نگرش هایی نو به آموزه مهدویت
نویسنده: دکتر بهرام اخوان کاظمی
المحتویات
مقدمه
فصل اول مفهوم شناسی وجایگاه آموزه مهدویت
الف) تعریف لغوی واصطلاحی دکترین ونوع کاربرد آن
ب) تفاوت دکترین با مفاهیمی چون ایدئولوژی، مکتب، نظام وگفتمان
ج) چیستی دکترین مهدویت ومعنای آن
د) منزلت وموقعیت دکترین مهدویت در تعالیم اسلامی
ه) دکترین مهدویت؛ تئوری ای در فلسفه تاریخ، فلسفه سیاسی یا اعتقادی کلامی؟
و) نقش دکترین مهدویت در دنیای جدید ودر کنار دیگر تئوری های جهانی
ز) توانایی دکترین مهدویت در پاسخ گویی به انسان ها وجوامع پس از ظهور
فصل دوم کرامت انسانی در دولت مهدوی
الف) کرامت انسانی واعلامیه جهانی حقوق بشر
ب) کرامت انسانی در قرآن وروایات
ج) کرامت انسانی در عصر ظهور
١. زوال کرامت ها از ملاحم قبل از ظهور
٢. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مظهر کرامت ها وسرآمد کریمان
٣. کرامت های انسانی با خاست گاهی الهی
۴. کرامت محوری وکرامت خواهی در ادعیه امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)
۵. بیعت نامه مهدوی، منشور کرامت مداری وبشردوستی
۶. برخی مبانی وشاخصه های کرامت محوری جامعه مهدویت
نتیجه
فصل سوم: عدالت مهدوی وامنیت
الف) بی عدالتی وناامنی از شاخصه های اصلی دوره پیش از ظهور
ب) مفهوم وجایگاه عدالت
ج) مفهوم وجایگاه امنیت
د) عدالت، خاستگاه وبستر امنیت
ه) عدالت وامنیت، دست آورد فراگیر حکومت مهدوی
نتیجه
فصل چهارم مقایسه دو آموزه جهانی سازی غربی وجهانی سازی مهدوی
گفتار اول مفهوم جهانی شدن وبرداشت های مختلف از آن
الف) مفهوم جهانی شدن یا جهانی سازی
ب) برداشت های مختلف از جهانی شدن
ج) ابعاد ودست آوردهای منفی جهانی سازی غربی (به طور اخص)
گفتار دوم جهان گرایی وجهان شمولی اسلام
گفتار سوم جهانی سازی مهدوی وشاخصه های آن
١. حاکمیت جهان شمول اسلام وبرچیدگی شرک واختلافات بشری
٢. حاکمیت مطلق عدالت ودادورزی
٣. برقراری امنیت وآرامش همه جانبه
۴. رفاه ورشد پایدار اقتصادی، استغنای عمومی ورفع فقر
۵. رشد وترقی علوم وفنون وشکوفایی وکمال عقلانیت بشری
۶. تکیه بر استدلال واقناع وکسب مقبولیت ورضایت عمومی
٧. گفتمان واقعی واحتجاج با ادیان دیگر
٨. حفظ وارتقای کرامت انسانی وحقوق بشردوستانه
٩. نفی قومیت مداری ونژادپرستی
١٠. حکومت شبه فدرالی واحترام به دیگر ملل
١١. نوسازی واحیای دین بر مبنای مقتضیات جدید
١٢. تحول شگرف در حوزه ها وفضاهای ارتباطی ورسانه ای
١٣. رعایت آرمانی حقوق محیط زیست وجان داران
نتیجه
فصل پنجم آموزه مهدویت وحقوق محیط زیست
الف) نگرشی به حقوق محیط زیست در جهان امروز
ب) حقوق محیط زیست در سیره نبوی ومعصومان
ج) حقوق زیست محیطی در عصر مهدوی
١. تطهیر ونورانیت زمین
٢. رضایت وسرور موجودات ومحیط زیست
٣. امنیت، صلح ودوستی در سپهر انسانی، حیوانی وگیاهی
۴. فعلیت یابی همه قابلیت های محیط زیست در عالی ترین حد
۵. آبادانی وتوسعه موزون محیط زیست
۶. مقابله با آلاینده ها ورعایت حریم های خصوصی وعمومی در حیات مدنی
٧. استفاده از راه کارها وفن آوری های جدید در محیط زیست
٨. گسترش حفظ محیط زیست به فضاهای ماورای زمینی
٩. تعالی معنوی محیط زیست وهمراهی آن با حیات طیبه مهدوی
١٠. عاری بودن قیام مهدوی از تخریب های زیست محیطی
نتیجه
فصل ششم آموزه مهدویت ولیبرال - دموکراسی
سیری در مفهوم ومبانی دموکراسی ولیبرالیسم
الف) مفهوم دموکراسی
ب) مفهوم لیبرالیسم
ج) مبانی سکولاریستی لیبرال - دموکراسی
انتقادات عمومی از دموکراسی
الف) مبهم بودن ماهیت ومبانی دموکراسی
ب) تعارض بین اصل آزادی واصل برابری
ج) صوری بودن اصل برابری در دموکراسی
د) محدودیت ها وموانع مشارکت سیاسی برابر در دموکراسی لیبرال
ه) انتقادها بر رژیم نمایندگی
و) تضاد بین اراده همگانی وآزادی های فردی
ز) تعارض روش های وصول به دموکراسی با مبانی دموکراسی
ح) صوری بودن اصل تفکیک قوا در دموکراسی
ط) امکان خطا وصلاحیت نداشتن اکثریت در تصمیم گیری های سیاسی
ی) دموکراسی وامکان بروز استبداد اکثریت
ک) خطر فریب افکار وآرای عموم ونفوذپذیری آن
ل) دموکراسی نخبه گرا مانعی بر سر راه مشارکت واقعی مردم
م) نشانه های بحران وانحطاط دموکراسی لیبرال در قرن بیستم
مردم سالاری دینی جمهوری اسلامی ایران، زمینه ساز دین سالاری سپهری مهدوی
دین سالاری سپهری مهدوی
الف) فقدان آفات مردم سالاری دینی در دین سالاری سپهری مهدوی
ب) شاخصه های برتری دین سالاری سپهری مهدوی
نتیجه
منابع
اعتقاد به ظهور منجی موعود وبرقراری حکومت جهانی امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، از اصلی ترین اعتقادات متمایز مکتب نجات بخش تشیع به شمار می رود. این موضوع در باورها، مناجات ها ودعاهای شیعی به بارزترین شکل به چشم می خورد. امروزه این باور، به دلایل مختلفی رفته رفته در حال تبدیل شدن به اعتقاد وخواست عمومی جامعه بشری است. بدبختانه، در عصر فرامدرنیته که علم وفن آوری استیلا دارد وانواع مکاتب به ظاهر عقلانی وپیشرفته بشری سردمدارند، نه تنها سعادت که صلح، امنیت وآرامش واقعی برای بشر حاصل نیامده است. بسیاری از انسان ها با معضلات بی شماری مانند جنگ، گرسنگی، بی سوادی، عقب ماندگی، جهل وخرافه پرستی مواجهند. جنگ ها وتهدیدهای بی پایان، هم چنان بر فضای زیست روانی وفیزیکی انسان ها سایه می افکند. از سوی دیگر، انسان وجامعه به ظاهر پیشرفته غربی نیز با دوری از تعالیم الهی، سر در گریبان تمایلات نفسانی ومادیت صرف سوداگرایانه نهاده ودر حقیقت معنا وهویت واقعی انسانی خود را از دست داده ودر بحران معنای زندگی وتحیر، گم گشتگی واز خود بیگانگی بیشتری قدم نهاده است. همین مسئله، رفته رفته در او احساسی به وجود آورده که بدان منجی خواهی گویند.
خوش بختانه با ظهور انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (قدّس سرّه)، توجه به امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وآموزه مهدویت، چه در ایران وچه در کشورهای مسلمان وچه در سطح دنیا، افزایش فوق العاده ای یافته والبته این عنایت در چند سال اخیر بسیار بیشتر شده است؛ به ویژه آن که طرح این گونه مسائل از قالب های سنتی پیشین خارج گشته واز منظرهای مختلف وتازه، ابعاد آکادمیک گسترده ای یافته است. امروزه مراکز پژوهشی وآموزشی مختلفی در سطح حوزه ها، دانشگاه ها ورسانه های مکتوب، دیداری وشنیداری ودر پاسخ به خواست وعطش بی پایان عمومی، با نگاهی ژرف اندیشانه وملاحظه مقتضیات زمانی ومکانی جدید، در سطوحی به این موضوع گسترده می پردازند.
کتاب نگرش هایی نو به آموزه مهدویت نیز به این منظور وبرای پاسخ گویی به این نیاز نوشته شده واز منظرهای جدیدی به مسئله آموزه مهدویت وحیات طیبه مهدوی می پردازد.
در فصل نخست، مفهوم وجایگاه وکارآیی آموزه مهدویت ونوع تعامل آن با پاره ای از مفاهیم به ظاهر هم پیوند تشریح می گردد؛ فصل دوم دربردارنده مستدلاّت اهتمام عالی دولت مهدوی به ارتقاء نهایی کرامت های انسانی وحقوق بشردوستانه است؛ در فصل سوم، به گونه ای تفصیلی به دو ارمغان اساسی حکومت طیبه مهدوی یعنی «عدالت» و«امنیت» پرداخته می شود؛ فصل چهارم، شامل مباحثی تطبیقی در مقایسه دو آموزه جهانی سازی غربی وجهانی سازی مهدوی است ودر آن به طور مستدل وبا ذکر معایب ومعضلات جهانی سازی غربی، برتری جهانی سازی مهدوی اثبات می گردد؛ در فصل پنجم، پس از توضیح موضوع با اهمیت حقوق محیط زیست، رعایت آرمانی این حقوق در آموزه وحیات طیبه مهدوی به بحث کشیده می شود؛ در فصل ششم، ضمن نقد مبانی لیبرال - دموکراسی وتشریح ایرادها بر این الگو ومدینه فاضله کاذب جهان سرمایه داری غرب، بیست شاخص برتری دین سالاری سپهری مهدوی (آخرین وجه تکاملی مردم سالاری دینی) بر نظام های بشری وبه ویژه بر لیبرال - دموکراسی تبیین می شود.
در خاتمه جا دارد از مؤسسه آینده روشن (پژوهشکده مهدویت) برای نشر این اثر تشکر نمایم. با این امید که این تلاش ها مرضی درگاه ذات احدیت وموجب خشنودی آن امام همام یعنی موعود منتظر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گیرد.
بهرام اخوان کاظمی
استادیار دانشکده حقوق وعلوم سیاسی
دانشگاه شیراز شهریور 1385
فصل اول: مفهوم شناسی وجایگاه آموزه مهدویت
اصطلاح «دکترین» ویا به بیانی «آموزه»، از واژه ها ومصطلحاتی به شمار می رود که به تازگی وارد مباحث وادبیات مهدویت شناسی شده است. صاحب نظران درباره وجه تسمیه، میزان رسایی وکاربرد دکترین مهدویت، اختلاف نظر دارند.
حتی برخی، اصطلاحات دیگری را برای اشاره به این موضوع پیش نهاد داده اند.
در نتیجه، برای توضیح بیشتر مطلب، در این فصل تلاش شده تا با طرح پرسش هایی، تنویر لازم در این زمینه صورت گیرد وبه دنبال آن، جایگاه آموزه مهدویت وکارآمدی آن در عصر حاضر تشریح شود. بنابراین، طرح پرسش وپاسخ های هفت گانه ذیل بدین منظور صورت پذیرفته است:
الف) تعریف لغوی واصطلاحی دکترین ونوع کاربرد آن
واژه «anirtcoD» در زبان لاتین به معنای دکترین، آموزش وعلم می باشد. کلمه enirtcoD با تلفظ، املا ومعانی مشابه نیز به زبان هایی مانند انگلیسی وفرانسوی راه یافته است. برای نمونه، این اصطلاح در سال ١١۶٠ میلادی به معنای علم ودانستن وارد زبان فرانسه شد وریشه آن در این زبان از کلمه «erecod» به معنای آموزش دادن است. دکترین در زبان فارسی به اصطلاح «آموزه» ترجمه شده، هر چند در لغت نامه های عمومی به معنای اصول، عقیده، مجموعه عقاید پیروان یک مکتب ونیز پیش نهادها ترجمه شده است. فرهنگ لغت های غیر فارسی، مترادف هایی مانند دگم (نکات واصول تردیدناپذیر)، تئوری، افکار، سیستم، تز، مذهب وفلسفه برای دکترین یاد کرده اند، اما شاید بتوان چند تعریف دیگر را برای بیان کاربرد دکترین به اجمال ارائه کرد:
١. مجموعه ای از مفاهیم که با تأکید بر صدق خود، مدعی ارائه تفسیرهای لازم در عرصه های عملی وکنش های حیات بشری والگوهای ضروری برای هدایت واداره حیات مزبور در این قلمروند؛
٢. مجموعه آرا، عقاید، سازوکارها وراه کارها وآموزش ها که تفسیرهای راه بردی از حوزه های اساسی حیات بشر در عرصه های نظری وعملی را برای به زیستی ومدیریت بهینه حیات فردی وجمعی بشر ارائه می دهند؛
٣. مجموعه افکار وعقاید مکتبی ادبی یا فلسفی یا اصول تردیدناپذیر یک مذهب.
دکترین ها می توانند در عرصه های مختلف مذهبی، فلسفی، اخلاقی، هنری، ادبی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی ارائه شوند.
ب) تفاوت دکترین با مفاهیمی چون ایدئولوژی، مکتب، نظام وگفتمان
ابتدا یادآور می شویم که فقدان تعاریف قطعی واجماعی از واژه ها، مفاهیم واصطلاحات، از مشکلات مباحث علوم انسانی است، تا جایی که گاهی برای یک
اصطلاح مانند «قدرت»، نزدیک ١۵٠ تعریف ذکر می شود. علاوه بر این، نبود تیقّن در معانی واژه ها سبب شده که این تعاریف در برخی ویا حتی بسیاری از بخش های خود، دارای هم پوشی وترادف معنایی باشند. در نتیجه، در تفکیک تفاوت معنایی اصطلاح دکترین با مفاهیمی مانند ایدئولوژی، مکتب، نظام وگفتمان، ممکن است با مشکلات وهم پوشی های معنایی روبرو شویم، ولی در هر صورت به طور قطع می توان اذعان کرد که دکترین، با وجود برخی همانندی ها، به معنای این مفاهیم نیست. در بین این مفاهیم، ایدئولوژی معنای بسیار گسترده تری را دربر می گیرد وحتی در تعاریف متعددی، ایدئولوژی را شامل دکترین واعم از آن دانسته اند ورابطه «عموم وخصوص من وجه» را بین آنها قائل شده اند. برای نمونه، در تعریف ایدئولوژی گفته اند:
١. مجموعه ای از آرا، اعتقادات ودکترین های خاص درباره یک دوره، یک جامعه یا یک طبقه اجتماعی؛
٢. سامانه ای (سیستمی) از آرا وفلسفه ها درباره جهان وزندگی.
البته در برخی تعاریف دیگر، ایدئولوژی را زیرمجموعه ومحتوای دکترین ها به شمار می آورند؛ هم چنان که گفته اند، ایدئولوژی مجموعه ای سامان مند از آراست که یک دکترین را می سازد. برخی دیگر از تعابیر درباره ایدئولوژی بدین شرح است:
١. ایدئولوژی، فلسفه سیاسی - اجتماعی وسامان مندی از اندیشه هاست که دارای طرحی آرمانی از جامعه بوده وهم می خواهد جهان را توضیح دهد، وهم آن را دگرگون سازد واین دگرگون سازی را از هواداران خود طلب می کند؛
٢. به تعبیر مارکس، ایدئولوژی «آگاهی دروغین» ودسته ای از باورهای غیر واقعی به شمار می آید که بیان گر خواست ها وسودهای یکی از طبقات اجتماعی است وتصویری نادرست از جهان وامور را به ذهن متبادر
می کند. از طریق این آگاهی های دروغین وباورهای کاذب، هم مردم خود را می فریبند وهم طبقات غالب واستثمارکننده آنان را فریب می دهند.
٣. ایدئولوژی مجموعه تجلیات ذهنی است که همراه با ایجاد پیوند میان افراد پدیدار می شود واز راه تحریک حواس به وسیله واقعیت خارجی در آگاهی انسان شکل می گیرد؛
۴. ایدئولوژی حالاتی از آگاهی است که با عمل سیاسی پیوند دارد وتقریبا به صورت هایی از آگاهی اطلاق می شود که به شکل واژه ها یا گفتار (ecole, school) درآمده باشد. ایدئولوژی اصولا وصرفا گفتار نیست، بلکه هسته ای غیر کلامی به شمار می آید که حالت وجودی آن کلامی است.
بنابراین، گفته می شود که ایدئولوژی گفتاری مبتنی بر عمل سیاسی است. با وجود این تعابیر، ایدئولوژی با وجود پاره ای همانندی ها، به معنای دکترین به کار نمی رود ودرعین حال نیز تعبیری مناسب برای بیان اندیشه مهدویت نیست؛ زیرا ایدئولوژی اساسا از حیث ارزشی، نه درست است ونه نادرست، بلکه فقط امکان دارد که موفق یا ناموفق ومنسجم یا نامنسجم باشد. ایدئولوژی را فقط می توان براساس ناکارآیی وانسجام نداشتن آن نقد کرد؛ افزون بر آن که امروزه از اصطلاح ایدئولوژی، نسبتا برای تبیین ونام گذاری مجموعه افکار نظام های فکری بسته، قشری، دگماتیک وجزم اندیش ومانند آن استفاده می کنند وواژه ایدئولوژی را غیرارزشی وفقط عمل گرایانه می دانند؛ هم چنان که «ژان بشلر» پنج کارکرد ایدئولوژی را شامل صف آرایی یا جبهه گیری، توجیه گری، پرده پوشی (که نوعی حیله گری سیاسی برای فریب دیگران است)، موضع گیری، دریافت یا ادراک می داند(1). ایدئولوژی از این منظر، ابزاری سیاسی است که به ویژه در کارکرد «دریافت یا ادراک»، عمل سیاسی را ساده می کند، تمامی جامعه را در خود جای می دهد ورو به آینده دارد.
اما درباره «مکتب» (ecole, school) وتفاوت آن با دکترین باید گفت که به نظر می رسد مکتب، بسیار عام تر از اصطلاح دکترین وحتی ایدئولوژی باشد؛ زیرا ممکن است دکترین ها، ایدئولوژی ها وگفتمان های بسیاری را در خود جای دهد.
مکتب در حقیقت، معرف حوزه ای است که بر بنیادی خاص بنا شده وروش ها، آموزش ها وتعالیم وپیروان ویژه خود را دارد، ولی اساس این آموزش ها وتعالیم وراه کارها در حوزه های نظری وعملی، بر محوری واحد واسلوبی ویژه پی ریزی شده است.
اصطلاح دکترین با اصطلاح «نظام» (order-order) نیز ممکن است مشابهت هایی داشته باشد؛ هرچند این دو، مترادف نیستند. در تعریف نظام گفته شده که جامعه در هر زمان راه حل هایی را برای حل مشکل توزیع کالاهای کم یاب (قدرت، ثروت، منزلت و...) وانتخاب نهادها وارزش ها نشان می دهد.
این راه حل ها ممکن است موفق یا ناموفق باشند وباهم هم آهنگ یا ناهم آهنگ باشند، ولی مجموع چنین راه حل هایی را می توان نظام نامید. شاید هر نظام دربرگیرنده دکترین های یگانه ویا متعددی باشد، هم چنان که دکترین نیز ممکن است سرانجام خود را به طراحی نظامی سیاسی، اجتماعی، فکری و... معطوف کند.
هم چنین معمولا گفتمان، چه از لحاظ پیچیدگی معنایی وچه از لحاظ سطح کمی وکیفی، اعم از دکترین نیست، بلکه معمولا دکترین امکان دارد از گفتمان های متعدد استفاده کند؛ زیرا گفتمان به معنای گفت وگوی متقابل، تبادل آرا ومحاوره براساس استدلال است.
به نظر می رسد که هیچ یک از این اصطلاحات وتعابیر نمی تواند به درستی وکمال، بیان گر اندیشه مهدویت باشد وبهتر است برای این منظور از تعابیر اسلامی وقرآنی - ونه اصطلاحی غربی مانند دکترین - استفاده شود. شاید استفاده از تعابیری مانند حیات طیبه مهدوی یا حیات طیبه در عصر مهدوی، نظام یا حکومت جهانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، نهضت، قیام ویا اصلاح جهانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مناسب تر باشد. بهره گیری از اصطلاح غربی دکترین، علاوه بر کافی نبودن بار معنایی این واژه، نوعی «تجددگرایی بیانی ناموزون» واسم گذاری تحمیلی زمانه را به ذهن متبادر می کند ودرعین حال، اندیشه سترگ مهدوی را به سطوحی نازل تقلیل می دهد؛ هم چنان که امروزه برای تبیین راه برد فلان سیاست یا متفکر ورئیس جمهور از اصطلاح دکترین یاد می کنند، مانند: دکترین مونروئد، آیزنهاور، نیکسون، برژینسکی، برژنف، موازنه قوا و...
هم چنین با توجه به خنثا بودن مفهوم ایدئولوژی وگستردگی کاربردهای منفی آن، استفاده از این اصطلاح نیز توجیه ندارد. درباره مکتب باید گفت که این واژه فاقد بار منفی است وحتی برای تبیین ادیان الهی هم از آن استفاده می شود؛ چون حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ارمغان آورنده مکتب ودین جدیدی نیست ودر حقیقت مکتب نبوی وعلوی را تکمیل می کند وآنها را به سرانجام ومقصود نهایی می رساند ودرواقع احیاگر اسلام است. باوجوداین، نمی توان از اندیشه مهدوی، تحت عنوان «مکتب» یاد کرد ویا دست کم، عنوان مناسبی نیست؛ زیرا حضرت، مجدّد مذهب وبزرگ مصلح واحیاگر اسلامی است ونه واضع مکتب جدید. ایشان با زدودن خرافه ها وحشو وزواید از اسلام، غربت ومهجوریت را از اسلام نبوی وعلوی می زداید وحیات آن را تجدید می کند.
اصطلاحات نظام وگفتمان نیز رسایی لازم را برای بیان اندیشه مهدویت ندارند؛ زیرا در بین تمام این اصطلاحات، کلمه «نظام» در این زمینه سزاوارتر می نماید ومی توان با افزودن کلمه قرآنی «طیبه»، با کلمات «نظام طیبه مهدوی» از حکومت جهانی واندیشه مهدوی هم یاد کرد.
ج) چیستی دکترین مهدویت ومعنای آن
به نظر می رسد کاربرد واژه دکترین برای بیان اندیشه مهدویت مناسب نباشد، ولی در هر حال، کسانی که دکترین مهدویت را به کار برده یا می برند، دکترین را به معنای آموزه های ویژه امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می دانند که تفسیری راه بردی از حوزه های اساسی حیات بشری هم چون انسان شناسی، سیاست، اقتصاد، جامعه، حکومت، روابط بین الملل و... ارائه می دهد ودر حقیقت نوعی اندیشه وسازوکار آرمانی ودرعین حال تحقق پذیر وجهان شمول برای نجات وبه زیستی حیات بشر بر مبنای احیا وتجدید اسلام نبوی وعلوی است.
د) منزلت وموقعیت دکترین مهدویت در تعالیم اسلامی
هم چنان که در بسیاری از مکاتب فکری ومذهبی جهان امروز، اعتقاد به مصلح جهانی، مدینه فاضله، هم چنین موعود ومنجی گرایی وهزاره گرایی وجود دارد، نظام فکری واجرایی مهدویت، در تعالیم اسلامی وآرای بسیاری از فرق آن، منزلت وموقعیت ویژه وبالایی دارد. برخی از متفکران مانند ابن خلدون وبعضی دیگر به این نظام فکری شبهاتی نارسا وارد کرده اند، ولی در گستره فرق اسلامی، این اعتقاد به استواری وجود دارد. البته بدیهی است اختلافاتی هم در این زمینه وجود داشته که بیشتر آنها اعتقادی ویا در مورد شخصیت منجی یعنی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. برای نمونه، درباره رجعت اختلافاتی وجود دارد ویا این که برخی از فرق سنی برخلاف تشیع به تولد آن حضرت در آینده معتقد هستند ومانند زیدیه (از فرق شیعی) که معتقدند امام باید قادر به جنگ ودفاع باشد.
بنابراین، مهدی غایب را به امامت نمی پذیرند وهم چنین امامی را که کودک باشد نیز امام نمی شمارند. در هر حال، اعتقاد به مهدویت، از ضروری ترین اعتقادات اسلامی به ویژه شیعی به شمار می رود وخاتمیت وتکامل نهایی رسالت اسلام، منوط به ظهور مهدی موعود است وخاتمیت قطعی این دین مبین با آن معنا می یابد.
ه) دکترین مهدویت؛ تئوری ای در فلسفه تاریخ، فلسفه سیاسی یا اعتقادی کلامی؟
منحصر کردن نهضت مهدویت به یک تئوری وفلسفه تاریخ یا فلسفه سیاسی، چیزی جز کوچک نمایی این نهضت اصلاحی جهان شمول جامعه بشری نیست.
تئوری یا نظریه در بهترین صورت خود، بیان بررسی اثبات شده یا سازه های تصوری وفرضیه های ثابت شده درباره ماهیت واقعی اشیاء ورابطه علت ومعلولی بین پدیده هاست ودرواقع روابط علّی بین پدیده ها ومتغیرها را به طور شفاف تبیین می کند ومی کوشد قدرت پیش بینی وآینده نگری داشته باشد. بدیهی است که نظریه در صورت اثبات مکرر، به قانون علمی می انجامد که درواقع از اصول کلی درباره رابطه حتمی، قطعی وهمیشگی بین متغیرها حکایت می کند واز مشاهده حقایق یا فرآیندهای منطقی به دست می آید؛ درحالی که اندیشه مهدویت، چه در حیطه نظری وچه در عرصه عملی، چیزی بسیار فراتر از یک یا چند نظریه تعمیم نیافته محدودنگر وحتی فراتر از یک قانون علمی است وهم چنین بسیاری از حقایق، واقعیت ها وکشف بسیاری از مجهولات عالم بشری وسپهر آفرینش را دربر دارد. البته با توجه به این که مباحث امامت در عرصه علم کلام مطرح می شوند، اندیشه مهدویت را - آن هم نه از باب حصر - در زمره اعتقادات کلامی می توان برشمرد؛ هرچند بسیاری از حوزه های علوم اسلامی نیز بدان اشارت دارند.
و) نقش دکترین مهدویت در دنیای جدید ودر کنار دیگر تئوری های جهانی
در بسیاری از ادیان الهی وبشری ومکاتب فکری، انواعی از منجی گرایی، هزاره گرایی، موعودگرایی واعتقاد به ظهور مدینه فاضله ومصلح جهانی وجود دارد وحتی در دنیای جدید نیز این اعتقادات با قوت وقدرت مطرح می شوند؛ هم چنان که دنیای غرب در بطن باورهای مسیحی خود، به ظهور مجدد مسیح ایمان دارد ودر مواعظ وتوصیه های خود، این باور را به شدت تبلیغ می کنند.
بنابراین، طرح اندیشه مهدویت در فضای قرن بیست ویکم نه تنها استبعادی ندارد، بلکه مخاطبان بسیاری در جهان در انتظار تحقق چنین ایده وآرمانی
هستند ودوست دارند با زوایای مختلف این اندیشه بیشتر آشنا شوند. بدیهی است موج عظیم اسلام خواهی در جهان وگرایش روزافزون جهانیان به این دین که حتی موجب هراس ووحشت سردمداران کلیسا ودولت های غربی شده، نقشی اساسی در اقبال به اندیشه مهدویت دارد وباید در این زمینه با ابزارهای کارآمد وجدید رسانه ای، به تبلیغ وتنویر لازم همت گماشت؛ در دوره ای که ایدئولوژی ها رو به پایانند، مارکسیسم فرومی پاشد وبحران های متوالی ودامن گیر لیبرال - دموکراسی گسترده می شوند، اندیشه جهان شمول مهدویت شایستگی طرح وجلب مخاطبان جهانی خود را داشته ودارد.
ز) توانایی دکترین مهدویت در پاسخ گویی به انسان ها وجوامع پس از ظهور
بی گمان اندیشه مهدویت در اساس وبا توجه به ذخایر ومنابع عظیم اسلامی، مطالبات روزافزون انسانی را در حوزه های متفاوت می تواند به صورت بالقوه پاسخ گوید. این اندیشه باید در حوزه نظری وعملی مورد بازکاوی وتفسیرهای روزآمد واقع شود. از این رو، شایسته است که هزاران حدیث مورد تنویر وتفسیرهای انتقادی قرار گیرد وشبهات فراوان در این زمینه پاسخ داده شود تا احادیث ضعیف وناموثق کنار رود. آن گاه با توجه به عرصه های جدید حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، بشری ومقتضیات زمانی ومکانی جدید، احادیث درباره عصر ظهور، بازنگری ومصداق یابی گردد وبه ویژه خصوصیت های حکومت جهانی مهدوی، مدت این حکومت، وضعیت دیگر ادیان، اقوام وحقوق اقلیت ها، نوع حکومت، جایگاه جمهوری اسلامی در عصر ظهور وقبل از آن، نوع برخورد حضرت با عرب ها وفارس ها، میزان استفاده از زور یا بهره گیری از اقناع ومجادله به نحو احسن، شناسایی شخصیت ها وجریان های مثبت ومنفی عصر ظهور ومصداق های معاصر مخالفان وهواداران حکومت مهدوی، مشخص گردند. برای نمونه، باید یادآوری کرد که سنوات حکومت حضرت در احادیث موثق، به طرق مختلف حدود ده، بیست، هفتاد ونود سال ذکر شده، یا بنابر برخی از احادیث، هر سال حکومت ایشان برابر ده سال زمان فعلی است ونیز درباره سرانجام وشهادت یا درگذشت طبیعی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بیان ها واحادیث روشنی وجود ندارد. بدیهی است از دلایل اصلی این ابهامات این بوده که ائمه بزرگوار اسلام در وضعیت خفقان واستبداد، نمی توانستند زوایای کاملی از حکومت جهانی موعود را مشخص سازند ویا به دلیل حساسیت سیاسی این احادیث، تلاش برای کتمان سازی آنها توسط راویان، به تضعیف وچندگویی روایات منجر شده است.
هم چنین با توجه به طرح مسائل مستحدثه وتازه، تطبیق این احادیث با موضوعات جدید، کار ساده ای نیست وجا دارد حوزه های فکری وحلقه های مطالعاتی گسترده ای به تأمل ورزی در این زمینه بپردازند وعلاوه بر ایجاد کرسی های علمی وتأسیس رشته های مرتبط با این موضوعات در حوزه ها ودانشگاه ها، صدها کتاب وپایان نامه وتزهای دکتری در این قلمروها به رشته تحریر درآید ومباحث از حالت صرف انشا وادبیات زیبا ویا «نوستالژیک» ویا همراه با مدح وثناهای فراوان، به گونه ای مستدل وواضح بیان شود ومواضع حکومت جهانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وویژگی های آن، تبیین وشفاف سازی گردد.
البته با توجه به این که حکومت مهدوی ادامه وتتمه وتکمله رسالت نبوی وامامت علوی است، این تنویر نباید به احادیث مربوط به زمان حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) منحصر گردد، بلکه باید نهضت احیا وتجدید حیات اسلامی مهدوی را نیز در عصر حاضر آغاز کرد وکوشید چهره واقعی وبشردوستانه ومتعالی اسلام به ویژه تشیع برای همگان آشکار گردد. آن گاه باید شبهات، دروغ پردازی ها، اتهامات ناروا، خرافه ها، جهالت ها وزنگارهای منتسب والصاق شده بدان که دشمنان ویا ناآگاهان به آن زده اند، از آن زدوده شود. روشن است در چنین صورتی، توان اسلام واندیشه مهدویت برای پاسخ گویی به مطالبات بشری بیش از پیش آشکارتر خواهد شد ورغبت آنها به این حیات طیبه که موعود قرآنی است، روزافزون خواهد گردید.
فصل دوم: کرامت انسانی در دولت مهدوی
اهتمام به ارتقای کرامت های انسانی وحقوقی بشردوستانه از موضوعات بسیار با اهمیت، به ویژه در سده اخیر بوده است. متأسفانه، این اهتمام با وجود تلاش های فراوان اندیشه ورزان وجامعه بشری، نه تنها تاکنون به نتایج پذیرفتنی نینجامیده که این حقوق وکرامت ها در بسیاری از انحای عالم وضعیت اسف ناک وبغرنجی دارد.
آیین رحمت ورأفت اسلام، از زمان تلألؤ خویش، از منظری الهی به به سازی وضعیت بشر وحفظ حقوق وکرامت ها وارزش های انسانی نگریسته وتوجه ویژه ای به این امر مبذول داشته است. اسلام همواره کوشیده تا مکارم اخلاقی را به نهایت کمال برساند. به همین دلیل، شواهد بسیار غنی در منابع قرآنی وروایی این موضوع را تأیید می کنند.
از سویی، تبیین جایگاه کرامت های انسانی در دولت وعصر مهدوی از موضوعات مهمی به شمار می رود که تاکنون بدان کمتر پرداخته شده است.
امروزه برخی با تصورات نادرست وچه بسا مغرضانه، از امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) صرفا تصویری خشن وغیر رأفت آمیز ترسیم می نمایند. از همین رو، نتایج چنین پژوهش هایی، این توهم ها را از اساس زایل می کند وبر غلبه همه سویه جوانب انسانی وکریمانه قیام حضرت وشخصیت مکرم ایشان مهر تأیید می زند.
سؤال اصلی این پژوهش را این گونه می توان خلاصه نمود: کرامت های انسانی در دولت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) چه جایگاهی دارد وخاست گاه اصلی، مبانی وشاخصه های آن کدامند؟ واساسا این کرامت ها بر حول چه محور ومداری تحقق وابتنا می یابند؟
برحسب پرسش یادشده، مدعا ومفروض این نوشتار، این گونه سامان یافته است: کرامت انسانی در اندیشه اسلامی ودر آموزه دولت مهدوی خاست گاهی الهی دارد، یعنی انسان نه بر محور انسان بلکه بر محور خدا به کرامت وبزرگواری می رسد ومیان افزایش تقرّب به درگاه الهی ومماثلت با آن وافزایش کرامت های انسانی رابطه مستقیمی وجود دارد. به همین دلیل، مؤمنان واقعی یعنی شیعیان، در دولت مهدوی از بالاترین کرامت ها وتعظیم ها برخوردارند.
این مقاله برای پاسخ به پرسش ها وآزمون صدق روایی مدعای فوق، مباحث اصلی را در سه بخش اصلی تدوین کرده است: ابتدا پیشینه تاریخی موضوع کرامت انسانی وحقوق بشردوستانه، به ویژه در اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح می گردد وسپس موضوع کرامت در قرآن وروایات تبیین می شود ودر نهایت، مبحث کرامت انسانی به تفصیل در دوره ظهور تشریح شده وخاست گاه های اصلی، شاخصه ها ومبانی آن با استناد به منابع روایی بیان می گردد.
الف) کرامت انسانی واعلامیه جهانی حقوق بشر
مقام انسان، انسانیت وکرامت وحقوق انسانی از موضوعاتی بوده که از دیرباز مورد توجه فراوان ادیان، فلاسفه واندیشه ورزان بشری بوده است.
امروزه نیز مبحث حقوق بشر(2) به این موضوع بااهمیت می پردازد. این حقوق، از حق زیستن که طبیعی ترین حق انسان به شمار می رود، شروع می شوند وبه حقوق معنوی که موجد کمال واعتلای بشر هستند، مثل آزادی بیان، آزادی قلم واندیشه ختم می گردند. امروزه حقوق مزبور از محدوده مرزهای ملی به صحنه بین المللی گذر کرده وبه ظاهر در اعلامیه جهانی حقوق بشر صورت یافته است. البته به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران، اعلامیه جهانی حقوق بشر مبتکر حقوق بشر نبوده، بلکه ادیان الهی به ویژه اسلام نخستین اعلامیه های حقوق را دربر داشته اند وفلاسفه ودانش مندان نیز به گونه ای از حقوق بشر دفاع کرده اند وقبل از اعلامیه جهانی حقوق بشر این حقوق در برخی از اعلامیه ها ومقررات داخلی کشورها مطرح شده است. هم چنین تاریخ تمدن بشر، شاهد کوشش پیامبران، فلاسفه ومتفکران وانسان دوستان مشرق ومغرب زمین در اعتلای شأن وکرامت انسان ودفاع از حقوق وآزادی های اساسی اوست(3)؛ در این باره به انعقاد «حلف الفضول» توسط محمد امین (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وقبل از بعثت آن حضرت وهم چنین تأسیس نهاد مشابهی که در زمان اسماعیل پیامبر، به صورت پیمانی در قبیله «جرحم» که به نحوی، با هدف حمایت ودفاع از حقوق بشر شکل گرفته، می توان اشاره نمود.
از سویی توجه به موضوع کرامت انسانی وحقوق بشر را در این چنین اسنادی تاریخی می توان مطالعه کرد: قانون حمورابی پادشاه بابل (٢١٢٣ - ٢٠٨٠ قبل از میلاد)، قانون اساسی آتن (۵٠٧ قبل از میلاد)، منشور کوروش پادشاه هخامنشی (قرن پنج پیش از میلاد)، الواح دوازده گانه روم (۴۵١ قبل از میلاد)، اقدامات ژوستی نین امپراطور روم (قرن ششم قبل از میلاد) در جهت احیا واصلاح الواح دوازده گانه روم، قطع نامه ماکناگارتا معروف به منشور کبیر انگلستان (١٢١۵ میلادی)، اعلامیه حقوق انگلستان (١٨۶۶ میلادی)، منشور آزادی ها مصوب دادگاه عمومی ماساچوست (١۶۴١ میلادی)، اعلامیه استقلال امریکا (١٧۶۶ میلادی)، لایحه حقوقی ویرجینیا (١٧٧۶ میلادی). بنابراین اسناد(4)، زمام داران به رضا یا اکراه، رعایت حقوق وآزادی ها وکرامت انسان ها را به تناسب شرایط زمانی ومکانی خویش، جزو دستور وبرنامه کار خود قرار دادند.
با وجود طرح مباحث کرامت انسانی در کهن ترین اسناد بشری، تدوین اعلامه جهانی حقوق بشر، پیشینه ای کمتر از شصت سال دارد. درواقع این اعلامیه در دهم دسامبر ١٩۴٨ میلادی (١٩ آذر ١٣٧٢ شمسی) به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید ورسما انتشار یافت. از آن جا که مواد این میثاق تنها هنگامی اجرایی می شد که ٣۵ کشور به آن ملحق شوند، از این رو فرآیند این الحاق ها مدت ها طول کشید تا آن که در ١٩۶۶ میلادی پس از تکمیل امضاها، میثاق های بین المللی حقوق بشر از حیث عملی قابلیت پی گیری یافت.
اعلامیه جهانی حقوق بشر یک مقدمه وسی ماده دارد. مقدمه اعلامیه متضمن سلسله مفاهیم واندیشه هایی بنیادی است که امضاکنندگان اعلامیه، اعتماد واعتقاد راسخ خود را به آن اعلام داشته اند. آن مفاهیم عبارتند از:
١. وحدت اعضای خانواده بشری، حیثیت ذاتی انسان (کرامت انسانی) وشناسایی حقوق ناشی از آن (حقوق بشر)؛
٢. آزادی عقیده وبیان، وآزادی از ترس وفقر وبه طور کلی استقلال فرد؛
٣. حمایت حقوق بشر از راه اجرای قانون (حاکمیت قانون)؛
۴. برابری حقوق انسان وبرابری ملت ها ودولت ها؛
۵. توسعه روابط دوستانه بین ملت ها.
نویسندگان اعلامیه، وحدت اعضای خانواده بشری (افراد بشر)، کرامت انسانی وشناسایی حقوق ناشی از آن را اساس آزادی، عدالت وصلح در جهان می دانند وظهور جهانی را که در آن، افراد بشر در بیان عقیده آزاد واز ترس وفقر رها باشند، بالاترین آمال بشری اعلام می نمایند. مقدمه اعلامیه چنین آغاز می شود:
از آن جا که حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری وحقوق یک سان وانتقال ناپذیر آنان، اساس آزادی، عدالت وصلح را در جهان تشکیل می دهد... از آن جا که عدم شناسایی وتحقیق حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است که روح بشریت را به عصیان واداشته وظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان وعقیده، آزاد واز ترس وفقر فارغ باشند، به عنوان بالاترین آمال بشری اعلام شده است(5)...
اعلامیه در سی ماده، حقوق بشر را با وضوح وصراحت کاملی اعلام می دارد وآنها را برای رشد وپرورش شخصیت انسانی ضروری می داند. (ماده ٢٨ وبند ١ از ماده ٣٠)(6)
متأسفانه باوجود این تلاش ها برای حفظ ورعایت کرامت انسانی، نتایج به دست آمده فاقد موفقیت های لازم ودرخور بوده وبه اعتقاد صاحب نظران، «به رغم تلاش هایی که صورت گرفته وموفقیت هایی که به دست آمده، وضع حقوق بشر از هر زمان دیگری بحرانی تر واسف ناک تر است. علوم وفنون بیش از آن چه در خدمت حقوق باشند، در خدمت پایمال کردن حقوق انسان ها در ابعاد وسیع ووحشت ناک قرار گرفته اند. حتی خود حقوق بشر نیز از زمانی که به صورت ابزارهای سیاست خارجی قدرت های بزرگ درآمده، به صورت ابزاری برای سرکوب ملت های ضعیف به کار گرفته شده است ومتأسفانه اندیشه ها ونظریه های انتزاعی که به مدت دویست سال در دفاع از حقوق بشر به کار گرفته شده اند، هیچ کمکی به پیشرفت موضوع نکرده اند»(7). از سوی دیگر، فقدان حمایت ها ونبود ضمانت اجرایی میثاق های بین المللی از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر از دلایل چنین ناکامی هایی است که به ناکارآیی چنین اعلامیه ای انجامیده؛ چنان که ارزش حقوقی این میثاق نیز کاملا زیر سؤال رفته است.
ارزش یابی نهایی این اعلامیه در حفظ کرامت انسانی از دید کلی از صاحب نظران این گونه بیان شده است:
در پایان باید دانست با وجود آن که اعلامیه حقوق بشر، فاقد ارزش حقوقی است، لکن باید این حقیقت را پذیرفت که اصول اعلامیه در معاهدات بین المللی رسوخ کرده وبه صورت عرف بین المللی درآمده است که خود از جمله منابع حقوق بین المللی به شمار می رود...(8).
با این وجود، ضمانت اجراهای مندرج در میثاق ها بسیار ضعیف است واز کارآیی لازم برخوردار نمی باشد، به ویژه میثاق حقوق اقتصادی واجتماعی وفرهنگی سعی نمی کند که اجرای این دسته از حقوق بشر را به گونه مؤثری تضمین نماید...(9).
گفتنی است که یکی دیگر از علل ناکارآیی اعلامیه جهانی حقوق بشر ومیثاق های آن، ناهم سازی معدودی از موارد آن (مانند ماده ١۶ و١٨) با موازین اسلامی است وبه همین دلیل نیز کشورهای مسلمان در اجلاس وزرای امور خارجه سازمان کنفرانس اسلامی در قاهره، اعلامیه حقوق بشر را در پنجم اوت ١٩٩٠(پانزدهم مرداد ١٣۶٩) در ٢۵ ماده به تصویب رساندند(10)، هرچند که این اعلامیه نیز همانند سایر میثاق ها در حد حرف وانتزاعیات باقی مانده وفاقد ضمانت اجرا وحمایت وتحقق عملی است.
ب) کرامت انسانی در قرآن وروایات
مفهوم «کرامت» در لغت، در مقابل «لئامت» و«دنائت» و«دنیا» قرار می گیرد؛ هم چنان که در روایتی از امام علی (علیه السلام) آمده است: «من کرمت نفسه صغرت الدنیا فی عینه»(11). بنابراین، کرامت از مفاهیم استعلایی است که از طریق تعالی روح وبه گونه ای ایجابی وبا نزاهت ودوری از همه پستی ها ودنائت ها به گونه ای سلبی بر قامت انسان وارسته از همه تعلقات، وابستگی ها ودل بستگی ها وآلودگی های دنیوی پوشانده می شود.
راغب اصفهانی از دو جهت به معنای کرامت می پردازد. کرامت خداوند با استناد به آیاتی مانند: ﴿فَإِنَّ رَبِّی غَنِی کرِیمٌ﴾(12) نام احسان ونعمت هایی است که خدا می دهد واز این طریق ظهور می کند ودر جایی که بخواهد انسان توصیف شود، به نام آراستگی ها وافعال نیکی که از او آشکار می شود، کرامت گفته می شود، ولی درباره او کریم نمی گویند. سپس راغب می گوید: واژه کرامت معنای عامی دارد وبه هرچیزی که در جای خودش شرافت وبزرگی داشته باشد، کرامت می گویند. به همین دلیل خداوند درباره گیاه می گوید: ﴿فَأَنْبَتْنا فِیها مِنْ کلِّ زَوْجٍ کرِیمٍ﴾(13). هم چنین اکرام وتکریم، چیزی است که به انسان نفعی وفایده ای برساند که در آن پیچیدگی ومانع نباشد(14).
جالب آن که یکی از معروف ترین اسامی قرآن در نزد مسلمانان، «قرآن کریم» است؛ هم چنان که با گشودن این صحیفه الهی، به کلمات وواژگان بسیاری برمی خوریم که با کلمه «کریم» پیوند خورده است؛ واژه هایی همانند: «رَسُولٌ کرِیمٌ»(15)، «رِزْقٌ کرِیمٌ»(16)، «أَجْرٌ کرِیمٌ»(17)، «کتابٌ کرِیمٌ»(18)، «رب الکریم»(19)، «زَوْجٍ کرِیمٍ»(20)، «مَقامٍ کرِیمٍ»(21)، «عرش کریم»(22)، «مَلَک کرِیمٌ»(23)، «قول کریم»(24)، «عزیز کریم»(25)، «قرآن کریم»(26)، و«مدخل کریم»(27).
با نگاهی کوتاه وگذرا به واژگان پیش گفته، به جز مواردی که مختص ذات الهی است، درمی یابیم که بسیاری از آنها درباره انسان ویا امور درباره اوست، مانند: رزق، زوج، اجر و... علاوه بر واژه کریم، مشتقات دیگری از این واژه به صور مختلف در قرآن کریم به کار رفته که هرکدام یادآور نکته ای خاص وبیان گر موضوعی در این زمینه است.
قرآن کریم آن جا که می خواهد در میان گرامیان، با کرامت ترین را نزد خداوند معرفی کند: ﴿إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اَللهِ أَتْقاکمْ﴾(28) را یادآور می شود وآن جا که اوصاف نیکان را یادآوری می کند، به عبور کریمانه آنان می پردازد: ﴿وإِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کراماً﴾(29)، ووقتی به ملائک محافظ انسان اشاره می کند، آنان را به ﴿کراماً کاتِبِینَ﴾(30) می ستاید که نشان از جایگاه وموقعیت آنها نزد فرشتگان دیگر دارد ودر آن هنگام که از نامه های یادآوری کننده همراه با ارائه دهندگان آنها یاد می کند، به وصف کرامت می خواند: ﴿فِی صُحُفٍ مُکرَّمَةٍ... * بِأَیدِی سَفَرَةٍ* کرامٍ بَرَرَةٍ﴾(31) که یادآور قیامت است وتنهایی او(32).
گفتنی است که انواع کرامات الهی مذکور در قرآن را در دو نوع تکریم عام وتکریم خاص می توان جای داد: نوع اول این توجّهات وکرامات، عام است وهمگی انسان ها اعم از زن ومرد، مؤمن وکافر و... را شامل می شود که بیان گر صفت رحمانیت خداوند است. همان گونه که در تفسیر صفت «رحمان» آمده، رحمان در مقابل رحیم بوده وآن نوعی از کرامت خداوندی است که تمام بشر را دربر می گیرد(33). کراماتی چون حق حیات وخلقت انسان، قدرت اراده واختیار، قدرت تعقل واندیشه، مسخّر قرار دادن دیگر موجودات برای انسان، فراهم کردن اسباب هدایت انسان مانند فرستادن رسول ظاهری وباطنی از این جمله اند.
نوع دیگر کرامات الهی به بشر، خاص بوده وتنها انسان هایی را شامل می شود که راه حقیقت را یافته اند وایمان به خدا دارند. خداوند به این دسته از انسان ها، رحمت خاصی عطا کرده که غیر مؤمنان، از آن بی نصیبند. از این نوع کرامت ورحمت در لسان قرآن وتفاسیر، به رحمت خاص یاد شده است. مفسران در معنای «رحیم» گفته اند که نوعی از رحمت خاص پروردگار است که تنها مؤمنان را شامل می شود: ﴿وکانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً﴾(34) ونیز خداوند می فرماید: ﴿إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ﴾(35).(36)
به هر حال، تعدد آیات قرآنی مربوط به موضوع کرامت انسانی بیان گر آن است که هیچ مکتبی به اندازه اسلام برای انسان ارزش واهمیت قائل نشده است(37).
قرآن انسان را جانشین خدا بر روی زمین می داند(38) ووی را موجودی می خواند که فرشتگان بر او سجده کرده اند(39)، همه آسمان ها وزمین در تسخیر او هستند وموجودات جهان آفرینش سرتمکین در برابر او فرود آورده اند(40). در نظر اسلام، انسان مقام وارزش والایی دارد وخداوند، سروری موجودات زمین وآسمان را برای او فراهم ساخته است. روح خدا در آدم دمیده شده وشایسته تکریم وتعظیم گردیده وحتی فرشتگان مأمور شده اند که بر او سجده کنند. انسان در نظر اسلام دارای مقام خلیفة الله است(41). در این زمینه آیات وروایات فراوان وجود دارد، به ویژه آیه ای از سوره اسراء کرامت انسانی را با وضوح هرچه تمام تر اعلام می دارد:
﴿وَلَقَدْ کرَّمْنا بَنِی آدَمَ وحَمَلْناهُمْ فِی اَلْبَرِّ واَلْبَحْرِ ورَزَقْناهُمْ مِنَ اَلطَّیباتِ وفَضَّلْناهُمْ عَلی کثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً﴾(42)؛
وبه راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، وآنان را در خشکی ودریا [بر مرکب ها] برنشاندیم، واز چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، وآنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم.
گفتنی است که از نظر اسلام، همان طور که از پاره ای آیات از جمله آیه ٢٩ از سوره بقره برمی آید، همه انسان ها صرف نظر از دین ومذهب واعتقادات واعمال ورفتار آنها دارای کرامت هستند، هرچند که انسان باتقوا دارای فضیلت وکرامتی بیشتر است. به دیگر سخن، هر انسان کرامت ذاتی دارد، اما گروهی از انسان ها علاوه بر کرامت ذاتی دارای کرامت ارزشی یا اکتسابی نیز هستند که بنا به آیه معروف: ﴿إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اَللهِ أَتْقاکمْ﴾(43) با تقوا به دست می آید. اسلام به ویژه بر این کرامت تأکید دارد، درحالی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر وقوانین کشورها، به این کرامت توجه چندانی نشده است(44). البته دلیل چنین امری بدیهی می نماید؛ در این دست از اعلامیه ها که بر مبنای تفکر انسان مدارانه واومانیستی ولیبرالیستی غربی نگاشته شده، نظام ها واندیشه های سکولار حاکم بر جوامع غرب، مبنای کرامت را در خود انسان وفرد جای داده اند وانسان وارزش های صرف انسانی ومادی را جای گزین خدا وارزش های الهی نموده اند ودر حقیقت وبرخلاف تفکر اسلامی، خاست گاه کرامت های انسانی را الهی ندیده اند وبلکه آن را بشری پنداشته اند وآن را در دایره حقوق طبیعی انسان ها تعریف کرده اند ولذا مبنای جعل آن را غالبا بشری ونه الهی به شمار می آورند. به همین دلیل، برخی از مواد این اعلامیه ها با پاره ای از موازین ادیان الهی واز جمله اسلامی دارای درجاتی از مغایرت است.
همان طور که آیات الهی، منشأ وخاست گاه کرامت های انسانی را الهی می بینند، روایات اسلامی نیز چنین دیدگاهی اصولی دارند. در این گونه روایات در موضوعاتی مانند «کرم»، «کرامه»، «کریم»، «کرام»، و«إکرام» به موضوع کرامت پرداخته شده است وصفات متعدد الهی ودر رأس آنها تقوا که مایه تقرب به درگاه ذات احدیت می گردد، از مؤلفه های تحقق کرامت به حساب آمده است.
امام علی (علیه السلام) فرموده اند:
لا کرم کالتقوی(45)؛
هیچ کرمی مانند تقوا نیست.
من اتّقی ربّه کان کریما(46)؛
هرکس تقوای الهی پیشه کند، کریم است.
إنّما الکرم التنزّه عن المعاصی [المساوی](47)؛
به درستی که کرم به معنای اجتناب از گناهان وبدی هاست.
الکرم حسن السجیة واجتناب الدنیة(48)؛
کرم به معنای سجایای نیکو واجتناب از پستی هاست.
أملک علیک هواک وشحّ بنفسک عمّا لا یحلّ لک، فإنّ الشحّ بالنفس حقیقة الکرم(49)؛
هوای نفس بر تو سیطره دارد، بر نفست از آن چیزی که بر تو حلال نیست، بخل ورز واز او دریغ دار؛ زیرا در حقیقت این امساک نفس، عین واقعیت کرم است.
الکرم نتیجة علوّ الهمة(50)؛
کرم وکرامت نتیجه علو همت است.
من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهوته(51)؛
کسی که نفس او کریم وبزرگوار شود، شهوتش بر او خوار وضعیف می گردد.
الکریم من تجنّب المحارم وتنزّه عن العیوب(52)؛
کریم کسی است که از محارم اجتناب نموده وخود را از عیب ها منزه می دارد.
یستدلّ علی کرم الرجل بحسن بشره وبذل برّه(53)؛
کرامت مرد با روی گشاده وبذل وبخشش نیکویی هایش اثبات می گردد.
الکریم یعفو مع القدرة، ویعدل مع الإمرة ویکفّ لسانه، ویبذل إحسانه(54)؛
کریم کسی است که هنگام قدرت عفو می کند ودر هنگام امارت وامیری عدالت می ورزد وزبانش لجام دارد ونیکی هایش را بذل وبخشش می کند.
هم چنین در روایت جالبی، پیامبر مکرم اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، کرامت را با تدین یکی دانسته وفرموده اند: «کرم الرجل دینه(55)؛ کرامت هر شخصی در دین وی نهفته است». در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) سه چیز را دال بر کرامت فرد می داند که عبارتند از حسن خلق، فروخوردن خشم وچشم پوشی وگذشت(56).
بدیهی است که همه این روایات ودیگر اشارات قرآنی، سرچشمه کرامت انسانی وبشری را در دیانت وفطرت الهی انسان جست وجو می کنند ومعنای واقعی ومتعالی آن را از این منظر می نگرند. البته به کرامت، نه تنها از زاویه فردی واخلاقی که از زوایای اجتماعی، سیاسی واقتصادی نیز چنین نگریسته می شود وکاملا می توان این برداشت از کرامت وجایگاه آن را در تعاملات اجتماعی وسیاسی ملاحظه نمود؛ هم چنان که امام (علیه السلام) نیز ویژگی های دولت کریمه را در تقابل با دولت فرومایه چنین به تصویر کشیده است:
دولة الکریم تظهر مناقبه، دولة اللئیم تکشف مساویه ومعایبه(57)؛
دولت کریمه دولتی است که مناقب ونیکی های آن آشکار می شود ودولت فرومایه ولئیم، دولتی است که بدی ها ومعایب آن بروز می یابد.
ج) کرامت انسانی در عصر ظهور
١. زوال کرامت ها از ملاحم قبل از ظهور
در بسیاری از روایات منقول از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ومعصومان (علیهم السلام) از زوال کرامت انسانی وبروز ناامنی ها، بی عدالتی ها، جنگ ها، هرج ومرج ها وفتنه های فراوان وفساد گسترده به عنوان ملاحم ونشانه های ظهور مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وویژگی عصر غیبت یاد شده است، از جمله خطبه ١٣٨ نهج البلاغه(58) چنین مضامینی دارد؛ هم چنان که پیامبر مکرم اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این زمینه می فرماید:
منّا مهدی هذه الامّة إذا صارت الدنیا هرجا ومرجا وتظاهرت الفتن وتقطّعت السبل وأغار بعضهم علی بعض فلا کبیر یرحم صغیرا ولا صغیر یوقّر کبیرا فیبعث الله عند ذلک مهدینا التاسع من صلب الحسین یفتح حصون الضلالة وقلوبا غفلاء یقوم فی الدین فی آخر الزمان کما قمت به فی أوّل الزمان ویملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا(59)؛
مهدی این امت از ماست. هنگامی که در دنیا هرج ومرج شده وفتنه ها آشکار شود وراه ها مورد راه زنی قرار گرفته وبعضی از مردم به بعض دیگر تهاجم کنند وبزرگ به کوچک رحم نکند وکوچک تر احترام بزرگ تر را نگه ندارد، در چنین زمانی مهدی ما که نهمین امام از صلب حسین است برج وباروهای گمراهی وقلب های قفل شده را فتح می کند ودر آخر الزمان برای دین قیام می کند؛ همان طور که من در اول زمان، بدین قیام مبادرت کردم. او زمینی را که از جور پر شده، از عدل وداد، پر وسرشار می سازد.
امام علی (علیه السلام) در خطبه ١٠٨ نهج البلاغه با جملاتی مانند: «تفیض اللئام فیضا وتغیض الکرام غیضا...» عصر فرومایگی قبل از ظهور وفراگیری لئامت وندرت یابی کرامت را به خوبی تشریح فرموده اند؛ دوره ای که همانند جامعه هابزی، انسان ها گرگ یک دیگر شده ودرنده خویی جای انسانیت ومدنیت را می گیرد.
این ملاحم که مسخ همه ارزش ها وکرامت های الهی وانسانی را دربر دارد، از دید امام (علیه السلام) چنین بیان شده است:
پس در آن هنگام که بر شما تسلط یابند، باطل بر جای خود استوار شود وجهل ونادانی بر مرکب ها سوار وطاغوت زمان عظمت یافته ودعوت کنندگان به حق اندک وبی مشتری خواهند شد. روزگار چونان درنده خطرناکی حمله ور شده وباطل پس از مدّت ها سکوت، نعره می کشد. مردم در شکستن قوانین خدا دست در دست هم می گذارند ودر جدا شدن از دین متحد می گردند ودر دروغ پردازی باهم دوست ودر راست گویی دشمن یک دیگرند. وچون چنین روزگاری می رسد، فرزند با پدر دشمنی می ورزد وباران خنک کننده، گرمی وسوزش آورد، پست فطرتان ولئیمان همه جا را پر ولب ریز می نمایند وافراد با کرامت وبزرگوار به شدت کم یاب وکاسته می گردند. مردم آن روزگار چون گرگان وپادشاهان چون درندگان، تهی دستان طعمه آنان ومستمندان چون مردگان خواهند بود، راستی از میانشان رخت برمی بندد ودروغ فراوان می شود. با زبان تظاهر به دوستی دارند، اما در دل دشمن هستند. به گناه افتخار می کنند واز پاک دامنی به شگفت می آیند واسلام را چون پوستینی وارونه می پوشند.
