خواب پریشان (نگاهی به نقش خواب ورویا در جریان های انحرافی)

خواب پریشان
(نگاهی به نقش خواب ورویا در جریان های انحرافی)

نویسنده: محمد شهبازیان
مشخصات نشر: قم - موسسه بنیاد فرهنگی مهدی موعود (عج)، 1394
نوبت چاپ: اول - بهار 1394

فهرست مطالب

مقدمه..................7
نکاتی قبل از ورود به بحث..................11
فرضیه ی مخالف..................14
بخش اول: واژه شناسی وتاریخچه استفاده از رویا در میان فرقه ها ومدعیان..................15
1. ابوجعفر قائنی..................17
2. شاه شجاع..................18
3. ابوسعید ابوالخیر..................18
4. احمد بن عبد الله بن هاشم، معروف به الملثم..................19
5. فضل الله حروفی..................19
6. سید محمد نوربخش..................20
7. بایزید انصاری..................21
8. شیخ احمد احسایی..................21
9. سید کاظم رشتی..................23
10. فرقه بابیه وعلی محمد شیرازی..................24
11. حسینعلی نوری..................25
12. محمد احمد سودانی..................26
13. محمد المهدی بن محمد بن علی السنوسی..................27
14. غلام احمد قادیانی..................27
15. سلطان محمد گنابادی..................28
16. میرزا حسن صفی علیشاه..................30
17. فتح الله جیحون آبادی معروف به نور علی الهی..................31
18. محمد بن عبد الله قحطانی وجهیمان العتبی..................32
19. الحسین بن موسی اللحیدی..................33
20. احمد بن اسماعیل بصری..................33
21. حیدر مشتت..................34
22. نبیل عبد القادر اکبر..................35
23. شایعه تولد امام مهدی (علیه السلام) با تعبیر خواب از منظر اهل سنت..................35
بخش دوم: ادعاهای قرآنی برخی مدعیان دروغین، در بهره گیری از رویا جهت تشخیص حجت الهی..................37
الف) آیاتی که به صورت کلی به وجود واعتبار رویای صادقه پرداخته..................39
ب) آیه های ادعا شده به صورت خاص، اشاره به استفاده از خواب ورویا برای تشخیص حجت الهی دارد..................40
1. سوره نمل، آیه26..................40
2. سوره یوسف، آیه5..................44
3. سوره مائده، آیه111..................50
بخش سوم: جایگاه خواب در تشخیص حجت الهی از نگاه روایات..................53
دلایل عدم حجیت رویا..................55
1. روایت (ان دینَ الله - (عزَّ وجلَّ) - أعُزّ مِن أنْ یُری فِی النَوم)..................55
2. اجماع قولی وعملی..................57
3. سیره متشرعه..................58
مطلق یا مقید بودن عدم حجیت رویا..................62
اشکال اول به عمومیت واطلاق عدم حجیت..................63
پاسخ به اشکال اول..................65
1. این دسته از روایات خبر واحد هستند..................65
2. مراد دیدن چهره حقیقی حجت الهی است..................70
3. تجربیات مخالف..................71
4. آیه ی نجوا..................72
5. عدم تقیید روایت (ان دین الله أعزّ مِنْ أنْ یُری فی النوم)..................75
اشکال دوم: گزارش های تاریخی ومخالفت با عمومیت عدم حجیت رویا..................76
1. إسلام خالد بن سعید..................76
2. اسلام جندل بن جناده..................78
3. ایمان وهب نصرانی..................79
4. قبول ولایت امام رضا (علیه السلام) به وسیله یک واقفی..................82
حضرت نرجس (علیها السلام)..................85
نتیجه..................87
کتابنامه..................89
سایت ها..................96

مقدمه

رؤیا تجربه ی افکار، تصاویر یا احساسات به هنگام خواب است. رؤیا ممکن است اتفاقات عادی وروزمره ویا عجیب وغریب را دربر گیرد. انسان ها به صورت تاریخی همواره اهمیت زیادی به رؤیا داده، وبه روش های گوناگونی به آن نگریسته اند. به عنوان مثال، گروهی آن را پنجره ای به سمت مقدسات، گذشته، آینده ویا دنیای مردگان در نظر گرفته اند.
بی شک هیچ چیز به اندازه ی رویا در میان عموم مردم وحتی تحصیل کردگان ساده دل تاثیر گذار نیست. به یقین همه ی ما این گونه افراد را دیده وبرخورد ساده لوحانه ی تعدادی دیگر را تجربه کرده ایم. هرگز فراموش نمی کنم که بزرگ ترهای ما اگر خواب شخص سیّدی را می دیدند، آن را پذیرفته وبرای خود حجت پنداشته، تا آن جا که وقتی در دوره ی نوجوانی به مساله ای اختلافی میان خود ومادرم گرفتار شدم؛ یکی از اقوام با دیدن خواب خود به فریادم رسید وتنها با این رویا توانستم در برابر پافشاری هایش پیروز شوم! این آسیب، سوگمندانه گریبانگیر تمام ملّت ها وادیان ومذاهب شده ونمی توان آن را به مذهب یا دین خاصّی نسبت داد. از نگاه عالمان دینی، بی اعتبار جلوه دادن تمام ویا زیر سوال بردن مقوله ی خواب نیست؛ بلکه آنان در صدد آموزش مراقبت پذیرش رؤیای صادقه ومحدوده اعتبار وجایگاه آن برآمده اند که چگونه می توان از این نعمت خدادادی بهره جُست؟

(٧)

