جهانگشای عادل
تاریخچه ى امام زمان (علیه السلام) وگزیده اى از روایات مربوط به آن حضرت
نویسنده: سید جمال الدین دین پرور
فهرست کتاب
تقدیم..................3
گفتاری از پیش..................4
تاریخچه ی امام عصر (ع)..................5
حضرت نرجس؛ مادر والا مقام امام زمان..................6
تحقیق تاریخی..................25
بیست گفتار از پیشوایان اسلام درباره امام زمان (ع)..................27
ظهور دولت مهدی (ع) حتمی است..................28
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری..................30
برنامه حکومت امام زمان (ع)..................31
پیشوای انسانها..................33
بلوغ فکری در پر تو ظهور مهدی (ع)..................35
اسلام پیروز..................37
هنگامه قیام، معلوم نیست..................38
فضیلت منتظران..................39
فریاد توحید..................40
هشدار ثابت در دین در زمان غیبت..................41
تشکیلات دولت امام زمان (ع)..................42
آری امام زمان را دیده ام..................44
ندای آسمانی..................45
عمران وآبادی در دولت مهدی (ع)..................46
ارتباط شرق وغرب..................47
خدایا شاهد باش، که ایمان داریم..................48
منتظران همانند پیکار گرانند!..................49
ایمان راستین..................50
زمین به عدالت زنده می شود..................51
هر کس او را نشناسد.....................52
روزگاری می آید که.....................53
نشانه های او..................55
آوای قرآن..................56
کشتی نوح..................58
او کاخ ستمگران را در هم می کوبد..................60
جانشین کیست؟..................62
فرماندار کشته شد..................63
ما را به هدیه او نیازی نیست..................65
دروازه غرب به دست او گشوده می شود..................67
نشانه های پنجگانه..................69
واوست که زمین را پر از داد خواهد کرد..................71
نابودی ستمکاران به دست قائم ما است..................72
آبی سردتر از برف وشیرین تر از عسل..................73
دو فرزند دانشمند..................74
جانشینت کیست؟..................75
شاید امام در جمع شما باشد..................76
حکومت او تا روز قیامت است..................77
وآخرینشان قائم است..................78
اینست دین راستین..................81
خانه علی (ع) پناهگاه شماست..................83
امام قائم ومسأله طول عمر طی قرون واعصار..................85
چگونه عمر دراز پدید می آید؟..................87
تورات وانجیل، وعمر طولانی..................89
وظیفه ما، در دوران غیبت امام قائم (ع)..................91
امر به معروف در دو مرحله..................98
مرحله ابتدایی - مرحله عالی:..................98
به تو: ای دانش آموز وای نوجوان!
که دلت جایگاه عشق راستین
اندیشه ات آماده پرواز به افقهای روشنی وآگاهی وبااین دوبال سیاهیها را می رانی وپیروزمندانه برقله های عزت وشرف فراز می آیی ودر شمار یاران مهدی (ع) وزمینه سازان عدالت جهانیش در می آیی، انشاء الله.
گفتاری از پیش
در سال 1343 برای سخنرانی عید میلاد امام قائم (ع) به کتاب گرانمایه منتخب الاثر تالیف حضرت آیت الله صافی گلپایگانی مراجه کردم. مجموعه ای یافتم از گفتار پیامبر گرامی وپیشوایان معصوم، درباره امام غائب که از 160 کتاب شیعه وسنی گرد آمده است.
البته 160 کتاب اصیلی که هر یک نوبه خود مدرک ومستند است، ونویسندگان دانشمند وکاوشگر آنها، در طول چند قرن با زحمات طاقت فرسا به آنها دست یازیده اند.
براین شدم که حدیث هایی از کتاب مزبور، انتخاب وبه فارسی بر گردانم، ودراختیار دانش آموزان ونوجوانان بگذارم؛ تا این مساله را از منابع اصلی فراگیرند؛ ونیز از آموزش های نادرست وزیانبار بر کنار مانند.
درفرصتی بسیارکوتاه، 48 حدیث ترجمه، چاپ ومنتشر شد وبا استقبال روبرو گردید، وناشر پس از سه ماه، تجدید چاپ آن را خواست که به عللی فراهم نگشت.
چاپ دوم بااضافات وتغیراتی در سال 1348 منتشر گردید. برای چاپ سوم دگرگونی هایی - که بیشتر در راه ساده نویسی بود - انجام گرفت، تا دانش آموزان ونوجوانان عزیز، مطالب را بهتر دریابند وبرایشان جالب باشد، ونیز در گزنیش گفتار پیشوایان، کوششی فراوان به کار رفت وهم اینک نیز چاپ یازدهم تقدیم میگردد.
آروز دارم این نوشتار، شعله ای از مشعل فرزوان ولایت در قلبها بیفروزد ویاد امام قائم را پیوسته در خاطره ها زنده نگهدارد.
تاریخچه ی امام عصر (ع)
هر کسی بایستی امام زمان خویش را بشناسد وبه هدایتهای او، ره جوید.
جوانان ما که دلشان لبریز از عشق به مهدی (عج) است، چه بهتر که دوستی ومحبت خود را با شناخت وآگاهی گره زنند وابعاد وجودی او را در سایه دانشی راستین به تماشا بنشینند.
حضرت نرجس؛ مادر والامقام امام زمان
اینجا کاخ زیبا وافسانه ای قیصر پادشاه روم است...
آیینه کاری ها، چشم را خیره می کند. در ودیوار، رنگ آمیزی وتزیین شده است وآخرین هنر معماری وگچ بری وطلاکاری در اتاق های بزرگ وتالارها، دیده می شود. فرش های گرانبها همانند پر طاوس، نرم وظریف،
خوشرنگ وخوش نقشه گسترده شده است. تابلوهای زیبا در اتاق ها آویخته. گویا پنجره ای است که فضای سبز وزیبای گلستان رانشان می دهد.
نگاهی دیگر به قصر می اندازیم: پرده های زربفت، شمعدانهای جواهرنشان، چلچراغ ها، شمع های کافوری همه وهمه چشم را خیره می سازند.
قصر همیشه این چنین بوده، ولی امشب زیبائی وهیجان بی سابقه ای در آن دیده می شود. این شور وهیجان، از خبر تازه ومهمی حکایت می کند که همه جوانان، در انتظار آنند!
آری امشب، شب عروسی است... قیصر روم می خواهد دخترش ملیکه(1) را به عقد پسر برادرش درآورد.
مجلس عقد تشکیل شده؛ کشیشان وراهبان برگزیده در پیش، وبه ترتیب، رجال وشخصیت های ممتاز ومعروف کشور، فرمانروایان
-----------------
(1) ملیکه: نوه قیصر روم بوده است. البته به نوه هم دختر گفته می شود. ونیز او تنها شاهزاده نیست. بلکه از دودمان شمعون - یکی از نمایندگان وجانشینان برجسته ای مسیح - می باشد.
وبزرگان اصناف ودیگر مردمان حضور دارند وداماد هم، روی تختی قیمتی وبسیار جالب نشسته است. هنگامه اجرای مراسم عقد فرا رسیده است.
پس از لحظه ای سکوت، اسقف ها وکشیش ها(2) در کنار چلیپا(3) به حالت احترام ایستادند وکتاب انجیل(4) را گشودند ودر آن فضای سکوت زده با آهنگی مخصوص، مشغول خواندن خطبه عقد شدند.
مهمانان چشم ها را به دهان اسقف ها دوخته وآن مجلس افسانه ای، غرق در خوشی وشادی بود. ناگهان حادثه ای که هیچ کسی آن را به اندیشه خود راه نمی داد، مجلس را بر هم زد!
صلیبها-که با احترام ویژه ای زینت بخش تالارپذیرایی بودند - درهم فروریخته، وتخت جواهر نشان وداماد نیز، واژگون گردید. او نقش بر زمین وبیهوش شد.
اسقفها، از دیدن این منظره وحشتناک، رنگ خود را باختند وبه لرزه در آمدند. میهمانان نیز، سخت پریشان ووحشت زده، متحیر ایستاده
-----------------
(2) اسقف: واعظ وپیشوای مسیحیان که مقام او از کشیش بالاتر است.
(3) چلیپا: داری که به عقیده مسیحیان، حضرت عیسی را به آن آویخته اند.
(4) انجیل: کتاب دینی مسیحیان.
بودند. کشیش بزرگ به قیصر گفت: ما را از برگزاری مراسم عقد معذوردار، زیرا انجام آن، باعث نابودی دین مسیح است.
قیصر راضی نشد که این ازدواج صورت نگیرد. دستور داد مجلس را دوباره منظم کردند وکشیش ها آماده اجرای مراسم عقد شدند. ناگهان حادثه پیشین تکرار شد.
این بار وحشت وترس بیش از نخست چهره خود را نشان داد. اندوه وترس بر قیصر سایه افکنده بود. ناگزیر مهمانان پراکنده شدند، وقیصر با خاطری پریشان، به حرمسرا برگشت. عروس نیز با هاله ای از غم، به کاخ خود رفت ودر بستر آرمید. حادثه هولناک مجلس عقد، اندیشه او را به بازی گرفت، وسرانجام خستگی آن مجلس نافرجام او را از پای در آورد، وخواب چشمانش را ربود.
ملیکه در دنیای رویا، عیسای مسیح وشمعون را با گروهی از یاران آن پیشین، تخت دیگری قرار دارد. لحظه ای نگذشت که حضرت محمد، پیامبر گرامی اسلام با امیرمومنان علی وعده ای از فرزند زادگانش
که همراه درود خدا بر آنان -وارد قصر شدند.
عیسا، به استقبال آنان شتافت وپس از ادای احترام، پیامبر اسلام به او فرمود: من به خواستگاری دخترنماینده وجانشین شما شمعون آماده ام تا او را به عقد فرزند خویش درآورم. (و اشاره به امام حسن عسکری که در مجلس حاضر بود، نمود. ) عیسا نگاهی به شمعون کرد وگفت نیکبختی به تو روی آورده است. با این ازدواج فرخنده موافقت کن.
شمعون هم با شادمانی پذیرفت.
آنگاه پیامبر اسلام(ص) خطبه عقد را جاری وملیکه را برای امام حسن عسکری (ع) عقد کرد.
ناگهان ملیکه از شادی فراوان بیدار شد. خود را در کاخ خویش تنها یافت. ودر قلبش، عشق پاک امام یازدهم - که جز در عالم رویا او را ندیده بود - موج می زد. ماجرای رویا را برای کسی نگفت، ولی آن منظره چنان او را به خود مشغول داشته بود که از خوردن وآشامیدن بازماند. سرانجام ضعف وناتوانی، وی را به بستر بیماری افکند.
قیصر بهترین ومعروفترین پزشکان را خواست. وبرای درمان
ملیکه، سخت کوشید. ولی کوشش او نتیجه ای نبخشید، وهمگان گفتند که او خوب شدنی نیست.
پادشاه که آخرین لحظه های زندگی دخترش را می دید به فکر افتاد خواسته های وی را - هر چه هم گران باشد -بر آورد. به ملیکه گفت:
عزیزم! آخرین آرزوی تو چیست؟
ملیکه گفت: پدر جان تنها تنها یک آرزو دارم تا سلامتیم دوباره به من روی آورد، وآن آزادی اسیران مسلمانان باشد ومسیح ومریم مرا شفا دهند!
پدر جان هر چه زودتر آنان را آزاد ساز.
وچنین بود که قیصر اسیران را آزاد کرد.
ملیکه؛ چهارده شب پس از اولین رویای شگفت انگیزش، دوباره در خواب، حضرت فاطمه (ع) ومریم (ع) را دید که به عیادت او آمده اند.
حضرت مریم پس از اشاره به حضرت زهرا (ع) به ملیکه گفت:
این بانوی بانوان جهان ومادر شوهر تو است.
ملیکه دامان فاطمه (ع) را گرفت وگریست وازنیامدن امام عسکری گله کرد. حضرت فاطمه فرمود: وی نمی تواند به دیدن تو بیاید،
زیرا تو پیرو آیین حق اسلام نیستی واین مریم است که دین کنونی تو را نمی پسندد. اگر می خواهی خدا وعیسا ومریم از تو خوشنود شوند، ودر اشتیاق دیدار فرزندم امام حسن عسکری (ع) هستی، دین اسلام را بپذیر.