بدیهی است در چنین زمانی با تکریم دون پایگان، مجالی برای احترام به کرامات واقعی انسانی نخواهد بود ومؤمنان وشیعیان ذلیل خواهند شد.
در این باره علامه مجلسی از غیبت نعمانی حدیثی را از امام علی (علیه السلام) بدین شرح نقل نموده است:
روزی بیاید که شیعیان مانند بز باشند که شیر نداند دست روی کدام یک از آنها بگذارد! یعنی عزت آنها از دست رفته وکسی احترامی برای آنها قائل نیست وکسی ندارند که در کارهای خود به وی پناه برند(60).
٢. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مظهر کرامت ها وسرآمد کریمان
امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) همانند جد خویش اکرم الاکرمین وخاست گاه کرامت است. پیامبر مکرم اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بارها خود را چنین متصف می نمود ومی فرمود: «أنا أکرم الأکرمین»(61) یا «أنا أکرم ولد آدم علی ربّی»(62). هم چنین با توجه به روایات فراوانی که سنت وسیره امام عصر را هم سان سنت وسیره نبوی وعلوی به شمار می آورند، بسیار بدیهی است که دولت تحت فرمان مهدوی، بر محور کرامت ولحاظ عالی ترین حد کرامت های الهی وانسانی حرکت کند وتبلور یابد. در همین زمینه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید:
سنّته سنّتی یقیم الناس علی ملّتی وشریعتی ویدعوهم إلی کتاب ربّی (عزَّ وجلَّ)(63)؛
سیرت وسنت او، سیرت وسنت من است. مردم را بر دین وآیین من به پا خواهد داشت وآنان را به کتاب پروردگارم دعوت می کند.
ویا امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:
إنّ قائمنا إذا قام لبس لباس علی وسار بسیرته(64)؛
به درستی که قائم ما در هنگام قیام، لباس علی را پوشیده وبه سیره او حرکت وعمل می کند.
مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) همانند سایر ائمه هدی مظهر کرامت، انس وشفقت ودل سوزی با مردم بوده وپناه گاه عالمیان است واین مقام جز در قالب امامت شیعی تصور شدنی نیست. این مطلب در روایت امام رضا (علیه السلام) این گونه توصیف شده است:
الإمام الأنیس الرفیق والوالد الشفیق والأخ الشفیق والامّ البرّه بالولد الصغیر مفزع العباد فی الداهیة النأد(65)؛
امام، آن هم دم همراه وآن پدر مهربان وبرادر تنی (که پشتیبان برادر) بوده وهمانند مادر دل سوز به فرزند خردسال وپناه گاه بندگان در واقعه هول ناک است.
یکون أولی الناس بالناس من أنفسهم، وأشفق علیهم من آبائهم وامّهاتم، ویکون أشدّ الناس تواضعا لله (عزَّ وجلَّ)، ویکون آخذ الناس بما یأمر به، وأکفّ الناس عمّا ینهی عنه... ویکون أعلم الناس وأحکم الناس وأتقی الناس وأحلم الناس، وأسخی الناس وأعبد الناس... وتنام عیناه ولا ینام قلبه...(66)؛
او برای مردم از خودشان سزاوارتر، از پدر ومادرشان مهربان تر ودر برابر خداوند از همه متواضع تر است. آن چه به مردم فرمان می دهد، خود بیش از دیگران به آن عمل می کند وآن چه مردم را از آن نهی می کند، خود بیش از همگان از آن پرهیز می کند.... او عالم ترین، حکیم ترین، باتقواترین، صبورترین، بخشنده ترین وعابدترین مردمان است... واگر چشمان او به خواب رود، قلبش بیدار است...
امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، سرآمد کریمان عالم، متواضع ترین فرد جهان بشری در برابر خداوند بوده(67) ودر شتاب به سوی نیکی ها وبزرگواری ها، مجاهد ومجتهدی سخت کوش است(68). او کمال موسی، شکوه عیسی وشکیبایی ایوب را دارد(69) ومی توان وی را سرآمد تهجدپیشگان وشب زنده داران وساجدان به درگاه الهی به شمار آورد. امام کاظم (علیه السلام) اوصاف عبادی امام غایب را چنین برشمرده است:
او [مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)] بر اثر تهجد وشب زنده داری رنگش به زردی متمایل است.
پدرم فدای کسی باد که شب ها در حال سجده ورکوع، طلوع وغروب ستارگان را مراعات می کند... او چراغ هدایت در تاریکی های مطلق است.
پدرم فدای کسی که به امر خدا قیام می کند.
اوصاف کریمانه امام عصر به کرات در روایات مورد تأکید قرار گرفته است؛ همان طور که امام علی (علیه السلام) با ذکر این اوصاف، بزرگواری وکرامت فرزند دوازدهم خود را مایه پناه وگردهم آیی مسلمین وتجدید عزت وعظمت آنها به حساب آورده است:
مردی است نیرومند، شمشیری از شمشیرهای خدا، بزرگی است بخشنده وبا استقامت. فرق او به قله عظمت می ساید وبزرگواری همیشگی او بر بهترین اصول استوار است... پناه دادن وی به مردم بی پناه از شما بهتر، علمش از شما افزون تر وجهدش در صله ارحام از همه بیشتر است.
خداوندا با بیعت کردن با وی، مردم را از اندوه بیرون آور ومسلمانان را از پراکندگی نجات ده!...(70)
٣. کرامت های انسانی با خاست گاهی الهی
حکومت جهانی امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در پی فراهم آوردن اسباب تقرب الی الله وبرداشتن موانع این مسیر است ومی خواهد وعده الهی(71) تفوق جهانی اسلام بر سایر ادیان را محقق نماید ودر سایه حاکمیت امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، بانگ توحید را همه جا فراگیر سازد وشرک وکفر را نابود کند. اساسا حیات معنوی وجه تمایز انسان با سایر موجودات است وهمین حیات، او را به خداوند حیات آفرین می رساند وبه مقام قرب الهی نایل می کند؛ هم چنان که قرآن کریم بر همین مبنا، انسان را به سوی احیای واقعی فرا می خواند:
﴿یا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِسْتَجِیبُوا للهِ ولِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ﴾(72)؛
ای کسانی که ایمان آورده اید، چون خدا وپیامبر، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات می بخشد، آنان را اجابت کنید.
ازاین رو، در زمان حاکمیت جهانی دولت کریمه، این بخش از وجود آدمی ومکارم عالی وارزش های انسانی در همه ابعاد سامان گرفته ورونق وطراوت می یابد واز دلایل فضیلت مداری وکرامت محوری چنین دوره ای، نابودی شرک وبرطرف شدن همه زمینه های صفات رذیله است. به فرموده امام باقر (علیه السلام):
... هرآینه (در زمان امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)) دین محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به هرجا که شب می رسد خواهد رسید وعالم گیر خواهد شد، به گونه ای که بر سطح زمین اثری از شرک نخواهد ماند، همان گونه که خداوند وعده کرده است(73).
در حکومت دین سالار مهدوی، تمایلات وهواهای نفسانی جایی ندارد وبا از بین رفتن بسیاری از گناهان، کرامت های الهی ودروازه های برکت به سوی عالمیان گشوده خواهد شد. امام علی (علیه السلام) در عبارت های مختلفی ضمن شرح تفصیلی این دوران فرموده است:
او [حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)] خواسته ها وامیال را تابع هدایت وحی می کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس های خویش قرار می دهند. در حالی که به نام تفسیر، نظریه های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می کنند، او نظریه ها واندیشه ها را تابع قرآن می سازد(74).... بدی می رود وخوبی باقی می ماند، رونق کشاورزی بی اندازه می شود، زنا، شرب خمر وربا رخت بر می بندد، مردم به عبادت، شریعت ودیانت روی می آورند؛ نماز جماعت رونق می گیرد، عمرها طولانی می گردد، امانات ادا می شود، درختان پرمیوه وبرکات فراوان می گردد، اشرار نابود می شوند، اخیار باقی می مانند ودشمنان اهل بیت باقی نمی مانند(75).
در عصر ظهور کرامت های الهی وبشری در بستر احیای امر به معروف ونهی از منکر تحقق می یابد و«مهدی ویاران او امر به معروف ونهی از منکر می کنند»(76) وخداوند به وسیله حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) این امت را پس از آن که تباه شده اند، اصلاح می کند(77) واو آثار گمراهی وهوا وهوس را نابود خواهد کرد؛ همان طور که در دعای ندبه که آهنگ فراق ونوای جدایی از امام غایب بوده، این اشاره آمده است:
أین طامس آثار الزیغ والأهواء، أین قاطع حبائل الکذب والإفتراء؛
کجاست آن که ریسمان های دروغ وافترا را خواهد گسیخت؟ کجاست آن که آثار گمراهی وهوی وهوس را نابود خواهد کرد؟
بر همین منوال، امام هیچ بدعتی را وا نمی گذارد، مگر این که آن را ریشه کن کند واز هیچ سنتی الهی نمی گذرد، مگر این که آن را برپا نماید(78). هم چنین از اقدامات اساسی جهت تمهید وبسترسازی احیای کرامت ها وفضایل عالی در جامعه آخر الزمان، نابودی شیطان به دست امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. علامه مجلسی در بحار الأنوار در ذکر روایتی نقل می کند که از امام صادق (علیه السلام) درباره «وقت معلوم» که خداوند به شیطان فرمود منتظر آن باشد(79) پرسیدند وایشان فرمود:
روز قیام قائم ماست؛ وقتی خداوند او را برانگیخته می کند (وآماده قیام است) ودر مسجد کوفه است. در آن وقت شیطان درحالی که با زانوهای خود راه می رود، به آن جا می آید ومی گوید: ای وای از خطر امروز! قائم پیشانی او را می گیرد وگردنش را می زند. آن موقع روز وقت معلوم است که مدت او به آخر می رسد(80).
بدین ترتیب، عصر ظهور، دوران تکمیل وتتمیم مکارم اخلاقی وکرامت های انسانی خواهد بود؛ دوره ای که با عملیات اصلاحی دولت مهدوی، آدمیان به نهایت تزکیه نفسانی، بلوغ وتکامل اخلاقی می رسند وایمان آنها از حیث عقیدتی وعمل کامل می شود ومسلمانان ومؤمنان عزت می یابند ومنافقان وبی دینان ذلیل می گردند؛ همان گونه که در دعای افتتاح، این وضعیت آرمانی وکریمه این گونه از خدا مطالبه گردیده است:
اللّهمّ إنّا نرغب إلیک فی دولة کریمة تعزّ بها الإسلام وأهله وتذلّ بها النفاق وأهله؛
خدایا! از تو امید داریم که دولت با کرامت امام زمان را به ظهور آوری، واسلام واهلش را با آن عزت بخشی، ونفاق واهل نفاق را ذلیل وخوار گردانی.
۴. کرامت محوری وکرامت خواهی در ادعیه امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)
در مجموعه دعاهای حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) که «صحیفه مهدیه» یا «صحیفة المهدی»(81) نامیده می شود نیز کرامت خواهی وکرامت محوری موج می زند. برای نمونه در دعای معروف زیر امام (علیه السلام) ضمن درخواست هدایت الهی به منزله مبنای کرامت (وأکرمنا بالهدی)، راه کارهای فراوانی را برای همه قشرهای اجتماعی در کسب کرامت از مسیر اطاعت الهی ودوری از معاصی ومحرمات الهی بیان می فرمایند:
بارالها! به ما توفیق فرمان برداری وپرهیز از گناه ونافرمانی ونیت پاک وبی آلایش وشناخت ومعرفت به آن چه نزد تو ارزش مند است، عطا فرما وما را به هدایت وپایداری تکریم نما وزبان ما را به صدق وصواب بر کلام حکیمانه وشایسته گویا ساز ودل ما را از علم ومعرفت لب ریز فرما وشکم ما را از اطعام حرام وشبهه ناک پاک گردان ودست ما را از ظلم وتعدی وتجاوز باز دار وچشم ما را از گناه وخیانت محفوظ دار وگوش ما را از شنیدن سخنان بیهوده وغیبت مسدود گردان! به دانش مندان ما زهد وبی رغبتی به دنیا ونصیحت وخیرخواهی وبه دانش آموزان ما جدّیت وشوق ورغبت وبه شنوندگان، پیروی وپندپذیری وبه بیماران مسلمان شفا وآسایش وبه مردگان آنان رأفت ورحمت، به پیرمردان ما وقار ومتانت، به جوانان، بازگشت به سوی تو وتوبه، وبه زنان، حیا وعفت عنایت فرما وبه ثروت مندان تواضع وسعه صدر وبه فقیران صبر وقناعت وبه رزمندگان نصرت وپایداری وبه اسیران آزادی وآسایش وبه امیران وفرماندهان دادگری ومهربانی وبه مردم انصاف وسرشت نیک عطا فرما! وبه توشه وسرمایه حجاج وزائران برکت عنایت کن وحج وعمره ای که بر آنان واجب ساخته ای، ادا فرما! به فضل ورحمتت ای مهربان ترین مهربانان(82).
این عبارت زیبا، بلند ومتعالی از ادعیه امام غایب به خوبی نشان می دهد که در اندیشه اسلامی ومهدوی کرامت های انسانی بدون ابتنای بر مبادی ایمانی وتوحیدی فاقد معنا ودلالت لازم بوده واین ارزش ها چه در حوزه های فردی وچه در تعاملات اجتماعی بر مبنای عمل به آموزه های دینی واتصاف به اخلاقیات اسلامی شکل می گیرد.
۵. بیعت نامه مهدوی، منشور کرامت مداری وبشردوستی
بدیهی است که رعایت کرامات انسان ها وحقوق بشردوستانه - مبتنی بر آیین توحیدی اسلام - تنها به امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ختم نمی شود، بلکه یاران وی نیز عالم وعامل به این حقوق ومظهر آن در تعاملات فردی واجتماعی هستند؛ زیرا آنان به خداوند وامام خود شناخت فراوان دارند وبا آگاهی کامل در میدان حق حضور دارند؛ هم چنان که امام علی (علیه السلام) درباره ایشان فرموده است:
رجال عرفوا الله حقّ معرفته وهم أنصار المهدی فی آخر الزمان(83)؛
مردانی که خدا را آن چنان که باید، شناخته اند، یاران مهدی در آخر الزمانند.
ویا امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
رجال کأنّ قلوبهم زبر الحدید لا یشوبها شک فی ذات الله أشدّ من الحجر(84)؛
آنان مردانی اند که گویا دل هایشان پاره های آهن است واز سنگ سخت ترند وهیچ تردیدی در ذات خداوند ندارند.
کرامت محوری یاران مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار طبیعی است؛ زیرا این یاوران، از پیشوایی خود الگو گرفته اند وروزها وشب ها را با یاد معبود سپری می کنند وروح بندگی ورازونیاز با جانشان درهم آمیخته، همواره خود را در محضر خدا می بینند واز یاد او لحظه ای غفلت نمی ورزند. روایات متعددی مؤید این مطلب است؛ چنان که امام باقر (علیه السلام) فرموده اند:
گویا قائم ویارانش را در نجف اشرف می نگرم؛ توشه هایشان به پایان رسیده ولباس هایشان مندرس شده است، جای سجده بر پیشانیشان نمایان است، شیران روزند وراهبان شب(85).
امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با یاران عابد وزاهد خود جهت شروع عملیات اصلاحی والهی عدالت گسترشان، میثاقی می بندند که به حق می توان آن را منشور حقوق بشردوستانه وکرامت محورانه دولت مهدوی به شمار آورد؛ بیعتی که امام علی (علیه السلام) در وصف آن فرموده اند:
یبایعون علی أن لا یسرقوا ولا یزنوا، ولا یسبّوا مسلما ولا یقتلوا محرّما ولا یهتکوا حریما محرّما ولا یهجموا منزلا ولا یضربوا أحد إلاّ بالحقّ ولا یکنزوا ذهبا ولا فضّة ولا برّا ولا شعیرا ولا یأکلوا مال الیتیم ولا یشهدوا بما یعلمون...(86)؛
با او بیعت می کنند که هرگز دزدی نکنند، زنا نکنند، مسلمانی را دشنام ندهند، خون کسی را به ناحق نریزند، به آبروی کسی لطمه نزنند، به خانه کسی هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا ونقره وگندم وجو ذخیره نکنند، مال یتیم را نخورند، در مورد چیزی که یقین ندارند گواهی ندهند، مسجدی را خراب نکنند، مشروب نخورند، حریر وخز نپوشند، در برابر سیم وزر سر فرود نیاورند، راه را بر کسی نبندند، راه را ناامن نکنند، گرد هم جنس بازی (و اعمال منافی عفت) نگرایند، خوراکی را انبار نکنند، به کم قناعت کنند، طرفدار پاکی باشند، از پلیدی گریزان باشند، به نیکی فرمان دهند، از زشتی ها باز دارند، جامه های خشن بپوشند، خاک را متکای خود سازند، در راه خدا حقّ جهاد را ادا کنند و...
این میثاق الهی وبشردوستانه یک جانبه نیست وامام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیز خود را بدان مکلف می داند. امام علی (علیه السلام) می فرماید:
... ویشترط علی نفسه لهم، أن یمشی حیث یمشون ویلبسون کما یلبسون ویرکب کما یرکبون ویکون من حیث یریدون ویرضی بالقلیل ویملأ الأرض بعون الله عدلا کما ملئت جورا، یعبد الله حقّ عبادته، ولا یؤاخذ حاجبا ولا بوّابا(87).
... او نیز در حق خود تعهد می کند که از راه آنها برود، جامه ای مثل جامه آنها بپوشد، مرکبی همانند مرکب آنها سوار شود؛ آن گونه که مردم می خواهند وبه کم راضی وقانع شود، زمین را به یاری خداوند پر از عدالت کند؛ چنان که پر از ستم شده باشد، خدا را آن طور که شاید بپرستد وبرای خود حاجب ونگهبان ودربان اختیار نکند.
امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بر مبنای همین میثاق الهی وکریمانه، «یارانش را در همه شهرها پراکنده می کند وبه آنان دستور می دهد که عدل واحسان را شیوه خود سازند وآنان را فرمان روایان اقلیم های مختلف می گرداند وبه آنان فرمان می دهد که شهرها را آباد سازند»(88). امام (علیه السلام) در حفظ حقوق وکرامت مردم وبه ویژه بی نوایان بسیار کوشا بوده وبر کارگزاران خود در این امر نظارت شدیدی دارد. به تعبیر روایات، «مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)» بخشنده ای است که مال را به وفور می بخشد، بر کارگزاران ومسئولان دولت خویش بسیار سخت می گیرد وبر بی نوایان بسیار رئوف ومهربان است»(89) وبه همین دلیل، حاصل چنین سیره الهی وکرامت محورانه، تعظیم وتکریم امت اسلامی خواهد بود؛ به فرموده پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم):
یخرج فی آخر امّتی المهدی، یسقیه الله الغیث وتخرج الأرض نباتها ویعطی المال صحاحا وتکثر الماشیة وتعظم الامّة(90)؛
در پایان روزگار امت من، مهدی خروج می کند. خداوند در زمان او زمین را با باران رحمتش سیراب می کند، زمین گیاهانش را می رویاند. او ثروت را به طور مساوی بین مردم تقسیم می نماید. در آن زمان چهارپایان در جهان فراوان شود وامت را تکریم نموده وعظمت می بخشد.
بدین ترتیب در دولت کریمه مهدوی، کرامت انسان ها وحقوق بشردوستانه نه تنها محوریت دارد که به عالی ترین حد خود خواهد رسید. گفتاری از امیر مؤمنان (علیه السلام) بهترین شاهد روایی بر توصیف نوع کرامت بخشی به جامعه انسانی در عصر ظهور است:
سپس به کوفه روی می آورد که قرارگاه ومنزل اوست. برده مسلمان در بندی نمی ماند جز این که او را می خرد وآزاد می سازد وبدهکاری نمی ماند مگر این که دین او را می دهد ومظلمه ای نمی ماند جز این که آن را می پردازد وکشته ای نمی ماند مگر این که دیه او را می دهد... وکشته ای نمی ماند جز این که دین او را می پردازد وخانواده او را تأمین می کند وهمه امور را تدبیر وکارها را تنظیم می نماید تا آن جایی که زمین را سرشار از عدل وداد می نماید، همان گونه که به هنگامه ظهور او، از ظلم وجور لب ریز است(91)...
در چنین وضعیتی که امام (علیه السلام) به منزله ملجأ وقله کرامت واکرم الاکرمین عالمیان بوده، «امت اسلامی به سوی او پناه می برند، آن چنان که زنبوران عسل به سوی ملکه خود پناه می برند؛ عدالت را در سراسر گیتی می گستراند، هم چنان که پر از ستم شده، تا جایی که صفا وصمیمیت صدر اسلام را به آنها باز می گرداند.
«خفته ای را بیهوده بیدار نمی کند وخونی را (به ناحق) نمی ریزد»(92) وبدین ترتیب «ساکنان آسمان، مردم زمین، پرندگان هوا، درندگان صحرا، وماهیان دریا همه وهمه از او خشنود می شوند»(93).
۶. برخی مبانی وشاخصه های کرامت محوری جامعه مهدویت
کرامت محوری وکرامت خواهی جامعه ودولت کریمه مهدوی دارای الزامات ومقوماتی است که می توان از آنها به مبانی وشاخصه های تحقق کرامت های مزبور نیز یاد کرد. روایات بسیاری نیز بر این الزامات ومقومات شاهدند که به گونه ای موجز برخی از آنها می آید:
یکم. عدالت ونفی تبعیض
تحقق عدالت واستیفای کامل حقوق همگان، از اساسی ترین مبانی وپایه های تأمین کرامت ها وارزش های الهی وانسانی به شمار می رود. بدیهی است که عدالت به منزله شعار اصلی حکومت عدل گستر مهدوی، ضامن تحقق این کرامت های عالی خواهد بود؛ به فرموده پیامبر اعظم (صلّی الله علیه وآله وسلّم):
... فیملأ الأرض عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا یرضی عنه ساکن السماء وساکن الأرض...(94)؛
پس زمین را از عدل وقسط پر می کند، همان گونه که از ستم وجفاکاری پر شده بود. هم ساکنان آسمان وهم ساکنان زمین از او خشنود هستند.
هم چنین امام صادق (علیه السلام) سوگند یاد می کند که مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) عدالت را هم چنان که سرما وگرما وارد خانه ها می شود، وارد خانه های مردمان می کند(95).
از سویی اعمال عدالت در جامعه مهدوی بدون تبعیض بوده وحتی بدکاران از عدالت ومساوات امام (علیه السلام) بهره مند می گردند: امام باقر (علیه السلام)، نفی تبعیض پیش گفته را چنین شرح داده است:
... فإنّه یقسم بالسوّیة ویعدل فی خلق الرحمان، البرّ منهم والفاجر(96)؛
آن حضرت (اموال را) برابر تقسیم می کند ومیان همه مردم چه نیکوکار وچه بدکار، به عدالت رفتار می نماید.
عدالت ورزی امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به گونه ای است که در حیطه قضا وقضاوت نیز کرامت قضایی همگان تأمین می شود؛ زیرا امام با استفاده از علم لدنی وبرحسب اشراف بر کنه وباطن وقایع، قضاوت می نماید وحتی به طلبیدن گواه شاهدان نیازی ندارد(97).
دوم. امنیت وصلح همه جانبه وپایدار
تحقق کامل امنیت وصلح فراگیر، از ویژگی های اساسی عصر ظهور است.
خاستگاه بسیاری از حقوق وارزش های بشری در کسب امنیت روانی، جانی، مالی و... نهفته وهمانند تعامل عدالت وکرامت، میان امنیت واقعی وهمه کرامت های عالی، تعاملی مستقیم ودوجانبه وجود دارد؛ زیرا تأمین امنیت به معنای مصونیت بخشی این کرامت ها از هرگونه گزند وآسیب محتمل است. در روایت معروف امام علی (علیه السلام) دوره امنیت وصلح فراگیر جامع ه عادله مهدوی چنین تشریح گردیده است:
اگر به تحقیق، قائم ما قیام کند، به واسطه ولایت وعدالت او، آسمان آن چنان که باید می بارد وزمین نیز رستنی هایش را بیرون می دهد وکینه از دل های بندگان زدوده می شود ومیان دد ودام آشتی برقرار می شود؛ به گونه ای که یک زن میان عراق وشام پیاده خواهد رفت وآسیبی نخواهد دید وهرجا قدم می گذارد، همه سبزه ورستنی است وبر روی سرش زینت هایش را گذارده ونه ددی او را آزار می دهد ونه می ترساند(98).
سوم. فقدان تحمیل عقیده وتکریم اقلیت ها
در دولت کریمه مهدوی، اسلام آیینی برتر ومتعالی است که با براهین واستدلال های روشن به جهانیان معرفی می شود اکثر آنان نیز آن را خواهند شناخت وپذیرفت. اگر معاندان ولجاجت پیشگانی هم به این امر تن ندهند وبه حق ستیزی ادامه دهند، سرانجام مجبور خواهند شد که براساس جریان جهانی وعالم گیری حق جویانه اسلام، بدین حق گرایش یابند. بدین ترتیب، همان گونه که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «وقتی قائم آل محمد قیام می کند، مکانی بر روی زمین باقی نمی ماند مگر این که کلمه طیبه "لا إله الاّ الله محمّد رسول الله" در آن جا به آواز بلند گفته شود»(99).
از سویی چون بخش اعظم جهانیان با میل ورغبت خود به دین اسلام می گروند، تحمیل عقیده در عصر ودولت کریمه مهدوی از اساس باطل وبی بنیاد است. همان طور که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره اجماعی بودن پذیرش حکومت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید:
زمین را همان گونه که از ستم پر شده بود، از عدل سرشار می کند. اهل آسمان ها واهل زمین وپرندگان آسمان به خلافت او رضایت می دهند(100).
البته علاوه بر رضایت همگان از این دولت کریمه واجماعی بودن مشروعیت آن، عالمیان بنا به روایات پیش آمده، از آن فرح ناک ومسرور خواهند بود؛ زیرا محور کار حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) - همان طور که از نامشان نیز برمی آید - هدایت جامعه بشری است که بدیهی می نماید اصل واساس هدایت، بر اقناع می بایستی مبتنی باشد.
بنابر دلالت روایات، حضرت از همان ابتدای ظهور، کتب بدون تحریف زبور، تورات، انجیل و... را نمایان می سازد وبراساس نسخ اصلی آنها با اهل کتاب محاجّه، استدلال وگفت وگو می کند وآن بر آنان حکم می راند تا آن که ایشان به دین اسلام وحکومت جهان شمول مهدوی هدایت گردند(101). اوج اکرام وکرامت بخشی امام (علیه السلام) ودولت ایشان در این است که امام «... بین اهل تورات با تورات وبین اهل انجیل با انجیل وبین اهل زبور با زبور وبین اهل قرآن با قرآن، قضاوت خواهد کرد»(102). بدین سان اگر اقلیت های دینی محدودی هم در جامعه مهدوی وجود داشته باشند، از تکریم آنها واحترام به عقایدشان کوتاهی نخواهد شد(103).
چهارم. رشد عقلانیت، شکوفایی علوم وفن آوری
کمال عقلانیت بشری در دوره ظهور، ضامن تحقق کرامت های عالی الهی وانسانی است. روایات فراوانی بیان گر آن است که عقول مردم در دوره ظهور به بالاترین مرحله کمال خویش می رسد؛ به فرموده امام باقر (علیه السلام):
إذا قام قائمنا وضع یده علی رئوس العباد فجمع به عقولهم وأکمل به أخلاقهم(104)؛ وقتی قائم ما قیام کند، خداوند دست عنایتش را بر سر بندگان می کشد وعقل آنها زیاد می شود وبه واسطه این رشد عقلی، اخلاق آنها نیز کامل می گردد.
در عصر مهدوی دانش بشری به دست آوردهایی مافوق تصور می رسد و٢۵ حرف از ٢٧ حرف کل دانش، کشف ودر میان مردم منتشر می شود؛ همان گونه که امام صادق (علیه السلام) به تفصیل این شکوفایی علوم وبالندگی فن آوری را بیان نموده اند(105). بسیار هویداست که در این دوره طلایی معرفت بشری، کرامت ها وارزش الهی به گونه غریبی بر جوامع انسانی مسلط می گردند وجنبه ملموسی می یابند واین گسترش کرامت ها وحکمت بر جامعه بشری به گونه ای خواهد بود که زنان خانه دار هم حکمت می آموزند وبی نیاز از دیگران براساس احکام الهی ونبوی به قضاوت می پردازند؛ به فرموده امام باقر (علیه السلام):
... به مردم زمان قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) آن چنان حکمتی عطا خواهد شد که حتی زنان در کانون خانه خویش براساس کتاب خدا وسنت پیامبرش عادلانه وآگاهانه داوری می کنند ونیازی به دیگری ندارند(106).
پنجم. تأمین رفاه، بالندگی اقتصادی ومعیشتی
حفظ کرامت های انسانی بدون توجه به رفاه ووضعیت معیشتی مردم درواقع فاقد معنای لازم است ودر اسلام توجه به «معاد» و«معاش» باهم دیده شده وهمین دو لازم وملزوم هم دانسته شده اند. این تلازم در عصر ظهور در نهایت کمال محقق می گردد وهمه انسان ها وبه ویژه مؤمنان از حیث معیشت ورفاه به عالی ترین سطوح ممکن خواهند رسید. توصیف پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از این وضعیت بدین صورت است:
در آن زمان، امت من چنان از نعمت برخوردار شوند که هرگز امتی آن چنان از نعمت برخوردار نشده باشد؛ سرتاسر زمین محصول دهد وهیچ چیز را از آنان دریغ ندارد، اموال انبوه شود. هرکس نزد مهدی آید وبگوید به من مالی ده او بی درنگ می گوید: بگیر(107).
به فرموده امام صادق (علیه السلام)، حضرت ناچیزترین دیون وطلب های شیعیان را حتی اگر سیر وخشخاش باشد، پرداخت می کند و«در دنیا اعلام می دارد که هرکس طلبی از یکی از شیعیان دارد، بیاید بگیرد»(108).
در دولت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) رباخواری از بین می رود(109) واموال توسط حضرت بدون آن که شمارش شوند، تقسیم می گردند(110) وتمام معادن وگنج های زیرزمینی در حکومت او آشکار واستخراج می شوند وبر روی زمین مخروبه ای نمی ماند مگر آن که به وسیله آن حضرت آباد شود(111). بدین ترتیب، جامعه بشری به استغنای کامل خواهند رسید وحتی فقیری برای دریافت زکات، صدقات واعانات یافت نخواهد شد. بخشی از روایات امام صادق (علیه السلام) در این باره بدین صورت است:
... وزمین خزینه های خود را آشکار می گرداند، به نوعی که خلایق همه آنها را در روی زمین می بینند ومرد در آن وقت کسی را می طلبد برای این که از مالش به او اعطا نماید تا این که صله رحم به جا بیاورد ویا این که از وجه زکات چیزی به او بدهد، چنین کسی که اینها را از او قبول نماید، یافت نمی گردد وخلایق به سبب آن چه خدا از فضل خود به ایشان روزی کرده، مستغنی وبی احتیاج خواهند بود(112).
ششم: کمال قوت وسلامت جسمی وروانی
از ضمانت ها وعوامل تحقق کرامت های عالی در دولت کریمه مهدوی آن است که بیماری های جسمی وروانی انسان ها در این دوره از بین می رود وقوای بدنی وروحی مؤمنان به طور شگفت آوری نیرومند می شود. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
هنگامی که حضرت قائم قیام کند، خداوند بیماری ها را از مؤمنان دور می کند وتن درستی را به آنان باز می گرداند(113).
امام زین العابدین (علیه السلام) این وضعیت را این گونه تشریح می نمایند:
هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند آفات وبیماری وبلایا را از شیعیان ما دور خواهد کرد وقلب های آنان را به مانند پاره های آهن خواهد ساخت وقوت وتوان مردان ایشان را به اندازه چهل مرد افزون خواهد نمود. در آن هنگام شیعیان حاکمان زمین وسروران آن خواهند گشت(114).
کرامت بخشی به مؤمنان در این دوره به جایی خواهد رسید که توانایی های شنوایی وبینایی آنها توسعه بی بدیل وشگفت آوری خواهد یافت؛ آن گونه که مؤمنان در شرق وغرب هم دیگر را با وجود اختلاف وبعد مکانی، مشاهده خواهند نمود(115)؛ وبه فرمایش امام صادق (علیه السلام):
هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند در دستگاه شنوایی وبینایی شیعیان ما گستردگی وکشش ویژه ای می بخشد تا میان آنها ومهدی ما واسطه ونامه رسان یا فاصله ای نباشد(116).
البته در دولت کریمه، میان برخورداری از سطوح عالی ایمانی وکرامت های اعطایی خداوند متعال، رابطه مستقیمی وجود دارد واین گونه قابلیت ها واستعدادها در مؤمنان واقعی که همان شیعیان هستند، رؤیت پذیر وتحقق یافتنی است.
هفتم. رعایت ومحترم شمردن حریم های خصوصی وعمومی
در نظریه ها ومکاتب مردم سالار امروزین، دخالت وتعدی به حریم خصوصی افراد ویا عدم پاسخ به مطالبات در حوزه حقوق عمومی، از نشانه های حکومت های بسته وجامع القوا (توتالیتر) است که خواه ناخواه نتیجه چنین عمل کردی، تضییع وتضییق کرامت ها وحقوق انسان ها خواهد بود. دولت کریمه مهدوی از این قبیل آفات ونقایصی به دور است ودر مقابل چنین نظام های سرکوب گری قرار دارد. لذا در این حکومت، هرگونه تجاوز به حقوق عمومی وخصوصی مردم به شدت نفی وبا آن مقابله می گردد. برای نمونه در دولت کریمه، حتی اشراف بر منزل دیگران، یا ریزش آب از ناودان منازل به محیط عمومی ویا اشراف مسجد به خانه های مردم ویا ساخته شدن بخشی از یک بنا در راه های عمومی، با برخورد حکومت مواجه خواهد شد واین موارد هرچند با تخریب مسجد برطرف می گردد. روایت امام صادق (علیه السلام) گواه روشنی بر این کرامت خواهی ودفاع از حقوق خصوصی وعمومی مردم در این دوره آرمانی است:
هنگامی که قائم ما قیام کند، چهار مسجد را در کوفه منهدم می کند وهیچ مسجد مشرفی را نمی گذارد مگر این که کنگره واشراف آن را خراب نماید وبه حال ساده وبدون اشراف گذارد؛ شاه راه ها را توسعه می دهد؛ هر گوشه ای از خانه ها را که در راه عمومی قرار دارد، اصلاح می کند وناودان هایی را که مشرف به راه مردم است، برمی دارد؛ هر بدعتی را برطرف می سازد وهر سنتی را باقی می گذارد(117)...
در حدیث مشابه دیگری، امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
ووسّع الطریق الأعظم، وکسر کلّ جناح خارج فی الطریق، وأبطل الکنف والمیازیب إلی الطرقات...(118)؛
راه های اصلی را توسعه می دهد، بالکن هایی که به داخل راه ها آمده از بین می برد، ناودان هایی را که به کوچه ها می ریزد، برمی دارد...
نتیجه
جامعه بشری از دیرباز به کرامت وحقوق انسانی اهمیت می داده است. اعلامیه جهانی حقوق بشر (١٩۴٨ میلادی) مبتکر این حقوق نبوده، بلکه ادیان الهی به ویژه اسلام از نخستین مدافعان کرامت انسانی وحقوق بشردوستانه بوده اند.
امروزه وضع حقوق بشر، به دلایل متعددی از جمله فقدان ضمانت اجرا وکارآیی لازم این گونه اعلامیه ها ومیثاق ها واستفاده سیاسی ابزاری از آنها، بحرانی تر واسف ناک تر گشته وحتی علوم وفنون در خدمت پایمال کردن حقوق انسان ها در ابعاد وسیع ودهشت ناک قرار گرفته اند. هم چنین نگاه قرآنی وروایی به موضوع کرامت انسانی، حاکی از متونی غنی وشواهد بسیار ملموسی در این باره است.
این قراین نشان می دهند که هیچ مکتبی به اندازه اسلام برای انسان وکرامت های وی ارزش واهمیت قائل نشده است. آیات الهی وروایات معصومان (علیهم السلام)؛ منشأ وخاست گاه کرامت های انسانی را الهی می دانند وبین این دو تلازم کاملی را برقرار می نمایند.
در مبحث اصلی وتفصیلی مقاله، جایگاه کرامت های انسانی در عصر ظهور تبیین شد ومشخص گردید که زوال این کرامت ها از ملاحم ونشانه های اصلی دوران ماقبل ظهور است. آن گاه با استناد به روایات، امامت شیعی واز جمله امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، مظهر کرامت وسرآمد کریمان دانسته شدند وبر الهی بودن ریشه وخاست گاه کرامت های انسانی در دوره ظهور تأکید گردید. چنان که مستدل گذشت، حتی ادعیه امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیز سرشار از کرامت محوری وکرامت خواهی است. سپس بیعت نامه امام عصر با یاران خویش به گونه ای استدلالی منشور کرامت مداری وبشردوستی آموزه مهدویت مطرح گردید. آن گاه تشریح گردید که کرامت محوری وکرامت خواهی دولت کریمه مهدوی دارای الزامات ومقوماتی است که می توان آنها را مبانی وشاخصه های تحقق کرامت های مزبور یاد کرد. آن الزامات ومقومات عبارت بودند از:
١. عدالت ونفی تبعیض؛
٢. امنیت وصلح همه جانبه وپایدار؛
٣. فقدان تحمیل عقیده وتکریم اقلیت ها؛
۴. رشد عقلانیت، شکوفایی علوم وفن آوری؛
۵. کمال قوت وسلامت جسمی وروانی؛
۶. رعایت ومحترم شمردن حریم های خصوصی وعمومی.
بدین ترتیب، این نوشتار با پاسخ به پرسش اصلی خویش مدعا ومفروضی چنین را تأیید نمود: کرامت انسانی در اندیشه اسلامی وآموزه ودولت مهدوی خاست گاهی الهی دارد؛ انسان نه بر محور انسان مداری، بلکه بر مدار خدامداری به کرامت وبزرگواری می رسد ومیان افزایش تقرّب به درگاه الهی ومماثلت با آن وافزایش کرامت های انسانی رابطه مستقیمی وجود دارد. به همین دلیل، مؤمنان واقعی یعنی شیعیان در دولت مهدوی از بالاترین کرامت ها وتعظیم ها برخوردارند.
در منابع اسلامی، آیات وروایات بسیاری درباره اهمیت دو مقوله اساسی وحیاتی عدالت وامنیت(119) وجایگاه رفیع آنها در تمام ابعاد زندگی بشری وارد شده است. با نگاهی گذرا به روایاتی که درباره امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وعصر ظهور ایشان وارد شده، به خوبی درک می شود که عدالت وامنیت از برترین ومقدم ترین نعمت ها ودست آوردهای امام موعود به بشر خواهد بود. ذکر این مسئله در روایات، متواتر است. انقلاب مصلحانه حضرت به منظور تکمیل دیانت ورسالت نبوی وامامت اصلاح گرایانه معصومان (علیهم السلام)، این نهضت را به پایان خواهد برد وتمام اقوام وملل وآحاد بشری، بدون هیچ گونه تبعیض وگزینشی، طعم وحلاوت عدالت وامنیت مهدوی را خواهند چشید واسلام دین فراگیر خواهد شد ودر جایگاه عادلانه وبایسته خود خواهد نشست.
در این فصل برای فهم وضعیت ونوع حکومت مهدوی در عصر ظهور وشناخت شاخصه های آن از جمله عدالت وامنیت وتعامل این دو مفهوم، افزون بر تفحص در روایات عصر ظهور، به سیره نظری وعملی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ومعصومان (علیهم السلام) وبه ویژه امام علی (علیه السلام) مراجعه خواهد شد. با توجه به اهمیت این موضوع، نوشتار حاضر تلاش دارد با نیم نگاهی به ماهیت، معانی ومنزلت این دو مفهوم در اندیشه اسلامی، جایگاه آنها را نیز در حکومت مهدوی تا اندازه ای روشن سازد.
الف) بی عدالتی وناامنی از شاخصه های اصلی دوره پیش از ظهور
بررسی زمینه های تاریخی بروز وتثبیت بی عدالتی وناامنی در جهان اسلام، مسئله مهمی است که باید به ریشه ودلایل اساسی این پدیده اشاره کرد. ظهور اسلام در عصر جاهلی وحرکت عظیم تمدن ساز پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در طول ٢٣ سال مجاهدت ایشان، به اصلاحات وترقیات اساسی در عصر واجتماع آن روز انجامید، ولی متأسفانه در تمام این مدت، عناصر منحط وفرصت طلب ومرتجع با مقاومت فعالانه در برابر این جنبش، به دنبال زنده کردن ریشه های جاهلیت وشرک واشرافیت پیشین بودند. این باندهای سیاسی - اقتصادی فاسد یا در ساختارهای جدید حل وهضم نشدند ویا این که فریب کارانه خود را جزو گروندگان ومؤمنان به اسلام جای زدند. این حرکت های منافقانه وریاکارانه، همواره مایه نگرانی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود. با ارتحال آن رهبر الهی، ریشه ها وحرکت های گذشته جاهلی دوباره سر برآورد وانقلاب ونهضت انسان ساز ومعنوی نبوی را کند یا منحرف ساخت. برخی نمونه های مهم این انحراف عبارتند از: به شهادت رساندن سه امام نخستین تشیع وبروز فاجعه کربلا که به ترتیب در سال های ۴٠،۴٩ و۶١ هجری بزرگ ترین خسارت ها را به عالم اسلامی وارد ساخت.
انحراف سیاسی امت اسلامی وعامل اساسی تثبیت بی عدالتی وناامنی، ماجرای سقیفه در نیمه اول هجری است. در آن جریان برخی پس از تمرد از دستور ونص صریح نبوی مبنی بر اولویت امام علی (علیه السلام) برای جانشینی، امامت وولایت در عرصه ظاهری ودنیوی را از امام غصب کردند. پس از آن، با احیای ریشه های ارتجاعی زندگی سیاسی - اجتماعی جاهلی وقبیله ای، روند برگشت به این دوران تیره آغاز ودنبال شد.
تبدیل خلافت به ملوکیت وتبعات منفی بعدی آن، انحراف های برخاسته از قضیه سقیفه را کامل کرد. هم چنین با افزایش گم راهی مردم وهواپرستی وهوس زدگی آنها بر اثر سیاست های وقت خلفا وحاکمان ستم گر، امامان معصوم کم کم یاوری مردمی را از دست داند ودر جوّی پر از بی عدالتی وناامنی وخفقان، در نهایت مظلومیت به شهادت رسیدند. از سوی دیگر، این اوضاع نامساعد به غیبت امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) انجامید. تا پیش از آن، سیاست فشار واختناق، امامان را وادار کرده بود تا فعالیت خود را در نهان دارند وگفتار وکردار خویش را همراه با تقیه، در پوشش کتمان ورمز حفظ کنند.
امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در چنین فضایی، در نیمه شعبان سال ٢۵۵ قمری به دنیا آمد.
پنج سال از عمر شریف ایشان در زمان حیات پدر بزرگوارش گذشت؛ هنگامی که دستگاه حاکم خلفای عباسی امام حسن عسکری (علیه السلام) را به زندگی مخفیانه ومحتاطانه واداشته بود. در نهایت، به سبب فشارهای مذکور وگم راهی مردم وهمراهی نکردن آنها، غیبت صغرا از سال ٢۶٠ تا ٣٢٩ قمری به طول انجامید وامام پس از گذشت تقریبا هفتاد سال از غیبت صغرا، از سال ٣٢٩ تاکنون در غیبت کبرا به سر می برد، تا با اجازه الهی ظهور یابد وزمین را پر از عدل وامان کند.
افزون بر این، خودکامگان با حذف امام علی (علیه السلام) از صحنه خلافت، زمینه تحریف شریعت اسلامی ومسخ عدالت آرمانی را آغاز کردند. به یقین، می توان خودکامگی وزورمداری را به منزله بزرگ ترین عامل این تحریف وگسترش جو ناامنی فیزیکی وروانی در جهان اسلام به شمار آورد. درواقع، بخش گسترده ای از تاریخ نظام های سیاسی به نظام های خودکامه اختصاص دارد؛ حکومت هایی که شیوه اعمال قدرتشان بر زور وچیرگی خشونت آمیز واجبار مبتنی بوده وبه دلیل بی عدالتی، نامشروع به شمار می رفته اند. چنین حکومت هایی مجبور بوده اند برای مشروع وموجه نشان دادن خود، به تحریف دین، مفهوم عدالت وحذف مصادیق واسوه های معصومان (علیهم السلام) بپردازند وعملا نیز در کار خویش تا پیش از عصر ظهور، به توفیق دست یافتند. اینان به نفع امنیت کاذب در سایه شمشیر، عدالت آرمانی را مسخ کردند وعقب راندند. در سایه چنین خفقانی، ائمه یازده گانه (علیهم السلام) را به شهادت رساندند وبسیاری از منادیان حق ورهروان آنها را شکنجه، تبعید یا شهید کردند ویا این که با افترا وتهمت وناسزا آنان را از میدان به در ساختند(120).
از سوی دیگر، همواره تهدیدها وحملات پی درپی، از عوامل پدیدآورنده ناامنی در جهان اسلام بوده است. اسلام در طول تاریخ، پیوسته درگیر معارضان ومخالفان سرسخت وکینه توز داخلی وخارجی بوده واین درگیری ومنازعه از گذشته تاکنون به طور مداوم ادامه داشته است. اساسا موقعیت جغرافیایی جهان اسلام از همان ابتدای ظهور وگسترش، به گونه ای بوده که آن را در معرض تاخت وتازها وحملات پی درپی وسهم گین قرار داده است؛ حملاتی چون تهاجم مغول ها، جنگ های تحمیلی صلیبی، هجوم گسترده وهمه جانبه استعمار غربی به جهان اسلام واشغال مستقیم کشورهای اسلامی (قرن ١٩ میلادی و١٣ هجری)، تثبیت ناامنی، ایجاد رکود اقتصادی - اجتماعی، تخریب بنیان های فرهنگی واجتماعی وبه طور کلی انحطاط داخلی مشرق وجهان اسلام را به دنبال داشته که تأثیرات منفی وعقب نگه دارنده آنها تا به امروز باقی است.
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ومعصومان (علیهم السلام) بروز ناامنی ها، بی عدالتی ها، جنگ ها، هرج ومرج ها وفتنه های فراوان را از ملاحم ونشانه های ظهور مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وویژگی های عصر غیبت یاد کرده اند(121). امام علی (علیه السلام) در این زمینه فرموده است:
او [حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)] خواسته ها را تابع هدایت وحی می کند؛ هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس های خویش قرار می دهند. درحالی که به نام تفسیر، نظریه های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می کنند، او نظریه ها واندیشه ها را تابع قرآن می سازد. در آینده، آتش جنگ میان شما افروخته می گردد وچنگ ودندان نشان می دهد. با پستان هایی پر شیر که مکیدن آن شیرین، اما پایانی تلخ وزهرآگین دارد، به سوی شما می آید. آگاه باشید! فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمام داری حاکمیت پیدا می کند که غیر از خاندان حکومت های امروز است وکارگزاران حکومت ها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد. زمین میوه های دل خود را برای او بیرون می ریزد وکلیدهایش را به او می سپارد. او روش عادلانه در حکومت حق را به شما می نمایاند وکتاب خدا وسنّت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را که تا آن روز متروک مانده، زنده می کند(122).
هم چنین پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در پاسخ این پرسش که چه موقعی قائم شما قیام می کند، فرمود: «زمانی که دنیا را هرج ومرج فرا گیرد»(123).
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در روایت دیگری به شکل مفصل تری ناامنی وبی عدالتی پیش از ظهور را چنین بیان فرموده است:
منّا مهدی هذه الامّة إذا صارت الدنیا هرجا ومرجا وتظاهرت الفتن وتقطّعت السبل وأغار بعضهم علی بعض فلا کبیر یرحم صغیرا ولا صغیر یوقّر کبیرا فیبعث الله عند ذلک مهدینا التاسع من صلب الحسین (علیه السلام) یفتح حصون الضلالة وقلوبا غفلاء یقوم بالدین فی آخر الزمان کما قمت به فی أوّل الزمان ویملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا(124)؛
مهدی این امت از ماست. هنگامی که در دنیا هرج ومرج شود وفتنه ها آشکار گردد وراه زنان بر راه ها بایستند وبعضی از مردم به بعض دیگر تهاجم کنند وبزرگ به کوچک رحم نکند وکوچک تر احترام بزرگ تر را نگه ندارد، در چنین زمانی، مهدی ما که نهمین امام از صلب حسین (علیه السلام) است، برج وباروهای گمراهی وقلب های قفل شده را فتح می کند ودر آخر الزمان برای دین به پا می خیزد، همان طور که من در اول زمان، بدین قیام مبادرت کردم. او زمینی را که از جور پر شده، از عدل وداد، سرشار می سازد.
در همین زمینه، محمد بن مسلم از ابا عبد الله (علیه السلام) چنین نقل می کند:
به درستی که برای قیام قائم ما - که بر او درود باد - نشانه هایی است که خداوند (عزَّ وجلَّ) آنها را برای مؤمنان قرار داده است.
او این علامت ها را از امام می پرسد وایشان نیز با اشاره به آیه ١۵۵ سوره بقره، می فرماید:
این که خداوند فرموده است: «وقطعا شما را به چیزی [از قبیل] ترس وگرسنگی وکاهشی در اموال وجان ها ومحصولات می آزماییم وشکیبایان را مژده ده»، یعنی این که مؤمنان پیش از خروج قائم این گونه آزمایش می شوند(125).
شایسته است پیش از این که به وضعیت عدالت وامنیت در عصر حکومت مهدوی اشاره شود، تعاریف این دو مفهوم را بررسی کنیم وجایگاه آنها را در منابع اسلامی بازخوانیم.
ب) مفهوم وجایگاه عدالت
ابهام در تعریف ومعنا از دشواری های بحث مفهوم بنیادی عدالت است. البته این دشواری باعث نشده که مکاتب دینی، سیاسی، اجتماعی و... در ارائه دیدگاه های خود در این باره کوتاهی ورزند. برای مثال، فلسفه واندیشه سیاسی غرب در این زمینه میراثی غنی دارد. در نظر برخی از اندیشه ورزان این حوزه، تعریف وشمارش همه معانی عدالت وهمی بیش نیست واین مفهوم دچار ابهامی علاج ناشدنی است(126). باوجوداین، در اندیشه اسلامی کلمه عدل را معمولا با چند معنا وکاربرد مختلف به کار می برند که برگرفته از قرآن، سنت نبوی وسخنان امام علی (علیه السلام) است. این معانی عبارتند از: راستی، درستی، داد، موزون بودن، رعایت تساوی ونفی هرگونه تبعیض، قرار دادن ونهادن هرچیز در جای خویش، رعایت حقوق افراد ودادن حق به مقدار، رعایت استحقاق ها در افاضه وجود توسط خدای متعال و...
هم چنین عدالت در فرقه ها وگرایش های گوناگون در اندیشه سیاسی اسلام مانند فلسفه سیاسی، فقه سیاسی، اندرزنامه نویسی، ادبیات سیاسی، تاریخ وفلسفه اجتماعی تعریف شده است. در آرای همه متفکران این نحله ها ومکاتب، تعابیر متعدد وهمانندی از مفهوم عدالت به پیروی از قرآن وسنت، صورت گرفته که بخشی از آنها بدین شرح است:
١. عدالت، خصیصه ماهوی نظم الهی حاکم در کائنات(127)؛
٢. عدالت به معنای «وضع کلّ شیء فی موضعه؛ قرار دادن هرچیز در جای خویش»؛
٣. عدالت به معنای «اعطاء کلّ ذی حقّ حقّه؛ حق را به مقدار رساندن» وایفای اهلیت ورعایت استحقاق ها ونفی تبعیض ونامترادف با برابری مطلق؛
۴. عدالت به معنای اعتدال گرایی، میانه روی ورعایت ملکات متوسط(128)؛
۵. عدالت به معنای تعادل سه قوه در نفس ومدینه وسپردن راه بری نفس ومدینه به خرد وخردمندان؛
۶. عدالت به معنای راستی وراست کرداری وراست کردن؛
٧. عدالت به معنای تناسب وتساوی جرم با مجازات در حوزه قضا(129)؛
٨. عدالت به معنای تأمین مصلحت عمومی به بهترین صورت ممکن واصلی ترین مبنای تأمین عمران وامنیت(130)؛
٩. عدالت در مدینه، به معنای تقسیم برابر خیرات مشترک عمومی(131)؛
١٠. عدالت به معنای «حسن در مجموع» وکمال فضایل وجور به معنای «مجموعه وتمام رذایل»(132)؛
١١. عدالت به معنای تقوای فردی واجتماعی وهم سازی با نظم الهی حاکم بر طبیعت؛
١٢. عدالت به معنای انصاف(133)؛
١٣. عدالت به معنای عقد وقرارداد اجتماعی افراد، برای تقسیم کار در زندگی مدنی مبتنی بر شریعت(134)؛
١۴. عدالت به معنای مفهومی هم سان با عقل وخرد عملی(135)؛
١۵. عدالت از دید فقها، به معنای ملکه راسخه ای که باعث ملازمت تقوا در ترک محرمات وانجام دادن واجبات می گردد(136)؛
١۶. عدالت به معنای استقامت در طریق شریعت.
البته برخی از این تعریف ها رواج واجماع بیشتری دارد. برای مثال، امام علی (علیه السلام) وبیشتر متفکران اسلامی از گذشته تاکنون، اذعان داشته اند که عدالت به معنای قرار دادن هرچیز در جای خویش وحق را به مقدار رساندن وایفای اهلیت ورعایت استحقاق هاست. بر مبنای این تعریف، هرچیز باید در جای مناسب خویش قرار گیرد ودر جایگاه خود باید به انجام وظیفه ویژه خود بپردازد. شاهد این مدعا این که در قرآن بر همین اساس در سوره کهف، از دو باغ سبز وخرم با میوه های فراوان سخن می رود:
﴿کلْتَا اَلْجَنَّتَینِ آتَتْ أُکلَها ولَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیئاً﴾(137)؛
هر یک از این دو باغ محصول خود را [به موقع] می داد واز [صاحبش] چیزی دریغ نمی ورزید.
یعنی باغ هم در حقیقت عادل است وعدالت یعنی این که در نظام هستی به وظیفه خود عمل می کند. موجودات دیگر نیز همانند این دو باغ بر پایه عدل استوارند. خواهیم دید که در عصر مهدوی، با حکم فرمایی عدالت، زمین وزمان وطبیعت نیز عدالت پیشه می کنند وبا عمل به وظایف بایسته خویش، بشر را بیشتر بهره مند خواهند کرد ومیوه ها وفایده های پنهان خود را برای بهینه ترین نوع استفاده به بشر تقدیم خواهند نمود.
درباره بیان منزلت عدالت، به دلیل بدیهی ومبرهن بودن شأن والای عدالت، به توضیح فراوان نیازی نیست. تنها ذکر همین نکته بس که مبنا وزیربنای تمامی اصول، در همه اندیشه های سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام، عدالت است.
آیات الهی اشاره دارند که پیامبران را با مشعل های هدایت فرستادیم وبه آنها کتاب ومیزان دادیم تا عدالت را برپا دارند. بنابراین، چه بیانی رساتر از این که قرآن استقرار عدالت وگسترش آن را یکی از دو هدف اساسی وفلسفه بعثت انبیا ذکر کرده(138) وآن را از صفات الهی وبارزترین خصیصه آفرینش ونیکوترین انسان معرفی کرده است(139). هم چنین اساس حکمیت وحکومت در قرآن، ایجاد قسط وعدل در جامعه به شمار می آید. از سوی دیگر، کثرت آیات وروایات درباره عدل وکلمات مترادف ومتضاد این واژه، اهمیت جایگاه این مفهوم در قرآن واحادیث وبه ویژه موارد مرتبط با عصر ظهور را بیان می کند.
ج) مفهوم وجایگاه امنیت
امنیت از مقوله های اساسی است که وجود آن در تمام ابعاد زندگی بشری به گونه ای قابل لمس ومؤثر احساس می شود واز دیرباز تاکنون در حیات انسانی منشأ تحولات ودگرگونی های فراوان شده است. ریشه «امن»، مشتقاتی مانند «ایمان»، «ایمنی» و«استیمان» دارد. این واژه را به مفهوم اطمینان، آرامش در برابر خوف، تفسیر وترجمه کرده اند که بسیار به واقعیت نزدیک است وشامل دو بعد ایجابی وسلبی در تعریف امنیت می شود. از سویی، اطمینان، آرامش فکری وروحی واز سوی دیگر فقدان خوف، دلهره ونگرانی که موجب سلب آرامش واطمینان می گردند، از کاربردهای دیگر این واژه است(140). هم چنین امنیت از موضوعات بسیار مهمی به شمار می آید که در قرآن وروایات به گستردگی آن اشاره شده است. صورت فارسی وعربی این کلمه به اشکال «امنیت» و«امنیه» در متون اسلامی موجود نیست. در مجموع از ریشه یا کلمه «امن»،۶٢ کلمه مشتق شده(141) وحدود 879 بار در قرآن به کار رفته که از این تعداد کاربرد،358 مورد آیات مکی و۵٢١ مورد آیات مدنی به شمار می روند(142). پیوند معنایی ناگسستنی این اصطلاح با کلمه های اسلام، ایمان ومؤمن اهمیت فوق العاده مفهوم امنیت را نشان می دهد. مفهومی که علاوه بر قرآن وروایات، در ادعیه اسلامی وشیعی بسیار دیده می شود.
