موسی (ع) لما خرج وافدا الی ربه واعدهم ثلاثین یوما فلما زاده الله تعالی علی الثلاثین عشرا قال له قومة: قد اخلفنا موسی فصنعوا ما صنعوا (قال) فاذا حدثناکم بحدیث فجاء علی ما حدثناکم (به) به فقولوا: صدق الله، واذا حدثناکم بحدیث فجاء علی خلاف ما حدثناکم به فقولوا: صدق الله تؤجروا مرتین.
بنقل از فضل بن یسار گفت: از حضرت امام باقر (ع) پرسیدم آیا برای این امر وقتی هست؟ فرمود: وقت گذاران دروغگویند همانا موسی (ع) هنگامی که به میقات پروردگارش رفت وخدا وعده سی روز با او گذاشت چون ده شب نیز بر آن اضافه گردید قوم گفتند: موسی (ع) با ما مخالفت کرده وآنچه باید می کردند کردند امام (ع) فرمود: وقتی که ما خبری به شما می دهیم وموافق گفته ما به شما برسانند شما بگوئید خدا راست گفت واگر حدیثی ما گفتیم ولی بر خلاف گفته ما به شما بگویند.
شما بگوئید: خدا راست گفته تا دوبار پاداش بگیرید.
(بحار ج 52 ص 119):
عن ابی بصیر عن ابی عبدالله (ع) قال: قلت له: جعلت فداک متی خروج القائم (ع)؟ فقال: یا با محمد انا اهل بیت لانوقت، وقد قال محمد (ص): کذب الوقاتون، یا با محمد ان قدام هذا الامر خمس علامات اولهن النداء فی شهر رمضان، وخروج السفیانی، وخروج الخراسانی وقتل النفس الزکیة، وخسف بالبیداء.
بنقل از ابی بصیر گفت: به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم چه وقتی قائم (ع) خروج فرماید؟ فرمود: ای ابومحمد ما اهل بیت (ع) وقت تعیین نمی کنیم در حالی که حضرت محمد (ص) فرمود: وقت گذاران دروغگویند. ای ابومحمد پیش از خروج قائم (ع) پنج علامت واقع می گردد: نخستین آنها فداء آسمانی در ماه مبارک رمضان است. سپس خروج سفیانی وخروج خراسانی وکشته شدن نفس زکیة وفرورفتن در بیابان.
ائمه بعد از رسول اکرم
(اصول الکافی ج 1 ص 530):
عن ابی حمزة قال: سمعت علی بن الحسین (ع) یقول: ان الله خلق محمدا (ص) وعلیا (ع) واحد عشر من ولده من نور عظمته، فأقامهم اشباحا فی ضیاء نوره یعبدونه قبل خلق الخلق، یسبحون الله ویقدسونه هم الأئمة من ولد رسول الله (ص).
بنقل از ابی حمزة ره گفت: از حضرت امام سجاد علی بن الحسین شنیدم می فرمود: همانا خدا رسول اکرم (ص) وامیرالمؤمنین ویازده فرزند او را از نور عظمت خود آفرید وآنان در پرتو نور خود بصورت سایه ها بپا داشت که قبل از آفرینش مخلوقات عبادتش کنند وبه تسبیح وتقدیسش پردازند وآنان امامان باشند از فرزندان رسول خدا (ص).
(کشف النعمة ج 2 ص 448، اصول الکافی ج 1 ص 531، اعیان الشیعه ج 2 ص 56):
عن زرارة قال: سمعت اباجعفر (ع) یقول: الاثنا عشر الامام من آل محمد (ص) کلهم محدث من ولد رسول الله (ص) ومن ولد علی (ع) ورسول الله (ص) وعلی (ع) هما الولدان.
بنقل از زرارة گفت:از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: دوازده امام (ع) از آل محمد (ص) همه الهام شده از فرزندان رسول خدا (ص) وامیرالمؤمنین می باشند ورسول الله (ص) وامیرالمؤمنین (ع) پدران آن بزرگوارانند.
(اصول الکافی ج 1 ص 532):
عن ابی سعید الخدری (فی خبر عمر ویهودی واشار عمر فی سئواله الی علی (ع) قال: اخبرنی عن ثلاث وثلاث وواحدة، فقال له علی (ع): یا یهودی ولم لم تقل: اخبرنی عن سبع فقال له الیهودی: انک ان اخبرتنی بالثلاث سألتک عن البقیة ولا کففت فان انت اجبتنی فی هذه السبع فانت اعلم اهل الأرض وافضلهم واولی الناس بالناس فقال له: سل عما بدالک یا یهودی قال: اخبرنی عن اول حجر وضع علی وجه الارض؟ واول شجرة غرست علی وجه الارض؟ واول عین نبعت علی وجه الارض؟ فأخیره امیرالمؤمنین (ع) ثم قال الیهودی: اخبرنی عن هذه الأمة کم لها من امام هدی؟ واخبرنی عن نبیکم محمد این منزله فی الجنة؟ واخبرنی من معه فی الجنة؟ فقال له امیرالمؤمنین (ع) ان لهذه الأمة اثنی عشر امام هدی من ذریة نبیها وهم منی وامام منزل نبینا فی الجنة ففی افضلها واشرفها جنة عدن واما من معه فی منزله فیها فهؤلاء الاثنا عشر من ذریته وامهم وجدتهم وام امهم وذراریهم لا یشرکهم فیها احد.
بنقل از ابی سعید خدری «در خبر عمر ومرد یهودی وارجاع عمر پاسخ سئوالات او را به امیرالمؤمنین (ع)» عرض کرد: مرا با خبر گردان از سه وسه ویک. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: چرا نگفتی که مرا از هفت با خبر ساز یهودی عرض کرد: اگر جواب از اولی را دادی از باقی نیز می پرسم واگر نه خودداری می کنم واگر درست پاسخ هفت مورد را فرمودی پس تو داناترین مردم بر روی زمین وبرترین واولی در امور مردم خواهی بود حضرت فرمود: بپرس عرض کرد: اولین سنگی که بر روی زمین گذارده شود واولین درختی بر روی زمین کاشته شد واولین چشمه ای که بر روی زمین جوشید کدام بود؟ حضرت جواب فرمود: یهودی عرض کرد. به من خبر ده که امت اسلام چندامام هادی ورهنما دارد وپیغمبر (ص) شما منزلش در کجای بهشت است وچه کسانی با او در بهشت باشند؟ حضرت فرمود: این امت دوازده امام ورهنما که از فرزندان رسول (ص) می باشند وآنان از من هستند واما منزل وجایگاه پیغمبر ما (ص) در برترین وشریفترین جایگاه بهشت. بهشت عدن واما کسانی که با حضرت در جایگاهش باشند همان ائمه دوازده گانه از فرزندان او ومادرانشان وجده هایشان ومادر مادرانشان وفرزندانشان هستند وکسی دیگر با آنان شرکت در آنجا ندارد.
(اصول الکافی ج 1 ص 535):
عن سماعة بن مهران قال: کنت انا وابوبصیر ومحمد بن عمران مولی، ابی جعفر (ع) فی منزله بمکة فقال: محمد بن عمران: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: نحن اثنا عشر محدثا فقال له: ابوبصیر سمعت من ابی عبد الله (ع)؟ فخلفه مرة او مرتین انه سمعه؟ فقال ابوبصیر: لکنی سمعته من ابی جعفر (ع).
بنقل از سماعة بن مهران گفت: من وابوبصیر ومحمد بن عمران مولای حضرت امام باقر (ع) در منزلش در مکة مشرفه بودیم محمد بن عمران گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: ما دوازده امام (ع) الهام شده هستیم ابوبصیر به او گفت: تو از امام صادق (ع) شنیده ای؟ واو را یک یا دو بار سوگند داد که او اینگونه شنیده؟ ابوبصیر گفت: ولی من از امام باقر (ع) شنیدم.
(اصول الکافی ج 1 ص 537):
قال ابو عبد الله (ع): من زعم الامام یحتاج الی ما فی ایدی الناس فهو کافر انما الناس یحتاجون ان یقبل منهم الامام، قال الله عز وجل: «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها».
امام صادق (ع) فرمود: هر کس اعتقاد کند که امام (ع) محتاج به مردم است کافر خواهد بود همانا مردم محتاج امامند که امام (ع) از آنها بپذیرد که خدای عز وجل فرماید: «از اموال مردم صدقه بگیر تا آنها را بدینوسیله پاک کنی».
(کشف الغمة ج 2 ص 447):
عن ابی حمزة الثمالی عن ابی جعفر (ع) قا ل: ان الله عز اسمه ارسل محمدا (ص) الی الجن والانس وجعل من بعده اثنی عشر وصیا، منهم من سبق ومنهم من بقی وکل وصی جرت به سنة فألاوصیاء الذین من بعد محمد (ص) علی سنة اوصیاء عیسی (ع) وکانوا اثنی عشر، وکان امیرالمؤمنین علی سنة المسیح (ع).
بنقل از ابی حمزة ثمالی از حضرت امام باقر (ع) فرمود: همانا خدا عز اسمه محمد (ص) را بر جن وانس مبعوث فرمود وپس از او دوازده وصی برای او قرار داد برخی از آنان گذشتند وبرخی باقی مانده اند وهر وصی سنتی دارد اوصیای پس از حضرت رسول اکرم (ص) به روش وسنت اوصیای حضرت عیسی (ع) می باشند وآنان دوازده تن بودند وحضرت امیرالمؤمنین (ع) بر سنت حضرت مسیح (ع) بود.
(کشف النعمة ج 2 ص 448):
عن ابی جعفر الثانی (ع) عن ابائه عن امیرالمؤمنین (ع) قال: قال رسول الله (ص) آمنوا بلیلة القدر فانه ینزل فیها امر السنة وان لذلک الامر ولاة من بعدی علی بن ابیطالب (ع) واحدی عشر من ولده.
حضرت امام جواد (ع) از پدران بزرگوار خود (ع) از امیرالمؤمنین (ع) از رسول خدا (ص) فرمود: به شب قدر ایمان داشته باشید که در آن شب امور مربوطه بسال نازل می گردد وهمانا برای امور اولیاء وصاحب اختیارانی پس از من هستند آنان علی بن ابی طالب (ع) ویازده فرزند گرامی (ع) او می باشند.
(اصول الکافی ج 1 ص 532، کمال الدین واتمام النعمة: 422، کشف النعمة:448:2):
قال امیرالمؤمنین (ع) لابن عباس: ان لیلة القدر فی کل سنة وانه ینزل فی تلک الیلة امر السنة ولذلک الامر ولاة بعد رسول الله (ص) فقال له ابن عباس: من هم؟ قال: انا واحد عشر من صلبی ائمة محدثون.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) به ابن عباس فرمود: همانا شب قدر در هر سال است ودر آنشب امور مربوطه بسال نازل می گردد وبرای آن امور والیان صاحبان اختیاری پس از رسول الله (ص) می باشد ابن عباس عرض کرد: آنان کیانند؟ فرمود: من ویازده فرزند در صلب من امامانی که بدانان الهام می شود.
(کشف النعمه ج 2 ص 448):
عن زرارة قال: سمعت اباجعفر (ع) یقول: الائمة اثنی عشر اماما منهم الحسن والحسین (ع) ثم الائمة من ولد الحسین (ع).
بنقل از زرارة رضی الله عنه گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: امامان دوازده تن می باشند از آنان امام حسن (ع) وامام حسین (ع) سپس باقی امامان (ع) از صلب امام حسین (ع) می باشند.
(اصول الکافی ج 1 ص 532، اعیان الشیعه ج 2 ص 55، کمال الدین وتمام النعمة ص 385، کشف النعمة ج 2 ص 448، الغیبة شیخ الطوسی ص 139):
عن ابی جعفر محمد بن علی (ع) عن جابر بن عبدالله الانصاری قال: دخلت علی فاطمة بنت محمد (ص) وبین یدیها لوح فیه اسماء الاوصیاء والائمة من ولدها، فعددت اثنی عشر اسما آخرهم القائم (ع) من ولد فاطمة، ثلاثة منهم محمد (ص) واربعة «وثلاثة منهم علی» منهم علی.
حضرت امام باقر محمد بن علی (ع) از جابربن عبدالله انصاری روایت فرمود: که گفت: بخدمت حضرت فاطمه زهرا (ع) رسیدم لوحی در محضرش دیدم که نامهای اوصیاء «وائمة» از فرزندان حضرت در آن مندرج بود شماره کردم دوازده تن بودند که آخرینشان قائم (ع) همه از فرزندان حضرت فاطمه زهرا (ع) بودند.
(کشف النعمة ج 2 ص 505):
عن بن عباس (ره) قال: سألت رسول الله (ع) حین حضرته الوفاة فقلت: اذا کان منا نعوذ بالله منه فالی من؟ فأشار بیده الی علی (ع) فقال: الی هذا فانه مع الحق والحق معه ثم یکون من بعده احد عشر اماما مفترضة طاعتهم کطاعته.
بنقل از ابن عباس گفت: از حضرت رسول اکرم (ص) بهنگام رحلت پرسیدم: اگر پناه بخدا می برم از وقوع مصیبت رحلت شما به چه کسی مراجعه کنیم؟ با دست مبارک اشاره به سوی حضرت امیرالمؤمنین (ع) نموده فرموده: به ایشان مراجعه که او با حق است وحق با او می باشد سپس بعد از او یازده امام (ع) واجب الاطاعة خواهد بود که اطاعت از آنان مانند اطاعت از او است.
(کشف النعمة ج 2 ص 505):
عن المفید مرفوعا الی عایشة: انها سئلت کم خلیفة یکون للرسول الله (ص)؟ فقالت: اخبرنی رسول الله (ص) انه یکون اثنا عشر خلیفة قال: فقلت لها: من هم؟ فقالت: اسماءهم عندی مکتوبة باملاء رسول الله (ص) فقلت لها: فاعرضیه فأبت.
بنقل از شیخ مفید رضی الله عنه: از عایشة سئوال شد خلیفه پس از رسول خدا (ص) چند نفرند؟ گفت: رسول الله (ص) به من خبر داده که آنان دوازده نفرند راوی گوید به عایشه گفتم: آنان چه کسانی هستند؟ گفت: نامهای آنان به املاء رسول اکرم (ص) نوشته ودر نزد من موجود است به او گفتم: آنرا به من نشان ده او امتناع ورزید.
(کشف النعمة ج 2 ص 507):
عن ابی حمزة قال: سمعت الامام علی بن الحسین (ع) یقول: ان الله تعالی خلق محمدا (ص) واثنی عشر من اهل بیته من نور عظمته واقامهم اشباحا فی ضیاء نوره یعبدونه ویسجونه ویقد سونه وهم الأئمة من بعد محمد (ص).
بنقل از ابی حمزه گفت: از حضرت امام سجاد علی بن الحسین (ع) شنیدم می فرمود: همانا خدای تعالی محمد (ص) ودوازده امام از اهل بیت او (ع) را از نور عظمت خود آفریده وآنان را سایه ها در نور خود قرار داده او را عبادت وتسبیح وتقدیس می کنند وآنان امامان پس از رسول اکرم (ص) می باشند.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 398، کشف النعمة ج 2 ص 507):
عن علی بن ابیطالب (ع) قال: قال رسول الله (ص): اثنی عشر من اهل بیتی اعطاهم الله فهمی وعلمی وحلمی وخلقهم من طینتی فویل للمتکبرین علیهم بعدی القاطعین فیهم صلتی، مالهم لا انا لهم الله شفاعتی.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: دوازده تن از اهل بیت من خدا فهم وعلم وحلم مرا به آنها بخشیده از طینت من آنانرا آفریده پس وای متکبران که قدرت تکبر خود را علیه آنان بکار می برند وپیوند مرا با آنان قطع می کنند، چه می شود آنها را خدا شفاعت مرا به آنها نرساند.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 397، کشف النعمة ج 2 ص 509):
عن عبدالله بن عباس قال: قال رسول الله (ص) انا سید النبیین وعلی بن ابیطالب (ع) سید الوصیین وان اوصیائی بعدی اثنا عشر اولهم علی بن ابیطالب (ع) وآخرهم القائم (ع).
بنقل از عبدالله عباس گفت: رسول الله (ص) فرمود: من سرور پیغمبرانم وعلی بن ابی طالب (ع) سرور اوصیاء می باشد وهمانا اوصیاء پس از من دوازده نفرند اول آنان علی بن ابی طالب (ع) وآخرشان قائم (ع) می باشد.
(کشف النعمة ج 2 ص 508):
عن سلیم بن قیس الهلالی، قال: سمعت عبدالله بن جعفر الطیار یقول: کنا عند معاویة انا والحسن والحسین وعبدالله بن عباس وعمر بن ابی سلمة واسامة بن زید، فذکرنا حدیثا جری بینه وبین معاویة وانه قال لمعاویة: سمعت رسول الله (ص) یقول: انا اولی بالمؤمنین من انفسهم ثم اخی علی (ع) اولی بالمؤمنین من انفسهم فاذا استشهدود فابنی الحسن اولی بالمؤمنین من انفسهم ثم ابنی الحسین اولی بالمؤمنین من انفسهم فاذا استشهد فابنه علی بن الحسین اولی بالمؤمنین من انفسهم وستدرکه یا علی ثم ابنی محمد بن علی (ع) اولی بالمؤمنین من انفسهم وستدرکه یا حسین، ثم تکمله اثنا عشر اماما تسعة من ولد الحسین قال عبدالله: ثم استشهدت الحسن (ع) والحسین (ع) وعبدالله بن عباس وعمر ابن ابی سلمة واسامة بن زید فشهد والی عند معاویة.
بنقل از سلیم بن قیس هلالی گفت: از عبدالله بن جعفر طیار (ع) شنیدم می گفت: من وحضرت امام حسن (ع) وحضرت امام حسین (ع) وعبدالله بن عباس (ع) وعمر ابن ابی سلمة واسامة بن زید در نزد معاویه بودیم در حدیثی که میان او ومعاویه جریان داشت مذاکره می کردیم او به معاویه گفت: من از حضرت رسول اکرم (ص) شنیدم می فرمود: من اولی به مؤمنین از خودشان هستم سپس برادرم امیرالمؤمنین علی (ع) اولی به مؤمنین از خودشان می باشد وچون به شهادت رسد فرزندم امام حسن (ع) اولی به مؤمنین از خودشان می باشد سپس فرزندم امام حسین (ع) اولی به مؤمنین از خودشان می باشد وچون به شهادت رسد فرزندش علی بن الحسین (ع) اولی مؤمنین از خودشان می باشد وتو یا علی (ع) او را می بینی سپس فرزندم محمد بن علی (ع) اولی به مؤمنین از خودشان می باشد وتو یا حسین (ع) او را می بینی سپس تکمیل می شود عددشان به دوازده امام که نه تن از فرزندان امام حسین (ع) خواهند بود. عبدالله گفت: من امام حسن (ع) وامام حسین (ع) وعبدالله بن عباس وعمر ابن ابی سلمة واسامة بن زید را شاهد گرفتم وآنان در نزد معاویه شهادت دادند.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 396، کشف النعمة ج 2 ص 509):
عن عبدالله بن عباس قال: سمعت رسول الله (ص) یقول: انا وعلی (ع) والحسن (ع) والحسین (ع) وتسعة من ولد الحسین (ع) مطهرون معصومون.
بنقل از عبدالله بن عباس (ره) گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: من وعلی (ع) وحسن (ع) وحسین (ع) ونه فرزند حسین (ع) پاک ومعصوم می باشیم.
(کشف النعمة ج 2 ص 526):
عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی قال: دخلت علی سدی علی بن محمد (ص) فلما بصربی قال: لی: مرحبا بک یا اباالقاسم انت ولینا حقا فقلت له: یابن رسول الله (ص) انی ارید ان اعرض علیک دینی فان کان مرضیا ثبت علیه الی ان القی الله عز وجل؟ فقال: هات یا اباالقاسم فقلت انی اقول: ان الله تبارک وتعالی واحد لیس کمثله شییء خارج عن الحدین حد الابطال وحد التشبیه وانه لیس بجسم ولا صورة ولا عرض ولا جوهر بل هو مجسم الأجسام ومصور الصور وخالق الاعراض والجواهر ورب کل شییء ومالکه وجاعله ومحدثه وان محمدا (ص) خاتم النبیین ولا نبی بعده الی یوم القیامة وان شریعته خاتمة الشرایع فلا شریعة بعدها الی یوم القیامة واقول: ان الامام والخلیفة وولی الامر بعده امیرالمؤمنین (ع) ثم الحسن (ع)، ثم موسی بن جعفر (ع) ثم علی بن موسی (ع) ثم محمد بن علی (ع) ثم انت یا مولای فقال (ع): ومن بعدی الحسن «ابنی» فکیف یکون للناس بالخلف من بعده؟ قال فقلت: وکیف ذلک یا مولای؟ قال: لأنه لا یری شخصه ولا یحل ذکره باسمه حتی یخرج فیملاها عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا قال: فقلت: اقررت واقول ان ولیهم ولی الله وان عدوهم عدوالله وطاعتهم طاعة الله ومعصیتهم معصیة الله واقول المعراج حق والمسائلة فی القبر حق وان الجنة حق وان النار حق، وان الصراط حق وان المیزان حق وان الساعة آتیة لا ریب فیها وان الله یبعث من فی القبور واقول ان الفرایش الواجبة بعد الولایة: الصلوة والزکوة والصوم، والحج، والجهاد والامر بالمعروف والنهی عن المنکر فقال علی بن محمد (ص): یا اباالقاسم (ع) هذا والله دین الله الذی ارتضاه لعباده فاثبت علیه ثبتک الله بالقول الثاتب فی الحیوة الدنیا والاخرة.
بنقل از حضرت عبدالعظیم بن عبدالله حسنی (ع) فرمود: بخدمت حضرت امام هادی علی بن محمد (ص) رسیدم چون مرا دید فرمود: خوش آمدی ای ابوالقاسم (ع) تو حقا دوست ما هستی. عرض کردم: یابن رسول الله (ص) من می خواهم دینم را به عرض شما برسانم که اگر پسندیده باشد تا وقتی که به ملاقات خدای عز وجل می روم «روز قیامت» بر آن ثابت باشم. فرمود: بیاور ای ابوالقاسم. عرض کردم: من می گویم: خدای تبارک وتعالی یکتا است چیزی همانند او نیست بیرون از دو حد ابطال وتشبیه است واو جسم وصورت وعرض وجوهر نیست بلکه به جسمانیات جسم وبه صورتها صورت می بخشد وآفریدگار اعراض وجواهر وپروردگار وصاحب اختیار وپدید آرنده ی همه چیز است وآنکه محمد (ص) خاتم پیغمبران است وپیغمبری پس از او نیست تا روز قیامت وشریعت وآئین او پایان بخش همه شریعتها است وتا روز قیامت شریعتی پس از آن نخواهد بود ومی گویم امام وجانشین ولی وامر پس از آن حضرت امیرالمؤمنین (ع) سپس امام حسن (ع) سپس امام حسین (ع) سپس امام علی بن الحسین (ع) سپس امام محمد بن علی (ع) سپس امام جعفر بن محمد (ع) سپس امام موسی بن جعفر (ع) سپس امام علی بن موسی (ع) سپس امام محمد بن علی سپس شما می باشید.
امام (ع) فرمود: وپس از من امام حسن (ع) «فرزندم» می باشد پس مردم چگونه خواهند بود به جانشین پس از او. من عرض کردم: مولای من آن چگونه باشد؟ فرمود: زیرا شخص او دیده نشود وحلال نباشد نام او ذکر گردد تا آنکه خروج کند وزمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد. گفت: عرض کردم: اقرار کردم ومی گویم: دوست آنان دوست خدا ودشمنانشان دشمن خدا واطاعت آنان طاعت خدا ونافرمانی ایشان نافرمانی خدا است ومی گویم معراج حق است وپرسش قبر وبهشت وجهنم وصراط ومیزان حق است ووقوع قیامت حق است وشکی در آن نیست وهمانا خدا هر کس که در قبرها جای دارند برانگیزد ومی گویم فرایض الهی پس از ولایت که واجب می باشد: نماز وزکوة. وروز وحج وجهاد وامر به معروف ونهی از منکر است. امام هادی فرمود: ای ابوالقاسم (ع) بخدا قسم این همان دین خدا است که خدای تعالی آنرا برای بندگانش پسندیده بر آن ثابت بمان که خدایت به گفتار ثابت در زندگی دنیا وآخرت پابرجا دارد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 444، اصول الکافی غیر مترجم ج 1 ص 338):
عن ابی جعفر (ع) قال: انما نحن کنجوم السماء کلما غاب نجم طلع نجم حتی اذا اشرتم باصابعکم وملتم باعناقکم، غیب الله نجمکم فاستوت بنو عبدالمطلب فلم یعرف ای من ای فاذا طلع نجمکم فاحمدوا ربکم.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: همانا ما ستارگان آسمان می باشم هر ستاره ای که غائب شود ستاره دیگر می درخشد حتی وقتی که شما با انگشتهای خود اشاره کنید وبا گردنهای خود متمایل شوید. خدا ستاره ی شما را پنهان کند وفرزند عبدالمطلب (ع) مستقر شوند این یک از آن یک بار نشناخته نشود وچون ستاره ی شما طلوع کند پس ستایش پروردگارتان کنید.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 312):
قال النبی (ص): النجوم امان لأهل السماء واهل بیتی امان لأمتی.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: ستارگان وسیله امان برای ساکنان آسمانند واهل بیت من (ع) وسیله امان برای امتم می باشند.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 312):
عن علی بن ابیطالب (ع) قال: قال رسول الله (ص): النجوم امان لاهل السماء فاذا ذهبت النجوم ذهب اهل السماء واهل بیتی امان لاهل الارض فاذا ذهب اهل بیتی (ع) ذهب اهل الأرض.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: ستارگان وسیله امان برای ساکنان آسمان می باشند وچون ستارگان از میان بروند ساکنان آسمانها نیز از میان می روند واهل بیت (ع) من ووسیله امان از برای ساکنان زمینند وچون اهل بیتم (ع) از میان بروند ساکنان زمین نابود شوند.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 312):
عن ابی بصیر عن خثیمة الجعفی عن ابی جعفر (ع) قال: سمعته یقول نحن جنب الله ونحن صفوته ونحن خیرته (حوزته خ ل) ونحن مستودع موارث الانبیاء ونحن امناء الله عز وجل ونحن حجج الله ونحن ارکان الایمان ونحن دعائم الاسلام ونحن من رحمة الله علی خلقه ونحن من بنا یفتح وبنا یختم ونحن الائمة الهدی ونحن مصابیح الدجی ونحن منار الهدی ونحن السابقون السابقون ونحن الاخرون ونحن العلم المرفوع للخلق من تمسک بنا لحق ومن تأخر عنا غرق ونحن قادة الغر المحجلین ونحن خیرة الله ونحن الطریق الواضح والصراط المستقیم الی الله عز وجل ونحن من نعمة الله علی خلقه ونحن المنهاج ونحن معدن النبوة ونحن موضع الرسالة ونحن الذین الینا تختلف الملائکة ونحن السراج لمن استضاء به ونحن السبیل لمن اقتدی بنا ونحن الهداة الی الجنة ونحن عری الاسلام ونحن الجسور والقناطر من مضی علیها لم یسبق ومن تخلف عنها هلک ونحن السنام الاعظم ونحن الذین بنا ینزل الله عز وجل الرحمة وبنا یسقون الغیث ونحن الذین بنا یصرف عنکم العذاب فمن عرفنا وابصرنا وعرف حقنا واخذ بامرنا فهو منا والینا.
بنقل از ابی بصیر از خثیمة جعفی گفت: از امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: ما جوار خدا خدا وبرگزیدگان واختیار شده خدا می باشم وموارث پیغمبران (ع) در نزد ما ودیعه گذارده شده وما امنیان خدای عز وجل وحجت های خدا وارکان ایمان وستونهای اسلام ورحمت خدا بر خلقش می باشیم وما هستیم که به ما آغاز می شود وبه ما پایان می پذیرد وما امامان راهنما وچراغهای تاریکی ومناره های هدایت وسبقت گزیدگان وآخرین پیشینان می باشیم وما پرچم برافراشته برای مردم هستیم که هر کس به ما تمسک جوید لاحق گردد وهر کس از ما تأخر جوید غرق شود وما رهبران نماز گذارانی هستیم که پیشانی ودست وپایشان سفید است وما برگزیدگان خداو راه روشن وصراط مستقیم به سوی خدای عز وجل می باشیم وما نعمت خدا بر خلقش هستمی وما راه حقیقت ومعدن نبوت وما جایگاه رسالت می باشیم وما کسانی هستیم که فرشتگان به نزد ما رفت وآمد دارند وما چراغ راه کسانی هستیم که از ما کسب نور کنند وما راه از برای کسانی هستیم که به ما اقتداء کنند وما هادیان مردم به سوی بهشتیم وما ریسمان محکم اسلام وپل هایی هستیم که هر کس از آن بگذرد کسی بر وی سبقت نگیرد وهر کس از آن تخلف کند هلاک شد وما صاحبان جایگاه برتر وبزرگتر می باشیم وما کسانی هستیم که خدای عز وجل به وسیله ما رحمت خود را نازل فرمایند وبه وسیله باران مردم را سیراب سازد وبه وسیله ما عذاب از شما برگردانده می شود پس هر کس ما وحق ما را شناخت وفرمان ما را گرفت وبه کار بست از ما وبه سوی ما برمی گردد.
(کمال الدین والتمام النعمة ص 313):
عن ابی الطفیل عن ابی جعفر (ع) قال: قال رسول الله (ص) لأمیرالمؤمنین (ع) اکتب ما املی علیک قال: یا نبی الله اتخاف علی النسیان؟ فقال: لست اخاف علیک النسیان وقد دعوت الله لک ان یحفظک ولا ینسیک ولکن اکتب لشرکائک قال قلت ومن شرکائی یا نبی الله (ص)؟ قال: الأئمة من ولدک بهم تسقی امتی الغیث وبهم یستجاب دعاؤهم وبهم یصرف الله عنهم السوء والبلاء وبهم ینزل الرحمة من السماء وهذا اولهم واومیء بیده الی الحسن (ع) ثم اومیء بیده الی الحسین (ع) ثم قال: الأئمة من ولده.
به نقل از ابی الطفیل از حضرت امام باقر (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: یا علی (ع) آنچه بر تو املاء می کنم بنویس، عرض کرد: یا رسول الله (ص) آیا می ترسی فراموش کنم؟ فرمود: ترسی بر فراموشی تو ندارم من درباره ی تو خدا را خواندم که تو را حفظ کند وفراموشی به تو ندهد ولی بنویس برای شرکاء تو. امیرالمؤمنین (ع) فرماید: عرض کردم: یا رسول الله (ص) شرکاء من چه کسانند؟ فرمود: امامان که از فرزندانت باشند که به وسیله آنان از باران رحمت وفیض الهی امتم سیراب شوند وبه سبب آنان دعاهای امتم مستجاب وهر گونه بدی وبالا از ایشان دور شود وبه وساطت آنان رحمت الهی از آسمان نازل گردد. واین نخستین آن امامان است وبا دست مبارک خود اشاره به امام حسن (ع) کرد. سپس با دست شریف اشاره به امام حسین (ع) نمود وفرمود: امامان (ع) دیگر از فرزندان او باشند.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 330):
عن ابی الحسن اللیثی قال: حدثنی جعفر بن محمد (ع) عن آبائه (ع) ان النبی (ص) قال ان فی کل خلف من امتی عدلا من اهل بیتی ینفی عن هذا الدین تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین وان ائمتکم وفودکم الی الله عز وجل فانظور من تقتدون فی دینکم وصلوتکم؟.
به نقل از ابوالحسن لیثی گفت: حضرت امام صادق از پدران بزرگوارش (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: همانا در هر جای نشینی از امت من فرد عادلی از اهل بیت (ع) من می باشد که تحریف تندروان وبدعتهای مبطلان وتأویل جاهلان را از این دنی نفی می کند وهمانا امامان (ع) شما رهبرانتان به سوی خدا عز وجل باشند بنگرید که در دین ونماز خود به چه کسی اقتداء می کنید؟
(اکمال الدین واتمام النعمة ص 331):
عن حماد بن عثمان عن ابی بصیر عن ابی جعفر (ع) فی قول الله عز وجل: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم قال: الأئمة من ولد علی (ع) وفاطمة (ع) الی ان تقوم الساعة.
به نقل از حماد بن عثمان از ابی بصیر از امام باقر (ع) در تفسیر آیه کریمه «ای مؤمنان اطاعت خدا ورسول خدا (ص) واولیای امر خود کنید» فرمود: امامان (ع) از فرزندان امیرالمؤمنین وحضرت فاطمه زهرا (ع) اولیای امر می باشند تا روز قیامت.
(بحار ج 51 ص 43):
عن ابی بصیر قال: قلت لأحدهما: «لأبی جعفر (ع) او لأبی عبدالله (ع): ایکون ان یفضی هذا الأمر الی من لم یبلغ؟ قال: سیکون ذلک، قلت: فما یصنع؟ قال: یورثه علما وکتبا ولا یکله نفسه.
به نقل از ابی بصیر گفت: به امام باقر (ع) وامام صادق (ع) عرض کردم: آیا امر ولایت به طفل غیر بالغ ارجاع می شود؟ فرمود: آری می شود. عرض کردم: او چگونه کار می کند؟ فرمود: به او علم وکتاب می بخشد وبه خودش واگذار نمی کند.
(الغیبة للشیخ الطوسی ص 136):
عن ابی الحسن ب علی بن محمد العسکری عن آبائه عن الحسین بن علی (ع) قال: قال لی علی (ع): قال رسول الله (ص): من سره ان یلقی الله عز وجل آمنا مطهرا لا یحزنه الفزع الأکبر فلیتولک ولیتول بنیک الحسن (ع) والحسین (ع) وعلی بن الحسین (ع) ومحمد بن علی (ع) وجعفر بن محمد وموسی بن جعفر (ع) وعلی بن موسی ومحمدا (ع) وعلیا والحسن (ع) ثم لمهدی وهو خاتمهم.
ولیکونن فی آخرالزمان قوم یتولونک یا علی یشنأهم الناس ولو احبهم کان خیرا لهم لو کنوا یعلمون یؤثرونک وولدک علی الاباء والامهات والأخوات وعلی عشائرهم والقرابات صولات الله علیهم افضل الصلوات اولئک یحشرون تحت لواء الحمد یتجاوز عن سیئاتهم ویرفع درجاتهم جزاء بما کانوا یعملون.
حضتر امم ابوالحسن علی بن محمد هادی عسکری (ع) از پدران بزرگوارش (ع) از حضرت امام حسین بن علی (ع) فرمود: امیرالمؤمنین (ع) به من فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: کسی که دوست دارد وخوشحال باشد که خدای عز وجل را ایمن وپاک دیدار کند واز بیم قیامت اندوهناک نگردد باید ترا دوست بدارد وفرزندانت حسن (ع) وحسین (ع) وعلی بن الحسین (ع) ومحمد بن علی (ع) وجعفر بن محمد (ع) وموسی بن جعفر (ع) وعلی بن موسی (ع) ومحمد (ع) وعلی (ع) وحسن (ع) سپس مهدی (ع) را که آخرینشان می باشد دوست بدارد. ودر آخرالزمان قومی باشند یا علی (ع) دوستت دارند ومردم آنان را دشمن خواهند داشت واگر دوست بدارند برای آنان خیر خواهد بود وتو وفرزندانت را بر پدران ومادران وبرادران وخواهران وخویشاوندان ونزدیکان خود ترجیح می دهند برترین درود خدا بر ایشان باد آنان در زیر پرچم حمد محشور شوند از بدیهایشان درمی گذرند ودرجاتشان بالا برده می شود به پاداش کارهای نیکی که می کرده اند.
(الاربعون حدیثا للمحق الششتری ص 83):
عن الرضا (ع) عن آبائه (ع) عن علی (ع) قال: بینا انا امشی مع النبی (ص) فی بعض طرقات المدینة اذ لقینا شیخ طویل... فسلم علی النبی (ص ورحب به ثم التفت الی وقال: السلام علیک یا رابع الخلفاء ورحمة الله وبرکاته... فقلت: یا رسول الله (ص) ما هذا الذی قال هذا الشیخ؟ وتصدیقک له؟... قال: ان الله عز وجل قال فی کتابه: «انی جاعل فی الأرض خلیفة» والخلیفة المجعول فیها آدم، وقال: «یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض» فهو الثانی وقال عز وجل حکایة عن موسی حین قال موسی حین قال لهارون «اخلفنی فی قومی واصلح» وهو الثالث... فانت رابع الخلفاء وکما سلم علیک الشیخ اولا تدری من هو؟ قلت: لا قال: هذا اخوک الخضر فاعلم.
حضرت امام رضا (ع) از پدران بزرگوارش (ع) از حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
زمانی من در خدمت حضرت رسول اکرم (ص) در بعضی از راه های مدینه منوره می رفتیم پیرمردی بلند قامت به ما رسید... وبه رسول اکرم (ص) سلام وخوش آمد عرض کرد سپس به من متوجه شد وگفت: سلام ورحمت وبرکات خدا بر تو باد ای چهارمین خلیفه... من عرض کردم: یا رسول الله (ص) این چه سخنی بود که این پیرمرد گفت وچه تصدیقی بود که شما فرمودید؟ فرمود: همانا خدای عز وجل در قرآن کریم فرماید: «من در زمین خلیفه قرار می دهم» وآن خلیفه ای که در زمین قرار داد آدم (ع) بود وفرمود: «ای داود (ع) ما ترا در زمین خلیفه قرار دادیم» وداود (ع) خلیفه دویم است وبه حکایت از موسی (ع) وقتی که به هارون (ع) فرماید: «خلیفه من در میان قوم من باش واصلاح امور کن» وهارون (ع) خلیفه سوم است پس تو چهارمین خلیفه می باشی آنچنان که این پیرمرد بر تو سلام داد آیا نمی دانی او کیست؟ من عرض کردم: نمی دانم. فرمود: این برادرت خضر (ع) است. بدان.
(یوم الخلاص ص 44):
قال رسول الله (ص): الأئمة بعدی اثنا عشر، بعدد نقباء بنی اسرائیل، وبعدد الأسباط وبعدد حواریی عیسی (ع). من خالفهم فقد خالفنی ومن ردهم وانکرهم فقد ردنی ومن احبهم واقتدی بهم فاز ونجا، ومن تخلف عنهم ضل وهوی. فطوبی لمن احبهم، والویل لمن ابغضهم.
رسول اکرم (ص) فرمود: امامان (ع) پس از من دوازده تن باشند به شماره ی نقیبان بنی اسرائیل وبه شماره ی سبطها وبه شماره ی حواریون حضرت عیسی (ع) هر کس با آنان مخالفت کند با من مخالفت کرده وهر که آنان را رد وانکار کند مرا رد نموده وهر که دوستشان بدارد واقتداء به آنان نماید کامیاب ونجات یافته است وهر کس از آنان تخلف جوید گمراه وسرگردان شود پس خوشا حال کسی که دوستدارشان باشد ووای بر کسی که با آنان دشمنی کند.
(یوم الخلاص ص 48، مسند احمد ج 5 ص 106):
قال رسول الله (ص): یکون لهذه الأئمة اثنا عشر خلیفة.
رسول اکرم (ص) فرمود: برای این امت دوازده خلیفه خواهد بود.
(یوم الخلاص ص 48):
قال رسول الله (ص): لا یزال هذا الدین عزیزا. الی اثنی عشر خلیفة کلهم من قریش.
رسول اکرم (ص) فرمود: همیشه این دین عزیز است تا وقتی که دوازده خلیفه از قریش در ایشان باشند.
(یوم الخلاص ص 48):
قال رسول الله (ص): لا یزال هذا الأمر فی قریش ما بقی منهم اثنان.
رسول اکرم (ص) فرمود: همیشه این امر «خلافت» در قریش است تا وقتی که دو تن از آنان باقی باشد.
(یوم الخلاص ص 48):
قال رسول الله (ص): بعدی اثنا عشر اماما. تسعة من صلب الحسین (ع) امناء معصومون ومنا مهدی هذه الأمة الا ان اهل بیتی وعترتی من لحمی ودمی. ما بال قوم یؤذوننی فیهم؟ لا انا لهم الله شفاعتی.
رسول اکرم (ص) فرمود: پس از من دوازده امام (ع) خواهد بود که نه تن از صلب امام حسین (ع) می باشند همه امین ومعصومند ومهدی (ع) انی امت از ماست هان که اهل بیت (ع) وعترتم (ع) از گوشت وخون من می باشند چرا گروهی درباره ی آنان به من اذیت می رسانند. که خدا شفاعت مرا به آنها مرساناد.
(اصول الکافی ج 1 ص 200، یوم الخلاص ص 173):
قال الصادق (ع): الامام کالشمس الطالعة المجللة بنورها العالم وهی فی الافق بحیث لا تنالها الأیدی والأبصار.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: امام (ع) مانند آفتاب درخشان است که با نور خود جهان را جلال می بخشد ودر افق می درخشد در حالی که نه دست کسی به او می رسد ونه دیدگان کسی توان دیدن او را دارد.
(یوم الخلاص ص 231):
قال امیرالمؤمنین (ع): شیعتنا ومحبونا عند الناس کفار، وعند الناس خاسرون وعند الله رابحون فازوا بالایمان وخسر المنافقون.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: شیعیان ودوستان ما در نزد مردم کفار به شمار می آیند وزیان کار شمرده می شوند ولی در پیشگاه خدا سودمند وبهره یاب می باشند وبه وسیله ایمان کامیابند ومنافقان زیانکارند.
(وسائل الشیعة ج 1 ص 93، یوم الخلاص ص 233):
عن الصادق (ع): افضل البقاع ما بین الرکن والمقام ولو ان رجلا عمر ما مر نوح فی قومه الفف سنة الا خمسین عاما، یصوم النهار ویقوم اللیل ای متعبدا فی ذلک المکان قم لقی الله بغیر ولایتنا لم ینفعه ذلک شیئا.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: برترین بقعه ها میان رکن ومقام است، اگر مردی به اندازه نوح (ع) که نهصد وپنجاه سال در میان خود زیست کرد عمر کند وروزها روزه دار وشبها به نماز وعبادت در آن مکان بگذارند سپس به ملاقات خدا رود در حالی که ولایت ما را نداشته باشد آن همه عبادات به هیچ وجه سودی به او نمی رساند.
(اصول الکافی ج 2 ص 245):
عن ابی جعفر (ع) قال: ما یبالی من عرفه الله هذا الامر ان یکون علی قلة جبل یأکل من نبات الارض حتی یأتیه الموت.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: کسی که خدایش به امر ولایت تعرفه فرموده باکی ندارد که در بالای کوه باشد وتا پایان عمر از روئیدنی های زمین بخورد.
(جامع احادیث الشیعه ج 1 ص 125، یوم الخلاص ص 236):
قال الصادق (ع): دینی ودین آبائی الذی تدین الله تعالی به: شهادة ان لا اله الا الله وان محمدا رسول الله والاقرار بما جاء به من عند الله، والولایة لولینا والبراءة من عدونا والتسلیم لامر ربنا.
امام صادق (ع) فرمود: دین ودین پدران من که در پیشگاه خدای تعالی بدان تدین داریم: شهادت به وحدانیت خدا ورسالت محمد رسول الله (ص) واقرار بدانچه آن حضرت از سوی خدا آورده با دوستان ما وبیزاری از دشمنان ما وگردن نهادن به فرمان پروردگار ما است.
(منتخب الاثر ص 27):
قال رسول الله (ص): لا یزال هذا الدین قائما الی اثنی عشر من قریش فاذا مضوا ساخت الأرض باهلها.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: همیشه این دین تا دوازده تن از قریش به رهبری باقی باشند پایدار است وچون همه از میان بروند زمین ساکنانش را فرو می برد.
(جامع الاحادیث الشیعه ج 1 ص 17، یوم الخلاص ص 237):
قال الصادق (ع): ولله لو لا ان اله فرض ولایتنا ومودتنا، ما ادخلناکم بیوتنا ولا اوقفناکم علی ابوابنا والله ما نقول بافواهنا، ولا نقول برأینا، الا ما قال ربنا.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: به خدا قسم اگر خدا ولایت ومودت ودوستی ما را واجب نمی فرمود ما شما را به خانه های خود راه نمی دادیم وشما به در خانه خود نگاه نمی داشتیم به خدا قسم ما سخنی نمی گوییم ورأی ونظری نمی دهیم مگر آنچه پروردگار ما فرموده.
(منتخب الاثر ص 17):
قال رسول الله (ص): یکون بعدی اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش.
رسول اکرم (ص) فرمود: پس از من دوازده خلیفه خواهد بود که همه از قریشند.
(منتخب الاثر ص 15):
قال رسول الله (ص): لا یزال هذه الامة مستقیما امرها ظاهرة علی عدوها حتی یمضی منها اثنا عشر خلیفة.
رسول اکرم (ص) فرمود: همیشه این امت کارش مستقیم وبر دشمنش پیروز است تا دوزاده خلیفه (ع) از امت بگذرد.
(منتخب الاثر ص 23):
عن جابر ابن سمرة قال: سمعت النبی (ص) یقول: لیکونن من بعدی اثنی عشر امیرا کلهم من قریش.
به نقل از جابر ابن سمرة گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: البته پس از من دوازده امیر همه از قریش بودند.
(منتخب الاثر ص 26):
عن سلمان الفارسی قال: قال رسول الله (ص): الأئمة بعدی اثننا عشر عدد شهور الحول ومنا مهدی هذه الأمة له هیبة موسی وبهاء عیسی (ع) وحکم داود وصبر ایوب.
