گفتمان مهدویت (سخنرانی ومقاله های گفتمان چهارم)
مؤسسه انتظار نور
فهرست
مقدّمه
١. اصالت مهدویت براساس فلسفه تاریخ
اصالت مهدویت
مصلح جهانی در ادیان
تفکر اسلامی
به سوی آماده سازی ظهور
٢. زعامت دینی - سیاسی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)
حتمی بودن ظهور
ظهور وعده الهی
غایب ناظر
تعریف واژه رواة (راویان) حدیث
٣. تبیین وتحلیل نظریه حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
ویژگی های حکومت امام زمان
ملاک جهانی بودن
مسئله جهانی شدن
ویژگی اسلامی بودن
ولایی بودن
حکومت صالحان
۴. زمینه تربیتی ظهور وتحقق حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
جهانی شدن
۵. فلسفه فرج
١. نظام احسن
٢. خدا محور وتوحیدی بودن هستی
اصول جهان بینی
١. هدف مندی آفریدگار وهدف داری آفریدگان
٢. نظم وقانون مندی
٣. وحدت واندام وارگی
۴. آینه سانی وآیه وارگی موجودات
۵. دو ساحتی بودن جهان
۶. شعورمندی پدیده ها
٧. کرنش وپرستندگی جهان
٨. نیک بودن سرشت وآفرینش انسان
٩. تداوم حیات وهستی وارتباط میان دنیا وآخرت
١٠. فراگشتی انسان وجهان
۶. رابطه انتظار وبهداشت روان
٧. بازشناسی امدادهای غیبی در ظهور وحکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
خدا، فاعل حقیقی
توحید در آفرینش
اختیارات مخلوقات پرتوی از خواست خدا
عوامل مؤثّر در حیات اجتماعی بشر
قانون علیت
آزادی اراده انسان
پاسداری وحمایت خداوندی
بدبینی به آینده
امیدواری وایمان به مددهای غیبی
نزول پیامبران (علیهم السلام)
حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) مدد غیبی
٨. زمینه ها وپی آمدهای روان شناختی وتربیتی انتظار
تفکر انتزاعی، زمینه ساز اندیشیدن به آینده
کنترل، لازمه زندگی متعادل روانی
واکنش های انسان
٩. همانند بودن صحابه دو انقلاب: عاشورا وعصر ظهور
ویژگی های مشترک یاران دو حادثه
١. بصیرت وبینش
٢. عشق ورزان به امامت وولایت
٣. دین مدار، دین دار ودین یار
۴. تدبیر، روشن بینی در برنامه ریزی
١٠. بازگشت به آینده بررسی مناسبات آزادی وقدرت باایمان ونقش آن در پدیده های غیبت وظهور
پیوند آزادی وایمان
١. امامت وتغییرناپذیری آن
الف) تغییرناپذیری سازوکار امامت
ب) تغییرناپذیری شخص حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
ج) تغییرناپذیری شیوه مدیریتی
د) تغییرناپذیری قانون
٢. مردم وتغییرپذیری آنان
غیبت، عصر گسست آزادی از ایمان
عصر ظهور، عصر پیوند آزادی وایمان
پیوند ایمان وقدرت
مهار دولتی
مهار قدرت با قدرت
نظریه «مهار دینی»
بازگشت به آینده
آخرین دولت
استراتژی عصر انتظار
١١. خورشید پنهان معرفت امام عصر وبایسته ها در عصر غیبت
ضرورت شناخت امام زمان
دو ویژگی مهم امامان معصوم (علیهم السلام)
خورشید پنهان
بایسته ها در عصر غیبت
١٢. زمینه سازی ظهور حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)
وظیفه منتظران
دیدگاه نخست
دیدگاه دوم
دیدگاه سوم
الف) دوری از بیعت ستم گران
ب) خوف وترس
ج) آزمایش الهی
د) بی وفایی مردم
ه) عدم ضرورت بیان علّت غیبت
دیدگاه چهارم
وظایف عصر غیبت
الف) صبر
ب) انتظار
ج) دعا
د) انقطاع
عوامل آمادگی وزمینه ساز
نظر دانشمندان
١٣. مشروعیت حکومت دینی در عصر غیبت
مشروعیت حاکمیت دینی
١. نیاز به زندگی اجتماعی
٢. ضرورت حکومت
٣. پایه های حکومت
۴. واقعیت جامعه
۵. صفات حاکم اسلامی
ملاک های مشروعیت
١۴. گفتمان های سیاسی معطوف به ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه)
گفتمان انتظار
١. عدم بلوغ سیاسی مردم
٢. کوتاهی خواص
٣. حاکمیت جور
گفتمان تقیه
١. حفظ اسلام
٢. حفظ هویت شیعه
٣. حفظ وذخیره نیروها
۴. پنهان کردن برنامه ها
گفتمان تعامل
گفتمان ولایت فقیه
١۵. انتظار وآثار تربیتی (فردی، اجتماعی) مکلفین در عصر غیبت
مفهوم انتظار
آثار سازنده انتظار
خودسازی فردی
١. آراستگی به عدالت وتقوا
٢. آراستگی به بردباری وپایداری
٣. بهره مندی از دین شناسی بنیادین
۴. لزوم اصلاح طلبی وظلم ستیزی
مسئولیت های اجتماعی
١. اهمیت وجود رهبر
٢. توجه به نحوه رفتار خود (تمرین وریاضت)
٣. حفظ دین ونگهبانی ایمان
۴. دعوت به حماسه
١۶. ابعاد حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
ابعاد حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
١. انقلاب فرهنگی وسیع وهمه جانبه
٢. جهش فوق العاده در صنایع
٣. طرح عظیم اقتصادی
۴. کنترل ونظارت دقیق
١٧. تأثیر نظری دوره غیبت بر اندیشه های سیاسی شیعه
شرایط تاریخی برای اندیشه پردازی سیاسی شیعه
شئون پیامبر (صلّی الله علیه وآله) وائمه (علیهم السلام) از دیدگاه شیعه
بنیاد امامت، مرجعیت دینی (ابلاغ وتبیین وحی) یا حکومت؟
١٨. ویژگی های منتظران وجامعه منتظر
اهداف وراه کارها
فصل اول: معرفت
معرفت به حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
مقام تکوینی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
مقام تشریعی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
١. حافظ کیان شریعت
٢. مایه امید
٣. عامل وحدت
فصل دوم: انتظار
جایگاه انتظار
خاستگاه انتظار
پیشینه انتظار
عنصر صبر
فصل سوم: آمادگی
ابعاد آمادگی
آمادگی فکری وفرهنگی
وحدت عقیده
آمادگی اجتماعی
آمادگی تکنیکی وصنعتی
آمادگی نظامی
فصل چهارم: عدالت
عدالت اجتماعی
فصل پنجم: اصلاحات
١. روحیه اصلاح گری
٢. جایگاه امر به معروف ونهی از منکر
١٩. تبیین وتحلیل نظریه حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
قلمرو حکومت دینی
قلمرو حکومت جهانی
حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
قلمرو حکومت دینی
قلمرو حکومت جهانی
٢٠. اعتقاد به منجی در ادیان الهی ونقش آن در زمینه سازی ظهور
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در عهد عتیق (تورات وملحقات آن)
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در زبور داوود (علیه السلام)
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در عهد جدید (اناجیل وملحقات آن)
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در منابع زرتشتیان
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در دین اسلام
١. مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در قرآن کریم
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در منابع اهل تسنّن
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در منابع شیعه
نقش گرایش پیروان ادیان الهی به مهدویت
زمینه سازی ظهور حضرت
١. خودسازی فردی
٢. خودیاری های اجتماعی ودگرسازی
٣. ایجاد امید وحل نشدن در محیط فساد
٢١. پیشینه تاریخی اعتقاد به ظهور
مبانی تورات وانجیل درباره حکومت جهانی وآینده زمین
احادیث وزمینه سازی ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
زمینه سازی در روایات معصومین (علیهم السلام)
دیدگاه علمای اهل سنّت
تفاوت زمینه سازی ظهور در فرهنگ تشیع وتسنّن
٢٢. کتاب شناسی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ومهدویت در منابع «لاتین»
مقدمه:
میزگردها
١. حاکمیت ایمان
٢. حاکمیت دین
٣. حاکمیت نیکی ونیکوکاری
۴. حاکمیت امنیت
۵. حاکمیت عدل وقسط
۶. تکمیل عقل ها واخلاق
٧. برچیده شدن فقر
٨. اصلاح در دین
کتاب نامه
[پیشگفتار]
بسم الله الرحمن الرحیم
امام خمینی (رحمه الله):
ما همه انتظار فرج داریم وباید در این انتظار خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است وما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند ومقدمات ظهور - ان شاء الله - تهیه بشود(1).
آنچه غایت تعلیمات اسلامی است، هم زیستی مسالمت آمیز در سطح جهان است، که امید است با تعجیل در ظهور مهدی آخر الزمان - ارواحنا فداه - حاصل شود ورسیدن انسان به کمال وسعادت اخروی است که خداوند نصیب همگان فرماید(2).
اللهمّ کن لولیک الحجّة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه السّاعة وفی کلّ ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتّی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.
خدایا! درود تو بر حجّت بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه) واجدادش باد؛ در این ساعت ودر هر ساعتی، درحالی که دوست، نگه دارنده، یاری دهنده، راه نما ودیدبانش هستی تا او را در زمین خود با اقتدار فرمان روایی جایگاه دهی وبرای مدت طولانی در آن بهره مند سازی.
باور به ظهور مصلح کل در آخر الزمان، ریشه ای ژرف در سویدای تاریخ دارد ومخصوص به اسلام ومکتب پیروان اهل بیت (علیهم السلام) نیست. کم وبیش، تمامی ادیان آسمانی، صرف نظر از اختلاف هایی که در ویژگی های آن منجی موعود دارند، آمدنش را نوید داده اند. این مسئله، به قدری روشن است که جای هیچ گونه ابهام وسخنی را باقی نگذارده است.
بی گمان در نگرگاه اسلامی، ظهور مصلح آخرین وبزرگ در فرجامین بخش زندگی بشری در شرایطی که آتش ظلم وتباهی، بنیان های حیات انسان را به نابودی سوق می دهد امری مسلم وباوری سترگ است واز ضروریات دین به شمار می آید. در فرهنگ رشدآفرین اسلام، به ویژه در آموزه های آفتاب گون اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) برخلاف ادیان ومذاهب دیگر، از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تفسیری روشن وجامع ارائه شده است.
روشن ترین تصویر در مجموعه معارف مربوط به عصر ظهور را می توان در حکومت جهانی آن حضرت در دید عموم قرار داد؛ حکومتی که شرق وغرب جهان را فراگرفته، گلبانگ توحید را در تمام زوایای زندگی انسان ها وارد ساخته وسراسر گیتی را از نور عدل وقسط آکنده خواهد کرد وبه دست آن حضرت، آرمان والای تشکیل جامعه بزرگ بشری وخانواده انسانی را تحقق خواهد بخشید.
ازاین رو بررسی های جدید وعالمانه در این عرصه نورانی می تواند روزبه روز جلوه های تلألؤ این گوهر تابناک را آشکارتر کرده، نگاه های انسان های آزادی خواه وآزاداندیش را به خود معطوف نماید وامید ایشان را به درک آن حکومت عدل گستر افزایش دهد.
مؤسسه انتظار نور وابسته به دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم به منظور عملی ساختن اهداف موردنظر، خود را موظف دانسته در عرصه های پژوهشی حوزه اندیشه مهدویت که می تواند بر بالندگی این اعتقاد فاخر افزوده وغبار تحریف از چهره پاک آن بسترد، وارد شود ودر حد توان از هیچ کوششی دریغ نورزد؛ به ویژه آن که با بهره مندی از اندیشه های متعالی حوزه های علوم دینی ودانشگاه انجام این مهم کاری استوار وپاینده خواهد بود.
اندیشه هایی که در طول تاریخ شیعه از نورانیتی خاص برخوردار بوده وامروزه توجه نواندیشان را به جدّ به سمت خویش سوق داده است. ازاین رو در کنار فعالیت های پژوهشی اقدام به برگزاری نشست هایی با عنوان گفتمان مهدویت نموده است.
آن چه پیش رو دارید برگرفته ای از چهارمین گفتمان مهدویت است که امید می رود تا حدودی رضایت خاطر شریف تشنگان زلال معارف مهدوی را فراهم آورد.
از آن جا که محور مباحث این گفتمان بر بحث از حکومت جهانی آن حضرت بود افزون بر بهره گیری از طلاب وفضلای حوزه های علمیه از نظریات اندیشوران دانشگاهی نیز استفاده نمودیم که امید است در گشودن افق های نو در این عرصه مورد توجه قرار گیرد.
در پایان دست تمامی خدمت گزاران این ساحت بلند را به گرمی می فشاریم وسپاس وامتنان خود را به همه کسانی که در گرد آمدن این مجموعه یاریگر بودند، ابلاغ می کنیم. باشد که مورد رضایت ولطف آن یار سفر کرده قرار گیریم.
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست * * * هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
مؤسسه انتظار نور
(١) اصالت مهدویت براساس فلسفه تاریخ
آیت الله محمد امامی کاشانی(3)
اصالت مهدویت
موضوع بحث، اصالت مهدویت، مصلح ومنجی براساس فلسفه تاریخ است.
تاریخ، حوادث وتطورات زندگی است، ولی فلسفه تاریخ، پیام هایی است که این حوادث، به بشر آینده وحاضر می آموزد. سخن این است که اصالت مسئله منجی ومصلح ودر آیین اسلام، مهدویت، براساس فلسفه تاریخ است.
نخستین پرسش این است که رویدادهای تاریخی وجامعه بشری، چه پیامی دارند وآینده را چگونه پیش بینی می کنند وسرانجام این ستم وفساد چه نتایجی به بار خواهد آورد؟
همان طوری که پیروان برخی فلسفه ها بدبینانه گفته اند: سرانجام، این قدرت است که پیروز می شود ودر جهان، هر کسی که قدرت به دست او است، حاکم خواهد شد ومحور حکومت ودولت نیز جز «قدرت» نیست. در چنین تفکری، مظلومان قلع وقمع می شوند، جهان وزندگی بشر به سوی تباهی می رود ویأس همواره چون ابر تیره، بر جامعه های انسانی سایه می اندازد ودستاوردش بی پایه واساس بودن بحث، از منجی وحضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ومصلح خواهد بود.
بنابراین باید دید متن تاریخ چیست، دلایل تجربی واستقرا چه می گوید وادیان چه نظری دارند؟ آیا اندیشه های فلسفی، جهان را جدا از هم دانسته وبرای رویدادها، استقلال قایلند، یا این که جهان یک پارچه وبا حوادث مرتبطاند. اگر درست نتیجه بگیریم، به رمز آیه:
﴿وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی اَلَّذِینَ اُسْتُضْعِفُوا فِی اَلْأَرْضِ...﴾(4)؛
هم می رسیم وباور می کنیم که جهان، به سمت نابودی مستضعفان پیش نمی رود.
بر این اساس، رویدادهای جهان دارای پیامند. این بحث را فلاسفه غرب مفصل مطرح کرده وفلاسفه اسلامی نیز در مباحثی مانند نبوّت، ولایت وامامت به آن پرداخته اند. در غرب، عدّه ای مانند «اسپینوزا»(5) وپیروان او وهم چنین «کیاک شاردون» بر این باورند که جهان جبر الهی است - نه جبر مارکسیست ها وماتریالیست ها - وخداوند، عالم را به صلاح وتقوا این گونه به جلو می برد ومشیت نیز خواست او است وبشر دخالتی ندارد. در برابر این بحث، برخی فلاسفه می گویند: جامعه بشری در عین حالی که با مشیت الهی سیر می کند، انسان خودش نیز در این حرکت مؤثّر است. در سرنوشت آینده بشر، دو دست مؤثّرند: دست خدا ودست بندگان خدا وجهان نیز به سوی دولت واحد می رود. این، سخن فلاسفه، غیر از «کانت»(6) است.
بحث های فلسفی، اساسا جنگ وتباهی را مطرح می کنند که ناشی از بدبینی پیروان «هگل» و«مارکس» ویا صرفا جبر وقضای الهی است که هر دو دارای اشکال است؛ می گویند در این که به سوی صلح می رویم تردیدی نیست، اما این حرکت ها وروش ها از جانب اراده مردم است.
بحث سومی هم مطرح است که اراده خدا را در کنار اراده وحرکت مردم می بیند. در هر صورت، اینها بحث های علمی وفلسفی خشک ومدرسه ای اند.
مصلح جهانی در ادیان
برپایه اصلی، فطرت انسان، حق طلب است. با جمع بندی مجمل وخلاصه، به این نتیجه می رسیم که در اعتلا وانحطاط تمدن ها وفرهنگ ها آنچه باقی می ماند، خیر است وشر، جز نفرین، چیزی را برجای نمی گذارد. در سرانجام این عالم، آنچه می تواند باقی بماند، صلح است وخیر. البته در موضوع مهدویت، وقتی از بحث های خشک فلسفی خارج شده، به سراغ ادیان می رویم، مسئله منطقی وتوجیه پذیر می شود. ادیان نه تنها به مصلح ومنجی بشارت می دهند، بلکه او را مشخّص هم می کنند. با مراجعه به قرآن، آیاتی را می بینیم که در همه حوادث وارد شده وبه این حقیقت پرداخته است:
﴿وَلَقَدْ کتَبْنا فِی اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّکرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی اَلصّالِحُونَ﴾(7)؛
در زبور بعد از ذکر [تورات]نوشتیم: بندگان شایسته ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد.
در انجیل «یوحنّا» آمده که در آخر الزمان، حضرت مسیح (علیه السلام) به آمدن «پاراکیریتوس» بشارت داده است.
پاراکیریتوس، واژه ای است که محقّقان اسلام آن را بررسی وبه نتایج خوبی رسیده اند. شامی ها وسوری ها پاراکیریتوس را به «فارقلیط» ترجمه کرده اند که در اصطلاح مسلمانان، به حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله) (ستوده شده) گفته می شود.
مسیحیان به ترجمه «پاراکیریتوس» به «فارقلیط» اعتراض کرده اند؛ متکلمان مسیحی معتقدند: این واژه به معنای شفیع، وکیل مدافع یا حامی روح القدوس است. پژوهش گران اسلام، از جمله مرحوم شعرانی در کتاب اثبات نبوّت، به این اعتراض پاسخ داده اند.
برمبنای تحقیق شیعه، انجیل یوحنا نیز در مقایسه با اناجیل دیگر عمیق تر وروشن تر است - در چهار جا، از پاراکیریتوس بحث کرده است:
«شخصی خواهد آمد ومردم، دور او را خواهند گرفت وبه او ایمان خواهند آورد.» در باب دیگر گفته است که این شخص، پاراکیریتوس است. از آنچه در این بخش انجیل ویا سایر فرازهای آن آمده - که گاهی به غایب بودن نیز صراحت دارد - می توان نتیجه گرفت که حضرت مسیح (علیه السلام) به آخر الزمان وبه وجود اقدس امام علیه السلام اشاره کرده است.
تفکر اسلامی
در روایات شیعه وسنّی نیز نام حضرت، امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) آمده است. در احادیث شیعه که به صدها روایت می رسد وبسیاری از آنها به لحاظ سند معتبرند، هویت آن بزرگوار وفرزند امام عسکری (علیه السلام) مطرح شده است. بنابراین، وقتی نقل - که همان متون دینی است - با عقل پیوند می خورد، می توان به باور یقینی رسید:
﴿وَلَقَدْ کتَبْنا فِی اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّکرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی اَلصّالِحُونَ﴾(8)؛
این آیه با آیات قبل که از برخوردها وتعارض ها بحث کرده، مطلب مفیدی را به دست می دهد؛ همان طوری که آیه: ﴿ونُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی اَلَّذِینَ اُسْتُضْعِفُوا...﴾(9). چنین است.
به سوی آماده سازی ظهور
﴿وَعَدَ اَللهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وعَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ کمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ولَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ اَلَّذِی اِرْتَضی لَهُمْ ولَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکونَ بِی شَیئاً...﴾(10)؛
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که قطعا آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید ودین وآیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا وریشه دار خواهد ساخت وترسشان را به امنیت وآرامش مبدّل می کند، [آن چنان]که تنها مرا می پرستند وچیزی را شریک من نخواهند ساخت.
ملتی که در عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) زندگی خواهند کرد، عبادت خدا می کنند، شرک نمی ورزند، صفا وصداقت دارند، وجز خدا را در اهدافشان دخالت نمی دهند. این، جامعه امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) است.
باید کار زیادی کرد. مؤسسات، تشکل ها، جمعیت ها وگروه ها باید حرکت کنند وکار، هرچه اساسی تر انجام گیرد واز قصه ها وداستان ها نیز به درستی بهره گرفته شود. ما باید به سوی ساختن جامعه ای شایسته انتظار حرکت کنیم.
(٢) زعامت دینی - سیاسی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)
آیت الله محمد هادی معرفت(11)
حتمی بودن ظهور
﴿وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی اَلَّذِینَ اُسْتُضْعِفُوا فِی اَلْأَرْضِ ونَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً ونَجْعَلَهُمُ اَلْوارِثِینَ﴾(12)؛
ما می خواستیم بر مستضعفان زمین منت نهیم وآنان را پیشوایان ووارثان روی زمین قرار دهیم.
در این آیه، به مؤمنان نوید داده شده که وارثان زمین وحاکمان پهنای گیتی خواهند گردید واین، وعده الهی واراده ازلی حق تعالی است. این اراده، گاهی به صورت جزئی نیز تجلّی کرده که از جمله آن، قصه نجات بنی اسرائیل وهلاکت فرعون به دست موسی (علیه السلام) است(13).
آیه یاد شده، با عنوان ونُرِیدُ حکایت از اراده حق تعالی می کند که همواره جریان داشته وعاقبت، به طور گسترده وکامل به انجام خواهد رسید.
این آیه - به دلیل حتمی بودن مفاد آن - در روایات نیز به ظهور حضرت حجّت وحکومت جهانی ایشان تعبیرشده است(14).
ظاهر آیه، هرچند درباره بنی اسرائیل می باشد، قرآن به لحاظ باطن، دارای مفاهیم گسترده ای بوده ومفاهیم گوناگون از دل آیه بیرون می آید وعمیق وقابل توجه است.
ظهور وعده الهی
ابو هاشم داوود، فرزند قاسم جعفری می گوید:
کنّا عند أبی جعفر محمّد بن علی الرّضا (علیه السلام) فجری ذکر السّفیانی وما جاء فی الرّوایة من أنّ أمره من المحتوم فقلت لأبی جعفر (علیه السلام) هل یبدو لله فی المحتوم قال (علیه السلام): نعم قلنا له فنخاف أن یبدو لله فی القائم فقال (علیه السلام) إنّ القائم من المیعاد... ﴿إِنَّ اَللهَ لا یخْلِفُ اَلْمِیعادَ﴾(15)؛(16)
نزد حضرت جواد (علیه السلام) بودیم که از سفیانی واین که امر او حتمی است، سخن گفته شد. عرض کردیم: آیا ممکن است در امر حتمی برای خداوند بدأ حاصل شود؟ حضرت فرمود: بلی. گفتیم اگر این گونه است، پس هراس داریم که در خود قائم (عجل الله تعالی فرجه) هم برای خداوند بدأ حاصل شود. فرمود همانا قائم (عجل الله تعالی فرجه) وعده خداوند است و... خدا در وعده خود خلاف نمی کند.
از نظر عقل، کسی را که به دلیل تهدید، خلف وعده نمود، می توان بخشید واز گناهش چشم پوشی کرد، اما از حکیم، وعده خلاف صادر نمی شود. لذا طبق این روایت، ظهور حضرت حجّت که به معنای «وعد» ونوید به جامعه انسانی وبشری - به ویژه بندگان صالح - است هرگز تخلف پذیر نیست.
مرحوم مجلسی (رحمه الله) در توضیح این حدیث می فرماید: در این جا وعده خداوند به صراحت بیان شده است(17):
﴿وَعَدَ اَللهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وعَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ کمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ولَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ اَلَّذِی اِرْتَضی لَهُمْ ولَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکونَ بِی شَیئاً...﴾(18)؛
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته ای انجام داده اند، وعده می دهد که - قطعا - آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید ودین وآیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا وریشه دار خواهد ساخت وترسشان را به امنیت وآرامش مبدّل می کند، [آن چنان]که تنها مرا می پرستند وچیزی را شریک من نخواهند ساخت....
براساس آیه شریفه، این وعده است وتخلف در وعده هرگز امکان ندارد. این نوید، در جای جای قرآن به بندگان صالح خدا داده شده که سرانجام، حکومت عدل الهی وامامت جهانی به آنها بازمی گردد وبرای همیشه ادامه دارد وچنین بشارتی - طبق بیان صریح قرآن - در کتاب های گذشتگان نیز آمده است:
﴿وَلَقَدْ کتَبْنا فِی اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّکرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی اَلصّالِحُونَ﴾(19)؛
در زبور بعد از ذکر [تورات] نوشتیم: بندگان شایسته ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد.
غایب ناظر
در این که فیض حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) - در زمان غیبت - از چه راهی به اجتماع می رسد؟
حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) خود فرموده اند:
فیض من، مانند خورشید در پس ابرها است(20) واین نور لازم برای ادامه زندگی اجتماع هرگز به تاریکی نمی گراید.
امام وولی زمان (عجل الله تعالی فرجه) در هر دوره دو سمت دارد:
یکی، مرجعیت دینی؛ یعنی در مسائلی که مرجعیت دارند، باید همه این پرسش ها را پاسخ بدهند ودوم، زعامت سیاسی؛ به این معنا که رهبری جامعه تشیع والبته رهبری جامعه اسلامی با ایشان است وهم پاسخ گویی به مسائل شرعی وهم تصدی مسئله زعامت وجنبه سیاسی جامعه وامت را عهده دار هستند.
در مسائل سیاسی واجتماعی نیز باید به زعیم ورئیس مراجعه کرد؛ چنان که در دوران اولیه اسلام نیز همین طور بوده است(21).
امامان (علیهم السلام) در همان دوران حضور، مرجعیت فتوایی را به اصحاب واگذاشته بودند(22) وافرادی چون محمد بن مسلم، ابان، زراره وزیاد از جمله کسانی بودند که امام باقر (علیه السلام) به آنها حکم فتوا داده بود:
إجلس فی مسجد المدینة وأفت النّاس(23)؛
در مسجد مدینه بنشین وبه پرسش های مردم پاسخ بده.
در زمان حضور این گونه بود که مسئله مرجعیت فتوایی به بزرگان واگذار شده بود، اما مرجعیت سیاسی - انحصارا - در اختیار خود ائمه (علیهم السلام) بود. توقیع (نامه) شریف از جانب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) که در دست اسحاق پسر یعقوب بوده واکنون به ما رسیده است، به همین مطلب اشاره دارد(24):
وأمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فإنّهم حجّتی علیکم وأنا حجّة الله علیهم(25)؛
واما درباره مسائل وحوادث جدیدی که برای شما پیدا می شود، به کسانی که احادیث ما را روایت می کنند رجوع کنید، چه این دسته حجّت من بر شمایند ومن حجّت خدا بر آنها هستم.
این توقیع از لحاظ سند، معتبر بوده، جای هیچ گونه خدشه نیست.
تعریف واژه رواة (راویان) حدیث
«رواة حدیثنا» یعنی، ناقلان حدیث؛ کسانی که بتوانند مغز حقیقت وخواسته ما را برای شما بازگو کنند.
رواة حدیث؛ یعنی کسانی که در خدمت پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) نشسته ودر دین تفقّه کرده اند. فقه عمیق تر از فهم است؛ پی بردن به عمق مطلب وعلاج متعلقات وتخصیص را بلد شدن است(26).
بنابراین، کسی می تواند، مرجعیت سیاسی، اجتماعی حضرت را برعهده بگیرد که جامعیت وشایستگی داشته باشد.
سخن حضرت در ادامه که فرمود: إنّهم حجّتی علیکم(27). تبیین این معنا است؛ یعنی اشخاصی که با چنین صفات یاد شده، حجّت من بر شما بوده، در مقابل من وشما مسئول وپاسخ گو هستند. معنای حجّت نیز همین است. این نوعی فرمان است. حضرت با همین بیان، مقام زعامت سیاسی را، به این گروه واگذار می کند. فقیهان با این فرمان، واجد حکم شده اند. البته به این نکته دقیق نیز باید توجه داشت که در مرجعیت فتوایی، ده تا فقیه می توانند در عرض وموازات هم پاسخ گو باشند. در عصر حضرت صادق (علیه السلام) پنجاه فقیه، همه در عرض هم منصوب بوده اند وهر کس در منطقه خودش مرجعیت فتوایی داشته است(28).
اما اگر کسی زعیم سیاسی باشد، مسئله فرق می کند واین حکم عام، شامل حالش نمی شود. معنای احکامی که مربوط به زعامت سیاسی می شود، شامل کسانی است که واجد این صفات بوده، شایستگی این مقام را داشته باشند. البته این روایت را نباید این گونه معنا کرد که در بین مرجعیت وولایت سیاسی، تعارضی هست، چرا که در برخی موارد فرض این است که فقیه هر دو صفت را دارا باشد؛ چنان که امیر المؤمنین علی (علیه السلام) درباره ولی امر نیز به این دو صفت اشاره فرمود است:
انّ أحقّ النّاس بهذا الأمر أقواهم علیه. وأعلمهم بأمر الله فیه(29)؛
سزاوارترین وشایسته ترین افراد برای رهبری کسی است که از توان [مدیریت] بیشتری برخوردار باشد وبهتر از دیگران از دستورهای الهی پیروی کند.
(٣) تبیین وتحلیل نظریه حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
حجت الاسلام علی ربانی گلپایگانی(30)
نکته اول، مسئله حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) را علاوه بر رهیافت کلامی، می توان از منظر سیاسی نیز تحلیل وبررسی کرد، همان گونه که می توان رویکرد جامعه شناختی به آن داشت ویا از نگرش علوم تربیتی وروان شناختی، درباره اش سخن گفت.
رویکرد کلامی به این مسئله، دو دلیل دارد:
نخست، به دلیل مطرح شدن حکومت در کلام سیاسی متکلمان اسلامی - اعم از شیعی وغیرشیعی - به این موضوع توجّه داشته وحکومت دینی را امری لازم تلقی کرده اند. از طرفی، این موضوع را در مباحث قاعده لطف، نیز مطرح ساخته اند.
دلیل دوم، موضوع امامت است؛ امامت ورهبری، بدون در نظر گرفتن بعد حکومتی هم، مسئله مهمّی است که در کلام اسلامی از آغاز مطرح بوده وتوجه متفکران اسلامی را به خود جلب کرده است.
نکته دوم، درباره روش وسبک مطالعاتی این موضوع است. آیا یک مسئله، صرفا به دلیل کلامی بودن باید با روش عقلانی مطالعه شود؟ چرا که عدّه ای، ویژگی کلامی بودن را در این می دانند که به آن مسئله با ادله عقلی پرداخته شود. بر این اساس، به گمان این افراد، فرق بین بحث فقهی وکلامی، در همین عقلی بودن ویا نقلی بودن مباحث است. چنانچه در مسئله ای به کتاب وسنّت رجوع شود، فقهی بوده واگر با ادله عقلی مطالعه گردد، کلامی است، درحالی که تفاوت میان مسئله کلامی وفقهی موضوع این دو علم است.
قرآن کریم می فرماید:
﴿اُدْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ واَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ وجادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ...﴾(31)؛
با حکمت واندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما وبا آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال ومناظره کن....
نخستین متکلم دنیای اسلام وآموزگار اوّلیه علم کلام، پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله) است؛ کسی که در حوزه مباحث اعتقادی به روش های مختلف وارد شده است.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که نگرش کلامی به مسئله حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) تنها از راه ادله عقلی نیست، بلکه ممکن است از عقلیات مستقل یا نقلی ویا ملازمات عقلی باشد.
ویژگی های حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)
حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) دارای ویژگی های زیر است:
١. فراگیر وجهانی است؛
٢. دینی واسلامی است؛ یعنی علاوه بر دینی بودن، براساس اسلام پایه گذاری می شود.
٣. به لحاظ ساختار، ولایی است؛ یعنی برمبنای نظام ولایت خداوند استوار است.
۴. مردمی وشایسته سالار است.
این موارد، ویژگی های عام وکلی حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) است وهریک بحث اساسی وگسترده ای را می طلبد.
ملاک جهانی بودن
برای تبیین نخستین ویژگی حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) - جهان شمول بودن آن - می توان برقراری عدالت در زندگی بشر را، که یکی از اهداف پیامبران الهی است، مطرح کرد. یکی از هدف های بعثت پیامبران (علیهم السلام) نهادینه وحاکم کردن عدالت در زندگی بشری است.
قرآن کریم می فرماید:
﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وأَنْزَلْنا مَعَهُمُ اَلْکتابَ واَلْمِیزانَ لِیقُومَ اَلنّاسُ بِالْقِسْطِ...﴾(32)؛
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم وبا آنها کتاب [آسمانی] ومیزان [شناسایی حق از باطل وقوانین عادلانه] نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند....
پیامبر (صلّی الله علیه وآله) می فرماید:
لو لم یبق من الدّنیا إلاّ یوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یبعث الله فیه رجلا من ولدی إسمه إسمی یملأ، عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا(33)؛
چنانچه از عمر دنیا بیش از یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را به گونه ای طولانی نماید، تا مردمی در آن [زمین] از فرزندان من که هم نام من است برانگیخته شود وزمین را پر از عدل وقسط نماید، آن گونه که پر از ظلم وجور شده باشد.
در این حدیث نیز بر فراگیر شدن عدالت بر روی زمین تأکید شده است.
زمین؛ یعنی همه جهان ودر بین همه مردم، که آیه قرآن با عبارت «ناس» به این معنا اشاره دارد.
مسئله جهانی شدن
در نظریه جهانی شدن، نخستین پرسش این است: حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) چه نسبتی با جهانی شدن دارد ویا در کجا می توان تفاوت های این دو نگرش را دید؟ بی تردید اصل جهانی شدن در ماهیت خود ناپسند نیست، اما باید دید چه چیزی می خواهد جهانی بشود واین امر چگونه محقّق می گردد؟ آیا نظام بهداشت، جهانی خواهد شد یا عدالت ویا انسانیت وقانون مندی؟ اگر بحث جهانی شدن شامل این موارد باشد، بسیار خوب وپسندیده است. ولی به طور یقین، آنچه اکنون مطرح شده، سلطه بی قید وشرط آمریکا ونظام سکولار وضداخلاقی است که بر جهان تحمیل می شود وروشن است که چنین ایده ای، با روح جمهوری سازگاری ندارد.
البته در نظام مهدوی این گونه نیست که همه ویژگی های قومی، ملی وگروهی از بین رفته وهمه چیز شکل واحد به خود می گیرد، بلکه در این نظام مبنا ومعیار عدالت است؛ عدالت به معنای جهانی شدن وفراگیر شدن همه ارزش های معنوی انسانی که قرآن نیز به آن تأکید دارد:
﴿یا أَیهَا اَلنّاسُ إِنّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وأُنْثی وجَعَلْناکمْ شُعُوباً وقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اَللهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اَللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ﴾(34).
ای مردم! ما شما را از یک مرد وزن آفریدیم وشما را تیره ها وقبیله ها قرار دادیم، تا یک دیگر را بشناسید؛ [اینها ملاک امتیاز نیست] گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست. همانا خداوند دانا وآگاه است.
طبق آیه شریفه، تیره ها، قبیله ها وویژگی های منطقه ای، جغرافیایی، اجتماعی ونوع زبان وگویش در ساختار خلقت، برای هدفی بوده واین تفاوت ها فایده معرفتی دارد، زیرا معیار ارزش، تقوا است، نه تفاوت های یاد شده.
ویژگی اسلامی بودن
ویژگی دوم حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) دینی واسلامی بودن آن است ومعنای اسلامی شدن، همان مردود دانستن نظریه ای به نام «سکولاریسم» است، چرا که هر کس به حکومت جهانی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) ایمان داشته باشد، سکولاریسم را که مرامی جز ستیز با دین ندارد، برنخواهد تافت.
البته بحث هایی در بررسی نسبت دین با حکومت، قابل ارائه است وباید ادله کسانی را که می گویند دین در حوزه حکومت نقشی ندارد، بررسی کرد(35). عقیده ما این است که همه مذاهب اسلامی - اعمّ از شیعه، سنّی، معتزلی، اشعری وحتّی خوارج موجود؛ یعنی به دولت - به عبارتی به حکومت وامامت اعتقاد دارند. در کتاب های اهل سنّت دلایلی کافی وجود دارد که این موضوع را ثابت می کند.
ولایی بودن
از پرسش های دیگر درباره حکومت مهدوی، ساختار وشکل حکومت است.
آیا ساختار حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) متفاوت از حکومت های دیگر است؟ آیا یک ساختار کلی وثابتی دارد که فراتر از زمان ومکان وشرایط مختلف است؟ کسانی که به این پرسش پاسخ مثبت داده اند، برای اثبات آن، دلایل عقلی ونقلی ارائه کرده اند. دلیل عقلی آن، بسیار روشن است که ولایت اولا وبالذات مخصوص خداوند است، زیرا توحید در آفریدگاری وپروردگاری خداوند تقاضا می کند که کسی جز او بر انسان وجهان ولایت نداشته باشد. بنابراین، اگر کسی بخواهد به عنوان والی وزمام دار، رهبری امور جامعه بشری را عهده دار شود، باید ولایت او الهی وبه اراده ومشیت خداوند باشد واین از مسائل بدیهی است:
﴿...إِنِ اَلْحُکمُ إِلاّ للهِ...﴾(36)؛
... حکم تنها از آن خداست....
نظام ولایی با وصف انتصابی بودن رهبر معرفی می شود؛ یعنی خدای متعال پیغمبر را گزینش می کند واز طریق او، جانشین اش - که امام باشد - تعیین می شود. این مسئله در حدیث غدیر واحادیثی(37) دیگر درباره ولایت امیر المؤمنین (علیه السلام) بیان شده وبی تردید مسئله ولایت فقیه نیز در امتداد اینها قرار می گیرد.
بنابراین، حکومت جهانی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) نیز با اراده الهی است که مشروعیت می یابد، نه اراده مردمی، زیرا اگر منشأ مشروعیت اراده الهی نباشد، گزاره غلطی را ارائه داده ایم وچنانچه اراده الهی بعد از اراده انسان باشد، اراده خداوند، تحت تأثیر اراده انسان قرار می گیرد ودر این صورت نیز سخنی به دور از منطق گفته ایم. هم چنین اگر بگوییم هر دو اراده در عرض هم دخالت دارند، این هم جز شرک، به جایی منتهی نمی شود. در نتیجه خواهیم پذیرفت که اراده الهی، منشأ اصلی مشروعیت حکومت ورهبری است وچنین حکومتی است که در نبوّت وامامت تجلّی یافته است.
البته این واقعیت نیز وجود دارد که مشروعیت، همیشه با عنصری به نام مقبولیت اکثر مردم یک جامعه گره می خورد، تا بتواند تعین وتجسّم پیدا کند.
سخن امام علی (علیه السلام) در «خطبه شقشقیه» گویای این مسئله است:
لو لا حضور الحاضر وقیام الحجّة بوجود الناصر وما اخذ الله علی العلماء ألاّ یقارّوا علی کظّة ظالم، ولا سغب مظلوم، لألقیت حبلها علی غاربها...(38)؛
اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود ویاران، حجّت را بر من تمام نمی کردند واگر خداوند از علما عهد وپیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستم گران وگرسنگی مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان انداخته و....
یعنی من تا امروز که یاوری نداشتم، برای حضور نیافتن در صحنه مدیریت سیاسی جامعه، عذر داشتم، ولی اکنون با حضور مردم، دیگر عذری ندارم. این همان بیعت است که در آیات وروایات بیان شده ودر فرهنگ سیاسی تشیع منزلت یافته است.
در نظام ولایی، جایگاه ونقش مردم نیز روشن است، اما این که چه تعبیری باید از آن داشت، دقت بیشتری می طلبد.
برخی صاحب نظران در امور سیاسی وحکومتی، از آن به «مردم سالاری دینی» تعبیر کرده اند که این خود، تفسیرهای متفاوتی دارد.
حکومت صالحان
در این که حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) برای گسترش عدل ورهایی مستضعفان از دست مستکبران است، تردیدی نیست، اما چه کسانی در اداره امور حکومت جهانی نقش ایفا می کنند ودارای چه ویژگی هایی هستند؟ جای سؤال است.
به تعبیر قرآن، آنان صالحان وشایستگانند:
﴿وَلَقَدْ کتَبْنا فِی اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّکرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی اَلصّالِحُونَ﴾(39).
در زبور بعد از ذکر [تورات] نوشتیم، بندگان شایسته ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد.
﴿وَعَدَ اَللهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وعَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ کمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ولَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ اَلَّذِی اِرْتَضی لَهُمْ ولَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکونَ بِی شَیئاً ومَنْ کفَرَ بَعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ اَلْفاسِقُونَ﴾(40).
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که قطعا آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید ودین وآیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا وریشه دار خواهد ساخت وترسشان را به امنیت وآرامش مبدّل می کند، [آن چنان] که تنها مرا می پرستند وچیزی را شریک من نخواهند ساخت وکسانی که پس از آن کافر شوند، فاسقانند.
علاّمه طباطبائی (رحمه الله) در این باره می گوید:
مقصود از ﴿... یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکونَ بِی شَیئاً...﴾(41)؛ توحید خالص وتمام عیار است؛ یعنی حتی شرک خفی نیست(42).
کسانی که می خواهند در صدر این نظام، عهده دار تدبیر آن باشند، چنین کسانی اند که قطعا این ویژگی ها نمی تواند کار مردم عادی باشد، زیرا آنان، چه بسا دچار اشتباه خواهند شد.
بنابراین می توان گفت، علاوه بر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) که از جانب خدا چنین رسالتی می یابد، والیانی که گردانندگان چنین حکومتی خواهند بود، شناخته شده وتوسط امام (عجل الله تعالی فرجه) گزینش می شوند ودر چنین ساختاری رأی مردم نیز وجه دیگری به خود می گیرد.
(۴) زمینه تربیتی ظهور وتحقق حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
حجت الاسلام علی رضا اعرافی(43)
انتظار در مکتب ومذهب تشیع، به معنای عام، همان در انتظار لحظه موعود ومنجی بودن است واین مفهوم، در ادیان دیگر نیز وجود دارد.
آن خصایص، مؤلفه ها وشاخص های ویژه ای که در مکتب تشیع، برای انتظار عنوان شده، چیزی است که شیعه را از سایر مذاهب جدا ساخته است.
در نگرش شیعی، انتظار، تعین یافته ودارای شاخصه های تعریف شده است. این دو دیدگاه را در ساحت های تربیتی وجایگاه هایی که درباره انسان، فرد وجامعه بیان می دارند، می توان شناخت.
انتظار در مذهب ها ومکتب های مختلف به عنوان پدیده ای تاریخی رخ می دهد واحیانا فردی هم، محور وکانون حرکت وتحول این انتظار نامتعین است، اما انتظار متعین، انتظار زنده وپویا است. در دیدگاه ما، انتظار دو بعد دارد:
انتظار فرد وانتظار آن حادثه ای که آن فرد انجام می دهد.
در انتظار فرد، آن لایه اول (فرد منتظر) کاملا مشخّص وهویت شخصی او تعریف شده وپدر ومادر او نیز شناخته شده اند؛ آنها از دودمانی هستند که در طول تاریخ، مشعل دار هدایت بشریت بوده اند، از دودمان ابراهیم (علیه السلام) وپیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله)(44) این هویت متعین فرد منتظر است. بر این مبنا این فرد زنده بوده وبرخلاف پندار برخی مکتب ها ومذهب ها، ظهور او نیز حساب شده وبا خواست خداوند انجام می گیرد. این فرد معین متولّد شده وعمری طولانی دارد واکنون در حال حیات است (شاخص دوم).
علاوه بر اینها، شاخص سوم فرد یادشده، این است که به احوال واوضاع ما نیز آگاه است ومیان ما واو ارتباط معنوی وجود دارد وهمان طوری که از نظریه انتظار در روایات برمی آید، فرد یادشده، آگاه به اسرار پیروان خود وسایر انسان ها است(45).
شاخصه چهارم، ویژگی های فرد است که در روایت بحث شده وبا همه جزئیاتش تعین یافته است؛ اخلاق، روابط، فعالیت، نگاه وحتّی ویژگی های جسمانی او کاملا تعریف شده است(46). این بعد از نظریه انتظار زنده وپویا وهمان نظریه سازمان یافته است که شیعه به آن اعتقاد دارد واو را از سایر ادیان ومذاهب جدا می کند.
از نظر سایر مکاتب، آن فرد، ممکن است ویژگی های یاد شده را نیز داشته باشد؛ یعنی در این جا همه چیز با احتمال ها است، اما نظریه شیعه درباره آن حادثه نیز روشن است که یک مسئله تکاملی است ودر همه ابعاد وزوایایش، نشانه هایی از آن در دست است. این در حالی است که سایر دیدگاه های فلسفی ودینی برای تاریخ، ادوار ومراحلی بیان کرده اند که قدر متیقّن آن، رسیدن به همان مرحله تحول تاریخ است نه بیشتر، اما مرحله تحولی که ما در انتظار آن به سر می بریم. هم متعین است وهم شاخص های تعین یافته ای دارد. این حادثه قطعی است وبه عنوان یک تحول تاریخی قطعی از آن بحث می شود(47).
هم چنین معتقدیم که آن حادثه، تحوّل بنیادی در همه ساحت های زندگی بشر پدید خواهد آورد(48) وهمه مکان ها وسرزمین هایی را که محلّ زیست آدمی است(49). این تحول مثبت خواهد بود؛ تحولی که در جهت تأمین سعادت بشر در همه ابعاد(50) رفاهی، اقتصادی، سیاسی واجتماعی خواهد بود، به عبارتی بنیاد این تحول «معنویت» است.
مسلما چنین نگرشی روشن می سازد که انتظار مهدویت با این ویژگی در نظریه تربیتی شیعه، بر همه اجزای تربیت مؤثّر است ودر واقع تحول تکاملی، مبتنی بر صعود بشریت است. از روایات ما برمی آید که بشر، در آستانه آن تحول، در نوعی هرج ومرج ونومیدی به سر می برد، اما پایه های آن تحول از نظر معرفتی وآگاهی، بصیرت بشر را فراهم می سازد واصحاب بزرگی در میان بشر وجود خواهند داشت وزمینه های عقلانی وارتباطی آن تحول تاریخی نیز فراهم می شود.
روایات نشان می دهد که پیش از ظهور حضرت منجی، شاهد وحدت در عین کثرت خواهیم بود؛ یعنی آمیختگی نومیدی با امید. به عبارتی در عین حال که نومیدی بر بشر حاکم می شود - که هست - امیدواری، اشتیاق، تشنگی وشوق وشور نیز اذهان واندیشه های بشر را فراخواهد گرفت.
براساس نشانه ها، مشخّصه های حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) که خود نوعی جهانی شدن را برای انسان به ارمغان می آورد، همان مقوله ای است که بشر امروز، در اندیشه های اجتماعی، سیاسی وتربیتی بدان توجّه کرده وبه نام جهانی سازی وجهانی شدن مطرح می کند؛ در روایات ما قیام حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) منشأ جهانی شدن به تمام معنا است(51). آن گونه که ارتباطات گسترده وآسان ورفاه، آسایش وامنیت برای همه بشر فراهم می شود. اینها شاخص های آن حادثه واتفاق بزرگی است که براساس متون دینی ما، رخ خواهد داد وهمان گونه که گفته شد، این انتظار یک نظریه تربیتی است؛ یعنی نگرش بنیادی به تحول تاریخ وانسان است که می تواند، به همه اجزا، اعمال، ابعاد وساحت های گوناگون ما تأثیرگذار بوده، ودر نگرش ها وهمه ابعاد فردی واجتماعی زندگی دگرگونی به وجود بیاورد. این ویژگی ها انتظار شیعی را از انتظار بودایی، مسیحی ویا انتظار عامه واهل سنّت متفاوت ساخته است. البته می توان گفت این تفاوت بیشتر در آثار این نگرش ها است.
با چنین اعتقادی که می توان وی را دید وبه حضورش تشرّف یافت وبا یک فرد زنده، حاضر، آگاه وناظر بر رفتار انسان ها رابطه زنده وسرشار از عواطف ومحبت برقرار ساخت، می تواند آدمی را شکوفا کرده وبه زندگی اش جهت دهد وبه افکار واندیشه هایش معنا ببخشد. این امتیاز مهمی است که تنها انتظار خاص شیعی از آن برخوردار است.
موضوع دیگر این که انتظار برای مشتاقان وصالحان امیدبخش ودر عین حال برای بدخواهان وناصالحان هراس انگیز است. در روایتی می خوانیم:
آن تحول بزرگ تاریخی با ویژگی ای که اشاره گردید، کسانی را هم به هراس خواهد انداخت وفقط افرادی که مشتاق هستند، امیدوار می شوند واین امیدواری وعشق وشور ونشاط به دنبال آن انتظار پویا وزنده وتوجهی است که او به ما دارد.
در روایات آمده است:
شما همواره بدانید که هیچ مؤمنی، چه در شرق زمین وچه در غرب آن، از چشم ما پنهان نیست وما ناظر بر شما هستیم(52).
جهانی شدن
جهانی شدن - چنان که اشاره گردید - دو گونه است: آنچه امروز مطرح می شود با جهانی شدن که روایات درباره آن سخن گفته اند، متفاوت است؛ آنچه در حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) روی می دهد، به طور یقین جهانی شدن به معنای رشد دانش بشر وفروریختن حجاب ها وموانع وپیوستگی اندیشه ها، انسان ها، جوامع وآسان شدن ارتباطات وپدیدار شدن جامعه ای پیشرفته است، اما آنچه در جهانی شدن به شکل امروزی مطرح است با تخریب محیط زیست، ناامنی روانی بشر وکنترل نشدن پیشرفت تکنولوژی در عرصه های غیراخلاقی همراه است ونابرابری های عظیم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فقر معنوی وفروریختن بسیاری از بنیادهای اصیل اجتماعی را به دنبال دارد وبا جهانی شدن مهدوی، فرسنگ ها فاصله دارد. در این مدل، جهانی شدن، در عین رشد دانش واندیشه وفکر بشر وسهولت ارتباطات وپیوستگی اندیشه ها وتوسعه رفاه بشر، همه به گونه یکسان از منافع جهانی شدن، بهره مند نمی شوند وآسیب های خطرناکی که از ناحیه جهانی شدن - به مفهوم امروزی - بشر را تهدید می کند، هیچ جای امید وخوشحالی برای انسان باقی نگذاشته است.
امروز فاصله اقتصادی علم ودانش بسیار بالا است وبیش از هشتاد درصد از تکنولوژی، صنعت، علم، تحقیق، دانش، سرمایه ورفاه در کمتر از یک پنجم جمعیت دنیا متمرکز شده است وناامنی به دلیل گسترش تکنولوژی وتخریب محیط زیست وتسلیحات وتحولاتی که در به کارگیری نادرست غیراخلاقی آن به وجود آمده، بسیار وحشت بار است.
اگر ما در پی زنده شدن ارزش های انسانی وعدالت وپاکی وپاگرفتن تربیت درست دینی هستیم، باید در مسئله انتظار به آن گونه که روایات مطرح ساخته اند، بیندیشیم، زیرا در چنین شرایطی است که می توان نسبت انتظار وتربیت را بررسی کرد.
حجت الاسلام علی اکبر رشاد(53)
در برابر نظریه بدفرجام انگاری، دسته دیگری از مکتب ها ومتفکران، به فرجام حیات انسان وتاریخ خوش بین بوده، معتقدند: آینده جهان، روشن وامیدبخش بوده، سرانجام حیات، خوش ودلپذیر است وپایان شب تیره تاریخ، صبح فام است. دیدگاه های مختلفی در این طیف جای می گیرند، از جمله پیروان ادیان ابراهیمی. البته علاوه بر اینها، نظریه هایی هم وجود دارد که از آنها به «توقف» یاد می شود. برپایه این دیدگاه، آینده جهان را هرگز نمی توان پیش بینی کرد.
نظریه های «خوش فرجام أنگاری» در یک مسئله مشترک اند وآن، «موعودگرایی» است. آنها می گویند: روزی دستی از غیب برون خواهد آمد وبرای التیام زخم های کهنه بشر، کاری انجام خواهد داد. مردی ظهور خواهد کرد که یک باره حیات بشر را دگرگون کرده، روزگاری روشن وآینه سان، که جهان سیمای دل پذیر وزیبای عدالت را در آن می بیند، فراخواهد آورد وجور وستم را ریشه کن وعدل ووفا را شکوفا خواهد نمود.
عقیده به ظهور موعود ومنجی نهایی، جوهر فرجام شناسی ادیان ابراهیمی است. اوج این گونه نگرش، در مکتب تشیع جلوه کرده است. نگاه تشیع به آینده، از نوع دیگر است. در تشیع، «فرج» مطرح است که تبیین بنیادهای نظری وزیرساخت های فکری این مسئله، می تواند به فلسفه آن، تعبیر شود. فلسفه فرج غیر از تاریخ وفراتر از آن است. فلسفه تاریخ از قواعد حاکم بر سرگذشت وسرنوشت بشر سخن می گوید، در آن، ارزش داوری وخوش بینی وبدبینی دخیل نیست وفقط تعلیل سرگذشت بشر وتحلیل آینده تاریخ او مطرح است، اما در فلسفه فرج، سخن از تحلیل سرنوشت وسرانجام حیات وهستی است؛ یعنی ناظر به آینده حیات وهستی است. از این دیدگاه، طبیعت هم سرنوشت دیگری دارد، آن گاه که زیبایی های پس از وقوع فرج، وصف می شود، زمین برکت خود را سخاوتمندانه در اختیار اهل خود قرار خواهد داد(54). نبات وجماد نیز به گونه دیگر خواهند شد.
در فلسفه تاریخ، فقط سرنوشت جمعی انسان ها مطرح است، سخن از تک تک انسان ها نیست، اما در فلسفه فرج، همه افراد نیز مطرح اند، سخن درباره رسیدن عقل آدمی به کمال است(55)، روابط ومناسبات بشر با اطراف خود تغییر می کند، رابطه انسان با خدا وانسان ها باهم دیگر دیگرگون می شود، رفتار ورابطه بشر با طبیعت تغییر می نماید، محیط زیست در امنیت خواهد بود وهمه اجزا واطراف حیات در جهان خانه امن، سازگاری وتعامل خواهند داشت.
فلسفه فرج، بر سلسله مبانی ومواضع معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی وجامعه شناختی خاصی استوار است، به این مهم، جز پاره ای از اصحاب فکر وفضل توجه نکرده اند. ازاین رو، در تبیین فلسفه فرج وماهیت وکارکرد آن به خطا رفته اند. استاد مطهری، ضمن اشاره به علوم تاریخ، مانند تحلیلی، نقلی وفلسفه تاریخ، بحث «فرج» و«انتظار» را در چارچوب فلسفه تاریخ تحلیل می کند، ولی به نظرم فلسفه فرج، چیزی فراتر از فلسفه تاریخ است، زیرا این جا سخن از آینده تاریخ نیست، سخن از آینده هستی، حیات ودگرگونی مناسبات همه موجودات است.
در نظریه اسلامی، «فرج» بر اصول روشنی از جهان بینی اسلامی مبتنی است. جهان بینی، به نحوه نگاه آدمی به حیات وهستی اطلاق می شود واین نگرش بر دو پیش فرض کلان استوار است:
الف) خدامدار وتوحید بنیاد بودن جهان؛
ب) احسن انگاری جهان موجود.
این دو پیش گمانه کلی، در قالب ده اصل تشکیل شده که هریک از مبانی واصول، محتاج ژرف نگری در خور وشرح وبسط شایسته ای است وذیل هریک از اصول، شواهد قرآنی بسیار وجود دارد، اما به لحاظ رعایت ایجاز، تنها به طرح وتبیین مختصر دو مبنا وده اصل، بسنده نموده، به برخی شواهد قرآنی اشاره خواهیم کرد.
١. نظام احسن
در نگاه قرآن، «جهان موجود، نیکوترین جهان ممکن است وخدا، آفرینش همه چیز را نیکو ساخته است» ودر خلقت رحمانی، خلأ وخلل راه ندارد وناسازگاری وفتوری به چشم نمی خورد.
این مدعا، مبتنی به دلایل بسیاری است که به طور خلاصه به برخی موارد اشاره می شود. از میان این دلایل، چهار برهان نخست، از متن گزاره ها وآموزه های دینی برگزیده شده، ماهیت فلسفی وعرفانی دارد، اما پنجمین دلیل، بر آیه های صریح قرآنی متّکی است ومی تواند دلیل نقلی قلمداد شود:
١. پدیده آورنده وآفریننده هستی، «حکیم» و«توانا» است، اتقان صنع، از او بایسته است، چرا که خلق پرعیب ونقص وآفرینش پرخلل وخلأ، خلاف حکمت وقدرت است وقبیح واین عمل، از حکیم مطلق وقادر محض، محال است؛
٢. خداوند سبحان «فیض محض» و«خیر مطلق» است. اگر صنع الهی با بهترین صورت سامان نیافته باشد، امساک فیض ومنع خیر و«جود» تلقی می شود واین امر، از فیاض محض وخیر مطلق، خلاف وناقض فیاض بودن است؛
٣. حضرت احدیت، «حسن» و«حکمت مطلق» است وجهان، «آیه» و«آینه» کمال وجمال احدی است، پس جهان بایستی اکمل واحسن باشد وگرنه آیه وآینه حسن وحکمت مطلق نتواند بود.
۴. مطالعه هستی ومشاهده نظم ونسق حیرت انگیز حاکم بر آن وشگفتی ها وزیبایی های تحسین برانگیز انواع پدیده ها، احکام واتقان جهان حاضر را تأیید می کند؛
۵. در آیات قرآنی، بر نیک آفرینی واحکام واتقان صنع، آشکارا اشاره شده؛ چنان که در آیه ٨٨ سوره نمل آمده است:
کوه ها را می بینی وآنها را ساکن وجامد می پنداری، درحالی که مانند ابر در حرکتند. این صنع وآفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده؛ او از کارهایی که شما انجام می دهید، مسلّما آگاه است.
هم چنین در آیه هفت سوره سجده می خوانیم:
او همان کسی است که هرچه را آفرید، نیکو آفرید....
در آیه چهار سوره تین نیز آمده است:
ما انسان را در بهترین صورت ونظام آفریدیم.
در قرآن - مانند آیه چهارده سوره مؤمنون وآیه ١٢۵ سوره صافات - از خدا به أَحْسَنَ اَلْخالِقِینَ بهترین آفرینندگان، تعبیر شده است. حق تعالی، از آن رو «بهترین آفریننده» نامیده شده که بهترین ها را خلق کرده است.
در چشم انداز هستی شناختی انسان مسلمان، خدا خیر بالذات ومحض است وخلق او نیز، بالذات خیر است وشرور وکاستی ها عدمی، نسبی، طفیلی وعرضی بوده، به «خیر بالذات» منسوبند. خداوند متعال در آیه ٧٩ سوره نساء می فرماید:
هرآنچه از نیکی برای تو برسد، از خدا است وهرچه از بدی به تو دررسد از خود تو است....
٢. خدامحور وتوحیدی بودن هستی
هیچ مقوله ای به اندازه خدا وخداشناسی، مورد توجه ویژه قرآن وادبیات دینی اسلامی نیست. در متون مقدس اسلامی، به دلیل فراوانی الفاظ وبسامد واژگان ونیز از حیث ژرفا وگستره معنایی، بزرگ ترین حجم وسهم لفظی ومعنوی را همین مبحث به خود اختصاص داده است. بعثت محمدی (صلّی الله علیه وآله) دستاوردی عظیم تر، عمیق تر، انبوه تر وباشکوه تر از توحید ناب اسلامی نداشته است. جهان بینی اسلامی «خدامدار» و«توحید بنیاد» است. در این جا به اختصار، به برخی نصوص وآیات قرآن اشاره می گردد. صد البته که این نصوص، نیازمند شرح وبسطی درخور است واین کار فراغی فراخ وفضایی فراخور می طلبد، اما مجال مقال وحوصله مختصر، توضیح وتشریح مبسوط را برنمی تابد؛ «این زمان بگذار تا وقت دگر.»
اکنون به بررسی برخی محورهای مبنای فوق ونصوص قرآنی در این باره می پردازیم:
١. خدا همیشه وهمه جا حضور دارد؛ به عبارتی فارغ از مکان وزمان است.
آیات زیر بر این محور، دلالت دارد:
اول وآخر وپیدا ونهان او است واو به هرچیز دانا است(56).
مشرق ومغرب از آن خدا است وبه هرسو رو کنید، خدا آن جا است...(57).
ما انسان را آفریدیم ووسوسه های نفس او را می دانیم وما به او از رگ گردنش نزدیک تریم(58).
... آگاه باشید! که خداوند به همه چیز احاطه دارد(59).
... وعلم او به همه چیز احاطه دارد...(60).
٢. مبدأ ومقصد هستی خدا است. جهان وانسان، ماهیت «از اویی» و«به سوی اویی» دارد؛ یعنی هستی از آن خدا وبه سوی او راهبر بوده، به محضر خدا نیز بازخواهد گشت. برخی شواهد قرآنی به شرح زیر است:
... ما از آن خداییم وبه سوی او باز می گردیم(61).
خداوند آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را باز می گرداند، سپس شما را به سوی او بازمی گردانند(62).
... او شما را نخستین بار آفرید وبازگشتتان به سوی او است(63).
٣. خدا هم خالق است، هم رب. خلق عالم وآدم وتدبیر وتربیت جهان وانسان به دست او است. هماره وبی درنگ در کار خلق وتدبیر جهان است وچنان که ذکر شد، حتی علیت وتأثیرگذارندگی عوامل طبیعی ومعدات مادی نیز از سوی خدا است. وجود دم به دم از سوی او افاضه می شود واگر لحظه ای از فیض رسانیدن بازایستد، «هستی» یک سره ویک باره «نیست» خواهد شد. در آیات زیر بر این محور تأکید شده است:
آگاه باشید که آفرینش وتدبیر [جهان] از آن او [وبه فرمان او] است. پربرکت [وزوال ناپذیر] است؛ خداوندی که پروردگار جهانیان است(64).
... واو هرروز در شأن وکاری است(65).
... امور این جهان را، از آسمان به سوی زمین تدبیر می کند...(66).
فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می گوید:
«موجود باش! آن نیز بی درنگ موجود می شود. پس منزه است خداوندی که مالکیت وحاکمیت همه چیز در دست او است وشما را به سوی او بازمی گردانند(67).
۴. همه جهان، عین فقر ونیاز به خداست وخداوند جهان، بی نیاز محض وغنی مطلق است. آیات فراوانی مؤید این محور است، از جمله:
ای مردم! شما [همگی] نیازمند خدایید. تنها خداوند است که بی نیاز وشایسته هرگونه حمد وستایش است(68).
۵. همه جهان در دست قدرت او است. همه موجودات مطیع محض اویند واین اطاعت پذیری، هم در مقام تکوین وهم تشریع، جاری وساری است؛
چنان که در آیات زیر آمده است:
آیا آنها غیر از آیین خدا می طلبند؟ [آیین او همین اسلام است] وتمام کسانی که در آسمانها وزمین هستند، از روی اختیار یا اجبار، در برابر [فرمان] او تسلیمند وهمه به سوی او بازگردانده می شوند(69).
ای همراهان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتای پیروز؟ شما به جای او جز نام هایی [چند] را نمی پرستید که شما وپدرانتان آنها را نام گذاری کرده اید وخدا هیچ دلیلی بر [حقانیت] آنها نازل نکرده است. حکم تنها از آن خداست. فرمان داده که غیر از او را نپرستید. این است آیین پابرجا، ولی بیشتر مردم نمی دانند(70).
اصول جهان بینی
چنان که گفته شد: «خدامداری» جهان و«احسن انگاری» نظام موجود، نگرش کلی به ماهیت وساختار حیات وهستی است واین اجمال در قالب ده اصل، تفصیل وتبیین می شود. اینک آنها را برمی شمریم:
١. هدف مندی آفریدگار وهدف داری آفریدگان
برخی، هستی را «مکانیکال»(71) وخودگردان انگاشته، اگر هم به «خالق بودن» خدا معتقد بوده اند، با انکار «ربوبیت» آفریدگار را ساعت ساز بازنشسته پنداشته اند، اما مطالعه «نظم وقانون مندی فعال» جاری بر آفرینش وتوجه به «حکمت بالغه» و«فیاض بودن حضرت احدیت»، پندار فوق را نفی ونقض می کند.
در آیات ١٩٠ - ١٩١ سوره آل عمران آمده است:
مسلما در آفرینش آسمان ها وزمین وآمدورفت شب وروز، نشانه های [روشنی] برای خردمندان است. همانا خدا را در حال ایستاده ونشسته وآن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند ودر اسرار آفرینش آسمان ها وزمین می اندیشند [ومی گویند:] بارالها! اینها را بیهوده نیافریده ای، منزهی تو. ما را از عذاب آتش، نگاه دار.
در آیه ٧٣ سوره انعام می خوانیم:
اوست که آسمان ها وزمین را به حق آفرید....
هم چنین در آیه ٢٧ سوره ص آمده است:
ما آسمان وزمین وآنچه را میان آنهاست، بیهوده نیافریدیم....
در آیه ۵۶ سوره الذاریات نیز فرموده است:
من جن وانس را نیافریدم، جز برای این که عبادتم کنند [واز این راه تکامل یابند وبه من نزدیک شوند].
خداوند منان، همه موجودات را به سوی اهداف خود وکمال مطلوب شان هدایت می فرماید. آفریده ها به حسب قابلیت واستعداد خود، مشمول مرتبه ونوع یا مراتب وانواعی از هدایت های الهی می شوند. هدایت های الهی، از یک نظر دو قسم است: «تکوینی» و«فراتکوینی».
هدایت تکوینی سه بخش است: طبیعی، غریزی وفطری. خداوند متعال در آیه پنجاه سوره طه، به هدایت تکوینی آفریده ها، اشاره فرموده است:
گفت: پروردگار ما کسی است که هرچیزی را خلقتی که درخور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.
هدایت فراتکوینی نیز دو نوع است: «وحیانی» و«اشراقی».
هم چنین همه موجودات - حتی جمادات - مشمول «هدایت طبیعی» اند، اما هدایت های غریزی معطوف به انسان وحیوان است؛ چنان که در آیه ۶٨ سوره نحل آمده است:
وپروردگار تو به زنبور عسل «وحی» [والهام غریزی] نموده که از کوه ها ودرختان وداربست هایی که [مردم] می سازند، خانه هایی برگزین.
هدایت فطری، مخصوص انسان است که در جای جای قرآن، از جمله آیه های هفت وهشت سوره شمس وآیه ده سوره بلد، به آن اشاره شده است.
هدایت اشراقی، الهام های خاص الهی است وشامل کسانی می شود که با نفس خویش به جهاد پرداخته، اخلاص وتقوا تحصیل کنند؛ چنان که در آیه ٩۶ سوره اعراف می خوانیم:
واگر اهل شهرها وآبادی ها، ایمان می آوردند وتقوا پیشه می کردند، برکات آسمان وزمین را بر آنها می گشودیم.
در سوره انفال آیه ٢٩ نیز می فرماید:
ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید، برای شما وسیله ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می دهد [روشن بینی خاصی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت] وگناهانتان را می پوشاند وشما را می آمرزد وخداوند، صاحب فضل وبخشش عظیم است(72).
٢. نظم وقانون مندی
چنان که اشاره شد، دو نظام متقاطع، بر حیات وهستی جاری است واین ممکن نیست، جز آن که قدر وقانون دقیق ونظم ونسق مشخّصی بر جهان حکم فرما باشد. قرآن کریم می فرماید:
خداوندی که حکومت آسمان ها وزمین از آن اوست وفرزندی برای خود انتخاب نکرده وبرای او شریکی در فرمان روایی نبوده است وهمه چیز را آفریده وبدان گونه که درخور آن بوده اندازه گیری کرده است(73).
در آیات ٣٣ - ۴۴ سوره یاسین، مثال های متعددی از نظم وقانون حاکم بر جهان، ذکر شده است، از جمله به چگونگی زنده کردن زمین، رویش وباردهی گیاهان خوراکی، پیدایش باغ ها وچشمه سارها، زوج بودن روییدنی ها وانسان ونظم شب وروز وگردش قانون مند ماه وخورشید، تأکید شده است. هم چنین در آیات دیگری نیز به طور تلویح وتصریح از حکومت نظم وقانون بر هستی، سخن به میان آمده است.
٣. وحدت واندام وارگی
بر جهان موجود وحدت ارگانیک - ونه مکانیک - حاکم است. جهان چونان موجود زنده، از همسانی وتناسب شگفت انگیزی برخوردار است.
خداوند متعال در سوره مؤمنون، همراه نوعی استدلال فلسفی می فرماید:
خدا هرگز فرزندی برای خود انتخاب نکرده ومعبود دیگری با او نیست، که اگر چنین می شد، هریک از خدایان، مخلوقات خود را تدبیر واداره می کردند وبرخی بر بعضی دیگر برتری می جستند [وجهان هستی به تباهی کشیده می شد] منزه است خدا از آنچه آنان توصیف می کنند(74).
در این صورت، بر اثر تزاحم اراده ومشیت دوگانه، نزاع روی می داد. خداوند متعال در سوره ملک چنین متذکر می شود:
همان کسی که هفت آسمان را بر فراز یک دیگر آفرید. در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد وعیبی نمی بینی. بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ شکاف وخللی می بینی؟ بار دیگر [به عالم هستی] نگاه کن، سرانجام چشمانت [در جست وجوی خلل ونقصان ناکام مانده] به سوی تو بازمی گردد، درحالی که خسته وناتوان است(75).
۴. آینه سانی وآیه وارگی موجودات
همه عالم، فعل ومعلول خدا است، همه موجودات، آیه وسایه خداوندند، در قبال «هستی حقیقی» او، همه «هیچ» اند وبه هرچه بنگری، خدا را در آن می بینی، زیرا همه چیز با وجود خود، به «وجود» خدا دلالت می کنند. سراسر قرآن، که «کتاب تشریعی» است، از آیه ونشانه بودن هستی سخن می گوید؛ چنان که سراسر هستی، که «کتاب تکوین» الهی است، حکایت از خدا دارد.
آیاتی از قرآن به تصریح یا تلویح، به این اصل اشاره دارند(76).
۵. دو ساحتی بودن جهان
جهان به ساحت «غیب» و«شهود» تقسیم می شود. ساحت غیبی هستی، مرتبه عالی جهان ورویه اصیل آفرینش محسوب می شود. صدها آیه قرآنی، بر این حقیقت مهم دلالت می کند(77).
۶. شعورمندی پدیده ها
قرآن همه پدیده ها، حتی جمادات را دارای شعور (نه جاندار) می داند؛
هر چند ما نتوانیم شعورمندی موجودات را درک کنیم. آیاتی از قرآن این اصل را تأیید می کنند(78).
٧. کرنش وپرستندگی جهان
جهان، یک سره تسلیم ذات الهی ودر حال خضوع وکرنش در برابر او است.
همه موجودات (جماد، نبات، حیوان وملک) همواره وتا ابد در حال ستایش وپرستش اویند وهیچ پدیده ای جز انسان، قدرت واختیار نافرمانی ندارد. آیاتی از قرآن، به این حقیقت اشاره می کند(79).
٨. نیک بودن سرشت وآفرینش انسان
اسلام، انسان را موجودی دو ساحتی: «نیک سرشت» و«خوش آفرینش» وآفریده ای «ارجمند» وممتاز از سایر پدیده ها، عاقل، مختار، هماره وبی وقفه در سیر وحرکت و«تحت هدایت ونظارت» آفریدگار وپروردگار، صلاح اندیش وخیرخواه وکمال پرست وتکامل پذیر انگاشته، آفرینش او را «هدفدار» وحیات او را «خوش فرجام» می داند. هم چنین به سبب «خلود نفس» دنیا وآخرت را چونان دو دوره به هم پیوسته حیات او، که ادامه طبیعی وقهری یک دیگرند، محسوب می دارد.
