مهدی موعود (عجل الله فرجه)
نویسنده: سید عبد الحسین دستغیب
فهرست مطالب
مقدمه
پیشگفتار
مصلح جهانی وموعود آسمانی
منتقم حقیقی، دلخوشی ستمدیده ها
اهتمام فراوان درباره مهدی
اوصیای محمد نیز دوازده نفرند
همچون آفتاب، تشبیه جالب وجامع
تابش از پس ابر نیز فایده ویژه دارد
اعتقادی فراتر از حس
جاذبه ولایت برای حفظ موجودات
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
طول عمر مهدی در جنب قدرت حق
تولدش ابراهیم وار وغیبتش همچون موسی
یوسف ناشناخته وعیسی مورد اختلاف
نوابی که به حق سزاوار نیابت بودند
دکان شیادها باید بسته شود
منکر رویت امام زمان نیستیم
کتابهای حدیث ورجال در زمان غیبت
متخصص در هر علم باید اظهار نظر کند
نیابت عام به فقهای عدول
رواج فساد در آخرالزمان
نشانه های ظهور ونزدیکی آن
مواریث انبیاء وتکرار تاریخ
مجهول بودن وقت ظهور وانتظار فرج
جریانات پیش از ظهور حضرت
معجزات وتشرف خدمت مهدی
زمانی ویژه وبرکاتی خاص
برکات خدا بر پرهیزگاران می بارد
آرزوی درک زمان ظهور
کتابی عظیم در حجم اندک
جمهوری اسلامی زمینه ساز انقلاب مهدی
آیا بگذاریم ظلم عالمگیر شود؟
تکلیف هر کس محفوظ است
نمونه کوچکی از عدل جهانی بسازیم
منطق زور برای طاغوتیان است
عدل جهانی جز با ظهور مهدی نمی شود
مزاحم ظهور حضرت نیست
هزاران روایت درباره حضرت مهدی
آمدن مهدی حتمی است
نماز خواندن مسیح با حضرت مهدی
نهمین فرزند حسین، مهدی است
بر پا ساختن عدالت پس از نهایت جور
فرقه ضاله وعدل جهانی
شواهد وجودی مهدی بیشمار است
شفای اسماعیل هرقلی به دست حضرت مهدی
کتابهای متعدد در معجزات مهدی
روایتی شیرین در ولادت حضرت مهدی
حضرت مهدی پاسخ هفتاد مسئله را می دهد
فشار دربار خلافت وغیبت صغری
چهار نفر نایب در ظرف هفتاد وچهار سال
ادعای رؤیت بقصد نیابت
وقت ظهور بر همه پنهان است
خواب نامه ها ونشر اکاذیب
معنی آفتاب از غروب طلوع می کند
ظهور حضرت با خواب معین نمی شود
ناله شوق امام صادق برای مهدی
پیغمبران پشت سر مهدی در نماز
مردم را سرگردان نگذاشتند
رجوع به علماء در زمان غیبت
عبادتهای صفوان ورفقایش
کتابهای اخبار در زمان غیبت
به راویان مهذب رجوع کنید
ضرر عالم هوی پرست از لشکر یزید بیشتر
نهایت تقوی در فتوی دادن
صفوان ریاست طلب نیست
انتظار فرج برای خود امام زمان
مقام والای مهدویت
سقوط بنی العباس قبل از ظهور
خروج سفیانی ودجال از علائم حتمی
جنایات سفیانی قبل از ظهور مهدی
خسف بیداء از نشانه های حتمی
سید حسنی وگنج طالقان
پیشرفت وپیروزی سید حسنی
مواریث انبیاء نزد مهدی
تاریخ خوارج تکرار می شود
قتل نفس زکیه بین رکن ومقام
صیحه آسمانی را همه می شنوند
ظاهر شدن سر وسینه در خورشید
علائم دیگر ممکن است واقع شود
زمین خالی از حجت نیست
کشاندن بندگان بسوی خدا
اول امام سپس مأموم
اتصال امامت به روز قیامت
بی نیازی به برکت نور ولایت
خوشی به برکت قناعت
وسائل سریع در خدمت امام زمان
مهدی به اتفاق مورخین حجة بن الحسن است
تولد مهدی مطابق کلمه نور
ملاقات با مهدی در زمان غیبت
نور ولایت در شب تار نورافشانی می کند
بیست سال سفر مکه به شوق دیدار مهدی
مژده آمدن مهدی در کتب آسمانی
مفاسد اخلاقی از بشر برداشته می شود
زمین گنجهایش را بیرون می ریزد
نیروی قوای بدن در زمان مهدی
دعای امام صادق در تعجیل فرج
ثواب شهادت برای منتظران مهدی
جای شبهه برای کسی نمانده است
اصحاب مهدی به عدد اصحاب بدر
ظهورش از مکه وملائکه یارش می باشند
رفع حوائج مردم به وسیله نواب اربعه
عمل به احتیاط هم باید به نظر علماء باشد
یکهزار وصد وپنجاه وشش حدیث درباره ظهور مهدی
صیحه آسمانی در ماه رجب ورمضان
هیاهوی سفیانی پانزده ماه است
دجال، ساحری شوم
اهل ایمان را نمی تواند بفریبد
عیسی در رکاب مهدی
تبلیغات فرقه ضاله در دهات
ابو راجح حمامی وعمر دوباره
منافع امام غائب کدام است؟
کتب روائی یادگار ائمه
نزول رحمتها ودفع بلاها
فایده آفتاب از پشت ابر
ایمان به غیبت وامتحان مردم
سعی در عبادت وترک معصیت
حاجاتی که به برکت آن حضرت روا می شود
سنت پیغمبران در حضرت حجة
طول عمر شباهتی با آدم ونوح
دنیا خانه دو در است
اصحاب کهف مؤید طول عمر مهدی
داستان عزیر والاغش با انگور
جسدهای مومیائی چطور می ماند؟
علم وقدرت بشر از خداست
چشم خفاش نور آفتاب را نمی تواند ببیند
آیا این همه شواهد کافی نیست؟
پنهان ماندن ولادت چون ابراهیم
بچه ای که سلطنت نمرود را بهم می زند
ابراهیم بت شکن متولد می شود
ابراهیم تنها در غار رشد می کند
حکومت طاغوتی را سرنگون می کند
سنت موسی غائب شدنش از انظار
فرمایش حضرت مهدی به شیخ صدوق
اختلاف مردم در سرنوشت عیسی
قیام به سیف واستقرار توحید
ناشناس ماندن همچون یوسف
سالیان متمادی ناشناخته ماند
یوسف خودش را معرفی کرد
مؤمنین به مهدی یقین دارند
کافران محمد را ندیدند
وهابیه سید صاحب تفسیر کبیر را ندیدند
تا خود امام نخواهد او را نمی شناسند
مدعیان دروغین در زمان غیبت
نشانه های غیر حتمی متعدد است
میگساری وربا خواری علنی در آخرالزمان
جنگ سوم جهانی وذهاب ثلثین
تسلط زنها بر امور اجتماعی
نماینده مهدی را می کشند
صیحه های متعدد آسمانی
چگونگی صیحه به حسب روایات
لذت منتظران از ندای آسمانی
دعاء برای تعجیل ظهور لازم است
امامت برترین مقامات
خلیفه خدا بودن وهمه کمالات
باید معارف را به مردم برساند
امامت به ستمگر وگنهکار نمی رسد
حکومت علوی وامامت حقیقی
ولادت تکوینی در امام معصوم
رب الارض امام عصر است
تحولات در کره خاک
همه موجودات برای امام خاضعند
ولایت مهدی بر همه آشکار می شود
آشکار کننده آیات انفسی امام است
مردگان کافر به ولایت زنده می شوند
علوم را ظاهر می فرماید
استعداد نفوس در فراگیری علوم
بیرون آوردن بیست وهفت حرف
آب روان وعلوم اهل بیت
حیات مال علم وجهل موت حقیقی است
علم الکتاب نزد ولی عصر است
علم کامل به کتاب تکوینی وتشریعی
آصف، دانشی از کتاب داشت
سابق بخیرات امامان معصومند
قرب کامل در تبعیت از معصوم
حکومت رشته مختصری از ولایت
دلال بندگان به سوی خدا
همه موجودات از امام بهره می برند
به سوی خداوند واسطه بگیرید
معلم خداست اما با واسطه
به حکم عقل وجود امام لازم است
اسم اعظم تکوینی، امام است
احاطه امام، نمودار احاطه خداست
مقام جمع الجمع در امام معصوم
آب معرفت را به تشنگان می رساند
نشان دهنده همه آیات الهی
قدرت فوق طبیعی را به کار می برد
قدرت موسی در عصا برای آن حضرت است
آرزوی اولیای خدا برآورده می شود
حقیقت توحید را در ولایت بجوییم
توحید خیالی در غیر ولایت
وجه خدا که اولیاء به آن متوجهند
جمهوری اسلامی وولایت فقیه
نایب الامام را دریابید
حوادث واقعه، موضوعات خارجی است
حکومت دین با زور نمی شود
پس مردم خودشان می خواهند
تحول عجیب در انقلاب اسلامی ایران
آیات آفاقی وانفسی در انقلاب
مقدمه
بنام آن که جان را فکرت آموخت
کانون تربیت مفتخر است که کتابهای پر ارج وآموزنده روحانی عالی قدر ومجاهد نستوه حضرت آیت الله آقای حاج سید عبد الحسین دستغیب طاب ثراه را به زیور طبع آراسته وامکان بهره جوئی از آنها را برای اهل ایمان که طالب ومشتاق راه راست ورستگاریند فراهم ساخته است. این شهید جاوید نام که در روز جمعه بسیتم آذر ماه 1360 مطابق با چهاردهم صفر 1402 در راه محراب شربت شهادت نوشید وبلقاء اله پیوست فرزند مرحوم سید محمد تقی مجتهد ونواده مرجع بزرگ تقلید شیعیان حضرت آیت الله آقای میرزا هدایت اله دستغیب بودند ودر روز عاشورا سال 1322 هجری قمری در دار العلم شیراز پای بعرصه وجود نهادند.
شادروان حضرت آیت الله دستغیب تحصیلات مقدماتی خود را در ایران بپایان آورده وسپس برای تکمیل دانش وبهره جوئی از خرمن فضائل فقهای بزرگ عازم نجف اشرف شدند ودر آنجا بدرجه اجتهاد نائل گردیدند وآن گاه بقصد ارشاد ومستفیض ساختن مردم وطالبان راه حقیقت به شیراز بازگشتند وتا زمان شهادت طلاب علوم دینی ومسلمانان را از افاضات مذهبی گران قدر خود بهره ها کرامت فرمودند ودر راه رونق مراکز علوم دینی وبسط فرهنگ اسلامی کوشیدند وبا نگارش کتب ذی قیمت امکان استفاده از حاصل فکر واندیشه رسای خود را برای عموم میسر ساختند.
این شهید بزرگوار در همه عمر با ظلم واستبداد نبرد کرد واز پایه گذاران انقلاب اسلامی ودولت جمهوری اسلامی بود ودر اثر همین مبارزات ومجاهدات بارها در دوران سیاه گذشته بزندان افتاد وتبعید شد ولی آن شهید گرامی چون سدی سدید در برابر ظلم وستم وخفقان پایدار ورزیده وهرگز از عقیده وهدف خود که دفع ظلم وایجاد حکومت عدل اسلامی بود سرباز نزد وپیوسته در این مهم ثابت قدم وکوشا بود. کانون تربیت که پیوسته از عنایات خاصه ولطف آن شهید بزرگ برخوردار بوده، بار دیگر توفیق چاپ وانتشار کتب ذی قیمت آن سعید را بدست آورد. تا چون گذشته گامی بلند در راه اشاعه دین ودانش بردارد واز این راه بخدمت دینی وفرهنگی خود ادامه دهد.
در این جا لازم است از بذل مساعی حضرت حجت الاسلام آقای سید محمد هاشم دستغیب فرزند گرامی ودانشمند آن شهید راه محراب ومجاهد بزرگوار که خود از مجاهدان ومبارزان بنام شیراز هستند ودر خدمت پدر درس آزادگی وایمان ومجاهدت آموخته وخلف صدق آن مرحوم است سپاسگزاری کنیم که این امکان را برای کانون تربیت فراهم ساخته اند وامید که آقای سید محمد هاشم دستغیب در ادامه راه پر فروغ پدر گران قدر وشهید خود پیوسته از تاییدات الهی بهره ور باشند وبتوانند مانند آن فقیه سعید که همیشه در قلوب مردم زنده است بیش از بیش خادم دین وایمان بوده وچراغی را که پدر افروخته همچنان روشن وپر فروغ نگاهدارند.
(مدیر کانون تربیت)
مصلح جهانی وموعود آسمانی
در این کتاب صحبت از شخصیتی والا است که از اولین وآخرین منحصر است ودارای ویژگیهائیست که خداوند او را به آن امتیاز داده است. آن آقائی که علاوه بر جهات ولایت تکوینی وخلافت الهی دارای سلطنت حق وحکومت مطلق بر کره خاک خواهد شد ودولتی جهانگیر تشکیل می دهد که در آن جز صدق وراستی، صفا وصمیمیت، گذشت وفداکاری، دوستی واحسان وجود ندارد.
شخصیتی والاگهر که همه آشوبها وفتنه ها، نیرنگها وخود خواهیها را محو می فرماید وبعنوان مصلح جهانی از اول آفرینش بشر، موعود آسمانی بوده وهمه پیغمبران، امت خود را بمقدم شریفش مژده می دادند.
منتقم حقیقی، دلخوشی ستمدیده ها
ستمدیده ها به این دلخوش بودند که بالاخره روزی منتقم حقیقی می آید وداد ستمدیده ها را از ستمگران خواهد گرفت وبا انقلاب جهانی خود، مستضعفین را بر مستکبرین چیره خواهد کرد.
متدینین هم که از بی دینی ها، فسق وفجورها رنج می برند با یاد آوری زمان ظهورش بخود تسلی می دهند وراستی چه مولود مسعودی است که یادش تسکین بخش آلام دردمندانست. در شخصیتش همین بس که در همه کتابهای آسمانی به آمدنش مژده داده شده وخداوند دولتش را صالحین وارث زمین شمرده است وآن را مقدر حتمی خوانده است.
اهتمام فراوان درباره مهدی
سروری عظیم الشان که از جدش خاتم الانبیاء (صلی الله علیه وآله وسلم) واز آباء عظامش صدها روایت در نام ولقب وکنیه وشکل واخلاق وخصوصیات زندگیش وغائب وظاهر شدنش رسیده است وچه اهتمام زیادی که به آن سرور داده اند وچه عظمتی دارد که این قدر درباره اش بحث فرموده اند.
آری هرگز نمی شود زمین از حجت خدا خالی باشد زیرا غرض از آفرینش، آشنا ساختن مردم به یکتاپرستی است. این همه دستگاه عظیم خلقت برای این است که افرادی پیدا شوند واز روی معرفت به یکتائی خداوند اقرار نمایند واز شوق محبتش او را بپرستند.
اوصیای محمد نیز دوازده نفرند
راهنمائی مردمان به این وظیفه وکیفیت پرستش را حجت خدا عهده دار است، چگونه می شود زمین خالی از حجت باشد وحال آن که حجت چنین وظیفه ای که زمین وآسمان بخاطر آن آفریده شده اند دارد.
خداوند چنین مقدر فرموده که تعداد اوصیای حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه وآله وسلم) همچون بعضی از انبیاء سلف دوازده نفر باشند وچون دین اسلام ابدی وتا قیام قیامت پایدار(1) وپس از آن هرگز دینی نخواهد آمد، لذا راهنمائی که باید مردمان را رو بخدا بکشاند این طور مقدر فرموده که عمرش طولانی وبه طرز ویژه ای زندگی نماید.
همچون آفتاب، تشبیه جالب وجامع
اینجا است که این سئوال پیش می آید پس فائده امام غائب چیست؟ همان طور که جابر از پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پرسید وپاسخی که شنید او را ساکت کرد که همچون آفتاب از پس ابر. وراستی چه تشبیه جامع وجالبی، مگر منافع آفتاب به تابش مستقیم بر روی کره خاک منحصر می شود؟
تابش از پس ابر نیز فایده ویژه دارد
به طوری که حساب کرده اند مقدار انرژی که از آفتاب به منظومه اش که زمین ما یکی از آنهاست می رسد دو میلیاردم انرژی است که از آفتاب صادر می شود.
حال اگر بر بخشی از کره خاک نورش مستقیما نتابید بلکه از پس ابر نور افشانی کرد، از هزاران خاصیت وفایده دیگرش نمی توان چشم پوشید حتی همین تابش از پس آفتاب نیز منافعی در بر دارد که در تابش مستقیم نیست. به برکت همین غیبت وجود شریفش، به این معنی که مردمان او را نمی شناسند چه بهره ها که به آنها می رسد.
اعتقادی فراتر از حس
ایمان به غیب که نهایت ارزش را دارد برای آنان که اهل ایمانند حاصل می شود چقدر باور داشتن بدون دیدن ارزشمندتر است وراستی اسباب امتحان برای مدعیان ایمانست. آنان که اعتقادشان از حس، دیده وگوش، فراتر نمی رود ضعف استعدادشان آشکار. گردد وآنان که عقلشان فراتر از حس شان است نیز معلوم گردند.
آیا برکتی از این بهتر که معتقدین به قرآن که باورشان است اعمالشان را گواهی چون امام عصر (علیه السلام) است از ارتکاب معصیت چشم می پوشند وبه اعمال شایسته روی می آورند.
منفعتی از این پر بارتر که با توجه به علم وقدرتش که رشته ای از علم وقدرت حق است در شدائد ومشکلات به او متوسل می شوند ورفع شدت وسختیشان را از خداوند به واسطه او می خواهند وتمنایشان را از او مسئلت می نمایند.
جاذبه ولایت برای حفظ موجودات
اصلا وجود آفتاب برای حفظ منظومه اش لازم است اگر آفتاب نباشد، کجا زمین ومریخ ومشتری، زهره وزحل، عطارد ونپتون وشاید بعضی کرات دیگر واقمارشان برقرارند؟ اگر آفتاب وجود مبارک مهدی (علیه السلام) نباشد، کی این نفوس بشر وانواع موجودات در کره ارض می توانند باشند در حالی که جاذبه ولایتش آنها را نگهداشته است.
چه رحمتها که به برکتش نازل وچه زحمتها که از تصدق وجود مبارکش برداشته می شود. وراستی هر چه بیشتر در تشبیه جدش پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرو می رویم، به حقایقی گسترده تر آشنا می شویم واین تعبیر را از جمله جوامع الکلم آن حضرت می توان بشمار آورد که در لفظ اندک معانی بسیاری که از مبدء وحی سرچشمه گرفته است گنجانیده است. اینها مطالبی است که صفحاتی چند از این کتاب را شامل می شود.
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
در بخش دیگری از این کتاب روایتی از حضرت سجاد (علیه السلام) مورد بحث قرار می گیرد که برای حضرت مهدی (علیه السلام) سنتهائی از انبیای گذشته ذکر می فرماید. از آن جمله در طول عمر، با حضرت نوح تشبیه می شود که عمری دو هزار ساله داشت وبه مناسبت اهمیت مطلب ودفع پاره ای از شبهات واشکالاتی که کم وبیش مطرح می شود این بحث را مشروحا مطرح می نماید.
طول عمر مهدی در جنب قدرت حق
از اصحاب کهف وزنده ماندنشان بنص قرآن مجید بمدت سیصد ونه سال وسپس باقی ماندنشان بحسب روایات تایید می آورد. از داستان عزیر ویکصد سال مردنش وزنده شدن الاغش وتازه ماندن انگورش در ظرف یکصد سال حسب قرآن مجید برای جوان ماندن حضرت مهدی (علیه السلام) شاهد می آورد.
از جسدهای مومیائی شده فراعنه وتازه ماندنش بخاطر دانشی که از خواص موجودات پیدا کرده استفاده می نماید که خداوند آفریننده بشر وموجودات که همین دانش بشر نیز از او است بهر چیزی دانا وتواناست وهیچ چیزی در جنب قدرتش مشکل نیست.
تولدش ابراهیم وار وغیبتش همچون موسی
سپس پنهان ماندن ولادتش را همچون تولد حضرت ابراهیم خلیل الرحمن می داند که نمرود، طاغوت زمان خواست از پیدا شدنش پیشگیری کند ونتوانست ودر غاری رشد کرد وعاقبت بتها را شکست وطاغوت را درهم کوبید.
غائب شدند از انظار را بقضایای حضرت موسی (علیه السلام) تشبیه می کند که غیبت های متعدد کوتاه وطویل داشت وبطور کلی از غیبت هر پیغمبری یاد می کند که شیخ صدوق در کتاب غیبت خودش که به اشاره آن حضرت نوشته است یاد آور شده است.
یوسف ناشناخته وعیسی مورد اختلاف
ناشناخته ماندنش را در میان مردم به یوسف تشبیه می کند می دانیم که یوسف صدیق سالیان متمادی در میان مردم مصر ومدتی نیز با برادرانش بود با آنها آمیزش وگفتگو داشت او را می دیدند وبا او سخن می گفتند اما او را نمی شناختند. حضرت مهدی (علیه السلام) نیز این سنت را از یوسف دارد ومرویست پس از ظهور آن حضرت مردم می گویند شگفت این همان آقائی است که در میان ما بود با او نشست وبرخاست می کردیم ومی گفتیم ومی شنیدیم ولی او را نمی شناختیم.
وهمچون عیسی که مردم در سرنوشتش مختلف شدند گروهی او را به دار زده پنداشتند وبرخی معتقد به زنده بودنش شدند درباره آن بزرگوار نیز مردمان به اختلاف افتادند وجز آنان که خداوند دلهایشان را به ایمان امتحان فرموده باشد وبر آنها منت گذاشته ونعمتشان داده باشد بر اعتقادش ثابت نمی مانند. برای شاهد مطلب مواردی نیز نقل می نماید از آن جمله کافرانی که می خواستند پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را بکشند او را ندیدند ودر زمانی نه چندان دور که وهابیه به کربلا می ریزند وسید بزرگوار صاحب تفسیر کبیر را می خواهند قطعه قطعه کنند او را نمی بینند.
نوابی که به حق سزاوار نیابت بودند
در بیشتر روایات مربوط به آن بزرگوار از دو غیبت کوچک وبزرگ آن حضرت سخن می رود. در مدت هفتاد وچهار سال غیبت صغری، چهار نفر از بهترین افراد وموثق ترین شیعیان فرامین آن سرور را به دوستدارانش می رساندند ودرخواستهای آنان را به سمع مبارکش عرض می داشتند. این شخصیت ها عبارتند از جناب عثمان بن سعید ومحمد بن عثمان وحسین بن روح ومحمد بن علی سمری که هر کدام دارای کرامات وفضائل بسیاری می باشند که بحق شایسته نیابت از آن وجود گرامی بودند.(2)
دکان شیادها باید بسته شود
طبق آخرین نامه حضرت مهدی (علیه السلام) به نایب چهارمش، نایب خاص وسفارت از طرف حضرتش برای همیشه منتفی شده وبه اصطلاح غیبت کبری که شروع شد دیگر کسی آن حضرت را بعنوان نمایندگی وابلاغ دستوراتش به دیگران نمی بیند. مخصوصا در این موضوع، شهید بزرگوار آیت الله دستغیب تاکید فراوانی می فرماید مبادا افراد ساده لوح فریب شیادها را بخورند وباید راه مذهب سازی ودکان باز کردن بسته شود. خواب نامه هائی که یک کاه ارزش ندارد موجب این نشود که برای آریا مهرها کشف وکرامت درست شود وبه نام امام زمان (علیه السلام) اسلام را بکوبند.
منکر رویت امام زمان نیستیم
البته بهیچ وجه منکر رویت حضرت صاحب الامر (علیه السلام) نیستیم ونمی گوئیم هیچ کس خدمت امام (علیه السلام) نمی رسد یا آقا را هم اگر دید نمی شناسد بلکه ممکن است ورا ببینند وبشناسند وبا او سخن بگویند واز ایشان استفاده نمایند همان طور که دیده وشنیده وگفته واستفاده ها کرده اند وخود همین افرادی که خدمت حضرت رسیده وگواهی داده اند واز صالحین روزگار نیز می باشند یکی از دلیلهای محکم بر وجود آن سرور عزیز است.
آن چه مورد نظر وتاکید است، دعوی ملاقات بعنوان سفارت ونیابت وتبلیغ دستور به شیعیان است که طبق نص توقیع مبارک آن حضرت این موضوع منتفی است ومدعیش دروغگو ومفتری است. مدعیان دروغین نیز بسیار وجاه طلبان وشهرت پرستان که همیشه بوده اند از این موقعیت سوء استفاده ها کرده واحیانا خواهند کرد. خود مردم باید هشیار باشند وبه گزافه گوئیهایشان گوش ندهند.
کتابهای حدیث ورجال در زمان غیبت
در زمان غیبت کبری از نظر وظائف شرعی وتکلیف حرام وحلال چیزی فرو گذار نشده است. اولا مدارک احکام که از طرف اهل بیت (علیهم السلام) به یادگار گذاشته شده در ظرف چندین قرن بحث وتحقیق کافی درباره اش انجام گرفته است. روایات صحیح از سقیم، جدا واحادیث قوی از ضعیف ممتاز شده است راویان خوب از دروغگویان تشخیص داده شده وبا نوشتن کتاب رجال قدمی شایسته در این زمینه برداشته شده است. لذا از جهت مدارک فقهی رفع نیاز جامعه واتمام حجت به آنها شده است.
