اخلاق مهدوی
نویسنده: اسماعیل حاجیان
فهرست
تقدیم به:
مقدمه:
فصل اول: پیامبر (صلی الله علیه وآله) واهل بیت (علیهم السلام) الگو های زیبای فضایل اخلاقی
1.اسوه والگو بودن اهل بیت (علیهم السلام)
2. انس با امام (علیه السلام)
3. باز گرداندن امور به اهل بیت
4. عهد وپیمان شیعه وبیعت آنان با اهل بیت (علیهم السلام) وامام عصر (عجل الله تعالی فرجه)
فصل دوم: فضایل اخلاق مهدوی
1. ذکر خدا
2. تسلیم فرمان خدا بودن:
3. اطاعت وبندگی خدا:
5. توکّل:
6. خوف ورجاء(بیم وامید)
7. توجه به نماز:
8. یقین
9. دعوت به حق وتبعیّت از آن
10. برپا داشتن سنّت ها، ومبارزه با بدعت ها
11. تقوی:
12. عدالت ومبارزه با ظلم
13. امر به معروف ونهی از منکر
14. صبر
15. زهد
16. حیاء وعفّت
17. دعا ونیایش
18. قدرت جسمی
19. تواضع وفروتنی
20. حفظ زبان
21. لغو:
22.غیبت:
23. تقیّه:
24. دوری از نافرمانی خدا
25. پرهیز از مال حرام
26. خیانت:
27. استقامت:
28. نصیحت وخیرخواهی موعظه:
29. جهاد:
30. انصاف:
31. وقار:
32. قناعت:
33. توبه وبازگشت به سوی خدا
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنا
نوای نای نیستان، خدا کند که بیایی
ضمیر روشن باران، خدا کند که بیایی
بلوغ قدر سپیدی، بلوغ سبز رهایی
معاد رویش انسان، خدا کند که بیایی
به انهدام سیاهی، به انهدام جهالت
سفیر ناشر قرآن، خدا کند که بیایی
نماز خالص عشقی، رجاء منتظرانی
زلال چشمه ایمان، خدا کند که بیایی
عزیز ا... زیاری
تقدیم به:
حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله فرجه) ارواحنا له الفدا بزرگترین اسوه والگوی انسانیت وتنها ذخیره الهی در استمرار تاریخ بشریت.
آمال وآرزوی انبیاء واولیاء ومنتظر منتظران.
وبا آرزوی درجات ومقامات معنوی برای روح پدر ومادر عزیز واساتید بزرگواری که شهد شیرین محبت اهلبیت (علیهم السلام) وامام زمان (عجل الله فرجه) را به کام ما ریختند وما را دلداده آن عزیز سفر کرده نمودند.
(السلام علیک یا تالی کتاب الله وترجمانه)
اخلاق عبارت است از مجموعه ارزش های انسانی وفضایل باطنی که به او امتیازی بسیار برتر ووالاتر از دیگر موجودات می دهد.
انسان در بعد غرایز وامیال با حیوانات مرز مشترک دارد.حیوان، می خورد، می خوابد، لذت می برد وغریزه جنسی در او متجلی می شود. این امیال وغرایز در انسان هم خواسته ونا خواسته بروز وظهور پیدا می کند.این ها مبنای ارزش وفضیلت انسان نیستند. آنچه باعث ارزش واعتبارو فضیلت انسان می شود، امور وگرایشهای متعالی هستند که به امور فطری معروفند.
گرایش به کمال وپرستش، حقیقت جوئی، زیبایی طلبی، خیر خواهی و.... از اموری هستند که در وجود انسان به صورت فطری نهادینه شده وهمین ها منشاء، علم وعبودیت وعدالت طلبی وآزادی خواهی وارزشهای اخلاقی می شوند.
انسان با داشتن این گرایش ها انسان است واز دیگر موجودات ممتاز می گردد. مجموعه مسائل فطری انسان را ارزشهای انسانی یا فضایل اخلاقی می نامند.
در اهمیت ارزش ها ومسائل اخلا قی همین بس که پیامبر عظیم الشان اسلام فرمودند: «بعثت لا تمم مکارم الاخلاق بر انگیخته شده ام تا کرامت ها وفضایل اخلاقی را تمام وکامل کنم».(1)
مبنا وهدف رسالت انبیاء زنده کردن ارزشهای انسانی وفضایل فطری واخلاقی است واین ارزش ها زنده نمی شوند مگر در سایه توجه به مسائل فطری وگرایشهای متعالی انسان تحت تربیت انبیاء (علیهم السلام).
با این بیان اخلاق وارزش ها وفضایل انسانی در بر گیرنده تمام ابعاد وجودی انسان وتمام مسائل اجتماعی اوست.خانواده، مدرسه، بازار، محیط کار، فضای سیاسی، نظامی وحکومتی و.... هیچکدام نمی تواند خالی از فضایل وارزش های انسانی باشد.
با همه اعتبار واهمیتی که مسائل اخلاقی در زندگی انسان دارد، عده ای مدعیان علم ودانش وپیروان نظریه خود پرستی ولذت طلبی، مدعی این شده اند که نه تنها اخلاق مایه تکامل بشر نیست بلکه مانع تحقق آرزو ها وسد راه کامیابی است. عقیده دارند که مقررات اخلاقی یک سلسله دستور های بی فایده ومهمل است ونتیجه ای جز تحدید شخصیت وسلب آزادی وتقلیل لذائذ به بار نمی آورد.
یکی از دانشمندان غربی می گوید:
(ندای غرائز را اجابت کن تا لذت وخوشی یابی وهیچ گونه مقاومت در مقابل آن ها ابراز منما که مورث درد ورنج می شود وسایر مبادی اخلاق وآنچه از این گفته اند مشتی موهومات است وخالی از دلیل وبرهان)(2)
نیچه فیلسوف دیگری از غرب می گوید:
(خود را باید خواست، وخود را باید پرستید وضعیف وناتوان را باید رها کرد تا از بین برود ودرد ورنج کاسته شود وناتوان بر دوش توانا بار نباشد وسنگ راهش نشود(3))
این گروه اصول اخلاقی ومقررات اجتماعی را به منزله مانع وسدی در راه پیشرفت تمایلات واستعداد های فردی تلقی می کنند وعدم آزادی در ارضای خواهش ها وشهوات را مایه محدود ساختن پرورش شخصیت ها می پندارند، در غیر این صورت انسان از هر حیوانی پست تر خواهد شد.
متون ادعیه وزیارت های خاص حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) ارواحنا له الفدا، علاوه بر بعد زیارتی ودعائی، پر است از تعلیمات ومعارف الهی در بعد سازندگی اخلاقی وارزش های انسانی.
در این مجموعه سعی شده است، بخشی از فضائل اخلاقی که در دعاها وزیارت ها وسخنان حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ذکر شده به همراه مستندات قرآنی وروایی آن مطرح شود، که بتواند به عنوان زیباترین ومهمترین محور مسائل اخلاقی برای منتظران حضرت باشد. لطف وعنایت خداوند، ویاری حضرت در این راستا توقیفی برای ما خواهد بود.
اسماعیل حاجیان - سمنان
فصل اول: پیامبر (صلی الله علیه وآله) واهل بیت (علیهم السلام) الگو های زیبای فضایل اخلاقی
گروهی بر این باورند که اخلاق برای جامعه ورشد وتربیت معنوی آن لازم وضروری است.اما بدون دخالت دین، وجدای از تعلیمات مذهبی، اخلاق آن چیزی است که منافع انسان ولذائذ او را تامین می کند.(اخلاق نفع طلبانه) در حالی که دین جلوی منافع مادی ولذت های بی حد وحصر را می گیرد.
اما آنچه مسلم است این است که، شکوفائی مسائل فطری واستعدادهای انسانی بدون توجه به تعلیمات وحی، وسنت اهل بیت (علیهم السلام) امکان ندارد.
در متون اسلامی: قرآن روایات، ادعیه، وزیارت ها، مخصوصا متون دعاها وزیارت های مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) وتوقیعات حضرت، به چهار نکته اساسی توجه شده که این نکات، بیانگر ضرورت توجه به اخلاق از طریق مبانی معارفی اهل بیت (علیهم السلام) وامام عصر (عجل الله تعالی فرجه) می باشد. وآن چهار نکته اساسی عبارتند از:
1.اسوه والگو بودن اهل بیت (علیهم السلام)
2.انس با امام (علیه السلام)
3.باز گرداندن امور به اهل بیت (علیهم السلام)
4.عهد وپیمان شیعه وبیعت آنان با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه)
در این فصل با توجه به متون روایی ودعا وزیارت های امام عصر (علیه السلام) به این چهار نکته اشاره خواهد شد:
1.اسوه والگو بودن اهل بیت (علیهم السلام)
از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نقل شده که فرمودند:
وفی ابنه رسول الله علیه وآله وعلیها لی اسوه حسنه در وجود مقدس دختر رسول الله (صلی الله علیه وآله) برای من اسوه والگوی نیکوئی است.(4)
اگر صدیقه کبری (سلام الله علیها)، دختر رسول گرامی اسلام برای امام زمان (علیه السلام) اسوه والگوی نیکو باشد - که هست - پس تکلیف ما به عنوان شیعیان آن حضرت بسیار روشن است.
در بعد تربیتی واخلاقی صرف مطالعه کتب تربیتی، ودانستن حقایق ومعارف اخلاقی، اثر مثبتی در وجود ما ندارد.انسان در کنار الگوها واسوه های محبوب، وجلوه های خصلت های زیبا تربیت میشود وشاکله وجودی او در دل سپردگی به آن ها شکل میگیرد.
قرآن کریم در مورد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرماید:
لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه در وجود مقدس حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) برای شما الگوی نیکو است.(5)
رسول خدا واهل بیت علیهم صلوات الله، آیینه تمام ارزشهای الهی وانسان های کاملند وبشر برای پرورش یافتن وتربیت خود نیازمند به اسوه پذیری والگو گیری از آنها است. امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) وسیره آن حضرت بزرگترین سر مشق بشریت، وخود بزرگترین مربی انسان است. وآن ها که مدعی پیروی از اویند ومنتظران ظهور او ودلداده جمال محبوب، باید تمام زندگی واخلاق ورفتار خویش را با خصلت های زیبای او تطبیق دهند.
شب ظلمت وبیابان به کجا توان رسیدن * * * مگر آنکه ماه رویت به رهم چراغ دارد
من وشمع صبحگاهی سزد ار به هم بگوییم * * * که بسوختیم واز ما مه ما فراغ دارد
2. انس با امام (علیه السلام)
شکر عملی وقدر دانی واقعی از یک رفیق وهمدم دلسوز واز یک مراد محبوب وقتی اداء می شود.
که انسان با او انس بگیرد. انیس ومونس او شود، به راحتی او را از دست ندهد. وخلاصه این که هر کاری که رفاقت وانس او را محکم می سازد انجام دهد.
امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) می فرمایند:
امام، انیسی است یار وپدری مهربان، وبرادری است همسان وهمتا، ومانند مادری است نیکوکار نسبت به فرزند کوچکش، وپناه بندگان در پیشآمد های ناگوار.(6)
امام انیس ومونس شیعیان خود وپدری مهربان ودلسوز برای آنها است.
امام حسن عسگری (علیه السلام) در دعای قنوت خویش ضمن توصیف یاران وانیس های امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) در دوران غیبت، آن ها را دعا می کند. ودر موردشان از خدا می خواهد که:
خداوند امام زمان (علیه السلام) را در سایه امنیت وآرامش ان چیزی قرار ده که به آن علاقمند است واو را از تیر های مکر وحیله های دشمنانش حفظ فرما. خدایا او را با شریکانش در کارها وکمک کارانش در اطاعت پروردگار همراه ساز که آن ها از اهل وفرزندان وشهر ودیار خود به خاطر حضرت بریده اند وتجارتشان را رها کرده ودر زندگی خویش دچار ضرر شده اند، در مردم نیستند در عین حالی که شهر ودیار خویش را ترک نکرده اند....(7)
ودر دعای دیگری در مورد رفع بلا از امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) می خوانیم:
خداوندا شریکان حجت خویش را در کار هایش وکمک کارانش را در راه طاعت تو یاری ده.آن ها که وجودشان را قلعه محکم واسلحه وپناه وانس حضرت قرار دادی. کسانی که از اهل وفرزندان وشهر ودیار خود به خاطر امامشان بریده اند، تجارتشان را رها کرده اند و....(8)
آن یاران خاص از همه زندگی خویش در جهت انس با امام زمانشان ویاری او بریده اند، جز یاد او در خاطرشان نمی گذرد، وجز او مونسی ندارد.
چه کنم آرزوی وصل تو از سر نرود * * * بنده جز خانه مولا در دیگر نرود
من ز داغ غم هجران رخت می سوزم * * * آتش عشق تو از این دل مضطر نرود(9)
3. باز گرداندن امور به اهل بیت
آموختیم که ائمه هدی (علیهم السلام) الگو ها واسوه های نیکوی ما در دین وزندگی هستند، اگر گفتارشان ورفتارشان وعقایدشان نشات گرفته از وحی الهی وبر اساس علم وهبی خداست - که هست - پس کدام الگو بالاتر وبرتر از آن ها.
آیا می توان با امکان بهره وری از سرچشمه های عظیم وزلال معارف به نهر های کوچک گل آلود تمسک جست واز آن ها بهره گرفت؟ وآن ها را سرمشق زندگی خویش قرار داد؟
خداوند عزوجل منبع ومرکز نور معارف را در قلوب مقدس چهارده معصوم (علیه السلام) قرار داده وبه دیگران هم سفارش کرده که فقط به آن ها مراجعه نما یند. امام صادق (علیه السلام) به یونس بن ظبیان می فرمایند:
اگر علم صحیح را می خواهی پس نزد ما اهل بیت است، زیرا ما آن اهل ذکر هستیم که خداوند فرموده: «اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید»(10)
وامام باقر (علیه السلام) می فر مایند:
قسم به خدا، علم یافت نمی شود مگر از ناحیه اهل خانه ای که جبرئیل بر آن ها نازل شده است.(11)
واز امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) این عبارت زیبا به ما رسیده است که:
طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لا نکارنا - جستجوی دانش جز از طریق وراه ما اهل بیت (علیهم السلام) شما را به انکار می کشاند.(12)
ریشه سخنان حقه ومعارف عمیق، فقط وفقط فرمایشات اهل بیت (علیهم السلام) است وما موظفیم در همه مشکلات علمی ومعارفی به آن ها (بصورت مستقیم یا غیر مستقیم)مراجعه کنیم.
در سخنان دیگری امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می فرمایند:
تقوای الهی پیشه کنید وتسلیم امر ما باشید وکار هایتان را به ما بسپارید. بر ماست که شما را از سرچشمه سیراب بیرون آوریم. چنانکه بردن شما به سوی چشمه از ما بود. در مورد آنچه از شما پوشیده است در پی کشف آن نباشید. از راه راست به راه چپ منحرف نگردید وبا مودت نسبت به ما حرکت مستقیم خود را بر آئینی روشن استوار سازید. من شما را نصیحت کردم وخداوند بر من وشما شاهد وگواه است....(13)
با این بیان برای رسیدن به معارف حقه ودریافت ارزشهای اخلاقی وانسانی جز راه رفتن به خانه اهل بیت (علیهم السلام) وجز سپردن امور به آن ها راهی وجود ندارد.
از جهان دل به تو بستم به خدا مهدی جان طالب وصل تو هستم به خدا مهدی جان
هر کجا یاد تو وذکر تو ونام تو بود بی تامل بنشستم به خدا مهدی جان
تا که از فیض حضور تو شود دل روشن دیده از غیر تو بستم به خدا مهدی جان
نرسد دست به دامان کسی تا برسد نک به دامان تو دستم به خدا مهدی جان(14)
4. عهد وپیمان شیعه وبیعت آنان با اهل بیت (علیهم السلام) وامام عصر (عجل الله تعالی فرجه)
وفا به عهد وپیمان یکی از مهمترین محور های اخلاق اسلامی، ونشانه ایمان انسان نسبت به خدا.(15)
علی (علیه السلام) در نامه به مالک اشتر می فرمایند:در میان واجبات الهی هیچ موضوعی همانند وفای به عهد در میان خود محترم می شمردند زیرا عواقب دردناک پیمان شکنی را در یافته بودند.(16)
قرآن می فرماید: اوفو بالعهد ان العهد کان مسئولا - به پیمان وفا کنید که پیمان باز خواست شدنی است.(17)
واز علی (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
خداوند چیزی را جز عمل صالح از بندگان خود نمی پذیرد وجز به شرط وپیمان ها را قبول نمی کند.(18)
بیعت هم به معنای هم عهدی وعقد بستن با یکدیگر. بیعت کننده ملتزم شده وعهد محکم وپیمان استوار بسته به این که شخصی را که با وی بیعت نموده با جان ومال خود یاری کند واز هیچ چیزی از آنچه مربوط به او هست در راه یاری ونصرت او دریغ ننماید وجان ومال خود را در راه آن شخص نثار کند.(19)
آیات فراوان در ایات ومتون دعاها وزیارت ها بیانگر عهد وپیمان وبیعت ما با خدا وپیامبر (صلی الله علیه وآله) واهل بیت (علیهم السلام) وامام زمان (علیه السلام) است.
در دعای عهد هر روز صبح می خوانیم:
اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا وما عشت من ایامی عهدا وبیعه له فی عنقی لا احول عنها ولا ازول ابدا....(20) پروردگارا من در صبح همین روزم وتمام ایامی که در آن زندگی کنم با او تجدید می کنم عهد خود وعقد بیعت او را که بر گردن من است که هرگز از این عهد وبیعت برنگردم وتا ابد بر آن ثابت قدم باشم.
ودر تعبیر دیگری از دعای عهد مختصر می خوانیم که این عهد وپیمین من تا روز قیامت است. ودر یکی از دعا های روز غدیر عرضه می داریم:
خداوندا از تو می خواهم به حقی که نزد آنان قرار دادی وبه آن چه که به آن، آن ها را بر جهانیان برتری دادی، این روز را بر ما مبارک گردان که ما را در آن با وفا وبه عهدت کرامت دادی آن عهدی ک با ما بستی ومیثاقی که در ارتباط با ولایت اولیاء خودت ودوری از دشمنان خود از ما گرفتی...(21)
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در توقیعی می فر مایند:
(لو ان اشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تاخر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا علی حق المعرفه وصدقها منهم بنا(22))
اگر چنانچه شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعتشان دهد - در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند همدل می شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تاخیر نمی افتد، وسعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می گشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین، وصداقتی از آنان نسبت به ما.
ما هم پیمان با خدا وپیامبر (ص) وائمه (علیهم السلام) وامام زمانیم. آن کس که با امام عصرش پیمان بسته تمام وجود واعمال ورفتارش باید همراه وهماهنگ با امام وعهدش باشد.
همه شب دیده به راه تو ام ومنتظرم این بود عهد الستم به خدا مهدی جان
آشنا با تو شدم تا دلم آرام گرفت عهد بیگانه شکستم به خدا مهدی جان(23)
پس: چون اهل بیت اسوه والگوی ما هستند ولازمه الگو پذیری، انس با امام (علیه السلام) است، وما باید، همه امور را به معصومین (علیهم السلام) وامام عصر (عجل الله تعالی فرجه) بازگردانیم؛ با آن عهد وپیمان بسته ایم. پس شناخت ما از لرزش های اخلاقی وعمل به آن ها در سایه توجه به آن ها است.
1. ذکر خدا
اولین ومهمترین فضیلت اخلاقی که از فرمایشات وادعیه وزیارت ها ومناجات های ائمه(علیه السلام) وامام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به دست می آید ذکر ویاد خداست.
معنا ومفهوم ذکر:
ذکر به معنای حفظ معنای چیزی واستحضار آن است، وبه هر چیزی که آدمی به وسیله آن حفظ شود ویا مستحضر گردد ذکر گفته می شود.
یک مرتبه از ذکر اراده شکل ووضع درونی انسان است که به وسیله آن انسان آموخته هایش را حفظ می کند. ومرتبه دیگر آن به معنای حضور در قلب یا در زبان است.
در عرف قرآن، اگر این کلمه مقیّد به قیدی نباشد، معنایش یاد خداست.
یاد خدا، در برابر دو امر نسیان وغفلت از یاد او قرار می گیرد.دائم الذّکر در برابر غفلت است، وتذکّر هم برای اینست که دچار نسیان وو فراموشی از یاد خدا نشویم.
در قرآن غیر از یاد خدا، قرآن، پیامبر(صلی الله علیه وآله)، نماز به عنوان ذکر، واز اهل بیت (علیهم السلام) تحت عنوان اهل الذّکر یاد شده است.
واین بخاطر آن است که همه آن ها با تمام وجودشان ما را متوجه خدا می کنند وتوجه به آن ها هم در واقع توجه به خداست.
کیفیت ذکر:
توجّه به خدا وذکر حضرت حق دارای چهارمرحله زیر است:
1.ذکر لفظی: عبارتست از به زبان آوردن
2.ذکر معنوی: علاوه بر ذکر لفظی وبه زبان آوردن، به معانی اذکار هم توجه شود.
3.ذکر قلبی: در آن توجّهی به لفظ نیست، وتمام قلب متوجّه خداست.
4.دائم الذّکر بودن: توجّه به خدا است با تمام وجود ودر همه حال.
ثمرات ذکر:
می دانیم اعتقاد به خدا وپرستش او امری فطری است، واین غفلتهاست که در دنیا ما را از یاد خدا وذکر او غافل می کند. اگر انسان بتواند در زندگی روز مرّه خود متوجّه خدا باشد وبه ذکر ویاد او؛ثمرات فراوانی نصیبش خواهد شد.از ثمرات ذکر که برداشتی مختصر از قرآن وروایات است به موارد ذیل اشاره می شود.
1) اطمینان وآرامش قلب
یکی از بزرگترین مشکلات بشر امروز اضطراب روانی وتشویش خاطرات است که عامل آن بریدن از یاد خدا است. قرآن می فرمایند: (اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوُبُ)(24) - به یاد خداست که دل ها آرامش می یابد.
2) جلوگیری از ارتکاب گناهان صغیره وکبیر: (... نماز را به جای آر که همانا نماز از کارهای زشت باز میدارد، وذکر ویاد بزرگتر خداست...45عنکبوت)
3) جلوگیری از تکرار گناه: در پایان آیه 135آل عمران به این نکته اشاره می فرماید.
4) سبب قبولی توبه واستغفار: (نیکان آنها هستند که هر گاه کار ناشایسته از ایشان سرزند یا ظلمی به نفس خویش کند خدا را به یاد آرد واز گناهان خویش به درگاه خداوند توبه کنند، جز خدا هیچ کس نمی تواند گناه خلق را بیامرزد...135آل عمران)
5) خنثی شدن وسوسه های شیطان: (چون اهل تقوا را از جانب شیطان وسوسه وخطایی به دل فرا رسد همان دم خدا رابیاد آرند وهمان لحظه بصیرت وبینائی پیدا کنند...)(201اعراف)
6) وسیله تشخیص حق از باطل با روشن بینی انسان: (آیه 201 اعراف)
7) انس با خدا:علی (ع) میفرماید: (هر گاه ملاحظه کردی که خداوند با ذکر ویادش انیس تو شده است قطعاً تو را دوست دارد؟ - غرر الحکم)
8) ایجاد محبت در انسان: (رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند:کسی که فراوان به یاد خداباشداو را دوست دارد (بحار الانوار جلد93 صفحه160)
9) موجب نورانیّت عقل وفکر انسان: (مومنان کسانی هستند که چون ذکر ویادی از خدا شود دلهاشان ترسان ونورانی شود...)(انفال2)
10) خود بزرگترین لذّت معنوی است.
امام سجّاد (علیه السلام) در مناجات خویش با خداوند عرضه می دارد:
وأَسْتَغْفِرُک مِنْ کلِّ لَذَّةٍ بِغَیرِ لَذَّة ذِکرِک(25) - خدایا از هر لذّتی به بجز لذت ذکر ویاد تو طلب آمرزش می کنم.
با توجه به آیات مربوط به ذکر خدا در روایات مختلف ثمرات فراوان دیگری را هم می توان مطرح کرد.
سیری در زیارات وادعیه:
در زیارت جامعه امام زمان (علیه السلام)، از امام هادی (علیه السلام)، به خداوند عرض می کند که:
اللَّهُمَّ اجْعَلْ ذُنُوبَنَا بِهِمْ مَغْفُورَةً و... قُلُوبَنَا بِذِکرِک مَعْمُورَةً(26) - خداوندا گناهانمان را به وسیله اهل بیت (علیهم السلام) بیامرز و....قلب های ما را به ذکر ویاد خود آباد ساز.
در دعاء در زمان غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) می خوانیم:
وَلَا تُنْسِنَا ذِکرَهُ وانْتِظَارَهُ...(27) - خداوندا یاد وانتظار مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را ازیادمان نبر.
ودر زیارت آل یس از حجّت خدا می گوییم وعرضه می داریم:
السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تُهَلِّلُ وتُکبِّرُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تُحَمِّدُ وتَسْتَغْفِر(28)
سلام بر تو ای حجت خدا آنگاه که به ذکر لا اله الّا الله والله اکبر مشغولی، وسلام بر تو آن زمان که به حمد خدا وطلب مغفرت از او مترنّمی.
همه وجود حضرت در شبانه روز ذکر ویاد خدا است، وجز او یاد وخاطره ای ندارند.
غفلت:
غفلت نقطه مقابل دائم الذّکر بودن است.در روایات آن را مقابل یَقظَه (بیداری)که از ثمرات ذکر است مطرح کرده اند.
مهمترین آفت ذکر غفلت است.آنجا که دعا می کنیم: خداوندا ما را از ذاکرین قرار ده.در واقع از خدا می خواهیم که ما را از غافلین قرار ندهد.
بالاترین ومهمترین غفلت ها عبارتند از:
1. غفلت از عالم ذر وفراموشی پیمان با خدا(29) وپیمان با ولایت اهل بیت (علیهم السلام)
2. غفلت از قیامت وشرایط ومواقف آن. (30)
3. غفلت از ترفندها ودشمنی های شیطان.
4. غفلت از گذر عمر در بطالت وشقاوت.
5. غفلت از مرگ وموقتّی بودن دنیا.
6. غفلت از دشمن ونقشه های آنان.
7. غفلت از تدبّر در آیات الهی.(31)
8. غفلت عصر غیبت از حضور امام (علیه السلام). و...
این غفلت ها باعث بی خبری، به پوچی رسیدن در زندگی، بی توجّهی به مسئولیّتها وارزشهای اخلاقی ودست زدن به هر جنایتی خواهد شد.
نتایج دوری از یاد خدا:
1 - همنشینی با شیطان: (هر که از یاد خدا رخ بتابد شیطان را بر می انگیزیم تا یار وهمنشین دائم او باشد - زخرف 36) مسلماً اگر در قلبی یاد خدا جا نداشته باشدیاد شیطان وطاغوت خواهد بود، پس استبعادی ندارد که شیطان یار ویاورو همنشین او باشد.
2 - خود فراموشی: (مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، در نتیجه خود را از یاد بردند - ، آیه19حشر)
3 - دچار عذاب الهی شده: (...هر که از یاد خدای خود اعراض کند خدا به عذابی سخت معذبش کند - سوره جن آیه17)
4 - دچار زندگی سخت وتنگ شدن وکوری در آخرت: (هر کس از یاد من اعراض کند همانا معیشتش تنگ شود وروز قیامتش نابینا محشور می کنیم - آیه 124طه)
5 - دچار سنگ دلی شدن: (بپرهیزید از غفلت که در آن موجبات سنگدلی است - از امام باقر(ع)بحار الانوار جلد78صفحه164)
6 - خسران: امام علی(ع) می فرمایند: (کسی که نفس خود را محاسبه کند سود برده وکسی که غافل شود دچار خسران شده - نهج البلاغه حکمت208)
7 - پست تر از حیوان شدن قرآن در مورد کسانی که دل هایی بی ادراک دیده هایی بی بصیرت وگوش هایی ناشنوای حقیقت دارند می فرماید(آنها مانند چهار پایان بلکه پست تر اندو آنها از غفلت زدگان اند - اعراف 179)
امام عصر (عجل الله فرجه) در نامه ای بر علیه شلمغانی وکسانی که به دروغ ادعای نیابت حاصه امام زمان (عجل الله فرجه) را کردند می فرماید: (آنان که از خدا بر گشتند وگمراهی بسیار دوری را پیمودند وزیانی آشکار نمودند - کلمه الامام المهدی صفحه282)
بازگشت از خدا وغفلت از او مهمترین عامل گمراهی وخسران انسانهای غافل است.
2. تسلیم فرمان خدا بودن:
تسلیم به معنای اینست که انسان مومن، اراده وخواست او تحت الشّعاع اراده وخواست خدا باشد وتسلیم فرمان او.
گروهی که خاصّان ومخلصان ومقرّبان درگاه خداوندند، جز آنچه خدا اراده کند اراده ای ندارند وجز آنچه او می خواهد خواسته ای در دل آن ها نسیت.به تعبیر زیبای امام حسین (علیه السلام)در لحظات شهادت:اِلهی رِضاً بِرِضائِک، تَسلیماً لِاَمرِک.
واژه اسلام هم به معنای تسلیم است، وآئین حقیقی در پیشگاه خداوند همان تسلیم در برابر او وحقیقت است.در واقع روح دین در همه زمان ها چیزی جز تسلیم در برابر حقیقت نبوده است.
امام علی (علیه السلام) در قسمتی از سخنانش می فرمایند:
...اسلام همان تسلیم است، وتسلیم یقین، ویقین تصدیق، وتصدیق اقرار، واقرار اداء، واداء همان عمل به دین واحکام الهی است.(32)
در قرآن خداوند می فرمایند:
کسی که روح خود را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار باشد به دستگیره محکمی چنگ زده است وعاقبت همه کارها به سوی خداست.(33)
در شرح آیه پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
مقصود از (عُروَه الوُثقی) دستگیره محکم در این آیه علی (علیه السلام) وائمه طاهرین هستند.(34)
ودر آیه دیگری از قرآن می خوانیم:
بگو من نهی شده ام از اینکه معبود هایی را که شما غیر از خدا می خوانید بپرستم، وتنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم.(35)
وامام علی بن ابیطالب (علیه السلام) ایمان را بر چهار رکن استوار می دانند: توکل به خدا، واگذار کردن کارها به خدا، راضی بودن به قضاء الهی، وتسلیم فرمان خدا بودن.(36)
تسلیم فرمان خدا بودن مقدّمه رضا، وتوکّل بر خدا در همه امور زندگی است.
واساس ومقدمه تسلیم، معرفت فطری خداوند وپذیرش این معرفت است که از جانب خود خداوند نصیب انسان می شود.در دعای در غیبت امام زمان (علیه السلام) می خوانیم:
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَک فَإِنَّک إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَک لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَک...(37)
خدایا، خود خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی رسولت را نمی شناسم....
ودر ادامه خدایا رسولت را به من بشناسان که اگر رسولت را به من نشناسانی حجّت تو را نخواهم شناخت.خدایا حجّت خودت را به من بشنایان که اگر حجّت خود را به من نشناسانی گمراه خواهم شد.
در معرفت خدا ورسول وحجّت او باید تسلیم همان معرفت فطری الهی بود.
واین همان حسن ایمانی است که در دعای رجبیّه باز هم از خداوند طلب می کنیم.
در تسلیم فرمان خدا بودن مخصوصاً در عصر غیبت، در دعای دوران غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) از خدامی خواهیم:
خدایا ما را در امر غیبت ودوران ظهور حضرت صبور نگهدار تا تعجیل در آنچه را که تو به تأخیر انداخته ای، وتأخیر آنچه را که تو پیش انداخته ای، وکشف آنچه را که تو مستورش داشته ای، وجستجو از آنچه تو پنهان کرده ای را دوست نداشته باشد، ودرگیر با مقدّرات تو نشویم، واز چرائی وچگونگی آن جستجو نکنیم.(38)
امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) در نامه ای به عثمان سعید وفرزندش، بعد از این که حضرت (عجل الله تعالی فرجه) از مردم گله می کنند وآن ها را به مقام امامت توجه می دهند، می فرمایند:
تبعیّت از هوای نفس را رها کنند. وبازگردند به همان اساس وپایه ای که بر آن معتقد بودند. ودر جستجوی چیزی که از آن ها پوشیده است نباشند که گرفتار گناه می شوند. واسرار الهی را آشکار نکنند که پشیمان خواهند شد، وبدانند که حق با ما ودر وجود ما است....(39)
در تمام موارد مخصوصاً در دوران حسّاس ومهمّ غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه)آنچه مورد عنایت است تسلیم فرمان خدا بودن است.
تسلیم فرمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وامامان (علیه السلام) بودن
در مفهوم ومصداق تسلیم در قرآن وروایات، به دو نکته مهم دیگری اشاره شده، وآن تسلیم فرمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) وامامان (علیه السلام) بودن است، که در واقع به عنوان یک وظیفه وهمان تسلیم فرمان خدا بودن است.
در قرآن در مورد آن ها که در قضاوت ها ومشکلاتشان به غیر پیامبر (صلی الله علیه وآله) مراجعه کنند می فرماید:
به خدای تو قسم این ها ایمان نمی آورند مگر اینکه تو را در مشاجرات واختلافات بین خودشان حاکم قرار دهند، ودر وجود خودشان نسبت به آنچه که تو قضاوت می کنی، تنگی ودشواری وملالی نیابند وبی چون وچرا تسلیم شوند.(40)
شرط ایمان تسلیم حکم پیامبر(صلی الله علیه وآله)بودن است در همه قضاوت ها واختلافات.