قرآن اصلی ترین ومعتبرترین، سند دیانت اسلامی است. از جمله موضوعاتی که این کتاب کریم، اهتمام ویژه بدان دارد، «انسان شناسی» است.
نظری گذرا به این کتاب ارجمند، ثابت می کند که دست کم حدود یک چهارم آیات آن به انسان شناسی اختصاص یافته وبخش عمده ای از آن، درباره تبیین ماهیت، توصیف صفات وتحلیل حالات ناشی از ذات دو پایه ای او، هم چنین سازوکار وچگونگی تنظیم مناسبت این صفات وحالات واستخدام آنها در جهت تکامل بشر بحث می کند.
از منظر قرآن، آدمی در بدو پیدایش خود، نه بی ذات ولااقتضا است ونه به ناچار تک گرایش ویک سویه رو. احکام قطعی که قرآن درباره انسان صادر می کند، دلیل ذات مندی وهویت داری اوست. هم چنین آیاتی که از انحراف ومسخ هویت برخی آدمیان بحث می کند، بر این مدعا دلالت دارند(80).
این آیات آشکارا از ذات وماهیت فطری ومخلوق او سخن می گوید واز او به عنوان موجودی که خدا به مثابه «خلیفه» خود گماشته(81) از «روح خویش» در او دمیده(82)، به «احسن تقویم» اش آفریده(83)، «همه اسما» را بدو آموخته(84)، بر همه آفریده هایش «برتر» ی بخشیده(85)، حتی «مسجود» فرشتگانش قرار داده(86) وشایسته پرواز تا مرز «خدایی» اش دانسته(87)، نام می برد.
٩. تداوم حیات وهستی وارتباط میان دنیا وآخرت
این جهان، بخشی از حیات است وآخرت، فصلی دیگر. این دو، مراحل جدایی ناپذیر حیات انسان وسایر پدیده هاست. سراسر قرآن آکنده از شواهد این اصل اسلامی است.
١٠. فراگشتی انسان وجهان
آفریننده جهان، جانبدار عدل، حق، خیر وکمال است واراده اش بر فراگشتی هستی تعلق گرفته است. جهان وانسان رو به تکامل است، عاقبت انسان وفرجام جهان به غلبه حق وتحقق عدل منتهی خواهد شد. آیات فراوانی بر این مدعا تأکید کرده، از آینده خوش جهان ونهایت سعادت انسان خبر می دهند(88).
در پایان، یادآور می شود اصول ده گانه وشواهد قرآنی - که بدان ها اشاره شد - نیازمند بسط وشرحی درخور است ومتفکران اسلامی درباره این اصول، بحث های دقیق ونکته های عمیقی ارائه کرده اند.
حجت الاسلام مسعود آذربایجانی(89)
مفهوم انتظار - به ویژه «انتظار ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) - در چارچوب مهدویت وامامت معنا می یابد وجدا از مجموعه باورهای اسلامی نیست. اعتقاد به مهدویت وانتظار، در رأس هرم اعتقادی شیعه قرار گرفته است. بنابراین، رابطه انتظار وبهداشت روان، مبتنی بر ارتباط دین وباورهای دینی با بهداشت روان است. باورهای دینی از راه های تغذیه روحی، تفسیر معنای زندگی، ایجاد حسّ انسجام، تخلیه هیجانی و...، زمینه های آرامش وبهداشت روانی را فراهم می کند.
در این مقاله برآنیم از «ارتباط انتظار وابعاد روان شناختی آن با بهداشت روان» بحث کنیم؛ موضوعی که در درون مفهوم کلی بهداشت جای می گیرد وناظر بر توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی، روانی وجسمی است.
از لحاظ روان شناختی، انتظار امام معصوم (علیه السلام) حالت های زیر را در انسان پدید می آورد:
١. امید: انتظار نور سپید، بارقه امید را در دل انسان زنده می کند:
﴿وَأَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها...﴾(90)؛
وزمین [در آن روز] به نور پروردگارش روشن می شود....
امام علی (علیه السلام) فرمود:
مردم! در واپسین حرکت تاریخ وآخر الزمان، بزرگ مردی از فرزندانم ظهور می کند. هنگامی که پرچمش به اهتزاز درآید، شرق وغرب جهان را روشن سازد. با ظهورش موجی از شادی ونور، عالم گستر می گردد(91).
امیدواری در جایی است که امکان نومیدی وجود دارد ویا می تواند پدیدار شود. امید، معطوف به نجات است وخروج از ظلمات، مرض، جدایی، غربت یا بندگی را شامل می شود. امید، توکل به غلبه نهایی حق وعشق الهی است.
امیدواری، موجب جلوگیری از یأس وسرخوردگی می شود.
امید بیشتر در بعد شناختی انسان مؤثّر است ودر سه محور اهداف، بینش وتفکر نمایان می گردد:
١ - ١. اهداف: مسیر حرکت انسان را اهدافش مشخّص می کند. امید در زندگی انسان، موجب می شود تا بتواند برای خود اهدافی را در نظر بگیرد. انسان منتظر، با امید به ظهور نور وعدالت - در حقیقت - اهداف کلان زندگی خود وجامعه را، با رویکرد به نصرت الهی(92)، پیروزی وبهروزی وغلبه حق بر باطل(93)، گسترش عدالت: «یملأ الله الأرض به قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا»(94).
وبالاخره فراگیری هدایت، لطف ورحمت(95) مشخّص می کند.
٢ - ١. بینش: پس از تعیین اهداف کلان، امیدواری، به انسان بینشی عطا می کند که در مسیر خود بن بستی نمی بیند وهمواره با خلاقیت ونوآوری راه های نوینی را آزمون می کند.
امام سجاد (علیه السلام) فرمود:
انتظار الفرج من أعظم الفرج(96).
انتظار ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از بزرگ ترین گشایش ها است. امید، همیشه دریچه های جدیدی به روی انسان می گشاید.
٣ - ١. تفکر: در مرحله سوم، برای رسیدن به اهداف درازمدت (کلان) وکوتاه مدت (خرد) نیازمند برنامه ریزی وطراحی عملیاتی هستیم تا بتوانیم از امکانات وسرمایه های موجود به نحو بهینه استفاده کنیم وگام به گام به مقصود نزدیک شویم. امید در این مرحله نیز، موجب می شود که افکار خود را در راستای اهداف موردنظر تمرکز بخشیم وبرنامه ریزی مطلوبی داشته باشیم.
٢. آمادگی: انتظار، آمادگی برای استقبال وهمراهی منتظر را می طلبد وبدون آن به بار نمی نشیند. بنابراین باید در مسابقه آمادگی وسبقت جویی(97) که در ابعاد عملی، صبر، پارسایی ونظامی، نمایان می شود شرکت جست.
١ - ٢ -. صبر: آمادگی برای انتظار، به این معنا است که توانایی وبردباری بر تأخیرها وشکیبایی بر مشکلات ناشی از غیبت را داشته باشیم.
خداوند متعال می فرماید:
﴿وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَیءٍ مِنَ اَلْخَوْفِ واَلْجُوعِ ونَقْصٍ مِنَ اَلْأَمْوالِ واَلْأَنْفُسِ واَلثَّمَراتِ وبَشِّرِ اَلصّابِرِینَ﴾(98).
قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی وکاهش در مال ها وجان ها ومیوه ها آزمایش می کنیم، وبشارت ده به استقامت کنندگان.
صبر، بر امتحان وبلاهای سخت، ترس، گرسنگی وفقدان عزیزان - به ویژه بر مشکلات زمان غیبت ونزدیک ظهور - تفسیر شده(99) واستقامت در این مشکلات، شرط آمادگی برای انتظار تا ظهور است.
٢ - ٢ -. پارسایی: شرط دوم آمادگی، ایجاد تمهیدات اخلاقی وشایستگی های فردی برای همراهی حضرت است. در حقیقت، معنای انتظار وآمادگی برای ظهور، این است که انسان خود را از هرگونه قیدوبند (درونی وبیرونی) آزاد سازد وسبک بار وسبک بال آماده حرکت باشد واین امر، مستلزم پارسایی، زهد وتقوا است وشایستگی در پرتو عمل صالح می خواهد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
برای صاحب الامر، غیبتی طولانی است، در این دوران، هر کس باید تقوا پیشه سازد وبه دین خود چنگ زند(100).
هم چنین می فرماید:
هر کس دوست دارد، در شمار اصحاب حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) باشد، باید منتظر باشد وپارسایی پیشه سازد وبه اخلاق نیکو رفتار کند(101).
آیات سوره عصر نیز درباره حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) تأویل شده است. امام صادق (علیه السلام) آیه: ﴿إِلاَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا...﴾(102). را به آیاتنا، ﴿...وعَمِلُوا اَلصّالِحاتِ...﴾(103). را به «مواسات الاخوان»، ﴿...وتَواصَوْا بِالْحَقِّ...﴾(104). را به «الامامه» و﴿... وتَواصَوْا بِالصَّبْرِ﴾(105). را به «فی الفتره» تأویل کرده است(106).
٣ - ٢ -. نظامی: بعد سوم از آمادگی، ایجاد آمادگی های جسمانی وفراهم آوردن ابزار ووسایل مناسب (سازوبرگ نظامی) برای مبارزه وتقابل با دشمنان است.
امام کاظم (علیه السلام) فرمود:
هر کس اسبی را به انتظار امر ما نگاه دارد وبه سبب آن، دشمنان ما را خشمگین سازد، درحالی که منسوب به ما است؛ خداوند روزی اش را فراخ گرداند وبه او شرح صدر عطا کند واو را به آرزویش برساند ودر رسیدن به خواسته هایش یاری کند(107).
اسب - احتمالا - به عنوان تمثیلی از تمهیدات نظامی متناسب است که باید در هر زمان - مطابق با شرایط ومقتضیات - فراهم گردد.
٣. اشتیاق: ابعاد عاطفی انتظار که در حقیقت نقطه اوج انتظار وگرمی وحرارت آن به شمار می آید، اشتیاق است. منتظر کسی است که چون خاک تشنه نیازمند آب است:
﴿قُلْ أَ رَأَیتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکمْ غَوْراً فَمَنْ یأْتِیکمْ بِماءٍ مَعِینٍ﴾(108)؛
بگو: به من خبر دهید، اگر آب های [سرزمین] شما در زمین فرورود، چه کسی می تواند آب جاری وگوارا در دسترس شما قرار دهد.
این احساسات وعواطف در ابعاد زیر تجلی می یابد:
١ - ٣ -. محبت: امام رضا (علیه السلام) فرمود:
ألأنیس الرّفیق والوالد الشّفیق والأخ الشّقیق...(109)؛
امام همدم ورفیق، پدر ومهربان... است.
بنفسی أنت من مغیب لم یخل منّا...(110)؛
جانم فدای تو ای ناپیدایی که از ما بیرون نیست!
عزیز علی أن أری الخلق ولا تری ولا أسمع لک حسیسا ولا نجوی(111)؛
چقدر بر من جانکاه است که مردم را ببینم، اما تو دیده نشوی وهیچ گونه صدا وسخنی از تو نشنوم.
٢ - ٣. شور طلب: منتظر، کسی است که به دنبال یار می گردد وبا شور وشوق همه جا را در طلبش جست وجو می کند:
لیت شعری أین استقرّت بک النّوی بل أی أرض تقلّک أو ثری أبرضوی أم غیرها أم ذی طوی...(112)؛
ای کاش می دانستم در چه جایی منزل گرفته ای وچه سرزمین ومکانی تو را دربرگرفته است! آیا در کوه رضوی هستی ویا در جای دیگر ویا در ذی طوی هستی....
کسی که گم شده ای دارد ومدعی عشق ومحبت است، آیا از او پذیرفته است که هیچ گاه در طلب گم شده اش برنیامده باشد؟
٣ - ٣. چشم به راه بودن: منتظر واقعی کسی است که برای رسیدن یار، لحظه شماری می کند؛ یعنی به او عشق می ورزد، با او سخن می گوید وبا چشم های نگران ورمق دیده، به دوردست می نگرد که شاید او را ببیند وبیابد:
السّلام علیک حین تقوم السّلام علیک حین تقعد السّلام علیک حین تقرء وتبین السّلام علیک حین تصلّی وتقنت السّلام علیک حین ترکع وتسجد...(113).
سلام بر تو آن گاه که می ایستی، سلام بر تو آن گاه که می نشینی، سلام بر تو هنگامی که قرآن می خوانی وبیان می کنی، آن گاه که نماز می گزاری وقنوت می بندی، سلام بر تو چون به رکوع می روی وسجده می کنی.
یعنی در همه احوال دلم با تو وچشمم به راه تو است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هر کس دوست دارد درشمار اصحاب حضرت باشد، باید چشم به راه باشد وپارسایی پیشه سازد(114).
با نگاهی گذرا به محور اول (امید) نقش مؤثّر انتظار بر بهداشت روان؛ از جمله ضوابط تشخیص افسردگی براساس « ۴ msd»(115) روشن می گردد.
وجود افسردگی خلقی در تمام روز وبیشتر اوقات، مشکلات تمرکز ذهنی یا تصمیم گیری، احساس ناامیدی، کاهش مشخّص رغبت یا لذت در تمام یا تقریبا همه فعالیت ها از آن جمله اند.
بدیهی است، این علایم در تقابل جدی با امیدواری وداشتن اهداف روشن، بینش مثبت وتفکر در جهت برنامه ریزی است؛ به عبارت دیگر، انتظار - به ویژه مؤلفه امیدواری آن - یک شیوه پیش گیرانه برای بیماری های روانی حاد، مثل افسردگی است واز این جهت، می تواند زمینه ساز بهداشت روان باشد.
افزون بر این، مروری بر روان شناسی موفقیت - که در حقیقت همان مرتبه ارتقا در بهداشت روان است - معلوم می سازد که از مهم ترین ارکان آن، داشتن بینش مثبت، اهداف بلند ومتعالی ونیز برنامه ای برای رسیدن به آنها است، مهم تر از اینها، تصحیح وتنظیم فکر وباورها برای رسیدن به اهداف وآرزوهای موردنظر است(116).
به طور کلی، در مواجهه با مسائل زندگی ورسیدن به موفقیت - به ویژه در مشکلات - به دو دسته از عوامل نیازمندیم:
نخست، فراهم آمدن اسباب طبیعی؛ دوم، شرایط روانی خاصی که بتوانیم با مسائل بهتر روبه رو شویم که معمولا به اولیای الهی فراهم می گردد. گاهی سستی اراده، ترس، غم، اضطراب وعدم اشراف کامل بر موقعیت باعث می شود که نتوانیم از راه حل های ممکن به شکل مطلوب بهره ببریم. توسل وتوکل، باعث تقویت اراده وعدم تأثیر عوامل مخلّ روانی می شود(117).
بنابراین، انتظار در ابعاد عاطفی آن؛ یعنی اشتیاق، محبت، شور طلب وچشم به راه بودن که همگی مستلزم نوعی توسل ورابطه قلبی با حضرت است، به ویژه بر بهداشت روان به معنای پیش گیری اولیه وممانعت از بیماری ها وارتقای توان مندی ها در مقابله با استرس ها واضطراب ها نقش مؤثّری دارد.
در جمع بندی نهایی، نتیجه می گیریم: انتظار در محورهای سه گانه امید (شناختی) آمادگی (رفتاری) واشتیاق (عاطفی) بر بهداشت روان در دو سطح پیش گیری اولیه وارتقای توان مندی ها مؤثّر بوده است. البته جهت آزمون تجربی هریک از موارد، می توان موقعیت های عینی مناسبی ترتیب داد واین رابطه را به آزمون گذاشت.
(٧) بازشناسی امدادهای غیبی در ظهور وحکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
حجت الاسلام عبد الکریم بهجت پور(118)
خدا، فاعلی حقیقی
از محکم ترین معارف قرآن، اعطای نقش فعال به خدای متعال در عرصه هستی وحیات است، تا جایی که نقش عناصر دیگر حیات تنها در سایه مشیت او توجیه می شود؛ به عبارت دیگر، تمام هستی کار وفعل خداست وجز او فاعلی نیست، زیرا هستی با تمام اسبابش، قائم به ذات واجب الوجود بوده ووجود، دوام خود را وامدار ذات او است. در نتیجه افعال آنها جز با تنفیذ اراده وخواست خدای متعال وآن حی قیوم، تحقق نمی پذیرد: «ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العلی العظیم».
توحید در آفرینش
بی تردید همه هستی مهر محدودیت، حدوث، زوال، عدم استقلال وفقر ونیاز بر تارکش حک شده که این خود، اقرار به توحید در فاعلیت خداوند است:
﴿رَبُّنَا اَلَّذِی أَعْطی کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی﴾(119)؛
پروردگار ما کسی است که هستی هرچیز را به او داده وسپس [به کمالش] هدایت فرموده است.
با توجه به این آیه «ربوبیت» تکوینی وتدبیر دایمی: ﴿کلَّ یوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾(120) ریشه در خلقت دارد وهدایت مخلوقات به رشد، کمال، مصالح وسعادت نیز ناشی از همین «حق خالقیت» است.
اختیارات مخلوقات پرتوی از خواست خدا
اختیار همه موجودات، از جانب خداست واین اختیار، در انسان ودیگر موجودات مختار، مشکلی پدید نمی آورد. انسان مختار، سرسلسله سنّت های الهی را به دست گرفته وبه حسن یا سوء اختیارش، قوانین واصول را جاری می سازد، بدون آن که بر اراده الهی واز نظام وسنّت های به ودیعت نهاده شده، پیشی بگیرد:
﴿وَما کانَ اَللهُ لِیعْجِزَهُ مِنْ شَیءٍ فِی اَلسَّماواتِ ولا فِی اَلْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ عَلِیماً قَدِیراً﴾(121)؛
هیچ چیزی در آسمان ها وزمین، از حوزه قدرت او بیرون نیست، چرا که او دانا وتوانا است.
تجزیه یا ترکیب استعدادها، پدید آوردن صورت های جدید، به کارگیری موجودات، اخلال گری ها، عصیان ها ومخالفت ها در نظام اجتماعی وفردی انسان هیچ گاه بر مشیت وخواست الهی پیشی نگرفته، خدا را عاجز وناتوان نمی کند، بلکه تمام این امور به اراده ومشیت واجازه او وبخشی از نظام متقن ومحکم وی بستگی دارد؛ هر چند عاملان این امور به اختیار خود بر پدیده ها تأثیرگذار بوده، مسئولیت رفتار خود را بر دوش دارند:
﴿... ولَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اَللهِ تَبْدِیلاً﴾(122)؛
... وبرای سنّت الهی هیچ گونه تغییر نخواهی یافت.
﴿وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اَللهِ تَحْوِیلاً﴾(123)؛
... وهرگز برای سنّت الهی تغییری نمی یابی.
عوامل مؤثّر در حیات اجتماعی بشر
عوامل مؤثر در حیات اجتماعی بشر، همواره مورد بحث وگفت وگوی دانشمندان علوم اجتماعی بوده است:
گروهی با تقویت عامل انسانی در عرصه فرهنگ، اجتماع وتاریخ، مؤلفه سببیت وعلیت را در این عرصه نادیده گرفته وبه تعمیم ندادن فیزیک به موضوع تاریخ، فرهنگ واجتماع معتقد شده اند وآن را «نفی حرکت تکامل اجتماعی» می دانند(124).
عدّه ای با تقویت فیزیکی اصل علیت، قائل به خضوع تاریخ واجتماع به آن هستند. آنان بر این باورند که تاریخ واجتماع همچون دیگر پدیده هایند و«حتمیت» و«تعمیم» که مشخّصه وجود قانون علیت است، در این پدیده نیز وجود دارد(125). این نظریه، عامل اراده انسان را نادیده گرفته، او را در جریان یک حرکت زنجیری وجبری تاریخ واجتماع قرار می دهد.
دسته ای دیگر، اراده واختیار انسان را با عامل علیت جمع کرده وحرکت اجتماع وتاریخ را محصول ترکیبی دو عامل یاد شده دانسته اند. این دیدگاه مورد تأکید اسلام است وحرکت اجتماعی وفرهنگی را بر محور سه مؤلفه قانون علیت، اختیار واراده انسان ومشیت واراده الهی تفسیر می کند.
قانون علیت
قرآن، حیات اجتماعی انسان را در تولد، رشد ونمو، سقوط، اعتلا ومرگ، تابع قوانینی به نام سنّت های الهی می داند. این سنّت ها، همان قوانین واصول الهی اند، رابطه میان پدیده های اجتماعی وعلل آنها را تبیین می کند که خدا در مخلوقاتش جاری ساخته است(126).
قرآن، در جریان حیات اجتماعی، قانون علیت را پذیرفته ومؤمنان را به کشف وشناسایی آنها وتطبیق رفتار وآثارشان با این سنت ها وضابطه ها توصیه می کند ودر عین حال آنان را از قرار گرفتن در مسیر خطا برحذر می دارد:
﴿وَاِتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکمْ خَاصَّةً﴾(127)؛
واز فتنه ای بپرهیزید که تنها به ستم کاران شما نمی رسد [بلکه همه را فرا خواهد گرفت، چرا که دیگران سکوت اختیار کردند.]
﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُری آمَنُوا واِتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ اَلسَّماءِ واَلْأَرْضِ﴾(128)؛
واگر اهل شهرها وآبادی ها، ایمان می آوردند وتقوا پیشه می کردند، برکات آسمان وزمین را بر آنها می گشودیم.
این آیات، ما را با سلسله ای از علت ها وسبب های شکل گیری وضعیت اجتماعی بشر آشنا می سازد: در جایی، برگشت مکرهای بد به توطئه گران ودر آیه ای، به فتنه ها ومفاسدی اشاره می کند که خوب وبد را باهم می سوزاند.
در مکانی، ایمان سبب برتری اجتماعی یاد می شود ودر آیه دیگر، فسق زمینه ساز عذاب زمینی وایمان وتقوا موجب تکفیر سیئات وعواقب گناهان وموجب نزول برکات آسمان وزمین قلمداد می شود. قرآن در جایی دیگر ظلم را همراه تکذیب رسولان، سبب هلاکت گناه کاران شمرده واین امر را قانون ساری وجاری درباره همه مجرمان می داند واصرار دارد که باید این سنّت ها را شناخت وعبرت گرفت.
آزادی اراده انسان
از مضمون آیات یاد شده ونیز آیات دیگر برمی آید که اراده واختیار خوب یا بد انسان، مؤلفه مهمی است که توجه به سنّت های اعتلابخش یا انحطاطآفرین را ایجاب می کند. قرآن، مهار تحقق سنّت های الهی را در عرصه حیات اجتماعی به اراده انسان گذاشته واو را در به کارگیری سنّت های مثبت یا منفی توانا می شمرد:
﴿إِنّا هَدَیناهُ اَلسَّبِیلَ إِمّا شاکراً وإِمّا کفُوراً﴾(129)؛
ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد [وبپذیرد] یا ناسپاس.
﴿وَمَنْ یرِدْ ثَوابَ اَلدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها ومَنْ یرِدْ ثَوابَ اَلْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها...﴾(130)؛
... هر کس پاداش دنیا را بخواهد [ودر زندگی خود، در این راه گام بردارد] چیزی از آن به او خواهیم داد....
﴿کلُّ نَفْسٍ بِما کسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾(131)؛
[آری] هر کس در گرو اعمال خویش است.
﴿وَأَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی* وأَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یری* ثُمَّ یجْزاهُ اَلْجَزاءَ اَلْأَوْفی﴾(132)؛
واین که برای انسان بهره ای جز سعی وکوشش او نیست. واین که تلاش او به زودی دیده می شود. سپس به او جزای کافی داده خواهد شد.
﴿تِلْک أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کسَبَتْ ولَکمْ ما کسَبْتُمْ ولا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یعْمَلُونَ﴾(133)؛
آنها امّتی بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود واعمال شما نیز مربوط به خودتان است وشما هیچ گاه مسئول کارهای آنها نخواهید بود.
از این آیات استفاده می شود که اراده واختیار انسان، نقش کلیدی واصلی را در توجه به نعمت ها ونقمت ها عهده دار است وسنّت های جاری در زندگی بشر، ریشه در نوع اختیار وانتخاب دارد؛ چنانچه در آیات دیگری این ضابطه را به وضوح بیان فرموده است:
﴿... إِنَّ اَللهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾(134)؛
... [امّا] خداوند سرنوشت هیچ قوم [وملّتی] را تغییر نمی دهد، مگر آن که آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.
پاسداری وحمایت خداوندی
آخرین مؤلفه فهم وتفسیر صحیح حیات اجتماعی، «پاسداری وحمایت های خداوندی» در زندگی اجتماعی بشر است. انسان در طول تاریخ، بارها در لبه پرتگاه سقوط ونابودی قرار گرفته وبا اعمال بد، زمینه نابودی اش را فراهم کرده است؛ ظلم، جهل، غرور، اختلاف، جنگ و... که بشر به آن آلوده بوده، حتی جامعه ها را نیز به مرز نابودی کامل نزدیک ساخته است، اگر عامل غیبی ونگه دارنده ای نبود که جریان طبیعی امور را به نفع ادامه حیات سوق دهد، سنّت ها وقواعد قطعی، به نابودی وهلاکت بشر می انجامید.
مطالعه تاریخ ظهور وغروب جنایت کاران بزرگ جهانی، مانند فرعون، چنگیز، هولاکو، هیتلر و... برای اثبات این ادعا کافی است. اگر دست غیبی وعنایت الهی نبود، انسان ها شکست خورده وجریان سنّت های جاری در اجتماع، به نابودی حیات منجر می شد.
بدبینی به آینده
نادیده گرفتن این عامل مهم، حس بدبینی به آینده را تقویت وبزرگان علم ودانش را به ترسیم آینده ای تاریک سوق داده است.
«اینشتین» می گوید:
به احتمال قوی بشر با یک مهارت شگرفی خودش را به کلی نابود می کند، چون از نظر تولید نیروهای مخرب به جایی رسیده که قدرت از میان بردن بشریت را پیدا کرده است(135).
«راسل» در امیدهای نو می نویسد:
زمان کنونی، زمانی است که در آن حس حیرت توأم با ضعف وناتوانی، همه را فراگرفته است. می بینیم به طرف جنگی پیش می رویم که تقریبا هیچ کس خواهان آن نیست، جنگی که همه می دانیم قسمت اعظم نوع بشر را به دیار نیستی خواهد فرستاد وباوجود این، مانند خرگوشی که در برابر مار افسون شده باشد، به خطر خیره شده ایم، بدون آن که بدانیم برای جلوگیری از آنچه باید کرد؟!...(136).
سازمان علمی فرهنگی ملل متحد، کمیسیون ملی یونسکو در کانادا، سپتامبر ١٩٨٩ م. نشستی با موضوع بقا در قرن ٢١ تشکیل داد، در بیانیه پایانی آن آمده است:
بقای کره زمین به طور جدی نگران کننده شده است....
پرواضح است منشأ وضع کنونی ما، نتیجه پیشرفت برخی علوم است که بیشتر در شروع این سده ها، به طور کامل رشد یافته وبه انسان، نیروی غلبه بر طبیعت را داده است که تا مدت ها نیز رفاه مادی فراوانی را به بشر ارزانی می داشت.
استفاده نادرست انسان از این نیروها، ارزش ها را در جهت تحقق کامل امکانات مادی، حاصل از پیشرفت علمی به کار گرفت وارزش های مربوط به ابعاد انسانی، که اساس فرهنگ های پیشین بود، سرکوب شد. سلب مفهوم انسانیت، که حذف ونادیده گرفتن سایر ابعاد بشر را در پی داشت، دقیقا در راستای دید علمی به جهان است.
در این دیدگاه، جهان به صورت ماشین وانسان، فقط به صورت چرخ دنده آن نگریسته می شود(137).
منشأ وضع ناگوار کنونی، نه در رشد علوم، بلکه استفاده نابجا از علوم وفن آوری است، اما نگرانی واضطراب دانشمندان امضاکننده این بیانیه وبدبینی آنها به جریان حیات، قابل تأمل است.
امیدواری وایمان به مددهای غیبی
ما به کمک آموزه های پیامبران ودر عمق قلب خود، به «مددهای غیبی» ایمان واتکا داریم ومعتقدیم آینده جهان در دست اهل خیر است. ستم قدرت مندان، آثار بسیار ناگواری بر بشر گذاشته ومصیبت هایی را بر او تحمیل کرده است، اما دست غیبی به یاری مستضعفان شتافته، ابرهه ها را نابود خواهد ساخت وخانه حیات بشر را از نابودی حفظ خواهد نمود.
برپایه حکمت خلقت، بندگان صالح، وارثان زمین گشته ومستضعفان، رهبری جهان را عهده دار خواهند بود؛ دین الهی سلطه جهانی پیدا خواهد کرد، زمین شکوفا شده، استعدادهایش را به طور کامل در اختیار انسان های وارسته قرار خواهد داد واگر چنین نشود، هستی در کار خود عقیم می شود.
ناظر بودن خدا بر جریان کلی حیات در طول تاریخ وجهت دهی آن به سمت حکومت حق از آیات فراوانی استفاده می شود که در این جا به برخی اشاره می کنیم:
﴿وَلَوْ یؤاخِذُ اَللهُ اَلنّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَک عَلَیها مِنْ دَابَّةٍ ولکنْ یؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یسْتَأْخِرُونَ ساعَةً ولا یسْتَقْدِمُونَ﴾(138)؛
واگر خداوند مردم را به دلیل ظلمشان مجازات می کرد جنبده ای را بر پشت زمین باقی نمی گذارد، ولی آنها را تا زمان معینی به تأخیر می اندازد وهنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تأخیر می کنند ونه پیشی می گیرند.
براساس این آیه، نظام طبیعی، اقتضای نابودی پدیده حیات را دارد ودلیل آن، سوء استفاده وظلم خود انسان است. اگر تدبیر خداوند وحفظ ونگه داری عامل الهی نبود، هم اکنون جنبنده ای بر زمین نبود.
﴿وَمَنْ لا یجِبْ داعِی اَللهِ فَلَیسَ بِمُعْجِزٍ فِی اَلْأَرْضِ ولَیسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ أُولئِک فِی ضَلالٍ مُبِینٍ﴾(139)؛
وهر کس به دعوت کننده الهی پاسخ نگوید، هرگز نمی تواند از چنگال عذاب الهی در زمین فرار کند وغیر از خدا، یار ویاوری برای او نیست؛ چنین کسانی در گمراهی آشکارند.
﴿وَإِنْ تَوَلَّیتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکمْ غَیرُ مُعْجِزِی اَللهِ وبَشِّرِ اَلَّذِینَ کفَرُوا بِعَذابٍ أَلِیمٍ﴾(140)؛
... واگر سرپیچی نمایید، بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید [واز قلمرو قدرتش خارج شوید] وکافران را به مجازات دردناک بشارت ده.
﴿وَما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی اَلْأَرْضِ ولا فِی اَلسَّماءِ وما لَکمْ مِنْ دُونِ اَللهِ مِنْ وَلِی ولا نَصِیرٍ﴾(141)؛
شما هرگز نمی توانید بر اراده خدا چیره شوید واز حوزه قدرت او در زمین وآسمان بگریزید وبرای شما جز خدا، ولی ویاوری نیست.
براساس آیات یاد شده، میان عامل اختیار انسان واراده های خداوند، سازگاری هست؛ به این معنا که اراده انسان برخلاف اراده الهی ومشیت او رفتار نمی کند، بلکه همین اختیاری که متوجه انسان وجامعه می گردد، بخشی از مشیت وسنّت های الهی واراده تنفیذ شده او است ودر طول اراده الهی قرار دارد.
﴿إِنَّ اَللهَ یدافِعُ عَنِ اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اَللهَ لا یحِبُّ کلَّ خَوّانٍ کفُورٍ﴾(142)؛
خداوند از کسانی که ایمان آورده اند، دفاع می کند. خداوند هیچ خیانت کار ناسپاسی را دوست ندارد.
نمونه هایی از دفاع خدایی که در قالب امدادهای غیبی، نظیر فرشتگان یا قوّت روحی مؤمنان وهراس کفّار تجلی می یابد، در آیاتی از قرآن آمده است:
﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وإِنَّ اَللهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ﴾(143)؛
به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است، چرا که مورد ستم قرار گرفته اند وخدا بر یاری آنها توانا است.
﴿إِذْ یرِیکهُمُ اَللهُ فِی مَنامِک قَلِیلاً ولَوْ أَراکهُمْ کثِیراً لَفَشِلْتُمْ ولَتَنازَعْتُمْ فِی اَلْأَمْرِ ولکنَّ اَللهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ اَلصُّدُورِ ویقَلِّلُکمْ فِی أَعْینِهِمْ لِیقْضِی اَللهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولاً وإِلَی اَللهِ تُرْجَعُ اَلْأُمُورُ﴾(144)؛
آن هنگام که خداوند تعداد آنها را در خواب به تو کم نشان داد واگر فراوان نشان می داد، مسلما سست می شدید و[درباره شروع جنگ با آنها] کارتان به اختلاف می کشید، ولی خداوند [شما را از شرّ اینها] سالم نگه داشت. خداوند از درون سینه ها آگاه است. ودر آن هنگام که [در میدان نبرد] با هم روبه رو شدید، آنها را به چشم شما کم نشان می داد وشما را [نیز] به چشم آنها کم می نمود، تا خداوند، کاری را که می بایست انجام گیرد، صورت بخشد؛ [شما نترسید واقدام به جنگ کنید، آنها هم وحشت نکنند وحاضر به جنگ شوند وسرانجام شکست بخورند] وهمه کارها به خداوند بازگردانده می شود.
در آیات فوق امدادهای خدا به وسیله فرشتگان، خواب، باران، افکندن ترس در قلب های کافران، از عوامل دل گرمی، اطمینان قلب، استواری قلب ها وقدم ها وتثبیت مؤمنان شمرده شده است.
نزول پیامبران (علیهم السلام)
از شیرین ترین قطعه های تاریخ، نزول انبیا (علیهم السلام) بوده است. خدای متعال در شرایط بسیار سخت، که ستم گران سلطه می یابند، راه ها وروزنه های امید بسته می شود، تبعیض وجور وگناه فراگیر می گردد، افراد جامعه سنگینی تحقیر را بر دوش خود احساس می کنند ودر عین حال راهی برای رهایی نمی بینند، با فرستادن پیامبری، در شب تاریک، نوید صبح قریب داده است.
خداوند پیامبران را برای راهنمایی بشر فرستاد ودر جایی که دیگر از عقل، فکر وتوان بشر کاری برنمی آید، به مدد الهی وسروش غیبی، انسان ها را رهنمون شده است؛ برای نمونه هنگامی که «بنی اسرائیل» از سوی «قبطیان» در نهایت تحقیر وظلم «فرعونیان» قرار گرفت، خداوند با حضرت موسی (علیه السلام) نجاتشان داد:
﴿وَإِذْ نَجَّیناکمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یسُومُونَکمْ سُوءَ اَلْعَذابِ یذَبِّحُونَ أَبْناءَکمْ ویسْتَحْیونَ نِساءَکمْ وفِی ذلِکمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکمْ عَظِیمٌ﴾(145)؛
[ونیز به یاد آورید] آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایی بخشیدیم، در حالی که همواره شما را به بدترین صورت آزار می دادند: پسران شما را سر می بریدند وزنان شما را [برای کنیزی] زنده نگه می داشتند، ودر اینها، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود.
﴿وَإِذْ فَرَقْنا بِکمُ اَلْبَحْرَ فَأَنْجَیناکمْ وأَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ﴾(146)؛
و[به خاطر بیاورید] هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم وشما را نجات دادیم وفرعونیان را غرق ساختیم، درحالی که شما تماشاگر بودید.
ظهور حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله) چنان تحول شگرفی را رقم زد، که نه تنها عربستان، در مدت بسیار اندکی متحد شد وشخصیت استوار وعمیقی یافت، بلکه دو ابرقدرت آن روز (ایران وروم) را - که این قوم را بی ارزش می دانستند - در مقابل عظمت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) به زانو درآورد وفرهنگ خود را بر بخش های عمده ای از سرزمین آنها تحکیم بخشید.
پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ظهور کرد، غل وزنجیرها را از دست وپای مردم گشود، چشم مردم را به مرزها وافق های نو باز نمود واخوّت، اتّحاد، عدالت، آزادی، امنیت ورشد اقتصادی وفرهنگی، استقلال جامعه اسلامی وبرتری وفضیلت بر دیگر جوامع را به ارمغان آورد:
﴿... واُذْکرُوا نِعْمَتَ اَللهِ عَلَیکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ...﴾(147)؛
... ونعمت [بزرگ] خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یک دیگر بودید واو میان دل های شما، الفت ایجاد کرد....
﴿... وکنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ اَلنّارِ فَأَنْقَذَکمْ مِنْها...﴾(148)؛
... وشما بر لب حفره ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد....
﴿... وللهِ اَلْعِزَّةُ ولِرَسُولِهِ ولِلْمُؤْمِنِینَ...﴾(149)؛
... درحالی که عزّت مخصوص خدا ورسول او ومؤمنان است، ولی منافقان نمی دانند....
﴿وَلا تَهِنُوا ولا تَحْزَنُوا وأَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ﴾(150)؛
وسست وغمگین نشوید وشما برترید، اگر ایمان داشته باشید.
﴿... ومَثَلُهُمْ فِی اَلْإِنْجِیلِ کزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یعْجِبُ اَلزُّرّاعَ لِیغِیظَ بِهِمُ اَلْکفّارَ...﴾(151)؛
... این توصیف آنان در انجیل است. مثل آنان همانند زراعتی است که جوانه های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته، تا محکم شده وبر پای خود ایستاده است وبه قدری نمو ورشد کرده که کشاورزان را به شگفتی وامی دارد. این برای آن است که کافران را به خشم آورد....
بنابراین، پیامبران ووحی الهی، جزء مهم ترین امدادهای غیبی الهی در طول زندگی بشر بوده اند، که بارها جریان تاریخ وحرکت اجتماعی را از نابودی رهانیده وبه سوی مقاصد حق وصلاح راهبری نموده اند واین، سنّت خداوند است که هرگز دنیا را بی صاحب نگذاشته وهنگام خطر واقعی وناکارآمدی نیروهای عادی، بشر را با یکی از مصلحان رهایی بخشیده است.
حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) مدد غیبی
نتیجه این که مهدویت، موعود ادیان الهی وذخیره خداوند برای روزی است، که توانایی های بشر، نه در پی ساخت، بلکه به دنبال نابودی زندگی همه انسان ها است؛ زمانی که دیگر صالحان، توان اصلاح جهان را ندارند. حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ذخیره الهی برای روزی است که جهانیان، نگاه به آسمان دوخته، مددی غیبی برای نجات کل جهان می طلبند. این مدد، هم امری ممکن وهم مطابق حکمت وبرهان است ووعده های رسیده در آیات وروایات ونمونه های واقع شده نیز، این ظهور را قطعی می سازد.
(٨) زمینه ها وپی آمدهای روان شناختی وتربیتی انتظار
دکتر علی اصغر احمدی(152)
تفکر انتزاعی، زمینه ساز اندیشیدن به آینده
در تحول روان شناختی انسان، ابعاد مختلف شخصیتی فرد از کودکی تا بزرگ سالی بررسی می شود؛ از آن جمله تحول شناختی، عاطفی، اجتماعی، بدنی وحرکتی او که بیشتر مورد توجه است. «پیاژه» از روان شناسان صاحب نظر در رشد شناختی انسان، برای این تحول، سه دوره وبرای هر دوره، دو زیر دوره مشخّص می کند:
اولی، از تولد تا دو سالگی است که دوره حسی - حرکتی نامیده می شود.
دومی، از دو تا یازده سالگی است که از آن به دوره عملیات منطق عینی یاد شده است.
سومی، که به لحاظ ساختارهای عقلانی، شامل یازده تا شانزده سالگی است، دوره عملیات منطق صوری یا تفکر انتزاعی نامیده می شود(153).
مشخّصه دوره حسی - حرکتی این است که کودک در این مرحله، منطقی را به جهان اضافه نمی کند. در اصل، شیوه روبه رو شدن او با محرک ها، به مقتضای درک مستقیم پدیده ها بوده وواکنش او هم در مقابل همان ادراک است؛ برای مثال، انسان بزرگ سال وقتی به شیئی می نگرد، می تواند به کمک منطق عقلانی، حجم ووزن آن را نیز به شکل تفکیک شده درک کند، درحالی که چنین تفکیکی در عالم واقع هرگز اتفاق نمی افتد. هیچ شیئی را نمی توانیم عملا به دو جزء حجم ووزن تفکیک کنیم واین عقل است که می تواند چنین کاری را انجام دهد. کودک در مرحله حسی - حرکتی؛ یعنی در فاصله تولد تا دو سالگی از چنین عقل ومنطقی بهره نمی برد وبا اشیا، همان گونه که مستقیما به ادراک حسی درمی آیند، روبه رو می شود.
کودک از دو تا یازده سالگی، منطقی را به ادراک های خویش می افزاید که شکل عینی دارد؛ یعنی فقط در حضور اشیا قابل درک است. کاربرد منطق در غیاب اشیا که پس از یازده سالگی تحقق پذیر است - تفکر انتزاعی نامیده می شود. با تفکر انتزاعی می توان درباره پدیده هایی که در دسترس حواس نیستند، اندیشید ونتیجه گیری کرد؛ مثلا در پدیده زمان که تنها بخشی از آن در دسترس ما است، به رغم فعلیت نداشتن آینده وگذشته، تفکر انتزاعی انسان، می تواند به عمق گذشته رفته وآینده را در امتدادی تا بی نهایت بکاود.
این یک توان مندی مشترک است که انسان اگر از تحول بهنجار برخوردار باشد، ناگزیر به سطح تفکر انتزاعی می رسد ومی خواهد درباره گذشته وآینده بیندیشد که آینده بشر در این جهان چگونه رقم خواهد خورد؟ او برای پاسخ به این سؤال ناگزیر است یا در قلمرو علوم تجربی جست وجو کند یا در پی فلسفه رفته، برای خود برهان های فلسفی بجوید. هم چنین ممکن است سراغ معارف دینی رفته، از سرچشمه وحی، پاسخ بخواهد ویا این که خارج از این معارف، به عالم وهم وخیال پناه می برد. در هرحال، انسان با هرچیزی، ناگزیر از پاسخ دادن است.
کنترل، لازمه زندگی متعادل روانی
عامل دیگری که انسان را به سمت آینده می کشاند واو را آماده می سازد، ویژگی وتمایل برای اعمال کنترل بر خویشتن ومحیط خود است.
انسان به لحاظ روان شناختی، در صدد افزایش کنترل بر دنیای درونی وبیرونی خویش است. پرسش بسیاری از نوجوانان درباره این که چگونه می توان از اراده ای قوی برخوردار بود، نشان از همین تمایل دارد. انسان ها چه در دنیای خیال وچه عالم واقع، به دنبال گسترش کنترل خویش اند. کوشش بسیاری از انسان ها برای کسب قدرت، مقام، مال، علم ومدرک یا حتی انجام دادن اعمال مجرمانه، همگی برای گسترش کنترل خود واطرافیان انجام می گیرد.
انسان پیوسته در ناخودآگاه خویش، از دست دادن کنترل را پدیده ای وحشتناک می داند. «بختک» رؤیای وحشتناکی است که اکثر انسان ها در دوره هایی از کودکی ونوجوانی یا حتی در بزرگ سالی تجربه می کنند. بختک، رؤیای از دست دادن یک سره کنترل است. در این رؤیا، انسان خود را در سیطره موجودی وحشتناک (بختک) می یابد که در برابر آن هیچ اراده ای ندارد؛ نه توان حرکت دادن اندام ها ونه حتی توان فریاد زدن؛ می خواهد، ولی نمی تواند وسرانجام چنین رؤیایی، بیداری وحشت زده انسان است.
کنترل بر خویشتن، در بیماران روانی نیز عامل محوری در گسترش اختلال است. در اصل، چیزی را که یک بیمار روانی از دست داده وتعادل روانی خویش را یک سره فروریخته می یابد، همین کنترل بر خویشتن است. اگر افکار یا اعمال وسواسی به فردی حمله می کند، چنانچه افسردگی یا اضطراب سراغ کسی می آید، یا افکار پریشان خیالی او را آزار می دهد، تا وقتی که احساس می کند می تواند بر بخش مهمی از شخصیتش تسلّط وکنترل داشته باشد، می تواند با بیماری خویش نیز کنار آمده، آن را تحمل کند، ولی اگر احساس کند که کنترل خود، بیماری یا رفتار اجتماعی اش را از دست داده، همه چیز فرومی ریزد وبیمار روانی خود را از دست رفته می پندارد.
بحث درباره کنترل بر خود ومحیط، بسیار است، ولی آنچه درباره آینده عالم بشری وارتباط آن با کنترل یاد شده وجود دارد، این است که چنین تمایلی در انسان، ناخودآگاه یا نیمه آگاه وجود می یابد که در آینده چه جایگاهی خواهیم داشت؛ به عبارتی، تمایل انسان برای کنترل خود ومحیطش، جایگاه وی را در آینده ای که در پیش رو دارد، زیر سؤال می برد. این آینده نه تنها در دنیا، بلکه در آخرت نیز برای انسان مطرح است. داشتن جایگاهی مقبول در آینده، از نیازهای طبیعی وفطری بشر است. انسان فطرتا تمایل دارد با پیوستن آگاهانه واز روی اختیار به قیام وانقلاب منجی عالم بشری، بر آینده خویش - در آن شرایط - تأثیری کنترل شده داشته باشد.
قرآن کریم همین تمایل را برای آخرت نیز به شکل های گوناگون مورد توجه قرار داده است. خداوند با تأکید بر چنین تمایل فطری در انسان وبا اشاره به اراده انسانی صراط مستقیم را به او می نمایاند:
﴿ذلِک اَلْیوْمُ اَلْحَقُّ فَمَنْ شاءَ اِتَّخَذَ إِلی رَبِّهِ مَآباً﴾(154)؛
آن روز حق است؛ هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش برمی گزیند.
در حقیقت قرآن به انسان می فرماید:
تو نیز اراده ات را برای آخرت گسترش بده وبا پیوند دادن اراده خود به اراده الهی، در آخرت نیز بر سرنوشت خویش مسلّط باش. در مقابل آنانی که اراده خود را به اراده الهی پیوند نمی زنند وسرکشی می کنند، با مرگ وارد عالمی می شوند که دیگر از خود اراده ای نداشته، یک سره تحت سیطره فرشتگان از عذابی به عذابی دیگر دچار می شوند:
﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ اَلْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾(155)؛
او را بگیرید ودر بند وزنجیرش کنید. سپس او را در دوزخ بیفکنید.
علاوه بر تفکر انتزاعی انسان واعمال کنترل بر زندگی، عوامل دیگری نیز انسان را به آماده شدن برای شرایطی که در آن، آینده بشر رقم می خورد و- براساس وعده الهی - منجی عالم بشری، مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) ظهور می کند، تجهیز می نماید. سعادت خواهی انسان، احساس همدردی با مظلومان وستم دیدگان، گرایش انسان به حاکمیت افضل وعوامل دیگر، زمینه ساز گرایش انسان به سوی آینده ای امیدبخش وعادلانه است که تمامی اینها در وعده ظهور مهدی آل محمد (صلّی الله علیه وآله) تجلی یافته است.
واکنش های انسان
وقتی انسان در پی آگاهی بر آینده خود وعالم بشری است، رایج ترین روش کاوش در علوم تجربی، فلسفه ویا دین می باشد. این راه ها، عالمانه ومبتنی بر عقل است.
اگر کسی با تأکید بر علوم تجربی آینده خویش را پیش بینی کند، هر چند کاری ممکن انجام داده، قابلیت تحقق آن را به سادگی در اختیار نخواهد داشت، علوم تجربی با ماهیتی که دارند، می توانند با متغیرهایی که به دقت آنها را تفکیک کرده ودر کنترل خود درآورده اند، سروکار داشته باشند.
این علوم برای شناخت پدیده ها، آنها را به اجزای تشکیل دهنده وقابل مطالعه تقسیم کرده، تأثیر وتأثر آنها را بر یک دیگر بررسی می کنند، تا به شناخت روابط میان پدیده ها ودر نتیجه، پیش بینی ووقوع شان در آینده می پردازند. در گام های بعدی، علم از ترکیب پدیده های جزئی به شناخت پدیده های کلی تر وترکیبی می پردازد؛ یعنی با ترکیب شناختی که درباره اجزا به دست آورده است، به شناختی در مورد پدیده های پیچیده می رسد؛ برای مثال علم تجربی توانسته است با شناخت پدیده های جوی وطبیعی از یک سو وشناخت قوانین مربوط به هوانوردی وهواپیمایی از سوی دیگر، به قانون مندی سفرهای هوایی پی برده، آن را پیش بینی پذیر سازد وتحت کنترل درآورد.
امروزه در سفرهای هوایی، از زمانی که هواپیما از زمین برمی خیزد، به دقت تحت کنترل درآمده وفاصله مقصد وزمان فرود آن پیش بینی می شود. در پدیده های فیزیکی از این نوع که مثال زدیم کنترل به دفعات وبه خوبی انجام می گیرد.
باوجود این، آیا علم می تواند رخدادهای انسانی واجتماعی را نیز به دقت پیش بینی کند واز این طریق آینده را نیز در اختیار انسان قرار دهد؟ پاسخ به شکل نظری، آن است که اگر متغیرهای انسانی واجتماعی قانون مندی های حاکم بر آنها مانند متغیرهای فیزیکی وآب وهوایی، دقیقا قابل شناسایی وکنترل باشند، می توان به چنین پیش بینی هایی نیز رسید، اما در حال حاضر ودر آینده ای نزدیک، دسترسی به چنین دانشی برای انسان ممکن نیست. انسان هرچند توانسته است بسیاری از پدیده های فیزیکی را در سیطره دانش خویش درآورد، ولی در شناسایی وکنترل پدیده های انسانی، هم چنان ناتوان مانده است.
آمریکا با استناد به شواهدی، از قبیل اعتقاد مسلمانان - به ویژه شیعیان - به ظهور منجی عالم بشری(156) وقوع تجربه هایی از قبیل ظهور خاتم پیامبران (صلّی الله علیه وآله) در سرزمینی به دور از قلمرو فراعنه(157) یا حتی با اتکا به پیش بینی هایی از نوع آنچه نوستراداموس(158) بیان کرده است(159) وقوع خطر را در منطقه خاورمیانه احساس کرده، خود را برای مقابله با آن آماده می سازد. اما این احساس ها ناشی از دستاوردهای دقیق علمی نیست، بلکه بر یک سلسله فرضیه ها واحتمال ها استوار است. تجهیزاتی که آمریکا برای مقابله با چنین خطری در اختیار می گیرد نیز از روی علم وبصیرت کافی نیست، زیرا وقتی آینده ای به دقت قابل پیش بینی نباشد، چگونه می توان خود را برای رویارویی با آن آماده کرد؟ تنها یک آمادگی کورکورانه، قابل تحقق است.
بنابراین، اگر انسان بخواهد به کمک علم تجربی به زمینه های روان شناختی انتظار خویش پاسخ دهد - در حال حاضر - علم، توان پاسخ گویی دقیق به این مقتضیات را ندارد وآنچه را که از فلسفه برمی آید می تواند انسان را به سمتی هدایت کند که در آن نویدی برای آینده بشر باشد، اما ممکن است همین معرفت برآمده از دیدگاه بدبینانه برخی فلاسفه، برای آینده بشر تیرگی وشقاوت را پیش بینی کند. در هر حال، فلسفه فقط می تواند جهتی کلی به شکل سعادت یا شقاوت، برای جامعه بشری نوید دهد واز پیش بینی قطعی آن ناتوان است.
در این میان، معرفت دینی ووحی، تنها تکیه گاه انسان است که می تواند به مقتضیات روان شناختی انسان برای توجه به آینده پاسخ دهد. انتظار ظهور فردی معین با همه تاریخچه ای که در پشت سر دارد وتمام وعده هایی که برای پیش بینی ظهور او داده شده، یکی پس از دیگری تحقق می یابد، حتی بیان کیفیت ظهور وشمار یارانی(160) که در گام اول خواهد داشت وبسیاری از پرسش های دیگری که به طور طبیعی وفطری از درون هر انسانی برمی خیزد که این خود، از معجزه های دین است؛ دینی که به همه نیازهای فطری انسان - به ویژه به این پرسش بشری - پاسخی بسیار روشن می دهد. انسان اگر از قید امیال وشهوات خویش رها شود(161)، به طور یقین به آینده ای که مکتب الهی، محمد وآل محمد (علیهم السلام) وعده آن را بشارت داده اند، نیز خواهد اندیشید.
(٩) همانند بودن صحابه دو انقلاب: عاشورا وعصر ظهور
دکتر محمد رضا سنگری(162)
عاشورا، عظیم ترین، حماسی ترین وناب ترین انقلاب در تاریخ اسلام است وانقلاب عصر ظهور، کامل ترین وآخرین انقلاب در تاریخ انسان.
انقلاب دوم - عصر ظهور - تداوم انقلاب عاشورا است؛ انقلابی ستم ستیز، عدالت خواه، آزادی بخش، انقلابی برای نشر معروف، زدودن لایه های جاهلیت ومعرفی اسلام در شکلی نو، شفاف وشسته از غبارهای تحریف وانحراف وفریب.
امام باقر (علیه السلام) در توصیف قیام امام موعود (عجل الله تعالی فرجه) گفته است:
یهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله (صلّی الله علیه وآله) امر الجاهلیة ویستأنف الإسلام جدیدا(163)؛
حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) هرآنچه را پیش از او بوده، فرومی ریزد؛ آن گونه که پیامبر خدا امور جاهلیت را درهم ریخت واسلامی تازه را آغاز خواهد کرد.
اگر انقلاب موعود، پیوند وهمسانی ویگانگی با انقلاب کربلا می یابد وچشمه سار زلال این خیزش، از آن سرزمین عطش زده سیراب می شود، بی تردید شباهتی میان همه عناصر این دو انقلاب می توان یافت. در دعای ندبه، مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) «طالب» خون کشته شده کربلا معرفی می شود.
در حدیث معراج، خداوند پس از بیان شهادت امام حسین (علیه السلام) به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
ثمّ اخرج من صلبه ذکرا أنتصر له به... یملأ الأرض بالعدل ویطبّقها بالقسط یسیر معه الرّعب یقتل حتّی یشک فیه(164).
آن گاه از نسل او [امام حسین (علیه السلام)] مردی را برمی انگیزم، که انتقام خون او بازستاند. زمین را از عدالت وقسط سرشار سازد. ترس ورعب در قلب ستم گران همپای او پیش رود وآن گونه بیدادگران را بکشد، که برخی در او شک وتردید کنند.
ویژگی های مشترک یاران دو حادثه
١. بصیرت وبینش
بینش، نگاه همه جانبه، دقیق وعمیق است؛ نگاهی که از لایه های بیرونی بگذرد، به درون راه یابد، آن سوی حادثه ها را بکاود وبه فرآیند متناسب برسد.
بصیرت در عرصه زندگی اجتماعی، فرهنگی وسیاسی، آن چنان عنصر مهم وتعیین کننده ای است که امیر المؤمنین علی (علیه السلام) آن را سلاح کارآی خویش در هنگامه هجوم دشمن وخیزش خطر دانسته است.
الا وانّ الشیطان قد جمع حزبه واستجلب خیله ورجله وانّ معی لبصیرتی(165)؛
آگاه باشید که شیطان سواره وپیاده اش را فراخوانده وبر شما تاخته. همانا - در چنین موقعیتی - بصیرت وبینش من با من است.
در بیان قرآن، گروهی، فاقد بینش وبصیرتند:
﴿وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی اَلْهُدی لا یسْمَعُوا وتَراهُمْ ینْظُرُونَ إِلَیک وهُمْ لا یبْصِرُونَ﴾(166).
اگر آنها را به هدایت فراخوانید، سخنانتان را نمی شنوند وآنها را می بینی [که با چشم های مصنوعی شان] به تو می نگرند، اما در حقیقت نمی بینند.
نگاه های دوخته، اما تهی از روشنی، چشم هایی که خیره می نگرند، امّا به شناخت ودیدن نمی رسند. چنین کسانی در تاریکی می مانند وبه سیاهی وتباهی تن می دهند.
اینها کسانی اند که با رسیدن به قدرت وموقعیت، نگاه حق بین شان بسته می شود. داشته ها، فرصت تماشای حق را از آنها می گیرد. خودبین وکوته بین می شوند وغرور آنچه دارند، آنان را از تماشای «آینده» واندیشیدن به «فردا» باز می دارد.
امّا گروهی هستند که «بینش وبصیرت آنها، بر شمشیرشان حکومت می کند.» موقعیت وقدرت، به پرتگاه غرورشان نمی کشاند وشمشیر، تدبیرشان را نمی شکند:
حملوا بصائرهم علی أسیافهم(167)؛
گروهی بصیرتشان بر شمشیرشان حکومت می کند.
امام علی (علیه السلام) در این جمله کوتاه به این واقعیت اشاره می کند.
کربلا، قصّه مردان وزنانی است که بصیرتشان، چراغ راهشان وبینش ژرف وزلالشان، کشتی عبور آنان از طوفان های درون وبیرون است. وقتی امام عاشورا، دشواری نبرد را گوشزد کرد وبه تیغ های تیز وشمشیرهای قساوت اشاره نمود، یاران عاشق صادق گفتند:
انّا علی نیاتنا وبصائرنا(168)؛
ما بر نیت ها وبصیرت هایمان هستیم.
یعنی انگیزه های تردیدناپذیر وبصیرت های ژرف ما را به کربلا آورده است وخطر، شمشیر ومرگ، سستی وتزلزل در اراده هایمان نمی آفریند.
همین ویژگی، در جان وروح صحابه حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز جریان دارد. آنان آگاهانه با امام خویش همراه وهم گام می شوند ودر لحظه های هول وخطر، عاشقانه وصادقانه به میدان می آیند وخندان وشکوفا، چون صحابه کربلا، از حریم دین دفاع می کنند.
رشید هجری، صحابه بزرگ امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در پاسخ دخترش که از او پرسید: «پدر! چرا این قدر در ادای تکلیف کوشش می کنی؟» گفت: «دخترکم! در آینده، مردمانی بیایند که بصیرت آنان در امر دین خود، از این کوششی که ما می کنیم، افضل وبرتر خواهد بود».
چه توصیف شگفتی!
سیجیء قوم بعدنا بصائرهم فی دینهم أفضل من اجتهاد اوّلیهم(169).
صحابه عاشورا، جانی پیراسته وعاشق ونگاهی، حقیقت بین وروشن دارند.
از همین رو، تسلیم محض وپیروان سرسپرده سرنوشت خون باری اند که در انتظارشان نشسته است. امام عاشورا، حتی در شب عاشورا، درها را می گشاید، تا جان های متزلزل ودل های مذبذب ومردّد بروند.
در منزل زباله - یکی از منازل مسیر مکه به عراق - وقتی خبر شهادت سفیر فداکارش، عبد الله پسر یقطر به گوش امام رسید، همگان را جمع کرد ونامه ای را که در آن خبر شهادت عبد الله بود، در دست گرفت وفرمود:
أمّا بعد فإنّه قد آتانا خبر فظیع قتل مسلم بن عقیل وهانی بن عروة وعبد الله بن یقطر وقد خذلنا شیعتنا فمن أحبّ منکم الإنصراف فلینصرف فی غیر حرج لیس علیه ذمام(170)؛
همانا خبری دردناک رسیده است. مسلم پسر عقیل وهانی پسر عروه وعبد الله پسر یقطر به شهادت رسیده اند. یاران بی وفا ما را خوار ساختند. هرکدام از شما قصد برگشتن دارد، برگردد که ما رشته بیعت از گردن او برداشتیم.
امام، در تمام راه به پالایش یاران می پردازد، تا تنها عاشقان وعارفان بمانند؛ آنان که در راه تحقق آرمان های الهی، عاشقانه گام بردارند وبا معرفت امام، چون وچرا وتردید نشناسند.
در کربلا، آخرین پرسش یاران - آن گاه که خونین تن وپاره پاره افتاده اند - این بود:
ای فرزند پیامبر خدا! آیا به عهد خویش وفا کردیم؟ امام پاسخ می دهد: آری، شما پیش از من به بهشت رسیده اید.
جان یاران عاشورا، از معرفت لبریز است وجام وجودشان، از محبت سرشار؛ در نهایت تشنگی، در محاصره تیغ ها، در فضایی که مرگ خیز وآتش ریز است، حماسه های شورانگیز می آفرینند وبی هراس از خطر، به مبارزه می ایستند.
این ویژگی نیز در صحابه امام موعود (عجل الله تعالی فرجه) دیده می شود. امام علی (علیه السلام) در توصیف صحابه حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می فرماید:
الا وانّ من أدرکها منّا یسری فیها بسراج منیر ویحذو فیها علی مثال الصالحین لیحلّ فیها ربقا ویعتق فیها رقّا ویصدع شعبا ویشعب صدعا فی سترة عن النّاس لا یبصر القائف اثره ولؤ تابع نظره ثمّ لیشحذنّ فیها قوم شحذ القین النّصل تجلی بالتّنزیل أبصارهم ویرمی بالتّفسیر فی مسامعهم ویغبقون کأس الحکمة بعد الصّبوح(171)؛
آگاه باشید! هر آن کس از ما که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشن گر در آن گام می نهد وبر همان سیره وروش پیامبر وامامان رفتار می کند، تا گره ها را بگشاید، بردگان وملت های اسیر را آزاد سازد، جمعیت های گمراه وستم گر را پراکنده وحق جویان پراکنده را جمع آوری می کند. اثر قدمش را نمی شناسد، اگرچه دریافتن اثر ونشانه ها تلاش فراوان کنند. سپس گروهی برای درهم کوبیدن فتنه ها آماده می گردند وچونان شمشیرها صیقل می خورند، دیده هایشان با قرآن روشنایی گیرد، در گوش هایشان تفسیر قرآن طنین افکند ودر صبح گاهان وشام گاهان جام های حکمت سر می کشند.
آنان که از چشمه سار قرآن سیراب می شوند، دشمن شناس وپایدار در عرصه جهاد وایثارند. در کربلا، امام یک شب امان ومهلت می طلبد ومی گوید:
ما شیفتگان عبادت وزمزمه قرآنیم وشب عاشورا، فضا عطرآمیز از نسیم نفس های قرآنی ودلاویز از زمزمه های عاشقانه وعرفانی می شود. هر کس با عاشورا آشنا بوده وبی تاب ظهور وحضور در جمع یاران حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است، با حکمت ومعرفت قرآنی همدم می گردد که «بی معرفت» قرآنی، نه عاشورا می شد ونه حکومت مهدوی، محقّق می شود.
نکته لطیف ومشترک در میان صحابه دو انقلاب، عشق ورزی به قرآن است.
در وصف شب عاشورا گفته اند:
لهم دوی کدوی النّحل(172)؛
زمزمه آنان در خیمه ها، چون زمزمه زنبور در کندوی عسل بود.
در وصف یاران امام موعود نیز گفته شده که چشم روشنی آنها، «تنزیل» ونغمه دلپذیر وگوش نواز زندگی شان تفسیر قرآن است:
تجلی بالتّنزیل أبصارهم ویرمی بالتّفسیر فی مسامعهم(173).
آیا جز این است که تلاوت قرآن، آرامش می بخشد وجان را از طمأنینه لبریز می سازد؟ در پرتو همین آرامش، می توان طوفان ها وبحران ها را شکست وبه ساحل امنیت وآسایش رسید.
٢. عشق ورزان به امامت وولایت
یاران عاشورا، بی بهانه اند. بر سر جان چانه نمی زنند ودر هرچه امامشان می گوید ومی خواهد، تردید روا نمی دارند. در بسیاری از سرودهای صحابه، دفاع از اهل بیت، دفاع از حریم امامت وعشق ورزی به ابا عبد الله، محور اصلی است.
زهیر پسر قین، سردار سپاه جناح راست لشکر امام، چنین رجز می خواند:
أنا زهیر وأنا ابن القین * * * أذودکم بالسّیف عن حسین
إنّ حسینا أحد السّبطین * * * من عترة البرّ التّقی الزّین
ذاک رسول الله غیر المین * * * أضربکم ولا أری من شین(174)
در هنگام نبرد، چونان پروانه، گرد امام (علیه السلام) می چرخیدند وجان خویش را سپرش می ساختند. سعید، پسر عبد الله حنفی در هنگام نماز ابا عبد الله، جانش را سپر تیرها کرد. هر تیری که به قصد عضوی از اعضای امام از کمان رها می شد، «سعید» همان عضو خویش را رویاروی تیر قرار می داد ودر پایان نماز امام، با بدنی که تیرها آن را پوشانیده بود، مقابل حضرت افتاد وامام، گرمای محبت خویش را به پیشانی اش بخشید وبهشت ودیدار پیامبرش را مژده داد.
کربلا، صحنه عشق بازی با نام حسین (علیه السلام) است. یاران حسین (علیه السلام) که به «راه» و«سیرت» حسین (علیه السلام) آگاهند، با نام، یاد وهمراهی اش سرخوش بودند واز عشق او سرشار. یاران عاشورا با دیدار امام، توانی تازه می یافتند. همچون خود امام، بی هراس می جنگیدند ودر آخرین زمزمه نیز نسیم یاد حسین لب هایشان را متبرک ومتبسم می ساخت.
یاران حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز چنین سیرت وصفاتی دارند، به امام عشق می ورزند وشیفتگی خویش را به هر بهانه وهر جا نشان می دهند.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«ورجال کأنّ قلوبهم زبر الحدید لا یشوبها شک فی ذات الله أشدّ من الحجر، لو حملوا علی الجبال لأزالوها لا یقصدون برایاتهم بلدة إلاّ خرّبوها.
کأنّ علی خیولهم العقبان، یتمسّحون بسرج الإمام (علیه السلام) یطلبون بذلک البرکة ویحفّون به یقونه بأنفسهم فی الحروب ویکفّونه ما یرید فیهم رجال لا ینامون اللّیل لهم دوی فی صلاتهم کدوی النّحل یبیتون قیاما علی أطرافهم ویصبحون علی خیولهم، رهبان باللّیل لیوث بالنّهار، هم أطوع له من الامة لسیدها کالمصابیح کأنّ قلوبهم القنادیل وهم من خشیة الله مشفقون. یدعون بالشّهادة ویتمنّون أن یقتلوا فی سبیل الله شعارهم: یا لثارات الحسین. إذا ساروا یسیر الرّعب أمامهم، مسیرة شهر یمشون إلی المولی إرسالا، بهم ینصر الله إمام الحقّ(175)؛
یاران حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) مردان پولادند وهمه وجودشان یقین به خدا. مردانی سخت تر از صخره ها. اگر به کوه ها روی آورند، آنها را از جای برمی کنند. درفش پیروزگر آنان به شهر وپایتختی روی نمی نهد، مگر این که آن جا را به سقوط وادارد. گویی آن مردان، عقاب های تیز چنگالند که بر مرکب ها سوار شده اند. اینان برای تبرّک وفرخندگی، دست خویش را به زین اسب امام می کشند وبدین سان تبرّک می جویند. او را در میان می گیرند وجان خویش را - در جنگ ها - پناه او می سازند وهرچه را اشاره کند، با جان ودل انجام می دهند. این شیرمردان، شب هنگان نخوابند وچون صدای زنبوران عسل، زمزمه قرآن ومناجات خویش، درهم اندازند وتا بامداد، به عبادت خدا بایستند وبامدادان، سوار بر مرکب ها باشند. آنان راهبان شب وشیران روز وگوش به فرمان امام خویش دارند وچون مشعل های فروزانند؛ دل های منوّر آنان، بسان قندیل های نور در سینه هایشان آویخته است.»
این مردان، تنها از خدا می ترسند وفریاد «لا اله إلاّ الله» و«الله اکبر» آنان بلند است وهمواره در آرزوی شهادت وکشته شدن در راه خدایند. شعار آنان «یا لثارات الحسین» [بیایید به طلب خون حسین] است. [یاران حسین] به هر سوی روی آورند، ترس از آنان پیشاپیش در دل مردمان افتد [وتاب مقاومت از همه بگیرد]. [اینان] دسته دسته، به سوی خداوند [یا امام] خویش روی می آورند وخدا به دست آنان، امام حق را یاری می کند.
٣. دین مدار، دین دار ودین یار
نهضت وحرکت ابا عبد الله (علیه السلام) ویارانش برای اصلاح دین، زدودن غبارها وزنگارهای تحریف وبدعت ها بود. امام (علیه السلام) در وصیت نامه خویش - که به دست برادرش محمد حنفیه می سپارد - به این ویژگی وهدف اشاره می کند:
خرجت لطلب الإصلاح فی امّة جدّی، ارید أن آمر بالمعروف وأنهی عن المنکر...(176).
من در خیزش وقیام خویش، قصد اصلاح امّت جدّم وامر به معروف ونهی از منکر دارم....
در عرصه نبرد، یاران امام حسین (علیه السلام)، بر دفاع از حریم دین تأکید می کردند.
از همین رو، امام (علیه السلام) را سزاوار دفاع می دانستند.
در انقلاب نهایی جهان نیز یاران موعود، دین مدار ودین یارند. مگر قیام حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) جز برای برپایی دین پیامبر (صلّی الله علیه وآله) است:
إذا قام القائم جاء بأمر جدید کما دعا رسول الله (صلّی الله علیه وآله) فی بدو الإسلام إلی أمر جدید(177)؛
زمانی که حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) قیام کند، امری تازه می آورد؛ چنان که پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) در صدر اسلام امری تازه آورد.
امام زین العابدین (علیه السلام) خطاب به ابو خالد کابلی، در وصف یاران حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می فرماید:
ای ابو خالد! مردمانی که در روزگار غیبت به سر می برند ومعتقد ومنتظرند، از مردمان همه زمان ها افضلند، زیرا خداوند متعال به آنان خرد وفهم ومعرفتی داده که غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) برای آنان مانند حضور است. خدا این مردم را مانند سربازان پیکارگر صدر اسلام قرار داده است؛ همانند کسانی که در رکاب پیامبر (صلّی الله علیه وآله) شمشیر می زدند وپیکار می کردند. آنانند اخلاص پیشگان حقیقی وشیعیان واقعی. آنانند - که در نهان وعیان - مردم را به دین خدا دعوت می کنند(178).
۴. تدبیر، روشن بینی در برنامه ریزی
انقلاب عاشورا، آن چنان دقیق، برنامه ریزی شده، سنجیده ونظام مند بود که هر حرکتی از آن، گویی عضوی از یک اندام است که تفکیک وجدایی آن از کل پیکره ممکن نیست وتنها در درون همان پیکره «معنا ومفهوم» می یابد.
این اندام وارگی را در آغاز حرکت، موضع گیری ها، منازل راه، صحنه عاشورا وپس از آن به روشنی می توان یافت.
برنامه ریزی عاشورا در نحوه رزم، نوع سخن گفتن، رفتن افراد به میدان، از اجزای قابل مطالعه وزیبا است. حرکت پس از عاشورا وبرخوردها، سخنرانی ها وشیوه های تحقیر عبید الله ویزید - دو عنصر مغرور ومستکبر - نیز از بخش های قابل تأمّل در برنامه نهضت حسینی است.
مطالعه نهضت وحرکت ابا عبد الله (علیه السلام) نشان می دهد که امام در هر منزل برنامه ریزی می کند. با تدبیر وظرافت تمام بر آمادگی روانی ودانش یاران می افزاید ومراحل بعدی راه را تبیین وروشن می سازد، تا هر کس بداند در کجای این برنامه بزرگ می تواند قرار بگیرد واگر نمی تواند، سر خود گیرد واز کربلا بیرون آید.
شیوه برخورد امام (علیه السلام) در منزل «شراف» که جذب شدن حر بن یزید ریاحی وزهیر بن قین را در پی داشت(179)، تدبیر وبرنامه ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) را روشن می سازد. مهلت خواستن در شب عاشورا نیز از برنامه های جالب کربلا است ودر پس برنامه ها، تدبیری ژرف ودقیق نهفته است.