به نقل از سلمان فارسی گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: امامان (ع) پس از من دوازده تن باشند به شماره ماه های سال واز ما است مهدی (ع) این امت که او را هیبت موسی (ع) ونور عیسی (ع) وحکم داود (ع) وصبر ایوب (ع) باشد.
(منتخب الاثر ص 49):
عن ابی ایوب الانصاری قال: سمعت رسول الله (ص) یقول: انا سید الأنبیاء وعلی سید الأوصیاء وسبطای خیر الاسباط ومنا الائمة المعصومون من صلب الحسین (ع) ومنا مهدی هذه الائمة فقام الیه اعرابی فقال: یا رسول الله (ص) کم الائمة بعدک؟ قال: عدد الاسباط وحواری عیسی (ع) ونقباء بنی اسرائیل.
به نقل از ابی ایوب انصاری گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: من سرور پیغمبرانم (ص) وعلی (ع) سرور اوصیاء است ودو سبط من «حسن (ع) وحسین (ع) بهترین سبطایند وامامان معصوم (ع) از ما از صلب امام حسین (ع) می باشند ومهدی (ع) این امت از ما است اعرابی بپا خاست وعرض کرد: یا رسول الله (ص) پس از شما چند تن امام (ع) باشند؟ فرمود: به شماره های سبطها وبه شماره حواریون عیسی (ع) وبه شماره ی نقیبان بنی اسرائیل می باشند.
(منتخب الاثر ص 48):
عن ابی هریرة قال: قال رسول الله (ص): ان الصدقة لا تحل لی ولا لأهل بیتی (ع) فقلنا: یا رسول الله (ص) من اهل بیتک؟ قال اهل بیتی وعترتی من لحمی ودمی هم الأئمة بعد عدد نقباء بنی اسرائیل.
ابوهریره گوید: رسول اکرم (ص) فرمود: همانا صدقه بر من واهل بیت من (ع) حلال نیست ما عرض کردیم: یا رسول الله (ص) اهل بیت (ع) شما چه کسانند؟ فرمود: اهل بیت (ع) وعترت من (ع) از گوشت وخون می باشند آنان امامان (ع) پس از من به شماره ی نقیبان بنی اسرائیل باشند.
(کشف النعمة ج 2 ص 448، منتخب الاثر ص 57):
عن زرارة قال: سمعت اباجعفر (ع): یقول الاثنا عشر الائمة من آل محمد کلهم محدث: علی بن ابی طالب (ع) واحد عشر من ولده ورسول الله (ص) وعلی هما الولدان.
بنقل از زرارة رضی الله عنه گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: دوازده امام از آل محمد (ص) همه الهام شده می باشند اولشان امام علی بن ابی طالب (ع) ویازده فرزند آنحضرت هستند. رسول خدا (ص) وعلی (ع) هر دو پدرانشان می باشند.
(منتخب الاثر ص 57):
عن علی (ع) فی حدیث انه قال: یا سلیم ان اوصیائی احد عشر رجلا من ولدی ائمة کلهم محدثون قلت: یا امیرالمؤمنین من هم؟ قال ابنی هذا الحسن ثم ابنی هذا الحسین ثم ابنی هذا واخذ بید ابن ابنه علی بن الحسین (ع) وهو رضیع ثم ثمانیة من ولده. الحدیث.
حضرت امیرالمؤمنین در ضمن حدیثی فرمود: ای سلیم همانا اوصیاء من یازده تن فرزندان (ع) من امام وهمه الهام شده می باشند. راوی گفت: من عرض کردم: یا امیرالمؤمنین (ع) ایشان کیانند؟ فرمود: این پسرم حسن (ع) سپس این پسرم امام حسین (ع) سپس این پسرم ودست فرزند زاده اش امام علی بن الحسین (ع) را که طفلی شیرخوار بود گرفت وفرمود: هشت تن از فرزندانش (ع). الحدیث.
(کمال الدین وتمام النعمة ص 373، عیون اخبار الرضا ج 1 ص 59، متخب الاثر ص 58، کشف النعمة ص 507):
قال رسول الله (ص): الأئمة بعدی اثنا عشر اولهم علی بن ابیطالب وآخرهم القائم خلفائی واوصیائی واولیائی وحجج الله علی امتی بعدی، المقربهم مؤمن والمنکر لهم کافر.
رسول اکرم (ص) فرمود: امامان پس از من دوازده تن اولشان علی بن ابیطالب (ع) وآخرشان قائم (ع) جانشینان واوصیاء واولیاء من وحجت های خدا پس از من در امتم می باشند کسی که اقرار بایشان کند مؤمن وآنکه انکارشان کند کافر باشد.
(الغیبة للشیخ الطوسی ص 89 و133 چاپ جدید):
عن جابر بن سمرة قال: سمعت رسول الله (ص) یقول: لا یزال هذا الدین ظاهرا لا یضره من ناواه حتی یقوم اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش.
بنقل از جابر ابن سمرة گفت: از رسول اکرم (ص) شنیدم می فرمود: همیشه این دین ظاهر وپیروز است کسیکه با آن دشمنی کند به آن ضرری نمی رساند تا دوازده جانشین من که همه از قریش باشند قیام کنند.
(الغیبة للشیخ الطوسی ص 90):
قال امیرالمؤمنین (ع): قال لی رسول الله (ص): یا علی الأئمة الراشدون المهدیون المغصوبون حقوقهم من ولدک احد عشر اماما وانت.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) به من فرمود: یا علی (ع) امامان راشد وهدایت شده که حقوقشان غصب گشته از فرزندان تو یازده تن وتو امام می باشید.
(کشف النعمة ج 2 ص 506، الغیبة للشیخ الطوسی ص 92):
عن جابر بن یزید عن ابی جعفر (ع) عن جابر بن عبدالله الأنصاری قال: دخلت علی فاطمة (ع) وبین یدیها اسماء الاوصیاء من ولدها فعددت اثنی عشر اسما آخرهم القائم ثلاثة منهم محمد (ع) وثلاثة منهم علی (ع).
بنقل از جابر بن یزید از حضرت امام باقر (ع) از جابر بن عبدالله انصاری گفت: بخدمت حضرت فاطمه زهرا (ع) رسیدم ودر نزد حضرت اسامی اوصیاء فرزندانش را دیدم وآنرا شمردم دوازده اسم بود آخرشان نام قائم (ع) بود سه نام محمد (ع) وسه نام علی (ع) بود. در روایات سه محمد وچهار علی وحسن وحسین وجعفر وموسی (ع) است.
(الغیبة للشیخ الطوسی ص 93):
عن ابی بصیر عن ابی عبد الله (ع) قال: قال رسول الله (ص) فی حدیث له: ان الله اختار من الناس الانبیاء الرسل، واختارنی من الرسل، واختار منی علیا واختار من علی (ع) الحسن (ع) والحسین (ع) واختار من الحسین (ع) الأوصیاء، تاسعهم قائمهم، وهو ظاهرهم وباطنهم.
بنقل از ابی بصیر از حضرت امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) در ضمن حدیثی فرمود: همانا خدا از پیغمبران رسولان را اختیار کرد ومرا از رسولان اختیار فرمود وعلی (ع) را از من واز علی (ع) حسن (ع) وحسین (ع) را واز حسین (ع) اوصیاء (ع) را مختار ساخت که قائم (ع) نهمین ایشان است واو ظاهر وباطن اوصیاء می باشد.
امکان دارد الناس در حدیث اضافه باشد.
(الغیبة للشیخ الطوسی ص 134):
عن الشعبی عن مسروق قال: کنا عند ابن مسعود فقال له رجل: حدثکم نبیکم کم یکون بعده من الخلفاء؟ فقال نعم وما سألنی عنها احد قبلک وانک لاحدث القوم سنا سمعته یقول: یکون بعدی عدد نقباء موسی (ع) قال الله عز وجل: «وبعثنا منهم اثنی عشر نقیبا».
شعبی از مسروق گوید: ما در نزد عبدالله بن مسعود بودیم مردی به او گفت: پیغمبر (ص) شما آیا خبر داده که چند تن جانشین پس از او باشد؟ گفت: آری. وکسی پیش از تو این سئوال را نکرده وتو نوجوانترین فرد قوم می باشی شنیدم که رسول الله (ص) می فرمود: «خلفای من» به شماره ی نقیبان بنی اسرائیلند خدای عز وجل فرماید: «وبرانگیختم از آنان دوازده نقیب را».
(الغیبة للشیخ الطوسی ص 96):
روی جابر الجعفی قال: سألت: اباجعفر (ع) عن تأویل قول الله عز وجل: «ان عدة الشهور عندالله اثنا عشر شهرا فی کتاب الله یوم خلق السماوات والأرض منها اربعة حرم ذلک الدین القیم فلا تظلموا فیهن انفسکم» قال: فتنفس سیدی الصعداء ثم قال: یا جابر اما السنة فهی جدی رسول الله (ع) وشهورها اثنا عشر شهرا، فهو امیرالمؤمنین (ع) الی والی ابنی جعفر (ع) وابنه موسی وابنه علی (ع) وابنه محمد وابنه علی والی ابنه الحسن والی ابنه محمد الهادی المهدی اثنا عشر اماما حجج الله فی خلقه وامناؤه علی وحیه وعلمه، والأربعة الحرم الذین هم الدین القیم، اربعة منهم یخرجون باسم واحد علی امیرالمؤمنین وابی علی بن الحسین (ع) وعلی بن موسی (ع) وعلی بن محمد (ع)، فالاقرار بهؤلاء هوالدین القیم ولا تظلموا فیهن انفسکم ای قولوا بهم جمیعا تهتدوا.
جابر جعفی گفت: از امام باقر (ع) تأویل آیه کریمه: «همانا شماره های ماه ها در نزد خدا دوازده است در کتاب خدا در روزی که آسمانها وزمین را آفرید برخی از آنها: چهار ماه حرام است این دین محکم است سپس در آنها به خود ستم نکنید» پرسیدم؟ حضرت آه دردناک برکشید وفرمود: ای جابر اما سال: جدم حضرت رسول اکرم است وماه های آن سال دوازده وآن امیرالمؤمنین (ع) وامام حسن (ع) وامام حسین (ع) وپدرم علی (ع) ومن وپسرم جعفر (ع) وفرزند او موسی (ع) وفرزندش علی (ع) وپسرش محمد (ع) وپسرش علی (ع) وپسرش حسن (ع) وفرزندش محمد هادی مهدی (ع) دوازده امام (ع) حجت خدا در خلق وامینان خدا بر وحی وعلمش می باشند وچهار تن احترام ویژه دارند وهمگی قوام دین هستند وآن چهار تن نام واحد دارند وبنام علی (ع) موسومند علی امیرالمؤمنین (ع) وپدرم علی بن الحسین (ع) وعلی بن موسی (ع) وعلی بن محمد (ع). اقرار به این بزرگواران دین قیم است ودر آنان به خود ستم روا مدارید یعنی به همه ی آن بزرگواران معتقد باشید تا هدایت یابید.
(یوم الخلاص ص 381):
قال الباقر (ع): السماوات والأرض عند الامام کیده من راحته یعرف ظاهرها من باطنها ویعلم برها من فاجرها.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: آسمانها وزمین در پیشگاه امام (ع) حکم کف دست او را دارد که ظاهر آنرا از باطنش می شناسد ونیکوکار آنرا از بدکارش می داند.
(سنن ابی ماجه ج 2 ص 1304):
قال رسول الله (ص): ولن تزال طائفة من امتی علی الحق منصورین لا یضرهم من خالقهم حتی یأتی امرالله عز وجل.
رسول اکرم (ص) فرمود: وهمیشه طائفه ای از امت من بر حق ومنصورند مخالفین به آنان ضرری نتوانند رسانید تا فرمان خدای عز وجل برسد.
(یوم الخلاص ص 381):
قال الباقر (ع): ان الدنیا لتمثل للامام مثل فلقة الجوز، فلا یعزب عنه منها شیء ء. وانه لیتناولها من اطرافها کما یتناول احدکم من فوق مائدته ما یشاء.
امام باقر (ع) فرمود: همانا دنیا ممثل ونمودار می شود برای امام (ع) مانند نمودار شدن دانه گردو وچیزی از آن بر او پوشیده نمی گردد ونظر امام (ع) فراگیر همه قسمتهای آن می شود چنانکه فراگرفتن نظر کسی که بالای سفره ای ایستاده همه اطراف سفره را.
(الکافی ج 1 ص 229، یوم الخلاص ص 383):
قال الباقر (ع): والله انی لاعلم کتاب الله من اوله اخره کأنه فی کفی. فیه خبر السماء وخبر الارض وخبر ما کان وهو کائن، قال رسول الله عز وجل: «ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء ء» (النحل آیه 89).
امام باقر (ع) فرمود: به خدا قسم من از اول تا آخر قران کریم را می دانم گوئی که در کف دست من است در آن اخبار آسمان وزمین می باشد واخبار گذشته وآینده در آن مسطور است چنانکه خدای عز وجل فرماید: «قرآن مجید را بر تو نازل کردیم که مبین هر چیزی است».
(کمال الدین واتمام النعمة ص 396، کشف النعمة ج 2 ص 507):
عن بن عباس قال: قال رسول الله (ص): ان خلفائی واوصیائی وحجج الله علی الخلق بعدی الأثنی عشر: اولهم اخی واخرهم ولدی، قیل: یا رسول الله من اخوک؟ قال: علی بن ابیطالب (ع) قیل فمن ولدک؟ قال: المهدی (ع) الذی یملاءها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما والذی بعثنی بالحق بشیرا لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج فیه ولدی المهدی وینزل روح الله عیسی بن مریم فیصلی خلفه، وتشرق الارض بنور ربها وبلغ سلطانه المشرق والمغرب.
بنقل از ابن عباس گفت: رسول اکرم (ص) فرمود: همانا خلفاء واوصیاء من وحجت های خدا بر خلق پس از من دوازده تن اولشان برادرم وآخرشان فرزندم می باشند عرض شد: یا رسول الله (ص) برادرت کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب (ع) عرض شد فرزندت کیست؟ فرمود: مهدی (ع) آن که زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد قسم به آنکس که مرا به حق بشارت دهنده خلق مبعوث فرمود. اگر از دنیا فقط یک روز باقی بماند البته خدا همانروز را طولانی فرماید تا فرزندم مهدی (ع) خروج کند وروح الله عیسی بن مریم (ع) فرود آید ودر نماز به مهدی (ع) اقتداء نماید وزمین به نور پروردگارش درخشان گردد وحکومتش به شرق وغرب برسد.
سخنان نورانی حضرت مهدی
(بحار ج 53 ص 191، یوم الخلاص ص 65):
قال الحجة المنتظر (ع): فی کتابه لسفیره الاول... ولیعلموا ان الحق معنا وفینا، لا یقول ذلک سوانا الا کذاب مفتر، ولا یدعیه غیرنا الا ضال غوی. فلیقتصروا منا علی هذه الجملة دون تفسیر، ویقنعوا من ذلک بالتعریض دون التصریح ان شاءالله.
حضرت حجت منتظر در نامه ای که به سفیر اول خود نوشتند فرمود:... وباید بدانند که حق با ما ودر ما می باشد این سخن را جز ما نگوید مگر دروغگوی مفتری وآنرا ادعا نمی کند مگر گمراه باید از ما این جمله را بدون تغییر بپذیرند وتعریضا وبدون تصریح از ما قانع شوند ان شاء الله تعالی.
(منتخب الاثر ص 360، بحار ج 51 ص 351، یوم الخلاص ص 111):
قال محمد بن عثمان العمری وهو سفیره الثانی «رض»: رأیته، وکان آخر عهدی به عند بیت الله الحرام وهو یقول: اللهم انجزلی ما وعدتنی. وکان متعلقا باستار الکعبة فی المستجار یقول: اللهم انتقم لی من اعدائی.
محمد بن عثمان که سفیر دویم حضرت است گفت: حضرت را دیدم واین آخرین دیدار من از حضرت بود که در کنار بیت الله الحرام می فرمود: بارالها تحقق ببخش آنچه را به من وعده فرمودی. وحضرت در حالی که دست به پرده کعبه معظمة در کنار مستجار زده بود می فرمود: بارالها برای من از دشمنانم انتقام بگیر.
(یوم الخلاص ص 206):
وفی کلام شریف له مع علی بن ابراهیم الأزدی حین تشرف بخدمته: ان الأرض لا تخلو من حجة ولا یبقی الناس فی فترة اکثر من تیه بنی اسرائیل وقد ظهر ایام خروجی فهذه امانة فی رقبتک، فحدث بها اخوانک من اهل الحق.
ودر سخنان شریف حضرت که با علی بن ابراهیم از وی که به خدمتش مشرف شده بود آمده که فرمود: همانا زمین خالی از حجت نمی ماند ومردم در فترت وسرگردانی بیشتر از سرگردانی بنی اسرائیل نمی مانند ایام خروج من ظاهر وآشکار است ودین امانتی است در گردن تو آنرا به برادرانت از اهل حق خبر ده.
(بحار ج 52 ص 92):
الکلینی عن اسحاق بن یعقوب انه ورد علیه من الناحیة المقدسة علی ید محمد بن عثمان. واما علة ما وقع من الغیبة فان الله عز وجل یقول: «یا ایها الذین امنوا لاتسألوا عن أشیاء ان تبدلکم تسؤکم» انه لم یکن احد من آبائی الا وقعت فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه، وانی اخرج حین اخرج ولا بیعة لأحد من الطواغیت فی عنقی، واما وجه الانتقاع بی فی غیبتی فکا لانتقاع بالشمس اذا غیبها عن الابصار السحاب، وانی لأمان لأهل الأرض کما ان النجوم امان لاهل السماء، فأغلقوا ابواب السؤال عما لا یعنیکم، ولا تتکافوا علی ما قد کفیتم، واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فأن ذلک فرجکم، والسلام علیک یا اسحاق بن یعقوب وعلی من اتبع الهدی.
شیخ کلین (رض) از اسحق بن یعوقب که نامه ی با دست محمد بن عثمان از ناحیه مقدسه باین مضمون به او رسید: واما علت غیبت خدای عز وجل فرماید: «ای مؤمنان از چیزهائی که اگر بر شما آشکار شود بدتان خواهد آمد مپرسید» چون هر یک از پدران بزرگوار من (ع) بیعتی از طاغوت زمان خود بر عهده داشت ومن هنگامی که خروج می کنیم در حالی است که بیعتی از طاغوت ها بر عهده ندارم. واما راه سودمند شدن از من در ایام غیبت مانند سود بردن از پرتو آفتاب است هنگامی که ابر آفتاب را از نظرها پنهان کند ومن امان ساکنان زمین هستم چنانکه ستارگان امان برای ساکنان آسمان می باشند پس در سئوال را از آنچه مربوط بشما نیست ببندید وچون بمقدار کافی آگاهی دارید وپرسش زائد از آن برای خود زحمت ایجاد نکنند وبرای تعجیل فرج بسیار دعاء کنید که این فرج شما است وسلام بر تو ای اسحق بن یعقوب وبر هر کس که پیرو هدایت باشد.
(المیزان ج 8 ص 300):
وفی البرهان... عن القائم (ع) قال: قلت فأخبرنی یا مولای عن العلة التی تمنع القوم من اختیار امام لانفسهم قال: مصلح او مفسد؟ قلت: مصلح. قال: فهل یجوز ان یقع خیرتهم علی المفسد بعد ان لا یعلم احدهم ما یخطر ببال غیره من صلاح او فساد؟ قلت: بلی قال: هی العلة التی اوردها لک برهانا.
در کتاب برهان... راوی گفت: به حضرت قائم مهدی ارواحنا فداه عرض کردم: ای مولای من علت اینکه مردم را انتخاب امام برای خود ممنوعند مرا آگاه فرمائید؟ فرمود: انتخاب امام مصلح یا امام مفسد؟ عرض کردم: امام مصلح. فرمود: آیا جائز است که برگزیده ی مردم برای شخص مفسد واقع گردد پس از آنکه کس نداند صلاح یا فساد در قلب غیر او گذاشته باشد؟ عرض کردم: آری فرمود: این همان علتی است که برهان ودلیل آنرا برای تو ایراد می کنم.
در حضرت مهدی سنتها وشباهتهایی از پیغمبران است
(اثبات الهداة ج 3 ص 468):
عن محمد بن مسلم الثقفی الطحان قال: دخلت علی ابی جعفر (ع) وانا ارید ان اسأله عن القائم من آل محمد (ص) فقال لی مبتدیا: یا محمد بن مسلم ان فی القائم من آل محمد (ص) شبها من خمسة من الرسل یونس بن متی ویوسف بن یعقوب وموسی (ع) وعیسی (ع) ومحمد (ص) فاما شبهه بیونس فرجوعه من غیبته وهو شاب بعد کبر السن واما شبهه من یوسف بن یعقوب فالغیبة من خاصته وعامته واختفاؤه من اخوته واشکال امره علی ابیه یعقوب (ع) مع قرب المسافة بینه وبین اهله وشیعته واما شبهه من موسی (ع) فدوام خوفه وطول غیبته وخفاء ولادته وتعب شیعته من بعده وما لقوا من الاذی والهوان، الی ان اذن الله تعالی فی ظهوره ونصره وایده علی عدوه، واما شبهه من عیسی فاختلاف من اختلف فیه حتی قالت طائفة منهم: ما ولد وقالت طائفة: مات، وقالت طائفة: قتل وصلب واما شبهه من جده المصطفی فخروجه بالسیف وقتله اعداء الله واعداء رسول الله (ص) والجبارین والطواغیت، وانه ینصر بالسیف والرعب، وانه لا ترد له رایة. الحدیث.
بنقل از محمد بن مسلم ثقفی طحان گفت بخدمت حضرت امام باقر (ع) رسیدم ومی خواستم درباره ی حضرت قائم (ع) سئوال کنم حضرت خود بدوا فرمود: ای محمد بن مسلم همانا در قائم آل محمد (ص) شباهت از پنج رسول: یونس بن متی ویوسف بن یعقوب (ع) وموسی (ع) وعیسی (ع) ومحمد (ص) باشد واما شباهتش به یونس (ع) برگشتن او از غیبت در حال جوان بودن پس از بالا رفتن سن. واما شباهتش به یوسف بن یعقوب (ع) غیبت کردن از نزدیکان خاص وعامش وپنهان شدن از برادران ومشکل شدن کار او بر پدرش یعقوب (ع) با اینکه مسافت وفاصله در میان او وکسان ونزدیکانش اندک بود وشباهتش به موسی (ع) از جهت ترس دائم وغیبت طولانی وپنهان بودن ولادتش ودر رنج بودن پیروانش پس از او واذیت واهانتی که از دشمن دیدند خدای تعالی اذن ظهور ویاری وپیروزی بر دشمن به او فرمود. وشباهتش به عیسی (ع) از جهتت اختلاف مردم در او که پاره ای گفتند هنوز متولد نشده وجمعی گفتند مرده است وبرخی معتقد شدند کشته وبدار کشیده شد واما شباهتش به محمد (ص) جد برگزیده اش خروج او با شمشیر وکشتن دشمنان خدا ودشمنان پیغمبر خدا (ص) وقتل ستمگران وطاغوتها است واینکه او بوسیله شمشیر وایجاد ترس در دل دشمنان پیروز ومنصور است وپرچم ظفرمندی او برنمی گردد. الحدیث.
(بحار ج 51 ص 42):
عن زید الکناسی قال: سمعت اباجعفر محمد بن علی الباقر (ع) یقول: ان صاحب هذا الامر شبه من یوسف من امة سوداء یصلح الله له امره فی لیلة (یرید بالشبه من یوسف (ع) الغیبة).
بنقل از زید کناسی گفت: از حضرت امام باقر محمد بن علی صلوات الله وسلامه علیهما شنیدم می فرمود: همانا صاحب الامر (ع) شباهت از یوسف (ع) دارد در کنیز سیاه چرده خدا امر او را در ظرف یکشب اصلاح فرماید. مقصود از شباهت داشتن حضرت به یوسف (ع) همان غیبت است.
(بحار ج 51 ص 146 واثبات الهداة ج 3 ص 473):
عن ابی بصیر (ره) قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان سنن الانبیاء بما وقع علیهم من الغیبات جاریة فی القائم منا اهل البیت حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة، قال ابوبصیر فقلت له: یابن رسول الله ومن القائم منکم اهل البیت؟ قال: یا ابا بصیر هو الخامس من ولدابنی موسی ذلک ابن سیدة الاماء غیبة یرتاب فیها المبطلون، ثم یظهره الله عز وجل فیفتح علی یدیه مشارق الارض ومغاربها وینزل روح الله عیسی بن مریم، فیصلی خلفه وتشرق الارض بنور ربها ولا یبقی فی الارض بقعة عبد فیها غیر الله الا عبد الله فیها، ویکون الدین کله لله ولو کره المشرکون.
بنقل از ابی بصیر (ره) گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: همانا سنت های پیغمبران (ع) از قبیل غیبت هایی که داشتند در قام ما اهل بیت (ع) مو به مو وگام به گام جاری می شود. ابوبصیر (ره) گفت: من عرض کردم: یابن رسول الله (ص) قائم شما اهل بیت (ع) کیست؟ فرمود: پنجمین فرزند از پسرم موسی (ع) آنکه فرزند سرور کنیزان است غیبتی دارد که باطل اندیشان در مورد او به شک افتند سپس خدای عز وجل ظاهرش سازد ومشرقها ومغربهای زمین را با دست او بگشاید وروح الله عیسی بن مریم (ع) نزول کند ودر نماز به او اقتداء نماید وزمین به نور پروردگارش درخشان شود مکانی که درآن غیر خدا پرستش میشده باقی نماند جز آنکه خدا را در آنجا بپرستند وهمه ی دین خاص خدا گردد واگر چه مشرکان نپسندند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 488):
عن الحسن بن محمد بن صالح البزاز قال: سمعت الحسن بن علی العسکری (ع) یقول: ان ابنی هو القائم من بعدی وهو الذی تجری فیه سنن الانبیاء (ع) بالتعمیر والغیبة حتی تقسو قلوب لطول الأمد فلا یثبت علی القول به الامن کتب الله عز وجل فی قلبه الایمان وایده بروح منه.
بنقل از حسن بن محمد بن صالح بزاز گفت: از حضرت امام حسن بن علی عسکری (ع) شنیدم می فرمود: همانا فرزندم قائم پس از من می باشد واو است که سنتهایی از انبیاء (ع) از قبیل عمر طولانی وغیبت در او جاری می گردد وبخاطر طول مدت غیبت او دلها سخت شود ودر اعتقاد به او ثابت نمی ماند مگر کسی که خدای عز وجل در قلبش ایمان نوشته وبوسیله روح خود او را موید فرموده باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 619):
روی هشام بن محمد فی کتاب مصباح الانوار نقلا من مسند فاطمة للدار قطنی باسناده عن النبی (ص) فی حدیث انه قال لفاطمة: منا مهدی هذه الامة الذی عیسی بن مریم یصلی خلفه، ثم ضرب یده علی منکب الحسین وقال: من هذا مهدی هذه الامة.
هشام بن محمد در کتاب مصباح الانوار بنقل از کتاب مسند فاطمه (ع) تألیف دار قطنی بسند او از حضرت رسول اکرم (ص) روایت کرده که در ضمن حدیثی به حضرت فاطمه زهرا (ع) فرمود: از ما مهدی (ع) این امت است که عیسی بن مریم (ع) در نماز به او اقتداء کند آنگاه حضرت دست مبارک بدوش امام حسین (ع) زد وفرمود: مهدی (ع) این امت از این (فرزندم) می باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 619):
عن القرطبی فی کتاب التذکرة قال: روی ان جمیع ملوک الدنیا اربعة، مؤمنان وکافران فالمؤمنان: سلیمان بن داود وذوالقرنین والکافران نمرود وبخت نصر وسیملکها من هذه الامة خامس فهو المهدی.
قرطبی در کتاب تذکره گوید: روایت شده که چهار پادشاه مالک سرتاسر دنیا شوند: دو مؤمن دو کافر. دو پادشاه مؤمن سلیمان بن داود وذوالقرنین می باشند ودو پادشاه کافر نمرود وبخت نصر است وبزودی مالک سرتاسر زمین پنجمین کسی که مهدی (ع) این امت است خواهد بود.
(بحار ج 51 ص 217):
عن سعید بن جبیر (ره) قال: سمعت سیدالعابدین علی بن الحسین یقول: فی القائم منا سنن الانبیاء (ع) سنة من آدم وسنة من نوح وسنة من ابراهیم وسنة من موسی وسنة من عیسی وسنة من ایوب وسنة من محمد (ص) فاما من آدم ومن نوح فطول العمر واما من ابراهیم فخفاء الولادة واعتزال الناس واما من موسی فالخوف والغیبة واما من عیسی فاختلاف الناس فیه واما من ایوب فالفرج بعد البلوی واما من محمد (ص) فالخروج بالسیف.
بنقل از سعید بن جبیر (ره) گفت: از حضرت سید العابدین امام علی بن الحسین صلوات الله وسلامه علیهما شنیدم می فرمود: در قائم ما تنهایی از سنتهایی از سنتهای انبیاء (ع) باشد سنتی از آدم (ع) وسنتی از نوح (ع) وسنتی از ابراهیم (ع) وسنتی از موسی (ع) از عیسی (ع) وسنتی از ایوب (ع) وسنتی از محمد (ص). اما از آدم (ع) ونوح (ع) طول عمر است واز ابراهیم (ع) پنهان بودن ولادت ودور ماندن از مردم واز موسی (ع) ترس وغیبت واز عیسی (ع) اختلاف مردم درباره ی او واز ایوب (ع) فرج وگشایش پس از سختی واز محمد (ص) خروج کردن با شمشیر.
(بحار ج 51 ص 216):
عن زید الشحام، عن ابی عبد الله (ع) قال: ان صالحا (ع) غاب عن قومه زمانا وکان یوم غاب عنهم کهلا مبدح البطن، حسن الجسم، وافر اللحیة، خمیص البطن، خفیف العارضین مجتمعا ربعة من الرجال، فلما رجع الی قومه لم یعرفوه بصورته فرجع الیهم وهم علی ثلاث طبقات: طبقة جاحدة لا ترجع ابدا واخری شاکة فیه واخری علی یقین فبدا (ع) حیث رجع بطبقة الشکاک فقال لهم: انا صالح فکذبوه وشتموه وزجروه، وقالوا بری الله منک ان صالحا کان فی غیر صورتک، قال: فأتی الجحاد فلم یسمعوا منه القول ونفروا منه اشد النفور ثم انطلق الی الطبقة الثالثة وهم اهل الیقین فقال لهم: انا صالح فقالوا: اخبرنا خبرا لانشک فیه معه انک صالح فانا لا نمتری ان الله تبارک وتعالی الحالق ینقل ویحول فی ای الصور شاء وقد اخبرنا وتدارسنا فیما بیننا بعلامات القائم اذا جاء، وانما صح عندنا اذا أتی الخبر من السماء فقال لهم صالح: انا صالح. انا صالح الذی اتیتکم بالناقة فقالوا صدقت وهی التی نتدارس فما علاماتها فقال: لها شرب ولکم شرب یوم معلوم قالوا: امنا بالله وبما جئتنا به فعند ذلک قال الله تبارک وتعالی: «ان صالحان مرسل من ربه» قال اهل الیقین «انا بما ارسل به مؤمنون وقال الذین استکبروا وهم الشکاک والجحاد انا بالذی امنتم به کافرون» قلت: هل کان فیهم ذلک الیوم عالم؟ قال: الله تعالی اعدل من ان یترک الارض بغیر عالم یدل علی الله تبارک وتعالی ولقد مکث القوم بعد خروج صالح سبعة ایام علی فترة لا یعرفون اماما غیر انهم علی ما فی ایدیهم من دین الله عز وجل کلمتهم واحدة فلما ظهر صالح (ع) اجتمعوا علیه، وانما مثل (علی و) والقائم مثل صالح (ع)».
بنقل از زید شحام (ره) از حضرت امام صادق (ع) فرمود: همانا صالح پیغمبر (ع) زمانی از قوم خود غائب شد وروزی که از آنها غائب گردید مردی بود در سن کهولت دارای شکم فراخ وبدون خوب وریش ومحاسن فراوان وشکم تهی از غذاء وگونه های لاغر ومیان بالا بود. چون برگشت قومش او را بصورت اولی وی نشناختند. ومردم چون او را دیدند سه دسته شدند. یک دسته که منکرش شدند واز انکار خود برنگشتند ودسته ای در او بشک وتردید بودند ودسته ی دیگر یقین در او داشتند. صالح (ع) آغاز از دسته ی شکاک کرد وفرمود: من صالح می باشم آنها تکذیبش کردند وناسزایش گفتند واو را زجر دادند وگفتند خدا از تو بیزار باد همانا صالح (ع) در غیر این صورت وقیافه بود. صالح (ع) بنزد منکران آمد از او نشنیدند واز او بسختی نفرت کردند سپس بسوی اهل یقین رفت وبه آنان گفت: من صالح (ع) هستم گفتم: بما خبری ده که درباره ی تو شک نکنیم که تو صالح می باشی زیرا ما تردید نداریم که خدای تبارک وتعالی آفریدگار است نقل وتحویل می دهد در هر صورتی که بخواهد. به ما خبر رسیده وبا یکدیگر گفتگو داریم درباره ی نشانه های قائم (ع) هنگامی که بیاید وچون خبری از آسمان بما برسد ما آنرا صحیص می دانیم. صالح (ع) به آنان فرمود: من صالح می باشم. من صالح (ع) می باشم که برای شما ناقه آوردم گفتند: راست گفتی: ناقه همان چیزی است که ما در آن بحث ومذاکره می کردیم علامتش چیست؟ فرمود: «برای ناقه روزی آشامیدنی آب وبرای شما هم روزی جهة نوشیدن معلوم است» آنان گفتند: ما ایمان داریم بخدا وبدانچه تو آورده ای در این هنگام خدای تبارک وتعالی فرماید: «همانا صالح (ع) رسول از پروردگار خود می باشد» اهل یقین گفتند: ما بدانچه او آورده وفرستاده شده ایمان داریم ومستکبران که همان افراد شکاک ومنکر بودند گفتند: ما بدانچه شما ایمان آورده اید کافریم. زید گفت: من عرض کردم: آیا در آن روز عالمی در میانشان بود؟ امام (ع) فرمود: خدای تعالی عادلتر از آنست که زمین را بدون عالمی که خلق را بسوی خدای تبارک وتعالی رهبری کند رها سازد. مردم پس از بیرون رفتن صالح (ع) هفت روز که روزهای فترت بود گذراندند وامامی نمی شناختند جز آنچه از دین خدای عز وجل که در دسترس داشتند یک سخن بدان عمل می کردند چون صالح (ع) ظهور کرد بر او گرد آمدند وهمانا مثل علی (ع) وقائم (ع) مثل صالح (ع) است.
(یوم الخلاص ص 322):
وسئل الامام الصادق (ع): متی فرج شیعتکم؟ فقال اذا خرج صاحب هذا الامر من المدینة الی مکة بتراث رسول الله (ص) فقال السائل ما تراث رسول الله؟ قال سیف رسول الله ودرعه وعمامته وبرده وقضیبه ورایته ولامته وسرجه حتی ینزل مکة فیخرج السیف من غمده ویلبس الدرع والبردة والعمامة وینشر الرایة ویتناول القضیب بیده ویستأذن الله عز وجل فی ظهوره وهذا التراث النبوی الشریف یتوارثه الائمة واحدا بعد واحد.
واز امام صادق (ع) پرسیده شد فرج شیعه چه وقتی است فرمود: زمانی که صاحب الامر از مدینه به مکه با میراث پیامبر (ص) خروج کند سائل پرسید میراث پیامبر (ص) چه چیز است فرمود: شمشیر وزره وعمامه وعبای پشمی وچوبدستی وپرچم وزین ورکاب پیامبر (ص) است به مکه آید وشمشیر از غلاف برکشد وزره می پوشد وبر دو عمامه بر تن کند وپرچم برافرازد وچوب دستی را بدست گیرد واز خداوند اجازه برای ظهور گیرد واین است میراث نبی اکرم (ص) که ائمه اطهار یکی پس از دیگری آن را از رسول خدا (ص) به ارث در اختیار دارند.
(بحار ج 51 ص 216):
عن عبدالله بن سنان، عن ابی عبدالله (ع) قال: سمعته یقول: فی القائم سنة من موسی بن عمران (ع) فقلت: وما سنة موسی بن عمران؟ قال: خفاء مولده وغیبته عن قومه، فقلت: وکم غاب موسی عن اهله وقومه؟ قال: ثمانی وعشرین سنة.
بنقل از عبدالله بن سنان گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: در قائم (ع) سنتی از موسی بن عمران (ع) موجود باشد عرض کردم: سنت موسی بن عمران (ع) چیست؟ فرمود: پنهان بودن ولادت وغیبتش از مردم عرض کردم: چقدر موسی (ع) از کسان وقومش غیبت داشت وفرمود: بیست وهشت سال.
(بحار ج 51 ص 218):
عن ابی بصیر (ره) قال: سمعت اباجعفر (ع) یقول: فی صاحب الامر سنة من موسی وسنة من عیسی وسنة من یوسف وسنة من محمد (ص) فاما من موسی فخائف یترقب، واما من عیسی فیقال فیه ما قیل فی عیسی، واما من یوسف فالسجن والتقیة، واما من محمد (ص) فالقیام بسیرته وتبیین اثاره ثم یضع سیفه علی عاتقه ثمانیة اشهر ولا یزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله قلت: وکیف یعلم ان الله عز وجل قد رضی قال: یلقی الله عز وجل فی قلبه الرحمة.
بنقل از ابی بصیر (ره) گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: در صاحب الامر (ع) وسنتی از یونس (ع) وسنتی از محمد (ص) است اما از موسی (ع) خوف وترس واز عیسی (ع) آنچه در حق وی گفتند در حق مهدی (ع) نیز گویند واز یوسف (ع) زندان وتقیه واز محمد (ص) قیامت بسیرت آن حضرت وتبیین وتوضیح آثارش سپس شمشیر خود را هشت ماه بردوش نهد وپیوسته دشمنان خدا را بکشد تا خدا را بکشد تا خدا راضی شود. عرض کردم: چگونه خواهد دانست که خدای عز وجل راضی شده؟ فرمود: خدای عز وجل رحمت را در قلبش می افکند.
(بحار ج 51 ص 138):
عن عبدالله بن عطا قال: قلت لابی جعفر (ع): ان شیعتک بالعراق کثیر والله ما فی بیتک مثلک فکیف لا تخرج؟ فقال: یا عبدالله بن عطا قد اخذت تفرش اذنیک للنوکی لا والله ما انا بصاحبکم قلت؟ فمن صاحبنا؟ فقال: انظروا من غیب عن الناس ولادته، فذلک صاحبکم انه لیس منا احد یشار الیه بالاصابع ویمضع بالالسن الا مات غیظا او حتف انفه.
بنقل از عبدالله بن عطا گفت: به امام باقر (ع) عرض کردم شیعیان شما در عراق بسیارند. بخدا قسم در خانواده شما مانند تو وجود ندارد پس چرا خروج نمی کنی؟ فرمود: ای عبدالله بن عطا تو گوشت را برای شنیدن حرفهای مردم نادان آماده کرده ای بخدا قسم من آنکس که می خواهید نیستم. عرض کردم: پس آنکس که خواهد بود؟ فرمود: نظر کنید به کسی که ولادتش بر مردم پنهان باشد واو مطلوب وصاحب شما است زیرا کسی از ما نیست که مردم با انگشت به او اشاره کنند یا زبانزد مردم باشد جز آنکه کشته شود یا به مرگ طبیعی بمیرد.
(بحار ج 52 ص 90، بحار ج 51 ص 142):
عن حنان سدیر عن ابیه عن ابی عبد لله (ع) قال: ان للقائم منا غیبة یطول امدها فقلت له: ولم ذاک یابن رسول الله؟ قال ان الله عز وجل ابی الا ان یجری فیه سنن الأنبیاء (ع) فی غیباتهم وانه لا بد له یا سدیر من استیفاء مدد غیباتهم قال الله عز وجل: «لترکبن طبقا عن طبق» ای سننا علی سنن من کان قبلکم.
بنقل از حنان بن سدیر از پدرش از امام صادق (ع) فرمود: همانا برای قائم ما (ع) غیبت طولانی باشد عرض کردم: یابن رسول الله (ص) چرا؟ فرمود: همانا خدای عز وجل امتناع دارد جز آنکه سنت های انبیاء (ع) را در او جاری فرماید در غیبتهائی که داشته اند وآنکه ای سدیر قائم (ع) ناگزیر است که مدت غیبت های آنان را تمام کند که خدای عز وجل فرماید: «البته طبقه به طبقه - سنت پی سنت از گذشتگان خود را تحمل می کنید».
آخرالزمان ومردم
(عقدالدرر ص 39):
عن ابی سعید الخدری (ره) قال: قال رسول الله (ص): یقوم فی آخرالزمان رجل من عترتی، شاب حسن الوجه اقنی الانف یملا الأرض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا ویملک کذا وکذا سبع سنین.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: در آخرالزمان مردی از عترت (ع) من قیام می کند که جوان وزیبارو وبینی او برآمده است زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده وچنین وچنین تا هفت سال حکومت نماید.
(یوم الخلاص ص 170):
قال امیرالمؤمنین (ع): ولیبعثن الله رجلا من ولدی (فی آخرالزمان) یطالب بدمائنا ولیغیبن عنهم تمییز الأهل الضلالة.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: والبته خدا برمی انگیزد مردی از فرزندان مرا (در آخرالزمان) که خونهای ما را طلب کند واز مردم غائب می گردد برای آنکه گمراهان تمییز داده شوند.
(عقدالدرر ص 35):
عن حذیفه بن الیمان (رض) عن رسول الله (ص) فی قصة السفیانی وما یفعله من الفجور والقتل: فقال: فعند ذلک ینادی مناد من السماء: یا ایها الناس ان الله عز وجل قد قطع عنکم مدة الجبارین والمنافقین واشیاعهم وولاکم خیر امة محمد (ص) فالحقوا به بمکة فانه المهدی واسمه احمد بن عبدالله.
بنقل از حذیفه بن یمان (رض) از رسول خدا (ص) در داستان سفیانی وبدکاریها وکشتاری که می کند فرمود: در این هنگام منادی از آسمان فریاد برکشد: ای مردم همانا خدای عز وجل از شما مدت ستمگری جباران ومنافقان وپیروان آنها را برید وبهترین امت محمد (ص) را بر شما حاکم ساخت پس در مکه مشرفه به او ملحق شوید که مهدی (ع) او می باشد ونام او احمد بن عبدالله است.
(عقدالدرر ص 154):
ودع عمر ابن الخطاب: البیت، ثم قال: والله ما ارانی ادع خزائن البیت وما فیه من السلاح والمال لم اقسمه فی سبیل الله فقال له علی بن ابیطالب: امض فلست بصاحبه انما صاحبه فتی شاب من قریش یقسمه فی سبیل الله تعالی، فی آخرالزمان.
عمر ابن الخطاب بیت الله الحرام را وداع کرد وگفت: بخدا قسم نمی دانم خزانه های بیت الله وآنچه اسلحه ومال را که در آن است رها کنم ودر راه خدا تقسیم ننمایم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) فرمود: از این بگذر که تو این کار نتوانی کرد همانا انجام دهنده ی این عمل جوانمردی از قریش باشد که در آخرالزمان در راه خدا آنرا تقسیم نماید.
(عقدالدرر ص 44 واخرجه الحاکم فی مستدرکه):
عن ابی سعید الخدری (ره) قال: قال رسول الله (ص): ینزل بامتی فی آخرالزمان بلاء شدید من سلطانهم. لم یسمع ببلاء اشد منه حتی تضیق علیهم الارض الرجبة حتی تملا الأرض جورا وظلما لا یجد المؤمن ملجأ یلتجی الیه من الظلم فیبعث الله عز وجل رجلا من عترتی فیملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما یرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض لا تدخر الارض من بدرها شیئا الا اخرجته ولا السماء من قطرها شیئا الا صبه الله علیهم مدرارا، یعیش فیهم سبع سنین او ثمان او تسع یتمنی الاحیاء الاموات مم صنع الله عز وجل باهل الأرض من خیره.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) گفت: رسول اکرم (ص) فرمود: در آخرالزمان به امتم از سوی حاکم وسلطان آن چنان بلا وگرفتاری سختی برسد که گوشی آنرا نشنیده باشد وزمین با همه فراخی که دارد بر آنان تنگ گردد تا حدی که زمین پر از ظلم وجور شود ومؤمن پناهگاهی نیابد که بدان نیامد. پس خدای عز وجل مردی از عترت من برانگیزد که زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده که ساکنان آسمان از او راضی شوند چنانکه ساکنان زمین راضی گردند. وزمین از بذرهای خود چیزی نگاه ندارد وهمه را بیرون می دهد وآسمان از باران خود چیزی دریغ نورزد جز آنکه خدا آنرا پیوسته بر مردم می ریزد، واو در میان مردم هفت یا هشت یا نه سال آنچنان حکومت کند که مردگان آرزوی زده شدن نمایند به خاطر خیر وبرکتی که خدا به مردم می رساند.
(یوم الخلاص ص 219):
قال رسول الله (ص): ان اعظم الناس یقینا، قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی وحجب عنهم الحجة فامنوا بسواد فی بیاض.