شخصی به نام سُدَیر به حضرت امام باقر (علیه السلام) عرض می کند: من از بین گروهی از یاران شما می آیم که بعضی از آن ها از بعضی دیگر بیزاری می جویند، حضرت فرمودند:چگونه این ممکن است در حالی که مردم به سه چیز تکلیف شده اند: معرفت وشناخت امامان(علیه السلام)، تسلیم آن ها بودن در چیزی که بر آن ها وارد می شود، وباز گرداندن امور در اختلافات به آن ها.(41)
امام باقر (علیه السلام) در تفسیرآیه (وَ مَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً...)(42) - هر کس نیکی کسب کند بر نیکی او می افزائیم... می فرمایند: مقصود از اِقتِراف تسلیم بودن در برابر ما اهل بیت (علیهم السلام) است. وصداقت وراستی نسبت به ما واینکه ما را تکذیب نکنند.(43)
وامام علی (علیه السلام) در سفارشی به شیعیان می فرمایند:
تسلیم فرمان خدا وتسلیم فرمان ولیّ خدا باشید که در این صورت گمراه نخواهید شد.(44)
روحیه تسلیم در برابر اهل بیت (علیهم السلام) وپیامبر (صلی الله علیه وآله) که در واقع به فرمان خدا، وتسلیم بودن در برابر خداست، همه گرفتاری ها، درگیری ها، اختلافات جامعه اسلامی، وهمه انحرافات فردی را از بین خواهد برد.
در فرمایشات حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) وزیارت ها وادعیه منسوب به حضرت به همین مسئله توجه شده است.به عنوان نمونه:
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در نامه ای به عثمان بن سعید، بعد از این که از گمراهی مردم گله می فرمایند وآن ها را به مقام امامت توجّه می دهند، خاطر نشان می سازند که:
مردم تبعیّت از هوای نفس را رها کنند، وبه آن چه که خود به آن اصل پای بند بوده اند برگردند. واز چیزی که بر آن ها پوشیده است بحث وجستجو نکنند که گرفتار گناه می شوند. واسرار الهی را آشکار ننمایند که پشیمان می شوند، ومراقب فرمان ما باشند که حق با ما ودر بین ماست.(45)
وامام حسن عسکری (علیه السلام) در دعای قنوت در مورد امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) در بخشی از دعا عرضه می دارد:
خداوندا، ما را از کسانی قرار ده که با تمام وجودمان قیام به اجرای فرامین تو کنیم، تا جائی که همه امکانات نافرمانی از ما محو شود.خداوندا هواهای نفسانی ما را نابود کن که آن هواها مشاور وجود ما نباشند. وبه ما قدم گذاشتن به جای قدم های پیامبر (صلی الله علیه وآله) وآل او (علیهم السلام) وماحق شدن (وتسلیم آن ها بودن) عطا کن، تا اینکه دین پر چم هایش بلندی ورفعت پیدا کند.(46)
بر اساس دعاها وفرامین امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وظیفه ما تسلیم خدا وائمه بودن است، ودر برابر خواست واراده الهی چون وچرا نکردن.
3. اطاعت وبندگی خدا:
یکی از مهمترین وبالاترین محور ارزش های اسلامی واخلاقی عبودیت وبندگی خداست، هیچکدام از فضایل انسانی اگر برای رضای خدا ودر راه عبودیت وبندگی خدا نباشد ارزشی نخواهد داشت.د این بحث دو سوال اساسی مطرح می شود وآن دو سوال این است که: اوّلاً بندگی وعبودیت چه معنا ومفهومی دارد؟ وثانیاً با توجه به اینکه انسان انسان آزاد وصاحب اختیار خلق شده بنده بودن او چه حکمی پیدا می کند؟
در پاسخ به این دو سوال باید گفت:
1 - عبودیت وبندگی به معنای تسلیم بودن در برابر معبود ودل خود در گرو محبت وعبودیت محبوب دادن است.از مسائل مهم انسانی که کمتر به آن توجه می شود اینست که انسان به طور ذاتی بنده آفریده شده است ونمی تواند بنده نباشد.بخاطر اینکه تمام وجودش وابسته ونیازمند ومعلق است. دائماً در بند دیگری است ویا دل در گرو وجود دیگری بسته است.حال اگر بنده وابسته به خدا نباشد، وابسته ودل بسته به (هوی) است، وابسته ودل داده بت ها وشیاطین دیگر است. وبه تعبیر قرآن (عَبَدَ الطّاغوت) است. پیامبران الهی امده اند تا انسان را از قید عبودیّت موجوداتی پست تر از انسان ازاد کنند وبه قید بندگی خدا ببرند. وبه تعبیر قران پیامبر اسلام(ص)آمده است تا بارهای سنگین عبودیّت بت هارا از دوش انسانها بر دارد ودست وپای آنها را از غل وزنجیر های بردگی هوی وشهوات آزاد کنید وبه فضای لایتناهای عبودیت خدا ببرد (مضمون آیه 157سوره اعراف)
انسان از بند محدودیت های جهان مادی خلاص شود وبه سوی کمال لایتناهی یعنی بندگی خدای قادر مطلق پرواز کند.
در مسیر این عبودیت: نماز، حج، جهاد، عدالت طلبی، خضوع، آزادی خواهی، همه وسیله آزادی تا رسیده به قرب الهی ورضوان خدا هستند.
قرآن در بحث خلقت انسان وجّن می فرماید: (من جن وانس را نیافریدم مگر برای عبادت - 56ذاریات) ودر سوره حمد می خوانیم (تنهاتو را می پرستم وتنها از تو طلب یاری داریم) ودر آیه 21سوره بقره فرمان عبودیت خدا را مطرح می فرماید.
در روایت هم بسیار به بحث عبادت وبندگی خدا تاکید شده است از جمله:
الف: پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: (برترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد آنرا در آغوش گیرد، وبا قلبش محبت آنرا داشته باشد وبا جسم خود همراه با عبادت باشد با این شرایط است که برای این بنده مهم نیست، زندگیش با سختی یا با راحتی می گذرد) (بحار الانوار70 صفحه253)
ب: در حدیث معراج، خداوند به پیامبر (ص) خطاب می فرماید: (ای احمد(ص)آیا میدانی بنده چگونه عابد می شود؟پیامبر (ص) عرض می کند: خیر ای پروردگارم، خداوند می فرماید:زمانی بنده به مقام عبودیت وبندگی می رسد که در او هفت خصلت باشد: تقوایی که او را از کارهای حرام باز دارد، سکوتی که او را از آنچه قصد او نیست حفظ کند.خوفی که هر روز بر گریه او در برابر خدا بیفزاید. وحیائی که از من در خلوتها شرم داشته باشد. وخوردنی درحد نیاز، ودشمنی با دنیا پرستی بخاطر بغض من نسبت به آن. ودوستی با نیکان بخاطر محبت من نسبت به آنها)(بحار الانوار جلد 77 صفحه، ودشمنی با دنیا پرستی بخاطر بغض من نسبت به آن. ودوستی با نیکان بخاطر محبت من نسبت به آنها)(بحار الانوار جلد 77 صفحه30)
ج:در مورد برترین عبادتها روایات فراوانی مطرح شده که معنا ومفهوم واقعی عبادت وموضعگیری اسلام را در مورد عبادت بیان می کنداز جمله: (برترین عبادت علم به خداو تواضع در برابر اوست)(امام صادق(ع)بحار الانوار جلد78صفحه247)(خدا به چیزی برتر از اداءحق مومن عبادت نشده است)(امام صادق (ع)بحار الانوار جلد74صفحه222)(چشم پوشیدن از آنچه خدا حرام کرده است برترین عبادت است)(علی (ع)غرر الحکم) و...
2 - امّا رابطه عبودیت وآزادی انسان چیست؟
مهم اینست که بدانیم، آزادی هدف است یا وسیله؟ واگر وسیله است، برای چه وکدام هدف؟ مسلّماً آزادی به مفهوم مطلق رهائی کامل از هر قید وبندی در مورد انسان مفهومی ندارد، ومخصوصاًدر نظام اجتماعی، انسان تابع یک سلسله مقررات وقیدوبندهای قانونی واجتماعی است. واز طرف دیگر، آزادی هدف اصلی نیست، بلکه وسیله ای است برای راحت تر رسیدن به اهدافی که هر بینش وهر مکتب برای رساندن انسان به سعادت در نظر می گیرد. بنابراین تعریف، آزادی در هر مکتبی با هدفهای آن مکتب قابل بیان وتعریف است.
در تعریف اسلام از انسان، به عنوان خلیفه خدا در زمین، امانتدار الهی، موجود مسئولیت پذیر، مسجود فرشتگان، هدف از خلقت او بندگی خدا وقرب الهی است. وهر آنچه که در مسیر تا رسیدن به آن هدف ملکوتی، مانع از حرکت انسان شود ضّد آزادی است، وبردگی طاغوت، امام علی (ع)می فرماید: (بنده شهوات خوارتر ازبرده است، غرر الحکم) ودر سخن دیگری میفرماید(بردگان سه دسته اند، بندگان برده، بندگان شهوات، وبندگان طمع - میزان الحکمه جلد6صفحه18)در واقع بندگی شهوات، شکم، قدرت، و...ضّد آزادی بشر به معنا ومفهوم اسلامی آن است، شهوت، قدرت طلبی، رفاه طلبی، ثروت اندوزی، ظلم واستکبار و... همه وهمه سد راه انسان تارسیدن به مقصد(قرب الهی)هستند. وانسان آزاده از این قید وبندهارهیده تا به سوی هدف آزادانه به پرواز در آید.(بنده عشقم واز هر دو جهان آزادم)
در این مقام بالاترین مراتب بندگی وعبودیت حق ودر نتیجه حّریّت حق وآزادگی از آن پیامبر(ص) وائمّه اطهار (ع) وامام زمان ارواحنافداه است.
در مورد پیامبر گرامی اسلام (ص)در هر نمازی می خوانیم (وَاَشهَدُ اَنَّ مُحّمداً عَبدُهُ وَرَسُولَهَ) وامام صادق (ع)در ادامه حدیث مفصلی میفرماید (...با عبادت ما خداوندعبادت می شود واگر ما نبودیم خداوند به معنای حقیقی عبادت نمی شد...کافی کتاب التوحید باب النوادر حدیث5) ونزدیک به همین مضمون از امام باقر(ع)نقل شده که فرمودند (با عبادت ما خداوند عبادت شده وبوسیله ما خداوند شناخته می شود...همان مدرک حدیث10)
امام مهدی (عجل الله فرجه) در نامه ای بر علیه غلو کنندگان در حق ائمه (ع)میفرماید: (من وتمامی پدرانم از پیشینیان، آدم(ع) ونوح وابراهیم وموسی(ع) ودیگر پیامبران واز آخرین، حضرت محمد(ص)فرستاده خدا وعلا بن ابیطالبو دیگر امامانی که پیش از من آمده ورفته اند که درود خدا بر همگی آنان باد، همه تا این زمان که من هستم وتا پایان دوران من بندگان خدا می باشند)(کلمه الامام المهدی، صفحه264)
در دعای مربوط به امام زمان (ع) از امام رضا (ع) در قنوت نماز جمعه (اَلّلهُمَ اَصلِح...در ادامه دعا می خوانیم یَعبُدکَ لا یَشرِکُ بِکَ شَیئاً - ترا عبادت می کندو برای تو چیزی را شریک قرار نمی دهد)(جمال الاسبوع - سیدبن طاووس)
وامام موسی بن جعفر (ع)درمورد حضرت مهدی (عجل الله فرجه) میفرماید: (پدرم فدای آنکه شبش را با مراقبت ستارگان ودر حال رکوع وسجود می گذارد) (مکیال المکارم جلد 1صفحه151)
3. صدق نیت - ریا
در شرع مقدس اسلام به نیّت اهمیّت بسیاری داده شده است وخوب وبد آن مورد توجّه شارع مقدّس است.نیّت عبارت است از قصد وتصمیم که آدمی برای انجام عملی در باطن خویش اتّخاذ می کند وبر طبق آن عمل می نماید.نیت آن قدر مهم است که ارزش اعمال مردم بر وفق نیّتی است که دارند.
اگر قصدشان خوب وعالی باشد، ودر آن صداقت وجود داشته باشد عمل ارزنده وپرقیمت است واگر نیّتشان آلوده وپلید باشد عمل ارزش معنوی ندارد.
درست است که از نظر شرعی عمل صالح مهم است ومعمولاً در قرآن بعد از ایمان به خدا مطرح شده امّا ارزش واقعی هر عملی مربوط به نیّت آن عمل است.
عمل علاوه بر حسن فعلی (درستی عمل) باید دارای حسن فاعلی (حسن نیّت، نیّت خالص) باشد.
در دعای معروفی که منسوب به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است، می خوانیم:
اَللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفیقَ الطَّاعَةِ و... صِدْقَ النِّیةِ...(47) - خداوندا توفیق اطاعت و...صدق نیّت را به ما روزی فرما.
ودر دعای زمان غیبت امام زمان (علیه السلام) از خداوند در خواست می کنیم که:
در طول غیبت اما عصر (عجل الله تعالی فرجه) یقین ما را نسبت به حضرت از ما سلب نکن و... ما را در اطاعت ومتابعت او ثابت قدم بدار... وما را در شرایطی قرار ده که شک وتردید وریبه ونقض عهد وتکذیب نسبت به این شرایط در ما به وجود نیاید...(48)
در این دعاها ودر خواست ها یکی از مهمترین دعاها صدق نیّت وثابت قدم بودن در آن وعدم شکّ وریبه وریا در آن است.
در موضوع صدق نیّت، روایات فراوانی از اهل بیت (علیهم السلام)رسیده که نشانه اهمیّت مسئله از نظر اسلام است.به عنوان نمونه:
1.امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه (...لِیبْلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلًا - تا شما را بیازمایندکه کدامتان بهتر عمل می کنید.)(49) فرمودند: به معنای کثرت عمل نیست، بلکه به این معنا است که کدامتان عمل شما به صواب نزدیکتر است. وصواب در عمل عبارتست از خشیت خدا ونیّت صادق ونیکی...(50)
2.در یکی از دعاهای ماه رمضان می خوانیم:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک... والنِّیةَ الصَّادِقَةَ وصِدْقَ اللِّسَانِ والْوَجَلَ مِنْک والرَّجَاءَ لَک(51)
خداوندا از تو طلب می کنم...نیّت صادق، وصداقت در زبان، وخوف از تو، وامیدوار بودن به تو را.
3.امام موسی بن جعفر(علیه السلام) می فرمایند:
این چنین است که دین استوار وپا برجا نمی شود مگر به وسیله نیّت راستین. ونیّت صادق تثبیت نمی گردد مگر به وسیله عقل.(52)
4.امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)می فرمایند:
خالص نگه داشتن نیت از فساد برای عاملان آن از طول کوشش وتلاش شدید تر است.(53)
5. واز امام صادق (علیه السلام) روایت شده که:
صاحب نیّت صادق، صاحب قلب سلیم است.زیرا سلامتی قلب از شبهات گوناگون با خالص گردانیدن نیّت در همه کارها است وخداوند فرموده است «یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ ولا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»(54) روزی که نه مال ونه فرزندان نفعی برای انسان ندارند جز اینکه هر کسی قلب سلیم را برای خدا بیاورد.(55)
بر اساس این روایات ومتون دیگر اسلامی صدق نیّت، داشتن هدف ومقصد راستین در جهت رضای خدا، وکار را خالصانه برای تقرّب به خدا انجام دادن است. واین جهت است که به نیّت واعمال انسان ارزش واقعی می دهد.
ریا:
ریا به مفهوم خود نمائی، ونشان دادن اعمال خوب خود به مردم جهت حفظ آبرو ویا کسب اعتبار ویا رسیدن به مطامع دنیوی، این حالت مخصوصاً در انجام عبادات اعم از واجب ومستحب بزرگترین آفت، ودر مقابل خلوص نیّت وصدق نیّت ودر حدّ شرک است.
ریا از جمله گناهان کبیره وجزء گناهان قلبی است، وانسان تا آنجا که قدرت دارد، باید با توجّه وکمک خواستن از خداوند وانجام عبادات (قُربَه اِلَی الله)، وصدق نیّت از گرفتار شدن به آن خود را نجات دهد.
قرآن می فرماید:
ای کسانی که ایمان آوردید صدقات خود را با منّت گذاشتن وآزار رسانیدن به گیرنده باطل نکنید. مانند کسی که مالش را برای خود نمائی به مردم انفاق می کند وبه خدا وروز قیامت ایمان ندارد. ومثل ریاکار مانند سنگ صافی است که بر آن خاکی بوده وباران سختی بدان رسیده، آن را صاف بر جای گذاشته، اینان توانائی بهره برداری از آنچه فراهم آورده اند ندارند...(56)
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: (هر ریائی شرک است جز این نیست هر که برای مردم کار کند ثوابش به عهده مردم است، وهر که برای خدا کار کند ثوابش بر خداست.)(57)
وعلی (علیه السلام) فرموده اند:
ریاکار وخود نما را سه نشانه است:هنگامی که در برابر مردم باشد نشاط به عبادت دارد وچوئ تنها باشد کسل وتنبل است ودوست دارد در تمام کارهایش او را ستایش کنند وبه او آفرین گویند.(58)
توجه به این نکته که هیچ قدرتی جز قدرت خداوند بر هستی حاکم نیست، وهیچ معبودی جز او شایسته پرستش نیست، واینکه تمام هستی ووجود ما به عنایت اواست ما را از ریا دور می کند.
سُمعَه:
ممکن است کاری از آغاز، خالصانه وبرای خدا انجام پذیرد، ویا کاری بدون حضور ودیدن مردم انجام شود (که شائبه ریا در آن نباشد) ولی پس از مدتی شخص با اظهار نمودن وآشکار ساختن آن وبیان آن برای مردم، آنرا ضایع نماید. این عمل را (سُمعه=شنواندن به دیگران) می گویند. سمعه مانند ریا آثار منفی خود را خواهد داشت.
امام باقر(ع) می فرماید (نگهداری کار از انجام آن ودشوارتر است، به ایشان عرض شده، چگونه؟ فرمود: شخصی صله رحمی انجام می دهد وبرای خدا انفاق می کند، ودر این کار، مقصودی غیر از خدا ندارد، پس پاداش پنهان بودن آن کار برایش ثبت می شود، سپس نزد مردم از آن عمل یاد می کند، در نتیجه پاداشی که نوشته شده بود محو می گردد)(کافی جلد 2صفحه296)
اقسام ریا:
در یک نگاه سحلی، ریا بر سه نوع است:ریا در ایمان، ریا در عبادت، ریا در امور دیگر.
الف: ریا در ایمان: ریا در ایمان با این معناست که شخص، اظهار ایمان کندو خود را در ظاهر با ایمان ومسلمان جلوه دهد ولی در دل انکار نماید.این قسم که (کفر نفاق) نام دارد، در آغاز ظهور اسلام دیده می شود، در زمان ما آنچه به ندرت یافت می شوداینست که شخص، در دل خود،، معتقد به پاره ای از ضروریات دین مثل وجود بهشت ودوزخو پاداش وکیفر اخروی نباشو ولی بخاطر برخی مصالح، ابراز کند به این امور معتقد است.این نوع ریا، بدترین انواع آن بلکه از کفر بدتر است، زیرا چنین شخصی، میان کفر ونفاق جمع کرده است.
ب: ریا در عبادت:
ریا در عبادت خود بر چند قسم است:
1 - ممکن است شخص، اعتقاد به خدا وپیامیر(ص) ودیگر ضروریات دین داشته باشدولی در اصل عبادت های واجب ریا کند، مثل اینکه در تنهایی، نماز بجا نیاورد ولی در حضور مردم این کارها را انجام دهد، چنین شخصی گر چه در زمره کافران محسوب نمی شود.اما با ایشان قرابت وهمانندی زیادی دارد.
2 - برخی در عبادتهای واجب خود دچار ریا نمی شوند، اما د رانجام عبادتهای مستحّبی، مرتکب آن می گردند، مثل اینکه درخلوت وتنهائی، نماز های نافله ونماز شب را به جا نیاورد، ولی وقتی در میان مردم باشد به انجام آنها احساس رغبت می کند.این قسم ریا در واقع همان مصداق شرک خفی است.
3 - گروهی دیگر در وصف عبادت دچار ریا می شوند، نه در اصل آن، مثل اینکه شخصی در حضور مردم وبه قصد جلب توجه به آنان، رکوع وسجود ودیگر افعال نماز را بهتر وزیباتر به جا آورد، یا پس از گریه بر ائمه(ع)اشک خود را پاک نکند. این قسم ریا هم گناه است وعبادت را فاسد می نماید.
ج - ریا در امور دیگر:
این قسم ریا، خود بر دو گونه است:
الف: ریا در مباحات: مانند اینکه شخص به خودی خود از چرکین بودن بدن ولباس وآشفته بودن سرو وضع مضایقه نداشته باشد...ولی هنگام حضور در میان مردم وشرکت در مجالس، خود را پاکیزه کند، وسر ووضع خود را آراسته تر کند، این گونه ریا، مباح وخایز است، بلکه چه بسا برای جوانان پسندیده تر است.
در سیره رسول خدا(ص) آمده که حضرت هر گاه میخواست در جمع مردم حضور یابد، با سر ووضع آراسته ومرتب حضور می یافتند. ومی فرمودند: (خدا دوست دارد وقتی بنده به سوی برادران خود می رود خود را برای ایشان زینت کند) (مکارم الاخلاق صفحه 96)
ب:ریا درپنهان داشتن کاستی ها وگناهانی که ازانسان سر می زند، به قصد اینکه دیگران مطلع نشوند، واز چشم آنها نیفتد، این گونه ریا نه تنها جایز نیست، بلکه خلاف آن یعنی ابراز نمودن گناهان، خود عملی زشت وگناه محسوب می شود.در فرازی از سخنان علی (ع)آمده است (از تظاهر به گناه بپرهیز که آن از بزرگترین گناهان است)(غرر الحکم صفحه462)(خلاصه ای از کتاب اخلاقی دانشجوئی)
ودر دعای عصر غیبت این چنین از خداوند طلب می کنیم: (خداوندا بر امام زمان (عجل الله فرجه) وپدرانش(ع)، پیشوایان پاکیزه وبر شیعیان برگزیده شان دروربفرست. وآنان را به برترین آرزوهایشان برسان، وآنرا از هر گونه شک وشبهه وریا وشهرت طلبی خالص گردان، تا منظوری جز تو نداشته باشیم، وغیر از رضای تو چیزی را نخواهیم)(صحیفه المهدی صفحه269)
5. توکّل:
توکل واعتماد به خداوند از مهمترین اثار ایمان وصدق نیت است.توکل یعنی اعتماد واطمینان قلبی انسان به خداوند درهمه امور خویش وعدم توجه به هر قدرت یغیر از او.تحقق این حالت در انسان متوقف است بر ایمان ویقین وقوت قلب نسبت به اینکه هی قوت وقدرتی جدا از خداوند در کار عالم وآدم اثر گذار نمی باشد وهمه علل واسباب مقهور قدرت الهی هستند وتحت اراده او عمل می کنند، که خود در واقع مر تبه ای از مرات بتوحید است.بنابراین ریشه واساس (توکل) توحید است وجز با حصول توحیدشکل نمی گیرد.
از این روست که خداوند اذن انتساب امور به اسباب وعلل آنها ومنتسب کردن کارها بهفاعلشان را داده وبه نوعی علل وفاعلها را مسلط بر حوادث وکارها کرده است، هر چند این سلطه اصیل نبوده واسباب وعلل طبیعی وفاعلهای انسانیاستقلالی در تاثیر گذاری ندارند. وفقط خداوند است که سبب مستقل وبرتر از همه اسباب است.بنابراین انسان رشید هنگامی که اراده انجام کاری نمود وابزار واسباب عادی آنرا نیز فراهم کرده، می داند که تنها سبب مستقل درتدبیر امورخداوند است، وهیچگونه اصالت واستقلالی برای خود واسباب وعللی که ب کار می گیرد، قائل نیست، پس بر خداوند توکل م یکند، بنابراین توکل به معنای نفی انساب استقلالی امور به انسان یا اسباب وعلل طبیعی وارجاع اصالت واستقلال به خداوند است.(المیزان جلد11صفحه216)
قرآن کریم خطاب به پیامبر عظیم الشّأن اسلام می فرمایند:
(وَشاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللهِ إِنَّ اللهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلینَ) (59)
با آن ها مشورت کن.پس هرگاه تصمیم خود را گرفتی به خدا توکّل کن که خدا متوکّلان را دوست دارد.
همه پیامبران الهی در برخورد با مشکلات در راه هدایت امّت خویش به خدا توکّل می کردند.
قرآن از قول حضرت شعیب (علیه السلام) نقل می کنند:
(وَما تَوْفیقی إِلاَّ بِاللهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وإِلَیهِ أُنیبُ) (60)
اگر انسان بر خدا توکّل نداشته باشد، در برخورد با مشکلات، درونی آکنده از اضطراب، نگرانی ودلهره خواهد داشت.
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
خداوند به داوود (علیه السلام) وحی کرد، هر بنده ای از بندگانم به جای پناه بردن به دیگری با نیّت خالص به من پناه آورد، از کارش چاره جوئی می کنم، گرچه همه آسمان ها وزمین وهر در آن هاست علیه او توطئه کنند.(61)
وامام موسی بن جعفر (علیه السلام) در شرح آیه ومَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ(62) - هر که بر خدا توکّل کند او را بس است؛ فرمود: توکّل بر خدا درجاتی دارد.یکی از آن ها آنکه در خود، بر او توکل کنی، وهر چه با تو کند راضی باشی، وبدانی که در خیر خواهی تو کوتاهی نکند، وبدانی که اختیار با اوست.پس توکّل کن به خدا به واگذاری همه اینها به وی وبه او اعتماد داشته باش در آن وغیر آن.(63)
ذکر چند نکته مهم:
1. توکّل بر خدا امری قلبی ودرونی است. وفقط لفظ کافی نیست، ودر این صورت است که موثر واقع می شود. یعنی اگر توکّل همراه با معرفت واخلاص باشد، خداوند کارهای ما را به بهترین وجه چاره می کند وآن چیزی که حقیقتاً به نفع ما است پیش خواهد آورد.
2. توکّل جانشین تنبلی وندانم کاری افراد نیست بلکه وقتی معنا دارد که انسان مسئولیّت ووظیفه خود را انجام دهد، یعنی فکر واندیشه خود را به کار گیرد، با دیگران مشورت کند، بهترین راه ممکن را انتخاب نماید، در این صورت می توان بر خدا توکّل کرد، وخداوند هم کمک می کند.
3. در توکّل به خدا، توجّه به وسائط واسباب، از باب اینست که خداوند را نسبب الاسباب بدانیم.وگرنه توجّه به وسائط به تنهایی انسان را از توکّل به خدا دور می کند.به دکتر مراجعه کردن وخوردن دارو باعث شفا می شود.امّا با این شرط که اثر دارو ویا تشخیص صحیح پزشک را با توکّل به خدا بخواهیم.
امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) در دعای رجبیّه از خداوند طلب می کنند که:
وَاکفِنَا کوَافِی قَدَرِک وامْنُنْ عَلَینَا بِحُسْنِ نَظَرِک ولَا تَکلْنَا إِلَی غَیرِک ولَا تَمْنَعْنَا مِنْ خَیرِک(64)
خداوندا ما را به تقدیر خود کفایت فرما، وبه حسن نظرت به ما منّت گذار، وما را به غیر خود وامگذار وما را محروم از خیر واحسانت مگردان.
با تمام وجود وابستگی وتوکّل خود را به خدا طلب می فرماید.لازمه موفقیّت در کارها وعدم یأس ونومیدی توکّل به خداست.
6. خوف ورجاء(بیم وامید)
رجاء وامید، آرامش وآسایش قلب برای به دست آوردن امری دوست داشتنی است، که معمولاً برای رسیدن به آن موجبات کار باید فراهم شود، وضمن تلاش وفعالیت، وفراهم نمودن امکانات؛ امیدوار به نتیجه مورد نظر بود.
امیدوار به خدا ورحمت خدا بودن نتیجه ایمان به او وتسلیم فرمان او بودن وتوکّل به خداست. واین حالت معنوی در قلب هر انسان مؤمن مطیع خداوند به وجود می آید. زیرا قلبی که با یاد خدا آرامش واطمینان پیدا می کند امیدوار به رحمت وعنایات او هم خواهد بود.
امّا انسانی که وجودش پر از گناه ومعصیت است. امید در وجود او مفهومی نخواهد داشت.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
انسان احمق کسی است که نفس وی از هوسهای شیطانیش پیروی کند، ودرعین حال آرزومند بهشت از خداوند باشد.(65)
وقرآن می فرماید:
آنانکه ایمان آوردند واز وطن خود هجرت نموده ودر راه خدا جهاد کردند، اینان امیدوار ومنتظر رحمت خدا هستند.(66)
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
فرد با ایمان مؤمن نیست مگر آنکه در خوف ورجاء زندگی کند. ودر حالت خوف ورجاء نیست مگر کسی که طبق آنچه از آن می ترسد وبدان امید دارد کار وکوشش نماید.(67)
مقام رجاء وامید، مقام انس با خدا ومحبّت به او درعین حال موجب استمرار ودوام کوشش ومواظبت بر طاعت وحسن اخلاق در تمامی احوال می گردد. واز اثرات آن لذّت بردن از طول عبادت ومتنعّم شدن به مناجات ومأیوس نشدن از رحمت خداوند در هر حال است.
اما خوف:
خوف به معنای ترس وبیم از عظمت حق، بر خلاف جُبن که ترس ناشی از ضعف نفس است انسان بُزدل وترسو را جَبون می گوئیم. امامعنای خوف در فارسی همان بیم وهراس است.گاهی گفته اند که ترس از خدا، ترس از مجازات، وحساب اوست، اما گاهی مقام او واحساس سنگین بودن وظیفه بندگی در دلهای افراد با ایمان، خود بخود ایجاد یک نوع حالت بیم وهراس می کند. بیمی زائیده ایمان وآگاهی از عظمت خداوند واحساس مسئولیت در برابر او.در معنای نزدیک (خَوف) در قرآن عبارات وواژه های دیگری هم به کار رفته است: (خَشیَت)بیم برای دیدن کوتاهی در برابر لطف وعظمت حق که در مورد دانشمندان می فرمایند (اِنَما یَخشَی الله مِن عبادِهِ العُلماء...). (شَفَق وَاِشفاق) عنایتی آمیخته با خوف، خوف از وقوع مکروه وعمل ناپسندیده، که معمولاً بعد از خشیت مطرح می شود. (وَهُم مِن خَشیَتِهِ مُشفِقُونَ). (وَجَل) ترسان وخائف. احساس خوف از عظمت خدا که معمولاًدر مورد انسانهای متواضع (مَخبتین)مطرح می شود.گاهی هم وَجَل، بیم ازترک خدمت به محبوب است. (رَهب=رَهبَه)خوف از کوتاهی برابر خدا است.(رِاهب یا ترسا)کسی که دراین مقام از بیم است.
در تمامی این معانی، ترس وبیم وهراس بخاطر مسئولیتهائی است که بر دوش انسان است وشاید انسان در برابر عظمت حق ومقام او کوتاهی کرده است، واین حالتها بوجود نمی آیدمگر در سایه معرفت حقیقی به خدا.(از امام معصوم (ع)نقل شده:کسی که شناخت ومعرفت بیشتری نسبت به خدا داشته باشد از او بیمناکتر است)(بحار الانوار جلد 70صفحه393)
در مورد یاران حضرت مهدی (عجل الله فرجه) میخوانیم: (رُهبان باللَّیل، لُیُوت بِالنهارِ)راهبان وترسایان شب وشیران روزند.شبها را خواب ندارند ودر مناجات وخوف از خدا مانند زنبوران عسل د رکندو ها زمزمه ومناجات شبانه دارند.(الملاحم والفتن صفحه52 - از امام علی (ع))
واز صفات امام عصر (عجل الله فرجه) (مُهَذَّبُ الخائفِ)است یعنی انسان پاکیزه بیمناک وهراسان از عظمت خدا.(زیارت حضرت در روز جمعه)
مرز خوف ورجاء:
انسانی که به مقام امید ورجاء به خدا می رسد، امیدش نسبت به دیگران کم وقطع خواهد شد. امّا در عین حال خائف از نتیجه اعمال خود در برابر خداست، روی این جهت ما سفارش شده ایم که در برابر خداوند بین حالت خوف(بیم از اعمال ورفتارمان) ورجاء (امید به رحمت خدا) باشیم.
در اخبار وروایات مربوط به حضرت یعقوب (علیه السلام) آمده است:
خداوند به یعقوب می فرمود: آیا می دانی به چه جهت میان تو ویوسف (علیه السلام) جدائی انداختیم؟ برای اینکه تو چنین گفتی، من ترس آن دارم که گرگ ها یوسف را بدرند، وشما از او غفلت ورزید چرا از گرگ ترسیدی ولی به حفظ من امید نداشتی؟و چرا به غفلت برادرانش نظر کردی ولی به حفظ وپاسداری من از او توجّه نکردی.(68)
وخداوند در قرآن می فرمایند:
ای پیامبر بگو، ای بندگانی که بر نفس های خویش زیاده روی نموده اید، هرگز از رحمت خدا نومید نشوید، البتّه خدا همه گناهان شما را خواهد بخشید که او بسیار آمرزنده ومهربان است.(69)
امام سجّاد (علیه السلام) در مناجات الرّاجین (مناجات امیدواران) به خداوند عرضه می دارد:
ای خدائی که هر گاه بنده ای از او سؤال کند عطا خواهد کرد، وهرگاه امیدی به اوداشته باشد به امیدش می رساند... خدایا آن کیست که به امید عطای تو، به درگاهت فرود آمد ومحرومش ساختی، آیا نیکو است که من از درگاه تو محروم برگردم در صورتی که من مولائی به لطف واحسان معروف باشد جز تو نمی شناسم. وچگونه به غیر تو امید داشته باشم در صورتی که هر خیر ونیکی به دست تواست، وچگونه آرزومند جز تو باشم در حالی که ملک آفرینش وحکم وفرمان بر خلق مخصوص توست.آیا از توقطع امید کنم در صورتی که از تو درخواست نکرده از فضل وکرمت به من احسان ها کردی.(70)
در آیه 16سوره سجده می خوانیم (یَدعُونَ رَبَّهُم خوفاًو طَمَعاً)نه از غضب وعذاب او ایمن می شوند ونه از رحمتش مایوس می گردند.خوف ورجاء وبیم وامید را باهم دارند.توازن این بیم وامید ضامن کمال وپیشروی آنها در راه خداست.چرا که غلبه خوف بر امید، انسان را به یاس وسستی می کشاند، وغلبه رجاءو طمع، انسان را به غرور وغفلت وا می دارد. امام صادق (ع)می فرماید: (سزاوار است بنده مومن آنچنان از خدا بترسد که گوئی در کنار دوزخ قرار گرفته ومشرف بر آتش است، وآنچنان به او امیدوار باشد که گوئی اهل بهشت است - تفسیر نموه جلد 2صفحه253)
ودر راه امید به رحمت خدا با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) در دعای قنوت حضرت همنوا شویم:
اللَّهُمَّ مَنْ کانَ أَصْبَحَ وثِقَتُهُ ورَجَاؤُهُ غَیرُک فَأَنْتَ ثِقَتِی ورَجَائِی فِی الْأُمُورِ کلِّهَا یا أَجْوَدَ مَنْ سُئِلَ ویا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ ارْحَمْ ضَعْفِی وقِلَّةَ حِیلَتِی(71)
خداوندا چه کسی صبح می کند در حالی که اطمینان وامید او غیر از تو باشد؟خدایا تو مورد اطمینان من وامید من در تمام کارهایم هستی، ای بخشنده ترین کسی که مورد درخواست هستی، وای مهربان ترین کسی که از او درخواست رحمت می شود، به ضعف من وکمی چاره اندیشی من رحم کن.