این مفهوم در منابع اسلامی، عرصه وسیعی دارد وقلمروهای فردی واجتماعی وزمینه های داخلی وخارجی، فکری وروحی، اخلاقی واعتقادی، دنیایی وآخرتی را دربر می گیرد وبا شاخص های ایجابی وسلبی، از هر دو زاویه تعریف شدنی ودست رس پذیر است. البته این امر نسبی ونه مطلق به شمار می رود وتابع وضع، امکانات وتوانایی های هر فرد وجامعه است ونباید آن را تنها به امکانات وتجهیزات نظامی، با اندازه های مادی وفیزیکی یا مقولات اقتصادی ومانند آن تعریف کرد، بلکه مفهومی عمیق تر، ظریف تر وفراگیرتر از موضوعات یاد شده داشته وبر ابعاد روحی، فکری، فرهنگی، اخلاقی، معنوی واعتقادی وارزش های الهی نیز انطباق کامل دارد. قرآن وروایات هرگونه امنیتی را سرچشمه یافته از ایمان واعتقادات معنوی والهی می دانند وخاستگاه هرگونه ناامنی در هر عرصه ای را بی ایمانی وصفات متقابل ایمان مانند شرک، کفر، ظلم واستکبار یاد کرده اند. هم چنین مؤمن وصفات ایمانی، اصلی ترین خاستگاه صدور کنش های امنیت زاست. می توان گفت که بسترسازی حیات معنوی طیبه وحسنه برای تربیت وتهذیب افراد چه در حوزه رفتارهای فردی وچه در عرصه های اجتماعی ودوری آنها از حیات سیئه وغیر ایمانی، اصلی ترین سازوکار تأمین امنیت به شمار می آید. حال، چه در نظام اسلامی باشد، چه در عصر مهدوی وحکومت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف). این نظام باید تلاش کند با تشویق حیات مؤمنانه وپشتیبانی از مؤمنان ومقابله با دشمنان جبهه ایمان، امنیت وعدالتی همه جانبه وفراگیر را برای همه شهروندان جامعه اسلامی وحتی غیر مسلمانانی که در پناه آن زندگی می کنند، فراهم آورد. البته این کار باید بدون غفلت از زندگی دنیایی وبا تأمین نیازهای این جهانی باشد تا بتواند زمینه ورود سرشار از عافیت وسلامت وایمن از عذاب را به زندگی آن جهانی واخروی آماده سازد. بی گمان، حکومت های دنیایی تا پیش از ظهور، به اجرای کامل وبهینه این امور قادر نیستند واین گونه آرمان های عالی الهی وبشری به صورت کامل، تنها در عصر حکومت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) محقق خواهد شد.
آیات بسیاری درباره اهمیت امنیت وجایگاه والای آن در زندگی فردی، اجتماعی واقتصادی انسان وجود دارد که نمونه هایی از آنها آورده می شود:
١. قرآن یکی از اهداف برقراری حاکمیت خدا وجانشینی صالحان وطرح کلی امامت را تحقق امنیت معرفی کرده است:
﴿وَعَدَ اَللهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وعَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ کمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ولَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ اَلَّذِی اِرْتَضی لَهُمْ ولَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکونَ بِی شَیئاً﴾(143)؛
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد، همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین [خود] قرار داد وآن دینی را که بر ایشان پسندیده، به سودشان مستقر کند وبیمشان را به ایمنی مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند وچیزی را با من شریک نگردانند.
علامه طباطبایی (رحمه الله) درباره این آیه فرموده است:
این آیه وعده جمیل وزیبایی است برای مؤمنان که عمل صالح هم دارند. به آنان وعده می دهد که به زودی جامعه صالحی مخصوص به خودشان برایشان درست می کند وزمین را در اختیارشان می گذارد ودینشان را در زمین متمکن می سازد وامنیت را جای گزین ترسی که داشتند می کند؛ امنیتی که دیگر از منافقان وکید آنان واز کفار وجلوگیری هایشان بیمی نداشته باشند، خدای را آزادانه عبادت کنند وچیزی را شریک او قرار ندهند(144).
بدین ترتیب، قرآن به گروهی از مسلمانان که دارای دو صفت ایمان وعمل صالح هستند وبه یاری خداوند، حکومت جهانی مستضعفان را تشکیل خواهند داد، امنیت واز میان رفتن همه اسباب ترس ووحشت را نوید داده است.
٢. بنا به آیه ﴿وإِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اِجْعَلْ هَذَا اَلْبَلَدَ آمِناً﴾(145)، حضرت ابراهیم هنگام بنا نهادن کعبه، به این نیاز فطری توجه کرد واز خداوند خواست آن سرزمین را از نعمت «امنیت» برخوردار سازد. خداوند نیز بنا به آیه ﴿وإِذْ جَعَلْنَا اَلْبَیتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وأَمْناً﴾(146)، آن جا را خانه امنی برای مردم قرار داد.
این ویژگی چنان عزیز است که موجب منت پروردگار بر آدمیان بوده واو را شایسته سپاس بندگی می کند(147). پروردگار جهان به همین سرزمین امن، برای بیان کیفیت آفرینش انسان سوگند یاد می کند(148). با اجابت دعای حضرت ابراهیم، خداوند هم امنیت تکوینی به مکه داد؛ چنان که در طول تاریخ حوادث ناامن کننده کمتر آن جا اتفاق افتاده، وهم به آن جا امنیت تشریعی عطا فرمود؛ زیرا به فرمان الهی همه انسان ها وحتی جانوران در این سرزمین در امن وامان هستند. شکار حیوانات آن جا ممنوع است وحتی تعقیب مجرمانی، که به این حرم وخانه کعبه پناه برند نیز جایز نیست. تنها می توان برای اجرای عدالت در حق چنین مجرمانی، آذوقه را بر آنها بست تا بیرون آیند وتسلیم شوند.
امن دانستن خانه کعبه، در حقیقت اهمیت امنیت را بیان می کند که این بنای بسیار مقدس با آن توصیف شده است. این صفت کعبه در آیات بسیاری وجود دارد؛ هم چنان که در سوره تین، مکه مکرمه وشهر کعبه به «بلد امین» تشبیه شده است. علامه طباطبایی در این باره می فرماید:
مراد از ﴿وهذَا اَلْبَلَدِ اَلْأَمِینِ﴾ مکه مشرفه است، وبلد امینش خواند، چون امنیت یکی از خواصی است که برای حرم تشریع شده وهیچ جای دیگر دنیا چنین حکمی برایش تشریع نشده، واین حرم سرزمینی است که خانه کعبه در آن واقع است وخدای تعالی درباره آن فرموده: ﴿أَولَمْ یرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً﴾(149).(150)
٣. در قرآن، شهری که برخوردار از نعمت باشد، سرزمین آرمانی ومثالی معرفی شده است وبنا به آیه ﴿وضَرَبَ اَللهُ مَثَلاً قَرْیةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کلِّ مَکانٍ﴾(151)، تحقق نهایی چنین شهری در جایی به جز عصر وحکومت امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، محقق نخواهد شد.
۴. یکی از مصداق های مهم واژه هایی مانند «نعمت»، «نعیم» و«برکات» در قرآن، امنیت دانسته شده است. برای نمونه، علامه طباطبایی در مورد آیه ﴿ولَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُری آمَنُوا واِتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ﴾(152) به این معنا اشاره کرده ومی نویسد:
برکات به معنای هرچیز کثیری از قبیل امنیت، آسایش، سلامتی، مال واولاد است که غالبا انسان به فقد آنها مورد آزمایش قرار می گیرد(153).
هم چنین ایشان در تفسیر آیه ﴿واُذْکرُوا نِعْمَتَ اَللهِ عَلَیکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وکنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ اَلنّارِ فَأَنْقَذَکمْ مِنْها﴾(154) با بیان وضع ناامنی حاکم بر جامعه جاهلی پیش از اسلام، منظور از نعمت در آیه را چنین برمی شمارد:
منظور از نعمت، مواهب جمیلی است که خدای تعالی در سایه اسلام به آنان داده وحال وروز بعد از اسلام آنها را نسبت به پیش از اسلام بهبود بخشید. در دوران جاهلیت امنیت وسلامتی وثروت وصفای دل نسبت به یک دیگر وپاکی اعمال نداشتند ودر سایه اسلام صاحب همه اینها شدند(155).
علامه در تفسیر کلمه «نعیم» در ﴿ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ اَلنَّعِیمِ﴾(156) آورده است:
ونیز در مجمع البیان است که بعضی گفته اند: نعیم عبارت است از امنیت وصحت (منقول از مجاهد وعبد الله بن مسعود) واین معنا از امام ابو جعفر وابو عبد الله (علیهما السلام) نیز روایت شده است(157).
ایشان در تفسیر خویش، در تبیین واژه های «حیات حسنه»(158) و«حیات طیبه»(159)، یکی از ویژگی های اصلی این نوع زندگی را بهره مندی از نعمت امنیت ذکر می کند؛ هم چنان که یکی از ویژگی های «حیات سیئه» را زندگی در ناامنی می داند(160).
۵. «اولوا الالباب» در قرآن، به امنیت وسلامت جاودانی بشارت داده شده اند، به تعبیر علامه مجلسی (رحمه الله):
جمله ﴿سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی اَلدّارِ﴾، حکایت کلام ملائکه است که اولو الالباب را به امنیت وسلامتی جاودانی وسرانجام نیک نوید می دهند؛ سرانجامی که هرگز دست خوش زشتی ومذمت نگردد(161).
از سوی دیگر بنا به آیه ﴿اُدْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ﴾(162)، در روز سرنوشت، وقتی انسان های صالح در بهشت گام می نهند، به آنها نوید امنیت وسلامت می دهند ومی گویند: به این باغ ها با سلامت وامنیت وارد شوید.
۶. هنگامی که خانواده حضرت یوسف (علیه السلام) وارد مصر شدند، وی از میان تمامی مواهب ونعمت های مصر، به مسئله امنیت اشاره می کند وبه پدر ومادر وبرادران خودش می گوید:
﴿اُدْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اَللهُ آمِنِینَ﴾(163)؛
ان شاء الله، با [امن و] امان داخل شهر شوید.
این نشان می دهد، نعمت امنیت ریشه همه نعمت هاست؛ زیرا هرگاه امنیت از میان برود، دیگر مسائل دفاعی ومواهب مادی ومعنوی نیز به خطر خواهد افتاد.
در محیط ناامن، نه اطاعت خداوند مقدور است، نه زندگی همراه با سربلندی وآسودگی فکر ونه تلاش وکوشش وجهاد برای پیش برد هدف های اجتماعی(164).
٧. امنیت بزرگ ترین پاداشی است که در تمیز اهل حق از باطل، به اهل حق اعطا می شود؛ همان گونه که قرآن می فرماید:
﴿فَأَی اَلْفَرِیقَینِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ﴾(165)؛
کدام یک از [ما] دو دسته به ایمنی سزاوارتر است؟
در سخنان وروایات معصومان (علیهم السلام) نیز مطالب فراوانی درباره اهمیت وضرورت امنیت وارد شده است که برای نمونه، تنها مواردی از آنها ذکر می شود.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرمایند:
من أصبح معافی فی بدنه آمنا فی سربه عنده قوت یومه فکأنّما خیرت له الدنیا بحذافیرها(166)؛
هرکه تنش سالم ودر جامعه خویش ایمن است وقوت روز خویش دارد، جهان سراسر مال اوست.
ایشان هم چنین فرموده است:
الأمن والعافیة نعمتان مغبون فیها کثیر من الناس(167)؛
امنیت وسلامت دو نعمت است که بسیاری از مردم در آن مغبونند.
امام صادق (علیه السلام) زندگی بدون امنیت را ناقص وناگوار شمرده وفرموده است:
خمس خصال من فقد منهنّ واحدة لم یزل ناقص العیش، زایل العقل، مشغول القلب: فأولاها صحّة البدن والثانیة الأمن و...(168)؛
پنج چیز است که حتی اگر یکی از آنها برقرار نباشد، زندگی ناقص وناگوار است، عقل نابود می شود ومایه دل مشغولی می گردد؛ نخستین این پنج چیز، سلامت ودومین آن امنیت است و...
در روایتی دیگر، امنیت، عدالت وفراوانی، سه نیاز اساسی مردم به شمار آمده است:
ثلاثة أشیاء یحتاج الناس طرّا إلیها: الأمن، والعدل والخصب(169)؛
سه چیز است که همه مردم به آن نیاز دارند: امنیت، عدالت وفراوانی.
امام علی (علیه السلام) در بحث از اهداف عالی حکومت، یکی از دلایل پذیرش حکومت را تأمین امنیت برای بندگان مظلوم ومحروم وپشتیبانی از آنها می شمارد.
هم چنین در بیان نقش واهمیت امنیت می فرماید: «رفاهیة العیش فی الأمن(170)؛ رفاه زندگانی در امنیت است». و«لا نعمة أهنأ من الأمن(171)؛ هیچ نعمتی گواراتر از امنیت نیست».
د) عدالت، خاستگاه وبستر امنیت
اصولا در چگونگی فهم وضعیت ونوع حکومت مهدوی، در عصر ظهور وشاخصه های آن مانند عدالت وامنیت، دو راه می توان در پیش گرفت: نخست، تفحص در روایات عصر ظهور وراه دوم مراجعه به سیره نظری وعملی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ودیگر معصومان (علیهم السلام) به ویژه امام علی (علیه السلام).
روشن است که معصومان (علیهم السلام)، همه در سیره وسنت یک شیوه دارند؛ زیرا همه از نوری یکتا آفریده شده وترجمان وحی هستند. از سویی، حکومت آرمانی امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) درواقع، ادامه تلاش های اصلاح طلبانه امامان معصوم (علیهم السلام) به ویژه برای به ثمر نشاندن حکومت نافرجام امام علی (علیه السلام) است که به دلیل فشار خودکامگان مسلّط، وهواپرستی وگمراهی مردم ادامه نیافت. از سوی دیگر، مراجعه به سیره وسنت سیاسی - اجتماعی دیگر معصومان (علیهم السلام) به ویژه سیره علوی، رافع پاره ای از ابهام ها وکمبودهایی است که امروزه در فهم دقیق وضعیت عصر ظهور با آنها مواجه هستیم. به همین دلیل، در این گفتار ابتدا برای فهم ارتباط عدالت مهدوی وامنیت به سیره دیگر معصومان (علیهم السلام) رجوع می کنیم.
حضرت علی (علیه السلام)، عدالت را رمز بقا، استحکام وترقی نظام سیاسی وضامن ثبات وامنیت واقعی ومنافی خشونت به شمار می آورد. امام، عدل را «رستگاری وکرامت»، «برترین فضایل»، «بهترین خصلت»، «بالاترین موهبت الهی»(172)، «فضیلت سلطان»، «سپر ونگه دارنده دولت ها»، «مایه اصلاح رعیت»، «باعث افزایش برکات»، «مایه حیات آدمی وحیات احکام» و«مأنوس خلایق» ذکر می کند. ایشان حکومت را به «عدالت گستری» مشروط دانسته، نظام آمریت را بر «عدل» مبتنی می داند. از این دیدگاه «ملاک حکم رانی وقوی ترین بنیان، عدل است»؛ بنیانی که «قوام عالم به آن مبتنی است»(173).
علی (علیه السلام) هیچ وقت برای حفظ امنیت ونظام سیاسی، از عدالت به نفع امنیت عقب ننشست، بلکه برعکس، رعایت عدالت را ضامن امنیت، حفظ نظام، مایه روشنی چشم زمام داران ونفوذ محبت آنان در دل مردم می داند. امام (علیه السلام) در نامه به مالک اشتر می فرماید:
إنّ أفضل قرّة عین الولاة استقامة العدل فی البلاد وظهور مودّة الرعیة وإنّه تظهر مودّتهم إلاّ بسلامة صدورهم(174)؛
تحقیقا بهترین چیز (نور چشم) برای حاکمان، اقامه عدالت واستقرار عدالت در سطح کشور وجذب قلوب ملت است واین حاصل نشود مگر به سلامت سینه هایشان [خالی بودن از کینه وبغض حاکمان].
پس اگر زمام داران عادل پیشه باشند، قلب ها به سوی آنان جذب می گردد وعقده ها از دل ها بیرون می رود. این خود تضمین کننده استحکام ارکان دولت وپیوند محکم آن با ملت است. عدل محوری نظام سیاسی، باعث می شود مردم برای رسیدن به آرمان ها وخواسته های خود راه های منطقی را برگزینند. در غیر این صورت، نومیدی از عدالت، انسان ها را به نیرنگ، سوء استفاده، خلاف کاری، تضعیف اخلاق عمومی واز هم پاشیدگی اجتماعی خواهد کشانید که خواه ناخواه، نتیجه آن ناپایداری امنیت وثبات سیاسی نظام حاکمه ودولت است.
از دید امام علی (علیه السلام)، رهبران وکارگزاران نظام اسلامی با رعایت عدالت در سطوح مختلف سامانه سیاسی، نتایج مثبت فراوانی را به بار می آورند. این آثار برای شخص رهبران عبارتند از: استقلال وتوان، نفوذ حکم، ارزش مندی وبزرگ مقداری، بی نیازی از یاران واطرافیان، مورد ستایش قرار گرفتن زمان حکم رانی آنها وبالا رفتن شأن، عظمت وعزت ایشان(175).
به اعتقاد امام علی (علیه السلام)، «هیچ چیزی مانند عدالت، دولت ها را محافظت نمی کند»(176) وعدل چنان سپر محکمی است که رعایت آن، موجب تداوم قدرت واقتدار نظام سیاسی می گردد.
مهم ترین وفراگیرترین اثر عدالت در سازندگی واصلاح جامعه است؛ زیرا «عدل، انتظام امور مردم وجامعه را سبب می شود» و«هیچ چیز به اندازه عدالت نمی تواند مردم را اصلاح کند»، اجرای عدالت «مخالفت ها را از بین می برد ودوستی ومحبت ایجاد می کند»(177) ودر عمران وآبادانی کشور (توسعه اقتصادی - صنعتی) تأثیر بسزایی دارد(178). اگر عدالت در جامعه اجرا نشود، ظلم وستم جای آن را خواهد گرفت وظلم جز آوارگی وبدبختی ودر نهایت، خشونت اثری نخواهد داشت. حضرت به یکی از والیان خود می فرماید:
استعمل العدل، واحذر العسف والحیف، فإنّ العسف یدعو بالجلاء، والحیف یدعو إلی السیف(179)؛
به عدالت کار کن واز ستم وبیداد بپرهیز که ستم، رعیت را به آوارگی وامی دارد وبی دادگری شمشیر در میان آورد.
از این سخنان نتیجه گرفته می شود که از دیدگاه امام علی (علیه السلام)، عدالت ورزی زمام داران باعث برچیده شدن خشونت گرایی وشورش مردم علیه حکومت می گردد واطمینان، آرامش ومحبت به نظام سیاسی، به جای احساس نومیدی وسرخوردگی وتنفر از حکومت، در دل ایشان جای می گیرد. با افزایش محبت ووفاداری مردم به نظام، تشتت، تفرقه، ناامنی وناپایداری، به وحدت عمومی، امنیت وثبات واقعی تغییر جهت خواهد داد. همین معانی در سخنان دیگر معصومان نیز آمده است. حضرت فاطمه (علیها السلام) در خطبه فدک می فرماید:
خدای سبحان، ایمان واعتقاد به توحید را برای پاکیزه نگه داشتن از آلودگی وشرک واجب کرد وعدالت را برای تأمین اطمینان وآرامش دل ها لازم نمود؛ اطاعت مردم از حکومت را مایه انتظام ملت قرار داد وبا امامت ورهبری، تفرقه آنها را رفع کرد ونیز عدالت در احکام را برای تأمین انس وهم بستگی وپرهیز از اختلاف وتفرقه قرار داد(180).
هم چنان که امام سجاد (علیه السلام) به والی وسلطان می فرماید:
حق مردم بر تو آن است که بدانی ایشان به دلیل ضعف خود وقوت تو زیر فرمان روایی ورهبری تو قرار گرفته اند. پس واجب است که با آنها عدالت پیشه کنی وبرایشان همانند پدری مهربان باشی واز نادانی هایشان گذشت نمایی ودر عقوبت ومجازاتشان عجله نکنی وضروری است درباره نیروی فرادستی خود نسبت به آنان، که عطیه الهی است، شکر خدا را به جای آوری(181).
از سوی دیگر در روایات، استبداد، سرکوب گری وخودکامگی، منشأ ناامنی وبروز شورش وبی ثباتی سیاسی واجتماعی واز میان رفتن حکومت به شمار آمده است. ازاین رو، برای اعمال بهینه قدرت سیاسی ودست یابی به آرمان های والای حکومت مانند امنیت، برخورد دوستانه ومودت آمیز، بدون کاربرد خشونت وسرکوب گری مردم، توصیه شده است. بنابراین، با نهی شدید استبدادورزی، بر رعایت عدالت در حقوق متقابل مردم وحکومت پافشاری گردیده است. اگر عدالت متعامل با امنیت به شمار آید، بدیهی است ظلم نیز مقارن با ناامنی وبی ثباتی خواهد بود. امام علی (علیه السلام)، یکی از نشانه های ظلم را سرکوب کردن (تغلب) زیردستان می داند وچیرگی فرد بر فرودستان را از نشانه های ستم گری می داند(182).
امام (علیه السلام) در بسیاری از سخنانش، استبداد، خودکامگی وخشونت کارگزاران نظام سیاسی با مردم را به شدت نهی کرده وبرخورد ملاطفت آمیز وعادلانه با آنها را سفارش فراوان فرموده است. ایشان این شیوه را عامل بقا وماندگاری حکومت ونومیدی دشمنان می داند وحقوق میان حکومت ومردم را دوسویه دانسته، این حقوق ورعایت آن را مایه انتظام در روابط مردم وعزت دین آنان به شمار می آورد. آن حضرت صلاح مردم را در صلاحیت حکومت ها وصلاح حکومت ها را در استواری واستقامت مردم می داند(183).
روشن است که دست آورد چنین امامت وحکومتی، چه در عصر علوی وچه در عصر مهدوی، عدالت وامنیت وحیات طیبه وکامل است وبا ظلم، تغلب (چیرگی وسرکوب) وهم چنین اعمال خشونت منافات دارد.
ه) عدالت وامنیت، دست آورد فراگیر حکومت مهدوی
بنابر روایات، بشر در دوران حیات زمینی خود، تا قیام قائم آل محمد (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، اسیر پراکندگی، دشمنی وجنگ خواهد بود. این دوران پراکندگی، نابرابری وناامنی، با ظهور مهدی موعود وطلوع خورشید عدالت وامنیت، فرجامی خوش خواهد یافت. بنابر آیه ۵۵ سوره نور، پارسایان، به رهبری امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفه خدا می شوند ودین حاکم می گردد. در این صورت، بنا به وعده الهی، امنیت جای ترس را می گیرد وبندگان خدا به خشنودی وخوش بختی حقیقی دست خواهند یافت. اثر این عدالت وامنیت فراگیر، چنان است که طبیعت نیز بر سر مهر خواهد آمد وهمه گنج های خود را برای انسان رو خواهد کرد.
با این که اخبار وروایات بیان گر هرج ومرج وچیرگی بی عدالتی وناامنی در عصر پیش از ظهور است، به نظر می رسد این وضعیت به صورت مطلق در همه جهان حاکم نباشد. بنابراین، این باور انحرافی که برای شتاب بخشیدن به ظهور حضرت، به افزایش فساد وناامنی باید کمک کرد، کاملا مردود ومخالف اسلام است؛ مگرنه این که خود امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، حضور خود را در عصر غیبت به خورشید پشت ابر تشبیه می کند(184)، یا در روایتی دیگر می فرماید:
إنّی أمان لأهل الأرض کما أن النجوم أمان لأهل السماء(185)؛
به درستی که من مایه امان اهل زمین هستم؛ هم چنان که ستارگان مایه امنیت اهل آسمان ها هستند.
ده ها روایت از پیامبر وامامان وارد شده که خود واهل بیت را مایه امان ساکنان زمین به شمار آورده اند(186). حضور امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) چه به صورت غایب وچه به صورت ظاهر ودر زمان قیام، مایه بارش فیض ونعمات الهی به سوی مردم است. به طور طبیعی، این جریان در دوره حکومت مهدوی به کمال خود خواهد رسید وهمه موانع موجود بر سر اتصال فیض میان خداوند ومردم، از طریق امام برطرف خواهد شد. البته آن هنگام، مردم این واسطه خیر ونعمت نامرئی را آشکارا خواهند دید ولمس خواهند کرد.
همه امامان شیعه در زمان خود واسطه فیض بوده اند، اما مع الأسف به دلیل اختناق زمانه وسرکوب خودکامگان چیره از یک سو وهواپرستی وگمراهی مردم از سوی دیگر، نتوانستند بشر را به کمال وغایت تکامل الهی وانسانی خویش رهنمون سازند. بنابراین، میان امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ودیگر امامان معصوم در این زمینه تفاوتی نیست، ولی به خواست خداوند، امام موعود کسی است که رسالت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وطرح اصلاحی دیگر معصومان در اکمال دین ودست یابی به عدالت وامنیت ودیگر فضایل را به نتیجه نهایی می رساند. روایات اثبات گر این مدعا فراوانند. برای نمونه، امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
ما امام مسلمانان وبراهین الهی بر جهانیان وسرور مؤمنانیم؛ ما رهبر شریف ترین مسلمانان و... مایه امان ساکنان زمین هستیم؛ همان گونه که ستارگان مایه امان وحفظ آسمان ها هستند. ما کسانی هستیم که خداوند به واسطه ما آسمان را از سقوط به روی زمین نگه داشته است واین به اجازه خداوند بستگی دارد. خداوند توسط ما زمین را از این که اهلش را نابود کند، نگه داشته است وبه واسطه ما باران می فرستد ورحمت خویش را بر مردم می گستراند وبه واسطه ما برکات زمین خارج وظاهر می شود واگر ما بر روی کره خاکی نبودیم، زمین اهل خود را فرومی برد(187).
امامان پاک ما به دلیل جو اختناق حاکم بر زمان خویش، آرمان های خود را در دوره قیام قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) جست وجو می کردند؛ هم چنان که امام علی (علیه السلام) درباره عدالت گستری وایمنی عصر ظهور وسرشاری آن دوره از عدالت وامنیت ودیگر برکت ها می فرمایند:
ولو قد قام قائمنا لأنزلت السماء قطرها ولأخرجت الأرض نباتها ولذهبت الشحناء من قلوب العباد واصطلحت السباع والبهائم حتّی تمشی المرئة بین العراق إلی الشام لا تضع قدمیها إلاّ علی النبات وعلی رأسها زینتها، ولا یهیجها سبع ولا تخافه(188)؛
هنگامی که، قائم ما قیام کند، به واسطه ولایت وعدالت او، آسمان آن چنان که باید ببارد، می بارد وزمین نیز رستنی هایش را بیرون می دهد وکینه از دل های بندگان زدوده می شود ومیان درندگان وچرندگان آشتی برقرار می گردد؛ به گونه ای که زنی میان عراق وشام پیاده خواهد رفت وآسیبی نخواهد دید وهرجا قدم می گذارد، همه سبزه ورستنی است وزینت هایش را بر روی سرش گذارده ودرنده ای او را نمی آزارد ونمی ترساند.
روایات از این دست فراوانند که در ذیل به چند نمونه از آنها که از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده اشاره می کنیم:
مردی از اهل بیت من خروج خواهد کرد وبه سنت من عمل می کند وخداوند برای او از آسمان برکاتش را فرو می فرستد وزمین برکت هایش را خارج می سازد. به واسطه وی، زمین همان گونه که از ستم وجفاکاری پر شده، از برابری وداد سرشار می شود(189)...
اگر از عمر دنیا تنها یک شب باقی مانده باشد، خداوند آن شب را به اندازه ای طول خواهد داد تا مردی از اهل بیت من به حکومت برسد... او زمین را از قسط وعدل پر می کند، همان گونه که پیش از آن از ستم وجفاکاری پر شده بود. وی خواسته ومال را برابر پخش می کند وخداوند در آن هنگام بی نیازی را در دل های این امت قرار می دهد(190)...
از این دسته روایت ها، به خوبی فهمیده می شود که در حکومت جهان شمول حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، عدالت وامنیتی فراگیر در همه جای دنیا برقرار می شود وتنها مسلمانان از این فیض ورحمت خداوندی بهره مند نمی شوند، بلکه این بهره مندی به همه ساکنان زمین می رسد؛ زیرا در سراسر گیتی، «گنج ها بیرون آورده خواهد شد وشهرها وروستاهای شرک فتح می شود»(191). در چنین حکومتی، عدالت وامنیت وهمه بهره های آسمان وزمین، بی تبعیض، نصیب همگان خواهد گردید؛ هم چنان که امام حسین (علیه السلام) در بیان مهمی می فرماید:
... إذا قام قائم العدل وسع عدله البرّ والفاجر(192)؛
هنگامی که برپا دارنده عدل قیام کند، گستردگی عدلش نیکوکار وفاجر را دربر می گیرد.
بهره حکومت جهان شمول وعدالت گستر وامنیت محور حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، نه تنها شامل مسلمانان وغیر مسلمانان واقلیت های گوناگون می شود، بلکه حتی بدکاران را هم دربر می گیرد. البته از روایات چنین برمی آید که حسنات وجاذبه حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ونهضت عدالت گستر او باعث جهان شمولی دیانت اسلام واصلاح بدکاران وروی آوردن تمام مردم جهان به اسلام خواهد شد. روایت امام صادق (علیه السلام) بر این مدعا گواه است. از ایشان درباره تفسیر آیه ﴿ولَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی اَلسَّماواتِ واَلْأَرْضِ طَوْعاً وکرْهاً وإِلَیهِ یرْجَعُونَ﴾(193) پرسیدند. امام (علیه السلام) فرمودند که این آیه درباره زمان قیام قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است که در آن هنگام بر کره خاکی، جایی نمی ماند مگر آن که در آن ندای شهادتین (لا إله إلاّ الله ومحمد رسول الله) بشنوند(194).
از سویی، با توجه به این که در طول تاریخ، بسیاری از بی عدالتی ها وخون ریزی ها وناامنی ها متوجه شیعیان بوده، دوران امام قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، عصر قدرت وایمنی ورفع بلا ومصائب از شیعیان است؛ توان دفاعی آنها بسیار بالا می رود وحکومت زمین وسروری آن به ایشان خواهد رسید. امام زین العابدین (علیه السلام) در این باره فرموده است:
إذا قام قائمنا أذهب الله عن شیعتنا العاهة، وجعل قلوبهم کزبر الحدید وجعل قوّة الرجل منهم قوّة أربعین رجلا ویکونون حکام الأرض وسنامها(195)؛
هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند آفات وبیماری وبلایا را از شیعیان ما دور می سازد وقلب های آنان را به مانند پاره های آهن می گرداند وقوّت وتوان مردان ایشان را به اندازه چهل مرد افزون می کند. در آن هنگام شیعیان حاکمان زمین وسروران آن خواهند گشت.
باوجوداین، در عصر حکومت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، همه مردم از امنیت وعدالت فراگیری برخوردار خواهند بود وعدالت در بیشترین حد وبه صورت کامل وتمام اجرا می شود. در آن هنگام استیفای حقوق به صورت قطعی صورت خواهد گرفت ودر قضاوت ها ومحاکم، دیگر امکان هیچ خطا واشتباهی نخواهد بود؛ زیرا امام (علیه السلام) خود میان مردم زندگی می کند وبر آنها حکومت وقضاوت خواهد کرد؛ قضاوتی که بدون نیاز به بینه واماره صورت می گیرد. این حکومت وقضاوت به الهام الهی تکیه دارد وبر همین مبنا بر علم امام متکی است. امام (علیه السلام) از مردم درخواست بینه وشاهد نمی کند وبه مانند داوود وسلیمان حکم واحدی می کند(196). بر همین مبنا، عدالت وادای حقوق به صاحبان آن به شکل قطعی وکامل صورت می پذیرد وکاملا وبدون هیچ شبهه وخطایی انجام می گردد.
از دیگر نشانه ها وشاخصه های مهدوی که موجب پدید آمدن امنیت، آرامش وثبات سیاسی، اجتماعی واقتصادی می گردد، تقسیم درست وبرابر ومبتنی بر استحقاق بیت المال واموال مشترک عمومی است، هم چنان که امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
إذا قام قائم أهل البیت قسّم بالسویة وعدل فی الرعیة فمن أطاعه فقد أطاع الله ومن عصاه فقد عصی الله(197)؛
وقتی قائم اهل بیت قیام کند، [بیت المال را] با مساوات تقسیم می کند وبه شهروندان عدل می ورزد. پس هرکس او را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده وسرکشی از او همانند سرکشی از خداست.
نکته بسیار مهم در مبحث حکومت عدالت محور وامنیت گستر مهدوی این که حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) فاتح شهرهای شرک هستند وحتی چهره ترسیمی ایشان در روایات وهنگام قیام به گونه ای است که همواره شمشیر بر دوش دارند، اما در حقیقت، قیام امام، نظامی ومیلیتاریستی ومتکی بر اجبار وسرکوب نیست.
بنابراین، نباید امنیت وعدالتی کاذب ودر سایه شمشیر برقرار شود. قیام مصلحانه یاد شده، نهضتی ایمانی، اسلامی وانسانی برای رهانیدن همه بشر از زنجیرهای نفسانی، موانع وبندهای بی شماری است که طاغوتیان بر دست وپای انسان ها زده اند وبشر را از کمال واداشته اند ویا به پس رفت وقهقرا کشانده اند.
حرکت امیدبخش وزنده کننده حضرت که با پرچم ایمان وعدالت صورت می پذیرد، در نهایت مشروعیت ورضایت عمومی صورت می گیرد وبا پذیرش همگانی همه ساکنان زمین وآسمان وحتی حیوانات وجنبندگان عالم هستی تحقق می یابد وهمه با مباهات وخشنودی به آن تن می دهند. در این میان، فرقی میان دین ها، نژادها، قومیت ها وهویت های گوناگون مردم گیتی نیست؛ زیرا نهضت مهدوی، حرکتی جهان گستر وعالم شمول برای نجات ورستگاری بشر است.
عدالت گستری حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، خود زمینه های تقویت وپایندگی مشروعیت حکومت ایشان وجذب دل های بیشتر مردم را به دنبال خواهد داشت.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره اجماعی بودن پذیرش حکومت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید:
... فیملأ الأرض عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا یرضی عنه ساکن السماء وساکن الأرض...(198)؛
... پس زمین را از عدل وقسط پر می کند؛ همان گونه که از ستم وجفاکاری پر شده بود. هم ساکنان آسمان وهم ساکنان زمین از او خشنود هستند....
... یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا یرضی بخلافته أهل السموات وأهل الأرض والطیر فی الجوّ...(199)؛
زمین را همان گونه که از ستم پر شده بود، از عدل سرشار می کند. اهل آسمان ها واهل زمین وپرندگان آسمان به خلافت او رضایت می دهند.
از دیگر ویژگی های عدالت مهدوی وجهان شمولی بدون تبعیض حرکت مصلحانه امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، این است که ایشان اصحاب خود را با هدایت الهی وبر اساس لیاقت وشایستگی، نه از یک جای خاص بلکه از کشورها وشهرهای گوناگون برمی گزیند. حرکت امام ویژه ناحیه یا کشور خاصی نیست، بلکه به همه جهانیان متعلق است تا آنان اسلام را با آغوش باز وخشنودی بپذیرند ودستورهای آن را سرمشق زندگی رستگارانه خود قرار دهند.
پیامبر گرامی اسلام درباره عدالت گستری وهم چنین اصحاب حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) فرموده است:
مهدی یحکم بالعدل ویأمر به یصدّق الله (عزَّ وجلَّ) ویصدّقه الله فی قوله یخرج من تهامة حین تظهر الدلائل والعلامات وله کنوز لا ذهب ولا فضّة إلاّ خیول مطهّمة ورجال مسوّمة یجمع الله له من أقاصی البلاد علی عدّة أهل بدر ثلاث مئة وثلاثة عشر رجلا معه صحیفة مختومة فیها عدد أصحابه بأسمائهم وبلدانهم وطبایعهم وحلاهم وکناهم کدّادون مجدّون فی طاعته(200)؛
مهدی به عدالت حکم وبه آن امر می کند. خداوند (عزَّ وجلَّ)، او وکلامش را تصدیق می فرماید وهنگامی که نشانه وعلامت ها آشکار می شوند، از مکه خروج می کند. وی دارای گنج هایی از طلا ونقره نیست، بلکه گنج های او اسب های خوش اندام ونیکومنظر ومردان مشخص شده ای هستند که خداوند آنها را برای وی از دورترین شهرها جمع آوری کرده که تعدادشان به عدد اهل جنگ بدر،٣١٣ نفر مرد است وصحیفه ای همراه مهدی وجود دارد که در آن اصحاب وی با ذکر اسامی، کشورها، محل سکونت وحتی نوع طبایعشان آمده است. اینان در راه اطاعت او کوشا هستند ورنج وسختی می کشند.
می توان چنین استنباط کرد که در حکومت جهانی مهدوی، حقی از کشورها یا به عبارتی بهتر، ایالت های این حکومت در هر کجای گیتی ضایع نمی شود.
عدالت مهدوی واسلامی ایجاب می کند که اقوام، کشورها وملیت ها، شایستگان ونخبگان متصف به صفات لازمه اسلامی را در محیطی با ثبات وسرشار از آرامش وفارغ از هرگونه نزاع، به کارگزاری ومدیریت ایالات خویش، در چارچوب حکومت جهانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بگمارند واز مواهب گوناگون این حکومت، هم چون امنیت به گونه ای مساوی با دیگران بهره مند شوند.
نتیجه
همان گونه که گفته شد، عدالت وامنیت از برترین ومقدم ترین نعمت ها ودست آوردهایی است که امام موعود به بشر، آن هم در فراخنای گیتی هدیه خواهد کرد. انقلاب مصلحانه حضرت برای تکمیل دیانت، رسالت نبوی وامامت اصلاح گرایانه امامان معصوم (علیهم السلام) است؛ امامتی که به دلیل خودکامگی، اختناق وسرکوب خودکامگان ستم گر وچیره به فرجام نیکوی خویش نرسید. امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) این نهضت را به پایان خواهند برد وهمه اقوام، ملل وانسان ها بدون هیچ گونه تبعیض وگزینشی طعم شیرین عدالت وامنیت مهدوی را خواهند چشید. اسلام دین فراگیر خواهد شد ودر جایگاه عادلانه وبایسته خود خواهد نشست وشیعیان از آفات وبلیات وآسیب ها به دور خواهند ماند ودر کمال امنیت، توان روزافزون خواهند یافت.
آن گاه بشر وتمام ساکنان وجنبندگان آسمان ها وزمین، با آغوشی باز بدین حکومت تن خواهند داد. قریه وشهر امن قرآنی والهی در سایه عدالت گستری حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) محقق خواهد گردید وجانشینی زمین به صالحان وپارسایان خواهد رسید وایمان به منزله سرچشمه اصلی امنیت، بر قلب ها وجان ها حکم فرما خواهد شد. حیات سیئه بشری، جای خود را به حیات طیبه وحسنه خواهد داد. آسمان ها وزمین نیز با پیشه کردن عدالت، همه بهره ها ونعمت های خود را برای استفاده بشر، تقدیم می کنند وترس، هراس، ناامنی وبی عدالتی جای خود را به آرامش وقسط وعدل خواهد داد.
امنیت در زمان ظهور حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، غالب بر عدالت است ودر سایه شمشیر، سرکوب وخودکامگی واجبار نیست، بلکه بر روی کرد ومشی الهی وانسانی استوار است واز مشروعیت، مقبولیت وحقانیتی مبتنی بر رضایت وپذیرش کامل مردم سود می برد. همین امر به جذب بیشتر قلب های مردم به سوی امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ونهضت جهان شمول ایشان خواهد انجامید وحتی بدکاران نیز راه خوبی ورستگاری در پیش خواهند گرفت.
عدالت مهدوی حکم می کند که ملاک گزینش کارگزاران، قومیت پرستی وقبیله گرایی نباشد. برعکس، در گزینش آنها، اصلح بودن، شایستگی وکاردانی لحاظ می شود؛ هم چنان که امام در انتخاب ٣١٣ یار خود، این ملاحظات را در نظر می گیرد وآنها را از کشورها وشهرهای مختلف وبا هدایت الهی انتخاب می کند.
عدالت وامنیت، چه در اندیشه اسلامی وچه در عصر مهدوی، در تعامل مستقیمی با یک دیگر قرار دارد وعدالت، خاستگاه وبستر امنیت است.
حضرت با رعایت مساوات واستحقاق های افراد، خیرات مشترک را میان مردم توزیع می کند وبا حکمیت وقضاوت بر مبنای الهام وعلم الهی خویش، زمینه هرگونه حکومت وداوری ناعادلانه وخطاآمیز را از بین می برد. بدین وسیله، زمینه های نارضایتی واعتراض های مردمی را که بی ثباتی وناامنی نتیجه آن است، از میان برمی دارد. در آن دوران، در دل مردم به جای اشمئزاز از حکومت، مهر ومحبت جای گزین می شود.
فصل چهارم: مقایسه دو آموزه جهانی سازی غربی وجهانی سازی مهدوی
جهانی شدن یا جهانی سازی(201)، پدیده ای انکارناپذیر در عالم امروز است وجهان، با پیشرفت های روزافزون به ویژه در عرصه علوم، فن آوری، ارتباطات واطلاعات، حمل ونقل و... هر روز بیش از پیش، به سوی تحقق تدریجی این امر گام برمی دارد. این فصل در سه گفتار اصلی، با تبیین مفهوم وبرداشت های مختلف از این فرآیند، ماهیت اصلی پدیده جهانی شدن را وامی نماید؛ ماهیتی که در درون آن، سلطه گری، استکبارورزی، استثمار وامپریالیسم جدید نهفته ونمی توان از بسیاری جوانب مترقی وایجابی آن چشم پوشید، تبعات وپی آمدهای منفی وویران گر آن نیز برای بشر وآحاد جامعه جهانی انکارناپذیر است.
با توجه به این پی آمدهای منفی، آموزه وپدیده جهانی سازی در اساس، پدیده لازم ومثبتی می نماید وباید از این راه برد به گونه نیکو سود جست وبا اصلاح آفات واعمال صحیح، آن را در خدمت بشر قرار داد؛ همان طور که ادیان الهی وبه ویژه اسلام وحتی مصلحان بشری، جملگی جهانی اندیشیده اند وهم چنان که آموزه های قرآنی وروایی اسلامی نیز خود را به صورت جهان شمول مطرح کرده اند، طرح حکومت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وجهانی سازی مهدوی نیز در حقیقت راه برد آرمانی ونهایی جهان وطنانه اسلامی ونسخه درمان جامعه بشری از آلام، حرمان ها وتنگناهای بی شمار است.
در این فصل، با مقارنه جهانی سازی مهدوی با جهانی سازی غربی، ویژگی ها وشاخصه های هر دو به ویژه در عصر مهدوی، تبیین می شود وبا استدلال های لازم، برتری بی چون وچرای الگوی جهانی سازی مهدوی برای نجات بشر وحیات هستی، نمایان می گردد وبه پرسش های ذیل پاسخ گفته می شود:
١. جهانی شدن یا جهانی سازی به چه مفهومی است وچه برداشت هایی از آن وجود دارد؟ آثار مثبت ومنفی آن کدام است وماهیت واقعی جهانی سازی امروزی چیست؟
٢. آیا اسلام وادیان الهی نیز دارای رسالت جهان شمول وجهان گرا بوده اند؟
٣. نهضت وآموزه جهانی سازی مهدوی چه ویژگی ها وشاخصه هایی دارد ووجوه تمایز وبرتری آن از دیگر آموزه های جهانی سازی در چه شاخصه ها وویژگی هایی نهفته است؟
مفروض این نوشتار را نیز به اجمال می توان این گونه طرح کرد:
با وجود جوانب مثبت پدیده جهانی سازی، ماهیت اصلی وفعلی این پدیده، غربی وبه خصوص امریکایی، سلطه ورزانه واستکباری است، درحالی که نهضت وآموزه جهانی مهدوی، الگوی آرمانی وراه بردی برتر ومتعالی بوده ونجات بشر وحیات هستی را با خواست واراده الهی به ارمغان خواهد آورد.
گفتار اول: مفهوم جهانی شدن وبرداشت های مختلف از آن
الف) مفهوم جهانی شدن یا جهانی سازی
بی شک، جهانی شدن از متداول ترین اصطلاحات دهه حاضر در جهان وپدیده ای جدی وجاری، در عرصه کنونی ودهه های آینده است. روزنامه نگاران، سیاست مداران، مدیران تجاری، دانشگاهیان ودیگران، با به کار بردن این اصطلاح قصد دارند نشان دهند که پدیده ای ژرف در حال وقوع است که جهان را دگرگون می سازد ونظمی نو در عرصه اقتصاد، سیاست وفرهنگ جهانی ظهور وپدید می آورد. افراد متفاوت وبا اغراض گوناگون، این اصطلاح را در موارد مختلف، چندان فراوان به کار برده اند که تعیین موضوع مورد بحث در جهانی شدن، کارکردهای این اصطلاح وآثارش بر نظریه وسیاست معاصر را دشوار کرده است. بنابراین، به رغم تداول اصطلاح جهانی شدن یا جهانی سازی، هنوز تعریف جامع ومانع وبا زوایا وابعاد روشن ومحسوس برای این مفهوم جدید ودست خوش تحول که عمری کمتر از دو دهه دارد، بیان نشده است(202).
البته تعاریف متعددی در این مورد عرضه شده است. برای نمونه، در تعریفی بسیط، جهانی شدن را با چرخش آزاد سرمایه، نیروی کار واطلاعات تعریف کرده اند، یا آن را برای توصیف روندی به کار برده اند که در آن اقتصاد جهانی، نیروهای سیاسی وفرهنگی، به سرعت کره زمین را زیر نفوذ قرار می دهند وبه خلق یک بازار تازه جهانی، سازمان های سیاسی فراملّی وفرهنگی جهانی تازه دست می زنند. به نظر اینان، دورنمای جهانی شدن، گسترش بازار جهانی سرمایه داری، زوال دولت ملت، گردش پرشتاب تر کالاها، انسان ها، اطلاعات وقالب های فرهنگی است واز منظری دیگر، شکوفایی جوامع مدنی، عامل کاهش موانع در راه تجارت آزاد وتعمیق وابستگی متقابل را دربر می گیرد وبه یک سان سازی ویا مشابه کردن کشورها وفرهنگ های جهان می انجامد. در این زمینه، با توسعه ماه واره ها، گسترش نظام های ارتباطی والکترونیکی وافزایش رسانه ها وکاربرد اینترنت وازدیاد کانال های تلویزیونی ونفوذ فرامرزی آنها، مرزهای ملی از بین رفته ویا کم رنگ می شود؛ کشورها نقش گذشته خود را از دست می دهند وبه جای قوانین داخلی، قوانین بین المللی حاکم می گردد.
در گذر همین فرآیند، قید وبندهای جغرافیایی، فرهنگی، مذهبی و... که بر روابط انسانی سایه افکنده، از بین می رود. بدین ترتیب، می توان جهانی شدن را به فرایندهایی تعریف کرد که براساس آن، همه مردم جهان در جامعه ای واحد وفراگیر به هم می پیوندند.
این مفهوم در نمایی عام عبارت است از: «درهم ادغام شدن» بازارهای جهانی در زمینه های تجارت وسرمایه گذاری مستقیم وجابه جایی وانتقال سرمایه، نیروی کار وفرهنگ در چارچوب آزادی بازار وشکافته شدن مرزهای ملی، رقابت بی قید وشرط در سطح جهانی، به ویژه در سطح قدرت های بزرگ، گسترش نوآوری های تکنولوژیک، رشد روزافزون تجدد ونوگرایی، جهانی شدن تولید ومبادله با هدف گذر از اقتصاد ملی به اقتصاد جهانی، حرکت از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی، تمرکززدایی، توسعه فضای رقابتی مبتنی بر ائتلاف وادغام، یک پارچگی بازارهای مالی جهانی وگسترده شدن مبادلات تجاری، مقررات زدایی وبرداشته شدن ضوابط حمایت گرایانه بازرگانی داخلی وملی.
می توان جهانی شدن را برحسب تعاریف موجود، شکل گیری شبکه ای دانست که در چارچوب آن، اجتماعاتی که پیش از آن بر کره خاکی دور افتاده ومنزوی بوده اند، بر پایه وابستگی متقابل ووحدت جهانی ادغام می شوند وارتباط آنها با یک دیگر، چه در سطح فردی وچه در سطح اجتماعی، بسیار نزدیک ومتقارن وحتی چهره به چهره می گردد وهویت انسان ها از سیطره جامعه وساختار اجتماعی ثابت خارج می شود واز هویت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی در عرصه بین المللی متأثر خواهد گشت. کوتاه سخن آن که بسیاری از صاحب نظران، ویژگی های عصر جهانی شدن را در مفاهیمی چون ظهور دهکده الکترونیکی جهانی، انقلاب اطلاعاتی، فشردگی زمان ومکان، گسترش جهان آگاهی، پایان جغرافیا وعصر «سیبرنیتیک» خلاصه کرده اند. دوره ای که روابط «فراملّی» جانشین «روابط بین المللی» می گردد وجامعه مدنی جهانی به منزله شبکه ای از سازمان هایی که اهداف وآرمان هایش مرز نمی شناسد، به مثابه مظهری از روابط فراملّی آشکار می گردد.
ب) برداشت های مختلف از جهانی شدن
دیدگاه ها ودریافت های متنوعی درباره مسئله جهانی شدن وجود دارد. برخی جهانی شدن را چیزی فراتر از مرحله ای گذرا وموقت در تاریخ بشر نمی دانند.
برعکس، عده ای دیگر آن را تبلور رشد سرمایه داری غرب ونوسازی تلقی می کنند. گروه سوم، جهانی شدن را تحولی اساسی در سیاست جهانی برمی شمرند که فهم آن نیازمند تفکر جدیدی است(203).
از منظر برخی صاحب نظران، در ره یافت های مختلف، سه نوع جهانی شدن به چشم می خورد: یکی جهان گرایی راستین وکامل که هم مادی وهم معنوی است وعلاوه بر توسعه اقتصادی، تعادل سیاسی واجتماعی وتعالی فرهنگی وانسانی را دربر دارد؛ دیگری، جهان گرایی ناقص ونارسا که تنها اقتصادی وتک ساحتی است؛ سوم، جهان گرایی کاذب وسلطه جویانه وتنازعی که همان جهانی سازی امریکایی با ماهیتی سیاسی وسلطه جویانه وانحصارطلبانه است که امریکا را در رأس قدرت جهانی در نظر می آورد ویکه تازانه، افزایش قدرت این کشور وافزایش وابستگی جهانی به امریکا را پی می گیرد(204).
شاید بتوان گفت که درباره فرآیند جهانی سازی یا جهانی شدن دو دیدگاه اساسی وجود دارد: یکی دیدگاه مثبت نگر ودیگری منفی نگر. از دیدگاه مثبت، جهانی سازی می تواند با استفاده از عرصه فن آوری اطلاعات () همانند پلی تمام دنیا وشهروندان آن را متحد کند ومحرومیت های علمی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی وفرهنگی را از بین ببرد یا کاهش دهد؛ هنجارهای پسندیده دینی، اخلاقی یا دست کم انسانی را بر جهان حکم فرما کند ونوعی وحدت بهینه، مثبت ومتکامل را در میان بشر برقرار سازد. جهانی سازی می تواند مردم دنیا را هم پیکر کند تا همانند یک اندام در فکر صلاح واصلاح یک دیگر برآیند ودر سنگری یگانه، علیه تمام عوامل بازدارنده از تکامل مبارزه کنند.
اما بر مبنای دیدگاه دوم، فرآیند جهانی سازی فعلی اگرچه دارای برخی فواید از موارد پیش گفته است، در حقیقت هدف اصلی آن، چیزی نیست جز یک پارچه کردن جهان وادغام آن در بازار مشترک جهانی، به رهبری دنیای سرمایه داری وبه سردمداری امریکا؛ بازاری که همه مؤلفه های حیات اجتماعی (اقتصاد، سیاست وفرهنگ) را به سود منفعت طلبی واستکبارورزی دادوستد می کند وسلطه بی چون وچرای تمدن غرب واستیلای بیشتر کشورهای ثروت مند علیه کشورهای فقیر را به دنبال دارد. امروزه حتی برخی از متفکران غربی از جهانی شدن به منزله خطر وتهدیدی بالفعل وبالقوه به منظور «امریکایی شدن» جهان، نام می برند.
به همین دلیل، برخی همانند والرشتاین، دان دویچ ولستی، با نگاهی بدبینانه، جهانی سازی را اقتصادی سازی جهان واستثمارگری (استعمار شوندگی) جهانی می دانند؛ زیرا نظریه آنان به جوهر هژمونیک، تنازعی و«هابسی - داروینیستی» این فرابرد معطوف شده است؛ فرایندی که در حقیقت، داروینیسم جهانی را ترویج می کند. نظریه «سیاست قدرت» هانس مورگنتا، راه برد ودکترین تنازع تمدن های هانتینگتون، سیاست جنگ صلیبی نومحافظه کاران امریکایی، یکه تازی، یک جانبه گرایی، نظامی گری آنان تحت عنوان مبارزه با تروریسم، تهدید وارعاب نظامی وامنیتی وبراندازی یا اشغال گری وتجزیه کشورها ودولت ها، از جمله آثار وعوامل تحقق جهانی سازی غربی است که مدعی جامعه جهانی تک قطبی وسرمایه سالارانه با سلسله مراتب قدرت وسلطه بوده وعلاوه بر استفاده از میلتیاریسم، از شیوه ها وابزارهای تازه تحمیق علمی وفرهنگی وتطمیع اقتصادی وتکنولوژیک بهره می گیرد. بی دلیل نیست که دانش ورانی مانند پولانی، اسکات گری، هوتن وفرکلا نیز از این فرابرد جهانی سازی، با تعابیری مانند غربی سازی، امریکایی سازی، وگاه «نئوامپریالیسم» در قالب نظام تازه تک قطبی ودهکده جهانی یاد کرده اند(205).
جهانی سازی از نوع غربی، پروژه ای تحمیلی وطرحی مهندسی - اجتماعی در سطح کلان سیستمی است که ایدئولوژی غربی را تحمیل می کند وبا تکیه بر بنیادهای نئولیبرالیستی وسرمایه داری، درصدد فراگیر کردن شیوه زندگی امریکایی وغربی کردن انسان ها وترویج فرهنگ مصرف واصالت سرمایه است.
پیروان این نگرش، جهانی شدن را مقوله ای ارادی ودر کنترل عده ای خاص می دانند. به زعم آنان، این اراده در حال حاضر در اختیار جهان سرمایه داری قرار دارد. از این دیدگاه، جهانی شدن مرحله تازه ای از امپریالیسم به شمار می آید که در آغاز به صورت هم بستگی ظاهر شده وتازگی خود را در چهره جهانی نمایانده است. شون هیلی، از مخالفان جهانی شدن، آن را پروژه ای تحمیلی می داند وعقیده دارد که تنها حوزه های به خصوصی، جهانی شده اند. به گفته وی، «ثروت» در دهه نود، جهانی نشد، بلکه در دست عده ای خاص متمرکز گردید.
تکنولوژی با آن که بسیار تواناتر از گذشته شده، اما جهانی نگشته وحتی رشد اقتصادی که پایه واساس برتری تاریخی سرمایه داری به شمار می آید، صورت جهانی نیافته است(206).
ج) ابعاد ودست آوردهای منفی جهانی سازی غربی (به طور اخص)
به باور بسیاری، جهانی سازی غربی از غالب ترین برداشت های نظری وعملی از اصطلاح ومفهوم جهانی شدن به شمار می آید. به اعتقاد آنان، جهانی سازی در اساس خود مستلزم غربی شدن جهان وپوششی برای سلطه سرمایه داری است.
بنابراین، این اصطلاح به طور غالب، واژه ای جای گزین برای گفتمان ها ومصطلحاتی کهنه تر همانند «امپریالیسم» ونیز «نوگرایی» به شمار می آید.
جهانی شدن در مفهوم جای گزین «امپریالیسم»، توجه ما را به سلطه کشورهای بسیار توسعه یافته بر کشورهای در حال توسعه یا سلطه شرکت های فراملیتی بر اقتصادهای ملی ومحلی معطوف می کند. از این گذشته، جهانی شدن می تواند به مثابه مفهومی پوششی، وحشت جهانیان را از استعمارگرایی خنثا سازد. این مفهوم می تواند در قالب گفتمان امپریالیسم نو، استثمار همیشگی بسیاری از کشورهای دنیا توسط ابرقدرت ها وشرکت های غول پیکر فراملّی را پنهان کند ودر نتیجه، برخی ابعاد مخرب تر ووحشیانه تر توسعه معاصر را مخفی نگاه دارد.
حتی کلیت جهانی شدن از نگاه منتقدان، نابودی سنن محلی، وابستگی مستمر کشورهای فقیر به کشورهای ثروت مند، نابودی محیط زیست وهمگون شدن فرهنگ ها وشیوه زندگانی روزمره را به همراه می آورد. دامنه این منتقدان، بسیار وسیع است؛ حتی مارکسیست ها، لیبرال ها وهواداران چند فرهنگی بودن جهان که بر تهدید حاکمیت ملی، سنن محلی ودموکراسی مشارکتی نیروهای جهانی انگشت می گذارند، یا هواداران محیط زیست که از پی آمدهای اکولوژیک ویران گر جهانی شدن عنان گسیخته هراس دارند ومحافظه کاران که جهانی شدن را تهدیدی برای فرهنگ های ملی ومحلی وتقدس سنت به شمار می آورند(207).
جهانی سازی غربی با سلطه بر اقتصاد وسیاست جهانی به دنبال نابودی ادیان وفرهنگ های بومی رقیب وجلوه دادن فرهنگ غربی به منزله فرهنگ برتر بوده وبحران هویت را در عرصه دیگر دول وملت ها دامن زده است. پتراس، تصویری که از شکل وشمایل جهانی شدن نشان می دهد، چهره ای از یک نظام مبتنی بر امپریالیسم فرهنگی متکی بر سیطره مطلق اقتصادی غرب است. از منظر وی، این گونه امپریالیسم فرهنگی ای، به معنای نفوذ دائم وتسلط فرهنگی طبقه حاکم غرب بر توده ها به منظور نظام بخشی مجدّد به ارزش ها، رفتارها، نهادها وهویت مردم استثمار شده وبرای هم سویی با منافع طبقات استثمارگر است(208).
لایبز وکاتز، جهانی شدن را به مثابه سلطه بی چون وچرای تمدن غرب می دانند. به باور آنها، استیلا همان چیزی است که در لوس آنجلس بسته بندی می شود وسپس به دهکده جهانی ارسال می گردد وآن گاه در مغز انسان های بی گناه می نشیند. گفته رابرتسون نیز همان نگرانی ها را دوچندان می کند:
جهانی شدن متضمن فشار بر جوامع، تمدن ها وسنت ها از منظر نمایش آنها روی صحنه جهانی - فرهنگی وبا هدف توجه به هویت اندیشه ها ونمادهای مربوطه است(209).
