میعاد با خورشید

میعاد با خورشید

نویسنده: رضا سرافراز

فهرست مطالب

یادداشت ناشر
مختصری در معرفی نویسنده کتاب
طلیعه
منجی ومبشران
مهدی ومسلمانان
مغرضان
طلوع خورشید
منتظران
کژ اندیشان
گمراهان
پاکبازان

یادداشت ناشر
بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیک یا ولی العصر ادرکنی

(یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل وتکتمون الحق وانتم تعلمون) (آل عمران / 71) (افتطعمون ان یومنوا لکم وقد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه وهم یعلمون) (البقره / 75)... وشرق شناسان، رهروان خلف سلف نا صالح خود، ومبلغان ومجریان آن رسالت پلیدی هستند که آیات فوق اشارت به آن دارد: کتمان حق وتحریف وتبدیل وامتزاج آن با باطل. با این تفاوت که آنان در اجرای این منویات موفق تر از اسلاف خود بوده اند، که: چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا. آنان در برخوردشان، با اسلام، ابتدا به نقد آن پرداختند وبر آن ردیه نوشتند، اما چون این اقدام، اعلام جنگی علنی بود، خود به خود مهاجم را می شناساند، ومقاومت مسلمانان را بر می انگیخت وآنان را به دفاع وا می داشت.
لذا آنان (شرق شناسان) تدبیری نو اندیشیدند، واین بار نه در لباس دشمن، که در چهره دوست به میدان آمدند، اسلام را مقوله ای ارزشمند برای تحقیق وتتبع وانمود کردند، وباب اسلام شناسی را گشودند وخود اسلام شناسی گشتند، وآثاری تحقیقی که گاهی تمجیدی نیز چاشنی آن بود، در طرح اسلام منتشر کردند.(1) آنان بنای کار خود را در تحریفات، بر تحریفات تحریف کنندگان قبل از خود نهادند، هم آنانی که اسلام مرضی خداوند متعال(2) مورد قبول آنان نبود.
پس شرق شناسان شناس بر مصادر وماخذ علمای آن اسلام رجوع کردند محرف آنان را معرفی نمودند. اسلامی که امیر المؤمنین - سلام الله علیه - درباره آن فرموده بود: بزودی زمانی بر شما فرارسد که در آن اسلام باژگونه گردد، همانگونه که ظرف، باژگونه ومحتوایش بیرون ریزد.(3) وچه باکی از چنین اسلامی!؟ بر این اساس، بهترین نوع برخورد با اسلام اسلام شناسان غربی وطرح آن، نمایانیدن مصادر وماخذ گفته های آنان ونقد وبررسی آن مصادر است، تا با برکندن ریشه، درخت خود به خود فرو افتد، که با خشکاندن گنداب ها، حشرات موذی ناگزیر هلاک خواهند شد.(4) وشهید سرا افرازمان رضا سرافراز همین شیوه را در طرح اقوال مستشرقین در مورد وجود مقدس حضرت ولی عصر - سلام الله علیه - در پیش گرفته وبدین گونه کوتاهترین وموثرترین راه را در این مسیر، برگزیده وبه نتیجه رسیده است.
امید که پروردگارش او را به جوار مولایش - که وی همیشه در پاسداری از حریم مقدسش کوشا بود - رسانده، واو را هرگز از وی جدا نگرداند.

مؤسسه الامام المهدی (عجل الله فرجه)