7. توجه به نماز:
یکی از مهمترین وزیبا ترین ریشه های ارزش های انسانی واخلاقی اسلامی، توجّه به نماز است. نماز خود مهمترین عامل جلوگیری از انحرافات، زشتی ها ومنکرات می باشد. وخود مهمترین سفارش خداوند وهمه انبیاء واولیای الهی است.
شناخت معبود، محبّت او را در دل ایجاد می کند، واین محبّت انسان را به پرستش وعبادت واظهار کوچکی وتواضع در برابر عظمت او وا می دارد.نماز جلوه ای از بنده گی انسان در پیشگاه خداوند ومظهر عبودیّت وعبادت اوست.
در سرشت وفطرت انسان، پرستش ونیایش نهادینه شده است. اگر به معبود حقیقی دست یافت که کمال مطلوب همین است، واگر به انحراف وبیراهه دچار شد، به پرستش معبودهای بدلی وباطل می پردازد. بت پرستی، خورشید وماه وگاو پرستی نمونه های انحرافی پرستش معبود است.
انبیاء آمده اند تا فطرت را بیدار ودر مسیر حق هدایت کنند. ونماز جلوه زیبا وعظیم آن فطرت فراموش شده انسان است.
ابعاد نماز:
در حدّ توان ووسع فکری انسان ها، نماز در ابعاد مختلف قابل دقّت وبررسی است.
7 - 1) در بعد طهارت وپاکی
از مقدّمات تا مقارنات نماز، از مستحبّات تا واجبات ومبطلات آن دعوت به طهارت وپاکی وپاکیزگی است.مسواک زدن، وضو، غسل، پاکی بدن ولباس از آلودگی ها، طهارت مکان نماز گزار، تمیز ومرتّب وزیبا بودن مسجد، معطّر بود در حال نماز، همه وهمه تشویق وترغیب انسان نمازگزار وجامعه اهل نماز به پاکی وطهارت وبهداشت جسم وروح است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) می فرماید: در هنگام وضو یاد خدا باعث پاک شدن تمام پیکره او وپاک کننده گناهان اوست.(72)
اصراری که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در مورد غسل جمعه قبل از حضور در نماز جمعه داشتند، دلیل بر همین نکته است.
7 - 2) در بعد اعتقادی وایمان
نماز پایه واساس دین است، قرآن کریم می فرماید: (کسی که عمل صالح انجام دهد، مرد یا زن در حالی که ایمان داشته باشد، او را حیات طیّبه می بخشیم.)(73)
نماز بزرگترین عبادت ومهمترین سفارش همه انبیاء است، لقمان پسرش را به نماز توصیه می کند.(74) حضرت عیسی (علیه السلام) در گهواره می گوید: خدایم مرا به نماز وزکات توصیه کرده است.(75) رسول خدا نماز را نور چشم خود می داند.(76)
نماز کلید بهشت، اوّلین سؤال در قیامت، تنها عبادتی که در هیچ حال از عهده انسان ساقط نمی شود. نماز اعلام بندگی در برابر خدا وزیر بار نرفتن در مقابل طاغوت ها وستمگران است إِیاک نَعْبُدُ وإِیاک نَسْتَعِینُ - أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ هماهنگی با همه ذرّات عالم است.چرا که جهان، مهراب وسیعی است که همه کائنات در آن به تسبیح وعبادت وسجود در برابر او مشغولند. سُبْحانَ اللهِ، الْحَمْدُ للهِ، لا اِلهَ الَّا الله، اَللهُ اَکبَر.
مرز میان اسلام وکفر، ترک عمدی نماز است. چگونه مدّعی مسلمانانی است، آنکه رابطه خود با خدا را بریده واز نماز روی گردان است، رسول خدا فرمود: ِ مَنْ تَرَک الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ کفَرَ... - هر که عمداً نماز را ترک کند کفر ورزیده است.(77)
نماز باریابی به محضر قدس ربوبی است ومعراج مؤمن.
7 - 3) در بعد ولایت
آنچه عمل وعبادت را در مسیر صحیح وخدائی قرار می دهد، پیروی از رهبری آسمانی والهی است، در سایه چنین ولایتی خط صحیح عمل وعبادت کارساز می شود، ودر غیر ان صورت یابی خاصیّت واثر می شود، یا عبادت هم در راستای اهداف دشمنان قرار می گیرد.
در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) است که:
مَنْ دَانَ اللهَ بِعِبَادَةٍ یجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ ولَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللهِ فَسَعْیهُ غَیرُ مَقْبُول...(78)
کسی که ایمان به خدا دارد وعبادت جانفرسا هم انجام می دهد، ولی امام شایسته ای از طرف خدا ندارد تلاشش بی فایده ونپذیرفته است.
در حدیث دیگری می خوانیم: لَمْ یتَوَلَّنَا لَمْ یرْفَعِ اللهُ لَهُ عَمَلًا (79) - هر که ولایت ما را نداشته باشد وبه ولایت ما گردن ننهد، خداوند عملی از او را بالا نمی برد ونمی پذیرد.
ودر دعای ندبه می خوانیم: واجْعَلْ صَلَاتَنَا بِهِ مَقْبُولَةً - خدایا نمازمان را به وجود مقدّس امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) مورد قبول قرار ده.
در محتوای قرائت واذکار نماز هم، مسئله ولایت مورد توجّه وعنایت قرارگرفته است؛امام صراط مستقیم الهی است.(80) وما هر روز در آن راه بودن را از خداوند طلب می کنیم.
وپیامبر عظیم الشأن اسلام در روز غدیر سوره حمد را ضمن خطبه آن روز قرائت فرمودند، وسپس به مردم خطاب کردند: ای مردم، هان به خدا سوگند این سوره درباره من نازل شده وشامل امامان می باشد وبه آنان اختصاص دارد.(81)
در تشهّد نماز، شهادت به رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله) ودرود وصلوات بر آل اوست، ودر سلام نماز هم همین توجّه وعنایت وجود دارد. سراسر نماز توحید است وتوجه به ولایت معصومین (علیهم السلام).
7 - 4) در بعد اخلاقی مطرح شد که یکی از مهمترین محورهای اخلاقی اسلامی توجّه تامّ به نماز است.قرآن در مورد نماز می فرماید:
(إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ والْمُنْکر)(82) - نماز انسان را از زشتی ها ومنکرات باز می دارد. سراسر نماز دعوت به صداقت، پاکی، جلوگیری از گناه ودوری از معصیت وظلم است.
آنکه دزدی کند ونماز بخواند ویا هر کار خیر دیگری انجام دهد از او قابل قبول نیست.
آنکه حقّ مردم را بخورد وبه مردم ستم نماید وبه نماز بایستد، نمازش مردود است.
کسی به دیگری تهمت بزند، غیبت کند، چشم ناپاک به نوامیس مسلمین داشته باشد، نماز او قابل قبول نیست، وآن کس که شراب بخورد تا 40 روز نماز او مورد قبول واقع نمی شود.
جوانی که به نماز توجّه دارد واهل عبادت است، دست به دزدی وخیانت به مردم نمی زند.با چشمانی پاک در جامعه حضور می یابد، اهل ربا ورشوه وچاپلوسی نخواهد بود. ونسبت به پدر ومادر خود حقّشان را مراعات می کند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
فرزندی که از روی خشم به پدر ومادر خود نگاه کند - هر چند والدین در حقّ او ظلم کرده باشند - نمازش از سوی خدا پذیرفته نیست.(83)
پس آغاز تا انجام نماز در کلاس ارزشهای انسانی وفضایل اخلاقی است.
7 - 5) در بعد اقتصادی(رسیدگی به محرومان)
نیازمندان وفقیران، بندگان خدایند، آن عبادت وبندگی که همراه رسیدگی به وضع بندگان ناتوان ومحروم خدا نباشد بی ارزش است.در آیات وروایات، موضوع نماز وزکات معمولاً در کنار هم آمده است.یکی ارتباط با خداست، دیگری با خلق خدا.امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:کسی که نماز بخواند امّا زکات ندهد نمازش پذیرفته نیست.(84)
از نظر احکام ورساله های عملیّه مجتهدان با لباسی که خمس آن داده نشده نمی توان نماز خواند.این نپرداختنِ حقوقِ واجبِ محرومین، اموال انسان را هم آمیخته به حرام می کند وزندگی از مسیر الهی بیرون می رود.
7 - 6) در بعد زندگی مهدوی
جامعه مهدوی، جامعه اقامه نماز وعبودیّت حق است، همان جامعه ایست که همه اولیاء خدا در انتظار آن روز موعود دعا می کنند. خداوند می فرمایند:
(الَّذِینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وآتَوُا الزَّکاةَ وأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ ونَهَوْا عَنِ الْمُنْکر)(85) - کسانی که اگر در زمین به آنان توانائی دهیم، نماز را به پا داشته وزکات پرداخته وامر به معروف ونهی از منکر می کنند.
امام باقر(علیه السلام) در شرح این آیه می فرمایند: این آیه برای آل محمّد است.مهدی واصحاب او، خداوند مشرق ها ومغرب های زمین را به تصرّف آن ها در آورد. ودین را آشکار سازد.
اوّلین مشخصّه جامعه پس از قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) اقامه نماز است.
در توصیف یاوران مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، علی (علیه السلام) می فرمایند: (راهبان وعابدان شب وشیران روزند)(86)
یاران امام عصر(عجل الله تعالی فرجه)شب زنده دارانی هستند که تمام شب را به عبدت ونماز می گذرانند.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)در زیارت ناحیه مقدّسه خطاب به جد بزرگوارش امام حسین (علیه السلام):
أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وآتَیتَ الزَّکاةَ(87) - شهادت می دهم که تو نماز را یر پا داشتی وزکات دادی.
واز همان حضرت (عجل الله تعالی فرجه)نقل شده که فرمودند:
هیچ چیزی بالاتر وبرتر از نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد.پس نماز را به پا دارید وبینی شیطان را به خاک بمالید.(88)
وچه زیباست که در زیارت آل یس حطاب به حضرت (عجل الله تعالی فرجه) عرضه می داریم:
السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تُصَلِّی وتَقْنُتُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَرْکعُ وتَسْجُد...(89)
سلام بر تو آنگاه که در حال نماز ونیایش وقنوتی.درود وسلام در حال رکوع تو وسجده تو....
پس جامعه شیعه مهدی (عجل الله تعالی فرجه) جامعه نماز است.
خانواده شیعه مهدی (عجل الله تعالی فرجه) خانواده نماز ونیایش است. نمی توان خود را یاور امام(علیه السلام) دانست امّا نسبت به نماز بی توجه بود.
8. یقین
به معنای اطمینان کامل، که قلب آدمی وفهم او نسبت به چیزی آرامش وسکون کامل پیدا کند.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: بهترین ذخیره وسرمایه ای که در قلب افکنده می شود، یقین واطمینان خاطر است.(90)
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
یقین از ایمان برتر ووالاتر است وچیزی گرانقدرتر وارزشمند تر از یقین نیست.(91)
زمینه این مطلب که یقین از ایمان برتر است، در سخن ابراهیم خلیل در قرآن آمده است که از خدا درخواست می کند: پروردگارا به من بنمایان که چگونه مرده را زنده می کنی؟ خطاب آمد: آیا به زنده شدن مردگان از ناحیه من ایمان نداری؟ گفت بلی ایمان دارم، امّا می خواهم اطمینان خاطر پیدا کنم.(92)
یقین بزرگترین عامل مؤثر در بازداشتن مردم از گناه وواداشتن آنان به اطاعت اوامر الهی است، ومخصوصاً یقین به معاد وقیامت باعث سازندگی معنوی وجلوگیری از بسیاری از جرم ها وجنایات ها ورذایل اخلاقی در بین انسان ها می شود.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
علامت مؤمن شش چیز است: اوّل یقین به خدا داشته باشد که او حق است وبه او ایمان بیاورد. دوّم یقین کند که مرگ حق است وبه آن توجّه کند. وسوّم یقین کند که قیامت حق است واز رسوائی در آن بهراسد. وچهارم یقین کند که بهشت حق است ومشتاق آن باشد. وپنجم یقین کند که آتش جهنّم حق است وسعی کند از آن نجات یابد. وششم یقین پیدا کند که حساب قیامت حق است وقبل از آن به حساب کار خود برسد.(93)
وعلی (علیه السلام) در خطبه صفات متّقین می فرمایند:
متّقین آن چنان یقینی دارند که گویا بهشت را می بینند ودر آن متنعّمند، وجهنّم را آن چنان می بینند که گویا در آن معذّبند.(94)
طرح یک سوال:
با اینکه حالت باور معنوی وقطع قلبی است که د رآن تردید وجود ندارد، پس چطور یقین از آن بالاتر است؟ مگر حالت روانی ایمان با یقین چه تفاوتی دارد؟
پاسخ؟
زمینه این موضوع در سخن حضرت ابراهیم (ع)در قران آمده است که از خدا درخواست می کند: (پروردگارا به من بنمایان که چگونه مرده را زنده می کنی؟خطاب آمد، آیا به زنده شدن مردگان از ناحیه من ایمان نداری؟گفت:بلی ایمان دارم اما می خواهم اطمینان خاطر پیدا کنم)(بقره 260)از این جمله حضرت ابراهیم(ع)استفاده می شود که یقین واطمینان خاطر هر دو در یک مرحله از روان انسان است، وبه تعبیر امام رضا(ع) (ابراهیم (ع) می خواست بر یقین او افزوده شود)(مستدرک جلد 2صفحه284)
ثمرات یقین:
در بحث ثمرات یقین در احادیث وروایات ائمه(ع)مسائل مختلفی مطرح شده است:
1 - اولین ثمره یقین صبر است، امام علی (ع)می فرماید: (اسلحه مومن صبر در برابر گرفتاری وشکر در برابر آسایش است)
2 - دومین ثمره یقین اخلاص است: از همان حضرت (ع)نقل شده است: (انسانهای اهل یقین انسانهای مخلص هستند، واخلاص عمل از قدرت یقین است)
3 - ثمره دیگر یقین زهد است:از امام علی (ع): (زهد اساس وپایه یقین است)
4 - توکل از ثمرات دیگر یقین است:ازعلی(ع): (توکل انسان از قدرت یقین اوست)
5 - رضا: از نتایج دیگر یقین است امام صادق (ع)(رضا به قضائی که زیاد از آن دل خوش ندارند از بالاترین درجات یقین است)
6 - سبک شمردن مصیبت ها، یکی دیگر از ثمرات یقین است:امام زین العابدین در یکی از دعاهای خویش می فرمایند: (خدایا به من یقینی عطا فرما که به وسیله آن مصیبتهای دنیا برای من آسان شود)(روایات این قسمت از صفحه 786تا788جلد 10میزان الحکمه)
مراتب یقین:
در مراتب ودرجات یقین، بعضی از علماءو محققّین براساس مضامین آیات وروایات آنرا به سه مرتبه ودرجه تقسیم کرده اند:
1 - علم الیقین:علمی که با دلایل وشواهد خاص خود برای انسان حاصل شود، مانند اینکه با دیدن دود به وجود آتش علم پیدا کنیم، قرآن در سوره تکاثر آیه 5 میفرمایند: (کَلّا لَو تَعلَموُنَ عِلمَ الیقین) در بحث قیامت آنها که منکر ندبه مرحله علم الیقین خواهند رسید.
2 - عَینُ الیَقین:علمی که با مشاهده حاصل می شود وانسان به آن یقین واطمینان کامل پیدا می کند، مانند کسی که آتش را از نزدیک مشاهده می کند.قرآن در همان سوره تکاثر آیه 6و7میفرماید: (لَتَروُنَّ الجَحیمَ ثُمَ لَتَرُنّهاعَینَ الیَقینَ - آنها آتش جهنم را می بینند وبه مرتبه عین الیقین می رسند.
3 - حَقُ الیقین: بالاترین مرتبه یقین که با تمام وجود چیزی را وجدان کند، مانند کسی که وارد آتش شده وبا تمام وجودش حرارت آن را وجدان می کند.در سوره واقعه آیه 95می فرماید: (اِنَّ هذالَهِوَ حَقُّ الیَقین - رسیدن وچشیدن آتش جهنم یقینی وحتمی است)
مزتبه حق الیقین عالیترین مراتب یقین برای انسان مومن است.
یقین درآموزه های مهدوی:
در دعاها وزیارت های مربوط به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) ودر سخنان حضرت در مورد یقین نکات زیادی مطرح شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
الف: در دعای افتتاح که از ناحیه مقدّسه به ما رسیده است می خوانیم:
وَأَیقَنْتُ أَنَّک أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ والرَّحْمَةِ وأَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ النَّکالِ والنَّقِمَة...(95)
یقین دارم که تو مهربان ترین مهربانان عالم هستی در موضع عفو وبخشش. وسخت ترین منتقمی در مقام عقاب وانتقام و...
ب: در زیارت آل یس در فرازهای مختلف امام زمان (علیه السلام) را به شهادت می طلبیم که خود شهادت می دهیم به وحدانیّت خدا، رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله)، ولایت وامامت ائمّه (علیه السلام)، اعتقاد کامل به رجعت واینکه مرگ واینکه مرگ وسؤال قبر ونشر وصراط ومرصاد ومیزان وحساب وبهشت وجهنّم و... بر حق هستند وما به آن ها یقین داریم.(96)
ج: در دعاء در غیبت امام زمان (علیه السلام) می خوانیم:
پروردگارا، یقین ما را به وجود مبارک امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) به واسطه طول مدّت غیبتش وانقطاع خبرش از ما سلب مگردان. وذکر آن حضرت را وانتظار ظهورش وایمان بوجودش ویقین کامل به ظهورش را هرگز از یاد ما مبر ودعای به آن بزرگوار ودرود وسلام بر او را هرگز فراموش ما مگردان، تا اینکه طولانی شدن غیبتش ما را نا امید از قیام او نگرداند وبلکه یقین مابه حضرتش وقیام دولتش مثل یقین ما به قیام رسول تو (صلی الله علیه وآله)، وآنچه بر او از وحی وتنزیل کتاب آسمانی توآمد، چنین یقینی هم بوجود امام غایب، ثابت وکامل باشد.پس تو ای خدا دل های ما را در ایمان به او قوّت یقین عطا فرما...(97)
یقین در سه مرتبه: عِلمُ الیَقین، عَینُ الیَقین وحَقُّ الیَقین، یکی از پایه های اساسی رشد فضایل اخلاقی در انسان است.که همانطور که در آیات وروایات ودر دعاها مطرح شده همه باید طالب آن باشیم.
9. دعوت به حق وتبعیّت از آن
در سوره عصر، از مشخّصات انسان های مؤمن تواصی وسفارش یکدیگر به حق ودعوت همگانی وعمومی به سوی آن است.حق به معنای واقعیّت ومطابقت با واقعیّت است.در کتب قاموس های قرآنی دوازده معنا ومورد استعمال برای آن ذکر شده است: خدا، قرآن، اسلام، توحید، عدل، صدق، آشکار بودن، واجب بودن وشایستگی و....
در آیات قرآن ومتون روائی ودعاها ومناجات ها فراوان از حق وباطل سخن به میان آمده است وتعبیرات زیبایی از آن شده.
از آیه 17 سوره رعد که حق را در حرکت سیل مانند آب وباطل را همچون کفی روی آب مثال می زند، چند مطلب قابل برداشت است.
- حق همیشه مفید وسودمند است، همچون آب زلال که مایه حیات است، امّا باطل بیهوده وبی فایده است.
- باطل همیشه مستکبر، بالا نشین، پر سر وصدا، ولی توخالی است.امّا حق متواضع، کم سر وصدا، اهل عمل وپرمحتوا وسنگین وزن است.
- حق همیشه متّکی به نفس است، امّا باطل از آبروی حق مدد می گیرد وسعی می کند خود را به لباس او در آورد واز حیثیّت او استفاده کند.
- تاریخ بشر مشحون است از مبارزه حق وباطل، واین مبارزه، پیکار موقّت وموضعی نیست، وتا قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به عنوان بالاترین وبرترین محور حق در هستی ادامه خواهد یافت، وبه پیروزی نهائی حق می انجامد.
قرآن در مورد دیگر می فرماید:
(بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ) (98) - حق را بر باطل می اندازیم ومغز باطل را به وسیله حق متلاشی می کنیم. پس باطل از بین رفتنی است.
حق همچون طوفان می آید وباطل را از درون متلاشی وخرد وخمیر می کند.
ودر آیه ای دیگر: (وقُلْ جاءَ الْحَقُّ وزَهَقَ الْباطِل)(99) - وبگو حق آمد وباطل نابود شد که همانا باطل محو شدنی وسزاوار نابودی است.
از امام باقر (علیه السلام) در مورد این آیه نقل شده که فرمودند: هرگاه قائم (علیه السلام) به پا خیزد، دولت باطل از بین می رود وزایل می گردد.(100)
با شناخت حق، اگر کسی در مسیر حق نباشد واز آن تبعیّت ودفاع نکند در مسیر باطل است.
جوان شیعه به عنوان منتظر ظهور حق، در تمام دوران انتظار هم دعوت به حق می کند وهم تبعیّت از آن، ودر آرزوی تشکیل دولت کریمه در سایه پیروزی حق وپیروزی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه)است.
در زیارت آل یس، ابراز می داریم: فَالْحَقُّ مَا رَضِیتُمُوهُ والْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوه(101) - حق آن است که شما از آن راضی باشید، وباطل آن است که شما بر آن خشم داشته باشید.
امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) در نامه به عثمان بن سعید (در قسمتی از نامه) می فرماید:
وَلْیعْلَمُوا أَنَّ الْحَقَّ مَعَنَا وفِینَا لَا یقُولُ ذَلِک سِوَانَا إِلَّا کذَّابٌ مُفْتَر(102) - وباید بدانید که حق با ما ودر محور وجود ما است، هیچ کس جز انسان هایی دروغگوی افترا زننده آن را جز برای ما قائل نیستند.
واز همان حضرت (عجل الله تعالی فرجه)در مضمون دو نامه برای شیخ مفید می خوانیم:
خداوند توفیقات تو را در یاری حق ادامه دهد، وثواب وپاداشت را به خاطر سخن صدق تو در مورد ما فراوان گرداند.
ودر نامه دوم: سلام بر تو ای یاری کننده حق ودعوت کننده به سوی آن با سخن صدق.(103)
مقام معنوی شیخ مفید در شناخت ودفاع از حق به قدری والاست که مورد عنایت خاصّه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) قرار گرفته، وحضرت به او درود می فرستد ودعا می کند.
وامام (عجل الله تعالی فرجه) در دعای قنوت خویش عرضه می دارد:
...خدایا، هدف ونهایت امر نزد ما به نهایت رسید، وما با غضب تو غضبناک، وبرای نصرت ویاری حق بهم پیوسته. وبرای صدور فرمان تو مشتاق، ومنتظر تحقق وعده حق تو هستیم وآرزومند وعید سخت تو در مورد دشمنان توئیم.(104)
پیام سخنان، دعاها، زیارت ها؛ دعوت به حق، شناخت حق، یاری حق وتبعیّت از آن است. حقی که مسلماً تمام تحقق آن در قیام الهی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)خواهد بود.
دعوت کنندگان به سوی حق:
در متون اسلامی، قرآن، روایات، دعاها وزیارتها، دعوت کنندگان به سوی حق، ودعوت کنندگان به سوی خدا، با عناوین مختلف مطرح شده اند، از جمله:
1 - خداوند عزّ وجَلّ: دعوت کننده به سوی حق، برای حیات وزندگی معنوی انسان: (آیه 24سوره انفال وایه 14سوره رعد،
2 - رسول خدا (ص)، دعوت کننده به سوی خدا وبه سوی حق است (آیه 24سوره انفال وآیه 108سوره یوسف(ع) وآیه 45و46سوره احزاب)
3 - پیامبران واولیا خدا:همه پیامبران الهی داعیان بسوی حق وخدا هستند: (آیه 5سوره نوح در مورد حضرت نوح(ع) وآیه 41و42سوره مومن (غافر) در مورد مومن آل عمران)
4 - ائمّه اطهار (ع)در طول تاریخ داعیان ال اله وداعیان الی الحق بوده وهستند:پیامبر (ص)در مورد حضرت علی (ع)میفرماید: (اِنَ علیاً مع الحق والحق معه وعلی لسانه=علی بر حق وحق با علی ودر زبان علی(ع)است. بحار الانوار جلد 38صفحه93و در حدیث غدیر امام علی(ع)این چنین معرفی می شوند: (اوست انکه به حق هدایت می کند وبه ات عمل می نماید - بحار37/208)
در ادامه لوح معروف حضرت زهرا(س)(لوح جابر)در مورد امام باقر (ع)می فرماید (دعوت کننده به راه من براساس راه حق - بحار الانوار جلد36صفحه202) ودر زیارت امام جواد (ع)می خوانی: (سلام بر تو ای دعوت کننده به سوی حق وهدایت)(بحار الانوار جلد 99صفحه23)
ودر مورد حضرت مهدی (عجل الله فرجه) :رسول گرامی اسلام (ص)فرمودند: (کلمه حقو زبان صدق وراستی وآشکار کننده حق، حجت خدا بر بندگانش)
5 - اصحاب ویاران ائمه وعلماء شیعه: امام علی (ع)در مورد یارانش در صفیّن...(آبادگران شب با تلاوت قرآن واهل دعوت حق - بحار الانوار جلد 32صفحه472) ودر مورد شیخ مفید سخنان امام مهدی (عجل الله فرجه) را ملاحظه فرمودید. ودر دعای افتتاح می خوانیم (خدایا آنچه را که از حق شناختیم ما را متحمل آن کن)
10. برپا داشتن سنّت ها، ومبارزه با بدعت ها
سنت چیست؟ وبدعت کدام است؟ ونقش منتظران در تحقّق سنّت های الهی، ومبارزه با بدعت ها تا چه اندازه است؟ احیا گر واقعی سنّت ها، وبدعت ستیز حقیقی کیست؟
مجاری تحقّق اراده الهی در جهان، قوانینی که بر هستی حاکمند، واراده حق در نظام تشریع، سنّت های الهی هستند. سنّت ها قابل تغییر وتبدیل نیستند.(105) این سنّت ها در شکل قوانین تکوینی در نظام آفرینش، ودر شکل قوانین تشریعی، در قرآن وسنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) وائمه معصومین متجلّی هستند.
نقش ما در احیاء سنّتهای تشریعی، عمل به آن ها، تبلیغ آن ها ودفاع از آن سنّت ها است.
وبدعت عبارتست از نوآوری در دین، پدید آوردن راه ورسم تازه در دین، رسم وباوری که ریشه در قرآن وسنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) وائمه (علیه السلام) نداشته باشد.
پیامبر گرامی اسلام در مورد سنّت های حسنه، در سنّت های سَیّئه(بدعت ها)می فرمایند:
هرکس سنّت وروش نیکوئی را بنیان نهد اجر آن سنّت واجر هر کس که به آن عمل کند برای صاحب سنّت خواهد بود. وهر کس بدعتی را به وجود آورد(سنّت سیّئه)گناه آن بدعت وهر کس که به آن عمل کند برای بدعتگزار خواهد بود.(106)
واز همان حضرت(علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
چگونه خواهید بود، آن زمان که در بین شما بدعت ها به وجود آید.تا جایی که به همراه با آن بدعت ها کودکان بزرگ شوند. وبزرگان پیر گردند، وتازه مسلمانان به آن بگروند وتسلیم بدعت ها شوند. وآنگاه که بدعت ها آشکار شوند، گوید، سنّت است، واگر کسی به سنّت عمل کند گویند این بدعت است. پرسیدند: یا رسول الله (صلی الله علیه وآله) در چه شرایطی چنین اتّفاق می افتد؟ فرمود: آنگاه که دنیا را با اعمال آخرت معامله کنید.(107)
در شرایطی که در جامعه بدعت بوجود می آید، وظیفه چیست؟
پیامبر گرامی اسلام می فرمودند:
آن گاه که بدعت ها در بین امّت من آشکار شود، دانشمند وعالم باید علمش را آشکار سازد وکسی که چنین نکند لعنت خدا بر او باد.(108)
امام علی(علیه السلام) می فرمایند:
بهترین بندگان خدا نزد او پیشوای عادلی است که هدایت شده وبه وسیله او دیگران هدایت می شوند، زنده کننده سنّت معلوم، واز بین برنده بدعت ناشناخته است.سنّت ها مشخّصند وبرای خود مشخّصاتی دارند، وبدعت ها هم آشکارند ودارای مشخصات روشن. وبدترین مردم پیشوای ستمگری است گمراه است وگمراه کننده، سنّت ها را می راند وبدعت های ترک شده را زنده می کند.(109)
با توجّه به این روایات وروایات فراوان دیگر بدعت ها مصادیق فراوانی خواهند داشت که مسئولیّت ما را در شناخت ومبارزه با آن ها صدچندان می کند:
از شورای سقیفه، تا غارت بیت المال توسّط خلفاء، از غصب خلافت علی(علیه السلام) وکشتن وبه شهادت رساندن ومسموم ساختن وبه اسارت بردن اهل بیت (علیهم السلام).از بوجود آوردن جوّ تبلیغاتی مسموم بر علیه ائمّه (علیهم السلام)، وبوجود آوردن آراء منحط وفرقه های منحرف. واز بوجود آوردن فساد وظلم در جامعه تا مطرح کردن افکار منحرف وارداتی وکفر آمیز، همه وهمه مصادیق کامل بدعت در جامعه اسلامی هستند که قرن هاست که اولیاء خدا با آن ها مبارزه کرده اند، وبزرگترین بدعت ستیز تاریخ (امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)) ریشه بدعت ها را به یاری خداوند نابود خواهد کرد.
علی(علیه السلام) می فرمایند:
من زنده کننده سنّت ومیراننده بدعت ها هستم.(110)
- در زیارت امام حسین (علیه السلام)، از ناحیه مقدّسه امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) می خواینم:
شهادت می دهم که تو نماز را بر پا داشتی.... سنّت های نبوی را زنده کردی وفتنه ها وبدعت ها را خاموش ساختی، دعوت به رشد وکمال کردی و...(111)
- در صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی(در اعمال روز جمعه)در مورد امام عصر (عجل الله تعالی فرجه)می خوانیم:
خدایا آنچه از دین تو محو شده است بوجود او تازه گردان، وآنچه از کتاب تو را تغییر داده اند، بوجودش زنده ساز، وآنچه از حکمت های تو را دگرگون کرده اند، بوجود او ظاهر کن تا آنکه دین تو باز طراوت تازه یابد وخالص از شائبه اوهام گردد وشکّ وشبهه در آن راه نیابد، وباطل وبدعت از آن دور گردد.بار خدایا به نور جمال او تاریکی های عالم را روشن گردان، وبنای هر بدعت را به قدرت او ویران ساز.(112)
در دعای امام رضا (علیه السلام) برای امام زمان (علیه السلام) (در روز جمعه) می خوانیم:
وستمگران اهل کفر وسرکشان ورؤساء آن ها را با شمشیر آن حضرت به خاک هلاکت انداز، وپشت رؤساء ضلالت را به وسیله او بشکن، وکسانی که وضع بدعت شیطانی ومحو سنّت الهی کنند، وباطل را قوی سازند در هم شکن...وسنن واحکام رسولان الهی وپیامبران خدا را که مندرس شده بواسطه او زنده ساز، وآنچه از کاخ وحکم شرع تو را که دشمنان ومنافقان ویران ساخته وتغییر وتبدیل داده اند، بوجودش از نو بنیاد کن، تا آنکه به واسطه او شرعی جدید وآئینی کاملاً تازه که با آن هیچ ناراستی وبدعت نباشد برای امّت باز آید.(113)
- ودر دعاء در غیبت امام زمان (علیه السلام) می خوانیم:
خدایا آن چه از دین تو محو گردیده در دولت حضرتش از نو تجدید ساز، وآنچه از احکام وسنّتت که اهل بدعت ونفاق تغییر داده اند، همه را اصلاح فرما... (114)
امروز بسیاری از ارزش های اخلاقی دچار تحریف وبدعت شده است، آنچه وظیفه ما است مبارزه با این بدعت ها با پیروی از بزرگترین بدعت ستیز تاریخ (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)) است.
11. تقوی:
از مهمترین ارزشها وفضایل اخلاقی، تقوای الهی است.
تقوی، ازریشه (وَقی) - وقایه به معنای حفظ وحراست ونگهبانی است.آفت زدایی از وجود زندگی، مواظبت آسیب ها وموانع بودن تا رسیدن به اهداف متعالی زندگی انسان، تقوی است.
در قران وروایات، مخصوصاًدر فرازهای مختلف نهج البلاغه تاکید فراوانی بر تقوی شده است.
تقوی، نیروئی است، روحی ومقدس ومتعالی که منشاکششها وگریزهائی می گردد کشش به سوی ارزشهای متعالی، وگریز از پستها وآلودگی های مادی، تقوی حالتی است که به روح انسان شخصیت وقدر می دهد. وآدمی را مسلط بر خویشتن ومالک خود می نماید.