رسول اکرم (ص) فرمود: همانا آن قوم یقینشان از همه مردم بزرگتر است که در آخرالزمان باشند پیغمبر (ص) را ندیده وحجت خدا نیز از آنان مخفی مانده تنها به نوشته ها ایمان دارند.
(یوم الخلاص ص 241):
قال الصادق (ع) سیأتی علیکم زمان لا ینجو فیه من ذوی الدین الا من ظنوا انه ابله وصبر نفسه علی ان یقال: انه ابله لا عقل له.
امام صادق (ع) فرمود: زمانی به شما رخ دهد که دیندار در آن زمان نجات نیابد مگر کسی که گمان کنند او ابله است وآن چنان صبر داشته باشد که گویند ابله وبی عقل است.
(منتخب الاثر ص 438 ویوم الخلاص ص 421):
قال رسول الله (ص): لا یأتی علیکم زمان الا الذی بعده شر منه.
رسول اکرم (ص) فرمود: زمانی بر شما نمی رسد مگر آنکه روز بعدش بدتر از روز گذشته باشد.
(یوم الخلاص ص 421):
قال رسول الله (ص): یأتی علی الناس زمان همهم بطونهم وشرفهم متاعهم وقبلتهم نساؤهم ودینهم دراهمهم ودنانیرهم اولئک شر الخلق لا خلاق لهم عند الله.
رسول اکرم (ص) فرمود: زمانی به مردم برسد که همتمردم شکمشان باشد (برای شکم تلاش کنند) وشرافت مردم کالای آنها وزنان آنها قبله شان ودینشان درهم ودینارشان باشد اینگونه مردم بدترین خلقند ودر پیشگاه خدا بهره ونصیبی ندارند.
(یوم الخلاص ص 421):
قال رسول الله (ص): سیأتی علی الناس زمان یخیر فیه الرجل بین العجز والفجور فمن ادرک ذلک الزمان فلیختر العجز علی الفجور.
رسول اکرم (ص) فرمود: زمانی به مردم برسد که مرد مخیر گردد میان عجز وناتوانی ومیان بدکاری هر کس آن زمان را دریابد عجز وناتوانی را بر بدکاری برگزیند.
(یوم الخلاص ص 422):
قال رسول الله (ص): لیأتین علی الناس زمان لا یبقی احد الا اکل الربا فان لم یأکله اصابه غباره.
رسول اکرم (ص) فرمود: البته زمانی به مردم برسد که هیچکس باقی نماند جز آنکه رباخوار باشد واگر ربا نخورد گرد وغبار ربا خواری به وی رسد.
(یوم الخلاص ص 423):
قال رسول الله (ص): سیأتی علی امتی زمان تخبث فیه سرائرهم وتحسن علانیتهم طمعا فی الدنیا، لا یریدون ما عند الله عز وجل. یکون امرهم ریاء لا یخلطه خوف «ای خوف من الله» یعمهم الله بعقاب، فیدعونه دعاء الغریق فلا یستجاب لهم.
رسول اکرم (ص) فرمود: زمانی بر امتم برسد که باطنشان خبیث وناپاک وظاهرشان زیبا باشد واین صفت به طمع رسیدن به مال دنیا است آنچه در پیشگاه خدای عز وجل است نمی جویند کارشان از روی ریاء باشد وترسی از خدای ندارند در نتیجه عذاب خدا آنها را فراگیرد. وآنها مانند شخص غرق شده دعاء کنند ولی مستجاب نگردد.
(یوم الخلاص ص 423):
قال رسول الله (ص): اذا ظهرت الفاحشة کانت الرجفة واذا جار الحکام قل المطرود غدر باهل الذمة ظهر العدو.
رسول اکرم (ص) فرمود: چون فاحشه وزشتکاری ظهور کند زلزله پدید آید وچون حاکمان ظلم کنند باران کم آید وچون به اهل ذمه (یهود ونصاری که در کشورهای اسلامی بسر می برند) خیانت شود دشمن پدیدار گردد.
(یوم الخلاص ص 423):
قال رسول الله (ص): یصبح الرجل مؤمنا ویمسی کافرا ویمسی مؤمنا ویصبح کافرا یبیع احدکم دینه بعرض من الدنیا قلیل.
رسول اکرم (ص) فرمود: مرد صبح هنگام مؤمن وشب هنگام کافر می شود وشب هنگام مؤمن وصبح هنگام کافر می گردد. دین خود را به عوض متاع اندک دنیا فروشد.
(یوم الخلاص ص 424):
قال رسول الله (ص): ان لقوم سیفتنون باموالهم ویمنون بدینهم علی ربهم ویتمنون رحمته ویأمنون سطوته ویستحلون حرامه بالشبهات الکاذبة والأهواء الساهیة، فیستحلون الخمر بالنبیذ، والسحت بالهدیة والربا بالبیع.
رسول اکرم (ص) فرمود: همانا مردم به مالهای خودشان آزمون می گردند وبا دین خود به پروردگارشان منت می گذارند وآرزوی رحمت او را دارند واز سطوت وغصب او ایمن می مانند وبا شبهات دروغ هوا وهوسهای باطل حرام خدا را حلال می شمارند به وسیله نبیند شراب را حلال می شمرند وبه وسیله هدیه حرام وبوسیله بیع ربا را حلال می دانند.
(یوم الخلاص ص 424):
قال رسول الله (ص): اذا اکثر الجور والفساد وظهر المنکر وامرت امتی به ونهیت عن المعروف وینکرون الامر بالمعروف والنهی عن المنکر.
رسول اکرم (ص) فرمود: هنگامی که ستم وفساد بسیار شود ومنکر آشکار گردد وامتم امر به منکر کنند ونهی از معروف نمایند ومنکر امر به معروف ونهی از منکر شود.
(یوم الخلاص ص 425):
قال رسول الله (ص): اذا صار النسا سماعین للکذب، اکالین للسحت، یستحلون الربا والخمر والمقالات والطرب والمعارف.
رسول اکرم (ص) فرمود: هنگامی که بسیار دروغ بشنوند وبسیار حرام خوار گردند وربا وشراب وگفتارهای باطل وطرب وآلات موسیقی را حلال بدانند.
(یوم الخلاص ص 427):
قال رسول الله (ص): اذا قطعوا الأرحام، ومنوا بالطعام واذا ذهبت رحمة الأکابر وقل حیاء الأصاغر.
رسول اکرم (ص) فرمود: هنگامی که مردم رحمها را قطع کنند ودر اطعام کردن منت بگذارند وترحم کردن بزرگان برود وحیاء وشرم از خردسالان رخت بربندد.
(یوم الخلاص ص 425):
قال رسول الله (ص): اذا تواخی الناس علی الفجور وتهاجروا علی الدین وتحاجوا علی الکذب وتباغضوا علی الصدق.. فان کان ذلک کان الولد غیظا (أی مؤذیا مغضبا عاقا) والمطر قیظا (یعنی فی الصیف وفی غیر اوانه) وتفیض اللئام فیضا (تزداد) وتغیض الکرام غیضا (ای تقل وتنزل قیمتها.. (وهذا کله من واقع حیاتنا التی یتم وصفها بقوله (ص): وکان اهل ذلک الزمان ذئابا وسلاطینه سباعا واوساطه اکالا وفقراءوه امواتا.
رسول اکرم (ص) فرمود: چون مردم متحد شوند بر بدکاری ودور ماندن بر این وبا یکدیگر دوستی ورزند بر دروغ وکینه توزی بر راستی کنند... واگر اینگونه باشد فرزند غیظ خواهد بود (اذیت گر وخشمگین ونافرمان) وباران قیظ باشد (یعنی در تابستان وغیر موقع) وفرومایگان بسیار شوند وشایستگان وکریمان اندک وبی قیمت گردند.
(یوم الخلاص ص 427):
قال رسول الله (ص): یحسد الرجل اخاه، ویسب اباه ویتعامل الشرکاء بالخیانة.
رسول اکرم (ص) فرمود: مرد به برادرش حسد می برد وبه پدرش ناسزا گوید وشرکاء با یکدگر به خیانت رفتار کنند.
(یوم الخلاص ص 428):
قال رسول الله (ص): اذا دب الکبر فی القلوب دبیب السم فی الأبدان وظهرت الجرائم وهونت العظائم.
رسول اکرم (ص) فرمود: هنگامی که تکبر در قلبها مانند خزیدن زهر در بدن بخزد وجرمها آشکار شود وکارهای شریف خوار شمرده شود.
(یوم الخلاص ص 428):
قال رسول الله (ص): یکثر قیهم المال، ویعظم اصحاب المال.
رسول اکرم (ص) فرمود: مال در آنها بسیار ومالداران بزرگ شمرده شوند.
(یوم الخلاص ص 428):
قال رسول الله (ص): یکون ذلک اوذا عظمتم اغنیاءکم واهنتم فقراءکم.. ورأیت الخلق فی المجالس لا یتابعون الا الاغنیاء.
رسول اکرم (ص) فرمود: هنگامی که مالداران خود را بزرگ شمردید وفقیران را تحقیر کردید ومردم را دیدید که در مجالس فقط مالداران را پیروی کنند.
(مسند احمد ج 2 ص 418 یوم الخلاص ص 429):
قال رسول الله (ص): لیشربن اناس من امتی الخمر یسمونها بغیر اسمها. ویضرب علی رؤوسهم بالمعارف.
رسول اکرم (ص) فرمود: البته مردمی از امتم شراب می نوشند وآن را به غیر نام شراب نام می برند. وبالای سرشان تار وطنبور زنند.
(یوم الخلاص ص 429):
قال رسول الله (ص): یظهر القمار ویباع الشراب ظاهرا لیس له مانع.
رسول اکرم (ص) فرمود: قمار آشکار می گردد وشراب آشکار وبدون مانع فروخته شود.
(یوم الخلاص ص 430):
قال رسول الله (ص): تقسم اموال ذوی القربی بالزور ویتقامر علیها وتشرب بها الخمور.
رسول اکرم (ص) فرمود: اموال خویشاوندان (منظور خمس است) به ظلم تقسیم ووسیله قمار بازی شود وبا آن شراب خورده شود.
(یوم الخلاص ص 430):
قال رسول الله (ص): یأتی علی الناس زمان هم ذئاب فمن لم یکن ذئبا اکلته الذئاب.
رسول اکرم (ص) فرمود: زمانی به مردم رخ دهد که مردم گرگ خو شوند واگر کسی گرگ خو نباشد گرگ خویان او را بخورند.
(یوم الخلاص ص 430):
قال رسول الله (ص): لیأتین علی الناس زمان یستحلون الخمر علیهم لعنة الله والملائکة والناس اجمعین.
رسول اکرم (ص) فرمود: زمانی به مردم رو نهد که مردم شراب را حلال شمارند لعنت خدا وفرشتگان وهمه ی مردم بر آنها باد.
(یوم الخلاص ص 430):
قال رسول الله (ص): اذا لبس الناس جلود الضان علی قلوب الذئاب وقلوبهم انتن من الجیف وامر من الصبر.
رسول اکرم (ص) فرمود: وقتی که مردم پوست گوسفند بر دلهای گرگ بپوشند وقلبهایشان گند وبدبوتر از مردار وتلختر از صبر باشد.
(یوم الخلاص ص 430):
قال رسول الله (ص): کلامهم احلی من الغسل، وقلوبهم امر من الحنظل، ما من یوم الا یقول الله تعالی: امنی تفرون: ام علی تتجر أون؟ «افحسبتم انما خلقناکم عبثا وانکم الینا لا ترجعون؟.
رسول اکرم (ص) فرمود: سخنانشان شیرین تر از عسل وقلبهایشان تلختر از حنظل باشد روزی نگذرد جز آنکه خدای تعالی فرماید: آیا از من فرار می کنید؟ یا بر من جرئت پیدا می کنید؟ «آیا پندارید که ما شما را بیهوده آفریده ایم وشما بسوی ما باز نمی گردید؟»
(یوم الخلاص ص 431):
قال رسول الله (ص): لترکبن سنن من کان قبلکم شبرا بشیر وذراعا بذارع، لو ان احدکم دخل فی جحر ضب لدخلتم فیه وحتی ان احدکم لو جامع امرأته فی الطریق لفعلتموه.
رسول اکرم (ص) فرمود: به روش های کسانی که پیش از شما بودند وجب به وجب وذراع وذراع خواهید رفت که اگر کسی در سوراخ سوسماری رود شما نیز داخل شوید واگر کسی در کنار راه با همسر خود همبستر شود شما نیز این کار کنید.
(یوم الخلاص ص 431):
قال رسول الله (ص): ورأیت الناس یتسافدون کما تتسافد البهائم، لا ینکر احدا منکرا تخوفا من الناس.
رسول اکرم (ص) فرمود: مردم را در آن عصر می بینی مانند چهارپایان نر وماده می شوند وهیچکس از ترس مردم مخالفت به امر منکر نمی نماید.
(یوم الخلاص ص 358):
قال رسول الله (ص): بنا فتح الامر، وبنا یختم وبنا استنفذالله الناس فی اول الزمان وبنا یکون العدل فی آخرالزمان.
رسول اکرم (ص) فرمود: امر ولایت از ما آغاز شده وبه ما پایان می پذیرد وخدا بوسیله ما مردم را نجات بخشید وبرقراری عدل در آخرالزمان با ما باشد.
(یوم الخلاص ص 432):
قال امیرالمؤمنین (ع): یصبح الامر بالمعروف ذلیلا والفاسق فیما لا یحب الله محمودا.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: امر به معروف دلیل می گردد وفاسق بخاطر انجام آنچه خدا دوست نمی دارد ستوده وپسندیده می شود.
(یوم الخلاص ص 432)
قال امیرالمؤمنین (ع): ولا یزداد الامر الا شدة، ولا الدنیا الا ادبارا.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: درباره آخرالزمان فرمود دنیا بر اهل دنیا پشت می کند وشدت گرفتاری زیاد می شود.
(منتخب الاثر ص 437 ویوم الخلاص ص 432):
قال امیرالمؤمنین (ع): یأتی علی الناس زمان لا یقرب فیه الا الماحل، ولا یظرف فیه الا الفاجر، ولا یضعف الا المنصف، یعدون الصدقة فیه غرما وصلة الرحم منا، والعبادة استطالة علی الناس فعند ذلک یکون السلطان (ای الحکم) بمشورة النساء وامارة الصتبیان وتدبیر الخصیان.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: بر مردم روزی می آید که تقرب نجوید مگر چابلوس ومردم فاجر خوش مشرب وظریف شوند ومنصفین از مردم ضعیف می شوند در آن روز صدقه را زیان وضرر بینند وصله رحم با منت انجام پذیرد وعبادت خدای را برای فخرفروشی به مردم انجام دهند دراین روزگار کارها وحکومتها با مشورت زنان باشد فرمانروایی کودکان ونوبرخاستگان.
(یوم الخلاص ص 433):
قال امیرالمؤمنین (ع): علامة ذلک اذا امات الناس الصلاة واضاعوا الامانة واستحلوا الکذب واکلوا الربا، واخذوا الرشی، وشیدوا البنیان، وباعوا الدین بالدنیا واستعملوا السفهاء وشاوروا النساء وقطعوا الارحام واتبعوا الاهواء واستخفوا بالدماء وظهرت شهادات الزور واستعمل الفجور وقول البهتان والاثم والطغیان.
امیرالمؤمنین (ع) در علامت دیگر آخرالزمان فرمود: وقتی که نماز را بمیرانند، وامانت را تباه سازند، ودروغ گفتن را حلال بشمرند، وربا خوردن را جایز دانند، ورشوه خواری را کسی حلال دانند، وبناها وساختمانها بلند ومحکم گردد، ودین را با دنیا معامله نمایند، وامور مردم در دست سفهاء وبی خردان باشد، وزنان طرف شور قرار گیرند، ورحم ها بریده گردد، وپیروی از هوی وهوس شود، خون ریزی را سبک شمرند، وشهادات دروغ رایج گردد، وجور وستم وبهتان وگناه وطغیان زیاد گردد.
(بحار ج 52 ص 245):
قال امیرالمؤمنین (ع): بین یدی القائم سنین خداعة یکذب فیها الصادق ویصدق فیها الکاذب ویقرب فیها الماحل وینطق فیها الرویبضة.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: در سالهای قبل از ظهور حضرت قائم سالهایی خدعه ونیرنگ خواهد بود آدم راستگو را دروغگو می دانند دروغگویان را راستگو شمرند وچرب زبانان نزدیک می شوند ورویبضه به سخن می آید. («ورویبضه کسی است در امور عامه سخن بگوید در حالیکه مربوط باو نباشد»).
(یوم الخلاص ص 433):
قال امیرالمؤمنین (ع): اذ رأیت کل عام یحدث فیه من الشر والبدعة اکثر مما کان.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: وقتی که هر سال دیدی که شر وبدعت در آن بیشتر از گذشته بود.
(یوم الخلاص ص 434):
قال امیرالمؤمنین (ع): اذا اخذ الباطل مآخذه ورکب الجهل مراکبه وهدر فنیق الباطل بعد کظوم وتأخی الناس علی الفجور، وتهاجروا علی الدین وتحابوا علی الکذب وتباغضوا علی الصدق.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: وقتی که باطل مأخذها وریشه های خود بگیرد ونادانی بر مرکوبهای خود سوار شود ومردم متحد بر بدکاری شوند واز دین فاصله گیرند ودر دروغ به یکدیگر مهر ورزند ودر راستی دشمن یکدگر شوند.
(یوم الخلاص ص 433):
قال امیرالمؤمنین (ع): وتعاملوا بالربا وتظاهروا بالزنی، واستحلوا الکذب واتبعوا الهوی.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: ومردم با یکدیگر معامله ربا کنند ودر زنا تظاهر نمایند ودروغ را حلال شمارند وپیروی هوا وهوس باشند.
(یوم الخلاص ص 434):
قال امیرالمؤمنین (ع): ویفتحزون بشرب الخمور، ویضربون فی المساجد بالعیدان والمزامیر فلا ینکر احد اولاد العلوج یکونون فی ذلک الزمان الأکابر ویرعی القوم سفهاؤهم.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: وافتخار به نوشیدن شراب کنند ودر مساجد عود وساز بنوازند وکسی بر آنها انکار نیاورد. فرزندان بی دین شان را در آن زمان بزرگ شمرده شوند وسفیهان وبیخردان سرپرست قوم گردند.
(یوم الخلاص ص 435):
قال امیرالمؤمنین (ع): ورأیت السلطان یحتکر الطعام.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: ومی بینی حاکم وسلطان خوراکیهای را احتکار می کند.
(یوم الخلاص ص 435):
قال امیرالمؤمنین (ع): والفقیر بینهم ذلیل حقیر والمؤمن ضعیف صغیر (مظلوم) والعالم عندهم وضیع والفاسق عندهم مکرم والظالم عندهم معظم والضعیف عندهم هالک، والقوی عندهم مالک.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: وفقیر در میانشان ذلیل وحقیر ومؤمن ضعیف وپست (مظلوم) باشد وعالم در نزدشان فرومایه وفاسق مورد احترامشان گردد وظالم مورد تعظیم وضعیف نابود ونیرومند صاحب اختیار شود.
(یوم الخلاص ص 436):
قال امیرالمؤمنین (ع): دخل الناس فی دین الله افواجا وسیخرجون منه افواجا.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: مردم گروه گروه در دین خدا درآمدند وبزودی گروه گروه از آن خارج می شوند.
(یوم الخلاص ص 436):
قال امیرالمؤمنین (ع): لقد خالط الشیطان ابدانهم... وولج فی دمائهم ویوسوس لهم بالأفک حتی ترکب الفتن الأمصار، ویقول المؤمن والمسکین المحب لنا: انی من المستضعفین.. وخیر الناس یؤمئذ من یلزم نفسه ویختفی فی بیته عن مخالطة الناس.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: محققا شیطان به بدنهای آنها مخلوط شده... ودر خونهایشان رسوخ کرده وآنها را به دروغ وگناه وسوسه می کند تا آنجا که بدکاری فراگیر همه ی شهرها شود ومؤمن مسکین دوستدار ما گوید: من از مستضعفانم ودر آنروز بهترین مردم کسی است که مراقب خویشتن باشد ودر خانه ی خود از آمیختن با مردم پنهان گردد.
(یوم الخلاص ص 437):
قال الباقر (ع): اذا اصبح المؤمن ذلیلا، والمنافق عزیزا ویکون المؤمن اذل من الامة.
امام باقر (ع) فرمود: چون مؤمن خوار وذلیل ومنافق عزیز گردد ومؤمن ذلیلتر از کنیز شود.
(یوم الخلاص ص 438):
قال الصادق (ع): ورأیت الجار یؤذی جاره خوفا من لسانه.
امام صادق (ع) فرمود: وببینی همسایه بترس همسایه او را بیازارد.
(یوم الخلاص ص 438):
قال الصادق (ع): تقسو القلوب وتمتلیء الارض جورا ویکثر القتل حتی تحزن ذوات الاولاد وتفرج العواقر اللائی لیس لهن اولاد فبین یدی خروجه بلوی ای بلوی للمتقیمین علی الباطل وهو انتقام من الله تعالی.
امام صادق (ع) فرمود: دلهای سخت وزمین پر از ستم وکشتار بسیار گردد حتی زنان صاحب فرزند اندوهگین شوند وزنان نازا وبی فرزند خوشحال باشند ونزدیک خروج مهدی (ع) برای باطل پرستان بلوای سخت باشد واین انتقام از خدای تعالی بر آنها است.
(یوم الخلاص ص 439):
قال الصادق (ع): اذا صار لأهل الزمان وجوه جمیلة وضمائر ردیئة فمن راهم اعجبوه ومن عاملهم ظلموه.
امام صادق (ع) فرمود: وقتی که چهره های زیبا ودرونهای زشت وپست برای مردم زمان باشد هرکس آنها را بیند بشگفت افتد وهر که با آنها معامله کند بوی ستم نمایند.
(یوم الخلاص ص 438):
قال الصادق (ع): اذا رأیت الشر ظاهرا لا ینهی عنه ویعذر صاحبه ورأیت الفسق قد ظهر ورأیت المؤمن صامتا لا یقبل قوله ورأیت الفاسق یکذب ولا یرد علیه کذبه وفریته.
امام صادق (ع) فرمود: وقتی که دیدی بدی ظاهر وآشکار شده واز آن جلوگیری نمی شود وبدکار معذور شمرده گردد ودیدی فسق پدیدار گردیده ومؤمن خاموش مانده وگفتارش پذیرفته نیست وفاسق دروغ می گوید دروغ او رد نمی گردد.
(عن الزام الناصب ص 194 ویوم الخلاص ص 438):
قال الصادق (ع): یکون صاحب المال اعز من المؤمن ویصیر المؤمن ضعیفا (لا ینکر الا بقلبه) والمنافق عزیزا والفقیر حقیرا والعالم وضیعا والفاسق مکرما والظالم معظما.
امام صادق (ع) فرمود: مالدار عزیزتر از مؤمن ومؤمن ضعیف وناتوان گردد (فقط با قلب خود انکار منکر کند) ومنافق عزیز وفقیر ناچیز شود وعالم پست وفاسق گرامی وبظالم تعظیم شود.
(بحار ج 52 ص 260 ویوم الخلاص ص 439):
قال الصادق (ع): اذا رأیت السکران یصلی بالناس ولا یشان بالسکر واذا سکر الانسان اکرم واتقی وخیف شره وترک لا یعاقب ویعذر لسکره.
امام صادق (ع) فرمود: وقتی که دیدی شخص مست پیشنماز گردد ومستی زشت شمرده نشود وچون آدمی مست گردد وبه او احترام گذارند واز شرش بترسند وپروا کنند ومست را بحال خود گذارند وکیفر ندهند واو را بخاطر مستی معذور کنند.
(یوم الخلاص ص 440):
قال الصادق (ع): یکون ذالک اذا رأیت الناظر یتعوذ بالله مما یری المؤمن فیه من الاجتهاد ورأیت الکافر فرحا لا یری فی المؤمن مرحا لما یری فی الارض من الفساد ورأیت الامر بالمعروف ذلیلا.
امام صادق (ع) فرمود: بدین امر خواهد بود چون ببینی مردم بخدا پناه می برند از آنچه مؤمن تلاش را در آن می بیند وببینی که کافر خوشحال است که مؤمن بخاطر فسادی که مشاهده می کند ناراحتی دارد. وببینی که امر بمعروف ذلیل گشته.
(یوم الخلاص ص 440):
قال الصادق (ع): (یکون) احتکار السلطان للطعام وبخس المکیال والمیزان والغش وشیوع المسکرات وشراء الخمور فی الاسواق.
امام صادق (ع) فرمود: (می شود) احتکار کردن حاکم گندم را وکم فروشی وفریب در معامله وشیوع شرابفروشی در بازارها.
(یوم الخلاص ص 441)
قال الصادق (ع): ورأیت الفاسق فیما لا یحب الله قویا محمودا... ورأیت سبیل الخیر منقطعا، وسبیل الشر مسلوکا... وکان صاحب المال اعز من المؤمن وکان الربا ظاهرا لا یغیر.. ورأیت القمار قد ظهر، ورأیت الشراب یباع ظاهرا لیس له مانع... ورأیت الشریف یستذله الذی یخاف سلطانه... ورأیت الهرج قد کثر.. ورأیت الناس مع من غلب... ورأیت الایات فی السماء لا یقزع لها احد ورأیت الناس قد استووا فی ترک الامر بالمعروف والنهی عن المنکر وترک التدین ورأیت القضاة یقضون یخلاف ما امر الله.
امام صادق (ع) فرمود: ودیدی که فاسق در آنچه خدا دوست نمی دارد قوی وستوده است وراه خیر را دیدی بریده شده وراه بدی باز ورفتار می شود ومالدار عزیزتر از مؤمن است وربا ظاهر گردیده وتغییر داده نمی شود وقمار ظاهر گردیده وشراب بدون مانع آشکار خرید وفروش می گردد وشخص شریف را ببینی کسی او را ذلیل می شمرد که از قدرت وسلطه او مردم می ترسند وببینی که هر ج ومرج بسیار گردیده ومردم همراه کسی باشند که غلبه وچیرگی با او است واز نشانه های آسمانی کسی هراس ندارد ومردم در ترک کردن امر به معروف ونهی از منکر وترک دیانت یکسانند وقاضیان بخلاف فرمان خدا قضاوت می کنند.
(بحار ج 52 ص 185 ویوم الخلاص ص 441):
قال الرضا (ع): اذا اشتدت الحاجة والفاقة وانکر الناس بعضهم. یأتی الرجل اخاه فی حاجته فیلقاه بغیر الوجه الذی کان یلقاه فیه، ویکلمه بغیر الکلام الذی کان یکلمه.
امام رضا (ع) فرمود: هنگامی که حاجت وتنگدستی بسیار گردد ومردم بعض بعضی دگر را انکار کنند ومرد به نزد برادر خود برای حاجتی آید واو با چهره ی دگری او را دیدار کند وسخنی با او گوید که از پیش با وی آنگونه سخن نگفته باشد.
(عن الزام الناصب ص 195 ویوم الخلاص ص 449):
قال امیرالمؤمنین (ع): ویری الرجل من زوجته القبیح فلا ینهاها ولا یردها عنه، ویأخذ ما تأتی من کد فرجها ومن مفسد خدرها، حتی لو نکحت طولا وعرضا لم ینهها ولا یسمع ما وقع - ای ما قیل فیها من الکلام القبیح فذاک هو الدیوث.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: در حالات آخرالزمان فرمود: مرد از همسرش کار قبیح می بیند واو را نهی نمی کند واز زشت کاریش باز نمی دارد بکله از راه دامن زن (زنا) ارتزاق می نماید حتی اگر طول وعرض خود را در اختیار دیگران بگذار نهی نمی کند وآنچه دیگران درباره زنش می گویند وزشتی کارش فراگیر شده است بی توجه می ماند چنین مردی دیوث است.
(یوم الخلاص ص 448):
قال رسول الله (ص): سیأتی بعدی اقوام، یأکلون طیب الطعام والوانها، ویرکبون الدواب ویتزینون بزینة المرأة لزوجها، ویتبرجون تبرج النساء، وزیهم مثل زی ملوک جبابرة هم منافقو هذه الامة فی آخرالزمان، شاربوا القهوات - ای المسکرات - لا عبون بالکعاب - ای القمار - راکبون للشهوات، تارکون للجماعات، راقدون عن العتمات - ای صلوات الصبح والعشاءین - مفرطون بالغدوات - ای متهاونون بصلاتی الظهر والعصر - مثلهم کمثل الدفلی: زهرتها حسنة وطعمها مر! کلامهم الحکمة، واعمالهم داء لا یقبل الدواء.
رسول اکرم فرمود: پس از من مردمی آیند که غذاهای پاکیزه ورنگارنگ خورند وبر مرکوبها سوار شوند وخویشتن را بمانند آرایش زن برای شوهر بیارایند ومانند زنان بی پرده باشند وهیکل وشکلشان شکل وهیئت پادشاهان ستمگر باشد آنها منافقان این امت در آخرالزمانند. شرابخوار وقمارباز مرتکبین شهوتها ورها کنندگان جماعتهایند.بخاطر خوابیدن ترک نماز صبح ومغرب وعشاء کنند. ودر گذاردن نماز ظهر وعصر تهاون وسستی کنند. آنها مانند خرزهره باشند که گل زیبا ولی مزه تلخ دارند سخنانش حکمت آمیز باشد وکارهایشان دردی است بی درمان.
(یوم الخلاص ص 450):
قال امیرالمؤمنین: اذا رأیت الرجل یأکل من کسب امرأته من الفجور، یعلم ذلک ویقیم علیه. بل یکری امرأته وخادمته وجاریته یعنی: بنته ویرضی بالدنی من طعامه وشرابه وملذاته.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: چون دیدی که مرد از درآمد بدکاری همسرش می خورد با اینکه می داند بدان ادامه می دهد بلکه زن وخدمتکار ودخترش را برای عمل زشت زنا کرایه دهد وبه پست ترین خوردنی ونوشیدنی ولذت راضی باشد.
(یوم الخلاص ص 450):
قال امیرالمؤمنین (ع): ینفق الرجل من ماله فی غیر طاعة الله، فلا ینهی ولا یؤخذ علیه، ویمنع الیسیر فی طاعة الله.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: مرد از مال خود در غیر طاعت خدا خرج می کند واز او جلوگیری ومؤاخذه نمی شود واندکی هم در طاعت خدا را منع می کند.
(بحار ج 52 ص 263 ویوم الخلاص ص 455):
قال رسول الله (ص): اذا تزینت النساء بثیاب الرجال، وسلب عنهن قناع الحیاء.
رسول اکرم (ص) (درباره آخرالزمان) فرمود: هنگامی که زنان با آرایه های مردان خود را بیارایند ومقنعه وحیاء وشرم از آنها سلب شود.
(یوم الخلاص ص 456):
قال رسول الله (ص): سیکون فی آخر امتی رجال، یرکب نساؤهم علی سروج کاشباه الرجال یرکبون علی المیاثر حتی یأتوا ابواب المساجد، نساؤهم کاسیات عاریات، علی رؤوسهن کأسنمة البخت العجاف، لا یجدن ریح الجنة. فالعنوهن فانهن ملعونات.
رسول اکرم (ص) فرمود: در آخر امت من مردانی خواهند بود که زنان آنها مانند مردان بر زین ها سوار شوند (رانندگی ماشین) بر مفاخر سوار شوند تا به در مسجدها برسند. زنانشان در عین حالی که لباس در تن دارند برهنه باشند بر سر آنها مانند کوهای شتر برآمدگی باشد (مقصود آراستن موها وبستن به بالای سر است) آنها بوی بهشت نمی یابند بر آنها لعنت کنید که آنها لعنت شده اند.
(یوم الخلاص ص 457):
قال رسول الله (ص): اذا رکبت ذوات الفروج السروج فعلیهن من امتی لعنة الله.
رسول اکرم (ص) فرمود: هنگامی که زنان بر زین ها سوار شوند لعنت خدا بر اینگونه زنان از امتم باد.
(منتخب الاثر ص 426 ویوم الخلاص ص 457):
قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتی تظهر ثیاب تلبسها نساء کاسیات عادیات وتعلو التحوت الوعول.
رسول اکرم (ص) فرمود: قیامت برپا نمی شود تا جامه هایی ظاهر گردد که زنان آنرا در تن کنند در عین حالی که در تن کرده اند برهنه اند وبرتری جوئی دارند مانند پرنده درنده در هوا وبزکوهی بر سر قله ها.
بحار ج 52 ص 257 ویوم الخلاص ص 459):
قال رسول الله (ص): اذا رأیت المرأة تقهر زوجها، وتعمل ما لا یشتهی، وتنفق علیه من کسبها فیرضی بالدنیء من الطعام والشراب.
رسول اکرم (ص) فرمود: هنگامی که دیدی زن بر شوهر خود قهر وغلبه دارد وآنچه شوهر نمی خواهد او انجام می دهد وزن از در آمد خود خرج او را می دهد. شوهر نیز به خوردنی ونوشیدنی پست راضی باشد.
(بحار ج 52 ص 259 ویوم الخلاص ص 463):
قال امیرالمؤمنین (ع): اذ غلبت النساء علی الملک، وغلبن کل امری ء، فلا یؤتی الا ما لهن فیه هوی.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: هنگامی که زنان بر حکومت غلبه جویند وبر همه مردان غالب گردند پس انجام نمی گردد مگر آنچه هوا وهوس زن بخواهد.
(منتخب الاثر ص 426 ویوم الخلاص ص 462):
قال امیرالمؤمنین (ع): تکون النسوة کاشفات عاریات متبرجات، من الدین خارجات والی الفتن مائلات، والی الشهوات واللذات مسرعات، للمحرمات مستحلات، وفی جهنم خالدات.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: زنانی باشند مکشفه وبرهنه وظاهر کنندگان زینت وآرایه ی خود. از دین خارجند وبه فتنه ها مایل وراغب، وبسوی شهوتها ولذتها شتابگیر ومحرمات را حلال شمار ودر جهنم جاویدان باشند.
(بحار ج 52 ص 256 ویوم الخلاص ص 463):
قال الصادق (ع):... ورأیت النساء یتزوجن بالنساء، ورأیت معیشة المرأة من کد فرجها ورأیت النساء یتخذن المجالس کما یتخذها الرجال.
امام صادق (ع) فرمود:... ودیدی که زنان با زنان جفت شوند ودیدی معاش زن از درآمد خودفروشی او باشد ودیدی که زنان مانند مردان مجلسها بوجود آورند.
(منتخب الاثر ص 430 ویوم الخلاص ص 464):
قال الصادق (ع): تصبح طهران قصورها کقصور الجنة، ونسوانها کالحور العین یتلبسن بلباس الکفار، ویتزیین بزی الجبابرة، یرکبن السروج ولا یتمکن لأزواجهن، ولا تکفی مکاسب الازواج لهن... فروا منها الی قلة الجبال ومن الجحر الی الجحر کالثعلب باشباله.
امام صادق (ع) فرمود: طهران دارای کاخهایی همانند کاخهای بهشت خواهد شد وزنانش مانند حورالعین باشند لباس کافران پوشند وبه شکل وقیافه جباران در آیند بر زین ها سوار شوند وبرای همسر خود تمکین نکنند. ودر آمد کسب شوهرانشان کفاف آنها را ننماید. پس از آنها بسوی قله کوه ها بگریزند. ومانند روباه که بچه های خود را از سوراخی به سوراخی از ترس می گریزاند فرار کنید.
(یوم الخلاص ص 488):
قال رسول الله (ص): اذا رأیت الحق قدمات وذهب اهله، ورأیت الجور قد شمل البلاد ورأیت القران قد خلق واحدث فیه ما لیس فیه ووجه علی الأهواء ورأیت الدین قد انکفأ کما ینکفیء الماء فی الاناء ورأیت الشر ظاهرا لا ینهی عنه ویعذر اصحابه.
رسول اکرم (ص) فرمود: وقتی که دیدی حق مرده واهل حق از میان رفتند ودیدی که ظلم وستم سرتاسر شهرها را فراگرفته ودیدی که قرآن کریم کهنه شده وآنچه در آن نیست بتازگی ایجاد گشته وآنرا به هوای نفس خود توجیه می کنند ودیدی که دین وارونه وواژگون شد مانند واژگون شدن آب از ظرف ودیدی که شر آشکار شده واز آن جلوگیری نمی شود وبدکاران معذور بشمار آیند.
(منتخب الاثر ص 437 ویوم الخلاص ص 485):
قال رسول الله (ص): یأتی علی الناس زمان، لا یسلم لذی دین دینه الا من هرب من شاهق الی شاهق، ومن جحر الی جحر کالثعلب باشباله فاذا کان ذلک لم تنل المعیشة الا بسخط الله فاذا کان ذلک کان هلاک الرجل علی یدی زوجته وولده فاذا لم یکن له زوجة ولا ولد، کان هلاکه علی یدی ابویه، فان لم یکن له ابوان کان هلاکه علی یدی قراباته والجیران. یعیرونه بضیق العیش فیوردونه الموارد التی تهلک بها نفسه.
رسول اکرم (ص) فرمود: زمانی به مردم برسد که دین شخص متدین برای او سالم نمی ماند مگر کسی که از جای بلندی بجای بلند دگر بگریزد واز سوراخی به سوراخ دیگر فرار کند مانند روباه که بچه های خود را می گریزاند وچون اینگونه باشد معیشت بدست نیابد مگر به معصیت خدا در اینموقع هلاکت مردم بدست همسر وفرزندش باشد واگر همسر وفرزندی نداشته هلاکتش بدست پدر ومادرش صورت گیرد واگر پدر ومادرش نبود هلاکتش بدست خویشاوندان وهمسایگانش خواهد بود که برای تنگی معاش او را سرزنش کنند واو را به هلاکت در افکنند.
(یوم الخلاص ص 488):
قال رسول الله (ص): ورأیت المنابر یؤمر علیها بالتقوی ولا یعمل القائل بما یأمر.
رسول اکرم (ص) فرمود: ودیدی در منبرها امر به تقوی وپرهیزگاری می شود ولی گوینده عمل به گفتار خود نمی کند.
(یوم الخلاص ص 489):
قال رسول الله (ص): سیأتی علیکم من بعدی زمان لیس فیه شییء اخفی من الحق ولا اظهر من الباطل، ولا اکثر من الکذب علی الله ورسوله، ولیس عند اهل ذلک الزمان سلعة ابور من الکتاب - القرآن - اذا تلی حق تلاوته ولا انفق منه اذا حرف عن مواضعة؟ ولا فی البلاد شییء انکر من المعروف ولا اعرف من المنکر.
رسول اکرم (ص) فرمود: پس از من زمانی می رسد که در آن چیزی مخفی تر از حق وآشکارتر از باطل وببشتر از دروغ بستن بخدا پیغمبرش (ص) نباشد ودر نزد مردم آن زمان چیزی کسادآورتر از قرآن کریم که اگر بحق تلاوت شود نیست وچنانچه از جاهای خود تحریف گردد چیزی از آن کم سودتر نباشد ودر شهرها چیزهای نیکوتر از معروف ومعروفتر از منکر پیدا نشود.
(یوم الخلاص ص 495):
قال الصادق (ع): ورأیت اصحاب الادیان یحتقرون، ویحتقر من یحبهم.
امام صادق (ع) فرمود: ودیدی که دینداران ودوستدارانشان تحقیر می شوند.
(یوم الخلاص ص 495):
قال الباقر (ع): یقل الورع ویکثر الطمع ویری المؤمن صامتا لا یقبل قوله، والکاذب یکذب ولا یرد علیه کذب، والفاسق یمتدح بالفسق لا یرد علیه قوله.
امام باقر (ع) فرمود: پارسائی کم وطمع بسیار گردد ومؤمن خاموش بچشم آید چون گفتارش پذیرفته نشود. ودروغگو دروغ می گوید ودروغش را کسی برنمی گرداند وفاسق را بخاطر فسقش مدح گویند وگفتارش پذیرفته شود.
(بحار ج 52 ص 258 ویوم الخلاص ص 497):
قال الصادق (ع): ورأیت طلب الحج والجهاد لغیرالله، والمصلی یصلی لیراه الناس.
امام صادق (ع) فرمود: ودیدی طلب کردن حج وجهاد برای غیر خدا باشد ونمازگزار بدان خاطر گذارد که مردم او را ببینند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 474):
عن عبدالرحمن بن سیابة عن ابی عبد الله (ع) قال: کیف بکم اذا یقیم بلا امام هدی ولا علم یری یبرأ بعضکم من بعض، فعند ذلک تمیزون وتمحصون وتغربلون وعند ذلک اختلاف السنن وامارة اول النهار، وقتل وخلع (قطع خ ل) فی آخر النهار.
بنقل از عبدالرحمن بن سیابه از حضرت امام صادق (ع) فرمود: چگونه خواهید بود زمانی که بدون امام هادی وبدون راهنمایی که دیده شود باقی بمانید برخی از شما برخی دگر بیزاری بجوید در این هنگام است که آزمون وغربال می شوید واختلاف روشها پدیدار می گردد ودر آغاز روز فرمانروائی باشد وقتل وبرکنار نهادن (بریدن خ ل) ودر آخر روز صورت گیرد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 474):
عن جمیل بن دراج عن زرارة قا ل: قال ابو عبد الله (ع): یأتی علی الناس زمان یغیب عنهم امامهم فقلت له: ما یصنع الناس فی ذلک الزمان؟ قال: یتمسکون بالامر الذی هم علیه حتی یتبین لهم.
بنقل از جمیل بن دراج (ره) از زراره (رض) گفت: امام صادق (ع) فرمود: زمانی به مردم برسد که امامشان غائب گردد عرض کردم: مردم در آن زمان چکار کنند؟ فرمود: به کاری که می کردند متمسک شوند تا حق برای آنها آشکار گردد.
(بحار ج 51 ص 136):
عن الثمالی (ره) عن ابی جعفر (ع) قال: سمعته یقول: ان اقرب الناس الی الله عز وجل واعلمهم وارأفهم بالناس محمد والائمة (ع) فادخلوا این دخلوا وفارقوا من فارقوا اعنی: بذلک حسینا وولده (ع) فان الحق فیهم وهم الاوصیاء ومنهم الائمة فأین ما رأیتموهم فاتبعوهم فان اصبحتم یوما لا ترون منهم احدا فاستعینوا بالله وانظروا السنة التی کنتم علیها فاتبعوها واحبوا من کنتم تحبون وابعضوا من کنتم تبعضون فما اسرع ما یأتیکم الفرج.
بنقل از ثمالی (ره) گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنیدم می فرمود: همانا نزدیکترین مردم در پیشگاه خدای عز وجل وداناترین ومهربانترین کس به مردم محمد (ص) وائمه صلوات الله وسلامه علیهم اجمعین می باشند بنابراین هر کجا که آنان داخل شوند درآئید واز هر کس آنان جدائی کردند جدا شوید. مقصود من (از ائمه) امام حسین (ع) وفرزندانش می باشند زیرا حق در ایشان است وآنان اوصیاء هستند وامامان از ایشان می باشند وهر کجا آنان را دیدند از آنان پیروی کنید واگر روزی هیچکس از ایشان را ندیدند از خدا کمک بگیرید ونظر به سنتی کنید که شما بر آن سنت بودید از آن متابعت نمائید وهر کس را که دوست می داشتید دوست بدارید وبا هر کس که دشمنی می کردید دشمنی کنید که به سرعت فرج شما خواهد رسید.
(بحار ج 51 ص 137):
عن ام هانیء الثقفیة قالت: غدوت علی سیدی محمد بن علی الباقر (ع) فقلت له: یا سیدی آیة فی کتاب الله عز وجل عرضت بقلبی اقلقتنی واسهرتنی قال: فاسئلی یا ام هانی؟ قالت قلت: قول الله عز وجل «فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس» قال: نعم المسألة سألتنی یا ام هانیء هذا مولود فی آخرالزمان هو المهدی من هذه العترة تکون له حیرة وغیبة یضل فیها اقوام ویهتدی فیها اقوام فیا طوبی لک ان ادرکته ویا طوبی من ادرکه.
بنقل از ام هانی ثقفیه گفت: صبحگاهی به خدمت سید وسرورم امام باقر (ع) رفتم وعرض کردم: ای سید وسرور من آیه ای از قرآن کریم به قلبم عارض شده که مرا بی تاب وپریشان وبی خواب کرده فرمود: ای ام هانی بپرس. عرض کردم: این آیه شریفه: «فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس» فرمود: آری خوب مسئله ای پرسیدی. ای ام هانی این مولودی است در آخرالزمان که همان مهدی (ع) از این عترت باشد برای او حیرت وغیبتی است که گروهی در آن گمراه وگروهی در هدایت خواهند بود خوشا حال تو اگر او را ادراک کنی وخوشا حال کسانی که ورا ادراک کنند.
(حیوة الحیوان دمیری ج 1 ص 193):
عن ابی ذر (رض) عن النبی (ص) قال: اذا اقترب الزمان کثر لبس الطیالسة وکثرت التجارة وکثر المال وعظم رب المال بماله وکثرت الفاحشة وکثر النساء وکانت امارة الصبیان وجار السلطان وطفف فی المکیال والمیزان ویربی الرجل جرو کلب خیرا من ان یربی ولدا ولا یوقر کبیر ولا یرحم صغیر ویکثر الزنا حتی الرجل لیغشی المرءة علی قارعة الطریق فیقول امثلهم فی ذلک الزمان لو اغتزلتم عن الطریق ویلیسون جلود الضان علی قلوب الذئاب امثلهم فی ذلک الزمان المداهن.