ملیکه در دنیای رویا، آیین اسلام را پذیرفت وحضرت فاطمه وی را در آغوش گرفت، وبه او فرمود: اینک منتظر فرزندم باش ملیکه از خواب بیدار می شود وبهبودی را باز می یابد. از شادمانی،
در پوست خود نمی گنجد، وبه امید فرا رسیدن شب، ودیدار آسمانی وپاک امام یازدهم در رویا، دقیقه شماری می کند.
شب هنگام فرا رسید، تاریکی دنیا را گرفت، ملیکه به دنیای روشنی گام نهاد وامام یازدهم را در رویا ملاقات کرد(5)،
امام عسکری پس از مهربانی ها ودلجویی ها، به ملیکه فرمود: در فلان رو سپاه اسلام به کشور شما خواهند آمد، تو نیز خود را با اسیران به
-----------------
(5) این خواب را یکی از پیروان امام دهم، به نام بشر بن سلیمان، از زبان ملیکه بازگو میکند. کمال الدین صدوق ص 429.
شهر بغداد برسان که به ما خواهی رسید.
درست در همان تاریخ که امام به او خبر داده بود. سپاه مسلمان به روم آمدند، پس از پیکار ودرگیری با رومیان با اسرانی از روم رهسپار بغداد شدند. ملیکه نیز خود را در لباس خدمتکاران در آورد وهمراه اسیران به بغداد رفت.
کشتی حامل اسیران به ساحل نشست موجی همهمه واضطراب بر انگیخت، اسیران به سرزمینی که ندیده بودند رسیدند نمی دانستند به سوی چه سر نوشتی می روند، ولی همین قدر جسته وگریخته شنیده بودند مسلمان غیر از دیگر جنگجویان وپیکارگرانند. قیافه ها گر چه ناراحت وخسته بود، ولی در ته چشمشان فروغ امید وشادی برق می زد وچون مهمانی که از راهی دور آمده باشد. منظره کشور جدید را تماشا می کردند.
ملیکه؛ شاهزاده خانمی که تا چند روز پیش مسیحی بوده واکنون مسلمان شده است، در کناری ایستاده وگذشته وآینده خود را می نگرد: به هم خوردن ناگهانی وشگفت انگیز آن مجلس عقد، رویاهای طلایی که در واقع خواب وخیال نبود؛ بلکه حساسی بود که از عمق جانش بر می خواست، وحقیقتی بود که همه وجودش بدان گواهی می داد. او تشنه
بود؛ تشنه حقیقت وحق را می جست حقی که به خاطر رسیدن به آن، از همه چیز دست کشید تا سرانجام به همه چیز رسید. اگر در روم سلطنت می کرد، درسامراه به مجد وبزرگواری اصیل وراستین دست یافت.
اکنون ملیکه را در کنار دجله، رها ساخته تا سر گرم افکارش باشد وبا سامره می رویم.
سامره شهری است در 100 کیلومتری بغداد.
در این شهر امام دهم حضرت هادی ع زیست می کند. در همسایگی آن حضرت، خانه بشر بن سلیمان مردی از دوستداران آل پیامبر است. امام دهم او را می طلبد ونامه ای به خط خارجی می نویسد وبا 220 اشرفی به او می دهد ومی فرماید: به بغداد برو، ونامه را به فلان کنیز بده.
ملیکه، نامه را گشود. اول وآخرش را نخوانده، دو سه بار مرور کرد وبه هق هق افلاد. آنگاه عمر بن یزید برده فروش، گفت: مرا در اختیار صاحب این نامه بگذار واو نیز پذیرفت.
بشر درباره پولی که باید به عمرو بدهد گفتگو کرد وسرانجام به 220 اشرفی راضی شد.
بشر، ملیکه به سامره حضور امام هادی - که سلام خدا بر او - برد امام به ملیکه فرمود: می خواهم ترا گرامی دارم، آیا ده هزار اشرفی را می پذیری یا بزرگی وسعادت جاودانی را؟
ملیکه گفت: زلال دیدار شما ومهمانی بهار شما آرزوی من است.
امام فرمود: ترا بشارت می دهم به فرزندی شرق وغرب جهان به زیر پرچم عدالتش خواهند رفت وزمین را از عدل وداد پر خواهد پس از آنکه از ظلم وجور پر شده باشد.
- ملیکه: این فرزند از چه کسی به وجود خواهد آمد؟
- امام: پیامبر اسلام ترا برای چه کسی خواستگاری کرد، وحضرت مسیح ترا به عقد که در آورد؟
- ملیکه: به عقد فرزند شما امام حسن عسکری
- امام: او را می شناسی
- ملیکه: از آن شب که به دست بهترین زنان - فاطمه زهرا مسلمان شدم، هر شب به دیدنم می آید.
امام به خواهرش حکیمه فرمود: ای دختر رسول خدا! او را به خانه ات ببر دستورات اسلام را به او بیاموز که همسر حسن - امام یازدهم - ومادر صاحب الامر است.
ملیکه، یک سال در خانه حکیمه به فرا گرفتن برنامه ها ودستورات اسلام پرداخت وآنگاه، مراسم عروسی برگزار شد. ملیکه به خانه امام یازدهم آمد ونرجس نامیده شد.
امام یازدهم پس پدر، پناهگاه درد مردم ورهبر شیعیان بود.
مشکلاتشان را حل می کرد وراههای سعادت را به آنها می نمود وبه آیین انسانی - اسلامی تربیتشان میکرد.
آن روز، حکیمه به خانه حضرت عسکری (ع) آمد وتا هنگامه غروب، آنجا بود وآنگاه که می خواست برگردد، امام به او فرمود: امشب نزد ما بمان. خدابه ما فرزندی خواهد داد، که زمین را به دانش وایمان ورهبری زنده کند پس از آنکه به درگیری کفر وگمراهی مرده باشد.
وحکیمه پرسید: این کودک از که خواهد بود؟
وامام جواب فرمود: از نرجس. حکیمه به نرجس نگاه انداخت
ونشانه ای از بارداری در او نیافت وسخت به شگفت آمد پس آنگاه امام فرمود: او بسان مادر موسی است که هیچ کس نمی دانست باردار است، زیرا فرعون شکم زن های آبستن را می درید.
حکیمه شب را در خانه برادر زاده به سر برد وپهلوی نرجس خوابید؛ ولی از زادن خبری نبود، حیرت وتعجب او زیاد شد. در آن شب بیش از شب های دیگر، به نماز ونیایش پرداخت. نزدیکیهای سحر، نرجس از خواب می جهد نیایش کوتاه می گذارد، ولی باز نشانه ای از زاییدن در او نیست. حکیمه پیش خود می گوید: پس فرزندچه شد؟
امام از اطاقش بانگ می زند: حکیمه! نزدیک است در این هنگام نرجس را اضطرابی دست می دهد، حکیمهاو را در آغوش می گیرد، نام خدا را بر زبان جاری وسوره انا انزلناه را می خواند. حکیمه احساس کرد همراه صدای او، دیگری هم سوره انا انزلناه را می خواند، دقت کرد، صدای کودک را از شکم نرجس شنید.
نرجس از دیدگاه حکیمه پنهان می شود، گویا پرده ای میان آنها افتاده است. حکیمه به سوی امام می رود، تا وی را از جریان آگاه سازد. امام بع او می فرماید:
عمه باز گرد، او را خواهی دید. واو بر می گردد، پرده کنار رفته ونرجس را نوری تند فرا گرفته بود که دیده حکیمه را خیره می ساخت.
نوزاد - صاحب الامر - را دید که به خاک افتاده وبه یکتایی خدا ورسالت جدش، پیامبر وامامت وولایت پدرش، امیر مومنان ودیگر امامان - که درود خدا بر آنان - گواهی می دهد واز خدا گشایش کار وپیروز انسان ها را - زیر پرچم حق وعدالت - می خواهد.
واین خجسته تولد به صبح پانزدهم از ماه شعبان سال 255 هجری بود.
این لحظه ها واین منظره ها از دیدگاه حکیمه دور نمی شد.
اکنون چهل روز از ولادت نوزاد می گذرد که حکیمه، به خانه امام عسکری(ع) آمده است. طفلی دو ساله را دید که در صحن خانه راه میرود،
پرسید: این کودک کیست؟امام بدو فرمود: فرزندان پیامبر اگر امام باشند زود رشد ونمو می کنند، یعنی در یک ماه به اندازه یک سال دیگران.
روزها سپری می شد واین پسر که آخرین حلقه از سلسله آل پیامبر (ص)بود، همچنان به رشد خود ادامه می داد.
چند روز به رحلت امام عسکری مانده بود که حکیمه به خانه برادرزاده می رود؟و نوجوانی کامل را می بیند ونمی شناسد. به امام گفت: این کیست که می فرمایی نزد او بنشینم؟ فرمود: فرزند نرجس وجانشین من است. در این زودی ها از بین شما خواهم رفت، باید سخن او را بپذیری واز او پیروی کنی.
امام یازدهم چند روز پیش از در گذشتن، نامه ای به دوستانش در شهر مداین نوشت وبه پیشکارش ابوالادیان داد وفرمود: بعد از پانزده روز دیگر که به سامراه برگشتی، مرا نخواهی یافت.
ابوالادیان پرسید: آنگاه امام من کیست؟
امام: آنکس که جواب نامه ام را از تو بخواهد وبر من نماز بگذارد واز درون همیان(کیسه پول) خبر دهد.
ابو الادیان به مداین وکارهای او درست به طول انجامید وآنگاه که به سامراه رسید، شهر را سیاه پوش دید.
به خانه امام یازدهم آمد جعفر کذاب برادر آن حضرت را دید که مجلس دار وصاحب عزا است ومردم او را در مرگ برادر، تسلیت وبه امامت تبریک می گویند.
ابو الادیان، جعفر را می شناخت که مردی گناه پیشه وبی بندوبارست وشایستگی این مقام را ندارد. در اندیشه فرو رفت.
پس از لحظه ای به جعفر گفتند بیا بر جسد امام نماز بگذار او برخاست وگروهی به دنبال آن راه افتادند تا به صحن خانه رسیدند همین که خواست جلو بایستد ونماز بخواند، نوجوانی گندم گون وزیبا روی پیش آمد واو را کنار زد وگفت: عمو من سزاوارم که بر بدن پدر نماز بگزارم.
جعفر مانند کودکی که در برابر قهرمانی قرار گرفته باشد، بدون اینکه واکنشی از خود نشانی دهد کنار رفت. امام دوازدهم بر جسد پدر نماز گزارد وبه خاکش سپرد. آنگاه رو به ابوالادیان کرد وفرمود: جواب نامه پدرم را بده. او که منتظر چنین فرمانی بود، بی درنگ آن را تسلیم کرد وبه انتظار نشانه دیگر که امام عسکری داده بود نشست.
رویداد مهمی - که در شهر صدا کرد - دومین نشانه را نیز روشن ساخت. گرهی از مردم قم، به سامره آمده بودن واز جانشین امام یازدهم خبر می گرفتند. جعفر کذاب را معرفی کرد. آنها بر او وارد شدند وپس از تسلیت مرگ حضرت عسکری وتبریک امامت، به او گفتند: ما برای پیشوایمان پول هایی - سهم امام - می آوریم وپیش از آنکه گزارشی
بدهیم، آن امام پاک، از پول ها وصاحبان آن وجزئیات رویدادها خبر می داد.
جعفر گفت: دروغ می گوید، این علم غیب است اصرار کرد که پول ها را به آن تسلیم کنند.
آنها گفتند: ما ماموریم پول ها را به دست امام برسانیم، اگر تو مانند امام عسکری (ع)نشانه هایی که گفتیم می دهی، پول ها را تقدیم خواهیم کرد وگرنه به صاحبانش بر می گردانیم.
پول ها را برداشتند واز شهر بیرون رفتند. پسری زیبا روی را دیدند که به سویشان می آید وایشان را به نام ونام پدر صدا می زدند وآنان را برای شرفیابی حضور امام دعوت می کند.