گفتنی است که جهان سرمایه داری به رهبری امریکا نیز از متفکران ونظریه پردازان مشهوری نیز سود می برد که فراوان هوادار نظریه جهانی سازی امریکایی در سایه مکتب لیبرال - دموکراسی هستند. از جمله به عقیده بارکر، جهانی شدن با توجه به گسترش سلطه سرمایه داری امریکا، امری طبیعی وتحقق آن به سود همه مردم جهان است، بنابراین، سرمایه داری امریکایی باید مردم تحت سلطه خود را قانع کند که راه ورسم امریکایی، همان پدیده ای است که آنان مطالبه می کنند والبته هژمونی امریکا امری طبیعی وبه سود همه مردم جهان خواهد بود(210).
هم چنین فرانسیس فوکویا که فرجام تاریخ را در غلبه تمدن وفرهنگ امریکایی ومکتب لیبرال دموکراسی می بیند، با نخوتی آشکار، منظر خود را از جهانی شدن امریکایی چنین بیان می کند:
فرایندی بنیادی در کار است تا الگوی تکاملی مشترکی برای کل جوامع انسانی دیکته کند. به طور فشرده، جهانی شدن چیزی شبیه تاریخ جهانی بشر در راستای دست یابی به لیبرال دموکراسی است(211).
جالب این که این ادعاهای مغرورانه در حالی صورت می گیرد که امروزه بحران های متعددی در دنیای غرب (امریکا واروپا) پیش می آید، از جمله: بحران معنویت، بحران مشروعیت، بحران هویت، بحران های اخلاقی، فساد اقتصادی وبحران محیط زیست. عارضه های این بحران ها نیز ظهور گسترده ای یافته است، مانند: آلودگی محیط زیست، ماشینی شدن ومادی شدن سپهر زندگی انسان غربی، افول نظام های تعلیم وتربیت، بی معنا شدن ویا کاهش معنای زندگی، از خودبیگانگی افراد وجوامع، ناهنجاری وگسیختگی خانواده ها، فقدان عدالت اجتماعی، کنترل احزاب سیاسی، محدودیت آرا وعقاید عمومی واعمال آن، ظهور تعصبات نژادی وملی، نبود عاطفه وروابط صمیمانه میان افراد، بی احترامی به قانون وظهور «وندالیسم اجتماعی»، تقلیل امنیت ورفاه اجتماعی، گسترش بی حد ومرز بی بند وباری های جنسی وخشونت های فردی واجتماعی.
بنابر چنین حقایقی، جهان غرب والگوی جهانی سازی غربی نتوانسته ونمی تواند در پرتو مکتب مادی گرایانه لیبرال - دموکراسی، ارمغان آورنده معانی جدید وآرمانی برای حیات بشری باشد. امروزه جامعه غرب از لیبرالیسم به «لیبرالیسم نو» گرایش یافته، اما حتی برجسته ترین فیلسوف جهان معاصر یعنی یورگن هابرماس این گرایش تازه غرب را به «لیبرالیسم وحشی» تعبیر کرده است(212)؛ لیبرالیسمی که برای جهانیان چیزی جز افزایش جنگ، فقر ونابرابری به بار نیاورده وبرای غربی ها نتیجه ای جز افزایش قدرت، ثروت وشکاف بیشتر کشورهای فقیر وغنی دربر نداشته وهژمونی آنها را بر جهان افزون کرده وبه جای صلح جهانی، ناامنی های بین المللی را دامن زده است.
آیا در سایه جهانی سازی غربی، وقتی صاحبان قدرت مند کارتل ها وتراست ها که درعین حال نظام اطلاع رسانی جهانی را نیز در اختیار خود گرفته اند، در وضعیتی نابرابر، راه بر چشمان ملت های فقیر می بندند واز ره آورد این کورچشمی تحمیلی وارتباطات یک سویه، دست در جیب رقیب ناتوان می کنند، می توان مانند فوکویاما هم چنان خوش بینانه از «اعتماد متقابل» سخن گفت؟
امروزه پنج غول اقتصادی یعنی امریکا، ژاپن، فرانسه، انگلیس وآلمان از جمع دویست کارتل وتراست بزرگ جهان،١٧٠ مورد از آنها را زیر یوغ خود گرفته اند. بر پایه گزارش سازمان ملل متحد، اندازه منابع مالی ونقدینگی ٣۵٨ نفر از اعضای الیگارشی قماربازان جهانی مساوی منابع مالی ۵/٢ میلیارد انسان است.
از سویی، حجم شگفت انگیز قدرت وثروت در قالب شرکت های چند ملیتی، به سادگی مرزهای دولتی وهویت های ملی را درهم می شکند وارزش های مورد نظر لیبرالیزم نو را بر جهان حاکم می کند. متفکری به نام خوزه دو کاسترو در آثار گوناگون خود با آمار وارقام ثابت کرده که همین کره خاکی می تواند چند برابر جمعیت کنونی خود را نان دهد وجهان هم در آرامش وصلح دائم به سر برد.
وی در کتاب سیاه گرسنگی جهان معاصر را چنین ترسیم کرده است:
در عصر ما اکثریتی هستند که خوراک ندارند واقلیتی که خواب ندارند. آیا چنین وضعیتی، دست آوردهای مستقیم جهانی سازی به شیوه غربی نیست؟ البته این ابعاد منفی تنها به حوزه اقتصادی ورفاه زدگی کشورهای «دارا» وفقرزدگی کشورهای «ندار» ختم نشده است وتخریب بنیادهای فرهنگی، ارزشی واخلاقی آنها را نیز به دنبال داشته ودارد. از دید هورکهایمر، جهانی شدن برای بورژوازی، حکم آب برای ماهی را دارد. بنابراین، بورژوازی ناگزیر است زمینه های فرهنگی مورد نیاز را در کشورهای مختلف بسترسازی کند، وچنین است که می بینیم جهانی شدن اقتصاد، از جهانی شدن فرهنگ وفروریختن ارزش ها وباورها وخرده فرهنگ های محلی، بومی وملی سر درمی آورد(213).
بدیهی است که نتیجه وابعاد منفی چنین جهانی شدنی به رفع فقر، نابرابری، تبعیض، جنگ وخشونت و... نینجامد. باید پرسید که چگونه چنین امری متوقع می تواند باشد، درحالی که امروزه کشورهای توسعه یافته صنعتی وفراصنعتی، کمتر از بیست درصد جمعیت جهان را در خود جای داده اند، بیش از هشتاد درصد ثروت جهان را به کیسه کارتل ها وتراست های خودی ریخته اند!
مع الأسف اربابان کلیسا در جهان غرب نیز نتوانسته اند به مقابله لازم با تبعات منفی این گونه جهانی سازی یک سویه وامپریالیستی بپردازند؛ هم چنان که فیلسوف فرانسوی یعنی پیر بوردیو فراتر از این ادعا، کلیسای مسیحی را به هم سویی با این روند ومنفعت خواری از این جریان ناسالم جهانی متهم کرده است.
به عقیده وی:
کلیسای کاتولیک، دشمن سرمایه داری نیست. این کلیسا مایل است مشتی از مزایای نئولیبرالیسم را از آن خود سازد واز اروپا می خواهد نئولیبرالیسم را با کاتولیسیسم درهم آمیزد. این همان سرمایه داری «کشیش زده» است(214).
جالب آن که امروزه بسیاری از تجاوز طلبی های امریکا وتهاجمات این کشور به دیگر کشورهای مستقل، با آموزه های «مسیحیت بنیادگرا» وهمراهی کشیشان وکلیسای این نحله از مسیحیت صورت می گیرد که به آن «صهیونیزم مسیحی»(215) نیز گفته می شود. بنابر صهیونیسم مسیحی، حضرت مسیح در بیت المقدس ظهور می کند ویهودیان را نجات می دهد ودیگر ادیان، تمدن ها وفرهنگ های متعارض خویش واز جمله مسلمانان را نابود می کند. ازاین رو، صهیونیزم هرگونه جنایت، سرکوب وقساوت را توجیه می کند. بنابراین، هم پیمایی وهم پیوندی مستحکم زمام داران امریکایی با صهیونیسم در این زمینه، توجیه پذیر است.
با تبیین برداشت های مختلف جهانی شدن وبه ویژه ابعاد منفی پروژه جهانی سازی غربی، می توان به روشنی ادعا کرد که حکومت جهانی وجهان شمول حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ کدام از شاخصه های منفی پیش گفته را ندارد وضمن برخورداری از زوایا وابعاد مثبت «جهانی سازی»، راه بردی حقیقی، متعادل برای این طرح فراگیر است.
گفتار دوم: جهان گرایی وجهان شمولی اسلام
جهانی سازی یا جهان گرایی علاوه بر این که همواره از اهداف مصلحان بزرگ بشری بوده، از تعالیم ورسالت های ادیان بزرگ الهی سرچشمه می گیرد ومی توان آن را از اصلی ترین آرمان های همه انبیا وادیان بزرگ الهی واز جمله اسلام به شمار آورد(216). بنابراین، اصطلاح جهانی سازی واژه جدیدی نیست ودر حقیقت در عصر حکومت مهدوی، حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) این رسالت نبوی وهدف اولیای الهی وائمه (علیهم السلام) را به بهترین شکل ممکن محقق خواهد ساخت واین طرح جهانی را تکمیل خواهد کرد؛ در غیر این صورت، خاتمیت دین اسلام معنای حقیقی خود را از دست می دهد وبه واژه ای بی معنا تبدیل می شود.
ریشه های جهان شمولی دین اسلام، در مبتنی بودن آن بر فطرت، انعطاف پذیر بودن آموزه های آن وحرکت وتطابق اجتهاد آن بر مبنای مقتضیات زمان ومکان نهفته است. اسلام ودستورهای آن با فطرت انسانی که همان بعد ثابت حیات انسانی به شمار می آید، هم آهنگ است. به همین دلیل، اسلام دین جامع وفراگیر بوده ومی تواند جهان شمول گردد. از سویی، عناصر جهانی شدن نیز در مذهب تشیع فراوان دیده می شود؛ از جمله آن که شیعه در بین دیگر مذاهب، بیشترین ملازمت را با خردورزی دارد. بنابراین، این عناصر را به روشنی در عقلانیت، اجتهاد، عدالت، مهدویت وفرازمانی وفرامکانی بودن پیام تشیع می توان دید.
در تعالیم اسلامی از کره زمین، به «بیت» تعبیر شده وانسان به طور مطلق از هر نژاد ورنگ وزبان وملیت وطبقه ای مالک این خانه به حساب آمده است.
در تفکر قرآنی، انسان از هر نژاد وجنسیت وطبقه ای، نماینده وخلیفه خداوند در زمین به شمار می رود:
﴿وَهُوَ اَلَّذِی جَعَلَکمْ خَلائِفَ اَلْأَرْضِ﴾(217)؛
واوست کسی که شما را در زمین جانشین [یک دیگر] قرار داد.
این مضمون دست کم در سه آیه دیگر(218) آمده است که رسالت کلی همه انسان ها را در این زیست گاه که زمین نام دارد، تبیین می کند. پیامبران ورسولان الهی نیز راه نمای همه انسان ها هستند وتعلیم، تربیت ونظام بخشی به زیست فردی وگروهی انسان ها را بر عهده دارند تا مدیران جامعه بشری در همه ابعاد باشند.
قرآن کریم در رسالت اولین رسولان الهی چنین گفته است:
﴿وَإِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَةً﴾(219)؛
وچون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی خواهم گماشت.
ودر خطاب به داوود پیامبر (علیه السلام) چنین آمده است:
﴿یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی اَلْأَرْضِ﴾(220)؛
ای داوود ما تو را در زمین خلیفه [وجانشین] گرداندیم.
این آیات بیان گر آن است که رسول حق، نماینده ومدیر منصوب الهی، در کل پهنه زمین، مأموریت رسالت دارد، نه در بخش خاص یا نژادی ویژه. درباره پیامبر اسلام، این رسالت جهانی وفراگیر با صراحت بیشتری مطرح گردیده است:
﴿تَبارَک اَلَّذِی نَزَّلَ اَلْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیکونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً﴾(221)؛
بزرگوار [وخجسته] است کسی که بر بنده خود، فرقان [کتاب جداسازنده حق از باطل] را نازل فرمود، تا برای جهانیان هشداردهنده ای باشد.
﴿قُلْ یا أَیهَا اَلنّاسُ إِنِّی رَسُولُ اَللهِ إِلَیکمْ جَمِیعاً﴾(222)؛
بگو ای مردم، من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم.
﴿وَما أَرْسَلْناک إِلاّ کافَّةً لِلنّاسِ بَشِیراً ونَذِیراً﴾(223)؛
وما تو را جز [به سمت] بشارت گر وهشدار دهنده برای تمام مردم نفرستادیم.
این آیات بیان می کند که هدف اسلام همانند دیگر ادیان بزرگ الهی، اصلاح کل جامعه انسانی در فراخنای گیتی وبدون توجه به حدود جغرافیایی ومرزهای ساختگی است. به همین دلیل، این ادیان واز جمله اسلام همه حکومت ها ودولت ها را ورای مرزها ونژادهایشان به یک دین ودولت واحد ومرکزیتی یگانه فرامی خواند؛ هم چنان که در آغاز رسالت اسلام، پیامبر به حکام ایران، مصر، حبشه، یمن، روم و... نامه نوشتند وآنان را به یگانگی وتن دادن به مدیریت واحد در جامعه انسانی دعوت می کردند.
برای تبیین این اصل محوری، کلمه «الناس» نزدیک به ٢۴٠ بار وکلمه «الانسان» نزدیک به ۶۵ بار در قرآن تکرار شده که واژه ای عام برای همه افراد انسانی به شمار می آید ودر بسیاری از موارد، عمومیت وکلیت خطاب ها بسیار روشن است، از جمله:
﴿قُلْ یا أَیهَا اَلنّاسُ إِنَّما أَنَا لَکمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ﴾(224)؛
بگو ای مردم! من برای شما فقط هشدار دهنده ای آشکارم.
﴿قالَ إِنِّی جاعِلُک لِلنّاسِ إِماماً﴾(225)؛
[خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم.
در این خطاب ها، هدایت الهی وآموزش های پیامبران برای همه انسان ها ضروری شمرده شده وفرقه ها وامتیازهای موهوم که امکان دارد یگانگی ویک پارچگی جامعه انسان را بگسلد، باطل وپوچ معرفی گشته است. بدین گونه نگرش قرآنی به انسان ورهبران جامعه انسانی، فراگیر وجهانی بوده که هیچ مرز ومانعی را در جهت اهداف بلند، جهان شمول وجهان وطنانه خویش نمی شناسد(226).
قرآن، به صراحت بر مسئله جهانی سازی تأکید کرده وآن را مسئولیت خطیر جامعه اسلامی به شمار آورده واز انسان ها می خواهد با تمام توان خود در ساخت وساز ملت ها واصلاح جوامع بشری در سراسر جهان بکوشند:
﴿وَکذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی اَلنّاسِ ویکونَ اَلرَّسُولُ عَلَیکمْ شَهِیداً﴾(227)؛
وبدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید وپیامبر بر شما گواه باشد.
ودر جای دیگر می فرماید:
﴿هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی ودِینِ اَلْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کلِّهِ وکفی بِاللهِ شَهِیداً﴾(228)؛
اوست کسی که پیامبر خود را به [قصد] هدایت، با آیینی درست روانه ساخت تا آن را بر تمام ادیان پیروز گرداند وگواه بودن خدا کفایت می کند.
در این آیه، به برتری فرهنگ اسلامی اشاره شده تا شایستگی آن را بر دیگر فرهنگ ها در جهت جهانی سازی اسلام وایجاد حیات طیبه برای همه عالمیان، مبرهن سازد. از دید آیات الهی، برکات الهی در چنین حیات مؤمنانه ای جهان را فراخواهد گرفت:
﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُری آمَنُوا واِتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ اَلسَّماءِ واَلْأَرْضِ﴾(229)؛
واگر مردم شهرها ایمان آورده وبه تقوا گراییده بودند، قطعا برکاتی از آسمان وزمین برایشان می گشودیم.
هرگاه ایمان وتقوا (التزام به تعهدات انسانی) در جامعه گسترش یابد وانسان ها حریم خود وخدا را حفظ کنند، برکات الهی جهان را فرا خواهد گرفت واگر مسلمانان، جهانیان را به این حقیقت رهنمون شوند، آن گاه زمام جهانی سازی بشردوستانه را به دست می گیرند ومسئولیت خویش را در برابر خدا وخلق به نیکوترین گونه به جا خواهند آورد(230). آن گاه فرهنگ اسلامی جهانی خواهد شد وگسترش آگاهی ودانایی وعدل جهان را دربر خواهد گرفت وتمام نظام های سلطه واستثمار جهانی فرو خواهد ریخت.
گفتار سوم: جهانی سازی مهدوی وشاخصه های آن
چنان که گذشت، اسلام دینی با اصول وآرمان های جهانی به شمار می رود که از همان ابتدای ظهور خویش به دنبال ایجاد حیات طیبه در سطح عالم وبرای تمام انسان ها بوده است. براساس معتقدات اسلامی وشیعی، جهانی شدن اسلامی وحیات طیبه جهانی در آخرالزمان ودر عصر ودولت مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، تحقق قطعی خواهد یافت واین جهانی شدن، با هیچ پروژه ویا طرح جهانی سازی فعلی، نه از حیث نظری ونه علمی ونه از حیث شمولیت وفراگیری ومقیاس های موجود، مقایسه شدنی نیست ونمی توان آن را اندازه گیری کرد. فقط شناخت مقدماتی آن از راه احادیث وارده امکان پذیر است. به همین دلیل، پاره ای از ویژگی های دولت کریمه حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وحکومت جهانی سرشار از حیات طیبه ایشان را نه از باب حصر بلکه از باب احصا واشاره، برمی شماریم:
١. حاکمیت جهان شمول اسلام وبرچیدگی شرک واختلافات بشری
در نظریه های جهانی شدن غربی که زیربنای بسیاری از آنها مکتب لیبرال - دموکراسی است، با اعتقاد به نسبیت اخلاقی وارزشی اعمال، اصل تساهل ورواداری افراطی در برابر تمام عقاید وادیان از ادعاهای اصلی به شمار می آید وموضع حکومت بر مبنای لائیسم، در برابر دیانت ومذهب، خنثاست. از منظر آنها، حمایت وهواداری از یک مذهب، مداخله در آزادی های فردی ومخدوش کردن آزادی عقیده وابراز عقاید به شمار می رود. درحالی که سکولاریسم یا عرفی شدن ودنیاپرستی واصالت امور دنیوی در سرلوحه جهانی سازی لیبرال - دموکراسی قرار دارد، در حکومت جهانی مهدوی، اسلام بدون هیچ گونه مجامله وتعارفی، آیین مطلق وبرتر ومتعالی به جهانیان معرفی شده وانسان ها نیز پس از شناسایی، آن را می پذیرند.
روایاتی در تأیید این مطلب وجود دارد؛ از جمله:
محمد بن مسعود در تفسیر عیاشی از رفاعة بن موسی روایت می کند که امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه: ﴿ولَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی اَلسَّماواتِ واَلْأَرْضِ طَوْعاً وکرْهاً﴾(231)، فرمود:
وقتی قائم آل محمد قیام کند، مکانی بر روی زمین باقی نمی ماند مگر این که کلمه طیبه «لا اله الا الله، محمد رسول الله» در آن جا به آواز بلند گفته می شود(232).
هم چنین ایشان ضمن بیان مفصلی درباره عصر ظهور حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند:
وقتی قائم ما قیام کند،... اهل هیچ دینی باقی نمی ماند مگر این که اظهار اسلام می کنند وبا ایمان، مشهور ومعروف می گردند(233)...
در جای دیگر می فرماید:
درباره این آیه از پدرم (امام باقر (علیه السلام)) پرسیدند: «با همه مشرکان مبارزه کنید، چنان که همگی به مبارزه شما برخاستند تا این که در زمین فتنه ای باقی نماند ودین وآیین از آن خدا باشد». او فرمود: «تفسیر این آیه هنوز فرا نرسیده، چنان چه قائم قیام نماید کسانی که او را درک می کنند، چگونگی تفسیر این آیه را خواهند دید وسرانجام آیین محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) مانند پایان شب به صبح صادق روشن شده واثری از شرک بر روی زمین باقی نخواهد ماند»(234).
هم چنین امام باقر (علیه السلام) فرموده است:
در زمین هیچ ویرانه ای نمی ماند مگر این که آباد گردد وهیچ معبودی جز خداوند متعال از بت وغیر آن نمی ماند مگر این که دچار حریق گشته ومی سوزد(235).
در جای دیگر، امام صادق (علیه السلام) ضمن پاسخ به سؤال های مفضل ومطابق دانستن آیه ٣٣ سوره توبه با عصر حکومت جهانی مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به وی می فرماید:
... به خدا سوگند یاد می کنم ای مفضل، هرآینه اختلاف ملت ها ودین ها از میان برداشته می شود وهمه دین برای خدا ویکی می گردد، چنان که خدای تعالی فرموده: ﴿إِنَّ اَلدِّینَ عِنْدَ اَللهِ اَلْإِسْلامُ﴾(236) (در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است) ونیز فرموده: ﴿ومَنْ یبْتَغِ غَیرَ اَلْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وهُوَ فِی اَلْآخِرَةِ مِنَ اَلْخاسِرِینَ﴾(237) (وهر که جز اسلام، دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود ووی در آخرت از زیان کاران است)(238).
٢. حاکمیت مطلق عدالت ودادورزی
همگان آگاهند که عدالت، ویژگی اصلی حکومت جهانی مهدوی است. بیشتر احادیث درباره عصر ظهور، به این ویژگی، نیاز وگم شده اساسی بشری اشاره کرده اند. به همین دلیل، فقط به ذکر احادیث معدودی در این باره بسنده می شود.
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید:
... اگر از عمر دنیا تنها یک شب باقی مانده باشد، خداوند آن شب را به اندازه ای طول خواهد داد تا مردی از اهل بیت من به حکومت برسد... او زمین را از قسط وعدل پر می کند، همان گونه که پیش از آن از ستم وجفاکاری پر شده بود(239)...
حکومت جهان شمول مهدوی، در عدالت گستری نیز به گونه ای فراگیر وبدون تبعیض عمل می کند؛ هم چنان که امام حسین (علیه السلام) در کلام مهمی می فرمایند:
... إذا قام قائم العدل وسع عدله البرّ والفاجر(240)؛
هنگامی که اقامه کننده عدل قیام کند، گستردگی عدلش نیکوکار وفاجر را دربر می گیرد.
عدالت یاد شده نیز گستره حوزه های فردی واجتماعی بشری را شامل می شود. بر این مدعا نیز بیان امام باقر (علیه السلام) گواه است که می فرماید:
بدانید همان طور که سرما وگرما به داخل خانه هایشان نفوذ می کند، عدالت او [قائم] نیز به درون خانه هایشان راه خواهد یافت(241).
٣. برقراری امنیت وآرامش همه جانبه
بنابر روایت ها درباره حکومت جهان شمول حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، ناامنی وهراس از زندگانی آحاد بشری رخت برمی بندد وامنیتی فراگیر در همه گیتی برقرار می شود؛ هم چنان که امام علی (علیه السلام) درباره ایمنی عصر ظهور وسرشاری آن دوره از امنیت ودیگر برکت هایی مانند عدالت می فرمایند:
اگر قائم ما قیام کند، به واسطه ولایت وعدالت او، آسمان آن چنان که باید ببارد، می بارد وزمین نیز رستنی هایش را بیرون می دهد وکینه از دل بندگان زدوده می شود ومیان درندگان وچرندگان آشتی برقرار می شود؛ به گونه ای که زنی میان عراق وشام پیاده خواهد رفت وآسیبی نخواهد دید وهر جا قدم می گذارد، همه سبزه ورستنی است وزینت هایش را بر روی سرش می گذارد، درنده ای او را نمی آزارد ونمی ترساند(242).
۴. رفاه ورشد پایدار اقتصادی، استغنای عمومی ورفع فقر
شکاف های اقتصادی، تبعیض های ناروا وفقر وفاقه برآمده از جهانی سازی غربی در نهضت جهانی سازی مهدوی، وجود ندارد ونه تنها این شکاف ها پر می گردند، بلکه جامعه بشری به استغنای کامل می رسد؛ حتی فقیری برای دریافت صدقات واعانات یافت نخواهد شد. امام صادق (علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
چون قائم ما قیام کند، زمین با نور پروردگار خود نورانی وروشن می شود وخلایق از نور وروشنایی آفتاب مستغنی وبی نیاز باشند وتاریکی زایل می گردد ومردم در ایام سلطنت آن حضرت بسیار عمر می کنند... وزمین خزینه های خود را آشکار می گرداند، به نوعی که خلایق همه آنها را بر روی زمین می بینند ومرد در آن وقت کسی را می طلبد برای این که از مالش به او عطا نماید تا این که صله رحم به جا بیاورد، یا این که از وجه زکات چیزی به او بدهد، چنین کسی که اینها را از او قبول کند، یافت نمی گردد وخلایق به سبب آن چه خدا از فضل خود به ایشان روزی کرده، مستغنی وبی احتیاج هستند(243).
آن امام همام، این بی نیازی عمومی را چنین تشریح کرده است:
... ودر میان خلایق به طریق حکم داوود ومحمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) حکم می کند. در این وقت زمین خزینه های خود را ظاهر وبرکات خویش را آشکار می گرداند ودر این وقت مردی از شماها کسی را نمی تواند پیدا کند که صدقه ای به او بدهد یا احسانی در حق وی کند؛ زیرا همه مؤمنان غنی ومال دار هستند(244).
توسعه گسترده اقتصادی وانسانی پایدار وبالنده نهضت جهان شمول مهدوی در روایات نبوی نیز آشکار است. پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرمایند:
یکون فی امّتی المهدی... یتنعّم امّتی فی زمانه نعیما لم یتنّعموا مثله قطّ، البرّ والفاجر، یرسل السماء علیهم مدرارا ولاتدّخر الأرض شیئا من نباتها(245)؛
در امت من، مهدی قیام کند... ودر زمان او، مردم به رفاه ونعمت هایی دست می یابند که در هیچ زمانی دست نیافته باشند؛ همه چه نیکوکار وچه بدکار از آن جمله اند. آسمان باران رحمتش را بر آنان ببارد وزمین چیزی از روییدنی های خود را پنهان ندارد.
۵. رشد وترقی علوم وفنون وشکوفایی وکمال عقلانیت بشری
جهان امروز که در مسیر جهانی شدن گام برمی دارد، از حیث پیشرفت علوم وتکنولوژی، ترقی انکارناپذیری کرده، ولی نه تنها این پیشرفت موجب رفع آلام بشری ورساندن انسان ها به امنیت وآرامش، مساوات وعدالت نگشته، بلکه میلیاردها مجهول دیگر در مسیر اکتشافات قرار دارد که بشر از حل آنها عاجز است وجهانی سازی غربی نیز نتوانسته به رفع این عجز وناتوانی کمک کند. در حالی که دانش بشری در عصر حکومت جهانی مهدوی به دست آوردهایی مافوق تصور می رسد. امام صادق (علیه السلام) در بیانی بلیغ، از گوشه ای از پیشرفت های علمی آن عصر چنین یاد می فرماید:
دانش ٢٧ حرف است. همه علومی که پیامبران برای مردم آورده اند تنها دو حرف بیش نبوده ومردم تا به امروز جز آن دو حرف را نشناخته اند، ولی وقتی قائم ما قیام کند،٢۵ حرف دیگر را ابراز می کند وآن را در میان مردم گسترش می دهد، آن گاه آن دو حرف را نیز ضمیمه می کند وهمه ٢٧ حرف را در میان مردم منتشر می سازد(246).
روایات تبیین کننده وضعیت عصر ظهور، بیان گر آن است که عقول مردم در دوره ظهور به بالاترین مرحله کمال خویش می رسد. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
وقتی قائم ما قیام کند، خداوند دست عنایتش را بر سر بندگان کشیده وعقل آنها زیاد وفهمشان بالا می رود(247).
در دولت جهانی مهدوی، حتی دانش وبینش، آگاهی وشناخت صحیح، مفید، سازنده وکارگشا در خانه ها گسترش می یابد وحلقه های درس وبحث برای زن ومرد در سرتاسر جامعه بشری برقرار می شود. امام باقر (علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
... تؤتون الحکمة فی زمانه حتّی إنّ المرئة لتقضی فی بیتها بکتاب الله وسنّة رسوله(248)؛
... به مردم زمان قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) آن چنان حکمتی عطا خواهد شد که حتی زن در کانون خانه خویش براساس کتاب خدا وسنت پیامبرش، عادلانه وآگاهانه داوری می کند (وبه دیگری نیازی ندارد).
علاوه بر تبیین وضعیت عالی دانش وبینش بشری در عصر ظهور، این روایت بیان می کند که مردم آن روزگار، براساس آداب ومقررات دینی تربیت می شوند، احکام شریعت را می آموزند وبر پایه ای از فرهنگ وفرهیختگی سیر می کنند که حتی بانوان خانه دار براساس مقررات کتاب خدا وسیره عادلانه پیام آور بزرگ وی، می توانند قضاوت کنند.
۶. تکیه بر استدلال واقناع وکسب مقبولیت ورضایت عمومی
هم چنین جهانی سازی عصر مهدوی بر استدلال وبراهین عقلی مبتنی است. امام حسن (علیه السلام) درباره قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید:
خداوند در آخر الزمان وروزگاری سخت در میان جهل ونادانی مردم، مردی را برمی انگیزد واو را با فرشتگان خود تأیید می کند ویاران او را حفظ می نماید وبا آیات ونشانه های خویش او را نصرت می دهد وبر کره زمین غالب می گرداند تا آن جا که مردم - پاره ای از روی میل وگروهی بی میل وبا اکراه - به دین خدا می گروند. سپس زمین را پر از عدل وداد ونور وبرهان می کند. تمام مردم جهان در برابر وی خاضع می شوند وهیچ کافری باقی نمی ماند، مگر آن که مؤمن شود وهیچ بدکاری نمی ماند، جز این که اصلاح گردد(249)...
این روایت به خوبی بر این مطلب تصریح دارد که برخی از مردم جاهل وگمراه در ابتدای حکومت حضرت، ممکن است با اکراه به حکومت وی تن دهند، ولی وقتی عدل گستری وبرهان های شفاف ومستدل ونورانی وی را ملاحظه می کنند، در مقابل حکومت وی خاضع می شوند وبا طوع ورغبت ورضایت مندی تمام به آن تن می دهند. بنابراین، نظام حکومت جهانی مهدوی را باید نظامی بر پایه مشروعیت کامل یعنی دارای مقبولیت، حقانیت وقانونیت دانست؛ مشروعیتی که مانند برخی از نظام های سیاسی به اصطلاح مدرن غربی امروزی با «دماگوژی» یا فریب افکار عمومی، با نظارت، دست کاری آرای عمومی وبا نفوذ تبلیغات پر دامنه به دست نمی آید، بلکه محصول رضایت قلبی آحاد جامعه بشری وحتی دیگر موجودات عالم است.
٧. گفتمان واقعی واحتجاج با ادیان دیگر
بر مبنای روایات، در جهانی سازی مهدوی، حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بدون هیچ تعارفی همه موحدان وغیر موحدان وپیروان دیگر ادیان را به پیروی از اسلام وتعالیم نجات بخش آن با قاطعیت تکلیف می کند، ولی این به معنای اجبار صرف عقیدتی ایشان به پذیرش مطلق آیین اسلام نیست، بلکه محور کار حضرت همان طور که از نامشان نیز برمی آید، هدایت جامعه بشری است واصل واساس هدایت باید بر اقناع مبتنی باشد. روایات نیز دلالت می کنند که حضرت از همان ابتدای ظهور، کتب بدون تحریف زبور، تورات، انجیل و... را می یابد وبراساس نسخ اصل آنها با اهل کتاب محاجّه، استدلال وگفت وگو می کند وبر آن اساس بر آنها حکم می راند تا آن که ایشان به دین اسلام وحکومت جهان شمول مهدوی هدایت گردند. امام باقر (علیه السلام) در این زمینه می فرمایند:
به خدا سوگند! یاد می کنم هرآینه گویا قائم را می بینم، درحالی که پشت به حجر الاسود داده، بعد از آن حق خویش را [یعنی خلافت را] از خداوند عالم می طلبد. بعد از آن می گوید: «ایها الناس! هرکه در خصوص خدا با من محاجّه وگفت وگو نماید، هرآینه من نزدیک ترین خلایقم به خدا؛ ایها الناس! هرکه در خصوص آدم (علیه السلام) با من گفت وگو ومحاجّه نماید، هرآینه من نزدیک ترین خلایقم به آدم (علیه السلام)؛ ایها الناس! هرکه در خصوص نوح (علیه السلام) با من گفت وگو نماید، هرآینه من نزدیکترین خلایقم به نوح (علیه السلام)؛ ایها الناس! هرکه در خصوص ابراهیم (علیه السلام) با من محاجّه وگفت وگو کند، هرآینه من نزدیک ترین خلایقم به ابراهیم (علیه السلام)؛ ایها الناس! هرکه در خصوص موسی (علیه السلام) با من محاجه وگفت وگو نماید، هر آینه من نزدیک ترین خلایقم به موسی (علیه السلام)؛ ایها الناس! هرکه در خصوص عیسی (علیه السلام) با من گفت وگو ومحاجه کند، هرآینه من نزدیک ترین خلایقم به عیسی (علیه السلام)؛ ایها الناس! هرکه با من در خصوص محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) گفت وگو ومحاجه کند، هرآینه من نزدیک ترین خلایقم به محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم)؛ وایها الناس! هرکه با من در خصوص کتاب خدا گفت وگو نماید، هرآینه من نزدیک ترین خلایقم به کتاب خدا». بعد از این سخنان به مقام ابراهیم می رود ودو رکعت نماز در آن جا می گزارد، بعد از آن حق خود را [یعنی خلافت را] از خدای تعالی می طلبد(250).
امام باقر (علیه السلام) در بیانی دیگر، برخورد گفتمانی واستدلالی ومحترمانه امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با دیگر ادیان را چنین بازگو می فرماید:
چون قائم اهل بیت قیام می کند، اموال را بالسویه قسمت می نماید ودر خصوص رعیت با عدالت حکم می کند؛ پس هرکه او را اطاعت نماید، هرآینه خدا را اطاعت کرده وهرکه با او مخالفت کند، هرآینه با خدا عصیان ومخالفت نموده ونامیدن او به مهدی از این بابت است که خدا او را به امورات مخفیه راه می نماید وتورات وسایر کتاب های خدا را در انطاکیه از مغاره بیرون می آورد ودر میان اهل تورات با تورات ودر میان اهل انجیل با انجیل ودر میان اهل زبور با زبور ودر میان اهل قرآن با قرآن حکم می فرماید(251)...
٨. حفظ وارتقای کرامت انسانی وحقوق بشردوستانه
در جهانی سازی حکومت مهدوی، کرامت انسان ها وحقوق بشردوستانه نه تنها محوریت دارد، بلکه به عالی ترین حدّ خود خواهد رسید. امیر مؤمنان (علیه السلام) در بیانی، کرامت بخشی به جامعه انسانی در عصر ظهور را چنین تصویر می فرمایند:
سپس به کوفه روی می آورد که قرارگاه ومنزل اوست. برده مسلمان در بندی نمی ماند، جز این که او را می خرد وآزاد می سازد وبدهکاری نمی ماند، مگر این که دین او را می دهد ومظلمه ای نمی ماند، جز این که آن را می پردازد وکشته ای نمی ماند، مگر این که دیه او را می دهد... وکشته ای نمی ماند، جز این که دین او را پرداخته وخانواده او را تأمین می کند وهمه امور را تدبیر وکارها را تنظیم می نماید تا آن جا که زمین را سرشار از عدل وداد می نماید، همان گونه که به هنگامه ظهور او، از ظلم وجور لب ریز است(252)...
پیامبر مکرم اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز ضمن تبیین برکات عصر ظهور، آن دوره را زمان تکریم وتعظیم امت معرفی می فرماید:
در آخر الزمان در میان امتم، آن نجات بخش ملت ها قیام می کند. خدا کران تا کران قلمرو حکومت جهانی او را به وسیله باران سیراب می سازد وزمین، گیاه ونبات خویش را می رویاند؛ اموال عمومی را به طور عادلانه به مردم اعطا می کند وبه دام داری ودام پروری اهمیت می دهد وامت را تکریم نموده وعظمت می بخشد(253).
رعایت کرامت انسان ها وحقوق بشردوستانه تنها به امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ختم نمی شود، بلکه یاران وی نیز بر مبنای لحاظ ورعایت این امور با حضرت دست بیعت می دهند. حضرت علی (علیه السلام) در گفتاری طولانی در وصف بیعت ٣١٣ تن از یاران حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید:
با او بیعت می کنند که هرگز دزدی نکنند؛ زنا نکنند؛ مسلمانی را دشنام ندهند؛ خون کسی را به ناحق نریزند؛ به آبروی کسی لطمه نزنند؛ به خانه کسی هجوم نبرند؛ کسی را به ناحق نزنند؛ طلا، نقره، گندم وجو ذخیره نکنند؛ مال یتیم را نخورند؛ در مورد چیزی که یقین ندارند، گواهی ندهند؛ مسجدی را خراب نکنند؛ مشروب نخورند؛ حریر وخز نپوشند؛ در برابر سیم وزر سر فرود نیاورند؛ راه را بر کسی نبندند؛ راه را ناامن نکنند؛ از اعمال منافی عفت اجتناب کنند؛ خوراکی را از گندم وجو انبار نکنند؛ به کم قناعت کنند؛ هوادار پاکی باشند؛ از پلیدی گریزان باشند؛ به نیکی فرمان دهند؛ از زشتی ها باز دارند؛ جامه های خشن بپوشند؛ خاک را متّکای خود سازند؛ در راه خدا، حق جهاد را ادا کنند؛ و... او نیز در حق خود تعهد می کند که از راه آنها برود؛ جامه ای مثل جامه آنها بپوشد؛ مرکبی همانند مرکب آنها سوار شود؛ آن چنان که آنها می خواهند باشد؛ به کم راضی وقانع باشد؛ زمین را به یاری خدا، پر از عدل وداد کند، آن چنان که پر از جور وستم شده است؛ خدا را آن چنان که شایسته است بپرستد؛ برای خود دربان ونگهبان اختیار نکند و(254)...
جهانی سازی حکومت مهدوی، در عین صلابت وبی هیچ گونه تبعیض، بر عطوفت، صفا وصمیمیت ومهرورزی وتکریم انسان ها مبتنی است؛ حکومتی که حتی خفته ای را بی جهت بیدار نمی کند وبا چنین آرامش بخشی به عالم بشر، پناه ومأوای جامعه بشری می گردد. پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در توصیف این وضعیت می فرماید:
مردم به سوی او پناه می برند، هم چنان که زنبوران عسل به ملکه خود پناه می برند؛ عدالت را در سراسر گیتی می گستراند، چنان که از ستم پر شده بود، تا جایی که صفا وصمیمیت صدر اسلام به آنها باز می گردد؛ هیچ خفته ای را [بی جهت] بیدار نمی کنند وهیچ خونی [به ناحق] ریخته نمی شود(255).
٩. نفی قومیت مداری ونژادپرستی
قومیت مداری ونژادگرایی در نهضت جهانی سازی مهدوی وجود ندارد واز منظرها وملاک های تقوا وشایسته سالاری، برای اصلاح امور مادی ومعنوی بشری به شکل جهانی اندیشیده وعمل می شود. گزینش ٣١٣ یار اصلی امام از کشورهای مختلف، بر مبنای تقوا، شایستگی وکاردانی، از نمونه های صدق این گفتار است. نویسنده عالی قدر کتاب امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، از ولادت تا ظهور در تحقیق جالبی به نام، شهر وکشورهای یاران حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره می کند وبراساس جغرافیای امروز، قریب ٢٣ کشور(256) را خاستگاه ومحل سکونت این افراد معرفی می کند(257). این امر نشان می دهد که نهضت جهانی مهدوی، به قومیت وملیت خاصی متکی نیست وملاک حرکت وتکاپوی آن وگزینش کارگزارانش، ملاک های قرآنی والهی است. همین ویژگی به همراه ویژگی های دیگر حکومت طیبه مهدوی، باعث می گردد که حکومت جهانی مزبور مورد رضایت همه اهل عالم، ملل ونحل مختلف ونظام های سیاسی گوناگون قرار گیرد وبا اجرای کامل عدالت، شکاف ها ومحرومیت های ناشی از استکبارورزی وزیاده خواهی ملل ودول زورمند از جهان رخت بربندد واستعدادها وتوان مندی ها واستیفای فراگیر تمام حقوق جوامع بشری - اعم از ضعیف یا قوی، محقق شود وبه اصطلاح امروزی، جهان نه با توسعه ناموزون بلکه با توسعه موزون مواجه گردد.
روایات بسیاری بر نفی قومیت پرستی ونژادگرایی نهضت جهانی موعود اشاره می کند. نه تنها اعراب وقریش در این دولت جهانی، قوم وطبقه ممتاز شناخته نمی گردند، بلکه بسیاری از آنها برحسب آزمایش ها وابتلائات عصر مهدوی، مرتد می شوند وحضرت فوج فوج آنها را نابود می کند. حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نه تنها به دلیل مشابهت قومی با ایشان، ملاحظه آنها را نمی کند، بلکه برحسب مبانی متقن الهی، ایشان را به علت کفر ونفاقشان گردن می زند وبر آنها بسیار سخت می گیرد(258).
١٠. حکومت شبه فدرالی واحترام به دیگر ملل
از برخی روایات، این گونه به نظر می رسد که ملل دیگر حکومت جهانی مهدوی وجهانی سازی وی در قالب نوعی حکومت مشابه فدرالیسم ودر کنار تبعیت از حکومت مرکزی جهانی، دارای آزادی هایی در تبعیت از رسوم وفرهنگ های ملی غیر متعارض با اسلام هستند وحضرت این حق واحترام را برای آنها نگاه می دارد. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
وقتی قائم قیام کند، قطایع وحکومت های طایفه ای از بین خواهند رفت(259).
باوجوداین، امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
وقتی قائم ما قیام کند، به هر منطقه ای نماینده ای می فرستد وبه او می گوید:
«حکومت در اختیار توست، هرچه مصلحت می بینی عمل کن»(260).
١١. نوسازی واحیای دین بر مبنای مقتضیات جدید
لحاظ مقتضیات زمانی ومکانی وحرکت بر مبنای تحولات تازه وپاسخ گویی به امور جدید، از ویژگی های فرابرد جهانی شدن است. پیش تر گذشت که اسلام وبه ویژه تشیع، به پشتوانه ماهیت خود وبر مبنای سنت مترقی اجتهاد، این انعطاف پذیری را همیشه به همراه دارد. نظام جهانی سازی مهدوی نیز از این ویژگی ضروری غافل نیست وکاملا بدان مجهز است ودر عصر مهدوی، جهان با احیای اسلامی جدید ونوسازی دینی مواجه خواهد گردید. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
چون قائم قیام می کند، امر تازه واحکامی تازه می آورد، هم چنان که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در اول اسلام همین گونه عمل نمود وخلایق را به امر جدید دعوت نمود(261)... آن حضرت کارهای مشابه رسول خدا انجام می دهد. وی همان گونه که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) امور جاهلیت را برهم زد، امور قبل از خود را برهم می زند وقائم، دین اسلام را تازه می کند(262).
امام باقر (علیه السلام) نیز می فرماید:
قائم کتابی جدید، امری جدید وحکمی جدید می آورد وبر عرب سخت می گیرد(263).
ایشان در جایی دیگر، ضمن تشبیه سیره حکومت مهدوی با سیره پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در ابطال احکام جاهلیت می فرماید:
... هم چنین است قائم وقتی قیام می کند، باطل می گرداند احکامی را که در ایام مصالحه با کفار در دست خلایق بوده وبا عدالت در میان خلایق رفتار می کند(264).
بدین گونه جهانی سازی مهدوی، به احیا وتجدید اسلام ناب ونوسازی جدید آن برحسب مقتضیات جدید معطوف خواهد بود. بدیهی است که چنین امری به شفافیت اسلام وافزایش پیروی آن دین حنیف می انجامد ودیگر به بحث وفحص های طاقت فرسای علمی وحوزوی برای فهم ودریافت آرای واقعی شارع مقدس نیازی نیست واکثر شیوه های درسی واجتهادی واستنباطی، کهنه وبی استفاده خواهند شد. عالم عالی قدر، آیت الله قزوینی در اثر خویش این مطلب را در تحلیلی جامع این گونه بیان فرموده اند:
خدا می داند که این تحول مطلوب ومترقی چگونه خواهد بود، اما به نظر می رسد بسیاری از کتاب های فقه وحدیث، نوسازی گردد ونقش بسیاری از موضوعات کتاب های اصولی به پایان برسد؛ چرا که امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قواعد عمومی برای دریافت مسائل شرعی ومقررات دینی را بیان می کند ودر پرتو همان ها، دانش مندان از بسیاری از بحث های اصولی وقواعد آن بی نیاز می گردند. کتاب های مربوط به شرح حال راویان احادیث که به کتاب های رجالی معروفند ونیز شرح حال وبیوگرافی آنان وتقسیم بندی روایات به صحیح وضعیف واصطلاحاتی از این گونه، همه وهمه نقششان به پایان می رسد؛ چرا که این بحث ها بیشتر به حدس وظنّ تکیه دارد ودر عصر غیبت وبه خاطر نرسیدن دست مردم به امام معصوم مورد استفاده قرار می گیرد. اما در عصر ظهور، مردم به مقررات واحکام قطعی دست می یابند واز اینها بی نیاز می گردند.
ونیز در عصر ظهور، بیشتر کتاب های تفسیری از اعتبار ساقط می شود؛ چرا که مردم با رشد فکری وژرف نگری برخاسته از فرهنگ عصر ظهور، به تفسیرهای برخاسته از نظرات افراطی افراد، بهایی نمی دهند. از این رو، تنها تفاسیر برخاسته از روایات رسیده از پیامبر واهل بیت باقی می ماند.
همین گونه قرائت های مختلف از قرآن شریف که دلیلی برای آنها نازل نشده است، برداشته می شود؛ چرا که مردم، قرآن وقرائت صحیح آن را به گونه ای که بر قلب مصفّای محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرود آمده است، از امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می آموزند وتفسیر وپیام ومفهوم آن را آن گونه که خدا اراده فرموده است، می شناسند وبر معارف بلند وراز ورمز وشگفتی های آن که هم چنان ناشناخته وپوشیده است، آگاهی می یابند(265)...
١٢. تحول شگرف در حوزه ها وفضاهای ارتباطی ورسانه ای
فضاهای ارتباطی ورسانه ای در دولت جهانی مهدوی، دچار تحولات شگرف وبنیادینی خواهد شد که ساده ترین تعبیر از روایات، بحث استفاده از رسانه هایی مانند اینترنت وتلویزیون وارتباط مردم با یک دیگر از این طرق را به ذهن متبادر می کند. گویا این روایات، بر پیشرفت های وسیعی در این زمینه دلالت دارند ومی توان این دوره را از حیث وصف وضعیت رسانه ها وارتباطات، به دوره ای بسیار فراتر از دوره ظهور ابررسانه ها تشبیه کرد. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
إنّ المؤمن فی زمان القائم وهو فی المشرق لیری أخاه الذی فی المغرب وکذا الذی فی المغرب یری أخاه الذی فی المشرق(266)؛
مؤمن در عصر قائم درحالی که در مشرق است، برادر خویش را در مغرب می بیند وهمان گونه آن که در مغرب است، برادر مؤمن خویش را در مشرق می بیند.
در جای دیگر فرموده اند:
إنّ قائمنا إذا قام مدّ الله لشیعتنا فی أسماعهم وأبصارهم، حتّی لایکون بینهم وبین القائم برید یکلّمهم فیسمعون وینظرون إلیه وهو فی مکانه(267)؛
هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند در دستگاه شنوایی وبینایی شیعیان ما، گستردگی وکشش ویژه ای می بخشد تا میان آنان ومهدی ما واسطه ونامه رسان یا فاصله ای نباشد.
فهم روایت اول با وجود پیشرفت های امروزی در عرصه فن آوری ارتباطات همانند تلویزیون واینترنت، دشوار وپیچیده نیست. اما با توجه به روایت دوم، به نظر می رسد که پیشرفت های عصر ظهور در عرصه گسترش فضاهای ارتباطی، تنها تکنولوژی وابزارهای ارتباطی نباشد، بلکه مؤمنان به واسطه سطوح عالی ایمانی خود، برخوردار از کمالات اعطایی الهی می شوند وگوش وچشم های آنان دارای قدرت فرابینی وفراشنوایی وفرامکانی می گردد وهمان طور که می توانند در هر لحظه با یک دیگر ملاقات سمعی وبصری کنند، به طریق اولی با حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیز ارتباط خواهند داشت واز فیض مطلق وجود او در ورای مکان ها وزمان ها استفاده خواهند کرد. در عصر حضور که هرچیز به کمال نهایی خود می رسد، تجهیز انسان های مؤمن به چنین مواهب الهی، دور از ذهن نیست. به همین دلیل، می توان تصور کرد که با این پیشرفت ها در خلقت انسان های برگزیده، کشف دیگر کرات در فضاهای لایتناهی وافشای میلیاردها اسرار نهفته در کائنات برای بشر عصر ظهور نه تنها ممکن، بلکه در منتهای حد، با رهبری زعیم موعود، صورت خواهد گرفت واسرار بی شمار کائنات بر ایشان کشف خواهد گردید.
١٣. رعایت آرمانی حقوق محیط زیست وجان داران
جهانی سازی مهدوی همانند جهانی سازی غربی، تأثیرات وتبعات تخریبی برای محیط زیست وساکنان موجود در آن ندارد؛ درحالی که امروزه جهان با مشکلات زیست محیطی عظیمی همانند سوراخ شدن لایه ازن، گرم شدن زمین بر اثر گازهای گل خانه ای، نابودی جنگل ها، روند رو به انقراض پاره ای از موجودات، آلودگی های صنعتی وشیمیایی محیط زیست و... مواجه است. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) خشنودی تمام موجودات انسانی وغیرانسانی از حکومت جهانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را با عبارت زیبای «یرضی عنه ساکن الأرض والسماء»(268) بیان فرموده اند ودر جای دیگر، حکومت ایشان را مایه رفاه وفرح وشادمانی تمام موجودات به شمار آورده، می فرمایند:
فیفرح به أهل السماء وأهل الأرض والطیر والوحوش والحیتان فی البحر(269)؛
ساکنان آسمان ومردم زمین، پرندگان، درندگان وماهیان دریا، همه در سایه لطف وحکومت او شادمان وفرح ناک هستند.
بسیار بدیهی است که این شادمانی، بدون تصور رعایت آرمانی حقوق همه جان داران وحفظ حقوق محیط زیست آنها در دولت جهان شمول مهدی موعود، محقق ومیسر نیست. هم چنین در روایتی از امام حسن (علیه السلام) نقل شده که «در دولت حضرت مهدی، درندگان آزادانه [وبدون مزاحمت] زندگی می کنند»(270). این امر بیان گر اوج صلح وآرامشی است که دولت جهان شمول مهدوی برای بشر به ارمغان خواهد آورد؛ دولتی که عالم را به سمتی سوق خواهد داد که تمام آیات الهی به منتهای ظهور خود برسند، حق وباطل از هم جدا شوند وبراساس پاره ای استنباطها، دیگر معصیت خدای سبحان انجام نشود وباری تعالی، با کمترین مداخله هوای نفس وبدون وسوسه شیطان، به طور خالص عبادت گردد.
مردگان نیز با اشک شوق، خواهان رجعت به دنیا واحیای خویش از خداوند می گردند تا افتخار وآرزوی زندگی در این دوره نیز برای آنها نیز محقق شود وموعود الهی را یاری رسانند.
نتیجه
در این نوشتار، مفهوم جهانی شدن یا جهانی سازی وبرداشت های مختلف از آن تبیین گردید. جهانی سازی غربی یا امریکایی، از اصلی ترین آموزه های این پدیده در این زمان است. سپس با تشریح پی آمدهای کلیت راه برد موردنظر، ضمن نفی نکردن پی آمدهای مثبت آن، تبعات منفی وویران گر جهانی سازی غربی نیز بیان شد. در بطن این آموزه، چه در حوزه نظری وچه در حوزه عملی، سلطه گری، هژمونی طلبی، استکبارورزی، استثمار وامپریالیسم نهفته است. این گونه جهانی سازی به دلیل ماهیت تعرضی واستکباری وانحصار طلبانه خویش، فرایندی مادی، یک سویه، مصنوعی، وغیر جهان شمول وسکولار به شمار می آید که هدفی جز یک پارچه سازی جهانی وادغام آن در بازار مشترک جهانی به رهبری دنیای سرمایه داری وسردمداری امریکا را دنبال نمی کند؛ بازار سودگرایانه وسود محورانه مادی که همه مؤلفه های حیات اجتماعی (اقتصاد، سیاست وفرهنگ) را به سود منفعت طلبی واستکبارورزی وسلطه بی چون وچرای تمدن غرب واستیلای بیشتر آنها علیه دیگر کشورها وفرهنگ ها دادوستد می کند ومدعی جامعه جهانی تک قطبی سرمایه سالارانه ومیلیتاریستی است. می توان آن را پروژه ای تحمیلی ویک طرح مهندسی - اجتماعی در سطح کلان سیستمی دانست؛ پروژه ای که می کوشد ایدئولوژی های غربی را با تکیه بر بنیادهای نئولیبرالیستی وسرمایه داری به کل جامعه بشری تحمیل کند واز این طریق در صدد فراگیر کردن شیوه زندگی امریکایی وغربی کردن انسان ها وترویج فرهنگ مصرف واصالت سود وسرمایه است. هم چنین نابودی سنن وفرهنگ های محلی ونابودی ادیان رقیب، نابودی محیط زیست، ووابستگی مستمر کشورهای ضعیف به کشورهای غربی را دنبال می کند وبه دروغ سعی دارد نظام فکری واجرایی لیبرال - دموکراسی را الگوی تکاملی مشترک برای کل جوامع انسانی معرفی ودیکته کند؛ درحالی که در عمل، ناکارآمدی این ایده، چه در سپهر اندیشه وچه در حوزه عمل واجرا، ثابت شده وبحران های فعلی گریبان گیر رژیم های غربی مؤید اثبات این مدعاست.
برای اثبات مدعای این نوشتار، به جهان شمولی تعالیم عالیه اسلام وسزاواری آموزه جهانی سازی مهدوی برای ارائه الگویی جهان شمول، فراگیر، امیدزا وتحرک آفرین برای تکامل جامعه بشری ونجات آن از ورطه ها، حرمان ها وتنگناهای موجود، به گونه ای مستدل اشاره گردید. بنابر استدلال های پژوهش، آموزه جهانی سازی مهدوی می تواند ترجمان بخش مثبت فرایند جهانی شدن فعلی باشد، یعنی با استفاده از عرصه های مختلف فن آوری ودیگر مواهب خداداد در عصر ظهور، همانند پلی تمام دنیا وشهروندان آن را متحد کند ومحرومیت های علمی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی وفرهنگی را از بین ببرد؛ هنجارهای پسندیده دینی، اخلاقی وانسانی را بر جهان حکم فرما سازد ونوعی وحدت بهینه، مثبت ومتکامل را در میان بشر ایجاد کند. دولت جهانی مهدوی، با زعامت آخرین معصوم الهی، می تواند خاتمیت دین ورسالت جهان شمول نبوی را تکمیل سازد ومعنا بخشد تا مردم دنیا همانند یک اندام وبا تبعیت از تعالیم عالیه ونوسازی شده اسلامی، در فکر صلاح واصلاح یک دیگر برآیند ودر سنگری واحد علیه تمام عوامل مخل تکامل بشری وپلشتی های گیتی وزیست بوم خود مبارزه کنند وبا رخت بربستن هوا وهوس های شیطانی، به عبودیت وخلوص در پرستش الهی دست یابند. بدیهی است که این امر، تنها در پرتو حکومت جهانی مهدوی وتشخیص ویژه آن به شاخصه هایی از جمله موارد ذیل فراهم می گردد:
١. حاکمیت جهان شمول اسلام وبرچیدگی شرک واختلافات بشری؛
٢. حاکمیت مطلق عدالت ودادورزی؛
٣. برقراری امنیت وآرامش همه جانبه؛
۴. رفاه ورشد پایدار اقتصادی، استغنای عمومی ورفع فقر؛
۵. رشد وترقی علوم وفنون وشکوفایی وکمال عقلانیت بشری؛
۶. تکیه بر استدلال واقناع وکسب مقبولیت ورضایت عمومی؛
٧. گفتمان واقعی واحتجاج با دیگر ادیان؛
٨. حفظ وارتقای کرامت انسانی وحقوق بشردوستانه؛
٩. نفی قومیت مداری ونژادپرستی؛
١٠. حکومت شبه فدرالی واحترام به دیگر ملل؛
١١. نوسازی واحیای دینی بر مبنای مقتضیات جدید؛
١٢. تحول شگرف در حوزه ها وفضاهای ارتباطی ورسانه ای؛
١٣. رعایت آرمانی حقوق محیط زیست وجان داران.
واضح است دولت جهانی مهدوی با این ویژگی های آرمانی، خواهد توانست طرح آرمانی جهانی سازی دولت کریمه اهل بیت وحیات طیبه موعود قرآن را در فراخنای گیتی محقق سازد.
فصل پنجم: آموزه مهدویت وحقوق محیط زیست
موضوع محیط زیست(271) وضرورت صیانت وحمایت از آن در تمام ادوار تاریخ بشر، اهمیت ویژه ای داشته است، تا جایی که این امر، انسان ها را واداشته که در چند دهه اخیر، با وضع مقررات وقواعد ویژه ای، حقوق خاصی را تحت عنوان حقوق محیط زیست تدوین کنند. باوجوداین، هنوز هم بشر مدرن نتوانسته تبعات ویران گر حیات صنعتی، ماشینی ومصرفی خود را بر محیط زیست نظارت کند وجهان همواره با روند تخریب وآلودگی روزافزون آن روبه روست.
این فصل، نظر به ضرورت طرح مباحث نو وگشودن زوایای جدید در حوزه مهدویت، نوع نگرش به محیط زیست وجایگاه آن را در حیات طیبه مهدوی بررسی نموده واثبات می کند که حقوق محیط زیست وهم چنین حقوق جان داران وگیاهان در عصر ظهور به کامل ترین شکل رعایت می شود وهمه موجودات وحتی محیط زیست آنها به عالی ترین حد تحقق قابلیت های بالقوه خویش، خواهند رسید.
الف) نگرشی به حقوق محیط زیست در جهان امروز
محیط زیست، از اصلی ترین دغدغه های بشر وجهان مدرن در چند دهه گذشته تاکنون بوده است. بر همین مبنا، ایجاد وتحول حقوق وتکالیف آن، چه داخلی وچه بین المللی، از مسائل بسیار مهمی به شمار می آید که بسیاری از صاحب نظران، دولت مردان، وشماری از سازمان های جهانی ومعاهدات بین المللی را به خود معطوف ومشغول کرده است.