نهضت بزرگ موعود نیز با تدبیر وبرنامه است، چه در حرکت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) چه در مظاهر وشعائر، مانند لباس، سلاح، نوع حرکت وحتّی در شعار آن بزرگوار، برنامه دقیق وتدبیر عمیق او را می توان یافت:
﴿أَنَّ اَلْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی اَلصّالِحُونَ﴾(180)؛
... بندگان شایسته ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد.
برنامه مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) ویارانش، پایان دادن به تباهی وسیاهی وگسترش قسط وعدل است:
حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) فریادرسی است که خداوند او را می فرستد، تا به فریاد مردم عالم برسد... یاران قائم به سراسر جهان پا نهند وهمه جا قدرت را در دست گیرند. همه کس وهمه چیز مطیع آنان شوند، حتی درندگان صحرا ومرغان شکاری خشنودی آنان را بطلبند. شادی وشادمانی یافتن به این پیام آوران دین وصلاح وعدالت، تا بدان جا است که قطعه ای از زمین بر قطعه ای دیگر مباهات می کند که یکی از یاران حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بر آن جا پا نهاده باشد(181).
هدف قیام کربلا، رویارویی با ظلم، بازگرداندن به سیره پیامبر (صلّی الله علیه وآله) وامام علی (علیه السلام)، اصلاح امت وامر به معروف ونهی از منکر بود وبرنامه حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز چنین است. یاران حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) چون صحابه عاشورا، میثاق پاک بازی وفداکاری در راه آرمان های دین، ستیز با سیاه کاران ودفاع از حریم قرآن واهل بیت دارند.
آنان مدیر ومدبرند، برنامه ریزانی بصیر وگردانندگانی خبیر که پای اراده شان را هیچ خطری نمی لرزاند وعزم سترگ شان را هیچ طوفانی برنمی آشوبد.
(١٠) بازگشت به آینده - بررسی مناسبات آزادی وقدرت با ایمان ونقش آن در پدیده های غیبت وظهور
حجت الاسلام عباس پسندیده(182)
پیوند آزادی وایمان
یکی از عوامل زمینه ساز ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وحاکمیت امامت، «پیوند آزادی وایمان» است؛ بدین معنا که مردم با اختیار وتمایل خود، گزینه ایمان را برمی گزینند. مطالعات نشان می دهد که غیبت، محصول گسست آزادی از دین است؛ چنان که ظهور، میوه پیوند آزادی با ایمان می باشد. برای روشن شدن این بحث، به بررسی دو موضوع عمده «نظریه امامت وولایت» واصل «اختیار وآزادی بشر» می پردازیم:
١. امامت وتغییرناپذیری آن
دین برای اداره امور بشر، نظریه «امامت وولایت» را مطرح ساخته، از این دیدگاه، امور بشر بدون امامت وولایت سامان نمی یابد(183). سعادت زندگی انسان ها در همه زمان ها ومکان ها، در گرو حاکمیت امامت است. این نظریه، ثابت است وبا سپری شدن یا تغییر زمان دگرگون نمی شود.
تغییرناپذیری نظریه امامت وضرورت ثبات آن برای همه انسان ها وزمان ها، به چند بخش تفکیک می شود:
الف) تغییرناپذیری سازوکار امامت
نظریه امامت، جای گزین ندارد. در یک نگرش کلی وبدون توجه به ابعاد سه گانه دیگر، زندگی وسعادت بشر، به این اصل بستگی دارد وجز امامت، هیچ روش دیگری قادر به تأمین آن نیست. در تبیین این امر، دو راه وجود دارد:
اول این که، هدایت انسان وتکاملش به وجود امام معصوم (علیه السلام) وابسته است واین برهان در پاره ای از روایات دیده می شود. بشر در گستره زمان ومکان همواره نیازمند امام بوده وهست، تا در مشکلات وگرفتاری ها به او پناه ببرد(184)، قانون خدا را بدون خطا، تفسیر وتبیین کند(185)، اختلاف های دینی مردم را حل نماید، حق را از باطل جدا سازد(186)، حلال وحرام خدا را بیان کند(187) ومردم به مسیر تکامل، راهنمایی نماید(188). بنابراین اگر امام نباشد، بندگی خداوند برچیده(189) ودین خدا نابود می شود وزمین، اهلش را در خود فرومی کشد(190).
دوم، ضرورت وجود حکومت وریاست است که در این حوزه، از ضرورت ریاست وحاکمیت امام معصوم (علیه السلام) نیز بحث می شود. این برهان می گوید: سامان وسعادت بشر، به وجود حکومت بستگی دارد وسعادت بخشی وسامان دهی آن نیز در گرو زمام داری معصوم (علیه السلام) است. از همین رو، مرحوم سید مرتضی (رحمه الله) بحث کلامی اش را در این موضوع از «ریاست» آغاز کرده ولزوم آن را با دو دلیل «وجود تکلیف» و«عدم عصمت مردم» اثبات می کند(191).
ابو الصلاح حلبی (رحمه الله) شاگرد ایشان معتقد است: چون بشر می تواند مرتکب اعمال قبیح شود، به مقتضای حکمت الهی، وجود «ریاست» لازم است، زیرا آن، لطفی است که بندگان را به صلاح ورستگاری نزدیک واز فساد دور می کند واهل خرد آن را تأیید می کنند(192). آن گاه ایشان در بخش دیگری، ریاست را به «نبوّت» و«امامت» تقسیم می کند(193).
در مرحله بعد، «لزوم عصمت حاکم» مطرح وبیان می شود که رئیس حکومت باید معصوم باشد، زیرا امامت غیرمعصوم، موجب تسلسل می گردد وهر غیرمعصومی، به هدایت شخص کامل تری نیاز دارد(194).
ب) تغییرناپذیری شخص حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
در نظریه ولایت وامامت، شخص حاکم، ثابت است وخداوند او را تعیین می کند که از آن به «انتصابی» بودن امام یاد می شود. متکلمان شیعی، پس از اثبات لزوم وجود امام وعصمت او، به مسئله «نصب» نیز پرداخته وبدان معتقدند. مرحوم خواجه نصیر طوسی (رحمه الله) امامت را «لطف» می داند وتصریح می کند:
... فیجب نصبه علی الله تعالی تحصیلا للغرض(195)؛
پس برای تحصیل غرض، نصب امام بر خداوند واجب است.
وی در تبیین این اصل، وجود «عصمت» را لازم می داند(196). از همین رو انتخاب را نفی کرده و«نص» را ضروری دانسته، می گوید:
والعصمة تقتضی النّصّ(197)؛
عصمت نیاز به نص (دلیل) دارد.
علاّمه حلّی در شرح این عبارت می گوید:
ما به تحقیق بیان کردیم که امام باید معصوم باشد وعصمت امری پنهانی است که کسی جز خداوند متعال از آن آگاه نیست، پس لازم است نصب امام از جانب خداوند متعال باشد، چرا که تنها او از این شرط آگاه است(198).
شیخ طوسی (رحمه الله) تصریح کرده است:
از آن جا که عصمت با حواس ظاهری قابل درک نیست، باید شخص معصوم با نص یا اظهار معجزه مشخّص شود وهرکدام از اینها نفی کننده نظریه انتخاب است، زیرا با وجود شرط عصمت، تکلیف به انتخاب، شبیه تکلیف ما لا یطاق است، چرا که از راه انتخاب، امکان یافتن شخص معصوم وجود ندارد(199).
بنابراین، یکی دیگر از اصول تغییرناپذیر امامت، «عصمت زمامدار» است که بهترین تضمین برای تأمین سعادت بشر است. در سایه این اصل، اشتباه وخیانت از ساحت زمام دار جامعه دور وایمنی مردم تضمین می شود.
ج) تغییرناپذیری شیوه مدیریتی
در نظریه امامت، سلوک حکومت با عامه مردم برپایه تکریم وعطوفت است.
امام صادق (علیه السلام) در این باره به یکی از اصحاب خود می فرمایند:
أما علمت أنّ إمارة بنی امیة کانت بالسّیف والعسف والجور وإنّ إمامتنا بالرّفق والتّألف والوقار والتّقیة وحسن الخلطة والورع والاجتهاد فرغّبوا النّاس فی دینکم وفیما أنتم فیه(200)؛
آیا نمی دانی که حکومت بنی امیه برمبنای شمشیر وزور وظلم بوده است وامامت ما برمبنای مدارا وتألیف قلوب ووقار وتقیه وحسن رفتار وداشتن ورع وزهد وهمراه تلاش است. ازاین رو مردم به سوی آیین وراه وروش شما رومی آورند.
این یک اصل است وهرگاه حکومت در دست امام معصوم (علیه السلام) بوده، به همین روش عمل شده است؛ برای نمونه، شیوه مدیریتی حضرت علی (علیه السلام) بر همین اساس بوده وبا این که امام می دانستند مردم عراق با این شیوه سامان نمی یابند، هرگز از اصول خود عدول نکردند وبه روش های دیگری متوسل نشدند.
امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرمایند:
کان أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب صلوات الله علیه یقول للنّاس بالکوفة: یا أهل الکوفة، أترونی لا أعلم ما یصلحکم، بلی، ولکنّی أکره أن اصلحکم بفساد نفسی(201)؛
امیر مؤمنان، امام علی (علیه السلام) در کوفه به مردم می فرمود: ای مردم کوفه! فکر می کنید من چیزی را که شما را اصلاح می کند، نمی دانم؟ بله، می دانم، ولی ابا دارم از آن که شما را اصلاح کنم، درحالی که خود فاسد شوم.
هم چنین آن حضرت (امام علی (علیه السلام)) خطاب به مردم عراق می فرمود:
ولقد علمت أنّ الّذی یصلحکم هو السّیف، وما کنت متحرّیا صلاحکم بفساد نفسی(202)؛
به درستی که می دانم چیزی به جز شمشیر شما را به راه نمی آورد ومن هیچ گاه به دنبال اصلاح شدن شما به قیمت تباهی وفساد نفسم نخواهم بود.
اما با این حال، امام (علیه السلام) حاضر نیست از این شیوه نادرست استفاده کند، هرچند به قیمت از دست دادن حکومت باشد. بنابراین، شیوه مدیریتی امامت نیز ثابت ومبتنی بر تکریم واحترام است.
د) تغییرناپذیری قانون
درباره قانون، دو دیدگاه وجود دارد:
اولی، طراحی وتنظیم قانون را براساس خواست حاکمان می داند؛ همانند آنچه در حکومت های پادشاهی ودیکتاتوری است ویا در نظام های دموکراتیک تنظیم می گردد.
دومی، قانون را ثابت می داند ومعتقد است: منشأ قانون خواست حاکمان ومردم نیست، بلکه تعیین کننده آن خداوند متعال است. امامت، بر دیدگاه دوم استوار بوده وقانون را ثابت وتغییرناپذیر می داند. امام صادق (علیه السلام) درباره این دو دیدگاه می فرماید:
انّ الأئمّة فی کتاب الله (عزَّ وجلَّ) إمامان. قال الله تبارک وتعالی:
﴿وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا...﴾(203). لا بأمر النّاس، یقدّمون أمر الله قبل أمرهم وحکم الله قبل حکمهم قال: ﴿وجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی اَلنّارِ...﴾(204). یقدّمون أمرهم قبل أمر الله وحکمهم قبل حکم الله ویأخذون بأهوائهم خلاف ما فی کتاب الله (عزَّ وجلَّ)(205)؛
ائمه در کتاب خدای (عزَّ وجلَّ) دو دسته اند: خدای تبارک وتعالی می فرماید:
وآنها را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت کنند، نه به امر مردم؛ امر خدا را بر امر مردم مقدّم دارند وحکم خدا را پیش از حکم مردم دانند. [خداوند متعال] می فرمایند: آنها را امامانی قرار دادیم که به سوی دوزخ بخوانند. ایشان امر مردم را بر امر خدا مقدّم دارند وحکم مردم را پیش از خدا دانند وبرخلاف آنچه در کتاب خدای (عزَّ وجلَّ) است، برابر هوس خویش رفتار کنند.
آن گاه می افزاید:
﴿وَاِعْلَمُوا أَنَّ فِیکمْ رَسُولَ اَللهِ لَوْ یطِیعُکمْ فِی کثِیرٍ مِنَ اَلْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ...﴾(206)؛
وبدانید که پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) در میان شماست؛ هرگاه در بسیاری از کارها از شما اطاعت کند، به مشقّت خواهید افتاد.
از دیدگاه مکتب های آسمانی، همواره میان خواست مردم ومصلحت شان تطابق نیست؛ از همین رو اگر مبنای قانون، خواست مردم باشد، مصلحت اش به خطر می افتد وچنانچه خواست خداوند باشد، قطعا مصلحت اش تأمین می شود؛ هرچند خواسته وهوس او نادیده گرفته شود. قرآن کریم در این باره می فرماید:
﴿... وعَسی أَنْ تَکرَهُوا شَیئاً وهُوَ خَیرٌ لَکمْ وعَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وهُوَ شَرٌّ لَکمْ واَللهُ یعْلَمُ وأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ﴾(207)؛
چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است ویا چیزی را دوست داشته باشید، حال آن که شر شما در آن است وخدا می داند وشما نمی دانید....
بنابراین، در نظریه امامت، قانونی که مبنای عمل حکومت وشخص حاکم است، ثابت بوده وتابع خواست مردم وحاکمان نیست، بلکه مردم وحاکمان پیرو قوانینی اند که خداوند برای سعادت بشر وضع کرده است.
٢. مردم وتغییرپذیری آنان
یکی دیگر از قوانین حاکم بر آفرینش «اختیار» است. انسان به حکم تکوین، مجبور به پذیرش هیچ چیز نیست وهمه چیز را با انتخاب خود می پذیرد.
این اصل، در حاکمیت نیز جاری است؛ یعنی خداوند متعال مردم را در اداره جامعه آزاد گذاشته، زیرا در اندیشه الهی هدف حکومت، هدایت، تربیت وتکامل انسان است. خداوند متعال به حکم تکوین، به بشر آزادی، اختیار وامکان انتخاب داده که از آن به «حق تعیین سرنوشت» یاد می شود:
﴿... إِنَّ اَللهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ...﴾(208)؛
همانا خداوند سرنوشت هیچ قوم [وملتی] را تغییر نمی دهد، مگر آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند....
﴿ذلِک بِأَنَّ اَللهَ لَمْ یک مُغَیراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ...﴾(209)؛
این برای آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمی دهد؛ جز آن که آنان خودشان را تغییر دهند....
بنابراین، اختیار وآزادی انتخاب، یکی از قوانین تکوینی آفرینش است وبراساس آن، انسان در گزینش وپذیرش مختار است. ره آورد این ویژگی، تغییر وناپایداری است. وقتی انتخاب های بشر را با مقیاس شریعت می سنجیم، تغییر وناپایداری را در آنها می بینیم. این گزینش ها همواره از یک اصل ثابت پیروی نمی کنند: گاهی هماهنگ با قوانین تشریع اند وزمانی مخالف آن. بشر در گزینش دین هم آزاد است ومی تواند در حاکمیت، از روش امامت پیروی نکند وشخصی جز امام معصوم (علیه السلام) را برگزیند وقانونی غیر از قانون خداوند وضع کند که در این صورت، شیوه مدیریتی نظام امامت هم در آنان کارساز نخواهد بود.
براساس اصل اختیار، مناسبات مردم با دین، ممکن است به سه وجه صورت پذیرد:
١. نفی دین؛ که ره آورد آن، سکولار شدن جامعه خواهد بود (ملت سکولار)؛
٢. پذیرش دین، به گونه ای که دین برای مردم باشد، نه مردم برای دین وتا هرجا ودر هر زمان که دین، منافع افراد را تأمین کرد، پذیرفته واگر با منافع مادی افراد در تضاد افتد، نادیده انگاشته وبراساس منافع مادی عمل گردد.
ره آورد این شکل از رابطه، ملی شدن دین است (دین ملی)؛
٣. شکل سوم، این است که مردم برای دین باشند وهمه امور خود را براساس آن تنظیم کنند ودر هیچ شرایطی از دین دست نکشند. ره آورد چنین رابطه ای دینی شدن مردم است (ملت دینی)؛
پذیرش هریک از این سه الگو برای ملت، موجب تغییر وناپایداری در موضع آنان می شود.
غیبت، عصر گسست آزادی از ایمان
غیبت، محصول جدایی آزادی از ایمان است. اگر بشر به دلیل برخورداری از اصل اختیار، دین وایمان را برنگزیند، دوران گسست میان آزادی وایمان شروع می شود ودر آن یا امامت «خانه نشین» می شود ویا «غیبت» فرامی رسد. مردم اختیار وآزادی دارند ومی توانند هر گزینه ای را انتخاب کنند، ولی از آن رو این که امامت، اصول گرا وتابع ملاک های معینی است، نمی تواند خود را با خواست مردم هماهنگ سازد.
به بیان دیگر، نوع نظامی که بر مردم حاکم می شود، تابع ماهیت خود مردم است. مردم هرگونه که باشند، حکومتی متناسب، بر آنان مسلّط می شود؛ چنان که پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) فرموده است:
کما تکونوا یولّی علیکم(210)؛
هرگونه باشید آن گونه بر شما حکمرانی خواهد شد.
سنخیت میان ملت ودولت یک اصل است. ازاین رو اگر مردم، فرمان روایی حاکم الهی را برنتابند، طاغوت بر آنان مسلّط می شود. «ملت الهی»، «حاکم الهی» را می پذیرد و«ملت خداگریز»، «حاکم طاغوتی» را. امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:
یقول الله (عزَّ وجلَّ): إذا عصانی من خلقی من یعرفنی، سلّطت علیه من لا یعرفنی(211)؛
خداوند (عزَّ وجلَّ) می فرماید: هرگاه خلقم از کسی که مرا اطاعت می کند، سرکشی کند، من بر آنان طاغوت را مسلّط خواهم کرد.
همین امر، در شیوه مدیریت نیز جاری می شود. تداوم هر حکومتی، به هماهنگی شیوه مدیریتی حکومت با روحیات وافکار مردم بستگی دارد.
با مردم باید آن گونه که هستند، رفتار کرد. هر مردمی شیوه خاص خود را می طلبند. در این بحث، سخن از درستی ونادرستی ومشروعیت وعدم مشروعیت شیوه مدیریت نیست. از دیدگاه پدیدار شناختی، فارغ از بحث های ارزشی که در جای خود مفید وضروری است، حکومتی می تواند دوام یابد که متناسب با روح حاکم بر جامعه باشد. اگر این دو، همخوانی نداشته باشند، حکومت پایدار نخواهد ماند؛ برای نمونه، برخی جوامع جز با «شمشیر» و«تحقیر» سامان نمی یابند؛ آن گونه که بنی اسرائیل چنین بودند.
خداوند متعال می فرماید:
﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ...﴾(212)؛
[فرعون] قوم خود را سبک شمرد، در نتیجه از او اطاعت کردند....
در جای دیگر می فرماید:
﴿... یسُومُونَکمْ سُوءَ اَلْعَذابِ یذَبِّحُونَ أَبْناءَکمْ ویسْتَحْیونَ نِساءَکمْ...﴾(213)؛
... همواره شما را به بدترین صورت آزار می دادند؛ پسران شما را سر می بریدند وزنان شما را [برای کنیزی] زنده نگه می داشتند....
جای شگفتی است که تحقیر وشمشیر، میوه اطاعت به بار می آورد وشگفت انگیزتر این که خداوند متعال، علت این پدیده را فسق وفساد خود مردم معرفی می کند، نه فرعون:
﴿... إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ﴾(214)؛
... آنان قومی فاسق بودند.
عصر ظهور، عصر پیوند آزادی وایمان
براساس آنچه به اثبات رسیده، حاکمیت نظام امامت، به پذیرش مردم بستگی دارد؛ هرچند مردم، در مشروعیت نظام امامت وزمام داری شخص امام (عجل الله تعالی فرجه) نقشی ندارند، اما در تحقق وفعلیت یافتن آن مؤثّرند. خواست مردم، امکان تحقق نظام ویا به قدرت رسیدن حاکم را فراهم می سازد(215).
بنابراین، هرگاه زمینه پذیرش آخرین حجّت خداوند مهیا شود ومردم آماده انتخاب گردند، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) به خواست خداوند متعال ظاهر می شود وحاکمیت زمین را در دست می گیرد.
پیوند ایمان وقدرت
یکی از گرفتاری های بشر، قدرت وفساد است. این پدیده زشت، متفکران را برای «مهار قدرت» به چاره اندیشی واداشته ونظریات متعددی در پی داشته، اما تاکنون هیچ یک نتوانسته آن را مهار کرده، عدالت را به ارمغان آورد. فسادزدایی از قدرت، جز در حاکمیت امامت حاصل نمی شود. برای روشن شدن این موضوع، به بررسی نظریه های مهار «غیر دینی» که مهم ترین آن، «مهار دولتی» و«مهار قدرت با قدرت» است و«دینی» می پردازیم:
مهار دولتی
این نظریه، در دورانی شکل گرفت که هرج ومرج حاکم بود وزندگی اجتماعی هیچ قانونی نداشت وهرکه قدرت بیشتری داشت، به خود حق می داد که به دیگران ستم کند، تا به منافع بیشتری دست یابد. در پاسخ به این بحران، نظریه «مهار دولتی» طراحی شد که در آن، وجود نهادی به نام دولت، قدرت افراد را مهار می کند ومانع پیدایش هرج ومرج وپایمال شدن حقوق آحاد جامعه می شود.
مهار قدرت با قدرت
نظریه مهار دولتی، هر چند خرده دیکتاتورها را کنترل کرد، به «تمرکز قدرت» در نهاد دولت انجامید وفصل جدیدی از ستم را به وجود آورد.
در این دوره، نظام های دیکتاتوری، همچون فاشیسم، نازیسم وکمونیسم ظهور کردند که در واقع، شکل قانون مندی از همان ستم نخستین بودند.
برای مقابله با این بحران، «مهار قدرت با قدرت» ارائه شد که دارای دو ویژگی عمده «تفکیک قوا» و«تأسیس نهادهای مدنی» بود. در این نظریه، به جای «وحدت پایگاه قدرت» تقسیم وتعدد مراکز قدرت قرار گرفت، چنین هم «نهادهای مدنی» یا پایگاه های قدرت مند غیر دولتی سامان دهی شدند، تا در مقابل قدرت حکومت، از توده مردم حمایت کنند.
در این جا بود که نخستین اشتباه اندیشوران مادی، در مرحله «علت یابی فساد» صورت گرفت وبه دنبال آن، اشتباه دیگری در «مکانیزم فسادزدایی» رخ داد. آنان قدرت را «مایه فساد» وراه جلوگیری از آن را «توزیع قدرت» دانستند. اما واقعیت این است که قدرت وتمرکز آن، به خودی خود فسادآور نیست. آنچه قدرت را به فساد می کشاند، «هوای نفس» است، توزیع قدرت، فقط به «توزیع فساد» منجر می شود. از همین رو، نظریه های مهار قدرت، همگی ناکارآمد بوده، نتوانسته ونخواهند توانست «عدالت گم شده» را به جهان بازگردانند وتنها راه نجات، پیروی از الگوی دین است.
نظریه «مهار دینی»
از دیدگاه اسلام، «ایمان» می تواند قدرت را مهار واز فسادآفرینی آن جلوگیری کند. «پیوند ایمان وقدرت» مانع فسادآفرینی قدرت وسبب به کارگیری آن، در مصالح حقیقی مردم است. امام باقر (علیه السلام) در این باره می فرماید:
انّما المؤمن الّذی إذا رضی لم یدخله رضاه فی إثم ولا باطل واذا سخط لم یخرجه سخطه من قول الحقّ والّذی إذا قدر لم تخرجه قدرته إلی التّعدّی وإلی ما لیس له بحقّ(216)؛
مؤمن کسی است که هنگام خوشحالی وآسایش، دچار گناه وباطل نمی شود وموقع خطا، باز هم از مسیر حق جدا نمی شود وهنگام توان مندی، دچار تعدی وغیر حق نمی شود.
این یک اصل است که میان سامان امور مردم وصلاحیت زمام دار، رابطه ای تنگاتنگ وانکارناپذیر وجود دارد(217).
در برخی روایات، با اشاره به رابطه «ایمان» و«امنیت شهروندان» بیان شده که امنیت جان ومال وامور مردم تنها در سایه «ایمان» تحقق می یابد(218). در حدیثی از امام رضا (علیه السلام) فلسفه وجوب اقرار به خدا، پیامبران وحجّت های خداوند، جلوگیری از فساد ذکر شده است(219).
به بیان دیگر، در مدنیت اسلامی برای جلوگیری از فسادآفرینی قدرت، نظریه «توأمانی دین وحکومت» مطرح شده است. مناسبات دین وحکومت، ممکن است به سه شکل صورت پذیرد.
نخست این که، حکومت، دین را نفی کند وهیچ نقشی برای آن قائل نباشد که ره آورد آن سکولاریزه شدن حکومت می شود (دولت سکولار) ودر نتیجه قدرت، فسادآفرین خواهد شد.
دوم این که، دین را بپذیرد، اما آن را در خدمت منافع خود درآورد که نتیجه آن، دولتی شدن دین خواهد بود (دین دولتی).
سوم این که، دین را قبول کند وهمه اهداف وبرنامه های خرد وکلان خود را براساس آن تنظیم کند، که در این صورت، حکومت نیز دینی می شود (دولت دینی).
رابطه دین ودولت از نوع سوم، همان چیزی است که طرح امامت بر آن استوار است. اگر دولت، دینی شود وحکومت، براساس آموزه های دین شکل گیرد وعمل کند، قدرت حکومت با دین وایمان، مهار می شود ودر خدمت تعالی وتکامل بشر قرار می گیرد.
از دیدگاه اسلام، دین، امین است وحکومت، نگهبان. حکومت بدون امانت دار، به خیانت ونابودی منجر می شود ودین بدون نگهبان، ضایع خواهد شد. به همین دلیل از یک سو بقای مکتب به وجود حکومت وابسته است واز سوی دیگر، صلاح وسلامتی دستگاه حکومت به وجود دین وابسته است، هیچ کدام بدون دیگری ره به جایی نمی برند. رسول مکرّم اسلام (صلّی الله علیه وآله) در بیان این حقیقت فرموده اند:
الإسلام والسّلطان أخوان توأمان لا یصلح واحد منهما إلاّ بصاحبه، فالإسلام أسّ والسّلطان حارث وما لا اسّ له یهدم، وما لا حارس له ضائع(220)؛
اسلام وسلطان (حاکم) دو برادر همراه هم هستند؛ هریک وابسته به دیگری است. اسلام اساس وپایه است وسلطان، نگهبان آن وهر چیز که اساس ندارد، زوال پذیر است وهرچیز که نگهبان ندارد، از بین رفتنی است.
همین مضمون از امام محمد باقر (علیه السلام) نیز روایت شده که فرموده اند:
الدّین والسّلطان أخوان توأمان لابدّ لکلّ واحد منهما من صاحبه والدّین أسّ والسّلطان حارس وما لا أسّ له منهدم وما لا حارس له ضائع(221).
امام علی (علیه السلام) ضمن بیان حقایق دیگری، می فرماید:
الإسلام والسّلطان العادل أخوان لا یصلح واحد منهما إلاّ بصاحبه، ألإسلام أسّ والسّلطان العادل حارس وما لا أسّ له فمنهدم وما لا حارس له فضائع فلذلک إذا رحل قائمنا لم یبق أثر من الإسلام وإذا لم یبق أثر من الإسلام لم یبق أثر من الدّنیا(222)؛
اگر دین امین است، ائمه دین (علیهم السلام) نیز امنای خداوند هستند. قرآن کریم، انبیا را با صفت امانت می ستاید(223).
روایات بسیاری از امامان معصوم (علیهم السلام) به عنوان «امین» یاد کرده است(224).
همین حقیقت در ادبیات دین، با واژه «عصمت» بیان شده است.
همان گونه که اشاره شد، براساس نظریه ولایت وامامت، «عصمت» صاحب قدرت» یکی از مهم ترین ارکان حکومت دینی شمرده می شود. کسی امامت وزمام ملت را در دست می گیرد که «معصوم» بوده، از هرگونه خطا، گناه، ستم وهوای نفس - که منشأ فساد است - تهی باشد وهرگز به هوس های دنیایی آلوده وفریفته نشود(225).
در حقیقت اسلام عزیز در نظریه امامت وولایت، عامل فساد (هوای نفس) را از حوزه قدرت وحکومت دور ساخته وبدین سان سلامت وصحت قدرت ودستگاه حکومت را تضمین کرده است. اگر قدرت فسادآور باشد، پس باید عنان آن را به دست کسی سپرد که از اشتباه مصون باشد وفریفته آن نشود.
بازگشت به آینده
براساس مدارک دینی، ظهور حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) هنگامی رخ می دهد که بشر به تجربه دریافته باشد هیچ یک از نظریه های بشری، توان اداره عادلانه جهان را ندارند وپس از شکست های پی درپی، در «آینده» به همان چیزی باز خواهند گشت، که در گذشته بوده است.
امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید:
ما یکون هذا الأمر حتّی لا یبقی صنف من النّاس إلاّ وقد ولّوا علی النّاس حتی لا یقول قائل إنّا لو ولّینا لعدلنا، ثمّ یقوم القائم بالحقّ والعدل(226)؛
این امر [محقّق] نخواهد شد، تا این که هیچ صنفی از مردم باقی نماند، مگر این که بر مردم حکومت کند، تا کسی نگوید: اگر حاکم می شدیم به عدالت رفتار می کردیم. سپس قائم به حق وعدالت قیام خواهد کرد.
آخرین دولت
وقتی بشر همه راه ها را تجربه کرد وبه بن بست رسید، تنها راه نجات وسعادت خود را در حاکمیت «امامت» خواهد یافت وچنین دولتی تا انتهای تاریخ، پایدار می ماند.
امام باقر (علیه السلام) با اشاره به این حقیقت، از دولت کریمه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) به «آخرین دولت» یاد کرده، می فرماید:
دولتنا آخر الدّول ولن یبق أهل بیت لهم دولة إلاّ ملکوا قبلنا لئلاّ یقولوا إذا رأوا سیرتنا إذا ملکنا سرنا مثل سیرة هؤلاء وهو قول الله (عزَّ وجلَّ): ﴿... واَلْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾(227)؛(228)
دولت وحکومت ما آخرین دولت هاست وهیچ خانه ای نخواهد ماند، مگر آن که قبل از ما به حکومت رسیده باشد، تا نگویند هنگامی که روش وسیره ما اهل بیت (علیهم السلام) را دیدند. اگر ما مملکت داشتیم، مثل سیره اینها (اهل بیت (علیهم السلام)) عمل می نمودیم واین همان فرمایش خداوند برتر ومنزه است که فرمود:
پایان وعاقبت از آن پرهیزگاران است.
در این زمان، نخست «آزادی وایمان» به یک دیگر می پیوندند ونظام امامت برقرار می شود. سپس «ایمان وقدرت» نیز در کنار یک دیگر قرار می گیرند وفساد، از ساحت قدرت دور می گردد. هرگاه آزادی از هوس جدا شود وبه دامان ایمان بازگردد، نظام امامت برقرار می شود، امام معصوم (عجل الله تعالی فرجه) حاکم می گردد وبا عصمت زمام دار وقانون، جامعه با روشی کریمانه اداره می شود. نتیجه دیگر حاکمیت نظام، آن است که قدرت باایمان پیوند می خورد وقدرت، معصوم می شود.
این دو پیوند مبارک، به دلیل این که در «آینده» برقرار می شود وپدیده آینده به شمار می آید، در حقیقت «بازگشت» به همان سخن اول است. پس حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، هم محصول ترقی اندیشه بشر در «آینده» است وهم نوعی «بازگشت» به گذشته. از آنجا که مربوط به آینده مترقی بشر است، واپس گرایی وعقب ماندگی نیست واز آنجا که نوعی بازگشت به دین است، معنای سکولاریسم وخداگریزی ندارد؛ یعنی در واقع همان چیزی را به ما عرضه کرده بودند که در آینده مترقی خود بدان می رسیم ودر آینده، کاروان ترقی ما، به همان جای می رسد که روز اول به ما عرضه کرده بودند.
استراتژی عصر انتظار
با توجه به آنچه بیان شد، به آسانی می توان تصویر روشنی از «عصر انتظار» ارائه کرد واستراتژی منتظران را مشخّص نمود. اگر غیبت، ره آورد گسست آزادی از دین وپیوند آن با هوس است وچنانچه ظهور، متوقف بر گسست آزادی از هوس وپیوند آن باایمان است وره آورد این پیوند، عصمت قدرت می باشد، پس عصر انتظار را باید دوران پالایش ساحت آزادی از هوس وآشتی دادن آن با ایمان ومعنویت دانست. بر همین اساس، «فرهنگ انتظار» آماده سازی جامعه برای «پذیرش آزادانه» حاکمیت دین بوده ودر این میان، استراتژی منتظران، «نزدیک سازی آزادی به دین» است.
(١١) خورشید پنهان - معرفت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) وبایسته ها در عصر غیبت
حجت الاسلام رضا برنجکار(229)
ضرورت شناخت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)
لازمه معرفت واطاعت از خدا، شناخت برگزیدگان او وپیروی از آنان است.
خداوند برای نشان دادن راه عبادت واطاعت با تک تک انسان ها سخن نگفته، بلکه پیامبران وامامان معصوم (علیهم السلام) را برگزیدگان وجانشینان خویش در میان مردم معرفی کرده است. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
همانا کسی خدا را عبادت می کند که به او معرفت داشته باشد... مراد از معرفت خدا، تصدیق خدا ورسولش وپیروی از علی (علیه السلام) وامام دانستن او وسایر امامان هدایت وبرائت از دشمنان آنها است وخدا، این گونه شناخته می شود(230).
ایشان در تفسیر فطرت فرمود:
فطرت عبارت است از: «لا اله إلاّ الله، محمّد رسول الله (صلّی الله علیه وآله) وعلی أمیر المؤمنین (علیه السلام)»(231). این یعنی استمرار قلمرو توحید تا امامت.
حضرت سید الشهدا (علیه السلام) در میان اصحابشان فرمود:
خداوند بندگانش را نیافرید، مگر برای این که او را بشناسند، پس وقتی او را شناختند، عبادتش می کنند ووقتی چنین شد، از بندگی غیر او بی نیاز می شوند. در این هنگام فردی پرسید: شناخت خدا چیست؟ حضرت فرمود:
عبارت است از شناخت اهل هر زمانی، امام خودشان را که اطاعتش واجب است(232).
در کتاب های حدیثی شیعه وسنّی نیز روایتی متواتر وقطعی، با تعبیرهای مختلف بدین گونه نقل شده است:
قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة(233)؛
پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود: هر کس بمیرد وامام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.
در زمان جاهلیت، مردم، خدا وپیامبرش را نمی شناختند وگمراه بودند.
بنابراین، کسی که امام زمانش را نشناسد، در واقع به خدا ورسول او معرفت ندارد واگر در این حال از دنیا برود، گمراه مرده است.
در روایتی - پس از نقل حدیث مذکور - راوی، تفسیر مرگ جاهلیت را از امام صادق (علیه السلام) سؤال می کند، امام می فرماید:
جاهلیة کفر ونفاق وضلال(234)؛
گمراهی، بی دینی، دورویی وتباهی است.
بنابراین برای شناخت خدا وپیامبر (صلّی الله علیه وآله) ورهایی از کفر، نفاق، گمراهی وراه یابی به مسیر هدایت وبندگی خدا، شناخت امامان، به ویژه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)، لازم وضروری است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
کمترین مقدار معرفت امام، این است که [بدانی] امام، هم طراز پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ووارث اوست، مگر در نبوّت.
پیروی از امام، اطاعت خدا وپیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) است وباید در هر کاری تسلیم او بوده، حکم کارها را از او بخواهیم واز فرمانش پیروی کنیم(235).
دو ویژگی مهم امامان معصوم (علیهم السلام)
الف) امامان واسطه فیض کمالات وجودی اند واکثر متفکران الهی - اعم از عارفان، فیلسوفان ومتکلمان - به گونه ای به وجود واسطه فیض، میان خدا وجهان معتقدند. در احادیث، معصومان وامامان (علیهم السلام)، واسطه فیض خدا محسوب شده اند.
علاّمه مجلسی می گوید:
اکثر مطالبی که فلاسفه درباره عقول اثبات کرده اند، در احادیث متواتر، به گونه ای دیگر برای ارواح معصومان (علیهم السلام) اثبات شده است؛ برای مثال، ارواح معصومان (علیهم السلام) قبل از مخلوقات آفریده شده وعلت غایی خلقت ومیانجی در افاضه علوم ومعارف وبه طور کلی واسطه فیض در کمالات وجودی ومعرفتی اند!(236).
در زیارت جامعه، خطاب به امامان (علیهم السلام) آمده است:
خدا با شما شروع وختم می کند. به واسطه شما باران نازل می شود وشما باعث می شوید که آسمان بر زمین فرونریزد. غم واندوه وگرفتاری ها با شما رفع می گردد(237).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
ما خزائن خداییم وبه واسطه ما، درختان میوه می دهند ورودها جاری می شوند وباران از آسمان می بارد(238).
هم چنین در احادیث آمده است:
اگر زمین لحظه ای بدون امام باشد، ویران ونابود خواهد شد(239).
ب) امامان واسطه فیض هدایت الهی اند. در آیه ۶٩ سوره زمر می خوانیم:
﴿... وأَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها...﴾؛
... وزمین [در آن روز] به نور پروردگارش روشن می شود....
در زیارت جامعه، آمده است:
وأشرقت الأرض بنورکم(240)؛
زمین با نور شما امامان، می درخشد.
نتیجه این که امامان، نور خدا در زمین اند. از همین رو آیاتی که در آنها نور یا نور خدا به کار رفته، در احادیث به امامان تفسیر شده است(241). نور الهی کنایه از هدایت الهی است:
سلام بر امامان هدایت وچراغ های روشن گر وتاریکی ها... سلام بر دعوت کنندگان به سوی خدا... وآشکارکنندگان امر ونهی خدا... کسی که خدا را بخواهد، از شما شروع می کند وموحّد، توحید را از شما گرفته است. کسی که هدفش خدا باشد، به وسیله شما به او می رسد... با دوستی وهمراهی شما، خداوند ما را با دین خود آشنا کرده است(242).
خورشید پنهان
نقش امام در عصر غیبت چیست ومردم چگونه از وجود مقدس امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) بهره مند می شوند؟
اصحاب امامان (علیهم السلام) بارها این سؤال را مطرح کرده اند وپاسخ آن بزرگواران، از جمله حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه) از طریق نایب خاص، به دست ما رسیده است:
همان گونه که از خورشید استفاده می شود، در آن هنگام که پشت ابرها قرار می گیرد(243).
خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار دارد وسیاره های آن، از جمله کره زمین به گرد آن می چرخد. خورشید، با نیروی جاذبه ای که بر سیاره هایش وارد می کند، از پرتاب آنها در اثر نیروی گریز از مرکز، جلوگیری می کند وکرات را در مدارهای منظم وبر گرد خود نگه می دارد. از سوی دیگر، حرارت ونور خورشید باعث روییدن گیاهان ودر نتیجه حیات حیوانات وانسان می شود ودر اثر آن، روز وشب پدید می آید وبه زندگی انسان نظم خاصّی می دهد. بنابراین، تمام نعمت هایی که در این جهان وجود دارد، از مجرای خورشید به ما می رسد، خواه ظاهر باشد وخواه در پشت ابرها قرار گیرد. البته، خورشید در لحظه ظهور ونورافشانی، خواص وآثاری دارد که در لحظه پنهان شدن آن، وجود ندارد.
همه این مطالب درباره امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) نیز صادق است. او واسطه فیض نعمت های الهی است ونور وجود، علم وهدایت از طریق او به انسان ها می رسد.
اما غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) باعث محروم شدن از فیض حضور وبهره مندی بیشتر از حضرتش می شود؛ همان گونه که هنگام پنهان شدن خورشید، مردم در انتظار بیرون آمدنش هستند، در زمان غیبت نیز دوستداران وپیروان آن امام (عجل الله تعالی فرجه)، در انتظار ظهور مقتدای خویشند.
بایسته ها در عصر غیبت
وظایف مسلمانان در عصر غیبت، آموختن وعمل کردن به معارف واحکام دینی، انتقال آن به دیگران وتلاش برای تحقق احکام الهی در جامعه است؛ به دیگر سخن، وظایف ما، تعلم، تبلیغ واجرای دین است ومقدمات این امور، همچون فراگیری علوم وفنون مختلف نیز از بایسته ها خواهد بود. در این جا وظایف مسلمان ها در عصر غیبت را برمی شمریم:
١. درخواست معرفت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) از خدا: هنگامی که امام صادق (علیه السلام) درباره غیبت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) سخن می گفت، زراره پرسید: اگر من زمان غیبت را درک کنم، چه وظیفه ای دارم؟ حضرت فرمود: این دعا را بخوان:
اللّهم عرّفنی نفسک، فإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف نبیک. اللّهمّ عرّفنی رسولک، فإنّک ان لم تعرّفنی رسولک، لم أعرف حجّتک.
اللّهمّ عرّفنی حجّتک، فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی(244)؛
خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من معرفی نکنی، پیامبرت را نمی شناسم. خدایا! معرفت وشناخت پیامبرت را به من ببخش، که اگر پیامبر خود را به من معرفی نکنی، حجّت تو را نمی شناسم. خدایا! حجّت خود را به من بشناسان، که اگر حجّت خود را به من معرفی نکنی، از دین خود گمراه می شوم.
از این دعا، نکته های بسیاری می توان استنباط کرد:
اول این که، در عصر غیبت باید معرفت خدا ورسول وامام را از خدا خواست ونباید به علوم واطلاعات خود درباره خداشناسی وپیامبرشناسی وامام شناسی بسنده کرده، خود را از عنایات خدا مستغنی دانست، بلکه درهرحال باید به خدا توکل کرد واز خدا معرفت خواست.
دوم این که، لازمه شناخت خدا، شناخت پیامبر ولازمه شناخت پیامبر، شناخت امام وحجّت است. بنابراین، اگر امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) شناخته نشود، پیامبر وخدا نیز به درستی شناخته نشده، انسان در گمراهی وضلالت خواهد بود. اصولا شناخت خدا، پیامبر وامام، پایه واصول دین است وتمام معارف واحکام دیگر، براساس همین اصول شکل می گیرند.
٢. تسلیم در برابر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه): امام باقر وصادق (علیهما السلام) می فرمایند:
لا یکون العبد مؤمنا حتّی یعرف الله ورسوله والأئمّة کلّهم وإمام زمانه ویردّ إلیه ویسلّم له(245)؛
بنده، مؤمن نخواهد بود، مگر آن که خدا ورسول او وهمه امامان وامام زمان خود را بشناسد [حکم کارهایش را] به امام زمان ارجاع دهد وتسلیم ایشان باشد.
اسحاق، پسر یعقوب در عصر غیبت صغری، از طریق محمد پسر عثمان عمری، نایب خاص امام عصر (عجل الله تعالی فرجه)، نامه ای برای حضرت فرستاد ودر آن مشکلات خود را مطرح کرد. امام (عجل الله تعالی فرجه) در پاسخ چنین نوشتند:
وأمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فإنّهم حجّتی علیکم وأنا حجّة الله علیهم(246)؛
اما در حوادثی که رخ می دهد باید به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجّت من، بر شمایند ومن حجّت خدا، بر آنانم.
امام خمینی (رحمه الله) در توضیح حدیث، «روات احادیث...» را همان «فقها» دانسته اند:
امروز فقهای اسلام حجّت بر مردم هستند، همان طوری که حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله) حجّت بود...(247).
لازمه تسلیم شدن در برابر امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) استفاده از احادیث امامان وتفقّه در آن، برای کسب معارف اعتقادی واحکام عملی است واگر اجتهاد در احکام عملی مقدور نبود، باید از فقها ومراجع، تقلید کرد، هم چنین باید از فقیه عادل وحاکم (ولی فقیه) تبعیت نمود.
٣. محبت به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه): پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) در معرفی مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) می فرماید:
من أحبّ أن یلقی الله وقد کمل إیمانه وحسن إسلامه فلیتولّ الحجّة صاحب الزّمان المنتظر(248)؛
هر کس دوست دارد خدا را ملاقات کند، درحالی که ایمانش کامل واسلامش نیکو باشد، پس دوست دار حضرت حجّت صاحب الزمان منتظر باشد.
بنابراین، ایمان با محبت وولایت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) کامل می شود ویکی از وظایف ما، دوستی او وتقویت آن در قلبمان است.
۴. یاد امام عصر (عجل الله تعالی فرجه): از آثار شناخت امام زمان ومحبت به او، یاد کردن ایشان است. اگر به کسی علاقه زیادی داشته باشیم، همیشه به یادش خواهیم بود ومی کوشیم به هر مناسبتی از او یاد کنیم وسخنانش را نقل کنیم.
روایت شده است که وقتی امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) از امام غایب، نعمت باطنی خدا یاد کردند، فردی پرسید: آیا از امامان کسی غایب می شود؟ امام فرمود:
بله، شخص او از دیدگان مردم غایب می شود، ولی یاد او از دل های اهل ایمان نهان نمی شود واو دوازدهمین نفر از ما است(249).
۵. احساس حضور: امامان بر اعمال واحوال موجودات جهان، به خصوص مؤمنان، آگاهی ونظارت دارند. امام علی (علیه السلام) می فرماید:
هیچ مؤمنی در شرق وغرب زمین، از ما غایب نیست(250).
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در توقیع مبارکشان به شیخ مفید (رحمه الله) فرمود:
ما به آنچه بر شما می گذرد، احاطه علمی داریم، واخبار هیچ یک از شما بر ما پوشیده نیست... ما در رعایت حال شما اهمال نکرده، شما را فراموش نمی کنیم واگر این گونه نبود، سختی ها بر شما نازل می شد ودشمنان، شما را مستأصل می کردند(251).
وقتی که امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) از وضعیت مؤمنان آگاه بوده، آنها را مورد عنایت خاص خویش قرار می دهد، مؤمنان نیز باید او را در میان خود بدانند وحضور وتوجه آن حضرت را احساس کنند. امام سجاد (علیه السلام) فرمود:
همانا اهل زمان غیبت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) که به امامتش معتقدند ودر انتظار ظهورش هستند، از مردم همه زمانها بهترند، زیرا خداوند چنان عقل وفهم ومعرفتی به آنان عنایت فرموده، که غیبت برای آنها به منزله دیدن حضور وی است(252).
۶. انتظار: اگر کسی امام غایب را شناخت، به او عشق ورزید، او را منجی بشر دانست وبه ظهورش پس از غیبت آگاه شد، حتما در انتظار فرج وظهورش خواهد بود.
در احادیث گوناگون، انتظار فرج، برترین عمل وعبادت امت اسلامی معرفی شده وفضیلت های زیادی برای آن بیان گردیده است(253).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
هر کس از شما بمیرد، درحالی که منتظر ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) باشد، مانند کسی است که با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) در خیمه ایشان باشد.
آن حضرت پس از لحظه ای درنگ، فرمود:
نه، بلکه مانند کسی است که همراه آن حضرت شمشیر بزند.
آن گاه ادامه داد:
نه، قسم به خدا مانند کسی است که همراه پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) شهید شده است(254).
٧. دعا برای تعجیل فرج: کسی که در انتظار فرج مولایش به سر می برد، از خدا تعجیل فرج او را خواهد خواست، به ویژه اگر بداند آن حضرت نیز خواهان ظهور وبرپایی حکومت عدل است واز خدا می خواهد، تا اذن ظهورش را صادر فرماید.
روایت شده که آن حضرت از خداوند چنین طلب می کند:
خدایا وعده ای را که به من داده ای، عملی ساز وامر مرا به اتمام برسان وگام هایم را استوار گردان وزمین را به وسیله من پر از عدل وداد کن(255).
دعا برای تعجیل فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) سنّتی بوده که دیگر امامان نیز به آن عمل می کردند(256). امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) نیز از ما خواسته، تا برای تعجیل فرجش دعا کنیم:
أکثروا الدّعاء بتعجیل الفرج، فإنّ ذلک فرجکم(257)؛
برای تعجیل فرج، زیاد دعا کنید، زیرا همین، فرج وگشایش شما است.
(١٢) زمینه سازی ظهور حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)
حجت الاسلام محمد فاکر میبدی(258)
وظیفه منتظران
اصل ظهور منجی، قطعی وتردیدناپذیر است، اما سؤال این است که چه باید کرد تا این حرکت، سرعت بگیرد؟
آیا به راستی راهی برای تعجیل وجود دارد؟ آیا ممکن است با زمینه سازی مناسب، به ظهور حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه) شتاب بخشید؟ قرآن در این باره چه سخنی دارد؟
برای پاسخ گویی به این پرسش ها، نخست به تبیین ونقد دیدگاه ها پرداخته، سپس با نگاه قرآن آشنا می شویم:
دیدگاه نخست
[ظهور حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه)، همانند وقوع قیامت، به اراده خداوند است]
ظهور حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه)، همانند وقوع قیامت، به اراده خداوند است وانسان ها - خواه دوست آن حضرت باشند یا دشمن وی - نقشی در آن ندارند. باید منتظر بود تا با اراده الهی ظهور فرارسد.
دلیل طرفداران نظریه نخست، بعضی روایات است، از جمله روایت مفضّل از امام صادق (علیه السلام) که می فرماید:
... لأنّه هو السّاعة الّتی قال الله تعالی: ﴿یسْئَلُونَک عَنِ اَلسّاعَةِ أَیانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ﴾(259)؛(260)
به درستی که آن، همان زمانی است که خداوند فرموده است: درباره قیامت از تو سؤال می کنند، کی فرا می رسد؟ بگو: علمش فقط نزد پروردگار من است؛ وهیچ کس جز او (نمی تواند) وقت آن را آشکار سازد.
برخی روایات، حتی بحث از حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را ممنوع کرده، آن را گمراهی می دانند؛ چنان که امام (عجل الله تعالی فرجه) در ذیل آیه... ﴿وما یدْرِیک لَعَلَّ اَلسّاعَةَ تَکونُ قَرِیباً﴾(261). ﴿ویسْتَعْجِلُ بِهَا اَلَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِها واَلَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها ویعْلَمُونَ أَنَّهَا اَلْحَقُّ أَلا إِنَّ اَلَّذِینَ یمارُونَ فِی اَلسّاعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ﴾(262).
در معنای یمارُونَ فرمود:
یقولون متی ولد؟ ومن رأی؟ وأین یکون؟ ومتی یظهر؟ وکلّ ذلک إستعجالا لأمر الله وشکا فی قضائه ودخولا فی قدرته(263)؛
می گویند کی به دنیا آمد؟ وچه کسی دید؟ وکجاست؟ وکی ظاهر می شود؟ وتمامی اینها عجله در کار خدا وشک در قضایش ودخول در قدرت او است.
این دو روایت، ضمن آن که تأویل آیات قیامت را ظهور حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه) دانسته، شتاب در وقوع آن را نبود ایمان تلقی نموده است وبحث وسؤال درباره آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه)، از جمله زمان ظهور را «مراء»، «محاجّة»، شک در حکم الهی ودخالت در قدرت خدا می داند.
در روایت دیگری تصریح شده که امر ظهور، قابل تعجیل نیست؛ چنان که در روایتی از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم:
إنّ الله لا یعجل لعجلة العباد، إنّ لهذا الأمر غایة ینتهی إلیها، فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعة ولم یستأخروا(264)؛
خداوند به دلیل تعجیل بندگان، شتاب نخواهد کرد. همانا برای این امر پایانی است که به آن منتهی می شود. چون آن پایان فرارسد، لحظه ای پیش وتأخیری نخواهد افتاد.
بنابراین دیدگاه، انسان جز انتظار تکوینی، هیچ نقشی ندارد وهمانند کسی است که مسافری دارد، اما نمی داند کجاست، باید به حکم تکوین، چشم به راه او باشد تا از راه برسد، زیرا این امر به اراده ومشیت مطلق الهی بوده وکسی نمی تواند اراده خدا را تغییر دهد وخواسته ای جداگانه داشته باشد؛ وجه تشبیه بهره بردن از حضرت - در زمان غیبت - به خورشید در پس ابرها، می تواند مؤید این بینش باشد، چرا که بشر نمی تواند به سادگی ابرها را کنار زده، خورشید را نمایان سازد.
این دیدگاه، با همه سمت وسوی توحیدی ومعرفتی اش، توجیه عقلانی نداشته ودست کم بااراده، اختیار، تشریع، تکلیف واذن در دعا، منافات دارد.
از سوی دیگر، نکوهش استعجال وسؤال از حال آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه)، اشاره به کسانی دارد که در وجود حضرت (عجل الله تعالی فرجه) تردید داشته، با پرسش های مکرر در صدد شبهه افکنی در اصل وجود امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بوده اند، درحالی که روایات متعددی که در معرفی حضرت (عجل الله تعالی فرجه) وارد شده، هرگز نشانه «مراء» و«محاجه» نیست.
دیدگاه دوم
[باید در گسترش ظلم وجور گام برداشت، تا پیمانه پر شده وزمینه ظهور فراهم گردد]
با توجه به حدیث: «إمتلأ الأرض ظلما وجورا»(265)، باید در گسترش ظلم وجور گام برداشت، تا پیمانه پر شده وزمینه ظهور فراهم گردد.
پیامبر (صلّی الله علیه وآله) درباره حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) فرمود:
المهدی من ولدی تکون له غیبة إذا ظهر یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما(266)؛
مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از فرزندان من است که برای او زندگی نهانی خواهد بود. آن هنگام که ظهور نماید، زمین را از عدل وقسط آکنده کند؛ چنان که از جور وظلم پر شده باشد.
این روایت که به «امتلا» شهرت دارد، میان شیعه وسنّی متواتر است. امّا ادعای طرفداران این نظریه نمی تواند توجیه گر اشاعه ظلم، جور، فحشا، منکرات وگناه کاری باشد، چرا که با روح قرآن در تضاد کامل قرار دارد، به ویژه با آیات تشکیل حکومت اسلامی واجرای حدود واحکام وآیات امر به معروف ونهی از منکر، تواصی، ارشاد وتبلیغ، ناسازگار است. خواست خداوند در قرآن دعوت به خیر، امر به معروف ونهی از منکر است:
﴿وَلْتَکنْ مِنْکمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی اَلْخَیرِ ویأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وینْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکرِ...﴾(267)؛
باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی وامر به معروف ونهی از منکر کنند....
پر کردن جامعه از ظلم وجور وگناه وفحشا، خواست شیطان ومنافقان است. خداوند متعال می فرماید:
﴿... ومَنْ یتَّبِعْ خُطُواتِ اَلشَّیطانِ فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ واَلْمُنْکرِ...﴾(268)؛
... هر کس پیرو گام های شیطان شود، [گمراهش می سازد، زیرا] او به فحشا ومنکر فرمان می دهد....
در آیه دیگر می فرماید:
﴿اَلْمُنافِقُونَ واَلْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمُنْکرِ وینْهَوْنَ عَنِ اَلْمَعْرُوفِ...﴾(269)؛
مردان وزنان منافق، همه از یک گروهند. آنها امر به منکر، ونهی از معروف می کنند....
براساس این دیدگاه، باید به بخش عظیمی از آیات قرآن وپیام آنها بی اعتنایی کرد ومخالف آنها عمل نمود، تا پیمانه پر شود. در سایه شوم این نظریه، تمام انقلاب های آزادی بخش، جنگ های حق طلبی وحتی قیام ائمه (علیهم السلام) محکوم ودچار بحران مشروعیت می شود، زیرا باعث تأخیر ظهور منجی می شود.
حدیث «امتلا» اشاره به ظهور علایم ونشانه ها، از جمله گسترش بی عدالتی، گناه ومنکرات در آخر الزمان دارد واین هرگز به معنای جواز ارتکاب گناه نیست.
دیدگاه سوم
[باید علت یا علت های غیبت را برطرف نمود، تا زمینه ظهور فراهم آید]
این دیدگاه، بر این باور است که باید علت یا علت های غیبت را برطرف نمود، تا زمینه ظهور فراهم آید وبا استناد به برخی روایات، مواردی را مطرح ساخته است:
الف) دوری از بیعت ستم گران
اگر امام (عجل الله تعالی فرجه) در آن زمان غیبت نمی کرد، باید تن به بیعت حاکم زمان خود می داد؛ چنان که روایت رضوی نیز به آن اشاره می کند:
قال الإمام الرضا (علیه السلام): لئلاّ یکون فی عنقه لأحد بیعة إذا قام بالسّیف(270)؛
امام رضا (علیه السلام) فرمود: [به این جهت غیبتش طول کشید] تا آن که وقت قیام با شمشیر، بیعت کسی بر گردنش نباشد.
ب) خوف وترس
در روایت زراره از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم:
للغلام غیبة قبل قیامه، قلت ولم؟ قال یخاف علی نفسه الذّبح(271)؛
برای جوان (امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)) قبل از قیامش غیبتی است. پرسیدم برای چه؟
فرمود: چون از کشته شدنش می ترسد.
در روایت دیگر می فرماید:
إنّ للقائم غیبة قبل ظهوره، قلت ولم؟ قال: یخاف القتل(272)؛
همانا برای قائم قبل از ظهورش غیبتی است. گفتم: برای چه؟ فرمود: ترس از کشته شدن.
ج) آزمایش الهی
اخبار متعددی دلالت بر این دارد که آزمایش الهی از عوامل غیبت است. در روایتی از امام باقر (علیه السلام) در پاسخ به جابر جعفی، آمده است:
هیهات، هیهات، لا یکون فرجنا حتّی، تغربلوا، حتّی یذهب الکدر ویبقی الصّفو(273)؛
هیهات، هیهات! فرج ما پیش نخواهد آمد، تا این که شما غربال شوید، سپس غربال شوید [کنایه از آزمایش های سخت] تا این که [ناخالص ها از خالص ها جدا شوند] ناخالص ها بروند وخالص ها باقی بمانند.
امام رضا (علیه السلام) می فرماید:
اما والله لا یکون الّذی تمدّون إلیه أعینکم حتّی تتمیزوا أو تتمحّصوا، وحتّی لا یبقی منکم إلاّ الأندر. ثمّ تلا: ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکوا ولَمّا یعْلَمِ اَللهُ اَلَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکمْ ولَمْ یتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اَللهِ ولا رَسُولِهِ ولاَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً واَللهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ﴾(274)؛(275)
به خدا سوگند! آنچه شما چشم انتظار آن هستید، نخواهد آمد، تا این که به آزمایش های سخت دچار شده، خوب وبد شما جدا شود ودر این آزمایش سخت، اندکی از شما باقی بماند، سپس آیه شریفه را تلاوت فرمود: آیا گمان کردید که [به حال خود] رها می شوید، درحالی که خداوند هنوز کسانی را که از شما جهاد کردند وغیر از خدا ورسولش ومؤمنان را محرم اسرار خویش انتخاب ننمودند، [از دیگران] مشخّص نساخته است؟! [باید آزموده شوید وصفوف از هم جدا گردد؛] وخداوند به آنچه عمل می کنید، آگاه است.
د) بی وفایی مردم
در توقیعات شریفه آمده است:
ولو أنّ أشیاعنا وفّقهم الله لطاعته علی إجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجّلت لهم السّعادة بمشاهدتنا علی حقّ المعرفة وصدقها منهم بنا فما یحسبنا عنهم إلاّ ما یتّصل بنا ممّا نکرهه ولا نؤثره منهم(276)؛
واگر شیعیان ما - که خداوند آنها را به طاعت وبندگی خویش موفق بدارد - در وفای به عهد وپیمان الهی اتفاق واتحاد می داشتند وعهد وپیمان الهی را محترم می شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد وزودتر به دیدار ما نائل می شدند؛ واگر براساس معرفت واقعی وراست گویی وصداقت عمل می کردند چیزی از ما بر ایشان پنهان نمی ماند مگر آنچه که ما برای آنان ناخوشایند می دانیم وتأثیری بر آنها ندارد.
ه) عدم ضرورت بیان علّت غیبت
بعضی روایات، بیان گر این است که امامان معصوم (علیهم السلام) از علت اصلی غیبت آگاهند، اما مأمور به بیان آن نیستند؛ ازاین رو سربسته وبه طور اجمال حکمت هایی از آن را بیان نموده اند. دلیل این مدعا، روایت عبد الله فضل هاشمی از امام صادق (علیه السلام) است که فرمود:
برای صاحب الامر، غیبت ناگزیری است که هر باطل جویی در آن به شک می افتد، گفتم: فدایت شوم، برای چه؟ فرمود: به دلیل امری که ما اجازه نداریم آن را هویدا کنیم، گفتم: در آن غیبت چه حکمتی وجود دارد؟ فرمود: حکمت غیبت او، همان است که در غیبت حجّت های الهی پیش از او بوده است ووجه حکمت غیبت او پس از ظهورش آشکار گردد، هم چنان که وجه حکمت کارهای خضر (علیه السلام) از شکستن کشتی وکشتن پسر وبه پاداشتن دیوار، بر موسی (علیه السلام) روشن نبود، تا آن که وقت جدایی آنها فرارسید(277).
براساس این روایت - به خصوص تشبیه غیبت به حضرت خضر (علیه السلام) وکارهایش که در هنگام همراهی حضرت موسی (علیه السلام) صورت گرفته است - غیبت حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه) واقعیتی دارای تأویل است که پس از ظهور، خود آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه) آن را روشن خواهد کرد.
دیدگاه چهارم
همان گونه که مردم، در عصر حضور ائمه (علیهم السلام)، وظایفی بر عهده داشته اند که می بایست ادا می کردند، در غیبت نیز افزون بر تکالیف عمومی، وظایفی بر دوش دارند، تا ضمن رسیدن به اجر وثواب، در زمینه ظهور نیز گام هایی بردارند.
وظایف عصر غیبت
از مجموع روایات، چنین به دست می آید شیعه در عصر غیبت وظایفی را بر عهده دارد، که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف) صبر
امام رضا (علیه السلام) می فرماید:
ما أحسن الصّبر وإنتظار الفرج، أما سمعت قول الله (عزَّ وجلَّ):
﴿... واِرْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکمْ رَقِیبٌ﴾(278) وقوله (عزَّ وجلَّ) ﴿... فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکمْ مِنَ اَلْمُنْتَظِرِینَ﴾(279)، فعلیکم بالصّبر فإنّه إنّما یجیء الفرج علی الیأس فقد کان الّذین من قبلکم أصبر منکم(280)؛
صبر وانتظار فرج، چه نیکو است، آیا سخن خدای تعالی را نشنیدی که فرمود:
... چشم به راه باشید که من نیز با شما چشم به راهم وفرمود:... منتظر باشید که من نیز با شما از منتظرانم. پس بر شما باد صبر کنید، که فرج پس از یأس می آید وپیشینیان شما از شما صابرتر بودند.
تعبیر «علیکم بالصبر» آشکارا نشان می دهد که در عصر غیبت، صبر بر فراق، وظیفه شیعیان است.
ب) انتظار
پیامبر (صلّی الله علیه وآله) می فرماید:
افضل أعمال أمّتی إنتظار الفرج(281)؛
انتظار فرج، بهترین اعمال امّت من است.
امام علی (علیه السلام) در پاسخ کسی که از وی پرسید: کدام عمل نزد خدا بهتر است؟
فرمود: انتظار فرج(282). انتظار بر دو قسم است: تکوینی وتشریعی.
انتظار تکوینی، بیشتر حالت منفی دارد، اما تشریعی، پویا وتوأم با علم وعمل است. امام سجاد (علیه السلام) در این باره می فرماید:
والمنتظرون لظهوره أفضل أهل کلّ زمان، لأنّ الله تعالی ذکره، أعطاهم من العقول والأفهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة، وجعلهم فی ذلک الزّمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله (صلّی الله علیه وآله) بالسّیف اولئک المخلصون حقّا، وشیعتنا صدقا، والدّعاة إلی دین الله سرّا وجهرا(283).
منتظران ظهور او از مردم هر زمانی برترند، زیرا خدای تعالی عقل وفهم ومعرفتی به آنها عطا فرموده است که غیبت نزد آنان، به منزله مشاهده است وآنان را در آن زمان مانند مجاهدان پیش روی پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) - که با شمشیر به جهاد برخاستند - قرار داده است. آنان مخلصان حقیقی وشیعیان راستین ما ودعوت کنندگان به دین خدای تعالی در نهان وآشکارند.
ج) دعا
برخی روایات، عمده ترین وظیفه عصر غیبت را دعا دانسته اند، از جمله در توقیع «اسحاق بن یعقوب» که محمد بن عثمان آن را دریافت کرده است، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) فرموده اند:
وأکثروا الدّعاء بتعجیل الفرج، فإنّ ذلک فرجکم(284)؛
برای تعجیل در گشایش، زیاد دعا کنید زیرا این، گشایش وآسایش شما خواهد بود.
د) انقطاع
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
إنّ هذا الأمر لا یأتیکم إلاّ بعد أیاس(285)؛...
این امر [ظهور] محقّق نخواهد شد، مگر بعد از مأیوس شدن [مردم]....
هم چنین امام رضا (علیه السلام) فرمود:
فإنّه إنّما یجیء الفرج علی الیأس وقد کان الّذین من قبلکم أصبر منکم(286)؛
به درستی که گشایش، بعد از یأس وناامیدی خواهد بود وکسانی هم که قبل از شما بوده اند بیش از شما صبر پیشه کرده بودند.
براساس مضمون روایت، بشر تا زمانی که چشم امید به قدرت های غیر الهی داشته باشد، عطش مهدی خواهی وعدالت مهدوی در او پدید نخواهد آمد.
با توجه به آنچه گذشت، همه دیدگاه های مطرح شده به نوعی خدشه پذیر است وآنچه بیش از سایر نظریه ها پذیرفتنی بوده ودلایل قطعی بر آن هست، دعا برای ظهور فرج وانقطاع از قدرت های غیر الهی است که زمینه را برای ظهور حضرت (عجل الله تعالی فرجه) فراهم می کند.
عوامل آمادگی وزمینه ساز
برخی روایات، به طور کلی بر این مطلب دلالت دارند؛ که آیا برای زمینه سازی ظهور، دلیلی وجود دارد یا نه؟ طبرانی وابن ماجه از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) نقل می کنند که فرمود:
یخرج ناس من المشرق فیوطّئون للمهدی سلطانه(287)؛
مردمانی از مشرق خروج خواهند نمود، پس زمینه را برای حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) فراهم می سازند.
امام صادق (علیه السلام) درباره طولانی شدن عذاب بنی اسرائیل می فرماید:
فلمّا طال علی بنی إسرائیل العذاب ضجّوا وبکوا إلی الله أربعین صباحا فأوحی الله إلی موسی وهارون (علیهما السلام) أن یخلّصهم من فرعون فحطّ عنهم سبعین ومأة سنة، قال [الراوی] وقال أبو عبد الله (علیه السلام): هکذا أنتم لو فعلتم لفرّج الله عنّا، فأمّا إذ لم تکونوا فإنّ الأمر ینتهی إلی منتهاه(288)؛
پس چون عذاب بنی اسرائیل طولانی شد، چهل شبانه روز به درگاه خداوند ناله سردادند، آن گاه خداوند به موسی وهارون (علیهما السلام) وحی فرمود، تا بنی اسرائیل را از دست فرعون نجات دهند... پس امام صادق (علیه السلام) فرمود: اگر شما نیز چنین می کردید، خداوند برای ما گشایش حاصل می فرمود. پس اگر چنین نکنید، این امر تا منتهای خود ادامه خواهد یافت.
برپایه این روایت، اگر کارها درست انجام شود، غیبت کاهش می یابد.
تشکیل حکومت جهانی با آن عظمت وشکوه، هرچند به صورت ناگهانی محال نیست، اما دلیلی عقلی یا نقلی معتبر بر وقوع آن نداریم. ممکن است خود ظهور - به دلیل معلوم نشدن وقت آن - به طور «بغتة» وناگهانی صورت گیرد، اما قطعا نمی توان گفت بدون هیچ زمینه ای رخ خواهد داد.
نظر دانشمندان
شهید مطهری (رحمه الله) می نویسد:
بعضی از علمای شیعه - که به برخی دولت های شیعی معاصر خود حسن ظن داشته اند - احتمال داده اند، دولت حقی که تا قیام مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) ادامه خواهد یافت، همان سلسله دولتی باشد که بوده است(289).
این سخن بیان گر آن است که علمای شیعه به حکومت زمینه ساز باور داشته اند.
آیت الله مکارم شیرازی می نویسد:
برای این که دنیا چنان حکومتی را پذیرا باشد، چند نوع آمادگی لازم است:
١. آمادگی فکری وفرهنگی: به این معنا که سطح افکار مردم جهان بالا رفته ومسئله «نژاد» یا مرزهای جغرافیایی حل شده باشد.
٢. آمادگی اجتماعی: مردم جهان، باید از ظلم وستم ونظامات موجود خسته شده وتلخی زندگی مادی ویک بعدی را احساس کنند واز حل مشکلات کنونی خود مأیوس گردند.
٣. آمادگی تکنولوژی وارتباطی: برخلاف آنچه بعضی می پندارند، این گونه نیست که رسیدن به مرحله تکامل اجتماعی وجهانی آکنده از صلح وعدالت، حتما با نابودی تکنولوژی جدید امکان پذیر است. وجود این صنایع پیشرفته، نه تنها مزاحم یک حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شاید بدون آن، وصول به چنین هدفی محال باشد... معجزه، استثنایی منطقی در نظام جاری طبیعت است، آن هم برای اثبات حقانیت یک آیین آسمانی، نه برای اداره همیشگی نظام جامعه(290).
۴. آمادگی های فردی: حکومت جهانی قبل از هر چیز نیازمند به عناصر آماده وباارزش انسانی است، تا بتواند بار سنگین اصلاحات چنین وسیعی را به دوش بکشد واین در درجه اول نیازمند به بالا بردن سطح اندیشه وآگاهی وآمادگی روحی وفکری برای پیاده کردن آن برنامه عظیم است... منتظر واقعی برای چنین برنامه مهمی، نمی تواند نقش نظاره گر را داشته باشد...(291).
مؤید این سخن، دعای عهد است:
اللّهمّ إنّی أجدّد فی صبیحة یومی هذا وما عشت فیه من أیام حیاتی عهدا وعقدا وبیعة له فی عنقی، لا أحول عنها، ولا أزول أبدا(292)؛
پروردگارا من در صبح گاه امروز عهد وپیمانی که بر گردنم است، تجدید می کنم که هرگز آن را از گردنم برندارم واز آن جدا نشوم.
اگر آمادگی، شرط حضور وظهور باشد واز سوی دیگر، این امر به دست انسان صورت گیرد، طبیعی است که او می تواند در تعجیل ظهور ایفاگر نقش مهمّی باشد.
(١٣) مشروعیت حکومت دینی در عصر غیبت
دکتر محمد محمد رضایی(293)
مشروعیت حاکمیت دینی
١. نیاز به زندگی اجتماعی
زندگی اجتماعی، لازمه حیات عقلی انسان است. مسائل عقلی نه تنها در حوزه خود، بلکه در حوزه های اجتماعی، اخلاقی و... نیز کارآیی دارند.
فیلسوفان ومنطق دانان، انسان را حیوان ناطق یا عاقل تعریف کرده اند که برای تکامل عقلانیت خود به زندگی اجتماعی نیازمند است، تا معرفت های نظری وعملی بی شماری کسب کند. انسان بدون یاری دیگران، نمی تواند همه توان بالقوه عقل خویش را به فعلیت برساند.
٢. ضرورت حکومت
حکومت یک ضرورت اجتماعی است وبدون آن، جامعه نظم وقوام پیدا نمی کند(294). بنابراین، «حکومت» برای هر جامعه منظم وپیشرفته ای، ضرورت عقلی به شمار می آید. سیره پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله) - که اسوه والگوی همه مسلمانان است(295) - گواه این مسئله است. ایشان برای هدایت جامعه حکومت تشکیل داد وپس از تثبیت، آن را به خارج از مرزهای حجاز نیز گسترش داد.