آنها گفتند: تویی مولا وامام ما؟
گفت: هرگز، من بنده امام شما هستم با او به خانه امام عسکری رفتند.
دیدند فرزند امام یازدهم، حضرت قائم (ع)بر تختی نشسته وشکوه وزیبایی ویژه ای، او را فرا گرفته است. امام از جزئیات پول ها وصاحبان آنها ورویدادها آن چنان پرده برداشت، که آنان از صمیم جان امامت وراهبری وی را پذیرا شدند. مسایل خود را پرسیدند وپول ها
را دادند وبا دلی شاد برگشتند.
جعفر کذاب نزد معتمد، خلیفه وقت رفت، وداستان پول هایی که آورده بودند شرح داد. معتمد، ماموران خود را فرستاد، صیقل کنیز حضرت عسکری را گرفتند واز او خواستند که فرزند آن حضرت را نشان دهد واو هم اظهار بی اطلاعی کرد.
خلفای بنی عباس، پیوسته در صدد بودند که امام زمان (ع) را پیدا کنند وبه قتل برسانند. از این رو آن از دیده ها پنهان شد، ولی در حدود 74 سال، چهار نفر از بزرگان ودانشمندان شیعه، نماینده امام زمان بودند ومردم، گرفتاری وخواسته های خود را به وسیله آنان از امام می پرسیدند.
این چهار نفر به ترتیب عهده دار نیابت مخصوص بودند:
1 - عثمان بن سعید.
2 - محمد بن عثمان بن سعید.
3 - حسین بن روح.
4 - علی بن محمد سمری.
هنگامی که چهارمین نماینده مخصوص امام می خواست از دنیا
برود. این دستخط را که از طرف امام قائم (ع)صادر شده بود نشان داد: علی بن سمری! خدا پاداش برادرانت رادر مرگت زیاد گرداند، تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. آماده سفر آخرت باش وکسی را جانشین خود قرار مده زیرا دوران غیبت کبری - پنهانی بزرگ - فرا رسیده است. واین حادثه به سال 329 هجری بود.
امام زمان (ع)در یکی از نبشته هایش، پناهگاه مردم را در روزگاران غیبت، این چنین معرفی می کند:
وارثان علم دین، ودانش های آل پیامبر که دیو هوس را کشته وفرمانبردار خدا ودارای روحی پاک وملکوتی باشند، مرجع پناهگاه مردمند.
تحقیق تاریخی
در تاریخچه حضرت نرجس - مادر والامقام امام زمان (ع)نگاشتیم:
آن بانو در یکی از پیکارهای مسلمانان با رومیان به شکل اسیران به بغداد آمده، وبه خانه امام دهم (ع)راه یافت.
این موضوع را دانشمند ومحقق بزرگوار شیعه، مرحوم شیخ صدوق در کتاب معتبر خود کمال الدین نگاشته است، وما را از هر گونه تحقیق تاریخی در این زمینه، بی نیاز می سازد، ولی چه بهتر که به کتابهای تاریخی نیز مراجعه کنیم وببینیم آیا تاریخ، آن جنگ را به خاطر دارد ویادداشت کرده است؟
تاریخ، از سال 240 تا 253 هجری، پیکارهایی را میان مسلمانان با روم شرقی - بیزانس - یاد کرده است که در آنها، گروهی از رومیان حتی برخی از شاهزادگان اسیر شدند.
جنگی(6) که در سال 253 هجری اتفاق افتاد - به ویژه با این شاهد، که برخی از شاهزادگان رومی اسیر شدند - به روشنی با داستان حضرت نرجس، درست می آید، بدین ترتیب: دو سال پیش از ولادت امام زمان (ع)نرجس به خانه امام دهم (ع)آمد ویکسال رابه فرا گرفتن دستورات اسلامی گذراند وسال دیگر با حضرت عسکری ازدواج کرد. وبه نوشته مرحوم کلینی بزرگ دانشمند اسلامی، تولد امام دوازدهم (ع)به سال 255 هجری بوده است که میان شیعه شهرت بسزائی دارد.
-----------------
(6) برای آگاهی بیشتر به کتابهای مروج الذهب مسعودی، کامل ابن اثیر، العرب والروم نوشته فازیلیف ترجمه دکتر شعیره مراجعه شود.
بیست گفتار از پیشوایان اسلام درباره امام زمان (ع)
در این فصل، متن روایتها وحدیثهای کوتاه را آورده ایم تا برای آنانکه می خواهند کلمات پیشوایان اسلام در قلب وفکرشان بدرخشد وحفظ نماید، آسان باشد. ونیز به ترجمه ساده وگاه توضیحی بسنده کرده ایم.
ظهور دولت مهدی (ع) حتمی است
پیامبر اسلام (ص)
لو لم یبق من الدنیا یوم لبعث الله رجلا من اهل بیتی یملاءها عدلا کما ملئت جورا.
اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی بماند، خدا در همان روز از خاندان مرا برانگیزد که پهنه زمین را به عدل وداد به گستراند، همانگونه که از بیداد وستم، پر شده باشد.
ظاهر شدن امام قائم (ع) در آخر زمان وتشکیل حکومت واحد جهانی بر اساس عدل وایمانی، به اندازه ای قطعی وحتمی است که
اگر مثلا از عمر دنیا یک روز باقی مانده باشد، باید این پیشگویی تحقق پذیرد، وحداقل بشر، یکی روز، شیرینی دادگری وامنیت وآسایش عمومی را بچشد وپرچم یکتا پرستی وانسانیت بر دنیا سایه اندازد، وبانگ توحید طنین افکند وهدف اصلی پیامبران که گسترش عدالت در میان توده ها است، در آن روز انجام یابد.
از این رو بنیان گذار عدالت عالم گیر، وبه وجود آورنده حکومت واحد جهانی، فرزند پاک پیامبر اسلام است - که درود خدا برآنان - به پشتیبانی خدا، قیام خواهد کرد، وهمه ضد مردمی ها را ریشه کن خواهد ساخت.
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
امام صادق (ع):
فی القائم سنه من موسی عمران، فقلت: وما سنه موسی بن عمران؟
قال خفاء مولده وغیبته من قومه.
امام صادق (ع): در امام قائم (ع)نشانه ای از موسای پیامبر است. راوی گوید: عرض کردم نشانه موسی چیست؟حضرت فرمود: ولادت پنهانی او وناپدید شدنش از بنی اسرائیل.
امام سجاد (ع):
فی القائم سنه من نوح وهو طول العمر:
در امام قائم نشانه ای از حضرت نوح می باشد، وآن طول عمر است.
برنامه حکومت امام زمان (ع)
امام صادق (ع):
سئل ابوعبدالله (ع) عن سیره المهدی (ع)کیف سیرته؟ فقال: یصنع کما صنع رسول الله (ص) یهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله امر الجاهلیه، ویستانف الاسلام جدیدا:
از امام جعفر صادق (ع) پرسیدند، روش وبرنامه امام دوازدهم حضرت مهدی (ع) چیست؟ آن حضرت فرمود: همانگونه که رسول خدا با خرافات وناراستی های زمان جاهلیت مبارزه کرد وآنها را ویران ساخت، امام زمان هم پیرایه ها وتحریفهایی که به دست ستمگران به اسلام بسته شده وجان آن را گرفته، ریشه کن نموده واسلام راستین را از نو خواهد ساخت.
امامان ورهبران دینی همواره محور حرکتهای تربیتی وهدایت را بر اساس ایجاد جامعه سالم ونگهداری وحفظ آن از انحراف وسقوط قرار می دادند زیر جامعه سالم واسلامی است که در آن هدایت وتربیت عمومی شکل می گیرد. بنابراین همانطور که در تهذیب وخود سازی افراد باید سرمایه گذاری شود درباره سالم سازی جامعه وبوجود آوردن مینه های رشد وهدایت عمومی هم باید تلاش کرد.
لذا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز با مظاهر جاهلیت سخت درگیر می شود تا آنها را از بین ببرد وبجای آن مظاهر عدالت وتقوی را جایگزین سازد.
پیشوای انسانها
امام صادق (ع)
ما لباسه الا الغلیظ، وما طعامه الا الجشب:
امام ششم، درباره امام زمان (ع) چنین فرمود: لباس وغذای آن حضرت، لباس وغذای نازپروردگان نیست.
همانگونه که پیغمبر عزیز ودیگر پیشوایان راستین اسلام - که درود خدا بر آنان - در راه از بین بردن اختلافات طبقاتی وساخلن یک نظان اصیل انسانی - اسلامی پیکار، وبه زندگی ساده وبی تشریفات بسنده می کردند، امام قائم نیز به پیروی ازنیکان بزرگوارش بدان روش روش خواهد زیست، ودر هنگامه ظهور، که حکومت جهانی وقدرتها ثروتها را به دست خواهد گرفت، نه تنها از این قدرت وثروت سوء استفاده نمی کند ودر راه ساختن زندگی اشرافی، حقوق دیگران را پایمال
نمی نماید، بلکه به کمترین مقدار اکتفا کرده، وبه سادگی زندگی خواهد کرد. از این رو پیروان آن حضرت نباید در زندگی، اسیر لباس وتشریفات وتجملات باشند، وپول واندیشه ووقت گرانبهای خود را، صرف خواسته های حیوانی ومدپرستی نمایند. بلکه به جای ولخرجی ها وبی بندوباری ها، برای رشد وسعادت خویش ودیگر انسانها بکوشند.
البته نظافت وپاکی تن ولباس در اسلام، اهمیت ویژه ای دارد که نباید از نظر دور داشت، وکاملا با ساده بودن زندگی، سازگار است.
بلوغ فکری در پر تو ظهور مهدی (ع)
امام باقر (علیه السلام):
اذا قام قائمنا (ع) وضع یده علی رووس العباد فجمع بها عقو لهم وکملت احلامهم.
آنگاه که قائم ما ظهور کند، دست پر برکتش را بر سر مردم می نهد، پس اندیشه های آنان شکوفا شده وبشریت به بلوغ فکری وکمال منطقی خواهد رسید.
اصلاح جامعه وفرد منوط به اصلاح فرهنگ واندیشه آنان است تا اندیشه وفرهنگ مردم به اوج کمال ورشد نرسد تلاشهای مربیان
وراهنمایان اگر بی اثر نباشد بسیار کم اثر است.
وچون در دوران ظهور امام عصر (ع) باید انسان وجامعه اسلامی به کمال مطلوب برسد وجامعه ایده آل انسانی تحقیق یابد لازم است فکرها رشد یابد وبه بلوغ برسد.
دست حیاط بخش ولی خدا اندیشه ها را چنین حیات وکمالی خواهد بخشید.
البته ممکن است این دست کنایه از گسترش فرهنگ واندیشه اسلامی وپذیرش مردم نسبت به آن باشد که ثمره این تلاش متقابل رشد جامعه انسانی خواهد بود.
اسلام پیروز
امام باقر (ع):
ان الاسلام قد یظهره الله علی جمیع الادیان عند قیام القائم (ع):
آنگاه که قائم آل محمد (ع) ظهور کند، خدا اسلام بر تمام دین ها پیروز گرداند.
پیروزی کامل اسلام، در سر تا سر جهان وحکومت قرآن، هنگامه ظهور امام زمان خواهد بود. ولی این نوید، نباید مسلمانان را از وظیفه مهم خویش؛ امر به معروف ونهی از منکر، باز دارد وبگویند چون امام قائم (ع) قیام میکند، واسلام پپیروز می شود دیگر برای ما وظیفه ای باقی نمانده است وحضرتش نابسامانی ها را خود سامان می دهد. این گفته، نشان روح سست وراحت طلب مردمی است که می خواهند بدین وسیله، وجدان مذهبی خویش را فریب دهند واز زیر بار مسوؤلیت تعهد اسلامی، شانه خالی کنند. مسلمانان در هر حال، باید به خاطر گسترش اسلام بکوشد وبا ظلم وگناه پیکار کند.
