آیندهى جهان
(دولت وسیاست در اندیشهى مهدویت)
نویسنده: رحیم کارگر
فهرست مطالب
مقدمه ناشر..................10
مقدمه مؤلف..................11
بخش اول: کلیات وچهارچوب نظری..................13
پیش در آمد..................15
فصل اول: روش شناسی تحقیق دربارهى آینده وآینده پژوهی..................18
یک. آینده پژوهى..................20
آینده ومؤلفههاى آن..................20
روش آینده پژوهی..................23
محمل دولت مهدوى (از دیدگاه شیعه)..................25
پیش بینى آینده..................26
دو. فلسفه تاریخ ودیدگاه دانشمندان..................34
دو مفهوم فلسفه تاریخ..................36
چهار دیدگاه در فلسفهى تاریخ:..................39
1 - توین بى وانگاره تمدّن..................39
2 - کانت وانگاره گونههاى انسانی..................40
3 - هگل وانگاره ملت وروح..................42
4 - مارکس وجامعه بى طبقه..................44
نقد وبررسى چهار نظریه..................47
سه. فلسفه متعالى تاریخ ودیدگاه شیعه..................49
3/1- فلسفه تاریخ از دیدگاه شیعه..................53
3/2- آیندهى جهان از دیدگاه قرآن وروایات..................64
فصل دوم: نظریههاى آیندهى تاریخ..................73
سیاست ودولت در آینده..................74
یک. سیاست..................74
دو. دولت (State)..................76
سه. پیوند سیاست ودولت..................79
3/1- پایان سیاست..................80
3/2- پایان دولت..................84
3/3- کاستىهاى دولت ودولت بایسته..................88
یک. آینده دولت از دیدگاه مسیحیت..................91
1/1- مسیحا باورى ومنجى گرایی..................91
1/2- بازگشت مسیح..................95
1/3- ملکوت سلطنت خداوند..................100
1/4- سلطنت خدا یا پادشاهى مسیح..................103
1/5- دولت مسیح..................105
1/6- داورى وقضاوت..................112
دو. آینده دولت از دیدگاه فوکو یاما (نظریه پایان تاریخ)..................115
2/1- حرکت تاریخ..................116
2/2- فرضیه پایان تاریخ..................118
2/3- سرنوشت دولت..................121
2/4- نقد وارزیابی..................123
سه. آینده دولت از دیدگاه مارکسیسم..................125
3/1- تعریف وشناخت دولت..................125
3/2- کاستىها وناراستىهاى دولت..................128
3/3- آینده دولت..................130
3/4- جامعه موعود..................132
3/5- نقد وبررسی..................134
فصل سوم: آیندهى دولت از دیدگاه شیعه..................137
آینده سیاست ودولت..................138
یک. پایان تاریخ (آخر الزمان)..................143
دو. باورداشت مهدویت..................145
سه. جامعه موعود شیعه..................153
3/1- آغاز وانجام جهان..................154
3/2- ظهور وقیام..................154
3/3- دعوت ومبارزه..................155
3/4- پیروزى حق ونابودى باطل..................157
3/5- سیطره بر جهان..................158
3/6- تشکیل دولت..................159
بخش دوم: فرضیههاى دولت مهدى (عجل الله فرجه) در اندیشه شیعه..................165
پیش در آمد..................167
فصل اول: فرضیهى انتقام وپایان تاریخ (بدون تشکیل دولت)..................169
یک. فرضیهى انتقام وپایان تاریخ..................170
1/1- انتقام..................172
1/2- جنگ وقتال..................174
1/3- تسلیم شدن گردنکشان..................176
1/4- مدت جنگ وقتال..................177
نقد وبررسى فرضیه..................179
فصل دوم: فرضیه دولت اقتدارگرا..................187
دو. فرضیهى دولت اقتدارگرا ومبتنی بر قدرت فیزیکی..................188
2/1- صاحب شمشیر..................191
2/2- یاری شده با رعب (ترس)..................192
2/3- قاطعیت وشدت..................194
2/4- سلطه وقاتدار فراگیر..................195
نقد وبررسی فرضیه..................197
فصل سوّم: فرضیهى دولت اخلاقی..................207
سه. فرضیهى دولت اخلاقی مبتنی بر ساختار امامت..................208
مقدمه یک. پیوند اخلاق وتربیت با سیاست (دولت)..................210
مقدمه دو. جامعه مشترک المنافع اخلاقى (کانت)..................214
مقدمه سه. نظریه اخلاقى دولت (هگل)..................219
دولت اخلاقی امام مهدی (علیه السلام)..................223
یک. امامت (سیاست امامت)..................223
دو. چرایى دولت اخلاقی..................225
سه. وضعیت اخلاقى جهان در روایات..................231
چهار. چیستى دولت اخلاقی..................232
پنج. دلایل وشواهد دولت اخلاقی..................237
شش. ویژگىها وسیماى دولت امام مهدی (عجل الله فرجه)..................244
بخش سوم: ساختار، کارکردها وبروندادها..................249
فصل اول: ساختار ونهادها..................251
ساختار وسازمان حکومت مهدوی..................252
یک. استقرار وتثبیت حکومت..................252
دو. ساخت قدرت وحکومت..................261
سه. ساختار نظام سیاسی..................266
3/1- امام (نهاد امامت ورهبری)..................267
3/2- نهاد وزارت..................269
3/3- نهاد امارت وولایت..................272
3/4- نهاد کارگزار واجرا..................276
3/5- نهاد قضاوت..................281
3/6- محل حکومت (پایتخت)..................284
3/7- مدت حکومت..................286
فصل دوم: کار ویژهها وعملکردها..................289
کار ویژهها وعملکردها..................290
یک. کار ویژه سیاسى واجتماعی..................291
1/1- کارکرد سیاسى مدیریتی..................294
1/2- رعایت عدالت سیاسی..................297
1/3- عملکرد قضایی..................300
1/4- عملکرد تقنینی..................305
1/5- عملکرد نظامى وامنیتی..................307
1/6- احیاگرى واصلاحات اجتماعی..................310
دو. کارویژه فرهنگى ودینی..................313
2/1- کارکرد اخلاقى وتربیتی..................316
2/2- کارکرد دینى وتبلیغی..................324
2/3- کارکرد علمى وفکری..................329
سه. کار ویژه اقتصادى وعمرانی..................335
3/1- کارکرد تولیدی وعمرانی:..................339
3/2- کارکرد رفاهی وخدماتی:..................343
3/3- کارکرد توزیعی واصلاحی:..................347
فصل سوّم: پیامدها وبروندادها..................353
پیامدها وبروندادها..................354
یک. عدالت وامنیت..................356
دو. معنویت وعقلانیت (تکامل)..................361
سه. توسعه ورفاه..................372
نتیجه گیری..................377
در میان مباحث مهدویت، یکی از مقولاتی که پرداختن به آن، بسیار بایسته است، تبیین آینده وارائه دیدگاهی جامع وکارآمد در این زمینه است.
به رغم اندیشه سازانی که آینده جهان را تیره وتار معرفی میکنند ونیز کسانی که آینده را به نفع خود القا ونظام رو به افول خویش را برتر ونجات بخش تبلیغ مینمایند؛ شایسته است اندیشمندان آگاه ومتعهد، (نظام روشن موعود) ادیان - به خصوص اسلام - را با ذکر ابعاد مختلف آن، تبیین کنند ودر مقابل انبوه فرقهها وایسمها - که در رشد وتعالی بشر رکود ایجاد کردهاند - آینده سبز وروشن را برای بشریت ترسیم نمایند.
بر این اساس بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل الله فرجه)، در کنار فعالیتها ومنشورات گوناگون خود، نسبت به این امر خطیر، اهتمام ورزیده ودر قدم اول به دنبال ارائه نظریات آینده نگر ومقایسه آن با اندیشه نورانی (مهدویت) وتبیین وجوه برتر آن - به خصوص در مقولههای سیاسی - است تا زمینهای مناسب برای ارائه استراتژی مهدویت وترسیم مسائل کاربردی آن برای امروز وفردای بهتر باشد.
آینده جهان (دولت وسیاست در اندیشه مهدویت)، عنوان پژوهشی است که جناب آقای رحیم کارگر در این عرصه ارائه نموده ودر آن به دولت وسیاست ودیدگاههای متفاوت در این باره ونیز ماهیت، ساختار، کارکرد وپیامدهای (دولت مهدوی) پرداخته اند.
امیدواریم این تلاش، مقدمهای باشد برای کوششهای بیشتر در این عرصه ومورد رضایت وعنایت حضرت بقیة الله الاعظم قرار گیرد.
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل الله فرجه)
مرکز تخصصی مهدویت - زمستان 83
مقدمه مؤلف
به نام خداوند گسترده مهر
پژوهش ونگارش در عرصه شکوهمند ومتعالی (مهدویت) - به خصوص انگاره بنیادین دولت مهدوی - امری بس دشوار وارزشمند است. از طرفی شناخت فرجام نهایی (دولت وسیاست)، پرجاذبه واندیشه برانگیز است وتصویر آینده زندگی بشر وپیوند ژرف آن با سرنوشت دولت وسیاست، مورد توجّه دیرین بیشتر ادیان، نحلههای فکری، مکاتب سیاسی و... بوده است. این انگاره، ارتباطی عمیق واساسی با اندیشه (مهدویت) در اسلام دارد وبایستگی دولت مهدوی در آینده وویژگیها وراهبردهای آن، به صورت گسترده وجدّی، در نصوص دینی طرح شده است.
(اندیشه مهدویت)، پاسخ گویی کامل وجامع به خواسته ونیاز دیرین انسانها در اصلاح وضعیت نابسامان زندگی بشری است و(دولت مهدوی)، عهده دار رفع تمامی این کاستیها وناراستیها - براساس محوریت دین، اخلاق ومعنویت - است. شناخت وتبیین این طرح کمال گرایانه وارائه تصویری روشن از آینده موعود، نیاز به پژوهش وتحقیقات گسترده وعلمی دارد.
در نگاشته حاضر، بخش مهمی از آن (دولت وسیاست در اندیشه مهدویت) مورد بحث قرار گرفته است. امید است این حرکت، آغازی برای انجام دادن پژوهشهای علمی ومستند وطرح موضوعات گوناگون سیاسی درباره مهدویت باشد.
بایسته است سپاس وتشکر عمیق خود را از استاد ارجمندم دکتر داود فیرحی - که این پژوهش با راهنماییهای کریمانه ایشان به سامان رسید - ونیز از استاد گران قدرم دکتر علیرضا صدرا - که نظرات ومشورتهای ایشان برایم پر بهره بود - اعلام دارم.
همچنین از راهنماییهای بی دریغ دکتر غلام رضا بهروزلک ودکتر نجف لکزایی وهمکاری کارکنان مؤسسه آموزش عالی باقرالعلوم سپاس فراوان دارم.
ونیز از بذل عنایت وراهنماییهای پرفایده سرور گرامی حجت الاسلام
والمسلمین مجتبی کلباسی (مدیر اندیشور مرکز تخصصی مهدویت) ومساعدت دوستان عزیزم احمد مسعودیان وسید صلاح الدین موسوی وسایر دوستان ارجمند در مرکز تخصصی مهدویت تشکر فراوان دارم.
بر خود لازم میدانم به جهت صبر وبردباری همسر وفرزندانم وفراهم ساختن محیطی مناسب برای اتمام این پژوهش، سپاس ویژهای از ایشان داشته باشم.
امید است این ارمغان درویشانه، مورد قبول حضرت حق وپسند خاطر آن یار غایب از نظر وسالار مهر ونور قرار گیرد ونگاه عطوفت او، شامل حال این جانب وپدر ومادر گرامی ام شود.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند |
|
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟ باشد که از خزانه غیبم دوا کنند! |
رحیم کارگر
(آینده)، کلید واژه، مفهوم وانگارهای است که اندیشه وتأمّل درباره آن، برای همگان جالب وپرجاذبه است. مردم دوست دارند بدانند سرنوشت جهان در آینده چگونه رقم خواهد خورد؟ تاریخ بشری به کدام سمت حرکت میکند؟ انسان چه برنامه وتصمیمی برای آینده بگیرد؟ آیا دنیا به سمت پیشرفت وتوسعه حرکت میکند یا تعالی وتکامل؟ در آینده نزدیک یا دور، زندگی بشری چگونه خواهد بود؟ آیا وعدههای ادیان ومکاتب درباره آینده تحقّق خواهد یافت یا نه؟ آیا بشر در آینده به راحتی، امنیت، رفاه وآسایش دست خواهد یافت؟ آیا جنگ ها، کشتارها وستیزه جوییها در انتظار انسان است؟ با توجّه به پیشرفت مادی بشر، وضعیت تکنولوژی وصنعت چگونه خواهد بود؟ آیا انباشت سلاحهای هسته ای، میکربی، هیدروژنی و... جهان را با خطر نابودی مواجه نمی سازد؟ و...
با رخ نمایی این گونه پرسشها وصدها سؤال دیگر، توجه به آینده، ضرورت واهمیت ویژهای یافته است ودولتها وصاحبان دانش واندیشه، همواره به فکر برنامه ریزی وسیاست گذاری (در عرصه اقتصاد، سیاست، امنیت، مدیریت و...) برای آینده وپیشدستی در برابر مشکلات احتمالی بودهاند ویا خواستهاند آیندهای مطمئن وتوسعه آمیز برای کشورهای خود رقم زنند.
از طرف دیگر پدیدهها وتحوّلات سریع وشگرفی که در عرصه بین الملل رخ
داده (مانند تحولات جهانی شدن وپیشرفتهای فنّ آوری اطلاعاتی وارتباطاتی وتشکیل دهکده جهانی و...) باعث شده که اندیشمندان وفیلسوفان توجّه ویژهای نسبت به آینده جهان داشته باشند ودرباره خطرات وتحوّلات احتمالی هشدارهایی بدهند.
ادیان - به خصوص دین اسلام - نیز توجّه ویژهای به آینده بشر دارند وافقی روشن وامیدوارانه فراروی انسان گشودهاند وآیندهای توأم با عدالت، امنیت، معنویت وپیشرفت برای جهان پیش بینی کرده اند. این وعده وبشارت به دست خاتم اوصیا، موعود آسمانی وحجت الهی، تحقق خواهد یافت.
پس مطالعه وپژوهش درباره (آینده)، در حال حاضر اهمیت وضرورت ویژهای یافته و(آینده پژوهی) - هر چند با پیشینه اندک ونوظهوری - جایگاه مهم وبرجستهای در میان علوم پیدا کرده وبه عنوان یکی از رشتههای علمی، مطرح گردیده است.
در رابطه با آینده، اصطلاحات والفاظ گوناگونی از قبیل: فرجام مندی، آینده نگری، پیش بینی، سرنوشت باوری، آینده باوری، غیب گویی، آینده شناسی، دوراندیشی و... به کار میرود؛ اما آنچه اهمیت دارد (روش مند کردن پژوهش درباره آینده) ونشان دادن تصویری جامع ونزدیک به واقع از آینده است. بر این اساس فهم (آینده)، (تصویر سازی واقع بینانه از آینده) و(روش مند کردن پژوهش درباره آینده)، امری بایسته وضروری به نظر میرسد.
از آنجایی که موضوع این پژوهش، (مهدویت وآینده دولت) است، لذا دو انگاره (آینده پژوهی) و(مهدویت پژوهی) مطرح میشود که در ابتدا باید این دو توضیح داده شود:
1. آینده پژوهی، اعم از غایت ونهایت پژوهی است. مهدویت پژوهی از این حیث، جزئی از آینده پژوهی است. البته مهدویت، آینده نهایی وبلند برد محسوب میگردد.
2. آینده پژوهی، کلّی ومفهومی است؛ حال اینکه مهدویت پژوهی، مصداقی است؛ آن هم در مورد همان یک مصداق تام وتمام. از طرفی جزئیات آینده جهان در
نظام مهدوی، از جهات گوناگونی روشن گشته است.
3. مهدویت پژوهی، کمال پژوهی است. پس در واقع در (مهدویت)، نهایت همراه با کمال مطرح است.
بنابراین مهدویت پژوهی، علاوه بر منابع عقلی - فلسفی واحیاناً علمی - تجربی، به شدّت در تبیین جزئیات، به منابع وحی وسنت وروش استنادی واجتهادی وابسته است.
برای نمونه، عقل با برهان واستدلال، غایت وعلت نهایی را به صورت قطعی وحتمی برای انسان، جامعه، جهان وتاریخ پذیرفته وتعمیم میدهد - ونمی پذیرد که اینها به عبث آفریده شده باشند - واینکه نظام درآینده، نظامی متشکل از جمعیت، دولت، سرزمین وحاکمیت جهانی خواهد بود.
علم وتجارب علمی، با تحلیل گذشته، به صورت احتمالی وضعیت آینده را پیش بینی میکند؛ لکن فراتر از همین احتمال کلی، پیش نمی رود واز محدوده علم تجربی، سیاسی وتاریخی خارج است. حداکثر میتواند احتمال دهد که شکل جهانی ومردمی تری باشد. منابع قرآنی وسنّت (احادیث)، در تبیین مبانی وشرایط وحتی شکل، شیوهها وساختار آینده جهان وتاریخ ووضعیت نظام سیاسی، سیاست ودولت جهانی، به کمک عقل وتجربه میآیند وبه صورت یقینی، دانستههای عقل را تفسیر وتفصیل داده وشکل وساختار سیاسی آینده را تبیین وروشن میسازند واز آن خبر میدهند.
بخش حاضر، به عنوان چهارچوب نظری بحث، در سه فصل تنظیم شده است:
فصل یکم. روش شناسی تحقیق در تاریخ آینده وآینده پژوهی (در این فصل، فلسفه تاریخ از دیدگاه برخی از دانشمندان وشیعه به طور مفصل بررسی خواهد شد).
فصل دوّم. نظریههای آینده تاریخ (سیاست ودولت) در آینده (سه دیدگاه مسیحیت، پایان تاریخ ومارکسیسم در این فصل بررسی خواهد شد).
فصل سوّم. مهدویت وآینده تاریخ (سیاست ودولت) در اندیشه شیعه.
یک. آینده پژوهى
فهم آینده؛ یعنی، به دست آوردن تصویری از وضعیتهایی که در آینده تحقّق پیدا میکنند. از آنجا که این وضعیتها بستر عمل فرد هستند، بنابراین تصویر مزبور در عمل امروز دخل دارد. هر عملی که مرتکب میشویم، در مرحلهای به تصویری که از آینده داریم، ربط پیدا میکند واز آن فراتر، بدون تصویری از آینده، اعمال ما صورت نمی گیرد. حال درستی فهم طبیعتاً بر اساس تحقّق آن است وهر قدر وضعیت پیش بینی شده به واقعیت نزدیک تر باشد، فهم درست تری در اختیار بوده است.
آینده ومؤلفههای آن
با توجّه به این مطالب روشن میشود که آینده پژوهی؛ یعنی: یکم. تلاش برای یافتن تصویری از آینده؛ دوّم: ارائه توجیهی برای آن تصویر.(1)
باید در نظر داشته باشیم که (آینده) احتمالاً از در هم کنش چهار مؤلّفه زیرپدید میآید:
1. رویدادها، 2. روندها، 3. تصویرها، 4. اقدام ها.
1. رویدادها:
رویدادها، همان وقایعی هستند که مردم را نسبت به کفایت وکارآیی تفکّر درباره
-----------------
(1) محمد جواد لاریجانی، درس های سیاست خارجی، (تهران: انتشارات مشکوة، 1377)، ص 276.
آینده، به تردید میاندازند، وقایعی که روی دادنشان محتمل به نظر میرسد. آنچه که قرار است بعد روی دهد، کاملاً ناشناخته مینماید... بهترین کاری که امید انجام آن را داریم، این است که با فرض آمادگی نسبی، بدون طرح وبرنامه قبلی پیش رویم وامور را بیشتر به بخت واقبال واگذار کنیم!
2. روندها ومسائل نوظهور
بسیاری از طرّاحان، معتقدند که میتوان وضعیتهای عمده آینده را تشخیص وطرح ریزی اثربخشی برای استقبال از آنها انجام داد. طراحان توصیه میکنند که روندها را به دقّت مورد توجّه قرار دهیم تا بتوانیم آینده را پیش بینی کرده، برای آن آماده شویم. بعضی از روندها، استمرار حال وگذشته است وبعضی، روندهایی کم وبیش ادواری میباشد. اما آینده ممکن است آبستن اموری باشد که کاملاً نو بوده وپیش از آن هرگز به تجربه بشری درنیامده باشد (مسائل نوظهور). احتمال بروز این روندها در آینده وجود دارد؛ اما در حال حاضر به سختی قابل مشاهدهاند ودر گذشته هم موجود نبوده اند. بسیاری از آینده پژوهان استدلال میکنند که مهم ترین روندهای آینده، همین مسائل نوظهور است... اگر این روندها برای پیش بینی آینده، مهم باشند؛ در این صورت بیشتر مردم، برای پیش بینی موثّر آینده، با مشکل جدّی روبه رو خواهند بود.
3 و4. اقدامها وتصویرها
سومین وچهارمین عامل عمدهای که آینده را شکل میدهد، تصویرهایی است که مردم از آینده در ذهن خود میپرورانند واقدامهایی است که بر مبنای آنها انجام میدهند. بعضی از این اقدامها به قصد تأثیرگذاری بر آینده صورت میگیرد؛ اما بعضی دیگر، نه؛ ولی تمامی آنها بر آینده تأثیر میگذارد. بر اساس این مؤلّفه ها، جیمز دی تور معتقد است:
(یکی از مأموریتهای آینده پژوهی این است که به مردم کمک کند تصویرهای خویش را از آینده (ایده ها، دغدغه ها، امیدها، باورها وعلایقشان را نسبت به آینده)
محک زده وشفاف نمایند تا کیفیت تصمیمهایی که برای آینده میگیرند، بهبود یابد.
دیگر آنکه آینده پژوهی در صدد کمک به مردم است تا تصویرها واقدامهای [کنونی] خود را از حد کوششهای فقط منفعلانه فراتر برده، بکوشند تا آینده را پیش بینی کرده وسپس بر پایه پیش بینیهای [درست تر] طرحهای عملی خود را اجرا کرده وبه پیش ببرند. این فقط گام اوّل آینده نگری است. گام بعدی ایجاد تصویرهای مثبت از آینده (آیندههای مطلوب ومرجّح) واقدام به طرح ریزی وتصمیم گیری بر اساس آن تصویرهای مثبت است.
یادگیری برای بینش مندی وبازنگری بینشهای مرتبط با آینده وآن گاه اقدام به طرح ریزی وعمل بر پایه این بینش ها، به گونهای که در عرصه طرح ریزی وتصمیم گیری رایج است، قلب آینده پژوهی وآینده کاوی را تشکیل میدهد).(2)
این بیان، به خوبی زوایای مختلف (آینده پژوهی) را بازگو کرده است؛ با این حال این امر از جنبههای مختلف برای پژوهشگران معارف دینی اهمیت مییابد:
1. شناخت وفهم نسبتاً واقعی ودرست از (آینده) وتوانایی تحلیل وبرنامه ریزی درباره آن؛
2. پیوند حال با آینده والگوبرداری از آینده مطلوب ومورد انتظار برای به سازی وبستر سازی زندگی سیاسی - اجتماعی حاضر؛
3. کشف سنّتهای حاکم بر تاریخ وارائه تحلیلی از (فلسفه تاریخ) وحرکت نظام مند وهدفدار آن؛
4. شناخت دیدگاه دین درباره آینده وتبیین (سیمای جامعه مطلوب) با تکیه بر منابع وحیانی وایجاد آمادگی برای رسیدن به آن.
(آینده پژوهی) و(آینده نگری)، از نظر سیاسی، روابط بین الملل، فلسفه تاریخ، مدیریت، دین واندیشه سیاسی، دینی و... جایگاه ویژهای دارد؛ اما همواره این سؤال مطرح است که (چگونه درباره چیزی که هنوز نیامده، پژوهش کنیم؟)
-----------------
(2) جیمز دی تور، آینده پژوهی به عنوان دانشی کاربردی، رهیافت، ش 20، بهار 1378، ص 105.
از نظر کارل یاسپرس: درباره آینده نمی توان پژوهش کرد. تنها آنچه روی داده است وواقعیت دارد، قابل پژوهش است. اما آینده هم، در گذشته ودر حال پنهان است وما میتوانیم آن را به صورت امکانهای واقعی ببینیم ودرباره اش بیندیشیم وراستی این است که ما با آگاهی [از] آینده زنده ایم.
این آگاهی از آینده را نباید به حال خود بگذاریم تا دستخوش اوهام وخیالات ناشی از آرزوها یا ترسها بشود؛ بلکه باید آن را بر پایه پژوهش گذشته وروشن دیدن زمان حال مستقر سازیم. مهم این است که در نبردهای روزانه واز خلال این نبردها، به نبردهای ژرف تری پی ببریم که سرنوشت انسانیت را تعیین میکنند...(3)
از دیدگاه محمدجواد لاریجانی - یکی از نظریه پردازان این ساحت - آینده پژوهی بر اساس روشها وشیوههای علمی نه تنها امکان پذیر؛ بلکه پرفایده وعلمی است:
(پیش بینی آینده، میتواند محصول کاوش سازمان یافتهای باشد که آن را (آینده پژوهی) مینامیم. آینده پژوهی دارای دو شرط قابل ارزیابی است؛ لذا مفید معرفتی عام میباشد ونتایج کاوشهای آن برای تصمیم گیران اهمیت دارد.
روش آینده پژوهی
روش متداول در کاوشهای آینده پژوهشی این است که ابتدا (مفهومی) کلیدی به عنوان محمِل (یا مرکب) اختراع میگردد وسپس با کمک این مفهوم، به آینده نقبی زده میشود. مقصود از نقب این است که تطوّرات آن مفهوم در آینده ترسیم میگردد. سپس با توجّه به جایگاه ویژه مفهوم محمل، شرایط آینده را میتوان تا حدودی (که مفهوم محمل توان دارد) دریافت).(4)
در این رابطه میتوان محملها وچارچوبهای زیادی برای (آینده پژوهی) مشخص کرد؛ از جمله:
-----------------
(3) کارل یاسپرس، آغاز وانجام جهان، ترجمه محمدحسین لطفی، (تهران: انتشارات خوارزمی، 1363)، ص 188.
(4) محمد جواد لاریجانی، پیشین، ص 268.
1. مفهوم (تمدّن) (توپن بی وهانتینگتون)؛
2. مفهوم (روح تاریخ بشری) (هگل، فوکو یاما)؛
3. مفهوم (ارتباطات) (مک لوهان)؛
4. مفهوم (حکومت) (لاریجانی) و...
(محمل مفهومی)، براقی است که فکر ما را ابتدا بر خود مستقرّ میسازد وسپس آن را فراتر از زمان کنونی تصوّر مینماید. از روی این تصویر امروزین فردا، باید پیش بینی (موجّه) خود را به دست آورید؛ به طور مثال:
(هانتینگتون)، با استفاده از مطالعات (توین بی) (رشد وافول وظهور تمدن ها)، سعی میکند تحوّلات جهانی امروز را به زبان تمدّن ترجمه نماید. مطابق تئوری وی صحنه جهانی به میدان رقابت سه تمدّن تبدیل خواهد شد: تمدّن اسلامی، تمدّن غربی وتمّدن کنفوسیوس. آن گاه این تمدّنها را از لحاظ قدرت، نفوذ وتحرّک مورد ارزیابی قرار میدهد. پیش بینی او این است که بین تمدّن اسلامی وکنفوسیوس در مقابل غرب، اتحّادی به وجود میآید... اما پیروزی تمام عیار با تمدن غربی است!!
از نظر لاریجانی، محمل مفهومی برای نقب زدن به تاریخ، مفهوم حکومت (بازیگر اصلی صحنه جهانی) است. (حکومت)؛ یعنی، تجمّع عامل با عقلانیت جامعی که پایه قرار گرفته است. اجزای مقوّم حکومت مبتنی بر تعریف بالا، عبارت است از: 1. عقلانیت جامعی که پایه است؛ 2. سازماندهی که شامل دسترسی افراد به یکدیگر وتقسیم کار است؛ 3. سیطره که شامل به کارگیری زور توسّط حاکم است.
وی میگوید: اگر بتوانیم چهره (حکومت) را در آینده ترسیم کنیم ومنطبق بر وضعیت جدید، مدل کلّی رفتاری آن را کشف نماییم، در آن صورت توانسته ایم برشی از وضعیت آینده را هم به دست آوریم.
روش کار ما در این کاوش (پرده برداری) است. بدین معنا که اوّل، مفهوم حکومت را در سطح (پدیداری) ترسیم مینماییم؛ سپس پردهها را یکی پس از دیگری از روی این صورت پدیداری کنار میزنیم وبدین سان، آن را به اجزای مقوّم ذاتی حکومت،
منحل مینماییم. آن گاه این اجزا را به آینده تصویر مینماییم واز ترکیب آنها، صورت مستقبل حکومت را (امروز) به تماشا مینشینیم.(5)
محمل دولت مهدوی از دیدگاه شیعه
پنجمین محمل ومفهوم قابل پژوهش - به عنوان یک مصداق - برای نقب زدن به آینده، (دولت مهدوی (علیه السلام)) وساختار، وکارکرد وبرونداد آن است؛ یعنی، ما چهره این (دولت) را بر اساس آیات، روایات وتفاسیر ترسیم میکنیم وضمن انطباق آن با وضعیت جدید، مدل کلّی ساختار ورفتار آن را کشف مینماییم. بر این اساس ضمن اینکه نقبی به آینده میزنیم، میتوانیم از (آینده موعود) پرده برداری کنیم وامروز به نظاره آن بنشینیم.
بر این اساس، (دولت مهدوی) بر مفهوم وتطورات زیر استوار است:
1. دولتی اخلاقی (دولت کمال گرا واخلاق محور)، مبتنی بر ارزشهای دینی، اخلاقی وعقلانی؛
2. با ساختار وسازماندهی امامت (سیاست فاضله) وتشکیل دولت واحد جهانی؛
3. کارکرد جامع برای استقرار امنیت، عدالت، رفاه، دانش وپیشرفت انسانها در پرتو تکامل وتعالی روحی.
با توجّه به این محمل، مدارک ومستندات وحیانی (آیات، تفاسیر، روایات و...) را به دقّت بررسی کرده وضمن پیش بینی تشکیل این دولت در آینده، میتوان از آن به عنوان الگو ومدل برای زندگی سیاسی معاصر استفاده کرد. در عین حال تصویر این دولت را به تماشا نشست. البته باید خاطر نشان کرد که برای فهم ودرک آن دولت، میتوان از مفاهیم وعناصر وشاخصههای موجود سیاسی - اجتماعی بهره برد وبه کمک این ابزار، تصویری شایسته وبایسته از آن ارائه داد.
یکی از نقاط قابل توجّه در اندیشه ورزی آدمیان، تأمّل وتفکّر درباره (آینده)
-----------------
(5) همان، ص 304.
است. (آینده پژوهی)، در قالبهای مختلفی چون دینی، فلسفی، سیاسی و... در تاریخ بشر رواج داشته است. همه ادیان وبعضی از نحلههای فکری بشری، در قالب تئوریهای آینده پژوهانه، نهایت جهان را (نهایتی دیگر) ومنجر به جامعه ایده آل بشری دانسته اند. ظهور وافول ایسمهای آینده گرایانه در غرب، نشان از رواج نوعی غیب گویی است که در بیشتر موارد، اساساً بر پایهای مستحکم استوار نیست ودر بسیاری از رگههای آن، نوعی (بحران) و(اضطراب) از آینده، دیده میشود.(6)
اما سنّت الهی واراده انسان، در مکتب آینده پژوهانه دینی، شکل دهنده مستحکم ترین نوع آینده پژوهی است که در آن نه تنها اضطراب وبحران راهی ندارد؛ بلکه نقطه سکینه وآرامش روحی وجانی انسانها است. برای آنها (آینده روشنی) را ترسیم میکند که اراده الهی نیز بدان تعلّق گرفته است. در اینجا زندگی بشری، به تکامل وتعالی میرسد وتخلّفی از بشارت الهی صورت نمی گیرد: (ونرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الأرض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین) وراهی برای آینده آغاز میشود که اکنون را نیز میسازد.
این در حالی است که افکار آینده پژوهی سکولاریستی، مالامال از اضطراب، پوچی، ابهام ونادانی است. به گفته نیچه (مدت زمانی است که کل فرهنگ اروپایی ما به سوی فاجعهای پیش میتازد، با شتابی افزون شونده؛ از دههای به دهه دیگر بی قرار، پرخاشگر... همچون رودخانهای که میخواهد به آخر برسد که دیگر باز نمی تاباند... میترسد که باز بتاباند).(7)
پیش بینی آینده
یکی از انگارههای مهم در رابطه با (آینده)، امکان یا عدم امکان پیش بینی حوادث ووقایع وبرنامه ریزی وآمادگی برای روبه رو شدن با آنها است وحتی گاهی این سؤال
-----------------
(6) ر.ک: امیرحسین اصغری، اندیشه دینی وبحران در نظریات آینده پژوهانه، کیهان، 2/ 11/ 1379.
(7) ر.ک: امیرحسین اصغری، اندیشه دینی وبحران در نظریات آینده پژوهانه، کیهان،2/ 11/ 1379.
مطرح میشود که: (آیا اصولاً آیندهای وجود دارد که آن را پیش بینی کنیم یا نه؟) ما در دنیایی زندگی میکنیم که آشکارا در حال تحوّل دائمی وحرکت است. تغییرات اجتماعی، اقتصادی وسیاسی در سر تا سر محیط زندگی ما، با آهنگی شتاب یابنده در جریان است وکوچک ترین وقفهای در این حرکت مداوم، به چشم نمی خورد... از طرف دیگر ما در جامعه ومحیطی زندگی میکنیم که عمیقاً وبه گونهای فزاینده، لجام گسیخته وفاقد انسجام است وابهامات وخطراتی از قبیل انحطاط در محیط زیست، فقر فزاینده اکثریت جامعه وفزونی نابرابری وناامنی، فسادهای اخلاقی واجتماعی وپوچی وتهی شدن و... جهان معاصر را تهدید میکند.
بنابراین به آن دسته از فنون پیش بینی، طرح ریزی وتصمیم گیری نیازمندیم که این واقعیت را پذیرا باشد. این پیش بینی وآینده نگری در چه زمینه وتا چه گسترهای است؟ آیا همه امور - به خصوص مسائل حیاتی وسرنوشت ساز زندگی بشری - قابل پیش بینی است؟! دی تور معتقد است:
(آنچه را که ما آینده (زمان حال در لحظهای دیرتر) مینامیم، قابل پیشگویی نیست... آینده، قابل پیشگویی نیست وهیچ کس در هیچ کجا با قطعیت کافی، نمی داند آینده چگونه خواهد بود. مع هذا، اصل (غیر قابل پیش بینی بودن آینده)، بدین معنا نیست که نگران آینده نباشیم وتنها به بخت واقبال یا سرنوشت تکیه واعتماد کنیم؛ یا اینکه بنشینیم تا هر وقت بحرانهای ناگهانی تازهای سر برآورد؛ بدون طرح وبرنامه قبلی خود را به امواج بحرانها بسپاریم؛ بلکه این اصل حکم میکند که نسبت به آینده موضع مناسب تری اتخاذ کنیم).(8)
بنابراین در رابطه با پیش بینی آینده، ما با چند دیدگاه روبه رو هستیم وبر این اساس میتوان چند شکل (پیش بینی) را مشخص کرد. از دیدگاه برخی، امکان پیش بینی اصلاً وجود ندارد وبعضی تا حدّ معینی آن را میپذیرند. گونهها وشکلهای مختلف (پیش بینی) عبارت است از:
1. پیش بینی قانون علمی،
-----------------
(8) جیمز دی تور، پیشین، ص 103.
2. پیش بینی محدود (برنامه ریزی)،
3. پیش بینی کاهنانه (پیش گویی)،
4. پیش بینی دینی (غیب گویی)،
5. پیش بینی روند تاریخ (فلسفه تاریخ).
بعضی از موارد یاد شده درست وپذیرفتنی وبرخی دیگر نادرست، ضعیف ویا غیر قابل پذیرش است. دیدگاه نویسندگان ومتفکّران نیز در این باره متفاوت است. پیش بینی قانون علمی را تا حدودی - به عنوان یک احتمال وشرط - میتوان پذیرفت وهمیشه ودر همه جا نمی توان به آن اعتماد کرد.
به نظر یکی از نویسندگان، هر قانون علمی قادر به پیش بینی است. پیش بینیهایی که توسط قوانین حرکت کلّ تاریخ صورت میگیرد، خود به خود به منزله حوادثی وارد تاریخ میشوند... پیش بینیهای علمی، همواره به کمک قانونهای کلّی منطقی صورت میگیرد وبه شکل قضایی یا شرطی بیان میشود. هیچ پیش بینی علمی غیر مشروط وجود ندارد. وقتی میگوییم: (اگر کسی سیانور بخورد، میمیرد)، یک پیش بینی علمی کرده ایم. این پیش بینی وقتی وقوع خواهد یافت که شرط مذکور در آن، تحقّق یافته باشد...(9)
پیش بینی محدود (برنامه ریزی وآینده نگری) نه تنها ممکن؛ بلکه مفید وبایسته است وهیأت دولت، سازمان ها، نهادها و... باید درباره آینده، برنامههای بلند مدت وکوتاه مدّت داشته باشند وبتوانند وقوع بحران ها، مشکلات ونارساییها را تا حدودی پیش بینی کنند. یاسپرس فواید چنین پیش بینی را چنین بیان میکند:
(همه پیش بینی ها، تنها محدود بدین حدود است - فضای امکان را پیش چشم ما باز میکنند، نقطهای که در برنامه ریزی وعمل باید از آن آغاز کنیم، به ما مینمایانند. افق ما را هر چه فراخ تر میسازند وآزادی ما را با آگاهی به امکان ها، توسعه میبخشند).(10)
-----------------
(9) عبدالکریم، سروش، فلسفه تاریخ، (تهران: انتشارات حکمت، 1357)، ص 29 و50.
(10) کارل یاسپرس، پیشین، ص 202.
پیشگوییهای کاهنانه وغیب گوییها شیادانه نیز چیزی جز فریب، دروغ واستفاده از بعضی کلمات دو پهلو ورموز نیست وگاهی با تکیه بر ستاره شناسی، فال بینی، کتابهای قدیمی و... درباره تحولات وحوادث آینده مطالبی بیان میگردد که عموماً واقعیت ندارد وهیچ اعتمادی به آن نیست.
از دیدگاه دی تور نیز بسیاری از طرّاحان وتصمیم گیران، چنین میپندارند که محتمل ترین آینده، همان است که در تداوم روندهای موجود، به ظهور میرسد؛... اما رویدادها، روندهای ادواری ومسائل نو ظهور، قطعاً موجب میشود که این آینده حدسی وخطّی به هیچ وجه اتفاق نیفتد. به این ترتیب همه طرحها وبرنامههایی که فرض را بر استمرار وضع موجود) میگذارد، به ناکامیهای بسیار سریعی در طرح ریزی وسیاست گذاری میانجامد وموجبات بی اعتباری تمامی کوششها در زمینه طرح ریزی وپیش بینی را فراهم میسازد...(11)
با توجّه به این گفته ها، روشن میشود که دیدگاه واحد وروشنی درباره (پیش بینی آینده) وجود ندارد؛ اما در بیشتر موارد دانشمندان ومتفکران معتقدند که پیش بینی قطعی ویقینی وجود ندارد. البته گزینههای یاد شده نیز در اهمیت وارزش یکسان نیستند؛ از این رو ارزشمندترین ومهم ترین انگاره در زمینه (پیش بینی آینده)، دو گزینه ذیل است:
1. پیش بینی دینی (غیب گویی)؛
2. پیش بینی احتمالی روند تاریخ (فلسفه تاریخ).
به نظر ما پیش بینیهای دینی - به خصوص در اسلام - درست، یقینی وتحقّق یافتنی است ونباید در درستی وحتمی بودن آن تردید کرد؛ زیرا معارف دینی مستند به وحی والهامات الهی وگفتارهای پیامبر صادق وامامان معصوم است وبسیاری از این پیش بینیها وغیب گوییها درباره حوادث وپدیدههای تاریخی، واقع شده است. از این رو مبنای پژوهش در این ساحت، تکیه بر نصوص دینی (آیات، تفاسیر وروایات)
-----------------
(11) جیمز دی تور، پیشین، ص 105.
واستفاده از منابع وحیانی است واز اتقان وارزش ویژهای برخوردار است. پیشگویی حوادث آینده اگر از منبع وحی وعلم الهی سرچشمه بگیرد، تحقّق آن حتمی است ومی توان با اطمینان خاطر آن را پذیرفت. پیشگوییهایی که در قرآن وسخنان معصومین (علیهم السلام) آمده - ونمونههای فراوانی از آن در تاریخ مشاهده شده - از همین مقوله است وتردیدی در درستی آن وجود ندارد.
(فلسفه تاریخ) وجست وجوی قانون اجتماعی حاکم بر آن و(پیش بینی روند حرکت تاریخ)، نیز از ابعاد مختلف قابل توجّه وبررسی است. در این باره دیدگاههای متفاوتی وجود دارد ونمی توان نظر قاطعی ارائه داد. پیش بینی آینده با کمک (قوانین تاریخی) نمی تواند کاملاً درست وواقع بینانه باشد؛ به خصوص آنجایی که دیدگاههای گوناگونی درباره این قوانین وجود دارد وهر کس تحلیل خود را، مبنای حرکت وپیشرفت تاریخ میداند. البته میتوان به کمک فلسفه تاریخ، چهارچوبهای کلّی حرکت تاریخ ونهایت آن را به دست آورد.
هگل - که خود درباره (فلسفه تاریخ) مطالب زیادی بیان کرده - به رغم ارجاع مکرّر به جریانهای ضروری وبه عقل مجسّمی که ظاهراً مطابق با طرحی از پیش تعیین شده عمل میکند صراحتاً منکر آن است که: (روند تاریخ را بتوان پیش بینی کرد. تاریخ متعلّق به گذشته است؛ وانگهی فلسفه تاریخ نیز تا زمان حال متوقّف میشود... تاریخی مربوط به آینده وجود ندارد!).(12)
به نظر توین بی، تاریخ نقش یک منجّم وپیشگو را ندارد؛ بلکه میتوان آن را به عنوان یک راهنمای دریایی مثل قطب نما به حساب آورد که ناخدای کشتی را امیدوار میسازد که در دریا گمراه نخواهد شد... وی معتقد است: قوانین مشخّص وثابتی وجود ندارد که بتوان با توجّه به گذشته، آینده را پیش بینی کرد. البته بعضی از رویدادها که در زمان گذشته تکرار شده، در آینده نیز امکان دارد که واقع شود. البته اکثراً ظاهرشان یکی
-----------------
(12) آر. اف. اتکینسون و...، فلسفه تاریخ: روش شناسی وتاریخ نگاری، ترجمه حسینعلی نوذری، (تهران: طرح نو، 1379)، ص 53 و54.
است؛ ولی علل پیدایش آنها مختلف است.(13) تشکیل حکومت، رسیدن به قدرت، انحطاط وسقوط آن، وقایعی است که در تاریخ تکرار شده ومی توان درباره حکومتهای آینده، تا حدودی اظهار نظر کرد؛ ولی علل پیدایش قدرت وانحطاط وسقوط ممکن است با گذشته اختلاف داشته باشد.
یکی از کسانی که در این زمینه، بیشتر از همه قلم فرسایی کرده ودیدگاهی تند ومخالف ارائه داده است، کارل ریموند پوپر است. شهرت پوپر بیشتر به خاطر ارائه تفسیر نظام مندی است که اوج آن را میتوان در فرضیه ابطال پذیری یا ردّ هر گونه تاریخی گری مشاهده نمود؛ یعنی، رد وابطال هر گونه نظریه دالّ بر اینکه در خصوص روند کلّی جامعه بشری، میتوان پیش بینیهای کلان مقیاس وبلند مدت صورت داد. به تصریح پوپر:
(نه درباره روند حرکت وتحوّل جامعه ونه درباره جریان تاریخ، به هیچ وجه نمی توان دست به تعمیمهای کلّی یا پیش بینیهای آینده نگرانه زد. حوادث تاریخی ماهیتاً غیر قابل پیش بینی هستند. شاید بتوان بر اساس بعضی از قراین وامارات وموارد تجربی وجریانهای رخ داده مشابه در گذشته، به پیش بینی ویا ترسیم برخی موارد مشابه دیگر اقدام نمود؛ ولی پیش بینی سیر دقیق حوادث تاریخی ونتایج آنها، به طور ماهوی امری ناشدنی است).(14)
پوپر در کتاب فقر تاریخی گری دو مطلب را مورد بررسی قرار میدهد:
1. اعتقاد به اینکه سرنوشت تاریخی خرافه محض است؛ 2. پیشگویی از جریان تاریخ بشری با روش علمی یا روش استدلالی دیگر غیر ممکن است.
پوپر میگوید: ثابت کرده ام که به دلایل منطقی دقیق، برای ما امکان آن نیست که جریان آینده تاریخ را پیشگویی کنیم. وی در دسته بندی مباحث خود (رد تاریخی گری) مینویسد:
1. جریان تاریخ بشری به شدّت از پیشرفت معرفت بشری تأثّر میپذیرد.
-----------------
(13) احمد تاجبخش، تاریخ وتاریخ نگاری، (شیراز: نوید شیراز، 1376)، ص 57.
(14) همان، ص 63.
2. نمی توانیم، با روشهای علمی یا استدلالی، نموّ وپیشرفت آینده معرفت علمی خویش را پیشگویی کنیم.
3. بنابراین نمی توانیم جریان آینده تاریخ بشری را پیشگویی کنیم.
4. این بدان معنا است که باید امکان یک تاریخ نظری را طرد کنیم؛ منظور یک علم اجتماع تاریخی است که متناظر با فیزیک نظری بوده باشد. هیچ نظریه علمی درباره سیر تاریخی نمی تواند باشد که عنوان پایهای برای پیشگویی تاریخی پیدا کند. وی در نتیجه گیری از بحثهای خود میگوید:
(اگر چیزی به نام پیشرفت ونموّ معرفت بشری وجود داشته باشد، پس ما امروز نمی توانیم پیش بینی کنیم که فردا چه چیز دانسته خواهد شد! چنان تصوّر میکنیم که این استدلال ممکن است... اثبات من مبتنی بر نشان دادن این امر است که: برای هیچ پیشگویی علمی - خواه انسان دانشمند یا ماشینی حسابگر - امکان پیشگویی نتایج آینده آن، با روشهای علمی وجود ندارد. کوششهایی که در این راه انجام شود، تنها پس از حدوث پیشامد به نتیجه میرسد؛ یعنی، در آن هنگام که دیگر وقتی برای پیشگویی باقی نمانده است...)(15)
با توجّه به دیدگاه پوپر، روشن میشود: از نظر کسانی که حرکت تاریخ، یکپارچه وواحد نیست، فلسفه تاریخی وجود ندارد. اما کسانی که حرکت وسیر تاریخ را هدفمند، نظام مند ویکپارچه میدانند، تاریخ آینده، معنادار وقابل مطالعه وبررسی است. (فلسفه تاریخ) گذشته وآینده را به هم پیوند میزد وقانونی برای حرکت وسیر تاریخ ترسیم میکند وبه صورت احتمالی، به پیش بینی آینده (وضعیت سیاسی - اجتماعی جهان) میپردازد.
از این رو در مباحث آینده پژوهی، آموزهها ودانشواژههای (فلسفه تاریخ) اهمیت وضرورت پیدا میکند ودر واقع یکی از مسیرها وشیوههای آینده پژوهی، نگاهی فلسفی به تاریخ وکشف قوانین آن است. در واقع ما از فلسفه تاریخ، میتوانیم آینده
-----------------
(15) کارل پوپر، فقر تاریخیگری، (تهران: انتشارات خوارزمی، 1350)، ص 11 و12.
پژوهی نظام مند وروش مند داشته باشیم. در سطرهای آتی دو نوع آینده پژوهی مورد توجه است: 1. تحلیل فلسفی از تاریخ (فلسفه تاریخ)2. پیش بینی وحیانی وغیبی از تاریخ. در فلسفه تاریخ، دانشمندان با توجّه به قواعدی به پیش بینی وقایع وحوادث آینده میپردازند. این دیدگاه مبتنی بر عقل وتجربه است؛ اما در پیشگویی وحیانی، پیش بینی دقیق، حتمی وضروری با استناد به منابع دینی وغیبی، صورت میگیرد وسیمای آینده به طور روشن ودقیق تصویر میشود. در واقع در فلسفه تاریخ متکی بر نصوص دینی، علاوه بر عقل وتجربه، از وحی والهامات الهی برای توضیح آینده استفاده میشود وپیامبران به کمک عقل وتجربه بشری میآیند وبه طور کامل ودقیق وضعیت آتی بشر را پیش گویی میکنند (فلسفه متعالی تاریخ). مهدویت پژوهی نیز مصداق کامل وتمام این پیشگویی دینی است. بر این اساس مباحث آینده پژوهانه خود را در دو قسمت ارائه میدهیم:
1. فلسفه تاریخ ودیدگاه دانشمندان،
2. فلسفه متعالی تاریخ ودیدگاه شیعه (بر اساس قرآن وروایات).
دو. فلسفه تاریخ ودیدگاه دانشمندان
یکی از بحثهای ارزنده وقابل توجّه در تاریخ وعرصه (آینده پژوهی)، (فلسفه تاریخ) است. برخی از فیلسوفان تاریخ، خواستهاند حرکتی قانون مند ونظام مند برای تاریخ در نظر بگیرند وسیر حوادث گذشته وحال را به آینده (گذشته، حال، آینده) پیوند زنند. در واقع قالب وچهارچوب کلی ومعینی برای (حرکت تاریخ) در نظر میگیرند وبر اساس آن نقبی به آینده میزنند.
اصطلاح (فلسفه تاریخ) در اروپا، نخستین بار توسّط ولتر (نویسنده فرانسوی) وضع گردید. قبل از او ابن خلدون (مورّخ وفیلسوف مسلمان)، عملاً مطالعات گستردهای در زمینه (فلسفه تاریخ) انجام داده بود.
در تعریف (فلسفه تاریخ) آمده است: (قبول وتصوّر یک یا چند قانون در سیر امور تاریخ حیات بشر).(16) (فلسفه تاریخ) مسیر حرکت تاریخ را بررسی میکند وتا حدودی از معلوم به مجهول واز معلول به علت پی میبرد. در این خصوص اشخاصی
-----------------
(16) محمد آراسته خو، فرهنگ اصطلاحات علمی - اجتماعی، (تهران: انتشارات چاپخش، 1381)، ص 727.
مانند ویکو، اشپنگلر، مارکس، پوپر، ویل دورانت، کالینگ وود، هگل، هردر، اگوست کنت(17) و... مطالبی نوشته ونظراتی ارائه داده اند. برخی از این متفکّران معتقدند: تاریخ موجودی حقیقی، زنده ومتحرّک است که جسمی دارد وروحی، وارادهای وخواستی وعزمی وآهنگی وحرکتی ومحرّکی ومبدئی ومسیری ومقصدی وهدفی وقانونی ونظامی... به طور کلّی فلاسفه تاریخ، به هدفدار بودن تاریخ وتصویر آن به عنوان موجودی زنده، پویا ومتحرّک اصرار داشته اند.
هر یک از این فلاسفه، در جهت یافتن قانون یا قوانین سیر تاریخ، به یک یا چند عامل اقتصادی، دینی، جغرافیایی، طبیعی، زیستی، روانی، نفسانی و.. استناد نموده، وروی هم به 22 عامل مؤثّر در تحرّک تاریخ اشاره کرده اند.(18)
پس نخستین موضوع مطرح در (فلسفه تاریخ) این است که آیا اساساً حرکت تاریخ وسیر تحوّلات بشری را میتوان تحت ضابطه وقاعده درآورد ودرباره جوامع بشری حکم کلی کرد؟
از دیدگاه شهید مطهری (فلسفه تاریخ)؛ یعنی، علم به تحوّلات وتطورات جامعه ها، از مرحله ای، به مرحله دیگر وقوانین حاکم بر این تطورات وتحوّلات، به عبارت دیگر: علم به (شدن) جامعه ها، نه (بودن) آنها.(19)
بر این اساس آنچه به علل پیدایش تمدّنها وعلل انحطاط آنها وشرایط حیات اجتماعی وقوانین کلی حاکم بر همه جامعهها در همه اطوار وتحوّلات مربوط میشود، قوانین (بودن) است وآنچه به علل ارتقای جامعه ها، از دورهای به دورهای واز نظامی به نظامی مربوط میشود، قوانین (شدن) است. پس (فلسفه تاریخ)، کلی وعقلی است وعلم به یک جریان است که از گذشته آغاز شده وادامه دارد وتا آینده کشیده میشود.
از دیدگاه استاد مصباح، (فلسفه تاریخ) به قانون مندی تاریخ اعتقاد مؤکّد دارد.
-----------------
(17) احمد، تاجبخش، پیشین، 21.
(18) ر.ک: محمد آراسته خو، پیشین، ص 729.
(19) مرتضی مطهری، جامعه وتاریخ، (قم: انتشارات صدرا، بی تا)، ص 353.
تاریخ هویتی حقیقی است نه اعتباری. این هویت حقیقی مستقل از جایی آغاز کرده است، از طریقی میگذرد وسرانجام هم به مقصدی میرسد. (فلسفه تاریخ) بر این سر است که نشان دهد این رفتن وبالیدن چگونه صورت میگیرد وآن نقطه نهایی - که بارانداز تاریخ است - کجا است وچگونه از منازل کنونی، منزل واپسین را میتوان - ولو به ابهام واجمال - تصویر کرد وآیا گذر از منازل ومراحل گوناگون تاریخی اجتناب ناپذیر است یا چاره پذیر وبالاخره محرّک تاریخ کدام است. (فلسفه تاریخ) میپذیرد که حرکت تاریخ قانون مند است وکشف آن قانون یا قانون ها، برای ما میسّر است ومجموع تاریخ به طریق علمی تفسیرپذیر است.(20)
بر این اساس در نظر فیلسوف تاریخ، همه جامعهها - روی هم رفته - پیکر موجودی را میسازند به نام (تاریخ) که در تطور وتحوّل مستمرّ ودائم است.
دو مفهوم فلسفه تاریخ
فلسفه تاریخ بنا به دو مفهوم متفاوتی که از واژه تاریخ مراد میشود، به دو قسم تقسیم میگردد: اوّل فلسفه تحلیلی یا انتقادی تاریخ؛ دوّم فلسفه جوهری یا نظری تاریخ. فلاسفه تاریخ جوهری یا نظری، تاریخ را عمدتاً به معنای گذشته مطالعه وبررسی میکنند ومشخصاً به شیوهای بلند پروازانه تر از مورّخان معمولی، به تعمیم درباره آن میپردازند؛ در حالی که فلاسفه تاریخ تحلیلی یا انتقادی، تاریخ را به معنای مطالعه گذشته، مورد بررسی قرار میدهند وبه مسائل متعدّد توجّه میکنند:
1. فلسفه تحلیلی یا انتقادی تاریخ (فلسفه علم تاریخ)
فلسفه علم تاریخ از اقسام (فلسفه علم) است. در فلسفه علم سخن از (علم شناسی) میرود؛ یعنی، بحث در این است که علم چیست؟ در اینجا اختصاصاً از چیستی علم
-----------------
(20) محمدتقی مصباح یزدی، جامعه وتاریخ از دیدگاه قرآن، (تهران: شرکت چاپ ونشر بین الملل، 1379)، ص 153.
تاریخ سخن به میان میآید: (از این رو فلسفه علم تاریخ (منطق پژوهش تاریخی)، معرفتی است که در آن علم تاریخ [ونه خود تاریخ] همچون یک موضوع مورد بحث قرار میگیرد وتواناییها وناتوانی هایش تشریح وتبیین میشود. در این منظر بررسی میشود که: مورخان چه چیزی را شواهد، مدارک ویا تبیین تلقّی میکنند؛ آیا نتایج ودستاوردهای آنان واجد حقیقیت عینی است یا خیر؟ آیا قضاوتهای اخلاقی درباره شخصیتهای تاریخی وظیفه مورّخ است یا خیر و... مهم ترین فیلسوفان تاریخ تحلیلی عبارتاند از: بارتولد نیبور، رانکه، ریکرد، دیلتای، کالینگور، کارل پوپر، اکشات، والش و...)(21)
2. فلسفه نظری یا جوهری تاریخ
این انگاره، ناظر بر پژوهش ودریافت سیر تاریخ گذشته است. در اینجا فیلسوف تاریخ به دنبال فهم معنا وهدف تاریخ، محرّک ومکانیسم حرکت تاریخ، غایت، مقصود وسر منزل تاریخ است. او میخواهد دریابد که آیا سلسله حوادث ورویدادهای گذشته، مجموعه نامرتبط وبی هدفی بوده ویا اینکه در ورای این رویدادها، هدف، غایت وطرحی بوده است. قائلان به هدف مندی گذشته، بر این باورند که مسلماً هدف وطرح وقوارهای وجود داشته است؛ وگرنه تاریخ به کلّی فاقد منطق تلقی میشود ودر صدد بودند که این طرح وقواره را بیابند. آنان عقیده دارند: وظیفه فلسفه تاریخ این است که شرحی چنان دقیق از مسیر رویدادهای تاریخی بنویسد که اهمیت واقعی ومنطق اساسی این مسیر به طور بارز نشان داده شود.(22)
از دیدگاه اتکینسون: فلسفه تاریخ، علاوه بر تحلیلِ کاربستِ مورّخان، متضمن تلاش برای تمیز دادن یا مشخّص ساختن وجود الگو یا ساختار در روند خود تاریخ نیز هست... از مهم ترین فلاسفه تاریخ جوهری، میتوان به ویکو، کانت، کندرسه، هردر،
-----------------
(21) ر.ک: آر. اف. اتکینسون و...، پیشین، ص 26 - 24.
(22) ر.ک: دبلیو. اچ والش، مقدمهای بر فلسفه تاریخ، ترجمه ضیاءالدین علایی، (تهران: امیرکبیر، 1363)، ص28.
فیخته، هگل، شکینگ، مارکس، انگلس، کنت، اسپنسر، اشپنگلر وتوین بی اشاره کرد.
اوج شکوفایی فلسفه جوهری تاریخ ودستاوردهای عظیم آن با آثار متفکّران وفلاسفه برجستهای چون هردر وکانت در اواخر قرن 18 وهگل در اوایل قرن 19 پیدا است. فلسفه جوهری تاریخ، قدیمی تر از فلسفه تحلیلی (انتقادی) است.
کانون توجّه این متفکران (امر فرافردی) است: برای کانت (گونههای انسانی)، از نظر هگل (ملّت)؛ برای مارکس (پرولتاریا (طبقه حقیقی جهانی)) واز نظر توین بی (تمدن (کوچک ترین واحد قائم به ذات)) در مطالعات تاریخی است. این سمت توجّه، در واقع شاخص نوعی انگیزش بارز برای فلسفه جوهری تاریخ به شمار میرود: تمایل به جبران یا ممانعت از گسترش وشیوع هراس انگیز تصادف وناکامی در زندگی افراد، از طریق نشان دادن نقش مهم آنها در تکوین جریانی گسترده تر ورضایت بخش تر.(23)
در فلسفه نظری یا جوهری تاریخ سه انگاره مورد توجّه قرار میگیرد:
1. اصل حرکت (هدف ومقصد)، 2. مکانیسم حرکت (محرّک)، 3. منازل وجوامع. در این راستا این سؤالات مطرح میشود که:
1. تاریخ به چه سمتی حرکت میکند؟
2. محرّک تاریخ (مکانیسم حرکت) چیست؟
3. منزل گاهها ومسیر حرکت تاریخ کدام است؟
فیلسوف تاریخ با پاسخ گویی به این سه سؤال تحولات جوامع ومسیر حرکت آنها را بررسی میکند ویک قانون عمومی برای این حرکت ارائه میدهد.
در اینجا گفتنی است که اگر فلسفه دان نسبت به مسیر تاریخ علاقه خاصی داشته باشد، این علاقه باید نسبت به مسیر تاریخ به طور کلّی باشد؛ یعنی، نسبت به اهمیت همه جریانات تاریخی.
در رابطه با (فلسفه تاریخ) بایسته وشایسته است که چهار دیدگاه مطرح در آن، بیان گردد. سپس دیدگاه مطلوب اسلام (شیعه) روشن شود.
-----------------
(23) آر. اف. اتکینسون، پیشین، ص 25 و50.
چهار دیدگاه در فلسفهى تاریخ:
1 - توین بى وانگاره تمدّن
توین بی واحد معقول را در بررسیهای تاریخی نه (انسانیت) ونه (گروهی خاصّ) از انسانها ونه (ملّت) میداند؛ بلکه در نظرگاه او آنچه ما را با یک واحد متشکّل ومنسجم روبه رو میکند وفهم وبیان حوادث تاریخی را ممکن میسازد، (تمدّن) است. (تمدّن) دلالت بر نوعی ارتقای روحی واخلاقی میکند وانسانها خواه ناخواه در حال کوشش وتقلاّ برای فراروی از مراحل ابتدایی انسانیت به مراتب بالاتر وعالی تر هستند. توین بی، تمدّنهای گوناگونی را که در طول تاریخ به وجود آمده، استقرا کرده وبه مطالعه تطبیقی آنها پرداخته است. او معتقد است که در میان جوامع بشری تنها 21 جامعه، منظّم ومتشکّل است وتمدّن یا جامعه واقعی به شمار میرود. از جمله مهم ترین آنها، میتوان به تمدّنهای خاور دور، تمدّن هندو، تمدّن ارتدکس، تمدّن اسلامی وتمدّن غربی معاصر اشاره کرد.(24)
از نظر توین بی ویژگی شاخص ووجه ممیزه اصلی تمدّن ها، پویایی وتحرّک آنها است. هر تمدن برخاسته از دل تمدّن پیش از خود است؛ یعنی، در پی ظهور وسر بر آوردن یک نیروی معارض یا چالش تهدید کننده قدرتمند، ضرورتاً واکنش یا پاسخ مناسب وخلّاقه جدیدی را در پی دارد.
پس وجود یک محرّک یا انگیزه، سبب عکس العمل در جامعه میشود؛ مثلاً مشکلات ناشی از خشونت وسختی محیط جغرافیایی یا ظلم وستم حاکمان بر جامعه، یا شکستهای پی در پی یا محرومیتها وفشارها وانگیزههایی از این قبیل، سبب میشود که جامعه در جهت دفاع از خود، در مقابل این محرکها عکس العمل نشان دهد وهمین عکس العمل موجب پیدایش تمدّنی تازه میگردد.
بنابراین تمام تمدّنها در واقع عکس العملی دفاعی است در مقابل هجوم مشکلات گوناگون جغرافیایی، اجتماعی وسیاسی. وقتی تمدّنی به این طریق به وجود آمد، به
-----------------
(24) ر.ک: کریم مجتهدی، (فلسفه تاریخ، تهران، سروش: 1381)، ص 171.
ناچار جامعه جدید به دو دسته تقسیم میشود: اقلیت حاکم واکثریت تحت سلطه (پرولتاریا) که به تدریج شکاف میان این دو عمیق تر میشود وانگیزه جدیدی به وجود میآید که عکس العملی در پی خواهد داشت. عکس العمل جدید، نظام جامعه را به هم میریزد وآن تمدّن از بین میرود ونظام تازهای جایگزین آن میشود واین گردش همچنان تکرار میشود.(25)
توین بی در آخرین جلد کتاب مطالعه تاریخ آشکارا بر پیش فرضهای دینی وکلامی خود تأکید میکند. به عقیده او نهایتاً تمدنها صرفاً بر اساس دستاوردهای دینی ومعنوی خود، قابل سنجشاند واز این رهگذر است که احتمالاً بتوان به صورت موجّه از طرح سیر طبیعی، به نوعی طرح ما بعد الطبیعی دست یافت. از این لحاظ به نظر میآید توین بی کاملاً در سنّت آگوستینی قرار میگیرد وتاریخ را محلّ تحقیق تدریجی مشیت وفعل خدا میداند وهدف نهایی را در رسیدن به چیزی میخواند که معمولاً (شهر خدا) و(مدینه الهی) نامیده اند.(26)
2- کانت وانگاره گونههای انسانی
از نظر کانت تاریخ، ثبت غمگنانه حماقت ها، شرارتها وگناهان انسانها است که در اثر آن، دستاوردهای یک نسل عموماً در نسل بعدی از میان میروند. وی مینویسد:
(وقتی انسان اعمال بشر را در صحنه بزرگ گیتی مشاهده میکند، نمی تواند از احساس نوعی انزجار خودداری کند. گاه به گاه عقل وخرد به منصه ظهور رسانده میشود؛ ولی چنین به نظر میرسد که دنیای تاریخ انسان، به طور کلی از حماقت وخودخواهی بچه گانه واغلب هم از شرارتهای کودکانه وانهدام دوستی بافته شده باشد ونتیجتاً در پایان کار انسان در حیرت است چه اندیشهای درباره نوع بشر - که این قدر به امتیازات
-----------------
(25) آرنولد توین بی، فلسفه نوین تاریخ، (حاوی اصول نظریات وفرضیه های آرنولد توین بی)، ترجمه وتدوین بهاءالدین پازارگاد، (تهران: کتابفروشی فروغی)، ص 75 - 70.
(26) کریم مجتهدی، فلسفه تاریخ، پیشین، ص 174.
خویش میبالد - در سر داشته باشد!).(27)
با اندکی نگاه یا تکیه به گذشته، میتوان روند آهسته؛ ولی یکنواخت ورو به پیش تکامل صور مختلف نظم را در تاریخ مشاهده نمود؛ صوری که برای پیشرفت اخلاقی وفکری (ترقّی)، لازم وضروری به شمار میروند.
از نظر کانت بشر تعدادی گرایش با تمایل یا نیروهای بالقوه در نهاد خود دارد. این تصوّر که نیروهای بالقوه یاد شده وجود داشته باشند، ولی هرگز رشد وتکامل نیابند، مغایر با عقل خواهد بود... بنابراین باید تصور کنیم که طبیعت وسیلهای برای حصول اطمینان از این امر دارد که این گونه نیروها یا استعدادهای بالقوه، طی یک مدّت طولانی، رشد خود را به دست آورند تا نسبت به نوع بشر به طور کلی این نیروها یا استعدادها تحقّق کامل یابند. وسیله مذکور (اجتماعی بودن غیر اجتماعی) بشر است.
از دیدگاه کانت روی دادهای تاریخ از طریق تأمین (ترقی) آنچه را که برای نوع انسان غایت محسوب میشود، تحقّق میبخشد. بدین گونه که مردم در حالی که صرفاً مقاصد فردی خود را دنبال میکنند، به تحقّق این غایت نیز کمک مینمایند ومثل این است که قانون طبیعت، تمام اعمال آنها را به خلاف خواست آنها متوجّه این غایت منظم میکند؛ چنان که گویی عقل یک نوع (حیله) به کار میبندد تا انسان را به مقتضای خواست خویش هدایت کند. افراد انسانی وحتّی اقوام وملّت ها، نادانسته در مسیر نقشهای که طبیعت دارد، راه میپویند واین نقشه - که خود آنان از آن خبر ندارند - خط سیر آنها را تعیین میکند وتمام اعمال واطوار آنها نیز جهت تحقّق آن به کار میآید. از نظر کانت این غایت به وسیله زندگی نوع بشر تحقّق میپذیرد وبدین نحو ترقّی انسانیت در مسیر کمال، از طریق نسلهای پیاپی ونامتناهی حاصل میشود، نه به وسیله فرد.(28)
این تحول ودگرگونی در دو مرحله اصلی صورت میگیرد:
مرحله نخست؛ یعنی، پایان (جنگ همه علیه همه) هابزی، با تأسیس واستقرار
-----------------
(27) دبلیو، اچ، والش، پیشین، ص 138 و136.
(28) ر.ک: همان، ص 137 ونیز: عبدالحسین زرکوب، تاریخ در ترازو، تهران: امیرکبیر، 1375، ص 93.
قدرت دولت، در سطحی گسترده ووسیع در اروپا تحقّق کامل یافت وبه انجام خود رسید.
مرحله دوّم، میبایست بنا واستقرار نظمی بین المللی در شکل کنفدراسیونی متشکّل از ملل مختلف جهان باشد که جنگ بین کشورها را غیر قانونی ونامشروع دانسته ومانع آن گردد (که تا حدودی تجلّی آن را میتوان در جامعه ملل وسازمان ملل مشاهده کرد).(29)
(کلاًّ تاریخ نوع بشر را میتوان به عنوان تحقّق یک طرح پنهانی طبیعت برای ایجاد یک نظم وقانون سیاسی - کامل از نظر داخلی واز دیدگاه این هدف، ونیز کامل از دیدگاه خارجی - تلقّی نمود وچنین نظم یا قانونی تنها اوضاع وشرایطی است که تحت آن، طبیعت میتواند کلیه استعدادهایی را که در نهاد بشر به ودیعه گذاشته است، رشد وتکامل بخشد).(30)
این نتیجهای است که کانت از استدلال پیشین میگیرد وآن را به عنوان سرنخی برای تدوین (فلسفه تاریخ) عرضه میدارد. وی معترف است: آنچه او عرضه میدارد راه میان بری برای کشف حقایق تاریخی نیست؛ بلکه طریقی جهت نگریستن به حقایق پس از کشف آنها است.
3- هگل وانگاره ملت وروح
به عقیده هگل کلید مسیر تاریخ را باید در موضوع (آزادی) جست وجو کرد. بر اساس درسهای وی (تاریخ جهان نشان دهنده گسترش آگاهی روح از آزادی ونتیجتاً تحقّق آن آزادی میباشد). این اصل را میتوان هم با اثبات انتزاعی منطق وهم با تأیید تجربی نشان داد. همان طور که میدانیم پدیدههای تاریخی عبارتاند از تجلیات روح نه طبیعت...(31)
-----------------
(29) آر. اف. اتکینسون و...، پیشین، ص 51 و52.
(30) دبلیو، اچ، والش، پیشین، ص 139.
(31) ر.ک: آر. اف. اتکینسون، پیشین، ص 53؛ دبلیو، اچ، والش، پیشین، ص 156.
از نظر هگل عالم هم شامل طبیعت به معنای مادی کلمه است وهم شامل طبیعت به معنای روحانی کلمه وبا اینکه طبیعت مادی در تحوّل تاریخ عالم دخیل است، آنچه از این لحاظ جنبه اصلی وجوهری دارد، (روح) وتحوّل آن است. از لحاظ تاریخ عالم، طبیعت مادی نیز باید نسبت به (روح) سنجیده شود؛ زیرا روح است که در تاریخ واقعیت انضمامی پیدا میکند. تاریخ بدین طریق محل صیرورت روح است وچون جوهر روح، آزادی وحریت است؛ پس در واقع تاریخ نموداری از مراحل مختلف تحقّق آزادی است.
تحقّق تدریجی آزادی، در سیر تاریخ، در عین حال وضرورتاً تحقّق تدریجی آگاهی وشعور است؛ یعنی، در واقع تاریخ عالم، تاریخ (روح) است؛ از این لحاظ که روح کوشش دارد از خود آگاه شود وخود را آزاد سازد واین آگاهی واین آزادی مقدور نمی گردد؛ مگر به نحو تدریجی وبه طور دیالکتیکی. تاریخ عالم مراحل منطقی پیشرفت شعور وآزادی را مصوّر میکند!
معنای آزادی در نظر هگل، چیزی به جز آگاهی از خود وشعور به خود نیست وهمین در عین حال هم خصوصیت اصلی روح است وهم غایت ونهایتی که مورد تجسّس او است. آزادی مطلق وآگاهی تام، غایت روح ودر نتیجه غایت تاریخ عالم است واین غایت آن چیزی است که (روح مطلق) از انسان واز جهان انتظار دارد وعالم خواه ناخواه به آن جهت سوق پیدا میکند... انسان [هم] از آن جهت که انسان است، هم آزاد است وهم وسیله تحقّق آزادی وبه همین جهت ناگزیر موجودی است تاریخی.(32)
تاریخ حقیقی، عبارت است از ترجمان فرآیند الهی ومطلقه روح در عالی ترین صور آن وتجلّی پیشرفتی تکاملی که در جریان آن، روح سرشت حقیقی خود را کشف وبه نفس خویش، آگاهی مییابد. صور خاصی که روح در هر یک از این مراحل به خود میگیرد، عبارت است از: روحیات ملّی تاریخ جهانی، همراه با تمام ویژگیهای
-----------------
(32) کریم مجتهدی، درباره هگل وفلسفه او، (تهران: امیرکبیر، 1376)، ص 98 و...
بارز مربوط به حیات معنوی، قوانین ونهادهای حقوقی، هنر، دین ودانش، روحیات ملّی و.. اصول وقواعد روحیات ملّی در فرآیند پیشرفت ضروری واجتناب ناپذیر خود، صرفاً لحظههایی از یک روح همگانی وجهانی به شمار میروند که از طریق آنها، جریان تاریخ، در کلیت فراگیر وهمه شمول خود، به حد اعلای کمال خود نایل میگردد.
آنچه او در نظام فلسفی خود میخواهد نشان دهد روح ملّت خاصّی نیست؛ بلکه روح کلی یا روح جهان است. این روح از چهار مرحله گذر میکند تا به خود آگاهی وآزادی برسد:
1. مرحله جهان شرقی،
2. مرحله جهانی یونانی،
3. مرحله جهان رومی،
4. مرحله جهان آلمانی که در این مرحله روح جهان به خودآگاهی وآزادی میرسد.(33)
هگل، به پرسشهای بنیادی فلسفه نظری چنین پاسخ میدهد:
1. تاریخ به طرف هر چه آزادتر شدن اندیشه متعالی سیر میکند.
2. مکانیسم این حرکت، نزاع دائمی اندیشه مطلق خود ومحرّک آن، عشق این اندیشه به رهایی از فراق است.
3. مسیر تاریخ، جلوههای متعالی اندیشه مطلق، در پوشش ملّتها ومردمان است.
4- مارکس وجامعه بی طبقه
درباره مارکس ونظرات او در رابطه با آینده تاریخ وجامعه بدون طبقه، بحثهای مفصّلی ارائه خواهد شد. در این بحث تنها بخشی از آرا وافکار او در مورد (فلسفه تاریخ) وسیر حرکت آن بیان میگردد.
در این رابطه وی (ماتریالیسم تاریخی) را پیشنهاد نمود که بنابر آن، ساختار جامعه وتکامل تاریخی آن، به واسطه (شرایط مادی حیات) یا (شیوه تولید ابزار مادی هستی اجتماعی) تعیین میشود.(34) بر اساس این تحلیل پیش بینی میشود که سرمایه داری فرو خواهد پاشید ونهایتاً جامعهای کمونیستی جانشین آن میگردد که در آن هیچ نوع
-----------------
(33) اف واتکینسون و...، پیشین، ص388؛ دبلیو، اچ. والش، پیشین، ص 157.
(34) ر.ک: مارکس، کارل، پیشگفتار نقد اقتصاد سیاسی، 1858.
دستمزد، پول، تمایز طبقاتی ودولت وجود نخواهد داشت.
مارکس به گفته خود، مخروط تفکّر هگلی را - که وارونه وبر سر ایستاده بود - بر قاعده نشاند؛ یعنی، بافت وساخت جهان را نه (اندیشه)؛ بلکه (مادّه) شناخت. نزاع مستمرّ تاریخی را اگر چه قبول کرد؛ لکن آن را در میان طبقات اقتصادی جاری دانست، نه در ذات اندیشه مطلق. محرّک حرکت تاریخ را نه عشق اندیشه مطلق به رهایی از فراق؛ بلکه رشد ابزار تولید ونزاع طبقه نوخاسته با طبقه کهن انگاشت. مسیر تاریخ را جلوههای متوالی وگوناگونِ اندیشه مطلق در پوشش ملّتها ومردمان ندانست؛ بلکه مراحلِ مختلف رشد ابزار تولید وروبناهای مناسب با آن پنداشت. به عقیده او، مراحل مختلف تاریخ هر یک در دورهای ومتناسب با درجهای از رشد ابزار تولید حکومت وعمومیت مییابد. بالاخره وی هدف تاریخ را هر چه آزادتر شدن اندیشه متعالی ورهایی اش از فراق ندانست؛ بلکه رهایی از طبقات اقتصادی انگاشت.(35)
وی سیر تاریخ را به عنوان پیشرفت دیالکتیکی تلقّی میکرد که مقصد نهایی آن هدفی از نظر اخلاقی پسندیده میباشد وآن عبارت است از (اجتماع غیر طبقاتی) یا (بدون طبقه کمونیستی) که یک اجتماع واقعاً آزاد خواهد بود؛ هر چند که وی نیل به این اوضاع وشرایط سعادت بار را به آیندهای نه زیاد دوردست (نه زمان حاضر) موکول میکرد.
به نظر مارکس بازیگران اصلی در نمایشنامه تاریخ طبقات اقتصادی بودند. از دیدگاه وی تاریخ عبارت است از توالی تغییراتی که در سازمان اجتماعی یا نظامهای اجتماعی حاصل میشود. همراه با پیشرفت توانایی تولید بشری (نیروهای تولید)، در سازمان اجتماعی تولید (روابط تولیدی) تغییراتی حاصل میگردد. به همین دلیل نظامهای تاریخی، پیاپی یکی پس از دیگری، تاریخ بشر را دگرگون میکنند وبه پیش میبرند. ادوار مهم تاریخی واجتماعی عبارت است از: 1. دوره اشتراکی نخست (کمون اولی)؛ 2. دوره بردگی؛ 3. دوره فئودالی؛ 4. دوره کاپیتالیستی (سرمایه داری)؛ 5. دوره
-----------------
(35) ر.ک: عبدالکریم سروش، پیشین، ص 15 - 13.
کمونیستی (جامعه بی طبقه).(36)
رشد ابزار تولید، عامل مهم برای پیدایش این ادوار تاریخی است واز تضادّ وناهماهنگی ابزار تولید با روابط اقتصادی، یکی از این دورههای پنجگانه سپری شده ودوره دیگری آغاز میگردد.
در پیکاری که میان رشد ابزار تولید وروابط تولیدی دربر میگیرد، پیروزی ابزار بر وجه مالکیت قطعی وحتمی است وسرانجام بر اثر این پیروزی، روابط تولیدی کهن از میان رفته واوضاع وروابط اقتصادی جدیدی که با رشد ابزار هم گام میباشد، پدید میآید.
به عنوان مثال در همان دوره فئودالیسم (تسلّط انسان بر آهن وابزار کشت) چون بردگی ومالکیت انسان بر انسان با چنین رشدی سازگار نبود؛ لذا روابط اقتصادی کهن (بردگی) جای خود را به روابط اقتصادی نوین به نام ارباب ورعیتی داد...(37)
از طرفی نوعی تضادّ در دل تاریخ وجود دارد که مصداق آشکار آن، تقابل ومبارزه اقتصادی وسیاسی طبقات است که جنبه دیالکتیکی پیدا میکند؛ یعنی، (کار) همان وضع و(سرمایه) وضع مقابل وهدف برای رسیدن به جامعه بدون طبقه وضع مجامع است.(38) بر این اساس تاریخ به گونهای دیالکتیکی پیش میرود؛ یعنی، بر اساس مفهوم اساسی تز(These)، آنتی تز(Antithese) وسنتز(Synthese). پاسخ مارکس به سؤالات اساسی فلسفه تاریخ چنین است:
1. تاریخ به طرف جامعه بی طبقه حرکت میکند.
2. محرّک این رفتن، رشد ابزار تولید ونزاع طبقه نوخاسته با طبقه کهن است.
3. مراحل مختلف تاریخ، ادوار برده داری، فئودالی، بورژوازی و... است که هر
-----------------
(36) ر.ک: کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب (از ماکیاولی تا مارکس)، (تهران: نشر مرکز، 1382)، ص 185 - 183.
(37) آندره پی یتر، مارکس ومارکسیسم، ترجمه شجاع الدین ضیائیان، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1358)، ص 32.
(38) ر.ک: آر. اف. اتکینسون، پیشین، ص 56؛ کریم مجتهدی، فلسفه تاریخ، پیشین، ص 261.
یک در دورهای ومتناسب با درجهای از رشد ابزار تولید، حکومت وعمومیت یافته اند.
نقد وبررسی چهار نظریه
در نقد مجموع این دیدگاهها گفته شده است:
وقایع تاریخی تکرارناپذیرند واز لحاظ جامعه شناسی معاصر، چندان نمی توانند قانون علمی ارائه دهند ودیگر اینکه هر گونه اظهار نظر پیشگویانه، ممکن است واقعیت نیابد؛ یعنی، با توجّه به در کار بودن اصل احتمالات - که روز به روز گستره بیشتری در علوم مییابد - مسأله پیچیده تر میشود.
حال که بسیاری از امور وپدیدههای در دسترس علوم از نسبیت برخوردارند وقطعیت کامل ندارند؛ لذا پیش بینی امور تاریخی، سخت تر وتا حدّی غیر علمی تر خواهد بود. ارائه یک قانون عام برای کلّ بشریت، با توجّه به تنوّع، تعدّد، تکثّر وپیچیدگیهای مجموعهای علل وعوامل حیات اجتماعی بشر، نمی تواند معیاری متقن برای سنجش تلقّی شود تا چه رسد به تعمیم آن در آینده.(39)
همچنین جبرگرایی تاریخ در این نظریات بدون توجه به اختیار انسانها است. نظریهها ودیدگاههای جوهری (هگل، مارکس، توین بی و...) دارای یک وجه جبرگرایانه یا ضرورت گرایانه هستند... ظاهراً عقیده بر آن است که روند بلند مدت حوادث ورخدادها - یا به تعبیر بهتر جریان تاریخ - بدون توجّه به تلاشها واقدامات یا فعالیت افراد، مسیر خود را طی خواهد نمود. تاریخ آن چیزی خواهد شد که باید باشد؛ حال هر کاری که انسانها بخواهند از دستشان برآید انجام دهند؛ نوعی جبر محتوم وضرورت اجتناب ناپذیر بر کل روند تاریخ حاکم است. انسانها قادر به ممانعت، جلوگیری، یا متوقّف ساختن چرخهای تاریخ نخواهند بود.
به اعتقاد مارکس انقلاب وجامعه بی طبقه سرانجام فرا خواهد رسید؛ مهم نیست که ما در تسریع یا تعویق آن، چه اقداماتی صورت دهیم. به اعتقاد هگل روند تکامل
-----------------
(39) محمد آراسته خو، پیشین، ص 730.
وپیشرفت پدیدهها وامور، همانی است که در راستای آن پیش رفته اند؛ هر گونه مقاومت وایستادگی در برابر آن، یا هر گونه تلاش برای تسریع وپیشبرد آن یا تغییر دادن سمت وسوی آن ضرورتاً بیهوده است ودر نهایت عقیم خواهند ماند.
گرایشهای دیگری نیز در دیدگاههای این متفکران وجود دارد؛ ولی جبرگرایی (دترمینیسم)، یقیناً عمده ترین گرایش موجود در نظرهای آنان است. در واقع نوعی جبرگرایی، که عمدتاً سر از نوعی قدری گرایی (Fatalism) در میآورد. دترمینیسم از نوع فیزیکی یا روان شناختی ودترمینیسم در سطح فردی، غالباً به مثابه تهدیدی در مقابل اراده آزاد تلقّی شده اند؛ ولی این نظر به معنای آن نیست که عمل انسانی بی تأثیر است.
برخی از این اشکالات درست است ونظریههای (فلسفه تاریخ) به جبرگرایی منتهی میشود؛ اما از دیدگاه قرآن - که در قسمت بعدی میآید - چنین جبری بر روند تاریخ حاکم نیست. از دیدگاه شهید مطهری نیز هر چند در مجموع، حرکت تاریخ تکاملی است؛ ولی - بر خلاف نظریه ابزاری - سیر تکاملی تاریخ، جبری ولا یتخلّف نیست؛ یعنی، چنین نیست که هر جامعه در هر مرحله تاریخی، لزوماً نسبت به مرحله قبل از خود، کامل تر بوده باشد. نظر به اینکه عامل اصلی این حرکت انسان است وانسان موجودی مختار وآزاد وانتخابگر است، تاریخ در حرکت خود نوسانات دارد؛ گاهی جلو میرود وگاهی به عقب برمی گردد؛ گاه به راست منحرف میشود وگاه به چپ؛ گاهی تند میرود وگاهی کند واحیاناً برای مدتی ساکن وراکد وبی حرکت میماند. یک جامعه همچنان که تعالی مییابد، انحطاط پیدا میکند. تاریخ تمدنهای بشری جز یک سلسله تعالیها وسپس انحطاطها وانقراضها نیست.(40)
-----------------
(40) مرتضی مطهری، قیام وانقلاب مهدی (عجل الله فرجه)، پیشین، ص 44.
سه. فلسفه متعالی تاریخ ودیدگاه شیعه
از دیدگاه شیعه، حرکت تاریخ - طبق آیات قرآن وروایات اهل بیت (علیهم السلام) - دارای معنا ومفهومی روشن وچهارچوب وروندی مشخص است. این حرکت، قانون مند وبر اساس سنتهای الهی واراده بشری در جریان است. مسیر ومکانیسم آن روشن وهدف ومقصدش معین است. در این دیدگاه سرمنزل ومقصود تاریخ، کمال وتعالی زندگی بشری است. در واقع (فلسفه تاریخ)، همان فلسفه زندگی بشری وغایت مندی آن، همان غایت خلقت انسان (عبادت، عبودیت وتقرّب به خدا) است. این فرجام شناسی روشن، مبتنی بر پیش بینی وحیانی (قرآن) واخبار معصومین (علیهم السلام) از غیب است. در ضمن مطابق با نظام مندی وسازواری جهان هستی است؛ زیرا هیچ بیهودگی وبی سامانی در آن وجود ندارد وبی حساب وکتاب نیست.
قرآن کریم این گمان را که ارادهای گزاف کار ومشیتی بی قاعده وبی حساب، سرنوشتهای تاریخی را دگرگون میسازد؛ به شدّت نفی میکند وتصریح مینماید که قواعدی بر سرنوشتهای اقوام حاکم است:
﴿فهل ینظرون الّا سنّة الاوّلین فَلَن تجدَ لِسنّة الله تبدیلاً ولن تجد
لسنّة الله تحویلاً﴾؛(41)
(آیا این مردم جز سنّت وروشی که بر اقوام پیشین جاری شده است، انتظاری دارند؟ هرگز در سنّت خدا تبدیل یا تغییر نخواهی یافت).
بر این اساس قرآن تصریح میکند که: ﴿وما خلقنا السّماء والارض وما بینهما باطلاً ذلک ظنُّ الّذین کفروا فویلٌ للّذین کفروا من النّار﴾(42)؛ (ما زمین وآسمان وآنچه در آنها است را باطل نیافریدیم. این گمان کسانی است که کافرند. پس وای بر کافران از آتش).
از بعد دیگر، (سرنوشت باوری) از دیدگاه شیعه، باور وپنداشت حاکمیت فضایل ونیکیها وزدودن رذایل وزشتیهای اخلاقی ومشتمل بر انگارههای ذیل است:
1. خوشبینی به آینده بشریت،
2. پیروزی نهایی صلاح وتقوا وصلح وعدالت وآزادی وصداقت بر زور واستکبار واستعباد وظلم واختناق ودجل (دجّال گری)؛
3. حکومت جهانی واحد؛
4. عمران تمام زمین در حدّی که نقطه خراب وآباد ناشده باقی نماند؛
5. بلوغ بشریت به خردمندی کامل وپیروی از فکر وایدئولوژی وآزادی از اسارت شرایط طبیعی واجتماعی وغرایز حیوانی؛
6. حداکثر بهره گیری از مواهب زمین؛
7. برقراری مساوات کامل میان انسانها در امر ثروت؛
8. منتفی شدن کامل مفاسد اخلاقی از قبیل زنا، ربا، شرب خمر، خیانت، دزدی، آدمکشی و... وخالی شدن روانها از عقدهها وکینه ها؛
9. منتفی شدن جنگ وبرقراری صلح وصفا ومحبّت وتعاون؛
10. سازگاری انسان وطبیعت و...
ترسیم این جامعه آرمانی، به روشنی وبا قطعیت صورت میگیرد وحتمی وقطعی بودن آن قابل انکار نیست. در این راستا توجّه به چند انگاره مهم بایسته وپرفایده است:
-----------------
(41) فاطر(35)، آیه 43.
(42) ص(38)، آیه 27.
یکم. این شکل سرنوشت باوری وفرجام گویی، مبتنی بر پیش بینی علمی وفلسفی نیست؛ بلکه بر پایه وحی وغیب است که علم آن نزد خدا وافراد برگزیده او (پیامبر وامامان معصوم (علیهم السلام)) است. این پیش بینی حتمی وقطعی، اخبار غیبی از آیندهای روشن وفضیلت گون است وبر جبری بودن حرکت تاریخ دلالت ندارد. تنها وعده وبشارت حتمی الهی بر حاکمیت صالحان وحکومت جهان عدل ونابودی باطل است.
دوّم. پیش بینیهای علمی، همواره به کمک قانونهای کلی منطقی صورت میگیرد وبه شکل قضایایی شرطی بیان میشود. پیش بینی علمی غیر مشروط وجود ندارد. (وقتی میگوییم اگر کسی سیانور بخورد، میمیرد؛ یک پیش بینی علمی کرده ایم. این پیش بینی وقتی وقوع خواهد یافت که شرط مذکور در آن تحقّق یافته باشد...) وعده دادن وخبر از آینده محتوم دادن وپیشگویی پیامبرانه وغیر مشروط کردن، کار علم نیست؛ بلکه یا کار کذّابان [است که در طول تاریخ وجود داشته اند] ویا کار پیامبران صادق است ودر هر صورت، از قلمرو علم بیرون است. وعدههای تاریخی به پیروزی این گروه یا آن طبقه وسخن از جبر نامشروط واجتناب ناپذیر تاریخ گفتن، گرچه قدرت تبلیغاتی سخن را بالاتر میبرد، ارزش علمی آن را میکاهد...(43)
سوّم. مشکل نظریات ارائه شده در (فلسفه تاریخ)، جبری بودن وادعای علمی بودن آنها است؛ در حالی که در اندیشه قرآن حرکت تاریخ جبری نیست واراده انسانها تأثیر به سزایی در پویش گردنههای تاریخ ورسیدن به قلّههای پیشرفت وتعالی دارد؛ هر چند این سیر از مشیت وقدرت الهی خارج نیست وبر اساس قضا وقدر صورت میگیرد. هدف خلقت وخواست خداوند نیز، رسیدن انسان به بالاترین حد کمال وتعالی است؛ اما این خواست الهی، بر این تعلّق گرفته که انسانها با اختیار وآزادی این راه را طی کنند.
چهارم. اگر آدمی مختار وآزاد نباشد، چگونه میتوان او را امر یا نهی، ستایش یا نکوهش، انذار یا تبشیر، تحذیر یا ترغیب کرد وپاداش وکیفر داد؟ اگر این گونه امور در
-----------------
(43) ر.ک: عبدالکریم سروش، پیشین، ص 29.
کار نباشد، چگونه دین یا نظام اخلاقی یا حقوقیای استقرار خواهد یافت؟ اکثر آیات قرآنی، به تصریح یا اشاره دلالت دارد بر اینکه قوانین اجتماعی یا تاریخی، به هیچ روی اختیار را از انسان سلب نمی کنند. این قبیل آیات قرآن، به وضوح گویای این مطلب است: عللی که پدیدههای اجتماعی وحوادث تاریخی را به وجود میآورند، یکسره مستقلّ وبریده از ارادههای افراد نیستند؛ بلکه مشتمل بر آنهایند؛ بنابراین جای آن هست که ما با درس گیری از گذشتگان، افعال اختیاری خود را چنان سامان دهیم که عواقب نامطلوب در پی نداشته باشند.(44)
پنجم. اراده ونقش انسانها در حرکت تاریخ وپویش گردنههای مختلف آن، نمی تواند مانع تحقق بشارت ووعده حتمی الهی - نه پیش بینی احتمالی - مبنی بر استخلاف صالحان در زمین وآکنده شدن آن از عدل وداد گردد. تأثیر اراده بشر بر کم وکیف پدیدههای اجتماعی وتاریخی، پیش بینی قطعی آینده، جامعه وتاریخ را از طریق غیر وحیانی غیر ممکن میسازد. روشن است که آینده موجودات مختار واز جمله بشر، به سبب همین اراده آزادی که دارند، پیش بینی ناپذیر است.
در هر جا که پای اراده آزاد انسان وتصرّف اختیاری وی در خودش یا در پدیدهای دیگر در میان بیاید، پیش بینی قطعی میسّر نخواهد شد؛ مگر اینکه کسی به طریقی - ومثلاً از راه علم غیب - از مبادی اراده او آگاه باشد وبداند که برای او در فلان مکان وفلان زمان، چه مبادی نفسانی تحقّق خواهد یافت واز نفسش اراده چه کاری صادر خواهد شد.
چنین کسی نیز در واقع غیب گویی میکند، نه پیش بینی. البته میان کسانی که به تعلیم خدای متعال، آینده جامعه وتاریخ را غیب گویی میکنند وکسانی دیگر که به استناد قوانین اجتماعی وتاریخی، آینده را پیش بینی میکنند، فرق بسیار است.(45)
برای تبیین فلسفه تاریخ وکشف قانونها وسنّتهای حاکم بر تاریخ وشناخت
-----------------
(44) محمدتقی مصباح یزدی، پیشین، ص 160.
(45) همان، ص 160 و161.
پیوند مهدویت با فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن، نیاز به پژوهش وتحقیقی نظام مند وسلسله وار داریم که در دو قسمت ارائه میشود:
قسمت نخست. فلسفه تاریخ از دیدگاه شیعه (فلسفه متعالی تاریخ)
قسمت دوّم. آینده جهان از دیدگاه قرآن وروایات
3/1- فلسفه تاریخ از دیدگاه شیعه
پیش تر گذشت که برای پیش بینی حرکت تاریخ، دیدگاهها وچشم اندازهای مختلفی وجود دارد؛ مانند: پیش گویی وپیش بینی کاهنانه، مدیریتی، علمی (تجربی)، فلسفی ووحیانی. به نظر میرسد کامل ترین ودقیق ترین دیدگاه را میتوان ذیل گزینه (فلسفه متعالی تاریخ) ارائه داد. براین اساس یافتههای تجربی وفلسفی، به کمک تحلیلهای وحیانی ودینی میآید وسیر حرکت تاریخ را به روشنی بیان میکند. فلسفه متعالی تاریخ را میتوان با توجه به انگارههای زیر تبیین نمود:
حرکت به سوی کمال
مهم ترین انگاره درباره (تاریخ آینده)، حرکت وسیر انسان وجامعه بشری - با طی فراز ونشیبهایی - به سوی کمال واوج گرفتن است. سرنوشت باوری به معنای باور به فرجامی متکامل ومتعالی است. اوج کمال انسانی، عبارت است از کمال عقلی، خلقی واجتماعی. بر این اساس راهبری وراهنمایی بشر به سوی تکامل، بر عهده انسانهای کامل (پیامبران واوصیای آنان) نهاده شده است تا به بهترین وپسندیده ترین صورت، بشر را به مرحله کمال وتعالی سوق دهند. البته کمال مطلوب ونهایی انسان در باشکوه ترین برهه تاریخی (ظهور منجی موعود) به دست خواهد آمد.
سرنوشت وفرجام نهایی انسان، تکامل همه جانبه است؛ یعنی، تکامل در رابطه اش با طبیعت، آگاهی، قدرت، آزادی، عواطف، احساسات، انسان دوستی ودر نهایت معنویت. از دیدگاه علّامه طباطبایی، این حرکت وتکامل بر اساس قانون هدایت عمومی صورت میگیرد. به موجب قانون هدایت عمومی - که در همه انواع آفرینش جاری
است - نوع انسان به حکم ضرورت با نیرویی (نیروی وحی ونبوت) مجهّز است که او را به سوی کمال انسانیت وسعادت راهنمایی میکند وبدیهی است که اگر این کمال وسعادت برای انسان - که زندگی اش زندگی اجتماعی است - امکان ووقوع نداشته باشد؛ اصل تجهیز، لغو وباطل خواهد بود ولغو در آفرینش وجود ندارد. این امر نه تنها یک قانون عمومی است؛ بلکه خواست ونیاز خود انسان نیز میباشد. به بیان دیگر، بشر از روزی که در زمین، سکنی ورزیده، پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی مقرون به سعادت (به تمام معنا) میباشد وبه امید رسیدن چنین روزی قدم برمی دارد واگر این خواسته، تحقّق خارجی نداشت؛ هرگز چنین آرزو وامیدی در نهاد وی نقش نمی بست؛ چنان که اگر غذایی نبود، گرسنگی [هم] نبود واگر آبی نبود، تشنگی [هم] تحقّق نمی یافت.(46)
شهید مطهری از دیدگاه دیگری به این انگاره مینگرد وبه باور او، در فطرت وگوهر تاریخ، حرکت تکاملی وجود دارد. بر حسب بینش انسانی تاریخ، تاریخ مانند خود طبیعت به حکم سرشت خود، متحوّل ومتکامل است؛ حرکت به سوی کمال، لازمه ذات اجزای طبیعت واز آن جمله تاریخ است. وطبیعت تاریخ، نه یک طبیعت مادی محض؛ بلکه مانند طبیعت فرد انسان، طبیعتی مزدوج است از ماده ومعنی... تحول وتکامل تاریخ، تنها جنبه فنی وتکنیکی وابزاری وآنچه بدان تمدّن نام میدهند، ندارد؛ گسترده وهمه جانبه است؛ همه شئون معنوی وفرهنگی انسان را دربر میگیرد ودر جهت آزادی انسان از وابستگیهای محیطی واجتماعی است...)(47)
در هر حال حرکت وسیر تاریخ به سوی عبودیت وحاکمیت ارزشها ومتعالی شدن انسان است واگر غیر این میبود، حرکت تاریخ امری لغو وپوچ مینمود؛ هر چند در این حرکت، فراز وفرودها، کاستی ها، موانع وچالشهایی وجود داشته است.
گفتنی است که تاریخ همواره شاهد رشد وپیشرفت انسانها است؛ به خصوص که
-----------------
(46) محمّدحسین طباطبایی، شیعه در اسلام، (قم: انتشارات اسلامی، 1374)، ص 149.
(47) مرتضی مطهری، قیام وانقلاب مهدی، پیشین، ص 36.
در عصر حاضر توسعه وپیشرفت مادی انسان به حد بالایی رسیده ودانش وصنعت در اوج خود به سر میبرد وتا حدودی رفاه اقتصادی وزندگی راحت وامکانات فراوان از شاخصههای مهم آن به شمار میرود؛ اما آیا میتوان ادعا کرد که انسان از لحاظ اخلاقی، فرهنگی واجتماعی نیز پیشرفت وتکامل داشته است؟! آیا میتوان چشم خود را بر انبوه مشکلات روحی، اخلاقی واجتماعی بست وانسان قربانی صنعت وتکنولوژی را، آسوده خاطر ومتعالی دانست؟! آیا این پیشرفت سریع وحیرت آور علمی وصنعتی، سعادت وشادکامی را نیز به انسان ارزانی داشته وهدف واقعی او را تأمین کرده است؟! اصولاً آیا انسان تنها به دنبال تأمین سعادت دنیوی ورفاه مادی است یا آرمانها وخواستههای والاتری نیز دارد؟!
با این همه پیشرفت در جنبههای مختلف، آیا انسان در ابعاد دیگر زندگی نیز به پیشرفت وتکامل رسیده است: در اخلاق، دین داری، پرورش فضایل ومکارم انسانی، تعاون وهمدلی، احساس مسؤولیت نسبت به هم نوع، صلح وآرامش روحی و...؟! از دیدگاه شهید مطهری انسان در رابطه با طبیعت وروابط ساختمانی وتشکیلاتی اجتماع پیشرفت کرده است؛ ولی در ارتباط با دیگر انسانها (معنویت انسان) ودر رابطه با خودش (اخلاق) چندان پیشرفتی دیده نمی شود!
این وضعیت زندگی بشر در حال حاضر وعصر پیشاظهور است؛ در حالی که وضعیت مطلوب ومورد انتظار بشر غیر از این است وبر اساس سنّت وخواست الهی نیز غیر از این خواهد بود؛ یعنی، تکامل معنوی وپیشرفت مادی، همپا وهمراه هم بوده وجامعه آرمانی، جامعهای پویا وپایا در تمامی ابعاد است. البته این وضعیت نابهنجار وکژآلوده جوامع، امری ظاهری وفراگیر است؛ ولی وضعیت درونی وحقیقی، بشر حرکت به سوی اخلاق ومعنویت وطلب کمال واقعی ومطلوب است. در هر حال تحقّق بشارت الهی ورسیدن انسان ها، به این آمال وآرزوهای دیرین خود در پرتو حکومت مصلح موعود به دست میآید:
(در طول تاریخ گذشته وآینده، نیروهای انسان به تدریج بیشتر جنبه ایدئولوژیک
پیدا کرده ومی کند وانسان تدریجاً از لحاظ ارزشهای انسانی به مراحل کمال خود؛ یعنی، به مرحله انسان ایده آل وجامعه ایده آل نزدیک تر میشود تا آنجا که در نهایت امر حکومت عدالت؛ یعنی، حکومت کامل ارزشهای انسانی - که در تعبیرات اسلامی از آن به (حکومت مهدی) تعبیر شده است - مستقرّ خواهد شد واز حکومت نیروهای باطل وحیوان مآبانه وخودخواهانه وخود گرایانه اثری نخواهد بود...)(48)
از دیدگاه علامه طباطبائی نیز:
(به حکم ضرورت آینده جهان روزی را دربر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشری پر از عدل وداد شده وبا صلح وصفا، همزیستی نماید وافراد انسانی غرق فضیلت وکمال شوند. البته استقرار چنین وضعی به دست خود انسان خواهد بود ورهبر چنین جامعهای منجی جهان بشری وبه لسان روایات مهدی خواهد بود...)(49)
هدف ومقصد
بر اساس آموزههای دینی، انسان یک هدف ومقصد بیشتر ندارد وحرکت او در جهت تحقّق این هدف ورسیدن به این مقصد است. البته برای رسیدن به این هدف واحد ومتعالی، اهداف فرعی ورویکردهای مختلفی وجود دارد که در آموزههای دینی به آنها اشاره شده است. از آیات قرآن به دست میآید که همه جهان هستی واز جمله انسان، به عالم بالا باز خواهند گشت وفرجام تمامی امور وپایان زندگی به سوی خداوند واز آنِ او است: (والی الله عاقبة الامور)(50)؛ (وفرجام کارها به سوی او است) و(وللّه عاقبة الامور)(51)؛ (وفرجام همه کارها از آن خدا است) و(وإلى الله ترجع الامور)(52)؛ (و[همه] کارها به سوی خدا بازگردانده میشود).
-----------------
(48) مرتضی مطهری، قیام وانقلاب مهدی (عجل الله فرجه)، پیشین، ص 41.
(49) محمدحسین طباطبایی، شیعه در اسلام، پیشین، ص 308.
(50) لقمان (31)، آیه 22.
(51) حج (22)، آیه 41.
(52) آل عمران (3)، آیه 109.
بر این اساس هدفی که قرآن برای کاروان بشری ترسیم میکند (عبادت وعبودیت) است ومنظور از آن، معنای وسیع وگستردهای است که شامل کلیه شئون زندگی انسان در روی زمین میگردد واین هدف در صورتی محقق میشود که در سر تا سر جهان خواستهها ودستورات خدا اجرا وشناخت وعبادت او محقّق وعبودیت ومعنویت جایگزین رذایل وکژیها شود: (وما خلقت الجنّ والانس الّا لیعبدون)(53)؛ (وجنّ وانس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند).
(ما هرگز در قرآن به این منطق برخورد نمی کنیم که انسان آفریده شده است که هر چه بیشتر بداند وهر چه بیشتر بتواند تا اینکه انسان وقتی دانست وتوانست، خلقت به هدف خود رسیده باشد! بلکه انسان آفریده شده است که خدا را پرستش کند وپرستش خدا، خود هدف است... طبعاً به این معنا در منطق اسلام، هدف اصلی از زندگی، جز معبود چیز دیگری نمی تواند باشد؛ یعنی، قرآن میخواهد انسان را بسازد ومی خواهد به او هدف وآرمان بدهد وهدف وآرمانی که اسلام میخواهد بدهد، فقط خدا است وبس وهر چیز دیگر جنبه مقدّمی دارد، نه جنبه اصالت واستقلال وهدف اصلی).(54)
سیر وحرکت به سوی خدا ورسیدن به او، مستلزم پرورش فضایل اخلاقی، سبقت به سوی نیکی ها، انجام اعمال صالح، پرستش وعبادت، عدالت وتقوا و... است. اینها معنا ومصداق واقعی کمال وتعالی انسان است وهر یک به نوعی سعادت وخوشبختی انسان را تأمین میکند وزندگیای آرام، متعالی، متکامل ومتعادل را برای او رقم میزند. در این میان پیامبران وامامان نکته اتصال ودعوت مردم به سوی خدا وفضایل اخلاقیاند ودر تحقّق اهداف وآرمانهای والا وحقیقی، نقشی موثّر وبا اهمیت دارند. در طول تاریخ این خواسته واقعی بشر تا کنون محقّق نشده است؛ اما در آینده ودر یک دولت کمال گرا واخلاق محور تحقّق خواهد یافت.
