گمگشته دل - انتظار ظهور امام زمان (عجل الله فرجه)

گمگشته دل
انتظار ظهور امام زمان (عجل الله فرجه)

دکتر مهدی خدامیان آرانی

فهرست

مقدمه..................7

می خواهی از همه بهتر باشی؟..................9
در آرزوی شهادت هستم هنوز!..................12
من به دنبال برادران خود هستم..................14
سلام به ظهور زیبایی ها..................16
آیا عمر من طولانی خواهد بود؟..................17
دیگر در انتظار ظهور نیستم!..................19
به خاطر شما همه کار می کنم..................22
خدا چه کسانی را دوست دارد؟..................24
این دعا را هر روز بخوان..................25
وقتی کسی دارد غرق می شود..................26
دروغگویان را بشناسید..................28
همه خوبی ها کجاست؟..................30
خدا که عجله نمی کند..................31
سفر آسمانی معراج..................32
این است ثواب منتظر..................33
اشک در چشم دختر خورشید..................35
می خواهم به اوج برسم..................37
به چه فکر می کنی؟..................38
نگاه کن آفتاب را ببین!..................39
نعمت پنهان وآشکار خدا..................41
آرزوی جایگاه ومقام آنها را دارم..................43
چه نیازی به آل محمد داریم؟..................45
چرا اشک آفتاب جاری شد؟..................46
منتظر سیصد وسیزده نفر هستم..................48
چرا آفتاب را فراموش می کنید؟..................49
در آن کتاب چه خواندی که گریان شدی؟..................50
دعایی برای همه منتظران..................54
ما دیگر خسته شده ایم..................55
در خیمه یار خواهم بود..................57
هر روز صبح سلام به آفتاب..................58
می خواهی خدا به تو افتخار کند؟..................59
به دنبال بهترین عبادت ها..................61
هر روز صبح چنین بگو..................63
عشق روزگار جوانی من چه شد؟..................64
در سجده چه دعایی می خوانی؟..................65
چه چیز تو را نجات می دهد؟..................67
آیا خورشید پشت ابر را دیده ای؟..................69
خوشبخت ترین مرد اصفهان کیست؟..................70
خدا کند که بیایی..................73

سخن آخر..................75

پی نوشتها..................77

منابع..................91

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

دورِ خانه خدا خلوت شده بود ومن می توانستم کنار درِ کعبه بایستم. آنجا جایی است که تو روزی می آیی، می ایستی وفریاد بر می آوری: "ای مردم دنیا! من مهدی هستم".
لحظاتی آنجا ایستادم وبه تو فکر کردم، دلم هوای تو را کرده بود، نمی دانستم چه باید بکنم. بر دوری تو اشک می ریختم.
نمی دانم چه شد که به یاد دوستان خوبم افتادم. آنها بارها از من خواسته بودند تا در مورد تو برایشان بنویسم. من دست به دعا برداشتم، شنیده بودم که دعا در آنجا مستجاب می شود، از خدا خواستم به من توفیق دهد تا بعد از سفر کتابی بنویسم که جوانان بهتر بتوانند روزگار غیبت تو را بشناسند.
این گونه بود که بعد از سفر، قلم را در دست گرفتم وشروع به نوشتن کردم، تو خودت مرا کمک کردی تا این کتاب را تمام کنم.
اکنون اسم آن را "گمگشته دل" می گذارم، امیدوارم که این تلاش را از من قبول کنی. تو خودت خوب می دانی که من آقایی جز تو ندارم.

مهدی خُدّامیان آرانی
خرداد ماه 1390

(٧)

می خواهی از همه بهتر باشی؟
یک شب داشتم به دوران های مختلف تاریخی فکر می کردم. با خود گفتم خوشا به حال کسانی که در زمان پیامبر زندگی می کردند، کسانی که پیامبر را یاری کردند وبا تمام وجود از دستورهای آن حضرت اطاعت می کردند. به راستی که آنها بهترین مردم تاریخ بودند.
بعد از مدّتی فکری به ذهنم رسید، با خودم گفتم: یاران امام حسین (علیه السلام) که در کربلا شهید شدند از مردم همه زمان ها بهتر بودند، زیرا آنها جان خویش را فدای امام خود نمودند واسلام واقعی را زنده نگه داشتند.
نمی دانم آیا تو هم با این سخن من موافق هستی؟ آیا می توانیم کسانی را پیدا کنیم که از یاران امام حسین (علیه السلام) بهتر باشند؟
من مدّت ها بر این عقیده بودم تا این که با سخنی از امام سجاد (علیه السلام) روبرو شدم. این سخن برایم خیلی عجیب بود، من جواب سؤال خویش را در این سخن یافتم.
امام سجاد (علیه السلام) به یکی از یاران خود چنین گفتند: "بدان که روزگار غیبت امام دوازدهم، بسیار طولانی می شود. آیا می دانی بهترین مردم در همه زمان ها چه کسانی می باشند؟ کسانی که در زمان غیبت، زندگی می کنند وبه امامت امام زمان خود اعتقاد دارند ودر انتظار ظهور هستند. آنها بهترین مردم همه زمان ها هستند. آنها خود مَظهَر ظهور هستند وگلِ سرسبد دنیا هستند".
دوست خوب من!

(٩)

باور کن، تو خود که در این روزگار غیبت زندگی می کنی اگر به وظیفه خود عمل کنی، از مردم همه روزگاران بهتر خواهی بود ونزد خدا مقامی بس بزرگ خواهی داشت.
"إنَّ أَهْلَ زَمانِ غَیبَتِهِ... أَفضَلُ أَهلِ کلِّ زَمان: همانا مردم روزگار غیبت امام زمان... از مردم همه زمان ها بهتر می باشند".
یعنی اگر تو بتوانی منتظر واقعی امام زمان باشی، حتّی از یاران امام حسین (علیه السلام) هم بهتر هستی.
درست است که تو در روزگار غیبت قرار گرفته ای واز دیدار امام زمان خویش بی بهره ای، امّا می توانی از این شرایط به گونه ای استفاده کنی که همه مردم تاریخ، حسرت درک وکمال تو را داشته باشند.
البتّه تو برای رسیدن به این مقام باید دو شرط را مراعات کنی:
الف: به امامت امام زمان خویش اعتقاد داشته باشی ودر این اعتقاد به یقین رسیده باشی وخود مظهر ظهور ایشان باشی. تو باید سطح اطّلاعات وآگاهی خود را در زمینه امامِ خود زیاد وزیادتر کنی وبرای هر شک وشبهه ای، جوابی آماده داشته باشی.
ب: تو باید منتظر واقعی باشی، یعنی همواره به یاد آن حضرت باشی وبرای آمدنش لحظه شماری کنی. فکر می کنم خود می دانی کلمه "انتظار" چه معنایی دارد وبه چه کسی منتظر می گویند. تو هم باید با تمام وجودت هر لحظه وهر ساعت منتظر آمدن امام خویش باشی، کردار ورفتارت باید به گونه ای باشد که باعث خشنودی امام تو بشود، تو باید یک مسلمان واقعی باشی، کسی که به عمل، اسلام را قبول کرده است، نه این که فقط به اسم، مسلمان است!
دوست خوبم!
آیا دوست داری ادامه سخن امام سجاد (علیه السلام) را برایت نقل کنم؟

(١٠)

گوش کن این سخن امامِ تو است: "در روزگار غیبت کسانی هستند که به اندازه ای از فهم ومعرفت وشناخت می رسند که دیگر غیبت وحضور امام برایشان مساوی است. آنان مانند کسانی هستند که در رکاب پیامبر بوده وبرای دفاع از اسلام شمشیر زده اند. آنان شیعیان واقعی وبندگان خوب خدا هستند". اکنون که این سخن را خواندی آیا باز هم از این که امام زمان تو غایب است، شکوه وگلایه می کنی؟ تو می توانی به جایی برسی که دیگر حضور وغیبت برای تو فرقی نکند. این وعده امام سجاد (علیه السلام)است.
خداوند عادل است ودر حقّ هیچ کس ظلم نمی کند، خدا می داند که تو از امام زمان خود دور هستی، خدا خودش می داند که الان مصلحت نیست تا امام زمان ظهور کند، شاید صدها سال طول بکشد تا روزگار ظهور فرا برسد، امّا جای هیچ نگرانی برای تو نیست. تو می توانی به سطحی از آگاهی وشناخت برسی که دیگر غیبت امام زمان وحضور او برای تو مساوی باشد.
خوشا به حال تو!
پس برخیز به وادی شناخت ومعرفت امام زمان خویش قدم بگذار، دیگر بس است روزگاری که فقط به احساس وشور اکتفا می کردی. برخیز وبه کسب شناخت ومعرفت بپرداز.
امام سجاد (علیه السلام) راه را برای تو مشخّص کرد؛ کسب معرفت وآگاهی، راهی است که تو را از همه سختی ها نجات می دهد وتو را به نقطه اوج بندگی می رساند(1).

(١١)

در آرزوی شهادت هستم هنوز!
نمی دانم نام مرا شنیده ای؟ اسم من، "جابر جُعفی" است. من یکی از شاگردان امام صادق (علیه السلام) هستم. امروز می خواهم برای تو حکایتی را نقل کنم.
من در شهر کوفه زندگی می کنم، خیلی دلم می خواست که به زیارت خانه خدا بروم. نزدیک ایام حج که شد با جمعی از دوستان خود به سوی مکه حرکت کردیم، شکر خدا که موفّق شدیم اعمال حج را انجام دهیم!
اکنون تصمیم گرفتیم تا به مدینه سفر کرده وبار دیگر امام صادق (علیه السلام) را ببینیم. آری! هیچ چیز در دنیا برای ما مثل دیدار با امام معصوم، ارزشمند ولذّت بخش نیست.
وقتی به مدینه رسیدیم چند روزی در آنجا ماندیم واز حضور آن امام بزرگوار استفاده می بردیم واز سخنان او برای سعادت دنیا وآخرت خویش بهره می گرفتیم.
کم کم باید برای بازگشت به کوفه آماده می شدیم، سفر طولانی شده بود وزن وبچّه های ما منتظر بودند. برای آخرین بار نزد امام رفتیم ومی خواستیم با او خداحافظی کنیم.
یکی از دوستان من رو به امام کرد وگفت: ای فرزند رسول الله! از تو می خواهیم که در این آخرین لحظات با ما سخنی بگویید تا ما آن را آویزه گوش خویش قرار دهیم.

(١٢)

امام به ما نگاهی کرد وچنین فرمود: "از شما می خواهم که همدیگر را یاری کنید وبا یکدیگر مهربان باشید، ثروتمندان شما از مستمندان دستگیری کرده وبه آنها کمک نمایند. هر چه را که برای خود می پسندید، برای دیگران هم بپسندید. شما به شهر خود می روید وسخنان ما به شما می رسد، شما باید این سخنان را مورد بررسی قرار دهید. اگر این سخنان موافق قرآن باشد قبول کنید واگر آن را مخالف قرآن یافتید آن را قبول نکنید. اگر شما به گونه ای زندگی کنید که ما از شما می خواسته ایم، ثواب شهید را خواهید داشت، هر کدام از شما که مرگ او قبل از ظهورِ حکومت ما فرا برسد، خداوند به او ثواب شهید می دهد"(2).
وقتی ما سخن امام صادق (علیه السلام) را شنیدیم خیلی به فکر فرو رفتیم، سالیان سال بود که ما منتظر بودیم حکومت اهل بیت (علیهم السلام) تشکیل شود وبتوانیم جان خود را فدای آرمان مقدّس اسلام نماییم، امّا آن که روز امام صادق (علیه السلام) ما را متوجّه وظیفه خود نمود.
آری، امام دوست دارد که ما از محرومان جامعه دستگیری نماییم وبه فهم وشناخت قرآن نیز بیشتر توجّه کنیم.

(١٣)

من به دنبال برادران خود هستم
همه در مسجد نشسته ایم ومنتظر هستیم تا پیامبر بیاید، دیگر وقت زیادی تا اذان نمانده است، مردم کم کم برای خواندن نماز به مسجد می آیند.
نگاه کن! این پیامبر است که به این سو می آید، همه به احترام او از جای خود بلند می شوند. پیامبر به سوی محراب می رود ونماز برپا می شود.
بعد از نماز، پیامبر رو به مردم می کند تا برای آنان سخن بگوید، همه منتظر هستند تا امروز هم از سخنان پیامبر بهره مند شوند.
در این هنگام پیامبر چنین می فرماید: کاش می توانستم برادرانم را ببینم!
پیامبر این موضوع را دو بار تکرار می کند.
همه ما می خواستیم بدانیم که منظور پیامبر از این سخن چیست؟ برادران پیامبر چه کسانی هستند که این قدر او مشتاق دیدار آنهاست.
بعضی ها خیال می کنند که حتماً کسانی برادران پیامبر هستند که آن حضرت را یاری نموده اند واز اصحاب او هستند. برای همین یکی از آنها چنین می گوید: ای رسول خدا! شما دعا کردی که خدا توفیق دیدار برادرانتان را به شما عنایت کند، آیا ما که به تو ایمان آوردیم وتو را یاری کردیم برادران تو نیستیم؟
پیامبر نگاهی به سوی او می کند ومی گوید: شما یاران من هستید، امّا برادران من کسان دیگری هستند، آنهایی که در "آخر الزّمان" می آیند وبه من ایمان می آورند در حالی که مرا ندیده اند، به خدا قسم من آنها را به نام هایشان

(١٤)

می شناسم، آنها برای حفظ دین خود با مشکلات زیادی روبرو می شوند، به راستی که آنها چراغ هایی هستند که مردم را هدایت می کنند وخداوند آنها را از فتنه های بسیاری نجات می دهد، ای کاش من آنها را می دیدم(3)!
ایمان آنان از ایمان همه مردم بهتر است، زیرا آنان بر سیاهی روی کاغذ ایمان آورده اند، آنان مرا ندیده اند وامام زمان خویش را به چشم سر ندیده اند، امّا قلب های آنان از نور ایمان روشن است(4).
وقتی سخن پیامبر به اینجا رسید، همه ما به فکر فرو رفتیم. ما که پیامبر را در جنگ ها با تمام وجودمان یاری کرده ایم، برادر پیامبر نیستیم! بلکه کسانی که در آینده خواهند آمد، برادران پیامبر هستند، ای کاش ما هم در آن زمان به دنیا می آمدیم!!

(١٥)

سلام به ظهور زیبایی ها
یک روز که نزد امام رضا (علیه السلام) رفته بودم از او در مورد روزگار ظهور سؤال نمودم، می خواستم بدانم که چه موقع حکومت اهل بیت (علیهم السلام) تشکیل خواهد شد، چه موقع، دنیا گمشده خود را که همان عدالت است باز خواهد یافت؟ کی گره از کار بشر باز وگشایشی پدیدار خواهد شد؟
امام رضا (علیه السلام) به من نگاهی کرد وفرمود: "مگر نمی دانی اگر در انتظار فرج باشی، همین انتظار، برای تو، فرج است؟"(5).
من با شنیدن این سخن به فکر فرو رفتم، منظور امام از این سخن چه بود؟
خیلی فکر کردم وبه این نتیجه رسیدم که وقتی من منتظر ظهور باشم، در حقیقت به روشنایی وکمال رسیده ام، ظهور برای این است که همه انسان ها به کمال وزیبایی برسند، وقتی که من در انتظار این زیبایی باشم، خودم نیز زیبا می شوم وارزش پیدا می کنم، چرا که تمام فکر وذهن من به زیبایی می اندیشد، من دیگر زیبا فکر می کنم، این زیبایی در زندگی من جلوه می کند.
آری! در انتظار همه خوبی ها بودن، خودِ مرا هم زیبا می کند واین، عینِ زیبایی است.
وقتی من با تمام وجودم منتظر آمدن امام زمان خویش هستم وبرای آمدن او برنامه ریزی می کنم، ناخودآگاه زندگی خود را به سمت وسویی می برم که رنگ وبوی قرآن می دهد، اینجاست که در زندگی من، زیبایی ظهور پیدا می کند.

(١٦)

آیا عمر طولانی خواهد بود؟
نام من "ابوبَصیر" است، من هیچ گاه دنیا را ندیدم، چون من کورِمادرزاد به دنیا آمدم. اهل کوفه هستم واز شاگردان امام صادق (علیه السلام) می باشم. امروز می خواهم برای شما خاطره ای را نقل کنم.
یک روز که نزد امام صادق (علیه السلام) رفته بودم از آن حضرت سؤال کردم:
- آقای من! آیا عمر من آن قدر خواهد بود که روزگار ظهور را درک کنم؟ آیا من روزگار حکومت شما را خواهم دید؟
- ای ابوبصیر! آیا تو امام خود را می شناسی؟ آیا به امام خویش معرفت داری؟
- بله! من بر این باور هستم که تو امام من هستی وفقط اطاعت تو بر من واجب است.
- ای ابوبصیر! اگر تو امام خود را بشناسی دیگر برای تو فرقی نمی کند که روزگار ظهور را درک کنی یا نه. تو مانند کسی هستی که در خیمه قائم (علیه السلام) است وآماده است تا آن حضرت را یاری کند.
- فدایت بشوم. به من بگو که ظهور کی فرا خواهد رسید؟
- ای ابوبصیر! آیا تو هم از آن کسانی هستی که می خواهند به دنیا برسند؟ آیا تو هم از کسانی هستی که می خواهند تا ظهور فرا برسد وآنها به پول وثروت برسند؟ ای ابوبصیر! کسی که اعتقاد ویقین به ما داشته باشد ودر انتظار ظهور باشد، باید بداند که او به خاطر همان انتظار به کمال واقعی خود می رسد(6).

(١٧)

آن روز بود که فهمیدم که اگر من منتظر واقعی باشم، باید برای من ظهور شده باشد، پس مشکل در این است که من هنوز منتظر واقعی نیستم، خوشا به حال کسانی که منتظر واقعی هستند، آنان دیگر به گمشده خود رسیده اند. آنان دیگر در اضطراب نیستند، چون به آرامشی بس بزرگ دست یافته اند!

(١٨)

دیگر در انتظار ظهور نیستم!
حکومت، بسیاری از دوستان مرا در گوشه زندان جای داده است وآنها را آزار وشکنجه می کند، شنیده ام عدّه ای از آنها مظلومانه به شهادت رسیده اند، آنها جُرمی به غیر از پیروی از آرمان اهل بیت (علیهم السلام) نداشتند. وقتی من به این موضوع فکر می کنم بسیار ناراحت می شوم، تا به کی باید شیعیان مظلوم باشند؟ تا به کی باید این حکومت های فاسد به ظلم ها وستم های خود ادامه دهند؟
من همواره با ترس واضطراب زندگی می کنم، زن وبچّه من همیشه نگران هستند، هر لحظه ممکن است مأموران حکومتی به خانه ام بریزند ومرا دستگیر کنند.
چاره ای ندارم جز این که دعا کنم، روزگار رهایی فرا رسد وحکومت عدل اهل بیت (علیهم السلام) تشکیل شود. باید برای ظهور دعا کنم. نمی دانم آیا آن قدر زنده خواهم ماند که آن روزگار را ببینم یا نه؟ خوشا به حال کسانی که در روزگار ظهور خواهند بود وحضرت مهدی (علیه السلام) را یاری خواهند کرد.
امروز تصمیم گرفتم تا به خانه امام صادق (علیه السلام) بروم تا شاید قدری آرام شوم، دیدار امام معصوم می تواند به قلب من آرامش بدهد. آنجا را نگاه کن! آنجا خانه امام است، من تا لحظه ای دیگر کنار او خواهم بود.
سلام می کنم وجوابی سرشار از محبّت می شنوم. اکنون امام رو به من می کند ومی گوید: "مقام شما در نزد خدا از کسانی که در زمان ظهور، قائم ما را یاری می کنند، بیشتر است".