متخصص در هر علم باید اظهار نظر کند
چیزی که مهم است این است که هر کس نباید بخود این حق را بدهد که از متن روایات استفاده فقهی نماید. آیا هر یک از ما که به علم طب وارد نیستیم بخود اجازه نسخه نویسی وطبابت می دهیم؟ هر چند بتوانیم نام بعضی از بیماریها وداروی آن را بخوانیم وچیزی هم سر در بیاوریم. علم دین ورشته فقه از این قاعده مستثنی نیست وهر کس نباید بخود این حق را بدهد که هر چه در کتابهای اصولی دید فورا به فهم ناقص خودش مطلب را پیاده نماید بلکه برای غیر متخصصین رجوع به متخصصین واجب است.
نیابت عام به فقهای عدول
چون برداشت هر کس از مدارک نمی تواند راهنمایشان باشد لذا به فقهاء عظام مردم را حواله داده اند آنها که متخصص این فن می باشند وعمری را در راه فهم اخبار آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) گذرانیده اند. باز هم نظر ژرف وعاقبت نگری اهل بیت وحی وعصمت را در این حواله دادن می نگریم، مبادا گرگهائی به لباس چوپان در آیند وبا مارک فقاهت مردم را به دنیاپرستی وریاست طلبی وشهرت خواهی وخلاصه شرک حقیقی سوق دهند به جای اینکه مردم را از خدا ترس ومؤمن ومودب به اخلاق اسلامی بار بیاورند، آنان را خود خواه وپول دوست تربیت کنند لذا شرائط ویژه ای برای آن عالم ذکر فرموده اند.
از آن فقیهی باید پیروی کرد که به تمام معنی وارسته باشد، خود نگهدار ودیندار، مخالف هوای نفس وپیرو امر مولایش باشد، اصلا تقلید از عالم بدون تقوی به این معنی ذکر شده جایز نیست تا چه رسد به این که صحیح باشد ودر این کتاب می خوانیم که زیان عالم هوی پرست از لشکر یزید که آن جنایت را در کربلا مرتکب شد برای اجتماع اسلامی بیشتر است. لذا نهایت تقوی را در فتوی شرط می داند واز قول حضرت صادق (علیه السلام) در تعریف از صفوان می گوید که او ریاست طلب نیست.
رواج فساد در آخر الزمان
در بخش دیگر این کتاب از بعضی از علائم آخر الزمان که در هنگام غیبت کبری واقع می شود خبر می دهد، از رواج فحشاء وفساد در زمین، از میگساری آشکار وربا خواری رسمی نقل می کند، مطالبی که برای پیشینیان از عجائب وباور نکردنی بوده است اما برای کسانی که در این دوره زندگی می کنند، امری عادی بشمار می رود.
نشانه های ظهور ونزدیکی آن
درباره نشانه های آخر الزمان در جاهای متعدد این کتاب ودر هر جائی بخشی از آن نقل می شود بطوری که تکراری نیست ومطلب تازه ئی یاد آوری می گردد. از قضایائی که قبل از ظهور آن حضرت واقع می شود که آن را به دو نوع تقسیم نموده اند علائم حتمی وغیر حتمی بحث می کند. از انقراض بنی عباس به عنوان یک مژده برای شیعیانی که منتظر دولت حق بوده اند خبر می دهد.
نشانه های حتمی ظهور آن حضرت را صیحه های آسمانی وخروج دجال وسفیانی وخسف بیداء وقتل نفس زکیه بین رکن ومقام وخروج سید حسنی را مقارن با ظهور آن حضرت شرح می دهد ومخصوصا یاد آور می شود که هیچ یک از علائم حتمی قریب الوقوع به زمان ظهور آن بزرگوار واقع نشده است هر چند از نشانه های غیر حتمی تعداد قابل ملاحظه ای تحقق یافته است.
مواریث انبیاء وتکرار تاریخ
از نکته های جالب که در این کتاب شریف به چشم می خورد تذکر به این دو مطلب برای شناسائی بیشتر مقام مهدی (علیه السلام) است یکی آن که مواریث انبیاء وائمه هدی نزد آن حضرت می باشد عصای موسی که آن همه معجزات از آن آشکار می شد هم اکنون با آن حضرت است ومروی است که در زمان ظهورش آن را به سنگی می زند ونان وآب همراهانش را به اعجاز تامین می فرماید.
عمامه محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) وذوالفقار علی (علیه السلام) زره داود از جمله مواریث انبیاء واولیاء است که نزد آن بزرگوار می باشد. نکته دوم تکرار تاریخ صدر اسلام در زمان آن حضرت می باشد همان طور که یزید پلید لشکریانی به مدینه ومکه فرستاد مدینه را غارت وقتل عام کرد ودر صدد خراب کردن کعبه بر آمد نواده اش سفیانی نیز در زمان قریب به ظهور آن حضرت چنین جنایاتی را مرتکب می شود.
از طرف دیگر همان طور که از لشکریان جدش حضرت امیر المؤمنین عده ای بعنوان خوارج شورش کردند وجز اندکی بسزای جنایتشان رسیدند گروهی از لشکریان سید حسنی که در حدود چهر هزار نفر به عدد خوارج نهروان هستند بر حضرت مهدی (علیه السلام) خروج می کنند وبه دست آن حضرت به هلاکت می رسند وراستی تاریخ تکرار می شود.
مجهول بودن وقت ظهور وانتظار فرج
از نکات جالب دیگر که در این کتاب شریف جلب توجه می کند مجهول بودن وقت ظهور آن حضرت است که احدی از وقت دقیق آن اطلاع ندارد. مطابق بعضی از روایات بر خود آن حضرت نیز وقت آن معلوم نیست واز علوم ویژه خداوندی شمرده شده است وچه جالب در این کتاب عتش را احتمال داده است. انتظار فرج از بزرگترین عبادات است که شخص همیشه ودر هر حال دل به لطف خدا ببندد وبه رحمت وفرجش امیدوار باشد. این عبادت بزرگ نیز برای حضرت صاحب الامر (علیه السلام) می باشد که منتظر فرج الهی به ظهور خودش باشد.
جریانات پیش از ظهور حضرت
در بخشهائی از این کتاب از وقوع فجایعی پیش از قیام مهدی (علیه السلام) خبر می دهد از خروج سفیانی وجنایاتی که در شامات وعراق وحجاز مرتکب می شود از قتل وغارت وحشتناک شیعیان وفسادی که در این منطقه حکمفرما می شود خبر می دهد.
از دجال، این ساحر شوم که جز مؤمنین ثابت قدم دیگران در دام سحرش اسیر می شوند ونغمه های شیطانیش یاد می کند. از خسف بیداء به زمین فرو رفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء ما بین مکه ومدینه وخصوصیات آن را شرح می دهد. از قیام سید حسنی از قزوین وپیشرفت کارش در راه اصلاح ومسلط شدنش بر بسیاری از بلاد وتسلیم حضرت مهدی (علیه السلام) شدنش خبر می دهد. از گنج طالقان وافراد زنده ای که با سید حسنی وسپس با حضرت مهدی (علیه السلام) هستند واز سیصد وسیزده نفر افراد نخستین که خود را به آن وجود مبارک می رسانند وبعدد اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر می باشند صحبت می کند. از فساد بسیار وکشتار فوق العاده ای که از آن به موت احمر تعبیر می شود وذهاب ثلثین یعنی دو سوم افراد بشر از بین می روند واحتمالا جنگ سوم جهانی با اسلحه های مخرب روز، خبر می دهد.
معجزات وتشرف خدمت مهدی
از معجزات حضرت مهدی (علیه السلام) در ضمن داستان شیرین ابوراجح حمامی وهمچنین اسماعیل هرقلی که در کتابهای معتبر نقل شده است بحث می کند وبا عنوان کردن این قبیل داستانها معجزات آن حضرت را در ضمن حلاوت داستان با بیانی جذاب می رساند که شنونده وخواننده را نه تنها ملال نمی گیرد بلکه با شوق بیشتر آن را می شنود ومی خواند ودوستی آن حضرت در دلش شکوفاتر می شود.
از شوق پسر مهزیار اهوازی به زیارتش که بیست سفر حج به این قصد می رود وعاقبت به هدف می رسد، شیرین سخن می گوید. از حدیث شیرین ولادت آن حضرت وداستان مادرش نرجس خاتون صحبت می کند واز پاسخ دادن به هفتاد مسئله در کودکی در زمان پدرش خبر می دهد.
زمانی ویژه وبرکاتی خاص
زمان ظهور از برکات خاصی برخوردار است وبه فرموده شهید بزرگوار ما خداوند این قطعه از زمان را به این ویژگیها اختصاص داده است که به بعضی اشاره می شود. از برکات ظهور موفور السرور امام مهدی (علیه السلام) مفاسد اخلاقی از بشر برداشته می شود چون عقول رشد می کند وبه مضمون فرمایش حضرت باقر (علیه السلام) هنگامی که قائم ما ظاهر می شود خداوند دست لطفش را بر سر بندگانش می گذارد (نظر زحمت خاصی به بندگان می فرماید) وعقل هایشان کامل می گردد.(3)
در نتیجه وقتی فنای دنیا را پیش چشم داشت وبقاء آخرت را متوجه بود وقتی موهوم بودن واعتباری بودن تجملات وشهوات دنیوی را فهمید وحقیقت داشتن آخرت را باور کرد، کجا به این زرق وبرقها دل می افکند؟ لذا به برکت ظهور آن حضرت که خداوند عقلها را کامل می گرداند، مفاسد اخلاقی بخودی خود ریشه کن می شود از حقد وحسدها، کینه وعداوتها دیگر خبری نیست. اخوت اسلامی وبرادری ایمانی جای دشمنی های بی جا را می گیرد وهمکاری وصمیمیت، فداکاری ومحبت جای درگیریهای واهی را.
برکات خدا بر پرهیزگاران می بارد
در این شرائط است که به مضمون آیه شریفه: واگر اهل قریه ها ایمان بیاورند وتقوی بورزند، درهای (برکات) آسمانها را بروی آنان باز می کنیم.(4)
خداوند توسعه فوق العاده ای که تا آن روز در کره زمین سابقه نداشته است، برای آنان فراهم می فرماید. اینجا است که به مضمون بسیاری از روایات پی می بریم که می فرماید زمین گنجهایش را به تمام بیرون می ریزد وگوشه ای از زمین بدون سبزی وکشت وزرع نمی ماند، مردمان در آن روزگار از قوای بیشتر ونیروی خدا دادی برخوردارند، چشمها وگوشها خیلی حساستر می شود، با دست قطعه کوه را می کنند واز این قبیل مطالب چون تقوای فردی واجتماعی را به خوبی رعایت می کنند، خدا هم برکات فردی واجتماعی را بر آنان نازل می فرماید. مخصوصا به برکت قناعت، دیگر حرص نمی زنند وبه آنچه خداوند بر ایشان خواسته، راضی ودلخوشند لذا زندگیشان را به خوشی می گذرانند.
آرزوی درک زمان ظهور
اینک پی به آرزوی بزرگان وخوبان برای درک چنین روزگاری می بریم، چه روزگار سعادتی که از هر طرف بنگری، نور امام (علیه السلام) می تابد وآثار وجودی وولایتش عالم را فرا گرفته است اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام واهله وتذل بها النفاق واهله خداوندا ما خدمت حضرتت اظهار میل می کنیم نسبت به آن دولتی که به برکت آن اسلام، ومسلمین را عزیز می گردانی ونفاق ومنافقین را ذلیل می سازی.
خداوندا ما آرزوی درک زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) موعود آسمانی ومنتقم حقیقی را داریم. وراستی چه خوش فرموده است شهید محراب که چقدر برای منتظران آن حضرت لذت بخش است هنگامی که منادی الهی وصیحه آسمانی بلند می شود که این مهدی (علیه السلام) است، پسر امام حسن عسکری است، چه نشاطی پیدا می کنند آنان که آرزوی شنیدن چنین نغمه مسرت بخشی را داشتند. بی خود نیست که امام صادق (علیه السلام) ناله شوق سر می دهد ودعا برای تعجیل ظهورش می کند وبه ما می آموزد که حتما برای تعجیل فرجش دعا کنید ونگوئید المقدر کائن آنچه خداوند تقدیر فرموده است می شود، بلکه چه بسا به برکت دعای مؤمنین، ناله مشتاقان، خداوند فرجش را نزدیکتر فرماید.
کتابی عظیم در حجم اندک
اینک خواننده عزیزی که تا اینجا ما را همراهی می کردی، خودت انصاف بده با این تحلیل مختصری که از مطالب این کتاب خواندی، چقدر مطلب جالب وشیوا در حجم اندک در این کتاب نهفته است وراستی کتابی عظیم را تشکیل می دهد که نور ولایت مهدی (علیه السلام) را در دلها می تابد.
روانش شاد که خدا چه برکتی به عمرش داد که از سخنانی که در نزدیک سی سال قبل گفته، امروز اینگونه مردم بهره مند می شوند وچه اخلاصی در عملش نهفته بوده که خداوند این چنین به گفته ها ونوشته هایش ترتیب اثر می دهد.
آنچه ملاحظه می فرمائید در تحت هشت عنوان از سخنرانیهای آن بزرگوار جمع آوری شده در حالی که شاید یک دهم آنچه آن بزرگوار درباره حضرت مهدی (علیه السلام) سخنرانی فرموده نیست وای کاش رفقایش به فکر بودند گوهرهائی که از دهان مبارکش بیرون می آمد جمع آوری می کردند ونگه می داشتند. باشد که نسلهای آتیه از این خرمن پر بهره ببرند.
جمهوری اسلامی زمینه ساز انقلاب مهدی
سخن به درازا کشید ولی یک مطلب را نمی توانم ناگفته بگذرم. چند روز قبل یک نفر می پرسید مگر نه روایات متعدد داریم که حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه) وقتی ظهور می فرماید که زمین پر از ظلم وجور شده باشد آن وقت حضرت زمین را پر از عدل وداد می کند؟ گفتم چرا، اما مهلتش ندادم دنباله پرسش خود را بیاورد، زیرا این سوال از پیش از پیروزی انقلاب نیز از حلقومهائی که معلوم بود از کجا تغذیه می شود؛ بیرون می آمد.
آنان که در کوری گرفتارند وحاضر نیستند دستشان را به چشم داری بدهند تا آنها را ببرد بلکه خودشان را بیناتر از دیگران می بینند. حالا که گفته شده امام زمان در وقتی که زمین پر از ظلم وجور است ظهور می کند تا عدل را برقرار کند آیا معنیش این است که ما دست روی دست بگذاریم وتماشاگر جنایت جنایتکاران باشیم در حالی که به فرموده شهید آیت الله دستغیب جمهوری اسلامی زمینه ساز حکومت مهدی (علیه السلام) است.
آیا بگذاریم ظلم عالمگیر شود؟
یا بگفته آن جاهل باید کار را خرابتر کرد تا حضرت زودتر بیاید، پس چرا به عنوان طرفداری از مذهب حق با حزب منفور ضاله مبارزه می کردید؟ بگذارید فرقه ضاله خود در ضلالت ودیگران را نیز به ضلالت بکشانند وکار را خرابتر بکنند شاید حضرت زودتر آمد. آیا وظیفه ما این است که بگذاریم ظلم عالمگیر شود تا امام زمان (علیه السلام) زودتر ظهور بفرماید؟
تکلیف هر کس محفوظ است
آیا امر بمعروف ونهی از منکر در زمان غیبت بخاطر آمادگی برای ظهور حضرت باید متروک بماند ووظیفه در زمان غبت خرابتر کردن وضع است؟ یا تکالیف الهی سر جای خودش محفوظ بوده هر کس موظف است به وظیفه شرعی خود عمل کند وبه بهانه آمادگی برای ظهور، از زیر بار بسیاری از تکالیف شانه خالی نکند.
بلکه علاوه بر انجام وظائف فردی با همیاری دیگران حکومت اسلامی تشکیل دادن ونمونه عدل اسلامی را پیاده کردن وبا این کار الگو برای سایرین باشد وظیفه است چرا از قطب مثبت تعیین وظیفه نمی کنید؟!
نمونه کوچکی از عدل جهانی بسازیم
هیچ کس ادعاء نکرده که جمهوری اسلامی حکومت صد در صد عدل الهی را پیاده کرده یا بتواند پیاده کند اما این را می توان ادعاء نمود که بحسب ظاهر تا آنجا که ممکن است می شود با درست پیاده کردن احکام اسلام نمونه والگوئی برای سایر ممالک گردید وآنها را به حقانیت وقابل اجرا بودن این احکام در این شرائط زمانی آشنا ساخت تا مردم دنیا خودشان با شوق رو به مصلح جهانی بیاورند وبا دل وجان اطاعتش را گردن نهند.
منطق زور برای طاغوتیان است
اشتباه این آقایان در این است که خیال کرده اند حضرت مهدی (علیه السلام) با زور بر جهانیان مسلط می شود، نه چنین است بلکه جهانیان عاقل می شوند، خودشان درک می کنند حکومت عدل مهدوی برایشان از هر حکومتی بهتر است لذا بطوع ورغبت زیر پرچمش می روند وحضرت تنها گردنکشان وطاغوتها ویاورانشان را که خار سر راه اسلام ومسلمین هستند وبه هیچ زبانی حاضر به همکاری با توده مردم نیستند از میان بر می دارد.
عدل جهانی جز با ظهور مهدی نمی شود
ما می دانیم که عدل جهانی جز با ظهور حضرت حجه بر پا نمی شود وهیچ کس چنین ادعائی نکرده که می تواند عدل اسلامی را در جهان حکمفرما سازد. آنچه در توان ما است این است که بکوشیم احکام قران را پیاده کنیم این قدر تو سری خور آریا مهر واربابش نباشیم اما دیگر بر دلها تسلط نداریم که حتما نور ایمان را در آنها بتابانیم یا در گوشه وکنار، خلوت وجلوت از ستم ستمگران جلوگیری کنیم.
مزاحم ظهور حضرت نیست
خاطر این قبیل آقایان جمع باشد که جمهوری اسلامی مزاحم ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) نیست بلکه پیشتاز وزمینه ساز آن است آیا ما توانسته ایم در این مدت عدل را در کشور خودمان برقرار کنیم که آقایان دلشان برای تاخیر ظهور می سوزد چقدر خونها که در این چهار سال بناحق ریخته شده از آن جمله خون شهید مولف محترم این کتاب وحدود چهل کتاب دیگر وهزاران شهیدی که کشته منافقین یا کفار بعثی در جبهه ها وخراب شدن هزاران خانه در مناطق جنگی وآواره شدن میلیونها نفر در اطراف.
آیا هنوز ما گرفتار ظلم ظالمین نیستیم که آقایان می ترسند این جمهوری مزاحم ظهور حضرت باشد؟ ظلم آمریکا بر ما بیشتر شده وظلم شوروی بر افغانستان وظلم هر دو بر عراق وظلم ابر جنایتکاران بر دنیا. در داخل کشورمان از دست بعضی از قضاه وعاملین اجراء چه ستمهائی که از روی عمد یا سهو، علم یا جهل سر زده ومی زند.
شیراز بتاریخ فروردین ماه 62
سید محمد هاشم دستغیب
در موضوع های دینی کمتر موضوعی چون اثبات وجود وظهور حضرت حجه بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه) مطرح شده ودرباره اش روایت رسیده است. از طرق مختلف بیش از یک هزار حدیث بطریق شیعه از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده وبیش از این مقدار، از طریق سنی رسیده است به قسمی که بعضی از علمای عامه کتاب هائی در این مورد نوشته اند، از آن جمله محمد بن طلحه شافعی کتاب البیان را در اخبار آخر الزمان وامام عصر (عجل الله تعالی فرجه) نوشته است. همچنین ابن صباغ مالکی کتاب فصول المهمه ودیگری تذکره الائمه وغیره را نوشته اند وروایات متعددی را نقل نموده که به بعضی اشاره می شود.
آمدن مهدی حتمی است
روایت شریفی که اکثر مولفین عامه نقل کرده اند این است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، هر آینه خداوند آن روز را طولانی می فرماید تا بیرون شود فرزندی از اولاد من که نامش نام من است وزمین را پر از عدل وداد کند پس از آنکه پر از ظلم وجور شده باشد.(5)
نماز خواندن مسیح با حضرت مهدی
در حدیث دیگر که نزد عامه نیز معتبر است فرمود: ای مسلمانها چگونه اید هنگامی که عیسی بن مریم در میان شما باشد در حالی که امامتان میان شما است.(6) از جمله مطالب قطعی در زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) نزول مسیح از آسمان ها است که در رکاب حضرت حاضر می شود وپشت سر آن حضرت نماز می گذارد ومروی است که بسیاری از نصاری پس از این ماجرا مسلمان می شوند چون می بینند پیغمبرشان با امام مسلمین نماز می گذارد.
نهمین فرزند حسین، مهدی است
از جمله روایاتی که از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در مورد حضرتش رسیده آن است که فرمود: مهدی از اولاد حسین است. ودر روایت دیگر تصریح می فرماید که نهمین فرزند حسین است، برای او دو غیبت است، پنهان شدن کوچک وپنهان شدن بزرگ. در زمان غیبت کبرایش زمین پر از ظلم وجور می شود. هنگامی که ظهور می کند، ابری بالای سر او است وندا می کند این است مهدی موعود وبر روی زمین نمی ماند مگر مؤمن واهل تقوی.
بر پا ساختن عدالت پس از نهایت جور
نکته ای که در نوع روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) به آن اشاره شده است، بر پا ساختن عدالت جهانی توسط آن حضرت پس از فراگیری ستم در سراسر عالم است. می فرماید: در زمان آن حضرت زن جوان زیبا، جعبه جواهر را با خود بر می دارد وتنها از شام به بغداد می رود وکسی به او وجواهراتش نگاه نمی کند. این قدر عدل گسترده می شود که دزدی یا نگاه خیانت به زن بیگانه از میان مردمان برداشته می شود، مردم همه عادل می شوند. تعبیر جالبی در این زمینه است که می گویند گرگ ومیش باهم زندگی می کنند.
فرقه ضاله وعدل جهانی
آن دروغگویانی که ادعای امام زمان بودن کردند وساده لوحهائی که فریب دعوی بیجایشان را خوردند رسوایند.
کسی که پس از این ادعای واهی او، دو جنگ بین المللی وجهانی واقع شد که ملیونها نفر بی خود کشته شدند وملیونها نفر اعضاء بدن خود را از دست دادند، چه افرادی که آواره شدند وچه اموالی که ضایع شد وچه نوامیسی که هتک شد وخلاصه چقدر ظلم وجنایت روز بروز افزوده گردید. آیا این حقائق برای رسوائی این مدعیان دروغی کافی نیست؟ امام زمان که در بیشتر روایات رسیده درباره اش بعنوان بر پا کننده عدل وبردارنده ستم از او یاد شده است هنوز ظهور نفرموده است.
شواهد وجودی مهدی بیشمار است
غرض مسئله اثبات وجود امام عصر (علیه السلام) است که عرض کردم کتابهائی که علمای سنی در این زمینه نوشته اند فراوان است از قبیل فصول المهمه وتذکره الائمه وغیر این دو کتاب که درباره آن حضرت ومعجزاتش وکسانی که به خدمتش مشرف شده اند قلمفرسائی شده است. از این گذشته از روز ولادت حضرت تا کنون افراد زیادی به خدمتش مشرف شده ومی شوند آن هم از قبیل: مقدس اردبیلی ها وسید بحر العلوم ها که از زاهدترین وعادل ترین وبا تقواترین افراد زمان خود بودند وآنچه در این قبیل کتابها ثبت شده، قطره ای است از دریا ونمونه ای از خروارها است خدا داند که در گوشه وکنار چه افرادی خدمتش مشرف می شوند وبه زیارتش نائل می گردند.
شفای اسماعیل هرقلی به دست حضرت مهدی
برای تنوع در کلام، داستان اسماعیل هرقلی را عنوان نمایم. صاحب کتاب کشف الغمه ودیگران این قضیه را که در زمان سید بن طاووس اتفاق افتاده است نقل کرده اند. اسماعیل بن حسن هرقلی خدمت سید بن طاووس رسید در حالی که در رانش بیماری کوفت پیدا شده بود بسیار سخت بود، هنگام بهار ترک می خورد خون وچرک می آمد واز زحمت درد وناراحتی آرزوی مرگ می کرد.
سید بن طاووس اطبای حله را حاضر کرد، همگی گفتند این بیماری کوفت علاج ندارد وچون روی رگ اکحل است، اگر بخواهند معالجه کنند باید پا را قطع کنند واگر پا را قطع کردند بیمار می میرد. سید بن طاووس به او فرمود من می خواهم به بغداد بروم ترا نیز با خودم می برم، آنجا اطبای حاذق داد، شاید خداوند سبب معالجه ات را فراهم فرماید.
در بغداد اطباء را جمع کرد، آنها نیز گفتند این کوفت علاج ندارد وسبد خیلی کسل شد. اسماعیل گفت جناب سید پس به من اجازه دهید سفری به سامرا بکنم وقبور مطهر سامرا (حضرت هادی وحضرت عسکری وحلیمه خاتون ونرجس خاتون علیهم السلام) را زیارت کنم. اسماعیل به سامرا رفت، پس از تشرف به حرم به سرداب مقدس خانه شخصی امام زمان (علیه السلام) رفت ونماز خواند وزیارت کرد. خودش تعریف می کند: فردا صبح با خودم گفتم اول کنار شط بروم وخود را شستشو کنم، خون وچرکها را بشویم وغسل زیارت کنم وبه حرم مطهر مشرف شوم شاید خداوند ترحمی بفرماید.