٣. پایه های حکومت
هر جامعه ای برای رشد وتعالی، به قوانینی متناسب با ساختار روحی وروانی انسان ودربردارنده حقوق همه افراد آن، نیازمند است. از نظر معتقدان، چنین قانونی باید از طرف خالق انسان ها - که به همه خصوصیات انسانی آگاه است - فرستاده شود.
هم چنین هر جامعه ای به حاکم نیاز دارد، تا آن را براساس قوانینی اداره کند وبهترین حاکم، کسی است که دارای کمالات وفضایل وبرتری باشد.
قرآن درباره نیاز جامعه واقوام به رهبر وهادی می فرماید:
﴿... ولِکلِّ قَوْمٍ هادٍ﴾(296)؛
... وبرای هر گروهی هدایت کننده ای است.
۴. واقعیت جامعه
قرآن، همانند فرد، به تاریخ ملت ها نیز اهمیت داده است؛ چنان که می فرماید: ﴿... کلُّ أُمَّةٍ تُدْعی إِلی کتابِهَا...﴾(297)؛ ... هر امّتی به سوی کتابش خوانده می شود....
هر اجتماعی، واقعیتی است که آثار خاص خود را دارد و- به ناگزیر - دارای هدفی است. هدف جامعه اسلامی، جز سعادت حقیقی ورسیدن به منزلت بلند نزد خداوند چیز دیگری نیست. وظیفه حکومت اسلامی، هدایت چنین جامعه ای به سمت کمال مطلق است. ازاین رو، حاکمیت - به ویژه حاکم اسلامی - باید شایستگی این وظیفه را داشته باشد.
۵. صفات حاکم اسلامی
قرآن وروایات اسلامی برای حاکم صفاتی برشمرده اند، چنین فردی در عصر غیبت، توانایی به دست گیری حاکمیت را دارد:
الف) ایمان: کسی که به خدا، قیامت، عالم غیب، پیامبران، قرآن ودستورهای الهی ایمان داشته باشد، شایستگی حکومت در زمان غیبت را یافته، امور اجتماع را بر عهده می گیرد. تأکید اسلام بر این ویژگی به جهت این است که جامعه را از شرّ ظالمان جور بر حذر دارد؛ چنان که خداوند متعال در قرآن می فرماید:
﴿... ولَنْ یجْعَلَ اَللهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً﴾(298)؛
... وخداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.
ب) تقوا: یکی دیگر از خصوصیات رهبر اسلامی است که باعث چیره شدن بر نفس امّاره می شود وتمایلات نفسانی را تسخیر می نماید، تا بتواند به فرمان های عقل وخدا جامه عمل بپوشاند.
ج) عدالت: از جمله ویژگی های رهبر اسلامی، داشتن عدالت است. حاکم عادل به هیچ کس ظلم نمی کند وحقوق همه را محترم می شمارد.
امیر المؤمنین (علیه السلام) در این باره می فرماید:
العدل أساس به قوام العالم(299)؛
عدل اساس قوام عالم است.
هم چنین می فرماید:
العدل یضع الأمور مواضعها(300)؛
عدالت، کارها را بدانجا که باید، می نهد.
از مجموع آیات وروایات در این باره، می توان نتیجه گرفت که هدف از آمدن پیامبران، اقامه قسط وعدل در جامعه بوده وعدالت موجب قوام جامعه وعالم می گردد.
د) برخورداری از کمالات اخلاقی: یکی دیگر از صفات رهبری برخورداری از کمالات اخلاقی است. امام علی (علیه السلام) در این باره می فرماید:
من نصب نفسه للنّاس إماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه(301)؛
هرکه خود را امام وپیشوای مردم سازد، باید پیش از دیگران به تعلیم خود بپردازد وپیش از آن که به گفتار، خود را تأدیب نماید، به رفتار وکردار ادب کند.
ه) شایستگی: حکومت اسلامی، مبتنی بر قانون الهی است وحاکم آن، اجراکننده این قانون است. بنابراین، حاکم اسلامی باید از قوانین الهی آگاهی داشته باشد.
امام حسین (علیه السلام) می فرماید:
مجاری الامور والأحکام علی أیدی العلماء بالله والأمناء علی حلاله وحرامه(302)؛
اجرای امور واحکام به دست عالمان دین وامینان حلال وحرام خداوند است.
ولایت فقیه در حکومت اسلامی کنونی، ناظر به این معنا است.
و) مدیریت: یکی دیگر از علایم وصفات رهبری، مدیریت است. رهبر وهادی جامعه اسلامی، باید تواناترین فرد در اداره جامعه باشد.
امیر المؤمنین (علیه السلام) می فرماید:
أیها النّاس إنّ أحقّ النّاس بهذا الأمر أقواهم علیه وأعلمهم بأمر الله فیه(303)؛
ای مردم! سزاوارترین وشایسته ترین افراد برای رهبری، کسی است که از توان (مدیریت) بیشتری برخوردار باشد وبهتر از دیگران از دستورهای الهی فرمان ببرد.
ملاک های مشروعیت
در برابر ملاک های مشروعیت حکومت دینی - که تقوا، عدالت، اخلاق، حسن مدیریت واقتدار را بیان ساخته، بعضی شاخصه های دیگری نیز مطرح کرده اند:
١. زور وغلبه: از نظر برخی، زور وغلبه، ملاک مشروعیت به شمار می آید وهر حکومتی که قوه قهریه بیشتری داشته باشد، مشروع است. سوفسطائیان، امام احمد پسر حنبل(304) وهابز، از فیلسوفان قرن هفدهم(305) طرفداران این نظریه بوده اند.
٢. حق طبیعی: برخی متفکران معتقدند که طبیعت، شأن ومنزلت حکومت را تنها بر عهده عده خاصی نهاده است واین مسئولیت، از توان دیگران برنمی آید؛ به تعبیر دیگر، حاکم باید حاکم زاده شود.
ارسطو در این باره می گوید:
از همان ساعت تولد، بعضی برای فرمان برداری وبرخی دیگر برای فرمان روایی تعیین می شوند(306).
البته هر دو نظریه قابل بحث است واز دیدگاه اسلامی، ملاک های یاد شده نمی تواند مشروعیت داشته باشد.
٣. قرارداد اجتماعی: برخی صاحب نظران برآنند که ملاک مشروعیت حکومت، قراردادهایی است که بین افراد یا افراد وحاکمان بسته می شود، تا در ازای آن از مواهب زندگی وامنیت لازم برخوردار شوند.
هابز در این باره می گوید:
علت نزدیک پیدایش حکومت، قراردادهایی است که افراد با یک دیگر می بندند وهم اینان، پس از تأسیس حکومت، به اتباع حاکم مبدل می گردند(307).
هم چنین «روسو» در این باره می گوید:
نظم اجتماعی برای این که مشروع وموجه گردد، باید بر یک توافق یا قرارداد مبتنی باشد(308).
این نظریه نیز نقدپذیر است وبرای ردّ آن دلایل کافی وجود دارد:
الف) در انعقاد این قرارداد، تردید هست. قرارداد باید آگاهانه واز روی علم واختیار باشد. بنابراین، بسیار روشن است که در چنین مواردی، قرارداد به معنای حقیقی کلمه، وجود ندارد.
ب) اگر مردم برای حاکمیت، قراردادی را منعقد ساختند، از نظر عقلی باید به عهد خود وفا کنند. این الزام در صورتی است که حکومت در مسیر صحیح باشد. اما اگر کسانی عهد بستند وحکومت، امور غیر اخلاقی را ترویج کرد، چنین عهدی قابل وفا نیست. بنابراین، نظریه قرارداد اجتماعی نمی تواند مشروعیت حکومت ها را تبیین کند.
۴. رضایت عمومی: «جان لاک» فیلسوف تجربه گرای انگلیسی از این نظریه دفاع کرده است. حاصل نظریه یاد شده، این است که مشروعیت حکومت ها والزام شهروندان به اطاعت، مبتنی بر رضایت آنها به حکومت وقوانین وقراردادهایش است(309).
این نظریه نیز به دلیل این که در برخی موارد پاسخ گو نیست، نمی تواند کامل باشد، چرا که در هر حکومتی عدّه ای هستند که با حکومت ناسازگارند، اما حاکمیت را می پذیرند. از طرفی، اگر رضایت عمومی باشد، ولی حکومت کارهای خلاف اخلاق انجام دهد، نمی توان این حکومت را مشروع دانست.
۵. اراده عمومی: این نظریه در قرن هیجدهم، در آثار «ژان ژاک روسو» مطرح شد. البته منظور از آن، اراده همه مردم نیست، زیرا طبیعی است که چنین اجماع عمومی در باب حکومت، هیچ گاه صورت نمی گیرد....
براساس این نظریه، حکومتی مشروع است که با رأی اکثریت سر کار آمده باشد.
«کاپلسون» در این باره می گوید:
روسو این فرض را مسلم می گیرد که اراده کلی، متوجه خیر یا مصلحت عمومی است وکل ترین اراده، همواره درست ترین نیز هست(310).
البته این نظریه نیز، به طور مطلق پذیرفته نشده است، چرا که پیروی اقلیت از اکثریت تا زمانی مشروعیت دارد که اکثریت، دیدگاه ها وخواسته های قانونی ومشروع اقلیت را اعمال کند وتردیدی نیست که حتی اکثریت نیز در صورت انحراف از اصول پذیرفته شده ومشروع یک ملت واجتماع، نمی تواند به قدرت خود مشروعیت دهد.
(١۴) گفتمان های سیاسی معطوف به ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه)
حجت الاسلام محسن مهاجر نیا(311)
در اعتقاد شیعه، امامت جوهره سیاست است، چرا که هویت سیاسی مدینه فاضله شیعی، با حضور امام (عجل الله تعالی فرجه) شناخته می شود، تا آن جا که شیعه را مذهب امامیه لقب داده اند. غیبت امام در عینیت جامعه، حیات سیاسی شیعه را در فرآیند پرپیچ وخمی از زیست منتظرانه قرار داده است.
در تاریخ افزون بر هزار ساله غیبت، اقلیت شیعه تحت فشار وهژمونی اکثریت سنّی وسلطه حاکمان جور بوده، پاسداری از مرزهای اعتقادی وهویت مکتبی در این دوران، فراز وفرودهای رفتاری وعقیدتی زیادی داشته است.
پرسش اساسی این است که آیا در دوران طولانی غیبت، شیعه به حال خود رها شده ویا با دستور العمل ویژه وارائه الگوی رفتاری، تکلیف آنها مشخّص شده است؟
حاصل تحقیق حاضر این است که در هر دوره ای، گفتمان ویژه ای، که ملهم از آموزه های امامان (علیهم السلام) بوده، به کنش منتظرانه شیعه غنا بخشیده است. در این میان، گفتمان های ذیل - که این تحقیق بر محور آنها استوار شده است - از اهمیت ویژه ای برخوردارند:
- گفتمان انتظار؛
- گفتمان تقیه؛
- گفتمان تعامل؛
- گفتمان ولایت فقیه.
علاوه بر اینها، گفتمان های دیگری، مانند «مبارزه»، «برائت» و«گفت وگوی جدلی» در دوران غیبت مطرح بوده ودر هر زمان ودوره ای، متناسب با شرایط سیاسی واجتماعی، از الگوهای غالب شیعه به شمار می رفته است.
گفتمان انتظار
آرمان ظهور منجی برای نجات بشر، در همه دین ها ومذهب ها برای انسان ها نوعی امیدواری به آینده ایجاد کرده است. در اسلام که دین خاتم است، این انتظار روشن تر ودر شیعه از شفافیت بیشتری برخوردار است. انتظار در روایات، با تعابیری چون «برترین اعمال»(312)، «مجاهد»(313)، «شهید»(314)، «پولادین تن»، «قوی الایمان والیقین» و«برترین انسان ها در همه زمان ها»(315) آمده است.
در دعای عهد، منتظر واقعی انسان خودساخته ای است که شمشیر از نیام کشیده ونیزه در دست، آماده همراهی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) است(316). او در همه لحظه ها بر گردن خود عهد وبیعت با حضرت را احساس می کند وخود را در زمره یاران وهواخواهان ومدافعان وی می داند. چنین انسانی معتقد است حیات بشر، آبادانی سرزمین ها، رفع همه نابسامانی ها وفساد وخرابی ها، حقوق انسان ها، یاری همه ستم دیدگان، اجرای اوامر الهی وسنّت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) تنها در سایه حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) امکان پذیر است.
بنابراین، انتظار باوری همراه عمل است، که زیست منتظرانه دوران غیبت را پوشش داده؛ به طوری که ادبیات سیاسی وانقلابی شیعه در این دوران، از الگوی انتظار جدایی ناپذیر شده است. در برهه هایی از تاریخ، انتظار معطوف به ظهور، به اندازه ای جدّی بوده که شیعه واقعی برای فرج امام خود لحظه شماری می کرده وامکانات یاری به حضرت (عجل الله تعالی فرجه) را فراهم می نموده است. در خانه هر شیعه منتظر، شمشیری مخصوص ومرکب جنگی بود وبراساس دستور فقها، در مصرف خمس وزکات، سهم امام (عجل الله تعالی فرجه) کنار گذاشته می شد، تا به دست حضرت برسد. چنین باوری در فرآیند زندگی منتظرانه، گفتمانی را سامان داده که شیعه را همواره در نوع آمادگی انقلابی قرار داده است.
در ادبیات انقلابی گفتمان انتظار، چهار عنصر اساسی وجود دارد:
١. حقیقت فراموش شده؛
٢. واقعیت مسلّط؛
٣. نجات بخش موعود؛
۴. شیعه انقلابی وفداکار ومنتظر؛
شیعه انقلابی، فداکار ومنتظر، کسی است که با خودآگاهی وشناخت حقیقت ومنجی، به واقعیت باطل موجود اعتراض داشته، آن را نفی می کند.
گاهی با سلاح مبارزه، هنگامی با تاکتیک تقیه وزمانی با تعامل ومصلحت، زمینه را برای ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) فراهم می سازد، تا مصلح واقعی، جهان را پر از قسط وعدل نماید. بنابراین، گفتمان انتظار، حلقه ارتباط بین سه دوره نبوّت، امامت وغیبت است وانسان منتظر، به گسست تاریخی این سه دوره پایان می دهد. ازاین رو، انتظار، فلسفه مثبتی از تاریخ است که با آینده نگری، شرایط تحول، پویایی، مسئولیت، تعهد وآمادگی روحی وفکری را فراروی منتظران قرار می دهد.
در روایات ومستندهای گفتمان انتظار، سه عامل سیاسی غیبت، بیشتر از عوامل دیگر، یاد شده است:
١. عدم بلوغ سیاسی مردم
در فلسفه غیبت، رشد، بلوغ وآمادگی مردم از جمله شرایط ظهور به شمار می آیند؛ چنان که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) خود فرموده اند:
اگر شیعیان ما - که خداوند آنان را بر اطاعت خویش موفق بدارد - با دل های یک پارچه وبا رشد وآمادگی بر عهد خویش وفادار باشند، به دیدار ما نائل شده واز فیض حضور ما بهره مند خواهند شد(317).
٢. کوتاهی خواص
کوتاهی بزرگان وافراد برگزیده در یاری ائمه (علیهم السلام)، از دلایل اساسی محرومیت جامعه اسلامی از فیض آنان بوده است. ٢۵ سال سکوت امیر المؤمنین (علیه السلام) ناشی از خیانت خواص وکوتاهی آنان در یاری حضرت بود وبازگشت حضرت (عجل الله تعالی فرجه) به صحنه سیاسی، پس از آن صورت می گیرد که مردم، به ویژه خواص دوباره مسئولیت خویش را بازمی شناسند:
لو لا حضور الحاضر وقیام الحجّة بوجود النّاصر(318)؛
اگر آمادگی وحضور اجتماع مردم وحاضران در صحنه نبود وحجّت بر من تمام نمی شد، به کناره گیری از صحنه قدرت ادامه می دادم.
در ادبیات سیاسی، نقش خواص با تعبیر «حضور در صحنه» و«عمل انقلابی» وکوتاهی شان با «تعلل» وفرورفتن در آرزوها وخواهش های نفسانی، یبان شده است. امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به این که چرا آنچه درباره دشمنانتان گفته شده - نوعا - به وقوع پیوسته، اما آنچه در مورد شما خاندان بیان گردیده، رخ نداده است، می فرماید:
انّ الّذی خرج فی أعدائنا کان من الحقّ فکان کما قیل وأنتم علّلتم بالأمانی فخرج إلیکم کما خرج(319)؛
آنچه درباره دشمنان ما واقع شده، همان هایی بود که به درستی بیان شده وبه همان گونه نیز اتفاق افتاد. ولی شما سرگرم آرزوها وخواسته های ناروای خود شدید پس آنچه می خواستید واقع شد.
امام صادق (علیه السلام) با اشاره به کوتاهی بنی اسرائیل در مسئولیت خویش وعذاب های وارده بر آنها وخودآگاهی وحضور مجدّد آنان در صحنه سیاسی که نتیجه اش نجات آنان به کمک حضرت موسی (علیه السلام) بود، می فرماید:
هکذا أنتم لو فعلتم لفرّج الله عنّا فأمّا إذا لم تکونوا فإنّ الأمر ینتهی إلی منتهاه(320)؛
این چنین است که اگر شما هم همین کردار را داشته باشید، خداوند فرج ما را می رساند، اما اگر این چنین نباشید، کار بدان جا می رسد که اکنون در آستانه رسیدن است.
٣. حاکمیت جور
همه مورّخان، فشار سیاسی دستگاه ظالمانه بنی عباس بر امام حسن عسکری (علیه السلام) را نقل کرده اند. حضرت در پادگان نظامی آنها تحت نظر بود وبه این دلیل به ایشان لقب «عسکر» داده اند. مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در پنج سالگی از پادگان به پشت پرده غیبت رفته است. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) در پیش گویی های خود از حضرت با تعبیر «غلام - جوان» یاد کرده است:
قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): لابدّ للغلام من غیبة فقیل له: ولم یا رسول الله (صلّی الله علیه وآله)؟ قال یخاف القتل(321)؛
برای آن جوان، چاره ای جز غیبت نیست. گفته شد: چرا ای پیامبر خدا؟ فرمود:
از کشته شدن می ترسد.
وجود حکومت جور از یک سو، کوتاهی خواص وناآگاهی عوام از طرف دیگر، سبب شده تا همه امامان شیعه، مجبور به بیعت با حاکمان ستم گر شوند. گویا یکی از ویژگی های امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)، آن است که با هیچ طاغوتی بیعت نکرده است. حضرت (عجل الله تعالی فرجه) در یکی از توقیعاتش فرمود:
انّه لم یکن أحد من آبائی إلاّ وقد وقعت فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه وإنّی أخرج حین أخرج ولا بیعة لأحد من الطّواغیت فی عنقی(322)؛
هیچ کس از پدران من نبوده، مگر این که از سوی حاکمان ستم کار زمانش بیعتی بر عهده داشت، اما من زمانی که [از پشت پرده غیبت] ظاهر می شوم، از هیچ طاغوتی بیعت بر گردنم نیست.
در ادبیات سیاسی گفتمان انتظار، «غیبت» حاصل جمع جبری عوامل اساسی وسلبی است؛ یعنی وجود طاغوت، به علاوه عدم بلوغ سیاسی عوام، به علاوه تعلل خواص، مساوی با غیبت است. در مقابل، ظهور وحضور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) حاصل جمع ارتفاع این عوامل وایجاد عوامل وجودی است:
برداشت ها وتفسیرهای گوناگون از روایت انتظار، اختلاف ها وانحراف هایی را در این گفتمان به وجود آورده است؛ به طوری که نحله های انحرافی ومدعی مهدویت وحجّت محوری، برداشت های خاصی ارائه کرده اند. در مجموع، گفتمان انتظار به دو بخش، تقسیم می شود: یکی، انتظار سازنده، مثبت، انقلابی واصلاحی ودیگری، انتظار ویران گر، مخرّب، همراه با جمود وخمود. در دیدگاه دوم، انتظار بیشتر در حد اصلاح فردی، دعا برای تعجیل فرج، صدقه دادن برای سلامتی وی وگریه وشوق در فراق حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) خلاصه می شود.
انحراف در این بینش به حدی است که با تفسیر بعضی روایات، ترویج فساد وظلم وستم را مقدمه ظهور حضرت (عجل الله تعالی فرجه) می دانند(323).
گفتمان تقیه
تقیه، به معنای خویشتن داری، مراقبت وپرهیز کردن است ومفهوم فقهی آن، پنهان نمودن اعتقاد باطنی وکتمان در برابر مخالفان به دلیل گریز از زیان های دینی ودنیوی است(324). در اصطلاح سیاسی، تصمیم عالمانه وتاکتیک خردمندانه، براساس قاعده عقلی دوران انتخاب میان اهم ومهم است. انسان آگاه وهوشمند، در عرصه رفتار اجتماعی، موضوع اهم را انتخاب کرده، از زیان های ناشی از حکم مهم، جلوگیری می کند. فضای مفهومی تقیه ومفاهیم هم سو، نشان آن است که این امر، به منظور ادای وظیفه ومسئولیت الهی انسان مسلمان است، تا با رفع موانع، کتمان اسرار، مدارا ومسامحه با دشمن، از زیان های جانی ومالی دوری کرده، با جلب نظر آنها در شرایط مناسب، حق را اظهار کند.
ادبیات به کار رفته در تقیه، گفتمان انقلابی وخردمندانه ای سامان داده که با عنایت به جهت گیری های آن، از مفاهیم انقلابی به شمار می رود وبا آن، استعدادها ونیروها، عقده ها ودغدغه های متراکم ذخیره می شود واز اتلاف فرصت ها جلوگیری شده وتهدیدها کنترل می گردد، تا در شرایط متناسب، انقلاب صورت گیرد. این گفتمان در زبان دینی ومستندهای روایی با مفاهیم مشخّصی بیان شده است(325).
تأمل در هرکدام از مفاهیم فوق ونوع ادبیات روایات، نشان می دهد که برخلاف تصور وتلقی رایج، تقیه به هیچ وجه فرار از مسئولیت انقلابی نیست، بلکه تاکتیکی معقول وقاعده ای خردمندانه، برای عبور از شرایط اجبار واضطرار تهدیدآمیز است. این قاعده عقلی در همه ادیان الهی پذیرفته شده است.
گفتمان تقیه در عصر غیبت برای شیعه در شرایط ومناطق مختلف وجود داشته، اما به طور خاص می توان مقطع تاریخی بین آغاز تا غیبت تا ظهور آل بویه، در آغاز قرن پنجم، را مقطع تقیه دانست. در این دوران (٢۶٠ - ٣٢٠ ه. ق) فشار سیاسی دستگاه خلافت وبه تبع آن چیرگی فکری اکثریت سنّی، عرصه فکری را بر دانشمندان شیعه تنگ کرده بود وبه ناچار برای حفظ هویت وحقانیت خویش، چاره ای جز روی آوردن به تقیه نداشتند. با ظهور حمدانیان وبویهیان، شیعه توانست تا حدودی از این گفتمان خارج شده وحقانیت خود را در گستره مملکت اسلامی از شاخ آفریقا تا مناطق شامات، بحرین، عراق وایران آشکار کند ودر مناطقی با استقلال، اکثریت را به خود اختصاص دهد.
این وضعیت کم وبیش در مناطقی از ایران، وجود داشت وبا روی کار آمدن صفویان، به اوج خود رسید وگفتمان حکومت شیعی به کلی جای گزین تقیه شد(326).
١. حفظ اسلام
شیعه در میان گروه های مختلف اسلامی، خود را مذهب حقه می داند وبا اتخاذ گفتمان تقیه در دوران خفقان خلفای ستم کار وفاسد عباسی، نه تنها برای حفظ خود، بلکه برای حفظ کیان اسلام کوشیده است. البته مرزهای این تقیه تا زمانی بوده که موجب شر وفساد ویا تقویت کفر، بی ایمانی وگسترش ظلم وجور وتزلزل در اصول وارکان اسلام نباشد.
٢. حفظ هویت شیعه
فشار دستگاه خلافت، هم زمان با ولادت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وغیبت ایشان، علیه شیعه به قدری شدید بود که شیعیان، با زبان رمز واشاره با یک دیگر سخن می گفتند وبا پنهان کردن عقیده خود، با دستگاه جور همکاری می کردند.
٣. حفظ وذخیره نیروها
در روزگاری که صرف اعتقاد به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) جرم تلقی شده، شناسایی وفاداران وعالمان این مکتب، موجب از بین رفتن آنها می گردید، «تقیه» بزرگ ترین وعاقلانه ترین روش تعامل با دشمن به شمار می آید.
۴. پنهان کردن برنامه ها
اقلیت صالح شیعی برای حفظ هویت خود ومقابله با فشارها ودشمنی های مخالفان، همواره از پویایی وتحرّک بالایی برخوردار بوده، برای وحدت داخلی به طرح ها وبرنامه هایی نیاز داشت که می بایست از چشم دشمن پنهان می ماند.
از این رو، «تقیه» سپر پولادینی بود که از برنامه ها وطرح های شیعه در دوران خفقان حفاظت می نمود.
گفتمان تعامل
شکسته شدن اقتدار خلفای عباسی در آغاز قرن چهارم وظهور جنبش های شیعی در کشور اسلامی، شیعه را از وضعیت تقیه خارج ودر موقعیت جدیدی قرارداد وتهدیدهای فزاینده سیاسی، به فرصت های طلایی تبدیل شد. برای اولین بار به صورت آشکار - در بغداد مرکز خلافت - منصب وزارت در بین خاندان شیعی، مانند کرخی وابن فرات وارد شد(327). تهاجم سهمگین آل بویه از مشرق وحمدانیان از مغرب، خلیفه را خوار وزبون کرد؛ به گونه ای که به هرگونه همکاری تن داد. آل بویه با عزل خلیفه، می توانستند دستگاه سیاسی خلافت را منقرض نموده، خود بر کرسی خلافت تکیه زنند، با مصلحت سنجی بدان اقدام نکردند وبا نصب جانشینی برای خلیفه، با وی همکاری کردند. در این دوران، شرایط سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی، بحث تعامل با سلطان جور را به صورت گسترده در فقه شیعه مطرح ساخت وگویا فقها درصدد حل این مشکل برآمدند.
شیخ طوسی (متوفای ۴۶٠) با خروج از قاعده حرمت تعامل با حکومت جور می فرماید:
أمّا سلطان الجور فمتی علم الإنسان أو غلب علی ظنّه أنّه متی تولّی الأمر من قبله أمکنه التّوصّل إلی إقامة الحدود والأمر بالمعروف والنّهی عن المنکر وقسم الأخماس والصّدقات فی أربابها وصلة الإخوان ولا یکون فی جمیع ذلک مخلاّ بواجب ولا فاعلا لقبیح فإنّه یستحبّ له أن یتعرّض لتولّی الأمر من قبلهم(328)؛
اما سلطان ستم گر، پس هرگاه برای انسان علم یا ظنّ غالب به دست آید، که با پذیرش ولایت وی، این امکان را می یابد که در اقامه حدود، امر به معروف ونهی از منکر، تقسیم خمس وصدقات بین صاحبان آنها وصله به برادران مسلمان موفق می شود ودر این روند خللی به واجبات الهی وارد نشده، مرتکب کارهای ناپسند نمی گردد، آن گاه پذیرش این مسئولیت استحباب می یابد.
شیخ طوسی، زمانی که اساس اسلام در خطر تهاجم کفار قرار می گیرد، همکاری با حکومت جور وجنگیدن تحت فرمان او را لازم می داند(329). محقّق حلّی (۶٠٢ - ۶٧٢) صاحب شرائع نیز در صورت امکان واقامه مصالح اسلامی، همکاری با سلطان جور را جائز می داند(330).
شیخ انصاری از فقهای قرن سیزدهم، با گسترش نظریه تعامل با حکومت های جور معتقد است:
هرجا مصلحت عموم مسلمانان، از طریق همکاری با حکومت جور وپذیرش مسئولیت در دستگاه سیاسی آنها امکان پذیر باشد - خواه پذیرش همکاری با اجبار باشد یا رضایت - تعامل وهمکاری مشروع است(331).
گفتمان ولایت فقیه
ابو نصر فارابی می گوید:
بعد از ائمه ابرار (علیهم السلام)؛ یعنی کسانی که رهبران حقیقی هستند، همه سنّت های رئیس اول بدون کم وکاست وتغییری حفظ ودر اختیار رهبری غیر مماثل گذاشته می شود، تا به آنها عمل کند ودر اموری که رئیس اول تکلیف آن را مشخّص نکرده، وی به اصول مقدر رئیس اول مراجعه واز طریق آن، احکام امور مستحدثه وغیر مصرحه را استنباط می نماید. در این صورت رئیس سنّت به صناعات فقه نیازمند می شود واین صناعت، او را بر استخراج واستنباط همه امور واحکام وضع نشده از جانب واضع شریعت، توانا ساخته وتکلیف امت را روشن می سازد: فمن کان هکذا فهو فقیه(332). چنین کسی که [متولی این امور است] باید فقیه باشد.
چنین گفتمانی در دورانی مطرح می شود، که غیبت طولانی آغاز شده ونماینده خاص، معرفی نمی کند ورهبری شیعیان را در اختیار نواب عام قرار می دهد:
وأمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فإنّهم حجّتی علیکم(333)؛
اما در حوادث پیش آمده، به عالمان دین مراجعه کنید وموضع فکری ورفتاری خود را در رویدادهای زندگی با رهنمودهای اجتهادی اینان هماهنگ سازید، چرا که آنان حجّت من بر مردم اند.
شیخ مفید(334)، سلاّر دیلمی(335) وشیخ طوسی از علمای قرن های چهارم وپنجم نیز خبر از تفویض مسئولیت رهبری به فقیهان داده، می گویند:
وقد فوّضوا ذلک إلی فقهاء شیعتهم فی حال لا یتمکنون فیه من تولّیه بنفوسهم فمن تمکن من إنفاذ حکم أو إصلاح بین النّاس أو فصل المختلفین فلیعمل ذلک(336).
چنانچه شرایط وزمینه های رهبری - اعم از اجرای احکام واصلاح میان مردم وحل وفصل مشکلات ودعاوی آنان - به وجود آید، آنها باید به این وظیفه اقدام نمایند.
شهید ثانی در ضرورت گفتمان ولایت فقیه می گوید:
در عصر غیبت باید فرد عارف وعادلی باشد، تا مردم در مسائل شرعی ودینی خود به او مراجعه کرده، تکالیف ووظایف دینی خود را طبق نظر او انجام دهند.
اگر چنین نباشد، احکام شرعی دگرگون گشته، حکمت وهدف خداوند، که همانا حفظ دین وترویج دین ودنیا است، به تعطیلی کشیده خواهد شد(337).
صاحب جواهر (١٢٠٠ - ١٢۶۶ ه. ق) با ارائه گزارش تاریخی از اندیشه گفتمان ولایت فقیه، معتقد است که کسی از علمای شیعه در اصل آن تردید ندارد. وی می گوید:
تمام اصحاب شیعه امامیه وحدت نظر دارند که فقیه عادل امین - که جامع شرایط فتوا است واصطلاحا مجتهد نامیده می شود - در زمان غیبت، نایب وجانشین امامان معصوم (علیهم السلام) بوده، نیابت وی شامل همه مواردی است که نیابت از امامان (علیهم السلام) امکان پذیر است(338).
این گفتمان، در فرآیند دوران غیبت، به تناسب شرایط زمان ومکان در معرض تطور وتکامل قرار داشته است؛ به گونه ای که در زمان مرحوم نراقی، تئوری پردازی جدیدی شد(339) ودر دوران معاصر، به وسیله بزرگ ترین نماینده فکری آن (امام خمینی (رحمه الله)) سامان تازه ای یافت، تا آن جا که بر گفتمان های دیگر برتری یافت وهویت شیعه معاصر در سایه آن باز شناخته شد.
(١۵) انتظار وآثار تربیتی (فردی، اجتماعی) مکلفین در عصر غیبت
خانم مرضیه شریفی(340)
مفهوم انتظار
در ادبیات دینی مکتب حیات بخش اسلام، انتظار مفهومی بس ژرف وپرارج دارد. گویا انتظار، زیباترین وکامل ترین جلوه بندگی حق تعالی است؛ به گونه ای که پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) می فرماید:
أفضل أعمال امّتی إنتظار الفرج من الله (عزَّ وجلَّ)(341).
برترین اعمال امت من، انتظار رسیدن فرج از خدای عزیز بزرگ است.
تعبیر امام علی (علیه السلام) از انتظار چنین است:
أفضل عبادة المؤمن، إنتظار فرج الله(342).
برترین عبادت مؤمن، چشم به راه فرج خدایی داشتن است.
ازاین رو، در فرهنگ دینی ما، منتظران از جایگاه والا وممتازی برخوردار بوده وتعابیر بلندی در تجلیل مقام ومرتبت ایشان وارد شده است:
امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:
طوبی لشیعتنا المتمسّکین بحبلنا فی غیبة قائمنا، الثّابتین علی موالاتنا والبراءة من أعدائنا اولئک منّا ونحن منهم قد رضوا بنا أئمّة ورضینا بهم شیعة، فطوبی لهم ثمّ طوبی لهم وهم والله معنا فی درجاتنا یوم القیامة(343).
خوشا به حال شیعیان ما که در زمان غیبت قائم مان به ریسمان ما چنگ می زنند وبر دوستی ما ودشمنی دشمنان ما ثابت می مانند. ایشان از ما وما از ایشان هستیم. آنان به امامت ما خشنود وما به پیروی آنان خرسندیم.
خوشا به حال آنها وخوشا به احوالشان، به خدا سوگند! آنان در روز قیامت، در مرتبه ما وبا ما خواهند بود.
در مکیال المکارم آمده است:
انتظار حالتی نفسانی است که آمادگی برای آنچه انتظارش را می کشیم از آن برمی آید وضد آن یأس وناامیدی است، پس هر مقدار که انتظار شدیدتر باشد، آمادگی ومهیا شدن قوی تر خواهد بود(344).
آثار سازنده انتظار
انتظار ظهور، اصلاح عمومی در وضع جهان بشر بوده واز اعماق روح سرچشمه می گیرد. این عقیده در آموزه های اسلامی جنبه وارداتی ندارد، بلکه از شخص پایه گذار اسلام نقل شده است. در این زمینه، همه گروه های اسلام یک رأی بوده واحادیث نیز متواتر است.
انتظار حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از مسائل مهم در فلسفه عالی تشیع واز حقایق معارف اهل بیت (علیهم السلام) بوده که همواره مورد توجه منتظران حضرت بوده است.
انتظار در ماهیت خود، منتظر را متوجه پیشوای بزرگی می کند که خلیفه خدا در زمین ودارای قدرت بی زوال وپاینده است وبا قیام واقدام او، اوضاع جهان دگرگون شده، عدل وقسط در زندگی فردی واجتماعی انسان ها پیاده می شود واز زلال ناب معنویت او، جان تشنگان معرفت سیراب می گردد؛ تشنگانی که بار سنگین تکلیف انسانی انتظار را در فراق او بر دوش دارند.
انتظار در اعتقاد تشیع، محتوایی اصلاح گر، تحرک آفرین وتعهدآوری دارد، که عالی ترین نوع بندگی حق تعالی ودر نتیجه، برترین عمل ونیکوترین تلاش وجنبش را به نمایش می گذارد.
منتظر واقعی، از رفتار اصلاحی وگسترش پاکی وبازداشتن جامعه از پلیدی بی خبر نبوده، دست روی دست نمی گذارد تا یک سره تسلیم گناه وفساد وهر نوع بی عدالتی گردد وهمه کارها را به عهده مصلح اسلام گذاشته، از خود سلب مسئولیت نماید وبه دست خویش وسیله تباهی اندیشه وعقل خود را فراهم آورده، بلکه او انسان قائم است ودر حال جنبش، تلاش وبه فکر اصلاح خود ودیگران است.
خودسازی فردی
این تحول بزرگ، پیش از هرچیز، نیازمند عناصر آماده وباارزش انسانی است که بتوانند این بار سنگین را به دوش بکشند واین، در درجه نخست، مستلزم بالا بردن سطح اندیشه وآگاهی وآمادگی روحی وفکری است.
تنگ نظری ها وکوته بینی ها، کج فکری ها، حسادت، اختلاف های کودکانه ونابخردانه وبه طور کلی هرگونه نفاق وپراکندگی، با موقعیت منتظران واقعی سازگار نیست.
منتظر واقعی برای چنین برنامه مهمی، هرگز نمی تواند نظاره گر باشد، بلکه باید در صف اصلاح طلبان قرار گیرد. ایمان به نتایج وسرانجام این تحول، اجازه ماندن در صف مخالفان را نمی دهد وبودن در صف موافقان نیز به داشتن اعمالی پاک وروحی پاک تر وبرخوردار از شجاعت وآگاهی کافی نیاز دارد وخودسازی برای چنین هدفی، مستلزم به کار بستن عمیق ترین برنامه اخلاقی، فکری واجتماعی است. آثار تربیتی اعتقاد به انتظار را از لحاظ خودسازی فردی، می توان این چنین خلاصه کرد:
١. آراستگی به عدالت وتقوا
منتظر باید متدین راستین بوده، به زیور عدالت، تقوا وپارسایی آراسته باشد. پیرو واقعی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) کسی است که رفتار ومکتب او را الگوی عملی خود قرار داده وقیام تلاش وجان فرسای ایشان وهمه مجاهدت ها ورشادت های پدران بزرگوار وی را در تربیت نفوس وپرورش دینداران واقعی در نظر بگیرد وبا تمام وجود، خود را به تقوا وعدالت بیاراید وبااخلاص وارادت منتظرش باشد.
نشانه بارز کسانی که در دوره غیبت حجّت قائم (عجل الله تعالی فرجه) انتظار می کشند، به روشنی در کلام نبوی ذکر شده است. حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله) در تجلیل از مقام شامخ منتظران آخر الزمان، خطاب به صحابه فرمود:
إنّکم أصحابی وإخوانی قوم فی آخر الزّمان آمنوا بی ولم یرونی...(345)؛
شما اصحاب من هستید ولی برادران من مردمی اند که در آخر الزمان می آیند....
آن گاه در توصیف اوج مجاهدت ودینداری شان می فرماید:
لأحدهم أشدّ بقیة علی دینه من خرط القتاد فی اللّیلة الظّلماء أو کالقابض علی جمر الغضا، اولئک مصابیح الدّجی(346)؛
هریک از ایشان، بیش از کسی که بر زجر پوست کندن درخت خار، با دست خالی، در شب تاریک یا نگه داری آتش سوزان داغ، در کف دست صبر می کند، در دینداری خود استقامت وپایداری می ورزند. به راستی آنان چراغ های هدایت در شب های ظلمانی هستند.
٢. آراستگی به بردباری وپایداری
منتظر باید اهل استقامت، صبر وحلم باشد. برپایه روایت مفصّلی که شرایط عصر غیبت واوضاع پیش از ظهور را مطرح کرده، می توان این نکته را دریافت که در دوران غیبت، فشار زیادی بر منتظران مخلص وصدیق مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) وارد می شود.
مقاومت وپایداری در چنین شرایطی، به توان بالای روحی نیاز دارد.
منتظران باید بکوشند، تا به درجات بالای صبر نائل گردند؛ صبری که طبق حدیث شریف، «رأس الایمان» است.
این معنا را می توان در کلام پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) خطاب به اصحابش جست وجو کرد:
پس از شما کسانی می آیند که به هریک از آنان، اجر پنجاه نفر از شما را خواهند داد. اصحاب پرسیدند: ای پیامبر خدا! ما در جنگ های بدر، احد وحنین با شما بودیم وآیاتی از قرآن درباره ما نازل شده است، پس چرا به آنان پنجاه برابر ما ثواب داده می شود؟
حضرت پاسخ دادند: آنان در شرایطی بس دشوار خواهند بود که اگر شما در آن شرایط به سر برید، تحمل واستقامت آنان را نخواهید داشت(347).
از همین رو، انسان عصر غیبت باید دارای شناخت درست وبصیرت درخشان باشد، تا بتواند در اعتقاد به حق ودر برابر هر پیشامدی پایدار باشد.
انسان منتظر باید بداند، «انتظار» چیست، او منتظر چه کسی است وظهور، مقدمه چه اموری است؟ اگر این شناخت صحیح را به دست آورد، دارای فضیلت بزرگی خواهد بود:
هر کس امر امامت ورهبری را بشناسد، آن گاه پیش از قیام قائم از جهان برود، پاداش او مانند کسی است که در رکاب قائم شهید بشود(348).
انسان، با شناخت امر رهبری وامامت، در خط الهی معرفت وتکلیف قرار می گیرد ودر حوزه ولایت الهی داخل می شود وچنین کسی - در هر حال - در مقام قرب وکرامت است.
٣. بهره مندی از دین شناسی بنیادین
فهم وتلقّی درست از دین، شرط انتظار واقعی است. مطالعه تاریخ، نشان می دهد که ادیان، بر اثر عوامل مختلف وبا گذشت زمان های متمادی، آرام آرام از خلوص نخستین خود فاصله می گیرند وخطوط اصلی وفرعی آنها، با حذف واضافه، تبدیل وتغییر، تأویل وتفسیر و... دچار تحریف می شوند.
هرگونه تحریفی، از یک نظر، به دو دسته لفظی ومعنوی تقسیم می شود.
درباره وقوع تحریف در اسلام باید گفت: هرچند در کتاب آسمانی (قرآن کریم) تحریف لفظی راه نیافته است، اما در طی چهارده قرن گذشته، عواملی چون تفسیر به رأی یا کج فهمی قرآن، فقدان بخشی از منابع حدیث، سیره وسنّت، جعل حدیث، تحریف تاریخ وشخصیت ها، نفوذ فرهنگ های بیگانه وپیدایش رگه های نفاق، مهجور شدن وحی از صحنه های زندگی اجتماعی وحیات سیاسی، ترویج اسلام شناسی های مسموم ومغرضانه، مانند تک بعدی دیدن دین... همگی به نوعی در محدود ساختن خلوص اسلام نقش داشته اند(349).
امام خمینی (رحمه الله) در این باره فرمودند:
اگر نبود مجاهدت های علمی استخوان سوز وطاقت فرسای علمای عظام - یعنی فقیهان واسلام شناسان ژرف اندیش وجامع نگر - معلوم نبود امروز چه چیزی را به جای اسلام به خورد توده های مسلمان می دادند. ولی با این وصف، رسوباتی از آن همه جریان ناسالم وانحرافی - خواه ناخواه - در ذهنیت جامعه اسلامی ته نشین خواهد شد.
وظیفه فرد وجامعه منتظر در عصر غیبت، به ویژه در دوره حاضر - که با تداوم وتورم نظریه پردازی ومطالعات نظری در حوزه دین پژوهی، عرصه وسیع علوم انسانی وروند برداشت های ناصواب از دین، پیچیده تر شده - این است که اسلام ناب را از سرچشمه های اصیل آن دریافت دارند.
حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نه تنها یک انقلابی ورهبر سترگ سیاسی - اجتماعی است که عدالت را در گستره جامعه بشری محقّق خواهد ساخت، بلکه مصلح بزرگ دین است(350). او بساط همه دین فروشان، بدعت گذاران ومتحجّران را برخواهدچید ومردم را به سوی ابعاد ناشناخته ومتروک دین، هدایت خواهد کرد(351).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
برای صاحب الامر، غیبتی طولانی است. در این دوران هر کس باید تقوا پیشه سازد وچنگ در دین خود زند(352).
۴. لزوم اصلاح طلبی وظلم ستیزی
منتظر باید در اصلاح جامعه واستقرار عدالت ورفع ظلم وستم بکوشد؛ به عبارت دیگر، خود نیز باید صالح ومصلح باشد.
در شریعت مقدس اسلام، درباره لزوم مبارزه با هرگونه فساد اخلاقی، سیاسی واجتماعی تأکید فراوان شده وبه صورت «امر به معروف ونهی از منکر» بیان گردیده است. امر به معروف ونهی از منکر از دیدگاه فقه اسلامی، وظیفه شرعی وهمگانی بوده ونتیجه مستقیم اجرای این فریضه، اصلاح فرد واجتماع است.
در اسلام برای درک اهمیت این اصل، آیات وروایات فراوانی آمده که به چند مورد اشاره می شود:
﴿کنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وتَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکرِ وتُؤْمِنُونَ بِاللهِ...﴾(353)؛
شما بهترین امّتی بودید که به سود انسان ها آفریده شده اند - چه این که - امر به معروف ونهی از منکر می کنید وبه خدا ایمان دارید....
پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
یا ایها النّاس! انّ الله یقول لکم: مرّوا بالمعروف وانهوا عن المنکر قبل أن تدعوا فلا اجیب لکم وتسألونی فلا أعطیکم وتستنصرونی فلا أنصرکم(354)؛
ای مردم! خداوند می فرماید: امر به معروف ونهی از منکر کنید، پیش از آن که مرا بخوانید وبه شما پاسخ ندهم واز من درخواست کنید، شما را محروم سازم واز من یاری طلبید شما را یاری نکنم.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
انّ الأمر بالمعروف والنّهی عن المنکر سبیل الأنبیاء ومنهاج الصّلحاء فریضة عظیمة بها تقام الفرائض وتأمن المذاهب وتحلّ المکاسب وتردّ المظالم وتعمّر الأرض وینتصف من الأعداء ویستقیم الأمر(355)؛
بی تردید امر به معروف ونهی از منکر، راه پیامبران وروش صالحان است.
امر به معروف ونهی از منکر، وظیفه ای سترگ وخطیر است که سایر واجبات دینی با آن میسّر می شود، راه ها امنیت می یابد، درآمدها حلال ومشروع شده، مظالم دفع، زمین آباد می گردد، از دشمنان انتقام گرفته می شود وامور سامان می یابد.
مسئولیت های اجتماعی
در عصر غیبت، منتظران راستین، علاوه بر خویشتن، در برابر یک دیگر نیز مسئولیت دارند، زیرا برنامه عظیم وسنگینی که در انتظار آنند، باید با تمام عناصر تحول در آن شرکت جویند وکار را به صورت دسته جمعی وهمگانی به انجام رسانند. باید کوشش ها وتلاش ها با درک عمق ووسعت برنامه انقلاب جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به گونه ای هماهنگ انجام گیرد.
آثار تربیتی اعتقاد به انتظار از لحاظ خودسازی های اجتماعی، در چهار محور مطرح می شود:
١. اهمیت وجود رهبر
محاسبات عقلی واجتماعی، ثابت می کند که اعتقاد به وجود چنین امامی، اثر عمیقی در اجتماع شیعه داشته است. شیعه، هرچند امام غایب را در میان خود نمی بیند، خود را تنها نمی داند وهمواره بازگشت آن سفر کرده را به انتظار نشسته است. این انتظار سازنده واثربخش، هر روز احتمال ظهورش را در دل ها بیشتر زنده می کند.
اثر روانی چنین اندیشه ای، در زنده نگه داشتن امید در دل ها ووادار ساختن افراد به خودسازی وآمادگی برای آن انقلاب بزرگ کاملا قابل درک است، اما اگر رهبری اصلا وجود خارجی نداشته باشد وعلاقه مندان مکتبش، در انتظار تولد وپرورش او در آینده باشند وضع به گونه ای دیگر خواهد بود.
برپایه برخی روایت ها، امام (علیه السلام) - در دوران غیبت - همواره مراقب حال پیروان خویش است وبا الهام الهی، از چگونگی رفتار وکردار وگفتار آنها آگاه می گردد.
این فکر سبب می شود که همه معتقدان، در حال مراقبت دایمی فروروند وبه هنگام ورود در هر کاری، به آن توجه داشته باشند.
٢. توجه به نحوه رفتار خود (تمرین وریاضت)
ایمان به امام غایب (عجل الله تعالی فرجه) سبب احساس وجود حاکم فعلی است، که اطاعتش از طریق تطبیق احکام اسلامی، لازم وضروری است، وجود چنین ایمانی، مسئولیت انسان را سنگین تر ووظیفه اش را بیشتر می کند.
منتظران با اخلاص، در مرحله تربیت نفس وخودسازی، به امر دیگری نیز باید توجه کنند؛ تمرین زندگی ساده ودور از رفاه وتن آسایی، که بتوانند با زندگی پیشوای قائم (عجل الله تعالی فرجه) هماهنگ گردند وتاب پیروی از فرزند امام علی (علیه السلام) را بیابند.
درباره موضوع یاد شده، در احادیث ما تعالیمی رسیده که اهمیت بسیاری دارد:
انسان منتظر، باید روح پارسایی، پایداری، زهد وبی نیازی، قدرت ومردانگی، شهامت وبی باکی داشته باشد وپیوسته این خصلت ها را در خویشتن پرورش دهد تا فردی، ساخته وانقلابی گردد؛ نباید شخصیت انسان منتظر را ضعف، سستی، امیال وعلایق مادی، دست خوش تغییر قرار دهد.
٣. حفظ دین ونگهبانی ایمان
یکی از ابعاد عظیم تکلیف در روزگار غیبت وانتظار، حفظ دین ونگهبانی مرزهای عقیدتی وحراست باورهای مقدس است.
در روزگار غیبت امام (علیه السلام) وبه دلیل طولانی شدن عصر انتظار، چه بسا شبهه هایی پیدا شود، یا شیطان های پنهان وآشکار، به سست کردن پایه های اعتقادی افراد - به ویژه جوانان - برخیزند. ازاین رو، باید مقاومت کرد وآن عوامل را از میان برد. تحولات در زندگی بشر وپیدا شدن افکار ومسلک های جدید، ممکن است ظلمت های فکری بیافریند وبه ایمان وروشنایی قلب ها، زیان برساند، اما نباید از کوشش بازماند واز وظایف غافل شد.
۴. دعوت به حماسه
برخلاف برخی پندارها، انتظار ظهور وچشم به راه «مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه)» بودن، موجب از دست رفتن حرکت های اصلاحی وحماسه های دینی واجتماعی نیست. انتظار، خود دعوت به «نپذیرفتن» است؛ نپذیرفتن باطل، ستم ودور شدن از بردگی وخواری. انتظار، درفش بنیادگر مقاومت در برابر هرگونه ظلم وبی عدالتی است.
مجاهدات خستگی ناپذیر شیعه در طول تاریخ، همواره گواه این بوده که در این مکتب، هیچ سستی وسازشی راه نداشته وشیعه با حضور در حوزه «انتظار»، یعنی غلبه حق بر باطل، تقوا بر گناه وآگاهی بر کوربینی، همواره آماده مشارکت در نهضت های پاک ومقدس است وبا یاد تاریخ سراسر خون وحماسه سربازان فداکار تشیع، همواره مشعل مبارزات خونین را حمل می کند.
در عصر غیبت، به شیعه - به عنوان منتظر - دستور داده اند که سلاح خود را همیشه آماده داشته باشد وچنین نیز بوده است. شیعه، اگر در تاریخ حیات خود تحولات بزرگ ونهضت های خونین داشته، همه برای اجرای عدالت وداد ومبارزه با ظلم وستم وبرمبنای اعتقاد وتعهد خویش، در قبال مکتب همیشه زنده تشیع بوده است. انتظار، دعوت به حماسه، هدایت به حرکت وقیام است.
مفاهیمی، چون «امامت»، «وصایت»، «ولایت»، «عترت»، «غیبت»، «ولی عصر» و«امام زمان»، همچون مفاهیم «توحید»، «نبوّت» و«معاد»، با هویت فرهنگی وتاریخی تشیع درآمیخته وشیعه، در چارچوب این مفاهیم، جهان بینی ژرف واستواری را بنیان نهاده که طی آن روابط وسلسله مراتب تکوینی تمام عناصر هرم هستی - از عرش تا فرش - به صورت بسیار دقیق تبیین شده است.
در تفکر شیعی، چنگ زدن به ریسمان محکم ولایت، توسل به امام (علیه السلام)، همان «وسیله» به شمار می آید وانسان از طریق امام وحجت زمان است که به خداوند متعال نزدیک شده واتصال روحانی می یابد.
امام، انسان کامل ومظهر وتجلی اسمای اعظم الهی است. او، همان فردی است که کردگار حکیم با آفرینش وی، بر فرشتگان مباهات کرد. «امام»؛ یعنی «خلیفة الله» وآخرین جانشین خدا، جز حضرت بقیة الله وحضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) کسی نیست؛ همو که آیینه دار طلعت رب العالمین و«وجه الله» است. چنان که در دعای شریف ندبه می خوانیم:
أین وجه الله الّذی إلیه یتوجّه الأولیاء(356)؛
کجاست آن وجه وصورت خدایی که دوستان خداوند به سوی او روی آورند.
(16) ابعاد حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
آقای ایرج تبریزی(357)
مهدویت، جزء عقاید شیعه، وبا آینده نگری بشر مرتبط است؛ یعنی به مسیر اجتماعات وسمت وسوی اندیشه های انسانی بستگی دارد واز لوازم وشرایط محیط، حرکت اجتماعی وحرکت نهایی بشر است. ازاین رو، آینده ای که بشر به سمت آن حرکت می کند ومی نگرد، مسئله ای جهانی است.
این نظام ایده آل، اجتماعی است که بشر - خواه ناخواه - به سوی آن کشیده می شود. ازاین رو می توان گفت عموم بشر به آینده ای روشن که فطرت وی وپیش بینی خردورزان ومتفکران به آن سمت سوق دارد، چشم دوخته وهمین مسئله منشأ حرکت ها وانقلاب ها شده است. انسانی که اجتماعی زندگی می کند، ویژگی جسمی وروحی وسایر نیازها، او را ملزم ومحکوم به زندگی در کنار هم وهم فکری با یک دیگر کرده، از نتایج قهری چنین زندگی، اختلاف وتضاد بوده وظلم وستم نیز، از این رهگذر فراگیر شده است. به طور طبیعی هرچه اجتماع گسترده تر شد ظلم وحق کشی نیز بیش از پیش گسترش یافت، به همین دلیل مبارزه ها وجنبش های درونی اجتماع شکل گرفت؛ یعنی نخست تضاد طبقاتی پدید آمده، سپس مبارزات شروع شد.
به گواهی تاریخ، بشر تاکنون نتوانسته آن نظام دلخواه وعادلانه را تجربه کند. این ایده ها، همواره به صورت مدینه فاضله تصور شده که به مرور، تفکر نظام اجتماعی بی طبقه عادلانه در جهان آینده را شکل داده اند. همین امر منشأ وانگیزه بشر برای بسیاری از درگیری ها وتلاش برای دست یابی به زندگی بهتر وبه دور از طبقه شده است. البته، تضاد لازمه تکامل بوده وبدون آن، حرکتی نخواهد بود. این مسئله در ابعاد اقتصادی، سیاسی واجتماعی قابل درک است.
ابعاد حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
موعود کیست؟ چه ویژگی هایی دارد؟ چه زمانی وچگونه ظاهر خواهد شد؟
آیا اعتقاد به ظهور، باور گروه ودین خاصی است، یا ادیان دیگر وملت ها نیز به آمدن چنین فردی با این ویژگی اعتقاد دارند؟ او به تنهایی خواهد آمد، یا کسانی همراه او خواهند بود؟ وده ها پرسش از این قبیل که در نتیجه ظلم وفساد، فحشا ومنکر، اعتیاد، قتل وغارت وتجارت شیطانی اعضای بدن انسان وغیره در ذهن نسل به ستوه آمده، جای گرفته است.
هر کسی از دیدگاه مذهب ومرام خود، به این فجایع نگریسته واز سرانجام آن پرسیده، در مواردی پاسخی درخور یافته است وبسیاری هم سرگردان وبی حاصل، در کویر به گرد خویش چرخیده اند.
در میان مسلمانان، اعتقاد به آمدن فردی استثنایی که به داد بشر رسیده، آنان را به سرمنزل هدایت رهنمون شده وهمه را زیر یک پرچم وقوانین یک حکومت، گرد هم خواهد آورد، از همان اعتقاد به منجی پدید آمده است. اما این که وی کیست؟ فرزند چه کسی است؟ در کدامین روزگار وبا چه ویژگی هایی خواهد آمد؟ بحث های فراوانی مطرح است.
رسیدن به جامعه ای انسانی مملو از عدل وداد، پیشرفته، مترقی، آزاد وآباد، خودکفا ومستقل از هر نظر وخالی از هرگونه تجاوز وتبعیض - آن هم در سطح جهانی - نیازمند انقلابی وسیع در زمینه فرهنگ وفن آوری وهدایت وکنترل ودادرسی است.
شاید بسیاری چنین بپندارند که حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بر اساس سلسله معجزات وخرق عادات برقرار می گردد؛ حال آن که این گونه نیست وزندگی همه پیامبران وامامان (علیهم السلام) نشان می دهد که پیشرفت ها وپیروزی های آنان، معمولا با استفاده از وسایل وراه های ظاهری بوده واعجاز، در مواردی جنبه استثنایی داشته است.
در روایات اسلامی، کلیات برنامه حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) برای پیاده کردن این اصول، به دقت ترسیم شده است که این بحث، بخشی از آن را به طور فشرده دنبال می کند:
١. انقلاب فرهنگی وسیع وهمه جانبه
نخستین گام انقلابی در نهضت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، چیزی جز انقلاب فرهنگی در تمام ابعادش نیست، چرا که هیچ برنامه انقلابی، بدون جهش فکری وفرهنگی، پایا وپویا نبوده، رشد وتکامل لازم را نخواهد یافت. ازاین رو، انقلاب فرهنگی، نخستین گام در تحقق چنین هدفی است که افکار را از دو سو به حرکت درمی آورد: از یک طرف، زمینه فراگیری علوم ودانش های مورد نیاز جامعه ای آباد وآزاد وسالم فراهم می گردد واز سوی دیگر، زمینه آگاهی به اصول صحیح زندگی انسانی، آمیخته باایمان در جهت رشد معنوی پدید می آید.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
العلم سبعة وعشرون حرفا فجمیع ما جاءت به الرسل حرفان فلم یعرف النّاس حتّی الیوم غیر الحرفین فإذا قام قائمنا أخرج الخمسة والعشرین حرفا فبثّها فی النّاس وضمّ إلیها الحرفین حتّی یبثّها سبعة وعشرین حرفا(358)؛
علم ودانش ٢٧ حرف (شعبه وشاخه) است وتمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آورده اند، دو حرف بیش نبود ومردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناختند، اما هنگامی که قائم ما قیام کند، ٢۵ حرف (شاخه وشعبه) دیگر را آشکار ودر میان مردم منتشر می سازد ودو حرف دیگر را به آن ضمیمه می کند، تا ٢٧ حرف کامل ومنتشر گردد.
این حدیث، به روشنی جهش فوق العاده علمی عصر انقلاب حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را مشخّص می سازد، که تحولی بیش از دوازده برابر نسبت به کلیه علوم ودانش هایی که در عصر همه پیامبران (علیهم السلام) وبشر عطا شد، پیش می آید ودرهای همه رشته ها وشاخه های علوم مفید وسازنده، به روی بشر گشوده می شود.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
إذا قام قائمنا وضع الله یده علی رؤس العباد فجمع بها عقولهم وکملت به أحلامهم(359)؛
هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند دست او را بر سر بندگان می گذارد وعقل های آنان را متمرکز می کند وافکارشان را تکامل می بخشد.
در پرتو ارشاد وهدایت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وزیردست عنایت او، مغزها در مسیر تکامل قرار می گیرد، اندیشه ها شکوفا می شود وتمام کوته بینی ها وتنگ نظری ها وافکاری که سرچشمه بسیاری از تضادها ودرگیری ها است، برطرف می گردد.
٢. جهش فوق العاده در صنایع
اگر تصور شود که حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) حکومت جهانی خود را بر وسایل ساده صنعتی هزاران سال پیش بنا می کند، پنداری ساده وناپذیرفتنی است، مگر این که همه کارها جنبه اعجاز داشته، آتش فتنه ها وتوطئه ها نیز از این طریق خاموش شود وگرنه اداره این جهان عظیم، با وسایل بسیار ابتدایی گذشته با منطق عادی ناسازگار است. هر کس اندکی با الفبای مدیریت آشنا باشد، این حقیقت را درک می کند.
از روایات نیز برمی آید که در عصر حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) صنایع وفن آوری وسایل اطلاعاتی، آن چنان پیشرفته خواهد بود که دنیا، همچون کف دست آشکار شده، حکومت مرکزی را بر اوضاع جهان مسلّط خواهد نمود.
مسئله انرژی ونور به گونه ای حل می شود که حتی نیازی به انرژی خورشیدی - که بازگشت همه انرژی ها، جز انرژی اتمی به آن است - نخواهد بود(360).
چنین توسعه شگرفی، شاید در پرتو سیستم تکامل یافته انرژی اتمی بدون تشعشعات زیان بار کنونی است. وسایل سریع السیر با وسایل کنونی قابل مقایسه نخواهد بود، نه فقط برای دور زدن کره زمین در یک زمان کوتاه، بلکه مسافرت های دوردست فضایی را نیز ممکن خواهد ساخت که خود این به اهداف اصلاحی حکومت کمک می کند.
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است:
إنّ قائمنا إذا قام مدّ الله (عزَّ وجلَّ) لشیعتنا فی أسماعهم وأبصارهم حتّی لا یکون بینهم وبین القائم برید یکلّمهم فیسمعون وینظرون إلیه وهو فی مکانه(361)؛
هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند آن چنان گوش وچشم شیعیان ما را تقویت می کند که میان آنان وقائم (رهبر وپیشوایشان) نامه رسان نخواهد بود، با آنان سخن می گوید وسخن او را می شنوند ووی را می بینند، حال آن که او در مکان خویش است وآنان در نقاط دیگر جهان.
برخی وسایل انتقال صدا وتصویر به طور همگانی وساده، در اختیار همه پیروانش قرار می گیرد وزندگی آدم ها تباه نمی شود. همه دستورها وبرنامه ها با سیستم «شهود وحضور» ابلاغ وماجرا می گردد وچنین طرحی برنامه های زاید ودست وپاگیر را رد می کند.
٣. طرح عظیم اقتصادی
یکی از روش های اساسی برای رسیدن به هدف های معنوی وتکامل انسانی، مبارزه با فقر اقتصادی وفراهم آوردن نیاز زندگی آبرومندانه همه انسان ها است. بنابراین، سومین خط اصولی برنامه حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) که مقدمه ای برای آمادگی پذیرش تعلیمات معنوی وانسانی است، تنظیم طرح اقتصادی کامل برای جوامع انسانی است. زمینی که در آن زندگی می کنیم، امکانات فراوانی برای زندگی ما ونسل های آینده وجمعیت هایی بسیار بیشتر از جمعیت کنونی دارد، اما نداشتن اطلاعات کافی از منابع موجود وبالقوه زمین از یک سو وفقدان نظام صحیح برای تقسیم ثروت زمینی از سوی دیگر، سبب احساس کمبود در ابعاد گوناگون شده است، تا آن جا که در عصر ما همه روزه گروهی افراد، از گرسنگی می میرند.
نظام استکباری واستعماری حاکم بر جهان امروز، در کنار خود یک نظام جنگی ظالمانه ای تدوین کرده که پیوسته قسمت مهمی از نیروهای فکری وانسانی را به خود مشغول می سازد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
اذا قام القائم حکم بالعدل وارتفع فی أیامه الجور وآمنت به السّبل وأخرجت الأرض برکاتها وردّ کلّ حقّ إلی أهله... وحکم بین النّاس بحکم داوود وحکم محمّد (صلّی الله علیه وآله) فحینئذ تظهر الأرض کنوزها وتبدئ برکاتها فلا یجد الرّجل منکم یومئذ موضعا لصدقته ولا لبرّه لشمول الغنی جمیع المؤمنین(362)؛
هنگامی که قائم قیام کند، حکومت را براساس عدالت قرار می دهد وظلم وجور در دوران او برچیده می شود وجاده ها در پرتو وجودش امنیت می یابد، زمین برکاتش را خارج می سازد وهر حقی به صاحبش می رسد، در میان مردم همانند داوود ومحمد (صلّی الله علیه وآله) داوری می کند. در این هنگام زمین گنج های خود را آشکار می سازد وبرکات خویش را نثار می کند وکسی موردی برای انفاق وصدقه وکمک مالی نمی یابد، زیرا همه مؤمنان بی نیاز وغنی خواهند بود.
تکیه بر ظاهر شدن برکات زمینی وخارج شدن گنج ها، نشان می دهد که هم مسئله زراعت وکشاورزی به اوج ترقی خواهد رسید، هم منابع زیرزمینی کشف واستفاده خواهد شد ودرآمد سرانه افراد آن قدر بالا خواهد بود که فقیری پیدا نخواهد شد وهمه به سرحد بی نیازی خواهند رسید. بی تردید اجرای اصول عدل وداد وجذب نیروهای انسانی در مسیرهای سازنده، اثری جز این نخواهد داشت، زیرا - همان گونه که اشاره شد - گرسنگی، فقر ونیازمندی، نتیجه تبعیض ها وبیدادگری ها وتلف شدن نیروها وسرمایه ومنابع است.
در حدیثی از منابع اهل تسنّن - از ابو سعید خدری - می خوانیم:
قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): أبشّرکم بالمهدی یبعث فی أمّتی علی اختلاف من النّاس وزلازل یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما یرضی عنه ساکن السّماء وساکن الأرض یقسّم المال صحاحا فقال رجل ما صحاحا قال (علیه السلام): بالسّویة بین النّاس ویملأ الله قلوب أمّة محمّد (صلّی الله علیه وآله) غنی ویسعهم عدله، حتّی یأمر منادیا ینادی یقول من له فی المال حاجة فما یقوم من النّاس إلاّ رجل واحد(363)؛
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) فرمود: شما را به ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بشارت می دهم. زمین را پر از عدل می کند؛ همان گونه که از جور وستم پر شده است، ساکنان آسمان ها وزمین از او راضی می شوند واموال وثروت ها را به گونه ای درست تقسیم می کند. کسی پرسید: معنای تقسیم صحیح ثروت چیست؟
فرمود: به طور مساوی میان مردم. سپس فرمود: دل های پیروان محمد (صلّی الله علیه وآله) را از بی نیازی پر می کند. عدالتش همه را فرامی گیرد، تا آن جا که دستور می دهد کسی با صدای بلند صدا زند هر کس نیاز مالی دارد برخیزد، هیچ کس جز یک تن برنمی خیزد.
۴. کنترل ونظارت دقیق
در حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، بر اثر اجرای اصول عدالت، هیچ مظلومی بی پناه باقی نمی ماند واگر به شخصی ستم وتجاوز شود، در نخستین فرصت حقش ستانده می شود ودست متجاوز وستم گر کوتاه می گردد. چنین کاری - قطعا - بدون سیستم کامل کنترل وداوری درست، شدنی نیست؛ به عبارت دیگر، برای مبارزه با فساد، تجاوز وستم، از یک سو تقویت پایه های ایمان واخلاق لازم است واز سوی دیگر، ایجاد شرایط صحیح وتأمین عناصر نیرومند قضایی که بتوانند با هوشیاری واحاطه وسیع به وظایف خود عمل کنند.
(١٧) تأثیر نظری دوره غیبت بر اندیشه های سیاسی شیعه
حجت الاسلام محمود شفیعی(364)
شرایط تاریخی برای اندیشه پردازی سیاسی شیعه
اندیشه های سیاسی شیعه، از حادثه بزرگ غیبت شروع می شود. دوره حضور، مقطعی است که معصوم (علیه السلام) در جامعه حضور دارد واو، حاق وعین واقعیت را در امور اخروی ودنیوی بیان می کند. طبق تفکر شیعه، هر اندیشه ای که خلاف اندیشه معصوم باشد، بی اعتبار وباطل است.
در دوره غیبت، شیعه فرصت اندیشیدن دارد، امّا تسلّط سنی گری مانع عمده بهره گیری از این فرصت است. اندیشوران شیعه، تنها در مقاطع خاصی افکار خود را آشکار کرده اند. نخستین اندیشه پردازان شیعه - در دوران غیبت - کسانی اند که در شرایط سیاسی - اجتماعی مناسبی قرار گرفتند وتوانستند بدون تقیه نظریه پردازی کنند؛ بزرگانی چون شیخ مفید، سید مرتضی، ابو صلاح حلبی، شیخ طوسی ودیگران که در قرن چهارم وپنجم بودند، به طور رسمی دیدگاه های کلامی، فقهی وسیاسی شیعه را بیان کردند وآن را به شکل مکتوب به نسل های بعدی انتقال دادند.
شرایط مناسب برای این دانشمندان، حاصل حکومت نسبتا خردورزانه «آل بویه» بود. در آن دوره، «بغداد» مرکز علمی جهان اسلام بود که شیعیان نیز در آنجا اندیشه پردازی می کردند.
نسل دوم نظریه پردازان شیعه، عالمان قرن هفتم وهشتم بودند. اینها نیز با توجه به موقعیت ویژه ای که تحت حکومت مغول ها پیش آمده بود، افکار واندیشه های شیعه را در حوزه های مختلف فکری، شرح وبسط می دادند.
از مهم ترین عالمان این دوره می توان محقّق حلّی، علاّمه حلّی، خواجه نصیر الدین طوسی وشهیدین را نام برد. این فرزانگان در ایران وعراق پراکنده بودند.
نسل سوم، کسانی بودند که در دوره سلطنت «صفویه» ظاهر شدند واین حضور، تا زمان مشروطه ادامه یافت. آنان نیز تحت تأثیر فضای باز سیاسی، به نفع شیعیان اندیشه پردازی کردند. در این گروه، عالمان برجسته ای، چون محقّق اردبیلی، محقّق کرکی، کاشف الغطا. صاحب جواهر، شیخ انصاری، محقّق نائینی وشاگردان آنها قرار داشتند.
نسل چهارم، با امام خمینی (رحمه الله) شروع می شود. این گروه، تحت تأثیر افکار واندیشه های امام خمینی (رحمه الله) شجاعانه در عصر عمل، فضای بسته دوره پهلوی را به چالش کشانده، تا مرحله انقلاب وپیروزی آن پیش رفتند ودر نتیجه، فضای جدیدی برای توضیح وتبیین آزادانه اندیشه های شیعه پیش آمد.
شئون پیامبر (صلّی الله علیه وآله) وائمه (علیهم السلام) از دیدگاه شیعه
امامت، جایگاهی مشترک بین پیامبر (صلّی الله علیه وآله) وامامان (علیهم السلام)، در گفتمان شیعه از جنبه های گوناگون، جای بحث وبررسی دارد:
الف) تعبیر «امامت» در ادبیات فقه وکلام شیعه، معنای وسیع تری از حکومت وخلافت دارد؛ شیعه هم زمان برای پیامبر (صلّی الله علیه وآله) وامامان (علیهم السلام) چند شأن ومقام قائل است.
ب) در این که کدام یک از مقام ها، اساس وبنیاد امامت را تشکیل می دهد وکدام تبعی وفرعی است، نظریه های متفاوتی ابراز شده است.
ج) آیا شئون امامت از اشتراک معنوی برخوردارند که نمی توان آنها را از هم تفکیک نمود یا از هم جدا بوده وحتی ممکن است با توجه به دوره های مختلف وافراد خاص، از هم متمایز بشوند؟
د) آیا امامت، بحث کلامی است یا فقهی؟ وسؤال هایی دیگر از این قبیل.
شیعه، امامت را ادامه نبوّت تفسیر می کند وبرای پیامبر (صلّی الله علیه وآله) وبه تبع، برای امامان (علیهم السلام) شأن های مختلفی بیان کرده است:
١. ابلاغ وتبیین وحی: دریافت وحی وابلاغ آن، وظیفه پیامبر (صلّی الله علیه وآله) است که این امر، بدون کمترین دخل وتصرف در پیام های وحیانی انجام می گیرد. مردم نیز وظیفه داشتند پس از شنیدن، در فهم آن بکوشند وبه فرمان های خداوند عمل کنند:
﴿وَما آتاکمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾(365)؛
... آنچه را پیامبر خدا برای شما آورده، بگیرید [واجرا کنید] واز آنچه نهی کرده، خودداری نمایید....
٢. حکومت وفرمان روایی: از دیدگاه شیعه، پیامبر (صلّی الله علیه وآله) را خدا به این منصب برگزیده است. او وظیفه دارد به تشکیلات حکومتی دست بزند وقدرت سیاسی را بر عهده بگیرد ودر واقع بر مردم ولایت یابد:
﴿... أَطِیعُوا اَللهَ وأَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وأُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکمْ...﴾(366)؛
... اطاعت کنید خدا را واطاعت کنید پیامبر خدا واولو الامر [اوصیای پیامبر] را....