-----------------
(53) ذاریات (51)، آیه 56.
(54) مرتضی مطهری، تکامل اجتماعی انسان، پیشین، ص 76.
مسیر ومکانیسم حرکت
از دیدگاه قرآن، صحنه تاریخ وزندگی بشری، عرصه پویشها وکوششهای حقّ پرستان وباطل گرایان برای رسیدن به آرمانها واهداف خود میباشد. حقّ پرستان، در صدد پیروی از حق، پرستش خدا، کسب فضایل انسانی، تحقّق عدالت وسعادت واقعی انسان ها، ایمان، تثبیت وگسترش خداپرستی، دوری از زر وزور و... هستند. اما باطل گرایان به دنبال شهوت رانی، ثروت اندوزی، ظلم وستم، کفر، فسادگری وتباهی، عدالت گریزی، کسب مقام، تکبّر وخودخواهی و... میباشند. در رأس حقّ پرستان وحق پویان، پیامبران، اولیای الهی وصالحان ودر رأس باطل گرایان، شیطان، فرعون ها، شاهان، ستمگران وزرمداران قرار دارند.
بین دو گروه وجبهه حقّ وباطل، همواره نزاع ودرگیری وجود دارد ودر واقع تضادّ وکشمکش بین آنها، محرّک ومکانیسم حرکت تاریخ است. پیامبران همواره مخالفت خود را با کفر وستمگری فرعونها وسردمداران زر وزور اعلام کرده ومنافع نامشروع وباطل آنها را به چالش کشیده اند. دعوت اصلی آنها به تحقّق خداپرستی وعدالت اجتماعی بوده که با منافع سرشار ودنیوی باطل گرایان تعارض داشته است.
باورداران وایمان آورندگان به رسولان الهی نیز عموماً افراد تهی دست وتحت ستم جامعه بودهاند که از اطاعت سردمداران کفر وباطل، سرپیچی کرده وبه طریق حقّ وظلم ستیزی گام نهاده اند. همه این عوامل، باعث واکنش جبهه باطل ودرگیری ونزاع همیشگی آنان با گروه حقّ وخداپرست بوده است.
قرآن کریم تضاد ومبارزه را در مناسبات جوامع بشری مطرح کرده (همان گونه که از تضادّ میان آدم وشیطان وتضادّ در عالم طبیعت نام برده است) واز آن گاهی به عنوان مبارزه ایمان وکفر وگاهی به عنوان مبارزه حقّ وباطل یاد میکند. این یک واقعیت تاریخی است که آزادی اراده وقدرت انتخابی که خداوند به بشر داده است آن را اقتضا میکند؛ به گونهای که جمعی به سوی حقّ وگروهی به سوی باطل کشیده شوند. در میان
این دو گروه درگیری وستیز به وجود آمده ودر نتیجه چرخهای تاریخ به حرکت درآید.
در میدان مبارزه حق وباطل - که به وسعت کلّ تاریخ است - نیروهای حقّ، همان نیروهای مؤمنی هستند که پشت سر انبیا حرکت میکنند ورهبری این مبارزه همواره با پیامبران وجانشینان آنان بوده است. در این میان، امت اسلامی به عنوان آخرین ومهم ترین حلقه این سلسله، مسؤولیت مبارزه با باطل را در تمام جبههها بر عهده دارد.(55)
(از نظر قرآن مجید، از آغاز جهان همواره نبردی پیگیر میان گروه اهل حق وگروه اهل باطل، میان گروهی از تراز ابراهیم وموسی وعیسی ومحمد - صلوات الله علیهم - وپیروان مؤمن آنها وگروهی از تراز نمرود وفرعون وجباران یهود وابوسفیان وامثالهم برپا بوده است. هر فرعون، موسایی در برابر خود داشته است: (لکلّ فرعون موسی).. در این نبردها وستیزها، گاهی حق وگاهی باطل پیروز بوده است؛ ولی البته این پیروزیها وشکست ها، بستگی به یک سلسله عوامل اجتماعی، اقتصادی واخلاقی داشته است... در قرآن به نقش - به اصطلاح - مرتجعانه (ملأ) و(مترفین) و(مستکبرین) ونقش حقّ طلبانه (مستضعفین) تصریح شده است. در عین حال از نظر قرآن، آن جهاد مستمرّ پیش برندهای که از فجر تاریخ وجود داشته ودارد، ماهیت معنوی وانسانی دارد؛ نه مادی وطبقاتی).(56)
البته تضاد در اینجا به معنای دیالکتیکی آن نیست؛ یعنی، هر چیزی ضد خود را در درون خود بپرورد وپدیده از میان اضداد عبور نموده وتحقّق پذیرد... در قرآن واحادیث به تضادّی به این معنا برنخوردیم. اگر قرآن تضاد را عامل حرکت طبیعت وتکامل جامعه میداند، به این معنا است که سراسر جهان از امور متخالف ومتباین آفریده شده است ودر اثر جدال دو متضاد، جهان رو به تکامل میرود. وجود اضداد در طبیعت وجامعه مایه تکامل ووسیله بقا وحیات جامعه وانسانها است. اما این تضاد نه به معنای این است که هر چیزی ضد خود را پرورش میدهد؛ بلکه مقصود این است که از
-----------------
(55) ر.ک: یعقوب جعفری، بینش تاریخی قرآن، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366)، ص 108.
(56) مرتضی مطهری، قیام وانقلاب مهدی (عجل الله فرجه)، پیشین، ص 49 و50.
آمیزش مختلف ها، متفاوت ها، متزاحمها وگوناگون ها، انواع مجدّد وجامعه وزین ومتکامل به وجود میآید(57): ﴿وقد خلقکم اطواراً﴾(58)؛ (شما را مختلف وگوناگون آفرید).
در هر حال در طول تاریخ، پیامبران رهبری گروه مؤمنان، صالحان، موحّدان، مجاهدان و... (جبهه حقّ) را در دست داشتند وبا تمام قدرت وتوان در برابر گروه کافران، مشرکان، منافقان، مفسدان و... (جبهه باطل) صف آرایی میکردند ودر صدد از بین بردن تصویر کریه کفرو باطل از جهان بودند. بر این اساس حرکت تاریخ، با سکان داری پیامبران وجانشینان صالح آنان، به سمت حق گرایی وپیروزی بر باطل در حرکت بوده است. در این رابطه آیات زیادی(59) وجود دارد که به جهت گزیده گویی، از بیان آنها پرهیز کردیم.
پیروزی حق بر باطل:
با توجّه به آیات وشواهد تاریخی گوناگون، روشن میشود که تاریخ چیزی جز انعکاس درگیری پایدار وبی امان حقّ وباطل نیست. رویارویی طرفداران این دو از سپیده دم تاریخ تا کنون به طور مداوم ودر میدانهای گوناگون حیات جریان داشته وپیروزی وشکست دست به دست گردیده است. البته قدرت غیبی خداوند همیشه یاور حقّ پرستان ومؤمنان بوده است. در روند تاریخ مقاطع بسیاری پیش آمده که حقّ ورهروان راهش در ضعف وفشار وباطل ومیدان دارانش در تاخت وتاز بوده اند؛ اما سرانجام تاریخ طبق سنن الهی از آن حق وحق طلبان است وحاکمیت خط انبیا بر تمامی قلوب ونفوس تحقّق خواهد یافت. قرآن نویدگر این حقیقت است که در مبارزه طولانی
-----------------
(57) ر.ک: جعفر سبحانی، فلسفه تاریخ ونیروی محرّک آن، (قم:انتشارات مکتب اسلام،1376)، صص133 - 131.
(58) نوح (71)،آیه 14.
(59) برای مطالعه بیشتر ر.ک: اعراف، آیه 60 و66؛ شعراء، آیه 116؛ هود، آیه 54؛ نمل، آیه 45؛ شعراء، آیه 160؛ انبیاء، آیه 68؛ اعراف، آیه 82؛ زخرف، آیه 26؛ هود، آیه 89؛ غافر، آیه 26؛ بقره، آیه 251، سبأ، آیه 34 و...
وپردامنه حق وباطل، سرانجام حق پیروز است وباطل محتوم به اضمحلال وانهدام وفنا:(60) ﴿قل جاء الحقّ وزهق الباطل اِنّ الباطل کان زهوقاً﴾(61)؛ (بگو حقّ آمد وباطل را نابود ساخت که باطل بی تردید لایق محو ونابودی است) و﴿یرید الله اَن یحقّ الحقّ بکلماته ویقطع دابر الکافرین لیحقّ الحقّ ویبطل الباطل ولو کره المجرمون﴾(62)؛ (وخداوند میخواهد حق را با کلمات خود تقویت وریشه کفر وکافران را قطع کند تا حقّ تثبیت شود وباطل از میان برود؛ هر چند مجرمان را خوش نیاید).
تضادّ وکشمکش بین حقّ وباطل ومؤمنان وکافران از نخستین لحظات تاریخ تا کنون ادامه داشته است ونزاع وستیزههای خارج از این چهارچوب، محدود وگذرا بوده واستمرار وتداومی در تاریخ نداشته است. حال نقطه پایانی این درگیری وتضادّ کجا وچه وقت است؟ با توجّه به وعده قرآن، نقطه پایانی این (تضادّ)، غلبه وپیروزی ایمان وحقّ ونابودی کفر وباطل است؛ بدین صورت که در عصری، (حقّ) به اوج قدرت وکمال خود میرسد وزمینه برای فتح وپیروزی آن به وجود میآید. باطل نیز به نهایت قدرت وانحطاط وفساد کشیده میشود ووقتی هر دو به نهایت خود رسیدند، حقّ با امداد خداوند وآگاهی وتوانایی مؤمنان وصالحان بر باطل غلبه میکند وکافران ومفسدان را از میان برمی دارد وقدرت وسلطه شیطان از بین میرود. در روایات به صراحت از نابودی وهلاکت شیطان به دست امام زمان (علیه السلام) اشاره شده است.
پیروزی نهایی نیروهای حق وصلح وعدالت، اندیشهای قرآنی است که با قاطعیت اعلام میدارد: پیروزی نهایی با دین حق وایمان وغلبه قطعی صالحان ومتقیان، کوتاه شدن دست ظالمان ومستکبران وآینده روشن وسعادتمندانه بشر است.
نقطه اوج ومتعالی این حرکت با قیام وظهور منجی موعود - واز دیدگاه اسلام مهدی (عجل الله فرجه) - تحقّق مییابد واو رهبری گروه حقّ را به دست میگیرد وبا تمام توان، به جنگ نهایی با جبهه کفر وباطل میپردازد ودر تحقّق وعدههای حتمی الهی، پیروز
-----------------
(60) ر.ک: ظهور وسقوط جامعه ها وتمدن ها از دیدگاه قرآن، ص 439 - 437.
(61) اسراء(17)، آیه 81.
(62) انفال(8)، آیه 7 و8.
میشود وتاریخ به شکوه مندترین فرجام خود میرسد.
این وعده قطعی وحتمی خداوند، تخلّف نمی پذیرد وحقّ با تمام توان وشکوه، به پیروزی میرسد. از مجموع آیات وروایات استنباط میشود که قیام مهدی موعود(علیه السلام) آخرین حلقه از مجموعه حلقات مبارزات حق وباطل است که از آغاز جهان برپا بوده است. مهدی موعود، تحقّق بخش ایدههای همه انبیا واولیا ومردان مبارز راه حق است وبه عبارتی او حاصل تمامی مجاهدتها وتلاشهای پیامبران وثمره قیامها ومبارزات حقّ طلبان است:
(از آیات قرآن، استفاده میشود که ظهور مهدی موعود حلقهای است از حلقات مبارزه اهل حق واهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی که بدانها در روایات استناد شده است، نشان میدهد که مهدی موعود (عجل الله فرجه) مظهر نویدی است که به اهل ایمان وعمل صالح داده شده است(63)، مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است).(64)
آری ظهور مهدی موعود منّتی است بر مستضعفان وخوار شمرده شدگان ووسیلهای است برای پیشوا ومقتدا شدن آنان ومقدمهای برای وراثت آنها وخلافت الهی در روی زمین است.(65) ظهور مهدی موعود، تحقّق بخش وعدهای است که خداوند متعال از قدیم ترین زمان در کتب آسمانی، به صالحان ومتقیان داده است که زمین از آن آنان است وپایان تنها به متقیان تعلق دارد).(66)
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ﴿وتلک الایام نداولها بین النّاس﴾(67) میفرماید: (از وقت خلقت آدم تا این زمان، دولتی برای خدا ودولتی برای ابلیس بوده است. پس کجا است دولت خدا در این زمان؟! ونیست صاحب دولت خدا، مگر قائم).(68)
-----------------
(63) نور(24)، آیه 55.
(64) مرتضی مطهری، قیام وانقلاب مهدی، پیشین ما ص 54.
(65) قصص(28)، آیه 5.
(66) انبیاء(21)، آیه 105؛ اعراف(7)، آیه 128.
(67) آل عمران(3)، آیه 40.
(68) ما زال منذ خلق الله آدم دولة لله ودولة لابلیس، فأین دولة الله؟ اما هو قائم واحد: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، (تهران: مطبعة الاسلامیه، 1384)، ج 51، ص 54؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاسی، (تهران: مکتبة العلمیة الاسلامیة، 1380)، ج 1، ص 199.
امام هادی (علیه السلام) فرموده است: (او کسی است که وحدت کلمه ایجاد میکند، نعمت را کامل میسازد. خداوند حق را به دست او تحقّق میبخشد وباطل را نابود میکند. آن گاه آیه ﴿بقیة الله خیرٌ لکم﴾ را قرائت کرد وفرمود: به خدا سوگند! بقیة الله، او است).(69)
در روایتی آمده است: (محمد بن مسلم گوید: از امام باقر(علیه السلام) پرسیدم: مقصود از آیه (واللیل اذا یغشی) چیست؟فرمود: شب، اشاره به آن است که سدّ راه علی (علیه السلام) شد واو را فرو پوشاند. (والنّهار اذا تجلّی)، روز، اشاره به قائم ما است که وقتی خروج میکند، دولتش بر همه دولتهای باطل چیرگی مییابد).(70)
به طور خلاصه میتوان پاسخ پرسشهای (فلسفه تاریخ) از دیدگاه قرآن را چنین برشمرد:
1. هدف وغایت تاریخ، عبادت وبندگی خدا ورسیدن به کمالات اخلاقی وانسانی است.
2. مکانیسم ومحرّک این حرکت، اراده انسانها وتضادّ ودرگیری بین دو جبهه حق وباطل است که در نهایت با نابودی جبهه باطل، به پایان خواهد رسید.
3. مسیر ومنازل این حرکت، دورانهای حضور پیامبران وجانشینان آنان است.
عصر هر پیامبری، بستر ومرحلهای برای گذر تاریخ به مراحل بالاتر وکامل تر از گذشته است. تاریخ در عصر ظهور، به مرحله نهایی وکامل خود خواهد رسید. این مرحله آغاز زندگی نوین، پیشرفته ومتکامل است وبشر در آن از رفاه، سعادت، عدالت، امنیت ومعنویت برخوردار خواهد شد.
-----------------
(69) هو الّذی یجمع الکلم ویتمُّ النّعم ویحق الله به الحقّ ویزهق الباطل. وهو مهدُّیکمُ المنتظر، ثمّ قرأ: (بقیة الله خیرٌ لکم) وقال: هو والله بقیة الله): کامل سلیمان، یوم الخلاص، (تهران: آفاق، 1376)، ج 2، ص 663؛ علی یزدی حائری، الزام الناصب، (تهران: 1351)، ص 57.
(70) محمد بن مسلم [قال:] سألت اَبا جعفر عن قول الله تعالی (واللیل اذا یغشی)، قال: اللیل فی هذا الموضع، الثانی، غشّ امیرالمؤمنین فی دولته الّتی جرت له علیه... (والنهار اذا تجلّی)، النهار هو القائم منّا اهل البیت، اذا قام غلب دولة الباطل): محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج 51، ص 49.
3/2- آیندهى جهان از دیدگاه قرآن وروایات
آخر الزمان وآینده بشری
یکی از آموزههای مهم دینی درباره آینده تاریخ، بحث از (آخر الزمان) است. این واژه معانی ومفاهیم متفاوتی دارد؛ اما آنچه که مربوط به مهدویت است، عبارت است از اینکه: (آخرین بخش از زمان که در آن مهدی موعود ظهور میکند وتحوّلات عظیمی در عالم واقع میشود). بر این اساس در فرهنگ عامّه مسلمانان - به خصوص شیعه - اصطلاح (آخر الزّمان) حکایت از عصری میکند که مهدی موعود در آن ظهور میکند وتحوّلات ویژهای در جهان رخ میدهد.(71)
آخر الزمان خود به دو مرحله کاملاً متفاوت تقسیم میشود: دوران نخست که انسان به مراحل پایانی انحطاط اخلاقی میرسد. فساد اخلاقی وستم همه جوامع بشری را فرا میگیرد وواپسین امیدهای بشری به ناامیدی میگراید (عصر پیشا ظهور) دوران دوّم عصر تحقق وعدههای الهی به پیامبران واولیای خداست (عصر پسا ظهور) وبا قیام مصلح جهانی آغاز میشود. در آخر الزّمان وقایع گوناگونی پیش بینی شده که با تحقّق آنها، تاریخ بشری وارد یک مرحله نوینی میشود:
1. بحران معنویت،
2. وقوع اختلافها ودرگیریهای بسیار،
3. ظهور دجال،
4. وقوع مصایب ونزول بلاها،
5. ندای آسمانی،
6. ظهور منجی بزرگ بشری،
7. نزول حضرت عیسی و...
در روایتی چند، بحث (آخر الزّمان) به عنوان مرحله نوین ومتکامل زندگی بشر
-----------------
(71) موسوی بجنوردی کاظم و...، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، (تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1374)، ج 1، ص 134 و135.
مطرح شده است؛ از جمله: پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) به حضرت علی (علیه السلام) فرمود: آیا تو را بشارت ندهم؟ آیا تو را خبر ندهم؟ عرض کرد: بلیای رسول خدا! آن حضرت فرمود: (هم اینک جبرئیل نزد من بود ومرا خبر داد: قائمی که در آخر الزّمان ظهور میکند وزمین را پر از عدل وداد میسازد - همان گونه که از ظلم وجور آکنده شده - از نسل تو واز فرزندان حسین (علیه السلام) است).(72)
پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در روایت دیگری میفرماید: (هنگام پایان زمان وآشکار شدن فتنه ها، مردی هست که به او مهدی گفته میشود وبخشش بسیار دارد).(73)
با توجّه به روایات فراوان، میتوان گفت که (آخر الزّمان) پایان یک مرحله وورود به مرحله متعالی تاریخ است؛ شروعی روشن وسعادت آمیز که غرض از آفرینش انسانها به طور کامل تحقّق خواهد یافت وجهان شاهد بهترین دوران از زندگی بشری خواهد بود.
آیات قرآن وروایات
چنان که گذشت، در آیاتی چند از قرآن، وعده حتمی ویقینی داده شده که پیروزی نهایی با حق وایمان خواهد بود وصالحان ومستضعفان حکومت زمین را در دست خواهند گرفت. بر اساس تفاسیر وروایات زیادی، مهدی موعود (از فرزندان پیامبر اسلام) رهبری گروه حقّ وریاست دولت کریمه را بر عهده خواهد داشت. او حاصل تلاشها ومجاهدتهای تمامی پیامبران وجانشینان صالح آنان است که وعده خداوند را مبنی بر پیروزی حق تحقّق خواهد بخشید. با پژوهش وسیر منطقی در آیات، تفاسیر وروایات، میتوان به روشنی این نظام غایی را به دست آورد:
-----------------
(72) کان جبرئیل عندی آنفا واَخبرنی أنّ القائم الّذی یخرج فی آخرالزّمان فیملأ الأرض عدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً من ذرّیتک من ولد الحسین (علیه السلام)): ابی عبدالله محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، (تهران: مکتبة الصدوق، 1370)، ص 247، ح 1؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، اثباة الهداة، (تهران: دار الکتب الاسلامیة)، ج 3، ص 542.
(73) (یکون عند انقطاع من الزمان وظهور الفتن، رجلٌ یقال له المهدی عطاؤهُ هنیئاً): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّة فی معرفة الائمة، (تبریز: مکتبة بنی هاشمی، 1381ه.ق)، ج 2، ص 472؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج 51، ص 82.
1. ﴿ونرید اَن نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین﴾(74)؛ (وخواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند، منّت نهیم وآنان را پیشوایان [مردم] گردانیم وایشان را وارث [زمین] کنیم).
این بشارتی است در زمینه پیروزی حق بر باطل وایمان بر کفر؛ برای همه انسانهای آزاده وخواهان حکومت عدل وداد وبرچیده شدن بساط ظلم وجور. نمونهای از تحقق این مشیت الهی، حکومت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) ویارانش بعد از ظهور اسلام بود... نمونه گسترده تر آن، ظهور حکومت حق وعدالت در تمام کره زمین به وسیله مهدی (عجل الله فرجه) است. این آیات، از جمله آیاتی است که به روشنی بشارت ظهور چنین حکومتی را میدهد؛ لذا در روایات اسلامی، تفسیر این آیه را به آن ظهور بزرگ، پیوند داده اند.(75)
امام علی (علیه السلام) در تفسیر این آیه میفرماید: (این گروه آل محمد هستند، خداوند مهدی آنها را بعد از زحمت وفشاری که بر آنان وارد میشود، برمی انگیزد وبه آنها عزّت میدهد ودشمنان شان را ذلیل وخوار میکند).(76)
آن حضرت همچنین میفرماید: (مستضعفان زمین که در قرآن از آنان یاد شد وخداوند آنها را پیشوا قرار میدهد، ما اهل بیت هستیم. خداوند مهدی ما را برخواهد انگیخت، پس آنان را عزّت ودشمنانشان را ذلّت خواهد داد).(77)
از امام باقر وامام صادق (علیهما السلام) روایت شده است: (این آیه درباره صاحب الامر است که در آخرالزمان ظهور میکند وجبّاران وفراعنه را نابود میسازد وشرق وغرب عالم را
-----------------
(74) قصص(28)، آیه 5.
(75) ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، (تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1374)، ج 16، ص 17.
(76) (هم آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) یبعث الله مهدیهم بعد جهدهم فیعزّهم ویذلّ عدوّهم): عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، (قم: افست علمیه، بی تا)، ج 4، ص 110، ح 11؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 54.
(77) (المستضعفون فی الأرض المذکورون فی الکتاب الّذین یجعلهم الله ائمة(علیهم السلام) نحن اهل البیت، یبعث الله مهدیهم، فیعزّهم ویذلّ عدوّهم): محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 63.
مالک میشود وآن را از عدل آکنده میسازد همان طور که از ستم پر شده بود).(78)
2. (لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذّکر أنّ الارض یرثها عبادی الصّالحین)(79)؛ (در حقیقت در زبور پس از ذکر (تورات) نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد).
بر اساس این آیه ظهور مهدی موعود، تحقّق بخش وعدهای است که خداوند از گذشتههای دور، در کتابهای آسمانی به حق پرستان، صالحان وتقواپیشگان داده است که زمین از آنِ ایشان است وفرجام نیک به مؤمنان تعلّق دارد. در تفسیر این آیه آمده است: (خداوند متعال خبر میدهد که منافع جهان به صالحان منتقل میشود - بدون آنکه معاملهای صورت گیرد - وبرکات زمین مختص به آنان خواهد شد. این برکات در شکل دنیوی اش جامعهای صالح خواهد بود که از شرک وگناه پاک گشته است. جامعهای بشری وصالحی که خدا را بندگی کنند وبه او شرک نورزند).(80)
(ارض) در این آیه به مجموع کره زمین گفته میشود وسراسر جهان را شامل میگردد که با ظهور مهدی موعود (عجل الله فرجه) حکومت در دست صالحان قرار خواهد گرفت. امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه میفرماید: ([بندگان صالحی که در این آیه یاد شده اند]، یاران مهدی (عجل الله فرجه) در آخر الزّمان هستند).(81)
در روایتی منسوب به امام صادق (علیه السلام) آمده است: (منظور از اینکه زمین را بندگان صالح خدا به ارث میبرند، مهدی قائم (علیه السلام) ویاران او هستند).(82)
-----------------
(78) (انّ هذه الآیة مخصوصة بصاحب الامر الّذی یظهر فی آخر الزّمان ویبید الجبابرة والفراعنة ویملک الارض شرقاً وغرباً، فیملأها عدلاً کما ملئت جوراً): سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، (قم: موسسة بعثت، 1417ه.ق)، ج 3، ص 230، ح 12.
(79) انبیاء(21)، آیه 105.
(80) ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، (تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1386ه.ق)، ج 14، ص 352.
(81) (هم اصحاب المهدی فی آخر الزّمان): سعید ابو معاش، الامام المهدی فی القرآن والسنة، (مشهد: بنیاد پژوهش های قدس رضوی)، 1380، ص 291؛ شرف الدین نجفی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 327.
(82) (الکتب کلّها ذکر أنّ الأرضَ یرثها عبادی الصالحون. قال: القائم وأصحابه): علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، (قم: دار الکتاب، 1404)، ج 2، ص 77؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج 51، ص 47.
در روایتی نیز از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل شده است: (اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خدا آن روز را طولانی گرداند تا مردی از اهل بیت من برانگیخته شود وزمین را از عدالت پر نماید؛ همچنان که از ستم وبیداد پر شده بود).(83)
3. (وعدالله الّذین آمنوا منکم وعملوا الصّالحات لیستخلفنَّهم فی الارض کما استخلف الّذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الّذی ارتضی لهم...)؛ (خدا به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین [خود] قرار داد وآن دینی را که بر ایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند...)
این آیه وعده زیبایی است... خدای سبحان به کسانی که ایمان آورده وعمل صالح انجام دهند، وعده میدهد که به زودی جامعهای برایشان برپا میدارد که به تمام معنا صالح باشد واز ملکه کفر ونفاق وفسق پاک باشد. زمین را ارث برند ودر عقاید افراد آن واعمالشان جز دین حق، چیزی حاکم نباشد. در امنیت زندگی کنند، ترسی از دشمن داخلی وخارجی نداشته باشند. از کید نیرنگ بازان وظلم ستمگران وزورگویی زورگویان آزاد باشند. این جامعه طیب وطاهر با صفاتی که از فضیلت وقداست دارد، هرگز تا کنون در دنیا منعقد نشده ودنیا تا کنون چنین جامعهای به خود ندیده است، ناگزیر اگر مصداقی پیدا کند، در روزگار مهدی (عجل الله فرجه) خواهد بود؛ چون اخبار متواتری که از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) وائمه اهل بیت (علیهم السلام) در خصوصیات آن حضرت وارد شده، از انعقاد چنین جامعهای خبر میدهد. حق این است که آیه شریفه جز با اجتماعی که به وسیله ظهور مهدی به زودی منعقد میشود، قابل انطباق با هیچ مجتمعی نیست.(84)
-----------------
(83) (لو لم یبق من الدّنیا الّا یوم، لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یبعث رجلاً منی یملأ الارض عدلاً وقسطاً کما ملئت ظلماً وجوراً): منتخب الاثر، ص204؛ ابی جعفر محمد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 46؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 74، ح 26.
(84) محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 15، ص 168.
از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه (وعد الله الّذین...) نقل شده که فرمود: ([ین آیه] در شأن قائم (علیه السلام) واصحابش نازل شده است)(85) مرحوم طبرسی در ذیل آیه میگوید: از اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده است که: (این آیه درباره مهدی آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) است).(86)
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: (این آیه هنوز تأویل نشده است واگر قائم ما ظهور کند، به زودی خواهید دید کسی را که معنای این آیه را میفهمد. دین محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) به همه جا خواهد رسید، چنان که شب به همه جا میرسد؛ به صورتی که بر روی زمین مشرکی باقی نخواهد ماند).(87)
در تفاسیر مختلفی از امام سجاد(علیه السلام) درباره تفسیر این آیه نقل شده است: (آنان - به خدا سوگند - شیعیان ما هستند. خداوند این کار را برای آنها به دست مردی از ما انجام میدهد که مهدی این امت است. زمین را پر از عدل وداد میکند، آن گونه که از ظلم وجور پر شده باشد).(88)
4. (هو الّذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه ولو کره المشرکون)(89)؛ (او کسی است که پیامبرش را با هدایت ودین درست فرستاد. آن را بر هر چه دین است، پیروز گرداند؛ هر چند مشرکان خوش نداشته باشند).
مفهوم آیه، پیروزی همه جانبه اسلام بر همه ادیان جهان است؛ یعنی، سرانجام
-----------------
(85) (نزلت فی القائم وأصحابه): محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص58؛ نعمانی، الغیبة، ص240، ح35؛ ابی جعفر محمد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة ص177 (نزلت فی المهدی).
(86) (انّها فی المهدی من آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم)): فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان لعلوم القرآن، (تهران: رابطة الثقافة والعلاقات الاسلامیه، 1417ه.ق)، ج 7، ص 285.
(87) لم یجئ تأویل هذه الآیة ولو قام قائمنا بعد، سیری مَن یدرکه ما یکون من تأویل هذه الآیة ولیبلغنّ دین محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) ما بلغ اللیل، حتّی لا یکون مشرک علی ظهر الأرض کما قال الله تعالی: یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً؛: سعید ابو معاش، الامام المهدی فی القرآن والسنة، ص 311؛ ح 583؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی؛ ح 2، ص 56، ح 48؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 55.
(88) (هم والله شیعتنا اهل البیت، یفعل الله ذلک بهم علی یدی رجل منّا وهو مهدی هذه الأمّة، یملأ الارض عدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً...): همان، ص 304، ح 572؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 132.
(89) توبه(9)، آیه 33.
اسلام همه سرزمینها را فرا خواهد گرفت. بررسی موارد استعمال ماده (اظهار) (لیظهره علی الدین...) در آیات قرآن، نشان میدهد که این ماده بیشتر به معنای غلبه جهانی وقدرت ظاهری آمده است. شکّی نیست که در حال حاضر این موضوع (گسترش کامل اسلام) تحقّق نیافته؛ ولی میدانیم که وعده حتمی خداوند به تدریج در حال تحقّق است. طبق روایات مختلفی، تکامل این برنامه، هنگامی خواهد بود که مهدی (عجل الله فرجه) ظهور کند وبه برنامه جهانی شدن اسلام را تحقّق بخشد.(90)
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه (هو الّذی أرسل...) میفرماید: (به خدا سوگند! این آیه تاکنون تأویل نشده وتأویل نیز نخواهد شد تا اینکه قائم خروج کند. پس زمانی که قائم خروج کند، باقی نمی ماند کافر به خداوند بزرگ ومشرک به امامت؛ مگر اینکه از خروج او ناراحت میشود. پس اگر کافر یا مشرک در داخل سنگی پنهان شود، آن سنگ خواهد گفت:ای مؤمن! در داخل من کافری پنهان شده، پس مرا بشکن واو را بکش).(91)
از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است: (این امر، در زمان خروج مهدی آل محمد است. پس کسی باقی نمی ماند مگر اینکه اقرار به نبوت محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) میکند).(92)
5. (وقل جاء الحقُّ وزهق الباطل انّ الباطل کان زهوقاً)(93)؛ (وبگو: حق آمد وباطل نابود شد. آری، باطل همواره نابود شدنی است).
بر اساس احادیث قیام مهدی (عجل الله فرجه) از روشن ترین مصداقهای این آیه است ونتیجه آن، پیروزی نهایی حق بر باطل در سراسر جهان است. این قانون کلی الهی
-----------------
(90) ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 10، ص 371؛ ج 7، ص 373.
(91) (والله ما نزل تأویلها بعد ولا ینزل تأویلها حتّی یخرج القائم (علیه السلام) فإذا خرج القائم (علیه السلام) لم یبق کافر باللّه العظیم ولا مشرک بالامامة إلّا کره خروجه، حتّی لو أنّ کافراً أو مشرکاً کان فی بطن صخرة، لقالت: یا مؤمن فی بطنی کافر فاکسرنی واقتله): سید هاشم حسینی بحرانی، المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة، (تهران: نشر آفاق، 1376، ص 150)؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 4.
(92) (إنّ ذلک یکون عند خروج المهدی من آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) فلا یبقی احد الاّ اقرّ بمحمد): سید هاشم حسینی بحرانی، المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة، ص 154، فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 5، ص 48.
(93) اسراء(17)، آیه 81.
وناموس تخلّف ناپذیر آفرینش (پیروزی حق) در هر عصر وزمانی مصداقی دارد وقیام پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وپیروزی آن حضرت بر لشکر شرک وبت پرستی ونیز قیام مهدی (عجل الله فرجه) بر ستمگران وجباران جهان از چهرههای روشن وتابناک این قانون عمومی است. این قانون الهی، رهروان راه حق را در برابر مشکلات امیدوار ونیرومند وقوی وپراستقامت میدارد وبه ما در همه تلاشهای اسلامی مان نشاط میبخشد. بر این اساس در بعضی از روایات، جمله (جاء الحقّ وزهق الباطل) به قیام مهدی (عجل الله فرجه) تفسیر شده است.(94)
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه (قل جاء الحق...) فرمود: هنگامی که امام قائم (علیه السلام) قیام کند، دولت باطل برچیده میشود).(95)
در روایت دیگری آمده است: (به هنگام تولّد مهدی (عجل الله فرجه) بر بازویش این جمله نقش بسته بود: (جاء الحقّ وزهق الباطل...)).(96)
-----------------
(94) ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 12، ص 235.
(95) (اذا قام القائم، ذهبت دولة الباطل): عبد علی بن جمعة العروسی، تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 212؛ ح 407؛ لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، (قم: مؤسسه سیدة المعصومة، 1419)، ص 587، ح 3؛ سید هاشم حسینی بحرانی، المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة، ص 231.
(96) علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّة فی معرفة الائمة، ج 3، ص 310؛ عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 213، ح 410.
سیاست ودولت در آینده
فرجام مندی سیاست (دولت)، یکی از انگارههای مهم در سرنوشت باوری است. سیاست ودولت، بایسته ترین ومهم ترین رکن زندگی اجتماعی بشر به شمار میآید؛ از این رو نوع نگرش به آینده آنها، اهمیت وجذّابیت ویژهای دارد. در این فصل نخست سیاست ودولت جداگانه بررسی وسپس پیوند آن دو بیان میشود. آن گاه فرجام مندی سیاست از دیدگاه چهار اندیشه ومکتب زیر، مورد پژوهش قرار میگیرد:
1. مسیحیت، 2. لیبرال - دموکراسی (فوکو یاما)، 3. مارکسیسم، 4. شیعه (دوازده امامی). روشن است که دیدگاههای یاد شده، از میان، اندیشهها وادیان گوناگون برگزیده شده ودیدگاه وآرای آینده نگرانه منحصر در اینها نیست.
سیاست
سیاست (Politics)، یکی از بایستهها ونگرشهای اساسی زندگی بشری وانگارهای ناگسستی وجدایی ناپذیر از کنش ها، تصمیم گیریها وکارکردهای زیستی او است.
(سیاست در معنای خاص، علم وهنر راهبری یک دولت ودر معنای عام، هر نوع روش اداره یا بهبود امور شخص یا اجتماع است).(97)
دانشواژه سیاست (Politics) از واژه یونانی (پولیس) (Polis = شهر) برگرفته شده است. ارسطو گفته است: (انسان به حکم Physis موجودی است که برای زندگی در Polis آفریده شده است).(98) سیاست در معنای یونانی، علم حکومت بر شهر بود؛ اما در یونان، شهر ودولت از هم جدایی ناپذیر بودند. برخی از محققان میگویند: واژه Polis در اسناد آتن، به خصوص به معنای جامعه سیاسی یک کشور در ارتباط با کشورهای دیگر ویا به عبارت بهتر به معنای شخصیت بین المللی آمده است. امروزه واژه (سیاست) به مسائل جاری حکومت وجامعه - که ماهیت اقتصادی وسیاسی در مفهوم علمی دارند - اشاره میکند. به گفته رابرت دال (سیاست یکی از حقایق غیر اجتناب زندگی بشر است. انسانها در هر لحظه از زمان به نوعی با مسائل سیاسی درگیر میباشند).(99) تنها از راه روند سیاسی است که انسان میتواند امیدوار باشد زندگی خود را بر پایه خرد وکمال مطلوبها قرار دهد.(100)
بر این اساس (سیاست)، امری فراخ دامن وچهارچوب عقلی وعلمی فعالیتها وکارکردهای مهم وگوناگون انسان است. سیاست غالباً به شکل توصیفی برای اشاره به هر جنبهای از امور حکومتی وزندگی سیاسی در کلّ ونیز علم وهنر حکومت کردن به کار میرود که این سبب میشود واژه (سیاست) واژهای فراگیر باشد.
البته نه تنها واژه (سیاست)؛ بلکه خود سیاست وامر سیاسی هم امروزه گسترده، فراگیر، تأثیرگذار وسرنوشت ساز است. در دوران مدرن، سیاست نوید این را میداد که به کمک آن، جوامع بر سرنوشت خود حاکم خواهند شد ومهار آن را با خلق فضا
-----------------
(97) علی آقابخشی و...، فرهنگ علوم سیاسی، (تهران: مرکز اطلاعات ومدارک علمی ایران، 1374)، ص 262.
(98) ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، (تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی)، ص 5.
(99) رابرت دال، تجزیه وتحلیل جدید سیاست، ترجمه حسین ظفریان، (تهران: نشر مترجم، 1364)، ص 11.
(100) عبدالرحمان عالم، بنیادهای علم سیاست، (تهران: نشر نی، 1379)، ص 24.
وقلمروی سیاسی در دست خود خواهند گرفت ودر آن، به دنبال یافتن پاسخهایی برای پرسشهای بنیادین (سیاست)(101) خواهند بود: اینکه ما که هستیم؟ چه باید به دست آوریم؟ وچگونه زندگی کنیم؟ سیاست در این معنا، از برخورد دائمی منافع، ایدئولوژیها وارزشها خبر میدهد. سیاست درباره شکل گیری اراده عمومی ومقصود عمومی وتعیین منافع عمومی است: اینکه چه چیزی باید حفظ وچه چیزی باید اصلاح ومتحوّل شود؟ چه چیزی باید عمومی وچه چیزی باید خصوصی باشد؟ با چه قواعدی باید بر جوامع حکم رانده شود؟ شالوده همه این انگاره ها، این باور است که آنچه به سر ما وبه سر جوامع ما میآید، در دست خود ما است.
دولت
گفت وگو وبحث درباره (دولت) امری بایسته واهمیت دار ودر عین حال سخت وپیچیده است. همچنین بحث درباره ضرورت وبایستگی وجود (دولت) ونیز تمایزات، خصوصیات وفواید آن، جایگاه خاصی در میان مباحث سیاسی دارد. پیچیدگی وابهام قابل ملاحظهای درباره (دولت) وبه ویژه ارتباط آن با مفاهیم دیگر مانند جامعه، جماعت، ملّت، حکومت، سلطنت، حاکمیت و... وجود دارد. اغلب این مفاهیم با مفهوم دولت خلط میشوند. از طرفی هنگام بررسی مفهوم دولت، باید آگاه بود که این مفهوم، معضل ترین مفهوم در سیاست است؛ علّت آن، دو پهلویی وپیچیدگی آن است که آن را در عین حال، سهل وممتنع ساخته است.
برخی از مواضع فکری نیز نسبت به ضرورت وجود دولت شک وتردید کرده واندیشههایی در خصوص (جامعه بی دولت) عرضه داشته اند؛ لکن در سطح امور روزمرّه، دولت به صورت ظریفی در قسمت عمده زندگی ما نفوذ ورخنه میکند.
واژه دولت (State)، از ریشه لاتینی Staves به معنای ایستادن وبه صورت دقیق تر از واژه Statvsبه معنای وضع مستقرّ وپابرجا گرفته شده است. (دولت) قدرت عمومی
-----------------
(101) اندرو کمبل، سیاست وسرنوشت، ترجمه خشایار دیهیمی، (تهران: طرح نو، 1381)، ص 10.
است وبا ساخت اقتدار وروابط قدرت در جامعه سر وکار دارد. مفهوم دولت روی هم رفته، مفهومی باز وقابل تعبیر وتفسیر بسیار است. با این حال مفهوم دولت، مفهومی منفعل نیست؛ بلکه بیش از هر چیز دیگر، اساس واقعیت سیاسی را تشکیل میدهد. دولت متضمن معنای نظم اجتماعی است که در آن شهروندان وحدت مییابند.(102) افراد دارای گرایش ذهنی نسبت به دولت هستند که منبع مشروعیت دولت به شمار میرود؛ هر چند ممکن است گاهی مردم نسبت به دولت احساس وفاداری نکنند ویا مشروعیت آن را زیر سؤال ببرند. اما به هر حال افراد طبعاً در درون دولت زندگی میکنند ورشد ورفاه آنها بستگی به دولت دارد. فرد نمی تواند وابستگی خود را نادیده بگیرد. از نظر عملی مشکل بتوان زندگی را بدون دولت تصوّر کرد. با توجّه به اهمیت آن ونیز پراکندگی دیدگاه ها، ارائه تعریف واحدی از دولت که برای اکثریت افراد دخیل در این مسأله رضایت بخش باشد، غیر ممکن است.(103)
دولت عالی ترین مظهر رابطه قدرت وحاکمیتی است که در همه جوامع وجود
-----------------
(102) اندرو وینست، نظریه های دولت، ترجمه حسین بشیریه، (تهران: نشر نی، 1376)، ص 320.
(103) در ذیل به پارهای از این تعاریف اشاره می شود:
1. آستین رنی: (دولت مجموعه افراد ونهادهایی است که قوانین را برای جامعه وضع واجرا می کنند). (آستین رنی: حکومت، (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1374)، ص 13).
2. فرهنگ لا لا ند: (جامعه متشکلی که دارای یک حکومت مستقل بوده ونقش یک شخصیت حقوقی را - که از سایر جوامع مشابه متمایز است - ایفا کند. مجموعه خدمات عمومی یک ملّت). (ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی ونهادهای سیاسی، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1372)، ص 177).
3. وبر: (دولت عبارت از اجتماعی انسانی است که [با موفقیت] مدعی آن است که انحصار کاربرد مشروع نیروی مادی را در پهنه یک سرزمین خاص بر عهده دارد). (تانسی استیون، مقدمات سیاست، (تهران: نشر نی، 1381)، ص 64).
4. هال دریپر: (دولت، نهاد یامجموعهای از نهادها است که مبتنی بر دسترس پذیری اجبار قهرآمیز نزد عوامل خاص در جامعه است تا سلطه طبقه حاکم را ابقا ومناسبات ومالکیت موجود را از گزند تغییر حفظ کند وطبقات دیگر را تحت انقیاد درآورد). (ابوالفضل قاضی، پیشین، ص 275).
5. اندرو وینست: (دولت چهارچوبی از ارزش ها است که در درون آن زندگی عمومی جریان می یابد وخود قدرت عمومی را جهت تحقّق آن ارزش ها به کار می برد). (اندرو وینسنت، پیشین، ص 322).
داشته است ومفهومی گسترده تر از نهادهای اجرایی وقانون گذاری دارد. این چنین دولتی، با هیئت حاکمه یک قبیله ویا یک امپراتوری فرق دارد. دولت قدرت عام ومستدامی است که بالاتر از حکّام واتباع ایشان قرار دارد وغایت اصلی آن خیر عمومی است. از نظر جغرافیایی دولت در سرزمینی مشخّص واقع است وبر آن حکمرانی میکند.
مفهوم دولت اغلب به صورت هم معنا ویا همراه با شماری از مفاهیم دیگر (جامعه، جماعت، ملّت، حکومت و...) به کار میرود که بهتر است در کاربرد آنها دقّت وتأمّل کرد.(104) در هر حال میتوان این تعریف را پذیرفت که: (دولت چهارچوبی از ارزشها است که در درون آن زندگی جریان مییابد وخود قدرت عمومی را در جهت تحقّق آن ارزشها به کار میبرد).
دولت تجلّی قدرت ناشی از تشکّل سیاسی یک جامعه است ووجود آن از طریق صفات وخصایص ویژه (عناصر بنیادی دولت) درک واحساس میشود. این عناصر عبارت است از:
1. مردم (جمعیت): عنصر اولیه وبنیادی موجودیت دولت، مردم است. دولت را به عنوان نهادی بشری، بدون مردم نمی توان تصوّر کرد. باید عده کم وبیش زیادی از مردم وجود داشته باشند وبه فرمان روا وفرمانبردار تقسیم شده باشند تا دولت تأسیس شود...
2. سرزمین: امروزه سرزمین، یک عامل اساسی واجتناب ناپذیر برای وجود دولت تلقّی میشود وبسیاری از حقوق دانان، دولت منهای میهن معین ومحدود را مردود میشمارند. سرزمین یک دولت، شامل خاک، آب وفضا است.
3. حکومت (سازمان حکمرانی): حکومت به معنای سازمانی که دارای تشکیلات ونهادهای سیاسی (مانند قوه قانون گذاری، قضائیه ومجریه) باشد، از عمده ترین عناصر وعوامل تشکیل دولت است ودولت به وسیله این نهادها، تجلّی یافته واعمال حاکمیت
-----------------
(104) برای مطالعه بیشتر در زمینه تمایزات دولت با سایر وجوه واشکال ر.ک: عبدالرحمان عالم، پیشین، ص 158 - 148؛ اندرو وینسنت، پیشین، ص 58 - 41.
میکند. حکومت کارگزاری است که بدان وسیله اراده دولت متبلور میشود، بیان میگردد وجامه عمل میپوشد.
4. حاکمیت (اقتدار فراگیر): حاکمیت، مهم ترین عنصر دولت نو دانسته میشود. این واژه، بر قدرت بالاتر وبرتری دلالت میکند که هیچ قدرت قانونی دیگری، برتر از آن وجود ندارد. این حاکمیت، دولت را از دیگر گروهها ومجتمعهای انسانها مشخص ومتفاوت میکند. حاکمیت دو جنبه دارد: اول اقتدارات داخلی دولت که در قلمرو سرزمین خویش است. دوّم استقلال خارجی در برابر دولتهای دیگر ومداخلههای بیرون.(105)
پیوند سیاست ودولت
در روزگار حاضر، مشکل بتوان سیاست را جدای از دولت یا خواست تأسیس دولت در نظر گرفت. بین (سیاست) و(دولت) پیوندی ژرف وناگسستنی وجود دارد؛ از این رو سرنوشت آن دو، با هم گره خورده است. امروز جوهر سیاست در دولت آشکار میشود. بلونشلی معتقد است: (علم سیاست، به معنای درست کلمه، علمی است که دولت را بررسی میکند). رافل نیز بر آن است که: (امر سیاسی هر آن چیزی است که به دولت مربوط باشد). باری معتقد است: (تاریخ نظریه سیاسی، عمدتاً درباره دولت است).(106) چنان که گذشت واژه (سیاسی) (Political) از (پولیس) (Polis) یونانی؛ یعنی، دولت - شهر باستانی اخذ شده است. پس معانی ضمنی آن از ابتدا با اندیشه دولت پیوند خورده است. البته شکلهای اولیه تر سازمان اجتماعی وجود داشت که مقدم بر پیدایش دولت بود.(107)
در عین حال بین سیاست ودولت، یکسانی وپیوند کامل وجود ندارد ودولت
-----------------
(105) ر.ک: عبدالرحمان عالم، پیشین، ص 144 - 139؛ عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، (تهران: امیرکبیر، 1377)، ج 1، ص 73 - 70.
(106) اندرو وینسنت، پیشین، ص 20.
(107) هال دریپر، نظریه انقلاب مارکس، (تهران: نشر مرکز، 1382)، ج 1، ص 260.
جزئی از سیاست است. عرصه سیاست، گسترده تر از عرصه دولت است. در واقع میتوان مفهوم سیاست را به صورتهای گوناگون تعریف کرد که انطباق کامل با عرصه دولت نداشته باشد. حتی از دیدگاه برخی از دانشمندان، با توجّه به تاریخ طولانی حیات اجتماعی بشر، دولت پدیدهای نسبتاً متأخر است.
از طرفی گروه ها، اجتماعات وانجمنها نیز خود دارای زندگی درونی پیچیدهای هستند که ضرورتاً ربطی به دولت ندارند. پس مسلماً حوزه سیاست از نظر تاریخی گسترده تر از محدوده دولت است. در مورد سرنوشت وفرجام سیاست ودولت به طور جداگانه میتوان نکاتی را بیان کرد:
پایان سیاست
چنان که گذشت بین سیاست ودولت، پیوندی ژرف وتأثیرگذار وجود دارد وآینده وسرنوشت هر دو، به هم وابسته است. حال آیا میتوان تصور کرد که در آینده زندگی بشر، سیاست ودولت حذف یا تضعیف بشود وساخت جوامع، ساختی بدون دولت وسیاست باشد؟!
زمانی (سیاست)، همچون فعالیتی در نظر گرفته میشد که میتوانست به جوامع امکان حاکمیت بر سرنوشت شان را بدهد. اما اکنون بدبینی مفرط وعمیقی نسبت به توانایی انسان برای در دست گرفتن مهار هر چیزی به میزان زیاد وجود دارد ودر این میان نسبت به مهار سرنوشت از طریق (سیاست)، از همه بیشتر است. این سرنوشت باوری، منعکس کننده نومیدی از امیدهای سیاسی بسته شده به اتوپیاهای لیبرالی وسوسیالیستی در قرن بیستم وسرخوردگی ویأس تقریباً همگانی از روایتهای بزرگ عصر روشنفکری در باب عقل وخرد وپیشرفت وخود مدرنیته است. ویژه ترین بیان این نومیدی وسرخوردگی گفتمانهای بی پایان، درباره پایان باوری (endism) است: پایان تاریخ، پایان ایدئولوژی، پایان دولت - ملّت، پایان فرمان روایی، پایان قلمرو عمومی وپایان خود سیاست است. وبه عبارتی (سرنوشت فعلی ما، زیستن در قفسهای آهنینی است که نیروهای گسترده غیر شخصی برپا داشته اند؛ نیروهای برخاسته از جهانی
شدن وتکنولوژی).(108)
بسیاری از نوشتههای پایان باورانه با تظاهر به اینکه همه چیز از پیش معین ومقرّر شده است وآینده با همه خصوصیاتش غیر قابل تغییر است؛ میخواهند سیاست را از توش وتوان بیندازند. این ادعا که سیاست به پایانش رسیده، در واقع معادل این ادعا است که سیاست در مقام یک فعالیت وورزش با هدفِ ساختن، تجدید کردن ودگرگون نمودن نظم اجتماعی، از همه اهمیت ومعنای خود تهی شده است.
البته با توجّه به کاستیها ونارساییهای (سیاست)، یکی از مضامین دیرپا در اندیشه وتفکّر غربی، رؤیای (جهانی بی سیاست وبی کشمکش) بوده است. آیا متحقّق کردن چنین جامعهای ممکن است یا اینکه سیاست، جنبهای جایگزینی ناپذیر از زندگی بشری است؟ بسیاری از اتوپیاهایی که تخیل غربی را آکنده اند، در واقع مکانهایی غیر سیاسی هستند. امروزه دیگر تأکید بر اینکه سیاست در حال خالی کردن صحنه است وکم کم از میان میرود، عقیدهای شایع وعمومی شده است...
می گویند: سیاست حتّی پیش از آنکه به اوتوپیایی - چه از نوع اختیار گرایانه، چه از نوع جمع گرایانه - برسیم، از میان خواهد رفت! عصر حاضر را عصر غیر سیاسی وضدّ سیاسی خواندهاند وبا از میان رفتن اعتقاد به سیاست، دلبستگی به سیاست ودرگیرِ آن شدن هم رو به نزول گذاشته است. فضای سیاسی،، تنگ تر وتنگ تر میشود و... علّت این امر چه میتواند باشد؟! آیا سیاست حاکم بر جوامع غربی وسایر جوامع دارای چنان کاستیها ومشکلات اساسی است که عدهای به باور پایان سیاست رسیده اند؟! از دیدگاه اندرو گمبل:
(وقایع وحوادثی در قرن بیستم رخ دادند که به خوشبختی مردم (نسبت به سیاست وحاکمیت آنها بر سرنوشتشان) لطمه زدند وبه نوعی شک گرایی درباره توانایی انسان برای در دست گرفتن مهار هر چیزی به میزان زیاد دامن زدند ودر این میان، شک گرایی نسبت به مهار سرنوشت از طریق (سیاست) از همه بیشتر بود. دو دیدگاه بدیل درباره
-----------------
(108) اندرو گمبل، پیشین، ص 77.
سیاست به عنوان یک فعالیت، جنبه مسلّط پیدا کرد:
یک. دیدگاه اوّل سیاست را به نحوی لاعلاج محافظه کارانه، آغشته به فساد، هرز دادن،ناکارآمدی ونفع طلبی میداند وخوارش میشمارد وآن را مانعی دائمی در برابر نو شدن وتغییر وغیر پویاترین بخش جامعه میداند.
دو. دیدگاه دوّم، از سیاست واهمه دارد، چون آن را بدواً توتالیتری، وخیم تر کننده تضادها وکشمکش ها، برافروزنده آتش اعتقادات ایدئولوژیکی ومشوّق نگاه نخوت آمیز به توانایی انسان برای شکل دادن به جهان میداند که منجر به دیکتاتوریهای مُهلک میشود. این احساسات ضدّ سیاسی با رواج (پایان باوری) اوج گرفته اند).(109)
در سالهای اخیر لحن اکثر نوشتهها درباره سیاست، لحن فاجعه بار (آخر الزّمانی) (پایان باوری) بوده است وکتابها ومقالههای منتشر شده که تقریباً پایان همه چیز را اعلام میکنند؛ خصوصاً پایان ایدئولوژی، تاریخ، فرمانروایی ودولت - ملّت. تمامی صفتها وخصلتهایی که زمانی، معرّف سیاست وقلمرو سیاسی بودند، اکنون پایان یافته، از میان رفته ومنسوخ قلمداد میشوند. برخی از پیروان ومدعیان (پایان باوری) بر این تغییرات تأسف میخورند؛ اما اکثریت ابراز شادمانی میکنند. آنان چشم به راه روزی هستند که (پایان خود سیاست) رقم خواهد خورد. این شادمانی وچشمداشت به آینده بدون سیاست، تا حدودی بجا وبایسته مینماید.
با تأمل وپژوهش درباره کاستیها وناشایستگیهای (سیاست) - چه در گذشته وچه در حال - روشن میشود که سیاست حاکم بر جوامع، سیاستی غیر فاضله وناکارآمد ونشانی از آرمان شهرهای خیالی لیبرالیستی، سوسیالیستی و... است. اینها نتیجهای جز سرخوردگی ویأس برای مردم ندارند وبا این سیاست غیر فاضله، امیدها وخواستههای بجای مردم غیر قابل تحقّق است.
مردم تسلّطی بر سرنوشت وآینده خود ندارند واین نهادهای فراملیتی
-----------------
(109) همان، ص 11.
وپدیدههای ساختگی هستند که امروزه سرنوشت جهان را در دست دارند. جهانی سازی، رسانههای ارتباطاتی، شرکتها وکارتلهای چند ملیتی، صنعت وفن آوری، بنگاههای تبلیغاتی و... افکار عمومی ومسیر حرکت تاریخ را تا حدودی در دست گرفته وبنابر خواست ومنفعت خود، آن را تغییر میدهند واراده انسانها را سلب میکنند. سیاست در خدمت دو قطب (قدرت) و(ثروت) وبرای تأمین (سود) آن دو، قرار دارد.
بحران ها، مشکلات ودشواریهای پیش روی انسان در عرصههای مختلف، توانایی سیاست را برای حلّ وبرطرف کردن آنها به چالش کشانده است؛ سیاست توانایی رفع آنها را ندارد وبا آنکه خود بیشتر آنها را به وجود آورده است؛ رشته امور از دست آن خارج شده است. به راستی سیاست، منبع اکثر شرها در جهان است. امروز سیاست توأم با فساد وشرارت شده وفساد سیاسی در تمامی عرصههای حکومتی ودیوانسالاری نفوذ کرده است. این سیاست، همان سیاست غیر فاضله، شریرانه، خود محور ونفع طلبانه است؛ با گرایش به سمت عدهای خاص!
(سیاست) مرادف با ستیزش، کشمکش، رقابت ودشمنی است ونتیجهای جز جنگ، ناامنی ودیکتاتوری ندارد. ودر نهایت باعث تضعیف وکم رنگ شدن دین واخلاق - که بایسته ترین امر برای زندگی بشری است - وتقویت وترویج باورهای الحادی وشهوانی است.
نظریه پردازیهای مختلف وحکومتهای گوناگون نیز، نشان از ناکارآمدی وناتوانی سیاست دارد... با این بیان، نبود چنین سیاستی، بهتر از بودن آن است؛ در حالی که تنها سیاست بایسته ومفید برای جوامع سیاست فاضله - یا سیاست امامت - است. خیر کثیر برای جوامع در سایه چنین سیاستی حاصل میشود ومشکلات وکاستیهای روز افزون در سایه آن از بین میرود. چنین سیاستی که منشأ تضادها وتعارضها - ناشی از منافع وخواستههای متضاد ومختلف - است وهمواره دوگانگی وکشمکش در پی دارد، نباید وجود داشته باشد؛ بلکه سیاست بایسته وانسانی، آن است که جلوی تضادّها ودوگانگیها را بگیرد ودر جامعه وحدت ودوستی ایجاد کند. این همان سیاستی
که ما آن را تحت عنوان سیاست الهی، سیاست فاضله وسیاست امامت میشناسیم؛ به قول خواجه نصیر طوسی:
(اگر این تدبیر، بر وفق وجوب وقاعده حکمت اتفاق افتد ومؤدّی بود به کمالی که در نوع واشخاص به قوّت است، آن را سیاست الهی خوانند).(110)
(... یکی سیاست فاضله باشد که آن را امامت خوانند وغرض از آن تکمیل خلق بود ولازمش نیل سعادت).(111)
سیاست الهی وفاضله، سیاستی است که به تدبیر مصالح جامعه میپردازد تا انسان را به کمال سوق دهد واز ناشایستگیها ونازیباییها باز دارد. امام نیز - به عنوان راهبر این سیاست - زمینه روی آوری به فضایل ودوری از رذایل را فراهم میسازد. در مقابل آن، سیاست غیر فاضله (ناقصه) وجود دارد که باید در صدد تضعیف وبرکندن آن از جوامع بود؛ چون نتیجهای جز شقاوت وبدبختی ندارد:
(دوّم سیاست ناقصه بود که آن را تغلّب خوانند وغرض از آن استعباد خلق بود ولازمش نیل شقاوت ومذمّت).(112)
پایان سیاست غیر فاضله، شروع سیاست فاضله وامامت است؛ چیزی که این پژوهش، عهده دار تصویر وبررسی آن است.
پایان دولت
گفتمان (پایان دولت) یا (جامعه بی دولت)، گفتمانی است که در دو سده اخیر همواره مطرح بوده وویژه بحثهای (پایان باوری) نیست؛ بر خلاف گفتمان (پایان سیاست) که در این ده - بیست سال طرح شده است.
نبود دولت، رؤیای آنارشیستها وآرمان شهر مارکسیستها وتضعیف موقعیت
-----------------
(110) خواجه نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، تهران: انتشارات خوارزمی، 1377، ص 252.
(111) همان، ص 300.
(112) همان، ص 301.
آن، ایده (نئولیبرال ها) است. از طرفی در پدیده (جهانی شدن) وگسترش تکنولوژی وصادرات، این (دولت) است که نقش خود را به شرکتهای چند ملیتی میدهد. در عرصه ائتلاف وهمکاریهای جهانی در راستای جنگ وصلح، سازمانهای بین المللی ایفاگر نقش اصلی هستند... بعضی از ادیان نیز خود را از چهارچوب سیاست ودولت کنار کشیده وآموزههای خود را متمرکز بر باطن شخص وسعادت در سلطنت ملکوت (آخرت) قرار داده اند...
به هر حال درباره پایان سرنوشت دولت ودیدگاهها واندیشههای مختلفی وجود دارد واز چشم اندازهای گوناگونی به آن نگریسته میشود. در واقع دولت (یا دولت - ملّت) در حال ورود به مرحله جدیدی است وپس از یک دوره پیشرفت مداوم، از اواخر قرن هجدهم تا دهه 1960، دولت ملّی پا به مرحلهای از بلا تکلیفی وشاید عقب نشینی گذاشته است. دوره توسعه وتکامل دولت - که حدود دو قرن طول کشیده - اکنون رو به پایان است. این انگاره را میتوان از منظرهای مختلفی بررسی نمود؛ از جمله:
الف. وجود نیروهای فرا ملّی
اکنون مسأله حکمرانی واداره (فرا ملّی) در برابر جهان قرار دارد؛ در پایان قرن بیستم مسائلی به وجود آمده که مستلزم اقدام جهانی است. مشکلات جهانی بوم شناختی وزیست محیطی، نمونهای از این مشکلات است. با ظهور نیروهای فرا ملّی ودرون ملّی ونیز دست شستن ساکنان مملکت از موقعیت شهروندی و.. اختیارات وکارکردهای دولت محدود شده است. نیروهای فرا ملّی به سه طریق دولت را تضعیف میکنند:
1. اقتصاد فرا ملّی (بازار جهانی) - که اکثریت معاملات آن خارج از کنترل دولتها صورت میگیرد یا حتی کنترل آن خارج توان آنها است - توانایی دولتها را در زمینه اداره اقتصاد ملّی محدود میکند.
2. ظهور نهادهای منطقهای وجهانی (مانند اتحادیه اروپا) ومؤسسات بانکی بین المللی، دولت را تضعیف کرده است.
3. با انقلاب تکنولوژیک در عرصه حمل ونقل وارتباطات، مرزهای سرزمینی تا حد زیادی موضوعیت خود را از دست داده است. در این حالت، مردم هم زمان در بیش
از یک کشور زندگی وکار میکنند، یا در حال رفت وآمد بین کشورها هستند.(113)
این گونه تغییرات وتحولات، موقعیت دولت را به شدّت تضعیف میکند وضرورت وجودی آن را به چالش میکشاند.
ب. جهانی شدن
این انگاره در حال حاضر به شدّت تقویت میشود. که دوران دولت - ملّتها سپری شده است. دولت در حال عقب نشینی است واز قدرت تهی میشود. به سرعت توانایی هایش را برای شکل دادن به وقایع از دست میدهد. ادعاهایی از این دست در گفتمان جهانی شدن - که از اوایل دهه 70 نیرو گرفت - دیگر چیزی عادی شده است.
طرفداران جهانی شدن در تأکیدات وتصریحات خود - مبنی بر تضعیف موقعیت دولت - جسورتر شده اند؛ خصوصاً از زمان فروپاشی کمونیسم در اروپا واتحاد دوباره اقتصاد جهانی. زمانی که جهانی شدن سر برآورد، در واقع حکم مرگ دولت، ملّت صادر شد؛ زیرا منطق جهانی شدن گریزناپذیر است وفقط میتواند به یک نتیجه منتهی شود. بی آنکه کسی برنامه ریزی کرده باشد، دولت - ملّت در مسیر نابودی وخاموشی است. مهم ترین نشانههای آن، تضعیف موقعیت نهادهای دولتی وتقویت سازمانها ونهادهای بین المللی است. جهانی شدن، بزرگ ترین تهدید برای الگوی دولت - محور است.
در نتیجه این فرایند، توانایی دولتهای ملّی در اتخاذ اقدامات مستقل در اجرای سیاستهای خود محدود شده وکنترل آنها بر کالاها، تکنولوژی واطلاعات کاهش مییابد وحتّی اختیار آنها در تبیین قواعد وقانون گذاری، در محدوده سرزمین ملّی نیز تنزّل پیدا میکند.(114) جیمز، ان، روزه نا در تعریف جهانی شدن مینویسد:
(روندی نو که فعالیتها وامور مهم را از خاستگاههای ملّی قدرت، به عنوان پایههای دیرینه جهان اقتصادی، سیاسی واجتماعی فراتر میبرد).(115)
هنگامی که به نظم در شرف تکوین جهان نگاه کنیم، حوزه عمل وحاکمیت
-----------------
(113) ای. جی. هابس باون، آینده دولت، اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 155 و156، ص 106.
(114) ر.ک: رحیم کارگر، جهانی شدن وحکومت جهانی حضرت مهدی، فصلنامه انتظار، ش 6، ص 162.
(115) جیمز. ان روزه نا، پیچیدگی ها وتناقض های جهانی شدن، سیاست خارجی، سال 13، ش 4، ص 1020.
دولت - ملّت به نفع نهادها ورژیمهای بین المللی محدود وکم رنگ میشود واصول قواعد، هنجارها وروشهای فراگیر جهانی، جایگزین تنگ نظریهای محلّی، ملّی ومنطقهای میگردد. مدافعان پرشور وشوق (جهانی شدن) معتقدند: نظم جهان میهنی بدون دولتی در حال سر برآوردن است که همه نظام دولتی فرسوده قرن بیستمی را خواهد روفت وبه کناری خواهد زد (درست به همان نحوی که قرن بیستم امپراتوریهای استعماری را روفت وبه کناری زد) ودوران جدیدی از هماهنگی وصلح را آغاز خواهد کرد.
نئولیبرالها نیز سخت تکیه بر تحلیل بازار آزادی اقتصاددانان سیاسی کلاسیک دارند که میگفتند: باید مداخله دولت در اقتصاد را به حداقل رساند تا ثروت وآزادی اقتصادی حداکثر شود. جهانی شدن قویاً با نئولیبرالیسم وتجویزات سیاسی خاصّ آن گره خورده است: پول مداری، حذف مقرّرات تنظیمی، خصوصی سازی وبازار کار منعطف.(116)
ج. آنارشیسم
آنارشیستها به نهاد دولت وقدرت دولتی بدبین بوده وهر گونه مؤسسه مبتنی بر زور واجبار را عامل تباهی زندگی اخلاقی واجتماعی انسان قلمداد کرده اند. به طور کلی آنان با حکومت مبتنی بر زور مخالفت ورزیده اند؛ اما هرگز خواستار از میان برداشتن نهاد حکومت به طور کلّی نبوده اند. حکومت موردنظر آنها باید مطلقاً داوطلبانه وفاقد هر گونه قدرت کاربرد زور وسلطه علیه شهروندان باشد (دولت بدون قدرت). از دیدگاه گولدمن، آنارشیسم، فلسفه یک نظام اجتماعی جدید است که بر آزادی واختیاری مبتنی است که به واسطه قوانین بشر ساخته، محدود نشده باشد؛ نظریهای حاکی از آنکه همه اشکال حکومت بر خشونت متکی است وبنابراین نادرست وزیان بخش ونیز غیر ضروری است.(117)
غالب آنارشیستها استدلال میکنند که شیوه کنونی زندگی صنعتی وشهری
-----------------
(116) اندرو گمبل، پیشین، ص 66.
(117) استیون تانسی، پیشین، ص 98.
اسراف کارانه ما، باید به شیوهای پرهیزکارانه تر وسالم تر جای دهد.به نظر اینها کمونهای خودمختار ومجامع ادبی، آموزشی، هنری وورزشی، داوطلبانه به مبادله آزادانه کالاها وخدمات بر مبنایی غیر انتفاعی دست خواهند زد. اقلیتی از آنارشیستها نیز تأکید میکردند: ماشین دولت را باید با قیام مسلّحانه نابود کرد...
د. جوامع بی دولت
(دولت) پدیده نسبتاً متأخّری است که سابقه اش به قرن شانزدهم بازمی گردد. دولت با هیئت حاکمه یک قبیله یا یک امپراتوری فرق دارد؛ هر چند کاربرد آن در این گونه موارد نیز مرسوم شده است. از این رو جوامع بسیاری را میتوان در ذیل عنوان مقوله (جامعه بی دولت) قرار داد. جوامع بی دولت به چهار دسته اصلی تقسیم میشوند:
1. دسته اوّل شامل انواع گوناگون جماعات (ابتدایی) است که بر اساس قبیله، روابط نسبی، خانواده گسترده ویا تعاون سازمان مییابند.
2. دسته دوّم شامل سازمانهای سیاسی پیشرفته تری است که پیش از پیدایش دولت وجود داشتند؛ از این جملهاند شهرهای یونانی، امپراتوریها وسازمانهای سیاسی قرون میانه، دانشمندان از ملاحظه آنها به عنوان دولت بحق پرهیز کرده اند.
3. دسته سوم شامل جوامع خیالی؛ یعنی، جوامع بی دولتی است که در برخی ایدئولوژیهای قرن نوزدهم وبیستم - ویژه در آنارشیسم، کمونیسم وایدئولوژیهای اقتدارگریز - مطرح شده اند. در این گونه برداشتها دولت عامل اصلی، بدبختی انسان پنداشته میشود.(118)
کاستیهای دولت ودولت بایسته
دولت به هر حال پدیدهای مشحون از ارزشها است ونمی توان آن را نادیده گرفت ویا از میان برداشت؛ بلکه باید دید چگونه میتوان ارزشهای مطلوب در حیات اجتماعی را در درون چهارچوبهای مدنیت - که همان دولت است - جست وجو کرد.(119)
-----------------
(118) ر.ک: اندرو وینسنت، پیشین، ص 27 و28؛ استیون تانسی، پیشین، ص 80 - 64.
(119) اندرو وینسنت، پیشین، ص 322.
به نظر میرسد دیدگاههایی که درباره معایب وکاستیهای (دولت) گفته شده، تا حدودی درست است. دولتها معمولاً از کارکرد اصلی خود غافل شده وتنها در صدد تأمین منافع شخصی وگروهی عدهای خاص بر آمده اند. از طرفی فسادهای اخلاقی، مالی وسیاسی صاحبان قدرت، ارزش واهمیت (دولت) را پایین آورده وباعث روی گردانی ودوری از آن شده است.
سلطه واجبار ناحق، فریب افکار عمومی، ایجاد ستیزشها وکشمکشهای مداوم، ترویج تفکّرات الحادی وضد اخلاقی، ناتوانی در حل مشکلات ومعضلات جامعه و.. باعث تضعیف نقش دولت شده است. البته تا زمانی که جنگ وناامنی وسلطه باشد، دولت هم وجود خواهد داشت؛ اما نکته مهم این است که تا کنون دولتهای گوناگونی پای در عرصه دنیا گذاشته ونتوانستهاند چهره موفقیت آمیزی از خود نشان دهند. حکومت واقتدار - به عنوان ابزار حکم رانی در دست دولتها - تبدیل به وسیله سرکوب، فریب وفساد شده است.
مشکلات دائمی جهان (جنگ ها، عداوت ها، کینه ها، نابرابری ها، نابسامانی ها، ظلم وستم ها)؛ نیازها واحتیاجات ضروری بشر (در زمینه اقتصاد، سرمایه، ارتباطات، بهداشت، رفع فقر مادی ومعنوی و...)، الزامات وبایستههای جهان (در زمینه همگونگی ونزدیکی فرهنگها وعلوم، تربیت اخلاقی، حاکمیت سیاست فاضله و...)؛ ایدهها وآرمانهای همیشگی (صلح، دوستی، عدالت، نیکی، آرامش و...)؛ تجارب گذشته انسانها (در نقص وضعف دولتها وحکومت ها، جنگها وسودجویی ها) و.. مستلزم این است که دولتی جهان شمول والهی، حاکمیت را در دست بگیرد ودوگانگیها وتضادها را از بین ببرد وبه خواستهها وآرمانهای فطری وواقعی بشر پاسخ گو باشد. این آروزها وآمال کمال جویانه وانسانی است که تا کنون به وسیله هیچ دولت وحکومتی تأمین نشده وتنها در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله فرجه) تحقّق خواهد یافت. این دولت در سایه نظام امامت شکل گرفته وسیاست فاضله را به عنوان راهبرد اصلی خود انتخاب خواهد کرد.
این درست در زمانی خواهد بود که همه (دولت ها) ناکارآمدی وناشایستگی خود
را نشان داده اند: (امر ظهور واقع نمی شود، مگر بعد از آنکه هر طبقهای به حکومت برسند ودیگر طبقهای در روی زمین باقی نباشد که حکومت نکرده باشد؛ تا دیگر کسی نتواند ادعا کند که اگر زمام امور به دست ما میرسید، ما عدالت را پیاده میکردیم! آن گاه حضرت قائم (علیه السلام) قیام کرده، حقّ وعدالت را پیاده میکند).(120)
در این راستا چهاردیدگاه مهم درباره آینده سیاست(دولت) طرح وبررسی میشود:
1. دیدگاه مسیحیت
2. دیدگاه مارکسیسم
3. دیدگاه فوکو یاما (پایان تاریخ)
4. دیدگاه شیعه (فصل سوّم)
-----------------
(120) امام صادق (علیه السلام): (ما یکون هذا الامرُ حتّی لا یبقی صنفٌ من النّاس الّا وقد ولّوا علی النّاس حتّی لا یقول قائلٌ: اِنّا لو وُلّینا لعدلنا ثمّ یقوم القائم بالحقّ والعدل): ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، پیشین، ص 282، ح 53؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3ص 738، ح 111؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 244؛ محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، (قم: دار الحدیث، 1377)، ج 1، ص 346.
آینده دولت از دیدگاه مسیحیت
دین مسیحیت - ویهود - نگاهی خوشبینانه، امیدوارانه ومنتظرانه به آینده تاریخ دارند ودر چشمداشت روز موعودی هستند که برای نجات ورستگاری آنها به دست (مسیح) ویا به دست (پسر انسان) تعیین شده است. نگاه وباور داشت مسیحیان در طول تاریخ به (انگاره نجات بخشی)، دستخوش دگرگونیهایی شده ونمی توان به طور دقیق مراد آنها را از (روز موعود) و(بازگشت مسیح) مشخّص کرد.
مطالب کتاب مقدس - به خصوص عهد جدید - به روشنی وآشکارا از نجات انسانها در پایان تاریخ وآمدن منجی موعود بحث کرده است؛ اما پیرایهها وباورداشتهای شخصی مسیحیان به آن افزوده شده و(مسیحا باوری فعلی) را شکل داده است. درباره دیدگاه مسیحیت نسبت به آینده تاریخ (وسیاست ودولت) به ترتیب، میتوان انگارههای مختلفی را مطرح کرد:
مسیحا باوری ومنجی گرایی
واژه (مسیحا باوری) از کلمه (مسیح)(Messiah) گرفته شده که ترجمه واژه عبری Mashiah (تدهین شده) است ودر اصل به پادشاهی دلالت میکرد که سلطنت او با مراسم مسح با روغن مقدّس اعلام میشد. در کتابهای مقدس یهود (عهد عتیق)،
همیشه برای اشاره به پادشاه وقت اسرائیل به کار رفته است (طالوت، سلیمان وداوود). اما در دوره بین دو عهد، این واژه به پادشاه آینده اطلاق میشد که انتظار میرفت پادشاهی اسرائیل را اصلاح کند ومردم را از شرّ تمام شیاطین نجات دهد. در یهودیت مربوط به دوره بین دو عهد، امیدهای مربوط به مسیح موعود در دو جهت شکل گرفت:
1. مسیح فرزند داوود است. او با خرد وعدل حکومت خواهد کرد. قدرتهای بزرگ جهان را شکست خواهد داد، مردم خود را از قید حکومت بیگانه رها خواهد ساخت وسلطنتی جهانی وضع خواهد کرد که در آن مردم در صلح وسعادت زندگی خواهند کرد.(121)
2. گاهی به پسر انسان اشاره شده است. در کتاب مکاشفات دانیال، پسر انسان شخصیتی غیر مادی، کمابیش الهی وازلی است که در حال حاضر در بهشت پنهان است. وی در آخر الزمان ظاهر میشود تا در باب رستاخیز مردگان در میان جهانیان قضاوت کند. مؤمنان از سلطه شیاطین رها میشوند واو برای همیشه در صلح وعدالت بر جهان حکومت خواهد کرد. در کتابهای عهد عتیق، اغلب از او به عنوان شخص برگزیده یاد شده است...(122)
مسیحیت اولیه، بسیاری از نظرات یهودیت را در خصوص مسیح موعود پذیرفته، آنها را در مورد عیسی به کار میبرد. مسیح موعود در زبان یونان به Christos (مسیح) ترجمه شده است؛ بدین وسیله عیسی مسیح را با امیدهای مسیحایی یهودیت یکسان تلقّی کرده است. البته در این دیدگاه اگر چه مسیح قبلاً به شخصه امیدهای مسیحا باوری را تحقّق بخشیده است؛ اماقراراست که باز گردد تا این امیدها را به تحقّق نهایی شان برساند.(123)
بر این اساس این پرسش همواره مطرح است که: داستان مسیحیت چگونه پایان مییابد؟ نخستین مسیحیان معتقد بودند که داستان مسیحیت به سرعت، با اتمام قریب
-----------------
(121) ر.ک: مزامیر سلیمان: باب 17 و18؛ مکابیان: کتاب اوّل، باب 14، بند 3.
(122) مزامیر داوود، باب 8، بند 5؛ باب 80، بند 18؛ کتاب دانیال: باب 7، بند 13 و...
(123) میرچا الیاده، دائرة المعارف دین، انتظار، ش 6، (مهدویت از دیدگاه دین پژوهان واسلام شناسان غربی)، ص 269 - 264.
الوقوع تاریخ جهان واستقرار آشکار ملکوت خدا بر زمین - که عیسی آغاز کرده است - خاتمه مییابد... مسیحیانی مانند کاتولیک ها، انگلیکنها ولوتریها به طور مداوم در مراسم عبادی اعتراف میکنند که روزی عیسی با (شکوه دوباره) خواهد آمد.
بیشتر مسیحیان (همراه با یهودیان ومسلمانان) معتقدند که تاریخ بشری، نه بی نهایت است ونه ادواری - چنان که ادیان دیگر تعلیم میدهند - بلکه به سوی جهتی معین مانند تیر از مسیر پرتاب حرکت میکند. تاریخ هدفی دارد وسرانجام پایان مییابد؛ اما چگونه ودر چه زمانی این نقطه اوج فرا میرسد؟
از دیدگاه آینده نگرانه مسیحی (ویهودی)، تاریخ به عنوان خطی مستقیم در نظر گرفته میشود؛ یک آغاز ویک پایان وجود دارد. جهان، حیات وآدمی را خداوند آفریده واز آن زمان آدمی تابع زمان بوده است. پس روزی خداوند تصمیم خواهد گرفت که به رویدادهای کیهانی وماجراهای حیات زمینی خاتمه دهد واین پایان کار جهان، پایان کار تاریخ وآخر زمان خواهد بود وهمه چیز فرا خوانده خواهد شد. در این چشم انداز، تاریخ حرکتی جهت دار وبه سوی هدفی موعود دارد ونجات ورستگاری انسانها - به خصوص مؤمنان - در گرو تحقّق این وعده خداوندی است. در این صورت بشر در رفاه وعدالت به سر خواهد برد وظلم وتاریکی ویأس از جهان رخت برخواهد بست. البته مسیحیان همواره با این مطلب روبه رو هستند که آیا نجات بخشی خدا به دست مصلح موعود در این جهان است یا مربوط به جهان آخرت وملکوت آسمان ها؟ با پاسخ به این سؤال میتوان تا حدودی به دیدگاه مسیحیت درباره دولت آینده مسیحی ره یافت.
مسیحیانی نیز وجود دارند که دیدگاه بسیار وسیعی درباره روند تاریخ بشری دارند. آنان با این استدلال که محدودیتهای زمان انسانی، خدا را محدود نمی کند؛ اظهار میدارند که ما به پایان راه نزدیک نیستیم؛ بلکه تنها در آغاز یک روند تکاملی وسیع وگسترده ایم که هر چند میلیاردها سال در جریان بوده؛ اما میتواند میلیونها یا میلیاردها سال دیگر ادامه یابد.
برخی از شارحان این دیدگاه وسیع، معتقدند: همه جهان - که زندگی انسانی در آن
نقش اصلی دارد - سرانجام الهی میگردد یا حداقل به طور کامل در زندگی خود خدا جذب میشود. الهی دان ودیرینه شناس کاتولیک فرانسوی قرن بیستم، پیردو شاردن، این دیدگاه آخرت شناسانه را با تعابیر شاعرانه توصیف میکند وعیسی را کشف مقدماتی (مسیحی شدن) نهایی که همه زندگیها ومواد به سوی آن در حرکت اند، توصیف میکند!(124)
در عهد جدید، به طرق گوناگون ودر آثار مختلف وبا تعابیر نایکسان، (رستگاری)(125) به عنوان اقدامی رهایی بخش ودر نتیجه به عنوان شرط تحقق زندگی در آزادی توصیف شده است. این رهایی، کاملاً ومنحصراً با نام وشخص عیسی مسیح به عنوان نجات بخش پیوند یافته است.(126) اساساً این رهایی که از طریق عیسی مسیح صورت میگیرد، رهایی از سلطه گناه ومرگ است ودر اصل هر فردی در این رهایی ورستگاری بر اساس توبه، تغییر کیش وایمان شرکت میجوید.
رستگاری در نهایت حادثهای است که در آینده واقع خواهد شد وبه واسطه آن مرگ مغلوب میشود.(127) اما در عین حال هدیهای است که در زمان حاضر اعطا میشود... با این همه رستگاری را میتوان خوردن وآشامیدن دوستانه در ملکوت خدا توصیف کرد.(128) ما درباره آسمانی جدید وزمینی جدید وشهر خدایی جدید، سخن میشنویم.(129)
از نگاه مسیحیت، انسان گرفتار هوا وهوس، زمانی طعم آزادی ونجات ورهایی را به طور کامل خواهد چشید وآن گاه گام در مدینه فاضله خواهد نهاد که (مسیح) در آخر الزّمان رجعت کند تا برای همیشه نجات انسانها را تأمین وتضمین کند. (نجات ورهایی) به طور کامل خود را هنگام رجعت وآمدن دوباره مسیح به بشر مینمایاند.
-----------------
(124) هاروی کاکس، مسیحیت، (قم: مرکز مطالعات وتحقیقات ادیان ومذاهب، 1378)، ص 149.
(125) اعمال رسولان، 4، بند 12.
(126) انجیل لوقا، 2، بند 18.
(127) رومیان، 8، بند 23 - 4؛ مکاشفه: 21، بند 7 - 4.
(128) لوقا: 22، بند 30.
(129) مکاشفه: 21، بند 5 - 1.
در فرهنگ مسیحی، دومین آمدن مسیح در پایان جهان - به عنوان نجات بخشی که همه تبعیض ها، ظلمها وتاریکیها را تبدیل به عدالت، امید ومهر میکند - جایگاه بلند وممتازی دارد. مسیحیان امید دارند که مسیح در آمدن دوّم خود، طعم مهر وصلح را به همه بچشاند. آنان منتظر بازگشت مجدّد او هستند (بعد از مصلوب شدن)؛ چرا که خود وعده داده بود که بار دیگر برمی گردم: (... خودمان پیغام او را شنیده ایم وایمان داریم که او نجات دهنده جهان است).(130)
بازگشت مسیح
بازگشت (رجعت) وظهور عیسی مسیح، تحقّق ملکوت خدا، ایده رهایی بخش ورسیدن به ملکوت الهی است. عیسی همان مسیحای موعود آخر الزّمان است. عیسی خود را آغازگر تحوّلی بزرگ وآورنده عصری جدید معرّفی کرده است. او در آیندهای بسیار دور رجعت خواهد کرد؛ این آینده نامعلوم است وجز خداوند از آن آگاه نیست. این روز، ناگهانی وغیر منتظره بوده ودر آن، علامت پسر انسان در آسمان پدیدار خواهد شد. علاوه بر این ظهور مسیح، یگانه راه حل برای ادامه حیات وزندگانی برشمرده میشود. در انجیل آمده است:
(همواره لباس بر تن، برای خدمت آماده باشید! مانند خدمتکارانی که منتظرند اربابشان از جشن عروسی بازگردد وحاضرند هر وقت که برسد ودر بزند، در را به رویش باز کنند. خوشا به حال آن خدمتکارانی که وقتی اربابشان میآید، بیدار باشند. یقین بدانید که او خود لباس کار بر تن کرده، آنان را بر سر سفره خواهد نشاند وبه پذیرایی از ایشان خواهد پرداخت. بلی خوشا به حال آن غلامانی که وقتی اربابشان میآید، بیدار باشند؛ خواه نیمه شب باشد، خواه سپیده دم... زمان دقیق بازگشت ارباب معلوم نیست. بنابراین شما نیز آماده باشید؛ زیرا من، مسیح موعود، هنگامی باز خواهم گشت که کمتر انتظارش را دارید).(131)
-----------------
(130) یوحنا: 4، بند 42.
(131) لوقا: 12، بند 40 - 35.
(هنگامی که من، مسیح موعود، باشکوه وجلال خود وهمراه با تمام فرشتگانم بیایم، آن گاه بر تخت باشکوه خود خواهم نشست. سپس تمام قومهای روی زمین در مقابل من خواهند ایستاد ومن ایشان را از هم جدا خواهم کرد...)(132)
(عیسی مسیح میفرماید: گوش کنید! من به زودی میآیم خوشا به حال کسانی که آنچه را که در این کتاب پیشگویی شده، باور میکنند).(133)
(چشم به راه باشید، من به زودی میآیم وبرای هر کس مطابق اعمالش پاداش با خود خواهم آورد. من الف ویا، آغاز وپایان، اوّل وآخر هستم...)(134)
از دیدگاه عهد جدید با آمدن مسیح، جهان آکنده از صلح وداد وآبادی وعمران میشود وجنگ وستیزه جویی از بین میرود وهمه در آسایش وآرامش زندگی میکنند:
(مسیح میآید وجهان پس از ظهور آن منجی، در صلح وصفای کامل به سر خواهد برد وزمین ایشان از نقره وطلا پر خواهد گردید وخزاین ایشان را انتهایی نیست).(135)
(شهرهای ویران شده، آباد وآسایش همگانی تأمین میشود. گرگ با برّه سکونت خواهد داشت وپلنگ با بزغاله میخوابد).(136)
(جنگ وخونریزی از جهان رخت برمی بندد وامّتی بر امّتی شمشیر نخواهد کشید وبار دیگر جنگ را نخواهد آموخت).(137)
بر اساس روایت انجیلهای هم نوا (متی، مرقس ولوقا) ومکاشفات یوحنا، درست بعد از پایان اعصار، هنگامی که خداوند تصمیم میگیرد که جریان زمان وتاریخ را متوقّف سازد، رویدادی کیهانی به نام (بازگشت) ثانوی مسیح اتفاق میافتد. در این رویداد، مسیح از نو حیات مییابد وباشکوه تمام باز میگردد تا زندهها ومردهها را
-----------------
(132) متی: 26، بند 31 و32.
(133) مکاشفه: 2، بند 7.
(134) همان، بند 16.
(135) اشعیا: 2، بند 7.
(136) همان: 11، بند 7.
(137) همان: 2، بند 4.
داوری نماید. عیسی (علیه السلام) با صراحت تمام چنین اعلام میدارد:
(پس از این مصیبت ها، خورشید تیره وتار خواهد شد وماه دیگر نخواهد درخشید. ستارهها خواهند افتاد وآسمان دگرگون خواهد شد. آن گاه تمام مردم، مرا خواهند دید که در ابرها با قدرت وشکوه عظیم میآیم. من فرشتگان خود را خواهم فرستاد تا برگزیدگانم را از سراسر دنیا؛ یعنی، از گوشه وکنار زمین وآسمان جمع کنند).(138)
کلیسای اولیه به تعلیم در مورد رجعت مسیح علاقه فراوانی داشت. رسولان منتظر بودند که مسیح در عصر آنها رجعت کند. تا قرن سوّم در این مورد در کلیسا هیچ شکی وجود نداشت. از زمان کنستانتین به بعد، از این واقعیت غفلت شد؛ ولی در قرن نوزدهم کلیسا بیدار شده، واقعیت (بازگشت مسیح) را مجدداً مورد توجّه قرار داد. در مورد رجعت مسیح، تفاسیر زیادی وجود دارد که کلیسا آن را نمی پذیرد.
یکی از پژوهشگران، حوادث آخر الزّمان وسیر بازگشت مسیح را به چند محور مهم تقسیم کرده است:
یکم. رجعت اولیه مسیح: مرحله اول بازگشت مسیح شامل ربوده شدن کلیسا (جماعت مؤمنان) است. در یک چشم بر هم زدن، ناگهان وبدون خبر، مسیح آنهایی را که آماده بازگشت او هستند، میرباید؛ ولی در این میان خودش به زمین نزول نمی کند. آنها جمع خواهند شد تا در بالای زمین او را ملاقات کنند. مؤمنان برای خدماتی که انجام داده اند، پاداش خواهند گرفت. در این هنگام پیوند بین مسیح وکلیسا به حد کمال خواهد رسید.(139)
دوم. دوران مصیبت عظیم: بین مرحله اوّل وثانی ظهور مسیح، دوره مصیبت عظیم واقع شده است. وقتی سالهای مصیبت بی سابقه به پایان خود نزدیک شوند، روحهایی از دهان اژدها، وحش وپیامبر دروغین خارج میشوند وپادشاهان جهان را برای جنگ دور یکدیگر جمع میکنند. آنها با هم جمع میشوند تا اورشلیم را تصرف
-----------------
(138) مرقس: 14، بند 27 - 24.
(139) ر.ک: اول تسالونیکیان: 4، بند 16؛ دوّم تسالونیکیان: 2، بند 1.
کنند ویهودیان فلسطین را به اسارت درآورند؛ ولی در همان زمانی که به پیروزی نزدیک میشوند، مسیح با لشکریان خود از آسمان نزول خواهد فرمود ودر جنگ نهایی پس از غلبه بر آنان، پیشوایان آنها را گرفتار وبه دریاچه آتش خواهد افکند. شیطان نیز مدت هزار سال در بند خواهد بود.(140)
سوم. سلطنت هزار ساله: مسیح پس از ظهور ثانوی خود [به ادعای برخی از مسیحیان] به مدت هزار سال بر زمین حکومت خواهد کرد. عدل وانصاف کامل از ویژگیهای این حکومت است ومسیح در مقام فرمانروای جهان، مورد پرستش قرار خواهد گرفت. در پایان این دوره، شیطان پس از آزاد شدن از بند قیام خواهد کرد وبسیاری را علیه مسیح خواهد شورانید. آنان که تحت رهبری شیطان بر ضد مسیح قیام میکنند، شهر مقدس را محاصره میکنند ومی کوشند آن را تسخیر کنند؛ ولی آتش از آسمان نازل میشود وآنها را هلاک میکند. با نابود شدن لشکر شیطان، خود شیطان به دریاچه آتش افکنده میشود.(141)
چهارم. داوری شریران: مسیح، در دو نوبت داوری خواهد کرد. داوری اوّل در ابتدای سلطنت هزار ساله وبر روی زمین خواهد بود که در این داوری تمام امّتها جمع خواهند شد. برای صالحان حیات ابدی وبرای بدکاران مجازات ابدی در نظر گرفته میشود؛ ولی در داوری دوّم (قیامت) - که در آسمانها انجام خواهد شد وفقط به مردگان اختصاص دارد - نامهها گشوده میشود. در این داوری فقط دریاچه آتش وجود دارد. در این دوره با نابودی زمین وآسمان وایجاد زمین وآسمان جدید، حیات به شکل نوین ادامه خواهد یافت.
در این وضعیت غم واندوه وجود نخواهد داشت وشرارت وبی ایمانی، ظهور پیدا نخواهد کرد. اشعیا در مورد این زمان میگوید: گرگ با برّه وپلنگ با بزغاله در صلح وآرامش به سر خواهند برد. انگاره دیگری نیز درباره
-----------------
(140) ر.ک: اشعیاء: 24، بند 16؛ مکاشفه: 16؛ بند 12؛ زکریا: 12، بند 1؛ مزامیر: 2، بند 3؛ دوّم تسالونیکیان: 2، بند 8.
(141) ر.ک: مکاشفه: 20، بند 20 7، بند 10.
بازگشت مسیح وجود دارد وآن اشاره به آمدن پسر انسان در آخر الزّمان(142) است. پسر انسان، فرستاده خدا ومنصوب از جانب او است؛ در این بیان این فرستاده، با عنوانهای جعلی (پسر خدا) یا (خداوند) معرّفی نشده است!.(143)
هزاره گرایی
یکی از پدیدههای قابل توجّه در مورد بازگشت مسیح، هزاره گرایی است. در سراسر تاریخ مسیحیت، اقلیت کوچک، اما گاهی پر سر وصدایی از مسیحیان (هزاره گرایان) نیز بودهاند که اعتقاد داشتهاند میتوانند علامت ونشانههایی از آخر الزّمان را در حوادث معاصر بیابند. اینان مصرّانه تأکید میکردهاند که یقیناً پایان کار نزدیک است. آنها (میلنیالیست ها) (هزاره گراها) خوانده میشوند که از کلمه لاتین به معنای (یک هزار سال) گرفته شده واشاره به طول مدت نمادین ملکوت خدا است که در کتاب مکاشفه عهد جدید ذکر شده است. آنان معمولاً هشدار میدهند که چون انتهای جهان بسیار نزدیک است، برای هر کس بسیار ضروری است که توبه کند وخود را اکنون برای داوری خدا که همراه آن است، مهیا سازد.(144)
در عهد جدید ملاحظه میکنیم که مسیحیان از همان آغاز به رجعت مسیح معتقد بودند. برخی از آنها با خواندن کتاب مکاشفه یوحنا(20، بند 10 - 1) معتقدند: مسیح یک دوره سعادت هزار ساله ایجاد خواهد کرد. بنابراین شادمانه منتظر آمدن هزارهاند (هزاره به معنای یک دوره هزار ساله). گروههای هزاره گرا در قرن نوزدهم با پرسشهایی درباره رجعت سرگرم بودند وچنان درگیر تفسیر علایم این زمان بودند که امیدواری فراوانی درباره قریب الوقوع بودن بازگشت مسیح ابراز میداشتند. سه گروه عمده از مسیحیان هزاره گرا عبارتاند از: ادونتیستها (ظهور گرایان)، شاهدان یهوه
-----------------
(142) محمدرضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، (تهران: سروش، 1382، ص 60 - 58 ونیز ر.ک: هنری تیسن، الهیات مسیحی، ص 324؛ ساروخا چیکی، اصول مسیحیت، ص 171.
(143) ر. ک: متی: 24، بند 27 و37؛ لوقا، 18، بند 18 و23؛ مرقس: 13، بند 26.
(144) کاکس هاروی، پیشین، ص 149.
ودیسپنساشنالیستها (مقطع باوران). به طور کلی ادونتیزم، اعتقاد به قریب الوقوع بودن رجعت مسیح، مجازات بدکاران وپاداش نیکوکاران است.(145) در آیین مورمونها (فرقه مذهبی) میگفتند:
(ما اعتقاد داریم که صهیون (حکومت یهوه)، بر این قارّه (آمریکا) بنا میگردد. عیسی شخصاً بر زمین حکومت خواهد کرد. زمین از نو ساخته خواهد شد وشکوه بهشتی خود را باز خواهد یافت).(146)
ملکوت سلطنت خداوند
مسیحیان به اینکه روزی خواهد رسید که حکومت خداوندی به طور کامل برقرار گردد - آن گونه که عیسی مسیح در مواعظ خود میگفت - اعتقاد دارند. منتها برخی تصور میکنند که این سلطنت الهی اینجا روی زمین برقرار خواهد گردید وبعضی نیز آن را در ورای تاریخ میدانند. برای برخی از آنها یک آرمان بزرگ اجتماعی است که با کوشش انسانها وکمک خداوندی، در اینجا واکنون کسب خواهد گردید. نزد بعضی دیگر، این سلطنت وحکومتی است که از طریق دخالت مستقیم وناگهانی خداوند، در تاریخ بشری وپایان دادن به زمان، تحقّق خواهد نمود...(147)
عموم مسیحیان بر این عقیده اند: در آینده روزی فرا خواهد رسید که حکومت اخلاقی خداوند، بر سر تا سر زمین جاری گردد. عبارت (حکومت وسلطنت الهی) و(سلطنت آسمان ها) و(ملکوت الهی) به طور مکرّر در انجیلها به چشم میخورد. واقعیت حکومت نهایی خدا (سلطنت یا ملکوت الهی) بدون شک مهم ترین اعتقاد مسیحیان است. در عین حال میان آن از همه سخت تر است.
سلطنت خدا (Kingdom of God)؛ یعنی، (برقراری حکومت خدایی بر زمین
-----------------
(145) مری جو ویور، درآمدی به مسیحیت، (قم: مرکز مطالعات ادیان ومذاهب، 1381)، ص 272 و273.
(146) جی گولد استفان و...، سال 2000 (چهار گفتگو درباره آخرالزمان)، (تهران: بهنام، 1378)، ص 142.
(147) رابرت ا. هیوم، ادیان زنده جهان، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373)، ص 362.
وغلبه نیروی الهی بر نیروی شیطان).(148) در برخی از انجیلها (متی) سخن از (دولت آسمانی وقلمرو روحانی) نیز به میان آمده است؛ اما در بیشتر روایات انجیلهای هم نوا، سخن از وارد شدن به حکومت خدا ویا قلمرو دولت خدا است.
در نوشتههای مسیحی ویهودی - که بین سالهای 200ق.م تا 150م نوشته شدهاند - دنیا میدان نبرد بین نیروهای خیر وشرّ تلقّی میشود. نویسندگان درباره عذاب دردناک وبی عدالتی ودرباره انتظار طولانی برای مداخله الهی وآوردن عصری جدید - که معمولاً سلطنت خدا نامیده میشود که در آنجا قوم نیکوی خدا در کمال سعادت زندگی میکنند - مطلب مینویسند.
عیسی (علیه السلام) اظهار داشته بود: سلطنت خدا نزدیک است وچون بعد از مرگش بر شاگردان خویش ظاهر شد (رستاخیز)، مسیحیان نخستین معتقد شدند که عیسی از میان مردگان برخاسته وبه زودی به عنوان (مسیحا) بازمی گردد تا سلطنت جدید خدا را بیاورد.
عیسی (علیه السلام) سلطنت خدا را اعلام کرد ومنقول است که او برای تأیید پیام خود، معجزه انجام میداد. عیسی چه خود را مسیحا نامیده باشد یا نه، برخی از یهودیان معتقد بودند: او نماینده خدا است که آنان منتظرش بودند.
از دیدگاه کانت ملکوت آسمانی (حاکمیت الهی)، در نهایت از لحاظ آنچه به هدایت حکمت بالغه الهی مربوط است... به عنوان یک جریان متصل دائمی وارد تاریخ میگردد... معلم انجیل، ملکوت الهی را فقط به عنوان شکوه وتعالی اخلاقی روح به شاگردان خود نشان داد که عبارت است از شایستگی شهروندی در حکومت الهی وبه این منظور نه فقط به آنها تعلیم داد که چگونه اقدام کنند تا خود بدین مقام دست یابند؛ بلکه برای اینکه با افراد دارای همان خلق وخو ودر صورت امکان با کل نوع انسان، در این مورد متحد شوند... ما باید همواره خود را به عنوان شهروند برگزیده [اخلاقی] حکومت الهی لحاظ کنیم:(149)
-----------------
(148) مری جوویور، پیشین، ص 59.
(149) ایمانوئل کانت، دین در محدوده عقل تنها، (تهران: نقش ونگار، 1381)، ص 185 و186.
(پس ملکوت الهی کی فرا خواهد رسید؟ ملکوت الهی در جهان محسوس رخ نمی دهد ونباید گفت: در اینجا یا در آنجا است؛ زیرا ملکوت خدا در میان شما است).(150)
به هر حال مهم ترین اصل تعلیمات عیسی - که مرکز رسالت او قرار گرفته است - بشارت ظهور قریب الوقوع دولت آسمانی است. در انجیلهای هم نوا، حکومت خدا، هسته تعلیمات عیسی است ورستگاری انسان فقط در این قلمرو تحقّق میپذیرد. در انجیل مرقس، حکومت خدا با ظهور پسر انسان آغاز میشود. این رساله از زبان عیسی، او را غیر مستقیم پسر انسان معرفی میکند که لازم است، متحمل رنجهای فراوان گردد... پس از آنکه یحیی به دستور هیرودیس پادشاه زندانی شد، عیسی به ایالت جلیل آمد تا پیام خدا را به مردم برساند؛ او فرمود:
(زمان موعود فرا رسیده است. به زودی خداوند، ملکوت خود را برقرار خواهد ساخت. پس از گناهان خود دست بکشید وبه این خبر خوش ایمان بیاورید).(151)
این ملکوت ممکن است در این دنیا هم باشد؛ چنان که عیسی به شاگردان خود فرمود:
(بعضی از شما که الان در اینجا ایستاده اید، پیش از مرگ، ملکوت خدا را با تمام شکوهش خواهید دید).(152) (هر که در این جهان از من وسخنان من عار داشته باشد، من نیز وقتی در جلال خود وجلال پدر با فرشتگان به جهان بازگردم، از او عار خواهم داشت. اما یقین بدانید که در اینجا کسانی ایستادهاند که تا ملکوت خدا را نبینند نخواهند مرد).(153)
(عیسی جواب داد: ملکوت خدا با علایم قابل دیدن آغاز نخواهد شد ونخواهند گفت که در این گوشه یا آن گوشه زمین آغاز شده است؛ زیرا ملکوت خدا در میان شما است).(154)
-----------------
(150) انجیل لوقا، باب 17، بند 22 - 20.
(151) مرقس: 1، بند 15.
(152) همان: 9، بند 1.
(153) لوقا: 9، بند 36.
(154) همان: 20،17.
سلطنت خدا یا پادشاهی مسیح
از آنجایی که در بخشهای مختلف کتاب مقدّس به (حکومت خدا) اشاراتی میشود که آشکار میسازد - بر خلاف نظر محقّقان کلیسا - دولتی که عیسی در آن چون داوود، سلطنت کند، مورد نظر نبوده است. اصولاً نام پادشاهی خداوند هم، مفهوم مورد نظر نویسندگان انجیلها را نمی رساند. در بسیاری از اشارات از زبان عیسی به جای حکومت خدا، دولت پدرم ذکر میشود. او در صحنه شام (فصح) به شاگردانش میگوید: (من دیگر از این محصول انگور نخواهم نوشید تا روزی که آن را تازه با شما در ملکوت پدرم بنوشم).(155)
عیسی هرگز نمی گوید من آمده ام سلطنت پسر انسان را مژده دهم ویا پادشاهی مسیح را اعلام کنم؛ بلکه تأکید میکند: من فرستاده شده ام تا حکومت خداوند را (قلمرو دولت پدرم را) مژده دهم: (عیسی به آنان گفت: لازم است که به شهرهای دیگر نیز بروم ومژده فرا رسیدن ملکوت خدا را به مردم اعلام کنم؛ زیرا برای همین منظور فرستاده شده ام).(156) در اینجا به صراحت تأکید میشود که عیسی، فرستاده خدا است وقلمرو حکومت متعلق به پدر او یا پدر همه انسانهای خوب است. در انجیل متی آمده است:
(عیسی به تمام شهرها ودهات آن منطقه رفته، در عبادتگاههای یهود تعلیم میداد وبرقراری ملکوت خداوند را به مردم اعلام میکرد).(157)
پس وظیفه او تنها ابلاغ پیام بود: (عیسی فرمود: باید به شهرهای دیگر هم بروم تا به اهالی آنجا نیز پیغامم را برسانم؛ چون به خاطر همین به اینجا آمده ام).(158) مأموریت او چنین بود: (در آن زمان، انسانهای نیک در ملکوت پدرم خدا، همچون
-----------------
(155) متی: 26، بند 29.
(156) لوقا: 4، بند 43.
(157) متی: 9، بند 35.
(158) مرقس: 1، بند 38.
خورشید خواهند درخشید. اگر گوش شنوا دارید،خوب گوش دهید).(159)
عیسی در پاسخ یک عالم مذهبی میگوید: (تو از ملکوت خدا دور نیستی).(160)
از این عبارات برمی آید که مقصود فقط سلطنت مسیح نیست؛ بلکه با تحول انسان ها، این مرحله به وجود خواهد آمد. از بعضی عبارات کتابهای مقدس(161) به دست میآید که حکومت خدا، یک مرحله خاص روحانی است؛ نه فقط یک دولتی که مسیح شاه آن باشد!(162)
البته اعتقاد به (ملکوت خدا) واستقبال از تحقّق آن باعث بروز انتظارات وتفاسیر مختلفی شده است. میلیونها نفر از مردم فقیر ومستضعف، با این اعتقاد دلگرماند که رنج وبدبختی آنان، بی پایان نیست ومشیت الهی یا قضا وقدر آن را دفع نکرده است؛ بلکه خدا از تلاش آنان برای تحقّق حکومت عدل، حمایت میکند. عیسی مسیح، در ملکوت درهای زندگی را به روی همه مردم گشوده است. کسانی که زندگی را پوچ وبی معنا میبینند، میتوانند منتظر زمانی باشند که - به تعبیر پولس - ما دیگر از پشت شیشه صورت مبهم وتار نمی بینیم...
دیدگاههای مختلف در زمینه (سلطنت خدا) باعث نگرش ورفتارهای مختلف در میان مسیحیان شده است. گروهی از مسیحیان معتقدند: هر چند مؤمنان میتوانند پیشاپیش نشانههایی از ملکوت خدا را اینجا در روی زمین درک کنند؛ اما انسان، سعادت وخوشبختی کامل را تنها پس از مرگ خواهد چشید.
