باورداشت مهدویت - سلسله مباحث امامت و مهدویت ١٣

باورداشت مهدویت

سلسله مباحث امامت و مهدویت 13

نویسنده: آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی

فهرست

باورداشت مهدویت..................9
الهام گیری از باورداشت مهدویت..................19
اساس عقیده به مهدویت..................23
کتاب های مستقل درباره مهدویت..................25
اسامی مشایخ، اساتید فن وصاحبان کتاب های جامع حدیث..................28
اسامی برخی از مشاهیر از تابعین..................29
اسامی روایت کنندگان درباره حضرت مهدی(ع) از اصحاب رسول خدا (ص)..................29
چهل حدیث پیرامون باورداشت مهدویت..................33
کتاب نامه..................57

باورداشت مهدویت

بدون شّک «عقیده به مهدویت» واعتقاد به ظهور حضرت مهدی(ع) به عنوان منجی عالم بشریت، باوری صرفاً اسلامی است که بر اساس کتاب وسنّت پدید آمده وهمگی مسلمانان پیشین وپسین، بر آن اتّفاق نظر دارند وحتّی گروهی از بزرگان وصاحب نظران به متواتر بودن(1) احادیث وارده در این باب حکم نموده اند.
این باورداشت، به عنوان اندیشه ای اسلامی، بر پایه قوی ترین برهان های نقلی وعقلی استوار است وبررسی تاریخ وشواهد بسیار آن، بهترین تأیید بر صحّت متانت آن به شمار می رود وهیچ یک از مسلمانان - چه از شیعیان وچه از اهل سنّت - به انکار یا تشکیک در آن نپرداخته است، مگر برخی از افراد تازه به دوران رسیده که تحت تأثیر تبلیغات غربیان قرار گرفته ودر دام های استعمار گرفتار آمده وفرهنگ

-----------------

(1) متواتر به معنای «پیاپی»؛ ودر اصطلاح حدیث شناسی، به احادیث متعدّده ای گفته می شود که روایت کنندگان آن در هرطبقه، به گونه ای زیاد باشند که از مجموع روایات آنها «علم عادی» به صدور آن کلام از معصوم(ع) حاصل آید. به عبارت دیگر: اختلاف راویان وتعدّد آنها در نقل یک خبر از معصوم(ع) به حدّی باشد که توافق آنان بر «کذب» وهمدستی آنان در «جعل خبر» ممکن نباشد.

(٩)

را جز با انکار الهام وروایات قطعیه ویا تعریف وتأویل آن در چهارچوب مقاصد منکران دیانت ومادّی گرایان تفسیر وتحلیل نمی کنند.
این کژاندیشان بدین وسیله کوشیدند تا دری را بگشایند که اگر - خدای نخواسته - گشوده گشت، دیگر راهی برای اعتماد بر سنّت واستناد به آن واطمینان به ظاهر کتاب وسنّت باقی نمی ماند وآیین شریف اسلام ودعوت پیامبر (ص) بر اساس خواسته بدعت گذاران وهواپرستان، دست خوش تغییر وتحریف قرار می گیرد.
به راستی اگر چنین روایاتی که بزرگان علم حدیث وکارآزمودگان ونام آوران این رشته در گذشته وحال به تواتر وقطعی بودن آنها تصریح کرده اند، بتواند مورد انکار وتردید قرار گیرد، پس وضع وحال دیگر روایاتی که «خبر واحد»(2) شمرده می شوند، یا حداقل در این درجه از اعتبار نیستند، چه خواهد بود؟
گروهی از اندیشمندان اسلامی نسبت به این گونه منحرفان از کتاب وسنّت، که با جرئت وجسارت نسبت به ساحت قدس خداوند وپیامبر گرامی اش (ص)، به ایجاد شک وتردید وتحریف در اصل مسلّم مهدویت پرداخته اند، اعلام خطر نموده وکتاب ها ومقالاتی را در ردّ وابطال نظریات آنان نگاشته اند.

-----------------

(2) «خبر واحد» خبری است که نقل کننده آن، یک یا چند «راوی» باشد، تا آنجا که به حدّ «تواتر» نرسیده باشد ودر اصطلاح حدیث شناسی، تقسیم بندی های مختلف واقسام گوناگونی دارد. مشهورترین اقسام آن در رابطه با «راوی» عبارتند از: «صحیح، حسن، موثّق وضعیف».

(١٠)

آنچه مسلّم است اینکه: در پس پرده این توطئه، جز دست های پلید کسانی که درصدد سست کردن اعتقادات مسلمانان وخدشه دارکردن متون اسلامی هستند، دستی را نمی توان دید. در گذشته همین التزام واعتقاد وپایبندی مردم به کتاب وسنّت پاک پیامبر (ص) بود، که دشمنان واستعمارگران را از نفوذ در کشورهای اسلامی بازمی داشت وراه سلطه بر این بلاد را بر روی آنان می بست واکنون نیز به خوبی پیداست که چیزی جز سست شدن همین مبانی اعتقادی وکم شدن پایبندی ها به قرآن مجید وروایات شریفه نیست، که راه نفوذ وسلطه را بر بیگانگان گشوده است! خداوند ما را از فتنه های گمراهان وهواپرستان ومزدوران استعمار در امان بدارد.
قابل ذکر اینکه: در تضعیف «باور مهدویت» واحادیث مربوط به آن، اثری از پیشگامان اهل سنّت نیست ودر بین صحابه قرن اوّل هجری وتابعین نیز ذکری از آن به میان نیامده است. وخنده آور است که این بی خبران وغرب باوران - که به شدّت از شناخت حقایق اسلامی وفهم مصالح مسلمین دور هستند - گاهی دایه مهربان تر از مادر شده، واین عقیده را سبب اختلاف ودرگیری بین مسلمانان وقیام علیه حکومت ها وموجب تبلیغات سیاسی دانسته اند وگاهی نیز به برخی اختلافاتی که بین پاره ای از احادیث این باب است، استناد کرده اند(3).

-----------------

(3) از جمله این اختلافات، اختلاف بر سر نامِ «پدر» بزرگوار حضرت مهدی(ع) است که در پاره ای از روایات اهل سنّت، عبارتِ «اسم ابیه اسم ابی» به حدیث مشهور پیامبر اکرم (ص): «اسمه اسمی وکنیته کنیتی» افزوده شده است. به این معنا که: «نام مهدی همنام من، وکنیه او همانند کنیه من، واسم پدر او مانند اسم پدر من است» ویا اختلاف بر سر زمان تولد ومدت عمر وعلامات قبل از ظهور، که همگی این موارد در خود مدارک اهل سنّت قابل بررسی بوده ونظر مشهور شیعه نیز برطبق احادیث وارده در همان کتاب ها قابل اثبات است.

(١١)

وهمه اینها، از عجیب وغریب ترین نوع استدلالاتی است که در ردّ سنّت شریف نبوی (ص) به آن تمسک شده است. ازآن رو که:
اوّلا: بر وقوع ذکر این عقیده بین صحابه وتابعین صدر اوّل اسلام، وبر اینکه خود پیامبر (ص) اولین پایگاه برای نشر «عقیده به مهدویت» در بین مسلمانان بوده اند، چه دلیلی قوی تر ومحکم تر از وجود خود این احادیث متواتره، در اصلی ترین ومعتبرترین کتاب های اهل سنّت است؟!
وچه برهانی روشن تر از اجماع علمای مسلمین، واینکه آنان هیچ کس از مدعیان مهدویت را با استناد به «عدم صحّت ظهور مهدی(ع)» ردّ نکرده اند؛ بلکه در ردّ ادّعای چنان افرادی، به «عدم وجود صفات ونشانه های خاص مهدی(ع) در آنها» استناد کرده اند، چنان که حکایت «محمّد بن عجلان» با «جعفر بن سلیمان» وآنچه فقیهان واشراف اهل مدینه درباره آنان گفته اند، شاهدی آشکار در این زمینه به شمار می رود(4).

-----------------

(4) جریان محمّد بن عجلان در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان نقل شده است. محمّد بن عجلان یکی از فقهای مدینه بود که در زمان حکومت بنی عباس با مردی به نام محمّد بن عبدالله محض که از نسل امام حسن مجتبی(ع) بود، بیعت کرد. منصور، خلیفه عباسی که بسیاری از سادات حسنی را به جرم مخالفت با دستگاه حکومت کشته بود، محمّد بن عجلان را احضار کرد وبعد از تحقیق درباره بیعت او با محمّد بن عبدالله، دستور داد که دست او را ببرند، وگفت: این دستی که با دشمن من بیعت کرده است، باید بریده شود. فقهای مدینه وساطت کردند وگفتند: این مرد تقصیری ندارد؛ چون فقیه است وبرطبق روایات خیال کرده که محمّد بن عبدالله بن محض، همان «مهدی امّت» است؛ ازاین رو با او بیعت کرده وقصد دشمنی با تو را نداشته است. متقی هندی، البرهان، ص174.

(١٢)

پس اگر این همه احادیث، باتوجّه به فراوانی وتواتری که دارند وبا عنایت به اجماع واتفاقی که از ناحیه علمای اسلامی بر مضمون این احادیث صورت گرفته است، نتواند دلیل بر صحّت واستواری «عقیده به مهدویت» باشد، پس به کدامین دلیل می توان استناد کرد؟ ودرستی انتساب کدامین عقیده اسلامی به صحابه وپیامبر اکرم (ص) را می توان اثبات نمود؟
ثانیاً: شاید هرگز هیچ عقیده ویا اصلی را نتوان یافت که بر سر آن اختلاف ودرگیری ونزاع صورت نگرفته باشد. حتّی می توان گفت که: نزاع ها ودرگیری ها پیرامون مسائل خداشناسی ونبوّت پیامبران الهی (علیهم السلام) نیز، بیش از مسئله «مهدویت» به وقوع پیوسته است، چنان که بین مکتب اشاعره وغیر آنان، وبین پیروان مذاهب اهل سنّت (شافعی، حنفی، حنبلی، مالکی) وغیر آنان، درگیری ها؛ بلکه جنگ های خونین بسیار اتفاق افتاده است.
بلکه می شود گفت: بر سر مفاهیمی همچون «عدالت» و«امنیت»

(١٣)

وسایر مفاهیمی که همه انسان ها بر لزوم آن اتّفاق نظر دارند، وبر سر تحقّق آنها ویا دفع کسانی که آنها را وسیله ای برای مقاصد سیاسی خویش قرار می دادند، جنگ های خانمان برانداز ومعرکه های خونینی درگرفته است وچه بسا که تعداد قربانیان بشریت، که به اسم «اقامه حقّ» و«رعایت عدالت وبرابری» و«حمایت از آزادی انسان وحقوق او» به خاک وخون غلطیده اند، بیشتر از تعداد قربانیان هر موضوع وعنوان دیگری باشد.
نتیجه اینکه: پوشیده شدن حقّ به باطل، وعرضه باطل به جای حقّ، اگرچه ازطرف اهل باطل ومنحرفان، بسیار صورت می گیرد؛ لکن به حقّ ضرری نمی رساند وخدشه ای وارد نمی کند، چنان که خداوند بزرگ می فرماید:
(بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَلَکمُ الْوَیلُ مِمّا تَصِفُونَ)(5)؛
«بلکه ما حقّ را بر باطل می افکنیم تا آن را درهم شکافد وباطل را نابود گرداند، آن زمان باطل از بین رونده وباطل شدنی است، ووای بر شما از آنچه درباره خداوند توصیف می کنید».
علاوه براینکه باید توجّه داشت: فریب خوردن عوام وقبول ادعای دروغین دجّال گونه های مدّعی مهدویت(6) توسّط آنان، در بیشتر موارد

-----------------

(5) انبیاء، 18.
(6) تعداد کسانی که در طی تاریخ اسلام، ادّعای مهدویت داشته وبه انگیزه های مختلف، به دروغ خود را «قائم آل محمّد (علیهم السلام)» معرّفی کرده اند، یا برخی از مریدان آنها، این عنوان را به دروغ بر ایشان تبلیغ وترویج کرده اند، بیش از پنجاه نفر می باشد.

(١٤)

به خاطر عدم آشنایی آنان به نشانه های حضرت مهدی(ع) ونسب شریف ایشان وویژگی های خاصّی است که برای ایشان در احادیث گوناگون(7) مورد تصریح قرار گرفته است، وگرنه در این باب، جایی برای گمراهی وگمراه ساختن دیگران وجود ندارد.
این وظیفه علما واندیشمندان است که «عقیده به مهدویت» را تبیین کنند وهدف های آن را به مردم بشناسانند وویژگی ها ونشانه هایی را که به وسیله آنها «حضرت مهدی موعود(ع)» از دغل پیشگان مدّعی «مقام مهدویت» بازشناخته می شود، برای توده مسلمانان برشمارند وتوضیح دهند.
ثالثاً: یکی از فرق هایی که بین احادیث متواتر وغیر متواتر(8) وجود دارد، این است که: در «متواتر لفظی تفصیلی»(9) یقین وباور قطعی نسبت به صدور آن حدیثِ معین از ناحیه معصومین(ع) - به عین همان

-----------------

(7) برای شناختن این خصوصیات، از حیث اصل ونسب وسیمای ظاهری وکیفیت اخلاق ورفتار، واز حیث علامات ومعجزات ونحوه ظهور وحکومت آن بزرگوار، می توان به کتاب هایی که در این باب نوشته شده؛ همچون مهدی موعود، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر(ع) و... مراجعه نمود.
(8) غیرمتواتر، اعمّ از خبر یک یا چند راوی، واعمّ از اینکه قراینی بر صحّت وصدور آن از معصوم(ع) وجود داشته یا نداشته باشد، تعبیری دیگر از همان «خبر واحد» است.
(9) احادیث بسیاری با اسناد گوناگون وبه وسیله راویان مختلف، از معصومین (علیهم السلام) نقل شده است؛ امّا همگی آنها از حیث مضمون ولفظ کاملاً یکسان بوده ودر تعابیر وکلمات، هیچ اختلافی باهم ندارند؛ چنان که همه این راویان، اتّفاق دارند بر اینکه: از پیغمبر (ص) شنیدم که فرمود: «انّی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله وعترتی».

(١٥)

کلمات والفاظِ موجود در متن حدیث - حاصل می شود ودر چنین حدیثی ممکن نیست اختلاف وتعارض ایجاد شود، مگر توسط حدیث متواتر دیگری که با همین خصوصیات، مفاد، معنایی خلاف(10) حدیث اوّل داشته باشد؛ که دراین صورت باید به وسیله ایجاد موافقت بین دو معنا وجمع بین دو حدیث به وسیله حمل عام بر خاص (تخصیص عام) وحمل مطلق بر مقید (تقیید مطلق) ویا حمل ظاهر بر اظهر (تقدیم اظهر) ومانند اینها، تنافی واختلافِ ظاهری وابتدایی بین دو روایات را حل کرد.
اگر چنین جمعی ممکن نبود، ظاهر هر دو روایت از اعتبار ساقط گردیده وهیچ کدام صلاحیت برای استناد حکمی به آن را نخواهد داشت.
امّا در «متواتر اجمالی»(11)، اختلاف وتعارضی که در عبارات ومتون

-----------------

(10) این مخالفت بین دو حدیث متواتر، به گونه ای نیست که باهم تضادّ وتناقضی داشته باشند؛ بلکه یکی از آن دو به عنوان شرط یا قید یا خصوصیتی زاید بر دیگری، قابل جمع با آن می باشد.
(11) احادیث متعدّده ای که اگرچه در الفاظ وتعابیرشان اختلافاتی وجود دارد؛ امّا به خاطر کثرت راویان، به گونه ای هستند که می توان علم اجمالی پیدا کرد به اینکه حداقل یکی از آنها با همین الفاظ وکلمات وارده در حدیث از معصوم(ع) صادر گردیده است. مثلاً در بعضی از این گونه روایات آمده است که: خبری که راوی مؤمن آن را نقل کرده باشد، حجت است ودر بعضی دیگر آمده است: خبری که راوی آن راستگو باشد، حجت است. در بعضی دیگر آمده است: خبری که روایت کننده آن، عادل باشد، حجت است.
در اینجا علم پیدا می کنیم که حداقل یکی از این روایت ها، صحیح وصادرشده از معصوم است. حال در این میان، روایتی را که خاص تر از بقیه روایات است، وشمول کمتری دارد، وبه عبارت دیگر: بقیه روایات هم آن را به نوعی تأیید می کنند، اختیار کرده وبه مضمونش عمل می نماییم. در مثال مذکور، آخرین دسته این روایات؛ یعنی حجّت بودن «خبر عادل» است؛ زیرا اگر راوی عادل باشد، حتماً مؤمن وراستگو هم هست، ودو دسته قبلی آن را شامل می شوند.

(١٦)

احادیث هست، مشکلی ایجاد نمی کند؛ بلکه به آن روایتی که از همه روایت های آن مجموعه، اخصّ است وشمول کمتری دارد، اخذ می شود.
امّا در «متواتر معنوی»(12)، به قدرمشترک همه احادیث ومضمونی که در همگی آنها تکرار شده ومورداتّفاق کلّ آن مجموعه است، أخذ می شود.
بنابراین، اختلاف داشتن متن ومضمون احادیث، زیانی به متواتربودن آنها نمی زند؛ بلکه در احادیث غیرمتواتر نیز، این اختلاف متن، ضرری به صحّت آن «حدیث صحیحی» که بین آنهاست، وارد نمی کند؛ زیرا در این صورت هم روایت صحیح تر، وروایتی که به خاطر مطابقت مضمون آن با کتاب یا سنّت قطعی یا به خاطر قوی بودن متن

-----------------

(12) مجموعه ای از احادیث که همگی بر معنایی خاصّ یا حکمی معین «دلالت مشترک» دارند، اگرچه در الفاظ وتعابیر با یکدیگر اختلاف دارند، به شکلی که در بین این مجموعه، هیچ حدیثی را نتوان یافت که به طورقطع ویقین، مضمون ومتن والفاظش، همگی از ناحیه معصوم(ع) صادر شده است. مثل روایت هایی که درباره کیفیت جنگ های امیرالمؤمنین علی(ع) با الفاظ وتعابیر ومضامین گوناگون وارد شده اند، ولی همگی آنها در اثبات شجاعت بی نظیر برای مولا علی(ع) متفّق هستند ومثل حکایات فراوان ونقل های متفاوتی که درباره بخشش وکرم حاتم طایی در کتاب های مختلف وجود دارد که از همگی آنها به آنچه که قدرمشترک ومضمون عامّ بین همه آنهاست، یقین وعلم قطعی پیدا می شود وآن، وجود حاتم در زمان های گذشته ودارابودن جود وبخشش بسیار توسط او می باشد.

(١٧)

حدیث یا به خاطر تأیید مضمون آن توسّط شواهد وقراینی خاصّ، نسبت به حدیث دیگر متعارض با آن، رجحان وبرتری دارد، مورد عمل قرار می گیرد.
این امور را، جز کسانی که در علم حدیث شناسی دارای تجربه ومهارت کافی باشند، بازنمی شناسند، واگر جز این بود وبه خاطر کمترین تعارض واختلافی باید همه احادیث متعارض کنار گذاشته می شد، لازم بود که کلّیه روایات یا حداقل اغلب آنها، از درجه اعتبار ساقط باشند، که نتیجه اش تغییر چهره دین اسلام در اکثر احکام شرعی ودستورات فقهی بود؛ زیرا کمتر موضوعی در عقاید واحکام وتاریخ وتفسیر قرآن کریم ومانند آنها پیدا می شد، که احادیث واردشده در آن موضوع، بدون اختلاف وتعارض باشند؛ اگرچه تعارضی «ناپایدار» به «عموم وخصوص» یا «اطلاق وتقیید».
بنابراین، در از بین بردن این تعارضات ابتدایی که در گفتگوهای عادی مردم نیز وجود دارد ودر تشخیص حدیث درست از نادرست وحدیث قوی از ضعیف وروایت معتبر از غیرمعتبر، تنها راه این است که به قواعد ومقرراتی که در نزد عُقلا واندیشمندان معتبر است، استناد گردد وبه خبرگان واشخاص صلاحیت دار رجوع شود وبدین وسیله بعضی از احادیث را به بعضی دیگر بازگردانده ودر صورت امکان جمع بین روایات وعمل به روایتی که ازنظر سندی یا مضمونی قوّت ومتانت بیشتر دارد، یا با قرآن کریم وسنّت ثابت شده ومانند آن،

(١٨)

موافق تر است، به این قاعده عمل شود واز ردّکردن روایت ونادیده گرفتن آن خودداری گردد.
نتیجه کلام اینکه: اخبار وروایاتی که درباره «مهدویت» از معصومین (علیهم السلام) وارد شده، همگی باید در پرتو چنین قواعدی بحث وبررسی شود، چنان که احادیث متواتری داریم، مورد عمل قرار گیرد، ودر اخبار غیرمتواتر نیز، بعضی به بعضی تقویت شده، وبرخی، برخی دیگر را تفسیر کند، واگر خبر ضعیفی هم هست، ملاحظه شواهد وقراین وبقیه موارد تأییدِ معتبر، در آن عمل شود.
ازاین رو می توان گفت: هیچ کسی احادیث وارده در باب «عقیده به مهدویت» را مردود وشبهه دار نمی پندارد، مگر ناآگاهانِ به صناعت حدیث شناسی، یا آگاهانی که تحت تأثیر تبلیغات باطل وفتنه های گمراهی آفرین استعمارگران، با سنّت پیامبر (ص) به دشمنی برخاسته اند.
الهام گیری از باورداشت مهدویت
بر کسی پوشیده نیست که عقیده به ظهور حضرت مهدی(ع)، عقیده ای است که امید می آفریند ونشاط وتلاش ایجاد می کند، سستی وناامیدی وکسالت را از بین می برد، حرکت های اصلاح گرانه واسلام خواهانه را تشویق می کند، وجان های شورنده بر استکبار واستضعاف را تقویت می نماید.
[دین] اسلام هنوز به کمال اهداف خویش نرسیده وبه مرحله تحقّق همه آرمان هایی که برای جامه عمل پوشاندن به آنها آمده است،

(١٩)

دست نیافته است. آینده از آنِ اسلام است وناگزیر باید روزی فرا برسد که اسلام عزیز بر همه گیتی حکمروا باشد وهمه ستمگری ها وحقّ کشی ها را از بین ببرد.
دنیا به زودی به دامن اسلام پناه خواهد آورد ونیاز دنیا به اسلام هر روز ظاهرتر از روز پیش به چشم می خورد. نور اسلام هر روز روشن تر، وپرتوی آن هر روز درخشان تر از قبل در همه دنیا احساس می شود.
شکست نظام های استکباری رایج وفروپاشی احزاب شرک آلود غیرانسانی، وعدم موفّقیت برنامه های اقتصادی وسیاسی آنان در گسترش امنیت وآسایش مردمی، وناکام ماندن این سیاست ها در تحقّق اهداف انسانی، واز بین بردن جهل وستم وکینه جویی ها ونژادپرستی ها، روزبه روز دل ها را برای قبول اسلام آماده تر ساخته ومردم دنیا را برای پذیرش برنامه های الهی آن - که یگانه راه حلّ مشکلات بشریت است - مشتاق تر می سازد.
بشریتِ سرگردان امروز، هرگز گمشده خود را در نظام های شرقی وغربی نیافته ونخواهد یافت؛ بلکه این نظام ها ومکتب های غیرالهی، برای انسانِ امروز دستآوردی جز فروماندگی بیشتر ودشوارترشدن کارها ومشکلات وفزونی فحشا، منکرات، فساد، گردن فرازی واستکبار نداشته است.
«اعتقاد به مهدویت» درک ما را نسبت به «کرامت انسان» بیدار می کند

(٢٠)

واین باور را که: «زمین، نه از آنِ ستم پیشگان واستعمارگران؛ بلکه از آنِ خداست، وفرجام کار برای تقواپیشگان است وخداوند آخرین پیامبر ورسول گرامی اش حضرت محمّد (ص) را با هدایت وآیین حقّ برای غلبه بر تمامی ادیان تاریخ فرستاده است» تقویت می کند ودوستی حقیقت وعدالت ونیکوکاری را در دل های ما جای می دهد وما را برای برتری بخشیدن به کلمه توحید وبرپا داشتن حدود الهی واجرای حکم وقانون اسلام، به نهضت وقیام وامی دارد وپیوند ما را با مبادی واصول اسلامی پایدار می سازد ودر عمل به مسئولیت هایی که بر عهده داریم، مورد بازخواست قرار می دهد.
خدای تبارک وتعالی - که راستگوترین است - دراین باره می فرماید:
(هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ)(13)؛
«اوست که رسول گرامی اش را با هدایت وآیین حقّ فرستاد تا آن را بر همه دین ها برتری بخشد، اگرچه ناخوشایند مشرکان باشد».
ومی فرماید:
(وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ

-----------------

(13) توبه، 33.

(٢١)

لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکونَ بِی شَیئاً وَمَن کفَرَ بَعْدَ ذلِک فأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ)(14)؛
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورند وعمل شایسته انجام دهند، وعده داده است که آنان را در زمین به خلافت رساند، چنان که پیشینیان آنان را خلافت بخشید ودینی را که برایشان پسندیده است، اقتدار وتمکین دهد وترس وهراس را به آرامش وامنیت تبدیل کند، تا تنها مرا بپرستند وچیزی را شریک وهمتای من قرار ندهند، وهرکس بعد از آن، کفر ورزد از فاسقان به شمار آید».
وچنان که می فرماید:
(وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ)(15)؛
«ما می خواهیم بر مستضعفین زمین منّت گذاریم وآنان را پیشوایان مردم ووارثان زمین قرار دهیم».
وباز چنان که می فرماید:
(وَلَقَدْ سَبَقَتْ کلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ

-----------------

(14) نور، 55.
(15) قصص، 5.

(٢٢)

الْمَنصُورُونَ * وَإِنَّ جُندَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ)(16)؛
«کلمه وتقدیر ما از ابتدا درباره بندگان رسالت یافته خود - قبل از انگیزش آنان به پیامبری - بر این قرار گرفته که همانا آنان یاری شدگان اند ولشکریان ما پیروزمند وغلبه یافتگان اند».
اساس عقیده به مهدویت
اساس در عقیده به مهدویت وغلبه اسلام بر تمامی ادیان ومنتهی شدن سیر طبیعی دنیا به حاکمیت اسلام وفرامین الهی، ویگانه شدن قوانین ونظام های موجود، وخلافت مؤمنان وشایستگان در زمین، وتبدیل ترس وهراس بشریت به امان وامنیت، ونابودی همه مظاهر استضعاف واستکبار، همگی در همان نیروی اوّلیه ای است که به طرزی شگفت، برای نابودی همه مظاهر شرک واستکبار وآزادسازی انسان از سلطه طواغیت وخارج ساختن بشریت از ذلّت بندگی مردم به سوی عزّت بندگی خداوند، در نهاد دعوت اسلام وباور توحیدی وکلمه اخلاص به ودیعت نهاده شده است.
اینکه می بینیم: دنیا به سوی جامعه ای یگانه وبین المللی وادغام بعضی جوامع در بعضی دیگر وکاستن امتیازات سیاسی ونظامی ونژادی در حرکت است ودانش وپیشرفت صنعتی؛ یگانه شدن بشریت ویکی شدن اقوام وملیت های مختلف را میسّر ساخته است وتوسعه ارتباطات وپیوندهای بین ملّت ها وقومیت های گوناگون، آن

-----------------

(16) صافات، 171 - 173.

(٢٣)

را مانند اهل شهری؛ بلکه محلّه ای واحد قرار داده است؛ همگی زمینه ساز آینده ای درخشان، بر اساس تعالیم اسلام وقرآن به شمار می رود؛ یعنی همان طور که بشریت جامعه های قبیله ای را پشت سر نهاده ودر حرکت خویش، به تأسیس جوامع شهرنشین، بر اساس وحدت منطقه یا منافع سیاسی یا اقتصادی یا نژادی رسیده است که هر کدام خواستار غلبه وتسلّط بر دیگری است، یقیناً در همین سیرِ رو به رشد، روزی از این حکومت های جزئی ووحدت های ناچیز رهایی یافته وبه وحدتی بزرگ وحکومتی الهی وجهان گیر - که هیچ اختصاصی به فرد یا طایفه یا منطقه یا نژادی مخصوص نخواهد داشت - دست پیدا خواهد کرد که همانا حکومت اسلام وقرآن است، حکومتی که همگان را شامل می شود وهمه در آن مساوی اند.
ما مسلمانان، همچنان که همه خبرهای غیبی خدا وپیامبر (ص) را باور داریم وچنان که به فرشتگان خدا وکتاب ها وپیامبران او ایمان داریم، وآنچه را که از جزئیات وتفاصیل معاد وبهشت ودوزخ ومانند آن - که جز به وسیله وحی وخبردادن پیامبر (ص) قابل اثبات نیست - به ما خبر داده اند، تصدیق می کنیم، همین طور به وعده خداوند نیز - که آن را در کتاب مجیدش خطاب به ایمان آورندگان وهمه بشریت بیان فرموده وما را زبان پیامبران ورسولانش نسبت به آن بشارت بخشیده، وپیامبر راستگو وامین ما آن را به آگاهی ما رسانده است - ایمان داریم ونسبت به تحقّق این وعده الهی در وراثت صالحان وحکومت اسلام وقرآن در تمام جهان، تردیدی به خود راه نمی دهیم واز خدا می خواهیم که ما را

(٢٤)

بر این عقیده وبر تمام مبادی واصول اسلامی وباورهای اصیل وصحیح، پایدار وثابت قدم بدارد.
(رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنا وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنک رَحْمَةً إِنَّک أَنتَ الْوَهّابُ)(17)؛
«پروردگارا! بعد از اینکه ما را هدایت فرمودی، ضلالت وگمراهی را به دل های ما راه مده واز جانب خویش رحمتی خاصّ به ما عنایت کن، که همانا تو بسیاربخشنده وعنایت کننده ای».
کتاب های مستقل درباره مهدویت
دانشمندان اسلامی همواره به روایات مربوط به حضرت مهدی(ع) اهتمامی خاص داشته ودر استخراج وتحقیق ورساندن آنها به جامعه ومحکم کردن ایمانِ به آنها در قلوب مردم، سعی وتلاش فراوان داشته اند. ازاین رو علاوه بر آوردن این روایات در کتب «سُنن» و«مَسانید» و«جوامع» وغیره، کتاب های روایی مستقل ومجموعه های احادیث خاصّ در این زمینه فراوان نگاشته اند.
از آن میان، ما به افزون از سی کتاب که به شکل مستقلّ، به کوشش بزرگان اهل سنّت دراین باره تألیف شده است، آگاهی یافتیم که به عنوان نمونه می توان از کتاب های البیان فی اخبار صاحب الزمان والقول المختصر فی علامات المهدی المنتظر(ع) وعقدالدرر

-----------------

(17) آل عمران، 8.

(٢٥)

والعرف الوردی و... نام برد. این کتاب ها ونظایر آنها، کمترین چیزی را که اثبات می کنند، این است که «باورداشتِ مهدویت» باوری اسلامی است که اساس آن به کتاب وسنّت نبوی (ص) برمی گردد وهمه پیشینیان وصحابه وتابعین به آن اعتقاد داشته اند واختصاصی به مذهبی خاصّ از مذاهب مختلف مسلمین ندارد.
اینکه خود این عقیده، یکی از دلایل قطعی بر پایان یافتن سلسله پیامبران الهی به وجود شریف پیامبر گرامی اسلام «حضرت محمّد (ص)» است واینکه آیین او هرگز نسخ نخواهد گشت واینکه حضرت مهدی(ع) - چنان که در کتاب «المهدی» از «سنن ابی داود» آمده واحادیث صحیحه متعدّدی به آن تصریح دارند - دوازدهمین جانشین اوست، آخرین نفر از جانشینانی است که رسول گرامی اسلام (ص) امّت خویش را به آمدن یکایک آنان بشارت بخشیده است واین بشارات همگی در احادیث گوناگونی که با سندهای فراوان در مسند احمد بن حنبل وصحیح البخاری وصحیح مسلم وغیر آنها نقل شده است، مورد اعتراف همگان است.
هر کس بخواهد به میزان قوّت واعتبار آنچه که مدرک ومستند مسلمانان در «عقیده به مهدویت» قرار گرفته، آگاهی یابد وکثرت روایات این باب، وفراوانی مؤلّفین وجمع آورندگان آنها را دریابد، وشهرت این روایات در بین اندیشمندان ودانشمندان اسلامی را غیرقابل انکار ببیند، باید به کتاب های «جوامع»، «سنن»، «مسانید» وکتاب های «تفسیر»، «تاریخ»، «رجال»، «فرهنگ نامه ها»، «لغت نامه ها»

(٢٦)

وغیر آن مراجعه نماید، تا بفهمد که برشمردن همه این احادیث وکتاب های مربوطه کاری بسیار دشوار است.
ما در این مختصر، تنها درباره یکی از این کتاب ها که پیرامون این موضوع نگاشته شده، سخن می گوییم وبه عنوان نمونه ای از این گونه تألیفات وبه عنوان دلیلی بر بسیاری چشمگیر این مطالب در کتاب های دیگر، به بررسی آنچه در این کتاب آمده است، می پردازیم. این کتاب البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان(ع)(18) نام دارد.
امّا کتاب ومؤلّف آن، هر دو بی نیاز از تعریف هستند؛ زیرا خود کتاب از کتاب های مشهور ومعروف است که نسخه خطّی آن در چندین کتابخانه بزرگ موجود است واخیراً چاپ جدیدی از این کتاب با استفاده از تصویربرداری از نسخه خطّی موجود در کتابخانه مسجدالحرام در مکه مکرّمه عرضه شده است وما خود نیز، نسخه خطّی دیگری از آن را که در کتابخانه مسجد اعظم قم - از یادگارهای مرحوم مغفور آیت الله العظمی بروجردی - حفظ ونگهداری می شود، مشاهده کرده ایم.
مؤلّف این کتاب، عالم بزرگ ومحدث مشهور «علی بن حسام الدین بن عبدالملک المتقی الشاذلی المدینی الهندی» متوفی به سال 977 هجری قمری است. وی نویسنده ای معروف است وشرح حالش

-----------------

(18) این کتاب که متأسفانه تاکنون به فارسی ترجمه نشده است، دارای ابواب مختلف است که در هر باب مجموعه ای از مشهورترین ومعتبرترین روایات اهل سنّت، درباره حضرت مهدی(ع) وخصوصیات آن حضرت ونشانه های ظهور ایشان جمع آوری شده است.

(٢٧)

در کتاب هایی که پیرامون زندگی نامه های علما وبزرگان اهل سنّت نگاشته شده است، موجود است. چنان که در مقدمه ونسخه چاپ شده همین کتاب نیز شرح زندگانی وآثار ومقامات او درج گردیده است.
برخی از آنچه در این کتاب آمده وبرآنیم تا آگاهی مختصری نسبت به آن پیدا کنیم، عبارتند از: اسامی آن دسته از مشایخ وراویان وصاحبان کتاب های «جوامع»، «سنن» و«مسانید» که احادیث مربوط به «عقیده به مهدویت» را در کتاب های خویش روایت کرده اند، ومؤلّف این کتاب نیز روایات وارده را از ایشان نقل کرده است ونیز اسامی گروهی از علمای مشهور وتابعینی(19) که پس از عهد پیامبر (ص) این احادیث واخبار را روایت کرده اند ونیز اسامی گروهی از صحابه که خود، بدون واسطه از رسول الله (ص) نقل حدیث کرده اند.
اسامی مشایخ، اساتید فن وصاحبان کتاب های جامع حدیث
1 - طبرانی، 2 - ابونعیم اصفهانی، 3 - خطیب بغدادی، 4 - ابن ابی شیبه کوفی، 5 - نعیم بن حمّاد مروزی - یکی از اساتید امام بخاری صاحب صحیح البخاری - ، 6 - حاکم نیشابوری، 7 - احمد بن حنبل، 8 - مارودی، 9 - بزّاز، 10 - ترمذی، 11 - دارقطنی، 12 - ابن ماجه قزوینی، 13 - ابویعلی موصلی، 14 - ابن عساکر، 15 - مسلم نیشابوری، 16 - ثعلبی، 17 - ابوداود سجستانی، 18 - ابن جوزی، 19 - ابن ابی اسامه، 20 - تمام بجلی، 21 - رویانی، 22 - ابن منده، 23 - حسن بن سفیان شیبانی، 24 - عثمان بن سعید دانی، 25

-----------------

(19) تابعین به کسانی گفته می شود که زمان پیامبر (ص) را درک نکرده اند؛ لکن با اصحاب ویاران نزدیک پیامبر (ص) که پس از پیامبر (ص) می زیسته اند، همنشینی ومصاحبت داشته واز آنان نقل روایت نموده اند.

(٢٨)

 - ابوالحسن حوبی، 26 - ابن کثیر، 27 - ابن سعد، 28 - واقدی، 29 - ابوبکر بن مقری، 30 - ابن مناوی، 31 - ابوغنم کوفی، 32 - ابن مردویه اصفهانی، 33 - ابن خزیمه، 34 - ابوعوانه، 35 - ابوبکر اسکافی، 36 - دیلمی، 37 - قرطبی، 38 - ابن لهیعه، 39 - ابوبکر احمد بیهقی، 40 - ابوالحسن آبری، 41 - ابن حبّان بستی، 42 - ابوبکر احمد بن محمّد بن عبدالله بن صدقه.
اسامی برخی از مشاهیر از تابعین
1 - عاصم بن عمرو بجلی، 2 - سعید مسیب، 3 - ابوجعفر محمّد بن علی الباقر (علیهما السلام) 4 - اسحاق بن یحیی، 5 - شهر بن حوشب، 6 - زهری، 7 - مطر الورّاق، 8 - طاووس، 9 - صباح، 10 - عمرو بن علی، 11 - مکحول، 12 - کعب بن علقمه، 13 - قتاده، 14 - عبدالله بن حارث، 15 - محمّد بن حبیر، 16 - ارطاة بن منذر، 17 - حَکم بن عیینه، 18 - ابوقبیل، 19 - ابن ابی طلحه، 20 - کثیر بن مرّه، 21 - ابن سیرین، 22 - مجاهد، 23 - خالد بن سعد، 24 - ابومریم، 25 - شریک، 26 - ابوارطاة، 27 - ضمرة بن حبیب، 28 - حکم بن نافع، 29 - خالد بن معدان، 30 - محمّد بن حنفیه، 31 - سدی، 32 - سلیمان بن عیسی، 33 - بقیة بن ولید، 34 - ولید بن مسلم، 35 - قیس بن جابر، 36 - عمرو بن شعیب، 37 - ابن شوذب، 38 - دینار بن دینار، 39 - معمّر، 40 - فضل بن دکین، 41 - سالم بن ابی جعد، 42 - محمّد بن صامت، 43 - حکیم بن سعد، 44 - ابراهیم بن میسره، 45 - ابوامیه.
اسامی روایت کنندگان درباره حضرت مهدی(ع) از اصحاب رسول خدا (ص)
1 - علی بن ابی طالب(ع)، 2 - عمار بن یاسر، 3 - حذیفه یمانی، 4 - ابوسعید

(٢٩)

خدری، 5 - طلحة بن عبیدالله، 6 - ابن عمر، 7 - عبدالله بن مسعود، 8 - جابر بن عبدالله، 9 - عبدالرحمن بن عوف، 10 - عمر بن خطّاب، 11 - ابن عباس، 12 - ابوهریره، 13 - انس بن مالک، 14 - ابوامامه، 15 - هلالی، 16 - ابوطفیل، 17 - حسن بن علی بن ابی طالب (علیهما السلام)، 18 - حسین بن علی بن ابی طالب (علیهما السلام)، 19 - ثوبان، 20 - ابی بن کعب، 21 - جابر بن سمره، 22 - جابر صدفی، 23 - عبدالله بن عمرو بن عاص، 24 - عمرو بن عاص، 25 - امّ سلمه، 26 - عایشه، 27 - اسماء بنت عمیس، 28 - امّ حبیبه.
در اینجا بعد از ذکر اسامی، به خاطر افزایش آگاهی خواننده وخالی نبودن این نوشتار از متون این احادیث ونیز به منظور کسب ثواب واجری که در احادیثی مانند:
«مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً حَشَرَهُ اللهُ یوْمَ الْقِیامَةِ فَقِیهاً»(20)؛
«هر کس از امّت من، چهل حدیث را حفظ نماید، خداوند روز قیامت، او را به عنوان فقیه محشور می فرماید».
وعده داده شده است(21)، درصدد برآمدیم که چهل حدیث از احادیث نقل شده در این کتاب را - که افزون از دویست حدیث می باشد - در این نوشتار ذکر نماییم. وما توفیقی الاّ بالله.

-----------------

(20) از فرمایشات رسول الله (ص). صدوق، الخصال، ص541؛ همو، ثواب الاعمال، ص134؛ مفید، الاختصاص، ص61؛ مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص153.
(21) از شافعی نقل شده است که درباره این گونه احادیث گفت: مراد از این چهل حدیث، احادیثی است که درباره فضایل ومناقب علی بن ابی طالب(ع) وارد شده است. در همین زمینه، داستان عجیبی از احمد بن حنبل نیز نقل شده است که طالبین آن می توانند به کتاب اربعین از شیخ ابوالفتح محمّد بن احمد بن ابی الفوارس متوفّی سال 412 هجری قمری مراجعه نمایند.

(٣٠)

احمد وابن ابی شیبه وابن ماجه ونعیم بن حمّاد در کتاب «الفتن»، از علی(ع) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: رسول خدا (ص) فرمودند:
«اَلْمَهْدِی مِنّا أَهْلَ الْبَیتِ، یصْلِحُهُ اللهُ فِی لَیلَة»(22)؛
«مهدی(ع) از ما اهل بیت است، خداوند امر او را در یک شب اصلاح خواهد فرمود».
2 - ابوداوود وابن ماجه وطبرانی وحاکم، از امّ سلمه روایت کرده اند که گفت: شنیدم رسول خدا (ص) می فرماید:
«اَلْمَهْدِی مِنْ عِتْرَتِی، مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ»(23)؛
«مهدی(ع) از سلاله من است، از فرزندان فاطمه(س)».
3 - حاکم وابن ماجه وابونعیم، از انس بن مالک روایت کرده اند که وی گفت: شنیدم رسول خدا (ص) می فرماید:
«نَحْنُ سَبْعَةُ وُلْدِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ سادَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ: أَنَا وَحَمْزَةُ وَعَلِی وَجَعْفَرُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَینُ وَالْمَهْدِی»(24)؛

-----------------

(22) متقی هندی، البرهان، ص89، باب 2، حدیث 1.
(23) متقی هندی، البرهان، ص89، باب 2، حدیث 2.
(24) متقی هندی، البرهان، ص89، باب 2، حدیث 3.

(٣٣)

«ما هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشت هستیم: من وحمزه وعلی وجعفر وحسن وحسین ومهدی».
4 - ترمذی به طریق صحیح از ابوهریره نقل کرده است که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«لَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ یوْمٌ، لَطَوَّلَ اللهُ ذلِک الْیوْمَ، حَتّی یلِی الْمَهْدِی»(25)؛
«اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانی می کند که مهدی(ع) در پی آید».
5 - طبرانی در المعجم الاوسط ازطریق عمرو بن علی روایتی را از علی بن ابی طالب(ع) نقل کرده که از پیامبر (ص) سؤال کرد:
«أَمِنَّا الْمَهْدِی أَمْ مِنْ غَیرِنا یا رَسُولَ اللهِ؟ قالَ: بَلْ مِنّا؛ بِنا یخْتِمُ اللهُ کما بِنا فَتَحَ، وَبِنا یسْتَنْقِذُونَ مِنَ الشِّرْک، وَبِنا یؤَلِّفُ اللهُ بَینَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَداوَة بَیْنَهُم کَما ألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِم بَعْدَ عَداوَةِ الشِّرْک»(26)؛
«آیا مهدی از بین ماست یا از بین دیگران؟ یا رسول الله! حضرت در جواب فرمود: بلکه از ماست، خداوند همچنان که به ما آغاز فرمود، به ما هم ختم خواهد کرد. به وسیله ماست که مردم از شرک نجات می یابند، به وسیله ماست که خداوند بین دل های

-----------------

(25) متقی هندی، البرهان، ص90، باب 2، حدیث 5.
(26) متقی هندی، البرهان، ص 91، باب 2، حدیث 7.

(٣٤)

مردم الفت وپیوند ایجاد می کند بعد از عداوتی که بین آنهاست؛ همان طور که بین قلوب آنان الفت وپیوند برقرار ساخت، بعد از دشمنی حاصل از شرک، که بینشان جدایی انداخته بود».
6 - نعیم بن حمّاد وابونعیم از طریق مکحول از علی بن ابی طالب(ع) روایت کرده اند که فرمود:
«قُلْتُ: یا رَسُولَ اللهِ! أَ مِنّا - آلُ مُحَمَّد - الْمَهْدِی أَمْ مِنْ غَیرِنا؟ فَقالَ: لا بَلْ مِنّا، یخْتِمُ اللهُ بِهِ الدِّینَ کما فَتَحَ بِنا، ینْقِذُونَ مِنَ الْفِتْنَةِ کما أَنْقَذُوا مِنَ الشِّرْک، وَبِنا یؤَلِّفُ اللهُ بَینَ قُلُوبِهِمْ، بَعْدَ عَداوَةِ الفِتْنةِ کَما ألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِم بَعْدَ عَدَاوةٍ وَبِنا یصْبِحُونَ بَعْدَ عَداوَةِ الْفِتْنَةِ إِخْواناً کما أَصْبَحُوا بَعْدَ عَداوَةِ الشِّرْک إِخْواناً فِی دِینِهِمْ»(27)؛
«گفتم: ای رسول خدا! آیا مهدی(ع) از بین ما آل محمّد (ص) است یا از بین غیرما؟ فرمود: نه بلکه از بین ماست، خداوند دین را همچنان که گشود، به وجود او ختم خواهد کرد، مردم به وسیله ما از فتنه نجات می یابند، چنان که از شرک نجات یافتند وبه وسیله ماست که خداوند بین دل های مردم الفت وپیوند ایجاد می کند بعد از دشمنی حاصل از فتنه؛ همان طور که بعد از دشمنی بینشان، قلوبشان را به هم پیوند داد، وبه وسیله ماست که مردم بعد از دشمنی برخاسته از فتنه، با یکدیگر برادر شدند؛ همان طور که بعد از دشمنی برخاسته از شرک با یکدیگر برادر شدند».
7 - حارث بن ابی اسامه وابونعیم از ابوسعید نقل کرده اند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

-----------------

(27) متقی هندی، البرهان، ص91، باب 2، حدیث 8.

(٣٥)

«لَتَمْلاَنَّ الأرْضُ ظُلْماً وَعُدْواناً، ثُمَّ لَیخْرُجَنَّ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِی حَتّی یمْلاَها قِسْطاً وَعَدْلا کما مُلِئَتْ عُدْواناً وَظُلْماً»(28)؛
«به درستی که زمین پر از ستم ودشمنی می شود، سپس مردی از اهل بیت من قیام خواهد کرد تا زمین را از عدل وداد پر کند چنان که پر از دشمنی وستم شده باشد».
8 - طبرانی در کتاب المعجم الکبیر وابونعیم از ابن مسعود نقل کرده اند که گفت: رسول الله (ص) فرمود:
«یخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِی، یواطِئ اسْمُهُ اسْمِی وَخُلْقُهُ خُلْقِی، یمْلأُها قِسْطاً وَعَدْلا کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً»(29)؛
«مردی از اهل بیت من قیام خواهد کرد، اسمش همانند اسم من واخلاقش همانند اخلاق من است، او زمین را پر از عدل وداد کند، چنان که پر از ظلم وجور شده باشد».
9 - ابونعیم از حذیفه نقل کرده است که گفت: رسول الله (ص) فرمود:
«وَیحَ هذِهِ الاُمَّةَ مِنْ مُلُوک جَبابِرَة، یقْتُلُونَ وَیخِیفُونَ الْمُطِیعِینَ إِلاّ مَنْ أَظْهَرَ طاعَتَهُمْ؛ فَالْمُؤْمِنُ التَّقِی لَیصانَهُمْ بِلِسانِهِ، وَیفِرَّ مِنْهُمْ بِقَلْبِهِ وَجَنانِهِ. فَإِذا أَرادَ اللهُ تَعالی أَنْ یعِیدَ الاِسْلامَ عَزِیزاً قَصَمَ کلَّ جَبّار عَنِید، وَهُوَ الْقادِرُ عَلی ما یشآءُ أَنْ یصْلِحَ أُمَّةً بَعْدَ فَسادِها. یا حُذَیفَةُ! لَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ

-----------------

(28) متقی هندی، البرهان، ص91 - 92، باب 2، حدیث 10.
(29) متقی هندی، البرهان، ص92، باب 2، حدیث 11.

(٣٦)

یوْمٌ، لَطَوَّلَ اللهُ ذلِک الْیوْمَ حَتّی یمْلِک مِنْ أَهْلِ بَیتِی رَجُلٌ، تَجْرِی الْمَلاحِمَ عَلی یدَیهِ، وَیظْهِرُ الاِسْلامَ وَلا یخْلِفُ وَعْدَهُ، وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ»(30)؛
«وای بر این امّت از پادشاهان ستمگر! مردم را می کشند واطاعت کنندگان پروردگار را می ترسانند، مگر کسی را که فرمان بری واطاعت از آنان را اظهار کند. پس انسان باایمان وپرهیزکار باید با زبانش با آنان بسازد؛ امّا در قلب ودلش از آنان بگریزد. پس اگر خدای بزرگ بخواهد اسلام را عزیز گرداند، هر ستمگر عنادپیشه ای را درهم خواهد شکست واو بر آنچه بخواهد تواناست ومی تواند امّت را بعد از تباهی اصلاح فرماید - وحالشان را نیکو گرداند - ای حذیفه! اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند همان یک روز را آن چنان طولانی خواهد کرد که مردی از اهل بیت من به حکومت رسد، به دست او پیشامدهایی عجیب به وقوع می پیوندد وخداوند - به دست او - اسلام را پیروز می کند ودر وعده هایش خلاف نمی کند واو محاسبه گری سریع است».
10 - حسن بن سفیان وابونعیم از ابوهریره نقل کرده اند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

-----------------

(30) متقی هندی، البرهان، ص92، باب 2، حدیث 12.

(٣٧)

«لَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ لَیلَةٌ، لَیمْلِک فِیها رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِی»(31)؛
«اگر از عمر دنیا جز یک شب باقی نمانده باشد، خداوند در همان یک شب، مردی از اهل بیت مرا به حکومت خواهد رسانید».
11 - رویانی در کتاب مسند خویش وابونعیم از حذیفه نقل کرده اند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«اَلْمَهْدِی رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی، لَوْنُهُ لَوْنٌ عَرَبِی، وَجِسْمُهُ جِسْم اِسْرائِیلِی، عَلی خَدِّهِ الاَیمَنِ خالٌ کأَنَّهُ کوْکبٌ دُرِّی، یمْلأُ الاَرْضَ عَدْلا کما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً، یرْضِی فِی خِلافَتِهِ أَهْلُ الأَرْضِ وَأَهْلُ السَّماءِ وَالطَّیرُ فِی الْجَوِّ»(32)؛
«مهدی(ع) مردی از فرزندان من است، رنگ رخساره اش، رنگ عرب ها واندامش، اندام اسرائیلی هاست(33)، بر گونه راستش خالی هست که مانند ستاره ای درخشان است. زمین را از عدالت پر می سازد چنان که از ستم وحقّ کشی پر شده باشد. در زمان خلافت ورهبری او، زمینیان وآسمانیان وپرندگان فضا راضی وخشنود خواهند بود».
12 - ابونعیم از امام حسین(ع) روایت کرده است که همانا پیامبر (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمودند:

-----------------

(31) متقی هندی، البرهان، ص92، باب 2، حدیث 13.
(32) متقی هندی، البرهان، ص93 - 94، باب 2، حدیث 16.
(33) یعنی از نظر جثّه وطول قامت مثل آنهاست.

(٣٨)

«یا بُنَیةُ! الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِک»(34)؛
«ای دختر من! مهدی از فرزندان توست».
13 - ابن عساکر از امام حسین(ع) روایت کرده است که همانا پیامبر (ص) فرمود:
«اِبْشِرِی یا فاطِمَةُ! الْمَهْدِی مِنْک»(35)؛
«ای فاطمه! تو را بشارت باد که مهدی(ع) از نسل تو است».
14 - طبرانی در کتاب المعجم الکبیر وابونعیم از هلال - یا هلالی - نقل کرده اند که پیامبر (ص) به فاطمه(س) فرمود:
«وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ مِنْهُما - یعْنِی الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ - مَهْدِی هذِهِ الأُمَّةِ. إِذا صارَتْ الدُّنْیا هَرَجاً وَمَرَجاً، وَتَظاهَرَتْ الْفِتَنُ وَتَقَطَّعَتْ السُّبُلُ، وَأَغارَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْض، فَلا کبِیرٌ یرْحَمُ صَغِیراً وَلا صَغِیرٌ یوَقِّرُ کبِیراً، فیبْعَثُ اللهُ - عزوجل - عِنْدَ ذلِک مِنْهُما مَنْ یفْتَحُ حُصُونَ الضَّلالَةِ وَقُلُوباً (غُلْفاً) غَفَلا؛ یقُومُ بِالدِّینِ فِی آخَرِ الزَّمانِ، کما قُمْتُ بِهِ فِی أَوَّلِ الزَّمانِ، وَیمْلَاُ الدُّنْیا عَدْلا کما مُلِئَتْ جَوْراً»(36)؛
«سوگند به آن که مرا به حقیقت مبعوث گردانید!
مهدی این امّت از نسل این دو نفر است - اشاره به حسن وحسین (علیهم السلام) - زمانی که دنیا آشفته گردد وفتنه ها ظاهر شوند وراه ها کوتاه

-----------------

(34) متقی هندی، البرهان، ص94، باب 2، حدیث 17.
(35) متقی هندی، البرهان، ص94، باب 2، حدیث 17.
(36) متقی هندی، البرهان، ص94 - 95، باب 2، حدیث 19.