(١٩)

من قدری با خود فکر می کنم، آخر چگونه چنین چیزی ممکن است؟ من تا به حال خیال می کردم کسانی که در زمان ظهور باشند وامام زمان را یاری می کنند، از همه بهتر هستند، امّا اکنون می فهمم که امام صادق نظر دیگری دارد، او ما را که در دوران ظهور زندگی نمی کنیم، بهتر از یاران حضرت مهدی (علیه السلام) می داند. این برای من خیلی عجیب بود.
باید صبر کنم تا امام، خودش برای من توضیح دهد. لحظه ای می گذرد، امام سخن خود را این گونه ادامه می دهد: "شما هر صبح وشب در ترس ونگرانی به سر می برید، هر لحظه ممکن است حکومت، شما را دستگیر کند وبه جُرم حق طلبی روانه زندان کند وشما را شکنجه نماید. شما وقتی می خواهید نماز خود را بخوانید در ترس ودلهره هستید، شما نمی توانید به راحتی نماز خود را هم بخوانید وبه سفر حج بروید. شما با ترس حج خود را به جا می آورید، حکومت هر لحظه به دنبال شماست که شما چه می کنید وکجا می روید".
وقتی من این سخنان را شنیدم، فهمیدم که چرا خدا ما را بیشتر از یاران حضرت مهدی (علیه السلام) دوست دارد، آری! کسانی که در زمان ظهور حضرت باشند، هیچ ترسی نخواهند داشت، در آن روزگار، حکومت عدل اهل بیت (علیهم السلام) تشکیل خواهد شد، امّا کسی که در روزگار غیبت زندگی می کند، زندگی او با ترس ودلهره آمیخته شده است واو باید این سختی ها را تحمّل کند، آری، خدا عادل است وهرگز به کسی ظلم نمی کند، خدا می داند شیعیان روزگار غیبت چه حال وروزی دارند، امام آنها غایب است، فتنه ها به آنها رو می آورد وآنان لحظه به لحظه در آماج دسیسه های دشمنان هستند، امّا با این حال آنها در راه خود ثابت قدم هستند. خدا این را می بیند وبه آنان ارزش زیادی می دهد وبرای همین است که مقام آنها از همه بالاتر است.
دوست من! سخنان امام مایه آرامش من شد. دیگر من حسرت آینده را نمی خورم زیرا فهمیدم که باید شکرگزار خدایی باشم که مرا در این روزگار آفریده

(٢٠)

است. درست است سختی های زیادی را باید تحمّل کنم، امّا ارزش آن را دارد زیرا در این شرایط من از یاران حضرت مهدی (علیه السلام) بهتر هستم!
از شما چه پنهان، این سخنان امام باعث شد که من دیگر اشتیاق زیادی به فرارسیدن ظهور نداشته باشم. من تا امروز از تمام وجودم برای ظهور دعا می کردم، امّا الان دیگر نمی توانم دعا بکنم، زیرا فهمیده ام که این روزگار با همه سختی هایش برای رشد وکمال من از دوران ظهور بهتر است. من در این روزگار می توانم به اوج سعادت ورستگاری برسم. من می توانم گوی سبقت را از همه بربایم!
می بینم که تو با تعجّب به من نگاه می کنی. تو باور نمی کنی که چرا من دیگر مشتاق ظهور نیستم. خوب چه کنم؟ هر کس جای من باشد واین سخنان زیبای امام صادق (علیه السلام) را بشنود همین فکر را می کند.
خوب است همین مطلب را با امام در میان بگذارم. رو به امام می کنم ومی گویم:
- آقای من! آیا درست است که ما دیگر در آرزوی ظهور حضرت مهدی نباشیم؟
- این چه سخنی است که تو می گویی؟ آیا دوست ندارید که عدالت در دنیا برقرار شود ومظلومان جهان از ظلم ها وستم ها نجات یابند؟
این سخن امام بار دیگر مرا به فکر فرو برد، جواب او کوتاه بود امّا معنای زیادی داشت. من باید برای ظهور دعا کنم تا عدالت در جهان پیاده شود وبشر، گمشده خویش را که همان عدالت واقعی است پیدا کند، امّا اگر عمر من آن قدر طول نکشید که روزگار ظهور را ببینم نباید ناامید بشوم، من باید بدانم که اگر من وظیفه خود را خوب انجام بدهم خدا به من پاداشی بزرگ خواهد داد(7).

(٢١)

به خاطر شما همه کار می کنم
به چه فکر می کنی؟ رفیق! چرا زانوی غم به بغل گرفته ای؟ چرا ناامید شده ای؟
شیعه امام زمان که نباید ناامید شود، درست است که زمانه بدی است وسختی ها بر تو هجوم آورده، امّا تو باید مثل کوه استوار باشی ودریایی از امید در وجودت موج بزند.
مثل این است که فایده ای ندارد! تو هنوز هم به سیاهی ها فکر می کنی، من باید کاری انجام دهم که تو مثبت اندیشه کنی. آری! تو قدری نیاز به انرژی مثبت داری.
- آیا خودت هم با من موافق هستی یا نه؟ من نمی گویم سختی وجود ندارد، بلکه می گویم تو نباید روی این سختی ها تمرکز کنی، حرف من این است.
- آخر کدام زیبایی؟
- صبر کن برایت می گویم. من از پیش خودم حرف نمی زنم. من می خواهم سخن امام باقر (علیه السلام) را برای تو نقل کنم.
آن حضرت فرمودند:
"روزگاری فرا می رسد که امام زمان از دیده ها پنهان می شود وشیعیان ما به غیبت ودوری او گرفتار می شوند، خوشا به حال کسانی که در آن روزگار بر ولایت امام زمان خود باقی بمانند. آیا می دانید که خدا چه ثواب های زیادی به آنها می دهد؟ کمترین چیزی که خدا به آنها عنایت می کند این است که خدا با آنان

(٢٢)

سخن می گوید".
دوست من! آیا آماده ای تا سخن خدا را بشنوی؟
تو که به امامت امام زمان اعتقاد داری وبر این باور وعقیده ثابت قدم هستی، آن قدر نزد خدا عزیز هستی که خود خدا با تو این چنین سخن می گوید:
"ای بندگان من! شما به امام خود که از چشم ها پنهان است ایمان آورده اید، شما را به ثواب زیادی مژده می دهم.
شما بندگان خوب من هستید. من فقط عبادت شما را قبول می کنم وفقط گناهان شما را می بخشم!
آیا می دانید برای چه باران را بر این زمین نازل می کنم؟
من به برکت وجود شما به همه بندگان خود روزی می دهم. اگر شما نبودید هرگز باران رحمت خود را نازل نمی کردم!
بارها وبارها خواسته ام که عذاب را بر مردم گنهکار فرود آورم، امّا به خاطر شما عذاب را از آنان دور کرده ام"(8).

(٢٣)

خدا چه کسانی را دوست دارد؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود: "روزگاری فرا خواهد می رسد که امامِ تو از دیده ها پنهان می شود ودوران غیبت از راه می رسد، تو باید بدانی که در آن روزگار، خدا از بندگان خویش رضایت بیشتری دارد. خدا کسانی که در آن شرایط بر عقیده مهدویت باقی مانده اند را خیلی دوست دارد.
در آن روزگار شما هر صبح وشب منتظر ظهور باشید وبدانید که غیبت امام در دل شیعیانِ واقعی، هرگز شک وشبهه ای وارد نمی کند، اگر خدا می دانست که با غیبت، بندگان خوبش دچار تردید می شوند هرگز امام زمان را از دیده ها پنهان نمی کرد"(9).

* * *

(٢٤)

این دعا را هر روز بخوان
اسم من "زُراره" است، من یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) هستم، یک روز آن حضرت رو به من کرد وچنین فرمود:
- روزگاری که امام زمان از دیده ها پنهان شود، شیعیان ما در انتظار او خواهند بود، امّا مردم دیگر دچار شک خواهند شد، عدّه ای خواهند گفت که اصلاً به دنیا نیامده است، عدّه ای هم به این باور خواهند بود که او از دنیا رفته است، امّا شیعه واقعی ما در انتظار آمدن او خواهد بود. آن روز همه مردم امتحان خواهند شد تا کسانی که اهل شک وتردید هستند از دیگران جدا شوند. آری! آن روز، روز امتحان است. اگر تو در آن روزگار بودی تلاش کن تا همواره این دعا را بخوانی.
- کدام دعا را؟
- دعایی را که به تو می آموزم بارها بخوان، دست به سوی آسمان بگیر وبا تمام وجودت، خدای خود را صدا بزن وچنین بگو:
"ای خدای من! از تو می خواهم که شناخت خودت را به من عنایت کنی زیرا اگر من تو را نشناسم، به پیامبر تو هم باور نخواهم داشت.
خدایا! از تو می خواهم که شناخت پیامبر خودت را به من بدهی که اگر پیامبرت را نشناسم امام خود را هم نخواهم شناخت.
خدایا! از تو می خواهم شناخت امام زمان را که نماینده توست به من عطا کنی که اگر امام زمان را نشناسم، گمراه خواهم شد ودین خود را از دست خواهم داد"(10).

(٢٥)

وقتی کسی دارد غرق می شود
یادم نمی رود روزی که برای شنا به استخر رفته بودم، البتّه من شناگر ماهری نیستم، بیشتر مواقع، برای رفع خستگی به آب می زنم. همین طور که مشغول شنا بودم، نگاهم به نوجوانی ده ساله افتاد که داشت در آب دست وپا می زد، او ناخودآگاه به قسمت عمیق تر استخر آمده بود، خدای من! او داشت در آب غرق می شد!
با عجله به سوی او رفتم، او را در آغوش گرفتم واز آب بیرون آوردم وبه کنار استخر بردم، بعد از مدّتی حال او خوب شد، امّا من هیچ گاه این خاطره را فراموش نمی کنم، وقتی که آن نوجوان در حال غرق شدن بود، با تمام وجودش التماس می کرد که کسی او را نجات بدهد. او حتّی نمی توانست فریاد بزند، من فقط چشمان او را می دیدم که یک دنیا حرف می زد.
خلاصه آن روز من یک "غریق" را دیدم، کسی که داشت در آب غرق می شد.
اکنون که این خاطره را برایت گفتم، می خواهم سخنی از امام صادق (علیه السلام) را برایت نقل کنم. یک روز ابن سَنان خدمت آن حضرت رسیده بود. آن روز امام به او رو کرد وچنین گفت:
- ای ابن سَنان! روزگاری فرا می رسد که امام شما از دیده ها پنهان می شود وفتنه ها به سوی شما هجوم آورند؛ در آن روز فقط کسی نجات پیدا می کند که دعای غریق را بخواند.

(٢٦)

- دعای غریق؟ آیا منظور شما این است که باید مانند کسی دعا کنیم که در حال غرق شدن است؟ آیا می شود این دعا را به من بیاموزید؟
- ای سَنان! در آن روزگار سخت، باید این دعا را بخوانید: "یا اللهُ یا رَحمانُ یا رَحیمُ، یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبی عَلی دینِک". ای خدای مهربان وبخشنده! ای کسی که قلب ها به دست توست، از تو می خواهم که قلب مرا بر دین خودت ثابت کنی ومرا از شک ها نجات بخشی(11).

(٢٧)

دورغگویان را بشناسید
- آقای من! فدایت شوم! زمان ظهور کی فرا خواهد رسید؟ کی حکومت شما تشکیل خواهد شد؟ کی به ظلم وستم پایان خواهید داد؟
- بدان که هر کس برای ظهور، وقت وزمانی را معین کند، دروغگوست. ما هرگز زمانی را به عنوان زمان ظهور معین نمی کنیم. شما مواظب باشید که فریب شیادان را نخورید.
- یعنی هر کس که زمان ظهور را معین کند دروغگوست؟
- آری! از این به بعد هر وقت شنیدی یک نفر برای ظهور وقت معین می کند، بدون هیچ واهمه وترسی او را دروغگو بخوان. او دروغگوست، ما اهل بیت (علیهم السلام) هرگز برای ظهور زمانی را مشخّص نمی کنیم.
- فهمیدم، شما می خواهید که شیعیانتان فریب نخورند وگرفتار دروغگویان نشوند.
- کسانی که در امر ظهور عجله می کنند، سرانجام از راه درست منحرف می شوند، کسانی که تسلیم هستند وبه آنچه خداوند مقدّر کرده است راضی هستند، نجات می یابند.
دوست خوب من!
آنچه برای شما نقل کردم، سخنان امام صادق (علیه السلام) است که به یاران خود فرموده است. امیدوارم که این سخنان را هرگز فراموش نکنی ودر دام دروغگویان گرفتار نشوی.

(٢٨)

امر ظهور فقط به دست خداست، وهر کس که وقت ظهور را معین کند، دروغگوست(12).
خیلی دوست دارم مطلب دیگری را هم برایت بگویم، فرض کن خداوند تصمیم گرفته باشد که ظهور امام زمان در ده سال دیگر باشد، اگر یک نفر بیاید وبه صورت کاملاً اتّفاقی بگوید که ظهور ده سال دیگر خواهد بود، آیا می توانی حدس بزنی که چه اتّفاقی خواهد افتاد؟
خدای متعال ظهور را به عقب خواهد انداخت تا آن شخصی که وقت ظهور را مشخّص کرد رسوا شود ودروغ او بر همه آشکار گردد.
امام صادق (علیه السلام) بارها گفته است که همه کسانی که وقت ظهور را معین می کنند دروغگو هستند، او بی جهت این را نگفته است، خدا اراده کرده است تا دروغِ همه کسانی که برای ظهور وقت معین کرده اند را به همه نشان بدهد، این قانون خداست وهرگز از آن کوتاه نمی آید.
شاید افرادی پیدا شوند که از سرِ دلسوزی وبرای این که به خیال خودشان مردم را برای ظهور آماده کنند به پیش بینی ظهور اقدام نمایند، امّا آنها باید بدانند که به زودی دروغ آنها آشکار خواهد شد. این اراده خداست وبا هیچ کس هم شوخی ندارد(13).

(٢٩)

همه خوبیها کجاست؟
اینجا شهر کوفه است، من در مسجد کوفه نشسته ام، مولایم علی (علیه السلام) در حال نماز است، من منتظر هستم تا نماز او تمام شود تا نزد او بروم واز سخنانش بهره مند شوم.
لحظاتی می گذرد، نماز تمام می شود، از جای خود برمی خیزم وبه سوی محراب می روم ونزد امام خود می نشینم. سلام می کنم وجواب می شنوم. او با مهربانی به من نگاه می کند ومن آرامش را در قلب خود می یابم.
اکنون او صدایم می کند ومن در پاسخ می گویم:
- فدایت شوم مولای من!
- روزی که شیعیان دچار اختلاف شوند تو چه خواهی کرد؟ روزگاری که هر گروه از گروه دیگر بیزاری بجوید وشیعیان من یکدیگر را دروغگو خطاب کنند.
- آیا چنین روزی فرا خواهد رسید؟
- آری!
- به راستی در آن روزگار هیچ خیری نخواهد بود.
- چنین مگو! تو می توانی تمام خوبی ها را در آن زمان بیابی، زیرا در همان روزگار مهدی ما ظهور خواهد کرد(14).

(٣٠)

خدا که عجله نمی کند
- آقای من! تا کی باید صبر کنیم وشاهد باشیم که ستمکاران بر روی زمین حکومت کنند؟ تا کی باید ببینیم که حقوق مردم پایمال می شود وخون بی گناهان بر روی زمین ریخته می شود؟
- شیعیان من! مواظب باشید که مبادا عجله کردن در امر ظهور شما را از راه راست منحرف کند! گروه زیادی به خاطر همین عجله کردن، دین خود را از دست دادند. بدانید که خدا با عجله کردن بندگان خود هرگز عجله نمی کند. ظهوری که شما در انتظار آن هستید زمان خاص خود را دارد، باید آن زمان فرا برسد، وقتی زمان آن فرا رسید حتّی یک لحظه هم تأخیر نخواهد شد.
دوست من! این هم سخنی دیگر از امام صادق (علیه السلام) بود که برای تو نقل کردم. ما باید برای ظهور امام زمان دعا کنیم، امّا باید تسلیم امر خدا باشیم وهرگز عجله نکنیم(15).

(٣١)

سفر آسمانی معراج
شب معراج بود ومن به آسمان ها رفته بودم، آن شب، من مهمانِ خدا بودم، فرشتگان همه به دیدارم آمده بودند، بعد از دیدار آنها، من به سوی ملکوت رفتم، لحظه وصال فرا رسیده بود. صدایی به گوشم رسید:
ای محمّد! تو بنده من هستی ومن خدای تو!
فقط مرا عبادت کن وفقط برای من سجده نما وفقط بر من توکل کن که من تو را بنده خوب وپیامبر خود قرار دادم وبرادرت علی را به عنوان جانشین تو انتخاب نمودم.
علی، نماینده من در روی زمین است وامام وپیشوای بندگان من است واوست که دین مرا زنده نگه خواهد داشت.
من به واسطه علی وفرزندان او که جانشینانش هستند به بندگان خود مهربانی می کنم.
آخرین جانشین علی، مهدی است، کسی که قیام خواهد نمود، من زمین را به واسطه او زنده خواهم نمود. در روزگار او بندگان خوب من در روی زمین حکومت خواهند کرد، آن روز توحید در همه دنیا سایه خواهد افکند وکفر نابود خواهد شد.
من فرشتگانم را به یاری او خواهم فرستاد، بدان که او کسی است که بندگان مرا هدایت خواهد نمود(16).
مهدی کسی است که عیسی پشت سر او نماز خواهد خواند(17).

(٣٢)

این است ثواب منتظر
آخر چگونه ممکن است یک نفر بیش از هزار سال عمر کند؟
این امام زمانی که شما به او اعتقاد دارید کی می آید؟
چرا تا به حال نیامده است؟
این سؤالات برای شما بسیار آشناست، بارها وبارها آن را شنیده ایم، دشمنان مکتب تشیع تلاش می کنند با این سؤالات، اعتقاد به مهدویت را در میان جوانان ما به چالش بکشند.
به هر حال دشمنان هر روز با نقشه های جدید به میدان می آیند تا این سرمایه بزرگ انتظار را از ما بربایند. مهم این است که ما بتوانیم تحت تأثیر شبهه ودسیسه های آنها واقع نشویم وبتوانیم از باور واعتقاد خود، با دلیل وبرهان دفاع نماییم.
یک روز من با خود فکر می کردم ومی خواستم بدانم کسی که در این شرایط در اعتقاد به آموزه زیبای مهدویت ثابت می ماند نزد خداوند چه جایگاهی دارد.
برای همین به کتاب های مختلفی مراجعه کردم وسخنان امامان معصوم را مطالعه نمودم وبه سخن جالبی از امام سجاد (علیه السلام) برخوردم که دوست دارم آن را برای شما بیان کنم.
امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند: "کسی که در روزگار غیبت امام زمان خود، بر ولایت ما اهل بیت (علیهم السلام) باقی بماند، نزد خدا مقامی بس بزرگ دارد وخداوند ثواب هزار

(٣٣)

شهید از شهدای جنگ بدر واُحد را به او عنایت می کند"(18).
تعجّب نکن! خدا به تو که در این روزگار زندگی می کنی وامام زمان تو غایب است، ثواب هزار شهید عنایت می کند. آیا می دانی راز این ثواب عظیم چیست؟
در جنگ بدر واُحد گروهی از یاران پیامبر به فیض شهادت رسیدند، امّا آنان پیامبر ومعجزات او را می دیدند وبرای همین به راحتی می توانستند به یقین وباور برسند، امّا تو که امروز به قرآن ایمان آورده ای، نه پیامبر را دیده ای ونه امام خود را، ولی به مکتب تشیع باور داری وبه آموزه های زیبای آن ایمان داری، شب وروز منتظر آمدن امام زمان خود هستی، برای همین است که خدا به این باور وبه این یقین تو، ارزش زیادی می دهد.