ذی قعده الحرام 1401 - شهریور 1360

مختصری در معرفی نویسنده کتاب
رضا سرافراز یکی از سربازان امام زمان (عجل الله فرجه) - است، که در راه تلاش وفعالیت در راه اسلام وانقلاب اسلامی، در زمستان 1359 به شهادت رسید. تلاش ها وفعالیت های خالصانه رضا سرافراز در دوران زندگانیش، چنین گواهی می دهند که او فردی فعال وفداکار، در راه نشر قرآن ومعارف اهل بیت - علیهم السلام - بوده است.
او به هنگام تحصیلش در رشته زبان وادبیات دانشگاه تهران ونیز پس از آن، هیچ گاه فعالیت های مذهبی اش را در حاشیه قرار نمی داد. در ودیوار مسجد ابوالصدق ونیز فعالیت های وی در موسسات فرهنگی وتبلیغی ونهادهای انقلابی همچون سپاه پاسداران، بر این امر شهادت می دهند که وی برای اسلام دل می سوزاند واز غیبت امام زمانش رنج می برد.
سرافراز، شاگرد کلاس سوم دبیرستان بود که تدریس قرآن را در مسجد ابوالصدق شروع کرد وبه تدریج دامنه فعالیت های خود را در این مسجد گسترش داد، بطوری که بعدها مسئولیت اکثر فعالیت های فرهنگی مسجد را بر دوش داشت، ونیز در احیای کتابخانه وسرپرستی کلاس های درس قرآن همت کم نظیر به خرج می داد. او به حق مدرس قرآن بود، در این عمر کوتاه وپر بارش، صدها شاگرد را در این مسجد قرآن آموخت. شور وشوق در این امر، تا آنجا بود که گاهی تا نیمه های شب، اوقاتش در کتاب خانه مسجد به تدریس ومطالعه می گذراند، به این امید که فرهنگ قرآن وحب اهل بیت معصومین (علیهم السلام) را هر چه بیشتر در قلوب پاک بچه های معصوم جایگزین سازد.
وی در سال 55، ضمن پاسداری از حریم ولایت حضرت مهدی - علیه السلام - وافشای توطئه های صهیونیزم در ایران، دستگیر شده، وبه مدت 37 روز، در زندان کمیته، ناراحتی های جسمی وروحی فراوانی را متحمل گشت. سرافراز که از غربت امام زمانش می سوخت وتا حد توانش در تعلیم وتربیت افراد وسیراب کردن تشنگان راه ولایت، همت به خرج می داد، در سال 58، به دنبال تاییدات مکرر مرجع عالیقدر ورهبر انقلاب اسلامی ایران، از سپاه پاسداران، وتاکید بر امام زمانی شدن این ارگان، به خدمت سپاه پاسداران درآمد ومسئولیت کلاس های ایدئولوژی پادگان ولی عصر (عجل الله فرجه) را عهده دار شد، تا بتواند از این راه، با تعلیم وتربیت مستمر، سربازان خالصی برای امام زمان (عجل الله فرجه) تربیت کرده وخود نیز توشه ای بر چیند.
وآرامش خویش را در فرونشاندن عطش کسانی می دید که برای خدا، در راه پاسداری از انقلاب اسلامی گام نهاده شائقه وبدنبال رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی ایران راه می پیمودند. او این واقعیت را با حالتی دلسوزانه، این چنین ابراز می داشت: بچه های سپاه واقعا تشنه اند ومن بر ایشان کلاس کذاشته ام... رضا سرافراز در زمستان سال 59، در حالی که قلبش از عشق امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - آکنده، ودر سنگر اسلام وپاسداری از انقلاب اسلامی مشغول فعالیت بود، به دنبال حادثه ای در پادگان ولی عصر (عجل الله فرجه) به شرف شهادت نائل شد - هنیئا له - خدایش بیامرزد وبا سرور شهیدان جهان محشورش گرداند.
طلیعه
شکوه بزرگداشت میلاد آخرین گوهر تابناک، از خاندان رسالت، همه جا نمایان است، زیرا زاد روز مهدی، بازمانده خاندان برگزیدگان الهی است. طلوغ خورشیدی است که پیامبران الهی نوید بر آمدنش را داده اند. آری، نیمه شعبان است: زنده کننده خاطره امید وانتظار ویادآور میعاد امتی راستین با پیشوای خود، ودمنده روح پایمردی وتلاش در مسیر او نیمه شعبان، نقطه عطف حیات امت شیعه است. حیاتی با دو حد، حدی که سراسر سختی بوده، اما پر امید، حماسه انتظار، وحد دیگر که حیات آفرین است ومتحرک، حماسه ظهور. این چه روزی است؟
میلاد یگانه برافرازنده پرچم توحید وعدل در کران تا کران هستی. میلاد مهدی است، تجلی پیامبر اکرم در همه ابعاد خلق وخلق، واحیاء کننده جهان بینی توحید.... تا همه در پیشگاه تنها یک خدا به سجده در افتند، وتنها یک دین را پذیرا شوند، وتنها یک رهبر را. آری، میلاد حجت بن الحسن (علیه السلام) است. او که وارث خلافت الهی است در زمین، و... خود هدایت شده الهی وهدایتگر جهان انسانی. امامی که بگاه ظهورش، امتیازات جاهلی از بین می رود، وهمه در حکومت عدلگستر او برادر وبرابر خواهند زیست. ودیگر نه ستمی خواهد ماند ونه ستمگری ونه ستمکشی.
وتمام عالم را پرهیزگاران راه خدا به ارث خواهند برد. از این رو بایسته است تا بکوشیم هر چه با شکوه تر، میلاد امام مهدی (علیه السلام) را بر پا کنیم. واز آنجا که شناخت امام یکی از بنیانهای اساسی اسلام است، شما را برای شناخت بیشتر به خواندن این نوشتار کوتاه فرا می خوانیم، تا اصالت این عقیده بر حق خود را بیان داریم، تا اگر در گذر زمان وتاریخ، با افرادی مواجه شدیم که در استواری این اعتقاد ترید کردند، وآن را خاطره ای ذهنی، ویا عارضه ای غیر اسلامی جلوه دادند، این مختصر راهنمایمان باشد.
منجی ومبشران
از دورترین کرانه تاریخ، موضوع ظهور مصلح، یکی از اساسی ترین خطوط فکری بشر بوده، واز این رو، تاریخ انسان با آن پیوند خورده است. با تحقیقی گذرا در ادیان الهی، انتظار آینده بهتر، وآمدن یک منجی را در متن فرهنگ آنان می بینیم. بگونه ای که با فطرت وتعقل آنان، عجین گردیده است. ودر این میان، هر چه دین کامل تر بوده، این انتظار را با تفصیل بیشتر بیان نموده است. پس... انتظار یک امید دیرین ادیان وجوامع انسانی است به آینده وکمال برتر.
در این بینش، انبیای بزرگ، بیشترین سهم واستوارترین تعهد را داشته اند. ابراهیم (علیه السلام)... موسی (علیه السلام)... عیسی (علیه السلام)... محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) آن را متذکر شده اند. ودیگرانی چون: بودا، زرتشت و... نیز آن را یادآوری کرده اند، اما هر یک به گونه ای وطریقی. در این میان، انتظار اسلامی وبخصوص انتظار شیعه نگرشی ژرف تر ومسئولیت زاتر داشته است. اگر ادیان دیگر، منجی را برای قوم خود خواسته اند، اسلام آن را برای تمام عالم می داند. اگر آنان او را مبهم معرفی نموده اند، اسلام مصلح موعود را با تمام ویژگیهایش نمایانده است.
اگر در فرهنگ آنها، امام در عالم دیگر ودور از مردم است، در اسلام، امام مهدی (علیه السلام) به میان مردم (بطور ناشناس) هم می آید(5) وگاهی در امور به آنان کمک نیز می نماید.(6) وبالاخره اگر ادیان دیگر، منتظران را بدون مسئولیت رها کرده باشند، در اسلام انتظار برترین عمل امت(7) ومسئولیت آفرین تر وحماسه سازتر از هر تعهدی است. به هر حال هندوها او را برهمن کلا، زرتشتیان سوشیانس، یهودیان یوشع، مسیحیان مسیح وپسر انسان،(8) وبالاخره مسلمانان، منجی موعود را: مهدی (هدایت شده)، قائم (قیام کننده) ومحمد (ستوده - همنام پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)) می نامند.
اینک به نمونه ای از بشارات کتب ادیان دیگر در مورد مصلح آینده بشریت اشاره می کنیم تا سند زنده ای بر ادعای ما در انتظار مصلح باشد. در زبور حضرت داود (علیه السلام) آمده است: شریران منقطع خواهند شد، اما منتظران خداوند وارث زمین می گردند....(9) صالحان، وارث زمین خواهند شد ودر آن تا ابد سکونت خواهند گزید...(10) ... در زمان او صالحان خواهند شگفت، وفور وسلامتی خواهد بود... او حکمرانی خواهد کرد، از دریا تا دریا، واز نهر تا اقصای جهان...(11) در انجیل متی می خوانیم: پس بیدار باشید، زیرا که نمی دانید در کدام ساعت خداوند شما می آید... زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می آید.(12)
در انجیل مرقس می بینیم: پس بیدار باشید، زیرا که نمی دانید در چه وقت صاحب خانه می آید، در شام، یا نیمه شب، یا بانگ خروس، یا صبح. مبادا ناگهان آمده، شما را خفته یابد.(13) ودر کتاب اشعیاء نبی: مسکینان را بعدالت داوری خواهد کرد وبجهه مظلومان زمین براستی حکم خواهد نمود...(14) کمر بند کمرش عدالت خواهد بود،(15) وکمر بند میانش امانت، وگرگ با بره سکونت خواهد داشت، وپلنگ با بزغاله خواهد خوابید، وگوساله وشیر وپرواری با هم. وطفل کوچک آنها را خواهد راند(16) آنچه آوردیم، نمونه هایی از بشارات تورات وانجیل بود.(17) در کتب ادیان دیگر، نیز بشارات زیادی که نوید از ظهور مصلحی در آینده داده اند، آمده است، ودر این مورد کتبی نیز بنگارش درآمده که می توان بدانها مراجعه نمود.(18)
البته هدف ما این نیست که بشارات فوق را برای ظهور مهدی موعود اسلام توجیه کنیم، بلکه هدف از آوردن این نمونه ها - همانطور که قبلا هم گفتیم - بیشتر بخاطر این است که بنمایانیم: انتظار فردای بهتر اگر چه مبهم وگنگ وبدون تعهد وعمل در قبال آن، در سطور نوشته های ادیان قبل هم دیده می شود. آری جوامع وادیان، سعی کرده اند با چشمداشت به آینده بهتر، ونوید آن به پیروان خود، بذر امید وحیات را در دل آنان بیفشانند.
مهدی ومسلمانان
بدنبال اعتقاد ادیان دیگر به ظهور یک مصلح موعود، شایسته است عقیده مسلمانان را نیز در این مسئله بنگاریم. پایگاه شناخت امام وپیروی از او بدرجه ایست که یکی از اصول اعتقادی اسلام، امامت بحساب آمده است، وبا مراجعه به متون اصیل فرهنگ اسلامی، این مسئله بروشنی دیده می شود. کتب بسیاری از شیعه وسنی ودیگر فرق اسلامی، مقام اهل بیت پیامبر - علیهم السلام - را محترم دانسته، وبعضی، کتب مستقلی در اثبات امامت حضرت علی ویازده فرزند گرامیش (علیه السلام) از دیدگاه آیات وروایات نگاشته اند.(19)
واینک نمونه هائی از پیامبر اسلام - صلی الله علیه وآله وسلم -: آن حضرت در هنگامی که دو یادگار خود را در میان مسلمانان پس از مرگ خودش نام می برد، چنین می فرماید: انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله وعترتی اهل بیتی...:(20) همانا در میان شما دو چیز ارزشمند به جای می نهم، کتاب خدا (=قرآن) واهل بیتم (=علی وفاطمه وفرزندانشان) را. در جای دیگر می فرماید: مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینه نوح، من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق:(21)
مثل خاندان من در میان شما (مسلمانان)، چون کشتی نوحست، هر که به آن پناه برد، رستگار می شود. وهر آن که از آن روی برتابد، غرق می گردد. در جای دیگر مردن بدون شناخت امام را، مردن جاهلیت وکفر دانسته: من لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه:(22) کسی که امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. با الهام از این گفتار، پی می بریم که از اساسی ترین وظایف ما در هر زمان، شناخت امام زمانمان می باشد.
اکنون قبل از مراجعه به سخنان گهربار معصومین (علیهم السلام)، نگرشی کوتاه بقرآن می کنیم تا اصالت مهدویت را ابتدا از کلام وحی بشنویم: یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم ویحبونه، اذله علی المؤمنین اعزه علی الکافرین:(23) ای کسانی که ایمان آورده اید! هر که از شما از دین خود برگردد (با کی نیست)، پس زود است که خداوند در آینده قومی را بیاورد که آنان را دوست می دارد وآنان نیز او را دوست می دارند. اینان با مؤمنین به فروتنی رفتار می کنند، وبر کافران سخت ونفوذ ناپذیرند.(24)
در جای دیگر می فرماید: وترید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین:(25) وما این گونه اراده کرده ایم که بر آنان که ضعیف گرفته شدند، منت گذارده، بانان پیشوایی ووراثت (زمین) را عطا کنیم.(26) ونیز آنجا که وعده الهی، نوید پیروزی اسلام بر همه آئین ها را می دهد: (هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون):(27) اوست (خدائی که) رسول خود را با هدایت ودین حق فرستاد تا دین او را بر تمامی آئین ها پیروز گرداند، اگر چه مشرکان را ناپسند آید.(28)
این آیات وبیش از یکصد آیه دیگر،(29) گواهان این اعتقاد می باشند. این تاکیدات قرآنی، الهام بخش معصومین - علیهم السلام - بوده، وآنان در هر موقعیتی که مجال می یافته اند، آنرا یاد آور اصحاب ودیگر مسلمانان می شده اند. واز این جهت است که هنگام مراجعه به متون روایی وتاریخی اسلام، به صدها کتاب در این زمینه بر می خوریم.(30)
ومی بینیم آن قدر این مسئله آشکار وروشن بوده، که حتی قبل از میلاد مهدی (علیه السلام) نیز کتبی در شخصیت وامامت وغیبت او نگاشته شده است. اینک فهرست ده کتاب را که پیش از تولد حضرتش تا حدود یک قرن پس از میلاد او، تألیف شده بترتیب تاریخ می نگاریم. توضیح این که کتب ذیل، فقط بخشی از کتابهای نگارش یافته در این زمینه، در این فاصله است: الغیبه از علی بن عمر اعرج کوفی (صحابی امام موسی (علیه السلام))(31) الغیبه از ابراهیم بن صالح انماطی (صحابی امام موسی (علیه السلام)) (32) الغیبه از علی بن حسن طایی طاطری (صحابی امام موسی (علیه السلام)) (33) الغیبه از حسن بن علی بن حمزه سالم (صحابی امام رضا (علیه السلام))(34) الغیبه از عباس بن هشام ناشری (صحابی امام جواد (علیه السلام) متوفی 220 ه).(35)
الغیبه از ابواسحاق ابراهیم نهاوندی (صحابی امام جواد (علیه السلام) وامام هادی (علیه السلام) وامام عسکری (علیه السلام))(36) الغیبه از علی بن حسن بن فضال (صحابی امام جواد (علیه السلام) وامام هادی (علیه السلام) متوفی 224 ه)(37) الغیبه از فضل بن شاذان نیشابوری (صحابی امام عسکری (علیه السلام)، متوفی 260 ه)(38) الغیبه از عبد الله بن جعفر حمیری (صحابی امام عسکری (علیه السلام)، متوفی 290 ه)(39) الغیبه از محمد بن ابراهیم نعمانی (نگارش کتاب حدود سال 340 ه)(40) وبرای اطلاع بیشتر از تعداد کتب آن عصر در این مورد می توان به کتاب الذریعه الی تصانیف الشیعه که کتاب پر ارجی در معرفی مولفات شیعه است، مراجعه نمود.(41)
اینک به نمونه ای از هزاران حدیث مربوط به مهدویت اشاره می کنیم: پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده اند: لا تذهب الدنیا حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی:...(42) دنیا پایان نمی پذیرد تا آنکه مردی از دودمان من مالک عرب شود، که همنام من است. ودر جای دیگر رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به علی (علیه السلام) چنین مژده می دهد: یا علی! الائمه الراشدون المتهدون المعصومون من ولدک احد عشر اماما وانت اولهم، وآخرهم اسمه اسمی یخرج فیملا الارض عدلا کما ملئت جورا وظلما:(43) یا علی! پیشوایان هدایتگر هدایت شده معصوم، از فرزندان تو، یازده نفرند، وتو اولین آنها، وواپسین آنها همنام من (محمد) است.
او خروج (قیام) می کند وزمین را همان گونه که از ظلم وستم پر شده است، سرشار از عدل وداد می کند. وحضرت امیر (علیه السلام) می فرماید: چون آن زمان (زمان ظلم وستم) فرارسد، آقای بزرگوار وامام دین ظاهر شود وبر تخت سلطنت قرار گیرد، یاران او از هر طرف چون پاره های ابر (که در پائیز بهم می پیوندند) بدور او گرد آیند...(44) در جای دیگر حضرت امیر (علیه السلام) او را آخرین بازمانده حجتهای پروردگار، وجانشین اوصیای انبیای الهی بشمار می آورد.(45) واین اعتقاد بقدری استوار است که منکر ظهور مهدی (علیه السلام)، منکر نبوت ورسالت پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) معرفی می شود.
بطوری که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: من اقر بجمیع الائمه وجحد المهدی، کان کمن اقر بجمیع الانبیاء وحجد محمدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نبوته:(46) هر کس تمام ائمه طاهرین را تصدیق نماید، اما منکر مهدی گردد مانند کسی است که بهمه فرستادگان الهی ایمان آورد، اما نبوت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را منکر شود. همچنین در روایت دیگری از رسول اکرم - صلی الله علیه وآله وسلم - آمده است: من انکر خروج المهدی فقد کفر بما انزل علی محمد: (47) هر کس خروج (قیام) مهدی (علیه السلام) را منکر شود، به آنچه بر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده، کافر گشته است.
با دیدن نمونه های بیشمار دیگر که در مدت 273 سال - از بعثت نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) تا وفات یازدهمین پیشوای شیعه - وارد شده است، وبا در نظر گرفتن جلوگیری زیاد خلفای اموی وعباسی از پخش احادیث ائمه - علیهم السلام - پی می بریم که چه مجاهدتهایی در نگهداری این احادیث شده است. واین نیست مگر به خاطر اهمیت وارزش موضوع مهدویت.
مغرضان
در دهه های اخیر، به نوشته های اندکی - که اکثرا از خاورشناسان اروپائی است - بر می خوریم که مهدویت را موهوم پنداشته اند. اکثر این افراد، در برخورد با ادیان الهی، خواسته اند آنها را با بینش مادی مورد تجزیه وتحلیل قرار دهند وبا عینک غیر معنوی به آنها بنگرند. متاسفانه، این بینش در مورد اسلام هم، تا حد زیادی مورد نظر بوده، بطوری که در مورد اعتقاد انتظار فرج، این نظر اعمال شده است. اینان معتقدند که این اعتقاد، باوری غیر راستین است، که پس از پیامبر اسلام، در میان مسلمانان - وآن هم توسط شیعیان - وارد شده است. وعلت پدید آمدن آن نیز چیزی جز نابسامانی های تاریخ تشیع وسختی های آنها در زمان خلفا نبوده است. آن گاه سعی کرده اند به طریقی آن را، یک اعتقاد وارداتی از سوی زرتشتیان ویهودیان ومسیحیان وایرانیان در فرهنگ اسلامی بدانند.
تکیه کلام آنها، بر سخنان بعضی از مسلمانان سنی است، که در گذشته احادیث مهدویت را قابل تردید دانسته اند. از معروفترین این خاورشناسان (و به اصطلاح بعضی از نویسندگان بی اطلاع ما، این اسلام شناسان!)، دارمستتر (نویسنده فرانسوی ظاهرا یهودی)، گلدزیهر، مارگلی یوت و... می باشند.(48) وچون دارمستتر بیش از افراد دیگر در این مورد بحث کرده، وظاهرا سخنان او بزرگترین منبع افراد بعدی بوده، ما از او گفتاری را به عنوان نمونه می آوریم. وی در یکی از سخنرانی های خود به سال 1885 میلادی(49) در مقابل اروپائیان چنین می گوید: این اعتقاد (ظهور مصلح)، که نخست در دیانت یهود! بوده وعیسویت را بوجود آورده است، فقط وقتی در دیانت یهودان وعیسویان بصورت نهائی در آمد، که تحت تاثیر اساطیر ایرانی واقع گردید.(50)
پیروان علی (علیه السلام) منتظر بودند که از اولاد علی (علیه السلام) در آینده یک نفر منجی برخیزد، زیرا که عترت پیغمبر به علی (علیه السلام) سپرده شده بود.(51)
در جای دیگر پس از بیان عقیده کیسانیه در مورد نسبت دادن مهدویت به محمد بن خنفیه پسر حضرت علی (علیه السلام) چنین می گوید: این نخستین دفعه بود که یکی از افسانه های معروف ایرانی که در علم الاساطیر دیده می شود در اسلام داخل شد...(52) اینک ما به بررسی این گونه نظرات می پردازیم:
1 - رسالت شرق شناسان ومخصوصا اسلام شناسان غیر مسلمان در قرون اخیر، کم وبیش آشکار وشناخته شده است. صرف نظر از بعضی منصفین آنها، بقیه در برخورد با اسلام روش مادی اتخاذ کرده وکوشیده اند اسلام را به صورت مسخ شده، برای اروپا به ارمغان ببرند. وبقول نویسنده دانشمند کتاب الی مشیخه الازهر: اینان اکثرا با سوء نیت وسوء برداشت مقرون بوده اند، بعضی یا در خدمت استعمار بوده اند ویا شناخت محدودی داشته اند. مسائل را بدون تعمق در گفتار دنبال نموده اند... واثبات ونفی مسائل را بدون سنجش راستین واستوار انجام داده اند.(53)
آری! تاریخ سده های اخیر اشتباهات یا خیانت های آنان را بسیار بیاد دارد وشاهد این ادعا، کتابهائی است که در رد اسلام وقرآن نگاشته اند. حتی اخیرا قرآنی در آمریکا چاپ ومنتشر شد که خیانت دشمنان را بیش از پیش آشکار کرد، ناشر در مقدمه، قرآن را نوشتاری از خود پیامبر دانسته وکلام وحی بودن آن را منکر شده است. وی پیامبر اسلام را با آن همه ملکات اخلاقی وانسانی سلطانی مستبد معرفی نموده وبالاخره با چاپ عکسهای زننده ومنافی عفت، هتک حرمت قرآن را خواسته است.(54) حال بنگرید وقتی که قرآنی را، که از سیزده قرن پیش تا کنون، به تعداد ملیونها عدد استنساخ ویا چاپ گردیده، این گونه چاپ کنند واین جرات را داشته باشند، مسلما در مورد عقاید اسلامی نیز بیکار نمی نشینند، واین سوء نیت را در مورد آنها هم اعمال می کنند. وبی شک این اغراض در مورد مهدویت نیز مطرح بوده وخواهد بود.
2- زمانی که دارمستتر مامور پژوهش در این مسئله (مهدویت) شد مدتی بود که محمد احمد سودانی (1848 - 1885 میلادی) بدروغ داعیه مهدویت کرده، با حکومت انگلیس به نبرد پرداخته بود. وی با استفاده از اعتقاد مسلمانان در مورد مهدویت، خود را مهدی خواند ودر دو جنگ که با ارتش انگلستان کرد، شکست فاحشی بر آنان وارد ساخت ودولت گلادستون را بوحشت انداخت.(55) این وضع فوق العاده مردم اروپا را به کنجکاوی در زمینه مهدویت ومهدی واداشت.
در این موقعیت، دولت انگلستان شتابزده دارمستتر را به کشورهای عربی فرستاد واو نیز متاسفانه تنها به یک مرجع تاریخی دست یافت وآن نیز تاریخ ابن خلدون بود.(56) ابن خلدون - بطوری که بعد از این می خوانید - ظاهرا از نویسندگان متقدم سنی است، که مهدویت را مورد شک قرار داده ونویسندگان بعدی، بیشتر از او پیروی کرده اند. واما اگر از غرض ورزی دارمستتر در این ماموریت دولتی خود صرف نظر کنیم، دو مسئله را ناچاریم بپذیریم. اول: شتابزدگی وتنگی وقت او در این مطالعه.
دوم: دست نیافتن به متون اصیل اعتقادی وروایی اسلام در این زمینه. از این رو وضع چنین تحقیقی!، خود پیدا است که چگونه خواهد بود وحق در اینجا، همان سخن عالم اسلامی است، که در چند صفحه پیش آوردیم، در اینکه به این تحقیق! نام مطالعه ای سطحی وشتابزده دهیم. ودیگر محققانه تر! کار افرادی چون گلدزیهر، مارگلی یوت و... است، که سالها بعد بدین کار پرداخته اند وظاهرا یا از او الهام گرفته اند ویا از ابن خلدون.(57)
3- اما در مورد مرجع مطالعه دارمستتر ودیگران، یعنی مقدمه تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون اندلسی (732 - 808) از مورخین سنی است که 20 صفحه از کتاب مقدمه خود را تحت عنوان داستان مرد فاطمی به بحث در مورد بعضی از احادیث مهدویت اختصاص داده وآنها را بگونه ای سطحی مورد ایراد وتوجیه قرار داده است.(58)
ما سخن ابن خلدون را در چند فراز کوتاه مورد بررسی قرار می دهیم:
فراز اول:
با توجه بعنوان بحث ابن خلدون (داستان این مرد فاطمی) وسطور اول این نوشته، دقیقا نمی توان فهمید که نظر ابن خلدون، رد مهدویت در اسلام باشد، ترجمه گفتار او در اولین صفحه این بحث، چنین است: بدانکه مشهور میان تمامی ملت اسلام در طی تاریخ، این است که باید در آخر الزمان، مردی از اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ظهور ودین اسلام را تایید کند، وعدل عمومی را آشکار نماید، ومسلمانان پیرو او شوند، واو بر ممالک اسلام مسلط شود. او مهدی نامیده شده است. واین نشان می دهد که او اصالت شکلی از مهدویت را پذیرفته والبته آن را مبهم بیان کرده است.
فراز دوم:
ابن خلدون از سنیان اندلسی بوده، که در مصر زندگی می کرده وبا خلفای فاطمی مصر که شیعه بوده اند، میانه خوبی نداشته است، از این رو سعی او بر این بوده که سر دودمان آنان یعنی المهدی بالله را غیر از مهدی موعود اسلام بداند. بدین علت که پیروان وی (المهدی بالله) بنادانی نسبت قائمیت به او داده بودند، او علیه حکام سنی شمال آفریقا که از طایفه اغلبیان بودند قیام کرد وشهری را بنام مهدیه بنا نهاد.(59) وکوشش ابن خلدون بیشتر در جهت تخطئه او است، نه مهدی اسلام.(60)
فراز سوم:
اگر نظر ابن خلدون را رد کردن مهدی در اسلام بدانیم، این اشکال به نظر وی دارد است که احادیث مربوط به مهدویت بحد تواتر رسیده، تردید کردن در مورد آنها بسادگی ممکن نیست. واین امر را بزرگانی چون احمد زینی دحلان مفتی مکه ودانشمند سنی عربستان پذیرفته اند. وی می گوید: احادیثی که از مهدی (علیه السلام) در آن سخن رفته بسیار زیاد ومتواتر است...(61)
فراز چهارم:
چون مسئله مهدویت، مسئله ای اسلامی است، ناچار باید از دیدگاههای مختلف، یعنی از طریق شیعه وسنی مورد بررسی قرار گیرد. اما ابن خلدون تنها چند حدیث سنی را مورد نقد قرار داده، غافل از اینکه شیعیان دهها برابر اهل سنت در این باره حدیث دارند وابن خلدون در اینجا چون نمی توانسته آنها را رد کند، راویان آنها را بجرم شیعه بودن مردود دانسته است. واین تعصب از شخصی چون ابن خلدون، که یک مورخ به اصطلاح بی طرف باید باشد، انتظار نمی رود.
وی در جائی از همین بحث می گوید: احادیث قطن را ترک کردم بخاطر فساد مذهبش، (که شیعه بوده)... (62) در جای دیگر در مورد علت رد هارون گوید: هارون از اولاد شیعیان بوده است(63) وجای دیگر در مورد عبدالرزاق همام: احادیثی در فضیلت اهل بیت نقل کرده ومشهور به تشیع است.(64)
فراز پنجم:
بزرگانی از اهل سنت، قبل از ابن خلدون - ویا همزمان وبعد از او - مهدویت را پذیرفته اند که یا از ابن خلدون برتر بوده اند ویا در سطح او، واز این رو سخن ابن خلدون یا از روی غرض بوده یا ناآگاهی، وما در اینجا نام بعضی از این بزرگان را می آوریم:
1- احمد بن حنبل (متوفی 241 ه) - پیشوای حنبلی ها - در جلد اول مسند خود.
2- محمد بن اسمعیل بخاری (متوفی 256 ه) از پیشوایان اهل سنت در جلد چهارم کتاب صحیح خود، باب نزول عیسی.
3- مسلم نیشابوری (متوفی 261 ه) - در کتاب صحیح خود، جلد 8.
4- حافظ ابوداود سجستانی (متوفی 275 ه) در کتاب صحیح خود جلد 2 صفحه 420) چاپ مصر سال 1371.
5- محمد بن عیسی ترمذی (متوفی 279 ه) - در صحیح خود جلد 9.
6- محمد بن یزید ابن ماجه قزوینی (متوفی 279 ه) در سنن خود جلد 2 باب خروج المهدی.
7- محمد بن جریر طبری (متوفی 310 صاحب تفسیر وتاریخ طبری - در کتاب حدیث الولایه.
8- علی بن حسین مسعودی (متوفی 1346 ه)، مورخ شهیر - در کتاب مروج الذهب خود در جلد چهارم.
9- حاکم نیشابوری (متوفی 405)- محدث بزرگ اهل تسنن در کتاب مستدرک صححین خود.
10- محیی الدین عربی (متوفی 637)- در کتاب معروف خود بنام فتوحات مکیه. وبسیاری دیگر از راویان احادیث ومورخین مشهور سنی که ما از ذکر نام آنها خودداری می کنیم.(65)
فراز ششم:
بزرگانی از اهل سنت، در کتب خود گفتار ابن خلدون را بیهوده وسست بنیان دانسته، وآن را مردود شناخته اند. برای نمونه دو شاهد را در ذیل نام می بریم:
سخن شیخ منصور علی ناصف، استاد برجسته جامع الازهر مصر که گفته است: احادیث مهدی را گروهی از بزرگان صحابه روایت کرده اند ومحدثان بزرگ ما مانند ابوداود، ترمذی... وامام احمد حنبل وحاکم - رضی الله عنهم اجمعین - در کتب خود نگاشته اند... کسانی که تمام احادیث مهدی موعود را ضعیف دانسته اند، چون ابن خلدون وغیره، راه خطا پوییده اند واینکه ابن خلدون گفته در احادیث مهدی آمده که: مهدی کسی جز عیسی بن مریم نیست حدیثی ضعیف است. چنانچه بیهقی وحاکم نیشابوری و... تصریح کرده اند.(66) رساله ای که اخیرا مرکز رابطه العالم الاسلامی عربستان - که کشوری تحت نفوذ وهابیان می باشد - چاپ کرده مهدویت را در اسلام اصلی اساسی وانکار ناپذیر قلمداد نموده است.
با توجه به اینکه این گروه، از مخالفان شیعه می باشند، این اقرار آنها ومردود شناختن عقاید ابن خلدون از جانب آنان جالب توجه است. واینک ترجمه بخشهائی از آنرا می آوریم: مهدی موعود منتظر... بهنگام ظهور فساد در جهان وانتشار کفر وستم ظهور می کند وجهان را مالامال از عدل وداد می نماید... او آخرین نفر از خلفای راشدین دوازده گانه است... احادیث مربوط به مهدی را بسیاری از صحابه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند از جمله: عثمان بن غفان، علی بن ابی طالب، طلحه بن عبید الله، و... هم احادیث بالا که از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده وهم گواهی صحابه.. در بسیاری از کتب معروف... آمده، از جمله: سنن ابوداود، سنن ترمذی، سنن ابن ماجه... وهمانا بسیاری تصریح کرده اند که احادیث راجع بمهدی متواتر است...... تنها ابن خلدون است که خواسته احادیث مربوط به مهدی را با حدیث مجهولی که می گوید: مهدی کسی جز عیسی نیست مورد ایراد قرار دهد، ولی پیشوایان ودانشمندان اسلام گفتار او را رد کرده اند، بنابر این اعتقاد بظهور مهدی واجب است واین جزء عقاید اهل سنت وجماعت است وغیر از افراد بی خبر ونادان یا بدعتگذار آن را منکر نمی شوند.(67)
با در نظر گرفتن شش فراز بالا می بینیم که سخن ابن خلدون غیر از غرض ویا حد اکثر ناآگاهی کامل او را نمی رساند.(68) چنانکه گفتیم، این مستشرقین ویا اسلام شناسان عقیده مندند که فکر مهدویت، یک عقیده وارداتی است که پس از پیامبر اسلام، توسط ایرانیان یا دیگران در فرهنگ اسلام وارد شده وتصوری ذهنی وعارضی بیش نبوده است. در صورتی که ما در بخش معتقدان به مهدویت - چنانکه گذشت - آیات وروایاتی آوردیم ونشان دادیم که این عقیده در صدر اسلام وآن هم از کلام وحی بوده است، نه عارضه ای تاریخی وپس از فوت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).
اینک دو آیه دیگر از قرآن می آوریم، که این مسئله از ابتداء نیز از کلام الهی بوده وهیچ قوم خاصی آن را به اسلام نداده اند. قبلا بشارتی از زبور داود (علیه السلام) در مورد صالحان که میراث بران زمین خواهند شد، آوردیم اینک آیه ای از قرآن بر تایید آن می آوریم: ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون:(69) بدرستی که ما در زبور، بدنبال تذکری قبلی (تورات) نگاشتیم، که بندگان نیکوکار وصالح من، زمین را به ارث می برند. در جای دیگر به مؤمنین چنین نوید می دهد: وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا...(70)
این وعده الهی است به آنان که ایمان آورده واعمال شایسته پیش گیرند، مانند امتهای پیشین، آنان نیز وارثان وخلفای زمین می شوند. ودین آنان که مورد خشنودی خدا است، جهانگیر، وترسشان در انتها به امن وامان تبدیل می شود. با توجه به دو نمونه آیات فوق روشن می شود که عقیده مهدویت از بیرون در اسلام رخنه نکرده است وعلت مطرح شدن این عقیده در سایر ادیان جز این نیست که: همان گونه که اصول عقاید در بین ادیان مختلف، مشترک بوده است، مانند خداشناسی، توحید، نبوت، معاد وعدالت و... این اعتقاد انتظار آینده بهتر وآمدن یک منجی الهی نیز بین آنها مورد اتفاق بوده، با این تفاوت که چون اسلام آخرین دین است. ویژگیهای منجی ومصلح موعود را بهتر بیان داشته است.
طلوع خورشید
خورشید وجود حضرت مهدی (علیه السلام) در پگاه نیمه شعبان سال 255 ه از منزل امام حسن عسکری (علیه السلام) درخشیدن نمود، وبه انتظار چشم براهان خود، پس از گذشت قرنها، پایان داد. نام او نام پیامبر، وکنیه او نیز کنیه حضرت رسول ابو القاسم وشبیه ترین فرد به او بود.
مادر حضرت مهدی (علیه السلام) شاهدختی رومی به نام نرجس بود،(71) که سعادت مادری چنین امامی نصیبش شد. ولی از آنجا که آوازه عدلگستری مهدی (علیه السلام) ونابود شدن کاخهای ظلم بدست با کفایتش همه جا پیچیده بود، حکومت عباسی در جستجوی حضرتش بود، تا با کشتن او، این رسالت را ناتمام گذارد. از این روی امام یازدهم فرزندش مهدی (علیه السلام) را پنهان می داشت تا از چشم ناپاکان بدور باشد واز خطرات محفوظ.
بسال 260 هجری که امام حسن عسکری (علیه السلام) بشهادت رسید امام مهدی (علیه السلام) بر جنازه پدر نماز گزارد وپس از آن ناپدید گردید. این غیبت تا 69 سال بعد ادامه یافت که آن را به غیبت صغری تعبیر می نمایند. در این مدت، امام تنها با چهار مرد متقی ومجاهد بزرگوار که نایبان خاص او بودند در تماس بود.(72)
پس از فوت چهارمین نایب خاص، باب نیابت خاصه بسته شد وغیبت طولانی حضرت بقیه الله آغاز گردید. از آن به بعد امور مردم به عهده نایبان عام سپرده شد وآنان بار سنگین اداره امور شیعیان وحفظ وحراست فرهنگ اصیل وغنی شیعی را بر دوش گرفتند. از آنجا که قبلا هم گفتیم شناخت امام از ضروری ترین مسائل عقیدتی ما می باشد، بد نیست با بعضی از ویژگیهای حضرت بقیه الله، عجل الله تعالی فرجه الشریف، آشنا شویم.
در مورد خصوصیات حضرت مهدی (علیه السلام) روایات زیادی در گفتار معصومین آمده وحتی از گفتن خصوصیات ظاهری او نیز فروگذار نشده است.(73) واینک با نمونه ای از این روایات آشنا می شویم: پیامبر اسلام فرموده اند: المهدی من عترتی من ولد فاطمه:(74) مهدی از دودمان من، از فرزندان فاطمه است. ودر جای دیگر می فرماید: پیشوایان بعد از من دوازده نفرند، نه نفر آنان از نسل حسین (علیه السلام) می باشند ومهدی از آنهاست.(75)
در مورد غیبتهای کوتاه وطولانی امام می خوانید که: للقائم غیبتان، احداهما طویله والاخری قصیره:(76) برای قائم دو غیبت است، یکی بلند مدت ودیگری کوتاه مدت است. در مورد قیام قائم (علیه السلام) آمده که: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد، لطول الله ذلک الیوم، حتی یبعث فیه رجلا من ولدی یواطیء اسمه اسمی یملاها عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا:(77) اگر از عمر جهان، بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آنرا چنان طولانی می گرداند، تا مردی از خاندانم برانگیخته گردد که نامش همنام من (محمد) است، او گیتی را سرشار از عدل وداد کند، پس از آن که از ظلم وستم پر شده باشد. نظیر همین حدیث - با کمی اختلاف - در مواضع دیگر، بسیار آمده است.(78) در جای دیگر از علی (علیه السلام) می خوانیم که وضع زمان ظهور را چنین مجسم می نماید:(79) وحاکمی که از نوع پاشاهان نیست، آنان را - ظالمان را - برای اعمال خلافشان بازخواست می کند، زمین پاره های جگرش (معادن) را برای او بیرون می ریزد وکلید (اسرار) خود را بدو تسلیم می کند، پس بشما روشن زمامداری - بعدل - را نشان می دهد. وآنچه را که از کتاب وسنت متروک وفراموش شده زنده می نماید.(80)
آری قائم تجلی پیامبر اسلام است در تمام ابعاد خلقت واخلاق،(81) وتازه کننده اسلام پیامبر(82) در تمام گیتی از شرق وغرب.(83) بگاه ظهور، بیعت هیچ کس در گردنش نیست.(84) در سایه حکومت عادله او، اموال بتساوی میان مردم تقسیم می شود(85) وزمین همه معادنش را در اختیار او می نهد.(86)
قیام مهدی قیامی است بتمام معنی الهی ودر همه ابعاد انسانی اعتقادی وفرهنگی واجتماعی آن. تفاوت انقلاب او با دیگر انقلابات جوامع، در این است که آنچه را آنان در جهت گیری بعنوان هدف مطرح می کنند، در اینجا وسیله ای بیش نیست وهدف برتر از آنست. اگر هدف آن قیامها اقتصاد برتر یا دموکراسی بیشتر است، در اینجا تمام این خواسته ها وسیله ای بیش نیست. در قیام مهدی (علیه السلام) هدف نجات انسان است از خود ومانند خود وپرواز او بسوی الله. آری در قیام قائم موعود اسلام، هدف یکی است: خدا وحرکت یک جهت دارد: بسوی خدا ورهبری نیز یکی: رهبری اسلام که همان تسلیم محض است در مقابل تنها یک خدا، وآزادی محض است از قید وبند غیر خدا.
منتظران
از مسائل مهمی که در نقش اعتقاد به ظهور مهدی (علیه السلام) مطرح است، سازندگی وحرکت آفرینی آنست که متاسفانه کمتر مورد توجه بوده وبعضی عوام از آن برداشت غلط نموده اند. واینک ما به اختصار در این مورد نمونه هائی می نگاریم: در بررسی سریعی از متن هزاران حدیث اسلامی در این زمینه، بدین موضوع بر می خوریم که انتظار بزرگترین عامل حرکت وکمال وبقای جامعه وفرهنگ اسلام می تواند باشد. دوران انتظار دوران آماده شدن منتظران، برای قیام نهائی حضرت مهدی (علیه السلام) است ومنتظران واقعی، بس والا مقام اند وانتظار، از برترین اعمال، که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: افضل العباده انتظار الفرج:(87) برترین عبادت اتنظار فرج است. ودر این منطق حماسه آفرین امام صادق (علیه السلام) از پدرانش (علیهم السلام): منتظر چون شهیدی در خون خود غوطه ور است.(88)
ودر این گفتار امام سجاد (علیه السلام) از این نیز برتر است که: من ثبت علی موالاتنا (ولایتنا) فی غیبه قائمنا اعطاه الله عز وجل اجر الف شهید من شهداء بدر واحد:(89) هر کس تحت ولایت (و رهبری) ما ائمه در زمان غیبت قائم ما باشد، خداوند پاداش هزار شهید نبرد بدر واحد را به او عنایت می فرماید. شهید؟ آری. بلی، شهید پاکباخته ترین دلبستگی به معبود یکتا را نشان داده وبا خونش نهال دین را آبیاری نموده است. از این رو حیات جاوید می یابد.(90)
ومنتظر باید پاک ترین وبی آلایش ترین قدمها را با نهایت مجاهدت در راه ولی خود بردارد تا بهنگام مرگ چون شهیدی باشد. در مورد سختیهای راه انتظار علی (علیه السلام) می فرماید:(91) در آن فتنه ها (فتنه های زمان غیبت) گروهی صیقلی می شوند، مانند صیقل دادن شمشیر.(92)
از این روست که منتظرین را معصوم (علیه السلام) چون شمشیر برنده می داند.(93) بلی منتظر چون مهاجری در زمان است، وهدف او رسیدن بزمان ظهور مهدی است. ودر این تلاش از هیچ چیز نمی هراسد وبراه خود می رود، اگر چه کندن کوه باشد. زیرا پیامبر اسلام پوییدن این راه را از کندن کوهها دشوارتر دانسته اند.(94)
واگر می بینیم مسلمانان، مخصوصا شیعیان پس از چهارده قرن تاریخ، هنوز پا برجا بوده، ودر راه دفاع از حریم اسلام مقاوم هستند، وبلکه بزرگترین عامل آن همین انتظار متعهد وحرکت آفرین بوده است. مسئله حماسه آفرینی انتظار در تاریخ اسلام، نمونه های بسیار داشته وموجب الهامات بسیاری از مبارزین ویا مصلحین بوده است. این مبارزات یا بطریق ایدئولوژیکی وعقیدتی بوده یا بطریق جهاد. ابن بطوطه در سفرنامه خود نمونه مجسمی از این الهام را که در شهر حله دیده چنین وصف می کند: در نزدیکی بازار شهر مسجدی است که بر در آن، پرده حریری آویزان است. وآنجا را مسجد صاحب الزمان می خوانند.
شبها پس از نماز صد مرد مسلح، با شمشیرهای آویخته... اسبی یا استری می گیرند وبسوی مسجد صاحب زمان روانه می شوند. پیشاپیش این چار پا طبل وشیپور وبوق زده می شود. سایر مردم در طرفین این دسته حرکت می کنند. وچون بمشهد صاحب الزمان می رسند، در برابر در ایستاده آواز می دهند که بسم الله ای صاحب الزمان، بسم الله بیرون آی که تباهی روی زمین را فراگرفته وستم فراوان گشته، وقت آن است که بر آئی، تا خدا به وسیله تو حق را از باطل جدا کند...(95) آری، این خود یک نوع جهت گیری واعتراض به وضع موجود بوده، که با استمداد از امام مهدی (علیه السلام) همراه بوده است. دوران مهدی - همان گونه که قبلا در بشارت قرانی دیدیم - دوران افراد صالح است. ودر این مسیر باید بکوشیم خود ومردم جامعه مان را در زمره این گروه در آوریم تا امر فرج مصلح هر چه زودتر فرا رسد. ودر این سازندگی، تاخیر کار اشتباهی است، زیرا که پیامبر گرامی اسلام فرموده اند: امر فرج حضرتش یکشبه اصلاح می گردد.(96)
حال که زمان امر فرج بدین کمی است، از دست دادن وقت جایز نیست. وناراحت نباشیم، که در راه اصلاح خود وساختن اجتماع صالح برای نزدیک شدن زمان ظهور، اگر بمیریم وآن وقت را درک نکنیم، اشکالی ندارد، زیرا شناختن این مورد تابع زمان نیست وشخصی که با شناخت واقعی امام بمیرد، گویی در زمان او بوده وفرج حضرتش را درک نموده است.(97)
کژ اندیشان
گاهی در کتابها ونظرات بعضی از افراد می بینیم که آنان مهدویت را بدین صورت می پذیرند که هر شخصی می تواند مهدی باشد ولزومی ندارد شخص معینی مانند حجت بن الحسن العسکری باشد. این سخن در نوشته بعضی از مستشرقین وبعضی از نویسندگان سنی آمده است که اگر نوعی انکار مهدویت نباشد، نوعی بی عنایتی به این همه احادیث معصومین (علیهم السلام) می باشد. اینان معتقدند که مهدی لازم نیست حتما از دودمان پیامبر وفرزندان علی (علیه السلام) وفاطمه (علیها السلام) باشد. وچه احتیاج است که متولد سال 255 ه وفرزند بلا فصل امام عسکری باشد؟ می گویند: آیا نمی شود مهدی یکی از مصلحین تاریخ باشد که از بطن جامعه امروز یا فردا بپاخیزد وجهان را از ظلم وبیداد برهاند وعدل برقرار سازد؟ برای نمونه سخنی از دارمستتر را - که قبلا هم از او یاد کردیم - می آوریم که بیانگر چنین برداشتی است.
وی می گوید: مهدی صفتی است که ممکن است به هر پیغمبر وحتی به هر مخلوق اطلاق شود، لکن وقتی علم واسم باشد بمعنی کسی است که از میان عموم مردمان برگزیده وراهنمایی شده است...(98) ونتیجه می گیریم او وبعضی افراد هم فکر او خیال می کنند این صفت مهدی لازم نیست حتما منحصر به یک شخص معین باشد که فرزند امام حسن،... وفرزند پیامبر اکرم... واز نسل ابراهیم قهرمان توحید باشد. بر همین اساس فکری، در طی تاریخ بسیاری افراد بدین نام ومقام منسوب شده اند وما دلایلی بطور اختصار برای نشان دادن خطای این طرز فکر می آوریم:
1 - همان طور که قبلا بیان داشته ایم، مهدویت یک ریشه قرآنی دارد وویژگیهای منجی موعود توسط شخص پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ودیگر معصومین بیان شده، واین موضوع مطلبی نیست که ساخته مسلمانان باشد تا هر کسی به زعم خود آن گونه که می خواهد آنرا مطرح کند ومهدی (علیه السلام) را نیز خود تعیین نماید. واین مسئله آن قدر مورد اتفاق مسلمانان است که حتی متمهدیان مهدی نماها نیز سعی کرده اند بعضی از آن ویژگیها را برای خود فراهم کنند.
2- بزرگترین دلیل بر اینکه مهدی علیه السلام حتما باید با آن ویژکیها واز آن آباء واجداد پاک ومعصوم باشد، این است که: در ایدئولوژی وعقاید اسلامی، پیامبران وامامان حجت ها وخلیفه های خداوند در زمین اند(99) وبزرگترین مدافعان توحید وعدالت. وزمین هیچ گاه از وجود یک حجت الهی خالی نیست(100) زیرا اگر چنین شد، زمین ساکنین خود را فرو می کشد.(101)
پس این حجت واسطه بین خدا وخلق است. ونوح (علیه السلام)... وابراهیم (علیه السلام)... وموسی (علیه السلام)... وعیسی (علیه السلام)... ومحمد (صلی الله علیه وآله وسلم)... وعلی (علیه السلام)... وتمام ائمه معصومین (علیهم السلام) تا مهدی (علیه السلام)، برترین حجتهای الهی بوده اند. این گروه صف توحیدیان را تشکیل داده وبرترین مدافعان آن بوده اند وبسوی یک هدف رهنمون شده اند. از این رو، هر آن کس که در این سلسله نباشد، رهبریش خطاست ودر این زمان - زمان غیبت امام - هر کس که مدعی این پیشوائی شود ویا به دروغ بدین سمت منسوب شود مسیر او مسیر طاغوت است وبس.(102)
3- بخش دیگر جواب ما، اینست که اگر آن ویژگیها برای مهدی (علیه السلام) (مانند دودمان، عمر طولانی، غیبتها،... (بیان نمی شد، آن گاه هر شخص نالایقی، یا از روی جاه طلبی، یا بدستور استعمارگران، خود را بعنوان مهدی معرفی نموده وبه فریب می پرداخت وآنها را برده خود واستعمارگران می نمود، چنانکه دیدیم افرادی در طی تاریخ چنین کردند، اما خداوند آنها را رسوا کرد وبیشتر آنان، از روی عدم داشتن این ویژگیها، مردود شناخته شدند ورسوا گردیدند.
آری مجموعه خصوصیاتی که در مورد قائم (علیه السلام) از بزرگان دین برای ما رسیده است، تا ابدین بر اندام هیچ کس جز مهدی موعود اسلام شایسته نیست وهر کس ادعای این شایستگی کرده، ادعایش چون اسطوره ای، تنها نقشی سطحی در تاریخ بر جای نهاده است. آری، قائم منتظر ومنتقم، فرزند قهرمانان توحید است، واز دودمان آن ابر مردان پاکباز معصوم. او بگاه ظهورش، از مکه - جائی که جدش پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) ظهور کرد - قیام می کند وفریاد انا بقیه الله او سینه فضا را می شکافد(103) وعیسی پشت سر او نماز می گزارد،(104) یاران او در وهله اول سیصد وسیزده مجاهد راستین اند،(105) بتعداد مجاهدان اسلام در یاری جدش در اولین جهاد او.
او شمشیر قدرت وعدالت پدرش علی (علیه السلام) را که تنها در راه توحید ضربه می زد، بدست می گیرد ونبرد خود را علیه کفار وغاصبین حق ولایت - که جانشینی خدا در زمین است - آغاز می کند. وسرانجام مرکز خلافت وامامت عدل خود را در کوفه (پایتخت پدرش علی، ع) بر پا می کند ویاران عزیز وجانبازش پرچم توحید وعدل الهی را حتی برفراز دورترین شهرهای شرق وغرب عالم نیز بر می افرازند.

بامید آن روز وبر آمدن آن خورشید
گمراهان
از جمله موضوعاتی که در دوران غیبت امام مهدی (علیه السلام) کرارا مطرح می شود، مسئله متمهدیان (مهدی نمایان) است. همان گونه که قبلا بررسی شد حضرت بقیه الله (علیه السلام) بگاه ظهور علیه ظالمان وبیدادگران وبی دینان قیام خواهد فرمود. متاسفانه، در طول تاریخ، گاهی اوقات این زمینه پاک اعتقادی، مورد سوء استفاده عده ای قرار گرفته، که یا جاه طلب بوده اند وبا استفاده از این روحیه حرکت آفرینی انتظار، مردم را به شورشهائی واداشته اند، تا با قیامهای پیروان خود به مقامی برسند، ویا افرادی فریب خورده ومورد حمایت دول استعماری بوده اند. این افراد، خود را بدروغ بعنوان نایب امام یا خود امام معرفی نموده اند. البته این گروه در مبارزات ویا در فریب دادن مردم - پیروزیهائی نیز داشته اند.
از جمله افراد مذکور، غلام امد قادیانی در پاکستان ومهدی نمای وطنی سید باب بوده اند. بد نیست مقداری از شخص اخیر که در ایران بوده واینک پیروانش موجوداند، سخنی بگوئیم، زیرا مسلک قادیانیها اخیرا در پاکستان در سطح مردم مورد تکفیر واقع شد، وبی اساس بودن ادعاهای غلام احمد قادیانی بر همه آشکار شد. در اواسط قرن سیزدهم، ایران دچار بحرانهای اجتماعی شد که پی آمد آنها زمینه مساعدی شد، تا شخصی مدعی مقاماتی معنوی یا مهدویت شود، ومردم ساده لوح او را پیروی کنند. شخص فوق، جوانی بزاز زاده بود، بنام میرزا علی محمد شیرازی که بسال 1260، ادعای بابیت (نیابت) امام عصر را نمود ومشتی افراد ساده لوح بدور خود گرد آورد. او فرزند میرزا رضای شیرازی وفاطمه بیگم بود ودر 1235 هجری در شیراز متولد شد. دوران تحصیل کودکی را در شیراز گذراند ودر جوانی به تجارت در بوشهر پرداخت. سپس بعزم تحصیلات برتر، عازم کربلا ونجف گردید، ودر آنجا شاگرد سید کاظم رشتی رهبر آن روز شیخیه گردید.
از خصوصیات سید کاظم این بود که در لفافه مدعی نیابت امام غایب بود. پس از فوت سید رشتی، بر سر جانشینی او بین شاگردان اختلاف افتاد، در این بین میرزا علی محمد نیز بیکار ننشست. وبا این مقدمات، بسال 1260 هجری به پیروی از استاد خود، مدعی مقام نیابت امام مهدی (علیه السلام) شد واین ادعا را در تفسیری که بر سوره یوسف قرآن نگاشته منعکس نمود. از جمله فراز زیر است که اشراق خاوری (مبلغ بهائی) آن را در کتاب خود آورده واینک ترجمه آن: خداوند چنین مقرر کرده است که این کتاب (تفسیر سوره یوسف) از نزد حضرت محمد بن الحسن بن علی... بن علی بن ابی طالب بدست بنده وباب او (ذکر)(106) برسد تا دلیل وبرهان خداوند بر مردم جهان باشد(107) مردم آگاه وبیدار دل، بجهت ادعای او بمخالفت با او پرداختند وسرانجام در مجلسی که در حضور امام جمعه شیراز بر پا شد، باب دست از ادعای دروغین خود برداشت وتوبه نمود وآن را انکار کرد.(108)
اما پیروان او برایش بتبلیغ پرداختند، تا اینکه او خطر را دوباره احساس کرده، وبه اصفهان گریخت. وی در اصفهان، تحت حمایت منوچهر خان گرجی (روسی) در آمد ومنوچهر به او وعده داد که چهل ملیون فرانک دارائی خود را به او خواهد بخشید وخواهر زیبای شاه را به ازدواج او در خواهد آورد.(109) بهر حال، این نویدها وطرفداری یک عده از پیروان متعصب ناآگاه، باعث شد تا باب به التهاب آید، ودوباره به ادامه ادعایش بپردازد. وبالاخره او که روزی خود را باب امام غایب خوانده بود، وآن را نیز منکر شده بود، چنین اعلام داشت که: من همان قائمی هستم که شما بظهورش وعده داده شده اید.(110)
اما از بخت بد او، این ادعا نیز در مجلسی که در حضور ناصر الدین میرزا ولی عهد محمد شاه قاجار - وعلمای تبریز بر پا گردید، به توبه او منتهی شد.(111) ولی پافشاری بعضی طرفداران، دوباره فریبش داد وبرای سومین بار ادعای نبوت نمود وکتاب بیان را در نسخ قرآن واثبات دین خود نگاشت. اما این سه ادعا کم بود وباب کار بی پروائی را بدانجا رسانید، که خود را خدا خواند(112) خدائی؟ آری، خود بسیار جرات! وشجاعت! است که مخلوقی خود را خالق وخدا بخواند.
آری دروغ نیز گاهی جرات می خواهد! پایمردی وثبات او را ببینید: کسی خود را امام موعود - که بیعت کسی در گردنش نیست - بنامد اما خود را فدائی درگاه محمد شاه بخواند. زهی استقامت، که کسی مدعی مقامی شود که تمام قدرتها تحت سلطه او در می آیند، اما در مقابل ناصر الدین میرزای ولی عهد، التزام پا به مهر بسپارد، که دیگر چنین غلطی! نکند.(113) علاوه بر اینها، آیا هیچ یک از ویژگیهای قائم اسلام را داشت؟
آیا پدر میرزا علی محمد، امام حسن عسکری بود؟ وآیا مادرش، نرجس خاتون؟ آیا سال تولد او، برابر میلاد امام مهدی بود؟ وآیا... وبالاخره آیا او جهان ظلمانی را مالامال از عدالت وداد نمود یا نه؟ بهتر است در این مورد، به ناله میرزا حسین علی نوری (بهاء الله) رهبر دیگر بهائیان، گوش فرا دهید که: از اول دنیا تا حال، چنین ظلمی دیده نشده وشنیده نگشت(114) ونیز این نوشته را از فرزند او عباس عبدالبهاء (امام بهائیان) بخوانیم که: جهان در جنگ وجدال است ونوع انسان در نهایت خصومت ووبال، ظلمت جفا احاطه نموده ونورانیت وفا پنهان گشته.(115)
تازه این فریادها وناله ها قبل از جنگهای اول ودوم جهانی بود - مسلما با در نظر گرفتن این دو جنگ وبخاک وخون کشیده شدن حدود 50 ملیون انسان، به میزان برقراری عدالت جهانی این رهبران دروغین، آگاه خواهید شد. آری، سرنوشت آنان که در غیاب امام، بدروغ تکیه بر مسند او زنند چیزی جز رسوا شدن در تاریخ نیست. امید آن که، آنان که فریب این گونه فریبکاران ونیز فریب ساده لوحی خود را خورده اند مقداری آگاهانه بیندیشند وخود را از دام این دو نان آزاد کرده، براه راست اسلام بازگردند. آمین.
پاکبازان
اینک شیعه در غیبت امام خود بسر می برد. وبا چشمانی اشک آلود، ولی دلی پر امید، خواستار ظهور منجی موعود است. اما تنها با امید بدون حرکت، منتظر نتوان بود. باید شرایط یک منتظر واقعی را داشت. سعی کنیم آن طور که اسلام وپیشوایان فرموده اند، زندگی کنیم ودر تبلیغ پیروی از آنان وپوییدن راه آنان، از هیچ کوششی دریغ نداریم. زیرا که پس از شناخت خدا وپیامبر، شناخت واقعی امام لازم است ونشناختن او گمراهی محض.(116)
اما آیا شناخت تنها نیز کافی است؟ نه. مسلما این شناخت بایستی همراه با تعهد وعمل باشد. وبدانیم که این شناخت وعمل آگاهانه در قبال آن، تابع زمان نسیت، زیرا یک منتظر واقعی امام، اگر هم بمیرد گویی در خدمت امام ودر خیمه او بوده زیرا که: من مات منکم علی هذا الامر منتظرا له، کان کمن کان فی فسطاط القائم:(117) آن کس از شما که بمیرد، در حالی که منتظر این امر باشد، همچون کسی است که در خیمه قائم (علیه السلام) بوده است.
آری بکوشیم شناخت کاملی از امام وویژگیهایش وشرایط ظهورش را داشته باشیم، وتا آخرین حد تلاش در این راه ره بپوئیم، ودر سختیهای راه انتظار مقاوم باشیم، وتا نهایت توان خود در شناساندن امام به مردم وجامعه مسئولیت بپذیریم تا شایستگی یاری امام در زمان ظهورش را بیابیم چون امام فرموده است: هر یک از یاران مهدی (علیه السلام) بهنگام ظهور او دارای نیروی چهل مرد وقلبی محکم تر از پاره های آهن می باشد.(118) اما در این راه باید بدانیم از مسیر تقوی واخلاق نیکو خارج نشویم و... چه زیبا امام صادق (علیه السلام) وظیفه شیعیان را در وقت غیبت تعیین نموده است:
ان لنا دوله یجیء الله بها اذا شاء... من سره ان یکون من اصحاب القائم، فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر، فان مات وقام القائم بعده کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه...:(119) همانا ما را دولتی است - که خدای آن را وقتی بخواهد می آورد... هر که بودن در شمار یاران قائم مسرورش سازد، پس باید انتظار کشد وبا ورع وپرهیزکاری وخوی های نیکو عمل کند، در عین حال که منتظر است. پس (چنین شخصی) اگر بمیرد وپس از (مرگ) او قائم قیام نماید، (باز هم) او را پاداشی مانند پاداش آن که قیام قائم را درک کرده است، می باشد.
در این واپسین سخن بیایید باهم بکوشیم تا جزء معتقدان ومنتظران راستین باشیم وشایسته گفتن این فریاد درونی: مهدیا! یکره به کشور ایمان بنگر، وویرانه هایش را آباد کن، بدر آی ای حجت خدا! واین دلها را که در انتظارت شکسته اند، واز دست دشمنانت سخت خسته، به نشاط آور. بپاخیز ای امام عصر! وبندگان خدا را از چنگ بیداد وشهرهای خدا را از دست کفر برهان. قیام کن ای قائم بحق! ودیگر تاخیر روا مدار، زیرا در اینجا از سپاه خدا، بهترین گروه را منتظرانت وشریف ترین یاران وکریم ترین انصارت را خواهی یافت.
پاکباختگانی دلاور وتنومند اما چابک، که بسوی مرگ، در راه تو، بی صبرانه شتابانند. بدر آی وقیام کن ای وارث ابراهیم (علیه السلام) و... محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) وعلی (علیه السلام)... وبر معبد توحید - کعبه - تکیه زن ویاران راستینت را فراخوان.


 

 

 

 

 

پاورقی:

-----------------

(1) برای شناخت شرق شناسان اسلام شناس، ونقش آنان در مبارزه با اسلام، رجوع کنید به: التبشیر والاستعمار (دکتر مصطفی خالدی ودکتر عمر فروخ) والفکر الاسلامی الحدیث وصلته بالاستعمار الغربی (دکتر محمد بهی).
(2) همان اسلامی که در مورد آن آیه نازل شد که: الیوم اکملت لکم دینکم... ورضیت لکم الاسلام دینا.
(3) نهج البلاغه، صبحی صالح / خطبه 103.
(4) در مورد تحریفات وعوامل تحریف در اسلام، رجوع کنید به آثار ارزشمند علامه سید مرتضی عسکری، خصوصا دوره کتاب های ایشان به نام نقش ائمه در احیاء دین، که در جلد سوم وچهارم آن در مورد اسلام شناسان غربی بحث شده است.
(5) شیخ صدوق (320 - 381 ه)، کمال الدین وتمام النعمه، جلد 2، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1395 ص 351.
(6) علامه طبرسی نوری (متوفی 1320 ه) النجم الثاقب، تهران، علمیه اسلامیه، در این کتاب این موضوع با نمونه های بسیار مطرح شده است.
(7) علامه محمد باقر مجلسی (متوفی 1110 ه)، بحار الانوار جلد 52، باب 22 (فضل انتظار الفرج)، حدیث 21، صفحه. 128 بنقل از کمال الدین از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم): افضل اعمال امتی انتظار الفرج من الله عز وجل.
(8) البته ما مسلمانان نیز طبق روایات اسلامی معتقد به برگشت حضرت مسیح هستیم، اما نه بعنوان قائم موعود بلکه او با قائم اسلام بیعت کرده وپشت سر او به نماز می ایستد.
(9) تورات، مزامیر داود، مزمور 37 آیه 9، لندن، بیبل سوسایتی، دارالسلطنه لندن، 1954، ص 856.
(10) همان، آیه 29 - ص 857.
(11) همان، مزمور 72، آیات 7 تا 9، ص 884.
(12) عهد جدید (انجیل مقدس)، انجیل متی، باب 24 آیه 42، لندن، بیبل سوسایتی دارالسلطنه لندن، 1954، ص 42 [با تورات چاپ شده].
(13) همان، انجیل مرقس، باب 13 آیات 35 تا 37، ص 79.
(14) تورات، کتاب اشعیاء نبی، باب 11 آیات 4 تا 7، ص 1021.
(15) کنایه از نهایت عدالت وهمه گیری آن است که در روایات اسلامی هم آمده.
(16) تورات، کتاب اشعیاء نبی، باب 11، آیات 5 تا 8 (نشر).
(17) تورات کتاب مذهبی یهودیان می باشد وترکیبی است از 39 کتاب، که در یک مجلد بنام عهد عتیق آمده اند. وانجیل از آن مسیحیان است. آن نیز شامل 4 انجیل و23 کتاب دیگر می باشد، که در یک مجلد به نام عهد جدید گرد آمده اند. انجیل وتورات مورد استفاده ما، هر دو در یک مجلد وبه فارسی طبع شده اند.
(18) از جمله دو کتاب: دکتر محمد صادقی، بشارات عهدین، تهران، دارالکتب الاسلامیه. محمد حسین بهشتی، ادیان ومهدویت، تهران، امیر (بخشی از کتاب).
(19) برای نمونه: خزاز قمی (قرن چهارم هجری)، کفایه الاثر. شیخ مفید (متوفی 413)، الارشاد، ابوجعفر طبری (قرن پنجم هجری)، دلائل الامامه. ابن شهرآشوب (متوفی 588)، المناقب. علی بن عیسی اربلی (متوفی 687) کشف الغمه. علامه حلی (متوفی 726)، منهاج الکرامه. زین الدین بیاضی (متوفی 877)، الصراط المستقیم. مقدس اردبیلی (متوفی 993)، حدیقه الشیعه. قاضی نورالله شوشتری (متوفی 1019)، احقاق الحق - با ملحقات آیه الله العظمی مرعشی نجفی (دام ظله). شیخ حر عاملی (متوفی 1104)، اثبات الهداه. محدث بحرانی (متوفی 1107 یا 1109)، غایه المرام. محمد تقی شریف (قرن سیزدهم)، صحیفه الابرار. میر حامد حسین (متوفی 1306)، عبقات الانوار. علامه شرف الدین (متوفی 1377)، المراجعات. علامه امینی (متوفی 1390)، الغدیر. محدث قمی (متوفی 1359)، منتهی الامال. همچنین کتابهای زیر، برخی از کتابهایی است که عالمان اهل سنت درباره مناقب اهل بیت علیهم السلام نوشته اند: سبط بن جوزی (متوفی 654)، تذکره الخواص. ابن صباغ مالکی (متوفی 855)، الفصول المهمه. شیخ مومن شبلنجی (قرن سیزدهم)، نورالابصار. حافظ قندوزی (متوفی 1294)، ینابیع الموده.
(20) شیخ صدوق، کمال الدین...، ص 239، این روایت، علاوه بر انبوه مدارک شیعی، در کتب دانشمندان اهل سنت نیز به تواتر نقل شده است. بنقل استاد جعفر سبحانی در کتاب رهبری امت (صفحه 221)، علامه میر حامد حسین هندی، در کتاب ارزشمند عبقات الانوار - مجلد حدیث ثقلین، این حدیث را از 502 کتاب اهل سنت روایت کرده است. مجلد حدیث ثقلین از عبقات الانوار در شش جزء در اصفهان بچاپ رسیده است. ناشر.
(21) حاکم نیشابوری (متوفی 405)، المستدرک علی الصحیحین، جلد دوم، حیدر آباد، ص 434 - ونیز، ابن حجر هیثمی مکی (متوفی 974)، الصواعق المحرقه، نجف، 1387 ص 111 - ایندو، از دانشمندان بزرگ تسنن می باشند. همچنین نجم الدین الشریف العسکری - رحمه الله علیه - در کتاب محمد وعلی وحدیث الثقلین وحدیث السفینه که اسناد متعدد این دو روایت را از اهل سنت گرد آورده در صفحه 136 این کتاب، بنقل از مناقب ابن مغازلی، سندی جالب توجه را که عبارت از خلفای بنی عباس - منتهی به عبدالله بن عباس باشد، از بشر بن فضل، از هارون الرشید، از مهدی عباسی، از منصور دوانقی، از پدرش، از جدش، واو از ابن عباس، حدیث را از پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند - ناشر.
(22) حافظ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم ج 8، مصر، ص 107.
(23) قرآن مجید، سوره مائده، آیه 54.
(24) بفرموده امام صادق (علیه السلام) این آیه در شان مهدی (علیه السلام) است. (غیبت نعمانی، ص 316 - همچنین: المحجه فی ما نزل فی القائم الحجه.
(25) قرآن مجید، سوره قصص، آیه 4.
(26) بفرموده علی (علیه السلام) در شان مهدی است. (نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 200، ص 1117) همچنین: المحجه فیما نزل فی القائم الحجه - ذیل آیه. و: بحار الانوار، جلد 51، ص 54 و63.
(27) قرآن مجید، سوره صف آیه 9 وسوره توبه، آیه 33.
(28) بفرموده امام صادق (علیه السلام) در شان قائم است (بحار الانوار ج 51) و(المحجه فیما نزل فی القائم الحجه - ذیل آیه).
(29) بعنوان نمونه به دو کتاب زیر مراجعه کنید: علامه مجلسی (متوفی 1111 ه) بحار الانوار، ج 51، تهران، مکتبه الاسلامیه چاپ سوم،. 1393 علامه سید هاشم بحرانی، المحجه فیما نزل فی القائم الحجه، تهران، مطبعه علی قلی خان قاجار (متوفی 1107 ه)، 1270.
(30) برای اطلاع بیشتر از نام ومشخصات این کتب به دو فهرست زیر مراجعه کنید: 1 - مهدی منتظر را بشناسید، نوشته مهدی فقیه ایمانی، چاپ مسجد الهادی، اصفهان - حدود 380 کتاب را نام برده. 2- کتابنامه امام مهدی، صندوق پستی 2223 تهران، 1398، بیش از 350 کتاب را نام برده.
(31) احمد بن علی نجاشی (متوفی 450 ه)، رجال،... ص 194.
(32) شیخ محمد تقی تستری، قاموس الرجال، جلد سوم، تهران، مرکز نشر کتاب، 1379، ص 193.
(33) همان، جلد 6، ص 452.
(34) همان، جلد 3، ص 193.
(35) احمد بن علی نجاشی، رجال، ص 215.
(36) شیخ طوسی (متوفی 460 ه)، الفهرست، نجف، حیدریه، چاپ 3، سال 1380، ص 29.
(37) احمد بن علی نجاشی، رجال، ص 181.
(38) شیخ طوسی، الرجال،... ص 420.
(39) لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، تهران، مکتبه الصدر، مقدمه.
(40) محمد بن ابراهیم نعمانی (متوفی بعد از 344 ه)، الغیبه، تهران، صدوق، 1397 - بتصحیح علی اکبر غفاری.
(41) شیخ آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، جلد 16، تهران ص 74 تا 84 - بخش کتب غیبت.
(42) ابی داود سجستانی (متوفی 275) سنن ابی داود، جلد 2، مصر، مصطفی البابی، ص 421 وحافظ ترمذی (متوفی 279)، صحیح ترمذی، جلد 9 ص 74 - این دو از دانشمندان طراز اول سنی اند.
(43) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 92.
(44) سید رضی (متوفی 406 ه)، نهج البلاغه، ترجمه علی نقی فیض الاسلام، تهران، حدیث رقم 1، ص. 1202 ابن ابی الحدید معتزلی (586 - 656)، شرح نهج البلاغه در 20 جلد، تهران، اسمعیلیان، جلد 19 ص 105 - در اینجا وی این اشاره را در مورد مهدی (علیه السلام) می داند.
(45) ترجمه نهج البلاغه، ص 597 انتهای خطبه. 181 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 96 - آن را در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) دانسته است.
(46) شیخ صدوق، کمال الدین و... جلد دوم، ص 333.
(47) حموینی، فرائد السمطین - بنقل المهدی سید صدر الدین صدر، چاپ لبنان، صفحه 28.
(48) ناصر الدین الزمانی، دیباچه ای بر رهبری ص 200 - 106 - 103.
(49) متن سخنرانی دار مستتر بصورت کتاب مستقلی چاپ شده وبفارسی نیز ترجمه شده با این مشخصات: مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم، ترجمه محسن جهانسوز، تهران، کتاب فروشی ادب، 1317.
(50) مهدی دارمستتر ص 6.
(51) مهدی دارمستتر ص 18.
(52) مهدی دارمستتر ص 21.
(53) عبد الله سبیتی، الی مشیخه الازهر، بغداد، دار الحدیث، 1375 ه (1956 میلادی)، ص 95 - کتاب رد بر شکاکین مهدویت است.
(54) مجله مکتب اسلام، سال 17، شماره 5، ص 69.
(55) مهدی دارمستتر - وادیان ومهدویت (از محمد بهشتی) ص 75.
(56) مهدی دارمستتر - ص 18.
(57) دیباچه ای بر رهبری، استنباط از ص 201 پاورقی: گلدزیهر در سال 1908 ومارگلی یوت بسال 1915 وارد این کار شدند وهر دو بعد از دارمستتر بوده اند.
(58) عبد الرحمن بن خلدون، مقدمه، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ چهارم،... ص 311 تا 330 (متوفی 808).
(59) فاطمیین شیعی مصر از خاندان علی (علیه السلام) بودند، که از 296 تا 567 هجری در مصر وشمال آفریقا فرمانروایی داشتند. المهدی بالله یکی از حکام این سلسله بود، که علیه اغلبیان سنی، که قبلا آنجا بودند، قیام نمود وپس از چند سال جنگ، بسال 303 پیروز، وشهر مهدیه را - که حالت جزیره ای داشت - بنا نهاد. برای اطلاع کامل از تاریخ فاطمیین مصر - ومخصوصا المهدی بالله - می توانید به کتاب الکامل فی التاریخ ابن اثیر مراجعه کنید: ج 8 ص 24 تا 71 - 52 و94 - 89 - 72 و95.
(60) در این مورد علاوه بر متن مقدمه، نظر آقای علی دوانی را نیز از کتاب دانشمندان عامه ومهدی موعود ص 35 مورد استفاده قرار داده ایم.
(61) احمد زینی دحلان، الفتوحات الاسلامیه، مکه، جلد دوم، ص 250.
(62) ابن خلدون، مقدمه، ص 13.
(63) ابن خلدون، مقدمه، ص 314.
(64) ابن خلدون، مقدمه، ص 320.
(65) علاقمندان برای اطلاع بیشتر می توانند به کتاب دانشمندان عامه نوشته علی دوانی، تهران، 1353.... مراجعه کنند، که در آن حدود 120 نفر از علمای تسنن را که در موضوع مهدویت یا کتابی مستقل نوشته اند ویا حدیثی آورده اند، نام می برد.
(66) شیخ منصور علی ناصف، التاج لجامع الاصول، جلد پنجم، باب هفتم ص 341.
(67) مجله مکتب اسلام، سال 17، شماره 7، ص 7 تا 15.
(68) برای بررسی بهتر سخنان ابن خلدون واشکالات آن به کتابهای زیر نیز می توان مراجعه نمود: 1 - ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون، از احمد محمد صدیق، دمشق 1347 ق. 2- ابراز الوهم المکنون فی الرد علی ابن خلدون، ابو العباس عربی.
(69) قرآن مجید، سوره انبیاء، آیه 105 (این آیه در مورد امام قائم هم تعبیر شده).
(70) قرآن مجید، سوره نور، آیه 54 (این آیه نیز در مورد امام قائم هم تعبیر شده).
(71) شیخ مفید (متوفی 413 ه)، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی، ج 2، تهران، علیمه اسلامیه، باب. 35 ونیز ابن صباغ مالکی (متوفی 855 ه)، الفصول المهمه، تهران، افست انتشارات اعلمی، ص 292.
(72) اسامی این چهار بزرگوار: عثمان بن سعید عمروی، ابوجعفر محمد بن عثمان، ابو القاسم حسین بن روح نوبختی، ابوالحسن علی بن محمد سیمری. اینان پاکترین، پرهیزگارترین وعالم ترین مردم زمان خود بوده اند که به افتخار نیابت خاص امام (علیه السلام) برگزیده شده اند برای اطلاع از احوالات این بزرگان می توان به دو مرجع زیر رجوع کرد:
1 - الغیبه، نوشته شیخ طوسی، نجف، ص 215 تا 245.
2- تاریخ الغیبه الصغری، سید محمد صدر، نجف، نیمه دوم کتاب.
(73) لطف الله صافی، منتخب الاثر، تهران، مکتبه الصدر، ص 185 تا 190.
(74) ابی داود سجستانی، سنن ابی داود، مصر، انتشارات مصطفی البابی الحلبی، جلد 2، ص. 421 ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه، جلد 2، باب خروج المهدی. علامه مجلسی، بحار الانوار، جلد51 ص 75.
(75) لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 66: از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم): الائمه بعدی اثنا عشر، تسعه من صلب الحسین والمهدی منهم.
(76) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 170، روایت امام صادق - علیه السلام -.
(77) شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی، جلد دوم، باب 35، صفحه 324، روایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است.
(78) احمد بن حنبل (متوفی 241 ه) مسند حنبل، جلد 1، بیروت، دار صادر، ص. 99 ابن داود سجستانی، سنن ابی داود، جلد دوم،... ص. 421 همچنین به جلد سیزدهم ملحقات احقاق الحق از آیه الله العظمی مرعشی نجفی، صفحات 171 تا 191 مراجعه کنید.
(79) ترجمه نهج البلاغه، از فیض الاسلام، ص 424 خطبه 138.
(80) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، جلد 9، ص 40 - در اینجا این عبارت علی (علیه السلام) را در مورد مهدی (علیه السلام) دانسته.
(81) شیخ صدوق، کمال الدین، ص 286 - قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): المهدی من ولدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی اشبه الناس بی خلقا وخلقا.
(82) علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 352.
(83) شیخ صدوق، کمال الدین، ص 282.
(84) محمد بن یعقوب کلینی (متوفی 329 ه)، الاصول من الکافی جلد 1، (تهران، دار الکتب الاسلامیه) کتاب الحجه، باب فی الغیبه. ونیز: شیخ حر عاملی، اثبات الهداه، جلد 6 ص 436. محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 191، حدیثهای 45 و46.
(85) علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص. 84 احمد بن حنبل، مسند حنبل، ج 3، ص 38.
(86) شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسولی، باب 35.
(87) علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 125.
(88) شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص. 326 المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله.
(89) همان کتاب، ص 323.
(90) قرآن مجید، سوره آل عمران، آیه 169: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون: شهیدان راه خدا را مرده می دارید، که آنان حیات ابدی یافته اند، ونزد پروردگار خود متنعمند.
(91) نهج البلاغه،........، ص 456، خطبه 150.
(92) ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 126 - این عبارت علی (علیه السلام) را در مورد یاران ومنتظران مهدی (علیه السلام) دانسته.
(93) خواجه کلان قندوزی (سنی ومتوفی 1294 ه)، ینابیع الموده، قم، مکتبه بصیرتی، ص 489.
(94) علامه مجلسی، بحار الانوار، جلد 52، ص 122 - از خصال شیخ صدوق،... مزاوله قلع الجبال ایسر من مزاوله ملک موجل.
(95) ابن بطوطه، سفرنامه، ص 213 (ترجمه)،... بنقل از کتاب: در فجر ساحل، نوشته محمد حکیمی.
(96) احمد بن حنبل، مسند حنبل، ج 1 ص 84. ابن ماجه قزوینی،... ابن ماجه، ج 2... باب خروج المهدی: المهدی منا اهل البیت یصلحه الله فی لیله.
(97) محمد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی (عربی). ج 1، ص 371.
(98) دارمستتر، مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم، ترجمه محسن جهانسوز،... ص 8.
(99) قرآن مجید، سوره ص، آیه 26 - که حضرت داود را خلیفه خدا در زمین خوانده:... یا دواد انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ونیز محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، باب 8 و9.
(100) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 136: اللهم بلی لا تخلوا الارض من حجه قائم لله بحجته اما ظاهر معلوم واما خائف مغمور...
(101) محمد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج 1، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلو من حجه: لو بقیت الارض بغیر امام لساخت.
(102) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص. 114 از امام باقر (علیه السلام): کل رایه ترفع قبل رایه القائم (علیه السلام) صاحبها طاغوت.
(103) سید مومن شبلنجی مصری (متوفی بعد از 1290 ه)، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی، مصر،... ص 154.
(104) حافظ ابونعیم اصفهانی، الاربعین، ح 38 (او متوفی 430 ه است، ودر این جزوه اش 40 حدیث در مورد امام غایب آورده که در کشف الغمه آمده است).
(105) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 315 - شیخ صدوق، کمال الدین، ص 654.
(106) این لقب را خود باب بر خویش نهاده بود.
(107) رحیق مختوم، چاپ جدید، ص 34: الله قد قدر ان یخرج ذلک الکتاب فی تفسیر احسن القصص من عند محمد بن الحسن بن علی... بن علی بن ابی طالب علی عبده لیکون حجه الله من عند الذکر علی العالمین بلیغا.
(108) اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل، صفحه 141.
(109) شوقی، قرن بدیع، جلد اول، صفحه 114 - فاضل مازندرانی، ظهور الحق بخش سوم، صفحه 105 - دکتر اسلمنت، حضرت بهاء الله، صفحه 104.
(110) فاضل مازندرانی، ظهور الحق، صفحه 173، پاورقی: انا القائم الحق الذی انتم بظهوره توعدون.
(111) ابوالفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، صفحه 204 - 205.
(112) علی محمد باب، لوح هیکل الدین.
(113) کشف الغطاء، صفحه 201 - 204.
(114) میرزا حسین علی بهاء، مجموعه الواح بزرگ چاپ مصر، لوح رئیس فارسی، صفحه 105.
(115) عباس افندی، مکاتیب، جلد سوم، صفحه 119.
(116) سید بن طاووس (ره)، جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع، چاپ 1330 قمری صفحه 522: اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک، اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک، اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی. همچنین: بحار الانوار، جلد 52، باب فضل انتظار الفرج، روایت 70، صفحه 146 - نقل از کمال الدین - روایت امام صادق علیه السلام.
(117) بحار الانوار، جلد 52، باب فضل انتظار الفرج، روایت 15، صفحه 125 نقل از محاسن - روایت امام صادق (علیه السلام).
(118) بحار الانوار، جلد....2 واخلاقه، روایت 44، صفحه 327، نقل از کمال الدین از امام صادق علیه السلام:... فان الرجل منهم یعطی قوه اربعین رجلا وان قلبه لاشد من زبرا الحدید...
(119) بحار الانوار، جلد 52، باب فضل انتظار الفرج، روایت 50، صفحه 140، نقل از غیبت نعمانی.