(٣٩)

گردند وبرخی مردم بر برخی دیگر هجوم آورند که نه بزرگسالان به خردسالان رحم کنند ونه خردسالان به بزرگسالان احترام نهند، در آن زمان خداوند از نسل این دو، کسی را برمی انگیزد که حصارهای گمراهی را می گشاید ودل های غفلت زده را بیدار می کند ودر آخرالزمان دین را به پا می دارد، چنان که من در ابتدا آن را به پا داشتم ودنیا را از عدالت پر می سازد چنان که از ستم پر شده باشد».
15 - نیز او - نعیم بن حمّاد - از علی(ع) وعایشه از پیامبر (ص) نقل کرده است که فرمود:
«اَلْمَهْدِی رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِی، یقاتِلُ عَلی سُنَّتِی کما قاتَلْتُ أَنَا عَلَی الْوَحْی»(37)؛
«مهدی مردی از خاندان من است، او برطبق سنّت من - با مخالفین - می جنگد چنان که من برطبق وحی الهی می جنگیدم».
16 - نیز او - نعیم بن حمّاد - از علی(ع) نقل کرده است که فرمود:
«اَلْمَهْدِی رَجُلٌ مِنّا مِنْ وُلْدِ فاطِمَة»(38)؛
«مهدی(ع) مردی از - نسل - ما از فرزندان فاطمه(س) است».
17 - طبرانی از عوف بن مالک نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود:

-----------------

(37) متقی هندی، البرهان، ص 95، باب 2، حدیث 21.
(38) متقی هندی، البرهان، ص 95، باب 2، حدیث 23.

(٤٠)

«یجِیءُ فِتْنَةٌ غَبْراءُ مُظْلَمَةٌ، تَتْبَعُ الْفِتَنُ بَعْضُها بَعْضاً حَتّی یخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِی یقالُ لَهُ الْمَهْدِی؛ فَإِنْ أَدْرَکتَهُ فَاتَّبِعْهُ وَکنْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ»(39)؛
«فتنه ای سخت تیره وتاریک فرا می رسد، فتنه ها پشت سر هم - بر مردم - وارد می شوند، تا اینکه مردی از اهل بیت من قیام کند که مهدی خوانده می شود. اگر او را دریافتی پیرو او باش تا از هدایت یافتگان باشی».
18 - دانی از حکم بن عُیینه نقل کرده است که گفت: به محمّد بن علی عرضه داشتم: شنیدم که از نسل شما مردی ظهور می کند که در این امّت عدالت را برپا می دارد، فرمود:
«إِنّا نَرْجُو ما یرْجُو النّاسُ، وَإِنّا نَرْجُو لَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ یوْمٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِک الْیوْمَ حَتّی یکونَ ما تَرْجُوهُ هذِهِ الاُمَّةُ، وَقَبْلَ ذلِک فِتَنٌ شَرٌّ؛ فِتْنَةٌ یمْسِی الرَّجُلُ مُؤْمِناً وَیصْبِحُ کافِراً، وَیصْبِحُ مُؤْمِناً وَیمْسِی کافِراً، فَمَنْ أَدْرَک ذلِک مِنْکمْ فَلْیتَّقِ اللهَ وَلْیکنْ مِنْ أحلاس بَیتِهِ»(40)؛
«همانا ما به همان چیزی که مردم امید دارند، امید بسته ایم وامیدواریم که اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند همان یک روز را آن چنان طولانی کند که آنچه را این

-----------------

(39) متقی هندی، البرهان، ص 103، باب 4، فصل 1، حدیث 2.
(40) متقی هندی، البرهان، ص104، باب 4، فصل 1، حدیث 7.

(٤١)

امّت به آن امید بسته اند، تحقق پذیرد وقبل از آن بدترین فتنه ها پدید می آید، چنان که شخصی از برخی مردم، در شب مؤمن است وصبح که می شود کافر شده است، یا در صبح مؤمن است وشب که می رسد کافر گردیده است، پس اگر کسی از شما به چنین فتنه ای گرفتار شد، باید تقوای الهی پیشه کند وباید کناره گزینی وخانه نشینی اختیار کند».
19 - امام ابوعبدالله نعیم بن حماد در کتاب الفتن از عمار بن یاسر نقل کرده است:
«إِذا قُتِلَت النَّفْسُ الزَّکیةُ، وَأَخُوهُ یَقْتُلُ بِمَکةَ ضَیعَةً، نادی مُناد مِنَ السَّماءِ: إنَّ أَمِیرَکمْ فُلانٌ وَذلِک الْمَهْدِی الَّذِی یمْلأُ الأرْضَ حَقّاً وَعَدْلا»(41)؛
«زمانی که نفس زکیه کشته شود وبرادرش در مکه به نبردی شدید پردازد، ندا دهنده ای از آسمان ندا دهد که امیر وفرمانروای شما فلانی است واو همان مهدی است؛ کسی که زمین را از حقیقت وعدالت آکنده سازد».
20 - طبرانی در کتاب المعجم الاوسط از طلحة بن عبیدالله، از پیامبر (ص) روایت کرده است:
«سَتَکونُ فِتْنَةٌ لا یهْدَأُ مِنْها جانِبٌ إِلاّ جاشَ مِنْها جانِبٌ، حَتّی

-----------------

(41) متقی هندی، البرهان، ص112، باب 4، فصل 1، حدیث 7.

(٤٢)

ینادِی مُناد مِنَ السَّمآءِ: إنَّ أَمِیرَکمْ فُلانٌ»(42)؛
«فتنه ای خواهد بود، هنوز طرفی از این فتنه آرام نگرفته که طرف دیگری بر می شورد - قسمتی از آن آرامش نیابد مگر آنکه قسمتی دیگر از آن برمی آشوبد - تا آنکه ندادهنده ای از آسمان ندا در می دهد: همانا امیر وفرمانروای شما فلانی است».
21 - ابونعیم وخطیب در کتاب تلخیص المتشابه از ابن عمر نقل کرده اند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«یخْرُجُ الْمَهْدِی وَعَلی رَأْسِهِ مَلَک ینادِی: إِنَّ هذا مَهْدِی فَاتَّبِعُوهُ»(43)؛
«مهدی قیام می کند درحالی که بالای سر او فرشته ای ندا می دهد: این مهدی است از او پیروی کنید».
22 - ابونعیم از علی(ع) روایت کرده که فرمود:
«إِذا نادی مُناد مِنَ السَّماءِ: إِنَّ الْحَقَّ فِی آلِ مُحَمَّد، فَعِنْدَ ذلِک یظْهَرُ الْمَهْدِی عَلی أَفْواهِ النّاسِ وَیشْرَبُونَ حُبَّهُ، وَلا یکونُ لَهُمْ ذِکرٌ غَیرَهُ»(44)؛
«زمانی که ندادهنده ای از آسمان ندا می دهد که: حقّ در خاندان محمّد (ص) است. در آن هنگام نام مهدی بر زبان های مردم

-----------------

(42) متقی هندی، البرهان، ص71، باب 1، حدیث 1.
(43) متقی هندی، البرهان، ص72، باب 1، حدیث 2.
(44) متقی هندی، البرهان، ص73، باب 1، حدیث 4.

(٤٣)

آشکار می گردد ومحبّت او را به دل می گیرند واز غیر او یاد نمی کنند».
23 - نیز او - نعیم بن حماد - از شهر بن حوشب نقل کرده است که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«فِی الْمُحَرَّمِ ینادِی مُناد مِنَ السَّمآءِ: أَلا إِنَّ صَفْوَةَ اللهِ [مِنْ خَلْقِهِ] فُلانٌ فَاسْمَعُوا لَهُ، أَطِیعُوهُ فِی سَنَةِ الصَّوْتِ الْمُعْمَعَةِ»(45)؛
«در ماه محرم، نداکننده ای از آسمان ندا می دهد: آگاه باشید که برگزیده خدا - از میان خلایق - فلانی است، پس فرمانش را گوش کنید واز او اطاعت کنید در سالی که جنگ ها وفتنه ها فراوان است وسالِ صدای آسمانی است».
24 - از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده است که فرمود:
«تُخْتَلَفُ ثَلاثُ رایات: رایةٌ بِالْمَغْرِبِ وَرایةٌ بِالْجَزِیرَةِ وَرایةٌ بِالشّامِ؛ تَدُومُ الْفِتْنَةُ بَینَهُمْ سَنَةً. ثُمَّ ذَکرَ خُرُوجَ السُّفْیانِی وَما یفْعَلُهُ مِنَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ. ثُمَّ ذَکرَ خُرُوجَ الْمَهْدِی وَمُبایعَةَ النّاسِ لَهُ بَینَ الرُّکنِ وَالْمَقامِ. قالَ: یسِیرُ بِالْجُیوشِ حَتّی یسِیرَ بِوادِی الْقُری فِی هُدُوء وَرِفْق، وَیلْحَقُهُ هُناک ابْنُ عَمِّهِ الْحَسَنِی فِی اثْنَی عَشَرَ أَلْفِ فارِس، فَیقُولُ لَهُ: یابْنَ عَمِّ! أَنَا

-----------------

(45) متقی هندی، البرهان، ص75، باب 1، حدیث 9.

(٤٤)

أَحَقُّ بِهذَا الْجَیشِ مِنْک، أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ وَأَنَا الْمَهْدِی. فَیقُولُ لَهُ الْمَهْدِی: بَلْ أَنَا الْمَهْدِی. فَیقُولُ لَهُ الْحَسَنِی: هَلْ لَک مِنْ آیة فَأُبایعَک؟ فَیومِئُ الْمَهْدِی إِلَی الطَّیرِ فَیسْقُطُ عَلی یدَیهِ، وَیغْرِسُ قُضَیباً فِی بُقْعَة مِنَ الأَرْضِ فَیخْضَرُ وَیورَقُ، فَیقُولُ لَهُ الْحَسَنِی: یابَنْ عَمِّی هِی لَک»(46)؛
«سه پرچم به مخالفت با یکدیگر برافراشته شود؛ پرچمی در مغرب وپرچمی در جزیره (عربستان) وپرچمی در شام، وفتنه وجنگ بین آنها یک سال طول می کشد - سپس از قیام سفیانی وظلم وستمی که بر مردم روا می دارد، یاد کرد وپس از آن از ظهور وقیام حضرت مهدی(ع) وبیعت کردن مردم با او در بین رکن ومقام یاد نمود - وفرمود: لشکریان خویش را حرکت می دهد تا در کمال آرامش ومدارا به وادی القری می رسند. در آنجا پسرعمویش(47) سید حسنی همراه با دوازده هزار سوار به او می رسد وبه او می گوید: ای پسرعمو! من به فرماندهی این لشکر سزاوارتر از تو هستم؛ زیرا من فرزند امام حسن(ع) هستم

-----------------

(46) متقی هندی، البرهان، ص 76 - 77، باب 1، حدیث 15.
(47) از اینکه در این روایت، چند مورد تصریح شده است که سید حسنی - که از نسل امام حسن(ع) است - حضرت مهدی(ع) را به عنوان پسرعمو خطاب می کند، می توان استفاده کرد که: قائم آل محمّد (ص) از نسل امام حسین(ع) می باشد، چنان که عقیده همه علمای شیعه وبسیاری از بزرگان اهل سنّت است، ودر کتاب های مختلف ازجمله منتخب الاثر مجموعه ای از روایات اهل سنّت وتشیع دراین باره نقل شده است.