(٣٤)

اشک در چشم دختر خورشید
روزهای پایانی عمر پیامبر است، دیگر همه فهمیده اند که به زودی پیامبر از میان آنها خواهد رفت وبه اوج آسمان ها پرخواهد کشید.
آنجا را نگاه کن! فاطمه (علیها السلام)، دختر پیامبر به سوی خانه پدر می رود، او می خواهد دیداری با پدر تازه کند، وقتی او وارد اتاق می شود اشک در چشمانش حلقه می زند.
پیامبر نگاهی به دخترش می کند ومی گوید:
- دخترم! چرا گریه می کنی؟
- چرا گریه نکنم حال آن که تو را در این حالت می بینم؟ ما بعد از تو چه خواهیم کرد؟
- دخترم! صبر داشته باش وبه خدا توکل کن.
غم در چهره فاطمه (علیها السلام) آشکار است، پیامبر می خواهد سخنی بگوید تا دل دخترش شاد شود.
برای همین، با دخترش چنین می گوید: "فاطمه جانم، آیا فراموش کرده ای که من، پدر تو هستم وشوهر تو، علی، جانشین من است، مگر علی بهترین مردم نیست؟ مگر او اوّلین کسی نیست که به من ایمان آورده؟ مگر او شجاع ترین مردم نیست؟".
نگاه کن که چگونه لبخند شادی بر صورت حضرت فاطمه (علیها السلام) نقش می بندد.

(٣٥)

پیامبر سخن خود را ادامه می دهد:
- آیا خوشحال شدی، دخترم؟ آیا می خواهی باز هم برایت سخن بگویم تا بیشتر خوشحال شوی؟
- آری!
- دخترم! بدان آن مهدی که عیسی پشت سر او نماز می خواند از فرزندان تو می باشد.
اینجاست که حضرت فاطمه (علیها السلام) خیلی خوشحال می شود ودیگر از آن غم واندوه اثری در چهره او باقی نمی ماند(19).

(٣٦)

می خواهم به اوج برسم
آیا می خواهی در روز قیامت کنار حضرت علی (علیه السلام) ودر درجه او باشی؟
حتماً می گویی: آخر چگونه چنین چیزی ممکن است؟
چگونه ممکن است یک نفری مثل من به آن مقام برسد. من هرگز نمی توانم خاک پای مولای خود هم باشم؛ چه برسد که بخواهم در همان درجه ای از بهشت باشم که مولایم در آنجاست.
امّا تو می توانی به این مقام برسی، این سخن من نیست، این سخن مولایم علی (علیه السلام) است.
می دانم دوست داری که این حدیث را برایت بخوانم.
این سخن را به دقت گوش نما:
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: "مهدی ما از دیده ها پنهان می شود وغیبت او بسیار طولانی خواهد شد، شیعیان ما به جستجوی او خواهند بود ولی او را نخواهند یافت. بدانید هر کس در آن زمان بر دین خود باقی بماند وطولانی شدن غیبت امام، او را ناامید نکند، در روز قیامت کنار من ودر درجه من خواهد بود"(20).
خوشا به حال کسانی که در این زمان، بر دین واقعی باقی بمانند!

(٣٧)

به چه فکر می کنی؟
نام من "اَصبَغ" است، یکی از یاران حضرت علی (علیه السلام) هستم، اکنون می خواهم یک خاطره برای شما نقل کنم:
روزی از روزها دلم برای مولایم تنگ شده بود، با خود گفتم نزد آن حضرت بروم. از خانه بیرون آمدم وبه مسجد کوفه رفتم، وقتی به مسجد رسیدم دیدم مولایم در گوشه ای از مسجد نشسته است وبه چیزی فکر می کند، آثار حزن واندوه را در صورت او می دیدم.
سلام کردم واو جواب مرا داد وبار دیگر به فکر فرو رفت. نمی دانستم چه چیزی مولای مرا ناراحت کرده است. رو به او کردم وگفتم:
- مولای من! به چه فکر می کنی وچرا اندوهگین هستی؟
- من به یازدهمین امامی که بعد از من می آید فکر می کنم، من به مهدی فکر می کنم. کسی که این دنیا را از عدل وداد پر خواهد نمود. همانا مهدی از دیده ها پنهان خواهد شد وهمین غیبت، عدّه زیادی را دچار شک وگمراهی خواهد نمود؛ البتّه گروهی هم در همان روزگار بر اعتقاد خود ثابت خواهند ماند وسعادتمند خواهند شد.
- مولای من! آیا چنین اتّفاقی روی خواهد داد؟ آیا امام از دیده ها پنهان خواهد شد؟
- آری! در آن روزگار کسانی که بر امامت واعتقاد بر مهدی باقی بمانند، نزد خدا بهترین بندگان او خواهند بود(21).

(٣٨)

نگاه کن آفتاب را ببین!
مهمان امام صادق (علیه السلام) بودم، منتظر بودم تا آن حضرت برایم سخنی بگوید، او رو به من کرد وگفت:
روزگاری خواهد آمد که امام زمان شما از دیده ها پنهان خواهد شد وهمه شما آن روز امتحان خواهید شد تا مقدار ایمان شما به امام خود مشخّص گردد.
در آن روز عدّه ای خواهند گفت که امام زمان مرده است!! امّا مؤمنان در انتظار او خواهند بود ودر دوری او اشک خواهند ریخت.
روزگار غیبت امام زمان، روزگار سختی خواهد بود وبسیاری از مردم از دین خدا بیرون خواهند رفت، فقط کسانی به راه درست باقی خواهند ماند که خداوند آنها را انتخاب کرده باشد.
آگاه باشید که در آن روزگار، دوازده پرچم دروغین برافراشته خواهد شد ومردم را در شک خواهد انداخت.
وقتی سخن امام به اینجا رسید، من به فکر فرو رفتم، به راستی که چه آینده سختی در انتظار شیعیان است، روزی که امام از دیده پنهان شود ودروغگویان فرصت پیدا کنند ومردم را فریب دهند، در آن روز شیعیان چه خواهند کرد؟
دیگر نتوانستم طاقت بیاورم، ناخودآگاه اشکم جاری شد. امام صادق (علیه السلام) که گریه مرا دید صدا زد:
- مُفَضَّل! چرا گریه می کنی؟

(٣٩)

- مولای من! به حال شیعیان گریه می کنم، وقتی دوازده پرچم دروغین برافراشته شود در آن وقت آنها چه خواهند کرد؟
- آنجا را نگاه کن!
- کجا را مولای من؟
- پنجره را می گویم، آیا نور آفتاب را می بینی؟
- آری!
- بدان که وقتی زمان ظهور فرا رسد، هیچ شک وشبهه ای نخواهد بود، راه حق وحقیقت، مانند این آفتاب روشن وواضح خواهد بود(22).

(٤٠)

نعمت پنهان وآشکار خدا
من آموخته ام که باید اهل فهم وتدبّر باشم وقرآن را فقط برای ثواب نخوانم، قرآن کتابی است که برنامه زندگی ما را بیان کرده است، وقتی می بینم عدّه ای بارها وبارها قرآن را از اوّل تا آخر می خوانند ولی هیچ توجّهی به معنای آن نمی کنند، ناراحت می شوم.
روزی از روزها که داشتم قرآن را می خواندم به این آیه رسیدم: ﴿وَاَسبَغَ عَلَیکم نِعَمَهُ ظاهِرَةً وباطِنَةً﴾ (لقمان: ۲۰).
به فکر فرو رفتم، منظور خدا از این آیه چیست. خدا می گوید: "من به شما نعمت های آشکار وپنهان داده ام". چقدر خوب بود که تفسیراین آیه را می دانستم. آیا موافقی با هم به دیدار امام کاظم (علیه السلام) برویم واین سؤال را از او بپرسیم؟
- مولای من! منظور خدا از نعمت آشکار وپنهان در این آیه چیست؟
- ای محمّد اَزدی! منظور از نعمتِ آشکار، همان امام است که در میان مردم است وآنها می توانند او را ببینند، امّا منظور از "نعمت پنهان"، امامی است که از دیده ها پنهان باشد.

(٤١)

- آیا می شود که امام، غایب شود وکسی او را نبیند؟
- آری! امام دوازدهم برای مدّتی از دیده ها پنهان خواهد شد، البتّه درست است که او امامِ غایب است امّا یادش در قلب شیعیانش زنده خواهد بود وهرگز او را فراموش نخواهند کرد. وقتی او ظهور کند، برای دنیا، عدل وداد را به ارمغان خواهد آورد(23).

(٤٢)

آرزوی جایگاه ومقام آنها را دارم
- تو کیستی واز من چه می خواهی؟
- نویسنده ای هستم که برای جوانان کتاب می نویسم.
- خوب. چرا دنبال من می آیی، برو کتابت را بنویس!
- یونس! من شما را می شناسم. شما یکی از بهترین یاران امام کاظم (علیه السلام) هستید، فکر می کنم الان هم نزد آن حضرت می روید، اجازه بده من هم همراهت بیایم.
با هم حرکت می کنیم وبه سوی خانه امام می رویم. وارد خانه می شویم، سلام می کنیم وامام جواب سلام ما را می دهد. من قلم وکاغذ در دست می گیرم، فکر می کنم الان یونس یک سؤال از امام خواهد پرسید.
حدس من درست بود، یونس رو به امام می کند ومی گوید:
- مولای من! آیا شما امام قائم هستید؟
- یونس! منظور تو از "قائم" کیست؟ تو می خواهی بدانی آن امام قائم که زمین را از عدل وداد پر کرده ودشمنان را نابود خواهد کرد، کیست؟
- آری! مولای من!
- بدان پنجمین امام بعد از من، "قائم" است، همان کسی که قیام خواهد نمود وحکومت عدل الهی را برپا خواهد نمود. ای یونس! بدان که او مدّتی طولانی از دیده ها پنهان خواهد شد وبعداً ظهور خواهد نمود.
- شیعیان در آن روزگار غیبت چه خواهند کرد؟

(٤٣)

- در آن روزگار عدّه ای از دین خود دست برخواهند داشت، امّا دیگران بر اعتقاد خود باقی خواهند ماند ومنتظر آمدن او خواهند بود. ای یونس! خوشا به حال آن کسانی که در روزگار غیبتِ امام زمان، بر ولایت ما ثابت بمانند واز دشمنان ما بیزاری جویند.
- آنها چه جایگاه ومقامی خواهند داشت؟
- چه چیزی بهتر از این که آنان از ما خواهند بود وما نیز از آنان. آنها ما را به عنوان امامان خود انتخاب کرده اند وما نیز آنان را به عنوان شیعیان خود!
- مولای من! آنها در روز قیامت کجا خواهند بود؟
- ای یونس! شیعیانی که روزگار غیبت فقط بر ولایت وامامت امام زمان باقی بمانند، به خدا قسم، در روز قیامت در جایگاه ودرجه ما خواهند بود(24).

(٤٤)

چه نیازی به آل محمد داریم؟
قسم به کسی که جان من در دست اوست، روزگاری فرا می رسد که فرزند من، مهدی از دیده ها پنهان می شود، آن روز مردم در ولادت او شک می کنند، عدّه ای می گویند که ما دیگر هیچ نیازی به آل محمّد (علیهم السلام) نداریم!
هر کس آن روزگار را درک کند، باید بسیار هوشیار باشد تا مبادا دین خود را از دست بدهد.
مبادا در آن روز شک به دل خود راه بدهید. شیطان می خواهد ایمان شما را از شما برباید.
فراموش نکنید، شیطان بود که حضرت آدم را از بهشت بیرون راند، مواظب دسیسه های او باشید، از خدا یاری بجویید(25).

* * *

آری، شیطان دشمنی است که قسم یاد نموده است مانع سعادت ما بشود. او می داند که اعتقاد به امام زمان، باعث نجات ما از همه سیاهی ها وناامیدی ها می شود، برای همین است که شیطان تلاش می کند تا در این اعتقاد، شک وتردید ایجاد نماید.

(٤٥)

چرا اشک آفتاب جاری شد؟
دلم می خواهد با شاعران روزگار خویش چنین سخن بگویم: چرا شما برای خلیفه ستمکار شعر می گویید واو را مدح می کنید؟ از خدا نمی ترسید؟
می دانم که خلیفه به شما سکه های طلای زیادی می دهد، امّا بدانید این سکه هایی که شما با آن خوشحال می شوید، چیزی جز آتش جهنّم نیست.
شما این همه ظلم وستم را می بینید وباز هم برای عدالت دروغین خلیفه شعر می سازید؟ وای بر شما!
به من می گویید که ما هنرمند هستیم وباید کار خود را بکنیم، امّا شما دروغ می گویید، شما هنرمند نیستید، هنرمند کسی است که همچون من، حکومت به دنبال سرِ اوست وبرای کشتنش جایزه قرار داده است!
می دانم سخن گفتن با شما فایده ندارد، شما هنرمند حکومتی هستید ومن هنرمند آسمانی!
تو چرا این طور به من نگاه می کنی؟ حتماً می خواهی بدانی من کیستم. من دِعبِل هستم. شاعری که فقط برای اهل بیت (علیهم السلام) شعر می گوید وظلم ستمکاران را برملا می کند.
با من بیا! امروز می خواهیم نزد امام رضا (علیه السلام) برویم، من می خواهم قصیده زیبای خود را برای آن حضرت بخوانم. البتّه شعر من به زبان عربی است. من شاعری عرب زبان هستم.

(٤٦)

* * *

نگاه کن! دِعبِل دارد شعر می خواند وقطرات اشک بر گونه های امام رضا (علیه السلام) جاری شده است!
به راستی چرا امام اشک می ریزند؟ مگر دِعبل در این شعر خود چه گفت که این گونه اشک امام جاری شد؟

خُرُوجُ إمام لا مَحالَةَ خارِجٌ * * * یقُومُ عَلی اسْمِ اللهِ والبَرَکاتِ

روزی فرا می رسد که امامی از شما قیام می کند، او قیام خود را با نام خدا آغاز خواهد نمود، حق را زنده کرده وباطل را نابود خواهد کرد.
اکنون امام رضا (علیه السلام) رو به دِعبل می کند ومی گوید:
- ای دعبل! این شعر را جبرئیل بر زبان تو جاری کرده است. آیا می دانی آن امامی که قیام خواهد نمود کیست؟
- خیر، مولای من! نمی دانم. من فقط شنیده ام که از میان شما اهل بیت (علیهم السلام)، امامی قیام خواهد کرد وزمین را پر از عدل وداد خواهد نمود وبه همه پلیدی ها پایان خواهد داد.
- ای دعبل! بدان که امام بعد از من، امام جواد (علیه السلام) است وامام بعد از او امام هادی (علیه السلام) خواهد بود. بعد از او، امام حسن عسکری (علیه السلام)، امام یازدهم است. امام بعد از او، مهدی (علیه السلام) است، همان که امامِ قائم است. او روزگاری از دیده ها پنهان خواهد بود وشیعیان در انتظار او خواهند بود. بدان! اگر از عمر دنیا، فقط یک روز باقی مانده باشد، خدا آن روز را آن قدر طولانی می کند تا او ظهور کند. او خواهد آمد ودنیا را پر از عدل وداد خواهد نمود(26).

(٤٧)

منتظر سیصد وسیزده نفر هستم
نمی دانم تا به حال به شهر ری رفته ای تا "شاه عبدالعظیم" را زیارت کنی؟ او یکی از نوادگان امام حسن (علیه السلام) است که از مدینه به شهر ری هجرت کرد ودر همان شهر از دنیا رفت.
امروز قبر او، یکی از زیارتگاه های کشور عزیزمان ایران است.
او در زمان امام جواد (علیه السلام) زندگی می کرد. اکنون می خواهم حدیثی را که او از امام جواد (علیه السلام) نقل کرده، برای شما بگویم:
یک روز که او به دیدار امام جواد (علیه السلام) رفته بود، آن حضرت به او چنین فرمود: "ولادت امام قائم که دنیا را پر از عدل وداد خواهد کرد، بر همه مخفی خواهد بود، او مدّتی طولانی از دیده ها پنهان خواهد بود. وقتی سیصد وسیزده نفر از یارانش گرد او جمع شوند او ظهور خواهد کرد. این سیصد وسیزده نفر از تمام دنیا به سوی او خواهند آمد. بعد از آن، وقتی لشکر ده هزار نفری او آماده شود او قیام خواهد کرد ودشمنانش را به سزای اعمالشان خواهد رسانید"(27).
خوشا به حال کسانی که در لشکر امام زمان باشند وجانشان را فدای امام خویش نمایند.

(٤٨)

چرا آفتاب را فراموش می کنید؟
من به دیدار امام جواد (علیه السلام) رفته بودم ودوست داشتم از آن حضرت در مورد امام دوازدهم سؤالی بکنم. به او گفتم: آقای من! امام بعد از امام حسن عسکری چه کسی خواهد بود؟
ناگهان دیدم که امام جواد (علیه السلام) شروع به گریه کردن کرد. من خیلی تعجّب کردم، راز این گریه امام بر من مخفی بود. قطرات اشک از گونه امام جواد (علیه السلام) فرو می غلتید. لحظاتی گذشت وبعد از آن در جواب من چنین فرمود:
- ای پسر ابی دُلَف! بدان که امام دوازدهم، همان امام قائم است؟
- مولای من! چرا آن حضرت را "قائم" می نامند؟
- زیرا او کسی است که برای اجرای عدالت قیام می کند، او وقتی قیام می کند که گروه زیادی او را فراموش کرده اند. روزگاری فرا می رسد که مردم در امامت او شک می کنند زیرا او مدّتی طولانی از دیده ها پنهان می شود وکسی از او خبر ندارد.
- مردم در آن زمان چگونه خواهند بود؟
- شیعیان خوب ما منتظر ظهور خواهند بود وعدّه ای هم اعتقاد به مهدویت را مسخره خواهند کرد. کسانی که وقت وزمانی را برای ظهور معین کنند، سخنانشان دروغ از آب در خواهد آمد. هر کس در امر ظهور عجله کند هلاک شده واز راه راست منحرف خواهد شد. فقط کسانی که تسلیم امر خدا هستند نجات پیدا خواهند کرد(28).

(٤٩)

در آن کتاب چه خواندی که گریان شدی؟
نام من "سَدیر" است. من همراه با دوستانم از کوفه به مدینه آمدیم تا به دیدار امام صادق (علیه السلام) برویم. راه طولانی کوفه تا مدینه را به عشق دیدار امام خود پشت سر گذاشتیم. وقتی به مدینه رسیدیم اوّل به زیارت حرم پیامبر رفتیم وبعد از آن به سوی خانه امام صادق (علیه السلام) رهسپار شدیم. من وقتی وارد خانه آن حضرت شدم، منظره ای را دیدم که خیلی تعجّب کردم. دیدم که امام صادق روی زمین نشسته است ومشغول گریه است. من خودم قطرات اشک را دیدم که از صورت امام فرو می غلتید.
ما سلام کردیم وجواب شنیدیم. بعد از آن دیدیم که امام چنین سخن می گوید:
آقای من! غیبت ودوری تو خواب را از چشم من ربوده است، کاسه صبرم را لبریز کرده است. من در دوری تو، دیگر آرام وقرار ندارم.
مولای من! غیبت تو غم ها را به دل من آورده است...