گفتنی است در وجود انواع خواب برای انسان ها واز جمله رویای صادقه شکّی نیست؛ وبحث های گوناگونی از عالمان دینی وراویان شیعه وسنی، درباره ی ماهیت خواب وانواع آن، ارائه شده است(1). اما مسئله ای که کمتر بدان پرداخته شده، جایگاه رویا در تشخیص مصداق حجت الهی ومعصوم می باشد. برخی از مدعیان، دلیل های قرآنی وروایی در اثبات مدعای خود آورده وبه مریدان خود القا کرده اند که با خواب می توانند حقانیت آنها را به دست آورند. در این نوشتار برآنیم تا پس از بررسی لغات (رؤیا)(2)، (نوم)(3)، (حلم)(4) و(حدیث)(5) در قرآن وارتباط آن ها با یکدیگر، به بیان تاریخچه ی مختصری از به کار گیری رویا در میان فرقه های انحرافی ونقد ادله قرآنی، روایی وتاریخیِ ادعا شده، بپردازیم.
این مجموعه در ادامه ی نقد جریان انحرافی یمانی معاصر در عراق است که پیش از این در دو فصلنامه ی علمی پژوهشی مشرق موعود وعلمی ترویجی پژوهش های مهدوی به چاپ رسیده بود؛ اما اینک با توجه به مطالب ضمیمه شده ی بیشتر، به ویژه در قسمت تاریخچه ی بهره گیری از رویا در میان مدعیان، به صورت کتاب تقدیمتان می شود.
در این جا لازم است از قائم مقام بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (علیه السلام)، جناب حجت الاسلام دکتر محمد صابر جعفری وحجج اسلام نائینی وفوادیان که در چاپ این اثر همکاری نمودند وحجج اسلام مجتبی کلباسی، اکبر ترابی

-----------------

(1) ر. ک: بحار الانوار، ج 58، ص151، برای نظرات اهل سنت نیز ر. ک: بحار الانوار، ج58، ص151 وموسوعه کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج 1، ص 887.
(2) یوسف، 5.
(3) نبأ، 9.
(4) یوسف، 44.
(5) یوسف، 6، 21، 101.

(٨)

شهرضایی، نصرت الله آیتی ومهدی یوسفیان که با رهنمود های خود بر غنای مباحث افزودند ونیز حجت الاسلام والمسلمین پور سید آقایی که اجازه ی چاپ مقالات را در قالب کتاب داده اند، تشکر نمایم.
امیدوارم که خوانندگان عزیز با راهنمایی های خود بر غنای این بحث بیفزایند.

قم 1393-محمد شهبازیان
Tarid12.ir

(٩)

نکاتی قبل از ورود به بحث
قبل از ورود به بحث وبرای آسانی در بررسی دلایل، به نکته هایی پذیرفته شده از سوی تمام فرقه های اسلامی وحتی مدعیان دروغین اشاره می کنیم:
1. «امامیه، اصل خواب ورویا وبه وجود آمدن ارتباط روحی میان انسان خاکی ومبادی عالی وکشف بخشی از حقایق برای انسان را پذیرفته وبه استناد آیات قرآن وروایات معصومین (علیهم السلام)، آن را نوعی الهام درونی می داند.
در برخی روایات، رؤیا به سه نوع تقسیم شده، که عبارتند از:
بشاره من الله للمومن، وتحذیر من الشیطان(6)، وأضغاثُ أحلام؛ خواب یا بشارتی از سوی خداوند به مؤمن است یا القای شیطان ویا چیزی جز خواب های آشفته نیست(7).
به عبارت دیگر، در وجود خواب های قابل تعبیر ورویاهای صادقه تردیدی وجود ندارد وآیات قرآن وروایات، به موارد متعدد این گونه رویا اشاره نموده اند. وحتی رویای یک فرد غیر مومن نیز می تواند به واقعیت خارجی بپیوندد(8).
2. در روایات گوناگونی تصریح شده که مؤمن نیز خواب های آشفته دارد وهمیشه رویاهای او صادقه نیست. به عنوان نمونه شیخ صدوق در روایتی نقل می کند:

-----------------

(6) در توضیح این عبارت ر. ک: بحار الانوار، ج 58 ص181.
(7) تلخیص قسمتی از مطالب دایره المعارف تشیع، ج8، ص398. مدخل رویا.
(8) یوسف، 43.

(١١)

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ الصَّادِقِ (علیه السلام): الْمُؤْمِنُ یَرَی الرُّؤْیَا فَتَکُونُ کَمَا رَآهَا ورُبَّمَا رَأَی الرُّؤْیَا فَلَا تَکُونُ شَیْئاً؟ فَقَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا نَامَ خَرَجَتْ مِنْ رُوحِهِ حَرَکَهٌ مَمْدُودَهٌ صَاعِدَهٌ إِلَی السَّمَاءِ فَکُلَّمَا رَآهُ رُوحُ الْمُؤْمِنِ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاءِ فِی مَوْضِعِ التَّقْدِیرِ والتَّدْبِیرِ فَهُوَ الْحَقُّ وکُلَّمَا رَآهُ فِی الْأَرْضِ فَهُوَ أَضْغَاثُ أَحْلَام...(9)؛
محمد بن قاسم نوفلی گوید: از امام ششم (علیه السلام) پرسیدم بسا مؤمن خوابی ببیند وهمان طور واقع شود وبسا خوابی ببیند واثری ندارد؟ فرمود: مؤمن در حال خواب حرکتی از روحش تا آسمان بالا می رود وهرچه را روح مؤمن در آسمان - که محل تقدیر وتدبیر است - ببیند، حق است وهر چه را در زمین ببیند اضغاث واحلام است.
امام صادق (علیه السلام) در روایتی دیگر در پاسخ به مفضّل نیز، به همین نکته اشاره فرمود(10).
3. بی تردید شیاطین می توانند برای انسان ها خواب سازی کرده وبه تعبیر عامیانه آنها را خواب نما کنند(11)، که در آیاتی از قرآن اشاراتی به این مطلب شده است(12).
4. اگر فردی چیزی را در خواب ببیند وبا عقل سلیم وآیات وروایات تعارض داشت، بی تردید این رویا از نوع دروغ آن بوده واعتبار ندارد. باید در