در این گونه از اعتقاد هر چند مسیح روزی باز خواهد گشت تا جهان را به ملکوت تبدیل کند؛ اما این میتواند زمانی طولانی پس از این باشد ودر همین ضمن کسانی که با ایمان مرده اند، از نعمتهای ملکوت در بهشت - جایی که محبّت خدا به نحو اعلا حاکم است - بهره خواهند برد.
-----------------
(159) متی: 13، بند 43.
(160) مرقس: 12، بند 34.
(161) متی: 12، بند 44.
(162) ر.ک: جلال الدین آشتیانی، دین مسیح، (تهران: نگارش، 1379)، ص 294 - 292.
از نظر برخی دیگر، ملکوت خدا هم اکنون عملی وقابل بهره برداری است؛ هر چند مخفی است. این ملکوت در اینجا واکنون در دسترس همه کسانی است که با چشم ایمان میتوانند آن را در میان گناهها ومصایب تاریخ تشخیص دهند. درک آن نیاز به تحوّل درونی؛ یعنی، طریقه جدیدی برای دیدن وعمل کردن دارد. اما با این حال واقعیتی است برای کسانی که آن را بپذیرند وقلب خود را به روی آن بگشایند.(163)
اسلوان کافین - وابسته به نهضت انجیل اجتماعی - میگفت: آرمان اخلاقی مسیحیت، عقیده به ملکوت خدا است؛ یعنی، یک نظم اجتماعی مقبول تحت حکومت خدای مسیح وار که در آن همه روابط، مسیح گونه است وهر فرد گروه اجتماعی - خانواده، سازمانهای تجاری، دولت - تحت حاکمیت قرار نداشته؛ بلکه خود به اداره ونظارت خواهد پرداخت وهمه جامعه بشری تجسّد عشق خدا خواهد بود که زمانی در قالب عیسی ناصری، تبلور یافته بوده است.(164)
پس میتوان گفت: عقیده به ملکوت خدا، به نوعی جامعه مطلوب - که متضمن مساوات، عدالت وآزادی است - تفسیر شده بود.
دولت مسیح
سلطنت وحکومت مسیح، بیشتر در آموزههای یهودی مطرح است تا مسیحیت. برخی از یهودیان معتقد بودند: مسیحا باید پادشاهی خردمند وآرمانی باشد که عدالت را در سراسر عالم برقرار کند. برخی دیگر میپنداشتند: پادشاه مسیح یقیناً باید از تبار داوود باشد؛ چون او بزرگ ترین پادشاه قدیم بوده است. بعضی معتقد بودند: تأسیس سلطنت خدا، به معنای اعتبار سیاسی یهود در عالم است؛ بنی اسرائیل قدرتمندترین امت روی زمین خواهد بود وبر همه حکومت خواهد کرد!!
برخی سلطنت خدا را، سلطنت حق وعدالت نمی دانستند؛ بلکه آن را یک نوع
-----------------
(163) هاروی کاکس، پیشین، ص 148.
(164) د. ج. اسمیت، مقاله ملکوت خدا، مقدمهای بر شناخت مسیحیت، (تهران: نقش جهان، 1379)، ص 107.
رویداد قدرتمند تلقّی میکردند. سلطنت خدا با این انتظار که خدا اقدام مهمی انجام خواهد داد، مرتبط شد. چون جهان در چنین وضع نامطلوبی بود، باید خدا در مردم ودر جهان، تحول کاملی به وجود آورد.
در رسالات عهد عتیق گاهی به سلطنت (مسیح یهوه) نیز اشاره میشود که از جانب یهوه برگزیده شده است؛ ولی در این حالت نیز حاکم اصلی خدا است. بنی اسرائیل از آغاز تاریخ خود، یهوه (خدا) را تنها سلطان وفرمانروای واقعی خویش میدانستند ودر دوران سلطنت شاهان اولیه، آنان را نماینده وبرگزیده یهوه میشناختند وبه اعتبار حکومت یهوه از آنان فرمان میبردند.
در مزمور دوّم - که سلطنت مسیح توجیه گشته - باز هم این یهوه است که باید از او اطاعت کرد وسلاطین بایستی با ترس ولرز پاهای او را ببوسند وبه او خدمت کنند. این مزمور نشان دهنده آرزوی یهودیان دوران ظهور مسیحیت است که مشتاقانه در انتظار شاهی از خانواده داود بودند تا به نجات آنان اقدام کند. در این مزمور هم فقط یهوه حاکم واقعی است وبه همین جهت به پادشاهی خداوند، ملکوت السماوات یا سلطنت آسمانها گفته میشود.(165) در کتاب اشعیای نبی آمده است:
(اما این تاریکی برای قوم خدا که در تنگی هستند، تا ابد باقی نخواهد ماند. خدا سرزمین قبایل زبولون ونفتالی را در گذشته خوار وذلیل ساخته بود؛ اما در آینده او تمام این سرزمین را از دریای مدیترانه گرفته تا آن طرف اردن وحتی تا خود جلیل - که بیگانگان در آن زندگی میکنند - مورد احترام قرار خواهد داد. قومی که در تاریکی راه میرفتند، نور عظیمی خواهند دید. بر کسانی که در سرزمین ظلمت زندگی میکردند، روشنایی خواهند تابید... تمام اسلحهها ولباسهای جنگی که به خون آغشته اند، خواهند سوخت واز بین خواهند رفت؛ زیرا فرزندی برای ما به دنیا آمده! پسری به ما بخشیده شده! او بر ما سلطنت خواهد کرد.
نام او عجیب، مشیر، خدای قدیر، پدر جاودانی وسرور سلامتی خواهد بود. او بر تخت پادشاهی داوود خواهد نشست وبر سرزمین او تا ابد
-----------------
(165) جلال الدین آشتیانی، پیشین، ص 291.
سلطنت خواهد کرد. پایه حکومتش را بر عدل وانصاف استوار خواهد ساخت وگسترش فرمان روایی صلح پرور او را انتهایی نخواهد بود. خداوند قادر متعال چنین اراده فرموده واین را انجام خواهد داد).(166)
در کتاب زکریا آمده است:
(ای قوم من! شادی کنید واز خوشحالی فریاد برآورید؛ چون پادشاهتان نزد شما میآید! او نجات دهندهای پیروزمند است... پادشاه شما در میان تمام قومها صلح برقرار خواهد کرد. قلمرو حکومت او از دریا تا دریا واز رود فرات تا دورترین منطقه زمین خواهد بود...)(167)
در مزامیر داوود آمده است:
(سلطنت پادشاه ما همچون بارانی که بر گیاهان میبارد ومانند بارشهایی که زمین را سیراب میکند، پربرکت خواهد بود. در زمان حکومت او، مردم خداشناس کامیاب خواهند شد وتا وقتی که ماه باقی باشد، صلح وسلامتی برقرار خواهد بود...)(168)
سابقه این مفهوم در مکاتب سلطنتی خاور نزدیک باستانی یافت میشود که در آن، پادشاه، نقش ناجی مردم خود را ایفا میکرد وانتظار میرفت که هر پادشاه جدید، حاصلخیزی، ثروت، آزادی، صلح وسعادت را برای سرزمین خود به ارمغان آورد... دانشمند فرانسوی ادوارد دورم برخی از متونی را ذکر کرده است که چنین انتظاراتی را تحت عنوان (پادشاه مسیح) مطرح کرده اند. در مزامیر منسوب به سلیمان،(169) این مسیح، فرزند داوود است. او با خرد وعدل حکومت خواهد کرد، قدرتهای بزرگ جهان را شکست خواهد داد، مردم خود را از قید حکومت بیگانه رها خواهد ساخت وسلطنتی جهانی وضع خواهد کرد که در آن مردم در صلح وسعادت زندگی خواهند کرد. همین
-----------------
(166) اشعیا: 9، بند 7 - 1.
(167) زکریا: 9، بند 9 و10.
(168) مزامیر: 72، بند 6 و7.
(169) مزامیر سلیمان: باب های 17 و18.
آرمان شاهانه در توصیف حکومت شمعون مطرح شده(170) که بیانگر پیشگوییهای کتب عهد عتیق، در مورد مسیح موعود است.(171)
در طول دو قرن قبل از تولّد عیسی، حجم وسیعی از نوشتهها درباره آمدن سلطنت خدا وزوال نیروهای شیطانی موجود بود. تصوّر رایجی از آنچه اتفاق خواهد افتاد، وجود داشت؛ جهان - که تحت سلطه نیروهای شیطانی است - جای درد ورنجهای فراوان است تا اینکه خدا برخیزد وبر سلطنت شیطان غلبه کند. در این حال بسیاری از اندیشهها درباره (مسیحا)، متوجّه فتح وپیروزی نظامی بود. ممکن است که مسیحا خردمند باشد؛ اما بیشتر از هر چیز باید پادشاهی جنگجو ومقتدر باشد که بتواند بر شیطان غلبه کند وعصری از برکت وسعادت را آغاز کند.
اسنیها (فرقهای از یهودیان) زندگی خود را در بیابان میگذراندند وبرای آمدن سلطنت خدا آماده بوند. به اعتقاد آنان، پایان جهان نزدیک است وخدا در شرف آغاز سلطنت مسیحایی بر روی زمین وپیمان جدیدی با آنان است...(172)
کلیسا در آغاز همان سلطنت مسیح وپادشاهی خداوندگار را مطرح میساخت؛ همان گونه که در مکاشفه یوحنا به سلطنت هزار ساله مسیح اشاره شده است.(173) پس چون قرنهای متمادی گذشت واز سلطنت مسیح خبری نشد وهنوز هم پس از دو هزار سال اثری ظاهر نشده است، با استفاده از تذکّر انجیل لوقا، حکومت خدا را یک دولت روحانی تعبیر کرد که مقید به زمان ومکان نیست ودر دل مؤمنان برپا خواهد شد. در انجیل لوقا آمده است:
(روزی بعضی از فریسیان از عیسی پرسیدند: ملکوت خدا کی آغاز خواهد شد؟ عیسی جواب داد: ملکوت خدا با علایم قابل دیدن آغاز نخواهد شد! ونخواهند گفت که
-----------------
(170) کتاب اوّل مکابیان: باب 14، بند 3.
(171) میرچا الیاده، پیشین، ش 6، ص 266.
(172) ر.ک: مری جوویور، پیشین، ص 65 - 64.
(173) ر. ک: مکاشفه: 20، بند 4.
در این گوشه یا آن گوشه زمین آغاز شده است؛ زیرا ملکوت خدا در میان شما است).(174)
در انجیل متی، به صراحت از (دولت آسمانی وقلمرو روحانی) سخن گفته میشود؛ نه از پادشاهی خداوند. در انجیلهای دیگر نیز همان گونه که در مرقس دیده میشود، این قلمرو به نحوی توجیه میشود که حاکمیت از سلطنت یک فرد شبیه نظام شاهنشاهی وحکومتهای انسانی - که در آن خدا فرمانروا وشاه باشد - نمی نماید؛ بلکه اشاره به یک دوران الهی وروحانی ویک دولت آسمانی است.(175) در بیشتر روایات انجیلهای هم نوا، سخن از وارد شدن به حکومت خدا ویا قلمرو دولت خدا است.
گفتنی است کلیسا هیچ گاه امید آمدن مجدّد عیسی را از دست نداد - وهنوز هم به آن اعتقاد دارد - اما رفته رفته تأکید تعالیم خود را از این امیدواری برگرفت وبه آینده افکند وبیشتر وبیشتر به سوی این باور رفت که عیسی قادر است اکنون مؤمنان را رستگاری دهد.
خود عیسی نیز به صراحت اشاره میکند که برای پادشاهی نیامده است:
(من یک پادشاه دنیوی نیستم. اگر بودم، پیروانم میجنگیدند تا در چنگ سران قوم یهود گرفتار نشوم. پادشاهی من متعلّق به این دنیا نیست).(176)
اصولاً حضرت عیسی در دوران پیامبری خود، تنها به ابلاغ پیام الهی وارتباط با مستمندان ونیازمندان بسنده کرد واز در ستیزه جویی وپرخاشگری نیامد. از طرفی برخی نشانهها وعلامات مورد انتظار یهود در مورد (منجی گری) و(مسیحایی) در او متحقّق نشد ووضع آنها بهبود نیافت. پس از در مخالفت با او درآمدند واو را به عنوان (مسیحای موعود) نپذیرفتند. در واقع نیز چنین بود؛ چون بعضی از علایم ومعیارهای مطرح در کتب عهد قدیم، در او وجود نداشت؛ به عنوان مثال او جنگ نکرد وپادشاهی تشکیل نداد.
-----------------
(174) لوقا: 7، بند 20 و11.
(175) جلال الدین آشتیانی، پیشین، ص 2940.
(176) یوحنا: 18، بند 36.
گفتیم که یکی از مطالبی که با حکومت خدا پیوند یافته، بازگشت عیسی مسیح است؛ اما سؤال این است که این بازگشت برای چیست: 1. تشکیل حکومت خدا؛ 2. پادشاهی مسیح؛ 3. نجات بخشی ورهایی مؤمنان؛ 4. داوری بین گناه کاران ومؤمنان ویا...؟!
در این رابطه توجّه به انگارههای زیر ضروری است:
1. ملکوت خدا (سلطنت الهی) در این دنیا تحقّق خواهد یافت؛ اما چگونگی آن از نظر مسیحیان مبهم است!
2. پیوند میان بازگشت مسیح وتحقّق سلطنت خدا نیز روشن است ومسیحیان به آن اعتقاد دارند.
3. خود عیسی بیان کرده است که پادشاهی من در دنیا نیست؛ پس ممکن است این مطلب به ذهنها برسد که او برای تشکیل دولت نمی آید. حتّی از دیدگاه برخی ملکوت خدا در آن جهان است.
4. (پادشاهی مسیح) تا کنون تحقّق نیافته است. وعدهای به غلط میپنداشتند بعد از مرگ مسیح، او به زودی برای برپایی حکومت خواهد آمد که چنین نشد وحتّی دیدگاه هزاره گرایان نیز نادرست از آب درآمد.
5. خود عیسی مسیح، هیچ وقت ادعای پادشاهی نکرده است. تنها در بعضی از متون (مثل مکاشفه)(177) به صورت رمزی به سلطنت هزار ساله او اشاره شده که معتبر وروشن به نظر نمی رسد ودلیل دیگری نیز برای اثبات آن ارائه نشده است.
6. طبق تفسیر رسمی کلیسا، مسیح سلطان دلها است وسلطنت او این دنیایی نمی باشد؛ بلکه در ملکوت آسمانها است.
7. خود عیسی نیز منتظر ظهور قریب الوقوع حکومت خدا بوده است وعباراتی که در این زمینه بیان مینموده، برای شخص غایب بوده است (نه خودش). ویژگیها
-----------------
(177) آن گاه در آسمان صدایی بلند شنیدم که اعلام می کرد: (زمان نجات وقدرت وسلطنت خدا وحکومت بر حق (مسیح) فرا رسیده است...) (مکاشفه: 12، بند 10).
وصفات بر شمرده شده در مورد منجی موعود، با شخص دیگری - به غیر از مسیح - تطبیق مییابد وآن کسی جز حضرت مهدی (عجل الله فرجه) نیست که عیسی (علیه السلام) نیز به یاری او خواهد شتافت ودر بازگشت نهایی خود، به عنوان وزیر ومشاور او عمل خواهد کرد.
در پایان میتوان دیدگاههای جالب ژان ژاک روسو را مطرح کرد که:
(مسیحیت مذهبی کاملاً روحانی است که تمام همّ وغم آن، مسائلی آسمانی است؛ میهن مسیحی این جهان نیست. واقعیت این است که مسیحی وظیفه اش را انجام میدهد؛ اما این کار را با بی اعتنایی عمیقی به نتیجه خوب وبد آن انجام دهد. به شرط آنکه کاری نکند که پیش وجدانش مستوجب سرزنش باشد).(178)
(تمام ناپاکی را از وجود عیسویان پاک کنید؛ دیگر نه به زمامداری نیاز دارند ونه به قوانین. تمام خواهشهای نفسانی را از پیکرشان بزدایید، در آنی پیوند شهروندی تمام جاذبه خود را از دست میدهد: نه تعصب باقی میماند ونه شوق کسب شهرت وافتخار ونه...)(179) (حضرت مسیح برای استقرار حکومت معنوی وروحانی بر روی زمین ظاهر شد. با ظهور مسیحیت نظام مذهبی از نظام سیاسی جدا شد ودولت یکپارچگی خود را از دست داد...)(180)
فوستل دوکو لانژ نیز گفته است:
(می توان گفت که: مسیحیت حکومت را در اساس تغییر داد؛ به خاطر اینکه ابداً به آن توجّه نداشت... عیسی مسیح میآموزد که امپراتوری او به این جهان تعلّق ندارد وبدین ترتیب حکومت را از مذهب جدا میکند. چون مذهب زمینی نیست؛ بنابراین تا آنجا که امکان دارد، به ندرت به امور زمینی میپردازد: (آنچه به سزار تعلّق دارد، به سزار وآنچه به خداوند تعلّق دارد، به خداوند برگردانید). سه قرن تمام مذهب جدید، کاملاً خارج از حوزه عمل دولت قرار گرفت ونه فقط توانست از حمایت دولت چشم بپوشد؛ بلکه حتّی بر ضد دولت پیکار کرد. این سه قرن، شکاف عظیمی میان قلمرو دولت وقلمرو مذهب به
-----------------
(178) ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی (متن ودر زمینه متن)، (تهران: نشر آگاه، 1380)، ص 503.
(179) همان، ص 505.
(180) همان، ص 489.
وجود آورد).(181)
در جمع بندی این انگاره میتوان به دیدگاه آیت الله امامی کاشانی اشاره کرد. وی میگوید: در انجیل نوشته است که مسیح، ظهور خواهد کرد. این یک حقیقت است؛ ولی آنان (مسیحیان) همین بحث را غالباً به حکومت جهانی تعبیر نمی کنند. آقای رات سینگر بزرگ ترین شخصیت علمی کاتولیک است وپاپ وامثال او نظر علمی را از وی میگیرند. وقتی با او صحبت کردم، دیدم زیر بار حکومت نمی رود وحکومت جهانی را نمی پذیرد. او میگفت: مسیح ظهور خواهد کرد؛ ولی آن را به اسکاتولوژی - که همان عالم آخرت باشد - وصل میکرد. میگفت: در عالم آخرت است که عدل خداوند ظهور تام دارد وحضرت مسیح، مجرای عدل خداوند است. آنجا است که همه به کیفر وپاداش میرسند.(182)
داوری وقضاوت
با بررسی کتابهای عهد جدید روشن میشود: هر چند عیسی (علیه السلام) باز خواهد گشت ونجات ورستگاری مردم در دست او خواهد بود؛ اما او حکومت وسلطنتی دنیوی نخواهد داشت (زیرا سلطنت او مربوط به باطن انسانها است). به موجب بعضی از این کتاب ها، عیسی مسیح برای بار دوّم به عنوان قاضی جهانیان (داوری) خواهد آمد. مؤلفّان عهد جدید بی چون وچرا قبول داشتند که ظهور مسیح، مترادف با آغاز زمان واپسین ونمود تحقّق وعده فرجام شناسی است. این بیان که (اعصار به پایان رسیده)، به این مفهوم است که آدمی به دوران واپسین ماجراهای خود گام نهاده وبه پایان قطعی تاریخ نزدیک شده است. ملکوت خدا در حال آمدن است. مسیحیان در اینجا دو واقعه مربوط به مسیح را از هم متمایز میکنند: نخستین واقعه تولّد حضرت عیسی وحلول کلام خدا در او است. دومین واقعه، (بازگشت ثانوی مسیح) است؛ یعنی، رجعت پرشکوه
-----------------
(181) همان، ص 490.
(182) امامی کاشانی، نحوه نگرش مسیحیت به موضوع مهدویت، رسالت، ش5402.
مسیح که حیات مییابد وبرای داوری زندگان ومردگان باز میگردد. با نخستین واقعه ما به واپسین اعصار تاریخ گام نهاده ایم واین واقعه با رویداد فرجامین رجعت مسیح به پایان میرسد.(183) مسیح خود میگوید:
(من با فرشتگان خود، در شکوه وجلال پدرم(!) خواهم آمد وهر کس را از روی اعمالش داوری خواهم کرد. بعضی از کسانی که در اینجا هستند (شاگردان) پیش از مرگ، مرا در شکوه ملکوتم، خواهند دید).(184)
در اعتقاد نامه رسولان آمده است:
(من به خدا، پدر قادر مطلق، خالق آسمان وزمین اعتقاد دارم. به عیسی مسیح، تنها پسر او، خداوند ما، اعتقاد دارم... او به آسمان صعود کرد ودر سمت راست پدر نشست. ودوباره برای قضاوت درباره مردگان وزندگان باز خواهد گشت).(185)
خود عیسی (علیه السلام) میگوید:
(هنگامی که من، مسیح موعود باشکوه وجلال خود وهمراه با تمام فرشتگانم بیایم، آن گاه بر تخت باشکوه خود خواهم نشسست. سپس تمام قومهای روی زمین در مقابل من خواهند ایستاد ومن ایشان را از هم جدا خواهم کرد؛ همان طور که چوپان گوسفندان را از بزها جدا میکند؛ گوسفندها را در طرف راستم قرار میدهم وبزها را در طرف چپم.
آن گاه به عنوان پادشاه به کسانی که در طرف راست منند خواهم گفت: بیاییدای عزیزان پدرم! بیایید تا شما را در برکات ملکوت خدا سهیم گردانم، برکاتی که از آغاز آفرینش دنیا برای شما آماده شده بود...)(186)
این مطلب در انجیل متی تحت عنوان (روز داوری) ذکر شده است. این اشاره به روز بزرگ وداوری نهایی است. شاید بتوان گفت: (مسیح در دو نوبت داوری خواهد کرد (نه حکومت). داوری اوّل در ابتدای سلطنت هزار ساله (شاید مربوط به دیگری)
-----------------
(183) استفان جی گولد و...، پیشین، ص 111.
(184) متی: 16، بند 27 و28.
(185) مری جو ویور، پیشین، ص 452.
(186) متی: 25، آیه 40 - 31.
وبر روی زمین خواهد بود که در این داوری تمام امّتها جمع خواهند شد. برای صالحان حیات ابدی وبرای بدکاران مجازات ابدی در نظر گرفته میشود؛ ولی داوری دوّم (قیامت) در آسمانها انجام خواهد شد وفقط به مردگان اختصاص دارد.
در این داوری فقط دریاچه آتش وجود دارد. در این دوره با نابودی زمین وآسمان وایجاد زمین وآسمان جدید، حیات به شکل نوین ادامه خواهد یافت. در این وضعیت جدید، غم واندوه وجود نخواهد داشت وشرارت وبی ایمانی ظهور پیدا نخواهد کرد).(187) در روایات اسلامی نیز انگاره داوری وحکمیت عیسی (علیه السلام) تأیید وبیان شده که او به عنوان حکم وداور خواهد آمد ونیز در مقام مشاور ووزیر حضرت مهدی (علیه السلام)، در رفع نابسامانیهای جهان خواهد کوشید.(188)
(عیسی بن مریم در میان امت من داور دادگری خواهد بود که کینه وعداوت را از میان مردم برمی دارد و...)
در جمع بندی دیدگاه مسیحیت درباره آینده سیاست (دولت) میتوان گفت که آنان بازگشت مسیح را برای تشکیل دولت واداره امور جهان بر نمی تابند؛ بلکه مسیح، رستگاری مردم وتحقّق ملکوت خدا را به ارمغان میآورد. این رستگاری نیز بیشتر جنبه اخروی وروحی دارد وجزئیات آن دقیق وروشن نیست. پس عموم مسیحیان التفاتی به آینده سیاست (دولت) ندارند وحتی شاید بازگشت مسیح را با پایان سیاست (ودولت) وشروع قیامت همراه میدانند.
-----------------
(187) محمد رضا زیبایی نژاد، پیشین، ص 59 و60.
(188) یکونُ عیسی بنُ مریم فی أمّتی حَکَماً مقسطاً یرفع الشحناء والتباغُض...): کامل سلیمان، یوم الخلاص، پیشین، ج 1، ص 554، ح 727؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع المودّة، ج 3، ص 88؛ سید مصطفی کاظمی، بشارة الاسلام، (نجف: 1382)، ص 279.
آینده دولت از دیدگاه فوکو یاما (نظریه پایان تاریخ)
فوکویاما دیدگاه خود را درباره آینده سیاست ودولت تحت عنوان (پایان تاریخ وآینده انسان) مطرح کرده است.
از دیدگاه وی با پایان یافتن جنگ سرد وفروپاشی اردوگاه کمونیسم، عصر رقابت وحاکمیت ایدئولوژیها به سر آمده است وجامعه بشری در آینده رو به (دموکراسی لیبرال) میرود. دموکراسی لیبرال، آخرین شکل حکومت وپایان تاریخ خواهد بود وانسان امروز هیچ راهی جز پذیرفتن این ایدئولوژی ندارد. در واقع در آینده، دولت - ملّتها با پذیرفتن این نظام، شکل یکسان وشبیه به هم پیدا خواهند کرد. تکامل ایدئولوژی (دموکراسی لیبرال) موجب برتری تاریخی آن وپیروزی قدرت نظامی واقتصادی آن است. این، ایدئولوژی تکامل یافتهای است که جبر تاریخی، آن را الگوی مطلوب همه انسانها ساخته است.
آنچه که ما شاهد آن هستیم، نه فقط پایان جنگ سرد؛ بلکه پایان تاریخ است! نقطه پایان، تحوّل ایدئولوژیکی بشریت وجهانی شدن دموکراسی غربی، به عنوان شکل نهایی حکومت است. میل دستیابی به جامعه مصرفی در دراز مدت، منجر به لیبرالیسم اقتصادی وسیاسی گردیده وتصوّر میشود: سیستم غربی، به طور پایان ناپذیری قابل گسترش است.
طبق پیش بینی وی، سدههای ملالت باری چشم به راه آدمی است؛ پایان تاریخ
دوره بسیار اندوه باری خواهد بود: پیکار برای اکتشاف، آمادگی برای به خطر افکندن زندگی در راه یک آرمان کاملاً انتزاعی ومجرّد، نبرد ایدئولوژیک جهانی که مستلزم بی باکی وشهامت وقدرت تخیل است... همه این ارزش ها، جای خود را به حسابگری اقتصادی، جست وجوی بی پایان راه حلهای تکنیکی وارضای توقعات مصرفی پیچیده خواهند سپرد. در عصر ما بعد تاریخی - که نه از فلسفه خبری خواهد بود ونه از هنر - مسأله حفظ ونگاهداشت دائمی حوزه تاریخ بشریت است. آرا واندیشههای فوکویاما طی مباحث ذیل پی گیری خواهد شد:
حرکت تاریخ
از دیدگاه وی، از همان ابتدا در جدّی ترین ومنظم ترین کوششها برای نوشتن (تاریخهای عمومی)، گسترش آزادی به عنوان موتور اصلی تاریخ تلقّی شده است. تاریخ یک سلسله رویدادهای کور نیست؛ بلکه یک کلّ معنادار است که در آن اندیشههای انسانی در مورد ماهیت نظم سیاسی واجتماعی توسعه مییابد وشکوفا میشود. اگر ما در حال حاضر به جایی رسیده ایم که نمی توانیم دنیای ذاتاً متفاوت از جهان کنونی را تصور کنیم - به طوری که هیچ شاخصی امکان بهبود بنیادی نظم جاری را نشان نمی دهد - در این صورت باید این امکان را در نظر بگیریم که تاریخ ممکن است به پایان خود رسیده باشد.
وی همانند هگل ومارکس معتقد است: تحوّل جوامع انسانی بی پایان نیست؛ بلکه این تحول بالاخره پایان میپذیرد. پایان تاریخ زمانی است که انسان به شکلی از جامعه انسانی دست یابد که در آن عمیق ترین واساسی ترین نیازهای بشری برآورده شود. فوکویاما (دموکراسی لیبرال) را شکل نهایی جوامع بشری وپایان تاریخ تلقّی میکند؛ اما بر این نکته انگشت میگذارد که: این سخن به آن معنا نیست که سیر طبیعی زاد وولد ومرگ ومیر متوقّف خواهد شد، یا دیگر وقایع مهمی اتفاق نخواهد افتاد؛ بلکه منظور این است که احتمالاً دیگر تحوّل مهمّی در نهادهای اساسی واصول جاری، پدیدار
نخواهد شد.(189)
وی میگوید: من تاریخ را به معنای هگلی - مارکسی اش؛ یعنی، به معنای رشد تکاملی نهادهای سیاسی واقتصادی بشری به کار گرفته ام. در پرتو این گونه فهم، دو عنصر اساسی برای حرکت تاریخ وجود دارد:
1. فن آوری وتداوم اکتشافات علمی که راه را برای نوسازی اقتصادی هموار میسازد.
2. مبارزه برای مشروعیت یافتن وبه رسمیت شناخته شدن از سوی نیروهای موجود در جامعه که در پایان به ایجاد روالی سیاسی برای به رسمیت شناختن حقوق اساسی بشر میانجامد. بر خلاف نظریه مارکس، من فرض گرفته ام که این روند تحول تاریخی، در دموکراسی واقتصاد بازار به اوج خود رسیده است.(190)
فوکویاما برای اثبات تز خود در مورد پایان تاریخ وسیر جوامع بشری به سوی دموکراسی لیبرال، دو دسته دلیل میآورد که اولین دسته، جنبه اقتصادی دارد. انسان برای برآورده کردن نیازها وامیال خود، از عقل بهره میگیرد. پیشرفت روزافزون علوم فیزیکی نشان دهنده موقعیت بشر ولذا سیر جهت دار تاریخ انسانی [به سوی پیشرفت] است. از نظر وی، پیشرفتهای اقتصادی بی سابقه در کشورهای اروپا وآمریکای شمالی، در سایه استقرار بازار آزاد رقابتی ولیبرالیسم اقتصادی میسر شده است... فوکویاما خود اذعان دارد که توضیح مسیر تاریخ از طریق میل انسان به برآوردن نیازها وامیال خود، در چهارچوب یک جریان دائمی پیشرفت علمی وفنی (منطق فیزیک مدرن) نوعی تفسیر صرفاً اقتصادی است:
(واضح است که مکانیسمی که ما تحلیل کردیم، اساساً یک تفسیر اقتصادی تاریخ است... این مکانیسم نوعی تفسیر مارکسیستی تاریخ است که به نتیجهای کاملاً غیر مارکسیستی میانجامد).(191)
-----------------
(189) موسی غنی نژاد، پایان تاریخ وآخرین انسان، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 63 و64، ص 22 و23.
(190) فرانسیس فوکو یاما، ده سال پس از طرح فرضیه، پگاه حوزه، ش 4، ص 8.
(191) موسی غنی نژاد، پیشین، ص 23.
این میل به تولید ومصرف بیشتر وبهتر است که انسان را وادار به فعالیت شدید وقبول تغییر وتحولهای هر روز جدیدتر میکند؛ اما بر خلاف تصور مارکس جامعهای که به انسانها امکان میدهد بیشترین مقدار محصولات به عادلانه ترین روش ممکن تولید کنند، جامعه کمونیستی نیست؛ بلکه جامعه کاپیتالیستی است! پس او همانند هگل ومارکس معتقد است: تحول جوامع انسانی بی پایان نیست؛ بلکه این تحول بالاخره پایان میپذیرد. پایان تاریخ زمانی است که انسان به شکلی از جامعه انسانی دست یابد که در آن عمیق ترین واساسی ترین نیازهای بشری برآورده شود (دموکراسی - لیبرال)!
به گفته وی علی رغم راههای متفاوتی که همگی به (پایان تاریخ) منتهی میشود، غیر از مدل (سرمایه داری دموکراسی لیبرال) کمتر نسخهای از تجدّد وجود دارد که ظاهر موفّقی داشته باشد. کشورهایی که در راه مدرنیزاسیون هستند - از اسپانیا وپرتغال گرفته تا تایوان وکره جنوبی وچین - همگی در این جهت گام برمی دارند.(192)
فرضیه پایان تاریخ
فرضیه پایان تاریخ، معادل پایان ایدئولوژی یا به طور دقیق تر پایان کار ایدئولوژیهای بدیلِ ایدئولوژی مسلّط (لیبرالیسم) است. این فرضیه با پیش زمینههایی شروع میشود: بارزترین تحول ربع آخر قرن بیستم، آشکار شدن ضعفهای بزرگ موجود در کُنه دیکتاتوریهای ظاهراً قدرتمند جهان - اعم از دیکتاتوریهای راست واقتدارگرا تا دیکتاتوریهای چپ وکمونیستی - بوده است. حکومتهای نیرومندی مضمحل شدهاند وهر چند در همه موارد، به جای آنها دموکراسیهای لیبرالِ با ثبات ننشسته؛ ولی دموکراسی لیبرال همچنان آرزوی سیاسی منسجمی است که الهام بخش مناطق وفرهنگهای مختلف پیرامون جهان است.
افزون بر این اصول اقتصادی لیبرال - بازار آزاد نیز دامن گرفته است وهم در کشورهای توسعه یافته صنعتی وهم در
-----------------
(192) همان، ص 24.
کشورهایی که در پایان جنگ جهانی دوّم، بخشی از جهان سوم فقر زده را تشکیل میدادند، در ایجاد سطوح بی سابقهای از سعادت مندی مادی موفق بوده است.
فوکویاما پس از بیان این مقدّمات، نظریه خود را چنین طرح میکند: علوم طبیعی جدید، نقطه آغاز خوبی است؛ زیرا تنها فعالیت اجتماعی مهمی است که حتی اگر تأثیر نهایی آن بر خوشبختی بشر نامعلوم باشد، باز همگان به اتفاق، آن را فرایندی هم تجمّعی - تراکمی وهم جهت دار میدانند. تسخیر پیش رونده طبیعت - که به واسطه تکوین روش علمی در قرن شانزدهم وهفدهم میلادی امکان پذیر شده - هماهنگ با قواعد قطعی معینی که واضع آنها طبیعت وقوانین آن بوده، به پیش رفته است.
علوم طبیعی جدید، بر تمام جوامعی که آن را تجربه کرده اند، به دو دلیل تأثیری یکسان کننده داشته است: نخست، تکنولوژی برای آن دسته کشورهای دارای آن، برتری نظامی قاطعی فراهم ساخته است. دوّم، علوم طبیعی جدید، افق یکسانی را در زمینه امکانات تولید اقتصادی گشوده است. تکنولوژی، انباشت نامحدود ثروت وبر این اساس ارضای مجموعه دائماً فزایندهای از امیال بشری را ممکن میسازد.
این فرایند، همگن شدنِ فزاینده تمام جوامع بشری را - قطع نظر از ریشههای تاریخی یا میراثهای فرهنگی آنها - تضمین میکند (کشورهای نوسازی شده شبیه هم میشوند). حال علوم طبیعی نو، هر چند ما را به آستانه سرزمین موعود دموکراسی لیبرال هدایت میکند؛ ولی به این سرزمین نمی رساند؛ چرا که هیچ دلیلِ به لحاظ اقتصادی لازمی وجود ندارد که پیشرفت در زمینه صنعتی شدن، ضرورتاً موجد (آزادی سیاسی) باشد.
تفسیرهای اقتصادی تاریخ، کامل ورضایت بخش نیستند؛ از این رو به سوی هگل وتفسیر غیر مادی او از تاریخ - که بر پایه پیکار برای (شناسایی) استوار است - باز میگردیم. پس میل یا آرزوی شناخته شدن، میتواند حلقه گمشده میان اقتصاد لیبرال وسیاست لیبرال را - که در تفسیر اقتصادی تاریخ جایش خالی بود - فراهم کند. با بالا رفتن سطح زندگی، شهرنشینی وبهبود تعلیم وتربیت مردم ودستیابی کلّ جامعه به شرایطی کیفی بهتر، افراد به تدریج نه فقط طالب ثروت بیشتر؛ بلکه خواهان شناسایی
شأن ومرتبه خویش میشوند.
انسان به آزرم خویش نیز، اعتقادی مغرورانه ونشأت گرفته از قوه غضبیه دارد وهمین اعتقاد وی را به طلب حکومتهایی دموکراتیک وامی دارد؛ حکومتهایی که با وی به مثابه فردی بالغ ونه کودک رفتار کنند وخودمختاری اش را به عنوان فردی آزاد، مورد شناسایی قرار دهند. کمونیسم در زمان ما، به این دلیل جای خود را به دموکراسی لیبرال میدهد که انسانها متوجه شدهاند کمونیسم، تأمین کننده شکل بسیار ناقص ومعیوبی از شناسایی است. این آرزوی شناسایی، به عنوان موتور محرک تاریخ است وبه ما امکان میدهد تا بسیاری از پدیدههایی چون فرهنگ، مذهب، کار وجنگ را از نو تفسیر کنیم.
گفتنی است: لیبرال دموکراسی به جای میل به شناخته شدن به عنوان موجودی برتر از دیگران، میل به شناخته شدن به عنوان موجودی برابر با دیگران را قرار میدهد. پس جهانی متشکل از دموکراسیهای لیبرال، انگیزه کمتری برای جنگ خواهند داشت (وتضادّها از بین خواهد رفت)؛ چرا که در چنین جهانی، تمام ملّتها متقابلاً مشروعیت یکدیگر را مورد شناسایی قرار میدهند.(193) وی با تأیید دیدگاه الکساندر کوژو (مفسّر بزرگ هگل)، مینویسد:
کوژو به تأکید اصرار داشت که تاریخ به فرجام خود رسیده است؛ چرا که آنچه وی (دولت همگانی وهمگن) مینامید - وما آن را به نام دموکراسی لیبرال میشناسیم - با جایگزین کردن شناسایی همگانی وبرابر، به جای رابطه خدایگانی وبندگی، مسأله شناسایی را به شکل قطعی حلّ کرده است.
انسان سرانجام در جهان، مطلوب خود را یافت وبه طور کامل ارضا شد(!) ما این را جدّی میگیریم؛ زیرا مسأله اصلی سیاست در طول هزاران سال، تاریخ بشر را میتوان تلاش برای حلّ مسأله (شناسایی) دانست. شناسایی مسأله اصلی (سیاست) است... اگر حکومت قانونی امروز (دموکراسی لیبرال) به راستی دستورالعملی یافته باشد که به وسیله
-----------------
(193) فوکو یاما، فرانسیس، فرجام تاریخ وواپسین انسان، ترجمه علی رضا طیب، مجله سیاست خارجی، ش 2 و3، ص 377 - 371.
آن همه افراد به ترتیبی مورد شناسایی قرار گیرند که در عین حال از ظهور جبّاران هم اجتناب شود؛ در این صورت، به راستی وبه ویژه میتواند در میان رژیمهایی که تا کنون بر پهنه زمین ظهور کرده اند، مدعی داشتن ثبات ودوام باشد.
در نتیجه وی دموکراسی لیبرال را به عنوان پایان تاریخ به شرح زیر توصیف میکند:
1. نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشر؛
2. آخرین شکل حکومت بشری؛
3. فارغ از تضادهای درونی وبنیادی؛
4. متکی بر دو اصل آزادی وبرابری.(194)
سرنوشت دولت
معمولاً فرض میشود که امروزه تنها یک نوع مشروع از دولت وجود دارد وآن (لیبرال - دموکراسی) است که در اواخر قرن بیستم، تنها نظام سیاسی است که اخلاقاً پذیرفته میشود! دیگر نظامهای سیاسی تنها وقتی توصیه میشوند که در مسیر رسیدن به نهادهای لیبرال دموکراتیک باشند یا به طور اجتناب ناپذیری، شباهتهای تقریباً ناقصی با آنها پیدا کنند. بر این اساس تنها لیبرال دموکراسی، کاملاً مشروع است(!) فوکویاما این را در بیانی اغراق آمیز به صورت یک دیدگاه متداول درآورده است که: لیبرال دموکراسی (شکل نهایی حکومت بشری) است. وی ده سال پس از ارائه فرضیه خود میافزاید:
(تمام آنچه من فرض گرفته ام، وجود منطقی تکاملی است که تاریخ انسانی از آن پیروی میکند وبر اساس آن، کشورهای پیشرفته تر، به اقتصاد بازار محور ونظام سیاسی لیبرال - دموکراسی روی میآورند. بنابراین وجود حادثه یا دولتهایی اندک - مانند صربستان وایران که خارج از این روند قرار دارند - استثنا است وبه اصل فرضیه زیان
-----------------
(194) همان، ص 389.
نمی رساند).(195)
به زعم وی، امروزه تقریباً تمام کشورهای پیشرفته صنعتی، نظام ونهادهای دموکراسی لیبرال را پذیرفتهاند یا در آستانه پذیرش آن قرار دارند وکشورهای سیاسی نیز به اقتصاد آزاد روی آورده وبه آن پیوسته اند! کلّ اعتقاد به اینکه حرکت اجتماع توسط نهادهای بزرگ متمرکز در سایه یک ایدئولوژی فراگیر هدایت میشود، به پایان خط رسیده است. برای ساختارهای مبتنی بر بازار آزاد اقتصادی ودولت لیبرال دموکرات نیز، هیچ جایگزین تاریخی وجود ندارد وکشورهای پیشرفته - جز سرمایه داری دموکراتیک جهانی - فاقد هر گونه الگوی اقتصادی وسیاسی جایگزین میباشند.(196)
وی میافزاید: امروز بشر فاقد جایگزینهای تاریخی دیگر است. رتبه بندیهای مصنوعی مبنی بر ساختارهای سیاسی - چون دولتهای مطلقه، توتالیتر ودموکراسیها بر پایه بازار آزاد - وجود ندارد وهمه برای رسیدن به نوعی از نظام دموکراسی بر پایه بازار آزاد تلاش میکنند. البته او جهانی شدن لیبرال دموکراسی را با آمریکایی شدن یکی میگیرد وگویا میخواهد بقبولاند که با مرگ خدا(!) وسقوط کمونیسم، مطلقی جز ایالات متحده در دهکده جهانی وجود ندارد:
(به نظر من جهانی شدن، همان امریکایی شدن است؛ چرا که امریکا از برخی جهات پیشرفته ترین کشور سرمایه داری در جهان امروز است وهمین طور نهادهای آن، نمایانگر پیشرفت وتوسعه منطقی نیروهای بازار است... قطعاً امریکایی شدن با جهانی شدن یکی است).(197)
با توجّه به این دیدگاه افراطی، میتوان نتایج زیر را از فرضیه پایان تاریخ فوکو یاما به دست آورد:
-----------------
(195) پگاه حوزه، ش 4.
(196) مجتبی امیری، پایان تاریخ وبحران اعتماد، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 97 و98، ص 12.
(197) رحیم کارگر، جهانی شدن وحکومت جهانی مهدی (عجل الله فرجه)، فصلنامه انتظار، ش 6، ص 160.
عقلانیت لیبرال، همان کمال معنوی روح بشری است. این عقلانیت جهانگیر شده است. وظیفه خطیر سیاستمداران به تناسب (شأن تاریخی) آنان، پاسداری از این حکومت جهانی ورشد نهادهای مدنی بر اساس عقلانیت لیبرال است. سیاستمداران غربی به ویژه رهبران آمریکا - که در پیروزی علیه مارکسیسم نقش عمدهای ایفا کردهاند - باید رهبری دنیا در دوره آخر الزّمان را به عهده داشته باشند. تهدید بشریت در دوره آخر الزّمان، فساد یا پوسیدگی است. علّت عمده این عارضه، نبودن چالش بشری است. بنابراین رهبران دنیا برای اینکه بشریت به برکه راکدی تبدیل نشود، باید برنامههای جدّی (شاید جنگ ودرگیری) طرّاحی واجرا نمایند!
نقد وارزیابی
1. فوکویاما قادر به درک این مطلب نیست که لیبرالیسم فقط شکلی از شکلهای نوگرایی است که ظاهراً بر اشکال دیگر پیروز شده است؛ در حالی که تجدّد ونوگرایی، خود در حال خالی کردن میدان برای شکل دیگری از جهان بینی میباشد که به فرا نوگرایی معروف است. حتّی رژی دبره میگوید: پیروزی سرمایه داری در حال حاضر در بطن خویش در دراز مدت شکست سرمایه داری را پرورش خواهد داد.
2. اشتباه بزرگی است که اگر مانند فوکویاما، باور داشته باشیم که شکست کمونیسم، دلیل پیروزی ارزشهای لیبرال غربی است. توانمندی نظام سرمایه داری لیبرال، ناشی از ناتوانیهای سوسیالیسم مارکسیستی بوده است.
3. تفسیرهای یکسان انگار در بسط نگرش لیبرالیسم نوین، از این نکته غافلاند که علّت سقوط مارکسیسم آن بود که طرفداران آن کوشیدند تا یک هویت عام اسطورهای (انسانیت عام وکلی عاری از ارزشها ومیراثهای اخلاقی وفرهنگی) را در جهان محقّق سازند. آن غفلت امروز نصیب لیبرالیسم نوین شده است که میکوشد فردیت فلسفی را مدلی از انسانیت عام وجهان شمول معرفی کند...!
4. بر خلاف نظر فوکو یاما، چیزی که او سرمایه داری دموکراتیک مینامد،
دورنمای جهانی شدن ندارد. تصور اینکه جهان تنها رژیمهای لیبرال دموکراتیک را در برخواهد گرفت، حتمی نیست؛ بلکه یک اتوپیا است. بیان وضعیتی است که توسط برخی از قدرت مندترین کشورهای امروزی، جهانی شده است.
5. لیبرال دموکراسی بودن یا نبودنِ دولت، تأمین مشروعیت نمی کند؛ بلکه مشروعیش وابسته به این است که چطور شهروندانش را علیه بدترین مصیبتها حمایت کند. این یک نیاز جهانی است که ریشه در نیازهای بشری - که جهانی هستند - دارد.
6. جهان مدرن آینده، گام گذاشتن بر جادهای نیست که نهایتاً منجر به یک تمدّن جهانی شود؛ بلکه برعکس کشورهایی که در فرایند مدرنیته قرار میگیرند، حفظ وتداوم تفاوتهای فرهنگی برای آنان اهمیت سیاسی بیشتری پیدا میکند.
7. خود فوکو یاما در مورد آینده دموکراسیهای لیبرال در دراز مدّت تردید میکند! افول زندگی اجتماعی، این اندیشه را القا میکند که ما در آینده ممکن است به (آخرین انسان ها) تبدیل شویم؛ انسانهایی که تنها به آسایش خود میاندیشند و از هر گونه گرایش به سوی هدفهای متعالی محروم اند. خطر دیگر هم وجود دارد؛ ممکن است تبدیل به (اولین انسان ها) بشویم؛ یعنی، انسانهایی که درگیر جنگی خونین وبی حاصل؛ اما با سلاحهای پیشرفته هستند.
8. مهم ترین نقد بر دیدگاه فوکویاما، بی بهره بودن دموکراسیهای لیبرال از معنویت، عدالت، عقلانیت واخلاق است. لیبرالیسم مطلق واباحه گری لجام گسیخته وروا انگاری بی مرز ومانع، خودکش وخودشکن است وخود خویش را نقض میکند. راز شکست وبحران زدگی لیبرالیسم در جهان معاصر همین است.
آینده دولت از دیدگاه مارکسیسم
مارکس دیدگاه ونظریهای دقیق ومنسجم درباره دولت ندارد وآرای او را باید ذیل اندیشهها وگفتارهای مختلف وی به دست آورد... درباره (مارکسیسم) بحثهای گوناگونی تا کنون ارائه شده ونیازی به طرح مجدّد آنها در اینجا نیست. بعضی از نظرات مارکس درباره (فلسفه تاریخ) در فصل پیشین بیان گردید ودیدگاه وی درباره دولت، ادامه همان مباحث است. مارکس تحلیل اقتصادی خود را بر مبنای نظریهای از تاریخ به نام ماتریالیسم تاریخی قرار میدهد واو معتقد است که اغلب نهادهای اجتماعی وسیاسی، به طور عمده توسط زیربنای اقتصادی جامعه؛ یعنی، شیوه تولید شکل مییابند. در طول زمان، بین نیروهای تولید وروابط تولید تعارضهایی به وجود میآید. حل این تعارض ها، مهم ترین عنصر در روند تکامل تاریخ جامعه است. به نظر مارکس این تعارضها سرانجام موجب واژگونی سرمایه داری وبرقراری جامعه سوسیالیستی بدون طبقه (وبدون دولت) خواهد شد.
اندیشه (مارکس) درباره دولت وآینده آن را میتوان بر اساس انگارههای ذیل بررسی نمود:
تعریف وشناخت دولت
مارکس درباره (دولت) میگوید: (دولت نهاد یا مجموعهای از نهادها است که مبتنی
بر دسترس پذیری اجبار قهرآمیز، نزد عوامل خاصّی در جامعه است تا سلطه طبقه حاکم را ابقا ومناسبات مالکیت موجود را از گزند تغییر حفظ کند وطبقات دیگر را تحت انقیاد نگه دارد).
مارکس یک بار در تعریف دولت گفته است: (جامعه به لحاظ سیاسی سازمان یافته). او همچنین مینویسد: (قدرت دولت، نیروی متمرکز وسازمان یافته جامعه است)؛ در این معنا، دولت (جمع بندی جامعه بورژوایی) است.(198)
در عین حال مارکس دولت را بدنهای از افراد میشناخت که بر کلّ ملّت حکومت میکنند. معمولاً این حکومت برای حفظ امنیت مردم واداره امورشان وغیره ضروری دانسته میشود؛ اما به گمان مارکس آنچه مهم است وناگفته میماند، این است: دولت برای حفظ منافع دستهای از مردم وایجاد شرایط بهره کشی از بقیه آنان کار میکند. دولت بقای مناسبات بهره کشی وتداوم استثمار را تضمین میکند وبه یاری مشروعیت وحاکمیت ودر واقع با بدنه مسلّحی از افراد که در نیروهای انتظامی، پلیس، ارتش و... سازمان یافته اند، حق انحصاری اعمال خشونت در جامعه را به خود تخصیص میدهد.(199)
در مباحث (دولت)، مفهوم اساسی (طبقه) جلوه گر است. دولت به عنوان مظهر یا تراکم روابط طبقاتی تلقّی میشود. از دیدگاه مارکس این خود به معنای وجود ساخت (سلطه) در جامعه است. به عبارت دیگر دولت نماینده هیچ گونه خیر جمعی یا قراردادی ویا غایتی عمومی نیست. دولت جزء جدایی ناپذیری از منافع مستقرّ در جامعه است. از دیدگاه مارکسیستی، یک طبقه خاص، کلّ دستگاه دولت را به نفع علایق ومنافع خود اداره میکند. این خود متضمن اعمال قدرت بر گروهها وطبقات دیگر است.
مارکس پیش از بیان مباحث دولت، به جوامع بدون دولت ونحوه پیدایش آن اشاره میکند. جامعه ابتدایی، جامعه فقیری است، تقسیم کار وجود ندارد. مبادله هم چندان مرسوم نیست. انسان ابزارهایی را میسازد وبه یاری آنها درست به اندازه
-----------------
(198) هال درپیر، پیشین، ص 263 و277.
(199) بابک احمدی، مارکس وسیاست مدرن، (تهران: نشر مرکز، 1379)، ص 505.
مصرفش تولید میکند. زمین وتمامی ابزارهای تولیدی - که توسط جمع ساخته شدهاند (مثل کشتیهای بزرگ) - اشتراکی اند.
نظم اجتماعی، برابری خواهانه است وهیچ امتیاز طبقاتی وجود ندارد. همراه با تحول وتکامل کارآمدتر ابزارها وشیوههای تولید، جامعه در تمامی وجوه خود - دامداری، کشاورزی وصنایع خانگی - با افزایش تولید رو به رو میشود وامکان تولید مازادی فراهم میگردد که مبادله به یاری آن صورت میگیرد وبدین وسیله ثروت افزایش مییابد... کارآمدتر شدن ابزار تولید، بر عرضه نیروی کار فشار میآورد؛ چون حالا دیگر حدی بر تولید وجود ندارد وهر عضو قبیله ناچار است سخت تر وطولانی تر کار کند تا بر میزان مازاد افزوده شود. باز هم به نیروی کار اضافی نیاز است وقبیله برای تأمین این نیرو، به جنگ وبرده گیری متوسّل میشود. از این پس جامعه به دو طبقه استثمارگر واستثمار شونده تقسیم میگردد. ثروت به سرعت ازدیاد پیدا میکند؛ ولی این دیگر ثروت جماعتی واشتراکی نیست، ثروت فردی است. طبقههای جدیدی پا به عرصه میگذارند که باز هم موجب افزایش امتیازهای طبقاتی است.(200)
در این حالت، نهادهای جدید (اجبار) ضرورت پیدا میکند. (قهر) برای آنکه بی چیزان را در جای خود نگه دارد ومانع از فروپاشی تقید بردگان شود، باید در دسترس باشد. برای این منظور هیأتهای خاص از افراد مسلّح باید وجود داشته باشد. اکنون قدرت قهرآمیز از کالبد عمومی جامعه تفکیک شده ودولت متولّد شده است. این دولت در نتیجه تحول از نهادی به وجود میآید که قبلاً نقش خاصّی بر عهده داشت وصرفاً به منظور اعمال سرکوب طبقاتی، یک مرتبه پدید نمی آید. پس دولت از تقسیم کار در جامعه پدید میآید؛ البته صرفاً در نتیجه تقسیم جامعه به طبقات... اما ریشههای نهادی اش در فعالیتها وکارکردهای جامعه بی طبقه است.
در توضیح این انگاره، باید به بحثهای دیالکتیک مارکس اشاره شود؛ بدین صورت که: از تز یا برنهاد (جامعه ابتدایی بی طبقه)، برابرنهاد یا سنتز (جامعه فردگرایانه
-----------------
(200) ویلیام تی. بلوم، پیشین، ج 2، ص 838 و839؛ به نقل از: انگلس، منشأ خانواده، ص 314 و317.
وطبقاتی) پدید میآید که نفی تز است. با این تغییر، نظم سیاسی جدیدی پا به عرصه وجود میگذارد که همان (دولت) (آنتی تز) است. دولت به جای آنکه بر مبنای گروه قومی وخونی باشد، بر اساس قلمرو وزمین تشکیل میگردد:
(جامعه کارکردهای مشترک خاصی به وجود میآورد که از آنها نمی تواند چشم بپوشد. اشخاصی که برای این منظور گمارده میشوند، شاخه جدیدی از کار را در داخل جامعه تشکیل میدهند. این بدانها منافع خاصی میبخشد که از منافع کسانی نیز که بدانها قدرت اعطا کرده، متمایز است؛ آنان خود را از افراد اخیر مستقل میکنند؛ دولت زاده شده است).(201)
کاستیها وناراستیهای دولت
مارکس دولت را بدنهای از افراد میشناخت که بر کلّ ملّت حکومت میکنند. معمولاً این حکومت برای حفظ امنیت مردم واداره امورشان و... ضروری دانسته میشود؛ اما به گمان مارکس آنچه مهم است وناگفته میماند، این است: دولت برای حفظ منافع دستهای از مردم وایجاد شرایط بهره کشی از بقیه مردم، کار میکند. دولت بقای مناسبات بهره کشی وتداوم استثمار را تضمین میکند وبه یاری مشروعیت وحاکمیت، در واقع با بدنه مسلّحی از افراد - که در نیروهای انتظامی، پلیس، ارتش و... سازمان یافتهاند - حق انحصاری اعمال خشونت در جامعه را به خود تخصیص میدهد. قدرت دولتی، ابزاری است برای حفظ مناسبات ناعادلانه طبقاتی موجود. به این ترتیب، نگاه مارکس به دولت از یک نظر خیلی شبیه به نگاه آنارشیستها به دولت است.
مارکس همچون باکونین وکرو پاتکین، دولت را پدیدهای منفی میداند؛ آن را به عنوان شرّ اجتماعی میشناسد ونه نیکی یا ابزار برقراری نیکی. بر این اساس او توضیح میدهد که اصولاً (دولت) مسأله وامر پیچیده وبغرنجی است که حفظ آن هزینه گزافی
-----------------
(201) ر.ک: هال درپیر، پیشین، ج 1، ص 270 (از انگلس).
دربر دارد. مالیات بندی یک ضرورت میشود. در قلب نظام، یک نیروی عمومی است که مسؤولیت کنترل ونظارت تعارضها وکشمکشهای طبقاتی، در جامعه جدید را بر عهده دارد. گاه این دولت از تمامی عناصر جامعه، به نوعی استقلال دست مییابد وبه عنوان داور کشمکشهای طبقاتی (مافوق طبقات) قرار میگیرد؛ اما غالب اوقات، ابزار دست طبقه مسلّط اقتصادی (طبقه حاکم) است وبه سرکوب بخشهای تحت استثمار جامعه میپردازد.
دولت در عهد باستان از سوی شهروندان آزاد مورد استفاده قرار میگرفت تا جمعیت بردگان را کنترل نماید. در اروپای قرون وسطی، دولت ابزار سلطه بورژوازی بر پرولتاریا است. اقتدار دولت بر رضایت آزادانه واحترام خودجوش مردم نیست؛ بلکه بر پایه ترس واجبار است. ویژگی نظام سیاسی - از فروپاشی ونظم کمونیسم ابتدایی تا تمامی مراحل دیالکتیکی وظهور فرجامین جامعه کمونیستی - همین است. همراه با گسترش نیروهای تولیدی، شکلهای جدید جامعه ودولت پدید میآیند واینها نیز به نوبه خود، راه را برای جامعهها ودولتهای بعدی هموار میسازند. اما در هر صورت حکومت نماینده طبقهای خاص است وهرگز نماینده کل جامعه نمی باشد. هر نظام گذرا به هر حال به زوال میرود وطی مبارزه دهشت بار طبقاتی، نظام جدیدی زاده میشود:
(تاریخ تمامی جوامع گذشته، تاریخ مبارزات طبقاتی است. انسان آزاد وبرده، نجیب زاده وعامی، ارباب ورعیت، استاد کار وشاگرد وخلاصه ستمگر وستمکش در ضدّیت دائم با یکدیگر بوده وبه پیکاری خستگی ناپذیر - گاهی پنهان وگاهی آشکارا - پرداختهاند که هر بار به تغییر وتبدیل انقلابی جامعه به طور کامل یا انهدام مشترک طبقات متخاصم انجامیده است).(202)
مبارزه طبقاتی مدام، مستلزم به کار گرفتن زور وخشونت، هم توسط طبقه حاکم از طریق اقتدار عمومی وهم توسط عناصر انقلابی است. در طرح مارکس، زور ونیرو، یک ابزار نجات بخش است. وقتی اقتدار عمومی، زور را به خدمت میگیرد، گاه به جای
-----------------
(202) ویلیام. تی بلوم، پیشین، ج 2، ص 844 و845؛ به نقل از: مانیفست کمونیست، ص 9.
آنکه در خدمت تحوّل وپیشرفت اقتصادی قرار بگیرد، در جهت مخالف آن عمل میکند. در چنین مواردی نیرو وزور سرانجام در برابر قدرت توسعه اقتصادی تسلیم میشود. پس انقلاب اجتماعی در آینده اجتناب ناپذیر بوده وبشر پا به مرحله بعدی (سرمایه داری سوسیالیستی) خواهد گذاشت.
آینده دولت
از دیدگاه مارکسیسم، برای رسیدن به جامعه کمونیستی (آخرین مرحله حرکت تاریخ)، باید یک مرحله میانی وگذری را [بین نظام سرمایه داری وجامعه کمونیستی] پشت سر گذاشت. این مرحله را (مرحله سوسیالیسم) مینامند. سوسیالیسم با کنار زدن جامعه سرمایه داری، در یک انقلاب به رهبری پرولتاریا، استقرار مییابد. پرولتاریا پس از برافکندن سلطه سرمایه داران، حکومت طبقاتی خود را به عنوان یک حکومت گذری مستقرّ میکند. این حکومت را (دیکتاتوری پرولتاریا) مینامند، منظور مارکس از دیکتاتوری این است که حکومت در مرحله گذری در هر حال، به دست پرولتاریا قرار دارد ومارکس هر نوع حکومت طبقاتی را نوعی حکومت دیکتاتوری به شمار میآورد (مثلاً دموکراسی نیز دیکتاتوری بورژوازی است).
مرحله سوسیالیسم به عنوان فاز اوّل کمونیسم هنوز آلوده به بسیاری از مظاهر تاریخی از خود بیگانگی است. در این مرحله، در عرصه کار وتولید، به عنوان بنیاد مناسبات جامعه، شیوه وشعار زیر حکم فرما است: (از هر کس به اندازه توانش، به هر کس به اندازه کارش). در حالی که ویژگی مرحله موقّتی حکومت جمعی در نظم سیاسی، دیکتاتوری دولت بود (البته پرولتاریایی).ویژگی مرحله نهایی حکومت اشتراکی، درست در حد مفرط جهت مخالف آن؛ یعنی، ناپدیدی (نبود) دولت خواهد بود. در برابر یک جامعه بدون طبقات، یک جامعه بدون دولت پدیدار خواهد شد. تحوّلی شگفت انگیز؛ اما باز هم تحوّلی منطقی است!
از دیدگاه مادی گرایی تاریخی، دولت، بیانگر وروبنای سلطه اقتصادی است؛ از
این رو به عقیده مارکس قدرت اقتصادی، قدرت متشکل یک طبقه به منظور تعدّی به طبقه دیگر است. این تعدّی را از بین ببرید ونیاز به وجود دولت، حکومت وپلیس را از بین خواهید برد.(203)
پرسش این است که بر اساس نظریه طبقاتی چه بر سر دولت خواهد آمد؟
یک. پاسخی ساده به این پرسش را میتوان به روشنی در مانیفست کمونیست یافت. بر اساس آن، سیاست در درون دولت وجود مییابد ودولت تجسّم منافع طبقاتی است. روبنای دولت، بر پایه سلطه طبقاتی پدید میآید. بنابراین (وقتی در فرآیند رشد وتکامل، تمایزات طبقاتی از میان بروند وکل تولید در دست کلّ ملّت قرار گیرد، قدرت عمومی خصلت خود را از دست خواهد داد). وقتی طبقهای از میان میرود، در آن صورت به یک معنا سیاست ودولت هم پایان مییابد. پس الغای دولت در نظر کمونیست ها، تنها به عنوان نتیجه ضروری سرکوب وامحای طبقات معنا میدهد؛ زیرا نابودی طبقات خود به خود، به نابودی نیاز به وجود قدرت سازمان یافته یک طبقه، برای سرکوب طبقه دیگر میانجامد. این نظر به عنوان نظریه محو واضمحلال تدریجی دولت معروف شده است. کارل مارکس در فقر فلسفه میگوید:
(به محض آنکه دیگر طبقهای اجتماعی برای تعدّی کردن به آن نبود.. دیگر چیزی برای سرکوب کردن - که وجود یک قدرت سرکوب کننده (یعنی یک دولت) را ضروری میسازد - وجود نخواهد داشت).
دو. پاسخ دیگر آنکه با حصول اقتصاد وفور، رسالت تاریخی دولت هم پایان مییابد. این طرحی است که مارکس از فرایند تاریخ وسرنوشت دولت ارائه میکند:
(نخستین اقدامی که طی آن، دولت به عنوان نماینده تمامی جامعه انجام میدهد؛ یعنی، به نام جامعه مالکیت تمامی ابزارهای تولید را به دست میگیرد؛ در عین حال آخرین اقدام مستقل دولت هم هست).
(جامعه[ای] که تولید را بر مبنای تازه همکاری آزاد وبرابر تولید کنندگان سازمان
-----------------
(203) اندر، پی یتر، مارکس ومارکسیسم، ترجمه ضیائیان، (تهران: دانشگاه(تهران: 1358)، ص 91 و92.
میدهد، تمامی ماشین دولت را هم به جایی منتقل میکند که بدان جا تعلّق دارد وآنجا موزه اشیای عتیقه است. دولت نیز در کنار دستگاه نخ ریسی وتبر برنزی، به موزه سپرده میشود). (پس از آن دخالت یک قدرت دولتی در مناسبات اجتماعی در یکایک زمینههای گوناگون، به تدریج زاید میشود. آن گاه طبیعتاً دولت به خواب فرو میرود. حکومت بر اشخاص جای خود را به اداره بر اشیا ومدیریت بر عملیات تولیدی میدهد. دولت ملغا نمی شود؛ بلکه خاموش میگردد (در یک ترجمه: خود نابود ومضمحل میشود)).(204)
سه. نظریه مارکسی که انجام تغییرات اقتصادی، اجتماعی وسیاسی را آخرین اقدام بزرگ دیالکتیکی میداند، تغییرات عظیمی را در رفتار انسانها نیز پیش بینی میکند. همراه با از میان رفتن (خشونتهای ناشی از مالکیت خصوصی)، پرخاش وتجاوزگری نیز ناپدید میگردد. انسانها به صورت موجودات کاملاً اجتماعی در میآیند که انگیزه هایشان صرفاً خیرخواهانه ومبتنی بر همکاری وتعاون است... دیگر چیزی که بر سر آن لزومی به جنگیدن باشد، وجود ندارد. شرایط مادّی، تحقّق بخشیدن به خود، برای همگان فراهم است. روشن است که در اینجا دیگر نیازی به دولت نیست!
چهار. انگلس در سال 1874 بر آن بود که (دولت در نتیجه انقلاب اجتماعی، ناپدید خواهد شد). کارویژههای سیاسی، صرفاً اداری خواهند شد. اما در سال 1877، بر این عقیده بود که: پرولتاریا با تصرّف وسایل تولید، یکباره دولت را لغو کرده ودولت خود، به (خواب خواهد رفت). یا به خودی خود (نابود خواهد شد).
جامعه موعود
مهم ترین انگاره برای مارکس، رسیدن به آرمان شهر کمونیستی واز بین رفتن تضادها، استثمارها وکمبودها است. مارکس آینده را از آن سازمان جامع کمونیستیای
-----------------
(204) همان، ص 271؛ به نقل: آنتی دورینگ ومنشأ خانواده، ص 295 و296 و332.
میداند که بر زندگی انسانها حاکم میشود ودر آن تمامی هستیهای طبیعی، در حالت برابری وهمکاری متقابل به کمال میرسند. این کمال، تقسیم کار را از میان میبرد وفراوانی برجامعه حاکم میگردد. از خود بیگانگی از میان میرود؛ چون افراد آزاد به صورتی خلّاق در فعالیتهای جامعه وجماعت مشارکت میورزند. وحدت انسان با طبیعت بار دیگر اعاده میگردد. انسان با هم نوعان وبا خودش نیز بیگانه میشود. انسان در آن حالت به عنوان موجودی کامل ونوعی، خود را در فراورده کارش باز مییابد. فرایند تولید، در تمامی جوانب وسطوح زندگی آفریده میشود:
(به جای ثروت وفقر اقتصاد سیاسی (سرمایه داری)، انسان غنی ونیاز این انسان مطرح میشود. انسان غنی در آن واحد، انسانی است نیازمند به کلّیت زندگی وفعالیت انسانی؛ انسانی که تحقّق خود او به عنوان ضرورت درونی، به عنوان نیاز در کلیت خودش، وجود دارد).(205)
ناپدیدی دولت، به منزله پیدایش هرج ومرج نخواهد بود. به جای دولت، میبایستی جامعه نوینی استقرار یابد؛ اجتماعی بی سابقه که به وسیله شرکت آزادانه مردم متحد شود. این آرمان (کمون) به صراحت در دیدگاههای مارکس وانگلس مطرح شده است. جامعه کمونی پس از خلاص شدن از دولت، میبایست سازمان یافتن خود به خودی اقتصاد را بر مبنای مشارکتهای آزادانه امکان پذیر سازد ومطابق با پایان یافتن دولت، از خود بیگانگی اقتصادی نیز باید پایان گیرد. همراه با از بین رفتن رژیم سرمایه داری وکار تقسیم شده، اختلاف بخیلانهای میان کار فکری وکار جسمی نیز پایان خواهد یافت. کار خود به یک نیاز حیاتی ویک لذّت مبدّل خواهد شد.
در دستنوشتههای اقتصادی - فلسفی پاریس آمده است:
(کمونیسم به منزله بر گذشتن مثبت از مالکیت خصوصی یا از خود بیگانگی انسانی ودر نتیجه به عنوان تصرف واقعی جوهر انسانی توسط انسانی وبرای انسانی است. کمونیسم، بازگشت کامل انسان به خویشتن خویش، به عنوان یک هستی اجتماعی
-----------------
(205) ویلیام تی بلوم، پیشین، ص 824؛ به نقل از: دستنوشته های اقتصادی - فلسفی پاریس در کاکر، ص 77.
(انسانی) است؛ بازگشتی آگاهانه که در چارچوب تمامی امکانات وثروتهای روزگاران قبلی انجام میپذیرد... حل اصل کشمکش میان انسان وطبیعت وانسان با انسان است. حل راستین کشمکش میان هستی وجوهر، بین عینیت بخشیدن وتصدیق خویشتن، بین آزادی وضرورت، بین فرد ونوع است. کمونیسم معّمای حل شده تاریخ است. راه حل آن نیز همین است).!!(206)
به طور خلاصه جامعه مزبور، جهانی غیر سیاسی وخالی از کشمکش است؛ زیرا فراوانی مادی ونبود طبقات، وجود چنان جهانی را امکان پذیر ساخته است. جامعه به کلّی نو خواهد شد.
نقد وبررسی
نظریه (طبقاتی دولت) مارکس، دچار اشکالاتی است که حل نشدنی مینماید:
1. مارکس توجّه بنیانی به دولت ندارد واصولاً در این زمینه نظریه پردازی نمی کند؛ بلکه عمده توجّه او به اقتصاد سیاسی ونظام سرمایه داری است. وظایف ونقشهایی که دولت در طی مبارزه طبقاتی ایفا میکند، حائز اهمیت اساسی است؛ نه خود دولت.
مارکس از بیم آنکه او را متفکّری یوتوپیایی ویا بورژوا قلمداد کنند؛ هرگز نظریه هنجاری مثبتی درباره قدرت عمومی به دست نداد.
2. هیچ گاه این نظر که دولت - در همه جا - به سود طبقه حاکمه عمل میکند ویا حتی عرصه مبارزه طبقاتی است، اثبات نمی شود.
3. مارکس خود اذعان میداشت که مسأله مدیریت واداره کردن امور، باید به جای خود بماند وبنابراین به شکلی از اشکال، دولت در جامعه بی طبقه هم ضروری
-----------------
(206) ویلیام تی بلوم، پیشین، ص 824؛ به نقل از: دستنوشته های اقتصادی - فلسفی پاریس در کاکر، ص 77.
خواهد بود.(207)
4. از سخنان مارکسیستها برمی آید که چرخ زمان وجامعه به عقب برنمی گردد ودر تاریخ بشر هیچ نوع تحول قهقرایی وارتجاعی به وجود نیامده ونخواهد آمد.
اکنون این سؤال پیش میآید: اگر نظام کمونیستی (جامعه بدون طبقه ودولت)، نظام عالی وبرتر است ولذا هنگامی که حلقه تاریخ زندگی بشر به چنین نظامی رسید، به حکم برتر پدیدار خواهد ماند. پس چرا کمون نخست - که به حکم این سخن نظام کامل وبدون طبقه دولت بود - به نظام بردگی مبدّل شد وبستر نظام اعلا را رها کرده، به نظام پست گرایید؟!
اگر نظام کمون واشتراکیت نظام عالی نبود، چرا آخرین حلقه تاریخ، حلقه کمونیستی فرض شده وبقای بشر در آن دایمی وپایدار تصوّر میشود؟!
از طرفی ترسیم وضعیت کمون نهایی (تأسیس مالکیتهای اجتماعی وعمومی)، بازگشت به طرز مالکیت وروابط تولیدی چند هزار سال پیش ویک حرکت ارتجاعی وقهقهرایی نیست؟(208)
5. مهم ترین انگاره فراموش شده در دیدگاه مارکس، نیازهای واقعی وفطری انسانها است که در جامعه آرمانی وی ارضا نخواهد شد. مشکلات وکاستیهای مردم وجوامع، تنها مشکلات مادّی، اقتصادی وبی عدالتی نیست؛ بلکه انسانها از کمبود اخلاق، فهم، اندیشه وهمدلی رنج میبرند که در آرمان شهر کمونیستی نشانی از آنها به چشم نمی خورد.
-----------------
(207) اندرو گمبل، پیشین، ص 94.
(208) ر.ک: جعفر سبحانی، پیشین، ص 182.
آینده سیاست ودولت
از دیدگاه شیعه، آینده سیاست (دولت)، بسیار روشن وخوشبینانه است. تاریخ، برای رسیدن به آن جامعه مطلوب وآرمانی (تحقق یافتنی وحتمی هر چند با طی فراز ونشیبها وکژتابیهای گوناگون) در حرکت است. این مدینه فاضله در زمین به دست حق پرستان وبه رهبری مصلح موعود وبا یاری امدادهای الهی به وجود آمده واو اداره آن را در دست خواهد گرفت. این جامعه پایان حرکت تاریخ وآغاز حیاتی متکامل وبدون کاستی ونقص است. سیاست در این جامعه، (فاضله) و(الهی) است ودولت اخلاقی (کمال گرا واخلاق محور) بر اساس نظام امامت شکل میگیرد.
مردم - به خصوص مستضعفان وصالحان - نقش اساسی در اداره وکنترل امور دارند وصاحبان زر وزور وتزویر از بین میروند. دور نمای این (جامعه موعود) را این چنین میتوان تصویر کرد: دولت مهدوی بر سراسر دنیا سیطره وبرتری خواهد داشت وشرق وغرب عالم را فرا خواهد گرفت. حکومت او، بر اساس جهان بینی الهی وایدئولوژی اسلام خواهد بود. دین مورد قبول خدا (اسلام) وآیین یکتا پرستی وتوحید، همگانی شده ومعنویت واخلاق، در همه جا گسترش خواهد یافت. (ولایت وامامت) مهدی مورد پذیرش همه
بشر قرار گرفته وآنان طعم خوش عدالت، امنیت وسعادت را خواهند چشید. مردم به کمال نهایی وهدف غایی خود خواهند رسید وروح عبادت وعبودیت بر جوامع حاکم خواهد شد.
ترس وناامنی از بین رفته وامنیت وآرامش همه جا را فرا خواهد گرفت. فساد، ستم وتباهی از جهان ریشه کن واز قسط ودادگری آکنده خواهد شد. برکتهای بی شمار آسمان، نازل ونعمتهای بی کران زمین، آشکار شده وگنجینهها ومعادن آن استخراج خواهد شد. علوم، صنعت وفن آوری پیشرفت خارق العادهای یافته وخرد وعقل مردم کامل خواهد شد.
کشورها وشهرها آباد وزمین خرّم خواهد شد. دیگر ویرانی وعقب ماندگی در آن وجود نخواهد داشت. کشاورزی رونق یافته ودشتها ومزارع سرسبز وپر محصول خواهد شد وکشاورزان ودهقانان، از کشت وزرع خود، چند برابر گذشته، محصول درو خواهند کرد. اقتصاد جوامع پیشرفت کرده وثروت ودرآمدها، عادلانه توزیع خواهد شد. فقیران وتهی دستان، غنی وبی نیاز گردیده وبسیاری از امور کشور در دست مستضعفان وصالحان خواهد بود.
علم طب وبهداشت ودرمان، رشد یافته وبیماریها ریشه کن خواهد شد. کارگزاران امور، از افراد با ایمان وکاردان انتخاب شده وآنان خدمت گزاران مردم خواهند بود. بشر به آرزوی دیرینه خود مبنی بر حکومتی عادلانه، جامعهای اخلاق مدارانه، آیینی خداپرستانه ورفاه وامنیتی جاودانه خواهند رسید.
این (انگاره)، دیدگاه روشن قرآن وآرمان وخواسته اصیل ومتکامل اسلام است. این بشارت ووعده حتمی خداوند به یکتاپرستان وحق باوران وهدف ومسیر روشن تاریخ در چشم انداز ادیان الهی است.
(اندیشه پیروزی نهایی نیروی حق وصلح وعدالت بر نیروی باطل وستیز وظلم، گسترش جهانی ایمان اسلامی، استقرار کامل وهمه جانبه ارزشهای انسانی، تشکیل مدینه فاضله وجامعه ایده آل وبالاخره اجرای این ایده عمومی وانسانی به وسیله شخصیتی مقدس وعالی قدر - که در روایات متواتر اسلامی از او به مهدی تعبیر شده است -
اندیشهای است که کم وبیش همه مذاهب وفرق اسلام، باتفاوتها واختلاف ها، بدان معتقد ومؤمن اند؛ زیرا این اندیشه به حسب اصل وریشه، قرآنی است. این قرآن مجید است که با قاطعیت تمام، پیروزی نهایی ایمان اسلامی (لیظهره علی الدین کله)، غلبه قطعی صالحان ومتقیان (الذین یرثها عبادی الصالحون)، کوتاه شدن دست جباران وستمگران برای همیشه (نجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین) وآینده درخشان وسعادتمندانه بشریت (العاقبة للمتقین) را نوید داده است.(209)
رهنمودها وسخنان شگرف وآسمانی همه پیامبران - از حضرت آدم تا خاتم - درباره منجی موعود، بیانگر جایگاه اهمیت واین ذخیره واندوخته الهی برای یاری دین خدا وحمایت از مستضعفان ونیکان است. از دیدگاه ادیان ابراهیمی، کار نیمه تمام وناتمام پیامبران خدا وجانشینان صالح آنان به دست این مرد سترگ تاریخ، کامل خواهد شد. ودر مکاتب ودینهای غیر ابراهیمی (زرتشتی وبودایی)، سخن از مصلحی است که برای نجات بشر قیام وبر پلیدی وظلمت غلبه خواهد کرد. یهودیان منتظر ظهور (مسیح)، مسیحیان چشم به راه بازگشت (عیسی)، زردشتیان در انتظار (سوشیانت) و... هستند.
در مکاتب الحادی (مانند مارکسیسم) نیز به نوعی از آخر الزمان وجامعه آرمانی بحث شده است. حتی نظریه پردازان لیبرال (مانند فوکویاما)، خوشبینانه پایان تاریخ وپیروزی نهایی لیبرال - دموکراسی را مطرح کرده اند. اهل سنّت (از منظر اسلامی)، به ظهور مهدی موعود باور دارند و...اما هر کدام از این مکاتب وادیان در این باره با ابهام وکلّی گویی، نظریه پردازی کرده وچشم اندازی کامل ودقیق نسبت به آینده (به خصوص آینده سیاست ودولت) ندارند ودیدگاه مکاتب غیر دینی نیز با انتقادات وکاستیهای فراوانی رو به رو است.
در این میان شیعه از نظرگاه اسلامی، به روشنی وصراحت درباره این جامعه موعود وآرمانی، بحث نموده وتصویری جامع وکامل از (مدینه فاضله مهدوی) ارائه کرده است.
-----------------
(209) ر.ک: مرتضی مطهری، قیام وانقلاب مهدی، ص 13.
گفتنی است: ارائه وطرح نقش جامعه آرمانی، نه مضّر است ونه لغو، مشروط به اینکه دارای سه ویژگی باشد:
یک. کاملاً واقع بینانه باشد وحقایق زیست شناختی، روان شناختی وجامعه شناختی را از نظر دور ندارد.
دو. همراه با ارائه طریق باشد؛ یعنی، فقط جامعه آرمانی را تصویر نکند، بلکه راه روشن رسیدن به آن را نیز نشان دهد.
سه. اهدافی را اعّم از هدف اصلی ونهایی وهدفهای واسط وفرعی برای جامعه آرمانی تعیین کند که دارای مراتب باشد.(210)
این طرح کاملاً واقع بینانه وهمراه با ارائه طریق است وتحقق جامعه آرمانی، در متون مذهبی ما پیش گویی شده است. هدف اصلی ونهایی جامعه آرمانی اسلامی استکمال حقیقی انسانها است که جز بر اثر خداشناسی، خدا پرستی، اطاعت کامل ودقیق از اوامر ونواهی الهی، کسب رضای خداوند متعال وتقرب به درگاه او، حاصل شدنی نیست.
افراد این جامعه آرمانی، در مسیر سعادت وکمال حقیقی خود گام بر میدارند وتلاش میکنند تا هدف اصلی خود را در ذیل چهار گزینه زیر محقق سازند:
1. ارتباط فرد با خدای متعال؛ در جامعه آرمانی اسلامی، هر فرد، موحّد ومؤمن بوده واز شرک وکفر، بیزار وروی گردان است. مهم ترین خصیصه این جامعه، توحید، عبودیت وعبادت (خداشناسی وخدا پرستی) وارتباط هرچه نزدیک تر واستوارتر میان خدا وبشر است.
2. ارتباط فرد با خود؛ در این جامعه هر فردی میداند که آنچه از آنِ او ودر اختیار او است - اعم از جسم وبدن، نفس وروح وعقل - امانتی الهی است ومکلف است دخل وتصرّفهایی را که خدای متعال مجاز شمرده، بشناسد وفقط آنها را اعمال کند. علاوه بر این با شناخت خود واستعدادها، شایستگیها وتوانمندی هایش، به معرفت الهی نایل آید.
-----------------
(210) ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، پیشین، ص 413 - 412.
3. ارتباط فرد با طبیعت؛ در جامعه آرمانی هر فرد در قبال طبیعت، باید امانت دار خدای متعال وجانشین وخلیفه او باشد. وی وظیفه دارد هم جلوی تضییع واتلافها واسرافها وتبذیرها را بگیرد وهم به عمران وآبادی زمین بپردازد وکاری کند که نعمتهای الهی هر چه بیشتر وبهتر ظهور وبروز یابد.
4. ارتباط فرد با انسانهای دیگر؛ در جامعه آرمانی، هر فرد، تمامی ارتباطاتش را با سایر افراد، بر اساس دو اصل (قسط وعدالت) و(احسان) مبتنی میسازد ودر این راستا، هر فرد، حقوق واختیارات ونیز تکالیف ووظایف خود ودیگران را همواره محفوظ میدارد. در مقام عمل از جور وستم میپرهیزد. نهاد سیاست وحکومت، خانواده، اقتصاد، حقوق و...هر کدام به ایفای وظایف واقعی خود پرداخته واز کژتابی ومنفعت طلبی به دور هستند.(211)
این جامعه آرمانی تنها یک بار وآن هم در برههای مهم از تاریخ (نزاع پایانی حق وباطل)، به دست پرتوان مهدی موعود(علیه السلام) تحقق یافته وپیروزی وفرج را برای صالحان وشایستگان به ارمغان خواهد آورد؛ چنان که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) میفرماید: (ای گروه مردم! بر شما بشارت باد به فرج، همانا وعده الهی حق است وتخلف نمی پذیرد وحکم او بر نمی گردد. او آگاه وحکیم است وبه درستی، پیروزی خداوند[ی] نزدیک است).(212)
در این باره، مطالب وانگارههای مختلفی را باید مورد توجه قرار داد که برخی از آنها در ذیل میآید:
-----------------
(211) ر.ک: همان، ص 421 - 414.
(212) (معاشر المؤمنین! أبشروا بالفرج فانّ وعد الله حقّ لایخلف وقضاءه لایردّ وهو الحکیم الخبیر وانّ فتح الله قریب...):ابی جعفر محمد بن حسن بن علی طوسی، کتاب الغیبة، (قم: مؤسسه معارف اسلامی، 1411)، ص 351؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، (بیروت: مؤسسه الوفاء، 1404 ق)، جلد 51، ص 67، ح 7؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، (تبریز: مکتبه بنی هاشمی، 1381)، ج 1، ص 399.
پایان تاریخ
از دیدگاه اسلام، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) به طور کامل وجامع درباره حضرت مهدی (عجل الله فرجه) وجامعه آرمانی موعود، صحبت فرموده ودر روایات فراوانی، به ویژگیها وخصوصیات، شرایط وبایستگیهای (دولت کریمه مهدوی) ورهبر آن اشاره کرده است. آن حضرت به روشنی وصراحت از ظهور وقیام مهدی (عجل الله فرجه) خبر داده که جهان را لبریز از عدل وداد میکند واهداف والای دین اسلام را تحقق میبخشد. ظهور مهدی (عجل الله فرجه)، در پایان تاریخ، قطعی وثابت است. او برانگیخته میشود تا ظلم وستم را از میان بردارد وریشه تباهیها را بخشکاند؛ همان طور که جهان از آنها لبریز شده بود. سعادت ورستگاری را برای بشر به ارمغان آورده ورفاه مادی ومعنوی او را تأمین میکند...همه اینها در حساس ترین موقعیت تاریخ (آخر الزمان) اتفاق خواهد افتاد.
پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در روایتی، پایان واختتام جهان ودین را به دست مهدی (عجل الله فرجه) دادند؛ چنان که آغاز آن با اهل بیت آن حضرت بوده است. از امام علی (علیه السلام) نقل شده است: (گفتم:ای رسول خدا! آیا مهدی آخر الزمان، از ما آل محمد است یا از غیر ما؟ فرمود: نه، بلکه از ما است. خداوند به وسیله او دین را ختم میکند، چنان که با ما شروع کرده است وبه وسیله ما [مردم] از شرک نجات داده میشوند).(213)
همچنین رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به حضرت علی فرمود: (امامان بعد از من دوازده تن هستند. نخستین آنها تو هستیای علی وآخرین شان، قائم است؛ کسی که خداوند به دست او مشرق ومغرب عالم را فتح میکند).(214)
-----------------
(213) (قال: قلت یا رسول الله! أ منّا آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) المهدی أومن غیرنا؟ فقال (صلى الله علیه وآله وسلم): لابل منّا یختم الله به الدین کما بنا فتح وبنا یستنقذون (انقذوا) من الشرک.).: الحافظ جلال الدین السیوطی، العرف الوردی فی اخبار المهدی (علیه السلام)، (دمشق، دار الکوثر، 1422)، ص 39؛ یوسف بن یحیی بن علی شافعی سلمی، عقد الدرر، (قاهره: مکتبة عالم الفکر)، ص 142؛ علاء الدین علی بن حسام الدین متقی هندی، البرهان فی علامات آخر الزمان، ص 91، ح 7 و8.
(214) (الائمة بعدی اثنا عشر، اولهم انت یا علی وآخرهم القائم الذی یفتح الله (عزَّ و جلَّ) علی یدیه مشارق الارض ومغاربها): محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین وتمام النعمة، (قم: دارالکتب الاسلامیة، 1395)، ج 1، ص 282، ح 35؛ همان، امالی، (تهران: کتابخانه اسلامیه، 1362)، ص 111، ح 9؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ح 2، ص 507.
این بشارت ووعده الهی، به اندازهای حتمی ویقینی است که حتی اگر یک روز به قیامت مانده باشد، تحقق خواهد یافت وبشر به آرزوی دیرینه خود خواهد رسید: (اگر یک روز از عمر دنیا نمانده باشد، مگر یک روز، خداوند آن روز را چنان طولانی میکند که مردی از فرزندان مرا برانگیزد. نامش از نام من است؛ زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد، چنان که از ستم وظلم پر شده باشد).(215)
مهم ترین وفراگیرترین انگاره در این گونه روایات، آکنده شدن جهان از عدل ودادگری به دست حضرت مهدی (عجل الله فرجه) است؛ به طوری که دیگر نشانی از ظلم وستمگری نخواهد بود وبشر از تمام ظرفیتها ونعمتهای خداوندی، آزادانه وعادلانه بهره مند خواهد شد؛ امری که در هیچ برههای از زمان اتفاق نیفتاده است: (روزها وشبهای عالم به پایان نمی رسد تا اینکه مردی از اهل بیت من حاکم [جهان] میشود که نامش از نام من است. او زمین را پر از عدل میکند...)(216)
ونیز: (قیامت برپا نمی شود تا زمانی که زمین از ستم ودشمنی آکنده شود؛ آن گاه مردی از خاندان من قیام کند وآن را از عدل وداد لبریز کند...)(217)
-----------------
(215) (لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطّول الله تعالی ذلک الیوم حتی یبعث رجلاً منی یواطئ اسمه اسمی یملأ الارض قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً وجورا): علاء الدین علی متقی هندی، کنز العمال، (بیروت: مؤسسه الرسالة، 1405 ق)، خ 38676؛ صدر الدین ابراهیم جوینی خراسانی، فرائد السمطین، (بیروت: مؤسسه محمودی، 1400)، ج 2، ص 326، ح 575؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامة، (قم: دارالذخائر للمطبوعات، بی تا)، ص 250، محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 83، ح 28.
(216) (لایذهب الایام واللیالی حتی یملک رجلٌ من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی یملأ الارض عدلاً...): ابوالقاسم طبرانی، المعجم الکبیر، (موصل: مطبعة الزهراء، بی تا)، ج 10، ص 135 - 134؛ عبدالله بن عدی جرجانی شافعی، الکامل فی الرجال، (بیروت: دار الفکر، 1415)، ج 4، ص 1514، (لا تمضی الایام...)؛ مقدس سلمی شافعی، عقد الدرر، ص 78 (لاتذهب الدنیا ولاتمضی...)
(217) (لاتقوم الساعة حتی تمتلئ الارض ظلماً وعدواناً ثم یخرج رجلٌ من عترتی فیملأها قسطاً وعدلاً...):ابی عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک، (حلب: مکتب المطبوعات الاسلامیه، بی تا)، ج 4، ص 557؛ احمد بن حنبل شیبانی، المسند، (مصر، دار المعارف، 1375 ق)، ج 3، ص 36؛ مقدس شافعی، عقد الدرر، ص 29 (حتی یملک...)؛ متقی هندی، کنز العمال، ج 14، ح 38691.
در این عصر رئیس دولت، مهدی (عجل الله فرجه) خواهد بود وحکومت وفرمانروایی جهان در دست او وصالحان وشایستگان قرار خواهد گرفت. خداوند به دست آنان، بشارتها ووعدههای خود را تحقق خواهد بخشید: (این امت، امت مرحومه است که پیامبرش از خود او ومهدی اش نیز از خود او است. این امر به وسیله ما آغاز شده وبه وسیله ما پایان میپذیرد. برای ما دولتی هست که در آینده مقدّر است وپس از دولت ما، دیگر دولتی نخواهد بود؛ زیرا ما اهل عاقبت هستیم وعاقبت از آن پرهیزگاران است).(218)
باورداشت مهدویت
عقیده به مهدویت وباور به ظهور وقیام مهدی موعود، به عنوان نجات دهنده عالم بشریت واصلاح گر موعود، باور واعتقادی است که براساس کتاب وسنت پدید آمده وهمه مسلمانان پیشین وپسین، بر آن اتفاق نظر دارند. این باور داشت، به عنوان اندیشه اصیل اسلامی، بر پایه استوارترین دلایل عقلی ونقلی بنا نهاده شده وهیچ یک از مسلمانان - به جز عدهای اندک - به انکار ویا تردید آن نپرداخته است. در این رابطه ابتدا دیدگاه اهل سنت وسپس نظر شیعه نقل میشود:
دیدگاه اهل سنت
سویدی میگوید:
(آنچه علما بر آن اتفاق نظر دارند، این است که مهدی آن کسی است که در آخر الزمان قیام میفرماید وزمین را از عدل وداد پر میکند واحادیث راجع به مهدی (عجل الله فرجه) وظهور او بسیار است).(219)
-----------------
(218) (هذه الامّة مرحومة؛ فمنها نبیها ومنها مهدیها، بنا فتح هذا الامر وبنا یختمُ ولنا مُلکٌ مؤجَّل ولیس بعد مُلکنا ملکٌ لانّنا أهل العاقبة والعاقبة للمتقین): کامل سلیمان، یوم الخلاص (روزگار رهایی)، (تهران: نشر آفاق، 1376)، ج 2، ص 594؛ به نقل از: الصواعق المحرقه، ص 97.
(219) ر. ک: لطف الله صافی گلپایگانی،امامت ومهدویت؛(قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1380)،ج 2، ؤص 312؛ به نقل از: سوائک الذهب، ص 78.
ابن هجر هیثمی گفته است:
(اعتقاد به وجود مهدی منتظر، بنابراین احادیث صحیح امری لازم است. عیسی ودجّال در زمان او ظاهر میشوند وهر جا (المهدی) به طور مطلق آورده شود، مراد او است).(220)
ابن خلدون - در عین انکار احادیث مهدی - میگوید:
(مشهور بین همه مسلمانان، در همه عصرها این است که به یقین در آخر الزمان، فردی از خاندان نبوت ظهور میکند، دین را مدد میرساند وعدل را میگستراند. مسلمانان از او پیروی میکنند وبه همه کشورهای اسلامی، حاکم میشود. او مهدی نام دارد).(221)
ابن ابی الحدید مینویسد:
(میان همه فرقههای مسلمین اتفاق قطعی است که عمر دنیا واحکام وتکالیف پایان نمی پذیرد، مگر پس از ظهور مهدی).(222)
بر این اساس باور داشت مهدویت، امری ضروری وبایسته است وانکار آن به معنای نپذیرفتن روایات منقول از پیامبر اسلام است.
در احادیث وروایات زیادی - به خصوص در احادیث اهل سنت - از حضرت مهدی با عناوین زیر یاد شده است: خلیفه در پایان امت من،(223) امیر در پایان فتنهها وانقطاع زمان،(224) مالک وفرمانروای زمین،(225) پادشاه وفرمانروای انسان ها،(226) امام وپیشوای
-----------------
(220) متقی هندی، البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، ص 169.
(221) عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمه ابن خلدون، (بیروت: دار احیاء الترات العربی، بی تا)، ص 367.
(222) ابو حامد بن هبة الله بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، (قم: کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی، 1404)، ج 2، ص 535.
(223) (یکون فی آخر أمتی خلیفة): متقی هندی، کنز العمال، ج 14، ح 38659؛ احمد بن حنبل شیبانی، المسند، ج 3، ص 5 و38؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع المودة، (قم: شریف رضی، 1375)، ج 2، ص 516.
(224) (یکون فی آخر الزمان عند تظاهر من الفتن وانقطاع من الزمن امیرٌ): متقی هندی، کنز العمال، ج 14، ح 3873؛ جلال الدین سیوطی، العرف الوردی فی اخبار المهدی، ص 44.
(225) (حتّی یملک الارض رجلٌ): متقی هندی، کنزالعمال، ح38690؛ قندوزی حنفی، ینابیع الموة، ج2، ص563.
(226) (یملک الناس رجلٌ من اهل بیتی): طبرانی، المعجم الکبیر، ج 10، ص 135 - 134؛ متقی هندی، کنز العمال، ج 14، ح 38707.
مردم،(227) فرمان روای عرب،(228) ولی وسرپرست امت،(229) سلطان مشرق ومغرب(230) و...این عبارات به روشنی نشان میدهد که قرار گرفتن حکومت در آن عصر، حتمی ویقینی است وهیچ ابهام وانکاری در آن راه ندارد.
چنان که در صفحات پیشین نیز گذشت، روایات مختلفی در منابع اهل سنت درباره امام زمان (علیه السلام) ودولت مهدوی نقل شده است. در اینجا به پارهای از آنها اشاره میشود:
- (مهدی از ما اهل بیت است. خداوند امر او را در یک شب اصلاح میکند).(231)
- (مردی از اهل بیت من ظهور میکند که نامش، نام من واخلاقش شبیه خلق من است. زمین را از عدل وداد آکنده میسازد؛ همان گونه که از ظلم وستم پر شده بود).(232)
- (مهدی از خاندان من واز فرزندان فاطمه است...)(233) و(ظهور میکند مهدی از فرزندان حسین...)(234)
- (از ما است کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز میخواند).(235)
- (هر کس مهدی را تکذیب کند، کفر ورزیده است).(236)
-----------------
(227) (ذلک الیوم الخلاص...امامهم المهدی): متقی هندی، البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، ص 160؛ قندوزی حنفی، ینابیع اللموّدة، ج 2، ص 588.
(228) (حتّی یملک العرب رجلٌ): مقدس شافعی، عقد الدرر، ص 87؛ حافظ طبرانی، المعجم الکبیر، ج 10، ص 134.
(229) (ولاکم خیر امة محمد): جلال الدین سیوطی، العرف الوردی فی اخبار المهدی، ص 56.
(230) (یبلغ سلطانه المشرق والمغرب): جوینی خراسانی، فرائد السمطین، ج 2، ص 312، ح 562؛ متقی هندی، کنز العمال، ج 14، ح 38668.
(231) (المهدی منّا اهل بیت، یصلحه الله فی لیلة): ابی فضل عبد الله بن محمد الادریسی، المهدی المنتظر، (بیروت: عالم الکتب، 1405)، ص 31.
(232) (یخرج رجلٌ من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی وخلقه خلقی یملأها قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً): متقی هندی، البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، ص 92، ح 10.
(233) (المهدی من عترتی من ولد فاطمه...): قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ج 2، ص 519 و521.
(234) (یخرج المهدی من ولد الحسین...): مقدّس شافعی، عقد الدرر، ص 222.
(235) (منّا الّذی یصلی عیسی بن مریم خلفه): المقدس شافعی، عقد الدرر، ص 157؛ جلال الدین سیوطی، نزول عیسی بن مریم آخر الزمان، (بیروت: دار الکتب العلمیة)، ص 85.
(236) (من کذّب بالمهدی فقد کفر): ابی فضل ادریسی، المهدی المنتظر، ص 94.
- (در میان امت من، کسی است که مال را به فراوانی میبخشد وآن را شمارش نمی کند)(237) و(معادن (گنج ها) را استخراج واموال را تقسیم میکند).(238)
- (مال را میبخشد وبر کارگزاران خود سخت گیری میکند وبر مسکینان مهربانی میورزد).(239)
- (خداوند زمین را به وسیله قائم زنده میکند، پس او در آنجا عدالت میورزد. در نتیجه زمین با عدل زنده میشود، بعد از آنکه با ظلم مرده بود)(240) و(از خلافت او ساکنان زمین وآسمان خشنوداند).(241)
- (مهدی در میان امتم ظهور میکند. خداوند او را برای فریاد رسی مردمان برمی انگیزد. امت در زمان او متنعم وبهره مند میشوند وچهار پایان زیاد میگردند. زمین محصولات خود را بیرون میدهد).(242)
- (...منادی از آسمان ندا در میدهد: آگاه باشید! برگزیده خدا در میان مردمان، مهدی است. پس به [فرمانهای او] گوش فرا دهید واز او اطاعت کنید).(243)
بر این اساس باور داشت (مهدی موعود) در میان اهل سنّت رایج است؛ اما برخی از علمای اهل سنّت، در رابطه با مهدی موعود میگویند: ما به مهدی نوعی اعتقاد داریم. به
-----------------
(237) (یکون فی امتی خلیفة یحثی المال حثواً ولایعده عداً): متقی هندی، البرهان، ص 81؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ج 2، ص 516.
(238) (انّه یستخرج الکنوز ویقسم المال): ابو عبد الله نعیم بن حماد، الفتن والملاحم، (قاهره: مکتب التوحید)، ج 1، ص 358؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودة): ج 2، ص 585.
(239) (یبذل المال ویشتّد علی العمال ویرحم المساکین): متقی هندی، البرهان، ص 86؛ ابی فضل الادریسی، المهدی المنتظر، ص 83.
(240) (یحییها الله بالقائم فیعدل فیها فیحیی الارض بالعدل بعد موتها بالظلم): قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 514.
(241) (یرضی لخلافته ساکن السماء وساکن الارض): همان، ص 562.
(242) (یخرج المهدی فی امتی یبعثه الله غیاثاً للناس، تنعم الامة وتعیش الماشیه وتخرج الارض نباتها): مقدس شافعی، عقد الدرر، ص 144.
(243) ینادی مناد من السماء: الا انّ صفوة الله من خلقه فلان (یعنی المهدی) فاسمعوا له واطیعوا): همان، ص 156؛ ابن فضل ادریسی، المهدی المنتظر، ص 64.
عبارت دیگر، ما منکر مهدی موعود نیستیم. احادیثی که از طرف رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در باره او صادر شده، مورد قبول ما است؛ ولی میگوییم: او هنوز متولّد نشده ومعلوم نیست چه کسی است. اما در آینده متولّد میشود وبعد از بزرگ شدن، قیام میکند وحکومت جهانی وواحد تشکیل میدهد. او از نسل فاطمه واز فرزندان حسین است. به عنوان مثال شبراوی شافعی در الاتحاف میگوید:
(شیعه عقیده دارد مهدی موعود - که در احادیث صحیحه در رابطه با او وارد شده - همان پسر حسن عسکری خالص است ودر آخر الزمان ظهور خواهد کرد؛ ولی صحیح آن است که او هنوز متولّد نشده ودر آینده متولّد میشود وبزرگ خواهد شد. او از اشراف آل البیت الکریم است).(244)
ابن ابی الحدید نیز در شرح نهج البلاغه مینویسد:
(اکثر محدثان عقیده دارند مهدی موعود از نسل فاطمه (علیها السلام) است واصحاب ما (معتزله)، آن را انکار نمی کنند ودر کتابهای خود، به ذکر او تصریح کردهاند وشیوخ ما به او اعتراف نموده اند. فقط فرق آن است که او به عقیده ما (اهل سنت) هنوز متولّد نشده وبعداً متولّد خواهد گردید).(245)
آنچه روشن است اینکه باور به مهدی موعود در نزد اهل سنّت، از ژرفا ووضوح برخوردار نیست وبه عنوان یک اعتقاد ضروری ودینی یقینی مطرح نمی باشد. از این رو دیدگاه آنان در مورد آینده سیاست (دولت)، مبهم ونارسا است. به هر حال میتوان انگارههای زیر را از کتابهای اهل سنّت به دست آورد.
1. مهدی موعود، از عترت پیغمبر واز فرزندان فاطمه (علیها السلام) است.
2. مهدی موعود، از فرزندان حسین (علیه السلام) است.
3. او جهان را پر از عدل وداد میکند؛ پس از آنکه از ظلم وجور پر شده باشد.
-----------------
(244) علی اکبر قرشی، اتفاق در مهدی موعود، (قم: دفتر انتشارات اسلامی)، ج 2، بی تا، ص 33؛ به نقل از: عبد لله بن محمد شبراوی شافعی، الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 180.
(245) ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 281.
4. او خلیفه ورهبر وامام دوازدهم از ائمه اثنی عشر است که پیغمبر، امت را به امامت آنها بشارت داده وبر طبق روایات کثیر مسند احمد، صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داوود وکتابهای معتبر دیگر اهل سنت، امامت شان ثابت است.(246)
5. حضرت مهدی، بر تمام کشورها وشهرها مستولی میشود ولشکرهای کفر را شکست میدهد.
6. دین اسلام وتوحید به وسیله آن حضرت، عالم گیر خواهد شد ودر زمین کسی نماند، مگر اینکه به توحید خدا گواهی دهد.
7. در زمان مهدی (عجل الله فرجه) آن چنان مردم در نعمت ووسعت خواهند بود که نظیر آن در هیچ عصری نبوده است.
8. او هم نام وهم کنیه حضرت رسول است ومردم را به سنت وشریعت وملّت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) برگردانده وکتاب وسنّت را زنده میسازد.
9. عیسی بن مریم، فرود آید ودر نماز به مهدی (عجل الله فرجه) اقتدا کند و...
چکیده دیدگاه اهل سنّت درباره (مهدویت) را میتوان در این کلام ابی الحسن آبری به دست آورد:
(به تحقیق [در این زمینه] روایات متواتر است واز رسول خدا به طور مستفیض رسیده که مهدی از اهل بیت او است. او هفت سال حاکم (جهان) میشود وزمین را از عدل آکنده میسازد. عیسی (علیه السلام) برای کمک به او در کشتن دجال خروج میکند. مهدی (عجل الله فرجه) امام وپیشوای این امت است وعیسی در پشت سر او نماز میخواند).(247)
دیدگاه شیعه دوازده امامی
شیعه، اعتقاد وباوری ژرف وآگاهانه نسبت به (مهدویت) دارد وآینده جهان وجامعه آرمانی، به روشنی در آن ترسیم وتصویر شده است. شیعه با مهدی موعود زندگی
-----------------
(246) ر. ک: لطف الله صافی، امامت ومهدویت، ج 2، ص 313.
(247) (وقد تواترت الاخبار واستفاضت عن رسول الله ((صلى الله علیه وآله وسلم) وسلم) بذکر المهدی من اهل بیته وأنّه یملک سبع سنین وأنه یملأ الأرض عدلاً وأن عیسی(ع)، یخرج فیساعده علی قتل الدجال وأنّه یؤمّ هذه الأمّة ویصلّی عیسی خلفه): عبدالعلیم عبدالعظیم البستوی، المهدی المنتظر، (مکة: مکتبة المکیة، 1420)، ج 1، ص 60.
میکند وبا آرمان (مهدویت) نفس میکشد ودر هر لحظه ای، منتظر رسیدن فرج وظهور او است. این باور به قدری ضروری ومسلّم است که هیچ گونه کژتابی وسستی در آن را نمی پذیرد وهیچ وقت از تأخیر ظهور، آزرده ومأیوس نمی شود.
مهم ترین انگاره وچشمداشت شیعه از ظهور مهدی (عجل الله فرجه)، تشکیل دولت جهانی ونابودی دولتهای باطل (کفر وفساد) است. در باور شیعه: مهدی موعود، امام دوازدهم وپیشوای حقیقی انسانها است. او عصاره خلقت وجانشین به حق تمامی پیامبران واوصیای الهی است. او تنها کسی است که موفّق میشود حکومت وفرمانروایی سراسر جهان را در دست گیرد ومعنویت، عدالت، عقلانیت وامنیت را برای بشر به ارمغان آورد. در عصر طلایی حکومت او، چهره کریه کفر وظلم وفساد از بین میرود ویکتا پرستی وحق مداری غلبه مییابد.