* * *

وقتی من این سخنان را از امام شنیدم، بسیار نگران شدم، خیال کردم مصیبت بزرگی بر امام وارد شده است! جلو رفتم وگفتم:
- ای فرزند رسول خدا! چه شده است؟ چرا این گونه گریه می کنید؟

(٥٠)

- امروز صبح کتابی را می خواندم که از حضرت علی (علیه السلام) به دست من رسیده است. در آن کتاب، حوادثی که تا روز قیامت در دنیا روی خواهد داد، آمده است.
- آقای من! شما در آن کتاب چه خواندید که چنین نگران شدید؟
- در آن کتاب خواندم که امامِ قائم، مدّتی طولانی از دیده ها پنهان خواهد شد، در آن روزگار شیعیان ما امتحان خواهند شد وگروهی از آنها در امامت مهدی ما، به شک افتاده ودست از دین خود برخواهند داشت. وقتی من این حوادث را خواندم، غم وغصّه به دلم آمد واشکم جاری شد.
- آقای من! آیا می شود برای ما در مورد امامِ قائم سخنی بفرمایید؟
- بدانید که قائم ما شبیه چهار پیامبر خواهد بود.
- آن پیامبران کدامند؟
- موسی وعیسی ونوح وخضر؟
- شباهت مهدی به موسی چگونه است؟
- فرعون می دانست که حکومت او به دست موسی نابود خواهد شد امّا نمی دانست که موسی در کدام خانواده به دنیا خواهد آمد، برای همین دستور داد بیست هزار نوزاد از بنی اسرائیل را کشتند تا شاید بتواند موسی را نابود کند، امّا خداوند موسی را از شرّ فرعون نجات داد. دشمنان ما هم تلاش خواهند کرد تا قائم ما را به قتل برسانند، امّا آنان هرگز موفّق نخواهند شد.
- آقای من! شباهت مهدی به عیسی چیست؟
- مسیحیان بر این باور هستند که عیسی به دار آویخته شده وکشته شده است، ولی قرآن می گوید که او زنده است وهرگز دشمنان نتوانستند او را به قتل برسانند. آری! عیسی زنده است ولی الان از دیده ها پنهان می باشد. همین طور

(٥١)

قائم ما هم از دیده ها پنهان خواهد شد. در آن روزگار، گروهی خواهند گفت که او اصلاً به دنیا نیامده است، گروه دیگر خواهند گفت که او مرده است!!
- آقای من! شباهت مهدی به نوح چگونه است؟
- مدّت زیادی نوح در میان قوم خودش بود وآنها را به سوی خدا دعوت می کرد وآنها قبول نمی کردند، تا آن زمان که خدا تصمیم گرفت عذاب را بر آنان نازل کند. در آن هنگام جبرئیل بر نوح نازل شد وهفت هسته درخت به نوح داد.
- آن هسته ها برای چه بودند؟
- جبرئیل به نوح گفت که این هسته ها را در زمین بکارد، وقتی که این هسته ها تبدیل به درختان تنومندی شدند، عذاب کفّار فرا خواهد رسید. نوح این خبر را به یاران خود داد وهمه خوشحال شدند، آنها سال ها صبر کردند تا آن هسته ها به درختان تنومندی تبدیل شدند.
- آیا آن وقت عذاب بر کفّار نازل شد؟
- وقتی همه منتظر وعده خدا بودند جبرئیل نازل شد وبه نوح دستور داد تا هسته آن درخت ها را بگیرد وآن را در زمین بکارد، هر وقت که این هسته های جدید تبدیل به درخت شدند عذاب کفّار نازل خواهد شد. وقتی نوح این سخن را به یاران خود گفت عدّه زیادی از آنان از دین برگشتند وبا خود گفتند اگر نوح بر حق بود، هرگز چنین نمی شد.
- سرانجام چه شد؟
- خدا آن قدر یاران نوح را امتحان کرد تا عدّه کمی باقی ماندند، خدا هفت بار به نوح دستور داد تا هسته های جدید بکارد. خیلی ها از دین دست برداشتند وفقط هفتاد ودو نفر باقی ماندند.

(٥٢)

- بعد از آن چه شد؟
- خدا آن وقت به نوح دستور داد تا مشغول ساختن کشتی شود وبعد از مدّتی طوفان، همه کفّار را نابود کرد. غیبت قائم ما هم آن قدر طول می کشد تا کسانی که اهل شک وتردید هستند از صف مؤمنان وشیعیان ما جدا شوند.
- آقای من! شباهت مهدی به خضر چیست؟
- خدا می دانست که قائم ما، عمری طولانی خواهد داشت وغیبت او طولانی خواهد شد. برای همین به خضر هم عمری طولانی عنایت کرد تا شاهدی برای عمر طولانی قائم ما باشد(29).

(٥٣)

دعایی برای همه منتظران
دوست خوب من! اکنون می خواهم دعایی را برای شما بنویسم که نائب دومِ امام زمان در عصر "غیبت صُغری" آن را نقل کرده است:
خدایا! مرا در راه اطاعت از امام خود موفّق بدار، همان امامی که او را از دیده ها پنهان نموده ای.
می دانم که امامِ من، منتظر فرمان توست تا به او دستور دهی واو ظهور کند.
خدایا! تو خود بهتر می دانی که چه موقع باید اجازه ظهور امام مرا بدهی، پس به من صبری عنایت کن تا در امر ظهور، عجله نکنم. خدایا! مرا در این امر ظهور، بردبار قرار بده تا نه تعجیل آن را بخواهم ونه تأخیر آن را!
خدایا! به تو پناه می برم از این که به حکمت تو اعتراض کنم وبگویم: "چرا امام زمان ظهور نمی کند؟".
خدایا! از تو می خواهم که مرا تسلیم حکمت خودت قرار دهی. آمین(30).

* * *

دوست من! کمی در این دعا فکر وتأمل کن، ما در این دعا از خدا نمی خواهیم که دیگر مشتاق ظهور نباشیم، بلکه این دعا به ما می آموزد که از عجله کردن واعتراض کردن به حکمت خدا دست برداریم. ما با تمام وجود برای ظهور دعا می کنیم، امّا اگر خداوند دعای ما را مستجاب نکرد هرگز به حکمت خدا اعتراض نمی کنیم.

(٥٤)

ما دیگر خسته شده ایم
- ای موسی! ما تا کی باید زیر این همه ظلم وستم باشیم؟ خدا کی می خواهد ما را از دست این همه ظلم ها وستم ها نجات بدهد.
- شما باید صد وهفتاد سال دیگر صبر کنید تا نجات دهنده شما بیاید وشما را از ظلم وستم فرعونیان نجات بدهد.
- ای موسی! ما طاقت نداریم این همه سال صبر کنیم. آیا راهی نیست که روزگار رهایی ما فرا برسد؟
- تنها راه آن، دعا است. اگر از صمیم قلب از خدا بخواهید، او دعای شما را مستجاب خواهد کرد.
- ما چهل روز دعا خواهیم کرد، گریه خواهیم نمود واز خدا نجات خود را خواهیم خواست.

* * *

بنی اسرائیل چهل روز به دعا ونیایش پرداختند، در آن موقع ظلم وستم فرعون زیادتر شده بود، بنی اسرائیل با تمام وجود خدا را صدا زدند واز او خواستند تا روزگار رهایی ونجات آنها را فرا برساند.
هنوز مدّت زیادی تا لحظه موعود باقی مانده است، آیا ممکن است خدا زودتر از آن لحظه موعود، بنی اسرائیل را نجات بدهد؟
آری! برای خدا هر کاری ممکن است. او اراده می کند ولحظه رهایی

(٥٥)

بنی اسرائیل صد وهفتاد سال زودتر فرا می رسد!!
واین گونه بود که خدا به موسی (علیه السلام) وحی کرد که لحظه رهایی فرا رسید، تو بنی اسرائیل را شبانه از مصر خارج کن ومن به زودی زود فرعون وسپاه او را نابود خواهم کرد.

* * *

حکایتی را که برای شما نقل کردم حدیث امام صادق (علیه السلام) است، آن حضرت بعد از نقل این جریان، فرمود:
دیدید که خدا چگونه دعای بنی اسرائیل را مستجاب کرد وحدود نیمی از روزگار رنج وعذاب آنها، کم کرد؟ اگر شیعیانِ ما هم با تمام وجود، ظهور قائمِ ما را از خدا طلب کنند، خدا دعای آنها را مستجاب می کند وظهور را خیلی زودتر فرا می رساند(31).

(٥٦)

در خیمه یار خواهم بود
آیا می دانی بزرگ ترین آرزوی من چیست؟
آیا می دانی من همواره چه خواسته ای را از خدای خویش طلب می کنم؟ من آرزو دارم روزگار ظهور را درک کنم وجان خویش را فدای مولای مهربان خود نمایم.
این سخن جوانی بود که با من سخن می گفت، او می دانست که افراد بسیاری قبل از او این آرزو را داشته اند، امّا مرگ به آنها فرصت نداد وآنها از دنیا رفتند وبه آرزوی خود نرسیدند.
من وقتی این سخن او را شنیدم با خود گفتم خوب است سخن امام صادق (علیه السلام) را برای او بگویم.
آن حضرت می فرماید: "کسی که در انتظار ظهور باشد ومرگ او فرا برسد، مانند کسی است که در خیمه امام زمان است"(32).

* * *

آری! فرق نمی کند تو زمان ظهور را درک کنی یا نه، مهم این است که تو به وظیفه خود عمل کنی.
اگر وظیفه خود را به درستی، تشخیص دادی وبه آن عمل نمودی، بدان که تو به امام زمان نزدیک هستی، آن قدر نزدیک که گویا در خیمه اش حضور داری!

(٥٧)

هر روز صبح سلام به آفتاب
- وقتی تو روز جدیدی را آغاز می کنی حتماً یک سجده شکر به جا بیاور.
- سجده شکر برای چه؟ مگر من بیکار هستم. باید زود، سر کار بروم، وقت ندارم.
- حالا اگر وقت نداری که سجده بروی پس در قلب خودت از خدا تشکر کن.
- تشکر برای چه؟
- برای این که به تو نعمت شناخت امام زمان را عنایت کرد، در روزگاری که خیلی ها، آن آقای مهربان را فراموش کرده اند واو را از یاد برده اند، هنوز قلب تو به عشق آن آقا می تپد، آیا این شکر ندارد؟
- راست می گویی! من تا به حال به این فکر نکرده بودم.
- دوست من! سعی کن اوّل صبح به آقای خود سلام کنی، خودت می دانی که او تو را می بیند وسخن تو را می شنود.
- مگر او امامِ غایب نیست؟
- خیر! او فقط از دیده ها پنهان است، او هرگز غایب نیست، او حاضر است وبه اذن خدا از همه چیز ما خبر دارد، وقتی از ما کار خوبی را می بیند خوشحال می شود وبرای ما دعا می کند واگر گناهی از ما سر بزند، ناراحت می شود(33).

(٥٨)

می خواهی خدا به تو افتخار کند؟
سلام مرا به دوستانم برسان وپیام مرا به آنان برسان!
این سخن امام صادق (علیه السلام) است که هنوز در گوشم طنین انداز است. از شما چه پنهان که از آن روز دیگر زندگی من عوض شد، چگونه بگویم. زندگی من معنای دیگری یافت. امام از من خواسته بود تا پیامی را به همه شیعیان برسانم ومن هم از هر فرصتی برای این کار استفاده می کردم.
می دانم تو هم دوست داری که پیام امام را برایت بگویم. راستی نمی خواهی اسم مرا بدانی؟ من "ابن سِرحان" هستم. این هم پیام امام صادق (علیه السلام) که به من چنین فرمود:
وقتی شیعیان ما دور هم جمع می شوند ودر مورد ما اهل بیت سخن می گویند، فرشتگان برای آنها دعا می کنند واز خدا برای آنها طلب رحمت وبخشش می کنند.
ای شیعیان! بدانید وقتی شما در مجالس خود ما را یاد می کنید، خداوند به شما افتخار ومباهات می کند.
از شما می خواهم وقتی با هم هستید از ما اهل بیت یاد کنید، زیرا این کار شما باعث می شود تا یاد ما ودین ما زنده بماند.
آیا می دانید بهترین مردم چه کسانی هستند؟ کسانی که همواره ما را یاد کنند ویاد ما را در دل مردم زنده نگه دارند(34).

(٥٩)

دوست خوب من! اکنون که پیام امام صادق (علیه السلام) را شنیدی، سعی کن تا در هر جا که رفتی وبا هر کس که نشستی از امام زمان (علیه السلام) یاد کنی، نگذاری که آن آقای مهربان از یادها برود ومردم به جای او به چیزهای دیگری فکر کنند.
تو می توانی کاری کنی که دوستانت، همه با یاد امام زمان مأنوس شوند، تو می توانی کاری کنی که خدا به تو افتخار کند. آری! تو می توانی!
برخیز! با خود عهد کن تا زنده کننده یاد مولای خویش باشی!

(٦٠)

به دنبال بهترین عبادت ها
حتماً می دانی که خداوند، در قرآن، هدف از آفرینش انسان را عبادت وبندگی معرّفی کرده است.
﴿ما خَلَقتُ الجِّنَ والانسَ إلاّ لِیعبُدُونَ﴾ (ذاریات: ۵۶.).
جنّ وانسان را فقط برای عبادت خلق نمودم.
اکنون که دانستی هدف خلقت چیست، می خواهم یک سؤال از شما بپرسم: به نظر شما بهترین عبادت ها کدام است؟
شاید بگویی نماز، روزه ویا حجّ خانه خدا.
امّا اگر این سؤال را از پیامبر بپرسیم، آیا می توانید حدس بزنید او چه جوابی خواهد داد؟
خوب است سخن پیامبر را برای شما نقل کنم:
أفضَلُ العِبادَةِ إنتِظارُ الفَرَجِ(35).
بهترین عبادت، انتظار فرج وگشایش است.
تو خود می دانی که با ظهور امام زمان (علیه السلام) در همه کارها گشایش صورت می گیرد وگره بسته آن باز می شود، پس انتظار ظهور امام زمان (علیه السلام)، بهترین عبادت است.

(٦١)

شاید بگویی چگونه ممکن است یک انتظار ساده از همه عبادت ها بالاتر وبهتر باشد.
در جواب می گویم: سخن ما در مورد یک انتظار ساده نیست، بلکه ما در مورد انتظار واقعی سخن می گوییم. کسی که منتظر امام زمان (علیه السلام) است، در واقع منتظر همه خوبی ها است ومعلوم است که در زندگی چنین شخصی، زیبایی ها رشد می کند وجلوه می یابد، زیرا تو به هر چه فکر کنی ودر انتظارش باشی، آن چیز در زندگی تو رشد می کند. این یک قانون است. هیچ وقت آن را فراموش نکن!

(٦٢)

هر روز صبح چنین بگو
بار خدایا! من امروز صبح ودر همه روزهای زندگی ام، با امام خود تجدید پیمان می کنم.
من تلاش می کنم تا هرگز از این پیمان خود دست برندارم وآن را فراموش نکنم.
ای خدای مهربان!
از تو می خواهم تا مرا از یاران باوفای امام قرار بدهی. من دوست دارم از کسانی باشم که جانشان را فدای او می کنند ودر رکاب او به فیض شهادت می رسند.
بار خدایا! این زمین مرده را با ظهور امام زمان (علیه السلام) زنده کن.
اگر مرگ من قبل از ظهور آقایم فرا رسید از تو می خواهم که در روزگار ظهور، بار دیگر مرا زنده کنی تا به آرزوی خود برسم ومولای خود را یاری کنم وجانم را فدایش نمایم(36).

* * *

این قسمتی از دعای "عَهْد" است که مستحب است هر روز بعد از نماز صبح آن را بخوانی. سعی کن هر روز، با امام خود عهد وپیمان ببندی که همواره در راه او قدم برداری.

(٦٣)

عشق روزگار جوانی من چه شد؟
- پیرمرد چرا گریه می کنی؟ چه شده است؟
- ای امام صادق (علیه السلام)! چرا گریه نکنم؟ آقای من! از جوانی تا به امروز منتظر ظهور دولت شما هستم. هر روز پیش خود گفته ام که به زودی حکومت شما تشکیل خواهد شد ومن روزگار عزّت شما را خواهم دید. اکنون دیگر پیر شده ام ومرگ در چند قدمی من است. من هنوز به آرزوی خود نرسیدم.
- ای پیرمرد! نگران نباش! اگر تو آن قدر زنده بمانی که قائم ما را ببینی خداوند به تو مقامی بس بزرگ خواهد داد.
- امّا اگر مرگ من فرا برسد ومن تا آن موقع زنده نباشم چه می شود؟
- اگر تو قبل از روزگار ظهور از دنیا بروی، بدان که در روز قیامت با ما خواهی بود. تو با اهل بیت پیامبر همراه خواهی بود.
- مولای من! من با سخن شما آرام شدم وخاطرم آسوده گشت. به راستی که سخنان شما شفای دل هاست.
- ای پیرمرد! بدان که قائم ما قبل از این که ظهور کند، برای مدّتی طولانی، از دیده ها پنهان می شود. در آن روزگار بعضی از شیعیان ما در فتنه ها گرفتار می شوند ودر مورد امام قائم به شک می افتند. من از خدا می خواهم تا آنان را یاری کند تا بر اعتقاد خود ثابت باقی بمانند(37).

(٦٤)

در سجده چه دعایی می خوانی؟
قبول باشد، امشب شب قدر است وتو از اوّل شب تا الان که سحر است، مشغول دعا ونیایش بودی. اکنون کجا می روی؟ دیگر وقت زیادی تا اذان صبح باقی نمانده است.
جواب مرا نمی دهی وبه راه خودت ادامه می دهی. من هم به دنبال تو می آیم. تو در کوچه ای می پیچی که بوی بهشت به مشام می رسد، کنار خانه ای می ایستی، در می زنی ووارد خانه می شوی.
اکنون می فهمم که تو چقدر باهوش هستی. تو می خواستی در بهترین لحظه سال، کنار امام خود باشی.
آفرین بر تو!
آخرین لحظه شب قدر خود را به امام صادق (علیه السلام) رسانده ای، تو به دیدار آسمان آمده ای!
لحظاتی می گذرد، نماز صبح برپا می شود، بعد از نماز، امام به سجده می رود ودعا می خواند.
تو صدای امام را می شنوی، او دارد با خدای خود راز ونیاز می کند:
خدایا تو را به عظمت وبزرگی خودت قسم می دهم تا بر محمّد

(٦٥)

وآل محمّد درود بفرستی وظهور آن کسی را نزدیک کنی که با ظهورش ستمکاران نابود خواهند شد وخوبان از گرفتاری نجات پیدا خواهند نمود.
بار خدایا! در امر ظهور او تعجیل فرما وظهورش را زودتر برسان.
تو صبر می کنی تا امام سر از سجده بردارد، اکنون رو به او می کنی ومی گویی:
- آقای من! آن کسی که ظهورش را از خدا خواستید چه کسی است؟
- او امامِ قائم است؛ مهدی موعود. تو باید شب وروز چشم به راه او باشی(38).

(٦٦)

چه چیز تو را نجات می دهد؟
اینجا قم است، پایتخت فرهنگی شیعیان. مردم این شهر از ابتدا با عشق به اهل بیت پیامبر آشنا شده اند وهمواره تلاش می کنند در راه وآرمان آنان قدم بردارند.
آنجا را نگاه کن! کنار رودخانه، مردم مشغول ساختن مسجد هستند. همه از پیر وجوان در ساختن این مسجد کمک می کنند. آن پیرمرد را می بینی که در آنجا کار می کند. او گمشده من وتوست. او "احمدبن اسحاق" است. او نماینده امام عسکری (علیه السلام) در این شهر است. مردم به او احترام زیادی می گذارند واو را شیخ صدا می زنند.
تو رو به من می کنی ومی گویی:
- اگر او شیخ قم است پس چرا دارد مثل بقیه کار می کند؟
- مگر نمی دانی که این مسجد به دستور امام عسکری (علیه السلام) ساخته می شود، برای همین خود شیخ هم مثل بقیه در ساختن مسجد کمک می کند. باید صبر کنیم تا کار شیخ تمام شود، من می خواهم از او سؤال مهمّی بنمایم(39).
- چه سؤالی؟

(٦٧)

- شنیدم که او به تازگی از سامرا آمده است. او خدمت امام حسن عسکری (علیه السلام) بوده است. می خواهم از او بپرسم که مهم ترین سخن امام در این سفر چه بوده است.
بعد از لحظاتی، نزد شیخ می رویم، او به گرمی از ما استقبال می کند وبرای ما چنین می گوید:
آن روز که خدمت امام عسکری (علیه السلام) بودم، او رو به من کرد وچنین فرمود: ای احمد بن اسحاق! به خدا قسم فرزندم مهدی برای مدّتی طولانی از دیده ها پنهان خواهد شد. در آن روزگار مردم زیادی از دین خدا دست برداشته وبنده شیطان می شوند.
من سوال کردم که در آن روزگار چه کسی از این فتنه ها نجات پیدا می کند؟
امام در پاسخ من فرمود: فقط کسانی از آن فتنه ها نجات پیدا می کنند که بر اعتقاد به امامت مهدی ثابت بمانند وهمواره برای ظهور دعا کنند(40).

* * *

از خدا می خواهم که ما را در اعتقاد به مهدویت وولایت امام زمان ثابت قدم نماید وتوفیق دهد تا برای ظهور دعا کنیم. دعا برای ظهور، دعا برای همه زیبایی هاست. زیباترین دعای هستی این است:
اللهمَّ عَجِّلْ لِوَلیک الفَرَجَ.