البته اصطلاح محیط زیست دست کم به معنای امروزی آن در بسیاری از زبان ها نو وتازه به شمار می آید وپیشینه آن، در زبان فرانسه به قرن دوازدهم برمی گردد؛ هرچند این اصطلاح از آغاز دهه ١٩۶٠ میلادی کاربرد پیوسته پیدا کرده است.
تمدن ها وفرهنگ های پیشین به محیط زیست احترام گذاشته اند. برای نمونه، ایرانیان میترا یا خورشید را می پرستیدند، هندیان ومصریان رودخانه های گنگ ونیل را مقدس می داشتند وبابلیان ستارگان را می پرستیدند. کتاب هایی هم چون ریگ ودا (کتاب مقدس هندوان)، تورات وقانون حمورابی نیز به خصوص حفظ منابع طبیعی وپرهیز از آلودگی محیط زیست پرداخته اند. اقوام دیگر چون فنیقی ها، لیدی ها، هیتی ها، مایا واینکا نیز به تقدیس پدیده های طبیعی پرداخته اند.
آسیب های زیست محیطی، با ظهور انقلاب صنعتی در قرن هجدهم، به ویژه در جهان صنعتی غرب شکل بسیار ملموس تری یافت وپس از آن در قرن بیستم، خسارات زیست محیطی با قضایایی هم چون تریل اسمیلتر(272) در ١٩۴١، کانال کورفو(273) در ١٩۴۶، اختلاف دریاچه لانو(274) در 1957، اختلاف سدگات(275) در ١٩۶٨، قضیه کاسموس ٩۴۵(276) در فضا در سال ١٩٧٨، فاجعه کارخانه شیمیایی بوپال هند(277) در سال ١٩٨۴، فاجعه نیروگاه هسته ای چرنوبیل در ٢۶ آوریل ١٩٨۶ وآلودگی های ناشی از حریق عمدی چاه های نفت کویت توسط عراق در جنگ دوم خلیج فارس، شکل عینی تر وبحرانی تری یافت ونشان داد که بشر برای چیرگی بر این خطرها، نیازمند عزمی جهانی وبرنامه ریزی دقیق، قاطع وفراگیر در سطوح محلی، منطقه ای وبین المللی است؛ در غیر این صورت، حیات بشری دچار نابودی وانهدام روزافزونی خواهد شد.
امروزه تهدیدهای زیست محیطی، دامنه وسیعی را دربر می گیرد؛ آب وهوا، میزان حرارت وگرم شدن دمای زمین، بالا آمدن سطح دریاها، حفظ گونه های مختلف وبه ویژه گونه های نادر گیاهی وجانوری، فرسایش لایه ازن، آثار فعالیت های صنعتی ناشی از اعمال انسان، تخریب جنگل ها، آلودگی آب ها، باران های اسیدی، آلودگی های صوتی، نظامی، هسته ای ومانند آن. از سویی، برخی از این ضایعات زیست محیطی، خود نیز منشأ ضایعات گسترده تری شده اند؛ برای نمونه، کارشناسان معتقدند که قطع درختان جنگلی به صورت انبوه وانتشار ممتد ضایعات صنعتی در فضا، باعث تغییرات بسیار منفی در وضعیت آب وهوای جهانی وبالا آمدن سطح آب دریاها وبه تبع آن، زیر آب رفتن دشت های ساحلی وگسترش امواج گرمازا گردیده؛ هم چنان که سوخت های فسیلی واستفاده نامتناسب وگسترده از آنها، باعث افزایش دی اکسید کربن زمین وایجاد پدیده گازهای گل خانه ای شده است. وجود گازهای سمی منتشر شده از فعالیت های صنعتی انسانی، به اسیدی شدن باران ها می انجامد وآب های مصرفی وفضای حیاتی موجودات دریایی را مسموم می کند وسلامت انسان ها را به خطر می اندازد.
امروزه موضوعات محیط زیستی را از جهت روابط بین الملل پدیده های جدیدی نمی دانند، اما با توجه به وخامت اوضاع آن، رهبران جهان به طور فزاینده ای مسائل محیط زیستی را از موضوعات حاشیه ای وجانبی، به دستور کار اصلی سیاسی شان منتقل کرده اند(278)؛ هم چنان که همین روش نیز در مورد عمل کرد سازمان های بین المللی وجهانی در نحوه برخورد پیش گیرانه از آلودگی محیط زیست مشاهده می شود وتصویب وعقد ده ها معاهده وکنوانسیون زیست محیطی، بیان کننده چنین اهمیت روزافزونی است.
اصطلاح محیط زیست به یک منطقه یا تمام سیاره وحتی به فضای خارجی ای اطلاق می شود که آن را احاطه نموده است. یونسکو برای محیط زیست، از اصطلاح «بیوسفر»(279) یا لایه حیاتی نام برده که از تعاریف دامنه دار در این باره بوده وعبارت است از: محیط زندگی بشر یا آن بخش از جهان که بنا به دانش کنونی بشر، همه حیات در آن استمرار دارد. در حقیقت، بیوسفر یا لایه حیاتی، همان لایه وقشر نازکی به شمار می رود که این کره خاکی را در میان گرفته وشامل زمین وهزار متر بالا وعمق زمین واقیانوس هاست.
آب، هوا، خاک وعوامل درونی وبیرونی تأثیرگذار در حیات هر موجود زنده نیز محیط زیست به شمار می روند. هم چنین از نظر برخی از کنوانسیون های محیط زیستی، محیط مذکور این بخش ها را شامل می شود:
١. منابع طبیعی اعم از تجدیدپذیر وتجدیدناپذیر، مانند هوا، آب، خاک وتمام جانوران وگیاهان وتأثیر متقابل این عوامل در یک دیگر؛
٢. امول ودارایی هایی که جزو میراث فرهنگی هستند؛
٣. مناظر وچشم اندازهای ویژه.
از این رو، محیط زیست ساخت دست بشر، شامل بناها، آثار تاریخی، ساختمان های گوناگون ویا مناظر وچشم اندازهای ویژه که بخشی از محیط زیست به شمار می آیند، باید در برابر خرابی حراست شوند(280)؛ همان طور که منابع طبیعی کره زمین از جمله هوا، آب، زمین، گیاهان، حیوانات وبه ویژه نمونه های معرف اکوسیستم های طبیعی باید به نفع نسل های حاضر وآینده، برحسب نیاز با برنامه ریزی ومدیریت دقیق محافظت گردند وبا منطقی کردن مدیریت تولید ومدیریت منابع، تعارض موجود میان توسعه ومحیط زیست حل شود، اما مع الأسف انسان عصر فراصنعتی ودوره «بیوتکنو الکترونیک»، نتوانسته بر معضل نابودی وتخریب محیط زیست خویش فائق آید وهر روز با بیشتر نابود کردن جنگل ها، افزایش بیابان ها، آلودگی هوا، آب وخاک، محیط زیست وانقراض گونه هایی از حیات جانوری وگیاهی بیش از پیش روبه روست واین فرایند در مداری بسته وقهقرایی، همواره تکرار می شود وباز هم سرعت تخریب محیط زیست از سرعت ترمیم آن روزافزون تر است.
ب) حقوق محیط زیست در سیره نبوی ومعصومان
در بحث آموزه مهدویت، همواره نظر کردن به سیره عموم معصومان راه گشا وضروری است؛ زیرا حاکمیت وامامت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نقطه پایانی وتکمیل رسالت نبوی وامامت دیگر معصومان (علیهم السلام) خواهد بود. بدیهی است که این سیره، آموزه مهدویت را شرح وتبیین می کند؛ همان طور که این آموزه نیز مکمل ومبین سیره موردنظر است. بدین لحاظ در این جا جایگاه حقوق موجودات اعم از جانوری وگیاهی ومحیط زیست آنها به اجمال بررسی می شود تا مدخلی مقدماتی برای تبیین بحث مذکور در آموزه مهدویت باشد.
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به موضوع محیط زیست بسیار اهمیت داده اند. برای نمونه، احادیث فراوانی از ایشان در مورد اهمیت درخت ودرخت کاری وآبادانی محیط زیست نقل شده است؛ از جمله فرموده اند:
چه نیکو مالی است نخل که در گل محکم است؛
اگر رستاخیز برپا شد ونهالی در دست یکی از شما بود، اگر می تواند آن را بکارد باید بکارد؛
هرکه درختی بنشاند، خدا به اندازه میوه ای که از آن درخت برون می شود، پاداش برای وی ثبت می کند؛
هرکه درختی بکارد، هربار که انسانی یا یکی از مخلوقات خدا (به اندازه میوه ای که از آن درخت برون می شود) از آن بخورد، برای او صدقه محسوب می شود(281).
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در حدیث ارزش مند دیگری، کاشت درخت، جاری کردن نهر وحفر چاه را سه مورد از صدقات جاریه، هم پای اثر «فرزند صالح» و«ساخت مسجد» به شمار آورده که پاداش آن نیز برای فاعل آن تا ابد، دوام می یابد:
هفت چیز است که پاداش آن برای بنده در قبر او وپس از مرگش دوام دارد: کسی که علمی تعلیم دهد، یا نهری به جریان آورد، یا چاهی حفر کند، یا نخلی بکارد، یا مسجدی بسازد، یا مصحفی به ارث گذارد، یا فرزندی بر جا نهد که پس از مرگش برای او آمرزش خواهد(282).
توصیه های پیامبر گرامی (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در مورد حفظ حقوق حیوانات وبرخورد ملاطفت آمیز با آنها فراوان است. ایشان علاوه بر نهی شدید از اذیت وکشتن نابه جای حیوانات، بر رسیدگی کامل به آنها تأکید می ورزند؛ از جمله فرموده اند:
هر حیوان، پرنده یا غیر آن به ناحق کشته شود روز قیامت با قاتل خویش مخاصمه کند؛
هرکه گنجشکی را بیهوده بکشد، روز قیامت آن گنجشک بیاید ونزد عرش فریاد زند وگوید: پروردگارا! از این بپرس برای چه مرا بی فایده کشت؛
هرکه گنجشکی را به ناحق بکشد، خدا روز قیامت از وی بازخواست کند؛
زنی به جهنم رفت؛ برای آن که گربه ای را بسته بود وچیزی بدو نخورانید ونگذاشت از چیزهای زمین بخورد تا بمرد(283).
آن حضرت بر ساخت وساز وعمران محیط زیست تأکید فراوانی داشته است؛ هم چنان که ایشان افراد را از زندگی در خانه های ویران برحذر می داشتند ودعای چنین کسی را همانند فردی که در حفظ حیوان تحت مالکیت خویش اهمال می ورزد، اجابت ناشدنی می دانستند:
سه کسند که خدا دعایشان را نمی پذیرد: مردی که در خانه ویران جای گیرد ومردی که کنار راه اقامت گزیند ومردی که حیوان خود را رها کند وسپس دعا کند که خدا آن را نگه دارد(284).
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، خرج کردن برای اسب را هم چون نفقه ضروری می داند وضمن همانند دانستن آن با صدقه، امساک کردن در این باره را نهی می فرماید وسفارش می کند که پیشانی این حیوان را نوازش کنند تا برکت بیفزاید(285). تأکید حضرت، با توجه به کاربرد گسترده حیواناتی مانند اسب در امور نظامی وحمل ونقل، صورتی نمادین دارد. درواقع، این توجه بر حفظ حقوق دیگر حیوانات نیز ناظر است؛ هم چنان که مردم را به تکریم گاو، مهتر چهارپایان توصیه می فرماید(286).
هم چنین از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) مردم را از شلاق زدن، به خصوص به صورت چهارپایان وکشتن زنبور عسل وداغ نهادن بر صورت بهائم نهی فرموده است(287). امام صادق (علیه السلام) در حدیث دیگری نهی از شلاق زدن به صورت حیوانات را بدین علت دانسته اند که حیوانات با صورت خود خداوند را تسبیح می کنند(288). نیز امام حسین (علیه السلام) در این باره فرموده اند:
برای هرچیزی حرمتی نهاده اند وحرمت چهارپایان در صورت آنها نهفته است(289).
در روایات اسلامی انسان های بی عقل، در ردیف چهارپایان به شمار آمده اند(290) ویا حتی انسانی که شهوتش را بر عقلش حاکم می کند، بدتر از چهارپایان به حساب آمده است(291). از این رو، حیوانات به دلیل فقدان عقل در مرتبه پایین تر از انسان ها قرار داده شده اند، ولی این مسئله دلیلی بر تجویز مراعات نکردن حقوق آنها نیست. در برخی روایات، جانوران به چهار دسته تقسیم شده اند: اول، انسان ها که کامل ترین موجودات هستند، سپس چهارپایانند که گاو مهتر آنها به شمار می آید، سوم، دسته پرندگان هستند که مهتر آنها عقاب است وچهارم، حیوانات وحشی هستند که شیر مهتر آنهاست. در این روایت، امام علی (علیه السلام) تصریح فرموده اند که گاو، عقاب وشیر برای صنف های زیرمجموعه خویش، از خداوند با تضرع درخواست رزق وشفاعت می کنند(292). پس همه حیوانات اهل تسبیح خداوند هستند وبه شیوه خویش خداوند را عبادت می کنند. با توجه به این نوع نگرش دین اسلام به حیوانات وحتی گیاهان، علت توصیه این دین حنیف به رفتار محبت آمیز ومحترمانه ومودت آمیز بیشتر مشخص می شود.
در سیره امام علی (علیه السلام) نیز بر حمایت از حقوق محیط زیست ورعایت حقوق حیوانات تأکید فراوان شده است. دستور حضرت علی (علیه السلام) برای جمع آوری مالیات (درباره رعایت کردن حیواناتی که از آنها برای جمع آوری مالیات استفاده می شود)، از بهترین منشورهای اسلامی در زمینه رعایت حقوق حیوانات به شمار می رود. این بخش از نامه که درواقع در سال ٣۶ هجری برای کارگزاران نگارش یافته، نحوه گردآوری ونوع برخورد ونگه داری این حیوانات را برای تحویل به بیت المال مسلمانان شرح می دهد وعمل به این دستور را مایه هدایت وبزرگی پاداش الهی به شمار می آورد:
در رساندن حیوانات، آن را به دست چوپانی که خیرخواه ومهربان، امین وحافظ، که نه سخت گیر باشد ونه ستم کار، نه تند براند ونه حیوانات را خسته کند، بسپار. سپس آن چه از بیت المال جمع آوری شد، برای ما بفرست تا در نیازهایی که خدا اجازه فرموده مصرف کنیم. هرگاه حیوانات را به دست فردی امین سپردی، به او سفارش کن تا بین شتر ونوزادش جدایی نیفکند وشیر آن را ندوشد تا به بچه اش زیان وارد نشود. در سوار شدن بر شتران عدالت را رعایت کند ومراعات حال شتر خسته یا زخمی را که سواری دادن برای او سخت است بنماید. آنها را در سر راه به درون آب ببرد واز جاده هایی که دو طرف آن علف زار است، به جاده بی علف نکشاند وهرچندگاه، شتران را مهلت دهد تا استراحت کنند وهرگاه به آب وعلف زار رسید، فرصت دهد تا علف بخورند وآب بنوشند تا آن گاه که به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه وسرحال، نه خسته وکوفته باشند تا آنها را براساس رهنمود قرآن وسنت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) تقسیم نماییم. عمل به دستورهای یاد شده مایه بزرگی پاداش ونیز هدایت تو خواهد بود(293).
ج) حقوق زیست محیطی در عصر مهدوی
با تأملی کوتاه در روایات ویژه عصر ظهور، به خوبی فهمیده می شود که فضای زیست وموجودات ساکن در قلمرو آن، در نهایت کمال از مواهب حکومت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) برخوردار می گردند وطعم آسایش، آرامش وحیات طیبه مبتنی بر عدالت را خواهند چشید. موارد زیر، برخی از ویژگی های محیط زیست در عصر ظهور درباره رعایت کامل حقوق مورد نظر آن است. البته یادآوری آنها از باب حصر نیست وتنها اشاره ای اجمالی است:
١. تطهیر ونورانیت زمین
زمین در عصر مهدوی، با لطف الهی از هرگونه جور وظلمی تطهیر می شود وبا نور الهی منور وتابان می گردد. کلمات جور وظلم با کلماتی مانند طغیان، میل وانحراف، ترادف معنایی دارند. بدیهی است که هرگونه آلودگی، زیرمجموعه معانی جور وظلم قرار می گیرد؛ زیرا هرگونه آلودگی به معنای انحراف از طبیعت مخلوق الهی وبه معنای تعدی از حق وحرکت به سوی باطل است؛ هم چنان که ظلم، به هرگونه تجاوز از حق، اعم از تجاوز کم وزیاد اطلاق می شود. هم چنین ظلم در لغت به معنای تاریکی وشکافی است که در زمین به وجود می آید وبه معنای «تجاوز از حد وقرار دادن چیزی در جای نامناسب»(294) نیز آمده است.
ابن فارس می گوید:
ظلم به دو معنا گفته می شود: نخست به مفهوم مخالف نور وروشنایی ودوم قرار دادن چیزی در جایگاهی که شایسته آن نیست(295).
حکومت ظلم ستیز وعدالت محور مهدوی برطبق این تعاریف، برمبنای آرمانی تطهیر محیط زیست از هرگونه آلودگی وانحراف است واز طهارت وحیات طیبه آن محافظت خواهد کرد.
امام رضا (علیه السلام) در این زمینه می فرمایند:
یطهّر الله به الأرض من کلّ جور ویقدّسها من کلّ ظلم... فإذا خرج، أشرقت الأرض بنور ربّها ووضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم أحد أحدا وهو الذی تطوی له الأرض(296)؛
خداوند به واسطه او، زمین را از هرگونه جور وظلم تطهیر ومنزه می کند... پس هنگامی که وی (حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)) خروج کند، زمین با نور پروردگار، نورانی گشته، ترازوی عدالت در میان مردم حکم فرما می گردد.
پس از آن، دیگر هیچ کس ظلم نمی کند واو کسی است که زمین برایش درنوردیده می شود.
٢. رضایت وسرور موجودات ومحیط زیست
روایات بی شماری در تبیین عصر مهدوی، از نهایت رضایت تمامی ساکنان وموجودات در زمین وآسمان از حکومت مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) حکایت می کند. پر واضح است که این رضایت وسرور همگانی نمی تواند بدون تأمین حقوق محیط زیست وساکنان آن باشد. در روایات متعددی به خصوص از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) این معنا چنین ذکر شده است:
... یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا یرضی فی خلافته أهل الأرض وأهل السماء والطیر فی الجوّ(297)؛
زمین از عدل پر می شود همان طور که قبلا از جور پر شده بود. در خلافت او اهل زمین واهل آسمان وپرنده در هوا، از این حکومت راضی وخوش حال هستند.
امام علی (علیه السلام) نیز فرموده اند:
از قیام وی اهل آسمان وساکنان زمین فرح ناک می شوند. او زمین را پر از عدل می کند، چنان که پر از ظلم وستم باشد(298).
٣. امنیت، صلح ودوستی در سپهر انسانی، حیوانی وگیاهی
محصول عدالت گستری وظلم ستیزی حکومت مهدوی ورعایت حقوق محیط زیست وساکنان آن، چیزی غیر از امنیت وبرقراری صلح ودوستی در فراخنای هستی نیست. همان طور که برحسب روایات، کینه ها واختلاف ها از جامعه بشری رخت برمی بندد، از عالم حیوانی وجانوری نیز این کینه ها وعوامل نزاع، ناپدید خواهد شد وحتی حیواناتی که به کینه جویی وتقابل باهم شهره دارند، در کمال مسالمت وآرامش به زندگی مودت آمیز در کنار هم خواهند پرداخت؛ هم چنان که در حدیث معروفی، نشان بر وضع امنیت بی سابقه در عصر ظهور آمده است که زنی به همراه زینت آلات خود از عراق به شام در کمال آرامش وبدون مزاحمت عامل انسانی وحیوانات وحشی مسافرت می کند ونیز چنین آورده شده که حیوانات وحشی وچهارپایان در آن عصر، در کمال صلح ومسالمت با یک دیگر به سر می برند(299). در روایتی دیگر فرموده اند:
حیوانات وحشی امنیت می یابند، چنان که همانند چهارپایان اهلی در راه های زمین به گردش درآمده، به چرا مشغول می شوند(300).
در روایتی دیگر، این وضعیت بدین صورت تشریح شده است:
اسمه اسم النبی یأمر بالعدل ویفعله وینهی عن المنکر ویجتنبه، یکشف الله به الظلم ویجلو به الشک والعمی یرعی الذئب فی أیامه مع الغنم ویرضی عنه ساکن السماء والطیر فی الجوّ والحیتان فی البحار...(301)؛
او هم نام پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است. به عدالت امر می فرماید وخود بدان عمل می کند واز منکر نهی می فرماید وخداوند توسط وی از ظلم جلوگیری می کند وشک ونبود بصیرت ها را می زداید. گرگ وگوسفند در روزگار او باهم به چرا می پردازند وساکنان آسمان وپرنده در هوا وماهی های دریا از او راضی وخشنود هستند.
هم چنین در کنز الفوائد از ابن عباس ویژگی های عصر ظهور ذکر شده که یکی از آنها این است: «گرگ، میش، گاو، شیر، انسان ومار از جان خود ایمن باشند»(302). نیز امام صادق (علیه السلام) با تشریح برکت دهی آسمان وزمین در این دوره می فرمایند:
«همه وحوش ودرندگان در امنیت کامل خواهند بود»(303). بنابراین، طبق فرمایش پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) «مردم در رفاه وچهارپایان در آسایش هستند»(304). ایشان در روایت دیگری که گویای اوج حفظ حقوق محیط زیست در آن عصر طیبه است، می فرماید:
... نامش نام من است. در موقع ظهور او پرندگان در آشیانه هایشان وماهیان در دریاها (با کمال آزادی ودور از هرگونه ترس ومزاحمت دشمن) تولید نسل می کنند ونهرها کشیده می شود وچشمه ها می جوشد وزمین دو برابر محصول خود را می رویاند(305)...
۴. فعلیت یابی همه قابلیت های محیط زیست در عالی ترین حد
در اصیل ترین منابع دینی، عدالت به معنای قرار گرفتن هرچیز در جای خویش، ایفای اهلیت ها ورعایت واستیفای همه حقوق ها آمده است. بنابراین در حکومت مهدوی هر موجودی اعم از انسان، حیوان ونبات باید به عالی ترین جایگاه وتحقق تمام استعدادها وقابلیت های خود برسد.
در عصر مهدوی، افزون بر جامعه بشری، محیط زیست ارضی وسماوی وتمام موجودات ساکن در آنها به عالی ترین ونهایی ترین حد تحقق قابلیت های خود دست می یابند وبه عبارت روشن تر، آنها نیز عدالت پیشگی را سرلوحه خود قرار می دهند. به همین دلیل، آسمان وزمین ثروت های مکنون خود را بیرون می ریزند وهرگونه آلودگی وتلوّث را با یاری خدای منان ومواهب حکومت مهدوی از خود دور می سازند وپوشش گیاهی، تمام عالم را فرا می گیرد؛ هم چنان که بنابر روایت، زنی مسافر، راه عراق وشام را در امنیت می پیماید، آمده که وی «در مسیر خویش گام نمی گذارد مگر بر نبات وگیاهان»(306) واین نشانه ای از پوشش گسترده گیاهی در سراسر جهان است که شام وعراق با مناطقی تقریبا کم آب وعلف ونیمه خشک، در عصر ظهور، پوشیده از گیاه می شوند. برخی از روایات بیان کننده تحقق تمام استعدادهای بالقوه محیط زیست در دوران ظهور است، از جمله:
فیخطب الناس فتستبشر الأرض بالعدل وتعطی السماء قطرها والشجر ثمرها والأرض نباتها وتتزین لأهلها... وتخرج لهم الأرض کنوزها...(307)؛
پس [حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)] مردم را خطاب می کند، سپس زمین را به عدالت، بشارت می دهد. در این هنگام آسمان باران خود را عطا می کند ودرختان میوه های خود را فرومی فرستند. زمین تمام رستنی های خویش را عرضه می کند وخود را برای اهل عالم با این گیاهان زینت می بخشد...؛ هم چنان که زمین برای مردم، گنج های خود را خارج می سازد.
یظهر الله له کنوز الأرض ومعادنها وینصره بالرعب...(308)؛
خداوند گنج ها ومعادن زمین را برای او آشکار می سازد ووی را با رعب خویش یاری می دهد.
ذکر دو روایت از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این مورد نیز به تنویر مطلب کمک بیشتری می کند:
... یخرج رجل من أهل بیتی ویعمل بسنّتی وینزّل الله له البرکة من السماء وتخرج الأرض برکتها...(309)؛
مردی از اهل بیت من خروج کرده، به سنت من عمل می کند وخداوند برای وی برکت های خویش را از آسمان فرو می فرستد وزمین نیز برکات خود را خارج می سازد...
یتنعّم امّتی فی زمانه نعیما لم یتنعّموا مثله قطّ البرّ والفاجر، یرسل السماء علیهم مدرارا ولا تدّخر الأرض شیئا من نباتها(310)؛
امت من در زمان وی از نعماتی متنعم می شود که قبلا از آنها بهره مند نشده بودند ونیکوکار وفاجر، جزو بهره مندان این نعمت ها هستند. آسمان بر آنها باران هایش را نازل کرده، زمین چیزی از روییدنی هایش باقی نمی ماند مگر این که آنها را برویاند وتأخیری در این مورد روا نمی دارد.
۵. آبادانی وتوسعه موزون محیط زیست
مطالب پیشین به خوبی گویای اوج آبادانی محیط زیست در عصر ظهور است.
باوجوداین، در پاره ای از روایات به گونه ای دقیق تر ومصداقی تر به این آبادانی اشاره شده وحتی آمده که تمام ویرانه های زمین آباد می گردد.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
... خداوند دین خود را به وسیله او بر تمام مکتب های جهان پیروز می گرداند، هرچند مشرکان ناخشنود ومخالف باشند؛ ویرانی های زمین آباد می گردد(311)...
هم چنین در تفسیر آیه «مدهامّتان» از امام صادق (علیه السلام) منقول است که در عصر ظهور، «بین مکه ومدینه از درختان نخل متصل می گردد»(312)، ونیز در بخشی از کلام خود در مورد این عصر، می فرمایند:
امام [حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)] مسجدی در بیرون کوفه می سازد که هزار در داشته باشد وخانه های کوفه به نهر کربلا و«حیره» متصل می شود، به طوری که مردی در روز جمعه سوار استر تندرو می شود تا خود را به نماز برساند، ولی به نماز نمی رسد(313).
شیخ طوسی با ذکر روایتی در کتاب تهذیب می نویسد:
امیر المؤمنین (علیه السلام) به «حیره» تشریف برد وفرمود: «روزی برسد که کوفه به حیره وصل شود وچنان مرغوبیت پیدا می کند که یک ذرع زمین آن به چند اشرفی فروخته می شود ومسجدی در حیره بنا می شود که دارای پانصد در باشد! ونماینده قائم در آن نماز می گزارد؛ زیرا مسجد کوفه برای آنها تنگ خواهد بود، دوازده پیش نماز عادل در آن جا نماز می گزارند»(314).
این روایات از آبادانی وتوسعه موزون محیط زیست انسانی، حیوانی ونباتی در کل عالم حکایت می کند که این نیز نتیجه حمایت کامل از حقوق زیست محیطی در آن دوران درخشان است. در نتیجه چنین وضعیتی، حتی کره زمین از وضعیت بهینه خویش واز این که در زیر قدم های یاران مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قرار می گیرد، به خود بالیده، احساس غرور وافتخار می کند. امام باقر (علیه السلام) در این مورد می فرماید:
گویا من یاران قائم را می بینم که بر شرق وغرب جهان احاطه پیدا کرده اند وهمه چیز تحت فرمان آنهاست؛ حتی درندگان زمین وپرندگان شکاری آسمان در پی رضایت آنها خواهند بود وهمه چیز حتی این نقطه زمین بر نقطه دیگر آن اظهار فخر وغرور می کند ومی گوید: امروز مردی از یاران قائم بر من قدم نهاد وعبور کرد(315).
۶. مقابله با آلاینده ها ورعایت حریم های خصوصی وعمومی در حیات مدنی
این موارد نه تنها مصادیق دقیقی از حفظ حقوق محیط زیست است، بلکه حتی اگر آلایندگی محیط زیست به اشراف بر یک منزل یا ریزش آب از ناودان های منازل به محیط عمومی منحصر باشد ویا این که مسجد به خانه های مردم مشرف گردد ویا حتی بخشی از یک بنا در راه های عمومی ساخته شده باشد، با برخورد حکومت روبه رو می شود ودر هرحال، این مورد با تخریب مسجد، برطرف می گردد. در کتاب ارشاد، ابوبصیر در حدیثی طولانی از امام صادق (علیه السلام) در این مورد چنین روایت می کند:
هنگامی که قائم ما قیام کند، چهار مسجد را در کوفه منهدم می کند وهیچ مسجد مشرفی را نمی گذارد، جز این که کنگره واشراف آن را خراب می کند وبه حال ساده وبدون اشراف می گذارد؛ شاه راه ها را توسعه می دهد؛ هر گوشه ای از خانه ها را که واقع در راه عمومی است، اصلاح می کند وناودان ها را که مشرف به راه مردم است، برمی دارد؛ هر بدعتی را برطرف می سازد وهر سنتی را باقی می گذارد(316)...
٧. استفاده از راه کارها وفن آوری های جدید در محیط زیست
در عصر ظهور، رشد وترقی علوم وفنون به اوج خود می رسد ودانش بنا به روایات از دو حرف به ٢٧ حرف خواهد رسید(317)؛ ضمن این که شکوفایی وکمال عقلانیت بشری وافزایش فهم ودرک جامعه انسانی یکی از مواهب خداداد عصر ظهور به شمار می آید(318). پر واضح است در چنین وضعیت بالنده وسرشار از فن آوری های جدید، هزاران ابزار جدید علمی برای مقابله با آلاینده های صنعتی در دست رس بشر قرار خواهد گرفت وجهان از وجود تمامی آنها رهایی خواهد یافت. هم چنین در آن عصر، با تعالی جامعه، بشر که اصلی ترین آلاینده محیط زیست است، از ارتکاب این گونه اعمال، عاقلانه وبرمبنای اعتقاد عملی به دیانت خویش، پرهیز خواهد کرد.
٨. گسترش حفظ محیط زیست به فضاهای ماورای زمینی
برخی از خبرگان مباحث مهدویت معاصر، بر این باورند که بنابر روایات متعدد، کره های بسیاری در آسمان ها وجود دارد که آباد ودارای مخلوقاتی غیر از نوع انسان، فرشته وجن هستند. علامه مجلسی مجموعه ای از این روایات را در بحار الأنوار گرد آورده است؛ به اعتقاد استاد علی کورانی وعده ای دیگر، شماری از آیات قرآن نیز بر این معنا دلالت دارد، از جمله این آیه شریفه:
ای گروه جنیان وانسیان، اگر می توانید از کرانه های آسمان وزمین به بیرون رخنه کنید، پس رخنه کنید، [ولی] جز با [به دست آوردن] تسلطی رخنه نمی کنید(319).
کورانی در ادامه این آیه می نویسد:
یعنی به زودی زندگی روی زمین در زمان حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وارد مرحله جدیدی می شود که به طور کلی با گذشته ها تفاوت دارد(320).
البته منظور ایشان آن است که بشر در عصر ظهور، با فتح دیگر کره های مسکون ومعمور توسط حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وحکومت وی مواجه خواهد گشت.
از این مبحث نتیجه می گیریم که در آن عصر نورانی، هم محیط زیست وهم صیانت ومحافظت از آن، ابعاد بسیار گسترده تری نسبت به جهان فعلی می یابد وقلمرو آن به همه کره های تحت سیطره حکومت حضرت کشانیده خواهد شد.
٩. تعالی معنوی محیط زیست وهمراهی آن با حیات طیبه مهدوی
بیان شد که حتی حیوانات وحشی در دولت مهدوی، تعالی پیشه می کنند وبا کنار گذاشتن توحش، رام گشته، تکامل می یابند ودرندگی را کاملا کنار می گذارند. جالب این که در برخی روایات، حیوانات عادی نیز کارهای مخرب را کنار می نهند تا جایی که حیوانی مانند موش، به تعبیر ابن عباس، «دیگر انبانی را پاره نمی کند»(321). اما این تکامل خواهی تنها به حیوانات ونباتات محدود نمی گردد، بلکه جمادات نیز به این حیات طیبه وارد می شوند ونهضت جهانی امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را مساعدت وهمراهی می کنند. ابوبصیر در این مورد، از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل می کند:
... وقتی با اراده خدا، قائم قیام نماید وچون حضرت ظهور نماید، کافران ومشرکان از قیام وظهور وی ناراضی ونگرانند؛ زیرا اگر کافر ویا مشرکی در پشت صخره ای نهان شود، آن صخره به صدا درآید وگوید: ای مسلمان، در پناه من کافر ویا مشرکی مخفی شده است؛ او را به قتل برسان! وی اقدام می کند واو را به هلاکت می رساند(322).
١٠. عاری بودن قیام مهدوی از تخریب های زیست محیطی
تمامی روایات بر این مطلب تصریح دارند که در دوره ظهور، یاران امام به مجازات وقتل ونابودی ستم گران اقدام خواهند کرد وجامعه اسلامی ودیگر جوامع جهانی را از لوث وجود سرکشان وستم پیشگان پاک سازی می کنند؛ زیرا بدون این اقدامات، هرگز بساط ظلم زورمداران برچیده نمی شود وعدالت، حاکم نمی گردد واگر امام با سیاست ملایمت وگذشت با آنها رفتار کند، هرگز ترفندها وتوطئه های جدید مستکبران وفاسدان در زمین از بین نخواهد رفت.
حضرت در عصر قیام، توبه ظاهری هیچ مجرم وجنایت کاری را نمی پذیرد وهمان طور که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در براندازی نظام جاهلی، جهاد پیشه کرد وبا کافران به قتال وکارزار پرداخت، قیام مهدوی نیز علاوه بر تأسی به سیره پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این زمینه، حتی سخت گیری بر ستم گران را جای گزین رأفت نبوی می کند.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
اما شباهت داشتن مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به جد گرامی اش رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، قیام وظهور او با شمشیر وکشتن دشمنان خدا ورسول او وستم گران وطاغوت هاست.
وی به وسیله شمشیر وایجاد ترس در دل دشمنان، پیروز می گردد ولشکریان او شکست نمی خورند(323).
اما مع الأسف برخی از دشمنان ویا حتی دوستان ناآگاه در مورد اعمال خشونت وکشتار حکومت مهدوی، چنان راه غلو پیشه می گیرند که قاطعانه، حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را برافروزنده جنگ هسته ای با دشمنان یاد می کنند! به اعتقاد نگارنده، نه تنها در عصر ظهور به سلاح هسته ای نیازی نیست، بلکه نبرد حکومت مهدوی ویاران آن حضرت با دشمنان، تخریب زیست محیطی وایجاد فجایع محیط زیستی را به دنبال نخواهد داشت. برخی از ادله این مدعا چنین است:
یکم. بنابر برخی ارزیابی ها، بر اثر جنگ هسته ای معمولی در جهان امروز، دست کم ۵/١ میلیارد انسان کشته خواهند شد. ابرهای هسته ای ایجاد شده بر اثر انفجار اولیه، به ظهور زمستانی طولانی مدت با کاهش دمای حدود پنجاه درجه زیر صفر می انجامد وزمین مدت ها از نور خورشید محروم خواهد شد وگیاهان در این مدت از رویش باز خواهند ایستاد وشاید بسیاری از آنها واز جمله حیوانات نابود گردند. حال بنا به روایت های قبلی، چگونه ممکن است قیامی باعث رضایت وخشنودی همه ساکنان سماوی وارضی گردد ودرعین حال، هم آنها وهم محیط زیست را به بدترین شکل نابود کند؛ ضمن آن که آثار وتشعشعات چنین جنگی، دیرپا وده ها سال مرگ بارتر خواهد بود واین نیز با ماهیت حیات طیبه آرمانی مهدوی منافات دارد! مگرنه این که طبق روایات، حکومت مهدوی، حکومتی است که حتی خفته ای را بی جهت بیدار نمی کند(324)، پس چگونه امکان دارد در قیام امام، سلاح هایی این چنین مخرب به کار گرفته شود؛ آن هم در دوره ای که امنیت در جهان فراگیر می گردد؟
دوم. با توجه به روایات پیش گفته، مبنی بر افزایش فهم وگسترش دانش بشری در عصر ظهور، امام می تواند با ابزارهای جدید که بر فن آوری های جدیدی مبتنی است، هم به مبارزه با سلاح های مخرب ستم کاران عالم بپردازد وهم این که تأثیر این سلاح ها را خنثا ساخته، آنها را درواقع بی اثر وخلع سلاح کند. بنابراین، امام می تواند با استفاده از علم زمانه خویش، شمشیر را که به منزله سلاح نمادین حضرت در روایات آمده، به سلاح ها وابزارهای متعارف وکارآمد روز متحول سازد(325)؛ ابزارهایی که در عین تأثیرگذاری، فاقد آلایندگی وتخریب زیست محیطی باشند.
سوم. بنا به روایات، قتال حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) همانند کشتارهای بی هدف امروزی نیست. حضرت با استفاده از علم لدنی خویش، تنها اصلاح ناپذیران را هلاک می سازد(326) ودیگر بدکاران اصلاح پذیر را به حال خود رها می کند تا توبه کنند واصلاح شوند؛ همان طوری که در روایات، نعمات عصر ظهور، هم برای نیکوکاران وهم بدکاران، ملحوظ گشته است.
از سوی دیگر، طبق روایت، بخش چشم گیری از جامعه بشری پیش از حکومت مهدوی از بین می رود. بنابراین، نمی توان آن را محصول عملیات نظامی وتخریبی حضرت دانست، بلکه قبل از ظهور، این اتفاق بر اثر منازعات جوامع انسانی حاصل می گردد. بدین ترتیب در همه گیتی فریاد منجی وموعودخواهی بلند گشته، همگان نجات خود را از خداوند وفرستاده وی طلب می کنند.
بنابراین، این گونه فجایع انسانی وزیست محیطی، محصول دوره قبل از ظهور است. امام صادق (علیه السلام) در این مورد می فرماید:
قبل از ظهور قائم، دو نوع مرگ ومردن گریبان مردم را می گیرد: یکی مرگ سرخ ودیگری مرگ سفید. مرگ سرخ با شمشیر است ومرگ سفید طاعون واز هر هفت نفر، پنج نفر، از بین می روند ودو نفر باقی می مانند(327).
امام علی (علیه السلام) هم فرموده اند:
لا تخرج المهدی حتّی یقتل ثلث ویموت ثلث ویبقی ثلث(328)؛
حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نمی کند تا این که قبل از او ثلث مردم کشته می شوند وثلث دیگر می میرند وثلثی باقی می مانند.
چهارم. طبق روایات فراوان، قیام مهدوی با رعب ونصرت الهی وبا کمک فرشتگان وحتی جبرئیل ومیکائیل همراه است. بنابراین، حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به سلاح های مخربی مانند سلاح هسته ای نیازی نخواهد داشت ودر صورت تمسک ایشان به سلاح های جدید، بدیهی است که چنین تقابلی، مستظهر به نصرت الهی ومؤید به مساعدت فرشتگان وفاقد هرگونه تخریب زیست محیطی ویا فجایع انسانی خواهد بود وچنین تفکری از اساس، محال وحتی تناقض نما (پارادوکسیکال) است. برخی از روایاتی که نصرت الهی در حکومت وقیام مهدوی را نشان می دهند، عبارتند از:
١. پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید:
قائم در کنف حمایت جبرئیل ومیکائیل است(329).
٢. شیخ مفید در کتاب ارشاد از ابو بکر حضرمی روایت کرده که امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود:
گویا قائم را در بلندی کوفه (شهر نجف) می بینم که با پنج هزار فرشته در حالی که جبرئیل از سمت راست ومیکائیل از سمت چپ ومؤمنان پیش روی او قرار دارند، به آن جا آمده است ولشکرهای خود را در شهر پراکنده می سازد(330).
٣. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
... خداوند صاحب الأمر را با سه لشکر از فرشتگان ومؤمنان ورعبی (که در دل پادشاهان وگردن کشان می اندازد) تأیید می کند(331).
۴. پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در کلامی طولانی در شرح ویژگی های حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وقیام وی فرموده اند:
او دین خدا را بر همه ادیان غالب گرداند وبا نصرت خدا وفرشتگان تأیید شود. پس زمین را پر از عدل وداد کند، چنان که پر از جور وستم شده بود(332).
با این توضیحات روشن می شود که قیام الهی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به حیات طیبه قرآنی وعاری از هرگونه آلودگی وتلوّث وآلایندگی معطوف است وچشمه جوشان طهارت، صلح، صفا، پاکی وصمیمیت در سپهر حیات انسانی، جانوری ونباتی وحتی عرصه های فرازمینی خواهد بود.
نتیجه
در فصل حاضر، در جهت تبیین وضعیت حقوق محیط زیست در آموزه وحیات طیبه مهدوی، ابتدا به وضعیت حقوق یاد شده واهمیت محیط زیست ووضعیت بحرانی آن در جهان امروز اشاره گردید وسپس با هدف تشریح هرچه بیشتر موضوع حاضر در حکومت جهانی موعود، به طور اجمال، این مسئله در سیره نبوی وسایر معصومان بررسی شد. نتیجه این بررسی، نشان می دهد که توجه ویژه حکومت مهدوی به موضوع محیط زیست وتعالی بخشی به آن، به شکل کاملا نمایان، از تفکر اسلامی وسنت ناب نبوی وعلوی سرچشمه می گیرد.
آن گاه به طور اخص، مبحث حاضر در آموزه مهدوی، ژرف نگری گردید واین نتیجه به دست آمد که در عصر ظهور، حقوق محیط زیست به گونه کامل رعایت می شود وموجودات ومحیط زیست آنها در گستره هایی به وسعت جهان هستی، در حیات مادی ومعنوی ارتقا وتکامل می یابند وضمن همراهی رضایت مندانه وشاید مبتنی بر شعور، به نهایت تحقق استعدادها وقابلیت های بالقوه خویش می رسند. در آن زمان، عالم هستی از هرگونه تلوث، آلودگی وآلایندگی مادی ومعنوی، تطهیر وپاک می شود وبا اشراق الهی، منور ومشعشع می گردد. آن گاه با نابودی شیطان ووساوس شیطانی، تسبیح وحمد الهی تمام موجودات وحتی جمادات، بیش از پیش با انسان متعالی این عصر نوپدید وسعید، هم نواتر می شود. در پایان، برخی از ویژگی های زیست محیطی دوران طیبه مهدوی به اجمال یادآوری می گردد:
١. تطهیر ونورانیت زمین؛
٢. رضایت وسرور موجودات ومحیط زیست؛
٣. امنیت، صلح ودوستی در سپهر انسانی، حیوانی وگیاهی؛
۴. فعلیت یابی قابلیت های محیط زیست در عالی ترین حد؛
۵. آبادانی وتوسعه موزون محیط زیست؛
۶. مقابله با آلاینده ها ورعایت حریم های خصوصی وعمومی در حیات مدنی؛
٧. استفاده از راه کارها وفن آوری های جدید در حفظ محیط زیست؛
٨. گسترش حفظ محیط زیست به فضاهای ماورای زمینی؛
٩. تعالی معنوی محیط زیست وهمراهی آن با حیات طیبه مهدوی؛
١٠. عاری بودن نبردها وقیام مهدوی از تخریب های زیست محیطی.
بنابراین، محیط زیست وموجودات هستی با این تحول واستحاله ایجابی، به اصل ووضع اصلی وطبیعی والهی خود باز خواهند گردید وبنا به تعریف عدل (قرار گرفتن هرچیز در جای خود واستیفای اهلیت ها واستحقاق ها) عدالت در مورد آنها اجرا خواهد شد وبه نهایت اهلیت وسزاواری وتحقق استعدادها وقابلیت های مکنون خویش دست خواهند یافت.
فصل ششم: آموزه مهدویت ولیبرال - دموکراسی
انسان ها وبه ویژه متفکران ومکاتب الهی وغیر الهی، از بدو اندیشه ورزی جامعه بشری، به دنبال ترسیم جامعه ای آرمانی بوده اند(333) که به زیستی نسل بشر وسعادت آدمیان را تأمین کند. علاوه بر نهضت های عملی وفکری پیامبران، دست کم از شش قرن قبل از میلاد مسیح (علیه السلام)، مکاتب بشری نیز این تلاش ها را نظریه پردازی کرده اند واین مساعی در الهیات وفلسفه سیاسی وفکری ایران ویونان باستان بیشتر مشهود است. از مشهورترین این نظریه پردازی ها، می توان به «نیک شهر» یا «کالیپولیس»(334) افلاطون (۴٢٧ - ٣٢٧ قبل از میلاد) اشاره کرد که این فیلسوف کوشید تا گم شده خود یعنی عدالت را در آن پی جویی ومجسم کند وبه همین دلیل، عنوان اصلی کتاب این متفکر یعنی جمهوری به «عدالت» اختصاص یافت.
از سوی دیگر، مدعیان مکتب لیبرال - دموکراسی، در جهان حاضر، این نحله فکری وعملی را آرمانی ترین الگوی زندگی ومدیریت جامعه بشری به شمار می آورند ودرواقع، به گونه ای مستقیم یا غیرمستقیم، مدعی هستند که لیبرال - دموکراسی تجسم ومقصد نهایی آرمان ها والگوهای مدائن فاضله بشری است وهمه کشورها باید آن را کم عیب ترین مدل مدیریت جوامع انسانی دانسته، بدان اقتدا کنند. پیروی از آن، می تواند نجات بخش باشد وانسانیت را به سر منزل نهایی برساند. متفکران امریکایی مانند فوکویاما با فروپاشی شوروی وتضعیف ایدئولوژی های رقیب دموکراسی های لیبرال، معتقدند که «لیبرال - دموکراسی شکل نهایی حکومت در جوامع بشری است».
بنابر انگاره این مدعیان، لیبرال - دموکراسی توانسته ومی تواند آرمان ها وآرزوهای دیرپای بشر را محقق کند ومنجی گرایی وانتظار مصلح موعود برآمده از عالم غیب بی فایده است وخواب وخیالی بیش نیست وتفکری «فاناتیک»(335) به شمار می آید. آن چه عینیت وواقعیت دارد، تحقق اکثر آرزوهای مترقی بشری در دامن لیبرال - دموکراسی، آن هم نه در آینده ای نامعلوم بلکه در عصر فعلی است.
نوشتار حاضر، علاوه بر پاسخ به ماهیت شناسی الگوی لیبرال - دموکراسی، واقعیت سراب گونه ومعضلات نظری وعملی آن را آشکار ساخته، بر نهایی بودن مقصد آن برای رفع حرمان ها وآلام بشری خط بطلان می کشد. آن گاه این الگو را تا جای ممکن با مردم سالاری دینی در نظام جمهوری اسلامی وسپس با الگوی دین سالاری سپهری مهدوی مقایسه می کند وبر این ادعا پای می فشارد که هم چنان الگو وآرمان نهایی جامعه فاضله بشری، در حیات طیبه حکومت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نهفته است وبشر با تحقق انتظاری فعال، باید در زمینه سازی وتحقق آن بکوشند.
در این فصل، ابتدا مفهوم لیبرال - دموکراسی ومعایب آن بازکاوی می شود، آن گاه با اعتقاد به این که انقلاب ونهضت اسلامی ایران زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است، نوع نظام مردم سالاری دینی جمهوری اسلامی ایران وتمایزات آن با لیبرال - دموکراسی عیان می گردد، سپس وضعیت دین سالاری سپهری در حکومت جهانی مهدوی به گونه ای مقایسه ای با آن دو، تشریح خواهد شد. این فصل در حقیقت، به روایی سنجی دو الگوی مدعی نجات وترقی بخشی بشری خواهد پرداخت وپس از اثبات بی اعتباری لیبرال - دموکراسی در این زمینه، سرآمدی وبرتری آموزه طیبه مهدویت ودین سالاری سپهری مهدوی را بیان خواهد کرد.
سیری در مفهوم ومبانی دموکراسی ولیبرالیسم
الف) مفهوم دموکراسی
دموکراسی اندیشه ای سیاسی ونیز نوعی سازوکار ونظام اداره جامعه واز اندک مفاهیم سیاسی دیرپای فلسفه سیاسی به شمار می رود وبه ویژه در دو سده اخیر رونق وترویج یافته است. این مفهوم از استوارترین وپابرجاترین مفاهیم سیاسی در عمر طولانی خویش، تحولات وفراز ونشیب های بسیار به خود دیده وبه قاطعیت می توان گفت، بشر مدرن هنوز در استفاده از این مفهوم جنجال برانگیز وآرامش خیز، به اجماع نظر وتوافق دست نیافته است. به قول دیوید هلد، تاریخ اندیشه دموکراسی، بغرنج وتاریخ دموکراسی گیج کننده است.
دموکراسی کلمه ای یونانی به شمار می رود وکاربرد اجتماعی وسیاسی آن به معنای «حاکمیت مردم» یا «حق همگان برای شرکت در تصمیم گیری در امور همگانی» از نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد از آتن آغاز شد. دموکراسی یا حکومت مردم سالاری که در متون کلاسیک «حکومت مردم بر مردم وبرای مردم» تعریف شده، تلفیقی از دو لفظ یونانی «someD» به معنای عامه مردم و«sotarK» به معنای قدرت، حکومت، اداره امور وحاکمیت است که امروزه به نام حاکمیت یا آرای مردم از آن نام برده می شود. با وجود تعاریف متعدد از دموکراسی، درواقع مشارکت سیاسی شهروندان برای تصمیم گیری، مفروض اساسی دموکراسی وتعریف آن است ولی عمدتا سه اصل آزادی، برابری ومشارکت در تصمیم گیری های سیاسی، از مبانی آن به شمار می آید. برخی هم این اصول را شامل سه اصل مشروعیت، برابری، آزادی وتبعات آن می دانند.
بعضی در دیدگاهی گسترده تر، اصول اساسی دموکراسی را این گونه تعبیر کرده اند:
نشأت گرفتن قدرت وقانون از اراده مردم، آزادی افکار عمومی واتکای حکومت به آن، وجود مکانیسم های مشخص برای ابراز افکار عمومی از جمله احزاب سیاسی، اصل حکومت اکثریت عددی در مسائل مورد اختلاف در افکار عمومی مشروط به وجود تساهل ومدارای سیاسی، محدود بودن اعمال قدرت حکومتی به رعایت حقوق وآزادی های فردی وگروهی، تکثر وتعدد گروه ها ومنافع وارزش های اجتماعی، امکان بحث وگفت وگوی عمومی ومبادله آزاد افکار درباره مسائل سیاسی، قوت جامعه مدنی، اصل نسبیت اخلاقی وارزشی، تساهل نسبت به عقاید مختلف ومخالف، برابری سیاسی گروه های اجتماعی از لحاظ دست رسی به قدرت، امکان تبدیل اقلیت های فکری به اکثریت از طریق تبلیغ نظرات گروهی، استقلال قوه قضائیه در راستای تأمین وتضمین آزادی های مدنی افراد وگروه ها، تفکیک قوا یا استقلال حداقل سه قوه از یک دیگر وامکان ابراز مخالفت سازمان یافته ووجود اپوزیسیون قانونی(336).
البته پیچیدگی، گستردگی ومبهم بودن معنای دقیق دموکراسی واصول آن، مشکلاتی را نیز در تعیین انواع آن ایجاد کرده وباعث تقسیم بندی های متفاوت ومتکثر از این اصطلاح شده است.
ب) مفهوم لیبرالیسم
لیبرالیسم ویا فلسفه آزادی خواهی با عناصر وویژگی های فکری خویش، مهم ترین مفهوم هم پیوند دموکراسی واز فراهم آورندگان تفکر سکولاریسم بوده است. لیبرالیسم در معنای وسیع، مجموعه روش ها، سیاست ها وایدئولوژی هایی به شمار می رود که فراهم آوردن آزادی هرچه بیشتر برای فرد را سفارش می کنند.
اعتقاد به آزادی، اختیار، اراده ومجاز بودن انسان به پروراندن خود به گونه آزاد، از دیگر دست آوردهای لیبرالیسم است. از جمله، لیبرالیسم سیاسی، به آزادی فکر وآزادی عمل فرد تا مرز آزادی دیگران سفارش می کند وبا طرف داری از اصالت فرد عقیده دارد که انسان ها خردمندند وخرد، ضامن آزادی فردی وآزادی، ضامن زندگی خردآمیز است. سلب آزادی از سوی هرگونه عامل مخل واعم از هرگونه اقتدار، چه دولتی وچه مذهبی، به معنای نفی خردمندی ونفی خردمندی، نفی آزادی به شمار می رود. بنابراین، آزادی فردی ضامن مصالح عقلایی بشر بوده وباید از ابتکار آزادی فردی وخصوصی پاس داری کرد. در این زمینه، دین ومذهب هم در عرصه زندگی خصوصی مردم جای می گیرد ولیبرالیسم براساس باور خود به تساهل ومدارا، به انتخاب آزادانه عقاید ونبود بازخواست مذهبی وعقیدتی از سوی دولت معتقد گردید؛ هم چنان که آزادی عقاید ومذهب وآزادی بی قید وشرط در قلمرو اندیشه ها وعقاید سیاسی ومعتقدات مذهبی را شرط پیشرفت وتکامل فرد وافراد اجتماع به شمار آورد وبا شخصی وخصوصی برشمردن مذهب در حوزه حیات فردی، دیانت ومذهب را محترمانه از صحنه های اجتماعی به عرصه های فردی وخصوصی به عقب راند ومنزوی کرد.
لیبرالیسم با شخصی کردن مذهب، به تمایز بین مسائل عمومی واجتماعی وضرورت مداخله نکردن در امور خصوصی افراد توسط هرگونه قدرت خودسرانه واستبداد طبقاتی، مذهبی وحزبی، توجه دارد وحکومت یا دولت ویا هرگونه اقتدار دیگر را مجاز به مداخله در قلمرو خصوصی شامل زندگی اجتماعی، اقتصادی ومذهبی نمی داند. بنابر لیبرالیسم، خود مصالح ومنافع فرد باید راه نمای او در زندگی باشد وفرد باید تأمین منافع فردی خویش را دنبال کند. لیبرالیسم با طرح اندیشه هایی مانند فردگرایی، انسان گرایی وعقل گرایی زمینه ساز پیدایش وتثبیت سکولاریسم گردید.
ج) مبانی سکولاریستی لیبرال - دموکراسی
سکولاریسم(337) از ویژگی های اساسی وسرنوشت ساز فرهنگ، تمدن ونظام های سیاسی جهان غرب در یکی دو سده گذشته بوده وبازتاب های بسیار فراوانی در حیات سیاسی واجتماعی این گونه نظام ها برجای گذاشته وبه طور اجمالی باعث انزوای نقش مذهب وخنثا کردن حضور عینی آن در این عرصه ها گشته است.
درواقع، سکولاریسم از مهم ترین مقوّمات وفراهم آورندگان لیبرال - دموکراسی در اندیشه وعمل، به شمار می آید.
«سکولر»(338)، یعنی دنیوی یا آن چه به این جهان خاکی مربوط می شود، مشتق از کلمه «سکولوم»(339) به معنای امور این دنیاست. سکولاریسم به معنای دنیاپرستی یا اعتقاد به اصالت امور دنیوی ورد آن چه غیر آن به شمار می آید، به کار رفته است. هم چنین برای سکولاریسم مترادف های بسیاری همانند علمانیت، لادینی (به عربی)، دنیاویت وگیتی گرایی، اصالت امور دنیوی، عرفی شدن، دنیاپرستی، جداانگاری دین ودنیا، غیرمقدس وغیرروحانی، افول دین، هم نوایی با این دنیا، رهایی جامعه از قید دین، ودر معانی عقلانیت، علم گرایی، نوگرایی ومدرنیسم واین جهانی، جابه جایی باورها ونهادهای دینی، تقدس زدایی از عالم وجامعه وغیره ذکر شده است. با توجه به هم پیوندی تام لیبرال - دموکراسی وسکولاریسم، برخی اندیشه ها ونظریه های معرفتی، بر زمینه سازی وپیدایش وتحقق آنها کاملا مؤثر بوده اند، از جمله:
١. اندیشه قداست زدایی
بر مبنای این اندیشه، فرد وجامعه سکولار به امر مقدس اعتقاد واعتنا ندارد.
اعتقاد به امر مقدس که از مشترکات همه ادیان است، در فرایند سکولاریزاسیون فاقد حرمت وارزش معنوی گردید ودر برابر، آن چه صرفا ارزش دنیوی ومادی دارد، اهمیت وارزش یافت.
٢. سیانتیسم(340) یا اصالت علم وعلم زدگی وتعامل آن با پوزیتیویسم(341) براساس این باور، گزاره ها فقط به میزانی که با کمیات یا امور واقع تجربی پیوند دارند، محتوای حقیقی وصدق دارند. علم زدگی با هر دینی که شالوده مابعد الطبیعی دارد، قطع نظر از ادعای وحی آسمانی، ناسازگاری به بار می آورد.
سرانجام سیانتیسم شکل دین (غیرالهی) را به خود گرفته وبه صورت علم پرستی درآمده است(342). هم چنین سیانتیسم همراه با پوزیتیویسم یا اثبات گرایی ومذهب تحصلی زمینه ساز سکولاریسم بوده اند؛ زیرا برخی از پوزیتیویست ها، شناسایی انسان را در قلمرو علوم فیزیکی وشیمیایی منحصر دانسته اند ومدعی شده اند که بازگشت همه معارف واقعی واز آن جمله علوم انسانی، به علوم طبیعی است وبه نفی ثبوت امری ورای تجربه پرداخته اند؛ بنابراین، مذهب تحصلی در این معنا، به نام «مذهب اصالت علم» نیز خوانده شده است(343).
٣. گرایش به اصالت حس وانسان شناسی مادی
گرایش به اصالت حس در معرفت شناسی انسان عصر روشن گری به بعد، بدین معناست که راه شناخت حقایق جز تجربه حسی نیست وتنها آن چه به صورت ملموس واز راه حواس مشاهده ودرک شود، امکان شناسایی دارد ودر حوزه بررسی علمی ومعلومات بشری قرار می گیرد؛ بنابراین، حقایق متافیزیکی ودینی حتی اگر رد هم نشود، اثبات پذیر نیست ودر حوزه معلومات بشری قرار نمی گیرد. در نتیجه، برخی از دانش مندان عصر خردگرایی در بهترین صورت، معارف متافیزیکی را نه رد کردند ونه اثبات پذیر دانستند وبرخی دیگر به دیده شک به آنها نگریستند وپاره ای نیز آنها را انکار وطرد کردند.
از سویی نگرش سکولاریستی، در حقیقت از نوعی انسان شناسی مادی گرا سرچشمه گرفته است که انسان ونیازهای فطری او ونیز اسرار خلقت وی را در بعد مادی وفیزیکی خلاصه می کند وآرمان خلقت را تنها در برخورداری های دنیوی ومادی می گنجاند.