شیعه معتقد است: دوازدهمین امام - که پس از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) عهده دار حفظ دین ونگهبان اسلام ومسلمین است - حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است. به گفته پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)، مهدی امام مسلمین به امر خدای متعال است. او همان منجی موعود در ادیان الهی (به خصوص اسلام) است وهر گونه تشکیک وتردید در آن، موجب بیرون رفتن از مذهب میگردد. شیعیان امامیه به اجماع بر امامت آن حضرت متفقاند واو را زنده واز انظار غایب میدانند. به نظر آنان، هر گاه حکمت الهی اقتضا کند، او ظهور کرده، خلافت وامامت جهان را در (عصر ظهور) به دست خواهد گرفت. دیدگاه شیعه اثنا عشری در فصلهای بعد به طور مفصل بررسی خواهد شد.
دیدگاه فرقههای دیگر شیعه
عبارت (شیعه) در این پژوهش، مترادف با امامیه اثناعشری ودوازده امامی گرفته شده است. از میان شیعه، فرقههای دیگری نیز وجود دارد که به اختصار، دیدگاه متفاوت وانحرافی آنان درباره (مهدویت) بیان میگردد:
1. کیسانیه: آنان به امامت محمد حنفیه (فرزند امیر مؤمنان علی (علیه السلام)) اعتقاد دارند. برخی از آنها، مرگ او را انکار کرده، گفتند: وی نمرده ونمی میرد وزنده است. اما غایب
شده در کوه رضوی پنهان است تا روزی که به او امر شود وظهور کند.(248) کیسانیه وگروههای مرتبط با آن گرایش انقلابی وتمایل به سوی نوعی آرمان گرایی افراطی داشتند که در اصل مهدی پنهان شده ومتضمن انتقام جویی وخواستههای سیاسی بود.(249) به اعتقاد کیسانیه محمد بن حنفیه روزی باز میگردد تا بر جهان حکومت کند. اعتقادات مشابهی نیز در خصوص پسر محمد بن حنفیه به نام ابو هاشم، عبد الله بن معاویه، محمد ابن عبد الله نفس زکیه و... وجود دارد.(250)
2. واقفیه: فرقهای از شیعه هستند که امام موسی بن جعفر(علیهما السلام) را آخرین امام میدانند ومی گویند: او زنده است وهمو مهدی منتظر میباشد. به نظر بیشتر آنان، او وفات نیافته ودر جایی زنده وپنهان است. آنها به گفتههای منسوب به امام (علیه السلام) استناد میکردند مبنی بر اینکه او مهدی قائم نامیده شده؛ زیرا پس از وفات بر میخیزد (یقوم).(251)
3. اسماعیلیه: این فرقه پس از امام ششم صادق (علیه السلام)، به امامت فرزند بزرگ او اسماعیل (یا فرزند وی محمد)، معتقد شدند. پس از شهادت امام صادق (علیه السلام) گروهی مرگ اسماعیل را در زمان آن حضرت انکار کردند واو را امام غایب وقائم دانستند.(252)
4. باقریه: اینان، امام باقر(علیه السلام) را مهدی منتظر میدانستند ومعتقد به رجعت او بودند.(253)
5. موسویه: آنان طرفدار امامت موسی بن جعفر(علیهما السلام) ومنتظر رجعت او بودند. عدهای از آنان میگفتند: امام کاظم (علیه السلام) نمرده است تا اینکه شرق وغرب عالم از آنِ او
-----------------
(248) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، (قاهره: مصطفی البابی الحلبی، 1381)، ج 1، ص 149.
(249) میرچا الیادة، دائرة المعارف دین، فصلنامه انتظار، ش 8 و9، ص 218.
(250) مهدویت از دیدگاه دین پژوهان واسلام شناسان غربی، ترجمه دائرة المعارف اسلام (چاپ کمبریج)، فصلنامه انتظار، ش 10، ص 139.
(251) همان، ص 140؛ محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، (مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1375)، ص 455.
(252) ابو محمد حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، (قم: دار الذخائر للمطبوعات)، ص 69؛ ابو منصور عبد القاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، (تهران: اشراقی)، ص 34.
(253) محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص 96.
شود وجهان را پر از عدل وداد کند. او مهدی قائم است...عدهای نیز میگویند او مرده است؛ ولی بار دیگر بر میخیزد ورجعت میکند (به مانند عیسی) وپس از قیام، جهان را پر از عدل وداد میکند.(254)
6. ناووسیه: آنان به حیات امام صادق (علیه السلام) اعتقاد داشته ومنتظر ظهور آن حضرت بودند. میگویند: او همان قائم مهدی است. در آخر الزمان آشکار میشود وبر مردمان فرمان روایی میکند.(255)
7. مغیریه (محمدیه): آنان پیروان نفس زکیه (محمد بن عبد الله بن حسن بن حسن ابن علی بن ابی طالب) بودند. به نظر ایشان، او کشته نشده ودر کوه هاجر (در نجد) پنهان است وتا فرمان خدا به او نرسد، از آنجا بیرون نمی آید. مغیرة بن سعید عجلی، میگوید: محمد بن عبد الله، مهدی آینده است؛ زیرا وی هم نام رسول خدا وپدرش نیز هم نام پدر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) است.(256)
8. جارودیه: به نظر آنان امامت از امام سجاد(علیه السلام)، به زید بن علی وپس از او، به محمد بن عبدالله...رسیده است. او کشته نشده وحی وباقی است وبعداً خروج کرده وعالم را به عدل آراسته خواهد نمود.(257)
سه. جامعه موعود شیعه
بر اساس روایات شیعه، جامعه آرمانی مهدوی از تصویری جامع وکامل برخوردار است.این تصویر واقع بینانه وتحقق یافتنی، سیر تاریخ بشر را نمایان میسازد وپرده از نقش مهم پیامبران وامامان معصوم، در این حرکت بر میدارد؛ زیرا هدایت، راهنمایی وحیات مادی ومعنوی بشر با ایشان شروع شده است ومرحله متکامل ومتعالی زندگی نیز
-----------------
(254) همان، ص 430؛ ابو محمد نوبختی، فرق الشیعه، ص 85 - 79.
(255) ابو منصور بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 33؛ محمد جواد مشکور، فرهنگ اسلامی، ص 436.
(256) محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص 393؛ محمد بن عبد الکریم شهرستانی، الملل والنحل، ج 1، ص 194.
(257) محمد بن عبد الکریم شهرستانی، الملل والنحل، ج 1، ص 207.
با آنان خواهد بود. دولت فراگیر آنان در نهایت در همین دنیا شکل خواهد گرفت وحرکت تاریخ نیز به سمتی میرود که با حضور مستقیم وبدون واسطه آنان در رأس اداره امور جهان (به دست پر کفایت قائم آل محمد)، مردم از برکات وعنایات وجودی آنان برخوردار گشته واز نقص به کمال، از ظلم وستم به عدل وداد، از فساد وبی دینی به یکتاپرستی ونیک اخلاقی و...رهنمون خواهند شد. تصویر این بشارت ووعده حتمی الهی را میتوان در مؤلفههای زیر به دست آورد:
آغاز وانجام جهان
امام باقر(علیه السلام) میفرماید: (ای مردم! کجا میروید وبه کجا برده میشوید؟! خداوند اوّل شما را به دست ما هدایت نمود وآخر شما را به دست ما به انجام میرساند. اگر شما دولت زودگذر دارید، دولت پایدار از آنِ ما است. پس از دولت ما دیگر دولتی نیست؛ زیرا ما اهل عاقبت هستیم...)(258) بر اساس این روایت واحادیث دیگر، امامان معصوم (علیه السلام) جایگاه مهم ومحوری در آغاز وانجام جهان دارند وفرجام واپسین حیات نیز با نابودی دولتهای گذرا وباطل وتشکیل دولت طولانی مدت صالحان خواهد بود. نجات ورستگاری انسانها - پس از مدتهای مدید - به وسیله ایشان ودر حکومت عدل مهدی تحقق خواهد یافت. حضرت علی (علیه السلام) درباره پایان جهان میفرماید: (این امر به دست ما آغاز شد وبه دست ما پایان مییابد. خداوند به وسیله ما انسانها را در آغاز زمان رهایی بخشید وبه وسیله ما در پایان جهان، عدالت گسترده میشود).(259)
ظهور وقیام
مرحله سرنوشت ساز حیات بشری، با حضور وظهور امام معصوم (علیهم السلام) شروع میشود. در این مرحله امام مهدی (عجل الله فرجه) از پرده غیبت بیرون میآید وظهور میکند. از
-----------------
(258) ایها الناس! این تذهبون واین یرادُ بکم؟! بنا هدی الله اوّلَکُم وبنا یختم آخرکم، فان یکن لکم ملکٌ مُعَجَّلٌ، فانَّ لَنا مُلکاً مؤجلاً ولیس بعد مُلکِنا مُلک لانا اهل العاقبةِ...): ابی جعفر محمد بن یعقوب کلینی، کافی، (تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1365)، ج 1، ص 471، ح 6.
(259) (بنا فُتِحَ الامر وبنا یختم بنا استنقذ الله الناس فی اوّل الزمان وبنا یکون العدل فی آخر الزّمان): سلیمان کامل، یوم الخلاص، ج 2، ص 595، ح 766.
نظر شیعه، موعود نجات بخش، به دنیا آمده والان زنده است ودر جامعه حضور پنهانی دارد. هر وقت خداوند متعال اراده کند، او ظهور کرده وقیام علیه جبهه کفر وباطل را رهبری خواهد کرد. رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) به فرزند گرامی اش سالار شهیدان حسین (علیه السلام) میفرماید: (آن گاه امیر امیران... پادشاه منتظر - که در غیبتش همگان دچار حیرت میشوند - ظهورمی کند.اونهمین فرزندتواستای حسین!...بر انس وجن چیره میگردد).(260)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (در آخر الزمان ظهور (خروج) میکند وابری در برابر خورشید به وجود مقدسش سایه میاندازد. از میان ابر، فرشتهای ندا در میدهد: این مهدی خلیفه خداوند است، از او پیروی کنید).(261)
دعوت ومبارزه
امام مهدی (علیه السلام) پس از ظهور وقیام به هدایت وارشاد مردم میپردازد وآنان را به معنویت وعدل وداد فرا میخواند. در برابر گفت وگوهای منطقی وارشادات آن حضرت، گروه باطل وصاحبان زر وزور وتزویر وفساد قرار میگیرند. در نتیجه آن حضرت بعد از اتمام حجت به مبارزه میپردازد ونهضت مستضعفان وستمدیدگان را رهبری میکند. امام صادق (علیه السلام) در این باره میفرماید: (تحقق آیه شریفه (لیظهرهُ علی الدین کلّه) به دست مهدی است... ما بر شیوه رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) هستیم تا خداوند به ما اجازه دهد که برای اظهار آیین او شمشیر بکشیم ومردم را به سوی او فرا بخوانیم. در پایان چنین خواهیم کرد، چنان که پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) در آغاز چنین کرد).(262)
-----------------
(260) (یظهرُ أمیرُ الامَرةِ... السلطانُ المأمولُ الذی تحیر فی غیبته العقول. وهو التاسعُ من وُلدِک...یظهرُ علی الثقلین): لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، (قم: مؤسسه سیدة معصومه، 1419)، ص 578، ح 2.
(261) (یخرج فی آخر الزمان علی رأسه غمامةٌ بیضاء تظلّه من الشمس. فیها ملک ینادی بلسانٍ عربی فصیح: هذا المهدی خلیفة الله فاتبعوه): ابی جعفر محمد بن حسن طوسی، امالی، (قم: دار الثقافة، 1414)، ص91؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 470؛ مقدس شافعی، عقد الدرر، ص 135.
(262) ((لیظهرهُ علی الدین کلّه) فی هذا الیوم هو المهدی... نحنُ علی منهاج رسول الله حتّی یأذن الله لنا فی اظهار دینه بالسیف، وندعو الناس الیه فنضربهم علیه عوداً کما ضربهم رسول الله بدءاً): ابراهیم بن فرات کوفی، تفسیر فرات کوفی، (تهران: مؤسسه چاپ ونشر، 1410)، ص 256؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 24، ص 118، ح 1؛ محمد بن حسن صفّار قمی، بصائر الدرجات، (قم: کتابخانه آیت الله مرعشی، 1404)، ص 518.
(شمشیر) نشانه قدرت ونماد قهر وغضب الهی بر دشمنان حق وپایان یک مهلت طولانی به آنان است. این پایان مدارا ومهلت به آنان وشروع جنگ سرنوشت ساز وپایانی میان حق وباطل است. در این جنگ اشقیا وکافران ومفسدان در یک طرف (به فرماندهی شیطان) وسعدا وصالحان ومؤمنان در سمت دیگر (به رهبری مهدی (عجل الله فرجه)) قرار دارند. هم جبهه کفر وباطل به حد نهایی قدرت وشوکت وجنایت خود رسیدهاند وهم گروه حق وخدا پرست، به حد بالای ایمان، دانایی واعتقاد دست یافته اند. ظلم وستم کافران وظالمان بی حد واندازه شده ومظلومیت وستمدیدگی مستضعفان ومحرومان از حد گذشته است. در نتیجه زمان ستیزش وجنگ نهایی در آخر الزمان فرارسیده وبا ظهور وقیام مهدی موعود، آغاز میشود.
کافران ودین ستیزان از ظهور آن حضرت اظهار کراهت وناراحتی میکنند وبه هدایتها وراهنماییهای او توجّهی نمی کنند. پس علیه او جنگهای شدیدی راه میاندازند ودر نهایت خود در این ستیزش نهایی مغلوب ونابود میگردند. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:
(دنیا به آخر نمی رسد تا وقتی که ندا کنندهای از آسمان بانگ میزند کهای اهل حقّ! یک جا جمع شوید. پس همه ایشان در یک سرزمین جمع میشوند. بعد از آن، دفعه دیگر ندا میکند:ای اهل باطل! به یک جا جمع شوید، پس ایشان نیز در یک سر زمین جمع میشوند...)(263)
امام کاظم (علیه السلام) میفرماید: (سپس آن قدر دشمنان خدا را میکشد تا خداوند راضی شده که در قلب خویش، احساس شفقت وترحّمی بکند).(264)
-----------------
(263) (لاتذهب الدنیا حتّی ینادی مناد من السماء یا اهل الحقّ اجتمعوا فیصیرون فی صعید واحد، ثم ینادی مرّة أخری: یا أهل الباطل اجتمعوا فیصیرون فی صعید واحد...): ابی عبد الله محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، (تهران: مکتبة الصدوق، 1397)، ص 320، ح 9؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 365، ح 145.
(264) (ثم لایزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله...): محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، کمال الدین وتمام النعمة، (قم: دار الکتب الاسلامیه، 1395)، ج 2، ص 329؛ ابو منصور احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، (مشهد: نشر مرتضی، 1403)، ج 2، ص 449؛ علی بن محمد خزّاز قمی، کفایة الاثر، (قم: انتشارات بیدار، 1401)، ص 282.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (هشت ماه تمام شمشیر بر دوش نهاده، [دشمنان خدا را] میکشد...)(265)
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) میفرماید: (پدرم فدای فرزند نیکوترین کنیزان که [ظالمان وکافران] را خوار وذلیل خواهد کرد وجام زهرآگین به کامشان خواهد ریخت وبا شمشیر با آنان برخورد خواهد کرد).(266)
از امام صادق (علیه السلام) درباره معنای آیه (ولنذیقهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر)(267) سؤال شد، آن حضرت فرمود: (عذاب نزدیک گرانی قیمتها است وعذاب بزرگ تر، قیام مهدی (عجل الله فرجه) با شمشیر است).(268)
پیروزی حق ونابودی باطل
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ویارانش وسپاهیان مؤمن وشجاع او، در این جنگهای نهایی وسرنوشت ساز پیروز شده وبا کمک گرفتن از امدادهای غیبی، دشمنان (جبهه باطل) را نابود میکنند. بدین سان سرنوشت کافران وستمگران، به بدترین صورت رقم میخورد. امام کاظم (علیه السلام) میفرماید: (خداوند برای دوازدهمین [امام] از خاندان ما، هر دشواری را آسان میکند...به دست او هر جبار سرسختی نابود میشود وهر شیطان سرکشی، هلاک میگردد).(269)
-----------------
(265) (یجرّد السیف علی عاتقه ثمانیة أشهر هرجاً...): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 307، ح 2؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 361.
(266) (بابی ابن خیرة الاماء (یعنی قائم من ولده) یسومهم خسفاً ویسقیهم بکأس مصبرة ولایعطیهم الا السیف هرجاً)، محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 229، ح 11؛ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، (قم: مؤسسه دار الکتاب، 1410)، ج 1، ص 9.
(267) سیدشرف الدین حسینی استرآبادی، تأویل الایات الظاهرة، (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1409)، ص437.
(268) (الادنی غلاءُ السعر والاکبر المهدی بالسیف): محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 59، ح 55.
(269) (هو الثانی عشر منّا یسهل الله له کل عسیر...ویبیرُ به کلّ جبّار عنید ویهلک علی یده کلّ شیطان مرید): محمد بن علی صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 369؛ محمد باقر مجلسی، ج 51، ص 150، ح 2.
امام هادی (علیه السلام) میفرماید: (او کسی است که وحدت کلمه ایجاد کرده ونعمتها را کامل میسازد. باطل را نابود واز آن نهی میکند ودر راه خدا از سرزنش هیچ ملامت گری نمی ترسد).(270)
امام باقر(علیه السلام) میفرماید: (هنگامی که قائم قیام میکند، هردولت باطلی ازبین میرود).(271)
محمد بن مسلم میگوید: از امام باقر(علیه السلام) پرسیدم: مراد از (والیل اذا یغشی) چیست؟ فرمود: (شب اشاره به آن است که جلوی حکومت حضرت علی (علیه السلام) گرفته شد وروز عبارت از قائم ما است که قیام میکند وحکومت او بر دولت باطل چیره میگردد).(272)
از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است: (خداوند به او پیروزی عنایت میکند واو با آنان میجنگد).(273)
سیطره بر جهان
پس از پیروزی سپاه حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ونابودی سپاه کفر وباطل، آن حضرت بر کل جهان سلطه وبرتری خواهد یافت واز شرق تا غرب زمین به سیطره او در خواهد آمد. این تسلط وبرتری مقدمهای برای تشکیل حکومت واحد جهانی واستقرار عدل وداد در سراسر عالم است.
در روایتی متواتر ومشهور از پیامبر خدا نقل شده است: (سلطه وبرتری او، شرق وغرب (جهان) را در بر میگیرد)(274) و(... خداوند متعال، شرق وغرب جهان را به دست
-----------------
(270) (هو الذی یجمع الکلم ویتّمُ النّعَمَ ویحق الله به الحقّ ویزهق الباطل وهو مهدیکُم المنتظر): احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 60؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 37، ص 209.
(271) (اذا قامَ القائم ذَهَبَت دولة الباطل): محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8،ص 287، ح 432.
(272) (الیل فی هذا الموضع الثانی، غش امیر المؤمنین (علیه السلام) فی دولته الّتی جرت له علیه... والنهار هو القائم منّا اهل البیت اذا قام غلب دولة الباطل): محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 49، ح 20.
(273) فیمنحُهُ الله اکتافهم فیقتل المقاتله: همان، ج 52، ص 342، ح 1؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، (تهران، چاپخانه علمیه)، 1380، ج 2، ص 58.
(274) (یبلغ سلطانه المشرق والمغرب): محمد بن علی بابویه صدوق، کمال الدین، ج 1، ص. 28، ح 27 وج 1، ص 330، ح 6 (از امام باقر(علیه السلام))، محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 71، ح 12.
قائم، فتح خواهد کرد).(275)
تشکیل دولت
مهم ترین واساسی ترین اقدام امام مهدی (عجل الله فرجه) پس از پیروزی وسیطره بر سراسر جهان، تشکیل دولت وبه دست گرفتن حکومت وفرمانروایی دنیا است. گفتنی است: مردم جهان در عین حال که شاهد نابسامانی، جنگ ها، فساد، بی عدالتی، ناامنی والحادگرایی در جهان بوده اند؛ دولت ها، احزاب وسازمانهای بسیاری را نیز دیدهاند که مدعی خدمت به جهانیان وایجاد آرامش، صلح وامنیت وبهبود وضع اقتصادی وفرهنگی واجتماعی در دنیا بوده اند! اما در عمل چیزی جز تباهی وستم وجنگ مشاهده نکرده اند. سر انجام روزگاری فرا میرسد که معنویت وعدالت، به دست توانای مرد الهی ودر دولت کریمه اهل بیت (علیهم السلام) پیاده میشود ورفاه، امنیت، عدل ویکتاپرستی در همه جای عالم گسترش مییابد. روشن است که این تنها با تشکیل دولت وانسجام در امور، به دست میآید. امام باقر در تفسیر آیه (الذین ان مکناهم فی الارض...) میفرماید: (این آیه در حق آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم)، حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ویاران او است که خداوند آنها را مالک شرق وغرب جهان نموده، آیین اسلام را پیروز میکند وبدعتها وباطلها را به دست او ویارانش نابود میسازد - چنان که [قبلاً] سفیهان حقّ را لگدمال کرده باشند - تا اینکه از ستم نشانهای نمی ماند).(276)
این دولت بهترین، کامل ترین، ومردمی ترین دولتها - پس از نابودی وپایان وقت دولتهای دیگر - خواهد بود. در این زمینه روایتی آمده است: (همانا دولت ما آخرین دولتها است وبرای هیچ خاندانی دولتی نیست مگر اینکه قبل از ما حکومت کند؛ تا
-----------------
(275) (القائم الذی یفتح الله تعالی ذکره علی یدیه مشارق الارض ومغاربها): محمد بن علی بن بابویه صدوق، عیون الاخبار الرضا (علیه السلام)، (تهران، انتشارات جهان، 1378)، ج 1، ص 65، ح 34؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 507.
(276) (هذه لال محمد، المهدی واصحابه یمَلَّکُهُمُ الله مشارق الارض ومغاربها ویظهرُ الدین ویمیت الله - (عزَّ و جلَّ) - به وباصحابه البدع والباطل کما أمات السفهة الحق حتی لایری أثرٌ من الظلم): علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، (قم: دار الکتاب، 1404)، ج 2، ص 87؛ سید شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهره، ص 339.
هنگامی که ما به قدرت رسیدیم کسی نگوید - وقتی روش حکومتی ما را دیدند - اگر ما نیز به قدرت میرسیدیم، این چنین رفتار میکردیم. واین گفتار خداوند است که: عاقبت برای تقوا پیشگان است).(277)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (بعد از دولت قائم، برای هیچ کس دولتی مقدر نشده است)(278) ونیز (برای هر قومی، دولتی هست که فرا رسیدن آن را انتظار میکشند؛ ولی دولت ما در آخر الزمان ظاهر میشود).(279) همچنین آمده است: (اگر از دنیا جز یک روز باقی نباشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی میکند که مردی از اهل بیت من فرمان روای جهان میشود).(280)
تعابیر مختلفی از این دولت، در روایات ذکر شده است که به چند مورد آن اشاره میشود:
دولت کریمه
در دعای افتتاح میخوانیم: (خداوندا! ما دولت با کرامتی را از لطف تو مشتاق هستیم که با آن اسلام واهلش را عزیز کنی ونفاق واهلش را ذلیل گردانی...)(281)
-----------------
(277) (انّ دولتنا آخر الدول ولم یبق اهل بیت لهم دولة الا ملکوا قبلنا لئلا یقولوا - اذا رأوا سیرتنا - اذا ملکنا سرنا بمثل سیرة هولاء وهو قول الله تعالی: والعاقبة للمتقین): محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 473؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، الارشاد، (قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413)، ج 2، ص 385؛ لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 379، ح 1.
(278) (لیس بعد دولة القائم لاحد دولة): محمد بن محمد بن نعمان مفید، الارشاد، ج 2، ص 387؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، (تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1390)، ص 464؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 387.
(279) (لکلّ اناسٍ دولة یرقبونها ودولتنا فی آخر الدهر تظهر): محمد بن علی بن بابویه صدوق، الامالی، (تهران، کتابخانه اسلامیه، 1362)، ص 489، ح 3، مجلس 71؛ لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 222، ح 84.
(280) (لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتّی یملک رجلٌ من اهل بیتی...): محمد بن جریر طبری، دلایل الامامة، (قم: دار الذخائر للمطبوعات، بی تا)، ص 250؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 473.
(281) (اللّهم إنّا نرغب الیک فی دولة کریمة تُعِزُّ بها الاسلام واهله وتذلّ بها النفاق واهله): ابن جعفر محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج 3، ص 11؛ رضی الدین علی بن موسی ابن طاووس، الاقبال الأعمال، (تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1367)، ص 51؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 3، ص 424.
بهترین دولتها
پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به حضرت علی فرمود: (دولت حق (دولت مهدی)، بهترین دولتها است).(282) امام صادق (علیه السلام) نیز میفرماید: (دولت او، آخرین وبهترین دولتها است).(283)
دولت قائم (علیه السلام)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (بعد از دولت قائم (علیه السلام) برای احدی دولتی مقدّر نشده است)(284) ونیز: (شیعیان ما در دولت قائم، صاحبان مقامات بلند وحاکمان زمین باشند).(285)
دولت حق
در متن یک حدیث طولانی، سخن از انتظار مردم برای ظهور دولت حقّ به میان آمده است: (شما در حالی اقدام به ایمان، نماز، روزه، حج وخیر وفقه وعبادت خدای عزّ وجلّ نموده اید که از دشمن در ترس وهراسید وامام شما مخفی است وشما از او فرمان میبرید ودر کنار او صبر میکنید وظهور دولت حقّ را انتظار میکشید...)(286)
-----------------
(282) (دولة الحقّ، ابرّ الدول...): محمد محمدی ری شهری، اهل البیت فی الکتاب والسنّة، (قم: دار الحدیث، 1375)، ص 490؛ محمد بن سلیمان کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین، (قم: مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1412)، ج 2، ص 171، ح 650.
(283) (دولته، آخر الدول وخیرُ الدُّوَل): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 308.
(284) (لیس بعد دولة القائم (علیه السلام) لأحدٍ دولة) محمد بن محمد بن نعمان بغدادی (شیخ مفید)، الارشاد، ج 2، ص 378؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 467؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 466.
(285) (یکون شیعتنا فی دولة القائم (علیه السلام) سنام الارض وحکّامها...): محمد بن محمد بن نعمان بغدادی (شیخ مفید)، الاختصاص، (قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413)، ص 8؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 372، ح 144.
(286) (إنّکم سبقتموهُم الی الدُّخول فی دین الله عزّ وجلّ والی الصّلاة والصوم والحج والی کلِّ خیر وفقهٍ والی عبادة الله عزّ ذکره سِرّاً من عدوّکم مع امامکم المستتر مطیعین له، صابرین معه منتظرین لدولة الحق...): محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 333، ح 2؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 2، ص 646؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 127.
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه (جاء الحق وزهق الباطل) فرمود: (وقتی قائم قیام کند، دولت باطل نابود میشود).(287)
خلافت وامامت
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (در خلافت او ساکنان وزمین وآسمان... راضی وخشنودند)(288) ونیز: (قسم به خدا! او تمام کننده امامت هنگام قیام قائم (علیه السلام) است).(289) امام باقر(علیه السلام) میفرماید: (خداوند او را خلیفه بر روی زمین قرار میدهد).(290)
دولت احمدی
امیر مؤمنان (علیه السلام) میفرماید: (صاحب رایت محمدی وبنیانگذار دولت احمدی ظهور میکند...)(291)
مالک وحاکم جهان (دولت جهانی)
پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است: (... مردی از اهل بیت من مالک وحاکم دنیا شود)(292) و(زمین با نور پروردگارش منوّر میشود؛ سلطنت او، شرق وغرب جهان را در بر میگیرد).(293) حضرت علی (علیه السلام) نیز فرمود: (سلطنت ما از سلطنت سلیمان بزرگ تر
-----------------
(287) (اذا قام القائم، ذهبت دولة الباطل): محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 287، ح 432، محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 5، ص 62.
(288) (یرضی فی خلافته أهل الارض واهل السماء...): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 469، محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 80 و95.
(289) (والله متم الامامة عند قیام القائم): سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 515.
(290) (یجعله خلیفة فی الارض): علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج 2، ص 30؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 48، ح 11.
(291) (یظهر صاحب الرایة المحمدیة والدولة الاحمدیة...): لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 210؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 488.
(292) (یملک فیها رجلٌ من اهل بیتی): محمد بن صدیق ادریسی، المهدی المنتظر، ص 30؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج 10، ص 133؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 83، ح 28؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 250.
(293) (تُشرق الارضُ بنور ربّها ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب): محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 1، ص 280؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 391.
وپادشاهی ما از پادشاهی او وسیع تر است).(294)
دولت عدل
پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) میفرماید: (مهدی از من است، زمین را از قسط وعدل پر میکند).(295) امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود: (چون قائم قیام کند، به عدالت حکومت میکند ودر زمان او، ستم ریشه کن میشود).(296)
با توجه به روایات وادله عقلی، حتمی وبایسته بودن تشکیل دولت به دست حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ثابت میشود. انگارهها ودلایل زیر بایستگی دولت جهانی مهدوی را تبیین میکند:
1. در روایات گوناگونی، با عباراتی چون: ملک، دولت، امامت، ولایت، خلافت، سلطنت و... از دولت مهدوی یاد شده است.
2. ویژگیها وخصوصیات برشمرده شده برای آن (حکومت عدل، جهانی بودن، فراگیری، حکومت مستضعفان وصالحان و...) دلالت بر حتمی بودن آن دارد (نه جبری).
3. کارکردها واقدامات مختلف وگسترده قضایی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و...مستلزم حضور دولتی قوی وکارآمد در عرصه جهانی است.
4. اداره ومدیریت مسائل مختلف جهانی وبرطرف کردن همه مشکلات ومعضلات احتمالی، احتیاج به دولت وسیاست وضرورت آنها را ثابت میکند.
5. در روایات اشاره به پایان حکومتها ودولتها وآغاز دولت اهل بیت (علیهم السلام) شده است؛ چیزی که جز با تشکیل دولت عدل مهدی (عجل الله فرجه) مطابقت ندارد.
-----------------
(294) (انّ ملکنا اعظم من ملک سلیمان وسلطاننا اعظم من سلطانه): شرف الدین حسینی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 169؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 41، ص 222، ح 33.
(295) (المهدی منّی... یملأ الارض قسطاً وعدلاً): یحیی بن حسن حلّی، العمدة، ص 433؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّه، ج 2، ص 437، محمد بن حسن حرّ عاملی، اثباة الهداة، ج 1، ص 608.
(296) (اذا قام القائم، حکم بالعدل وارتفع فی ایامه الجور...): محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج 2، ص 385؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 662.
6. گسترش وترویج دین ویکتا پرستی (اسلام) وفضایل اخلاقی ومبارزه تمام عیار با ظلم وفساد وبی دینی، جز در سایه دولت مهدوی امکان ندارد (چون تاریخ همیشه شاهد حضور مداوم آنها بوده است).
7. در احادیث اشاره به محل حکومت آن حضرت (پایتختی شهر کوفه)، مدت زمامداری، گستره این دولت (سراسر جهان) وحضور ونقش اصلی مردم (مستضعفان وصالحان) در دولت، شده است.
8. بر اساس آموزههای شیعه، امامت به معنای سرپرستی وولایت سیاسی جامعه است که در هیچ صورتی از بین نمی رود (هر چند به طور موقّت تعطیل ظاهری آن امکان دارد). دولت مهدوی نیز دولتی اخلاقی (کمال گرا واخلاق محور) مبتنی بر نظام امامت است وباید تا آخرین دقایق حضور انسانها بر کره زمین وجود داشته باشد.
9. پیشرفت حیرت انگیز بشر در زمینههای اقتصادی، صنعت، فن آوری وعلوم مختلف وگسترش ارتباطات وتبادلات وپیچیدگی امور سیاسی، فرهنگی واجتماعی در عصر حاضر وتوسعه وتکامل صد چندان این امور در عصر ظهور، مستلزم وجود دولتی کارآمد وجهانی است. این دولت، باید به اداره ومدیریت کامل وهمه جانبه آنها بپردازد وبر رشد وبالندگی جوامع کمک کند.
10. همان گونه که پیش تر گذشت، در قرآن وعده حتمی به خلافت وحاکمیت صالحان ومستضعفان بر روی زمین داده شده است واین وعده تنها با تشکیل وتداوم (دولت موعود) امکان پذیر است.
11. از آنجایی که در عصر ظهور، سطح فکر واندیشه مردم بالا میرود، نیاز به یک دولت کارآمد وجهانی وتبعیت وتکمیل از آن نیز بیشتر احساس میشود. این امر حتّی با طبیعت وسرشت انسانی، همسانی وهماهنگی دارد.
پیش در آمد
پیش تر گذشت که (دولت) جایگاه با اهمیت وبایستهای در (سیاست) دارد؛ از این جهت تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. با بررسی این تعاریف - به خصوص مفهوم جدید دولت - چهار عنصر کلیدی به وجود آورنده آن قابل شناسایی است: 1. مردم، 2. سرزمین، 3. حکومت، 4. حاکمیت.
این مهم ترین شاخص برای درک وتعریف دولت است. به هر حال میتوان دولت را چهار چوبی از ارزشها دانست که درون آن، زندگی عمومی جریان مییابد وخود، قدرت عمومی را جهت تحقق آن ارزشها به کار میبرد. این دولت از دیدگاهها ومنظرهای مختلف تقسیم وبررسی میشود؛ یعنی، میتوان دولت را یک بار به لحاظ شکل ونوع ساخت حکومت بررسی کرد وبار دیگر از نظر محتوا ونوع حاکمیت دولت. همچنین میتوان به لحاظ حقوقی وشخصیت دولت، تقسیمهایی ارائه کرد. در رابطه با موضوع اصلی این پژوهش نیز میتوان دو نوع نگرش ارائه کرد:
1. وجود یا عدم وجود دولت
2. وجود دولت ومحتوا وحاکمیت آن
بر اساس دیدگاه اوّل، بحث میشود که اصولاً پایان سیاست از دیدگاه شیعه به چه شکل خواهد بود؟ آیا با ظهور مهدی موعود وانتقام او از دشمنان ونابودی جبهه باطل، سیاست ودولت به پایان میرسد ومأموریت ایشان خاتمه مییابد (بدون اینکه دولتی
تشکیل دهد)؟ یا اینکه با نابودی دولتهای باطل، امام (علیه السلام) دولت واحد جهانی را تشکیل میدهد ومدیریت ورهبری از امامت دینی وسیاسی دنیا را در دست میگیرد؟
بر اساس دیدگاه دوّم (تشکیل دولت)، محتوا ونوع حاکمیت وکارکرد آن چگونه خواهد بود؟ به عبارتی در اینجا چگونگی وچیستی دولت مورد نظر است. در این تقسیم بررسی میشود که آیا دولت مهدوی، دولتی اقتدارگرا ومتکی بر قدرت فیزیکی است وبا خشونت وجنگ وسرکوبی جهان را اداره میکند وهدف آن تنها تسلط بر جهان ونابودی اشرار است؟! یا اینکه این دولت، در عین حال که مقتدر وبا نفوذ است، بر قدرت فیزیکی وسرکوبی مبتنی نیست وهدف آن رشد وتعالی انسانها وسوق دادن جامعه به خیرات وفضیلتها است. در این صورت دولت، مدیریت وهدایت جامعه را بر عهده دارد ومهم ترین کارکرد آن - در ضمن پرداختن به همه جنبههای زندگی - رشد وتعالی اخلاقی انسانها وتتمیم مکارم اخلاقی ودعوت به عبادت وعبودیت است. بر این اساس بخش حاضر در سه فصل تنظیم شده است:
1. فرضیه انتقام وپایان تاریخ (بدون تشکیل دولت)
2. فرضیه دولت اقتدارگرا ومبتنی بر قدرت فیزیکی
3. فرضیه دولت اخلاقی (کمال گرا واخلاق محور) مبتنی بر ساختار امامت
فرضیه انتقام وپایان تاریخ بدون تشکیل دولت
یکی از فرضیههای قابل تصور درباره (مهدویت)، خونخواهی وگرفتن انتقام از دشمنان خدا، رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) واهل بیت (علیهم السلام) وتمامی مظلومان به دست مهدی موعود(علیه السلام) وپایان بخشیدن به دولتهای جائر ونامشروع است. در این فرض پس از جنگ وانتقام از آنان، زمین آکنده از عدل وداد میشود ودولتهای ظالم وستمگر از بین میروند. کافران، منافقان، ستمگران وصاحبان زر وزور وتزویر (گروه باطل)، کشته میشوند وجهان پس از یک جنگ وکشتار هولناک، روی آرامش وآسایش را به خود میبینند. پس از نابودی جبهه باطل، وظیفه مهدی موعود به پایان میرسد وبدون اینکه دولتی تشکیل دهد، جهان به آسایش، امنیت، رفاه، دین داری و... میرسد.
چنان که در بعضی از روایات آمده است: (... شأن او، جز کشتن ونابودی دشمنان نیست. در اجرای امر الهی، سرزنش هیچ ملامت کنندهای او را تحت تأثیر قرار نمی دهد)(297) ونیز در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: (...خداوند، محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) را برای خلایق رحمت فرستاد وحضرت قائم (علیه السلام) را عذاب ونقمت میفرستد).(298)
-----------------
(297) (ولیس شأنه الا القتل لا یستبقی احداً ولا تأخُذُهُ فی الله لومة لائم...): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 255، ح 13؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 231، ح 96.
(298) (انّ الله بَعَثَ محمداً (صلى الله علیه وآله وسلم) رحمة ویبعث القائمُ نقمة): محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 33، ح 306؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، (قم: دار الکتب الاسلامیه، 1371)، ج 2، ص 340، ح 126.
بر اساس این روایات واحادیث مختلف، ذهنیت رایج بعضی از مسلمانان آن است که امام مهدی (عجل الله فرجه) با چهرهای خشن ظهور میکند وبا تکیه بر شمشیر وقتل وکشتار مخالفان، به وظیفه ومسؤولیت خود عمل مینماید (یا موفق به تشکیل حکومت وکسب قدرت میشود). این ذهنیت ریشه در روایاتی دارد که در این خصوص موجود است. به موجب پارهای از این روایات آن حضرت به هنگام ظهور، چنان با خشونت ودرشتی با مردم رفتار میکند که اکثر آنان آرزو میکنند که کاش هرگز او را نبینند وعده زیادی از آنان نیز، در نسب او به تردید میافتند واو را از آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) نمی دانند!
برخی در مورد قتل وکشتار در دوران ظهور، افراط میکنند واز امام زمان (علیه السلام) ویارانش، چهرهای خشن ارائه میدهند! آنان نیز به روایتی استدلال میکنند که در آنها به کشته شدن دو سوم مردم ویا بیشتر مردم واینکه از کشتهها پشته ساخته میشود وجوی خون جاری میگردد و...اشاره دارند.(299) از طرفی این انگاره نیز مطرح شده است که از کارهای حتمی امام موعود(علیه السلام)، جنگی تمام عیار با همه انسان نماهای خون آشام است. در آغاز آن انقلاب بزرگ، جنگ در رأس همه کارها قرار دارد...مطالعه تاریخ بشری وبررسی غمنامه سرگذشت انسان، به خوبی این واقعیت را آشکار میسازد که موانع راه رشد وتکامل انسان ها، جز با قدرت وخونریزی از سر راه برداشته نمی شود وتعالیم اخلاقی واصول تربیتی...در طبقه سلطه طلب دنیادار واستثمارگر هیچ تأثیری ندارد. از این رو مسأله جنگ وکاربرد نیرو به عنوان یک ضرورت برای دست یابی به هدفهای انسانی مطرح میگردد.(300)
این فرض در صورتی است که ما قیام وظهور مهدی (عجل الله فرجه) را منحصر در مورد خونخواهی وانتقام از دشمنان خدا بدانیم؛ چون پس از قتل وانتقام از آنها، مسؤولیت آن حضرت پایان مییابد وهدف ایشان (نابودی جبهه کفر) محقق میشود.
همچنین فرض عدم تشکیل دولت، در صورتی مطرح میشود که وظیفه
-----------------
(299) بخشی از این روایات در کتاب (شمیم رحمت) وفصلنامه انتظار شماره 6، بررسی ونقد شده است.
(300) ر. ک: محمد حکیمی، عصر زندگی، (قم: بوستان کتاب، 1380)، ص 59.
مهدی (عجل الله فرجه)، تنها نابودی ظلم وستم واز بین بردن استثمارگران وجبهه باطل باشد. پس از اینکه تمامی دولتهای نامشروع وفاسدان از بین رفتند وغیریتی در میان نبود (از نظر سیاسی) وجوامع از لوث وجود اهریمنان وبد کرداران پاک شدند، دیگر نیازی به دولت نیست. آن حضرت بر سراسر جهان مسلط میشود وبا نابودی دولتهای جائر وباطل وریشه کن شدن اساس ظلم وجنایت، به اهداف خود دست مییابد وعدل وداد را در جهان مستقر میسازد.
از آنجایی که دیگر دولت مخالفی وجود ندارد، پس او نیز دولتی تشکیل نمی دهد؛ چنان که در بحثهای سیاسی آمده است: (امر سیاسی بستگی به تنوع وتکثّر دارد...تنوع وتکثّر، ناشی از وجود دولتهای بسیار وقلمروهای فرمانفرمایی جداگانه بسیار است که بالقوه تهدیدی برای همدیگر هستند. دولت فقط زمانی موجودیت سیاسی پیدا میکند که این امر صادق باشد. اگر زمانی دولتی جهان شمول به وجود آید، دیگر این دولت موجودیتی سیاسی نخواهد داشت؛ چون دیگر (غیری) نخواهد بود که در برابر آن این دولت بتواند خود را تعریف کند).(301) این فرض در نکاتی چند قابل پژوهش وبررسی است.
انتقام
یکی از انگارههایی که در مورد قیام حضرت مهدی (عجل الله فرجه) بیان شده، بحث (انتقام) است واز ایشان با عناوین منتقم، انتقام گیرنده خون حسین (علیه السلام)، انتقام گیرنده از دشمنان خدا، منتقم خون تمامی امامان، مظلومان و...یاد شده است. حتی شعار یاران مهدی (عجل الله فرجه) (یالثارات الحسین) (ای خونخواهان حسین (علیه السلام)) است. درباره انتقام وخونخواهی حضرت مهدی (عجل الله فرجه) وگستره آن، تفسیری دقیق وروشن ارائه نشده است. در روایات وتفسیر بعضی از آیات، این انگاره وبعضی از ابعاد آن مطرح گشته است.
در روایت مشهوری وارد شده است: (قائم ما وقتی قیام میکند، خون حسین را
-----------------
(301) اندرو گمبل، پیشین، ص 14 - 13.
طلب خواهد کرد).(302) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه (ومن قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً)، فرمود: (مقصود از (من قتل مظلوماً) حسین بن علی است که مظلوم کشته شده وما اولیای او هستیم وقائم ما چون قیام میکند، در طلب انتقام خون او بر میآید... مقتول حسین (علیه السلام) ووصی او، قائم است).(303)
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: چون حسین بن علی (علیه السلام) به شهادت رسید، فرشتگان الهی ضجّه سر دادند وگفتند: پروردگارا! با حسین (علیه السلام) چنین شد، در حالی که او برگزیده تو وفرزند پیامبر تو است؟! پس خداوند، نور قائم را به آنان نشان داد وفرمود: (به وسیله قائم، انتقام او را خواهم گرفت).(304)
از طرفی در روایات مختلفی اشاره به انتقام امام مهدی (عجل الله فرجه) از دشمنان خدا ورسول او وپیامبران شده است. امام صادق (علیه السلام) در این باره فرمود: (برای مخالفان ما در دولت ما نصیبی نیست. خداوند به هنگام قیام قائم ما، خون آنان را بر ما حلال کرده است...هنگامی که قائم ما قیام کند، انتقام خدا وپیامبر ما را خواهد گرفت).(305)
پیشوای پنجم امام باقر(علیه السلام) درباره تفسیر آیه (لمن انتصر بعد ظلمه) فرمود:([این آیه در حق یاران او است] هنگامی که قائم قیام کند، او واصحابش از بنی امیه وتکذیب کنندگان وناصبیان (دشمنان اهل بیت) انتقام میگیرند).(306)
-----------------
(302) (القائم منّا اذا قام طلب بثأر الحسین): محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 290، ح 61؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 218، ح 7.
(303) محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ح 3، ص 290، ح 67؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 218، ح 7.
(304) (بهذا القائم، انتقم منهم): محمد بن علی بن بابویه صدوق، علل الشرایع، (قم: مکتبة داوری، بی تا)، ج 1، ص160، ح1؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص465؛ محمدبن جریرطبری، دلایل الامامة، ص239.
(305) [4]
(306) (فاولئک ما علیهم من سبیل) القائم اذا قام، انتصر من بنی امیه ومن المکذّبین والنُصّاب هو واصحابه): فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص 399، ح 532؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج 2، ص 278؛ سید شرف الدین حسینی، تأویل الایات الظاهرة، ص 534.
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (فمهّل الکافرین اَمهلهم رویدا) فرمود: (ای محمد! کافران را مهلت بده، مهلت دادنی که اگر قائم قیام کند، ازستمگران واز جنایتکاران قریش، بنی امیه وهر قوم دیگر انتقام خواهد گرفت).(307) از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده است: (زمانی که قائم خروج کند، بین او وعرب وقریش چیزی جز شمشیر نخواهد بود).(308)
جنگ وقتال
بر اساس بعضی از روایات، مهدی موعود پس از ظهور، به جنگهایی شدید دست زده ودر آن جنگها عدهای را خواهد کشت. به گمان عدّهای دوران ظهور، دورانی سخت ووحشتناک ومالامال از قتل وکشتار است. سیره آن حضرت، برخلاف راه وروش پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) مبنی بر مدارا، ملاطفت ونرمی خواهد بود! ایشان مأمور به کشتار دشمنان خدا بوده وکسی از آنان نجات نخواهد یافت وتوبه کسی از آنها پذیرفته نخواهد شد. او نشانه غضب وخشم الهی است وشأن او کشتن دشمنان خدا است! رسول خدا فرموده است: (دشمنان خدا را هر کجا پیدا کند، طعمه شمشیر میسازد، حدود شرع را اجرا میکند وبه حکم خدا، داوری مینماید).(309)
امام باقر(علیه السلام) فرموده است: (چون قیام کند، با امری تازه، کتابی تازه وروشی تازه قیام میکند که داوری هایش بر عرب بسیار گران خواهد بود وگریزی جز کشتن ندارد. از آنان [که سد راه او هستند] احدی را باقی نمی گذارد ودر اجرای احکام الهی از سرزنش
-----------------
(307) (أمهِلِ الکافرین یا محّمدُ رویدا، لَو بُعِثَ القائمُ فَینتَقِمُ من الجبّارین والطواغیت من قریش وبنی امیه وسائر الناس): محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 53، ص 49، ح 19؛ علی یزدی حائری، الزام الناصب فی اثبات حجة الغائب، (تهران: 1351)، ص 242.
(308) (اذا خرج القائم لم یکن بینه وبین العرب وقریش الا السیف): حسین محدث نوری، مستدرک الوسائل، (قم: مؤسسه آل البیت، 1408)، ج 3، ص 375، ح 2؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 234، ح 21.
(309) (یقتل اعداء الله حیث ثقفهم ویقیم حدود الله ویحکم بحکم الله): محمد بن علی بن بابویه صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 155، ح 17؛ همان، عیون الاخبار الرضا (علیه السلام)، ج 1، ص 63، ح 29؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 403.
نکوهش گران باکی ندارد).(310)
در روایت عجیبی اشاره به کشتار فراوان مهدی (عجل الله فرجه) شده است؛ چنان که یحیی بن علا نقل کرده است: (خداوند متعال در میان این امت، مردی را بیرون میآورد؛ مردی که از من است ومن از او هستم. خداوند تعالی به سبب او برکات آسمانها وزمین را عطا میکند...به حدّی میکشد که جاهلی میگوید: اگر از ذریه محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) بود، رحم میکرد).(311)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (چون یکی از شما ظهور قائم را آرزو کند، آن را همراه با عافیت آرزو کند که خدای تبارک وتعالی حضرت محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) را رحمةً للعالمین فرستاده است؛ ولی او را برای انتقام خواهد فرستاد).(312)
در روایتی آمده است: (مفضل بن عمر میگوید: در حضور امام صادق (علیه السلام) شنیدم که از حضرت قائم (علیه السلام) یاد شد، پس عرض کردم: همانا امیدوارم کار ایشان به آسانی صورت پذیرد. فرمود: آن امر صورت نمی پذیرد تا اینکه عرق وخون بسته شده را برطرف سازید).(313)
محمد بن مسلم میگوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود: (اگر مردم بدانند که مهدی به هنگام خروج [با ستمگران] چه میکند، بیشتر آنان دوست میدارند که او را درک نکنند وآن کشتار را نبینند! آگاه باشید که او از قریش آغاز میکند واز آنها جز شمشیر دریافت
-----------------
(310) (اذا خَرَجَ یقومُ بأمرٍ جدید وکتاب جدید وسنةٍ جدیدةٍ، وقضاءٍ جدید علی العرب شدیدٌ! لیس شأنه الا القتل، لایستبقی احداً ولا تأخذهُ فی الله لومة لائم): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 235، ح 22 وص 254، ح 13؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 230، ح 96 وص 348، ح 99.
(311) (ینتج الله تعالی فی هذه الامة رجلا منّی وأنا منه یسوق الله تعالی به برکات السماوات والارض...یقتل حتّی یقول الجاهل: لو کان هذا من ذریة محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) لَرَحِمَ): محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 188؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، (تهران: دار الکتب الاسلامیه، بی تا)، ج 2، ص 504، ح 530.
(312) (اذا تمنی أحَدکُمُ القائمَ فَلْیتَمَنَّهُ فی عافیةٍ فانّ الله بَعَثَ محمّداً (صلى الله علیه وآله وسلم) رحمةً ویبعَثُ القائم نقمةً): محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 233، ح 306؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 375، ح 176.
(313) عن المفضّل، قال: سمعت أبا عبد الله وقد ذکر القائم فقلت: انی لارجو أن یکون امره فی سهولة؟ فقال: لایکون ذلک حتّی تمسحوا العرق والعلق): محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 385، ح 124.
نمی کند وبه آنها جز شمشیر نمی دهد. بسیاری از مردم میگویند: این از آل محمد نیست؛ زیرا اگر از آنان بود، ترحم میکرد).(314)
محمد بن علی کوفی نقل کرده است: زراره میگوید: (از امام باقر (علیه السلام) پرسیدیم: آیا مهدی (عجل الله فرجه)، طبق سیره محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) عمل خواهد کرد؟ فرمود: هیهات! هیهات! نه چنین استای زراره! طبق سیره او عمل نخواهد کرد...سیره رسول خدا در میان مردم، نرمی وتألیف قلوب بود؛ ولی قائم (علیه السلام)، در بین آنان کشتار راه میاندارد. در مرقومهای که در نزد او است، به این کار مأمور شده است؛ کسی را به توبه دعوت نمی کند. وای بر کسی که با او دشمنی کند!).(315)
تسلیم شدن گردنکشان
یکی از موضوعات قابل توجّه در عصر ظهور، تسلیم ومطیع شدن دشمنان وگردنکشان است. پس از دیدن قدرت وتوانایی جنگی سپاهیان حضرت مهدی وشکست ونابودی دولتهای کفر وباطل، آنان گروه گروه، خود را تسلیم حضرت کرده وبه دستورات وخواستههای او گردن خواهند نهاد. در غیر این صورت با کیفری سخت ومجازاتی شدید رو به رو خواهند بود. امام باقر(علیه السلام) میفرماید: (همه شهرها تسلیم او میشوند. هیچ کافری باقی نمی ماند، جز اینکه ایمان میآورد وهیچ تبهکاری باقی نمی ماند، جز اینکه صلاح پیشه میکند...او بر شرق وغرب عالم، مالک میشود).(316)
-----------------
(314) (لو علم النّاس ما یصنعُ المهدی اذا خَرَجَ، لاحبَّ أکثرهم أن لایراهُ ممّا یقتُلُ مِن النّاسِ! أما انّه لایبَدأ الاّ بقریش، فلایأخَذُ منه الاّ السّیفَ ولایعطیها الاّ السَّیف حتّی یقول کثیرٌ من النّاس: ما هذا من آل محمّد! لو کان من آل محمّد لَرَحِمَ): اثبات الهداة، ج 3، ص 539، ح 500؛ نعمانی، الغیبة، ص 233، ح 18.
(315) (عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: قلت له (علیه السلام): یسیر القائم (علیه السلام) بسیرة محمد (صلى الله علیه وآله وسلم)؟ قال: هیهات یا زرارة! ما یسیر بسیرته! قلتُ جعلت فداک لم؟ قال: انّ رسولَ الله (صلى الله علیه وآله وسلم) سار فی أمته باللین، کان یتألّف الناس، والقائم یسیر بالقتل، بذاک أمر فی الکتاب الّذی معه أن یسیر بالقتل، ولایستتیب أحداً ویل لمن ناواه!): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 231، ح 14؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 539، ح 500.
(316) (یدین له عرض البلاد طولها لایبقی کافرٌ الاّ آمن ولاطالح الاّ صَلَحَ...یملک مابین الخافقین): احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 290؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.
امام باقر(علیه السلام) نیز فرموده است: (گویا یاران قائم را با چشم خود میبینیم که از مشرق تا مغرب را تحت سیطره خود درآورده اند. دیگر چیزی نمانده جز اینکه تحت فرمان آنان است. حتّی درّندگان صحرا وپرندگان آسمان نیز تلاش میکنند که رضایت ایشان را جلب کنند. وقتی یکی از یاران قائم روی زمین گام نهد، آنجا به سرزمینهای دیگر مباهات میکند که امروز فلان یاور قائم (علیه السلام) بر فراز من گام نهاد).(317)
امام رضا(علیه السلام) میفرماید: (هر کسی اسلام را نپذیرد، گردنش را میزند تا در شرق وغرب جهان کسی باقی نباشد، جز معتقدان به یکتا پرستی خدا).(318)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (خداوند به وسیله او اسلام را پس از ذلّت به عزّت میرساند وپس از افسردگی، زنده میسازد. جزیه را کنار گذاشته، با شمشیر به سوی خدا دعوت میکند. هر کس با او درافتد، زبون میشود. از دین خدا ظاهر میکند، آنچه را که در واقع دین بود وآنچه را که اگر رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در میان مردم باشد به آن فرمان میدهد. مذاهب دیگر را از روی زمین بر میچیند ودر آن چیزی جز دین خالص نمی ماند).(319)
مدت جنگ وقتال
یکی از بحثهای مهم وقابل طرح در اینجا، بحث درباره مدّت جنگ وقتال در
-----------------
(317) (کانی بأصحاب القائم وقداحاطوا بما بین الخافقین لیس من شیء الاّ وهو مُطیعٌ لهم حتّی سباع الارض وسباع الطیر، تطلبُ رضاهم فی کلّ شیء حتّی تفخر الارض علی الارض وتقول: مرَّ بی الیوم رجلٌ من أصحاب القائم): محمد بن علی بن بابویه صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 673، ح 26؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 327، ح 43.
(318) (ومن لم یسلم ضرب عنقه حتّی لایبقی فی المشارق والمغارب الاّ وحّد الله)، لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 587، ح 1؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 340، ح 90.
(319) (یعزّ الله به الاسلام بعد ذُلِّهِ ویحییه بعد موته ویضعُ الجزیة ویدعو الی الله بالسیف، فمن أبی قُتِل ومَن نازعَهُ خُذِل. یظْهِرُ مِن الدّین ما هو علیه الدّین فی نفسه ما لو کان رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) یحکُمُ به. یرفعُ المذاهبَ من الارض فلایبقی الاّ الدّینُ الخالص): سلیمان کامل، یوم الخلاص، ج 1، ص 514، ح 669؛ علی یزدی حائری، الزام الناصب، ص 179.
عصر ظهور است. توجّه به روایات وارد شده در این زمینه، ما را در پاسخ گویی به بعضی از شبهات وپرسش ها، یاری میدهد. روایات زیر به صراحت بیان میدارد که جنگهای آغازین مهدی (عجل الله فرجه) در مبارزه با گروه باطل، در مدت اندکی به پایان میرسد وآنان شکست خورده، نابود میشوند.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (حضرت مهدی (عجل الله فرجه) به واسطه خشم خدا بر بندگانش، خشمگین وغضبناک ظهور میکند وپیراهنی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگ احد بر تن داشت، میپوشد...و شمشیر حضرت رسول اکرم (ذوالفقار) را در دست میگیرد. شمشیر را برهنه کرده وبر دوش میگذارد وهشت ماه، دشمنان خدا را بی پروا میکشد).(320)
امام علی (علیه السلام) نیز فرمود: (خداوند به سبب مردی از ما فتنهها وآشوبها را برطرف میسازد وآنان (فتنه گران) را خوار وذلیل میکند وبه آنان جز شمشیر، حواله نمی کند (می کشد) وشمشیر بر دوش نهاده، هشت ماه به شدت مبارزه میکند...)(321)
امام محمد باقر(علیه السلام) میفرماید: (...آن گاه هشت ماه شمشیر بر دوش دارد وپیوسته دشمنان خدا را میکشد تا خدا خشنود شود. [راوی گوید:] عرض کردم: از کجا میفهمد خدا خشنود شده است؟ فرمود: رحم به دلش میاندازد).(322)
پس از این جنگها وکشته شدن عده ای، جبهه کفر ونفاق از بین میرود ودولتهای جائر (باطل) سرنگون میشود. نابودی دولتهای باطل وستمگر، از مسلّمات موضوع مهدویت است؛ چنان که امام باقر(علیه السلام) درباره آیه شریفه: (جاء الحق
-----------------
(320) (انّه یخرج موتوراً غضبان اَسفا لغضب الله علی هذا الخلق علیه قمیصُ رسول الله الّذی کان علیه یوم اُحد...و سیف رسول الله ذوالفقار یجرّد السیف علی عاتقه ثمانیة اَشهُرِ یقتلُ هرجا)، محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 308، ح 2؛ محمد باقر مجلسی، ج 52، ص 361، ح 129.
(321) (یفرّجُ الله الفتن برجُلٍ منّا یسومهم خسفاً لایعطیهم الاّ السیف، یضع السیف علی عاتقه ثمانیة أشهُرٍ هرجاً): علاء الدین متقی هندی، کنز العمال، ج 1، ص 589؛ ر. ک: محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 229، ح 11؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 34، ص 261.
(322) (یضعُ السیف ثمانیة اشهر هرجاً حتی یرضی الله، قلت: کیف یعلم رضا الله؟ قال: یلقی الله فی قلبه الرحمة): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 164، ح 5؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 347، ح 97.
وزَهَق الباطل) فرمود: (آن گاه که قائم قیام میکند، دولتهای باطل از بین میرود).(323)
امام کاظم (علیه السلام) میفرماید: (روزی که دنیا به دست قائم (علیه السلام) فتح میشود، دیگر ایمان آوردن کسی که قبلاً ایمان نداشت، سودی نبخشد).(324) امام رضا(علیه السلام) نیز میفرماید: (خداوند به دست او زمین را از لوث کافران ومنکران پاک میکند...)(325)
نقد وبررسى فرضیه
جنگ وپیکار نهایی
درباره جنگهای آغازین ظهور مهدی (عجل الله فرجه) - نه قتل عام وکشتار ادعایی - چندین نکته قابل توجّه است. این جنگ ها، در آغاز قیام وپس از اعلان ظهور آن حضرت خواهد بود وقابل انکار نیست. با مراجعه به روایات، روشن میشود که این جنگها گسترده، توفنده ودرگیری شدید با همه پایگاههای سلطه وقدرت در جهان خواهد بود. در واقع این جنگهای محدود وآغازین، رحمت ونجات برای همه مردم است.
چنان که پیش تر گذشت، قیام ونهضت جهانی وحتمی مهدی (عجل الله فرجه)، آخرین حلقه از حلقههای مبارزه حق با باطل است. در این حلقه، دشمنان (جبهه باطل اعم از ستمگران، فسادگران، قدرت مندان وحق ستیزان) با نهایت قدرت وتوان، به مقابله با آن حضرت بر میخیزند واز تمامی سلاح ها، تجهیزات، امکانات وتواناییهای خود استفاده میکنند. در این جنگ نهایی سپاه کفر مغلوب ودولتهای کفر وستم نابود میشود. به عبارت دیگر، این آخرین جنگی است که بشر شاهد آن خواهد بود وپس از پایان این حلقه ورفع فساد وفتنه از جهان، مهدی (عجل الله فرجه) دست به اقدامات اصلاحی، دینی
-----------------
(323) (اذا قام القائم (علیه السلام)، ذَهَبَتْ دولة الباطل): محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 7، ح 32؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 587، ح 3.
(324) (یوم تُفتَحُ الدنیا علی القائم، لاینفعُ احداً تقرَّبَ بالایمان ما لم یکن قبل ذلک مومنا...): محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ح 24، ص 313؛ سید شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 438.
(325) (یطهر الله به الارض من اهل الکفر والجحود...): احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 449؛ محمد بن علی بن بابویه شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 377.
واخلاقی خواهد زد؛ به طوری که دیگر هیچ مانعی در برابر فعالیتهای اخلاق محورانه او نخواهد بود.
از این جنگ ومبارزه با سپاه کفر وستم، در فرهنگ اسلامی با عنوان (جهاد) یاد شده است وبرای تحقق آرمانهای الهی واخلاقی، مطلوب وبایسته است وتا دفع فتنه باید ادامه داشته باشد: (وقاتلوهم حتّی لاتکون فتنة ویکون الدین کله للَّه...)؛ (با آنان نبرد کنید تا دیگر فتنهای نباشد ودین همه، دین خدا گردد...)
اما باید دانست که جنگ وجهاد به عنوان آخرین راه کار است وحضرت مهدی (عجل الله فرجه) نخست با برهان ودلیل روشن ودعوت به بیعت (همانند رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم))، شروع به قیام خواهد کرد وتنها با افرادی مغرض وعنود (منافقان، کافران، ناصبین، برخی از مردم مکّه ومدینه ومشرکان)، پیکاری سخت خواهد داشت. پس عموم مردم از فیض وجود آن حضرت، از جنگ ودرگیری به دور خواهند بود واتفاقاً همه آنها از ظهور ونهضت او خشنود شده وایشان را یاری خواهند کرد. هنگامی که مهدی (عجل الله فرجه) ظهور خواهد کرد، نام او بر سر زبانها خواهد بود.
وجود مردم، سرشار از عشق ومحبت به او است؛ به گونهای که جز نام او هیچ نامی در یاد وزبان آنان نیست وبا دوستی او روح خود را سیراب میکنند. در آن هنگام فرج وگشایش بر مردم میرسد، به طوری که مردگان آرزوی زندگی دوباره میکنند.(326) پس عموم مردم از رأفت وبرکات وجودی آن حضرت برخوردار خواهند بود؛ چون قیام آن حضرت نه برای کسب قدرت ونه حفظ حکومت است؛ بلکه برای اجرای عدالت ورستگاری مردم است (امری که انسانها در طول قرنها وسالها چشم انتظار آن بوده اند). پس این جنگها بسیار محدود ودر مورد عدّه خاصی از دشمنان ومقابله کنندگان با قیام است وبه عنوان اقدام اصلی وهدف نهایی آن حضرت مطرح نمی باشد.
-----------------
(326) ر. ک: (یفرح به اهل السماء واهل الارض والطیر والوحوش) و(تسرّ بعدله وبرکته قلوب المؤمنین وتتألف الیه عصب العجم وقبائل من العرب) و(یحبه اهل السماء والارض) و(یرضی عنه ساکن السماء والارض) و(...یتمنی الاحیاء الاموات تعیش فی ذلک) و...: جلال الدین سیوطی، العرف الوردی، ص 104 و112؛ نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج 2، ص 242؛ قندوزی حنفی، ینابیع المؤدّة، ج 2، ص 517 و...
کشتار وقتل عام
ذهنیتها وبرداشتهایی که در اذهان برخی درباره کشتارهای آغاز ظهور وجود دارد، نادرست ووهم آلود است:
یکم. یک دسته از روایات در مورد خونریزی ها، اشاره به دوران قبل از ظهور دارد وهیچ ربطی به قیام وظهور آن حضرت ندارد. یک دسته از اینها نیز، از مجهولات واسرائیلیات است که با هدف وانگیزههای مختلفی (مانند خدشه دار کردن چهره نهضت جهانی وحکومت حضرت مهدی و...) وارد کتابهای روایی شده است.(327)
دوّم. تعداد روایات مربوط به کشتار وخونریزی به بیش از پنجاه مورد میرسد. آیت الله شیرازی طی تحقیقی به این نتیجه رسیدهاند که: از این تعداد، سند سی مورد از آنها به شخصی به نام محمد بن علی کوفی میرسد که فردی بدنام ودروغگو است وتمام علمای رجال بر بی اعتباری روایات او حکم کرده اند. فضل بن شاذان در وصف او میگوید: وی مردی بسیار دروغگو است (رجلٌ کذاب) ودر جای دیگر گفته است: نزدیک بود در قنوت نماز، لعن ونفرینش کنم. بعضی از روایتها نیز از علی بن ابی حمزه بطائنی است که شیخ واقفیه وقائل به خاتمیت امامت، به موسی بن جعفر است وروایاتش پذیرفته نمی شود.
به عنوان نمونه روایت (یسیر بالقتل) علاوه بر آنکه ضعف سند دارد، با روایات صحیحهای که در مورد شباهت رفتار امام عصر(علیه السلام) با رفتار پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) وجود دارد، در تعارض است. همچنین در روایتی میگوید: اگر مردم میدانستند مهدی (عجل الله فرجه) پس از ظهور چه میکند، بیشتر آنها دوست نداشتند او را به دلیل کشتار مردم، ملاقات کنند. چنین سخنی از طرف یک آدم دروغگو (محمد بن علی کوفی) به امام معصوم نسبت داده شده وبه هیچ وجه قابل پذیرش نیست. در ادامه روایت نیز (یقول کثیر الناس لیس هذا من آل النبی لو کان لرحم)، درباره کیست؟ آیا در مورد حجاج بن یوسف ثقفی نیز
-----------------
(327) نجم الدین طبسی، درنگی در روایات قتل های آغازین دولت مهدی (عجل الله فرجه)، فصلنامه انتظار، ش 6، ص 362.
چنین سخنی گفته میشود؟!(328)
سوّم. بعضی از این احادیث (مانند فیقولون بها خمس مائة الف مقاتل)(329) از طریق عامه رسیده است. این روایت مرسل است ومشکل سند دارد واز نظر محتوا نیز قابل اعتماد نیست. پیداست که جاعلان این گونه احادیث در خدمت حکومتهای جائر بودهاند وبه جهت توجیه قتل عام وکشتارهای وسیع خود، این چنین مجهولاتی را وارد کتابهای روایی کرده اند.(330)
چهارم. این دسته از روایات، از جهت دلالت نیز ناتمام وغیر قابل پذیرش اند؛ زیرا مفاد بسیاری از آنها با ضروریات مذهب وشریعت در تعارض است وبه هیچ عنوان نمی توان آنها را توجیه کرد. اصولاً امام مهدی (عجل الله فرجه) میآید که عدالت را جاری کند وبساط جور وجفا وظلم وستم را برچیند. بنابراین امکان ندارد که بخواهد از راه ظلم به عدل برسد ویا از طریق ایجاد بدعت، سنّت جدش حضرت محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) وامیر المؤمنین علی (علیه السلام) را احیا کند!
مدت جنگ
در بیان روایات این قسمت، روشن شد که جنگهای آن حضرت در مدّت محدودی (کمتر از هشت ماه) به پایان خواهد رسید ودر این مدّت دشمنان ستیزه جو ومعاند، از بین رفته ودولتهای باطل نابود خواهند شد. البته بعضی از روایات این باب، از نظر سندی ضعیف است(331) وبعضی نیز معارض با روایاتی است که میگوید: خداوند امر او را در یک شب اصلاح خواهد کرد: (یصلحه الله فی لیلة).(332)
-----------------
(328) ر. ک: سید صادق شیرازی، شمیم رحمت: سیره حکومتی امام زمان (علیه السلام)، (قم: یاس زهرا، 1424)، ص 18 - 12.
(329) ر. ک: مقدسی شافعی، عقد الدرر، ص 189.
(330) نجم الدین طبسی، درنگی در روایات قتل های آغازین دولت مهدی (عجل الله فرجه)، پیشین، ص 360.
(331) همان، ص 369.
(332) محمد بن علی بابویه صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 152، ح 15؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 477؛ متقی هندی، البرهان، ص 87؛ کنز العمال، ج 14، ح 38664.
سیره وروش امام مهدی
در روایات صحیح السند، ذکر شده که مهدی (عجل الله فرجه) بر اساس سنّت وسیره پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وحضرت علی (علیه السلام) رفتار خواهد کرد. بنا براین با پارهای از روایات که میگوید آن حضرت مأمور به جنگ وبرخورد شدید است، معارض میباشد. پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است: (سیره وسنت او، سیرت وسنّت من است. مردم را بر دین وآیین من به پا خواهد داشت...)(333)
امام صادق (علیه السلام) نیز میفرماید: (هنگامی که حجت (علیه السلام) قیام کند، مانند سیره امیر مؤمنان رفتار خواهد کرد)(334) ونیز: (زمانی که او قیام میکند، به سیره رسول خدا عمل مینماید).(335)
روشن است که سیره آن بزرگواران، مدارا، ملاطفت، اقامه برهان ودلیل و... در نهایت جنگ وجهاد بوده است.
انتقام وخونخواهی
یکم. چنان که از صدها روایات متواتر ومعتبر به دست میآید، هدف اصلی آن حضرت دعوت مردمان به یکتا پرستی وعبودیت خدا، اجرای قسط وعدالت ونجات جهان از ظلم وفساد است. در این صورت خونخواهی وانتقام آن حضرت، از دشمنان خدا وظالمان وستمگرانی خواهد بود که در طول تاریخ، همیشه مانع پیشرفت دین خدا واستثمار بندگان خدا بوده اند. پس بعضی از روایات انتقام (مانند (یبعث القائم نقمة)) با اهداف اصلی قیام، مطابق نمی باشد؛ بلکه انتقام ومبارزه با گروه باطل، تنها در جهت رسیدن به آرمانهای والای الهی است وآن حضرت خیر وبرکت برای همگان هستند.
-----------------
(333) (وسنّته سنّتی یقیم الناس علی ملّتی وشریعتی...): محمد بن علی بابویه صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 411؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 73، ح 19.
(334) انّ قائمنا اهل البیت: اذا اقام... سار بسیرة علی (علیه السلام): محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص411، ح 4.
(335) اذا قام سار بسیرة رسول الله ((صلى الله علیه وآله وسلم) وسلم): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 164، ح 5.
دوّم. در بعضی از روایات که اشاره به انتقام خون سید الشهدا (علیه السلام) شده، آمده است: این انتقام از کسانی خواهد بود که راضی به شهادت امام حسین (علیه السلام) وادامه دهندگان راه یزیدیان وبیدادگران تاریخ بوده واز اعمال ننگین آنها، اظهار برائت نمی کنند. امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به سؤالی در مورد انتقام از ذریههای کشندگان امام حسین (علیه السلام) فرمود: (بازماندگان قاتلان امام حسین (علیه السلام) به کردار پدران شان خوشحالاند وبه آن افتخار میکنند وهر کس از عملی راضی باشد، مانند آن است که آن را خود انجام داده است).(336)
دولت سیاسی یا دولت اخلاقی
همان گونه که در فصلهای پیشین اشاره شد، یکی از برنامههای بنیادین حضرت ولی عصر(علیه السلام) تشکیل دولت ومدیریت امور سیاسی وفرهنگی جهان است. وپس از پایان جنگهای آغازین ظهور ونابودی تمامی دولتهای باطل، بایستگی وضرورت دولت مهدوی چند برابر خواهد شد. پس این استدلال درست نیست که پس از پایان دولتها ونبود تعارض وچند گانگی، نیازی به دولت نیست! در پاسخ میگوییم: تنها یکی از کارویژههای دولت، تعامل با سایر دولتها ودر صورت نیاز، معارضه ودرگیری با آنها است. دولت کار ویژههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و... دارد که پس از فراغت از دولتهای سرکش، نوبت به انجام تمام عیار آنها میرسد. در نتیجه هر چند دولتهای سیاسی (به معنای دولت در ارتباط با سایر دولت ها) به معنای ظاهری وجود ندارد؛ اما طبق ادعای ما دولت آن حضرت، اداره جهان را در دست خواهد گرفت. پس پیروزی نهایی حق بر باطل وایمان بر کفر، به معنای پایان جنگها وستیزهها وکشمکشها وحتّی پایان دولت سیاسی (سیاست غیر فاضله) وشروع دولت اخلاقی (سیاست فاضله) است.
-----------------
(336) ذراری قتلة الحسین (علیه السلام) یرضون بفعال آبائهم ویفتخرون بها ومن رضی شیئاً کمن أتاه...): محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، (قم: مؤسسه آل البیت، 1409)، ج 16، ص 139، ح 21180؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 312، ح 6.
مبانی دینی شیعه
از نظر مبانی نیز بعضی از مطالب طرح شده در مورد انتقام وکشتار باید تعدیل گردد؛ زیرا از دیدگاه اسلام باید فرصت توبه وبازگشت برای مجرم وگناه کار فراهم گردد ودر صورت اصرار وتجاوزگری او، باید بر اساس اصول دینی محاکمه ومجازات شود. پس آن حضرت در ابتدا با استدلال، برهان ودلیل روشن با مخالفان وجبهه کفر صحبت میکند وچه بسا، خیلی از افراد - به علّت رشد عقلانی - در همان مراحل اولیه از سپاه کفر جدا شده وبه سپاه اسلام میپیوندند. از طرفی هدف حضرت، نجات مردم وتأمین سعادت آنان است وبیشتر مردم نیز به آن حضرت ایمان میآورند؛ پس بحث انتقام وجنگ در مراحل بعدی برنامههای آن حضرت قرار دارد. در واقع روایات موجود به چند صورت قابل تفسیر وتأویل است:
1. پارهای از روایات ضعف سندی دارد (بعضی روایات که در سلسله سند آنها محمد بن علی کوفی کذّاب... قرار دارد). بر این اساس، مضمون آنها (کشتار وقتل عام فراوان) نیز ردّ میشود. با چشم پوشی از این نقد - که نیاز به بررسی وپژوهش فراوانی دارد وبا فرض صحّت آنها - ارائه پاسخهای دیگری ضرورت یابد.
2. روایات صحیح السندی که به جنگهای شدید آن حضرت اشاره دارد، مربوط به آغاز ظهور ودر برابر دشمنان سرکش، لجوج وسر سخت است. این قبیل از روایات ذیل گزینه (جهاد) قرار میگیرد وبه معنای انتقام نیست.
3. از نظر مبنایی (دادن فرصت توبه وبازگشت، عمل به شیوه وروش پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)، عطوفت ومهربانی امام (علیه السلام) ومحاکمه گناه کاران در محکمه عدل الهی و...)، روایات کشتار وقتل عام شدید، تعدیل میگردد ومحدود به موارد خاص (سرکشی وطغیان دشمنان) میشود.
4. درباره روایات انتقام نیز گفته شد: این خونخواهی از تمامی دشمنان خدا، رسول او وامامان - به خصوص کسانی که راضی به شهادت امام حسین (علیه السلام) بوده وپیرو راه کشندگان آن حضرت هستند - خواهد بود. در حقیقت این انتقام همان جهاد امام زمان (علیه السلام)
با تمامی دشمنان عنود وسرکش خواهد بود که به هیچ یک از دعوتها وراهنماییهای دلسوزانه امام (علیه السلام) پاسخی نداده ودر مقابل آن حضرت صف آرایی کرده اند.
5. روایات مختلفی هست که برخلاف روایات انتقام وکشتار است ودلالت میکند که آن حضرت طبق سیره پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وحضرت علی (علیه السلام)، عمل کرده ومظهر رحمت وعطوفت برای مردم است. او قیام خود را با راهنمایی وارشاد دلسوزانه مردم واستفاده از دلیل وبرهان شروع خواهد کرد وبرای همه فرصت بازگشت وتوبه فراهم بوده ودر صورت انقیاد همگانی، نیازی به جنگ وستیزه نخواهد بود (هر چند طبق پیش گوییهای روایی، عدهای به مخالفت با آن حضرت بر خواهند خاست).
فرضیه دولت اقتدارگرا ومبتنی بر قدرت فیزیکی
یکی از فرضهای قابل تصّور - طبق برداشت ظاهری وناکافی از روایات - درباره دولت مهدی، اقتدارگرایی واتکای آن حضرت بر قدرت فیزیکی (زور) است.
بر این اساس، حضرت مهدی (عجل الله فرجه) پس از پیروزی بر دولتهای جائر، موفق به تشکیل دولتی فراگیر واقتدارگرا میشود. ویژگی چنین دولتی، تکیه بر قدرت فیزیکی (القائم بالسیف)، ایجاد رعب وترس در دیگران، سلطه فراگیر وکامل بر جهان وسرکوبی شدید مخالفان وناراضیان است. آن حضرت با کمک نیروی نظامی، بر دشمنان خود پیروز خواهد شد. برای اینکه ظلم وفساد در جامعه حاکم نشود وصاحبان زر وزور وتزویر نتوانند قدرت را در دست بگیرند، باید همیشه با آنان در نزاع ودرگیری بود وآنها را سرکوب کرد. این فرض با توجّه به روایتهای مختلف (در زمینه دولت مهدی) به دست میآید.
برخی از این روایات، مورد بررسی ونقد قرار خواهد گرفت. از طرفی یکی از ویژگیهای مهم آن حضرت، قاطعیت وسازش ناپذیری دانسته شده است؛ یعنی:
(او در راه وکار خودش سازش ناپذیر است ودر اجرای حدود واحکام الهی ومبارزه با ستمگران، قاطعیتی خدایی دارد. چشم پوشی ومسامحهای در راه وروش او نیست. از هیچ مقام وقدرتی نمی ترسد وبدون هیچ گونه ملاحظه ای، تبه کاران را کیفر میکند...عینیت یافتن عدالتی فراگیر وریشه سوزی هر ظلم وستم، باید بدون کمترین
ترحّم وارفاق واستثنایی صورت گیرد؛ به طوری که در هیچ جای جهان، علّت فساد وعامل بیداری بر جای نماند تا بتواند به تدریج به مناطق دیگر نفوذ کند وبه توطئه وکار شکنی در کار سامان بخشیدن به جامعه بشری بپردازد...امام مهدی (عجل الله فرجه) با ایجاد بیم ودلهره وترسهای عمیق وراستین، بسیاری از گروههای مخالف وستم پیشه را مجبور به ترک راه وروش خود میکند وبه تسلیم وا میدارد؛ یعنی، مهم ترین برنامه ایشان سرکوبی دشمنان وتحقق اهدافی مانند صلح وامنیت وعدالت است که تنها با قدرت نظامی به دست میآید.
در احادیث آمده است: از شمشیر برنده واداره قاطع امام ویارانش همه اهریمنان میهراسند وترسی گران بر روان دژخیمان خون آشام سایه میافکند ولرزه بر اندام خود کامگان وطاغوتیان میاندازد).(337)
از بعضی روایات هم استفاده میشود که این رعب وترس در دل همه مردم انداخته میشود تا خلاف وگناه نکنند وهمیشه ودر هر حال، مواظب رفتار وگفتار خود باشند. البته باید دانست که یکی از شاخصههای اساسی دولت ها، اقتدار عام وفراگیر ووضع مقررات آمرانه است؛ یعنی، دولتها باید از قدرت تأیید شده به منظور تصمیم گیریهای الزام آور وصدور فرمانهای الزامی، برخوردار باشند واین با اقتدرگرایی وتکیه بر قدرت فیزیکی فرق دارد.
پیش از بیان روایات، ابتدا تعاریف وشاخصههای دولت اقتدارگرا از نظر علم سیاست، مطرح میشود. البته از این ویژگیها ونکات، نمی توان نتیجه گرفت که حتّی در صورت تحقق بعضی از شاخصههای یاد شده، دولت مهدوی، دولتی اقتدارگرا مطابق با تعاریف امروزی است.
سؤال. اقتدارطلبی چیست وچه پیوندی با فرض یاد شده دارد؟
در اقتدارطلبی (Authoritarianism)- به عنوان نظام سیاسی - حاکمان، خواستهای خود را در قالب تصمیمات سیاسی، از بالا بر مردم تحمیل میکنند. در واقع
-----------------
(337) ر. ک: محمد حکیمی، عصر زندگی، (قم: بوستان کتاب، 1380)، ص 79 - 77.
اقتدارطلبی، صفت اشکال مختلفی از نظامهای سیاسی - از جمله نظامهای محافظه کار، استبداد سنتی ومدرن، توتالیتاریسم و...- است. در نظامهای اقتدار طلب تصمیم گیری سیاسی، تقریباً به صورت یک جانبه توسط هیأت حاکمه وبدون رجوع به افکار عمومی وخواستهای مردم، انجام میگیرد. محدودیت واقعی وقانونی بر قدرت حاکمان سیاسی اعمال نمی شود. اقتدارطلبی، شیوهای در اداره حکومت است که به موجب آن، کارها بیشتر از روی دستورات بی چون وچرا وتهدید به مجازات صورت میگیرد ودر آن از مشورت واقناع افراد اثری نیست.
در تعریف حکومت اقتدار طلب میتوان گفت: رژیمی است که قدرت در دست یک رهبر یا گروهی از برگزیدگان خود کامه متمرکز است. ویژگیهای آن عبارت است از: افزایش قدرت رئیس دولت، سلب حقوق واختیارات پارلمان، تضعیف نهادهای مبارزه وفشار اجتماعی(338) و... در این گونه جوامع، روابط اقتداری حاکم است؛ یعنی، رابطه نابرابری که در آن یک یا چند نفر بر دیگران مسلّط میشوند وآنان را کم وبیش، بازیچه اراده خویش قرار میدهند.(339)
یکی از ویژگیهای این گونه دولت ها، سیاست متکی بر قدرت یا سیاست زور (power politics) است؛ یعنی، سیاست متکی بر قدرت به مفهوم استفاده از روشهای مختلف فشار برای وادار ساختن مخالفان سیاسی به تن دادن به برخی از تقاضاها وخواستهها است.(340) سیاست قدرت در روابط بین الملل، به نظامی اطلاق میشود که در آن کشورها خود به خود هدف نهایی هستند وبه منظور پیشبرد منافع وگسترش خود، هر نوع فشاری را علیه یکدیگر به کار میبرند.
بر این اساس نظامهای اقتدارگرا وتمامیت طلب، اهمیتی به مردم ونظرات آنان نمی دهند ومنفعت، موقعیت وخواست خود را بر هر فردی مقدّم میدارند. فشار، سرکوبی، سخت گیری واستبداد از ویژگیهای بارز آنان است.
-----------------
(338) ر. ک: حسین بشریه، آموزش دانش سیاسی، (تهران: نشر آگاه، 1380)، ص 170.
(339) ابوالفضل قاضی، پیشین، ص 25؛ علی آقابخشی، پیشین، نص 240.
(340) علی آقا بخشی، پیشین، ص 266 - 265.
به هر حال با توجه به بعضی از انگاره ها، این فرض پیش میآید که آیا دولت مهدوی نیز اقتدارگرا است یا نه؟ در این رابطه دلایل واستنادات ذیل قابل طرح است:
صاحب شمشیر
یکی از انگارههای مطرح درباره حضرت مهدی، (خروج او با شمشیر) است. این تعبیر بیانگر آن است که ظهور وقیام آن حضرت وسیر مبارزه وظلم ستیزی او، با درگیری وستیزش مداوم همراه خواهد بود. بر این اساس در دست گرفتن شمشیر، به معنای آن است که جامعه آرمانی اسلام، به آسانی شکل نخواهد گرفت وبا قدرت نظامی وسرکوبی دشمنان ومفسدان وبرخورد سرکوب گرانه ومقتدرانه، میتوان به آن دست یافت.
روشن است که (قیام بالسیف)، نماد ونشانهای از قدرت نظامی واقتدار فراگیر است که اجبار وزور را در پی دارد وکمتر در آن نرمی وملاطفت دیده میشود. در روایات مختلفی، این تعبیر به کار رفته واز منجی مصلح با عناوین (القائم بالسیف)، (الصاحب السیف) و...یاد شده است. امیرمؤمنان (علیه السلام) میفرماید: (صاحب رایت محمدی وبنیانگذار دولت احمدی ظهور میکند؛ در حالی که شمشیر در دست دارد، جز راست به زبان نیاورد).(341)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (همه ما قائم به امر خداییم، یکی پس از دیگری تا زمانی که صاحب شمشیر بیاید. چون صاحب شمشیر آمد امر ودستوری غیر از آنچه بوده، میآورد).(342)
حسن بن هارون گوید: (در نزد امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم که معلّی بن خنیس پرسید: آیا قائم (علیه السلام) به خلاف سیره حضرت علی (علیه السلام) رفتار خواهد کرد؟ امام فرمود: بلی،
-----------------
(341) (یظهر صاحبُ الرایة المحمّدیة، والدولة الاحمدیة القائم بالسیف والحال، الصادق فی المقال...): لطف الله صافی گلپایگانی، المنتخب الاثر، ص 210، ح 52؛ قندوزی حنفی، ینابیع الموّدة، ج 2، ص 488.
(342) (کُلّنا قائم بامر الله واحداً بعد واحد، حتّی یجیء صاحب السیف، فاذا جاء صاحبُ السیف، جاء بأمر غیر الّذی کان):محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 536، ح 2؛ بحار الانوار، ج 23، ص 189، ح 4.
حضرت علی (علیه السلام) ملایمت ونرمش را در پیش گرفت، چون میدانست، پس از او [دشمنان] بر یارانش چیرگی پیدا میکنند. اما سیاست حضرت قائم، قهر وغلبه وبه اسارت گرفتن است؛ زیرا میداند که پس از او کسی بر شیعیان تسلّط نخواهد یافت).(343)
امام سجاد(علیه السلام) فرموده است: (در قائم سنتی است از هفت پیامبر...و اما از محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) خروج با شمشیر است).(344) همچنین عبارتهای (فی السیف یظهر به) و(سنة من محمد (صلى الله علیه وآله وسلم))..نقل شده است.(345)
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه (ولنذیقنهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر) میفرماید: (عذاب نزدیک تر، قحطی وخشکسالی وعذاب بزرگ تر، خروج قائم مهدی (عجل الله فرجه) با شمشیر در آخر الزمان است).(346)
یاری شده با رعب (ترس)
یکی از انگارههای ذکر شده در مورد حضرت مهدی، یاری شدن او با رعب است وبه همین جهت به آن حضرت (منصور بالرعب) گفته میشود. از روایات مختلف استفاده میشود که به هنگام ظهور، رعب وخوف او، در دلهای سپاه کفر ونفاق میافتد ووقتی آن حضرت قصد جایی را میکند، دشمن پیشاپیش دچار وحشت میشود؛ به صورتی که توانایی ایستادگی ومقاومت در برابر سپاهیان مهدی (عجل الله فرجه) را از دست
-----------------
(343) (کنت عند أبی عبد الله (علیه السلام) جالساً، فسأله المعلّی بن خنیس: ایسیر القائم اذا قام بخلاف سیرة علی (علیه السلام)؟ فقال: نعم وذلک أن علیاً سار بالمنّ والکفّ، لانّه علم أنّ شیعته سیظهر علیهم من بعده وأنّ القائم اذا قام، سار فیهم بالسیف والسبی، وذلک أنه یعلم أن شیعته لم یظهر علیهم من بعده أحداً أبداً): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 232، ح 16؛ محمد بن علی بن بابویه صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 21، ح 1؛ محمد بن حسن طوسی، التهذیب، (تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1365)، ح 6، ص 154، ح 2.
(344) (فی القائم سنة من سبعة انبیاء...وامّا من محمد فالخروج بالسیف)، محمد بن علی بن بابویه صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 322، ح 3؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 522.
(345) ر. ک: لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 371 و372.
(346) (انّ الادنی القحط والجدب والاکبر خروج القائم المهدی بالسیف فی آخر الزمان): سید هاشم حسینی بحرانی، المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة، (تهران: آفاق، 1376)، ص 305.
میدهد. حتّی وقتی آنان از جایی حرکت میکنند، کسی جرأت وقدرت شورش وبلوا ندارد؛ زیرا دچار وحشت وترس شده وامکان واکنش وتحرّک از آنها سلب میشود. قرآن فرموده است: (سنلقی فی قلوب الّذین کفروا الرعب)؛(347) (ما در دلهای کسانی که کافر شدند، به زودی ترس خواهیم افکند).
محمد بن مسلم ثقفی گوید: از امام محمد باقر شنیدم که فرمود: (قائم ما، یاری شده با [سپاه] ترس وتأیید شده به وسیله نصرت [الهی] است. زمین برای وی در هم پیچیده میشود).(348) امام صادق (علیه السلام) میفرماید: ([خداوند] او را با سه سپاه تأیید ویاری میکند: فرشتگان، مؤمنان وترس (رعب در دل دشمنان) وخروج او مانند خارج شدن پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) است).(349)
امام باقر(علیه السلام) فرموده است: (...ترس ووحشت [از او] پیشاپیش به فاصله یک ماه واز پشت سر ما به فاصله یک ماه در حرکت است...)(350) امام علی (علیه السلام) میفرماید: (ترس ورعب پیشاپیش او حرکت میکند وهیچ دشمنی با او برخورد نمی کند، مگر اینکه شکست میخورد).(351)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: ([مهدی (عجل الله فرجه)] دستور میدهد مردی را دستگیر کنند که مردم از جرم او خبر ندارند؛ پس او را میکشند. [پس از آن] کسی که در خانه خود سخن میگوید، بیم آن را دارد که در ودیوار بر او گواهی بدهند).(352)
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است: (خداوند برای او گنجهای زمین ومعادن آن را
-----------------
(347) آل عمران(3)، آیه 151.
(348) (القائم منّا منصور بالرعب، مؤید بالنصر، تطوی له الارض...): محمد بن علی بن بابویه شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 330، ح 16؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 36، ح 1.
(349) (یؤیده بثلاثة اجناد بالملائکة والمؤمنین والرّعب وخروجه کخروج رسول الله): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 198، ح 9؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 356، ح 19.
(350) (یسیر الرعب أمامه شهراً وخلفه شهراً، أمدّه الله بخمسة آلاف من الملائکة مسوّمین): محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 58؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 343، ح 19.
(351) (یسیر الرعب بین یدیه لایلقاه عدوّ الّا هزمهم): لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 613.
(352) (یبعث الی رجلٍ لایعلم النّاس له ذنباً، فیقتله! حتّی أنَّ أحداً یتکلم فی بیته فیخافُ ان یشهد علیه الجدار): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 646؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 290.
آشکار میسازد واو را با رعب [در دل دشمنان] یاری میکند. [پس] زمین را آکنده از عدل وداد میکند...)(353)
قاطعیت وشدت
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در برابر مفسدان، کافران، منافقان ودشمنان ستیزه جو، با قاطعیت وشدّت برخورد میکند ودر راه وکار خود، سازش ناپذیر ومسامحه کننده نیست. او در اجرای حدود واحکام خدا ومبارزه با ظالمان وحق گریزان، قاطعیتی شگفت دارد. در برخورد با خلاف کاران وبداندیشان، چشم پوشی ومسامحه نمی کند واز سرزنش ملامت گران نمی ترسد. از اقدامات وتوطئههای دشمنان، خوفی به دل راه نمی دهد وبدون کوچک ترین ملاحظهای متخلّفان را کیفر ومجازات میکند. حتّی در برابر کار گزاران خود، شدید وسخت گیر است وهیچ کس فرصت خیانت، جنایت، رذالت وتوطئه پیدا نمی کند. برای ترویج وگسترش عدل وداد وفضایل اخلاقی، ترحّم وآسان گیری نخواهد شد.
امام باقر(علیه السلام) میفرماید: (قائم قیام میکند با شیوهای نو وکتابی جدید وقضاوتی نو. بر عربها سخت گیر است. شیوه او تنها شمشیر است. پوزش وتوبه کسی را نمی پذیرد ودر [اجرای احکام خدا] از سرزنش هیچ ملامت گری نمی ترسد).(354)
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: (هنگامی که قائم قیام میکند، نیازی ندارد که از شما درخواست یاری کند ونسبت به بسیاری از منافقان حدّ الهی را جاری میسازد).(355)
-----------------
(353) (یظهره الله له کنوز الارض ومعادنها وینصره بالرعب یملا الارض عدلاً وقسطاً...): محمد بن علی بن بابویه صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 394؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 527.
(354) (یقوم القائم بأمر جدید وکتاب جدید وقضاء جدید، علی العرب شدید، لیس شأنه الاّالسیف لایستتیب أحداً ولایأخذه فی الله لومة لائم): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 233، ح 19، وص 235، ح 22؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 354، ح 114.
(355) (ولو قد قام القائم (علیه السلام) ما احتاج الی مسائلتکم عن ذلک ولاقام فی کثیر منکم من اهل النفاق حدّ الله): محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 235، ح 21446؛ محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج 6، ص 172،ح 13.
امام صادق (علیه السلام) نیز درباره برخورد مقتدرانه امام مهدی (عجل الله فرجه) با خلاف کاران ونفاق پیشگان میفرماید: (ناگهان در زمانی که برخی از مردم، مشغول امر ونهی (ظلم وستم) هستند، قائم (علیه السلام) دستور میدهد که او را گردن بزنند. در شرق وغرب جهان کسی نمی ماند جز اینکه دچار رعب ووحشت میشود).(356)
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در قاطعیت وشجاعت همانند رسول خدا است: (همان طور که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) عمل کرد، عمل میکند. آنچه را پیش از او بوده (سنّتهای جاهلی) نابود میکند؛ چنان که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) جاهلیت را از بین برد).(357)
درباره برخورد قاطعانه وشدید آن حضرت با کارگزاران ومسؤولان آمده است: (مهدی (عجل الله فرجه) نسبت به دارایی، بخشنده ونسبت به تهی دستان، بسیار مهربان است، [امّا] نسبت به کارگزاران [دولت خویش] بسیار سخت گیر است).(358) امام علی (علیه السلام) میفرماید: (او مسؤولان وکارگزاران را به جرم کردار زشتشان، مجازات خواهد کرد).(359)
سلطه واقتدار فراگیر
چنان که پیش تر گذشت، یکی از ویژگیهای قیام وظهور مهدی موعود، فراگیری وگستردگی آن - از شرق وغرب عالم - است. سلطه وبرتری آن حضرت - پس از شکست دشمنان وگروه باطل - به سراسر جهان کشیده شده وتمامی کشورها، شهرها وسرزمین ها، تحت قدرت ونفوذ او قرار خواهد گرفت. هیچ انسانی از حکومت فراگیر او بیرون نبوده وهیچ منطقهای از سلطه دولت او بیرون نخواهد بود. خداوند تمامی
-----------------
(356) (بینا الرَّجُلُ علی رأس القائم (علیه السلام) یأمر وینهی، اذ أمَرَ بضرِب عُنقه فلایبقی بین الخافقین شیء الاّ خافه): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 240، ح 33.
(357) (یصنع کما صنع رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) یهدم ما کان قبله کما هَدَمَ رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) أمر الجاهلیة...): همان، ص 231، ح 13؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 108.
(358) (المهدی جوادٌ بالمال رحیمٌ بالمساکین شدیدٌ علی العمال): عماد الدین طبری، بشارة المصطفی، (نجف: کتابخانه حیدریه، 1383)، ص 207؛ لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 384، ح 4.
(359) (یأخذ الوالی من غیرها عمّالها علی مساوئ اعمالها...): نهج البلاغه، خطبه 138.
شهرها وکشورها را به دست او فتح ومکاتب وآیینهای غیر الهی را نابود خواهد کرد. همه اجتماعات، نژادها، فرهنگها وملّت ها، تحت مدیریت وتدبیر حضرت مهدی (عجل الله فرجه) قرار گرفته وهدایت وکنترل اوضاع واحوال جوامع وکشورها در دست او خواهد بود...پس آن حضرت اقتدار ونفوذی فراگیر بر سراسر کره زمین خواهد داشت.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (روز پیروزی، روزی است که دنیا (به دست) قائم فتح میشود).(360) پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) میفرماید: (زمین با نور پروردگارش منوّر میشود وسلطنت او (مهدی) شرق وغرب عالم را در برمی گیرد).(361)
امام باقر(علیه السلام) فرموده است: (زمین برای او در هم پیچیده وگنجهای آن برایش آشکار میشود. سلطنت [وبرتری] او شرق وغرب جهان را در برمی گیرد).(362) رسول خدا فرموده است: (به دست او غرب وشرق عالم گشوده میگردد).(363)
امام رضا(علیه السلام) فرمود: (خداوند به دست مهدی (عجل الله فرجه) زمین را از لوث کافران ومنکران پاک میسازد. زمین زیر پای او پیچیده میشود وهر کار سخت ودشواری برای او آسان میگردد).(364)
-----------------
(360) (یوم الفتح، یوم تفتح الدنیا علی القائم): سید شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهره، ص 438؛ سید هاشم بحرانی، المحّجة فیما نزل فی القائم الحجّة، ص 307.
(361) (وتُشرِقُ الارضُ بنور ربّها ویبلغُ سلطانُه المشرق والمغرب): محمد بن علی بن بابویه صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 280؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 391.
(362) (یطوی له الارض وتظهر له الکنوز، یبلغ سلطانه المشرق والمغرب ویظهر الله عزّ وجلّ به دینه علی الدین کله...): محمد بن علی بن بابویه صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 331، ح 16؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 534.
(363) (یفتح الله - عزّ وجلّ - علی یدیه مشارق الارض ومغاربها): محمد بن علی بن بابویه صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 1، ص 65، ح 34؛ همان، کمال الدین، ج 1، ص 283، ح 35؛ همان، امالی، ص 111، ح 9؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 378، ح 184.
(364) (یطهّر الله به الارض من اهل الکفر والجحود...وتطوی له الارض ویذل له کلّ صعب): احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 449؛ محمد بن علی بن بابویه صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 377، ح 2؛ علی بن محمد خزّاز قمی، کفایة الاثر، ص 281؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 283.
نقد وبررسی فرضیه
با بررسی ودقّت در این روایات ونیز سیره وروش حکومتی حضرت مهدی وبا توجه به فرض ما درباره دولت ایشان (دولت اخلاقی)، روشن میشود حکومت ایشان به هیچ وجه اقتدارگرا ومبتنی بر قدرت نظامی نیست واساس وبنیاد آن بر رفق ومدارا، منطق وحکمت، اخلاق ومعنویت وتعامل وتراضی با مردم است. اصولاً این دولت برای رستگاری ونجات انسانها تشکیل شده وهدف آن به دست گرفتن قدرت نظامی وحکومت بر مردم نیست؛ بلکه دولت وقدرت، در جهت خدمت به مردم وهدایت آنان به کمال وتعالی است ودر مقابله با کژیها وناراستی ها، اقدامات بنیادین تربیتی واخلاقی انجام داده وافکار وروحیات آنان را تغییر میدهد. در نقد وبررسی این فرضیه، میتوان به انگارههای زیر اشاره کرد:
استفاده از منطق وقدرت
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) یک رهبر دور نگر ودور اندیش است که نخست از حربه منطق بهره گیری کافی میکند وآنجا که گفتار حق سود نبخشید - که در مورد بسیاری از زورگویان وجباران سودی هم نخواهد داد - دست به شمشیر میبرد؛ یعنی، متوسل به قدرت میشود وستمکاران را بر سر جای خود مینشاند...تردیدی نیست که برای اصلاح گروهی از مردم، جز این راهی نیست. به تعبیر دیگر: او تنها وظیفه اش روشنگری وارائه راه نیست؛ بلکه وظیفه مهم ترش - علاوه بر این - اجرای قوانین الهی وبه ثمر رسیدن انقلاب تکاملی اسلام ورسانیدن به مقصد وایصال به مطلوب است...او پس از قیام، نخست از طریق رهبری فکری وروشنگری در همه زمینه ها،اتمام حجّت میکند، آن چنان که هر کسی کمترین آمادگی برای پذیرا شدن منطقی آیین حق داشته باشد، روشن (آگاه) شود وتنها کسانی باقی بمانند که جز از طریق توسل به زور وخشونت اصلاح پذیر نیستند.(365)
-----------------
(365) ر. ک: مکارم شیرازی، آیت الله ناصر، حکومت جهانی مهدی، ص 285 و286.
در روایتی از فضیل بن زبیر نقل شده است: زید بن علی میگفت: امام مورد انتظار از فرزندان امام حسین در ذریه ودر اعقاب آن حضرت، آن مظلوم که خدا میفرماید: (هر کسی مظلوم کشته شود، محققاً برای ولی او تسلّطی هست [فرمود: ولی او مردی است از ذریه واز اعقاب آن حضرت. پس قرائت فرمود: (قرار داد آن را کلمهای که در اعقابش باقی بماند)] پس نباید زیاده روی در کشتار کند) فرمود: تسلط او در حجّت ودلیلش بر همه خلق خداست. به گونهای حجّت را بر همه مردم تمام میکند وکسی را بر او حجّتی نباشد).(366)
پس مهم ترین شاخصه دولت مهدوی (علیه السلام)، تکیه بر برهان وبهره گیری از منطق گفت وگو وارشاد است وجنگ وسخت گیری، در مراحل بعدی قیام قرار دارد وپس از آن نیز نیازی به سخت گیری وفشار نخواهد بود؛ چون مردم به کمال عقلی واخلاقی دست مییابند واز فتنه جویی وپرخاشگری دوری میجویند.
سیره وروش مهدی
از روایات وقراین مختلف، ثابت میشود که روش حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، روش پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) است.(367) بر این اساس روایاتی که سیره آن حضرت را مخالف سیره پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وحضرت علی (علیه السلام) قلمداد میکند، معارض با احادیث صحیح ومعتبری است که بر مفهوم مقابل آنها دلالت دارد. این احادیث به صراحت گویای این مطلب است که
-----------------
(366) (سمعت زید بن علی یقول: المنتظر من ولد الحسین بن علی فی ذریة الحسین وفی عقب الحسین وهو المظلوم الّذی قال الله تعالی ومن قتل مظلوماً فقد جعلنا لولّیه - قال: ولیه رجلٌ من ذریته من عقبه ثم قرأ: وجعلها کلمة باقیة فی عقبه - سلطاناً فلایسرف فی القتل. قال: سلطانه فی حجّته علی جمیع من خلق الله حتی یکون له الحجة علی الناس ولایکون لاحد علیه حجّة): محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 35؛ صادق احسان بخش، آثار الصادقین، ج 29، ص 349.
(367) (امّا سنّة من محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) فیهتدی بهداه ویسیر بسیرته): محمد بن علی بن بابویه صدوق، کمال الدین، ج2، ص 351، ح 46؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 224، ح 10.
روش حکومتی حضرت ولی عصر(علیه السلام)، همانند روش حکومتی رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) وامیر مؤمنان (علیه السلام) است. امام باقر(علیه السلام) فرموده است: (...همان طور که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) پس از بعثت تمامی آن چیزهای قبلی را بی اعتبار اعلام کرد، مهدی (عجل الله فرجه) نیز چنین خواهد کرد. او اسلام واقعی را دوباره بر پا خواهد نمود).(368)
به فرموده قرآن(369): پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) با نرمی وعدم خشونت، ماقبل خود را بی اعتبار کرد. این سیره پیامبر با همه مردم بود؛ حتّی با کافران هم این گونه رفتار میکرد واختصاص به مسلمانان نداشت (هر چند در موقع ضروری، تشکیل حکومت داد وبه جنگ با مشرکان پرداخت). امام مهدی (عجل الله فرجه) نیز درباره کافران، همان سیره وهمان نرمی ولطافت را به خرج خواهد داد.(370)
در روایتی از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل شده است: (نهمین از اهل بیت ومهدی امّت من، شبیه ترین فرد به من از لحاظ شمایل، اقوال وافعال (عملکردها) است).(371)
پس حتی افعال آن حضرت نیز شبیه رفتار وعملکرد پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) خواهد بود(372) وبه هیچ وجه نمی توان گفت دولت نبوی اقتدارگرا ومبتنی بر قدرت فیزیکی بود! از طرفی تکیه بر عبارت (سلاح)، بیان نمادین ونشانهای از قدرت الهی وفرّ شکوهمند آن حضرت است ودلالت قطعی بر سیره ومنش خشونت بار وجنگی نمی کند. اگر جنگ ونزاعی هم باشد، برای احقاق حق ونابودی ظلم وستم وفساد صورت میگیرد ودر مقابل قدرت شیطان، چارهای جز جهاد ومبارزه نیست.
-----------------
(368) (یهدم ما قبله کما صنع رسول الله ویستأنف الإسلام جدیداً): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 233، ح 7؛ بحار الانوار، ج 52، ص 354، ح 112.
(369) ر. ک: آل عمران(3)، آیه 152.
(370) ر. ک: سید صادق شیرازی، شمیم رحمت، ص 24 - 21.
(371) (التاسع منهم من اهل بیتی ومهدی امّتی، أشبه الناس بی فی شمائله وأقواله وأفعاله): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 3، ص 510.
(372) ر. ک: علی بن محمد خزّاز قمی، کفایةالاثر، ص10؛ محمدباقرمجلسی، بحارالانوار،ج36، ص284، ح105.