(٦٨)

آیا خورشید پشت ابر را دیده ای؟
وقتی ابرها روی خورشید را می پوشانند، هنوز هم می توانی از نور خورشید استفاده کنی، روشنایی روز از همین خورشید است، اصلاً وجود روز به خاطر همین خورشید است، اگر خورشید نباشد، دنیا در سرما وتاریکی نابود می شود.
از تو می خواهم در مورد خورشید فکر کنی، اگر بتوانی خورشید واثرات آن را بشناسی، هرگز ابرها را مانع نمی دانی. این ابرها نمی توانند تو را از فیض خورشید محروم کنند.
دوست من!
اکنون می خواهم سخنی از امام صادق (علیه السلام) را برایت نقل کنم.
یک روز از او سؤال کردم: وقتی که امام زمان از دیده ها پنهان باشد، وجود او برای مردم چه فایده ای دارد؟
آن حضرت در جواب چنین گفت: "وجود امام زمان برای مردم فایده دارد، همان طور که خورشید پشت ابر برای شما فایده دارد"(41).

(٦٩)

خوشبخت ترین مرد اصفهان کیست؟
این روزها مردم اصفهان هنوز با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) آشنا نشده اند، دستگاه تبلیغات حکومت نمی گذاشت مردم با امامان معصوم (علیهم السلام) ارتباط داشته باشند، برای همین در آن شهر، شیعه کمی یافت می شود. البتّه من می دانم به زودی این شهر به یکی از شهرهای مهمّی تبدیل خواهد شد که قلب مردم آن برای عشق به اهل بیت (علیهم السلام) خواهد تپید.
به هر حال، اسم من "عبد الرّحمان" است ودر اصفهان زندگی می کنم. امّا تعداد شیعیان بسیار کم است، شیعه شدن هر کدام از ما داستان جالبی دارد، امروز می خواهم داستان شیعه شدن خودم را برایت بگویم.
من مرد فقیری بودم، روزگار سختی بر من می گذشت، به هر دری می زدم تا شاید بتوانم از این فقر ونداری نجات پیدا کنم، موفّق نمی شدم.
من همیشه شرمنده همسر ودخترانم بودم، می دانی که برای یک مرد سخت است نتواند باعث خوشحالی وخوشبختی خانواده خود بشود.
وقتی وضع بدتر شد که فرماندار اصفهان مرا از آن شهر بیرون کرد، این دیگر برای من قابل تحمّل نبود، تصمیم گرفتم به بغداد سفر کنم ودرد دل خویش را با خلیفه بگویم. آن روزها من خیال می کردم که متوکل عبّاسی، نماینده خدا بر روی زمین است واطاعت او بر همه ما واجب است.
به سوی بغداد حرکت کردم، تا آن روز چیز زیادی از اهل بیت نشنیده بودم. من

(٧٠)

نمی دانستم که امام زمان من، امام هادی است ومن باید به ولایت او اعتقاد داشته باشم.
خلاصه، بعد از پیمودن راه طولانی به بغداد رسیدم وبا خود گفتم هر چه زودتر به قصر خلیفه بروم ومشکل خود را با او در میان بگذارم. وقتی به آستانه قصر رسیدم دیدم، هیاهویی بر پا شده بود، مأموران همه ایستاده اند، از یکی پرسیدم چه خبر شده است؟ او گفت که حضرت خلیفه بر امامِ شیعیان غضب کرده ودستور داده است او را به قصر بیاورند. حضرت خلیفه می خواهد او را مجازات کند، فکر می کنم دیگر روز قتل امامِ شیعیان فرا رسیده است.
من تعجّب کردم، شیعیان دیگر کیستند؟ امام آنها کیست؟ مگر همه ما یک رهبر بیشتر داریم که آن هم متوکل است، آیا شیعیان برای خود رهبری غیر از خلیفه دارند؟
این سؤالاتی بود که ذهن مرا مشغول به خود کرده بود، با خود گفتم صبر می کنم تا امامِ شیعیان را ببینم.
لحظاتی گذشت، ناگهان دیدم که مأموران زیادی دور یک نفر حلقه زده اند، سرم را بالا آوردم، آقایی را دیدم که لبخند به لب داشت. نمی دانم چه شد که ناگهان قلبم فرو ریخت، محبّت او به دلم آمد، احساس کردم که این آقا را خیلی دوست دارم. با خود گفتم: آخر چرا متوکل می خواهد این آقا را به قتل برساند؟
اینجا بود که آرام شروع به دعا کردم: خدایا! از تو می خواهم این آقا را از شرّ متوکل نجات دهی! خدایا! خودت نگهدار او باش!
من مشغول دعا بودم که دیدم آن آقا به من نزدیک شد، وقتی درست مقابل من رسید چنین گفت: خدا دعای تو را مستجاب کرد وعمر تو را طولانی وبه تو ثروت زیاد وپسران متعددی عطا خواهد کرد.
وقتی این سخنان را شنیدم، خیلی تعجّب کردم، این آقا کیست که از راز دل من

(٧١)

خبر دارد؟
آن آقا وارد قصر شد، من منتظر ماندم، دیدم که بعد از مدّتی به سلامت از قصر خارج شد. من خدا را شکر نمودم.
به اصفهان بازگشتم، بعد از مدّتی کوتاه، دنیا به من رو کرد، آیا می دانی الان در خانه چقدر پول نقد دارم؟
به برکت دعای امام هادی، همین الان یک میلیون سکه نقره در خانه خود دارم، این غیر از آب واملاکی است که در اصفهان خریداری کرده ام.
دیگر برای تو چه بگویم؟ خدا به برکت دعای امام، چندین پسر به من داد، امروز من خوشبخت ترین مرد این شهر هستم. این فقط به خاطر دعایی بود که امام برای من نمود.
آری! من یک بار فقط یک بار برای امام زمان خود دعا کردم، او هم به خاطر این دعای من، در حقّ من دعا کرد وزندگی من این قدر برکت گرفت.
اکنون با تو هستم. تو چقدر برای امام زمان خود دعا می کنی؟ تو که باور داری او متوجّه دعاهای تو می شود، کاری کن او برای تو دعا کند(42).

(٧٢)

خدا کند که بیایی
مولای من! آقای من!
کاش می دانستم که تو در کجا هستی! بر من سخت است که بتوانم همه مردم را ببینم امّا از دیدار تو محروم باشم! صدای همه را بشنوم وصدای تو را نشنوم!
چشمان من برای تو گریان است، بر من سخت است ببینم که دیگران تو را از یاد برده اند.
آیا کسی هست در گریه کردن مرا یاری کند؟
جانمان فدای تو که از ما هرگز جدا نیستی!
مولای من! تا به کی در انتظار ظهور تو سرگردان باشم؟ من چگونه با تو راز دل خویش بگویم؟
من از تو دم می زنم ولی می بینم که مردم تو را از یاد برده اند، این بر من بسیار سخت است.
ای فرزند پیامبر!
آیا راهی هست که من تو را ببینم؟ تو خود می دانی که بی تاب تو گشته ام؟ کی خواهی آمد تا تو را ببینم؟ کی خواهی آمد تا مثل همه یارانت در رکاب تو حاضر شوم وتو را در برپایی عدالت یاری کنم؟

(٧٣)

ای خدای مهربان!
تو خود از سوز دل ما آگاه هستی، از تو می خواهیم ظهور مولای ما را برسانی واین دل غمدیده ما را شفا بدهی(43)!

* * *

دوست من! این قسمتی از دعای نُدبه بود که برای تو ذکر کردم، مستحب است این دعا را روزهای جمعه بخوانی وبا مولای خودت راز ونیاز کنی.

(٧٤)

سخن آخر
در پایان، دعایی را که نایب دوم امام زمان (علیه السلام) در غیبت "صُغری" بیان کرده است، برای شما می نویسم. چقدر زیباست که ما همواره خدای خویش را این گونه بخوانیم وهرگز از یاد امام خویش غافل نشویم:

* * *

بار خدایا! روزگاری است که امامِ من از دیده ها پنهان شده است!، از تو می خواهم کمکم کنی تا من دست از دین وآیین خود برندارم. من به تو پناه می برم از این که طولانی شدن روزگار غیبت، باعث شک وتردید من بشود.
از تو می خواهم که توفیق دهی تا همیشه به یاد امامِ خود باشم واو را فراموش نکنم. توفیقم بده برای ظهور او دعا کنم! مرا در زمره یاران او قرار ده!
ایمان مرا به امام زمان خویش، زیاد وزیادتر بگردان واز یاد او مرا غافل مگردان(44).
آمین.

(٧٥)

پی نوشتها:

-----------------

(1) عن علی بن الحسین (علیهما السلام): یا أبا خالد، إنّ أهل زمان غیبته القائلون بإمامته، المنتظرون لظهوره، أفضل أهل کلّ زمان; لأنّ الله تعالی ذکره أعطاهم من العقول والأفهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة، وجعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله (صلی الله علیه وآله) بالسیف، أُولئک المخلصون حقّاً وشیعتنا صدقاً والدعاة إلی دین الله سرّاً وجهراً. وقال (علیه السلام): انتظار الفرج من أعظم الفرج: کمال الدین ص ۳۲۰، الاحتجاج ج ۲ ص ۵۰، بحار الأنوار ج ۳۶ ص ۳۸۷ وج ۵۲ ص ۱۲۲، أعلام الوری ج ۲ ص ۱۹۶، قصص الأنبیاء ص ۳۶۴، مکیال المکارم ج ۲ ص ۱۲۹.
(2) عن جابر قال: دخلنا علی أبی جعفر محمّد بن علی (علیهما السلام) ونحن جماعة بعدما قضینا نُسُکنا، فودّعناه وقلنا له: أوصنا یا بن رسول الله، فقال: لیعِن قویکم ضعیفَکم، ولیعطف غنیکم علی فقیرِکم، ولینصح الرجلُ أخاه کنصحه لنفسه، واکتموا أسرارنا، ولا تحملوا الناس علی أعناقنا. وانظروا أمرنا وما جاءکم عنّا، فإن وجدتموه فی القرآن موافقاً فخذوا به، وإن لم تجدوه موافقاً فردّوه، وإن اشتبه الأمر علیکم فقفوا عنده، وردّوه إلینا حتّی نشرح لکم من ذلک ما شُرح لنا، فإذا کنتم کما أوصیناکم ولم تعدوا إلی غیره فمات منکم میتٌ قبل أن یخرج قائمنا کان شهیداً، ومن أدرک قائمنا فقُتل معه، کان له أجر شهیدین، ومن قَتلَ بین یدیه عدوّاً لنا کان له أجر عشرین شهیداً: أمالی الطوسی ص۲۳۲، بحار الأنوار ج ۲ ص ۲۳۶ وج ۵۲ ص ۱۲۳: ج ۷۵ ص ۱۸۲، الأنوار البهیة ص ۳۶۹، بشارة المصطفی ص ۱۸۳.
(3) عن أبی بصیر، عن أبی جعفر (علیه السلام)، قال: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) ذات یوم وعنده جماعة من أصحابه: اللّهمّ لقّنی إخوانی. مرّتین، فقال مَن حوله من أصحابه: أما نحن إخوانک یا رسول الله؟ فقال: لا، إنّکم أصحابی، وإخوانی قومٌ فی آخر الزمان آمنوا ولم یرونی، لقد عَرَّفَنیهُم اللهُ بأسمائهم وأسماء آبائهم مِن قبل أن یخرجهم من أصلاب آبائهم وأرحام أُمّهاتهم، لأحدهم أشدّ بقیةً علی دینه من خرط القتاد فی اللیلة الظلماء، أو کالقابض علی جمر الغضا، أُولئک مصابیح الدجی، ینجیهم الله من کلّ فتنة غبراء مظلمة: بصائر الدرجات ص ۱۰۴، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۲۴، مکیال المکارم ج ۱ ص ۳۴۶؛ عن عوف بن مالک، قال: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) ذات یوم: یا لیتنی قد لقیت إخوانی، فقال له: أبو بکر وعمر: أوَ لسنا إخوانک؟ آمنّا بک وهاجرنا معک؟! قال: قد آمنتم وهاجرتم، ویا لیتنی قد لقیت إخوانی. فأعادا القول، فقال رسول الله (صلی الله علیه وآله): أنتم أصحابی، ولکن إخوانی الذین یأتون من بعدکم، یؤمنون بی ویحبّونی وینصرونی ویصدّقونی، وما رأونی، فیا لیتنی قد لقیت

(٧٧)

إخوانی: أمالی المفید ص ۶۳، روضة الواعظین ص ۳۰۴، بحار الأنوار ج ۲۲ ص ۴۵۱ وج ۵۲ ص ۱۳۲، وراجع کنز العمّال ج ۱۲ ص ۱۸۳، الدرّ المنثور ج ۱ ص ۲۶، فتح القدیر ج ۱ ص ۳۵، تاریخ مدینة دمشق ج ۳۰ ص ۱۳۸؛ إنّ أشدّ أُمّتی حبّاً له قوم یأتون من بعدی یؤمنون بی: مسند أحمد ج ۲ ص ۴۱۷، صحیح مسلم ج ۸ ص ۱۴۵، صحیح ابن حبّان ج ۱۶ ص ۲۱۴، الجامع الصغیر ج ۲ ص ۵۴۲، کنز العمّال ج ۱۲ ص ۱۶۳، فیض القدیر ج ۶ ص ۱۱، سیر أعلام النبلاء ج ۱۲ ص ۵۲۶، سبل الهدی والرشاد ج ۱۱ ص ۴۳۰، أتدرون أی أهل الإیمان أفضل إیماناً... أقوامٌ یأتون من بعدی فیؤمنون بی ولم یرونی: کنز العمّال ح ۱۲ ص ۱۸۲.
(4) عن الصادق (علیه السلام)، عن آبائه (علیهم السلام)، قال: قال النبی (صلی الله علیه وآله) لعلی (علیه السلام): یا علی، واعلم أنّ أعظم الناس یقیناً قومٌ یکونون فی آخر الزمان، لم یلحقوا النبی، وحجب عنهم الحجّة، فآمنوا بسواد فی بیاض: بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۲۵.
(5) عن محمّد بن عبد الحمید، عن محمّد بن الفضیل، عن الرضا (علیه السلام)، قال: سألته عن شیء من الفرج، فقال: ألیس انتظار الفرج من الفرج؟ إنّ الله (عزَّ وجلَّ) یقول: (فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ): کمال الدین ص ۶۴۵، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۲۸.
(6) عن أبی بصیر قال: قلتُ لأبی عبد الله (علیه السلام): جُعلتُ فداک متی الفرج؟ فقال: یا أبا بصیر، أنت ممّن یرید الدنیا؟ مَن عرف هذا الأمر فقد فرّج عنه بانتظاره: الکافی ج ۱ ص ۳۷۱، کتاب الغیبة للنعمانی ص ۳۶۱، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۴۲؛ سأل أبو بصیر أبا عبد الله (علیه السلام) وأنا أسمعُ، فقال: أترانی أدرک القائم (علیه السلام)؟ فقال: یا أبا بصیر، لست تعرف إمامک؟ فقال: بلی والله، وأنت هو، فتناول یده وقال: والله ما تبالی یا أبا بصیر أن لا تکون محتبیاً بسیفک فی ظلّ رواق القائم (علیه السلام): کتاب الغیبة للنعمانی ص ۳۵۱، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۴۲.
(7) عن أُمیة بن علی، عن رجل قال: قلتُ لأبی عبد الله (علیه السلام): أیما أفضل، نحن أو أصحاب القائم (علیه السلام)؟ قال: فقال لی: أنتم أفضل من أصحاب القائم، وذلک أنّکم تمسون وتصبحون خائفین علی إمامکم وعلی أنفسکم من أئمّة الجور، إن صلّیتم فصلاتکم فی تقیة، وإن صمتم فصیامکم فی تقیة، وإن حججتم فحجّکم فی تقیة، وإن شهدتم لم تُقبل شهادتکم. وعدّد أشیاءَ من نحو هذا مثل هذه، فقلتُ: فما نتمنّی القائم (علیه السلام) إذا کان علی هذا؟ قال: فقال لی: سبحان الله! أما تحبّ أن یظهر العدل ویأمن السبل وینصف المظلوم: الاختصاص ص ۲۱، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۴۴.
(8) عن جابر، عن أبی جعفر(علیه السلام) أنّه قال: یأتی علی الناس زمان یغیب عنهم إمامهم، فیا طوبی للثابتین علی أمرنا فی ذلک الزمان، إنّ أدنی ما یکون لهم من الثواب أن ینادیهم الباری (عزَّ وجلَّ): عبادی آمنتم بسرّی، وصدّقتم بغیبی، فأبشروا

(٧٨)

بحسن الثواب منّی، فأنتم عبادی وإمائی حقّاً، منکم أتقبّل وعنکم أعفو، ولکم أغفر، وبکم أسقی عبادی الغیث، وأدفع عنهم البلاء، ولولاکم لأنزلتُ علیهم عذابی. قال جابر: فقلتُ: یا بن رسول الله، فما أفضل ما یستعمله المؤمن فی ذلک الزمان؟ قال: حفظ اللسان ولزوم البیت: کمال الدین ص ۳۳۰، الجواهر السنیة ص ۲۴۹، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۴۵.
(9) المفضّل بن عمر، عن أبی عبد الله (علیه السلام)، قال: أقرب ما یکون العباد إلی الله (عزَّ وجلَّ) وأرضی ما یکون عنهم، إذا افتقدوا حجّة الله فلم یظهر لهم، ولم یعلموا بمکانه، وهم فی ذلک یعلمون أنّه لم تبطل حجّة الله، فعندها فتوقّعوا الفرج کلّ صباح ومساء، فإنّ أشدّ ما یکون غضب الله علی أعدائه إذا افتقدوا حجّته، فلم یظهر لهم. وقد علم أنّ أولیاءه لا یرتابون، ولو علم أنّهم یرتابون لما غیب حجّته طرفة عین، ولا یکون ذلک إلاّ علی رأس شرار الناس: الإمامة والتبصرة ص ۱۲۳، الکافی ج ۱ ص ۳۳۳، کمال الدین ص ۳۳۸، کتاب الغیبة للنعمانی ص ۱۶۵، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۴۵، أعلام الوری ج ۲ ص ۲۳۶.
(10) عن زرارة قال: سمعتُ أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: إنّ للقائم غیبة قبل أن یقوم، قلت: ولم؟ قال: یخاف. وأومأ بیده إلی بطنه. ثمّ قال: یا زرارة، وهو المنتظر، وهو الذی یشک الناس فی ولادته، منهم من یقول: مات أبوه ولم یخلف، ومنهم من یقول: هو حمل، ومنهم من یقول: هو غائب، ومنهم من یقول: ما ولد ومنهم، من یقول: قد ولد قبل وفاة أبیه بسنتین، وهو المنتظر، غیر أنّ الله تبارک وتعالی یجب أن یمتحن الشیعة، فعند ذلک یرتاب المبطلون. قال زرارة: فقلتُ: جُعلتُ فداک، فإن أدرکتُ ذلک الزمان فأی شیء أعملُ؟ قال: یا زرارة، إن أدرکتَ ذلک الزمان فالزم هذا الدعاء: اللّهمّ عرّفنی نفسک، فإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف نبیک، اللّهمّ عرّفنی رسولک، فإنّک إن لم تعرّفنی رسولک لم أعرف حجّتک، اللّهمّ عرّفنی حجّتک فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی: الکافی ج ۱ ص ۳۳۷، کمال الدین ص ۳۴۲، کتاب الغیبة للنعمانی ص ۱۷۰، الغیبة ص ۳۳۴، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۴۶ وج ۹۲ ص ۳۲۶.
(11) عن عبد الله بن سنان قال: قال أبو عبد الله (علیه السلام): ستصیبکم شبهة فتبقون بلا علم یری ولا إمام هدی، لا ینجو منها إلاّ من دعا بدعاء الغریق، قلت: وکیف دعاء الغریق؟ قال: تقول: "یا الله یا رحمان یا رحیم، یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک"، فقلتُ: "یا مقلّب القلوب والأبصار ثبّت قلبی علی دینک"، فقال: إنّ الله (عزَّ وجلَّ) مقلّب القلوب والأبصار، ولکن قل کما أقول: "یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک": کمال الدین ص ۳۵۲، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۴۹ وج ۹۲ ص ۳۲۶، أعلام الوری ج ۲ ص ۲۳۸.
(12) عن عبد الرحمن بن کثیر قال: کنتُ عند أبی عبد الله (علیه السلام) إذ دخل علیه مِهزَم الأسدی فقال: أخبرنی جُعلتُ فداک، متی هذا الأمر الذی تنتظرونه؟ فقد طال، فقال: یا مِهزَم، کذب الوقّاتون، وهلک المستعجلون، ونجا المسلمون، وإلینا یصیرون:

(٧٩)

الکافی ج ۱ ص ۳۶۸، الإمامة والتبصرة ص ۹۵، کتاب الغیبة للنعمانی ص ۳۰۴، الغیبة ص ۴۲۶، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۰۳، معجم رجال الحدیث ج ۲۰ ص ۹۷، قاموس الرجال ج ۱۰ ص ۳۰۸؛ عن محمّد بن مسلم، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: من وقّت لک من الناس شیئاً فلا تهابنّ أن تکذّبه، فلسنا نوقّت لأحد وقتاً: الغیبة للنعمانی ص ۴۲۶، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۰۴؛ عن الفضیل قال: سألتُ أبا جعفر (علیه السلام): هل لهذا الأمر وقت؟ فقال: کذب الوقّاتون، کذب الوقّاتون، کذب الوقّاتون: الکافی ج ۱ ص ۳۶۸، کتاب الغیبة للنعمانی ص ۳۰۵، الغیبة للطوسی ص ۴۲۶، بحار الأنوار ج ۴ ص ۱۳۲، تفسیر نور الثقلین ج ۱ ص ۸۰، عن منذر الجواز عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: کذب الموقتون، ما وقتنا فیما مضی، ولا نوقت فیما یستقبل: الغیبة للطوسی ص ۴۲۶، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۰۳.
(13) عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله (علیه السلام)، قال: سألته عن القائم، فقال: کذب الوقّاتون، إنّا أهل بیت لا نوقّت. ثمّ قال: أبی الله إلاّ أن یخالف وقت الموقّتین: الکافی ج ۱ ص ۳۶۸، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۱۸.
(14) عن مالک بن ضَمرَة قال: قال أمیر المؤمنین (علیه السلام): یا مالک ابن ضَمرَة! کیف أنت إذا اختلفت الشیعة هکذا. وشبک أصابعه وأدخل بعضها فی بعض، فقلتُ: یا أمیر المؤمنین، ما عند ذلک من خیر؟ قال: الخیر کلّه عند ذلک یا مالک، عند ذلک یقوم قائمنا فیقدم سبعین رجلاً یکذّبون علی الله وعلی رسوله فیقتلهم، ثمّ یجمعهم الله علی أمر واحد: کتاب الغیبة للنعمانی ص ۲۱۴، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۱۵، فضائل أمیر المؤمنین لابن عقدة ص ۱۲۷؛ عن عَمِیرة بنت نُفَیل قالت: سمعتُ الحسن بن علی (علیه السلام) یقول: لا یکون الأمر الذی ینتظرون حتّی یبرأ بعضکم من بعض، ویتفل بعضکم فی وجوه بعض، وحتّی یلعن بعضکم بعضاً، وحتّی یسمّی بعضکم بعضاً کذّابین: کتاب الغیبة للنعمانی ص ۳۳، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۱۵، إلزام الناصب فی إثبات الحجّة الغائب ج ۱ ص ۲۳۸.
(15) عن إبراهیم بن مِهزَم، عن أبی عبد الله (علیه السلام)، قال: ذکرنا عنده ملوک بنی فلان، فقال: إنّما هلک الناس من استعجالهم لهذا الأمر، إنّ الله لا یعجل لعجلة العباد، إنّ لهذا الأمر غایة ینتهی إلیها، فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعةً ولم یستأخروا: الکافی ج ۱ ص ۳۶۹، کتاب الغیبة للنعمانی ص ۳۰۶، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۱۸.
(16) قال رسول الله (صلی الله علیه وآله): لمّا عُرج بی إلی السماء السابعة ومنها إلی سدرة المنتهی، ومن السدرة إلی حجب النور، نادانی ربّی جلّ جلاله: یا محمّد، أنت عبدی وأنا ربّک، فلی فاخضع، وإیای فاعبد، وعلی فتوکل، وبی فثق، فإنّی قد رضیت بک عبداً وحبیباً ورسولاً ونبیاً، وبأخیک علی خلیفةً وباباً، فهو حجّتی علی عبادی، وإمامٌ لخلقی، به یعرَف أولیائی من أعدائی، وبه یمیز حزب الشیطان من حزبی، وبه یقام دینی وتُحفظ حدودی وتُنفذ أحکامی، وبک وبه وبالأئمّة من ولدک أرحم عبادی

(٨٠)

وإمائی، وبالقائم منکم أعمُرُ أرضی، بتسبیحی وتقدیسی وتهلیلی وتکبیری وتمجیدی، وبه أُطهّر الأرض من أعدائی وأورثها أولیائی، وبه أجعل کلمة الذین کفروا بی السفلی وکلمتی العلیا، به أُحیی بلادی وعبادی بعلمی، وله أُظهر الکنوز والذخائر بمشیتی، وإیاه أُظهر علی الأسرار والضمائر بإرادتی، وأمدّه بملائکتی لتؤیده علی إنفاذ أمری وإعلان دینی، ذلک ولیی حقّاً ومهدی عبادی صدقاً: أمالی الصدوق ص ۷۳۱، الجواهر السنیة ص ۲۳۵، بحار الأنوار ج ۱۸ ص ۳۴۲.
(17) ... من عاداک فقد عادانی، ومن أحبّه فقد أحبّک، ومن أحبّک فقد أحبّنی، وقد جعلتُ له هذه الفضیلة، وأعطیتک أن أُخرج من صلبه أحد عشر مهدیاً، کلّهم من ذرّیتک من البکر البتول، وآخر رجل منهم یصلّی خلفه عیسی بن مریم، یملأ الأرض عدلاً کما مُلِئت ظلماً وجوراً، أنجی به من الهلکة، وأهدی به من الضلالة، وأبرئ به الأعمی، وأشفی به المریض: المحتضر ص ۲۴۸، بحار الأنوار ج ۵۱ ص ۶۹ وج ۵۲ ص ۲۷۷.
(18) عن عمرو بن ثابت قال: قال سید العابدین (علیه السلام): مَن ثبت علی ولایتنا فی غیبة قائمنا، أعطاه الله أجر ألف شهید مثل شهداء بدر وأُحد: کشف الغمّة ج ۳ ص ۳۲۹، أعلام الوری ج ۲ ص ۲۳۲، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۲۵.
(19) دخلَت علیه فاطمة الزهراء (علیها السلام)، فلمّا رأت ما به خنقتها العبرة، حتّی فاضت دموعها علی خدّیها، فلمّا أن رآها رسول الله (صلی الله علیه وآله) قال: ما یبکیک یا بنیة؟ قالت: وکیف لا أبکی وأنا أری ما بک من الضعف، فمن لنا بعدک یا رسول الله؟ قال لها: لکم الله، فتوکلی علیه واصبری کما صبر آباؤک من الأنبیاء وأُمّهاتک من أزواجهم، یا فاطمة، أوَما علمتِ أنّ الله تعالی اختار أباک فجعله نبیاً وبعثه رسولاً، ثمّ علیاً فزوّجتک إیاه، وجعله وصیاً، فهو أعظم الناس حقّاً علی المسلمین بعد أبیک، وأقدمهم سلماً، وأعزّهم خطراً، وأجملهم خلقاً، وأشدّهم فی الله وفی غضباً، وأشجعهم قلباً، وأثبتهم وأربطهم جأشاً، وأسخاهم کفّاً. ففرحت بذلک الزهراء (علیها السلام) فرحاً شدیداً...: تفسیر فرات الکوفی ص ۴۶۴ بحار الأنوار ج ۲۲ ص ۴۹۶.
(20) عن أمیر المؤمنین (علیه السلام) قال: للقائم منّا غیبةٌ أمدها طویل، کأنّی بالشیعة یجولون جولان النعم فی غیبته، یطلبون المرعی فلا یجدونه، ألا فمن ثبت منهم علی دینه لم یقس قلبه لطول أمد غیبة إمامه، فهو معی فی درجتی یوم القیامة. ثمّ قال (علیه السلام): إنّ القائم منّا إذا قام لم یکن لأحد فی عنقه بیعة، فلذلک تُخفی ولادته ویغیب شخصه: کمال الدین ص ۳۰۳، بحار الأنوار ج ۵۱ ص ۱۰۹، معجم أحادیث الإمام المهدی ج ۳ ص ۳۳، أعیان الشیعة ج ۲ ص ۵۵.
(21) عن ابن نباتة قال: أتیتُ أمیرَ المؤمنین علی بن أبی طالب (علیه السلام) فوجدته مفکراً ینکت فی الأرض، فقلتُ: یا أمیر المؤمنین، ما لی أراک مفکراً تنکت فی الأرض، أرغبةً فیها؟ قال: لا والله ما رغبت فیها ولا فی الدنیا یوماً قطّ، ولکنّی فکرت فی مولود یکون من ظهری الحادی عشر من ولدی، هو المهدی، یملأها عدلاً کما مُلِئت ظلماً وجوراً، تکون له حیرة وغیبة یضلّ

(٨١)

فیها أقوام ویهتدی فیها آخرون، فقلتُ: یا أمیر المؤمنین، وإنّ هذا لکائنٌ؟ فقال: نعم، کما أنّه مخلوق، وأنّی لک بالعلم بهذا الأمر یا أصبغ! أُولئک خیار هذه الأُمّة مع أبرار هذه العترة، قلت: وما یکون بعد ذلک؟ قال: ثمّ یفعل الله ما یشاء، فإنّ له إرادات وغایات ونهایات: الإمامة والتبصرة ص ۱۲۱، کمال الدین ص ۲۸۹، کتاب الغیبة للنعمانی ص ۶۹، الاختصاص ص ۲۰۹، بحار الأنوار ج ۵۱ ص ۱۱۸، أعلام الوری ج ۲ ص ۲۲۸.
(22) عن المفضّل بن عمر قال: کنتُ عند أبی عبد الله (علیه السلام) فی مجلسه ومعی غیری، فقال لنا: إیاکم والتنویه؛ یعنی باسم القائم (علیه السلام)، وکنت أراه یرید غیری، فقال لی: یا أبا عبد الله، إیاکم والتنویه، والله لیغیبنّ سنیناً من الدهر ولیخملن حتّی یقال: مات هلک بأی واد سلک، ولتفیضنّ علیه أعین المؤمنین، ولیکفأنّ کتکفّؤ السفینة فی أمواج البحر، حتّی لا ینجو إلاّ من أخذ الله میثاقه وکتب الإیمان فی قلبه وأیده بروح منه، ولتُرفعنّ اثنا عشر رایة مشتبهة، لا یعرف أی من أی. قال: فبکیتُ، فقال لی: ما یبکیک؟ قلت: جُعلتُ فداک، کیف لا أبکی وأنت تقول: تُرفع اثنا عشر رایة مشتبهة لا یعرف أی من أی. قال: فنظر إلی کوّة فی البیت التی تطلع فیها الشمس فی مجلسه، فقال (علیه السلام): أهذه الشمس مضیئة؟ قلت: نعم، قال: والله لأمرنا أضوأ منها: کتاب الغیبة للنعمانی ص ۱۵۳، بحار الأنوار ج ۵۱ ص ۱۴۷، معجم أحادیث الإمام المهدی ج ۳ ص ۴۳۰.
(23) محمّد بن زیاد الأزدی، قال: سألتُ سیدی موسی بن جعفر (علیه السلام) عن قول الله (عزَّ وجلَّ): ﴿وَأَسْبَغَ عَلَیکمْ نِعَمَهُ ظَـهِرَةً وبَاطِنَةً﴾، فقال: النعمة الظاهرة الإمام الظاهر، والباطنة الإمام الغائب. فقلتُ له: ویکون فی الأئمّة من یغیب؟ قال: نعم، یغیب عن أبصار الناس شخصه، ولا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره، وهو الثانی عشر منّا، یسهّل الله له کلّ عسیر، ویذلّل له کلّ صعب، ویظهر له کنوز الأرض، ویقرّب له کلّ بعید، ویبیر به کلّ جبّار عنید، ویهلک علی یده کلّ شیطان مرید، ذاک ابن سیدة الإماء، الذی یخفی علی الناس ولادته، ولا یحلّ لهم تسمیته، ویظهره الله (عزَّ وجلَّ) فیملأ به الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلِئت جوراً وظلماً: بحار الأنوار ج ۵۱ ص ۱۵۰، أعیان الشیعة ج ۲ ص ۵۶.
(24) عن یونس بن عبد الرحمن، قال: دخلتُ علی موسی بن جعفر (علیه السلام) فقلتُ له: یا بن رسول الله، أنت القائم بالحقّ؟ فقال: أنا القائم بالحقّ، ولکن القائم الذی یطهّر الأرض من أعداء الله ویملأها عدلاً کما مُلِئت جوراً، هو الخامس من ولدی، له غیبة یطول أمدها خوفاً علی نفسه، یرتدّ فیها أقوام ویثبت فیها آخرون. ثمّ قال (علیه السلام): طوبی لشیعتنا المتمسّکین بحبّنا فی غیبة قائمنا، الثابتین علی موالاتنا والبراءة من أعدائنا، أُولئک منّا ونحن منهم، قد رضوا بنا أئمّةً ورضینا بهم شیعةً، وطوبی لهم، هم والله معنا فی درجتنا یوم القیامة: کمال الدین ص ۳۶۱، کفایة الأثر ص ۲۶۹، بحار الأنوار ج ۵۱ ص ۱۵۱، معجم أحادیث الإمام المهدی ج ۴ ص ۱۴۰، أعیان الشیعة ج ۲ ص ۵۶، أعلام الوری ج ۲ ص ۲۴۰، کشف الغمّة ج ۳ ص ۳۳۱.

(٨٢)

(25) عن الهروی، عن الرضا، عن آبائه (علیهم السلام)، قال: قال النبی (صلی الله علیه وآله): والذی بعثنی بالحقّ بشیراً، لیغیبنّ القائم من وُلْدی بعهد معهود إلیه منّی، حتّی یقول أکثر الناس: ما لله فی آل محمّد حاجة، ویشک آخرون فی ولادته، فمن أدرک زمانه فلیتمسّک بدینه، ولا یجعل للشیطان إلیه سبیلاً بشکه، فیزیله عن ملّتی ویخرجه من دینی، فقد أُخرج أبویکم من الجنّة من قبل، وإنّ الله (عزَّ وجلَّ) جعل الشیاطین أولیاءً للذین لا یؤمنون: کمال الدین ص ۵۱، بحار الأنوار ج ۵۱ ص ۶۸، معجم أحادیث الإمام المهدی ج ۱ ص ۲۶۴.
(26) سمعتُ دِعبِل بن علی الخُزاعی یقول: أنشدتُ مولای علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) قصیدتی التی أوّلها:

مَدارسُ آیات خَلَت مِن تِلاوة * * * ومَنزِلُ وحی مُقفِرُ العَرَصات

فلمّا انتهیت إلی قولی:

خروجُ إمام لا مَحالةَ خارجٌ * * * یقومُ علی اسم اللهِ والبرکات
یمیزُ فینا کلَّ حقٍّ وباطل * * * ویجزی علی النَّعماءِ والنَّقِمات

بکی الرضا (علیه السلام) بکاءً شدیداً، ثمّ رفع رأسه إلی فقال لی: یا خُزاعی، نطقَ روحُ القدس علی لسانک بهذین البیتین، فهل تدری مَن هذا الإمام ومتی یقوم؟ فقلتُ: لا یا مولای، إلاّ أنّی سمعتُ بخروج إمام منکم یطهّر الأرض من الفساد ویملأها عدلاً کما مُلِئت جوراً، فقال: یا دِعبِل، الإمام بعدی محمّد ابنی، وبعد محمّد ابنه علی، وبعد علی ابنه الحسن، وبعد الحسن ابنه الحجّة القائم، المنتظر فی غیبته، المطاع فی ظهوره، لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یخرج فیملأها عدلاً کما مُلِئت جوراً، وأما متی؟ فإخبار عن الوقت، ولقد حدّثنی أبی عن أبیه، عن آبائه، عن علی (علیهم السلام) أنّ النبی (صلی الله علیه وآله) قیل له: یا رسول الله، متی یخرج القائم من ذرّیتک؟ فقال: مثله مثل الساعة، لا یجلبها لوقتها إلاّ هو، ثقلت فی السماوات والأرض، لا یأتیکم إلاّ بغتةً: کفایة الأثر ص ۲۷۶، عیون أخبار الرضا ج ۱ ص ۲۹۷، کمال الدین ص ۳۷۲، مستدرک الوسائل ج ۱۹ ص ۳۹۴، مناقب آل أبی طالب ج ۳ ص ۴۵۰، مدینة المعجاز ج ۷ ص ۱۹۰، بحار الأنوار ج ۴۹ ص ۲۳۷ وج ۵۱ ص ۱۵۴، جامع أحادیث الشیعة ج ۱۲ ص ۵۷۳، الغدیر ج ۲ ص ۳۵۸.
(27) عن عبد العظیم الحسنی قال: قلتُ لمحمّد بن علی بن موسی(علیهم السلام): إنّی لأرجو أن تکون القائم من أهل بیت محمّد الذی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلِئت جوراً وظلماً، فقال: یا أبا القاسم، ما منّا إلاّ قائم بأمر الله وهاد إلی دین الله، ولستُ القائم الذی یطهّر الله به الأرض من أهل الکفر والجحود ویملأها عدلاً وقسطاً، هو الذی یخفی علی الناس ولادته، ویغیب عنهم شخصه، ویحرم علیهم تسمیته، وهو سمی رسول الله وکنیه، وهو الذی یطوی له الأرض، ویذلّ له کلّ صعب، یجتمع إلیه من أصحابه عدد أهل بدر، ثلاثمئة وثلاثة عشر رجلاً من أقاصی الأرض، وذلک قول الله (عزَّ وجلَّ): (أَینَ مَا تَکونُوا یأْتِ بِکمُ اللهُ جَمِیعًا إِنَّ اللهَ عَلَی کلِّ شَیء قَدِیرٌ)، فإذا اجتمعت له هذه العدّة من أهل الأرض، أظهر أمره، فإذا

(٨٣)