-----------------

(9) امالی(صدوق)، ص 145؛ جامع الاخبار، ص172.
(10) بحار الانوار، ج58، ص183.
(11) حتی شخص مدعی یمانی (احمد بصری) ویارانش، این نکته را پذیرفته اند که اجنه وشیاطین می توانند خواب سازی کنند وخود را به جای معصوم نشان دهند. ر. ک: الجواب المنیر، ج 1 - 3، ص 321؛ بین یدی الصیحه، ص 20 و90.
(12) ر.ک: الکافی، ج 2، ص 536؛ کنز الفوائد، ج 2، ص 62؛ الفصول المختاره، ص 132.

(١٢)

مورد ادعاهای مدعیان دروغین به این نکته توجه داشت که راه تشخیص حق یا باطل بودن این گروه با بررسی سخنان آنان آشکار شده وتا کنون در تشخیص بطلان هیچ موردی از مدعیان، شبهه وتردیدی برای اهل علم وفهم وجود نداشته است؛ وپس از اثبات ادعای باطل این افراد، به یقین اگر رویایی نیز در مدح آنان دیده شود، حمل بر رویای شیطانی می شود(13).
5. در روایات ونیز سخنان عالمان دینی، معیارهایی برای اثبات صادقه بودن رویا ذکر شده که تشخیص آن از عهده ی مردم عادی خارج است وباید برای این کار به متخصص تعبیر خواب مراجعه کرد(14). برای نمونه: در نگاه علاّمه ی مجلسی، گاهی دو فرد یک موضوع را درخواب می بینند، اما تعبیر خواب هر یک با دیگری تفاوت دارد ونمی توان برای هر دو یک حکم را در نظر گرفت(15).
6. گاهی خواب ورویا (در صورت اثبات صادقه بودن)، به عنوان مؤیّد ویا دلگرمی (نه دلیل) برای مؤمن، به کار برده می شود وخداوند متعال پس از ایمان فردی از طریق صحیح وعلمی به عقیده ای، برای استحکام در امرش رویای صادقه ای به او نشان داده وایمان به دست آمده از علم او در این رویا تایید می شود.
7. از منظر روایات، رویای انبیا با دیگران فرق داشته وحکم یا الاهیات نشان داده شده در خواب، به عنوان وحی محسوب می شود(16).
ولی بحث در این است که:
آیا بنا بر آیات الهی، خواب می تواند راهی برای تشخیص مصداق امام و

-----------------

(13) الفصول المختاره، ص 130؛ بحار الانوار، ج 58، ص238.
(14) روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 5، ص 39.
(15) بحار الانوار، ج 58، ص233.
(16) امالی (طوسی)، النص، ص 338.

(١٣)

حجت الهی قرار گیرد؟
در این جا پس از بیان تاریخچه ای از مدعیان وجریان های انحرافی تمسک کننده به رویا، به بیان ونقد دلیل های قرآنی، روایی وتاریخی مدعیان پرداخته، ونظریه ی مختار را تقدیم می کنیم.
فرضیه ی مخالف
همانگونه که گذشت، بسیاری از مدعیان امامت ونیابت رؤیا را دلیل بر امامت وحقانیت خود مطرح کرده اند. یکی از این افراد احمد بن اسماعیل بصری می باشدکه برای ادعای خود به ادله ای نیزتمسک کرده است.

(١٤)

واژه شناسی
رویا از کلمه (رأی) گرفته شده(17)، ومراد از آن، چیزی است که در خواب دیده شود(18). این لغت با کلمات دیگر مانند: حلم(19)، نوم(20) وحدیث(21) مترادف می باشد. در مورد ترادف حدیث با رویا، علاّمه ی طباطبایی آورده است:
کلمه" احادیث" جمع حدیث است، وبسیار می شود که این کلمه را می گویند واز آن رؤیاها را اراده می کنند؛ چون در حقیقت رؤیا هم حدیث نفس است؛ زیرا در عالم خواب، امور به صورتهایی در برابر نفس انسان مجسّم می شود، همان طور که در بیداری هر گوینده ای مطالب خود را برای گوش شنونده اش مجسم می کند، پس رؤیا هم مانند بیداری، حدیث است(22).
ودر تفاوت نوم با رویا، برخی از لغت شناسان برآنند که مراد از نوم، خواب غافلانه است(23)؛ ودر مورد تفاوت با حلم، معتقدند که واژه ی حلم گاهی اشاره به

-----------------

(17) لسان العرب، ج14، ص291.
(18) همان، ج14 ص297؛ مجمع البحرین، ج 1، ص168.
(19) لسان العرب، ج 12، ص 145.
(20) المحیط فی اللغه، ج 10، ص 412.
(21) المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 80.
(22) همان.
(23) لسان العرب، ج12، ص598.