هنگامه قیام، معلوم نیست
امام باقر (ع):
سئل ابو جعفر (ع) هل لهذا الامر وقت؟فقال کذب الوقاتون، کذب الوقاتون کذب الوقاتون:
از امام پنجم پرسیدند امام قائم به کدامین زمان قیام می کند؟حضرت در پاسخ سه بار فرمودند: آنها که زمان ظهور را تعیین می کنند، دروغ می گویند. در طول تاریخ همواره شیادهایی در صدد سوء استفاده از موقعت ها بوده اند. تا از اعتقادات مردم سود شخصی ببرند، عشق به امام زمان در دلهای مومنان به اندازه است که مشتاق زیارت آن بزرگوار وارتباط با آن حضرتند، واین ممکن است زمینه بهربرداری نااهلان را فراهم سازد لذا ائمه اطهار مردم را هشدار داده اند که از زمان ظهور کسی جز خدا خبر ندارد واگر کسی چنین ادعایی نماید باید او را تکذیب کرد.
فضیلت منتظران
امام زین العابدین (علیه السلام):
ان اهل زمان غیبته القائلین بامامته والمنتظرین لظهوره افضل من اهل کل زمان لان الله تبارک وتعالی اعطاهم من العقول والافهام والمعرفه ما صارت به الغیبه بمنزله المشاهده....
قطعا شیعیان ومنتظران امام زمان از مردم هر زمان دیگری برترند، زیرا خدای تبارک وتعالی ببرکت اندیشه ودرک وشناختی که بدان یخشیده است. غیبت امام، چونان ظهور او می باشد.
یاران حضرت مهدی از نظر شناخت ورشد فکری وکمال عقلی وسطح بسیار بالا هستند. به اندازه ای که در زمان غیبت هم به آن حضرت ایمان واعتقاد کامل دارند ودر انجام وظائف زیاد قصور وکوتاهی نمی کنند وبه بهانه غیبت وعدم حضور از زیر بار مسؤلیتها شانه خالی نمی کنند زیرا مقام امام وامامت را با دلیلهای روشن شناخته بطوریکه هیچگونه شبهه وابهامی در نظر آنان وجود نداشته ومانند حظور امام در راه خدا تلاش می کنند.
فریاد توحید
امام صادق (ع)
اذا قام القائم المهدی، لایبقی ارض الانودی فیها شهاده ان لا الا الله وان محمدا رسول الله.
آنگاه که امام قائم حضرت مهدی (ع)قیام کند، بانگ یکتا پرستی ورسالت پیامبر عزیز اسلام در سراسر جهان طنین افکند.
خداوند در نظام آفرینش مقرر فرموده که سرانجام سراسر گیتی در زیر پرچم اسلام ورسالت حضرت ختمی مرتبت در آید وجامعه بشری ببه کمال مطلوب برسد وبرای تحقق این ههدف زمینه های آنرا نیز فراهم کرده که در راس همه آنها راهبر عادل معصوم است که توانائی وشایستگی آنرا دارد، زمان آنرا هم خود می داند یعنی شرایط دقیقی که بتواند از آن راهبر عادل در سطح جهان بر خوردار باشد.
این آرزوی بشریت آنگاه جامعه عمل می پوشد که سراسر عالم خداپرست ومسلمان شوند واین به دست با کفایت مهدی منتظر امام زمان عجل الله تعالی فرجه خواهد بود.
هشدار ثابت در دین در زمان غیبت
امام زین العابدین (ع):
من ثبت علی مولاتنا فی غیبه قائمنا اعطاه الله (عزَّ و جلَّ) اجر الف شهید من شهدا بدر واحد.
آن کس که در هنگامه غیبت امام زمان (ع) بر ولایت ما ثابت قدم باشد خداوند اجر هزار شهید از شهدای بدر واحد بدو بخشید.
همواره در مقابل مکتب حق واهل حق، باطفال صف آرائی کرده وبا جلوگیری های کاذب در صدد مبارزه با حق ونابودی طرفداران حق است. در زمان غیبت توطئه ها وموانع زیادی سر راه مردم قرار می گیرد. انسان باید محورهای ثابت را بشناسد وآنرا دریابد، ولایت اهل بیت از مهمترین استوانه های حق است باید بدان دست یازید تا از نشیب وفرازها به ستامت عبور کرده وبه مقصد رسید. برای شناخت راههای انحرافی مهمترین وسیله توجه به ولایت ومکتب ائمه است که همه حقایق را بیان کرده وراه درست را نشان داده اند.
تشکیلات دولت امام زمان (ع)
امام جواد (ع)
یجمع الیه من اصحابه عده اهل بدر ثلاثماه وثلاثه عشر رجلا من اقاصی الارض... فاذا اجتمعت له هذه العده من اهل الارض اظهر الله امره فاذا کمل له العقد وهو عشره الاف رجل خرج باذن الله (عزَّ و جلَّ).
فریاد دعوت مهدی موعود 313 نفر - به تعداد اهل بدر - از یارانش را از گوشه وکنار رمین ره نزد او گرد می آورد. آنگاه که این گروه مخلص در رکاب آنحضرت قرار گرفتند دولت جهانی اسلام، اعلام می شود، ولی خروج امام وشروع عملیات تحقق حکومت واحد جهانی دقتی است که تشکیلات اصلی ومرکزی این دولت جهانی که مرکب از ده هزار نفر است بوجود آید.
ما می توانیم با اطلاعات از دستورات شرع مقدس وگام
نهادن در راهی که توسط ائمه اطهار (ع) برای ما بیان شده جزو یاران امام زمان قرار گیریم ودر هنگامه ی ظهور از سربازان وخدمتگزاران حکومت جهانی حضرت باشیم.
زندگی خود را طوری تنظیم کنیم که هر وقت امام تشریف آوردند زیاد بر اعمال ورفتار ما صحه بگذارتد وما را به عنوان شیعه خود بپذیرد ادعای انتظار، یدون عمل وپیروی راه ائمه اطهار ما را در شمار شیعیان ویاران ائمه قرار نمی دهد.
آری امام زمان را دیده ام
عبدالله بن جعفر:
سالت محمد بن عثمان العمری فقلت له: ارایت صاحب هذا الامر؟ فقال: نعم وآخر عهدی به عند بیت الله الحرام وهو یقول: اللهم انجزلی ما وعدتنی.
عبدالله بن جعفر می گوید: از محمد بن عثمان که یکی از نایبان ویژه ی امام زمان (ع) بود پرسیدم آیا تا کنون امام زمان را دیده ای ؟گفت: آری وآخرین دیدارم در کنار خانه ی خدا (کعبه) بود که نیایش می کرد ومی فرمود: خدایا! آنچه به من وعده داده ای به انجام رسان.
با اینکه امام زمان در دوران طفولیت غایب شدند ولی قبلا چه در زمان امام عسکری وچه پس از ارتحال آنحضرت گروهی از شیعیان که نامشان در تاریخ آمده ومورد توجه هستند او را زیارت کردند وبعضی موارد امام عسکری شخصا فرزند خود را به اصحاب ویاران نشان می داد وبعنوان امام پس از خود معرفی می کرد.
ندای آسمانی
امام باقر (ع):
نزلت هذه الایه وان نشا(7) ننزل علیهم من السماء آیه سوره شعراء - 4 فی القائم وینادی مناد باسمه واسمه أبیه من السماء.
امام محمد باقر (ع) در تفسیر آیه ی: واگر بخواهیم فرو می فرستیم از آسمان نشانه یی فرمود: این آیه درباره ی حضرت مهدی (ع) است که وقت ظهور او منادی غیبی از آسمان نام او وپدرش را به گوش مردم می رساند.
خداوندا آنچه برای هدایت مردم لازم باشد بیان می کند تا حجت بر همه تمام شود وراه حق مخفی نماند وعذر وبهانه برای پذیرش حق نباشد.
یکی از نشانه های امام زمان (عج) صیحه آسمانی است که خبر قیام آن حضرت از آسمان به گوش مردم می رسد وهمه را متوجه این حقیقت مهم می سازد.
-----------------
(7) سوره ی شعرا- 4.
عمران وآبادی در دولت مهدی (ع)
پیامبر گرامی (ص):
یبلغ سلطانه المشرق والمغرب وتظهور له الکنوز ولایبقی فی الارض خراب الایعمره.
حکومت امام زمان (ع) شرق وغرب جهان را فرا می گیرد وگنجینه ها به دست وی افتد واو ویرانی های زمین را آباد سازد.
حکومت دینی والهی علاوه بر مسئولیت تربیت وهدایت مردم ورشد وپرورش جنبه های معنوی وانسانی زیاد، زندگی ورفاه آنان را به سر منزل کمال می رساند وبطور کلی اگر منبع وامکانات با عدالت تقسیم شود رفاه عمومی تامین گردیده. ویا حداقل فشار از دوش مستضعف برداشته خواهد شد در دولت امام زمان (عج) هم گنجینه ها بهره برداری شده وهم به جا وبموقع خرج خواهد شد.
ارتباط شرق وغرب
امام صادق (ع):
ان المؤمن فی زمان القائم وهو بالمشرق لیری اخاه الذی فی المغرب وکذاالذی فی المغرب یری اخاه الذی فی المشرق.
مؤمن در زمان امام قائم (ع)می تواند از مشرق جهان، برادرش را در مغرب ببیند وهمچنین از مغرب مشرق را.
ارتباطات در همه زمانها نقش مهمی در زندگی وپیشرفت امور ایفا می کند امروزه این مهم پیشرفت زیادی کرده است ولی بیشتر در دست مستکبران است اما در دولت مهدی(عج) ارتباطات در اختیار مومنان قرار خواهد گرفت ونه تنها صنعت ارتباطات بلکه ارتباطاتی که دنیای صنعت از آن عاجز خواهد بود یاران امان را یاری خواهد داد.
خدایا شاهد باش، که ایمان داریم
پیامبر اکرم (ص):
من انکر القائم من ولدی فقد انکرنی.
آنکس که فرزندم قائم آل محمد را نپذیرد، مرا نپذیرفته وانکار کرده است.
اگر داشمند نابغه ای از استادی، بسیار تعریف کرد وگفت که از هر جهت وارد وکمال است، نزد او درس بخوانید. اکنون اگر ما از دانش آن استاد استفاده نکنیم واو رابی سواد بخوانیم، به آن دانشمند بی اعتنایی نکرده ایم
وسخنش را ناچیز نشمرده ایم؟
بنابر این اگر کسی آن قدر بدگمان وسست عقیده باشد که از این همه حدیث پیامبر را هم قبول ندارد، وگرنه سخن او را در باره امام زمان (علیه السلام) می پذیرفت.
منتظران همانند پیکار گرانند!
امام صادق (علیه السلام):
من مات منتظرا لهذا الامر، کان کمن کان مع القائم فی فسطاطه، لا، بل کان کالضارب بین یدی رسول الله بالسیف.
آنکس که با انتظار فرا رسیدن حکومت امام زمان (علیه السلام) دیده از جهان فرو بندد، مانند کسی است که با آن حضرت در خیمه اش باشد. نه، بلکه مانند کسی استکه در پیش رسول خدا (ص)جهاد کند.
آنکه واقعا منتظر مهمان عزیزی باشد. حتما خود را آماده پذیرایی او می کند. وتا آنجا که بتواند، خواسته های مهمان را بر آورد. وطوری رفتار می کند که او راضی وشادمان باشد، ولی اگر فریاد کند وبگوید: من منتظر مهمانم، ولی حتی یک لقمه نان برای او فراهم نکند. معلوم می شود دروغ میگوید. کسی هم که واقعا به انتظار امام زمان (ع)باشد، یک انسان کاملا منظم وپاک ونمونه خواهد بود، والبته چنین شخصی که قدم قه صدم باید در راه خدا وانسانیت پیکار وفداکاری کند، همانند سربازی است که در رکاب پیامبر عزیز اسلام، جانش را بر کف نهاده واز اسلام حمایت وجانبداری می کند.
ایمان راستین
امام باقر (علیه السلام):
هیهات هیهات. لا یکون فرجنا حتی تغربلواثم تغربلوا. یقولها ثلاثا حتی یذهب الله تعالی الکدر ویبقی الصفو.