۴. قرارداد اجتماعی ونفی حق الهی حکومت
تئوری الهی حکومت دارای چند نظریه فرعی است. طبق یک نظریه، مشروعیت الهی حکومت به گونه مستقیم از عالم الوهی اخذ می شود وبنابر نظر دیگر، میان عالم الهی وحکومت، کلیسا قرار دارد. براساس این نظریه، کلیسا قائل به نقش میانجی خود در اعطای مشروعیت الهی به حکومت است. از این رو، خود را قدرتی برتر از امپراتور ودیگر حاکمان می دانست. در اواخر قرون وسطا، ابتدا تئوری برتری معنوی کلیسا ونقش میانجی آن رو به افول گذاشت وسپس با ترویج وتثبیت تئوری الهی حکومت که مطابق آن، امپراتور وشاه نماینده وسایه خدا در زمین بود، کلیسا اقتدار معنوی وسیاسی خود را از دست داد وبه نهادی حاشیه ای ومحکوم حکومت، تبدیل شد. از سویی، با گسترش اندیشه های دموکراتیک وبر مبنای نظریه قرارداد اجتماعی متفکرانی مانند جان لاک ومونتسکیو، حق الهی حکومت نیز تضعیف گشت وبه جای آن حکومت وحاکمان، به مثابه نمایندگانی با شرایطی مقید به خدمت به مردم ومصالح عامه سرکار آمدند وحکومت به جای حق، وظیفه ای وکالت گونه ومدت دار به شمار آمد وچنین نظام فکری وسازوکار اداره اجتماع، باعث انزوای بیشتر نهاد کلیسا وواسطه گری کلیساییان در امر حکومت گردید. هم چنان که بر مبنای دموکراسی، بی توجهی به شرایع الهی وحتی نفی آن در امور تقنینی واجرایی حکومت ها لازمه اصالت بخشیدن به مردم در مقابل اصالت خدا وقانون الهی شد.
۵. اومانیسم(344)، دئیسم(345) وآتئیسم(346)
«اومانیسم» یا مکتب اصالت انسان وانسان گرایی، نظامی فکری است که انسان وبشرگرایی افراطی، اساس ومحور جهان بینی آن را شکل می دهد وطبیعتا با جهان بینی دینی که خداگرایی، اساس ومحور آن است، سازگار نیست. اومانیسم با عطف توجه واهتمام به انسان ومسائل مربوط به وی، راه حل مشکلات بشری را بیش از آن که در حوزه ایمان به خدا بجوید، از ره گذر عقل وخرد آدمی جست وجو می کند. اومانیسم محصول رنسانس وعصر روشن گری ومندرج در مکتب لیبرالیسم است. ظهور تفکر اومانیستی در جهان غرب که با اصالت های دینی واندیشه خدامحوری تعارض داشت، از نظر نمود وبروز در عرصه اجتماع دو شکل متفاوت داشت:
شکل نخست آن «دئیسم» بود که اولا، دین را جدای از حقایق واحکام وحیانی می پذیرفت ودیگر آن که، وجود خدا را به منزله موجودی ماورای طبیعی که پس از آفریدن جهان آن را به حال خود رها کرده وهیچ گونه نقشی در اداره آن ندارد، معرفی می کرد.
دیگری «آتئیسم» بود که آشکارا وجود خدا را انکار می کرد وطرف دار الحاد وبی دینی بود. رشد وگسترش این دو عقیده به قرن هجدهم وپس از آن باز می گردد؛ زیرا در این قرن که مشهور به «عصر عقل»(347) است، اومانیست های غربی از رشد شتابنده علم جدید در حوزه طبیعت شناسی سرمست ومغرور شده، در پی استقلال وبی نیازی از وحی آسمانی بودند(348).
۶. اندیویدوآلیسم(349) یا فلسفه اصالت فرد
فلسفه اصالت فرد از فلسفه های اومانیستی به شمار می آید که پس از رنسانس ظهور کرد. در تاریخ فلسفه سیاسی، ابتدای قرن هفدهم، آغاز ظهور ورشد این فلسفه است. در این فلسفه، انسان گرایی در شکل فردگرایی آن نمایان شد؛ یعنی علایق، امیال، منافع ومسرت وسعادت فرد به صورت عریان از ویژگی های نژادی، فرهنگی، اقتصادی ومذهبی مورد توجه قرار گرفت وعقل وخرد آدمی رکن اساسی ومستقل کمال ونیک بختی او به شمار رفت.
این اندیشه اومانیستی که خود از نتایج عقل گرایی (راسیونالیسم)(350) عصر جدید بود، مبدأ پیدایش تفکر اومانیستی دیگری به نام فلسفه حقوق طبیعی شد. شالوده این فلسفه را این نظریه تشکیل می داد که در طبیعت آدمی، عناصری وجود دارد که در تمام افراد بشر مشترک است واین عناصر مشترک، مدار وحدت افراد به شمار می رود ومعیارهای حقوق، قانون اساسی وحکومت صالح را میسر می سازد وانسان را از تعالیم واحکام مذهبی وماورای طبیعی بی نیاز می کند(351).
بدین ترتیب، اومانیسم واندیویدوآلیسم به سکولاریسم انجامید.
٧. راسیونالیسم یا اصالت عقل
عقلانیت یا عقل گرایی از اصول اساسی نظری پیدایی وپایایی سکولاریسم به حساب می آید. عقل گرایی افراطی که در تقابل با الهیات «دگماتیک» کلیسای قرون وسطا در عصر روشن گری، شکل ونضج گرفت، آموزه دینی معاد وحیات اخروی وبهشت وسعادت ابدی در سرای دیگر را به گونه ای دنیوی تفسیر وبشر را به نوعی آخرت اندیشی دنیاپرستانه دعوت کرده است. این عقل گرایی افراطی زمینه ساز سکولاریزم شد؛ زیرا دین نه تنها در سایه عقل بسندگی از صحنه اجتماع وسیاست حذف گشت، بلکه اصل حقانیت آن نیز از اندیشه عقلی انسان به بوته فراموشی سپرده شد. دولت سکولار نیز مبتنی بر جدایی دین از سیاست، نفی مرجعیت دین در زندگی سیاسی واجتماعی وبر مبنای اعتقاد به استقلال عقل آدمی در شناخت پدیده ها ومصالح سیاسی تشکیل شد. از این منظر، سیاست دایره نفوذ عقل آدمی به شمار می آید، پس سیاست پدیده ای عقلانی ونه دینی است؛ زیرا دین در آن جایی حضور ونفوذ دارد که عقل به آن دست رس نداشته باشد.
٨. پلورالیسم(352) یا کثرت گرایی
«پلورالیسم» وسکولاریسم رابطه وتعاملی تنگاتنگ دارند ومایه بالیدن دو جانبه یک دیگرند. این دو اندیشه، مبانی مشترک نظری نیز دارند؛ هم چنان که هر دو نیز از مؤلفه های لیبرالیسم به شمار می آیند. دینی که سکولار شده وبه دیانت شخصی روی آورده وتجربه قبلی را مدار دین داری قرار داده است، در حقیقت، آگاهانه یا ناآگاهانه، تسلیم مبنای نظری ودینی پلورالیسم شده وگوهر دین را نه اعتقاد که شریعت قلبی می داند وبه خرد ومنفعت پرستی آن به گونه ای انسان مدارانه، دنیاگرایانه، نسبی ومتغیر می نگرد وتفسیر به رأی می کند.
انتقادات عمومی از دموکراسی
نقد دموکراسی پیشینه ای طولانی دارد تا جایی که افلاطون وارسطو نیز از منتقدان آن بوده اند(353)؛ اما به طور کلی دو دسته از دموکراسی ایراد گرفته اند: دسته اول مخالفان دموکراسی هستند که اصل واساس دموکراسی را زیر سؤال می برند ودسته دیگر کسانی اند که معتقدند رژیمی دموکراتیک برابر با ایده آل وتئوری دموکراسی اندک تحقق می یابد. این دسته پیش نهادهایی می کنند که متضمن راه حل هایی است.
مطالعه تاریخ نشان می دهد که محققان، پیاپی وبه تناوب، برخی موضع اول وبعضی روش دوم را اختیار کرده اند. در این بخش به تأمل درباره استدلال های مربوط به دسته اول می پردازیم:
اغلب منتقدان این گروه، انسان های سرشناسی هستند. به نظر آنان دموکراسی، قلمرو تفرقه، تشتت وبی ثباتی ونیز عرصه دیکتاتوری اکثریت وباعث بی مایگی وکم استعدادی است. آنان معتقدند که رژیم های مبتنی بر حزب بازی، وحدت ملی را ضایع می کند ونوعی جنگ داخلی به وجود می آورد؛ انتخابات وپارلمان بازی باعث می شود که افراد کم هوش ومیان مایه به قدرت برسند. چون بسیارند کسانی که در فعالیت های سیاسی شرکت می کنند، بازی سیاسی در کشمکش افراد به تأمین منافع شخصی می انجامد واین امر خود افزایش عوام فریبی را سبب می گردد که نتیجه اش فراموش شدن منافع عمومی است.
دموکراسی از دید این منتقدان، الزاما به هرج ومرج ولذت جویی توده ها ویک مشت مساوات جویی مادی می انجامد ومفهوم نفع عام به مفهومی مبتذل تبدیل می گردد ومعلوم می شود که «قلمرو آزادی» چیزی جز قلمرو ماده ومقدار وکمیت نیست(354).
الف) مبهم بودن ماهیت ومبانی دموکراسی
چنان که گذشت، ابهام در تاروپود، اصول ومبانی وماهیت دموکراسی، از معایب بزرگ آن به شمار می رود. تنوع وتکثر انواع دموکراسی ها مانع ایجاد وحدت نظر در بسیاری از اساسی ترین مفاهیم این اصطلاح گردیده وگاه به تعارض های موجود در آن دامن زده است. گفته می شود که دموکراسی در سه مفهوم متفاوت «حکومت اکثریت»، «حکومت قانون» و«تعدد گروه های قدرت» به کار می رود. به عقیده برخی، «میان این سه برداشت تعارضاتی وجود دارد که موجب ابهام در معانی دموکراسی شده وهمین ابهام، زمینه تعابیر گوناگون از دموکراسی در قرن بیستم را فراهم آورده است»(355).
دموکراسی مفهومی پیچیده وچندبعدی دارد وابهام در معنای آن، به تأکید صاحب نظران وهواداران دموکراسی بر وجوه خاصی از آن برمی گردد. خود دموکراتیک خواندن حکومت های گوناگون، به دلایلی چندان شگفت آور نیست؛ زیرا سنت اندیشه دموکراتیک بسیار گسترده ومشحون از اندیشه های متفاوت وحتی متعارض درباره مبانی پیدایش دولت، نهاد انسان، کار ویژه های حکومت وغیره است(356).
«حکومت به وسیله مردم» شاید مفهومی عاری از ابهام به نظر آید، اما ظواهر همیشه گمراه کننده اند وتاریخ اندیشه دموکراسی پیچیده واز دریافت های متضاد حکایت می کند. عرصه های نبود توافق بسیار گسترده است ودرواقع هریک از اجزای عبارت فوق، دشواری های مربوط به تعریف را به همراه دارد. «اندرو وینسنت» در این باره می نویسد:
مشکل دیگر اندیشه حاکمیت مردم این است که چه کسی یا کسانی به عنوان مردم به حساب می آیند. چنین کسانی برحسب نظریه اراده عمومی، کل مردم هستند. اما ممکن است مجموعه ای از نمایندگان ویا رأی دهندگان به عنوان مردم تلقی شوند. البته در طی یک قرن ونیم گذشته، رأی دهندگان یا افراد حائز شرایط رأی دادن در حال تحول وتغییر بوده اند. به عبارت دیگر تعریف مردم پیوسته در حال دگرگونی بوده است(357).
حال واژه های «حکومت»، «حکومت به وسیله مردم» و«مردم» به چه معناست؟
اگر فقط از ابهامات موجود در واژه «مردم» آغاز کنیم، این سؤال ها مطرح می شوند:
١. چه کسانی را باید «مردم» برشمرد؟
٢. چه نوع مشارکتی برای آنها در نظر گرفته شده است؟
٣. شرایط مفروض برای هدایت به مشارکت کدامند؟
واقعیت آن است که انواع دموکراسی ها، هنوز نتوانسته اند پاسخ های قطعی به این سؤال بدهند تا جایی که دیوید هلد در این باره می گوید:
کوشش به منظور محدود کردن معنای «مردم» به گروه های معینی از آنها، از قبیل صاحبان دارایی، سفیدپوستان، مردان تحصیل کرده، صاحبان مشاغل ومهارت های ویژه، بزرگ سالان وفقط مردان، سابقه ای دیرینه دارد. هم چنین درباره آن چه «حکومت» به وسیله «مردم» قلمداد می شوند، در قالب دریافت ها ومباحث گوناگون، داستان سرایی می شود(358).
بسیاری دیگر از شارحان دموکراسی به صراحت گفته اند که دموکراسی غربی هیچ نوع معنای دقیق ومورد توافقی ندارد وپرسش از چیستی معنای دموکراسی، تردیدپذیر ودارای برداشت های متفاوتی است که قانع کننده نیستند(359).
ب) تعارض بین اصل آزادی واصل برابری
از مهم ترین تعارض هایی که در فلسفه سیاسی غرب واندیشه ونظام دموکراسی مطرح بوده، تعارض بین دو اصل آزادی وبرابری است که دو اصل از سه اصل مشترک دموکراسی ها را شامل می شود. تبیین این تعارض بسیار ساده واز این قرار است که اگر همه مردم برابر شمرده شوند، آزادی آنها به خطر خواهد افتاد؛ زیرا ایجاد برابری، محتاج مداخله دولت در زندگی افراد وتحدید آزادی های (منفی) آنهاست واگر همه مردم آزاد گذارده شوند، خواه ناخواه برابری افراد به خطر می افتد؛ زیرا عموم افراد به واسطه اختلاف هایی که در ثروت وقدرت ومانند آن دارند، پس از مدت کوتاهی مقابل دیگران برتری جویی می کنند. به هر حال بیشتر دانش مندان هم نظرند که این دو غایت عظیم دموکراسی، به طور کامل باهم جمع پذیر نیستند وتا حدود زیادی با یک دیگر تنافر دارند.
در قرن بیستم، بیشتر لیبرال های راست گرا مانند فریدریش هایک، رابرت نوزیک ومیلتون فریدمن، برابری را مخل آزادی وجمع ناپذیر با آن می دانند وسخن گفتن از «عدالت اجتماعی» در جامعه مرکب از افراد آزاد را موجب پیدایش قدرتی برتر وسلب آزادی انسان ها می شمارند. برخی از متفکران دموکراسی برای فرار از تعارض هم گرایی آزادی وبرابری، همایش این دو عنصر اصلی را به دموکراسی های قدیم ودر عرصه نظری مربوط دانسته اند.
ج) صوری بودن اصل برابری در دموکراسی
گفته شد که اصل برابری از سه اصل مشترک دموکراسی ها بوده است، اما آن چه واقعا در این شیوه حکومتی پذیرفته گردید، مساوات اسمی بود که زیر لوای آن بر بسیاری از نابرابری های واقعی در جامعه سرپوش گذاشته شد وبرابری در دموکراسی به برابری در شانس وفرصت محدود گردید. به عبارت دیگر، دموکراسی نه به معنای برابری انسان ها، نه به معنای برابری ثروت ونه به معنای هم سانی وضع وحال مردم است، بلکه بر مبنای برابری صوری شهروندان در مقابل قانون وفرصت یک سان آنان برابری هایی به وجود می آورد که شرط توسعه وضرورت وجودی همه جوامع تحول یافته است. هدف دموکراسی، ایجاد فرصت برای برابر شدن افراد نیست، بلکه کارش این است که فرصت برابر به آدم ها بدهد تا نابرابر باشند.
د) محدودیت ها وموانع مشارکت سیاسی برابر در دموکراسی لیبرال
در قرن بیستم، خطرهای تازه ای مفهوم دموکراسی کلاسیک را تهدید کرد که از خطر استبداد اکثریت کمتر نبود ودر حقیقت موجب تحولی در معنای دموکراسی شد. واقعیت اقتصاد سرمایه داری در عمل، بی شک محدودیت هایی بر حق مشارکت سیاسی ایجاد کرده است. حق رأی در دموکراسی های امروزی، بلاشرط شده وحق انتخاب احزاب سیاسی مختلف وجود دارد، اما چنین حقوقی ضامن «برابری فرصت ها» ی عملی در مشارکت اجتماعی وسیاسی نبوده است. متغیرهای گوناگون چون سطوح مختلف درآمد، آموزش شهرنشینی، حاشیه نشینی وغیره در میزان مشارکت سیاسی ونابرابری آن در بین عموم مردم مؤثر بوده است.
ه) انتقادها بر رژیم نمایندگی
بیشترین انتقادات حقوقی از دموکراسی، بر «رژیم نمایندگی» شده است. این انتقادها بسیار گسترده بوده ونمی توان به همه آنها اشاره کرد. منتقدان، رژیم نمایندگی وآزادی در دموکراسی را، فقط به زمان انتخاب نمایندگان محدود می دانند ومعتقدند پس از انتخابات، مردم به کناری گذاشته می شوند. به گفته میخلز، رأی دهنده همواره رأی حاکمیت وحقوق سیاسی خود را به داخل صندوق می اندازد ونمایندگی چیزی جز قبولاندن اراده خود به منزله اراده جمع نیست. بر این مبنا، هیچ وقت منتخبان، نماینده واقعی رأی دهندگان نیستند ودر حقیقت رژیم نمایندگی یک توهم حقوقی بیش نیست واساسا دو طرف قراردادی وجود ندارد که بتوان صحبت از یک قرارداد اجتماعی با مبنای حقوقی به میان آورد. در اغلب موارد، رأی دهندگان به تعبیر جیوان سارتوری، نمی دانند که چرا وبه چه چیزی رأی می دهند ومعمولا آرای اکثریت نارسایی از رأی دهندگان پیروز می شود که درواقع تنها اقلیتی از کل جمعیت را تشکیل می دهد(360).
از دیگر معایب رژیم نمایندگی آن است که در انتخابات مبتنی بر اکثریت، قوت وشدت عقاید ابراز شده منعکس نمی شود. رأی انتخاب کننده میانه رو ومعتدل با رأی انتخاب کننده مصمم وانتخاب کننده متعهد ومبارز برابر است.
عیب دیگر آن که گاهی رأی دهنده به فرد مرجّح خود رأی نمی دهد، بلکه علیه کسی که بیشتر از او نفرت دارد، رأی می دهد.
و) تضاد بین اراده همگانی وآزادی های فردی
منتقدان دموکراسی معتقدند که یکی از تضادهای اصولی در دموکراسی، تضاد بین اراده همگانی (دموکراسی) وآزادی های فردی واجتماعی است. اغلب اتفاق می افتد که دو مفهوم آزادی ودموکراسی یکی انگاشته شده وبدون توجه به معانی حقیقی کاملا متفاوتشان، به جای هم به کار می روند. بعضی از متفکران چون روسو واغلب سوسیالیست ها به پیروی از این فیلسوف فرانسوی، آزادی را تنها در چارچوب دموکراسی واقعی میسر می دانند. درحالی که دموکراسی وآزادی از دیدگاه فیلسوفان آزادی خواه، دو مفهوم متفاوت ودر بعضی موارد احیانا متضاد است. از نظر هایک نقطه تلاقی آزادی ودموکراسی این جاست که در نظام آزاد همه در برابر قانون برابرند. این برابری خواه ناخواه، به این درخواست دموکراتیک می انجامد که همه به تساوی، خواهان مشارکت در ایجاد قوانین باشند. اما مسئله اساسی برای طرف داران آزادی عبارت است از محدود کردن قدرت جبری هر حکومتی، چه دموکراتیک چه غیر آن، درحالی که دموکرات های جزم گرا تنها یک محدودیت برای حکومت قائلند وآن عقیده جاری اکثریت است. هایک می نویسد:
تفاوت بین این دو آرمان (آزادی ودموکراسی) وقتی به وضوح آشکار می شود که مفهوم مخالف هرکدام را معین کنیم. مفهوم مخالف دموکراسی عبارت است از حکومت مقتدر (خودرأی) ومفهوم مخالف آزادی، حکومت توتالیتر است. هیچ یک از این دو سیستم ضرورتا نافی مخالف دیگری نیستند، یعنی دموکراسی می تواند دارای قوای توتالیتر باشد واز سوی دیگر حکومت مقتدر خودرأی را می توان تصور نمود که طبق اصول آزادی عمل می کند(361).
ز) تعارض روش های وصول به دموکراسی با مبانی دموکراسی
منتقدان «روح» و«ماده»، دموکراسی را با یک دیگر متعارض ومتنافر می دانند.
مسئله مشروعیت وسایل مورد استفاده برای رسیدن به هدف های مطلوب که در واقع به مسئله حدود مفهوم «قانونیت» بازمی گردد، از دیرباز موضوع بحث وجدل بوده واین پرسش مطرح می شده است که آیا برای وصول به هدف های عالی «دموکراتیک» می توان وسایلی به کار برد یا راه هایی در پیش گرفت که دموکراتیک نباشد.
سن ژوست، می گفت: «به دشمنان آزادی، آزادی ندهید». امروزه نیز هرگونه تبلیغ سیاسی در جوامع غربی از همین اصل سرمشق می گیرد. «بسیاری از لیبرال ها، آزادی بیان وعقیده را برای هرکسی به رسمیت می شناسند، تنها به این شرط که در مورد اصول ایدئولوژیکی معتاد مألوف آنان رد وتردیدی پیش نیاید»(362).
امروزه ملاحظه می شود که نخبگان در کشورهای لیبرال - دموکراسی، به تناوب از شیوه های غیر دموکراتیک، آنارشیستی وحتی فاشیستی وعوام فریبانه با بهره گیری از عناصر مدرن عصر ارتباطات در جهت وصول به حاکمیت، سود می جویند. ناگفته نماند که پوپر، فیلسوف پرآوازه لیبرال - دموکراسی نیز با قائل شدن به اباحی گری معتقد است که دموکراسی را هرچند با توسل به شیوه های زور وخشونت، باید استوار نگاه داشت که این خود اجتماع نقیضین است وجای شکی باقی نمی گذارد که مقوله دموکراسی با تناقض های بسیاری روبه رو بوده واز مسیر اصلی منحرف شده است. وی می نویسد:
جامعه باز (دموکراسی) ممکن است نه تنها از جانب جباران واقلیت ها بلکه از سوی اکثریت نیز آسیب ببیند. بنابراین به حق می توان در برابر اکثریت ها از جامعه باز ونهادهای آزاد دموکراتیک دفاع کرد. چه بسا مردم فریبان ومستبدینی که به شیوه های خاص خود، اکثریت توده های مردم را همراه خویش ساخته وبه نام حمایت مردمی، جامعه باز ونهادهای دموکراتیک را از بین برده اند؛ البته شرط اصلی جامعه باز، تساهل سیاسی است؛ با این حال تساهل نسبت به گروه هایی که ضد تساهل دموکراتیک هستند، به بنیاد جامعه باز آسیب می رساند. بنابراین، در صورت لزوم ووجود تهدیدات خطیر، باید دشمنان تساهل وهواداران خشونت را سرکوب کرد(363).
ح) صوری بودن اصل تفکیک قوا در دموکراسی
دموکراسی های مدرن مدعی اند، اصل تفکیک قوا از اسلوب های اساسی است که آزادی وبرابری شهروندان را در مقابل هیمنه وقدرت دولت وحکومت حفظ می کند؛ سازوکاری که برای جلوگیری از تبدیل حکومت اکثریت به دیکتاتوری وجلوگیری از سوء استفاده از قدرت در نظر گرفته شده است.
منتقدان دموکراسی بر این ادعایند که اصل تفکیک قوا در عمل، دو معضل را برای دموکراسی های غربی پیش آورده است: اول آن که تقسیم کامل این سه قوه از یک دیگر در عمل امکان پذیر نیست ودر رژیم هایی که سه قوه را از یک دیگر کاملا منفک می دانند، اختلالات فراوانی آشکار شده وگاه نظام را فلج ودچار ناکارایی کرده است. هم چنین به طریق اولی، ایجاد موازنه کامل بین سه قوه امکان پذیر نیست وهمیشه قدرت یکی از دو قوه مجریه ومقننه بر دیگری چیره می شود. به همین دلیل نیز تفاوت هایی بین دموکراسی های غربی در کشورهای مختلف به وجود آمده است. بسته به این که قوه مقننه بر قوه مجریه چیره شود یا برعکس، رژیم را پارلمانی یا ریاستی می نامند که هریک از آنها نیز معایبی دارد.
برای نمونه، بی ثباتی حکومتی در رژیم های پارلمانی مانند جمهوری سوم فرانسه، کشور را با مشکلاتی روبه رو کرد. به همین دلیل در جمهوری پنجم فرانسه، سعی شد که قوه مجریه را از تابعیت قوه مقننه برهانند. در نتیجه بر اقتدار قوه مجریه افزوده شد، به گونه ای که قوه مقننه از تجاوزات قوه مجریه، مصون نماند.
هم چنین اختیار انحلال مجلس یا مراجعه به همه پرسی از جمله مواردی است که وضع قوه مقننه را در مقابل قوه مجریه متزلزل می سازد.
دوم این که با وجود احزاب سیاسی ومسئله اکثریت، چگونه می توان قوای سه گانه را که همه در دست حزب حاکم قرار می گیرد، از هم منفک دانست. برای مثال، در نظام پارلمانی انگلستان، اصل تفکیک قوا در عمل مدت ها بی معنا بوده است. البته فقط در سال های اخیر به دلیل قدرت گرفتن نسبی احزاب کوچک از یک طرف وافزایش تمردهای حزبی از طرف دیگر، پارلمان می تواند حتی بر ضد حزب حاکم نیز وارد عمل گردد.
ط) امکان خطا وصلاحیت نداشتن اکثریت در تصمیم گیری های سیاسی
به عقیده بعضی، خرده ای که نقادان امروز به دموکراسی گرفته اند، تنها انتقاد از «قانون اکثریت» است. این که هرکس با رأی برابر در امور دولت شرکت کند، کار درستی به نظر می آید. اما همین کار ممکن است خطرناک هم جلوه کند؛ زیرا صلاحیت همه برابر نیست. به بیان ساده تر، این درست همان مخمصه ای است که تمام دموکراسی ها گرفتار آن هستند. نتیجه مستقیم رأی گیری، درواقع به منزله تصمیم گیری اکثریت است. از این رو، تصور این که مرجعیت واقتدار (اتوریته) که امری کیفی به شمار می آید، بتواند از اکثریت که امری کمی است صادر شود، باور صادقی نیست؛ زیرا این تصور که اکثریت حقیقت را می گوید، بلافاصله انتقاد دیگری را پیش می آورد؛ کمیت نه تنها کیفیت را نمی سازد بلکه اغلب، آن را ضایع می کند. در نتیجه، صلاحیت، بصیرت وتدبیر داشتن اکثر مردم در کار سیاست امری تردیدپذیر است ونمی توان بر صحت همیشگی آن تأکید کرد واساسا قاعده اکثریت یکی از تکنیک های مختلف برای شناختن آرای مردم به شمار می آید. حتی اکثریت مردم واراده آنان را نمی توان امر واحدی شمرد واصل اکثریت، با مفهوم دموکراسی متعارض است؛ چون خواه ناخواه در بسیاری از دموکراسی ها، با به کرسی نشستن نظر اکثریت، نظر اقلیت ها وحقوق آنها در مشارکت وتصمیم گیری سیاسی پای مال ویا تحدید وتقلیل می شود.
ی) دموکراسی وامکان بروز استبداد اکثریت
در نقد دموکراسی گفته اند که استبداد دموکراتیک توده ها وافکار عمومی به همان اندازه استبداد فردی، با آزادی های فردی وجمعی تضاد دارد؛ زیرا تن دادن به نظر اکثریت متضمن خطر استبداد بالقوه است. از سوی دیگر دموکراسی، اندیشه «قدرت مطلقه» را دور نمی اندازد، فقط این نظریه را نمی پذیرد که قدرت وجه امتیاز یک نفر باشد. دموکراسی هم چنین «قانون حاکمیت قوی تر» را منکر نمی شود؛ زیرا «اصل اکثریت» نوعی قانون است که حق را به طرف نیرومندتر می دهد. بنابراین، علت پیروی افراد از «اکثریت» الزاما این نیست که اکثریت حق دارد وحقیقت را معرفی می کند، بلکه به این علت است که اکثریت زور بیشتری دارد. بدین ترتیب، دموکراسی نیز از استبدادگرایی مصون نیست. یکی از راه های علاج این ایراد آن است که هواداران دموکراسی بر «اکثریت مؤثر» ونه «اکثریت عددی یا کمی» معتقدند. اکثریت مؤثر شامل کسانی است که در خصوص غایات حکومت، آگاهی کامل ووحدت نظر دارند ویا اکثریت «جامعه سیاسی» را تشکیل می دهند(364).
ک) خطر فریب افکار وآرای عموم ونفوذپذیری آن
این که رأی مردم در نظام دموکراسی تا چه حد تعیین کننده اصلی در عرصه های سیاست است، جای جدل های فراوانی را باز می گذارد. رأی مردم ونتیجه انتخابات تا چه اندازه منعکس کننده اراده واقعی مردم است؟ تبلیغات ودر امان نبودن رأی دهندگان از خطر فریب ونفوذ، عضویت در ماشین های بزرگ سیاسی - اصطلاحی که ماکس وبر در مورد احزاب سیاسی به کار می برد - و حق انتخاب محدود بین چند حزب، تا چه حد به فرد امکان می دهد خواست واقعی خود را از طریق رأی منعکس کند؟ به این سؤال هنوز پاسخ قطعی داده نشده است.
علاوه بر آن، امروزه مسئله خودداری قشر بزرگی از شهروندان از شرکت در انتخابات نیز مطرح می شود.
ل) دموکراسی نخبه گرا مانعی بر سر راه مشارکت واقعی مردم
وجود الیت های (نخبگان) سازمان یافته ونیرومند در دموکراسی های امروز، موانعی بر سر راه مشارکت واقعی عمومی در زندگی سیاسی به وجود آورده است تا جایی که برخی از نظریه پردازان معاصر همانند رابرت دال، دموکراسی را اصولا چیزی بیش از تعدد ورقابت نخبگان به شمار نمی آورند. از دید وی «دیکتاتوری» حکومت یک اقلیت ودموکراسی یا «پولیارشی»، حکومت چند اقلیت است(365).
ربرت میخلز نیز با نظریه قانون «الیگارشی آهنین» به توصیف حکومت ها واز جمله نظام دموکراسی نخبه گرا پرداخته وجوامع را محکوم به قبول حکومت «اقلیت متنفذ» دانسته است. نظارت الیت ها بر تصمیم گیری سیاسی در دموکراسی معاصر، مانع از توسعه برابری اجتماعی واقتصادی نیز شده است. بدین سان، مفهوم قدیم دموکراسی اکثریتی، جای خود را به دموکراسی الیتیستی داده است.
در دموکراسی نخبگان، آزادی فردی وحکومت اکثریت وبرابری به منزله درون مایه دموکراسی کلاسیک، جای خود را به دموکراسی به منزله روش وشیوه ای برای تشکیل رهبری سیاسی می دهد. پلورالیست های معاصر، دموکراسی را در عمل چیزی بیش از فعالیت ورقابت چندین الیت نمی دانند. آنان نظر دموکرات های رادیکالی چون ژان ژاک روسو را در این مورد که «صدای مردم صدای خداست» و«اقلیت همیشه اشتباه می کند»، ایده آلیستی می شمارند.
از دیدگاه دموکراسی نخبه گرای امروزی، دموکراسی نه حکومت اکثریت وتوده ها بلکه حداکثر وسیله ای برای مشورت با اکثریت وحفظ منافع اقلیت هاست. فهم مردم برای رسیدگی به امور پیچیده کافی نیست؛ نقش آنان تنها باید رضایت دادن باشد نه حکومت کردن. دموکراسی از این دیدگاه وقتی تحقق می یابد که حکومت از خواست ها وتقاضاهای مستقیم توده های مردم مصون باشد. بدین سان، نظریه پردازی درباره دموکراسی در قرن بیستم گرایش «ضد اکثریتی» پیدا کرد.
م) نشانه های بحران وانحطاط دموکراسی لیبرال در قرن بیستم
در سال های دهه شصت میلادی، کشورهای پیشرفته صنعتی از جمله اغلب کشورهای اروپای غربی وارد مرحله ای از پیشرفت شدند که از دید هواداران لیبرال - دموکراسی، دوران سعادت ورفاه اقتصادی واز نظر سیاسی دوران حکومت عقل، مدیریت، تخصص وپایان گرفتن تشنج های سیاسی - اجتماعی واز دید منتقدان لیبرال - دموکراتیک، دوران اسارت واز خودبیگانگی انسان ودر نتیجه بی اعتنایی انسان ها به مسائل سیاسی وامور عمومی واز بین رفتن مشارکت آگاهانه وبالتبع پوچی وزوال درونی این نظام ها بود.
امروزه در نظام های لیبرال - دموکراسی، مشارکت افراد در امور سیاسی، ضعیف ومحدود ویا بی محتوا وصوری وبا بی اعتنایی توده ها همراه شده است.
روند «ذره ای شدن»(366) جوامع صنعتی وتنهایی انسان، نتیجه منطقی ایدئولوژی زدایی، رفاه ودیوان سالاری وسکولاریسم افراطی این نظام است.
امروزه لیبرال - دموکراسی، علاوه بر برکناری سیاسی توده ها، با کاهش قدرت پارلمان، تبدیل احزاب به بنگاه های تجاری، کاهش نقش اپوزیسیون وبسترسازی مناسب برای ظهور توتالیتاریسم روبه روست وبی دلیل نیست که عده ای از «فروپاشی الگوی اجتماعی دموکراتیک»(367) سخن می گویند.
از سوی دیگر، اعتقاد به نسبیت اخلاق وانسان مداری، به وضعیت بحران های لیبرال - دموکراسی دامن زده است، به قولی:
آن گاه که مردم باور خود را نسبت به اصول اخلاقی از دست بدهند یا به گفته سورکین وقتی تمدن ها از پویایی فرهنگی بازمانند، دوران تباهی فرا رسد... لذا زوال دموکراسی وکاهش اعتبار دموکراسی غربی، موضوعی نیست که منحصر به کشوری خاص باشد. امروزه، هم اصول دموکراسی لیبرال مورد تردید قرار گرفته وهم مشارکت مردم که یا دچار بی علاقگی می شوند یا تحت تأثیر عوامل غیرسیاسی مانند فوتبال، تبلیغات سینما وغیره، چهره های عمومی را بر چهره ها ونیروهای سیاسی ترجیح می دهند(368).
به نظر می رسد که ارزش اعتماد، سرمایه گران بهای اجتماعی واقتصادی در جوامع غربی لیبرال، رو به کاهش است؛ درحالی که بسیاری از متخصصان غربی درصدد احیای این ارزش در جوامع خود هستند.
فرانسیس فوکویاما شارح نظریه خوش بینانه «پایان تاریخ»، از جمله صاحب نظران در این زمینه است که در کتاب خود به نام اعتماد، به تشریح ضرورت وجود «اعتماد» در لیبرال - دموکراسی غربی می پردازد. وی درواقع احیای ارزشی را دنبال می کند که سال ها پیش از جامعه غربی رخت بربسته است.
گفتنی است که فوکویاما «بحران اعتماد» وکتاب با این عنوان را پس از ارائه نظریه وکتاب پایان تاریخ وواپسین انسان می نگارد. نظریه پایان تاریخ، لیبرال - دموکراسی را شکل نهایی وحکومت پیروز در جوامع بشری ونقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشر وپایان تاریخ می داند! اما نگاه نویسنده در کتاب اعتماد، درون گرایانه وهمراه با آسیب شناسی وهشدار است. ارزیابی های فوکویاما از جوامع غربی، بی تردید برای جهان سوم که به نسخه برداری کورکورانه از الگوهای غربی در شتابند، اهمیت دارد. وی ضمن تأکید بر مبانی فرهنگی، بر ضرورت ارتقای روح کار جمعی، وجدان کاری، سطح اعتماد وروحیه مردم آمیزی خودجوش در جوامع لیبرال - دموکراسی به ویژه امریکا، پای فشرده واین موارد را رمز موفقیت های پایدار در جوامع بحران زده مزبور دانسته است(369).
مردم سالاری دینی جمهوری اسلامی ایران، زمینه ساز دین سالاری سپهری مهدوی
مطالب پیش گفته بسیاری از ضعف ها وتعارض های نظری وعملی لیبرال - دموکراسی را عیان ساخت؛ گرچه به هیچ وجه نیز منکر پاره ای از شایستگی های آن نیست. هواداران دموکراسی نیز به این معایب معترفند، ولی ادعا می کنند که اگرچه دموکراسی های غربی با تئوری دموکراسی محض فاصله بسیار دارند، دست کم به اهدافی که توده های مردم در طول تاریخ در نظر داشته اند وبه جامعه ای که انسان ها از نظر مادی ودر آرزوی رسیدن به آن بوده اند، نزدیک تر هستند.
حتی اگر با خوش بینی این ادعا پذیرفته شود، به هیچ وجه نمی توان الگوی بحران زده دموکراسی وتمامیت آن را الگوی نهایی وبرترین نظام سیاسی به شمار آورد وآن را برای تمام نظام ها توصیه کرد وبه گفته دوبنوا:
اگر دموکراسی به معنای غربی آن، ریشه در تاریخ وتشکیلات ونهادهای سیاسی اروپا دارد واگر دموکراسی لیبرال با اخلاق یهودی ومسیحی ونیز با فلسفه روشن گری اروپا در قرن هیجدهم عمیقا مربوط است، پیاده کردن چنین نظامی در کشورهای جهان سوم را چگونه باید توجیه کرد(370)؟
این نظام که مبتنی بر مفهومی آشفته است وبه تعبیر کارل کوهن، از مدافعان دموکراسی، «در نتیجه بی بندوباری لفظی، آشفتگی فکری، وحتی اندکی فریب کاری عمدی، اصطلاح دموکراسی تا حد زیادی معنای خود را از دست داده است. این اصطلاح که در جهان سیاست تقریبا به هرچیزی اطلاق می شود، به جایی رسیده است که دیگر تقریبا هیچ معنایی ندارد»(371). کوهن، چاره معایب دموکراسی را نه در خوش بینی ونه در بدبینی بدان می بیند بلکه به تلاش برای بهبود ورفع معایب آن معتقد است(372).
از سویی، درواقع الگوی نظام دموکراسی لیبرال را نمی توان برای تمامی جوامع ونظام های سیاسی تجویز کرد واین مدل، با رفع نقایص اساسی خویش، باید ویژگی های بومی، مذهبی وفرهنگی این جوامع را به دست آورد. ظهور آموزه ونظام مردم سالاری دینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در حقیقت یکی از اشکال نقادی، بومی ودینی شده دموکراسی غرب در کشور ما وجهان اسلامی است. در حقیقت با تدوین نظری ونضج عملی این آموزه، دموکراسی غرب با چالشی جدید مواجه گشته ودر صورت توفیق وتحقق روزافزون مردم سالاری دینی، این چالش ها افزایش وقوت چشم گیرتری خواهند یافت.
شیوه ها وراه های مختلفی برای بحث از مردم سالاری دینی وجود دارد؛ برای مثال می توان در دین سیاسی وعملی امام علی (علیه السلام) وآرمان های حکومت علوی به تجسم عینی ومصادیق برجسته مردم سالاری دینی دست یافت(373)؛ هم چنان که می توان آیات وروایات متعدد در این زمینه ها را بررسی کرد ویا به تجربه مزبور در کشورهای اسلامی پرداخت. راه دیگر وطریق مختار این نوشتار، این است که با نقد دموکراسی لیبرال وارزیابی الگوی مردم سالاری دینی وبا عنایت به منابع اصیل اسلامی، الگوی دین سالاری سپهری مهدوی را تا جای ممکن ترسیم کرد.
گفتنی است بحث امکان یا امتناع تحقق دموکراسی در جوامع دینی از دیرباز وحتی در یکی دو سده اخیر همواره مطرح بوده ومتفکران بسیاری در این زمینه نظریه پردازی کرده اند؛ از جمله برخی از روشن فکران مذهبی وروحانیان موافق با دموکراسی دین سالارانه، با روی کردی درون دینی در این چند محور، برای وفاق اسلام ودموکراسی تلاش داشته اند:
الف) سازگاری وبدیل یابی نهادها وکنش های دموکراتیک موجود فعلی با نهادهای مدنی صدر اسلام همانند شورا، بیعت و...؛
ب) انطباق فلسفه سیاسی دموکراسی با فلسفه سیاسی حکومت در اسلام؛
ج) مشروط ومحدود کردن دموکراسی غربی وتلقی آن به مثابه زیرمجموعه ای از دین اسلام ومندرج در آن؛
د) پذیرفتن دموکراسی به مثابه نوعی روش حکومت در اسلام؛
ه) تأویل مجدد مفاهیم دموکراتیک در سنت اجتهادی وتحلیل زبانی اسلام.
از شارحان برجسته این نظریات، از اهل سنت می توان به کواکبی، عبده، حسن البناء ودر میان شیعیان به علامه نائینی (رحمه الله) اشاره کرد. درحالی که اشخاصی مانند ابوالاعلی مودودی ومنیر الحسینی به شدت با هرگونه چارچوب نظری تبیین دموکراتیک حکومت دینی مخالفت ورزیده اند.
امام خمینی (رحمه الله) نیز در باب دموکراسی غربی ونوع اسلامی آن، آرا واندیشه های مبسوطی ارائه کرده اند. ایشان با فراست کامل به ابهام، تغییر وتلوّن مفهوم ورژیم دموکراسی معتقد بوده اند وبا لحاظ برتری ووضوح اسلام وحکومت اسلامی نسبت به این نحله فکری وشکل حکومتی، نوع غربی آن را نفی کرده اند. به باور امام (رحمه الله)، پدیده دموکراسی وآزادی های غربی، پدیده ای مصنوع، دست ساز، سیال ودر جهت منافع غربی هاست که همواره وفریب کارانه این واژگان را به نفع خود تأویل وتفسیر می کنند وبدین ترتیب، ایشان هم منتقد اصل واساس دموکراسی غربی بوده اند وهم رژیم های دموکراتیک غربی را از واقعیت دموکراسی اصیل بیگانه می شمرده اند وآنها را با آرمان های مورد ادعای فلسفه دموکراسی منطبق نمی دانسته اند. باور امام (رحمه الله) بر مبنای تحقق دموکراسی اصیل در جامعه دینی است وبارها ایشان برتری حکومت اسلامی را بر دموکراسی یادآور شده وآن را دموکراسی درست وحقیقی خوانده اند وبر جامعیت وکمال حکومت اسلامی پای فشرده اند(374).
اما در مقایسه لیبرال - دموکراسی با مردم سالاری دینی، باید گفت که دموکراسی در بهترین شکل وکارآمدترین صورت، تنها تأمین کننده مصالح مادی مردم است؛ درحالی که حکومت اسلامی علاوه بر این، وظیفه اصلی خود را انسان سازی وبازسازی وارتقای امور معنوی مردم به شمار می آورد واصلی ترین ممیزه آن با لیبرال - دموکراسی، این است که خدامداری را جای گزین فردگرایی وانسان محوری می کند تا جایی که حتی عده ای از متفکران معاصر اسلامی، ترجیح داده اند به جای کلمه مردم سالاری دینی، از واژه هایی مانند «دین سالاری مردمی»(375) ویا «دموکراسی قدسی»(376) استفاده کنند. هم چنین اصل نسبیت اخلاقی وارزشی وآزادی های منفی گونه دموکراسی غربی در اندیشه حکومت اسلامی جایی ندارد ومردود است وآزادی تنها در محدوده های اسلامی پذیرفته می شود.
در مردم سالاری دینی، اصالت فرد وفردگرایی افراطی لیبرال - دموکراسی نفی می شود؛ گرچه اعتقاد به ارزش والای فرد وحقوق وآزادی های فردی مانند حق مالکیت، تأمین جانی ومالی از جایگاه عالیه ای در این نحله برخوردار است. در مردم سالاری دینی، در کنار احترام به حقوق فرد، جمع اصالت داشته واین باور وجود دارد که فرد همیشه به تشخیص عقلانی مصالح خود قادر نیست وانزال شرایع الهی وپیامبران، در حقیقت برای مساعدت انسان ها وجوامع صورت گرفته است تا در انتخاب راه درست ومشی در آن، یاری گر افراد باشند.
مردم سالاری دینی علاوه بر رد تساهل ورواداری افراطی لیبرال - دموکراسی، با اعتقاد به خاتمیت وجامعیت وعلو اسلام نسبت به تمام ادیان، افراد را در انتخاب آزادانه عقاید در همه زمینه های سیاسی، اجتماعی ومذهبی، صاحب اختیار دانسته ومعتقد است که دولت نباید تفتیش وبازخواست عقیدتی اعمال کند.
مردم سالاری دینی، حکومت مشروع را تنها بر اصل «رضایت» وقرارداد اجتماعی مبتنی نمی داند، بلکه وجه اصلی مشروعیت را به واسطه الهی بودن حکومت، در مقبولیت شرعی آن می داند وآن گاه رضایت مردم را در قالب شریعت ومحدوده آن می پذیرد وفعلیت حکومت را حاصل مطاوعت وهمراهی مردم به شمار می آورد. بدین ترتیب، برخلاف دموکراسی، اراده الهی منشأ قدرت وقانون وحاکمیت بوده، سپس در این چارچوب، بر اراده مردم مبتنی است.
سکولاریسم در مردم سالاری دینی، به معنای «عرفی شدن» و«دنیاپرستی» ویا اعتقاد به اصالت امور دنیوی ورد آن چه غیر آن است - از جمله مذهب - جایی ندارد. هم چنان که لیبرالیسم اقتصادی، به معنای آزادی مطلق افراد در فعالیت اقتصادی ونفی کامل کنترل سیاسی ودخالت دولت در اقتصاد را نفی می کند ودر کنار احترام به مالکیت های خصوصی، مداخله دولت در پاره ای از امور اقتصادی را برای جلوگیری از ایجاد شکاف های طبقاتی وشکل گیری انحصارات، لازم می شمارد.
مردم سالاری دینی علاوه بر اعتقاد به ضرورت کسب رضایت عامه، بر این باور است که همواره خواست اکثریت، کاشف از حق وهمواره موافق ومقارن با حق وحقیقت نیست وبا احترام کامل به خواست مردم ونظر اکثریت وخرد وعقل جمعی، هیچ گاه، «فرد» یا «جمع» را بر خدا وشریعت الهی مقدم نمی دارد ومصالح جمعی را در قالب چارچوب های اسلامی، بر خواست ومصالح فردی مقدم می کند. باوجوداین اختلاف های اساسی که بین مردم سالاری دینی ودموکراسی لیبرال وجود دارد، می توان مشابهت هایی نیز بین آنها ترسیم کرد. برای نمونه، میان مردم سالاری دینی ولیبرالیسم که مهم ترین منبع فکری، فلسفی ونظری نظام های دموکراتیک است، می توان به موارد مشابهی مانند نمونه های ذیل اشاره کرد:
١. دفاع از دولت مشروط ومقید به قانون، آزادی وحقوق مدنی به ویژه مالکیت خصوصی، وبیزاری از قدرت خودسرانه واستبدادی اعم از طبقاتی، توده ای، مذهبی، حزبی وکوشش برای به وجود آوردن شکل های دیگری از کاربست قدرت اجتماعی وتحدید ومشروط کردن حکومت به خدمت در جهت مصالح عموم مردم ورعایت قانون؛
٢. تفکیک حوزه های دولت وجامعه، تحدید وکنترل قدرت دولتی در مقابل حقوق فرد وجامعه وتأکید بر چندگانگی مراکز قدرت؛
٣. محدود ومشخص کردن حدود دخالت دولت در زندگی خصوصی ومدنی به قیود نیرومند واجرایی وتأکید بر مداخله نکردن دولت در امور خصوصی؛
۴. بیان آزادانه عقاید شخصی وتضمین حقوق وآزادی های فردی وحق انتخاب برابر وآزاد؛
۵. حمایت از تمرکززدایی وپشتیبانی از آزادی های محلی، گروهی وخودگردانی بومی؛
۶. برابر انگاشتن همه مردم در بهره گیری از فرصت ها وامکانات موجود؛
٧. حمایت از نظام نمایندگی وپارلمانتاریسم، انتخابی شدن مناصب وتأکید بر تفکیک قوا به منزله یکی از ابزارهای کنترل قوا ونظارت بر سه قوه؛
٨. عدالت اجتماعی بر مبنای لحاظ شایستگی افراد.
هم چنین به نظر می رسد برخی از مشابهات مردم سالاری دینی ودموکراسی های غربی بدین قرار باشد:
١. مشارکت سیاسی شهروندان برای تصمیم گیری در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و...؛
٢. آزادی افکار عمومی واتکای حکومت بر آن؛
٣. ضرورت حکومت قانون وتعدد گروه های قدرت؛
۴. وجود سازوکارهای مشخص برای ابراز افکار عمومی از جمله احزاب سیاسی؛
۵. قوت جامعه مدنی وخودجوشی وتکثر آن؛
۶. محدود بودن اعمال قدرت حکومتی به رعایت حقوق وآزادی های فردی وگروهی؛
٧. تکثر وتعدد گروه ها ومنافع وارزش های اجتماعی؛
٨. امکان تبدیل اقلیت های فکری به اکثریت از طریق تبلیغ نظارت گروهی؛
٩. امکان بحث وگفت وگوی عمومی ومبادله آزاد افکار درباره تمام مسائل اجتماعی؛
١٠. برابری سیاسی گروه های اجتماعی از لحاظ دست رس به قدرت؛
١١. استقلال قوه قضائیه در جهت تأمین وتضمین آزادی های مدنی افراد وگروه ها؛
١٢. تفکیک قوا یا استقلال حداقلی سه قوه از یک دیگر؛
١٣. امکان ابراز مخالفت سازمان یافته در نظام وامکان وجود «اپوزیسیون قانونی».
دین سالاری سپهری مهدوی
در این نوشتار به طور اجمالی، برتری الگوی دین سالاری سپهری مهدوی در برابر الگوی لیبرال - دموکراسی با ذکر دلایل وپاره ای استنادات روایی تبیین می شود، اما این نکته نیز اهمیت دارد که چون دین سالاری مهدوی، آخرین مرحله تکاملی الگوی مردم سالاری دینی است، در مبحث بعدی به برخی آفات محتمل مردم سالاری دینی اشاره می شود.
الف) فقدان آفات مردم سالاری دینی در دین سالاری سپهری مهدوی
مردم سالاری دینی در برخی موضوعات وحوزه های محتمل ذیل، امکان دارد با چالش وخطر روبه رو شود وبه عبارتی آفت ها وخطرهایی در کمین آن باشد که بدیهی است این آفات ومخاطره ها، در الگوی دین سالاری مهدوی جای نخواهد داشت:
١. نبود تنویر لازم ماهیت ومبانی دموکراسی دینی؛
٢. امکان صوری شدن اصل برابری؛
٣. رفع نکردن ایرادات بر رژیم نمایندگی؛
۴. تعارض یابی روش های وصول به مردم سالاری دینی با مبانی آن؛
۵. امکان صوری شدن اصل تفکیک قوا؛
۶. تبیین نکردن دقیق حقوق متعامل دولت ومردم؛
٧. حاکمیت یافتن مردم سالاری نخبه گرا به مثابه مانعی بر سر مشارکت واقعی مردم؛
٨. تحقق الیگارشی آهنین به واسطه احزاب وتبدیل احزاب به بنگاه های تجاری وماشین های جمع آوری رأی در موسم انتخابات؛
٩. کم رنگ شدن وتضعیف نقش اپوزیسیون قانونی؛
١٠. ضعیف، محدود، بی محتوا وصوری شدن مشارکت سیاسی؛
١١. افزایش بی اعتنایی سیاسی، انفعال واز خودبیگانگی و«اتمیزه شدن» اجتماعی افراد در اثر عواملی مانند ماشینیسم، افزایش مجادلات ودرگیری های بی حاصل جناح های سیاسی حاکم؛
١٢. کاهش قدرت پارلمان به منزله یکی از مظاهر اساسی مردم سالاری دینی؛
١٣. خطر فریب افکار عمومی ونفوذپذیری آن به واسطه عوامل مخل داخلی وخارجی؛
١۴. تضعیف بنیادها ومبانی دینی حکومت اسلامی ورواج مذهب زدایی، اباحه گری، لائیسم وسکولاریسم در سطح نخبگان وخواص وآحاد اجتماع.
ب) شاخصه های برتری دین سالاری سپهری مهدوی
١. نمونه فرجامین، اکمل وبهینه تمام نظام های بشری
بی شک حکومت دین سالاری مهدوی که نه تنها مردمی وجهانی است بلکه کل سپهر آفرینش را به منزله «امری جدید» دربر خواهد گرفت، سرآمد همه مکتب ها ونظام های فکری وسیاسی جهانی ومرحله فرجامین وبهینه ترین آنها خواهد بود؛ زیرا هراس، ناامنی وبی عدالتی گسترده قبل از ظهور، نشان از ناکارآمدی وبه بن بست رسیدن تمام نظام های بشری دارد ولیبرال - دموکراسی نیز از این شمول مستثنا نیست. امام علی (علیه السلام) در این زمینه فرموده است:
او [حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)] خواسته ها را تابع هدایت وحی می کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس های خویش قرار می دهند. درحالی که به نام تفسیر، نظریه های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می کنند، او نظریه ها واندیشه ها را تابع قرآن می سازد.
در آینده، آتش جنگ میان شما افروخته می گردد وچنگ ودندان نشان می دهد. با پستان هایی پر شیر که مکیدن آن شیرین، اما پایانی تلخ وزهرآگین دارد، به سوی شما می آید. آگاه باشید! فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمام داری حاکمیت پیدا می کند که غیر از خاندان حکومت های امروز است وعمّال وکارگزاران حکومت ها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد. زمین میوه های دل خود را برای او بیرون می ریزد وکلیدهایش را به او می سپارد. او روش عادلانه در حکومت حق را به شما می نمایاند وکتاب خدا وسنت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را که تا آن روز متروک مانده اند، زنده می کند(377).
هم چنین پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در پاسخ پرسشی درباره هنگام قیام قائم، فرمود:
زمانی که دنیا را هرج ومرج فرا گیرد(378).
در عصر مهدوی، جهان با احیای اسلامی جدید ونوسازی دینی مواجه خواهد گردید. امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده اند:
یهدم ما قبله کما صنع رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ویستأنف الإسلام جدیدا(379)؛
گذشته را ویران می سازد همان طوری که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) چنین کرد واسلام را از نو آغاز می کند(380).
هم چنین امام باقر (علیه السلام) ضمن تشبیه سیره حکومت مهدوی با سیره پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در ابطال احکام جاهلیت، می فرمایند:
... هم چنین است قائم وقتی قیام می کند، احکامی را که در ایام مصالحه با کفار در دست خلایق بوده، باطل می گرداند وبا عدالت در میان خلایق رفتار می کند.
بدین گونه، دین سالاری مهدوی، به احیا وتجدید اسلام ناب ونوسازی جدید آن برحسب مقتضیات جدید معطوف بوده وبدیهی است چنین امری به شفافیت اسلام وافزایش پیروی آن دین حنیف خواهد انجامید.
هم چنین ایشان درباره سرآمدی دولت مهدوی بر تمام نظام ها می فرماید:
إنّ دولتنا آخر الدول ولم یبق أهل بیت لهم دولة إلاّ ملکوا قبلنا لئلاّ یقولوا إذا رأوا سیرتنا إذا ملکنا سرنا بمثل سیرة هؤلاء وهو قول الله تعالی: ﴿وَاَلْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾(381)؛
دولت ما آخرین دولت هاست وهیچ خاندانی که صاحب دولتند، نمی ماند، مگر این که پیش از حکومت ما به قدرت می رسند تا وقتی شیوه ما را دیدند نگویند ما نیز اگر به قدرت می رسیدیم مانند اینان رفتار می کردیم واین همان سخن خدای تعالی است که می فرماید: «وعاقبت برای پرهیزکاران است».
٢. خدامحوری وعینیت کامل دین وسیاست
نفی نظریه سکولاریسم وجداسازی حکومت از دین، از مبانی نظری حکومت جهانی مهدوی است که از مبانی اصلی لیبرال - دموکراسی نیز به شمار می آید. از آن جا که حکومت جهانی مهدوی حکومتی الهی است، نخستین مبنا وشالوده فکری وعقیدتی آن را خداپرستی شکل می دهد. ازاین رو، سیاست، ابزاری در خدمت اهداف دینی است وفضلیت گرایی در اوج خود خواهد بود. اساسا سیاست وحکومت، در حکومت عدل مهدوی، ابزار اجرا وتحقق دیانت وشریعت هستند وگرنه ارزش ذاتی ندارند. هم چنان که دین وشریعت ملاک اصلی عدالت وتعیین جایگاه ومحل بایسته قرارگیری هرچیزی در جامعه اسلامی است، زنده کردن حق، دین، وشریعت ومیراندن باطل، ملاک استیفای حقوق به شمار می آید. حکومت عدل مهدوی، در حقیقت نسخه وادامه حکومت علوی است.
برای فهمیدن رابطه دین وسیاست در حکومت مهدوی باید به بیان علی (علیه السلام) نگاه کرد؛ آن جا که در نهج البلاغه، هدف خود را از پذیرش حکومت با جمله «لنرد المعالم من دینک ونظهر الإصلاح فی بلادک، فیأمن المظلمون من عبادک وتقام المعطّلة من حدودک»(382) بیان می فرماید. امام (علیه السلام) با تضرع به خدا عرض می کند که هدفش از قبول حکومت، عشق به قدرت ودست یابی به فزونی متاع دنیا نیست؛ تنها بدان منظور است که نشانه های دین خدا را به جایی که بوده، بازگرداند واصلاح را در شهرهای او ظاهر کند تا بندگان ستم دیده خداوند در امان باشند وحدود ضایع شده الهی اقامه شود.
بنابراین، در حکومت امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، وحدت اساسی میان دین وسیاست برقرار است وسیاست وحکومت، وسیله وابزار اجرای منویات دیانت شریف اسلام به شمار می آید واوامر حکومت حضرت، قدسی بوده، اطاعت از آنها مأجور درگاه الهی وسرپیچی از آن گناه ومستوجب عقاب است. این ویژگی در هیچ مکتب ونظام سیاسی در این مرتبه دیده نمی شود. در همین زمینه امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
إذا قام قائم أهل البیت قسّم بالسویة وعدل فی الرعیة فمن أطاعه فقد أطاع الله ومن عصاه فقد عصی الله(383)؛
وقتی قائم اهل بیت قیام کند، [بیت المال را] با مساوات تقسیم می کند وبه شهروندان عدل می ورزد. پس هرکس او را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده وسرکشی از او مانند سرکشی وگناه نسبت به خداست.