(٤٥)

ومهدی من هستم. حضرت مهدی(ع) به او می فرماید: بلکه من مهدی هستم. حسنی می گوید: آیا تو را نشانه ومعجزه ای هست تا با تو بیعت کنم؟ پس حضرت مهدی(ع) به پرنده ای اشاره می نماید وپرنده در دست هایش قرار می گیرد ونِی خشکی را می گیرد ودر زمین می کارد - بلافاصله - سبز می شود وبرگ می دهد. آن زمان «سید حسنی» به او عرض می کند: ای پسر عموی من! این مقام سزاوار توست».
25 - نعیم وابونعیم از ابوسعید نقل کرده اند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«یکونُ عِنْدَ انْقِطاع مِنَ الزَّمانِ وَظُهُور مِنَ الْفِتَنِ رَجُلٌ یقالُ لَهُ الْمَهْدِی، یکونُ عَطاؤُهُ حَثِیاً»(48)؛
«هنگامی که آخرالزمان شود - ویأس وناامیدی رخ نماید - وفتنه ها ظاهر شود، مردی خواهد بود که مهدی نامیده می شود وبخشش وعطایایش ریزان وسرشار است».
26 - ابونعیم از عبدالرحمن بن عوف نقل کرده است که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«[یکونُ عِنْدَ انْقِطاع مِنَ الزَّمانِ] لَیبْعَثَنَّ اللهُ مِنْ عِتْرَتِی رَجُلا أَفْرَقَ الثَّنایا أَجْلَی الْجَبْهَةِ یمْلأُ الأَرْضَ عَدْلا، ویفِیضُ الْمالَ فَیضاً»(49)؛

-----------------

(48) متقی هندی، البرهان، ص84، باب 1، حدیث 33.
(49) متقی هندی، البرهان، ص84، باب 1، حدیث 32.

(٤٦)

«هنگامی که آخرالزمان شود - یأس وناامیدی وقحطی رخ نماید - به تحقیق خداوند مردی از خاندان مرا برخواهدانگیخت، دندان های پیشینش فاصله دار وجبینش گشاده است. زمین را از عدالت پر می سازد ومال فراوان می بخشد».
27 - احمد ومسلم از ابوسعید وجابر، از رسول خدا (ص) روایت کرده اند که آن حضرت فرمود:
«یکونُ فِی آخِرِ الزَّمانِ خَلِیفَةٌ یقَسِّمُ الْمالَ وَلا یعُدُّهُ»(50)؛
«در آخرالزمان خلیفه ای خواهد بود که مال را بدون اینکه بشمارد، تقسیم می کند».
28 - حذیفة بن یمان از پیامبر (ص) روایت کرده که آن حضرت - درباره قضیه حضرت مهدی(ع) وبیعت کردن مردم با او در بین رکن ومقامِ خانه کعبه وخروج او به سوی شام - فرمود:
«وَجَبْرَئِیلُ عَلی مَقْدِمَتِهِ، وَمِیکائِیلُ عَلی ساقَتِهِ، یفْرَحُ بِهِ أَهْلُ السَّمآءِ وَالأَرْضِ وَالطَّیرُ وَالْوَحْشُ وَالْحِیتانُ فِی الْبَحْرِ»(51)؛
«وجبرئیل در رأس پیشاهنگان لشکر ومیکائیل در رأس دنباله داران لشکر او قرار دارند، آسمانیان وزمینیان وپرندگان وحیوانات وحشی وماهیان دریا، همگی به ظهور او شاد می شوند».

-----------------

(50) متقی هندی، البرهان، ص83، باب 1، حدیث 28.
(51) متقی هندی، البرهان، ص77، باب 1، حدیث 16.

(٤٧)

این روایت را ابوعمر وعثمان بن سعید مقری نیز در کتاب «سنن» خود نقل کرده اند.
29 - احمد وباوردی در کتاب المعرفة وابونعیم از ابوسعید نقل کرده اند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«بُشْراکمْ بِالْمَهْدِی! رَجُلٌ مِنْ قُرَیش مِنْ أُمَّتِی عَلَی اخْتِلاف مِنَ النّاسِ وَزَلازِلَ، فَیمْلأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلا کما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً، وَیرْضی عَنْهُ ساکنُ السَّماءِ وَساکنُ الأَرْضِ، وَیقَسِّمُ الْمالَ صِحاحاً بِالسَّوِیةِ بَینَ النّاسِ وَیمْلأُ قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمَّد غنی، وَیسَعُهُمْ عَدْلَهُ حَتّی إِنَّهُ یأْمُرُ مُنادِیاً فَینادِی: مَنْ لَهُ حاجَةٌ؟ فَما یأْتِیهِ أَحَدٌ إِلاّ رَجُلٌ واحِدٌ، یأْتِیهِ یسْأَلُهُ فَیقُولُ: اِئْتِ السّادِنَ یعْطِیک. فَیأْتِیهِ فَیقُولُ: أَنَا رَسُولُ الْمَهْدِی إِلَیک لَتُعْطِینِی مالاً، فَیقُولُ: اِحْثِ! فَیحْثِی، فَلا یسْتَطِیعُ أَنْ یحْمِلَهُ. فَیلْقی حَتّی یکونَ قَدْرَ ما یسْتَطِیعُ أَنْ یحْمِلَهُ فَیخْرُجُ بِهِ وَینْدِمُ، فَیقُولُ: أَنَا کنْتُ أَجْشَعُ أُمَّةِ مُحَمَّد نَفْساً، کلُّهُمْ دَعی إِلی هذَا الْمالِ فَتَرَکهُ غَیری، فَیرُدَّهُ عَلَیهِ فَیقُولُ: إِنّا لا نَقْبَلُ شَیئاً أَعْطَیناهُ، فَیلْبَثُ فِی ذلِک سِتّاً أَوْ سَبْعاً أَوْ تِسْعَ سِنِینَ، وَلا خَیرَ فِی الْحَیاةِ بَعْدَهُ»(52)؛
«شما را به مهدی بشارت باد! مردی از قریش از بین امّت من،

-----------------

(52) متقی هندی، البرهان، ص79 - 80، باب 1، حدیث 21.

(٤٨)

در زمانی که مردم باهم به مخالفت وستیز برمی خیزند وزلزله ها روی می دهد، او زمین را از عدالت وبرابری پر می سازد چنان که از ظلم وجور پر شده باشد. آسمانیان وساکنان زمین از او راضی وخشنود می شوند. او مال را به درستی وبرابری بین مردم تقسیم می کند ودل های امّت محمّد (ص) را از بی نیازی می آکند وعدالت او همگان را شامل می شود، تا آنجا که فرمان می دهد منادی ندا در دهد: کیست که نیازی داشته باشد؟ پس هیچ کس جز یک مرد به نزد او نمی آید.
آن مرد نزد او می آید ودرخواست می کند، می فرماید: به نزد نگهبان پرده دار برو، به تو [نیازت را] می دهد. به نزد او می رود ومی گوید: من فرستاده مهدی هستم، نزدت آمده ام که مالی به من عطا کنی. پس می گوید: بریز وآن قدر از مال به دامنش می ریزد که نمی تواند آن را حمل کند. پس مال را بیرون می برد، درحالی که پشیمان است وبا خود می گوید: من طمع کارترین وحریص ترین فرد از امّت محمّد (ص) بودم، همه آنان به این مال فراخوانده شدند؛ امّا جز من کسی آن را قبول نکرد. پس بازمی گردد وپول ها را به نگهبان پس می دهد. او می گوید: ما چیزی را که به کسی بخشیدیم، بازپس نمی گیریم. پس آن حضرت، در چنان حکومتی شش یا هفت یا نه سال درنگ می کند وبعد از او، خیری در زندگانی نیست».

(٤٩)

30 - نیز او - نعیم بن حمّاد - از عبدالله از ابوسعید، از پیامبر (ص) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
«اَلْمَهْدِی مِنّا، أَجْلَی الْجبْهَةِ أَقْنَی الأَنْفِ»(53)؛
«مهدی از نسل ماست، گشاده پیشانی است ووسط بینی او قدری برآمده است».
31 - نعیم بن حمّاد از ابوسعید خدری نقل کرده است که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«سَتَکونُ بَعْدِی فِتَنٌ؛ مِنْها فِتْنةُ الأَحْلاسِ یکونُ فِیها حَرْبٌ وَهَرْبٌ، ثُمَّ بَعْدَها فِتْنَةٌ أَشَدُّ مِنْها، ثُمَّ تَکونُ فِتْنَةٌ، کلَّما قِیلَ: انْقَطَعَتْ تَمادَتْ حَتّی لا یبْقی بَیتٌ إِلاّ دَخَلَتْهُ، وَلا مُسْلِمٌ إِلاّ مَلَّتْهُ حَتّی یخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِی»(54)؛
«پس از من فتنه هایی رخ خواهد داد؛ یکی از آن فتنه ها، فتنه تنگدستی وبیچارگی وخانه نشینی خواهد بود. در آن فتنه، جنگ ها وگریزها به وقوع می پیوندند، وبعد از آن فتنه ای سخت تر وپس از آن فتنه ای دیگر خواهد بود.
هر چه گفته می شود: دیگر فتنه به پایان رسید، گسترش بیشتر می یابد، تا جایی که هیچ خانه ای نمی ماند مگر آنکه فتنه ای آن را دربرمی گیرد، وهیچ مسلمانی نیست مگر آنکه فتنه ها او را دل زده ودل تنگ ساخته باشد، تا اینکه مردی از خاندان من قیام کند».

-----------------

(53) متقی هندی، البرهان، ص 99، باب 3، حدیث 3.
(54) متقی هندی، البرهان، ص 103، باب 4، حدیث 3.