مراتب ودرجات تقوی:تقوی دارای مراتب ودرجاتی است، همان طور که ایمان نیز مراتب ودرجاتی دارد.اولین مرتبه تقوی انجام واجبات وترک محرمات است.انسانی که مراعات این حالت را می کند، واجبات الهی را انجام می دهد وآنچه را که خدا حرام کرده است ترک می نماید اولین درجه تقوی را دارد.از امام صادق (ع)در مورد تقوی سوال شد حضرت فرموند: (تقوی آن است که خداوند در موردی که تو را امر فرموده غایب نبیند ودر موردی که تو را نهی فرموده حاضر نبیند) (بحار الانوار جلد 70صفحه285)
مرتبه بالاتر تقوی (وَرَع)نامیده می شود (وَرَع وارد نشدن د رموارد شبهه ناک است).شخص نه تنها کار حرام انجام نمی دهد بلکه در مواردی هم که احتمال افتادن ووارد شدن به حرام را می دهد مواظب است.
وعالیترین مراتب تقوی برای اولیا وکسانی است که مصداق واقعی این آیه شریفه هستند.(ای مردم با ایمان بکوشید ته به حق تقوی - تقوائی کامل - دست یابید)(آل عمران 102)از امام صادق (ع)در مورد این آیه سوال کردند، حضرت فرمودند: (او امر الهی همواره مطاع باشد وهرگز از دستورش تخلف نشود، دل متقی پیوسته در یاد او باشد، وهرگز فراموشش ننماید متنعم به نعمت های او وشکر گزار عطایش باشد، وهیچ نعمتی را کفران ننماید)(تفسیر صافی جلد1صفحه97)
صفات متتّقین در خطبه معروف (هّمام)در نهج البلاغه مصداق حق تَقوی است.
از مصادیق بارز این مرحله از تقوا اهل بیت (ع)هستند که در توصیف آن حضرات در صلوات ابوالحسن ضراّب اصفهانی (در اعمال روز جمعه از ناحیه مقدسّه)می خوانیم (خداوندا بر پیامبر (ص) واهب بیت او (ع)، امامان هدایتگر ودانشمندان صادق، نیکوکاران با تقوی درود بفرست، آنها پایه های دین تو، وارکان توحید تو، وبیانگر وحی تو هستند)
آثار تقوی:
تقوی به مفهوم عام آن که د رسراسر زندگی بشر می تواند حضور موثر داشته باشد، منشا آثاری است که به بعضی از موارد آن اشاره می شود:
الف: تقوی مصونیت است:
تقوی حفاظ وپناهگاه است نه زنجیر وزندان ومحدودیت.بسیارند کسانی که میان (مصونیت) و(محدودیت)فرق نمی نهند، وبا نام آزادی ورهائی از قید وبند، به خرابی حصار فتوی میدند.قدر مشترک پناهگاه وزندان (مانعیّت)است، اما پناهگاه مانع خطرهاست، وزندان مانع بهره برداری از موهبتها واستعدادها، واینست که علی (ع)می فرماید: (بندگان خد ابدانید که تقوا حصار وباروئی است بلند وغیر قابل تسلط، وبی تقوائی وهرزگی حصار وباروئ یپست است که مانع وحافظ کسان خود نیست. وآن کس را که به آن پناه ببرد حفظ نمی کند، همانا با نیروی تقوی نیش گزنده خطا کاری ها بریده می شود)(نهج البلا غه خطبه 157)
ب:تقوی منشا آزادی است:
علی(ع)در برخی کلمات تصریح می فرمایند که تقوا مایه اصلی آزادی هاست.در خطبه228می فرماید: (همانا تقوی کلید درستی، وتوشه قیامت وآزادی از هر بندگی ونجات از هر تباهی است)مطلب واضح وروشن است، تقوا به انسان آزادگی می دهد، یعنی او را از اسارت وبندگی هوی وهوس آزا دمی کند، رشته طمع وآز وحسد وشهوت وخشم رااز گردنش بر می داردو به این ترتیب ریشه بردگی های اجتماعی را از بین می برد، مردمی که بنده وبرده پول ومقام وراحت طلبی نباشد هرگز زیر بار اسارتهاو بردگی های اجتماعی نمی روند.
ج: تقوا عامل روشن بینی است:
قرآن می فرماید: (اگر تقوی الهی را پیشه کنید خداوند نیروی تشخیص حق از باطل را به شما خواهد داد)(29 - انفال)در تقوا سخن از (فرقان)(نیروی باطنی وروشن گر)است، به چه دلیل؟...گناه عامل سیاهی وتباهی وقساوت قلب است، فضایل اخلاقی عامل نورانیت، زیبائی وصفای باطن، اگر از آینه زنگارهازدوده شود، محلّ تجلی نور خواهد بود، علم، دانش، فضیلت، نور است، اما بر قلبی می تابد که زنگار وسیاهی در آن نباشد وقلبی جلوه گاه نور علم وفضیلت وفرقان خواهد بود، که گرفتار انواع تیرگیها نشود.
د: تقوی عامل خروج از شدائد است:
قرآن در آیه دیگری می فرماید: (کسی که تقوی الهی داشته باشد، خداوند برای او راه خروج از مهالک وشداید قرار می دهد)(2طلاق)
در داستان حضرت یوسف(ع)، آن زمان که از مراحل جوانی وبردگی وگرفتاری در دام زلیخا وزندان گذشته بود، وبعد از چند برخورد با برادران خویش، خود را معرفی کرد، فرمود: (هر کس که تقوا وصبر داشته باشد خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند)(90یوسف)
این سخن زیبای یوسف (ع)نشان می دهد که (نجات از انواع گرفتاریها، خروج از شداید، رسیدن به این عزت وعظمت) نتیجه تقوی وپاکدامنی وپرهیزگاری است.
تقوا یک تعّهد متقابل است:
در نهج البلاغه اصرار شده که تقوا نوعی ضامن ومصونیّت در برابر گناه است، اما در عین حال به این نکته توجه داده است که انسان نباید از حراست ونگهبانی تقوا غفلت ورزد.
این نگهبانی متقابل از نوع نگهبانی انسان وجامه است: انسان نگهبان وحافظ جامه ازدزدیده شدن وپاره شدن است، وجامه نگهبان انسان از سرما وگرما است - علی(ع)در - نهج البلاغه می فرماید: (خواب خویش را به وسیله تقوا تبدیل به بیداری کنید ووقت خود را با آن به پایان رسانید واحساس آن را در دل خود زنده نمائید وگناهان خود را با آن بشوئید...همانا تقوا را صیانت کنید وخود را در صیانت تقوی قرار دهید)(خطبه 189)
وسخن آخر:
علی (ع)در سخنان زیبای دیگری می فرمایند: (قطعاً تقوای الهی قلب شما وبینائی کوری دلهاتان، ودرمان مرض بدن هاتان واصلاح فساد سینه هاتان، وپاکیزگی آلودگی جانهای شما، وروشنی پرده های چشمانتان وآسایش ترس دلهاتان، ونور در سیاهی ظلمتهای زندگی شما است)(بحار الانوار جلد 70صفحه284)
وبه این جملات زیبا ودلنشین امام مهدی (عجل الله فرجه) در نامه به شیخ مفید گوش جان بسپاریم که: (تقوای خداوند را پیشه کنید، وما را کمک کنید که شما را از فتنه ای که به شما روی آورده نجات دهیم)(کلمه الامام المهدی صفحه190)
وسراسر متن بیعت اما عصر (عجل الله فرجه) با یارانش درزمان قیام حضرت دعوت به تقوی ودوری ازگناه وظلم فساد است، ویاران مهدی (عجل الله فرجه) هم عهد با امامشان چنینند، تمام وجودشان تقوی الهی وتبعیت از فرامین مرادشان ودستورات خداوند است.
12. عدالت ومبارزه با ظلم
یکی از ارکان مهّم اخلاق اسلامی ویکی از خصوصیّات فطری بشر توجّه به عدالت ومبارزه با ظلم وستم است.
بحث عدالت در اسلام از جنبه های مختلف مورد بررسی بوده است:
در زمینه اعتقادات، یکی از اصول مهم اعتقادی شیعیان عدل الهی است، خداوند عادل است وبه کسی ستم نمی کند إِنَّ اللهَ لا یظْلِمُ النَّاسَ شَیئاً...(115)
در نظام خلقت، محور تکوین بر عدل استوار است.(بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّماواتُ والْأرضُ)(116)
در مسائل فرعی وفقهی: آن کس که گناه کبیره انجام ندهد واصرار بر صغیره نداشته باشد، عادل است، به این معنا امام جماعت، شاهد در محاکم، فقیه، ولی قیّم و... باید عادل باشد.
در نظام سیاسی وحکومتی: حاکم جامعه اسلامی، کارگزان حکومتی، قاضی وحاکم شرع و... همه وهمه باید بر اساس عدالت حکم کنند. وباید عادل باشند (وَإِذا حَکمْتُمْ بَینَ النَّاسِ أَنْ تَحْکمُوا بِالْعَدْلِ)(117)
در برخورد با غیر مسلمانان: هم باید مراعات عدالت را نمود:
وَلا یجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی ان لا تَعْدِلُوا...(118) - دشمنی با قومی شما را به آن جا نکشاند که دست از عدالت بردارید.
یکی از اهداف مهم رسالت انبیاء تشویق قیام مردم به قسط وعدل است (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکتابَ والْمِیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)...(119) - ما رسولانمان را با دلایلی روشن فرستادیم وبا آن ها کتاب ومیزان نازل کردیم تا مردم را قیام به عدالت کنند...
مردم باید قیام به قسط کنند، گرچه بر علیه خود آن ها باشند (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ للهِ ولَوْ عَلی أَنْفُسِکمْ أَوِ الْوالِدَینِ والْأَقْرَبِینَ)...(120) - ای کسانی که ایمان آورده اید قیام به قسط کننده وشاهدان برای خدا باشید، گرچه بر علیه شما یا پدر ومادر یا نزدیکان شما باشد.
در سخنان وفرمایشات علی(علیه السلام)، تعبیرات سنگین وارزشمندی در مورد عدالت مطرح شده که به چند روایت کوتاه از کتاب غُرَر الحکم ودُرَرَالکلم بسنده می کنیم:
الف - الْعَدْلُ حَیاةٌ اَلْجَوْرُ مَمْحَاةٌ: عدالت حیات وزندگی، وستم نابود کننده است.(121)
ب - الْعَدْلُ فَضِیلَةُ الاِنسان: عدالت ارزش وفضیلت انسان است.(122)
ج - الْعَدْلُ حَیاةُ الْأحْکام: عدالت موجب احیاء همه قوانین الهی است.(123)
د - اَلْعَدْلُ قِوامُ الْبَرِیةِ اَلظُّلْمُ بَوارُ الرَّعِیةِ: عدالت موجب پایداری مخلوقات، وستم موجب هلاکت مردم خواهد شد.(124)
ﻫ - إنَّ العَدلَ میزانُ اللهِ سُبحانَهُ الَّذی وَضَعَهُ فِی الخَلقِ ونَصَبهُ لِإقامَةِ الحَقِّ فَلا تُخالِفهُ فی میزانِهِ ولا تُعارِضُهُ فی سُلطانِهِ (بدرستی که عدالت میزان خداوند سبحان است که در بین خلق نهاده وآن را برای برپا داشتن حق نسب فرموده است. پس با خداوند در میزانش مخالفت نکنید. وبا قدرت او مقابله به مثل ننمائید.)(125)
و - مَن ظَلَمَ العِبادَ کانَ اللهُ سُبحانَهُ خَصمَهُ، مَنْ عَدَلَ الْعِبادَ نَشَرَ اللهُ عَلَیهِ الرَّحْمَةَ - کسی که به بندگان ستم کند خداوند سبحان دشمن او خواهد بود. وآن کس که یابندگان به عدالت رفتار کند خداوند لطف ورحمتش را بر او می گستراند.(126)
در مقابل عدالت، ظلم وجور، در سه جلوه مطرح شده است: ظلم به خود (گناه ومعصیت)، ظلم به دیگران (تجاوز به حقوق دیگران)، ظلم به خدا (شرک به او).
فریاد انسان های آزاده در طول تاریخ، ویکی از هدف های مهم واساسی مبارزات اولیاء الهی، وهمچنین از محورهای قیام جهانی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، مبارزه با ستم وستمگران واجراء واستقرارعدالت در جهان بوده وخواهد بود؟ سیری در سخنان وادعیه وزیارت های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) موضوع را روشنتر می کند:
الف - در بخشی از صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی می خوانیم:
اللَّهُمَّ... واقْصِمْ بِهِ کلَّ جَبَّارٍ و... وأَهْلِک بِعَدْلِهِ کلَّ جَائِر - خدایا... به وسیله حضرت هر ستمگری را در هم بشکن و... با عدالت حضرت ستم هر ستمگری را نابود ساز.(127)
ب - در دعای عدیله در توصیف حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) چنین آمده است:
... وبِهِ یمْلَأُ اللهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وعَدْلاً بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وجَوْراً...(128) - به وسیله او خداوند زمین را از عدل وداد پر می کند بعد از این که از ظلم وستم پر شده باشد.
ج - در دعای قنوت امام جواد (علیه السلام) برای حضرت(علیه السلام) عرض می کند:
خداوندا دوستانت را در برابر دشمنان ظالم وتجاوزگر وعهد شکن وخارج شده از دین یاری کن.آن ها که بندگانت را گمراه کردند ودر پی تحریف کتابت بودند واحکام تو را تبدیل وحَقّت را انکار نمودند.(129)
د - امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) در زیارت ناحیه مقدّسه به جدّ بزرگوارش خطاب می فرمایند:
أَشْهَدُ أَنَّک... لِلطُّغْیانِ قَامِعاً ولِلطُّغَاةِ مُقَارِعاً... تَبْسُطُ الْعَدْلَ وتَنْشُرُه(130)
شهادت می دهم که تو... نابود کننده طغیان گری، ودر هم کوبنه طغیان گران بودی،... عدالت را گسترش دادی ومنتشر کردی.
ﻫ - در دعای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از خدا درخواست می کنیم:
اَللَّهُمَّ ارزُقنا... واکفُف أیدینا عَنِ الظّلمِ والسِّرقَةِ... وتَفَضَّل... وعَلَی الأمَراءِ بِالعَدلِ والشَّفَقَةِ(131) - خدایا روزی ما کن... ودست های ما را از ظلم وسرقت دور کن... وببخش... وبر پادشاهان عدالت ومهربانی را.
و - امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در نامه ای به سیّد ابوالحسن اصفهانی از مراجع بزرگ شیعه می فرمایند:
خود را برای مردم ارزان کن، جلسه حضورت را در دهلیز خانه خود قرار ده، به حوائج مردم برس، ما تو را یاری خواهیم کرد.(132)
ز - حضرت (عجل الله تعالی فرجه)در بخشی از بیعت خودبا یاران خاصّش در زمان ظهور از آن ها می خواند:
... مسلمانی را ناسزا نگویند، انسان در حال احرامی را نکشند، هتک حرمت محترمی را نکنند. به خانه ای هجوم نبرند، هیچ کس رابه نا حق کتک نزنند... راه را بر کسی نبندند، وترس ووحشت در جادّه ها ایجاد نکنند... مال یتیم را نخورند و...(133)
یاری مردم، برآورده ساختن حوائج آن ها، عدم تجاوز به حرمت وحقوق انسان ها، اجرای عدالت ورفع ظلم در جامعه، در سایه عنایات وتوجّهات خود حضرت (عجل الله تعالی فرجه)، وظیفه خطیر وبسیار سنگینی خواهد بود.
13. امر به معروف ونهی از منکر
یکی از مسائل مهم اخلاقی اجتماعی، وارزش های جمعی، حس مسئولیّت همگانی است. به جهت اینکه از نظر دینی همه انسان ها در برابر هم مسئولند. این روحیّه در تعبیرات مذهبی به عنوان امر به معروف ونهی از منکر، چون قطره آبی است در برابر دریای پهناور.(134)
وآنجا که پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله)جامعه را به کشتی تشبیه می فرمایند که با عدّه ای سرنشین رو به مقصدی در حرکت است، در این کشتی همه مسئولند، وهمه نگران سرنوشت یکدیگر، کسی نمی تواند به بهانه ای که این قسمت از کشتی محلّ نشستن من ویا اطاق من است، آن را ناقص ویا سوراخ کند، ویا هر کسی حقّ این را نمی تواند داشته باشد که کشتی را به هر سو که می خواهد هدایت کند. همه مسئولند، وهمه مراقب.
مردم در روابط اجتماعی، ومسئولیّت های جامعه نمی توانند نسبت به عملکردهای خطرناک وخلاف افراد بی تفاوت باشند، چون بی تفاوتی باعث در هم ریختن نظام اجتماعی وسقوط آن ها خواهد بود.
قرآن می فرماید:
باید از شما گروهی پدید آیند که دعوت به خیر ونیکی کنند.امر به معروف ونهی از منکر نمایند، آن ها گروه رستگارانند.(135)
امر به معروف ونهی از منکر فضولی ودخالت در زندگی مردم نسیت، حسّ تکلیف ومسئولیّت جمعی، وعدم بی تفاوتی نسبت به سرنوشت جامعه ومردم است.
حضرت علی (علیه السلام) در وصیّت خویش فرمودند:
امر به معروف ونهی از منکر را ترک نکنید که افراد شرور وبدکار جامعه بر شما مسلّط می شوند، وآنگاه هرچه دعا کنید به اجابت نرسد.(136)
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: امر به معروف ونهی از منکرفریضه بزرگ الهی است که همه واجبات با آن برپا می شود، وبه وسیله آن امنیّت برقرار می گردد. کسب وکار مردم حلال وحقوق مردم تأمین می شود. ودر سایه آن آبادانی می آید، واز دشمنان انتقام گرفته می شود، وکارها روبه راه می گردد.(137)
آری، اگر امر به معروف ونهی از منکر در حدّ یک تذکّر سطحی باقی نماند، ودر مراتب بالاتر آن مورد توجّه قرار گیرد، ومردم مانند چشم بینا ونظاره گر حتّی در برابر مسئلین خود باشد، افراد شرور بر آن ها مسلّط نخواهند شد وکارها رو به راه می گردد.
مراتب امر به معروف ونهی از منکر:
د رآموزه های دینی برای عمل به این فرضیه الهی شرایط ومراتبی را مطرح کرده اندکه بنا بر وضعیت موجود اجتماعی، وآمادگی های فردی قابل دقت وپیگیری است:
اوّلاًدر بیشتر آیات مربوط به این موضوع ابتدا دعوت مردم به خیر ونیکی قبل از امر به معروف ونهی از منکر مطرح شده، ومفهوم آن اینست که زمینه های معروف در جامعه بایدآماده شود وزمینه های منکر از بین رود. وسپس به این فریضه مهم پرداخته شود. ثانیاً، در مراتب امر به معروف ونهی از منکر از مراتب قلبی، زبانی، اعضاء وجوارح، وبالاتر از آن سخن به میان آمده است.
در یکی از سخنان علی (ع)می خوانیم: (گروهی از مردم با دست وزبان وقلب به مبارزه با منکرات بر می خیزد، آنها تمام خصلتهای نیک را بطور کامل در خود جمع کرده اند، گروهی دیگر تنها با زبان وقلب به مبارزه بر می خیزند، اما با دست نه، اینها به دو خصلت نیک، تمسک جسته اند ویکی را از دست داده اند، گروهی دیگر تنها با قلبشان مبارزه می کنند، واما مبارزه با دست وزبان را ترک کرده اند، این گروه بهترین خصلتها را از این سه ترک کرده وتنها یکی را گرفته اند، وگروهی دیگر نه با زبان ونه با قلب ونه با دست با منکرات مبارزه نمی کنند، اینها در حقیقت مردگان زنده نمایند.
بدانید تمام اعمال نیک وحتی جهاد در راه خدادر برابر امر به معروف ونهی از منکر همچون قطره ای است درمقابل یک دریای پهناور. وبدانید امر به معروف ونهی از منکر نه مرگ کسی را نزدیک می کنند ونه ازروزی کسی می کاهند، واما از همه اینها مهمتر سخنی است که برای دفاع از عدالت در برابر پیشوای ستمگری گفته می شود)(نهج البلاغه کلام 374)
واین بالاترین مرتبه امر به معروف ونهی از منکر درقیام حضرت امام حسین (ع)متجلی، بود.
دعوت عملی:
مهمترین راه دعوت به خیر ونیکی وامر به معروف ونهی از منکر دعوت عملی است، چنانکه امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
دعوت کننده مردم باشید امّا نه با زبان، بلکه با پارسایی، تلاش، نماز ونیکی، که این رفتارها خود دعوت کننده هستند.(138)
این نظارت همگانی ودعوت عملی در تمام زندگی واهداف معصومین (علیه السلام) ودر قیام جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) متجلّی است، به عنوان نمونه به چند مورد از متون اسلامی اشاره می شود:
الف - در زیارت وارث امام حسین(علیه السلام)، وزیارت ناحیه مقدّسه در مورد امام حسین (علیه السلام) می خوانیم:
أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وآتَیتَ الزَّکاةَ وأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ ونَهَیتَ عَنِ الْمُنْکر(139)
ب - امام حسین (علیه السلام) در وصیّت خویش به محمّد حنفیّه این چنین علّت قیام خویش را بیان می فرمایند: انگیزه نهضت وانقلاب من، هوی وهوس وتمایلات شخصی نیست، هدف من فساد وستمگری نیست، بلکه هدف من اصلاح اوضاع نابسامان امّت جدّم پیامبر (صلی الله علیه وآله)است، هدف من امر به معروف ونهی از منکر است و.... (140)
ج - امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ضمن بیعت خویش با یارانش در زمان قیام، از آن ها چنین پیمان می گیرد:... از وظائف آن ها ست که امر به معروف ونهی از منکر نمایند.... وبه مردم ستم ننمایند.(141)
د - در زیارت آل یس خطاب به امام زمان (علیه السلام)می خوانیم:
فَالْحَقُّ مَا رَضِیتُمُوهُ والْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوهُ والْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ والْمُنْکرُ مَا نَهَیتُمْ عَنْه(142) - حق آن است که شما از آن راضی باشید، وباطل چیزی است که شما از آن خشمگین هستید. معروف آن است که شما به آن فرمان می دهید، ومنکر آن است که شما از آن نهی می کنید.
آری، امروز مهمترین وبالاترین معروف، ولایت ومعرفت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) واهل بیت (علیهم السلام) است، وبزرگترین منکر دشمنان آن ها هستند، ووظیفه شیعه پاسداری ودفاع از حریم ولایت اهل بیت (علیهم السلام) وایجاد محبّت در بین مردم نسبت به آن ها است.
امّا اینکه مراتب امر به معروف ونهی از منکر چیست؟ شرایط وجوب آن کدام است، در برخورد با منکر ویا معروف چگونه باید عمل کرد؟ موارد تقیّه کدام است؟ در شرایط گوناگون تکلیف چیست؟ مسائلی است که در رساله های عملیّه مراجع تقلید می توان یافت.
14. صبر
صبر عبارت است از ثبات نفس واطمینان آن، ومضطرب نگشتن آن در بلایا ومصائب، ومقاومت کردن با حوادث وشداید، بدون پریشانی خاطر تا رسیدن به آنچه که هدف انسان وخواست واقعی وقلبی اوست.
در متون اسلامی صبر یکی از مهمترین اصول وپایه های اخلاق است، به طوری که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:«صبر نصف ایمان است.»(143)
قرآن در باب صبر تعبیرات زیبائی را به کار برده است که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می شود:
* خداوند صابران را به طور کامل وبدون حساب پاداش خواهد داد.(144)
* آنان پاداش خویش را دوبار دریافت می کنند، زیرا که بردباری پیشه ساختند.(145)
* وحتماً کسانی را که صبر پیشه ساختند به نحوی بهتر از آنچه عمل می کردند پاداش خواهیم داد.(146)
خداوند در قرآن در شأن ومنزلت صابران، صفاتی را آورده است که برای غیر آن ها به کار نبرده است:
* درود ورحمت پروردگارشان بر آن ها می باشد وآن ها هدایت یافته اند.(147)
در روایات وسنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) وائمّه (علیهم السلام) نیز در مورد صبر بسیار سفارش شده، وبسیار پر اهمّیت جلوه داده شده است:
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
کمترین چیزی که به شما داده شده است، یقین واراده صبر است. اگر کسی از این دو صفت (یقین وصبر) بهره مند شود، وشب زنده داری وروزه مستحبّی را از دست بدهد، اهمیّت ندارد.(148)
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
هرکس از مؤمنین که مبتلا به بلائی گردد وبر آن صبر نماید، پاداش هزار شهید برای او خواهد بود.(149)
اقسام صبر:
در مورد صبر واقسام آن نظریّات مختلفی مطرح شده وهرکسی با دید خاصّی صبر را تعریف وآن را به شکل های مختلف تقسیم کرده است. امّا بهترین تقسیم بندی که در مورد صبر مطرح شده حدیث معروف رسول خدا است.
پیامبرگرامی اسلام در مورد صبر می فرمایند:
صبر بر سه نوع است: صبر در زمان معصیت، وصبر بر طاعت، وصبر در مقابل گناه، پس کسی که بر مصیبتی شکیبائی ورزدتا از درد ورنج آن به قوّت ونیروی بردباری بیرون آید، خداوند برای او پاداشی برابر سیصد درجه می نویسد، که فاصله میان هر درجه تا درجه دیگر، فاصله زمین تا آسمان است. وآن کس که بر طاعات وزحمت انجام آن ها صبر نماید، خداوند برای او پاداشی برابر ششصد درجه می نویسد که فاصله میان هر درجه تا درجه دیگر، فاصله میان طبقات زمین تا عرش است، وآن کس که نفس خویش را در برابر گناه ثابت واستوار نگه دارد وبر آن صبر نماید، خداوند برای او پاداشی برابر نهصد درجه می نویسد، که فاصله میان هر درجه تا درجه دیگر، مانند فاصله میان طبقات زمین تا انتهای عرش است.(150)
دوران غیبت کبری امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) برای شیعیان، دوران صبر عظیم وصبر جمیل است.گرفتاری ها وظلم وستم ها به شیعه از یک سو، فساد وتباهی جهانی از دیگر سو، وطاقت فرسا بودن حفظ دینداری از جانب دیگر، هر سه صبر را برای انسان شیعه در این دوران امتحان عظیم می طلبد.
آنچنانکه امام حسین (ع) میفرمودند: (همانا کسی که دردوران غیبت امام زمان (عجل الله فرجه) بر اذیّتها وانکارها بردبار وشکیبا وصابر باشد مانند کسی است که با شمشیر در حضور رسول خدا (ص)به جهاد می پردازد)(کمال الدین صفحه317)
روی همین اصل در دعاء در زمان غیبت امام زمان (علیه السلام) از خداوند می خوانیم:
خدایا ما را در دوران سخت انتظار، توان صبر ومقاومت عطا کن...(151)
امام عصر (ارواحنا فداه) در زیارت ناحیه مقدسه، از خداوند در برابر تمام مصیبت ها ومشکلات صبر جمیل واجر جزیل را طلب می فرمایند.(152)
وباز هم در دعای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه):
از خداوند می خواهیم که:خداوندا به فقرا ومستمندان صبر و. قناعت عطا فرما.(153)
بیائیم ما هم در این دوران طولانی وپر از محنت ورنج وگرفتاری غیبت از خدا صبر در اطاعت، صبر در برابر معصیت وصبر در برابر مشکلات را طلب می کنیم.
15. زهد
زهد عبارتست از روی گردان شدن از دنیا وارادت قلبی نداشتن به آن وبه اندازه ضرورت زندگی از آن بهره بردن. زهد، با داشتن مال وثروت وخانه وزندگی وامثال آن منافاتی ندارد.مگر آنکه انسان قلباً آنها را دوست بدارد، وبدانها عشق ورزد وآنها باعث سرگرمی او شده. او را از یاد خدا باز دارند.
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
(تمام زهد در قرآن در دو کلمه جمع شده است. خداوندسبحان فرمود: (تا شما بر آنچه از دستتان می رود دلتنگ نشویدو بدانچه به شما می رسددلشاد نگردید)(154))(155)
پس آنکس که هر چه را از دست می دهد حسرت نخورد وبه خاطر آنچه که به دست می آورد خیلی خشنود نگردد، مقام زهد را به دست آورده است. زهد نداشتن نیست، بهره برداری صحیح از زندگی دنیاست. وعدم وابستگی به آن.
از همان حضرت (علیه السلام) روایت شده است که:
(زهد در دنیا عبارتست از کوتاه بودن آرزو، وسپاسگزاری بر هر نعمت، وپرهیز از تمامی آنچه را که خداوند عزّوجل حرام کرده است.)(156)
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
(زهد در دنیا آن نیست که مال خود را تباه سازد ویا حلال را بر خود حرام نماید. بلکه زهد آنست که اعتماد تو در دنیا بر آنچه نزد خودت است بیش از آنچه در نزد خدا است نباشد)(157)
قرآن خطاب به پیامبر (صلی الله علیه وآله) که خطاب به ما هم هست می فرماید:
(وای پیامبر (صلی الله علیه وآله)، هرگز دو چشم خود را به متاع ناچیزی که به قومی در جلوه ی حیات دنیا عطا کردیم تا آنان را بیازماییم، خیره مکن. زیرا که رزق پروردگار تو بهتر وپاینده تر است)(158)
اگر بر این باور باشیم که رازق اصلی خداست، ومالک حقیقی جهان اوست، وآنچه که در اختیار ما گذاشته است امانت الهی وموجب آزمایش ماست وابستگیهایمان نسبت به دنیا کمتر ومقام زهدمان بالاتر خواهد بود. واین زهد نتایج مادی ومعنوی زیبایی برای ما خواهد داشت.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
(آنکس که در دنیا زهد بورزد، خداوند حکمت را در قلب وی ثابت بدارد، پس زبان او به حکمت سخن خواهد گفت، ودردهای دنیا ودرمان آنرا به او می شناساند واو را سالم وپاک از دنیا به سوی دارالسلام (بهشت) می برد).(159)
لازمه ی محبت به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) ولازمه ی اخلاق وزندگی مهدوی (عجل الله تعالی فرجه) زهد در دنیاست. در دعای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از خداوند می خواهیم:
(... وتَفَضَّل عَلی عُلَماءِنا بِالزُّهدِ والنَّصیحَةِ... خدایا به دانشمندان ما مقام زهد وخیر خواهی را عطا کن)(160)
ودر سیره ی زندگی وحکومتی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بعد از ظهور ودر برخورد با کارگزاران حکومتش هم آنچه مورد توجه است زهد وتقوی است:
امام (عجل الله تعالی فرجه) در بیعت با یاران خویش، از آنها پیمان می گیرد که:
(... طلا ونقره وگندم وجو، ومواد غذایی مردم را ذخیره نکنند... لباسهای نرم ولطیف(خزّ وحریر) نپوشند، با خود طلا حمل نکنند... به زندگی اندک راضی باشند، همیشه خوشبو ومعطّر باشند. لباس خشن بپوشند، خاکی زندگی کنند. وخود نیز چنین تعهّدی به آنها می دهد.)(161)
زندگی عموم مردم در زمان پس از ظهور بسیار زندگی خوب ومرفّهی خواهد بود. امّا آنها که از نزدیکان وکارگزاران حضرت هستند، باید خود را به زندگی زاهدانه عادت دهند تا دیگران ومردم در راحتی وآسایش باشند.
دو پرسش:
پرسش اول اینست که:همه میدانیم اسلام با رهبانیّت وزهد گرائی به مخالفت بر خاسته آنرا بدعتی از راهبان شمرده است. پیغمبر اسلام (ص) صریحاً فرموده اند: لا رُهبانِیَّهَ فِی الِاسلام) بعلاوه تعلیمات جامع وهمه جانبه اسلامی در مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، براساس محترم شمردن زندگی وروی آوردن به آن است، نه پشت کردن به آن.گذشته از همه اینها، رهبانیّت واِعراض از زندگی با بینش وفلسفه خوش بینانه اسلام درباره هستی وخلقت ناسازگار است.
پرسش دوم:
گذشته از اینکه زهد گرائی همان رهبانیّت است که با اصول ومبانی اسلامی اسلامی ناسازگار است چه مبنا وفلسفه ای میتواند داشته باشد؟ چرا بشر محکوم به زهد شده است؟چرا بشر باید به این دنیا بیاید ودریا دریانعمت های الهی را ببیندو بدون آنکه کف پایش تر شود از کنار آن بگذرد؟
پاسخ:
حقیقت اینست که زهد اسلامی غیر از رهبانیّت است، رهبانیّت بریدن از مردم ورو آوردن به عبادت است.براساس این اندیشه که کار دنیا وآخرت از یکدیگر جدا است.دو نوع کار بیگانه از هم است، از دو کار یکی را باید انتخاب کرد.یا باید به عبادت وریاضت پرداخت.تا در آن جهان به کار آید ویا باید متوجه زندگی ومعاش بود تا در این جهان به کار آید.
اما زهد اسلامی در عین اینکه مستلزم انتخاب زندگی ساده وبی تکلف است، وبراساس پرهیز از تنعّم وتجمّل، ولذّت گرائی است، در متن زندگی ودر بطن روابط اجتماعی قرار دارد وعین جامعه گرائی است، برای خوب از عهده مسئولیتّها بر آمدن است.
فلسفه زهد در اسلام آن چیزی نیست که رهبانیّت را به وجود آورده است، در اسلام مسئله جدا بودن حساب این جهان وآن جهان مطرح نیست، ارتباط دو جهان با یکدیگر از قبیل ارتباط ظاهر وباطن شی واحد است.
پایه های زهد اسلامی:
چنانکه از نصوص اسلامی بر می آید:زهد اسلامی بر چند پایه اساسی استوار است:
1 - بهره گیری های مادّی از جهان وتمتعّات طبیعی وجسمانی، تنها عامل تعیین کننده خوشی وبهجت وسعادت انسان نیست، برای انسان به حکم سرشت خاص، یک سلسله ارزشهای معنوی مطرح است که با فقدان آنها تمتعّات مادّی قادر به تامین بهجت وسعادت نیست.
2 - تمتعّات مادی، ونیازهای طبیعی، لازمه طبیعی وجود انسانند. وانسان بوسیله همین نعمتها وغرایز طبیعی زندگی می کند، اما اینها وسیله وسکّوی پرش انسان هستند نه محل استقرار وماندن ولذت بردن.در جمله زیبائی از امام علی(ع)در نهج البلاغه آمده: (الدّنیا مَتجَرُ اَولِیاءُ الله)دنیا محل تجارت دوستان خداست.تجارتخانه را میتوان زیبا ساخت، تزیین کرد، نورپردازی کرد، اما به هدف بهره وسودی که ازقبال آن بدست می آید، نه خود تجارتخانه، دنیا مقدمه رسیدن به آخرت، وآخرت ثمره تلاش های دنیاست.