بررسی روایات خشونت :
چنان که در فصل قبلی گذشت، روایات مربوط به خشونت وسخت گیری فراوان، قابل خدشه است. شیخ طبرسی در اعلام الوری (به نقل از بحار الانوار ذیل روایت(373) (192) میگوید:
(اگر درباره چگونگی حکومت حضرت ولی عصر وبرخی از اقدامات ایشان (مانند نپذیرفتن جزیه از اهل کتاب وبه قتل رساندن کسی که به بیست سالگی رسیده ومسائل دینی خود را یاد نگرفته وامر به هدم مساجد و...) سؤال شود که چگونه است؟ آیا با شدت وعنف خواهد بود؟ باید گفت: هرگز حکومت آن حضرت با شدّت وعنف نخواهد بود وحتی اگر روایتی در این مورد (اعمال خشونت در حکومت حضرت) پیدا شد، صحیح نمی باشد وروایات صحیحی وجود ندارد که آن حضرت با شدّت وعنف رفتار خواهد کرد).(374)
طبرسی از حدیث شناسان معروف وخبره فن بوده است. او تمامی روایاتی را که در این مورد وارد شده است، با جمله (ان کان...) زیر سؤال برده، میگوید: اگر روایتی در این زمینه (اعمال خشونت در حکومت حضرت مهدی) پیدا شود، نه مدلولش معتبر است ونه حجیت دارد.(375)
از طرفی خود عبارت (مؤید بالرعب) نیز نشانگر آن است که رعب وترس شدیدی بر دل وجان دشمنان وزورمندان حاکم خواهد شد؛ به طوری که قدرت وتوانایی هر اقدام خصمانه را از برخی از آنان سلب خواهد کرد وبه جهت خوف وترس از آن حضرت، از جنگ ومخالفت دوری خواهند نمود.
رابطه دوستانه یا اقتدارگرایانه
از روایاتی چند بر میآید که آن حضرت محبوب ومورد علاقه همه مردم خواهد
-----------------
(373) (ابطل ما کانت فی الجاهلیة؟ استقبل الناس بالعدل...)
(374) (اذا کان ورد بذلک خبر فهو غیر مقطوع به...): محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 382.
(375) سید صادق شیرازی، پیشین، ص 25.
بود وارتباط بسیار صمیمانه ودوستانهای بین آنان برقرار خواهد شد. رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) میفرماید: (خداوند محبت مهدی را در دلها میاندازد. پیروان او شیران روز وراهبان شب اند).(376)
آن حضرت فرمود: (ساکنان آسمان وزمین از او خشنود هستند)(377) ونیز: (اهل زمین وآسمان به او عشق میورزند)(378) و(ساکنان آسمان وزمین او را دوست دارند).(379)
آیا در چنین جامعهای که عموم مردم از کوچک وبزرگ، پیر وجوان، زمینی وآسمانی و... به او عشق میورزند واز صمیم قلب دوستش دارند ومطیع اوامر ودستورات او هستند، نیازی دائمی وگسترده به قدرت فیزیکی وخشونت هست؟!
دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) دولتی ضعیف وظلم پذیر نیست؛ بلکه از اقتدار ونفوذی کامل وبی نظیر برخوردار است واین اقتدار وحاکمیت ناشی از شأن امامت ونصرتهای الهی است. پس دستورات وخواستههای ایشان در تمامی عالم به خوبی انجام میشود وکسی جرأت کوچک ترین مخالفت با آن را ندارد. از طرفی با نابودی سردمداران کفر والحاد، زمینههای مخالفت وکار شکنی ونفاق در جامعه از بین میرود ومردم آزادانه وبا اختیار وآگاهی، به سوی حضرت مهدی (عجل الله فرجه) کشیده میشوند. پس اقتدار ونفوذ ایشان معنوی وخدا گونه است ورابطه ایشان با مردم رابطه امام ورهبر مردمی واخلاقی است وقیام وظهور آن حضرت نیز برای مردم ونجات ورستگاری دنیوی واخروی آنان میباشد. پس دولت آن حضرت ماهیت اقتدارگرا وخشونت طلب ندارد وموارد بایسته
-----------------
(376) (فیلقی الله محبته فی صدور الناس، فیصیر مع قوم اُسُدٌ بالنّهار رُهبانٌ باللیل): علاء الدین متقی هندی، البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، ص 143، ح 5.
(377) (یرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض...): محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص 178؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 483؛ یحیی بن حسن بن بطریق، العمدة، (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1407)، ص 436؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 258.
(378) (یحبه اهل السماء والارض): علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج 2، ص 242.
(379) (یحبّه ساکن السماء وساکن الارض): مهدی فقیه ایمانی، الامام المهدی عند اهل السنة، ج 2، ص 29؛ به نقل از: اسعاف الراغبین، ص 340.
وکاربرد (قدرت) در تمامی نظام ها، امری مشروع ودرست تلقّی میشود.
شفقت یا شدت
پیشوایان معصوم (علیهم السلام)، مایه رحمت وعطوفت، فریادرس نیازمندان ویاور ضعیفان بوده اند. بنا براین، بهترین، کامل ترین وانسانی ترین رفتارها را با عموم مردم داشته اند. در صورتی هم که نیاز به شدّت عمل بوده، آن را برای کمک به مردم استفاده کرده اند. پس قهر ومهر آنان، هر دو مایه خیر وبرکت برای مردم است؛ هر چند که مهر ومحبت آنان، بر قهر وغضب وخشونت، غلبه داشته است.
پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) میفرماید: (از میان امت من، مهدی قیام میکند، خداوند او را برای فریاد رسی مردمان بر میانگیزد).(380) خود آن حضرت میفرماید: (من برای اهل زمین موجب امان وآسایشم).(381) با این حال آن حضرت با خود(382) ویارانش(383) با شدّت رفتار میکند.
اصلاح کارها در یک شب
طبق روایات، خداوند با امدادهای غیبی خود (رعب در دل دشمنان، یاری فرشتگان، تأییدات الهی)، حجّت خود را یاری میدهد وقیام ونهضت او را هر چه زودتر به سامان میرساند. با پذیرش این معنا، بسیاری از امور ودشواری ها، به سرعت رو به کمال ودرستی میرود ومشکلات وموانع برطرف میگردد. چنان که نصرت خداوند با ایجاد ترس وخوف در دل دشمنان، خود کمک بزرگی به آن حضرت ومانع اساسی از
-----------------
(380) (یخرج المهدی فی امتی، یبعثه الله غیاثاً للناس): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 470؛ جلال الدین سیوطی، العرف الوردی فی اخبار الامام مهدی (عجل الله فرجه)، ص 45، ح 50.
(381) (انّی لامان لاهل الارض): محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص 290؛ محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، ج 2، ص 484؛ احمد بن طبرسی، الاحتجاج، ج 3، ص 470.
(382) (وما لباس القائم الا الغلیظ): محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 275؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 285، ح 5.
(383) (ان یکون شدیداً علی العمال): عماد الدین طبرسی، بشارة المصطفی، ص 207؛ لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 384، ح 4.
جنگ وخشونت است. در این صورت نیازی به رفتارهای خشن واستفاده از قدرت فیزیکی در آینده نیست.
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) میفرماید: (مهدی از ما اهل بیت است، خداوند [امر] او را در یک شب اصلاح میکند).(384) امام محمد باقر(علیه السلام) فرمود: (صاحب این امر (مهدی)، شباهتی به یوسف دارد وآن این است که خداوند امر او را در یک شب اصلاح میکند).(385)
سرکوبی شورشیان وپایان جنگ ها
در بعضی از روایات ذکر شده که پس از ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) وگشودن شهرها وکشورهای گوناگون، مخالفتهایی محدود واندک، با آن حضرت صورت گرفته، شورشها واغتشاشاتی رخ میدهد. برخی از این شهرها وقبایل، به رویارویی با حضرت میپردازند که به وسیله لشکریان امام سرکوب میشوند. گروهی کج اندیش، سخن حضرت را در برخی مسائل نمی پذیرند وبه سرکشی علیه آن حضرت، دست میزنند که دوباره به وسیله لشکریان حضرت سرکوب میشوند. با این حال این شهرها محدود وغیر فراگیر بوده ودر همان زمانهای آغازین قیام خواهد بود وپس از رفع این اغتشاشات وآشوبهای جاهلانه، مشکلی خاص در جامعه به وجود نخواهد آمد وحتی شاید نیازی به قدرت نظامی وسرکوبی نباشد.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (سیزده شهر وطایفه هستند که مردم آن، با حضرت قائم به نبرد میپردازند وحضرت با آنان میجنگد. آنها عبارتاند از: مردم مکه، مدینه، شام، بصره، دمنستیان، کردها، اعراب قبائل بنی ضبّه، غنی، باهله و...)(386) وامام باقر(علیه السلام) در مورد
-----------------
(384) (المهدی منّا اهل البیت، یصلحه الله فی لیلة واحدة): محمد بن علی بن بابویه صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 152، ح 15؛ یحیی بن حسن بن بطریق حلّی، العمدة، ص 439؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 477؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 247.
(385) (انّ صاحب الامر فیه شبه من یوسف، یصلح الله عزّ وجلّ امره فی لیلة واحدة): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 163، ح 8؛ لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 371، ح 3؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 42، ح 24.
(386) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 299، ح 6؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 364، م136.
یکی از این شورشها میفرماید: (این آخرین سرکشی علیه قائم آل محمد است).(387)
با تشکیل دولت مهدوی وفروپاشی قدرتهای باطل (کفر وفساد)، جنگها به پایان میرسد ودیگر قدرتی باقی نمی ماند که بعد از آن با ارتش مهدی، مقابله کند. مردم نیز همه طرفدار وعلاقه مند به حضرت هستند. در واقع نیروی نظامی رو به کاستی میرود وسازوبرگ جنگی، در بازارها بدون تقاضا میگردد ودر نتیجه ارزان وبی خریدار میشود. امام علی (علیه السلام) میفرماید: (... جنگها به پایان میرسد) وزمخشری نقل میکند: (یکی از نشانههای قیام [مهدی] این است که از شمشیرها به جای داس استفاده میشود).(388)
کاربرد قدرت برای اقامه حق
بر اساس آموزههای بنیادی واصلی دین اسلام، هدف از استفاده از قدرت، به پا داشتن حق ودفع باطل است. سیره پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)، حضرت علی (علیه السلام) وامام حسین (علیه السلام) ومنش امام مهدی (عجل الله فرجه) بیانگر این انگاره است. دین اسلام در عرصه عمل ورفتار اجتماعی، برای حق بالاترین ارزش را قائل است ودر مقام کاربرد قدرت، معتقد است که آن را باید برای به پا داشتن حق ونفی باطل مورد استفاده قرار داد (بر عکس تمامی دولتهای باطل در همه دورانهای تاریخ که قدرت را برای نفع شخصی، رسیدن به مقام وثروت وشهرت ونابودی رقیبان و... به کار برده اند). امام علی (علیه السلام) پس از کسب خلافت فرمود: (... این کفش پاره در نزد من دوست داشتنی تر از حکومت بر شما است؛ مگر اینکه حقی را به پا دارم ویا باطلی را دفع کنم).(389) همچنین از دیدگاه اسلام کاربرد بنیادین قدرت برای تحقق عدالت ونفی ظلم است.(390) پس از آنکه حضرت قیام کرد وظلم وفساد را از بین برد
-----------------
(387) (وهی آخر خارجة تخرج علی قائم آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم)): محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 61، ح 49؛ بحار الانوار، ج 52، ص 345، ح 91.
(388) ر.ک: نجم الدین طبسی، چشم اندازی به حکومت مهدی (عجل الله فرجه)، (قم: بوستان کتاب، 1380)، ص 126 و128.
(389) ابو حامد بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، (قم: کتابخانه مرعشی، 1404)، ج 2، ص 185.
(390) عباس نبوی، فلسفه قدرت، (تهران: سمت، 1379)، ص 313 و323.
وعدالت را برقرار ساخت، دیگر نیازی به کاربرد زور وقدرت نیست؛ چنان که در روایات متواتری آمده است: (یملأ الارض عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلماً).(391)
نتیجه نقد وبررسی این فرض، این است که هر چند سند بعضی از روایات، مخدوش وصحت آنها با مشکل مواجه است؛ اما به طور کلی پاسخهای گوناگونی - با فرض صحّت آنها - قابل ارائه است. اصولاً دولت، ایشان دولت رحمت، عطوفت وکمال خواه است وبه رشد عقلی وخلقی انسانها توجّه ویژهای دارد.
این با اقتدارگرایی واستبداد به دست نمی آید وحتی نیاز دائمی به استفاده از قدرت ونیروی نظامی نیست. روایات موجود درباره جنگ وستیزش نیز محدود به دورههای آغازین قیام وپیش از تشکیل حکومت است وپس از استقرار دولت اخلاقی امام مهدی (عجل الله فرجه)، جنگ وستیزشها تقلیل مییابد یا از بین میرود ودیگر نیازی به سلاح وقدرت فیزیکی نیست.
حتّی آن حضرت در آغاز قیام، ابتدا با منطق وبرهان وگفت وگو، سعی در ارشاد همه مردم وپرهیز از خشونت ودرگیری دارد وتنها در صورت مخالفت ودشمنی با آن حضرت، به جهاد با آنان میپردازد واین جهاد، از امدادهای الهی ویاری او برخوردار بوده واو با شدّت، دشمنان خدا را سرکوب میکند. امام باقر(علیه السلام) میفرماید: (بدانید که جهاد واقعی در آخر الزّمان است).(392) این جهاد، نه به معنای کشورگشایی واستثمار ملّتها ونه برای تشکیل دولتی استبدادی واقتدارگرا است؛ بلکه برای نجات انسانها ورهنمونی آنان به سعادت واقعی است.
پس هدف اصلی قیام، رستگاری مردم ودستگیری از آنان است؛ نه سرکوبی ورفتار خشونت آمیز با آنان. تنها گروه فساد وظلم پیشه در تیر رس سخت گیریها وجنگهای حضرت خواهند بود ومردم در صلح، آرامش، احترام وعزّت زندگی
-----------------
(391) محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 474 و425؛ محمد ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 237، ح 26؛ محمد بن علی بن بابویه صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 408، ح 7.
(392) (الا اِنّ الجهاد فی آخر الزّمان): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 1، ص 423.
خواهند کرد. از طرفی دولت امام مهدی (عجل الله فرجه)، خود از اقتدار، نفوذ وصولت معنوی والهی برخوردار است ودر دلهای مردم جا دارد وآنان با دیده محبت، عشق ورضایت به این دولت نگاه میکنند. بدکاران وبداندیشان نیز (که گروه اندکی هستند)، همواره در ترس وتشویش به سر میبرند، به طوری که قدرت مخالفت از آنان سلب میشود یا از بین میروند. در واقع بر اساس روایاتی، کارهای حضرت مهدی (عجل الله فرجه) به سرعت سامان مییابد وظالمان، مفسدان ومستکبران در مدت کوتاهی (کمتر از هشت ماه) نابود میشوند وپس از آن، جهان روی صلح وامنیت به خود میبیند ودیگر نیازی به سرکوبی وفشار نیست. (هر چند حکومت امام مهدی (عجل الله فرجه) در هر حال ودر هر نقطه از جهان آماده سرکوبی طاغیان وشورشیان است).
سه. فرضیهى دولت اخلاقی مبتنی بر ساختار امامت
پیش درآمد
در فصلهای پیش دو فرض (انتقام گیری ودولت اقتدارگرا) مطرح وبعضی از جنبههای آنها نقد وبررسی گردید. مهم ترین نکته در این دو فرض تحقّق اهداف قیام، به وسیله قدرت نظامی وخشونت ورسیدن به صلح وامنیت وعدالت بود. روشن شد که این دولت، انتقام گیر واقتدار طلب نیست وماهیت آن از خشونت طلبی وسخت گیری وبه کارگیری دائمی از قدرت نظامی به دور است. در فصل حاضر دولت مهدوی (علیه السلام) از چشم اندازی دیگر بررسی میشود وآن توجه به ابعاد تربیتی ومعنوی انسانها وتحقّق اهداف غایی قیام با تغییر در رفتار، کردار، اخلاق وبینش آنان است. به عبارت دیگر غایاتی که در فلسفه تاریخ اسلام مطرح است (عبادت، عبودیت وتقرب به خدا وکسب فضیلت ها)، تنها با وجود دولتی امکان پذیر است که به ابعاد تربیتی، روحی واخلاقی انسانها واحیای جانهای مرده توجّه بیشتری دارد وبر تزکیه وتهذیب نفس ورشد علم ودانایی وخردورزی آنان میپردازد.
برای تبیین این دیدگاه وترسیم چهارچوب نظری فرضیه، سه مقدمه بایسته، طرح میشود:
یک. پیوند اخلاق وسیاست
دو. نظریه جامعه مشترک المنافع اخلاقی (کانت)
سه. نظریه دولت اخلاقی (هگل)
با این سه مقدمه واستفاده از برخی انگارههای آینده نگرانه آنها (همچون تأکید بر امور اخلاقی وتربیتی انسان ها، نیاز به جامعه ودولت اخلاقی، جنگ خیر وشرّ، کمال وتعالی انسانها و...)، تدوین وتوضیح فرضیه این تحقیق واثبات بایستگی اخلاق در سیاست وحکومت ونیاز به تربیت اخلاقی انسان ها، بهتر امکان پذیر میشود. روشن است که بیان این مقدمات (به خصوص نظریات کانت وهگل) به عنوان تأیید واستفاده از ابعاد مختلف آنها نیست؛ بلکه برای تأیید وتقویت فرضیه پژوهش حاضر وکاربرد بخشهای مربوط به این بحث است.
با توجّه به پیش فرضهای این پژوهش، مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی وانسان شناختی ما با دیدگاههای دانشمندان غربی - به خصوص این دو نظریه پرداز - تفاوتهای بنیادین دارد. اخلاق دین محور اسلام، با اخلاق کانتی وهگلی تفاوت فراوان دارد. مبانی فکری واندیشهای ما بر خدا محوری، معنویت، دین داری وپیوند دنیا وآخرت استوار است. از طرفی گفته شد که دیدگاههای فیلسوفان تاریخ، به (جبری گرایی) و(سلب اختیار انسان ها) منجر میشود واحتمالی بیش نیست (یقینی وقطعی نیست). اما دیدگاههای دین محورانه، به اراده واختیار انسانها توجّه زیادی دارد وقطعیت وضرورت پایان تاریخ بر اساس پیشگوییهای وحیانی است (حتمی است، نه جبری).
پس از منظرهای مختلف، دیدگاههای کانت وهگل قابل نقد وبررسی است(393) که جای آنها در اینجا نیست واز همین تفاوتها است که فرضیات دینی، شکل استوار وجدیدی پیدا میکند.
پس از بیان این توضیحات، به بیان سه مقدمه یاد شده میپردازیم:
-----------------
(393) برای مطالعه نقد وبررسی آرای کانت وهگل می توان به منابع مربوطه مراجعه کرد.
پیوند اخلاق وتربیت با سیاست (دولت)
در فصل پیشین، پیوند میان سیاست ودولت مورد پژوهش قرار گرفت وبر ارتباط ناگسستنی آن دو وجایگاه اساسی دولت در سیاست تأکید شد. در این گفتار، ابتدا ارتباط اخلاق وسیاست مورد بررسی قرار میگیرد واز این طریق، جایگاه والای اخلاق در سیاست (ودولت) آشکار میشود.
اخلاق، مجموعه ملکات نفسانی وصفات وخصایص روحی است که انسان را به سمت تعالی وسعادت هدایت میکند ودر تعریف آن آمده است: (اخلاق عبارت است از یک سلسله صفات نفسانی یا حالتی که در نفس وروح انسان رسوخ داشته ومنشأ صدور اعمال نیک یا اعمال بد باشد). اخلاق مکتبی نیز (به ویژگیها وخصوصیات اخلاقی که از مکتب ومشربی خاص (بشری یا الهی) گرفته شده، اطلاق میگردد؛ مانند اخلاق اسلامی، مسیحی، بودایی و... ویا اخلاق مکتب لذت گرایی ومانند آن).(394) سیاست نیز غالباً به شکل توصیفی برای اشاره به هر جنبهای از امور حکومتی وزندگی سیاسی در کلّ ونیز علم وهنر حکومت کردن به کار میرود.
تأکید بر ارتباط وپیوند اخلاق وسیاست، پیشینهای دیرین در فراخنای زندگی بشری دارد. سقراط حکیم معتقد بود: دانش سیاسی باید مقدّم بر هر چیز، مردم را با وظایف اخلاقی خود آشنا سازد. افلاطون سیاست را جزئی از اخلاقیات میدانست. از نظر ارسطو - که علم سیاست را ارباب علوم میدانست - هدف دولت، عملی کردن (زندگی خوب) است. ارسطو اخلاق را به عنوان مدخلی بر سیاست میشناسد وغایت آن را خیر انسان تلقی میکند.
در سراسر سدههای میانه در اروپا، دین والهیات بر مطالعه سیاست مسلّط بود. پس از این دوره، متفکّران مکتب ایده آلیستی نظریه سیاسی جدید - مانند روسو، کانت وهگل - دولت را نهادی اخلاقی میدانستند که از رشد اخلاقی انسانها جدایی ناپذیر است. در جهان اسلام نیز، ابو نصر فارابی، اخلاق وسیاست را یکسان وجزء حکمت
-----------------
(394) ر.ک: رضا رمضانی، اخلاق وعرفان، (قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1383)، ص3 و7.
عملیه یا فلسفه عملی میدانست. اغلب فیلسوفان جهان اسلام نیز اخلاق وسیاست را جدایی ناپذیر میدانستند.(395)
سیاست واخلاق، دو عنصر ضروری وجدایی ناپذیر زندگی جمعی است واخلاق اگر چه یک امر فردی است؛ ولی وقتی رفتار فرد در گروههای سازمان یافته سیاسی - اجتماعی مطرح میشود، آثار وتبعات آن بسیار گسترده است.
از دیدگاه یکی از نویسندگان: تربیت وسیاست نیز در ارتباط با یکدیگر وتکمیل کننده همدیگر هستند. تربیت زمینه ساز سیاست است وسیاست، گسترنده تربیت. هدایت نیز دارای این دو رکن است: (تربیت)، دادن خط به انسان و(سیاست)، نظارت بر حرکت انسان در خط است. اسلام به منظور تصحیح حیات فردی به امر تربیت وبه منظور تصحیح حیات اجتماعی، به امر سیاست میپردازد. بنابراین در نظام اسلامی، تربیت (رهبری واداره فرد) وسیاست (رهبری واداره اجتماع) دوشادوش هم حرکت میکنند برای ادای رسالت بزرگ. تأثیر متقابل تربیت وسیاست در یکدیگر، هنگامی مثبت است که تربیت وسیاست هماهنگ باشند. در غیر این صورت هر یک آثار دیگری را خنثی خواهد ساخت... امر تربیت وسیاست انسانها بر عهده قرآن وامام (حجت الهی) است.(396)
غایت سیاست در اسلام، سوق دادن جامعه به سمت کمال وسعادت واقعی وابدی است واز همین منظر، سیاست با اخلاق دارای هدف واحد ومشترکی میشوند؛ چون هدف اخلاق نیز تربیت نفوس ورهنمونی آنان به کمال وتعالی انسانی است. در اسلام، خدا هم مبنا وهم غایت فضایل اخلاقی است وهمه مفاهیم عمده زندگی سیاسی - اجتماعی انسان (حق، عدالت، صلح، عفّت، تقوا، معنویت، درستی، راستی و...) در مسیر او معنا پیدا میکند. بر این اساس مهم ترین هدف وحکمت بعثت نبی اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)، تکمیل وتنظیم فضیلتهای اخلاقی است: (إنّما بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق).(397)
-----------------
(395) ر.ک: عبدالرحمان عالم، بنیادهای علم سیاست، ص 74؛ علی اصغر کاظمی، هفت ستون سیاست، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379)، ص 292.
(396) ر. ک: محمّدرضا حکیمی، خورشید مغرب، (تهران: دلیل ما، 1382)، ص218 و219.
(397) حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 11، ص 187، ح 12701؛ محمدباقر مجلسی، ج 68، ص 273.
آن حضرت زمانی که اولین دولت اسلامی را در مدینه تشکیل میدهد، سمت وسوی برنامههای اجرایی، اقتصادی، سیاسی واجتماعی را، در جهت (اخلاق) و(پرورش مکارم اخلاقی) قرار میدهد. چنان که میفرمود: (بر شما اخلاق ستوده لازم است؛ همانا خداوند مرا بدانها مبعوث فرمود).(398)
از اینجا بحث (سیاست فاضله) یا (سیاست اخلاقی) در اسلام مطرح میشود؛ یعنی، سیاست از معنای عامیانه وسودانگارانه، به مفهوم درست وغایت گرایانه (انسانی) سوق داده میشود. در فرهنگ معین آمده است: (سیاست فاضله، سیاستی است که موجب تکمیل اخلاق وسعادت انسانها میشود). از دیدگاه امام خمینی:
(سیاست، به معنای اینکه جامعه را راه ببرد وهدایت کند به آنجایی که صلاح جامعه وصلاح افراد است. این در روایت ما، برای نبی اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) با لفظ سیاست ثابت شده است. در آن روایت هم هست که پیامبر اکرم مبعوث شد که سیاست امت را متکفّل باشد).(399)
آیت الله مکارم شیرازی مینویسد:
(سیاست مدیریتی است که حاکم بر زندگی دسته جمعی وگروهی انسان است. اگر این مدیریت، جهت گیری اش به سوی قرب الهی وتربیت نفوس انسانی باشد، سیاست اسلامی میشود).(400)
در واقع میتوان (اخلاق) را در (سیاست فاضله) متبلور نمود وبه کمک آن، راهبردهای مناسبی برای رسیدن انسانها به کمال وسعادت واقعی، تثبیت مکارم اخلاقی ورفع رذایل وموانع کمال وهدایت اتخاذ کرد. اخلاق در اسلام بدان جهت اهمیت دارد که با ایمان به خدا ووحی، معنا مییابد ودر تمامی ابعاد وزوایای زندگی انسانی - سیاست، اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و... - جاری وساری است. معیار فضیلت
-----------------
(398) (علیکم بمکارم الاخلاق فانّ الله (عزَّ و جلَّ) بعثنی بها): محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 2، ص 13، ح 1328؛ محمد بن حسن طوسی، امالی، ص 477، ح 1043.
(399) روح الله، [امام] خمینی، صحیفه نور، (تهران: مرکز مدارک فرهنگ انقلاب اسلامی، 1361)، ج 13، ص216.
(400) محمد مهدی باباپور، سیاست وحکومت در نهج البلاغه، (قم: تهذیب، 2379)، ص 16.
اخلاقی نیز، تقرّب به خدا ونفی هر گونه انگیزه مادی ومعنوی در افعال، کردار ونیات انسان است. از طرفی قدرت وحاکمیت اصلی نیز از آن خداست ومنشأ قدرت سیاسی واقتدار او است وهمه قدرتها باید در سلسله مراتب ولایت وحاکمیت او روی زمین پدید آید.(401) قدرت وولایت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وامامان معصوم (علیهم السلام) در این راستا قرار میگیرد. یکی از اندیشورانی که به سیاست فاضله توجه وافری نشان داده وآن را به معنای سیاست امامت گرفته است، خواجه نصیر الدین طوسی است. وی در میان انواع سیاستها مینویسد:
(یکی سیاست فاضله باشد که آن را امامت خوانند وغرض از آن، تکمیل خلق بود ولازمش، نیل سعادت).(402)
وی پیش تر نوشته بود:
(اگر این تدبیر بر وفق وجوب وقاعده حکمت اتفاق افتد ومؤدّی بود به کمالی که در نوع واشخاص به قوّت است، آن را سیاست الهی خوانند).(403)
این سیاست الهی (برای سوق دادن انسان به کمال)، در سیاست امامت، متبلور است وآن هم بر اساس روایت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)، برای پرورش وتتمیم مکارم اخلاقی است (انّی بعثت لاُتمّم مکارم الاخلاق).
بر این اساس با اتخاذ سیاست فاضله (امامت) - که کار ویژه آن شیوع خیرات عامه است - وجاری ساختن آنها در جامعه، زمینه تخلّق افراد به انواع کمالات نظری وعملی فراهم میشود. استحقاق یک دولت نیز در رهبری جامعه، در رفتن به سوی کمالات ونیل به سعادت است. امام با اعمال سیاست خود (سیاست فاضله والهی)، جامعه را از حالت نسبی خارج کرده وبه سوی ایجاد هر چه بیشتر وکامل تر فضایل ونمود دادن آنها در حیات جمعی وتحقّق آنها در تمامی اعمال ورفتار نهاد ریاست وسلسله مراتب آن،
-----------------
(401) ر.ک: علی اصغر ناظمی، اخلاق وسیاست، (تهران: قومس، 1376)، ص 162 و164.
(402) خواجه نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، (تهران: انتشارات خوارزمی، 1373)، ص 300.
(403) همان، ص 252.
سوق میدهد.(404) شخص سیاست مدار (سائس) وراهبر انسانها به کمال وتعالی اخلاقی، (امام) نامیده میشود که موید به عنایت الهی است:
(در تقدیر احکام به شخصی احتیاج افتد که به تأییدی الهی ممتاز بود از دیگران تا او را تکمیل ایشان میسّر شود وآن شخص را در عبارت قدما (ملک علی الاطلاق) گفته اند... ودر عبارت محدّثان او را (امام) وفعل او را (امامت)؛ وافلاطون او را (مدبّر عالم) خواند وارسطو (انسان مدنی)؛ یعنی، انسانی که قوام تمدّن به وجود او وامثال او صورت بندد...)(405)
این امام ورهبر در دوران صدر اسلام خود پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وامیر مؤمنان علی (علیه السلام) وفرزندان معصوم او بودند ودر حال حاضر ودر آینده (به خصوص برای تحقّق جامعه آرمانی موعود) حضرت مهدی (عجل الله فرجه) است. او نایب خدا، خلیفة الله، امام عادل ومعصوم از گناه وخطا وپرهیزکار وانسان کامل است وچنین شخصی میتواند جامعه را با تأییدات الهی، به سوی کمال وخیرات سوق دهد:
(سائس اوّل (امام) تمسّک به عدالت کند ورعیت را به جای اصدقا دارد ومدینه را از خیرات عامه مملوّ کند وخویشتن را مالک شهوت دارد).(406)
جامعه مشترک المنافع اخلاقی (کانت)
کانت در کتاب دین در محدوده عقل تنها، دولت مطلوب خود را مطرح کرده است. دیدگاه کانت، شرح مقابله خیر وشرّ در وجود انسان وبروز آثار این دو انگیزه در رفتار اجتماعی او وامید به پیروزی نهایی خیر بر شرّ در وجود انسان ودر افعال او است.
از دیدگاه کانت، جهان از مبدأ خیر آغاز گردید؛ اما از همان آغاز با لغزش انسان،
-----------------
(404) ر.ک: مرتضی یوسفی راد، اندیشه سیاسی خواجه نصیر الدین طوسی، (قم: بوستان کتاب، 1380)، ص 218 و290.
(405) خواجه نصیر الدین طوسی، پیشین، ص 253.
(406) همان، اخلاق ناصری، ص 301.
شرّ وارد طبیعت او شد؛ با این وصف حرکت تاریخ رو به بهبود واصلاح است. چون بدن انسان طبیعتاً سالم است، روح او نیز باید تابع همین قانون باشد. پس شرّ به عنوان فساد روح، باید امری عارضی، ثانوی وانحرافی باشد وانسان باید بتواند در طول تاریخ، سلامت روحی اولیه خود را بازیابد.
خیر وشرّ در وجود انسان، به صورت دو تمایل یا دو استعداد ذاتی رو در روی هم قرار میگیرند. خیر در وجود انسان، به سه صورت - به عنوان استعداد حیات، انسانیت وشخصیت - بروز میکند. خیر به معنای اخیر منشأ مسؤولیت اخلاقی است. تمایل به شرّ نیز در وجود انسان به سه صورت - ضعف کلی انسان، تمایل به آمیختن انگیزههای اخلاقی به غیر اخلاقی وگرایش انسان به شرارت - بروز میکند.(407)
از دیدگاه کانت اصلاح اخلاقی انسان مستلزم وقوع یک انقلاب اساسی در شخصیت وروحیه او است؛ یعنی، انقلاب در شیوه تفکّر ونحوه ارزش گذاری او در امور زندگی وبا صِرف اصلاح خلق وخو، بهبود اخلاقی حاصل نمی شود. کانت مباحث خود را در این زمینه، در مؤلّفههای ذیل پی گیری میکند:
تضاد خیر وشرّ
کانت میگوید: مفهوم فضیلت - که مورد توجّه حکمای یونان بود - اصلاً به معنای شجاعت است ودالّ بر این است که یک دشمن نامرئی (اصل شرّ)، در درون انسان پنهان است وآنها در واقع برای مبارزه با این دشمن درونی، شجاعت را به عنوان فضیلت برگزیدند. کانت چگونگی حاکمیت شرّ را در این میبیند که: حاکمیت شرّ به صورت مقابله وتضادّ دو اصل خیر وشرّ در قالب فضایل ورذایل اخلاقی در وجود انسان استمرار مییابد. از نظر وی اسوه این مقابله، تضاد میان حضرت عیسی (علیه السلام) ومخالفان او است که نمود فیزیکی وجسمانی آن، به شکنجه واعدام آن حضرت انجامید.
غلبه خیر بر شرّ - که مطلوب کانت است - به عنوان برقراری حکومت الهی بر زمین
-----------------
(407) ایمانوئل کانت، دین در محدوده عقل تنها، ترجمه منوچهر صانعی، (تهران: نقش ونگار، 1381)، ص 30 (مقدمه).
است. زندگی خردمندانه انسان عبارت است از جنگ او علیه شرور ورذایل تا از اسارت گناه آلودگی آزاد گردد. این سخت ترین جنگ انسان، علیه شرارت وستمگری است. تنها راه پیروزی اصل خیر در وجود انسان بر شرور، تأسیس (جامعه عقلانی) وسپردن تمامی امور به دست عقل است. کانت چهار وضعیت برای زندگی انسان در نظر میگیرد(408) ورشد تاریخی انسان را انتقال از وضعیت طبیعی حقوقی، به وضعیت مدنی اخلاقی (مشترک المنافع) میداند. استقرار مرحله چهارم مستلزم یک قانون گذار عام اخلاقی است که چون نمی توان آن را از وجود فردی انسانها استنتاج کرد؛ باید او را به عنوان مدیر ومدبّر (نه واضع) قوانین اخلاقی فرض کرد. احکام عقلانی این قانون گذار، توسط یک سازمان روحانی ومعنوی (مثلاً کلیسا در مسیحیت)، در جامعه مشترک المنافع به اجرا درمی آید.(409)
کمال مطلوب انسانها
انسان با تکامل تام وتمام اخلاقی خود، تنها موجودی است که میتواند جهان را تابع عزم واراده خداوند وغایت آفرینش قرار دهد که سعادت او از این تکامل اخلاقی به عنوان شرط اوّل، نتیجه مستقیم اراده خداوند متعال است. تکلیف عمومی ما به عنوان انسان این است که به این مرتبه آرمانی کمال اخلاقی؛ یعنی، به مرتبه اخلاص تام اسوه خصلت اخلاقی ارتقا یابیم.
به آرمان انسان محبوب خدا بودن (وبنابراین کمال اخلاقی را تا آنجا که برای یک موجود خاکی در بند تمایلات ونیازها ممکن است) به نحو دیگری نمی توان اندیشید؛ جز در قالب معنای انسانی که نه فقط تمام تکالیف انسانی خود را به نحو احسن انجام میدهد واز طریق آموزش ومثال (الگو)، خیر وخوبی را در ابعاد گسترده پیرامون خود تقویت میکند؛ بلکه در عین حال تا دم مرگ طالب اصلاح جهان است.
کانت در بیان (الگو) میگوید: نیاز به هیچ نمونه تجربی نیست [تا با استفاده از آن]
-----------------
(408) وضعیت طبیعی حقوقی؛ 2. وضعیت طبیعی اخلاقی؛ 3. وضعیت مدنی حقوقی؛ 4. وضعیت مدنی اخلاقی (حاکمیت الهی طبق قوانین عقل عملی - اخلاقی).
(409) ایمانوئل کانت، پیشین، ص 33.
بتوانیم انسانی را که محبوب خدا است، الگوی اخلاقی خود قرار دهیم؛ چنین الگویی از پیش در عقل ما قرار دارد... [امّا] اگر واقعاً یک انسان الهی، زمانی از آسمان به زمین فرود آمده باشد واز طریق تعالیم خود طرز زندگی ورفتار وتحمّل درد ورنج انسانی را - که الگوی رفتار خداپسندانه است - در حدّی که انسان میتواند از تجربه خارجی انتظار داشته باشد، از خود نشان داده باشد؛ به واسطه این امور از طریق ایجاد یک انقلاب در نوع انسان، یک خیر اخلاقی عظیم غیر قابل پیش بینی، در جهان ایجاد کرده است.
از نظر وی، عالی ترین خیر اخلاقی، از طریق اتحادیهای از افراد در یک کل واحد برای وصول به این هدف، به نظامی از افراد خوش سرشت نیاز دارد تا این غایت از طریق این نظام وبه واسطه این وحدت بتواند تحقّق یابد.(410)
جامعه مشترک المنافع اخلاقی (دولت اخلاقی)
حاکمیت اصل خیر تا آنجا که انسان میتواند مطابق آن عمل کند، به نحو دیگری تحقق نمی یابد؛ مگر از طریق تأسیس وتوسعه جامعهای بر اساس قوانین فضیلت ودر جهت تحقّق آن. جامعهای که کل نوع انسان را چنان هدایت کند که [فقط] از طریق عقل به وظیفه وتکلیف خود عمل کند؛ زیرا فقط به این طریق میتوان به پیروزی اصل خیر امیدوار بود... میتوان اتحاد انسانها را تحت صرف قوانین فضیلت، یک اتحاد اخلاقی وتا آنجا که این قوانین عمومیت دارند، یک اتحاد اخلاقی - مدنی (در مقابل جامعه حقوقی - مدنی)، یا یک جامعه مشترک المنافع اخلاقی نامید. این اتحاد را میتوان در یک جامعه مشترک المنافع سیاسی وحتّی از مجموع تمام اعضای آن به وجود آورد. این جامعه (جامعه دارای وحدت اخلاقی) در هر حال انحصاراً واختصاصاً دارای یک اصل اتحاد (فضیلت) است ولذا دارای صورت وتشکّلی است که آن را از جامعه نوع دوّم (جامعه دارای وحدت حقوقی) متمایز میگرداند.
جامعه مشترک المنافع اخلاقی کانت را نباید با جوامع سیاسی متداول یکسان تلقّی کرد. این جامعه نه یک نظام
-----------------
(410) همان، ص 101 و143.
پادشاهی است، نه یک نظام اشرافی ونه یک نظام دموکراسی (مبتنی بر خواستهای گروهی وحزبی)؛ بلکه این نظامی است که فقط بر اساس قوانین پیشینی عقل عملی تأسیس شده وحاکم حقیقی آن، قوانین اخلاقی است که در دل هر فردی از اعضای جامعه قرار دارد.
کانت در اینجا به (دولت اخلاقی) میرسد ونوع اوّل جامعه مشترک المنافع (جامعه دارای وحدت اخلاقی) را دولت اخلاقی؛ یعنی، حکومت فضیلت (اصل خیر) مینامد. دولتی که معنای آن در عقل انسان با واقعیت برون ذهنی (به عنوان تکلیف انسان برای پیوستن به چنین دولتی)، به نحو اتم واکمل تأسیس شده است.(411)
مهم ترین محور این جامعه اخلاقی، نحوه ستایش خدا است. هر کس باید بکوشد از طریق زندگی صحیح - که به واسطه آن میتوان اراده خدا را شناخت - محبوب خدا گردد؛ اینها کسانی هستند که به خدا حرمت میگذارند؛ آن حرمت حقیقی (ستایش) را که او میخواهد.
از دیدگاه کانت، بالاترین ویژگی دولت خوب، عدالت است وروشن است که فقط قدرت مطلق حکومت، ضامن عدالت نیست؛ لذا وی قائل به این بود که صرف نظر از اینکه مردم در اصل با چه انگیزهای به مراجع مدنی گردن نهاده باشند، توجیه نهایی برای تأسیس جامعهای مرکب از شهروندان آزاد (جامعه مشترک المنافع)، باید ماهیت اخلاقی داشته باشد. دولت برای عادل بودن، باید تساوی طلب نیز باشد وهمه کس را دارای منزلت اخلاقی واحد بداند.(412) پس دولت باید بنیاد اخلاقی داشته باشد واین بنیاد همانا اصل عدالت است.
دیدگاه کانت، درباره نزاع وتضاد خیر وشرّ در وجود انسان وامید به پیروزی خیر است. اصلاح اخلاقی انسان، مستلزم وقوع یک انقلاب اساسی در شخصیت وروحیه او است. غلبه خیر بر شرّ، به عنوان برقراری حکومت الهی بر زمین مطرح است. غایت آفرینش وسعادت انسان تکامل اخلاقی است. عالی ترین خیر اخلاقی از طریق
-----------------
(411) همان، ص 139.
(412) راجر سالیوان، اخلاق در فلسفه کانت، ترجمه عزت الله فولادوند، (تهران: طرح نو، 1380)، ص 40 و45.
اتحادیهای از افراد در یک کل واحد به دست میآید وآن جامعه مشترک المنافع اخلاقی است که بر اساس قوانین فضیلت شکل میگیرد. نوع اوّل این جامعه، دولت اخلاقی (حکومت فضیلت واصل خیر) است. این چهارچوب نظری - به خصوص ضرورت تشکیل جامعه مشترک المنافع اخلاقی وتوجه به خیر - کمک فراوانی برای تبیین ضرورت برقراری یک دولت اخلاقی وتوجّه به تکامل اخلاقی انسانها وحاکمیت فضیلت - به خصوص در آینده تاریخ بشری - میکند.
تا حدودی میتوان وجوه شباهت دیدگاه کانت با دیدگاه ما را در موارد زیر دانست که نقطه تأییدی نیز بر برخی مطالب پژوهش حاضر است:
1. تضادّ خیر وشرّ (یا همان نزاع حقّ وباطل)؛
2. ضرورت وبایستگی پیروزی خیر (یا حقّ)؛
3. تشکیل جامعه اخلاقی (توجّه فراوان به اخلاق).
برخی از تفاوتهای دیدگاه کانت با نگرشهای شیعه نیز عبارت است از:
1. تکیه کانت بر عقل فردی - اجتماعی انسانها وغفلت از مسائل وحیانی ودینی؛
2. بیان عدم نیاز به رهبری الهی خاص؛
3. تأسیس دولت اخلاقی به دست خود مردم.
نظریه اخلاقی دولت (هگل)
هگل بر آن بود که سرنوشت آدمیان در آینده قابل پیش بینی، زیستن ورشد در درون دولتها است. داشتن دولت وزیستن در آن، برای اکثریت آدمیان در جوامع پیشرفته، ضروری است. انسانها نه تنها اجتماعی؛ بلکه دولت مند وسیاسی نیز هستند. وجود دولت تصادفی نیست؛ بلکه دولت اوج فرآیند تاریخی درازی است که از عصر یونانیان آغاز شده است.
هگل در نظریه تاریخ خود نشان میدهد که عصر حاضر به تدریج از درون مراحل پیشین رشد فرهنگ بشری پدید آمده است. به نظر او شعور (آگاهی) از مرحلهای به مرحله دیگر تکامل پیدا میکند وهر مرحله ضمن حفظ یافتههای پیشین، به سطح
بالاتری انتقال میدهد. این سیر تا کسب معرفت مطلق ادامه مییابد.
به همین دلیل، از نظر هگل، تاریخ جهان از جهتی، چیزی جز تاریخ پیشرفت مداوم آگاهی از آزادی نیست؛ زیرا پیشرفت آگاهی با پیشرفت مرحله به مرحله تکامل جامعه بشری همراه وهمزاد است. در رابطه با بحثهای هگل، میتوان به مؤلفههای ذیل اشاره کرد:
روح یا ذهن
(روح) اصلی متافیزیکی است که تاریخ انسان وآگاهی انسان را به یکدیگر ربط میدهد وبه معنای غیر دینی، همان ذهن جمعی بشریت است. دولت در اندیشه هگل جزئی از پویش تکاملی روح است وبدین سان، معنا واهمیتی سخت ارزش گذارانه ونیز تاریخی دارد. به زبان هگل: (دولت اراده الهی است؛ یعنی اینکه روح حاضر در روی زمین است که خود را معلوم میکند).(413) این ذهن کلّی حالّ ومندرج در جهان است ودر اذهان فردی، از وجود خود، در جهان ورشد وتکامل خویش در طی تاریخ، آگاه میشود. بدین معنا فیلسوف خود مثال ومصداقی از خود آگاهی این ذهن کلّی است...
آزادی ودولت
به گفته هگل، روح در اجتماعات [مرکّب از] اذهان متناهی عقلانی متحقّق میشود. دولت، والاترین نوع اجتماعی است که در آن روح متحقّق میگردد وروح ضرورتاً متحقّق میشود. روح ذاتاً آزاد است. از آنجا که انسان به عنوان موجودی عاقل وخودآگاه، قادر به انتخاب آگاهانه است؛ بنابراین آزادی را دارای والاترین ارزش میداند واو این آزادی را، تنها در دولت میتواند به دست آورد. انسانها تنها به عنوان اعضای اجتماع وموجودات متعلّق به نظمی اخلاقی وسیاسی، توانایی تصوّر آزادی وآرزوی آن را به دست میآورند. انسانها به وسیله فعالیتهای خود، محیط اجتماعی خویش را ایجاد میکنند ودر فرآیند این کار، خود را متحوّل ساخته، موجوداتی عاقل
-----------------
(413) ر.ک: اندرو وینسنت، پیشین، ص 184 و185؛ کمال پولادی، پیشین، ص 144.
وهدفمند میشوند...(414)
دولت اخلاقی
هگل دولت را به سه معنا به کار میبرد که در واقع سه وجه از یک حقیقت واحد؛ اما دارای مراتب متفاوت است. این سه معنا عبارت است از:
1. دولت بیرونی (مجموعه منظمی از قوانین...)؛
2. دولت سیاسی (دولت بر حسب نهادهای خاص حکومتی)؛
3. دولت اخلاقی (معنای کامل وفراگیر مورد نظر هگل).
مفهوم دولت اخلاقی، کامل ترین معنای دولت، در بر دارنده دو وجه دیگر ودر ضمن مرتبهای عالی تر است. در این دولت، انسان به اوج تکامل تاریخی صعود میکند. (دولت اخلاقی)؛ یعنی، هنگامی که شهروندان معنای اخلاقی نهادها وساختار دولت را به درستی درک میکنند. آنجا که انسان در دولت به آزادی وآگاهی از آزادی میرسد، در چنین معنایی از دولت است.(415)
دولت اخلاقی، خلاصه فرآیندی اجتماعی است که در آن جوهر آگاهی واراده فردی در نهادها عینیت مییابد. هگل دولت را در این مرحله (فعلیت اندیشه اخلاقی) میخواند. در این مرحله است که آزادی واقعی به دست میآید وموضوعات اراده فردی با موضوعات عقل منطبق میشود. بدین معنا سنّتها وقواعد نه تنها در درون ساختارهای نهادی وجود دارند؛ بلکه همچنین به وسیله شهروندان، خود آگاهانه اراده میشوند. زندگی اخلاقی وجه عملی رفتار انسان است ودر آن قواعد اجتماعی در فرد درونی میشوند. نهادهای دولت اخلاقی متضمن غایتی اجتماعی هستند که جوهر اراده شهروندان را تشکیل میدهد. معیار ارزیابی نهادها نیز وجود یا فقدان همین غایت اجتماعی یا عنصر تشکیل دهنده اراده آدمی در آنها است. چهارچوب منضبط این
-----------------
(414) ر.ک: جان پلامناتز، شرح ونقدی بر فلسفه اجتماعی وسیاسی هگل، (تهران: نشر نی، 1367)، ص 165 و167.
(415) کمال پولادی، پیشین، ص 160 و161.
نهادها مبتنی بر آرمان آزادی وخودسازی است.(416)
هگل اصطلاحاتی چون (دولت کامل)، (دولت مدرن) و(دولت عقلانی) را برای (دولت اخلاقی) به کار برده است. وی دولت در مفهوم اخلاقی وعقلانی را، عالی ترین تجلّی گاه عقل وآزادی خود آگاه دانسته است؛ اما همه دولتها را مصداق کامل این مفهوم ندانسته است.
تعریف وجمع بندی
اندرو وینست در جمع بندی آرا واندیشههای هگل در مورد دولت اخلاقی، آن را چنین تعریف میکند:
(در نظریه اخلاقی دولت، قدرت عمومی در شیوه تلقّی وعمل شهروندان، گروهها ونهادهای دولت [سلطنتی مشروطه] نهفته است که معطوف به تأمین حداکثر کمال ورشد اخلاقی وآزادی شهروندان است. قدرت عمومی در واقع در وحدت گرایشهای ادراکی فرد وغایات قواعد ونهادها نهفته است).(417)
با وجود این تفاسیر، نظریه (دولت اخلاقی) هگل، مبهم، نارسا وشاید برگرفته از اندیشه دولت - شهرهای یونان واندیشههای افلاطون وارسطو باشد. آنچه که از چهارچوب نظری وی، قابل استفاده است، تلاش دولت برای رشد وتکامل اخلاقی مردم وجامعه ودربر گرفتن تمامی شهروندان ونهادها برای رسیدن به غایات اخلاقی است. این چهارچوب تئوریکی به ما کمک میکند که بتوانیم به ترسیم دولتی بپردازیم که کارویژه اصلی آن هدایت وراهبری مردم وجامعه به سوی کمال وتعالی وسوق دادن آنان به غایات اخلاقی است. علاوه بر این جریان اخلاق وآزادی به وسیله دولت نیز مورد توجّه است.
هگل میگوید: (دولت جزئی از پویش تکامل روح است وخود اهمیتی ارزش گذارانه وتاریخی دارد)؛ در حالی که دولت چنین تکاملی را شاهد نبوده وتنها ابزاری
-----------------
(416) اندرو وینسنت، پیشین، ص 211 و212.
(417) همان، ص 319.
برای زندگی بهتر وراحت تر است. اصولاً دیدگاه وی در اینکه دولت والاترین نوع اجتماعی است که در آن روح متحقّق میگردد، کاملاً خیالی وذهنی است وشاهدی بر اثبات آن وجود ندارد.
متأسفانه در بررسی دولت اخلاقی هگل، تا حدودی به دیدگاه اومانیستی وسکولاریستی او پی میبریم وحتی اخلاق برای او، اخلاق عرفی است. در این حالت، اخلاق امری نسبی میشود ونمی توان معیار خاصی برای آن در نظر گرفت. در واقع اخلاق تعهّدی بین فرد وجامعه است وهیچ جنبه وحیانی ندارد؛ چیزی که مورد قبول دین اسلام نیست واخلاق امری فراتر از جامعه وفرد ورابطهای سالم بین شخص با خدا، با خود، با جامعه وحتی طبیعت است.
برای هگل دولت اخلاقی، در نهادهای دولت سلطنتی مشروطه، معنا دارد؛ در حالی که وی مشخص نمی کند چه رابطهای بین تأمین کمال ورشد اخلاقی وآزادی با دولت سلطنتی مشروطه وجود دارد؟ واصولاً در کجا وچگونه ثابت شده که دولت سلطنتی مشروطه میتواند حداکثر کمال ورشد اخلاقی وآزادی شهروندان را تأمین کند!! سابقه این دولتها چیزی جز استبداد، ظلم وفساد نیست. گفتنی است که ما در این مقام در صدد نقد وبررسی آرای کانت وهگل نیستیم وتنها از چهارچوب نظری آنان در مورد کلیات دولت اخلاقی استفاده میکنیم.
دولت اخلاقی امام مهدی (علیه السلام)
امامت (سیاست امامت)
بنابر فرض این تحقیق، دولت مهدوی، دولتی اخلاقی(کمال گرا واحیاگر نفوس) مبتنی بر ساختار امامت است. در علم کلام ومباحث اعتقادی روشن شده که (امامت)، در اعتقاد شیعه، پیشوایی وولایت شخص معصوم است که از سوی خدا به این مقام منصوب شده است. (امامت) تنها یک مقام وحکومت ظاهری نیست؛ بلکه یک مقام والای معنوی ودینی است. امام علاوه بر رهبری حکومت اسلامی، هدایت همه جانبه را در امر دین ودنیا بر عهده دارد. فکر وروح مردم را هدایت کرده وشریعت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را
از هر گونه تحریف وتغییر پاسداری میکند وبه اهدافی که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) برای آن مبعوث شده، تحقّق میبخشد.
امام از حیث درجه کمالات وجودی، در برترین نقطه قرار دارد وامیر کاروان سیر بشری است. قافله سالار این کاروان کمال وهدایت، اینک ودر عصر ظهور وتشکیل دولت جهانی اسلام، حضرت مهدی (عجل الله فرجه) است. او به کامل ترین شکل، شؤون امامت را در عرصه جهان جلوه گر ونمایان خواهد کرد وزعامت دینی - سیاسی وهدایت وارشاد انسانها را عهده ار خواهد بود.
کار ویژه بنیادین وکمال گرایانه این زعامت وحکومت، برنامه ریزی صحیح وتلاش در جهت تربیت دینی ومعنوی جامعه، رشد فکری وعلمی وبالندگی فضایل وکمالات عالی انسان وگسترش تقوا است. البته توجّه به اموری مانند برقراری عدالت اجتماعی، تأمین بهداشت، آموزش، امنیت و... جایگاه خود را دارد. در اینجا جامعه به سوی تأمین سعادت پایا وفناناپذیر رهبری میشود وعوامل سقوط ونابودی شخصیت حقیقی وعالی آدمی وموانع رشد وکمال انسانیت، برطرف میگردد.
قرآن مجید در ترسیم سیمای معنوی حکومت صالحان - که وعده تحقّق آن به دست مهدی موعود داده شده است - میفرماید: (الّذین ان مکّنّاهم فی الارض اقاموا الصّلاة وآتوا الزّکاة وأمروا بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبة الامور)؛(418) (کسانی که چون به آنان در زمین قدرت وتوانایی دهیم، نماز به پا میدارند وزکات میدهند وبه کارهای پسندیده وا میدارند واز کردارهای ناپسند باز میدارند وفرجام همه کارها از آن خدا است). در بعضی تفسیرها، این آیه به امام مهدی (عجل الله فرجه) ویاران ایشان تأویل شده است.(419) خواجه نصیر نیز نوشته است:
(سائس اول (امام) تمسّک به عدالت کند ورعیت را به جای اصدقا دارد ومدینه را
-----------------
(418) حج (22)، آیه 41.
(419) علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ص 87؛ سید هاشم بحرانی، المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة، ص 254؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 47، ح 9.
از خیرات عامه مملوّ کند وخویشتن را مالک شهوت دارد).(420)
امام معصوم (علیه السلام) دارای ولایتها ومسؤولیتهای مختلفی است، از جمله: ولایت تشریعی، ولایت قضاء، ولایت اجرای احکام وحدود، ولایت اطاعت وفرمانبری، ولایت نظارت در شئون اجتماعی، ولایت سیاسی در دایره جامعه وولایت هدایت ونفوذ وپرورش معنوی وولایت تکوینی (قدرت تغییر تصّرف بر افکار واشیاء).
بر اساس ولایت هدایت ونفوذ وپرورش معنوی - که مهم ترین ولایتها است ودر سایه یک دولت کارآمد وکمال گرا بهتر جلوه مییابد - هدایت معنوی واختیارات ویژه وقدرت ونفوذ وسلطه وولایتی خاص است که به وسیله آن، احیای دلهای مرده وزنگار گرفته وپرورش قلوب وهدایت معنوی انسان ها، برای امام امکان پذیر میشود. این بعد از ولایت اهمیت خاصی در نظام امامت دارد وحتی سایر ولایتها واختیارات (قضا، سیاست و...) برای تقویت این بعد از ولایت است تا جانهای مرده ووجدانهای خفته بیدار شوند وجامعه، روح وحیات نوینی (اخلاقی - معنوی) پیدا کند... بی شک در برابر این همه خودکامگی ها، هواپرستی ها، غفلت ها، استکبارگریها وستم ها، هدایت وپرورش معنوی با موانع ومشکلات فراوان وسختی همراه است... در چنین شرایطی ناگزیر حکمت هدایت الهی ایجاب میکند که امام از قدرت ویژهای برخوردار باشد تا بتواند علی رغم ظلمات وموانع وحجاب ها؛ از یک سو در عمق جانهای مرده ووجدانهای خفته وفطرتهای زنگار گرفته نفوذ کند ودر آنها تصرّف وایجاد تحوّل نماید واز سوی دیگر در وجدان وتفکّر عمومی جامعه، روح وحیات جدیدی بدمد وفرد وجامعه را در سیر تکاملی قرار دهد.(421)
چرایی دولت اخلاقی
علّت انتخاب این فرضیه وتأکید فراوان بر کارویژه کمال گرایانه وسیاست اخلاقی
-----------------
(420) نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، ص 301.
(421) ر.ک: عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج2، ص327 و328.
دولت چیست؟ چرا درساختار امامت وشئون مختلف امام (علیه السلام) به آموزه (تتمیم مکارم اخلاقی) و(رشد وکمال انسان ها) وتربیت نفوس تأکیدشده است؟ چه نیازی به طرح نظریه اخلاقی دولت - آن هم در جامعه آرمانی موعود - هست؟ آیادولت مهدوی، بیشتر وفراتر از هر چیزی، به پرورش فضایل اخلاقی، رهنمونی مردم به عبودیت وعبادت، تزکیه وتربیت نفوس ورشد دانایی وفکری میپردازد؟ آیا تنظیم امور مادی ومعاش انسان ها، تأمین رفاه وامنیت وبرقراری عدالت وقسط در راستای تعالی انسانها قابل تفسیر است؟
عصر پیشاظهور، عصر فساد اخلاقی، انحرافات وکژرویهای عقیدتی، فرهنگی واجتماعی، فزونی فساد سیاسی، کم فروغی اخلاق ومعنویت، افزایش شهوت رانی وهوس بازی، گسترش ظلم وستم وبی عدالتی، فراگیری الحاد ودین گریزی، جهالت مدرن و... است وتنها یک دولت اخلاقی، میتواند این نابسامانیها وکاستیها را از بین ببرد.
بشر عصر پیشاظهور، تحت تبلیغات وترویج افکار شیطانی وشهوانی، غرق در زندگی مادی وسکس میشود. بدین جهت دچار تباهی اخلاق وفساد سیاسی - اجتماعی شده وجامعه گرفتار بحران معنویت، بحران انسانیت وبحران اخلاق وفرهنگ میگردد (چنان که در عصر حاضر شاهد تحقّق بسیاری از امور یاد شده هستیم). برآمد این تباهی، زوال تمدّن وفرهنگ بشری، دور شدن از کمال وسعادت واقعی وگرفتاری در دام شیطان وبروز معضلات ومشکلات اساسی در روند حرکت تکاملی بشر است.
وضعیت (اخلاقی - اجتماعی) عصر پیشاظهور را میتوان ذیل چند گزینه بررسی کرد:
وضعیت اخلاقی جهان در روایات
در رابطه با وضعیت دوران قبل از قیام ورفتارها وکردارهای نابهنجار وفسادآلود عموم مردم، مطالب زیادی در روایات بیان شده است که تنها به بیان یک حدیث از امام صادق (علیه السلام) بسنده میشود. آن حضرت وضعیت اخلاقی - اجتماعی عصر پیشاظهور را چنین ترسیم میکند: (ظلم وستم، همه جا را فرا میگیرد. قرآن فرسوده وبدعتها از
روی هوا وهوس در آن ایجاد میشود. آیین یکتا پرستی (اسلام) بی محتوا میگردد. اهل باطل بر اهل حق مقدّم میشود. مردان به مردان وزنان به زنان قناعت میکنند. مؤمنان، سکوت اختیار میکنند. کوچک ترها، احترام بزرگها را حفظ نمی کنند.
ثناگویی وچاپلوسی زیاد میشود. آشکارا شراب مینوشند. راههای خیر مسدود وراههای شرّ مورد توجّه قرار میگیرد. حلال الهی، حرام وحرام او، مجاز شمرده میشود. قوانین وفرمانهای دینی، مطابق تمایلات اشخاص تفسیر میگردد. سرمایههای عظیم در راه خشم خدا (وفساد وبی دینی) مصرف میشود.
رشوه خواری در میان کارگزاران دولت، رایج میگردد وپستهای حسّاس به مزایده گذاشته میشود. قمار آشکار میگردد وسرگرمیهای ناسالم، رواج پیدا میکند. شنیدن حقایق قرآن بر مردم گران میآید؛ ولی شنیدن باطل آسان [وجذّاب] میشود! مردم، سنگدل وطرفدار زورمداران وقدرتمندان میشوند. آلات لهو ولعب، حتّی در مکّه ومدینه آشکار میشود واگر کسی اقدام به امر به معروف ونهی از منکر کند، به او توصیه میکنند که این کار، وظیفه تو نیست. تمام همّت مردم شکم وفرج شان است. زنان خود را در اختیار افراد بی ایمان میگذارند. پرچمهای حقّ پرستی فرسوده وکهنه میگردد. ویرانگری وتخریب (به وسیله جنگ ها) بر عمران وآبادی پیشی میگیرد. مردم عصرها در حال نشئه وصبحگاهان مست اند. هر سال، فساد وبدعتی نو پدیدار میشود. مردم پیرو ثروتمندان خودخواه میشوند. قاضیان بر خلاف فرمان خدا قضاوت میکنند و...)(422) علاوه بر این روایت (آکنده شدن جهان از ظلم وستم) بیانگر وضعیت نابسامان جهان در این عصر است.
سیاست ونابسامانیهای عصر حاضر
اندیشه پایان (سیاست ودولت) در عصر حاضر، در ارتباط با مشکلات وکاستیهای گستردهای است که جوامع مدرن با آن رو به رو هستند. پایان باوری، بخشی است از یک سرخوردگی بسیار گسترده تر که به اندیشههای عصر روشنفکری ونسبت به خود مدرنیته به وجود آمده است؛ آن هم به دلیل پیامدهایی که مدرنیته داشته وبه
-----------------
(422) ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 260 - 256.
تدریج آشکار شده است. اندیشه پایان سیاست (دولت) وپایان تاریخ وفرمانروایی، نشانه پایان جاه طلبی وبلندپروازی انسانها است؛ برای آنکه مهار سرنوشت خویش را در دست گیرند. پایان باوری میگوید: انسانها نه تنها به آرزوهای بلند پروازانه خویش، جامه عمل نپوشانده اند؛ بلکه به اسارت نیروهایی درآمدهاند که مدرنیته وارد جهان کرده است. انسانها در سلسلهای از قفسهای آهنین معرّف جهان مدرن، اسیر شده اند: بوروکراسی، تکنولوژی وبازار جهانی.
این قفسهای آهنین چنان ما را اسیر کردهاند که امکان شکل دادن به سازمان اجتماعی به هر صورت دیگر وامکان شکوفایی بشر را هر چه کمتر کرده است. در این قفسهای آهنین روزنههای امید هر چه تنگ تر میشود؛ فضای سیاست هر چه بسته تر میشود وتواناییها برای تغییر جهان، هر چه کمتر شده وتقریباً از میان رفته است...(423)
علم منجر به رهایی در طریق شناخت بیشتر نشده است؛ بلکه منجر به سلطه هر چه ویرانگرتر تکنولوژیکی بر کره خاک شده است. دموکراسی هم از محتوا تهی شده است؛ به نحوی که به جای آنکه فضایی برای خودپروری وشکوفایی انسانی، از طریق مشارکت امور عمومی پدید آورد؛ وسیلهای برای جا به جایی مکرّر نخبگان حرفهای زیرک وتلخ اندیش وکلبی مسلک وسودجو شده است، سرنوشت مدرنیته از این منظر، سرنوشتی ماتم بار وتیره است.
مک اینتایر معتقد است: کشورها در دوران تجددّ، دچار یک فاجعه اخلاقی گشته اند. انحطاط اخلاقی، در یک سیر قهقرایی از عصر روشنگری به این سو، ادامه داشته است...(424)
درباره نابسامانیها وکاستیهای عصر حاضر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- ترویج فساد، بی بند وباری، فحشا وفرهنگ ناسالم غربی واز بین رفتن آموزههای اخلاقی ومعنوی در پرتو این فرآیند؛
-----------------
(423) ر.ک: اندرو گمبل، پیشین، ص 24.
(424) علی اصغر کاظمی، هفت ستون سیاست، پیشین، ص 317.
- رواج فرهنگ تجمّل پرستی، مصرف گرایی وسرمایه سالاری؛
- زوال تنوّع وگوناگونی فرهنگی واشاعه یک فرهنگ سطحی ومبتذل در جهان؛
- فزونی معضلات حقوق بشر وسوء استفاده از این حربه برای فشار به کشورهای دیگر (جنگ ونزاع مستمر)؛
- جهانی شدن جرایم وخلافها (قاچاق مواد مخدر، قاچاق زنان وکودکان) وبیماریها (مثل ایدز و...)؛
- گستردگی وفزونی ظلم وستم وزورگویی جهانی؛
- گسترش فقر، بیکاری،انحصارگرایی اقتصادی، نابرابری، بهره کشی، استثمار و...(425)
یکی از معضلات وکاستیهای قابل توجه، فساد سیاسی دولت ها، به خصوص دولتهای لیبرال - دموکراسی است. آلاتامر گفته است:
(فساد مسألهای فراسیستمی است. فساد در ذات تمامی سیستمهای اجتماعی، وجود دارد وتمامی طبقات جامعه، تمامی سازمانهای دولتی، پادشاهیها وجمهوری ها، تمامی وضعیتها - چه در جنگ، چه در صلح - تمامی گروههای سنی، مذکّر ومؤنّث وهمه زمانها - از باستان وقرون وسطی تا معاصر - را تحت تأثیر قرار میدهد. دیگر هیچ دولتی - حتّی بالغ ترین دموکراسیها - از فساد ایمن نیستند. شواهد وقراین حتمی، نشان دهنده واقعیت گسترش نگرانی عمومی از شیوع آشکار فساد سیاسی در کشورهای دموکراتیک است).(426)
فساد سیاسی در جابه جایی قدرت، فعالیتهای اقتصادی، انتخابات ورقابتهای ناسالم، فریب افکار عمومی، رسواییهای مالی وجنسی سیاستمداران غربی، ارائه اطلاعات نادرست و.. متجلّی است. بر اساس یک رهیافت (کارگزار محور)، ظهور طبقهای از سیاستمداران حرفهای (سودجوتر)، باعث زوال آن دسته از اخلاق عمومی شده است که در میان واردین به عرصه سیاست، معمولاً بسیار رایج بودند. این
-----------------
(425) رحیم کارگر، جهانی شدن وحکومت جهانی حضرت مهدی، فصلنامه انتظار، ش 6، ص 166.
(426) ر.ک: پل هیوود، فساد سیاسی، (تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1381)، ص 19 و22.
سیاستمداران عمدتاً به دلیل سود شخصی، وارد سیاست میشوند.(427)
فساد سیاسی، برناامیدی ویأس مردم از آینده سیاست افزوده است؛ اما مسأله این است که نیاز به سیاست (ودولت) از میان نخواهد رفت. در واقع نیاز به سیاست هرگز بیش از امروز نبوده است؛ چون مقیاس مشکلاتی که ما با آنها مواجهیم وحلشان نیاز به عمل جمعی دارد، هرگز تا این حد رعب آور ومبرم نبوده است. اگر ما نتوانیم از طریق سیاست با این مشکلات مواجه شویم، از هیچ طریق دیگری نخواهیم توانست. به راستی این سیاست بایسته ومورد نیاز، سیاست فاضله (سیاست امامت) است که به دور از تمامی این کاستیها ونواقص ومالامال از فضایل ومحاسن اخلاقی است. دولتی هم که میتواند به این نابسامانیها خاتمه دهد، (دولت اخلاقی امام مهدی (عجل الله فرجه)) است.
وضعیت دموکراسی
در بررسی سه دیدگاه (پایان باورانه)، روشن شد که از نظر مسیحیت، ملکوت (سلطنت) الهی در این دنیا نیست وسلطنت مسیح در آخرت عملی خواهد شد. مارکسیسم نیز وجود دولت را در کمون نهایی خود نفی میکند وآینده مادی گرایانه وجامعه بدون طبقه خود را در همین دنیا محقّق میداند. این دیدگاه جنبه مادی زندگی را در نظر میگیرد که شکست وپوچ بودن آن اینک بر همگان روشن است.
اما پایان تاریخ فوکویاما هنوز تحقّق نیافته وبه زعم وی جهان در حال حرکت به سوی تشکیل دولتهای لیبرال - دموکراسی وغلبه آن بر سایر اشکال وصورتهای حکومت است. آنچه فوکو یاما از آن غافل است، کاستیها وچالشهای فراروی لیبرال - دموکراسی است. الان خطوط قرمز دموکراسی از هم فرو پاشیده وروشن شده که این نظام حکومتی نیز، مطلوب ترین وبهترین شکل حکومت نیست وفساد، تزویر، سرمایه سالاری وفریب افکار عمومی حرف اوّل را در آن میزند. این نوع حکومت، به استثمار گروهی انجامیده ودر آن منافع اکثریت به ظاهر حفظ شده است؛ اما در واقع، اقلیت سرمایه دار (در چهره اکثریت)، حاکمیت ومنابع ودرآمدها را در دست دارد. در این
-----------------
(427) همان، ص 33.
نوع حکومت، افکار عمومی، به وسیله رسانههای گروهی وصاحبان ثروت وقدرت کنترل وهدایت میشود وبرنامههای جنگ طلبانه وتجاوزگرانه به آرای مردم، نسبت داده میشود...
در هر حال وجود مشکلات ومعضلات اساسی اخلاقی، اجتماعی وسیاسی وضرورت رفع آنها از جوامع، بایستگی دولت اخلاقی امام مهدی (عجل الله فرجه) را اثبات میکند واین امر هنگامی است که تمامی حکومتها ودولت ها، ناکارآمدی وناتوانی خود را در تأمین کمال ورفاه انسانها نشان میدهند واندیشهها وافکار ناقص بشری، نمی توانند برنامههای کامل وجامع برای بهبود امور ارائه دهند وجامعه نیز مالامال از فساد، ظلم، انحراف، ناهنجاری، شهوت رانی و.. میشود. در این زمان دولت مهدوی (عجل الله فرجه) شکل میگیرد وهمه این کاستیها وناراستیها را از بین میبرد واخلاق ورفتار مردم را متعالی والهی میکند.
دولت اخلاقی امام مهدی:
در فصل پیشین روشن شد که حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در آینده، قیام کرده وپس از نابودی تمامی دولتهای باطل در سراسر جهان، دولت جهانی خود را تشکیل خواهد داد. این دولت، در چهارچوب خود، تمامی نهادهای اجرایی وسیاست گذاری بایسته برای اداره ومدیریت امور مردم را فراهم خواهد کرد وخود در رأس آن قرار خواهد گرفت.
با دقّت در مطالب پیشین وروایات وشواهد مختلف، نظر ما در مورد اخلاقی بودن دولت مهدوی، متقن وموجّه جلوه مینماید. از بررسی اهداف، کارویژهها وعملکردها، پیامدها، نتایج مثبت، ویژگیها وشاخصها وعهدها وبرنامههای دولت مهدی (عجل الله فرجه)، به دست میآید که پس از قیام وپیروزی بر گروه باطل ونابودی آنها، ظلم وستم از بین رفته وامنیت برقرار میشود. اما برای تغییر در بینش، روش ومنش ناسالم مردم - که سالیان سال با آن خو گرفتهاند - حضرت مهدی (عجل الله فرجه)؛ رشد وکمال یابی انسانها را سرلوحه برنامههای خود قرار داده وبر تزکیه نفوس، تتمیم مکارم اخلاقی، دعوت به
خیرات عامه وفضایل (عدالت، راستی، قسط، پاکی و...) اقدام خواهد نمود.
قرآن میفرماید:
(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی اْلأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ ویزَکِّیهِمْ ویعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ والْحِکْمَةَ...)؛(428) (او است که در میان قوم بی کتاب، پیامبری از میان خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان میخواند وپاکیزه شان میدارد وبه آنان کتاب وحکمت میآموزد...)
بر اساس این آیه، تکامل وجود انسان از جنبههای علمی وعملی وتزکیه وتهذیب او، به عنوان هدف نهایی بعثت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) معرفی شده است.
در نتیجه مردم به آن غایت اصلی وبنیادین (عبادت وعبودیت) وتقرّب به خداوند سوق داده میشوند. البته دین حاکم بر دوران، تنها اسلام خواهد بود ومردم در پرتو آن، به زدودن رذایل وآراستن فضایل، موفّق خواهند شد. دولت مهدوی، سیاست، اجتماع، اقتصاد وفرهنگ را به سمت فضیلتهای اخلاقی وخیرات میکشاند وبا پیوند میان سیاست واخلاق، در تعالی وتکامل اخلاقی مردم میکوشد. در این راستا، علم، دانش، صنعت وتکنولوژی در مسیر درست خود قرار میگیرد ورابطه مردم با خدا، با خود، با دیگران وبا طبیعت تصحیح میشود وقدرت نیز در خدمت آنان قرار میگیرد. در این عصر سرچشمه اخلاق، دین ووحی الهی وشریعت آسمانی است که تکلیف ووظیفه مردم را به شکل مطلوبی تبیین میکند.
در نظریه اخلاقی دولت، قدرت عمومی در شیوه تلقّی وعمل شهروندان ونهادهای دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) نهفته است که معطوف به تأمین حداکثر کمال ورشد اخلاقی ومعنوی مردم است.
چیستی دولت اخلاقی
دولت اخلاقی امام مهدی (عجل الله فرجه)، بدین معنا است که هم خود جامع تمام فضایل،
-----------------
(428) جمعه (62)، آیه 2.
نیکیها ومحاسن اخلاقی وعقلی است وهم در مقام عمل واجرا، همه آنها را در جامعه محقّق میسازد. هم مدافع وحامی ارزشها وهنجارهای اخلاقی ودینی است وهم ابزار زندگی صنعتی وعلمی بشر را برای تحقّق کمالات انسانی (عبادت وعبودیت وتقرّب به خدا) به کار میگیرد وجامعه را زنده وانسانیت انسان را احیا میکند. معیار مشترک این دولت در سر تا سر جهان، (اخلاق ومعنویت) مبتنی بر دین وتکامل وتعالی انسانی است.
دولت اخلاقی امام مهدی (عجل الله فرجه)، فقط پیش بینی والگوسازی برای آینده نیست؛ بلکه مدل والگوی زندگی امروزین نیز میباشد. این ایده، هم نظر به حال دارد وهم نظر به آینده وما میتوانیم از الگوهای اخلاقی - دینی آن دولت، برای رفع کاستیها ونابسامانیهای اخلاقی ومعنوی جوامع استفاده کنیم وهم در تربیت وپرورش نفوس از آن بهره بگیریم.
(دولت اخلاقی؛ یعنی، (دولتی مبتنی بر نظام امامت که جامعه را در تمامی ابعاد وجنبه ها، به سمت رشد اخلاقی وکمال مطلوب انسانی، هدایت وراهبری میکند وباورها ورفتارهای مردم را اصلاح مینماید). به عبارت دیگر، دولت امام مهدی، وظیفه دار تأمین سعادت حقیقی وحداکثر کمال ورشد اخلاقی ومعنوی مردم وتربیت واحیای نفوس مرده است. تا انسان به اوج کمال ذاتی نرسد، محال است به سعادت حقیقی نائل آید وچون تحقّق سعادت حقیقی، تنها در عصر حضرت ولی عصر(علیه السلام) امکان پذیر است، انسان به یقین به اوج (کمال ذاتی) خواهد رسید. کمال ذاتی انسان، همان کمال خلقی کمال عقلی کمال اجتماعی است. کمال خُلقی در رأس این مثلث قرار دارد.
کمال خلقی
کمال عقلی - کمال اجتماعی
بر این اساس دولت اخلاقی امام مهدی (عجل الله فرجه) تأمین معنویت، عقلانیت وعدالت را بر عهده دارد تا جامعه به سمت (تعالی وتکامل)، (تعادل) و(پیشرفت ورفاه) سوق داده شود.
در دولت اخلاقی امام مهدی (عجل الله فرجه) همه امور ورهیافت ها، فاضله والهی است؛ یعنی، از یک سیاست فاضله شروع وبه یک هدف فاضله (الهی) ختم میشود:
سیاست فاضله -› دولت فاضله -› کارویژه فاضله -› هدف فاضله
این شاخص، در ساختار نظام امامت جای میگیرد وبه غیر از آن امکان تصویر وعملیاتی کردن چنین محوری وجود ندارد. در این ساخت، (اخلاق متعالی)، در مرکز قرار میگیرد وبا کمک وراهنمایی وحی، هدف مندی نظام هستی وتجربه بشری؛ رابطه انسان با خدا، با خود، با دیگران وحتی با طبیعت اصلاح میشود. در اینجا اخلاق هم ذاتی است، هم عقلی؛ هم دینی است وهم عرفی (اخلاق کامل).برعکس دیدگاه کانت وهگل که اخلاق درآن عرفی وبرای تصحیح رابطه انسان با جامعه است!!
بر اساس این مبنا، دولت اخلاقی، کارآمدی وکارآیی خود را در همه شؤون وابعاد زندگی انسانی بروز میدهد. در واقع اخلاق متعالی وتصحیح رابطه انسان با همه چیز، باعث تغییر وتکامل رفتار وطرز تلقی وباورهای او واستفاده درست وبهینه از همه چیز میشود. در دولت اخلاقی، همه چیز بر پایه معنویت ودیانت است وبرآمد آن، سیاست اخلاقی، اقتصاد اخلاقی، فرهنگ اخلاقی وجامعه اخلاقی است.
خود این اخلاق نیز برآمده از دین است؛ یعنی، دین اخلاق را تبیین وتلطیف میکند. اگر دین را مجموعه عقاید ودستورهای عملی - به ادعای آورنده وپیروانش - فرستاده شده از سوی آفریدگار بدانیم واخلاق را مجموعه آموزههایی که وظیفه عملی انسان را مینمایاند وراه ورسم نیک زیستن را ترسیم میکند، به شمار آوریم؛ رابطه تنگاتنگ دین واخلاق را درمی یابیم واخلاق را پارهای ناگسستنی از دین میبینیم. بر این اساس وحی الهی، بهترین ومطمئن ترین، شیوه برای به دست آوردن نظام اخلاقی است(429) (برعکس دیدگاه دانشمندان عصر روشنگری غرب مانند هگل ودیگران). از طرفی اخلاق متکی به مذهب - به طوری که اعتقاد به پاداش وکیفرهای روز بازپسین، مجری وپشتوانه اصول اخلاقی باشند - راهی است که آیینهای آسمانی وبالاخص
-----------------
(429) ر.ک: علی شیروانی، اخلاق هنجاری، (تهران: کانون اندیشه جوان، 1378)، ص 12.
آیین مقدس اسلام، آن را انتخاب کرده است. اعتقاد به خداوند دانا، توانا، داور روز قیامت، آگاه از اعمال و... بزرگ ترین پشتوانه اخلاق وطبیعی ترین ضامن اجرای اصول انسانی است. خود (اخلاق) نقشهای سازنده وموثّری دارد، از جمله:
1. تقویت کننده روان انسان؛ انسان از دو بعد جسمی وروحی تشکیل یافته است. در بعد روحی، تزکیه نفس وتحلّی به فضایل اخلاقی ودوری از رذایل، بر عهده اخلاق است. از بعد جسمانی نیز باید تمام چیزهای مادی را وسیلهای برای رشد وتعالی روح در نظر گرفت ودر سیر تکاملی خود، نباید بدن وتربیت آن را هدف اساسی قرار داد (امری که دانشمندان غرب توجّه بیشتری به آن دارند)!
2. تعدیل کننده خواسته ها؛ اخلاق انسانی واسلامی، خواستههای مطلق انسان را تعدیل ومهار میکند وتعادلی بین غریزه ونیروهای باطنی انسان به وجود میآورد. تعدیل این غرایز، در تصحیح رفتار وگفتار انسان، تأثیر به سزایی دارد وجلوی بسیاری از تجاوزها، انحراف ها، فتنه ها، فسادها ودیگر بلاهای خانمان سوز اجتماعی گرفته میشود.
3. اجتماع سالم در پرتو اخلاق سالم؛ با رواج فضایل اخلاقی در جامعه وحاکمیت اخلاق اسلامی، بی تردید آن جامعه از آرامش وسلامت بالایی برخوردار خواهد بود. اگر دنیای امروز در آتش هرج ومرج میسوزد وکابوس فساد وانحراف بر آن حکمفرما است؛ اگر دنیای امروز گرفتار کشمکش ها، فحشا، تجاوز ودهها فتنه وفساد دیگر است ودولت مردان همچون گرگهای درّنده وخون آشام، از ترس همدیگر خواب آرام ندارند وپیوسته در اندیشه نابودی همدیگر هستند! اگر جوانان به انحرافات جنسی آلوده شدهاند وبی عفّتی وبی بند وباری دامنگیر زنان ودختران گردیده است! همه وهمه به علّت عدم حکومت مکارم وفضایل اخلاقی در جامعه وعدم توجّه به مبانی اسلامی وآداب انسانی است. اگر در اجتماعی تعاون، همیاری، انفاق، عفّت، تواضع، حسن ظن، محبّت وبه طور کلّی، عدالت حکم فرما باشد، این اجتماع همان مدینه فاضله وجامعه آرمانی اسلام خواهد بود که میتوان در آن با فکری آسوده وبه
دور از وحشت زندگی کرد.(430)
به همین جهت تأکید این پژوهش بر آن است که در عصر ظهور ودوران حاضر، تنها (دولت اخلاقی) مورد نیاز وفایده بخش است؛ دولتی که کارویژه اصلی آن تأمین کمال مطلوب انسانی ورشد وبالندگی فضایل اخلاقی - در تمامی شؤون زندگی - است. جامعهای که به شدّت دچار انحراف، فساد، حیرت وسرگردانی، پوچی وبی هدفی است وبیشتر اعضای آن، دارای فساد عقیده، عمل واخلاق هستند؛ نیاز به دولتی دارد که در رأس آن انسان کامل قرار گرفته ودر صدد تکمیل مکارم اخلاقی واز بین بردن آلودگیها وفسادها است. در این عصر، دیگر دولتهای متزاحم وتجاوزگر وجود ندارد وکارویژههای سیاسی دولت واحد تغییر مییابد وامام معصوم رهبری آن را عهده دار میشود.
آیت الله جوادی آملی در تحلیل این انگاره چنین بیان میکند:
(کار اصلی امام زمان (عجل الله فرجه) این نیست که جهان را از عدل وداد پر میکند. کار اصلی او زنده کردن جامعه است. وجود امام زمان (عجل الله فرجه) عامل حیات است. او جامعه مرده را زنده میکند؛ بعد به عدل وداد فرا میخواند. جامعه زنده مشتاق عدل وداد است. برخی از انسانها به حسب ظاهر انسان ودر باطن مردهاند (مردههای متحرک). صورت آنان مطابق سیرتشان نیست. امام (علیه السلام) صورتها را مطابق سیرت میکند. بعد از آنکه سیرت را انسانی وواقعی کرد، جامعه ظاهراً وباطناً انسانی میشود. سپس به عدل وداد فرا میخواند وجامعه زنده، تشنه عدل وداد میشود.
کار اصلی او احیاگری است. همان گونه که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) جامعه مرده را زنده کرد، حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه) نیز جامعه مرده را زنده میکند وبرای احیای آن، معارف وحقایق وطهارت حقیقی را اعطا میکند (یزکّیهم ویعلّمهم). جامعهای زنده است که کتاب الهی، حکمت الهی وطهارت الهی را بداند وبیابد. پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) بعد از اینکه تزکیه
-----------------
(430) ر.ک: مختار امینیان، مبانی اخلاق اسلامی، (قم: بوستان کتاب، 1381)، ص 18 - 13؛ جعفر سبحانی، نظام اخلاقی اسلام، (قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1377)، ص 18.
وتعلیم فردی را مطرح کرد، به تزکیه وتعلیم جمعی پرداخت و[به درمان] کینه جویی، حقد، حسادت و... پرداخت. آن که عداوت را تبدیل به صلح میکند، کیمیاگری است (ولایت تکوینی) وتنها با نصیحت ممکن نیست. کار امام عصر (عجل الله فرجه)، تبدیل عداوت به صداقت و... است. بیشتر کارهای امام زمان (عجل الله فرجه) (تأمین امنیت، عدالت، رفاه و...) فرعی است ومهم، کار اصلی است واین کار اصلی با کارهای فرعی کامل میشود...)(431)
حمید مولانا نیز تحلیل قابل توجهی در این باره دارد: (منجی گرایی دنیای سکولار ومدعیان نجات بشر، اهداف حکومتهای دموکراسی را آزادی، امنیت، رفاه، بهداشت، آموزش وکار اعلام میکنند؛ ولی اهداف اسلام ومهدویت تنها شامل اینها نیست؛ بلکه چیزی بالاتر است که امروز در دموکراسیهای دنیا وغرب از آن صحبتی به میان نمی آید: هدایت انسان در تمامی ابعاد، بالا بردن انسان در ابعاد حس، فکر، عقل، شفافیت ودرک منزلت وکرامت انسانی والهی از طریق قلب ودل. قلمرو وحکومت اسلام تابع زمان ومکان نیست وانسان در هستی وکل نظام جهانی مطرح است).(432)
دلایل وشواهد دولت اخلاقی
پس از آنکه امام مهدی (علیه السلام) دولت خود را تأسیس کرد وحکومت بر جهان را در دست گرفت؛ عملکردی کامل، چند جانبه واخلاق محور ارائه خواهد داد. بر این اساس نظام سیاسی ودولت امام مهدی (عجل الله فرجه) دولتی، کارآمد ومتکامل خواهد بود؛ کارآمدی به عنوان بالفعل نمودن، بهره برداری کامل، سازمند، متعادل ومتعالی از تمامی استعدادها، امکانات وفرصتهای اقتصادی، فرهنگی واجتماعی وکاهش یا از بین بردن تعدیات وضایعات.
چنین رویکردی، نه آرمانی است ونه غیر قابل دسترس؛ بلکه طرحی عملی وقابل دسترس واجرا است؛ زیرا در عصر ظهور، موانع ومشکلات (ستیزه جویی، جنگ،
-----------------
(431) سخنرانی در حسینیه امام خمینی، قم: نیمه شعبان 1383.
(432) حمید مولانا، شناخت منجی بشریت، کیهان 9/ 7/ 83.
فسادگری وتجاوزگری) از بین خواهد رفت وامامی عالم، مدیر، توانمند وعادل، زعامت دینی - سیاسی مردم را عهده دار خواهد شد. این دو به معنای، استفاده بهینه وکارآمد از تمامی امکانات ومنابع در راستای کمال خواهی انسان است.
برای اثبات فرضیه این پژوهش، در مورد اخلاقی بودن (کمال گرایی واحیاگری) دولت امام مهدی (عجل الله فرجه)، روایات، اهداف وویژگیهای آن دولت قابل طرح وبررسی است. بر اساس این مؤلّفه ها، دولت آن حضرت در تمامی ابعاد وشؤون زندگی انسان، دارای برنامه وخط ومشی خاصی خواهد بود. مهم ترین آنها، اقدامات وبرنامههای اخلاقی وتربیت دینی است وحتی کارویژههای اقتصادی، سیاسی واجتماعی آن، برای تعالی وتکامل اخلاقی وروحی انسانها خواهد بود. برخی از این شواهد، دلایل وویژگیها عبارت است از:
روایات
روایات مختلف در این موضوع - به خصوص حدیث (اکمل به اخلاقهم) - دلالت بر اهمیت ومحوریت اخلاق وکمال ورشد وبالندگی معنوی انسانها در دولت مهدوی دارد:
امام باقر(علیه السلام) میفرماید: (چون قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان میگذارد وعقول آنها را متمرکز ساخته واخلاقشان را به کمال میرساند).(433)
در روایت دیگری آمده است: (وقتی قائم ما قیام کند، دست [عنایتش] را بر سر بندگان مینهد وبدین وسیله عقل آنها زیاد شده وفهم شان بالامی رود (کامل میگردد)).(434)
پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) میفرماید: (... دلهای بندگان را پر از عبادت میکند وعدلش فراگیر
-----------------
(433) (اذا قام قائمنا، وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم واکمل به اخلاقهم): سعید بن هبةالله راوندی، الخرائج والجرائح، (قم: مؤسسه امام مهدی، 1409)، ج 2، ص 841، ح 71؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 336، ح 71؛ لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 482.
(434) (اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم وکملت به احلامهم...): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص25، ح1؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثباة الهداة، ج3، ص495، ح253.
میشود)(435) و(خداوند به وسیله او دروغ را نابود میسازد وروزگار سخت ورنج آور را میبرد وذلّت بردگی وبندگی از گردنهای شما بیرون میکشد).(436)
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (الملک یومئذٍ للّه) میفرماید: (ملک وپادشاهی امروز از آن خدا است، پادشاهی دیروز نیز از آن خدا بود، پادشاهی فردا هم از آن خدا است؛ لکن هنگامی که قائم ما قیام کند، جز خدای - تبارک وتعالی - پرستیده نمی شود)(437)؛ یعنی، مهم ترین ثمره این دولت هدایت مردم وزنده کردن جامعه مرده است.
در روایتی آمده است: ([مهدی (عجل الله فرجه)] با تقوا گام میسپارد وبر اساس هدایت رفتار میکند...)(438) هدایت وارشاد - تکوینی وتشریعی - از مهم ترین اقدامات دولت مهدوی است که در سایه تعالی روحی وتکامل اخلاقی مردم به بار مینشیند.
همچنین: (او این امت را پس از آنکه تباه [وفاسد] شده اند، اصلاح میکند).(439) بر اساس این روایت اصلاح مردم بعد از فساد اخلاقی آنان وتغییر بنیادین رفتارها، گفتارها وپندارهای غیر اخلاقی وآلوده آنها، مهم ترین ودرخشان ترین اقدام دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) خواهد بود واین احیاگری واصلاح ونوسازی معنوی، مطلق وفراگیر است وپس از آن فساد وانحرافی وجود نخواهد داشت وزمین نورانی وپر از صفا ومعنویت خواهد شد: (زمین با نور پروردگارش - منوّر میشود)(440) و(چون قائم ما قیام
-----------------
(435) (یملأ قلوب العباد عبادة ویسعهم عدله): محمد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 179؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 259؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 74، ح 24.
(436) (به یمحق الله الکذب ویذهب الزَّمان الکلب، به یخرج ذلَّ الرّق من أعناقکم): محمد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 186؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 75، ح 29.
(437) (الملک لله الیوم وقبل الیوم وبعد الیوم ولکن اذا قام القائم لم یعبد الّا الله عزّ وجلّ): سید هاشم بحرانی، المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة، ص 275؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 587، ح 2.
(438) (یشیرُ بالتّقی ویعمل بالهدی ولا یأخذ فی حکمه الرشا): محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 269، ح 158.
(439) (أن یصلح امة بعد فسادها): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّة، ج 2، ص 473؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 538.
(440) (وتُشرق الارض بنور ربّها): محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 345،2، ح 31؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 473، فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 391.
کند، زمین به نور پروردگارش روشن میگردد ومردم همگی بی نیاز شوند).(441)
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه (فاستبقوا الخیرات این ما تکونوا...)(442) فرمود: ([سبقت بگیرید در نیکی ها...]، درباره قائم (علیه السلام) واصحابش نازل شده است).(443) در روایتی آمده است: (هنگامی که قائم آل محمد قیام کند، میفرماید:ای مردم! ما هستیم کسانی که خداوند در قرآن وعده آنان را به شما داده است: (کسانی که بر زمین حکومت میکنند، نماز را برپا میدارند و...)(444) این دو روایت نیز به روشنی نشان میدهد که از اقدامات اساسی حضرت مهدی ویاران آن حضرت، برنامههای اخلاقی، تربیتی ودینی ورساندن بشر به کمال معنوی وروحی است.
در روایتی آمده است: (زمین را از... نور وبرهان آکنده میسازد)(445) ونیز آمده است: (خداوند زمین را به دست قائم زنده واحیا میگرداند؛ بعد از آنکه زمین با کفر ساکنانش مرده باشد).(446) در روایات دیگر اشاره شده که مرگ دل ها، با ترک امر به معروف ونهی از منکر،(447) قتل، گرسنگی (فقر) و... بوده است. امام زمان (عجل الله فرجه) به راستی کیمیاگری میکند وبا توجه به ولایت تکوینی، جامعه مرده ودلهای زنگار گرفته را احیا
-----------------
(441) (ان قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربّها واستغنی الناس): ابی جعفر محمد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 468؛ محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 381؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 260.
(442) بقره (2)، آیه 148.
(443) (نزلت فی القائم واصحابه...): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 241، ح 37؛ سید هاشم بحرانی، المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة، ص 39.
(444) (اذا قام القائم من آل محمد یقول: ایها النّاس! نحن الّذین وعدکم الله تعالی فی کتابه: (الّذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصّلاة...)): فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص 274، ح 371؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 373، ح 166.
(445) (یملأ الارض عدلاً وقسطاً ونوراً وبرهاناً...): احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 291؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 237، ح 26؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 350.
(446) (یحیی الله عزّ وجلّ بالقائم (علیه السلام) [الارض] بعد موتها بکفر اهلها): سید شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 638؛ سید هاشم بحرانی، المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة، ص 376.
(447) ر.ک: جلال الدین سیوطی، العرف الوردی، ص 112.
میکند وسعادت وروزی آنان را در معنویت وخردورزی آنان قرار میدهد.
همچنین آمده است: (دنیا ومردم آن در دوران حکومت مهدی (عجل الله فرجه)، پاک وپاکیزه میشوند)(448) و(امر خداوند، برتری داده شده ودین خدا ظاهر میگردد).(449)
انسانها همواره به جهت غفلت، نادانی وناسپاسی غرق در گناه وفساد هستند که از این امر در اصطلاح قرآنی به کوری، گنگی وکری یاد میشود. این گونه امراض روحی وروانی در عصر امام مهدی (عجل الله فرجه) مدارا میشود وزمینههای ناهنجاریهای اخلاقی از بین میرود: (شیوه پیامبر خدا را در پیش میگیرد وشما را از کوری، کری وگنگی نجات میدهد)(450) و(قلعههای گمراهی ودلهای بسته را میگشاید).(451) همچنین: (خداوند به دست او از نابودی وتباهی نجات میدهد وبه وسیله او از گمراهی به [راه درست] هدایت میکند).(452)
در زمینه اصلاح مفاسد وریشه کن نمودن کژیها وناراستیها روایت شده است: (خداوند [به وسیله او] تمامی چیزهایی که پیش تر فاسد شده اند، اصلاح میکند)(453) و(پستیها را بر روی زمین باقی نمی گذارد).(454)
درباره شیوع خیرات وفضیلتها ورفع رذایل وناپسندیها آمده است: (فتنهها وناامنیها از بین میرود ونیکیها وبرکات فزونی مییابد)(455) و(زمین را از هر
-----------------
(448) (تطیب الدنیا واهلها فی ایام دولته...): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّه، ج 2، ص 493.
(449) (یعلی امر الله ویظهر دین الله): محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 379، ح 187.
(450) (سلک بکم مناهج الرسول فتداویتم من العمی والصم والبکم...): محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 66.
(451) (ویفتح حصون الضلالة وقلوباً غلفاً): سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّه، ج 2، ص 588 و523.
(452) (انجی به من الهلکة واهدی به من الضلالة): محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 1، ص 251، ح 1؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 70.
(453) (یصلح الله تعالی به کلّ ما افسد قبله): علاء الدین متقی هندی، البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، ص132.
(454) (لا یترک فی الارض الادنین): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 578.
(455) (تعدم الفتن والغارات ویکثر الخیر والبرکات): همان، ص 209، ح 49.
فریب کاری پاک میسازد وبه عدالت رفتار میکند..)(456) (شرّ از بین میرود وخیر باقی میکند... زنا وشراب خواری وربا ریشه کن میشود. مردم به عبادات ودستورات شرع روی میآورند. عمرها دراز وامانتها برگردانده میشود. اشرار وبدان نابود ونیکان واخیار باقی میمانند وکسی که دشمن اهل بیت (علیهم السلام) باشد، پیدا نمی شود).(457)
اهداف وآرمان ها:
بررسی ومطالعه اهداف هر قیام ونهضتی، تا حدودی ما را با ماهیت وچیستی آن آشنا میسازد. بر این اساس بعضی از اهداف اصلی وبنیادین وبرخی نیز فرعی ودر ذیل هدف اصلی است ودر راستای آن تبیین وتعریف میشود. حال مهم ترین اهداف وخواستههای دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) - که بیشتر جنبه کمال خواهانه واخلاقی دارد - عبارت است از:
1. رساندن جامعه بشری به کمال مطلوب ورشد وبالندگی اخلاقی (هدف اصلی)؛
2. برقراری عدالت اجتماعی وگسترش قسط وعدل در سراسر جهان؛
3. اداره وسامان دهی نظام جهان بر اساس ایمان به خدا، احکام دین اسلام وآموزههای قرآن؛
4. تثبیت وگسترش صلح وامنیت جهانی واز بین بردن ستیزه جویی، تجاوزگری، جنگ، کینه جویی وخودپرستی؛
5. نجات مردم از چنگال ستمکاران، جبّاران ومفسدان واهتزاز پرچم توحید وعدالت؛
6. احیای آیین توحید ویکتاپرستی (اسلام) ونابودی آیینهای انحرافی وباطل؛
7. تأسیس حکومت جهانی اسلام ودر دست گرفتن حاکمیت جهان؛
-----------------
(456) (لیطهرن الأرض من کلّ غاش ولیعملن بالعدل...): محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 120، ح23.
(457) (یذهب الشرّ ویبقی الخیر... یذهب الزنا وشرب الخمر ویذهب الربا. یقبل الناس علی العبادات والشرع وتطول الاعمار وتؤدّی الامانات... تهلک الاشرار وتبقی الاخیار ولایبقی من یبغض اهل البیت:): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص592، ح4؛ مرعشی نجفی، ملحقات الاحقاق، ج29، ص616.
8. به کمال رساندن علم ودانش بشری ورشد وشکوفایی عقل واندیشه؛
9. تصحیح امور زندگی واستفاده صحیح وبهینه از امکانات ومنابع مادی ومعنوی جهان؛
10. از بین بردن امتیازات وتبعیضات نژادی وطبقاتی وتعمیق برابری ومساوات؛
11. بسط وگسترش فضایل اخلاقی وریشه کن نمودن رذایل وآلودگیهای اخلاقی و...(458)
رسیدن به این اهداف والا ومقدّس، در گرو این است که حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ابتدا اخلاق ورفتار مردم را تغییر دهد وبه اصلاح واحیای آنان بپردازد. پس از انجام دادن این کار اصلی (تزکیه وتهذیب نفوس) ورشد وتعالی روحی وفکری مردم وزنده شدن جامعه، خود آنان مشتاق وبه دنبال سامان دادن به سایر امور خواهند بود.
پیمان نامه اخلاقی
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) هنگام ظهور وپیش از تشکیل دولت جهانی خود، عهد وپیمانی سخت - که عمده محورهای آن اخلاقی است - از یاران وکارگزاران امور اخذ میکند. حضرت علی (علیه السلام) در روایتی مفصل، این پیمان نامه را چنین معرفی میکند:
(... با مهدی (عجل الله فرجه) بیعت میکنند که: هرگز دزدی نکنند؛ زنا نکنند؛ مسلمانی را دشنام ندهند؛ خون کسی را به ناحق نریزند؛ به آبروی کسی لطمه نزنند؛ به خانه کسی هجوم نبرند؛ کسی را به ناحق نزنند؛ طلا، نقره، گندم وجو ذخیره نکنند؛ مال یتیم را نخورند؛ در مورد چیزی که یقین ندارند، گواهی ندهند؛ مشروب نخورند؛ حریر وخز نپوشند؛ در برابر سیم وزر سر فرود نیاورند؛ راه را بر کسی نبندند؛ راه را ناامن نکنند؛ گرد همجنس بازی نگردند؛ خوراکی را از گندم وجو انبار نکنند؛ به کم قناعت کنند؛ طرفدار پاکی باشند؛ از پلیدی گریزان باشند؛ به نیکی فرمان دهند؛ از زشتیها باز دارند؛ جامههای خشن بپوشند؛ خاک را متکای خود سازند، در راه خدا حقّ جهاد را ادا کنند و...)
آن حضرت خود نیز تعهّد میکند که: (از راه آنان برود؛ جامهای مثل جامه آنها
-----------------
(458) رحیم کارگر،جهانی شدن وحکومت جهانی مهدی (عجل الله فرجه)، فصلنامه انتظار، ش 6، ص 175 و176.
بپوشد؛ مرکبی مانند مرکب آنان سوار شود؛ به کم، راضی وقانع شود؛ زمین را به یاری خدا پر از عدالت کند؛ خدا را آن چنان که شایسته است، بپرستد و...)(459)
این عهدنامه اخلاقی - معنوی، به خوبی روش ومنش حکومتی حضرت مهدی (عجل الله فرجه) را نشان میدهد وبر اهمیت وارجمندی مکارم اخلاقی وتلاش برای تعمیق وگسترش آنها دلالت دارد. همچنین روشن میکند که جامعه عصر پیش از ظهور، جامعهای به شدّت فساد آلود وضدّ اخلاقی است وامام (علیه السلام) با اخذ پیمان از یاران خود، جدیت خود را در ریشه کنی این مفاسد نشان میدهد.
ویژگیها وسیمای دولت امام مهدی
دولت مهدی (عجل الله فرجه)، دارای خصایص وویژگیهای برجسته وارجمندی است که آن را از سایر دولتها وحکومت ها، متمایز میسازد. برخی از این ویژگی ها، بیانگر اخلاقی بودن وکمال خواهی آن دولت ونشانگر محور بودن معنویت ورشد وبالندگی اخلاقی در آن است. این خصایص وامتیازات عبارت است از:
1 - 6. ریاست ورهبری در این دولت، پادشاهی، ریاستی ودیکتاتوری نیست؛ بلکه (امامتی) (بر اساس نظام امامت) است وزعیم ورهبر آن، امام منصوب از سوی خدا است. او کسی نیست جز امام مهدی (عجل الله فرجه) که این مقام والای الهی را در دست خواهد گرفت ویاران صالح ومخلص خود را حاکم ورئیس سرزمینهای مختلف جهان خواهد ساخت.
2 - 6. شکل وسرشت دولت مهدی، همان صورت وسرشت دولت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وامام علی (علیه السلام) است که در رأس آن خود پیامبر وحضرت علی (علیه السلام) قرار داشتند. دولت مهدی، نمونه کامل آن دو واستمرار روش ومنش واحیای آموزه وقوانین آنها است. البته برخی از ساختارها ونهادها میتواند بر اساس موقعیت زمانی ومکانی تغییر یابد.
3 - 6. تشریع وقانون گذاری در این دولت، در دست مجالس وپارلمانها نخواهد
-----------------
(459) لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 581، ح 4.
بود؛ بلکه تنها قانون خدا (قرآن) محور واساس قوانین ومقرّرات بوده وامام معصوم (علیه السلام)، تبیین کننده، نگهبان واحیاگر آنها خود بود. در واقع محور جامعه آرمانی اسلام، خدا واحکام الهی است واین تعالیم برای اداره جهان کافی است.
4 - 6. تمامی اندیشهها وادیان غیر توحیدی وانحرافی از بین میرود وبطلان وپوچی این افکار وآرای الحادی، فریب کارانه، دنیوی گرایانه وسود انگار برای مردم آشکار میگردد. اینها خود عامل جنگ ها، فسادها، ستمگریها وتفرقهها بودهاند وخود بشر از آنهاروی گردان خواهد شد. در واقع خواستهها وتمایلات بشر در این دوران، الهی وکمال گرایانه است ودیگر جایی برای اندیشههای پوچ ناقص بشری نیست.
5 - 6. در این دولت توسعه اخلاقی واجتماعی وتکمیل فضایل انسانی در اولویت بوده وعلیه مظاهر فساد اخلاقی واجتماعی اقدام قانونی وقضایی صورت خواهد گرفت. از آلودگیهای اخلاقی مانند ریا، کم فروشی وحیله در تجارت، خودفروشی زنان، شرب خمر، فسق وفجور و... به شدت منع خواهد شد. امر به معروف ونهی از منکر، رواج یافته واعمال زشت ونیک برای شناخت مردم، معرّفی خواهد شد.
6 - 6. دولت آن حضرت، تمامی جهان را فرا خواهد گرفت وحکومت جهانی تشکیل خواهد شد. طبق بشارت الهی، این دولت جهانی، عدالت را در سراسر زمین مستقر کرده وهمه از مزایای آن بهره مند خواهند شد.
7 - 6. دولت مهدی از تأیید وپشتیبانی همه جانبه الهی برخوردار بوده ودر قیام علیه جبهه کفر یاری خواهد شد. خداوند خود بشارت داده که از جبهه حق وعدل، در هر زمان ومکانی پشتیبانی کند (ان تنصروا الله ینصرکم). دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) نیز در پایان تاریخ برای گسترش عدل ویاری دین الهی تشکیل خواهد یافت وبه یقین از پشتیبانی الهی وامدادهای غیبی برخوردار خواهد شد.