همین کار را کردم، لباسم را شستم، بدنم را شستشو داده غسل کردم که ناگاه چهار سوار، یکی جداگانه وسه نفر دیگر باهم در حالی که پیرمردی وسط دو نفر دیگر بود رو به من آمدند. آن آقائی که جداگانه بود به من نزدیک شد ومرا صدا کرد اسماعیل، نامم را که برد وحشت کردم، به من فرمود پایت را که زخم است بیاور. به خیالم گذشت شاید این شخص دستش احتیاط داشته باشد ومن تازه غسل کرده ام، کمی مسامحه کردم، خود آقا جلو تشریف آورد، دست مرحمتش را (که مظهر اسم شافی است) روی زخم گذاشت وفشار مختصری داد. آن پیرمرد گفت اسماعیل رستگار شدی، من هم گفتم شما هم رستگار شدید.
پیرمرد گفت اسماعیل این آقا امام تو است. فورا رو به سمت آقا دویدم خواستم رکابش را بگیرم والتماسش کنم، فرمود برگرد. رفتم باز نتوانستم خودم را بگیرم به سرعت برگشتم فرمود برگرد. مرتبه سوم آقا را قسم دادم که لحظه ای درنگ کنید. حضرت ایستاد، آن پیرمرد (که به احتمال قوی حضرت خضر بود) فرمود اسماعل حیا کن، امام تو که فرمود برگرد، برگرد. ایستادم، حضرت رو به من کرد وفرمود اسماعیل حالا که به بغداد بر می گردی، المستنصر خلیفه عباسی به تو پول می دهد از او نپذیر، به فرزندمان سید بن طاووس بگو که سفارش ترا به علی بن عوض کند، ما هم سفارشت را به او می کنیم. وناگهان از نظرم پنهان شدند. بپایم نگاه کردم هیچ اثری از زخم ندیدم، گفتم شاید آن پای دیگر بوده است.
اطرافم جمع شدند، جریان را که شنیدند، روی من ریختند ولباسهایم را قطعه قطعه کردند وبعنوان تبرک بردند. زیارتی کردم ودیگر درنگ نکردم واز سامرا به بغداد بازگشتم، وقتی می خواستم وارد شهر شوم، عده ای به استقبالم آمده بودند ومی پرسیدند اسماعیل هرقلی کیست در میانشان سید بن طاووس بود، پرسید اسماعیل این هیاهو راجع بتو است؟ گفتم آری. فرمود پایت را نشانم بده. جای دست حضرت را نشانش دام، سید غش کرد او را بحال آوردند. سید بن طاووس اسماعیل را نزد وزیر خلیفه عباسی که قمی بوده است آورد، وزیر گفت باید اطباء بیایند وتصدیق کنند.
سید دنبال طبیب هائی که قبلا پای اسماعیل را دیده بودند فرستاد. در حضور وزیر از آنها پرسید چند روز قبل شما پای اسماعیل را دیدید؟ گفتند ده روز قبل. پرسید زخمش چطور بود؟ گفتند علاج نداشت سید پرسید اگر می خواست معالجه شود، چند روز طول می کشید تا محل زخم درست شود. گفتند بر فرض اگر هم خوب می شد، دو ماه طول می کشید تا گوشت بروید وپس از آن در جای زخم هم پوست می پیچد ودر آن محل مو نمی روید.
پس از گرفتن این اعترافات از اطباء، سید به اسماعیل فرمود حالا جای زخم را نشانشان بده. همه مشاهده کردند جایش خوب شده وهیچ چروکی هم ندارد وموی تازه نیز در محل زخم در آمده است. یکی گفت شاید پای دیگرش بوده است، آن پا را نیز نشان داد، یکی از اطباء که مسیحی بود گفت به خدا سوگند عیسی او را نجات داده است. سید بن طاووس فرمود: مولای عیسی او را نجات داده است، کسی که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می خواند. خبر به خلیفه عباسی رسید، المستنصر هزار اشرفی برایش فرستاد، اسماعیل گفت من نمی توانم در این پول تصرف کنم. پرسیدند چرا؟ گفت همان آقائی که مرا شفا داد سفارش فرمود پوذل خلیفه را نگیرم. خلیفه ناراحت شد وگفت معلوم می شود پول ما قابل این درگاه نیست وبعد اسماعیل هم دارای ثروت ومکنت گردید.
کتابهای متعدد در معجزات مهدی
از این قبیل معجزات وتشرف خوبان خدمت حضرتش بسیار است. مرحوم حاجی نوری در کتاب النجم الثاقب که به فارسی نوشته شده است، تعدادی از این موارد را آورده است. همچنین در جلد 13 بحار الانوار وکتاب دارالسلام.
اخیرا هم مرحوم نهاوندی اسماء بعضی از خوبان را که خدمت حضرت مهدی (علیه السلام) رسیده اند، داستانشان را نوشته است وما هم انشاء الله در ضمن بحثهای مربوطه برای تنوع در مطالب وشواهد عرض وخسته نشدن شنوندگان بعضی را عنوان خواهیم کرد.
روایتی شیرین در ولادت حضرت مهدی
در باب ولادت با سعادت امام دوازدهم حجه بن الحسن العسکری (علیه السلام) بنا به روایتی که شیخ طوسی وشیخ صدوق در کتابهای خود ومسعودی در کتاب اثبات الوصیه ودیگران نیز نوشته اند، بطور خلاصه عرض می شود: بشر بن سلیمان از نواده های ابوایوب انصاری است (ابوایوب از اصحاب محترم پیغمبر اکرم است ورسول خدا در مهاجرت به مدینه نخست در خانه او منزل فرمود ومورد احترام اهل بیت نیز می باشد) در همسایگی حضرت هادی (علیه السلام) امام دهم ما است. روزی حضرت دنبالش می فرستند، کافور، خادم حضرت او را می طلبد وخدمت امام مشرف می شود. خودش ناقل حدیث است که وقتی خدمت حضرت هادی (علیه السلام) رسیدم، به من فرمود جدت به جد ما خدمتها کرد ومن می خواهم خدمتی بتو واگذارم که موجب سعادت تو شود.
آن وقت حضرت نامه ای به زبان رومی نوشت ومهر مبارکش را پائین نامه زد کیسه زری در آورد که در آن دویست وبیست اشرفی بود فرمود به بغداد برو کنار شط در محلی که برده فروشان جمع می شوند منتظر باش عمرو ابن یزید را که دیدی کنیزهائی برای فروش می آورد در بین آنها کنیزی با این وصف که به زبان رومی می نالد وهر کس می خواهد او را بخرد حاضر نمی شود وبه مشتری می گوید بیجا مال خودت را هدر نده در این اثنا یک نفر پیدا می شود سیصد اشرفی بدهد واو را بخرد ولی کنیز حاضر نمی شود ومی گوید اگر مثل سلیمان هم بشوی تسلیم تو نخواهم شد. برده فروش می گوید ای کنیز پس تکلیف من چیست؟ من می خواهم ترا بفروشم؟ کنیز گوید عجله نکن هر کس را خواستم می گویم.
آن وقت این نامه مرا نزد آن کنیز ببر وبه او بده بشر گوید همین کار را کردم وکنیز نامه را گرفت خواند بوسید وبر دیده گذشت وبه صاحبش گفت مرا به همین شخص بفروش. خلاصه به همان مبلغی که حضرت هادی (علیه السلام) داده بود معامله تمام شد او را با خود به منزل آوردم مرتبا نامه را می بوسید - پرسیدم از کجا صاحب این نامه را می شناسی؟ گفت ای کم معرفت آیا صاحب نامه را نمی شناسی؟ گفتم چرا او امام من است گفت: من دختر زاده قیصر روم هستم در سن سیزده سالگی جدم در صدد بر آمد مرا به عقد برادر زاده اش در آورد مجلس عقد مفصلی فراهم آورد سیصد نفر از کشیشها وهفتصد نفر از امراء وچهار هزار نفر از اعیان واشراف دعوت شدند تخت بزرگی هم برای جلوس داماد زدند کشیشها مشغول خواندن انجیل شدند که ناگاه زمین لرزه ای شد وپایه های تخت لرزید وشکست صلیبها افتاد کشیشها این مطلب را به فال بد گرفتند وبه جدم گفتند از این داماد صرف نظر کن چون این مطلب که اتفاق افتاد نشانه از بین رفتن دین مسیح است. قیصر پذیرفت ومجلس دیگری فراهم آورد تا مرا به عقد برادر زاده دیگرش در آورد باز هم همان جریان تکرار شد واز دومی هم صرف نظر کرد.
شب در خواب حضرت مسیح ووصیش شمعون الصفا که از حواریین وجد من بشمار می رود مشاهده کردم حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه وآله وسلم) هم همراه آقائی تشریف آوردند ورو به حضرت مسیح کرده وفرمود می خواهم با دختر شمعون وصی شما وصلت کنم برای فرزندم حسن. مسیح گفت زهی شرف برای ما است آن گاه پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر تختی قرار گرفت وخطبه عقد را قرائت فرمود. از خواب بیدار شدم ولی جرات نکردم خواب را برای کسی نقل کنم شوق حسن عسکری که در خواب همراه پیغمبر او را دیده بودم در من روز افزون شد به قسمی که از اشتیاق بیمار شدم پدرم صلیبها را حاضر کرد انواع داروهائی که تجویز نمودند فایده نکرد. روزی قیصر نزد من آمد وگفت دخترکم چه میل داری؟ گفتم چیزی میل ندارم. گفت چه آرزوئی داری؟ گفتم اگر اسرای مسلمانان را آزاد کنی ممکن است حال من بهتر شود.
جدم دستور داد گروهی از اسرای مسلمین را آزاد کردند ودر وضع بقیه نیز توسعه ای داد من هم قدری خوراک خوردم تا نشان دهم حالم بهتر شده است. شب در خواب دیدم حضرت زهرا ومریم (علیهما السلام) به سراغم آمدند شکایت حالم را با مریم کردم گفت خدمت مادر شوهرت بگو - تا حضرت زهرا (علیها السلام) را شناختم از فرزندش حسن عسکری (علیه السلام) گله کردم که از آن شب که جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) مرا به او تزویج فرمود به سراغ من نیامده است.
فرمود چگونه به سراغت بیاید در حالی که مسلمان نیستی بگو اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمدا رسول الله در همان عالم رویا به دست فاطمه زهرا (علیها السلام) مسلمان شدم آن گاه فرمود از این پس هر شب فرزندم را خواهی دید. ومن هم از آن به بعد هر شب آن حضرت را در خواب می دیدم تا آن که چندی قبل به من فرمود وصال ما نزدیک است به همین زودی جنگی میان مسلمانان ورو میان بر پا می شود تو از فلان راه خودت را در میان اسیران بینداز بقسمی که ترا نشناسند. لذا بر حسب امر امام خودم را در میان اسراء انداختم ومرا آوردند هر شب امام را در خواب می بینم تا اینجا رسیدم. بشر گوید او را به سامرا خدمت امام هادی (علیه السلام) آوردم حضرت به او فرمود ده هزار اشرفی به تو بدهم یا یک مژده که سعادت تو در آن است. گفت آقا، بشارت را بدهید. فرمود: مژده باد برای تو که خداوند از رحم تو بیرون می آورد آن آقائی که زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد. آن گاه حضرت هادی (علیه السلام) او را به خواهرش حکیمه خاتون دختر حضرت جواد وعمه حضرت عسکری می سپارد بانوئی مجلله وعالمه، تا معارف دین را به او بیاموزد، واجبات ومحرمات واحکام عبادات وغیره را تعلیمش دهد.
حضرت عسکری در سن 22 سالگی است که با مخدره نرجس خاتون ازدواج می فرماید. روز چهاردهم ماه شعبان 256 یا 255 هجری قمری است که حکیمه خاتون به منزل حضرت عسکری می آید. هنگامی که می خواهد به خانه اش برگردد حضرت می فرماید عمه کجا می روی؟ امشب مهدی موعود (علیه السلام) به دنیا می آید پرسید از چه کسی؟ فرمود از نرجس.
حکیمه خاتون گفت اثری از حمل در او آشکار نیست فرمود: مثلش مثل(7) موسی بن عمران است (موسی که در شکم مادر بود، اثری از حمل نداشت زیرا فرعون در صدد بود هر جنین را در شکم مادرش از بین ببرد لذا خداوند موسی را حفظ فرمود. حضرت مهدی (علیه السلام) نیز دشمنان فراوانی داشت که از آن جمله دستگاه خلافت در کمین بود وخداوند نیز او را چنین حفظ فرمود). حکیمه خاتون آن شب ماند، پرسید چه وقت متولد می شود؟ فرمود نزدیک اذان صبح.
روایت از خود مخدره حکیمه خاتون است که نزدیک فجر دوم ناگهان دیدم نرجس وحشتناک از خواب برخاست پرسیدم چیزی حس می کنی؟ گفت آری. شروع به خواندن قرآن کردم سوره حم سجده ویس را خواندم، حضرت از اطاق دیگر صدا زد سوره قدر را بخوان. حکیمه خاتون می فرماید: در این هنگام سستی عارض من شد وبی حس شدم. در روایت دیگر است که می فرماید بین من ونرجس پرده ای واقع شد که پشت پرده را ندیدم.
طولی نکشید که پرده برطرف شد، چهره نرجس می درخشید واز نورانیت خاصی برخوردار بود به قسمی که چشم مرا خیره کرد. دیدم مولود عزیز سر بسجده گذاشته وچنین می خواند: اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان جدی محمد رسول الله واشهد ان ابی امیر المؤمنین وصی رسول الله والحسن والحسین... حجج الله. آن وقت این آیه شریفه را تلاوت فرمود: ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین.(8)
سپس عرض کرد خدایا آنچه به من وعده فرمودی عمل فرما وزمین را بوسیله من پر از عدل وداد فرما.(9) بدن شریفش چون نقره وبلور وبر بازویش نوشته شده بود حق آمد وباطل رفت بدرستی که باطل رفتنی است.(10) صدای حضرت عسکری بلند شد که فرزندم را بیاور، وقتی او را بردم بر پدرش سلام کرد. در دوران شیر خوارگی کسانی چند خدمتش رسیدند وولادتش را تبریک وتهنیت گفتند. اسامی آنان در کتاب اکمال الدین واتمام النعمه شیخ صدوق ذکر شده است.
حضرت مهدی پاسخ هفتاد مسئله را می دهد
در دوران کودکی، اسعد بن عبد الله اشعری هفتاد مسئله داشت، نزد حضرت عسکری (علیه السلام) رفت وحضرت فرمود از فرزندم بپرس وحضرت مهدی (علیه السلام) همه را پاسخ فرمود. این مطلب مشروحا در جلد 13 بحار الانوار ذکر شده است واین نکته را می افزاید که در آن زمان اموالی را بعنوان سهم امام آورده بودند، حضرت اموال را جدا نمودند وصاحب هر یک را نام بردند.
فشار دربار خلافت وغیبت صغری
هنگامی که در سال 260 هجری قمری حضرت عسکری رحلت فرمود ومنصب امامت به آن بزرگوار رسید وبر جنازه پدرش ماز خواند، از طرف خلیفه عباسی فشار آوردند تا فرزند حضرت عسکری را بازداشت نمایند چون می دانستند (بر حسب روایات کثیره ای که رسیده بود) حضرت حجت فرزند امام حسن عسکری است. لذا به اذن خداوند آن حضرت غائب شدند وایشان را نیافتند. بعضی از کنیزها را تا یک سال ودو سال حبس کردند تا معلوم شود آیا از آن حضرت حمل دارد یا نه؟ مقصود از غیبت آن حضرت این است که مردم او را نمی شناسند هر چند می بینند مانند برادران یوسف که با او نشست وبرخاست می کردند، با او همخوراک می شدند وصحبت می کردند اما او را نمی شناختند.
چهار نفر نایب در ظرف هفتاد وچهار سال
در مدت هفتاد وچهار سال که غیبت صغی بود، چهار نفر یکی را پس از دیگری حضرت تعیین فرمود که نخستین ایشان عثمان بن سعید است از رجال برجسته شیعه است وپس از او فرزندش محمد بن عثمان که معروف به خلانی است معین فرمود. در حالات این بزرگوار نقل شده که یکی از مؤمنین گفت به دیدارش رفتم، دیدم جلوش تخته ای است که روی آن اسماء اهل بیت وآیات قرآن را نقش می نماید، پرسیدم چه می کنی؟ گفت مرگ من نزدیک است تدارک قبر خودم را می کنم، این تخته را تهیه کرده ام تا اسماء اهل بیت را بر سر قبرم نقش نمایم شاید خداوند به برکت این بزرگواران مرا از فشار قبر بر کنار بدارد.
قبرش را نیز نشان داد که از پیش آماده کرده بود. نایب سوم حضرت جناب ابوالقاسم حسین بن روح وپس از آن بزرگوار علی بن محمد سمری است. نزدیکی مرگ علی بن محمد سمری، نامه ای از حضرت به او می رسد که دیگر غیبت کبری شروع شده است دیگر کسی به عنوان سفارت ونیابت خاص ماموریت نخواهد یافت.
ادعای رؤیت بقصد نیابت
اگر کسی ادعای رویت کند دروغ می گوید یعنی اگر کسی بگوید امام زمان را دیده ام به عنوان اینکه من واسطه ام ونیابت خاص دارم ودستور از او می گیرم وبه مردم ابلاغ می کنم، دروغ می گوید. البته منافات ندارد که اشخاصی هم آن حضرت را ببینند اما ادعائی نداشته باشند، آنچه مهم است دانستن این مطلب است که دعوی نیابت خاص ومشاهده امام به این عنوان که به من ماموریت ابلاغ دستوراتش را داده است، دروغ است.
هر کس گفت من نایب خاص امام زمان هستم، به فرموده خود امام زمان دروغ می گوید. عین نامه حضرت در کتاب اکمال الدین صدوق واثبات الوصیه وجلد 13 بحار الانوار ثبت است.
وقت ظهور بر همه پنهان است
با این ترتیب جلو نیرنگ اشخاص حقه بازگرفته می شود تا هر شیادی به دعوی دیدن امام زمان وپیغام امام زمان دکانی باز نکند ومردم را نفریبد.
مدت غیبت کبری را نیز خدا می داند وبس، لذا هر کس وقت تعیین کندو بگوید امام زمان در فلان سال ظاهر می شود، دعوی بی جائی کرده است بلکه مورد لعن نیز هست وحسب بعضی از روایات، بر خود امام زمان نیز پنهان است.
خواب نامه ها ونشر اکاذیب
هراز چندی بعضی از شیادها خواب نامه هائی منتشر می کنند وعده ای ساده لوح را تحت تاثیر قرار می دهند. مثلا چندی قبل نوشته بودند شیخ احمد نامی متولی مسجد مدینه منوره در خواب دیده که چنین وچنان می شود ایها الناس توبه کنید تا شش سال دیگر امام زمان ظاهر می شود. در حالی که در مدینه چنین کسی نبوده ونیست وبر فرض هم که باشد، از کجا چنین خوابی دیده باشد ومگر هر خوابی قابل اعتناء است.
عجب این است که همزمان در چندین نقطه از مملکت نیز پخش می شود، لای قرآنها ومفاتیح در حرمهای مطهر می گذارند وقسم می دهند این خواب نامه را چند مرتبه بنویسند که چقدر اجر دارد. چه بسا دستهای خیانتی هم در کار باشد که این اکاذیب را نشر دهد ومردم را به این چیزها سرگرم کند تا از معارف وواقعیات باز بمانند واین طور وا نمود کنند که این ملت چقدر خواب است، با یک خوابنامه می شود آنها را فریفت با یک تکه کاغی می شود آنها را از میدان بدر برد.
زنها بیشتر در معرض خطرند، اشخاصی پیدا می شوند که به بهانه دعای اولاد وطلسم وغیره آنها را می فریبند. داروی محبت کدام است؟ بهترین اسباب برای جلب محبت شوهر، اطاعت او است، بدون رضایتش از خانه بیرون نرو.
معنی آفتاب از غروب طلوع می کند
روایتی رسیده که هنگام ظهور حضرت حجه بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه) آفتاب از مغرب طلوع می کند. بعضی از بزرگان ظاهر این روایت را گرفته وگفته اند گردش آفتاب (ودر حقیقت گردش زمین به دور خودش) تغییر می کند. ولی در کتاب کفایه الموحدین روایت را این طور نقل می کند: در ضمن فرمایشات امیر المؤمنین (علیه السلام) هنگامی که حضرت نشانه های ظهور مهدی (علیه السلام) را ذکر می فرماید این جمله را بیان می کند آفتاب از مغرب طلوع می کند یعنی مهدی (علیه السلام) از مکه ظاهر می شود. مکه معظمه نسبت به عراق جنوب غربی است ونسبت به موقعیت مکانی آن حضرت مکه معظمه این طور تعبیر می فرماید که آفتاب حقیقی یعنی مهدی (علیه السلام) از مغرب یعنی مکه معظمه طلوع می فرماید.
ظهور حضرت با خواب معین نمی شود
ظهور حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) بقدری مهم است که همه انبیای سلف آن زمان را بشارت داده اند (برای مزید اطلاع به کتاب انیس الاعلام مراجعه شود) زمین باید پس از قرنها ستم، از عدل پر شود، باید بجای ستمگرها ومتجاوزین، عباد صالحین جایگزین شوند، باید غیر از بندگان مؤمن، کسی روی زمین نباشد. آیا موقع چنین مطلب مهم وبی سابقه ای بخواب درست می شود؟
ناله شوق امام صادق برای مهدی
هنگام ظهور زمانی است که امامان ما مشتاق چنین زمانی بودند. در شب ماه مبارک رمضان حضرت صادق پس از نماز صبح سر به سجده گذاشت ودعای فرج برای حضرت مهدی (علیه السلام) خواند: خدایا تعجیل فرما در ظهور آن آقائی که ظهورش سبب نجات اولیاء تو است، ظهورش موجب عزت مؤمنین است. پس از سر برداشتن از سجده، از او پرسیدند این آقا کیست؟ فرمود فرزند زاده ام، پسر حسن عسکری (علیه السلام) است.
پیغمبران پشت سر مهدی در نماز
در دعای ندبه می خوانید: آیا می شود عمر ما این روزگار مبارک را دریابد (هل یتصل یومنا منک بعده... (ای آقا کی می شود که تو جلو بایستی وما پشت سرت نماز بخوانیم. آری در جماعتی که در صف نخستین آن عیسی بن مریم وخضر والیاس پیغمبران خدایند وخدا آنها را نگهداشته است ودر رکاب مهدی (علیه السلام) حضور دارند. اللهم عجل فرجه وسهل مخرجه.
روز گذشته کلام رسید باینجا که در زمان غیبت صغری حضرت چهار نفر را بترتیب بعنوان نایب خاص معین فرمود تا به توسط ایشان مردم مطالب ومقاصد خودشان را به امام برسانند ودستورات امام نیز توسط ایشان به مردم ابلاغ گردد.
چهارمین ایشان علی بن محمد سمری چند روز بمرگش مانده نامه ای از طرف حضرت به او می رسد که نزدیک شدن مرگش را به او یاد آوری می فرمایند وتصریح می فرمایند که از این پس بعنوان نیابت کسی معین نمی شود. اما تکلیف بندگان چیست؟ مردم را حیران وسرگردان نگذاشتند 1070 سال از زمان غیبت کبری می گذرد(11) وخدا داند چقدر دیگر طول بکشد اما حضرت به وظیفه خودش عمل کرد وشیعیانش را سرگردان نگذاشت.
رجوع به علماء در زمان غیبت
واما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم. هر چند امام زمان (علیه السلام) از نظر ما غائب شد، اما شکر خدای را که سخنان او واجدادش که همان احادیث وروایات باشد، در میان ما است. سالیان متمادی می گذرد اما کتب اخبار آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) در هر دوره ای در میان مردم بوده وحجت خدا تمام گردیده است.
در هر دوره ای راویان راویات از میان اشخاص برجسته ومورد اعتماد برخاستند، از عادل ترین وموثق ترین افراد زمان بودند، از قبیل زراره بن اعین ها وصفوان بن یحیی ها ومحمد بن مسلم ها وابوبصیرها وغیر ایشان. نمونه ای از بزرگواری یکی از ایشان را عرض کنم.
عبادتهای صفوان ورفقایش
در حالات صفوان بن یحیی نوشته اند که روزانه یکصد وپنجاه رکعت نماز می خواند وسالی سه ماه روزه می گرفت وسه مرتبه زکوه مالش را می داد.
با دو نفر از رفقایش پیله وری می کرد، باهم به مکه معظمه آمدند، در مسجد الحرام باهم قرار گذاشتند که هر کدام بیشتر در دنیا ماند، اعمال خیر دیگری را به نیابت او انجام دهد. آن دو نفر رفیق مردند وصفوان شبانه روز پنجاه ویک رکعت نماز واجب ونافله خودش را می خواند وبرای هر کدام از دو رفیقش نیز می خواند، پنجاه ویک رکعت برای ابن نعمان وپنجاه ویک رکعت برای ابن جندق، ماه رجب وشعبان را برای آن دو نفر روزه می گرفت وماه رمضان را برای خودش وسه مرتبه هم مالش را تزکیه می کرد، دو مرتبه به نیابت از دو رفیقش ویک بار هم برای خودش.
کتابهای اخبار در زمان غیبت
اینها چنین مردمانی بودند که از حیث ایمان وعمل در دوره خودشان زبان زد وشناخته شده بودند وخداوند توفیق جمع آوری اخبار اهل بیت را به ایشان عنایت فرمود چهارصد نفر از اصحاب ائمه (علیهم السلام) سرگرم تدوین اخبار شدند به اشاره خود اهل بیت، روایات را ضبط وثبت کردند تا در مثل چنین زمانی بدرد مردم بخورد. مرحوم کلینی بیست سال در خانه نشست وروایات اهل بیت را جمع آوری نمود. صدوق وطوسی نیز هر کدام زحمات فراوانی را در جمع آوری روایات متحمل شدند.
به راویان مهذب رجوع کنید
خلاصه حضرت مهدی (علیه السلام) در آخرین نامه خود به چهارمین نایبش می نویسد در زمان غیبت کبری براویان این روایات رجوع کنید - یعنی به کسانی که روایت صحیح را از دروغ وضعیف تشخیص می دهند رجوع کنید. به آن علمائی که حلال وحرام را می فهمند وبعلاوه هوای نفس هم ندارند رجوع کنید. جایز نیست که از هر مجتهدی تقلید شود بلکه باید حافظا لدینه باشد مخالفا لهواه باشد از حیث تقوی کاملا دیندار واز حیث تهذیب نفس، مخالف هوی وهوس باشد خود خواهی، تعصب، خودبینی در او نباشد.
ضرر عالم هوی پرست از لشکر یزید بیشتر
مرویست که ضرر عالم هوی پرست برای دین مردمان از لشکریان یزید بیشتر است علمائی که هوی پرست وطالب جاه وشهرت باشند مورد لعن می باشند هر ریاست پرستی ملعون است. بلی اگر صائنا لنفسه بود خودداری کننده از هوی پرستی بود حتما جاهل باید رجوع به عالم کند از چنین عالمی کسب علم وفضیلت نماید. در هر رشته ای وهر کاری کسی که وارد نیست به اهلش مراجعه می نماید برای دانستن حلال وحرام نیز باید به اهلش مراجعه کرد.
نهایت تقوی در فتوی دادن
شرط اساسی مفتی یعنی کسی که می خواهد فتوی دهد این است که در مرتبه کامل تقوی باشد مبادا در اثر هوای نفس حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند، خون مظلومی را بریزد یا مال ناحقی را ببرد یا بغیر اهلش بسپارد. همان ولایت امام اولی الامر که اولی به تصرف است(12) مرجع تقلید نیز داراست پس باید ذره ای حب دنی در دلش نباشد وگر نه تقلید کردنش جایز نیست چه بسا به واسطه حب دنیا حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند.
صفوان ریاست طلب نیست
از صفوان بن یحیی سخن گفتم این شخص کسی است که حضرت صادق (علیه السلام) تعریفش را می فرماید انه لا یحب الریاسه صفوان ریاست را دوست نمی دارد. خوشش نمی آید که بالانشین ومحترم باشد تعریفش را بکنند.
امام که غائب شد تکلیف ما را معین فرموده وما را حیران وسرگردان نگذاشت وبرای تشخیص نایب عام ومجتهد عادل باید به اهل خبره واطلاع مراجعه کرد.
انتظار فرج برای خود امام زمان
ظاهر بعضی از روایات آن است که بر خود حضرت مهدی (علیه السلام) نیز هنگام ظهور مخفی است. از پیغمبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) مروی است که موقع ظهور امام زمان دو علامت برای خودش هست یکی شمشیرش از غلاف خارج می شود وبه نطق در می آید ومی گوید مهدی خروج کن وبه وسیله من زمین را پر از عدل وداد کن. علامت دیگر بیرقی است که با آقا است وآن هم به نطق در می آید.
شاید رازش هم این باشد که خود امام زمان (علیه السلام) هم در انتظار فرج باشد که افضل عباداتست. کسی که مسافر عزیزی دارد چطور منتظر است که بیاید اگر کسی این حالت برایش نسبت به امام زمان واقع شد این حال خودش عبادت بلکه افضل عبادات است. انتظار فرج الهی توسط امام زمان برای خودش نیز از افضل عبادات است.
مقام والای مهدویت
چون منصب مهدویت مقام شامخ منحصر بخودش می باشد ولازمه اش سلطنت بر شرق وغرب عالم است، منصبی است که انبیاء وائمه به آن مژده داده اند وناراحتی مؤمنین را به آن تسکین می دادند، شیادها مخصوصا در زمان غیبت کبری به طمع چنین مقامی ورسیدن به چنین ریاستی منتظر فرصتند وتا کنون بیش از یکصد وپنجاه نفر دعوی مهدی بودن را کرده اند وخداوند همه را رسوا ساخت. لذا برای مشتبه نشدن مطلب بر کسی، از همه امامان ما روایاتی راجع به صفات مهدی (علیه السلام) ونشانه های خروج ونزدیکی زمان ظهورش ذکر شده است. بعضی از نشانه ها به عنوان علامت های حتمی ذکر شده که تا این نشانه ها واقع نشود حضرت هم ظهور نمی فرماید.
سقوط بنی العباس قبل از ظهور
یکی از علائم حتمی قبل از ظهور حضرت را انقراض دولت مقتدر وریشه دار بنی عباس دانسته اند که این نشانه در هفتصد سال قبل به دست هلاکوخان وخواجه نصیر الدین طوسی تحقق پذیرفت.(13)
نشانه های حتمی دیگر که شاید حدود نه نشانه می شود هنوز واقع نشده است هر چند تعداد زیادی از نشانه های غیر حتمی واقع شده است.
خروج سفیانی ودجال از علائم حتمی
از نشانه های حتمی که مقارن با ظهور حضرت نیز می باشد (نه مثل سقوط خلافت بنی العباس که قرنها قبل بوده) خروج دجال وسفیانی است. در روایتی که از این فتنه سخن می رود، راوی به امام (علیه السلام) عرض می کند آقا از خداوند بخواهید این بلا پیش نیاید. امام در جوابش می فرماید حتمی است باید واقع شود.
جنایات سفیانی قبل از ظهور مهدی
سفیانی از اولاد یزید بن معاویه است وبین شام ومکه از صحرای خشک بیرون می آید واز همانجا لشکر تهیه کرده وپنج مملکت را تصرف می نماید. دمشق، حمص، فلسطین، اردن وقنسرین را تسخیر می کند ولشکر بسیاری تشکیل می دهد وبه اطراف برای قتل وخرابی می فرستد. آگهی می کند اگر کسی سر یکی از دوستان علی (علیه السلام) را بیاورد یک هزار درهم به او می دهم. به طمع مال خیلی از دوستان علی (علیه السلام) کشته می شوند.
خسف بیداء از نشانه های حتمی
لشکر دیگری می فرستد به سمت مدینه وآنجا را قتل عام می کند سپس همین لشکر را برای خراب کردن مکه می فرستد ودر بین مکه ومدینه صیحه ای بلند می شود که زمین آنها را فرو برد. زمین تمام این لشکری که به سیصد هزار نفر می رسند فرو می برد، جز دو نفر را که ملکی صورتشان را بر می گرداند وبه یکی امر می کند برو به مکه وصاحب الامر (علیه السلام) را بشارت بده که در سرزمین بیداء (همان وادی میان مکه ومدینه) لشکریان سفیانی به زمین فرو رفتند وبه دیگری امر می کند به شام برو وسفیانی را از این ماجرا با خبر کن وبترسان. این ماجرا که به نام خسف بیداء یعنی فرو رفتن در سرزمین مزبور است ولشکریان سفیانی به این بلا می افتند از نشانه های حتمی مقارن ظهور حضرت شمرده شده است.
سید حسنی وگنج طالقان
از دیگر علائم حتمی، خروج سید حسنی است. سیدی از سادات حسنی که نسب شریفش به حضرت مجتبی حسن (علیه السلام) می رسد. از قزوین ظهور می کند در حالی که نه دعوی نبوت دارد نه امامت ونه مهدویت ونه نیابت از مهدی (علیه السلام) وتنها برای بر پا داشتن حدود الهی واصلاح امور مسلمین ورفع ظلم قیام می کند. سید حسنی حرکت می کند، عده ای از قزوین به او می گروند وگنج طالقان به او می پیوندد. گنج طالقان که در روایت این طور تعبیر شده، کنایه از افراد نیک وبرجسته وپایدار هستند که از طالقان حرکت می کنند وبه سید حسنی می پیوندند.
پیشرفت وپیروزی سید حسنی
کم کم اطرافیانش زیاد می شوند وپیروان وهمراهانش پیشرفت بسیاری می نمایند واز قزوین تا حدود عراق را یک پارچه مسخر می کند وحکومت عدل را بر پا می دارد. این پیشرفت مقارن با خروج حضرت مهدی (علیه السلام) از مکه معظمه می گردد که حضرت به کوفه تشریف می آورند.
به سید حسنی خبر می دهند حضرت مهدی (علیه السلام) به کوفه می آیند، به لشکر دستور می دهد به استقبالش برویم ببینیم آیا درست است یا نه. وقتی به حرت می رسند، سید حسنی آقا را می شناسد ولی برای اطمینان بیشتر لشکریانش، از آن حضرت مواریث پیغمبران مطالبه می نماید.
مواریث انبیاء نزد مهدی
حضرت می فرماید بیاورید عصای موسی (علیه السلام) را وآن را به سنگ می زند وآب جاری می شود. آری مقام مهدی (علیه السلام) فوق العاده عظیم است، مواریث همه انبیاء نزد او است، انگشتر سلیمان بن داود وعمامه حضرت خاتم الانبیاء محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، ذوالفقار علی (علیه السلام) ومواریثی از آباء عظامش به او رسیده است. پس از نشان دادن مواریت انبیاء، سید حسنی دست آن حضرت را می بوسد ومی گوید شما را شناختم ولی برای اینکه لشکریان به شما معتقد شوند مواریث انبیاء را مطالبه کردم.
تاریخ خوارج تکرار می شود
تمام لشکر او که یکصد هزار نفر هستند، همه بیعت می کنند جز چهار هزار نفر از آنان که مانند خوارج که در برابر علی (علیه السلام) ایستادند. اینها هم بر مهدی (علیه السلام) خروج می کنند وهمان طور که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) خوارج را کشت این چهار هزار نفر هم به دست حضرت مهدی (علیه السلام) کشته می شوند.
وراستی عجیب است همان طور که جریان تاریخی حره را که قتل عام اهالی مدینه وسپس اقدام به خراب کردن خانه خدا بود انجام داد، نواده اش سفیانی نیز چنین کاری را می کند. وهمان طور که خوارج در برابر حضرت علی (علیه السلام) ایستادند، خوارج از لشکر سید حسنی در برابر حضرت مهدی (علیه السلام) می ایستند وتاریخ تکرار می شود.
قتل نفس زکیه بین رکن ومقام
از نشانه های حتمی مقارن ظهور حضرت، قتل نفس زکیه است در مکه معظمه در مسجد الحرام شریفترین مکانها بین رکن ومقام ابراهیم. سیدی که از طرف حضرت ماموریت داشته که حجاج را به حضرت مهدی (علیه السلام) بخواند می گیرند ودر چنین مقامی او را سر می برزند.
صیحه آسمانی را همه می شنوند
از دیگر نشانه های حتمی صیحه آسمانی است که حتمی الوقوع است وهمه افراد شرق وغرب این صدا را در یک زمان می شنوند وهر کس مطابق زبان خودش آن را می شنود ومی فهمد ازفت الازفه وعده خدا نزدیک شد الا لعنة الله علی القوم الظالمین هر آینه دوری از رحمت خدا برای قوم ستمگران است.
وجبرئیل صدا می زند نزدیک شد ظهور مهدی پسر حسن واجداد آن حضرت را تا علی بن ابی طالب بر می شمرد. ندای دیگر جبرئیل این است که الحق مع علی ذریته حق با علی وفرزندان علی است. این قسم نداها به عربی است لکن هر کس به زبانی که به آن سخن می گوید می شنود به هر گوشی طبق لغت خودش می رسد.
ظاهر شدن سر وسینه در خورشید
از نشانه های حتمی الوقوع که حتما باید واقع شود تا حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور کند، پیدا شدن سر وسینه در خورشید است. سر وسینه وکفی در قرص خورشید پیدا می شود واز آن صورت صدا بلند می شود که حق با علی وفرزندان او است. از علائم حتمی دیگر گرفتن آفتاب در پانزدهم رمضان وگرفتن ماهتاب در آخر ماه است. بر خلاف قواعد علم نجوم، این خسوف وکسوف واقع می شود.
علائم دیگر ممکن است واقع شود
علامات متعدد دیگری نیز ذکر شده که متدرجا واقع می شود وبسیاری از آن نیز واقع شده است آنها از علائم حتمی نیست یعنی ممکن است زبدا در آن واقع شود.
در جلد 13 بحار الانوار ونجم الثاقب حاجی نوری ودارالسلام نیز که به فارسی نوشته شده، درباره علائم غیر حتمی مشروحا بحث شده است وراستی سزاوار است علاقمندان از این کتابها بهره ببرند.
زمین خالی از حجت نیست
﴿ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون﴾.
از مطالب مسلم که در مذهب شیعه ضروری است وعلاوه بر برهانهای عقلی که بر آن اقامه شده است دلیلهای نقلی وروایات متعدد نیز رسیده این است که از ابتدای آفرینش تا قیام قیامت هیچ وقت زمین از حجت خدا خالی نیست خواه پیغمبر یا وصی او یعنی امام. اگر زمین از حجت خالی بماند، دستگاه آفرینش بهم می خورد.
کشاندن بندگان بسوی خدا
زیرا غرض از آفرینش کشانیدن بندگان بسوی خدا است ولازمه آن وجود حجت الهی می باشد. اگر پیغمبر یا امام نباشد که خلائق را بسوی خدا سوق دهد، نقض غرض می شود نیست یعنی ممکن است بدا در آن واقع شود.(14) در جلد 13 بحار الانوار ونجم الثاقب حاجی نوری ودارالسلام نیز که به فارسی نوشته شده، درباره علائم غیر حتمی مشروحا بحث شده است وراستی سزاوار است علاقمندان از این کتابها بهره ببرند.
یعنی وقتی راهنمای الهی در میان خلق نباشد مردم رو به گمراهی وشهوات می روند واز معنویات وروحانیت باز می مانند، حجت الهی هم بر آنها تمام نیست دنیا را یک پارچه شهوات ومادیات فرا می گیرد.
اول امام سپس مأموم
لذا فرمود اگر روی زمین بیش از دو نفر وجود نداشته باشد یکی از آنها امام است ودیگری ماموم. هنگامی که خداوند می خواهد خلائق را بیافریند نخست آدم، نماینده وخلیفه خود را می آفریند، آنگاه از نسل او آدمیان را. نخست باید راهبر وراهنما معین شود سپس کسانی که برای رو به خدا آمدن وسوق الی الله آفریده می شوند ابتدا باید مدیر ومدبر مشخص گردد، بعد دستگاه. از نسل اول تا زمان خاتم الانبیاء رشته نبوت وامامت متصل بوده است. هر کس شرح مفصل آن را مایل است به کتاب اثبات الوصیه مسعودی علیه الرحمه مراجعه نماید.
اتصال امامت به روز قیامت
از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) تا حجه بن الحسن العسکری (علیه السلام) نیز در دین مقدس اسلام مشخص است وتا قیام قیامت این امامت متصل است. هیچ وقت امام از دنیا نمی رفت مگر اینکه امام پس از خودش را تعیین کرده بود. در کتابهای روایت این معنی از مسلمیات است.
هر یک از امامان ما نص صریح درباره جانشین خود داشته اند بویژه حضرت مهدی (علیه السلام) که از انبیای گذشته واز خاتم الانبیاء وهر یک از آباء عظامش بر امامتش وخاتم الاوصیاء بودنش روایات متعدد رسیده است وهمه مژده به آمدن آن آقائی داده اند که وعده الهی بدست او انجام می گیرد که غیز از گوینده لا اله الا الله محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) نباشد، آن وعده ای که خدا به همه انبیاء داده که زمین را روزی از لوث شرک پاک می کنم زمین را به بندگان صالح می سپارم(15) عملی شدنش بدست حجه بن الحسن (علیهما السلام) است، فسق وفجور از زمین ریشه کن می شود وجز خیر وخوبی، عدل واحسان نمی ماند. شهوترانی حرص وحسد، کینه وبخل کنار می رود ومعنویت وروحانیت جایش قرار می گیرد، در آن زمان است.
بی نیازی به برکت نور ولایت
زمان عجیب وبی نظیر است که همه انبیاء واولیاء انتظار مقدمش را می کشیدند وآرزوی درک چنین زمانی را داشتند.
از جمله اموری که در زمان حضرت واقع می شود، به برکت نور ولایت، بی نیازی نصیب مؤمنین می شود یعنی چنان دلشان روشن می گردد که ظلمت حرص از آنها بیرون می رود، هر کس که خوراک معمولی خودش را داشته باشد، دیگر حرص نمی زند وخودش را نیازمند نمی بیند.
خوشی به برکت قناعت
مروی است کسی که می خواهد زکوه واجبش را بپرازد بدنبال مستحق می گردد، جار می زند، اعلان می کند، تا یک هفته عقب نیازمند می گردد کسی پیدا نمی شود زکوه او را بگیرد. چون به برکت نور علم وولایت، همه خود را بی نیاز می بینند لذا قانعند وراستی قناعت به آنچه خدا عنایت فرموده است موجبی دلخوشی می شود وروزگارشان را به خوشی می گذرانند چه روزگار مبارکی است.
وسائل سریع در خدمت امام زمان
خداوند، حجه بن الحسن (علیهما السلام) را برای آن زمان خاص، ذخیره فرموده است تا مقتضیات ظهورش فراهم گردد، مردم استعداد درک آن وجود مقدس را داشته باشند. حسب روایات شریف ومستفاد از اخبار آن است که خداوند برای پیشرفت ظاهری آن حضرت وسائل سریعه را در اختیار او قرار می دهد که مقدمات آن از ماشین وهواپیما فراهم شده است. وبه سرعت نور عدل را در جهان می گستراند بقسمی که دیگر جنگ ونزاع پایان می پذیرد حتی حیوانات متضاد دیگر با هم درگیری ندارند.
مهدی به اتفاق مورخین حجة بن الحسن است
آن بزرگوار که مژده آمدنش را پیغمبران وامامان داده اند وخصوصیات زمان پر برکتش را نقل کرده اند، به اتفاق بسیاری از مورخان وراویان، شخص حجه بن الحسن العسکری (علیه السلام) است. ابن صباغ مالکی در کتاب فصول المهمه اش وگنجی شافعی در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان وحافظ ابونعیم در کتاب اربعین ومحیی الدین اعرابی در کتاب فتوحات مکیه اش مخصوصا تصریح می نماید که آن حضرت محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم الصلوه والسلام می باشد. حاجی نوری در کتاب النجم الثاقب نام علمائی را که درباره آن حضرت تالیفات دارند ذکر کرده است.
تولد مهدی مطابق کلمه نور
آن بزرگوار بنابر اشهر در سال 256 هجری قمری متولد گردید که به حساب ابجد تاریخ تولدش مطابق کلمه نور می شود. پدرش حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) او را مخفی داشت مگر نزد خواص اصحابش. پس از فوت آن حضرت معتضد خلیفه عباسی جاسوس هائی به خانه آن حضرت فرستاد تا اگر فرزندی از آن جناب باشد دستگیر سازند در همان روز حضرت از انظار غائب گردید وهر چه گشتند او را نیافتند. در مدت 74 سال غیبت صغری چهار نفر بعنوان نایب خاص آن حضرت معین شدند که قبلا تذکر داده شد.
ملاقات با مهدی در زمان غیبت
دیدن حضرت حجه در زمان غیبت کبری تا خود آن حضرت نخواهد محال است اگر خود حضرت صلاح بداند خودش را به کسی نشان بدهد یا بشناساند وگر نه غیر ممکن است. البته بزرگان وصالحانی بوده وهستند که به این فضیلت وشرافت مفتخر شده ومی شوند. آنچه مسلم است کسی بعنوان سفارت ونیابت خاص از طرف آن حضرت به ایشان ملاقات نخواهد کرد وهر کس دعوی چنین ملاقاتی را بکند دروغگو است. اما برای مصالح متعدد واز آن جمله اعتقاد بیشتر اهل تقوی وشیعیان آن حضرت برای بزرگانی در هر زمان این سعادت پیش می آید.(16)
نور ولایت در شب تار نورافشانی می کند
از جمله کسانی که در اوائل غیبت کبری به این سعادت نائل شدند ابراهیم بن مهزیار علی بن مهزیار اهوازی است در جلد 13 بحار الانوار واکمال الدین واتمام النعمه صدوق والغیبه شیخ طوسی ذکر کرده اند. ابن مهزیار از طایفه ای است که آباء واجدادش با اهل بیت اردت خاصی داشتند همه پیروان ولایت بودند. جدش خدمت حضرت هادی (علیه السلام) مشرف می شد شبی در بیابان تاریک جهت پیدا کردن آب برای وضو می گشت ناگهان از مسواکی که در دست داشت نوری تابید ومنظره آب را بوسیله این نور پیدا کرد.
نخست وحشت کرد بعد متوجه شد این نور طوری نیست که سوزش داشته باشد وضو گرفت ونمازش را خواند وپس از مدتی آن نور خاموش گردید. وقتی خدمت حضرت هادی (علیه السلام) رسید جریانش را گفت وسوال کرد این نور چه بود؟ حضرت فرمود این نور ولایت ما اهل بیت می باشد غرضم ابن مهزیار پسر زاده چنین بزرگواری است که ولایت را به ارث از آبائش برده است.
بیست سال سفر مکه به شوق دیدار مهدی
پس از آنکه غیبت کبری شد ابراهیم یا علی بن مهزیار بیست سال از خودش سلب آسایش کرد وهمه ساله مکه مشرف می شد از نخستین افرادی بود که به مکه می آمد واز آخرین افرادی بود که از مکه خارج می شد چون می دانست که ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر ساله در مراسم حج مخصوصا در موقف عرفات حضور خواهد داشت تمام شوقش در این بیست سال دیدار آن حضرت بود. کوشش بسیار نمود تضرع زیاد کرد به درگاه خدا نالید پس از بیست سال شبی در خواب به او گفتند امسال به حج برو که به مقصد خودت می رسی. بیدار شد وسائل سفر را آماده کرد به کوفه آمد واز آنجا راهی مدینه وسپس مکه گردید.
شبی قبل از تاریک شدن هوا در حال طواف جوان زیبائی را دید که نور عبادت از پیشانیش آشکار است ودو حله سفید پوشیده است به ابن مهزیار رسید وبا هم مصافحه کردند. از ابن مهزیار پرسید اهل کجائی کفت اهواز - پرسید از ابن خضیب چه خبر داری؟ (ابن خضیب از مخلصان اهل بیت ومردی مجتهد، سحر خیر وشب زنده دار بود) ابن مهزیار گفت فوت شده سه مرتبه فرمود رحمت خداوند بر او باد چه شبهائی که بر می خاست ورو بدرگاه خدا می آورد رحمت خدا بر او باد.
آنگاه پرسید از ابن مهزیار چه خبر داری؟ گفت من هستم - فرمود توئی ابن مهزیار گفت آری فرمود امانتی که از ابا محمد حسن العسکری (علیه السلام) باقی مانده کو؟ انگشتری که به ارث به او رسیده بود به آن بزرگوار داد بوسید وگریه کرد. آن وقت فرمود: رستگار شدی، به چه قصد آمدی؟ ابن مهزیار گفت: بیست سال است به امید دیدار امام محجوب (در حجاب غیبت) می آیم. فرمود امام که محجوب نیست، شما محجوب هستید اعمال بد شما باعث شده که از او محجوب شوید.
آن وقت فرمود به من اذن داده شده که ترا خدمت امام برسانم، امشب وقتی که ستارگان کاملا روشن شدند، نزد کوه صفا بیا تا ترا خدمت آن حضرت ببرم.
گوید آن جوان سر موعد آمد، همراه آن بزرگوار به راه افتادیم. مقداری از پستی وبلندیها گذشتیم. فرمود وقت سحر وموقع نماز شب است. دو نفری ایستادیم ونماز شب خواندیم، باز حرکت کردیم، طلیعه فجر طالع گردید، فرمود پیاده شو نماز صبح را اول وقت بخوانیم. سپس حرکت کردیم به یک وادی رسیدیم که نور از دور ساطع بود وبوی مشک وعطر به مشام می رسید.
وسط وادی خیمه ای بر پا بود که از آن نور به آسمان بر می خاست، اینجا که رسیدیم فرمود پیاده شود مرکبت را رها کن، اینجا وادی امن است. مقداری که نزدیک شدیم، فرمود اینجا بایست تا برایت اذن دخول بگیرم، رفت وبرگشت وگفت موفق بهر خیری شدی. دامن خیمه را بالا زدند، نور چهره مبارکش چشمم را خیره کرد، نزدیک شد مدهوش شوم، عرض ادب وارادت کردم حضرت احوال شیعیان عراق را پرسید. فرمود من در گوشه وکنار که آبادی ورفت وآمد مردم نباشد زندگی می کنم. همیان زر را تقدیم امام (علیه السلام) می کند. می فرماید ما را احتیاجی نیست، خودت بردار که به آن نیاز پیدا می کنی وهمین طور هم شد.
(ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون).
مسئله امامت وخلافت امام دوازدهم حضرت مهدی (علیه السلام) وغایب شدن وسپس ظاهر شدن وجهان را پر از عدل کردن بقدری مهم است که در کتابهای آسمانی از آن خبر داده شده وپیغمبران گذشته امتهای خود را مژده می دادند که در آخر الزمان آقائی داعی الهی ظهور می کند. وجز اهل صلاح بر زمین باقی نمی ماند. در آیه شریفه ای که تلاوت شد صریحا می فرماید: در زبور نوشتیم که زمین را بندگان صالح من وارث می گردند.(17)
در این آیه از زمان مهدی (علیه السلام) خبر می دهد که زمین یک پارچه عدل وداد است ودیگر از کفر وفسق وفجور خبری نیست. در صحف ابراهیم وتورات موسی وانجیل عیسی وچند جای قرآن مجید از این جریان خبر می دهد. واراده کردیم به کسانی که در زمین مستضعف شدند منت گذاریم وآنان را پیشوایان قرار داده ووارثین شان گردانیم.(18)
مفاسد اخلاقی از بشر برداشته می شود
خداوند وعده فرموده است که زمین را پر از عدل وداد کند جمیع ملل عالم را خبر دار کرده است که این کره زمین عاقبت بخیر خواهد شد. غیر از مؤمن صالح بر روی آن نخواهد بود، ظلم وجور، فساد ونفاق، حسد وکینه دیگر نمی ماند. مروی است از ابتدای آفرینش بشر که قابیل بر هابیل حسد برد واو را کشت تا زمان ظهور حجه بن الحسن العسکری (علیه السلام) این مرض در میان بشر خواهد بود.
اما با ظهور حضرت، بقدری علم قوی وایمان محکم می گردد که در دلی ذره ای کینه وحسد نمی ماند، همه برادر وار می گردند، مثل اعضای یک بدن بدرد هم می خورند وبا هم دوستی می ورزند، ولذا برکات ظاهری نیز بر آنها نازل می شود وبه برکت حضرت وفور نعمت بحد نهایت می رسد از آن جمله.
زمین گنجهایش را بیرون می ریزد
حسب روایاتی که در این زمینه رسیده است زمین گنجهایش را بیرون می دهد، نمی ماند گنجی در جوف زمین مگر اینکه آن را بیرون می ریزد. آری زمانی است که نور حجه بن الحسن (علیهما السلام) جهان را اداره می کند(19) بشر مستغنی می شود، هر جا برود نور مهدی (علیه السلام) است، مثل سایر زمانها نیست، قطعه ای خاص از زمان است که خداوند چنین اراده فرموده است.
نیروی قوای بدن در زمان مهدی
مروی است که در آن زمان جمیع قوای بدن افراد تغییر می کند، چشم وگوش قوی می شود، به قدری بینائی قوی می شود که تا چهار فرسخ را به آسانی می بیند واگر حضرت حجه بن الحسن (علیهما السلام) بر سر چهار فرسخی سخن بفرماید گوشها می شنود وچشمها جمالش را می بیند. نسبت به قوای بدنی مثل دست وپا مروی است به قدری قوی می شوند که کوهها را با دست جدا می کنند.
راستی که حقیقت بهشت در روی کره زمین در آن زمان تحقق پیدا می کند. بی خود نیست که انبیاء واولیاء آرزوی چنین ایامی را می گردند وبرای تعجیل آن دعا می نمودند.
دعای امام صادق در تعجیل فرج
در کتاب اقبال سید بن طاووس از جناب محمد بن مسلم روایت می کند که گفت شب قدر (بیست وسوم ماه مبارک رمضان) رفم خدمت حضرت صادق (علیه السلام) تا احیاء بعبادت را در خدمت حضرت بگذرانم از اول شب تا آخر حضرت دعا ونماز می خواند من هم پشت سر آقا بودم هر کاری می کرد من هم می کردم.
پس از نماز صبح حضرت دعائی طولانی با حالت تضرع خواند از آن جمله در ضمن دعا چنین خواند: خدا شتاب کن در فرج کسی که بفرج او برای دوستانت گشایش است.(20) پس از آن پرسیدم آقا او کیست؟ فرمود فرزند زاده من نام او نام جدم است (یعنی خاتم الانبیاء محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) مهدی موعود است که در زمان او عدل بر پا می گردد ظلم وجور، فسق وفجور از بین می رود. لذا در شب بیست وسوم در هر حال مستحب است دعای فرح حضرت ولی عصر (علیه السلام) خوانده شود.(21)
ثواب شهادت برای منتظران مهدی
باید شب وروز چشم براهش بود همانطور که شیوه اخیار وابرار بوده است. اگر کسی جدا آرزوی ولی عصر (علیه السلام) را داشته باشد وبه این آرزو بمیرد مثل این است که در خیمه ولی عصر است. کسی که با این تمنا بمیرد مثل کسی است که در راه خدا در رکاب ولی عصر شهید شده است.
جای شبهه برای کسی نمانده است
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وائمه هدی علیهم الصلوات والسلام بقدری درباره آن حضرت سخن فرموده اند در مکانهای متعدد وبه مناسبتهای مختلف درباره مهدی (علیه السلام) بیان فرموده اند که جای شبهه ای برای کس باقی نمانده است. اسمش را بیان فرمود که هم اسم من است (م ح م د) وکنیه اش کنیه من یعنی ابوالقاسم است وفرمود نهمین فرزند این حسین (علیه السلام) است واشاره به حضرت ابی عبد الله الحسین کرد یملا الارض قسطا وعدلا بعدما ملئت ظلما وجورا زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد پس از آنکه پر از ظلم وجور شده باشد. خصوصیاتش را بیان فرمود بقسمی که هیچ گونه ابهام واجمالی در کار نباشد از آن جمله.
اصحاب مهدی به عدد اصحاب بدر
عدد اصحابش را سیصد وسیزده نفر بیان می فرماید البته این افراد نخستین هستند وبعدا به آنها ملحق می کردند بعدد اصحاب بدر در رکاب خاتم الانبیاء (صلی الله علیه وآله وسلم). واین هم لطیفه ای است که یاران نخستین اسلام وکسانی که در ابتدای ظهور اسلام در رکاب پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حاضر به فداکاری شدند به همان تعداد در رکاب فرزندش مهدی (علیه السلام) نیز برای تجدید حیات اسلام واجراء احکام قرآن جمع گردند.
ظهورش از مکه وملائکه یارش می باشند
محل ظهورش از مکه معظمه خواهد بود وسلطنتش عالمگیر می شود حکومتش تمام کرده زمین را فرا خواهد گرفت. هنگامی که ظهور می فرماید جبرئیل طرف راستش ومیکائیل طرف چپش، اسرافیل در پیش وعزرائیل در عقبش روان اند وملائکه یارانش می باشند. در این زمینه در کتابهای تالیف شده درباره آن حضرت زیاد قلمفرسائی شده است.
رفع حوائج مردم به وسیله نواب اربعه
در زمان غیبت صغری هفتاد وچهار سالی که بود وعرض شد چهار نفر بترتیب عهده دار نیابت از حضرت بودند عثمان بن سعید ومحمد بن عثمان وحسین بن روح وعلی بن محمد سمری که اکنون قبر شریف ایشان در کنار بازار بغداد موجود ومزار می باشد. در زمان نواب اربعه از اطراف واکناف هر کس از شیعیان مطلبی داشت به وسیله نواب با امام (علیه السلام) تماس می گرفت ورفع مشکلش می گردید.
پس از غیبت کبری ورجوع به علماء عاملین حسب فرمایش خود امام بشرحی که قبلا گذشت عذری برای کسی باقی نمی ماند باید در عبادات واحکام دینی به فقهاء عدول مراجعه نمایند.
عمل به احتیاط هم باید به نظر علماء باشد
کسی نمی تواند بگوید من به علماء کاری ندارم ودر مسائل شرعی عمل باحتیاط می کنم یا خودم رجوع به اخبار می کنم واز روایات تکلیفم را می فهمم. باید دانست که فهمیدن تکلیف شرعی از روی روایات وقرآن مجید کار همه کس نیست هر چیزی را اهلی است ودر هر کاری عقلاء به اهلش مراجعه می کنند ودر فقه نیز باید به اهل خبره مراجعه کرد.
عمل به احتیاط کار هر کس نیست اصلا شناختن راه احتیاط را باید خود علماء معین نمایند پس در خود عمل به احتیاط نیز احتیاج به رجوع به علماء است چه بسا کارهائی می کند وبنظرش خوب ومطابق احیتاط است در حالی که احتیاط در ترک آن کار بوده است یا کارهائی را ترک می کند به خیالش احتیاط کرده در حالی که احتیاط در بجای آوردنش بوده است.
یکهزار وصد وپنجاه وشش حدیث درباره ظهور مهدی
اینک اشاره ای هم از علائم حتمی ظهور حضرت بکنم علاماتی که در اخبار از آن یاد شده ومقارن با ظهور آن حضرت است ولازم است همه آن را بدانند تا دروغ بودن ادعای مدعیان اطل برایشان واضح تر گردد، قبلا نیز اشاراتی شده ودر ضمن صحبتهای روز گذشته از بعض سخن رفت، اینک به دنباله آن.
از طریق اهل بیت قریب یک هزار حدیث با سلسله سند امامی مذهب ویکصد وپنجاه وشش حدیث به طریق عامه راجع به علائم ظهور وزمان حضرت حجه وکیفیت غیبت وظهور آن حضرت رسیده است وراستی کمتر موضوعی است که این قدر به ان اهتمام داده باشند. در تعداد علائم حتمی مختلف ذکر شده ده ونه وهفت وپنج نیز ذکر کرده اند.
صیحه آسمانی در ماه رجب ورمضان
از نشانه های حتمی، صیحه آسمانی در ماه رجب است که سه مرتبه صدا از آسمان بلند می شود ازفت الازفه بطوری که همه می شنوند. دیگر در شب بیست وسوم ماه مبارک رمضان منادی در آسمان ندا می کند موقع ظهور مهدی آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) است. نیست کسی که این ندا را نشنود، هر کس به زبان ولغت خودش آن را می شنود، از آسمان اعلان ظهور حضرت بلند می شود.
هیاهوی سفیانی پانزده ماه است
از علائم حتمی قبل از ظهور که قبلا نیز اشاره شد، خروج سفیانی است، پانزه ماه قبل از ظهور حضرت حجه بن الحسن (علیهما السلام) سفیانی ظاهر می گردد. اسمش عثمان واسم پدرش عنبسه است، نسبتش هم به یزید بن معاویه می رسد در وادی یابس حدود شام آشکار می گردد خیلی زشت رو است، آبله رو ویک چشمی (اعور) است، سرش بزرگ وبه اندازه سر گاو است.
سه شبانه روز در مدینه همچون جدش یزید، قتل وغارت می کند، از حضرت مهدی (علیه السلام) تجسس می کند که در بیابان بیداء لشکریانش به زمین فرو می روند. مدت سلطنتش ششماه است وهیاهو وفتنه اش پانزده ماه می باشد.
دجال، ساحری شوم
از دیگر علائم حتی الوقوع، خروج دجال است. در کتاب بحار جلد 13 تفصیلش را ذکر کرده است بطور مجمل، انسانی است مهیب وبه حسب خلقت یک چشم بیشتر ندارد وجای چشم دیگرش صاف است نه اینکه کور است بلکه جای چشم دیگرش پوست است. آن یک چشم هم در پیشانیش قرار گرفته است ودر داخل چشمش قطعه خونی نمایان است. دجال ساحری ماهر وشوم است، از جمله سحرهایش نشان دادان آب ونان به مردم است، انواع نمایشات به همراه دارد که به هر نقشی عده ای را می فریبد.
اهل ایمان را نمی تواند بفریبد
هر کافر ومنافق وضعیف الایمانی پیرو دجال می شود اما مؤمن فریب او را نمی خورد ودر روایت چنین رسیده که مؤمن تا به دجال رسید، سوره ای از قرآن می خواند وآب دهان به صورتش می اندازد ورد می شود. شر وسحر او به اهل ایمان ضرری نمی زند وکارگر نخواهد بود. البته کسی که تکیه اش به خداست هیچ کس نمی تواند ضرری به او بزند مگر آنکه خدا مقدرش فرموده باشد وآنچه هم خدا مقرر بفرماید خیر شخص در آن است.
عیسی در رکاب مهدی
در کتاب صحیح بخاری وصحیح مسلم ومسند ابی داود وغیر اینها از کتب معتبر عامه روایت از رسول خدا نقل نموده اند که هنگام ظهور حجه بن الحسن (علیه السلام) عیس ابن مریم از آسمان نازل می شود وعقب سر امام زمان (علیه السلام) نماز می خواند فرمود: چگونه اید شما مسلمانان هنگامی که عیسی بن مریم در میان شما (به نماز ایستاده است در حالی که) امام جماعت شما مهدی آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) است.
وهمچنین فرمود گمراه نشود امتی که اولش من وآخرش مهدی ووسطش عیسی است. در روایت صحیح دیگر است که عیسی دست حضرت مهدی (علیه السلام) را می گیرد (وبا آن حضرت بیعت می نماید) حضرت به او می فرماید جلو بایست (تا با تو نماز گذاریم) عیسی عرض می کند شما سزاوارترید به امامت.
تبلیغات فرقه ضاله در دهات
مخصوصا در علائم حتمی ظهور امام زمان تاکید نمودم تا صدای من بگوش بی خبران برسد مخصوصا در دهات که کمتر با کتاب ومجالس وعظ وعلماء سر وکار دارند لذا فرقه ضاله هم بیشتر تبلیغاتش را در این دهات می کند. البته من وشما هم مقصریم باید افراد کتاب خوان وجوانان متعهد بروند این حقائق را نشر دهند بگوش این بیچاره های بی خبر برسانند کتابهای مناسب درباره حضرت مهدی (علیه السلام) منتشر نمایند. به اینها برسانند که هیچ یک از علائم حتمی ظهور آقا هنوز واقع نشده است.(22)
ابو راجح حمامی وعمر دوباره
ختم کنم عرایضم را بذکر معجزه ای از حجه بن الحسن که در حله واقع گردید داستان ابوراجح حمامی که مشروحا در جلد 13 بحار الانوار وکتاب کشف الغمه وغیره ذکر گردیده است وبنده بطور اجمال وخلاصه عرض می کنم. ابوراجح حمامی از شیعیان مخلص اهل بیت در حله واز ارادتمندان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود بواسطه جریانی مورد غضب حاکم حله واقع گردید دستور داد او را بزنند تا بمیرد. بسختی او را زدند تمام دندانهایش ریخت وسر تا بایش زخم گردید آن وقت گفت دماغش را سوراخ کردند وبندی از مو در آن کردند سپس گفت بدن نیمه جانش را در کوچه وبازار بکشند در اثناء راه بحال مرگ افتاد حاکم گفت همانجا او را بکشید. عده ای جمع شدند وگفتند این بیچاره خودش در حال مرگ است چکارش دارید بگذارید خودش بمیرد وبالاخره او را رها کردند همه منتظر مرگش بودند. خانواده اش خبر دار شدند وبدن نیمه جان ودر حال مرگش را بخانه آوردند. بامداد ملاحظه کردند ابوراجح بر روی سجاده نشسته صحیح وسالم سرگرم تعقیب نماز است. اطرافش را گرفتند جریانت چیست؟ بدنش مثل نقره خام شده از آثار زخم دیروز اصلا خبری نیست دهان ودندانهایش در کمال سلامتی است بسیار زیبا وجوان شده است. گفت دیشب در همان حال بیچارگی خواستم به حجه بن الحسن (علیه السلام) استغاثه کنم دیدم زبان ندارم دلم شکست با دل شکسته به مولایم توجه کردم که دیدم هوا منور گردید آقا تشریف آوردند وبا دست مبارک سر تا پا پای من کشیدند ومرا شفا دادند. ابوراجح آبله رو هم بود ولی پساز این ماجرا صورتش صاف وبسیار زیبا می گردد به قسمی که اهل حله مرتبا برای دیدارش می آمدند. خبر به حاکم دادند از رعب بر خود لرزید وتوبه کرد واز این به بعد رو به مقام مهدی (علیه السلام) مودب می نشست.(23) خداوند علاوه بر عمر دوباره که به ابو راجح داد چندین فرزند ذکور نیز به او عنایت فرمود.
خلاصه بحثهای گذشته درباره مهدی (علیه السلام) این شد که مصلحت الهی اقتضاء می نمود امام دوازدهم مدتی از انظار غائب بماند وپس از مدت معلوم نزد پروردگار او را آشکار سازد وزمین را از ستم پاک سازد وخداپرستی را رایج فرماید وهر کس هنگام ظهور امام زمان را معین کند دروغ گفته است واین دانش ویژه خداوند است. همچنین پس از غیبت صغری دیگر نیابت خاص تمام شده وهر کس بعنوان سفارت ونیابت از آن حضرت دعوی دیدن حضرت را بکند وپیغام آقا را به این وآن برساند، او نیز دروغگو است. اما مطالبی که باید اکنون عنوان شود فائده امام غائب است در زمان غیبت کبری چگونه خلق از او بهره می برند در حالی که او را نمی بینند ونمی شناسند.
کتب روائی یادگار ائمه
اولا نسبت به تکالیف بندگان، آنان را سرگردان نگذاشتند وهمان گونه که مشروحا گذشت شیعیان را به فقهای عدول حواله فرمودند. دیگر آنکه کتب اخیار که یادگار ائمه هدی علیهم السلام است در میان ما است که اهلش می توانند از آنها بهره های کافی ببرند نیست مشکلی مگر اینکه پاسخش را در کتاب های روایت می توان یافت. در رشته های مختلف دینی انواع شبهات را پاسخ فرموده اند در باب اصول عقائد ومشکلاتی که ممکنست پیش بیاید این همه روایت رسیده است که در کتابهای احتجاج که بزرگان دین ما تالیف کرده اند معظمی از آنها نقل شده است.
نزول رحمتها ودفع بلاها
اما منافع وجود مبارکش قطع نظر از حضور یا غیبتش را نباید از نظر دور داشت. اصلا وجود امام (علیه السلام) موجب نزول رحمتهای الهی وواسطه در فیض است. هر خیری به هر کس که می رسد به برکت ووسطیت آقا است وبرکات عمومی نیز بواسطه او است. همانطوری که هر بلائی از هر کس دفع می شود یا بلاهای عمومی که مرتفع می گردد، آن هم به شفاعت ووسطیت آن بزرگوار است چه حاضر باشد یا غائب. از حیث روایت، نخستین کسی که این پرسش را نمود جناب جابر بن عبد الله انصاری بود:
فایده آفتاب از پشت ابر
جابر از صحابه خاص رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است، پس از آنکه پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خبر داد که وصی دوازدهمین من دارای دو غیبت است غیبت صغری وغیبت کبری وخلق از دیدارش محرومند، جابر پرسید یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) آیا مردم در زمان غیبتش از او بهره می برند؟ فرمود: قسم به خدائی که مرا به پیغمبری برگزید، همه مردم از وجودش بهره می برند مانند بهره بردنشان از آفتاب در روز ابری. این تشبیه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است که پرده غیبت را همچون ابر در برابر نور افشانی آفتاب ذگر می فرماید: در روز ابرای درست است که خورشید نمایان نیست ولی روشنی که هست مردم از دیدن قرص خورشید محرومند ولی منافعش به آنها می رسد. نکته دیگر تعبیر به استفاده همه مردمان می فرماید چه مؤمن وچه کافر، چه شیعه وچه سنی همه از وجود مبارکش بهره مند می گردند که واسطه در فیض بودنش هست نزول رحمتها ودفع بلاها چه شخصی وچه اجتماعی از برکات وجودی آن بزرگوار است.
ایمان به غیبت وامتحان مردم
از منافع غیبت امام (علیه السلام) امتحان مردم در ایمان به غیبت است، اساس دین عقیده به غیبت است. در اول سوره البقره می فرماید: این قرآن اسباب هدایت برای پرهیزگاران است آنان که به غیبت ایمان می آورند.(24) ایمان به غیب یعنی ایمان به چیزی که از حس خارج است کسانی که به امام زمان (علیه السلام) ایمان می آورند با اینکه او را به چشم نمی بینند بلکه بواسطه آیات ورویات واخبار بزرگان که بوجود آن بزرگوار خبر داده اند یقین پیدا می کنند. همانطور که نسبت بمبدء ومعاد چنین است لذا خود این غیبت وسیله ای برای ترقی مؤمنین است تا بهره مند شوند وایمان محکم وقوی پیدا نمایند.
سعی در عبادت وترک معصیت
از جمله منافع وجود مبارکش، خودداری مردم است از گناه وروی آوردن به اطاعت وعبادت حق به این شرح: پس از آنکه مؤمنین به حکم قرآن مجید باور کردند که اعمالشان به نظر امام زمان می رسد لذا سعی می کنند گناهی از آنان سر نزند بلکه در نامه اعمالشان عباداتی باشد که موجب خوشنودی ولی عصر گردد. قران مجید می فرماید:(25) بگو عمل کنید پس بزودی خداوند می بیند کارتان را وپیغمبرش ومؤمنین. مؤمنین در آیه شریفه مطابق تفسیری که رسیده است ائمه هدی (علیهم السلام) وامام در هر زمان است.
حاجاتی که به برکت آن حضرت روا می شود
از جمله منافع وجودی امام (علیه السلام) قضاء حوائج به برکت آن بزرگوار است. خدا داند چه اشخاصی در هر وقت او را میان خود وخدای خود واسطه قرار داده واز خداوند به برکت او حاجت خود را می طلبند وخداوند نیز حاجتشان را روا می فرماید. چه دعاهائی که به برکت توسل به آن بزرگوار مستجاب می شود. آنچه در کتب نوشته شده، قطره ای است از دریای بی پایان کرامات آن بزرگوار. نماز استغاثه به آن بزرگوار مشهور ومجرب نیز می باشد تا شیعیان بهره مند گردند.
قضیه ابوراجح حمامی را عرض کردم که به برکت توسل به آن بزرگوار عمر دوباره یافت وخداوند او را جوان وزیبا کرد وچند فرزند پسر نیز به او عنایت فرمود: قبلا نیز قضیه ای را که صاحب کشف الغمه نمود ودر زمان خودش حدود 635 هجری قمری واقع گردید گفتم. می نویسد: در تمام عراق این قضیه مشهور شد وآن قضیه اسماعیل بن حسن هرقلی است که در زمان ریاست جناب سید بن طاووس در حله واقع گردید وخلاصه اش گذشت.
سنت پیغمبران در حضرت حجة
شیخ صدوق در کتاب اکمال الدین واتمام النعمه روایتی بسند صحیح از حضرت سجاد (علیه السلام) نقل نموده که می فرماید در قائم ما یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) سنتی از آدم ونوح وسنتی از ابراهیم وسنتی از موسی وسنتی از عیسی وسنتی از یوسف وخلاصه سنتی از پیغمبران گذشته است هر کدام را ذکر می فرماید ما هم در این ایام مبارک(26) روایت مزبور را عنوان می کنیم، شباهت هائی که در حضرت حجه از انبیای گذشته است. راستی به مضمون این شعر لطیف:
حسن یوسف، دم عیسی ید وبیضا داری * * * آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
طول عمر شباهتی با آدم ونوح
سنتی که از آدم ونوح در حضرت مهدی (علیه السلام) است، طول عمر است. در میان پیغمبران حضرت نوح لقب شیخ الانبیاء دارد یعنی پیرمرد پیغمبران. پیرترین انبیاء ظاهرا ایشان است حسب نص قرآن مجید مدت پیغمبریش پیش از جریان طوفان نهصد وپنجاه سال بوده است(27) اما مدت عمرش از یک هزار وپانصد سال کمتر نوشته نشده است، دو هزار سال نیز نوشته اند.
دنیا خانه دو در است
مروی است هنگامی که عزرائیل خواست جان نوح را بگیرد، گفت ای شیخ الانبیاء، ای کسی که عمرت از همه پیغمبران بیشتر بوده است دنیا را چگونه یافتی؟ فرمود دنیا را چون خانه ای دو در یافتم که از یک در وارد شدم واز دیگر می خواهم خارج گردم. در حالاتش نیز ذکر کرده اند خانه اش کوخی بوده بطوری که وقتی در خانه اش می ایستاد سر وگردنش بیرون بود یعنی به اندازه قامتش نبود.
اصحاب کهف مؤید طول عمر مهدی
غرض طول عمر حضرت نوح است که امام سجاد (علیه السلام) سنت نوح در حضرت مهدی (علیه السلام) را طول عمر آن حضرت دانسته است. خداوندی که قادر است دو هزار سال نوح را نگه دارد می تواند حضرت مهدی (علیه السلام) را نیز هر مقدار بخواهد نگهدارد. همانگونه که بنص قرآن مجید اصحاب کهف سیصد ونه سال در آن غاز ماندند(28) بدون اینکه تغییری در لباسشان واقع شود.
سیصد سال یکنواخت خوابیدن وبعد بیدار شدن وبرای مرتبه دوم خوابیدن تا زمان حضرت خاتم الانبیاء محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) که به امر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) علی (علیه السلام) بر بساطی نشست ودر کهف مزبور رفت وبرایشان سلام کرد وایشان جواب دادند وبرای سومین مرتبه به خواب رفتند تا زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وفرج او حسب روایات در رکاب حضرت باشند. آیا کسی که چنین قدرت نمائی می کند، چه مانعی دارد آن حضرت را سالیان متمادی جوان وقوی نگهدارد.
داستان عزیر والاغش با انگور
از این شگفت تر داستان جناب عزیر والاغ وانگورش می باشد که در قرآن مجید بیان فرموده است(29) یک صد سال خوشه انگور لطیف را نگهداشت وبدن عزیر را نیز در این یک صد سال بدون هیچ گونه تغییری حفظ کرد(30) اما الاغش به حسب جریان طبیعی مرد وبدنش پوسید.(31) انگور را یک صد سال تر وتازه وسالم نگهداشتن مهمتر است یا بدن حجه بن الحسن را دو هزار سال مثلا.
جسدهای مومیائی چطور می ماند؟
مرحوم آقای سید محسن عاملی مشهور به علامه از علمای بزرگ متاخرین وچند سالی است به رحمت خدا واصل شده است، کتابی درباره حضرت حجه (علیه السلام) دارد بنام البیان فی برهان صاحب الزمان ودر این کتاب نظائری برای این مطلب (طول عمر وبقاء حضرت مهدی (عليه السلام)) ذکر نموده است.
از آن جمله می نویسد: اجساد فراعنه مصر پس از گذشتن هزاران سال کشف گردید در حالی که این بدنها کاملا سالم مانده بود. از جمله در کشفی که خودم حضور داشتم ومشاهده کردم، جسدی بود که در صندوقی گذاشته بودند با سفره خوراک ومیوه هائی که مشغول خوردن آن بود. تاریخ این بدن قبل از ولادت حضرت مسیح است که بطور حتم تا کنون دو هزار سال بیشتر است.
علم وقدرت بشر از خداست
می فرماید: جائی که بشر عادی با پی بردن بخواص گیاهان می تواند هزار سال جسدی رانگهدارد با مومیائی یا مواد شیمیائی میوه را هزاران سال سالم نگهدارد آیا خداوند رب العالمین وآفریدگار بشر وآن گیاهان وخواص آنها نمی تواند کسی را سالیان سال وقرنها سالم وجوان ونیرومند نگهدارد؟ با اینکه علم وقدرت وکمال بشر وهر خاصیتی در هر موجودی از خداست وبس.
چشم خفاش نور آفتاب را نمی تواند ببیند
آنان که در این مسئله در شکند، چون غرق در گثافات ماده وطبیعت اند، لذا حقائق به این واضحی را نمی توانند درک نمایند.
به تعبیر دیگر خفاش صفاتند که در مقابل نور حقیقت غیر از اظهار عداوت چیزی ندارند اظهار کنند، نقص در بیننده است نه در حقیقت.
آیا این همه شواهد کافی نیست؟
این همه اخبار وروایات از پیغمبر اکرم وائمه هدی درباره وجود مقدس مهدی (علیه السلام) وغیبت صغری وکبری واین همه خوبانی که هر کدام در روزگار خود نمونه بودند واظهار داشتند به خدمتش رسیده ایم واو را زیارت کرده ایم کافی نیست. این همه گرفتارهائی که با توسل به او، رفع گرفتاریشان شد وحاجتشان برآورده گردید برای اثبات وجودش کافی نیست؟
صحبت درباره حدیث شریفی از حضرت سجاد (علیه السلام) بود که فرمود در قائم ما یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) از پیغمبران گذشته سنتی است که سنت آدم ونوح طول عمر بود که گذشت. اما سنت ابراهیم پنهان ماندن مولودش بود همانگونه که تولد حضرت ابراهیم خلیل الرحمن مخفی نگهداشته شد، ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) نیز مستور وخود آن حضرت نیز از انظار مخفی بود وجز به صالحین از اصحاب وخواص یاران، امام عسکری (علیه السلام) او را نشان نمی داد.
بچه ای که سلطنت نمرود را بهم می زند
در کیفیت آن چنین ذکر شده که به سلطان وقت خبر دادند که پسری متولد می شود وبساط سلطنت ترا بهم می زند. دستور داد در آن ایامی که منجمین خبر داده بودند نطفه بچه منعقد می شود، هیچ مردی نزدیک همسرش نشود. اما در آن شب به او خبر دادند بالاخره نطفه آن پسر منعقد گردیده است. لذا در صدد بر آمد هر بچه ای که پسر متولد شود او را بکشد لذا جاسوسهائی معین کرد که اگر زنی پسر زائید، او را بکشند وقابله ها هم ماموریت یافتند گزارش بدهند.
ابراهیم بت شکن متولد می شود
خدای تعالی ابراهیم را در شکم مادر حفظ کرد تا وقتی هنگام وضع حمل شد، قابله ای برای کمک آمده بود تا ابراهیم متولد شد، مادرش لرزید، قابله پرسید چه بر سرت آمد؟ مادر گریه کرد وگفت پس از نه ماه رنج وزحمت این پسر را می کشند. خداوند دل آن زن قابله را گردانید بقسمی که ترحم کرد وقول داد گزارش ندهد. تارخ پدر ابراهیم به مادرش گفت هر چند این زن قابله خبر نداد، اما بودن این پسر در خانه ما خطرناکست.
ابراهیم تنها در غار رشد می کند
مادرش گفت او را در کهفی به خدا می سپارم. بچه را در کوه آورد در غاری گذشت، پس از چند روز به دیدارش رفت ببیند چه بر سرش آمده است. دید ابراهیم انگشت ابهامش را در دهان گذشته وشیر می نوشد. بلی همان کس که از پستان مادر شیر می دهد، از انگشت ابهام نیز می تواند هنگام نبودن اسباب شیر بدهد. ابراهیم را در بر گرفت وشیر داد سپس با یک عالم حسرت همانجا او را گذاشت واطرافش را سنگ چین کرد ورفت.
حکومت طاغوتی را سرنگون می کند
به هر حال سنتی که در حضرت قائم (علیه السلام) از ابراهیم خلیل است، مخفی بودن ولادت آن جناب می باشد چون خلیفه عباسی کاملا در صدد یافتن واز بین بردن آن بزرگوار بود وجاسوسهائی نیز برای خبر گرفتن از آن حضرت معین نموده بود وعلتش هم روایاتی که بحد تواتر از پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وائمه (علیهم السلام) رسیده بود که آقائی ظاهر می شود وطاغوتها را از بین می برد وحکومت حق وعدل بر پا می دارد لذا هر طاغوتی با او در ستیز است از همان اول می خواهد نگذارد چنین آقائی پیدا شود همان گونه که نسبت به ابراهیم چنین بود.
سنت موسی غائب شدنش از انظار
اما نسبت به سنت جناب موسی غائب شدنش از میان قومش می باشد که چندین مرتبه واقع گردید. یک بار از میان قومش بیست وهشت سال غائب شد به قسمی که بنی اسرائیل اصلا از حال او خبر نداشتند وجرات نداشتند اسمش را ببرند، در گوشه وکنار، گاهی در بیابان گرد می آمدند وعالمی که داشتند اوصاف موسی را برایشان می خواند وبه آنها مژده می داد آن پیغمبری که خدا برای نجاتشان خواهد فرستاد چنین اوصافی دارد. هنگامی که پس از بیست وهشت سال موسی (علیه السلام) در میان قومش پیدا شد(32) جریان قتل قبطی ونزاعش با دیگری پیش آمد که به او خبر دادند دستگاه حکومتی فرعون در صدد دستگیری تو است، هر چه زودتر فرار کن. لذا موسی (علیه السلام) مجددا غائب شد وبه مدین رفت وده سال نیز در آنجا ماند واز انظار بنی اسرائیل غائب بود.
فرمایش حضرت مهدی به شیخ صدوق
شیخ صدوق علیه الرحمه در اول کتاب اکمال الدین واتمام النعمه می نویسد: در عالم رویا دیدم به مسجد الحرام مشرف شدم وبا حالت احرام طواف خانه کعبه می کنم، در طواف چهارم چشمم به جمال عدیم المثال حضرت مهدی (علیه السلام) روشن شد. حضرت به من فرمود: ای شیخ چرا کتابی درباره من وغیبت من نمی نویسی تا سبب تقویت قلوب وایمان مردم گردد؟ عرض کردم کتابهای متعدد درباره شما نوشته ام. حضرت فرمود: می دانم ولی کتابی بنویس ودر آن غیبت انبیای سلف را بیان کن تا مردم بدانند غیبت من تازگی ندارد. لذا شیخ علیه الرحمه در کتاب اکمال الدین واتمام النعمه از غیبت آدم تا حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه وآله وسلم) را ذکر کرده است که هر پیغمبری مدتی از میان قومش غائب بوده است.
اختلاف مردم در سرنوشت عیسی
اما سنتی که از حضرت مسیح (علیه السلام) در حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است اختلاف خلق در او است همان طوری که درباره مسیح اختلاف واقع شد برخی گفتند عیسی را بدار زدند وکشتند بعضی دیگر گفتند نه چنین است بلکه شبیه او را بدار زدند.(33) همچنین درباره حضرت مهدی (علیه السلام) عده ای منکر وکافر شدند وگروهی مؤمن وثابت ماندند برخی گفتند اگر مهدی (علیه السلام) بود تا کنون پوسیده شده واز بین رفته بود وجمعی گفتند در جنب قدرت حق، پایدار ماندنش شگفی نیست.
قیام به سیف واستقرار توحید
اما سنتی که از جدش خاتم الانبیاء محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد این است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با قوه الهی قیام کرد وشرک را از شبه جزیره العرب برد سیصد وشصت بت را از کعبه کند وهمه را نابود ساخت وصدای اشهد ان لا اله الا الله طنین انداز شد. همچنین وقتی مهدی (علیه السلام) ظاهر می شود بتدریج شرک را از روی زمین بر می دارد وهر صدای شرک آمیزی خفه می شود وعده خدا بر چهانگیر شدن اسلام وپیروزیش بر همه ادیان تحقق خواهد یافت.(34)
ناشناس ماندن همچون یوسف
اما سنتی که از یوسف پیغمبر در مهدی (علیه السلام) است ناشناس ماندنش برای مردم است خلق او را می دیدند ولی نمی شناختند برادرانش مدتی با او آمیزش داشتند ولی او را نمی شناختند بر بساطش قدم می گذاشتند واو نیز بر آنها وارد می شد اما کسی او را نمی شناخت.
سالیان متمادی ناشناخته ماند
کنعان جزء فلسطین است وتا مصر در آن روزگار 18 روز مسافت بود که با سرعت می توانستند نه روزه آن را طی نمایند با این کمی مسافت مع الوصف بیست وهشت سال یوسف در مصر بود وپدر وبرادران در کنعان اهالی مصر اصلا او را نمی شناختند خیال می کردند غلام عزیز است. از این شگفت تر چند مرتبه آمد ورفت برادران یوسف به مصر ورسیدنشان خدمت یوسف بود که او را نشناختند داستانش را قرآن مجید در سوره یوسف بیان فرموده است.
یوسف خودش را معرفی کرد
شنیده اید هفت سال در مصر باران فراوانی آمد وارزاق زیاد شد، یوسف دستور داد گندم ها را ذخیره کنند وپس از آن، هفت سال قحطی شد. از جمله کسانی که در هفت سال قحطی محتاج به یوسف شدند وبه خدمتش آمدند برادرانش بودند نخست بن یامین برادر مادری یوسف را نمی آوردند بعد که یوسف او را طلبید، بن یامین را نیز آوردند. هیچ کدام حتی بن یامین، یوسف را نشناختند تا خودش را به برادر مادریش معرفی کرد.
پس از ماجراهائی، آن وقت به سایر برادرنش فرمود آیا دانستید که با یوسف وبرادرش هنگامی که جاهل بودید چه کردید؟ اینجا بود که ناگهان دانستند خودش یوسف است.(35)
مؤمنین به مهدی یقین دارند
صدوق می فرماید تنها پدرش یعقوب به الهام خداوندی می دانست که یوسف زنده است اما دیگران باور نمی کردند لذا گفت ای فرزندم بروید واز یوسف جستجو کنید واز رحمت خداوند نومید نباشید.(36) حال مؤمنین در زمان غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) نیز چنین است، مؤمنین یقین به وجودش دارند مانند یعقوب نسبت به یوسف هر چند او را نمی بینند. وقتی خداوند بخواهد کسی را از انظار مخفی بدارد برایش کاری ندارد ونظائری نیز دارد.
کافران محمد را ندیدند
در ضمن تفسیر آیه شریفه: وهنگامی که قرآن خواندی قرار دادیم میان تو وکسانی که به آیات ما ایمان نمی آورند حجاب پوشیده شده ای را (37) ذکر شده که شبی ابوجهل ورفقایش تصمیم گرفتند به مسجد الحرام بروند وپیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را از بین ببرند. وقتی که آمدند رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را ندیدند، هر چند گشتند او ر نیافتند با اینکه رسول خدا در مسجد سرگرم خواندن قرآن بود.
پس از نزول سوره تبت وهجو ابی لهب وهمسرش ذکر شده که حماله الحطب (همسر ابی لهب) که زن بسیار شریری بود، با حربه ای به سرغ پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در خانه رفت با اینکه پیغمبر تشریف داشت واو هم در همان اطاق وارد شد، مع الوصف رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را ندید وخداوند او را از نظرش پنهان داشت.
وهابیه سید صاحب تفسیر کبیر را ندیدند
در بعضی تواریخ نوشته اند: در سالی که طایفه وهابیه حمله کردند وکربلا را غارت نمودند. سید صاحب تفسیر کبیر در آن زمان مرجع تقلید وبزرگ عراق بود، می خواستند او را بکشند، بلکه از عداوتی که به ایشان داشتند او را قطعه قطعه کنند. در آن شرائط حساس سید بزرگوار زن وبچه ها را از خانه بیرون فرستاد ومی خواست خودش هم بیرون برود متوجه شد یک بچه شیر خوار در خانه مانده است. همین قدر که خواست بچه را با خودش بردارد وبرود که وهابیه به خانه ریختند. سید بچه را بغل کرد ودر انباری که در آن هیزم جمع آوری می کردند، پنهان گردید. مهاجمین تمام جاها را گشتند وبا اینکه چند مرتبه چند نفر به همان انبار آمدند، سید وبچه را ندیدند. از این شگفت تر تا وقتی مهاجمین در خانه بودند، بچه شیری اصلا صدا نداد.
تا خود امام نخواهد او را نمی شناسند
به هر حال در این روایت امام (علیه السلام) می فرماید مهدی (علیه السلام) را می بینند اما او را نمی شناسند، همچون یوسف صدیق واین سنت از یوسف در حضرت مهدی (علیه السلام) است. متجاوز از یکصد نفر را ذکر کرده اند که در حین ملاقات آن حضرت را نشناخته وبعد متوجه شده اند که آن آقا امام زمان (علیه السلام) بوده است.
از همه واضحتر حکایت حاج علی بغدادی است که در سالهای اخیر واقع شده ومرحوم حاجی نوری در کتاب النجم الثاقب می نویسد: اگر نبود در کتاب ما غیر از این یک روایت وداستان واقعی کافی بود از لحاظ نزدیکی زمان واقعه ودیگر صحت آن کما وکیفا. مرحوم حاج شیخ عباس قمی نیز این داستان را در مفاتیح الجنان ذکر فرموده ودر اختیار همگان است دقیقا بخوانید تا چشمتان روشن شود.
حاجی علی بغدادی حضرت را مشاهده کرد ومدتی با ایشان بود اما چون خود حضرت نخواست، ایشان را نشناخت. وراستی آثار صدق وشواهد درستی این جریان بر هیچ کس پوشیده نیست زیرا اصلا داعی گذب در گوینده اش راه ندارد.
مروی است پیش از ظهور حجه بن الحسن (علیهما السلام) شصت نفر از دروغگویان، مدعی مقام نبوت می شوند ویکصد نفر دعوی امامت ومهدویت می کنند ودوازده نفر دعوی نیابت خاصه می نمایند. لذا برای پیشگیری از فریب خوردن مردم علاوه بر توصیف آن حضرت به اسم ورسم خود وپدرانش وخصوصیات شکل واندامش، نشانه هائی هم برای ظهور آن حضرت ذکر شده که حتما باید اهل ایمان بدانند وما هم قبلا یادآوری کردیم وعلائم حتمی که مقارن با ظهور آن حضرت است، مختصرا بیان نمودیم.
نشانه های غیر حتمی متعدد است
اینک به بعضی از نشانه ها که غیر حتمی است یعنی در رویات تصریح نشده به این که از محتومات ومسلمیات است وبدا در آن راه ندارد وشیخ مفید در ارشاد وطبرسی در اعلام ودیگران نیز نقل نموده اند. بعضی از نشانه های مربوط به زمان غیبت به طور سربسته هست یعنی مقارن ظهور آن جناب نیست وبیشتر آنها واقع شده نظیر انقراض حکومت بنی العباس یا خراب شدن کوفه وفتنه وفساد در بصره وطغیان دجله. البته شکی نیست هر کس وقت ظهور آن حضرت را معین کند، دروغگو وملعون است کذب الوقاتون. اینجا به بعضی از خصوصیات آخر الزمان که در روایات رسیده است اشاره کنم.
میگساری وربا خواری علنی در آخر الزمان
چند گناه است که در روایات ذکر شده در آخر الزمان قبح آن از بین می رود واز آن نهی هم نمی شود. از آن جمله خرید وفروش شراب ومیگساری علنی وعادی است که متاسفانه در این زمان فراوان شده است. دیگر ربای علنی است با اینکه در حکم جنگ با خداست(38) مع الوصف آشکارا اینکار را می کنند. بانکها در این دوره بر اساس رباخواری علنی ایجاد شده است.
از آن جمله غناء است، آوازه خوانی وموسیقی است که توسط رادیو در این زمان نیز فراوان وعادی شده است(39) واز آن جمله زنا ولواط است که در روایتی این طور تعبیر می فرماید: همچون سگها که نر وماده به پشت هم سوار می شوند، قبح این عمل از بین می رود، همچون بهائم، عمل جنسی برایشان حلال وحرام مطرح نیست.(40)
جنگ سوم جهانی وذهاب ثلثین
از جمله نشانه های ظهور حضرت که قبل از قیام آن حضرت واقع می شود واز آن در رویات بموت احمر یعنی مرگ سرخ تعبیر شده است، کشتار عجیبی است که عده کثیری از جهانیان از بین می روند وپس از آن بیماری طاعون پیش می آید که دو ثلث بشر از بین می روند یعنی اگر در آن روز مثلا جمعیت بشر شش میلیارد است، چهار میلیارد آن از بین می رود وذهاب ثلثین می گردد. شاید جنگ سوم جهانی با این اسلحه های عجیبی که امروز کشف شده، بمب اتم وئیدرژنی وغیره چنین فجایعی را ایجاد کند.
تسلط زنها بر امور اجتماعی
از جمله اموری که واقع می شود، این است که حکومت با زنها می شوند وزنها مصادر امور می گردند ورای اجتماع بر طبق میل آنها واقع می شود. بدیهی است که این مطلب مستلزم چه مفاسدی خواهد بود بگذریم. از علامات حتمی الوقوع (که قبلا مشروحا بعضی از آنها مورد بحث قرار گرفت) نیز یادآوری نمایم.
نماینده مهدی را می کشند
از علامات حتمی الوقوع که پانزده روز قبل از ظهور آن حضرت است، قتل نفس زکیه بین رکن ومقام است. حضرت سیدی عابد وزاهد را از طرف خود مامور دعوت مردم می نمایند. وقتی اهالی مکه متوجه می شوند این سید بزرگوار را بین رکن ومقام (کنار کعبه وسیط مسجد الحرام) بقتل می رسانند.
صیحه های متعدد آسمانی
از آن جمله صیحه آسمانی است، اصل آن از مسلمیات واز علائم حتمی است اما کیفیتش: اولا یک نفر از افراد بشر باقی نمی ماند مگر اینکه این صیحه را می شنود، ثانیا این صدا مردمان را طوری بفزع در می آورد که اگر خواب است از خواب جستن می کند، اگر نشسته است، از وحشت بر می خیزد.
ثالث هر کس به لغت خود آن را می شنود.
چگونگی صیحه به حسب روایات
در کتاب غیبت، شیخ طوسی وصدوق روایات چندی نقل کرده اند. مجملا آنکه صیحه آسمانی چند مرتبه واقع می شود، در ماه رجب سه مرتبه از آسمان ندا بلند می شود که بگوش همه می رسد.
ندی اول: الا لعنه الله علی القوم الظالمین. هر آینه لعنت خدا بر قوم ستمگرانست.
مرتبه دوم: در همان ماه منادی ندا نمی کند: ازفت الازفه آنچه باید واقع شود شد، یعنی مهدی (علیه السلام) ظهور فرمود.
مرتبه سوم: ندا بلند می شود که مهدی آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) برای از بین بردن ستمگران آمد.
ندای دیگر در شب 23 رمضان از بدنی که در قرص آفتاب نمایان است شنیده می شود وفریاد می زند هذا محمد بن العسکری (علیهما السلام) وصریحا نام مبارک حضرت را می برد.
لذت منتظران از ندای آسمانی
هر کس در انتظار است، این ندا برایش مسرت بخش است وهر چه بیشتر منتظر فرج بود شاد تر می گردد. از سیصد وسیزده نفر نخستین که طبق بعضی از روایات از افراد نخبه روزگارند وشاید بوسیله طی الارض، خود را در کمترین فرصتی به آقا می رسانند. تعدادشان نیز در روایات ذکر شده، از شیراز هفت نفر واز طالقان که از همه جا بیشتر است، بیست وچهار نفر که از آنان تعبیر به گنج شده است وخلاصه از اطراف واکناف قراء وقصبات کم وبیش هستند، افرادی که این نداها آنان را بحرکت می آورد.
دعاء برای تعجیل ظهور لازم است
یکی از وظائف شیعیان ودوستداران، دعاء برای تعجیل در ظهور آن حضرت است. نگوئید آنچه مقدر است می شود ودر همان وقتی که خداوند مصلحت دانسته، آن حضرت را ظاهر می فرماید. ممضون روایتی که از حضرت صادق (علیه السلام) در این زمینه رسیده همین است که خداوند قادر است ظهور آن حضرت را نزدیکتر فرماید لذا باید برای تعجیل ظهور آن حضرت دعا کنید وآرزو داشته باشید که در رکابش باشید. خود همین تمنا وآرزو، عبادت است وانتظار فرج از بزرگترین اطاعتها است. اللهم عجل فرجه وسهل مخرجه واجعلنا من اعوانه وانصاره برحمتک یا ارحم الراحمین.
مقام امامت از نظر شیعه، برترین مقامات معنوی است که حتی از مقام نبوت نیز والاتر است. درباره حضرت ابراهیم خلیل الرحمن در قرآن مجید پس از طی همه کمالات وگذشتن از مقام خلت ونبوت انگاه خداوند او را برای مردمان امام قرار می دهد.(41) حضرت ابراهیم پیغمبر بود وامام همانطور که حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه وآله وسلم) پیغمبر بود وامام یعنی با حفظ مقام تشریع وگرفتن وحی آسمانی ورساندنش به مرم، ولایت کلی الهی وحکومت از طرف خدا را نیز دارا بود.
خلیفه خدا بودن وهمه کمالات
درباره حضرت آدم(42) وداود(43) نیز در قرآن عنوان خلیفه الله را بکار برده است جانشین ونماینده خدا در زمین لوازمی دارد. آن کس که برگزیده الهی واز طرف خداوند برای مردم به عنوان نماینده او تعیین می شود، باید از همه کمالات وصفات حسنه الهی برخوردار باشد تا بتواند مردم را به منوب عنه خود یعنی خداوند راهبری نماید، بتوان از آنچه خداوند از خزینه بی پایان خودش به او عنایت فرموده است به مردمان ببخشد وتشنگان معرفت حق را از دریای وجود خویش بهره مند سازد.
آن کس را که خداوند بر مردم حکومت می دهد حتما بخاطر امتیازاتی است که دیگران از آن محرومند نه اینکه تنها به جهت اداره امور مادی مردم باشد زیرا زندگی مادی قطع نظر از معنی از نظر اسلام وحقیقت مطلب، سرابی بیش نیست وبه تعبیر قرآن مجید تنها بازیچه واسباب سرگرمی است(44) وجز متاع فریب چیزی نیست.(45)
باید معارف را به مردم برساند
پس باید امام جهات معنوی وکمالات مردم را تامین نماید واز موقعیتی که خداوند به او عنایت فرموده، یعنی ریاستی که بر همه مردمان به او داده است حد اکثر استفاده را برای این غرض اساسی بنماید. لذا باید خودش از لحاظ معارف وکمالات کاملا بهره مند باشد وگر نه:
ذات نایافته از هستی بخش * * * کی تواند که شود هستی بخش
خشک ابری که بود ز آب تهی * * * ناید از وی صفت آب دهی
امامت به ستمگر وگنهکار نمی رسد
از قرآن مجید نیز این معنی استفاده می شود، آنجا که ابراهیم مقام شامخ امامت را برای بعضی از فرزندانش از خداوند مسئلت می نماید، به او پاسخ می فرماید: عهد (ولایت وامامت) من به ستمگران نمی رسد.(46) به ضمیمه آیه دیگر که شرک را ستم بزرگ می نامد(47) وکسانی را که به آنها کتاب داده شده (اهل کتاب) بر سه دسته تقسیم می فرماید آنان که بخود ستم کننده اند وکسانی که میانه رو می باشند وآنان که به خیرات ونیکیها پیشی گیرندگانند.(48) پس می فهمیم کسی که مشرک یا گنهکار است، صلاحیت امامت را ندارد ومعلوم است گناه ناشی از کمبودها وشهوات وهوسها است وامام باید از این امور پاک باشد تا بتواند مردم را بخیرات بخواند واز بدیها باز دارد.
حکومت علوی وامامت حقیقی
نمونه اش در چند سال مختصر حکومت حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) است. با آن همه گرفتاریهای داخلی که طاغیان وگردنکشان ساعتی آرام نبودند وحکومت حق علوی (علیه السلام) را تحمل نمی کردند ومرتبا برای حضرت زحمت ایجاد می کردند. همان طور که می دانید قسمت معظم این چند سال خلافت را در جنگ های جمل وصفین ونهروان گذرانید، مع الوصف از هر موقعیتی برای ارشاد مردم وراهنمائیشان به خداوند استفاده می فرمود.
در هر خطبه ای از اسماء وصفات وافعال حق در ضمن حمد وثنا وغیر آن بیان می کرد وراستی اگر توصیف این عباد مخلص نبود، چگونه ما به اسماء وصفات وافعال خداوند آشنا می شدیم چون هر کس جز ایشان هر چه بگوید زائیده اندیشه ناقص وتصور خامش خواهد بود وخداوند از آنچه گویند پاک ومنزه است جز آنچه بندگان پاک شده خداوند او را توصیف نمایند.(49) در راس عباد مخلص، علی (علیه السلام) است که رشته ای از برکات ولایت وامامتش بنام نهج البلاغه این اثر همیشه جاوید چراغ راه پویندگان طریق هدایت وشیفتگان خداشناسی است.
ولادت تکوینی در امام معصوم
امتیاز مذهب حقه جعفری وشیعه دوازده امامی به این است که ولایت تکوینی کلی الهی را در امام معصوم قائل است که از آن به واسطه در فیض تعبیر می شود. البته این مطلب به دلیلهای عقلی واستدلالهای حکمتی نیز ثابت شده علاوه بر دلیلهای نقلی واخبار وروایات وزیارات رسیده(50) بکم رزق الوری وبوجودکم ثبتت الارض والسماء به برکت ولی اعظم وامام معصوم است که خلائق روزی داده می شوند وبه برکت وجود ایشان زمین وآسمان برقرار است.
رب الارض امام عصر است
در آیه شریفه در سوره زمر می فرماید: ودرخشید زمین به نور پروردگارش...(51) چنین رسیده که پروردگار زمین امام عصر می باشد. اشراق ارض وبه تعبیر فارسی درخشیدنش همان حیات وپایداری آن است که به برکت تربیت کننده واداره کننده اش برقرار است اگر رب الارض نباشد، زمین نیز برقرار نخواهد بود. این مضمون عبارت از همان ولایت کلی الهی است که شرح وبسط فراوانی دارد وبطور امال گذری بر آثارش می نمائیم:
تحولات در کره خاک
آنچه جاندار چه موجود نباتی وچه حیوانی است وآنچه از تبدیل جمادات به یک دیگر حاصل می شود تمام از این مادر بزرگ یعنی کره خاک است. در قرآن مجید می فرماید: از این خاک شما را آفریدیم وبه همین خاک شما را بر می گردانیم وبار دیگر از همین خاک شما را بیرون می آوریم.(52) همین بدن ما از خاک است از آنچه از زمین می روید بدن انسان وحیوان تشکیل می شود(53) از روئیدنیهای زمین از آبی که باز از خود زمین است، چگونه بدن را می آفریند.
از همین خاک چه گیاهها ومیوه ها که تحویل انسانها وحیوانها می دهد، هر ساله میلیاردها تن خاک را تبدیل به میوه های گوناگون با رنگها ومزه های مختلف می نماید. زمین اختصاص به خاک ندارد بلکه از آب نیز چقدر مخلوقات که پیدا می شود، این همه ماهی ها وحیوانات دریائی از موجودات ارض است که به مراتب از موجودات خشکی بیشتر است. این همه برکات ناشی از ولایت تکوینی الهی است همان است که در قرآن به اشراق ارض تعبیر شده واثر وجودی ولی اعظم وامام معصوم در هر زمان است.
همه موجودات برای امام خاضعند
بنابر این، همه موجودات خواهی نخواهی باید برای ولی خدا خاضع باشند همان طوری که در تاویل آیه شریفه: وبرای او تسلیم است هر کس در آسمانها وزمین است از روی رغبت یا بی میلی(54) رسیده است. روح کلی الهی که در امام متجلی است همه موجودات را طبق مصلحت کامل اداره می فرماید به قسمی که هیچ موجودی از آنچه برایش خواسته اند نمی تواند سر پیچی نماید واز لحاظ تکوین همه برای امام خاضعند.(55)
ولایت مهدی بر همه آشکار می شود
ولایت تکوینی الهی که بر همه خلائق (جز عده ای انگشت شمار) مخفی است در زمان ظهور مهدی موعود (علیه السلام) بر همه آشکار می شود وآن وقت است که آنچه با امام معصوم از حول وقوه الهی بود واضح می گردد وشاید تاویل آیه شریفه آخر سوره حم فصلت، به زمان ظهور آن حضرت به همین مناسبت باشد آنجا که می فرماید بزودی نشانشان می دهیم آیاتمان را در بیرون ودر خودشان تا برایشان آشکار شود که او حق است.(56)
با ظهور نور خدا، مهدی آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بر همه واضح می شود که امام، حق است چون راستی به آنان آیات آفاقی وانفسی خداوند نشان داده می شود که چگونه ولایت الهی همه جا وهمه کس وهمه چیز را فراگرفته است وهیچ موجودی از تحت نفوذ مشیت واقتدارش بیرون نیست.
آشکار کننده آیات انفسی امام است
آری این آیه شریفه به زمان ظهور مهدی (علیه السلام) تاویل شده است اسرار ربوبی که در نفوس به ودیعه نهفته شده واز آن به آیات انفسی تعبیر می شود آشکار کننده اش جز ولایت امام معصوم چه می تواند باشد؟ اصلا نفوس جزء غیبت پروردگار است که کسی را بر آن آگاهی نیست جز هر کس را که خودش خواسته باشد.(57)
امام از کسانی است که خدا او را بر علم غیبش آگاه فرموده وبه تعبیر قرآن من ارتضی است همان گونه که در تفسیر آیه شریفه از معصوم رسیده است. وقتی که نفوس را اصلاح فرمود، آیات الهی را در خود افراد به آنها فهمانید به برکت اصلاح نفوس آیات آفاقی را نیز می فهمند وربط وارتباط همه موجودات را به خداوند آگاه می شوند.
مردگان کافر به ولایت زنده می شوند
راستی که چه برکت است زمان ظهور ولی عصر عجل الله فرجه که زمین مرده در آن روز زنده می گردد. در تاویل آیه شریفه بدانید که خداوند زمین را پس از مرگش زنده می گرداند(58) به زمان ظهور آن حضرت شاید این نکته نهفته باشد زمین که اهلش کافر به امام بودند همان امامی که رب الارض است(59) ودر حقیقت چون از ولایت کلی الهی بی خبر بودند از استفاده های معنوی آن محروم بودند که نوعی موت است اما با ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وعنایات خداوندی مردم به ولایتش آشنا می شوند وحیات تازه ئی می یابند که قبلا از آن نصیبی نداشتند.
علوم را ظاهر می فرماید
اینجا است که پی به معنی بعضی از روایات می بریم که می فرماید علم را هفتاد ودو جزء است وآنچه تا کنون آشکار کننده یک جزء آن را تشکیل می دهد ودر زمان ظهور، بقیه یعنی هفتاد ویک جزء دیگر به ضمیمه همین یک جزء آشکار می شود. در آن روز تاویل آیه شریفه خدا هر کدام را از (رحمت) واسعه خودش بی نیاز می فرماید(60) واقع می شود وهمان تعبیری که حضرت باقر (علیه السلام) بنابر آنچه در اصول کافی است می فرماید: هنگامی که قائم ما قیام می کند خداوند دست لطفش را بر سر بندگانش می گذارد وعقلهایشان را کامل می فرماید.
استعداد نفوس در فراگیری علوم
آری خداوند از معارف ومادیات همه را غنی می فرماید از علویات وسفلیات آنها را آگاه می کند. باید نفوس با استعداد پیدا شوند تا ظرفیت تحمل هفتاد ودو جزء علمی که در روایات رسیده داشته باشند تا پیش از قیام حضرت مهدی (علیه السلام) آن استعدادی که باید باشد تا بتواند معارف را آن طوری که سزاوار است دریابد واز آیات آفاقی وانفسی الهی آن گونه که هست با خبر شود نبوده است لذا از ویژگیهای آخر الزمان وهنگام ظهور وسلطنت آن وجود گرامی برکات مزبور است.
بیرون آوردن بیست وهفت حرف
در روایتی که قطب راوندی از حضرت صادق (علیه السلام) در خرایج روایت کرده، امام این طور تعبیر می فرماید که علم بیست وهفت حرف است پس جمیع آنچه پیغمبران آوردند دو حرف بوده ومردم تا امروز جز این دو حرف را نشناختند، پس هر گاه قائم ما خروج کرد، بیست وپنج حرف را بیرون می آورد، پس آنها را در میان مردم پراکنده می نماید وآن دو حرف را نیز به آنها ضمیمه می نماید وتمام بیست وهفت حرف را پخش می نماید.
آب روان وعلوم اهل بیت
وچه مناسب است اینجا از تاویل آخرین آیه سوره ملک سخن رود که ماء معین آی روان بر روی زمین به آن حضرت تاویل می شود. بنابر آنچه از حضرت باقر (علیه السلام) رسیده است در آیه شریفه: اگر آب شما در زمین فرو رفت، پس کیست که بیاورد برای شما آب روان(61) می فرماید این آیه در قائم ما نازل شده است.
خداوند می فرماید: اگر امامتان از شما غائب شد که نمی دانید او در کجا است، پس کیست که برای شما امام آشکاری بیاورد که برایتان اخبار آسمان وزمین وحلال وحرام خداوند عز وجل را بیاورد. آن گاه فرمود تاویل این آیه نیامده وحتما خواهد آمد.(62) وچندین روایت دیگر به همین مضمون در کتابهای مربوطه رسیده است. چه تشبیه جالبی که آن سرور گرامی را به آب تشبیه فرموده است، آبی که سبب حیات هر جنبنده ای است(63) در عالم معنی به علم تفسیر می شود.
حیات مال علم وجهل موت حقیقی است
حیات مادی که از آب پدید می آید کجا وحیات معنوی حقیقی که از نور علم پیدا می شود همان حیات طیبه ای که خداوند در قرآن مجید بیان می کند(64) آن زندگی پاکیزه ارزشی که دارد با زندگی مادی قابل مقایسه نیست زیرا زندگی مادی با جهل، موت حقیقی است، زندگی حیوانی وطبیعی محدود ومقید وهمراه با مزاحمت های بیشمار است که عاقل با فهم، ارزشی برایش قائل نیست. با این شرح، شخصیت والای مهدی موعود (علیه السلام) واضحتر می گردد که چقدر برکات معنوی وحقیقی در ظهور آن سرور نهفته است که اساس حیات انسانی وزندگی معنوی مربوط به آن می شود.
علم الکتاب نزد ولی عصر است
در مقام امام شناسی از آیه شریفه در آخر سوره رعد استفاده می شود که می فرماید بگو بس است خداوند گواه رسالت من وکسی که نزد او دانش کتاب است.(65) دو نکته در این بخش از آیه شریفه جلب توجه می کند نخست اهمیت ومقام والای صاحب این دانش است که گواهیش همراه با گواهی خداوند به حساب آمده وبا تشبیه به دعواهای خارجی که برای اثبات هر قضیه ای بینه یعنی دو شاهد عادل لازم است. رسالت حضرت ختمی مرتبت که مورد دعوی است وکفار آن را نمی پذیرند دو گواه برای اثبات حقانیتش هست یکی خداوند عز وجل ودیگری کسی که نزد او علم الکتاب است. پس راستی شخصیت بسیار والائی است که خداوند با این طرز بیان، او را معرفی فرموده است.
علم کامل به کتاب تکوینی وتشریعی
نکته دوم عمومیت این علم است وبه اصطلاح الاستغراق بر سر کتاب (علم الکتاب) می فهماند که صاحب این دانش به همه علوم کتاب تکوینی وکتاب تشریعی خداوند آگاه است. به کتاب عالم وجود که همه موجودات کلمات آن بشمار می روند که اگر بخواهی بشماری ودریاها مرکب باشند بشمار نخواهد آمد(66) خوب آگاه است. از کتاب تشریعی، علم دین واحکام حلال وحرام نیز بخوبی اطلاع دارد وچیزی از دستورات شرع از نظرش پنهان نیست.
آصف، دانشی از کتاب داشت
در داستان آصف بن برخیا وزیر سلیمان پیغمبر در قرآن مجید از او تعبیر می فرماید به کسی که نزدش دانشی از کتاب بود(67) به برکت این دانش، تخت بلقیس را از شهر سبا به شامات آورد، در کمتر از چشم بهم زدنی یعنی اثر این علم چنین قدرتی است. اما نسبت به امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در این آیه شریفه چنین بیان می فرماید که نزد او دانش (تمام) کتاب است.
واز روایات نیز که به بعضی اشاره شد، فهمیده می شود که همه ائمه معصومین از این موهبت عظمی برخوردار بودند هر چند زمان استعداد تحویل آن را ندارد جز در هنگام ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) که تمام دانش را در آن وقت آشکار می فرماید. ودر ضمن تفسیر نیز رسیده است که به یکی از هفتاد جزء علم، جناب آصف چنین کاری را کرد وتعبیر به علم به اسم اعظم نیز شده که اسم اعظم هفتاد جزء دارد وآصف به یکی آگاه شد وتوانست تخت بلقیس را به چشم بهم زدنی بیاورد وتمام آن علم نزد ما است.
سابق بخیرات امامان معصومند
در آیه شریفه ای که قبلا اشاره شد واهل کتاب را بر سه دسته تقسیم می فرماید سابق بالخیرات به ائمه هدی هدی تفسیر وتاویل شده است آنانند که به هر خیری پیشی گیرندگانند چون در ذات ونفس شریفشان جز مبدء ومنشاء نیکی نیست لذا هر چه از ایشان ظهور می کند نیکی است. از اینجا است که قول وفعل ایشان سنت می شود وروش نیکو برای پیروانشان.(68) بشری که به تعبیر قرآن مجید بسیار ستمگر وبسیار نادان است(69) چگونه می تواند مستقیما به جمیع خیرات وکمالات برسد جز به وسطیت ولی اعظم بدین شرح.
قرب کامل در تبعیت از معصوم
شکی نیست که غرض از آفرینش، شناسائی خداوند تبارک وتعالی است وخداوند برای هر چیزی سببی قرار داده است وسنت حضرت احدیت در شناسائی او چنین قرار گرفته که باید با واسطه باشد زیرا: خداوندی که مجمع جمیع کمالات ومبدء همه برکات وبسیط از هر جهت است، چگونه بشر مادی که اصلش از خاک است وسطح ادراکش در ابتداء از حدود مادیات تجاوز نمی کند، توانائی شناسائی رب الارباب را دارا است؟ لذا سنت الهی بر این قرار گرفته همان طوری که حکم عقل نیز چنین است وبه تجربه نیز این مطلب ثابت گردیده که مقام قرب خداوندی وشناسائی ساحت ربوبی جز با توسل وتبعیت از معصوم میسر نیست.
در قرآن مجید نیز می فرماید بگو اگر خداوند را دوست می دارید پس مرا اطاعت کنید تا خداوند نیز شما را دوست بدارد.(70)
حکومت رشته مختصری از ولایت
بعضی چنین می پندارند که فایده امام منحصر در حکومت حق واجراء احکام الهی در اجتماع است در صورتی که این کار از فقیه جامع الشرائط ورهبر الهی نیز بر می آید وبه اصطلاح از شئون ولایت فقیه است. در حالی که همیشه باید زمین از حجت الهی ومعصوم خالی نباشد وآن آقائی که چه حاضر باشد وچه غائب، آثار وجودیش کمی شرح داده شد، برکات دیگری فوق این مطالب دارد نه تنها اگر حکومت را به دست بگیرد مشکلات مردم را حل می کند بلکه معارف الهی وآشنائی به اسماء وصفات وافعال خداوند را عهده دار است.
دلال بندگان به سوی خدا
در حقیقت امام معصوم پست دلالی به سوی خدا را برای بندگان ایفاء می نماید وقرب کامل وایمان تام ورسیدن به مقصد والا به توسط آن بزرگوار میسر می شود هنگامی که ظاهر باشد ودسترسی به او آسان، البته بهره برداری زیادتر می شود. آن سروری که خلیفه خدا در زمین است وباسرار ربوبی کاملا آشنا، اسامی تکوینی حق را آگاه بوده واز اهلیت کامل برخوردار است، می تواند رنجهای طالبین را کم فرموده وبا نظر کیمیا اثرش، مس وجود را طلا کند واز خرمن پر فیضش بخوشه چینان بذل لطف سرشار بفرماید واین خود برکتی فوق العاده است که اهلش می فهمند از بالاترین نعمتهای معنوی خداوند است.
همه موجودات از امام بهره می برند
در محل خودش از روی استدلال ثابت شده که خلائق نمی توانند مستقیما از خداوند جل وعلی بهره گیرند ودر ادامه هستی وبهره برداریهایشان از شئون هستی نیاز به واسطه دارند که آن امام معصوم است. در زیارت جامعه کبیره به این مضمون اشاره شده ومی فرماید، بکم یمسک السماء به برکت شما است که خداوند آسمان را نگهداشته است بکم ینزل الغیث به برکت شما باران را فرو می فرستد بکم فتح الله وبکم یختم به برکت شما خداوند شروع می فرماید وپایان می بخشد یعنی تمام اموری که فعل خداوند است، واسطه در انجامش شمائید.
به سوی خداوند واسطه بگیرید
در قرآن مجید نیز به ما دستور فرموده است که به درگاه خداوند واسطه بگیرید(71) ویکی از حکمتها وعلتهای شفاعت اظهار شرف وفضیلت شفیع است، خداوند چنین مقدر فرموده است که امام معصوم (علیه السلام) واسطه در فیض باشد در همه شئون وهمه مراحل، چه در جهات مادی وچه در جنبه های معنوی وبرکات حقیقی.
معلم خداست اما با واسطه
از شئون حجت خدا تعلیم است که در قرآن مجید برنامه اساسی پیغمبر را در تزکیه وتعلیم معرفی می فرماید(72) واین دو جنبه پس از پیغمبر به امام معصوم می رسد ودر زمان غیبت نیز به ولی فقیه ورهبر موکول می باشد. با اینکه بدون شک، معلم خداست وتعلیم فعل حق است اما کی استعداد آن را دارد که بتواند بلا واسطه از فعل خداوند بهره ببرد؟ جز حجت خدا که پاک شده خدائی است واستعداد دریافت فیض ویژه از او دارد. کی می تواند چنین بهره ئی داشته باشد؟ راستی که ظرفیت فوق تصوری می خواهد که منحصرا معصومین از چنین موهبتی برخوردارند.
به حکم عقل وجود امام لازم است
با این مقدمات مسلم می شود که چون دستگاه آفرینش بیهوده خلق نشده(73) وبرای مقصد والائی که آشنائی بحق است آفریده شده ومعلم ودلال بندگان بسوی حق نیز امام معصوم است بحکم قطعی عقل وحسب وجدان شخص سالم وبی غرض، بر خداوند حتم است که چنین فردی را در میان بشر در هر دوره بیافریند تا نقض غرض نشود. مردم را به اسماء وصفات وافعال خداوند راهنمائی نماید راه سعادتشان را به آنها بنماید.
اسم اعظم تکوینی، امام است
اللهم انی اسئلک من اسمائک باکبرها وکل اسمائک کبیره اللهم انی اسئلک باسمائک کلها (دعای جوشن کبیر). خدایا من از تو می خواهم از نامهایت بحق بزرگترین آنها وهمه نامهای تو بزرگست، خدایا من از تو می خواهم بحق همه نامهایت. اسم تنها وقطع نظر از مسمی چیست؟ تا چه رسد به اینکه بزرگتر یا کوچکتری داشته باشد هر ارزشی برای اسم است از جهت مسمی وصاحب آن اسم می باشد.
از جهت مسمی نیز هر اسمی با دیگری فرقی ندارد(74) واسم در صاحبش محو است وملاحظه (بطور استقلالی) نمی شود لذا همه اسماء کبیرند وکل اسمائک کبیره اما از جهت اسمیت که تا چه اندازه بتواند صاحبش را نشان بدهد متفاوتند لذا اکبر بودن اینجا قابل تصور است. هر اسم تکوینی یک یا دو یا چند جهت از مسمی را نشان می دهد اما آن اسم پسندیده الهی که وجه تابناک خداوندی است(75) آن دست دهنده خدا وگوش شنوا وچشم بینای خدا (76) آن آقائی که نعمت خدا برای خوبان وعذاب خدا برای بدان است(77) همه جهات را می تواند نشان بدهد لذا اسم اعظم حقیقی اوست.(78)
همان کلمات تامه خداوندی که در دعاها به آنها پناه می بریم. دیگران کلمات خدایند اما ایشان کلمات تامه اند.
احاطه امام، نمودار احاطه خداست
علم وقدرت حق همه عالم را فراگرفته است(79) ومظهر اسم محیط در خارج امام معصوم است که راستی علم وقدرتش بر همه موجودات احاطه دارد. هر نفسی از نفوس بشر به هر اقتداری که باشد محاط آن بزرگوار است وهیچ کس جز خدا بر آن سرور احاطه ندارد. نمونه ای از احاطه علمی وقدرتی حق تعالی بر همه موجودات است بلکه عین همانست زیرا که امام از خودش چیزی ندارد وعبد مملوک خداست وهمه چیز به عنایت خداوندی دارد.(80)
مقام جمع الجمع در امام معصوم
در عین اینکه بر جمیع نفوس احاطه دارد وبا افراد کم استعداد وضعیف از حیث ادراکات، نشست وبرخاست وگفتگو دارد وحاجتهایشان را بر می آورد، آنان را به مسائل مورد نیازشان آشنا می سازد اما دلش را از یاد حق باز نمی دارد واو را سرگرم نیم سازند. با اینکه تمام اقتدار را داراست، می داند از خودش هیچ ندارد وبه اصطلاح مقام امکان ذاتی خودش را فراموش نمی کند. با قدرتی که خدا به او در تصرف در نفوس داده که برایش تمام امور سهل وآسان است اما مقهور خدا بودنش نصب العینش می باشد وبه تعبیر دیگر فنائی که نصیب حضرتش شده است دیگران از آن مقام محرومند.
آب معرفت را به تشنگان می رساند
یکی از حکمتهای امامت آن است که به برکت وجود امام که در بین مردم است وبه حسب صورت، بشر وبه حسب واقع وحقیقت، نور خداست. تشنگان معرفت حضرت احدیت را به آب علم سیراب نماید وبه برکت حضورش استقرار واطمینان خاطر طالبین محبت خدا برایشان حاصل گردد وسیر تکامل به درک محضرش به آسانی فراهم شود وخلاصه زحمات فوق العاده سلوک راه حق به برکت انفاس قدسیش کم شود ودانشجویان مکتب خداشناسی را از مدرسه ابتدائی به مکتب انتهائی برساند.
نشان دهنده همه آیات الهی
همان آقائی که توانائی نشان دادن همه آیات الهی، چه آفاقی وچه انفسی را دارد. آیات بی پایان خدا را چه کسی جز امام معصوم می تواند نشان بدهد؟ در آیه شریفه (سنریهم آیاتنا...) که گذشت، گفتیم که حضرت صادق (علیه السلام) تاویل آن را به زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) می داند. بنابر این مربوط به همین دنیا وپیش از قیام قیامت است ومانعی ندارد که در قیامت نیز باشد اما حسب این روایت است که یتبین را بحق بودن ظهور آن حضرت تفسیر می فرماید، خوب واضح می گردد که نشان دادن آیات الهی به مردمان در زمان امام عصر (علیه السلام) است.
قدرت فوق طبیعی را به کار می برد
قدرت خدائی که همراه مهدی (علیه السلام) است همان قدرت فوق طبیعی که سایر امامان از خداوند اجازه به کار بردنش را (جز در موارد اندکی) نداشتند آن حضرت بکار می برد. سایر ائمه ماذون نبودند که قدرت ولایتشان را بکار ببرند وبا نیروی الهی بر طاغیان زمانشان مسلط گردند اما حضرت مهدی (علیه السلام) با بکار بردن آن نیروی الهی جلو طغیان طاغوتها وسرکشی متمردین را می گیرد. البته کسی را مجبور به اطاعت از خودش نمی فرماید بلکه مردم با کمال شوق طاعتش را بر جان می خرند وفرمانش را گردن می نهند لذا تنها مزاحمها وخار سر راه اسلام ومسلمین را از میان بر می دارد.
قدرت موسی در عصا برای آن حضرت است
آن توانائی که در عصای موسی بود که توانست فرعون ودستگاهش را ساقط کند، به واسطه قرب جناب موسی به خداوند بود که عصا وید وبیضا وخلاصه آیات نهگانه(81) بر دستش جاری گردید(82) همان قربی که نتیجه علم به پروردگارش می باشد. آن قرب به نحواتم واکمل در حضرت مهدی (علیه السلام) موجود است وقدرت نمائیهائی که بر دست آن بزرگوار آشکار می شود تا آن زمان بی سابقه وبی نظیر خواهد بود. در روایت از نیروی بدنی آن حضرت این طور تعبیر می فرماید که قوه مهدی (علیه السلام) برابر با قوه چهل پیغمبر است. رشته ای از قوه ای که با آن حضرت است در بدن شریفش تجلی می کند وکاری که از چهل پیغمبر می آید از آن حضرت به تنهائی بیشتر وبالاتر از آن می آید.
آرزوی اولیای خدا برآورده می شود
آرزوی همه اولیاء ودوستان خدا این بود وخواهد بود که همه مردمان اهل صلاح شوند، همه موحد وخداپرست گردند. آنچه خداوند به خودشان عنایت فرموده از ایمان وکمالات فاضله برای دیگران نیز می خواستند وآرزو داشتند بتوانند خودشان به مردم بفهمانند واین نعمتها را برسانند.