بنقل از ابی ذر (رض) از حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: وقتی که زمان نزدیک شود جامه ی گشاد پوشیدن وبازرگانی وثروت زیاد گردد وثروتمند بخاطر مالش تعظیم بیند وفواحش وزنان بسیار شوند فرمانروائی با خردسالان باشد وسلطان ظلم کند کیل ووزن کم گردد (کمفروشی) واگر مرد بچه سگ تربیت کند بهتر از آن است که فرزندی تربیت نماید. بزرگان احترام نبینند وخردسالان ترحم نشوند وزنا بسیار گردد تا آنجا که مرد در کنار گذرگاه های عمومی با زن درآمیزد مسئولانشان (شاید مأموران ومحافظان جان وناموس باشند) به آنها گویند: بهتر آن بود که این کار را دورتر از گذرگاه ها انجام می دادید. وپوست گوسفند را بر قلبهای گرگان می پوشند. کارگزاران ومسئولان در ان زمان مردم چرب زبان وچاپلوس باشند.
(کشف الغمه ج 2 ص 473 واثبات الهداة ج 3 ص 595 وعقدالدرر ص 145):
عن ابی سعید الخدری (ره) عن النبی (ص) قال: تتنعم امتی فی زمن المهدی نعمة لم یتنعموا مثلها قط یرسل الله السماء علیهم مدرارا ولا تدع الارض شیئا من نباتها الا اخرجته.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) از رسول اکرم (ص) فرمود: امت من در زمان مهدی (ع) به نعمتی متنعم شوند که هرگز مانند آن ندیده باشند خدا آسمان را مأمور کند که باران پیوسته ببارد وزمین چیزی از روئیدنی را وامگذارد جز آنکه بیرونش دهد.
(کشف النعمه ج 2 ص 483):
عن ابی سعید الخدری وجابر بن عبدالله قال: رسول الله (ص): یکون فی آخرالزمان خلیفة یقسم المال ولا یعده.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) وجابر بن عبدالله (رض) گفتند: رسول خدا (ص) فرمود: در آخرالزمان خلیفه ای که مال را بی عدد تقسیم کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 532):
عن فرات بن احنف عن ابی عبدالله (ع) عن آبائه عن علی (ع) فی حدیث قال: اما والله لا قتلن انا وابنای هذان ولیبعثن الله رجلا من ولدی فی آخرالزمان یطالب بدمائنا ولیغیبن عنهم تمیزا لأهل الضلال یقول القائل: (الجاهل خ ل) مالله فی آل محمد حاجة.
بنقل از فرات بن احنف از امام صادق (ع) از پدران بزرگوارش (ع) از حضرت امیرالمؤمنین (ع) در ضمن حدیثی فرمود: هان سوگند بخدا که من واین دو فرزندم (امام حسن وامام حسین) کشته می شویم والبته خدا مردی از فرزندانم را در آخرالزمان برمی انگیزد که طلب خون ما کند وبرای امتیاز گمراهان او از مردم غائب می گردد تا گویند جاهل گوید: خدا حاجتی در آل محمد (ص) ندارد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 533):
عن محمد بن سنان عن الکاهلی عن ابی عبد الله (ع) فی حدیث قال: لیأتین علیکم وقت لا یجد احدکم لدیناره ودرهمه موضعا یصرفه فیه فقیل له: وانی یکون ذلک؟ فقال: عند فقدکم امامکم فلا تزالون کذلک حتی یطلع علیکم کما تطلع الشمس آیس ما تکونون منه.
بنقل از محمد بن سنان از کاهلی از امام صادق (ع) در ضمن حدیثی فرمود: البته وقتی شما پرسد که هیچکس از شما برای دینار ودرهم خود جائی برای مصرف کردن نیابد. به امام (ع) عرض شد: چه وقتی باشد؟ فرمود: هنگامی که امام خود را نیابید پس همیشه بهمین حال باشید تا وجودش بر شما طالع گردد چنانکه آفتاب بر شما طلوع کند پس از نومیدی که دارید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 597):
عن مروان عن ابیه موسی قال: قال سیدی جعفر بن محمد (ع): الخلف الصالح من ولدی وهو المهدی اسمه محمد وکنیته ابوالقاسم یخرج فی آخرالزمان یقال لامه: صقیل الی ان قال: ویظهر فی آخرالزمان علی رأسه غمامة تظله من الشمس تدور معه حیثما دار تنادی بصوت فصیح: هذا المهدی.
بنقل از مروان از پدرش موسی گفت: سید ومولایم امام صادق جعفر بن محمد صلوات الله وسلامه علیهما فرمود: خلف صالح از فرزندانم مهدی نام او محمد (ص) وکنیه اش ابوالقاسم است که در آخرالزمان خروج می کند نام مادرش صیقل باشد تا آنجا که فرمود: ودر آخرالزمان ظاهر می شود بر سرش قطعه ابری است که در آفتاب بر او سایه افکند وهر طرف او دور زند ابر هم بگردد وابر با آوای فصیح فریاد برکشد: این مهدی (ع) است.
(بحار ج 52 ص 124):
عن ابی بصیر (ره) عن ابی جعفر (رض) قال: قال رسول الله (ص) ذات یوم وعنده جماعة من اصحابه: (اللهم لقنی اخوانی) مرتین فقال من حوله من اصحابه: اما نحن اخوانک یا رسول الله (ص)؟ فقال: لا، انکم اصحابی واخوانی قوم فی آخرالزمان امنوا ولم یرونی لقد عرفنیهم الله بأسمائهم واسماء ابائهم، من قبل ان یخرجهم من اصلاب آبائهم وارحام امهاتم، لأحدهم اشد بقیة علی دینه من خرط القتاد فی اللیلة الظلماء او کالقابض علی جمر الغضا، اولئک مصابیح الدجی، ینحیهم الله من کل فتنة غبراء مظلمة.
بنقل از ابی بصیر (ره) از حضرت امام باقر (ع) فرمود: رسول اکرم (ص) روزی که جمعی از اصحاب در محضرش مشرف بودند دوبار فرمود: (بارالها مرا بدیدار برادرانم برسان) اصحاب که در اطراف حضرت بودند عرض کردند: یا رسول الله (ص) مگر ما برادران شما نیستم؟ فرمود: نه شما برادران ما نیستید ولی شما اصحاب من می باشید. برادرانم گروهی هستند در آخرالزمان ایمان آورده اند در حالی که مرا ندیده اند خدای تعالی آنان را به اسمهای آنان واسمهای پدرانشان به من معرفی فرموده پیش از آنکه از صلب پدران ومادرانشان بیرون آورده باشد آحادشان در دین خود سخت باقی هستند بسی سخت تر وشدیدتر از دست کشیدن بر روی خارها در شبهای تاریک یا مانند کسی که آتش در بیشه افکند آنان چراغهای روشن در تاریکی خدایشان از هر فتنه تیره وتاریک نجات می بخشد.
(بحار ج 52 ص 131):
عن الحکم بن عیینة قال: لما قتل امیرالمؤمنین (ع) الخوارج یوم النهروان قام الیه رجل (فقال: یا امیرالمؤمنین طوبی لنا اذ شهدنا معک هذا الموقف، وقتلنا معک هؤلاء الخوارج) فقال امیرالمؤمنین (ع): والذی فلق الحبة وبرء النسمة لقد شهدنا فی هذا الموقف اناس لم یخلق الله اباءهم ولا اجدادهم بعد، فقال الرجل: وکیف یشهدنا قوم لم یخلقوا؟ قال: بلی قوم یکونون فی آخرالزمان یشرکوننا فیما نحن فیه ویسلمون لنا، فاولئک شرکاؤنا فیما کنا فیه حقا حقا.
بنقل از حکم بن عیینة گفت: هنگامی که حضرت امیرالمؤمنین (ع) در روز نهروان خوارج را کشت مردی برخاست وعرض کرد: یا امیرالمؤمنین (ع) خوشا حال ما که در این جنگ در خدمت شما بودیم واین خوارج را به امر شما کشتیم. امام (ع) فرمود: قسم به آنکس که دانه بشکافت وخلق را پدید آورد که همراه ما در این جنگ مردمی بودند که هنوز خدا پدران ونیاکانشان را نیافریده آن مرد عرض کرد: چگونه مردمی که هنوز خلق نشده اند با ما همراه بودند؟ فرمود: آری قومی در آخرالزمان باشند که با ما در امری که انجام داده ایم شریکند وتسلیم ما می شوند. اینان حقیقة شریکان ما در کار ما می باشند.
(بحار ج 52 ص 130):
عن ابی عبدالله (ع) قال: قال رسول الله (ص): سیأتی قوم من بعدکم الرجل الواحد منهم له اجر خمسین منکم، قالوا: یا رسول الله (ص) نحن کنا معک ببدر واوحد وحنین، ونزل فینا القران، فقال: انکم لو تحملوا لما حملوا لم تصبروا صبرهم.
امام صادق (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: پس از شما مردمی باشند که پاداش یک تن از آنان برابر پاداش پنجاه تن از شما باشد عرض کردند: یا رسول الله (ص) ما در خدمت شما در جنگ بدر واحد وحنین همراه بوده ایم ودرباره ی ما قرآن کریم نازل شده. فرمود: اگر شما آنچه آنان تحمل کردند تحمل کنید ولی شما باندازه ی آنان صبر ندارید.
(بحار ج 52 ص 132):
عن عوف ابن مالک قال: قال رسول الله (ص) ذات یوم: یا لیتنی قد لقیت اخوانی، فقال له: ابوبکر وعمر: اولسنا اخوانک امنا بک وهاجرنا معک؟ قال: قد امنتم وهاجزتم ویا لیتنی قد لقیت اخوانی فاعاد القول فقال رسول الله (ص): انتم اصحابی ولکن اخوانی الذین یأتون من بعدکم، یؤمنون بی ویحبونی وینصرونی ویصدقونی، وما رأونی، فیالیتنی قد لقیت اخوانی.
بنقل از عوف ابن مالک گفت: رسول اکرم (ص) روزی فرمود: ای کاش برادرانم را ملاقات می کردم ابوبکر وعمر به عرض رسانیدند: آیا ما برادران شما نیستم؟ ما به شما ایمان آورده ایم وبا شما مهاجرت کرده ایم. حضرت فرمود: آری ایمان آورده اید وهجرت کرده اید وای کاش برادرانم را ملاقات می کردم. آنها گفتار خود را تکرار کردند. حضرت فرمود: شما اصحاب من هستید ولی برادرانم کسانی هستند که پس از شما می آیند. بمن ایمان دارند ودوستم می دارند ویاریم می دهند وتصدیقم می کنند در حالی که مرا ندیده اند پس ای کاش برادرانم را ملاقات می کردم.
(الغیبة للشیخ الطوسی (رض) ص 180):
عن ابی سعید الخدری (ره) قال: سمعت رسول الله (ص) یقول علی المنبر: ان المهدی من عترتی من اهل بیتی یخرج فی آخرالزمان ینزل له (من) السماء قطرها وتخرج له الارض بذرها فیملاء الارض عدلا وقسطا کما ملاها القوم ظلما وجورا.
بنقل از ابی سعید خدری (ره) گفت: از حضرت رسول اکرم (ص) که بر منبر نشسته بود شنیدم می فرمود: همانا مهدی (ع) از عترت من (ع) از اهل بیت من است که در آخرالزمان خروج می کند برای او از آسمان بارانش فرود می آید وزمین دانه های خود را بیرون می دهد پس زمین را پر از عدل وداد می کنند چنانکه مردم آنرا از ظلم وجور پر کرده باشند.
(وسائل الشیعه ج 18 ص 564):
عن ابی جعفر (ع) قال: من المحتوم الذی لا تبدیل له عندالله قیام قائمنا، فمن شک فیما اقول لقی الله وهو به کافر وله جاحد.
امام باقر (ع) فرمود: از امر حتمی که هیچ تغییر وتبدیلی هوای آن در پیشگاه خدا نیست قیام قائم ما است پس هر کس در گفتارم شک آورد خدا را ملاقات کند در حالی که کافر ومنکر خدا باشد.
(وسائل الشیعه ج 18 ص 564):
عن محمد بن مسلم (ره) عن ابی جعفر (ع) فی حدیث قال: من أصبح من هذه الامة لا امام له من الله أصبح تائها متحیرا ضالا ان مات علی هذه الحال مات میتة کفر ونفاق.
به نقل از محمد بن مسلم (ره) از امام باقر (ع) در ضمن حدیثی فرمود: هر کس از این امت صبح کند در حالی که امامی از خدا نداشته باشد سرگردان ومتحیر وگمراه، باشد اگر بر این حال بمیرد به مرگ کفر ونفاق مرده است.
(بحار ج 14 ص 33):
قال الله تعالی: (ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الأرض یرثها عبادی الصالحون) قال ابوجعفر (ع) هم اصحاب المهدی (ع) فی آخرالزمان.
خدای تعالی فرماید: (ومحققا در زبور پس از ذکر نوشتیم که وارث زمین بندگان شایسته ی من باشند) اما باقر (ع) فرمود: آنان از اصحاب مهدی (ع) در آخرالزمان باشند.
(نورالثقلین ج 1 ص 31):
عن داوود بن کثیر الرقی عن ابی عبدالله (ع) فی قوله تعالی: «هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب» قال: من اقر بقیام القائم (ع) انه حق.
به نقل از داود بن کثیر رقی از حضرت امام صادق (ع) در تفسیر آیه کریمه: «هادی است برای پرهیزگاران آنان که ایمان به غیب دارند فرمود: کسی که اقرار به قیام قائم (ع) کند که آن حق است.
(تفسیر البرهان ج 3 ص 96):
قال الله تعالی: الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوة واتوا الزکوة وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبة الامور. (الحج: 91). قال ابوجعفر (ع) هذه لال محمد المهدی (ع) واصحابه علیهم السلام یملکهم الله مشارق الارض ومغاربها ویظهر الدین ویمیت الله عز وجل به وباصحابه البدع والباطل کما امات السفیه الحق حتی لا یری اثر من الظلم ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر ولله عاقبة الأمور.
خدای تعالی فرماید: کسانی که چون آنان را در زمین مکانت بخشیدیم نماز را بپای داشتند زکوة را اداء کردند وامر به معروف ونهی از منکر نمودند وپایان کارها در اختیار خدا است. امام باقر (ع) فرمود: این آیه کریمه برای آل محمد (ص) به مهدی (ع) واصحاب او علیهم السلام است که خدا آنان را مالک مشرقها ومغربهای زمین می سازد ودین را ظاهر وخدای عز وجل با دست او اصحابش بدعت ها وباطل را می میراند چنانکه سفیه وبیخرد حق را می رانید تا آنجا که اثری از ظلم باقی نماند وامر به معروف ونهی از منکر کنند وپایان کارها به اختیار خدا است.
(یوم الخلاص ص 434):
قال امیرالمؤمنین (ع): اذا کان اهل ذلک الزمان ذئابا وسلاطینه سباعا واوساطه اکالا وفقراؤه امواتا.
امیرالمؤمنین (ع) (درباره آخر الزمان) فرمود روزگاری که مردمش گرگ صفت باشند وپادشاهان درنده ومتوسطین از مردم پر خور وفقراء وبینوایان جزء اموات باشند.
(تفسیر الصافی چاپ قدیم ص 457):
وفی روضة الواعظین عن النبی (ص): من اشراط الساعة ان یرفع العلم ویظهر الجهل ویشرب الخمر ویفشو الزنا ویقل الرجال وتکثر النساء حتی ان الخمسین امرأة فیهن واحد من الرجال.
در کتاب روضة الواعظین از حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: از مقدمات وقوع قیامت وآخرالزمان است که علم از میان می رود ونادانی ظاهر می گردد (یعنی علم حقیقی) وشراب نوشیده شود وزنا فاش گردد ومرد کم وزنان بسیار شوند تا آنجا که پنجاه زن در برابر یک مرد باشد.
(منتخب الاثر ص 432):
عن بن عباس (ره) قال: حججنا مع رسول الله (ص) حجة الوداع فاخذ بحلقه باب الکعبة ثم اقبل علینا بوجهه فقال: الا أخبرکم باشراط الساعة فکان ادنی الناس منه یومئذ سلمان (رض) فقال: بلی یا رسول الله (ص) فقال: بلی یا رسول الله (ص) فقال من اشراط القیامة اضاعة الصلوة واتباع الشهوات والمیل مع الأهواء وتعظیم اصحاب المال وبیع الدین بالدنیا فعتدها یذاب قلب المؤمن فی جوفه کما یذاب الملح فی الماء مما یری من المنکر فلا یستطیع ان یغیره قال سلمان: وان هذا لکائن یا رسول الله؟ قال: ای والذی نفسی بیده یا سلمان ان عندها یلیهم امراء جورة ووزراء فسقة وعرفاء ظلمة وامناء خونة وقال سلمان (رض) ان هذا لکانن یا رسول الله (ص)؟ قال (ص): ای والذی نفسی بدیه یا سلمان ان عندها یکون المنکر معروفا والمعروف منکرا ویؤتمن الخائن ویخون الأمین ویصدق الکاذب ویکذب الصادق قال سلمان: وان هذا الکائن یا رسول الله (ص)؟
قال ای والذی نفسی بیده یا سلمان فعندها تکون امارة النساء ومشاورة الاماء وقعود الصبیان لی المنابر ویکون الکذب ظرفا والزکوة مغرما والفیء مغنما ویجفو الرجل والدیه ویبر صدیقه ویطلع الکوکب المذنب قال سلمان وان هذا لکائن یا رسول الله (ص) لکائن قال (ص): ای والذی نفسی بیده یا سلمان لکائن فعندها تقارب الاسواق اذ قال هذا: لم ابع شیئا وقال هذا: لم اربح شیئا فلا تری الا ذاما لله قال سلمان: وان هذا یا رسول الله (ص) قال: ای والذی نفسی بیده یا سلمان فعندها تلیهم اقوام ان تکلموا قتلوهم وان سکتوا استباحوهم لیستأثرون بغیئهم ولیطاؤن حرمتهم ولیسفکن دماتهم ولیملئن قلوبهم دغلا ورعبا فلا تراهم الا رجلین خائفین مرعوبین مرهوبین قال سلمان وان هذا لکاین یا رسول الله (ص) قال: ای والذی نفسی بیده یا سلمان ان عندها یؤتی بشیی من المشرق وشیی من المغرب یلون امتی یلون امتی فالویل الضعفاء امتی منهم والویل لهم من الله لا یرحمون صغیرا ولا یوقرون کبیرا ولا یتجافون عن مسیی جثتهم جثة الأدمیین وقلوبهم قلوب الشیاطین قال سلمان (رض) وان هذا لکائن یا رسول الله (ص)؟
قال ای والذی نفسی بیده یا سلمان وعندها یکتفی الرجال بالرجال والنساء بالنساء ویغاز علی الغلمان کما یغار علی الجاریة فی بیت اهلها وتشبه الرجال بالنساء والنساء بالرجال ویرکب ذوات الفروج السروج فعلیهن من امتی لعنة الله قال سلمان (رض) وان هذا لکائن یا رسول الله (ص)؟ قال: ای والذی نفسی بیده یا سلمان عندها تزخرف المساجد کما تزخرف البیع والکنایس وتحلی المصاحف وتطول المنارات وتکثر الصفوف قلوب متباغضة والسن مختلفة قال سلمان: وان هذا لکائن یا رسول الله؟ قال: ای والذی نفسی بیده یا سلمان (رض) وعندها تحلی ذکور امتی بالذهب یلبسون الحریر والدیباج ویتخذون جلود النمور صفافا (صفاقا) قال سلمان وعندها یظهر الربا ویتعاملون بالغیبة والرشی ویوضع الدین وترفع الدنیا قال سلمان وان هذا لکائن یا رسول الله (ص)؟ قال: ای والذی نفسی بیده یا سلمان وعندها یکثر الطلاق فلا یقام لله حد ولن یضروا الله شیئا قال سلمان وان هذا لکائن یا رسول الله (ص)؟
قال: ای والذی نفسی بیده یا سلمان وعندها تظهر القینات والمعارف وتلینهم اشرار امتی قال سلمان وان هذا لکائن یا رسول الله (ص)؟ قال: ای والذی نفسی بیده یا سلمان وعندها یحج اغنیاء امتی للنزهة ویحج اوساطها للتجارة ویحج فقراؤها للریا والسمعة فعندها یکون اقوام یتعلمون القرآن لغیرالله ویتخذونه مزامیر ویکون اقوام یتفقهون لغیرالله ویکثر اولاد الزنا ویتغنون بالقرآن ویتهافتون بالدنیا قال سلمان: وان هذا الکائن یا رسول الله؟ قال ای والذی نفسی بیده یا سلمان ذلک اذا انتهکت المحارم واکتسبت الماثم وسلط الاشرار علی الأخیار ویفشو الکذب وتظهر اللجاجة وتفشو الفاقة ویتباهون فی اللباس ویمطرون فی غیر اوان المطر ویستحسنون الکوبة والمعازف وینکرون الامر بالمعروف والنهی عن المنکر حتی یکون المؤمن فی ذلک الزمان اذل من لأمة ویظهر قراؤهم وعبادهم فیما بینهم التلاوم فاولئک یدعون فی ملکوت السموات الأرجاس الأنجاس قال سلمان: وان هذا لکائن یا رسول الله (ص) قال: ای والذی نفسی بیده یا سلمان فعندها لا یخشی الغنی علی الفقیر حتی ان السائل یسئل فی الناس فیما بین الجمعتین لا یصیب احدا یضع فی کفه شیئا قال سلمان: وان هذا لکائن یا رسول الله (ص)؟ فقال: ای والذی نفسی بیده یا سلمان فعندها یتکلم الرویبضة فقال سلمان ومالروبیضة یا رسول الله فداک ابی وامی قال (ص) یتکلم فی امر العامة من لم یکن یتکلم فلم یلبثوا الا قلیلا حتی تخور الارض خورة فلا یظن کل قوم الا انها خارت فی ناحیتهم فیمکتون ما شاءالله ثم ینکثون فی مکثهم فتلقی لهم الارض افلا ذکبدها قال ذهبا وفضة ثم اومی بیده الی الأساطین فقال مثل هذا فیومئذ لا ینفع ذهب ولا فضة فهذا معنی قوله تعالی «فقد جاء اشراطها» قال الله تعالی: «فاعلم انه لا الة الا الله واسغفر لذنبک».
بنقل از ابن عباس (ره) گفت: یا رسول خدا (ص) در حجة الوداع بودیم حضرت حلقه در کعبه مشرفه را گرفت وبما رو کرد وفرمود: آیا از مقدمات قیامت بشما خبر بدهم ونزدیکترین مردم به حضرت در آن روز سلمان (رض) بود عرض کرد: آری یا رسول الله (ص) فرمود: از مقدمات قیامت ضایع ساختن نمازها وپیروی از شهوتها ومیل کردن به هوا وهوس وبزرگ داشتن مالداران وفروختن دین بدنیا است که در این هنگام قلب مؤمن گداخته شود همانند گداخته شدن نمک در آب از منکراتی که می بیند ونتواند آنرا تغییر دهد سلمان (رض) عرض کرد یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟
فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست اوست ای سلمان (ره) در اینموقع امیران ستمگر ووزیران فاسق وعارفان ظالم واینان خائن متصدی امور شوند سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟ فرمود: آری به پروردگارم قسم در این وقت منکر معروف ومعروف منکر شود وشخص خائن امین وامین خائن شمرده شود ودروغگو را تصدیق کنند وراستگو را تکذیب نمایند سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟ فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست او است ای سلمان در این هنگام زنان فرمانروا باشند وکنیزان مورد مشورت قرار گیرند وکودکان بر منبرها نشینند ودروغ کار ظریف بشمار آید وزکوة را خسارت وبیت المال را غنیمت گیرند ومرد به پدر ومادرش جفاء کند ودوستش را راستگو می داند وستاره ی دنباله دار طلوع کند. سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟
فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است ای سلمان (رض) در اینموقع بازارها نزدیک شود این یک گوید: چیزی نفروختم وآن یک گوید: من سودی نبردم پس کسی را نمی بینی جز آنکه خدای را نکوهش کند سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟ فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است یا سلمان در این وقت زمام امور آنها بدست کسانی افتد که اگر سخن گویند آنها را بکشند واگر خاموش مانند کشتن آنها را مباح دانند برای آنکه حقوق آنها از بیت المال را تصاحب کنند واحترام آنها را پایمال سازند وخونهایشان را بریزند ودلهای آنرا پر از دغل وترس کنند نمی بینی دو کس را مگر همدیگر بترسند ومرعوب یکدیگر باشند سلمان گفت: این کار شدنی است یا رسول الله (ص) فرمود: آری به کسی جانم دو دست اوست ای سلمان در این وقت چیزی از مشرق وچیزی از مغرب ظاهر می شود ودر این وقت امت من چهره ورنگ عوض می نمایند ووای بر ضعفاء امت پس وای بر امت برای شان از سوی خداوند نه بر صغیر رحم کنند ونه بزرگان را احترام کنند واز گناهکاران فاصله نگیرند جثه شان جثه آدمیان باشد وقلبهایشان قلبهای شیاطین، سلمان (رض) عرض کرد: این امر واقع می شود یا رسول الله (ص) فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست قدرت اوست ای سلمان در اینموقع مردان با مردان وزنان با زنان اکتفاء کنند وبر پسران رشک برند چنانچه بر دختران در خانه اهل شان رشک برند ومردان به زنان وزنان به مردان شباهت یابند وزنان سوار زین ها شوند بر اینگونه از زنان امتم لعنت خدا باد.
سلمان (رض) عرض کرد: این کار واقع می شود یا رسول الله (ص) فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است ای سلمان (رض) ودر این هنگام مساجد را زینت کنند چنانکه عبادتگاه های یهودان ومسیحیان را زینت نمایند وبه قرآن ها زیور بندند ومناره ها را طولانی سازند وصفهای بسیار می بندند در حالی که دلها به همدیگر کینه توز وزبانها مختلف باشد.
سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟ فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است ای سلمان (رض) در این هنگام پسران امتم با طلا خود را بیارایند وحریر دیباج بپوشند وپوست پلنگ پوشند. سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟ فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است ای سلمان (ره) ودر این موقع ربا آشکار می شود مردم عمل به غیبت ورشوه گرفتن ورشوه دادن کننده دین پست می شود وبلند شمرده شود دنیا. سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟
فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است ای سلمان ودر این وقت طلاق بسیار می گردد وحدود خدا اقامه نمی شود وهرگز بخدا ضرر وزیانی نتوانند رسانید. سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟ فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است ای سلمان (ره) ودر این موقع کنیزهای خواننده وآلات موسیقی ظاهر می شود وآوازه خوانی ومشاطه گری وآلات لهو ولعب وآزار امتم آنها را خرید وفروش می نمایند. سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع شدنی است؟
فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است ای سلمان (ره) در این وقت ثروتمندان امتم برای تفریح حج کنند وافراد متوسط امتم بخاطر تجارت به حج روند وفقیران امتم برای ریاکاری حج کنند. ودر اینموقع گروهی قرآن کریم را برای غیر خدا فرا گیرند وآنرا مزمار وساز قرار دهند وگروهی درس فقه برای غیر خدا خوانند واولاد زنا بسیار شوند وقرآن کریم را به آوای غنا خوانند وبر دنیا نهند سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟ فرمود: قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است ای سلمان (ره) در زمانی که محارم هتک شوند وکسب گناه رواج یابد وبدان بر نیکان مسلط گردند ودروغ فاش ولجاجت ظاهر شود وتنگدستی بسیار گردد ومردم در لباس فخر ومباهات کنند وباران غیر موقع ببارد وطبل وآلات موسیقی را مردم خوب بشمرند وامر بمعروف ونهی از منکر را انکار کنند تا آنجا که مؤمن در آن زمان خوار وذلیلتر از کنیز باشد وخوانندگان وحسابداران یک دیگر را سرزنش کنند. آنها در ملکوت آسمانها پلید وناپاک خوانده شوند.
سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع می شود؟ فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است ای سلمان (رض) در این وقت ثروتمند از مستمند ترسی ندارد تا آنجا که مستمند از طرف یک هفته اگر از مردم چیزی بخواهد کسی نیابد که چیزی بدستش بگذارد سلمان (رض) عرض کرد: یا رسول الله (ص) این امر واقع شدنی است؟ فرمود: آری قسم به آنکس که جانم بدست او است ای سلمان (ره) در این وقت رویبضه بسخن آید سلمان (ره) عرض کرد: یا رسول الله (ص) رویبضه چیست؟ پدر ومادرم فدایت باد فرمود: در امور عامه مردم کسی که سخن نمی گوید سخن بگوید واندکی درنگ کنند که زمین ناله ای برکشد پس هر قومی گمان کنند که تنها در ناحیه خودشان این ناله برآمده پس تا آنجا که خدا بخواهد درنگ کنند وزمین پاره های جگر خود را برای آنها می افکند فرمود: یعنی طلا ونقره را آنگاه یا دست مبارک اشاره به ستونها کرد وفرمود: مثل این در آنروز طلا ونقره سودی ندهد واین است معنای آیه کریمه: (پس بتحیق آید اشراط ساعت) خدای تعای فرماید: «پس بدانکه معبودی نیست بجز ذات پاک خدای یگانه وبرای گناه خود استغفار کن».
(منتخب الاثر ص 434):
عقدالدرر عن ابی جعفر محمد بن علی (ع): لا یظهر الهدی الا علی خوف شدید وزلزال وفتنة تصیب الناس وطاعون قبل ذلک وسیف قاطع بین العرب واختلاف شدید بین الناس وتشتت فی دینهم وتغیر فی حاله حتی یتمنی الموت صباحا ومساء من عظم ما یری ومن کلب الناس واکل بعضهم بعضا... فیاطوبی لمن ادرکه وکان من انصاره والویل کل الویل لمن خالفه وخالف امره.
در کتاب عقدالدرر از حضرت جعفر بن محمد (ع) روایت است که حضرت مهدی (ع) ظاهر نشود مگر در زمانی که خوف وفتنه وآشوب زیادی به مردم رسد وبلای طاعون بر آنها فرود آید واعراب بر علیه یکدیگر شمشیر بندند وجنگ وخونریزی بین اعراب زیاد شود واختلاف مردم با هم بسیار گردد ودر امر دین پراکنده گردند وحال عمومی سخت گردد تا جاییکه هر صبح وشام تقاضای مرگ نمایند از بزرگی بلائی که بر آنها نازل شود وسختی روزگار که سبب خوردن بعضی از مردم کشورها مردم کشور دیگر گردد ودر چنین روزگاری خوشا حال آنکه از یاران حضرت مهدی (ع) باشد ووای بحال آنکه جز مخالفین حضرت باشد وبا اوامر آن حضرت مخالفت نماید.
وکلاء وسفیران وتوقیعات حضرت مهدی
(یوم الخلاص ص 187):
ابوعمرو، عثمان بن سعید العمری الاسدی. وکیل جده الهادی (ع) وابیه العسکری (ع) طیلة خمس سنوات قبل مولده، وکان یقلب بالزیات او السمان لانه کان یتاجر بالسمن تغطیة لامره العظیم الذی کان یتولاه فی عصر الرقابة الشدیدة وظلم بنی هاشم، حتی انه کان ینقل الأموال للعسکریین فی زقاق السمن قبل ان یصیر من وکالتهما لسفارة المهدی (ع) وهو الذی قال عنه العسکری لصاحبه احمد بن اسحاق قولا اعلنه علی الملا فی الشیعة... العمری ثقتی فما ادی الیک عنی فعنی یؤدی وما قال لک فعنی یقول فاسمع له واطع فانه الثقة المأمون وقد سمع العمری هذه الشهادة فیه، فخر ساجدا شاکرلله علی هذه الثقة وبکی امام احمد بن اسحاق ومن کان فی مجلسه فهو محل ثقة الشیعة یومئذ فی اقطار الارض لما سمعوا من مدحه والثناء علیه، فتسالموا علی عدالته ووثاقته وجلال قدره.
ابوعمر وعثمان بن سعید عمری اسدی وکیل جد بزرگوار مهدی (ع) حضرت امام هادی (ع) ووکیل پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری (ع) در طول پنجسال پیش از میلاد حضرت مهدی (ع) بوده وزیارت وسمان (زیتون فروش وروغن فروش) بود زیرا تجارت روغن داشت بخاطر مخفی کردن امر بزرگی که در زمان رقابت سخت وظلم بنی هاشم بر عهده داشت حتی اموال را در خیکهای روغن می گذاشت وبه خدمت امام هادی (ع) وامام عسکری (ع) می رسانید پیش از آنکه از وکالت آن بزرگواران به سمت سفارت مهدی (ع) تعیین شود واو همان شخصیت است که امام عسکری (ع) به دوستش احمد بن اسحق سخنی فرمود که وی آنرا در میان شیعیان اعلان کرد: عمری محل وثوق من است آنچه به تو از من رسانیده از من است وآنچه به تو گفته از من گفته پس از او بشنو واطاعتش کن که او موثق وامین است... عمری وقتی که این شهادت را در حق خود شنید به سجده شکر افتاد وخدای را سپاس بر این وثوق واعتماد گفت ودر نزد احمد بن اسحق وکسانی که در مجلس حضور داشتند گریست.
پس او در آن روز در همه اقطار زمین نزد شیعیان محل وثوق بود بدلیل مدح وثنائی بر او شده بود بنابراین عدالت ووثاقش وجلالت قدرش را مسلم دانستند.
(یوم الخلاص ص 192):
کتب الحجة عجل الله تعالی فرجه بحق هذا السفیر:... «وهو» محل ثقتنا بما هو علیه. وانه عندنا بالمنزلة والمکان اللذین یسرانه. زادالله فی احسانه الیه، انه ولی قدیر والحمدالله لا شریک له وصلی الله علی رسوله محمد (ص) واله وسلم تسلیما کثیرا کثیرا.
حضرت حجت عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در حق این سفیر نوشت.. واو محل وثوق ما در کارهائی که بر عهده دارد می باشد واو در نزد ما منزلت ومکانی دارد که بداشتن آن مسرور است خدا احسانش را به او افزون فرماید که او صاحب اختیار وتوانا است وستایش خدای بی شریک وهمتا را ودرود وصلوات وسلام خدا بر محمد وآل اطهار او بسیار باد.
(یوم الخلاص ص 192):
العمری الثانی وهو ابوجعفر محمد بن عثمان السابق ذکره توفی سنة 305 ه:
وقد کان سفیرا للقائم (ع) بنص من ابیه العسکری (ع) کما سبق فی شهادته. له ونبص من ابیه السفیر الاول وبتعیین من القائم عجل الله فرجه کما رأیت سابقا وکانت تزکیته قد سبقت من الامام العسکری فی کتاب لاحد اصحابه، قال فیه.
العمری وابنه ثقتان فما ادیا فعنی یؤدیان وما قالا فعنی یقولان فاسمع لهما واطعهما فانهما الثقتان المأمونان.
عمری دویم ابوجعفر بن عثمان (که قبلا مشخصات عثمان ذکر شد) که به سال 305 هجری رحلت کرد. او سفیر حضرت قائم (ع) بود. بنص از امام عسکری (ع) بود چنانکه در شهادت امام (ع) برای او وبنص از پدرش سفیر اول وبه تعیین از حضرت قائم (ع) که قبلا بیان گردید ودرباره ی تزکیه او از امام عسکری (ع) به یکی از اصحاب خود نوشته بود فرموده: عمری وپسرش ثقة هستند وآنچه رسانده انداز من است وآنچه گفته اند از من می گویند پس از آنان بشنود واطاعتشان کن که هر ومورد وثوق وامین می باشند.
(یوم الخلاص ص 193):
ومن سفرائه (ع): النوبختی. هو ابوالقاسم، الحسین بن روح بن ابی بحر النوبختی المتوفی فی شعبان سنة 326 ه اقامه محمد بن عثمان السابق بامر من صاحب الامر (ع) بعد ان کان سلفه یحیل علیه قبض الاموال قبل وفاته بسنتین لمرضه وعجزه عن مزاولة السفارة الی آخر قسمة من حیاته، وقال لمن حضر ساعة وفاته: امرت ان اوصی الی ابی القاسم، حسین بن روح.
واز سفراء حضرت (ع) نوبختی است. ابوالقاسم حسین بن روح ابی بحر نوبختی است که در ماه شعبان المعظم 326 هجری رحلمت کرده ومحمد بن عثمان سابق الذکر به فرمان حضرت صاحب الامر (ع) او را بجای خود گماشت پس از آنکه سفیر سابق «محمد بن عثمان» دریافت اموال مرا دو سال پیش از مردنش به وی احاله کرده بود چون خود مریض وعاجز از ادامه دادن امر سفارت شده بود تا پایان زندگیش وبه کسانی که در حالت احتضار به نزدش بودند گفت: من مأمور شده ام که به ابوالقاسم حسین بن روح وصیت کنم.
(یوم الخلاص ص 193):
وقد کتب هذا السفیر الی سیده یستأذنه فی الخروج الی الحج فخرج الامر هکذا: لا تخرج هذه السنة. فاغتم لعدم الاذن واعاد الطلب ثانیة مستفتیا بالحکم لان حجه کان ندرا موقوفا فخرج الامر: اذا کان لابد فکن فی القافلة الأخیرة.
این سفیر به مولا وسید خود «امام عصر (ع)» نوشت واذن خواست که حج کند امر اینگونه صادر شد: امسال به حج مرو. نوبختی غمگین شد ومجددا اذن خواست واستفتاء نمود که حج نذر ومحدود به وقت معین است فرمان رسید:اگر ناگریز باشی پس در قافله آخر حرکت کن...
(بحار ج 53 ص 181، یوم الخلاص ص 194):
السمری وهو ابوالحسن علی بن محمد السمری المتوفی سنة 329 ه: اوصی له ابوالقاسم النوبختی السفیر الثالث بامر من الامام علیه السلام وکان من اصحاب العسکری (ع) السابقین المقربین وقد کتب له الحجة (ع) فی اواخر عهده فی جملة کتاب شریف: اما الحوارث الواقعة ای الاحکام الشریعیة التی تحتاجون الی الفتوی بما یجد فیها فارجعوا بها الی رواة حدیثنا فأنهم حجتی علیکم وانا حجة الله علیهم.
سمری ابوالحسن علی بن محمد سمری که بسال 329 هجری رحلت کرد. ابوالقاسم نوبختی سفیر سوم به امر امام (ع) به او وصیت کرد. واو از اصحاب سابق ومقرب امام عسکری (ع) بود وحضرت حجت عصر (ع) در اواخر عمرش در نامه ی شریف خود به او نوشت: امام در حوادث واقعه یعنی احکام شرعیه که احتیاج به فتوی دارد رجوع به راویان حدیث ما کنید که آنان حجت من بر شمایند ومن حجت خدا بر ایشان می باشم.
(کشف النعمة ج 2 ص 530، بحار ج 51 ص 361 یوم الخلاص ص 195، بحار ج 52 ص 151):
(ومن کتابه (ع) الی السمری بعد ما سئل ان یوصی لغیره): بسم الله الرحمن الرحیم. یا علی بن محمد السمری اسمع عظم الله اجر اخوانک فیک فانک میت ما بینک وبین ستة ایام. فاجمع امرک ولا توص الی احد فیقوم مقامک بعد وفاتک فقد وقعت الغیبة التامة فلا ظهور الا بعد ان یأذن الله تعالی ذکره وذلک بعد طول الامد وقسوة القلوب وامتلاء الارض جورا وسیأتی من شیعتی من یدعی المشاهدة الا فمن ادعی المشاهدة قبل خروج السفیانی والصیحة فهو کذاب مفتر ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.
واز نامه ی حضرت (ع) به سمری است که پس از سئوالش درباره ی اینکه بدیگری وصیت کند نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم. ای علی بن محمد سمری بشنو خدا پاداش برادرانت را درباره ی تو بزرگ کناد که تو پس از شش روز می میری پس کار خود را جمع کن وبه کسی وصیت منما که پس از تو به جایت قیام کند به تحقیق غیبت تامة بزرگر واقع شده وظهوری نخواهد بود مگر پس از آنکه خدای تعالی اذن دهد بعد از مدت طولانی وسخت شدن دلها وپر شدن زمین رفتم واز شیعیان من کسانی ادعای دیدن ومشاهده کنند هان کسی اگر پیش از بیرون آمدن سفیانی وصیحة آسمانی ادعای مشاهده کند دروغگو ومفتری است وهیچ حول وقوه ای نیست مگر به امر خدای بلند مقام بزرگ.
(کشف النعمة ج 2 ص 531):
قال محمد بن عثمان العمری: خرج توقیع بخط اعرفه، من سمانی فی مجمع من الناس باسمی فعلیه لعنة الله.
اسحاق بن یعقوب قال: سئلت محمد بن عثمان العمری رضی الله عنه ان یوصل لی کتابا سألت فیه عن مسائل اشکلت علی، فورد التوقیع بخط مولانا صاحب الزمان (ع): اما ما سئلت عنه ارشدک الله وثبتک من امر المنکرین لی من اهل بیتنا وبنی عمنا، فاعلم انه لیس بین الله وبین احد قرابة، ومن انکرنی فلیس منی، وسبیله سبیل ابن نوح (ع)، واما سبیل (عمی) جعفر وولده فسبیل اخوة یوسف (ع) واما الفقاع فشربه حرام ولا بأس بالشلماب. واما اموالکم فما نقبلها الا لتطهروا فمن شاء فلیصل ومن شاء فلیقطع فما آتانا الله خیر مما آتاکم. واما ظهور الفرج فانه الی الله تعالی ذکره وکذب الوقاتون، واما قول من زعم ان الحسین (ع) لم یقتل فکفر وتکذیب وضلال. واما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم وانا حجة الله علیهم.
واما محمد بن عثمان العمری (رض) وعن ابیه من قبل فانه ثقتی وکتابه کتابی.
واما محمد بن علی بن مهزیار الاهواری فیصلح الله قبله ویزیل عنه شکه. واما ما وصلتنا به فلا قبول عندنا الا لما طاب وطهر، وثمن المغنیة حرام. واما محمد بن شاذان بن نعیم فهو رجل من شعیتنا اهل البیت. واما ابوالخطاب محمد بن ابی ربیب الأجذع فهو ملعون واصحابه ملعونون فلا تکلموا اهل مقالته، فانی منهم بریء وآبائی علهیم السلام منهم براء.
واما المتلبسون باموالنا فمن استحل منها شیئا فأکله فانما یأکل النیران.
واما الخمس فقد ابیح لشیعتنا وجعلوا منه فی حل الی وقت ظهور امرنا لتطیب ولادتهم ولا تخبث.
واما ندامة قوم شکوا فی دین الله علی ما وصلونا به فقد اقلنا من استقال، ولا حاجة لنا فی صلة الشاکین واما علة ما وقع من الغیبة فان الله عز وجل یقول: «لا تسألوا عن اشیاء ان تبد لکم تسؤکم» انه لم یکن احد من آبائی الا وقد وقعت فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه وانی اخرج حین اخرج ولا بیعة لاحد من الطواغی فی عنقی.
واما وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکألانتفاع بالشمس اذا غیبتها السحاب عن ابصار، وانی لامان اهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء فاغلقوا باب السؤال عما لا یعنیکم ولا تکلفوا علم ما قد کفیتم، واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم والسلام علیک یا اسحاق بن یعقوب وعلی من اتبع الهدی.
محمد بن عثمان عمری گفت: توقیع مبارک به خطی که من می شناسم بیرون آمد: هر کس نام مرا در جمع مردم یاد کند لعنت خدا بر او باد.
اسحق بن یعقوب گفت از محمد بن عثمان عمری خواستم نامه ام را به «حضرت ولی عصر (ع)» برساند که در آن مسائلی که بر من مشکل شده بود پرسیده بودم توقیع مبارک به خط شریف مولای ما صاحب الزمان (ع) رسید: خدایت ارشاد کناد وثابت دارد اما آنچه پرسیده ای از کار منکرین من از خاندان ما وپسر عموهای ما بدانکه میان خدا ومیان کس قرابت وخویشاوندی نیست وهر کس مرا انکار کند از من نیست وراه او را پسر نوح (ع) است واما راه عمومی جعفر وپسرش راه برادران یوسف (ع) است واما آب جو نوشیدنش حرام می باشد وشربت شلغم وآب آن مانعی ندارد واما مالهای شما آنچه را ما می پذیریم فقط به خاطر پاک شدن شما است هر که خواهد به ما برساند وهر که خواهد از ما قطع کند. زیرا آنچه خدا به ما داده بهتر است از آنچه به شما داده. واما ظهور فرج بسته بر امر خدای تعالی است ووقت گذاران دروغ گفته اند وگفتار کسی که معتقد است امام حسین (ع) کشته نشده کفر ودروغ وگمراهی است واما در حوادث واقعه رجوع به راویان حدیث ما کنید که آنان حجت من بر شمایند ومن حجت خدا برایشان می باشم.
واما محمد بن عثمان عمری که خدا از او واز پدرش راضی باد او مورد وثوق من است ونامه ی او نامه ی من می باشد.
واما محمد بن علی بن مهزیار اهوازی خدا قلبش را اصلاح کند وشک وتردید را از او زائل سازد واما آنچه به ما رسانده ای چیزی را ما قبول نمی کنیم مگر آنکه پاک وپاکیزه باشد ومزد زن مغیته آواز خوان حرام است واما محمد بن شاذان بن نعیم او مردی از شیعیان ما اهل بیت (ع) می باشد واما ابوالخطاب محمد بن ابی ربیب اجدع او ویارانش معلونند با صاحبان گفتار آنها (گویندگان) سخن مگویید که من از آنها بیزارم وپدران بزرگوار من علیهم السلام نیز از آنها بیزارند.
واما کسانی که مالهای را در تصرف دارند کسی که چیزی از آنها را حلال بداند وبخورد حقا آتش خورده است.
واما خمس به تحقیق برای شیعیان ما مباح گردیده وحلال شده تا وقت ظهور امر ما تا پاکزاده باشند واز ناپاکی مصون مانند.
واما پشیمانی گروهی که شک وتردید در دین خدا بر آنچه به ما رسانده اند هر کس که گذشت خواسته ما هم گذشت کردیم ویا احتیاجی به صله افراد شکاک نداریم. واما علت غیبت خدای عز وجل فرماید: «از چیزهایی که اگر بر شما ظاهر شود وبدتا آید مپرسید» بدانکه هیچیک از پدران بزرگوارم (ع) نبود که بر عهده اش بیعتی از طاغوت زمان بود ومن وقتی که خروج می کنم بیعت احدی از طاغوتهای زمان بر عهده ام نیست.
واما راه انتفاع وسود بردن به من در ایام غیبتم مانند سود بردن به آفتاب است هنگامی که ابر آن را از دیدگان نهان سازد ومن امان از اهل زمین می باشم چنانکه ستارگان امان برای ساکنان آسمان هستند در سئوال وپرسش را ببندید از آنچه مربوط به شما نیست.
وبرای دانستن چیزی که به اندازه ی کفاف به شما رسیده خود را به زحمت میفکنید وبرای تعجیل فرج بسیار دعاء کنید که فرج شما در آنست وسلام بر تو اسحق بن یعقوب وبر تابعان راه هدایت.
(اثبات الهداة ج 3 ص 452):
عن محمد بن عثمان العمری (رض) قال: والله ان صاحب هذا الامر لیحضر الموسم کل سنة یری الناس ویعرفهم ویرونه ولا یعرفونه.
به نقل از محمد بن عثمان عمری (رض) گفت: به خدا قسم که صاحب الامر (ع) در موسم حج هر سال حاضر می شود ومردم را می بیند ومی شناسد ومردم نیز او را می بینند ولی او را نمی شناسند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 452، والغیبة للشیخ الطوسی ص 364):
عن عبدالله بن جعفر الحمیری انه قال: سألت محمد بن عثمان العمری (رض) فقلت له: رأیت صاحب هذا الأمر؟ فقال: نعم وآخر عهدی به عند بیت الله الحرام وهو یقول: الله انجز لی ما وعدتنی.
بنقل از عبدالله بن جعفر حمیزی گفت: از محمد بن عثمان عمری (رض) پرسیدم: آیا صاحب الامر (ع) دیدار کرده ای؟ گفت: آری وآخرین بار بود که در کنار بیت الله الحرام او را دیدم می فرمود: بارالها آنچه به من وعده فرمودی انجام ده.
(اثبات الهداة ج 3 ص 453، والغیبة للشیخ الطوسی ص 364):
قال محمد بن عثمان (رض): ورأیت صلوات الله علیه متعلقا باستار الکعبة فی المستجار وهو یقول: اللهم انتقم لی من اعدائک.
محمد بن عثمان (رض) گفت: حضرت (ع) را دیدم چنگ به پرده کعبه مشرفه در مستجار زده ومی فرمود: بارالها به وسیله من از دشمنانت انتقام بگیر.
(کشف النعمة ج 2 ص 527):
عن محمد بن عثمان العمری قال: کنا جماعة عند ابی محمد (ع) وکنا اربعین رجلا فعرض علینا ولده، وقال: هذا امامکم من بعدی، وخلیفتی علیکم فاطیعوه ولا تتفرقوا بعدی فتهلکوا فی ادیانکم اما انکم لا ترونه بعد یومکم هذا قال: فخرجنا من عند فما مضت الا ایام قلایل حتی مضی ابومحمد (ص).
بنقل از محمد بن عثمان عمری (رض) گفت: ما چهل نفر بودیم که در خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) حضور داشتیم حضرت فرزند خود را به ماعرضه داشت وفرمود: این امام شما پس از من وجانشین من بر شما است اطاعتش کنید وبعد از من پراکنده نشوید که در دین خود هلاک می گردید. ولی پما پس از امروز او را نمی بینید گوید: ما از محضر امام (ع) بیرون آمدیم چند روزی نگذشت که امام (ع) رحلت فرمود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 482، کشف النعمة ج 2 ص 528):
عن محمد بن عثمان العمری قال: سمعت ابی یقول: سئل ابومحمد الحسن بن علی (ع) وانا عنده عن الخبر الذی روی عن آبائه (ع) ان الارض لا تخلو من حجة لله علی جمیع خلقه الی یوم القیامة وان من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة؟ فقال: ان هذا حق کما ان النهار حق، فقیل له: یابن رسول الله فمن الحجة والامام بعدک؟ فقال: ابنی محمد هو الامام والحجة بعدی، فمن مات ولم یعرفه مات میتة جاهلیة اما ان له غیبة یحار فیها الجاهلون ویهلک فیها المبطلون ویکذب فیها الوقاتون ثم یخرج فکانی انظر الی الاعلام البیض تخفق فوق رأسه بنجف الکوفة.
بنقل از محمد بن عثمان عمری (رض) گفت: از پدرم شنیدم می گفت: من در محضر امام عسکری (ع) بودم که مردم درباره ی این خبر از حضرت پرسیدند: که از پدران بزرگوارش (ع) روایت شده: زمین خالی از حجت خدابر خلاق تا روز قیامت خالی نمی ماند واینکه هر کس بمیرد وامام زمان (ع) خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است؟ فرمود: این روایت حق است همچنانکه وجود روز حق می باشد به حضرت عرض شد: یابن رسول الله (ص) پس حجت وامام (ع) بعد از شما که خواهد بود؟ فرمود: پسرم محمد (ع) امام وحجت بعد از من است هر کس بمیرد واو را نشناسد مردنش مانند مردن زمان جاهلیت باشد. هان که او را غیبتی است که مردم نادان در آن به حیرت افتند وباطل پرستان هلاک شوند ووقت گذاران دروغ گویند سپس خروج کند گوئی که من می نگرم به پرچمهای سفیدی که در نجف کوفه بر سرش سایه افکنده است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 511):
عن جعفر بن محمد بن مالک عن جماعة من الشیعة فی خبر طویل عن ابی محمد الحسن بن علی (ع) انه قال: لهم جئتم تسألونی عن الحجة بعدی؟ قالوا: نعم، فاذا غلام کأنه قطعة قمر اشبه الناس بابی محمد (ع) فقال: هذا امامکم وخلیفتی علیکم اطیعوه ولا تتفرقوا من بعدی فتهلکوا فی ادیانکم الا وانکم لا ترونه من بعد یومکم هذا حتی یتم له عمر، فاقبلوا من عثمان بن سعید ما یقوله وانتهوا الی امره، واقبلوا قوله فهو خلیفة امامکم والامر الیه.
بنقل از جعفر بن محمد بن مالک از جمعی از شیعیان در ضمن خبر طولانی از حضرت امام ابی محمد حسن بن علی عسکری (ع) که حضرت به آن جمع فرمود: شما به نزد من آمده اید تا از حجت (ع) پس از من بپرسید؟ عرض کردند: آری، بناگاه پسری گوئی مانند پاره ی ماه که شبیه ترین مردم به امام عسکری (ع) بود وارد شد امام (ع) فرمود: این امام (ع) شما وخلیفه من بر شما می باشد از او اطاعت کنید وپس از من متفرق وپراکنده نشوید که در دین خود به هلاکت می افتید هان که شما بعد از امروز او را نمی بینید تا عمری بر او بگذرد. پس آنچه عثمان بن سعید گوید بپذیرد وبه فرمان او عمل کنید وگفتارش را قبول کنید که او خلیفه امام (ع) شما می باشد وامر مربوط به او است.
(اثبات الهداة ج 3 ص 614):
وقد کان له (ع) وکلاء یأخذون عنه ما اخذ عن آبائه، منهم عثمان بن سعید العمری وابنه محمد، والحسین بن روح، وعلی بن محمد السمیری، قال: وقد ذکر الجهضمی فی تاریخه بروایة رجال المذاهب الاربعة حالهم واسمائهم وانهم کانوا وکلاء المهدی وامرهم اشهر من ان یحتاج الی الاطالة به.
حضرت صاحب الامر (ع) وکلائی داشته که از آن حضرت اخذ حکم می کردند آنچه از پدران بزرگوارش (ع) حکم می گرفتند از جمله آنها است: عثمان بن سعید عمری وپسرش محمد وحسین بن روح وعلی بن محمد سیمری راوی گوید: جهضمی در تاریخ خود به روایت رجال مذاهب چهارگانه حال واسم آنان را آورده که آنان وکلاء حضرت مهدی (ع) بودند وامرشان مشهورتر از آن است که محتاج به سخنان طولانی باشد.
(بحار ج 51 ص 343):
عن محمد بن صالح الهمدانی، قال: کتبت الی صاحب الزمان (ع) ان اهل بیتی یؤذونی ویقرعونی بالحدیث الذی روی عن آبائک انهم قالوا: خدامنا وقوامنا شرار خلق الله فکتب (ع): ویحکم ما تقرؤن ما قال الله تعالی: «وجعلنا بینهم وبین القری التی بارکنا فیها ظاهرة» فنحن الله القری التی بارک الله فیها وانتم القری الظاهرة.
بنقل از محمد بن صالح همدانی گفت: بخدمت حضرت صاحب الزمان (ع) نوشتم که اهل بیت من مرا اذیت وسرزنش می کنند به سبب حدیثی که از پدران بزرگوار شما (ع) روایت شده که فرموده اند: خدمتگزاران وکارپردازان ما بدترین خلق خدایند. حضرت در جواب نوشت: وای بر شما مگر قرآن کریم قرائت نکرده اید؟ که فرماید: «وقرار داده ایم در میان ایشان ومیان شهرهائی که برکت داده ایم شهرهای ظاهر را» بخدا قسم ما همان شهرها هستیم که خدا برکت در آنها نهاده وشما شهرهای ظاهر می باشید.
(اثبات الهداة ج 3 ص 669):
ورواه من الوکلاء ببغداد العمری: وابنه وحاجز «وعامر خ ل» والبلالی والعطار، ومن الکوفة العاصمی، ومن الاهواز محمد بن ابراهیم بن مهزیار، ومن اهل قم احمد بن اسحق، ومن اهل همدان محمد بن صالح، ومن اهل الری شامی والاسدی یعنی نفسه، ومن آذربیجان القاسم بن علاء ومن نیسابور محمد بن شاذان نعیمی، ومن غیر الوکلاء من اهل بغداد ابوالقاسم بن ابی حابس وابوعبداله الکندی، وابو عبد الله (عبیدالله خ ل) الجنیدی وهارون القزاز والنیلی والقاسم بن دبیس وابو عبد الله بن فروخ ومسرور الطباخ مولی ابی الحسن (ع) واحمد ومحمد ابنا الحسن واسحق الکاتب من بنی نوبخت، وصاحب الفراء وصاحب الصرة المختومة، ومن همدان محمد بن کشمرد وجعفر بن عمران «حمدان خ ل» ومحمد بن هارون بن عمران، ومن الدینور حسن بن هارون واحمد بن اخیه وابوالحسن، ومن اصفهان ابن بادشالة، ومن الصیمر زیدان، ومن قم الحسن بن النضر ومحمد بن محمد وعلی بن محمد بن اسحق وابوه والحسن بن یعقوب، ومن اهل الری القاسم بن موسی وابنه وابو محمد بن هارون وصاحب الحصاة وعلی بن محمد ومحمد بن محمد الکلینی وابوجعفر الرقا، ومن قزوین مرداس وعلی بن احمد، ومن قاین رجلان، ومن شهر زور ابن الخال، ومن فارس: المجروح، ومن مرو صاحب الالف دینار وصاحب المال والرقعة البیضاء وابوثابت، ومن نیسابور محمد بن شعیب بن صالح ومن الیمن الفضل بن یزید والحسن ابنه والجعفری وابن الاعجمی والشمشاطی، ومن مصر صاحب المولودین وصاحب المال بمکة وابورجاء ومن نصیبین ابومحمد بن الوجناء ومن الاهواز الحصین.
اسدی روایت کرده از وکلاء در بغداد عمری وپسر او وحاجز «عامر خ ل» وبلالی وعطار بودند واز کوفة عاصمی واز اهواز محمد بن ابراهیم بن مهزیار واز اهل قم احمد بن اسحق واز اهل همدان محمد بن صالح واز اهل ری شامی واسدی یعنی خود راوی واز آذربایجان قاسم بن علاء واز نیشابور محمد بن شاذان نعیمی، واز غیر وکلاء از اهل بغداد ابوالقاسم بن ابی جالس وابو عبد الله کندی وابو عبد الله «عبیدالله خ ل» جنیدی وهارون قزاز ونیلی وقاسم بن دبیس وابو عبد الله بن فروخ ومسرور طباخ مولای ابوالحسن (ع) «وظاهرا امام هادی (ع)» واحمد ومحمد فرزندان حسن واسحق کاتب از بنی نوبخت وصاحب بوستین وصاحب همیان مهر خورده وا زمردم همدان محمد بن کشمر وجعفر بن عمران «حمدان خ ل» ومحمد بن هرون بن عمران واز دینور حسن بن هارون واحمد بن اخیه وابوالحسن واز اصفهان ابن بادشالة واز صمیر زیدان واز قم حسن بن نضر ومحمد بن محمد وعلی بن محمد بن اسحق وپدرش وحسن بن یعقوب واز مردم ری قاسم بن موسی وپسرش وابومحمد بن هارون وصاحب سنگریزیه وعلی بن محمد ومحمد بن کلینی وابوجعفر رقا واز قزوین مرداس وعلی بن احمد واز قائن دو مرد واز شهر زور پسر خال (دائی) واز فارس مجروح واز مرد صاحب هزار دینار وصاحب مال ورقعه سفید وابوثابت واز نیشابور محمد بن شعیب بن صالح واز یمن فضل بن یزید وپسرش حسن وابوثابت واز ابن اعجمی وشمشاطی واز مصر صاحب مولودین وصاحب مال ودر مکة معظمة ابورجاء واز نصیبین ابومحمد بن وجناء واز اهواز حصینی.
(بحار ج 51 ص 362):
اما الابواب المرضیون والسفراء الممدوحون: فی زمن الغیبة فاولهم الشیخ الموثوق به ابوعمرو عثمن بن سعید العمری نصبه اولا ابوالحسن علی بن محمد العسکری ثم ابنه ابومحمد الحسن بن علی (ع) فتولی القیام بامورهما حال حیاتهما، ثم بعد ذلک قام بامر صاحب الزمان (ع) وکانت توقیعاته وجوابات المسائل تخرج علی یدیه. فلما مضی لسبیله قام ابنه ابوجعفر محمد بن عثمان مقامه وناب منابه فی جمیع ذلک فلما مضی قام بذلک ابوالقاسم الحسن بن روح من نوبخت فلما مضی قام مقامه ابوالحسن علی بن محمد السمری ولم تقیم احد منهم بذلک اولا بنص علیه من قبل صاحب الزمان (ع) ونصب صاحبه الذی تقدم علیه فلم تقبل الشیعة قولهم الا بعد ظهور آیة معجزة تظهر علی یدکل واحد منهم من قبل صاحب الامر (ع) تدل علی صدق مقالتهم وصحة نیابتهم. فلما حان راحیل ابی الحسن السمری عن الدنیا وقرب اجله قیل له: الی من تواصی؟ اخرج توقیعا الیهم نسخته: «بسم الله الرحمن الرحیم یا علی بن محمد بن السمری» الی آخر ما نقلنا عن الشیخ رحمة الله.
اما باب های پسندیده وسفیران ممدوح در زمان غیبت اول ایشان شیخ مورد وثوق ابوعمر وعثمان بن سعیدی عمری است که ابتداء حضرت امام ابوالحسن علی بن محمد هادی پس فرزندش امام ابومحمد حسن بن علی عسکری (ع) او را نصب فرموده بودند در حال حیات آن دو بزرگوار متولی امورشان بود پس از آن به امر حضرت صاحب الزمان (ع) قیام کرد توقیعات وجوابهای مسائل حضرت بر دست او خارج می گشت، چون او از دنیا رفت پسرش محمد بن عثمان قائم مقام ونائب مناب او در تمام امور گردید وچون او وفات یافت ابوالقاسم حسین بن روح از بنی نوبخت قائم مقام او شد وچون او رحلت کرد ابوالحسن علی بن محمد سمری قیام به امور کرد وهیچیک از آنان قیام به امر نکرد مگر به نقل ودستور حضرت صاحب الامر (ع) ونصب سفیر سابق وشیعه گفتار آنان را نمی پذیرفت مگر پس از ظهور نشانه ومعجزه که بر دست هر یک از طرف صاحب الامر (ع) آشکار می گشت که دلالت بر صدق گفتار ودرستی نیتهایشان می کرد هنگامی که مرگ ابوالحسن سمری رسید به او گفتند: به چه کسی وصیت می کنی؟ توقیع مبارک را بیرون آورد که در آن مرقوم بود: «بسم الله الرحمن الرحیم ای علی بن محمد سمری» تا آخر توقیع شریف که ما از شیخ (رض) نقل کردیم.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 46):
للمهدی عجل الله فرجه: غیبتان صغری وکبری کما جاءت بذلک الاخبار عن ائمة اهل البیت علیهم السلام ویقال قصری وطولی «اما الغیبة الصغری» فمن ولده الی انقطاع السفارة بینه وبین شیعته بوقاة السفراء وعدم نصب غیرهم وهی اربع وسبعون سنة ففی هذه المدة کان السفراء یرونه وربما راه غیرهم ویصلون الی خدمته وتخرج علی ایدیهم توقیعات منه الی شیعته فی اجوبة مسائل وفی امور شتی «واما الغیبة الکبری» فهی بعد الاولی وفی آخرها یقوم بالسیف (وقد جاء فی بعض التوقیعات انه بعد الغیبة الکبری لا یراه احد وان من ادعی الرویة قبل خروج السفیانی والصیحة فهو کذاب (وجآء) فی عدة اخبار انه یحضر المواسم کل سنة فیری الناس ویعرفهم ویرونه ولا یعرفونه «اما السفراء» فی زمن الغیبة الصغری بینه وبین شیعته فهم اربعة:
«الأول ابوعمرو عثمان بن سعید بن عمرو العمری».
بفتح العین وسکون المیم وکان اسدیا فنسب الی جده ابی امه جعفر العمری وقیل ان ابامحمد الحسن العسکری (ع) امر بکسر کنیته فقیل العمری ویقال له العسکری لانه کان یسکن عسکر سرمن رای ویقال له السمان لانه کان یتجر بالسمن تغطیة للامر وکان الشیعة اذا حملوا الی الحسن العسکری (ع) ما یجب علیهم من المال جعله ابوعمر وفی زقاق السمن وحمله الیه تقیة وخوفا وکان علی الهادی (ع) نصبه وکیلا ثم ابنه الحسن العسکری (ع) ثم کان سفیرا للمهدی (ع) قال الشیخ الطوسی فی کتاب الغیبة فی حقه انه الشیخ الموثوق به وقال علی الهادی (ع) فی حقه هذا ابوعمرو الثقة الأمین ما قاله لکم فعنی یقوله وما اداه الیکم فعنی یؤدیه و(وسأله) بعض اصحابه لمن اعامل وعمن آخذ وقول من اقبل؟
فقال العمری ثقتی فما ادی الیک فعنی یؤدی وما قال لک فعنی یقول فاسمع له واطع فانه الثقة المأمون (وقال) الحسن العسکری (ع) فی حقه بعد مضی ابیه هذا ابوعمر والثقة الامین ثقة الماضی وثقتی فی المحیا والممات فما قاله لکم فعنی یقوله وما اداه الیکم فعنی یؤدیه (وجاءه) اربعون رجلا من اصحابه یسألونه عن الحجة من بعده فاذا غلام کانه قطع قمر اشبه الناس بابی محمد فقال هذا امامکم من بعدی وخلیفتی علیکم اطیعوه ولا تتفرقوا من بعدی فتهلکوا فی ادیانکم الا وانکم لا ترونه بعد یؤمکم هذا حتی یتم له عمر فاقبلوا من عثمان بن سعید ما یقوله وانتهوا الی امره واقبلوا قوله فهو خلیفة امامکم والامر الیه (وعثمان) بن سعید هو الذی حضر تغسیل الحسین العسکری (ع) وتولی جمیع امره فی تکفینه وتحنیطه ودفنه مأمورا بذلک (قال) الشیخ الطوسی فی کتاب الغیبة وکانت توقیعات صاحب الامر (ع) تخرج علی یده ویدابنه محمد الی شیعته وخواص ابیه (ع) بالامر والنهی واجوبة المسائل بالخط الذی کان یخرج فی حیاة الحسن العسکری (ع) فلم تزل الشیعة مقیمة علی عدالتهما حتی توفی عثمان بن سعید وغسله ابنه محمد ودفن بالجانب الغربی من مدینة السلام فی شارع المیدان فی قبله مسجد الذرب یدخل الی موضع القبر فی بیت ضیق مظلم فکنا نزوره مشاهرة من وقت دخولی الی بغداد سنة ثمان واربع مائة الی ستة ونیف وثلاثین واربع مائة ثم عمره الرئیس ابومنصور محمد بن الفرج وابزر القیر الی برا وعمل علیه صندوقا تحت سقف ویتبرک جیران المحلة بزیارته ویقولون هو رجل صالح وربما قالوا هو ابن دایة الحسین (ع) ولا یعرفون حقیقة الحال وهو کذلک الی یؤمنا هذا وهو سنة اربع واربعین واربع مأتة.
«الثانی ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید العمری».
روی الشیخ فی کتاب الغیبة عن هبة الله بن محمد عن شیوخه قالوا لم تزل الشیعة مقیمة علی عدالة عثمان بن سعید وجعل الامر بعد موته کله مردودا الی ابنه ابی جعفر والشیعة مجمعة علی عدالته وثقته وامانته للنص علیه بالامانة والعدالة والامر بالرجوع الیه فی حیاة الحسن العسکری (ع) تخرج علی ید الی الشیعة فی المهمات طول حیاته بالخط الذی کانت تخرج به فی حیاة ابیه عثمان (وقال) الشیخ ایضا لما مضی ابوعمرو عثمان بن سعید قام ابنه ابوجعفر محمد بن عثمان مقامه بنص ابی محمد الحسن العسکری (ع) ونص ابیه عثمان علیه بامر القائم (ع) قال الحسن العسکری (ع) اشهدوا علی ان عثمان بن سعید العمری وکیلی وان ابنه محمد وکیل ابنی مهدیکم (وقال (ع)) لبعض اصحابه: العمری وابنه ثقتان فما ادیا الیک فعنی یؤدیان وما قالا لک فعنی یقولان فاسمع لهما اطعهما فانهما الثقتان المأمونان (وکانت) لأبی جعفر محمد بن عثمان کتب فی الفقه مما سمعه من ابی محمد الحسن (ع) ومن الصاحب (ع) ومن ابیه عثمان عن ابی محمد (ع) وعن ابیه علی بن محمد (ع) منها کتب الاشربة (وروی) عنه انه قال: والله ان صاحب هذا الامر لیحضر الموسم کل سنة یری الناس ویعرفهم ویرونه ولا یعرفونه (وقیل) له رأیت صاحب هذا الامر؟
قال: نعم وآخر عهدی به عند بیت الله الحرام وهو یقول: اللهم انجزلی ما وعدتنی (وقال) رأیته صلوات الله علیه متعلقا باستار الکعبة فی المستجار وهو یقول: اللهم انتقم بی من اعدائک (ودخل) علی محمد بن عثمان بعض اصحابه فراه وبین یدیه ساجة ونقاش ینقش علیها آیا من القران واسماء الائمة (ع) علی حواشیها فقال: هذه لقبری اوضع علیها او قال اسند الیها وقد فرغت منه وانا کل یوم انزل فیه فأقرأ جزءا من القرآن فاذا کان یوم کذا من شهر کذا من سنة کذا صرت الی الله ودفنت فیه فکان کما قال (وفی روایة) انه حفر قبرا وقال امرت ان اجمع امری فمات بعد شهرین (وکانت وفاته) فی آخر جمادی الأولی سنة خمس وثلث مائة او اربع وثلثمائة وتولی هذا الامر نحوا من خمسین سنة ودفن عند والدته بشارع الکوفة فی بغداد قیل وهو الان فی وسط الصحراء اقامه ابوجعفر محمد بن عثمان مقامه قبل وفاته بسنتین او ثلاث سنین فجمع وجوه الشیعة وشیوخها وقال لهم: ان حدث علی حدث الموت فالامر الی ابی القاسم الحسین بن روح النوبختی فقد امرت ان اجعله فی موضعی بعدی فارجعوا الیه وعولوا فی امورکم علیه «وفی روایة» انهم سألوه ان حدث امر فمن یکون مکانک فقال لهم هذا ابوالقاسم الحسین بن روح بن ابی بحر النوبختی القائم مقامی والسفیر بینکم وبین صاحب الامر (ع) والوکیل له والثقة الأمین فارجعوا الیه فی امورکم وعولوا علیه فی مهماتکم فبذلک امرت وقد بلغت (وکان) محمد بن عثمان العمری له من یتصرف له ببغداد نحو عشرة انفس منهم الحسین بن روح وکلهم کان اخص به من الحسین بن روح وکان مشائخ الشیعة لا یشکون فی ان الذی یقوم مقام محمد بن عثمان هو جعفر بن احمد بن متیل او ابوه لما رأوه من الخصوصیة به وکثرة وجوده فی منزله حتی انه کان فی آخر عمره لا یأکل طعاما الا ما اصلح فی منزل جعفر او ابیه بسبب وقع له ویأکله فی منزل احدهما فلما وقع الاختیار علی ابی القاسم سلموا ولم ینکروا وکانوا معه وبین یدیه کما کانوا مع ابی جعفر محمد بن عثمان ومنهم جعفر بن احمد بن متیل قال جعفر لما حضرت محمد بن عثمان الوفاة کنت جالسا عند رأسه اسائله واحدثه وابوالقاسم بن روح عند رجلیه فقال لی امرت ان اوصی الی ابی القاسم الحسین بن روح فقمت من عند رأسه واخذت بید ابی القاسم واجلسته فی مکانی وتحولت الی عند رجلیه «وفی روایة» ان الحسین بن روح کان وکیلا لمحمد بن عثمان سنین کثیرة ینظر له فی املاکه وکان خصیصا به کان یدفع الیه فی کل شهر ثلاثین دینارا رزقا له غیر ما یصل الیه من الوزراء والرؤساء من الشیعة مثل آل الفرات وغیرهم فتمهدت له الحال فی طول حیاة محمد بن عثمان الی ان اوصی الیه (وقال) الشیخ الطوسی فی کتاب الغیبة کان ابوالقاسم من اعقل الناس عند المخالف والموافق ویستعمل التقیة (وتوفی) ابوالقاسم الحسین بن روح فی شعبان سنة ست وعشرین وثلثمائة ودفن فی النوبختیة فی الدرب النافذ الی التل والی درب الاجر والی قنطره الشوک.
«الرابع ابوالحسن علی بن محمد السمری».
اوصی الیه الحسین بن روح مقام بما کان الیه (روی) الشیخ الطوسی فی کتاب الغیبة بسنده عن احمد بن ابراهیم بن مخلد قال: حضرت بغداد عند المشایخ رحمهم الله فقال الشیخ ابوالحسن علی بن محمد السمری قدس الله روحه ابتداء منه رحم الله علی بن الحسین بن بابویة القمی «وهو والد الصدوق» فکتب المشایخ تاریخ ذلک الیوم فورد الخبر انه توفی فی ذلک الیوم «وفی روایة» انه کان یسألهم عن خبر علی بن الحسین بن بابویة فیقولون قد ورد الکتاب بالستقلاله حتی کان الیوم الذی قبض فیه فسألهم فذکروا مثل ذلک فقال لهم آجرکم الله فیه فقد قبض فی هذه الساعة فاثبتوا التاریخ فلما کان بعد سبعة عشر یوما او ثمانیة عشر ورد الخبر بوفاته فی تلک الساعة (وروی) الشیخ فی کتاب الغیبة ایضا بسنده ان السمری اخرج قبل وفاته بایام الی الناس توقیعا «نسخته» بسم الله الرحمن الرحیم یا علی بن محمد السمری اعظم الله اجرا اخوانک فیک فأنت میت ما بینک وبین ستة ایام فاجمع امرک ولا توص الی احد فیقوم مقامک بعد وفاتک فقد قعت الغیبة التامة فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالی ذکره وذلک بعد طول الأمد وقسوة القلوب وامتلاء الأرض جورا وسیأتی شیعتی من یدعی المشاهدة الا فمن ادعی المشاهدة قبل خروج السفیانی والصیحة فهو کذاب مفتر ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم. (قال الراوی) فلما کان الیوم السادس عدنا الیه وهو یجود بنفسه فقیل له من وصیک من بعدک فقال لله امر هو بالغه «وکانت وفاته فی النصف من شعبان سنة ثمان وعشرین او تسع وعشرین وثلثمائة ودفن فی الشارع المعروف بشارع الخلنجی من ربع باب المحول قریبا من شاطیء نهر ابی عتاب. قال الشیخ فی کتاب الغیبة قد کان فی زمان السفراء المحمودین اقوام ثقات ترد علیهم التوقیعات من قبل المنصوبین للسفارة «منهم»:
ابوالحسین محمد بن جعفر الأسدی خرج فی حقه توقیع: محمد بن جعفر العربی فلیدفع الیه فانه من ثقاتنا (وفی توقیع آخر» ان اردت ان تعامل احدا فعلیک بابی الحسین الأسدی بالری «ومنهم» احمد بن اسحاق وجماعة خرج التوقیع فی مدحهم: احمد بن اسحاق الأشعری وابراهیم بن محمد الهمدانی واحمد بن حمزة بن الیسع ثقات «وقال» الطبرسی فی اعلام الوری اما غیبته القصری فهی التی کان سفراؤه فیها موجودین وابوابه معروفین لا یختلف الامامیة القائلون بامامة الحسن بن علی (ع) فیهم (فمنهم) ابوهاشم داود بن القاسم الجعفری ومحمد بن علی بن بلال وابوعمرو عثمان بن سعید السمان وابنه ابوجعفر محمد بن عثمان وعمر الاهوازی واحمد بن اسحاق وابومحمد الوجنائی وابراهیم بن مهزیار ومحمد بن ابراهیم فی جماعة اخری (اقول) الظاهر ان السفارة العامة للأربعة المتقدم ذکرهم اما من عداهم ممن ذکرهم الطبرسی فکانت لهم سفارة فی امور خاصة والله اعلم ومن الغریب انه لم یذکر معهم الحسین بن روح والسمری.
برای حضرت مهدی (ع) دو غیبت کوچک وبزرگ است چنانکه اخبار رسیده ائمه اهل بیت (ع) بدان ناطق می باشد وآن دو را غیبت کوتاه وبلند گویند. «اما غیبت کوچک» از ولادت حضرت تا قطع امر سفارت در میان حضرت ومیان شیعیان بوده به سبب وفات یافتن سفیران ونصب نشدن دیگران وآن هفتاد وچهار سال بود در این مدت سفراء حضرت را دیدار می کردند وای بسا دیگران نیز حضرت را می دیده اند وبه خدمتش می رسیدند توقیعات آن حضرت به شیعیانش در مورد جواب مسائل وسائر امور به دست آنان خارج می گشت «واما غیبت کبری» آن پس از غیبت صغری است که در آخرش قیام با شمشیر فرماید «ودر پاره ای از توقیعات شریفه آمده که بعد از غیبت کبری کسی او را نمی بیند وآنکه پیش از بیرون آمدن سفیانی وصیحه ادعای دیدن کند دروغگو است ودر عده ای از اخبار است که حضرت در مراسم حج هر سال حاضر می شود ومردم را می بیند ومی شناسد ومردم نیز حضرت را می بینند ولی نمی شناسند واما سفراء در زمان غیبت صغری که در بین حضرت وبین شیعیانش بودند چهار نفرند:
«اول ابوعمر وعثمان بن سعید بن عمرو عمری»
عمر را به فتح عین وسکون میم باید خواند واو منسوب به اسد است ونسب به جد مادری خود جعفر عمری رسانده وگویند که حضرت امام ابومحمد حسن عسکری (ع) امر به کسر کنیه اش فرمود: پس عمری گفته شد واو را عسکری نیز گویند چون در عسکر سر من رأی سکونت داشت وسمانش نیز گویند «ورغن فروش» زیرا تجارت روغن می کرد واین شغل را برای مخفی کردن امر سفارت انتخاب نمود وشیعیان وقتی که مالهای واجب خود را به خدمت امام عسکری (ع) می دادند ابوعمرو آنها را در خیکهای روغن می نهاد وآن را به خدمت امام عسکری (ع) با رعایت تقیه حمل می کرد وحضرت امام هادی (ع) وفرزندش امام حسن عسکری (ع) او را به سمت وکالت منصوب فرمودند سپس سفیر حضرت مهدی (ع) گردید. شیخ طوسی در کتاب غیبت در حق او گفته: او شیخ مورد وثوق بوده وامام هادی (ع) در حقتش فرمود: این ابوعمر وموثق وامین است آنچه به شما گوید از من گوید وهر چه به شما رساند از من رساند وبرخی از اصحاب از امام هادی (ع) پرسیدند با چه کسی رفت وآمد کنیم واز چه کسی اخذ احکام نمائیم وگفتار چه کسی را بپذیریم؟ فرمود: عمری مورد وثوق من است آنچه به شما برساند از من رسانده وآنچه به شما گوید از من گفته پس از او بشنو واطاعت کن زیرا او مورد وثوق وامین است وامام حسن عسکری (ع) در حقش پس از رحلت پدر بزرگوارش (ع) فرمود: این ابوعمرو مورد وثوق وامین امام هادی (ع) ومورد وثوق من در حیات وممات است آنچه به شما گوید از من گفته وآنچه به شما رساند از من رسانده وچهل مرد از اصحاب به خدمتش رسیدند ودر باب حجت (ع) پس از او پرسیدند بناگاه پسری چون پاره ی ماه که شبیه ترین مردم به امام عسکری (ع) بود وارد شد حضرت فرمود: این امام (ع) شما پس از من وخلیفه من بر شما می باشد اطاعتش کنید وپس از من متفرق نشوید که در دین خود به هلاکت افتید وشما پس از امروز او را نمی بینید تا عمری به اتمام رساند پس از عثمان بن سعید آنچه گوید بپذیرید وبه فرمان او عمل کنید وگفتار او را قبول نمائید که او خلیفه امام (ع) شما باشد وامر با او است. وعثمان بن سعید همان کسی است که در غسل امام عسکری (ع) حضور داشت ومتصدی کارهای کفن وحنوط ودفن حضرت بود زیرا مأموریت این کار را داشت.
شیخ طوسی در کتاب غیبت فرماید: توقیعات حضرت صاحب الأمر (ع) به دست او وپسرش محمد خارج می شد وبه شیعیان وخواص پدر بزرگوارش (ع) در امر ونهی وجواب مسائل می رسد با خطی که در حیات حضرت امام حسن عسکری (ع) خارج می شد وهمیشه شیعیان بر عدالت آنان ثابت بودند تا آنکه عثمان بن سعید وفات کرد وپسرش محمد او را غسل داد ودر طرف غربی بغداد در خیابان میران در جهة جنوبی مسجد درب دفن کرد که به جایگاه قبر از خانه تنگ وتاریک باید وارد شد وما از وقتی که وارد بغداد شدیم آن را زیارت می کردیم به سال چهارصد وهشت تا سال چهارصد وسی واند هجری سپس رئیس ابومنصور محمد بن فرج آن را تعمیر کرد وقبر را آشکار ساخت وصندوقی در زیر سقف از برای آن ساخت وهمسایگان محله به زیارت آن تبرک می جویند ومی گویند او مردی صالح وشایسته است وای بسا گفته اند که پسر دایه ی امام حسین (ع) است وحقیقت حال را نمی دانند وآن قبر همچنان تا امروز که سال چهارصد وچهل وچهار هجریی است باقی می باشد.
«دویم ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری»
شیخ طوسی (رض) در کتاب غیبت از هبة الله بن محمد از شیوخ خود نقل فرموده که گفته اند: همیشه شیعیان بر عدالت عثمان بن سعید معتقد بودند وامر سفارت پس از مرگ او کلا به پسرش ابوجعفر منتقل گردید وشیعیان اجماع بر عدالت ووثاقت وامانت کردند چون امام (ع) به امانت وعدالت وامر به رجوع به او در حیات امام عسکری (ع) وپس از رحلت آن حضرت در حال حیات پدرش عثمان بن سعید نص رسیده بود واختلافی در عدالتش وشک وتردیدی در امانتش وجود نداشت وتوقیعات شریفه در مهمات به دست شیعیان می رسید در طول زندگانی وی به خطی که در زمان زندگانی پدرش عثمان خارج می گردید. وشیخ طوسی فرموده: موقعی که ابوعمرو عثمان بن سعید از دنیا رخت بر بست پسرش ابو جعفر (ع) محمد بن عثمان به نص قام مقامش گردید.
امام ابومحمد حسن عسکری (ع) وبه نقل پدرش عثمان بر او به امر حضرت قائم (ع) امام عسکری (ع) فرمود: شاهد باشید بر اینکه عثمان بن سعید عمروی وکیل من است وپسرش محمد وکیل فرزندم مهدی (ع) شما می باشد وبه برخی از اصحابش فرمود: عمری وپسرش هر دو مورد وثوق می باشند هر چه به تو رسانده اند از من رسانده اند وآنچه به تو گفته اند از من گفته اند پس از آنان بشنو واطاعتشان کن که هر دو مورد وثوق وامین هستند - وابوجعفر محمد بن عثمان کتابهائی در فقه دارد از آنچه از امام عسکری (ع) از حضرت صاحب الامر (ع) واز پدرش عثمان از امام عسکری (ع) واز امام هادی (ع) شنیده از جمله کتابهای اشربة (نوشیدنیها) روایت شده از او که گفت: بخدا قسم همانا حضرت صاحب الامر (ع) در موسم حج هر سال حاضر می شود ومردم را می بیند ومی شناسد ومردم او را می بینند ولی نمی شناسند وبه او گفتند آیا صاحب الامر (ع) را دیده ای؟ گفت: آری وآخرین دیدارم این بود که حضرت را در کنار بیت الله الحرام دیدم که می فرمود: بارالها آنچه به من وعده فرموده برای من فراهم کن ونیز گفت: حضرت را دیدم که دست به پرده ی کعبه مشرفة در مستجار زده ومی گوید: بارالها به وسیله من از دشمنانت انتقام بگیر. وبرخی از یاران محمد بن عثمان (ع) بر او وارد شد دید که صفحه ای از فلز در نزدش می باشد ونقاشی آیات قرآن کریم ونامهای ائمه دین (ع) را بر آن نقش می کرد گفت:
این برای قبر من است که بر آن گذارده می شوم یا گفت بر آن تکیه می نمایم ومن از آن فارغ شده ام وهر روز در قبر نزول می کنم وجزئی از قرآن کریم تلاوت می کنم وچون روز فلان از ماه فلان از سال فلان از جهان رخت برمی بندم ودر آنجا دفن می شوم وچنانکه گفته بود واقع شد. ودر روایتی است که او قبری حفر کرد وگفت: من مأمور شده ام که کار خود را جمع کنم وپس از دو ماه وفات یافت ورحلتش در آخر جمادی الاولی به سال سیصد وپنج یا سیصد وچهار بود وحدود پنجاه سال متصدی امر وکالت وسفارت بود ودر کنار قبر مادرش در خیابان کوفه در بغداد دفن شد وگویند فعلا قبرش در وسط صحراء است.
ابوجعفر محمد بن عثمان (ع) دو سال یا سه سال پیش وفات خود او را قائم مقام خویشتن ساخت پس معاریف شیعیان وشیوخ را جمع کرد وبه آنان گفت: اگر حادثه مرگ من برسد پس امر وکالت وسفارت با ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی است که من مأمورم او را بجای خود قرار دهم پس به او رجوع کنید ودر کارهای خود بر او اعتماد کنید در روایتی است که مردم از محمد بن عثمان پرسیدند اگر حادثه مرگ تو فرا رسد چه کسی جای گزینت خواهد بود؟ به آنان فرمود: این ابوالقاسم حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی است که قائم مقام من وسفیر میان شما ومیان حضرت صاحب الامر (ع) ووکیل او مورد وثوق وامین می باشد در کارهای خود به او رجوع کنید ودر مهمات خود بر او اعتماد نمائید ومن به این کار مأمورم وتبلیغ امر نمودم ومحمد بن عثمان عمری ده تن در بغداد داشت که برای او تصرف در امور می نمودند از جمله آنان حسین بن روح بود وهمه از حسین بن روح در نزد محمد بن عثمان خصوصی تر بودند ومشایخ شیعیان شک وتردید نداشتند کسی که قائم مقام وی به محمد بن عثمان ورفت وآمد بسیار در منزلش داشت تا آنجا که محمد بن عثمان در اواخر عمرش غذائی نمی خورد مگر غذائی که در خانه جعفر یا پدرش آماده می شد به سبب وجهتی که برای او واقع شده بود وغذا را در منزل یکی از پدر وپسر صرف می کرد موقعی که ابوالقاسم حسین بن روح برگزیده شد همه تسلیم شدند وانکار نکردند وبا او بودند ودر خدمتش می گذراندند آنگونه که با ابوجعفر محمد بن عثمان رفتار داشتند که از جمله آنان جعفر بن احمد بن متیل بود. جعفر سئوال می کردم وبا او گفتگو داشتم وابوالقاسم حسین بن روح پائین پایش نشسته بود محمد بن عثمان گفت: مأمورم که به ابوالقاسم حسین بن روح وصیت کنم من از بالا سرش برخاستم ودست ابوالقاسم را گرفتم واو را بجای خودم نشاندم وخود به زیر پای محمد بن عثمان رفتم - ودر روایتی است که حسین بن روح وکیل محمد بن عثمان سالیان متمادی بود که ناظر املاکش بود.
خصوصیت با او داشت ودر هر ماه سی دینار برای خرج روزانه ی وی به او می داد غیر از آنچه وزیران ورؤساء شیعه مانند آل فرات وغیر ایشان به او می رساندند واوضاع واحوالش در طول زندگی محمد بن عثمان خوب وآماده بود تا آنکه او را وصی قرار داد وشیخ طوسی در کتاب غیبت فرموده: ابوالقاسم از عاقلترین مردم در نزد مخالفان وموافقان بود وعمل به تقیه می کرد وابوالقاسم حسین بن روح در ماه شعبان المعظم به سال سیصد وبیست وشش وفات کرد ودر نوبختیه در درب نافذ بطرف تل وبه سوی درب آجر وپل شوک دفن گردید.
«چهارم ابوالحسن علی بن محمد سمری»
حسین بن روح به او وصیت کرد ووی به کارهائی که مربوط به نوبختی بود قیام کرد. شیخ طوسی در کتاب غیبت به سند خود از احمد بن ابراهیم بن مخلد روایت کرده که در بغداد به نزد مشایخ که خدایشان رحمت کناد حضور یافتم شیخ ابوالحسن علی بن محمد سمری قدس الله روحه بدون اینکه کسی از او بپرسد فرمود: خدای رحمت کناد علی بن الحسین بن بابویه قمی را «او پدر شیخ صدوق (رض) است» مشایخ تاریخ آن روز را نوشتند پس از آن خبر رسید که شیخ در همان روز وفات یافته - ودر روایتی است - که شیخ سمری از آنان خبر علی بن الحسین (رض) را پرسید گفتند نامه رسیده که او سالم ومستقل است وشیخ از آنان پرسید وآنان هم به مانند گفته شد ذکر کردند. سمری به آنان گفت: خدا درباره ی ابن بابویه به شمار جردها که همین ساعت از دنیا رفته است حاضرین تاریخ را ثبت کردند وچون هفده یا هجده روز گذشت خبر وفات ابن بابویه در همان ساعت رسید - وشیخ در کتاب غیبت فرماید - که سمری چند روز پیش از رحلتش توقیعی برای مردم بیرون آورد به این مضمون: بسم الله الرحمن الرحیم ای علی بن محمد سمری خدا بزرگ سازد.
اجر وپاداش برادرانت را در تو بزرگ گرداناد که تو پس از شش روز می میری پس کارهای خود را جمع کن وبه کسی وصیت مکن تا بجای تو بنشیند که به تحقیق غیبت تام واقع شده وظهوری نیست مگر به اذن خدای تعالی ودین پس از مدت طولانی وسخت شدن دلها وپرشدن زمین از ظلم وجور صورت گیرد وبیاید پس از این از شیعیان من کسی که ادعای دیدار کند هان که هر کس ادعای دیدن پیش از بیرون آمدن سفیانی وصیحه آسمانی کند او دروغگو ومفتری باشد وهیچ نیرو وقوتی نیست مگر وابسته بخدای بلند مقام بزرگ. راوی گوید: پس از شش روز چون به عیادتش رفتیم در حال احتضار بود به او گفته شد وصی پس از تو کیست؟ گفت: امر باخدا است واو رساننده ی امر خود می باشد ووفاتش در نیمه ی شعبان المعظم سال سیصد وبیست وهشت یا سیصد وبیست ونه بود ودر خیابان معروف به خیابان خلنجی از ناحیه باب المحول نزدیک ساحل نهرابی عتاب دفن شد. شیخ طوسی (رض) در کتاب غیبت فرموده: در زمان سفراء پسندیده گروهی از افراد موثق بودند که توقیعات شریفه از سوی سفراء منصوب برایشان وارد می گردند از جمله آنان ابوالحسین محمد بن جعفر اسدی بود که در حق وی توقیعی بیرون آمد: محمد بن جعفر عربی پس داده شود به او که او مورد وثوق، می باشد ودر توقیع دیگر است: اگر خواستی معامله کنی بر تو باد که با ابوالحسن اسدی در ری معامله کن. واز جمله آنان احمد بن اسحق وجماعتی بودند که توقیع شریف در مدح آنان بیرون آمد: احمد بن اسحق اشعری وابراهیم بن محمد همدانی واحمد بن حمزة بن یسع مورد وثوق می باشند وشیخ طبرسی (رض) در کتاب اعلام الوری فرموده: اما غیبت کوتاه آن غیبتی است که سفراء حضرت (ع) در آن زمان موجود بودند.