(١٦)

خواب آشفته دارد ودر تایید نظر خود به آیه ی «اضغاث احلام»(24) استناد می کنند(25).
تاریخچه استفاده از رویا در میان فرقه ها ومدعیان(26)
1. ابو جعفر قائنی
در قرن هفتم هجری قمری رویایی به وسیله ی ابوعمرو عثمان بن مفتی الشافعی(643 ق)(27) نقل شده که متعلق به ابو جعفر محمد بن عبد الله القائنی از نویسندگان قرن چهارم اهل سنت است. در مورد این فرد اطلاعی در دست نیست ورویای او تنها در دو نسخه ی خطّی آمده که متن آن را جان سی. لاموروکس بازخوانی ومعرفی کرده است(28). قائنی ادعا کرده که به سال 386 ق در رویای خود حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را دیده وبا او در مورد مشکلات خود سخن گفته است. او با تمسک به خواب نسبتا طولانی خود بدعت گذاران، قائلین به جسمانیت خدا وقدریه را مورد بخشش خدا دانسته وپیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) آن ها را مشمول شفاعت خود می داند(29). وی، در کنار این سخنان، در عظمت صوفیانی همچون جنید بن محمد بغدادی، سری سقطی، ابو یزید بسطامی و... به این قسمت از خواب خود تمسک یافته ومی گوید:

-----------------

(24) یوسف، 44.
(25) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 4، ص12.
(26) برای دیدن رویاهای ادعایی در میان اهل سنت ر. ک: أصول بلا أصول، محمد بن احمد بن اسماعیل المقدم.
(27) سبکی در مورد او چنین می گوید: الشیخ العلامه تقی الدین أحد أئمه المسلمین علما ودینا... وتفقه علیه خلائق وکان إماما کبیرا فقیها محدثا زاهدا ورعا مفیدا معلما. ر. ک: طبقات الشافعیه، ج 8، ص 326.
(28) ر. ک: خواب ورویا فراسوی مرزها، ص111.
(29) همان، ص118.

(١٧)

گفتم: ای فرستاده ی خدا، بزرگان صوفی مانند ابراهیم ادهم، ذوالنون، جنید بن محمد، سری، ابویزید بسطامی وابوعبد الله نباجی چه طور؟ آن ها پیروانشان را از سه چیز منع می کنند: مطالعه ی کلام (الهیات جدلی)، مشارکت در مباحث مربوط به فتنه ی صحابه یا گوش دادن به آن ها(30) وتمرد در امور دینی.
در ادامه، تایید رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را درباره ی این راه واشخاص چنین ذکر می کند:
این راه من است؛ هر کس آنرا طی کند در راه راست است(31).
2. شاه شجاع
برخی صوفیه در عظمت شیوخ خود به خواب تمسّک کرده ودر شرح حال آنها چنین می گویند:
شیخ الاسلام گفت: شاه شجاع 40 سال نخفته بود بر طمع؛ وقتی در خواب شد حق تعالی را خواب دید، بیدار شد واین بیت را بگفت: رأیتُک فی المنام سرور عینی (قلبی)، فاحببت التعیش والمناما یعنی: ترا در خواب دیدم، شاد وقلبم پس دوست می دارم خواب را. پس از آن پیوسته همی خفتی یا وی را خفته یا فتندی یا در طلب خواب(32).
3. ابوسعید ابوالخیر
در عظمت ابو سعید ابوالخیر(440 ق)! به این داستان وخواب تمسّک جسته اند که شیخ علی بن محمد بن عبد الله، معروف به ابن باکویه، از رقص و

-----------------

(30) مراد وقایع بعد از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است. وهمچنین جنگ میان حضرت علی (علیه السلام) با زبیر، طلحه ومعاویه.
(31) همان، ص133.
(32) نفحات الانس، ص 69 و228.

(١٨)

سماع ابو سعید ابوالخیر، برائت می جست؛ اما در سه رویای پیاپی چنین می بیند که به او می گویند:
(قوموا وارقصوا لله)
واز این جا یقین کرد که رقص ابو سعید بی اشکال است(33)!!
4. احمد بن عبد الله بن هاشم، معروف به الملثم
وی در 658 ه. ق. در قاهره به دنیا آمد وپس از آموزش فقه شافعی از اساتید مصر، در سال 689 قمری ادعای مهدویت کرد. او ادعا داشت که خدای بلند مرتبه را در خواب دیده وپس از دیدارش در سدره المنتهی به همراه جبرئیل به عرش رفته ودر آنجا با خدا سخن گفته وخداوند به او خبر مهدی بودنش را وحی کرده است. او همچنین مدّعی است که در خوابی دیگر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را دیده وایشان او را فرزند خود ومهدی موعود دانسته است. این فرد کتابی در مورد حالات خود نوشته که بیشتر مطالب آن، رویاهای خود اوست وبر درستی هر یک از خواب هایش قسم یاد کرده(34) وبرخی از رویاهای او به واقعیت می پیوست(35).
5. فضل الله حروفی
فضل الله حروفی (796 ق)، استر آبادی بود وسالها در اصفهان زندگی کرد. از آنجا به مکه رفت وبازگشت ودر سال 778 ق در این شهر ادعای مهدویت کرد. اثبات مهدی بودن وی با خواب، واین که این ادعا در خواب مورد تایید حضرت علی (علیه السلام) هم قرار گرفته، در «نوم نامه» وی آمده است:

-----------------

(33) نفحات الانس، ص 214.
(34) الدرر الکامنه، ج1، ص218.
(35) همان، ص220.

(١٩)

در اوایل جمادی الاولی سنه ست وثمانین وسبعمائه (786 ق) دیدم در ذی حجه که جامه ی من سپید وپاک، به غایت شسته بودند وبینداخته ومن دانستم که جامه من است ومی دانستم که جامه ی مهدی است امام، یعنی می دانستم که منم(36).
6. سید محمد نوربخش
نوربخشیه، فرقه ای مذهبی - صوفی منتسب به محمد بن عبد الله نوربخش (869 ق) در اصل قائنی از پدری از سادات، ومادری ترک است، که گویند همراه سید محمد فلاح شاگردی ابن فهد حلی را داشت؛ گرچه در این باره تردیدهایی وجود دارد(37).
 این فرد در نوشتاری با عنوان «رساله الهدی»، ادله ی مهدی بودن خود را بیان کرده که از جمله آن ها به خواب استناد نموده است. او می نویسد:
عمده الواصلین وقدوه ارباب المکاشفه بالیقین خلیل الله بن رکن الدین بغلانی گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را دیدم که به مردم خطاب می کرد: بیایید وبا فرزند من بیعت کنید؛ وبا دست اشاره به تو می کرد وآنان یقین داشتند که او همان مهدی موعود است(38).
در رویایی دیگر نیز چنین می آورد:
عارف مکاشف محمد بن علی بن بهرام قائنی گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را دیدم. مساله ای را در حقایق پرسیدم، در پاسخ فرمود: حقیقت اشیاء را کسی جز مهدی نمی داند، وبا دست اشاره به من می کرد(39).