در حکومت دین سالار مهدوی برخلاف لیبرال - دموکراسی وبسیاری دیگر از نظام های غربی، تمایلات وهواهای نفسانی جایی ندارد وبنابه روایات، با از بین رفتن زمینه های بسیاری از گناهان، دروازه های برکت بر عالمیان گشوده خواهد شد. امیر المومنین (علیه السلام) در این باره می فرماید:
مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) فرماندهان (فرمان داران) را به شهرها می فرستد تا به عدالت بین مردم حکم کنند؛ گوسفند با گرگ یک جا خواهند بود؛ بچه ها با عقرب ومار بازی می کنند؛ بدون آزار واذیت... بدی می رود وخوبی باقی می ماند؛ رونق کشاورزی بی اندازه می شود؛ زنا، شرب خمر وربا رخت برمی بندد؛ مردم به عبادت، شریعت ودیانت روی می آورند؛ نماز جماعت رونق می گیرد؛ عمرها طولانی می شود؛ امانات ادا می شود؛ درختان پرمیوه می شوند؛ برکات فراوان می گردد؛ اشرار نابود می شوند؛ اخیار باقی می مانند؛ دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) باقی نمی مانند(384).
٣. جهان گیری اسلام، محو شرک ونفی تساهل افراطی
در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)(385)
دین اسلام، پس از ظهور آن حضرت، تنها دین حاکم بر جهان خواهد بود؛ چنان که دین وسیاست نیز از هم تفکیک ناپذیرند وبلکه سیاست وحکومت، در خدمت دین واهداف متعالی آن است؛ درحالی که در لیبرال - دموکراسی، اعتقاد به نسبیت اخلاقی وارزشی، اعمال اصل تساهل ورواداری افراطی در برابر تمام عقاید وادیان، جزء ادعاهای اصلی به شمار می آید وموضع حکومت بر مبنای لائیسم، در مقابل دیانت ومذهب، خنثا بوده واز منظر آنها حمایت وجانب داری از یک مذهب، به معنای مداخله در آزادی های فردی ومخدوش کردن آزادی عقیده وابراز عقاید است. درحالی که سکولاریسم یا عرفی شدن ودنیاپرستی واصالت امور دنیوی در سرلوحه مکتب لیبرال - دموکراسی قرار دارد، در حکومت جهانی مهدوی، بدون هیچ گونه مجامله وتعارفی، اسلام آیین مطلق وبرتر ومتعالی به جهانیان معرفی می گردد وآنان نیز پس از شناسایی، اسلام را می پذیرند؛ هم چنان که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید:
فرمان روایی او شرق وغرب عالم را دربر می گیرد. خداوند به واسطه او دین خود را بر همه ادیان غالب می گرداند ودر زمین خرابه ای باقی نمی ماند وهمگی آباد می شود(386).
محمد بن مسعود در تفسیر عیاشی از رفاعة بن موسی روایت می کند که امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه ﴿ولَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی اَلسَّماواتِ واَلْأَرْضِ طَوْعاً وکرْهاً﴾(387) فرمود:
وقتی قائم آل محمد قیام کند، مکانی در روی زمین باقی نمی ماند مگر این که کلمه طیبه لا اله الا الله، محمد رسول الله در آن جا به آواز بلند گفته می شود(388).
خداوند نیز در شب معراج به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
به واسطه قائم از خاندان تو، زمین خود را با تسبیح وتهلیل وتقدیس وتکبیر وتمجید خود آباد می سازم وزمین را از دشمنان پاک می سازم ودوستان خود را وارث آن می گردانم(389).
دین سالاری مهدوی، بر مبنای این روایات وتوضیحات، دولتی جهانی ومبتنی بر آموزه های وحیانی ودینی خواهد بود وبا پذیرش اسلام از سوی همه مردم جهان وعالم گیر شدن آن، دیگر هیچ مرزی میان مردم نخواهد بود. از این رو، گستره توسعه سیاسی نیز به مرزهای ملی محدود نبوده، بلکه انسان ها دغدغه های مشترکی خواهند داشت ودر سختی ها وناملایمات، هم پیکر ودر کنار هم خواهند بود. زندگی سیاسی، دیگر نه معطوف به کسب منافع گروهی یا نژادی وحتی ملی، بلکه در جهت سعادت بشر وصلاح واصلاح همه انسان ها خواهد بود. محور این جامعه، خدا واحکام خداست وتعالیم اسلامی برای اداره جامعه جهانی کافی خواهد بود؛ درحالی که در لیبرال - دموکراسی، قراردادها، قوانین موضوعه، تمایلات بشری، الحاد وحاکمیت سکولاریسم محور ومبانی اصلی است وعنان این مکتب ونظام سیاسی در کف بی کفایت سرمایه داری استیلاطلب قرار دارد.
۴. امام معصوم وانسان کامل در رأس حکومت
حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) که مظهر انسان کامل است، در دین سالاری سپهری، عالی ترین وعادلانه ترین نوع مدیریت را عرضه می کند. برای پیشرفت ها در عصر ظهور، عواملی باید تحقق یابد؛ وجود رهبری معصوم، پاک ومنزه از هر نوع عیب ونقص (از قبیل احساسات حیوانی، خشم، غضب بی جا، شهوت، کبر، غرور وخودخواهی) یکی از آنهاست. او فقط به خدا وابستگی دارد وبرخلاف نظام های سیاسی ملیت وسلطه طلب موجود، به همه ملت ها، جمعیت ها ونژادها، با چشم مهربانی وبرابری نگاه می کند وفرقی بین اقوام، نژادها وملیت ها نمی گذارد. بدین ترتیب، دین سالاری سپهری مهدوی در تمام جهات با حکومت های موجود در عالم فرق دارد. حاکم، نوع حکومت، قوانین ونظامات جاری در آن، هیچ همانندی ای با حکومت های موجود در عالم ندارد؛ نوع حکومتش الهی وبر مبنای ایمان به خدای یگانه وتوحید خالص بوده، متحد کردن جماعت ها وملت ها، برداشتن دیوارهای امتیازات واعتبارات بیهوده، برقرار کردن توحید کلمه، ایجاد همکاری وارتباط بین مردم از اهداف آن به شمار می آید. حاکم آن نیز امام معصوم، احیاکننده شریعت نبوی ومجری قوانین اسلامی ودستورهای الهی است. اسلام می خواهد تمام اختلافات وجدایی ها را که به نام های گوناگون پدید آمده، به وسیله عقیده توحیدی، از میان بردارد.
تمامی اختلافات نژادی، طبقاتی، ملی، وطنی، جغرافیایی، مسلکی، حزبی وزبانی باید از میان برود وسبب امتیاز، افتخار واعتبار نباشد وحتی در آن حکومت، اختلاف دینی هم باید کنار گذاشته شود وهمه، در زیر پرچم اسلام تسلیم فرمان خدا باشند. این همان حکومت واحد جهانی است که در آن، کره زمین با یک حاکم، یک نوع حکومت وبا یک شیوه وروش عادلانه اداره می شود. اسلام برای بشر چنین حکومتی را پیش بینی کرده ودر حدود وظیفه تشریع، مقدمات آن را فراهم ساخته وعملی شدن آن را به آماده شدن زمینه کامل آن موکول کرده است.
اساسا حفظ انسانی کامل به عنوان ولی الله الاعظم ونگه داری آن در پشت پرده غیبت، برای تشکیل چنان حکومت واحد جهانی است؛ زیرا انسان های عادی عهده دار تشکیل چنان حکومتی نخواهند بود(390).
بدین لحاظ برخلاف لیبرال - دموکراسی که با عقل گرایی افراطی همه چیز را صرفا به انسان وعقلانیت مادی وی واگذار می کند، در جامعه مهدوی، رهبری آسمانی نقش اساسی ایفا می کند ومهربانانه تر از اولیای انسان ها، هدایت کشتی طوفان زده بشری را برعهده خواهد گرفت؛ هم چنان که در روایات آمده: «وأشفق علیهم من آبائهم وامّهاتهم(391)؛ مهدی موعود از پدران ومادران بر امت خود مهربان تر است»؛ انسان کامل ومعصومی که به گفته خویش، لحظه ای از یاد شهروندان خود غافل نیست وهمواره بلاگردان آنهاست(392).
۵. پشت گرمی ومؤید به رعب ونصرت الهی
طبق روایات فراوان، قیام ودولت طیبه مهدوی با رعب ونصرت الهی وبا کمک فرشتگان وحتی جبرئیل ومیکائیل همراه ومحقق خواهد شد. پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این زمینه می فرماید:
قائم در کنف حمایت جبرئیل ومیکائیل است(393)... او دین خدا را بر همه ادیان غالب گرداند وبا نصرت خدا وفرشتگان تأیید شود. پس زمین را پر از عدل وداد کند، چنان که پر از جور وستم شده بود(394).
شیخ مفید در کتاب ارشاد از ابو بکر حضرمی روایت کرده که امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده است:
گویا قائم را در بلندی کوفه (شهر نجف) می بینم که با پنج هزار فرشته در حالی که جبرئیل از سمت راست ومیکائیل از سمت چپ ومؤمنان پیش روی او قرار دارند، به آن جا آمده است ولشکرهای خود را در شهر پراکنده می سازد(395).
هم چنین امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:
... خداوند صاحب الأمر را با سه لشکر از فرشتگان ومؤمنان ورعبی (که در دل پادشاهان وگردن کشان می اندازد) تأیید می کند(396).
با این توضیحات روشن شد که دین سالاری مهدوی که معطوف به تحقق حیات طیبه قرآنی است، نسبت به تمام نظام های بشری امتیازی بی بدیل دارد وآن مؤید ومستظهر بودن به نصرت لایزال الهی است.
۶. فراگیری سپهر آفرینش
اگر مکاتب ونظام هایی مانند لیبرال - دموکراسی، به مردمی بودن خود تفاخر می کنند، دین سالاری مهدوی نه تنها مردمی بلکه جهانی ودر مرتبه ای بسیار بالاتر «سپهری» است؛ یعنی تمام هستی وسپهر آفرینش را دربر گرفته ودر این جغرافیای گسترده، همه را اعم از جمادات، نباتات، حیوانات وانسان ها را از خود به اذن وبرکت الهی، منتفع می سازد. بنا به روایات، زمین در عصر مهدوی، با لطف الهی از هرگونه جور وظلمی تطهیر می شود وبا نور الهی منور وتابان می گردد. امام رضا (علیه السلام) در این زمینه می فرمایند:
یطهّر الله به الأرض من کلّ جور ویقدّسها من کلّ ظلم... فإذا خرج، أشرقت الأرض بنور ربّها ووضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم أحد أحدا وهو الذی تطوی له الأرض(397)؛
خداوند به واسطه او، زمین را از هرگونه جور وظلم تطهیر ومنزه می کند.
پس هنگامی که وی (حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)) خروج کند، زمین با نور پروردگار، نورانی شود وترازوی عدالت در میان مردم حکم فرما گردد.
پس از آن، دیگر کسی ظلم نمی کند واو کسی است که زمین برایش درنوردیده می شود.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در کلامی زیبا، خشنودی تمام موجودات انسانی وغیرانسانی از حکومت جهانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را با عبارت «یرضی عنه ساکن الأرض والسماء»(398) بیان فرموده اند ودر بیانی دیگر، حکومت مزبور را مایه رفاه وفرح وشادمانی موجودات به شمار آورده، می فرمایند:
فیفرح به أهل السماء وأهل الأرض والطیر والوحوش والحیتان فی البحر(399)؛
ساکنان آسمان ومردم زمین، پرندگان، درندگان وماهیان دریا، همه در سایه لطف وحکومت او شادمان وفرح ناک هستند.
بسیار بدیهی است که این شادمانی، بدون تصور رعایت آرمانی حقوق همه جان داران وحفظ حقوق ورعایت محیط زیست آنها در دین سالاری سپهری مهدوی محقق ومیسر نمی شود وبا تأملی کوتاه در روایات مختص به عصر ظهور، به خوبی می فهمیم که فضای زیستی وموجودات ساکن در این قلمرو، در نهایت کمال از مواهب حکومت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) برخوردار می گردند وطعم آسایش، آرامش وحیات طیبه مبتنی بر عدالت را خواهند چشید.
٧. برخورداری از نهایی ترین حد مشروعیت (حقانیت، مقبولیت، قانونیت)
دین سالاری احیاگر مهدوی که با پرچم ایمان وعدالت صورت می پذیرد، در نهایت مشروعیت ورضایت عمومی صورت می گیرد وبا پذیرش همگانی ساکنان زمین وآسمان وحتی حیوانات وجنبندگان عالم هستی تحقق می یابد وهمه با مباهات وخشنودی به آن تن می دهند. در این میان، فرقی میان دیانت ها، نژادها، قومیت ها وهویت های گوناگون مردم گیتی نیست؛ زیرا نهضت مهدوی، حرکتی جهان گستر وعالم شمول برای نجات ورستگاری همه بشر است.
عدالت گستری حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، خود زمینه های تقویت وپایندگی مشروعیت حکومت ایشان وجذب دل های بیشتر مردم را به دنبال خواهد داشت.
دین سالاری مهدوی حکومتی ولایی است که مشروعیت حکومت از ولایت ومشیت خداوند سرچشمه می گیرد ودر عین واقعیت، دارای عالی ترین حد کمال از حیث مشروعیت است؛ برخلاف حکومت های امروزی بشر ونظام لیبرال - دموکراسی که منشأ مشروعیت آنها خدایی نیست یا مشروعیتی ناقص وکاذب ونوعا محصول دماگوژی یا عوام فریبی ودست کاری افکار است. بر این اساس، هیچ یک از حکومت های بشری از مشروعیت دینی برخوردار نیستند، اما حکومت ولایی که از ولایت ومشیت خداوند سرچشمه می گیرد، چنین مشروعیتی را دارد؛ زیرا خداوند، آفریدگار ومالک انسان وجهان است وبالذات حق تصرف در امور بندگان خود را دارد.
با این توضیحات وبنابر روایات، می توان نتیجه گرفت که دین سالاری مهدوی، مورد رضایت اهل عالم، ملل ونحل مختلف ونظام های سیاسی گوناگون بوده، از لحاظ آنها دارای سه درجه مشروعیت کامل یعنی مقبولیت، قانونیت وحقانیت است.
٨. غالبیت خواست الهی بر خواست ونظر اکثریت
چنان که بیان شد، از اصلی ترین شعارهای لیبرال - دموکراسی، حکومت اکثریت وتجمیع خواست اکثریت وپاسخ به آنها در قالب نظریه قرارداد اجتماعی است؛ اما در آموزه مهدویت یا دین سالاری مهدوی، همانند مردم سالاری دینی ضمن اعتقاد به ضرورت کسب رضایت عامه، این باور نظری وعملی وجود دارد که همواره خواست اکثریت، کاشف از حق نیست، همان طور که عنایت به دیدگاه ها وسخنان امام علی (علیه السلام) در این زمینه بسیار راه گشاست. ایشان بر رضایت توده ها واکثریت مردم تأکید بسیاری داشتند وجلب رضایت واعتماد آنان را ضروری، مفید، مشکل گشا ومقتضای حق می دانستند واز والیان خود می خواستند تا راه موفقیت وخدمت را از طریق توده واکثریت بجویند؛ زیرا به تعبیر امام (علیه السلام):
بی شک توده ها ستون فقرات جامعه دینی، تکیه گاه مکتب ووسیله شکست دشمنان می باشند. پس باید با آنها بود وبر آنها تکیه زد وبه خواست ونیاز آنها توجه کرد(400).
ودر جای دیگر می فرماید:
محبوب امور نزد زمام دار اسلامی، باید مؤثرترین آنها در حق وفراگیرترین آنها در عدل وجامع ترین آنها برای رضایت عامه جامعه باشد(401).
از سوی دیگر از دید امام (علیه السلام)، نظر اکثریت همواره موافق ومقارن با حق وحقیقت نیست. امام (علیه السلام) پایه حکومت خود را بر پیروی از حق واقامه آن نهاد وخود، محور ومفسر حق بود. ازاین رو هرگاه اکثر جامعه، از حق پیروی می کردند، پیش رو آنان بود، ولی اگر از حق سر باز می زدند، او هم چنان با حق بود واز جدایی اکثریت باطل، بیم نداشت. هم چنان که به عمار فرمود:
ای عمار! اگر دیدی علی از راهی رفت وهمه مردم از راه دیگر، تو با علی برو ودیگران را رها کن. یقین بدان علی هرگز تو را به راه هلاکت نمی برد واز شاه راه رستگاری خارج نمی سازد(402).
از این سخنان نتیجه می گیریم که دین سالاری مهدوی ومردم سالاری دینی، در کنار احترام کامل به خواست مردم ونظر اکثریت وخرد وعقل جمعی، هیچ موقع، «فرد» یا «جمع» را بر خدا وشریعت الهی مقدم نمی دارد ودر کنار رعایت چارچوب های اسلامی، به مصالح جمعی اهتمام می ورزد وآن را بر خواست ومصالح فردی مقدم می کند.
٩. الهی دانستن مبانی عدالت، تفاوتی ماهوی با لیبرال - دموکراسی
عمومی ترین تعریف عدالت در اندیشه اسلامی، قرار گرفتن هرچیز در جای خویش، حق را به حق دار رساندن، ایفای اهلیت ورعایت استحقاق هاست. این تعریف درباره نوع عدالت حاکم بر نظام مهدوی نیز صدق می کند. در چنین نظامی، قرار گرفتن هرچیز در جای خود واستیفای مداوم حقوق، به تعادل، ثبات، استقامت وپایداری نظام سیاسی می انجامد. شریعت مبنای اصلی عدالت در حکومت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. دیانت شریف اسلام، ملاک ومناط عدالت به شمار می آید. مبنای توافق وتعاملات میان افراد وعرف حاکم در میان مردم باید بنابر عدالت مبتنی بر شریعت باشد. هم چنین برخی دیگر از شاخصه های عدالت سیاسی مهدوی عبارتند از: نفی خودکامگی وتغلب، بسترسازی مشارکت برابر وآزادانه عموم در عرصه های گوناگون، توزیع قدرت ومناصب سیاسی ومیزان مشارکت برحسب استحقاق، شایستگی وکارآمدی افراد، شیوه منصفانه ومبتنی بر رعایت استحقاق های تمام افراد جامعه در توزیع بیت المال وخدمات ومنافع، نفی برابری ویک سان سازی مطلق در میان اجتماع وایجاد زمینه های دست یابی مردم به فضایل ومراتب مختلف علمی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی وسرانجام تمهید همه زمینه های تحقق توان مندی ها واستعدادهای بالقوه همه شهروندان جامعه.
اساسا مفهوم عدالت در اندیشه فعلی غرب ونظام لیبرال - دموکراسی، در قالب های انسانی وغیرروحانی وفایده انگارانه وبه صورت مفهومی متغیر، نسبی وزمینی، نه در چارچوب شرایع آسمانی، بیان شده است. لذا عدالت در بیشتر نظریه ها ومباحث در لیبرال - دموکراسی، نسبیت داشته، تابع هر نوع ذوق وسلیقه مشاهده می شود. از سویی، نظام های سیاسی لیبرال - دموکراسی، چه در حوزه نظری وچه در حوزه اجرایی، به نظر بسیار پیشرفته به نظر می آیند، ولی در واقعیت، عدالت در نظام سیاسی به معنای پیش گفته به چشم نمی آید. از دلایل اصلی آن می توان به این موارد اشاره کرد: تلوّن، ابهام وسیالیت در مفهوم دموکراسی، حاکم شدن وحاکمیت الیت ها (نخبگان) والیتیسم (نخبه گرایی) به جای مشارکت عموم مردم، حاکمیت ماشین ها والیگارشی های قدرت مند حزبی بر خواست واراده مردم، فرآیند تبلیغات عوام فریبانه در عرصه سیاست ودست کاری افکار عمومی، افراط در اکثریت گرایی ونادیده گرفتن دیدگاه های اقلیت وضعیف وآسیب پذیر بودن نظام نمایندگی و...
١٠. مساوات طلبی حقیقی
در آموزه مهدوی، دیگر شکاف های اقتصادی، تبعیض های ناروا وفقر ماحصل عمل کرد لیبرال - دموکراسی سرمایه داری وسلطه طلب غربی وجود ندارد وبه جای مساوات طلبی صوری وظاهری، مساوات واقعی وبرابری بر مبنای استحقاق، برقرار می شود وهمه در برخورداری از فرصت ها برای بالفعل کردن استعدادهای خویش، مساوی خواهند بود. بر این مبنا، نه تنها شکاف های مزبور در اقصی نقاط دنیا پر می گردند، بلکه جامعه بشری به استغنای کامل می رسد وحتی فقیری برای دریافت صدقات واعانات یافت نخواهد شد. چنین وضعیتی، محصول توسعه وسیع اقتصادی وانسانی پایدار وبالنده نهضت جهان شمول وسپهری مهدوی است. امام صادق (علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
... ودر میان خلایق به طریق حکم داوود ومحمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) حکم می کند. در این وقت زمین، خزینه های خود را ظاهر وبرکات خویش را آشکار می گرداند ودر این وقت مردی از شما کسی را نمی تواند پیدا کند که صدقه ای به او بدهد یا احسانی در حق وی نماید؛ زیرا که همه مؤمنان غنی ومال دار هستند(403).
امام باقر (علیه السلام) نیز می فرماید:
... فإنّه یقسّم بالسویة ویعدل فی خلق الرحمن، البرّ منهم والفاجر(404)؛
آن حضرت (اموال را) برابر تقسیم می کند ومیان همه مردم، نیکوکار وبدکار، به عدالت رفتار می نماید.
براساس این روایت، در مواردی که برابری میان مردم از مظاهر عدالت است، اموال به تساوی تقسیم می شود، نه این که در همه موارد به همگان یک سان پرداخت گردد. درواقع، برابری میان مردم با هدف تأمین ضروریات وامکانات اولیه زندگی است تا همه افراد وقشرها از یک حد منطقی ورفاهی معقول برخوردار باشند.
١١. امنیت، صلح ودوستی در سپهر انسانی، حیوانی وگیاهی
امنیت از مقوله هایی است که حاکمان وسیاست مداران پیوسته بدان توجه داشته اند، اما در بسیاری از نظام های دنیا واز جمله در لیبرال - دموکراسی، این امنیت در حیطه فیزیکی واز حیث روانی برای شهروندان فراهم نیست ونبود دین در عرصه های فردی، جمعی واجتماعی، باعث شده تا مردم از مبنای اصلی امنیت یعنی ایمان، طمأنینه وآرامش روانی برخوردار نشوند. این امر، نابسامانی ها وناهنجاری های فراوان رفتاری سیاسی را برای ایشان به ارمغان آورده است. در مقابل، برقراری امنیت واقعی وهمه جانبه برمبنای ایمان در جامعه یکی از آرمان های دین سالاری مهدوی به شمار می آید، به گونه ای که جان ومال وحیثیت افراد جامعه از تجاوز دیگران حفظ شود. تحقق امنیت برای همه شهروندان، به ویژه مظلومان ومستضعفان رسالت حکومت جهانی مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است، زیرا این قشر بیشتر در معرض ناامنی اند. بدین علت، امیر المؤمنین (علیه السلام) ایجاد امنیت برای مظلومان را یکی از آرمان های حکومت اسلامی وعلوی می داند(405). از سویی، محصول عدالت گستری وظلم ستیزی حکومت مهدوی ورعایت حقوق همه کائنات وموجودات در سپهر گیتی، چیزی غیر از امنیت وبرقراری صلح ودوستی در فراخنای هستی نمی تواند باشد. همان طور که برحسب روایات، کینه ها واختلاف ها از جامعه بشری رخت برمی بندد، این کینه ها وعوامل نزاع، از عالم حیوانی وجانوری نیز ناپدید خواهد شد. حتی حیواناتی که به کینه جویی وتقابل باهم شهره هستند، در کمال مسالمت وآرامش به زندگی مودت آمیز در کنار هم خواهند پرداخت. پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره موعود وامنیت آن عصر طیبه فرموده اند:
... نامش نام من است. در موقع ظهور او پرندگان در آشیانه هایشان وماهیان در دریاها (با کمال آزادی ودور از هرگونه ترس ومزاحمت دشمن) تولید نسل می کنند ونهرها کشیده می شود وچشمه ها می جوشد وزمین دو برابر محصول خود را می رویاند...(406).
بدین ترتیب در دین سالاری مهدوی برخلاف نظام های سیاسی فعلی وغربی، امنیت، آرامش وثبات سیاسی، اقتصادی واجتماعی به وفور وبالاترین حد برای همگان تأمین خواهد گردید؛ زیرا عدالت در بیشترین حد وبه صورت کامل وتمام اجرا می شود. در آن هنگام استیفای حقوق به صورت قطعی صورت خواهد گرفت ودر قضاوت ها ومحاکم، دیگر هیچ خطا واشتباهی پیش نخواهد آمد؛ زیرا امام (علیه السلام) خود میان مردم زندگی می کند وبر آنها حکومت وقضاوت خواهد کرد. قضاوتی که بدون نیاز به بینه واماره صورت می گیرد واین حکومت وقضاوت به الهام الهی وبر همین مبنا به علم امام متکی است. بدین ترتیب، امام (علیه السلام) از مردم بینه وشاهد درخواست نمی کند وبه مانند داوود وسلیمان حکم واحدی می نماید(407).
١٢. صفا وصمیمیت در تقابل با فرآیند «ذره ای شدن» اجتماعی
فردگرایی ومادی گرایی افراطی وسکولاریستی لیبرال - دموکراسی واکتفا به عقلانیت سوداگرایانه ومنفعت محور انسان غربی، باعث از بین رفتن پیوندهای عاطفی میان افراد اجتماع وگسترش انزوا وبی اعتنایی سیاسی واجتماعی گردیده است؛ فرآیندی که جامعه شناسان غربی از آن به «ذره ای شدن» یا «اتمیزاسیون» فرد واجتماع یاد می کنند. افراد در نتیجه این پدیده، علایق جمعی خود را از دست داده، همانند ذره های گسسته از یک دیگر، فاقد پیوندهای عاطفی، احساسی وصمیمیت وتعاملات لازم می گردند. این مشکل هم چنان گریبان گیر انسان غربی است. اما این مسئله در دین سالاری مهدوی به شدت معکوس است. امام باقر (علیه السلام) درباره صمیمیت وبرادری در عصر ظهور می فرماید:
إذا قام القائم جائت المزاملة ویأتی الرجل إلی کیس أخیه فیأخذ حاجته لا یمنعه(408)؛
هنگامی که قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، رفاقت ودوستی خالصانه (در میان مردم) رایج می گردد واگر مردی دست در جیب برادرش فرو برد وبه اندازه نیازش بردارد، برادرش او را منع نمی کند.
ایشان بروز این صمیمیت وبرادری کامل را در هنگامه رشد عقول وتکامل اخلاقی در عصر ظهور می داند ومی فرماید:
«آیا شما نزد برادرتان می روید ودست در جیب او می برید وبه اندازه نیازتان برمی دارید واو مانع شما نمی گردد؟» راوی می گوید: «گفتم این رسم در میان ما نیست». امام فرمود: «پس جالب توجه نیست». گفتم: «آیا هلاکت در پیش است؟» فرمود: «این مردم هنوز به رشد عقلانی نرسیده اند»(409).
امام کاظم (علیه السلام) نیز آرزوی خود را در نحوه تعاملات پیوندهای اجتماعی مسلمانان چنین بیان می دارد:
«ای عاصم! چگونه پیوندهای اجتماعی را محکم می دارید ودیگران را در مال خود شریک می سازید؟... آیا در تنگ دستی ها کسی از شما به دکان یا منزل برادرش می رود وآن چه را نیاز دارد برمی دارد و(صاحب آن) مانع او نمی گردد؟» گفت: «نه چنین نیستیم». امام فرمود: «شما (در روابط اجتماعی) آن طور که من دوست دارم نیستید»(410).
بسیار واضح است که این فرمایش وخواست امام، در حیات طیبه مهدوی به بهینه ترین صورت، محقق خواهد شد.
١٣. اوج تحقق جوامع مدنی وتعاملات سیاسی واجتماعی در فضای «فراابررسانه ای»
جامعه مدنی در ادبیات سیاسی غرب وهم چنین در لیبرال - دموکراسی، به تشکل های مردمی وخودجوشی گفته می شود که به منزله حلقه واسطه وارتباطی میان افراد وگروه های اجتماعی با دولت انجام وظیفه می کند ودرواقع مطالبات مردم را به دولت منتقل می سازد. از جانب دیگر بر عمل کرد این نهاد نظارت می کند؛ زیرا بر مبنای این الگوی سیاسی، معمولا میان خواسته های افراد وگروه های سیاسی با دولت، نوعی ناهم سازی وتعارض فرض می گردد وهریک از این دو به دنبال به دست آوردن امکانات واختیارات بیشتر، وتحدید وتعدیل افزون تر دیگری است.
اما در دین سالاری مهدوی به هیچ وجه از این رابطه تقابلی ونسبتا خصمانه خبری نیست. درواقع هم گرایی کاملی میان افراد، گروه ها وجوامع مدنی در یک سو، ودولت در سوی دیگر وجود دارد. در حقیقت دو دستگی واختلاف مطالبات واهداف میان آنها دیده نمی شود والگوی فعالیت سیاسی هر دو، همکاری ومشارکت سیاسی فعال متعهدانه با رهبری امام معصوم، براساس شریعت وهدایت الهی، برای زمینه سازی سعادت وفضیلت اخلاقی در عرصه جهانی است. هم چنین فضاهای ارتباطی ورسانه ای در دولت جهانی مهدوی، دچار تحولات شگرف وبنیادینی خواهد شد که بسیار فراتر از دوره ظهور ابر رسانه های فعلی است. این امر امکان ارتباطات بسیار گسترده تر، رخ به رخ وحتی به تعبیری نوعی دین سالاری مستقیم را محقق خواهد ساخت؛ زیرا امکان ملاقات مستقیم وهمیشگی همه مردم با یک دیگر وبا کارگزاران سیاسی وحتی امام معصوم (علیه السلام) در هر لحظه وجود دارد. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید:
مؤمن در عصر قائم درحالی که در مشرق قرار دارد، برادر خویش را که در مغرب است می بیند وهمان گونه آن که در مغرب قرار دارد، برادر مؤمن خویش را در مشرق می بیند(411).
ونیز فرموده اند:
هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند در دستگاه شنوایی وبینایی شیعیان ما، گستردگی وکشش ویژه ای می بخشد تا میان آنان ومهدی ما واسطه ونامه رسان یا فاصله ای نباشد(412).
با توجه به این روایت ها، به نظر می رسد که پیشرفت های عصر ظهور در عرصه گسترش فضاهای ارتباطی تنها به تکنولوژی وابزارهای ارتباطی منحصر نباشد، بلکه مؤمنان به واسطه سطوح عالی ایمانی خود، از کمالات اعطایی الهی برخوردار می گردند وگوش وچشم آنان دارای قدرت فراشنوایی وفرابینی وبه عبارتی فرامکانی خواهد شد. همان طور که در هر لحظه با یک دیگر ملاقات سمعی وبصری دارند، می توانند به طریق اولی با حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیز ارتباط داشته باشند واز فیض مطلق وجود او، در ورای مکان ها وزمان ها استفاده کنند ودر نزد ایشان وبرای متابعت وانقیاد دائم از آن حضرت دائم الحضور باشند.
بدیهی است در آن عصر که هرچیز واز جمله انواع تعاملات افراد ودولت به کمال نهایی خود می رسد، تجهیز مؤمنان که اشرف مخلوقاتند، به چنین مواهب الهی دور از ذهن نیست ودر این صورت، توسعه ومشارکت سیاسی آگاهانه به متعالی ترین حد خود خواهد رسید.
١۴. تکامل عقول بشری ومشارکت سیاسی عاقلان
نگرش دین سالاری مهدوی به عقل وعقلانیت، به هیچ وجه افراطی، مادی ومنفعت انگارانه وتک سویه نیست. برعکس، عقل در جهان بینی توحیدی جایگاهی بس بالا ووالا دارد. عاقلان نیز از حرمت وکرامت ویژه ای برخوردارند. برتری عقلی پیامبران، از امتیازات آنان بر دیگران بوده است. آنها در پرتو عقل توانستند بشر را در جهت سعادت دنیوی واخروی هدایت کنند. مطابق احادیث، انجام دادن فرایض دینی به تنهایی، نشان دهنده کمال وتعالی شخصیت انسان نیست، بلکه کمال ربانی عقل، نشان دهنده تکامل شخصیت اوست.
عقل، انسان را به معرفت درست خداوند رهنمون می سازد ودر حوزه عمل او را به تسلیم در برابر اوامر ونواهی الهی برمی انگیزد، همان طور که علم ودانش از مکارم ومفاخر انسانی است. فرشتگان بر حضرت آدم (علیه السلام) که از موهبت «علم الأسماء» بهره مند بود، سجده کردند. عقل نیز در پرتو هدایت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به رشد وکمال وافی می رسد وشکوفا می گردد. کوته بینی ها، تنگ نظری ها وافکار دون وناپسند با افزایش بصیرت عمومی، از جامعه رخت برمی بندد. امام باقر (علیه السلام) در همین باره می فرماید:
وقتی قائم ما قیام کند، خداوند دست عنایتش را بر سر بندگان کشیده، عقل آنها زیاد وفهمشان بالا می رود(413)... در زمان مهدی به شما حکمت بیاموزند(414).
در دین سالاری ونیک شهر مهدوی، با وجود تکریم عقل وتجلیل از ره آورد برهان عقلی وتجربه حسی، هدایت اصلی به وحی الهی را به امام معصوم می سپرند وبا گسترش دانش وآگاهی میان مردم، زمینه حضور فعال آنها را در عرصه عمومی آماده می کنند. در آن هنگام عقول مردم تکامل می یابد وطبعا کنش های سیاسی - اجتماعی نیز که براساس جهل ورقابت های ناسالم به تعارض تبدیل شده، جای خود را به همکاری وتعاون وعقلانیت در عرصه سیاسی - اجتماعی می دهد وریشه منازعات بی حاصل سیاسی واجتماعی، سودجویی ها وکنش های نامعقول، از جامعه برطرف می گردد.
١۵. تحول بنیادین در ماهیت وعمل کرد احزاب وامکان حذف تحزب
در دولت مهدوی زمینه های تعارض واختلاف از بین رفته وامت واحده ایجاد خواهد شد. بدین ترتیب، علل به وجود آورنده احزاب وگروه ها نیز از بین خواهد رفت؛ زیرا شکاف های گوناگون در سطح اجتماع، دلیل اصلی پدید آمدن احزاب وگروه های متنوع است. گروه بندی ها واحزاب متعددی از شکاف های جنسی، سنی، طبقاتی، قومی، نژادی، هویتی، تاریخی و...، برای حفظ منافع این جوامع مدنی ودفاع برای افزایش این منافع به وجود می آید. بدیهی است، وقتی حکومتی عادل وفاضل برقرار باشد که زمینه تبعیض های ناروا، نابرابری ها وشکاف ها را پر کند، دیگر به وجود احزاب وگروه های مختلف نیازی نیست.
وجود این گروه بندی ها ممکن است جامعه وامت واحده عصر مهدوی را دچار تفرقه وانشعاب کند. امروزه در تعریف حزب به گردهم آیی پایدار گروهی از مردم گفته می شود که از عقاید مشترک وتشکیلات منظم برخوردارند وبا پشتیبانی مردم برای به دست آوردن قدرت سیاسی از راه های قانونی مبارزه می کنند. از آن جا که در حکومت مهدوی، همه با رضایت کامل وافتخار این حکومت را پذیرفته وبه شهروندی آن تن داده اند، اساسا مبارزه ای علیه حکومت وجود نخواهد داشت تا حزبی بخواهد آن را نمایندگی کند. علاوه بر آن، چنین حکومتی، زمینه های مشارکت واقعی شهروندان را در تمام امور حکومت بسترسازی می کند، مشارکت آنها را براساس میزان اهلیت، کاردانی واستحقاق آنها می پذیرد واز چنین افرادی در اداره جامعه با آغوش باز استقبال می کند.
در دین سالاری مهدوی، حزب الله که همان امت واحده است، جای احزاب متفرق را می گیرد وهمه مردم در حزبی واحد که همان تشکل اصلی مؤمنان است جای گرفته، مجددا امت واحده قرآنی با حیات طیبه محقق می شود. البته به نظر می رسد در صورت بقای گروه ها واحزاب متعدد سیاسی در عصر ظهور، تعاملات انسانی واسلامی، نه رقابت های کاذب وسیاست های ماکیاولیستی میان آنها حاکم باشد وهمه آنها آرمان های واحد ووالا را از طرق متنوع دنبال کنند.
١۶. سیره گفتمانی واحتجاجی واقعی با ادیان واقلیت ها
براساس روایات، در دین سالاری مهدوی، حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بدون هیچ تعارفی همه موحدان وغیرموحدان وپیروان دیگر ادیان را به پیروی از اسلام وتعالیم نجات بخش آن با قاطعیت تکلیف می کند، ولی این به معنای اجبار صرف عقیدتی ایشان به پذیرش مطلق آیین اسلام نیست، بلکه محور کار حضرت، همان طور که از نامشان نیز می آید، هدایت جامعه بشری است واصل واساس هدایت باید مبتنی بر اقناع باشد. روایات نیز به این مطلب اشاره دارند که حضرت از همان ابتدای ظهور، کتب بدون تحریف زبور، تورات، انجیل و... را پیدا می کند وبراساس نسخ اصل آنها با اهل کتاب محاجّه، استدلال وگفت وگو کرده، بر آن اساس بر آنها حکم می راند تا آن که ایشان به دین اسلام وحکومت جهان شمول مهدوی هدایت گردند. امام باقر (علیه السلام) نیز علاوه بر اشاره به این مسئله، برخورد گفتمانی واستدلالی ومحترمانه امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با دیگر ادیان را به وضوح تشریح فرموده اند. ١
بدین ترتیب می توان استنباط کرد گفتمان واحتجاج واقناع سازی که شعار لیبرال - دموکراسی است، به نحو احسن در دین سالاری مهدوی محقق خواهد شد.
١٧. نفی قومیت مداری ونژادپرستی واحترام به دیگر ملل واقوام
امروزه در بسیاری از نظام های لیبرال - دموکراسی دنیا، قومیت ونژادگرایی، چه در حیطه نظری وچه در حیطه عملی، هم در میان رهبران وکارگزاران وهم در میان شهروندان، به گونه ای افراطی مشاهده می شود. دسته بندی هایی مانند کشورهای شمال، دول دارا وغنی وسازمان های سیاسی، اقتصادی ونظامی مانند گروه هشت، ناتو، اتحادیه اروپا و... نیز بیشتر بر همین مبادی وهم بستگی های قومی، نژادی واستکباری مبتنی است. بی دلیل نیست که درخواست مصرانه ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا به دلیل مسلمان بودن این کشور پس از گذشت سالیان متمادی همواره رد گردیده است ویا این که در بسیاری از کشورهای غربی، گروه های نژادپرستی مانند «نئونازی ها» به شدت فعال هستند!
قومیت مداری ونژادگرایی مکاتب غربی واز جمله لیبرال - دموکراسی در دین سالاری مهدوی جایی ندارد واز منظرها وملاک های تقوا وشایسته سالاری، برای اصلاح امور مادی ومعنوی بشری، به شکل جهانی اندیشیده وعمل می شود. ویژگی دیگر عدالت مهدوی وجهان شمولی بدون تبعیض حرکت مصلحانه امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، این است که ایشان اصحاب خود را با هدایت الهی وبر اساس شایستگی وملاک های قرآنی والهی، از کشورها، قومیت ها، ملیت ها وشهرهای گوناگون برمی گزیند، نه از یک نقطه خاص. این امر نشان می دهد که حرکت امام (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مختص ناحیه یا کشور خاصی نیست، بلکه متعلق به همه جهانیان است وهمین امر به همراه دیگر ویژگی های حکومت طیبه مهدوی، باعث می گردد که حکومت جهانی مزبور مورد رضایت همه اهل عالم قرار گیرد. با اجرای کامل عدالت، شکاف ها ومحرومیت های ناشی از استکبارورزی وزیاده خواهی ملل ودول زورمند از جهان برداشته خواهد شد واستعدادها، توان مندی ها واستیفای فراگیر تمام حقوق جوامع بشری محقق خواهد گردید ودر جهان، به اصطلاح امروزی، توسعه موزون برقرار خواهد شد.
هم چنین براساس برخی روایات، این گونه به نظر می رسد که در دین سالاری سپهری مهدوی، در عین عالم گیر بودن حکومت اسلام، ملل دیگر نیز در قالب نوعی حکومت مشابه فدرالیسم، علاوه بر تبعیت از حکومت مرکزی جهانی، دارای آزادی هایی در تبعیت از رسوم وفرهنگ های ملی غیر متعارض با اسلام هستند وحضرت این حق واحترام را برای آنها ملحوظ می فرماید. امام صادق (علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
وقتی قائم ما قیام کند، به هر منطقه ای نماینده ای می فرستد وبه او می گوید:
«حکومت در اختیار توست، هرچه مصلحت می بینی عمل کن». ١
بدین ترتیب می توان استنباط کرد که در حکومت جهانی مهدوی، حقی از کسی ضایع نمی شود. پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز درباره عدالت گستری وهم چنین اصحاب حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) فرموده است:
مهدی یحکم بالعدل ویأمر به یصدّق الله (عزَّ وجلَّ) ویصدّقه الله فی قوله یخرج من تهامة حین تظهر الدلائل والعلامات وله کنوز لا ذهب ولا فضّة إلاّ خیول مطهّمة ورجال مسوّمة یجمع الله له من أقاصی البلاد علی عدّة أهل بدر ثلاث مئة وثلاثة عشر رجلا معه صحیفة مختومة فیها عدد أصحابه بأسمائهم وبلدانهم وطبایعهم وحلاهم وکناهم کدّادون مجدّون فی طاعته؛ ٢
مهدی به عدالت حکم کرده، به آن امر می فرماید. خداوند (عزَّ وجلَّ) او وکلامش را تصدیق می کند وهنگامی که نشانه وعلامت ها آشکار می شوند، از مکه خروج می کند. وی دارای گنج هایی از طلا ونقره نیست، بلکه گنج های او اسب های خوش اندام ونیکومنظر ومردان مشخص شده ای هستند که خداوند آنها را از دورترین بلاد برای وی جمع آوری کرده که تعدادشان به عدد اهل جنگ بدر،٣١٣ نفر است وصحیفه ای همراه مهدی قرار دارد که در آن اصحاب وی با ذکر اسامی، کنیه ها، کشورها، محل سکونت وحتی نوع طبایعشان آمده است. اینان در راه اطاعت او کوشا هستند ورنج وسختی می کشند.
١٨. حفظ وارتقای کرامت انسانی وحقوق بشردوستانه
برخلاف شعارهای کذب واستفاده ابزاری لیبرال - دموکراسی از موضوع حقوق بشر، در دین سالاری مهدوی، کرامت انسان ها وحقوق بشردوستانه نه تنها محوریت دارد، بلکه به عالی ترین حدّ خود خواهد رسید. امیر مؤمنان (علیه السلام)، کرامت بخشی به جامعه انسانی در عصر ظهور را چنین تصویر می فرماید:
سپس به کوفه روی می آورد که قرارگاه ومنزل اوست. برده مسلمان در بندی نمی ماند، جز این که او را می خرد وآزاد می سازد وبده کاری نمی ماند، مگر این که دین او را می دهد ومظلمه ای نمی ماند، جز این که آن را می پردازد وکشته ای نمی ماند، مگر این که دیه او را می دهد... وکشته ای نمی ماند، جز این که دین او را پرداخته وخانواده او را تأمین می کند وهمه امور را تدبیر وکارها را تنظیم می نماید تا آن جایی که زمین را سرشار از عدل وداد می نماید، همان گونه که به هنگامه ظهور او، از ظلم وجور لب ریز است...
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز علاوه بر تبیین برکات عصر ظهور، آن دوره را زمان تکریم وتعظیم امت معرفی فرموده است.
رعایت کرامت انسان ها وحقوق بشردوستانه، تنها به امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ختم نمی شود، بلکه یاران وی نیز بر مبنای لحاظ ورعایت این امور با حضرت دست بیعت می دهند. حضرت علی (علیه السلام) در گفتاری طولانی در وصف بیعت ٣١٣ تن از یاران حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) که به واقع می توان از آن به منشور حقوق بشردوستانه دولت وآموزه طیبه مهدوی یاد کرد، می فرماید:
با او بیعت می کنند که هرگز دزدی نکنند؛ زنا نکنند؛ مسلمانی را دشنام ندهند؛ خون کسی را به ناحق نریزند؛ به آبروی کسی لطمه نزنند؛ به خانه کسی هجوم نبرند؛ کسی را به ناحق نزنند؛ طلا، نقره، گندم وجو ذخیره نکنند؛ مال یتیم را نخورند؛ در مورد چیزی که یقین ندارند، گواهی ندهند؛ مسجدی را خراب نکنند؛ مشروب نخورند؛ حریر وخز نپوشند؛ در برابر سیم وزر سر فرود نیاورند؛ راه را بر کسی نبندند؛ راه را ناامن نکنند؛ از اعمال منافی عفت اجتناب کنند؛ خوراکی را از گندم وجو انبار نکنند؛ به کم قناعت کنند؛ طرف دار پاکی باشند؛ از پلیدی گریزان باشند؛ به نیکی فرمان دهند؛ از زشتی ها بازدارند؛ جامه های خشن بپوشند؛ خاک را متّکای خود سازند؛ در راه خدا، حق جهاد را ادا کنند؛ و... او نیز در حق خود تعهد می کند که از راه آنها برود؛ جامه ای مثل جامه آنها بپوشد؛ مرکبی همانند مرکب آنها سوار شود؛ آن چنان که آنها می خواهند، باشد؛ به کم راضی وقانع باشد؛ زمین را به یاری خدا، پر از عدل وداد کند، آن چنان که پر از جور وستم شده است؛ خدا را آن چنان که شایسته است بپرستد؛ برای خود دربان ونگهبان اختیار نکند و(415)...
١٩. اخلاق وتربیت مداری، رعایت حریم های خصوصی وعمومی در حیات مدنی
انسان در دین سالاری مهدوی، به نهایت تزکیه وبلوغ وتکامل اخلاقی می رسد، برخلاف لیبرال - دموکراسی که در مورد تربیت اخلاقی افراد دغدغه ندارد وآن را امری فردی ودخالت در حیطه خصوصی آنها می شمارد، الگوی توسعه اسلامی در سیره معصومان (علیهم السلام)، تلاش برای نیروسازی وتربیت وآماده سازی آنها بوده است. نگاه به سیره امام علی (علیه السلام) در این زمینه راه گشاست.
ایشان به عثمان بن حنیف، فرمان دار بصره، درباره ضرورت بینش دهی وتعلیم امت توسط امام می فرماید:
ألا وإنّ لکلّ مأموم إماما یقتدی به ویستضییء بنور علمه(416)؛
بدان هر پیروی، پیشوایی دارد وبه او اقتدا می کند واز نور علم وی منور وآگاه می شود.
ونیز فرمود:
وعلی الإمام أن یعلم أهل ولایته حدود الإسلام والإیمان(417)؛
بر امام است که به افراد تحت ولایت خویش اسلام وایمان را بیاموزد.
بر مبنای همین سیره علوی، امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، در آن حیات طیبه موعود، خود به تعلیم وتفسیر واقعیت های قرآن به مردم همت می گمارد وبواطن نامکشوف این مصحف شریف را برای آنها تشریح می کند. واضح است که برپایی این دانشگاه همگانی، نه تنها به معنای مداخله در زندگی خصوصی وآزادی استقلال اعتقادی مردم نیست، بلکه بالندگی وشکوفایی کلیت افراد واجتماع را سبب می شود.
علاوه بر این که در حیات طیبه مهدوی، هرگونه تجاوز نابه جا به حقوق عمومی وخصوصی مردم به شدت نفی می شود. برای نمونه، حکومت اسلامی در آن عصر، حتی با مشرف بودن خانه ها یا ریزش آب از ناودان ها به محیط عمومی ویا اشراف مسجد به خانه های مردم ویا ساخته شدن بخشی از بنا در راه های عمومی، برخورد خواهد کرد واین موارد هرچند با تخریب مسجد، برطرف می گردد. امام صادق (علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
هنگامی که قائم ما قیام کند، چهار مسجد را در کوفه منهدم می کند وهیچ مسجد مشرفی را نمی گذارد، جز این که کنگره واشراف آن را خراب می کند وبه حال ساده وبدون اشراف می گذارد. شاه راه ها را توسعه می دهد، هر گوشه ای از خانه ها را که واقع در راه عمومی است، اصلاح می کند وناودان ها را که مشرف به راه مردم است، برمی دارد. هر بدعتی را برطرف می سازد وهر سنتی را باقی می گذارد(418)...
٢٠. صلح طلبی ونفی سیاست امپریالیستی وجنگ افروزانه لیبرال - دموکراسی
با وجود شعارهای صلح طلبانه نظام های سرمایه داری لیبرال - دموکرات به رهبری امریکا، در جهان امروز هم چنان سلطه طلبی وجنگ افروزی منفعت محورانه این گونه کشورها، به ویژه با روی کرد تقابلی وسرکوب گرایانه در برابر بیداری ونهضت جهانی اسلام به چشم می آید. مداخله نظامی وحشیانه لیبرال - دموکراسی ایالات متحده در عراق وافغانستان وسعی در تحمیل نظامی طرح خاورمیانه جدید واعمال جنایات بی شمار در لبنان وفلسطین، باهم دستی رژیم غاصب صهیونیستی، از ارمغان های دموکراسی ولیبرالیسم برای بشر است.
باوجوداین، برپایی صلح جهانی از آرمان های متعالی وپیوسته بشر در طول تاریخ بوده وبراساس مبانی دینی، بستر صلح جهانی در سایه برپایی حکومت جهانی مهدوی تحقق می یابد. صلح عادلانه جهانی در حکومت مهدوی، با تکمیل عقلی ورشد علمی، تأمین می گردد. به بیان دیگر، زمینه اقامه قسط وعدل با بهره گیری کامل از عقل، فراهم می شود.
نکته بسیار مهم در مبحث حکومت عدالت محور وامنیت گستر مهدوی این است که حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) فاتح شهرهای شرک هستند وحتی تصویر ایشان در روایات وهنگام قیام گونه ای ترسیم شده که همواره شمشیر بر دوش دارند، اما واقعیت این است که قیام امام، نظامی ومیلیتاریستی ومتکی بر اجبار وسرکوب نیست(419). بنابراین، نباید امنیت وعدالتی کاذب ودر سایه شمشیر برقرار شود. قیام مصلحانه یاد شده، نهضتی ایمانی، اسلامی وانسانی برای رهانیدن بشر از زنجیرهای نفسانی وموانع وبندهای بی شماری است که طاغوت ها بر دست وپای انسان فعلی زده اند وتکامل وکمال بشری را راکد کرده یا به پس رفت وقهقرا کشانده اند.
هم چنین در دین سالاری مهدوی اختلاف ودرگیری بین ملل ودول متنوع وجود نخواهد داشت؛ زیرا اساس بسیاری از این درگیری ها، اجرا نشدن عدالت ووجود شکاف ها ومحرومیت های ناشی از استکبارورزی وزیاده خواهی ملل ودول زورمند است. با رفع واز بین بردن این استکبارورزی ها وکینه ها، عداوت جای خود را به محبت، سازش وهم زیستی مسالمت آمیز، با جهت گیری های معنوی وکمال خواهانه خواهد داد. این دولت طیبه، مورد رضایت اهل عالم قرار خواهد گرفت. بنابراین، برخلاف تصور فعلی وآن چه در جهان حاکم است، در امت واحده مهدوی، نه تنها شاهد درگیری ونزاع نخواهیم بود، بلکه میزبان جهانی سرشار از صلح وهم بستگی خواهیم بود که در عین پاره ای کثرت ها وتنوع ها، درواقع یک پارچه است ووحدت را در کثرت می توان مشاهده کرد.
نتیجه
در این فصل طی گفتارهایی چهارگانه، ابتدا مفهوم لیبرال - دموکراسی ومعایب آن بازکاوی شد. آن گاه با اعتقاد به این که انقلاب اسلامی ایران زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است، نوع نظام مردم سالاری دینی در ایران اسلامی وتمایزات آن نسبت به لیبرال - دموکراسی نمایان گشت. سپس وضعیت دین سالاری سپهری در حکومت جهانی مهدوی به گونه ای مقایسه ای با آن دو تشریح گردید ودرواقع، نوشتار حاضر با ماهیت شناسی الگوی لیبرال - دمو کراسی، واقعیت سراب گونه ومعضلات نظری وعملی آن را به صورت استدلالی تبیین کرد وبر نهایی بودن مقصد این مکتب وسامانه اداره اجتماع، برای رفع حرمان ها وآلام بشری خط بطلان کشید. در حقیقت، این فصل به روایی سنجی دو الگوی مدعی نجات وترقی بخشی بشری پرداخت واین ادعا را اثبات کرد که هم چنان الگو وآرمان نهایی جامعه فاضله بشری، در حیات طیبه حکومت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نهفته است وبشر باید با تحقق انتظاری فعال، در زمینه سازی وتحقق آن بکوشد.
هم چنین به طور اجمالی برتری الگوی دین سالاری سپهری مهدوی در مقابل الگوی لیبرال - دموکراسی با ذکر دلایل وپاره ای استنادات روایی بر مبنای شاخصه های ذیل تشریح گردید:
١. نمونه فرجامین، اکمل وبهینه تمام نظام های بشری؛
٢. خدامحوری وعینیت کامل دین وسیاست؛
٣. جهان گیری اسلام، محو شرک ونفی تساهل افراطی؛
۴. امام معصوم وانسان کامل در رأس حکومت؛
۵. پشت گرم ومؤید به رعب ونصرت الهی؛
۶. فراگیری سپهر آفرینش؛
٧. برخورداری از نهایی ترین حد مشروعیت (حقانیت، مقبولیت، قانونیت)؛
٨. غالبیت خواست الهی بر خواست ونظر اکثریت؛
٩. تفاوت ماهوی با لیبرال - دموکراسی در الهی دانستن مبانی عدالت؛
١٠. مساوات طلبی حقیقی؛
١١. امنیت، صلح ودوستی در سپهر انسانی، حیوانی وگیاهی؛
١٢. صفا وصمیمیت در تقابل با فرآیند «ذره ای شدن» اجتماعی؛
١٣. اوج تحقق جوامع مدنی وتعاملات سیاسی واجتماعی در فضای «فرا ابررسانه ای»؛
١۴. تکامل عقول بشری ومشارکت سیاسی عقلایی؛
١۵. تحول بنیادین در ماهیت وعمل کرد احزاب وامکان حذف تحزب؛
١۶. سیره گفتمانی واحتجاجی واقعی با ادیان واقلیت ها؛
١٧. نفی قومیت مداری ونژادپرستی واحترام به دیگر ملل واقوام؛
١٨. حفظ وارتقای کرامت انسانی وحقوق بشردوستانه؛
١٩. اخلاق وتربیت مداری، رعایت حریم های خصوصی وعمومی در حیات مدنی؛
٢٠. صلح طلبی ونفی سیاسی امپریالیستی وجنگ افروزانه لیبرال - دموکراسی.
بدین ترتیب وپس از اثبات بی اعتباری لیبرال - دموکراسی واستناد به شاخصه های برتر روایی، سرآمدی وبرتری آموزه طیبه مهدویت ودین سالاری سپهری مهدوی اثبات گردید.
١. قرآن مجید (ترجمه محمد مهدی فولادوند، چاپ اول: انتشارات دار القرآن الکریم، تهران ١۴١۵ قمری)
٢. نهج البلاغه، ترجمه وشرح سید علی نقی فیض الاسلام، [بی نا] تهران،١٣۵١ شمسی.
٣. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، مؤسسه انتشارات حضور، قم ١٣٨١ شمسی.
۴. مرتضی فرید تنکابنی (گردآورنده)، نهج الفصاحه، چاپ چهارم: نشر فرهنگ اسلامی، تهران ١٣٧۴ شمسی.
۵. آربلاستر، آنتونی، دموکراسی، ترجمه حسن مرتضوی، انتشارات آشتیان، تهران ١٣٨٢ شمسی.
۶. ابن خلدون، عبد الرحمن، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، جلد اول، چاپ پنجم: انتشارات علمی وفرهنگی، تهران ١٣۶۶ شمسی.
٧. ابن سینا، الاشارات والتنبیهات، جلد چهارم، انتشارات دفتر نشر کتاب، تهران ١٣۶٢ شمسی.
٨. ابن سینا، الشفاء والالهیات، به کوشش الاب قنواتی وسعید زاید، قاهره ١٩۶۴ میلادی.
٩. ابن منظور، لسان العرب، جلد دوازدهم، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت ١٩٨٨ میلادی.
١٠. ابو محمد بن شعبه الحرانی، تحف العقول، انتشارات مؤسسه النشر الاسلامی، قم ١٣۶٣ شمسی.
١١. اخوان کاظمی، بهرام، «آرمان های حکومت در نهج البلاغه»، نشریه حکومت اسلامی، شماره ١٧، پاییز ١٣٧٩.
١٢. اخوان کاظمی، بهرام، «دموکراسی وآزادی از دیدگاه امام خمینی»، نشریه دانشگاه آزاد اسلامی، شماره ٩ و١٠، تابستان وپاییز ١٣٧٨.
١٣. اصیل، حجت الله، آرمان شهر در اندیشه ایرانی، نشر نی، تهران ١٣٧١ شمسی.
١۴. الیاده، میرچا، فرهنگ ودین؛ برگزیده مقالات دایرة المعارف دین، هیأت مترجمان، زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی، انتشارات طرح نو، تهران ١٣٧۴ شمسی.
١۵. امیری، مجتبی، «پایان تاریخ وبحران اعتماد؛ بازشناسی اندیشه های فوکویاما»، نشریه اطلاعات سیاسی واقتصادی، شماره ٩٧ - ٩٨، مهر وآبان ١٣٧۴.
١۶. امین، سمیر، سرمایه داری در عصر جهانی شدن، ترجمه ناصر زرافشان، انتشارات آگاه، تهران ١٣٨٠ شمسی.
١٧. بشیریه، حسین، «اندیشه های لیبرال - دموکراتیک، لیبرالیسم کارل پوپر»، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ١٠١ - ١٠٢، بهمن واسفند ١٣٧۴.
١٨. بشیریه، حسین، «نسل قدیم لیبرال دموکرات های قرن بیستم»، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ٩٩ - ١٠٠، آذر ودی ١٣٧۴.
١٩. بشیریه، حسین، «تاریخ اندیشه ها وجنبش های قرن بیستم، اندیشه های لیبرال - دموکراتیک»، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره های ٩۵ - ٩۶، مرداد وشهریور ١٣٧۴.
٢٠. بشلر، ژان، ایدئولوژی چیست، ترجمه علی اسدی، شرکت سهامی انتشار، تهران ١٣٧٠ شمسی.