8 - 6. فرهنگ بشری در ابعاد مختلف آن - دانش، صنعت، افکار وارزشها و... - رشد وکمال مییابد. هیچ قدرت استکباری نمی تواند عقول بشری را در خدمت خود ومنافع شخصی خویش درآورد واز آنها در راه مصالح غیر انسانی سود جوید. در دولت مهدوی علم ودانش منتشر میشود وافکار واندیشهها شکوفا میگردد وهمه
دیدگاه واحد ویکسانی به جهان طبیعت وپدیدههای اطراف خواهند داشت.
9 - 6. در دولت امام مهدی (عجل الله فرجه)، وسایل وامکانات زندگی اجتماعی به استخدام بشر درمی آید واز پیشرفت وتنوّع گستردهای برخوردار میشود. خداوند همه امور را در اختیار وسیطره دولت امام مهدی وکارگزاران او قرار میدهد واداره شؤون مختلف زندگی با کمک این امکانات پیشرفته واعجازآمیز به راحتی امکان پذیر میشود. این دولت بر مبنای حاکمیت عقل است؛ زیرا عقل وخرد انسانها در عصر ظهور به کمال میرسد.
10 - 6. دولت مهدوی، به احیا وترویج دین وگسترش وتعمیق اسلام در سراسر جهان میپردازد ومعارف ناب وحقیقی ودستورات وتکالیف متروک وفراموش شده آن را برای مردم بیان میکند. در واقع این دولت، مبتنی بر آموزههای بنیادین دین است.
11 - 6. در این دولت، عدالت، قسط ودادگری اصل بوده واز ظلم، ستم وتجاوزگری خبری نخواهد بود. مظلومان وستمدیدگان یاری شده وناراحتی ها، ناامنیها وگرفتاریهای آنان رفع خواهد گردید.(460)
پس دولت اخلاقی امام مهدی (علیه السلام)، دولتی فضیلت گرا ودینی است وآموزههای بنیادین اسلام بر آن حاکم است. دولتی غیر اقتدارگرا وغیر استبدادی است؛ بلکه رضایت وکمال مادی ومعنوی مردم را در اولویت قرار میدهد. به تربیت دینی وپروش اخلاقی مردم اهمیت میدهد. جهانی وفراگیر است وارزشها وهنجارهای اخلاقی را جهانی میکند. نمونه کامل دولت نبوی (صلى الله علیه وآله وسلم) ودولت علوی (علیه السلام) است. انسانها را از قید وبندهای نفسانی واستثمار واستعمار قدرتمندان آزاد میکند. دولت علم ودانش واندیشه وخردورزی است. پایان بخش دولتهای سکولار ولیبرالیستی واحیاگر دولت دینی است. همه کس وهمه چیز را به کمال نهایی خود میرساند. تحقق آرمانهای بشری وتشکیل مدینه فاضله اسلامی است.
این دولت سعادت واقعی بشر وخیرات عمومی را تأمین میکند. رابطه انسان را با خدا تصحیح وانسان را به خودشناسی وخودسازی اخلاقی دعوت میکند. اقتدار
-----------------
(460) ر.ک: محمد صدر، الامام المهدی والیوم الموعود، (بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1423)، ج 4، ص 501 - 488.
ونفوذ فراوان وفراگیری دارد وریشه ظلم وستم وفساد را از بین میبرد. مبتنی بر برهان واستدلال عقلی، دلایل وحجّتهای دینی وحکمت ودانش است. حاکمان وزمامدارانش، باید واجد صفات اخلاقی وفضایل انسانی باشند. کامل ترین خلافت الهی بر روی زمین بوده ورهبر وپیشوای آن، منصوب از سوی خدا است. با مردم رابطهای دوستانه وولایت مدارانه دارد وبا آنها بر اساس کرامت ذاتی واخلاق انسانی برخورد میکند. دولتی فراملّی وفرامرزی است وتمامی امکانات منابع وخدمات را در اختیار همگان قرار میدهد. دولتی ظلم ستیز، کفر ستیز وضد فساد وخشونت است.
دولتی فرهنگی وارزشی است ودر آن علم وهنر ودانش در راستای تعالی بشر، به کمال میرسد. حامی محرومان، مستضعفان، تهی دستان وصالحان است وثروت وقدرت وشهرت در آن جایی ندارد. عدالت محور است ودر همه زمینههای قضایی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی عدالت را برقرار میکند. ارشاد، هدایت وامر به معروف را در اولویت قرار میدهد. محصول اندیشه بشری نیست؛ بلکه پاسخ گویی به نیازها، مشکلات، کاستیها وناراستیهای زندگی است. دولتی کارآمد، کامل، اخلاق محور، وکمال گرا است و...
ساختار وسازمان حکومت مهدوی
ساختار ونهادهای یک حکومت، از قابل توجّه ترین وبایسته ترین مباحث علوم سیاسی وحقوق اساسی است. از این منظر، خاستگاه وشیوه استقرار یک حکومت، ساخت متمرکز یا غیر متمرکز قدرت، نهادها وارکان اجرایی - سیاسی حکومت وتقسیم مسؤولیتها وسلسله مراتب قدرت بررسی میشود.
از آنجایی که حکومت حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، کامل ترین، پیشرفته ترین وگسترده ترین حکومتها است؛ حتماً متناسب با موقعیت زمانی ومکانی، ساختار ونهادهای قدرت متمایز وویژهای خواهد داشت. پس نمی توان با الگوهای موجود - که خالی از کاستی وچالش نیست - آن را تبیین نمود. اما با توجّه به اینکه دولت اخلاقی مهدی (عجل الله فرجه)، مبتنی بر ساختار امامت است؛ بنابراین میتوان این انگاره را مورد توجّه قرار داد وساخت جهانی آن را مشخص نمود.
استقرار وتثبیت حکومت
یکی از مباحث ساختاری دولت اخلاقی مهدی (عجل الله فرجه)، شیوه استقرار وثبات سیاسی آن است؛ یعنی، پس از قیام وپیروزی نهایی آن حضرت (آن هم در مدّتی اندک) ونابودی دولتهای باطل (جور وفاسد)، حکومت(461) آن حضرت به چه صورت
-----------------
(461) از آنجایی که یکی از شاخصه ها ووجوه ممتاز دولت، حکومت (هیأت حاکمه) است، در این بخش از این عبارت بیشتر استفاده خواهد شد.
وشیوهای مستقر شده وحاکمیت آن چگونه تثبیت خواهد شد؟ آیا جنگها وکشمکشهای آغازین وغلبه بر دشمنان، معیار این استقرار است یا بیعت ورضایت مردم هم نقش عمدهای ایفا میکنند؟ این قدرت به چه شکلی تثبیت مییابد و...؟
با توجّه به روایات وشواهد مختلف، نمی توان نظر واحدی در این باره ارائه کرد. دولت مهدوی (علیه السلام) براساس ساختار امامت شکل میگیرد ولزوماً از قواعد وهنجارهای خاص آن در استقرار وثبات تبعیت میکند. براین اساس میتوان الگوی سه بعدی زیر را درباره خاستگاه واستقرار حکومت جهانی آن حضرت تصویر نمود:
1. نصب خاصّ الهی
2. تعیین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) یا امام قبلی
3. پذیرش ورضایت مردم
پیش از بیان این الگوی سه گانه، تأکید میشودکه جنگهای آغازین حکومت حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، برای نابودی دولتهای باطل ورفع ظلم وستم صورت میگیرد (آن هم پیش از ارشادات وراهنماییهای فراوان)؛ نه برای استیلا وغلبه بر مردم بنابراین خاستگاه حکومت آن حضرت، اجبار نیست وبرای پذیرش آن از سوی مردم، فشار واجباری نخواهد بود.
نصب خاص الهی
از دیدگاه شیعه، (امامت) امر ومنصبی الهی است وناگزیر باید خداوند او را برگزیند وپیامبر اکرم - از سوی خدا - شخص او را برای امّت تعیین کند. حکومت وحاکمیت، از شئون ربوبیت او است. هیچ کس حق حاکمیت وتصرّف در شئون اجتماعی وسیاسی مردم را ندارد؛ مگر آنکه به دلیل معتبر شرعی، منصوب یا مأذون بودنش از سوی خداوند، ثابت شده باشد. شیعه امامیه، براساس ادله قطعی، ائمه اطهار(علیه السلام) را امامان منصوب به نصب خاص از سوی پروردگار عالم میداند.(462)
(امامت مقامی الهی وقرار داده شده از سوی او وپیمان خداوند متعال است؛ چنان
-----------------
(462) ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، (تهران: دارالکتب الإسلامیة، 1377)، ج 9، (امامت وولایت).
که در مورد ابراهیم (علیه السلام) فرمود: (من تو را امام وپیشوای مردم قرار دادم...) پس همان طور که نبوت مقامی الهی وقرارداده شده از سوی خداوند سبحان است، خلافت وامامت نیز چنین است).(463)
طبق مذهب شیعه، نظام امامت، دائم ومستمر است وهمیشه ودر تمام شرایط، تابعیت حکومت شرعی، یک فریضه اساسی وعمده است. عقیده به نظام امامت، رشتهای از عقیده به توحید وحکومت خدا وسلطنت حق است؛ هر کس بمیرد وامام زمان خود را نشناخته باشد، به مردن جاهلیت مرده است(464): (مَن مات ولم یعرف اِمامَ زمانه مات میتةً جاهلیةً).(465)
علّامه حلّی مینویسد:
(امامت، عبارت از ریاست عامّهای است در امور [دین ودنیا] برای شخصی از اشخاص به نیابت از طرف پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) واین امر خطیر از جانب خداوند متعال واجب است عقلاً... [همچنین] واجب است به امامت امام (علیه السلام) تصریح شود؛ از این رو که عصمت از امور باطنی آن چنانی است که آن را احدی جز ذات باری تعالی نمی داند. بنابراین بر وی لازم است، شخصی را که واقف بر عصمتش میباشد، معرّفی کرده ویا معجزهای که گواه بر راست گویی امام است، به دستش ظاهر نماید).(466)
براین اساس، امامت - مانند نبوت - تنها از ناحیه خدا وبه زبان پیامبرش یا امام قبلی صورت میگیرد ودر این مورد، میان نبوت وامامت فرق نیست ومردم حق انتخاب امام را ندارند واو در هر حالی امام است (قاما او قعدا) ومردم مکلّف هستند از او اطاعت کنند
-----------------
(463) (الإمامة، منصبٌ الهی مجعول من قبل الله وعهد منه سبحانه وتعالی کماقال عزّ وجلّ فی ابراهیم (علیه السلام): (إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا...) فکما أنّ النبوة منصبٌ الهی مجعول من قبل الله سبحانه وتعالی، فکذلک الخلافة عنه لا محالة...): ابوطالب تجلیل، براهین اصول المعارف الالهیه، (قم: بی نا، 1418)، ص 233.
(464) لطف الله صافی، امامت ومهدویت، (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1380)، ج 2، ص 440 و441.
(465) محمّد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 246؛ محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 409، میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 289.
(466) حسن بن یوسف حلّی، باب حادی عشر، (قم: انتشارات صدر رضوانی، 1380)، ص 125 و13.
وحکومت وولایت او را بر خود بپذیرند. فارابی اشاره کرده است:
(رئیس اول وامام (الملک أو الامام)، به واسطه ماهیت وصناعتشان، رهبر هستند؛ خواه کسی از آنان بپذیرد یا نپذیرد. مقبولیت داشته باشند یا نداشته باشند. اطاعت بشوند یا نشوند. کسانی آنها را یاری بکنند یا نکنند).(467) بر این اساس امامت او هیچ وقت زایل نمی شود (لایزیل امامة الامام).
براساس نصوص قطعی ومتواتر، ثابت است که خلیفه وجانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وامام وپیشوای مسلمانان، حضرت علی (علیه السلام) وسپس یازده فرزند معصوم او است که آخرین آنان حضرت مهدی (عجل الله فرجه) است. همه این بزرگواران از سوی خداوند وبا معرّفی وبیان رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) به مقام امامت وولایت مردم نایل آمده اند. به خصوص تصریحات زیادی به امامت ورهبری حضرت مهدی (عجل الله فرجه) شده است. آن حضرت، رهبر، ولی وحاکم منصوب از سوی خدا بر مردم است ودر هنگام ظهور وبه دست گرفتن امور دنیا، همه ملزم هستند از او اطاعت کنند وبه فرمان هایش گردن نهند.
این خواسته ودستور خود خدا است؛ چنان که در روایتی از رسول خدا آمده است: (هنگام ظهور مهدی، فرشتهای بالای سرش ندا میدهد: (این مهدی، خلیفه خدا است، از او تبعیت کنید...)(468) ونیز: (همانا حجت الهی ظهور کرده است، پس از او تبعیت کنید که حقّ با او است).(469)
امام صادق (علیه السلام) درباره امامت حضرت مهدی ودر دست گرفتن امور جهان میفرماید: (نه به خدا قسم! خداوند این امر را رها نمی کند [وبه حال خود وانمی گذارد]، مگر اینکه برای او کسی است که تا روز قیامت بدان قیام میکند).(470)
-----------------
(467) ابونصر فارابی، تحصیل السعادة، (بیروت: دار الاندلس، 1403)، ص 97.
(468) (انّ عند ظهوره ینادی فوق رأسه ملک هذا المهدی خلیفة الله فاتبعوه...): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 470؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج 2، ص 261؛ علی بن محمّد خزّاز قمی، کفایة الاثر، ص 146 (با تفاوت در عبارت).
(469) (انّ حجّة الله قد ظهر فاتبعوه فان الحقّ فیه...): سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ج 2، ص 586.
(470) (لا والله لایدَعُ الله هذا الامرَ إلّا ولَهُ مَنْ یقُوُمُ بِهِ إلى یومٍ تقومُ الساعة): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 54، ح 6؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 23، ص 54.
تعیین پیامبر یا امام قبلی
یکی از بایستههای تعیین ونصب امام (علیه السلام) به مقام ولایت وامامت، معرّفی وتصریح به نام او از سوی پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وامام قبل از او است. در اینجا، امام خلیفه وجانشین امام قبلی ووارث علم ودانش ومقام او است. پس امام باید منصوص باشد؛ یعنی، با تصریح ونص پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) ونیز تصریح هر امامی نسبت به امام بعد، تعیین گردد. روشن است که مردم در اینجا نیز نقشی ندارند. البته این به معنای وراثت نیست؛ بلکه نصّ ودستور خدا وتعیین ونصّ پیامبر نسبت به آن است.
از دیدگاه شیعه: پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در موارد ومواضع گوناگونی، به خلافت وجانشینی حضرت علی (علیه السلام) وامامت وولایت او بر مؤمنان وسپس یازده تن از فرزندان معصوم او تصریح کرده است ودر این رابطه احادیث مشهوری - مانند حدیث یوم الدار، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث غدیر، حدیث سفینه نوح و... - بر اثبات امامت حضرت علی (علیه السلام) وجود دارد.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در روایات زیادی به معرفی امامان معصوم پرداخته وبه خصوص به امامت وپیشوایی امام مهدی (عجل الله فرجه) تصریح کرده است: (جانشینان واوصیای من وحجتهای خداوند بر خلق بعد از من، دوازده تن هستند؛ نخستین آنان برادرم وآخرین ایشان فرزندم میباشند. سؤال شد:ای رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب. سؤال شد: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدی که زمین را از عدل وداد آکنده میسازد؛ همان گونه که پر از ظلم وستم شده بود).(471)
در روایات دیگری نیز خود پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)، حضرت علی (علیه السلام) وسایر ائمه (علیه السلام) به معرفی امامان بعد از خود پرداخته وبا ذکر نام والقاب ایشان، ولایت وامامت آنها را به
-----------------
(471) (إنّ خلفائی وأوصیائی وحجج الله علی الخلق بعدی اثنا عشر أوّلُهم أخی وآخرهم ولدی، قیل: یا رسول الله! ومن أخوک؟ قال: علی بن أبی طالب. قیل: فمن ولدک؟ قال: المهدی یملأها قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً): محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 1، ص 280، ح 27؛ محمّد بن علی بن شهرآشوب، المناقب، (قم: انتشارات علّامه، 1379)ج 1، ص 296؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 507.
مردم اعلام کرده اند.(472) گفتنی است حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در حال حاضر امام وحجّت الهی بر روی زمین است واطاعت از او در حال حاضر نیز بر همگان واجب وبایسته است؛ هر چند حکومتی تشکیل نداده است. اما پس از قیام وپیروزی وبه دست گرفتن حاکمیت جهان، رهبر سیاسی واجب الاطاعه خواهد بود واین به نصب الهی وتصریح امامان قبلی است.
پذیرش ورضایت مردم
مردم برای انتخاب جانشین پیامبر (امام)، دارای حق اولیه نیستند واقبال یا ادبار آنان، فقط در فعلیت یا عدم فعلیت حکومت وی تأثیرگذار است. مشروعیت امام در گرو مقبولیت وپذیش مردمان نیست. امام مشروع است؛ چه مردم با وی برای حکومت بیعت کنند واداره امور جامعه را به او بسپارند، چه این کار را نکنند.
آنچه در امامان - به خصوص امامت وولایت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) - مطرح است، خواست قلبی وهمگانی وپذیرش رهبری آن حضرت وحمایت از آن است واین امر در زمان ظهور آن حضرت، به شکل کامل تحقّق خواهد یافت ومردم با ملاحظه سیره ورفتار واهداف والای امام مهدی (عجل الله فرجه)، با رضایت وخشنودی تمام، ولایت وامامت او را خواهند پذیرفت واز او اطاعت خواهند کرد. البته در این عصر دیگر جای گردنکشان ومخالفان نیست واین عده اندک نیز با کراهت یا رغبت، طوق اطاعت او را بر گردن خواهند نهاد.
در تاریخ اسلام، از این امر گاهی تحت عنوان (بیعت) نیز یاد میشود؛ چنان که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) چند بار از مسلمانان بیعت گرفت وامام علی (علیه السلام) نیز پس از حضور گسترده مردم وبیعت آنان، خلافت را پذیرفت. در صورتی که امامت را - نه به طور یک نظریه - مطرح کنیم، مسأله بیعت وپذیرش مردم، خود به خود یکی از عناصر تشکیل دهنده آن خواهد بود. به ویژه امامت به عنوان مرکزیت وفعلیت ایدئولوژیک، در عینیت جامعه
-----------------
(472) ر.ک: فرائدالسمطین، ج2، ص151؛ کفایةالاثر، ص13؛ اثبات الهداة، ج1، ص722؛ کمال الدین، ص305 و...
وقتی قابل فرض است که همراه با پذیرش مردم باشد...(473)
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) تمامی جهان را فتح کرده وبر کلّ جهان، سیطره خواهد یافت (یوم الفتح، یوم تفتح الدنیا علی القائم)(474) ودر نتیجه هیچ دولت کفر وباطلی وجود نخواهد داشت (إذا قائم القائم، ذهبت دولة الباطل).(475) پس همگان تسلیم ومطیع آن حضرت خواهند شد (حتّی یدینوا طوعاً وکرهاً).(476) این امر به صورتی است که حتّی یهودیان با آن همه عناد ولجاجت وبا دیدن تابوت سکینه، تسلیم خواهند شد (فاذا نظر إلیه الیهود أسلمت إلّا قلیلاً منهم).(477)
خداوند نیز کارهای مهدی (عجل الله فرجه) را در مدت کمی به سامان خواهد رساند (یصلح الله (عزَّ و جلَّ) امره فی لیلة واحدة)(478) ومؤمنان از نصرت ویاری خداوندی خوشحال خواهند شد (یفرح المؤمنون بنصرالله عند قیام القائم)(479) وهمه به او ایمان آورده وکافری باقی نخواهد ماند (یدین له عرض البلاد وطولها ولایبقی کافر إلّا آمن)(480) و...
بدین ترتیب حکومت جهانی آن حضرت استقرار یافته وتثبیت خواهد شد (یملک الارض... فیملأها قسطاً وعدلاً)(481)؛ اما زیباترین وشکوه مندترین اوج این پیروزی وظفر تاریخی، روی آوردن مردم به آن حضرت است. مردم از ولایت ورهبری او بر جهان
-----------------
(473) ر. ک عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی (تهران: امیرکبیر، 1377)، ج 2، ص 309.
(474) سید شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 438؛ سید هاشم حسینی بحرانی، المجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة، 307.
(475) محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 287؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 24، ص 23.
(476) احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص290؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج44، ص 20، ح52.
(477) علاء الدین متقی هندی، البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، ص 157.
(478) محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 228، ح 8؛ محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 1، ص 317، ح 1؛ فضل بن حسن طبرسی اعلام الوری، ص 427.
(479) سیدشرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهره، ص428؛ محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص248.
(480) احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص290؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 44، ص 20، ح 4 وج 52، ص 280.
(481) علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 468؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 78.
خوشحال وخشنود شده ودوستدار ومحب او خواهند شد. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (در خلافت ورهبری او، ساکنان زمین وآسمان وپرندگان در هوا، راضی وخشنوداند).(482)
در روایتهای مختلفی آمده است: (ساکنان آسمان وزمین از او خشنوداند)(483) ودر ادامه آمده است: (...زندگان آرزو میکنندای کاش مردگان میدیدند که آنچه خداوند از خیر وخوبی برای مردم انجام داده است).(484) ونیز: (ساکنان آسمان وزمین او را دوست دارند... [مدتی] در میان آنان زندگی میکند. زندگان آرزو میکنند:ای کاش مردگان زنده بودند وآن عدالت وآرامش را مشاهده میکردند).(485) همچنین درباره بیعت مردم با آن حضرت آمده است: (با او بیعت میشود وخداوند محبّت ودوستی اش را در دلها میاندازد).(486) مردم به سوی حضرت مهدی (عجل الله فرجه) پناه خواهند برد وپس از قرنها چشم انتظاری، از او استقبال خواهند کرد.پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) در این زمینه میفرماید: (امّت اسلامی به مهدی (عجل الله فرجه) مهر میورزند وبه سویش پناه میبرند؛ آن چنان که زنبورهای عسل به سوی ملکه خود پناه میبرند. عدالت را در پهنه گیتی میگستراند وصفا وصمیمیت صدر اسلام را به آنان باز میگرداند...)(487)
-----------------
(482) (یرضی فی خلافته أهلُ الارضِ وأهل السماء والطیر فی الجوّ): علاء الدین متقی هندی، البرهان، ص 94؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 469.
(483) (یرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض...): ابوجعفر محمّد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 178؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 471، علاء الدین متقی هندی، البرهان، ص 79؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ص 517.
(484) (یتمنّی الاحیاء الاموات ما صنع الله عزّ وجلّ بأهل الارض من الخیر): عمادالدین محمّد بن محمّد طبرسی، بشارة المصطفی، ص 250.
(485) (یحبه ساکن السماء وساکن الارض...یعیش فیهم... یتمنّی الأحیاء الاموات لیروا العدل والطمأنینة...): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّه، ج 2، ص 469؛ کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 649، ص 924.
(486) (فیبایع له فیلقی الله محبّته فی صدور الناس): علاء الدین متقی هندی، البرهان، ص 143، ح 5.
(487) (یأوی إلی المهدی أُمّتُهُ کما تأوی النّحلُ إلی یعسُوبِها ویملأ الارض العَدْلَ حتّی یکونَ النّاسُ علی مِثلِ أمْرِهِم الأَوّل...): جلال الدین سیوطی، العرف الوردی، ص 90، ح 177؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 598، ح 2؛ نعیم بن حمّاد، الفتن والملاحم، (قاهرة: مکتبة التوحید)، ج 1؛ شهاب الدین مرعشی نجفی، ملحقات الاحقاق، ج 29، ص 247.
آری این درخشان ترین وپرشکوه ترین لحظه تاریخی است که کلّ بشر آمال وآرزوهای صلح گرایانه وعدالت خواهانه را در سیما ورفتار حضرت مهدی (عجل الله فرجه) متجلی خواهند دید ومشتاقانه وآگاهانه، از او اطاعت خواهند کرد. البته بر همگان روشن خواهد شد که او امام بر حق وخلیفه وحجت خدا، بر روی زمین است ونجات دهنده ویاور مستضعفان وصالحان میباشد.
حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: (خداوند قومی را میآورد که آنان را دوست میدارد وآنان نیز او را دوست میدارند؛ کسی که در میان آنان غریب است، برایشان حکومت میکند. روزگار با او سازگار میشود، پیر وجوان از او فرمان میبرند. زمین آباد وبه وسیله مهدی (عجل الله فرجه) خرم وسرسبز میشود. فتنهها از بین میرود وخیر وبرکت فراوان میگردد).(488)
با توجّه به این توضیحات نمی توان گفت: حکومت امام مهدی (عجل الله فرجه) براساس اجبار وفشار بر مردم تحقّق مییابد؛ بلکه خواست وپذیرش مردم جایگاه اساسی دارد وبا آمادگی وخواست قلبی مردم آن حضرت قیام کرده وبه تأسیس دولت میپردازد. البته امام مهدی (عجل الله فرجه) با اقدامات وارشادات خود، در صدد جلب رضایت وخشنودی مردم برمی آید وخداوند نیز نظر محبّت ودوستی مردم را به سوی او جلب میکند. در ضمن آن حضرت با تکمیل عقول مردم وآگاهاندن آنان، نوعی مشروعیت فلسفی برای حکومت خود درست میکند وبا اقدامات وارشادات خویش، مردم مشتاق وآگاه را به سوی خود جلب مینماید. با این حال چنانچه عدّهای از دشمنان وباطل گرایان، درصدد مقابله وجنگ ونافرمانی برآیند، آن حضرت با آنان جنگ میکند وریشه ظلم وفساد وتباهی را برمی اندازد.
-----------------
(488) (سیأتی الله بقومٍ یحبّهم ویحبّونه ویملکُ من هو بینهم غریب! یملکُ بلادَ المسلمین بأمانٍ ویصفوله الزّمانُ ویتبعه الشیوخُ والفتیان وتعمُرُ الارضُ وتصفُو وتزهُو بمهدیها وتعدِم الفِتَنُ ویکثُرُ الخیرُ والبَرَکات): سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 560.
ساخت قدرت وحکومت
در بررسی ساختار قدرت وسیاست در عصر ظهور با توجه به روایات مختلف وگوناگون - نه براساس یک منبع خاص - الگوها ومدلهایی چند برای حکومت جهانی امام مهدی (علیه السلام) قابل تصوّر است. این الگوها عموماً براساس ساخت متمرکز یا غیر متمرکز قدرت قابل بررسی است. گفتنی است که در ترسیم ساخت قدرت در آینده، میتوان با توجه به بایستگیها ونیازهای نظام جهانی، تصویری کّلی واجمالی ارائه داد؛ اما برای شناخت روشن وقابل اعتنا، حتماً باید به منابع وحیانی ودینی مراجعه کرد. البته ممکن است در روایات نیز دلایل خاص ومستندات کامل در این زمینه وجود نداشته باشد. در این صورت میتوان با ترکیب روایات مختلف وبررسی سیره شارع مقدّس ونیازها وضرورتهای عصر، تصویری قریب به واقع ارائه کرد. در هر حال بعضی از الگوهای حکومت از دیدگاه علم سیاست وحقوق سیاسی عبارت است از:
1. الگوی حکومتی امامت (نظام سیاسی - دینی امامت)
2. الگوی فدرال
3. دولت بزرگ اسلامی وجمهوریهای آزاد ومستقل
4. حکومت تک ساخت (یونیتری)
موارد یاد شده به صورت الگوهای زیر قابل توضیح است:
1. حکومت تک ساخت (یونیتری)
در حکومت تک ساخت، یک حکومت مرکزی با اقتدار کامل وجود دارد. برای راحتی مدیریت، کشور ممکن است به چند واحد - استان ها، ناحیهها ومنطقهها - تقسیم شده باشد؛ اما موجودیت ونیز اختیار آنها، به اراده وخواست مرکز است. در اینجا، حکومت مرکزی، دارای اختیارات کامل است ویکپارچگی دولت را حفظ میکند. واحدها فقط نقش دوم را دارند وهیئتها یا کارگزارانی تابع مرکزند که بنا به خواست وصوابدید حکومت مرکزی، ایجاد شدهاند وبنا به مقتضیات اداری، ممکن است اختیارات معینی به آنها واگذار شده باشد. کشورهایی مثل فرانسه، ایران، ژاپن، ایتالیا
وبریتانیا از این الگو پیروی میکنند.(489) براساس توضیحاتی که خواهیم داد، این الگو نمی تواند در مورد حکومت مهدی (عجل الله فرجه) صادق باشد؛ چون کشورها ومناطق مختلف جهان در دوران حکومت او، با نوعی استقلال در اداره کشور مواجه هستند.
2. الگوی فدرال (Federalism)
فدرالیسم، نظام سیاسی ویژه است که به موجب آن:
الف. در کنار یک حکومت مرکزی، حکومتهای خودمختار ومحلّی وجود دارد.
ب. دولت، میان حکومت مرکزی وحکومتهای محلّی تقسیم میشود.
ج. به بخشها وحوزههای محلّی کشور، حقوق ووظایف ویژهای واگذار میشود.
د. ترتیبات وروشهای خاصی برای حلّ اختلاف میان حکومتهای مرکزی وحکومتهای محلّی ونیز واحدهای محلّی وناحیهای مقرّر میشود.
براساس این الگو، عدم تمرکز سیاسی قدرت مورد نظر است. دولت فدرال، جامعهای سیاسی مرکّب از کشورهای کوچک تر است که از حیث داخلی روابطی بین خود برقرار کرده باشند. هدف اساسی آن، همگونه کردن ومستحیل ساختن دول عضو در قالب کشوری نوین است. دولت فدرال، مبتنی بر سندی است که خصلت حقوق عمومی داخلی دارد وآن قانون اساسی دولت مرکزی است.(490)
در این الگو، از همان آغاز پیدایش - به موجب قانون اساسی - سهم عمدهای از قدرت عمومی از آن دولت مرکزی میشود وبخش کمتر از آن، به دول عضو (ایالت ها) واگذار میگردد. دول عضو، در این الگو، بر پایه برابری قرار دارند واهمیت آنان یکسان است. در روند شکل گیری دولت فدرال، یگانگی در سطح بین المللی، یگانگی در سرزمین، یگانگی سیاسی (حاکمیت کامل سیاسی در دست دولت مرکزی است) ویگانگی در تابعیت محقّق میشود. در فدرالیسم اصل بر حاکمیت دولت مرکزی است واز آن پس واحدهای به وجود آورنده آن، حکمران ومستقل نیستند.
البته اینها از حیث سیاسی، ویژگیهای خود را حفظ کرده
-----------------
(489) عبدالرحمان عالم، پیشین، ص 335 و336.
(490) ابوالفضل قاضی، پیشین، ص 263 و264.
وخودمختاری واستقلال وشخصیت حقوقی داخلی خود را دارند. ایالات متحده امریکا وسوئیس واتحاد جماهیر شوروی سابق از این الگو پیروی میکردند. این الگو هر چند میتواند مشابهتهای حکومتی با الگوی حکومتی امام مهدی (عجل الله فرجه) داشته باشد؛ اما به دلایل شکلی وماهوی تفاوتهایی با آن دارد. در الگوی فدرال، رؤسا وحاکمان ایالت ها، از طرف خود هر ایالت وبا رأی مردم انتخاب میشوند ودر قوانین داخلی استقلال دارند ومجموع ایالت ها، رئیس کشور را برمی گزینند و... اما در الگوی حکومتی امام زمان (علیه السلام) - چنان که خواهد آمد - حاکمان از سوی خود آن حضرت تعیین ونصب خواهند شد وبر جهان یک قانون (آن هم قانون الهی متخذ از قرآن) حاکم خواهد بود.
3. دولت بزرگ اسلامی وجمهوریهای آزادی ومستقل
براساس این مدل والگو، تلاش جهت جمع بین دولتهای اسلامی ودولت بزرگ اسلامی است. دولت بزرگ اسلامی - که نماینده اقتداری واحد است - در جهان اسلام تشکیل میشود؛ یعنی؛ با جمع بین جمهوریهای آزاد ومستقل (دولتهای اسلامی)، زیر پرچم اسلام واقتداری واحد، این دولت به وجود میآید. مبنای این طرح، جمع بین واحدهای سیاسی فرد (دولت ملّی) وواحدهای سیاسی فراگیر(دولت عقیدتی اسلامی) است وتنها راه حصول به این هدف، تمسّک به اندیشه اسلامی ووحدت بین مسلمانان است.(491) در این رابطه گفتنی است: در عصر امام (عجل الله فرجه) دولتها وجمهوریها معنا ندارند وتنها یک دولت با سرزمینها ومناطق مختلف وجود دارد وحاکم وفرمانروای جهان یک نفر است.
به نظر میرسد این سه الگو ترسیم کننده انگارههای موجود در حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) نیست وبهترین ونزدیک ترین مدل به آن، الگوی حکومت امامت (خلافت وولایت) است.
-----------------
(491) ر.ک: امام خمینی، وصیتنامه الهی - سیاسی، (تهران: سوره، 1376)، ص 57 و58.
4. الگوی حکومتی امامت
این الگو با توجّه به سیره وروش حکومتی امام علی (علیه السلام) در جهان اسلام، متصوّر است. براین اساس امام ورهبر مسلمانان، در رأس قرار میگیرد وزمامداران را به عنوان والی وحاکم،به کشورهای تحت نفوذ، گسیل میدارد. این برداشت، به طور کلی براساس روایات پراکنده وگوناگون صورت میگیرد وبا نظر گرفتن شیوه وساخت حکومتی امام علی (علیه السلام)، در مورد حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله فرجه) - در گستره جهانی - تطبیق داده میشود؛ هر چند با توجّه به مقتضیات زمانی ومکانی، ممکن است تفاوتهایی هم با آن داشته باشد. براساس این الگو، محور ومرکز تصمیم گیری ها، سیاست گذاریها واداره جهان، (امام) است ومناطق وبلاد مختلف، توسّط والیان (حاکمان) منصوب از سوی امام، اداره میشوند. در این الگو، همه از یک قانون اساسی (اسلام) وخط ومشی واحد پیگیری میکنند؛ هر چند ممکن است در اشکال وقوانین داخلی، با هم تفاوتهایی داشته باشند.
با توجّه به گسترش مرزهای اسلام (دار الإسلام) پس از رسول خدا وفتوحات جدید، تحوّلی در ساخت قدرت وحکومت به وجود آمد. حکومت غیر متمرکز شکل گرفت که به صورت نوعی حکومت فدرال اداره میشد وتمام امّت اسلامی را در حوزه دارالإسلام، در بر میگرفت ودر گستره پهناور خود، دولت بزرگ اسلامی را با نمایندگیهای نیمه مستقل پدید آورده بود. حکومت امام علی (علیه السلام) از این نوع بود وحکومت جهانی امام زمان (علیه السلام) - با توجّه به روایات مختلف وپراکنده در مورد حکومت بر جهان وانتخاب والیان و... - براساس شکل دوّم خواهد بود.
در عصر امام علی (علیه السلام)، واحدها ومناطق گوناگون، ضرورت نصب دهها کارگزار را ایجاد کرده بود که به تناسب موقعیت وگستردگی واهمیت مناطق وبه اعتبار شخصیت حاکمان آنها، بعضی با حکم والی وبرخی با حکم عامل منصوب میشدند. تفاوت این دو نوع حکم، آن بود که (عامل) در حوزه مأموریت خود استقلال نداشت وهر فرمانداری تابع مقررات مافوق بود؛ اما (والی) نوعی استقلال داشت. امام علی (علیه السلام)، کمیل
ابن زیاد نخعی را به عنوان عامل منطقه هیت، عبدالله بن عباس را عامل بصره وسهل بن حنیف را عامل مدینه منصوب کرد. اما حذیفة بن یمان را والی مداین ومالک اشتر را والی مصر قرار داد ودهها حکم در مورد کارگزاران وعوامل قضاوت، خراج، جند وکتابت صادر کرد... در واقع حکومت حضرت علی (علیه السلام)، حکومتی بود که ضمن اقتدار معنوی وحکومتی خلیفه، قدرت اجرایی وقضایی در بخشهای گوناگون توزیع شده بود؛ به گونهای که حتّی در درون ایالات وولایات محلی نیز توزیع قدرت وجود داشت. نکته قابل طرح اینکه در ساخت قدرت وحکومت امام علی (علیه السلام)، قدرت به صورت سلسله مراتبی توزیع شده وهر بخشی در مقابل بخش بالاتر از خود مسؤول وپاسخگو بود.(492)
در حکومت حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، این ساخت به شکل کامل تر وگسترده تر تحقّق خواهد یافت. در آن عصر، حکومت وسیع ویکپارچه جهانی با عظمت وشکوه فراوان شکل میگیرد (انّ مُلکَنا اعظم من ملک سلیمان)(493) وحکومت اسلامی بر جهان تسلّط خواهد یافت (ولایکون ملکٌ إلّا للاسلام)(494) وحضرت مهدی (عجل الله فرجه) حاکم وفرمانروای آن خواهد بود (حتّی یملک رجلٌ من اهل بیتی... یملأها قسطاً وعدلاً).(495)
او به مدت سالیان متمادی بر زمین حکومت کرده (یملک المهدی امر الناس سبعاً أو عشراً و...)(496) وپایتخت ومحل حکومت وقضاوت او کوفه خواهد بود (دار مُلکه الکوفةُ ومجلس حکمه جامعها)(497) وبا عدالت ودادگری با مردم رفتار خواهد نمود (یحییها الله
-----------------
(492) محسن مهاجرنیا، ساختار حکومت امام علی (علیه السلام)، دانشنامه امام علی (علیه السلام)، (تهران: پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، 1380)، ج 6، ص 125 و126.
(493) سیدشرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص169؛ محمّدباقرمجلسی، بحارالأنوار، ج27، ص306.
(494) کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 1، ص 496.
(495) محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 255؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 471.
(496) یحیی بن حسن ابن بطریق، العمدة، ص 433؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 481؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ج 4، ص 618.
(497) محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 53، ص 11.
بالقائم، فیعدل فیها).(498) آن حضرت بزرگان وبرگزیدگان اصحاب خود را به نقاط وسرزمینهای مختلف جهان اعزام میکند (یفرّق المهدی اصحابه فی جمیع البُلدان)(499) ونزدیک به 313 تن از یاران خاص خود را حاکمان وفرمانروایان کشورها قرار خواهد داد (حوله أصحابه ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلاً عدّة اهل بدر وهم أصحاب الألویة وهم حکّام الله فی أرضه علی خلقه)(500) وبه آنان دستور میدهد که با عدل واحسان رفتار کنند وشهرها را آباد سازند (یأمُرُهم بالعدل والاحسان ویجعلهم حُکّاماً فی الأقالیم ویأمرهم بعمران المُدُن).(501)
ساختار نظام سیاسی
با مطالعه روایات مختلف درباره حکومت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) وتطبیق آن با دولت علوی، میتوان ساختار نظام سیاسی حضرت مهدی را براساس هرم زیر تصویر کرد:
1. نهاد امامت (رهبری وخلافت)
2. نهاد وزارت (وزیر ومشاور امام)
3. نهاد امارت وولایت (حاکمان ووالیان جهان)
4. نهاد کارگزار واجرا:
1 - 4. قضات (اهل قضاوت)
2 - 4. فقها
3 - 4. اخیار
4 - 4. خزانه داران جهان
5 - 4. رفقا وابدال
6 - 4. نجبا
7 - 4. عصائب
8 - 4. سپاهیان وفرماندهان
توضیح وتبیین ساختار یاد شده براساس روایات بدین صورت است:
-----------------
(498) سید شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 638؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 24، ص 325، ح 39.
(499) کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 650.
(500) محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 2، ص 672؛ علی بن عبدالکریم نیلی، منتخب الأنوار المضیئه، (قم: چاپخانه خیام، 1401)، ص 198.
(501) علی محمّد علی دخیل، الامام المهدی (نجف)، ص 271.
الف. هرم قدرت: نهاد رهبری |
ب. رهبری ومردم: رهبری مردم
|
توضیح وتبیین ساختار مورد نظر، براساس روایات پراکنده ومختلف چنین است:
امام نهاد امامت ورهبری
در این ساخت قدرت، حضرت مهدی (عجل الله فرجه) پس از فتح جهان وتسلّط بر آن، خود امامت ورهبری را عهده دار میشود وریاست عالی ومدیریت کامل بر جهان را در دست میگیرد. سیاست گذاری ها، برنامه ریزیها وتصمیم گیریها زیر نظر او صورت میگیرد ومسؤولیتها ووظایف، با دستور او مشخص وتقسیم میشود.
از برنامههای اساسی امام مهدی (عجل الله فرجه) تشکیل حکومت فراگیر جهانی واداره اجتماعات از یک نقطه وبا یک سیاست وبرنامه است. در دوران رهبری آن امام همام، با ایجاد مرکزیت واحد ومدیریت وحاکمیت یگانه، برای همه اجتماعات، نژادها ومنطقه ها، یکی از عوامل اصلی جنگها وستمها از بین میرود وانسانها بدون ترس وبیم از فشار سیاست ها، به آغوش همدیگر باز میگردند ومهربان وبرادروار در کنار یکدیگر زندگی میکنند(502) (وتشرق الارض بنوره ویبلُغَ سلطانه المشرق والمغرب).(503)
-----------------
(502) محمّد حکیمی، پیشین، ص 162.
(503) محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 1، ص 280، ح 27؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 391؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 507.
در آن زمان (امامت اختصاص به مهدی دارد، با [اینکه] عیسی فرود میآید).(504) امام حسن (علیه السلام) فرمود: (...تا اینکه خداوند امام حق از خاندان پیامبر را برمی انگیزد)(505) وامام باقر(علیه السلام) گفت: (...امام شما، مهدی منتظر است).(506)
این روایات واحادیث دیگر، دلالت دارد که امام، پیشوا ورهبر جهانیان در عصر ظهور تنها یک نفر است وآن حضرت حجّة بن الحسن العسکری است. آن حضرت با اقتدار ونفوذ تمام جهان را اداره وهمه کشورها را تحت سلطه خود خواهد داشت وعزل ونصب حاکمان وزمامداران - با اذن خداوند - در دست او است: (...آنها را فرمان روایان کشورهای جهان میگرداند)(507) و(امیران وکارگزاران خود را به شهرها میفرستد ودستور میدهد که عدالت را در میان مردم پیاده کنند...)(508)
حضرت علی (علیه السلام) در روایتی به تعداد یاران واصحاب خاص امام مهدی (عجل الله فرجه) اشاره کرده وایشان را امیر ورهبر آنان دانسته است: (به خدا سوگند! من امیر آنان را میشناسم واسمش را میدانم).(509) در روایات از امام مهدی (عجل الله فرجه) تحت عنوان رهبر عادل نیز نام برده شده است: (القائد العادل الحافظ لما استودع...)(510)
هنگامی که حضرت عیسی (علیه السلام) برای یاری آن حضرت نازل میشود، امامت
-----------------
(504) (تختص الامامة بالمهدی، مع نزول عیسی):محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 649.
(505) (حتّی یبعث الله امام الحقّ من آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم)): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 44، ص 59؛ ابو حامد ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 144.
(506) (امامکم المهدی المنتظر): سید هاشم بحرانی، المحجّة فی مانزل فی القائم الحجّة، ص 99.
(507) (یجعلهم حکّاماً فی الاقالیم...): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 650.
(508) (یبعث المهدی إلی امرائه بسایر الامصار بالعدل بین الناس...): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 593، ح 4.
(509) (أما والله! إنّی لأعرف أمیرهم واسمه...):محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 312، ح 1؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 248، ح 128.
(510) محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 269، ح 158.
جماعت وپیشوایی را نمی پذیرد وآن را مختص حضرت مهدی (عجل الله فرجه) میداند: (امیرشان مهدی (عجل الله فرجه) میفرماید: نزدیکای وبا ما نماز بگزار [اما] عیسی میگوید: هان که برخی از شما بر برخی دیگر، به کرامت خدای تعالی - که بر این امت دارد - فرمانروا وامیر میباشید).(511) بر این اساس رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: (چگونه خواهید بود هنگامی که فرزند مریم (علیه السلام) نزول کند وامام شما، از شما باشد).(512)
نهاد وزارت
یکی از نهادها وساختهای قدرت در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله فرجه) - که در ساخت حکومت علوی وجود نداشت - وزارت است. طبیعی است که در حکومتی که امام مهدی (عجل الله فرجه) رهبری آن را برعهده دارد، کارگزاران ومسؤولان حکومت نیز باید از بزرگان ونیکان امّت باشند. از این رو میبینیم در روایات، ترکیب دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) را از پیامبران، جانشینان آنان، تقوا پیشگان وصالحان روزگار وامّتهای پیشین واز سران وبزرگان اصحاب پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) بیان میکنند که نام برخی از آنان بدین گونه است: حضرت عیسی (علیه السلام)، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی (علیه السلام)، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مالک اشتر نخعی وقبیله همدان.(513)
از عیسی (علیه السلام) در روایات با واژههای گوناگون مانند وزیر، جانشین، مشاور، فرمانده سپاه ومسؤول در حکومت یاد شده است. براساس روایاتی چند، آن حضرت (علیه السلام) وزارت حکومت جهانی امام مهدی (عجل الله فرجه) را برعهده خواهد داشت؛ چنان که از افراد
-----------------
(511) (فیقول امیرهم المهدی (علیه السلام) تعال صلّ بنا فیقول: الّا إنّ بعضکم علی بعضِ امراء تکرمةً من الله تعالی لِهذه الامّة): محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 597؛ سید شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 551؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 475.
(512) (کیف انتم إذا نزل ابنُ مریم وامامکم منکم): علی بن حسن ابن بطریق، العمده، ص 16 وص 431؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج 2، ص 222؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2،ص 438.
(513) ر. ک: نجم الدین طبسی، چشم اندازی به حکومت مهدی، (قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1380)، ص 17.
دیگری نیز به عنوان وزیر نام برده شده که احتمالاً این وزیران در ردههای بعدی حکومت وسیاست قرار دارند وعیسی (علیه السلام) در رأس آنها وبه عنوان وزیر ومشاور ونزدیک ترین شخص به امام زمان وفرمانده سپاه او ودارنده مقام (قضاوت) است.
در یکی از روایات از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل شده است: (مهدی متوجّه میشود که عیسی در (قدس) در نزدیکی مناره (بیضاء) فرود آمده است؛ در حالی که دستهای خود را بر بالهای دو فرشته نهاده، آب از موهایش فرو میچکد. پس مهدی میگوید: جلو بایست وبا مردم نماز بخوان. عیسی میگوید: نماز برای تو اقامه شده است. پس عیسی پشت سر او نماز میخواند وبا او بیعت میکند ومی گوید: من به عنوان وزیر ومعاون برانگیخته شده ام؛ نه به عنوان امیر وامام).(514)
معمّر بن راشد از امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل میکند که فرمود: (مهدی از نسل من است، وقتی خروج کند، عیسی بن مریم برای یاریش فرود میآید؛ او را پیش رو قرار داده وپشت سرش اقتدا میکند).(515)
ونیز فرمود: (...عیسی نزول میکند وامیر مسلمانان (مهدی (عجل الله فرجه)) میگوید: نزدیکای وبا ما نماز بگزار. عیسی (علیه السلام) میفرماید: هان که برخی از شما بر برخی دیگر، به کرامت خدای تعالی که بر این ملّت دارد، فرمانروا وامیر میباشید).(516)
ودر روایتی آمده است: (عیسی (علیه السلام) وزیر حضرت قائم وپرده دار وجانشین آن
-----------------
(514) (فیلتفت المهدی وقد نَزلَ عیسی عند المنارةِ البیضاء فی القُدْسِ واضِعاً کَفَّیه علی اجنحةِ مَلکین کأنّما یقطر من شَعْرِه الماءُ فیقول: إنّما بُعثتُ وزیراً ولم أبْعَثْ أمیراً)، علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج 2، ص 22، وج 3، ص 92؛ کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 1، ص 553، ح 724.
(515) (ومن ذریتی المهدی إذا خرج نزل عیسی بن مریم لنصرته فقدمه وصلّی خلفه): احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 47؛ محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، امالی، ص 218؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 495، ح 255.
(516) (فینزل عیسی بن مریم (صلى الله علیه وآله وسلم) فیقول امیرهم: تعال صلّ لنا فیقول الا اِنّ بعضکم علی بعض امراء تکرمة من الله تعالی لهذه الامّة): محمد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 597؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّه، ج 2، ص 474 و479؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 600؛ علاء الدین متقی هندی، البرهان، ص 158 و159.
حضرت است. به کرامت حضرت حجة بن الحسن بر شرق وغرب عالم امنیت را گسترش میدهد).(517)
همچنین از افراد دیگری نیز به عنوان وزیران حکومت مهدی (علیه السلام) نام برده شده است؛ چنان که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) میفرماید: (وزیران مهدی، همه عجم (غیر عربی) هستند
-----------------
(517) (هو والوزیر الأیمن للقائم (علیه السلام) وحاجبُه ونائبه ویبسط فی المغرب والمشرق الأمن من کرامة الحجّة بن الحسن صلوات الله علیهما...): علی کورانی و...، معجم الاحادیث المهدی (قم: مؤسسة المعارف الإسلامیة، 1411)، ج 1، ص 530؛ سید هاشم بحرانی، حلیة الابرار (قم: دار الکتب العلمیة، 1297)، ج 2، ص 620.
ودر میان آنان حتّی یک نفر هم عرب نیست؛ ولی به عربی سخن میگویند وآنان خالص ترین وبرترین وزیران هستند).(518)
امیر مؤمنان در وصف اصحاب امام زمان میفرماید: (گروهی از مردان الهی، دور او گرد میآیند، دعوتش را سرپا نگه میدارند واو را یاری میکنند. آنان وزیران او هستند که سنگینی مسائل کشوری را بر عهده میگیرند واو را در مسؤولیت بزرگی که خداوند به عهده اش گذاشته، یاری میکنند).(519)
امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده است: (وقتی که قائم آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) قیام میکند، از پشت کعبه 37 مرد بیرون میآورد و25 نفر ایشان از قوم موسی هستند که به حق حکم به حق میکنند وبه حقّ متمایلاند وهفت نفر از اصحاب کهفاند ومابقی یوشع وصی موسی ومؤمن آل فرعون وسلمان فارسی وابودجانه انصاری ومالک اشتر میباشند. آنان یاوران حضرت مهدی وحاکمان [روی زمین] هستند).(520)
نهاد امارت وولایت
یکی از عناصر ساختاری حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، نهاد (امارت وولایت) است. این نهاد، مهم ترین واساسی ترین رکن حکومتی دولت آن حضرت است. صاحبان امارت وولایت، حاکمان ورؤسای سراسر زمین وکارگزاران نظام جدید جهانی هستند که از سوی امام زمان (علیه السلام) به این مقام مهم نصب شده ومدیریت واداره جهان را در دست دارند.
این نهاد در دولت علوی وجود داشت ودارای جایگاه واهمیت والایی بود وعلّت آن گستردگی وبزرگی قلمرو خلافت اسلامی در آن عصر بود که شامل کشورها وسرزمینهای زیادی - از مصر تا ایران وشام - میشد. در عرف مسلمانان، امیر (والی) کسی است که خلیفه او را در شهر یا منطقهای از بلاد اسلامی، به ایالت وحکومت نصب کند.
پدیده فتوحات (پس از عصر رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم))، دولت اسلامی را گسترش داد وممالک غیرعربی بسیاری در قلمرو دارالإسلام قرار گرفت ومدیریت سیاسی دولت اسلامی، سیاست تازهای برای اداره ولایات مختلف (حداقل چهار منطقه ودهها ولایت) اتخاذ کرد. در این زمان خلیفه، حاکمی را به عنوان (عامل) وفرماندار برای آنجا منصوب میکرد وگاهی او را در جایگاه (والی) مسؤولیت میداد. تفاوت آن دو در این بود که (فرماندار)، عامل حکومت بود وهیچ گونه استقلالی نداشت؛ ولی والی در دوره زمامداری خود - همچون خلیفه در مرکز - دارای اختیاراتی گسترده ونوعی استقلال در اداره منطقه خود بود.
سیاست داخلی وخارجی مستقلی داشت وتمام ارکان قضایی، اجرایی، اداری ولشکری حکومت آن منطقه را خود (والی) مشخّص میکرد. عزل ونصبهای وزیران، مشاوران وکارگزاران حکومت محلی وفرماندهان سپاه ونویسندگان
-----------------
(518) (وزراء المهدی من الأعاجم ما فیهم عربی یتکلّمون العربیة وهم أخلَصُ الوزراء وافضل الوزراء): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 48، ص 305؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 560،2.
(519) (وله رجالٌ الهیون، یقیمونَ دعوتَهُ وینصرونَه. هم الوزراءُ له، یتحمّلونَ أثقالَ المملکةِ عنه ویعینونَهُ علی ما قَلَّدَه الله): مصطفی آل سید کاظمی،بشارة الإسلام، (قم: موسسة آل البیت، بی تا)، ص 297؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 560.
(520) (یخرج مع القائم (علیه السلام) من ظهر الکعبة سبعة وعشرین رجلاً، خمسة عشر من قوم موسی (علیه السلام) الّذین کانوا (یهدون بالحقّ وبه یعدلون) وسبعه من اهل الکهف ویوشع بن نون وسلمان وابادجانة الانصاری والمقداد ومالک الاشتر، فیکونون بین یدیه أنصاراً وحکّاماً): محمّد بن محمّد نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج 2، ص 386؛ محمّد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 32؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 464؛ محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 247.
دیوانی نیز در اختیار او قرار داشت. نظارت در دستگاه مرکزی خلافت بر این امارات وولایات، به اندازهای بود که از مسیر حکومت اسلامی وارزشهای دینی ومقررات کلّی امت واحد اسلامی خارج نشوند. خلیفه، معمولاً والیان را از بین افراد صالح وباسابقه دینی واخلاقی ودارای قدرت مدیریتی بالا برمی گزید.(521)
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) حذیفة بن یمان وسلمان فارسی را به ترتیب به عنوان حاکمان (مداین) ومحمّد بن ابی بکر ومالک اشتر را حاکمان (مصر) وعمّار را حاکم (کوفه) قرار داد وبرای آنها اختیارات، وظایف وشئون مستقلی - با توجّه به مکان وموقعیت محل حکومت - قائل شد. با بررسی روایات والگوبرداری از حکومت امام علی (علیه السلام)، میتوان پی برد که در حکومت جهانی امام مهدی (عجل الله فرجه) نیز این نهاد به شکل بهتر وکامل تر در سراسر جهان وجود خواهد داشت ودر رأس حکومتها وکشورهای مختلف جهان، والیان وحاکمان منصوب حضرت مهدی (عجل الله فرجه) قرار خواهند گرفت.
پس از استقرار وتثبیت دولت امام مهدی (عجل الله فرجه)، آن حضرت خود به طور مستقیم حاکمان ووالیان را با دستورات مهمی به سراسر جهان اعزام خواهد کرد: (مهدی (عجل الله فرجه) یارانش را در همه شهرها پراکنده میسازد وبه آنان دستور میدهد که عدل واحسان را شیوه خود سازند وآنها را فرمانروایان کشورهای جهان گرداند وبه آنان فرمان میدهد که شهرها را آباد سازند).(522)
امام علی (علیه السلام) میفرماید: (مهدی، امیران وکارگزاران خود را به شهرها میفرستد ودستور میدهد که عدالت را در میان مردم پیاده کنند).(523)
مهم ترین انگاره در تعیین واعزام والیان ورؤسای کشورهای مختلف جهان،
-----------------
(521) محسن مهاجرنیا، ساختار حکومت امام علی (علیه السلام)، دانشنامه امام علی (علیه السلام)، ج 16، ص 135.
(522) (یفرِّق المهدی أصحابَهُ فی جمیع البلدان ویأمُرهم بالعدلِ والاحسانِ ویجعلهم حُکّاماً فی الأقالیم ویأمرهم بعمرانِ المُدُن): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 65؛ علی محمّد علی دخیل، الامام المهدی، ص 271.
(523) (یبعثُ إلی اُمرائه بسائر الامصار بالعدل بین النّاس): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 592؛ هیئت علمی مؤسسة نهج البلاغه، موسوعة احادیث امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب، ج 1، (قم: بنیاد نهج البلاغه، 1376)، ص 329.
دستورات وسفارشهای خاص حضرت به آنان است که نشان میدهد آنان تا حدودی در حیطه مسؤولیت خود مستقل هستند ومی توانند با اذن حاکم، تصمیم گیریها وبرنامههای ویژهای داشته باشند: (هنگامی که قائم (عجل الله فرجه) قیام کند؛ برای هر کشوری از کشورهای جهان، فرمانروایی برمی گزیند وبه او میفرماید: دستور العمل تو در کف دستت میباشد؛ هر گاه حادثهای برای تو روی دهد که حکم آن را بلد نباشی وطرز داوری در آن را ندانی، به کف دستت نگاه کن؛ هر چه در آن منعکس باشد، بر آن عمل کن).(524)
در روایات تعداد 313 نفر به عنوان اصحاب خاص حضرت مهدی نام برده شدهاند که به نظر میرسد حاکمان وزمامداران جهان از میان آنها انتخاب خواهند شد.
در عصر ظهور یاران خاص حضرت مهدی(313 نفر)، برگزیدگان اهل زمین بوده وشایستگیهای لازم ولیاقت وکفایت اداره کره زمین وتدبیر امور همه مردمان را دارا خواهند بود وتمام این امور تحت رهبری وولایت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) وراهنماییها وتعالیم آن بزرگوار صورت خواهد گرفت. خداوند متعال، این یاران را از شهرهای مختلف واقوام گوناگون ونواحی متعدّد؛ بلکه از قارّههای متنوّع انتخاب خواهد فرمود.
این 313 نفر (به عدد اصحاب پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر)، در اولین فرصت خود را به حضرت مهدی (عجل الله فرجه) میرسانند ونخستین بیعت کنندگان با آن حضرت وفرماندهان وسران لشکر او، در هنگام قیام وحاکمان ورؤسای کشورهای جهان، پس از پیروزی وتسلّط بر زمین خواهند بود.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (گویا قائم را بر فراز منبری در کوفه میبینم وپیرامون او یارانش قرار دارند که 313 تن به تعداد اصحاب بدر میباشند. آنان پرچمداران سپاه
-----------------
(524) (وإذا قامَ القائمُ بعَثَ فی أقالیم الارضِ فی کلِّ إقلیمٍ رجلاً ثمّ یقولُ له: عهدُک فی کفّکَ، فإذا وَرَدَ علیکَ مالا تفهمهُ ولا تعرفُ القضاءَ فیه، فانظر إلی کفّک واعمل بما فیها): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 319، ح 8؛ محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 252؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 573، ح 12؛ محمّد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 52، ص 365، ح 144.
وحاکمان زمین از سوی خداوند در بین بندگان او هستند).(525) در معنای دقیق تر میتوان (اصحاب الاولویة) را همان (اصحاب الولایة) دانست که به معنای صاحبان دارای ولایت است.
امام سجّاد(علیه السلام) نیز میفرماید: (هنگامی که قائم ما قیام میکند، خداوند هر گونه آفت ووحشت را از شیعیان ما برطرف میسازد وقلوب آنان را همچون پارههای آهن [محکم] مینماید ونیروی یک نفر از آنان را برابر نیروی چهل نفر میکند وآنان حاکمان وسروران سراسر زمین خواهند شد).(526)
ودر روایتی آنان به کارگزاران وبرپا دارندگان امور خلق معرفی شده اند: (وأنتم قوّام الارض وخزّانها).(527)
درباره صفات وویژگیهای این بزرگان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. آنان از اقصی نقاط عالم جمع شده ونخستین بیعت کنندگان با امام زمان (عجل الله فرجه) هستند.
2. آنان مدافعان مخصوص وحافظان ویژه امام زمان (عجل الله فرجه) هستند.
3. آنان پرچم داران (صاحب الالویة) وحاکمان روی زمین اند.
4. آنان همان امّت معدودهای هستند که برای دشمنان عذاب ونقمت اند.
5. آنان سوار بر ابرها (شاید وسیلهای پیشرفته) در یک ساعت، خود را به امام عصر (عجل الله فرجه) میرسانند.
-----------------
(525) (وکأنّی انظُرُ إلی القائم علی منبر الکوفة وحولهُ اصحابُهُ ثلاثمائة وثلاث عشر رجلاً عدّة اهل البدر وهُم اصحاب الاولویة وهم حُکّامُ الله فی أرضهِ علی خلقه): محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 2، ص 672، ح 25؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 494، ح 247؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 326، ح 42.
(526) (إذا قام قائمنا أذهَبَ الله عزّ وجلّ عن شیعتنا العاهةوجعلَ قلوبهم کزبر الحدید وجعل قوّة الرّجلِ منهم قوّةَ أربعین رجلاً ویکونون حکّامُ الارضِ وسنامها): محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، ج 2، ص 14؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 496؛ علی بن یونس نباطی، صراط المستقیم، ج 2، ص 261.
(527) محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 335، ح 69.
6. آنان ارکان وپایههای خلل ناپذیر وپشتیبان محکم حکومت مهدی (عجل الله فرجه) هستند.
7. ایشان به دلیل اینکه دست خدا بالای سر آنان است، همیشه پیروز وثابت قدم اند.
8. آنان به قدرت ایمان کامل، ممتازند وشک وتردید در باور آنها راه ندارد.(528)
یکی از نکات بارز وروشن در مورد این حاکمان وزمامداران جهان، این است که آنان از شهرها، کشورها وسرزمینهای مختلفی هستند ومنحصر به یک یا دو کشور وقوم نمی باشند واین، جهانی وفراقومی بودن حکومت عدل مهدوی را میرساند. در حدیثی منسوب به امیر مؤمنان (علیه السلام) تعداد این افراد با نام شهرها وکشورهایشان آمده است.(529)
همچنین یکی از وجوه مثبت ودرخشان این افراد، نفوذ وجایگاه ویژه آنان در میان مردم است؛ چنان که امام باقر(علیه السلام) میفرماید: (گویا اصحاب ویاران امام قائم را میبینم که شرق وغرب را پر کرده اند. هیچ چیز در عالم پیدا نمی شود، مگر اینکه از آنها اطاعت میکند (وهو مطیع لهم) وحتّی درندگان وپرندگان وحشی نیز مطیع آنان هستند. همه چیز در روی زمین، خواهان به دست آوردن رضایت آنان است (یطلب رضاهم کلّ شیء)؛ تا جایی که قطعهای از زمین بر قطعهای دیگر افتخار میکند ومی گوید: امروز مردی از یاران قائم (عجل الله فرجه)، از روی من عبور کرد).(530)
نهاد کارگزار واجرا
در سلسله مراتب اجرایی وسیاسی در حکومت اسلامی، پس از امام ووالی، والاترین قدرت در اختیار عامل (کارگزار) حکومت اسلامی قرار دارد. این عنوان در زمان رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) وضع شده بود وبر مأموران وکارگزاران حکومت - اعم از
-----------------
(528) ر. ک: حبیب الله طاهری، سیمای آفتاب، (قم: زائر، 1380)، ص 237.
(529) ر. ک: سید محمّد کاظم قزوینی، امام مهدی از ولادت تا ظهور، (تهران: آفاق، 1379)، ص 505 - 497.
(530) محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج، ص 673، ح 264؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 494، ح 248.
استاندار، مأمور خراج، قاضی، کاتب، محتسب، جندیه و... - اطلاق میشد. عامل وکارگزار - برعکس والی - در حوزه قدرت خود از استقلال در تصمیم گیری برخوردار است ومأمور اجرایی ونماینده دولت به شمار میرود.
از آغاز پدید آمدن منصب کارگزاری، عامل به طور معمول از بین اصحاب باسابقه ودارای توانایی علمی واجرایی برگزیده میشد وعمده وظیفه او در حوزه مسؤولیتش، تبلیغ دین، اقامه جمعه وجماعت، اجرای منویات امام، فصل خصومت ها، فرماندهی سپاه، جمع آوری انفال وخراج وسایر اموال در بیت المال مسلمانان بود. پس از فتوحات - به خصوص در عصر امام علی (علیه السلام) - شهرها واستانها وحتّی کشورهای بسیاری، در قلمرو حکومت اسلامی قرار داشت واداره شهرهای تازه مسلمان، به تدبیر وبرنامه ریزی نیاز داشت وهمین امر سبب شد که برای نخستین بار در نظام اداری دولت اسلامی، سامانی نو پدیدار شود.(531) پس دیوانهای گوناگون پدید آمد وحوزه مسؤولیتها مشخص شد ونظارت بر نظام اجرایی شکل گرفت. عوامل حکومت متعدد شدند وقدرت متمرکز، بین آنان توزیع گردید. معیار امام علی (علیه السلام) در اعطای مسؤولیت ها، این بود: (ولایت وکارگزاران حکومت اسلامی، جز به افراد متدین وامین واگذار نمی شود).(532)
با بررسی ومطالعه روایات مربوط به حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، وجود این نهاد غیر مستقل در تمامی ولایات وکشورهای مختلف جهان حتمی به نظر میرسد. البته ممکن است این کارگزاران به طور مستقیم زیر نظر امام به فعالیت بپردازند ویا تحت اشراف والیان وحکومتهای شهرها به ایفای وظیفه مالی، اقتصادی، قضایی، نظامی، امنیتی و... بپردازند.
از این کارگزاران، تحت عناوین مختلف نام برده شده است که در ذیل به آنها اشاره میشود. البته احتمال دارد برخی از گروههای زیر، جزء همان 313 تن (حاکمان ووالیان جهان) باشند. از این گروهها با نامهای نجبا، رفقا، نقبا، عصائب، اوتاد، رجال الهی،
-----------------
(531) ر. ک: محمّد بن علی بن طقطقی، تاریخ فخری، (تهران: بنگاه ترجمه ونشر کتاب، 1360)، ص 115.
(532) (لایخصُّ بالولایات إلّا اهل الدِّیانات والأمانات): محسن مهاجرنیا، ساختار حکومت امام علی (علیه السلام)، دانشنامه امام علی (علیه السلام)، ج 6، ص 146 و149.
اعوان وقوّاد (فرماندهان)، فقها، خزّان (خزانه داران)، اهل قضاوت و... یاد شده است.
فقیهان وحاکمان شرع
امام صادق (علیه السلام) در روایتی اصحاب امام مهدی (عجل الله فرجه) را چنین معرفی میکند: (...گروهی هستند که همراه قائم خارج میشوند وآنان فرماندهان، قاضیان، حاکمان شرع وفقیهان دین هستند که خداوند با دست قدرت خود بر شکم وپشت آنها میکشد؛ دیگر هیچ حکمی بر آنها دشوار نمی نماید).(533)
اخیار
امام باقر(علیه السلام) میفرماید: (سیصد واندی در میان رکن ومقام با قائم بیعت میکنند...اخیار از عراق در میان آنها هستند، برپا میدارند آنچه را که خداوند میخواهد برپا داشته شود).(534)
(اخیار) به معنای نیکان وصالحان است که از یاران نزدیک امام (علیه السلام) بوده ودر روی زمین در گردش وحرکت بوده وبه امور مردم رسیدگی خواهند کرد.
خزانه داران
امام باقر(علیه السلام) فرموده است: (... هر گاه صاحب این امر [خروج کند]، هر آینه به هر مردی از شما قوّت چهل مرد داده میشود ودلهای شما مانند پارههای آهن میشود. به نوعی که اگر آنها را به کوهها بزنند، هر آینه شکافته میشوند... شما در آن وقت حکّام روی زمین وخزانه داران آن خواهید شد).(535)
-----------------
(533) (وهم النجباء والقضاة والحکّام والفقهاء فی الدین یمسح الله بطونهم وظهورهم فلا یشتبه به علیهم حکم): محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص 309؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 612، ح 4.
(534) (یبایع القائم بین الرکن والمقام ثلاث مائة ونیف رجل... والأخیار من اهل العراق فیقیم ماشاء الله ان یقیم): محمّد بن حسن بن علی (شیخ طوسی)، کتاب الغیبة، ص 474؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 334، ح 64.
(535) (إنّه لو کان ذلک أعطی الرجل منکم قوّة أربعین رجلاً وجعل قلوبکم کزبر الحدید لو قذفتم بها الجبال فلقتها وأنتم قوّام الارض وخزانها): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 294؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 335، ح 69.
رفقا وابدال
(هنگامی که قائم آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) قیام میکند، خداوند اهل شرق وغرب را برای او جمع میکند. آنان مانند ابر متراکم پاییزی، گرد میآیند؛ پس رفقا از کوفه وابدال از شام هستند).(536)
ابدال، جمعی از صالحان هستند که هنگام ظهور حضرت مهدی، خود را از شام به مکّه میرسانند وبا آن حضرت بیعت میکنند. اینان مردانی صالح، مخلص وکامل میباشند که احتمالاً امور فرهنگی را در دست بگیرند. رفقا نیز از یاران امام مهدی از کوفه هستند که همچون پارهای ابر متراکم پاییزی، به سوی مکّه روانه میشوند وبا آن حضرت بیعت میکنند. بین اینها دوستی وصمیمیت زیادی وجود دارد.
نجبا
امام باقر(علیه السلام) فرمود: (سیصد واندی، به تعداد اهل بدر، در میان رکن ومقام با قائم (علیه السلام) بیعت میکنند: نجبا از مصر، ابدال از شام، اخیار از عراق در میان آنها هستند...)(537)
نجبا، از یاران امام مهدی (عجل الله فرجه) از سرزمین مصر هستند ومعنای آن افراد پاک سرشت وخوش نفس وجوانمرد است. درباره صفات این افراد روایت شده است: (نجبا از مصر بیرون میآیند... آنان راهبان شب وشیران روز هستند. دل هایشان چون فولاد سخت است).(538)
-----------------
(536) (إذا قام قائم اهل محمّد جمع الله له اهل المشرق واهل المغرب فیجتمعون کما یجتمع قزع الخریف؛ فامّا الرفقاء فمن اهل الکوفة وأمّا الابدال فمن اهل الشام): محمّد بن محمّد بن نعمان (شیخ مفید)، الامالی، ص 30؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 597، ح 1؛ ابن ابی عساکر، تاریخ دمشق، (شام: مطبعة الروضة، 1329)، ج 1، ص 62؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 347.
(537) (یبایع القائم بین الرکن والمقام ثلاث مائة ونیف عدة اهل بدر، فیهم النجباء من اهل المصر والأبدال من أهل شام والأخیار من أهل العراق فیقیم ماشاء الله أن یقیم): ابو جعفر محمّد بن حسن (شیخ طوسی)،کتاب الغیبة، ص 476؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج 2، ص 244؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 343، ح 64.
(538) (فیخرج النجباء من مصر... رهبانٌ باللیل لیوثٌ بالنهار کان قلوبهم زبُر الحدید): محمدبن محمّد بن نعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، ص 208.
عصائب:
(ابدال از روی زمین وعصائب از اهل عراق به سوی او میآیند)(539) ونیز: (خروج میکنند... عصائب از عراق که راهبان شب وشیران روز هستند...)(540) عصائب به معنای جوانمردان رشیدو نیرومند است واین ویژگی بارز یاران مهدی (عجل الله فرجه) میباشد.
سپاهیان وفرماندهان:
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: (... جز در بین عدهای صاحب قوّت (نیرومند) خروج نمی کند ونیرومندان (اولوا القوّة)، کمتر از ده هزار نفر نیستند).(541)
(وزیران او از اهل همدان وسپاه او از خولان (شمال یمن) ومعاونان او از حمیر وفرماندهان او از مصر میباشند. خداوند افراد او را بسیار فراوان وپشت او را بسیار محکم میگرداند. پس با لشکریان خود به سوی عراق حرکت میکند ومردم از جلو وعقب [شمع وجودش] را در میان میگیرند).(542)
امام باقر(علیه السلام) نیز فرموده است: (وقتی قائم ظهور کرده ووارد کوفه میشود، خداوند از ورای کوفه، هفتاد هزار صدّیق را برمی انگیزد که از یاران وسپاهیانش باشند).(543)
در روایات زیادی آمده است: (خوشا به حال اهل طالقان... برای آن مردان مؤمنی
-----------------
(539) (أتاه ابدال اهل الارض وعصائب اهل العراق...): شهاب الدین مرعشی نجفی، ملحقات الاحقاق، ج 29، ص 284 و285.
(540) (فیخرج... عصائب العراق، رهبانٌ باللیل لیوث بالنهار...): محمّد بن محمّد بن نعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، ص 208؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 304.
(541) (ما یخرج إلّا فی اولی قوّة وما یکون اولوا القوّة أقلّ من عشرة آلاف): محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج2، ص654، ج20؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج3، ص491، ح234.
(542) (یکونُ اهلُ همَدانَ وزراءَه وخُولانَ جُنُودَهُ وحمیرَ أعوانَهُ ومِصْرَ قُوّادَه ویکثِّرُ الله جمَعَهُ ویشُدُّ ظَهْرَه، فیسیرُ بالجیوشِ حتّی یصیر إلی العراق والنّاسُ خلفَهُ وأمامَهُ): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 1، ص 523؛ علی یزدی حائری، الزام الناصب، ص 201.
(543) (إذا ظهر القائم ودخل الکوفة، بعث الله إلیه من ظهر الکوفه، سبعین ألف صدّیق فیکونون فی اصحابه وانصاره): محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 584، ح 788؛ محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 259.
است که خدا را - آن چنان که شایسته معرفت او است - میشناسند وآنان انصار حضرت مهدی در آخر الزمان هستند).(544)
بانوان
حضور فعّال بانوان در عصر ظهور، مورد اشاره روایات قرار گرفته است؛ چنان که امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (همراه با قائم (علیه السلام) سیزده نفر زن هستند...آنان مجروحان را مداوا واز بیماران نگهداری وپرستاری میکنند؛ همچنان که در زمان پیامبر چنین بود).(545) در روایتی نیز به وجود پنجاه زن اشاره شده است (از میان 313 نفر) که بدون قرار قبلی، وارد مکّه میشوند وگردهم میآیند.(546)
با دقّت وتأمّل در این گروهها وافراد، روشن میشود که آنان در ابتدا به عنوان نیروهای کمکی عمل خواهند کرد؛ سپس کارها وامور مختلف شهرها وکشورها - به خصوص پایتخت - را عهده دار شده ومسؤولیتهایی در دست خواهند گرفت؛ هر چند به طور دقیق نمی توان ساختار مناسب اجرایی واداری این کارگزاران را مشخّص کرد.
نهاد قضاوت
قضاوت از مناصب مهم در حکومت اسلامی واز اموری است که در زمان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وپس از آن، بدان اهتمام بسیاری داشتند. رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در کنار امور اجرایی ونظامی، خود به کار قضاوت نیز رسیدگی میکرد ودر موارد ضروری، تصدّی آن را به برخی از اصحاب از جمله امام علی (علیه السلام) واگذارمی نمود. گسترش قلمرو حکومت اسلامی، امر قضاوت را نیز متحوّل ساخت وامام علی (علیه السلام) برای ایالات وشهرهای دیگر،
-----------------
(544) (ویحاً للطالقان... بها رجالٌ مؤمنون عرفوا الله حقّ معرفته وهم انصار المهدی فی آخر الزمان): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 478؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 78، وج 57، ص249.
(545) (یکون مع القائم (عجل الله فرجه) ثلاث عشرة امرأة،... یداوین الجرحی ویقمن علی المرضی کما کان مع رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم)): محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 575، ح 725.
(546) محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 223.
قاضیانی را منصوب میکرد ودر این مسأله دقّت ووسواس زیادی به خرج داد؛ به طوری که افراد نالایق را از کرسی قضاوت پایین کشید ونظام شایسته سالاری را در نظام قضایی خود پدید آورد.
در دولت حضرت مهدی (علیه السلام) نیز قضاوت ودادگری جایگاه ویژهای خواهد داشت ومردم با قضاوت وحکمی بی نظیر وآرمانی رو به رو خواهند شد. از روایات به دست میآید که به ترتیب خود حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، سپس حضرت عیسی وپس از او، قاضیان وعالمان، امر قضاوت وداوری را در دست خواهند گرفت:
قضاوت امام مهدی (عجل الله فرجه)
در عصر عدل وفضیلت ها، خود حضرت مهدی (عجل الله فرجه) امر قضاوت را برعهده خواهد گرفت وقضاوتی بی نظیر، عادلانه وعالمانه از خود نشان خواهد داد. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (منادی ندا در میدهد: این مهدی است که چون داود وسلیمان قضاوت میکند ودر قضاوت کردن، احتیاجی به دلیل وشاهد ندارد)(547) ونیز آمده است: (...ندا میدهد: این مهدی است که همچون داود، حکم میکند وبه شاهد نیازی ندارد).(548)
قضاوت وداوری حضرت عیسی
در بخشهای پیشین (دیدگاه مسیحیت) ذکر شد که مسیحیان معتقدند حضرت عیسی پس از بازگشت، به داوری بین شریران ونیکان خواهد پرداخت. در آنجا این دیدگاه تا حدودی پذیرفته وصحیح دانسته شد. این مسأله در روایات ما نیز به نوعی بیان شده است: (عیسی بن مریم در میان امّت من، داور (قاضی) دادگری خواهد بود، کینه
-----------------
(547) (یأمر منادیاً فینادی: هذا المهدی یقضی بقضاء داود وسلیمان لایسأل علی ذلک بینة): محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 2، ص 671؛ محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 313، ح 5؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 17، ص 365، ح 9؛ محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، خصال، ج 2، ص 649.
(548) (وإذ تقول: هذا المهدی، یحکم بحکم داود لایرید بینة): محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 547، ح 539؛ محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 315، ح 7.
وعداوت را از میان مردم بردارد...)(549) ونیز: (...در میان شما عیسی بن مریم به عنوان داوری عادل، نزول میکند).(550)
قضاوت صالحان وعالمان
در حکومت جهانی حضرت مهدی، عدهای از زبدگان ودانشمندان فاضل، امر قضا وداوری را در دست خواهند گرفت ودر این راه از عنایات وامدادهای غیبی خداوند نیز بهره خواهند برد. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (...[عده ای] که به همراه قائم بیرون میآیند، فرماندهان، قاضیان، حاکمان شرع وفقیهان دین هستند که خداوند با دست قدرت خود به شکم وپشت آنان میکشد؛ دیگر هیچ حکمی بر آنها دشوار نمی نماید).(551)
(بعد از آن به کوفه بر میگردد و313 مرد را به اطراف واکناف عالم میفرستد ودست [مبارکش] را در میان شانهها وبر سینههای ایشان میکشد. پس آنان از برکت آن، هرگز در مقام حکم کردن وقضاوت در میان مردم عاجز وخسته نمی شوند وهیچ سرزمینی نمی ماند، مگر اینکه کلمه طیبه (لا اله إلّا الله) در آنجا به آواز بلند گفته میشود).(552)
امام علی (علیه السلام) درباره یاران خاص حضرت مهدی (عجل الله فرجه) میفرماید: (...آنان (یاران خاص امام) از بسترها وقبایل خود ناپدید ودر شب وروز به سوی مکه برده میشوند. این هنگام شنیدن صدای [صیحه آسمانی] است. آنان، نجبا، قاضیان وحاکمان بر
-----------------
(549) (ویکون عیسی بن مریم فی امّتی حکَماً مُقسطاً...ترفع الاشجان والتباغض): مصطفی آل سید کاظمی، بشارة الإسلام، ص 279؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 523؛ محمّد بن محمّد طبری، بشارة المصطفی، ص 258.
(550) (ینزل فیکم ابن مریم حکماً عدلاً...): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 382.
(551) (لکن هذه الّتی یخرج الله فیها القائم وهم النجباء والقضاة والحکّام والفقهاء فی الدین، یمسح الله بطونهم وظهورهم فلاتشتبه علیهم حکم...): محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 307 و309؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 612، ح 4.
(552) (ثمّ یرجع إلی الکوفه فیبعث الثلاث مائة والبضعة عشر رجلاً إلی الآفاق کلّها فیمسح بین اکتافهم وعلی صدورهم فلا یتعایون فی قضاء ولا تبقی أرض إلّا نودی فیها شهادة أن لا اله إلّا الله...): محمّد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 58؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 345.
مردم اند).(553)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (چون قام آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) قیام کند؛ از پشت کعبه، 27 مرد وامیر میآورد که 25 تن از قوم موسی (علیه السلام) باشند که حکم به حقّ کنند وبه حقّ متمایلاند وهفت تن از اصحاب کهف...)(554) ودر روایتی از امام صادق (علیه السلام) از (قضات) به عنوان یاران خاص حضرت نام برده شده است.(555)
محل حکومت
یکی از انگارههای مطرح درباره حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله فرجه) انتخاب شهر کوفه به عنوان پایتخت ومسجد کوفه، برای استقرار دستگاههای حکومتی واجرایی است. این امر نشانگر اهمیت بحث (حکومت) و(اداره جهان) از یک مکان واحد (کوفه) به دست امام زمان (علیه السلام) است. البته آن حضرت هدایت، نظارت ومدیریت جهان را در دست دارد وبیشتر امور، در دست حاکمان وزمامداران منصوب از سوی آن حضرت است وآنان حدودی در کارهای خود استقلال عمل دارند.
دراین زمان کوفه، ازمرتبت وجایگاه ویژهای برخوردار شده واهمیت وارزش جهانی وبین المللی پیدا میکند: (جای پایی در کوفه، برای من از خانهای در مدینه برتر است).(556)
درباره پایتخت بودن کوفه، روایات مختلفی بیان شده که تنها به ذکر بعضی از آنها
-----------------
(553) (من المفقودین عن فرشهم وقبائلهم، السائرین فی لیلهم ونهارهم إلی مکّه وذلک عند استماع الصوت... وهم النجباء والقضاة والحکّام علی الناس): محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 307؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 596، ح 8؛ مصطفی آل سید کاظمی، بشارة الإسلام، ص 208.
(554) (إذا قام قائم آل محمّد استخرج من ظهر الکعبة، سبعة وعشرین رجلاً، خمسة وعشرین من قوم موسی الّذین یقضون بالحقّ وبه یعدلون وسبعة من اصحاب الکهف و...):محمّد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 32، ح 90؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 346، ح 92.
(555) لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 612؛ محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 307.
(556) (لموضعُ الرجل فی الکوفةِ أحبُّ إلی من دار فی المدینة): حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 1، ص 264، ح 11977؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 385، ح 197.
بسنده میشود. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (مرکز سلطنت او کوفه ومرکز قضاوت او مسجد اعظم کوفه است. مرکز بیت المال ومحلّ تقسیم غنایم جنگی مسلمانان، مسجد سهله است...)(557) (آن گاه به سوی کوفه میرود ودر نجف کوفه، ساکن میشود. سپس سپاهیان خود را از آنجا به سراسر [دنیا] میفرستد تا به دفع عمّال دجّال بپردازند. پس زمین را از عدل وداد آکنده میسازد...)(558)
از ویژگیهای (کوفه) به عنوان پایتخت حکومت جهانی مهدی (عجل الله فرجه) گستره زمانی ومکانی آن است که تاکنون هیچ پایتختی از چنین گسترش ووسعتی برخوردار نبوده است. مسجد جامع این شهر (مسجد کوفه)، مرکز قضاوت وحکمرانی آن حضرت ومسجد سهله نیز محل زندگی وتقسیم بیت المال وغنایم خواهد بود. علاوه بر این حضرت مهدی (علیه السلام) در این شهر مسجدی بزرگ خواهد ساخت که محل اجتماع ونماز جماعت مسلمانان ومرکز فعالیتهای فرهنگی وآموزش قرآن خواهد بود: (چون قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن میگردد... در پشت کوفه، مسجدی بنیاد مینهد که برای آن هزار در باشد وخانههای کوفه، به حیره ورود کربلا متّصل گردد).(559)
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نیز میفرماید: (گویا شیعیانمان را در مسجد کوفه میبینم که خیمه زدهاند وقرآن را همان گونه که نازل شده است، به مردم یاد میدهند. بدانید که وقتی قائم قیام میکند، مسجد را خراب کرده وقبله اش را درست مینماید).(560)
-----------------
(557) (دارُ مُلکِهِ الکوفَةُ ومجلسُ حکمِهِ جامعُها وبیت مالِهِ ومقسَمُ غنائم المسلمین، مسجد السهلة...): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 53، ص 11؛ مصطفی آل سید کاظمی، بشارة الإسلام، ص 272.
(558) (ثمّ یسیر إلی الکوفة فینزل علی نجفها، ثمّ یفرق الجنودَ منها إلی الامصار لدفعِ عمّال الدّجال، فیملأ الارض قسطاً وعدلا...): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 38؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 462.
(559) (انّ قائمنا إذا قام أشرقت الارض بنور ربّها... ویبنی فی ظهر الکوفة مسجداً له الف بابٍ وتتصلّ بیوتُ الکوفه بنهر کربلاء بالحیرة): ابی جعفر محمّد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 468؛ سعید بن هبة الله راوندی، الخرائج والخرائج، (قم: مؤسسه امام مهدی، 1409)، ج 3، ص 1176؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 527، ح 430.
(560) (کأنّی أنظر إلی شیعتنا بمسجد الکوفة وقد ضربوا الفساطیط یعلّمون النّاس القرآن کما أنزل؛ أما إنّ قائمنا إذا قام، کسَّره وسوّی قبلته): میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 369، ح 383؛ محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 318، ح 3؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 362، ح 139.
مدت حکومت
از آنجایی که در روایات، تشکیل حکومت وتأسیس دولت به وسیله حضرت مهدی (عجل الله فرجه) قطعی ومسلّم دانسته شده؛ مطالبی نیز درباره مدّت حکومت آن حضرت بیان گشته است. براساس این احادیث، حکومت وفرمانروایی آن حضرت از هفت تا هفتاد سال (یا بیشتر) طول میکشد ودر این مدت جهان تحت مدیریت وزعامت سیاسی - الهی آن حضرت، دوران خوشی را سپری خواهد کرد.
برخی از محققان، این تفاوتها را اشاره به مراحل ودورانهای حکومت آن حضرت میدانند ومعتقدند: آغاز شکل گرفتن وپیاده شدن حکومت پنج یا هفت سال ودوران تکامل آن چهل سال ودوران نهایی اش بیش از سیصد سال است.(561) در اینجا به بعضی از این روایات اشاره میشود:
1. پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم): (مهدی هفت یا ده سال صاحب امر (حاکم) مردم است؛ سعادت مندترین مردمان، اهل کوفه هستند)(562) ونیز: (مَلَک سبع سنین أو ثمان سنین أو تسع سنین).(563)
2. امام صادق (علیه السلام): (... [مهدی] هفت سال حاکم میشود؛ روزها وشبها برایش طولانی میشود تا اینکه یک سال برابر ده سال معمولی میشود).(564)
-----------------
(561) ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی (عجل الله فرجه)، (قم: مدرسه امام علی (علیه السلام) 1376)، ص 13 و14 ونیز ر. ک: لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 618.
(562) (یملک المهدی امر النّاس سبعاً او عشراً، اسعد الناس به اهل الکوفة): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 618، ح 4.
(563) محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 92 وص 104؛ علی یزدی حائری، الزام الناصب، ص 192؛ جلال الدین سیوطی، العرف الوردی، ص 99.
(564) (سبع سنین یطول له الایام واللیالی حتّی یکون السنّة من سنیه مکان عشر سنین من سنیکم هذه): محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 528، ح 439، ونیز ر. ک: محمّد بن محمّد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج 2، ص 381؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ح 2، ص 463؛ محمّد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 474.
3. امام صادق (علیه السلام): (قائم، نوزده سال حکومت میکند).(565)
4. امام علی (علیه السلام): (... در بین شرق وغرب عالم، چهل سال حکومت میکند. خوشا به حال کسی که روزگارش را دریابد وسخنش را بشنود).(566)
5. امام باقر(علیه السلام): (قائم 309 سال حکومت میکند، همان گونه که اصحاب کهف در غارشان 309 سال درنگ کردند...)(567)
چنان که گذشت باید این روایات را تأویل نمود. علّامه مجلسی در این باره نوشته است: روایاتی را که درباره مدت حکومت امام (علیه السلام) آمده است، باید به احتمالات زیر توجیه کرد: برخی روایات بر تمام مدّت حکومت دلالت دارد وبعضی بر مدّت ثبات واستقرار حکومت. بعضی بر طبق سالها وروزهایی است که ما با آنها آشناییم وبعضی احادیث دیگر بر طبق سالها وماههای روزگار آن حضرت است که طولانی میباشد وخداوند به حقیقت مطلب آگاه است.(568)
قطع نظر از روایات، مسلم است که این همه بیان وبشارت برای تشکیل (جامعه موعود جهانی) برای یک دوران کوتاه نیست؛ بلکه قطعاً برای مدتی طولانی است که ارزش این همه تحمّل زحمت وکوشش را داشته باشد وقطعاً خود امام مهدی (علیه السلام) در بیشتر این دوران، عهده دار ولایت ورهبری حکومت جهانی خواهد بود.
-----------------
(565) (یملک القائم تسع عشرة سنة): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 331، ح 1 و2؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ص 547، ح 542.
(566) (یملک ما بین الخافقین أربعین عامّاً، فطوبی لمن ادرک ایامه وسمع کلامه): محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، الاحتجاج، ج 2، ص 290؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ص 542، ح 414.
(567) (إنّ القائم یملک ثلاثمائة وتسع سنین، کما لبث اهل الکهف فی کهفهم...)، ابی جعفر محمّد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 474؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ص 517، ح 372.
(568) محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 280.
کارویژهها وعملکردها
پیش تر گذشت که دولت مهدوی (عجل الله فرجه) مبتنی بر ساختار امامت است. شیوه استقرار، ساخت حکومتی ونهادهای آن نیز براساس (نظام امامت) تبیین میشود. در تحلیل وبررسی کارویژهها وراهبردهای حکومتی نیز (ساختار امامت) مبنا وشاخص قرار میگیرد وامام - به عنوان خلیفه خدا در عالم وقطب ومحور تمامی امور - در رأس قرار میگیرد وجهان را براساس وظایف وکارویژههای (امامت) مدیریت وراهنمایی میکند.
امام رضا(علیه السلام) کارکردها وکارویژههایی را برای امام ورهبر مردم برشمردهاند که مهم ترین آنها عبارت است از:
1. اجرای حدود واحکام الهی؛
2. پاسداری از جامعه اسلامی در برابر هجوم بیگانگان؛
3. تقسیم سرمایههای عمومی میان افراد جامعه؛
4. ایجاد وحدت وانسجام میان اقشار جامعه اسلامی؛
5. حمایت از مظلومان وستمدیدگان؛
6. حفظ دین از تحریف ودستبرد بدعت گذاران وکج اندیشان.(569)
-----------------
(569) محمّد بن حسن بن بابویه (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج 1، ص 255، ح 9؛ همان، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 101.
امام علی (علیه السلام) نیز وظایف وکارویژههای زیر را برای امام وپیشوای مردم بیان کرده است:
1. حفظ دین وتبلیغ آن؛
2. اصلاح مردم ورفع نزاعها ودرگیری ها؛
3. احیای سنّت ودین الهی؛
4. اقامه حدود وتکالیف الهی؛
5. کوشش در نصیحت وخیرخواهی وموعظه؛
6. گسترش عدالت وبرابری در جامعه؛
7. جهاد با دشمنان ومحاربان؛
8. عزل ونصب والیان وکارگزاران حکومتی؛
9. تأمین حقوق اجتماعی؛
10. توزیع وتقسیم کالا وخدمات اجتماعی؛
11. مشورت ونظرخواهی از مردم؛
12. دادن سهم افراد از بیت المال و...(570)
براین اساس، امام (علیه السلام) ادامه دهنده راه وطریقه پیامبر خدا وجانشین ووصی او در میان امت است واز اختیارات ومسؤولیتهای او - به جز نبوّت ودریافت وحی - برخوردار است.
مهم ترین اقدامات وبرنامههای امام مهدی (عجل الله فرجه) - به عنوان حاکم وپیشوای الهی - سیاسی جهان وکارگزاران وعوامل حکومت جهانی در مؤلفه وانگارههای زیر تبیین وبررسی میشود:
کار ویژه سیاسی واجتماعی
این کارویژه، از مهم ترین وبایسته ترین وظایف وکارکردهای یک دولت وبرای
-----------------
(570) ر. ک: نهج البلاغه،خطبه های 34، 216،164، 105 ونامه 53 و43؛ ونیز نگا: محسن مهاجرنیا، ساختار حکومت امام علی (علیه السلام)، دانشنامه امام علی (علیه السلام)، ج 6، ص 131 و132.
تدبیر ومدیریت مسائل مربوط به سیاست واجتماع است. موضوعات مربوط به اداره سیاست وحکومت، تنظیم قوانین، قضاوت وحکمیت، تأمین عدالت وقسط، مسائل نظامی وامنیتی و... در این کارویژه قرار میگیرد. دولت ها، هر کدام بنابر هدف ومقصود خاصی - که اهم آن تدبیر معیشت وامور دنیایی است - مدیریت سیاسی اجتماعی را بر عهده دارند؛ اما این انگاره در دولت امام مهدی (عجل الله فرجه)، رنگ وبوی دیگری دارد.
در این دولت، علاوه بر تدبیر امور ومدیریت وزعامت سیاسی جهان (برای تدبیر معیشت وسیاست)؛ تمامی مسائل، سمت وسوی معنوی پیدا میکند وامور اجرایی، سیاسی، قضایی، تقنینی و... برای رشد وبالندگی اخلاقی، تکامل معنوی وتعالی انسانها جریان مییابد.
این بدان علّت است که جهان در عصر پیشا ظهور، از وضعیت اسفناک ونابهنجاری برخوردار است ومشکلات وکاستیهای سیاسی - اجتماعی، زندگی بشری را به تباهی میکشاند. در این دوران سخت، روابط انسانی واجتماعی از هم میگسلد (تصیر الدنیا هرجاً ومرجا)(571) وخانوادهها دچار بی ثباتی - وتزلزل میگردد. حرمتها شکسته وانگیزههای غیر انسانی بر روابط اجتماعی حاکم میشود (تواخَی النّاس علی الفجور).(572) روابط سیاسی واقتصادی، سودجویانه واستعماری میشود وحقوق مردم پایمال میگردد. مردم همچون گرگی به جان هم میافتند وظلم وستم حاکمان وزمامداران طاقت فرسا میشود (تملأ الارضُ جوراً وظلماً).(573)
گناهان بزرگی چون کاستن پیمانهها وترازوها، کم فروشی وتجاوز به حقوق دیگران، رایج میشود (اغنیائهم یسرقون زاد
-----------------
(571) محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 380، ح 189.
(572) نهج البلاغه، خطبه 108.
(573) میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 281؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 635؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 50؛ محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 2، ص 431 (با تفاوت در الفاظ).
الفقراء).(574)
ستم وتباهی فراوان ومنکر آشکار میگردد واشرار بر نیکان مسلّط میشوند. فاسقان بر مردم حکومت میکنند واشرار از ترس شرارت، مورد احترام میباشند (إذا ساد القوم فاسقُهم وکان زعیم القوم أرذلهم).
کشتار به حدی فراوان میشود که مادران از آوردن اولاد غمگین میشوند (یکثر القتل). حکومت با مشورت زنان، امارت کودکان وتدبیر خواجگان اداره میشود. در معاملات ربا میگیرند وبه عمل نامشروع تظاهر میکنند. همسایه، همسایه اش را آزار واذیت میکند وکسی از آن جلوگیری نمی کند. افراد حیله گر مقرّب ومحترم میشوند واشخاص پست فاقد صلاحیت، سخنگو میگردند. طلاق زیاد میشود وپدر ومادر سبک شمرده میشوند. پیوند خویشاوندی قطع میگردد وحیا وامانت داری از بین میرود. تکبّر وخودپرستی در اعمال دلها نفوذ میکند وثروتمندان مورد احترام قرار میگیرند و...(575)
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) پس از ظهور وقیام جهانی خود، با این مشکلات ومعضلات گوناگون رو به رو است. سیره وعملکرد حضرت در زعامت سیاسی واجتماعی جامعه، پیروی والگوبرداری از سیره وعملکرد پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) وامیر مؤمنان علی (علیه السلام) است. این خط ومشی باعث میشود که آن حضرت، کامل ترین وشایسته ترین نوع سیاست وحکومت را به منصّه ظهور برساند وبا از بین بردن موانع وکاستیها - که فراروی دولت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وحضرت علی (علیه السلام) وهمه صالحان وپاکان بود - بتواند روش وعملکردی نو ومناسب با نیازهای مادی ومعنوی بشر اتخاذ کند. پس او تمامی وظایف وکارویژههای بایسته امیر وحاکم جهان (امام) را به نحو کامل ومطلوب تحت پوشش قرار میدهد وسیاست ودولت را درحدّاعلای خود به سامان میرساند. امام خمینی دراین باره میفرماید:
(...ما که از امام مهدی - که قوه اجرایی اسلام است - صحبت میکنیم... ما حضرت مهدی (عجل الله فرجه) را یکی از افرادی میدانیم که تابع اسلام است، تابع پیغمبر اسلام است؛ لکن تابعی است که نور چشم پیغمبر اسلام است واجرا میکند این مطالبی را که حضرت رسول
-----------------
(574) میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 11، ص 380.
(575) ر. ک، کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 725 - 705.
اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است).(576)
رسول گرامی اسلام میفرماید: (مهدی روش من را دنبال میکند وهرگز از روش من بیرون نمی رود)(577) و(به سنّت من رفتار میکند وخداوند برکت را بر او نازل میکند...)(578) ونیز: (همانا قائم آن گاه که قیام فرماید، لباس علی (علیه السلام) را بر تن وبر سیره او عمل میکند).(579)
در عین حال آن حضرت امر وشیوههای نوینی مانند رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) اتخاذ خواهد کرد: (چون قائم قیام میکند، امر تازه واحکام تازه میآورد؛ چنان که رسول خدا در اوّل اسلام، مردم را به امر جدید دعوت کرد)(580) ونیز: (هنگامی که قائم خروج میکند، امر تازه، کتاب تازه، روش تازه وداوری تازه با خود میآورد...)(581)
در این قسمت کارکردها وعملکرد دولت مهدوی، بررسی وتبیین میگردد:
کارکرد سیاسی مدیریتی
امام مهدی (عجل الله فرجه) وحاکمان وکارگزاران منتخب او، امور اجرایی وسیاسی جهان را در دست دارند وخود آن حضرت به طور مستقیم تمامی این امور را مدیریت ورهبری میکند. مهم ترین مسؤولیت امام (علیه السلام) در این زمینه نصب حاکمان وکارگزاران وارائه
-----------------
(576) امام خمینی، صحیفه نور، ج 12، ص 286.
(577) (المهدی یقفو اثری لایخطئ): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 622، ح 2؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 564.
(578) (یعمل بسنّتی وینزل الله البرکة...): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 472؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 82؛ مصطفی آل السید کاظمی، بشارة الإسلام، ص 285.
(579) (إذا قام لبس ثیاب علی (علیه السلام) وسار بسیرة علی (علیه السلام)): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 411، ح 4؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 40، ص 336، ح 18.
(580) (إذا قام القائم (علیه السلام) جاء بأمرٍ جدید، کما دعا رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) فی بدو الإسلام إلی امر جدید): محمّد بن محمّد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج 2، ص 384؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 465.
(581) (إذا خرج [القائم] یقوم بأمر جدید وکتاب جدید وسنّة جدیدة وقضاء جدید...): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 254، ح 13؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 230؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 7، ص 83.
رهنمودها ودستور العملهای سیاسی ومدیریتی برای آنان است:
الف. دستورات کشورداری: (مهدی (عجل الله فرجه) اصحاب خود را به همه کشورها پراکنده میکند وبه آنان دستور میدهد که به عدل واحسان رفتار کنند)(582) ونیز: (امیران وکارگزاران خود را به شهرها میفرستد ودستور میدهد که عدالت را در میان مردم پیاده کنند).(583)
([یاران خود را] فرمانروایان کشورهای جهان میگرداند وبه آنان فرمان میدهد که شهرها را آباد سازند).(584)
امام مهدی (عجل الله فرجه) تنها به ابعاد ظاهری مدیریت نگاه نمی کند؛ بلکه اخلاق ومعنویت را در رأس امور مدیریتی قرار میدهد: (چون سلطنت آنها به پایان رسد، خداوند با مردی از ما اهل بیت (علیه السلام) بر امّت محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) منّت مینهد. به تقوا سفارش میکند، از روی بصیرت وهدایت گام برمی دارد...)(585)
ب. حق مداری: مدیریت در دولت مهدوی (علیه السلام) تنها برای اداره امور ورفع مشکلات معمولی نیست؛ بلکه برای خدمت به مردم واحقاق حق آنان ودفع باطل است. در این دولت حقّ کسی پایمال نمی شود وکسی جانب باطل را نمی گیرد: (...خداوند به وسیله او درهای حق را میگشاید ودرهای باطل را میبندد)(586) ونیز: (مهدی (عجل الله فرجه) حق را
-----------------
(582) (یفرّق المهدی اصحابه فی جمیع البلدان ویأمرهم بالعدل والاحسان...): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 650؛ علی محمّد علی دخیل، الامام المهدی، ص 271.
(583) (فیبعث المهدی إلی امرائه بسائر الامصار بالعدل بین الناس...): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 592؛ علی یزدی حائری، الزام الناصب، ص 202.
(584) یجعلهم حکّاماً فی الاقالیم ویأمرهم بعمران المدن: کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 650؛ علی محمدعلی دخیل، الامام المهدی، ص 271.
(585) (فإذا انقرض مُلکُهُمْ أتاح الله لِأُمَّةِ محمّدٍ برجلٍ مِنّا أهلَ البیتِ، یشیرُ بالتُّقی ویعملُ بالهُدی ولا یأخذُ فی حکمهِ الرُّشا): رضی الدین ابن طاوس، الاقبال، (تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1367)، ص 599 و600؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 269؛ سید مصطفی آل السید، بشارة الإسلام، ص 141.
(586) (یفتح الله به باب حق ویغلق به باب کلّ باطل): ابن طاووس، الملاحم والفتن، (نجف: 1382)، ج 2، ص269.
احقاق میکند وپشت کافران را درهم میشکند)(587) و(حق را احقاق وباطل را ابطال میکند).(588)
ج. نظارت وراهبری: یکی از ارکان اساسی مدیریت، نظارت وکنترل رفتار کارگزاران ومدیران است تا از حق وحدود الهی تجاوز نکنند وهرچه بیشتر وبهتر کارهای مردم را سامان دهند. این مسأله در دولت مهدوی به خوبی رعایت خواهد شد: (برای او عمودی از نور از زمین تا آسمان نصب میشود که اعمال بندگان را در آن میبیند)(589) ونیز: (هنگامی که امور به صاحب امر (علیه السلام) منتهی شود، خداوند همه نقاط پست زمین را برای او پر میکند وهمه نقاط مرتفع جهان را برای او هموار میسازد تا همه کره خاکی، همچون کف دست او در افق دید او قرار بگیرد. اگر یکی از شما مویی در کف دست داشته باشد، مگر ممکن است که از دیدن آن ناتوان باشید؟! [همه جهان برای او چنین خواهد بود] ).(590)
د. سخت گیری در مدیریت: (مهدی (عجل الله فرجه) بر مسؤولان کشوری بسیار سخت میگیرد، بر بینوایان بسیار رئوف ومهربان است)(591) ونیز: (... عمّال وکارگزاران
-----------------
(587) (یحق الحقّ بکلماته ویقطع دابر الکافرین): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 184، ح 35؛ فضل بن حسن طبری، اعلام الوری، ص 40؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 53، ص 95.
(588) (یحق الحقّ ویبطل الباطل): محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 2، ص 638.
(589) (ینصب له عمودٌ من نور من الارض إلی السماء، یری فیه اعمالَ العباد): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 647؛ علی حائری یزدی، الزام الناصب، ص 6، ونیز ر. ک: بحار الأنوار، ج 25، ص 169، ح 39.
(590) (إذا تناهَتِ الأمُورُ إلی صاحب هذا الأمر، رفَعَ الله تعالی له کلَّ منخفضٍ من الأرض وخفضَ کلَّ مرتفعٍ حتّی تکون الدنیا عنده بمنزلةِ راحته، فأیکم لو کانت فی راحته شعرةُ لم یبْصرها): محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 2، ص 678؛ علی بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 278؛ علی بن عبدالکریم نیلی، منتخب الأنوار المضیئته، ص 199.
(591) (المهدی...شدیدٌ علی العمّالِ رحیمٌ بالمساکین): عماد الدین طبری، بشارة المصطفی، ص 207؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 385، ح 4؛ علاء الدین متقی هندی، البرهان، ص 86 و173؛ شهاب الدین مرعشی نجفی، ملحقات الاحقاق، ج 29، ص 608.