براساس تفسیر مفسّران(367)، اطاعت خواسته شده در این آیه، افزون بر پیروی مؤمنان از شریعت است. مؤمنان موظفند از فرمان هایی که پیامبر (صلّی الله علیه وآله) (حاکم) وامامان (علیهم السلام) (حاکمان بر حق) صادر می کنند، به دلیل ارتباط این فرمان ها با مصالح سیاسی واجتماعی آنها، از آن پیروی نمایند.
٣. قضاوت: براساس این شأن، مسلمانان موظفند در اختلاف ها ودعواهای شخصی، به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) رجوع کرده، او را داور قرار دهند ونتیجه حکم او را با جان ودل بپذیرند واین تسلیم، شرط ایمان است:
﴿فَلا ورَبِّک لا یؤْمِنُونَ حَتّی یحَکمُوک فِیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیتَ ویسَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾(368)؛
به پروردگارت سوگند! که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر این که در اختلاف هایشان، تو را به داوری طلبند وسپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند وکاملا تسلیم باشند.
قضاوت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) نیز در وجه کلی، براساس دلیل ها وشاهدان صورت می گرفت وبا قضاوت های عرفی تفاوتی نداشت. پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در ادای این رسالت، نه به غیب، بلکه متکی به ظاهر بود، اگر در مورد خاصی، بر او وحیی نازل می شد، استثنا بود.
حکومت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) نیز با حکومت های عرفی - در شکل - جدا نبود.
پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در صورت لزوم مشورت می کرد ومؤمنان نیز از عمل سیاسی پیامبر (صلّی الله علیه وآله) چنین فهمی داشته اند(369).
شیعه، معتقد است هریک از سه منصب یاد شده، از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) به امامان معصوم (علیهم السلام) منتقل شده وآنها وارثان مشروع این منصب هایند، درحالی که اهل تسنّن، تنها به منتقل شدن مقام حکومت اعتقاد دارند(370).
بنیاد امامت، مرجعیت دینی (ابلاغ وتبیین وحی) یا حکومت؟
بحث مهم دیگر شیعه، این است که کدام یک از این سه مقام، اساس امامت را تشکیل می دهد. در این که شأن قضاوت، بنیاد امامت است، بحثی نیست، امّا در این که مرجعیت دینی اساس امامت است یا حکومت، میان عالمان شیعه اختلاف نظر هست.
همین اختلاف، نوع شکل گیری اندیشه سیاسی شیعه در زمان های مختلف دوره غیبت را تعیین می کند. در این زمینه به بررسی سه نظریه کلان - که در واقع تشکیل دهنده سه الگوی نظری برای دوره غیبت است - می پردازیم:
١. حکومت، اساس امامت: بسیاری از متکلمان وفقیهان شیعه از گذشته تاکنون در مسئله امامت، بر جنبه سیاسی تکیه وتأکید نموده اند. از نسل اول عالمان شیعه، سید مرتضی وشاگردش ابو صلاح حلبی امامت را به گونه ای تبیین کرده اند که فلسفه اصلی آن، سیاست وحکومت است.
سید مرتضی در لطف بودن امامت گفته است:
امامت پیش ما لطف در دین است، تا در نبود حاکم عادل، وضع زندگی مردم پریشان نشود ونزد آنان اعمال زشت، ظلم وجور آشکار نگردد.
بنابراین، بحث اصلی در امامت، «حکومت» و«سیاست» است؛ هرچند حاکم شیعه شرایطی دارد، که دیگران دارا نیستند.
٢. مرجعیت دینی، اساس امامت: برخی دانشمندان معاصر، به ویژه شهید علاّمه مطهری (رحمه الله) بر این باورند که مرجعیت، ابلاغ دین وتبیین شریعت بنیاد فلسفه امامت است.
به نظر این گروه، اصلی ترین رسالت معصومان (علیهم السلام) نه امر سیاسی، که امر فرهنگی بوده است:
مسئله امامت این است که با رفتن پیامبر (صلّی الله علیه وآله)، بیان تعلیمات آسمانی که دیگر در آنها اجتهاد ورأی شخصی وجود ندارد، در یک فرد متمرکز بوده؛ به طوری که مردم در مسائل دینی هرچه از او سؤال می کردند، می دانستند که پاسخ وی بر حق بوده ورأی وفکر شخصی نبوده، که امکان اشتباه در آن باشد(371).
محمد جواد مشکور، در این زمینه می گوید:
[به نظر شیعه] امامت مسئله مصلحتی وامری سیاسی نیست، که به اختیار وتعیین امّت باشد، بلکه آن قضیه ای اصولی است که رکن وپایه دین به شمار می رود(372).
بر این مبنا، امامت سیاسی، امری تبعی است که امامان (علیهم السلام) با ملاحظه مقام معنوی مرجعیت دینی، خود به خود به حکومت نیز اولویت داشتند(373).
٣. امامت، مقدمه اجرای شریعت: درحالی که تأکید نظریه نخست، به دست گرفتن قدرت سیاسی به وسیله انسانی معصوم (امام) بود وبرداشت دوم، امامت را به مفسّر دین بودن امام معصوم (علیهم السلام) تعبیر می نمود، این دیدگاه، بر اصل «اجرای احکام دینی» اصرار می کند. مبتکر این نظریه، امام خمینی (رحمه الله) است که مباحث خود درباره امامت، نبوّت وولایت فقیه را بر محور اجرای احکام متمرکز کرده است. در این برداشت، امامت منصبی متأخر از اصل شریعت وتابعی از آن ولزوم اجرای شریعت است که توجیه گر ضرورت وجود نبی (صلّی الله علیه وآله) ووجود امام (علیه السلام) نیز به شمار می آید.
در این دیدگاه، شریعت اصل است؛ حاکم وحکومت وسیله وابزاری برای اجرای آن به شمار می آید.
امام خمینی (رحمه الله) درباره وسیله بودن حکومت برای اجرا فرموده اند:
عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته شأن ومقامی نیست، بلکه وسیله انجام [دادن] وظیفه اجرای احکام وبرقراری نظام عادلانه اسلام است(374).
تأثیرپذیری اندیشه های سیاسی دوره غیبت از چیستی امامت
می توان براساس دیدگاه های یاد شده درباره چیستی امامت، چند الگوی متفاوت از نظریه های سیاسی شیعه را براساس ادوار تاریخی از هم دیگر تفکیک نمود:
الف) الگوی صبر: الگوی صبر، انتظار وتعطیلی حکومت مشروع در مدتی طولانی، در دوره غیبت، بر اندیشه های شیعه مسلّط بوده که از یک طرف تحت تأثیر برداشت اول (حکومت) واز سوی دیگر، روندی تلخ وبلندمدت تاریخی، چنین برداشتی را دامن زده، آن را تقویت کرده است. شیعه وجهان اسلام بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) - چه در زمان حضور وچه غیبت - گرفتار حکومت های ستم گرانه «بنی امیه» و«بنی عباس» می گردد. پادشاهان این دو قبیله، یکی بدتر از دیگری برای چندین قرن بر دنیای اسلام مسلّط می گردند. تیره شدن تاریخ سیاسی اسلام، ذهنیت دوگانه(سفید مطلق - حکومت معصومان وتاریک مطلق - حکومت غیر معصوم) شیعه را بنیان می نهد وبه تدریج نهادینه می گردد؛ به عبارت دیگر، تسلّط ذهنیت دوگانه تاریخی، هیچ گاه به عالمان شیعه این اجازه را نمی دهد که بتوانند در دوره غیبت به شکل سوم حکومت - نه معصوم باشد ونه حکومت شاهان ستم گر - بیندیشند.
تجربه تلخ تاریخی، آنها را به این نتیجه ذهنی رسانده بود که تنها دوگونه حکومت وجود دارد: حکومت معصوم (علیه السلام) وحکومت ستم گران که نمی تواند مشروع باشد.
سید مرتضی با این منطق که تا ایجاد شرایط مطلوب، ظاهر شدن امام، واجب نیست، تحصیل شرایط امامت (حکومت) را برای اجرای حدود الهی لازم نمی داند. او تعطیلی برخی احکام شریعت را در دوره غیبت بلا مانع می داند ومعتقد است تنها هنگام ظهور معصوم (عجل الله تعالی فرجه) واجب می گردد؛ شرایط امامت تحصیل کردنی نیست، باید خود به خود حاصل گردد(375).
محقّق حلّی، از علمای قرن هفتم نیز فقیهان را در دوره غیبت، صاحب حکم ونایب امام معصوم (عجل الله تعالی فرجه) می داند(376).
در هر حال، تصویری که از مسئله حکومت در دوره غیبت، با تکیه بر دیدگاه نسل اول ودوم دانشمندان شیعه می توان ارائه نمود، وجود دولت در دولت است. دولت جائر با تکیه بر تشکیلات حکومتی، حکمرانی می کند ودولت های کوچک فقیهان در حد وسع خود، احکام حسبیه را اجرا می کنند: این اجرا گاهی به استقلال وزمانی در قالب همکاری اضطراری با سلطان جائر صورت می گیرد(377).
ب) الگوی اصلاح: برپایه بنیاد اندیشه های اصلاحی، دانشمندان شیعه می کوشند، تا حکومت موجود را از راه های گوناگون تعدیل نموده، از ستم وستم گری آن بکاهند ودر نتیجه، از حالت انعکاس بیرون آمده، در عرصه سیاست به صورت فعال ظاهر می گردند. این فرصت در مایه حکومت شیعی صفویان حاصل گشت.
این الگو نیز، از یک طرف تحت تأثیر نظریه امامت (مرجعیت دینی ونه حکومت) است که معتقد به ضرورت حکومت، در جامعه است؛ هرچند حکومت موجود آرمانی نباشد. از سوی دیگر، متأثر از شرایط خاص تاریخی بوده که حکومتی شیعی در جهان اسلام (ایران) شکل گرفته است. بر این اساس، دانشمندان شیعه در تلاشند با بیشترین همکاری، حکومت موجود را در راستای اهداف دینی سوق داده، از ستم آن بکاهند. این همکاری تا آن جاست که محقّق کرکی، فقیه قرن دهم، به دعوت شاه اسماعیل به ایران می رود. او جامع المقاصد را «قانونی» برای رفع نیازهای حکومت موجود نوشته وبه شاه تقدیم می نماید. شاه طهماسب بعد از شاه اسماعیل، طی فرمان هایی اطاعت از «کرکی» را واجب قلمداد می کند، حتی به کرکی می گوید:
شما نایب امامید وشایسته تر به مقام سلطنت وخود را کارگزار او خطاب می کند(378).
اوج نظریه اصلاحی شیعه در دوره مشروطیت، به دست فقیه نامدار وتیزهوش وزمان شناس، آیت الله نائینی تدوین وتحریر گشت. نائینی اذعان دارد تنها حکومت مشروع تمام عیار، حکومت معصوم (علیه السلام) است، امّا اکنون که دوره غیبت است ودسترسی به حکومت معصوم (علیه السلام) ممکن نیست، بین دو شکل از نظام سیاسی قرار گرفته ایم.
از دیدگاه نائینی، نظام سیاسی پادشاهی ومشروطه در مقایسه با حکومت معصوم، نامشروعند، امّا وقتی این دو حکومت را مقایسه می کنیم، یکی بر دیگری ترجیح دارد، چرا که مفسده یکی از آنها کمتر از دیگری است. نظام سیاسی مشروطه مفسده کمتری دارد وحکومت پادشاهی مفسده اش بیشتر است. بنابراین، مشروطه بر پادشاهی برتری دارد وایجاد آن، از باب دفع افسد به فاسد واجب است.
براساس الگوی اصلاح تحت تأثیر نظریه «امامت یعنی مرجعیت دینی ونه حکومت» عدّه ای دانشمندان معاصر، تا مرحله اندیشه امکان تشکیل حکومت کاملا مشروع در زمان غیبت، حتی به دست غیر فقیه پیش رفته اند.
با این حال، درون الگوی امامت، این امر پذیرفته شده که با وجود معصوم (علیه السلام) او به حکومت اولویت دارد وحکومت دیگران مشروعیت ندارد.
ج) الگوی حکومت مشروع تمام عیار: این الگو، برآمده از نظریه سوم است که در بحث امامت به جای تأکید بر فرد امام یا پیامبر، روی شریعت وضرورت اجرای آن اصرار می کند. برپایه این استدلال، شریعت از جانب خدا تشریع شده وهدف از آن، اجرای عملی محتوای دین در جامعه بوده است.
ازاین رو، هر کس عالم به شریعت وشایسته اجرای آن باشد، باید مجری شریعت بوده، مقدمات آن را که مهم ترینش تشکیل حکومت است، فراهم نماید. این چکیده نظریه ای است که اوّلین بار حضرت امام خمینی (رحمه الله) مطرح کردند وبدین شیوه بر آن استدلال نمودند. البته حضرت امام، ادله عقلی ونقلی زیادی برای تأیید این نظریه بیان داشته اند(379).
پیش از امام خمینی (رحمه الله) مهم ترین بحث فقها در مورد حکومت، صرفا مسئله اجرای حکم (احکام شرعی) به وسیله فقیهان در دوره غیبت بود. ابتکار ونوآوری امام (رحمه الله) در این بود که از مرحله لزوم اجرای احکام شریعت پلی برای دست یابی به حکم وضعی شرعی ساخت. او حکومت وتأسیس تشکیلات سیاسی، نظامی، قضایی، اقتصادی واجتماعی را زمینه ومقدمه اجرای شریعت دانستند.
اندیشه سیاسی امام خمینی (رحمه الله) در جهان تشیع از فضای فکری جدید حکایت می کند، که راه جدیدی برای ورود فعالانه در عرصه سیاست، تا مرحله شکل گیری حکومت گشود ودر عمل نیز این اتفاق بزرگ تاریخی محقّق می گردد.
(١٨) ویژگی های منتظران وجامعه منتظر
حجت الاسلام حسین الهی نژاد(380)
اهداف وراه کارها
بحث آرمان شهر که منتظران راستین در آن، سکنی گزیده اند وبا مؤلفه هایی، چون معرفت، انتظار، آمادگی، عدالت، اصلاحات و... آراسته اند، به درازای تاریخ بشر مطرح بوده وآرزوی همه انسان ها، در تمام دوره ها بوده است.
نیک شهر منتظران، با ویژگی های تک تک افراد، دورنما وشمّه ای از حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است که افراد آن، با زنده کردن شاخصه های موردنیاز، خود را در راستای تحقق جامعه ایده آل مهدوی قرار می دهند.
بدیهی است بیان شاخصه های منتظران وجامعه منتظر، برای معرفی وشناخت آنها، ضروری است که در این جا به بیان آنها می پردازیم:
فصل اول: معرفت
معیار ومیزان ارزش وبی ارزشی هرچیزی، معرفت وشناخت است. انسان فاقد معرفت، همیشه به سوی شوربختی وسقوط پیش می رود. قرآن کریم در این باره می فرماید:
﴿... هَلْ یسْتَوِی اَلَّذِینَ یعْلَمُونَ واَلَّذِینَ لا یعْلَمُونَ...﴾(381)؛
... آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟!....
امام باقر (علیه السلام) فرمود: از علی (علیه السلام) نقل شده است:
انّ قیمة کلّ امرئ وقدره معرفته(382)؛
ارزش ومنزلت هر کس به [اندازه] معرفت او است(383).
معرفت به حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
منجی باوری، اعتقادی است که در درون ادیان مطرح شده ودر این میان، دین اسلام، مهدی باوری را در قالب مهدویت، به جامعه بشر عرضه کرده است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
اللّهمّ عرّفنی حجّتک، فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی(384)؛
پروردگارا! حجّت خویش را به من بشناسان، چرا که اگر او را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد.
معرفت به حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) دانستن نام ونسب حضرت نیست، بلکه تبیین شناخت آن حضرت وجایگاه وجودی ایشان وفایده واثر محوری او برای همه موجودات - اعم از عرشی وفرشی - است. اثر وجودی حضرت وجایگاه والای ایشان در دو بعد تکوین وتشریع قابل درک است:
مقام تکوینی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
منتظران در مقوله تکوین، باید به عظمت ومنزلت حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه) پی برده وبدانند که امام معصوم (علیه السلام) واسطه فیض الهی ورابط خالق وخلق است؛ یعنی مخلوقات به وسیله ایشان از خوان پربرکت الهی روزی می خورند وزمین به سبب ایشان از بلاهای آسمانی در امان می ماند ودر پرتو وجود حضرت، خداوند به بندگانش نعمت می دهد.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
ما حجّت های خدا بر روی زمین وجانشینان او در میان بندگان خدا وامین رازهای وی هستیم. ما کلمه تقوا وعروة الوثقی هستیم [یعنی ولایت ومتابعت ما، حلقه وصل به او است که هر کس در آن چنگ زند، گسست ندارد واو را به بهشت می رساند] ما گواهان خدا ونشانه های هدایت خدا در میان مردم هستیم وبه سبب ما خدا آسمان ها وزمین را نگاه می دارد وبه برکت ما باران را می فرستد ورحمت خود را می گسترد وزمین هرگز از امام قائمی خالی نباشد که ظاهر شود یا پنهان واگر یک روز زمین خالی از حجّت خدا شود، هر آینه با اهلش به موج درآید؛ چنان که دریا در طوفان با اهلش به موج می آید(385).
هرگاه مضامین بلند روایت امام رضا (علیه السلام) در معرّفی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) برای منتظران روشن شد، همه برکات آسمان وزمین را از یمن وجود امام دانستند وهدایت های ظاهری وباطنی خدا را در پرتو امام معصوم (علیه السلام) باور کردند به منزلت وجایگاه رفیع امام پی برده، در راه رضایت وخشنودی ایشان با استواری حرکت می کنند وهرچه در این مسیر بیشتر حرکت کرده، بر سرعت وتوان خود بیفزایند، زودتر به آرزوی دیرینه خود - که ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است - خواهند رسید.
دکتر کربن فرانسوی، درباره این که امام رابط خالق ومخلوق وواسطه فیض الهی است، می گوید:
مذهب تشیع [به علت وجود مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه)] تنها مذهبی است که رابطه میان خدا وخلق را برای همیشه نگاه داشته وپیوسته ولایت را زنده وپابرجا می دارد، چون مذهب یهود نبوّت را - که رابطه واقعی میان خدا وعالم انسانی است - در حضرت کلیم (علیه السلام) ختم کرده، به همین دلیل به پیامبری حضرت مسیح (علیه السلام) وحضرت محمد (صلّی الله علیه وآله) اذعان ننموده ورابطه مزبور را قطع می کند.
هم چنین «نصارا» در حضرت مسیح، یا اهل سنّت - از مسلمانان در حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله) توقف کرده، با ختم نبوّت در ایشان، دیگر رابطه ای میان خالق وخلق نمی دانند وتنها مذهب تشیع است که با وجود اعتقاد به ختم نبوّت با حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله) ولایت را - که همان رابطه هدایت وکمال است - هم چنان زنده می داند... وجود او (منجی) حقیقتی است زنده که نمی توان از خرافات شمرد واز فهرست حقایق حذف نمود. به عقیده من همه ادیان حقیقت زنده ای را دنبال می کنند ودر تلاش برای اثبات اصل وجود آن، مشترکند، ولی مذهب تشیع به زندگی این حقیقت، لباس دوام واستمرار پوشانیده است...(386).
مقام تشریعی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
در مقوله تشریع، امام والی وسرپرست جامعه اسلامی بوده، دارای برکت های زیر است:
١. حافظ کیان شریعت
امام (علیه السلام) اگرچه حضور نداشته باشد - برای حفظ کیان ومرزهای شریعت ودین، نقش مهمّی ایفا می کند. پیامبر (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
در هر نسلی از امّت من، عادلی از اهل بیتم وجود دارد که دین را از تحریف وغلوکنندگان وادعاهای دروغ اهل باطل وتأویل جاهلان پاس می دارد(387).
٢. مایه امید
حضور امام (علیه السلام) مایه امیدواری منتظران است وهمین در جنبش وحرکت آنان، که همانا مبارزه با ستم گران وطاغوتیان است، نقش محوری ایفا می کند.
٣. عامل وحدت
امام، سبب وحدت وانسجام جامعه اسلامی است، زیرا وقتی مردم به چنین اعتقادی برسند که امامشان زنده است ورفتار وگفتار آنها را زیر نظر دارد، جسارت وشجاعت در قلوبشان زنده شده ومصایب ومشکلات را با اتحاد وهمدلی در کنار امام وبا روحیه متعالی تحمّل می کنند.
بنابراین، منتظران راستین، نخستین وظیفه ای که در برابر امام ومقتدای خویش دارند، معرفت وشناخت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است؛ معرفتی که با آن منتظر، بتواند حق منتظر را ادا کرده، ابعاد وجودی اش را - اعم از تکوین وتشریع - بازشناسد. در چنین صورتی است که منتظر به مقام وعظمت رهبر ومقتدای خویش پی برده، خود را در سلک یاران ودوستداران حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) قرار می دهد.
فصل دوم: انتظار
انتظار، سهم چشم هایی است که رو به آفتاب زیسته اند، دستانی که شبانگاهان در وسعت نیایش، به جانب آسمان ریشه دوانیده، دل هایی که چون کبوتران خونین بال، در بی نهایتی سرخ جاودانه تپیده اند وگام هایی که چون جنون گردباد، واژگون رقصیده اند، تا تنهایی خاک را با آسمان در میان نهاده باشند.
منتظران، عاشقانی دل سوخته اند که لب به زمزمه تر کرده ودر دل، شور وشوق وامید پرورانده اند وپای افزاری از صبر وشکیب ستانده اند، تا خستگی راه، مجالشان ندهد که به «ماندن» بیندیشند، چرا که باید «رفت» تا به «راه» پیوست(388).
جایگاه انتظار
یکی از خصلت های نیک شهر منتظران، انتظار است. انتظار، مفهومی فطری وشهودی است که خالق یکتا در وجود انسان نهاده است. انسان بدون امید وانتظار، فردی بی تحرک، بی مسئولیت وبی خاصیت است. در مقابل، انسان امیدوار ومنتظر، فردی است پویا، متحرک وقیام آفرین. از همین روست که در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) انتظار از مفهوم روان به مقوله عمل انتقال یافته ودر میان اعمال وعبادات، برترین آنها به شمار آمده است:
قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): أفضل أعمال امّتی انتظار الفرج من الله (عزَّ وجلَّ)(389)؛
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) می فرماید: برترین کارهای امّت من، انتظار گشایش از طرف خداوند متعال است.
آری، انتظار در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) - که دوران سرگردانی وحیرت مردم نام گرفته - بسی سخت است وبرای بسیاری، پیمودن راه انتظار ورسیدن به مدینه مهدوی، کاری بسیار طاقت فرسا است که تنها با عشق وعلاقه به هدف، آسان می گردد.
این دشواری وسختی، در روایتی از امام باقر (علیه السلام) چنین بیان شده است:
قال الإمام الباقر (علیه السلام): هیهات، هیهات، لا یکون فرجنا حتّی تغربلوا، حتّی یذهب الکدر ویبقی الصّفو(390)؛
بی تردید خروج موعود ما [برای شما] حاصل نمی شود، تا آن که به سختی غربال شوید تا ناخالصان بروند وپاکان بمانند.
خاستگاه انتظار
انتظار، امری فطری است ومعرفت فطری در وجود انسان، دو مرکز وکانون دارد: یکی، دل وروان ودیگری، عقل وخرد. فطرت در قلمرو دل وروان را «احساسی وگرایشی» ودر ساحت عقل وخرد را «ادراکی وعقلی» می نامند(391).
گرایش های فطری دارای خصوصیاتی است که چند تا را برمی شمریم:
١. فهم وادراک درونی، نیازمند دلیل نیست وبدون برهان فهمیده می شود؛
٢. در همه افراد هست؛
٣. در همه ادوار وجود دارد؛
۴. در همه محیطها، اقوام وجوامع دیده می شود؛
۵. قابل سلب ونفی کلی از انسان نیست؛
۶. عوامل خارجی، در اصل وجود وعدم آن تأثیر ندارند، ولی در فعلیت وعدم فعلیت وشدت وضعف آن نقش دارند؛
انتظار، عقیده ای است که خداوند در نهاد ودرون انسان قرار داده وفراگیر بودن آن در بین همه اقوام وملت ها ودایمی بودن آن در وجود انسان، دلیلی بر فطری بودن انتظار است(392).
پیشینه انتظار
تاریخ نشان می دهد، انسان هیچ گاه از اندیشه ورؤیای بهتر زیستن فارغ نبوده وبرای رسیدن به آینده ای بهتر تلاش کرده است. در طول تاریخ، دانشمندان زیادی، که به طراحی «شهر طلایی» ومدنیت ایده آل پرداخته وجامعه بشری را بدان بشارت داده اند؛ چنان که افلاطون نقشه «اتوپیا» را تهیه کرد(393). ابو نصر فارابی تابلوی «مدینه فاضله» را ترسیم نمود(394)، توماس کامپانّلا ماکت «شهر آفتاب» یا «کشور خورشید» را طراحی کرد(395)، توماس مور «بهشت زمین» را نوید داد(396)، فرانسیس بیکن در آثار اومانیستی خود «نیوآتلانتیس»(397) را مطرح نمود(398) وبالاخره کارل مارکس با مسلک مارکسیستی، «جامعه بی طبقه» را وعده گاه آخرین منزل تاریخ دانسته است...(399).
عنصر صبر
انتظار بدون شکیبایی، تحمل وبردباری، مقوله ای بی هویت وبی معنا است واساسا صبر در درون وحاق انتظار تعبیه شده است؛ زیبایی انتظار، با صبر حاصل می شود. امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
ما احسن الصّبر وإنتظار الفرج(400)؛
صبر وانتظار فرج چه نیکو است.
بنابراین، انتظار؛ یعنی صبر وتحمل منتظر برای رسیدن به منتظر وپایداری در برابر مشکلات، که در قرآن به «استقامت» تعبیر شده است:
... واِصْبِرْ عَلی ما أَصابَک إِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ اَلْأُمُورِ(401)؛
... ودر برابر مصیبت هایی که به تو می رسد شکیبا باش، که این از کارهای مهم است.
فصل سوم: آمادگی
آمادگی، از وظایف مهمی است که جامعه منتظران به آن پای بندند؛ رسالتی که با اهداف عالی، برای رشد وتعالی انسان ها تأسیس شده وبا هدف های ستم گران جهانی در تعارض وتضاد است. این گونه آمادگی، با همه ابعاد آن، در برابر تجاوز به مرزهای مدینه منتظران، لازم وضروری است، چرا که وقتی هجوم دشمنان، فراگیر وهمه جانبه است، آمادگی ودفاع نیز باید به تناسب حال، فراگیر وعمومی باشد. از طرفی، لازم است، منتظران برای حفظ کیان وجغرافیای مدینه، به سلاح روز وکارآمد مجهز بوده، در برابر آن بایستند وبا تبیین فرهنگ وآداب ورسوم صحیح اسلامی، عملا پاسدار مرزهای دین باشند.
بدیهی است با آمادگی ومهیا بودن، اولین گام برای رسیدن به هدف - که همان حکومت جهانی مهدوی است - برداشته شده است.
ابعاد آمادگی
آمادگی فکری وفرهنگی
باید افکار مردم جهان آن چنان رشد وتعالی یابد که بدانند ویژگی های قومی وجغرافیایی، تفاوت زبان ها، آداب ورسوم نمی توانند نوع بشر را از هم جدا سازند؛ نباید تعصّبات قبیله ای، گروهی وحزبی، مانع رسیدن بشر به حقیقت باشد؛ چنان که تاکنون نیز این گونه بوده ومرزهای ساختگی با سیم های خاردار ودیوارهایی، همچون دیوار کهن چین نتوانست انسان ها را از هم دور سازد وبشر همواره - در شرایط متناسب - میل خود را به وحدت ویکی شدن نشان داده است.
جهانی شدن که امروز به صورت قهری در میان همه ملت ها، در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، حقوقی واجتماعی مطرح می شود، از نشانه های گرایش وسیر بشر به سمت وحدت است وپیشینه آن هرچند از حدود ١٩۶٠ میلادی بوده. لکن تفکر اصیل وریشه داری است که در فرهنگ اسلامی پیشینه طولانی دارد. برخی مورّخان پیدایش اندیشه جهانی شدن را به این معنا، سده هفتم میلادی دانسته اند. از طرفی، این موضوع در احادیث شیعه نیز آشکارا مطرح شده است. امام باقر (علیه السلام) فرمود:
القائم منّا... یبلغ سلطانه المشرق والمغرب ویظهر الله (عزَّ وجلَّ) به دینه علی الدّین کلّه(402)؛
حکومت قائم (عجل الله تعالی فرجه) ما شرق وغرب جهان را فرامی گیرد وخداوند به واسطه او دین خود را بر همه ادیان پیروز می گرداند....
البته جهانی شدن از دیدگاه اسلامی، با سایر نظریه ها تفاوت زیادی دارد؛ نظیر این که در فرهنگ اسلامی جهانی شدن، جنبه ارزشی دارد وبا مبانی وتعالیم الهی پی ریزی می شود وحاکم آن پاک ترین، شجاع ترین، قاطع ترین ودل سوزترین فرد آن دوران خواهد بود. فرق دیگر، آن که - برخلاف غرب - جهانی شدن در فرهنگ اسلامی (شیعی) قلمرو وسیع تری دارد وبا نگاه دقیق، «رجعت» علاوه بر بعد عرضی، طولی بودن قلمرو حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را نیز به اثبات می رساند.
وحدت عقیده
برای تشکیل جامعه وامّت واحد، رسیدن به جهان بینی مشترک، بسیار مهم وضروری است، چرا که جهان بینی های گوناگون ومتضاد - به طور قطع - جز جدایی، دوگانگی وناسازگاری اجتماعی، چیز دیگری را پدید نمی آورند؛ به دلیل این که جهان بینی، زیربنای تفکر اجتماعی وروابط انسانی است.
اختلاف در مبانی جهان بینی، موجب ناسازگاری انسان در محیط اجتماعی می شود. برنامه ریزی ها ومعیارها در روابط اجتماعی اگر برخاسته از جهان بینی ها ومرام های متضاد باشد، فعالیت های انسانی را در همه زمینه ها، ناهمگون ومتضاد می سازد ودر زمینه های اقتصادی، سیاسی، تربیتی و...
روش های گوناگون را بر جامعه حاکم می کند واز هرگونه هم سویی مانع می گردد. به این جهت تنوع وچندگانگی در مرام ها وایدئولوژی ها، زمینه ساز اختلاف ها وتضادها وبرخوردهای دشوار در زیست اجتماعی می شود ودر این شرایط، مسئله وحدت ویگانگی وتشکیل حکومت واحد جهانی نیز پوچ ونامعقول است(403).
آمادگی اجتماعی
جهان باید از ظلم وستم ونظام ها ومکتب های موجود خسته شده، ناکارآمدی ابزار مادّی را در زندگی تک بعدی احساس کند وبه تمام معنا از آن مأیوس شود. در قرون متمادی، از دوران رنسانس ونوزایی علوم - خصوصا در قرن هیجده ونوزده که عصر انفجار اطلاعات وعلوم نام گرفت، تا قرن بیستم که به دوران طلایی لیبرالیسم یاد می شود - نویدها وامیدهای صاحبان مکتب ها، جز حرفی بر زبان ومرکبی بر کاغذ نبوده که نه تنها در آنها، امنیت مردم جهان تأمین نشد، بلکه دامنه اختلاف ها گسترده وفراگیر شد.
این قوانین - به ظاهر زیبا - در تعارض با ظلم، تبعیض ونابرابری واندیشه طبقاتی فراموش گردید ومفاسد پیشین، در مقیاس های بزرگ تر وشکل های خطرناک تر بروز کرد.
توجه به عمق وضع موجود، سرانجام یأس وناامیدی وآمادگی برای یک انقلاب همه جانبه، با تعالیم وتحفه آسمانی برای انسان های زمین به وجود می آورد(404).
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
ما یکون هذا الأمر حتّی لا یبقی صنف من النّاس إلاّ وقد ولّوا علی النّاس حتی لا یقول قائل إنّا لو ولّینا لعدلنا، ثمّ یقوم القائم بالحقّ والعدل(405)؛
این امر [ممکن] نخواهد شد، تا این که هیچ صنفی از مردم باقی نماند، مگر این که بر مردم حکومت کند تا کسی نگوید: اگر حاکم می شدیم به عدالت رفتار می کردیم. سپس قائم به حق وعدالت قیام خواهد کرد.
آمادگی تکنیکی وصنعتی
برخلاف برخی پندارها، رسیدن به مرحله تکامل اجتماعی وجهانی آکنده از صلح وعدالت همراه نابودی تکنیک جدید نیست ووجود این صنایع پیشرفته، نه تنها مزاحم حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شاید، رسیدن به چنین هدفی بدون آن امکان پذیر نباشد.
ایجاد وکنترل نظام جهانی، تقاضاها وامکانات خاص خود را لازم دارد که با آن بتوان جهان را اداره کرد، پیام ها واطلاعات وآگاهی های مورد نیاز را در کمترین مدت به همه نقاط دنیا رسانید(406).
روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که در آن نکات جالبی درباره به کارگیری صنعت در زمان حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) عنوان شده است:
انّ المؤمن فی زمان القائم وهو بالمشرق لیری أخاه الّذی فی المغرب وکذا الّذی فی المغرب یری أخاه الّذی فی المشرق(407)؛
مؤمن در زمان قائم (عجل الله تعالی فرجه) اگر در مشرق باشد وبرادر دینی اش در مغرب، او از مشرق، برادرش را در مغرب می بیند....
اصولا دنیایی که می خواهد به چنین مرحله ای برسد، باید آن چنان وسایل آموزشی وتربیتی در آن وسیع وگسترده وهمگانی باشد، که بیشتر برنامه های اصلاحی را با خودآگاهی وخودیاری مردم پیاده کند. بی تردید زنده کردن روح خودآگاهی وخودیاری عمومی - آن هم در سطح جهان - نیازمند نیرومندترین مراکز فرهنگی ووسایل ارتباط جمعی وجامع ترین رسانه، مطبوعات ومانند آن است. اگر بنا بود همه کارها با معجزه تحقق پذیرد، حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در پی ٣١٣ یار شجاع ومطیع وفرمان بردار نبود ومی توانست با قدرت الهی وبدون تکیه بر سرباز خود، جهان را فتح کند. بنابراین، به فرموده امام (علیه السلام) «أبی الله أن یجری الأشیاء إلاّ بأسباب»(408) امور دنیا باید طبق روال طبیعی از مسیر علت ومعلول حرکت کند ومعجزه، در نظام جاری طبیعت قاعده استثنایی است که برای اثبات حقانیت ادعای نبوّت یا امامت به کار برده می شود(409).
آمادگی نظامی
اسلوب وروش بزرگان دین (پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) وامامان معصوم (علیهم السلام)) آموزش دین به صورت تدریجی، آن هم در قالب تئوری وعملی بوده است. درباره آمادگی مردم برای قیام جهانی وزمینه سازی بستر برای رسیدن به آن، از این دو شیوه بهره جسته اند. از لحاظ تئوری، احادیث فراوانی هست که مردم را به جمع آوری سلاح ومهمات تشویق می کند. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
لیعدّن أحدکم لخروج القائم ولو سهما(410)؛
هریک از شما باید برای قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) [نیرویی] فراهم سازد؛ هرچند تیری باشد.
به لحاظ عملی نیز، پیامبر وائمه (علیهم السلام) کوشش زیادی کرده اند وجامعه را با این امر مهم، آشنا ساخته اند. براساس احادیث، در هر زمانی که اسم خاص حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) «قائم» برده می شد، معصومان (علیهم السلام) با تمام قد بلند شده ودست بر سر می گذاشتند وبرای شرکت در قیام امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) اظهار آمادگی می کردند(411).
فصل چهارم: عدالت
یکی از ویژگی های بارز مدینه منتظران، «عدالت» است که به طور نسبی در همه شئون رواج یافته وقلمرو آن در حیطه اجتماع، سیاست، حکومت، اقتصاد، حقوق، قضاوت وفرهنگ، گسترده شده است.
ریشه اصلی طرح علمی وعملی مسئله «عدل» در جامعه منتظران، در مرتبه اول در قرآن کریم مطرح شده وقرآن بذر عدل را در اندیشه ها کاشته، آبیاری کرده ودغدغه آن را - از نظر فکری، فلسفی، عملی واجتماعی - در دل ها ایجاد نموده است(412).
﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وأَنْزَلْنا مَعَهُمُ اَلْکتابَ واَلْمِیزانَ لِیقُومَ اَلنّاسُ بِالْقِسْطِ...﴾(413)؛
ما فرستادگان خود را با دلیل های روشن فرستادیم وبا آنها کتاب [آسمانی] ومیزان [شناسایی حق از باطل وقوانین عادلانه] نازل کردیم تا مردم برای عدالت قیام کنند....
عدالت اجتماعی
شاخصه اصلی حکومت مهدوی، گسترش عدل وداد است که آرزوی دیرینه بشر بر تحقق آن بوده واین آرزو، در زمان حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به منصه ظهور می رسد:
یملأ الله الأرض به قسطا وعدلا(414)؛
خداوند به واسطه حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) زمین را پر از عدل وداد می کند.
روایت یاد شده دارای چندین تواتر است وعلاوه بر شیعیان، در میان اهل سنّت نیز خبر متواتر به شمار می آید:
١. واژه «یملأ» به معنای پر کردن است؛ ازاین رو عدالت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) فراگیر است؛ یعنی دارای ویژگی کلیت وجامعیت است، نه منطقه ای، کشوری وشهری.
٢. واژه «الله» که فاعل «یملأ» است، دلالت بر خدایی بودن این ظهور دارد، چرا که بشر به تنهایی توانایی چنین کاری را ندارد؛ هرچند این مسئله با تحقق عدالت نسبی در جامعه منتظران منافات ندارد واجرای عدالت در مدینه منتظران، برای رسیدن به جامعه مهدوی، ضروری است. بی تردید آمادگی برای پذیرایی حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز نیازمند چنین حرکت هایی است، که اگر نباشد، ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) به تأخیر می افتد.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
لو قد خرج قائم آل محمّد (صلّی الله علیه وآله)، لنصره الله بالملائکة المسوّمین والمردفین والمنزلین والکرّوبین، یکون جبرئیل أمامه ومیکائیل عن یمینه، وإسرافیل عن یساره(415)؛
هرگاه قائم آل محمد (علیه السلام) قیام کند، خداوند او را با فرشتگان نشاندار (مشخّص) مقرّب وفرستاده شده در صف های فشرده یاری می کند، جبرئیل در پیشاپیش آنها حرکت می کند ومیکائیل در سمت راست شان واسرافیل در طرف چپ آنها....
٣. از کلمه «ارض» نیز کلیت وفراگیری عدل به دست می آید، زیرا «ارض» - در این جا - مفعول «یملأ» است وبه طور مطلق ذکر گردیده وفعل الهی، که همان عدالت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است، در همین زمین به طور عموم تحقق پیدا می کند.
۴. بین واژه «عدل» و«قسط» نسبت عموم وخصوص مطلق هست. مفهوم «عدل» نسبت به «قسط» عمومیت بیشتری دارد، زیرا «قسط» در مواردی که مربوط به ادای حقوق دیگران است به کار می رود، نظیر ادای شهادت، قضاوت، وزن وپیمانه وامثال آن...، ولی «عدل» درباره حق دیگران وحق خود انسان به کار رفته است(416).
۵. از مجموع کلمه ها وواژه های این حدیث متواتر، استفاده می شود که یکی از آرمان های اساسی حکومت جهانی مهدوی، عدالت اجتماعی راستین است که به این امر، در احادیث دیگر نیز توجه شده است؛ هرچند دعوت به توحید ومبارزه با شرک وکفر اعتقادی، که در پرتو آن ایجاد واجرای عدالت نیز نهفته است، خود در روایات جداگانه ای مطرح شده است.
فصل پنجم: اصلاحات
١. روحیه اصلاح گری
یکی از شاخصه های مهم مدینه منتظران، داشتن روحیه اصلاح گری در سطح جامعه است؛ به گونه ای که این ویژگی در میان مردم به صورت یک فرهنگ وباور درآمده وهرکدام خود را در برابر جامعه وافراد آن، مسئول می دانند ودر راه اصلاح دیگران با جدیت می کوشند. البته باید در نیک شهر منتظران، چنین فرهنگی رشد یابد، زیرا برابر اصل سنخیت وتشابه منتظر با منتظر، ضرورت چنین مسئله ای روشن می شود. بنابراین وقتی کسی در انتظار فردی به سر می برد که او مصلح کل ومنجی جهانیان است باید با اهداف وآرمان آن نجات بخش واجرای آن در خود ودیگران آشنا بوده، لیاقت پذیرایی از آن حکومت مصلح را - که حاکم آن مصلح جهانی است - یافته، خود را در سلک مصلحان قرار دهد.
٢. جایگاه امر به معروف ونهی از منکر
اسلام در فرهنگ اصیل خود، اصلاح واصلاح گری را نهادینه کرده وآن را در قالب امر به معروف ونهی از منکر عرضه کرده است که در صورت اجرا، ضامن سلامت جامعه از ناهنجاری های اجتماعی، چالش های روانی ونابسامانی های فرهنگی خواهد بود. اهمیت امر به معروف ونهی از منکر، به اندازه ای است که قرآن کریم خود به طرح این موضوع پرداخته وامّت اسلامی را به اجرای آن فراخوانده است:
﴿... کنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وتَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکرِ...﴾(417)؛
شما بهترین امّتی بودید که به سود انسان ها آفریده شده اند؛ [چه این که] امر به معروف ونهی از منکر می کنید....
از این آیه شریفه، چند نکته مهم برداشت می شود:
١. خطاب عمومی در این آیه، نشانه همگانی بودن امر به معروف ونهی از منکر است؛ یعنی لزوما همه افراد جامعه اسلامی، نهادها وسازمان ها - به ویژه دولت وحاکم اسلامی - در اجرای آن، مسئولیت دارند.
٢. برتری وفضیلت امّت اسلامی به دلیل وجود امر به معروف ونهی از منکر است وتداوم این فضیلت به اجرای آن بستگی دارد واگر این تعالیم روح بخش الهی در جامعه منزوی شود، در پی آن، ناهنجاری های اجتماعی ومعضلات فرهنگی وآداب ورسوم خرافی رواج یافته، مردم از مسیر فرهنگ اصیل اسلامی منحرف می شوند.
٣. امر به معروف ونهی از منکر زمینه ای برای تربیت ونیرومندی افراد، در عصر غیبت به شمار می آید، زیرا اساسی ترین نیاز هر انقلاب ونهضتی، پس از پیروزی وتثبیت فراهم نمودن نیروی انسانی مجرب وقابل اعتماد است.
از این رو، تشکل های سیاسی، احزاب، اتحادیه های قدرت و... همواره به مسئله ای به نام «کادرسازی» اهمیت جدی می دهند. انقلاب عظیم مصلح جهانی هم از این قاعده، مستثنی نیست؛ یعنی رأس مخروط ورهبری انقلاب برای اداره کشوری به گستردگی چند قاره وتثبیت پایه های تمدن جدید خود، به حجم عظیمی از نیروهای ورزیده قابل اعتماد انسانی نیاز دارد ومنتظران عصر غیبت تا پیش از ظهور، باید در درون خود، عملیات بنیادین کادرسازی را آغاز کنند(418).
از شاخص های اصلی کادر حکومت مهدوی، پارسایی، تهذیب نفس وآراستگی به مکارم اخلاق است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) باشد، باید منتظر باشد ودر این حال، به پرهیزگاری واخلاق نیکو رفتار کند...(419).
به یقین در جامعه ای که دعوت کنندگان به خیر ونیکی وبازدارندگان از شر وزشتی، وجود نداشته باشند، نفوس پیراسته وتربیت یافته بستری مناسب برای رشد وافزایش نمی یابند.
(١٩) تبیین وتحلیل نظریه حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
حجت الاسلام سید عباس لاجوردی(420)
نام مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) با تشکیل حکومت جهانی وبرقراری عدل وقسط ومبارزه با ظلم وجور وزنده نگه داشتن ارزش های دینی، از دیرباز مطرح بوده وشیعه در طول تاریخ، به این مسئله اعتقاد راسخ داشته است. او می آید، زمین را پر از عدل وداد می کند، رفاه، امنیت وآبادانی را به ارمغان می آورد ودین، از نو طلوع می کند. مؤمنان با عزت وظهور مجدّد دین، عزیز شده ونفاق وشرک رنگ می بازد.
حکومت موعود آخر الزمان ویژه باور شیعه نیست، تمامی ادیان ومذاهب، حکومت وظهور او را بشارت داده اند، حتی نام وبعضی ویژگی هایش در کتاب های ادیان، از قبیل انجیل (متی، مرقس، لوقا، یوحنا و...) دانیال، زکریای نبی، زبور داوود، تورات و... آمده است. از طرفی، شماری از مسیحیان متعصب برای قدرت یافتن قوم یهود در فلسطین وبیت المقدس، خود را مکلّف وموظّف به حمایت مالی، سیاسی وتبلیغاتی دانسته، در این راه می کوشند، چون معتقدند از نشانه های ظهور مسیح، به قدرت رسیدن قوم یهود در آخر الزمان است.
قلمرو حکومت دینی
در این مورد، شبهات زیر مطرح شده است:
- دین امر قدسی است وبا حکومت، که امر زمینی است، قابل جمع نیست؛
- دین در گوهر وذات خویش، مدعی حکومت نیست، چیزی که هست ودر خارج محقّق شده، حکومت دینداران است؛
- دین، آن جهانی وحکومت، این جهانی است؛
- دین عهده دار معاد واخلاق است وحکومت، موظّف به سامان دهی زندگی دنیایی.
- دین، آخرت گرا وزهدگرا است، درحالی که حکومت، دنیاگرا وبه دنبال توسعه وفزونی مال وامکانات است.
اینها، شبهات کسانی است که به دین مثبت نگریسته وبرای آن حریم قدسی قائل شده اند وبرای پاک نگاه داشتن حریم دین وخدا، حکومت ودین را از وارد شدن در حوزه یک دیگر دور می سازند.
قلمرو حکومت جهانی
آیا طرح حکومت جهانی، همان «مدینه فاضله» است که از دیرزمان، در حد یک آرمان وآرزو باقی مانده، یا بحث از ضرورت اجتماعی وتحقق حتمی است که رخ خواهد داد؟
با وجود اختلاف ها وتناقض در منافع ملت ها ووجود فرهنگ های گوناگون ونژادها واز سوی دیگر، گستردگی وتنوّع این فرهنگ ها وآداب ورسوم، معنای حکومت واحد در محدوده جهان، به صورتی که یک حکم بر همه چیز سیطره یابد وجهان، قانون ورهبری واحد داشته باشد، جای بحث دارد ونمی توان در شرایط عادی به چنین اندیشه ای پای فشرد. اگر حکومت جهانی، همان جهانی شدن یا «جهانی سازی» است که امروزه مطرح شده ومنظور از آن، «هم گرایی» است که برخی «نظریه پردازان»، آن را در قالب دهکده جهانی وغیره عنوان می کنند، با اثبات این تئوری ها نیز، هنوز ارتباط این مسئله با حکومت جهانی مشخّص نشده است.
حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
اگر دین بتواند حکومت داشته باشد ومعرفت وبصیرت دینی، در جریان ورویش وتحقق خود به جامعه دینی وآن نیز با اهداف وشرایط خاص خود، به حکومت دینی منتهی شود، از طرفی، چنانچه حکومت جهانی، ضرورت اجتماعی باشد که بشر، در بن بست ظلم وجور ودر سراب اعمال خویش در پی تحقق آن می رود، واقعیت حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز قابل درک است.
آیا تحقق چنین حکومتی، همراه اعجاز خواهد بود یا یک سیر طبیعی، ودر جریان تحقق رویش تربیتی وفکری شکل می گیرد؟ مسئله عدالت ورعایت حقوق انسان ها چگونه خواهد بود؟ چرا که با توجه به تجربه حکومت های بشری در طول قرن ها، عدالت واقعی را نمی توان در حکومت های عادی انسان جست وجو کرد وبه تحقق آن باور داشت.
قلمرو حکومت دینی
شبهاتی که در محدوده حکومت دینی عنوان شده، به این دلیل است که با وجود اعتقاد به ضروری بودن دین در جامعه، هنوز عدّه ای آن را نپذیرفته واندیشه جدایی دین وحکومت را هم چنان پابرجا می دانند. این مسئله یا به دلیل ذات وگوهر این دو مقوله است که رسالتی جدا از هم دارند، یا این که ویژگی جوامع انسانی، امکان تحقق حکومت دینی واجرای آن را هم چنان با تردید روبه رو می سازد.
پرسش دیگر این که آیا تحقق حکومت آن حضرت وظهور دولت حق واستمرار حرکت وبالندگی وتنفیذ امر وتبعیت مردم با قهر واکراه خواهد بود بنا به تفسیری که از روایت «قائما بالسّیف» شده یا با رویکرد انتخاب وپذیرش وبا بلوغ عقل وکمال است؟
در فرض دوم، با توجه به ویژگی های فزون خواهی، استثمارگری، انحصارطلبی، حرص وغیره که انسان دارد، آیا این امکان وجود دارد که انسان یک باره از این خصوصیات وصفات دست برداشته وعدالت خواه شده باشد؟
از طرفی، این باور نیز وجود دارد که نمی توان انسان ها را به اکراه برای پذیرش حکومت دینی فراخواند: ﴿لا إِکراهَ فِی اَلدِّینِ قَدْ تَبَینَ اَلرُّشْدُ مِنَ اَلْغَی...﴾(421)؛
وانگهی آنچه از گسترش عدالت در حکومت جهانی گفته شده، تنها در هنگام تحقّق شرایط تحوّل واقعی در انسان ها است که رخ می دهد؛ انسانی که به روز آخرت ایمان می آورد: ﴿... یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ...﴾(422) وخواستار دیدار پروردگار می شود وپیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) را اسوه خود قرار می دهد: ﴿لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اَللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُوا اَللهَ واَلْیوْمَ اَلْآخِرَ وذَکرَ اَللهَ کثِیراً﴾(423)؛
مسلما برای شما در زندگی پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا وروز رستاخیز دارند وخدا را بسیار یاد می کنند.
چنان که در آیات دیگر می فرماید:
﴿فَمَنْ کانَ یرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً ولا یشْرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾(424)؛
پس هرکه به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد ودر عبادت پروردگارش هیچ کس را شریک نکند.
﴿... اِسْتَجِیبُوا للهِ ولِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ...﴾(425)؛
... دعوت خدا وپیامبر (صلّی الله علیه وآله) را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می خواند که شما را حیات می بخشد....
﴿هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی ودِینِ اَلْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کلِّهِ ولَوْ کرِهَ اَلْمُشْرِکونَ﴾(426)؛
او کسی است که رسولش را با هدایت وآیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند؛ هرچند مشرکان کراهت داشته باشند.
این آیات به خوبی نشان می دهد، مضمون ومفاهیم دینی، که با روش تربیتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وبا هدایت گری او احیا می شود وبا بینات ومیزان وکتاب همراه است به قسط وعدالت وحیات معنوی انسان وسرانجام به خلافت در زمین منتهی می شود.
هم چنین می توان سیره ٢٣ ساله پیامبر (صلّی الله علیه وآله) - اعم از حرکت تربیتی حضرت در مکه وبعد از هجرت وتشکیل حکومت ووضع قوانین حقوقی، قضایی، کیفری و... در مدینه - را دید که همه تلاش هایش در عرصه های گوناگون به سمت بندگی خداوند ختم می شود وباید گفت چنین رویکردی، از ویژگی های حکومت دینی است.
حکومت دینی، که پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) شروع کرده بود، با امامت کامل می شود، زیرا امامت طرح حکومتی کسانی است که آدمی را در حوزه روابط مستمر ومحدوده دنیا برنامه ریزی نمی کنند.
در این حکومت، تلفیقی از انتصاب وحیانی براساس مصالح ومفاسد، در وسعت غیب وشهادت - نه مصالح عمومی وقراردادها ونه در محدوده تجربه های شهر وبراساس انتخاب انسانی (بیعت) - شکل می گیرد وآنچه به عنوان استضعاف واستثمار همراه جهل ومحدودیت واستبداد بوده، مهار می شود(427).
بر همین اساس، حکومت در نگاه شیعی برپایه ولایت وعصمت مشروعیت می یابد؛ یعنی طرح اساسی حکومت دینی در «ولایت معصوم (علیه السلام)» و«امامت» خلاصه می شود. در این حکومت، امام معصوم (علیه السلام) امر حکومت را عهده داری ونظارت می کند وزمینه سازی وحراست از دین را به دیگران، از قبیل علما، یا راویان وامی گذارد که آن یا به شکل انتصاب عام: «فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا»(428) ویا با انتصاب: «یوطّئون للمهدی سلطانه»(429) ویا از باب اضطرار: «لابدّ من امرة فی الأرض برّة أو فاجرة»(430) عملی می گردد.
در همه این مراحل، چه در گرایش به پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) وهمراهی او وچه در بیعت وتبعیت امام معصوم (علیه السلام) که به ولایت می رسد، مردم ومؤمنان نقش دارند وبدون استقامت وثبات، جهاد، صبر وصداقت در کلام وعمل، نمی توان به تحقق دین واظهار حق امیدوار بود.
قلمرو حکومت جهانی
امروز انفجار اطلاعات وفن آوری، همراه پیشرفت وسرعت در نظام ارتباطات، پدیده جهانی شدن را سرعت بخشیده وجهان را به صورت دهکده ای قرار داده ودر همه ابعاد زندگی بشر، اعمّ از فردی، اجتماعی، سیاست واقتصاد، تأثیر گذاشته است(431).
در این حرکت، جهان در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی، به سوی هم گرایی پیش می رود وتعصّبات ملی وقومی رنگ می بازند؛ هرچند آن نیز، حرکت استعماری جدید است که اکنون به صورت الکترونیکی در پی نفوذ وسیطره فرهنگ غرب وقدرت آن بر جوامع دیگر است. اما در هر صورت، این پدیده ای است که تحقق یافته وجهان - خواسته یا ناخواسته - به این سمت وسو می رود.
انسان ها با درک وضعیت جدید ولزوم ایجاد تحول در نحوه مدیریت جهان واین که دیگر نمی توانند نژادی، ملی وحتی منطقه ای فکر کنند، در اندیشه تحقق یک چارچوب جهانی وایجاد سیستم اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی اند.
امّا آیا این گرایش ها ورویکردها در شکل کنونی می تواند صلح وامنیت وحاکمیت انسان را تضمین کند ونظام خانواده، فرهنگ وشیوه های زندگی مرسوم در هر جامعه را از تجاوز وگسیختگی مصون بدارد؟ قطعا چنین مسئله ایده آلی، مشخّصه حکومت جهانی دینی است.
(٢٠) اعتقاد به منجی در ادیان الهی ونقش آن در زمینه سازی ظهور
حجت الاسلام محمد مهدی باباپور(432)
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در عهد عتیق (تورات وملحقات آن)
در تورات بشارت های زیادی درباره ظهور مصلح جهانی در آخر الزمان آمده است. در «سفر پیدایش» می خوانیم:
الف) خداوند بر ابراهیم ظاهر گشته، گفت: این زمین را به ذرّیه تو می بخشم.
تمام این زمین را که می بینی تا ابد به تو ونسل تو خواهم بخشید... به آسمان بنگر وستارگان را بشمار، اگر بتوانی آنها را بشماری... ذرّیه تو نیز چنین خواهد بود... من «یهوه» هستم وتو را از «کلدانیان» بیرون می آورم تا این زمین را ارث تو قرار دهم(433).
ب) ونام تو بعد از این «ابرام» خوانده نشود، بلکه نامت «ابراهیم» خواهد بود، زیرا تو را پدر امّت های بسیار گردانیدم. تو را بسیار بارور نمایم وامّت ها از [نسل] تو پدید آورم وپادشاهانی از تو به وجود آیند. وعهد خویش را در میان خود وتو ونسل بعد از تو استوار گردانم، که نسلی بعد از نسل، عهد جاودانی باشد... امّا درباره اسماعیل تو را اجابت فرمودم، اینک او را برکت داده، بارور کنم ونسلش را بسیار زیاد گردانم. دوازده رئیس از وی پدید آیند وامّتی عظیم از وی به وجود آورم... از ابراهیم امّتی بزرگ وزورمند پدید خواهد آمد وهمه مردم جهان از او برکت خواهند یافت(434).
در این بیان، به دوازده امام (علیهم السلام) از نسل اسماعیل (علیه السلام) اشاره شده واین که امّتی عظیم، از او به وجود می آید.
در «اشعیای نبی (علیه السلام)» - که یکی از پیامبران پیرو تورات است - بشارت های فراوانی درباره ظهور منجی (حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)) آمده است. در فرازی از این کتاب می خوانیم:
ج) ونهالی از تنه «یسی» بیرون آمده، شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت وروح خداوند بر او قرار خواهد گرفت... وخوشی او در ترس از خداوند خواهد بود... مسکینان را به عدالت داوری خواهد نمود... ودر تمامی کوه مقدس من، ضرر وفسادی نخواهد بود، زیرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود؛ مثل آب هایی که دریا را می پوشاند(435).
عبارت: «جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود؛ مثل آب هایی که دریا را می پوشاند»، نشان از این واقعیت است که در عهد آن حضرت، چنان تحوّل عظیم علمی وفرهنگی رخ می دهد که همه مردم به خدای یگانه ایمان می آورند ودر دانش به روی انسان ها گشوده می شود ودانش بشری افزایش می یابد. روایت های اسلامی نیز به این امر اشاره دارند:
تمام علم ودانش ٢٧ حرف است که آنچه تمامی پیامبران آورده اند، تنها دو حرف است. پس مردم تا امروز بیش از دو حرف را نمی شناسند. هنگامی که قائم (عجل الله تعالی فرجه) ظهور کند، ٢۵ حرف دیگر را آشکار می سازد. سپس آن را در بین مردم رواج داده، دو حرف دیگر را به آن اضافه می کند، تا تمامی ٢٧ حرف، در بین مردم باشد(436).
در «دانیال نبی» بشارت منجی (حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)) مانند پیامبران گذشته، چنین آمده است:
د)... امیر بزرگی که برای پسران قوم تو ایستاده است، برخواهد خواست وزمان، چنان تنگ خواهد شد که تا امروز نبوده... وبسیاری از آنان که در خاک خوابیده اند، بیدار خواهند شد... اما تو ای دانیال! کلام را پنهان دار وکتاب را تا زمان آخر مهر کن... خوشا به حال آنان که انتظار کشند(437).
در این جا برخی از نکات بشارت را به اختصار توضیح می دهیم:
١. شخص مورد بشارت، که در نخستین فراز مزبور، «ایستاده» از او تعبیر شده، همان قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه) وبزرگ ترین نماینده پیامبران الهی است. در این روایت ها وصف «قائم» بسیار آمده است.
٢. منظور از «تنگی زمان» بیدادگری ها، سختی ها، فشارها وستم هایی است که قبل از ظهور حضرت، در سراسر جهان پیدا می شود، این مفاهیم در روایات اسلامی نیز ذکر شده است:
یملأ الأرض عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا(438)؛
زمین را از قسط وعدل پر می کند؛ هم چنان که از ظلم وستم پر شده است.
٣. عبارت «بسیاری از آنان که در خاک خوابیده اند بیدار خواهند شد» به «رجعت» اشاره دارد که در این باره روایات بسیاری از ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده است. در حیقوق نبی می خوانیم:
ه) اگرچه تأخیر نماید، برایش منتظر باش، زیرا حتما خواهد آمد ودرنگ نخواهد کرد... همه امّت ها را نزد خود جمع می کند وتمامی قوم ها را برای خویشتن فراهم می آورد(439).
متن بشارت ها در تورات فراوان است وما به یک مورد آن، بسنده کردیم(440).
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در زبور داوود (علیه السلام)
قرآن کریم می فرماید:
﴿وَلَقَدْ کتَبْنا فِی اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّکرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی اَلصّالِحُونَ﴾(441)؛
در زبور بعد از ذکر [تورات] نوشتیم: بندگان شایسته ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد.
برخی بر این باورند که «ذکر» در آیه شریفه، تورات موسی (علیه السلام) است که زبور داوود (علیه السلام) پیرو آن بوده است. طبق روایت های متواتر اسلامی - از طریق شیعه وسنّی - این آیه شریفه مربوط به ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می باشد وقرآن کریم نیز با نقل این عبارت بر آن تأکید می کند.
در زبور داوود (علیه السلام) که با عنوان «مزامیر» در لابه لای «عهد عتیق» آمده، درباره ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نویدهایی داده شده ومی توان گفت: در هر قسمت زبور به ظهور حضرت ونوید پیروزی صالحان بر شریران وتشکیل حکومت واحد جهانی وتبدیل ادیان ومذاهب مختلف به یک دین محکم وآیین مستقیم، اشاره شده:
زیرا شریران از بین خواهند رفت، اما توکل کنندگان به خداوند، وارث زمین خواهند شد. هان! بعد از اندک زمانی، شریری نخواهد بود؛ هر اندازه او را بجویی، ناپیدا خواهد بود. واما صابران، وارث زمین خواهند شد... زیرا بازوان [افراد] شریر شکسته خواهد شد. واما خداوند صالحان را تأیید می کند. خداوند روزهای کاملان را می داند وبرای همیشه میراث آنها خواهد بود(442).
در جای دیگر، پس از آن که دستور می دهد: «روزبه روز، نجات او را اعلام نمایید [و]در میان امّت ها، جلالش را ذکر کنید...» در آخر فصل، می گوید:
درباره امّت ها به انصاف داوری خواهد کرد. آسمان شادی می کند وزمین مسرور گردد. دریا وپری آن غرّش نماید. صحرا وهرچه در آن است به وجد آید.
آن گاه تمام درختان جنگل به حضور خداوند ترنّم خواهند نمود، زیرا می آید، زیرا برای داوری جهان می آید....
نویدهای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در زبور فراوان است وبیش از ٢۵ بخش مزامیر ١۵٠ گانه، به آن اختصاص دارد.
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در عهد جدید (اناجیل وملحقات آن)
براساس نویدهای فراوانی که در انجیل آمده، حضرت مسیح (علیه السلام) به دنبال قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) در «فلسطین» آشکار خواهد شد وبه یاری آن حضرت خواهد شتافت، تا یهودیان ومسیحیان وپیروان وی تکلیف خویش را بدانند وحامی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) گردند. ازاین رو، در آخرین روزهای زندگی - وشاید در طول دوران حیات - به یاران وشاگردان خود توصیه ها وسفارش های اکیدی درباره بازگشت خود به زمین نموده وآنان را در انتظار گذارده وبه بیداری وهوشیاری وآمادگی امر فرموده است:
... اینک شما را از پیش خبر دادم، پس اگر به شما بگویند: اینک در صحرا است، بیرون مروید، یا آن که در خلوت است، باور مکنید، زیرا هم چنان که برق از مشرق برتابد ودر مغرب ظاهر شود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد بود...
بعد از مصیبت آن روزها، آفتاب تاریک گشته، ماه روشنی ندهد وستارگان از آسمان فروریزند وتوان افلاک فروپاشد. آن گاه علامت پسر انسان در آسمان پدیدار گردد ودر آن زمان همه طوایف سینه زنند وپسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان، با قوّت وجلال عظیم می آید وفرشتگان خود را با صور بلند، آواز فرستاده، برگزیدگانش را از بادهای چهارگانه از کران تا کران فلک فراهم خواهند آورد... آسمان وزمین از هم می پاشند، اما سخنان من هرگز نابود نخواهد شد. کسی - حتی فرشتگان آسمان - از آن روز وساعت، آگاه نیست، جز پدر من. پس بیدار باشید، زیرا نمی دانید خدای شما کی خواهد آمد. شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان می آید...(443).
هم چنین در باب ٢۵ «متی» نقل شده است:
اما چون پسر انسان در جلال خود با فرشتگان مقدس خویش آید، آن گاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست وهمه امّت ها در حضورش جمع شوند وآنها را از هم دیگر جدا می کند؛ آن گونه که شبان، میش ها را از بزها جدا می کند ومیش ها را بر دست راست وبزها را بر چپ خود قرار می دهد(444).
انجیل مرقس باب سیزدهم می گوید:
آن گاه پسر انسان را ببینید که با قوّت وجلال عظیم بر ابرها می آید... ولی از آن روز وساعت، کسی غیر از پدر[م] اطلاع ندارد، نه فرشتگان آسمان ونه پسر.
پس بر حذر باشید وبیدار شده، دعا کنید، زیرا نمی دانید که آن وقت کی فرامی رسد(445).
انجیل لوقا نیز در باب دوازدهم می گوید:
کمرهای خود را بسته چراغ های خود را افروخته بدارید ومانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی برمی گردد، تا هر وقت بیاید ودر را بکوبد، بی درنگ برایش بازکنند. خوشا به حال غلامانی که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد... پس شما نیز آماده باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان می آید(446).
در این عبارت ها چند نکته قابل دقت است:
١. مقصود از «پسر انسان» حضرت مسیح (علیه السلام) نیست، زیرا مطابق نوشته «مستر هاکس» آمریکایی در «قاموس کتاب مقدس» این عبارت هشتاد بار در انجیل وملحقات آن آمده، که فقط سی مورد آن با حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) مطابقت دارد. واما پنجاه بار دیگر، از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخر الزمان ظهور خواهد کرد وحضرت عیسی (علیه السلام) نیز با او خواهد آمد وبه او جلال وعظمتی خواهد بخشید.
٢. حضرت عیسی (علیه السلام) همه را به دعا برای فرج حضرتش فرمان می دهند که در احادیث وروایت های ما نیز بدان تأکید فراوان شده است.
٣. زمان ظهور را حتی حضرت عیسی (علیه السلام) هم نمی دانند. در روایات اسلامی وارد شده که زمان ظهور را جز خدای متعال، کسی نمی داند وامر ظهور، در یک شب اصلاح می شود.
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در منابع زرتشتیان
در آسمانی بودن آیین زرتشت، اختلاف هست، ولی گروهی از پژوهش گران اسلامی، این آیین را در زمره ادیان آسمانی برشمرده اند. باوجوداین، اگر این آیین، آسمانی هم باشد، به طور مسلّم، اوستا دگرگون شده وحقایق توحیدی آن، با فلسفه میترایی (دوگانه پرستی) که در ایران زمین رواج داشته، تحریف شده است. در کتاب های مقدسی که در میان زرتشتیان، کتاب های آسمانی شناخته شده وآورندگان آنها «پیامبر» دانسته می شوند، اشاره زیادی به منجی اعظم شده که برخی از آنها را برمی شمریم:
١. در زند - از کتاب های مقدس زرتشتیان وترجمه وتفسیر اوستای کنونی - درباره انقراض اشرار وجانشینی «صلحا» پس از درهم شکستن شوکت جبّاران وبیدادگران که زمام امور جامعه بشری را به دست خواهند گرفت، چنین می گوید:
آن گاه که از طرف اهورامزدا به ایزدان یاری می رسد، پیروزی بزرگ از آن ایزدان می شود واهریمنان را منقرض می سازند... بعد از پیروزی ایزدان وبرانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده، بنی آدم بر تخت نیک بختی خواهند نشست...(447).
٢. جاماسب، در اثر معروفش، جاماسب نامه - که حوادث گذشته وآینده جهان در آن ثبت شده واحوال پادشاهان، پیامبران، اوصیا واولیا را بیان می کند - ضمن بازگویی مطالبی از قول زرتشت درباره پیامبران، در خصوص پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله) ودولت جاودانه حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ورجعت گروهی از درگذشتگان چنین می نویسد:
پیغمبر عرب، آخر پیغمبران باشد که در میان کوه های مکه پیدا شود... دین او اشرف ادیان باشد وکتاب او باطل گرداند همه کتاب ها... دین مجوس وپهلوی را برطرف کند... واز فرزندان دختر آن پیامبر (صلّی الله علیه وآله) - که «خورشید جهان» و«شاه زمان» نام دارد - کسی پادشاه شود... وظهور او در آخر دنیا باشد... وهمه جهان را یک دین کند ودین گبری وزرتشتی نماند وپیامبران خدا وحکیمان وپری زادان ودیوان ومرغان وهمه اصناف جانوران وابرها وبادها ومردان سفیدرویان در خدمت او باشند...(448).
«جاماسب» در ادبیات ایران وعرب، «فرزانه» و«حکیم» خوانده شده وپیش گویی هایی نیز به او نسبت داده اند. وی ظاهرا حکیمی ستاره شناس بوده وبه گفته مؤلف حبیب السیر شاگرد لقمان وبرادر «گشتاسب» است.
٣. در «زند وهومن یسن» از ظهور شخصیت فوق العاده ای به نام «سوشیانس» خبر داده، درباره نشانه های ظهورش چنین می گوید:
نشانه های شگفت انگیزی در آسمان پدید آید که به ظهور منجی جهان دلالت کند وفرشتگانی از شرق وغرب به فرمان او فرستاده می شوند وبه همه دنیا پیام فرستند(449).
آن گاه به مقاومت شریران در برابرش اشاره کرده، نوید می دهد که سرانجام، همگی در برابرش سر تعظیم فرود می آورند.
۵. هنگامی که «گشتاسب» درباره چگونگی ظهور «سوشیانس» و«اداره جهان» می پرسد، جاماسب حکیم، شاگرد زرتشت، چنین توضیح می دهد:
سوشیانس (نجات دهنده بزرگ جهان) دین را به جهان رواج دهد، فقر وتنگ دستی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر وهم گفتار وهم کردار گرداند(450).
در آیین زرتشت «سوشیانت» منجی جهان یاد شده است. این کلمه در اوستا به معنای «سود رساننده» و«سودبخش» است. سوشیانت ها، یاوران ونگاهبانان آیین «مزدیسنا» یند، که هدفشان رستگاری ونجات مردم از نادانی وظلم وستم است وسوشیانت بزرگ، منجی کل جهان است.
اعتقاد به ظهور سوشیانس در میان ملت ایران باستان، به قدری رایج بود که در شکست های جنگی وفراز ونشیب های زندگی با یادآوری آن، خود را از یأس وناامیدی نجات می دادند.
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در دین اسلام
١. مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در قرآن کریم
پر واضح است، جایی که تورات، انجیل وسایر کتاب های به ظاهر مقدس، این چنین درباره نجات انسان ها در آخر الزمان اشاره کرده، قطعا قرآن، در مورد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) سکوت نکرده، آیات زیادی مطرح نموده است(451):
﴿وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی اَلَّذِینَ اُسْتُضْعِفُوا فِی اَلْأَرْضِ ونَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً ونَجْعَلَهُمُ اَلْوارِثِینَ* ونُمَکنَ لَهُمْ فِی اَلْأَرْضِ ونُرِی فِرْعَوْنَ وهامانَ وجُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یحْذَرُونَ﴾(452)؛
ما می خواستیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم وآنان را پیشوایان ووارثان روی زمین قرار دهیم * وحکومتشان را در زمین پابرجا سازیم وبه فرعون وهامان ولشکریان شان، آنچه را از آنها [بنی اسرائیل]بیم داشتند نشان دهیم.
امام علی (علیه السلام) می فرماید:
لتعطفنّ الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضّروس علی ولدها، وتلا عقیب ذلک: «﴿ونُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی اَلَّذِینَ اُسْتُضْعِفُوا فِی اَلْأَرْضِ ونَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً ونَجْعَلَهُمُ اَلْوارِثِینَ﴾(453)؛(454) دنیا پس از چموشی وسرکشی، همچون شتری که از دادن شیر به دوشندگانش خودداری می کند وبرای بچه اش نگه می دارد، به ما روی می آورد.... وی سپس این آیه شریفه را می خواند: ما می خواستیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم وآنان رای پیشوایان ووارثان روی زمین قرار دهیم.
حضرت، در حدیث دیگری در تفسیر این آیه(455) فرمودند:
هم آل محمّد یبعث الله مهدیهم بعد جهدهم، فیعزّهم ویذلّ عدوّهم(456)؛
ایشان از آل محمد (صلّی الله علیه وآله) هستند، خداوند مهدی آل محمد (صلّی الله علیه وآله) را برمی انگیزاند تا با او مؤمنان را عزیز ودشمنان را ذلیل وزبون گرداند.