-----------------

(36) مهدیان دروغین، ص 107.
(37) همان، ص 115.
(38) همان، ص361.
(39) همان. همچنین جهت دیدن دیگر رویاهای نقل شده در مورد او ر. ک: ص 362.

(٢٠)

این فرد پس از نقل خواب دیگران در مورد خود، به رؤیای خویش ودیدارش با امام علی (علیه السلام) اشاره کرده ومی گوید:
اما آنچه را که خودم در عالم مثال درباره امامتم دیدم، فراوان است. از آن جمله این که امیر المومنین علی (کرم الله وجهه) را دیدم که نزدم آمد ومن از فراوانی ستمگران وگستردگی محنت هایم از دست آنها، ناراحت بودم؛ پس برخاستم واستقبال کردم. با من معانقه کرد وبرابرم نشست؛ در حالی که میان من واو به اندازه ی دو ذراع فاصله بود. سپس به من فرمود: کار تو روبراه خواهد شد البته، البته...(40).
7. بایزید انصاری
بایزید (بازید) انصاری (980 ق)، معروف به پیرروشان (روشن)، فرزند قاضی عبد الله فرزند شیخ محمد، عارف ونویسنده ی افغانی تبار شبه قاره وپایه گذار گروه روشنیان... وی در اوایل حیاتش با معلمان جوکی هندو نیز معاشرت داشت وباید اصول حلول روح را از آنها فرا گرفته باشد. رفته رفته خود را پیر کامل دانست ومدعی مکاشفاتی شد وادعا کرد که در خواب خضر را دیدار کرده واز دست او آب حیات نوشیده است(41).
8. شیخ احمد احسایی
شیخ احمد احسایی (1241 ق)، متولد روستای مطیرفی (واقع در منطقه احساء در شرق عربستان) است که آموزش های او اساس تشکیل جماعت شیخیه گردید.
احسایی از رویایی در ایام تحصیل خود یاد می کند که در آن شخصی تفسیر

-----------------

(40) همان، ص 364.
(41) همان، ص122.

(٢١)

عمیقی از دو آیه ی قرآن به او ارائه کرده بود. وی می گوید: این رویا مرا از دنیا وآن درسی که می خواندم رویگردان ساخت؛ از زبان هیچ بزرگی که به مجلس او می رفتم، نظیر سخنان آن مرد را نشنیده بودم واز آن پس تنها تنم در میان مردم بود. این حالت سر آغاز تحولی معنوی در زندگی احسایی بود که رویاهای الهام بخش(42) دیگری را در پی آورد. او که خود یک سلسله از این رویا ها را برای فرزندش باز گو کرده است، می گوید: پس از آن که به راهنمایی یکی از رویاها به عبادت وتفکر بسیار پرداخته است؛ پاسخ مسائل خود را در خواب از ائمه اطهار (علیهم السلام) دریافت می داشته ودر بیداری به درستی ومطابقت آن پاسخ ها با احادیث پی می برده است(43).
سید کاظم رشتی که از جمله شاگردان شیخ احمد احسایی وادامه دهنده راه وتفکرات او بوده، در مورد شیخ احمد ورویاهایش چنین می گوید:
... مراد از اسم شیخیه - که در این روزها این فرقه را بدان اسم می نامند - منسوبند به شیخ جلیل وعالم نبیل فهو الشیخ احمد ابن زین الدین ابن ابراهیم... الاحسایی وحید عصر ویگانه ی دهر که اخذ کرده است علوم را از معدنش وبرداشته است از منبعش که عبارتند ائمه ی طاهرین (علیهم السلام). این علوم درخوابهای صادق ونومهای صالح از ائمه ی هدی (علیهم السلام) به آن جناب می رسید وشبهه ای نیست که شیطان به صورتهای مبارک ایشان متصور نمی تواند شد. او امام حسن (علیه السلام) را در خواب دید وآن حضرت زبان مبارک خود را بر دهان او بداد واز لعاب دهان مبارک آن حضرت استفاضه واستمداد نمود وکامش شیرین تر از عسل وخوشبوتر از مشک بود.

-----------------

(42) این الهام بخش بودن از نگاه شیخ احمد وگمان ایشان بوده است، وگرنه تردید در اشتباه بودن این رویاها پس از بررسی ادعاهای این فرد وجود ندارد.
(43) دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص 662.

(٢٢)

پس زمانی که بیدار شد از فیوضات خداوند برخوردار شد(44).
9. سید کاظم رشتی
پس از مرگ شیخ احمد احسایی به سید کاظم رشتی (1212 – 1259ق) مراجعه کرده ومریدانش در اثبات حقانیت او به این رویا تمسک یافته اند:
«رویه ی سید کاظم رشتی چنین بود که هر ماه ذی القعده از کربلا به کاظمین مسافرت میفرمودند وبرای روز عرفه به کربلا مراجعت می کرد. از این جهت در اوایل ماه ذی القعده سال 1259 قمری که آخرین سال حیات او بود، به کاظمین سفر کرد؛ روز چهارم ماه به مسجد برته رسید (این مسجد در بین بغداد وکاظمین واقع است)؛ اول ظهر بود، مؤذّن را فرمان داد که برای نماز ظهر اذان بگوید؛

-----------------

(44) دلائل المتحیرین، ص 20. وصول الشیخ إلیهم فی الرؤیا وأما هذا الشیخ الجلیل والعالم النبیل الذی یسمی المنتسبون إلیه الکشفیه أو الشیخیه: هو الشیخ أحمد بن الشیخ زین الدین بن إبراهیم بن صقر بن إبراهیم ابن داغر بن راشد بن وهیم بن شمروخ آل صقر المطیرفی الإحسائی، واحد العصر وفرید الدهر، أخذ العلوم عن معدنها وغرفها من منبعها أی الأئمه الطاهرین سلام الله علیهم أجمعین. وکان یصل إلیهم فی الرؤیا الصادقه والمنامات الصالحه ولا ریب أن الشیطان لا یتمثل بصورهم ولا یشبه نفسه بهم، لقد رأی سیدنا ومولانا الحسن فی المنام فجعل (علیه السلام) لسانه الشریف فی فمه وأمده من ریقه وکان أحلی من العسل وأطیب من المسک ولکنه فی حراره، فلما انتبه واستیقظ تهیجت فیه نوائر الإقبال إلی الله والتوجه إلی عباده الله والإنقطاع إلی الله والإعراض عن کل ما سوی الله والتوکل علی الله والاعتماد بالله وابتغاء سبیل مرضاه الله بشوق وافر وحب متکاثر بحیث اشغلته عن الطعام والشراب فلا یأکل ولا یشرب إلا ما یسد به الرمق، وعن مخالطه الناس وعن معاشره الخلق لم یزل قلبه متوجها ولسانه ذاکرا دائم التفکر والتدبر فی عالم الآفاق والأنفس کثیر النظر فی عجائب حکمه الله وغرائب قدره الله وعظیم التنبه للحکم والمصالح والأسرار المودعه فی حقائق الأشیاء. وحیث أشغله ما ذکرنا عن الطعام والشراب والقرار والمنام ومعاشره الأنام وکان لا یستقر له قرار ولا یلتفت إلی نفسه لا باللیل ولا بالنهار ولا مستقرا به الحال إلی مده سنتین إلی أن آل البدن إلی الاضمحلال والبنیه إلی الانتقال ولم یتحمل الجسم لتلک الأعمال والعبادات وتکلف الأمور الشاقه من الخیرات وتحصیل مزید الحسنات. إلی أن رأی رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فی الرؤیا الصادقه فأمده من ریقه الشریف وسقاه منه إلی أن ارتوی فکان الطعم والرائحه مثل الأول لکنه بارد فلما انتبه سکنت تلک النائره وتوجهت إلیه العنایه فتعلم منهم العلوم والأسرار وأشرق من أفق قلبه مطالع الأنوار ولیست تلک العلوم بمحض الرؤیا، فإذا انتبه یجد دلیله من الکتاب والسنه ومن بیانات الأئمه وإرشاداتهم للرعایا ودلاله العقل السدید الذی هو لکل مقام حجه وکان یجمع بین ظواهر الأدله وبواطنها، وبین قشورها وحقائقها، واطلع علی جوامع العلوم، وأحاط بکلیات الرسوم، بالتوجه إلی الحی القیوم ببرکه الإمام المعصوم.

(٢٣)

روبروی درب مسجد درخت خرمایی بود؛ سید زیر درخت ایستاده بود که ناگهان مردی عرب از مسجد بیرون آمد وبه حضور سید شتافت وگفت سه روز من اینجا هستم، گوسفندانم را در چراگاه نزدیک اینجا می چرانم، خوابی دیدم ومامورم که آن را برای شما بگویم. در خواب حضرت رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را دیدم که به من فرمود: ای چوپان! گفتار مرا درست گوش بده ودر خاطر نگهدار؛ زیرا این گفتار به منزله ی امانت خداست که به تو می سپارم؛ اگر به قول من رفتار کنی، اجر عظیم خواهی داشت واگر اهمال نمایی، به عذاب شدید مبتلا خواهی شد؛ در همین جا بمان، روز سوم یکی ازاولاد من - که نامش سید کاظم است - به همراهی پیروان خود اینجا خواهد آمد واول ظهر در زیر درخت خرما نزدیک این مسجدخواهد ایستاد؛ به حضور او برو، سلام مرا به او برسان وبگو مژده باد که ساعت مرگ تو نزدیک است، پس از زیارت کاظمین فوری به کربلا برگرد، زیرا پس از سه روز ازورود به کربلا؛ یعنی در روز عرفه وفات خواهی کرد وطولی نمی کشدکه پس از وفات تو موعود الهی ظاهر می شود.... سید رشتی چون این شنید تبسّمی برلبانش آشکار گردید وفرمود: ای چوپان رویای تو درست است»(45).
10. فرقه بابیه وعلی محمد شیرازی
علی محمد شیرازی (1266 ق) بنیانگذار فرقه ی بابیه ویارانش نیز از رویا در اثبات دعوت باطل خود بهره برده وعلی محمد باب درباره ی خود چنین می گوید:
یک سال قبل از اظهار امر، در رویا چنین مشاهده کردم که سر

-----------------

(45) تلخیص تاریخ نبیل، ص41. همچنین برای خواندن رویایی دیگر در مورد سید کاظم رشتی ر. ک: ص149.