أکمل له العقد وهو عشرة آلاف رجل، خرج بإذن الله، فلا یزال یقتل أعداء الله حتّی یرضی الله تبارک وتعالی. قال عبد العظیم: قلت له: یا سیدی، وکیف یعلم أنّ الله قد رضی؟ قال یلقی فی قلبه الرحمة: کفایة الأثر ص ۲۸۲، مدینة المعجاز ج ۷ ص ۴۱۰، بحار الأنوار ج ۵۱ ص ۱۵۷، تفسیر نور الثقلین ج ۱ ص ۱۳۹.
(28) عن الصقر بن أبی دُلَف قال: سمعتُ أبا جعفر محمّد بن علی الرضا (علیه السلام) یقول: الإمام بعدی ابنی علی، أمره أمری وقوله قولی وطاعته طاعتی، والإمام بعده ابنه الحسن، أمره أمر أبیه وقوله قول أبیه وطاعته طاعة أبیه. ثمّ سکت فقلتُ له: یا بن رسول الله، فمن الإمام بعد الحسن؟ فبکی(علیه السلام) بکاءً شدیداً ثمّ قال: إنّ من بعد الحسن ابنه القائم بالحقّ المنتظر، فقلتُ له: یا بن رسول الله ولم سُمّی القائم؟ قال: لأنّه یقوم بعد موت ذکره وارتداد أکثر القائلین بإمامته، فقلتُ له: ولم سُمّی المنتظر؟ قال: إنّ له غیبة یکثر أیامها ویطول أمدها، فینتظر خروجه المخلصون، وینکره المرتابون، ویستهزئ به الجاحدون، ویکذب فیها الوقّاتون، ویهلک فیها المستعجلون، وینجو فیها المسلمون: کمال الدین ص ۳۷۸، کفایة الأثر ص ۲۸۳، مدینة المعجاز ج ۷ ص ۴۱۱، بحار الأنوار ج ۵۱ ص ۳۰، معجم أحادیث الإمام المهدی ج ۴ ص ۱۸۶، أعیان الشیعة ج ۲ ص ۲۴۳، أعلام الوری ج ۲ ص ۲۴۳.
(29) دخلتُ أنا والمفضّل بن عمر وأبو بصیر وأبان بن تغلب علی مولانا أبی عبد الله الصادق(علیه السلام)، فرأیناه جالساً علی التراب وعلیه مسحٌ خیبری مُطوّقٌ بلا جَیب، مُقَصّر الکمّین، وهو یبکی بکاء الواله الثکلی ذات الکبد الحرّی، قد نال الحزن من وجنتیه، وشاع التغییر فی عارضیه، وأبلی الدموع محجریه، وهو یقول: سیدی، غیبتُک نَفَت رقادی، وضیقت علی مهادی، وابتزّت منّی راحة فؤادی، سیدی، غیبتُک أوصلت مصابی بفجائع الأبد، وفقد الواحد بعد الواحد یفنی الجمع والعدد، فما أحسّ بدمعة ترقی من عینی وأنین یفتر من صدری، عن دوارج الرزایا وسوالف البلایا، إلاّ مثل بعینی عن غوابر أعظمها وأفظعها، وبواقی أشدّها وأنکرها، ونوائب مخلوطة بغضبک، ونوازل معجونة بسخطک. قال سدیر: فاستطارت عقولنا ولهاً، وتصدّعت قلوبنا جزعاً من ذلک الخطب الهائل، والحادث الغائل، وظننا أنّه سمت لمکروهة قارعة، أو حلّت به من الدهر بائقة، فقلنا: لا أبکی الله یا بن خیر الوری عینیک، مِن أیة حادثة تستنزف دمعتک وتستمطر عبرتک؟ وأیة حالة حتمت علیک هذا المأتم؟ قال: فزفر الصادق (علیه السلام) زفرة انتفخ منها جوفه، واشتدّ عنها خوفه، وقال: ویلکم! نظرت فی کتاب الجفر صبیحة هذا الیوم، وهو الکتاب المشتمل علی علم المنایا والبلایا والرزایا، وعلم ما کان وما یکون إلی یوم القیامة، الذی خصّ الله به محمّداً والأئمّة من بعده علیهم السلام، وتأمّلت منه مولد غائبنا وغیبته وإبطاءه وطول عمره وبلوی المؤمنین فی ذلک الزمان، وتولّد الشکوک فی قلوبهم من طول غیبته، وارتداد أکثرهم عن

(٨٤)

دینهم، وخلعهم ربقة الإسلام من أعناقهم التی قال الله تقدّس ذکره: ﴿وَکلَّ إِنسَـن أَلْزَمْنَـهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ﴾ یعنی الولایة. فأخذتنی الرقّة، واستولت علی الأحزان، فقلنا: یا بن رسول الله، کرّمنا وفضّلنا بإشراکک إیانا فی بعض ما أنت تعلمه من علم ذلک، قال: إنّ الله تبارک وتعالی أدار للقائم منّا ثلاثة، أدارها فی ثلاثة من الرسل (علیهم السلام): قدر مولده تقدیر مولد موسی (علیه السلام)، وقدر غیبته تقدیر غیبة عیسی (علیه السلام)، وقدر إبطائه تقدیر إبطاء نوح (علیه السلام)، وجعل له من بعد ذلک عمر العبد الصالح - أعنی الخضر (علیه السلام) - دلیلاً علی عمره. فقلنا له: اکشف لنا یا بن رسول الله عن وجوه هذه المعانی. قال (علیه السلام): أمّا مولد موسی (علیه السلام)، فإنّ فرعون لمّا وقف علی أنّ زوال ملکه علی یده أمر بإحضار الکهنة، فدلّوه علی نسبه وأنّه یکون من بنی إسرائیل، ولم یزل یأمر أصحابه بشقّ بطون الحوامل من نساء بنی إسرائیل حتّی قتل فی طلبه نیفاً وعشرین ألف مولود، وتعذّر علیه الوصول إلی قتل موسی(علیه السلام)بحفظ الله تبارک وتعالی إیاه، وکذلک بنو أُمیة وبنو العبّاس لمّا وقفوا علی أنّ زوال ملکهم وملک الأُمراء والجبابرة منهم علی ید القائم منّا، ناصبونا العداوة، ووضعوا سیوفهم فی قتل آل الرسول (صلی الله علیه وآله) وإبادة نسله؛ طمعاً منهم فی الوصول إلی قتل القائم، ویأبی الله (عزَّ وجلَّ) أن یکشف أمره لواحد من الظلمة إلاّ أن یتمّ نوره ولو کره المشرکون. وأمّا غیبة عیسی (علیه السلام) فإنّ الیهود والنصاری اتّفقت علی أنّه قُتل، فکذّبهم الله جلّ ذکره بقوله: ﴿وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا، صَلَبُوهُ وَلَـکن شُبِّهَ لَهُمْ﴾، کذلک غیبة القائم، فإنّ الأُمّة ستنکرها لطولها، فمن قائل یهذی بأنّه لم یولد، وقائل یقول: إنّه یتعدّی إلی ثلاثة عشر وصاعداً، وقائل یعصی الله (عزَّ وجلَّ) بقوله: إنّ روح القائم ینطق فی هیکل غیره. وأمّا إبطاء نوح (علیه السلام): فإنّه لمّا استنزلت العقوبة علی قومه من السماء، بعث الله (عزَّ وجلَّ) الروح الأمین (علیه السلام) بسبع نویات، فقال: یا نبی الله، إنّ الله تبارک وتعالی یقول لک: إنّ هؤلاء خلائقی وعبادی، ولست أبیدهم بصاعقة من صواعقی إلاّ بعد تأکید الدعوة وإلزام الحجّة، فعاود اجتهادک فی الدعوة لقومک، فإنّی مثیبک علیه، واغرس هذه النوی فإنّ لک فی نباتها وبلوغها وإدراکها إذا أثمرت الفرج والخلاص، فبشِّر بذلک من تبعک من المؤمنین. فلمّا نبتت الأشجار وتأزّرت وتسوّقت وتغصّنت وأثمرت وزَها التمرُ علیها بعد زمان طویل، استنجز من الله سبحانه وتعالی العدة، فأمره الله تبارک وتعالی أن یغرس من نوی تلک الأشجار ویعاود الصبر والاجتهاد، ویؤکد الحجّة علی قومه، فأخبر بذلک الطوائف التی آمنت به، فارتدّ منهم ثلاثمئة رجل وقالوا: لو کان ما یدّعیه نوح حقّاً لما وقع فی وعد ربّه خلف. ثمّ إنّ الله تبارک وتعالی لم یزل یأمره عند کلّ مرّة بأن یغرسها مرّة بعد أُخری، إلی أن غرسها سبع مرّات، فما زالت تلک الطوائف من المؤمنین ترتدّ منه طائفة بعد طائفة، إلی أن عاد إلی نیف وسبعین رجلاً، فأوحی الله تبارک وتعالی عند ذلک إلیه وقال: یا نوح، الآن أسفر الصبح عن اللیل لعینک حین صرح الحقّ عن محضه وصفی (الأمر والإیمان) من الکدر بارتداد کلّ من کانت طینته خبیثة: کمال الدین ص ۳۵۳، الغیبة

(٨٥)

ص ۱۶۸، بحار الأنوار ج ۵۱ ص ۲۱۹.
(30) ثبّتنی علی طاعة ولی أمرک الذی سترته عن خلقک، فبإذنک غاب عن بریتک، وأمرک ینتظر، وأنت العالم غیر معلّم بالوقت الذی فیه صلاح أمر ولیک فی الإذن له بإظهار أمره وکشف ستره، فصبّرنی علی ذلک حتّی لا أُحبّ تعجیل ما أخّرت، ولا تأخیر ما عجّلت، ولا أکشف عمّا سترته، ولا أبحث عمّا کتمته، ولا أُنازعک فی تدبیرک، ولا أقول: لِمَ وکیف، وما بال ولی الأمر لا یظهر؟ وقد امتلأت الأرض من الجور؟...؛ مصباح المتهجّد ص ۴۱۲، کمال الدین ص ۵۱۲، جمال الأُسبوع ص ۳۱۶، بحار الأنوار ج ۵۳ ص ۱۸۷.
(31) عن فضل بن أبی قرّة قال: سمعتُ أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: أوحی الله إلی إبراهیم أنّه سیولد لک. فقال لسارة، فقالت: أألد وأنا عجوز؟ فأوحی الله إلیه: إنّها ستلد ویعذّب أولادها أربعمئة سنة بردّها الکلام علی. قال: فلمّا طال علی بنی إسرائیل العذاب ضجّوا وبکوا إلی الله أربعین صباحاً، فأوحی الله إلی موسی وهارون أن یخلّصهم من فرعون، فحطّ عنهم سبعین ومئة سنة. قال: وقال أبو عبد الله (علیه السلام): هکذا أنتم لو فعلتم لفرّج الله عنّا، فأمّا إذا لم تکونوا فإنّ الأمر ینتهی إلی منتهاه: تفسیر العیاشی ج ۲ ص ۱۵۴، التفسیر الصافی ج ۲ ص ۴۶۰، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۳۱، مستدرک الوسائل ج ۵ ص ۲۳۹.
(32) عن السندی، عن جدّه قال: قلتُ لأبی عبد الله (علیه السلام): ما تقول فیمن مات علی هذا الأمر منتظراً له؟ قال: هو بمنزلة مَن کان مع القائم فی فسطاطه. ثمّ سکت هنیئة ثمّ قال: هو کمن کان مع رسول الله (صلی الله علیه وآله): المحاسن ج ۱ ص ۱۷۳، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۲۵؛ عن علاء بن سَیابة قال: قال أبو عبد الله (علیه السلام): مَن مات منکم علی هذا الأمر منتظراً له، کان کمن کان فی فسطاط القائم (علیه السلام): المحاسن ج ۱ ص ۱۷۳، کمال الدین ص ۶۴۴، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۲۵.
(33) لیت شعری أین استقرّت بک النوی؟ بل أی أرض تقلک أو ثری؟ أبرضوی أم غیرها، أم ذی طوی؟ عزیز علی أن أری الخلق ولا تُری، ولا أسمع لک حسیساً ولا نجوی، عزیز علی أن تحیط بک دونی البلوی، ولا ینالک منّی ضجیجٌ ولا شکوی. بنفسی أنت من مغیب لم یخل منّا...: المزار لابن المشهدی ص ۵۸۲، إقبال الأعمال ج ۱ ص ۵۱۱، بحار الأنوار ج ۹۹ ص ۱۰۹.
(34) عن مُعتِّب مولی أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: سمعته یقول لداود بن سرحان: یا داود، أبلغ مَوالی عنّی السلام، وأنّی أقول: رحم الله عبداً اجتمع مع آخر فتذاکرا أمرنا، فإنّ ثالثهما مَلَک یستغفر لهما، وما اجتمع اثنان علی ذکرنا إلاّ باهی الله تعالی بهما الملائکة، فإذا اجتمعتم فاشتغلوا بالذکر، فإنّ فی اجتماعکم ومذاکرتکم إحیاءنا، وخیر الناس من بعدنا من ذاکر بأمرنا ودعا إلی ذکرنا: أمالی الطوسی ص ۲۲۴، المحتضر ص ۲۸۹، بحار الأنوار ج ۱ ص ۲۰۰ وج ۷۱ ص ۳۵۴، وسائل الشیعة ج

(٨٦)

۱۶ ص ۳۴۸، مستدرک الوسائل ج ۸ ص ۳۲۵، جامع أحادیث الشیعة ج ۱۲ ص ۶۳۲، بشارة المصطفی ص ۱۷۵.
(35) کمال الدین ص ۲۸۷، بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۱۲۵، معجم أحادیث الإمام المهدی ج ۱ ص ۲۷۰، وراجع مجمع الزوائد ج ۱۰ ص ۱۴۷، المعجم الأوسط ج ۵ ص ۲۳۰، مسند الشهاب ج ۲ ص ۲۴۵، الجامع الصغیر ج ۱ ص ۱۹۲، کنز العمّال ج ۳ ص ۲۷۵، کشف الخفاء ج ۱ ص ۱۵۸، جامع البیان ج ۵ ص ۷۱، تفسیر الثعلبی ج ۳ ص ۳۰۰، تفسیر ابن کثیر ج ۱ ص ۵۰۰، الدرّ المنثور ج ۲ ص ۱۴۹، تفسیر الآلوسی ج ۵ ص ۲۱، ینابیع المودّة ج ۳ ص ۳۹۷، غایة المرام ج ۷ ص ۸۹.
(36) اللّهمّ إنّی أُجدّد فی صبیحة یومی هذا وما عشتُ فیه من أیام حیاتی عهداً وعقداً وبیعةً له فی عنقی، لا أحولُ عنها ولا أزولُ أبداً. اللّهمّ اجعلنی مِن أنصاره وأعوانه، والذابّین عنه، والمسارعین فی حوائجه، والممتثلین لأوامره ونواهیه، والتابعین والسابقین إلی إرادته، والمحامین عنه والمستشهدین بین یدیه. اللّهمّ فإن حال بینی وبینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتماً مقضیاً، فأخرجنی من قبری مؤتزراً کفنی، شاهراً سیفی، مجرّداً قناتی، ملبّیاً دعوة الداعی فی الحاضر والبادی...: المصباح ص ۵۵۱، بحار الأنوار ج ۵۳ ص ۹۶ وج ۹۹ ص ۱۱۱.
(37) عن مَسعَدة قال: کنتُ عند الصادق (علیه السلام) إذ أتاه شیخٌ کبیر قد انحنی متّکئاً علی عصاه، فسلّم فردّ أبو عبد الله (علیه السلام) الجواب، ثمّ قال: یا بن رسول الله، ناولنی یدک أُقبّلها، فأعطاه یده فقبّلها، ثمّ بکی، فقال أبو عبد الله (علیه السلام): ما یبکیک یا شیخ؟ قال: جُعلتُ فداک یا بن رسول الله، أقمتُ علی قائمکم منذ مئة سنة أقول: هذا الشهر وهذه السنة، وقد کبرت سنّی ودقّ عظمی واقترب أجلی، ولا أری فیکم ما أُحبّ، أراکم مقتّلین مشرّدین، وأری عدوّکم یطیرون بالأجنحة، فکیف لا أبکی؟ فدمعت عینا أبی عبد الله (علیه السلام) ثمّ قال: یا شیخ، إنّ الله أبقاک حتّی تری قائمنا، کنت معنا فی السنام الأعلی، وإن حلّت بک المنیة جئتَ یوم القیامة مع ثقل محمّد (صلی الله علیه وآله)، ونحن ثقله، فقد قال صلّی الله علیه وآله: إنّی مخلّف فیکم الثقلین، فتمسّکوا بهما لن تضلّوا: کتاب الله وعترتی أهل بیتی، فقال الشیخ: لا أُبالی بعدما سمعت هذا الخبر...: کفایة الأثر ص ۲۶۵، بحار الأنوار ج ۳۶ ص ۴۰۸، معجم أحادیث الإمام المهدی ج ۳ ص ۴۰۷، غایة المرام ج ۲ ص ۳۲۴.
(38) وأسألُک بجمیع ما سألتک وما لم أسألک، من عظیم جلالک ما لو علمته لسألتک به، أن تصلّی علی محمّد وأهل بیته، وأن تأذن لفرجِ مَن بفرجه فرج أولیائک وأصفیائک مِن خلقک، وبه تبید الظالمین وتهلکهم، عجّل ذلک یا ربّ العالمین، وأعطنی سؤلی یا ذا الجلال والإکرام، فی جمیع ما سألتک لعاجل الدنیا وآجل الآخرة، یا من هو أقرب إلی من حبل الورید، أقلنی عثرتی واقلبنی بقضاء حوائجی یا خالقی ویا رازقی ویا باعثی، ویا محیی عظامی وهی رمیم، صلِّ علی محمّد وآل محمّد، واستجب لی دعائی یا أرحم الراحمین. فلمّا فرغ رفع رأسه، قلتُ: جُعلتُ فداک، وأنت تدعو بفرجِ مَن

(٨٧)

بفرجه فرج أصفیاء الله وأولیائه، أوَلستَ أنت هو؟ قال (علیه السلام): لا، ذاک قائم آل محمّد (صلی الله علیه وآله): إقبال الأعمال ج ۱ ص ۳۶۸، بحار الأنوار ج ۹۵ ص ۱۵۸، مکیال المکارم ج ۱ ص ۱۲۹.
(39) این مسجد در نزدیکی حرم حضرت معصومه (علیها السلام) قرار دارد، وقتی به قم سفر می کنید به این مسجد بروید، این مسجد به نام "مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام)" مشهور است.
(40) إسحاق بن سعد الأشعری، قال: دخلتُ علی أبی محمّد الحسن بن علی (علیهما السلام) وأنا أُرید أن أسأله عن الخلف من بعده، فقال لی مبتدئاً: یا أحمد بن إسحاق، إنّ الله تبارک وتعالی لم یخْلِ الأرضَ منذ خلق آدم (علیه السلام)، ولا یخَلّیها إلی أن تقوم الساعة، مِن حجّة لله علی خلقه، به یدفع البلاء عن أهل الأرض، وبه ینزِّل الغیثَ، وبه یخرج برکات الأرض. قال: فقلتُ له: یا بن رسول الله، فمن الإمام والخلیفة بعدک؟ فنهض (علیه السلام) مسرعاً فدخل البیت، ثمّ خرج وعلی عاتقه غلام کأنّ وجهه القمر لیلة البدر مِن أبناء الثلاث سنین، فقال: یا أحمد بن إسحاق، لولا کرامتک علی الله (عزَّ وجلَّ) وعلی حججه ما عرضتُ علیک ابنی هذا، إنّه سمی رسول الله صلّی الله علیه وآله وکنیه، الذی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلِئت جوراً وظلماً. یا أحمد بن إسحاق، مَثَلُهُ فی هذه الأُمّة مَثَلُ الخضر (علیه السلام)، ومَثَلُهُ مَثَلُ ذی القرنین، والله لیغیبنّ غیبةً لا ینجو فیها من الهلکة إلاّ من ثبّته الله (عزَّ وجلَّ) علی القول بإمامته، وفقه فیها للدعاء بتعجیل فرجه...: کمال الدین ص ۳۸۴، مدینة المعجاز ج ۷ ص ۶۰۶، معجم أحادیث الإمام المهدی ج ۴ ص ۲۶۷، أعلام الوری ج ۲ ص ۲۴۸، کشف الغمّة ج ۳ ص ۳۳۳.
(41) عن الأعمش، عن الصادق (علیه السلام) قال: لم تخلو الأرض منذ خلق الله آدم من حجّة لله فیها، ظاهر مشهور، أو غائب مستور، ولا تخلو إلی أن تقوم الساعة من حجّة لله فیها، ولولا ذلک لم یعبد الله. قال سلیمان: فقلتُ للصادق (علیه السلام): فکیف ینتفع الناس بالحجّة الغائب المستور؟ قال: کما ینتفعون بالشمس إذا سترها السحاب: أمالی الصدوق ص ۲۵۳، کمال الدین ص ۲۰۷، روضة الواعظین ص ۱۹۹، بحار الأنوار ج ۲۳ ص ۶ وج ۵۲ ص ۹۲، وراجع ینابیع المودّة ج ۱ ص ۷۵.
(42) حدّثَ جماعة من أهل إصفهان - منهم أبو العبّاس أحمد بن النضر وأبو جعفر محمّد بن علویة - قالوا: کان بإصفهان رجل یقال له: عبد الرحمن، وکان شیعیاً، قیل له: ما السبب الذی أوجب علیک القول بإمامة علی النقی دون غیره من أهل الزمان؟ قال: شاهدتُ ما أوجب علی، وذلک أنّی کنتُ رجلاً فقیراً، وکان لی لسانٌ وجرأةٌ، فأخرجنی أهل إصفهان سنة من السنین مع قوم آخرین إلی باب المتوکل متظلّمین، فکنّا بباب المتوکل یوماً إذا خرج الأمر بإحضار علی بن محمّد بن الرضا (علیهم السلام)، فقلتُ لبعض من حضر: مَن هذا الرجل الذی قد أُمر بإحضاره؟ فقیل: هذا رجل علوی تقول الرافضة بإمامته. ثمّ قال: ویقدّر أنّ المتوکل یحضره للقتل، فقلتُ: لا أبرح من ها هنا حتّی أنظر إلی هذا الرجل، أی رجل هو؟
قال: فأقبل راکباً علی فرس، وقد قام الناس یمنة الطریق ویسرتها صفّین ینظرون إلیه، فلمّا رأیته وقع حبّه فی قلبی، فجعلتُ أدعو فی نفسی بأن یدفع الله عنه شرّ المتوکل، فأقبل یسیر بین الناس وهو ینظر إلی عُرفِ دابّته، لا ینظر یمنةً ولا