هم چنین امام باقر وامام صادق (علیهما السلام) در ذیل آیات فوق فرمودند:
مراد از فرعون وهامان، دو نفر از ستم کاران قریش اند که خداوند در هنگام ظهور قائم آل محمد (علیه السلام) آنها را به دنیا برمی گرداند، تا کیفر وانتقام ظلمی که به اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) نموده اند، از ایشان بکشد(457).
٢. ﴿وَعَدَ اَللهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وعَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ کمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ولَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ اَلَّذِی اِرْتَضی لَهُمْ ولَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکونَ بِی شَیئاً ومَنْ کفَرَ بَعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ اَلْفاسِقُونَ﴾(458)؛
خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده وکارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که قطعا آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید ودین وآیینی را که برای آنها پسندیده، پابرجا وریشه دار خواهد ساخت وترسشان را به امنیت مبدّل می کند [آن چنان]که تنها مرا می پرستند وچیزی را شریک من نخواهند ساخت. وکسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.
امام سجاد (علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:
هم والله شیعتنا أهل البیت یفعل الله ذلک بهم علی یدی رجل منّا وهو مهدی هذه الأمّة، الّذی قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله) فیه لو لم یبق من الدّنیا إلاّ یوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یأتی رجل من عترتی إسمه إسمی یملأ الأرض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما(459)؛
به خدا سوگند آنها شیعیان ما هستند، خداوند این کار را برای آنها به دست مردی از ما انجام می دهد که مهدی (عجل الله تعالی فرجه) این امّت است وهم او است که پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در حق وی فرموده: اگر از عمر دنیا جز یک روز نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانی می کند، تا مردی از دودمان من که نامش همنام من است، حاکم زمین شود وزمین را پر از عدل وداد گرداند؛ آن گونه که از ظلم وجور پر شده باشد.
٣. ﴿هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی ودِینِ اَلْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کلِّهِ ولَوْ کرِهَ اَلْمُشْرِکونَ﴾(460)؛
او کسی است که رسولش را با هدایت وآیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند؛ هرچند مشرکان کراهت داشته باشند.
شیخ طبرسی، از امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه می نویسد:
انّ ذلک یکون عند خروج المهدی من آل محمّد فلا یبقی أحد إلاّ اقرّ بمحمّد(461)؛
یعنی وعده ای که در این آیه است، هنگام ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه) صورت می پذیرد. در آن روز هیچ کس، در روی زمین نخواهد بود، مگر این که به حقانیت محمد (صلّی الله علیه وآله) اقرار می کند.
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در منابع اهل تسنّن
روایت هایی که درباره بنیان گذار حکومت واحد جهانی، مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در منابع معتبر اهل تسنّن آمده، دست کمی از روایات شیعیان ندارد. این روایت ها علاوه بر «صحاح ستّه» - که از معتبرترین کتاب های روایتی اهل تسنّن می باشند - در صدها کتاب دیگر نیز با عنوان های گوناگون بیان شده اند.
استاد «علی محمد علی دخیل» نام ٢٠۵ کتاب از علمای بزرگ سنّی را در الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه) آورده است که سی نفر از آنان درباره حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) کتابی مستقل نوشته اند و٣١ نفرشان فصلی را در کتاب های خود به روایت هایی در مورد حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) اختصاص داده اند و١۴۴ نفر از آنها به مناسبت های مختلفی، روایات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را در کتاب های خود آورده اند؛ برای مثال به مواردی از این روایات که در صحاح سته آمده، اشاره می شود:
١. «ابو داوود» از «ابی الطفیل» از علی (علیه السلام) نقل می کند:
قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله) لو لم یبق من الدّهر إلاّ یوم لبعث الله رجلا من أهل بیتی یملأها عدلا کما ملئت جورا(462)؛
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) فرمود: اگر یک روز بیشتر از عمر دنیا باقی نماند، خداوند مردی را از اهل بیت من برمی انگیزد، زمین را پر از عدل وداد می کند، (همان طور که) از ظلم وجور پر شده باشد.
البته این مضمون را عده زیادی از پیشوایان حدیث - عامه وخاصّه - در کتاب های خود نقل کرده اند.
٢. احمد از «ابو سعید خدری» نقل می کند:
قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): تملأ الأرض ظلما وجورا ثمّ یخرج رجل من عترتی یملک سبعا او تسعا فیملأ الأرض قسطا وعدلا(463)؛
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) فرمود: هنگامی که زمین از ظلم وجور پر شود، آن گاه مردی از خاندان من قیام می کند، هفت یا نه سال در روی زمین حکومت می کند وزمین را از عدل وداد پر می نماید.
٣. «ترمذی» از عبد الله نقل می کند که پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
لو لم یبق من الدّنیا إلاّ یوم لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یبعث رجلا منّی أو من أهل بیتی یواطئ إسمه إسمی یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا(464)؛
اگر به پایان دنیا فقط یک روز بیشتر نماند، خداوند این روز را به قدری طولانی می کند تا مردی که از فرزندان من بوده وهمنام من است برمی انگیزد وزمین را پر از عدل وداد می کند، (همان طور که) از ظلم وستم پر شده باشد.
۴. احمد از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) نقل می کند:
أبشّرکم بالمهدی یبعث فی امّتی علی اختلاف من النّاس وزلازل فیملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما یرضی عنه ساکن السّماء وساکن الأرض یقسّم المال صحاحا فقال له رجل: ما صحاحا؟ قال بالسّویة بین النّاس قال (صلّی الله علیه وآله): ویملأ الله قلوب أمّة محمّد (صلّی الله علیه وآله) غنی ویسعهم عدله(465)؛
شما را مژده به ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می دهم که هنگام اختلاف زیاد وتزلزل وعدم امنیت قیام کند وزمین را پر از عدل وداد نماید؛ چنان که از ظلم وستم پر شده باشد. ساکنان آسمان وزمین از حکومت او راضی خواهند بود واموال را میان مردم به طور صحاح قسمت می کند. مردی پرسید: ای پیامبر خدا! صحاح چیست؟ فرمود: یعنی به طور مساوی [هم چنین] فرمود: قلب های امّت محمد (صلّی الله علیه وآله) بی نیاز می شود وعدل در بینشان گسترش می یابد.
علاوه بر حدیث های یاد شده در منابع اهل تسنّن، تصریح دانشمندان اهل سنّت در مورد ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز به اهمیت این موضوع، در دیدگاه اهل سنّت می افزاید:
١. ابن حجر هیثمی شافعی می گوید:
ابو القاسم محمد، الحجة، پس از درگذشت پدرش پنج سال داشت. خداوند در همین مدت به او «حکمت ربانی» عطا کرد. او را «قائم منتظر» گویند. براساس اخبار متواتر، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از این امّت است وعیسی (علیه السلام) از آسمان فرود خواهد آمد وپشت سر حضرت نماز خواهد خواند(466).
٢. ابن ابی الحدید معتزلی گوید:
میان همه فرقه های مسلمانان اتفاق نظر قطعی است که عمر دنیا واحکام وتکالیف او، پایان نمی پذیرد، مگر پس از ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)(467).
٣. شیخ محمد عبده می گوید:
خاص وعام می دانند که در اخبار واحادیث، ضمن شمردن نشانه های قیامت، آمده است مردی از اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) خروج می کند که نامش حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است. او زمین را پس از آن که از جور وبیداد پر شده باشد، از عدل وداد آکنده می سازد. در آخر ایام او، عیسای مریم (علیه السلام) از آسمان فرود می آید، جزیه را برمی دارد، صلیب را می شکند ودجال را می کشد(468).
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در منابع شیعه
بشارت هایی که از پیشوایان دین درباره حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در منابع شیعه آمده، بسیار زیاد است. آیت الله صافی گلپایگانی(469) در منتخب الأثر روایات مربوط به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را - تا جایی که توانایی داشته - از کتاب های معتبر ومدارک دسته اول شیعه، استخراج وگردآوری نموده است. در این کتاب بیش از هزار روایت با ذکر مأخذ، از ١۵۴ کتاب معتبر نقل شده، نمونه هایی از این احادیث به شرح زیر است:
١. عن أمیر المؤمنین علی بن أبیطالب (علیه السلام) انّه قال:
التّاسع من ولدک یا حسین هو القائم بالحقّ المظهر للدّین والباسط للعدل قال الحسین (علیه السلام) فقلت له یا أمیر المؤمنین وانّ ذلک لکائن فقال (علیه السلام) إی والذی بعث محمّدا (صلّی الله علیه وآله) بالنّبوّة واصطفاه علی جمیع البریة ولکن بعد غیبة وحیرة فلا یثبت فیها علی دینه إلاّ المخلصون المباشرون لروح الیقین الّذین أخذ الله (عزَّ وجلَّ) میثاقهم بولایتنا وکتب فی قلوبهم الإیمان وأیدهم بروح منه(470).
از امیر مؤمنان، امام علی، پسر ابی طالب (علیه السلام) نقل شده که به فرزندش، امام حسین (علیه السلام) فرمود: ای حسین! نهمین فرزند تو قائم به حق ومظهر دین وگستراننده عدل خواهد بود. امام حسین (علیه السلام) فرمود: پرسیدم: این امر هر آینه حتمی است وخواهد شد؟ فرمود: بلی. به حق آن که محمد را به پیامبری برانگیخت واو را بر همه آفریدگان برگزید، اما بعد از غیبت وحیرتی که در آن، جز دوستان مخلص، مؤمنان پاک سرشتی که نور ایمان ومحبت ما (خاندان) در لوح دلشان نقش بسته وتأیید شده از جانب خداوند متعال خواهند بود، همگان در گمراهی وحیرت به سر می برند.
٢. قال الإمام الحسن (علیه السلام) لزید بن وهب الجهنی:
فکذلک حتّی یبعث الله رجلا فی آخر الزّمان، وکلب من الدّهر وجهل من النّاس، یؤیده الله بملائکته، ویعصم أنصاره، وینصره بآیاته، ویظهره علی أهل الأرض حتّی یدینوا طوعا وکرها، یملأ الأرض قسطا وعدلا، ونورا وبرهانا، یدین له عرض البلاد وطولها، لا یبقی کافر إلاّ آمن به ولا طالح إلاّ صلح، وتصطلح فی ملکه السّباع، وتخرج الأرض نبتها، وتنزل السّماء برکتها، وتظهر له الکنوز یملک ما بین الخافقین أربعین عاما، فطوبی لمن أدرک أیامه، وسمع کلامه(471).
امام حسن (علیه السلام) به زید پسر وهب جهنی می فرماید: خداوند در آخر الزمان وروزگاری سخت در میان جهل ونادانی مردم، مردی را برمی انگیزد واو را با فرشتگان خود تأیید کرده، یارانش را حفظ می نماید وبا آیات ونشانه هایش او را یاری می کند وبر کره زمین پیروز می گرداند، تا آن جا که عدّه ای از مردم از روی میل وگروهی با اکراه، به دین خدا می گروند، سپس زمین را پر از عدل وداد ونور وبرهان می کند. تمام مردم جهان در برابر وی خاضع می شوند. هیچ کافری باقی نمی ماند، مگر آن که مؤمن شود وهیچ بدکاری نمی ماند جز این که اصلاح گردد ودر دولت او درندگان آزادانه زندگی می کنند وزمین چنان که باید، گیاهان خود را بیرون می دهد وآسمان برکات خود را فرومی فرستد وگنج ها ومعادن زمین برای او آشکار می شود. چهل سال در بین مشرق ومغرب عالم سلطنت می کند. پس خوشا به حال آنها که روزگار او را درک می کنند وسخنانش را می شنوند.
٣. عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال:
تزجر النّاس قبل قیام القائم (عجل الله تعالی فرجه) عن معاصیهم وتظهر فی السّماء حمرة، وخسف ببغداد والبصرة، ودماء تسفک بها، وخراب دورها، وفناء یقع فی أهلها، وشمول أهل العراق خوف لا یکون لهم معه قرار(472)؛
امام صادق (علیه السلام) فرمود: مردم پیش از قیام وظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) زجر می کشند وبه بلاها وگرفتاری هایی - در اثر معصیت ونافرمانی ها - دچار می شوند؛ آتشی در آسمان پدید آید وسرخی تمام آسمان را بپوشاند. زمینی در بغداد وبصره فرورود وخون ریزی شود وخانه هایی خراب گردد ومردم آن جا از بین می روند وترس ووحشت عمومی مردم عراق را فراگیرد، به طوری که آرام نداشته باشند.
۴. قال الإمام الکاظم (علیه السلام):
القائم بالحقّ الّذی یطهّر الأرض من أعداء الله هو الخامس من ولدی، له غیبة یطول أمرها خوفا علی نفسه، یرتدّ فیها قوم ویثبت فیها آخرون(473)؛
حضرت کاظم (علیه السلام) فرمودند: همانا قائم بر حق کسی است که زمین را از دشمنان خدا پاک ومنزه می نماید. او پنجمین نسل از فرزندانم می باشد. برای او غیبتی است بس طولانی، به سبب ترسی که بر خودش دارد. گروهی از مردم مرتد (گمراه) می شوند وگروهی دیگر ثابت قدم واستوار خواهند ماند.
۵. قال الإمام الرّضا (علیه السلام):
والله أن لو قد قام قائمنا یجمع الله إلیه شیعتنا من جمیع البلدان(474)؛
امام رضا (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند! زمانی که قائم ما قیام کند، خداوند متعال تمام شیعیان را از همه شهرها [گرد او] جمع کند.
۶. ابو دلف از امام هادی (علیه السلام) روایت می کند که فرمود:
انّ الإمام بعدی الحسن إبنی وبعد الحسن ابنه القائم الّذی یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما(475)؛
امام بعد از من فرزندم حسن است وبعد از او فرزندش، قائم است که زمین را از عدل وداد پر می کند، پس از آن که از جور وظلم پر شده باشد.
٧. عن أحمد بن إسحاق بن سعد قال سمعت أبا محمّد الحسن بن علی العسکری (علیه السلام) یقول:
الحمد لله الّذی لم یخرجنی من الدّنیا حتّی أرانی الخلف من بعدی أشبه النّاس برسول الله (صلّی الله علیه وآله) خلقا وخلقا یحفظه الله تبارک وتعالی فی غیبته ثمّ یظهره فیملأ الأرض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما(476)؛
احمد پسر اسحاق گوید: از امام عسکری (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: سپاس خدایی را که مرا از دنیا نبرد، تا آن که جانشین مرا به من نشان داد. او از نظر آفرینش واخلاق شبیه ترین مردم به پیامبر خداست. خدای تعالی او را در غیبتش حفظ نموده، سپس وی را آشکار می کند واو زمین را پر از عدل وداد می گرداند؛ هم چنان که از جور وستم پر شده باشد.
این احادیث، نمونه هایی از گفته های معصومین (علیهم السلام) درباره حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در منابع روایی شیعه است.
نقش گرایش پیروان ادیان الهی به مهدویت
زمینه سازی ظهور حضرت
انتظار، از دو عنصر «سلبی» و«ایجابی» تشکیل شده است: سلبی، نارضایتی از وضع موجود، تلاش برای از بین بردن آن وترک هرگونه همکاری وهماهنگی با عوامل فساد وظلم است وایجابی، خودسازی فردی، همیاری اجتماعی وجلب آمادگی های جسمی وروحی ومادی ومعنوی برای شکل گرفتن حکومت واحد جهانی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) است.
در توضیح عنصر سلبی باید گفت: انتظار نه تنها باعث ترک همکاری با عوامل ظلم وفساد می شود، بلکه ایستادگی وپایداری در برابر ظلم ها، فسادها، زورگویی ها وانواع بلاها وسختی ها را بیشتر می کند؛ از آن رو است که منتظر، میان دو قطب «یأس وامید» قرار گرفته ودر برابر امواج کوه پیکر تاریکی ها که فضای زندگی انسان ها را تیره وتار ساخته، هرگز دچار شک وتردید نمی شود.
گفتنی است در عنصر اثباتی وایجابی نیز، انتظار مبتنی بر عدالت وصلح وآزادی چیزی است که به آسانی تحقق نمی یابد، قطعا باید برای زمینه سازی وتحقق آن تلاش دو چندان کرد که در این جا به چند محور اساسی تأکید می شود:
١. خودسازی فردی
نخستین وظیفه منتظر، خودسازی وتربیت جسم وجان وآمادگی برای ظهور امام غایب (عجل الله تعالی فرجه) است. گرایش به ظهور مصلح جهانی وایمان به آن، باعث می شود که منتظر، همواره آمادگی روحی داشته باشد. کسی که خود آلوده وناپاک باشد، چگونه می تواند منتظر انقلابی باشد که شعله اولش، دامان او را می گیرد وطعمه شمشیرش، خون ستم گران است وافراد فاسد ونادرست، در آن هیچ نقشی ندارند.
٢. خودیاری های اجتماعی ودگرسازی
منتظران راستین نباید تنها به خویش بپردازند، بلکه مراقب حال یک دیگر بوده، در اصلاح دیگران نیز بکوشند، زیرا برنامه بزرگ وسنگینی که انتظارش را می کشند، امری فردی نیست، وتمام عناصر تحول باید در آن شرکت کنند. در چنین برنامه ای باید کار به صورت دسته جمعی وهمگانی باشد؛ کوشش ها وتلاش ها هماهنگ گردد وعمق ووسعت این هماهنگی به عظمت همان انقلاب جهانی باشد که انتظار آن را دارند.
٣. ایجاد امید وحل نشدن در محیط فساد
اگر امید وانتظار از میان برود، زندگی بی روح، بدون لذت وبی معنا خواهد بود. انتظار به زندگی صفا وجلا می بخشد وانسان را به حرکت وجنبش وامی دارد وبه ادامه زندگی علاقه مند می سازد. زمانی که فساد، همه محیط را فرابگیرد وامیدی به اصلاح نباشد، بی تردید این نومیدی به تدریج انسان را با محیط همرنگ ساخته، در برابر اکثریت ناسالم نابود می کند.
تنها چیزی که می تواند انسان را به مقاومت وخویشتن داری دعوت کند ومانع ذوب شدن وی در محیط فساد شود، امید به اصلاح نهایی است.
جلال آل احمد می نویسد:
انتظار فرج برای شیعه؛ یعنی انتظار روزی که دنیا پر از عدل وداد خواهد شد...
آیا این، نطفه یک ایده جهانی ومستمسکی نیست، تا هرکدام از ما به موجودیت حقیر واقعیت ها تسلیم نشویم ودر انتظار روز بهتر باشیم. به هر صورت، این اصل اعتقادی نوعی سکوی پرش ذهنی برای شیعه است، تا از آن به دنیای آرزوها بپرد وحقارت آنچه در دست دارد او را از عدل جویی بازندارد...(477).
نتیجه این که، گرایش پیروان ادیان الهی به ظهور مصلح جهانی وانتظار جامعه مطلوب وایده آل، به دور از هرگونه ظلم وستم وبرقراری عدالت وصلح است وچنانچه در فصل های گذشته، از کتاب های ادیان الهی نقل شده، باعث خودسازی فردی واجتماعی ومبارزه با فساد وآلودگی ها وحل نشدن در محیط فاسد خواهد گردید، که این خود، زمینه ساز ظهور حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) وتحقق حکومت جهانی آن حضرت است.
(٢١) پیشینه تاریخی اعتقاد به ظهور
حجت الاسلام سید محمد حسین دریاباری(478)
اندیشه انتظار موعود نجات بخش - که نظامی هماهنگ ومنطبق با قوانین ومقررات الهی وآسمانی را در گستره کره خاکی برقرار می نماید - از اعتقادهای مشترک میان ادیان وآیین های توحیدی است. ویژگی های موعود موردنظر در همه آیین ها، یکسان نیست وتفاوت بسیاری دارد، اما وجه اشتراکشان این است که نجات دهنده، از خاندان نبوّت بوده وبه همه خوبی ها، تقوا، دانش، درایت، تدبیر و... توصیف شده واز بدی ها وزشتی ها به دور است.
در آیین زرتشت، نام منجی «سوشیانت» یا «سوشیانس» آمده که از فرزندان زرتشت است. در دین یهود، نجات بخش نهایی «ماشیح» به معنای مسح وتدهین شده نام دارد. متون دینی یهود تصریح می کند که او از خاندان داوود (علیه السلام) است. مسیحیان معتقدند حضرت مسیح (علیه السلام) بار دیگر زنده شده وحیات خویش را بازمی یابد وبرای نجات مردم به زمین فرود می آید. «فارقلیط» از جمله القابی است که به منجی آینده «مسیحیان» داده شده است.
در اسلام، از انتظار موعود وشکل گیری حکومت جهانی با گستردگی بیشتر بحث شده است. شیعیان معتقدند منجی ومصلح آینده، حجّة بن الحسن العسکری، امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه) است، که به دلایل گوناگون پنهان شده وروزی که خدای سبحان اراده نماید - برای برقراری عدالت وصلح - قیام خواهد کرد.
مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) از سوی پدر از خاندان پیامبر اسلام، حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله) واز جانب مادر به قیصر روم منتسب است که در نهایت، نسبت مادری اش به حضرت عیسی (علیه السلام) منتهی می گردد. اعتقاد به انتظار منجی موعود در آیین های دیگر نیز به چشم می خورد، مانند اعتقاد هندیان باستان و....
مبانی تورات وانجیل درباره حکومت جهانی وآینده زمین
در تورات آمده است:
... زیرا شریران، منقطع شده وتوکل کنندگان به خداوند، وارث زمین خواهند شد؛ هان بعد از اندک مدتی نخواهد بود، در مکانش تأمل خواهی کرد.
اما حکیمان وصالحان وارث زمین خواهند شد.
در جای دیگر آمده است:
متبرکان خداوند وارث زمین شده، اما ملعونان وی نابود می شوند. صدیقان وارث زمین شده وتا ابد در آن ساکن خواهند شد(479).
در کتاب حیقوق نبی، فصل هفت آمده است:
اگرچه تأخیر نماید، برای او منتظر باش، زیرا البته خواهد آمد ودرنگ نخواهد نمود، بلکه همه امّت ها را نزد خویش جمع می کند...(480).
در زبور داوود مزمور ٧٢، حضرت را ملک زاده - که بزرگ ترین وکامل ترین مظهر عدل الهی است - معرفی نموده است:
ای خدا! شرع واحکام خود را به «ملک» وعدالت خود را به «ملک زاده» عطا فرما تا قوم، درباره تو به عدالت وفقرا به انصاف حکم نمایند. از دریا تا به دریا واز نهر تا به اقصی نقاط زمین سلطنت خواهد نمود، صحرانشینان در حضورش خم خواهند شد ودشمنانش خاک را خواهند بوسید، بلکه همه پادشاهان به او کرنش خواهند نمود وهمه امّت ها او را بندگی خواهند کرد(481).
در این دعا، «ملک» همان نور مقدس حضرت محمد، پسر عبد الله (صلّی الله علیه وآله) است و«ملک زاده» - که مظهر تمام عدل الهی خوانده شده - دوازدهمین جانشین وفرزند او محمد، پسر حسن عسکری (علیه السلام) است.
در اشعیای نبی، فصل یازده آمده است:
نهالی که از تنه یسی برآمده، یکی از شاخه هایش قد خواهد کشید.
خوارشدگان را به عدالت حکم وبرای مسکینان زمین - به راستی - تنبیه ومایه بیداری خواهد بود...(482).
«یسی» در عبارت بالا، نام پدر حضرت داوود (علیه السلام) است. نهالی که از تنه یسی خواهد رویید ومورد بشارت آیات فوق است، احتمال دارد یکی از شخصیت های چهارگانه زیر: داوود، سلیمان، عیسی ومحمد، پسر حسن عسکری (علیه السلام) باشد، چون داوود وسلیمان (علیه السلام) فرزندان پسری یسی بودند وعیسی (علیه السلام) پسر مریم (علیها السلام) از نواده دختری وی وحضرت [مهدی] محمد، پسر حسن عسکری (علیهم السلام) نیز از جانب مادرش نرجس خاتون، که دختر پادشاه روم واز نسل حضرت داوود (علیه السلام) است، نوه دختری یسی به شمار می آید.
در کتاب سرود سلیمان، فصل پنج آمده است:
دهانش شیرین ونامش محمد است. فرزند محبوب من وفرزند یار من است.
اندیشوران وصاحب نظران می گویند:
واژه محمد در بشارت فوق ممکن است درباره محمد، فرزند حسن عسکری (علیه السلام) باشد که همه صفات وامتیازات پیامبران برگزیده، در او گرد آمده است(483).
در کتاب های مختلف انجیل، موضوع انتظار موعود، حکومت واحد جهانی، آینده جهان، ویژگی های مصلح آینده، در شکل ها وعبارت های گوناگون بیان شده است.
در انجیل متی، فصل ٢۴ آمده است:
چنان که برق از شرق می آید وتا مغرب ظاهر می گردد، آمدن فرزند انسان نیز چنین خواهد بود....
در انجیل لوقا، فصل دوازده این عبارت دیده می شود:
کمرهای خود را بسته وچراغ های خود را افروخته دارید وشما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشد... تا هر وقت بیاید ودرب را بکوبد، بی درنگ برای او باز کنید، زیرا در ساعتی که گمان نمی برید، پسر انسان می آید(484).
در مکاشفات یوحنای لاهوتی به غیبت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وعلت پنهان بودن وی اشاره شده است:
آن موعود به دلیل حفاظت قطعی از دست برد اهریمنان برای زمانی ونصف زمانی از نظر پنهان شد.
در فصل دیگر «یوحنا» پس از اشاره به ولادت ونهان شدنش می گوید:
آن حضرت قائم به شمشیر است که با اعضای آهنین بر بشر حکومت می کند.
افزون بر این، انجیل یوحنا ایشان را روح القدس وحکمران جهان می خواند.
احادیث وزمینه سازی ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
به اعتقاد مسلمانان، اسلام آخرین مکتب الهی است وبی تردید چنین مکتبی قوانین پیشین را نسخ می کند. کلیات آنچه در کتاب های دینی پیشینیان درباره منجی آمده، مورد تأیید اسلام است. اسلام مشخّصات آشکارتری را بیان کرده که گواهی می دهد، آیین های پیشین نیز در انتظار موعودی از نسل پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) هستند که با حکومتش «جهان مملو از عدالت خواهد گشت» ونامش مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است. در روایات واحادیث، «مهدی» به عنوان آخرین منجی، آن چنان استوار بیان شده که جای هیچ گونه شکی باقی نگذارده است. در منابع اهل سنّت، برای ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وسایر ابعاد انقلاب او چهارصد حدیث شمارش شده واگر این تعداد به روایات شیعه ضمیمه شود، افزون بر هزار روایت خواهد شد. این آمار بسیار بالا وشگفت انگیز است، زیرا درباره بسیاری از مسائل بدیهی اسلام، این مقدار روایت وارد نشده است(485).
پیشینیان، تاریخ سازان وصاحب نظران دینی، همواره می کوشیدند با شیوه های مختلف، ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را در خاطره ها زنده وبا استدلال های علمی، مخالفان را قانع وزمینه ظهور آن موعود بزرگ را فراهم سازند.
در این جا به احادیث وبشارت های رسیده از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله) درباره حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می پردازیم وبا نکات برجسته واهداف عمده آن آشنا می شویم:
قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): لن تنقضی الأیام واللّیالی حتّی یبعث الله رجلا من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی یملاءها عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا(486)؛
پیامبر خدا فرمود: روزها وشب ها پایان نرسد تا این که خداوند مردی از اهل بیت من که هم نام من است، مبعوث کند. او زمین را پر از عدل وداد گرداند؛
چنان که از ظلم وستم پر شده باشد.
عن إبن عبّاس عن رسول الله (صلّی الله علیه وآله) قال: إنّ خلفائی وأوصیائی وحجج الله علی الخلق بعدی إثنا عشر أوّلهم أخی وآخرهم ولدی وقیل یا رسول الله (صلّی الله علیه وآله) ومن أخوک؟ قال علی بن أبی طالب قیل فمن ولدک؟ قال المهدی یملأها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما والّذی بعثنی بالحقّ نبیا لو لم یبق من الدّنیا إلا یوم واحد لأطال الله ذلک الیوم حتّی یخرج فیه ولدی المهدی روح الله عیسی ابن مریم (علیها السلام) فیصلّی خلفه وتشرق الأرض بنور ربّها ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب(487)؛
از ابن عباس نقل است که پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود: جانشینان وحجّت های خدا بر مردمان بعد از من دوازده نفرند. نخستین آنها برادرم است وآخرینشان پسرم. گفته شد: ای پیامبر خدا! برادرت کیست؟ فرمود: علی پسر ابی طالب (علیه السلام).
گفته شد: فرزندت کیست؟ فرمود: همان مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است که زمین را پر از عدل وداد کند؛ چنان که از ظلم وبیداد پر شده. وسوگند به آن که مرا به حق، به پیامبری برانگیخت! اگر تنها یک روز از دنیا باقی باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی کند، تا فرزندم مهدی (عجل الله تعالی فرجه) خروج کند. سپس روح خدا، عیسی پسر مریم (علیها السلام) فرود می آید وپشت سرش نماز می گزارد وزمین به نور پروردگارش روشن شده وفرمان روایی او، مشرق ومغرب را فرامی گیرد.
زمینه سازی در روایات معصومین (علیهم السلام)
پیشوایان معصوم (علیهم السلام) نیز، همانند رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله) ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را در سخت ترین شرایط، به پیروان خویش یادآور می شدند.
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) وجانشینانش با پیش گویی درباره غیبت امام (عجل الله تعالی فرجه)، افکار مردم وپیروان خویش را آماده می ساختند. هنگامی که امام حسن عسکری (علیه السلام) از دنیا رفت، زمینه را برای غیبت بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه) - که مقدّر الهی بوده - مهیا ساخت ودرباره قیام وظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نشانه هایی بیان فرمود. این نشانه ها وپیش گویی ها آثار منفی غیبت ودسیسه حکومت های جبّار وانگیزه های مدعیان دروغین را خنثی کرد. در همین پیش گویی ها بیداری وهوشیاری پیروان وشیعیان هم نهفته است؛ بدین معنا که شیعیان وپیروان ائمه با مبانی محکمی که پیشوایان بیان کرده اند، هیچ گاه متزلزل وسست نخواهند گردید.
عن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (علیه السلام) أنّه قال: التّاسع من ولدک یا حسین هو القائم بالحقّ ألمظهر للدّین والباسط للعدل. قال الحسین (علیه السلام): فقلت له یا أمیر المؤمنین وانّ ذلک لکائن؟ فقال (علیه السلام):
ای والّذی بعث محمّدا (صلّی الله علیه وآله) بالنّبوّة واصطفاه علی جمیع البریة ولکن بعد غیبة وحیرة فلا یثبت فیها علی دینه إلاّ المخلصون المباشرون لروح الیقین الّذین أخذ الله (عزَّ وجلَّ) میثاقهم بولایتنا وکتب فی قلوبهم الإیمان وأیدهم بروح منه(488)؛
از سرور مؤمنان، امام علی (علیه السلام) خطاب به فرزندش امام حسین (علیه السلام) نقل شده که فرمود: نهمین فرزند تو قائم به حق وآشکارکننده دین وگستراننده عدل وقسط خواهد بود. امام حسین (علیه السلام) پرسید: آیا این امر قطعی وحتمی است؟ امام فرمود: بلی، به حق آن که محمد را به نبوّت برگزید واو را بر همه آفریدگان برتری داد، لکن بعد از غیبت وحیرت بر دین خود ثابت نمانند، مگر مخلصانی که به یقین رسیده باشند که خدا میثاقش را به ولایت ما اخذ کرد ودر قلوبشان ایمان نوشته وهمه از جانب حق تأیید شده اند.
در این حدیث، غیبت امام دوازدهم واین که قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه) نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است، با صراحت بیان شده است.
آنچه پیش گویی امام علی (علیه السلام) است، علاوه بر دو امر یاد شده، دشواری در دینداری واستواری در امر دین است که فرمود:
مخلصانی که به یقین رسیده اند، همانهایی که آراسته به ولایت ما هستند، استوار خواهند ماند.
دیدگاه علمای اهل سنّت
بیشتر دانشمندان سنّی معتقدند: شخصیتی که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) ظهورش را بشارت داده، هنوز متولد نشده است.
«شبراوی» شافعی در الاتحاف می گوید:
شیعه عقیده دارد مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) که احادیث صحیحه درباره او وارد شده، همان پسر حسن عسکری (علیه السلام) است ودر آخر الزمان ظهور خواهد کرد، اما صحیح آن است که وی هنوز به دنیا نیامده ودر آینده متولد خواهد شد. او از اشرف اهل بیت کریم است.
ابن ابی الحدید می گوید:
بیشتر محدثان معتقدند مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) از نسل فاطمه (علیها السلام) است. اصحاب ما (معتزله) آن را انکار نمی کنند ودر کتاب های خود به نام او تصریح کرده اند(489).
عبد الوهاب شعرانی (متوفای ٩٧٣ ه. ق) می نویسد:
وی از اولاد امام حسن عسکری (علیه السلام) است وتولدش در نیمه شعبان ٢۵۵ ه. ق واقع شده است. او باقی می ماند تا با عیسی پسر مریم (علیهما السلام) همراه شود وعمر شریفش تا زمان ما که اکنون ٩۵٨ می باشد، ٧٠۶ سال است(490).
عبد العزیز پسر محمود پسر بزاز از ابن عمر، نقل کرده که پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
در آخر الزمان مردی از فرزندانم برمی خیزد که هم نام وکنیه من است وزمین را پر از عدل می کند؛ همان طور که پر از ظلم شده باشد، این همان حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است(491).
خواجه پارسا، از بزرگان مذهب حنفی در فصل الخطاب می نویسد:
ابو محمد حسن عسکری (علیه السلام) بعد از خود فرزندی جز ابو القاسم، محمد منتظر موسوم به قائم، حجّت، مهدی وصاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) برجای نگذاشته است.
شب میلاد او نیمه شعبان ٢۵۵ هجری ونام مادرش نرجس است.
ابن طلحه کمال الدین شافعی (متوفای ۶۵۴) می نویسد:
اما در مناقب ابو محمد حسن عسکری (علیه السلام) همین بس که خدا مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) را از صلب او قرار داده است. نامش محمد، کنیه اش ابو القاسم، لقبش حجّت وخلف صالح ومنتظر است(492).
حافظ ابو عبد الله محمد پسر یوسف گنجی شافعی (متوفای سال ۶۵٨ ه. ق) در کفایة الطالب می نویسد:
امام حسن عسکری (علیه السلام) روز جمعه هشتم ربیع الاول سال ٢۶٠ ه. ق در سامرا از دنیا رفت ودر خانه ای که پدرش در آن دفن شده بود، به خاک سپرده شد.
پس از خود، پسرش را به جای خود گذاشت که او امام منتظر (عجل الله تعالی فرجه) است. این عالم ودانشمند درباره حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) کتابی موسوم به البیان فی اخبار صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) نوشته است.
ابو العباس احمد پسر یوسف دمشقی فرمانی (متوفای ١٠١٩ ه. ق) می نویسد:
عمر حضرت هنگام وفات پدرش پنج سال بود، اما خدا به وی حکمت عطا فرمود؛ چنان که به یحیی داده شده بود. او قامتی متوسط داشت وزیبا موی، زیبا بینی، وگشاده پیشانی بود(493).
این مورخ سنّی، ضمن اعتقاد به تولد حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بسیاری از خصوصیات حضرت را بیان کرده واو را خلف صالح امام حسن عسکری (علیه السلام) نامیده است.
نور الدین علی، پسر محمد صباغ مالکی (متوفای ٨۵۵ ه. ق) می گوید:
مدت امامت حسن عسکری (علیه السلام) دو سال بوده است. او بعد از خود، فرزندش حجّت قائم (عجل الله تعالی فرجه) را باقی گذاشت که برای حکومت حق، انتظارش کشیده می شود. پدرش او را به علت سختی کار وترس از حاکم وقت نهان داشته است.
ابن حجر هیثمی مکی شافعی (متوفای ٩٧۴ ه. ق) می نویسد:
حسن عسکری (علیه السلام) در «سامرا» وفات یافت. عمرش ٢٨ سال بود وگفته شده که او را مسموم کردند واز خود فرزندی جز ابو القاسم محمد (علیه السلام) باقی نگذاشت.
عمر او به وقت وفات پدرش پنج سال بود. خداوند در آن سن کم به وی حکمت امامت عطا کرده بود وقائم منتظر (عجل الله تعالی فرجه) نامیده می شود.
شماری از محقّقان ومورّخان اهل سنّت تولد آن حضرت را یک واقعیت می دانند. عز الدین بن اثیر (متوفای ۶٣٠ ه. ق) درباره حوادث سال ٢۶٠ هجری می نویسد:
ابو محمد (حسن) عسکری (علیه السلام) در سال ٢٣٢ ه. ق متولد گردید ودر سال ٢۶٠ وفات یافت. او پدر محمد (علیه السلام) است که شیعیان، او را «منتظر» می نامند(494).
عماد الدین ابو الغدا اسماعیل، پسر نور الدین شافعی می گوید:
علی هادی (علیه السلام) در سال ٢۵۴ ه. ق در سامرا وفات یافت. او پدر حسن عسکری (علیه السلام) است که یازدهمین امام از ائمه دوازده گانه (علیهم السلام) است. وی پدر محمد منتظر است که به سال ٢۵۵ ه. ق متولد گردیده است(495).
عبد الرحمن بن خلدون گفته است:
إعلم أنّ فی المشهور بین الکافّة من أهل الإسلام علی ممرّ الأعصار أنّه لابدّ فی آخر الزّمان من ظهور رجل بین أهل البیت یؤید الدّین ویظهر العدل ویتبعه المسلمون ویستولی علی الممالک الإسلامیة ویسمّی بالمهدی؛
بدان که در میان همه اهل اسلام در طول قرن ها مشهور است که به طور حتم در آخر الزمان مردی از اهل بیت ظهور می کند، دین اسلام را تأیید نموده، عدالت را آشکار می کند وبر همه ممالک اسلامی مسلّط می گردد واو مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نامیده می شود.
تفاوت زمینه سازی ظهور در فرهنگ تشیع وتسنن
اعتقاد به ظهور مصلح، در همه ادیان آسمانی مطرح است، اما اسلام با تنوع ودر ابعاد گوناگون بدان پرداخته است.
از آن جا که مهدویت، ریشه در کلام پیامبر خاتم (صلّی الله علیه وآله) دارد، همه فرقه های مسلمان بدان معتقدند وبرپایه اعتقاد وفرهنگ خویش، درباره آن اظهارنظر کرده اند. آنان علاوه بر نقل احادیث وروایات پیامبر، به تفسیر وتحلیل آن مبادرت ورزیده وکتاب های مختلفی درباره مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه)، ظهور او ونحوه حکومت جهانی ایشان نوشته اند. علمای سنّی بیشتر در زمینه ملاحم، فتن ونشانه های ظهور تحقیق نموده اند، چرا که نزد آنان، مهدی (عجل الله تعالی فرجه) مورد بشارت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) هنوز متولد نشده است واین باور، آنان را از پرداختن به دو موضوع اساسی: مسئله «انتظار» و«ظهور» حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بازداشته است.
علما وپژوهش گران، علایم ونشانه های ظهور را گرد آورده وبا عنوان علائم ظهور یا ملاحم وفتن نوشته اند؛ به طوری که شیخ آقا بزرگ طهرانی در الذریعه آورده است:
تنها علما ومتفکران شیعه ۴٢ کتاب با نام ملاحم، هفت کتاب موسوم به فتن وسه کتاب با عنوان علائم ظهور نوشته اند. اصحاب ویاران ائمه (علیهم السلام) در قرن های اولیه اسلام این کتاب ها را تألیف کرده اند.
افزون بر آنچه گفته شد، شماری از علمای اهل سنّت، چون ملاّ جلال الدین سیوطی شافعی، ابن حجر هیثمی شافعی مکی، ابن حجر هیثمی سعدی مصری شافعی، علی بن حسام الدین متقی هندی، ابن کمال پاشا حنفی وتعدادی دیگر از بزرگان اهل سنّت نیز، کتاب هایی درباره ملاحم وفتن برجای گذارده اند.
(٢٢) کتاب شناسی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ومهدویت در منابع «لاتین»
حجت الاسلام عبد الحسین حاجی ابو الحسنی(496)
مقدمه:
بشر، فارغ از هر گرایش دینی ومذهبی از آبشخور کوثر مهدویت به تناسب نیاز وتوجه خویش بهره مند شده است. همه انسان ها به نوعی به مهدویت - که تابلوی هدایت بشر به سوی فلاح ورستگاری است - چشم دوخته اند وبدیهی است در مسیر طولانی وپرخطر انسانیت، غفلت از آن، موجب گمراهی واحساس سردرگمی خواهد بود.
جوهره استمرار ادیان الهی بشارت وامیدبخشی بوده که مصداق اتم واکمل آن، تحقق وعده الهی به ارسال نجات دهنده وموعودی است که در آخر الزمان خواهد آمد. از کجا معلوم که همه موعودهایی که تاکنون می شناسیم: از بودای پنجم، کریشنا وسوشیانت گرفته تا میترا، یوشوا، مهدی سودانی، باب، بهاء، میرزا غلام احمد قادیانی هندی، از کبّالا ومهدی خلیفه گرفته تا دیگر متمهدین و... همه بشارت دهنده خاتم منتظران، مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) نباشند؟ موعودی که غیر از انبیای دیگر الهی، خاتم پیامبران حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله) نیز آن را بشارت می داده وهمه جانشینان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) آرزوی زیارت او را می کشیدند که شاید بتوانند در زمره مسافرانی سوار بر کشتی نجاتی که مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) ناخدای آن باشد، قرار گیرند.
هر چه باشد انتظارش شیرین است وهمین انتظار است که ما را بر آن می دارد تا معطوف به هدف، مقاوم ومصمّم مرکب امید وسازندگی را در جاده تکامل روبه پیش برانیم. برای مهدی پژوهان عزیز جالب خواهد بود که بدانند رویکرد برون داده های علمی، تحقیقی وپژوهشی جهان به مهدویت که نماد زنده وکاربردی وپویایی آن پایان نامه ها وتزهای علمی مراکز علمی جهان است، درباره مهدویت رو به شتاب وافزایش است. برای آشنایی واستفاده علاقه مندان مهدی پژوه، کتاب شناسی (کتاب نامه) اجمالی از منابع لاتین وترجمه شده به لاتین، درباره مهدویت تقدیم می گردد. امید که در آینده جامع تر وبه صورت کتاب شناسی توصیفی به محضر سرگشتگان وادی مهدویت تقدیم شود:
. etamami i'ihs eht dna etahpilaC innus eht fo nosirapmoc A. ١۴١ - ٧٢١ , ٣۶ - ٠۵. pp(٩۶٩١) ٩۵ ,hkasraF. maerdnA
١. مقایسه ای بین خلافت اهل سنت وامامت شیعه، آندریا م. فرسخ، ١٩۶٩.
,rdas - la riqaB dammahum,(a') idham eht gninrecnoc noissucsid A. ٠۴ - ٣١. pp, ٧٩٩١ ,i ۴١ ,dihwaT - lA nyasuH dihajuM(rotalsnarT)
٢. بحث پیرامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سید محمد باقر صدر، ترجمه مجاهد حسین، التوحید ج ١ / ١۴، ١٩٩٧، ص ١٣ - ۴٠.
. G. C,lareneG ot damhA dammahuM idhaM eht morf rettel A ١٣ ,yrteicoS latneirO naciremA eht fo lanrnoJ purdrevS. G,. nodroG. ٩۶٣ - ٨۶٣. pp(١١٩١)
٣. نامه ای از مهدی محمد احمد به همه، گوردن سی. جی. وسوردروپ جی. نشریه انجمن شرق شناسی آمریکا، ٣١، ١٩١١، ص ٣۶٨ - ٣۶٩.
hallA dbA',gnuledaM. W,idhaM eht dna ryabuZ - la. b hallA dbA'. ۵٠٣ - ١٩٢. pp, ١٨٩١ , ٠۴ ,seidutS nretsaE raeN fo lanrnoJ,ryabuZ - la nbI
۴. عبد الله پسر زبیر ومهدی، مادلونگ ویلفرد، نشریه مطالعات خاور میانه، ۴٠، ١٩٨١، ص ٢٩١ - ٣٠۵.
weiv yraropmetnoc a: ayyimalsi - la tahutuf - lA s'nalhaD inyaZ damhA cinaduS,nalhaD inyaZ. b damhA,yekrahS. J. H,idhaM esenaduS eht fo. ۵٧ - ٧۶ pp, ۴٩٩١ , ۵ ,acirfA
۵. الفتوحات الاسلامیه، احمد زینی دهلان: نگاهی نوبه مهدی سودانی، آفریقایی سودانی، ١٩٩۴، ۵، ص ۶٧ - ٧۵.
dammahuM tazzI nbI dammahuM,,emit fo dne eht dna idhaM lA. pp ۴٧ , ٧٩٩١ ,awqaT la raD: nodnoL,firA"
۶. حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وآخر الزمان، محمد پسر عزت عارف، لندن، دار التقوی، ١٩٩٧، ٧۴ صفحه.
. ۵٩٩١. damahoM niB diaZ yb/etamami eht fo enirtcod s'inyawuJ - lA mamI: (s) tcejbuS. ۶٩٩١ ,hgrubnidE fo ytisrevinU - - (. D. hP) sisehT: setoN - - ۵٨٠١ - ٨٢٠١ ,HALLA dbA'nbiK ilaM - la dbA',inyawuJ - la nyamaraH - la. sesehT - etamamI. sesehT
٧. امامت از دیدگاه جوینی، عبد الله پسر مالک. (١٢۶ - ٢٢۴)؛ دانشگاه ادینبورگ، ١٩٩۶، تز دکتری.
egatir?eh'I te(٩۵٩١ - ۵٨٨١) idhaM - la namhaR - la dbA'diyyaS - lA namhaR - la dbA'diyyaS - la,nidnarG. N,latneiro naduoS ua etsidham
. ۶٢٢ - ٧١٢. pp, ٢٨٩١ ,esoraL te evuennosiaM,idhaM - la
٨. السید عبد الرحمان المهدی (١٨٨۵ - ١٩۵٩) ومیراث مهدی گرایان سودان، ن. گراندین، پاریس، لاروس ومیسونیو، ١٩٨٢، ص ٢١٧ - ٢٢۶.
raeN fo lanruoJ,. M,kooC,elcinorhc citpylacopa cimalsI ylrae nA. ٩٢ - ۵٢. pp ٣٩٩١ ,i ٢۵ ,seidutS nretsaE
٩. وقایع نگاری مکاشفه ای ["espylacopA" هریک از کتاب های کهن یهود ومسیحیان از سه قرن پیش از میلاد، تا دو قرن پس از میلاد شکست نهایی بدی وپیروزی نیکی را نوید می دادند، پیش گویی پیامبرانه ومکاشفه.
,. G. M,ynoroM. dlrow cimalsI ylrae eht ni snoisserpxe citpylacopA ٧٧١ - ۵٧١. ٨٩٩١ ,iii ۴ sretnuocnE laveideM] صدر اسلام، م. کوک، نشریه مطالعات خاورمیانه، ۵٢، ١٩٩٣، ص ٢۵ - ٢٩.
: ynablA) ,hsimallaH ehsoM. halabbaK eht ot noitcudortnI nA. P ٩٧٣ ,(٩٩٩١ ,YNUS
١٠. مقدمه ای بر کبّالا، موشه هالامیش، آلبانی، سانی، ١٩٩٩، ص ٣٧٩.
eht fo ecnegreme eht: noitidart cimalsI ni ytirohtua dna espylacopA. U,nibuR,sredael evlewt
١١. مکاشفه واقتدار در سیره اسلامی: پیدایش امامان دوازده گانه، رابین یو.
. mis. C divaD/wehttaM fo lepsoG eht ni ygolotahcse citpylacopA. p ٢٨٢ ,iivx. ۶٩٩١ ,sserP ytisrevinU egdirbmaC: kroY weN;egdirbmaC
١٢. غایت شناسی مکاشفه ای در انجیل متی، سیم دیوید، نیویورک، کمبریج، ١٩٩۶، ٢٨٢ صفحه، تجدید چاپ تز دکترای مؤلف از دانشکده سلطنتی لندن، ١٩٩٢.
١٣. اصطلاحات مکاشفه ای در جهان اسلام اولیه، مارونی، اتفاقات میان دوران میانی، ١٩٩٨، ٣ / ۴، ص ١٧۵ - ١٧٧.
hcruhc sreveileb a gnipahs: msilainnellim dna msicitpylacopA. snhoJ. L neroL yb detide/yrutnec tsrif - ytnenwt eht rof ygolotahcse ,sserP arodnaP:. tnO,renehctiK. L neroL,snhoJ: (s) rohtuA rehtO. p ٩١۴. ٠٠٠٢ c
١۴. مکاشفه گرایی وهزاره گرایی(497): شکل گرفتن کلیسای معتقدین به غایت شناسی برای قرن ٢١، لرن جانز، کیشنرآنت، انتشارات پاندورا، ٢٠٠٠، ۴١٩ صفحه.
. nniGcM dranreB/noitidart nretseW eht ni msicitpylacopA. p[ ۴٢٣ ],X. ۴٩٩١ ,muroiraV: tohsredlA - ٧٣٩١
١۵. مکاشفه گرایی در سیره غرب، برنارد مک گین (١٩٣٧) آلدرشات، ١٩٩۴، ٣٢۴ صفحه.
dnamojrA rimA diaS. dE. msi'ihs ni erutluc lacitilop dna ytirohtuA. ٣۵ - ۵٢. pp ٨٨٩١ ,sserP kroY weN fo ytisrevinU etatS: ynablA
١۶. اقتدار وفرهنگ سیاسی در شیعه، سید امیر ارجمند، آلبانی، سانی، ١٩٨٨، ص ٢۵ - ۵٣.
idhaM - la mamI' (498) ;iraksA' - la nasaH mamI: smamI sed eihpargoiB , ۵ / ٧١ ,essegaS al ed secruoS xuA,iraksA' - la nasaH(mamI i'ihS ht ١١) - la. ۴٨ - ۵۶. pp, ٨٩٩١
١٧. زندگی نامه امامان: امام حسن عسکری (علیه السلام)، حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) منابع وشخصیت ها ١٧ / ۵، ١٩٩٨، ص ۶۵ - ٨۴.
elraE drawdE yb/yrotsih tnematseT weN ni erutuf eht dna tsirhC. p ٣٢٣ ,ilivx. ٠٠٠٢ ,llirB: notsoB؛ tnairaV. sillE
١٨. عیسی (علیه السلام) وآینده در تاریخ کتاب عهد جدید، ادوارد ارل الیس، لیدن، بریل، ٢٠٠٠، ٣٢٣ صفحه.
eht dna'sessentiW s'havoheJ: noddegamrA ot syad eht gnitnuoC ,htrowrettuL: egdirbmaC. notpmorC treboR/tsirhC fo ecneserp dnoces. p ٠۶١. ۶٩٩١
١٩. شمارش روزها تا آرماگدون ١: مشاهدات یهودا وحضور دوباره مسیح، رابرت کرامتون، کمبریج، ١٩۶٩، ١۶٠ صفحه.
mamI' ١ rus shtidaH sed noissucsid al ?a seqilppa sfitcejbo ser?etirC ۶٩٩١ , ٣ / ٠١ ,essegaS al ed secruoS xuA,idimA' - la. H. H rimahT,idhaM - la. ٢۴ - ٩٢. pp
٢٠. اهداف ومعیارهای مناسب برای بررسی احادیث حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ثمیر، اچ، العامدی، مصادر واعلام، ١٠ / ٣، ١٩٩۶، ص ٢٩ - ۴٢.
. ybsuB. F hplodnaR/launam eht daer: ycehporp ni sngis regnaD. p ۶۴٢ ,iiv. ٠٠٠٢ ,. cNI,seirtsiniM ahtanaraM: LF,ellivseniaG
٢١. نشانه های خطر در پیش گویی: راهنما را بخوان، راندولف بوسبای، گینزویل مؤسسه ماراناتا، ٣ / ٢٠٠٠، ٢۴۶ صفحه.
. M,sumsilairepmI ehcsik porue red dnu idhaM sed hcieR saD ehcsirotsiH,hallA dbA'. b damhA dammahuM idhaM - la,nerreH. ٩۴٢ - ۵٣٢. pp, ٣٩٩١ ,ii ۶ ,negnuliettiM
٢٢. امپراتور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وامپریالیزم اروپا، م. هرن، اسناد تاریخی، ٢ / ۶. ١٩٩٣، ص ١٩٩ - ٢٢٨.
. K,negnutrawrE - idhaM nehcsitiihcs dnu nehcsidinassastkps eiD. tsibarA ehT,yd?elgezC
٢٣. انتظار حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در شیعه وساسانیان، ک. زگلدی.
noigileR,tdlefhcilB. O - J,malsI i netlatseG - idhaM revo tkisrevo nE. ٢٣ - ٢٢. pp ٨٧٩١ , ٧٣١ ebiB hco
٢۴. حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در اسلام، جی. او. بلیش فلت، دین وکتاب مقدس، ١٣٧، ١٩٧٨، ص ٢٢ - ٣٢.
drahreG/sucof ni seussi lacigoloeht: ytilanoitar lacigolotahcsE. p ٧٠٢. ۶٩٩١ c,skooB rekaB: hciM,sdipaR dnarG. retuaS
٢۵. عقلانیت غایت شناسانه: بررسی موضوعات کلامی، گرهاردساتر، hciM,sdipaR dnarG، بیکربوکس، ١٩٩۶، ٢٠٧ صفحه.
notecnirP,kooC. M. snoitidarT fo gnitad eht dna ygolotahcsE. ٧۴ - ٣٢. pp ٢٩٩١ ,l. seidutS nretsaE raeN ni srepaP
٢۶. غایت شناسی وتعیین وقت در روایات، م. کوک، مقاله های پرینستون در مطالعات خاورمیانه، ١، ١٩٩٢، ص ٢٣ - ۴٧.
. elyoD,niloC treboR/feileB naitsirhC fo epahs eht dna ygolotahcsE. p ٢۴٣ ,xi. ٩٩٩١ ,sserP retsonretaP: airbmuC,elsilraC
٢٧. غایت شناسی وشکل گرفتن عقیده مسیحیت. رابرت کلین؛ دویل کارلیسل، انتشارات پاترنوستر، ٩ / ١٩٩٩، ٣۴٢ صفحه.
/noitidrt naitsirhC dna hsiweJ eht ni dna elbiB eht ni ygolotahcsE ,woltneveR: (s) rohtuA rehtO. woltneveR farG gninneH yb detide. p ٧۶٢. ٧٩٩١ c,cimedacA dleiffehS: dleiffehs, - ٩٢٩١ ,gninneH
٢٨. غایت شناسی در تورات وانجیل ومنابع یهودیت ومسیحیت، رونتلوهنین گراف (١٩٢٩)، شفیلد، ١٩٩٧، ٢۶٧ صفحه.
: negnibT. repahcS mihcaoJ yb/retlasP keerG eht ni ygolotahcsE s'rohtua eht fo noisiveR;p ٢١٢ ,iix. ۵٩٩١ c,(kcebeiS luaP) rhoM. B. C. J. (٣٩٩١ ,egdirbmac fo ytisrevinU - -. D. hP) siseht
٢٩. غایت شناسی در انجیل (کتاب مزامیر) یونان، شیپر جواشیم، توبینگن، ١٩٩۵، ٢١٢ صفحه، تجدید چاپ، تز دکترای مؤلف از دانشگاه کمبریج (١٩٩٣).
giarC yb detide/sllorcs aeS daeD eht dna,msinaissem,ygoloahcsE. p ۶٧١ ,iix. ٧٩٩١ c,snamdreE. B. W. tnilF. W reteP dna snavE. A
٣٠. غایت شناسی، موعودگرایی وطومارهای فهرست های بحر المیت، کریگ ا. ایوانز؛ پیتر فلینت، اردمانز، ١٩٩٧، ١٧۶ صفحه.
. dE. snoitadnuof: ytilautirips cimalsI,kcittihC. C. W: ygolotahcsE MCS. p; ٧٨٩١ ,luaP nageK & egdeltuoR: nodnoL rsaN niessoH deyyeS eht fo yrotsiH cidepolcycnE na: ytilautiripS dlroW) , ٩٨٩١ ,sserP
. ٩٨٩١ , ٩٠۴ - ٩٧٣. pp(٩١ ,tseuQ suoigileR
٣١. غایت شناسی، شیتیک ویلیام؛ اصول معنویت اسلامی، سید حسین نصر، لندن، روتلج وکیگان پل، ١٩٧٨؛ تاریخ دائرة المعارف مسائل مذهبی، ١٩، ص ٣٧٨ - ۴٠٩، ١٩٨٩.
,detatonna,detidE. yrotsih ni msi'ihS: muinnellim eht fo noitacepxE ,ihsabaD dimaH,rsaN niessoH deyyeS yb noitcudortni na htiw dna. rsaN azeR ilaV deyyeS
٣٢. انتظار هزاره شیعه در تاریخ: همراه ویرایش ومقدمه سید حسین نصر، حمید دباشی، سید ولی رضا نصر.
,idhaM detcepxE eht: stiawA dlrow eht mohw eerhT ni riqaf - la hazmaH. (۵٩٩١ ,nammA) suseJ haisseM,haisseM eslaF eht
٣٣. حمزه فقیر در میان سه شخصیتی که جهان در انتظار آنها هستند:
مهدی منتظر (عجل الله تعالی فرجه)(499) مسیح دروغین، حضرت عیسی (علیه السلام)، عمان، ١٩٩۵.
yhtomiT,yadoT dlroW barA innuS eht ni msidhaM fo yrotsiH nrdoM eht ni malsI fo ydurS eht rof etutitsnI lanoitanretnI",hsinruF. (٩٩٩١ lilpA) ,rettelsweN dlroW
٣۴. تاریخ مهدویت در جهان عرب سنّی مذهب امروز؛ فورنیش تیموثی، خبرنامه مؤسسه بین المللی مطالعات اسلام در جهان امروز، آوریل ١٩٩٩.
/txetnoc yraropmetnoc ni ygolotahcse naitsirhC: epoh tsniaga epoH roverT,traH: (s) rohtuA rehtO. traH roverT dna mahkcuaB drahciR. p ٣٣٢ ,vix. ٩٩٩١ ,ddoT & namgnoL notraD: nodnoL. A
٣۵. امید در مقابل امید: غایت شناسی مسیحیت در آثار جدید، بوخام ریچارد؛ هارت تریور، لندن، دارتون لانگمن وتاد، ١٩٩٩، ١۴ صفحه، مقدمه و٢٣٣ صفحه.
nothguotS & reddoH,noswap divaD. munnellim eht erof epoH. p ٠٨ ,KU nodnoL,noisiviD suoigileR
٣۶. به امید هزاره، پاسون دیوید؛ استافتون هودر، لندن، ٨٠ صفحه.
snoitamrofsnart dna snoitagorretni: ygolotahcse s'htraB ni epoH. p ۴٨٢. ٠٠٠٢ ,etaghsA: tohsredlA. llewoDcM. C nhoJ/ydegart dnoyeb
٣٧. امید در غایت شناسی «بارث»: پرسش ها ودگرگونی ها ورای تراژدی، مک دوئل جان، اشکیت، ٢٠٠٠، ٢٨۴ صفحه.
. ilahbnaS misa?Q sa'sA/taqiq?ah av tayi s?h - k - ahs,idhaM ma?mI. ٠٠٠٢ ,nahsednu'aF ha?llui?laV hah?S: dab?ad?ar?uM: detaerC/dehsilbuP. p ١٣۴: noitpircseD
٣٨. حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، شخصیت وحقیقت، سنبهالی اسعد قاسم، مرادآباد، بنیاد شاه ولایت، ٢٠٠٠، ۴٣١ صفحه.
: noitatlucco fo ygoloeht a fo sgninnigeb eht dna sutidnocsba mamI. D. A / ٠٠٩. H. A ٠٩ - ٠٨٢ acric msi'ihs imamI
٣٩. پنهان شدن امام از دیده ها وآغاز اندیشه غیبت: شیعه امامیه، سیرکا ٢٨٠ - ٩٠ هجری/ ٩٠٠ میلادی.
idham yrupnaJ dammahuM diyyaS nariM namazzurihkA mamI. ihalludy dammahum diyyaS/kap itayah iK(. S. A) doouaM
۴٠. امام آخر الزمان، میران سید محمد جانپوری، زندگی مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه)، سید محمّد یداللهی.
. greblhoK. E'doirep abyahG - erp eht ni ytinummoc dna mamI
۴١. امام وجامعه در دوران پیش از غیبت، کهلبرگ.
. [irursaM niddunakrA]/aynokiser nad idhaM mamI [ ٢٨٩١ ],atrakaruS aigoloehT agabmeL: [atrakarus]: detaerC/dehsilbuP. p ۶۵: noitpircseD
۴٢. حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وaynokiser، منصوری ارکان الدین، سوراکارتا، سوراکارتا تئولوجیالیمباگا، ١٩٨٢، ۵۶ صفحه.
naciremA,amayukuF. F,iurzaM. A ilA,yrotsih fo dne eht dna malsI s'amayukuF). ۵٣۵ - ٢١۵. pp, ٣٩٩١ ,vi ٠١ ,secneicS laicoS cimalsI fo lanruoJ (. 'yrotsih fo dne'eht no siseht
۴٣. اسلام وپایان تاریخ، علی مزروعی؛ فوکویامااف، نشریه آمریکایی علوم اجتماعی اسلامی، ۴ / ١٠، ١٩٩٣، ص ۵١٢ - ۵٣۵، نظریه فوکویاما در مورد پایان تاریخ.
naijaK,amayukuF. F,iurzaM. A ilA,yrotsih fo dne eht dna malsI fo dne'eht no siseht s'amayukuF). ٧٢ - ١. pp ٣٩٩١ ,ii ١١ ,aisyalaM (. 'yrotsih
۴۴. اسلام وپایان تاریخ، علی مزروعی؛ فوکویامااف؛ کاجیان مالزی، ٢ / ١١، ١٩٩٣، ص ١ - ٢٧، نظریه فوکویاما در مورد پایان تاریخ.
,naduS eht ni tlover - idhaM eht: rewop fo noitamitigil eht dna malsI rehcstueD. IXX,damhA dammahuM idhaM - la,sreteP. R. nileB ni ٠٨٩١... gatnetsilatneirO
۴۵. اسلام ومشروعیت قدرت: شورش مهدی در سودان، پیترز، آر...؛ المهدی محمد احمد، شرق شناسی آلمان برلین، ١٩٨٠.
zizaludbA/msii'hS revlewt ni idhaM fo aedi eht: msinaissem cimalsI kroY weN fo ytisrevinU etatS: ynablA. - ٢۴٩١ lanidehcaS niessuhludbA. p ٠٣٢ ,x. ١٨٩١ c,sserP
۴۶. منجی گرایی اسلامی: مهدویت در شیعه امامیه، ساشادینا عبد العزیز عبد الحسین (١٩۴٢) آلبانی، سانی، ١٩٨١، ٢٣٠ صفحه.
eht fo drocer a sa htidahA citpylacopa: emit fo dne eht eb tsum tI ,llebpmaC,seirutnec tsrif tnelubrut eht ot snoitcaer s'ytinummoc cimalsI ٨٩٩١ ,iii ٩ ,sretnuocnE laveideM tehporP eht,dammahuM,ardnaS. ٧٨١ - ٨٧١. pp
۴٧. باید آخر الزمان باشد: احادیث مکاشفه ای به عنوان سندی از عکس العمل جامعه اسلامی به قرن متلاطم اولیه، ساندراکمبل، مباحث نبوّت دوران میانی، ۴، ١٩٩٨، ص ١٧٨ - ١٨٧.
detide,ditceles/snoitarran i'ihS fo rorrim eht ni(asI') tsirhC ssuseJ ,nesuahnegeL dammahuM & mi'aQ rizatnuM idhaM yb detalsnart &. ۶۵ - ۵۴. pp, ۶٩٩١ ,vi ٣١ ,dihwaT - lA mi'aQ rizatnuM idhaM
۴٨. حضرت عیسی (علیه السلام) در آینه روایات شیعه، گزیده، ویرایش وترجمه مهدی منتظر قائم؛ ومحمد لگنهاوسن، التوحید، ١٣، ١٩٩۶، ص ۴۵ - ۵۶.
,drawoH naI/ygoloeht tnematseT weN ni seidutS: ruoivaS eht suseJ. p ٩٢٣. ٠٩٩١ ,KCPS: nodnoL - ۴٣٩١ llahsraM
۴٩. حضرت عیسی (علیه السلام) منجی: مطالعاتی در الهیات کتاب عهد جدید، لن هوارد مارشال (١٩٣۴) لندن، ١٩٩٠، ٣٢٩ صفحه.
,namrolK. E. B,nemeY ni msinaissem milsuM dna hsiweJ. ٨٢٢ - ١٠٢. pp ٠٩٩١ , ٢٢ ,seidutS tsaE elddiM fo lanruoJ lanoitanretnI
۵٠. منجی گرایی یهود ومسلمانان در یمن، کلارمن بی، نشریه بین المللی مطالعات خاورمیانه، ٢٢، ١٩٩٠، ص ٢٠١ - ٢٢٨.
namottO,ianraB. J,eripmE namottO eht ni seitinummoC hsiweJ ,eugirdoR. A. dE. pihsredael dna ytinummoc: yrweJ hsikruT dna anaidnI) , ٢٩٩١ ,seidutS hsikruT ytisrevinU anaidnI: notgnimoolB. ٢٨١ - ٧۶١. pp(٢١ ,seireS seidutS hsikruT,ytisrevinU
۵١. جوامع یهود در امپراتوری عثمانی، بارنایی جی، یهودیان ترکیه وعثمانی: جامعه ورهبری رادریگ ٢١.، بلومینگتن: مطالعات ترکی دانشگاه ایندیانا، ١٩٩٢، سری: ١٣، ص ١۶٨ - ١٨٢.
/gninaem dna rohpatem: are nredom eht ni msinaissiM dna hsiweJ. nahtanoJ,leknarF: (s) rohtuA rehtO. leknarF nahtanoJ yb detide ,sserP ytisrevinU drofxO yb: kroY weN. unenamez tudahaY - el nohkaM. p ٩٣۴ ,vx. ١٩٩١
۵٢. یهود ومنجی گرایی در عصر جدید: استعاره ومعنی، فرانکل جناتان، نیویورک، انتشارات دانشگاه آکسفورد، ١٩٩١، ۴٣٩ صفحه.
nodnaba'l snad sesiagna s?etilibasnopser seL. idhaM el te sialgnA seL ٢٢ ,sesiacnarF seinoloC sed eriotsiH'l ed euveR nollioD. J. nadroG,ed. ۶٢١ - ٣٧. pp(۴٣٩١)
۵٣. انگلیس ومهدی (عجل الله تعالی فرجه) جردن جی. نشریه دولین تاریخ مستعمرات فرانسه، ٢٢، ١٩٣۴، ص ٧٣ - ١٢۶.
dammahuM,xueutrev uayon ud noitamrof al te idhaM - la mamI'L. ٣۴ - ٩٣. pp ۶٩٩١ , ٣ / ٩ ,essegaS al ed securoS xuA,mikaH - la rip?aB
۵۴. حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وپیدایش اصل تقوی، محمد باقر حکیم (رحمه الله)، اعلام ومصادر، ٩ / ٣، ١٩٩۶، ص ٣٩ - ۴٣.
lacidar eht ni noitatcepxe citpylacopa: sega eht fo dne eht ta gniviL ytisrevinU: nodnoL؛ dM,mahnaL - ۶٢٩١. nessaalK retlaW/noitamrofer dna tsitpabana rof etutitsnI: oiratnO,oolretaW aciremA fo sserP. p ٠۵١ ,ix. ٢٩٩١ c,egelloC leberG darnoC,seidutS etinonneM
۵۵. زندگی در پایان زمان ها: انتظار مکاشفه ای در اصلاح گرایی تندرو، کلاسن والتر (١٩٢۶) لندن، انتشارات دانشگاه واترلو آمریکا، اونتاریو مؤسس مطالعات آناباپتسیت ومنونیت، دانشکده کوناردگریبل، ١٩٩١، ص ١۵٠.
fo tnempoleved eht ti snoisnemid cinaissem: muinnellim nda idhaM taerg ehT,rehcsielF. H llenroC/ygoloedi lairepmi namottO dna ecneics,yhposolihP. ٣. loV. noitasilivic hsikruT - namottO ٠٠٠٢ ,eyikruT ineY: araknA keci lameK feihc - ni - rotidE. snoitutitsni. ۴۵ - ٢۴. pp
۵۶. حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وهزاره: جنبه های منجی گرایی در تطور اندیشه امپراتوری عثمانی، فلیشر کرنل، تمدن بزرگ ترکیه عثمانی، ج ٣، فلسفه، علم وزیرساخت ها، مسئول. ایشیک کمال آنکاراینی ترکیه، ٢٠٠٠، ص ۴٢ - ۵۴.
dna esir eht fo tnuocca na gnieb: naduS naitpygE eht dna msiidhaM eht ot naduS eht ni stneve tneuqesbus fo dna,msiidhaM fo sserforp: nodnoL. ٣۵٩١ - ١۶٨١ ,(dlanigeR sicnarF). R. F,etagniW/emit tneserp. msidhaM. mc ٣٢. p ٧١۶. ١٩٨١ ,nallimcaM
۵٧. مهدویت وسودان: بیان پیدایش وپیشرفت مهدویت ورخدادهای متعاقب در سودان تا اکنون؛ ف. ر. وینگیت؛ رگینالد فرانسیس (١٨۶١ - ١٩۵٣) لندن مک میلان، ١٨٩١، ۶١٧ صفحه.
. B reteP/tnemevom ayyidhaM ubejI eht: acirfA tseW ni msidhaM vazuL: nodnoL - ٠۴٩١ ,(dranreB reteP). B reteP,ekralC. ekralC. p ۴٢٢. ۵٩٩١ ,latneirO
۵٨. مهدویت در آفریقای غربی، جنبش مهدیه ایجبو؛ کلارک پیتر برنارد (١٩۴٠) لندن: لوزاک اورنیتال، ١٩٩۵، ٢٢۴ صفحه.