(٢٤)

مطهر امام حسین (علیه السلام) از درختی آویخته است، قطره های خون از آن می چکد، من نزدیک آن درخت رفتم، نهایت بهجت وسرور راداشتم که به چنین موهبتی فایز شدم؛ دو دست خودم را پیش بردم ودر زیر حلقوم بریده مقدس امام حسین (علیه السلام) - که خون از آن می چکید - نگاه داشتم؛ مقداری خون در دست من جمع شد، آن ها را آشامیدم. وقتی که بیدار شدم خود را در عالم دیگر دیدم؛ روح الهی از تجلی خویش جسمم را می گداخت وسرا پای مرا انوار فیض خداوند فرو گرفته بود، سروری الهی در خود می دیدم، اسرار وحی خداوندی با نهایت عظمت وجلال در مقابل چشم من مکشوف وپدیدار بود(46).
ویا عبد الکریم قزوینی برای حقانیت ظهور علی محمد شیرازی در سال شصت قمری به این رویا تمسک یافته ومی گوید:
شب عید را به نماز ودعا گذراندم، بغتتا خوابم برد؛ در خواب دیدم مرغ سفیدی مثل برف دور سر من پرواز می کند پهلوی درختی ایستاده بودم، مرغ روی شانه ی آن درخت نشست وبا نغمه ی موثری که از وصف آن عاجزم، گفت:
ای عبد الکریم! آیا در جستجوی مظهر موعود هستی؟ منتظر باش که در سنه ی ستین (شصت) ظاهر می شود(47).
11. حسینعلی نوری
حسینعلی نوری (1309ق) بنیانگذار فرقه ی بهاییت بوده که مانند دیگر مدعیان، خواب هایی را برای اثبات ادعای خود مطرح نموده است. نمونه ای از این خواب ها چنین است:

-----------------

(46) تلخیص تاریخ نبیل، ص 230.
(47) تلخیص تاریخ نبیل، ص152. جهت دیدن رویاهای دیگر ر. ک: ص 61، 74، 179، 233، 299، 338 و410.

(٢٥)

[میرزا محمد تقی نوری] برای شاگردان خویش دو فقره رویایی را که درباره حضرت بهاءالله دیده بود وخیلی به آن ها اهمیت می داد، بیان کرد. خواب اول این بود که گفت: در میان جمعی از مردم ایستاده بودم، دیدم همه به منزلی اشاره می کنند ومی گویند: حضرت صاحب الزمان در آنجا تشریف دارند؛ من خیلی خوشحال شدم وبا سرعت به طرف آن منزل رفتم که زودتر خود را به حضرت برسانم.... از هیئت وخصوصیات مأمورینی که درب منزل ایستاده بودند چنین استنباط کردم که آن شخص جلیل حضرت بهاء الله است. مرتبه دیگر در خواب دیدم که چند صندوق در محلی دور من گذاشته شده، یکی به من گفت: این صندوق ها متعلق به حضرت بهاء الله است، صندوق ها را باز کردم، دیدم همه پر از کتاب است، کتابها را باز کردم، دیدم تمام کلمات وحروفش با جواهر گرانبها نوشته شده وتابش آنها چشم را خیره می کند، نورانیت وتابش آن جواهرها به حدی بود که از شدت حیرت وتعجب، بغتتاً از خواب بیدار شدم(48).
12. محمد احمد سودانی
مهدی سودانی (1302 ق)، نام وی محمد احمد بن عبد الله واز سادات حسینی بود. پدرش فقیه بود، اما زمانی که مهدی طفل بود، درگذشت. وی به خارطوم رفت وبه تحصیلات مذهبی ادامه داد..... مهدی سودانی در سال 1289 ق (1881 م)، خود را مهدی منتظر معرفی کرده واز فقهای سودان خواست تا از وی حمایت کنند. وی به عبد الله التعایشی - که بعد از او جانشینش شد - گفت: خوابی که دیده او را مهدی منتظر نشان داده ووی نیز در زمره ی نخستین حواریین اوست.... اساس کار وی همین خواب ونیز ادعای شنیدن صداهایی در

-----------------

(48) تلخیص تاریخ نبیل، ص94. برای دیدن رویای پدر حسینعلی نوری در مورد پسرش ر. ک: ص 104.

(٢٦)

بیداری (هواتف) بود که وی بر اساس آنها مدعی شد نوعی دعوت مهدیانه وحتی نبوت گونه دارد(49).
13. محمد المهدی بن محمد بن علی السنوسی
این فرد 1260 - 1320) ه؛ 1844 - 1902م) فرزند موسس حرکت سنوسیه ودومین رهبر تفکر آنان است. عمویش احمد الشریف السنوسی علّت نامگذاری اش به محمد المهدی را، دستور حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می داند که در رویا به پدرش نامگذاری محمد المهدی را به او فرمان می دهد وبشارت داد که این فرزند احیا کننده سنت است(50).
14. غلام احمد قادیانی
میرزا غلام احمد (1908 میلادی)، بنیانگذار ومسیح موعود جماعت احمدیه است. این فرد آغاز وحی به خود را، در چهل سالگی دانسته ومی - گوید:
نخست در قالب رویای صادقه بود که به سرخی هنگام طلوع خورشید شباهت داشت، در این دوره نزدیک به دوهزار یا بیشتر رویای صالحه دیدم. برخی از آن ها را در حافظه دارم وبسیاری را از یاد برده ام(51).