از امام پنجم (ع)پرسیدند: حکومت شما آل محمد (ص)چه وقت است؟ امام فرمود: وه! چه دور است. حکمت ما آنگاه فرا می رسد که شما غربال شوید آزمایش شوید وسه بار این جمله را تکرار کرد وسپس فرمود: آنها که ایمانشان ضعیف ومعیوب است، می روند وتنها ایمان داران راستین بر جای خواهند ماند.
راه هدایت ورسیدن به حق وسعادت نیاز به بردباری ومقاومت دارد، مقاومت در برابر شهوات وگناهان وجاذبه های شیطانی.
جمعی که برای رسیدن به حق وسعادت حرکت می کنند همه به مقصد نمی رسند بلکه ضعف ها ووسوسه های نفس وشیطان آنها را از راه باز می دارد وسر انجام زیبایی ها وجلوه های دنیارا بر آخرت بر می گزینند واز همراهی اهل حق باز می مانند.
برماست که خود را از سقوط در دام های شیطان حفظ کرده ودر راه حق ثابت قدم بمانیم.
زمین به عدالت زنده می شود
امام باقر (ع):
فی تفسیر قوله تعالی اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها قال: یحییها بالقائم فیعدل فیها فیحیی الارض بالعدل بعد موتها بالظلم.
امام پنجم در تفسیر این آیه آگاه باشید خدا زمین را پس از مردنش زنده خواهد کرد، فرمود: خدا زمین را به وسیله قائم آل محمد (ع) زنده می کند، یعنی: جهان که به بیدادگری مرده است به دادفرمایی امام قائم روح تازه پیدا می کند.
جلوه وزیبایی زندگی به عدالت است، آن هم عدالت همگانی وجهانی، تا همه انسانها در پرتو این نعمت بزرگ به سعادت برسند وجامعه ایده آل انسانی تحقق یابد.
این آرزو تنها به دست حجت خدا امام دوازدهم (علیه السلام) برآورده خواهد شد ومردم در شرق وغرب عالم در زیر پرچم عدالت زندگی خواهند کرد وستمکاران وغارتگران به سزای اعمال ننگین خود رسیده ومظلومان ومستضعفان به حق خود دست خواهند یافت.
هر کس او را نشناسد...
امام حسن عسکری (ع):
من مات ولم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه
آنانکه امام زمان خویش را نشناسند تا بمیرند، همانند مردگان دوران جاهلیت اند.
شناختن امام، دانستن روز تولد ودرگذشت او نیست، بلکه شناختن موقعیت، شخصیت وهدف اوست. یعنی بدانیم که امام جانشین پیامبر، ودانش او از دانش پیامبر است وتمام کارها وسخنان او راست ودرست ومطابق واقع می باشد واصلا آلوده به گناه وخطا وکارهای ناشایست نمی شود. هر چه بگوید، برنامه صحیح زندگی ونشان دهنده راه سعادت است. ومخالفت با او مخالفت با خداست.
ولی اگر این طور امام را نشناسیم، نه تنها دستورهای او را اجرا نمی کنیم، بلکه با او مخالفت هم خواهیم کرد ودر نتیجه، از راه راست باز می مانیم وگمراه خواهیم شد، همانطور که افراد پیش از اسلام گرفتار کفر وگمراهی شده بودند.
روزگاری می آید که...
امام محمد باقر (ع):
یاتی علی الناس زمان، یغیب عنهم امامهم، طوبی للثابتین علی امرنا فی ذلک الزمان.
روزگاری خواهد رسید که راهبر وپیشوای مردم از دیدگاهشان پنهان شود. خوشا آنان که در آن روزگاران، در راه وروش ما(شیعه راستین بودن)استوار باشند.
دوران زندگی ما، هنگامه پنهانی راهبری است که پنجمین امام، آن را فرموده است. هم اکنون امام زمان (ع)از دیدگاه ها پنهان، وشهوت پرستی وضد مردمی از هر سو جهان را فرا گرفته است.
ماییم که باید در این دوران تاریک ومرگزا، از برنامه های امام قائم (ع) بهره گیریم ودر راهمان استوار باشیم، چه آنانکه ایماندار راستین، در برابر سیل بنیان فساد وبی دینی، چونان کوه پابرجا است واین گفته نخست پیشوای ما است که: مؤمن از کوه سخت تر است.
نشانه های او
در این فصل، حدیث های بلند، به گونه داستان های کوتاه آورده شده است. واز متن ها به خاطر گستردگیش چشم پوشیدیم.
آوای قرآن
چشمه خورشید، در سیاهی شد، وشب هنگام فرا رسید. صدای اذان، از مناره مسجد در شهر پیچید. مردم دست از کسب وکار شستند، وبرای نماز به مسجد شتافتند. صف های نمازگزاران، چونان صف سربازان مجاهد اسلام پیوسته وقلب ها پر جوش ومهربان، وفضای مسجد از هیجان وشکوه پر بود.
نماز جماعت، با شور واحساس آسمانی، در میان امواج دعای نیایشگران به پایان رسید، ولی مسجد همچنان پر تپش وزنده بود... نیایش دسته جمعی تمام، وبرنامه درس آغاز می شود. نوآموزان، دور آموزگار خود حلقه زده بودند وقرآن فرا می گرفتند. صدای دلنشین قرآن، در فضای مسجد طنین افکنده بود وگوش ها را نوازش می داد. راستی کلام خدا چه زیبا وروح افزا است. عبذالله مسعود استاد معروف آموزش قرآن، که از یاران نزدیک پیامبر اسلام (ص)بود، شاگردان را با اخلاقی نیکو وروشی پسندیده همچون پدری مهربان، قرآن می آموخت.
مسروق یکی از نوآموزان می گوید: بعد از نماز مغرب به آموزش قرآن، نزد ابن مسعود نشسته بودیم. مردی از استاد پرسید: آیا هیچ از پیامبر پرسیدی چند پیشوای معصوم هدایت مردم را بر عهده می گیرند؟
استاد گفت: از آن وقت ک ه به عراق آمده ام، تا کنون کسی چنین پرسشی از من نکرده است... آری از رسول خدا (ص)پرسیدم وآن حضرت فرمود: رهبران هدایتگر شما دوازده نفرند به شماره نقبای بنی اسرائیل. واین درست مانند حدیثی است که سلمان فارسی از پیامبر عزیز ما، نقل می کند که فرمود: امامان پس از من دوازده نفرند به تعداد ماه های سال.
کشتی نوح
نوح پیغمبر (ع) 950 سال، مردم را به خدا پرستی وانسانیت خواند، ولی مردم نه تنها به او ایمان نیاوردند، بلکه به مسخره اش گرفتند واو را سخت آزردند. از آن همه جمعیت، تنها شماره به وی گرویدند، ودین او را پذیرا شدند. نوح (ع)پس از 50 سال صبر وشکیبای وپیگیری در راه هدایت مردم، از آنان ناامید شد وسرانجام به نفرینشان برخاست خداوند دعای او را پذیرفت وبه وی دستور داد کشتی بزرگی بسازد. هنگامی که نشانه ای عذاب در رسید کسانی که ایمان آورده بودند به کشتی سوار شدند. سیلاب باران از آسمان سرازیر شد، وچشمه های زمین به شدت جوشید. سیلی وحشتناک همه جا را فرا گرفت وبیابان ها وفراز وفرودها را پر کرد. آب، کشتی را به این سو وآن سو می برد وچون گهواره می گرداند، ولی سرنشینان هرگز آسیبی ندیدند واز خطر رستند.
کافران که نوح ودیگر ایمانداران را به مسخره می گرفتند. طعمه امواج خروشان شدند واز بین رفتند.
اینک پیامبر ما از نوح سخن می گوید:
یارانم! فرزندان پاک من، چنان کشتی نوحند، هر کس به کشتی نشست از نابودی برست. کسانی هم که فرزندان پاک مرا پیشوا قرار دهند از گمراهی وهلاکت نجات پیدا خواهند کرد...
این هنگام مردی پرسید: یا رسول الله! پیشوایان بعد از شما چند نفرند؟
حضرت فرمود: دوازده نفر که همگان از دودمان منند.
او کاخ ستمگران را در هم می کوبد
تیرگی، روزگاران را فرا گرفته، وامام مجتبی به خانه نشسته است. آنان مه نامردمی کرده وامام را در نبرد با معاویه یاری ننموده بودند، به صلح وی خرده می گرفتند.
امام مجتبی در پاسخشان فرمود: فسوسا! که شما راز کار مرا نمی دانید. بهره آنچه انجام داده ام، فزونتر از همه چیزهایی است که خورشید بر آن می تابد... مگر نمی دانید من پیشوای شما هستم واطاعت من بر شما لازم است؟مگر پیامبر عزیز اسلامی (ص) مرا یکی از دو سرور جوانان بهشت معرفی نفرمود؟
مردم: آری
امام: مگر نمی دانید آنکاه که خضر آن؟ تی را سوراخ کرد ودیوار خرابه را ساخت و... حضرت موسی چون از راز آنها بی خبر بود وحکمت ودلیل آن را نمی دانست به خشم آمد. (اینان هم چون حکمت صلح وکناره گیری مرا نمی دانند، خرده می گیرند) مگر نمی دانید که ما
امامان گرفتار بیدادگران زمان خود هستیم، به جز امام قائم (ع)آنکه عیسا پشت سراو نماز می گزارد. خداوند ولادت وی را پنهان، واو را از دیده ها دور خواهد داشت، تا در هنگامه خروج ونهضتش گرفتار بیعت ستمکاری نباشد، او نهمین فرزند برادرم حسین (ع)است.
خداوند عمر او را در روزگار غیبت دراز می کند وآنگاه وی را به صورت جوانی چهل ساله ظاهر می سازد، تا مردم بدانند خداوند بر همه چیز توانا است.
جانشین کیست؟
مردی یهودی به نام نعثل خدمت پیامبر اسلامی (ص) شرفیاب میشود ومی گوید، ای محمد! از مسایلی که مدت درازی است در سینه ام مانده ومرا به زحمت انداخته است، می پرسم. چنانچه جواب آنها را گفتی، مسلمان می شوم. پیامبر فرمود: بپرس. مرد یهودی پرسش هایی کرد وجواب های قانع کننده دریافت تا بدینجا رسید که: ای محمد! جانشینت کیست؟زیرا هیچ پیامبری بدون جانشین نبوده است. پیامبرما حضرت موسی هم یوشع بن نون را جانشین خود قرار داد. پیامبر (ص) فرمود: وصی وجانشین من علی بن ابیطالب است، وپس از او دو نواده ام حسن وحسین وپس از آنها نه امام، از دودمان حسین دگر بار پرسید: نامهای ایشان را یاد کن پیامبر فرمود: پس از شهادت حسین فرزندش علی،، پس از او فرزندش محمد، پس از او پسرش جعفر وپس از او پسرش موسی، پس از او پسرش علی، پس از او پسرش محمد وپس از او پسرش علی وپس از او حسن وآنگاه که حسن از دنیا رفت، پسرش حضرت حجت - که پیوسته درود خدا بر آنان - می باشند.
نعثل، پس شنیدن نام امامان دوازده گانه - همانطور که در تورات دیده بود - مسلمان شد.
فرماندار کشته شد
فرماندار شهر سامره که از ستمکاران نابکار وتشنه خون پیروان علی (ع)بود، حکم قتل ابراهیم بن محمد را صادر کرد. ابراهیم از ترس جان خویش تصمیم گرفت از شهر بگریزد. از زن وفرزند، خداحافظی کرد. در آخرین لحظه ها به خانه امام حسن عسکری (ع) رفت تا با امامش نیز وداع کند. بقیه داستان را از زبان خود ابراهیم بشنوید: بر امام وارد شدم. کودکی پهلوی او نشسته بود وصورت زیبای او می درخشید؛ به گونه ای که من غم خود را فراموش کردم وغرق تماشای او شدم.