وباب های حضرت معروفند امامیه که معتقد به امامت حضرت امام حسن بن علی عسکری (ع) می باشند در آنان اختلافی نکرده اند - از جمله آنان - ابوهاشم داود بن هاشم جعفری ومحمد بن علی بن بلال وابوعمر وعثمان بن سعید سمان وپسرش ابوجعفر محمد بن عثمان (رض) وعمر اهوازی واحمد بن اسحق وابومحمد وجنائی وابراهیم بن مهزیار ومحمد بن ابراهیم وجماعت دیگرند «من گویم» ظاهر این است چهار تن که قبلا ذکرشان رفت سفارت عمومی داشتند وغیر آنان یعنی افرادی که شیخ طبرسی ذکر فرموده سفارت در کارهای خصوصی داشته اند وخدا داناتر است وغریب این است که شیخ طبرسی نامی از حسین بن روح وسمری نبرده.
(کتاب الغیبة للشیخ الطوسی ص 243):
عن عبدالله بن جعفر الحمیری قال: اجتمعت والشیخ ابوعمر وعند احمد بن اسحاق بن سعد الأشعری فغمزنی احمد بن اسحاق ان أسأله عن الخلف.
فقلت له یا اباعمرو انی لأرید ان اسألک عن شیء وما انا بشاک فیما ارید ان اسألک عنه فان اعتقادی ودینی ان الأرض لا تخلو من حجة الا اذا کان قبل القیامة باربعین یوما «رفع الحجة وغلق باب التوبة «فلم یکن ینفع نفسا ایمانها لم تکن امنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا» فاؤلئک شرار (من) خلق الله عز وجل وهم الذین تقوم علیهم القیامة.
ولکن احببت ان ازداد یقینا فان ابراهیم (ع) سأل ربه ان یریه کیف یحیی الموتی «قال اولم تؤمن قال بلی ولکن لیطمئن قلبی» وقد اخبرنی ابوعلی احمد بن اسحاق انه سأل اباالحسن صاحب العسکر (ع) قال: من اعامل وغمن اخذ وقول من اقبل؟ فقال (له) العمری ثقتی فما ادی الیک عنی فعنی یؤدی وما قال لک فعنی یقول فاسمع له واطع فانه الثقة المأمون.
واخبرنی ابوعلی انه سأل ابامحمد (ع) عن مثل ذلک فقال له العمری وابنه ثقتان فما ادیا الیک فعنی یقولان فاسمع لهما واطعهما فانهما الثقتان المأمونان فهذا قول امامین قد مضیا فیک قال فخر ابوعمرو ساجدا وبکی ثم قال: سل حاجتک فقلت له: انت رأیت الخلف؟ من ابی محمد (ع) فقال: ای والله ورقبته مثل هذا واوما بیده، فقلت بقیت واحدة فقال: هات، قلت: الاسم قال محرم علیکم ان تسألوا عن ذلک ولا اقول هذا من عندی فلیس لی ان احلل ولا احرم ولکن عنه صلوات الله علیه فان الأمر عند السلطان ان ابامحمد علیه السلام مضی ولم یخلف ولدا وقسم میراثه واخذ من لاحق له فصبر علی ذلک وهوذا عماله یجولون فلیس احد یجسر ان یتقرب الیهم ویسألهم شیئا واذا وقع الاسم وقع الطلب فالله الله اتقوا الله وامسکوا عن ذلک.
به نقل از عبدالله بن جعفر حمیری گفت: من وشیخ ابوعمرو در نزد احمد بن اسحق بن سعید اشعری جمع شدیم احمد بن اسحق با چشم به من اشارت کرد که درباره ی خلف «حضرت مهدی (ع)» از ابوعمرو بپرسم. گفتم: ای ابوعمرو من می خواهم چیزی از تو بپرسم ودر آنچه می پرسم شک وتردیدی ندارم. زیرا اعتقاد ودین من این است که زمین از وجود حجت (ع) خالی نمی ماند مگر چهل روز قبل از قیامت که حجت (ع) از میان می رود ودر توبه بسته می شود «وایمان کسی که پیشتر ایمان نداشته سودی ندهد یا در ایمان خویش خیری به دست نیاورده باشد» آنها بدترین خلق خدای عز وجل باشند که قیامت بر آنها قیام کند. ولی دوست می دارم که یقینم افزون شود زیرا ابراهیم (ع) از پروردگارش خواست که چگونگی زنده کردن مردگان را به او بنمایاند «فرمود: مگر ایمان نداری؟ عرض کرد: ایمان دارم ولی خواستم که قلبم مطمئن شود» ابوعلی احمد بن اسحق به من خبر داده که او از حضرت امام هادی (ع) پرسید با چه کسی معامله کند واز چه کسی حکم بگیرد وگفتار چه کسی را بپذیرید؟ به او فرمود: عمری مورد وثوق من است آنچه به تو رساند از من رسانده وآنچه به تو گوید از من گفته پس از او بشنو واطاعتش کن که او مورد وثوق وامین است. وابوعلی به من خبر داده که از حضرت امام حسن عسکری (ع) همانند آن پرسیده حضرت به او فرموده: که عمری وپسرش هر دو مورد وثوقند آنچه به تو رسانده اند وبرسانند از من گفته اند از آنان بشنو واطاعتشان کن که مورد وثوق وامین می باشند واین فرموده ی دو امام (ع) گذشته درباره ی توست. ابوعمرو به سجده افتاد وگریست سپس گفت: حاجت خود را بپرس. من گفتم: آیا تو خلف «مهدی (ع)» را دیده ای؟.
از امام عسکری (ع) بازمانده باشد؟ گفت: آری به خدا قسم «دیده ام» گردنش مثل این بود وبا دست خود اشاره به گردن خود کرد. گفتم: یک چیز باقی مانده. گفت: بیاور وبگو. گفتم اسمش؟ گفت: بر شما حرام است که از این مطلب بپرسید. این سخن را من از خودم نمی گویم زیرا حق من نیست که حلال یا حرام کنم ولی از امام عسکری (ع) می گویم زیرا به سلطان (خلیفه) گفتند: امام عسکری (ع) رحلت کرد وفرزندی نداشت. میراث او را تقسیم کردند وکسی که حقی نداشت ارث او را برد. خلف «مهدی (ع)» صبر کرد ومامورین خلیفه در تفتیش بودند وکسی جرئت نکرد به آنان نزدیک شود وچیزی از آنان بپرسد واگر اسم او گفته شود در طلبش برآیند پس خدا را خدا را از خدا بترسید واز پرسش این امر خودداری کنید.
نزول عیسی مسیح
(اثبات الهداة ج 3 ص 579، یوم الخلاص ص 343، بحار ج 51 ص 85):
قال رسول الله (ص): لن تهلک امة انا فی اولها وعیسی بن مریم فی آخرها والمهدی فی وسطها.
رسول اکرم (ص) فرمود: هرگز امتی هلاک نشوند که در آغازشان من باشم وعیسی بن مریم (ع) در آخرشان ومهدی (ع) در وسطشان باشد.
(یوم الخلاص ص 343، اثبات الهداة ج 3 ص 596، عقد الدرر ص 230، بحار ج 51 ص 84، اعیان الشیعه ج 2 ص 52):
قال رسول الله (ص): منا الذی یصلی عیسی بن مریم (ع) خلفه.
رسول اکرم (ص) فرمود: از ما است آن کس که عیسی بن مریم (ع) در پشت سر او نماز می گذارد.
(عقد الدرر ص 229، یوم الخلاص ص 343، بحار ج 51 ص 102):
قال رسول الله (ص): کیف انتم اذا نزل بن مریم وامامکم منکم.
رسول اکرم (ص) فرمود: چگونه خواهید بود هنگامی که فرزند مریم (ع) نزول کند وامام شما (ع) از شما باشد؟
(بحار ج 51 ص 85، یوم الخلاص ص 344):
قال رسول الله (ص): ینزل عیسی (ع) علی ثنیة (ای عقبة) بالارض المقدسة یقال لها: افیق فیأتی بیت المقدس والناس فی صلاة الصبح. فیتأخر الامام ای المهدی (ع) فیقدمه عیسی (ع) ویصلی خلفه علی شریعة محمد (ص) ویقول: انتم اهل بیت لا یتقدمکم احد.
رسول اکرم (ص) فرمود: عیسی (ع) بر گردنه ی کوهی بنام افیق نزول می کند وبه بیت المقدس می آید در حالی که مردم آماده برای نماز صبح باشند امام یعنی حضرت مهدی (ع) عقب می رود عیسی (ع) او را به جلو می برد ودر پشت سرش نماز گذارد به آئین شریعت محمد (ص) وگوید: شما اهل بیت (ع) را هیچکس مقدم نمی شود.
(عن عزام الناصب ص 202، یوم الخلاص ص 346):
قال امیرالمؤمنین (ع) فی خطبة البیان: ثم ان المهدی (ع) یرجع الی بیت المقدس فیصلی بالناس ایاما فاذا کان یوم الجمعة وقد اقیمت الصلاة ینزل عیسی بن مریم فی تلک الساعة من السماء وعلیه ثوبان احمران کانما یقطر من رأسه الدهن وهو رجل صبیح المنظر والوجه اشبه الخلق بابراهیم (ع) فیأتی المهدی (ع) ویصافحه ویبشره بالنصر فعند ذلک یقول له المهدی (ع): تقدم یا روح الله وصل بالناس، فیقول عیسی: بل الصلاة لک یا بن رسول الله فعند ذلک یؤذن عیسی ویصلی خلف المهدی (ع).
امیرالمؤمنین (ع) در خطبه البیان فرمود: سپس مهدی (ع) به بیت المقدس برمی گردد وچند روز با مردم نماز می گذارد وچون روز جمعه شود ونماز برپا گردد عیسی بن مریم (ع) در همان ساعت از آسمان نزول کند در حالی که دو جامه سرخ در تن دارد وگوئی از سررش روغن می چکد واو مردی زیبا روی وزیبا صورت وشبیه ترین مردم به حضرت ابراهیم (ع) باشد وبه نزد مهدی (ع) آید وبا او مصافحه کند وبشارت پیروزیش دهد در این موقع مهدی (ع) به او فرماید: یا روح الله به پیش بایست وبا مردم نماز بگذار عیسی (ع) گوید: یابن رسول الله (ص) نماز برای تو وخاص توست در این هنگام عیسی (ع) اذان گوید ودر پشت سر مهدی (ع) نماز گذارد.
(یوم الخلاص ص 347):
قال الباقر (ع): فی تأویل قوله تعالی: «وان من اهل الکتاب الا لیؤمنن به ثم یوم القیامة یکون علیهم شهیدا» ان عیسی (ع)، قبل یوم القیامة، ینزل الی الدنیا فلا یبقی اهل ملة یهودی ولا غیره الا من آمن به قبل موته، ویصلی خلف المهدی (ع).
حضرت امام باقر (ع) در تأویل آیه کریمه: «ونیست هیچیک از اهل کتاب جز آنکه به او ایمان آورد سپس در روز قیامت گواه بر او باشد» فرمود: همانا عیسی (ع) قبل از روز قیامت به زمین نزول می کند پس هیچیک از اهل ملت یهود وغیر آن باقی نمی ماند جز آنکه پیش از مردنش به وی ایمان آورد واو پشت سر مهدی (ع) نماز می خواند.
(عن الزام الناصب ص 229، یوم الخلاص ص 347):
قال الصادق (ع): یعود القائم (ع) الی القدس ویصلی بالناس اماما حتی اذا کان یوم الجمعة واقیمت الصلاة ینزل یعنی عیسی ومعه سبعون الفا من الملائکة وهو بعمامة خضراء، متقلد بسیف علی فرس وبیده حربة فاذا نزل الی الارض نادی مناد: یا معاشر المسلمین جاء الحق وزهق الباطل.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: حضرت قائم (ع) به بیت المقدس برمی گردد وبرای مردم در نماز امامت می کند وچون روز جمعه نماز اقامه گردد عیسی (ع) همراه هفتاد هزار فرشته نزول کند واو عمامه بر سر دارد وشمشیر آویخته بر اسب سوار وحربه ای در دست دارد وچون به زمین نزول کند منادی فریاد برکشد ای گروه های مسلمانان حق آمد وباطل از میان رفت.
(اثبات الهداة ج 3 ص 597، کشف النعمة ج 2 ص 484):
عن جابر قال: قال رسول الله (ص): ینزل عیسی بن مریم صلی الله علیه فیقول: امیرهم، المهدی (ع): تعال صل بنا، فیقول: الا ان بعضکم علی بعض امراء تکرمة من الله تعالی لهذه الامة.
به نقل از جابر (رض): حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: عیسی (ع) نزول کنند وامیر مسلمانان مهدی (ع) فرماید: نزدیک آی وبا ما نماز بگذار، عیسی (ع) فرماید هان که برخی از شما بر برخی دیگر به کرامت خدای تعالی که بر این امت دارد فرمانروا وامیر می باشید.
(اخرجه الحافظ نعیم بن حماد فی الفتن، عقد الدرر ص 231):
عن هشام بن محمد، قال: المهدی (ع) من هذه الامة وو الذی یوم عیسی بن مریم (ع).
به نقل از هشام بن محمد گفت: مهدی (ع) از این امت است واو است آن کس که عیسی بن مریم (ع) به او اقتداء کند.
(بحار ج 51 ص 88، اخرجه المسلم، عقد الدرر ص 229):
عن جابر بن عبدالله انصاری (رض) قال: سمعت رسول الله (ص) یقول: لا تزال طائفة من امتی یقاتلون علی الحق ظاهرین الی یوم القیامة قال: فینزل عیسی بن مریم (ع) فیقول امیرهم: تعال صل لنا. فیقول: الا لا ان بعضکم علی بعض امراء تکرمة الله تعال لهذه الامة.
به نقل از جابر بن عبدالله انصاری (رض) گفت: از حضرت رسول اکرم (ص) شنیدم می فرمود: همیشه طائفه ای از امت من بر حق کارزار می کنند تا روز قیامت. فرمود: عیسی بن مریم (ع) نزول می کند پس امیر وفرمانده مسلمانان گوید: بیا برای نماز بگذار. عیسی (ع) فرماید نه همانا برخی از شما بر برخی دیگر امیر وفرمانده می باشد بخاطر کرامتی که خدای تعالی برای این امت دارد.
(اخرجه الحافظ ابونعیم، عقد الدرر ص 230):
عن حذیفة بن الیمان (رض) قال: قال رسول الله (ص): یلتفت المهدی (ع) وقد نزل عیسی بن مریم کأنما یقطر من شعره الماء فیقول المهدی (ع): تقدم وصل بالناس فیقول عیسی بن مریم انما اقیمت الصلاة لک فیصلی عیسی (ع) خلف رجل من ولدی فاذا صلیت قام عیسی (ع) حتی جلس فی المقام فیبایعه. الحدیث.
به نقل از حذیفة بن الیمان (رض) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: مهدی (ع) توجه کند در حالی که عیسی بن مریم (ع) نزول نماید گوئی قطرات آب از سوی او می چکد مهدی (ع) فرماید: به پیش بایست وبا مردم نماز بگذار عیسی بن مریم (ع) فرماید: همانا نماز برای تو اقامه شده پس عیسی (ع) در پشت سر مردی از فرزندانم نماز گذارد وچون نماز گذارده شود عیسی (ع) برخیزد ودر مقام نشیند وبا مهدی (ع) بیعت کند.
(اخرجه الحافظ ابونعیم وعقد الدرر ص 230):
عن عبدالله ابن عمرو، قال: المهدی الذی ینزل علیه عیسی بن مریم ویصلی خلفه عیسی (ع).
عبدالله ابن عمرو گوید: مهدی (ع) آن کس است که عیسی بن مریم (ع) نزول کند ودر پشت سر مهدی (ع) نماز گذارد.
(اعیان الشیعة ج 2 ص 51 واثبات الهداة ج 3 ص 613 وکشف الغمه ج 2 ص 438):
عن مسعود البغوی: فی کتابه المسمی بشرح السنة واخرجه الامامان البخاری ومسلم کل واحد منهما بسنده فی صحیحه یرفعه الی ابی هریرة قال: قال رسول الله (ص): کیف انتم اذا نزل بن مریم فیکم وامامکم منکم؟
به نقل از مسعود بغوری در کتابش بنام شرح السنة که بخاری ومسلم هر یک در صحیح خود بسند خویش مرفوعا از ابوهریره روایت کرده گفت: از رسول اکرم (ص) شنیدم می فرمود: چگونه خواهید بود چون عیسی بن مریم (ع) در شما فرود آید وامام (ع) شما از شما باشد؟.
منزلت حضرت مهدی ووضعیت مردم در زمان حضرت
(عقد الدرر ص 159):
عن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع): فی قصة المهدی (ع) وفتحه لمدینة القاطع، قال: فیبعث المهدی (ع) الی امرائه بسائر الامصار بالعدل بین الناس وترعی الشاة والذئب فی مکان واحد وتلعب الصبیان بالحیات والعقارب لا یضرهم شیء ویذهب الشر ویبقی الخیر ویزرع الانسان مدا یخرج له سبعمائة مد، کما قال الله تعالی: «کمثل حبة انبت سبع سنابل فی کل سنبلة مائة حبة والله یضاعف لمن یشاء» ویذهب الربا والزنا وشرب الخمر والریا وتقبل الناس علی العبادة والمشروع والدیانة والصلاة فی الجماعات وتطول الاعمار وتؤدی الأمانة وتحل الأشجار وتتضاعف البرکات وتهلک الأشرار ویبقی الأخیار ولا یبقی من یبغض اهل البیت (ع).
امیرالمؤمنین (ع) در داستان مهدی (ع) گشودن او شهر قاطع را فرمود: پس مهدی (ع) فرماندهان خود را به سائر شهرها می فرستد ودستور رعایت عدل در بین مردم وگوسفند وگرگ در یکجا می چرند وکودکان با مرا وعقرب بازی کنند ضرری به آنان نمی رسد شر وبدی برود وخیر وخوبی باقی ماند آدمی یک مد (یکچارک) بکارد وهفتصد چارک بیرون آرد چنانکه خدای متعال فرماید: «مانند دانه ای که برویاند هفت خوشه را در هر خوشه ای صد دانه باشد وخدا می افزاید برای هر کس که بخواهد» وربا وزنا وشراب خواری وریاء برود ومردم روی به عبادت وامر مشورع ودیانت ونماز جماعت ها آورند وعمرها طولانی شود وامانت ها اداء گردد ودرختان بارور شوند وبرکتها افزون گردد وبدان نابود شوند ونیکان باقی مانند وکسی از دشمنان اهل بیت (ع) باقی نمانند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 460):
عن ابی حمزة عن ابی جعفر (ع) قال: قال رسول الله (ص): طوبی لمن ادرک قائم اهل بیتی وهو یأتم به فی غیبته قبل قیامه، ویتولی اولیائه ویعادی اعدائه ذلک من رفقائی وذوی مودتی واکرم امتی علی یوم القیامة.
به نقل از ابی حمزة از حضرت امام باقر (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: خوشا حال آن کس که قائم اهل بیتم (ع) را ادراک کند ودر غیبت او پیش از قیامش اقتداء وپیروی از او نماید ودوستدار دوستانش ودشمن دشمنانش باشد همچون کسی از رفقا ودوستان من وگرامی ترین فرد امتم در روز قیامت باشد.
(کمال الدین واتمام النعمة ص 365):
عن جابر بن یزید الجعفی قال: سمعت جابر بن عبدالله الانصاری یقول: لما انزل الله علی نبیه (ص): «یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم» قلت: یا رسول الله عرفنا الله ورسوله فمن اولی الامر الذین قرن الله طاعتهم بطاعتک؟ فقال (ع): هم خلفائی من بعدی یا جابر وائمة الهدی بعدی اولهم علی بن ابیطالب (ع) ثم الحسن (ع) ثم الحسین (ع)، ثم علی بن الحسین (ع)، ثم محمد بن علی المعروف فی التویة بالباقر (ع) وستدرکه یا جابر فاذا لقیته فاقرئه منی السلام ثم الصادق جعفر بن محمد (ع) ثم موسی بن جعفر ثم علی بن موسی ثم محمد ثم موسی بن جعفر (ع) ثم علی بن موسی (ع) ثم محمد بن علی ثم علی بن محمد ثم الحسن بن علی (ع)، ثم سمیی وکنیی حجة الله فی ارضه وبقیته فی عباده: محمد بن الحسن بن علی (ع) ذلک الذی یفتح الله عز وجل علی یدیه مشارق الارض ومغاربها وذلک الذی یغیب عن شیعته واولیائه غیبة لا یثبت فیها علی القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان قلبه للایمان قال جابر: فقلت: یا رسول الله فهل یقع لشیعته الانتفاع به فی غیبته؟ فقال (ع): ای والذی بعثنی بالحق انهم لیستضیئون بنوره وینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس وان علاها سحاب یا جابر هذا من مکنون سر الله ومخزون علم الله، فاکتمه الا عن اهله. الخبر.
به نقل از جار بن یزید جعفی گفت: از جابر بن عبدالله انصاری (رض) شنیدم می فرمود: وقتی که آیه شریفه: «ای مؤمنین اطاعت خدا واطاعت پیغمبرش (ص) واطاعت اولیاء امر خود کنید» بر رسول اکرم (ص) نازل شد. من عرض کردم: یا رسول الله (ص) ما خدا ورسولش (ص) را شناخته ایم اولیای امر کیانند که خدا اطاعت آنان را به اطاعت شما قرین فرموده؟ فرمود: آنان جانشینان من پس از من باشند ای جابر. وامامان هادی (ع) بعد از من هستند اولشان امام علی بن ابی طالب (ع) سپس امام حسن (ع) پس از او امام حسین (ع) سپس امام علی بن الحسین (ع) پس از او امام محمد بن علی (ع) که در توریة به باقر معروف وتو ای جابر او را ادراک می کنی وچون ادراکش کنی از من به او سلام برسان پس از او صادق امام جعفر بن محمد (ع) بعد از او امام موسی بن جعفر (ع) پس از او امام علی بن موسی (ع) سپس امام محمد بن علی (ع) پس از او امام علی بن محمد (ص) سپس امام حسن بن علی (ع) پس از او همنام وهم کنیه من حجت خدا در زمین وبقیة خدا در بندگانش امام محمد بن الحسن بن علی (ع) که خدا با دست او شرقها وغربهای زمین را می گشاید. او از شیعیان ودوستانش غائب می شود غیبتی که ثابت نمی ماند به عقیده داشتن به امامتش مگر کسی که قلبش را برای ایمان امتحان فرموده باشد جابر گفت: عرض کردم: یا رسول الله (ص) آیا شیعیانش در غیبتش انتفاعی از آن جناب می برند؟ فرمود: آری قسم به آن کس که مرا به حق مبعوث فرموده مردم از نور او کسب روشنائی می کنند واگر چه ابر آن را پوشانده باشد. ای جابر این مطلب از اسرار پوشیده خدا وعلم محزون خدا است آن را کتمان کن مگر از راهش. الخبر.
(اثبات الهداة ج 3 ص 469):
عن جار عن ابی عبد الله (ع) قال: یأتی علی الناس زمان یغیب عنهم امامهم فیا طوبی للثابتین علی امرنا فی ذلک الزمان. الحدیث.
به نقل از جابر امام صادق (ع) فرمود: زمانی به مردم برسد که امامشان (ع) از آنها غائب گردد ای خوشا حال آنانکه در امر مادر آن زمان ثابت مانند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 475):
عن عبدالله بن سنان قال: ابو عبد الله (ع): ستصیبکم شبهة فتبقون بلا علم یری، ولا امام هدی لا ینجو منها الا من یدعو بدعاء الغریق، قلت: وکیف دعاء الغریق؟ قال: یقول: «یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک». الحدیث.
بنقل از عبدالله بن سنان گفت: حضرت امام صادق (ع) فرمود: شبهه ای به شما می رسد وبدون علم ونشانه وبدون امام راهنما باقی می مانید واز آن شبهة نجات ورهائی نمی یابد مگر کسی که دعای غریق بخواند. عرض کردم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: بگوید: «ای خدا ای بخشاینده ای مهربان ای دگرگون کننده ی دلها قلبم را بر دینت ثابت کن». الحدیث.
(اثبات الهداة ج 3 ص 492):
عن سلام بن المستنیر عن ابی جعفر (ع) فی قول الله عز وجل: (واعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها) قال: یحییها الله عز وجل بالقائم (ع) بعد موتها یعنی بموتها کفر اهلها والکافر میت.
بنقل از سلام بن مستنیر از حضرت امام باقر (ع) در تفسیر آیه کریمه: «وبدانید که خدا زمین را پس از مردنش زنده کند» فرمود: خدای عز وجل زمین را پس از کفرش با دست قائم (ع) به ایمان زنده می کند یعنی کفر ساکنان زمین زیرا کافر حکم مرده را دارد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 496):
عن علی بن الحسین (ع) قال: اذا قام قائمنا اذهب الله عن شیعتنا العاهة وجعل قلوبهم کزبر الحدید وجعل قوة الرجل منهم قوة اربعین رجلا ویکونون حکام الارض وسنامها.
علی بن الحسین امام سجاد (ع) فرمود: به هنگامی که حضرت قائم قیام نماید خداوند بلا وبلیه را از شیعیان دور می سازد وقلبهای شان مانند آهن تافته محکم می سازد وبرای هر یک از آنان قدرت چهل مرد عطا فرماید وآنروز حکومت ودیدبانی زمین با آنها خواهد بود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 556):
عن علی بن عقبة عن ابیه عن ابی عبدالله (ع) قال: اذا قام القائم (ع) حکم بالعدل وارتفع الجور فی ایامه وآمنت به السبل واخرجت الارض برکاتها ورد کل حق الی اهله. الحدیث.
بنقل از علی بن عقبة از پدرش از امام صادق (ع) فرمود: وقتی که حضرت قائم (ع) قیام کند حکم به عدل نماید در حکومت حضرت ستم از بین برود وراهها امن گردد وبرکات زمین زیاد شود وهر حقی به صاحب حق می رسد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 584):
عن ابن مسکان قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان المؤمن فی زمان القائم (ع) وهو بالمشرق لیریه اخاه الذی فی المغرب، وکذا الذی فی المغرب یری اخاه الذی فی المشرق.
بنقل از ابن مسکان گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: در زمان حضرت قائم (ع) مؤمن برادر خود را که در مغرب است اگر خود در مشرق باشد می بیند وهمچنین کسی که در مغرب باشد برادرش را که در مشرق است مشاهده می کند.
(فوائد السمطین (مخطوط) اثبات الهداة ج 3 ص 640):
عن جابر بن عبدالله الانصاری، قال: قال رسول الله (ص): المهدی (ع) من ولدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی اشبه الناس بی خلقا وخلقا، یکون له غیبة وحیرة یضل فیها الأمم یقبل کالشهاب الثاقب یملاءها عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما.
بنقل از جابر بن عبدالله انصاری (رض) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مهدی (ع) از فرزندان (ع) من اسمه او اسم من وکنیه او کنیه من است وشبیه ترین کسی از جهة خلقت واخلاق به من می باشد او را غیبتی وحیرتی است که امت ها در آن گمراه شوند او مانند شهاب ثاقب به سرعت رومی آورد وزمین را پر از عدل وداد می کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.
(اعیان الشیعه ج 2 ص 53):
عن ابی سعید الخدری عن النبی (ص): یکون من امتی المهدی ان قصر عمره فسبع سنین والا فثمان والا فتسع تنعم امتی فی زمانه نعیما لم یتنعموا مثله البر والفاجر یرسل الله السماء علیهم مدرارا ولا تدخر الارض شیئا من نباتها.
بنقل از ابی سعید خدری از رسول خدا (ص) فرمود: مهدی (ع) از امت من است اگر عمرش کوتاه باشد هفت سال یا هشت سال یا نه سال است امتم در زمان او نعمتی بینند که هرگز هیچکس خواه نیکوکار وخواه بدکار آنگونه نعمت ندیده باشند خدا آسمان را مأمور فرماید که بر آنان مرتب ببارد وزمین چیزی از روئیدنی خود را ذخیره وضبط نکند.
(بحار ج 52 ص 309):
عن ابی عبدالله (ع) وابی الحسن (ع) قالا: لو قد قام القائم (ع) لحکم بثلاث لم یحکم بها احد قبله: یقتل الشیخ الزانی، ویقتل مانع الزکاة ویورث الاخ اخاه فی الأظلة.
حضرت امام صادق (ع) وحضرت امام کاظم (ع) فرمود: چنانچه قائم (ع) قیام کند به سه چیز حکم دهد که کسی آنگونه حکم نداده باشد: پیرمرد زنا کار را می کشد ومانع زکوة را به قتل می رساند. واز آنچه سایه اندازد به برادر ارث می دهد - ظاهرا مقصود این است که از خانه ی برادر سهمی به برادر می دهد که از آن استفاد کند.
(بحار ج 52 ص 338):
روی علی بن عقبة، عن ابیه قال: اذا قام القائم (ع) حکم بالعدل وارتفع فی ایامه الجور وامنت به السبل واخرجت الارض برکاتها ورد کل حق الی اهله ولم یبق اهل دین حتی یظهروا الاسلام ویعترفوا بالایمان، اما سمعت الله سبحانه یقول: «وله اسلم من فی السموات والأرض طوعا وکرها والیه یرجعون». الحدیث.
علی ابن عقبه از پدرش گفت: چون حضرت قائم (ع) قیام فرماید حکم به عدل کند ودر روزگار او ظلم برطرف شود وراه ها ایمن گردد وزمین برکاتش را بیرون دهد وحق هر صاحب حقی بر او برمی گردد وهیچ دینداری باقی نماند مگر آنکه اظهار اسلام کند واقرار به ایمان نماید. مگر فرموده ی خدای سبحانه وتعالی به گوش تو نخورده: «وبرای او تسلیم شود هر کس که در آسمانها وزمین است خواه به میل وخواه به بی میلی وبه سوی برگشت داده می شوند». الحدیث.
(بحار ج 52 ص 315):
عن ابی خالد الکابلی قال: قال ابوجعفر (ع): والله لکأنی انظر الی القائم (ع) وقد اسند ظهره الی الحجر ثم ینشدالله حقه ثم یقول: یا ایها الناس من یحاجنی فی الله فانا اولی بالله ایها الناس من یحاجنی فی آدم فانا اول بآدم، ایها الناس من یحاجنی فی نوح (ع) فانا اولی بنوح، ایها الناس من یحاجنی فی ابراهیم فانا اولی بابراهیم (ع) ایها الناس من یحاجنی فی موسی (ع) فانا اولی بموسی (ع) ایها الناس من یحاجنی فی عیسی (ع) فانا اولی بعیسی (ع)، ایها الناس من یحاجنی فی محمد (ص) فانا اولی بمحمد (ص) ایها الناس من یحاجنی فی کتاب الله فانا اولی بکتاب الله ثم ینتهی الی المقام فیصلی رکعتین وینشدالله حقه.
بنقل از ابی خالد کابلی گفت: حضرت امام باقر (ع) فرمود: بخدا قسم گوئی می بینم قائم (ع) را در حالی که به حجرالاسود تکیه داده وخدا به حق خود می خواند سپس فرماید: ای مردم هر کس درباره ی خدا با من احتجاج کند من سزاوارتر به خدایم ای مردم هر کس درباره ی آدم (ع) با من احتجاج کند من از همه کس به نوح (ع) سزاوارترم ای مردم هر کس درباره ی ابراهیم (ع) با من محاجة کند زیرا من از همه کس به ابراهیم (ع) سزاوارترم. ای مردم هر کس درباره ی موسی (ع) با من احتجاج کند به موسی (ع) از هر کس سزاوارترم. ای مردم هر کس درباره ی عیسی (ع) با من محاجة کند من به عیسی (ع) از هر کس سزاوارترم. ای مردم با من درباره ی محمد (ص) احتجاج کند من به محمد (ص) از هر کس سزاوارترم. ای مردم هر کس درباره ی خدا با من محاجة کند من از همه کس به کتاب خدا سزاوارترم سپس بسوی مقام رود ودو رکعت نماز گذارد وخدا به حقش خواند.
(بحار ج 52 ص 335):
روی عن ابی سعید الخراسانی، عن جعفر بن محمد (ع) عن ابیه (ع) قال: اذا قام القائم (ع) بمکة واراد ان یتوجه الی الکوفة نادی منادیه: الا لا یحمل احد منکم طعامان ولا شرابا ویحمل حجر موسی الذی ابنجست منه اثنتی عشرة عینا فلا ینزل منزلا الا نصبه فانبجست منه العیون فمن کان جائعا شبع ومن کان ظمان روی فیکون زادهم حتی ینزلوا النجف من ظاهر الکوفة فاذا نزلوا ظاهرها انبعث منه الماء واللبن دائما فمن کان جائعا شبع ومن کان عطشانا روی.
از ابوسعید خراسانی روایت شده از حضرت امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش (ع) فرمود: چون حضرت قائم (ع) درمکة مشرفه قیام کند وخواهد که متوجه کوفه شود. منادی او فریاد برکشد: هان نباید کسی خوردنی ونوشیدنی با خود برگیرد وحضرت سنگ موسی (ع) را که دوازده چشمه از آن برجست با خود برگیرد وهر کجا فرود آید آنرا جای دهد وچشمه ها از آن برجهد وهر کس گرسنه یا تشنه باشد چون از آن بنوشد سیر وسیراب گردد وآن سنگ توشه آنها باشد تا به نجف اشرف در پشت کوفه فرود آیند از آن سنگ آب وشیر پیوسته بیرون آید هر کس گرسنه باشد واز آن بخو رد سیر گردد وانکه تشنه باشد چون بنوشد سیراب شود.
(بحار ج 52 ص 391):
قال ابو عبد الله (ع): کأننی بالقائم (ع) علی ظهر النجف لا بس درع رسول الله (ص) فیتقلص علیه، ثم ینتفض بها فیستدیر علیه، ثم یغشی الدرع بثوب استبرق ثم یرکب فرساله ابلق بین عینیه شمراخ، ینتفض به لا یبقی اهل بلد الا اتاهم نور ذلک الشمراخ حتی یکون آیة له، ثم ینشر رایة رسول الله (ص) اذا نشرها اضاء لها ما بین المشرق والمغرب. الحدیث.
امام صادق (ع) فرمود: گوئی قائم (ع) را در پشت نجف اشرف می بینم که زره رسول اکرم (ص) را در تن کرده وزره در بدنش چین خورده حضرت آنرا می جنباند در نتیجه چین خوردگی از میان رفته سپس جامه ای از استبرق بر روی زره می افکند وبر اسب ابلق سوار گشته ومیان دو چشم اسب خوشه ی خرما یا خوشه انگوری آویخته وآنرا می جنباند هیچ ساکن شهری نمی ماند جز آنکه نور آن خوشه به آنها برسد واین نشانه های برای آن حضرت باشد. سپس پرچم رسول خدا (ص) را گشاید که نور آن پرچم فراگیر مشرق ومغرب گردد.
سفیانی
(یوم الخلاص ص 67):
قال رسول الله (ص): یقع خروجه (ای المهدی (ع)) بعد تدابر واختلاف بین امراء العرب والعجم. الی ان یصیر الأمر الی رجل من ولد ابی سفیان.
رسول اکرم (ص) فرمود: خروج مهدی (ع) واقع می شود پس از نزاع واختلاف در میان فرمانروایان عرب وعجم تا آنکه کار به مردی از فرزندان ابوسفیان می رسد.
(یوم الخلاص ص 670):
قال رسول الله (ص): ثم یقع التدابر والاختلاف بین امراء العرب والعجم، فلا یزالون یختلفون الی ان یصیر الامر الی رجل من ولد ابی سفیان.
رسول اکرم (ص) فرمود: سپس نزاع واختلاف در میان امیران عرب وعجم پدید می آید وپیوسته این اختلاف باقی می ماند تا کار به مردی از فرزندان ابی سفیان می رسد.
(یوم الخلاص ص 675):
وکتب امیرالمؤمنین (ع): الی معاویة رسالة قبیل وقعة صفین..... وان رجلا، من ولدک، مشوم ملعون، جلف جاف، منکوس القلب، فظ غلیظ، قد نزع الله من قلبه الرحمة والرافة، اخواله من کلب. کانی انظر الیه، ولو شئت لسمیته ووصفته وابن کم هو. فیبعث جیشا الی المدینة فیدخلونها فیسرفون فیها فی القتل والفواحش ویهرب منهم رجل من ولدی زکی نقی الذی یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا وانی لأعرف وابن کم هو یومئذ وعلامته وهو من ولدابنی الحسین ویقتل صاحب ذلک الجیش رجلا من ولدی زکیا برئیا عند احجار الزیت.
امیرالمؤمنین (ع) اندکی قبل از واقعه صفین نامه ای به معاویه نوشت.... وهمانا مردی از فرزندانت که شوم ونفرین شده جفاکار وسبک مغز صاحب قلب نگونسار وبدخو وسختگیر که خدا ترحم را از قلبش بر کنده ومهر را از او بدور داشته. دائی های او از قبیله کلب باشند. گوئی او را می بینم اگر بخواهی نام واو وصف او را بگویم که در چه سنی باشد. سپاهی را بسوی مدینه مکرمه گسیل دارد آنها پس از هجوم به آنجا زیاده روی در کشتار وفحشاء کنند. مردی از فرزندان من که پاک وپاکدامن است وزمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد بگریزد ومن اسم وسن او را در همانروز وهمچنین نشانی او را می دانم واو از فرزندان فرزندم امام حسین (ع) باشد وفرمانده آن سپاه مردی از فرزندان مرا که پاک وبی گناه است در محل احجاز زیت بقتل می رساند.
(یوم الخلاص ص 670):
قال رسول الله (ص): یخرج رجل یقال له: السفیانی فی عمق دمشق، وعامة من یتبعه من کلب فیقتل حتی یبقربطون النساء، ویقتل الصبیان. فیجتمع لهم قیس (ای المصریون والمغاربة الذین یعارضون بیعته بحسب هذا النص) فیقتلها حتی لا یمنع ذئب قلعة ویخرج رجل من اهل بیتی فی الحرام، فیبلغ ذلک السفیانی فیبعث الیهم جندا من جنده فیسیر حتی اذا جاء ببیداء من الارض خسف بهم فلا ینجو منهم الا المخبر.
رسول اکرم (ص) فرمود: مردی که او را سفیانی گویند در داخل دمشق خروج کند وعموم تابعانش از قبیله کلب باشند کشتار بسیار کند حتی شکمهای زنان را بشکافد وکودکان را بکشد پس قیس گرد هم آیند (مقصود از قیس مصریان ومردم مغرب زمین می باشند که اعراض از بیعت سفیانی کنند بموجب همین نص) پس آنها را می کشد تا آنجا که از حمایت خود عاجز گردد. ومردی از اهل بیت من (ع) در حرم «مکه مشرفه» خروج کند چون این خبر به سفیانی رسد گروهی از سپاهیان خود را بدانسو فرستد وآنها حرکت کنند چون به بیابانی رسند زمین همه ی آنها را فرو برد وتنها خبرگزار آنها نجات یابد.
(یوم الخلاص ص 671):
قال رسول الله (ص): اذا حاد السفیانی عن الحق، ومال عن جادة الدین، تقوم له قیس من مصر فینتصر علی جیشها الذی ترسله لقتاله.
رسول اکرم (ص) فرمود: چون سفیانی از طریق حق منحرف واز جاده دین برکنار گردد. بنی قیس از مصر قیام کنند وسفیانی با سپاهی که برای قتال وکارزار با آنها فرستاده از آنها انتقام گیرد.
(یوم الخلاص ص 671):
قال رسول الله (ص): یخرج السفیانی فی ستین وثلاثمئة راکب حتی یأتی دمشق فلا یأتی علیهم شهر رمضان حتی یبایعه من کلب ثلاثون الفا فیبعث جیشا الی العراق فیقتل بالزوراء مئة الف ویتخرون الی الکوفة فینهبونها.
رسول اکرم (ص) فرمود: سفیانی با سیصد وسیزده سوار خروج می کند تا به دمشق رسد وهنوز ماه مبارک رمضان نرسیده سی هزار نفر از قبیله کلب با او بیعت کنند او سپاهی به سوی عراق فرستد ودر بغداد صد هزار نفر بکشد وبسوی کوفه روند وآنجا را خاک کنند.
(یوم الخلاص ص 674):
قال امیرالمؤمنین (ع): هو من ولد ابی سفیان حتی یأتی ارض قرار ومعین فیستوی علی منبرها.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: او (سفیانی) از فرزندان ابوسفیان (رض) است به سرزمین نجف اشرف یا کوفه که قرارگاه وجای کمک است برس وبر منبرش بنشیند.
(یوم الخلاص ص 672):
قال رسول الله (ص): اشد خلق الله شرا واکثر خلق الله ظلما شرس، قاسی القلوب یجمع له ولجیشه من کافة الاقطار الاسلامیة فیهزمهم ویقتلهم وینادی بشعار له فی حروبه هو: یا رب ثاری ثم النار!!! (وقیل: بل هو:) یا رب، النار ولا العار!!!.
رسول اکرم (ص) فرمود: سخت ترین وبدترین وستمکارترین خلق خدا. بدخوی.
سنگدل که از همه اقطار اسلام جمعیت برای جنگ با او گرد آیند او همه را درهم شکند وبکشد اینگونه در همه جنگها شعار دهد: پروردگارا انتقام من است وسپس آتش (وگویند: بکله شعار او این است) پروردگار آتش می پذیرم وعار نمی پذیرم!!!.
(بحار ج 52 ص 206 ویوم الخلاص ص 672):
عن الصادق (ع): لو رأیت السفیانی رأیت اخبث الناس، اشقر احمر اذرق یقول: ثاری ثم النار ولقد بلغ من خبثه انه یدفن ام ولد له حیة مخافة ان تدل علیه.
امام صادق (ع) فرمود: اگر سفیانی را ببینی ناپاک ترین مردم. سرخ رنگ که به زردی وسیاهی زند. سرخ رنگ کبود چشم می گوید: انتقام من است وسپس آتش وخباثت وناپاکی او بدان درجه باشد که ام ولد خود را (کنیزی که با او همبستر شده واز او فرزند آورده) زنده در گور کند بترس آنکه جاسوسی او کند.
(یوم الخلاص ص 675):
قال امیرالمؤمنین (ع): ویخرج یوم الجمعة، فیصعد منبر دمشق وهو اول، منبر یصعده ثم یخطب ویأمرهم بالجهاد ویبایعهم علی انهم لا یخالقون امره رضوه ام کرهوه.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: در روز جمعه بیرون می آید وبه منبر دمشق بالا می رود وآن نخستین منبری است که بالا می رود سپس سخن می گوید وفرمان جهاد می دهد وبا مردم بیعت می کند که با او مخالفت نکنند خواه راضی باشند وخواه نباشند.
(یوم الخلاص ص 686):
قال الباقر (ع): یخرج السفیانی یوم جمعة فیصعد منبر دمشق ویبایع الناس علی ان لا یخالفوا امره رضوه ام کرهوه. ثم یخرج الی الغوطة فیجتمع الیه خمسون الف مقاتل ثم تختلف الرایات الثلاث: فرایة الترک والعجم وهی سوداء ورایة لبنی العباس صفراء ورایة السفیانی حمراء فیغلبهم السفیانی بعد ان یقتل منهم ستین الفا ویسیر الی حمص فالی الفرات مرورا بالرفة وسبا.
امام باقر (ع) فرمود: سفیانی در روز جمعه بیرون می آید وبر منبر دمشق بالا می رود وبا مردم بیعت می کند که خواه ناخواه با او مخالفت نکنند سپس بسوی غوطه رود وپنجاه هزار جنگاور برای او گرد آیند آنگاه سه پرچم در پشت سر هم آید پرچم ترکان وعجم که سیاه رنگ است وپرچم عباسیان که زرد رنگ است وپرچم سفیانی که برنگ سرخ باشد سفیانی برنگ سرخ باشد سفیانی پس از آنکه شصت هزار تن از آنها بکشد بر آنان چیره گردد وبسوی حمص وفرات رود.
(یوم الخلاص ص 677):
قال رسول الله (ص)... وخروج السفیانی برایة حمراء، امیرها رجل منی بنی کلب واثنا عشر الف عنان من خیل السفیانی تتوجه الی المدینة امیرها رجل من بنی امیة یقال له خزیمة اطمس العین الشمال علی عینه: ظفرة غلیظة یتمثل بالرجال (ای یتسلی بالمثلة بهم والتشنیع بجثثهم بعد قتلهم) لا ترد له رایة حتی ینزل بالمدینة فی دار یقال لها: دار ابی الحسن الأموی ویبعث خیلا فی طلب رجل من آل محمد قد اجتمع الیه ناس من الشیعة ثم یعود الی مکة فی جیش امیره من غطفان، اذا توسط القاع الأبیض خسف به فلا ینجو الا رجلا یحول الله وجهیهما الی قفاهما لیکونا ایة لمن خلفهما.