٢١. پازارگاد، بهاء الدین، تاریخ فلسفه سیاسی، جلد دوم، چاپ چهارم: انتشارات کتاب فروشی زوار، تهران ١٣۵٩ شمسی.
٢٢. پیران، پرویز، «نگاهی به تحولات پایان قرن بیستم»، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ١٠١ - ١٠٢، بهمن واسفند ١٣٧۴.
٢٣. تمیمی آمدی، عبد الواحد، شرح غرر الحکم ودرر الکلم، جلد چهارم، تصحیح میر جلال الدین حسینی ارموی، انتشارات دانشگاه تهران،١٣۶٠ شمسی.
٢۴. حبیبی، محمد حسن، کیس، الکساندر ودیگران، حقوق محیط زیست، انتشارات دانشگاه تهران، ١٣٧٩ شمسی.
٢۵. حکیمی، محمد، عصر زندگی، چاپ پنجم: انتشارات بوستان کتاب، قم ١٣٨١ شمسی.
٢۶. حکیمی، محمد، «جهانی سازی اسلامی، جهانی سازی غربی»، فصل نامه کتاب نقد، شماره ٢۴ و٢۵، پاییز وزمستان ١٣٨١.
٢٧. حیدری کاشانی، حسین، حکومت عدل گستر، چاپ سوم: دفتر انتشارات اسلامی، قم، [بی تا].
٢٨. دوبنوا، آلن، «دموکراسی، حاکمیت مردم وپلورالیسم»، ترجمه بزرگ نادرزاد، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ٧٣ - ٧۴، مهر وآبان ١٣٧٢.
٢٩. راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، انتشارات دار الفکر، بیروت ١٩٧٢ میلادی.
٣٠. رحیمیان، محمد حسین، جلوه های نور از غدیر تا ظهور، انتشارات دار الثقلین، قم ١٣٧٩ شمسی.
٣١. رشاد، علی اکبر، دموکراسی قدسی، انتشارات مؤسسه فرهنگی دانش واندیشه معاصر، تهران ١٣٧٩ شمسی.
٣٢. روحانی، محمود، المعجم الاحصایی لالفاظ القرآن الکریم، (فرهنگ آماری کلمات قرآن کریم)، جلد اول، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد ١٣۶٨ شمسی.
٣٣. سعادت پرور، علی، ظهور نور، (ترجمه کتاب الشموس المضیئه)، ترجمه محمد جواد وزیری فرد، چاپ دوم: انتشارات احیاء کتاب، تهران ١٣٨٠ شمسی.
٣۴. شریعت زاده خراسانی، محمود، حکومت جهانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از دیدگاه قرآن وعترت، انتشارات مؤسسه فرهنگی انصار الحسین، تهران ١٣٧١ شمسی.
٣۵. شولت، جان آرت، نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانی شدن، ترجمه مسعود کرباسیان، انتشارات علمی وفرهنگی، تهران ١٣٨٢ شمسی.
٣۶. صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الأثر، انتشارات مکتبه داوری، قم، [بی تا].
٣٧. صدر، محمد، تاریخ ما بعد الظهور، انتشارات دار التعارف للمطبوعات، بیروت ١۴١٢ قمری.
٣٨. صدرا، علی رضا، «آسیب شناسی جهانی شدن وجهانی سازی با مدل جهانی گرایی مهدویت»، فصل نامه قبسات، سال نهم، پاییز ١٣٨٣.
٣٩. طاهری، حبیب الله، «عصر ظهور یا مدینه فاضله موعود در اسلام»، فصل نامه انتظار، شماره ٢.
۴٠. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، جلد پانزدهم، چاپ پنجم: دفتر انتشارات اسلامی، قم ١٣٧۴ شمسی.
۴١. طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، مجمع البیان، جلد دهم، انتشارات دار المعرفه، [بی جا]، [بی تا].
۴٢. طوسی، خواجه نصیر الدین، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینویی وعلی رضا حیدری، چاپ پنجم: انتشارات خوارزمی، تهران ١٣٧٣ شمسی.
۴٣. طوسی، خواجه نظام الملک، سیاست نامه، تصحیح عباس اقبال، جلد دوم، انتشارات اساطیر، تهران ١٣۶٩ شمسی.
۴۴. العاملی، یاسین عیسی، الاصطلاحات الفقهیه فی الرسائل العلمیه، انتشارات دار البلاغه، بیروت ١۴١٣ قمری.
۴۵. عنایت، حمید، بنیاد فلسفه سیاسی در غرب، چاپ سوم: انتشارات دانشگاه تهران،١٣۵١ شمسی.
۴۶. غریب آبادی، کاظم ودیگران، «جهانی شدن وتحول در مؤلفه های سیاست خارجی»، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ١٩٣ - ١٩۴، مهر وآبان ١٣٨٢.
۴٧. غنی نژاد، موسی، «ظهور اندیشه آزادی وپیوند آن با اقتصاد سیاسی»، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ٨٩ - ٩٠، بهمن واسفند ١٣٧٣.
۴٨. فارابی، ابو نصر محمد، اندیشه های اهل مدینه فاضله، شرح وترجمه سید جعفر سجادی، چاپ دوم: انتشارات طهوری، تهران ١٣۶١ شمسی.
۴٩. فارابی، ابو نصر محمد، فصول المدنی، تحقیق م. دنلوپ، انتشارات کمبریج،١٩۶١ میلادی.
۵٠. فوکلیه، پل، فلسفه عمومی یا ما بعد الطبیعه، ترجمه یحیی مهدوی، چاپ دوم: انتشارات دانشگاه تهران،١٣۶٢ شمسی.
۵١. قراگوزلو، محمد، «جهانی شدن»، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ١٧٧ - ١٧٨، خرداد وتیر ١٣٨١.
۵٢. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از ولادت تا ظهور، ترجمه وتحقیق علی کرمی وسید محمد حسینی، انتشارات دفتر نشر الهادی، قم ١٣٧۶ شمسی.
۵٣. قطب، محمد، مسلمانان ومسئله جهانی شدن، ترجمه زاهد اویسی، شرکت چاپ ونشر بین الملل، تهران ١٣٨١ شمسی.
۵۴. کلنر، داگلاس، «نظریه انتقادی جهانی شدن» ترجمه حسین شریفی رهنانی، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ١٧٩ - ١٨٠، مرداد وشهریور ١٣٨١.
۵۵. کورانی، علی، عصر ظهور، ترجمه عباس جلالی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، تهران ١٣۶٩ شمسی.
۵۶. کوهن، کارل، دموکراسی، ترجمه فریبرز مجیدی، چاپ اول، انتشارات خوارزمی، تهران ١٣٧٣ شمسی.
۵٧. ربانی گلپایگانی، علی، ریشه ها ونشانه های سکولاریسم، چاپ دوم: انتشارات مؤسسه دانش واندیشه معاصر، تهران ١٣٨١ شمسی.
۵٨. لاتوش، سرژ، جهانی شدن؛ غربی سازی جهان، ترجمه فرهاد مشتاق صنعت، انتشارات سمت، تهران ١٣٨١ شمسی.
۵٩. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، جلد ١١٠، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، قم، [بی تا].
۶٠. مجلسی، محمد باقر، مهدی موعود، (ترجمه جلد سیزدهم بحار الأنوار)، ترجمه علی دوانی، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، تهران ١٣۶٨ شمسی.
۶١. مجلسی، محمد باقر، مهدی موعود، (ترجمه جلد سیزدهم بحار الأنوار)، ترجمه حسن بن محمد ولی ارومیه ای، چاپ پنجم: انتشارات مسجد جمکران، قم ١٣٨٢ شمسی.
۶٢. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، جلد اول، انتشارات مکتبة الاعلام الاسلامی، قم ١٣۶٢ شمسی.
۶٣. مردانی گیوی، اسماعیل، «جهانی شدن نظریه ها وروی کردها»، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ١۶٧ - ١۶٨، مرداد وشهریور ١٣٨٠.
۶۴. مرقاطی، سید طاها، جهان شمولی اسلام وجهانی سازی (مجموعه مقالات)، جلد دوم، انتشارات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران ١٣٨٢ شمسی.
۶۵. معرفت، محمد هادی، «جهانی شدن، زمینه جهانی سازی یا در انتظار یوم موعود»، فصل نامه قبسات، پاییز ١٣٨٣.
۶۶. مکارم، محمد حسن، مدینه فاضله در متون اسلامی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ١٣٧٧ شمسی.
۶٧. موسوی، سید فضل الله، حقوق بین الملل محیط زیست وتحقیقی از دانشگاه هاروارد (ترجمه)، نشر میزان، تهران ١٣٨٠ شمسی.
۶٨. مهدوی کنی، محمد رضا، «مردم سالاری دینی یا دین سالاری مردمی؟»، نشریه پیام صادق، شماره ۴۴، آذر ودی ١٣٨١.
۶٩. مهدی پور، علی اکبر، «بررسی چند حدیث شبهه ناک درباره عدالت آفتاب عالم تاب»، فصل نامه انتظار، شماره ١۴، زمستان ١٣٨٣.
٧٠. نقیب زاده، احمد، «واکنش های سیاسی ونشانه های انحطاط دموکراسی در ایتالیا»، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ٨١ - ٨٢، خرداد وتیر ١٣٧٣.
٧١. وینسنت، اندرو، نظریه های دولت، ترجمه حسین بشریه، نشر نی، تهران ١٣٧١ شمسی.
٧٢. هال، گس ودیگران، روندهای اخیر جهانی شدن وآلترناتیوهای واقعی آن، ترجمه هما احمدزاده واحمد جوهریان، انتشارات پژوهنده، تهران ١٣٨١ شمسی.
٧٣. هلد، دیوید، مدل های دموکراسی، ترجمه عباس مخبر، انتشارات روشن گران، تهران ١٣۶٩ شمسی.
پاورقی:
-----------------
(1) ژان بشلر، ایدئولوژی چیست، ترجمه علی اسدی، ص۶١-٩٩.
(2) حقوق بشر به زبان انگلیسی «sthgiR namuH» وبه فرانسه «emmoh'L ed siorD» وبه عربی «حقوق الانسان» نامیده می شود.
(3) نک: حقوق بشر در اسلام واعلامیه جهانی حقوق بشر، ص٣٧٨.
(4) نک: اعلامیه های حقوق بشر، ص٢(مقدمه).
(5) نک: آزادی های عمومی وحقوق بشر، ص٢٢٩ - ٢٣٠.
(6) برای مشاهده متن کامل اعلامیه جهانی حقوق بشر، نک: اعلامیه های حقوق بشر، ص١٢ - ١٧. هم چنین برای بررسی تحلیلی این اعلامیه نک: آزادی های عمومی وحقوق بشر، ص٢٢٩ - ٢٣٢ وحقوق بشر در اسلام واعلامیه جهانی حقوق بشر، ص٣٧٩ - ٣٨١.
(7) حقوق بشر، ص۵(مقدمه مترجم).
(8) آزادی های عمومی وحقوق بشر، ص٢٣٢.
(9) همان، ص٢٣٣.
(10) برای ملاحظه اعلامیه اسلامی حقوق بشر نک: اعلامیه های حقوق بشر، ص۴ - ١٠.
(11) میزان الحکمه، ج٨، ص٣۶٣.
(12) «بی گمان پروردگارم بی نیاز وکریم است». (سوره نمل، آیه ۴٠)
(13) «واز هر نوع [گیاه] نیکو در آن رویانیدیم». (سوره لقمان، آیه ١٠)
(14) نک: معجم مفردات الفاظ القرآن، باب الکرم، ص۴۴۵ - ۴۴۶.
(15) سوره دخان، آیه ١٧.
(16) سوره حج، آیه ۵٠.
(17) سوره حدید، آیه ١١.
(18) سوره نمل، آیه ٢٩.
(19) سوره انفطار، آیه ۶.
(20) سوره لقمان، آیه ١٠.
(21) سوره دخان، آیه ٢۶.
(22) سوره مؤمنون، آیه ١۶.
(23) سوره یوسف، آیه ٣١.
(24) سوره اسراء، آیه ٢٣.
(25) سوره دخان، آیه ۴٩.
(26) سوره واقعه، آیه ٧٧.
(27) سوره نساء، آیه ۴.
(28) «در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست». (سوره حجرات، آیه ١٣)
(29) «وچون بر لغو بگذرند با بزرگواری می گذرند». (سوره فرقان، آیه ٧٢)
(30) سوره انفطار، آیه ١١.
(31) «در صحیفه هایی ارجمند،... به دست فرشتگانی، ارجمند ونیکوکار». (سوره عبس، آیه ١۶)
(32) نک: «فضیلت از یاد رفته»، ص۴ و۵.
(33) نک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج١٣، ص١٨.
(34) «وبه مؤمنان همواره مهربان است». (سوره احزاب، آیه ۴٣)
(35) «[خداوند] نسبت به آنان مهربان ورحیم است». (سوره توبه، آیه ١١٧)
(36) نک: همان، ص١٩.
(37) برای نمونه نک: چکیده مقالات همایش بین المللی امام خمینی (رحمه الله) وقلمرو دین (کرامت انسان).
(38) سوره بقره، آیه ٣٠.
(39) سوره بقره، آیه ٣۴.
(40) سوره ابراهیم، آیه ٣٢.
(41) سوره بقره، آیه ٢٩.
(42) آیه ٧٠.
(43) سوره حجرات، آیه ١٣.
(44) «حقوق بشر در اسلام واعلامیه جهانی حقوق بشر»، ص٣٨٢ - ٣٨٣.
(45) میزان الحکمة، ج٨، ص٣۶۶.
(46) همان، ص٣٧۴.
(47) همان، ص٣۶٣.
(48) همان.
(49) همان.
(50) همان.
(51) همان.
(52) همان، ص٣۶۵.
(53) همان، ص٣۶٢.
(54) همان،٣۶۶.
(55) همان، ص٣۶٢.
(56) «ثلاثة تدلّ علی کرم المرء: حسن الخلق وکظم الغیض وغضّ الطرف». (همان)
(57) همان، ص٣۶۶.
(58) نک: نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ١٣٨، ص١٩٠.
(59) محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵٢، باب ٢۵، ص٢۶۶، روایت ١۵۴.
(60) مهدی موعود (ترجمه جلد سیزدهم بحار الأنوار)، ترجمه علی دوانی، ص٣۴١.
(61) میزان الحکمه، ص٣٧٣.
(62) همان.
(63) کمال الدین وتمام النعمه، ج٢، ص۴١١.
(64) وسائل الشیعه، ج٣، ص٣۴٨.
(65) اصول کافی، ج١، ص٢٢۵.
(66) تاریخ عصر غیبت، ص۴٣٧ و۴٣٩. (به نقل از: الزام الناصب، ص٩ و١٠)
(67) «قال الرضا (علیه السلام): یکون أشدّ الناس تواضعا لله (عزَّ وجلَّ)». (نک: همان، ص۴٣۶)
(68) «قال الرضا (علیه السلام): الجحجاح المجاهد المجتهد». (نک: همان، به نقل از: جمال الاسبوع، ص۴١٠)
(69) بحار الأنوار، ج٨۶، ص٨١.
(70) مهدی موعود، ص٣۴٢.
(71) ﴿هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی ودِینِ اَلْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کلِّهِ ولَوْ کرِهَ اَلْمُشْرِکونَ﴾؛ «اوست کسی که فرستاده خود را با هدایت وآیین درست روانه کرد، تا آن را بر هرچه دین است فائق گرداند، هر چند مشرکان را ناخوش آید». (سوره صف، آیه ٩ وسوره توبه، آیه ٣٣ وسوره فتح، آیه ٢٨)
(72) سوره انفال، آیه ٢۴.
(73) بحار الأنوار، ج۵١، ص۵۵.
(74) نهج البلاغه، خطبه ١٣٨، ص١٩٠.
(75) لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص۵٩٣.
(76) «قال الباقر (علیه السلام): المهدی وأصحابه... یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر». (نک: الغیبه، ص٢۴٢، روایت ٢۶)
(77) «قال النبی (صلّی الله علیه وآله وسلّم):... لیصلح الامّة بعد فسادها». (بحار الأنوار، ج۵١، ص٨٣)
(78) «قال الباقر (علیه السلام):... ولا یترک بدعة إلاّ أزالها ولا سنّة إلاّ أقامها». (همان، ج۵٨، روایت یازدهم)
(79) ﴿فَإِنَّک مِنَ اَلْمُنْظَرِینَ* إِلی یوْمِ اَلْوَقْتِ اَلْمَعْلُومِ﴾. (سوره حجر، آیه های ٣٧ و٣٨ وسوره ص، آیه ٨١)
(80) مهدی موعود، ص١١٣۵ - ١١٣۶.
(81) برای نمونه نک: صحیفة المهدی، صحیفه مهدیه.
(82) مصباح الکفعمی، ص٢٨١.
(83) منتخب الأثر، ص۶١١.
(84) بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣٠٨.
(85) همان، ج۵٣، ص٧.
(86) منتخب الأثر، ص۴۶٩.
(87) همان.
(88) قال الصادق (علیه السلام): «یفرق المهدی أصحابه فی جمیع البلدان ویأمرهم بالعدل والإحسان ویجعلهم حکاما فی الأقالیم ویأمرهم بعمران المدن». (نک: تاریخ عصر غیبت، ص۴٨٣. به نقل از: الامام المهدی، ص٢٧١)
(89) قال الصادق (علیه السلام): «المهدی سمح بالمال، شدید علی العمّال، رحیم بالمساکین». (همان، به نقل از: الملاحم والفتن، ص١٣٧)
(90) امام مهدی از ولادت تا ظهور، ص٧۵٠ - ٧۵١. (به نقل از: عقد الدرر، باب ٧، ص١۴۴)؛ منتخب الأثر، ص۴٧٣.
(91) همان، ص۶٧١ - ۶٧٢. (به نقل از: تفسیر عیاشی، ج١، ص۶۶؛ معجم احادیث الامام المهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ص٢٢)
(92) قال النبی (صلّی الله علیه وآله وسلّم): «تأوی إلیه امّته کما تأوی النحل إلی یعسوبها یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا، حتّی یکون الناس علی مثل أمرهم الأوّل لا یوقظ نائما ولا یهریق دما». (منتخب الأثر، ص۴٧٨)
(93) قال النبی (صلّی الله علیه وآله وسلّم): «فیفرح به أهل السماء وأهل الأرض والطیر والوحوش والحیتان فی البحر». (همان، ص۴٧٣)
(94) بحار الأنوار، ج۵١، ص٨١، روایت پانزدهم.
(95) «أما والله لیدخلنّ علیهم عدله جوف بیوتهم، کما یدخل الحرّ والقرّ». (همان، ج۵٢، ص٣۶٢)
(96) همان، ج۵١، ص٢٩.
(97) قال الباقر (علیه السلام): یقضی بقضاء داود وسلیمان لا یسأل بینة؛ «مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) براساس داوری های حضرت داوود وسلیمان داوری می کند ومطالبه گواه ودلیل نمی کند». (تاریخ عصر غیبت، ص۴۴۶)
(98) بحار الأنوار، ج١٠، ص١١٠.
(99) مهدی موعود (ترجمه جلد سیزدهم بحار الأنوار)، ترجمه حسین بن محمد ارومیه ای، ج٢، ص٢٢٧. (به نقل از: تفسیر عیاشی، ج١، ص١٨٣، روایت ٨١)
(100) «یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا، یرضی بخلافته أهل السموات وأهل الأرض والطیر فی الجوّ...» (بحار الأنوار، ج۵١، باب ٨، ص٩١؛ همان، باب ١٧، ص٩۵)
(101) برای رؤیت روایت مربوطه نک: مهدی موعود، ج٢، ص٢٢٨ - ٢٢٩.
(102) قال الباقر (علیه السلام): «... ویحکم بین أهل التوراة بالتوراة وبین أهل الإنجیل بالإنجیل وبین أهل الزبور بالزبور وبین أهل القرآن بالقرآن». (نعمانی، الغیبه، ص١٢۵)
(103) برای اطلاع بیشتر نک: «اهل کتاب ودولت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)» (قسمت اول)، فصل نامه انتظار موعود، ش ١١ و١٢، بهار وتابستان ١٣٨٣؛ همان (قسمت دوم)، ش ١۵، بهار ١٣٨۴.
(104) بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣٣۶؛ منتخب الأثر، ص۴٨٢. گفتنی است که در برخی کتب روایی (کمال الدین، ج٢، ص۶٧۵؛ بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣٣٨؛ اصول کافی، ج١، ص٢۵) به جای «أخلاقهم»، «أحلامهم» آورده شده است، یعنی حضرت قائم آرمان ها، آرزوها وفرزانگی آنان را به تمامیت می رساند.
(105) بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣٣۶.
(106) «... تؤتون الحکمة فی زمانه حتّی إنّ المرئة لتقضی فی بیتها بکتاب الله تعالی وسنة رسول الله». (همان، ج۵٢، ص٣۵٢)
(107) همان، ج۵١، ص٨٨.
(108) مهدی موعود، ترجمه دوانی، ص١١٨١.
(109) قال الصادق (علیه السلام): «ویذهب الربا». (منتخب الأثر، ص۴٧۴)
(110) «ویقسم المال ولا یعدّه». (تاریخ عصر غیبت، ص۴٣٢، به نقل از: صحیح مسلم بشرح النووی، ج١٨، ص٣٩)
(111) «وتخرج له الکنوز ولا یبقی فی الأرض خراب إلاّ یعمره». (منتخب الأثر، ص۴٨٢)
(112) مهدی موعود، ترجمه ارومیه ای، ج٢، ص٢٢٢. (به نقل از: شیخ مفید، الارشاد، ص٣۶٣)
(113) بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣۶۴.
(114) میزان الحکمه، ج١، ص٢٩٣. (به نقل از: مشکوة الأنوار، ص٨٠)
(115) نک: بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣٩١.
(116) مهدی موعود، ج٢، ص٢٢٠.
(117) مهدی موعود، ترجمه دوانی، ص١١٢١.
(118) ظهور حضرت مهدی، ص٣٢۵. (به نقل از: شیخ مفید، الإرشاد، ص٧۶۵)؛ بشارة الاسلام، ص٢۵٨؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص٢٨٣؛ بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣٣٩.
(119) (justice, securit).
(120) هم چنان که درباره سرنوشت این شیعیان در دعای ندبه چنین آمده است: «فقتل من قتل وسبی من سبی واقصی من اقصی...؛ تا آن که به ظلم ستم کاران امت، گروهی کشته وجمعی اسیر وفرقه ای دور از وطن شدند».
(121) نک: نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ١٣٨.
(122) همان، ص١٩٠.
(123) «سئل عن النبی (صلّی الله علیه وآله وسلّم) متی یقوم قائمکم، قال (صلّی الله علیه وآله وسلّم) إذا صارت الدنیا هرجا ومرجا». (بحار الأنوار، ج٣۶، باب ۴١، ص٣٢٢، روایت ١٧۶)
(124) همان، ج۵٢، باب ٢۵، ص٢۶۶، روایت ١۵۴.
(125) عن محمد بن مسلم قال، سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: «"إنّ لقیام القائم علامات تکون من الله (عزَّ وجلَّ) للمؤمنین"قلت: "وما هی جعلنی الله فداک؟ "قال: "ذلک قوله (عزَّ وجلَّ) ولَنَبْلُوَنَّکمْ - یعنی المؤمنین قبل خروج القائم - بِشَیءٍ مِنَ اَلْخَوْفِ واَلْجُوعِ ونَقْصٍ مِنَ اَلْأَمْوالِ واَلْأَنْفُسِ واَلثَّمَراتِ وبَشِّرِ اَلصّابِرِینَ"»؛ (میزان الحکمه، ج١، ص٢٩٠ - ٢٩١، روایت ١٢٢٨. (به نقل از: تفسیر نور الثقلین، ج١، ص٣١۴))
(126) ed etisrevinu ed noitide,٠٧٩١,۴١ - ٢١. p,dee,nosiar TE ecitsuJ,namlereP miahcC: eeS. sellexurB
(127) این تعریف از عدالت، در تمام آثار دانش مندان اسلامی آمده است. برای نمونه نک: اندیشه های اهل مدینه فاضله، ص٢۵٨.
(128) نک: سیاست نامه، ج٢، ص۵٧ و٩٨.
(129) نک: همان، ص٣.
(130) نک: مقدمه ابن خلدون، ج١، ص٧١ - ٧٢ و۵٣٧ - ۵۴٣؛ همان، ج٢، ص٧١١ - ٧١۶.
(131) نک: فصول المدنی، فصل ۵٨، ص١۴١ - ١۴٢؛ هم چنین نک: اخلاق ناصری، ص٣٠١ - ٣٠٨.
(132) نک: همان، ص١٣۶.
(133) نک: نهج البلاغه، ترجمه وشرح فیض الاسلام، کلمات قصار، ش ٢٢٣، ص١١٨٨.
(134) نک: الاشارات والتنبیهات، ج۴، ص۶١؛ هم چنین نک: الشفاء والالهیات، ص۴۴١.
(135) نک: نهج البلاغه، حکمت ٢٣۵، ص١٧١.
(136) نک: الاصطلاحات الفقهیة فی الرسائل العلمیة، ص١٣٩.
(137) سوره کهف، آیه ٣٣.
(138) ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وأَنْزَلْنا مَعَهُمُ اَلْکتابَ واَلْمِیزانَ لِیقُومَ اَلنّاسُ بِالْقِسْطِ﴾؛ «به راستی [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم وبا آنها کتاب وترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند». (سوره حدید، آیه ٢۵)
(139) نک: سوره شوری، آیه ١۵؛ سوره مائده، آیه ٨؛ سوره نساء، آیه ۵٨؛ سوره نحل، آیه ٩٠.
(140) اصلی ترین مترادف های قرآنی واژه عدل که در قرآن آمده اند وبا آن ارتباط معنایی دارند، عبارتند از: قسط، قصد، استقامت، وسط، نصیب، حصّه، میزان وغیره. هم چنین جور - متضاد کلمه عدل - که خود نیز مترادف ظلم به شمار می آید، کم تر در قرآن آمده است. البته کلمه ظلم ومشتقات آن به صورتی بسیار گسترده در این کتاب آسمانی وجود دارد.
(141) ۶٢ مورد از مشتقات کلمه «أمن» در قرآن بدین شرح است: آمن - آمن - آمنا - آمنّا - آمنت - آمنت - آمنة - آمنتم - آمنکم - آمنهم - آمنو - آمنو - آمنون - آمنین - أوتمن - الأمانات - أماناتکم - أماناتهم - الأمانة - أمانته - أمن - الأمن - أمنا - أمنة - أمنتکم - أمنتم - أمنو - أمین - الإیمان - إیمانا - إیمان - إیمانکم - إیمانه - إیمانها - إیمانهم - بإیمانهنّ - تؤمن - تأمنّا - لتؤمننّ - تأمنه - تؤمنوا - تؤمنونّ - مؤمن - مؤمنا - مؤمنات - مؤمنة - مأمنه - مؤمنون - مؤمنین - مؤمنین - مأمون - نؤمن - لنؤمننّ - یأمن - یؤمن - یؤمنّ - لیؤمننّ - لیؤمننّ - یأمنوا - یؤمنوا - یأمنوکم - یؤمنون؛ هم چنین کلمه هایی با بار معنایی مشابه امنیت، مانند «سکینة» و«سکینته» سه بار، «سلام»٣٣ بار، و«سلاما» نه بار در قرآن به کار رفته است.
(142) برای اطلاع نک: المعجم الاحصایی لالفاظ القرآن الکریم (فرهنگ آماری کلمات قرآن کریم)، ج١، ص٣٧٢ - ٣٧٣. کلمه «الأمن» در مجموع سه بار، دوبار آن در سوره مکی انعام، آیات ٨١ و٨٢ ویک بار آن در سوره مدنی نساء آیه ٨٣ به کار رفته، کلمه «أمنا» دوبار یکی در سوره مدنی بقره، آیه ١٢۵ ودیگری در سوره مدنی نور، آیه ۵۵ استفاده شده وهم چنین واژه «أمنة» دوبار در سوره های مدنی آل عمران، آیه ١۵۴ وانفال، آیه ١١ کاربرد داشته است.
(143) سوره نور، آیه ۵۵.
(144) تفسیر المیزان، ج١۵، ص٢٠٩.
(145) «ویاد کن هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا، این شهر را ایمن گردان». (سوره ابراهیم، آیه ٣۵)
(146) «وچون خانه [کعبه] را محل اجتماع و[جای] امنی قرار دادیم». (سوره بقره، آیه ١٢۵)
(147) ﴿فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هذَا اَلْبَیتِ* اَلَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾؛ «پس باید خداوند این خانه را بپرستید. همان [خدایی] که در گرسنگی غذایشان داد واز بیم [دشمن] آسوده خاطرشان کرد». (سوره قریش، آیه ٣ و۴)
(148) ﴿وهذَا اَلْبَلَدِ اَلْأَمِینِ* لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾؛ «واین شهر امن وامان. [که] به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آوردیم». (سوره تین، آیه ٣ و۴)
(149) «آیا ندیده اند که ما [برای آنان] حرمی امن قرار دادیم». (سوره عنکبوت، آیه ۶٧)
(150) همان، ج٢٠، ص۵٣٩.
(151) «وخدا شهری را مثال زده است که امن وامان بود [و]روزیش از هر سو فراوان می رسید». (سوره نحل، آیه ١١٢)
(152) «واگر مردم شهرها ایمان آورده وبه تقوا گراییده بودند، قطعا برکاتی از آسمان وزمین برایشان می گشودیم». (سوره اعراف، آیه ٩۶)
(153) همان، ج٨، ص٢۵٢.
(154) «ونعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن گاه که دشمنان [یک دیگر] بودید. پس میان دل های شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید وبر کنار پرت گاه آتش بودید که شما را از آن رهانید». (سوره آل عمران، آیه ١٠٣)
(155) همان، ج۵، ص٣٧۶.
(156) سوره تکاثر، آیه ٨.
(157) امام باقر وامام صادق (علیهما السلام) در تفسیر این آیه فرموده اند: «امنیت یکی از نعمت های بزرگ خداوندی است ودر برابر این موهبت بزرگ، انسان ها در روز قیامت مورد سؤال قرار خواهند گرفت وباید پاسخ دهند: "ثم لتسئلن عن النعیم، قیل هو الأمان. "» (نک: همان، ج٢٠، ص۶٠٧؛ طبرسی، مجمع البیان، ج١٠، ص۵٣٨؛ هم چنین نک: بحار الأنوار، ج٧٨، ص١٧٢، روایت هشتم)
(158) بحار الأنوار، ج١٠، ص٢١٠.
(159) همان، ج٧، ص۴۶۵.
(160) همان.
(161) همان، ج١١، ص۴٧۵.
(162) سوره حجر، آیه ۴۵.
(163) سوره یوسف، آیه ٩٩.
(164) نک: تفسیر نمونه، ج١٠، ص٨۴.
(165) سوره انعام، آیه ٨١.
(166) نهج الفصاحه، ص۵٩.
(167) همان.
(168) بحار الأنوار، ج٧٨، ص١٧١، روایت یکم.
(169) تحف العقول، ص٣٣۴.
(170) شرح غرر الحکم ودرر الکلم، ج۴، ص١٠٠.
(171) همان، ج۶، ص۴٣۵.
(172) «العدل فوز وکرامة»، «الإنصاف أفضل الفضائل». (بقا وزوال در کلمات سیاسی امیر مؤمنان (علیه السلام)، ص٩٧)؛ «العدل أفضل سجیة». (همان، ص١٠٠)؛ «الإنصاف أفضل الشیم». (همان، ص٩٧)؛ «أسنی المواهب العدل». (همان، ص١١٢)
(173) «العدل فضیلة السلطان»، «العدل جنّة الدول»، «العدل یصلح الرعیة»، «العدل مألوف»، «اعدل تحکم»، «العدل نظام الأمر»، «بالعدل تتضاعف البرکات»، «العدل حیاة»، «العدل حیاة الأحکام»، «ملاک السیاسة العدل»، «العدل أقوی أساس» و«العدل أساس به قوام العالم» (میزان الحکمه، باب العدل، ص٧٨ - ٩٠)
(174) نهج البلاغه، نامه ۵٣، ص٩٨٨.
(175) «من عدل تمکن» (شرح غرر الحکم، ج۵، ص٢٧۵)؛ «من عدل عظّم قدره» (همان، ص١٩٣)؛ «من عدل فی سلطانه استغنی من أعوانه» (همان، ص٣۴٣)؛ «من کثّر عدله حمدت أیامه» (همان، ص٢٩٠)؛ «من عدل فی سلطانه وبذل إحسانه أعلی الله شأنه وأعزّ أعوانه» (همان، ص٣٩۶)
(176) «لن تحصّن الدول بمثل استعمال العدل فیها» (همان، ص٧٠)؛ «من عمل بالعدل حصّن الله ملکه ومن عمل بالجور عجّل الله هلکه» (همان، ص٣۵۵)؛ «العدل جنّة الدول» (همان، ج٢، ص۶٢)؛ «إعدل تدم لک القدرة» (همان، ص١٧٨)
(177) «العدل قوام البریة» (زوال وبقا در کلمات سیاسی امیر مؤمنان (علیه السلام)، ص٩٩)؛ «حسن العدل نظام البریة» (همان، ص١٣٨)؛ «عدل الساعة حیوة الرعیة وصلاح البریة» (همان، ص١٧۵)؛ «العدل یستدیم المحبّة» (همان، ص١٠٠)؛ «الإنصاف یرفع الخلاف ویوجب الائتلاف» (همان، ص١٠١)؛ «بالعدل تصلح الرعیة» (شرح غرر الحکم، ج١، ص٣۵۴)
(178) «ما عمّرت البلدان به مثل العدل» (زوال وبقا در کلمات سیاسی امیر مؤمنان (علیه السلام)، ص١٩٣)
(179) نهج البلاغه، حکمت ۴۶٨، ص١٣٠۴.
(180) نک: «اجرای عدالت، مهم ترین عامل بقای نظام»، روزنامه جمهوری اسلامی، ش ٣٠٨٢،٢٣ دی ١٣۶٨.
(181) همان.
(182) نهج البلاغه، حکمت ٣۴٢، ص١٢۵١.
(183) همان، خطبه ٢٠٧، ص۶٨١.
(184) «وأمّا وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیبها عن الأبصار السحاب» (بحار الأنوار، ج۵٢، ص٩٢)
(185) همان، ج٧٨، باب ٣٠، ص٣٨٠، روایت یکم.
(186) قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم): «وأهل بیتی أمان لأهل الأرض» (همان، ج٢٣، باب ١، ص٣٧، روایت ۶۴)
(187) همان، ج٢٣، باب ١، ص۵، روایت دهم.
(188) همان، ج١٠، ص١٠۴؛ تحف العقول، ص١١٠. (در نسخه تحف العقول حدیث این گونه روایت شده که این زن زنبیل را بر روی سرش قرار داده است.)
(189) بحار الأنوار، ج۵١، ص٨٢، روایت ٢۵.
(190) همان، ص٨۴، روایت ٣۵.
(191) قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم): «المهدی من ولدی... یستخرج الکنوز ویفتح مدائن الشرک». (همان، باب ١٨، ص٩۶)
(192) همان، ج٢٧، باب ۴، ص٩٠، روایت ٢۴.
(193) «وهر که در آسمان ها وزمین است خواه وناخواه سر به فرمان او نهاده است وبه سوی او بازگردانیده می شوند». (سوره آل عمران، آیه ٨٣)
(194) «إذا قام القائم لا یبقی أرض إلاّ نودی فیها بشهادة أن لا إله إلاّ الله وأنّ محمدا رسول الله». (میزان الحکمه، ج١، ص٢٩۴، روایت ١٢۴٧. (به نقل از: تفسیر نور الثقلین، ج١، ص٣۶٢))
(195) همان، ج١، ص٢٩٣، روایت ١٢۴٠. (به نقل از: مشکوة الأنوار، ص٨٠)
(196) قال ابو عبد الله (علیه السلام): «إذا قام قائم آل محمد (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، حکم بین الناس بحکم داود لا یحتاج إلی بینة یلهمه الله تعالی فیحکم بعلمه». (بحار الأنوار، ج١۴، باب ١، ص١۴، روایت ٢٣) قال ابو جعفر (علیه السلام): «إنّه إذا قام قائم آل محمد حکم بحکم داود وسلیمان لا یسأل الناس بینة». (همان، ج٢٣، باب ۴، ص٨۵، روایت ٢٨)
(197) همان، ج۵٢، باب ٢٧، ص٣۵٠، روایت ١٠٣؛ هم چنین نک: همان، ج۵١، ص٨١، روایت پانزدهم.
(198) همان.
(199) همان، باب ٨، ص٩١؛ همان، باب ١٧، ص٩۵.
(200) همان، ج۵٢، باب ٢٧، ص٣١٠، روایت چهارم.
(201) Globali, noita.
(202) خوش بختانه کتب ومقالات بی شماری حتی به زبان فارسی درباره پدیده جهانی شدن نوشته شده است. برای نمونه نک: روندهای اخیر جهانی شدن وآلترناتیوهای واقعی آن، سرمایه داری در عصر جهانی شدن، جهانی شدن غربی سازی جهان، نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانی شدن.
(203) نک: «جهانی شدن نظریه ها وروی کردها»، ص٣٢.
(204) نک: «آسیب شناسی جهانی شدن وجهانی سازی با مدل جهانی گرایی مهدویت»، ص١۶٠.
(205) نک: همان، ص١۶٢.
(206) نک: «جهانی شدن وتحول در مؤلفه های سیاست خارجی»، ص٢٣ - ٢۴.
(207) نک: «نظریه انتقادی جهانی شدن» ص١٢٨ - ١٢٩.
(208) نک: «جهانی شدن»، ص٨٠.
(209) نک: «جهانی شدن وتحول در مؤلفه های سیاست خارجی».
(210) نک: همان.
(211) نک: همان.
(212) نک: «جهانی شدن»، ص٨٧.
(213) نک: همان، ص٩٠ و٩۶.
(214) همان، ص٩٠.
(215) اسامی دیگری نیز برای صهیونیسم مسیحی رایج است، از جمله: بنیادگرایی مسیحی، تجدید حیات یافتگان، مبلغان انجیل یا مبلغان جنگ جوی انجیل، پیروان خواسته های مسیح یا خواسته های خدا وتروریسم مقدس. آرا واندیشه های این نحله بنیادگرای مسیحی در کتاب هایی مانند تدارک جنگ بزرگ، جنگ جوی انجیل، مبلغان جنگ جوی انجیل در بستر جنگ هسته ای هر سه اثر کریس هال سل ودو کتاب دیگر به نام های زمین سیاره بزرگ، ودر پیش گویی های انجیل جای امریکا کجاست نوشته کشیشی به نام هال لیندسی آمده است.
(216) برای اطلاع بیشتر از بحث روابط اسلام وجهانی شدن، معدود آثاری نگاشته شده است. برای نمونه نک: جهان شمولی اسلام وجهانی سازی (مجموعه مقالات)، ج٢؛ مسلمانان ومسئله جهانی شدن، فصل نامه قبسات، پاییز ١٣٨٣؛ فصل نامه کتاب نقد، ش ٢۴ و٢۵، پاییز وزمستان ١٣٨١.
(217) سوره انعام، آیه ١۶۵.
(218) سوره یونس، آیه ١۴ و٧٣؛ سوره فاطر، آیه ٣٩.
(219) سوره بقره، آیه ٣٠.
(220) سوره ص، آیه ٢۶.
(221) سوره فرقان، آیه ١.
(222) سوره اعراف، آیه ١۵٨.
(223) سوره سبأ، آیه ٢٨.
(224) سوره حج، آیه ۴٩.
(225) سوره بقره، آیه ١٢۴.
(226) نک: «جهانی سازی اسلامی، جهانی سازی غربی»، ص١٠٨ - ١١٢.
(227) سوره بقره، آیه ١۴٣.
(228) سوره فتح، آیه ٢٨.
(229) سوره اعراف، آیه ٩۶.
(230) نک: «جهانی شدن، زمینه جهانی سازی یا در انتظار یوم موعود»، ص۵٩.
(231) «هر که در آسمان وزمین است خواه وناخواه سر به فرمان او نهاده است». (سوره آل عمران، آیه ٨٣)
(232) مهدی موعود (ترجمه جلد سیزدهم بحار الأنوار)، ترجمه حسین بن محمد ولی ارومیه ای، ج٢، ص٢٢٧. (به نقل از: تفسیر عیاشی، ج١، ص١٨٣، روایت ٨١)
(233) همان، ص٢٢۴.
(234) عصر ظهور، ص٣۵٧. (به نقل از: تفسیر عیاشی، ج٢، ص۵۶)
(235) همان، ص٣۶١. (به نقل از: کمال الدین، ص٣٣١)
(236) سوره آل عمران، آیه ١٩.
(237) سوره آل عمران، آیه ٨۵.
(238) مهدی موعود، ج٢، ص٣٠۴ - ٣٠۵.
(239) بحار الأنوار، ج۵١، ص٨۴، روایت ٣۵.
(240) همان، ج٢٧، باب ۴، ص٩٠، روایت ٢۴.
(241) ظهور نور (ترجمه کتاب الشموس المضیئة)، ص١٩٩. (به نقل از: اثبات الهداة، ج٣، ص۵۴۴، روایت ۵٢٩)
(242) بحار الأنوار، ج١٠، ص١٠۴.
(243) مهدی موعود، ج٢، ص٢٢٢. (به نقل از: شیخ مفید، الارشاد، ص٣۶٣)
(244) همان، ص٢٢۴ - ٢٢۵.
(245) بحار الأنوار، ج۵١، ص٧٨.
(246) همان، ج۵٢، ص٣٣۶، روایت ٧٣.
(247) ظهور نور، ص٢٠٢. (به نقل از: اثبات الهداة، ج٣، ص۴٩۵، روایت ٢۵٣)
(248) بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣۵٢.
(249) حکومت جهانی حضرت مهدی از دیدگاه قرآن وعترت، ص٢٧٨ - ٢٧٩. (به نقل از: الاحتجاج، ج٢، ص١١)
(250) مهدی موعود، ج٢، ص٢٢٨ - ٢٢٩.
(251) همان، ص٢۴٣ - ٢۴۴.
(252) امام مهدی از ولادت تا ظهور، ص۶٧١ - ۶٧٢. (به نقل از: تفسیر عیاشی، ج١، ص۶۶؛ معجم احادیث الامام المهدی، ص٢٢)
(253) همان، ص٧۵٠ - ٧۵١. (به نقل از: عقد الدّرر، باب ٧، ص١۴۴)
(254) جلوه های نور از غدیر تا ظهور، ص١٨٣ - ١٨۴. (به نقل از: روزگار رهایی، ج١، ص۴۶۵ و۴۶۶)
(255) منتخب الأثر، باب ٧، ص۴٧٨، روایت دوم.
(256) برخی از این نواحی وکشورها عبارتند از: عراق، قاره افریقا، عربستان سعودی، ایران، لبنان، ارمنستان، فرانسه، مصر، ترکیه، یمن، بیت المقدس، سوریه، بحرین، هندوستان، مرو واقع در شوروی سابق، افغانستان، اردن، عمان، پاکستان، اتیوپی، ازبکستان ومنطقه قفقاز.
(257) ص۵٨٧ - ۶٠٠.
(258) نک: مهدی موعود، ج٢، ص٢۴٠ - ٢۴٢.
(259) ظهور نور، ص٢٠٢. (به نقل از: اثبات الهداة، ج٣، ص۵٢٣، روایت ۴٠٩)
(260) همان، ص٢٠٣. (به نقل از: اثبات الهداة، ج٣، ص۵٧٣، روایت ٧١٢)
(261) مهدی موعود، ج٢، ص٢٢۴. (به نقل از: الارشاد، ص٣۶۴)
(262) همان، ص٢۴۶.
(263) ظهور نور، ص١٩٩. (به نقل از: اثبات الهداة، ج٣، ص۵۴٠، روایت ۵٠٢)
(264) مهدی موعود، ج٢، ص٢٨۴. (به نقل از: تهذیب، ج۶، باب ٧٠، ص١۵۴، روایت یکم)
(265) امام مهدی از ولادت تا ظهور، ص٧٣۵ - ٧٣۶.
(266) همان، ص٧٧٣. (به نقل از: بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣٩١؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج۴، ص۵۶)؛ مهدی موعود، ج٢، ص٢٩٨.
(267) امام مهدی از ولادت تا ظهور، ص٧٣٣ (به نقل از: اصول کافی، ج٨، ص٢۴٠؛ خرائج، ج٢، ص٨۴٠؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج۴، ص۵٧)؛ مهدی موعود، ج٢، ص٢٢٠.
(268) نک: ظهور نور، ص٢٠٧. (به نقل از: التشریف بالمنن، ص١۴۶، روایت ١٧۵)
(269) منتخب الأثر، باب ٣، ص۴٧٢، روایت ٣.
(270) نک: حکومت جهانی مهدی از دیدگاه قرآن وسنت، ص٢٧٩. (به نقل از: الاحتجاج، ج٢، ص١١)
(271) tnemnorivnE.
(272) retlems lairT.
(273) esac lennahc ufroC.
(274) noitartibrA xuonal ekaL.
(275) noitartibrA mad tuG.
(276) esac ۵۴٩ somsoc etilletas teivoS.
(277) در این سال، نشت گاز متیل ایزو سایانیت از کارخانه ای اطراف یونیون در بوپال هند، موجب مرگ دو هزار نفر وآسیب دیدن دویست هزار نفر گردید.
(278) نک: حقوق بین الملل محیط زیست وتحقیقی از دانشگاه هاروارد (ترجمه)، ص٣١.
(279) erehpsoiB.
(280) نک: حقوق محیط زیست، ص٧.
(281) برای مشاهده احادیث نک: نهج الفصاحه، ص٢۶٨.
(282) نک: همان.
(283) نک: همان، ص٢١٢.
(284) همان.
(285) همان، ص٣۵. (باب الفرس - الخیل)
(286) «أکرموا البقر فإنّه سید البهائم». (بحار الأنوار، ج١٣، باب ٧، ص٢٠٨، روایت سوم)
(287) «قال نهی رسول الله عن ضرب وجوه البهائم ونهی عن قتل النحل ونهی عن الوسم فی وجوه البهائم». (همان، ج۶۴، باب ٨، ص٢١۵، روایت ٢٨)
(288) نک: همان، ج۶۴، باب ٩، ص٢٨٨، روایت ٢۵.
(289) نک: همان، باب ٨، ص٢١۵، روایت ٢٨.
(290) «فأمّا من عدم العقل فإنّه یلحق بمنزلة البهائم». (همان، ج۶١، باب ۴٧، ص٣٢٣، روایت سی ام)
(291) «من غلب شهوته عقله فهو شرّ من البهائم». (همان، ج۶٠، باب ٣٩، ص٢٩٩، روایت پنجم)
(292) نک: همان، ج۵٨، باب ۴، ص١١، روایت پنجم.
(293) نهج البلاغه، ترجمه وشرح محمد دشتی، نامه ٢۵، ص٣۶٧ - ٣۶٨، بند ٢.
(294) نک: لسان العرب، ج١٢، ص٣٧٣؛ هم چنین نک: معجم مفردات الفاظ القرآن، ص٣٢۶.
(295) معجم مقاییس اللغة، ج٣، ص۴۶٨.
(296) بحار الأنوار، ج۵٢، باب ٢٧، ص٣٢١، روایت ٢٩.
(297) نک: همان، ج٣۶، باب ۴٠، ص٢١٩، روایت نوزدهم؛ همان، ج۵١، ص٧٨، روایت ٣٧؛ همان، باب ١، ص٨٠، روایت ٣٧ وهمان، ص٩۵، روایت ٣٨.
(298) مهدی موعود، ترجمه علی دوانی، ص٢٩٣.
(299) «اصطلحت السباع والبهائم». (نک: بحار الأنوار، ج١٠، باب ٧، ص١٠۴، روایت یکم)
(300) «وتأمن الوحوش حتّی ترتعی فی طرق الأرض کأنعامهم». (همان، ج۵٣، باب ٢٩، ص٨۶، روایت ٨۶)
(301) همان، ج٣۶، باب ۴٠، ص٢١٩، روایت نوزدهم.
(302) مهدی موعود، ص٢۵٧.
(303) همان، ص٣٧۴.
(304) همان، ص٢٩۴.
(305) همان، ص١٠٩۵.
(306) «ولا تضع قدمیها إلاّ علی النبات». (بحار الأنوار، ج١٠، باب ٧، ص١٠۴، روایت یکم)
(307) همان، ج۵٣، باب ٢٩، ص٨۶، روایت ٨۶.
(308) همان، ج۵٢، باب ٢٧، ص٣٢٢، روایت ٣١.
(309) همان، ج۵١، باب ١، ص٨٠، روایت ٣٧.
(310) همان، ص٧٨، روایت ٣٧.
(311) عصر ظهور، ص٣۵٧.
(312) همان، ص٣۶۵. (به نقل از: بحار الأنوار، ج۵۶، ص۴٩)
(313) مهدی موعود، ص١١١۶.
(314) همان، ص١١٣۴ - ١١٣۵.
(315) عصر ظهور، ص٣۶٨. (به نقل از: بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣٢٧)
(316) مهدی موعود، ص١١٢١.
(317) بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣٣۶، روایت هفتم.
(318) نک: ظهور نور، ص٣٠٢. (به نقل از: اثباة الهداة، ج٣، ص۴٩۵، روایت ٢۵٣)
(319) سوره رحمن، آیه ٣٣.
(320) نک: عصر ظهور، ص٣٧٠.
(321) مهدی موعود، ص٢۵٧. (در همین منبع از ابن عباس نقل شده که در حکومت حضرت مهدی، خوک ها معدوم می شوند که البته نگارنده، چنین روایتی ندیده است واگر هم روایت موثقی باشد، ناظر بر این است که در حکومت حضرت با انعدام خوک ها، زمینه انجام شدن گناه (خوردن گوشت حرام این حیوان) را از بین می برد؛ والله اعلم.)
(322) عصر ظهور، ص٣۵۶. (به نقل از: مجمع البحرین، ص٨٧)
(323) همان، ص٣۵٣. (به نقل از: بحار الأنوار، ج۵١، ص٢١٨)؛ هم چنین نک: مهدی موعود، ص١١٢۶.
(324) منتخب الأثر، ص۴٧٨، باب ٧، روایت دوم.
(325) همه پیامبران الهی مخصوصا پیامبران اولوالعزم در زمان ظهور خود، به علم وبه عبارتی ابزار متناسب با زمان خود مجهز بوده اند؛ مثلا در زمان عیسی (علیه السلام) با توجه به پیشرفت علم طب ورونق آن، وی امراض صعب العلاج را شفا داد وبه اذن خدا مرده را زنده کرد. در زمان موسی (علیه السلام) علم سحر رونق داشت واین پیامبر به عصای سحرآمیز مجهز شده بود. در زمان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، علم فصاحت وبلاغت وشعر وشاعری در بین اعراب رونق داشت وایشان به قرآنی مجهز شدند که سرآمد فصاحت وبلاغت در عالم بشری گردید.
(326) همان، ص٣۵۵.
(327) حیدری کاشانی، حکومت عدل گستر، ص٢١٣.
(328) همان.
(329) نک: مهدی موعود، ص٢٨٩.
(330) همان، ص١١١٩.
(331) همان، ص١١٢۵.
(332) همان، ص١١٣۵.
(333) برای نمونه نک: آرمان شهر در اندیشه ایرانی؛ مدینه فاضله در متون اسلامی.
(334) silopillaK.
(335) citanaF (تعصبی، افراطی، جزمی، کوته بینانه).
(336) حسین بشیریه، «تاریخ اندیشه ها وجنبش های قرن بیستم، اندیشه های لیبرال - دموکراتیک»، ص۴١.
(337) msiraluceS.
(338) erialuces به زبان فرانسوی وraluces به زبان انگلیسی.
(339) maluceaS.
(340) msitneicS.
(341) msivitisoP.
(342) نک: «علم ودین» فرهنگ ودین؛ برگزیده مقالات دایرة المعارف دین، ص۴١٢ - ۴١۴. (مقاله علم ودین)
(343) نک: فلسفه عمومی یا مابعد الطبیعه، ص١۵۶.
(344) msinamuH.
(345) msieD.
(346) msiehtA.
(347) nosaeR fo egA.
(348) نک: ریشه ها ونشانه های سکولاریسم، ص۵٧.
(349) msilaudividnI.
(350) msilanoitaR.
(351) نک: تاریخ فلسفه سیاسی، ج٢، ص۵۴٩.
(352) msilarulP.
(353) برای نمونه نک: بنیاد فلسفه سیاسی در غرب، ص٢۴؛ مدل های دموکراسی، ص١٧.
(354) برای آگاهی بیشتر نک: «سلسله مقالات آلن دوبنوا درباره موضوع دموکراسی»، ترجمه بزرگ نادرزاد، نشریه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، ش ۶٩ - ٧٨، خرداد وتیر تا بهمن واسفند ١٣٧٢.
(355) «تاریخ اندیشه ها وجنبش های قرن بیستم، اندیشه های لیبرال - دموکراتیک».
(356) همان، ص۴٢.
(357) نظریه های دولت، ص١٧١.
(358) مدل های دموکراسی، ص١۴ - ١۶.
(359) نک: دموکراسی، ص١۴.
(360) نظریه های دولت، ص٢٧٠.
(361) «ظهور اندیشه آزادی وپیوند آن با اقتصاد سیاسی»، ص١٣.
(362) «دموکراسی، حاکمیت مردم وپلورالیسم»، ص٢٨.
(363) «اندیشه های لیبرال - دموکراتیک، لیبرالیسم کارل پوپر»، ص١۴.
(364) برای مطالعه بیشتر نک: «نسل قدیم لیبرال - دموکرات های قرن بیستم»، ص٢٩،٣١ و٣٢.
(365) جامعه شناسی، ص٧۶.
(366) noitasimotA.
(367) «نگاهی به تحولات پایان قرن بیستم»، ص٧.
(368) «واکنش های سیاسی ونشانه های انحطاط دموکراسی در ایتالیا»، ص٣۵.
(369) برای اطلاع بیشتر نک: «پایان تاریخ وبحران اعتماد؛ بازشناسی اندیشه های فوکویاما»، ص١٣.
(370) «دموکراسی، حاکمیت مردم وپلورالیسم»، ص٣٠.
(371) دموکراسی، ص١۴.
(372) همان، ص۴١٧.
(373) برای نمونه نک: «آرمان های حکومت در نهج البلاغه»، ص١٢٩ - ١۴٨.
(374) برای اطلاع بیشتر نک: «دموکراسی وآزادی از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)»، ص٧٢ - ٩١.
(375) نک: «مردم سالاری دینی یا دین سالاری مردمی؟»، ص٢ - ۶.
(376) نک: دموکراسی قدسی.
(377) نهج البلاغه، ص١٩٠، خطبه ١٣٨.
(378) «سئل عن النبی (صلّی الله علیه وآله وسلّم) متی یقوم قائمکم، قال (صلّی الله علیه وآله وسلّم) إذا صارت الدنیا هرجا ومرجا». (بحار الأنوار، ج٣۶، باب ۴١، ص٣٢٢، روایت ١٧۶)
(379) همان، ج۵٢، ص٣۵٢؛ نعمانی، الغیبه، باب ١٣، ص٢٣١، روایت سیزدهم.
(380) مهدی موعود، ج٢، ص٢٢۴. (به نقل از: الإرشاد، ص٣۶۴)
(381) محمد صدر، تاریخ مابعد الظهور، ص٢٨٢.
(382) نهج البلاغه، خطبه ١٣١.
(383) بحار الأنوار؛ ج۵١، ص٨١، روایت پانزدهم؛ همان، ج۵٢، باب ٢٧، ص٣۵٠، روایت ١٠٣.
(384) منتخب الأثر، ص۵٩٣. (به نقل از: کشف الأسرار)
(385) برخی آیات که تفاسیر آنها بر جهانی بودن اسلام ونهضت مهدوی دلالت دارد عبارتند از: سوره انبیاء، آیه ١٠۵؛ سوره قصص، آیه ۵؛ سوره نور، آیه ۵۵؛ سوره حج، آیه ۴١.
(386) امالی، ص٢٣١.
(387) «هر که در آسمان ها وزمین است خواه وناخواه سر به فرمان او نهاده است». (سوره آل عمران، آیه ٨٣)
(388) مهدی موعود، ج٢، ص٢٢۴. (به نقل از: تفسیر عیاشی، ج١، ص١٨٣، روایت ٨١)
(389) منتخب الأثر، ص١۶٨.
(390) نک: «عصر ظهور یا مدینه فاضله موعود در اسلام».
(391) روزگار رهایی، ج١، ص١٢٩.
(392) «إنّا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم؛ ما هرگز در رعایت ومراقبت شما کوتاهی نمی کنیم ویاد شما را از خاطر نمی بریم». (احتجاج، ج٢، ص۴٩٧) - «بی یدفع الله البلاء عن أهلی وشیعتی؛ خداوند به وسیله من بلاها را از شیعیان وخاندانم دفع می کند». (شیخ طوسی، الغیبه، ص٢۴۶)
(393) نک: مهدی موعود، ص٢٨٩.
(394) همان، ص١١٣۵.
(395) همان، ص١١١٩.
(396) همان، ص١١٢۵.
(397) بحار الأنوار، ج۵٢، باب ٢٧، ص٣٢١، روایت ٢٩.
(398) همان، ج۵١، باب ١، ص١٠۴، روایت ٣٩.
(399) منتخب الأثر، باب ٣، ص۴٧٢، روایت سوم.
(400) نهج البلاغه، ترجمه وشرح فیض الاسلام، نامه ۵٣، ص٩٩۶، روایت ١٣.
(401) همان، ص٩٩۶، بند ١١.
(402) کنز العمال، ج١٢، روایت ١٢١٢.
(403) مهدی موعود، ج٢، ص٢٢۴ - ٢٢۵.
(404) بحار الأنوار، ج۵١، ص٢٩.
(405) نهج البلاغه، خطبه ١٣١.
(406) مهدی موعود، ص١٠٩۵.
(407) نک: بحار الأنوار، ج١۴، باب ١، ص١۴، روایت ٢٣.
(408) همان، ج۵٢، ص٣٣.
(409) عصر زندگی، ص١۵۵ - ١۵۶.
(410) همان، ص١۵۶ - ١۵٧.
(411) بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣٩١.
(412) مهدی موعود، ج٢، ص٢٢٠.
(413) بحار الأنوار، ج۵٢، ص٣٢٨.
(414) همان، ص٣۵٢.
(415) جلوه های نور از غدیر تا ظهور، ص١٨٣ - ١٨۴.
(416) نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص٩۶۶، بند ٢.
(417) شرح غرر الحکم ودرر الکلم، ج۴، ص٣١٨.
(418) مهدی موعود، ص١١٢١.
(419) برای نمونه وتوضیح بیشتر نک: «بررسی چند حدیث شبهه ناک درباره عدالت آفتاب عالم تاب».