کودک رو به من کرد وفرمود: ای ابراهیم! فرار نکن خدا ترا از شر فرماندا حفظ خواهد کرد. سخن طفل، بیشتر مرا به شگفتی واداشت. به امام عسکری (ع) عرض کردم، فدایت شوم این کودک کیست که از ناپیدا ونیامده گزارش می دهد؟
امام فرمود: این، فرزند وجانشین من است وهموست که زمانی
دراز از دیدگان مردم پنهان خواهد شد... ای ابراهیم! آنچه امروز از ما دیدی وشنیدی، پوشیده دار. مگر از دوستان
بر آل پیامبر درود فرستادم، وبا خاطری آسوده ودلی پر آرامش -که شادی از رحمت خدا در آن موج می زد - از خانه امام بیرون آمدم. تو گویی سخن امام قائم (ع) آب سردی بود که جگر سوخته وپر تلاطم را آرام کرد. زمانی نگذشت که به دستور معتمد خلیفه عباسی، فرماندار کشته شد.
ما را به هدیه او نیازی نیست
نشانه بازار مسلمانان، سر پوشیده های دور ودراز، طاق های گنبدی ودکان های ساده نبود. نشانه بازار مسلمانان، راستی، درستی، رحم وانصاف بود.
هر جا غیر از اینها بود، می گفتند:
اینجا بازار مسلمانان نیست.
داخل حجره ها ودکانها، گفتگو از داد وستد، تهیه وپخش کالاهای مورد نیاز مردم وتأمنی آسایش آنها بود، که بر اساس دستورهای تجارتی اسلام دور می زد. گاهی نیز در فکر ومشورت کمک ویاری بینوایان، ویا سر گرم کتاب خدا بودند هر چه بود، از عمر گرانبهای خود، حداکثر استفاده را می بردند واز همه بالاتر به یاد عزیزشان امام زمان (ع) بودند.
در شهر قم مردی بزازی - از شیعیان ودوستداران امام قائم (ع) شریکی داشت که او شیعه دوازده امامی نبود. از قضا پارچه گرانبها وجالبی به دست آنها افتاد.
مرد شیعه به شریکش گفت:
این پارچه قابلیت مولایم را دارد.
شریکش گفت من مولایت را نمی شناسم، ولی آن را به هر که می خواهی بده. واو پارچه را برای امام زمان (ع) فرستاد.
آنگاه که پارچه به دست امام (ع) رسید، آن را دو نیم کرد ونیمی از آن را پس فرستاد وفرمود: به مال مخالف وغیر شیعه نیازی نداریم.
دروازه غرب به دست او گشوده می شود
حضرت باقر (ع) فرمود: قائم ما نهضت خویش را از مکه می آغازد، وپرچم وشمشیر رسول خدا (ص) ودیگر نشانه های پیامبر ودرخشش گفتار محمدی (ص) با اوست.
پس از نماز شامگاه فریاد بر می آورد: ای مردم! شما که در دیدگاه خدا وزیر فرمان واراده او هستید، به هوش باشید. به خدا ایمان آرید که پیامبران را با مشعل کتاب وقانون وبرهان های روشن، فرستاده است خدا شما را فرمان می دهد که برای او شریک قرار ندهید وپاسدار دین وگفتار پیامبر باشید. زنده بدارید آنچه قرآن زنده کرده است. ونابود سازید آنچه قرآن از بین برده است. قلبتان به خاطر هدایت ونجات گمراهان بتپد. من شما را به سوی خدا وپیامبر می خوانم، که برنامه های قرآن را اجرا کنید. باطل را بکوبید وراه وروش پیامبر را به پا دارید. پس از این گفتار، یارانش که 313 نفر می باشند، مانند بارانهای پراکنده پاییز، به هم می پیوندند. آنها مردانی
هستند که در شب به راز ونیاز با خدا زنده اند ودر روز، شیران بیشه شجاعتند.
خداوند نخست حجاز را برای او می گشاید واو زندانیان بنی هاشم را آزاد می سازد، پرچم های سیاه کوفه به زیر می آید، وبه عنوان نشانه بیعت، به سوی امام قائم فرستاده می شود. در این هنگام است که امام سپاه را به شرق وغرب جهان می فرستد تا بیداد وبیدادگران را ریشه کن سازند، وکشورها برای او گشوده می گردد وبه دست او استانبول (دروازه غرب) فتح می شود.
نشانه های پنجگانه
امام صادق (ع) فرمود: پنج چیز از نشانه های ظهور قائم ما است.
1 - صیحه آسمان: فریادی از آسمان به گوش می رسد که امام زمان وشیعیان او برحقند.
2 - خروج سفیانی: سفیان، مردی از دودمان ابوسفیان پدر معاویه است؛ ونام او عثمان بن عنبسه می باشد واز شام خروج وهشت یا نه ماه حکومت می کند.
3 - خسف بیداء: لشگر سفیانی در سرزمین بیداء که محلی میان مکه ومدینه است در دل زمین فرو می رود.
4 - خروج یمانی: یمانی مردی است که مردم را به سوی امام زمان می خواند واز یمن قیام می کند.
5 - کشته شدن نفس زکیه - نفس زکیه جوانی است از دودمان پیامبر که نامش محمد بن حسن است ودر مکه شهید می شود.
توضیح:
نشانه های ظهور وقیام امام قائم (ع) دو گونه است. حتمی وغیر حتمی.
نشانه های غیر حتمی:
ممکن است در زمان های دیگر نیز پدید آید وتا قیام آن حضرت، فاصله ای زیادی داشته باشد، ولی نشانه های حتمی، نزدیک شدن قیام امام را خبر می دهد که دیگر فاصله ای نیست. نشانه های بالا، از علامت های حتمی است.
واوست که زمین را پر از داد خواهد کرد
احمد بن اسحق اشعری می گوید: خدمت امام عسکری (ع) شرفیاب شدم. می خواستم از جانشینش بپرسم پیش از آنکه سخن بگویم امام فرمود: ای احمد! خداوند زمین را - از روزگاری که آدم را آفرید تا روز رستاخیز - از حجت وراهنمای الهی. خالی نگذارده ونخواهد گذاشت.
پرسیدم: ای فرزند رسول خدا! امام پس شما کیست؟
حضرت بی درنگ از جا بر خاست وبه داخل خانه رفت وپس از لحظه ای، در حالی که کودک سه ساله ای را به دوش داشت، بیرون آمد. آنگاه فرمود: ای احمد! به خاطر آنکه پیش خدا وما گرامی هستی، فرزندم را به تو نمایاندم. نام وکنیه او، نام وکنیه پیامبر است. واوست که زمین را از عدل وداد پر خواهد کرد، پس از آنکه از ظلم وجور پر شده باشد.
در این هنگام احمد بن اسحق نشانه ای از امام خواست تا قلبش اطمینان بیشتری پیدا کند.
کودک سه ساله به عربی فصیح گفت: من، بقیه الله وانتقام گیرنده از ظالمان هستم...
نابودی ستمکاران به دست قائم ما است
امام یازدهم فرمود: بنی امیه وبنی عباس ما را هدف شمشیرهای خود قرار داده اند، به دو جهت:
نخست: می دانستند سرپرستی مردمان حق آنها نیست واز آن بهره ای ندارند واز اینکه ما قیام کنیم وحقمان را از آنان بگیریم وحکومت حق را بر پا سازیم - در وحشت واضطراب بودند.
دو دیگر: از حدیث های روشن ومسلم دریافته اند که نابودی حکومت ستمگران وزورگویان به دست قائم ما است وخود، نیکو می داند که ستمگر وزورگو هستند.
اینها در کشتن دودمان پیامبر، سخت کوشیده اند تا نگذارند قائم آل محمد به دنیا آید، ولی خداوند نخواست آنها جای او را بدانند تا آنگاه که دولت وحکومت او ظاهر شود، اگر چه ستمگران را خوش نیاید
آبی سردتر از برف وشیرین تر از عسل
مردی پارسا به حج خانه خدا رفته، وسفر خویش را این چنین گزارش می کند:
صحرای عربستان چون تنوری سوزنده، وهرم آفتاب، توفنده بود. از قافله عقب ماندم. راه را گم کردم وخود را تنها یافتم. تشنگی مرا از پای در آورد ونقش بر زمین ساخت. ریگهای داغ، چون تابه ای مرا می سوزاند.
تشنگیم آن چنان شدت یافت که به آستانه مرگ رسیدم. ناگهان صدایی شنیدم. چشمم را باز کردم. جوانی زیبا روی از گرد راه رسید، وبا چهره ای مهربان، مرا آبی سردتر از برف وشیرین تر از عسل نوشاند واز مرگ حتمی نجاتم داد. آنگاه که رمقی گرفتم پرسیدم کیستی؟ فرمود: من حجت وبقیه الله در زمینم. همان کسی که زمین ظلم زده را، به عدل وداد زنده خواهد کرد.
من فرزند حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب - که درود خدا بر تمامی آنان باد - هستم.
وچون چشم بر هم نهادم ودیده باز کردم خود را در پیشاپیش کاروان دیدم واو از نظرم ناپدید شده بود.
دو فرزند دانشمند
پدر شیخ صدوق یکی از دانشمندان بزرگ اسلام در قرن سوم هجری - دوران غیبت صغری است.
او که سالها از ازدواجش می گذشت - هنوز پدر نشده بود. نامه یی به حسین بن روح یکی از نایبان مخصوص امام زمان می نویسد که امام دعا کند.
خدا به او پسری ببخشد.
جواب نامه، چنین بود: علی بن حسین! تو از این همسر، دارای فرزند نخواهی شد، ولی به زودی از زن دیگر، دو فرزند فقیه ودانشمند خواهی یافت.
علی بن حسین، همسر دیگری اختیار می کند وخدا او را دو فرزند فقیه ودانشمند به نامهای محمد وحسین می دهد که هر دو فقیهی ماهر ومحدثی(8) عالی مقام بودند.
آرامگاه شیخ صدوق در شهر ری وآرامگاه پدرش در قم است.
-----------------
(8) فقه وحدیث دو دانش اسلامی است. دانشمند فقه را فقیه ودانشمند حدیث را محدث می گویند.
جانشینت کیست؟
مردی یهودی به نام نعثل خدمت پیامبر اسلامی (ص) شرفیاب می شود ومی گوید: ای محمد! از مسایلی که مدت درازی است در سینه ام مانده ومرا به زحمت انداخته است، می پرسم. چنانچه جواب آنها را گفتی، مسلمان می شوم.
پیامبر فرمود: بپرس. مرد یهودی پرسش هایی کرد وجواب های قانع کننده دریافت تا بدینجا رسید که: ای محمد! جانشینت کیست؟زیرا هیچ پیامبری بدون جانشین نبوده است. پیامبر ما حضرت موسی هم یوشع بن نون را جانشین خود قرار داد. پیامبر (ص) فرمود: وصی وجانشین من علی بن ابیطالب است، وپس از او دو نواده ام حسن وحسین وپس از آنها نه امام، از دودمان حسین دگر بار پرسید: نامها ایشان را یاد کن پیامبر فرمود: پس از شهادت حسین فرزندش علی، پس از او فرزندش محمد، پس از او پسرش جعفر وپس از او پسرش موسی، پس از او پسرش علی، پس از او پسرش محمد وپس از او پسرش علی وپس از او حسن وآنگاه که حسن از دنیا رفت، پسرش حضرت حجت - که پیوسته درود خدا بر آنان - می باشند.
نعثل، پس از شنیدن نام امامان دوازده گانه - همانطور که در تورات دیده بود - مسلمان شد.
شاید امام در جمع شما باشد
برادران یوسف (ع) به او رشک بردند، ووی را به بهای ناچیزی فروختند. پنداشتند که آینده درخشان او را ناچیز کرده اند، وخودشان عزیز شده اند. سال ها گذشت ویوسف از دست گرگ حسد وچاه بداندیشی برادران رست وعزیز کشور بزرگ مصر گشت.
کنعان شهر برادران یوسف، خشکسالی شد وآنها برای خرید گندم وارد مصر شدند. نمی دانستند که عزیز مصر برادرشان یوسف است. فکر نمی کردند از روی خاک های ته چاه، به فراز کرسی سلطنت رسیده باشد، ولی یوسف آنها را شناخت. روزی یوسف به آنها گفت: می دانید، با یوسفتان چه کردید؟ آنها دریافتند، وگفتند آیا تو یوسفی؟!