رسول اکرم (ص) فرمود: وبیرون آمدن سفیانی با پرچم سرخ است که فرمانروای آن پرچم مردی از بنی کلب باشد ودوازده هزار سوار از لشکر سفیانی که بسوی مدینه منوره متوجه شوند که فرمانروای آنها مردی از بنی امیه باشد بنام خزیمه که چشم چپش کور باشد بر چشم پوستی غلیظ جای دارد مردان را مثله می کند (آرامش او به مثله کردن مردان وبدرفتاری با بدنهای آنان پس از کشته آنها است) هیچ پرچمی در مقابل او مقاومت نکند تا وارد مدینه مشرفه گردد ودر خانه ای بنام خانه ابوالحسن اموی فرود آید وگروهی را به طلب مردی از آل محمد (ص) که جمعی از شیعیان بر او جمع شده باشند فرستد سپس بسوی مکه مشرفه حرکت کند در سپاهی که امیرش از بنی غطفان باشد وچون به وسط بیابان سفید رسد زمین او را فرو برد واز آن جمعیت کسی رهایی نیابد بجز دو مرد که خدا صورت آن دو را به پشت گردنشان برگرداند تا نشانی وعبرت از برای آیندگان باشند.
(عن الزام الناصب ص 176):
قال امیرالمؤمنین (ع): والله لا یزالون حتی لا یدعوا محرما الا استحلوه ولا عقدا الا احلوة وحتی لا یبقی بیت مدر ولا وبر الا دخله ظلمهم ونبابه سوء رعیهم. وحتی یقوم باکیان. باک یبکی لدینه وباک یبکی لدنیاه.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: بخدا قسم همیشه هیچ حرامی را فرو نگذارند جز آنکه حلالش کنند وهیچ گرهی را باقی نگذارد مگر آنکه آنرا باز کنند وهیچ کلبه ای را که از خاک ویا موی ساخته شد باشد رها نکنند جز آنکه ظلم وبیدادگریشان به آن برسد تا حدی که ببینی دو نفر گریانند یکی برای دین خود ودگری برای دنیای خود می گرید.
(یوم الخلاص ص 682):
قال امیرالمؤمنین (ع): لم یزل السفیانی من اسمه محمد وعلی والحسن والحسین وجعفر وموسی، وفاطمة وزینب ومریم وخدیجة وسکینة ورقیة حنقا وبعضا لال محمد (ص).
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پیوسته سفیانی کسانی را که نامشان محمد (ص) وعلی (ع) وحسن (ع) وحسین (ع) وجعفر (ع) وموسی (ع) وفاطمه (ع) وزینب (ع) ومریم (ع) وخدیجه (ع) وسکینه (ع) ورقیه (ع) باشد می کشد بخاطر عداوت وکینه ای که با آل محمد (ص) دارد.
(یوم الخلاص ص 679):
قال امیرالمؤمنین (ع): ثم الفتنة الغبراء والقلادة الحمراء (رایة السفیانی) فی عقبها قائم الحق یسفر عن وجهه بین اجنحة الا قالیم کالقمر المضی بین الکواکب الدریة ثم یظهر (ای ینتصر) القمر الازهر، وثتم کلمة الاخلاص لله علی التوحید.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: سپس فتنه زمین وپرچم سفیانی خواهد بود در عقب آن قائم بر حق (ع) چهره گشائی فرماید در میان جناح های اقلیمها مانند ماه تابان در میان ستارگان درخشنده سپس انتقام گیرد ماه درخشان وکلمه اخلاص تمام گردد وتوحید خالص برای خدا باشد.
(یوم الخلاص ص 683):
قال زین العابدین (ع): ان امر القائم حتم من الله وامر السفیانی حتم من الله ولا یکون قائم الا سفیانی امام زین العابدن (ع) فرمود: همانا امر حضرت قائم (ع) از سوی خدا حتمی وابرامی است وکار سفیانی نیز از خدا حتم است وقیام قائم (ع) نخواهد بود مگر بخروج سفیانی.
(یوم الخلاص ص 687):
قال الباقر (ع): ویل لطغاة العرب من امر قد اقترب.
امام باقر (ع) فرمود: وای بر طاغیان از اعراب از امری که وقوعش نزدیک است.
(الغیبة للشیخ الطوسی ص 278 ویوم الخلاص ص 689):
قال الباقر (ع): امارة خروج السفیانی ان یحصل خسف بغربی مسجد دمشق حتی یخر حائط المسجد ورجفة وتخسف قریة فی جنوب دمشق تسمی: الجابیة: وذلک بعد ان یترک الشام المغربی برایاته.
امام باقر (ع) فرمود: علامت خروج سفیانی حصول خسف است در غرب مسجد دمشق تا جائی که دیوار مسجد فرو ریزد. ونیز زمین لرزه وفرو رفتن دهی است در جنوب دمشق بنام جبابیه واین امر پس از آنست که مغربی با پرچمهای خود شام را ترک گوید.
(الغیبة للشیخ الطوسی ص 269 ویوم الخلاص ص 689):
قال الباقر (ع): یقبل السفیانی من بلاد الروم منتنصرا، وهو صاحب القوم.
امام باقر (ع) فرمود: سفیانی از بلاد روم می آید در حالی که نصرانی باشد واو از اصحاب ویاران همان قوم است.
(یوم الخلاص ص 693):
قال الباقر (ع):و ینزل جیش السفیانی البیداء، فینادی مناد من السماء: یا بیداء ابیدی القوم فیخسف بهم.
امام باقر (ع) فرمود: وسپاهیان سفیانی در بیابان فرود آیند منادی از آسمان فریاد برآورد: ای بیابان این قوم را هلاک پس آنها به زمین فرو می روند.
(عن الزم الناصی ص 201 ویوم الخلاص ص 694):
قال الباقر (ع): یخرج السفیانی بمئة وسبعین الفا فینزل بحیرة طبریة. ویسیر الیه المهدی (ع) ثم یواقعه هناک ولا تکون ساعة حتی یهلک الله اصحابة ولا یبقی الا هو وحده. فیأخذه المهدی (ع) فیذبحه تحت الشجرة التی اغصانها مدلاة علی بحیرة طبریة ثم یملک مدینة دمشق.
امام باقر (ع) فرمود: سفیانی با یکصد وهفتاد هزار نفر خروج می کند ودر کنار دریاچه ی طبریه فرود می آید وحضرت مهدی (ع) بسوی او حرکت ودر همانجا با او برخود فرماید ویکساعت طول نکشد که خدا یاران سفیانی را نابود فرماید واو تنها می ماند. مهدی (ع) او را می گیرد ودر زیر درختی که شاخه هایش بر دریاچه طبریه آویخته باشد سرش را ببرد سپس شهر دمشق را بگیرد.
(معانی الاخبار ص 346 ویوم الخلاص ص 694):
قال الصادق (ع): انا وال ابی سفیان بیتان تعادیا فی الله قلنا: صدق الله وقالوا: کذب الله قاتل ابوسفیان رسول الله (ص) وقاتل معاویة علی بن ابیطالب (ع) وقاتل یزید ابن معاویة الحسین بن علی (ع) والسفیانی یقاتل القائم (ع).
امام صادق (ع) فرمود: ما وخاندان سفیان دو خانواده هستیم که در راه خدا دشمنی داریم ما گوئیم: خدا راست گوید آنها گویند: خدا دروغ گوید. ابوسفیان با حضرت رسول اکرم (ص) قتال کرد. معاویه با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله وسلامه علیه کارزار نمود. یزید ابن معاویه لعنماالله با حضرت امام حسین بن علی صلوات الله وسلامه علیهما قتال کرد وسفیانی با حضرت قائم (ع) قتال کند.
(یوم الخلاص ص 702):
قال الصادق (ع): تکون وقعة بالزوراء قیل: وما الزوراء؟ قال: مدینة بالمشرق بین انهار یسکنها شرار خلق الله وجبابرة من امتی تقذف باربعة اصناف من العذاب: بالسیف وخسف، وقذف ومسخ.
امام صادق (ع) فرمود: واقعه ای در روزاء پیش می آید عرض شد: روزا چیست؟ فرمود: شهری است در مشرق میان نهرها که بدترین خلق خدا وجباران از امت من در آنجا سکونت می کنند گرفتار چهار نوع عذاب می شوند: قتل با شمشیر. خسف وزلزله وبه زمین فرو رفتن. فرو افتادن. مسخ شدن.
(یوم الخلاص ص 694):
قال الصادق (ع):... هو احمر اشقر ازرق. ضخم الهامة، ربعة، خشن الوجه، فی وجهه اثر الجدری. اذا رأیته حسبته اعور وما هو باعور لأن فی عینه نکته بیاض. وهو من اخبث الناس لأنه لم یعبدالله قط، ولم یر مکة ولا المدینة قط.
امام صادق (ع) فرمود: او (سفیانی) سرخ. رنگی که به سیاه زرد می زند کبود چشم است. جمجمه بزرگ دارد. میانه بالا. چهره ی خشونت آمیز دارد در صورتش اثر آبله است. چون او را ببینی خیال کنی او یک چشم است ولی یک چشم نیست زیرا در چشم او نکته سفید است واو از خبیث ترین مردم باشد زیرا او هرگز خدا نپرستد وهرگز مکه معظمه ومدینه مشرفه را نبیند.
(بحار ج 52 ص 271 ویوم الخلاص ص 686):
قال الباقر (ع): لا یکون ذلک «ای الظهور» حتی یخرج خارج من آل ابی سفیان، یملک تسعة اشهر کحمل المرأة. ولا یکون حتی یخرج من ولد الشیخ، فیسیر حتی یقتل ببطن النجف فو الله کأنی انظر الی رماحهم وسیوفهم وامتعتهم الی حائط من حیطان النجف یم الأثنین ویستشهد یوم الأربعاء.
امام باقر (ع) فرمود: ظهور تحقق نمی گیرد. تا کسی از آل ابوسفیان خروج کند ونه ماه را مالک شود مانند بارداری زن وتحقق نمی گیرد تا خارج شود از فرزندان شیخ پس سیر می کند تا در داخل نجف اشرف کشته شود بخدا قسم گوئی به سر نیزه ها وشمشیرها وکالاهای آنها نظر می کنم در دیواری از دیوارهای نجف در روز دوشنبه ودر روز چهارشنبه بشهادت می رسد.
(بحار ج 52 ص 271):
عن سدیر قال: قال الصادق (ع): الزم بیتک وکن حلسا من احلاسه واسکن ما سکن اللیل والنهار فاذا بلغ ان السفیانی قد خرج فارحل الینا ولو علی رجلک.
بنقل از سدیر گفت: امام صادق (ع) به من فرمود: در خانه ی خود بنشین وپلاس خانه ی خود باش ومانند سکونت شب وروز ساکن باش وچون خبر رسید که سفیانی خروج کرده پس بسوی ما کوچ کن واگر چه پیاده باشی.
(بحار ج 52 ص 210 وکشف الغمه ج 2 ص 460):
عن بکر بن محمد عن ابی عبدالله (ع) قال: خروج الثلاثة السفیانی والخراسانی والیمانی فی سنة واحدة فی شهر واحد یوم واحد ولیس فیها رایة اهدی من رایة الیمانی لأنه یدعوا الی الحق.
بنقل از بکربن محمد از امام صادق (ع) فرمود: خروج سه تن: سفیانی وخراسانی ویمانی در یکسال در یک ماه در یک روز صورت می گیرد ودر آن پرچمی هادی تر وراهنماتر از پرچم یمانی نیست زیرا آن دعوت به حق می کند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 619):
عن بن مسعود (ره) عن النبی (ص): فی حدیث السفیانی انه یبعث جیشا الی الکوفة وخمسة عشر الف راکب الی مکة والمدینة لمحاربة المهدی ومن معه وذکر الحرب فی الکوفة والمدینة الی ان قال: ثم یسیرون نحو مکة لمحاربة المهدی (ع) ومن معه، فاذا وصلوا الی البیداء مسخهم الله اجمعین، فذلک قوله تعالی: «ولو تری اذا فرعوا فلا فوت واخذوا من مکان قریب».
بنقل از ابن مسعود (ره) از رسول خدا (ص) فرمود: در حدیث سفیانی که او سپاهی بسوی کوفه می فرستد وپانزده هزار کس را بسوی مکه مشرفه ومدینه مکرمه برای جنگ با مهدی (ع) وهمراهانش می فرستد وآنگاه جنگ در کوفه ومدینه مکرمه ذکر کرد تا آنجا که فرمود: سپس بسوی مکه مشرفه برای جنگ با مهدی (ع) که همراهانش روند وچون به بیابان رسند خدایشان همگی را مسخ کند واین است تفسیر آیه کریمه: «واگر ببینی».
(بحار ج 52 ص 182):
عن ابن اسباط قال: قلت لأبی الحسن: جعلت فداک ان ثعلبة بن میمون حدثنی عن علی بن المغیرة، عن زید العمی عن علی بن الحسین (ع) قال: یقوم قائمنا لموافاة الناس سنة قال: یقوم القائم بلا سفیانی؟ ان امر القائم حتم من الله، وامر السفیانی حتم من الله ولا یکون قائم الا بسفیانی، قلت: جعلت فداک فیکون فی هذه السنة، قال: ماشاءالله قلت: یکون فی التی یلیها قال: یفعل الله ما یشاء.
بنقل از ابن اسباط گفت: به حضرت امام کاظم (ع) عرض کردم: فدایت شوم همانا ثعلبه بن میمون به من خبر داد از علی بن مغیره از زید عمی از حضرت امام سجاد علی بن الحسین صلوات الله وسلامه علیهما فرمود: قائم ما (ع) در سالی برای آسایش مردم قیام فرماید. راوی گفت: قائم (ع) بدون سفیانی قیام فرماید؟
فرمود: همانا امر قائم (ع) حتمی وابرامی از خدا است، وکار سفیانی هم حتم وابرام از خدا است وقیام قائم (ع) نباشد مگر به سفیانی راوی گفت: عرض کردم: فدایت شوم در همانسال؟ فرمود: آنچه خدا بخواهد عرض کردم: در سال بعد خواهد بود؟ فرمود: خدا هر چه خواهد می کند.
(بحار ج 52 ص 203):
عن ابی عبدالله (ع) قال: خمس قبل قیام القائم (ع): الیمانی والسفیانی والمنادی ینادی من السماء وخسف بالبیداء وقتل النفس الزکیة.
امام صادق (ع) فرمود: قبل از قیام حضرت قائم (ع) پنج علامت خواهد بود: یمانی سفیانی ومنادی آسمانی وفرو رفتن در بیابان وقتل نفس زکیه.
(بحار ج 52 ص 204):
عن المعلی بن خنیس، عن ابی عبدالله (ع) قال: ان امر السفیانی من الامر المختوم، وخروجه فی رجب.
بنقل از معلی بن خنیس از امام صادق (ع) فرمود: همانا کار سفیانی امری است حتمی وخروجش در ماه رجب باشد.
(بحار ج 52 ص 204):
عن عمر بن حنظلة قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: قبل قیام القائم (ع) خمس علامات محتومات: الیمانی والسفیانی والصیحة وقتل الزکیة والخسف بالبیداء.
بنقل از عمر بن حنظله گفت: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: قبل از قیام قائم (ع) پنج علامت حتمی باشد: یمانی وسفیانی وصیحه آسمانی وقتل نفس زکیه وفرو رفتن در بیابان.
(بحار ج 52 ص 205):
عن بن ابی عمیر (ره) عن بن اذینة: قال ابو عبدالله (ع):قال ابی(ع): قال امیرالمؤمنین (ع): یخرج ابن اکلة الاکباد من الوادی الیابس، وهو رجل ربعة، وحش الوجه، ضخم الهامة بوجهه اثر الجدری اذا رأیته حسبته اعور اسمه عثمان وابوه عنبسة وهو من ولد ابی سفیان حتی یأتی ارض «قرار ومعین» فیستوی علی منبرها.
بنقل از ابن ابی عمیر (ره) از ابن اذینه گفت: امام صادق (ع) فرمود: پدر بزرگوارم (ع) فرمود: حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پسر هند جگر خوار لعنها الله از بیابان خشک بیرون می آید واو مردی میانه بالا است وچهره ای وحشت زا سری بزرگ دارد در صورتش اثر آبله موجود است چون او را ببینی خیال می کنی یک چشم است نامش عثمان ونام پدرش عنبته می باشد واو از فرزندان ابوسفیان است می آید تا به زمینی که قرارگاه وآب گوارا برسد وبر منبرش جای گیرد.
(بحار ج 52 ص 206):
عن بن محبوب (ره) عن الثمالی قال: قلت لأبی عبدالله (ع): ان اباجعفر (ع) کان یقول ان خروج السفیانی من الأمر المحتوم قال لی: نعم، واختلاف ولد العباس من المحتوم وقتل النفس الزکیة المحتوم وخروج القائم (ع) من المحتوم. فقلت له: فکیف یکون النداء؟ قال: ینادی مناد من السماء اول النهار الا ان الحق فی علی وشیعته، ثم ینادی ابلیس لعنة الله فی آخر النهار الا ان الحق فی السفیانی وشیعته: فیرتاب عند ذلک المبطلون.
بنقل از ابن محبوب (ره) از ثمالی (ره) گفت: به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: حضرت امام باقر (ع) می فرمود: همانا خروج سفیانی امر حتمی است امام صادق (ع) به من فرمود: آری واز پی هم آمدن اولاد عباس نیز حتمی است وقتل نفس زکیه حتمی است وخروج حضرت قائم (ع) امر حتمی است، پس عرض کردم: نداء وفریاد چگونه باشد؟ فرمود: منادی از آسمان در اول روز فریاد می کشد: هان که حق با علی (ع) وشیعیان او است سپس ابلیس لعنه الله در آخر روز فریاد می کند هان که حق با سفیانی وپیروان او می باشد در نتیجه باطل اندیشان به شک وتردید درافتند.
(بحار ج 52 ص 209):
عن عامر بن واثلة، عن امیرالمؤمنین (ع) قال: قال رسول الله (ص): عشر قبل الساعة لابد منها، السفیانی والدجال والدخان والدابة وخروج القائم وطلوع الشمس من مغربها، ونزول عیسی (ع) وخسف بالمشرق، وخسف بجزیرة العرب ونار تخرج من قعر عدن تسوق الناس الی المحشر.
بنقل از عامر بن واثله از حضرت امیرالمؤمنین (ع) از حضرت رسول اکرم (ص) فرمود:
ده چیز قبل از قیامت ناگزیر واقع شدنی است: سفیانی ودجال ودود وجنبنده وخروج حضرت قائم (ع) وطلوع آفتاب از مغرب ونزول حضرت عیسی (ع) وفرورفتن به زمین در مشرق وفرو رفتن به زمین در جزیرة العرب وخارج شدن از درون عدن که مردم را به محشر می راند.
(بحار ج 52 ص 215):
عن عمر بن ابان الکلبی، عن ابی عبد الله (ع) قال: کأنی بالسفیانی او بصاحب السفیانی قد طرح رحله فی رحبتکم بالکوفة، فنادی منادیه من جاء برأس شیعة علی فله الف درهم فیثب الجار علی جاره، ویقول: هذا منهم، فیضرب عنقه ویأخذ الف درهم. اما ان امارتکم یؤمئذ لا یکون الا لاولاد البغایا وکأنی انظر الی صاحب البرقع، قلت: ومن صاحب البرقع؟.
بنقل از عمر بن ابان کلبی از امام صادق (ع) فرمود: بخدا قسم گوئی می بینم سفیانی یا رفیق سفیانی را که بار خود را در میدان کوفه تنها افکنده ومنادی او فریاد می کشد: هر کس سر یک نفر شیعه علی (ع) را بیاورد هزار درهم بگیرد همسایه به همسایه حمله آورد وگوید: این از شیعیان است پس گردنش را بزند وهزار درهم بگیر. هان که فرمانروائی شما امروز نمی باشد مگر در دست زنازادگان وگوئی می بینم صاحب برقع را عرض کردم: صاحب برقع کیست؟
(بحار ج 52 ص 216):
فقال: رجل منکم یقول بقولکم یلبس البرقع فیحوشکم فیعرفکم ولا تعرفونه، فیغمزبکم رجلا رجلا اما انه لا یکون الا ابن بغی.
پس گفت: مردی از شما: است از شما مانند گفتار شما می گوید برقع می پوشد به شما احاطه می کند وشما را می شناسد وشما او را نمی شناسید سپس یکی یکی از شما را با چشم اشاره می کند هان که او زنازاده است.
(بحار ج 52 ص 213):
روی حذلم بن بشیر قال: قلت لعلی بن الحسین: صف لی خروج المهدی وعرفنی دلائله وعلاماته فقال: یکون قبل خروجه خروج رجل یقال له عوف السلمی بارض الجزیرة ویکون مأواه تکریت وقتله بمسجد دمشق ثم یکون خروج شعیب بن صالح من سمرقند ثم یخرج السفیانی الملعون من الوادی الیابس، وهو من ولد عتبة ابن ابی سفیان، فاذا ظهر السفیانی اختفی المهدی ثم یخرج بعد ذلک.
حذلم بن بشیر گفت: به حضرت امام سجاد علی بن الحسین صلوات الله وسلامه علیهما عرض کردم: خروج حضرت مهدی (ع) را توصیف فرما ودلائل وعلامتهای او را به من بشناسان. فرمود: قبل از خروج مهدی (ع) خروج مردی است که او را عوف سلمی گویند در سرزمین جزیره وجایگاهش تکریت می باشد ودر مسجد دمشق کشته شود پس از آن خروج شعیب ابن صالح از سمرقند سپس خروج سفیانی ملعون از بیابان خشک خواهد بود واو از فرزندان عتبة ابن ابی سفیان است وچون سفیانی ظاهر گردد مهدی (ع) پنهان است وپس از آن خروج فرماید.
(بحار ج 52 ص 215):
عن محمد بن مسلم (ره) قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ان السفیانی یملک بعد ظهوره علی الکور الخمس حمل امراة، ثم قال (ع): استغفرالله حمل جمل، وهو من الأمر المحتوم الذی لابد منه.
بنقل از محمد بن مسلم (ره) گفت از حضرت صادق (ع) شنیدم می فرمود همانا سفیانی پس از ظهورش پنج شهر را تصرف کند به مدت حمل یک زن (نه ماه) سپس فرمود آمرزش می طلبم مدت حمل شتر را وآن امر حتمی است که ناگزیر واقع می گردد.
(بحار ج 52 ص 217):
عن بشیر بن غالب قال: یقبل السفیانی من بلاد الروم متنصرا، فی عنقه صلیب وهو صاحب القوم.
به نقل از بشیر بن غالب گفت: سفیانی از بلاد روم آید در حالی که دین نصرانی دارد ودر گردنش صلیب باشد واو از اصحاب همان قوم است.
(بحار ج 52 ص 249):
عن عبدالملک بن اعین قال: کنت عند ابی جعفر (ع) فجری ذکر القائم (ع) فقلت له: ارجو ان یکون عاجلا ولا یکون سفیانی، فقال: لا والله انه لمن المحتوم الذی لابد منه.
به نقل از عبدالملک بن اعین گفت: در خدمت حضرت امام باقر (ع) بودم درباره ی حضرت قائم (ع) مذاکره شد، من عرض کردم: امید است که ظهورش بزودی صورت گیرد وخروج سفیانی واقع نشود. فرمود: نه به خدا قسم خروج سفیانی امر حتمی است وناگزیر واقع خواهد شد.
(بحار ج 52 ص 249):
عن حمران بن اعین، عن ابی جعفر محمد بن علی (ع) فی قوله تعالی: «فقضی اجلا واجل مسمی عنده» قال: انهما اجلان: اجل محتوم، واجل موقوف، قال له حمران: ما المحتوم؟ قال: الذی لا یکون غیره، قال: وما الموقوف؟ قال: هو الذی لله فیه المشیة قال حمران: انی لارجوان یکون اجل السفیانی من الموقوف، فقال ابوجعفر (ع): لا والله انه من المحتوم.
به نقل از حمران بن اعین از حضرت امام باقر محمد بن علی صلوات الله وسلامه علیهما در تفسیر آیه کریمه: «پس به پایان برد مدت را ومدت نامبرده شده در نزد او است» فرمود: همانا اجل بر دو گونه است: اجل حتمی واجل موقوف. حمران عرض کرد: اجل حتمی کدام است؟ فرمود: آن اجلی که جز او نباشد. عرض کرد: اجل موقوف کدام است؟ فرمود: آن اجلی است که خدای را در آن مشیتی باشد، حمران عرض کرد: من امیدوارم که اجل سفیانی اجل موقوف باشد امام (ع) فرمود: نه به خدا قسم اجل او حتمی است.
(بحار ج 52 ص 249):
عن الفضیل عن ابی جعفر (ع) قال: ان من الامور موقوفة وامورا محتومة وان السفیانی من المحتوم الذی لابد منه.
به نقل از فضیل از امام باقر (ع) فرمود: همانا برخی از امور موقوف وبرخی دیگر حتمی است وهمانا سفیانی از امور حتمی می باشد که ناگزیر وقوع می یابد.
(بحار ج 52 ص 249):
عن ابی عبدالله (ع) انه قال: السفیانی لابد منه ولا یخرج الا فی رجب، فقال له رجل: یا اباعبدالله اذا خرج فما حالنا؟ قال: اذا کان ذلک فالینا.
امام صادق (ع) فرمود: ناگزیر سفیانی ظاهر خواهد شد وخارج نمی شود مگر در ماه رجب مردی عرض کرد: وقتی که او خارج شود حال، چگونه خواهد بود؟ فرمود: چون او بیرون آید پس به سوی ما توجه خواهید کرد.
(بحار ج 52 ص 250):
عن البطائنی قال: رافقت اباالحسن موسی بن جعفر (ع) من مکة الی المدینة، فقال یوما لی: لو ان اهل السماوات والارض خرجوا علی بنی العباس لسقیت الارض دماءهم حتی یخرج السفیانی قلت له: یا سیدی امره من المحتوم؟ قال: من المحتوم ثم اطرق ثم رفع راسه وقال: ملک بنی العباس مکر وخدع یذهب حتی لم یبق منه شیء ویتجدد حتی یقال: ما مر به شی ء.
به نقل از بطائنی گفت: با حضرت امام ابوالحسن موسی بن جعفر صلوات الله وسلامه علیهما از مکه مشرفه تا مدینه منوره همراه بودم روزی به من فرمود: اگر همه ساکنان آسمانها وزمین بر بنی عباس خروج کنند زمین را از خون آنها سیراب نمایند تا آنکه سفیانی خروج کند عرض کردم: ای سید ومولای من کار سفیای حتمی است؟ فرمود: آری حتمی است سپس سر بزیر افکند وسر بر او زد وفرمود: سلطنت بنی عباس سلطنت مکر وخدعه است از میان می رود تا آنجا که چیزی از آن باقی نماند وتجدید می شود چنانکه گفته شود چیزی بر آن نگذشته.
(بحار ج 52 ص 387):
باسناده رفعه الی ابی عبدالله (ع) قال: یقدم القائم (ع) حتی یأتی النجف فیخرج الیه من الکوفة جیش السفیانی واصحابه، والناس معه، وذلک یوم الأربعاء فیدعوهم ویناشدهم حقه ویخبرهم انه مظلوم مقهور ویقول: من حاجنی فی الله فانا اولی الناس بالله الی آخر ما تقدم من هذه فیقولون: ارجع من حیث شئت لا حاجة لنا فیک، قد خبرناکم واختبرناکم فیتفرقون من غیر قتال. الحدیث.
راوی بسند خود مرفوعا از حضرت امام صادق (ع) فرمود: قائم (ع) می آید تا به نجف اشرف می رسد از کوفه سپاهیان ویاران سفیانی به سوی او روند ومردم با حضرت باشند واین واقعه در روز چهارشنبه خواهد بود حضرت آنها را دعوت ودرباره ی حق خود با آنها گفتگو کند وبه آنها خبر دهد که مظلوم ومقهور شده وفرماید: هر کس درباره ی خدا با من احتجاج کند من اولی وسزاوارترین مردم به خدا می باشم تا آخر آنچه در این باب از پیش گفته شد آنها گویند بهر کجا خواهی برو ما حاجتی به تو نداریم. ما شما را آزموده ایم بدون کارزار پراکنده شوند. الحدیث.
(مستدرک السفینه ج 10 ص 587):
الباقری (ع): فی ذکر علامات ظهور القائم (ع) ذکر خروج السفیانی والیمانی والخراسانی فی سنة واحدة وفی شهر واحد فی یوم واحد، ثم قال (ع): ولیس فی الرایات اهدی من رایة الیمانی هی رایة هدی لأنه یدعو الی صاحبکم فاذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح علی کل مسلم واذا خرج الیمانی فانهض الیه فان رایته رایة هدی، ولا یحل لمسلم ان یلتوی علیه، فمن فعل فهو من اهل النار لأنه یدعو الی الحق والی صراط مستقیم.
در حدیث منسوب به امام باقر (ع) در باب ذکر علامتهای ظهور حضرت قائم (ع) است: حضرت خروج سفیانی ویمانی وخراسانی را ذکر فرمود: که هر سه در یکسال ویکماه ویک روز واقع می شوند سپس فرمود: در پرچمها تنها پرچم یمانی به هدایت نزدیکتر است زیرا او دعوت به حضرت قائم (ع) می کند وچون یمانی خروج کند خرید وفروش اسلحه بر هر مسلمانی حرام باشد وچون یمانی خروج کند پس بسوی او شتاب که پرچم او پرچم هدایت است وحلال نیست بر مسلمانان که از آن روی گردان شود وهر کس چنین کند از اهل آتش خواهد بود زیرا او دعوت بحق وراه راست می نماید.
فتنه ها
(عن الملاحم والفتن ص 129 ویوم الخلاص ص 577):
قال رسول الله (ص): یوشک ان تتداعی علیکم الأمم تداعی الأکلة علی قصعتها وانتم کثیر ولکنکم غثاء کغثاء السیل... ولینزعن الله من صدور عدوکم المهابة منکم ولیقذفن فی قلوبکم الوهن من حب الدنیا وکراهیة الموت.
رسول اکرم (ص) فرمود: انتظار می رود که هجوم آورند بر شما امتهای دیگر مانند هجوم آوردن خورندگان گرسنه بر ظرف غذا. در حالی که شما از لحاظ شماره وجمعیت بسیار ولی شما مانند کفهای سیل باشید والبته خدا مهابت شما را از سینه های دشمنانتان برمی کند ودر دلهای شما سستی می افکند از محبتی که بدنیا وترسی که از مرگ دارید.
(عن الملاحم والفتن ص 30 ویوم الخلاص ص 578):
قال رسول الله (ص): اذا اقبلت فتنة من المشرق، وفتنة من المغرب، والتقوا، فبطن الأرض یومئذ خیر من ظهرها. فان لم تجدوا الا حجر عقرب فادخلوا فیه، فانه یکون شر طویل.
رسول اکرم (ص) فرمود: وقتی که فتنه ای از مشرق وفتنه ای از مغرب روی آورد وبهم برخورد کنند پس شکم زمین در آنروز بهتر از پشت زمین باشد (مرگ بهتر از زندگی باشد) واگر جائی بجز سوراخ عقرب نیافتید داخل آن شوید زیرا شر وبدی طولانی خواهد بود.
(منتخب الاثر ص 433 ویوم الخلاص ص 584):
قال رسول الله (ص): والذی نفسی بیده، لیلین امتی قوم، اذا تکلموا قتلوهم وان سکتوا استباحوهم. لیستأثرون بفیئهم، ولیطأن حرمتهم ولیسفکن دماءهم ولیملأن قلوبهم دغلا ورعبا فلا تراهم الا خائفین وجلین مرعوبین. عندها یجیی قوم من المشرق وقوم من المغرب یلون امی (وقد کان ذلک، فالمسلمون مملوکون للشرق وللغرب) فالویل لضعفاء امتی منهم، والویل لهم من الله لا یرحمون صغیرا ولا یوقرون کبیرا، ولا یتجافون عن شیی، جثتهم جثث الادمیین، وقلوبهم قلوب الشیاطین.الحدیث.
رسول اکرم (ص) فرمود: قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است. البته گروهی حاکم بر امت من می شوند که چون امتم سخن گویند آنانرا بکشند واگر خاموش مانند خونشان را مباح دانند فئی وبیت المال آنان را تصرف می کنند وحرمت ایشان را پایمال سازند وخونهای آنان را بریزند وقلبهایشان را لبریز از ترس کنند وهمه ترسان ومرعوب می بینی. در این هنگام گروهی از مشرق وگروهی از مغرب آیند وزمام امور امتم را بدست گیرند پس وای بحال ضعیفان امتم از آنها ووای بر آنها ستمگران از خدا که ترحمی بر خردسالان واحترامی بر سالخوردگان نکنند واز هیچ چیزی صرف نظر ننماید بدنهای آنها بدنهای آدمیان است وقلبهایشان قلبهای شیاطین. حدیث ادامه دارد.
(عن الملاحم والفتن ص 108 ویوم الخلاص ص 588):
قال رسول الله (ص): یستخدم المشرکون المسلمین ویبیعونهم فی الأمصار ولا یتحاشی لذلک بر ولا فاجر... (ونحن هکذا مباعون، وعملاء مأجورون) ولا یزال ذلک البلاء علی اهل ذلک الزمان حتی اذا یئسوا وقنطوا وأساؤوا الظن الا یفرج عنهم اذ بعث الله رجلا من اطایب عترتی وابرار ذریتی، عدلا مبارکا زکیا، لا یغادر مثقال ذرة، یغرالله به الدین والقران والاسلام واهله، ویذل به الشرک واهله، یکون من الله علی حذو (ای لا یخالف امره بل یعمل باحکام) لا یغتر بقرابة، ولا یضع حجرا علی حجر، ولا یقرع احدا فی ولایته بسوط الا فی حد یمحو الله به البدع کلها، ویمیت الفتن کلها. یفتح الله به باب حق ویغلق به باب کل باطل یرد به سبیی المسلمین حیث کانوا.
رسول اکرم (ص) فرمود: مشرکین مسلمانان را بخدمت خود گیرند وآنرا در شهرها به خرید وفروش می گذارند وپروا از نیکوکار وبدکار ندارند وهمیشه این بلاء بر مردم آن زمان مسلط است تا چون نومید ومأیوس شوند وبدگمان گردند که چرا بلاء از آنان برطرف نمی شود خداوند مردی از پاکیزگان عترت من ونیکان ذریه من را که عادل وبا برکت وپاکیزه باشد برمی انگیزد مثقال ذره ای فروگذار نکند خدا دین وقرآن کریم واسلام ومسلمانان را بوسیله او عزیز وشرک ومشرکین را با دست او ذلیل سازد. او مخالفت امر خدا نفرماید بلکه عمل به احکامش می کند به خویشاوندی مغرور نگردد وسنگی بر روی سنگی ننهد ودر حکومت او تازیانه ای بنا حق بر کسی نزند مگر در حد الهی خدا بوسیله او بدعتها را محو سازد وفتنه ها را می میراند خدا با دست او در حق را می گشاید ودر باطل را می بندد واسیران مسلمین را در هر کجا باشند برمی گرداند.
(منتخب الاثر ص 442 ویوم الخلاص ص 589):
قال رسول الله (ص): سیکون بعدی فتن، منها فتنة الأجلاء، یکون فیها هرب وضرب، ثم من بعدها فتن اشد منها، ثم فتنة کلما قیل انقطعت تمادت حتی لا یبقی بیت الا دخلته وسلم الا صکته حتی یخرج رجل من عترتی، الفتنة الرابعة ثمانیة عشر عاما.
رسول اکرم (ص) فرمود: بزودی پس از من فتنه ها باشد از آن جمله است فتنه بیرون کردن از وطن که در آن فتنه فرار وزدن باشد سپس بعد از آن فتنه هایی باشد سخت تر از آن پس از آن فتنه هر چقدر گویند فتنه قطع شد امتداد پیدا کند تا آنجا که هیچ خانه ای باقی نماند جز آنکه فتنه داخل آن گردد وهیچ سلامتی باقی نباشد جز آنکه آنرا می شکند تا آنکه مردی از عترت من خروج کند. وفتنه چهارم هجده سال طول کشد.
(عن الزام الناصب ص 602 ویوم الخلاص ص 602):
قال امیرالمؤمنین (ع): سیحیط بالزوراء - بغداد - علج من بنی قنطوراء، باشرار قد سلبت الرحمة من قلوبهم، فیذبحون الأبناء ویستحلون النساء... ویل للزوراء من بنی قنطورا، لکأنی اشاهد دماء الفرج بدماء اصحاب السروج؟ وتحرق نارهم الشام فواها لحلب من حصارهم... ویهدمون حصون الشامات ولا یبقی الا دمشق ونواحیها، وتراق الدماء بمشارفها واعالیها... ثم یدخلون بعلبک بالامان، وتحل البلایا فی انحاء لبنان. فکم من قتیل فی الفقر، وکم من اسیر ذلیل بجانب النهر!!! فهناک تسمع الأعوال وتصحب الأهوال... فاذا اتاهم الحین الأوجر، وثب علیهم العدو الأقطر، وهو رابع العلوج المنقر... فیسوقهم سوق الهجان وینکص شیاطینهم فی ارض کنعان - فلسطین ویقتل جیوشهم العصف ویحل بجمعهم التلف.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: بزودی کافری از بنی قنطورا بوسیله اشراری که ترحم از قلبهایشان سلب شده زورا- بغداد - را احاطه می کند که فرزندان را ذبح می کنند وبه زنان تجاوز می نماید... وای بر بغداد از بنی قنطورا گوئی می بینم خونهای فرجها بعوض خونهای زین سواران وآتش آنها شام را می سوزاند وای بر حلب از محاصره آنها وقلعه های شامات را ویران کنند وشهری باقی نماند بجز دمشق ونواحی آن وخونها در قسمت های بالای آن ریخته شود. سپس داخل بعلبک شوند با امان دادن (به مردم) وانواع بلا وگرفتاری به اطراف لبنان رسد ای بسا کشته که در بیابان خشک افتاده وچه بسا اسیر ذلیلی که در طرف نهر باشد در آنجا فریادها شنیده شود وترسها همراه باشد. وچون جوان نیزه زن مخوف به آنها رسد، دشمن خشمگین جفاکار بر آنها حمله کند واو چهارمین کافر است وآنان را مانند چارپایان پای بسته حرکت می دهند شیطان های خود را به زمین کنعان - فلسطین - برگردانند وسپاهیان آنها را مانند گردباد می کشند وتلف ونابودی به آنها حمله ور شود.
(یوم الخلاص ص 604):
روی عن الصادق (ع): کیف حال الأشخاص الذین یباشرون الکفار، ویتود دونهم ویجالسونهم ویتکلمون بلغاتهم ویکثرون سوادهم ویکونون سببا لازدیاد شوکتهم!!! ثم قال: ومن اظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیها اسمه وسعی فی خرابها (بقره: 114).
از حضرت امام صادق (ع) روایت شده فرمود: چگونه خواهد بود حال اشخاصی که با کافران معاشرت وآنها را دوست بدارند وبا آنها همنشینی کنند وبه لغت وزبان آنها سخن گویند وبه جمعیت آنها فزونی بخشند وسبب زیاد شدن شوکت وجلال آنها گردند!!! سپس این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «وچه کسی ظالمتر باشد از آنکس مانع ذکر خدا در مساجد شود وتلاش در ویرانی آنها کند».
(اخرجه الحاکم فی مستدرکه وعقدالدرر ص 253):
عن معاذ بن جبل (رض) قال: قال رسول الله (ص): عمران بیت المقدس خراب یثرب وخراب یثرب خرج الملحمة وخروج الملحمة فتح القسطنطینیة، وفتح القسطنطینیه خروج الدجال ثم ضرب یده علی فخذه الذی حذاه او منکبه، ثم قال: ان هذا الحق، کما انک هاهنا او کما انک قاعد یعنی معاذا.
بنقل از معاذبن جبل گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: آبادی بیت المقدس ویرانی مدینه است وویرانی مدینه خروج وبیرون آمدن جنگ بزرگ است وخروج جنگ بزرگ گشوده شدن قسطنطینیه وگشوده شدن آن خروج دجال است سپس دست مبارک را به زانوی کسی که در کنارش بود یا بر شانه او زد آنگاه فرمود: این موضوع حق است همچنانکه تو در اینجا هستی یا همچنانکه نشسته ای که مخاطب معاذ بود.
(اخرجه نعیم بن حماد فی الفتن وعقدالدرر ص 334):
عن عبدالله ابن عمرو، قال: لیأتین علی الناس زمان یتمنی فیه المؤمن لو انه فی فلک مشحون هو واهله، یموج فی البحر من شدة ما فی الارض من البلاء.
عبدالله بن عمرو گفت: البته زمانی به مردم فرا می رسد که مؤمن در آن آرزو می کند که ای کاش او وکسانش در کشتی می نشستند وتسلیم امواج دریا شود بترس بلای شدید وسختی که در خشکی وجود دارد.
(عقدالدرر ص 336):
عن ابی هریرة قال: قال رسول الله (ص): والذی نفسی بیده لا تذهب الدنیا حتی یمر الرجل علی القبر فیتمرع علیه ویقول: یا لیتنی کنت مکان صاحب هذا القبر ولیس به الدین، الا البلاء.
ابوهریره گوید: رسول خدا (ص) فرمود: قسم به آنکس که جانم بدست قدرت او است دنیا نمی رود تا آنکه مرد بر قبر می گذرد وخود را بخاک قبر بمالد وگوید: ای کاش من بجای صاحب این قبر می بودم وجز بلاء چیزی او را به این کار وادار نکند.
(اخرجه الحاکم فی مستدرکه وعقدالدرر ص 338):
عن حذیقة بن الیمان (رض) قال: قال رسول الله (ص): یدرس الاسلام کما یدرس وشی الثوب حتی لا یدری ما صیام ولا صدقة ولا نسک ویسری علی کتاب الله فی لیلة فلا یبقی فی الارض منه آیة وتبقی طوائف من الناس، الشیخ الکبیر والعجوز الکبیرة یقولون ادرکنا آباءنا علی هذه الکلمة: لا اله الا الله فنحن نقولها قال صلة بن زفر لحذیفة: فما تغنی عنهم لا اله الا الله وهم لا یدرون ما صیام ولا صدقة ولا نسک؟ فاعرض عنه حذیفة فرددها علیه ثلاثا کل ذلک یعرض عنه حذیفة ثم اقبل علیه فی الثالثة فقال: یا صلة، تبخیهم من النار، تنجیهم من النار.
بنقل از حذیفة بن الیمان (رض) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: اسلام کهنه می شود مانند کهنه شدن مانند کهنه شدن پارچه تا آنجا که دانسته نشود روزه وصدقه وعبادت ها چیست ودر یک شب قرآن کریم (کوچک شمره شود) ودر زمین آیه ای از آن باقی نماند وطائفه هایی از مردم: پیرمردان وپیرزنان گویند: ما پدران ما را دیده ایم که کلمة «لا اله الا الله» می گفتند وما نیز آنرا می گوئیم. صلة بن زفر به حذیفه گفت: پس لااله الا الله آنها را بی نیاز نمی کند در حالی که ندانند روزه وصدقه وعبادتها چیست؟ حذیفه از صله اعراض کرد صله گفتار خود را تکرار نمود وحذیفه اعراض ورزید تا سه بار در بار سوم حذیفه (رض) فرمود: ای صله آنها را از آتش نجات می دهد. آنها را از آتش نجات می دهد.
(بحار ج 52 ص 191):
قال رسول الله (ص): سیأتی زمان علی امتی لا یبقی من القران الا رسمه، ولا من الاسلام الا اسمه، یسمون به وهم ابعد الناس منه، مساجدهم عامرة، وهی خراب من الهدی فقهاء ذلک الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء، منهم خرجت الفتنة والیهم تعود.
رسول اکرم (ص) فرمود: زمانی بر امتم رخ دهد که از قرآن کریم تنها رسم خط آن. واز اسلام فقط اسم آن باقی ماند که از آن تنها نام ببرند ومسلمانان دورترین مردم از اسلام باشند مسجدهایشان بظاهر آباد ومعمور دلی از هدایت وحقیقت ویران باشد فقیهان آن زمان بدترین فقیهان در زیر آسمان باشند که فتنه از آنها خارج شود وبسوی آنها برگردد.
دجال
(عن اللزام الناصب ص 202 ویوم الخلاص ص 712):
قال رسول الله (ص): من قاتلنی فی الأولی، وقاتل اهل بیتی فی الثانیة، حشره الله فی الثالثة مع الدجال.
رسول اکرم (ص) فرمود: هر کس با من در اول کارزار کند وبا اهل بیت من در دوم قتال نماید خدایش در مرحله سوم با دجال محشور فرماید. (قتال در اول قتال بر تنزیل ورسالت است که در عهد رسول خدا (ص) بود وقتال با اهل بیت (ع) قتال بر اساس تأویل وارجاع وادعاه حق وحکم به قرآن وسنت بود وقتال سوم قتال مهدی (ع) است).