3 - سرنوشت سعادت فرد از سعادت جامعه جدا نیست، انسان از آن جهت که انسان است یک سلسله وابستگی های عاطفی، واحساس مسئولیتهای انسانی درباره جامعه دارد، که نمی تواند فارغ از آسایش دیگران آرامش داشته باشد.
4 - روح در عین نوعی اتحاد ویگانگی با بدن، در مقابل بدن اصالت دارد، کانونی است، در برابر کانون جسم.منبع مستقّلی است برای لذّات وآلام، روح نیز به نوبه خود بلکه بیش از بدن، نیازمند به تغذیه وتهذیب وتقویت وتکمیل است، روح از بدن وسلامت آن ونیرومندی آن بی نیاز نیست، اما بدون شک غرفه شدن در تنعمّات مادی، مجال وفرصتی برای بهره برداری از کانون روح باقی نمی گذارد.
16. حیاء وعفّت
حیاء به مفهوم شرم، آزرم، پرهیز وخودداری از امری از بیم ملامت، وعفّت به مفهوم پارسائی، پاکدامنی، ترک شهوت، خودداری از کار زشت وناروا. هر دو حالتی درونی وروانی است که انسان را از کارهایی که خلاف شئون انسانی واخلاقی اوست باز میدارد.
امام علی ابن ابیطالب (علیه السلام) میفرمایند: (ثَمَرَةُ الحَیاءِ العِفَّةُ - ثمره ونتیجه حیاء انسان وشرم او، عفّت وپاکدامنی اوست.)(162)
ویا در مورد دیگری میفرمایند: (اِنَّ الحَیاءَ والعِفَّةَ مِن خَلائِقِ الایمانِ واِنَّهُما لَسَجیَّهَ الاَحرارِ وشیمَه الاَبرارِ) حیاء وعفّت هر دو از خلقیات وارزشهای ایمان هستند ورفتار آزادگان وخصوصیات درونی نیکان.)(163)
بسیاری از ارزشهای اخلاقی در جامعه در سایه حیاء وعفّت تحقّق پیدا می کند که اگر این دو نباشند پرده دریها وبی حیایی تمام ارزشهای انسانی را نابود می کند. روی همین اصل امام علی(علیه السلام) می فرمایند:
(سه اصل از مجموعه ایمان است، عفّت، ورع وتقوی، حیاء...)(164) ویا: (بالاترین نشانه مروّت ومردانگی حیاء است که ثمره ومیوه حیاء، عفّت وپاکدامنی است.)(165)
در زمینه این دو اصل ارزشی رهنمودها وفرمایشات معصومین (علیهم السلام). برای نسل جوان بسیار زیبا وراهگشاست. در این جا به نمونه هایی از آن فرمایشات اشاره می شود:
الف. رسول گرامی اسلام فرمودند:
(اسلام عریان است ولباس آن حیاء. زینت وزیور آن وقار. مردانگیش عمل صالح. پایه واساس آن ورع وتقوی است. وبرای هر چیزی اصل واساسی است واصل واساس اسلام محبّت ما اهل بیت (علیهم السلام) است.)(166)
محبّت اهل بیت (علیهم السلام) عاملی می شود که محبّ آنها حیاء وعفّت وپاکدامنی خویش را حفظ نماید.
ب. از همان حضرت نقل شده که فرمودند:
(خداوند بهشت را بر هر فحش دهنده بددهان که حیاء او کم است وبرای او مهم نیست که چه می گوید وچه چیزی درباره او گفته می شود حرام نموده است.)(167)
ج. علی(علیه السلام) در توصیف انسان باعفّت می فرمایند:
(مجاهد شهید در راه خدا. اجر وپاداش او بیشتر از کسی نیست که در تنگنای غرائز قرار بگیرد امّا عفّت وپاکدامنی خود را حفظ کند. انسان عفیف وپاکدامن میرود که فرشته ای از فرشتگان باشد.)(168)
انواع حیاء:
در تعبیرات اسلامی حیاء را به شکلها وعناوین مختلف تقسیم کردند:
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) در یک تقسیم بندی از حیاء می فرمایند:
(حیاء دو نوع است، حیاء عقل وحیاء حماقت، حیاء عقل نشانه علم وحیاء حماقت همان جهل انسان است.)(169)
در پرستش وتحقیق از مسائل شرعی وانجام واجبات وترک محرّمات حیاء مفهومی ندارد. امّا در انجام کارهای زشت وپیروی از شهوات، حیاء یک اصل اساسی است.
در روایات دیگری از آن حضرت(صلی الله علیه وآله)، حیاء به شکل دیگری تقسیم شده است:
حیاء پنج نوع است:حیاء در مقابل گناه، حیاء در مقابل کوتاهی عمل، حیاء کرامت وبزرگواری، حیاء محبّت وحیا در برابر هیبت وعظمت، وبرای هرکدام از این حیاءها اهلی وبرای اهل آن مرتبه ومقام جداگانه ای است.(170)
حیاء وعفّت، شرم وپاکدامنی در دوران جوانی ومخصوصاً برای دختران، باعث عزّتمندی وکرامت آن ها خواهد بود.انسان با حیاء وعفّت شهوات وغرائز بر او غلبه نخواهند کرد، وجسم خود را در برابر دید دیگران وچشم های ناپاک قرار نخواهد داد. ودر معرض خدا گناه نمی کند. جوان عفیف آراسته است، امّا آراستگی او به گونه ایست که جسم او وسیله جلب توجّه دیگران قرار نگیرد.او خود را بزرگتر از آن می یابد که دیگران او را به عنوان یک ابزار حقیر وکوچک نگاه کنند.
او چشم های خود را هم از حرام حفظ می کند که همه مشکلات روحی وروانی دوران جوانی از چشم شروع می شود.چشمی که آرزوی دیدار زیباترین یوسف دنیا(امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه))را دارد، آن را ارزانتر از آن خرج نمی کند.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)در عای منسوب به خود آن حضرت، می فرمایند:خداوندا چشمان ما را از زشتی وخیانت حفظ کن ودر ادامه همان دعا: خدایا به زنان ما حیاء وعفّت وپاکدامنی عطا بفرما.(171) امید است که مدّعیان محبّت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) چنین باشند.
17. دعا ونیایش
یکی از وسایل مهمّ ارتباط بندگان با خدا که خود عامل مهم سازندگی انسان وتوجّه پبدا کردن به ارزش های اخلاقی است، دعا ونیایش است.
قرآن می فرماید:
وَقالَ رَبُّکمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ... - وپروردگار شما فرمود: مرا بخوانید تا دعوت شما را اجابت کنم.(172)
ویا در موردی دیگر می فرمایند:
(وَإِذا سَأَلَک عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ...) - وهرگاه بندگانم از تو در مورد من سؤال کنند من نزدیکم ودعای، دعا کننده را هرگاه که مرا بخوانند اجابت می کنم.(173)
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
زیاد دعا کنید، زیرا دعا کلید بخشش خداوند ووسیله رسیدن به هر حاجت است، نعمت ها ورحمت هائی نزد پروردگار است که جز با دعا نمی توان به آن رسید وبدان هر در را که بکوبی عاقبت گشوده خواهد شد.(174)
طرح یک سؤال:
با اینکه روح دین، مغز عبادت ونشانه خضوع در برابر حق دعا است امّا عدّه ای غافل از این حقیقت می گویند: آیا دعا عامل تخدیر فکری جامعه نیست؟ آیا دعا فضولی در کار خدا نیست؟ بِهَر ترتیب خدا هرچه مصلحت بداند عمل می کند. آیا دعا منافات با مقام رضا وتسلیم ندارد؟
پاسخ:
آن ها که چنین ایرادهایی دارند، مسلماً از آثار تربیتی، اجتماعی وروانی ومعنوی دعا غافلند. دعا چراغ امید را دل انسان روشن می کند. ومردمی که دعا ونیایش را فراموش کنند به عکس العمل های نا مطلوب روانی واجتماعی مواجه خواهند شد.
وبه تعبیر یکی از روانشناسان معروف:
فقدان نیایش در میان ملّتی برابر با سقوط آن ملّت است، اجتماعی که احتیاج به نیایش را در خود کشته است معمولاً از زوال وفساد مصون نخواهد بود.البتّه نباید این مطلب را فراموش کردکه تنها صبح نیایش کردن وبقیّه روز را همچون یک وحشی به سر بردن بیهوده است. باید نیایش را پیوسته انجام داد ودر همه حال با توجّه بود تا اثر عمیق خود را در انسان از دست ندهد.(175)
آنان که برای دعا اثر تخدیری قائلند، معنای دعا را نفهمیده اند، زیرا معنای دعا این نیست که از علل طبیعی دست بکشیم وبه جای آن دست به دعا برداریم، بلکه در عین استفاده از امکانات به این نکته توجه کنیم که مسبب الاسباب، محول الاحوال خداست، واز او توفیق تلاش بیشتر بخواهیم وبه او تکیه کنیم. وبا این ترتیب دعا خلاف تسلیم ورضا نیست بلکه درخواست کسب قابلیت برای تحصیل سهم بیشتر از عنایات بی پایان خداوند است.
در اینجا برای روشنتر شدن معنا ومفهوم دعا به چند روایت اشاره می کنیم:
الف - پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرمایند: اَلدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَةُ - دعا همان عبادت ونیایش است.(176)
ب - از امام باقر (علیه السلام) سؤال شد که کدام عبادت افضل است؟حضرت فرمودند:
چیزی نزد خدا برتر از این نیست که از او تقاضا کنند واز آنچه نزد اوست بخواهند، وهیچ کس مبغوض ترو منفورتر نزد خداوند از کسانی که از عبادت او تکبّر می ورزند واز مواهب او تقاضا می کنند نیست.(177)
ج - واز امام صادق (علیه السلام) نقل شده که:دعا عبادت بزرگ است... (178)
البتّه برای دعاء راه های استجابت فراوان، واز طرف دیگر موانع استجابت وجود دارد که در روایات وکتب مختلف ذکر شده است.
شرایط اجابت دعا
در شرایط اجابت دعا مسائل گوناگونی، مانند پاکی روح وقلب، طلب مغفرت، حمد وستایش خداوند، صلوات ودرود بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) واهل بیت (علیهم السلام)، پاک بودن اموال انسان وعدم وجود حقّ الناس به گردن دعا کننده، حسّ مسئولیّت اجتماعی امر به معروف ونهی از منکر، مطرح شده است؛ امّا در حدیث زیبائی از علی(علیه السلام) در پاسخ کسی که از عدم استجابت دعایش شکایت داشت، هشت مورد را به عنوان مشکل اساسی عدم استجابت دعا مطرح فرموده اند که به طور خلاصه عبارتند از:
قلب های شما به هشت خصلت خیانت می کند:
اول: خدا را شناخته اید امّا حقّ او را اداء نکرده اید.
دوم: به فرستاده او ایمان آورده اید، وبا سنّتش مخالفت کرده اید.
سوم: کتاب او را خوانده اید وبه آن عمل نکرده اید.
چهارم: می گوئید از کیفر خدا می ترسید، امّا همواره کارهائی می کنید که شما را به آن نزدیک می کند.
پنجم: می گوئید به پاداش الهی علاقه دارید، امّا کارهایی می کنید که شما را از آن دور می سازد.
ششم: نعمت خدا را می خورید وشاکر نعمت نیستید.
هفتم: ادّعای دشمنی با شیطان دارید امّا عملاً با او مخالفت نمی کنید.
هشتم: عیوب مردم را نصب العین خود ساخته وعیوب خود را پشت سر افکنده اید.
پس چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟در حالی که خود خلف وعده کرده ودرهای استجابت دعا را بسته اید.(179)
چه بخواهیم؟
معمولاً در دعای ما مسائل مادّی، رفع گرفتاری های مادّی، فردی واجتماعی، ودرخواست های محدود مطرح می شود امّا سیری در دعاهای منسوب به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)به ما می آموزد که چگونه دعا کنیم واز خداوند چه بخواهیم، به عنوان نمونه:
- درخواست معرفت خدا، پیامبر (صلی الله علیه وآله) وحجّت خدا، وحفظ از ضلالت وگمراهی.
- ثبات در دین، در حزب وانصار مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بودن.(180)
- توفیق اطاعت حق، دوری از معصیت، صدق نیّت و....
- هدایت واستقامت در راه آن، علم ومعرفت، جلوگیری از حرام وشبهه.
- زهد وخیر خواهی علماء، کوشش وتلاش دانشجویان، پندپذیری مردم.
- شفاء مریضان، رحمت بر رفتگان، خلاصی اسراء، یاری رزمندگان.
- وقار وآرامش پیران، توبه واِنابه جوانان، حیاء وعفّت زنان، عدالت حاکمان... (181)
- برکت در عمر، امنیّت جامعه، حسن ایمان.(182)
- آرزوی رجعت در زمان ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه)، یاری حضرت، شهادت در راه او.(183)
- جلوگیری از تفرقه مؤمنان، کثرت یاران، پرداخته شدن قرض ها، آسانی کارها به برکت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه).(184)
- قبولی نماز، آمرزش گناهان، وسعت روزی، و... بخاطر حضرت (عجل الله تعالی فرجه).(185)
- نفرین بر دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) ودشمنان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) ودرخواست انتقام وهلاکت آن ها ودعاء برای تأیید امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) ویارانش بر علیه دشمنان.(186)
- دعا برای تعجیل در فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) وآرزوی یاری حضرت در زمان ظهور؛ که حضرت خود در نامه به اسحاق بن یعقوب فرمودند: فراوان برای تعجیل در فرج دعا کنید. که فرج وگشایش کارها در دعای شماست.
ومسلماً خود حضرت هم دعا خواهند فرمود. ودعاهای فراوان ائمّه هم دلیل بر این امر است.
بیائیم ما هم این چنین دعا کنیم. ومخصوصاً دعا برای فرج حضرت (عجل الله تعالی فرجه)، وبا هم همنوا شویم:
اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیک فِی دَوْلَةٍ کرِیمَة...
اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ والْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ
18. قدرت جسمی
تندرستی، صحّت، نشاط وسلامتی نعمت بزرگ الهی است، که چه در راه تأمین زندگی مادّی وچه در اجرای امور معنوی، واخلاقی می تواند بسیار ارزنده وکارساز باشد. شجاعت وقدرت جسمی وروحی، اولیاء خدا، چیزی نیست که قابل انکار باشد، زندگی علی(علیه السلام) ویارانش، قیام امام حسین(علیه السلام) واصحاب خاصّش، دلاوری های امام حسن(علیه السلام) در جنگ های زمان علی(علیه السلام)، زبانزد دوست ودشمن است.
قرآن در داستان طالوت ودرگیری او با جالوت، دلیل انتخاب او به فرماندهی بنی اسرائیل چنین بیان می فرماید:
(إِنَّ اللهَ اصْطَفاهُ عَلَیکمْ وزادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ والْجِسْم)(187) - خداوند او را به فرماندهی بر شما برگزید چون از نظر دانش وقدرت وشجاعت برتری داشت.
ودر جریان حضرت موسی (علیه السلام) موقعی که دختران شعیب (علیه السلام) برای پدر داستان را نقل می کنند از قول آن ها می فرماید: این فرد بهترین کسی است که به خدمت گرفته ای چون قویّ وامین است.(188)
وفقهاء در بحث سَبق ورمایه وشرط بندی بر آن از آیه (وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ومِنْ رِباطِ الْخَیلِ - آنچه که از قدرت ونیروهای رزمی آماده می توانید بر علیه دشمن تهیّه کنید.)(189) استفاده کرده اند.
این آیات نشان دهنده آن است که اسلام انسان ضعیف وناتوان وترسو پرورش نمی دهد. انسان هائی می خواهند، قوی، بانشاط، پرانرژی.
سیری در روایات
الف - علی (علیه السلام) در دعای کمیل از خداوند متعال درخواست می کند که:
قَوِّ عَلَی خِدمَتِک جَوارِحی - خدایا در راه خدمت گزاری خودت همه اعضاء وجوارح مرا قوی گردان.(190)
ب - امام حسن (علیه السلام) می فرمایند که پیامبر(صلی الله علیه وآله)بعد از نماز ها چنین دعا می فرمودند:
خداوندا به من وسعت در روزی وصحّت وسلامتی در جسم، وقدرت بدنی عطا کن که در راه اطاعت وعبادت تو به کار ببرم.(191)
ج - امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
سلامتی در راه دین وصحّت بدن بهتر از مال وثروت است، ومال هم زینت دنیا وحسنه است.(192)
د - امام سجاد (علیه السلام) در دعای 25 صحیفه سجّادیّه، در دعا برای فرزندان از خدا می خواهد:
خدایا بخاطر من ضعیف آن ها را قدرت وغوّت عنایت فرما، وبدن هایشان را صحیح وسالم نگهدار وهمچنین دین واخلاقشان را اصلاح فرما، ودر جان واعضاء بدنشان عافیت وصحت عطا فرما.(193)
ﻫ - امام صادق(علیه السلام)در دعا برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)می فرماید:
خدایا قدرت وپشتگرمی حضرت(علیه السلام)را قوی وشدید گردان، وقدرتش را زیاد کن... (194)
و - امام صادق(علیه السلام) در تمنّای حضرت لوط در میان قومش بر اساس آیه 80 سوره هود که قرآن از سخنان لوط نقل می کند: (ای کاش قوّتی می داشتم ویا به یک پایه واساس قوی پناه می بردم.) توضیح می فرمایند که:
این سخن حضرت لوط چیزی نبود جز تمنّای نیرو وقدرت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) وصلابت واستواری اصحاب امام(عجل الله تعالی فرجه) که آن ها همان پایه واساس قوی هستند. زیرا به هر مردی از آن هاقدرت چهل مرد داده شده است. وقلب هر کدام از آن ها از پاره های آهن محکمتر وپر صلابت تر است. اگر به کوه ها حمله کنند آن را در هم می کوبند. شمشیرهاشان از حرکت باز نمی ایستد تا خداوند عزّ وجلّ راضی شود.(195)
وهمانطور که در وصف یاران مهدی(عجل الله تعالی فرجه)آمده است.راهبان شب وشیران روزند، وآن زمان که بر مرکب هاشان سوار می شوند مانند عقاب های تیز پروازند....
آری یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه)چنین اند، قوی، پرنشاط وپویا وپر تحرّک، ودر عین حال تمام قدرت وپویائی ونشاطشان را نثار رهبر فرزانه خود می کنند ودر خدمت او خواهند بود.
19. تواضع وفروتنی
یکی دیگر از ارزشهای مهمّ انسانی، وفضایل اخلاقی تواضع وفروتنی است.انسان ها به طور فطری از افراد متکبّر ومغرور متنفّرند وانسان های متواضع وفروتن را دوست دارند.زیرا غرور ونخوت وتکبّر تحمیل خود به دیگران وتحقیر آن هاست، امّا تواضع پذیرش دیگران وتکریم آن هاست.در قرآن وروایات هم در زمینه تواضع تعبیرهای زیبائی به کار رفته که به مواردی از آن اشاره می کنیم:
الف - قرآن می فرمایند:
(وَلا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّک لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ ولَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً)(196) - در زمین متکبّرانه ومغرور راه مرو، زیرا تو نه می توانی زمین رابشکافی ونه در بلندی به کوهها رسی.کنایه ازاینکه متواضع باش واینقدر با تکبّر ونخوّت با مردم برخورد نکن.
ب - ودر سفارش های لقمان به فرزندش می فرماید:
(وَلا تُصَعِّرْ خَدَّک لِلنَّاسِ ولا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللهَ لا یحِبُّ کلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ)(197) - پسرم، با بی اعتنائی از مردم روی مگردان ومغرورانه برزمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد.
ج - در ادامه یکی دیگر از آیات می فرماید:
(... فَإِلهُکمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وبَشِّرِ الْمُخْبِتین)(198) - خدای شما معبود واحدی است در برابر فرمان او تسلیم شوید، وبشارت ده متواضعان را.
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) در مورد این آیه می فرمایند: آیه اختصاصاً در مورد ما اهل بیت (علیهم السلام) نازل شده است. یعنی اهل بیت (علیهم السلام) مصادق کامل متواضعان در برابر خداوند ومردم هستند.
اِخبات - زمین صاف ووسیع که انسان به راحتی در آن گام بر میدارد. وبعداً این مادّه به معنای اطمینان وخضوع آمده، چرا که راه رفتن در چنین زمینی توأم با اطمینان است، وچنین زمینی زیر پای رهروان خاضع وتسلیم است.
د - در زیارت امین الله می خوانیم:
اَللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ إِلَیک وَالِهَة...(199) - خداوند قلب های انسان های متواضع در برابر تو واله وشیدا هستند.
ﻫ - علی (علیه السلام) در صفات متّقین می فرمایند:
وَمَشْیهُمُ التَّوَاضُعُ(200) - روش زندگی ومشی آن ها، تواضع وفروتنی است.
و - امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
تواضع وفروتنی رفعت ومقام صاحبش را بالا می برد. پس متواضع باشید خدا به شما رفعت می دهد.(201)
ز - علی (علیه السلام) فرموده اند:
کسی که در برابر دانش آموزان تواضع کند، ودر برابر علماءکوچکی نماید، با علم خود آقائی می یابد. پس علم، انسان پائین را بالا می برد. ورها کردن علم انسان والا را پست می نماید، اساس دانش تواضع وفروتنی است.(202)
ح - وپیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) فرموده اند:
سه نکته است که خداوند جز خیر وخوبی به آن نمی افزاید.تواضع را خداوند جز رفعت نمی افزاید. وکوچکی نفس را جز عزّت نمی افزاید. وعفّت را جز بی نیازی نمی افزاید.(203)
ط - امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
از نشانه های تواضع آن است که شخص در نشستن در پائین مجلس راضی باشد، واینکه با هر شخص ملاقات می کند سلام کند. وجَدَل را رها کند گرچه حق با او باشد. ودوست نداشته باشد که بر تقوی ستایش شود.(204)
ی - ودر مورد سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله) می خوانیم: هرگز اجازه نمی داد به هنگامی که سوار بود افرادی پیاده در رکاب او پیاده راه بروند، بلکه می فرمود: شما به فلان مکان بروید ومن هم می آیم ودر آن جا به هم می رسیم، حرکت کردن پیاده در کنار سواره سبب غرور سوار وذلّت پیاده می شود.
ثروت فراوان، قدرت، زیبائی ظاهری، علم و... معمولاً عوامل تکبّر وغرور هستند وبه همین علّت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) در دعای منسوب به حضرت از خداوند طلب می کند:
وَعَلَی الأغنیاءِ بِالتَّواضُعِ والسِّعَةِ (205) - خداوندا به ثروتمندان تواضع وفروتنی، ووسعت بخشیدن در وضعیّت فقرا عطا فرما.
از خداوند بخواهیم که به پیروی از معصومین (علیهم السلام) به ما روحیّه تواضع وفروتنی عطا کند.
20. حفظ زبان
اید بتوان ادّعا کرد که یکی از مهمترین ارکان فضایل ورذایل اخلاقی ویکی از مهمترین نمودهای آن توجّه به زبان وعملکرد وکاربرد آن است.
زبان مظهر بسیاری از زیبائی ها وزشتی ها وبیانگر اسرار وجودی انسان است. بسیاری از بدبختی ها ویا خوشبختی های فرد ویا جامعه ناشی از عملکرد زبان است.چه خوشبختی وبدختی دنیوی ومادّی وچه اخروی ومعنوی.
در متون اسلامی از جهات گوناگون به این مسئله مهم توجّه شده است که به عنوان نمونه می توان به نکات ذیل توجّه کرد:
الف - از دیدگاه روایات، شخصیّت هر فردی پشت زبان او نهفته شده است.
امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) می فرمودند:
سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا هر انسانی زیر زبان خود پنهان است(206)
از همان حضرت نقل شده که فرمودند:
در مورد چیزی که راهش را نمی شناسی وحقیقت آن را آگاهی نداری سخن مگو، زیرا سخن تو دلالت بر عقل تو می کند، وعبادت تو خبر از معرفت وشناخت تو می دهد.(207)
ب - خصلت هائی در انسان وجود دارد که از طریق زبان آشکار می شود:
علی (علیه السلام) می فرماید:
در انسان ده صفت وجود دارد که توسّط زبانش آشکار می شود.شاهدی است که خبر از درون می دهد.حاکمی است که حق وباطل را مشخّص می کند، سخنگوئی است که پاسخ می دهد، شفیعی وواسطه ای است که به وسیله او نیازها درک می شود.توصیف کننده ایست که به واسطه او اشیاء شناخته می شوند.فرماندهی است که به نیکی فرمان می دهد.پند دهنده ای است که از بدی نهی می کند، عزّت بخشی است که به وسیله او ناراحتی ها آرام می یابد.حاضری است که در او کینه ها از بین می رود. وسخنگوئی است که گوش ها از آن لذّت می برند.(208)
ورسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) می فرمودند:
زیبائی مرد بخاطر فصاحت زبان اوست.(209)
ج - زبان کلید هر خوبی وبدی است.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
این زبان کلید هر خیر وشرّی است. سزاوار است انسان مؤمن مهر بر زبان خویش نهد، آن چنان که بر طلا ونقره خویش سرپوش می نهد.(210)
رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
ایمان هیچ بنده ای راستی واستقامت نمی یابد، مگر اینکه قلبش چنین باشد، وقلب او استواری نمی یابد مگر اینکه زبانش استوار ومستقیم باشد.(211)
د - سلامت انسان در حفظ ونگهداری زبان اوست.
علی (علیه السلام) می فرمایند:
کسی که زبان خود را حفظ کند، خداوند زشتی های او را می پوشاند.(212)
ورسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
هیچ کس از گناهان سالم نمی ماند مگر اینکه زبان خویش را حفظ کند.(213)
واز همان حضرت نقل شده که:
هیچ بنده ای حقیقت ایمان را نمی شناسد مگر اینکه زبان خویش را کنترل وحفظ کند.(214)
ﻫ - زبان دارای لغزش هاو فتنه ها است؛ باید مواظب آن بود.
علی (علیه السلام) می فرمایند:
لغزش زبان ضربه او بدتر از جراحت نیزه است.(215)
واز همان حضرت نقل شده که:
سر خویش را از لغزش های زبان حفظ کن، واو را در تحت زمام ورهبری حفظ، احتیاط وتقوی وعقل درآور.(216)
واز همان حضرت در روایتی دیگر آمده است که:
بدان که زبان مانند سگ هار است. اگر او را رها کنی به تو حمله می کند.(217)
و - زبان گرفتار آفت هائی است که باعث عذاب های سخت او خواهد شد:
رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله)می فرمایند:
بیشترین آفت ها واشتباهات فرزند آدم در زبان اوست.(218)
بسیاری از گناهان انسان متأسّفانه از زبان او سرچشمه می گیرند. بهتان، تهمت، دشنام، تحقیر مردم، دروغ، غیبت، مسخره کردن مردم، مدح وذمّ بیجا، سخن چینی، دشمنی، قسم های دروغ، نفاق ودوروئی، لغو و... از گناهانی هستند که انسان وجامعه را به فساد وبدبختی می کشانند واز نظر روایات ومتون اسلامی زبان را گرفتار سخت ترین عذاب ها می کنند:
از رسول گرامی اسلام نقل شده که:
خداوند زبان را به عذابی گرفتار می کند که هیچ کدام از اعضاء انسان به آن عذاب گرفتار نشده اند، زبان سؤال می کند که خدایا، چرا به عذابی گرفتار کردی که هیچکدام از اعضاء دیگر را عذاب ننمودی؟
به زبان گفته می شود: تو سخنی را گفتی که تمام مشرق ومغرب زمین را پر کرد، با آن سخنت خون هائی به ناحق ریخته شد، مال های مردم غارت شد، وبه ناموس مردم خیانت شد.(219)
پس اگر زبان چنین حسّاس است، که در عین زیبائی بسیار خطرناک است، بیائیم هم مواظب آن باشیم، وهم همنوا با دعاهای زیبای منسوب به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) طالب خیر وبرکت وزیبائی زبان باشیم.
در دعای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)می خوانیم:
وَسَدِّد ألسِنَتَنا بِالصَّوابِ والحِکمَة - خدایازبان ما را به صدق وصواب وسخن حکمت آمیزگویا ساز.(220)
ودر زیارت آل یس این چنین از خداوند درخواست می کنیم:
... وامْلَأَ... ولِسَانِی نُورَ الصِّدْق - خدایا زبانم را پر از نور صدق وراستی کن.(221)
21. لغو:
یکی از مشخصات وفضایل انسان مومن از نظر قرآن اعراض ورویگردانی از لغو است. وبندگان ویژه وممتاز خداوند کسانی هستند که زمانی با لغو وبیهودگی برخورد می کنند بزرگوارانه از کنار آن می گذرند (مومنون 3 - فرقان 72)
مقصود از لغو چیست؟ لغو به معنای کارهای بی هدف وبدون نتیجه مفید است، وبر حسب اختلاف اموری که فایده عاید آنها می شود مختلف می گردد. چه بسا فعلی که نسبت به امری لغو ونسبت به امری دیگر مفید باشد. در حقیقت هر گفتار وعملی که فایده قابل ملاحظه ای نداشته باشد. پس کارهای لغو در نظر دین، آن اعمال مباح وحلالی است که صاحبش در آخرت ویا در دنیا از آن سودی نبرد سرانجام آن منتهی به سود آخرت نگردد.مانند خوردن وآشامیدن به انگیزه شهوت در غذا که لغو است، چون غرض از خوردن ونوشیدن نیرو گرفتن برای اطاعت وعبادت خداست. ویا آنچه که در دنیای امروز گرفتاری فراوان جوانان ماست. بازیهای رایانه ای، ورزش های مختلف، سرگرمی های مختلف مباح در عین حالی که ممکن است نفس عمل کار حرام نباشد اما چون هدف دنیایی منطقی ویا آخرتی بر آن مترتب نیست شامل عمل (لغو) می شود بنابر این اگر فعل هیچ سودی برای آخرت نداشته باشد وسود دنیایی اش هم سرانجام منتهی به آخرت نشود چنین فعلی لغو است.
خدای عز وجل در وصف مومنان نفرموده است که به کلی لغو را ترک می کند، بلکه فرموده از آن اعراض می کند واعراض غیر از ترک به تمام معنا است. اعراض وقتی است که محرک وانگیزه ای، آدمی رابه سوی اشتغال به فعلی بخواند وآدمی از آن اعراض نموده به کارهای دیگر بپردازد واعتنایی به آن کار نکند ولازمه اش آن است که نفس آدمی خود وسرمایه عمر خود را بزرگتر وگرانبها تر از آن بداند که به کارهای پست اشتغال ورزد. وبخواهد که همواره از کارهای منافی، با شرف وآبرو چشم پوشیده، به کارهای بزرگ ومقاصد عظیم بپردازد. وبه تعبیر دیگر تمام لحظات حیاط وزندگی اش را در راه اهداف متعالی مدیریت کند.(تفسیرالمیزان جلد15 صفحه9و8)
واگر می بینیم بعضی از مفسدان لغو را به باطل تفسیر کردند وبعضی به معنای همه معاصی وبعضی به معنای دروغ وبعضی به معنای دشنام، یا مقابله دشنام به دشنام وبعضی به معنای غنا ولهو ولعب. وبالاخره بعضی به معنای شرک تفسیر کرده اند همه اینها مصداقهای آن مفهوم جامع وکلی است. البته لغو تنها شامل سخنان وافعال بیهوده نمی شوند. بلکه افعال بیهوده وبی پایه ای که انسان را از یاد خدا غافل واز تفکر در آنچه مفید وسازنده است به خود مشغول می دارد همه در مفهوم لغو جمع است (تفسیر نمونه ذیل آیه3 مومنون)
روایات در مورد لغو:
علی (ع) می فرمایند: (هر سخنی که در آن یاد وتوجه خدا نباشد لغو است) (بحار الانوار جلد78 صفحه92)
2 - رسول گرامی اسلام (ص) می فرمایند: (برترین مردم از نظر قدر ومنزلت کسی است که آنچه راکه او را بهدف نمی رساند ترک کند)(بحار الانوار جلد71 صفحه276)
3 - امام صادق (ع) می فرماید: (بپرهیزید از اینکه به کاری وارد شوید که مورد هدف شما نیست که در آن صورت خوار خواهید شد)(بحار الانوار جلد78 صفحه 204)
4 - پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) در ضمن مناجاتی از خداوند طلب می کنند: (خدایا به من رحم کن تا زمانی که مرا باقی می گذاری در ترک گناهان، وبهمن رحم کن که خود را در کاری که مقصد من نیست به زحمت بیندازم)(بحار الانوار جلد99 صفحه 294)
5 - علی (ع) می فرمایند: (چه بسا لغوی که موجب شرمی شود) (غررالحکم)
6 - واز دعاهای زیبای امام زمان (عجل الله فرجه) حجت بن الحسن العسکری (ع) به ما آموخته اند که (... واسدُ داَسماعَنا عَنِ اللَّغوِ والغیبهَ. خدایا گوشهایمان را از سخنان لغو وغیبت حفظ کن)(مفاتیح الجنان صفحه214) وچه نیکوست اگر بر اساس رهنمودهای امامان (ع) وپیامبر اسلام (ص) وامام زمان (عجل الله فرجه) (ارواحنا فداه) زندگی وحیات ما از لغو بیهودگی مبرا وبرکنار باشد.
22.غیبت:
از رذایل اخلاقی که هم ثمرات وآثار منفی دنیوی فراوانی دارد وهم مشکلات وعذاب ها آخرتی خصیصه ی زشت غیبت است که متاسفانه جامعه ما بشدت گرفتار آن است.
قرآن غیبت را در حد خوردن گوشت مرده انسان می داند (سوره حجرات آیه12)
غیبت چه مفهومی دارد؟غیبت به معنای بدگوئی پشت سر دیگری سخن از بدی کسی در غیاب او، بدون رضایت او، که اگر در او این بدی باشد غیبت است واگر در وی نباشد بهتان وتهمت است.
یکی از مهمترین سرمایه وجود انسان حیثیت وآبرو وشخصیت اوست، وهر چه آن را به خطر اندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، ترور شخصیت از ترور شخص خطرناک تر است.