امام صادق (ع) فرمود: چه مانعی دارد خدا درباره حجتش چنین کند واو را مانند یوسف، ناشناس نگهدارد. در بازار مسلمانان راه رود، ودر محافلشان بنشیند، ولی مردم او را نشناسند تا آنگاه که به فرمان خدا، خود را بشناساند.
حکومت او تا روز قیامت است
از امام صادق (ع) پرسیدند: پیشوای دادگر کیست؟
امام فرمود: آنکه خدا اطاعت او را پس از پیامبر بر همگان واجب کرده است. پیشوایان دادگر، یکی پس از دیگری می آیند تا سرانجام نوبت به پیشوای دوازدهم خواهد رسید.
مردی از یاران آن حضرت پرسید: ای فرزند رسول خدا! روشن تر بیان فرما.
امام فرمود: این آیت از قرآن کریم، آنان را معرفی می کند: از خدا وپیامبر وفرمانروایانتان - پیشوایان معصوم - اطاعت کنید(9). که آخرینشان از آسمان فرود آید وپشت سر او نماز گزارد. او دجال را می کشد وبه یاری خداوند، سر تا سر دنیا را می گشاید، وحکومت او تا انجام جهان پایدار خواهد بود.
-----------------
(9) سوره نساء، 59.
وآخرینشان قائم است
صورتی زیبا، موهای شانه کرده، دندانهای درخشان، لباس وبدنی تمیز وعطرآگین، واز همه باشکوه تر، درخشش سیمایی که تمامیت انسانست وکمال را می نمایاند؛ چهره پیامبری است که در مسجد نشسته وبرای مردم سخن می گوید. آری پیامبر عزیز اسلام است که به مسلمانان درس زندگی می دهد. شنوندگان نیز سراپا گوشند وبه سخنان جذاب وپر مغز حضرت گوش فرا داده اند.
سلمان پارسی: پیر مرد روشن ضمیر ایرانی در جمع حاضران بود وسخنان رسول الله را برای ما چنین بازگو می کند:
پیامبر فرمود:
ای مردم! من در این زودی ها شما را وداع خواهم گفت. شما را ای مردم درباره فرزندانم (عترت)سفارش می کنم تا بدانها نیکی کنید
وبزرگشان دارید از بدعت (پدید آوردن کژی هایی که از دین نیست) دوری کنید، زیرا هر گونه بدعتی گمراهی است وگمراهان در آتشند. آنکه از دیدار خورشید محروم است باید از ماه بهره گیرد وآنکه ماه را نمی بیند، باید از نور فرقدان (دو ستاره نزدیک قطب شمال) روشنی گیرد واگر آن دو هم نبوند، از دیگر ستارگان فروزان...
سلمان می گوید: پیامبر (ص) از منبر به زیر آمد وبه خانه رفت. من نیز آن حضرت را همراه بودم، پرسیدم یا رسول الله! پدر ومادرم فدایت. منظورت از خورشید وماه وفرقدان چیست که فرمودید هر کدام را از دست دادید، به دیگری پناه برید؟آن گرامی فرمود: من بسان خورشیدم وعلی (ع) چونان ماه. در آن هنگام که مرا از دست دادید، علی را پیشوا قرار دهید.
واما فرقدان حسن وحسین هستند که پس از علی (ع) پیشوای شما خواهند بود. اما دیگر ستارگان روشن پیشوایان نه گانه ای هستند که از نسل حسین (ع) پدید می آیند وآخرین آنها، مهدی (ع) است...
سلمان نام امامان را پرسید وآن حضرت چنین فرمود: نخستینشان علی بن ابیطالب، پس از او حسن وحسین دو نواده ام، وپس از آنان زین العابدین علی بن الحسین وبعد، محمد بن علی باقر وصادق جعفربن محمد وفرزندش کاظم وفرزند او علی که در خراسان جام شهادت را می نوشد، سپس فرزندش محمد ودو راستگوی دیگر علی وحسن وحجه قائم آخرینشان که درود خدا بر تمامی آنان باد اینان دودمان من واز من هستند، دانش آنان، دانش من وفرمان آنان، فرمان من است آنکه آنان را بیازارد مرا آزرده واز شفاعت من بهره مند نخواهد شد.
اینست دین راستین
مجلسی بود وگروهی از مردم خدمت امام باقر (ع) نشسته بودند واز گفتار آن حضرت بهره می بردند ومعنویت امام، چونان بال فرشتگان بر مجلس سایه افکنده بود. روشن است در مجلسی که امام حضور داشته باشد، سخن از حل مشکلات وشناساندن راه های صحیح زندگی ودانستنی هایی درباره تکامل معنوی وانسانی است.
مجلس به پایان رسید. همگان پراکنده شدند، ولی تنها ابو حمزه ثمالی بر جای ماند.
امام با وی گفتگو را ادامه می دهد، می گوید:
ای ابو حمزه! در قیام قائم ما شک وتردید راه ندارد وخداوند آن را تغیر نخواهد داد وقطعی است. آن کس که این گفتار را نپذیرد، ایمان به خدا ندارد.
در این هنگام احساس ویژه یی به امام دست داد وچنین فرمود: پدر ومادرم فدای آنکس که پس از من هفتمین است وزمین را از عدل
وداد پر می کند همان گونه که از ظلم وجور پر شده باشد...
ابوحمزه می گوید:
امام باقر (ع) پس از این احساس وهیجان، لختی فرود آمد ومتفکرانه به آیتی از قرآن اشاره کرد وگفت: روشن تر از این سخن، کلام خداست که می فرمود: از آغاز آفرینش زمین وآسمان ها، شماره ماه ها نزد خدا ودر کتاب خدا دوازده بوده است؛ چهار از آنها، ماه های حرام است. اینست دین پابرجا وراستین خدا. درباره این ها به خود ستم نکنید.
امام در این آیه ادامه داد: شناختن ماه های محرم، صفر، ربیع... وحرامهای آن که: رجب، ذوالقعده، ذوالحجه ومحرم می باشد. دین پابرجا وراستین خدا نیست، زیرا یهود ومسیحیان ومجوس ودیگر مردمان نیز این ماه ها را می شناسند ونام آنها را می دانند مقصود از آنها، امامان دوازده گانه هستند، که دین خدا را بر پا می دارد.
خانه علی (ع) پناهگاه شماست
پس از در گذشت رسول خدا (ص) برخی از یهودیان به مدینه می آمدند وپرسش هایی می کردند. می خواستند بدانند نشانه هایی که تورات درباره پیامبر اسلام وجانشینان داده است، بر چه کسی راست می آید.
در زمان عمر، یک نفر یهودی نزد او آمد وپرسش های کرد. عمر نتوانست پاسخ گوید، ولی چون می دانست پاسخ پرسش نزد کیست، او را نزد علی (علیه السلام) فرستاد.
مرد یهودی به آستان پیشوان مؤمنان شرفیاب شد وسؤالاتش را پرسید. یکی از پرسش هایش این بود که: پیشوایان مسلمانان چند نفرند؟ امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: دوازده نفر.
مرد یهودی گفت: راست گفتی. به خدا سوگند این گفته تو، درست همانند نوشته تورات می باشد.
امام قائم ومسأله طول عمر طی قرون واعصار
امام وامامت، وظیفه ساز ومسئولیت آفرین است وهدایت وغم مردم خوردن وهدایتگر مردم، بایستی غم مردم را داشته، غمخوار آنان باشد.
وآنگاه که قرنهامی پاید وغیبت استوار می گردد. چونان زمان حضور، گرمای وجود مبارک امام، راهگشا وامید آفرین است.
دانستیم که تولد قائم آل پیامبر در سال 255 هجری بوده است. از این رو هزار واندی از عمر آن حضرت می گذرد. واین پرسشی است، که چگونه یک انسان بدین درازی، عمر می کند؟
این مسأله از نظر ما خدا پرستان، بسیار ساده است، زیرا قدرت ودانش خدا، اندازه وبن بست ندارد، واو می تواند حجت وامامی را، مدتی دراز، زنده نگه دارد، اصل آفرینش انسان، با صدها ریزه کاریها ودقت، بسی شگفت آورتر از طول عمر است.
ساده ترین عضو بدن ما از نظر ساختمان وطرز کار، به اندازه ای مهم واسرارآمیز است که نوبت به مسأله ای طول عمر نمی رسد. آیا تا کنون فکر کرده اید غذا خوردن چگونه انجام می شود؟ چشمه بزاق یا پل معلق مری چه کارهایی را انجام می دهند؟ خوابیدن چیست؟ آنگاه که می خوابیم، آیا واقعا می میریم وبعد، دوباره زنده می شویم؟! چگونه سخن می گویم؟ پاره گوشتی به چین وشکن های دهان ودندان می خورد، صدا پدید می آید وترجمان خواسته های ونظرات ما می گردد، ودر طی زمانها تمدن ها را به وجود می آورد. آیا این شگفت انگیز نیست؟
چگونه عمر دراز پدید می آید؟
اگر دستگاه تنفس، اعصاب، گوارش، قلب، مغز، اعضا وکالبدها ظاهری انسان، سالم باشد، ومواد غذایی سالم ولازم نیز به او برسد، به علاوه از آب وهوای تمیز وسلامت هم برخوردار باشد عمر، طولانی خواهد گشت.
مردمی که بهداشت را بیشتر مراعات می کنند ورازهایی از سلامت را می دانند وبه کار می بندند عمر طولانی تر خواهند کرد. بیشتر مردم در اثر کمبود مواد غذایی، مصرف غذاهای فاسد وتقلبی، ندانستن ومراعات نکردن اصول بهداشت، آلودگی آب وهوا بیمار می شوند. وبسیاری از بیماران در اثر نارسایی دانش پزشکی یا اشتباه های پزشکان وندانستن امکانات می میرند.
72000 سال
برناردشاو نظریه وایزمن دانشمند آلمانی را چنین شرح می دهد: مرگ لازمه قوانین طبیعی نیست. ودر علم طبیعت، از عمر جاودان تا عمر یک لحظه ای وجود دارد. آنچه طبیعی وفطری است، عمر
جاودانی وهمیشگی است(10).
دانشمندان علوم طبیعی ثابت کرده اند برخی از حیوانات، می توانند نهصد برابر عمر طبیعی خود، زندگی کنند. بدون تردید انسان در این راه استعداد وتوانایی بیشتری دارد. بنابراین اگر عمر طبیعی انسان را هشتاد سال فرض کنیم، ممکن است که 72000 سال عمر کند(11).
دکتر فوردنوف می گوید: قرن بیستم تمام نمی شود مگر اینکه بشر بر پیری پیروز می شود(12)،
اینکه می گویند: بدن آدمی بیش از شش برابر دوره رشد خود نمی تواند زنده بماند، یعنی نهایت عمر انسان صد وبیست سال است، درست نیست، زیرا در میان ملت ها واقوام وحشی ومتمدن، افرادیکه از صد وپنجاه سال بیشتر دارند، فراوان به چشم می خورند.
بیشتر دانشمندان پزشکی معتقدند که انسان نمی میرد، بلکه خود را می کشد(13).
-----------------
(10) مجله آستان قدس.
(11) مجله الهلال سال 38 قسمت 5.
(12) تفسیر طنطاوی جلد 17 ص 224.
(13) نقل واقتباس از مجله ترجمه مجله ای ابتکار شماره 161.
تورات وانجیل، وعمر طولانی
تورات وانجیل عمر برخی از پیامبران را بدین گونه ثبت کرده است:
1) آدم، 930 سال(14).
2) نوح، 950 سال(15).
3) متوشالح، 969 سال(16)
4) شیث، 912 سال(17).
با این مقدمه، نتیجه می گیریم که نخست قدرت وتوانایی خداوند بالاتر از همه مشکلات وموانع راه زندگی است. دیگر آنکه دیدیم دانشمندان هم می گویند: امکان دارد یک موجود زنده، مدتی بس دراز زندگی کند. سه دیگر، امام زمان (ع) هم که به اراده خدا زنده مانده، خود نیز از دانش الهی بهره مند است وراه های سالم زیستن را به نیکی می داند.