,nikgdoH. T nacirfA eht ni msixraM dna msinaisseM,msidhaM. acirfA ni naduS
۵٩. مهدویت، منجی گرایی ومارکسیسم در سرزمین های آفریقایی؛ هادکین ت.، سودان در آفریقا.
ed setca: coraM ud eriotsih'I snad tnemegnahc te esirc: emsidhaM
sed te srettel sed tlucaF al rap hcekarraM esinagro ednor elbat al rap nnodrooc ٣٩٩١ / reirv llf ۴١ ua ١١ ud tabaR ed seniamuh secneics. rpmI: acnalbasaC) ۴٩٩١ ,tlucaF aL: tabaR. derel. iruoddaK dijamledbA. p ۵٢١ (adidaJ lE hajaN
۶٠. مهدویت: بحران ودگرگونی ها در تاریخ مراکش...، عبد المجید کدوری، دانشکده ادبیات وعلوم انسانی رباط ١٩٩٣، کازابلانکا، نجاح الجدیدة، ١٢۵ صفحه.
etililusnopser al suos semehT]. malsI ne emsiranellim te emsidhaM - ne - xiA sedecreM. lanera - aicraG[lanerA - aicraG sedecreM ed.. p ٠٨۴ , ٠٠٠٢. dusidE. ecnevorP
۶١. مهدویت وهزاره گرایی در اسلام؛ ارنال گارسیا، ٢٠٠٠، ۴٨٠ صفحه.
fi - la - saM eht fo yrotsih eht: noitidart cinadus dna htiaf tsidhaM. ۵٨٩١ ,IPK: notsoB;nodnoL. snjietpaK neiwdiL ٠٣٩١ / - ٠٧٨١ ,etanalus. p ۶۶٣ ,iiivx
۶٢. اعتقاد مهدی گرا وآثار مربوط به سودان؛ تاریخ مسئله سلطنت، ١٨٧٠ - ١٩٣٠، کاپتینز لیدوین، لندن IPK، ١٩٨۵، ٣۶۶ صفحه.
lacinemucE fo lanruoJ,nassaH taffiR. malsI dna msinaisseM. ١٩٢ - ١۶٢. pp ۵٨٩١ , ٢٢ ,seidutS
۶٣. منجی گرایی واسلام، رفاعت حسن، نشریه مطالعات ایکومنیکال (طرفدار اتحاد مسیحیت).
eht dna tnemevom naetabbaS eht: pihsiredael dna msinaisseM ,ianraB. J,eripmE namottO eht ni seitinummoc hsiweJ eht fo pihsredael ,ytisrevinU anaidnI) , ٢٩٩١ ,eugirdoR. A. dE. pihsredael dna ytinummoc. ٢٨١ - ٧۶١. pp(٢١ ,seires seidutS hsikruT
۶۴. منجی گرایی ورهبری: جنبش سباتین ورهبری جوامع یهودی در امپراتوری عثمانی، بارنابی جی.، نشریه مطالعات ترکی دانشگاه ایندیانا، ١٩٩٢، ش ١٢، ١۶٧ - ١٨٢.
ylrae eht no snoitcelfer: rerotset suoigiler ro haissem lainnelliM ۵٩٩١ , ١١ ,rusuJ llebpmaC. S,idhaM mret eht fo gnidnatsrednu cimalsI. ١١ - ١. pp
۶۵. موعود هزاره ای یا احیاگر دینی: تأملاتی در مورد فهم واژه مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در صدر اسلام، س. کمبل جزور، ١١، ١٩٩۵، ص ١ - ١١.
eht fo noitatcepxe eht fo enirtcod i'ihS eht ni snoitacifidom nredoM hallA tayA ektdimhcS. S,iniamuhK fo esac eht: (idhaM - la razitni) idhaM. ٣۶۴ ; ۶٠۴ - ٩٨٣. pp, ٧٨٩١ , ٨٢ ,(nedalpO) tneirO,inyamuhK hallA huR
۶۶. اصلاحات نوین در نظریه شیعه در مورد انتظار حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه): مورد [امام]خمینی (رحمه الله)، شیمیتک س.، اورینت اوپلادن، ٢٨، ١٩٨٧، ص ٣٨٩ - ۴٠۶ و۴۶٣.
miharbI dammahuM,(٠٨٩١) idaM detiawA eht dna noisserggA ehT ,lamaJ - la
۶٧. ظلم ومهدی منتظر (عجل الله تعالی فرجه)، محمد ابراهیم الجمال، ١٩٨٠.
,inaqqaH - lA dammahuM hkyahS. syaD tsaL eht fo sterceS lacitsyM , ٣٨ - ۵٧٩١ selcitra detceles: tareslA,isuT - la niD - la risaN - la. p ۶٣١: ni dehsilbup oslA. ۵٢١ - ٨١١. pp, ٣٨٩١ ,tsurT idammahuM: nodnoL. ٧٢ - ٠٢. pp,(٠٨٩١) ii ۶ ,tareslA
۶٨. اسرار غیبی آخر الزمان، شیخ محمد حقانی، ١٣۶ صفحه.
eht ni raw cimota: tnevda fo seirugua ehT - arhgus - e - tamayaQ tehporP fo ecnaraeppaer... narI ni msilairepmi fo dne,tsaE elddim /idaM mamI fo tnevda dna stsirhC itna fo noitcutrsed dna suseJ niassuH azaR yb detalsnart];idiaZ ramaQ A. M yb delipmoc. ٩٧٩١ ,badA - e - jareM - e - batkaM: ihcaraK. [anideloM hallutamhaR. p ٠٩ ,vixx: noitpircseD
۶٩. قیامت صغری وپیش گویی وقایع: جنگ هسته ای در خاورمیانه، پایان امپریالیزم در ایران، ظهور حضرت عیسی (علیه السلام) وشکست مسیح دروغین - دجال وظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، قمر زیدی محمد عباس ترجمه رضا حسین، مولدینا رحمت الله، کراچی، مکتب معراج ادب، ١٩٧٩، ص ٩٠.
. lli:. p[ ٨٣١ ][? ۴٧٩١ ,. n. s: ?mutrahK - la]. idhaM - la mamI - la bitaR. [ ٠٩ fo ٩٨٨١. c. i] ٧٠٣١ detad tpircsunam fo noitcudorpeR. mc ١٢ ;(. loc)
٧٠. راتب الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه)، خارطوم، س. ن.، ١٩٧۴، ص ١٣٨ و١٨٨٩.
?ahgat nam?ala'ddar - la if - rarrahum - la annaqum - la bawaj - la talasiR fil?'at/razatnam - la idham - la wa?asI'uhanna'?aw'ad - ib arabbaj - aw
I tiqnihS - la inakaJ - la ibayaM nbi hallA bib?aH sammahuM. e. i] ٠۴٣١ ,mujmuJ halaS dammah haqafan ?ala''ibuT;heddiJ - ۴۴٩١ - ٨٧٨١. p ۴٣ ,[ ٢٢٩١
٧١. رسالة الجواب المقنی المحرّر فی الرد علی من طغی وجبّر بدعوی أنّه عیسی (علیه السلام) والمهدی المنتظر (عجل الله تعالی فرجه) محمد پسر حبیب الله پسر میابی الجاکانی الشینقیتی (١٨٧٨ - ١٩۴۴) جده، طبع علی نفقه حماد صلاح جمجم، ١٣۴٠ (١٩٩٢) ٣۴ صفحه.
ni razitni fo noitseuq devlosernu ehT?mamI eht rof gnitiaw llitS. ٧۴ - ٩٢. pp ۵١ / ۶٩٩١ ,acisrep,renruT. P. C. msi'ihS revlewT
٧٢. هنوز در انتظار امام؟ مسئله حل نشده، انتظار در شیعه امامیه، ترنر سی. پ، پریشکا، ١۵، ١٩٩۶، ص ٢٩ - ۴٧.
noitidE. iniasahludihajuM/idhaM mamI rua iniamuh - k - i - kirhaT iy - haraad?I: da?balasiaF: detaerC/dehsilbuP. l ta'ahsI: noitamrofni ٨٠٢. ۵٨٩١ ,hanah - k - butuK inam'uN,etap ek enlim: ruaha?L;malsilutuaS +. mc ٢٢ ;. lli:. P
٧٣. نهضت امام خمینی (رحمه الله) وحضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) مجاهد الحسین، فیصل آباد، اداره صوت الاسلام، لاهور؛ ١٩٨۵، ٢٠٨ صفحه.
/dehsilbuP. idhaM mamI fanahseyi?sus?iA,hsakhsep av bitraT: semaN detaleR. ٩٨٩١ ,idhaM mamI fa nahseyisusiA: i'abmaB: detaerC. p ۶٢١ (aidnI,yabmoB) idhaM mamI fanahseyisusiA
٧۴. مقدمه ای بر حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بمبئی، هند، ١٩٨٩، ١٢۶ صفحه.
. gninaeM lacitiloP dna enirtcoD suoigileR neewteb idhaM detiawA ehT. (۴٨٩١ ,airegla) ,bajiH diraf sammahuM
٧۵. مهدی منتظر (عجل الله تعالی فرجه) بین عقیده دینی ومفهوم سیاسی، فرید حجاب محمد، الجزایر، ١٩٨۴.
ridaQ - la dbA. noititsrepuS dna htsurT neewteb idhaM detiawA ehT. (٠٨٩١ ,oriaC) ata damhA
٧۶. مهدی منتظر (عجل الله تعالی فرجه) بین حقیقت وخرافه، احمد عطا عبد القادر؛ قاهره، ١٩٨٠.
,irasnA(rotalsnarT). A bajatsuM,rdas - la riqaB. ruoivas detiawa ehT. pp ٩٠١ ,(۴١ ,. slbuP yranimeS cimalsI) , ٩٧٩١ ,yranimeS cimalsI: ihcaraK
٧٧. منجی منتظر، محمد باقر صدر (رحمه الله)، مستجاب، ا. انصاری، کراچی انتشارات سمینار اسلامی، ١٩٧٩، ١۴٠، ١٠٩ صفحه.
setoN naduS,boJ. S. H,. afilahK eht dna idhaM eht fo eganioc ehT. ۶٩١ - ٣۶١. pp(٠٢٩١) ٣ ,sdroeeR dna
٧٨. مسکوکات مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وخلیفه، جاب اچ. اس.، اسناد ومدارک سودان، ٣، ١٩٢٠.
noitisnart dna mamI eht fo ecnesba: ygolo eht fo noitalosnoc ehT noigileR fo lanruoJ dnamojrA rimA dias. msi'ihs ni wal ot msailihc morf. ١٧۵ - ٨۴۵. pp ۶٩٩١ vi ۶٧
٧٩. تسلّی بخش الهیات، غیبت امام (علیه السلام) وگذار از هزاره گرایی(500) به قانون در شیعه، سید امیر ارجمند، نشریه دین، ٧۶، ١٩٩۶، ص ۵۴٨ - ۵٧١.
ni noitatlucco fo noitutitsni eht dna etamamI eht fo sisirc ehT ,dnamojrA rimA diaS,evitcepsrep lacirotsih - oicos a: msi'ihS revlewT. ۵١۵ - ١٩۴. pp ۶٩٩١ ,vi ٨٢ seidutS tsaE elddiM fo lanruoJ lanoitanretnI
٨٠. مباحث امامت وقانون غیبت در شیعه امامیه: چشم اندازی تاریخی اجتماعی، سید امیر ارجمند، نشریه بین المللی مطالعات خاورمیانه، ٢٨، ١٩٩۶، ص ۴٩١ - ۵١۵.
fo naps - efiL ehT'kooB eht fo noitacilpxE eurT ehT - drowS gnittuC ehT idhaM eht fo ecnaraeppA eht fo ssemaeN eht dna ytinummoC cimalasI eht. (٨٩٩١ ,oriaC)
٨١. شمشیر برنده: شرح صحیح کتاب حیات جامعه اسلامی ونزدیک بودن ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، قاهره، ١٩٩٨.
dna yrotsih sti: msiaduJ ylrae ni noitidart ytsanyd cidivaD ehT:. aG,atnaltA. alakymoP. E htenneK yb/msinaisseM rof ecnacifingis. p ٨٠٣ ,vx. ۵٩٩١ c,sserP sralohcS
٨٢. پیشینه سلسله داوودیه در یهودیت اولیه: تاریخ واهمیت این سلسله در ارتباط با منجی گرایی، پومی کالاکنث، آتلانتا، اسکولارزپرس، ١٩٩۵، ٣٠٨ صفحه.
,etaP nivraM. C/luaP fo ygoloeht eht: emoc sah ege eht fo dne ehT. p ۶۵٢. ۵٩٩١ c,esuoH. buP navrednoZ:. hciM,sdipaR dnarG - ٢۵٩١
٨٣. آخر الزمان فرارسیده است: الهیات پل، ماروین پیت سی (١٩۵٢) زوندروان، ١٩٩۵، ٢۵۶ صفحه.
no ygoloeht dna ecneics: doG fo sdne eht dna dlrow eht fo dne ehT rehtO. rekleW leahciM dna enrohgnikloP nhoJ yb ditide/ygolotahcse leahciM,rekleW - ٠٣٩١ (notlrahC nhoJ). C. J,enrohgnikloP: (s) rohtuA. p ٩٠٣ ,xi. ٠٠٠٢ ,lanoitanretnI sserP ytinirT:. aP,grubsirraH - ٧۴٩١
٨۴. پایان جهان وپایان خدا: علم والهیات در مورد غایت شناسی، پوکلین گرن، جان کارلتون (١٩٣٠) ولکرمیشل (١٩۴٧) هاریزبورگ، انتشارات بین الملل ترینیتی، ٢٠٠٠، ٣٠٩ صفحه.
/muinnellim eht fo wodahs eht ni raef dna htiaf: emit fo dne ehT. p ٩۶٣. ٧٩٩١ ,avreniM ndnoL. - ٢۶٩١ nospmoH naimaaaD
٨۵. آخر الزمان: ایمان وترس در سایه هزاره، هامپسون دامیان (١٩۶٢) لندن، مینروا، ١٩٩٧، ٣۶٩ صفحه.
dna naroK eht norf,muinnellim melsoM eht,ro;idam mamI ehT ,notlimaH. ٣۶. pp,nadirehS yrneH. NOSRETTAP?snoitidart citnehtua. ٠٨. ۴٨٨١ ,nodnoL:. oC & smadA
٨۶. الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه) یا هزاره گرایی اسلامی از دیدگاه قرآن وحدیث، هنری شرایدن پترسون، هامیلتون وآدامز وکمپانی، لندن، ١٨٨۴، ٨٠ صفحه.
. mc ٣٢ ;p ۴۴٢. ۴٨٩١ ,IPK: nodnoL. rihaT miharbI/mamI tsal ehT
٨٧. آخرین امام (علیه السلام)، طاهر ابراهیم، لندن، IPK، ١٩٨۴، ٢۴۴، تز دکتری از دانشگاه SAOS، لندن، ١٩۶٩.
tada'as batiK fo yduts lacirotsih a: idhaM esenaduS eht fo efil ehT ohw mih fo ssilb eht fo koob ehT) idham - la mamI - la taris - ib idhatsum - la dbA'. b li'amsI yb(idhaM eht mamI eht fo efil eht yb ecnadiug skees. p ۴٨٢ ,vx. ٨٧٩١ c. dekahS miaH/ridaQ - la
٨٨. زندگی مهدی سودانی: بررسی تاریخی کتاب سعادت المستهدی بصراط الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه) اسماعیل عبد القادر، حییم شیکد، ١٩٧٨، ٢٨۴ صفحه.
eht fo ssenraeN eht dna ytinummoC cimalsI eht fo naps - efiL ehT. (۶٩٩١ ,oriaC) ,niD - la lamaJ dammahuM nimA. idhaM eht fo ecnaraeppA
٨٩. حیات جامعه اسلامی ونزدیک بودن ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، جمال الدین، امین محمد، قاهره، ١٩٩۶.
/. ٩٩٨١ - ١٨٨١ ,naduS naitpygE - olgnA eht fo yrotsih a: ayidhaM ehT. p ٣٧٢ ,xi. ١۵٩١ ,neerG,snamgnoL: nodnoL. nahcuB nalA,dlaboehT
٩٠. المهدیه: تاریخ سودان(501)، آلان بوشان تئوبالد، لندن، لانگمنز، گرین، ١٩۵١، ٢٧٣ صفحه.
/demhA demmahoM hsivred eht fo yrotS eht: hallA fo idhaM ehT. llihcruhC. S notsniW yb noitcudortni na htiw;nnamreB. A drahciR yb. ١٣٩١ ,mantuP: nodnoL
٩١. مهدی خدا (عجل الله تعالی فرجه): داستان درویش محمد احمد، برمان ریچارد، مقدمه، چرچیل س. وینستون، لندن، پوتنام، ١٩٣١.
,snigiro sti fo yduts a: ٨٩٨١ - ١٨٨ ,naduS eht ni etats tsidhaM ehT: drofxO(mloclaM reteP). tloH. M. P yb/worhtrevo dna,tnempoleved. p ۴۶٢. ٨۵٩١ ,sserP nodneralC
٩٢. حکومت مهدیون در سودان ١٨٨١ - ١٨٩٨: بررسی ریشه های تطوّر وفروپاشی آن، هالت پیتر مالکولم، آکسفورد، کلارندوم پرس، ١٩۵٨، ٢۶۴ صفحه.
ubA miharbI dammahuM,idhaM eht ni devileb ohw nam ehT eht fo ecnefed ni tnemucod A). ٢۵ - ٩٢. pp, ١٩٩١ , ٢ ,rokiV. S. K,milaS damhA fusuY,srewollof sih fo eno yb nettirw,idhaM esenaduS (. noitalsnart hsilgnE & txet cibarA. lcnI. diS - la dawA dammahuM
٩٣. مردی که معتقد به مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بود، ابو سالم محمد ابراهیم؛ ویکورک.
س.، ٢، ١٩٩١، ص ٢٩ - ۵٢.
lainnellim dna ٠٢ noitaleveR: muinnellim eht fo gninaem ehT. p ۴٢٢. ٧٩٩١ ,skooB evorG: egditbmaC. nostrebliG leahciM/noitatcepxe
٩۴. معنای هزاره گرایی: مکاشفه بیست وانتظار هزاره ایی، گیلبرتسون میشل، کمبریج، گراوبوکس، ١٩٩٧، ٢۴ صفحه، شابک: ١٨۵١٧۴٣۵۴۵، معنای هزاره گرایی؛ جی. رابرت، بینرینگ، ١٩٧٧، ٢٢۴ صفحه.
fo noitelluB,. E - R,relliM,noitavlas fo enirtcod milsuM ehT. ۶٩١ - ٢۴١. pp ٠٨٩١ , ٣ ,seidutS cimalsI fo seuitsnI noitsirhC
٩۵. نظریه اسلام درباره نجات، میلرر. یی.، بولتن مؤسسه مسیحی مطالعات اسلامی ٣، ١٩٨٠، ص ١۴٢ - ١٩۶.
simmaJ/dnuorgkcab lacirotsih: mamI htflewt eht fo noitatlucco ehT. pp ١٢٢ ٢٨٩١ ,tsurT idammahuM: nodnoL niassuH. M
٩۶. غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه): زمینه های تاریخی، م. حسین جاسم، لندن، محمدی تراست، ١٩٨٢، ٢٢١ صفحه.
. F yb ecaferp;idneffE ihgohS/emoc ni yad desimorp ehT ;. p ۶٣١ [ ١۶٩١ ],tsurT. buP i'?ahaB:. III,ettemliW. de dn ٢.. hedazmezaK. mc ۴٢
٩٧. روز موعود آمده است، آفندی شوقی، مقدمه، کاظم زاده، ف. ویلمت، انتشارات بهایی، ١٩۶١، ١٣۶ صفحه.
. S luaP/erutaretil dna ygoloeht ni ygoloetahcse: dne desimorp ehT ,erutaretil dna ygoloeht ni ygolotahcsE: eltiT tnairaV - ٧۴٩١. seddiF. p ٩٩٢ ,iix. ٠٠٠٢ ,llewkcalB: AM,nedlaM
٩٨. آخر الزمان موعود: غایت شناسی در الهیات وادبیات، فیدس پل (١٩۴٧) بلاک ول، ٢٠٠٠، ٢٩٩ صفحه.
retcarahc dna ytilanosrep eht fo yduts feirb a: haisseM desimorp ehT tnemevoM ayyidamhA eht fo rednuof,damhA maluhG azriM tarzaH fo. p ٣۵. ٨۶٩١. c,snoitacilbuP tnek. ۴١٩١ damhA karabuM azriM,malsI ni
٩٩. منجی موعود: بررسی کوتاه از شخصیت وویژگی حضرت میرزا غلام احمد(502)، بنیان گذار جنبش احمدیه در اسلام، میرزا مبارک احمد (١٩١۴) انتشارات کنت، ١٩۶٨، ۵٣ صفحه.
. L,. tnemevom sih dna idhaM eht fo dnuorgkcab suoigoler ehT. ٠٨ - ١۶. pp ۶٧٩١ / ٢ sevitcepsrep nacirfA,snjietpaK
١٠٠. پیشینه مذهبی مهدی وجنبش او، کاپتینزل.، چشم انداز آفریقا، ١٩٧۶، ص ۶١ - ٨٠.
,mamI htflewt eht fo noitatlucco eht ni(s) noitidart fo elor eht. ٢۵ - ٢۴. pp ٠٨٩١ ,vi - iii ۶ ; ٩١ - ١١. pp,(٠٨٩١) ii ۶ ,taresla niassuh. m misaj
١٠١. نقش روایات در دوران غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه)، م. حسین جاسم، الصراط، ٢ / ۶، ١٩٨٠، ص ١١ - ١٩، ۴ و٣ / ۶، ص ۴٢ - ۵٢.
noitarepooC eht ni ydutS A: ytinaitsirhC dna malsI neewteb roivaS eht. (۶٩٩١ ,turieB) ,imihsaH - la misaB. haisseM eht dna idhaM eht neewteb
١٠٢. منجی بین اسلام ومسیحیت: مطالعه ای درباره همکاری بین مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ومسیح (علیه السلام)، الهاشمی بسیم، بیروت، ١٩٩۶.
noitavlas fo tpecnoc eht ni seiduts evitarapmoc: doG ruoivaS ehT ot sdneirf dna seugaelloc yb semaJ revilO niwdE ot detneserp. nodnarB. F. G. S yb detide/yadhtrib htfif - ytneves sih etaromemmoc ,(kcirederF egroeG leumas). F. G. S,nodnarB: (s) rohtuA rehtO: p ٢۴٢ ,iixx. ٣۶٩١ ,sserp ytisrevinU retsehcnaM: retsehcnaM, ١٧٩١ - ٧٠٩١. nialatI fo hcnerF,hsilgne: setoN mc ٣٢ ;. trop
١٠٣. خدای منجی: مطالعات تطبیقی درباره نجات، اهداء دانشکده ها ودوستان به ادوین اولیور جیمز، به مناسبت بزرگداشت هفتاد وپنجمین سالگرد ولادت او، براندون، ساموئل جورج فردریک
(١٩٠٧ - ١٩٧١)، منچستر، انتشارات دانشگاه منچستر ١٩۶٣، ٢۴٢ صفحه، انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی.
leahciM/lepsoG s'ekuL fo egassem eht: dlrow eht fo ruoivaS ehT. mc ٠٢ ;. p ۵١٢. ٩٧٩١ ,sserP ytisreV - retnI:. gnE,retsecieL. kcocliW. yadot skaeps elbiB ehT: seireS
١٠۴. منجی عالم: پیام انجیل لوقا، ویلکاک مایکل (میشل) انتشارات اینترورسیتی ١٩٧٩. ٢١۵ صفحه.
,redro lacitilop,noigiler: mami neddih eht dna doG fo wodahs ehT diaS ٠٩٨١ / ot gninnigeb eht morf narI eti'ihS ni egnahc lateicos dna rof retneC. ogacihC fo ytisrevinU: (s) rohtuA rehtO. dnamojrA rimA ,sserP ogacihC fo ytisrevinU:. lll,ogacihC seidutS nretsaE elddim. p ۶۵٣ ,iix. ۴٨٩١ c, ٧٨٩١
١٠۵. سایه خدا وامام غایب (عجل الله تعالی فرجه): دین، سیاست، نظام وتغییرات اجتماعی در ایران شیعی، از آغاز تا ١٨٩٠، سید امیر ارجمند، دانشگاه شیکاگو ومرکز مطالعات خاورمیانه ای شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ١٩٨٧ و١٩٨۴، ٣۵۶ صفحه.
wal cimalsI,nosdlaonD. M. D,etamamI eht fo enircod haihS ehT ehT) , ۶٩٩١ ,htuomtraD: tohsedlA,egdE. I. dE. yroeht lagel dna. ٣٢ - ۴١. pp(١٣٩١) ١٢ ,lageL & waL ni syassE fo ytarbiL lanoitanretnI
١٠۶. نظر امامت شیعه، دونالدسون، د. م، دورتموث، ١٩٩۶، سلسله کتاب خانه بین المللی مقاله هایی درباره قانون وشرع، ٢١، ١٩٣١، ص ١۴ - ٢٣.
. N ecnedurpsiruj cimalsI ylrae ni mami mret eht fo ecnacifingis ehT nehcsimalsI - hcsibarA red ethcihcseG ruftfirhcstieZ redlaC ۴٨٩١ ,ayimalsI - l aw ayibarA - la mulU - la hkiraT tallajaM/netfahcsnessiW. ۴۶٢ - ٣۵٢. pp
١٠٧. مفهوم واژه امام (علیه السلام) در فقه اسلامی اولیه، کالدرن. نشریه تاریخ العلوم العربیه والاسلامیه، ١، ١٩٨۴، ص ٢۵٣ - ٢۶۴.
?fo dne eht]erofeb tseW eht fo kcattA eht dna ruoH eht fo sngiS ehT. ۶٩٩١ ,milaS dhaF. ٩٩٩١
١٠٨. نشانه های ساعت وحمله غرب قبل «از پایان» ١٩٩٩، سالم فهد، ١٩٩۶.
. I,isuT - la niD - la risaN fo krow eht ni etamamI eht fo ygoloeht ehT detceles: tareslA,isuT - la niD - la risaN - la niD - la risaN drawoH. A. K oslA. ۵٢١ - ٨١١. pp, ٣٨٩١ ,tsurT idammahuM: nodnoL, ٣٨ - ۵٧٩١ selcitra. ٧٢ - ٠٢. pp,(٠٨٩١) ii ۶ ,tareslA: ni dehsilbup
١٠٩. الهیات امامت در آثار نصیر الدین طوسی، هواردآی. کی. آیی، الصراط مقاله هایی برگزیده ١٩٧۵ - ٨٣، لندن، محمدی تراست، ١٩٨٣، ص ١١٨ - ١٢۵؛ هم چنین در: الصراط، ٢ / ۶، ١٩٨٠، ص ٢٠ - ٢٧.
snoitatcepxe tsidhaM: ygolotahcse milsuM ni yrutnec htneetriht ehT i ٣ nadabI DAC. llub. seR jjaH. - lA. A. M. tahpilaC otokoS eht ni. ٧۶٩١. ۵١١ - ٠٠١. pp(٧۶٩١)
١١٠. قرن سیزدهم در غایت شناسی اسلامی: انتظارات مهدی گرا در خلافت سوکوتو، الحاج م. ا.، بولتن DAC ایبادان، ١ / ٣، ١٩۶٧، ص ١٠٠ - ١١۵.
. gogaM dna goG,idhaM eht,haisseM eslaF eht: ruoH htfiF - ytnwT ehT. (۵٩٩١ ,oriaC) ,nafaS limaK
١١١. بیست وپنجمین ساعت: مسیح دروغین، المهدی (عجل الله تعالی فرجه)، یأجوج ومأجوج، صفوان کامل، قاهره، ١٩٩۵.
ot elbiB eht morf snoitatcepxe cinaissem: muinnelliM eht drawoT: (s) rohtuA rehtO. nehoC kraM dna refahcS reteP yb ditide/ocaW ,llirB: notsoB;nedieL - ٣۴٩١ ,. R kraM,nehoC - ٣۴٩١ ,reteP,refahcS. p ۶۴۴ ,iv. ٨٩٩١
١١٢. به سوی هزاره: انتظارات منجی گرایانه از انجیل تاواکو، شوفر پیتر (١٩۴٣) کوهن مارک (١٩۴٣) لیدن، بوستون: بریل، ١٩٩٨، ۴۴۶ صفحه.
. thguoht lacihposolihp dna lacigoloeht eti'ihs mamI - evlewT
١١٣. امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه) اندیشه کلامی وفلسفی شیعه.
ithkabuaN - la anasahK - lA edurt v etamami bo votiihs ayinehcU ٠٧٩١ ,akotsoV ikintaymap eynneM'siP vorozor. M. s. (. v XI ztenok). ٧٠١ - ٣٨. pp
١١۴. نظریه شیعه درباره امامت وحسن نوبختی، روزورف س. م.، وستکا، ١٩٧٠، ص ٨٣ - ١٠٧.
. retuaS drahreG/ygolotahcse gniredisnocer: ?epoh ew era tahW. p ١٣٢ ,ivx. ٩٩٩١ c,lanitanretnI sserP ytinirT: AP,grubsirraH
١١۵. به چه چیزی امید داریم؟ تجدیدنظر درباره غایت شناسی، ساترگرهارد هاریسبورگ انتشارات بین المللی تری نیتی، ١٩٩٩، ٢٣١ صفحه.
i'ihS hguorht skaeps(asI') tsirhC suseJ: doG fo drow eht fo sdroW & mi'aQ rizatnuM idhaM yb detalsnart & detide,detceleS/snoitarran ,iii ٣١ dihwaT - lA mi'aQ rizatnuM idhaM nesuahnegeL dammahuM. ٠۴ - ١٢. pp, ۶٩٩١
١١۶. سخنان انجیل: حضرت عیسی (علیه السلام) از طریق روایات شیعه سخن می گوید، گزیده ویرایش وترجمه مهدی منتظر قائم؛ محمد لگنهاوسن، التوحید، ٣ / ١٣، ١٩٩۶، ص ٣٢ - ۴٠.
raD: turyaB - ۵٣٩١. idhaM - la qidaS - la/hayidhaM - la nakanula'saY. ٠٢ ;. ٢۵٢. ۵٧٩١ ,ayadaQ - la
١١٧. یسئلونک عن المهدیه، صادق المهدی (١٩٣٨) بیروت، دار القضایا، ١٩٧۵، ٢۵٢ صفحه.
noitpezeR ruz negnuhcusretnU: thcireG dnu gnunffoH nehcsiwZ. S nrebreG/mutneduj dnu mutnetsirhC nehurf mi kitpylakopa red ,iiixxx. ٩٩٩١ ,galreV renehcrikueN: nyulV - nehcrikueN - ٨۵٩١. amegeO. ٣۵۴
١١٨. بین امید وترس: بررسی وپذیرش مکاشفه در مسیحیت ویهودیت، اوگماس. گربرن، ولوین، نیوکریشن ورلاک، ١٩٩٩، ۴۵٣ صفحه.
eleizdnu eglofrE: gnutrawrE - idhaM dnu ednegeL - hpesoJ nehciwZ. H,gnugassieW dnu gnuthciD rehcsissnegtiez legeipS mi snidalaS natluS. veL. Y. dE. gnirhM
١١٩. بین حکایت یوسف وانتظار مهدی (عجل الله تعالی فرجه): اهداف وپی آمدهای سلطان صلاح الدین... مهرینگ اچ؛ لیووای.
منابع ومآخذ:
- شبکه اینترنت
- ایندکس اسلامیکوس
- کتاب خانه کنگره آمریکا
- کتاب خانه بریتانیا
- کتاب خانه دانشگاه ادینبورگ
- کتاب خانه ویرگو
- کتاب خانه ویرجینیا
- کتاب خانه دانشگاه مینروا
میزگردها
بررسی مبانی حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ابعاد زمینه سازی ظهور، رابطه جهانی شدن با حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از موضوعات پراهمیت دیگری است که در ادامه گفتمان با حضور تعدادی از اساتید فرهیخته(503) مطرح شده وبه سؤال هایی در این خصوص پاسخ داده شده است.
مجری(504): پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله) می فرماید:
لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم، حتّی یخرج رجل من ولدی فیملأ الارض عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا(505)؛
اگر از عمر جهان، جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی می کند تا مردی از فرزندان من قیام نماید ودنیا را از عدل وقسط پر سازد؛ همان گونه که با جور وستم پر شده است.
اعتقاد به مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) از مسلمات اعتقادات شیعه بوده وآیات قرآن وروایات زیادی نیز بر این حقیقت دلالت می کند.
نخستین پرسش این است که نگرش وچالش شیعه - نسبت به مذاهب مختلف - درباره ایده حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) چگونه است ومذاهب مختلف در اسلام، چه انتقادهایی به این باور دارند؟
دکتر احمدی: مکاتب مختلف، امید به آینده دارند؛ برخی مکاتب هم - البته - اعتقادی ندارند. راسل می گوید: دنیا - اصلا - اشتباه طبیعت بوده است.
بنابراین در این که بتوان این مسئله را با دیدگاه دینی پاسخ داد، جای بحث دارد، چرا که برای اینها دنیا بیهوده وتهی از هدف است.
به گفته یکی از اساتید، روان شناس هایی که براساس مکتب «یونگ وفروید» کار کرده اند، به بن بست رسیده اند وبعضی از اینها، پس از ارائه سیصد تا چهارصد مقاله علمی، خودکشی کرده اند. معلوم است که ما با اینها نمی توانیم کاری داشته باشیم.
اما کسی که مسئله را با دید دینی می بیند وبه آینده جهان وانسان نگاه فراطبیعتی دارد، می توان با او گفت وگو کرد، مهم باور است که با وجود آن هر چند نگرش متفاوت هم باشد، چالش ها به نتیجه می رسد.
مسئله مهدویت، در اسلام، خیلی جدی تر مطرح شده است. چیزی که برای آن اخبار غیبی وجود دارد وپیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) وامامان (علیهم السلام) آن را به صورت های گوناگون بیان داشته اند.
در این اخبار، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) وظهورش واین که عالم را پر از عدل وداد می کند وحکومت آن چنانی تشکیل می دهد، به روشنی بیان شده است(506).
مجری: اعتقاد به این که رسیدن به خوبی ها وکمال مطلق، امری فطری است، آیا می توان در حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) که تجسم عدالت وکمال مطلق است، به گونه ای دیگر اندیشید؟ مذهب ها ومکتب ها چگونه در امری فطری اندیشه های گوناگون دارند، آیا می توان در امری فطری چنین تصوری داشت؟
حجت الاسلام احمدی: در این که همه انسان ها - شاید حیوانات هم - طالب کمالند وبنا به اقتضای حیات، به سوی کمال می روند، تردیدی نیست، ولی بحث این است که این وصول، برای همه جهانیان مقدور نیست. کسانی هستند که در اصل وحی، نبوّت، غیب وما بعد الطبیعه به این معنا مشکل دارند وواقعیت را درک نمی کنند؛ هرچند به تقاضای فطرت، آنان نیز این معنا را جست وجو می کنند.
البته این مسئله در تحقق عینی - به شکل کنونی - در جای دیگری بحث نمی شود وفقط در مذهب شیعه وسیله رسیدن به آن نشان داده شده است؛ به عبارتی، شیعه علاوه بر مباحث نظری درباره حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می کوشد در مرحله عمل نیز به آن برسد واین ویژگی اعتقاد شیعیان به حکومت مهدوی است.
مجری: آیا می توان مبانی وپایه های حکومت واحد جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را از قرآن وحدیث استنباط نمود؟
حجت الاسلام غروی: اگر سخن در این است که مدرک این حقیقت موعود چیست؟ پاسخ روشن است. بیش از دویست آیه وجود دارد که با تأویل - به شکل های گوناگون - به ظهور امام (عجل الله تعالی فرجه) دلالت می کند. بسیاری از روایاتی هم که در ذیل این آیات آمده، معتبرند وحتی در برخی موارد، مفاد آیات هم روشن است.
اینها در کتاب های روایات شیعی واهل سنّت هم آمده وفقط به شیعه اختصاص ندارد. در روایات آنها اسم حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بسیار دیده می شود؛ از جمله در صحیح بخاری وکتاب های معتبر دیگر.
از اهداف ادیان الهی - که آیات هم، به آن اشاره دارد - این بوده که حق حاکم شده وانسان ها هدایت گردند وبه اخلاق متعالی راه یابند ودر مراحل زندگی از آن بهره بگیرند؛ چنان که پیامبر (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
إنّما بعثت لأتمّم مکارم الأخلاق(507)؛
به درستی که برای تکمیل خوبی های اخلاق ورفتار آمده ام.
همان گونه که مسئله بندگی خدا، نفی شرک وکفر وبرپایی قسط وعدل از اهداف همه پیامبران الهی (علیهم السلام) بوده است. اصولا انسان یا جهان، یک وحدت حقیقی دارد واینها همه رو به کمال هستند ونتیجه آن، هنگامی است که حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه) ظهور می کند.
برای درک درست مسئله باید کاری کرد که میان خلقت ونظام آفرینش انسان با نظام اجتماعی اش هم سویی پیدا شود:
﴿هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی ودِینِ اَلْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کلِّهِ ولَوْ کرِهَ اَلْمُشْرِکونَ﴾(508)؛
او کسی است که رسولش را با هدایت وآیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند؛ هرچند مشرکان کراهت داشته باشند.
ابی بصیر(509) وسماعه(510) از امام صادق (علیه السلام) نقل می کنند که فرمود: به خدا سوگند! تأویل این آیه تحقق نمی یابد، مگر با آمدن حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)؛ یعنی این ظهور حق، همان ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است: ﴿... أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی ودِینِ اَلْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کلِّهِ...﴾(511). چرا که چنین ظهوری، در هیچ زمانی اتفاق نیفتاده، حتی در زمان خود پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ودر زمان های بعد هم سراغ نداریم.
مجری: آیا خاستگاه حکومت جهانی، دینی است؛ به تعبیری، ریشه در روایات دارد یا صرفا نتیجه تحول اجتماعی است ویا ترکیبی از این دو می باشد؟
حجت الاسلام احمدی: اگر دین را به معنای واقعی آن بدانیم که حاکم بر اجتماع ودر واقع، گرداننده اجتماع است، می توان گفت: خاستگاه حکومت جهانی، هر دو عامل دینی واجتماعی است، زیرا در چنین صورتی اگر دینی بودن چیزی محقّق شد، قطعا اجتماعی بودن آن نیز محقّق خواهد بود. اما اگر دینی بودن صرفا به این معنا باشد که حکومت جهانی در روایات معصومان (علیهم السلام) وارد شده است، دیگر ناظر بر اجتماعی بودن آن نخواهد بود.
حجت الاسلام غروی: وقتی مادّی گرایی حاکم شد، دیگر اخلاق نیز در خدمت آن بوده ونتیجه، همین خواهد شد که می بینیم؛ تکرار آنچه که ظلم وبی عدالتی بوده است، اما وقتی این نگرش دینی می شود، جهت دار گشته، نتیجه این خواهد بود که انسان خواسته وآرزوهایش را در خارج از طبیعت خواهد جست. آن منجی که در انتظارش نشسته است، واقعا منجی خواهد بود.
این واقعیت را نباید در تاریخ محض جست؛ تاریخ انسان، غیر از تاریکی چیز دیگری ندارد. اگر انسان نگاه مادی داشته باشد، آینده جامعه انسانی به بن بست خواهد رسید. کافی است به ره آورد فلسفه «اگزیستانسیالیسم» توجه کنیم که جز اضطراب، دلهره، ترس از مرگ ونیستی ومشکلات روانی، چیز دیگری را نصیب جامعه نساخته است.
مجری: آیا می توان چند مورد از شاخصه ها ومؤلفه های حکومت واحد جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را بیان کرد؟
غروی: قرآن کریم، به این شاخصه ها یا مؤلّفه ها اشاره کرده است:
١. حاکمیت ایمان
﴿وَعَدَ اَللهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وعَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ...﴾(512)؛
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که قطعا آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد.
مسئله «حق» هم که در سوره اسراء آمده، تأکیدی بر حاکمیت ایمان است:
﴿جاءَ اَلْحَقُّ وزَهَقَ اَلْباطِلُ إِنَّ اَلْباطِلَ کانَ زَهُوقاً﴾(513)؛
وبگو: حق آمد وباطل نابود شد؛ یقینا باطل نابودشدنی است.
حکومت حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه) که حق محض بوده واهدافی هم دارد، با برقرار شدن آن، دیگر جایی برای باطل وکفر ورزیدن نخواهد ماند: ﴿... إِنَّ اَلْباطِلَ کانَ زَهُوقاً﴾.
٢. حاکمیت دین
﴿هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی ودِینِ اَلْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کلِّهِ ولَوْ کرِهَ اَلْمُشْرِکونَ﴾(514)؛
او کسی است که رسولش را با هدایت وآیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند؛ هرچند مشرکان کراهت داشته باشند.
روایات(515) معتبری در ذیل این آیه وجود دارد که منظور از فرستادن پیامبران (علیهم السلام) دقیقا این بوده که خداوند هدایت ودین حق را به وسیله آنان در جامعه حاکم سازد: ﴿لِیظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کلِّهِ﴾ حالا کدامین دین؟ پاسخش روشن است؛ دینی که کامل ترین بوده وسرآمد همه آنها است.
٣. حاکمیت نیکی ونیکوکاری
﴿... أَنَّ اَلْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی اَلصّالِحُونَ...﴾(516)؛
... بندگان شایسته ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد.
یعنی نیکی ونیکوکاری، جامعه ای که وارثانش صالح اند، حاکم خواهد شد.
۴. حاکمیت امنیت
﴿... ولَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً...﴾(517)؛
... وترسشان را به امنیت وآرامش مبدّل می کند.
۵. حاکمیت عدل وقسط
از ویژگی حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) حاکمیت عدل وقسط است؛ همه روایت ها - که برخی در میان شیعه وسنّی هم متواتر است - به مسئله حاکمیت عدل وقسط تأکید کرده است که:
پس از فراگیر شدن ظلم وجور، حاکمیت عدل وقسط، تحقق می یابد(518).
۶. تکمیل عقل ها واخلاق
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
إذا قام قائمنا وضع یده علی رؤس العباد فجمع بها عقولهم وأکمل به أخلاقهم(519)؛
هنگامی که قائم ما قیام نماید دستش را بر سر بندگان گذاشته، سپس عقل های آنها گرد آمده واخلاقشان کامل گردد.
قرار گرفتن دست حضرت (علیه السلام) بر سر آنها از یک نظر این است که در سایه حضرت - در این حکومت - همه عقل ها بارور می شوند. نظر دیگر آن است که منظور همان دست کشیدن است، که با این عمل ظرفیت های ذهنی آنها آشکار وکامل می گردد؛ همین طور اخلاق آنها با آمدن ودست گذاشتن حضرت، بر سر آنها کامل می شود.
٧. برچیده شدن فقر
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
یطلب الرّجل منکم من یصله بماله ویأخذ منه زکاته فلا یجد أحدا یقبل ذلک منه إستغنی النّاس بما رزقهم الله من فضله(520)؛
مردی از میان شما درخواست معرفی فردی می نماید تا زکاتش را به او بدهد، ولی او کسی را نمی یابد تا آن زکات را از او بپذیرد. همه مردم بی نیاز خواهند بود به واسطه رزق خداوند که از فضل وعنایتش به ایشان داده است.
افراد برای انفاق به دنبال فقیر می گردند تا زکات مالشان را به او بدهند، اما نمی یابند. در حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) مردم، به مقداری که نیاز داشته باشند، برخوردار می شوند ودر مال دنیا ونیاز زندگی به کسی نیازمند نمی شوند.
٨. اصلاح در دین
اصلاح در دین، از دیگر شاخصه های حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است که خود حضرت انجام می دهد:
قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): إنّ الله فتح هذا الدین بعلی وإذا قتل فسد الدّین ولا یصلحه إلاّ المهدی (عجل الله تعالی فرجه)(521)؛
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) فرمود: خداوند این دین را با امیر المؤمنین (علیه السلام) گشود. وقتی حضرت کشته شد، کسی جز حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نمی تواند آن را اصلاح کند.
حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) شرایطی را فراهم خواهد آورد که حریت وآزادی در آن برقرار باشد وانسان ها با اراده خود مسیر زندگی خودشان را برمی گزینند.
مجری: از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) روایتی هست:
چنان عدالتی در جامعه برپا می شود که زندگان آرزو می کنند ای کاش مردگانشان زنده بودند واز آن بهره می بردند. عمران وآبادی، همه مناطق زمین را دربرمی گیرد وتمام گنج های زمین، خودشان را آشکار می کنند(522).
بهداشت در تمام عرصه های زندگی انسان رواج پیدا می کند.
حال اهداف واستراتژی حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) چیست؟
حجت الاسلام احمدی: هدف، اقامه عدل وزنده کردن اسلام است؛ اسلامی که - در آن زمان - چیزی از آن باقی نمانده واصولش فراموش شده است، زنده خواهد شد(523). استراتژی وقالب هم، حکومت دینی است که در چارچوب وحیانی وحکومت الهی به انجام می رسد. در سایه کارگزاران صالح ایشان، عدل وقسط وآن توحید وعبادت واخلاصی که در دین جامعی - مثل اسلام - وجود دارد نیز تحقق می یابد. البته آنچه محقّق می شود، واقعیتی است که درباره آن همین مقدار گفته شده است وجزئیاتش - همانند بسیاری از مسائل دینی؛ مثل حیات پس از مرگ - معلوم نیست ونمی توان مثل ریاضیات وسایر علوم دقیقا درباره آن نظر داد. یک واقعیت متافیزیکی است که به یاری وفضل خدا، با نوعی اعجاز تحقق خواهد یافت وجزئیاتش از حوزه درک ما خارج است. اینها نمودارهای کلی است. آیا واقعا دیگر هیچ کافری در روی زمین باقی نمی ماند وهمه به اسلام روآورده، مؤمن می شوند یا نه؟ جای سخن دارد.
مجری: هنگام ظهور حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه) وضعیت فرقه ها چگونه خواهد شد. آیا همه فرقه ها ومذهب ها - در سطح گیتی - بر عقاید خودشان باقی می مانند، یا این که - به طور جبر - آیین حضرت (عجل الله تعالی فرجه) را می پذیرند؟
حجت الاسلام غروی: درک جزئیات مسائل مشکل است وانسان نمی تواند درباره اش اظهارنظر بکند. از برخی آیات استفاده می شود که این دین، غالب وحاکم می شود وباطل از بین می رود:
﴿جاءَ اَلْحَقُّ وزَهَقَ اَلْباطِلُ إِنَّ اَلْباطِلَ کانَ زَهُوقاً﴾(524).
در واقع از این آیه چنین برداشت می شود که باطلی وجود نخواهد داشت.
همین مطلب در ادعیه که منابع بسیار معتبری هم دارند، بیان شده است، اما برخی از کافران ومنافقان هدایت نمی شوند؛ هرچند مذاهب الهی وآن وجود مبارک (عجل الله تعالی فرجه) را، که همه وجودش معجزه است، می بینند، در عین حال، تکان نمی خورند.
حضرت درباره اینها وظیفه دیگری دارند؛ ظاهرا با همان شمشیر وامکاناتی که دارند، با این گونه افراد مقابله می کنند. طبق روایات وی از عصای حضرت موسی (علیه السلام)(525) استفاده می کند. در هر صورت اینها از بین می روند.
امام حسن (علیه السلام) فرمود:
لا یبقی کافر إلاّ آمن به ولا طالح إلاّ صلح(526)؛
هیچ کافری نمی ماند، مگر ایمان می آورد وبدکارها اصلاح می شوند.
مجری: بعد از تشکیل حکومت عدل حضرت (عجل الله تعالی فرجه)، دوام حکومت تا چه زمانی بوده وسرانجام آن چگونه خواهد شد؟
حجت الاسلام غروی: در بعضی روایات حکومت آن حضرت چهل سال ودر برخی بیشتر آمده است. بعد مسئله رجعت پیش می آید، ولی آن قسمت کار چندان روشن نیست. از نظر روایات، ما عصری خواهیم داشت که حضرت (عجل الله تعالی فرجه) ظهور می کند وتمام اهداف پیامبران الهی را از آدم تا خاتم (علیهم السلام) به منصه ظهور می رسانند وانسان ها، زمینه کمال وتکامل خودشان را می یابند، حتی کسانی که رفته اند، ولی این استعداد را داشته اند که بیایند، برمی گردند وکامل می شوند ورجعت هم واقعیت است. اما بعد چه خواهد شد وچند سال طول می کشد؟ آیا امامان (علیهم السلام) دیگر هم، هرکدام دولتی خواهند داشت وحکومت هرکدام چه مقدار وچگونه خواهد بود؟ روشن نیست. آنها جزء عقاید به شمار می آید، کلیت مسئله است(527).
مجری(528): درباره انتظار، به عنوان زمینه سازی ظهور به بحث آثار تربیتی وروان شناختی می پردازیم. باید دید از نظر آموزشی وتربیتی در مسئله مهدویت چه جایگاهی داریم؟ آیا به شرایط مطلوبی رسیده ایم؟
دکتر شرفی: اگر مسئله مهدویت را از لحاظ وضعیت موجود واز جنبه تربیتی بررسی کنیم، دو جنبه پیدا می کند. خوش بختانه از حیث اقبال عمومی به مسئله مهدویت ودر واقع در بعد پهنانگری شاهد روند رو به رشد وامیدوار کننده ای هستیم که نویدبخش آینده بهتر وفردای روشن تری بوده وبه ما اطمینان خاطر ویژه ای می بخشد، ولی اگر این مسئله را از حیث عمق یا ژرفا ملاحظه نموده واز بعد معرفتی بررسی کنیم، باید گفت که تا رسیدن به هدف مطلوب راه نسبتا درازی در پیش است. برای رسیدن به چنین منظوری - اساسا باید رابطه نهادهای فرهنگی وتربیتی وسیاست های کلان فرهنگی جامعه را بررسی کرد وبرای رسیدن به تحوّل اساسی در سطح نهادها وبنیان های فرهنگی وتربیتی دیدگاه واحدی پدید آورد، تا به مرور زمان به شناخت مهدویت رسید.
دکتر احمدی: باید ابتدا تعریف ما از وضع موجود مشخّص شود، تا بتوان به ارزیابی درستی رسید. اگر انتظار را تعریف نکنیم ونگوییم وضعیت مطلوب چیست واهداف وایده آل هایی را مشخّص نکنیم، نمی توانیم وضع موجود را به خوبی ارزیابی کنیم، ولی با تحقق این امور، ارزیابی به گونه ای دیگر خواهد شد.
ما می خواهیم نسلی را تربیت کنیم که هنگام ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، بتواند از کارگزارانش باشد. چنین مسئله ای نیازمند حرکت جدی بوده وشیوه های متفاوتی می طلبد. برای چنین شرایطی باید انسان سازی شود، تا با تمام ابعاد وبا روح جامعه آن زمان آشنایی کافی داشته باشد؛ انسان هایی که باید به دانش وتکنولوژی در رشته های گوناگون تسلّط داشته باشند.
اینها امور اجتناب ناپذیر انتظارند وما با این نگرش، از خودمان خواهیم پرسید که دستگاه ها وشیوه های آموزشی موجود چه مقدار ما را به آن سمت وسو هدایت می کنند؛ آیا با وضعیت موجود، جوانان ونوجوانان وکودکان این کشور تربیت لازم را آموخته اند؟ شاخص هایی که خودمان می پذیریم ودر سطح جهان هم وجود دارد، نشان می دهد که هنوز، چنین کاری صورت نگرفته است.
شاخصی که سازمان ملل برای توسعه منابع انسانی در نظر گرفته - که برای از قوه به فعل رساندن انسان ها وگسترش توانایی هایشان تعیین کرده است - وضعیت ما را حدود چیزی بین ٩٠ - ٩٨ رتبه نشان می دهد؛ یعنی ما در بین ١٧۵ کشور رتبه یاد شده را داریم؛ به عبارتی با شیوه هایی که در پیش گرفته ایم، نیروهای انسانی ودانش آموزان، کودکان ونوجوانان ما توان مندی هایشان به خوبی پرورش نمی یابند.
ما آموزش می دهیم، سرمایه گذاری می کنیم، روش هایی را در پیش می گیریم، ولی این روش ها کارآیی مطلوب ندارند. بنابراین اگر خود را با جوامع پیشرفته مقایسه کنیم، وضع ما بسیار پایین ونامطلوب است؛ به جامعه ای با وضع آموزشی وآگاهی این چنین نمی توان جامعه مهدوی گفت، زیرا شرایط کنونی هیچ تناسبی با جامعه در حال انتظار ندارد.
دکتر شرفی: برخی صاحب نظران در تعریف «تربیت» گفته اند: تحول فرد وایجاد زمینه در او است تا از وضع موجود به مطلوب برسد. ازاین رو، اگر بتوان زمینه را برای تحول فرد از وضع موجود به مطلوب فراهم کرد، یکی از تعاریف تربیت تحقق پیدا کرده است، اما این که چگونه از وضع موجود به وضع مطلوب در زمینه مهدویت برسیم، نیازمند تدارک زمینه های ویژه است.
باید ابتدا معنای وضع مطلوب - واقعا - دانسته شود، سپس نقاط قوت وضعفش را واقع بینانه بنگریم، تا در محاسبات دچار اشتباه نشویم.
بعضی راه کارها این است که اولا منتظران باید از حالت نظاره گری که صرفا جنبه احساسی به مسئله دارد خارج گردند وانتظار را به عنوان وظیفه ومسئولیت بر عهده بگیرند؛ یعنی از رویکردی عاطفی واحساسی به مسئله مهدویت، به رویکردی توأما شناختی وعاطفی تحول یابند ومنتظران بدانند که علاوه بر شور واشتیاق وعلاقه واحساس خوب، سلسله وظایفی نیز در قبال مهدویت دارند؛ در برخی کتاب ها درباره این تکالیف سخن رفته است(529).
نکته دیگر این که باید نهادهای فرهنگی وتربیتی، چون مدارس در طول ایام تحصیل زمینه را برای انس والفت دانش آموزان با حضرت (عجل الله تعالی فرجه) ایجاد کنند واین مهم از طریق فعالیت هایی، نظیر کتاب های داستان، اشعار، نمایشنامه، فیلم وجشنواره های دینی وفرهنگی به انجام می رسد. محبت به آن حضرت در دانش آموزان هنگامی به وجود می آید که فطرتشان پذیرای این مسئله باشد ودر قلب پاک این کودکان ونوجوانان تأثیری بادوام وعمیق بر جای گذارد؛ یعنی باید سرمایه گذاری واقعی در زمینه مهدویت از سنین تأثیرپذیر ونقش پذیر دانش آموزان در مقطع دبستان شروع شود. در سال های اخیر در مدارس، جای خالی ادبیات مهدویت در همه مقاطع تحصیلی مشهود است. دانش آموزان هیچ کتاب طبقه بندی شده، منسجم، روان ومستدلّ که مبتنی بر شناخت حضرت (عجل الله تعالی فرجه) باشد، مطالعه نمی کنند وضرورت این کار بر کسی پوشیده نیست.
مجری(530): موضوع مورد بحث، زمینه های پیدایش جهانی شدن است؛ اساتید محترم، در ضمن بحث، به تفاوت هایی که میان پدیده جهانی شدن وجهانی سازی وجود دارد نیز خواهند پرداخت ودر مقام مقایسه به جایگاه هرکدام اشاره خواهند کرد.
دکتر بلخاری: نکته اول این که اصطلاح جهانی شدن وجهانی سازی، هرکدام مفهوم جداگانه ای دارند. جهانی سازی به دلیل این که یک طرح وبیان گر تمایل مجموعه هایی از جهان، برای گرایش به سوی جهانی شدن است، پروژه نام می گیرد؛ درحالی که جهانی شدن، تمایل نیست، بلکه تحقق است.
نکته دوم این که جهان امروز در سال های اولیه قرن ٢١ در کدام شرایط قرار دارد: جهانی سازی یا جهانی شدن؟ چه مسلم است که با وجود موانع جهانی شدن، صرف تمایل نمی تواند موجب تغییر شرایط گردد؛ به عبارتی باوجوداین موانع نمی توان گفت که امروزه در مرحله جهانی شدن قرار گرفته ایم؛ هرچند ایده ها وآرزوها به گونه فراگیر در سمت جهانی شدن نیز قرار گرفته باشند، زیرا همان طور که اشاره شد، بحث موانع، جدی است.
نکته سوم، شناخت منشأ جهانی شدن است؛ این موضوع از چه زمانی طرح شد وچه عوامل واهدافی این پدیده را به وجود آوردند؟ خود جای بحث دارد.
برخی می گویند: جهانی شدن، اقتضا است؛ یعنی شرایطی که بشر به آن رسیده است، اما اکثر کشورهای جهان سوم وسیاست مداران وبرخی صاحب نظران در فرهنگ، جهانی شدن را توطئه می دانند. طرفداران اقتضا می گویند: نباید با این موج مقابله کرد، بلکه باید آن را در خدمت اهداف وبرنامه های خود درآورد. روند بحث در آینده، این ابهام را روشن خواهد ساخت.
ما با پدیده ای روبه روییم که نمی توان آن را تهاجم فرهنگی وتوطئه فرهنگی نامید، ضمن این که نمی توان از آن دفاع کرد.
اگر نظریه پردازی، تصویر شفّافی از قلمرو تحقق تئوری های خود نداشته باشد، قطعا در نظریه پردازی ناموفق خواهد بود. یکی از مشکلات اصلی جهان سوم در قلمرو نظریه پردازی، بیشتر دغدغه سخن گفتن است که از واقعیت های موجود نیز تحلیل جامع وشفافی ارائه نمی گردد.
اکنون در سراسر جهان، نرم های اقتصاد، حاکمیت می یابد؛ از آسیای جنوب شرقی گرفته تا کشورهای پیشرفته ای مثل ژاپن. حتی در کشورهای منزوی، مثل مغولستان وکشورهای آمریکای لاتین، مجموعه ای از قواعد متمرکز اقتصادی حاکم می شود که نظریه های آن را سرمایه داران غربی می نویسند.
نکته قابل توجه دیگر، رسانه ها است که خود، دومین عامل ومنشأ مؤثّر در ایجاد ساخت های جهانی شدن است. به تعبیر یکی از جامعه شناسان انگلیسی، این رسانه هایند که به فشرده شدن زمان ومکان انجامیدند. رسانه ها زمان ومکان را فشرده کردند.
عامل بعدی، سلطه سیاسی است که در کنار عامل اقتصادی وفرهنگی، مؤثّر وکارساز است. رسانه ها عمده ترین رسالت وتلاششان در این است که در فرهنگ مشابه سازی می کنند. بنابراین، چنین رویکردی، اقتضا می کند که باید جهانی شدن را در قلمرو سیاست، اقتصاد، اطلاعات وفرهنگ به گونه ای گسترده نگریست.
حجت الاسلام دکتر عاملی: برای اولین بار پدیده جهانی شدن را در غرب «رولند راولسون» متفکر انگلیسی الاصل وبازنشسته دانشگاه «پترزبوک» آمریکا مطرح ساخت ودر سال ١٩۶٠ این بحث را وارد عرصه آکادمیک کرد. در آن زمان بدان چندان توجه نشد ودلیلش هم این بود که هنوز ماهواره حضور جدی در عرصه زندگی روزمره مردم نیافته بود واینترنت یک صنعت مهم ارتباطات در زندگی علمی، اجتماعی واقتصادی جامعه حضور نداشت.
پس از راولسون، صدها کتاب در این زمینه نوشته شد که امروز بخش مهمی از کتاب خانه کنگره آمریکا را تشکیل می دهد. بگذریم که در این موضوع، هزاران کتاب ومقاله در سایت ها نیز هست. شاید به همان میزان که مسئله مدرنیته ومدرنیسم در دنیا گفتمان های علمی، روشن فکری وفرهنگی - اجتماعی ایجاد کرده، بازتاب جهانی شدن نیز به همان اندازه، بلکه وسیع تر وگسترده تر جهان را فراگرفته است. واین، اهمیت موضوع یاد شده را بیان می دارد. خود راولسون تعبیری دارد که می گوید: بحث جهانی شدن فرآیندی است که زلزله فرهنگی - اجتماعی تولید خواهد کرد وتمام ساختارهای اجتماعی ونهادهای علمی را به چالش خواهد کشاند ومسئله هویت دینی واجتماعی را گرفتار چالش خواهد نمود.
اگر کسی دو مفهوم سنّت ومدرنیته را خوب بفهمد، درک موضوع جهانی شدن راحت تر می گردد. دو مفهوم اول این است که جهانی شدن یک سخت افزار ونرم افزار دارد که عامل سخت افزار همان فیزیک وپدید آمدن شرایط جدید است؛ به تعبیر «مکتب فرانک فورد» آن، صنعت فرهنگی است؛ پدیده ای که با تمام وجود وارد عرصه اجتماعی شده وباعث تحولات کنونی گردیده است. به قول دکتر بلخاری مرزهای شیشته ای را پدید آورده که این برخی مفاهیم را نیز دگرگون ساخته است.
سخت افزار جهانی شدن، همان صنعت ارتباطات است که اولین بار با اختراع «مورس» در سال ١٨٣٣. م آغاز گردید. نیلسون، متفکر غربی، در آن زمان پیش بینی کرد که دیگر فکر جامعه انسانی مکانیزه خواهد شد ودورانی فرا خواهد رسید که انسان ها بدون ارتباط حضوری از طریق غیرحضوری باهم مرتبط می شوند. این فکری بود که در اواخر قرن نوزدهم با اختراع مورس مطرح گردید.
بنابراین، یکی از اشتباه های کلیدی، آن است که اگر کسی بحث جهانی شدن را صرفا یک نظریه ببیند وآن را همانند بحث امانیسم، لیبرالیسم وپلورالیسم ارزیابی کند. این ایسم ها نظریه هایی هستند که انسان انتزاع می کند؛ یک فرآیند اجتماعی ویا ایده ای که به عنوان یک نظریه وارد صحنه می کند.
باید بین این دو مفهوم، تفاوت قائل شد.
یکی، مفهوم گلابالیزم؛ یعنی جهانی گرایی، نگاه جهانی داشتن وطبع جهان گرایانه داشتن است که این (گلابالیزم) سابقه بسیار تاریخی دارد ودر مکتب کنفوسیوس ویا نگاه کلیسای کاتولیک نیز وجود دارد. همین طور ادیان بزرگ نگرش جهان گرایانه داشته اند.
دوم، جهانی شدن که محصول صنعت ارتباطات است. تولیدکننده سخت افزار می کوشد نرم افزارش را هم فراهم آورد وحتی کنترل آن را در اختیار بگیرد وصرفا خواسته خود را از طریق همین نرم افزار تأمین کند. اگر فضای بعد از جنگ جهانی دوم - ودر واقع - آغاز دوره جنگ سرد را بنگریم، ادبیاتی را که در آن دوران وجود داشته، ادبیات آمریکاگرایانه است. سخنان متفکری مانند «مید» - از مردم شناسان آمریکایی - همان زمان ها این را باز می کند که تمدن آمریکایی متعلق به کسانی است که در گذشته زندگی نمی کنند؛ یعنی نگاه آمریکای مرکزی در همان دوران، شکل گرفته است. در زمان بوش پدر، تئوری نظم جدید جهانی، تئوری عمده ای بود که آمریکا را در مرکزیت قرار می داد.
بحث «سنّت ریپریفری» - که یک تئوری است - در کنار این ایده شکل گرفته است، آن جا نکته ای را مطرح می کند که بعدا به کتابی با عنوان «دعوت بلنس» (زمین در تعادل) تبدیل می شود. در این کتاب می نویسد:
تخریب محیطزیست در هر نقطه ای از دنیا، تخریب محیطزیست آمریکا است. معنای این حرف تأکید بر توسعه جغرافیای آمریکا به همه دنیا است. یک شعار محیطزیست گرایانه که از نظر همه، کار ارزش مندی به شمار می آید وبرای هیچ کس جای اعتراض باقی نمی ماند. همه می گویند باید با تمام تلاش، محیطزیست را حفظ کرد، چون محیطزیست. متعلق به همه افراد بشر است.
بحث جهانی شدن با یک شعار پدید آمد. این دیدگاه که جهان باید قدرت واحدی داشته باشد، شعار است. اما این شعار به معنای جهانی سازی است که ناگزیر باید مفهوم «وسترنالیزیشن» یا غربی کردن یا مفهوم «آمری کینایزیشن» یا آمریکایی کردن جهان را در کنارش قرار بدهیم، زیرا اول ایدئولوژی است که می خواهد از این فضا استفاده بکند. البته باید توجه داشت که این نگاه با آنچه ادیان مطرح ساخته اند، تفاوت می کند. در گذشته، چند دوره برای جهانی شدن وجود دارد که یک دوره آن در عصر حضور ادیان بزرگی مثل اسلام، مسیحیت مطرح بوده است. در قرآن خطاب هایی داریم که ناظر بر جهانی شدن است، همانند: یا أَیهَا اَلنّاسُ که خطاب به همه مردم عالم است ومرز نمی شناسد.
جهانی شدن معنایش «ترنسلاستیلیشن» (فراملی کردن جهان) است.
ادیان بزرگ الهی به جهان نگرشی فراملی داشته اند. در قرآن هیچ خطاب قومی، قبیله ای، نژادی، جنسی وجود ندارد ونگاه ها، همه جهان گرایانه است.
مجری: نکته ای که بر آن تأکید شد، جامعه شناسی جهانی شدن بود. این نکته، درست واساسی نیز هست، امّا باید پرسید آیا همه کشورها وجامعه ها به یک میزان منتظر جهانی شدن هستند یا نه؟ طبیعتا کسانی که تولیدکنندگان ثروت، قدرت ودانش اند، بسیار جلوتر از کشورهایی اند که در این شرایط قرار نگرفته اند. این که گفته شد ما، در جهانی شدن به ارزش های مشترک می رسیم وحتی فرمودند در عرصه فرهنگ به تکثرگرایی ختم می شود، من گمان می کنم ما به جای «پلورالیزم» به «آنارشیزم» می رسیم واکنون رسیده ایم.
احتمالا ایشان توجهی به جدایی پلورالیزم از آنارشیزم نداشتند. ما اکنون در بحث های پست مدرنیتی هم چیزی به عنوان کشف حقیقت نداریم، بلکه خلق حقیقت می کنیم. رسانه های جهانی وکشورهای قدرت مند، چیزهایی را که به نفعشان است، خلق می کنند وبه جهانیان عرضه می دارند. تروریسم چیست؟ چیزی که آنها بگویند. حقوق بشر چیست؟ تعریفی که آنها ارائه دهند.
اصلا بحث این نیست که ماورای اینها حقیقتی هست وحالا باید این را کشف کنیم. این از نقاط بسیار چالش برانگیز است که در عرصه های گوناگون - به ویژه فرهنگی - به نظر می رسد. بنابراین، باید باور کرد که ما در جهانی شدن به ارزش های مشترک نمی رسیم، بلکه ارزش های مشترک در سایه حکومت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است.
﴿... لِیظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کلِّهِ...﴾(531)؛
... تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند....
آن هنگام که دین اسلام، جهانی می شود، ارزش های اسلامی نیز جهانی خواهد شد.
حجت الاسلام دکتر عاملی: با همان نگاهی که گفته شد، باید در درجه اول جهانی شدن را محصول سخت افزار صنعت ارتباطات معنا کرد، آن هنگام به مفهوم دیگری از جهانی شدن می رسیم. تصوری که دوستان از جهانی شدن دارند، تصویر مطلق است؛ احساس می کنند جهانی شدن فرآیندی است که مدیریت واحدی آن را اداره خواهد کرد وبعد این موضوع طرح می شود که آیا این اتفاق می افتد یا نه؟ جهانی شدن یک حالت پوسته پیازی دارد. به تعبیر «آلبرو» ما یک جهانی شدن نداریم، بلکه جهانی شدن های بسیاری در دنیا روی این سخت افزار سوار می شوند. این که کتاب مولانا جلال الدین رومی، پرفروش ترین کتاب در آمریکا می شود، این جهانی شدن مولانا است. این که بعد از یازده سپتامبر، قرآن در آمریکا در سطح وسیعی یکی از پرفروش ترین کتاب ها می گردد، این جهانی شدن قرآن است. این که بسیاری از افکار اهل بیت (علیهم السلام) امروز روی همین سخت افزار سوار شده وعرصه های جهانی را به خودش اختصاص داده، این جهانی شدن اهل بیت (علیهم السلام) است.
من، چهار جلد بحار الأنوار را از اول تا آخر ورق زده ام وروایاتی که درباره حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) آمده، نگاه کردم تا به آن فضایی که ترسیم شده برسم.
درباره حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سه دسته روایات هست:
١. روایاتی که به نشانه های ظهور اشاره خاصی دارد، مانند فرض خروج سفیانی، قتل نفس زکیه، صیحه آسمانی، فرو رفتن دشمن در زمین بیدا وعلایم دیگری که خاص است؛ یعنی در مورد امام (عجل الله تعالی فرجه) ذکر کرده اند.
٢. دسته دیگری از روایات به نشانه های خاص اشاره ندارد، بلکه علایم عام را بیان کرده است؛ یعنی یک سلسله ویژگی وعلائمی را که سایر امامان (علیهم السلام) هم داشته اند، شامل می شود.
٣. دسته سوم، روایاتی است که با این نگرش ورویکردی که بنده از جهانی شدن ارائه دادم، آمده است؛ یعنی در واقع امامان (علیهم السلام) در خیلی از روایات، فیزیک زمان ظهور را نیز ترسیم کرده اند که در آن زمان چه فیزیکی خواهد بود.
امروز بحث /si/dedntsi ni/nial nO عین همین بیان است. ارتباطات، هم زمان روی موج سوار می شود که وقتی سخن می گوید، چهره را می بینیم وصدا را می شنویم، هم زمان باهم حرف می زنیم. تعبیرهای زیای در روایات ما هست که اشاره به این سخت افزار وتکنولوژی دارد واگر بپذیریم که مسئله ظهور حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از قاعده عمومی علیت تبعیت می کند، به تعبیر علاّمه طباطبائی قاعده عمومی علیت حتی بر فرق عادات هم حاکم است، تصور این مسئله دشوار نخواهد بود. ما این اعتقاد را نداریم که امام (عجل الله تعالی فرجه) خواهند آمد ویک تصرف ویژه ومعجزه خواهند کرد. بلکه معتقدیم که به لحاظ سخت افزار، امکاناتی فراهم خواهد بود که امام (عجل الله تعالی فرجه) وقتی سخن می گویند همه عالم خواهند شنید. وامروز چنین امکانی فراهم شده است.
منطقی که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) ارائه می کند، حاکم جهان خواهد شد. البته مخالف هم خواهد داشت؛ چنان که همیشه بوده است. امروزه، در دنیا، فرهنگ مخالفت یا روندهای عمومی کاملا جدی است. در خود غرب، چهل درصد مردم، فرهنگ مخالفت دارند، با این وضعیت عمومی با وجود حاکمیت ظلم در جهان، نفس ها رو به بیداری است.
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:
جهّال عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)، از جاهلان زمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله) بیناتر، روشن تر وپذیرنده ترند.
امروز در دنیا، عدالت حقوق، حرفه ای شده است؛ یعنی شما با چهار تکنیک حقوقی می توانید حریف را زمین بزنید، حق را باطل بکنید وباطل را حق. نوع عدالت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) به گونه ای است که بر نهان ها آگاه بوده ونگاه داوودی به عالم دارند.
به گفته «ویلسون» دموکراسی امروز حرفه ای است؛ چهار حزب باهم به گونه ای کنار می آیند، جریان را به گونه ای قرار می دهند که رأی می آورند، از مردم رأی می گیرند، ولی اینها نماد ونمایندگی مردم نیستند. در زمان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) اتفاقی می افتد که جهانی شدن دیگر همانند پوست پیاز نیست، همه پیاز است؛ در واقع فراجهانی شدن است. تعبیر به «ملأ» نیز اشاره به همین معنا است؛ یعنی نقطه ای در زمین نخواهد بود، مگر این که تحت الشعاع توجهات حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه) قرار گیرد.
١. قرآن کریم، فارسی، عربی، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، قم، دفتر مطالعات تاریخ ومعارف اسلامی، دار القرآن کریم.
٢. آزمندیان، علیرضا، تکنولوژی فکر، تهران، بنیان گذار تکنولوژی فکر در ایران، ١٣٨٠.
٣. ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، ۵٨۶ - ۶۵۵ ق، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ١٩۶۵.
۴. ابن بابویه، محمد بن علی، ٣١١ - ٣٨١ ق، تحفة الاخیار فی جامع الاخبار، قم، امام صادق (علیه السلام)، ١٣۶٣.
۵. الخصال، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة قم، ١٣۶٢.
۶. علل الشرائع، قم، مؤسسه دار الحجة للثقافه، ١٣٧۵.
٧. عیون الاخبار الرضا (علیه السلام)، مشهد، آستان قدس رضوی، ١٣۶۶.
٨. کمال الدین وتمام النعمه، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، ١٣۶۶.
٩. ابن بابویه، محمد بن علی، ٣١١ - ٣٨١ ق: معانی الاخبار، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ١٣٧۴.
١٠. ابن بابویه، محمد بن علی، ٣١١ - ٣٨١ ق، من لا یحضره الفقیه، قم، جماعة المدرسین، ١٣۶٣.
١١. ابن داوود علی، حسن بن علی، ۶۴٧ - ٧۴٠ ق، نجف، مطبعه حیدری، ١٣۵٠.
١٢. ابن شعبه، حسن بن علی، قرن ۴، تحف العقول عن آل الرسول (علیهم السلام)، تهران، کتاب خانه اسلامی، ١٣۶۴.
١٣. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، ۴٨٨ - ۵٨٨ ق، مناقب آل ابی طالب (علیه السلام)، تهران، زبان نوین، ١٣٧٨.
١۴. ابن طاووس، علی بن موسی، ۵٨٩ - ۶۶۴ ق، إقبال الأعمال، مؤسسة دار العلمیه الثقافیه، ١٣٧۶.
١۵. الطرائف، قم، نشر نوید اسلام، ١٣٧١.
١۶. اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، جهان، ١٣۵٣.
١٧. ابن قولویه، جعفر بن محمد، ٣۶٨ ق، کامل الزیارات، قم، نشر الفقاهه، ١٣٧٨.
١٨. ابن هشام. عبد الملک بن هشام، ؟ - ٢١٣ ق، السیرة النبویه، قم، کتابفروشی مصطفوی، ١٣۶٨.
١٩. ابو صلاح حلبی، تقی بن نجم، ٣٧۴ - ۴۴٧ ق، الکافی فی الفقه.
٢٠. اربلی، علی بن عیسی، ۶٩٢ ق، کشف الغمه فی معرفة الأئمة (علیهم السلام)، ج ١ و٢، بیروت، دار الاضواء، ١٣۶۴.
٢١. اقبال لاهوری، محمد، ١٨٧٧ - ١٩٣٨، احیای فکر دینی در اسلام، (ترجمه آرام)، تهران، ١٣۶٢.
٢٢. انجیل لوقا، متی، مرقس، تهران، نقطه، ١٣٨١.
٢٣. باقی، عماد الدین، در شناخت حزب قاعدین زمان، تهران، نشر دانش اسلامی، ١٣۶٢.
٢۴. برقی، احمد بن محمد، ٢٧۴ ق، المحاسن، قم، المجمع العالمی لاهل البیت، ١٣٧۴.
٢۵. بهاء الدین نیلی، علی بن عبد الکریم، ٨٠٣ ق، منتخب الأنوار، قم، مؤسسة الامام الهادی (علیه السلام)، ١٣٧٨.
٢۶. پورافکاری، نصرت الله (مترجم)، طبقه بندی اختلالات روانی، تهران، آزاده، ١٣٧٣.
٢٧. پیاژه، ژان، ١٨٩۶ - ١٩٨٠، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانی؛ گردآوری محمود منصور، ترجمه دادستان، تهران، ژرف، ١٣۶٧.
٢٨. تورات، تهران، انجمن کتاب مقدس ایران، ١٣۶٢.
٢٩. جاماسب، جاماسب نامه.
٣٠. جعفری تبریزی، محمد تقی، ١٣٠۴ - ١٣٧٧، تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام وغرب وتطبیق آن دو بر یک دیگر، تهران، دفتر خدمات حقوق بین المللی جمهوری اسلامی ایران، ١٣٧٠.
٣١. حر عاملی، محمد بن حسن، ١٠٣٣ - ١١٠۴ ق، اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، تهران، دار الکتب اسلامیه، ١٣۶۴.
٣٢. حسکانی، عبید الله بن عبد الله، قرن ۵ ق، شواهد التنزیل...، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیه، ١٣۶٩.
٣٣. الحسینی الاسترآبادی، علی شرف الدین، تأویل الآیات الظاهرة.
٣۴. حسینی شیرازی، صادق، المهدی (عجل الله تعالی فرجه) فی القرآن، اصفهان، خوشنواز، ١٣٧٩.
٣۵. خزّاز رازی، علی بن محمد، قرن ۴ ق، کفایة الأثر فی النّص علی الأئمة الإثنی عشر، قم، بیدار، ١٣۵٩.
٣۶. خمینی، روح الله، ١٢٨٠ - ١٣۶٨ ش، شئون واختیارات ولی فقیه، تهران، مؤسسه نشر آثار امام، ١٣۶٩.
٣٧. خمینی، روح الله، ولایت فقیه، تهران، بنیاد بعثت، ١٣۶١.
٣٨. دادستان، پریرخ، ١٣١٢، روان شناسی رهنما تحولی، تهران، سازمان مطالعه وتدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، ١٣٧۶.
٣٩. دیماتسئو، ربانی، ١٩۵٢، روان شناسی سلامت، ج ٢، ترجمه سید مهدی موسوی اصل ودیگران، تهران سازمان مطالعه وتدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت) ١٣٧٨.
۴٠. ربانی گلپایگانی، علی، ١٣٣۴، دین ودولت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، ١٣٧٧.
۴١. سلارد دیلمی، حمزه بن عبد العزیز، ۴۶٣ ق، المراسم العلویه، قم، مجمع العالمی لاهل البیت (علیهم السلام)، ١٣٧٢.
۴٢. شریعتی، روح الله، ١٣۴٧، اندیشه سیاسی محقّق حلّی، قم، بوستان کتاب قم، ١٣٨٠.
۴٣. شفیعی، محمود، فصلنامه علوم سیاسی، ش ١۴.
۴۴. شهید ثانی، زین الدین بن علی، ٩١١ - ٩۶۶ ق، حقایق الایمان، قم، مکتبة آیة الله المرعشی، العامه، ١٣۶٧.
۴۵. صادقی تهرانی، محمد، ١٣٠٧، بشارات عهدین، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢.
۴۶. صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (عجل الله تعالی فرجه)، تهران، مکتبة الصدر، ١٣٧٣.
۴٧. صدر، محمد باقر، ١٩٣١ - ١٩٧٩، رسالت اسلامی در عصر غیبت، تهران، بدر، ١٣۶٠.
۴٨. صفار، محمد بن حسن، ٢٩٠ ق، بصائر الدرجات، تهران، اعلمی، ١٣٨١.
۴٩. طباطبائی، محمد حسین، ١٢٨١ - ١٣۶٠، تفسیر المیزان، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ١٣۶٧.
۵٠. ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی. ١٣٧۴.
۵١. طبرسی، احمد بن علی، قرن ۶ ق، الاحتجاج، قم، دار الاسوه، ١٣٨٠.
۵٢. طبرسی، فضل بن الحسن، ۴۶٨ - ۵۴٨ ق، مجمع البیان، تهران، مکتبة العلمیه، ١٣۶٣.
۵٣. طوسی، محمد بن حسن، ٣٨۵ - ۴۶٠ ق، تلخیص الشافی، تهران، [بی نا]، ١٣۶٢.
۵۴. تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶۴.
۵۵. الغیبه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ١٣٨١.
۵۶. النهایة فی مجرد الفقه والفتاوی، بیروت، دار الاندلسی، ١٩٨٢.
۵٧. طیبی شبستری، احمد، تقیه وامر به معروف ونهی از منکر، تهران، اسلامی، ١٣٧۴.
۵٨. علم الهدی، علی بن حسین، ٣۵۵ - ۴٣۶ ق، الانتصار، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ١٣٧٣.
۵٩. الرسائل، قم، دار القرآن الکریم، ١٣۶۶.
۶٠. الشافی فی الامامه، تهران، مؤسسه الصادق (علیه السلام)، ١٣٧٠.
۶١. علی بن ابی طالب (علیه السلام)، امام اول، ٢٣ سال قبل از هجرت، ۴٠ ق، نهج البلاغه، قم، نشر الاسلامی، ١٣۶۶.
۶٢. غرر الحکم ودرر الکلم، گردآورنده (آمدی)، قم، دار الکتاب الاسلامی، ١٣٨١.
۶٣. عمیدی، ثامر هاشم حبیب، تقیه از دیدگاه مذاهب وفرقه های اسلامی غیر شیعی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، ١٣٧٧.
۶۴. عیاشی، محمد بن مسعود، ٣٢٠ ق، تفسیر العیاشی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ١٣۶٩.
۶۵. فارابی، محمد بن محمد، ٢۶٠ - ٣٣٩ ق، اراء اهل المدینة الفاضله، بیروت، مکتبة الهلال، ١٩٩۵.
۶۶. آراء المله، [بی نا]، ١٣۶٠.
۶٧. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، ١٠٠۶ - ١٠٩١ ق، تفسیر الصافی، تهران، صفا، ١٣۶٣.
۶٨. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، ١٠٠۶ - ١٠٩١ ق، نوادر الأخبار، تهران، مطالعات وتحقیقات فرهنگی، ١٣٧٢.
۶٩. قمی، عباس، ١٢۵۴ - ١٣١٩، مفاتیح الجنان، تهران، چکاد، ١٣٧٧.
٧٠. قمی، علی بن ابراهیم، قرن ٣ ق، تفسیر قمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ١٣٧٠.
٧١. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ١٢٢٠ - ١٢٩۴ ق، ینابیع المودة لذوی القربی، قم، دار الاسوة، ١٣٧۵.
٧٢. کاپلستون، فردریک چارلز، ١٩٠٧، تاریخ فلسفه، ج ١ و۵ و۶، تهران، صدا وسیما، ١٣٧۵.
٧٣. الکاتب، احمد، تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایت الفقیه، [بی جا، بی نا، بی تا].
٧۴. کاسپرر، ارنست، ١٨٧۴ - ١٩۴۵، افسانه دولت (ترجمه نجف دریابندری)، تهران، خوارزمی، ١٣۶٢.
٧۵. کتاب مقدس، عهد عتیق، مزامیر داوود، زبور حضرت داوود (علیه السلام)، تهران. انجمن کتاب مقدس ایران، ١٣۶٢.
٧۶. کفعمی، ابراهیم بن علی، ٨۴٠ - ٩٠۵، المصباح، [بی جا، بی نا، بی تا].
٧٧. کلینی، محمد بن یعقوب، ٣٢٩ ق، اصول کافی، تهران، علمیه، ١٣۶٣.
٧٨. متقی، علی بن حسام الدین، ٨٨٨ - ٩٧۵ ق، البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، قم، [بی نا]، ١٣۵٧.
٧٩. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، ١٠٣٧ - ١١١١، بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ١٣۶۴.
٨٠. محقّق سبزواری، محمد باقر بن محمد مؤمن، ١٠١٧ - ١٠٩٠ ق، روضة الأنوار عباسی، مبانی اندیشه سیاسی وآیین مملکت داری، قم، بوستان کتاب قم، ١٣٨١.
٨١. محمدی ری شهری، محمد، ١٣٢۵، میزان الحکمه، قم، مؤسسه فرهنگی دار الحدیث، ١٣٧۴.
٨٢. مشکور، محمد جواد، ١٢٩٧، تاریخ شیعه وفرقه های اسلام تا قرن چهارم، تهران، اشراقی، ١٣۶٨.
٨٣. مطهری، مرتضی، ١٢٩٩ - ١٣۵٨، امامت ورهبری، قم، صدرا، ١٣٧٠.
٨۴. امدادهای غیبی در زندگی بشر، تهران، صدرا، ١٣٧۴.
٨۵. علل انحطاط مسلمین، تهران، صدرا، ١٣٧٢.
٨۶. قیام وانقلاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، تهران، صدرا، ١٣۶٣.
٨٧. گفتارهای معنوی، تهران، صدرا، ١٣۶٣.
٨٨. مفید، محمد بن محمد، ٣٣۶ - ۴١٣ ق، ارشاد، بیروت، دار المفید، ١٣٧٢.
٨٩. تصحیح الاعتقاد، قم، مرکز نشر آثار شیعه، ١٣٧٢.
٩٠. المقنعه، قم، جماعة المدرسین، ١٣۶٨.
٩١. مکارم شیرازی، ناصر، ١٣٠۵، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢.
٩٢. حکومت جهانی مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، قم، مدرسة الامام علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ١٣٧۵.
٩٣. منذری، عبد العظیم عبد القوی، ۵٨١ - ۶۵۶ ق، الترغیب والترهیب، قاهره، مکتبة مصطفی البابی الحلبی، ١٩۵۴.
٩۴. موسوی اصفهانی، محمد تقی، ١٢۶٢ - ١٣٨٠، مکیال المکارم فی فواعد الدعا للقائم (عجل الله تعالی فرجه)، ترجمه مهدی حائری قزوینی، تهران، بدر، ١٣۶١.
٩۵. مهاجرنیا، محسن، ١٣۴٣، اندیشه سیاسی فارابی، قم، بوستان کتاب قم، ١٣٨٠.
٩۶. تأسیس اندیشه سیاسی برمبنای اخلاق مدنی، [بی جا، بی نا، بی تا].
٩٧. نائینی، محمد حسین، ١٢٣٩ - ١٣١۵، تنبیه الأمّة وتنزیه الملّة، قم، احسن الحدیث، ١٣٧٧.
٩٨. نجفی (صاحب الجواهر)، محمد حسن بن باقر، ١٢٠٠ - ١٢۶۶ ق، جواهر الکلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ١٣۶٩.
٩٩. نعمانی، ابن ابی زینب محمد بن ابراهیم، ٣۶٠ ق، الغیبه، تهران، مکتبة صدوق، ١۴١۵ ق.
١٠٠. نوری، حسین بن محمد تقی، ١٢۵۴ - ١٣٢٠، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، ١٣۶۶.
پاورقی:
-----------------
(1) امام خمینی (رحمه الله)، صحیفه نور، ج ٧، ص ٢۵۵.
(2) همان، ج ١٨، ص ٩٢ - ٩٣.
(3) عضو فقهای محترم شورای نگهبان، نویسنده ومحقّق برجسته حوزه علمیه.
(4) قصص (٢٨) آیه ۵.
(5) بندیکت اسپینوزا ١۶٣٢ - ١۶٧٧، azonipS tcideneB.
(6) tnaK leonamE.
(7) انبیاء (٢١) آیه ١٠۵.
(8) همان.
(9) قصص (٢٨) آیه ۵.
(10) نور (٢۴) آیه ۵۵.
(11) مفسر قرآن کریم، نویسنده ومحقّق، استاد حوزه ودانشگاه.
(12) قصص (٢٨) آیه ۵.
(13) بقره (٢) آیه ۵٠. ﴿وإِذْ فَرَقْنا بِکمُ اَلْبَحْرَ فَأَنْجَیناکمْ وأَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ﴾. و[به خاطر بیاورید] هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم وشما را نجات دادیم وفرعونیان را غرق ساختیم، درحالی که شما تماشا می کردید.
(14) مکارم شیرازی وهمکاران، تفسیر نمونه، ج ١۶، ص ١٨.
(15) آل عمران (٣) آیه ٩.
(16) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ٣٠٣.
(17) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٢، ص ٢۵٠، ح ١٣٨.
(18) نور (٢۴) آیه ۵۵.
(19) انبیا (٢١) آیه ١٠۵.
(20) ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۴٨٣.
(21) محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ١٧، ص ٢۶٧.
(22) همان، ج ١۴، ص ٣١١، ح ٢١۴۵٢.
(23) همان، ج ١۴، ص ٣١١، ح ٢١۴۵٢.
(24) ابن توقیع را ابو جعفر ابن بابویه صدوق (رحمه الله) در کتاب کمال الدین وتمام النعمه، به سند صحیح از ابو جعفر پسر یعقوب کلینی (رحمه الله) واو از برادرش اسحاق پسر یعقوب نقل کرده است: از محمد پسر عثمان عمری، نایب خاص دوران غیبت صغری درخواست کردم تا نامه ای به خدمت حضرت رسانده، پاسخ دریافت کند. البته مسائلی ردیف کرده که خود مسائل در نامه نیست ولی پاسخ آن با خط شریف حضرت نوشته شده است.
(25) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۴٨٣.
(26) ر. ک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ٢، ص ٢٢٢، ج ۶٧، ص ٣٧۴.
(27) همان.
(28) محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ١٧، ص ٣١۵، ح ٢١۴۵۴ - ١۶؛ ج ١٧، ص ٣١٣، ح ٢١۴۴٧ - ٩.
(29) نهج البلاغه، خطبه ١٧٣.
(30) نویسنده، محقّق، استاد حوزه ودانشگاه.
(31) نحل (١۶) آیه ١٢۵.
(32) حدید (۵٧) آیه ٢۵.
(33) علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ٢، ص ۴۴۶؛ شیخ مفید، إرشاد، ج ٢، ص ٣۴٠.
(34) حجرات (۴٩) آیه ١٣.
(35) ر. ک: ربانی گلپایگانی، دین ودولت.
(36) یوسف (١٢)، آیه ۴٠.
(37) ر. ک: شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ٢٨۶؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ٣٧، باب ۵٣.
(38) نهج البلاغه، خطبه ٣.
(39) انبیا (٢١) آیه ١٠۵.
(40) نور (٢۴) آیه ۵۵.
(41) نور (٢۴) آیه ۵۵.
(42) سید محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ١۵، ص ٢١٢.
(43) نویسنده، محقّق واستاد حوزه ودانشگاه.
(44) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ١، ص ٢٨۶، باب ٢۵، ح ١: قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): المهدی من ولدی، إسمه إسمی، وکنیته کنیتی، أشبه النّاس بی خلقا وخلقا....
(45) ابن بطریق یحیی بن حسن الحلّی، العمده، ص ۴٣٣.
(46) ر. ک: شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴۶٧.
(47) همان، ص ١٨٠: قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): لو لم یبق من الدّنیا إلاّ یوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یخرج رجلا من أهل بیتی یملأ الأرض عدلا کما ملئت ظلما وجورا.
(48) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ٢٣٢، ح ١٧: عن عبد الله بن عطا قال سألت أبا جعفر الباقر (علیه السلام) فقلت إذا قام القائم (عجل الله تعالی فرجه) بأی سیرة یسیر فی الناس فقال یهدم ما قبله کما صنع رسول الله (صلّی الله علیه وآله) ویستأنف الإسلام جدیدا.
(49) همان، ص ٣١٩، ح ٨: عن محمّد بن جعفر بن محمّد (علیهم السلام) عن أبیه (علیه السلام) قال: إذا قام القائم بعث فی أقالیم الأرض فی کلّ إقلیم رجلا.
(50) شیخ مفید، إرشاد، ج ٢، ص ٣٨۴.
(51) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ۴٣٢، ح ٩١.
(52) محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ص ٢۵٩، باب ١۶، ح ١: قال أمیر المؤمنین (علیه السلام): یا رمیله لیس یغیب عنّا مؤمن فی شرق الأرض ولا فی غربها.
(53) محقّق، نویسنده، استاد دانشگاه ورئیس پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی.
(54) شیخ مفید، إرشاد، ج ٢، ص ٣٨۴: عن أبی عبد الله (علیه السلام): قال إذا قام القائم (علیه السلام)... تظهر الأرض کنوزها وتبدی برکاتها.
(55) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۶٧۵، باب ۵٨، ح ٣١: عن ابی جعفر الباقر (علیه السلام): إذا قام قائمنا (علیه السلام) وضع یده علی رؤس العباد فجمع به عقولهم وکملت بها أحلامهم.
(56) حدید (۵٧) آیه ٣.
(57) بقره (٢) آیه ١١۵.
(58) ق (۵٠) آیه ١۶.
(59) فصلت (۴١) آیه ۵۴.
(60) طلاق (۶۵) آیه ١٢.
(61) بقره (٢) آیه ١۵۶.
(62) روم (٣٠) آیه ١١.
(63) فصلت (۴١) آیه ٢١.
(64) اعراف (٧) آیه ۵۴.
(65) رحمان (۵۵) آیه ٢٩.
(66) سجده (٣٢) آیه ۵.
(67) یس (٣۶) آیات ٨٢ - ٨٣.
(68) فاطر (٣۵) آیه ١۵.
(69) آل عمران (٣) آیه ٨٣.
(70) یوسف (١٢) آیات ٣٩ - ۴٠.
(71) lacinahceM.
(72) انفال (٨) آیه ٢٩.
(73) فرقان (٢۵) آیه ٢.
(74) مؤمنون (٢٣) آیه ٩١.
(75) ملک (۶٧) آیات ٣ - ۴.
(76) فصلت (۴١) آیه ۵٣؛ بقره (٢) آیات ١١ و١۴۶؛ عنکبوت (٢٩) آیه ۴۴؛ روم (٣٠) آیه ٢١.
(77) از جمله: بقره (٢) آیه ٢١؛ انعام (۶) آیه ٧٣؛ حشر (۵٩) آیه ٢٣؛ هود (١١) آیه ١٢٣؛ نحل (١۶) آیه ٧٧.
(78) از جمله: نور (٢۴) آیه ۴١؛ فصّلت (۴١) آیه ٢١؛ زلزال (٩٩) آیات ٢ و۵.
(79) نحل (١۶) آیات ۴٩ و۵٠؛ فصّلت (۴١) آیه ١١؛ رعد (١٣) آیات ١٣ و١۵؛ حج (٢٢) آیه ١٨؛ اسراء (١٧) آیه ۴۴؛ حشر (۵٩) آیه ٢۴؛ تغابن (۶۴) آیه ١؛ شوری (۴٢) آیه ۵؛ ص (٣٨) آیه ١٨؛ حدید (۵٧) آیه ١.
(80) مانند: روم (٣٠) آیه ٣٠؛ إسرا (١٧) آیه ۵١.
(81) بقره (٢) آیه ٣٠.
(82) حجر (١۵) آیه ٢٩؛ سجده (٣٢) آیه ٩؛ ص (٣٨) آیه ٧٢.
(83) تین (٩۵) آیه ۴.
(84) بقره (٢) آیه ٣١.
(85) اسرا (١٧) آیه ٧٠.
(86) بقره (٢) آیه ٣۴؛ اعراف (٧) آیه ١١؛ اسراء (١٧) آیه ۶١؛ کهف (١٨) آیه ۵٠؛ طه (٢٠) آیه ١١۶؛ حجر (١۵) آیات ٢٩ و٣١؛ ص (٣٨) آیه ٧٢.
(87) نجم (۵٣) آیه ٩.
(88) ر. ک: صافات (٣٧) آیه ١٧٣؛ انبیا (٢١) آیه ١٠۵.
(89) محقّق، نویسنده، استاد حوزه ودانشگاه.
(90) زمر (٣٩) آیه ۶٩: امام صادق (علیه السلام) «بنور ربها» را امام الارض... می نامند (تفسیر قمی، ج ٢، ص ٢۵٣.)
(91) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۶۵٣، باب ۵٧، ح ١٧.
(92) یوسف (١٢) آیه ١١٠: ﴿حَتّی إِذَا اِسْتَیأَسَ اَلرُّسُلُ وظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّی مَنْ نَشاءُ ولا یرَدُّ بَأْسُنا عَنِ اَلْقَوْمِ اَلْمُجْرِمِینَ﴾. [پیامبران به دعوت خود، ودشمنان آنها به مخالفت خود هم چنان ادامه دادند] تا آن گاه که رسولان مأیوس شدند، و[مردم] گمان کردند که به آنان دروغ گفته شده است؛ در این هنگام، یاری ما به سراغ آنها آمد؛ آنان را که خواستیم نجات یافتند ومجازات وعذاب ما از قوم گنه کار بازگردانده نمی شود.
(93) اعراف (٧) آیه ١٢٨: ﴿قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اِسْتَعِینُوا بِاللهِ واِصْبِرُوا إِنَّ اَلْأَرْضَ للهِ یورِثُها مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ واَلْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾. موسی (علیه السلام) به قوم خود گفت: از خدا یاری جویید، واستقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، وآن را به هرکس از بندگانش که بخواهد، واگذار می کند وسرانجام [نیک] برای پرهیزکاران است. انبیاء (٢١) آیه ١٠۵: ﴿ولَقَدْ کتَبْنا فِی اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّکرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی اَلصّالِحُونَ﴾. در «زبور» بعد از ذکر [تورات] نوشتیم: «بندگان شایسته ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد».
(94) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ١، ص ٣١٩، باب ٣١، ح ٢.
(95) طه (٢٠) آیه ١٣۵: ﴿قُلْ کلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ اَلصِّراطِ اَلسَّوِی ومَنِ اِهْتَدی﴾. بگو: همه [ما وشما] در انتظاریم [ما در انتظار وعده پیروزی، وشما در انتظار شکست ما] حال که چنین است، انتظار بکشید، اما به زودی می دانید چه کسی از اصحاب صراط مستقیم وچه کسی هدایت یافته است. اسراء (١٧) آیه ٨: ﴿عَسی رَبُّکمْ أَنْ یرْحَمَکمْ وإِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وجَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً﴾. امید است پروردگارتان به شما رحم کند. هرگاه برگردید، ما هم بازمی گردیم ودوزخ را برای کافران، زندان سختی قرار دادیم.
(96) شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴٩.
(97) بقره (٢) آیه ١۴٨: ﴿ولِکلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا اَلْخَیراتِ أَینَ ما تَکونُوا یأْتِ بِکمُ اَللهُ جَمِیعاً إِنَّ اَللهَ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ﴾. هر طایفه ای قبله ای دارد که خداوند آن را تعیین کرده است؛ [بنابراین، زیاد درباره قبله گفت وگو نکنید وبه جای آن] در نیکی ها واعمال خیر، بر یک دیگر سبقت جویید. هرجا باشید، خداوند همه شما را [برای پاداش وکیفر در برابر اعمال نیک وبد، در روز رستاخیز] حاضر می کند، زیرا او بر هر کاری تواناست.
(98) بقره (٢) آیه ١۵۵.
(99) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ٣۴۶، باب ١، ح ۵: قال الامام الصادق (علیه السلام): انّ لصاحب هذا الأمر غیبة فلیتّق الله عبد ولیتمسّک بدینه.
(100) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ٢۵٠، باب ١۴، ح ۵.
(101) همان، ص ٢٠٠، باب ١١، ح ١۶: قال الامام الصادق (علیه السلام): من سرّ أن یکون من أصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الأخلاق.
(102) سوره عصر (١٠٣) آیه ٣: مگر کسانی که ایمان آورده....
(103) همان:... واعمال صالح انجام داده اند....
(104) همان:... ویک دیگر را به حق سفارش کرده....
(105) همان:... ویک دیگر را به شکیبایی واستقامت توصیه نموده اند.
(106) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۶۵۶، باب ۵٨، ح ١.
(107) شیخ کلینی، کافی، ج ۶، ص ۵٣۵، ح ١، کتاب الدواجن: قال الإمام الکاظم (علیه السلام)... من ارتبط دابّة متوقّعا به أمرنا ویغیظ به عدوّنا وهو منسوب الینا ادّر الله رزقه وشرح صدره وبلّغه أمله وکان عونا علی حوائجه.
(108) ملک (۶٧) آیه ٣٠.
(109) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ١٩٨، ح ١.
(110) سید بن طاووس، إقبال الأعمال، ص ٢٩٨؛ مفاتیح الجنان، دعای ندبه.
(111) سید بن طاووس، إقبال الأعمال، ص ٢٩٨؛ مفاتیح الجنان، دعای ندبه.
(112) سید بن طاووس، إقبال الأعمال، ص ٢٩٨؛ مفاتیح الجنان، دعای ندبه.
(113) شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج ٢، ص ۴٩٢؛ مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین.
(114) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ٢٠٠، باب ١١، ح ١۶.
(115) پریرخ دادستان، روان شناسی مرضی تحولی، ج ١، ص ٢٩٢ - ٢٩٨؛ نصرت الله پورافکاری، طبقه بندی اختلافات روانی، ص ١۴١.
(116) ر. ک: علیرضا آزمندیان، تکنولوژی فکر.
(117) ام. رابین دیماتئو، روان شناسی سلامت، ج ٢، ترجمه سید مهدی موسوی اصل ودیگران، ص ٧۵٩ - ٧۶٢.
(118) محقّق، نویسنده واستاد حوزه ودانشگاه.
(119) طه (٢٠) آیه ۵٠.
(120) رحمن (۵۵) آیه ٢٩: «... هرروز او در حال کاری است».
(121) فاطر (٣۵) آیه ۴۴.
(122) احزاب (٣٣) آیه ۶٢.
(123) فاطر (٣۵) آیه ۴٣.
(124) دکتر کارل پوپر msicirotsih fo ytrerop ehT (به نقل از محمد مهدی آصفی، المذهب التاریخی فی القرآن الکریم، ص ٧.
(125) کسانی، چون مونتسکیو، اشبنگلر، توینبی، دورکهایم، مارکس از قائلان این فرضیه هستند... ر. ک: المذهب التاریخی فی القرآن الکریم، ص ٩ - ١٣.
(126) ر. ک: راغب اصفهانی، مفردات، ص ٢۴۵.
(127) انفال (٨) آیه ٢۵.
(128) اعراف (٧) آیه ٩۶.
(129) انسان (٧۶) آیه ٣.
(130) آل عمران (٣) آیه ١۴۵.
(131) مدثر (٧۴) آیه ٣٨.
(132) نجم (۵٣) آیات ٣٩ - ۴١.
(133) بقره (٢) آیه ١٣۴.
(134) رعد (١٣) آیه ١١.
(135) مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، ص ٢٠۴.
(136) ر. ک: همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص ٨٨.
(137) علاّمه جعفری، حقوق بشر از نگاه اسلام وغرب، ص١٢۴.
(138) نحل (١۶) آیه ۶١.
(139) احقاف (۴۶) آیه ٣٢.
(140) توبه (٩) آیه ٣.
(141) عنکبوت (٢٩) آیه ٢٢.
(142) حج (٢٢) آیه ٣٨.
(143) همان، آیه ٣٩.
(144) انفال (٨) آیات ۴٣ - ۴۴.
(145) بقره (٢) آیه ۴٩.
(146) همان، آیه ۵٠.
(147) آل عمران (٣) آیه ١٠٣.
(148) آل عمران (٣) آیه ١٠٣.
(149) منافقون (۶٣) آیه ٨.
(150) آل عمران (٣) آیه ١٣٩.
(151) فتح (۴٨) آیه ٢٩.
(152) محقّق، نویسنده واستاد دانشگاه.
(153) ر. ک: دکتر منصور، دکتر دادستان، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانی.
(154) نبأ (٧٨) آیه ٣٩.
(155) حاقه (۶٩) آیات ٣٠ - ٣١.
(156) شیخ طوسی، الغیبه، ص ١٨٠: قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): لو لم یبق من الدّنیا إلاّ یوم لطوّل الله تعالی ذلک الیوم حتّی یبعث رجلا منّی یواطی اسمه إسمی واسم أبیه أبی یملأ الأرض عدلا کما ملئت ظلما.
(157) نهج البلاغه، خطبه ٨٩: ارسله علی حین فترة من الرسل وطول هجعة من الامم واعتزام من الفتن وانتشار من الامور وتلظّ من الحروب والدّنیا کاسفة النّور....
(158) sumadartsoN.
(159) سرژهوتن، پیش گویی های نستراداموس، ترجمه شهلا المعی، ص ١١٧.
(160) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ٣١۵، ح ٨: عن أبی جعفر الباقر (علیه السلام) قال: أصحاب القائم ثلاثمأة وثلاثة عشر رجلا....
(161) عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، غرر الحکم، ص ١۶٨، ح ٣٣١٨: قال الإمام علی (علیه السلام) ظفر بجنّة المأوی من أعرض عن شهوات الدّنیا؛ نهج البلاغه، حکمت ۴٧۴: قال الامام علی (علیه السلام) ما المجاهد الشّهید فی سبیل الله اعظم أجرا ممّن قدر فعفّ لکاد العفیف أن یکون ملکا من الملائکة.
(162) محقّق، نویسنده واستاد دانشگاه.
(163) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ٢٣٠، باب ١٣، ح ١٣.
(164) ابن قولویه، کامل الزّیارات، ص ٣٣٢، ح ١١.
(165) نهج البلاغه، خطبه ١٠.
(166) اعراف (٧) آیه ١٩٨.
(167) نهج البلاغه، خطبه ١۵٠.
(168) سید بن طاووس، اللهوف، ص ٧٩.
(169) احمد بن ابی عبد الله برقی، المحاسن، ج ١، ص ٢۵١، باب ٢٩، ح ٢۶٧.
(170) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ٣٧۴. باب ٣٧.
(171) نهج البلاغه، خطبه ١۵٠.
(172) سید بن طاووس، اللهوف، ص ٩۴.
(173) نهج البلاغه، خطبه ١۵٠.
(174) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ٢۵.
(175) همان، ج ۵٢، ص ٣٠٧، باب ٢۶، ح ٨٢.
(176) همان، ج ۴۴، ص ٣٢٩، باب ٣٧.
(177) شیخ مفید الإرشاد، ج ٢، ص ٣٨۴.
(178) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ١، ص ٣٢٠، باب ٣١، ح ٢.
(179) ر. ک: همو، الإرشاد، ج ٢، ص ٧۶.
(180) انبیا (٢١) آیه ١٠۵.
(181) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه (عجل الله تعالی فرجه)، ج ٢، ص ۶٧٣، باب ۵٨، ح ٢۶: عن جابر بن یزید عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: کأنی بأصحاب القائم (عجل الله تعالی فرجه) وقد أحاطوا بما بین الخافقین فلیس من شیء إلاّ وهو مطیع لهم حتّی سباع الأرض وسباع الطّیر یطلب رضاهم فی کلّ شیء حتی تفخر الأرض علی الأرض وتقول مرّ بی الیوم رجل من أصحاب القائم.
(182) محقّق، نویسنده واستاد دانشگاه.
(183) شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ١، ص ١٩۶، باب ١۵٣، ح ٩: عن ابی عبد الله (علیه السلام) قال: لا یصلح النّاس إلاّ بإمام ولا تصلح الأرض إلاّ بذلک.
(184) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ٢٣، ص ۴٢، ح ٨٢ وص ۵٠، ح ١٠٠ وص ۵٣، ح ١١٢ و١١٣؛ شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ١، ص ٢٣٠؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص ١۴٣ و١۵٠.
(185) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ٢٣، ص ١٧، ح ١٣.
(186) همان، ص ۵٠، ح ١٠٠ وص ٣۶، ح ۶٢ وص ٢۴ - ٢٧ و٣١ - ٣٩، ح ۶٩.
(187) همان، ص ٢١، ح ١٨، وص ۴٠، ح ٧٢ - ٧۴.
(188) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ١٨۴، ح ١٠.
(189) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ٢٣، ص ٢١، ح ١٨ وص ۶، ح ١٠.
(190) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ١٧٩، ح ١٠ و١١ و١٢؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ١٣٩، ح ١٠؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ٢٢٠، ح ١٨٢.
(191) سید مرتضی، الذخیره، ص ۴٠٩.
(192) ابو الصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص ١۴۴.
(193) همان، ص ١۵٢.
(194) شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج ١، ص ١٨١.
(195) خواجه نصیر طوسی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۴٩٠.
(196) همان، ص ۴٩٢.
(197) همان، ص ۴٩۵.
(198) علاّمه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۴٩۶.
(199) شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ص ٢۶۵.
(200) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۶۶، ص ١۶٩، باب ٣٢، ح ١١.
(201) شیخ مفید، امالی، ص ٢٠٧، ح ۴٠.
(202) همو، إرشاد، ج ١، ص ٢٨١.
(203) انبیاء (٢١) آیه ٧٣: وآنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، [مردم را] هدایت می کردند.
(204) قصص (٢٨) آیه ۴١؛ وآنان را [فرعونیان] پیشوایانی قرار دادیم که به آتش [دوزخ] دعوت می کنند....
(205) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ٢١۶، ح ٢.
(206) حجرات (۴٩) آیه ٧.
(207) بقره (٢) آیه ٢١۶.
(208) رعد (١٣) آیه ١١.
(209) انفال (٨) آیه ۵٣.
(210) متقی هندی، کنز العمال، ج ۶، ص ٨٩، ح ١۴٩٧٢؛ ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ١، ص ٣٣۶، ح ۵٧٧.
(211) شیخ صدوق، أمالی، ص ٢٩٩، ح ١٢.
(212) زخرف (۴٣) آیه ۵۴.
(213) بقره (٢) آیه ۴٩.
(214) زخرف (۴٣) آیه ۵۴.
(215) درباره نقش مردم در مشروعیت حکومت، چند دیدگاه وجود دارد: اهل سنّت بر این باورند که رضایت مردم، شرط کافی مشروعیت است. برخی شیعیان معتقدند مشروعیت امام (علیه السلام) در مقام ثبوت تعیین می شود، ولی مشروعیت حکومت کردن او وجواز زمام داری اش مشروط به رضایت مردم است. اما دیدگاه دیگری که با مبانی شیعه ومتون دینی سازگار می باشد، بر این باور است که رضایت مردم، شرط مشروعیت زمام داری نیست، بلکه شرط تحقق حکومت امام (عجل الله تعالی فرجه) است.
(216) شیخ کلینی، کافی، ج ٢، ص ٢٣۴، ح ١٣.
(217) همان، ج ٨، ص ٣۵٣، ح ۵۵٠؛ نهج البلاغه، خطبه ٢١۶.
(218) احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ١، ص ٢٨۵، باب ۴۵، ح ۴٢۶: قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله) ألا انبّئکم بالمؤمن، المؤمن من ائتمنه المؤمنون علی أموالهم وأمورهم والمسلم من سلم المسلمون من لسانه ویده؛ آیا خبر ندهم شما را از ویژگی مؤمن، او کسی است که مؤمنان وی را در مالشان وکارهایشان امین می دارند ومسلمان کسی است که مسلمانان از زبان ودستش در امان باشند.
(219) شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ١، ص ٢۵١، باب ١٨٢، ح ٩: قال الرّضا (علیه السلام): إنّ من لم یقرّ بالله لم یتجنّب معاصیه ولم ینته عن إرتکاب الکبائر ولم یراقب أحدا فیما یشتهی ویستلذ من الفساد والظلم؛ کسی که اقرار به خداوند ننماید، نافرمانی اش وگناهانش کم نخواهد بود وکاری به دیگران در رفتار وظلم وستم آنان ندارد.
(220) متقی هندی، کنز العمال، ج ۶، ص ١٠، ح ١۴۶١٣.
(221) شیخ مفید، الاختصاص، ص ٢۶٣.
(222) شیخ علی کورانی، معجم أحادیث الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ج ٣، ص ١٣٩، ح ۶٧۵.
(223) اعراف (٧) آیه ۶٨؛ شعرا (٢۶) آیات ١٠٧، ١٣۵، ١۴٣، ١۶٢ و١٧٨؛ دخان (۴۴) آیه ١٨.
(224) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ١٩٨، ح ١: قال الرّضا (علیه السلام):... الإمام أمین الله فی خلقه....
(225) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ١٩٨، ح ١: قال الرّضا (علیه السلام):... الإمام أمین الله فی خلقه....
(226) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ٢٧۴، باب ١۴، ح ۵٣.
(227) اعراف (٧) آیه ١٢٨؛ قصص (٢٨) آیه ٨٣: ... عاقبت نیک برای پرهیزگاران است.
(228) شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴٧٢، ح ۴٩٣.
(229) محقّق، نویسنده، استاد حوزه ودانشگاه.
(230) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ١٨٠، ح ١: إنّما یعبد الله من یعرف الله فأمّا من لا یعرف الله فإنّما یعبده... فما معرفة الله قال تصدیق الله (عزَّ وجلَّ) وتصدیق رسوله (صلّی الله علیه وآله) وموالاة علی (علیه السلام) والإئتمام به وبأئمّة الهدی (علیهم السلام) والبراءة إلی الله (عزَّ وجلَّ) من عدوّهم هکذا یعرف الله (عزَّ وجلَّ).
(231) علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ٢، ص ١۵۵: نیست خدایی جز خدای یگانه، محمد (صلّی الله علیه وآله) فرستاده خداوند وعلی (علیه السلام) سرور مؤمنان است.
(232) شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ١، ص ٩، باب ٩، ح ١.
(233) همو، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۴٠٩، ح ٩.
(234) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ٣٧٧، ح ٣.
(235) علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص ٢۶٣؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴، ص ۵۵، باب ۵، ح ٣٢: قال الإمام الصادق (علیه السلام): أدنی معرفة الإمام (علیه السلام) أنّه عدل النّبی إلاّ درجة النّبوّة ووارثه وانّ طاعته طاعة الله وطاعة رسول الله (صلّی الله علیه وآله) والتّسلیم له فی کلّ أمر والردّ إلیه والأخذ بقوله.
(236) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ١، ص ١٠٣.
(237) شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج ٢، ص ٢٧۶، ح ١: بکم فتح الله وبکم یختم وبکم ینزّل الغیث وبکم یمسک السّماء أن تقع علی الأرض إلاّ باذنه وبکم ینفّس الهمّ وبکم یکشف الضّرّ.
(238) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ١۴۴، ح ۵: قال الامام الصادق (علیه السلام): بنا أثمرت الأشجار وأینعت الثّمار وجرت الأنهار وبنا ینزل غیث السّماء.
(239) همان، ص ١٧٩، ح ١٠: عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت.
(240) همو، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج ٢، ص ٢٧۶، ح ١.
(241) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ١٩۴، ح ١: عن ابی جعفر (علیه السلام) قال: النّور والله الأئمّة من آل محمّد (علیهم السلام) إلی یوم القیامة.
(242) همو، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج ٢، ص ٢٧٣، ح ١.
(243) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمة، ج ١، ص ٢٠٧، باب ٢١، ح ٢٢: قال سلیمان قلت للصادق (علیه السلام) کیف ینتفع النّاس بالحجّة الغائب المستور قال (علیه السلام): کما ینتفعون بالشّمس إذا سترها السّحاب.
(244) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ٣٣٧، ح ۵.
(245) همان، ص ١٨٠، ح ٢.
(246) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۴٨۴، باب ۴۵، ح ۴.
(247) امام خمینی (رحمه الله)، ولایت فقیه، ص ٩٢.
(248) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ٣۶، ص ٢٩۶، باب ۴١، ح ١٢۵.
(249) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ٣۶٨، باب ٣۴، ح ۶: قال الإمام الکاظم (علیه السلام): نعم یغیب عن أبصار الناس شخصه ولا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره وهو الثّانی عشر منّا.
(250) محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ص ٢۶٠، باب ١۶، ح ١: قال الإمام علی (علیه السلام): یا رمیلة لیس یغیب عنّا مؤمن فی شرق الأرض ولا فی غربها.
(251) شیخ طبرسی، احتجاج، ج ٢، ص ٣٢٣.
(252) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ١، ص ٣٢٠، باب ٣٢، ح ٢: إنّ أهل زمان غیبته القائلین بإمامته والمنتظرین لظهوره أفضل من أهل کلّ زمان لأنّ الله تبارک وتعالی أعطاهم من العقول والأفهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة.
(253) ر. ک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٢، ص ١٢٢، باب ٢٢.
(254) احمد بن ابی عبد الله برقی، المحاسن، ج ١، ص ١٧۴، باب ٣٨، ح ١۵١: الفیض بن مختار قال سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: من مات منکم وهو منتظر لهذا الأمر کمن هو مع القائم فی فسطاطه قال ثمّ مکث هنیئة ثمّ قال (علیه السلام): لا بل کمن قارع معه بسیفه ثمّ قال (علیه السلام): لا والله الا کمن استشهد مع رسول الله (صلّی الله علیه وآله).
(255) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۴٢٨: فقال (المهدی (عجل الله تعالی فرجه)) اللّهم أنجزلی ما وعدتنی وأتمم لی أمری وثبّت وطأتی واملأ الأرض بی عدلا وقسطا.
(256) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ٩٨، ص ١۵٨.
(257) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۴٨٣، باب ۴۵، ح ۴.
(258) محقّق واستاد حوزه علمیه.
(259) اعراف (٧) آیه ١٨٧.
(260) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٣، ص ٢، باب ٢٨.
(261) احزاب (٣٣) آیه ۶٣:... وچه می دانی شاید قیامت نزدیک باشد.
(262) شوری (۴٢) آیه ١٨: کسانی که به قیامت ایمان ندارند درباره آن شتاب می کنند، ولی آنها که ایمان آورده اند، پیوسته از آن هراسانند ومی دانند آن حق است؛ آگاه باشید کسانی که در قیامت تردید می کنند در گمراهی عمیقی هستند.
(263) همو، بحار الأنوار، ج ۵٣، ص ٢، باب ٢٨.
(264) همان، ج ۵٢، ص ١١٨؛ شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ٣۶٩، ح ٧.
(265) علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ٢، ص ۴۶٨، باب ذکر علامات قیام.
(266) علی بن حسام الدین متقی، البرهان فی علامات آخر الزمان، ص ٧٨؛ صافی، منتخب الاثر، ص ٣١٠؛ القندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج ٣، ص ١١۵.
(267) آل عمران (٣) آیه ١٠۴.
(268) نور (٢۴) آیه ٢١.
(269) توبه (٩) آیه ۶٧.
(270) لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، ص ٣٣۴؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج ١، ص ٢٧٣، باب ٢٨، ح ۶.
(271) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٢، ص ٩٧، باب ٢٠، ح ١٨.
(272) همان، ص ٩٨؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ٣٢٩، فصل ۵.
(273) شیخ طوسی، الغیبه، ص ٣٣٩، فصل ۵.
(274) توبه (٩) آیه ١۶.
(275) همو، الغیبه، ص ٣٣۶، فصل ۵.
(276) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٣، ص ١٧٧؛ علی یزدی حائری، الزام الناصب، ج ٢، ص ۴۶٧؛ شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج ٢، ص ۴٩٨.
(277) همان، ج ۵٢، ص ٩١، ج ۵٢، ص ١١٣؛ شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۴٨١، باب ۴۴، ح ١١.
(278) هود (١١) آیه ٩٣:... شما انتظار بکشید، من هم با شما در انتظارم.
(279) اعراف (٧) آیه ٧١؛ یونس (١٠) آیه ٢٠ و١٠٢:... پس شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار می کشم.
(280) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٢، ص ١٢٩؛ شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ١، ص ٢۴۵، باب ۵۵، ح ۵.
(281) همان، ص ١٢٢.
(282) همان، ص ١٢٢.
(283) همان، ج ۵٢، ص ١٢٣؛ کامل سلیمان، یوم الخلاص، ص ٢٠٣؛ شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج ٢، ص ٣١٧.
(284) همو، بحار الأنوار، ج ۵٢، ص ٩٢؛ علی یزدی حائری، الزام الناصب، ج ١، ص ۴٢٨؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ٢٩٠.
(285) همان، ج ۵٢، ص ١١١؛ شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ٣٧٠.
(286) همان، ص ١١٠ و١٢٩؛ شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۶۴۵.
(287) علی بن حسام الدین متقی، البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان (عجل الله تعالی فرجه)، ص ١۴٧؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ١، ص ۴٧٧.
(288) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٢، ص ١٣١؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج ٢، ص ١۵۴.
(289) مرتضی مطهری، قیام وانقلاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ص ۶٨.
(290) ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ص ٨٠ - ٨٣.
(291) همان، ص ١٠٠.
(292) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٣، ص ٩۶؛ کفعمی، المصباح، ص ۵۵٠.
(293) نویسنده، استاد حوزه ودانشگاه.
(294) نهج البلاغه، خطبه ۴٠: لا بدّ للنّاس من أمیر برّ أو فاجر؛ ر. ک: مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص ١۵٠.
(295) احزاب (٣٣) آیه ٢١: ﴿لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اَللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...﴾؛ مسلما برای شما در زندگی پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) سرمشق نیکویی بود....
(296) رعد (١٣) آیه ٧.
(297) جاثیه (۴۵) آیه ٢٨.
(298) نساء (۴) آیه ١۴١.
(299) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ٧۵، ص ٨٣، باب ١۶، ح ٨٧.
(300) نهج البلاغه، حکمت، ص ۴٣٧.
(301) همان، ص ٧٣.
(302) حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول. ص ٢٣٨.
(303) نهج البلاغه، خطبه ١٧٣.
(304) قاضی ابی یعلی، الاحکام السلطانیه، ص ٢٠.
(305) ارتست کاسیرر، افسانه دولت، ترجمه نجف دریابندری، ص ٩٧؛ ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی، ترجمه زیرک زاده، ص ۴٢.
(306) فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ترجمه دکتر سید جلال الدین مجتبوی، ج ١، ص ۴٠٢.
(307) همان، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، ج ۵، ص ۵۴.
(308) همان، ترجمه اسماعیل سعادت ومنوچهر بزرگمهر، ج ۶، ص ٩۵.
(309) همان، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، ج ۵، ص ١٠۵.
(310) همان، ترجمه اسماعیل سعادت ومنوچهر بزرگمهر، ج ۶، ص ٨۵.
(311) محقّق، نویسنده واستاد دانشگاه.
(312) همان، ج ٢، ص ۶۴۴، باب ۵۵، ح ٣: قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): أفضل أعمال امّتی إنتظار الفرج من الله (عزَّ وجلَّ).
(313) همان، ج ١، ص ٣١٩، باب ٣١، ح ٢: عن علی بن الحسین زین العابدین (علیه السلام): وجعلهم فی ذلک الزّمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله (صلّی الله علیه وآله).
(314) همان، ج ٢، ص ۶۴۵، باب ۵۵، ح ۶: عن أمیر المؤمنین (علیه السلام) قال: المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه فی سبیل الله؛ شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ٣٧١، ح ٢، قال أبو عبد الله (علیه السلام): یا فضیل... من عرف إمامه ثمّ مات قبل أن یقوم صاحب الأمر کان بمنزلة... من استشهد مع رسول الله (صلّی الله علیه وآله).
(315) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ١، ص ٣٢٠، باب ٣١، ح ٢: عن علی بن الحسین زین العابدین (علیه السلام): إنّ أهل زمان غیبته القائلین بإمامته والمنتظرین لظهوره أفضل من أهل کلّ زمان....
(316) کفعمی، مصباح، ص ۵۵٠: شاهرا سیفی مجرّدا قناتی ملبّیا دعوة الدّاعی فی الحاضر والبادی.
(317) شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج ٢، ص ۴٩٩: ولو أنّ أشیاعنا وفّقهم الله لطاعته علی إجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجّلت لهم السّعادة بمشاهدتنا علی حقّ المعرفة.
(318) نهج البلاغه، خطبه ٣.
(319) شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ٢، ص ۵٨١، ح ١۶.
(320) محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ٢، ص ١۵۴، ح ۴٩.
(321) همو، علل الشرائع، ج ١، ص ٢۴٣، ح ١.
(322) شیخ طوسی، الغیبه، ص ٢٩٢.
(323) عماد الدین باقی، در شناخت حزب قاعدین زمان، ص ١۴۴.
(324) شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص ١٣٧: قال الشّیخ المفید (رحمه الله): التّقیة کتمان الحقّ وستر الإعتقاد فیه ومکاتمة المخالفین وترک مظاهرتهم بما یعقّب ضررا فی الدّین أو الدّنیا؛ شیخ مفید - رحمت خداوند بر او باد - می فرماید: تقیه، یعنی نهان نمودن حق ومخفی نگه داشتن اعتقاد به آن وکتمان در برابر دشمنان وپرهیز از بیان وگفت وگو ومقابله با آنان در آنچه موجب ضرر در دین ودنیا می گردد.
(325) مفاهیمی، چون جنّه، حصن، سدّ، ردم، حرز، خباء، حجاب، عبادت سرّی، جلب مودت، نومه، حفظ اللسان، عدم اذاعه، مماسحه وترس نیز از جمله مواردی اند که معنای تقیه را بیان می دارند؛ سید احمد طیبی شبستری، تقیه، امر به معروف ونهی از منکر، ص ۴٧.
(326) محسن مهاجرنیا، اندیشه سیاسی فارابی، ص ٧۴.
(327) همان، ص ٣۵.
(328) شیخ طوسی، النهایه، ص ٣۵۶.
(329) همان، ص ٢٩٠.
(330) روح الله شریعتی، اندیشه سیاسی محقّق حلّی، ص ١١٢.
(331) محسن مهاجرنیا، اندیشه سیاسی شیخ انصاری، ص ۵۶.
(332) ابو نصر فارابی، الملّة، ص ۵٠.
(333) شیخ طوسی، الغیبه، ص ٢٩١.
(334) شیخ مفید، المقنعه، ص ٨١٠.
(335) ابی یعلی حمزة بن عبد العزیز الدیلمی، المراسم العلویة، ص ٢۶٣.
(336) شیخ طوسی، النهایه، ص ٣٠١.
(337) شهید ثانی، حقایق الایمان، ص ١٩٣.
(338) محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج ٢١، ص ٣٩۶: إتّفق اصحابنا علی أنّ الفقیه العادل الامین الجامع لشرائط الفتوی المعبّر عنه بالمجتهد فی الأحکام الشّرعیة نائب من قبل أئمّة الهدی (علیهم السلام) فی حال الغیبة فی جمیع ما للنّیابة فیه مدخل.
(339) محسن مهاجرنیا، تأسیس اندیشه سیاسی برمبنای اخلاق مدنی، (مجموعه مقالات کنگره فاضلین نراقیین، ج ٢).
(340) طلبه، محقّق ونویسنده.
(341) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۶۴۴، باب ۵۵، ح ٣.
(342) احمد بن ابی عبد الله برقی، المحاسن، ج ١، ص ٢٩١، ح ۴۴٠.
(343) همو، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ٣۶١، باب ٣۴، ح ۵.
(344) محمد تقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ترجمه مهدی حائری قزوینی، ج ٢، ص ٢١٨.
(345) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٢، ص ١٢٣، باب ٢٢.
(346) محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ص ٨۴، باب ١۴، ح ۴.
(347) شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴۵۶: قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله) سیأتی قوم من بعدکم الرّجل الواحد منهم له أجر خمسین منکم قالوا یا رسول الله نحن کنّا معک ببدر وأحد وحنین ونزل فینا القرآن فقال إنّکم لو تحملون لما حملوا لم تصبروا صبرهم.
(348) همان، ص ۴۶٠: عن أبی عبد الله (علیه السلام): قال من عرف هذا الأمر ثمّ مات قبل أن یقوم القائم (عجل الله تعالی فرجه) کان له مثل أجر من قتل معه.
(349) ر. ک: مرتضی مطهری، علل انحطاط مسلمین؛ اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام.
(350) قندوزی حنفی، ینابیع المودة لذوی القربی، ص ۴۴۵؛ محمد بن حسن حر عاملی، اثبات الهداة، ج ٣، ص ۵۶٠.
(351) شیخ مفید، إرشاد، ج ٢، ص ٣٨٣.
(352) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ٣٣۵، ح ١.
(353) آل عمران (٣) آیه ١١٠.
(354) محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ٣، ص ١٩۴۵ (به نقل از الترغیب والترهیب، ج ٣، ص ٢٣٣، ح ٢٩).
(355) شیخ کلینی، کافی، ج ۵، ص ۵۶، ح ١.
(356) شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای ندبه؛ سید بن طاووس، اقبال الأعمال، ص ٢٩٧.
(357) محقّق، نویسنده واستاد دانشگاه.
(358) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٢، ص ٣٣۶، باب ٢٧، ح ٧٣.
(359) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ٢۵، ح ٢١.
(360) شیخ مفید، إرشاد، ج ٢، ص ٣٨١: المفضّل بن عمر قال سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: إنّ قائمنا إذا قام أشرقت الأرض بنور ربّها واستتغنی العباد عن ضوء الشّمس.
(361) شیخ کلینی، کافی، ج ٨، ص ٢۴٠، ح ٣٢٩.
(362) شیخ مفید، إرشاد، ج ٢، ص ٣٨۴.
(363) علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ٢، ص ۴٨٣.
(364) محقّق، نویسنده، استاد حوزه ودانشگاه.
(365) حشر (۵٩) آیه ٧.
(366) نساء (۴) آیه ۵٩.
(367) علاّمه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ج ١٣ و۴١٢؛ مرتضی مطهری، امامت ورهبری، ص ۴٨.
(368) نساء (۴) آیه ۶۵.
(369) ر. ک: همو، امامت ورهبری، ص ۵٠.
(370) علاّمه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق حسن حسن زاده آملی، ص ٣۶٢؛ ر. ک: همو، امامت ورهبری، ص ۵٠.
(371) همو، امامت ورهبری، ص ۵۴.
(372) محمد جواد مشکور، تاریخ شیعه وفرقه های اسلام، ص ٣٩.
(373) همو، امامت ورهبری، ص ١ و٨٠.
(374) همان، ص ۴۴.
(375) الشریف المرتضی، الشافی، ج ١، ص ١٢ و١٠٣.
(376) روح الله شریعتی، اندیشه سیاسی محقّق حلّی، ص ٩٨ (به نقل از شرائع الاسلام، ص ١٣٨).
(377) همان، ص ١۴ و١٠۶.
(378) نجف لک زایی، اندیشه سیاسی محقّق سبزواری، ص ٣ و٢٨٠.
(379) امام خمینی (رحمه الله) ولایت فقیه، ص ١ - ۶٠؛ شئون واختیارات ولی فقیه، ص ٢٣.
(380) محقّق ونویسنده حوزه علمیه قم.
(381) زمر (٣٩) آیه ٩.
(382) شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص ١، ح ٢.
(383) البته معرفت مورد بحث در این جا، معرفت دینی است.
(384) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ٣٣٧، ح ۵.
(385) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ١، ص ٢٠٢، باب ٢١، ح ۶: قال الرّضا (علیه السلام): نحن حجج الله فی خلقه وخلفاؤه فی عباده وأمناؤه علی سرّه ونحن کلمة التّقوی والعروة الوثقی ونحن شهداء الله وأعلامه فی بریته بنا یمسک الله السّموات والارض أن تزولا وبنا ینزّل الغیث وینشر الرّحمة ولا تخلو الأرض من قائم منّا ظاهر أو خاف ولو خلت یوما بغیر حجّة لماجت بأهلها کما یموج البحر بأهله.
(386) مکتب تشیع، سال دوم، ص ٢١.
(387) شیخ صدوق کمال الدین وتمام النعمه، ج ١، ص ٢٢١، باب ٢٢، ح ٧: انّ النّبی (صلّی الله علیه وآله) قال: انّ فی کلّ خلف من أهل بیتی ینفی عن هذا الدّین تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین.
(388) طاهره صفارزاده، مجموعه مقالات جشنواره دانشجویی موعود، ص ١٩.
(389) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۶۴۴، باب ۵۵، ح ٣.
(390) شیخ طوسی، الغیبه، ص ٣٣٩.
(391) ربانی گلپایگانی، معرفت دینی از منظر معرفت شناسی، ص ٣٢.
(392) دفتر همکاری حوزه ودانشگاه، تعلیم وتربیت، ج اول، ص ۴٧۴.
(393) حمید عنایت، بنیاد فلسفه سیاسی غرب، ص ٢٠.
(394) فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ص ٧٩.
(395) سید ثامر هاشم العمیدی، در انتظار ققنوس، ترجمه وتحقیق مهدی علیزاده، ص ٢۶٩.
(396) سید ثامر هاشم العمیدی، در انتظار ققنوس، ترجمه وتحقیق مهدی علیزاده، ص ٢۶٩.
(397) sitnatA weN
(398) محسن جهانگیری، احوال وآثار وآرای فرانسیس بیکن، ص ۶٩.
(399) جمعی از نویسندگان، چشم به راه مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ص ١٨٧.
(400) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۶۴۵، باب ۵۵، ح ۵.
(401) لقمان (٣١) آیه ١٧.
(402) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ١، ص ٣٣٠، باب ٣٢، ح ١۶.
(403) محمد حکیمی، عصر زندگی، ص ٩٩.
(404) ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ص ٨٣.
(405) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ٢٧۴، باب ١۴، ح ۵٣.
(406) ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ص ٨۵.
(407) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٢، ص ٣٩١، باب ٢٧، ح ٢١٣.
(408) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ١٨٣: خداوند ابا دارد از آن که هر چیز جریان پیدا نماید، مگر با اسباب مشخّصی.
(409) همو، حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ص ٨۵.
(410) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ٣٢٠، باب ٢١، ح ١٠.
(411) مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵٢ ص ٣۶۶.
(412) مرتضی مطهری، عدل الهی، ص ٣۴.
(413) حدید (۵٧) آیه ٢۵.
(414) شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴٩.
(415) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ٢٣۴، باب ١٣، ح ٢٢.
(416) محمد تقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج ١، ص ١١٨.
(417) آل عمران (٣) آیه ١١٠.
(418) سید ثامر هاشم العمیدی، در انتظار ققنوس، ترجمه وتحقیق مهدی علیزاده، ص ٢٨۵.
(419) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ٢٠٠، باب ١١، ح ١۶: قال الإمام الصادق (علیه السلام): من سرّه أن یکون من أصحاب القائم فالیعمل بالورع ومحاسن الأخلاق....
(420) محقّق ونویسنده حوزه علمیه قم.
(421) بقره (٢) آیه ٢۵۶: در قبول دین، اکراهی نیست. [زیرا] راه درست از راه انحرافی، روشن شده است....
(422) انعام (۶) آیه ٩٢:... به آخرت ایمان دارند....
(423) احزاب (٣٣) آیه ٢١.
(424) کهف (١٨) آیه ١١٠.
(425) انفال (٨) آیه ٢۴.
(426) توبه (٩) آیه ٣٣.
(427) علی صفایی حائری، از معرفت دینی تا حکومت دینی، ص ١٠٧.
(428) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۴٨٣، باب ۴۵، ح ۴.
(429) علی یزدی حائری، الزام الناصب، ج ٢.
(430) شیخ کلینی، کافی، ج ٨، ص ٣٧٢، ح ۵۶٠.
(431) آنتونی گیدنز، مقاله جهانی شدن: نیروی غیر قابل مقاومت.
(432) محقّق، نویسنده واستاد دانشگاه.
(433) تورات، سفر پیدایش، فصل ١٢، بند ٧؛ فصل ١٣، بند ١۵؛ فصل ١۵، بندهای ۵ - ٨.
(434) همان، فصل ١٧، بند ۵ - ٢٠؛ فصل ١٨، بند ١٩.
(435) «یسی» در قاموس کتاب مقدس، به معنای قوی، پدر حضرت داوود (علیه السلام) است.
(436) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٢، ص ٣٣۶، باب ٢٧، ح ٧٣: عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: العلم سبعة وعشرون حرفا فجمیع ما جاءت به الرّسل حرفان فلم یعرف النّاس حتی الیوم غیر الحرفین فإذا قام قائمنا أخرج الخمسة والعشرین حرفا فبثّها فی النّاس وضمّ إلیها الحرفین حتّی یبثّها سبعة وعشرین حرفا.
(437) تورات، دانیال نبی، فصل ١٢، بندهای ١ - ١٢.
(438) شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴٧۴.
(439) تورات، حیقوق نبی، فصل ٢، بندهای ٣ - ۵.
(440) ر. ک: تورات، کتاب های زکریای نبی (فصل ١۴) صفنیاء نبی (فصل ٣) سلیمان نبی (فصل ٢) حزقیال نبی (فصل ٢١) و....
(441) انبیاء (٢١) آیه ١٠۵.
(442) کتاب مزامیر، مزمور ٣٧، بندهای ٩ - ١٢، ١٧ و١٨.
(443) انجیل، متی، فصل ٢۴، بندهای ٢٧، ٣٠، ٣۵، ٣٧ و۴۵.
(444) همان، فصل ٢۵، بندهای ٣١ و٣٢.
(445) انجیل مرقس، فصل ١٣، بندهای ٢۶، ٢٧، ٣١ و٣٢.
(446) انجیل لوقا، فصل ١٢، بندهای ٣۵ و٣۶.
(447) محمد صادقی، بشارات عهدین، ص ٢٣٧.
(448) همان، ص ٢۵٨.
(449) داوود الهامی، او خواهد آمد، ص ١٠٨.
(450) جاماسب، جاماسب نامه، ص ١٢١ - ١٢٢.
(451) تعداد آیاتی که در این خصوص جمع آوری شده، ٢٠٣ مورد است که مصداق اتمّ وکامل تر آن، حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه) است وبیشتر دانشمندان شیعی علم تفسیر، آن را نقل نموده اند. ر. ک: حسکانی حنفی، شواهد التنزیل؛ سید صادق شیرازی، المهدی (عجل الله تعالی فرجه) فی القرآن؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار؛ محمود شریعت زاده، حکومت جهانی مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در قرآن وعترت.
(452) قصص (٢٨)، آیات ۵ و۶.
(453) همان، آیه ۵.
(454) نهج البلاغه، حکمت ٢٠٩.
(455) نهج البلاغه، حکمت ٢٠٩.
(456) شیخ طوسی، الغیبه، ص ١٨۴.
(457) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٣، ص ١٧، باب ٢٨.
(458) نور (٢۴) آیه ۵۵.
(459) سید شرف الدین استرآبادی، تأویل الآیات الظاهره، ص ٣۶۵.
(460) توبه (٩) آیه ٣٣.
(461) شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج ۵، ص ۴۵.
(462) سلیمان بن الاشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ٢، ص ٣١٠، ح ۴٢٨٣.
(463) الامام احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ٣، ص ٢٨.
(464) شیخ منصور علی ناصیف، التّاج، ج ۵، ص ٣١١.
(465) همو، مسند احمد، ج ٣، ص ٣٧.
(466) ابن حجر هیثمی شافعی، المهدی الموعود (عجل الله تعالی فرجه)، ج ١، ص ٢٠٠.
(467) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ٢، ص ۵٣۵.
(468) شیخ محمد عبده، تفسیر المنار، ج ۶، ص ۵٧.
(469) وی یکی از مراجع وشخصیت های برجسته جهان تشیع است.
(470) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمة، ج ١، ص ٣٠۴، باب ٢۶، ح ١۶.
(471) شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج ٢، ص ٢٩١.
(472) علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج ٢، ص ٢۵٠.
(473) همان، ج ٢، ص ٢٢٩.
(474) محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ١، ص ۶۶، ح ١١٧.
(475) همان، ج ٢، ص ٣٨٣، باب ٣٧، ح ١٠.
(476) همان، ص ۴٠٨، ح ٧.
(477) جلال آل احمد، در خدمت وخیانت روشنفکران، ص ۶۶.
(478) محقّق، نویسنده واستاد دانشگاه.
(479) محمد صادقی، بشارات عهدین، ص ٢٣۴.
(480) همان، ص ٢۴٨.
(481) ناصر مکارم شیرازی، مهدی (عجل الله تعالی فرجه) انقلابی بزرگ، ص ۵۵.
(482) همان، ص ۵۵.
(483) همان، ص ۴۶.
(484) همو، مهدی (عجل الله تعالی فرجه) انقلابی بزرگ، ص ۵۵.
(485) ر. ک: لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر؛ شیخ علی کورانی، معجم أحادیث الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ج ١.
(486) شیخ مفید، إرشاد، ج ٢، ص ٣۴٠.
(487) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵١، ص ٧١، باب ١.
(488) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ١، ص ٣٠۴، باب ٢۶، ح ١۶.
(489) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ١، ص ٢٨١: أکثر المحدّثین علی أنّه من ولد فاطمة (علیها السلام) وأصحابنا المعتزلة لا ینکرونه وقد صرّحوا بذکره فی کتبهم واعترف به شیوخهم إلاّ أنّه عندنا لم یخلق بعد وسیخلق.
(490) عبد الوهاب شعرانی، الیواقیت والجواهر، ص ٩٧٣.
(491) این حدیث از منابع اهل سنّت وشیعه نقل شده است.
(492) ابن طلحه کمال الدین شافعی، مطالب السئول فی مناقب الرسول، ج ٢، ص ۶۵٢.
(493) یوسف بن احمد فرمانی، اخبار الدول وآثار الاول، ص ١٠٠٨.
(494) احمد بن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ص ١۶١.
(495) مقدمه عبد الرحمن بن خلدون، فصل ۵٢، ص ٣١١.
(496) محقّق ونویسنده حوزه علمیه قم.
(497) "muinnellim" (الهیات مسیحی) دوران هزار ساله ای که حضرت عیسی (علیه السلام) بر جهان حکومت خواهد کرد.
(498) آرماگدون: جایی که واپسین نبرد بین نیکی وبدی روی می دهد وبه روز محشر منتهی می شود.
(499) "haissem" در مذهب یهود، همان نجات دهنده قوم یهود است که انتظارش را دارند. ناجی موعود «در مسیحیت» عیسی مسیح (علیه السلام) بوده وsaissem هم می گویند. "haissem" با m کوچک؛ به معنای ناجی (نجات دهنده) است.
(500) "msailihC" کیلیازم: اعتقاد به ظهور مجدد مسیح (علیه السلام) وسروری هزار ساله او، هزاره گرایی.
(501) ناحیه ای که انگلیس ومصر آن را اداره می کردند (١٨٨١ - ١٨٩٩).
(502) «میرزا غلام احمد قادیان» بنیانگذار فرقه «احمدیه» یا «قادیانی» یکی از فرقه های مذهبی در جامعه مسلمانان هندوستان وپاکستان است. در شهر قادیان پنجاب هندوستان در سال ١٨٧٩. م درگذشت، پیروانش هنوز وجود دارند. وی یکی از مدعیان مهدویت بود. «احمدیه» مرجعی به نام انجمین «احمدیه» دارند که مرکز آن در «لاهور» است.
(503) حجت الاسلام دکتر احمد احمدی، حجت الاسلام سید محمد غروی، دکتر محمد رضا محمد رضایی، دکتر علی اصغر احمدی، دکتر محمد رضا شرفی، حجت الاسلام مسعود آذربایجانی، دکتر حسن بلخاری، حجت الاسلام دکتر سید سعید عاملی وحجت الاسلام دکتر نجف لک زایی.
(504) دکتر محمد محمد رضایی.
(505) شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴٢۵، فصل ٧.
(506) شیخ طوسی، الغیبه، ص ١٧٨: قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله): أبشّرکم بالمهدی یبعث علی إختلاف من النّاس وزلزال یملأ الأرض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما یرضی عنه ساکن السّماء وساکن الأرض.
(507) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۶٨، ص ٣٨٢، باب ٩٢.
(508) توبه (٩) آیه ٣٣.
(509) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۶٧٠، باب ۵٨، ح ١۶: قال الإمام الصادق (علیه السلام): والله ما نزّل تأویلها بعد ولا ینزّل تأویلها حتی یخرج القائم.
(510) محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ٢، ص ٨٧، ح ۵٢.
(511) توبه (٩) آیه ٣٣: او کسی است که رسولش را با هدایت وآیین حق فرستاد تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند....
(512) نور (٢۴) آیه ۵۵.
(513) اسراء (١٧) آیه ٨١.
(514) توبه (٩) آیه ٣٣.
(515) شیخ کلینی، کافی، ج ١، ص ۴٣٢، ح ٩١.
(516) انبیا (٢١) آیه ١٠۵.
(517) نور (٢۴) آیه ۵۵.
(518) شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴٧؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ۶٠، باب ۴.
(519) علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵٢، ص ٣٣۶، باب ٢٧، ح ٧١.
(520) علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ٢، ص ۴۶۴.
(521) الشیخ سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج ٣، ص ٢٩٢.
(522) شیخ مفید، إرشاد، ج ٢، ص ٣٨۴.
(523) همان: عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: إذا قام القائم (عجل الله تعالی فرجه) جاء بأمر جدید کما دعا رسول الله (صلّی الله علیه وآله) فی بدو الاسلام إلی أمر جدید.
(524) اسراء (١٧) آیه ٨١: حق آمد، وباطل نابود شد؛ یقینا باطل نابودشدنی است.
(525) شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ۶٧٣، باب ۵٨: عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: کانت عصا موسی لآدم (علیه السلام) فصارت إلی شعیب ثمّ صارت إلی موسی بن عمران (علیه السلام) وإنّها لعندنا... وإنّها لتننطق إذا استنطقت اعدّت لقائمنا (عجل الله تعالی فرجه) یصنع بها ما کان یصنع بها موسی بن عمران (علیه السلام) وإنّها تصنع ما تؤمر.
(526) شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج ٢، ص ٢٩٠.
(527) همو، کمال الدین وتمام النعمه، ج ٢، ص ٣۵٨، باب ٣٣: عن أبی بصیر قال قلت للصادق جعفر بن محمّد (علیهما السلام) یا ابن رسول الله إنی سمعت من أبیک (علیه السلام) أنّه قال یکون بعد القائم إثنا عشر مهدیا فقال (علیه السلام) إنّما قال إثنا عشر ولم یقل اثنا عشر إماما ولکنّهم قوم من شیعتنا یدعون النّاس إلی موالاتنا ومعرفة حقّنا؛ سید علی بن عبد الکریم نیلی نجفی، منتخب الأنوار، ص ٢٠١، فصل الثانی عشر.
(528) حجت الاسلام مسعود آذربایجانی.
(529) ر. ک: تکالیف الأنام فی غیبة الإمام (عجل الله تعالی فرجه)؛ محمد تقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم.
(530) حجت الاسلام دکتر نجف لک زایی.
(531) توبه (٩) آیه ٣٣؛ فتح (۴٨) آیه ٢٨؛ صف (۶١) آیه ٩.