(٨٨)

یسرةً، وأنا دائم الدعاء. فلمّا صار إلی، أقبل بوجهه إلی وقال: استجاب الله دعاءک، وطوّل عمرک، وکثّر مالک وولدک. قال: فارتعدتُ ووقعتُ بین أصحابی، فسألونی وهم یقولون: ما شأنک؟ فقلتُ: خیر، ولم أخبر بذلک. فانصرفنا بعد ذلک إلی إصفهان، ففتح الله علی وجوهاً من المال، حتّی أنا الیوم أغلق بابی علی ما قیمته ألف ألف درهم، سوی ما لی خارج داری، ورُزقت عشرة من الأولاد، وقد بلغتُ الآن من عمری نیفاً وسبعین سنة، وأنا أقول بإمامة الرجل علی الذی علم ما فی قلبی، واستجاب الله دعاءه فی ولی: الثاقب فی المناقب ص ۵۵۰، الخرائج والجرائح ج ۱ ص ۳۹۳، بحار الأنوار ج ۵۰ ص ۱۴۲، کشف الغمّة ج ۳ ص ۱۸۳.
(43) إلی متی أَحارُ فیک یا مولای وإلی متی؟ وأی خطاب أصف فیک وأی نجوی؟ عزیزٌ علی أن أُجاب دونک وأُناغی، عزیز علی أن أبکیک ویخذلک الوری، عزیز علی أن یجری علیک دونهم ما جری. هل مِن معین فأُطیل معه العویل والبکاء؟ هل من جَزوع فأُساعد جزعه إذا خلا؟ هل قَذِیت عینٌ فساعدتها عینی علی القَذی؟ هل إلیک یا بن أحمد سبیلٌ فتُلقی؟ هل یتّصل یومنا منک بغده فنحظی؟ متی نرد مناهلک الرویة فنروی؟ متی ننتقع من عذب مائک فقد طال الصدی؟ متی نغادیک ونراوحک فتقرّ عیوننا؟ متی ترانا ونریک وقد نشرتَ لواءَ النصر تُری؟: المزار لابن المشهدی ص ۵۸۲، إقبال الأعمال ج ۱ ص ۵۱۱، بحار الأنوار ج ۹۹ ص ۱۰۹.
(44) اللّهمّ ولا تسلبنا الیقین لطول الأمد فی غیبته وانقطاع خبره عنّا، ولا تنسنا ذکره وانتظاره، والإیمان وقوّة الیقین فی ظهوره، والدعاء له والصلاة علیه، حتّی لا یقنّطنا طولُ غیبته من ظهوره وقیامه، ویکون یقیننا فی ذلک کیقیننا فی قیام رسولک صلواتک علیه وآله، وما جاء به من وحیک وتنزیلک، وقوِّ قلوبنا علی الإیمان به حتّی تسلک بنا علی یده منهاج الهدی والحجّة العظمی والطریقة الوسطی، وقوّنا علی طاعته، وثبّتنا علی متابعته، واجعلنا فی حزبه وأعوانه وأنصاره، والراضین بفعله، ولا تسلبنا ذلک فی حیاتنا ولا عند وفاتنا، حتّی تتوفّانا ونحن علی ذلک غیر شاکین ولا ناکثین ولا مُرتابینَ ولا مُکذّبین. اللّهمّ عجّل فرجه وأیده بالنصر، وانصر ناصریه، واخذل خاذلیه، ودمّر علی من نَصَبَ له وکذّب به، وأظهر به الحقّ، وأمت به الباطل، واستنقذ به عبادک المؤمنین من الذلّ، وانعش به البلاد...: مصباح المتهجّد ص ۴۱۳، کمال الدین ص ۵۱۳، جمال الأُسبوع ص ۳۱۶، بحار الأنوار ج ۵۳ ص ۱۸۸.

(٨٩)

منابع

1. الاحتجاج علی أهل اللجاج، أبو منصور أحمد بن علی الطبرسی (ت 620 هـ)، تحقیق: إبراهیم البهادری ومحمّد هادی به، طهران: دار الاُسوة، الطبعة الاُولی، 1413 هـ.
2. الاختصاص، المنسوب إلی أبی عبد الله محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید (ت 413 هـ)، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامی، الطبعة الرابعة، 1414 هـ.
3. إعلام الوری بأعلام الهدی، أبو علی الفضل بن الحسن الطبرسی (ت 548 هـ)، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، بیروت: دارالمعرفة، الطبعة الاُولی، 1399 هـ.
4. أعیان الشیعة، محسن بن عبد الکریم الأمین الحسینی العاملی الشقرائی (ت 1371 هـ)، إعداد: السید حسن الأمین، بیروت: دارالتعارف، الطبعة الخامسة، 1403 هـ.
5. إقبال الأعمال، السید ابن طاووس، (ت 664 هـ)، تحقیق: جواد القیومی الإصفهانی، قمّ: مکتب الإعلام الإسلامی، الطبعة الاُولی.
6. أمالی المفید، أبو عبد الله محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید (ت 413 هـ)، تحقیق: حسین اُستاد ولی وعلی أکبر الغفّاری، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامی، الطبعة الثانیة، 1404 هـ.
7. الأمالی، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی (ت 460 هـ)، تحقیق: مؤسّسة البعثة، قمّ: دار الثقافة، الطبعة الاُولی، 1414 هـ.
8. الأمالی، محمّد بن علی بن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (ت 381 هـ)، تحقیق: مؤسّسة البعثة، قمّ: مؤسّسة البعثة، الطبعة الاُولی، 1417 هـ.
9. الإمامة والتبصرة من الحیرة، أبو الحسن علی بن الحسین بن بابویه القمّی (ت 329 هـ)، تحقیق: محمّد رضا الحسینی، قمّ: مؤسّسة آل البیت، الطبعة الاُولی، 1407 هـ.
10. الأنوار البهیة فی تواریخ الحجج الإلهیة، الشیخ عبّاس القمّی (ت 1359 هـ)، تحقیق: مؤسّسة النشر الإسلامی، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجامعة المدرّسین بقمّ المشرّفة، الطبعة الاُولی، 1417 هـ.

(٩١)

11. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار، محمّد بن محمّد تقی المجلسی (ت 1110 هـ)، طهران: دار الکتب الإسلامیة، الطبعة الاُولی، 1386 هـ.
12. بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، أبو جعفر محمّد بن محمّد بن علی الطبری (ت 525 هـ)، النجف الأشرف: المطبعة الحیدریة، الطبعة الثانیة، 1383 هـ.
13. بصائر الدرجات، أبو جعفر محمّد بن الحسن الصفّار القمّی المعروف بابن فروخ (ت 290 هـ)، قمّ: مکتبة آیة الله المرعشی، الطبعة الاُولی، 1404 هـ.
14. تاریخ مدینة دمشق، علی بن الحسن بن عساکر الدمشقی (ت 571 هـ)، تحقیق: علی شیری، 1415، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
15. تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر البصروی الدمشقی (ت 774 هـ)، تحقیق: عبد العظیم غیم، ومحمّد أحمد عاشور، ومحمّد إبراهیم البنّا، القاهرة: دار الشعب.
16. تفسیر الثعلبی، أبو إسحاق أحمد بن محمّد بن إبراهیم الثعلبی، (ت 427 هـ)، تحقیق: أبو محمّد بن عاشور، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة الاُولی، 1422 هـ.
17. تفسیر الطبری (جامع البیان فی تفسیر القرآن)، أبو جعفر محمّد بن جریر الطبری (310 هـ)، بیروت: دار الفکر.
18. تفسیر العیاشی، أبو النضر محمّد بن مسعود السلمی السمرقندی المعروف بالعیاشی (ت 320 هـ)، تحقیق: السید هاشم الرسولی المحلاّتی، طهران: المکتبة العلمیة، الطبعة الاُولی، 1380 هـ.
19. تفسیر فرات الکوفی، أبو القاسم فرات بن إبراهیم بن فرات الکوفی (ق 4 هـ)، تحقیق: محمّد کاظم المحمودی، طهران: وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی، الطبعة الاُولی، 1410 هـ.
20. تفسیر نور الثقلین، عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی (ت 1112 هـ)، تحقیق: السید هاشم الرسولی المحلاّتی، قمّ: مؤسّسة إسماعیلیان، الطبعة الرابعة، 1412 هـ.
21. الثاقب فی المناقب، أبو جعفر محمّد بن علی بن حمزة الطوسی (ت 560 هـ)، تحقیق: رضا علوان، قمّ: مؤسّسة أنصاریان، الطبعة الثانیة، 1412 هـ.
22. جامع أحادیث الشیعة، السید البروجردی (ت 1383 هـ)، قمّ: المطبعة العلمیة.
23. الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911 هـ)، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الاُولی، 1401 هـ.
24. جمال الاُسبوع بکمال العمل المشروع، علی بن موسی الحلّی (ابن طاووس) (ت 664 هـ)، تحقیق: جواد القیومی،

(٩٢)

 قمّ: مؤسّسة الآفاق، الطبعة الاُولی، 1371 ش.
25. الخرائج والجرائح، أبو الحسین سعید بن عبد الله الراوندی المعروف بقطب الدین الراوندی (ت 573 هـ)، تحقیق: مؤسّسة الإمام المهدی (عج)، قمّ: مؤسّسة الإمام المهدی (عج)، الطبعة الاُولی، 1409 هـ.
26. الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911 هـ)، بیروت: دار الفکر، الطبعة الاُولی، 1414 هـ.
27. روح المعانی فی تفسیر القرآن (تفسیر الآلوسی)، محمود بن عبد الله الآلوسی (ت 1270 هـ)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
28. روضة الواعظین، محمّد بن الحسن بن علی الفتّال النیسابوری (ت 508 هـ)، تحقیق: حسین الأعلمی، بیروت: مؤسّسة الأعلمی، الطبعة الاُولی، 1406 هـ.
29. سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، الإمام محمّد بن یوسف الصالحی الشامی (ت 942 هـ)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمّد معوّض، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الاُولی، 1414 هـ.
30. سیر أعلام النبلاء، أبو عبد الله محمّد بن أحمد الذهبی (ت 748 هـ)، تحقیق: شُعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسّسة الرسالة، الطبعة العاشرة، 1414 هـ.
31. الصافی فی تفسیر القرآن (تفسیر الصافی)، محمّد محسن بن شاه مرتضی (الفیض الکاشانی) (ت 1091 هـ)، طهران: مکتبة الصدر، الطبعة الاُولی، 1415 هـ.
32. صحیح ابن حبّان، علی بن بلبان الفارسی المعروف بابن بلبان (ت 739 هـ)، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسّسة الرسالة، الطبعة الثانیة، 1414 هـ.
33. صحیح مسلم، أبو الحسین مسلم بن الحجّاج القشیری النیسابوری (ت 261 هـ)، بیروت: دار الفکر، طبعة مصحّحة ومقابلة علی عدّة مخطوطات ونسخ معتمدة.
34. غایة المرام وحجّة الخصام فی تعیین الإمام، هاشم بن إسماعیل البحرانی (ت 1107 هـ)، تحقیق: السید علی عاشور، بیروت: مؤسّسة التاریخ العربی، 1422 هـ.
35. الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، عبد الحسین أحمد الأمینی (ت 1390 هـ)، بیروت: دار الکتاب العربی، الطبعة الثالثة، 1387 هـ.
36. الغیبة، أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علی بن الحسن الطوسی (ت 460 هـ)، تحقیق: عباد الله الطهرانی، وعلی أحمد ناصح، قمّ: مؤسّسة المعارف الإسلامیة، الطبعة الاُولی، 1411 هـ.

(٩٣)

37. فتح القدیر الجامع بین فنّی الروایة والدرایة من علم التفسیر، محمّد بن علی بن محمّد الشوکانی (ت 1250 هـ).
38. فضائل أمیر المؤمنین، أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن عقدة الکوفی (ت 333 هـ)، تحقیق عبد الرزّاق محمّد حسین فیض الدین.
39. فیض القدیر، شرح الجامع الصغیر، محمّد عبد الرؤوف المناوی، تحقیق: أحمد عبد السلام، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الاُولی، 1415 هـ.
40. قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم، محمّد تقی بن کاظم التستری (ت 1320 هـ)، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامی، الطبعة الثانیة، 1410 هـ.
41. قصص الأنبیاء، أبو الحسین سعید بن عبد الله الراوندی المعروف بقطب الدین الراوندی (ت 573 هـ)، تحقیق: غلام رضا عرفانیان، مشهد: الحضرة الرضویة المقدّسة، الطبعة الاُولی، 1409 هـ.
42. الکافی، أبو جعفر ثقة الإسلام محمّد بن یعقوب بن إسحاق الکلینی الرازی (ت 329 هـ)، تحقیق: علی أکبر الغفاری، طهران: دار الکتب الإسلامیة، الطبعة الثانیة، 1389 هـ.
43. کتاب الغیبة، الشیخ ابن أبی زینب محمّد بن إبراهیم النعمانی (ت 342 هـ)، تحقیق: علی أکبر الغفاری، طهران: مکتبة الصدوق، 1399 هـ.
44. کتاب الغیبة، الشیخ ابن أبی زینب محمّد بن إبراهیم النعمانی (ت 342 هـ)، تحقیق: علی أکبر الغفاری، طهران: مکتبة الصدوق، 1399 هـ.
45. کشف الخفاء والإلباس عمّا اشتهر من الأحادیث علی ألسنة الناس، إسماعیل بن محمّد العجلونی الجرّاحی (ت 1162 هـ)، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1408 هـ.
46. کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، علی بن عیسی الإربلی (ت 687 هـ)، تصحیح: السید هاشم الرسولی المحلاّتی، بیروت: دارالکتاب الإسلامی، الطبعة الاُولی، 1401 هـ.
47. کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمّة الاثنی عشر، أبو القاسم علی بن محمّد بن علی الخزّاز القمّی (ق 4 هـ)، تحقیق: السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری، طهران: نشر بیدار، الطبعة الاُولی، 1401 هـ.
48. کمال الدین وتمام النعمة، أبو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابَوَیه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 هـ)، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرّسین، الطبعة الاُولی، 1405 هـ.
49. کمال الدین وتمام النعمة، أبو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابَوَیه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق

(٩٤)

 (ت 381 هـ)، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرّسین، الطبعة الاُولی، 1405 هـ.
50. کنز العمّال فی سنن الأقوال والأفعال، علاء الدین علی المتّقی بن حسام الدین الهندی (ت 975 هـ)، ضبط وتفسیر: الشیخ بکری حیانی، تصحیح وفهرسة: الشیخ صفوة السقا، بیروت: مؤسّسة الرسالة، الطبعة الاُولی، 1397 هـ.
51. اللزام الناصب فی إثبات الحجّة الغائب، الشیخ علی الیزدی الحائری (ت 1333 هـ)، تحقیق: السید علی عاشور.
52. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی (ت 807 هـ)، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الاُولی، 1408 هـ.
53. المحاسن، أبو جعفر أحمد بن محمّد بن خالد البرقی (ت 280 هـ)، تحقیق: السید مهدی الرجائی، قمّ: المجمع العالمی لأهل البیت، الطبعة الاُولی، 1413 هـ.
54. المحتضر، عزّ الدین أبو محمّد الحسن بن سلیمان بن محمّد الحلّی (ق 8 هـ)، تحقیق: سید علی أشرف، قمّ: المکتبة الحیدریة، 1424 هـ.
55. مدینة معاجز الأئمّة الاثنی عشر ودلائل الحجج علی البشر، هاشم بن سلیمان الحسینی البحرانی (ت1107هـ)، تحقیق: لجنة التحقیق فی مؤسّسة المعارف الإسلامیة، قمّ: لجنة التحقیق فی مؤسّسة المعارف الإسلامیة، الطبعة الاُولی، 1413 هـ.
56. المزار الکبیر، أبو عبد الله محمّد بن جعفر المشهدی (ق 6 هـ)، تحقیق: جواد القیومی الإصفهانی، قمّ: نشر قیوم، الطبعة الاُولی، 1419 هـ.
57. مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، المیرزا حسین النوری (ت 1320 هـ)، تحقیق: مؤسّسة آل البیت، قمّ: مؤسّسة آل البیت، الطبعة الاُولی، 1408 هـ.
58. مسند أحمد، أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی (ت 241 هـ)، تحقیق: عبد الله محمّد الدرویش، بیروت: دار الفکر، الطبعة الثانیة، 1414 هـ.
59. مسند الشهاب، أبو عبد الله محمّد بن سلامة القضاعی (ت 454 هـ)، تحقیق: حمدی عبد المجید السلفی، بیروت: مؤسّسة الرسالة، الطبعة الاُولی، 1405 هـ.
60. مصباح المتهجّد، أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علی بن الحسن الطوسی (ت 460 هـ)، تحقیق: علی أصغر مروارید، بیروت: مؤسّسة فقه الشیعة، الطبعة الاُولی، 1411 هـ.
61. المصباح فی الأدعیة والصلوات والزیارات، تقی الدین إبراهیم بن علی بن الحسن العاملی الکفعمی (ت 900 هـ)،

(٩٥)

 تصحیح: الشیخ حسین الأعلمی، بیروت: مؤسّسة الأعلمی للمطبوعات، الطبعة الاُولی، 1414 هـ.
62. معجم أحادیث الإمام المهدی (عج)، تحقیق: الهیئة العلمیة فی مؤسّسة المعارف الإسلامیة، قمّ: الهیئة العلمیة فی مؤسّسة المعارف الإسلامیة، الطبعة الاُولی، 1411 هـ.
63. المعجم الأوسط، أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (ت 360 هـ)، تحقیق: قسم التحقیق بدار الحرمین، 1415 هـ، القاهرة: دار الحرمین للطباعة والنشر والتوزیع.
64. معجم رجال الحدیث، أبو القاسم بن علی أکبر الخوئی (ت 1413 هـ)، قمّ: منشورات مدینة العلم، الطبعة الثالثة، 1403 هـ.
65. مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم، میرزا محمّد الموسوی الإصفهانی، تحقیق: السید علی عاشور، بیروت: مؤسّسة الأعلمی للمطبوعات، الطبعة الاُولی، 1421 هـ.
66. مناقب آل أبی طالب (مناقب ابن شهر آشوب)، أبو جعفر رشید الدین محمّد بن علی بن شهر آشوب المازندرانی (ت 588 هـ)، قمّ: المطبعة العلمیة.
67. وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی (ت 1104 هـ)، تحقیق: مؤسّسة آل البیت، قمّ: مؤسّسة آل البیت لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414 هـ.
68. وسائل الشیعة، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی (ت 1104 هـ)، تحقیق: مؤسّسة آل البیت، قمّ: مؤسّسة آل البیت لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414 هـ.
69. ینابیع المودّة لذوی القربی، سلیمان بن إبراهیم القندوزی الحنفی (ت 1294 هـ)، تحقیق: علی جمال أشرف الحسینی، طهران: دار الاُسوة، الطبعة الاُولی، 1416 هـ.

(٩٦)