غیبت عامل آبروریزی افراد، بدبینی، بی اعتمادی در جامعه، ودر نتیجه نابود شدن پایه های تعاون وهمکاری وپیوند های اجتماعی است.
وگاه سرچشمه نزاع های خونین وقتل وکشتار.
همان طور که مطرح شدغیبت فاش کردن عیوب افراد است درغیاب آنها، خواه این عیب جسمانی باشد یا اخلاقی، در اعمال او باشد یا در سخنش، حتی در مورد لباس، همسر، وخانه...
اگر صفات ظاهر وآشکار کسی مطرح شود غیبت نیست مگر اینکه قصد تمسخر واستهزاه در آن باشد.که آن گناه دیگری است وحرام.
واگر انسان دچار غیبت کسی شد چون حق الناس است باید با هر وضعیتی از شخص غیبت شونده حلالیّت بطلبد وجبران حیثیت اجتماعی او را بکند.
روایات در باب غیبت:
در مورد غیبت روایات فراوانی در اسلام مطرح شده است که فقط چند مورد از آن اشاره می شود.
الف:امام صادق (ع)فرمودند: (غیبت کننده اگر توبه کند آخرین کسی است که وارد بهشت می شود واگر توبه نکند اولین کسی است که به دوزخ برده می شود)(مستدرک جلد 9صفحه117)
ب: پیامبر گرامی اسلام فرمودند: (هر کس زن یا مردی را غیبت کند تا چهل روز نماز وروزه اش پذیرفته نمی شود)(بحار الانوار جلد 72صفحه258)
ج: پیامبر اسلام فرمودند: (در قیامت هنگامی که نا مه ی اعمال انسان به دست او داده می شودعده ای می گویند، چرا کارهای خوب ما درآن سبت نشده است؟ به آنهاگفته میشود خداوندنه چیزی را کم ونه چیزی را فراموش می کند بلکه کارهای خوب شما بخاطر غیبتی که کرده اید از بین رفته است.
در مقابل افراد دیگری کارهای نیک فراوانی درنامه اعمال خود می بینند وگمان می کنند که این پرونده از آنان نیست به آنها می گویند به واسطه غیبت شدن نیکی های کسی که شما را غیبت کرده برای شما ثبت شده است.(بحار الانوار جلد 72صفحه258)
د: امام صادق (ع)فرمودند: (کسی که به منظور عیب جوئی وآبروریزی مومنی سخنی نقل کند تااو رااز نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده به سوی ولایت شیطان می فرستدو اما شیطان هم او را نمی پذیرد)(وسایل الشیعه جلد8صفحه608)
طرح دو سوال:
الف: به چه دلیل غیبت کردن مانند خوردن گوشت مرده برادر است؟
پاسخ: کندن وجدا کردن گوشت مرده قابل جبران نیست، از بین بردن حیثیت وآبروی مومن به سختی قابل جبران است ویا امکان ندارد. در عین حال تصور خوردن گوشت انسان مرده بسیار ناراحت کننده است، به همان ترتیب از بین بردن آبروی انسان باید ناراحت کننده باشد.
ب: چرا بخاطر یک لحظه غیبت کردن، عبادت چند ساله انسان محو می شود؟ آیا این نوع کیفر عادلانه است؟
پاسخ: همان گونه که غیبت کننده در یک لحظه آبروئی را که سالها بدست آمده از بین می برد خداوند هم عباداتی را که او سالها بدست آورده از بین می برد.بنابراین محو عبادات چند ساله، یک کیفر عادلانه است.
شنیدن غیبت: وظیفه شنونده، گوش ندادن به غیبت ودفاع از مومن است.در حدیث می خوانیم(کسی که غیبت را بشنود وسکوت کندشریک جرم گوینده است)پیامبر اسلام (ص)فرمودند: (کسی که غیبت را بشنود وآن را رد کندخداوند هزار باب شر را د ردنیا وآخرت بر او می بندد ولی اگر ساکت بود وگوش داد گناه گوینده نیز برای او سبت می شود واگر بتواند غیبت شنونده را یاری کند ولی یاری نکرد، در دو دنیا خوار وذلیل می شود)(وسایل الشیعه جلد 8صفحه606)
در آیه 36اِسراء می خوانیم (هر یک از گوش وچشم ودل انسان در قیامت مورد باز خواست قرار می گیرند)بنابراین ما حق شنیدن هر سخنی را نداریم.
وباز هم گوش فرا دهیم به دعای عصر (عجل الله فرجه) (...وَاسدُد اَسماعَنا عَنِ اللّغوِ وَالغیبِه...)جلسه غیبت را باید به هر شکل ممکن تعغیر داد وبحث آن را عوض کرد، ویا باید آنجا را ترک نمود.
موارد جواز غیبت:
در مجموع روایات، در مواردی غیبت کردن جایز است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
1 - در مقام مشورت در کارهای مهم (در شرکت ها، مسائل اقتصادی، اجتماعی و...)
2 - برای رد سخن وعقیده باطل اشخاصی که دارای اعتقادات باطل هستند.
3 - برای گواهی دادن نزد قاضی (به عنوان شاهد)باید حقیقت را گفت.
4 - برای اظهارمظلومیت، مظلومی که فریادش به جائی نمیرسد، بیان ظلم ظالن مانعی ندارد.
5 - کسی که بدون حیاو آشکارا گناه می کند، غیبت او مانعی ندارد.
6 - برای رد ادعاهای پوچ افراد، غیبت مانعی ندارد(ادعای اجتهاد، دکترا، رابطه با امام(ع) وامثال این ادعا ها را در حالی که بدانیم دروغ است. وباید با شدت با آن مبارزه کرد.)
23. تقیّه:
تقیّه از ریشه وَقَی به معنای حفظ ونگهداری، ودر اصطلاح قرآن وروایات روشی برای حفظ جان ومال ودین در برابر دشمن.تقیّه یا کتمان عقیده باطنی، بر خلاف آن چه بعضی می پندارند به معنای ضعف وترس ومحافظه کاری نیست.بلکه غالباً به عنوان یک وسیله مؤثر برای حفظ دین ومبارزه با دشمن است بدون اینکه خود انسان ضربه ای بخورد.
مؤمن آل فرعون تقیّه می کرد امّا برای خدمت به آئین موسی (علیه السلام) ودفاع از حیات او در لحظات سخت وبحرانی، شخص پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در آغاز قیامش در مدّت چند سال دعوت پنهانی داشت واز همین روش استفاده می کرد. ابوطالب عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله) شاید تا آخر عمرش روش تقیّه را از دست نداد، تا بتواند جان پیامبر (صلی الله علیه وآله) را از شرّ دشمن حفظ کند.
عمّار یاسر بعد از به شهادت رسیدن پدر ومادرش از همین وسیله برای نجات خود ودین خود استفاده کرد.
اصولاً تقیّه یک بحث کاملاً معقول ومنطقی است.مخصوصاً در زمانی که جمعیّت مؤمنان در منطقه ای در اقلیّت باشند، ودر چنگال اکثریّتی بی منطق وبی رحم گرفتار شوند هیچ عقلی اجازه نمی دهد که با اظهار ایمان ووابستگی پیامبر(صلی الله علیه وآله) وائمّه جز در مورد ضرورت نیروهای فعال خود را به هدر دهند. وآنچه که بعضی از جاهلان وناآگاهان پنداشته اند که تقیّه مخصوص مذهب شیعه است، یا تقیّه نشانه ضعف وزبونی است کاملاً بی اساس ودور از منطق است. تقیّه در تمام مکتب ها بدون استثناء وجود دارد.
انواع تقیه:
می گویند سخن شیعه در مورد تقیه مخالف تمام اعتقادات انبیاءو پیامبر(ص)است که قرآن می فرماید: (وَلا یَخشَونَ احداً الَّا الله)
در پاسخ باید گفت، تقیه انواعی دارد تنها، یک نوع از آن (تقیه خوفی)است که طبق آیه فوق در مورد دعوت انبیا وابلاغ رسالت منتفی است.
ولی تقیه اقسام دیگری نیز دارداز جمله (تقیه تجیبی وتقیه پوششی است). منظور از تقیه تجیبی آن است که گاه انسان برای جلب محبت طرف مقابل عقیده خود را مکتوب می دارد تا بتواند نظر او را برای همکاری در اهداف مشترک جلب کند.
ومنظور از تقیه پوششی آن است که گاه برای رسیدن به هدف باید نقشه ها ومقدمات را کتمان کند چرا که اگر برملا گردد ودشمنان از آن آگاه شوند ممکن است آن را خنثی کنند.
زندگی انبیا مخصوصاً پیامبر اسلام(ص)پر است از این گونه تقیه ها، زیرا می دانیم در بسیاری از مواقع هنگامی که حرکت به سوی میدان نبرد می کرد مقصد خود را مخفی میداشت. نقشه های جنگی او کاملاًدر خفا کشیده می شد واستتار که نوعی از تقیه است در تمام مراحل اجرا می گشت.
بهر حال تقیه معنای وسیع دارد که همان (پوشاندن واقعیت ها برای پرهیز واجتناب از به خطر افتادن هدف ها است) واین چیزی است که در میان همه عقلا جهان وجود دارد ورهبران الهی هم برای رسیدن به هدفهای مقدسشان در پاره ای از مراحل آن را انجام می دهند.
چنانکه درداستان حضرت ابراهیم (ع)می خوانیم که او مقصدش را از ماندن در شهر در آن روز که بت پرستان برای مراسم عید به خاج از شهر می رفتند مکتوم داشت تا از یک فرصت مناسب برای در هم کوبیدن بت ها استفاده کند.
ونیز مومن آل فرعون برای اینکه بتواند در مواقع حساس به موسی (ع)کمک کند واو را از قتل نجات دهد ایمان خود را مکتوم می داشت. به همین جهت قرآن از او به عظمت یاد کرده است.به هر حال تنها تقیه خوفی است که بر پیامبران مجاز نیست نه انواع دیگر تقیه.(تفسیر نمونه جلد 17صفحه333)
در روایات اسلامی تأکید فراوانی در مورد تقیّه شده است. که این روایات هم مفهوم واقعی تقیّه را روشن می کند وهم وظیفه ما را در قبال دشمنان اسلام:
الف - امام صادق (علیه السلام) در سفارشی به یاران خود می فرمایند:
در مورد دین خودتان تقوای الهی پیشه کنید، وآن را با تقیّه در پوشش قرار دهید.زیرا کسی که تقیّه را مراعات نمی کند ایمان ندارد، شما گروه شیعه در بین مردم مانند زنبوران عسل در بین پرندگان هستید؛اگر پرنده می دانست چه در شکم زنبور عسل است، هیچ کدام از زنبورها را باقی نمی گذاشت.(222)
ب - از همان حضرت نقل شده که فرمودند:
تقوای الهی را داشته باشید واز دین خود با پرهیزکاری نگهداری وبا تقیّه آن را تقویت نمائید.(223)
ج - ودر روایات دیگری از امام صادق (علیه السلام) آمده است که:
تقیّه سپر مؤمن است، وکسی که تقیّه را مراعات نمی کند ایمان ندارد.(224)
تعبیر تقیّه به سپر ویا در بعضی از روایات به زره به این معناست که مبارزه مؤمن با کفر ونفاق حتمی است امّا به صورتی که در عین در صحنه مبارزه بودن شرایط را برای ضربه زدن دشمن به خود فراهم نکند.
در مواردی هم تقیّه جایز نیست.
د - امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
تقیّه به خاطر این لازم شده که جلوی خونریزی را بگیرد. امّا اگر دشمنیِ دشمن به کشتن وخونریزی رسید جای تقیّه نیست. به خدا قسم اگر شما دعوت شوید که ما را یاری کنید خواهید گفت: ما در حال تقیه هستیم، امّا تقیّه پیش شما از پدران ومادرانتان محبوب تر است. آن زمان که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ظهور می کند نیازمند به پرسش از شما در مورد تقیّه نیست. وبر بسیاری از منافقان حدّ خدا را جاری می کند.(225)
ﻫ - واز همان حضرت نقل شده که فرمودند:
انسان مؤمن، مجاهد است، زیرا با دشمنان خدا در دولت باطل با تقیّه جهاد می کند. ودر دولت حق با شمشیر... (226)
در زمان غیبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) در موارد فراوانی شیعیان دعوت به تقیّه شده اند.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در نامه به شیخ مفید می فرماید:
... خود را به وسیله تقیّه از آتش برافروخته عصر جاهلیّت حفظ کنید، که این آتش را گروهی اموی که می خواهند فرقه وگروه وابسته به امام زمان(علیه السلام) را بترسانند، شعله ور ساخته اند.(227)
ودر مورد دیگری از حضرت نقل شده است که:
زیاد تلاش نکنید که چیزهایی که بر شما پنهان است آشکار شود.
پس بیائیم به عنوان یک درس اخلاق بر اساس فرمان رهبر ومقتدایمان امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) در عصر غیبت عمل کنیم.
24. دوری از نافرمانی خدا
یکی از مهمترین اصول وپایه های اخلاق اسلامی دوری از گناه ونافرمانی خداست. خداوند امیال وغرایز گوناگون را در وجود انسان قرار داده است تا بشر به وسیله آن ها به حیات مادّی ومعنوی خویش به سوی کمال ادامه دهد. امّا آنچه مهم است این است که باید در میان امیال انسان تعادل برقرار شود، تا طغیان یک یا چند میل وغریزه عرصه را بر تمایلات فطری دیگر تنگ نکند؛ در غیر این صورت انسان از رشد وکمال باز می ماند.
گناهان در زندگی دنیوی واخروی انسان اثرات بسیار زیان باری دارند. می توان گناه را آفت درخت زندگی انسان دانست، که انسان را از رسیدن به سعادت وآرامش وکمال باز می دارد. در قرآن وفرمایشات پیشوایان توصیه های فراوانی برای جلوگیری از گناه شده است. به عنوان نمونه:
الف: قرآن می فرماید:
آری کسی که گناهی را کسب کند وخطاهایش بر او احاطه نماید، از یاران آتش خواهند بود که در آن جاودانند.(228)
مفهوم احاطه گناه آن است که انسان به قدری در گناهان فرو رود که زندانی برای خود بسازد که منافذ آن بسته باشد.
توضیح اینکه گناهان کوچک وبزرگ در آغاز یک عمل است.سپس تبدیل به حالت می شود. وبا اصرار وادامه شکل ملکه به خود می گیرد وهنگامی که به اوج شدّت خود برسد تمام وجود انسان را به رنگ گناه در می آورد وعین وجود انسان می شود.در این هنگام هیچ پند وموعظه ونصیحتی در وجود او اثر نمی کند وبا دست خود قلب ماهیّت می شود.(229)
ب: قرآن در سوره بقره بعد از ذکر قسمت هائی از احکام روزه واعتکاف می فرماید:
(تِلْک حُدُودُ اللهِ فَلا تَقْرَبُوها)...(230) - آن ها حدود ومرزهای الهی است به آن ها نزدیک نشوید.
از این احکام تعبیر به مرزهای الهی شده است، مرز میان حلال وحرام. مرز میان ممنوع ومجاز، وجالب این است که نمی گوید از مرزها نگذرید، می گوید به آن نزدیک نشوید، چرا که نزدیک شدن به مرز وسوسه انگیز است، وگاه سبب می شود که بر اثر طغیانِ شهوات ویا گرفتار شدن به اشتباه انسان از آن بگذرد.
به همین دلیل از گام نهادن در مناطقی که موجب لغزش انسان است نهی شده مانند شرکت در مجالس گناه، ویا خلوت کردن با زن بیگانه و....
همین معنی در احادیث دیگرتحت عنوان حمایت از حِمی(نگه داشتن حریم منطقه ممنوعه)بیان شده است.پیامبر(صلی الله علیه وآله) می فرمایند: «محرّمات الهی قرقگاه های اوست، هرکس گوسفند خود را در کنار قرقگاه ببرد بیم آن می رود که وارد منطقه ممنوعه شود.» افراد متقّی نه تنها دچار گناه نمی شوند بلکه سعی دارند به نزدیکی حرام نیز گام ننهند.(231)
انواع گناه
گناهان را به خاطر اهمیّت آن ها ویا بخاطر آشکار وپنهان بودن به اشکال مختلف تقسیم کرده اند که در این جا به دو نوع تقسیم بندی آن اشاره می شود.
الف - گناهان کبیره وصغیره
گناهان کبیره یا کبائر گناهانی هستند که آثار سوء آن ها بسیار زیاد است وخداوند در مورد آن ها وعده عذاب داده است، تعداد دقیق گناهان کبیره از نظر قرآن وروایات مشخّص نشده زیرا مشخّص کردن آن ها باعث گستاخی انسان ها در گناهان صغیره می شود.
پاره ای از گناهان کبیره را می توان به این شرح نام برد: شرک به خدا، یأس از رحمت خدا، عقوق والدین، قطع رحم، رباخواری، زنا وفحشاء، شراب خواری، قمار، دروغ، پیمان شکنی، غیبت، خیانت به امانت، دزدی، کم فروشی، کمک به ستمکاران، فرار از جهاد، اسراف، اصرار برگناه، کبر، حسد، بدعت، کفران نعمت و...(232)
گناهان صغیره گرچه از نظر اثر ونتیجه در سطح پائین تری قرار دارند، ولی نباید فراموش کرد که مداومت بر گناهان سبب می شود که زمینه برای ارتکاب گناهان کبیره فراهم شود:
مانند اصرار بر گناهان صغیره، انجام گناه صغیره از روی طغیان گری وسرکشی، کوچک شمردن گناه، خوشحال بودن از انجام گناه، غرور در برابر رحمت خداوند و...
لغزش انسان غالباً از امور کوچک شروع می شود وبه تدریج به مسائل بزرگتر می رسد.کسی که از گناهان صغیره خود داری نکند به تدریج آماده انجام گناهان بزرگ نیز می شود.
ب - گناهان بدنی وقلبی
بر حسب تقسیم بندی دیگر، گناهان را می توان به دو دسته بدنی وقلبی تقسیم کرد، گناهان بدنی به کردارهای ناشایستی گفته می شودکه انسان با اعضاء وجوارح خود مرتکب آن ها شود مانند:دزدی، غیبت، شراب خواری، آزاردیگران و... گناهان قلبی حالات ناپسندی است که انسان آن ها را در دل جای می دهد. مانند:حسد، ریا، بدگمانی نسبت به مؤمنان، کینه وعداوت مؤمن، خود پسندی وتکبّر و...
قرآن می فرماید: آنچه در آسمان ها وزمین است از آن خداست، واگر آن چه در درون شما است، آشکار کنید ویا مخفی نگه دارید خداوند آن را به حساب می آورد. پس هرکه را خواست می بخشد وهرکه را خواست عذاب می کند...(233)
آثار گناه
گناهان در زندگی دنیوی واخروی انسان علاوه بر عذاب الهی اثرات نامطلوب دیگری دارند که به بعضی از آن موارد اشاره می شود.
24 - 1: قساوت قلب
هر گناهی که از انسان سر می زند، ظلمتی بر دل او راه می یابد واز صفای معنوی آن کاسته می شود؛چون بر گناه اسرار ورزد، آن ظلمت وسیاهی افزایش یافته وبه تدریج عامل قساوت قلب می شود.امام محمد باقر(علیه السلام) می فرمایند:
هیچ چیز مانند گناه دل را فاسد نمی کند، همانا قلب با گناه درمی آویزد تاجائی که گناه بر آن چیره می شود وآن را زیرورو می کند.(234)
از این بیانات به خوبی معلوم می شود که ارتکاب گناهان حال درونی انسان را به تدریج تغییر می دهد تا آن جا که قساوت قلب جایگزین لطافت روح می شود.
24 - 2: سلب توفیق
وقتی انسان گناهی را مرتکب می شود، از یک پی آمد دیگری نیز متضّرر می گردد وآن پدیده ای غیبی وماوراء طبیعی است که از آن به (سلب توفیق) یاد می کنیم. بدین معنی که به دنبال هرگناه، توفیقی از انسان سلب می شود وبدین وسیله دری از خیر بر روی او بسته می شود، زیرا هر خیری برای انسان هست همه از خدا وفضل واحسان او در حقّ وی است، وانسان به خودی خود فاقد هر نوع خیر وسعادت است.کسی که عملاً اوامر الهی را نادیده می گیرد، از هر نوع خیر واحسان الهی محروم می شود.
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند، حضرت عیسی (علیه السلام) به یاران خود فرمود:
از نظربازی بپرهیزید که آن، بذر شهوت را در دل می کارد وصاحب خود را در فتنه وفساد می اندازد.(235)
وپیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: نگاه به نامحرم تیری زهر آلود از ناحیه شیطان است، هرکه از ترس خدا آن را ترک گوید، خدا به او ایمانی می دهد که شیرینی آن را در دل احساس کند.(236)
24 - 3: از دست دادن لطف وعنایت محبوب
نشانه دوستی ومحبّت واقعی گوش فرادادن به فرامین محبوب ودوری از آن چیزهائی است که مورد تنفّر محبوب است، انسان گناهکار از لطف وعنایت خداوند واهل بیت (علیهم السلام) دور می شود واین خود بزرگترین خسران است.
امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
قسم به خدا، همراه ما از طرف خدا برات خلاصی وتبرئه شدن نیست؛ وبین ما وخدا خویشاوندی نیست، وما بر خدا حجّتی نداریم. وجز به وسیله اطاعت مقرّب درگاه خدا نمی شویم.پس هر یک از شما که مطیع خدا باشد ولایتِ ما برایش فایده دارد؛ وهر که از شما اهل معصیت باشد، ولایت ما فایده ای به حالش ندارد، وای بر شما فریفته نشوید، وای بر شما فریفته نشوید.(237)
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)جوانی را دوست دارد ومی پذیرد که مطیع فرمان خدا ومعصومین (علیهم السلام) باشد.
دوری از گناه در سیره مهدوی
سیری در متون دعاها وزیارت های منسوب به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) اهمیّت دوری از گناه را برای ما روشنتر می سازد.
الف - در دعای منسوب به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می خوانیم:
اَللَّهُمَّ ارزُقنا تَوفیقَ الطّاعَةِ وبُعدَ المَعصِیة... وَاغضُض أبصارَنا عَنِ الفُجُورِ والخِیانَةِ واسدُد أسماعَنا عَنِ اللَّغوِ والغَیبةِ(238)
خداوندا توفیق اطاعت ودوری از گناه را روزی ما کن... چشمان ما را از گناه وخیانت بپوشان، وگوش های ما را از شنیدن لغو وغیبت ببند.
ب - در دعای رجبیّه از خداوند می خواهیم:
وَاعْصِمْنَا مِنَ الذُّنُوبِ خَیرَ الْعِصَم(239) - ما را از گناه به بهترین شکل حفظ فرما.
ج - از علی (علیه السلام) نقل شده که از موارد بیعت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) با یاران خود در زمان قیام اینست:
دزدی نکنند، مرتکب زنا نشوند، مسلمانی را دشنام ندهند... مال یتیمی را نخورند، به چیزی که نمی دانند شهادت ندهند، مسجدی را تخریب ننمایند، شراب ننوشند، تجاوز به کسی نداشته باشند و...(240)
د - امام رضا (علیه السلام) در دعای رفع بلا از صاحب الزّمان (دعای روز جمعه) در مورد حضرت(عجل الله تعالی فرجه)به خدا عرضه می دارد:
خداوندا امام زمان(علیه السلام) را از گناهان حفظ کردی واز عیب ها دور نمودی، واز ناپاکی ها پاکیزه گردانیدی واز شک وشبهه سالم نگه داشتی، خدایا ما در روز قیامت در مورد حضرت شهادت می دهیم که گناهی انجام نداده وجرمی نیاورده، ومرتکب معصیتی نشده، وفرمانی از تو را ضایع ننموده، وهتک حرمتی نکرده، امر واجبی را از بین نبرده وقانونی را تغییر نداده است.(241)
نمونه این دعا در موارد دیگری هم ذکر شده است.
بیائیم ما هم به تأسّی از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) ویارانش سعی کنیم نزدیک گناه نشویم، وحریم آن را حفظ نمائیم. باشد که مشمول دعاها وعنایات خاصه حضرت قرار بگیریم.
25. پرهیز از مال حرام
داشتن مال وزندگی خوب ومرفّه واصل مالکیّت به عنوان قانون پایدار برای حفظ جامعه وانسان ضرورت دارد. واصلی انکار ناپذیر است. به گونه ای که تعلّق وبستگی برخی از اشیاء به انسان طبیعی وبر پایه اصلی فطری است. لیکن همین اصل اگر در چهار چوب شرع وقانون محدود نگردد وبا میزان عدالت مشخص نشود، سرچشمه بدبختی ها، نابسامانی ها، ناآرامی ها وویرانگری های فراوان می گردد.
در اسلام مالکیّت حقیقی ویژه خداوند است ومردمان در داشتن ها اصالت ندارند ومالک حقیقی نیستند، بلکه آنچه در دست دارند وبه ظاهر مالک آن هستند، به عنوان عاریت به آن ها داده شده است، تا برای گذران زندگی از آن ها - به صورت مشروع - بهره ببرند. اموال از این جهت (مال الله) است که همه چیز از آن خداست واز اراده او بوجود می آید وهستی می پذیرد، وفعل الهی، پدید آورنده همه چیزهائی است که در اختیار انسان قرار می گیرد، ومورد بهره برداری او واقع می شود.
بنابرین تبعیّت از فرامین الهی در نوع بهره برداری از امکانات هستی، واستفاده از اموال امری طبیعی ومورد تأیید دین وقرآن واسلام است، ومخالفت با فرامین الهی در این زمینه اَکل مال به باطل، ومورد انتقاد شدید اسلام ووعده عذاب الهی است.
سیری در آیات وروایات موضوع را مشخّص تر می کند.
الف - قرآن در مورد نفی اکل مال به باطل می فرماید:
ودر روابط خود اموال یکدیگر را به ناحق مخورید وبرای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، قضیه آن را به حاکمان مکشانید، در حالی که شما حقیقت را می دانید.(242)
در این آیه مسلمانان از بدست آوردن مال وثروت از طریق ظلم واجحاف به مردم وهمچنین دادن رشوه به قاضیان برای باطل نمودن حَقّی به شدّت هشدار داده شده اند.
ب - در مورد خوردن اموال یتیم می فرماید:
کسانی که اموال یتیمان را از روی ظلم وستم می خورند، در واقع آتش می خورند، وبه زودی به آتش سوزانی می سوزند.(243)
امام صادق(علیه السلام) در حدیثی می فرمایند:
از بزرگترین گناهان کبیره هفت مورد است... (سپس در ادامه می فرمایند) امّا مقصود از خوردن مال یتیمان، ظلم به ما در مورد فیئی ما (اموالی که متعلّق به ما بوده از طریق رسول الله) وبردن آن اموال است.(244)
که البتّه این مورد بالاترین ومهمترین مصادق است وگرنه خوردن اموال یتیمان شامل همه یتیمان می شود.
ج - در آیه دیگری از قرآن می خوانیم:
ای کسانی که ایمان آورده اید اموال یکدیگر را به باطل - واز طریق نا مشروع - نخورید. مگر اینکه تجارتی باشد که با رضایت شما انجام گیرد...(245)
از امام صادق(علیه السلام) در مورد حدیث معراج پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده که فرمودند:
پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) فرمودند: در شب معراج در سیر آسمانی به گروهی برخوردم که نزد آن ها سفره هائی از گوشت طیّب وپاک وسفره هائی از گوشت پلید وخبیث بود، وآن ها از گوشت پلید وخبیث می خوردند، از جبرئیل پرسیدم این ها چه کسانی هستند؟ جبرئیل گفت: این ها کسانی از امّت تو هستند که مال حرام می خوردند وحلال را رها کرده اند.(246)
از نظر قرآن وروایات اسلامی مال حرام علاوه بر عذاب اخروی وتبعات آن، در اخلاق وروحیّات انسان، ودر تربیت فرزندان آثار وضعی بسیار خطرناکی دارد. مال حرام مهمترین عامل قساوت قلب انسان واز دست دادن روحیّه سالم وفرزندانی پاک وصالح خواهد بود.
امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا، در بخشی از سخنان حیات بخش خود به دشمنان فرمود:
وای بر شما، شما را چه شده؟ ساکت شوید وبه سخنان من گوش فرا دهید، در حالی که من شما را به راه رشد وکمال دعوت می کنم. کسی که از من اطاعت کند از راه یافتگان است، وهرکس که با من مخالفت کند از هلاک شدگان. وهمگی شما در برابر امر من عصیان می کنید وسخنم را گوش نمی دهید، زیرا شکم های شما پر شده از مال حرام وبر قلب هاتان مهر زده شده است.(247)
مال حرام، وخوردن آن انسان را تا مرز دشمنی وکشتن امام معصوم(علیه السلام)پیش می برد.
در فرمایشات امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
الف - امام (عجل الله تعالی فرجه)در دعای خویش به ما می آموزدند که از خدا بخواهیم:
وَطَهِّر بُطُونَنا مِنَ الحَرامِ والشُّبهَةِ - خداوندا شکم هایمان را از مال حرام وشبهه ناک پاک گردان. ودر ادامه همان دعا:
وَاکفُف أیدِینا عَنِ الظُّلمِ والسِّرقَة - ودستان ما را از ستم ودزدی کوتاه کن.(248)
ب - در دعای قنوت امام جواد (علیه السلام) در مورد امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) در ادامه دعا در مورد دشمنان حضرت می فرمایند:
خداوندا این دشمنان اموال تو را به عنوان دولت وقدرت خود تصاحب کردند...(249)
ج - در داستان بیعت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) با یاران خود در زمان قیام (بنا به فرموده علی(علیه السلام)) از آن ها بیعت می گیرد که: (طلا ونقره وگندم وجو ذخیره نکنند، اموال یتیمان را نخورند... لباس های فاخروگران قیمت (خزّوحریر) نپوشند و...)(250)
د - امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در پاسخ سؤالات اسحاق بن یعقوب می فرمایند:
... امّا آن ها که به اموال ما چشم دوخته اند، واگر چیزی از اموال ما را برای خود حلال بشمرند وبخورند، در واقع آتش خورده اند.امّا در مورد خمس، در زمان غیبت تا ظهور استفاده از آن برای شیعیان ما(از طریق صحیح آن)حلال است. به خاطر پاکی ولادت آن ها وپلید نشدن اموال واولادشان.(251)
ﻫ - امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در پاسخ به سؤالات اَسَدی می فرمایند:
... کسی که اموال اهل بیت (علیهم السلام) را بدون اذن آن ها تصرّف می کند، ملعون است، وما دشمنان او در روز قیامت خواهیم بود.چنانکه پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرموده اند: «کسی که اموال خاندان مرا که خداوند بر دیگران حرام فرموده حلال بداند به زبان من وهر پیامبر(صلی الله علیه وآله)اجابت شده مورد لعن ونفرین است.» هر کس به ما ستم کند در جمله ستمگران به ما است ولعنت خدای عَزَّوَجَلَّ بر او خواهد بود که خداوند در قرآن می فرمایند: آگاه باشید که لعنت خداوند بر ستمگران است.(252)
دزدی، اسراف، رشوه، ربا، خوردن اموال یتیمان، دخالت در اموال اهل بیت (علیهم السلام) همه از مصادیق اکل مال به باطل است، از خدا بخواهیم ما را در مسیر تربیت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) قرار بدهد.
26. خیانت:
خیانت در اصل به معنای خودداری از پرداخت حقّی است که انسان پرداختن آن را تعهّد کرده است وآن ضّد (امانت) است.
امانتداری از فضایل مهم اخلاق اسلامی است واز امتیازات انسان این است که مسئول وامین در برابر امانتهای الهی باشد.امانت گرچه معمولاً به امانتهای مالی گفته می شود.ولی در منطق قرآن مفهوم وسیعی دارد که تمام شئون زندگی اجتماعی وسیاسی واخلاقی را در بر می گیرد، لذا در حدیث وارد شده (اَلمجَالِسُ بِالاَمانه - گفتگوهایی که در جلسه خصوصی گفته می شود امانت است.)
روی این جهت، آب وخاک وسرزمین اسلام در دست مسلمانان امانت الهی است، فرزندان آنها امانت هستند، واز همه بالاتر قرآن مجید وتعلیماتش، وولایت اهل بیت(ع)امانت بزرگ الهی محسوب می شوند.آئین خداوند، سنت پیامبر (ص)، اهل بیت حضرت(ص)، اموال واسرار مومنان، اسرار حکومت اسلامی، و...همه وهمه امانتهائی هستند که عدم توجّه به آنها خیانت است.
به هر حال خیانت در امانت از منفور ترین اعمال واز زشترین گناهان است، کسی که در امانت خیانت می کنددر حقیقت منافق است که پیامبر اسلام(ص) فرموده اند:نشانه منافق سه چیز است:هنگام سخن دروغ می گوید، وبه هنگامی که وعده میدهد تخلّف می کند، وبه هنگامی که امانتی نزد او بگذارند خیانت می نماید، چنین کسی منافق است هر چند روزه بگیرد ونماز بخواند وخود را مسلمان بداند)
اصولاً ترک خیانت در امانت از وظائف وحقوق انسانی است، یعنی حتی اگر صاحب امانت مسلمان هم نباشد نمی توان در امانت او خیانت کرد.
قرآن می فرماید: (ای کسانی که ایمان آورده اید به خدا وپیامبر(ص) ودر امانت خود خیانت نکنید)(آیه 27سوره انفعال)
در آیه 58 سوره نساء خداوند دستور به اداء امانتها به اهلش را میدهد، واز مسائلی در آن آیه وآیه 59 به عنوان امانت مطرح می شود حکم به عدل در جامعه اسلامی واطاعت از خدا ورسول(ص) واولی الامر است. ودر اختلافات، خدا ورسولش را حَکَم قرار دادن. بنابراین مخالفت با هر کدام از این اصول خیانت در امانتهای الهی است.
سیری در روایات:
در روایات پیامبر (ص) واهل بیت (ع) در مورد امانتداری، وزشتی خیانت در امانت مسائل گوناگونی مطرح شده است، که در این جا به مناسبت بحث، به چند روایت در مورد خیانت اشاره می شود:
1 - از امام صادق (ع)روایت شده که فرموده اند: (سرشت انسان بر هر طبیعتی نهاده شده جز خیانت ودروغ - بحار الانوار جلد75صفحه172)
2 - رسول گرامی اسلام(ص)می فرمودند: (از ما نیست آن کس که به اهل ومال مسلمانی خیانت کند)(بحار الانوار جلد 75صفحه172)
3 - از امام جواد (ع)نقل شده است که فرموده اند: (همین قدر از خیانت انسان، کافی است که امین خیانتکاران باشد)(بحار الانوار جلد 78صفحه364)همکاری با خائنان ومورد اعتماد خائنان بودن، خود خیانت است.