حکومتها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد...)(592)
ه. مشاوره ونظرخواهی: حضرت مهدی (عجل الله فرجه) اعلم واحکم مردم است؛ با این حال در اداره کشور، استبداد رأی ندارد وبا یاران وبزرگان مشورت میکند: (مهدی (عجل الله فرجه) با یاران خود مشورت میکند).(593)
و. عزل حاکمان ستمگر: ([امام مهدی]، حکمرانان ستم پیشه را عزل میکند وزمین را از هر انسان نیرنگ باز وفریبکار پاک میسازد).(594)
رعایت عدالت سیاسی
عدالت - عدالت سیاسی، قضایی، اجتماعی واقتصادی - یکی از آرمان ها، خواستها وآرزوهایی است که بنی آدم در طول تاریخ به آن توجّه داشته ودر تمامی عرصههای زندگی به آن نیازمند بوده است. این نیاز حقیقی ودائمی انسان ها، تنها در حکومت جهانی مهدوی (علیه السلام)، برآورده شده وعدل وقسط ومساوات، نماد اصلی حکومت او خواهد بود (یملأ الارضَ قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً)(595) و...
عدالت، روح حاکم بر تمامی عملکردها وبرنامههای این دولت است ونشان آن را میتوان در بیشتر این کارکردها دید. تعریف پذیرفتنی از عدالت عبارت است از: (عدالت، به معنای قرار دادن هر چیز در جای خویش وحق را به حق دار رساندن وایفای اهلیت ورعایت استحقاقها است).(596)
اساس حکم وحکومت در قرآن، ایجاد قسط وعدل در جامعه است وفلسفه بعثت انبیا، استقرار عدالت وگسترش آن دانسته شده است. عدالت را میتوان در چهار عرصه
-----------------
(592) (یأخذ الوالی من غیرها عُمّالها علی مساوئ أعمالها وتخرجُ له الارض أفالیذ کبدها...): نهج البلاغه، خطبه 138.
(593) (فیستشیرُ المهدی اصحابه): علی حائری یزدی، الزام الناصب، ص 207.
(594) (لیعزلنّ عنکم امراء الجور ولیطهّرنّ الارض من کلّ غاش): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 120، ح 120.
(595) کلینی، کافی، ج 1، ص 338؛ طبرسی، الاحتجاج، ج 2،ص 449.
(596) بهران اخوان کاظمی، عدالت در اندیشه های سیاسی اسلام، (قم: بوستان کتاب، 1382)، ص 354.
قابل تبیین دانست: الف. در تکوین ونظام خلقت؛ ب. در تشریع وقانون گذاری؛ ج. تدبیر ونظام اجرایی؛ د. منش وروش زندگی فردی واجتماعی.(597)
قرآن، همه مؤمنان را فرا میخواند که سخت کمر همت بربندند وبا تمام توان بکوشند تا قسط را در جامعه نهادینه سازند. توصیههای مکرّر قرآن به قسط وعدل، بدان سبب است که در جامعه تهی از عدالت، شایستگیها واستحقاق افراد رعایت نمی شود وچنین محیطی نه تنها بستر مساعدی برای تکامل معنوی آدمی - که غایت قصوای آفرینش است - نخواهد بود؛ بلکه زمینه مناسبی برای رشد وتکثیر رذایل اخلاقی، عقدههای فروخورده روانی وتهدیدی جدّی برای بهشت وسلامت روحی اعضای اجتماع به شمار میآید.(598)
از طرفی قرآن، تبعیض وبی عدالتی را از جمله عوامل سقوط تمدنها معرفی کرده است واین امر در جامعه پیشا ظهور به صورت مشکلی عمومی وجهانی درمی آید وبی عدالتی، ظلم، تجاوز وبیدادگری، فراگیر وگسترده میشود. در اینجا است که خداوند به دست مهدی موعود، جهان را از عدل آکنده ساخته وریشه ظلم وستم را برخواهد کند. مهدی خواهد آمد وجایگاه بایسته هر یک از حقوق را روشن خواهد ساخت وآفاق پنهان عدالت را آشکار خواهد کرد. ایجاد عدالت، اقدام اصلی وسرلوحه برنامههای امام مهدی (عجل الله فرجه) است.
(عدل) رعایت دقیق حق وحقوق مردم وبرابری آنان در برخورداری از حقوق ومنافع مشروع ومعقول خویش است؛ چنان که ظلم، زیرپا نهادن حق وحقوق دیگران ونابرابری وتبعیض در برخورداری هر کس از سهم وحق خویش است. در همه ابعاد حیات فردی واجتماعی، عامل اصلی حیات وزندگی انسان، اصل عدالت وعدل است وامام مهدی (عجل الله فرجه) پس از ظهور وپیروزی، توجّه ویژهای به آن خواهد داشت؛ چنان که در دعای ماه رمضان، آن حضرت، (عدل)
-----------------
(597) بهرام اخوان کاظمی، عدالت در نظام سیاسی اسلام، (تهران: پژوهشگاه فرهنگ واندیشه معاصر، 1381)، ص 23 و24.
(598) ر. ک: مرتضی مطهری، بیست گفتار، (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1361)، ص 100 - 80.
نامیده شده است: (والعدل المنتظر). عدالت امام مهدی ابعاد ووجوه مختلفی دارد که به یکی از آنها اشاره میشود. البته در قسمتهای دیگر پژوهش نیز به بحث عدالت (قضایی، اجتماعی واقتصادی) پرداخته خواهد شد.
عدالت سیاسی
در این بعد، امام مهدی وزمامداران وکارگزاران او، عادل ودادگر هستند وبه کسی ظلم وستم نمی کنند وحق کس را پایمال نمی سازند. از زور واستعباد خلق به دور وبا ظالمان وستمگران دشمن وناسازگار هستند. امیر مؤمنان (علیه السلام) درباره عدل امام مهدی (عجل الله فرجه) میفرماید: (روش عادلانه در حکومت حق را به شما مینمایاند وکتاب خدا وسنّت پیامبر را زنده میکند).(599) پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نیز میفرماید: (مهدی (عجل الله فرجه) چنان عدالتی در جامعه برپا میکند که زندگان آرزو میکنند کاش مردگانشان زنده میبودند واز عدالت او بهره مند میشدند).(600)
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) عدالت را با محبت ومهرورزی به مردم آکنده ساخته وبا شفقتی پدرانه، عدالت وقسط را تا عمق خانهها وجانهای مردم میگستراند: (بدانید به خدا سوگند! همان طور که سرما وگرما به خانههای مردم نفوذ میکند، عدالت او به درون خانه هایشان راه مییابد).(601)
یکی دیگر از وجوه (عدالت سیاسی)، توزیع قدرت ومناصب سیاسی، بر حسب استحقاق، شایستگی وکارآمدی افراد است وچنان که گذشت امام مهدی (عجل الله فرجه) کارگزاران وزمامداران جهان را از افرادی صالح، شایسته، پاکدامن، دانشمند ودادگر
-----------------
(599) (فیریکم کیف عدل السیرة ویحیی میتَ الکتاب والسنّة): نهج البلاغه، خطبه 138.
(600) (فیملأ به الأرضَ قسطاً وعدلاً...حتّی تمنّی الاحیاء الأموات تعیش فی ذلک...): محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 639؛ علی بن یونس نیلی، الصراط المستقیم، ج 2، ص 342؛ عماد الدین طبری، بشارة المصطفی، ص 250؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 250.
(601) (اما والله! لیدخلنّ عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحرّ والقرّ): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 297، ح 1؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 544، ح 529؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 362، ح 131.
انتخاب ودستورات اکیدی مبنی بر رعایت عدالت ارائه خواهد کرد.
آن حضرت در روایات با عنوان (قائد عادل) و(سلطان عادل) یاد شده که جهان را آکنده از عدل وداد خواهد کرد. شخصی از امام صادق (علیه السلام) درباره (سلطان عادل) پرسید وآن حضرت ضمن برشمردن امامان معصوم، به حضرت مهدی (عجل الله فرجه) اشاره فرمود: (السلطان العادل... هو سلطان بعد سلطان إلی أن ینتهی إلی السلطان الثانی عشر).(602)
در روایات زیادی آمده است: (زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد؛ همان گونه که از ظلم وستم پر شده بود).(603) درباره آن حضرت آمده است: (رهبر عادل ونگهبان آنچه که به او به امانت داده شده است).(604)
دولت امام مهدی، بر رفع ظلم وستم وحکومت عادلانه استوار است؛ چنان که امام صادق (علیه السلام) فرمود: (چون قیام کند به عدالت داوری میکند ودر زمان او ستم ریشه کن میشود وراهها امن میگردد وزمین برکتهای خود را ظاهر میکند وهر حقّی به صاحب حقّ برمی گردد وپیرو هیچ آیینی نمی ماند، جز اینکه به اسلام میگرود وبه آن ایمان میآورد).(605)
عملکرد قضایی
یکی دیگر از کارکردهای مهم حکومت حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، توجّه به امر قضاوت ودادگری است. در آن عصر دستگاه قضایی به معنای واقعی پناهگاه وملجأ
-----------------
(602) لطف الله صافی، منتخب الاثر، 365، ح 16.
(603) (یملأ الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 338؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 449؛ ابوجعفر محمّد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 173 و174؛ محمّد بن علی بابویه (شیخ صدوق)، امالی، ص 26؛ محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 189 و...
(604) (القائد العادل الحافظ لما استودع): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار،ج 52، ص 269، ح 158.
(605) (إذا قام حَکَمَ بالعدل وأرتفع فی أیامه الجُور وأمِنت به السبُّلُ وأخرَجَت الأرضُ برکاتها وردَّ کلَّ حقِّ إلی أهله ولم یبق أهلُ دینٍ حتّی یظهروا الإسلام ویعترفوا بالایمان): محمّد بن محمّد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج 2، ص 384؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 465؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 462.
مظلومان ودادخواهان ومحل مبارزه با فاسدان وتبه کاران است. در رابطه با عملکرد قضایی حضرت مهدی توجّه به امور زیر بایسته است:
یکم. برای مبارزه با فساد، تباهی وظلم وجور،تقویت پایههای ایمان واخلاق وترویج ارزشهای معنوی وانسانی ضروری است. با توجّه به ویژگی دولت اخلاقی امام مهدی (عجل الله فرجه)، این امر، اهمیت وبرجستگی خاصی در آن عصر دارد ومهم ترین واصلی ترین کارویژه آن دولت، از بین بردن زمینهها وعوامل فساد، انحراف وستم، از طریق اصلاح رفتارها، تزکیه وتهذیب نفوس، احیای جامعه مرده، تقویت ایمان ومعرفت، پرورش فضایل اخلاقی و...است. این انگاره باعث از بین رفتن زمینه ها، عوامل وشکلهای مختلف فساد وستم در جامعه آرمانی مهدوی است.
دوّم. وجود یک سیستم صحیح ونیرومند قضایی واحاطه وعلم قاضیان - به خصوص خود امام مهدی (عجل الله فرجه) - تأثیر فراوانی در از بین رفتن ناهنجاریها وکژیهای جامعه دارد که نظیر آن کمتر در جامعهای مشاهده شده است. این دستگاه قضایی سالم وکاملاً آگاه ومسلّط، حقوق مردم را به آنان بازمی گرداند وستمگران وفاسدان را محاکمه ومجازات میکند.
سوّم. قضاوت امام عصر(علیه السلام)، در بین مردم نسبت به قضاوتهای اجداد طاهرین آن بزرگوار(علیه السلام)، امتیازی خاص دارد وآن این است که ایشان با دانش واطّلاعشان نسبت به حوادث ووقایع قضاوت میکند ومنتظر شهادت شاهدان ودلایلی که ادّعا را ثابت کنند، نمی ماند. البته چنان که در بخش قبلی گذشت، مهم ترین شاخصه وکارویژه حکومت مهدوی، عدالت ودادگری آن است واین امر موجب جلوگیری از تضییع حقوق مردم میشود.
چهارم. با تحقّق عدالت اجتماعی ورفع نزاع ها، کشمکشها وزیاده خواهیها واستغنای واقعی مردم، زمینه بسیاری از مفاسد وتباهیها از بین میرود ونیاز به دخالت قضایی کمتر میشود.
مؤلّفهها وشاخصههای زیر در رابطه با عملکرد قضایی حکومت مهدوی (علیه السلام) قابل
ارائه است:
الف. تأمین عدالت قضایی: عدالت قضایی (دادگری) در دوران ظهور، به طور جدّ رعایت گشته وحقوق ضعیفان ومظلومان، پایمال نخواهد شد. آن حضرت ترازوی عدالت را در جامعه برپا ساخته وبر رفتار قضات به دقّت نظارت نموده وبا متخلفان برخورد شدید خواهد کرد. امام علی (علیه السلام) میفرماید: ([مهدی] قاضیان زشت کار [وبیدادگر] را کنار میزند ودست سازش کاران را از سر مردم کوتاه میکند. زمامداران ستم پیشه را عزل کرده وزمین را از هر چه انسان نیرنگ باز وفریبکار پاک میسازد).(606)
چنان که گذشت آن حضرت خود به عدالت، حکم وداوری خواهد کرد (حکم بالعدل).(607) امیرمؤمنان (علیه السلام) فرموده است:(او همان خورشیدی است که از مغرب طلوع خواهد کرد، در میان رکن ومقام ظاهر میشود؛ پس زمین را پاکیزه میسازد وترازوی عدالت را میگستراند، دیگر کسی به کسی ستم نمی کند).(608)
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) نیز فرموده است: (در دوران [حکومتش] جز به هنگام اجرای حدود الهی، کسی را مورد ضرب قرار نمی دهد. خداوند همه بدعتها را به وسیله او نابود میسازد وهمه فتنهها را به دست او از میان برمی دارد).(609)
ب. اجرای حدود واحکام الهی: احکام وحدود الهی، برای سعادت ونجات انسانها است وتخطّی از آن موجب هرج ومرج در جامعه وکند شدن حرکت آن به سوی تعالی وتکامل اخلاقی میشود. دقّت در اجرای این حدود، باعث میشود که
-----------------
(606) (لینزعنّ عنکم قضاة السوء ولیقبضنّ عنکم المراضین ولیعزلنّ علیکم امراء الجور ولیطهرنّ الارض من کلّ غاش): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 120، ح 23.
(607) محمّد بن محمّد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج 2، ص 384؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 338 و...
(608) (هُو الشَّمسُ الطالعة من مغربها، یظهَرُ عند الرکن والمقامِ، فیطهِّر الارض ویضعُ میزانَ العدلِ فلایظلمُ اَحدٌ احداً): محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 1، ص 77 وج 527،2؛ سعید بن هبة الله راوندی، الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1137؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 194، ح 26.
(609) (لایقرَعُ أَحداً فی ولایته بسوطٍ إلّا فی حدٍّ، یمحو الله به البدعَ کُلَّها ویمیتُ الفِتَنَ): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 603؛ به نقل از: الملاحم والفتن، ص 108.
جامعه از ناراستیها وکژیها پیراسته شود وزمینههای مفاسد وتباهی کم گردد: (... مهدی (عجل الله فرجه)، حدود الهی را اجرا میکند وبه حکم خدا داوری مینماید).(610)
ج. داوری براساس کتابهای آسمانی: (آن گاه در میان اهل تورات به تورات، در میان اهل انجیل به انجیل، در میان اهل زبور به زبور ودر میان اهل قرآن به قرآن حکم میکند).(611)
د. قضاوت داودی وسلیمانی: (...آن گاه منادی ندا میدهد: این مهدی است که چون داود وسلیمان قضاوت میکند ودر قضاوت کردن احتیاجی به دلیل وشاهد ندارد)(612) ونیز: (وقتی قائم آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) قیام میکند، به حکم داود حکم میکند...)(613)
ه. عدم درخواست بینه وگواه: (زمانی که قائم آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمانروا شود، در میان مردم به حکم داود، داوری میکند ونیازی به شاهد وگواه ندارد. در هر موردی خداوند، حکم واقعی را به او الهام میکند واو براساس علم خود قضاوت مینماید وهر قومی را از اجتهاد واستنباطشان خبر میدهد. دوست ودشمن خود را با نشان الهی میشناسد...)(614) ونیز: (دنیا به پایان نمی رسد تا اینکه مردی از ما اهل بیت، خروج میکند.
-----------------
(610) (یقیم حدود الله ویحکم بحکم الله): محمّد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 1، ص 155؛ همان، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 1، ص 63؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 403.
(611) (یحکم بین اهل التوراة بالتوراة وبین اهل الانجیل بالانجیل وبین اهل الزبور بالزّبور وبین اهل القرآن بالقرآن...): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 237، ح 26؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 351.
(612) (ثمّ یأمر منادیاً فینادی: هذا المهدی یقضی بقضاء داود وسلیمان لایسأل علی ذلک بینة): محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، ج 2، ص 649، ح 43؛ همان، کمال الدین، ج 2، ص 671، ح 9؛ محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 313، ح 5.
(613) (إذا قام قائم آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) حَکَم بحکم داود لایسأل بینة): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 397؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 27، ص 231، ح 33660؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 17، ص 365، ح 21587.
(614) (إذا حکم قائمُ آل محمّدٍ (صلى الله علیه وآله وسلم) حَکَمَ بینَ النّاسِ بِحُکمِ داوُد، فلایحتاجُ إلی بینةٍ، فَیلهِمُهُ الله تعالی فیحْکمُ بعلمه ویخبر کلَّ قوم بما استنبطوه ویعرفُ ولیهُ من عَدُوِّه بالتوسُّم): محمّد بن محمّد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج 2، ص 386؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 466؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 414؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 17، ص 364.
[او] همچون داود حکم میکند واز مردم شاهد ودلیل نمی خواهد).(615)
مراد از (حکم داودی) ممکن است این باشد که حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در قضایا براساس اطلاع به واقع وآگاهی از حقیقت داوری نموده وبر ظاهر امور اعتماد نخواهد کرد.
و. نوآوری در قضاوت (براساس علم الهی وفهم واقعیات): (هر گاه قائم قیام کنند، سه حکم خواهد کرد که احدی پیش از او نکرده است: پیر زناکار و[مرد] مانع الزکات را میکشد وبه برادرانی که در عالم اشباه (عالم ذر) برادر بودند، إرث میدهد).(616) (...در مورد دو چیز بدون درخواست شاهد ودلیل، به حکم خدا درباره آنها حکم خواهد کرد: زناکار متأهل را سنگسار میکند وکسی که زکات نمی دهد، گردنش را میزند).(617)
ز. اعجاز وپیشرفت در قضاوت: (هنگامی که قائم قیام میکند، در هر یک از مناطق جهان، فردی را برگزیده، به آنجا میفرستد وبه او میگوید: پیمان تو به دست تو است. اگر با مطالبی مواجه شدی که آن را نفهمیدی ونحوه قضاوت را در موردش ندانستی، به دست خود نگاه کن وبه آنچه در آن است عمل نما).(618)
-----------------
(615) (لن تذهب الدنیا حتّی یخرج رجلٌ منّا اهل البیت، یحکم بحکم داود لایسأل النّاس بینة): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 319، ح 21؛ محمّد بن حسن صفّار قمی، بصائر الدرجات، ح 52، ص 319، ح 21.
(616) (لَوْ قَدْ قامَ القائمُ لحَکَمَ بثلاثٍ لَمْ یحکُم بها أحدٌ قبله: یقتل الشیخ الزانی ویقتلُ مانع الزکاةِ ویورّثُ الأخَ أخاهَ فی الأظِلّة): محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، ج 1، ص 169، ح 223؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 309، ح 2؛ ونیز ر. ک: محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 493، ح 243.
(617) (حکم فیهما بحکم الله لایرید علیهما بینة: الزانی المحصن یرجمه ومانع الزکاة یضرب عنقه): محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 493، ح 243؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ح 52، ص 371، ح 162.
(618) (إذا قام القائم بعث فی اقالیم الارض فی کلّ اقلیم رجُلاً یقول: عهدک فی کفّکِ فاذا وَرَدَ علیک ما لاتفهمه ولا تعرف القضاء فیه، فانظر إلی کفّک واعْمل بما فیها): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 319، ح 8؛ محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 249؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ح 52، ص 365، ح144.
عملکرد تقنینی
در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله فرجه) محور ورکن تمامی قانون گذاریها ووضع مقررات، احکام الهی وقرآن است. در این عصر، محور ومرکز همه افکار وآرا وتصمیم گیری ها، قرآن وآموزههای متعالی آن بوده وهمه قوانین ومقررات به قرآن عرضه خواهد شد. این قوانین در صورتی قابل پذیرش خواهند بود که مطابق وهماهنگ با قرآن باشد. البته این غیر از قوانین ودستوراتی نوین است که خود امام (علیه السلام) میآورد ویا مقررات واحکام ثانوی (احکام غیر ثابت شرعی) است که خود او، آنها را وضع وبه مردم وکارگزاران ابلاغ مینماید.
در روایتی آمده است: (چون قائم قیام میکند، امر تازه واحکام تازه میآورد...)(619) ونیز: (هنگامی که قائم خروج میکند امر تازه، روش تازه وداوری تازه باخود میآورد).(620)
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نیز درباره اینکه امام مهدی (عجل الله فرجه) نظرات، قوانین وخواستها را مطابق با قرآن میکند، میفرماید: (او خواستهها را تابع هدایت وحی میکند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوسهای خویش قرار میدهند ودر حالی که به نام تفسیر، نظریههای گوناگون خود را بر قرآن تحمیل میکنند، او نظریهها واندیشهها را تابع قرآن میسازد).(621)
در واقع مهم ترین اقدام حضرت در بعد قانون گذاری، احیای قوانین اسلام، ارائه برداشت صحیح ودرست از آنها واجرای کامل این قوانین است. وجود یک قانون خوب وبرتر - که آن هم از قرآن اخذ میشود - باعث رشد وپیشرفت جامعه جهانی میشود. آموزههای حیات بخش اسلام همیشه ودر هر مکانی، توانایی پاسخ گویی به
-----------------
(619) (إذا قام القائم (علیه السلام) جاء بأمرٍ جدید...): محمد بن محمد شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص384؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّة، ج2، ص 465.
(620) (إذا خرج [القائم] یقوم بأمر جدید و... وسنة جدیدة وقضاء جدید...): محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 254، ح 13.
(621) (یعطف الهوی علی الهُدی إذا عطفوا الهدی علی الهوی ویعطف الرَّأی عَلَی القرآنِ إذا عطفوا القرآن علی الرّأی...): نهج البلاغه، خطبه 138.
نیازهای مختلف جوامع را دارد ودر صورت ضرورت، میتوان با محور قرار دادن قرآن، مقررات وقوانین جدیدی وضع نمود. پس یکی از پایههای تشکیل جامعه آرمانی مهدوی، محور قراردادن (قانون اسلام) است. در این رابطه توجّه به چند نکته ضروری است:
یکم. قانون جامع وکامل، میتواند مرجع نهایی حلّ اختلافات، تنازعات، ستمها ونابرابریها باشد وطی آن رژیم حقوقی عادلانهای برای بهنجار ساختن خواسته ها، به قاعده درآوردن کنشهای متقابل اعضای جامعه وبسامان کردن مناسبات اجتماعی ایجاد شود.
دوّم. تهیه وتنظیم چنین قانونی از توان انسانهای عادی بیرون است؛ زیرا گرایشها وبینشهای متضاد ومنفعت جوی آنان، خود باعث تنازعات وخواستههای مختلف است (بنابراین نمی توان انتظار تشکیل مجالس قانون گذاری به شکل حاضر را داشت).
سوّم. تنها دستورالعمل راهگشا وپایان بخش اختلافات جوامع انسانی، قانون الهی است. در حال حاضر اسلام وکتاب آسمانی آن (قرآن)، تنها منبع نوری است که در پرتو آن میتوان ظلمات متراکم بشری را زدود واختلافات وستیزه جوییها را کم رنگ کرد.(622)
چهارم. بدیهی است که قانون گذار تنها زمانی میتواند به تمامی اهداف پیش بینی شده در قانون دست یابد وقانون هنگامی در جامعه به صورت کامل اجرا خواهد شد که مُجری آن، آگاه ترین وباورمندترین افراد به مفاد قانون واهداف آن وتواناترین آنان بر اجرای آن باشد.
پنجم. با اجرای دقیق وصحیح وهمه جانبه کامل ترین قانون آسمانی (اسلام وکتاب قرآن)، حق وعدل در بستر حیات اجتماعی بشر، دامن گستر خواهد شد. اما متأسفانه این منشور جاوید تاکنون مجال اجرای کامل نیافته است واین تنها با استقرار حکومت جهانی اسلام وغلبه نهایی اسلام بر سایر ادیان واجرای قانون اسلام در سراسر
-----------------
(622) ر. ک: بقره(2)، آیه 213؛ محمّد حسین طباطبایی، المیزان، ج، ص 157 - 111.
گیتی، به دست امام مهدی (عجل الله فرجه) تحقّق خواهد یافت.
آن حضرت حرکت جهانی خود را در چند محور دنبال میکند: 1. پیرایه زدایی وبازنویسی قانون ناب محمدی وشریعت حقّ اسلامی؛ 2. اجرای کامل قانون احیا شده اسلام؛(623) چنان که آمده است: (مهدی کتاب وسنّت از بین رفته را احیا میکند)(624) 3. ارائه مقرّرات وقوانین جدید.(625)
با توجّه به این توضیحات، عملکرد تقنینی آن حضرت، بیشتر مبتنی بر احیای آموزههای ناب اسلامی ودستورات قرآنی ومحور قرارداد آنها - همراه با ارائه قوانین نو ومناسب عصر - است. قوانین جدید نیز تماماً در راستای آنها تدوین مییابد.
عملکرد نظامی وامنیتی
حکومت مهدوی (علیه السلام) در زمینه نظامی - امنیتی برنامه وکارویژهای دقیق وروشن دارد وآن استفاده هر چه کمتر از نیروی نظامی وتأمین هر چه بیشتر امنیت است. ایجاد امنیت وصلح وواقعی وآرامش وآسایش در سراسر جهان، از کارکردهای مهمّ دولت مهدی (عجل الله فرجه) است؛ به طوری که در آن سعی میشود خوف ها، کینهها وستیزه جویی ها، از راه اخلاقی ورشد فکری ومعنوی بشر زایل شود وجان ومال وآبروی اشخاص در امان قرار گیرد ودر سراسر جهان، امنیت عمومی حاکم گردد.
البته چنان که پیش تر گذشت، آن حضرت در مقطع آغازین ظهور - پس از گفت وگو واتمام حجّت - از نیروی نظامی قدرتمند ودلاور برای سرکوبی ونابودی دولتهای کفر وباطل ودرهم شکستن قدرتهای نامشروع (زر وزور وتزویر) استفاده میکند. او نیروهایش را به سراسر جهان میفرستاد وریشه شرّ وظلم وستم وفساد را میخشکاند واین امر جز با استفاده از قوه قهریه ونظامی - آن هم در مدّت محدود - امکان پذیر نیست. پس از آن نیز نیروی نظامی، وجود داشته ودر تأمین امنیت وصلح
-----------------
(623) ر. ک: مهدی علیزاده، موعود جهانی، دانشنامه امام علی (علیه السلام)، ج 3، ص 315.
(624) (یحیی میت الکتاب والسنّة): نهج البلاغه، خطبه 138.
(625) نمونه هایی از این مقرّرات جدید، در قسمت عملکرد قضایی بیان شد.
کوشا خواهد بود؛ اما شاید نیاز چندانی به آن احساس نشود؛ چون در پرتو دولت کمال گرای مهدوی، زمینه وریشه تباهیها ومفاسد وکینه جوییها از بین خواهد رفت.
بیش از همه، آنچه یک شهروند از نظام سیاسی ودولت توقع دارد، پاسداری از امنیتش است. امنیت به مفهوم گسترده آن؛ یعنی، حفظ جان، مال وحیثیت تک تک افراد وتأمین آزادی فردی واجتماعی، داشتن شغل ومسکن مطمئن و... تحقق امنیت، آرزوی کلیه ملّتهایی است که در پی ساختن تمدن انسانی میباشند وچنانچه امنیت وآسایش سیاسی یک کشور دچار تزلزل گردد، برپایی هر نوع پیشرفت وتمدّن در آن دشوار خواهد شد. ملّتها در هر زمان ومکان، پیوسته در جست وجوی امنیت وصلح وآرامش هستند؛ چرا که مسابقات تسلیحاتی در همه کشورها وفزونی تنازعات واختلافات، امنیت وصلح را به مخاطره افکنده است وبه نظر میرسد بیش از پیش به امنیت وصلح نیازمند هستیم. این امر به دست مهدی موعود تحقّق خواهد یافت وبا از بین رفتن عوامل وزمینههای مادی ومعنوی آن، جامعه به استقبال صلح وآرامش خواهد رفت.
چنان که گذشت با استقرار دولت اخلاقی مهدوی وفروپاشی قدرتهای شیطانی، شعلههای جنگ فرو مینشیند(626) ودیگر قدرتی باقی نمی ماند که بتواند با ارتش نیرومند حضرت مهدی (عجل الله فرجه) به رویارویی برخیزد، از این رو ساز وبرگ نظامی در بازارها بدون تقاضا وبی خریدار میماند. یکی از نشانههای قیام مهدی (عجل الله فرجه) این است که از شمشیرها به جای داس استفاده میشود. قیمت سلاحهای جنگی وادوات نظامی پایین میآید.(627)
در رابطه با کارویژه نظامی - امنیتی میتوان موارد زیر را به دست آورد:
الف. اعزام نیرو به جهان: ([مهدی] ارتش خود را در شهرها پراکنده میسازد)(628) و(او سپاهیان خود را در سراسر کشورها پراکنده میسازد).(629)
-----------------
(626) ر. ک: محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 496، ح 260.
(627) ر. ک: نجم الدین طبسی، چشم اندازی به حکومت مهدی (عجل الله فرجه)، ص 128.
(628) (ثمّ یفرّق الجنود منها فی الأمصار): محمّد بن محمّد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج 2، ص 379.
(629) (هو یفرّق الجنود فی البلاد): همان، ص 379؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 663؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 336، ح 75.
ب. شکست ونابودی دشمنان: (رعب پیشاپیش او در حرکت است وهیچ سپاهی از دشمن با او رو به رو نمی شود، مگر آنکه شکست میخورد)(630) و(صاحب الأمر، رانده شده، دورافتاده وخونخواه پدرش است. شمشیرش را [برای جنگ] هشت ماه بر دوش خود مینهد).(631)
ج. رفع اختلافات وخصومت ها: (به خدا قسم! در آن روز اختلافات میان ملّتها ودینها رفع میشود)(632) و(کینهها از قلبهای بندگان میرود ودرندگان وچهارپایان در صلح [باهم زندگی] میکنند).(633)
(زمین را آکنده از عدل وداد میکند؛ همان گونه که پر از ستم ودشمنی شده بود).(634)
د. تأمین امنیت وآسایش: قرآن میفرماید: (خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد... وبیمشان را به ایمنی مبدل گرداند).(635) درباره این آیه آمده است: (این آیه در شأن قائم واصحابش نازل شده است).(636)
-----------------
(630) (یسیر الرعب بین یدیه لایلقاه عدوّ إلّا هزمهم): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 613؛ ونیز ر. ک: محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 307؛ محمّد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 58.
(631) (صاحب الأمر الطرید الشرید الموتور بأبیه المکنی بعمّه یضع سیفهُ علی عاتقه ثمانیة اشهُرٍ): محمّد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 1، ص 318، ح 5؛ محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 179، ح 24؛ محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 261.
(632) (فوالله لیرفع عن الملل والادیان الاختلاف و...): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 53، ص 2.
(633) (لذَهَبت الشحناءُ من قلوب العباد واصطلحت السباع والبهائم): حسن بن علی بن شعبه حرّانی،تحف العقول، ص 115؛ شیخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 626؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 316، ح 11.
(634) (یملأها قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وعدواناً): محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 48؛ محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 249.
(635) (وَعَدَ الله الَّذِینَ ءامَنُواْ مِنکُمْ وعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ...وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا): نور(55:24).
(636) (نزلت فی القائم واصحابه...): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 240، ح 35، سید هاشم حسینی بحرانی، المحجّة فی مانزل فی القائم الحجّة، ص 263.
(چون قائم قیام کند... در زمان او جور وستم، ریشه کن میشود وراهها امن میگردد و... هر حقّی به صاحب حقّ برمی گردد).(637)
براساس این روایات واحادیث دیگر، امنیت وآسایش به طور همه جانبه گسترش مییابد وحتّی حیوانات نیز از آن بهره مند میشوند. دزدیها وسرقتها از بین میرود؛ پرخاشگری وحمله به مردم بی گناه به حداقل میرسد؛ زیاده طلبیها وفزون خواهیها زایل میشود؛ بیم وترس از ستمگران وظالمان رفع میشود ودوستی ومهرورزی جای کینه ودشمنی را میگیرد ورقابتها سالم ودوستانه میشود.
احیاگری واصلاحات اجتماعی
یکی از کارویژههای دولت امام مهدی (عجل الله فرجه)، اصلاح امور مختلف زندگی بشری وتصحیح روابط ورفتارهای اجتماعی است. بر این اساس زندگی وحیات در روی زمین از نو شروع وهمه چیز احیا وزنده میشود. اصلاحات در عصر ظهور، بنیادین، فراگیر واخلاقی است واجتماع وزندگی بشر، مسیر درست وواقعی خود را پیدا میکند. با توجّه به این امر میتوان مؤلّفههای زیر را در رابطه نوسازی واصلاح گری دولت مهدی (عجل الله فرجه) به دست آورد:
الف. تأمین عدالت اجتماعی: عدالت اجتماعی، وجوه وابعاد گوناگونی دارد وشامل رفتارهای فردی وگروهی میشود. افراد موظّفاند در تنظیم روابط با همدیگر، اصل (عدالت) را رعایت وبراساس عدل ومساوات وبرابری با هم رفتار کنند واز ظلم وستم وتضییع حقوق یکدیگر بپرهیزند. حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ضمن دعوت مردم به رعایت عدالت، خود رفتارهای مختلف (تبعیض آمیز وتجاوزگرانه) را کنترل وآنها را تصحیح خواهد نمود وحتّی مظالم ودیونی که بر عهده شیعیان است، به صاحبانش باز خواهد گرداند تا مبادا حق کسی، پایمال شده ودر مورد او بی عدالتی صورت گیرد. امام
-----------------
(637) (إذا قام حَکَمَ بالعدلِ وارتفعَ فی أیامه الجورُ وامنت السُبل وأخرجت الارضُ برکاتها وردّ کُلَّ حقٍّ إلی اهله): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 384؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 465؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 462.
باقر(علیه السلام) درباره شباهت سیره امام مهدی (عجل الله فرجه) به منش پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) میفرماید: ([پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)] آنچه در جاهلیت بود، باطل ومنسوخ کرد ومردم را به عدالت دعوت نمود؛ قائم نیز چنین میکند. آنچه در دوره آرامش وصلح (زمان غیبت) رایج بوده، باطل میکند وآنان را به عدل دعوت مینماید).(638)
آن حضرت رفتارهای ناعادلانه مردم را - حتّی در امور عبادی وجزئی - تصحیح خواهد کرد، تا حقّ کسی در این گونه امور، ضایع نشود: (نخستین چیزی که از عدالت قائم (علیه السلام) ظاهر میشود، این است که منادی اعلام میکند: آنان که طواف مستحبی انجام میدهند، محل طواف وحجرالاسود را برای کسانی که طواف واجب میکنند، خالی کنند)(639) ونیز: (اولین چیزی که از عدالت مهدی (عجل الله فرجه) ظاهر میشود این است که در سرتاسر جهان اعلام میشود که هر کس از یکی از شیعیان ما طلبکار است، یادآوری کند. اگر کسی حتّی به مقدار یک دانه سیر ویا یک عدد خردل طلبکار باشد، به او عطا میکند).(640)
ب. احیای جامعه مرده: (در خاندان ما دوازده مهدی است...آخرین آنان، نهمین فرزند من است که به حق قیام میکند وخداوند زمین (جامعه) مرده را به دست او زنده میکند)(641) ونیز: (خداوند زمین (جامعه) را با عدل قائم، در هنگام ظهور او زنده
-----------------
(638) (أبطل ما کان فی الجاهلیة واستقبل الناس بالعدل وکذلک القائم، إذا قام یبطل ماکان فی الهدنة ممّا کان فی ایدی الناس ویستقبل بهم العدل): ابوجعفر محمّد بن حسن طوسی، التهذیب، ج 6، ص 154، ح 1؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 77، ح 200 16؛ همان، اثبات الهداة، ج 3، ص 454.
(639) (اوّل ما یظهرُ القائم من العدلَ أن ینادی مُنادیه: أَن یسلِّمَ صاحِبُ النّافلةِ لصاحب الفریضة الحجر الاسود والطَّواف): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 4، ص 427، ح 1؛ محمّد بن علی بن بابویه قمی (صدوق)، الفقیه، (قم: انتشارات اسلامی، 1413)، ج 2، ص 525، ح 33؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 13، ص 328.
(640) (اول ما یبتدی عدل المهدی أن ینادی فی جمیع العالم: الا من کان له عند شیعتنا دین فلیذکره حتّی یرد الثّومة والخردلة): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 53، ص 34؛ کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 641؛ علی حائری یزدی، الزام الناصب، ص 220.
(641) (منّا اثنا عشر مهدیاً...واخرهم التاسع من وُلدی وهو القائم بالحقّ، یحیی الله به الارض بعد موتها...): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 317، ح 3؛ همان، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 68، ح 26؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 406.
میگرداند؛ پس از آنکه از ستم فرمانروایان ظلم وگمراهی، مرده باشد).(642)
ج. ایجاد وحدت: (او کسی است که وحدت کلمه را ایجاد میکند ونعمت را کامل میسازد).(643)
د. تألیف قلوب وایجاد صمیمیت: (... خدای بزرگ [به دست مهدی (عجل الله فرجه)] حق وعدالت را در آبادیها آشکار میسازد وحال عموم مردم را بهبود میبخشد. وحدت کلمه پدید میآورد وبین قلبهای گوناگون، الفت ایجاد میکند).(644)
(هنگامی که قائم ما قیام کند، دوستی واقعی وصمیمیت حقیقی پیاده میشود. هر نیازمندی دست میبرد واز جیب برادر ایمانی اش به مقدار نیاز بر میدارد وبرادرش او را منع نمی کند).(645)
ه. اصلاحات وتغییرات عمومی: (شاهراهها را وسیع میگرداند وهر پنجرهای را که مشرف به راه است، میشکند ومیزابها وناودانها را که مشرف به راهها هستند، برهم میزند وبدعتی باقی نمی گذارد، مگر اینکه آن را زایل میگرداند وسنتی باقی نمی گذارد، مگر اینکه آن را برپا میدارد).(646)
-----------------
(642) (یحییها الله بعدلِ القائم عند ظهوره بعد موتها بجور ائمة الظلم والضلال...): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 25؛ شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 637.
(643) (هو الّذی یجمَعُ الکلِم ویتمُّ النعم...): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 663؛ علی حائری یزدی، الزام الناصب، ص 75.
(644) (یظهر الله (عزَّ و جلَّ) الحقّ والعدلَ فی البلاد ویحسن حال عامة العباد ویجمع الله الکلمة ویؤلِّف بین قلوب مختلفة): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 646، ح 7؛ محمّد بن یعقوب کینی، کافی، ج 1، ص 337، ح 2.
(645) (إذا قام القائم جائت المزاملة ویأتی الرجل إلی کیس اخیه فیأخذ حاجته لایمنعه): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 372، ح 165.
(646) (وسّع الطریق الأعظم وکسّر کلّ جناح خارج فی الطریق وأبطل الکنف والمیازیب إلی الطرقات ولایترک بدعة إلّا أزالها ولاسنّة إلّا اقامها...): محمّد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 25، ص 436، ح 32295؛ محمد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 385؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 466.
کارویژه فرهنگی ودینی
توجه به امور فرهنگی در بسیاری از نظامهای سیاسی - به خصوص نظام امامت - جایگاه ویژهای دارد ودر آن تعمیق (فرهنگ دینی) در رأس برنامههای دولت است. زندگانی فرهنگی در زمان حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، آن چنان شکوفا خواهد شد که نظیری در تاریخ برای آن نمی توان یافت. علم ودانش وفرهنگ - به خصوص علوم دینی، احکام شرعی، معارف اسلامی وآموزههای اخلاقی - منتشر گردیده، چرخهای فرهنگ به صورتی سریع به گردش درخواهد آمد. در آن عصر تطوّر ودگرگونی عظیمی در این زمینه حاصل خواهد شد.
دانش صحیح در هر خانهای منتشر وحلقههای درس وبحث - هم برای مردان وهم برای زنان - در اجتماعات مختلف ایجاد خواهد گردید. بسیاری از آموزههای نادرست علم - که به اسم دین، تفسیر، حدیث، فلسفه واندیشه ترویج یافته است - از بین خواهد رفت ودرهای دانش ناب وخالص، به روی مردم گشوده خواهد شد.
در حکومت مهدی (عجل الله فرجه) مردم به گونه بی سابقهای به اسلام روی میآورند وروزگار خفقان وسرکوب دین داران وممنوعیت مظاهر اسلامی به سر آمده، در همه جا آوای اسلام وآموزههای جاودانه آن، طنین انداز میشود وآثار مذهبی ودین داری تجلّی میکند. اسلام در هر خانه، کوخ وچادری رخنه میکند؛ چنان که سرما وگرما در آن نفوذ مینماید. استقبال مردم از آموزش قرآن، نماز جماعت ونماز جمعه چشمگیر شده ومساجد زیادی ساخته میشود.
از طرفی در عصر ظهور، علم وصنعت پیشرفت حیرت انگیزی داشته واخلاق ودین، هم پای علم وخرد، راهگشای زندگی انسانها به سوی معنویت وعبودیت خواهد
بود. دولت نیز تمامی تلاش خود را برای رشد وتکامل معنوی انسانها به کار خواهد برد وزمینههای پیشرفت علمی، رشد فکری، امنیت وآسایش روحی، رفاه مادی وتعالی اخلاقی انسانها را فراهم خواهد کرد. این در حالی است که وضعیت اخلاقی وفرهنگی مردم قبل از آن بسیار ناپسند وگناه آلوده بوده وجامعه پر از فساد وتباهی است.
ویژگیها وخصایص اخلاقی وفرهنگی دوران (پیشاظهور) (آخر الزمان) به طور مفصل وگسترده در روایات واحادیث معصومین (علیه السلام) بیان شده است؛ از جمله:
زمانی بر امتم برسد که باطنشان خبیث وناپاک وظاهرشان زیبا باشد واین صفت به طمع رسیدن به مال دنیا است. آنچه در پیشگاه خدای (عزَّ و جلَّ) است، نمی جویند. کارشان از روی ریا باشد وترسی از خدا ندارند... همّت آنان شکمشان (برای شکم تلاش میکنند) وشرافت مردم، کالای آنها وزنانشان قبله ودینشان، درهم ودینار است.
چون فاحشه وزشت کاری ظهور کند، زلزله پدید آید وچون حاکمان ظلم کنند، باران کم آید... مرد دین خود را به عوض متاع اندک میفروشد. مردم با شبهات دروغ وهوا وهوسهای باطل، حرام خدا را، حلال میشمارند. به وسیله نبیذ، شراب را حلال دانسته وبه وسیله هدیه، حرام وبه وسیله بیع، ربا را حلال میدانند.
بسیار دروغ میشنوند وبسیار حرام خوار میگردند. ربا وشراب وگفتارهای باطل وطرب وآلات موسیقی را حلال میدانند. مردم رحمها را قطع میکنند ودر اطعام کردن، منّت میگذارند. بر بدکاری متّحد میشوند وبا یکدیگر بر دروغ وکینه توزی دوستی میورزند... فرومایگان بسیار وکریمان اندک وبی قیمت میگردند. مرد به برادرش حسد میبرد وبه پدرش ناسزا میگوید. شرکا با یکدیگر به خیانت رفتار میکنند. ستم وفساد بسیار ومنکر آشکار میگردد وامّت امر به منکر ونهی از معروف میکنند. تکبّر در قلبها مانند خزیدن زهر در بدن میخزد وجرمها آشکار وکارهای شریف، خوار شمرده میشود.
مالداران بزرگ شمرده میشوند وفقیران تحقیر میگردند. قمار آشکار میگردد وشراب آشکارا وبدون مانع فروخته میشود. مردم گرگ خو میشوند واگر کسی چنین نباشد، گرگ خویان او را میدرند. شراب را حلال میشمارند. در آن عصر، مانند
چهارپایان نر وماده میشوند وهیچ کس از ترس مردم، با منکر مخالفت نمی کند.
فاسق به خاطر انجام آنچه خدا دوست نمی دارد، ستوده وپسندیده میشود. نماز را میمیرانند، امانت را تباه میسازند ودروغ گفتن را حلال میشمرند. ربا خوردن را جایز ورشوه خواری را حلال میدانند. دین را با دنیا معامله میکنند وامور مردم به دست سفیهان وبی خردان میافتد. زنان طرف مشورت قرار میگیرند. از هوا وهوسها پیروی میشود. خونریزی را سبک میشمارند وشهادت دروغ رایج میگردد. جور وستم، بهتان، گناه وطغیان زیاد میشود.
سالهای قبل از ظهور قائم (علیه السلام)، سالهای خدعه ونیرنگ خواهد بود. شرّ وبدعت، در آن بیشتر از گذشته است. در زنا تظاهر مینمایند ودروغ را حلال میدانند. شیطان به بدنهای آنان مخلوط شده... در خون هایشان رسوخ کرده وآنها را به دروغ وگناه وسوسه میکند تا آنجا که بدکاری، فراگیر همه شهرها میشود. دل ها، سخت وزمین پر از ستم وکشتار میگردد. بدی ظاهر وآشکار میشود واز آن جلوگیری نمی گردد. فسق پدیدار ومؤمن خاموش میشود و...(647)
اینها تنها گوشهای از دورنمای عصر (پیشاظهور) بود ومسلّم است که تغییر این رفتارها وبینشها ونفوذ در دل وجان مردم، به یک انقلاب بزرگ اخلاقی وکیمیاگری (احیای جانهای مرده) نیاز دارد. تربیت وپرورش اخلاقی چنین مردمی، تنها در سایه دولت اخلاقی مهدوی امکان پذیر است وپس از تغییر این رفتارها است که میتوان شاهد امنیت، رفاه، عدالت وآبادانی بود.
با از بین رفتن این کاستیها وآلودگیها وحذف اسباب وعوامل تباهی وسقوط اخلاقی جوامع وتغییر مسیر صحیح فرهنگ، سیاست واقتصاد وحتّی صنعت، تجارت، فن آوری و...، میتوان شاهد جامعهای متعالی ومتکامل بود ورؤیای زیبای عدالت وپیشرفت ورفاه را تحقّق یافته دید.
روایات، جهان را در روزگار امام عصر(علیه السلام) جهانی متمدن ودر اوج قدرت
-----------------
(647) ر. ک: صادق احسان بخش، آثار الصادقین، (رشت: نشر صادقین، 1376)، ج 29، ص 493 - 483.
وپیشرفت علمی وتعالی اخلاقی معرّفی میکند. صنعت در آن روزگار، با وضعیت کنونی، فرسنگها فاصله خواهد داشت. صنعت وپیشرفت، در عین اینکه باعث رفاه وراحتی بشر است؛ مانعی برای دین داری واخلاق گرایی وحرکت به سوی کمال وتعالی نخواهد بود وانسان را غرق در تجملّات، لذّات زودگذر وفساد وانحراف نخواهد کرد؛ چون در آن زمان هم دانش وخرد بشری رشد مییابد وهم اخلاق ورفتار او تغییر میکند وفهم ودرک او از موقعیت خود وغایت زندگی اش تصحیح میشود.
به همین جهت در دولت امام مهدی (عجل الله فرجه)، انسانها آن چنان از نظر شخصیت پرورش مییابند که گویی آنان غیر از انسانهای پیشین هستند. کسانی که تا دیروز برای درهم ودیناری، خون نزدیک ترین افراد خود را میریختند؛ در آن عصر پول وثروت ولذّات مادی، آن چنان در نظرشان بی ارزش وخوار میگردد که درخواست کردن آن را نشانهای از پستی ودنائت طبع میدانند واین جز در پرتو کمال عقل وخرد بشری وتعمیق آموزههای دینی واخلاقی، بدست نمی آید.(648) در این راستا دولت اخلاقی امام مهدی (عجل الله فرجه) سه کارکرد اساسی خواهد داشت:
کارکرد اخلاقی وتربیتی
از سراسر این نوشته برمی آید که حضرت مهدی (عجل الله فرجه) اهداف، برنامه ها، کارویژهها وعملکردی کامل وهمه جانبه دارد ودر تمامی زمینهها وابعاد زندگی مادی ومعنوی انسان تأثیر میگذارد؛ اما مهم ترین وبنیادی ترین کارویژه او وسمت وسوی این فعالیتها وکارکردها، تأمین سعادت واقعی مردم ورساندن جامعه به خیرات وفضایل وتلاش در رشد وبالندگی اخلاقی ومعنوی انسانها است. قیام حضرت مهدی (عجل الله فرجه) وتشکیل دولت جهانی - پس از رفع ریشه ستم ها، فسادها وناراستیها - برای پرورش وتربیت انسانها وتزکیه وتهذیب نفوس وتتمیم مکارم اخلاقی است.
بدین ترتیب، فرهنگ، علم، دین، سیاست، اقتصاد، صنعت، حکومت و...همه به نوعی در راستای
-----------------
(648) برای مطالعه بیشتر ر. ک: محمّد کاظم قزوینی، امام مهدی از ولادت تا ظهور، ص 621 و622؛ نجم الدین طبسی، چشم اندازی به حکومت مهدی (علیه السلام)، ص 178 - 176.
تربیت اخلاقی ورشد وبالندگی معنوی انسانها برای تقرب به خدا وحصول به سعادت جاویدان است. چنان که پیش تر گذشت کمبود این امر در عصر ظهور ونیاز واقعی انسانها به تغییر در رفتار ومنش اخلاقی خود - به علّت کثرت فساد وانحراف - به شدت احساس میشود. براین اساس بایسته ترین ومهم ترین برنامه وکارویژه دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) رشد تربیتی، احیای نفوس مرده وتکامل روحی - معنوی انسانها است.
انسان که جزء اصلی تشکیل جامعه صالح وسالم است، محور اصلی برنامه ریزی ها، قوانین، سیاست گذاری ها، علوم ودیگر مسائل جامعه میباشد. انسان برای اصلاح جامعه وتشکیل اجتماعی سالم، نخست باید اصلاحات وتحولات را از درون خود آغاز کند؛ زیرا تمام مسائل اقتصادی، سیاسی، جنگ، صلح، نیکی، زشتی، فساد وستم و... در اجتماع به انسان مربوط است. پس او با ایجاد انقلابی در درون خود، میتواند در جامعه نیز انقلاب وتحول به وجود آورد وسمت وسوی همه چیز را به سوی هدف ومقصد اصلی (خدا) قرار دهد؛ امری که خلقت جهان براساس آن به پا داشته شده است.
در هر جامعهای بهترین برنامهها وقوانین باید به دست بهترین وشایسته ترین افراد ومجریان اجرا وطرح ریزی شود. به همین دلیل ساختن انسان وپرورش ورشد افرادی صالح، مقدمه اصلی برای تشکیل هر نظام صالح وانسانی است.(649)
امام مهدی (عجل الله فرجه) نخست به تربیت انسانها میپردازد تا دیگر برنامههای اجتماعی خود را به شایستگی انجام دهد. عدالت، دادگری، قانون رفتاری، دیگردوستی، ایثار و... را در سطح جامعه پایدار سازد. کینه توزی را - که خلقی شیطانی وبه جهت پایین بودن سطح فرهنگ انسانی است - با رشد تربیت وتکامل عقل، به محبّت ودوستی تبدیل کندو انسان دوستی را در روابط اجتماعی استوار سازد.
ثروت پرستی ومال اندوزی، پدیدهای روحی وباطنی است. انسانها نخست در باطن حریص وثروت پرست میشوند، آن گاه در خارج به اموال دیگران تجاوز میکنند وبه ظلم وستمهای اقتصادی دست میزنند. این مشکل بزرگ (مال دوستی) در
-----------------
(649) ر. ک: محمّد حکیمی، عصر زندگی، ص 205.
تمام دوران ها، وجود داشته است وخواهد داشت. این بیماری باطنی وروحی، تا از درون انسان درمان نگردد، به کاربردن شیوه وروشهایی از بیرون، برای جلوگیری از آن نتیجه چندانی ندارد. دروغ، دزدی، زنا، تهمت، همجنس بازی، انحرافات اخلاقی، شرب خمر، قمار، ربا و... همه ناهنجاریها وناراستیهایی هستند که بسیاری از جوامع را غرق در فساد وتباهی کرده وآنها را به سراشیبی سقوط ونابودی کشانده است.
برای دفع این نابسامانی ها، کاستی ها، زشتیها وآلودگی ها، باید اقدامی اساسی نمود وبه تربیت روح وباطن انسان توجّه کرد. در دولت کریمه مهدوی (عجل الله فرجه) به این مشکل اساسی، توجه میشود وروح وروان مردم تربیت میگردد وصفات پست وناپسند روحی وباطنی انسانها از بین میرود. این برنامه در دو محور اساسی (مبارزه با رذایل وناراستیهای اخلاقی وترویج وتتمیم مکارم اخلاقی) پیگیری میشود:
ریشه کنی رذایل وناراستیهای اخلاقی
الف. مبارزه با هواهای نفسانی: ([مهدی مردمی را که از مسیر نورانی انبیا(علیه السلام) منحرف شده و] از هوا پیروی میکنند، به سوی هدایت برمی گرداند، در آن هنگام که آن مردم، هدایت را به هوا وهوس خود ارجاع مینمایند).(650)
هوا وهوس وتمایلات حیوانی - که ملاک ومحور رشد وکمال قرار گرفته بود - به وسیله آن حجّت برگزیده ربّانی بطلان وسقوط خود را آشکار میسازد وقدرت اخلاگری وبی رنگ ساختن رشد وکمال را - که هدف اعلای حیات بشری است - از دست میدهد... او برای به ثمر رساندن تلاشهای پیشتازان ربّانی، تاریکیهای شدیدتر از ظلمات دوران جاهلیت را از فضای تنگ آلود تاریخ زدوده وطعم تاریخ انسانیت را برای مردم جوامع، قابل دریافت خواهد فرمود. در این روزگار است که حیات انسان ها، جوانه میزند... واین انسان کامل است که ماهیت هوا ومختصات آن را ونیز ماهیت هدایت ولوازم وصفات آن را برای همه آدمیان میشناساند وطرق تقویت اراده را برای مردم تعلیم مینماید تا آنجا که مردم حیات خود را در هدایت وکمال ببینند ومرگ خود
-----------------
(650) (یعطف الهوی علی الهُدی إذا عطفوا الهُدی علی الهوی...): نهج البلاغه، خطبه 138.
را در هوا وهوس. در چنین روزگاری است که احدی از آدمیان به فکر تفسیر وتوجیه هواهای نفسانی وشیطانی خود، نخواهد افتاد ونخواهد گفت: حیات؛ یعنی، لذّت حیوانی من!.(651)
ب. از بین بردن زشتیها ورذایل اخلاقی: (همه خیرها در آن زمان است که مهدی قیام میکند وهمه این زشتیها را از میان برمی دارد).(652) امام حسین (علیه السلام) پس از بیان دورنمایی از عصر پیشاظهور، سخن بالا را ایراد فرموده است (آنچه انتظارش را دارید تحقّق نمی یابد، جز زمانی که انزجار ونفرت از یکدیگر بین شما رواج یابد؛ گروهی بر ضدّ گروه دیگر شهادت دهند وهمدیگر را لعن ونفرین کنند...)
ج. نهی از منکرات: (دنیا پایان نمی یابد تا اینکه خدای (عزَّ و جلَّ)، مردی از ما اهل بیت را برانگیزد؛ او به کتاب خدا عمل میکند وزشتی در شما نمی بیند، مگر اینکه از آن نهی میکند).(653)
د. از بین بردن کینهها ودشمنی ها: (اگر قائم ما قیام کند... کینهها ودشمنیها از سینهها بیرون رود).(654)
کینه توزی سرشت شیطانی وناانسانی است وزمینه بیشترین ناسازگاریهای اجتماعی، همین سرشت است که از نابخردی وپایین بودن سطح فرهنگ انسانی سرچشمه میگیرد. با رشد تربیت وتکامل عقل، کینه به محبت ودوستی تبدیل میشود وروابط اجتماعی بر اصل انسان دوستی ونوع خواهی استوار میگردد ومحبّت در سطح
-----------------
(651) محمّد تقی جعفری، ترجمه وتفسیر نهج البلاغه، (تهران: دفترنشرفرهنگ اسلامی، 1362)ج24، ص5 و6.
(652) (الخیرُ کُلّه فی ذلک الزمان یقوم قائمنا ویدفع ذلک کُلَّه): محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 437؛ محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 205؛ قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1153.
(653) (إنّ الدنیا لاتذهب حتّی یبعث الله عزّ وجلّ رجلاً منّا أهل البیت یعمل بکتاب الله لایری فیکم منکراً إلّا انکره): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 396، ح 597؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 588، ح 805؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 378، ح 182.
(654) (لو قام قائمنا... لذهبت الشحناء من قلوب العباد): محمّد بن علی شیخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 626؛ حسن بن علی حرّانی، تحف العقول، ص 115؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 316.
جامعه بشری گسترش مییابد.(655)
ه. مداوای کوری، کری وگنگی (عدم فهم وشناخت درست): (...بدانید اگر شما از منجی شرقی، پیروی کنید، او شما را به راه وروش پیامبر راهنمایی میکند واز کوری وکری وگنگی نجات میدهد).(656)
روشن است که منظور از درمان کوری، کری وگنگی، مداوای روحی است که در نتیجه آن چشم وگوش وزبان روحشان گشوده میشود وبدون مانع وسرگشتگی،روش درست زندگی را کشف میکنند ومسؤولیتها وتعهدهای اجتماعی وفردی خویش را نیک میشناسند وراه را از بیراهه، تمیز میدهند...
و. از بین بردن روحیه آزمندی وطمع: هر اندازه انسان به نیازهای واقعی خود توجّه کند واز عزّت نفس واستغنای روحی برخوردار باشد؛ به مسائل مادی توجّه کمتری نشان میدهد ومال وثروت برای او - جز استفاده مناسب وبه اندازه نیاز - معنای دیگری ندارد. بر این اساس امام مهدی (علیه السلام) ابتدا به سیرت وفطرت انسانها توجه میکند وبا ولایت تکوینی خود وهدایتها وارشادات فراوان، بر دانش، معنویت وخردورزی آنان میافزاید، در نتیجه چشم بصیرت بین مردم باز شده وروحیه بی نیازی، استغنا وسیرت الهی آنان شکوفا میگردد:
(...مهدی (عجل الله فرجه) خطاب به مردم میفرماید: بیایید این همان متاع دنیا است که برای آن با خویشاوند قطع رحم کردید! خونهای حرام را ریختید، به حریم گناهان وارد شده، مرتکب محرّمات الهی گشتید! این ثروتها را کلان کلان در اختیار مردم قرار میدهند که چنین رقمهای درشت در تاریخ بخششهای جهان بی سابقه خواهد بود. زمین را پر از عدل وداد ونور (معنویت) میکند؛ آن چنان که مملوّ از جور وستم وشرّ
-----------------
(655) محمّد حکیمی، پیشین، ص 206.
(656) (واعلموا انّکم ان اتبعتُم طالِعَ الشرقِ سلک بکم منهاج الرّسول (صلى الله علیه وآله وسلم)، فتداویتم من العمی والصمّ والبکم وکفیتم مؤونة الطلب والتعسّف): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 66، ح 22؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ح 51، ص 123، ح 24.
شده باشد).(657)
ز. جلوگیری از معصیت وگناه: (خدای در زمین معصیت نشود وحدود الهی میان مردم اجرا گردد...)(658) و(روابط نامشروع، مشروبات الکلی ورباخواری را از بین میبرد. مردم به عبادت واطاعت روی میآورند. امانتها را به خوبی رعایت میکنند. مردمان شرور نابود میشوند وافراد صالح باقی میمانند).(659)
تربیت وتتمیم مکارم اخلاقی
در جامعه آرمانی اسلام - که در عصر ظهور تحقق مییابد - تنها سخن از آسایش تن ووفور ثروت ورفاه مادی نیست؛ بلکه در این جامعه، انسان موجودی است دارای ابعاد مختلف که تکامل ورشد او، در گرو رشد متوازن تمامی آن ابعاد است. تربیت وپرورش روح انسانها وتوجه به اخلاق وفضایل معنوی - که از اساسی ترین برنامههای ظهور است - در همین راستا معنا مییابد. جامعه تحت رهبری امام مهدی (عجل الله فرجه)، در عین اینکه شهر عدالت است؛ شهر رفاه، امنیت، تربیت، سجایا وفضایل انسانی نیز هست وفراتر از آن جهان نور ومعنویت میباشد. در آن محیط، انسانهای صالح تربیت مییابند تا جامعهای آرمانی وصالح بنا نهند. انسانها علاوه بر دستیابی به غنای مالی، از غنای قلبی وروحی نیز بهره مند میشوند ودر کنار اتمام نعمت ووفور ثروت، به اکمال اخلاق وفضیلتهای انسانی نیز راه مییابند. کینههای اخلاقی از قلبها ریشه کن میگردد. دروغ وتزویر ونامردمی، در روابط اجتماعی، جای خود را به یک رویی ویک رنگی
-----------------
(657) (تُجمعُ إلیه اموالُ الدُّنیا من بطن الارض وظهرها فیقولُ للنّاس: تعالوا إلی ما قطعتم فیه الأرحام وسفکتم فیه الدّماء الحرام ورکبتم فیه ما حرّم الله عزّ وجلّ فیعطی شیئاً لم یعطه أحدٌ کان قبلهُ یملأُ الأرض قسطاً وعدلاً ونوراً کما ملئت ظلماً وجوراً وشرّاً): محمّد بن علی شیخ صدوق، علل الشرایع، ح 1، ص 161؛ محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 338، ح 27؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 350.
(658) (لایعصی الله عزّ وجلّ فی ارضه ویقام حدود الله فی خلقه...): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 646، ح 7؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 127.
(659) (یذهب الزنا وشرب الخمر ویذهب الربا ویقبل الناس علی العبادات وتؤدی الامانات وتهلک الاشرار وتبقی الاخیار): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 474؛ شهاب الدین مرعشی نجفی، ملحقات الاحقاق، ج 29، ص 616.
میدهد.(660)
در واقع در چنین بستری رفاه، عدالت وامنیت نیز معنا پیدا میکند وحقیقت خویش را باز مییابد. جز با این نگرش همه جانبه به انسان ودر کنار هم چیدن اجزای حقیقی او، نمی توان به تعبیر رؤیای همیشگی انسان در تأسیس (مدینه فاضله اسلامی) دست یافت. در این زمینه پیش تر(661) به طور مفصّل بحث شد واینک اشاراتی چند به برخی موضوعات میشود:
الف. تکمیل وتقویت اخلاق: (هنگامی که قائم ما قیام میکند، دستش را بر سر بندگان میگذارد وعقول آنها را متمرکز ساخته واخلاقشان را به کمال میرساند).(662) این کارکرد، ضروری ترین ومؤثرترین اقدامی است که یک دولت برای رشد وبالندگی جوامع وهدایت وارشاد آنها به سوی نیکیها وفضایل میتواند انجام دهد واین دولت اخلاقی امام مهدی (عجل الله فرجه) است که به تمام وکمال آن را به سامان میرساند.
ب. دعوت به سنّت وسیره پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم): رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) درباره اقدامات فرهنگی حضرت مهدی (عجل الله فرجه) میفرماید: (مردم را به اطاعت من ودین من وادار میکند وبه قرآن دعوت شان مینماید)(663) و(هیچ بدعتی نمی ماند که آن را از بین میبرد وهیچ سنّتی نمی ماند مگر اینکه آن را به پا میدارد).(664)
ج. امر به معروف ونیکی ها: (پیامبر ووصی او وقائم [هنگامی که قیام میکند]، مردم
-----------------
(660) حسن مسعودی، مهدویت ومدینه فاضله، چشم به راه مهدی، (قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1378)،200 و201.
(661) ر.ک: فصل سوّم از بخش دوّم (فرضیه دولت اخلاقی).
(662) (إذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم وأکمل به أخلاقهم): قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج 2، ص 841، ح 71؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 336، ح 7؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 682.
(663) (یقیم الناس علی ملّتی وشریعتی ویدعوهم إلی کتاب ربّی): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 411، ح 6؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 7، ص 52؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 425.
(664) (لایترک بدعة إلّا ازالها ولاسنّة إلّا اقامها): محمّد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 25، ص 436؛ محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص385؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ح 2، ص 466.
را امر به معروف ونهی از منکر میکند)(665) ونیز: (... از اخبار آسمان وزمین وحلال وحرام خدا، شما را مطلع میکند).(666)
د. تربیت در پرتو حکمت: (به همه مردم، حکمت ودانش بیاموزند).(667)
از این روایت برمی آید که حضرت مهدی (عجل الله فرجه) - که میخواهد همه اجتماع بشری را اصلاح فرماید وجامعهای اسلامی، به تمام معنا ایجاد نماید - از وسایل تربیتی به طور کامل استفاده میکند واز طریق این وسایل، تعلیمات مربوط به تربیت درست والهی گونه را صادر میفرماید. در همه جا تعلیمات اسلامی، در اولویت خواهد بود ومردم با حکمت ودانایی، به اصلاح ورفتار وکردار خود خواهند پرداخت.
ه. اخذ پیمان نامه از کارگزاران:
یکی از اقدامات وبرنامههای مهم حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در آغاز ظهور، اخذ پیمان وبیعت اخلاقی از اصحاب ویارانش است. چنان که پیش تر گذشت این پیمان نامه اخلاقی، نشانگر رویکرد وکارویژه اخلاقی دولت آن حضرت ومشخص کردن خط ومشی وبرنامههای آتی آن است. این پیمان وبیعت، بر سر اصولی است که راه ورسم وشیوه امام را در حکومت تبیین میکند؛ مانند: احترام، ارزش وحقوق انسان، دوری از ظلم، احتکار، فساد، دعوت به ساده زیستی، عدالت گستری، دادگری و...
این پیمان نامه(668) در دو محور قابل تبیین است:
1. پایبندی به فضایل اخلاقی: فضایل
-----------------
(665) (النبی والوصی والقائم (یأمرهم بالمعروف) إذا قام و(ینهاهم عن المنکر): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 429، ح 83؛ شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 185.
(666) (یأتیکم بأخبار السماء والأرض وحلال الله جلّ وعزّ وحرامه): محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 158؛ محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 325؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 568، ح 676.
(667) (تؤتون الحکمة فی زمانه): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 238، ح 30؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 352.
(668) (یبایعون علی أن لایسرقوا ولا یزنوا ولایسبّوا مسلماً ولایقتلوا محرماً ولایهتکوا حریماً محرّماً ولا یهجموا منزلاً ولا یضربوا أحداً إلّا بالحقّ ولا یکنزوا ذهباً ولا فضّةًولا بُرّاً ولا شعیراً ولا یأکلوا مال الیتیم ولا یشهدوا بما لایعلمون ولایخربوا مسجداً ولا یشربوا مسکراً ولا یلبسوا الخزّ ولا الحریر ولا یتمنطقوا بالذَّهب ولا یقطعوا طریقاً ولا یخیفوا سبیلاً ولا یفسقوا بغلامٍ ولا یحبسوا طعاماً من برّ ولا شعیرٍ ویرضونَ بالقلیل ویشتمون علی الطیب ویکرهون النجاسة ویأمرونَ بالمعروف وینهون عن المنکر ویلبسون الخشن من الثیاب ویتوسَّدون التُراب علی الخدود ویجاهدون فی الله حقّ جهاده...): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 581، ح 4؛ کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 465.
ومکارم اخلاقی مورد تأکید امام مهدی (عجل الله فرجه) عبارت است از: طهارت وپاکی، امر به معروف ونهی از منکر، زهد وپارسایی، تواضع وفروتنی، جهاد وقناعت.
2. دوری از رذایل وکژیهای اخلاقی: مفاسد وناهنجاریهای مورد نهی حضرت عبارت است از: دزدی، زنا، هتّاکی، قتل، آبرو ریزی، تجاوز، احتکار، گواهی دروغ، شرب خمر، دنیادوستی وچپاول گری.
از این انگاره به دست میآید که دولت دینی - چه در حال وچه در آینده - باید یکایک این مفاسد وناراستیهای اخلاقی را مورد توجّه قرار دهد ودر ریشه کنی آنها وترویج فضایل اخلاقی کوشا باشد.
از طرفی خود مردم نیز باید برای رویارویی واستقبال از دولت اخلاقی امام مهدی (عجل الله فرجه)، آماده باشند: (کسی که دوست دارد از یاران قائم باشد، باید در انتظار ظهور باشد وحتّی باید کارهایش براساس تقوا، پاکی واخلاق نیک باشد).(669)
کارکرد دینی وتبلیغی
یکی از نیازهای بنیادین وبایسته جوامع بشری وفطری ترین خواسته انسان ها، یکتاپرستی وپذیرش (دین) و(مذهب) است. در پرتو (دین) انسان ارتباط ناگسستنی با آفریدگار خود برقرار میکند ودستورات وخواستههای او را وارد زندگی فردی واجتماعی خود میسازد وآن گونه میشود که خدایش میخواهد. دین مایه نجات ورستگاری جاودانه انسان ها، پاکی ومعنویت دل ها، طهارت جوامع وشهرها وریشه کنی
-----------------
(669) (من سرّه ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الأخلاق): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 200، ح 16؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 537.
مفاسد وستمها وناراستیها است. بر این اساس مهم ترین وبایسته ترین کارویژه دولت مهدوی، تبیین وبسط معارف دینی، احیای کتاب وسنّت، تلاش برای حاکمیت دین خدا، تقویت ایمان ویقین انسانها به خدا وبدعت ستیزی وتحریف زدایی از دین در راستای بسط وگسترش فضایل ومکارم اخلاقی ورشد وبالندگی معنوی انسانها است.
در عصر پیشاظهور، دین الهی وآموزههای متعالی آن، در پردهای از تحریف ها، بدعت ها، غفلت ها، تضعیف ها، مهجوریتها و... قرار میگیرد واحیا وگسترش آن - در راستای احیای جامعه مرده - مهم ترین اقدام حضرت خواهد بود. در این راستا اقدامات وکارکردهای زیر درباره دین در رأس برنامههای دولت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) قرار خواهد گرفت:
ترویج وتبلیغ دین اسلام
الف.تثبیت دین واحد (اسلام): یکی از عوامل اختلافات ونزاعهای بشری، پراکندگی ادیان ودوری از باطن وعمق مذهب (یکتاپرستی) است. در عصر ظهور وبه دست حضرت مهدی، آیین واحدی بر جهان حاکم میگردد وراه وروشها یکی میشود. یگانگی ووحدت واقعی در عقیده ومرام انسانها پدید میآید ومردمان همه، یک دل ویک زبان به سوی سعادت ورستگاری حرکت میکنند. آن حضرت بدین وسیله در ساختن جامعه واحد بشری، به موفقیتی بزرگ وچشمگیر دست مییابد ویکی از عوامل ناسازگاری وکشمکشها را از بین میبرد وهمه را با تبلیغ وبرهان روشن، زیر یک دین واحد (اسلام) گرد میآورد: (به خدا سوگندای مفضل! اختلاف از میان ادیان برداشته میشود وهمه به صورت یک آیین درمی آید؛ همان گونه که خداوند (عزَّ و جلَّ) میگوید: (دین در نزد خدا تنها اسلام است...)(670)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: (زمین با نور پروردگار روشن میشود ودر زمین مکانی باقی نمی ماند که در آن غیر خدا عبادت شود... وکنه دین برای خدا است، هر چند کافران
-----------------
(670) (فوالله یا مفضل! لیرفع عن الملل والادیان الاختلاف ویکون الدین کلّه واحدة کما قال الله (إنَّ الدّینَ عِنْدَ الله الإِسْلام).).: محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 53، ص 4.
را بد آید).(671)
ب. ارائه اسلام اصیل: در عصر (پیشاظهور)، چالشها ومشکلاتی فراروی دین قرار دارد:
یکم. احکام ومعارف فراوانی از مجموعه فرهنگ اسلام، درگذشته به عللی (مانند پایین بودن سطح فرهنگ مردم ویا نبود زمینه آن) بیان نشده است.
دوّم. تعالیم واحکامی از قرآن واسلام فراموش شده واز یادها رفته است وبرای مسلمانان ناآشنا است.
سوّم. اصول واحکام فراوانی دچار تحریف ودگرگونی معنوی یا موضوعی گشته است وامام آنها را مطابق اسلام اصیل دیگرباره مطرح میکند...
براین اساس در روایات آمده است: (هنگامی که قائم (علیه السلام) قیام میکند، امری جدید میآورد؛ چنان که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) در آغاز اسلام به امری جدید دعوت کرد)(672) ونیز: (هنگامی که قائم خروج میکند، امر تازه، کتاب تازه، روش تازه وداوری تازه با خود میآورد...)(673)
روشن است که کتاب تازه، به معنای آوردن قرآن دیگر نیست؛ بلکه آن حضرت اهداف وبرنامههای اصیل قرآن را بیان خواهد کرد وتفسیر واقعی آیات را بیان خواهد نمود.
ج. بسط وگسترش دستورات دینی: ارتقای سطح معارف دینی وآشنایی بیشتر وبهتر دینداران با احکام وحقایق راستین دین، یکی از برنامههای تبلیغی امام مهدی (عجل الله فرجه) است: ([مهدی] زمین را از عدل وداد وبرهان ودانش ونور [هدایت] آکنده میکند تا
-----------------
(671) (تشرق الارض بنور ربّها ولا تبقی فی الارض بقعة عبد فیها غیرالله (عزَّ و جلَّ) الا عبدالله ویکون الدین کلّه لله ولوکره المشرکون): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 345؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 146، ح 15.
(672) (إذا قام القائم (علیه السلام) جاءَ بامرٍ جدیدٍ کما دَعَا رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) فی بدو الإسلام الی امر جدید): محمّد بن محمد شیخ مفید،الارشاد، ج 2، ص 384؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 465.
(673) (إذا خرَجَ [القائم] یقوم بأمرٍ جدید وکتاب جدید وسنة جدیدة وقضاء جدید...): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 235، ح 22 وص 255، ح 3؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 540.
آنجا که سراسر گیتی به وی ایمان آورده وکافران، مسلمان میشوند وفاسقان صالح میگردند)(674) ونیز: (او مردم را به سوی کتاب خدا، سنّت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)، ولایت علی بن ابی طالب (علیه السلام) وبیزاری از دشمنان او دعوت میکند).(675)
د. عرضه اسلام به کافران: (هنگامی که [قائم] خروج میکند، اسلام را بر یهود، مسیحیان، صابئین، بی دینان، مرتدان وکافران در شرق وغرب زمین عرضه میدارد؛ پس اگر کسی با علاقه اسلام آورد، او را به نماز وزکات وآنچه در اسلام هست وخداوند آن را واجب کرده، امر میکند. اما اگر مسلمان نشد، گردن او را میزند تا اینکه در دنیا کسی نباشد که خدا را به وحدانیت نشناسد).(676) این سخت گیری در برابر افرادی است که به رغم دیدن معجزات فراوان وارشادات وراهنماییهای حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، دست از لجاجت ودشمنی بر نمی دارند وبرای جامعه دینی خطرناک هستند.
اقامه واحیای شعائر دینی
الف. اقامه دستورات الهی: (جای پایی در روی زمین نمی ماند، جز اینکه به آنجا گام مینهد وآیینی را که از سوی خداوند واجب گشته، اقامه میکند)(677) ونیز: (...مردم را به پیروی من وآیین من وا میدارد وآنها را به کتاب پروردگارم دعوت میکند).(678)
-----------------
(674) (یملأ الارض عدلاً وقسطاً ونوراً وبرهاناً یدین له عرض البلاد وطولها لایبقی کافرٌ إلّا آمن ولا طالح إلّا صلح): احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 291؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 280، ح 6.
(675) (یدعو الناس إلی کتاب الله وسنّة نبیه والولایة لعلی بن ابی طالب والبراءة من عدُوّه): محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 57، ح 49؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 342.
(676) ([القائم] إذا خرج بالیهود والنصاری والصابئین والزنادقه واهل الردّة والکفّار فی شرق الارض وغربها، فعرض علیهم الاسلام فمن اسلم طوعاً امره بالصلاة والزکاة وما یؤمر به المسلم ویجب لله علیه ومن لم یسلم ضرب عنقه حتّی لایبقی فی المشارق والمغارب احدٌ إلّا وحّد الله...): محمّد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 1، ص 183؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 340، ح 90.
(677) (لایبقی موضعُ قدَمٍ إلّا وطئهُ وأقام فیه الدّین الواجب للَّه): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 636؛ علی حائری یزدی، الزام الناصب، ص 218.
(678) (یقیم الناس علی ملّتی وشریعتی ویدعوهم إلی کتاب ربّی): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 411؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 425.
ب. احیای کتاب وسنّت: (وقتی قائم ما قیام کند وسخنگوی ما سخن بگوید، قرآن واحکام دین را همان گونه که بر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده است، از نو به شما میآموزد)(679) ونیز: ([مهدی] بر طبق شیوه رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) رفتار میکند وآنچه از نشانههای گذشته باشد، از میان میبرد؛ همان گونه که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نشانههای جاهلیت را از بین برد. پس از ریشه کن ساختن بدعت ها، اسلام را از نو پیاده میکند).(680)
ج. بدعت ستیزی وتحریف زدایی: (هیچ بدعتی نیست، مگر آنکه مهدی آن را [از پیکر اسلام] خواهد زدود وسنّتی نیست، جز اینکه آن را برپا خواهد داشت).(681)
د. آموزش وتعلیم قرآن: امام باقر(علیه السلام) میفرماید: (هنگامی که قائم آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) قیام میکند، برای کسانی که قرآن را بر طبق نزول آموزش دهند، چادر میزند؛ آنچه آن روز برای مردمان بسیار سخت خواهد بود، این است که برخلاف نظم فعلی، آموزش خواهند داد).(682)
امام صادق (علیه السلام) نیز میفرماید: (گویی شیعیان علی (علیه السلام) را میبینم که قرآن کریم را در دست گرفته، شیوه جدید آن را به مردم یاد میدهند).(683)
ه. ساخت وتوجّه ویژه به مساجد: (وقتی قائم قیام کند، مسجد الحرام ومسجد
-----------------
(679) (لو قد قام قائمنا... استأنف بکم تعلیم القرآن وشرایع الدین والأحکام والفرائض کما انزله الله علی محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم)...): محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 560، ح 628؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 2، ص 247، ح 52.
(680) (یصنَعُ کما صنَعَ رسولُ الله (صلى الله علیه وآله وسلم)؛ یهدَمُ ماکان َ قبلَهُ کما هدَمَ رسولُ الله (صلى الله علیه وآله وسلم) أمر الجاهلیة ویستأنفُ الإسلامَ جدیداً بعدَ أن یهدِم ما کان قبلهُ): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 230، ح 13؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 352، ح 108.
(681) (لایترک بدعةً إلّا ازالها ولا سنّة إلّا أقامها): محمّد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 25، ص 436؛ محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 385؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 466.
(682) (وإذا قام قائمُ آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) ضَرَبَ فساطیط لمن یعلِّم الناسَ القرآنَ علی ما انزل الله جلّ جلالَهُ فاصْعَبُ مایکونُ...): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 386؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 466.
(683) (کأنّی بشیعة علی فی ایدیهم المثانی یعلّمون الناس المستأنف): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 318، ح 4؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 364، ح 140.
پیامبر ومسجد کوفه را پی میکند واز نو بنیاد مینماید...)(684) ونیز: (هنگامی که قائم آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) قیام میکند، در پشت کوفه مسجدی میسازد که برای آن هزار در است وخانههای مردم کوفه به نهر کربلا متصل میشود).(685)
البته از طرفی دستور میدهد تجملّات وزینتهای اضافی مساجد برداشته ومکانهای مرتفع آن - که احتمال اشراف به خانههای دیگران میرود - خراب گردد: (چون قائم ظهور میکند، فرمان میدهد که منارههای مساجد ومکانهای مرتفع آنها را خراب سازند؛ زیرا آن بدعت است وهیچ پیامبر ووصی پیامبری، آنها را نساخته است).(686)
کارکرد علمی وفکری
انسانها در طول تاریخ، همواره تجربه ها، دانشها ومعلوماتی به دست آوردهاند که در میان این اندوخته ها، آموزشها ودستورات پیامبران جایگاه ویژهای دارد. یکی از اصول وهدفهای اصلی انبیا، گسترش علم، خردورزی، دانایی وپیشرفت است. آنان انسانها را به فراگیری علم در تمامی زمینهها - از شناخت خود وطبیعت تا معرفت خدا دعوت کرده اند. در سایه این دستورات، انسان به تفکر، تعقل ودانش اندوزی پرداخت ودر هر رشتهای از علوم، به مسائل وکشفیات جدیدی رسید وعلم تاکنون در حال رشد وپیشرفت است. البته این پیشرفتها ویافتههای علمی، بیشتر در مسائل ظاهری جهان
-----------------
(684) (إنّ القائم إذا قام ردّ المسجد الحرام إلی أساسه ومسجد الرسول إلی أساسه ومسجد الکوفه إلی أساسه): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 4، ص 543، ح 16؛ محمّد بن حسن شیخ طوسی، التهذیب، ج 5، ص 452، ح 222؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 449، ح 51.
(685) (إذا قام قائم آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) بنی فی ظهر الکوفة مسجداً له ألف باب واتّصلت بیوت أهل الکوفة بنهری کربلا): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 380؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 463؛ فضل بن حسن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 460.
(686) (إذا خرج القائم، امر بهدم المنار والمقاصیر الّتی فی المساجد...معنی هذا أنّها محدثة مبتدعة لم یبنها نبی ولا حجّة): محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 206 و207؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 379، ح 383؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 418.
وزندگی مادی ودر جهت رفاه دنیوی بوده است که آن هم ناقص ومحدود است.
در دولت امام مهدی (عجل الله فرجه)، همه اهداف وخواستههای بشری به حقیقت میپیوندد ودانش وشناخت انسانها کامل میشود ودیگر مجهولی در هیچ یک از علوم ودانشها باقی نمی ماند. دانش وعلم بشری به حدّ نهایی وکامل خود میرسد ودریچههای حکمت ودانش وخردورزی، به روی بشر گشوده میشود.
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) از حقایق مادی ومعنوی، پرده برمی دارد ومجهولات ونادانستهها را برای همگان روشن میسازد. انسانها را همراه با تکامل علوم مادی ودانش بشری، در خداشناسی وتکامل معنوی نیز کمک میکند وجامعههای جاهل را، آگاه، بینا ودانا میسازد.
در نتیجه با گسترش شناخت وکشف اسرار جهان هستی، پایههای خداشناسی، حق باوری وکمال گرایی، استوار میگردد ودر سایه گسترش شناخت ودانایی، تشکیل جامعه پیشرفته وسامان یافته را ممکن میسازد. در پرتو شناخت وآگاهی کامل از جهان، مسائل تربیتی، بالندگی وتعالی معنوی، شیوهها وروشهای صحیح اداره زندگی، تأمین وتنظیم خانواده، بهره برداری از موهبتهای طبیعی، پیشرفت همه جانبه و...سامان مییابد وزندگی انسانی بهینه میشود. در این راستا کارکردهای زیر را میتوان برای دولت مهدوی به تصویر درآورد:
رشد دانش وعلوم بشری
در عصر ظهور وتثبیت دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) دانش وعلم بشری پیشرفت وگسترش برق آسایی خواهد داشت. حضرت مهدی (عجل الله فرجه) درهای دانش وحکمت را بر روی مردم میگشاید وچندین برابر علم کنونی، دانش میآموزد. رهبر جامعه موعود، خود امام عالمی است که کسی دانشمندتر وحکیم تر از او نیست (اوسعکم کهفاً واکثرکم علماً)(687) علم ودانش در قلب ووجود او ریشه دوانده وجای گرفته است: (به درستی که علم به احکام خدا وسنّت پیغبمر (صلى الله علیه وآله وسلم) در دل مهدی میروید؛ همان طور که زراعت
میروید بهترین روییدنی).(688) بدین ترتیب درک دانش وعلمی که امام (علیه السلام) به روی مردم میگشاید، قابل سنجش با هیچ پیشرفتی نیست ومردم نیز استقبال بیشتری به فراگیری دانش نشان خواهند داد.
الف. آشکار شدن شعبههای علم: (علم ودانش 27 حرف (شعبه) است. تمام آنچه پیامبران الهی آورده اند، دو حرف (شعبه) بیشتر نبود ومردم تاکنون جز دو حرف را نشناخته اند. اما هنگامی که قائم ما قیام کند، 25 حرف دیگر را آشکار میسازد ودر میان مردم منتشر میکند ودو حرف دیگر را به آن ضمیمه میکند تا 27 حرف کامل ومنتشر شود).(689)
این حدیث به روشنی پیشرفت وجهش فوق العاده علمی عصر ظهور را روشن میسازد که تحوّلی به میزان بیش از دوازده برابر نسبت به تمام علوم ودانشهای موجود بشری حاصل میشود ودرهای همه رشتهها وشاخههای علوم مفید وسازنده (طبّی، صنعتی و...) به روی انسانها گشوده میشود وراهی که بشر طی هزاران سال پیموده، به میزان بیش از دوازده برابر آن، در اندک زمانی پیموده میشود.
(خدای عزّ وجلّ به وسیله او (قائم) زمین را پس از تاریکی آن، از نور آکنده میسازد وپس از ستم آن، از داد پر مینماید وآن را پس از جهل ونادانی، از دانش مالامال میکند).(690)
ب. آموزش همگانی علم وحکمت: (در زمان [مهدی (عجل الله فرجه)] حکمت ودانش به
-----------------
(687) (محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 212، ح 1؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ح 51، ص115، ح 14.
(688) (انّ العلم بکتاب الله (عزَّ و جلَّ) وسنّة نبیه ینبت فی قلب مهدینا کما ینبت الزرع علی أحسن نباته): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 653، ح 18؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 317 و318، ح 16.
(689) (العلم سبعة وعشرون حرفاً فجمیع ما جائت به الرسل حرفان، فلم یعرف النّاس حتّی الیوم غیر الحرفین. فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة والعشرین حرفاً فبثّها فی الناس وضمّ الیها الحرفین، حتّی یبثّها سبعة وعشرین حرفاً): علی بن عبدالکریم نیلی، منتخب الأنوار، ص 201؛ قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج 2، ص 841؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 336، ح 73. (با تفاوت در الفاظ).
(690) (یملأ الله عزّ وجلّ به الارض نوراً بعد ظلمتها وعدلاً بعد جورها وعلماً بعد جهلها): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 260، ح 5؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 399.
[مردم] ارزانی میشود تا جایی که زنان در خانه خود، به کتاب خدا وسنّت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) حکم میکنند).(691)
شکوفا کردن عقل وخرد بشری
در پرتو ارشاد وهدایت امام مهدی (عجل الله فرجه) وبا عنایت وتوجّه ویژه او، مغزها وافکار در مسیر کمال به حرکت درمی آیند واندیشهها شکوفا میگردند. تمام کوته بینیها وتنگ نظریها وافکار پست وکوتاه - که سرچشمه عقب ماندگیها وکژتابیهای فکری است - برطرف میگردد. مردمی بلند نظر، با افکاری باز، سینههایی گشاده، همّتی والا وبینشی وسیع پرورش مییابند. آنان بسیاری از مشکلات اجتماعی را در روح خود حلّ میکنند وجهانی آباد ومتکامل میسازند. این دوران، دوران برتری خرد وعقل است که نتیجه آن تشکیل دولت حقّه مهدوی است. سید جعفر کشفی در این باره مینویسد:
(بدان که زمان ظهور دولت آن جناب - که زمان ظاهر شدن دولت ثانیه حق است - زمان ظهور وغلبه عقل است از روی باطنی آن که مقام ولایت است. وبه منزله روح است از برای روح ظاهری که آن مقام نبوّت است).(692)
در روایت بسیار زیبایی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است: (وقتی قائم ما قیام کند، دست [عنایتش] را بر سر بندگان مینهد وبدین وسیله عقل آنها زیاد شده (فجمع به عقولهم) وفهمشان بالا میرود (کامل میگردد)).(693)
پیشرفت کامل اختراعات وارتباطات
از روایات به دست میآید که با عنایت ویژه امام مهدی (عجل الله فرجه) وگسترش سطح آگاهی، علم واندیشه مردم، اختراعات، اکتشافات، ارتباطات وفن آوری به نهایت کمال
-----------------
(691) (وتؤتون الحکمة فی زمانه حتّی أنّ المرأة لتقضی فی بیتها بکتاب الله تعالی وسنّة رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم)): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 239، ح 30؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 352، ح 106.
(692) سید جعفر کشفی، تحفة الملوک، (قم: بوستان کتاب، 1381)، ج 1، ص 78.
(693) (إذا قام قائمنا وضعَ یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم وکملت به احلامهم...): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 25، ح 21؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثباة الهداة، ج 3، ص 495، ح 253؛ علی بن عبدالکریم نیلی، منتخب الأنوار، ص 200.
خود خواهد رسید ومردم آن عصر، در بهترین، دلپسندترین وپررونق ترین برهه از زمان، زندگی خواهند کرد. روایات، جهان را در روزگار امام عصر(علیه السلام) جهانی متمدّن ودر اوج قدرت وپیشرفت علمی معرّفی میکند وبه طور کلّی صنعت در آن روزگار، با صنعت کنونی فرسنگها فاصله خواهد داشت.
فرق بنیادین پیشرفت در دوران حکومت مهدی (عجل الله فرجه) با جهان کنونی، در این است که در روزگار ما پیشرفت علم وصنعت در جهت سقوط فرهنگ واخلاق جامعه بشری است وهر چه انسانها از نظر دانش پیشرفت میکنند، از انسانیت بیشتر فاصله میگیرند وبه فساد وتباهی وکشتار روی میآورند؛ ولی در روزگار مهدی (عجل الله فرجه) این شرایط درست برعکس شرایط کنونی است وبشر در عین اینکه به بالاترین رشد علمی وصنعتی میرسد، به همان اندازه به تعالی اخلاق وکمال انسانی نزدیک میگردد وعلم وصنعت وتمدّن را برای پرورش فضایل اخلاقی ورسیدن به هدف آفرینش خود (عبودیت وعبادت) به کار میبرد وهر چه بیشتر، به معرفت وشناخت خدا دست مییازد.
یکی از وجوه پیشرفت وترقّی در عصر ظهور، رشد فن آوری ارتباطات ووسایل سریع ارتباطی است. در آن دوران، برای همه انسانها - به خصوص شیعیان - این توان وجود خواهد داشت که با هر نقطه از جهان در مدّت بسیار کم، ارتباط برقرار سازند. برخی نیز این توانایی را خواهند داشت که مسافتهای بسیار زیاد را به طریق ویژهای در مدّت کم طی کنند. به جهت پیشرفت، جهش علمی وصنعت، وسایل ارتباطات واطلاعات، آن قدر پیشرفته خواهد بود که دنیا را همچون کف دست نشان میدهد وبرای آگاهی به رویدادهای جهان، نیازی به وسایل وابزار ارتباطی امروزی نیست. برخی از وجوه این پیشرفت عبارت است از:
الف. پیشرفت فن آوری در ارتباطات: (هنگامی که قائم ما قیام میکند، خداوند آن چنان گوش وچشم شیعیان ما را تقویت میکند که میان آنها وقائم، نامه رسان نخواهد بود. با آنها سخن میگوید [وآنها] سخنش را میشنوند واو را میبینند؛ در حالی که او
در مکان خویش است وآنها در نقاط دیگرند).(694)
براساس این روایت، وسایل انتقالی صدا وتصویر به طور همگانی وساده وآسان در اختیار همه پیروان امام (علیه السلام) قرار میگیرد؛ آن چنان که چیزی به نام اداره پست، امری زاید محسوب میگردد ومسائل جاری این حکومت بدون نیاز به کاغذبازی، حل وفصل میشود.
ب. ساخت وسایل پیشرفته اطلاعاتی وخبرگیری: (مؤمن در زمان قائم در حالی که در مشرق است، برادر خود را در مغرب میبیند. همچنین کسی که در مغرب است، برادرش را در مشرق میبیند).(695)
(وقتی که کلیه امور به دست صاحب الزمان برسد، خداوند متعال تمامی فراز ونشیبها را برای او هموار میگرداند تا آنجا که دنیا به منزله کف دستش خواهد بود. چه کسی از شما اگر در کف دست خود مویی باشد، آن را نمی بیند؟!).(696)
ج. ساخت وسایل پیشرفته حمل ونقل: (مهدی (عجل الله فرجه) بر ابرها سوار میشود واز وسایلی نظیر وسایل آسمانهای هفتگانه استفاده میکند)(697) ونیز در حدیث قدسی آمده
-----------------
(694) (إن قائمنا إذا قام مدَّ الله لشیعتنا فی أسماعهم وأبصارهم حتّی لایکون بینهم وبین القائم، بریدٌ؛ یکلّمهم یسمعون وینظرون إلیه وهو فی مکانه): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 241، ح 329؛ قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج 2، ص 840؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 607، ح 2؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 336، ح 72.
(695) (انّ المؤمن فی زمان القائم - وهو بالمشرق - سیری اخاه الّذی فی المغرب وکذا الّذی فی المغرب یری اخاه الّذی فی المشرق): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 391، ح 213؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 607، ح 3.
(696) (إذا تناهت الأمُور إلی صاحب هذا الأمر رفع الله تبارک وتعالی له کلّ مُنخفضٍ من الارض وخفَّض له کلَّ مرتفع حتّی تکون الدنیا عنده بمنزلة راحته فأیکم لوکانت فی راحته شعرةٌ لم یبصرها): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 674، ح 30؛ علی بن عبدالکریم نیلی، منتخب الأنوار، ص 199؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 328، ح 46.
(697) (امّا انّه سیرکب السحاب ویرقی فی الاسباب، اسباب السماوات السّبع والارضین السبع): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الاختصاص، ص 199؛ محمّد بن حسن صفّار قمی، بصائر الدرجات، ص 408؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 321، ح 27.
است: (بادها را مسخر او خواهم کرد. ابرهای تندرآگین سخت را، برای او رام خواهم نمود. او را از طریق اسبابی [که برای سفر به آسمانها است] به سفر کردن به آسمانها موفّق خواهم داشت).(698)
این روایات به وسایل سریع السیری اشاره میکند که با وسایل کنونی قابل مقایسه نیست. این وسایل تنها برای دور زدن کره زمین در مدت کوتاه نیست؛ بلکه برای مسافرتهای دوردست فضایی نیز استفاده میشود؛ چنان که برخی از دولتهای امروز میلیاردها بودجه برای دستیابی به آن هزینه میکنند.
کار ویژه اقتصادی وعمرانی
سیاست، فرهنگ واقتصاد، سه بعد اساسی یک اجتماع وباعث پیشرفت وتوسعه امور یا عقب ماندگی وکاستی در کارها است. توجّه به هر سه برای رساندن جامعه به اهداف عالی خود، ضروری است؛ هر چند در نظامهای مختلف، هر یک جایگاه مخصوص به خود را دارد. اما یک نظام متعالی ومتکامل میتواند با اهمیت دادن به هر سه بعد، جامعه را به سوی اهداف وغایات والا وکامل هدایت کند وموجب امنیت، معنویت وسعادت مردم گردد. براین اساس در جامعه دینی - به خصوص در جامعه موعود جهانی - اقتصاد نیز مورد توجّه بوده ودولت برنامهها وکارکردهای مهمی در این زمینه دارد.
هدف اولیه اقتصاد، تأمین معیشت ورفاه مردم وسامان دهی به فعالیتهای تجاری ومالی است؛ اما در هدف والاتر برقراری عدالت اجتماعی، ایجاد مساوات، عمران
-----------------
(698) (ولأسخرنّ له الریاح ولاذلّلنّ له الرقاب الصعاب ولأرقینّه فی الاسباب): محمّد بن علی شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 7، ح 1؛ همان، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 1، ص 264؛ همان، کمال الدین، ج 2، ص 256، ح 23؛ سید شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 831.
وآبادی شهرها وکشورها ودر نتیجه رفع معضلات وکاستیهای اقتصادی (فقر، بی کاری، نداری و...) است. پس تغییر مسیر دادن اقتصاد از تأمین نیازهای مادی صرف، به تقویت بعد روحانی واخلاقی انسانها وریشه کن نمودن مفاسد وناهنجاریهای ناشی از اقتصاد ناصحیح است.
براین اساس از برنامهها واقدامهای مهم دولت امام مهدی (عجل الله فرجه)، پدید آوردن رفاه وآسایش اقتصادی وتشکیل یک جامعه واحد جهانی است. در این جامعه همه مانند یک خانواده زندگی میکنند وتقسیم جوامع به غنی وفقیر وتوسعه یافته، از بین میرود وبشر به طور کلّی به رفاه اقتصادی، بی نیازی وعدالت اجتماعی دست مییابد وهمین، زمینه اساسی رشد وتعالی معنوی وفکری انسان را فراهم میسازد.
گفتنی است وضعیت اقتصادی جوامع در عصر (پیشاظهور) نابسامان وخطرناک است ومشکلات ومعضلات فراوانی فراروی انسانها به وجود آورده است. در روایات به پارهای از این کاستیها وناراستیهای اقتصادی اشاره شده است:
(ثروتمندان توشه فقیران را میدزدند وزکات رابه مستحق نمی دهند. کم فروشی میکنند وخداوند، گرانی وسختی را بر آنها حاکم میسازد. حرام را سود وزکات را زیان میدانند. با شریکان به خیانت معامله میکنند. به سبب اشتغال به دنیا از آخرت باز میمانند. مستمندان را پست میشمارند. سود پول به سفته بازی ظاهر میشود. بازرگانان به خوردن ربا کسب میکنند وبرای غیر خدا انفاق میکنند. به دنیا با هم مباهات مینمایند. سرمایه کسب، دروغ گویی است. فقر وتنگدستی زیاد میشود. هیچ توانگری، از بینوایی محرومان نمی ترسد. در معامله به یکدیگر ظلم میکنند. زیاد حرام میخورند. سود پول وباده فروشی را حلال میشمارند. مال به دست کسی میافتد که اهلیت آن را ندارد. مردمان شریف را از نظر میاندازند وبر آنان تنگ میگیرند. زراعت فاسد میشود وبرکت میرود. رشوه خواری به نام هدیه حلال میشود. از راه کم فروشی زندگی را اداره میکنند. همت مردم فقط برای شکمها است و...)(699)
-----------------
(699) ر. ک: حسن میرجهانی طباطبایی، نوائب الدهور فی علائم الظهور، (تهران: کتابخانه صدر، 1376)، ج 1، ص 286 - 166.
براین اساس نظام فاسد اقتصادی حاکم بر جهان، به چپاول واستثمار مردم مشغول شده وباعث تشدید فقر، عقب ماندگی، بی کاری وتجمّل گرایی شده است. نظام سیاسی نیز معمولاً دست نشانده قدرتهای استعماری وسرمایه دار بوده وهمواره به زیان ملتهای خود گام برمی دارد. در رستاخیز ظهور امام منجی (علیه السلام) این کاستیها ودامها از سر راه برداشته میشود وعوامل سلطه بر فکر، فرهنگ، اقتصاد وسیاست جهان نابود میگردد وانسانها آزاد میشوند وبا هدایت آن امام، راه صحیح زندگی را پیدا میکنند.
دولت کریمه مهدوی، فقر ونداری را از میان برمی دارد واستعمارگران وصاحبان زر وزور وتزویر را سر جای خود مینشاند. مردم را از اسارت مادیات وتأمین خواستههای غیر ضروری دنیوی رهایی میبخشد وعدالت اجتماعی، مساوات ورفاه اقتصادی را محقق میکند. در مردم غنا وبی نیازی به وجود میآورد ومال فراوان به آنان میبخشد. با این حال مال وثروت جهان از ارزش میافتد که کسی طالب آن نمی گردد: (مهدی نسبت به کارگزاران حکومت سختگیر است. در امور مالی [واقتصادی] بخشنده است وبه همه مسکینان مهربانی میورزد).(700)
پیوند اخلاق واقتصاد
نباید فراموش کرد که ریشه بیشتر جرایمی که در دنیا رخ میدهد، فقر ونیازمندی به مال است وعلّت بیشتر دشمنی ها، مربوط به مسائل مالی وعامل بسیاری از دعواهای خانوادگی فقر وبی کاری است. بیشتر جوانان به جهت نداری ازدواج نمی کنند ومعمولاً به کارهای خلاف وفسادانگیز کشیده میشوند. بی عدالتی ها، ظلم ها، حقّ کشی ها، لشکرکشی ها، زیاده خواهی ها، دزدیها وقتلها و... به اقتصاد ناسالم وغلط برمی گردد.
از جمله اصلاحات وسیع واقدامات عمیق امام مهدی (عجل الله فرجه)، حلّ مشکلات
-----------------
(700) (اَن یکون شدیداً علی العمّال، جواداً بالمال، رحیماً بالمساکین): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 384؛ علاء الدین متقی هندی، البرهان، ص 173؛ عماد الدین طبری، بشارة الصمطفی، ص 207.
وکاستیهای اقتصادی از طریق پیاده کردن اقتصاد اسلامی است. با توجّه به رسالت اصلی امام (علیه السلام) در زنده کردن احکام دین ونقش مؤثّر عدالت در این زمینه، میتوان به این نتیجه رسید که: تحقق اقتصاد اسلامی وتوسعه یافته، منوط به فراهم آمدن شرایط وحضور واقعیاتی چند است. یکی از پژوهشگران در این زمینه مینویسد:
(شرط لازم در این مقوله، آن است که انسانها از چنان رشد وکمالی به لحاظ تربیتی واخلاقی برخوردار باشند که در مقام وموضع انسانهای مورد نظر اسلام جای گیرند واین بدان معنا است که آموزش معارف اسلامی، برای آنان شرایطی را فراهم میآورد که به منزله ضوابط حاکم بر رفتار آنان تجلّی مینماید وما با مسلمانان مؤمنی مواجهیم که با پرهیز از دست یازیدن به هر امر بیهوده ای، مراتب وکمال تربیتی خود را به نمایش میگذارند تا آنجا که به عنوان جامعهای کاملاً اسلامی، امکان اجرای احکام اسلامی را فراهم میسازند...به واسطه عدالت گستری امام زمان [وحکمت آموزی او]، مردم همچون جامعه نخستین خود میگردند؛ یعنی، جامعهای عاری از اختلاف وتفرقه که صلح وصمیمیت وصفا ویکپارچگی در بین آنان حاکم است واین وضعیت جز با اهتمام واراده عملی انسانهای تربیت شده، امکان تحقّق پیدا نمی کند).(701)
براین اساس خروج کینه از دلهای مردم وایجاد بی نیازی وغنا در قلوب امت اسلامی، به معنای آن است که انسانها آن قدر از تربیت وکمال لازم برخوردار شدهاند که این مهم (بی نیازی وخروج کینه)، در خصوص آنها تحقّق یافته است. مردم در دوران او به تکامل اخلاقی میرسند تا آنجا که از جیب همدیگر، بدون ممانعت وبه حد نیاز برداشت میکنند. مؤمنان در انجام معاملات از یکدیگر سود نمی گیرند. مطلقاً فراهم شدن چنین فضایی جز در سایه کمال خرد مردم وپیدایش فرزانگی در آنان، ممکن نیست.(702) براساس بیان روایات، امام مهدی (عجل الله فرجه) به اجرایی کردن اسلام در ابعاد مختلف
-----------------
(701) حسن سبحانی، مروری بر وجوه اقتصادی حکومت مهدی (عجل الله فرجه)، (تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1382)، ص 9.
(702) همان، ص 10.
ورشد وتکامل انسانها توفیق مییابد؛ در نتیجه جریان توسعه یافتگی واقتصاد سالم نیز محقّق میشود وانسانهای تربیت یافته وپرهیزگار - که کمالات انسانی را طی کردهاند - به نقش آفرینی در سیاست، اقتصاد وفرهنگ میپردازند.
در هر حال اهم کارکردها وفعالیتهای دولت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در زمینه مسائل اقتصادی - عمرانی عبارت است از:
3/1- کارکرد تولیدی وعمرانی:
بهره برداری کامل از معادن ومنابع زیرزمینی
در دوره حاکمیت امام زمان (علیه السلام) ابزار تعالی ورشد ودر عین حال ابزار آگاهی وسلطه بر طبیعت (تولید)، به حدی شکوفا میشود که در پرتو آن شیوههای تسلط بر منابع بالقوه وبه فعلیت رساندن آنها، بسیار طبیعی ورایج خواهد شد. مهم ترین مؤلّفه این موضوع، بهره برداری کامل از معادن ومنابع زیرزمینی ومواهب طبیعی است: (مهدی فرزند من است... گنجها را استخراج میکند وشهرهای شرک را میگشاید)(703) ونیز: (خداوند برای قائم، گنجها ومعادن زمین را آشکار میکند).(704)
امام علی (علیه السلام) در روایتی میفرماید: (زمین میوههای دل خود (معادن طلا ونقره) را برای او بیرون میریزد وکلیدهایش را به او میسپارد)(705) ونیز: (زمین برکتهای خود را بیرون میریزد وهر حقی به صاحبش برگردانده میشود)(706) و(زمین جگر پارههای خود
-----------------
(703) (المهدی من ولدی...یستخرج الکنوز ویفتح مدائن الشرک): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 470 و478؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 585؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 96؛ ابراهیم جوینی خراسانی، فرائد السمطین، ج 2، ص314، ح 565.