(٥٠)

32 - نعیم از علی(ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
«لا یخْرُجُ الْمَهْدِی حَتّی یقْتَلَ ثُلْثٌ، وَیمُوتَ ثُلْثٌ، وَیبْقی ثُلْثٌ»(55)؛
«مهدی قیام نخواهد کرد تا زمانی که یک سوم مردم کشته شوند، یک سوم دیگر بمیرند و - تنها - یک سوم آنها باقی بمانند».
33 - ابن ابی شیبه نقل کرده است که گفت: فلانی - مردی از اصحاب پیامبر (ص) - برایم روایت کرد که:
«[إِنَّ] الْمَهْدِی لا یخْرُجُ حَتّی تَقْتُلَ النَّفْس الزَّکیة، فَإِذا قُتِلَتْ النَّفْسُ الزَّکیةُ غَضِبَ عَلَیهِمْ مَنْ فِی السَّماءِ وَمَنْ فِی الاَرْضِ؛ فَأَتَی النّاسُ، فَزَفُّوهُ کما تَزِفُّ الْعَرُوسُ إِلی زَوْجها لَیلَةَ عُرْسِها، وَهُوَ یمْلاُ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلا، وَتَخْرُجُ الاَرْضُ نَباتَها وَتَمْطِرُ السَّماءُ مَطَرَها وَتَنْعُمُ أُمَّتِی فِی وِلایتِهِ نِعْمَةً لَمْ تَنْعُمْها قَطُّ»(56)؛
«همانا مهدی(ع) قیام نخواهد کرد تا آن زمان که نفس زکیه کشته شود. وقتی نفس زکیه کشته شد، هرکس در آسمان وهرکس در زمین است، بر کشندگان او خشمگین می شوند، پس مردم می آیند وشادمانه گرداگردش می چرخند چنان که در شب عروسی شادمانه گرد عروس می چرخند. ومهدی(ع) زمین را از

-----------------

(55) متقی هندی، البرهان، ص111 - 112، باب 4، فصل 2، حدیث 4.
(56) متقی هندی، البرهان، ص112، باب 4، فصل 2، حدیث 6.

(٥١)

عدل وداد پر می کند وزمین گیاهانش را می رویاند وآسمان بارانش را سرازیر می گرداند وامت من در زمان ولایت وحکومت او از چنان نعمتی برخوردار می شوند که هرگز در گذشته از آن بهره مند نبوده اند».
34 - ابوعمرو دانی در کتاب «سنن» خویش از حذیفه نقل کرده است که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«یلْتَفِتُ الْمَهْدِی وَقَدْ نَزَلَ عِیسَی بْنُ مَرْیمَ کأَنَّما یقْطُرُ مِنْ شَعْرِهِ الْماءُ. فَیقُولُ الْمَهْدِی: تَقَدَّمْ! صَلِّ بِالنّاسِ! فَیقُولُ عِیسی: إِنَّما أُقِیمَت الصَّلاةُ لَک، فَیصَلِّی خَلْفَ رَجُل مِنْ وُلْدِی»(57)؛
«مهدی(ع) متوجّه می شود که عیسی بن مریم نازل شده است وچنان است که گویا از موهایش آب می چکد. مهدی(ع) به او می فرماید: بفرما، پیش برو وبا این مردم نماز بگزار. عیسی می گوید: این نماز برای اقتدای به تو به پا داشته شده. پس پشت سر مهدی(ع) که مردی از فرزندان من است، نماز می خواند».
35 - طبرانی در کتاب المعجم الاوسط وحاکم از امّ سلمه روایت کرده اند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«یبایعُ الرَّجُلُ بَینَ الرُّکنِ وَالْمَقامِ عِدَّةَ أَهْلِ بَدْر، فَیأْتِیهِ عَصائِبُ أَهْلِ الْعِراقِ وَأَبْدال أَهْلِ الشّامِ، فَیغْزُوهُ جَیشٌ مِنْ

-----------------

(57) متقی هندی، البرهان، ص160، باب 9، حدیث 9.

(٥٢)

أَهْلِ الشّامِ حَتَّی انْتَهَوْا بِالْبَیداءِ خَسِفَ بِهِمْ»(58)؛
«عده ای به تعداد لشکریان بدر با آن مرد - مهدی(ع) - بین رکن ومقام کعبه بیعت می کنند، پس جمعی از بزرگان اهل عراق وصالحین اهل شام به یاری او می آیند. پس لشکری از اهل شام با او ویارانش می جنگند، تا به منطقه ای به نام بیداء می رسند، زمین آنان را (لشکر شام) را در خود فرو می برد».
36 - نعیم بن حماد از محمّد بن حنفیه نقل کرده است که گفت: نزد علی(ع) بودیم، پس مردی از او درباره مهدی(ع) سؤال کرد، آن حضرت فرمود: هیهات، هیهات! سپس با دستش نُه عدد شمرد(59) وبعد فرمود:
«ذلِک یخْرُجُ فِی آخِرِ الزَّمانِ، إِذا قِیلَ لِلرَّجُلِ: اللهَ اللهَ! قُتِلَ؛ فَیجْمَعُ اللهُ لَهُ قَوْماً قَزَعاً کقزَعِ السَّحابِ یؤَلِّفُ بَینَ قُلُوبِهِمْ، لا یسْتَوْحِشُونَ عَلی أَحَد، وَلا یفْرَحُونَ بِأَحَد، دَخَلَ فِیهِمْ عَلی عِدَّةِ أَصْحابِ بَدْر، لَمْ یسْبقْهُمْ الاَوَّلُونَ وَلا یدْرِکهُمْ الآخِرُونَ، وَعَلی عَدَدِ أَصْحابِ طالُوتَ الَّذِینَ جاوَزُوا النَّهْرَ مَعَهُ»(60)؛
«او در آخرالزمان ظهور خواهد کرد ودر زمانی که درباره اش

-----------------

(58) متقی هندی، البرهان، ص117، باب 4، فصل 2، حدیث 18.
(59) این نُه بار باز وبسته کردن دست یا شمردن نُه عدد با دست «عقد بیده تسعاً» چه مفهومی دارد؟ دراین باره گفته شده است: حضرت علی(ع) به این وسیله خواستند اشاره ای داشته باشند به اینکه تعداد امامان معصوم از نسل حسین(ع) نُه نفر است که نهمین آنان مهدی(ع) است. ازاین رو، وقتی به نهمین شماره رسیدند، فرمودند: «ذلک یخرج فی آخرالزمان».
(60) متقی هندی، البرهان، ص144، باب 6، حدیث 8.

(٥٣)

گفته شود: خدا را! خدا را! که او کشته شده است(61)، پس خداوند برای او از جای جای زمین گروهی را که همچون قطعه های ابر پراکنده اند، گرد هم می آورد وبین دل هایشان الفت وپیوند ایجاد می کند، به گونه ای که از هیچ کس نمی هراسند وبه هیچ کس شادمان نمی شوند. به تعداد اصحاب بَدر در این گروه وارد می شوند، کسانی که پیشینیان بر آنان سبقت نگرفته وپسینیان توفیق درک ووصول به آنان را نمی یابند وآنان به تعداد اصحاب طالوت اند که با او از نهر گذشتند».
37 - ابن ماجه وطبرانی از عبدالله بن حارث بن جزء زبیدی نقل کرده اند، که گفت: رسول خدا (ص) فرمودند:
«یخْرُجُ ناسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ، فَیوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِی سُلْطانَهُ»(62)؛
«مردمی از مشرق زمین قیام می نمایند وبرای سلطنت وحکومت حضرت مهدی(ع) زمینه سازی می کنند».
38 - ابوغنم کوفی در کتاب الفتن از علی بن ابی طالب(ع) روایت کرده است که آن بزرگوار فرمود:

-----------------

(61) عبارت متن کتاب این است: «الله الله قیل؛ یعنی خدا را! خدا را! گفته شده است»؛ لکن ظاهر این است که عبارت صحیح به این گونه باشد: «الله الله قُتل؛ یعنی خدا را! خدا را! او کشته شده است». بااین همه در کشف الاستار به گونه ای دیگر آمده است: «اذا قال الرجل: الله تعالی قتل؛ یعنی مردی گوید که خدا او را کشته است». وافزوده است که: حافظ ابوعبدالله حاکم در کتاب مستدرک خود آن را نقل کرده وگفته است که: این حدیث، بر مبنای بخاری ومسلم صحیح شمرده می شود، اگرچه خود آن دو ذکری از آن ندارند.
(62) متقی هندی، البرهان، ص147، باب 7، حدیث 2.

(٥٤)

«وَیحاً لِلطّالِقانِ! فَإِنَّ للهِ بِها کنُوزاً لَیسَتْ مِنْ ذَهَب وَلا فِضَّة؛ وَلکنْ بِها رِجالٌ عَرَفُوا اللهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ، وَهُمْ أَنْصارُ الْمَهْدِی فِی آخِرِ الزَّمانِ»(63)؛
«آه از طالقان - رحمت باد بر طالقان! - خدا را در آن شهر گنجینه هایی است که از طلا ونقره نیستند؛ بلکه در آن مردانی هستند که خدا را به حقیقت معرفت شناخته اند وآنان در آخرالزمان، یاوران مهدی(ع) خواهند بود».
39 - ابونعیم از ابوسعید نقل کرده است که گفت: رسول خدا (ص) فرمود:
«مِنَّا الَّذِی یصَلِّی عِیسَی بْنُ مَرْیمَ خَلْفَهُ»(64)؛
«از نسل ماست آن کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می خواند».
40 - ابوبکر اسکافی، در کتاب فوائد الاخبار از جابر بن عبدالله نقل کرده است که گفت: رسول خدا (ص) فرمودند:
«مَنْ کذَّبَ بِالدَّجّالِ فَقَدْ کفَرَ، وَمَنْ کذَّبَ بِالْمَهْدِی فَقَدْ کفَرَ»(65)؛
«کسی که دجّال را تکذیب کند کافر شده، وکسی که مهدی(ع) را تکذیب کند کافر شده است».

-----------------

(63) متقی هندی، البرهان، ص150، باب 7، حدیث 14.
(64) متقی هندی، البرهان، ص158، باب 9، حدیث 1.
(65) متقی هندی، البرهان، ص170، باب 12، حدیث 2.

(٥٥)

خدای تعالی را سپاس می گویم که مرا به نقل این چهل حدیث از بین روایات واردشده درباره حضرت مهدی(ع) شرافت وتوفیق بخشید.
دراین باره، هرکس خواستار احادیثی بیشتر وبحثی گسترده تر است، می تواند در کتاب های «مسانید» و«جوامع» وکتاب های مبسوطی چون بحارالانوار مجلسی والعوالم بحرانی اصفهانی وکمال الدین شیخ صدوق والغیبة شیخ طوسی وکفایة الاثر خزاز قمی وکتاب ما منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر(ع) به بررسی وتحقیق بپردازد. الحمد لله رب العالمین

12 رجب الخیر 1401ق.
قم مقدسه
لطف الله صافی گلپایگانی

(٥٦)

کتاب نامه

1. قرآن کریم.
2. الاختصاص، مفید، محمد بن محمد (م. 413ق.)، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، نشر اسلامی، 1414ق.
3. البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، متقی هندی، علی (م. 975ق.)، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، مطبعة الخیام، 1399ق.
4. الخصال، صدوق، محمد بن علی (م. 381ق.)، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، نشر اسلامی، 1403ق.
5. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (علیهم السلام)، مجلسی، محمدباقر (م. 1111ق.)، تحقیق محمدباقر بهبودی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403ق.
6. ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، صدوق، محمد بن علی (م. 381ق.)، تحقیق سید محمدمهدی موسوی خرسان، قم، الشریف الرضی، 1368ش.

(٥٧)