4 - از رسول اکرم (ص)روایت شده که: (در علم ودانش کمک ویاور یکدیگر باشید، زیرا خیانت یکی از شما در علمش بدتر از خیانت او در مالش خواهد بود)(بحار الانوار جلد 2صفحه68)
5 - وعلی (ع)می فرماید: (هرگاه خیانت ها در جامعه آشکار شد، برکات از بین می رود)(غرر الحکم)
6 - از پیامبر اکرم (ص)نقل شده که فرموده اند: (کسی که به امانتی در دنیا خیانت کند وبه اهلش ندهدو مرگ او را دریابد، بر غیر امت من مرده است، خدا را ملاقات می کند در حالی که مورد خشم خداوند است)(بحار الانوار جلد 75صفحه172)
7 - در حدیثی آمده است که: (هر گاه وقت نماز می شد علی (ع)به خود می پیچید، لرزه بر اندامش می افتاد، ورنگ به رنگ می شد، می پرسیدند:این چه حالی است ای امیر مومنان؟ حضرت فرمود: وقت نماز، وقت اداء امانتی است که خداوند بر آسمانهاو زمین عرضه کرد وآنها آن امانت را نپذیرفتند) (میزان الحکمه جلد1صفحه349)
وباز همنوا با مناجات امام عصر (عجل الله فرجه) ارواحنا له الفداءشویم، در دعای معروف حضرت(ع)که: (وَاغضُض اَبصارَنا عَنِ الفُجورِ والخِیانه. چشم های ما را از زشنی وخیانت بپوشان)(مفاتیح الجنان صفحه214)
امام زمان (ع)ارواحنا العذاء در دومین نامه ای که به شیخ مفید ارسال فرموده اند، در پایان نامه می فرماید: (کسانی رااز مضمون مضون این نامه آگاه کن که به امانتشان اطمینان داری)(کلمه الامام المهدی صفحه200)
از خداوند بخواهیم که ما را امانتدار امانتهای واقعی وحقیقی قرار دهد.
27. استقامت:
استقامت از ریشه (قَوَمَ)، استواری، بر پا ایستادن، مقاومت در راه هدف...(کسانی که می گویندپروردگار ما الله است سپس بر سر گفته خود می ایستند واستقامت می کنند فرشتگان الهی بر آنها نازل می شوند که نترسید وغمگین نباشید)(فصّلت30)
تعبیر جامع وجالبی است که در حقیقت همه نیکی ها وصفات برجسته را در بر دارد.نخست دل به خدا بستن وایمان محکم به او پیدا کردن، سپس تمام زندگی را به رنگ ایمان در آوردن ودر محور آن قرار دادن بسیارند کسانی که دم از عشق به خدا می زنند.ولی در عمل استقامت ندارند، افرادی سست وناتوان اند که وقتی در برابر طوفان شهوات قرار می گیرند با ایمان وداع کرده، ودر عمل مشرک می شوند وهنگامی که منافعشان به خطر می افتدهمان ایمان ضعیف ومختصر را از دست می دهند.
علی (ع)در یکی از خطبه های نهج البلاغه این آیه را با عبارت گویا وپر معنایی تفسیر می کند وبعد از تلاوت آن می فرماید: (شما گفتید پروردگار ما الله است اکنون بر سر این سخن پایمردی کنید، بر انجام دستورهای کتاب او، ودر راهی که فرمان داده، ودر طریق پرستش شایسته او، استقامت به خرج دهید، از دایره فرمانش خارج نشوید، در آئین او بدعت مگذارید، وهرگز با او مخالفت نکنید)(نهج البلاغه خطبه176)
در حدیثی از امام رضا (ع)در پاسخ سوال تفسیر (استقامت)نقل شده که فرموده اند: (استقامت همان روش ولایتی است که شما دارید)(مجمع البیان ذیل آیه 30فصّلت)
پذیرش رهبری وولایت ائمه (ع)ضامن بقاء خط توحید وروش اصیل اسلام وادامه عمل صالح است.در حدیث دیگری، شخصی از پیامبر اسلام (ص)، در خواست می کند: (دستوری به من ده که به آن چنگ زنم ودر دنیا وآخرت اهل نجات شوم) پیامبر اسلام (ص) فرموند: (بگو پروردگار من الله است وبراین گفته خود بایست)(روح البیان جلد8صفحه254)
صبر ومقاومت در برابر مشکلات تا رسیدن به هدف، در هر بینشی ودر هر مقامی نتیجه بخش خواهد بود، امّا آنچه که در قرآن وروایات اسلامی مطرح شده وبالاترین وبرترین ارزش ها را دارد استقامت در راه ایمان به خدا، قرآن، ولایت وتلاش وکوشش وجهاد در راه آنست.
فرمان خداوند به پیامبر(ص) در آیات 15شوری و112هود.در مورد استقامت در راه هدف بزرگترین درس زندگی ما است که تنها راه موفقیت، پیروزی، رسیدن به اهداف متعالی انسانی واسلامی استقامت است.
علی (ع)در روایتی می فرمایند: (بدانید خداوند متعال از بندگان متلّون(هر روز به رنگی در آمده)خشمناک است.از حق جدا نشوید وولایت اهل حق را کنار نگذارید، بدرستی که هر که ولایت ما را به ولایت دیگر تبدیل کند به هلاکت میافتد) (بحار الانوار جلد10صفحه105)
مهمترین علّت حیات وماندگاری شیعه د رتاریخ استقامت آنها در برابر مشکلات بوده است.
ثمرات استقامت:
از آیات قرآن وروایت معصومین (علیهم السلام) بر می آید که استقامت در راه رسیدن به هدف ثمرات ونتایج فراوانی برای زندگی دنیوی واخروی انسان مومن دارد.
در اینجا به چند مورد اشاره می شود:
1 - نزول برکات آسمانی، وفور نعمت.
(اگر در راه حق استقامت ورزند آنها را از آب فراوان (ونعمت های زیاد بهره می دهیم) جنّ16)نزول باران، آب فراوان نشان دهنده برکات آسمانی ووفور نعمت است.
2 - از بین رفتن ترس وخوف از دشمنان(سوره احقاف آیه13)
3 - نزول فرشتگان وبشارت به انسانهای مومن وبا استقامت، (فصّلت30)
4 - به دست آوردن سلامتی(علی (ع)می فرماید: (کسی که طالب سلامتی است ملازم وهمراه استقامت باشد - غرر الحکم)
5 - بشارت بهشت: (علی (ع)می فرماید:کسی که استقامت ورزد به بهشت می رود، وکسی که در راه دین بلغزد، روانه آتش خواهد بود - نهج البلاغه190)
6 - رسیدن به هدف: مسلّماً پایمردی در راه رسیدن به هدف، انسان را به سر منزل مقصود می رساند.به این دعای امام زمان (عجل الله فرجه) توجه کنیم که به خداوند عرضه می دارد: (وَاَکرِمنا بِالهُدی وَالِاستِقامَه:خدایا ما را در راه هدایت واستقامت در مسیر آن کرامت بخش)(مفاتیح الجنان صفحه214)
ودر دعای امام رضا(ع)برای امام زمان (عجل الله فرجه) در اعمال روز جمعه از خداوند می خواهیم: (خداوندا ما را در اطاعت امام زمانت قوّت بخش، وبر پیرویش ما را ثابت قدم واستوار بدار)
ودر زیارت جامعه کبیره خطاب به ائمّه اطهار(ع)عرضه می داریم:
(از خدا می خواهم مادامی که زنده ام مرا در ولایت ودوستی ودین وآئین شما اهل بیت (ع)ثابت قدم بدارد)(مفاتیح الجنان)
28 - نصیحت وخیرخواهی موعظه:
در روش های تعلیم وو تربیت اسلامی، ومسائل اخلاقی بحث نصیحت وموعظه هر کدام جایگاه خاصی دارند. اگر چه در معنا ومفهوم از یکدیگر متمایز هستند ولی بخاطر نتیجه ونسبتی که این دو موضوع با هم پیدا می کنند مفهوم نزدیکی که دارند یکجا مطرح شده است.
نصیحت:
از ریشه (نَصح) به معنای خالص شدن وخالص کردن= خلوص. واز ریشه (نُصح)به معنای اخلاص می باشد.معنای دیگر آن پند واندرز دادن، دوستی را اخلاص کردن است وچون پند واندرز، از روی خیرخواهی وخلوص نیت است، نصیحت گفته می شود.
قرآن از قول یکی از پیامبران الهی میفرماید(نصیحت من به شما نفعی نمی دهد، اگر بخواهم پندتان دهم - هود 24)
واز رسول خدا (ص) نقل شده که:دین عبارت از نصیحت وخیر خواهی است، پرسیدند برای چه کسی؟فرمود:برای خدا وکتابش وبرای رسول او وپیشوایان مسلمانان وهمه مردم)(قاموس قرآن جلد7صفحه71)
مَوعظه:
از ریشه وعظ به معنای اندرز دادن، که این اندرزها هم معمولاً از روی خیرخواهی است.قرآن اشاره می فرماید(آنگاه که لقمان به وقت موعظه به پسرش گفت:پسر مهربانم برای خداهمتا وشریک قرار نده - لقمان 13)
وگاهی موعظه با هدف نصیحت وخیرخواهی انسانها است ویکی از مهمترین روش های تربیتی اسلام.علی (ع)در خطبه 176نهج البلاغه می فرماید: (موعظه های الهی را پند بگیرید ونصایح او را بپذیرید... وبدانید این قرآن پند دهنده وخیرخواهی (ناصحی)است که خیانت نمی کند،...خیرخواهی قرآن را بر جانهاتان بپذیرید، وآراءوعقاید خود را متهّم کنید...)
در بحث نصیحت وموعظه احادیث پرباری از معصومین (ع)به دست ما رسیده است که در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم:
1 - رسول گرامی اسلام (ص)می فرماید: (کسی که برای من پنج چیز را ضمانت کند، من بهشت را برایش ضمانت می کنم: خیرخواهی در برابر خدا، خیرخواهی برای رسولش، خیرخواهی برای کتاب خدا، خیرخواهی برای دین خداو خیرخواهی برای جماعت مسلمانان - مشکلات الانوار صفحه310)
2 - علی (ع)در قسمتی از حقوق والی ورعیّت در خطبه 34نهج البلاغه می فرماید: (...امّا حّق شما بر من، آنست که شما را نصیحت کنم وخیرخواه شما باشم... وامّا حّق من بر شما اینست که، در حضور وپنهانی خیرخواه من باشید)
3 - رسول اکرم(ص)فرمودند: (علامت(ناصح=خیرخواه)چهار مسئله است:براساس حق قضاوت می کند، حق را از جانش عطا می کند، برای مردم چیزی را می پسنددکه برای خود پسندیده است، وبر هیچکس تجاوز نمی کند)تحف العقول صفحه22
4 - علی (ع)می فرماید: (نصیحت را از کسی که آن را به شما هدیه می کندگوش کنید. ودر مورد خود انرا بپذیرید)(غرر الحکم)
5 - علی (ع)در وصّیت خود به امام حسن (ع)فرمودند: (قلبت را با موعظه زنده نگهدار - نهج البلاغه نامه31)
6 - هارون الرشید به امام موسی بن جعفر(ع)نامه نوشتند که مرا موعظه کن، ومختصر سخن بگو:امام (ع)در پاسخ او نوشتند:آنچه که چشمهای تو آن را می بینددر ان موعظه وپند واندرز است.(بحارجلد78صفحه319)
7 - امام صادق (ع)به مفضّل می فرمایند: (به شیعیان ما بگو، دعوت کننده به سوی ما باشید با نگهداری وحفظ خود از حرام الهی، ودوری از نافرمانی خدا، وتبعّیت از رضای حقّ زیرا شیعیان ما اگر چنین باشند مردم با سرعت به سوی ما خواهند آمد)(مستدرک الوسایل جلد2صفحه363)
8 - امام صادق (ع)میفرماید: (انسان سعادتمند با موعظه تقوی، موعظه واندرز می پذیردگرچه مراد موعظه کننده غیر از این فرد باشد)(فروع کافی جلد 8صفحه151)
دعوت به ارزش های اخلاقی:
مهمترین مسئله در موعظه ونصیحت دعوت مردم به ارزشهای انسانی واخلاقی است، گرچه براساس آیات وروایات، انیانها باید این مواعظ وخیرخواهی ها را بپذیرند، وارزشهائی که از جانب خداوند وپیامبران الهی ومعصومین (ع)در ابعاد اخلاقی وتربیتی مطرح شده با گوش جان بشنوند وعمل کنند. امّا خود این دعوت وپیام دارای ویژگی هایی وخصوصیاتی است که پیام دهنده باید به آن توجه کند تا موعظه ونصیحت او بتواند موثر باشد.از جمله:
1 - موعظه ونصیحت وپیام توجه مخاطب را به خود جلب کند(تازگی داشته باشد وممتاز)
2 - قابل درک برای مخاطب باشد.
3 - از نظر ارزشی مورد قبول مخاطب باشد.
4 - شخص بتواند آن را حفظ کند ودر مواقع لزوم به یاد آورد.
5 - جنبه های مثبت ومنفی(قوّت وضعف)یک موضوع گفته شود.
6 - تکرار پیام، تاثیر ترغیب را بیشتر می کند به شرط آنکه کسل کننده نباشد.
7 - پیامهای بسیار ترس انگیز یا تهدید آمیز تاثیر کمتری دارد.
8 - پیام دهنده یا مبلغ باید محبوب، پرشور، علاقه مند، مطمئن، وفادار، قابل اعتماد وصادق باشد.
9 - پیام برای اینکه بتواند برای در مقابل فشارهای بیرونی ومخالف تاب بیاورد، باید تثبیت شود.
10 - پیام جدید را به طور کامل با باورهای دیگرش درآمیزد.
11 - دلیل باورهای خود را بررسی ودر مقابل دلیلهای متعارض واکسینه شود.
12 - به گونه ای پیام دهنده ظاهر شود که موجب تکریم واحترام وتصدیق سخنان او گردد.مانند اینکه از نظر لباس، حرکات دست وبدن، اشارات چشم ونگاهها و...هماهنگ با موقعیت جلسه می باشد.
13 - عواطف مخاطبین را جلب کند وبه گونه ای یک حالت انفعالی نفسانی وآمادگی روانی در آنان ایجاد کند که مناسب غرض باشد(حالت رقّت، رحمت، خشم، تبسّم، گفتن لطیفه، مثال، داستان)
14 - شاهد آوردن از الگوهای مهم تربیتی، شخصیّت های تاریخی، و...مانند پیامبران، ائمه(ع)وآنها که محبوبیت خاصی در بین مخاطبین دارند.
15 - ایمان داشتن پیام دهنده به کلام خود
16 - اندرز در صورتی موثر می افتدکه خالی از هر گونه خشونت، برتری جویی، تحقیر طرف مقابل، تحریک حس لجاجت ومانند آن باشد، بنابراین موعظه هنگامی اثر عمیق خود را می بخشد که حسنه باشد وبه صورت زیبایی پیاده شود.
موعظه ونصیحت در آموزه های مهدوی
در دعای معروف حضرت مهدی (عجل الله فرجه) (اَللّهم ارزُقنا...)از خداوند طلب می کنیم: (وَتَفَضَّل عَلی عُلَماءِنا بِالزهُّدِ والنَّصیحه... وَعَلَی المّستَمِعینَ بِالاِتّبِاع والمِوعِظَهِ)(خدایا بر دانشمندان ما زهد ونصیحت وخیرخواهی عطا فرما... وبر شنوندگان تبعّیت وپند پذیری تفضّل فرما)(مفاتیح الجنان صفحه214)
دعاها، زیارتها، وسخنان زیبای امام زمان (عجل الله فرجه) در توقیعات، پر است از مواعظ ونصیتهای پر بار، که امید است خداوند ما را توفیق دهد تحت تربیت آن همه پندها واندرز ها قرار بگیریم.
29. جهاد:
جهاد، از ریشه جَهدویا جُهدبه معنای صعوبت ومشقّت، تلاش توام با رنج، طاقت وکوشش است.
جهاد، در مسائل سیاسی واجتماعی به معنای مبارزه وجنگ برای اعلائ کلمه حق، وبه همان معنای (قِتال - در قرآن)مطرح شده، ودر اصطلاح فقه به معنای جنگ با دشمنان دین است، با جان یا مال و...
آنچه که در این درس مورد توجه است، جهاد در بعد ارزشهای اخلاقی است که آن به معنای عام خود یعنی هر کوششی که در راه اعلای کلمه حق انجام گیرد، وهر تلاشی که انسان را به ارزش ها وفضایل مطلوب انسانی برساند. روی همین جهت، بالاترین جهاد، جهاد با نفس می شودکه حتی از قتال وجنگ در راه خدا بالاتر است.در این قسم از جهاد، جهادقلم، زبان، مال، وتبلیغ، و...همه اینها حتی اجتهاد در مسائل اسلامی، مطرح خواهدشد.
قرآن، وجهاد در راه خدا
در آیات فراوانی از قران مسئله جهاد در راه خدا مخصوصاًجهاد با مال وجان مطرح شده است. ونوع پیامهای قرآن نشان دهنده وجوب جهاد است، بهر شکلی که برای فرد مومن امکان داشته باشد.در اینجا به چند آیه قرآن اشاره می شود.
1 - آنانکه ایمان آوردند وآنها که از وطن خود هجرت نموده ودر راه خدا جهاد کردند، اینان امیدوار ومنتظر رحمت خدا باشند که خدا بر آنان بخشاینده ومهربان است(218بقره)
2 - هرگز مومنانی که بی هیچ عذری از کار جهاد باز نشینند یا آنان که به مال وجان کوشش کنند یکسان نخواهند بود، خدا مجاهدان فداکار به مال وجان را بر بازنشستگان، بلندی وبرتری بخشیده، وهمه اهل ایمان ره وعده نیکوتر فرموده است، ومجاهدان را بر بازنشستگان به اجر وثوابی بزرگ برتری داده است(95نساء)
3 - وکسانی که ایمان آوردند ومهاجرت کردند ودر راه خدا جهاد نمودند، وآنها که (در مدینه) مهاجران را منزل دادند ویاریشان کردند، آنها به حقیقت اهل ایمان اند، وهم آمرزش خداوند، وروزی نیکوی بهشتی مخصوص آنهاست (74 - انفال)
4 - آنها که ایمان آورده ومهاجرت کردند ودر راه خدا جهاد نمودند، آنها را نزد خدا مقام بلندی است وآنها رستگاران وسعادتمندان دو عالمند(20توبه)
5 - ای کسانی که ایمان آورده اید آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک آخرت نجات بخشد دلالت کنم؟به خداو رسول او ایمان آورید وبه حال وجان خود در راه خدا جهاد کنید، این کار برای شما از هر تجارتی برتر است اگر بدانید(10و 11صف)
تجارتی پرسود وعظیم، مقام ومرتبه بلند الهی، رستگاری وسعادت ابدی فضل وبرتری معنوی، رحمت خداوند، روزی نیکوی بهشتی، ووعده های زیبای الهی نتیجه جهاد در راه خداست.
روایات معصومین (ع)، در مورد جهاد:
1 - علی(ع)در نهج البلاغه در خطبه معروف (بابُ الحَثِ علی الجِهاد)می فرمایند: (جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند برای بندگان خاص خود گشوده است(باب المجاهدین)، وجهاد لباس تقوی، وزره نگهبانان از جانب خداوند، وسپر محکم خداوند است)
2 - علی(ع)در روایات دیگری می فرمایند(خداوند جهاد را واجب گردانید وآن را موجب یاری خود وناصر بندگانش قرار داد وبه خدا قسم دنیا ودین مردم جز با جهاد اصلاح نخواهد شد)(میزان الحکمت جلد 2صفحه125)
3 - علی(ع)در حدیث دیگری می فرمودند: (در راه خدا با دستهایتان جهاد کنید واگر نتوانستید با زبان هایتان جهاد کنید، وار قدرت نداشتید با دلهاتان در راه خدا جهاد کنید)(بحار الانوار جلد100صفحه49)
4 - همان حضرت (ع)در نامه به مالک اشترتاکید می فرمایند: (خدا را با دست وقلب وزبان یاری کنید، زیرا خداوند جلّ جلاله یاری کسانی را که او را یاری کنند وعزت کسانی را که خدا را عزیز دارند تکفّل فرموده است)(نهج البلاغه نامه به مالک اشتر)
5 - رسول گرامی اسلام می فرمایند: (با شهوات خود در نفس خویش جهاد کنید که قلب های شما محل حلول حکمت ودانش خواهد شد)(میزان الحکمت جلد2صفحه143)
6 - علی(ع) می فرمایند انسان مجاهد با نفس خود در راه اطاعت خدا وبر علیه نافرمانی او، نزد خداوند مانند انسان نیکوکار شهید است)(غرر الحکم)
7 - واز همان حضرت نقل شده که فرمودند: (بدانید جهاد اکبر جهاد با نفس است مشغول مبارزه با نفس خویش باشیدتا به سعادت برسید)(غرر الحکم)
8 - امام صادق (ع)می فرمایند: (از نفسهای خوایش کوشش وتلاش در اطاعت خدا را به خدا عطا کنیدزیرا خداوند چیزی از نیکی نزد او نیست مگر به اطاعت ودوری از محارم الهی...)(بحار الانوار جلد 78صفحه216)
9 - از امام صادق(ع)نقل شده که: (قوی ترین مردم از نظر تلاش وکوشش کسی است که گناهان را ترک کند) (بحار الانوار جلد78صفحه192)
10 - رسول اعظم اسلام فرمودند: (کسی که جهاد را ترک کند خداوند لباس مذلّت وخواری را در نفس او وفقر وفلاکت را در زندگی او، ونابودی دینش را به وجود او می پوشاند)(بحار الانوار جلد100صفحه9)
بدین ترتیب:جهاد با نفس، جهاد با دشمن، جهاد با دست ودل وزبان، جهاد با مال وجان، دری از درهای بهشت، لباس تقوی وپرهیزگاری، زره وسپر محکم انسان مجاهد، موجب یاری ونصرت حق، باعث اصلاح دین ودنیای مومنان، وموجب عزت اسلام ومسلمانان خواهد بود.
جهاد ومجاهدان در آموزه های مهدوی:
1 - قیام جهانی حضرت مهدوی (عجل الله فرجه) بهمراه یارانی خواهد بود که در وصف آنها علی(ع)میفرماید: (مردمانی هستند که دلهای آنها چون قطعه های آهنی است که هرگز شک وتردید در آنها راه ندارد آنها در اعتقاد خود نسبت به خدا از سنگ سخت ترند، اگر به کوههاهجوم برند آنها را از پای در می آورند...آنها به هنگام نبرد پروانه وار شمع وجود امام را در میانگرفته محافظت می کنند، وهر چه حضرتش اداره کند آنرا بر می آورندمردان شب زنده داری هستند که شبعا ننمی خوابند وزمزمه نمازشان جون نغمه زنبوران از کندو وبه گوش می رسد... راهبان شب وشیران روزندآنها در برابر فرمان امامشان از بنده مطیع نسبت به مولایشان مطیعتر هستند گوئی دلهای آنها مشعلی نورانی است، از ترس پروردگارشان نگرانند، دعوت به شهادت در راه خدا می کنندوتمنای قتل در راه او.(الملاحم والفتن صفحه52 - ترجمه کتاب یوم الخلاص جلد 1صفحه428)
2 - امام مهدی (عجل الله فرجه) : در نامه معروف خود به شیخ مفید، او را چنین توصیف می کند: (وما تو ای دوست با اخلاص که در راه ما با ستمگران در ستیز وپیکار ی(اَلمخلِصُ المجاهِدُ)خداوند تو را به همانگونه که دوستان شایسته پیشین ما را تایید فرموده است تایید نماید)(کلمه المهدی صفحه199)
3 - امام حجّه بن حسن العسکری ارواحنافداه (عجل الله فرجه) در نامه ای خبر در گذشت عثمان بن سعید اوّلین نایب خاص خود را به فرزندش محمدبن عثمان (دوّمین نایب)فرمودند، ودر آن نامه در مورد ایشان می فرمایند. (خداوند پدرت رامورد رحمت خویش قرار دهد...پدرت با سعادت زیست وپسندیده از دنیا رفت، خداوند او را بیامرزد وبه اولیا وموالیش که درود بر آنان باد ملحق کند، پیوسته در امر آنان مجاهد وکوشا بود ودر آنچه او را به خداوند وآنان نزدیک می نمود تلاش وکوشش داشت)(کلمه الامام المهدی صفحه333)
4 - ودر دعای حضرت مهدی (عجل الله فرجه) می خوانیم (وَعَلَی المُتَعلّمِینَ بِالجهُدِ والرَّغبَهِ)، (خداوندا بر دانش طلبان جدّیت، تلاش وشوق ورغبت عطا فرما)(مفاتیح الجنان صفحه214)خداوندا ما را از جمله یاران مخلص ومجاهد ولیمّان امام عصر (عجل الله فرجه) ارواحنافداه قرار بده.
30. انصاف:
از ارزش های فراموش شده انسانی واخلاقی، بحث انصاف است که در روایات اسلامی همتای عدل شمرده شده است.در معنای انصاف گفته اند: (داد دادن، عدل وداد کردن، راستی کردن، ومیانه روی)(فرهنگ عمید) ودر سخنان زیبای امام صادق(ع)در حدیث(جُنود عقل وجهل)می فرماید: (از جنود عقل انصاف است وضد آن که از لشکریان جهل است حمیت است)(کافی جلد 1صفحه20) وعلامّه مجلسی در شرح این حدیث در بحار الانوار اشاره می کند که: (انصاف عبارت است از مواسات وعدل بین خود ومردم، وبین نزدیکان وکسانی که دورند، وحمیت عبارتست از مقدم داشتن خود بر دیگری اگر چه دیگران سزاوارتر باشند) بنابراین انصاف از درون وجود انسان به عنوان ارزش والا شروع وتمام مسائل فردی واجتماعی وحتی مسائل حکومتی را در بر می گیرد. در زندگی یکی از علمای بزرگ شیعه نقل می شود که تاجری از او پرسیده بود.
اگر من کالایی را گران تر از حد که در بازار است بفروشم چه مشکلی دارد؟ آن عالم فرموده بودند که این که بی انصافی است. تاجر بی توجه به معنای عمیق این پاسخ، گفته بود که این بی انصافی اشکالش چیست؟ آن عالم فرزانه پاسخ داده بود که اگر کسی مثل شمر انصاف می داشت کمر به قتل امام حسین (ع)نمی بست!! اگر مفهوم انصاف همان عدالت است بی انصافی ظلم وبی مروتی خواهد بود. علی (ع) با تعدادی از یارانش در مورد مروّت ومردانگی صحبتی داشتند، امام (ع)به آنها فرمود:در برابر سخنان کتاب خدا (قرآن) به کجا می روید؟پرسیدند:ای امیر مومنان در کجای قرآن از این مسئله سخن به میان آمده؟فرمود: (خداوند در قرآن می فرماید: اِنَّ الله یَامُرُ بِالعَدلِ والِاحسنان خداوند به عدل واحسان فرمان می دهد)مقصود از عدل در این آیه انصاف ومقصود از احسان تفّضل وبخشش است.(وسای الشیعه جلد11صفحه435)
سیری در روایات
1 - امام علی(ع)ضمن روایت کوتاهی میفرماید(زکات قدرت وحکومت انصاف است)(مستدرک جلد 7صفحه46)
2 - ودر تعبیر زیبای دیگری می فرماید: (انصاف زینت پادشاهان وحکمرانان است)(غرر الحکم)
3 - ودر روایت دیگری از آن حضرت نقل شده که: (عادلترین مردم کسی است که نسبت به کسی که به او ظلم کرده انصاف داشته باشد)(غرر الحکم)
4 - امام علی(ع): (تاج انسان عفت وپاکدامنی او وزینتش انصاف اوست)(غرر الحکم)
5 - انصاف داشتن کاری بس دشوار ومشکل است به همین جهت پیامبر گرامی اسلام(ص)در سخنان گهر بار خود می فرماید(سه مسئله مهم است که این امت طاقت آن را ندارند.یکی مواساه وبرابری با برادران خود در مال وثروت ودوم انصاف نسبت به مردم از نفس خود وسوم یاد خدا در همه حال) (بحار الانوار جلد 75 صفحه 27)
6 - ودر یکی از زیارتهای جامعه امامان (ع) می خوانیم: (سلام بر شما. ای کسانی که با آنها مرزهای ایمانی حفظ می شود وبا امامت وپیشوایی آنها امور مردم جریان می یابد واین جریان امور مردم بر اساس اعتدال وانصاف است)(بحار الانوار جلد 99 صفحه 187) ائمه (ع) مجریان عدالت وانصافند، در عین حالی که برای مردم انصاف دادن بسیار سخت است.
ثمره ونتیجه انصاف:
1 - نتیجه وثمره معنوی واخروی انصاف بهشت ابدی است، از امام صادق (ع) نقل شده که فرموده اند: (سه چیز است که اگر انسان یکی از آنها را انجام دهد خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند: انفاق در زمان تنگدستی، خوشرویی با همه مردم، وانصاف از جان خودش)(وسایل الشیعه جلد12 صفحه 86)
2 - انصاف موجب عزت ویربلندی انسان خواهد بود علی (ع) می فرماید: (کسی که نسبت به مردم از خودش انصاف داشته باشد جزء عزت را خداوند برای او نمی افزاید)(بحار الانوار جلد75 صفحه33)
3 - انصاف باعث ایمان حقیقی است چنانکه رسول خدا (ص) می فرمایند: (کسی که در مال خود با فقرا مواسات کند وبا مردم انصاف داشته باشد مومن حقیقی است)(کافی جلد2 صفحه147)
4 - از نتایج وثمرات مهم انصاف رفع اختلاف در جامعه اسلامی است، علی (ع) می فرمایند: (انصاف عامل رفع اختلافات وموجب به وجود آمدن الفت ومحبت است)(غرر الحکم)
5 - عدم توجه به انصاف ویا بی انصافی مشکلات زیادی را برای فرد وجامعه به وجود می آورد:عامل سلب قدرت انسان حاکم وموجب ایجاد دشمنی مردم ودر نتیجه دشمنی با خداست. علی (ع) در سخن زیبایی می فرمایند: (کسی که با انصاف از مظلوم در برابر ظالم دفاع نکند خداوند قدرتش را از او سلب می کند) وهمچنین آن حضرت در نامه به مالک اشتر می فرمایند: (با مردم در برابر خود وخانواده خود انصاف داشته باش به خاطر اینکه اگر چنین نکنی ستم کردی وکسی که با بندگان خدا ستم روا دارد خداوند دشمن او جدای از بندگان خواهد بود وکسی که خدا خصم او باشد تا زمان مرگ در جنگ با اوست)
6 - انصاف عامل اطمینان مردم است علی (ع) می فرماید: (نسبت به مردم انصاف داشته باشید که مردم به شما اطمینان داشته باشند)(بحار الانوار جلد 25 صفحه53)
انصاف در آموزه های مهدوی:
یکی از مهمترین مسائل اخلاقی در معارف مهدوی واز شرایط وامتیازات قیام جهانی حضرت مهدی (عجل الله فرجه) انصاف وعدالت ودادگربی در جامعه جهانی است واین انصاف باید در تمام زوایای زندگی منتظران دلسوخته امام (عجل الله فرجه) متبلور باشد:
1 - امام صادق (ع) با فردی از صحابه خویش در مورد شرایط زمان غیبت ومشکلات آن وشیعیان سخن می گفتند: آن فرد که تحت تاثیر سخنان حضرت (ع) ومشکلات عصر غیبت قرار گرفته بودند، پرسیدند: با این شرایط سخت چرا ما باید تمنای قیام امام زمان را بکنیم حضرت فرمودند: (سبحان الله آیا دوست نداری عدالت در دنیا آشکار شود، راه ها امن وامن شود ونسبت به مظلوم انصاف به عمل آید؟)(بحار الانوار جلد 52 صفحه 145)
2 - در دعای منسوب به امام زمان حضرت مهدی (عجل الله فرجه) می خوانیم: (وَ عَلَی الرعَّیهِ بالِانصافِ وَحسنِ السیّرَه - خدایا به رعیت ومردم انصاف وحسن سیرت عطا فرما - مفاتیح الجنان صفحه215) از خدا بخواهیم که به ما توفیق انصاف در همه زندگی ما عطا کند.
31. وقار:
یکی از مهمترین صفات وارزشهای اخلاقی که هم در صفات خداوند مطرح شده وهم در صفات انسانهای مومن، وقار است. وقار به عنوان عظمت، اسمی است از (توقیر) به معنای تعظیم، اگر در مورد خداوند به کار رود به معنای عظمت وثبوت عظمت است واگر در مورد انسان استعمال شود به مفهوم سنگینی، متانت، بردباری وبزرگواری آمده است.
امام موسی بن جعفر (ع) در روایت جنود عقل وجهل می فرماید، از لشکریان عقل وقار است که ضد آن که از سپاه جهل است خفت وسبکسری و... است.(کافی جلد1 صفحه20)
از مشخصات انسان پاک ومومن سنگینی، متانت ووقار است.