(704) (ویظهر الله له کنوز الارض ومعادنها): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 394، ح 4؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 527؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 440؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 323، ح 31.
(705) (وتخرج له الأرضُ أفالیذ کبدها وتُلقی إلیه سلماً مقالیدها): نهج البلاغه، خطبه 138 ونیز ر. ک: محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 394، ح 4؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 527.
(706) (اخرجت الارض برکاتها وردّ کلّ حقّ إلی اهله...): علی بن عیسی اربلی،کشف الغمه، ج 2، ص 465؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 462.
را چون قطعات طلا ونقره، بیرون میریزد).(707)
این روایات میتواند اشاره به دسترسی ودستیابی به حجم وسیعی از منابع ومعادن وامکانات زیرزمینی ومواهب طبیعی باشد که به عنوان نهاده تولید یا عامل تولید، مورد استفاده قرار میگیرند. امکاناتی که قطعاً بشر تاکنون از بسیاری از آنها مطّلع نبوده وفقط بخش اندکی از آن را میشناخته است. در نتیجه بسیاری از مشکلات مادّی (به خصوص فقر ونداری) رفع میشود وبی کاری از میان میرود وهمه از امکانات جهان بهره مند میشوند. در نتیجه بسیاری از گناهان ومفاسد وکژیها در جامعه ریشه کن میشود.
از طرفی اگر جامعهای پرهیزگار واخلاقی وپایبند به دستورات خدا باشد، او خود برکات آسمان وزمین را به مردم آن جامعه ایمانی وتقواپیشه نازل میفرماید. از آنجایی که در حکومت امام زمان (علیه السلام) شکوفایی دینی ومعنوی، به حدّ اعلای خود میرسد ومعیارهای اخلاقی در جامعه رعایت میشود؛ به همین جهت نعمتهای الهی بر آنان فزونی مییابد ومواهب طبیعی ومعادن برای مردم ایمانی رخ مینماید.
تولید زیاد محصولات کشاورزی
یکی از بخشهایی که در حکومت امام زمان (علیه السلام) دگرگونی شایان توجّه پیدا میکند، بخش کشاورزی ودامداری است. پس از آنکه مردم طعم تلخ کمبود باران وخشکسالیهای پیاپی وکمبود مواد غذایی ونابودی کشتزارها را چشیدهاند وبرای تهیه لقمه نانی چه زحمتها وخفتها تحمّل کرده اند؛ دگرگونی شگفت انگیزی در کشاورزی پدید میآید ومواد غذایی در جامعه فراوان میگردد. باران پیاپی وزیاد میبارد ورحمت الهی به سوی انسانها سرازیر ونعمتها فراوان میشود؛ به گونهای که گویی محصول دهها سال را در یک روز گرد میآورند ودر روایات آمده است: (از یک من (سه کیلوگرم) گندم، صد من محصول به دست میآید).(708) (زمین همه نباتات خود را
-----------------
(707) (تفیء الارض افلاذ کبدها امثال الاسطوان من الذهب والفضة): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 6، ص 310، ح 6.
(708) نجم الدین طبسی، چشم اندازی به حکومت مهدی (عجل الله فرجه)، ص 203.
میرویاند)(709) ونیز: ([به هنگام ظهور مهدی] خداوند [از] آسمان باران فراوان [وپی در پی] میفرستد وزمین هیچ روییدنی را در دل خود نگه نمی دارد؛ مگر آنکه بیرون میریزد)(710) و(در دولت او آبها فراوان میشود ونهرها گسترش مییابد وزمین محصولات خود را چند برابر میکند وگنج ها، استخراج میشود).(711) این روایات نشانگر اهمیت ورونق کشاورزی وتوجّه فزون تر دولت مهدوی به تولید محصولات کشاورزی ورفع نیازهای غذایی مردم است.
یکی از اقدامات مهم حضرت مهدی دستور به حفر آبراهها ونهرها است؛ به عنوان نمونه در روایتی آمده است: (دستور میدهد که از پشت حرم امام حسین (علیه السلام) نهری حفر کنند که کربلا را به نجف متصل کند. آن گاه پلهایی روی آن وآسیابهایی را کنار آن نهر میسازند. گویا با چشم خود میبینم که پیرمردان گندمها را روی سر خود حمل کرده ودر این آسیابها به طور مجّانی آرد میکنند. درآن زمان خانههای کوفه به نهر کربلا (فرات) متصل میشود).(712)
از این حدیث استفاده میشود که حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، به احداث آبراهها وساختن پلها وبستن سدها بر روی رودها - به ویژه بین کربلا ونجف - فرمان میدهد. در مسیر آن آب ها، آسیابها ساخته میشود وهر کس به طور رایگان میتواند از آنها
-----------------
(709) (تخرج الارض نباتها ویعطی المال صحاحاً): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 470؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 81.
(710) (یرسل الله السماء علیهم مدراراً ولا تدع الارض شیئاً من نباتها الا اخرجته): محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 255؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 473.
(711) (تزید المیاه فی دولته، وتمدّ الانهار وتضعف الأرض اکلها وتستخرج الکنوز): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 589، ح 3.
(712) (یأمر فیحفَرُ خلف قبر الحسین (علیه السلام) لهم نهراً - یجری إلی الغریین - حتّی ینبِذَ بالنجفِ ویعملُ علی فوهتِهِ قناطرٌ وارحاء فی السبیل وکانّی بالعجوز علی رأسها مکتلٌ فیه برٌ حتّی تطحنه بلاکراء. ثمّ تتصل بیوت الکوفة بنهر کربلا): محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 469؛ محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 380؛ علی بن عبدالکریم نیلی، منتخب الأنوار المضیئه، ص 191؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 331، ح 53 (با تفاوت در الفاظ).
استفاده کند. حتّی آب ها، به بیابانها وصحراها جاری خواهد شد وکشاورزی رونق خواهد گرفت.
به نظر میرسد هر اندازه ظلم وستم وفساد به دست امام مهدی (عجل الله فرجه) از جامعه رخت برمی بندد وعدالت وقسط وتقوا حاکم میشود؛ برکات زمین نیز فراوان میگردد ونعمتها فزونی مییابد. از طرفی اسراف وتبذیر از بین میرود وهر کس به اندازه نیاز خود بهره برداری میکند). امام علی (علیه السلام) میفرماید: (چون قائم قیام کند، چنان که باید، باران میبارد وزمین گیاه میرویاند... به صورتی که زن از عراق به شام میرود وجز بر زمینهای سرسبز گام نمی نهد).(713)
عمران وآباد کردن زمین
عمران وآبادی زمین، وبهره برداری از امکانات آن تا سرحد امکان، از دیگر اقدامات وکارکردهای دولت مهدوی (علیه السلام) است. این کار، در دوران پیش از ظهور - با همه پیشرفت علوم وتکنولوژی در همه زمینهها - به طور کامل انجام نشده است. اما در عصر ظهور وضعیت فرق میکند وهمه امکانات برای منافع عمومی وآبادانی زمین به کار میرود. توسعه ورشد اقتصادی نیز به حدّی است که میتواند عمران وآبادانی سراسر زمین را در پی داشته باشد. دستور وبرنامه امام مهدی (عجل الله فرجه) نیز این است: ([به کارگزاران خود در تمامی بلاد] دستور میدهد که شهرها را آباد سازند)(714) و(روی زمین نقطه ویرانی نمی ماند؛ جز اینکه آباد میگردد).(715) (زمین به وسیله مهدی (عجل الله فرجه) آباد، خرّم
-----------------
(713) (لو قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها ولأخرجت الأرض نباتها... حتّی تمشی المرأة بین العراق والشام لاتضعُ قدمیها إلّا علی النبات): محمّد بن علی شیخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 626؛ حسن بن علی حرّانی، تحف العقول، ص 115؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 317، ح 11.
(714) (یأمرهم بعمران المدن): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 65؛ علی محمّد علی دخیل، الامام المهدی، ص 371.
(715) (فلایبقی خراب إلّا عُمر: محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 331، ح 6؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 534؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 463.
وسرسبز میشود).(716)
آن حضرت به کوچک ترین امور عمرانی توجّه دارد واقدامات لازم را در جهت از بین بردن مشکلات شهرها انجام میدهد: (... جادههای اصلی را توسعه میدهد... هر مسجدی را که بر سر راه باشد، تخریب میکند. بالکنها را میشکند وپنجرههایی که به کوچه باز میشود، میبندد. هر بالکن، فاضل آب وناودانی که به کوچهها باشد، از بین میبرد).(717)
3/2- کارکرد رفاهی وخدماتی:
ایجاد رفاه اقتصادی
احادیث درباره رفاه اقتصادی (عصر ظهور) وبرخورداری از امکانات فراوان زیاد است وتأکید فراوانی هم به آن شده است. در این کارکرد، دولت زمینههای رفاه وآسایش اقتصادی را فراهم میکند وامکانات زیادی در اختیار مردم میگذارد وآنان را غرق در نعمت ودارایی میکند: (در آن زمان امت من چنان از نعمت برخوردار میشوند که هرگز امتی آن چنان از نعمت برخوردار نشده باشد. سرتاسر زمین محصول میدهد وهیچ چیز را از آنان دریغ ندارد واموال، انبوه میشود. هر کس نزد مهدی (عجل الله فرجه) آید وبگوید: به من مالی ده، او بی درنگ میگوید: بگیر).(718)
امام علی (علیه السلام) میفرماید: (بدانید اگر شما از منجی شرق (مهدی)، پیروی کنید، شما را به روش پیامبر درمی آورد تا از رنج طلب وسختی (برای دستیابی به وسایل زندگی)
-----------------
(716) (وتعمر الارض وتصفو وتزهر: لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 209؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ج 2، ص 560.
(717) (یوسِّع الطریقَ الاعظم... ویهدمُ کلَّ مسجدٍ علی الطّریق ویسد کلّ کوة إلی الطریق وکلّ جناحٍ وکنیفٍ ومیزابٍ إلی الطریق...: محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 475؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 17، ص 121؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوارج 52، ص 222، ح 61.
(718) (تنعم فیه امتی نعمة لم ینعموا مثلها قطّ. تؤتی الارض اکلها ولاتدّخر منهم شیئاً والمال یومئذ کدوس، یقوم الرجل، فیقول: یا مهدی! اعطنی؛ فیقول: خذ: علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 478؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ح 51، ص 88؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 473.
آسوده باشید وبار سنگین [زندگی] را از شانه هایتان بر زمین نهید).(719)
در اینجا ممکن است این سؤال پیش آید که رفع این کمیابی وفزونی امکانات برای چیست؟ در پاسخ گفتنی است: در اینجا انسان - به جای اینکه از مصرف کالاها وخدمات کمیاب بهره مند شود - به بهره مندی وکسب رضایت وآرامش خاطر از ناحیه عمل به ارکان اسلام، تعمیق فضای عدالت مشغول میگردد ومطلوبیتهای مربوط را کسب میکند. احتمالاً در چنین شرایط جدید وآرمانی، مفهوم وسیله بودن امکانات اقتصادی (برای نایل شدن به اهداف متعالی وبلند) جلوه گر میشود وانسان در آن عصر - که مستظهر به شکوفایی اقتصادی است وکمترین دغدغهای از کمبود ومحدودیت ندارد - به عبادت پروردگار مشغول میشود.(720)
بی نیاز کردن مالی ومادی مردم
از روایات استفاده میشود که حرکت وعملکرد دولت در اقتصاد به سمت بی نیازی واستغنای واقعی مردم - با دادن امکانات فراوان ورفع حاجتهای مختلف زندگی - است. در آن عصر، حتّی یک نفر محتاج ونیازمند وجود ندارد ومردم از لحاظ مادی ومعنوی مستغنی ودارا میشوند: (شمارا به ظهور مهدی بشارت میدهم، زمین را پر از عدالت میکند، همان گونه که از جور وستم پر شده است. ساکنان آسمانها وزمین از او راضی میشوند واموال وثروتها را به طور صحیح (به طور مساوی) در میان مردم تقسیم میکند... دلهای پیروان محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) را پر از بی نیازی میکند وعدالتش همه را فرا میگیرد؛ تا آنجا که دستور میدهد کسی با صدای بلند صدا زند: هر کس نیاز مالی دارد، برخیزد: هیچ کس - جز یک نفر - بر نمی خیزد. پس امام دستور میدهد مال قابل ملاحظهای به او بدهند؛ اما او به زودی باز میگردد وپشیمان
-----------------
(719) (واعلموا انّکم ان اتبعتم طالع المشرق سلک بکم منهاجَ الرسول... وکفیتم مؤونة الطَلَب والتعسّفِ ونبذتُم الثقلَ الفادح عن الأعناق...: محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 64؛ محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 290.
(720) حسن سبحانی، پیشین، ص 26.
میشود که چرا آزمند وحریص بوده است).(721)
ونیز: ([مهدی] اموال را میان مردم چنان به تساوی قسمت میکند که دیگر نیازمندی یافت نمی شود تا به او زکات دهد).(722)
از این روایات به دست میآید که در آن روز حتّی یک نفر محتاج ونیازمند وجود ندارد. آن یک نفر هم که برمی خیزد، غنای روحی نداشته وگرفتار حرص وآز بوده؛ وگرنه از نظر مادی بی نیاز بوده است. مهم این است که امام مهدی (عجل الله فرجه) تحت رهبری صحیح خود، دلها را مملوّ از غنای معنوی وروانی میکند وخلق وخوی زشت (حرص) را از سرزمین دلها ریشه کن میسازد؛ همان حرصی که سرچشمه بسیاری از تلاشهای بیهوده ثروت اندوزان تهی مغز است که با داشتن هزاران برابر سرمایه مورد نیاز زندگی، باز هم دست وپا بر جمع ثروت فزون تر میکنند...(723)
با توجّه به کار وکوشش متناسب مردم با وضعیت علمی وتکنولوژی ووفور وفراوانی عوامل تولید، به طور قطع تولید کالاها وخدمات آن قدر زیاد است که وضع مردم به لحاظ اقتصادی خوب شده ونیازمندی برای گرفتن زکات پیدا نمی شود. بنابراین در آن دوران، فعالیتهای مفید اقتصادی صورت میگیرد؛ زیرا نفس شکوفایی دانش وعلوم وظاهر شدن گنجینههای زمین ودسترسی به کرات وآسمانها با پشتیبانی دانش، مستلزم تلاش وکوشش وشکوفایی فعالیتهای اقتصادی است (بی نیازی مادّی). اما چون مؤمنان به لحاظ معیشتی مشکل ندارند واز نظر تربیتی کاملاً اسلامی تربیت شده اند، فعالیتهای خود را لزوماً با موضوع دریافت مزد سازگار نمی نمایند؛ زیرا به انگیزههایی بسیار فراتر از دریافت مادیات میاندیشند (بی نیازی روحی). انگیزه
-----------------
(721) (ابشّرکم بالمهدی...یملأ الارض قسطاً کما ملئت جوراً وظلماً یرضی عنه سکّان السماء والارض یقسّم المال صحاًحاً (بالسویه).. ویملأ الله قلوب امة محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) غنی ویسعهم عدله حتّی یأمر منادیاً ینادی یقول من له فی المال حاجة فلیقم فما یقوم من الناس إلّا رجل واحد ثمّ یأمر له بالمال، فیأخذ، ثمّ یندم ویرده): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 483؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 92 (با تفاوت در الفاظ).
(722) (یسوّی بین النّاس حتّی لاتری محتاجاً إلی الزکاة)، محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 390.
(723) (ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی (عجل الله فرجه)، ص 303 ونیز ر. ک: حسن سبحانی، پیشین، ص 26.
وتحصیل قربت الهی در این میان، از جایگاه بایستهای برخوردار است. آری بی نیازی همه مؤمنان را فراگرفته است؛ از این رو امام باقر(علیه السلام) میفرماید: (خداوند از زمین بذرها را میرویاند واز آسمان باران نازل میکند. مردم مالیات (خراج) خود را بر گردن گذاشته، به سوی مهدی میروند. خداوند به شیعیان ما در زندگی رفاه وآسایش داده است وآنان در بی نیازی به سر میبرند واگر لطف وسعادت خداوند آنان را دربر نمی گرفت، با آن بی نیازی سرکشی میکردند).(724)
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) نیز بدون کوچک ترین درنگی مال را به مردم میبخشد: ([در آغاز حکومت او] گاهی فردی [به جهت فقر] نزد او میآید وخواستار بخشش مالی میشود ومی گوید:ای مهدی! ببخشای. آن حضرت به اندازهای که او توان بر دوش کشیدن دارد، به وی مال میدهد).(725)
رسیدگی به وضع بدهکاران ومحرومان
از کارکردهای دولت مهدوی (علیه السلام) در راستای تحقق عدالت اجتماعی وتوسعه کم نظیر اقتصادی، محرومیت زدایی، پرداخت بدهی بدهکاران، آزادی بردگان، ردّ وجبران مظالم ودیونی که بر گردن شیعیان است، رفع محرومیت ونداری وتهیه ضروری ترین امکانات زندگی (مانند تغذیه ومسکن)، پرداخت دیه قصاص، کمک به خانواده زندانیان و... است. این طلیعه جامعهای پیشرفته، سامان مند ومترقّی است.
امیرمؤمنان (علیه السلام) میفرماید: ([مهدی (عجل الله فرجه)] ...هر برده مسلمانی را میخرد وآزاد میکند. بدهکاری [نمی ماند] جز اینکه بدهی اش را پرداخت میکند وحق کسی را در دست کسی [باقی] نمی گذارد؛ جز اینکه از او باز میستاند وبه صاحب حق بر میگرداند. کسی کشته (قصاص) نمی شود؛ مگر اینکه دیه او را به صاحبانش تسلیم
-----------------
(724) (یخرج الله من الأرض بذرها وینزل من السماء قطرها ویخرج الناس خراجهم علی رقابهم إلی المهدی ویوسّع الله علی شیعتنا ولولا مایدرکهم من السعادة لبغوا): محمّد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 22، ص 61، ح 49؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 345، ح 91.
(725) (فیجیء إلیه رجلٌ فیقول یا مهدی! اعطنی اعطنی، فیحثی له فی ثوبه ما استطاع أن یحمله): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 478؛ یحیی بن حسن بن بطریق، العمدة، ص 436، ح 917.
میکند وآن کس که کشته شد، بدهی اش را میپردازد و[زندگی] خانواده او را تأمین میکند تا اینکه سراسر زمین را از قسط وعدل پر میسازد... او واهل بیتش در رحبة سکنی میگزینند).(726)
امام صادق (علیه السلام) نیز میفرماید: (به بینوایان طعم کره را میچشاند ودر روزگار او دنیا پاکیزه میشود واهل دنیا نیک میگردند).(727) همچنین: (خداوند به دست او... روزگار سخت را از میان برمی دارد وریسمان بردگی وبندگی را از گردن هایتان برمی دارد).(728)
3/3- کارکرد توزیعی واصلاحی:
توزیع امکانات وتقسیم بیت المال
یکی از مشکلات جوامع در طول تاریخ - به خصوص در عصر حاضر - عدم تخصیص بهینه منابع وتوزیع نامناسب درآمدها وامکانات از سوی دولتها وصاحبان ثروت است.
در نتیجه بسیاری از مردم، در کمیابی ونداری زندگی میکنند وثروت جهان در دست پنج تا ده درصد قرار میگیرد. این امر در دولت مهدی (عجل الله فرجه) کاملاً از بین رفته وثروت ومنابع در دست همگان قرار میگیرد ودولت، خود متکفّل توزیع واعطای امکانات وبیت المال میگردد. بدین وسیله جلوی اجحاف، ثروت اندوزی وتجمّل گرایی را میگیرد وبر استغنای مادی ومعنوی مردم وتهیه امکانات ضروری زندگی دست مییازد: (در پایان روزگار امت من، خلیفهای هست که مانند سیل بخشش میکند وآن را نمی شمارد وآن هنگامی است که اسلام با تمام ابعادش پیاده میشود).(729)
-----------------
(726) (فلا یترک عبداً مسلماً إلّا اشتراه وأعتقه ولا غارماً إلّا قضی دینه ولا مظلمة لأحد النّاس إلّا ردّها ولا یقتل منهم عبدٌ إلّا أدّی ثمنه (دیة مسلّمة إلی اهلها) ولا یقتل قتیل إلّا قضی عنه دینه وألحق عیاله فی العطاء حتّی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً...ویسکنه هو وأهل بیته الرحبة...): محمّد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 1، ص 66؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 225، ح 87.
(727) (یلعقُ المساکین الزُّبدَ... وفی أیام دولته تطیبُ الدُنیا واهلها): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 27 ص 493؛ کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2،ص 650، ح 917.
(728) (به یمحق الله الکذب ویذهب الزمان الکلب به یخرج ذلّ الرقّ من أعناقکم...): محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 185؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 502.
(729) (یکون فی آخر امّتی خلیفة یحثی المال حثیاً لایعدّه عدّاً وذلک حین یضرب الإسلام بجرانه): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 482؛ یحیی بن حسن ابن بطریق، العمدة، ص 424؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ح 51، ص 91.
ونیز: (ثروت را در میان مردم به فراوانی میبخشد. کسی که درصدد صدقه دادن باشد، اموالی را برمی دارد وبه مردم عرضه میدارد. به هر کس میدهد، میگوید: من نیازی ندارم)(730) و(در سال دوبار عطایای او به شما میرسد ودر ماه دو بار رزق شما را تأمین میکند).(731)
امام باقر(علیه السلام) فرمود: (هنگامی که قائم ظهور میکند... در سال دو بار به مردم مال میبخشد ودر ماه دو بار امور معیشت بدانها میدهد ومیان مردم چنان به تساوی قسمت میکند که نیازمندی به زکات باقی نمی ماند. صاحبان زکات، زکاتشان را نزد محتاجان میآورند؛ [ولی] آنان نمی پذیرند...پس [او] دست به بخشش میگشاید؛ چنان که تا آن زمان، کسی چنان بخشش اموال نکرده باشد).(732)
البته حضرت در این اعطا وبخشش ها، استفاده اخلاقی نیز میکند وبا عتاب به مردم، اعلام میدارد که دشمنیها وجنگهای شما، تنها به خاطر این اموال وثروت بود که اکنون کسی میل چندانی به آنها ندارد: (ثروتهای روی زمین ومنابع زیر زمین، نزد آن حضرت گرد میآید. آن گاه حضرت به مردم خطاب میکند: بیایید! بگیرید آنچه را که برایش خویشاوندی را قطع میکردید وبه خونریزی وگناهان دست میزدید!! او چنان اموال میبخشد که کسی پیش از او چنان نکرده است).(733)
-----------------
(730) (یفیض فیهم المال حتّی یهمّ الرّجل بماله من یقبله منه حتّی یتصدّق فیقول الّذی یعرضه علیه: ارب لی به): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 597؛ ونیز ر. ک: ابراهیم جوینی خراسانی، فرائد السمطین، ج 22، ص 582.
(731) (فیعطیکم فی السنّة عطاءین ویرزقکم فی الشهر رزقین...): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 239، ح 30.
(732) (إذا ظهر القائم... یعطی الناس عطایا مرّتین فی السنّة ویرزقهم فی الشهر رزقین ویسوّی بین الناس حتّی لاتری محتاجاً إلی الزکاة ویجیء اصحاب الزکاة بزکاتهم إلی المحاویج من شیعته فلایقبلونها... فیعطی عطاءً لم یعطه احدٌ قبله): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 390، ح 212.
(733) (ویجتمع إلیه اموال اهل الدنیا کلّها من بطن الارض وظهرها، فیقال للنّاس: تعالوا إلی ما قطعتم فیه الأرحام وسفکتم فیه الدم الحرام ورکبتم فیه المحارم، فیعطی عطاء لم یعطه أحد قبله): محمّد بن علی، شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 161، ح 3؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 391، ح 212 ونیز ر. ک: محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 237، ح 26.
رعایت قسط ومساوات
یکی از کارکردهای اساسی دولت امام مهدی (عجل الله فرجه)، تقسیم مساوی منابع ودرآمدها وایجاد عدالت اقتصادی وقسط است (یملأ الارض قسطاً وعدلاً). واژه (قسط) بیشتر در امور اقتصادی وتوزیع اموال براساس عدالت اجتماعی بین افراد به کار میرود که در این جهت هیچ گونه تبعیضی نباشد (در مقابل جور). رعایت قسط جایگاه خاصی در حکومت اسلامی - به خصوص دولت مهدوی - دارد؛ مثلاً در اسلام باید بیت المال به طور مساوی در بین مستضعفان ونیازمندان توزیع گردد. شیوه امام علی نیز چنین بود: (اگر مال از شخص من بود، آن را به طور مساوی تقسیم میکردم تا چه رسد به اینکه مال از آن خدا است).(734)
در این وجه از عدالت، توزیع عادلانه وبرابر امکانات مادی ودرآمدهای بیت المال، جلوگیری از بهره کشی ناروا واستضعاف ونیز استفاده درست از منابع طبیعی مورد تأکید است. در اینجا بحث قسط نیز مطرح میشود. واژه قسط بیشتر در امور اقتصادی وتوزیع اموال براساس عدالت اجتماعی بین افراد به کار میرود که دراین جهت، هیچ گونه تبعیضی نباشد:
(چون مهدی ما اهل بیت قیام کند، مال را به طور مساوی تقسیم میکند وعدالت را در میان رعیت اجرا مینماید...)(735) ونیز: (مهدی (عجل الله فرجه) بین مردم در تقسیم اموال به گونهای به مساوات رفتار میکند که نیازمندی پیدا نمی شود که مستحق زکات باشد).(736) در
-----------------
(734) (ولو کان المالُ لی لسویتُ بینهم فکیفَ وإنّما المال مالُ الله): نهج البلاغه، خطبه 126.
(735) (إذا قام مهدینا أهلَ البیت، قَسَمَ بالسَّویة وعَدَل بالرعیة...): محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 496، ح 26؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 383.
(736) (یسوّی بین الناس حتّی لاتری محتاجاً إلی الزّکاة): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 390، ح 212.
این روایت متواتر نیز آمده است: (...مردی از اهل بیت من خارج میشود... زمین را از عدل وقسط پر میکند؛ همان گونه که از ظلم وستم آکنده شده بود).(737)
قسط اسلامی (تقسیم وتوزیع عادلانه بیت المال)، بدون هیچ گونه تبعیضی در عصر حکومت درخشان امام عصر، محقّق شده وثروت وامکانات، در اختیار مستحقان قرار میگیرد. به این ترتیب امر توزیع، به نحو عادلانه واحسن صورت میگیرد واز شکاف عمیق طبقاتی جلوگیری میکند.(738) در آن دوران، همه در استفاده از بیت المال، مواهب طبیعی، معادن و... مساوی وبرابر خواهند بود واز بخششهای الهی ونعمتهای مادی به طور مساوی استفاده خواهندکرد وبیت المال برای همگان به طور یکسان مصرف خواهد شد:
([مهدی] مال را علی السویه تقسیم میکند وقلوب امت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) از غنا پر میشود وعدل او گسترش مییابد...)(739) همچنین: (او به طور مساوی (برابر) تقسیم میکند ومیان همه مردم - نیکوکار وبدکار - به عدالت رفتار مینماید).(740)
البته منظور از تقسیم عادلانه ثروت در شکل تقسیم مساوی، اشاره به اموال بیت المال واموال عمومی به طور کلی است که همگان در حکومت اسلامی، در مقابل آن برابرند ویا اشاره به این است که در شرایط مساوی، امتیازات وپاداشها واجرت ها، مساوی به افراد داده شود وتبعیضی صورت نمی گیرد؛ به عکس آنچه که در دنیای کنونی
-----------------
(737) (یخرج رجلٌ من اهل بیتی...یملأها عدلاً وقسطاً کما ملئت ظلماً وجوراً): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 438 و446؛ علی بن محمّد خزّاز قمی، کفایة الاثر، ص 67؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 424.
(738) ر. ک: محمّد مهدی اشتهاردی، حضرت مهدی فروغ تابان، (قم: مسجد مقدس جمکران، 1380)، ص 128 - 125.
(739) (یقسّم المال صحاحاً (بالسویه).. ویملأ الله قلوب أمة محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) غنی ویسعهم عدله...): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 483؛ علاء الدین متقی هندی، کنز العمّال، ج 14، ح 38 653.
(740) (فانّه یقسم بالسویة ویعدل فی خلق الرحمان، البرّ منهم والفاجر): همان، ج 51، ص 29 وشبیه آن ر. ک: محمّد بن علی شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 161، ح 3.
دیده میشود. پس روشن است که در برابر کار بیشتر وتلاش ولیاقت فزون تر، سرمایه وامکانات بیشتری نیز پرداخت میشود.
حرکت به سوی اقتصاد سالم
اقتصاد سالم ورفع کاستیها وناراستیها از آن، در سایه اقدامات چندی صورت میگیرد که به بعضی از آنها اشاره میشود: (هنگامی که قائم ما قیام کند، بر همه ثروت اندوزان ذخیره گنج وثروت را حرام میکند؛ بر صاحبان گنجها است که گنجهای خود را به پیش او بیاورند تا در راه سرکوبی دشمنان خرج شود)(741) و(در دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) رباخواری از میان میرود).(742)
(هنگامی که قام ما قیام کند، قطایع (زمینهایی که زمامداران وحاکمان جور در مالکیت خود درآورده یا واگذار کرده اند) از بین میرود؛ به طوری که دیگر قطایعی در میان نخواهد بود).(743) (او از بنی شیبه شروع میکند ودست هایشان را قطع مینماید؛ چون آنها دزدان خانه خدای تعالی هستند).(744) (چون قائم (عجل الله فرجه) قیام کند ووارد کوفه شود... زمینهای مصادره شده را به صاحبانش باز میگرداند).(745)
پس دولت مهدوی در جهت استفاده صحیح از موهبتهای طبیعی (گنجها
-----------------
(741) (فإذا قام قائمنا حرَّم علی کلِّ ذی کنز کنزهُ حتّی یأتوا به فیستعینُ به علی عدوّه...): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ح 4، ص 61، ح 4؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 29، ص 547؛ محمد بن حسن شیخ طوسی، التهذیب، ج 4، ص 164، ح 24.
(742) (یذهب الربا...): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 476؛ شهاب الدین مرعشی نجفی، ملحقات الاحقاق، ج 29، ص 616.
(743) (إذا قام قائمنا اضمحلّت القطائع فلا قطائع): محمّد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 17، ص 222؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 309، ح 1.
(744) (یبدأ ببنی شیبة فیقطع أیدیهم لأنهم سرّاق بیت الله تعالی): محمّد بن علی شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 229، ح 1؛ همان، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 1، ص 273، ح 5؛ محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 307، ح 2.
(745) (إذا ظهرَ القائم ودخَلَ الکوفةَ...ویرُدُّ السوادإلی اهله): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 390؛ مصطفی آل سید کاظمی، بشارة الإسلام، ص 253.
ومعادن)، عمران وآبادانی شهرها وکشورها، بی نیازی واستغنای مردم، کمک به بدهکاران وفقیران، توزیع عادلانه امکانات وبیت المال، ایجاد اقتصاد سالم، رونق کشاورزی ودامپروری و... تلاش ویژهای انجام میدهد.
پیامدها وبروندادها
هر نظام سیاسی برای ایفای وظایف وکارویژههای خود، از سه فرآیند نهاده، تبدیل وداده (خروجی) تشکیل میشود. مهم ترین وارزشمندترین بخش آن، بروندادها(داده ها) وخروجیهایی است که کارآمدی وکارآیی نظام در آنها جلوه گر شده ودستیابی به اهداف وسیاستها مشخص میگردد.
در تحلیل سیستم دولت مهدوی وبررسی کارآیی وکارآمدی آن، توجّه به پیامدها ودادههای آن (آثار ونتایج) در ابعاد گوناگون، ضروری به نظر میرسد. برای فهم ودرک این فرایند، نیاز به شاخصها وملاکهایی است تا میزان توفیق در انجام وظایف، تحقق اهداف وآرمانها وجلب رضایت مندی روشن شود. این شاخصها در فصل (دولت وسیاست از دیدگاه شیعه) بیان شد واینک فرصت بررسی آنها فراهم آمده است. در ابتدا گفتنی است که مهم ترین وبارزترین پیامدها وبروندادهای نظام سیاسی مهدوی در چند انگاره جلوه گر است:
یک. معنویت (اخلاق، معرفت وکمال)؛
دو. عدالت (قسط، عدل وتعادل)؛
سه. عقلانیت (دانش وخردورزی).
چهار. توسعه (رفاه، عمران وآبادی)
این انگارهها در عرصههای سیاست، اجتماع، فرهنگ واقتصاد به خوبی متبلور ونمایان شده است. با بررسی شاخصها ومعیارهای جامعه آرمانی اسلام، این ادعا به روشنی فهم واثبات میشود:
1. ارتباط فرد با خدای متعال: در نظام سیاسی مهدوی، این انگاره، در رأس برنامهها وسیاستها قرار دارد وهمه فعالیتها وکارویژههای دولت در جهت توحید، عبودیت وعبادت سامان مییابد. در این راستا اخلاق ورفتارهای مردم تغییر وآموزههای مذهبی، اخلاقی وعرفانی گسترش وحاکمیت مییابد. تربیت دینی، تهذیب وتزکیه نفوس، دین مداری وایمان باعث تقرّب به خدا ورسیدن به کمال نهایی (معرفت ووصال الهی) میشود وبدین وسیله رابطه انسان با آفریدگارش، تصحیح وکامل میشود. در این جامعه، شرک، کفر، نفاق، الحاد ودین ستیزی ریشه کن شده وعاملان وکارگزاران فسادهای دینی وهواپرستی از بین خواهند رفت. در این روز موعود پایان سرنوشت محتوم شیطان وجبهه باطل است.
2. ارتباط فرد با خود: انسان در جامعه آرمانی مهدوی، به کرامت، شخصیت وارزش واقعی خود پی خواهد برد وبه شناختی درست از خود واستعدادها وشایستگی هایش - برای رسیدن به مقام خلیفة اللهی - دست خواهد یافت. همه مواهب وامکانات مادی ومعنوی در اختیار او وبرای بالندگی معنوی ورفاه دنیوی او، قرار خواهد گرفت. دانش، خرد واندیشه او متعالی ورفتار، کردار وگفتارش اخلاقی ومتکامل خواهد بود. نتیجه این معرفت ودانش، باورداشت وشناخت هرچه بیشتر خداوند ودرک وظایف، مسؤولیتها وتکالیف دینی، اخلاقی وسیاسی خود است. همچنین دوری از گناه، فساد، جنایت، خونریزی وتجاوز (رذایل اخلاقی) وپایبندی به صداقت ودرستی، احسان، نیکی، طاعت وعبادت، رعایت حلال وحرام و... (فضایل اخلاقی) از شاخصهها وویژگیهای بارز این عصر است.
3. ارتباط فرد با طبیعت: در عصر زندگی، انسان رابطهای سالم ومتعادل با طبیعت
خواهد داشت؛ یعنی، هم از تمامی مواهب، نعمتها وگنجهای سرشار آن استفاده کرده وبه زندگی خود سر وسامان خواهد داد وهم از اسراف، تبذیر، آلودگی محیط زیست، اتلاف منابع ودست اندازی ناروا به طبیعت دوری خواهد کرد. علاوه بر این به جهت از بین رفتن گناهان وآلودگیها وگسترش وفراگیری نیکیها وفضیلتها واعمال صالح، زمین وآسمان نعمتها وبرکتهای خود را سخاوتمندانه در اختیار انسانها قرار میدهد. انسان نیز با خردورزی واندیشه درست در جهان هستی ونیز توجّه به باطن وعمق کائنات ومخلوقات وبرای شکر وسپاس این نعمت ها، طبیعت را پل ومعبری برای شناخت وتقرّب به خدا قرار خواهد داد واستفاده او از اختراعات، اکتشافات ولذّات مادی، براساس حکمت، معنویت وعدالت خواهد بود.
4. ارتباط فرد با انسانهای دیگر: در جامعه موعود جهانی، انسانها روابطی دوستانه واخلاقی وبراساس دو اصل (عدالت) و(احسان) با هم خواهند داشت. از تجاوز به حقّ همدیگر وظلم وستم وخیانت دوری جسته وبه حقوق، شخصیت وخواستههای بجای دیگران، احترام میگذارند. در این رابطه چند سویه، نهادها ورکنهای مختلف زندگی بشری، مفهوم ومعنای واقعی یافته وهر چیز به طور صحیح در جای خود قرار خواهد گرفت. (نهاد خانواده)، رکن مهم تربیت وپرورش اخلاقی، نهاد (اقتصاد)، رکن توسعه وعمران، (نهاد سیاست (دولت))، عامل ایجاد عدالت ومعنویت ونهاد (فرهنگ ودانش)، موجب تعالی وشکوفایی جامعه خواهند بود...
این جامعه آرمانی به درستی در روایات تصویر شده ودر ادعیه اهل بیت نیز ویژگیها وصفات بی نظیر آن بیان شده است. محورهای سه گانه دادهها وپیامدهای دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) عبارت است از:
عدالت وامنیت
استقرار حکومت جهانی، نابودی دولتهای باطل، تثبیت وگسترش عدالت (تعادل در امور)، صلح، امنیت ودر نتیجه ریشه کنی جنگ ها، ستم ها، تبعیض ها، بی عدالتی ها،
استثمارها و... از آثار وپیامدهای حتمی ظهور وتشکیل دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) است.
تمامی شرّها - به خصوص کژیهایی که به وسیله حاکمان ستمگر، ثروت اندوزان فاسد ومستکبران کینه جو شیوع یافته - از بین خواهد رفت وتنها خوبیها ونیکیها باقی خواهد ماند: (شرّ از جهان رخت بر میبندد وتنها خیر باقی میماند)(746) وزمین از هر تجاوزگری، ناپاکی وظلمی پاک خواهد شد: (به وسیله او زمین را از هر تجاوزی پاک واز هر ستمی خالی میکند).(747) بر این اساس میتوان پیامدها وآثار زیر را بر شمرد:
برتری واستقرار دولت حق
یکی از برکات ونتایج درخشان وجود امام زمان (علیه السلام)، فرج وگشایش در امور مردم(748)، عزّت وبزرگی مسلمانان،(749) قرار گرفتن در اوج تعالی ومنزلت والا،(750) درک روز فتح وپیروزی(751) واستقرار امنیت وعدالت در سایه حکومت جهانی ودولت عدل مهدوی است:
الف. حاکمیت فراگیر جهانی: (خداوند مهدی واصحابش را حاکمان شرق وغرب زمین قرار میدهد)(752) ونیز: (دولت مهدی بر شرق وغرب جهان حاکم میشود).(753)
-----------------
(746) (یذهب الشرّ ویبقی الخیر): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 472؛ یوسف مقدسی شافعی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ص 26؛ علی حائری یزدی، الزام الناصب، ص 228.
(747) (یطهّر الله به الارض من کلّ جور ویقدّسها من کلّ ظلم): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 371؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 524؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 434.
(748) (أبشروا بالفرج فإنّ وعد الله لایخلف): محمّد بن حسن شیخ طوسی، الامالی، ص 352، ح 726؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 398.
(749) (تعظم الامة ویعزّهم): علاء الدین متقی هندی، کنز العمال، ج 14، ح 38 700.
(750) (من ادرکها منکم کان معنا فی السنام الاعلی): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 195، ح 2؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 136، ح 41.
(751) (یوم الفتح تفتح الدنیا علی القائم): سید شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 438.
(752) (المهدی واصحابه یملکهم الله مشارق الارض ومغاربها): همان، ص 339؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 87.
(753) (یبلغ سلطانه المشرق والمغرب): محمّد بن عی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 380، ح 27.
ب. ظهور بهترین دولت ها: (دولت ما در آخر الزمان ظاهر میشود)(754) و(دولت او، آخرین وبهترین دولتها است؛ پس از پایان همه دولتها میآید. هیچ خاندانی نیست که حکومتی برای آن مقدّر باشد، جز اینکه پیش از او، به حکومت میرسد تا هنگامی که ما به قدرت رسیدیم؛ کسی نگوید که اگر ما نیز به قدرت میرسیدیم، این چنین رفتار میکردیم)(755) ونیز: (... در این هنگام فجر دولت حق میدمد وتاریکی باطل از صحنه گیتی برچیده میشود).(756)
ج. نابود شدن دولتهای باطل: (زمانی که قائم قیام کند، هر دولت باطلی از بین میرود).(757) (همانا نابودی پادشاهان ستمگر وظالم به دست قائم ما است...)(758) ونیز: (خداوندحق را به دست آنان ظاهرمی کند وباطل راباشمشیرهایشان نابود میسازد).(759)
(به دست او هر جبّاری نابود میشود وهر شیطان سرکشی هلاک میگردد)(760) ونیز: (زمین را از دشمنان من پاک ومیراث دوستانم میکند)(761) و(حکمرانان ستم پیشه را عزل
-----------------
(754) (دولتنا فی آخر الدهر تظهر): محمّد بن علی شیخ صدوق، امالی، ص 489، ح 3؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 143، ح 3.
(755) (انّ دولتنا آخِرُ الدُّوَل ولم یبق اهل بیت لهم دولةٌ إلّا مَلَکوا قبلنا، لئلّا یقولوا - إذا رأوا سیرتنا - إذا ملکنا سرنا بسیرة هؤلاء...): محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 473؛ محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 384؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 465.
(756) (فعندها یتلألؤ صبحُ الحقّ وینجلی ظلامُ الباطل...): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 448؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 163.
(757) (إذا قام القائم، ذهبت دولة الباطل): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 278؛ ح 432 ونیز ر. ک: محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 239؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 498.
(758) (أنّ زوال ملک الجبابرة والظلمة علی ید القائم منّا...): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 354، ح 51؛ علی بن عبدالکریم نیلی، منتخب الأنوار، ص 182.
(759) (یظهر الله الحقّ بهم ویخمد الباطل بأسیافهم...): محمّد بن حسن شیخ طوسی،امالی، ص 352، ح 726؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 399؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 28، ص 45.
(760) (یبیر به کلّ جبّار عنید ویهلک علی یده کلّ شیطان مرید): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 368، ح 6؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 282، ح 140 98؛ علی ین یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج 2، ص 229.
(761) (أطهّر الأرض من أعدائی وأورثها أولیائی): محمّد بن علی شیخ صدوق، امالی، ص 632، ح 4؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 66، ح 3.
میکند وزمین را از هر انسان نیرنگ باز وفریب کاری پاک میسازد).(762)
استقرار عدالت وقسط
بارزترین ومهم ترین پیامد ونتیجه دولت مهدوی (عجل الله فرجه) گسترش جهانی قسط وعدل ورفع بی عدالتی وستم است. عدل وقسط از اموری است که همه افراد بشر به برقراری آن اظهار علاقه کرده وتمایل دارند وبالفطره میخواهند همگان عادل باشند ویکی از اهداف پیامبران نیز اقامه قسط بوده است (لیقوم الناس بالقسط)؛ اما این امر تنها وتنها به صورت جهانی وگسترده ودائمی به وسیله امام مهدی (عجل الله فرجه) تحقّق خواهد یافت (ویسعهم عدله).(763) مردم در تمامی جنبههای زندگی (سیاست، اقتصاد، اجتماع و...) شاهد عدالت وقسط بی نظیری خواهند بود وتعادل وثبات در همه امور دیده خواهد شد: (زمین را آکنده از عدل وداد میکند؛ همان گونه که از جور وستم پر شده بود)(764) و(به خدا سوگند! همان طور که سرما وگرما به داخل خانه هایشان نفوذ میکند، عدالت او به درون خانه هایشان راه خواهد یافت).(765)
زمین با عدالت او دوباره زنده میشود ومردم سیرت وحکومت عادلانه را مشاهده خواهند کرد: (زمین را به وسیله قائم زنده میکند، پس او در آن عدالت میورزد. در نتیجه زمین با عدالت او حیات مییابد، بعد از آنکه با ستم [ظالمان] مرده بود)(766) و(به شما نشان خواهد داد که سیرت عدل وحکومت عادلانه چگونه است).(767)
-----------------
(762) (لیعزلنّ عنکم امراء الجور ولیطهرنّ الارض من کلّ غاش): محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 120، ح 23.
(763) محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبةص 179؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 483.
(764) (یملأ الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 189، ح 44؛ محمّد بن علی شیخ صدوق، امالی، ص 239، ح 24؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 280، ح 14094 و...
(765) (اما والله لیدخلنّ علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحَرُّ والقرّ): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 297، ح 1؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 544، ح 529.
(766) (یحییها بالقائم (علیه السلام) فیعدل فیها فیحیی الأرض بالعدل بعد موتها بالظلم): شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 638؛ محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 668؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 54، ح 37.
(767) (فیریکم کیف عدل السیرة): نهج البلاغه، خطبه 138.
فراگیری صلح وامنیت
امنیت وصلح واقعی وآرامش وهمدلی، از ویژگیهای حکومت جهانی امام مهدی (عجل الله فرجه) است. در عصر پیشوایی او، خوفها زایل میشود وجان ومال وآبروی اشخاص در ضمان قرار میگیرد ودر سراسر جهان امن عمومی حاکم میشود. اختناق، ستیزه جویی، بهره کشی، استکبار واستضعاف - که همه از آثار حکومتهای غیر الهی است - از جهان ریشه کن میگردد وعاملان وانجام دهندگان این ناراستیها با هر عنوان، برچیده میشوند. این بهترین دورانی است که بشر در عمر خود میتواند شاهد آن باشد واز نتایج وثمرات آن در همین دنیا برخوردار شود؛ به راستی او فریادرس، منجی ویاور تمامی مستضعفان، ستمدیدگان وصالحان است...: (از میان امت من مهدی (عجل الله فرجه) قیام میکند؛ خداوند او را برای فریادرسی مردمان برمی انگیزد).(768)
الف. امنیت وآسایش: (در زمان او ستم ریشه کن وراهها امن میگردد).(769) (چهارپایان ودرندگان در صلح هستند... زن از عراق تا شام میرود وپای خود را جز بر روی گیاه نمی گذارد. جواهراتش را بر سرش میگذارد واز درنده ودرنده خویی هراس ندارد)(770) ونیز: (ناتوانی از مشرق تا مغرب سفر میکند واز کسی آسیبی به او نمی رسد).(771)
ب. صلح وآسایش: (کینهها از دل مردم بیرون میرود ودرندگان وچهارپایان در صلح زندگی میکنند).(772) (حضرت مهدی (عجل الله فرجه) شرق وغرب جهان را تحت سیطره خود
-----------------
(768) (یخرج المهدی فی امّتی، یبعثهُ الله غیاثاً للنّاس): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 470.
(769) (ارتفع فی ایامه الجور وامنت به السُبُل): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 384؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 462؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 465.
(770) (اصطلحت السباع والبهائم حتّی تمشی المرأةُ بینَ العراقِ والشّام لاتضعُ قدمیها إلّا علی النبات وعلی رأسها زینتها، لا یهیجُها سبعٌ ولا تخافُهُ): محمّد بن علی شیخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 626؛ علی بن عبدالکریم نیلی، منتخب الأنوار، ص 203؛ حسن بن علی حرّانی، تحف العقول، ص 115.
(771) (حتّی تخرُجَ العَجُوزة الضعیفَةُ مِنَ المشرقِ تُریدُ المغربَ فلایؤذیها أحد): محمّد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 61؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 379.
(772) (لذَهبتِ الشحناء من قلوب العباد واصطَلَحتِ السّباع والبهائم...): مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 316، ح 1؛ صافی، منتخب الاثر، ص 592.
در میآورد وگرگ وگوسفند در یک مکان زندگی میکنند. کودکان خردسال با مارها وعقربها بازی میکنند وآسیبی به آنها نمی رسد. شرّ از جهان رخت بر میبندد وتنها خیر باقی میماند).(773)
ج. رفع اختلافها وفتنه ها: (به خدا سوگندای مفضل! اختلاف وپراکندگی را از ملّتها وادیان برمی دارد).(774) (خداوند به وسیله او فتنههای جانکاه را آرام وساکن میسازد. زمین امن میگردد، یک زن در میان پنج زن بدون اینکه مردی آنان را همراهی کند، به حجّ خانه خدا میرود وجز خدا، از کسی باکی ندارد).(775)
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: (مهدی (عجل الله فرجه) در میان همه مخلوقات محبوب است، خداوند به وسیله او آتش فتنه را خاموش میکند).(776)
معنویت وعقلانیت
تعالی وتکامل جامعه از لحاظ اخلاقی، دینی وفرهنگی، حاکمیت فضیلتها وخیرات در جامعه وتحقّق معنویت وعقلانیت از آثار وبرکات شکوهمند وبی نظیر دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) است. بر این اساس تمامی شرّها وآلودگیها ومنشأ آنها (شیطان وهواهای نفسانی) از بین میرود ودروغ، طمع، حرص، کینه، کفر، فساد، زنا و... از
-----------------
(773) (یملکُ المهدی، مشارقَ الأرضِ ومغاربَها...ترعَی الشّاةُ والذئبُ فی مکانٍ واحدٍ ویلعبُ الصبّیانُ بالحیات والعقارب ولاتضُرُّهم بشیء ویذهبُ الشَّرُّ ویبقی الخیرُ): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص592؛ علی یزدی حائری، الزام الناصب، ص 139.
(774) (فوالله یا مفضل! لیرفع عن الملل والادیان الاختلاف):محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 53، ص 4.
(775) (یطفئ به الفتنةَ الصَّمّاء، وتأمن الارضُ، حتّی إنّ المرأةَ لتحُجُّ فی خمسِ نسوةٍ ما معهُنَّ رجَلٌ لایتَّقینَ إلّا الله): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 640؛ مصطفی آل السید، بشارة الإسلام، ص 185.
(776) (المهدی محبوبٌ فی الخلائق یطفئُ الله به الفتنةَ الصَّماء): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 640؛ مصطفی آل السید، بشارة السید، ص 185.
جهان ریشه کن میشود. اما با ظهور امام زمان (علیه السلام) جهان غرق در نورانیت، قداست وطهارت شده وآیین یکتاپرستی واخلاق فراگیر وحاکم میشود.
در این زمان انسانها از تعالی روحی وتکامل عقلی برخوردار شده وموانع وعوامل فساد وانحراف از بین میرود. این عنایت خداوندی است که در آینده تاریخ وبا تشکیل دولت مهدوی (عجل الله فرجه) وتربیت دینی مردم، اخلاق آنان کامل وخردهایشان شکوفا میشود وجامعه فاسد وتباه آلود عصر پیشاظهور، به مدینه فاضله اسلامی تبدیل میگردد: (هنگامی که قائم ما قیام کند، دست خود را بر سر بندگان میگذارد وبدین ترتیب خردهای مردمان شکوفا (متمرکز) واخلاقشان کامل میشود).(777)
اگر فرهنگ جامعه از هر لحاظ سالم واخلاقی وهنجارها وارزشهای دینی بر آن حاکم شود، دیگر اثری از ظلم ها، فسادها، تباهیها وتبعیضها نخواهد بود وکاستیهای سیاسی، اقتصادی وفرهنگی جامعه از بین خواهد رفت. در نتیجه مردم گرفتار مشکلات گوناگون (هواپرستی، جنگ، زیاده خواهی، ستم گری والحاد) نخواهند بود وسعادت حقیقی خود را در عبودیت وعبادت (فلسفه اصلی خلقت) وتقرّب به خدا خواهند دید. آثار ونتایج فرهنگی ودینی دولت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) را میتوان در مؤلفههای زیر بیان نمود:
آثار وبرکات اخلاقی ومعنوی
الف. نورانیت وپاکی جهان: (وقتی که قائم قیام کند، زمین به نور پروردگار روشن میشود وبندگان به نور خورشید نیازی نخواهند داشت)(778) (کنایه از انقطاع وبی نیازی از
-----------------
(777) (إذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم واکمل اخلاقهم): قطب الدین راوندی،الخرائج والجرائح، ج 2، ص 840؛ محمّد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 52، ص 336، ح 71.
(778) (إذا قام أشرقت الارض بنور ربّها واستغنی العباد من ضوء الشمس): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 48؛ محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 467؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 464.
اسباب ووسایل مادی). ونیز: (زمین را از عدل، قسط ونور وبرهان آکنده میسازد)(779) و(زمین با نور پروردگار روشن میشود وسلطنت او شرق وغرب عالم را فرا میگیرد).(780)
همچنین: (در روزگار او دنیا پاکیزه میشود واهل دنیا نیک (وطاهر) میگردند)(781) و(خداوند به وسیله [مهدی]، زمین را طاهر وپاک میکند).(782)
ب. عبادت وعبودیت: (مردم رو به عبادت میآورند وامانات ادا میشود)(783) ونیز: (بشارت باد به [آمدن] مهدی! او دلهای بندگان را با عبادت واطاعت پُر میکند وعدالتش همه را فرامی گیرد).(784)
همچنین: (همه مردم بر عبادت خدا گراییده، اجرای احکام شریعت ودیانت روی میآورند)(785) و(جز خداوند - بلندمرتبه - هر معبودی که در زمین باشد؛ اعم از بتهای بی جثه باصورت وباجثه بی صورت وجز آن، آتش گرفته وبسوزد).(786) (پادشاهی [وحاکمیت] برای خدا است - امروز، دیروز وفردا - اما زمانی که قائم (علیه السلام) قیام میکند، جز خدا را، عبادت نمی کنند).(787)
-----------------
(779) (یملأ الارض عدلاً وقسطاً ونوراً وبرهاناً): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 237، ح 260؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 44، ص 28، ح 4.
(780) (تشرق الأرض بنور ربّها ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 345، ح 31؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 391.
(781) (تطیب الدنیا وأهلُها فی ایام دولته): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 493.
(782) (یطهّر الله به الأرض...): احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 449؛ محمّد بن علی شیخ طوسی، کمال الدین، ج 2، ص 372، ح 5؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 283.
(783) (یقبل الناسُ علی العبادات وتُؤدّی الأمانات): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 474.
(784) (ابشروا بالمهدی...یملأ قلوبُ العباد عبادةً ویسعهم عدله): محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 179؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 74، ح 24.
(785) (یقبل النّاس علی العبادات والشرع والدیانة): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 592، ح 4.
(786) (فلا یبقی فی الأرض معبودٌ دون الله - عزّ وجلّ - من صَنَمٍ ووثنٍ وغیره إلّا وقعت فیه نارٌ فاحترقَ...): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 331، ح 16؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 463؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 7، ص 140، ح 686.
(787) (الملک للرحمن الیوم وقبل الیوم وبعد الیوم ولکن إذا قام القائم لم یعبد إلّا الله عزّ وجلّ): شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 369؛ هاشم بحرانی، المحجّة فی ما نیز فی القائم الحجّة، ص 275.
ج. کمال اخلاقی مردم: (اخلاق مردم را کامل میکند)(788) ونیز: (شرّ وبدی میرود وخیر وخوبی میماند)(789) و...
در تفسیر آیه (ان مکّناهم فی الارض أقاموا الصلاة) آمده است:
(این آیه [درباره] آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) است، مهدی ویارانش حاکم بر مشرق ومغرب زمین میشوند. او دین را ظاهر میکند...)(790).
د. ریشه کن شدن آلودگیهای اخلاقی: (بر انس وجنّ چیره میگردد وریشه پستی وانحراف را از روی زمین برمی کند)(791).
(حکومت ابلیس تا روز قیامت است وآن، روز قیام قائم است)(792). (خدای در زمین معصیت نشود وحدود الهی میان مردم اجرا گردد)(793).
(روی زمین کافری باقی نمی ماند، جز اینکه ایمان میآورد وشخص ناشایستی نمی ماند جز اینکه به صلاح وتقوا میگراید) (794)، و(زنا وشراب خواری وربا از میان میرود)(795). و(زمین را از هر انسان فریبکار ونیرنگ باز پاک میکند)(796).
-----------------
(788) (اکمل به اخلاقهم): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 336، ح 71؛ قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج 2، ص 840.
(789) (یذهب الشرّ ویبقی الخیر): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 472.
(790) (هذه لآل محمّد، المهدی (علیه السلام) واصحابه یملّکهم الله مشارق الأرض ومغاربها ویظهر الدین ویمیت الله (عزَّ و جلَّ) به وباصحابه البدع والباطل...): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 24، ص 165، ح 9؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج 2، ص 53. 87.
(791) (یظهر علی الثقلین ولایترُک فی الأرض الأدنین): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 275، ح 55؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 236، ح 104.
(792) (دولة ابلیس إلی یوم القیامة وهو یوم قیام القائم): محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 2، ص 566، ح 662؛ شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 780.
(793) (لایعصی الله عزّ وجلّ فی ارضه ویقام حدود الله فی خلقه): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 643، ح 7؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 127، ح 20.
(794) (لایبقی کافرٌ إلّا آمن ولاطالحٌ إلّا صلح): احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 290؛ محمّد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 52، ص 280، ح 6.
(795) لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 474؛ شهاب الدین مرعشی نجفی، محلقات الاحقاق، ج 29، ص 616؛ یوسف مقدسی شافعی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ص 200.
(796) (لیطهرنّ الارض من کلّ غاش): محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 120.
(به وسیله مهدی (عجل الله فرجه).. فتنهها وچپاولگریها از بین میرود وخیرات وبرکات بسیار میشود)(797).
حاکمیت وگسترش آیین اسلام
از ویژگیهای ممتاز وبی نظیر جامعه موعود جهانی، این است که همگان در آن موحّد بوده وخدا را به یگانگی پرستش میکنند وشریکی برای او قرار نمی دهند. او را بی شریک، بی نظیر، واحد، یگانه ویکتا میشناسند (تصحیح رابطه فرد با خدا). این یک امتیاز بزرگ است که در دولت مهدوی (عجل الله فرجه)، همه مفتخر به آن هستند وحق را میپرستند. در نتیجه توحید خالص وپاک از هر شائبه شرک، حاکم میشود. مشکلی که در طول تاریخ - به خصوص در عصر حاضر - گریبانگیر جوامع است، الحاد، شرک وتحریف در دین است. این کاستی، خود موجب اختلاف ها، جنگ ها، هواپرستیها وانحرافات بسیار وباعث دور شدن از هدف وغایت اصلی زندگی (تقرّب ونزدیکی به خدا) است. از طرفی الحاد، بی دینی، شرک ودین ستیزی از مشخصههای دیگر جوامع است که در دوران ما، شکل ناپسند وخطرناکی پیدا کرده است. خود این تفکّر وعقیده، پیامدهای سوئی بر رشد وبالندگی انسانها وافول معنویت داشته است.
براین اساس از برکات وثمرات جاودان دولت مهدوی (علیه السلام)، ریشه کن شدن بی دینی والحاد، اختلاف در دین، شرک ودین ستیزی وحاکمیت توحید ویکتاپرستی وگسترش وفراگیری دین مبین اسلام وآموزههای حیات بخش وانسان ساز آن است. ثمره حاکمیت اسلام، تحقّق جامعه دینی وراهبری دین در رفتارها وگفتارها است.
الف. برچیده شدن ادیان ومذاهب مختلف: (همه ادیان ومذاهب از روی زمین برداشته میشود وجز دین خالص باقی نمی ماند)(798).
-----------------
(797) (تعمرُ الأرضُ وتصفوُ وتزهُو بمهدیها...نعدمُ الفتنُ والغاراتُ ویکثرُ الخیرُ والبرکاتُ): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 209، ح 49؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 560، ونیز ر. ک: محمّد بن حسین شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 42، (تصفو له الدنیا).
(798) (یرفعُ المذاهبُ، فلایبقی إلّا الدّینُ الخالصُ): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 649؛ مصطفی آل سید، بشارة الإسلام، ص 297؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 56.
ونیز: (به خدا قسم! ناهماهنگی واختلاف مذاهب وادیان از بین میرود وفقط یک دین در سراسر گیتی حکومت میکند؛ چنان که خدای تبارک وتعالی فرموده است: به راستی دین در نزد خدا، اسلام است)(799).
ب. حاکمیت توحید ویکتاپرستی: (هنگامی که مهدی قیام کند، زمینی باقی نمی ماند، مگر آنکه گلبانگ توحید (شهادت لا اله إلّا الله) و...در آن بلند گردد)(800).
(دیگر در روی زمین، هیچ نقطهای نمی ماند، جز اینکه هر صبح وشام در آن به یکتایی خدا ورسالت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) ندا سر داده میشود)(801) و(...در شرق وغرب عالم جز موحّد خداپرست، کسی باقی نمی نماند)(802).
ج. گسترش وفراگیری دین حق: (اهل هیچ دینی باقی نمی ماند؛ مگر اینکه اسلام را اظهار میدارد واعتراف به ایمان میکند)(803) و(تا هر کجا که تاریکی شب وارد شود، این دین (اسلام) نفوذ خواهد کرد)(804).
(بی تردید آیین محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) به هر نقطهای که شب وروز میرسد؛ خواهد رسید ودیگر اثری از شرک روی زمین نمی ماند)(805) ونیز: (به درستی که خداوند هنگام قیام
-----------------
(799) (فوالله لیرفعُ عن المللِ والأدیان الاختلاف ویکونُ الدّینُ کلُّهُ واحداً کما قال جلَّ ذکرُهُ: (إنَّ الدّینَ عِنْدالله الإسلام)): محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 53، ص 4؛ مصطفی آل سید، بشارة الإسلام، ص 265.
(800) (إذا قام القائم لایبقی أرضٌ الّا نودی فیها شهادة ان لا اله إلّا الله...): محمّد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 1، ص 183، ح 1؛ شرف الدین حسینی،تأویل الآیات الظاهرة، ص 416؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 506.
(801) (لا یبقی قریةٌ إلّا نودی، فیها بشهادةِ ان لا اله إلّا الله وأن محمداً رسول الله بکرةً وعشیاً): شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 663؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 60، ح 59.
(802) (لایبقی فی المشارق والمغارب احدٌ إلّا وحّد الله): محمّد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 1، ص 183؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 340، ح 90.
(803) (لم یبق اهل دین حتّی یظهروا الإسلام ویعترفوا بالایمان): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 384؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 45؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 463.
(804) (لیدخُلَنَّ هذا الدّین ما دخلَ علیه اللَّیلُ): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 212، ح 57؛ کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 602.
(805) (لیبلغنَّ دینُ محمدٍ ما بلَغ اللَّیلُ والنهارُ حتّی لایکون شرکٌ علی ظَهرِ الأرض): محمّد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 56؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 55، ح 41.
قائم (علیه السلام) اسلام را بر تمامی ادیان برتری خواهد داد)(806) و(هیچ یهودی، مسیحی وصاحب دینی باقی نمی ماند، مگر اینکه داخل اسلام شده باشد)(807).
جلب رضایت ودوستی وخشنودی جهانیان
پیش تر گذشت که حکومت امام مهدی (عجل الله فرجه) نه با ضرب زور وشمشیر است ونه فشار وسرکوبی؛ بلکه حکومت بر دلها وجانها وسیاست محبّت وتألیف قلوب است. دولت او، نه برای منافع شخصی وگروهی کار میکند ونه خواستههای مادی ونفسانی دارد؛ بلکه برای تحقّق واقعی حکومت اسلامی وخدمت به مؤمنان وصالحان ومخالفت با ظلم وستم وزراندوزی است. براین اساس تمامی امکانات ومنابع مادی ومعنوی را در اختیار آنان قرار میدهد ودر رشد وتعالی آنان میکوشد. براین اساس همه به آرزو وخواسته دیرین خود میرسند وعاشق ودوستدار پیشوای عادل وعالم خود میشوند واز حکومت وفرمانروایی او اظهار خشنودی ورضایت میکنند.
(ساکنان آسمانها وزمین از او خشنود وراضی میشوند)(808) و(در خلافت او ساکنان زمین وآسمان وپرندگان در هوا راضی وخشنوداند)(809) ونیز: (اهل آسمان وزمین شادمان میشوند)(810).
-----------------
(806) (انّ الإسلام قد یظهره الله علی جمیع الادیان عند قیام القائم): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 433، ح 91؛ سید شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 661؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج 2، ص 508.
(807) (لایبقی یهودی ولانصرانی ولا صاحب ملّة إلّا دخل فی الإسلام): شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 633؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 61، ح 59؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 363، ح 10.
(808) (یرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض...): محمّد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 178؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 471؛ محمّد بن حسن حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 505، ح 308؛ محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 259.
(809) (یرضی فی خلافته أهلُ الارضِ وأهل السماء والطیرُ فی الجوّ): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 469؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 80.
(810) (یفرح به اهل السماء واهل الارض): محمّد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 250؛ شهاب الدین مرعشی نجفی ملحقات الاحقاق، ج 29، ص 461؛ یوسف بن یحیی مقدسی، عقد الدرر، ص 147.
همچنین: (وقتی مهدی (عجل الله فرجه) ظهور میکند، همه مسلمانان شاد ومسرور میشوند)(811).
پیشرفت وترقی
انسانها در عصر ظهور، شاهد پیشرفت وتوسعهای بی نظیر در دانش، صنعت، فن آوری وتولید خواهند بود وامر مجهول ومبهمی فراروی آنان نخواهد ماند. شاخهها وشعبههای مختلف علم بر روی آنان، گشوده شده وپردههای ظلمت ونادانی از دیدگانشان به کناری زده خواهد شد.
چنان که گذشت فن آوری در زمینه ارتباطات، اطلاعات ووسایل حمل ونقل به سرعت پیشرفت کرده ومردم از مواهب ومزایای این دانش بهره مند خواهند شد. در عین حال، این دانش همراه با حکمت وبصیرت خواهد بود که در نتیجه مردم به باطن وحقیقت دنیا وطبیعت پی خواهند برد وهمه چیز را برای تکامل خود به کار خواهند گرفت. پیش تر در این زمینه به طور مفصّل بحث شد وروایاتی چند نقل گردید.
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: (هنگامی که قائم قیام میکند، دستش را به سر بندگان میگذارد وبدین وسیله عقلهای آنان را جمع وافکارشان را کامل میکند)(812). ونیز: (وقتی قائم ما قیام میکند، خداوند بر وسعت بینایی وشنوایی مردم میافزاید...)(813).
(در زمان ظهور مهدی (عجل الله فرجه) به مردم حکمت عطا میشود...)(814) ونیز: (او زمین را از
-----------------
(811) (المهدی إذا خرَجَ یفرح به جمیع المسلمین): کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج 2، ص 649؛ علی یزدی حائری، الزام الناصب، ص 192.
(812) (إذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم وکملت به احلامهم): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 25، ح 21؛ محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 52، ص 675؛ علی بن عبدالکریم نیلی، منتخب الأنوار المضیئة، ص 200؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 67.
(813) (اِنّ قائمنا إذا قام مدّ الله فی أبصارهم واسماعهم...): قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج 2، ص 84 و841؛ محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 240، ح 329؛ علی بن عبدالکریم نیلی، منتخب الأنوار المضیئة، ص 200، محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 336.
(814) (تؤتون الحکمة فی زمانه حتّی أنّ المرأة لتقضی فی بیتها بکتاب الله تعالی وسنّة رسول الله): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 239، ح 30؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 352، ح 10.
روشنی وعقل ومنطق (دلایل واضح وروشنگر) پر میکند)(815)...
از روایات مربوط به این باب چندین برداشت مهم به دست میآید:
یکم. محدودیت ومانعی از افاضه علم بی کران امام (علیه السلام) وجود ندارد وهمه شعبهها وگونههای مختلف دانش بشری، از رشد وپیشرفت زیادی برخوردار خواهند شد که تصوّر آن برای هیچ کس ممکن نیست.
دوم. این دانش پیشرفته مرتبط با غیب وعلم نامحدود الهی است؛ بنابراین آثار وپیامدهای گسترده ومثبتی دارد وبشر نهایت بهره مندی واستفاده را از آن خواهد برد. تأثیرات این رشد دانش، در دو مؤلّفه قابل بررسی است:
1. زندگی دنیوی در سایه آن بهبود یافته ومردم در آسایش، رفاه وتنعّم بیشتری خواهند بود.
2. در پرتو حکمت ودانش فراوان وآسایش وفراغت، زندگی مردم، معنوی واخلاقی شده وآنان از حصار تنگ ماده گرایی واندیشههای ناقص بشری بیرون میآیند.
سوم. همگان - زن یا مرد، فقیر یا غنی، جوان یا میان سال و... - از نتایج وآثار این رشد دانش وحکمت برخوردار شده وعلم ومعرفت در تمامی زوایای حیات نفوذ میکند وزندگی بر عقل ودانش استوار میشود؛ نه غریزه وشهوت.
چهارم. یکی از ابعاد مهم رشد دانش بشری، تعالی وشکوفایی افکار واندیشهها وتوجّه بیشتر به خرد وعقل خالص است. بر این اساس رفتارها، گفتارها وپندارهای افراد هم عقلانی وخردورزانه خواهد بود وهم نظر به سعادت واقعی وتکامل آنان خواهد داشت.
پنجم. با اینکه علم بشری در همه زمینهها ووجوه زندگی رشد خواهد یافت؛ اما با توجّه به روایات، تغییرات اساسی در نحوه مسافرت وارتباطات واطلاعات رخ خواهد داد وبا نیازها وبایستههای حکومت جهانی واحد، مطابق وهماهنگ خواهد بود. بر این
-----------------
(815) (یملأ الارض... نوراً وبرهاناً): احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 291؛ محمّد بن حسن طبرسی، اثبات الهداة، ج 3، ص 524، ح 404.
اساس ارسال ودریافت اطلاعات واخبار ومسافرت بین کشورها، از سرعت ودقت زیادی برخوردار خواهد شد.
ششم. در روایتی آمده است: (خدا زمین را به وسیله حضرت مهدی (عجل الله فرجه) پر از نور وروشنایی میکند بعد از تاریکی وظلمت آن... وپر از علم ودانایی میکند، بعد از جهل ونادانی)(816).
مقصود از تاریکی در این روایت، تاریکیهایی است که جامعه در اثر دوری از معارف حقّه ونداشتن بینش صحیح وگم کردن راه ارتباط با خدا، بدان مبتلا است ومنظور از نور، معرفت خدا وپیغمبر وامام ودرک حقایق ونور عقل وفطرت ووجدان است. همچنین مراد از جهل، همین نادانی وجهلی است که امروز بر دنیای علم وصنعت مستولی شده وروز به روز رو به افزایش است. مراد از علم نیز علوم حقیقی ودانشهایی است که به انسان کمال میبخشد واو را از نظر به ظاهر این عالم، به باطن آن میرساند وسبب خوف وخشیت از خدا وتقرّب ونزدیکی به او میگردد(817). براین اساس رشد دانش وعلم در عصر ظهور، تا اندازهای به انگارههای یاد شده نیز اشاره دارد.
آرامش وگشایش
یکی دیگر از آثار وبرکات مهم دولت مهدوی - به خصوص برای شیعیان ومستضعفان عالم - فرج وگشایش در کارها، رفع سختیها وگرفتاریها ودست یافتن به آرامش واطمینان است. آرامش خاطر وسکون وطمأنینه، گوهر کمیاب انسانهای معاصر است که از صدها بیماری روحی وروانی، افسردگی، پرخاشگری، انواع سختیها وناکامیابیها و...رنج میبرند ودر غرقاب ناملایمات وکمبودها دست وپنجه نرم میکنند!! وتنها امام مهدی (عجل الله فرجه) است که میتواند در برههای حسّاس از تاریخ، این
-----------------
(816) (یملأ الله به الأرض نوراً بعد ظلمتها... وعلماً بعد جهلها): محمّد بن علی صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 260، ح 5؛ فضل بن حسن طبری، اعلام الوری، ص 399؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 36، ص 253، ح 69.
(817) ر. ک: لطف الله صافی، به سوی دولت کریمه، امامت ومهدویت، ج 3، ص 58.
مشکلات را برطرف کند وزندگی خوب ومطمئنی برای انسانها فراهم سازد.
([خداوند] به وسیله مهدی (عجل الله فرجه) از امت رفع گرفتاری میکند)(818) ونیز: (او برطرف کننده رنجها واندوهها از شیعیان است؛ بعد از اندوهی سخت، بلایی طویل وستمی جانکاه. خوشا به حال آنان که آن زمان را درک میکنند)(819).
امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز میفرماید: (صاحب پرچم محمّدی ظهور میکند... زمین را مهد زندگی میسازد...)(820).
ونیز: ([زندگان آرزو میکنند که مرده ها] میدیدند عدل واطمینان وخیر بسیاری را که خداوند به ساکنان زمین میرساند)(821) و(خداوند [به دست او] روزگار سختی وفشار را به سر میآورد)(822).
([خداوند] به دست او کور را بینا ومریض را شفا میدهد)(823) ونیز (هر یک از شیعیان ما از شیر شجاع تر واز نیزه برّان تر وکاری تر خواهد شد. دشمن ما را زیر پایش له میکند...و این در زمان نزول رحمت خدا وگشایش او بر بندگان است)(824).
-----------------
(818) (یفرّج الله بالمهدی عن الأمة): محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 187؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 76، ح 31.
(819) (هو المفرّج للکرب عن شیعته بعد ضنک شدید وبلاءٍ طویل وجزع وخوف فطوبی لمن ادرک ذلک الزمان): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 335، ح 5؛ محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 91، ح 21؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 430، ح 24؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 129، ح 24 وج 51، ص 164، ح 8.
(820) (یظهر صاحبُ الرایة المحمدیة...یمهِّدُ الأرض ویحیی السنّة والفرض): مصطفی آل سید، بشارة الإسلام، ص83؛ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ج2، ص488؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص210.
(821) (لیروا العدلَ والطمأنینة وما صنَعَ الله باهل الارض من خیرٍ): عماد الدین طبری، بشارة المصطفی، ص 250؛ صادق احسان بخش، آثار الصادقین، ج 29، ص 268.
(822) (به...یذهب الزمان الکلب): محمّد بن حسن شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 185؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 75، ح 29.
(823) (وأبرئ به من العمی واشفی به المریض): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 251، ح 1؛ علی بن عبدالکریم نیلی، منتخب الأنوار المضیئة، ص 22؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 277، ح 172 وج 51، ص 270.
(824) (کان الرجل من شیعتنا أجرأ من لیث وأمضی من سنان یطأ عدوّنا برجلیه وذلک عند نزول رحمة الله وفرجه علی العباد):علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 133؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 189، ح 22 وج 36، ص 369.
(دستش را بر سر بندگان خدا مینهد ودل هر مؤمنی از پارههای آهن محکم تر میشود ونیرویی برابر با نیروی چهل نفر پیدا میکند)(825).
ریشه کن شدن بیماریها وناتوانی ها
از آثار ونتایج دیگر دولت حضرت مهدی، دفع بیماریها وطولانی شدن عمرها، ریشه کن شدن مرضهای واگیر وکشنده وزایل گشتن ترس وناتوانیهای شیعیان است. این امر در نتیجه اقدامات مثبت حکومت آن حضرت (مانند رسیدگی به بهداشت عمومی ونظارت سایر شهرها ومحیط زیست) ورشد علم ودانش بشری در همه زمینهها (مانند طب وپزشکی) وعنایت خاص ایشان به شیعیان به دست میآید:
(وقتی قائم ما قیام کند، خداوند مرض وبیماری را از شیعه ما دور میکند وتوانایی شان را برمی گرداند)(826) و(همه بیماران از معتقدین به حق وشیعیان مهدی (عجل الله فرجه) شفا مییابند)(827).
توسعه ورفاه
چنان که گفته شد، دولت امام مهدی، دولتی تک بعدی ومنفعت خواه نیست؛ بلکه دولتی است که بیش از همه چیز، منافع واقعی مردم را در نظر دارد ودر همه ابعاد وزوایای زندگی انسانی، تحول وتغییرات مثبت وپرفایده ایجاد میکند. البته سمت وسوی همه کارکردها، برنامهها وخط ومشیها - هر چند سیاسی واقتصادی - به سوی خدا
-----------------
(825) (وضع یده علی رؤوس العباد فلا یبقی مؤمنٌ إلّا صار قلبه أشدّ من زبر الحدید وأعطاه الله قوّة أربعین رجلاً...): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 310؛ محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 653، ح 17؛ قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1150.
(826) (إذا قام القائم أذهب الله عن کلِّ مؤمن العاهة وردّ إلیه قوّته): محمّد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص 317، ح 2؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 52، ص 364، ح 238.
(827) (وتزول کلّ عاهة عن معتقدی الحقّ من شیعة المهدی (علیه السلام)): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 37؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 458؛ محمّد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 52، ص 221، ح 82.
وتکامل اخلاقی انسانها است؛ اما این امر موجب غفلت از مسائل ظاهری ومادی زندگی نمی شود وتوسعه ورفاه اقتصادی بی نظیر وپرشکوهی برای انسانها به ارمغان میآورد. در سایه حکومت آن حضرت نظام طبقاتی از بین میرود وهمه مردم در ثروت مساوی خواهند بود. نشانه دوم، رفاه اقتصادی است که هر انسانی میتواند از آنچه بخواهد، بهره مند گردد. نشانه سوم، عدم نیازمندی به اموال واستغنا است ونبود هیچ نوع ستیز وتکاپو برای به دست آوردن چیزی(828).
البته در عصر امام مهدی (عجل الله فرجه) همه چیز طبیعی به نظر میرسد؛ اما معیارهای عصر ما با ملاکها ومعیارهای عصر ظهور متفاوت است. پس نظام غیر طبقاتی به معنای استقرار نظام صحیح واصیل اسلامی بر روی کره زمین است (نه نظامی غیر از نظام اسلامی).
از طرفی عوامل فراوانی چون مسائل غیبی، پشتوانه محکمی برای او ویاران ایشان خواهد بود وبه آنان کمک ومساعدت درخور توجّهی خواهد کرد. از این رو فهم وتحلیل بسیاری از مسائل آن عصر برای ما ممکن نیست.
در هر حال در این عصر زندگی، اقتصاد جامعه شکوفا گشته، فقر وتنگدستی رخت برمی بندد وآبادانی همه جا به چشم میخورد وبازرگانی وتجارت رونقی زیاد مییابد. معادن ومواهب طبیعی (گنجهای نهفته در دل زمین) مورد بهره برداری قرار میگیرد. همه امکانات طبق احتیاجات جوامع، به مناطق عالم گسیل میگردد وهیچ نقطهای متروک ورها شده باقی نمی ماند. بارانهای موسمی شروع به باریدن میکند، رودخانهها پرآب وزمینها حاصلخیز میشود وکشاورزی شکوفا میگردد. باغها سرسبز وپر از میوه میشود وبعضی از بیابان ها، یکباره به نخلستان تبدیل میگردد ودامداری گسترش مییابد. عطایا وبخششهای او گوارا است واموال مشت مشت به مردم داده میشود. فقر، بی کاری، حرص وطمع (ثروت اندوزی)، تجمّل پرستی و... از جامعه زدوده میشود ومردم صاحب مسکن، کار، دارایی (به اندازه نیاز) وزمین میشوند. محرومان ومستضعفان مورد توجّه قرار میگیرند وبا عطوفت ومهربانی با آنها
-----------------
(828) عبّاس المدرّسی، تمدن در عصر ظهور مهدی (عجل الله فرجه)، ص 90.
برخورد میشود (تا اینکه فقر ونداری ریشه کن گردد). سراسر زمین آباد، خرّم وسرسبز گشته وویرانیها وخرابیها اصلاح میشود. وضع اقتصاد عمومی بهبود کامل یافته، نعمتها فراوان، آبها مهار، زمینها آباد وحاصلخیز ومعادن ظاهر میشود تا جایی که فقیری باقی نمی ماند وکسی برای دریافت کمک مالی، به خزانه عمومی مراجعه نمی کند.
الف. نعمت، برکت وحیات: (زمین پربرکت میشود وامت من در عصر او چنان زندگی [خوبی] دارند که در هیچ زمانی چنین نبوده است)(829) و(در دولت او مردم - نیکان وفاجران - آن چنان در رفاه وآسایش به سر میبرند که هرگز نظیر آن دیده نشده است...)(830) ونیز: (امت من در عصر او چنان به سطحی از رفاه وزندگی وبرخورداری از نعمتها میرسند که نظیری برای آن نیست)(831).
(...از رنج طلب وسختی [در راه دستیابی به امور زندگی] آسوده میشوید وبار سنگین زندگی را از شانه هایتان بر زمین مینهید)(832) و(خداوند زمین را به دست قائم زنده میکند... زمین زنده میشود ومردم آن حیاتی نوین مییابند؛ بعد از مرگشان)(833).
ب. بخشش فراوان وبی نیازی مردمان: (عطایایش گوارا است...)(834) و(شما به
-----------------
(829) (تخرج الارض برکتها وتعیش امّتی فی زمانه عیشاً لم تعشه قبل ذلک فی زمان قطّ): جلال الدین سیوطی، العرف الوری، ص 99؛ علاء الدین متقی هندی، کنز العمال، ج 14، ح 38701.
(830) (تنعم امتی فی زمانه نعیماً لم یتنعموا مثله قط البرّ والفاجر): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 467؛ شهاب الدین مرعشی نجفی، ملحقات الاحقاق، ج 29، ص 376.
(831) (تتنّعم أمّتی فی زمن المهدی نعیماً لم یتنعّموا مثله قط...): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 591، ح 2؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج2، ص473 و83؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 78 و37.
(832) (کفیتم مؤونة الطلب والتعسّف ونبذتم الثقل الفادح عن الاعناق): محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 266، ح 22؛ محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 291؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 111، ح 6.
(833) (یحییها الله بالقائم (علیه السلام) فیعدل فیها فتحیی الارض ویحیی اهلها بعد موتهم): شرف الدین حسینی، تأویل الآیات الظاهرة، ص 638؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ح 24، ص 325، ح 39.
(834) (یکون عطاؤُهُ هنیئاً...): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 472 و483؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 82 و92.
جست وجوی اشخاص برمی آیید که مال یا زکات بگیرند وکسی را نمی یابید که از شما قبول کند)(835) ونیز: (کسی به حضور مهدی (عجل الله فرجه) میآید وتقاضای کمک میکند؛ پس دستور میدهد: مال را در لباس او بریزند، به صورتی که نمی تواند آن را حمل کند)(836).
(خداوند بی نیازی را در دلهای این امت قرار میدهد)(837) و(هنگامی که مهدی قیام میکند، خداوند در دلهای بندگان بی نیازی میافکند)(838).
ج. آبادانی وسرسبزی جهان: (در روی زمین جایی نمی ماند، جز اینکه آباد میگردد)(839) ونیز: (زمین به وسیله مهدی (عجل الله فرجه) آباد، خرّم وسرسبز میشود وبه وسیله او چشمه سارها روان میگردد... وخیرات وبرکات زیاد میشود)(840).
د. ظهور خیرات وبرکات زمین:
(خداوند برای قائم، گنجها ومعادن زمین را آشکار میسازد)(841) ونیز: (در [هنگام
-----------------
(835) (یطلب الرجل منکم من یصله بماله ویأخذ منه زکاته فلایجد احداً یقبل منه استغنی الناس بما رزقهم الله من فضله): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 381؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 464؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 464.
(836) (فیجیء إلیه الرجل فیقول یا مهدی! اعطنی اعطنی. قال: فیحثی له فی ثوبه ما استطاع ان یحمله...): محمّدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 104؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 478؛ یحیی بن حسن ابن بطریق، العمدة، ص 435.
(837) (ویجعل الله الغنی فی قلوب هذه الامّة): علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 474؛ محمّدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 84.
(838) (إذا خرج المهدی القی الله الغنی فی قلوب العباد): شهاب الدین مرعشی نجفی، ملحقات الاحقاق، ج 29، ص 334.
(839) (فلا یبقی فی الأرض خرابٌ إلّا عُمّر): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 330؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 534؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 463.
(840) (تَعمُرالأرضُ وتصفو وتزهو بمهدیها وتجری به أنهارهاوتعدمُ الفِتَنُ والغاراتُ ویکثُرالخیرُ والبرکاتُ): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص209،ح49؛سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودّة، ج2، ص560.
(841) (یظهر الله عزّ وجلّ له کنوز الأرض ومعادنها): محمّد بن علی شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 394، ح 4؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 282؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 527؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 440.
ظهور مهدی (عجل الله فرجه)] زمین گنجهای خود را آشکار وبرکاتش را برون میریزد)(842).
(زمین آنچه در اعماق خویش دارد، برای وی بیرون میریزد وهمه امکانات خود را در اختیارش میگذارد...)(843) ونیز: (زمین برکت هایش را بیرون میفرستد وهر حقی به صاحبش برمی گردد)(844).
ه. فراوانی آبها ومحصولات: (... آسمان باران هایش را فرو میریزد ودرختان میوههای خود را آشکار میسازد. زمین گیاهان خود را بیرون میفرستد وبرای ساکنان خود آرایش میکند)(845) ونیز: (آسمان چنان که باید، باران ببارد وزمین گیاه برویاند)(846).
(زمین روییدنیهای خود را خارج میسازد وآسمان برکاتش را فرو میفرستد)(847) ونیز (خداوند بارانهای [پیاپی وسودمند] فرو میریزد)(848) و(آبها [ی آشامیدنی وگوارا] در دولت او زیاد میگردد ورودخانهها گسترش مییابد...) (849).
-----------------
(842) (فحینئذٍ تظهر الأرض کنوزها وتبدی برکاتها...): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 384؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 465؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 338.
(843) (تخرج له الارض افالیذ کبدها وتلقی إلیه سلماً مقالیدها...): نهج البلاغه، خطبه 138.
(844) (اخرجت الارض برکاتها وردّ کلّ حقّ إلی اهله): محمّد بن محمّد شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 384؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 465؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 462.
(845) (فستبشر الأرضُ بالعدلِ وتعطی السماءُ قطرها والشجرُ ثمرها والأرضُ نباتَها وتتزین لأهلِها): محمّد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 53، ص 85؛ مصطفی آل سید، بشارة الإسلام، ص 71.
(846) (لأنزلت السماء قطرها ولأخرجت الأرض نباتها): حسن بن علی حرّانی، تحف العقول، ص 115؛ محمّد بن علی شیخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 626؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 316، ح 11.
(847) (تخرج الارض نبتها وتُنزل السماءُ برکتها): احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 290؛ محمّد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 52، ص 280، ح 6.
(848) (یسقیه الله الغیث...): لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 591؛ علاء الدین متقی هندی، کنز العمال، ج 14، ح 38700.
(849) (تزید المیاه فی دولتهِ وتمدُّ الانهار...): جلال الدین سیوطی، العرف الوردی، ص 105، ح 225؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 589.
آینده سیاست (ودولت)، از دیدگاه شیعه دوازده امامی چه وضعیتی دارد؟ در پاسخ به این سؤال اصلی پژوهش، گفته شد: دولت آینده در اندیشه شیعه، دولتی اخلاقی (کمال گرا واحیاگر) مبتنی بر ساختار امامت است. برای تحقیق در این زمینه، نخست در فصل اوّل بحث (آینده) و(آینده پژوهی) مورد توجه قرار گرفت.
یکی از انگارههای مهم در رابطه با (آینده)، امکان یا عدم امکان پیش بینی حوادث ووقایع وبرنامه ریزی وآمادگی برای روبه رو شدن با آنها است وحتی گاهی این سؤال مطرح میشود که: (آیا اصولاً آیندهای وجود دارد که آن را پیش بینی کنیم یا نه؟!)
مهم ترین انگاره در زمینه (پیش بینی آینده)، پیش بینی دینی (غیب گویی) وپیش بینی روند تاریخ (فلسفه تاریخ) است.
پیش بینیهای دینی - به خصوص در اسلام - درست، یقینی، قطعی وتحقّق یافتنی است؛ زیرا معارف دینی مستند به وحی والهامات الهی وگفتارهای پیامبر صادق وامام معصوم است وبسیاری از این پیش بینیها وغیب گوییها درباره حوادث وپدیدههای تاریخی، واقع شده است.
(فلسفه تاریخ) گذشته وآینده را به هم پیوند میزند وقانونی برای حرکت وسیر تاریخ ترسیم میکند وبه صورت احتمالی، به پیش بینی آینده (وضعیت سیاسی - اجتماعی) میپردازد. فلاسفه تاریخ به هدف دار بودن تاریخ وتصویر آن به عنوان
موجودی زنده، پویا ومتحرّک اصرار دارند.
در این رابطه چهار دیدگاه (کانت، توین بی، هگل ومارکس) مورد بررسی قرار گرفت. کانون توجّه این متفکران (امر فرادی) است؛ یعنی، برای کانت (گونههای انسانی)، از نظر هگل (ملّت)، برای مارکس (پرولتاریا) (طبقه حقیقی جهانی) واز نظر توین بی (تمدن) در مطالعات تاریخی قرار دارد.
نظریهها ودیدگاههای یاد شده، دارای یک وجه جبرگرایانه یا ضرورت گرایانه هستند... ظاهراً عقیده بر آن است که روند بلند مدت حوادث ورخدادها بدون توجّه به تلاشها واقدامات یا فعالیت افراد، مسیر خود را طی میکند وتاریخ آن چیزی خواهد شد که باید باشد.
از دیدگاه شیعه بر اساس آیات قرآن وروایات غایت ونهایتی برای این تاریخ وجود دارد وسیر آن به سوی مقصد وهدفی است وآن حرکت به سوی خدا ورسیدن به کمالات انسانی (عبادت وبندگی) است. قرآن صحنه زندگی انسانها را صحنه دو نیروی متضاد حق وباطل میداند که سرانجام به حاکمیت نیروی حق بر باطل منجر میگردد.
خداوند در قرآن، به طور مکرّر وعده گسترش جهانی یکتاپرستی وپیروزی حقّ ونابودی باطل را داده است. این وعده حتمی خداوند، تاکنون تحقّق نیافته وروزی تبدیل به واقعیت خواهد شد. بشر، شاهد پیروزی حق بر باطل، تحقّق عدالت اجتماعی، نابودی کفر وباطل، از بین رفتن ظلم وجور، غلبه دین اسلام وتشکیل حکومت جهانی عدل به دست مهدی موعود خواهد بود.
فرجام تاریخ، اعتلای (کلمه توحید) وشکوفایی (تمدّن اسلام) ونابودی (گروه باطل) ومحدودیت وتضعیف (شیطان) است.
در فصل دوّم وسوم، چهار دیدگاه معطوف به آینده بررسی شد.
مسیحیت با نگاهی خوشبینانه وامیدوارانه در انتظار روز موعودی است که با بازگشت مسیح ونجات ورستگاری انسان ها، تاریخ به پایان میرسد.
در این رابطه این انگاره پادشاهی مسیح نیز مطرح شده است. خود عیسی (علیه السلام) نمی گوید من آمده ام پادشاهی یا سلطنت مسیح را اعلام کنم؛ بلکه تأکید میکند من
فرستاده شده ام تا حکومت خدا را مژده دهم (که در مورد شخصی غیر از عیسی (علیه السلام) است). عیسی مسیح میآموزد که امپراتوری او، به این جهان تعلّق ندارد واو برای پادشاهی وسلطنت برنمی گردد؛ بلکه او در بازگشت دوّم خود، برای داوری جهانیان (داوری شریران) خواهد آمد. در روایات اسلامی نیز از فرود حضرت عیسی، به عنوان داوری دادگر تعبیر شده است. در هر حال به نظر میرسد که خود عیسی (علیه السلام) دولتی تشکیل نخواهد داد؛ بلکه او قضاوت وداوری جهانیان را بر عهده خواهد داشت.
براساس نظریه پایان تاریخ فوکویاما، با پایان یافتن جنگ سرد وفروپاشی اردوگاه کمونیسم، عصر رقابت وحاکمیت ایدئولوژیها به سر آمده است وجامعه بشری در آینده رو به (دموکراسی - لیبرال) میرود. دموکراسی لیبرال، آخرین شکل حکومت ونقطه اوج وپایانی تاریخ خواهد بود. بر این گمان در آینده، دولتها وملّتها با پذیرفتن این نظام، یکسان وشبیه به هم خواهند بود. انسان سرانجام در جهان مطلوب خود را مییابد (شناسایی همگانی وبرابر) وبه طور کامل ارضا میشود. در نهایت فرضیه فوکویاما به این نتیجه نادرست منجر میشود که تاریخ انسانی تکامل مییابد وکشورهای پیشرفته تر به اقتصاد بازار محور ونظام سیاسی لیبرال - دموکراسی روی میآورند. اگر این دیدگاه (پایان تاریخ) تا حدودی پذیرفته شود ووجود کاستیها وناکارآمدیهای آن در رفع مشکلات جهان ثابت گردد؛ میتوان آن را آخرین حلقه از نظریات واندیشههای بشری - قبل از ظهور مهدی (عجل الله فرجه) - دانست.
از دیدگاه مارکس، دولت بازتاب مبارزهای طبقاتی است که در سطح زیربنای اقتصادی جامعه به وقوع میپیوندد. منازعات سیاسی در سطح دولت تنها بازتاب منازعات طبقاتی واقعی در جامعه هستند. دولت، تجسّم وتراکم علایق ومنافع اقتصادی طبقه استثمارگر است. به عنوان ابزار سرکوب آن طبقه در جامعه مدنی عمل میکند ومنافع طبقه پرولتاریا را به سود سرمایه داران سرکوب میکند. با دگرگونی وجوه تولید، دولت نیز دگرگون میشود. با تحّول شیوههای صنعتی و... دیکتاتوری طبقه کارگر، به اضمحلال (زوال) دولت میانجامد. دیدگاه مارکس دارای اشکالات ونقدهای مختلفی است وجامعه مورد نظر او، تحقّق نیافته ونخواهد یافت.
در چشم انداز شیعه، آینده سیاست (دولت)، بسیار روشن وخوشبینانه است وتاریخ برای رسیدن به آن جامعه مطلوب - هر چند با فراز ونشیب - در حرکت است. سیاست در این جامعه فاضله والهی (سیاست امامت) است وامام منصوب از سوی خدا با تشکیل دولت ودر دست گرفت حکومت جهان، سامان دهی امور سیاسی، فرهنگی واقتصادی را برعهده دارد. این امر در پایان تاریخ (آخرالزمان) اتفاق میافتد وحضرت مهدی - به عنوان نجات دهنده ومصلح کلّ - راهبری ومدیریت آن را در دست میگیرد.
شیعیان دوازده امامی، نظرات روشن ودقیقی - با تکیه بر منابع غنی روایی - دارند وباورداشت آنان از مهدویت توأم با درک صحیح آنان از آینده سیاست (دولت) وصفات وکارکردهای ممتاز رهبر این حرکت (حضرت مهدی (عجل الله فرجه)) است. شیعه اثنا عشری چشم انتظار آمدن حجة بن الحسن عسکری است که با ظهور خود، دولتی را تشکیل خواهد داد که همه مردم دنیا (جمعیت) آن، تمامی نقاط روی زمین (سرزمین) آن، اقتدار ونفوذ معنوی وسلطه کامل بر جهان، (حاکمیت) آن وحکومت عادلانه وکارآمد، (بازوی اجرایی) آن است.
با تشکیل دولت، اراده ومدیریت امور مختلف جهان در دست ایشان قرار میگیرد. او با کمک یاران واصحاب خود، حکومت تمامی کشورها وسرزمینها را عهده دار میشود وجهان را براساس آموزههای امامت (سیاست امامت) مدیریت میکند.
در بخش دوّم، سه فرضیه در مورد دولت مهدی (عجل الله فرجه) مورد بررسی قرار گرفت:
بر اساس فرض انتقام گیری (انتقام از دشمنان)، مهم ترین اقدام آن حضرت تدارک انقلاب جهانی وجنگ نهایی با جبهه کفر وباطل ونابود کردن اشرار وگرفتن انتقام خدا، رسول خدا، امامان معصوم (علیهم السلام) ومظلومان عالم از ستمگران، کافران ومحاربان است. پس از این، مأموریت جهانی آن حضرت به پایان میرسد ونیازی به تشکیل دولت نیست.
در نقد این دیدگاه، محورهای مختلف بررسی شد وضمن تأیید جنگهای آغازین - آن هم در محدوده زمانی مشخص وبا گروههای معین - بحث انتقام ونابودی دشمنان، ذیل گزینه (جهاد) تفسیر گردید. برخی از راویان این احادیث نیز افرادی ضعیف وکذّاب شمرده شده اند. این مطلب که سیره آن حضرت مخالف سیره
پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وامام علی (علیه السلام) است، مخالف با روایاتی است که روش آن حضرت را مطابق با سیره پیامبر وامیرمؤمنان میداند. آن حضرت برای تحقّق صلح وعدالت به پا میخیزد واقدامی مخالف این انگاره انجام نخواهد داد وانتقام وخونخواهی آن حضرت محدود به ادامه دهندگان راه ستمگران وکافران وکسانی است که راضی به ظلم وستم دشمنان - به خصوص قاتلان امام حسین (علیه السلام) - میباشند.
در فرض دولت اقتدارگرا، دولت او تکیه بر قدرت فیزیکی، ایجاد رعب وترس در دیگران، سلطه فراگیر وکامل بر جهان وسرکوبی شدید مخالفان وناراضیان دارد. در روایات اشاره شده که امام مهدی (قائم بالسیف) (قیام کننده با شمشیر) است که نماد استفاده از قدرت فیزیکی وسرکوب گری است. همچنین آن حضرت یاری شده با رعب و(ایجاد ترس در دل دیگران) ودارای قاطعیت وشدّت برخورد با دشمنان است. در نقد این دیدگاه توجّه به نکاتی چند ضروری دانسته شد؛ از جمله اینکه ایشان قبل از استفاده از حربه جنگ وسرکوبی، از در گفت وگو وارشاد برمی آید وسعی میکند که همگان را با دلایل آشکار به سوی دین حق ودست برداشتن از طغیان گری دعوت کند. از طرفی آن حضرت مانند پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) وحضرت علی (علیه السلام) رفتار خواهد کرد؛ آن دو بزرگوار ابتدا با منطق گفت وگو ورفتار ملاطفت آمیز پیش میرفتند وتا حد مقدور از جنگ وشدّت عمل دوری میجستند. از طرفی، رفتار ایشان با مردم ملاطفت آمیز، شفقت آمیز وبسیار دوستانه خواهد بود وآنان نیز با تمام وجود، دوستدار ومحبّ ایشان خواهند بود.
براساس فرض سوّم (دولت اخلاقی)، غایت سیاست در اسلام، سوق دادن جامعه به سمت کمال وسعادت واقعی وجاودانی است وآن با تقرّب انسان به خدا، عبودیت وعبادت بیشتر، کسب فضایل اخلاقی وزدودن رذایل به دست میآید. با توجّه به این انگاره، سیاست (دولت) در خدمت اخلاق ورشد وبالندگی معنوی جامعه قرار میگیرد وآن را به سر منزل مقصود میرساند.
بنا بر فرض پژوهش حاضر، دولت مهدوی (علیه السلام)، دولتی اخلاقی مبتنی بر ساختار امامت است؛ یعنی، امام مهدی (عجل الله فرجه) با تشکیل حکومت جهانی براساس نظام امامت، اداره ومدیریت جهان را در دست خواهد گرفت وبشر را به سمت کمال مطلوب
وتکمیل مکارم اخلاقی (حداکثر کمال ورشد اخلاقی) هدایت وراهبری خواهد کرد وجامعه مرده را زنده ودین مداری ومعنویت گرایی را احیا خواهد کرد. مشکلات ونارساییهای گسترده جوامع - بخصوص در زمینه اخلاق ومعنویت - تنها در سایه وجود دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) از بین میرود وبه جای آنها معنویت، عدالت وعقلانیت حاکم میشود وجامعه به تکامل، تعالی، تعادل وپیشرفت میرسد. دولت اخلاقی امام مهدی، هم خود جامع تمام فضایل ونیکیها ومحاسن اخلاقی است وهم در مقام عمل واجرا، همه آنها را در جامعه محقّق میسازد (سیاست فاضله دولت (رهبری) فاضله کارویژه فاضله هدف فاضله).
دلایل وشواهد مختلف برای اثبات اخلاقی بودن دولت مهدوی وجود دارد؛ از جمله: روایات، پیمان نامه آغازین، اهداف وویژگیهای حکومت آن حضرت.
در فصل اوّل بخش سوّم، ساختار ونهادهای حکومتی دولت امام مهدی (عجل الله فرجه) بررسی شد. بر این اساس استقرار وتثبیت حکومت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) بدین صورت است که آن حضرت براساس نظام امامت، پیشوایی ورهبری دینی - سیاسی جهان را برعهده دارد واین به انتخاب خدا ونصّ دینی وتصریح پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) میباشد ومردم موظفاند امام زمان خود را بشناسند واز او اطاعت کنند واو را یاری نمایند. البته خواست، بیعت ورضایت مردم در تحقق عملی ولایت آن حضرت نقش مؤثّری دارد.
ساختار حکومتی آن حضرت نیز براساس الگوی امامت (خلافت) - به خصوص الگوی زمامداری وحکومت امام علی (علیه السلام) - قابل تحلیل وتفسیر است. در این الگو امام در رأس وهرم قدرت دارد وپس از او وزیران وزمامداران بلاد وکشورها - که به وسیله خود او نصب میشوند - قرار دارند. این حاکمان ووالیان، زیرنظر امام (علیه السلام) اداره کشورها را در دست دارند واز نوعی استقلال هم برخوردار میباشند. پس از آنان کارگزاران ومأموران مختلف حکومتی (قاضیان، نظامیان، فرماندهان و...) امور مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی وقضایی را در دست دارند.
در فصل دوّم نیز کارکردها وکارویژههای دولت مهدوی بررسی شد. امام در این راستا به عنوان زعیم سیاسی - دینی، اختیارات ومسؤولیتهای گستردهای برای مدیریت
وهدایت امور گوناگون مردم برعهده دارد ووظایف مختلفی مانند حفظ دین، اصلاح مردم، احیای سنّت، اقامه حدود، گسترش عدالت، جهاد، عزل ونصب کارگزاران، توزیع بیت المال، تأمین حقوق و... برعهده امام است واو ولایت، اختیارات وشؤون مختلفی دارد.
وظایف وکارکردهای سیاسی واجتماعی دولت مهدوی برای تأمین عدالت، اداره سیاسی جهان، قضاوت وداوری، قانون گذاری، تأمین صلح وامنیت واحیای دین واصلاح امور است. دولت ایشان در تمامی زمینه ها، موفّق وکارآمد بوده وهمه امور سیاسی واجتماعی را تحت پوشش قرار خواهد داد.
کارکرد فرهنگی ودینی دولت ایشان در راستای تربیت دینی مردم، تتمیم مکارم اخلاقی وزدودن آلودگیها ومفاسد، گسترش واحیای آموزههای اسلام، تثبیت آیین توحید ویکتاپرستی، رشد دانش وعلم بشری، شکوفایی افکار واندیشه ها، رشد وترقی صنعت وفن آوری وپیشرفت شگفت انگیز در زمینههای ارتباطات، اطلاعات واختراعات دیگر است. البته دولت مهدوی (عجل الله فرجه)، بیشترین اهمیت را به برنامههای فرهنگی - دینی داده ودر رشد وتعالی اخلاقی انسانها وتزکیه وتهذیب نفوس اهتمام جدّی خواهد داشت.
کارکرد اقتصادی وعمرانی دولت مهدوی در جهت استفاده صحیح از موهبتهای طبیعی (گنجها ومعادن)، عمران وآبادانی شهرها وکشورها، بی نیازی واستغنای مردم، کمک به بدهکاران وفقیران، توزیع عادلانه امکانات وبیت المال، ایجاد اقتصاد سالم، رونق کشاورزی ودامپروری و... است. دولت ایشان در زمینه اقتصاد وعمران موفقیتهای کاملی کسب خواهد کرد ودر عین حال بر اخلاقی بودن فعالیتهای اقتصادی واستفاده صحیح از طبیعت وگسترش عدالت تأکید خواهد نمود.
در فصل سوّم (پیامدها وبروندادهای دولت مهدوی (علیه السلام))، ابتدا بیان شد که معنویت، عدالت، عقلانیت وتوسعه، انگارههایی است که دولت مهدوی (عجل الله فرجه) در تمامی زمینهها وبرطبق شاخصها ومعیارهای ذیل به آنها دست مییابد: بهبود ارتباط فرد با خدای خود؛ توجّه به شایستگی ها، استعدادها وارزشهای فردی؛ استفاده صحیح
از موهبتهای الهی؛ روابط دوستانه وصلح آمیز با دیگران.
مهم ترین دستاوردهای دولت مهدوی (علیه السلام) در عرصه سیاست استقرار دولت حق ونابودی دولتهای باطل، گسترش عدالت وایجاد قسط، تثبیت صلح وامنیت جهانی، ورفع اختلافها وستیزشها است.
در زمینه فرهنگ ودین نیز رشد وتعالی اخلاقی ومعنوی مردم ونورانیت جهان، ترویج فضایل اخلاقی وریشه کن شدن رذایل، حاکمیت آیین اسلام وتوحید ویکتاپرستی، جلب رضایت عمومی، توسعه وپیشرفت علم ودانش وشکوفایی اندیشه وخرد وایجاد آرامش روحی وروانی و... به دست خواهد آمد.
از نظر اقتصادی وعمرانی نیز بشر شاهد وفور نعمت وبرکت، حیات مجدّد ومتکامل در روی زمین، رونق کشاورزی وکثرت محصولات، رفاه وآسایش بشری، عمران وآبادی زمین و... خواهد بود.
بشر پس از قرنها وسالها چشم انتظاری وامید به اصلاح امور وتحقّق بشارت الهی، به سعادت وکمال مطلوب نائل خواهد آمد ودر پرتو دولت مهدوی، در تمامی جنبههای زندگی به رفاه، آسایش، آرامش، صلح وتعالی وتکامل دست خواهد یازید.