(عن اللزام الناصب ص 202 ص ویوم الخلاص ص 713):
قال رسول الله (ص): انه یخرج من المشرق من قریة یقال لها یهوداء وهی قریة من قری اصفهان وبلدة من بلدان الأکاسرة. تحته حمار اقمر، وهو مطموس العین مکسور الظفر والنظر، ویخرج منه الحیات (وقیل: الحباب) وهو محدودب الظهر، قد صور کل سلاح فی یدیه حتی الرمح والقوس، یخوض البحار الی الکعب. وهو قصیر القامة کهل، مکتوب بین عینیه: کافر.
رسول اکرم (ص) فرمود: او (دجال) از مشرق از دهی بنام یهودا، که از روستاهای اصفهان وشهری از شهرهای خسروان ایرانی است بیرون می آید ودر زیر او دراز گوشی (خری) سفید رنگ باشد وخود نابینا وناخن شکسته است واز او مارها (مارهای خطرناک) بیرون آید. گوژپشت است تصویر هر گونه اسلحه ای حتی نیزه وکمان در دست دارد. وتا برآمدگی پشت پا در دریاها فرو رود وکوتاه قد ودر سن کهولت باشد در میان دو چشمش کلمه کافر نوشته.
(یوم الخلاص ص 716):
قال رسول الله (ص): ایها الناس، ما بعث الله نبیا الا وقد انذر قومه الدجال. وان الله قد اخره الی یؤمکم هذا. فمهما تشابه علیکم فی امره فان ربکم لیس باعور (؟؟؟) انه یخرج علی حمار عرض ما بین اذنیه میل. یخرج ومعه حبة ونار وجبل من خبز ونهر من ماء. اکثر تباعه الیهود والنساء والاعراب یدخل آفاق الأرض کلها الا مکة ولا بتیها. والمدینة ولا بتیها فانهما محرمتان علیه.
رسول اکرم (ص) فرمود: ای مردم خدا هیچ پیغمبری مبعوث نفرمود جز آنکه قومش را از خطر دجال بیم داد. وهمانا خدا او را تا امروز به تأخیر افکند پس هرگاه امر او بر شما مشتبه گردد همانا پروردگار شما کور نیست (؟؟؟) او بیرون می آید وبر خر سوار است فاصله میان دو گوش خر یک میل راه است. بیرون می آید بهشت وآتش وکوهی از نان ونهری از آب با او باشد.بیشتر پیروانش یهودان وزنان واعراب باشند به همه آفاق زمین وارد می شود بجز مکه معظمه وحوالی آنجا وبجز مدینه منوره وحوالی آنجا که این دو جا بر وی حرام شده است.
(یوم الخلاص ص 714):
قال رسول الله (ص): الدجال یبصر باحدی عینیه ولا یبصر بالأخری، طویل القامة، ازرق العینین، اعمش بوجهه اثر الجدری، ابخر الفم کبیر الأسنان، مقلب الأظافر، اجدر الجسم لا شعر فی جسده، متنقع الرأس، طویل العنق، شانی (سی الخلق) اصابعه تصل حد کفه. کلامه له دوی، عالی الأکتاف، طارج الجبهة فی احدی عینیه عیب، لحیته بشاخین تصل سرته عبوس، شروس، تحته حمار احمر، ازرق الاطراق، بین اذنیه مقدار عشرین میلا؟ رأسه کالجبل العظیم ظهره یناسب رأسه، خطوته عشرون میلا؟ علی جبینه سطران مکتوبان یقرأهما کل مؤمن، ویجحدهما کل کافر، الأول مکتوب فیه: الشقی من تبعک والسطر الثانی السعید من فارقک. واکثر عسکره الیهود واولاد الزنا. عن یمینه جبل اخضر، وعلی شماله جبل اسود، یسیران ویقفان بوقوفه، ویقول: هذه جنتی، وهذه ناری من اطاعتی ادخلته جنتی ومن عصانی ادبته بسیف نقمتی.
رسول اکرم (ص) فرمود: دجال با یک چشم می بیند وبا یک چشم نمی بیند. بلند قامت وکبود چشم. آب از چشمش می چکد. آبله گون. دارای گند دهن ودندان درشت. ناخن برگشته. آثار آبله در بدنش موجود. بدنش بی مو سرش غبارآلوده درازگون بدخو انگشتانش دراز که به حد دو دستش می رسد در سخنش آوای غلیظ باشد شانه های او بالا، پیشانی گرفته در یکی از چشمهایش عیب است ریشش بلند است که بنافش می رسد چهره در همرفته بد سرشت در زیر او خری سرخ رنگ که اطراف آن کبود است میان دو گوش ونافله بیست میل باشد؟ سرش مانند کوه بزرگ وپشتش مناسب با سر آن است یک گام او مسافت بیست میل؟ بر پیشانی او سطر نوشته که آنرا هر مؤمنی می خواند وهر کافری آنرا انکار می کند. در سطر اول نوشته. تبهکار کسی است که پیروی تو کند ودر سطر دوم نوشته سعادتمند کسی است که از تو جدا گردد. وبیشتر لشکریانش یهود وزنازادگان باشند در جانب راستش کوه سبز ودر جانب چپ وی کوه سیاهی است که با او سیر می کنند وچون بایستد می ایستند وخود گوید: این بهشت من واین جهنم من است هر کس اطاعتم کند به بهشتش می برم وهر کس نافرمانی من کند او را به تازیانه ی عذابم ادب می کنم.
(یوم الخلاص ص 715):
قال رسول الله (ص): انه لم تکن فتنة فی لأرض منذ ذرأ الله ذریة ادم، اعظم من فتنة الدجال... وان الله لم یبعث نبیا الا حذر امته الدجال وانا آخر الانبیاء وانتم آخر الامم وهو خارج فیکم لا محالة.
رسول اکرم (ص) فرمود: هیچ فتنه ای در زمین از روزی که خدا ذریه آدم (ع) را آفرید بزرگتر از فتنه دجال نیست وهمانا خدا پیغمبری مبعوث نفرمود جز آنکه امتش را از دجال بر حذر داشت ومن آخرین پیغمبرم وشما آخرین امت می باشید واو ناگزیر در میان بیرون می آید.
(یوم الخلاص ص 715):
قال رسول الله (ص): الدجال رجل ضخم عریض، لیس ما بین خلق آدم الی قیام الساعة خلق اکبر منه.
رسول اکرم (ص) فرمود: مردی است درشت وفربه در میان مردم از آغاز خلقت آدم (ع) تا روز قیامت آفریده ای بزرگتر از او نباشد.
(یوم الخلاص ص 715):
قال رسول الله (ص): ما من نبی الا وانذر قومه الدجال الأعور الکذاب.
رسول اکرم (ص) فرمود: هیچ پیغمبری نیست جز آنکه قوم خود را از دجال کور ودروغگو بیم داده است.
(یوم الخلاص ص 717):
قال رسول الله (ص): الدجال رجل عریض، عینه الیمنی مطموسة والیسری کأنها کوکب بین عینیه مکتوب: کافر بالله وبرسول الله. یخرج ویدعی انه الرب ولا یسمعه احد الا تبعه الا من عصمه الله عز وجل. تکون له جنة ونار، فیقول: هذه جنتی لمن سجدلی، ومن ابی ادخلته النار.
رسول اکرم (ص) فرمود: دجال مردی فربه چشم راستش کور وچشم چپ وی گوئی چون ستاره ای است در میان دو چشمش نوشته: کافر بخدا وبه رسول خدا (ص) خروج وادعاه می کند که پروردگار است کسی ادعای او را نشنود جز آنکه پیرو او شود مگر کسی که خدایش باز داشته وحفظ فرموده باشد او را بهشت وآتش باشد گوید: این بهشت من است برای کسی که مرا سجده کند، وهر کس امتناع کند او را وارد آتش می کنم.
(عن الزام الناصب ص 202 ویوم الخلاص ص 718):
قال امیرالمؤمنین (ع): یخرج الدجال الأکبر، الأعور الممسوح العین الیمنی والأخری کأنها ممزوجة بالدم لکأنها فی الحمرة علقة تأتی الحدقة کهیئة حبة العنب الطافیة علی الماء.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: دجال بزرگتر خروج می کند که کور است یعنی چشم راستش کور وچشم دیگرش به خون ممزوج است گوئی در سرخی علقه ایست بر حدقه چشم آمده به هیئت انگوری که در آب فرو رفته باشد.
(منتخب الاثر ص 428 وبحار ج 52 ص 194 ویوم الخلاص ص 720):
قال امیرالمؤمنین (ع): الا وان اکثر اشیاعه یومئذ اولاد الزنی واصحاب الطیالسة الخضر ای الیهود یقتله الله عز وجل علی عقبة افیق لثلاث ساعات مضت من یوم الجمعة علی یدی من یصلی عیسی بن مریم خلفه.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: هان که بیشتر پیروانش در آنروز زنازادگان وکسانی باشند که طیلسان سبز در تن دارند یعنی یهودان خدای عز وجل او را در عقبه رفیق می کشد که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد با دست کسی که عیسی بن مریم (ع) پشت سرش نماز گذارد.
(یوم الخلاص ص 720):
قال امیرالمؤمنین (ع): یبرز الدجال ومعه سبعون الف یهودی کلهم ذو سلاح محلاة فاذا نظر الدجال الی عیسی ذاب کما یذوب الرصاص فی النار (ای تضاءل وتعری من عنجهیته وبداعلی حقیقته بعد ان کان یدعی الربوبیة) ثم یولی هاربا فیقول عیسی: ان لی فیک ضربة لن تفوتنی بها فیدرکه فیقتله فلا یبقی شیء مما خلقه الله یتواری به یهودی الا انطقه الله عز وجل ولا حجر ولا دابة الا قال: یا عبدالله المسلم، هذا یهودی فاقتله، الا الغرقد فانها من شجرهم فلا تنطق.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: دجال آشکار می شود وهفتاد هزار یهودی با او باشد همه مسلح به اسلحه زیور بسته باشند وچون دجال به عیسی (ع) نظر افکند مانند گداخته شدن مس در آتش بگدازد - یعنی از کبریایی خود کوچک شود وعریان گردد وحقیقتش آشکار شود پس از آنکه ادعای ربوبیت می کرد) سپس پا بفرار می گذارد عیسی (ع) فرماید: برای من در تو ضربت زدنی هست که هرگز نمی توانی از دست من بگریزی پس به او می رسد واو را بقتل می رساند پس هر چیزی را که خدا آفریده ویهودی به آن پناه برده ودر آن پنهان شده باقی نمی ماند جز آنکه خدای عز وجل آن چیز را بسخن در آورد حتی هر سنگ وهر جنبنده ای باشد گوید: ای مسلمان بنده ی خدا ای یهود را بقتل برسان تنها درخت غرقد که درخت یهودان است خاموش ماند وسخن نگوید.
(عن الزام الناصب ص 261 ویوم الخلاص ص 722):
قال الصادق (ع): یصرخ بصوت یسمعه الأنس والجن: هذه جنتی لمن سجدلی، ومن ابی ادخلته النار.
امام صادق (ع) فرمود: (دجال) با صدای بلند فریاد کشد بگونه ای که جن وانس آنرا بشنوند: این بهشت من است برای کسی که مرا سجده کند وهر کس امتناع از سجده به من کند او را به آتش درمی افکنم.
(اثبات الهداة ج 3 بحار ج 52 ص 308):
قال الصادق (ع): یوم النیروز هو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا اهل البیت، وولاة الامر، ویظفره الله تعالی بالدجال، فیصلبه علی کناسة الکوفة، وما من یوم نیروز الا ونحن نتوقع فیه الفرج لانه من ایامنا حفظته الفرس وضیعتموه.
امام صادق (ع) فرمود: نوروز روزی است که قائم ما اهل بیت (ع) ووالیان امرا ودر آن ظهور می کنند وخدای تعالی او را بر دجال پیروزی می بخشد واو را در کنار کوفه بدار کشد وهیچ نوروزی نیست جز آنکه ما انتظار فرج را در آن داریم زیرا نوروز از روزهای ما است ایرانیان آنرا حفظ کردند وشما اعراب آنرا از دست دادید.
(اخرجه الحافظ ابونعیم فی کتاب الحلیة وعقدالدرر ص 231):
عن ابی امامة الباهلی قال: خطبنا رسول الله (ص) وذکر الدجال، وقال فیه، ان المدینة لتنفی خبثها، کما ینفی الکیر خبث الحدید، ویدعی ذلک الیوم یوم الخلاص. قالت ام شریک: فأین العرب، یا رسول الله یومئذ؟ قال: هم یومئذ قلیل، وجلهم ببیت المقدس، وامامهم مهدی رجل صالح فبینما امامهم قد تقدم یصلی بهم الصبح اذ نزل عیسی بن مریم حین کبر للصبح فرجع ذلک الامام ینکص لیتقدم عیسی یصلی بالناس فیضع عیسی یده بین کتفیته فیقول: تقدم فصلها، فانها لک اقیمت. فیصلی بهم امامهم.
ابی امامه باهلی گفت: حضرت رسول اکرم (ص) برای ما خطبه خواند وذکر دجال کرد وفرمود: همانا مدینه منوره ناپاکی وپلیدی از آن نفی وبرطرف شود مانند ناپاکی آهن بوسیله کوره های آتش زدوده می شود وآنروز را روز خلاص خوانند. ام شریک عرض کرد: یا رسول الله (ص) در آنروز عرب در کجا باشند فرمود: اعراب در آن روز اندک خواهند بود وقسمت بیشتر آنان در بیت المقدس حضور دارند وامامشان مهدی (ع) که مردی صالح وشایسته است باشد در آن اثناء که امامشان به جلو ایستد که نماز صبح به جماعت اداء لحظه ای که خواهد تکبیره الاحرام گوید حضرت عیسی بن مریم (ع) نازل شود. امام (ع) به عقب رود یا عیسی (ع) با مردم نماز گذارد عیسی (ع) دست بر کتفش گذارد وگوید: تو مقدم باش ونماز بگذار که این جماعت برای تو اقامه نماز می کنند پس امام (ع) با مردم نماز گذارد.
(اخرجه الامام احمد بن حنبل فی مسند وعقدالدرر ص 233):
قال رسول الله (ص): یخرج الدجال فی خفقة من الدین وذکر الدجال ثم قال: ثم ینزل عیسی فینادی من السحر فیقول: یا ایها الناس، ما یمنعکم ان تخرجوا الی الکذاب الخبیث؟ فیقولون: هذا رجل جنی. فینطلقون، فاذا هم بعیسی بن مریم (ع) فتقام الصلاة فیقال له: تقدم یا روح الله فیقول: لیتقدم امامکم فلیصل بکم. فاذا صلوا صلاة الصبح خرجوا الیه. قال: فحین یراه الکذاب ینماث کما ینماث الملح فی الماء.
رسول اکرم (ص) فرمود: دجال بهنگام ضعیف شدن دین بیرون آید آنگاه ذکر دجال کرد وفرمود: سپس عیسی (ع) نزول فرماید دجال از رهگذر فریاد برکشد وگوید: ای مردم چه مانع می شود شما را که علیه دروغگوی خبیث خروج نمی کنید؟ مردم گویند: این مرد از جن است وروانه شوند وعیسی بن مریم (ع) را بینند که نماز برپا شده وبه آن حضرت گویند: یا روح الله مقدم باش ونماز بگذار عیسی (ع) فرماید امام (ع) شما باید بر شما امامت در نماز کند وچون نماز صبح برگزار شود بسوی او بیرون آیند. وقتی که دجال دروغگو عیسی (ع) را بیند مانند نمک که در اب ذوب شود گداخته خواهد گردید.
(عقدالدرر ص 278):
ویقال: ان المهدی یسیر الی قتال الدجال وعلی رأسه عمامة رسول الله (ص) عمامة بیضاء، فبلتقون، ویقتلون قتالا شدیدا فیقتل من اصحاب الدجال ثلاثین الفا وینهزم الدجال ومن معه نحو بیت المقدس فیأمر الله تعالی الأرض بامساک خیولهم ثم یرسل الله تعالی علیهم ریحا حمراء فیهلک منهم اربعون الفا ثم یسیر المهدی فی طلبه فیجد من عسکره نحوا من خمسین الفا فیریهم الایات والمعجزات ویدعوهم الی الایمان فلا یؤمنون فیمسخهم الله تعالی قردة وخنازیر.
وگفته می شود: مهدی (ع) حرکت می کند برای قتال با دجال وعمامه سفید رنگ رسول خدا (ص) بر سر دارد دو سپاه بهم برخورد کنند وقتال سختی درمی گیرد حضرت از یاران دجال سی هزار نفر می کشد ودجال با همراهان خود بسوی بیت المقدس فرار می کند خدای تعالی زمین را مأمور می کند که اسبان آنها را از حرکت باز دارد سپس خدای تعالی باد سرخ بر آنها مسلط فرماید که چهل هزار تن از آنها هلاک شوند آنگاه مهدی (ع) در طلبش باشد قریب پنجاه هزار تن از لشکریان او را می یابد آیات ومعجزات به آنها نشان دهد ودعوتشان به ایمان فرماید چون دعوتش را نپذیرند خدای تعالی آنها را بصورت بوزینه وخوک مسخ نماید.
(سنن ابی ماجه ج 2 ص 136):
عن ابی امامة الباهلی قال: خطبنا رسول الله (ص) فکان اکثر خطبة حدیثا حدثناه عن الدجال وحذرناه فکان من قوله ان قال: (انه لم تکن فتنة فی الارض منذ ذرا الله ذریة آدم اعظم من فتنة الدجال. وان الله لم یبعث نبیا الا حذر امته الدجال وانا آخر الانبیاء. وانتم آخر الامم. وهو خارج فیکم لا محالة.
ابی امامه باهلی گوید: رسول خدا (ص) برای ما خطبه خواند اکثر سخنانش در خطبه خبر دجال بود که ما را از او بر حذر می داشت وفرمود: هیچ فتنه ای در زمین از روزی که خدا آدمیزاده آفرید بزرگتر از فتنه دجال نیست وهمانا خدا هیچ پیغمبری مبعوث نفرمود جز آنکه او امتش را از دجال بر حذر داشت ومن آخرین پیغمبرانم وشما آخرین امتها می باشد واو در میان شما خروج می کند.
(عقدالدرر ص 275):
عن امیرالمؤمنین (ع): فی قصة الدجال: قال: الا وان اکثر اتباعه اولاد الزنا لا بسوا التیجان وهم الیهود علیهم لعنة الله یأکل ویشرب له حمار احمر طوله ستون خطوة مد بصر اعور الیمین وان ربکم عز وجل لیس باعور صمد لایطعم فیشمل البلاد البلاء ویقیم الدجال اربعین یوما اول یوم کسنة والثانی کاقل فلا تزال تصغر وتقصر حتی تکون آخر ایامه کلیلة یوم من ایامکم هذه یطأ الارض کلها الا مکة والمدینة وبیت المقدس ویدخل المهدی (ع) بیت المقدس ویصلی بالناس اماما فاذا کان یوم الجمعة وقد اقیمت الصلاة نزل عیسی بن مریم (ع) بثوبین مشرقین حمر کأنما یقطر من رأسه الدهن رجل الشعر صبیح الوجه اشبه خلق الله عز وجل بابیکم ابراهیم خلیل الرحمن (ع) فیلتفت المهدی فینظر عیسی (ع) فیقول لعیسی: یابن البتول صل بالناس فیقول: لک اقیمت الصلاة فیتقدم المهدی (ع) فیصلی بالناس ویصلی عیسی (ع) خلفه ویبایعه ویخرج عیسی (ع) فیلتقی الدجال فیطعنه فیذوب کما یذوب الرصاص ولا تقبل الارض منهم احدا لا یزال الحجر والشجر یقول: یا مؤمن تحتی کافر اقتله ثم ان عیسی (ع) یتزوج امرأة من غسان ویولد له منها مولود ویخرج حاجا فیقبض الله تعالی روحه فی طریقه مثل وصوله الی مکة.
امیرالمؤمنین (ع) در داستان دجال فرمود: هان که بیشتر پیروانش زنازادگان تاج بسرند وآنها یهودان هستند لعنت خدا برایشان باد می خورد ومی نوشد خری سرخ رنگ، دارد که درازی آن شصت گام است که دیدگاه او نیز شصت گام است. چشم راست او کور است وهمانا پروردگار عز وجل کور نیست صمد است (مجوف نیست) وغذا نمی خورد - بلاء وگرفتاری فراگیر همه شهرها شود ودجال چهل روز زیست می کند اولین روزش مانند یکسال وروز دوم کمتر باشد پس پیوسته کوچکتر وکوتاه تر می گردد تا آخر روزهایش مانند یک شب باشد همه اقطار زمین را طی می کند بجز مکه معظمه ومدینه مشرفه وبیت المقدس را ومهدی (ع) داخل بیت المقدس شود ودر نماز جماعت برای مردم امامت کند وچون روز جمعه شود ونماز برپا گردد عیسی بن مریم (ع) نزول فرماید با دو جامه براق سرخ گوئی روغن از سرش می چکد با موی فروهشته وروی زیبا که شبیه ترین خلق به پدر شما حضرت ابراهیم (ع) خلیل الرحمن (ع) باشد پس مهدی (ع) توجه کند وعیسی (ع) را بیند به عیسی (ع) گوید: ای فرزند بتول با مردم نماز بگذار عیسی (ع) گوید نماز برای تو اقامه شده پس مهدی (ع) تقدم جوید وبا مردم نماز گذارد وعیسی (ع) به او اقتدا کند وبا او بیعت نماید وعیسی (ع) خروج کند چون به دجال برخورد بر او نیزه فرود آورد دجال ذوب وگداخته شود همانند گداخته شدن مس وزمین احدی از پیروان او را نپذیرد وپیوسته سنگ ودرخت فریاد کنند. ای مؤمن در زیر من کافری است او را بکش سپس عیسی (ع) زنی از طائفه غسان ازدواج کند واز او فرزندی آورد وبرای حج کردن بیرون رود وخدای تعالی روحش را در بین راه قبض کند پیش از رسیدن به مکه معظمه.
(سنین ابن ماجه ج 2 ص 1353):
عن حذیفة قال: قال رسول الله (ص): الدجال اعور عین الیسری جفال الشعر معه جنة ونار فناره جنة وجنة نار.
بنقل از حذیفه (رض) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: دجال چشم چپش کور است وموی پراکنده وارد با او بهشت وآتش است. آتش او بهشت وبهشت او آتش باشد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 591):
عن العباس بن عبدالمطلب (رض) ان النبی (ص) قال له: یا عم یملک من ولدی اثنا عشر خلیفة ثم تکون امور کریهة و«شدة» شداید عظیمة ثم یخرج المهدی من ولدی یصلح الله امره فی لیلة فیملأ الارض عدلا کما ملئت جورا ویمکث فی الأرض ما شاء الله ثم یخرج الدجال.
بنقل از عباس بن عبدالمطلب (رض) که رسول خدا (ص) به او فرمود: ای عمو از فرزندان (ع) من دوازده خلیفه باشند سپس کارهای زشت وسختی های بزرگ بوقوع پیوندد آنگاه مهدی (ع) از فرزندان من خروج کند وخدا کارش را در یک شب اصلاح فرماید واو زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد وآنچه خدا بخواهد در زمین باقی ماند سپس دجال بیرون آید.
(بحار ج 52 ص 192):
عن ابی عبدالله (ع) قال: قال رسول الله (ص): من ابغضنا اهل البیت بعثه الله یهودیا قیل: وکیف یا رسول الله (ص)؟ قال: ان ادرک الدجال آمن به.
امام صادق (ع) فرمود: رسول الله (ص) فرمود: هرکس ما اهل بیت را دشمن بدارد خدایش «در روز قیامت» یهودی برانگیزد عرض شد: چگونه یا رسول الله (ص) فرمود: وقتی که دجال را بیند به او ایمان آورد.
مهدی ارواحنا فداه
(الاحتجاج ج 2 ص 497):
ومن کتاب لمولینا الحجة المهدی ارواحنا فداه للشیخ المفید رضی الله عنه: سلام علیک ایها الولی المخلص فی الدین... فانا نحیط علما بانبائکم ولا یعزب عنا شی من اخبارکم... انا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم ولو لا ذلک لنزل بکم اللاواء واصطلمکم الاعداء فاتقوا الله جل جلاله.
بخشی از نامه حضرت ولی عصر (عج) به شیخ مفید (رض): سلام بر تو ای ولی مخلص در دین... بی شک ما بر کارهایتان احاطه علمی داریم وهیچ چیز از خبرهای شما بر ما پوشیده نیست... ما سرپرستی شما را ترک نکرده ایم ویاد شما را به فراموشی نسپرده ایم وگر نه دچار محنت وگرفتار دشمنان می شدید وسپس از خدای جل جلاله پروا کنید.
(یوم الخلاص ص 206):
قال المهدی (ع): فی کلام شریف له مع علی بن ابراهیم الاذی حین تشرف بخدمته ان الارض لا تخلو من حجة ولا یبقی الناس فی فترة اکثر من تیه بنی اسرائیل وقد طهر ایام خروجی فهذه امانة فی رقبتک فحدث بها اخوانک من اهل الحق.
حضرت مهدی (عج) در فرمایشی به علی بن ابراهیم فرمود: به هنگامی که او به محضر امام مشرف شده بود فرمود: هرگز زمین خالی از حجت نمی ماند ومردم هم نباید زمانی را بی امام باشند حتی بیشتر از سرگردانی بنی اسرائیل وایام خروج من نزدیک است واین سخن امانت از من نزد تو فقط می توانی این روایت را به دوستان ما که از اهل حق باشند برسانی.
(یوم الخلاص ص 210):
قال امیر المؤمنین (ع): یکون لغیبته حیرة یضل فیها اقوام ویهتدی اخرون اولئک خیار الامة مع ابرار العترة.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: در ایام غیبت مهدی (عج) برای مردم حیرت وسرگردانی پیش می آید اقوامی در یان باره گمراه می شوند ومردمی به هدایت می رسند آنها که به عدالت رسیده اند واز بهترین پیروان وامت هستند با عترت طاهره.
(یوم الخلاص ص 211):
قال الصادق (ع): یکون له غیبة حتی یضل الخلق عن ادیانهم.
امام صادق (ع) فرمود در غیبت مهدی (عج) حیرت وسرگردنی به مردم است بلکه خلق از دین خودشان گمراه می شوند.
(یوم الخلاص ص 215):
قال الجواد (ع): انها ستکون حیرة لو عین لهذا الامر وقت لقست القلوب ولرجع عامه الناس عن الاسلام ولکن قالوا ما اسرعه وما اقربه تألفا لقلوب الناس وتقریبا للفرج.
اما جواد (ع) فرمود در آینده نزدیک سرگردانی وحیرت به مردم دست می دهد که اگر وقت ظهور آن حضرت یقین شود قلبهای مردم سخت وسنگین شود وعموم مردم از اسلام بر می گردند لکن گفتند که در دین تسریع نشود ونزدیک هم نباشد تا تالیف قلوب مردم نمایید وبدینوسیله فرج آن حضرت نزدیک شود.
(یوم الخلاص ص 219):
قال رسول الله (ص): ان اعظم الناس یقینا قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی وحجب عنهم الحجة فآمنوا بسواد فی بیاض.
رسول خدا (ص) فرمود: یقین آن کس عظیم تر است که در آخر زمان نبی اکرم (ص) ندیده اند وروی مبارک حجت (ع) بر آنها پوشیده است وایمان آورد بر نوشته هایی که در کاغذها دیدند.
(یوم الخلاص ص 231):
قال الحسین (ع): له غیبة یرتد فیها قوم ویثبت علی الدین آخرون فیؤذن لهم ویقال لهم متی هذا الوعد ان کنتم صادقین؟! اما ان الصابر فی غیبه علی الاذی والتکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله.
امام حسین (ع) فرمود: برای حضرت مهدی (عج) غیبتی طولانی است که بعضی از مردم مرتد می شوند وبعضی بر وجودش ثابت قدم می مانند به آنها گفته می شود اگر راست می گویید وعده خدا کی انجام می پذیرد آنکه بر غیبت حضرت ای بند بوده وصبر کرده بر اذیتهای دیگران وتکذیب تکذیب کنندگان آنها به منزله مجاهد با شمشیر در بین دستهای پیامبر می دانند.
(یوم الخلاص ص 233):
قال زین العابدین (ع) من ثبت علی ولایتنا فی غیبته قائمنا اعطاه الله اجر الف شهید مثل شهداء بدر واحد.
اما زین العابدین (ع) فرمود:کسی که در غیبت امام زمان (عج) بر ولایت استوار بماند خداوند اجز هزار شهید مانند شهدای بدر واحد به او عطا فرماید.
(یوم الخلاص ص 334):
قال الباقر (ع) ما یبالی من عرفه الله هذا الامر ان یکون علی قلة جبل یأکل من نبات الارض حتی یأتیه الموت.
امم باقر (ع) فرمود: چه باک کسی را که خداوند از امامت را به کسی بشناسد اگر چه ان در قله کوهی باشد واز گیاهان زمین تغذیه کند تا اینک مرگ او را دریابد (یعنی شناخت امر ولایت بهتر است از الاف والوف داشتن وهمه نعم الهی را داشته باشد).
(یوم الخلاص ص 243):
سئل عن الصادق (ع) ایهما افضل العبادة فی السر مع الامام منکم المستتر فی دولة الباطل او العبادة فی ظهور الحق ودولته مع الامام منکم الظاهر.
فقال الصدقه فی السر مع امامکم المستتر فی دولة الباطل وحال الهدنة افضل ممن یعبد الله عز وجل فی ظهور الحق مع الامام الظاهر فی دولة الحق ولیست العبادة مع الخوف فی دولة مثل العبادة والامن فی دولة الحق.
از امام صادق پسش شد کدامیک از دو کار با فضیلت تر است عبادت در پنهانی با امام از شما در حالی که در دولت باطل باشد وپنهان یا عبادت در ظهور حق با امامی که از شما طاهر باشد. امام فرمود: صدقه در پنهانی با امام غایب در دولت باطل ودر حال صلح بهتر است از کسی که عبادت می نماید خدا را در ظهر حق با ظهور اما در دولت حق وهرگز عبادت در دولت باطل با خوف انجام گیرد مانند عبادت در دولت حق با داشتن امنیت نمی باشد وارزش اولی بالاتر است.
(یوم الخلاص ص 248 ومنتخب الاثر ص 223 وبحار ج 51 ص 156):
قال الامام الهادی (ع): لو لا من یبقی بعد غیبة قائمکم من العلماء الداعین الیه والدالین علیه والذابین عن دینه بحجج الله والمنقذین للضعفاء عن عباد الله من شباک ابلیس ومردته لما بقی احدا الا ارتد عن دین الله ولکنهم یمسکون ارمة قلوب ضعفاء الشعیة کما یمسک صاحب السفیته سکانها ای مقودها الذی یشق عباب الماء اولئک هم الافضلون عند الله عز وجل.
اما هادی (ع) فرمود: اگر نبود بعد از غیبت قائم شما علمایی که مردم را دعوت به امام می نمودند وعلمایی که مردم را دلالت ورهنمایی به سوی امام می نمودند وعلمایی که دفاع از دین خدا نمودند با حجت وبرهان ودست ضعفاء بندگان خدا را نمی گرفتند واز دام شیطان وپیروان او رهایش نمی ساختند هر آینه کسی در دین خدا باقی نمی ماند واز از دین خدا بیرون می رفتند لکن علماء زمام قلبهای ضعفاء شیعه را در اختیار گرفتند مانند کشتی بانی چگونه سکان کشتی را در اختیار خود می گیرد وفرمان کشتی با اوست وبا ریسمانی او را به کار کشد وسکان کشتی آب را می شکافد وصدایی از آن بلند می شود (یعنی در زمان غیب غلماء سکان دارند).
(یوم الخلاص ص 279 ومنتخب الاثر ص 464 اعلام اللوری ص 430):
قال رسول الله (ص): لا یخرج القائم الا فی وتر من السنین سنة احدی او ثلاث او خمس او سبع او تسع.
رسول خدا (ص) فرمود: قائم (عج) خروج نمی نماید مگر درسالهای فرد مثل یک یا سه یا پنج یا هفت یا نه هر سالی که ظهور نمایند آنسال سال فرد است. (مثل 201 - یا 203 یا 209 ومانند اینها).
(یوم الخلاص ص 322):
عین الصادق (ع) ان الله ینزع الخوف من قلوب شیعته ویسکنه فی قلوب اعدائه اذا قائم قائمنا وظهر مهدینا کان الرجل امضی من سنان واجراء من لیث یطعن عدوه برمحه ویضربه بسیقه ویدوسه بقدمه.
اما صادق (ع) فرمود: خداوند به هنگام ظهور مهدی (عج) ترس را از دلهای شیعیان بر می دارد وبر دل دشمنان مآوی می دهد وزمانی که مهدی (عج) ظهور کند مردم برنده تر از سرنیزه وبا جرأت تر از شیر می شوند دشمنان را با نیزهای شان می کوبد با شمشیر می زنند وآنها را زیر پای شان لگدکوب می نمایند.
عن الصادق: ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اسد مما استقبله رسول الله (ص) من الجاهلیة فقیل له کیف ذلک؟ فقال ان رسول الله اتی الناس وهم یعبدون الحجارة والصخور والعیدان والخشب المنحوته وان قائمنا اذا قام اتی الناس وکلهم یتاولون علیه کتاب الله ویحتج علیه به ویقاتله علیه اما والله لیدخلن علیهم عدله جوف بیهوتهم کما یدخل الحر والقر.
امام صادق (ع) فرمود: زمانی که قائم ما ظهور کند مواجه با مردم نادان می شود شدیدتر از زمان پیامبر (ص) در عهد جاهلیت به ایشان عرض کردند چگونه است قضیه فرمود: زمانی که رسول الله (ص) مبعوث شد مردم سنگ وصخره ها وابزار موسیقی وچوب های سوراخ شده وتراشیده شده را پرستش می کردند لکن زمانی که حضرت قائم (عج) ظهور کند با کسانی مواجه می شود که قرآن را تاویل وبر کتاب خدا محاجه ومجادله می کنند وبا امام با همان حجت می جنگند وبه خداوند سوگند عدل امام در داخل خانه هایشان راه یابد چنانکه گرما وسرما راه می یابند.
(یوم الخلاص ص 338):
قال الحجة المنتظر (ع): قال (ع) لبعض من حظی برویته الکریمة علامة ظهور امری کثره الهرج والمرج والفتن واتی مکة فاکون فی المسجد الحرام فیقول الناس انصبوا لنا اماما ویکثر الکلام حتی یقول رجل من الناس ینظر فی وجهی یا معشر الناس هذا هو المهدی انظروا الیه فیأخذون بیدی وینصبونی بین الرکن والمقام فیبایع الناس بعد ایاسهم منی.
حضرت حجت (عج) به کسی که خطی از دیدار امام داشته باشد فرمود: علامت ظهور من زیاد شدن هرج ومرج وفتنه در جامعه است به مکه می آیم ودر مسجد الحرام جای می گیرم مردم می گویند برای ما امامی را منصوب فرما وسخن در این باره فراوان گفته می شود تا اینکه یکی می گوید: به صورت من یعنی آنکه با شما صحبت می کند بنگرید ومی گوید ای مردم این همان مهدی (عج) است به او نگاه کنید آن وقت است مرا می گیرند ومرا بین رکن ومقام نگه می دارند وبا مردم بیعت می نمیاند بعد از آنی که مردم مأیوس از من شده باشند.
قصیده سید اسماعیل بن محمد الحمیری
من قصیدة السید اسماعیل بن محمد الحمیری یخاطب بها الصادق
ولکن روینا عن وصی نبینا * * * وما کان فیما قاله بالمکذب
بان ولی الله یفقد لا یری * * * سنین کفعل الخائف المترقب
فتقسم اموال الفقید کأنما * * * تغیبه بین الصفیح المنصب
فیمکت حینا ثم یشرق شخصه * * * مضیئا بنور العدل اشراق کوکب
له غیبة لابد ان سیغیبها * * * فصلی علیه الله من متغیب
فیمکث حینا ثم یظهر عینه * * * فیملاء عدلا کل شرق ومغرب
قصیده کمال الدین محمد بن طلحه شافعی
ومن ذلک ما اورده لنفسه کمال الدین محمد بن طلحة الشافعی فی کتاب مطالب السؤال فی مناقب آل الرسول (ص)
فهذا الخلف الصالح قد ایده الله * * * وقد قال رسول الله قولا قد رویناه
وذوا العلم بما قال اذا ادرک معناه * * * یری الأخبار فی المهدی جائت بمسماه
وقد ابداه بالنسبة والوصف وسماه * * * ویکفی قوله منی لأشراق محیاه
ولن یبلغ ما اوتیه امثال واشباه * * * وان قالوا هو المهدی ما ماتوا بما قاهوا
قصیده حسن بن راشد
ومن ذلک قول الحسن بن راشد من قصیدة طویلة
واعددت ذخر للمعاد قصایدا * * * تعطر منها فی النشید المجالس
بمدح الامام القائم الخلف الذی * * * بمظهره تحیی الرسوم الدوارس
امام له مم جهلنا حقیقة * * * ولیس له فیما علمنا مجانس
تولد بین المصطفی ووصیه * * * ولا غروان یزکو هناک الغوارس
کأنی بافواج الملایک حوله * * * مسومة یوم الهیاج تداعس
تؤم وصی الأوصیاء ودونه * * * ملئکة غر وشوس احامس
ومن ذلک قول ابن ابی الحدید من قصیدة یمدح بها امیرالمؤمنین (ع)
ولقد علمت بانه لا بد من * * * مهدیکم ولیومه اتوقع
تحمیه من جند الاله کتایب * * * کالبحر اقبل زاخرا یتدفع
قصائد واشعار حسینقلی سلطانی کرمانشاهی
آن پری را آهن هندی زدیبا خیزدا * * * آهن از دیبا اگر خیزد چه زیبا خیزدا
شمش یک نوروز یلدا دارد از گشت بروج * * * وزدو زلف او بنوزوری دو یلدا خیزدا
زیر وبالا گر شود مژگان او بر گرد چشم * * * راست گوئی اهو از مشک مطرا خیزدا
ای که گفتی مردگان را داد جان نطق شیخ * * * جان از آن شیرین دهان روح بخشا خیزدا
چون خرامان آن مه خورشید منظر بگذرد * * * دیده بگشا کز نظر بازان چه غوغا خیزدا
گر به آتش متصل هر دود باشد پس چرا * * * آتش است آن چهره ودود از دل ما خیزدا
مهدی غائب ابوالقاسم که گاه بذل او * * * در سخا بنهفته گنج کان ودریا خیزدا
حجت قائم قوام ملت احمد که چرخ * * * از پی تعظیم نامش بی مهابا خیزدا
با تولای نیاکانش خدا بخشد گناه * * * هر گنه را بخشش آری زین تولا خیزدا
با تبری از بداندیشش دهد یزدان بهشت * * * هر که را در خلد جای از این تبری خیزدا
در دل اسلامیان مهروی واجداد او است * * * گرز ترسا مهر شماس وبحیرا خیزدا
کنیت ونام شه بطحا بدو بخشید حق * * * زان نخستین نعره ی کوسش ز بطحا خیزدا
ای خداوند خداوندان ترا شبه ومثل * * * کی زبطن امهات وصلب آبا خیزدا
بر باد داده زلف مجعد را * * * در بند کرده عقل مجرد را
گر پی بری به لعل روان بخشش * * * باور کنی حساب مؤید را
در پیرهن لطافت اندامش * * * باشد گواه روح مجسد را
روشن علامتی است رخش در زلف * * * بر غیبت وظهور محمد (ص) را
قائم (ع) که حق زدود نخستین کرد * * * دائر به وی ولایت احمد را
هرگز نبوده جز ز خط سبزش * * * آرایش این رواق زبرجد را
بر طی ونشر نیست جز او مالک * * * سطح زمان وکودن محدد را
بر قبض وبسط نیست جز او حاکم * * * عصر وجود وملک مخلد را
در ساحت تصرف وتقدیرش * * * نبود تفاوت اقرب وابعد را
اشعار حاج میرزا حبیب الله شهیدی خراسانی در خطاب به امیرالمؤمنین
یا من هو مظهر العجائب * * * یا من هو مظهر الغرائب
یا من هو منجز المواعید * * * یا من هو منجح المطالب،
یامن هو قاتل الطواغیت * * * یا من هو قامع الکتائب
ای تیغ تو همچو برق لامع * * * وی تیر تو چون شهاب ثاقب
در وصف مدایح تو عاجز * * * صد صابی وصد هزار صاحب
در نعت فضائل توابکم * * * صد صابر وصد هزار صائب
یامن هو دافع البلایا * * * یا من هو عالم العواقب
جانم بلب آمد از ادعای * * * روزم بشب آمد از نواصب
قد ذاق من العدی الأحباء * * * فی غیبة ابنک المصائب
بر جان ضعیف ما ببخشا * * * یا من هو طالب وغالب
برگیر بدست تیغ وبگذار * * * بر دست مهین امیر صاحب
پور تو که در همه عوالم * * * بر مسند امر تست نائب
یک بوسه بزن بچشم مستش * * * آن تیغ دو سر بده بدستش
دوش مسیحا دمی به نغمه داود * * * دردم ناقوس میزدی به کلیسا
کاین همه آواز یار پرده نشین است * * * ورنه نخیزد ز پرده این همه آوا
کیست ولی خدا مسمی محمد (ص) * * * مخفی ونورش برون ز پرده ی خفا
جلوه او برتر از غیاب وحضور است * * * نور خدا هر کجا بود توئی آنجا
یار در آغوش خلق وخلق چون مجنون * * * در پی لیلا همیشه بادیه پیما
از مژه نزدیکتر بچشم تو دلدار * * * وز دل ودلدار هر دو چشم تو اعمی
شرح دل ما حدیث ماهی وآبست * * * کو همه در اب وآبرا شده جویا
ماه جمالی که مشرقش زح احمد (ص) * * * زهره حسینی که مطلعش دل زهرا (ع)
نور حسینی نژاد وبدر حسن روی * * * مظهر اسماء حق که آمده حسنی
دایره ی دور علم ونقطه توحید * * * مرکز پرگار عقل ونقشه امضاء
جلوه رویش صفای خلوت معراج * * * طره مویش سواد لیلة اسراء
منصعق افتاده از شعاع جمالش * * * موسی عمران (ع) فراز سینه سینا
آنکه در آدم دمید نفحه ادراک * * * کادم از او ربنا بگفت وظلمنا
آنکه بفلکش چو نوح (ع) جسته تمسک * * * صنعت کشتی به قلب او شده القاء
بدراتم نور تام نیر اعظم * * * کرسی ذات البروج وکوکب انسی
آنکه بذیلش کلیم کرده توسل * * * وانکه خلیلش زده است دم ز تولا
آنکه چو فراز دار یهودان * * * کرده توجه به او فؤاد مسیحا
در طلبش سر نهاده خضر بهامون * * * تا مگرش جوید از جزیره خضراء
معرفتش گر چه از اشاره برون است * * * ما به اشارت بیان کنیم وبه ایما
شمش مضیئی که هر چه پرده کشندش * * * راز جمالش فتد زپرده به افشاء
اشعار آیة الله حکیم بارع کمپانی
همره باد صبا نافه ی مشک ختن است * * * یا نسیم چمن وبوی گل ویاسمن است
دیده ی دل شده روشن مگر ای باد صبا * * * همرهت پیرهن یوسف گل پیرهن است
شد مشام دل افسرده غمگین خوشبوی * * * مگر از طرف یمن بوی اویس قرن است
یا مسیحا نفسی می رسد از عالم غیب * * * که دل مرده دلان تازه تر از نسترن است
ای نسیم سحری این شب روشن چه شبی است * * * مگر امشب مه من شمع دل انجمن است
یوسف مصر حقیقت که دو صد یوسف حسن * * * نتوان گفت که آن در ثمین را ثمن است
منشی دفتر انشاء قلم صنع خدا * * * ناظم عالم امکان به نظام حسن است
آنکه در کشور ابداع ملیک است ومطاع * * * واندر اقلیم بقاء مقتدر ومؤتمن است
دل والا گهرش مخزن اسرار اله * * * دیده ی حق نگرش ناظر سر وعلن است
ای سلیمان زمان پادشه عرش مکان * * * خاتم ملک تو تاکی به کف اهرمن است
ای همای ملا قدس وحمام جبروت * * * تا بکی روضه دین مسکن زاغ وزغن است
ای رخت قبله توحید ودرت کوی امید * * * تا بکی کعبه دلها همه بیت الوثن است
دل بدریا زده از شوق جمالت الیاس * * * خضر از عشق تو سرگشته ی ربع ودمن است
ای زروی تو عیان جنت ارباب جنان * * * بی تو فردوس برین بر همه بیت الحزن است
ای که در ظل تو کند گردون جای * * * نوبت رایت اسلام برافراشتن است
ای ز شمشیر تو از بیم دل دهر دو نیم * * * گاه خونخواهی شاهنشه خونین کفن است
ای ولی خدای عز وجل * * * بی مثل را جلالت تو مثل
سرو بستان حیدر صفدر * * * نور چشمان احمد مرسل
چون خدایت کسی نجسته نظیر * * * چون رسولش کسی ندیده بدل
حرف تو رشک لؤلؤ منظوم * * * نطق تو متن ایت منزل
راز هر کس به پیش علم تو فاش * * * مشکل هر کسی به پیش تو حل
بانوال تو خلد یک ارزن * * * با جلال تو چرخ یک خردل
اتقیا، را توئی به علم اعلم * * * اصفیاء را توئی رفضل افضل
چهره بگشا زپرده ی غیبت * * * باشد احکام تا به کی مختل
من شنیدم ز اوستا دانم * * * حرف خیرالکلام قل ودل
شاهد گفته ام ز گفته ی حق * * * زهق الباطل است وجاء الحق