ارزش واهمیت وقار:
وقار از خصلتها وارزشهای انسانی مهمی است که همه ابعاد اجتماعی وفردی انسان را در بر می گیرد. متانت، سنگینی، مروت ومردانگی ابهت اجتماعی انسان، آرامش ظاهری وباطنی برخاسته از این ارزش والای اخلاقی است. در روایات فراوانی که در این مورد از معصومین (ع) نقل شده می توان همه این محورها را یافت:
1 - زینت علم، حلم ووقار است: امام صادق (ع) می فرمایند: (به دنبال طلب علم ودانش باشید وآن علم را با بردباری ومتانت ووقار زینت کنید)(کافی جلد1 صفحه36)
2 - زینت وزیبایی دین واسلام، وقار است. از رسول خدا نقل شده که فرمودند: (اسلام عریان است، لباس آن حیاء وزینت آن وقار ومروتش عمل صالح، وپایه آن ورع است وبرای هر چیزی اصل واساسی است واساس اسلام محبت ما اهل بیت (ع) است.) (کافی جلد2 صفحه46)
3 - بر ونیکی در وقار وآرامش است: رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: (خداوند بهشت را بر هر مرد وزن ریاکار حرام کرده است، نیکی در زیبایی زندگی ظاهری نیست. ولکن نیکی در آرامش ووقار است)(مستدرک جلد1 صفحه106)
4 - مردانگی ومروت در سایه وقار است. امام حسن مجتبی (ع) می فرمودند: (بدانید که در حلم، زینت ووقار، مردانگی وهدیه دادن، نعمت الهی است)(مسترک جلد11 صفحه 288)
5 - از دعاهای رسول خدا (ص) در نماز ظهر این بود که: (... خدایا ترس از خود ورغبت به سوی خود وخشوع در برابر خویش ووقار وحیاء از خود را به من روزی کن)(بحار الانوار جلد84 صفحه64)
6 - زینت عقل وزیباییی انسان وقار اوست (غررالحکم - علی (ع))
7 - از علائم انسان مومن وقار است. امام صادق (ع) میفرمودند: (از علائم مومن این است که سکوت او زیاد، با وقار، بسیار ذاکر، صابر، شاکر وسپاسگزار است.)(کافی جلد2 صفحه 236)
رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: (هرگاه ملاحظه کردید مومنی را که بسیار ساکت وباوقار است به او نزدیک شوید، زیرا به این شخص مومن حکمت القاء می شود)(ارشادالقلوب جلد1 صفحه104)
متانت ووقار در همه حال:
شایسته یک انسان مومن ومنتظر آن است که در تمام مراحل زندگی ودر هر موقعیتی متانت وسنگینی ووقار خود را حفظ کند. وکریمانه از کنار سبکسری ها بگذرد وگرفتار آنها نشود. در ارشادها وراهنمائیهای معصومین (علیه السلام) به این مسئله توجه شده است. به عنوان نمونه:
1 - در وقت حضور در مسجدالحرام امام صادق(ع) میفرمایند: (هرگاه وارد مسجدالحرام شدید با تمام آرامش ومتانت ووقار وخشوع وارد آن شوید)(کافی جلد4 صفحه 401)
2 - در زمان قیام برای نماز:از همان حضرت نقل شده که فرمودند: (آن زمان که به خواست خدا برای نماز به پا خواستی تمام سعی وتلاش خود را به کار ببر وقیام تو برای نماز بر اساس آرامش ووقار باشد)(وسایل الشیعه جلد5 صفحه203)
3 - در ماه رمضان وبرای روزه گرفتن وشرایط انسان روزه دار: امام صادق(ع) در ضمن سخنان مفصلی می فرمایند: (....از شرایط شما روزه داران آنست که منتظر آنچه که خدا به شما وعده داده باشید وفراوان آرزوی لقاء خدا را داشته باشید وحالت آرامش ومتانت ووقار وخشوع را حفظ کنید)(وسایل الشیعه جلد10 صفحه 166)
4 - در راه طلب دانش هم باید با وقار ومتانت رفتار کرد: باز هم از فرمایشات متین اما صادق(ع) است که: (طلب دانش کنید وخود را با علم ودانش به همراه بردباری ووقار زینت دهید ودر برابر کسی که از او علم می آموزیر متواضع باشید)(وسایل الشیعه جلد15 صفحه276)
5 - در گرفتاریها وانقلابات اجتماعی: از همان حضرت نقل شده است که (انسان مومن در گرفتاریها وتحولات اجتماعی با وقار ومتین ودر بلاها صبور وشکیبا است)(کافی جلد2 صفحه 230)
متانت، وقار، کرامت نفس، غرور وتکبر نیست، خودخواهی وخودبینی نیست، بلکه درک شخصیت ومنش است که انسان با وقار با توجه به آن ارزش واعتبار وشخصیت خود را حفظ می کند در عین حالی که متواضع وخاشع است.
وقار از مشخصات امام (ع) ویاران خاص آنان:
در معارف اهل بیت (ع) ومعارف واخلاق مهدوی (عجل الله فرجه) ، وقار جزء مشخصات امامان معصوم (ع) ویاران خاص انها تلقی شده است وبا این صفات شناخته می شوند.
الف:در روایتی مفصل از صفات امامان (ع) امام صادق (ع) می فرمایند: (امامت ما با مدارا، الفت ودوستی ووقار وتقیه وزیبایی همنشینی با مردم وتقوا وکوشش همراه است)(وسایل الشیعه جلد 16 صفحه 165)
ب: شخصی از یاران امام صادق (ع) از آن حضرت سوال می کند که: (صاحب این امر با چه چیزی شناخته می شود؟ امام (ع) پاسخ می فرمایند با آرامش ووقار وعلم ودانش ووصیت امام پیشین)(بحار الانوار جلد25 صفحه39)
ج: سید ابن طاووس از علمای بزرگ شیعه از کتاب ادریس نبی نقل می کند که: (شیطان از خداوند درخواست کرد که تا قیامت او را مهلت دهد وخداوند در پاسخ او فرمود: تا وقت مشخصی تو را مهلت می دهند، وسپس توضیح می دهد که آن وقت معلوم زمانیست که زمین را از شرک وکفر پاک می کند و... بندگانی را انتخاب می کنم که: قلبهاشان را برای ایمان آزموده اند ودلهاشان را با ورع واخلاص ویقین وتقوا وخشوع وصذق وراستی وبردباری وصبر ووقار وزهد در دنیا و... پر کرده اند...)(بحار الانوار جلد52 صفحه384)
یاران مهدی (عجل الله فرجه) دلهاشان پر از بردباری ویقین ووقار است.
د: در دعای منسوب به حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ، از خدا می خواهیم که (اَللّهم... وَعَلی مَشایِخِنا بِالوقَار وَالسَّکینهِ) خداوندا به پیران ما وقار ومتانت وآرامش عطا فرما (مفاتیح الجنان صفحه 214) خداوندا به دعای امام عصر (عجل الله فرجه) همه ما را وقار ومتانت وآرامش عطا فرما.
32. قناعت:
اصل قناعت که از ارزشهای اخلاق اسلامی شمرده شده ویکی از فضایل اولیاءالهی است به معنای رضا وخوشنودی، راضی بودن به کم، صرفه جویی است. وقانع به کسی اطلاق می شود که بآنچه که به او می دهند راضی وخشنود باشد. البته مقصود از قناعت، فقر ونداری، واز سوی دیگر خست وسخت گیری بر خانواده حتی در زمان ثروت ومکنت نیست، بلکه به معنای راضی بودن به آنچه که با تلاش وکوشش بدست می آورد. خست وتنگ گیری بر اهل خانواده خلاف آن فرمانی است که در اسلام مطرح شده که باید در حد امکان به زندگی خانواده توسعه داد. همواره باید اقتصاد ومیانه روی را مورد نظر قرار داد. نه اهل خست ودنائت بود ونه اهل اسراف وتبذیر. اگر انسانی فقیر بود، با آنچه که برای او مقدور است باید بسازدو قناعت کند، وبر انچه برای او مقدر شده خشنود باشد. وسّر خود را برای کسی فاش نکند. واین معنا ومفهوم قناعت است. امام صادق(ع)در حدیث مفصلی می فرمایند که رسول خدا (ص)معنای قناعت را از جبرئیل پرسیدند وجبرئیل عرض می کند: قناعت به این معناست که به آنچه که از دنیا به تو می رسد حتی کم آن راضی باشی وبر آنچه که از زندگی برای تو فراهم آمده شکر گذار باشی.(وسایل الشیعه جلد15صفحه195)
ارزش واهمیت قناعت:
در ارزش واهمیت واعتبار قناعت در زندگی.بزرگان اخلاق مطالب فراوانی را مطرح کردند.در این قسمت از بحث اشاراتی خواهیم داشت از سخنان گران قیمت معصومین (ع)در این موضوع:
1 - امام ششم (ع)می فرمایند: (خداوند رسولانش رابه مکارم اخلاق مخصوص گردانیده است، خود را بیازمائید اگر آن مکارم در شما بود خدا را سپاس گوید وبدانید که خیر شما در آن است. واگر در شما نبود از خدا بخواهید وبه آن رغبت داشته باشید، سپس فرمود: آن دو خصلت عبارتند از:یقین، قناعت، صبر، شکر، حلم، سخاوت، غیرت، شجاعت ومروت و...) (کافی جلد2 صفحه57)
2 - علی (ع) می فرماید: (قناعت مال وثروتی است که نابود نمی شود - وسایل الشیعه جلد15صفحه278)
3 - ورسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: (قناعت گنج وثروت من است - مستدرکه جلد 11صفحه173)
4 - وعلی (ع) می فرماید: (قناعت موجب عزت وبی نیازی، وحرص موجب خواری وسختی است...) (غرر الحکم) (مستدرک12/61)
5 - پیامبر گرامی اسلام می فرماید: (خداوند فرموده است:من پنج چیز را در پنج چیز قرار دارم ومردم آن را در پنج چیز دیگر می جویند ونمی یابند، من ثروت را در قناعت قرار دادم. ومردم آن را در کثرت مال می جویند، ولی آن را نمی یابند...)(مستدرک جلد15صفحه226)
6 - امام رضا(ع)می فرماید: (راه قناعت را نمی پیمایندجز دو گروه، یا انسان مطیع فرمان خدا که به دنبال آخرت است ویا انسان با کرامتی که خود را از انسانهای پست دور نگه می دارد)(مستدرک جلد15صفحه227)
7 - وامام علی(ع) در دعای کمیل از خدا می خواهد: (مرا نسبت به چیزی که روزیم کردی راضی وقانع قرار بده - مفاتیح الجنان)
ثمره ونتیجه قناعت:
با توجه به آنچه در مورد قناعت از نظر اهمیت وجایگاه آن در وجود انسان مطرح شد مسلماً این خصیصه نتایج وثمرات فراوانی چه از جهت فردی یا اجتماعی وچه از جهت دنیوی واخروی خواهد داشت، در سخنان بزرگان اخلاق واولیا دین مسائل گوناگونی مطرح شده که به مواردی از آنها اشاره می شود:
1 - قناعت عامل آرامش روحی وروانی برای فرد وجامعه است.امام صادق (ع)می فرماید:انسان حریص (آنکه قناعت ندارد) دو خصلت را بر خود حرام کرده ودو خصلت دیگر را از دست داده است.قناعت را بر خود حرام کرده، راحتی وآرامش را از دست داده است، رضا وخشنودی را بر خود حرام کرده، ویقین واطمینان را گم کرده است. (وسایل الشیعه جلد16صفحه20) واز همان حضرت در روایات دیگری نقل شده که فرمودند: (کسی که به آنچه قسمت وروزی اوست قانع باشد، از هیجانات درونی، گرفتاریها، سختی، راحت وآسوده خواهد بودوو هر مقدار از قناعت او کم شود، به میل وطمع او به دنیا افزوده می شود که اصل همه زشتی هاو شرور همین دنیا پرستی است، وصاحب آن از آتش نجات نمی یابد مگر اینکه توبه کند) (مستدرک جلد15 صفحه224)
2 - قناعت عامل گوارا بودن زندگی، وکم شدن حُزن اندوه است:از امام ششم (ع)نقل شده است: (کسی که پنج خصلت در او باشد زندگی گوارائی نخواهد داشت.صحت وسلامتی، امنیت، بی نیازی، قناعت، ودوست همراه)(بحار الانوار جلد66صفحه390)
وامام علی (ع)فرمودند که: (اصل عفت وپاکدامنی قناعت است وثمره ونتیجه آن کم شدن حزن واندوه)(بحار الانوار جلد75صفحه7) وسخنان کوتاه دیگری می فرمایند: (هر فرد قانعی بی نیاز است وهر انسان قانعی عفیف وپاکدامن است) (مستدرک جلد 15صفحه228)حرص او را از عفت وپاکدامنی خارج نمی کند، ومسلماً نسبت به آنچه ندارد محزون وناراحت نخواهد بود.
3 - بی نیازی واقعی ونعمت الهی در قناعت است.
امام صادق (ع)فرمودند: (کسی که قانع باشد به آنچه که خدا به او روزی کرده است غنی ترین مردم است)(کافی2/139) امام کاظم (ع)در بعضی از مواعظ خویش می فرماید: (....کسی که میانه روی وقناعت داشته باشد نعمت های الهی برای او باقی خواهند ماند)(بحار الانوار جلد75 صفحه326)
وامام هفتم در سخنانی به هشام بن حکم می فرمایند: (پس انسان مومن باید با تضّرع از خدا بخواهد عقلش را کامل کند، پس کسی که عقل داشته باشد به آنچه که زندگیش را کفایت کند قانع می شود وکسی که قانع باشد به آنچه برای او کافی است، بی نیاز خواهد شد وکسی که به آنچه دارد قانع نباشد هرگز بی نیاز نخواهد شد)(کافی جلد1صفحه17)
4 - قناعت موجب جلب محبت خدا وتوجه وعنایت خداست.
پیامبر گرامی اسلام فرمودند: (کسی که در تمام صبح وشامش همت بزرگش برای آخرت باشد خداوند قناعت را در قلبش قرار میدهد وتوجه وعنایت خود را شامل حال او می کند)(ثواب الاعمال صفحه168)
وامام صادق (ع)می فرمودند: (هر گاه خداوند بنده ای را دوست بدارد به او اطاعت وبندگی را الهام می کند، واو را در دین با فهم عمیق قرار می دهد)(بحار الانوار جلد100صفحه26)وآخرین سخن اینکه امام زمان (عجل الله فرجه) (ارواحنا فداه) در دعای خود می فرماید: (... وعَلَی الفُقَراءِ بِالصَّبرِ والقِناعَه)(خدایا به فقرا ونیازمندان جامعه صبر وقناعت را عطا فرما)(مفاتیح الجنان)
خداوندا در همه احوال ما را موفق بدار که با دعای امام زمان (عجل الله فرجه) صبر قناعت را پیشه ی خود کنیم که یکی از گرفتاریهای جامعه ی امروز ما حرص طمع، ورفاه طلبی بی حد است.
33. توبه وبازگشت به سوی خدا
یکی از ارزش های وجودی انسان که خداوند بر اساس فطرت انسان به او عطا کرده است، توبه وبازگشت به سوی خداست.گاهی انسان در اثر تکرار ومداومت بر گناه ممکن است دچار یأس از لطف ورحمت خدا شودامّا پیام رحمت الهی او را به خویش می خواند که:
وَهُوَ الَّذی یقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ ویعْفُوا عَنِ السَّیئاتِ(253) - اوست که توبه بندگان خویش را می پذیرد واز بدی ها می گذرد.
توبه در واقع تغییر مسیر دادن است، واین تغییر مسیر دادن به صورت انقلاب انسان بر علیه خویش است، واین تنها از ویژگی های انسان است که می تواند بر علیه خویش قیام کند. توبه، قیام وانقلاب مقامات عالی ونیروهای مقدّس وجود انسان بر علیه نیروهای حیوانی وجنبه های شیطانی است.
برای کسی که بیدار شده وبه صلاح وفساد خویش آگاه است، کوچکترین تردیدی باقی نمی ماند که هیچ امری واجب تر، فوری تر وحیاتی تر از توبه وبازگشت به سوی خدا نیست. توبه را به همین جهت باب الابواب (دواءُ الذُّنوّب) گفته اند.
توبه انقلابی درونی است که در نتیجه حصول معرفت وبیداری در قلب آدمی پدیدار می شود، وروی دل را به سوی درگاه الهی می گرداند، در نتیجه این تحوّل درونی، قلب از تیرگی گناهان تصفیه می شود واز مرگ معنوی نجات می یابد.
علی (علیه السلام) می فرمایند:
التَّوْبَةُ تُطَهِّرُ الْقُلُوبَ وتَغْسِلُ الذُّنُوبَ(254) - توبه دل ها را پاک می کند وآثار گناهان را می شوید.
روی همین اصل خداوند در بسیاری از آیات قرآن ما را به خود وبازگشت به خویش می خواند، ورحمت خود را شامل حال توبه کنندگان می کند:
بدرستی که خدا انان را که پیوسته به درگاهش توبه وانابه کنند، وهم پاکیزگان دور از آلایش را دوست دارد. (255)
ودر حدیثی قدسی آمده است:
اگر آنان که از من روی برتافتند می دانستند که چقدر مشتاق آنان هستم هر آینه از شوق جان می سپردند.(256)
حقیقت توبه کامل
حقیقت توبه پشیمانی از گناه است، وعلامت پشیمانی آن است که شخص به خاطر گناهی که مرتکب شده دستخوش اندوه وحسرت شود. وشیرینی گناه در او تبدیل به تلخی شود. وبا شرمساری کامل به حضور خدا باریابد، وتصمیم قاطع بر ترک گناه داشته باشد. واز طرفی تا آنجا که می تواند حقوق تباه شده مردم (حقّ النّاس) را (اعم از حقوق مالی، یا شخصیتی ویا...) بپردازد.
در بحث توبه کامل حدیث زیبائی از علی (علیه السلام)نقل شده که:
شخصی در حضور علی (علیه السلام) گفت: «اَستَغفِرُ الله» حضرت فرمود: آیا می دانی استغفار چیست؟ آنگاه فرمود: استغفار درجه والامقامان است، وبرای آن شش چیز لازم است:
1. پشیمانی وندامت از گذشته.
2. عزم بر ترک آن برای همیشه.
3. ادای حقوق دیگران به طوری که هنگام مرگ پاک باشی. ودر حالی خدا را ملاقات کنی که حقوقی بر عهده ات نباشد.
4. هر فریضه وامر واجبی را که ضایع کرده ای جبران کنی.
5. گوشتی که از حرام بر تن تو روئیده، با حزن واندوه آب کنی، تا پوست به استخوان بچسبد وگوشت جدید در پوست پیدا شود.
6. زحمت وسختی عبادت را بر بدنت بچشانی، همچنان که شیرینی گناه را چشانیده ای. وهرگاه چنین کردی بگو: «اَستَغفِرُ الله»(257)
شرایط پذیرش توبه
در عین حالی که خداوند توّاب است وغفور ورحیم، وتوبه بندگانش را می پذیرد، برای پذیرش توبه علاوه بر توجه به حقیقت توبه که در سخنان علی(علیه السلام) مطح بود، مسائل دیگری هم می تواند در پذیرش توبه از جانب خداوند مؤثر باشد.
دعاهای نیمه شب ها، شب های خاص (مانند شب های جمعه وقدر)، توسّلات ومناجات های معصومین (علیهم السلام)، خدمت به مردم وعفو وبخشش از خطاهای آن ها، صدقات واحسان ها واز همه مهم تر توسّل به ذیل عنایات معصومین (علیهم السلام) که قرآن خود بیانگر این حقیقت است.
زمانی که فرزندان یعقوب پیراهن یوسف را بر صورت پدر انداختند وچشمانش شفا یافت، از او درخواست کردند: پدر، برای ما طلب آمرزش کن واز خدا بخواه گناهانمان را ببخشد که ما خطاکاریم وحضرت یعقوب فرمود: بزودی برای شما طلب مغفرت می کنم که خداوند آمرزنده ومهربان است.(258)
ودر مناجات های ائمّه نیز توسّل به پیامبر (صلی الله علیه وآله) وعلی(علیه السلام) وفاطمه (سلام الله علیها) فراوان به چشم می خورد.
پس هم وظیفه توبه است، وعدم یأس از زحمت خدا، وهم باید به شرایط وحقیقت توبه توجّه کرد.
- امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) در دعای خود برای جوانان از خداوند چنین در خواست می کند:
وَتَفَضَّل علی... وعَلَی الشَّبابِ بِالإنابَةِ والتَّوبَةِ(259) - خداوندا تفضّل کن وجوانان را موفّق به بازگشت وتوبه نما.
- وهمان حضرت (عجل الله تعالی فرجه)در دعای افتتاح عرضه می دارد:
اللَّهُمَّ إِنَّ عَفْوَک عَنْ ذَنْبِی و... - خداوندا آمرزش تو از گناهم وگذشتت از خطاهایم وبخششت از ظلم وپرده پوشیت بر عمل زشتم، وحلم وبردباریت بر جرم وگناه بسیارم که به عمد یا خطا کردم، مرا به طمع انداخت که از تو در خواست کنم چیزی را که استحقاق آن را ندارم وتوبه لطف ورحمتت روزیم گردانیدی.(260)
- در دعای ندبه می خوانیم:
خداوندا نماز ما را به برکت وجود مقدّس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) قبول کن، وگناهان ما را به واسطه او ببخش ودعای ما را به برکت وجودش مستجاب کن...(261)
- ودر دعای حضرت برای برآورده شدن حاجات در شب های جمعه می خوانیم:
... خدایا من نافرمانی تو را کردم امّا نه براساس تکبّر ونخوت ونه به خاطر خارج شدنم از بندگی تو ونه به سبب انکار ربوبیّت تو ولی تابع هوای نفسم شدم وشیطان در من لغزش ایجاد کرد، دلیل وبرهان واستدلال در اختیار توست، خدایا اگر عذابم کنی بخاطر گناهان من است بدون ظلم وستم، واگر مرا ببخشی ورحم کنی بدرستی که تو بخشنده ومهربانی.(262)
- ودر زیارت صاحب الامر شهادت می دهیم که:
أَشْهَدُ أَنَّ بِوَلَایتِک تُقْبَلُ الْأَعْمَال... - شهادت می دهم که بخاطر ولایت شما اعمال ما پذیرفته وکارهای ما پاک وتزکیه شده وحسنات ما افزایش یافته وگناهان ما محو می شود.پس کسی که در تحت ولایت شما باشد ومعترف به امامت شما، اعمالش مورد قبول وگفتارش تصدیق ونیکی هایش افزایش وگناهانش محو می شود...(263)
- درمناجات ها ودعاهای ائمّه فراوان به موارد توبه برمی خوریم، که نشان دهنده ارزش والای این امر مهم وحیاتی است. مناجات خمس عشره امام سجاد، دعای ابوحمزه، دعای کمیل و... اقیانوسی از معارف درابواب مختلف مخصوصاً توبه است.
بیائیم از خداوند توفیق بخواهیم که با همان سخنان ونجواهای ائمّه (علیهم السلام) وامام زمان (عجل الله تعالی فرجه) وبا توسّل به ذوات مقدّسه معصومین، ما را توفیق توبه عنایت بفرمایند.
اَلْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
اَللَّهُمَّ اسْلُک بِنَا عَلَی یدَیهِ مِنْهَاجَ الْهُدَی
وَالْمَحَجَّةَ الْعُظْمَی والطَّرِیقَةَ الْوُسْطَی...
آمین یا ربَّ العالَمین
پاورقی:
-----------------
(1) مستدرک الوسایل جلد 2 صفحه 282
(2) علم اخلاق با حکمت عملی صفحه 243
(3) سیرحکمت در ارپا جلد 3صفحه 127
(4) کلمه الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه صفحه 304
(5) احزاب آیه 21
(6) کافی جلد 1 صفحه 387 باب نادر فی فضل الامام
(7) ربیع الانام صفحات 106 و107
(8) ربیع الانام صفحات 165 و166
(9) وسایل الشیعه جلد 18 صفحه 49
(10) هاشمی نژاد
(11) نحل 43
(12) صحیفه المهدی صفحه 335
(13) کلمه الامام المهدی صفحه 303 و305
(14) سروده (مرشد)
(15) از رسول خدا صلی الله علیه وآله – بحار الانوار جلد 16 ص 144
(16) نهج البلاغه نامه53
(17) اسراء 34
(18) سفینه البحار جلد 2 صفحه 294
(19) مکیال المکارم جلد 2 صفحه 324
(20) مفاتیح الجنان صفحه 990
(21) ربیع الانام صفحه 246
(22) صحیفه المهدی صفحه 350
(23) بخشی از سروده (مرشد)
(24). رعد/28
(25). مناجات الذّاکرین - مفاتیح الجنان
(26). ربیع الانام صفحه 424
(27). مفاتیح الجنان صفحه 1084
(28). مفاتیح الجنان صفحه 957
(29). اعراف 172
(30). انبیاء 97
(31). اعراف 179
(32). کلمات قصار نهج البلاغه
(33). لقمان 22
(34). تفسیر برهان جلد3 صفحه279
(35). غافر 66
(36). کافی جلد2 صفحه47
(37). مفاتیح الجنان صفحه 1082
(38). مفاتیح الجنان صفحه1083
(39). کلمة الامام المهدی صفحه 314
(40). نساء 65
(41). کافی جلد1 صفحه391
(42). شوری 23
(43). کافی جلد1 صفحه391
(44). غررالحکم صفحه116
(45). کلمة الامام المهدی صفحه314
(46). ربیع الانام صفحه108
(47). مفاتیح الجنان صفحه214
(48). مفاتیح الجنان صفحه1084و1085
(49). هود 7
(50). کافی جلد2 صفحه16
(51). تهذیب الاحکام جلد3 صفحه111
(52). بحارالانوار جلد1 صفحه153
(53). غررالحکم صفحه93
(54). شعراء 79
(55). بحارالانوار جلد67 صفحه210
(56). بقره 264
(57). کافی جلد2 صفحه 293
(58). بحارالانوار جلد72 صفحه106
(59). آل عمران/159
(60). هود/88
(61). کافی(ترجمه) جلد3 صفحه106
(62). طلاق/3
(63). کافی(ترجمه) جلد3 صفحه 110
(64). مفاتیح الجنان صفحه247
(65). محجّة البیضاء جلد7 صفحه250
(66). بقره 218
(67). کافی جلد2 صفحه71
(68). محجّة البیضاء جلد7 صفحه253
(69). زمر 53
(70). مفاتیح الجنان - مناجات خمس عشر
(71). ربیع الانام صفحه 115
(72). محجّة البیضاء جلد1 صفحه299
(73). نحل 97
(74). لقمان 17
(75). مریم 31
(76). بحارالانوار جلد77 صفحه77
(77). محجّة البیضاء جلد1 صفحه301
(78). وسایل الشیعه جلد1 صفحه90
(79). کافی جلد1 صفحه430
(80). امام صادق علیه السلام فرمودند: (به خدا ما صراط مستقیم هستیم) تفسیر نورالثقلین جلد اول صفحه21
(81). پیام نگار (سید حسین حسینی) صفحه70
(82). عنکبوت 45
(83). اصول کافی جلد2 صفحه349
(84). بحارالانوار جلد96 صفحه12
(85). حج 41
(86). خصال یاوران مهدی علیه السلام
(87). صحیفة المهدی صفحه 294
(88). کلمة الامام المهدی صفحه 202
(89). مفاتیح الجنان صفحه328
(90). میزان الحکمة جلد10 صفحه773
(91). مستدرک الوسایل جلد2 صفحه284
(92). بقره 260
(93). میزان الحکمة جلد10 صفحه782
(94). نهج البلاغه صفات متقین
(95). مفاتیح الجنان صفحه321
(96). مفاتیح الجنان صفحه957
(97). مفاتیح الجنان صفحه1084و1085
(98). انبیاء 18
(99). اسراء 81
(100). سیمای امام مهدی علیه السلام در قرآن
(101). مفاتیح الجنان صفحه958
(102). کلمة الامام المهدی صفحه314
(103). کلمة الامام المهدی صفحه188و196
(104). ربیع الانام صفحه110
(105). فاطر 43
(106). مجمع البیان جلد1 صفحه192
(107). ارشاد القلوب دیلمی جلد1 صفحه69
(108). کافی جلد1 صفحه54
(109). نهج البلاغه خطبه 164
(110). بحارالانوار جلد42 صفحه189
(111). صحیفة المهدی صفحه194
(112). مفاتیح الجنان صفحه94
(113). مفاتیح الجنان صفحه993
(114). مفاتیح الجنان صفحه1086
(115). یونس 44
(116). عوالياللآلي جلد4 صفحه102
(117). نساء 58
(118). مائده 8
(119). حدید 25
(120). نساء 135
(121). غرر(ترجمه انصاری) جلد1 صفحه13
(122). همان، صفحه 13
(123). غررالحکم جلد1 صفحه17
(124). همان، صفحه28
(125). همان، صفحه222
(126). همان، جلد2 صفحه670
(127). مفاتیح الجنان صفحه94
(128). مفاتیح الجنان صفحه155
(129). ربیع الانام صفحه94
(130). صحیفة المهدی صفحه295و296
(131). مفاتیح الجنان صفحه214
(132). کلمة الامام المهدی صفحه564
(133). منتخب الاثر صفحه469
(134). نهج البلاغه حکمت374
(135). آل عمران آیه104
(136). نهج البلاغه نامه 47
(137). وسایل الشیعه جلد11 صفحه395
(138). کافی جلد3 صفحه128
(139). مفاتیح الجنان وصحیفة المهدی صفحه294
(140). بحارالانوار جلد44 صفحه329
(141). منتخب الاثر صفحه469
(142). ربیع الانام صفحه392
(143). محجّة البیضاء جلد7 صفحه106
(144). زمر 10
(145). قصص 54
(146). نحل 96
(147). بقره 157
(148). محجّة البیضاء جلد7 صفحه107
(149). کافی جلد2 صفحه92
(150). کافی جلد2 صفحه91
(151). مفاتیح الجنان صفحه1083
(152). صحیفة المهدی صفحه312
(153). مفاتیح الجنان صفحه214
(154). حدید 23
(155). نهج البلاغه حکمت439
(156). کافی جلد 5(فروع) صفحه71
(157). کافی جلد 5 صفحه70
(158). طه 131
(159). کافی جلد2 صفحه128
(160). مفاتیح الجنان صفحه214
(161). منتخب الاثر صفحه469
(162). غررالحکم صفحه257
(163). غررالحکم صفحه257
(164). غررالحکم صفحه85
(165). غررالحکم صفحه258
(166). کافی جلد2 صفحه46
(167). کافی جلد2 صفحه323
(168). شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد20 صفحه233
(169). کافی جلد2 صفحه106
(170). مستدرک جلد8 صفحه464
(171). دعای حضرت مهدی علیه السلام - مفاتیح الجنان صفحه214
(172). مؤمن(غافر) 20
(173). بقره 186
(174). کافی جلد2 صفحه468
(175). نیایش(دکتر الکسیس کارل)به نقل تفسیرنمونه جلد1 صفحه640
(176). مجمع البیان جلد8 صفحه528
(177). کافی جلد2 صفحه338
(178). مجمع البیان جلد8 صفحه529
(179). برداشتی از حدیث سفینة البحار جلد1 صفحه448و449
(180). دعا در غیبت امام زمان علیه السلام - مفاتیح الجنان صفحه1082
(181). دعای حضرت مهدی علیه السلام - مفاتیح الجنان صفحه214
(182). دعای رجبیّه - مفاتیح الجنان صفحه247
(183). دعای عهد - مفاتیح الجنان صفحه967
(184). دعایی افتتاح - مفاتیح الجنان صفحه327
(185). دعای ندبه - مفاتیح الجنان صفحه968
(186). دعای قنوت امام جواد علیه السلام - ربیع الانام صفحه94و95
(187). بقره 247
(188). قصص 26
(189). انفال 60
(190). دعای کمیل - مفاتیح الجنان
(191). فلاح السائل صفحه138
(192). بحارالانوار جلد65 صفحه213
(193). صحیفه سجادیّه دعای25
(194). مستدرک الوسایل جلد5 صفحه74
(195). منتخب الاثر صفحه486
(196). اسراء 37
(197). لقمان 18
(198). حج 34
(199). مفاتیح الجنان
(200). نهج البلاغه خطبه193
(201). کافی جلد2 صفحه121
(202). بحارالانوار جلد75 صفحه6
(203). بحارالانوار جلد72 صفحه123
(204). کافی جلد2 صفحه122
(205). دعای امام زمان علیه السلام - مفاتیح الجنان صفحه214
(206). نهج البلاغه حکمت 392
(207). میزان الحکمة جلد8 صفحه491
(208). کافی جلد8 صفحه20 (روضه)
(209). میزان الحکمة جلد8 صفحه492
(210). تحف العقول صفحه218
(211). بحارالانوار جلد71 صفحه287
(212). بحارالانوار جلد71 صفحه283
(213). بحارالانوار جلد78 صفحه178
(214). بحارالانوار جلد71 صفحه298
(215). میزان الحکمة جلد8 صفحه496
(216). میزان الحکة جلد8 صفحه496
(217). بحارالانوار جلد71 صفحه287
(218). محجّة البیضاء جلد5 صفحه194
(219). اصول کافی جلد2 صفحه115
(220). مفاتیح الجنان صفحه214
(221). صحیفة المهدی صفحه58
(222). اصول کافی جلد2 218
(223). امالی شیخ مفید صفحه59
(224). بحارالانوار جلد75 صفحه394
(225). میزان الحکمة جلد10 صفحه671
(226). بحارالانوار جلد67 صفحه172
(227). کلمة الامام المهدی صفحه190
(228). بقره 81
(229). تفسیر نمونه جلد1 صفحه324
(230). بقره 187
(231). تفسیر نمونه جلد1 صفحه 652
(232). برای مطالعه بیشتر به کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب مراجعه کنید
(233). بقره 284
(234). بحارالانوار جلد73 صفحه312
(235). بحارالانوار جلد104 صفحه38
(236). بحارالانوار جلد104 صفحه38
(237). اصول کافی - کتاب الایمان والکفر - باب الطاعة والتّقوی حدیث6
(238). مفاتیح الجنان صفحه214
(239). مفاتیح الجنان صفحه247
(240). منتخب الاثر صفحه469
(241). ربیع الانام صفحه165و166
(242). بقره 188
(243). نساء 10
(244). تهذیب الاحکام جلد4 صفحه150
(245). نساء 29
(246). بحارالانوار جلد6 صفحه239
(247). بحارالانوار جلد45 صفحه8
(248). مفاتیح الجنان صفحه214
(249). ربیع الانام صفحه94و95
(250). منتخب الاثر صفحه469
(251). کلمة الامام المهدی صفحه288
(252). کلمة الامام المهدی صفحه204
(253). شوری 25
(254). غررالحکم
(255). بقره 222
(256). تذکرة المتّقین صفحه101
(257). نهج البلاغه حکمت409
(258). یوسف 97و98
(259). مفاتیح الجنان صفحه214
(260). مفاتیح الجنان صفحه 322
(261). مفاتیح الجنان صفحه986
(262). صحیفة المهدی صفحه176
(263). مفاتیح الجنان صفحه963