-----------------
(14) سفر تکوین فصل 5، شماره 5.
(15) سفر تکوین فصل 9، شماره 29.
(16) سفر تکوین فصل 5، شماره 27.
(17) سفر تکوین فصل 5، شماره 8.
از این رهگذر است که در زنده بودن وعمر دراز حضرت قائم، شک وتردیدی راه ندارد.
البته در زمینه ای این مسأله سخن بسیار است وبسیار سخن گفته اند، ولی ما به خاطر کوته نگاری به این کم بسنده کردیم.
وظیفه ما، در دوران غیبت امام قائم (ع)
سیر تکاملی نظام آفرنیش ونقش انسان در سرنوشتش، چنین اقضا می کند که هر کس به تناسب رشد خود ودوره ای که در آن زیست می کند با وظیفه ومسؤلیتی بر دوش کشد تا خود تکامل یابد وبه سعادت جامعه نیز یاری رساند... وبدینسان است که دورانی که به تحقق عدالت سراسری ومطلق منتهی می شود؛ وظایفی سنگینتر ومسئولیتهای سترگتر دارد
وان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه، ولا تتبعوا السبل، فتفرق بکم عن سبیله. ذلکم وصیکم به لعلکم تتقون(18):
این راه راستین من است. از آن پیروی کنید، وبه دیگر راه ها مروید، که شما را از راه به بیراهه می افکند. این سفارش خداست. باشد که پرهیزگار شوید.
یا ایها الناس قدجاءکم الرسول بالحق من ربکم، فامنوا خیرا لکم:(19)
ای مردم! پیامبر بر حق اسلام از سوی خدایتان آمده است، به او ایمان آرید، که به سود شماست.
یا ایها الذین آمنوا، استجیبوا لله والرسول، اذا دعاکم لما یحییکم(20):
-----------------
ای گرویدگان! به ندای خدا وپیامبر، که شما را به سوی حیات وزنده بودن می خوانند پاسخ مثبت دهید.
ما آتاکم الرسول فخذوه، وما نهاکم عنه فانتهوا(21):
آنچه پیامبر آورده است، بپذیرید وبه کار بندید واز آنچه بازتان داشته، دوری وخودداری کنید.
حلال محمد حلال الی یوم القیامه، وحرامه حرام الی یوم القیامه(22):
حلال وحرامی که پیامبر آورده است تا روز رستخیز بی تغییر است.
-----------------
(21) سوره حشر 7.
(22) امام صادق -ع - بحار چاپ کمپانی ج 11 ص 114.
وما کان لمؤمن ولامؤمنه، اذا قضی الله ورسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم(23):
آنگاه که خدا وپیامبر، حکم وفرمانی صادر کردند، هیچ مرد وزن مسلمان، در آن تردید نمی کند.
اطیعو الله واطیعو الرسول واولی الامر منکم(24):
از خدا وپیامبر وپیشوایان (معصومتان) اطاعت وپیروی کنید.
از آیات بیشمار قرآن وگفتار پیشوایان دین، که بخش کوتاهی از آن در ابتدای این فصل آمده به روشنی در می یابیم که تعالیم اسلام، ویژه زمان ومکان مخصوصی نیست، بلکه برای همه انسان ها در تمامی روزگاران حامل پیام ورسالت است.
راهی که قرآن نشان می دهد، نمایشگر راه راست ودرستی است، که کاوشگر راه حق را گزیری نیست جز اینکه آن را بپوید. وبدون
-----------------
محدودیت زمان ومکان پذیرا باشد.
زیرا پیامبر اسلام آمد تا مردم را به وسیله ای آیین پاک قرآن، به سعادت برساند واز کژی وناراستی ها برهاند وروح انسانی آنان را زنده کند.
خاصیت زنده کننده وزندگی ساز از دستورات اسلام زدوده نخواهد شد ودر همه زمان ها حتی دوران غیبت امام قائم (ع) هم، زنده بودن انسانی در پرتو قوانین اسلام خواهد بود. این حکم خدا وپیامبر است که جاودانگی آن را تضمین کرده است وعقلا نمیتوان حکم خدا وپیامبر را تغییر داده ومثلا گفته شود در دوران غیبت امام ما وظیفه نداریم ونباید در راه اصلاح خود ودیگران بکوشیم.
از حقایق بر شمرده بالا، نتیجه می گیریم که: وظیفه ومسوؤلیت مسلمانان در زمان غیبت وحضور امام یکی است.
در اینجا به یک وظیفه مهم اجتماعی دیگر نیز اشاره می شود.
نظارات عمومی
یکی از وظایف ودستورات دینی هر فرد مسلمان، پاسداری دین،
وحفظ حقوق مردم وسلامت ونظم جامعه اسلامی است. این موضوع در متون دینی به نام امر به معروف ونهی از منکر یاد شده است. در واقع خدا، به همه مسلمانان از دانشمند - مأموریت داده است که چونان دیدبانی تیزبین وموشکاف، نگهبان ومراقب اجرای احکام وحدود اسلامی می باشند، تا حیات اسلامی همیشه چون خون در قلب ودیگر اعضای جامعه اسلامی جاری باشد.
امر به معروف ونهی از منکر، تعهد ومسوؤلیتی است که اسلام به دوش پیروان خود می گذارد، تا نهال خوبی ها وراستی ها ریشه گیرد، وباور شود، وعلف های هرزه کژی وناراستی بخشکد. انجام این رسالت بزرگ، ضمانت اجرایی بر قوانین دین خواهد بود، تا از گزند حوادث ودستبرد نااهلان محفوظ بماند. وهمین رمز گسترش وپیشرفت اسلام است.
کسی که به خدا وروز جزا ایمان دارد، ووعده های او را راست می داند، نباید در راه انجام وظایف دینی سستی کند، وبه خاطر استفاده بیشتر - از لذت های مادی - با گناه وظلم بسازد ودر برابر آنها بی تفاوت بماند.
در قرآن کریم آمده است: ای مسلمانان! شما بهترین ملت ها
وجمعیت ها هستید، اگر امر به معروف ونهی از منکر کنید وایمان به خدا آورید(25).
امر به معروف ونهی از منکر، دستورهای فراموش شده دین را، به یاد می آورد. زیرا انسان ها نیازمند تذکر ویادآوری اند، وآنها را که به فرمان دین، پایبند نیستند، جهت می دهد وآگاهی می بخشد در نتیجه سیر اجتماع به سوی کمال متوقف نمی شود.
اگر امر به معروف ونهی از منکر تعطیل شود، مردم خوبی ها را فراموش می کنند، وبه بدی ها وپستی ها می گرایند، از آن بدتر، خوبی ها، بد وبدی ها خوب معرفی می شوند. از اینجا است که اجتماع انسانی سقوط خواهد کرد واز آدمیت جز لباس زیبا، چیزی نخواهد ماند.
امر به معروف ونهی از منکر، در ردیف دیگر واجب ها، مثل نماز وروزه نیست، بلکه نگهبان وپاسدار آنها است. چه آنکه اگر در جامعه ای گناه وظلم پیدا شد، از هر سو به گناهکارء ظالم حمله می شود وآنها نمی توانند در جو ومحیط اسلامی، حدود ومرزهای اسلام را بشکنند، وبرنامه های آن را زیر پانهند واحساسات پاک مردم را جریحه دار کنند، این
-----------------
(25) سوره آل عمران 110.
محدودیت، رفته رفته آنها را تربیت خواهد کرد تا جایی که به حقیقت رسند، ویا اگر سنگدلی وگمراهی آنها به اندازه ای قوی باشد که تربیت اصیل وانسان پرور اسلام در آنها کارگر نشود، لااقل مزاحم ترقی وپیشرفت دیگران نمی توان شد. واین خود، بزرگترین فائده وتوفیق است.
امر به معروف در دو مرحله
دانستیم امر به معروف ونهی از منکر، وظیفه هر فرد مسلمان است، واختصاص به گروه ویژه ای ندارد.
ولی با در نظر گرفتن دیگر آیات قرآن، معلوم می شود که این دو فریضه بزرگ در دو مرحله باید اجرا شود:
مرحله ابتدایی - مرحله عالی:
مرحله ابتدایی: نیاز به تخصص وتبحر ندارد، همه پس از دانستن شرایط ساده آن: باید به این وظیفه اقدام کنند. همانطور که خواندن نماز وانجام سایر عبادت ها ووظأیف، چنین است. وبرای همه در هر درجه ومقامی که باشند: ضروری است. مثلا می دانیم که شراب وقمار
در اسلام به شدت ممنوع وحرام است. اگر کسی آلوده به این دو گناه شد، باید دوستانه به او تذکر داد واز رفتار ناشایست او اظهار ناراحتی وتنفر کرد. ودر صورت لزوم، ترک معاشرت ودوستی نمود.
این کار از عهده همه بر می آید، ونیاز به دانستن زیانهای الکل بر روی اعضاء بدن، وتشریح پزشکی آن وضررهای اقتصادی، اجتماعی، روانی قمار، وبحث های فنی وعلمی در این زمینه ها نیست. وهمچنین سخنوری وفن بحث ومناظره نیز نمی خواهد. ویا اگر در ماه رمضان، روزه خورای را دیدیم، باید با دلسوزی وبدون هیچ گونه ترسی، نهی از منکر کنیم. چنین نیست که بگذاریم وبگذریم هیچ مسوؤلیتی نداشته باشیم وبگوییم انشاءالله امام زمان تشریف می آورد وکارها را درست می کند!
البته امام خواهد آمد، واصلاح جهانی خواهد کرد ولی از ما هم بازخواست می کند: چرا نهی از منکر نکردی، مگر قرآن برای تو وظیفه معلوم نکرده بود؟ مرحله عالی: در این مرحله باید عده ای از مسلمانان که شعله فروزان ایمان وعشق به خدا در سینه هاشان می فروزد، به «سلاح» دین ودانش زمان مجهز شوند تا بتوانند در برابر مخالفین بایستند، واشکال ها
ومغالطه های آنها را پاسخ گویند.
بدیهی است این گروه، باید اسلام را آن گونه که هست بشناسند ودر متون دین صاحب نظر شوند واز روانشناسی وجامعه شناسی ودانستنی های لازم دیگر، به طور کافی بهره داشته باشند ودارای گفتاری شیرین وپر شور باشند تا بتوانند مردم را به نیکی وانسانیت دعوت کنند.
امر به معروف ونهی از منکر را، در مقیاس جهانی وعلمی بگسترانند، واز عهده بحث با مخالفت ودشمن بر آیند.
این معنی را می توان از آیه دیگر قرآن استفاده کرد: باید از شما، گروهی در کار دعوت مردم به سوی خوبی ها باشند؛ آنان را به کارهای نیک وشناخته شده فرمان دهند، واز کارهای زشت وناپسند بازدارند اینان رستگارند(26).
همین گروه باید بهترین ومؤثرترین راه ها را برای امر به معروف ونهی از منکر، بیابند وبا در نظر گرفتن شرایط زمان ومکان، نیازها ومشکلات، طرح های اساسی ودقیق بریزند تا از نیروی کمتر، حداکثر استفاده بشود.
-----------------
(26) سوره آل عمران - آیه 100.
ودر پایان به این نکته باید توجه کرد که مرحله دوم امر به معروف ونهی از منکر، نیاز به یک برنامه واحد پیش بینی شده دارد که افراد گام به گام وظیفه خود را بدانند، وعلاوه در همه جا، یک روش ونظام به کار رود تا کوششها یکدیگر را خنثی نکنند وزودتر به نتیجه برسند.
اینک دریافتیم که واژه انتظار را نمی توان بهانه سستی وخمودی خویش قرار داد، ووجدان مذهبی خود را با نام آن آرام، واز کوشش وپیکار در راه دین شانه خالی کرد.
امام صادق (ع) منتظر راستین را همچون پیکار کننده در راه خدا می داند که در خون خویش غوطه ور باشد.
بدیهی است، آن کس در رکاب امام قائم (ع) پیکار تواند کرد که هر روز در راه پیشرفت اسلام وبه ثمر رساندن هدف ها وبرنامه های آن، پیکار ومجاهدت کرده باشد.
(والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا)