موعود غدیر

موعود غدیر
سیمای حضرت مهدی (عجل الله فرجه) به روایت غدیر

نویسنده: اصغر صادقی

فهرست

پیشگفتار
بخش اول: جایگاه ارزشی حدیث غدیر
بخش دوم: خطبه غدیر در یک نگاه
بخش سوم: همپای نور
بخش چهارم: سیمای حضرت مهدی به روایت غدیر
بخش پنجم: تا کی در انتظار؟

«مژده که شد میر عشق وزیر عقل نخست»

پیشگفتار

سلام بر امیر مؤمنان وسلام بر غدیر وسلام بر استواران بر پیمان غدیر. سلام بر آنان که که با صلابت ایستادند ودستاورد غدیر را گرامی داشتند.
سلام بر آنان که با موج همراه نشدند واسیر تند باد حوادث نگردیدند، وتنها به فاصله هفتار روز(1)، برانگیخته غدیر را رها نکردند.
ونفرین بر آنان که نه تنها آگاهانه از وی روی برتافتند که پنجه بر رخسارش نیز برکشیدند واز در دشمنی با وی بر آمدند.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیشاپیش ودر همان نیمروز، در میان همان دشت تفتیده وبر کنار همان آبگیر، حال ومال هر دو گروه را روشن فرموده بود که: اللهم وال من والاه وعاد من عاده وانصر من نصره واخذ من خذله(2) سلام بر آنان که پیام غدیر را در دل صدها سال درد ورنج وفشار ومحرومیت وتحمل شکنجه وآزار، زنده نگهداشتند وبه همان طراوت وشادی، به نسلهای پس از خود رسانیدند آن سان که گویی اینک گوش جان ما، این نوای آسمانی پیامبر (صلی الله علیه وآله) را از دل همان صحرای سوزان می نیوشد که: معاشر الناس، السابقون الی مبایعته وموالاته والتسلیم علیه بامره المؤمنین اولئک هم الفائزون فی جنات النعیم(3).
هان ای مردم، آنان که در بیعت با علی (علیه السلام) پیشی گرفته، دوستی او را پیشه کنند وولایتش را گردن نهند، رستگارانی هستند که در بهشت برین جای دارند.
وهمین کلام قاطع است که گامهایمان را در پاسداشت حریم حرمتش استوارتر می نماید، وشور واشتیاقمان را در دل دوصد چندان می نماید. وارج گزاری این نعمت والا، ما را تا آنجا بالا می کشد که از عمق جان واز سر ارادت، خدای جهان را سپاس گوئیم که: ﴿الحمد لله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله﴾(4) ستایش خدایی را سزاست که ما را بر این مسیر رهنمون گردید که اگر هدایت او ما را یار راه نمی شد ما خود هرگز چنین راهیابی را نداشتیم ونتوانستیم.
وسلام بر همه آنان که پایدار ماندند وماندند، وهیچ گاه تند بادهای هائل وتفسیرهای باطل، نتوانست ایشان را بر کرسی مصالحه بنشاند، تا بر سر اسلام امامت معامله نمایند. اینکه آن پیام چه بود وپیامبر (صلی الله علیه وآله) در آن روز چه گفت وچه کرد وبعدها چه شد، با همه روشنی، شفافی، سادگی وصفا، از چنان ژرفائی برخوردار است که گویی از آن آبگیر کوچک، اقیانوسی بیکرانه به گستره تاریخ اسلام فراهم آورده که غوطه وری در اعماق آن، غواصانی کار آزموده چونان میر حامد حسین هندی(5)، وراندن بر امواج بلند آن ناخدایانی طوفان دیده چون علامه امینی(6) را طلب می کند.
کنار زدن پرده های تار وکهن تعصب، جهالت، دشمنی وحق پوشی آویخته بر این صحن وسرا، مردانی چون کاشف الغطاء(7) می خواهد، ونام ویاد سرمایه گذاران از خود گذشته در این سوداگری پر مخاطره را باید در شهداء الفضیله(8) پی گرفت.
سنگدلانی چون ابن حجر را که در الصواعق المحرقه(9) قلم به تجاوز وتعدی بر حریم غدیر وغدیریان تاریخ گشوده، سزا است که به دست بزرگمردانی چون قاضی نورالله شوشتری سپرد که با الصوارم المهرقه(10) بر مبنای منطق آشنا ودیرپای شیعی به رویاروئی با شب پرستان کوردل شتافته اند.
هم او که با نگارش احقاق الحق(11) چهره آن حقی را به روشنی نمایان ساخت که پیش از این، جمعی آن را به تعصبات جاهلی وقوم وقبیله ای، برخی دیگر به دشمنی وحسادت، وگروهی با حرص وولع وخود خواهی وخود بینی، به ابر تیرگی ها گرفتار آورده بودند.
وسهل است که همه این جهد وتلاشها بدان امید بود که شاید در این میانه، برقی بر جهد وگمراهی راه یابد. نام ویادشان هماره زنده باد، وخدای بزرگ همه آنان را پاداشی نیکو دهاد، که تاریخ کهن دیانت ما، بر عرصه فرهنگی با چنین تلاشها وبر چنین پایمردی ها تار وپود از زر گرفته است. بگذریم، خاتمیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) وگشوده شدن باب ولایت، به مصداق این کلام که حضرتش الخاتم لما سبق والفاتح لما استقبل(12) در وصف آمده، بذر امید بر مزرع دلها افشاند، تا بدانجا که این دین، دیگر روی رکود وسستی نخواهد دید.
گذران زمان وبسیاری دوران، بر آن گرد کدورت نخواهد نشاند، واز شادابی وطراوتش نخواهد کاست، چرا که همواره تا پایان عمر جهان وبه سر آمدن زمان، خدای محافظانی معصوم وبیدار دل بر آن گماشته تا ساحت دین را از پلشتی هر آلاینده ای بپالایند، وهمگان را به واقعیت دین هشیار دارند، تا رشته های وساوس اهریمنان از هم گسسته آمده ودمندگان در گره ها(13) تنها عرض خود ببرند وزحمت مات بدارند. بدین سان آورنده این دین، از ساحل همان آبگیر، جاودانگی مکتب خود را به گوش جان جهانیان رسانید، وچشم اندازی روشن بر افق آینده جهان به رسم آورد.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) همان روز وبر کنار همان غدیر ودر برابر چشمان همان جمع کثیر، پیوند جدایی ناپذیر قرآن وعترت، وگره خوردن اسلام وامامت را با بانگ رسای خویش ندا در داد. وهمزمان، دور دست آسمان تاریخ را نیز نشان داد که سرانجام، آخرین ستاره از تبار همان پیشوایان معصوم بر دل آن درخشیدن خواهد گرفت، وجهانی کران تاکران داد ودادگری به ارمغان خواهد آورد.
این نوشته کوتاه، بر آن است که به شرح گونه ای مختصر بر این ترسیم زیبای پیامبر (صلی الله علیه وآله) از آن آینده در غدیر بپردازد، ودر خلال کلمات وعبارات خود، با تکیه بر بخشهایی از خطابه بلند غدیر، به نوعی آن طرح نو را از زبان پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) به خواننده خود بنمایاند. وامید که بر این مهم فائق آید.
بازگردیم به غدیر، وشادمانی که سزاست در این ایام داشته باشیم، وسر بر آسمان برسائیم که: الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیر المؤمنین (علیه السلام) والائمه (علیهم السلام)(14). آری بیائید تا به شادی، این ایام را گرامی داریم، به بیداری، پیام غدیر را دریابیم، بر آن پای بفشاریم واستوارانه بر جای بمانیم، از حال وروز پیمان شکنان این عهد الهی عبرت آموزیم، وسرانجام امروز پیام وکلام وواقعیت غدیر را به تمامی ویکجا در وجود مولای بزرگوارمان آن وارث غدیر وآن یوسف عزیز حجه بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه) شاهد باشیم. وزیر لب زمزمه کنیم که:

نسیم رحمت وزید، دهر کهن شد جوان

 

نهال حکمت دمید، پر ز گل ارغوان

مسند حشمت رسید به خسرو خسروان

 

حجاب ظلمت درید ز آفتاب منیر(15)

بخش اول: جایگاه ارزشی حدیث غدیر

تکیه گاه اصلی این نوشته، حدیث غدیر وبخشی از متن سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) در هیجدهم ذی الحجه سال دهم هجرت در صحرای جحفه وبر کنار آبگیری به نام خم می باشد. از این رو به منظور تبیین جایگاه ارزشی این حدیث شریف در بین مستندات نقلی اسلامی، یاد آور می شویم که بنا به تحقیقی که به عمل آمده(16) این حدیث را بزرگان اهل سنت از جمله احمد بن حنبل به 40 طریق، محمد بن جریر طبری به 75 طریق، جزری مقری به 80 طریق، ابن عقده به 105 طریق، سجستانی به 120 طریق، جعابی به 125 طریق وامیر محمد یمانی به 150 طریق نقل کرده اند.
در بین راویان حدیث، علاوه بر کسانی نظیر ابوهریره وانس بن مالک و... که معمولا سنیان از آنان روایت می کنند، شخصیتهای مشترکی نظیر ابی بن کعب انصاری، ام سلمه، جابر بن عبدالله انصاری، عبدالله بن عباس وجود دارند که فریقین در آثار خود از آنان نقل حدیث می نمایند. در تحقیق مورد اشاره، نویسنده کتاب، 110 راوی را فهرست نموده است(17) که جملگی این حدیث را نقل کرده اند.
در بین آنان - علاوه بر کسانی که به نام آنان اشاره شد - افرادی سرشناس نظیر سلمان فارسی، خزیمه بن ثابت، زید بن ارقم، زبیر بن عوام، زید بن ثابت، حسان بن ثابت، عباس بن عبدالمطلب، اسعد بن زراره خزرجی، اسماء بنت عمیس، حذیفه بن یمان، ونیز دو امام والا قدر وبزرگوار شیعه امام حسن وامام حسین (علیهما السلام) به چشم می خورند.
همچنین در بخشی از کتاب حساسترین فراز تاریخ، یا داستان غدیر - نگارش جمعی از دبیران - مقاله ای در باب تلاش علامه مجاهد مرحوم آیه الله امینی رحمه الله علیه در زمینه سند یابی حدیث غدیر در آثار اهل سنت تنظیم گردیده، که در آن نام یکصد تن از علمای عامه در رشته های علمی جداگانه - شامل تاریخ، حدیث، تفسیر وعقیده شناسی - همراه با نام کتب مربوطه آنها به تفصیل آورده شده است. در پاورقی این بخش از کتاب، ثمره تحقیقات بعدی صاحب الغدیر در این زمینه، عدد محققان در بین اهل سنت را بالغ بر 700 تن دانسته، که قطعا میزان در خور توجهی است(18).
به نظر می رسد با همین مختصر، جایگاه بلند این حدیث روشن شده باشد. در عین حال، علاقمندان می توانند به کتاب مذکور ودیگر کتبی که در آن زمینه نگاشته شده مراجعه نمایند تا اطلاعات دقیقتر وبیشتری به دست آورند. در تحقیقی که به عمل آمده تا آغاز قرن چهاردهم هجری، بیش از 100 تن از اصحاب، 84 نفر از تابعین، و353 کتاب معتبر اسلامی مورد شناسایی واقع شده که جملگی حدیث غدیر را نقل کرده اند(19).
البته محدثان شیعه - مانند شیخ طبرسی، سید بن طاووس، علامه مجلسی ومحدث بحرانی - متن کامل خطبه، ودانشمندان اهل سنت، تنها گزیده وخلاصه ای از خطبه را نقل وروایت کرده اند(20). ولی قدر مسلم، آن است که به گفته حافظ عبدالعزیز غماری - دانشمند معاصر اهل سنت - حدیث غدیر، در بالاترین درجات تواتر است، وکسی به جز جاهل ومنافق آن را انکار نمی کند(21). از سوی دیگر چنین کمیت چشمگیر وبی سابقه - که در کمتر موضوعی از مباحث اسلامی وجود دارد - به یقین جای هیچ شبهه وتردیدی را در اصالت وارج وقدر آن حدیث باقی نخواهد گذارد.
در اینجا بد نیست به نکته ای توجه وتاکید کنیم. وآن اینکه در عرف عرب، هیچ گاه به چند جمله مختصر، خطبه نگفته اند. واز همین جا روشن می شد که محدثان عامه - به دلیل تعصب خود که نخواستند تسلیم حق شوند - چگونه گرفتار تناقض شدند. آنان، تنها چند جمله محدود، به عنوان کلام مهم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل کردند، وآن را خطبه نام نهادند.
با این همه، برای اینکه حجت خدا بر همه فرقه ها تمام شده باشد، در میان محدثان غیر شیعه، برخی از آنها این خطبه را روایت کردند، از جمله احمد بن محمد طبری معروف به خلیلی - از دانشمندان قرن پنجم - که یکی از کتابهای خود را، به سال 411 در قاهره به پایان برده است. جناب سید بن طاووس، نسخه ای از آن را در اختیار داشته، ودر کتاب نفیس خود الیقین باختصاص مولانا علی (علیه السلام) بامره المؤمنین(22)، باب 120 تا 127، احادیثی از آن نقل کرده، وباب 127 را به خطبه غدیریه بر اساس نقل کتاب احمد بن محمد طبری خلیلی اختصاص داده است. مرحوم سید ابن طاووس در ابتدای این باب می نویسد: نرویه برجالهم الذین ینقلون لهم ما ینقلونه من حرامهم وحلالهم، والدرک فیما نذکره علیهم...(23). این حدیث را روایت می کنیم به رجال آنها (غیر شیعه)، که حلال وحرام مورد قبولشان را برای آنها نقل می کنند.
وپیامدهای نقل وروایت این حدیث نیز بر عهده آنها است جناب سید ابن طاووس، کتابی دیگر در همان موضوع یاد شده (ملقب بودن حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) به لقب امیر المؤمنین) نوشته، که در واقع مکمل کتاب الیقین است، وآن را التحصین لاسرار ما زاد من اخبار کتاب الیقین نام نهاده است(24).
ایشان، در باب 29 این کتاب، از کتاب نور الهدی والمنجی من الردی تالیف حسن بن ابی طاهر احمد جاوابی - از دانشمندان قرن ششم - خطبه غدیر را به روایت زید بن ارقم نقل می نماید. جناب سید ابن طاووس - قدس سره - در این مورد می نویسد: فی ما نذکره من خطبه یوم الغدیر، وفیها من رجال المخالفین.... نذکرها من کتاب نور الهدی...(25). در آنچه از خطبه روز غدیر یاد می کنیم، که در این طریق، بعضی از رجال غیر شیعه نیز هستند... وآن را از کتاب نور الهدی... نقل می کنیم. علامه مجلسی محدث بزرگ شیعه - رحمه الله علیه - در جلد 37 مجموعه گرانقدر بحار الانوار، باب 52 را ذیل عنوان فی اخبار الغدیر، به بیان برخی روایات واخبار مربوط به موضوع غدیر اختصاص داده است. و105 روایت این باب، طی 145 صفحه، از مصادر شیعه وسنی نقل گردیده است.
علامه مجلسی پس از نقل کامل خطبه ذیل روایت 86 همان باب، از احتجاج طبرسی، طی بیانی ذیل این خطبه می نویسد: روی اکثر هذه الخطبه مما یتعلق بالنص والفضائل، مولف کتاب الصراط المستقیم، عن محمد بن جریر الطبری باسناده الی زید بن ارقم، وروی جمیعا الشیخ علی بن یوسف بن المطهر رحمها الله عن زید بن ارقم...(26) بخش اعظم این خطبه را که شامل نصوص - بر امامت - وفضائل علی (علیه السلام) است، نویسنده کتاب الصراط المستقیم(27)، از محمد بن جریر طبری - محدث مشهور اهل سنت - در کتاب الولایه نقل کرده، وآن را به زید بن ارقم مستند نموده است.
وتمام خطبه را شیخ علی بن یوسف بن مطهر(28) - رحمه الله علیه - از زید بن ارقم آورده است.... ظاهرا سند این بزرگان به زید بن ارقم، همان سندی است که مرحوم سید ابن طاووس در کتاب التحصین آورده است. برای آگاهی بیشتر در این مورد، به کتاب اسرار غدیر، نوشته آقای محمد باقر انصاری، ص 94 - 90 مراجعه شود.
باری در این نوشته، پس از نگاهی کلی به خطبه - بر اساس روایت حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) - وسیری گذرا بر اهم مباحث آن، موضوع، به بحث اصلی که کتاب عهده دار طرح آن می باشد - یعنی سیمای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به روایت غدیر - هدایت خواهد گشت.

بخش دوم: خطبه غدیر در یک نگاه

همگان با غدیر، خطبه غدیر ومحتوای آن، کم وبیش آشنایی داریم. روز 18 ذی الحجه سال دهم هجری است، وپیامبر (صلی الله علیه وآله) در بازگشت از آخرین سفر حج خود - موسوم به حجه الوداع - است، آن هنگام که همراهانش در منطقه جحفه از یک دیگر جدا می شوند وبر سه راهی مدینه، عراق وشامات قرار گرفته اند، تا هر یک راه بلاد خویش پیش گیرند.
حضرتش همه را بر کنار آبگیری به نام خم گرد آورده وضمن خطابه ای طولانی - که بنا به برخی نقل های تاریخی، بالغ بر چهار ساعت به طول می انجامد - مطالب مهم واساسی را به اطلاع آن جمع انبوه از مسلمانان می رساند.
در یک نگاه گذرا، خطبه با مقدمه سنگین توحیدی آغاز می شود که مشحون از معارف مبدئی ومعادی است، وبیانگر جایگاه والای این اصل اعتقادی می باشد. پیامبر (صلی الله علیه وآله) این مقدمه را با اقرار به بندگی حق تعالی، بدین گونه به پایان می برند که: اقر له علی نفسی بالعبودیه واشهد له بالربوبیه(29) سپس پیامبر در راستای انجام ماموریت الهی خویش به طرح آیه تبلیغ پرداخته، یاد آور می شوند که در طول راه، سه بار جبرئیل از سوی خدای متعال بر ایشان نازل شده وضمن بر شمردن برخی صفات وامتیازات ویژه علی (علیه السلام)، پیام وحی الهی را به اطلاع حضرتش رسانیده است که: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته(30) وباید علی (علیه السلام) را به عنوان جانشین، ولی وامام بعد از خود به مردم معرفی نمائی.
آن گاه پیامبر (صلی الله علیه وآله) اظهار داشتند که من از جبرئیل خواستم که خداوند، مرا از این امر معاف دارد، زیرا چه بسیارند منافقان وچه اندکند پاکان وپرهیزکاران، که به دنبال این امر حسادت برانگیز، مشکلاتی به بار خواهد آمد. وچنین بود که خدای متعال مرا با پیام ﴿والله یعصمک من الناس﴾(31) از پیامدها ومشکلات این واقعه مطمئن ساخت.
در ادامه خطبه، پیامبر پس از این مطلب، به اعلام صریح وروشن ورسمی ولایت حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) پرداخته، وموضوع تداوم این امامت وولایت را در پاکان از ذریه او یاد آور می شوند، وهمگان را از انحراف نسبت به آن حضرت بر حذر می دارند.
به دنبال آن، به ذکر یک سلسله از ویژگی ها وامتیازات حضرت علی (علیه السلام) - آن هم به استناد آیات فراوان قرآن - می پردازند که بخش اعظم خطابه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را این قسمت تشکیل می دهد. آن گاه برای پیشگیری از هر بهانه جوئی دست برده، بازوی امیر المؤمنین (علیه السلام) را گرفته، بالا آورده، وبه همگان نشان می دهند.
وبا صراحتی دوباره کلام پیشین خود در اعلام ولایت وامامت علی (علیه السلام) را تکرار می نمایند. پس از آن با طرح موضوع ثقلین تصریح می نمایند که این دو یعنی قرآن وعلی (علیه السلام) واولاد پاک ومعصوم او (علیهم السلام) تا روز قیامت، با یک دیگر همراهند. سپس بحث را به لقب الهی آن حضرت کشیده واظهار می دارند: انا قلت عن الله عز وجل انه لیس امیر المؤمنین غیر اخی هذا ولا تحل امره المؤمنین بعدی لاحد غیره(32) آن گاه پیامبر (صلی الله علیه وآله)، خدا را بر انجام این ماموریت به شهادت گرفته، نزول آیه اکمال را یاد آور می شوند.
در اینجا حضرت، بار دیگر به طرح مجدد برتری های علی (علیه السلام) وتحذیر از مخالفت با آن حضرت پرداخته، وضمن بیان مطالبی می فرمایند که: لا نزلت آیه مدح فی القرآن الا فیه، ولا شهد بالجنه فی هل اتی علی الانسان الا له ولا انزلها فی سواه ولا مدح بها غیره(33) آن گاه سوره عصر را از آغاز تا انجام تلاوت فرموده، واظهار می دارند که این آیات درباره علی (علیه السلام) نازل گردیده است وبه دنبال آن تمام سوره حمد را در همین راستا وبا همین عنایت قرائت می فرمایند.
پیامبر، پس از آن با طرح گسترده ویژگی یاران ائمه (علیهم السلام)، به استناد قرآن، پاره ای از مختصان دشمنان ایشان را نیز - با همان تکیه به آیات الهی - بیان فرموده، وآن گاه سخن از امام دوازدهم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به میان می آورند. وضمن نام بردن با لقب مخصوص از آن حضرت، به ذکر بخشی از اوصاف وامتیازات ایشان می پردازند.
آن گاه از مردم می خواهند که پس از پایان خطابه، تمامی آنها با حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) بیعت نمایند، ودر عین حال به بیعت شکنان نیز هشداری سخت می دهند. در اینجا پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیرامون برخی از احکام اسلام - از جمله حج، نماز وزکات - سخن می گویند. وضمن بر شمردن برخی از فوائد هر یک از این عبادات، بار دیگر به آگاهی علی (علیه السلام) در تبیین حلال وحرام خدا - پس از خود - تصریح می فرمایند.
وپس از اشاره مجدد به حضرت مهدی - آن هم با لقب مخصوص - واینکه آن حضرت پایان بخش ائمه می باشند، مجددا به موضوع نماز وزکات وامر به معروف ونهی از منکر پرداخته، ویاد آور می شوند که این مهم یعنی دو فریضه اخیر - به صورت تام وتمام - تنها وتنها در کنار امام معصوم، مفهوم واقعی خود را در می یابد.
موضوع دیگری که تقریبا بر سر تا سر خطبه سایه انداخته، آن است که پیامبر می کوشند تا موضوع امامت وولایت امیر المؤمنین (علیه السلام) وائمه طاهرین (علیهم السلام) را امری با ریشه قرآنی بیان فرمایند. لذا در این بخش، با صراحت این موضوع را مطرح می نمایند ونهایتا از مردم می خواهند که نسبت به مرگ، حساب، میزان، حسابرسی در پیشگاه خدا وثواب وعقاب به شدت هشیار وبیدار باشند.
سپس فرمودند: دست به دست زدن همگان با علی (علیه السلام) به نشان بیعت - به علت کثرت فوق العاده جمعیت - ممکن نیست. آن گاه عبارات ویژه ای را شفاها القاء نموده واز مردم می خواهند که بر اساس چنین تعهداتی با امیر المؤمنین (علیه السلام) بیعت نمایند ومجددا آنان را از شکستن این بیعت بر حذر می دارند. در اواخر خطبه، حضرت می فرمایند که فضایل علی (علیه السلام) در پیشگاه خداوند ودر قرآن مجید، بسیار فراتر از آن است که بتوان همه آنها را در یک مجلس وطی یک خطابه بیان داشت.
پس آن گاه پیامبر (صلی الله علیه وآله) از مردم می خواهند که آنچه را فرموده اند تصدیق وتایید نمایند، وبیانات مهم وشیوا وزیبای خویش را این چنین به پایان می برند که: معاشر الناس قولوا ما یرضی الله به عنکم من القول فان تکفروا انتم ومن فی الارض جمیعا فلن یضر الله شیئا، اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات واغضب علی الکافرین والحمد لله رب العالمین(34).
آنچه گذشت، نگاهی تند وگذرا بر خطبه غدیر بود، تا خواننده اجمالا در فضای این کلام الهی، حال وهوای آن جمع، ونکات اساسی مطرح شده در این خطابه مهم قرار گیرد. در مقایسه با دیگر خطبه های به یادگار مانده از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نظیر خطبه یوم الدار، خطبه روز ورود به مدینه، اولین خطبه نماز جمعه در مدینه، خطبه پیش از آغاز جنگ احد، خطبه روز فتح مکه، خطبه در مسجد خیف، خطبه در سرزمین تبوک و... می بینیم که خطبه غدیر، به لحاظ کمی وکیفی از چه ویژگیهایی برخوردار است.
همانطور که در پیشگفتار بدان اشاره رفت، بحث دقیق محتوایی پیرامون موضوع غدیر وخطبه پیامبر (صلی الله علیه وآله) در آن روز، کاری مفصل وجداگانه می طلبد که از موضوع وحوصله این نوشته کوتاه خارج است. اما باید به این نکته دقت کرد که پیامبر در این خطبه، دو سوره کوتاه ومهم قرآن (عصر وحمد) را همراه با بیش از 58 آیه از قرآن مجید در جای جای سخن خود آورده، وهمان طور که ملاحظه شد به آن آیات در حقانیت وتبیین موقعیت الهی حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) استناد جسته، واین خود امری دقیق وقابل دقت وتوجه است.
وتازه این همه، علاوه بر مقطعاتی از آیات قرآنی است که حضرتش با کلام خویش به طرز زیبایی در آمیخته اند. دقت در این ویژگی، به خوبی می تواند چهره واقعی کسانی را افشاء نماید که در گذشته با عبارات کفانا کتاب الله ویا حسبنا کتاب الله(35) از زیر بار پذیرش موضوع ولایت شانه خالی کردند، وامروز نیز در پناه جمله ظاهر فریب تفسیر قرآن به قرآن - بدون مراجعه به اخبار اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) - در اصل همان اندیشه باطل را دنبال می کنند.
وهر دو گروه وگرایش، در واقع ولایت وامامت را هدف گرفته اند. با اندک دقت در خطبه غدیر، می توان به روشنی دریافت که گوئی پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیشاپیش فرموده که حتی اگر بخواهید تنها وتنها به کتاب خدا استدلال بجوئید، چاره ای ندارید جز اینکه علی (علیه السلام) را موضوع ومصداق دهها آیه ای بدانید که من به الهام الهی، تمامی آنها را در راستای اعلام ولایت وامامت او، از همین قرآن ودر مقابل چشم وگوش شما به کار گرفتم.
اما دیدیم که آنان نشان دادند که در همین ادعا نیز صادق نیستند، بلکه ناراستی آنان، از اینجا به دست می آید که تکیه بر کتاب خدا را، بهانه ای برای بستن در خانه ای قرار دادند که پیامبر (صلی الله علیه وآله)، آن در را به مصداق وسد الابواب الا بابه(36) گشوده بود. از طرف دیگر، پیامبر (صلی الله علیه وآله) که در این خطابه آیات قرآن را به دنبال هم قرار داد، ویکی را به کمک دیگری تبیین فرمود.
این کار، نشان دهنده دو مطلب اساسی بود: اول اینکه تفسیر قرآن به قرآن، تنها وتنها برای معلمین الهی قرآن رواست که زبان واقعی قرآن را دانسته ومی توانند این حجت صامت الهی را به سخن آورند(37). ثانیا نتیجه این نوع تفسیر - اگر بدرستی صورت گیرد - نیز چیزی جز رسیدن به اسلام امامت وتحکیم جایگاه امیر مؤمنان وفرزندان معصومینش نمی باشد. به هر حال، آمیختگی شگفت آور کلام خدا با سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) در خطبه غدیر، جای دقت وتامل دارد، آن هم امعان نظری بسیار فراتر از آنچه در اینجا بدان اشاره رفت.
چنانچه پیش از این نیز، به استناد بخشی از خطبه بیان گردید، از جمله محورهای طرح شده توسط پیامبر (صلی الله علیه وآله) در این خطبه، همان موضوعی است که در حدیث ثقلین نیز با صراحت مطرح گردیده است آنجا که می فرمایند: معاشر الناس ان علیا والطیبین من ولدی هم الثقل الاصغر والقرآن هو الثقل الاکبر، فکل واحد منبئ عن صاحبه وموافق له لن یفترقا حتی یردا علی الحوض(38) نکات اصلی این کلام را می توان به شرح زیر خلاصه نمود:
الف - علی (علیه السلام) واولاد معصومین پیامبر (صلی الله علیه وآله)، جملگی ثقل اصغر می باشند.
ب - قرآن ثقل اکبر است.
ج - هر یک از این دو، همواره از دیگری خبر می دهند.
د - این دو موید وموافق یک دیگر می باشند.
ه - این دو هرگز از هم جدا نمی شوند.
و- این دو تا پایان جهان باقی وپا برجایند، وسرانجام در جهان دیگر به پیامبر (صلی الله علیه وآله) ملحق می شوند.
اینک در راستای موضوع این نوشته، سوالی مطرح می گردد که: از سویی این دو ثقل از یک دیگر جدا نمی شوند وتا پایان جهان با یک دیگر هستند.
واز سوی دیگر، قرآن - ثقل اکبر - امروز موجود ودر دست می باشد. پس هم اکنون بازمانده از فرزندان معصوم پیامبر (صلی الله علیه وآله) - که بنا به فرمایش حضرتش، تالی قرآن وثقل دیگر وهمپای آن می باشد - کیست؟ اگر گفته شود: کسی نیست، قهرا کلام وتصریح پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) نقض شده که امری نارواست. اگر این فرد در دیگرانی غیر از همان رشته معرفی شده از سوی حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) جستجو شود، این هم گام نهادن در راهی ناصواب است.
در این صورت ساده ترین راه آن است که در همان خطبه بنگریم وپاسخ صحیح سوال را از خود پیامبر (صلی الله علیه وآله) جویا شویم. آن حضرت در سه موضع از خطابه غدیر، به این پرسش پاسخ روشن وگویا داده اند. واین تازه، علاوه بر سایر مواردی است که با واژه ائمه به سلسله جانشینان خود اشاره فرموده اند که به طور طبیعی، پرسش مذکور در این بخش ها هم، به نوعی پاسخ داده شده است. در صفحات آینده این نوشته، به طرح وبحث این پاسخگویی می پردازیم.

بخش سوم: همپای نور

قرآن مجید سخن از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در میان آورده، وگوشه ای از ویژگی های حضرتش را بر شمرده است. در همان آیه، به برخی از مختصات مؤمنان به آن حضرت نیز اشاره نموده، وسپس در همین زمینه می فرماید: ﴿فالذین آمنوا به وعزروه ونصروه واتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون﴾(39) آنان که به پیامبر ایمان آورده وحرمت وعزت او را پاس داشتند ویاریش نمودند واز نوری که همپای او فرو فرستاده شده بود پیروی نمودند هم آنان رستگارانند.
در آیه دیگری نیز در همین زمینه وبا مضمونی مشابه می فرماید: ﴿فامنوا بالله ورسوله والنور الذی انزلنا والله بما تعملون خبیر﴾(40) به خدا ورسولش ونوری که فرو فرستادیم، بگروید وخداوند به عمل کرد شما آگاه است. در اینجا این سوال مطرح است که منظور از نور فرو فرستاده شده همراه پیامبر (صلی الله علیه وآله) چیست؟ ممکن است گفته شود: مراد از این نور، همان قرآن است، ودر این باب حتی به آیاتی دیگر از قرآن مجید استشهاد به عمل آید، از جمله آنجا که می فرماید: ﴿قد جاءکم من الله نور وکتاب مبین﴾(41).
در پاسخ می گوییم: گر چه یکی از اسامی قرآن نور است، اما به نظر نمی رسد که در آیات اشاره شده، مراد از کلمه نور، همین قرآن باشد، چرا که آیه مردم را به ایمان به پیامبر (صلی الله علیه وآله) ونوری فرا می خواند که همراه او آمده. وروشن است که ایمان به پیامبر (صلی الله علیه وآله)، از ایمان به قرآن جدا نیست، زیرا امکان ندارد که کسی به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ایمان واقعی بیاورد، اما قرآن را که بینه پیامبری اوست، منکر باشد. زیرا ایمان به پیامبر (صلی الله علیه وآله) واعتقاد به قرآن، آن چنان به یک دیگر گره خورده که امکان جداسازی میان آن دو، وجود ندارد.
در این صورت روشن می گردد که قاعدتا باید منظور از کلمه نور در این آیات، مطلب دیگری باشد. مراجعه به خطابه پیامبر (صلی الله علیه وآله) در غدیر، کار را آسان می کند وبه روشنی نشان می دهد که واقعیت امر چیست. حضرتش می فرمایند: معاشر الناس! آمنوا بالله ورسوله والنور الذی انزل معه، من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها.... معاشر الناس! النور من الله عز وجل فی مسلوک، ثم فی علی، ثم فی النسل منه الی القائم المهدی، الذی اخذ بحق الله وبکل حق هو لنا(42).
در اینجا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) با صراحت، منظور از جریان نور را علاوه بر خود، بر علی (علیه السلام) ونیز بر نسل ایشان تا حضرت مهدی (علیه السلام) جاری وساری می داند، وتصریح می نماید که آن نور - هدایت الهی - که در من نهاده شده، پس از من در علی (علیه السلام) وپس از او در نسلش تا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) قرار دارد. بدین سان پیامبر (صلی الله علیه وآله) رشته نبوت را به امامت پیوند داده، وآن را تداوم رسالت خود در دو بعد تبیین واجرای کامل وجامع الاطراف تلقی می نمایند.
به همین دلیل، پس از ایشان، ائمه طاهرین نیز همواره در مواجهه با آیات مورد نظر، مراد از نور را با عباراتی بیان وتفسیر نمودند، مانند: النور هو علی(43) النور فی هذا الموضع امیر المؤمنین والائمه(44) النور والله الائمه من آل محمد الی یوم القیامه(45) هم والله نور الله الذی انزل(46) ومفسرین ومحدثین نیز در همین راه وبر همین اساس گام برداشتند(47).
واما در خصوص موضوع این نوشتار - یعنی سیمای امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) در خطبه غدیر - این اولین قسمتی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در خطبه خویش، سخن از آن حضرت در میان آورده اند وایشان را با لقب ویژه (القائم) خوانده اند. وروی دو نکته پای می فشارند: اول اینکه امامت در خاندان علی (علیهم السلام) جاری وساری خواهد بود، به طوری که این رشته الهی در آغاز به دست علی (علیه السلام) ودر انجام به دست مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سپرده شده است. نکته دوم اینکه بر ویژگی خاص امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) تاکید می نمایند که حضرتش حق خدا وتمامی حق اهل بیت را که از آن ایشان بوده، از غاصبان این حقوق باز خواهد ستاند.
چه زیباست که در آن شرایط، پیامبر (صلی الله علیه وآله) این چنین آینده را به روشنی ترسیم می نماید که علی رغم همه ما دیگری ها، نابسامانی ها، حق کشی ها، گردن کشی ها، گرایش های باطل، اسلام ستیزی ها و... نهایتا کار با ظهور وحضور مصلحی توانمند والهی به سامان می رسد، وپرچم هدایت جهان وجهانیان به دست با کفایت فردی از تبار امیر المؤمنین (علیه السلام) سپرده می شود، واو به سلامت وسرفرازی این پرچم را بر بلندترین آبادیهای گیتی به اهتزاز در می آورد، وبه تعبیر رسول خدا (صلی الله علیه وآله): یاخذ بحق الله وبکل حق هو لنا همین آینده نگری روشن است که با وجود تمام گرفتاریهای حال، مردم مسلمان را همواره وهمچنان گوش به زنگ وچشم به راه ساخته، تا مگر دستی از غیب برون آید وکاری بکند، وهمه تلاش وتوان خود را در پرتو فریضه انتظار فرج به کار گرفته ومی گیرند، تا زمینه ساز ظهور آن عدل مجسم باشند که زنده کننده خاطر امیر المؤمنین (علیه السلام) است.
علی (علیه السلام) نیز خود در جای جای سخنانش، این آینده پر نور را نوید داده، ودلها را به سوی آن امام همام روانه ساخته است.
گاه با لحنی خاص که از محتوای کلامش بر می آید، چنین می فرماید: الا وفی غد وسیاتی غد بما لا تعرفون هان ای مردم هشیار باشید، برای فردایی که آن را به درستی نمی شناسید وچندان به ویژگی های آن آگاهی ندارید. در آن فردا، زمام کار به دست کسی خواهد افتاد که از تیره وتبار شاهان روزگار نیست، او به شدت کارگزاران حکومت را بر اعمالشان بازخواست خواهد نمود.
وکائنات با او همراه می شوند به طوری که: تخرج له الارض افالیذ کبدها وتلقی الیه سلما مقالیدها زمین تمامی دارائی های درونش را بیرون ریخته ودر اختیار او می گذارد. وکلید گنجینه های خود را از سر صلح وصفا به او تسلیم می نماید. واو در حکومتش: فیریکم کیف عدل السیره ویحیی میت الکتاب والسنه(48).
راه وروش داد ودادگری در اداره جامعه را به شما خواهد نمایاند. وبار دیگر، آنچه از کتاب الهی وسنت نبوی به ورطه فراموشی ونیستی افتاده، زنده خواهد کرد. می بینیم که سخن علی (علیه السلام) به گونه ای، تفصیل همان جمله کوتاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در توصیف امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) است(49).
ضمن آن که به ترسیم آینده پرداخته ووقوع آن را حتمی وقطعی می شمارد، با نمایاندن چهره زمامدار الهی آن دوران، گوشه هایی از همراهی زمین وزمان را نیز با او یاد آور می شود. ونهایتا دو بعد ممتاز حکومت او - یعنی احیای فرهنگی - وعدالت اجتماعی را به عنوان شاخص های اصلی در این نظام نام می برد. در پرداختن به بخشهای بعدی خطابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) پیرامون امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) باز هم از خرمن کلام گهر بار علی (علیه السلام) در این زمینه ها توشه خواهیم گرفت.

بخش چهارم: سیمای حضرت مهدی به روایت غدیر

در آن صحرا، جحفه، وبر کنار آن غدیر، خم، ودر حضور آن جمع، پیامبر (صلی الله علیه وآله) در ادامه کلام الهی خویش، دامنه سخن را به مسائل مربوط به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) کشانیده، زبان به توصیف آن امام همام گشودند، وگوشه هایی از شخصیت همه جانبه آن بزرگوار را به مردم نمایاندند. حساسیت این قسمت از سخن را، از آنجا می توان دریافت که حضرتش هیجده بار مردم را با تکرار یک لغت هشدار دهنده، به دقت در کلام خود فرا می خوانند.
حضرتش در این بخش به دفعات، کلمه الا به معنی هان! آگاه باشید را به کار می برند، تا همگان دریابند که موضوع از اعتبار، ارزش، حساسیت واهمیت ویژه برخوردار است. پیامبر (صلی الله علیه وآله) در آغاز این بخش، بار دیگر - برای چندین مرتبه در طول سخنرانی - روند پیوسته نبوت وامامت را مطرح نموده ویاد آور می شوند که سررشته این نظم، در دست علی (علیه السلام) است وپایان بخش این روند، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می باشند، بدین صورت که: معاشر الناس انی نبی وعلی وصیی.
الا وان خاتم الائمه منا القائم المهدی (صلوات الله علیه)(50) پس آن گاه با بر شماری 21 ویژگی اساسی ومهم از مختصات عمده آن امام، به گونه ای گوشه هایی از حرکت وکار وتلاش وبرنامه ها ودستاوردهای نظام الهی حضرتش را ترسیم می نمایند، به طوری که با اندک دقت وریزبینی در این مختصات، می توان ابعادی مختلف از مسائل مربوط به آن حضرت را دریافت. پیامبر فرمودند: الا انه الظاهر علی الدین. الا انه المنتقم من الظالمین. الا انه فاتح الحصون وهادمها. الا انه قاتل کل قبیله من اهل الشرک. الا انه مدرک کل ثار لاولیاء الله عز وجل. الا انه ناصر دین الله عز وجل. الا انه الغراف من بحر عمیق. الا انه یسم کل ذی فضل بفضله وکل ذی جهل بجهله. الا انه خیره الله ومختاره.
الا انه وارث کل علم والمحیط به. الا انه المخبر عن ربه عز وجل والمنبه بامر ایمانه. الا انه الرشید السدید. الا انه المفوض الیه. الا انه قد بشر من سلف من بین یدیه. الا انه الباقی حجه ولا حجه بعده ولا حق الا معه ولا نور الا عنده. الا انه لا غالب له ولا منصور علیه. الا انه ولی الله فی ارضه وحکمه فی خلقه وامینه فی سره وعلانیته. ای مردم آگاه باشید! او بر قاطبه ادیان پیروز خواهد گردید. آگاه باشید! او از ستمکاران انتقام خواهد گرفت.
آگاه باشید! او تمامی دژها را فتح نموده وویران خواهد ساخت. آگاه باشید! او تمامی طوایف وقبائل شرک را درهم خواهد کوبیده ونابود خواهد ساخت. آگاه باشید! او انتقام خون دوستان خدا را باز خواهد ستاند. آگاه باشید! او یار ویاور دین خدای بزرگ است. آگاه باشید! او کشتیبانی کار آزموده در دریائی عمیق است. آگاه باشید! او فاضلان را به فضلشان وجاهلان را به جهلشان می شناسد ومی شناساند.
آگاه باشید! او برگزیده خدا ومنتخب اوست. آگاه باشید! او وارث تمامی دانش هاست وبه همه علوم تسلط واحاطه دارد. آگاه باشید! او از خدایش برای شما گزارش می نماید وشما را به چگونگی ایمان به خدا می آگاهاند. آگاه باشید! او راست کار ودرست کردار واستوار وپا برجاست. آگاه باشید! که امور خلقت وخلایق - از سوی خدا - به او واگذار شده است. آگاه باشید! که تمامی پیام آوران گذشته به آمدن او نوید داده اند. آگاه باشید! که آن حضرت آخرین حجت الهی است وپس از او دیگر حجتی نخواهد آمد، حق - تماما - با او ونور نزد اوست. آگاه باشید! کسی را یارای چیرگی بر او نیست. آگاه باشید! او ولی خدا در زمین است وداور دادار در میان آفریده های اوست، وامین خدای متعال در پنهان وپیدای اوست.
بار دیگر به دقت بر این توصیف ها بنگریم، ودریابیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) سالیانی دراز قبل از تولد، وقرنها پیش از ظهور آن حضرت با چه انگیزه ای چنین شخصیتی از ایشان به دست می دهد؟ وبدان گونه خطوط اصلی آن نظام الهی به رهبری حضرتش را ترسیم می نماید؟ آیا می توان هدفی جز دمیدن روح امید وانتظار، وآگاهانیدن نسلها وآماده سازی آنان برای تحمل دوران سخت غیبت، همراه با تلقی صحیح از آن پنهانی دشوار، وتلاش پیگیر در تحقق وبر پایی آن آینده نورانی در این کار سراغ داد؟ اگر این راستا را صحیح ندانیم، آیا پسندیده است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در شرایطی که تنها سه تن از امامان (امیر المؤمنین وامام حسن وامام حسین (علیهم السلام)) در دوران حیات ظاهری خویش بودند، سخن از نظام آینده جهان وحضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) آن هم به این گستردگی وتفصیل در میان آورند؟ نظامی که در آن به فضل وجهل با یک دیده نگریسته نمی شود، وفاضلان وجاهلان در هم نمی آمیزند، تا کار تشخیص وتمییز دشوار گردد.
بلکه حضرتش در پرتو بینش الهی خود، این دو طایفه را از هم جدا نموده، وبه روشنی فاضل را به فضلش وجاهل را به جهلش، به همگان می نمایاند. قیام آن حضرت، در راستای یک حرکت مشخص وگویای تاریخی در طول ادوار مدنیت بشر تفسیر می شود، واو تحقق بخش نویدهای تمامی پیبام آوران سلف معرفی می گردد که ماموریتش به ثمر وهدف رسانیدن تلاش های آنان خواهد بود. در یک نگاه، آن امام همام، مظهر علم وقدرت الهی معرفی می شود. این آگاهی، برای او دانش وبینشی فوق تصور به بار می آورد، وآن قدرت خدا دادی، وی را در موضعی می نشاند که هیچ گردن فرازی نتواند در راه پیاده شدن اهداف آن نظام الهی سنگ اندازی ومانع تراشی نماید.
اگر این قیام الهی نباشد، خلقت عبث جلوه می نماید، واین اندیشه باطل بر صفحه ذهنها نقش می گیرد که آیا هدف از هستی، همین بود که مردمی بیایند ونسل به نسل بروند، وحاکمانی دست به دست در تاریخ حاکم شوند وخونریزی کنند وغارت نمایند وبساط جور وستم بگسترانند ومظلومان را به زنجیر بکشند و... از این رو، در جهت پاسخ به این پندار نادرست، خدای عزیز حکیم، ولی مقتدر خویش را با توان وآگاهی الهی زمامدار جهان می نماید که او دژهای کفر وبی دینی را درهم کوبد، از ظالمان انتقام گیرد، با شرک در ستیزد آید، داد مظلومان را بستاند، وخون شهیدان را پاس نهد، دین را یاری کند، سکان کشتی طوفان زده بشریت را به دست با کفایت خویش گیرد وانسانها را به سر منزل مقصود رهنمون گردد.
وچه زیباست که ما آن روزگاران را نظاره گر باشیم. با مطالعه سخنان پیامبر (صلی الله علیه وآله) در این بخش از خطابه، علاوه بر شخصیت فردی آن حضرت، می توان با ابعاد الهی، سیاسی، عدالت اجتماعی، علمی وفرهنگی، تاریخی، هدایتی و... این نظام آشنا شد. وخدا را، که توفیق درک آن زمان وزمانه، ما را دست دهاد. به هر حال، پیامبر (صلی الله علیه وآله) کم کم دامن سخن خویش را در آن صحرای سوزان جمع می نماید.
ودر اواخر خطابه خویش، سخن از گستره حلال وحرام نموده ویاد آور می شوند که این مطلب، بسیار فراتر از آن است تا در یک نشست ودر خلال یک خطابه بتوان تمامی آن را بازگو نمود. آن گاه چنین می فرمایند: فامرت ان اخذ البیعه منکم والصفقه لکم بقبول ما جئت به عن الله عز وجل فی علی امیر المؤمنین والائمه من بعده الذین هم منی، ومنه ائمه قائمهم المهدی الی یوم القیامه الذی یقضی بالحق... من - از سوی پروردگار جهان - فرمان داده شده ام تا از شما بر قبول آنچه از جانب خدای عز وجل درباره امیر مؤمنان علی (علیه السلام) وائمه پس از او آورده ام، که - در نسل وتبار - از من واویند، عهد وفاداری وبیعت بستانم.
امامانی که قائم آنان مهدی، تا بر پایی قیامت برقرار خواهد بود، واوست که بر حق وعدل حکم خواهد کرد... وبدین سان پیامبر (صلی الله علیه وآله) در سومین جای از کلام خود، یاد امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) را زنده می دارد. واین سه موضع - همان طور که گذشت - علاوه بر یازده مرتبه ای بود که در طول سخن، حضرتش از واژه عمومی وکلی ائمه در زمینه معرفی پیشوایان پس از خود استفاده نمودند، وشان وجایگاه ومشخصه والای آنان را با عبارت الامامه فی ذریتی من ولده الی یوم القیمه بیان داشتند. پیشوایانی که آنان را در جایی دیگر از همین کلام، الطیبین من ولدی خواندند وآنان را ثقل اصغر دانستند، که بر کنار کتاب خدا ثقل اکبر نشسته اند.
تا آنجا که ایشان در بیان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) امناء الله فی خلقه وحکامه فی ارضه تعبیر شدند، ودر طی سخن به دفعات، امامان را در رابطه با علی (علیه السلام)، با وصف ولدی من صلبه وعباراتی از این ردیف ستودند. اینک روشن است که از چه رو، این بخش از نوشته، سیمای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به روایت غدیر نام گرفت، چرا که حاوی روشنگری در زمینه معرفی نام ویاد وراه ورسم امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) بود که در سایه پرتو ناشی از کلام نورانی پیامبر، بر پهنه دل وذهن خواننده می نشست، وامید که این رهگشائی ما را نیز کارساز افتد.

بخش پنجم: تا کی در انتظار؟

اینک که توسن سخن، می رود تا آرام گیرد واز تاختن باز ایستد، با مبعوث غدیر هم آواز می شویم، وموعود غدیر را خطاب نموده ومی گوئیم: متی تنتظر!، ودل خوش می داریم که او در ادامه سخن ما را با این کلام امید بخشیده که: ابشر بنصر قریب من رب رحیم(51) این کلام از آن علی (علیه السلام) است که در دهه چهارم هجرت نبوی، روی در خطاب به آن عزیز کرده، واز سر شگفتی واشتیاق می پرسد: تا کی در انتظار؟ وگوئی که چشم به راهان مشتاق را به یاری نزدیک از پیشگاه خدای مهربان خبر می دهد.
این پیام، عرصه تاریخ را در نور دید، واز دل صدها وهزاران حادثه هولناک واز بستری مالامال از نشیب وفراز گذشت، واینک گوش جان ما را می نوازد که: ﴿ألیس الصبح بقریب﴾(52) آیا بامدادان طلوع او نزدیک نیست؟ گوییا مظلوم غدیر، در آیینه تاریخ، او وبرنامه کارش را بر دور دست افق نظاره کرده بود که می گفت: یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی، ویعطف الرای علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرای(53) او هدی را جایگزین هوی خواهد نمود، آن گاه که هر یک از این دو را - به غلط وناروا - جای دیگری نشانده اند.
وآن دم که بساط استادی وحکومت آراء - باطله - بر قرآن رواج گرفته باشد، او این سفره را بر می چیند، وبار دیگر قرآن را بر موضع بلند هدایت اندیشه ها می نشاند، وآراء مردم را به تبعیت از آن فرا می خواند. هم آن عزیز، شتابزدگان این وادی را هشدار می داد که: فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد(54) بر آنچه که به قطع ویقین واقع شدنی است، بیهوده شتاب مگیرید.
امیر المؤمنین (علیه السلام) غمزدگان داستان اسف بار تنها ماندن خود ودلهای پر غصه از قصه های رنج آور فرزندان پاکش را همواره امید می بخشید که - علی رغم همه این رنج ها وشکنج ها به آینده چشم بر دوزند، ودر آن آینه تصویر محتوای کلام نورانی علوی را به روشنی ببینند که: لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها(55) یقینا جهان - چونان شتری بد خو وسرکش که به هر حال وبه ناچار به سوی فرزندش باز می گردد - بار دیگر به ما رو خواهد کرد.
وآنان که شاهد این کلام، از آن مظلوم غدیر وسقیفه بودند، به گوش خود شنیدند که دهان حضرتش در دنباله این سخن، به تلاوت این آیه از قرآن مجید مترنم گشت: ﴿ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین﴾(56) وبدین سان اراده قطعی وحتمی الهی را پشتوانه کلام خود در روی کرد دوباره دنیا به خاندان خویش تلقی نمود.
علی (علیه السلام) فتنه ها وآشوبها را در زمان خود شاهد بود، وشیوع این بلایا را برای آیندگان نیز در گستره وسیعی می دید وهمواره هشدار می داد تا منتظران مشتاق هرگز سر فرود نیاورند، ودیده به راهان شیفته، قامت زیر بار مشکلات دو تا نکنند، وبه رغم درگیری ها همواره در پهنه فکر وصحنه دل خویش، فرزند والایش را ببینند که پای در رکاب نهاده، گام در میان گذارده وتیغ از نیام برکشید، تا هر که را به فراخور حال وقال به راه آورد، وپاداش وجزا بخشد.
ویاد آور می شد که آن حضرت را ابرهای تیره فتنه وآشوب، از انجام این ماموریت حساس ومهم باز نخواهد داشت، چرا که: الا وان من ادرکها منا یسری فیها بسراج منیر ویحذو فیها علی مثال الصالحین(57) آری، یادگار امروزین غدیر - امام حجه بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه) - در مواجهه با تیرگی ها وتیره روزی ها، در پرتو هدایتی الهی گام بر می دارد، ودل تاریکی ها را می شکافد، وبه سان پیشینیان صالح خود گام برداشته، وپای در جای پای آنان می نهد، تا یک جهان نور وروشنی به بار آورد.
آن گاه علی (علیه السلام) برای آن که پیشاپیش جلوی هر گونه تفسیر وتاویل وتوجیه ناروا را گرفته باشد، با صراحت وبه روشنی فرمود: او را غیبتی است بس طولانی، تا آنجا که ناآگاهان گویند: ما لله فی آل محمد حاجه(58) دیگر خدا را به خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیازی نیست. حضرتش، ویژگی آن سفر کرده به دیار غیبت را این چنین بیان می کرد که: صاحب هذا الامر الشرید الطرید الفرید الوحید(59).
آری طول دوران جانکاه غیبت، سبب می شود تا او وارهانیده شود وتنهای تنها باقی بماند. علی (علیه السلام) می فرمود که او را غیبتی است که بسی به درازا خواهد کشید، وچنین است که: تخفی ولادته ویغیب شخصه(60) او نه تنها پنهانیش طولانی که تولدش نیز در نهان صورت می گیرد.
وآن گاه که صحابی نامدار او - اصبغ بن نباته - حضرتش را در حالتی متفکرانه دید وعلت را جویا شد، امام (علیه السلام) در پاسخ به او فرمود: فکرت فی مولود یکون من ظهری، الحادی عشر من ولدی، هو المهدی یملوها عدلا کما ملئت جورا وظلما، تکون له حیره وغیبه یضل فیها اقوام ویهتدی فیها آخرون(61). من درباره یازدهمین فرزند از صلب خویش می اندیشیدم. او مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است.
زمین را از عدل وداد پر خواهد نمود، آن سان که از جور وستم مالامال گشته، برای او غیبت - وبرای مردم - حیرانی در این امر است. جمعی در این غیبت وحیرت گمراه شده، وجمعی دیگر راه خواهند یافت. واینک ما، در آستانه غدیر، مبعوث آن روزین غدیر را در ظاهر از دست داده ایم، وبا وارث امروزین وحاضر غدیر، امام مهدی حجه بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه) تنها مانده ایم.
هر دو، دوران سخت وجانکاه غیبت را می گذرانیم، اما او کجا وما کجا؟ او چه سان وما چه سان؟ وما در سر، سودای آن داریم که او نوای حزینمان را در بامدادان جمعه ای از جمعه ها پاسخ گوید، آن گاه می گوئیم: متی ترانا ونریک وقد نشرت لواء النصر تری(62) در سر شوق آن داریم ودر دل شور این، که تا زنده ایم، سرانجام روزی فرا رسد که حضور آشکارش را جشن گرفته وشادی کنیم، ونحن نقول: الحمد لله رب العالمین(63) وزبان به ستایش الهی بگشائیم.
وکوتاه سخن در آخر این مقال، آن که: یا امیر المؤمنین! به رغم آنان که تنها به فاصله هفتاد روز، به نامردمی، پیام وکلام پیامبر (صلی الله علیه وآله) را در مورد شما به فراموشی سپرده، از آستانتان روی گرداندند وخفت به بار آوردند، اینک خدای جهان را - به تمامی جان واز سویدای دل - بر این فضل وهدایت شاکریم که با گذشت چهارده قرن از آن روزگاران، ودر پی نزدیک به دوازده قرن از میلاد وآغاز غیبت موعود بزرگوار غدیر، همچنان به پایمردی واستوارانه، بر عهد ولایت این خاندان - علی (علیه السلام) در آغاز ومهدی (عجل الله تعالی فرجه) در انجام - ایستاده ایم. وامید که عزت به بار آوریم. اینک پیروزمندانه، حماسه چشم به راهی می سرائیم، وسرود انتظار سر می دهیم. ﴿وما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله﴾(64).

والسلام



 

 

 

 

 

 

پاورقی:

-----------------

(1) واقعه غدیر در 18 ذی الحجه سال 10 هجری اتفاق افتاد. ورحلت پیامبر صلی الله علیه وآله، درست هفتاد روز بعد، در 28 صفر سال 11 هجری به وقوع پیوست. بلا فاصله پس از این حادثه، وقایع جانسوز پس از رحلت صورت گرفته، وچنان دگرگونی شگرف وبی سابقه ای به بار آمد که گوشه ای از آن را می توان در این بخش از دعای ندبه شاهد بود که: والامه مصره علی مقته، مجتمعه علی قطیعه رحمه واقصاء ولده الا القلیل ممن وفی لرعایه الحق فیهم. (امت بر نابودی او پای می فشرد، وبر قطع رشته های پیوسته به او ودور کردن فرزندانش گرد آمده بود، جز تعداد اندکی که همچنان بر رعایت حق آنان پایدار مانده بودند).
(2) خدایا! دوستداران او را دوست بدار، دشمنان او را دشمن شمار، یارانش را یاری رسان، وآنان که او را وا می رهانند، تو نیز رها کن. این عبارت از دعای ندبه نقل شده، وشبیه به همین مضامین در دیگر آثار واخبار نیز آمده که روایتگر حادثه غدیر می باشد. به عنوان نمونه، در متن خطبه غدیر، از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آمده است که: اللهم وال من والاه وعاد من عاداه والعن من انکره واغضب علی من جحد حقه.
(3) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) - بخشی از خطبه غدیر.
(4) قرآن مجید، سوره اعراف، آیه 33.
(5) سید حامد حسین نیشابوری لکهنویی متوفی 1306 قمری، صاحب کتاب بی نظیر عبقات الانوار. برای شناخت کتاب ونویسنده آن، مراجعه شود به گفتار مفصل آقای سید علی میلانی در جلد اول کتاب نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار.
(6) علامه شیخ عبد الحسین امینی (متوفی 1390 قمری)، صاحب کتاب بزرگ الغدیر. درباره این کتاب ونویسنده آن، مراجعه شود به دو کتاب حماسه غدیر، ویادنامه علامه امینی.
(7) آیه الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (متوفی 1373 قمری)، از مراجع تقلید نجف، ودانشمندان بزرگ شیعه در نیمه دوم قرن 13، صاحب کتاب اصل الشیعه واصولها وآثار دیگر. بهترین شرح حال او، در مقدمه کتاب جنه الماوی، (چاپ تبریز 1397)- که مجموع نوشته های مختصر وپراکنده آن فقید است - درج گردیده است.
(8) نام کتابی که مرحوم علامه امینی نوشته، وشرح حال گروهی از عالمان شهید شیعه را در فاصله قرن چهارم تا چهاردهم آورده است. ترجمه فارسی این کتاب به نام شهیدان راه فضیلت منتشر شده است.
(9) شهاب الدین احمد بن محمد بن حجر هیتمی مکی (متوفی 973)، از دانشمندان شافعی، که کتاب الصواعق المحرقه را بر رد شیعه نوشته است.
(10) الصوارم المهرقه، از آثار جاودانه شهید قاضی نورالله شوشتری (شهید در 1019) که در پاسخ به مطالب ابن حجر نوشته است. این کتاب، به اهتمام مرحوم سید جلال الدین محدث ارموی چاپ شده است.
(11) علامه حلی، کتابی به نام نهج الحق وکشف الصدق در اثبات حقانیت تشیع وامامت نگاشت. فضل الله بن روزبهان خنجی، در رد آن، کتاب ابطال الباطل را نوشت. در پاسخ به نوشته های فضل بن روزبهان، شهید بزرگوار قاضی نورالله، کتاب احقاق الحق وازهاق الباطل را نوشت، که با تعلیقات مرحوم آیه الله مرعشی نجفی، تا کنون بیش از سی جلد آن منتشر شده است. در مورد شرح حال وآثار ارزشمند قاضی نورالله، مراجعه شود به رساله مرحوم سید جلال الدین محدث ارموی در مقدمه الصوارم المهرقه ورساله آیه الله مرعشی در مقدمه احقاق الحق که دو ماخذ بسیار مهم ونفیس در شناخت قاضی نورالله به شمار می رود.
(12) نهج البلاغه خطبه 71، بحار الانوار ج 100 ص 138 حدیث 12 وص 272 حدیث 13 وص 293 حدیث 20: پیامبر - به سلسله نبوت - پایان بخشیده و- راه امامت را برای آینده - گشوده است.
(13) اشاره به آیه 3 سوره فلق: ومن شر النفاثات فی العقد.
(14) دعایی که خواندن آن در روز غدیر، در هنگام دیدن برادران دینی وارد شده است. (مفاتیح الجنان).
(15) این ابیات، از قصیده زیبا وبلند غدیریه است که توسط مرحوم آیه الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی سروده شده است.
(16) کتاب انوار ولایت در خطبه غدیر، تالیف رضا اصلانی، چاپ مؤسسه نشر علامه طباطبایی.
(17) همان مدرک، ص 78 - 68.
(18) حساسترین فراز تاریخ یا داستان غدیر، صفحات 55 تا 61.
(19) همان مدرک، ص 67.
(20) اسرار غدیر، محمد باقر انصاری، ص 98 - 95.
(21) مجله الغدیر، چاپ بیروت، شماره 8 و9 مقاله عبد العزیز غماری مغربی.
(22) در این کتاب، اخباری روایت شده، که بر اساس آن اخبار، لقب امیر المؤمنین ویژه حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است. ورسول خدا (صلی الله علیه وآله) در زمان حیات خود، حضرتش را با این لقب، به مسلمانان معرفی فرمود. این کتاب نفیس، با تحقیق آقایان محمد باقر ومحمد صادق انصاری، توسط دار الکتاب قم منتشر شده است.
(23) الیقین، ص 361 - 343، باب 127.
(24) این کتاب، به ضمیمه کتاب الیقین - که قبلا یاد شد - به چاپ رسیده است.
(25) التحصین (به ضمیمه الیقین)، ص 578-590.
(26) بحار الانوار، ج 37، ص 218.
(27) علامه شیخ علی بن یونس، زین الدین بیاضی عاملی.
(28) وی، از دانشمندان بزرگ قرن هشتم، وبرادر علامه حلی است، که از شهرت او تحت الشعاع شهرت وعظمت علامه قرار گرفته است. علی بن یوسف، خطبه غدیر را در کتاب خود، العدد القویه (ص 169 به بعد) روایت کرده است.
(29) خطبه غدیر: من به بندگی خویش در پیشگاه خدای تعالی اقرار نموده بر ربوبیت حضرتش گواهی می دهم.
(30) قرآن مجید، سوره مائده، آیه 67: ای پیامبر، آن چه از سوی خدایت بر تو فرو فرستاده شده به مردم ابلاغ کن واگر چنین نکنی، گویی که اساسا رسالت او را - به مردم - نرسانده ای.
(31) خدا ترا از - شر - مردم محافظت خواهد نمود. (سوره مائده، آیه 67).
(32) خطبه غدیر: من از جانب خدای بزرگ گفتم که جز برادم - علی (علیه السلام) - کسی امیر المؤمنین نیست، وزمامداری وولایت بر مردم مؤمن پس از من، جز برای او برای هیچ کس دیگر روا نیست.
(33) خطبه غدیر: هیچ آیه ستایشی در قرآن مجید فرستاده نشده مگر آن که او را مورد نظر داشته. ودر سوره هل اتی، جز برای او، برای دیگری بهشت برین خداوند مورد شهادت واقع نشده است. این سوره برای دیگری جز او وبه مدح کسی غیر او نازل نگردیده است.
(34) خطبه غدیر: ای مردم! سخنی بر زبان رانید که خدا از شما بدان سخن رضایت داده وبر آن راضی است. وآگاه باشید که اگر شما وتمام مردم زمین، راه کفر - حق پوشی - پیشه کنید، هرگز زیانی به خدای متعال وارد نخواهد شد. خدایا مردان وزنان با ایمان را بیامرز، وبر کافران غضب نمای. وسپاس وستایش، خدای عالمیان را سزاست.
(35) این هر دو جمله مدعای نادرست مخالفان شیعه را در کفایت قرآن - به تنهایی برای ما نشان می دهد.
(36) دعای ندبه: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تمامی درها به مسجد خود را جز در خانه علی (علیه السلام) بربست.
(37) حضرت امیر (علیه السلام) می فرمایند: ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ینطق (این قرآن است، خود سخن نمی گوید، آن را به سخن آورید. (نهج البلاغه خطبه. 157 کنایه از اینکه به سخن در آوردن قرآن، کار همه کس نیست وانسانهای والا وکار آزموده ای را می طلبد که با بهره داشتن از علم الهی، توان گویا کردن این کلام الهی را داشته باشند که اینان جز معصومین نیستند وتنها اینان دانایان علوم این کتاب می باشند.
(38) خطبه غدیر: هان ای مردم! علی (علیه السلام) وپاکان از فرزندان من، ثقل اصغر وقرآن مجید ثقل اکبر می باشند. این دو هر یک از دیگری خبر می دهد وبا آن مطابق است. از یک دیگر جدایی نخواهند داشت تا توامان در کنار حوض کوثر - در بهشت - به من باز گردند.
(39) قرآن مجید سوره اعراف آیه 157.
(40) قرآن مجید سوره تغابن آیه 8.
(41) قرآن مجید سوره مائده آیه. 25 از جانب خداوند نور وکتاب روشن برایتان آمد.
(42) پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله. خطبه غدیر: هان ای مردم! به خدا ورسولش، وبه نوری که همپای او آمده ایمان بیاورید، پیش از آن که دستتان از میدان عمل کوتاه، واعمالتان بی بها گردد، وبه نشان حسرت وافسوس روی به عقب برگردانید. هان ای مردم! نور خدائی در من نهاده شده، سپس در علی وپس از آن در نسل او تا امام دوازدهم قرار گرفته است. همان کس که حق خداوندی وتمامی حقوقی را که از آن ما بود، باز پس خواهد گرفت.
(43) بحار الانوار ج 35 ص. 404 روایت از امام باقر (علیه السلام).
(44) بحار الانوار، ج 23 ص 310. روایت از امام صادق (علیه السلام).
(45) بحار الانوار ج 9 ص 243. روایت از امام باقر (علیه السلام) ذیل آیه 8 سوره تغابن.
(46) همان مدرک.
(47) مرحوم علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف بحار الانوار جلد 35 باب 20، روایاتی را ذیل عنوان انه نزل فیه صلوات الله علیه الذکر والنور والهدی والتقی فی القرآن، پیرامون حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) گرد آورده است. همچنین در ج23 ص 304 باب دیگری تحت عنوان انهم انوار الله وتاویل آیات النور فیهم (علیهم السلام) منعقد نموده که در آن ائمه (علیهم السلام) مصداق کلمه نور قرار گرفته اند. علی ابن ابراهیم قمی در این زمینه در تفسیر خود می گوید: الدلیل علی ان النور امیر المؤمنین (علیه السلام) قوله: واتبعوا النور الذی انزل معه... (بحار الانوار ج 25 ص 48). در مجلدات مزار کتاب بحار، از جمله ج 100 ص 347 وص 352 وج 102 ص 139 برخی زیارات امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل شده که در بخشهایی از آن، حضرت با همین ویژگی نور فرو فرستاده شده همپای رسول توصیف شده است.
(48) جملات مندرج در این قسمت، از خطبه 138 نهج البلاغه نقل وتوضیح داده شده است.
(49) یکی از شارحین غیر شیعی نهج البلاغه - ابن ابی الحدید معتزلی - در شرح این خطبه، پس از بیان یک سلسله مسائل ادبی وتحلیل کلام امام (علیه السلام)، مراد از کلمه والی در آن را این چنین بیان می نماید: یعنی الامام الذی یخلقه الله فی اخر الزمان... (یعنی آن پیشوایی که خداوند او را در آخر الزمان خواهد آفرید).
ودر توضیح کلمه افالیذ هم می گوید: وهذا کنایه عن الکنوز التی تظهر للقائم بالامر، وقد جاء ذکر ذلک فی خبر مرفوع فی لفظه: وقادت له الارض افلاذ کبدها. وقد فسر قوله تعالی: واخرجت الارض اثقالها بذلک فی بعض التفاسیر (این کلمه، اشاره به گنجهایی است که برای حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه ظاهر می شود ودر خبر این مطلب نیز آمده که: زمین درون خود را برای او بیرون خواهد ریخت.
ودر بعضی تفاسیر نیز مراد از آیه 6 سوره زلزال که می فرماید: زمین سنگینی های درون خود را بیرون می ریزد همین مطلب دانسته شده است). البته باید توجه داشت که شارح مذکور - بر اساس عقاید گروهی از اهل تسنن - به غلط امام عصر (علیه السلام) را مولود آخر الزمان می داند که باوری نادرست است، زیرا - همان طور که در متن نیز به تفصیل بیان شد - این امام بنا بر آنچه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)در سخنان راهگشای خود در غدیر فرمودند، ضرورتا باید در کنار قرآن ودر خارج موجود باشد تا همپایی قرآن وعترت که مورد تاکید اکید آن حضرت می باشد، به درستی واقع شده ومفهوم صحیح خود را پیدا نماید.
(50) خطبه غدیر: ای مردم! من پیامبر هستم وعلی وصی من است. آگاه باشید، که آخرین امام از ما، قائم، مهدی است.
(51) ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه ج 6 ص 134، ذیل خطبه 70.
(52) قرآن مجید، سوره هود، آیه 81. این آیه در داستان حضرت لوط ونزول عذاب بر مردمی است که پیامها ودعوت آن حضرت را نپذیرفته، هدایتهای او را نادیده گرفته، وبر عمل ناشایسته خویش اصرار می ورزیدند. این پافشاری موجب ناراحتی آن حضرت بود، به طوری که به بیان قرآن مجید، حضرت لوط می فرمود: لو ان لی بکم قوه او آوی الی رکن شدید (هود - 80) (ای کاش برای من نیروی خاصی بود، یا می توانستم به رکن قدرتمندی پناه برم - واز او کمک گیرم). در روایات ذیل این آیه آمده که مراد از قوه، نیروی امام عصر عجل الله تعالی فرجه ومنظور از رکن شدید، سیصد وسیزده تن اصحاب ویاران ویژه آن حضرت می باشند (رجوع کنید به: معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام) ج 5 ص 172 و173).
(53) نهج البلاغه، خطبه 138.
(54) نهج البلاغه، خطبه 150.
(55) علی (علیه السلام)، نهج البلاغه، حکمت شماره 200.
(56) قرآن مجید. سوره قصص، آیه 5: وچنین اراده می کنیم که بر ضعیف نگاه داشته شدگان زمین منت نهیم، وایشان را به پیشوایی رسانیده، وآنان را وارثان - زمین - قرار دهیم.
(57) علی (علیه السلام)، نهج البلاغه، خطبه 150.
(58) علی (علیه السلام)، کمال الدین صدوق، ج 1 ص 303.
(59) علی (علیه السلام)، (مدرک بالا).
(60) علی (علیه السلام)، (مدرک بالا).
(61) علی (علیه السلام)، کمال الدین صدوق، ج 1 ص 289. لازم به یاد آوری است که محدث نامی شیعه مرحوم صدوق در کتاب ارزنده کمال الدین، ذیل باب ما اخبر به امیر المؤمنین علی بن ابی طالب من وقوع الغیبه بالقائم الثانی عشر من الائمه در جلد اول صفحات 288 تا 305، جمعا 19 روایت از علی (علیه السلام) - با ذکر طبقات روات - تنها در زمینه غیبت امام عصر حجه بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه آورده است.
(62) دعای ندبه، خطاب به امام عصر (علیه السلام): کی شود که تو ما را ببینی، وما تو را ببینیم، در حالی که لوای پیروزی را - به گونه مشهود - برافراشته ای؟.
(63) دعای ندبه: وما بگوییم: حمد، برای خدای جهانها است وبس.
(64) قرآن مجید سوره اعراف آیه 43. بد نیست بدانیم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)در طی خطابه غدیر، آنجا که آیاتی از قرآن را در فضل وارج وقدر علی (علیه السلام) مطرح می فرمودند، به این آیه نیز استناد جسته وفرمودند: سلموا علی علی بامره المؤمنین، وقولوا: سمعنا واطعنا غفرانک ربنا والیک المصیر، وقولوا: الحمد لله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله. بر علی (علیه السلام) به عنوان امیر المؤمنین سلام دهید، وبگویید: شنیدیم واطاعت کردیم، ای خدای ما! مغفرت ترا می خواهیم وبازگشت به سوی توست. وبگویید: حمد وسپاس خدای را که ما را به این - امر مهم - هدایت کرد. که اگر خدا راه نمی نمود ما خود راه نمی یافتیم.