اما تقدیر الهی چنین است که این آرزوی دیرینه اولیاء به دست مهدی (علیه السلام) ودر زمان ظهور حضرتش بر آورده گردد. در زمان ظهور تنها فریاد رسی از مستضعفین ومرتب کردن وضع اقتصادی ونظام اجتماعی وترفیع فقراء نیست بلکه همه را در علوم عالیه شرکت می دهد وبه حسب استعداد ولیاقت افراد از نعمت جمال وجلال خداوندی بهره می رساند.
حقیقت توحید را در ولایت بجوییم
فضیلتهای فوق العاده ای برای گفتن لا اله الا الله مخلصا رسیده که البته گفتن تنها نیست بلکه محقق شدن به این جمله ذکر شریف است که قلعه محکم الهی است وهر کس در آن در آید از هر خطر وزیانی می رهد.(83)
همان طور که از حدیث شریف سلسله الذهب از فرمایش حضرت رضا (علیه السلام) استفاده می شود که فرمود به شروط آن که من از جمله شرائط آن می باشم. چنین استفاده می شود که حقیقت کلمه اخلاص لا اله الا الله در ولایت وتمسک واعتصام جستن به حضرت مهدی (علیه السلام) است بلکه حقیقت توحید در کلمه اخلاص ولی اعظم نهفته است.
توحید خیالی در غیر ولایت
روش حضرت احدیت بر این قرار گرفته که توحید خالص وخداشناسی حقیقی وآشنائی به اسماء وصفات وافعالش از طریق ولایت اولیاء عظامش باشد لذا هر ادعای توحید از غیر این راه، یا توهم وتخیل است یا بروز بعضی از قوای نفس وچه بسا فرسنگها با توحید حقیقی فاصله دارد. البته درک حقیقت لا اله الا الله ولا حول ولا قوه الا بالله ومتحقق به آن شدن منظور است که اهلیتش در افراد منوط ومربوط به ربط با حضرت صاحب الامر (علیه السلام) می باشد وباید از چشمه ولایت جاری گردد. برای استدلال این معنی به شرح زیر توجه فرمائید.
وجه خدا که اولیاء به آن متوجهند
وجه الله مطلق که از هر جهت آینه خدا نما است، در این زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است که در دعاء ندبه می خوانیم این وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء کجاست آن روی خدا که به سوی او دوستان رو می آورند. آشنائی با خدا بدون آشنائی با وجه مطلق او که میسر نمی شود وهر کس از غیر این راه وارد شود، ناچار وجهی برای خودش می تراشد که از آن به توحید خیالی تعبیر می گردد. اما آنان که بوجه الله حقیقی وکامل که امام عصر ارواحنا فداه باشد متوجه می شوند واز روح شریفش در خداشناسی مدد می گیرند با توحید حقیقی آشنا شده ونه تنها در این نشئه بلکه در نشئات بعد از ادراکات فوق العاده ای که دیگران محرومند بهره مند می شوند.
جمهوری اسلامی وولایت فقیه
از جمله شئون امامت، حکومت بر مردم ورتق وفتق امور ومصالح اجتماعی است که قابل نیابت است وهمان گونه که در محل خودش با ادله متعدد ثابت شده، در زمان غیبت، این امر به ولی فقیه با شرائط رهبری واگذار شده است ووظیفه ای است که از عهده دیگران یعنی غیر امام معصوم نیز می آید هر چند آنچه تا کنون از برکات وبهره های امام بیان شد، منحصر به خود آن جناب می باشد. شکر خدای را که حکومت نایب عام حضرت مهدی (علیه السلام) یعنی امام خمینی مد ظله العالی را درک کردیم وآنچه باور نمی کردیم یا به سختی باور می کردیم به چشم دیدیم وحکومت حق را درک نمودیم.
نایب الامام را دریابید
باید عاقلانه تر بیندیشیم وشکر نعمت جمهوری اسلامی را بکنیم تا خدا نعمتش را بر ما بیفزاید. چنین رهبر الهی که امتحان خودش را داده است، از هوی وهوس رسته وجلو فسق وفجور ایستاده، با او همکاری کنیم، نه با القاء بعضی شبهات واهی، باعث تشویش وانحراف بی خبران گردیم. امر به معروف ونهی از منکر در امور اجتماعی بستگی به تشکیل حکومت وتقویت مقام رهبری است، همان که در توقیع مبارک امام زمان (علیه السلام) اشاره فرموده است.
حوادث واقعه، موضوعات خارجی است
در توقیع شریف می نویسد: حوادث واقعه را به فقیه عادل مراجعه کنید آیا حوادث مساله نماز وروزه تنها است در حالی که سالیان دراز درباره اش بحث شده واز روس مطالبش چیزی فرو گذار نشده است. بلکه حوادث واقعه سیاست روز ومسائل اجتماعی مخصوصا آنهائی که تازه پیدا می شود به ویژه از کلمه حادثه وتعبیر به حوادث یعنی چیزهائی که نبوده وپیدا می شود این مطلب در می آید. پس بر عکس استفاده بعضیها باید مردم را به احکام اسلام آشنا کرد تا خودشان به شوق خواهان حکومت مهدی (علیه السلام) گردند.
حکومت دین با زور نمی شود
قرآن مجید صریحا می فرماید: لا اکراه فی الدین به هیچ وجه در دین اکراه نیست یعنی نمی شود کسی را به زور عقیده مند کرد. واین آیه هم نسخ نشده وتخصیص هم نخورده است که مثلا در زمان حضرت مهدی (علیه السلام) استثناء است ودر آن زمان مردم را به زور دیندار می کنند بلکه ظاهر لاء نفی جنس در لا اکراه چنین است که اصلا اکراه در دین غیر ممکنست.
وحق هم همین است زیرا عقیده قلبی هر کس قابل تحمیل نیست که به زور او را معتقد سازند هر چند به زبان می شود طرف را مجبور کرد چیزی بگوید اقرار واعتراف نماید اما چطور می شود گواهی دلش را نیز تامین نمایند.
پس مردم خودشان می خواهند
از آنچه گذشت روی هم رفته این طور نتیجه می گیریم: قرآن مجید از آخر الزمان وظهور مهدی (علیه السلام) این طور خبر می دهد که بندگان صالح وارث زمین هستند واخبار نیز می گویند جز گوینده شهادتین وموحد بر روی زمین نمی ماند.
از طرف دیگر دین قابل تحمیل نیست که اگر کسی عقیده مند نشد، او را از پای در آورند ومنافق نیز عبد صالح نیست که بگوئیم به همین اظهار ایمانش هر چند نفاق داشته باشد قناعت می کنیم چون خداوند خبر از وارثین زمین که عباد صالحند می دهد. ناچاریم بپذیریم همان طور که از حضرت باقر (علیه السلام) روایتش گذشت، با تکمیل عقول ونظر لطف الهی مردم خودشان می فهمند وطالب حکومت حق وعدل مهدی (علیه السلام) می گردند. لذا باید با تقویت جمهوری اسلامی وپیاده کردن احکام اسلام، مردم جهان را کم وبیش به این حقیقت آشنا سازیم وزمینه ساز عدل مهدی (علیه السلام) باشیم.
تحول عجیب در انقلاب اسلامی ایران
نمونه کوچکش را در همین انقلاب اسلامی ایران دیدیم که چگونه با رقه لطف الهی جستن کرد وحال افراد این ملت را دگرگون ساخت. از برکات وجودی نایب بحق حضرت مهدی (علیه السلام) امام خمینی مد ظله چگونه افکار عوض شد، ایده ها وهدفها تغییر کرد. ملتی که تا دیروز جز امور رفاهی وزندگی مادی هدفی نداشت، یک مرتبه تحول عمیقی پیدا کرد وجمهوری اسلامی هدفش شد وپیاده کردن احکام اسلام آرزویش. جوانهائی که تا دیروز جز خوشگذرانی وشهوترانی چیزی درک نمی کردند، امروز شهادت را سعادت می بینند وجبهه های حق علیه باطل را اداره می نمایند. ملتی که دیروز این قدر طالب مال بود که برای پول حاضر بود دست به هر کاری بزند، امروز این طور با بذل مال پشتیبان جبهه ها است.
آیات آفاقی وانفسی در انقلاب
شهید سعید آیت الله دستغیب در ضمن خطبه هایش انقلاب اسلامی ایران را از آیات آفاقی وانفسی خداوند می خواند(84) واین تحول ودگرگونی را جز خواست خداوندی برایش سببی نمی داسنت وبحق هم چنین است زیرا با اسباب عادی بهیچ وجه جور در نمی آید همان طوری که تالیف قلوب مسلمین را در صدر اسلام، خداوند فعل خاص خودش می شمارد.(85) به هر حال سخن در این زمینه بسیار است وبه جای دیگری موکول می شود(86) خداوندا طول عمر وعافیت رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی را مستدام بدار وموفقش گردان این جمهوری را به صاحبش حضرت امام مهدی (عجل الله فرجه) بسپارد.
پاورقی:
-----------------
(1) مدارک این مطالب مشروحا در بحث نبوت شهید آیت الله دستغیب بچاپ رسیده است.
(2) در سخنرانیهای جالبی که شهید محراب حضرت آیت الله سید عبد الحسین دستغیب داشت کرامات وخوارق عاداتی که از هر یک از این چهار نایب خاص حضرت ولی عصر (علیه السلام) دیده وشنیده شده مطرح فرموده ولی متاسفانه نوشته های مزبور مفقود است امید است با پیدا شدن آنها در تجدید چاپ این اثر نفیس از آنها نیز استفاده گردد.
(3) اصل حدیث وشرح آن در ضمن نوشته های شهید آیت الله دستغیب در آخر کتاب 82 پرسش چاپ چهارم ببعد که پس از شهادت آن بزرگوار منتشر گردیده آمده است.
(4) (ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض). سوره اعراف 7 آیه 96.
(5) لو لم یبق من الدهر الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی اسمه اسمی یملا الارض قسطا وعدلا بعد ما ملئت ظلما وجورا. نقل بمضمون در 13 بحار وکشف الغمه وغیره.
(6) کیف انتم وعیسی بن مریم فیکم وامامکم بینکم. مدارک متعدد در کتب مربوطه.
(7) در روایتی که بعدا در این کتاب نیز مورد بحث قرار می گیرد از هر پیغمبری خصوصیتی در حضرت مهدی (علیه السلام) است واز آن جمله این مطلب است که از جهت مخفی ماندن، در رحم مادر همچون حضرت موسی می باشد.
(8) سوره قصص 28 آیه 5.
(9) اللهم انجز لی ما وعدتنی واملا بی الارض عدلا وقسطا.
(10) جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا. سوره اسراء 17 آیه 81.
(11) فراموش نفرمائید که سخنان آیت الله شهید دستغیب در سال 1334 هجری شمسی مطابق 1357 قمری است واکنون که این کتاب منتشر می شود سال 1362 شمسی و1403 قمری یعنی درست 28 سال قبل است وتاریخ مزبور مربوط به آن زمان می باشد.
(12) خوب دقت بفرمائید مسئله ولایت فقیه واولی به تصرف بودنش که پایه جمهوری اسلامی بر آن است چگونه در سی سال قبل به زبان شهید بزرگوار جاری می شود همان گونه که با طرد خوابنامه وخرافات دیگر بهانه برای فریب خوردن از خواب آریا مهری وتظاهر به دین کردن را از ساده لوحان می گیرد.
(13) تذکر به سقوط خلافت عباسی پیش از قیام قائم علیه السلام شاید بخاطر تسکین دل شیعیان از ناراحتی هائی که از این دولت غاصب می دیدند باشد، وگر نه با این فاصله زمانی آن را از نشانه های ظهور مهدی (علیه السلام) دانستن وجه دیگری بنظر نمی رسد.
(14) بدا به معنی آشکار شدن ودر اصطلاح دگرگونی مقدرات را گویند، آنچه باید واقع شود نشود وآنچه بنا نبود واقع شود بشود. از ضروریات مذهب شیعه مسئله بدا است که از آیه شریفه یمحو الله ما یشاء ویثبت استفاده می کنند یعنی خدا هر چه را بخواهد (از مقدراتی که فرموده) محو وآنچه را بخواهد ثبت می فرماید. البته اشکالاتی به این مسئله شده وشبهاتی پیش می آید که در ضمن سئوالات 82 پرسش از شهید آیت الله دستغیب مطرح شده وبا پاسخهای کافی شافی آن بزرگمرد مکرر به چاپ رسیده است. برای دانستن آن به کتاب 82 پرسش مراجعه فرمائید. ناشر.
(15) ﴿ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون﴾. سوره انبیاء 21 آیه 105.
(16) در کتاب داستانهای شگفت اثر بی نظیر شهید محراب آیت الله دستغیب داستانهای واقعی متعددی از این قبیل بزرگان در زمان حاضر نقل شده است که توسط حضرت مهدی (علیه السلام) چه بیمارها که شفا یافتند وچه درماندگی که رفع گرفتاریشان گردید وچه حاجتمندانی که نیازشان برآورده شد وراستی همانطور که آن شهید در مقدمه اش نوشته این کتاب برای زیادتی ایمان به غیب وامید به خدا وتوسل به اهل بیت بسیار نافع است.
(17) (ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون). سوره انبیاء 21 آیه 105.
(18) (ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین). سوره قصص 28 آیه 5.
(19) (واشرقت الارض بنور ربها) سوره زمر 39 آیه 69.
(20) اللهم عجل فی فرج من بفرجه فرج اولیائک کتاب اقبال.
(21) اللهم کن لولیک حجه بن الحسن صلوتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعه وفی کل ساعه ولیا وحافظا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا. مفاتیح الجنان - اعمال روز جمعه.
(22) البته در صفحات قبل خواندید بنابر بعض روایات انقراض سلسله خلفای عباسی قبل از ظهور مهدی (علیه السلام) از نشانه های حتمی شمرده شده که قرنها قبل واقع شده است وبر فرض که این طور بگیریم منظور علائم حتمی مقارن ونزدیک ظهور آن حضرت می باشد.
(23) مقام مهدی (علیه السلام) هم اکنون در حله عراق موجود است ومحل زیارت وعبادت اخیار می باشد.
(24) ﴿الم * ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب﴾ سوره البقره 2 آیات 1 تا 3.
(25) ﴿وقل اعملوا فسیری الله عملکم ورسوله والمؤمنون﴾ سوره توبه 9 آیه 105.
(26) این سخنرانی در تاریخ 1/ 1/ 36 شمشی مطابق 19 شعبان بوده ومتاسفانه چندین سخنرانی قبل از آن در نیمه شعبان وتولد حضرت حجه (علیه السلام) به دست نیامده امید است نوشته های مزبور پیدا شود ودر تجدید چاپ این اثر نفیس شهید محراب آیت الله دستغیب از آن استفاده گردد. ناشر.
(27) (فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما فاخذهم الطوفان...) سوره عنکبوت 29 آیه 14.
(28) (فلبثوا فی کهفهم ثلث ماه سنین وازدادوا تسعا) سوره کهف 18 آیه 25.
(29) در کتاب معاد از بیانات شهید آیت الله دستغیب مشروحا در این آیات صحبت شده است به این کتاب بی نظیر مراجعه شود.
(30) (بل لبثت مأة عام فانظر الی طعامک وشرابک لم یتسنه) سوره البقره 2 آیه 259.
(31) (وانظر الی حمارک... کیف ننشزها ثم نکسوها لحما...) سوره البقره 2 آیه 259.
(32) (قال یا موسی ان الملأ یأتمرون بک لیقتلوک فاخرج انی لک من الناصحین) سوره قصص 28 آیه 20.
(33) وحسب قرآن مجید قول دوم صحیح است آنجا که می فرماید (وما قتلوه وما صلبوه ولکن شبه لهم وان الذین اختلفوا فیه لفی شک منه ما لهم به من علم الا اتباع الظن وما قتلوه یقنیا بل رفعه الله الیه وکان الله عزیزا حکیما) سوره نساء 4 آیه 157 و156.
(34) (هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله). سوره توبه 9 آیه 33 سوره فتح 48 آیه 28.
(35) (قال هل علمتم ما فعلتم بیوسف واخیه اذا انتم جاهلون قالوا ءانک لانت یوسف قال انا یوسف وهذا اخی...) سوره یوسف 12 آیه 89.
(36) (قال با بنی اذهبوا فتحسسوا من یوسف واخیه ولا تیاسوا من روح الله) سوره یوسف 12 آیه 88.
(37) اینک که بیست سال از ماجرای خرداد 42 می گذرد، هنوز افراد بسیار هستند که در ماجرای شب 16 خرداد آن سال در کنار منزل شهید آیت اله دستغیب ناظر ماجرای حیرات آوری بودند. با اینکه اطراف منزل محاصره وکماندوهای گارد سلطنتی وجاسوسهای شهربانی آن روز از داخل وخارج فعالیت داشتند، مع الوصف آن شهید بزرگوار را به خانه همسایه منتقل کردند وهمه فهمیدند که چگونه خداوند چشمانشان را از دیدن آن بزرگوار کور فرمود. از این شگفت تر تا دو روز بعد تا چند طرف خانه های همسایه ها را بازجوئی می کردند، ولی بسراغ آن خانه نمی رفتند. ضیه دیگران آن شهید در سال 57 وچندماه پیش از پیروزی انقلاب بود. دستگاه جبار، منزل آن بزرگوار را محاصره کرده بود در حالی که لحظاتی قبل از محاصره، آن بزرگوار از خانه خارج شده بود وهیچ کدام از مامورین که این طور دقیق ایشان را تحت نظر داشتند وچند لحظه قبل او را دیده بودند که وارد خانه شده، ندیدند. وباز شگفتی از این عجیبتر، مراجعت ایشان در شب جمعه به مسجد جامع است که با ماشین سواری از دروازه قرآن تا درب مسجد از این همه خیابان وحتی بازارچه نزدیک مسجد (منصوریه) گذشتند وهیچ یک از مامورین ایشان را ندید وآن سخنرانی جالب را در مسجد ایراد کرد در حالی که مامورین خانه خالی را محاصره کرده بودند. راستی کراماتش بسیار بود، روانش شاد باد. بسیاری از کراماتش در یادواره اش که اخیرا منتشر شده است، ذکر گردیده است.
(38) (فأذنوا بحرب من الله ورسوله) سوره البقره 2 آیه 279.
(39) حتما خوانندگان عزیز متوجهند که این مطالب ودرد دلها مربوط به سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است که تعداد شراب فروشیها از کتاب فروشیها بیشتر بود ومجالس لهو وفسق وفجور ومراکز فحشاء آزادانه بکار حرام مشغول بودند، رادیو با برنامه هائی کذائی مردم را به انحراف می کشانید. البته در تاریخ این سخنرانیها (بیست وچند سال قبل) هنوز تلویزیون در ایران بکار نیفتاده بود وگر نه از فجایع بیشتر آن نیز سخن می رفت بانکها به ربا خواری علنی وبعضی از صرافها در بازار مسلمین رسما این حرام را مرتکب می شدند. اما چقدر خداوند را باید سپاسگزاری باشیم که نمردیم ودیدیم با انقلاب اسلامی به رهبری مرد الهی وفقیه واراسته از هوی وهوس، چگوئنه رژیم ستم شاهی ساقط شد واحکام اسلامی یکی پس از دیگری پیاده گردید وامیدواریم خداوند بر توفیقات وطول عمر وعافیت رهبر اسلامی ما امام خمینی عزیز بیفزاید تا روز به روز جمهوری اسلامی ماهیت واقعی اسلام خودش را دریابد واحکام مقدس قرآن آن طوری که سزاوار است پیاده شود براستی آیا آنان که دم از دیانت می زنند وبا این جمهوری ناسازگارند چگونه فکر می کنند؟ آیا می توانند منکر این اقدامات شایسته شوند؟ آیا فحشا ومنکرات علنی گذشته را بهتر می پسندند؟ ودر عین حال دعوی دینداری می نمایند...
(40) در سال 56 ماه مبارک رمضان در شیراز طبق معمول هر ساله مراسم جشن فرهنگ وهنر برگذار شد ودر خیابانهای شیراز از هر شب ضمن برنامه نمایش خوکها عمل جنسی را جلو چشم تماشاچیان انجام می دادند وآن شهید بزرگوار از فراز منبر فریادها زد وبا اتمام حجتی که کرد، به این ترتیب اگر امشب این کار را انجام دادند دستور می دهم مردم بریزند وبساطشان را درهم بریزند ومقامات استان نیز فهمیدند مطلب جدی است، برنامه را تعطیل کردند. روانش شاد ویادش گرامی باد.
(41) (انی جاعلک للناس اماما) سوره البقره 2 آیه 118.
(42) (انی جاعل فی الارض خلیفه) سوره البقره 2 آیه 28.
(43) (یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض) سوره ص 38 آیه 25.
(44) (انما الحیوه الدنیا لعب ولهو) سوره محمد 47 آیه 38.
(45) (وما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور) سوره آل عمران 3 آیه 182.
(46) (قال لا ینال عهدی الظالمین) سوره البقره 2 آیه 118.
(47) (یا بنی لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم) سوره لقمان 31 آیه 12.
(48) (ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرات باذن الله) سوره فاطر 35 آیه 29.
(49) (سبحان الله عما یصفون الا عباد الله المخلصین) سوره صافات 37 آیه 159 و160.
(50) در کتاب ولایت فقیه اثر نویسنده وخلاصه بحث های متعدد در مدرسه علمیه حکیم شیراز این مطالب مشروحا با استشهاد به آیات واخبار بیان شده است که انشاء الله در موقع مناسب چاپ ومنتشر خواهد شد.
(51) (واشرقت الارض بنور ربها) سوره زمر 39 آیه 69.
(52) (منها خلقناکم وفیها نعیدکم ومنها نخرجکم تاره اخری) سوره طه 20 آیه 57.
(53) (سبحان الذی خلق الازواج کلها مما تنبت الارض ومن انفسهم ومما لا یعلمون) سوره یس 36 آیه 36.
(54) (وله اسلم من فی السموات والارض طوعا وکرها) سوره آل عمران 3 آیه 77.
(55) (ان کل من فی السموات والارض الا آتی الرحمن عبدا) سوره مریم 19 آیه 94.
(56) (سنریهم آیاتنا فی الافاق وفی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق) سوره فصلت 41 آیه 53.
(57) (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول) سوره 72 ص آیه 26 و27.
(58) (اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها) سوره حدید 57 آیه 16.
(59) این معنی با تقدیر مضاف (اهل الارض) بخوبی قابل تطبیق می باشد.
(60) (یغن الله کلا من سعته وکان الله واسعا حکیما) سوره نساء 4 آیه 130.
(61) (قل أرأیتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یاتیکم بماء معین) سوره ملک 65 آیه 30.
(62) اکمال الدین واتمام النعمه صدوق وغیبت شیخ طوسی.
(63) (وجعلنا من الماء کل شیء حی) سوره انبیاء 21 آیه 29.
(64) (فلنحیینه حیوه طیبه) سوره النحل 16 آیه 97.
(65) (قل کفی بالله شهیدا بینی وبینکم ومن عنده علم الکتاب) سوره رعد 13 آیه 43.
(66) (قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی ولو جئنا بمثله مددا) سوره کهف 18 آیه 109.
(67) (وقال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...) سوره نمل 27 آیه 40.
(68) (ولقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه) سوره احزاب 33 آیه. 20.
(69) (انه کان ظلوما جهولا) سوه احزاب 34 آیه 72.
(70) (قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله) سوره آل عمران 3 آیه 31.
(71) (وابتغوا الیه الوسیله) سوره مائده 5 آیه 35.
(72) (لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه) سوره آل عمران 3 آیه 164.
(73) (أفحسبتم انما خلقناکم عبثا) سوره مؤمن 23 آیه 115.
(74) (قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن ایا ما تدعوا فله الاسماء الحسنی) سوره اسراء 17 آیه 110.
(75) السلام علی اسم الله الرضی ووجهه المضیء وجنبه العلی. زیارت ششم حضرت امیر (علیه السلام).
(76) السلام علیک یا عین الله الناظره ویده الباسطه واذنه الواعیه وحکمته البالغه ونقمته الدامغه...
(77) السلام علی نعمه الله علی الابرار ونقمته علی الفجار.
(78) در ضمن بحثهای اصول عقائد نویسنده که بخش توحید آن بنام آشنائی با مبدء آماده چاپ است مطالب جالبی درباره اسم تکوینی ومسمی وهمچنین کلمات تامه مشروحا ذکر شده است لذا اینجا به اشاره اکتفا گردید.
(79) (لتعلموا ان الله علی کل شیء قدیر وان الله قد احاط بکل شیء علما) سوره طلاق 65 آیه 12.
(80) در بحثهای ولایت نویسنده، یکی بودن ولایت خدا وامام وروح مشروحا بیان شده است.
(81) (ولقد آتینا موسی تسع آیات بینات) سوره اسراء 17 آیه 110.
(82) در تفسیر سوره شریفه قمر بنام حقائقی از قرآن در ضمن داستان گذشتگان آیات نه گانه موسی را مشروحا شهید آیت الله دستغیب شرح داده اند.
(83) کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. عیون اخبار الرضا (علیه السلام).
(84) خطبه های جمعه شهید آیت الله دستغیب جلد اولش هم اکنون آماده انتشار است واین مطلب در همین خطبه های منتشر شده می باشد.
(85) (لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم ولکن الله الف بینهم) سوره انفال 8 آیه 56.
(86) بحثهای ولایت فقیه در مدرسه علمیه حکیم جمع آوری وآماده چاپ می باشد. این قسم مطالب مشروحا در آن جزوه آمده.