-----------------

(49) مهدیان دروغین، ص 205.
(50) مختصر الشموس الشارقه والمغاربه، متن این کتاب در این سایت قابل رویت است: www. rubat. com/phpbb/viewtopic. php?p=56058 وکان الاستاذ رضی الله عنه یرید أن یسمیه أحمد الا انه بعد دلک حکی للاخوان فقال اتانی الاستاذ السید احمد بن ادریس والاستاد عبد القادر الجیلانی وسیدنا احمد الخضر وا رونی أن أسمیه محمد المهدی فاعتدرت لهم وقلت لهم ان هدا أمر عظیم لاقدره لی علیه ودلک لان کثیرا من أهل الله تحصل لهم البشاره ولم یزل کل واحد منهم یترقب مایبشر به حتلی یأتیه اجله ویکون الامر الواقع بخلافه فسبحان من اختص بعلمه وتدبیره من شاء بما شاء ولایطلع علی غیبه احد الا من ارتضی من رسله ثم قال رضی الله عنه وبعد دلک رأیت رسول الله صلی الله علیه وسلم وقال لی سمه محمد المهدی. فقلت یارسول الله سمعا وطاعه عن یقین وادن منک فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم هذا الدی یکون قدمه علی قدمی ویشبه خلقه خلقی ویحی الله به سنتی ویجدد به الله الدین فعند دلک سماه محمد المهدی.
(51) التبلیغ، ص 105.

(٢٧)

سپس ادعا می کند که در یکی از خواب ها رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را در رویا دیده وایشان بعد از اشاره نمودن به کتابی در دستش وخوراندن مقداری عسل به او، به آسمان می روند. او پس از بیداری چنین دریافته که اسلام مرده است وخداوند به دست او که شاگرد مستقیم پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است، این دین را زنده می کند(52).
15. سلطان محمد گنابادی
در مسلک دراویش گنابادی نیز یکی از راه های دست یابی به قطب - که به عنوان فرد ماذون از جانب امام معصوم (علیه السلام) تلقی می شود -(53)، رویا بوده ودر اثبات آن به خواب سلطان محمد گنابادی (1327 ق) اشاره شده ومی گویند:
شعبه یازدهم از شریعت نهم در این که آن عالم به چه شناخته میشود.
ودر آن چند قسم راه وطریق است؟
«ومثل آنکه امام را به صورت او در خواب بینند به نوعی یقین پیدا شود که خواب شیطانی وخیالی نبود، وخواب بیننده خود بهتر داند».
پس از ذکر این سخن، در پاورقی چنین آمده است:
از جناب حاج ملا سلطان محمد نقل است که فرموده: پیش از رسیدن خدمت آقای سعادت علیشاه خواب دیدم به خدمت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسیده وآن حضرت قدحی از آب به من مرحمت کرد؛ من تمام آن را آشامیده وچیزی باقی نگذاشتم، پس از آن به هر وسیله خود را به اصفهان رسانیده، پس از شرفیابی خدمت آقای سعادت علیشاه، به همان طور که حضرت را در خواب دیده بودم، ایشان را مشاهده کردم ودیگر

-----------------

(52) التبلیغ، ص106. در این کتاب چندین رویای دیگر را نیز بیان نموده است.
(53) رساله سعادتیه، ص14.

(٢٨)

شکّی در حقّانیت ایشان باقی نماند»(54).
درکتاب دیگری از مشایخ گنابادیه، رویایی بیان شده که گویا به دلیل ایمان عمیق ملا محمد گنابادی، او را در عالم رویا با عنوان وبه جای امام زمان (علیه السلام) نشان داده اند(55)!
ونیز مرحوم حاج نایب الصدر در سفرنامه خود وگزارش وقایع دیگر یومیه ازتاریخ 27 رمضان 1319 که برای سفر حج حرکت کرد تا پانزدهم رجب 1337 که در مشهد توقف داشته.... در ذکر پنج شنبه چهاردهم ربیع الاول 1334 درباره شیخ ابوالقاسم طبسی نوشته: از جمله ذکر کرده که در مشهد، جناب حاج ملا سلطان علی(56) از من تفقدی فرمود وچون خواب غریبی دیده بودم، خواستم عرض کنم........... خواب:
در عالم رویا مشاهده نمودم در بیابان وسیع واقع وجمعی از دور به طرفی می روند وسرودی می خوانند ومن هم می خوانم:

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار  * * * شاه مردان شیر یزدان قدرت پروردگار

لشکر امام زمان بعد از نماز در رکاب امام جنگ می نمایند. من گفتم: خصم زیاد است وما قلیل. رفیقی گفت: امام همه آنها را تمام

-----------------

(54) سلطان فلک سعادت، چاپ شده در رساله سعادتیه، ص 41. همچنین ر. ک: نابغه علم وعرفان، ص 55. در سعادتیه پیرامون این جزوه چنین آمده است: «کتاب سلطان فلک سعادت، از جمله تألیفات گوناگون جناب حاج ملاّ علی نورعلیشاه ثانی از علما وعرفای بزرگ زمان وفرزند وجانشین منصوص حضرت آقای سلطان علیشاه است».
(55) در این کتاب نیز می گویند: «البته این موضوع مشاهده است که در خواب برای ایشان پیش آمده نه آنکه بزرگان ما مدعی امامت باشند.....، ولی چون در بندگی خدا وپیروی از ائمه هدی (علیهم السلام) به کمال رسیده اند؛ از این رو به صورت مولای خود در خواب مشاهده شده اند». (نابغه علم وعرفان، ص 211).

(٢٩)

می کند. گفتم: امام کجا هستند؟ گفت: آن که در هودج است؛ دیدم جناب حاج ملا سلطان علی وطرف فلان مجتهد(57)...
نیز یکی از مریدان اجازه یافته از طرف قطب سلسله نعمت اللهیه، در بیان شرح حال رضاعلیشاه (قطب سابق)، به رویایی تمسک کرده ومی گوید:
در همان جلسه، رویایی راکه در ایام جوانی دیده بودم تداعی شد. این رؤیا که گاهی آن راذکر می کردند این بود که حضرت مولی را زیارت کردم که در مسجد بسیار طولانی تشریف آوردند واقامه ی جماعت کردند. پس ازختم نماز صبح در بازگشت مچ دست مرا وبازوی شخصی با عمامه وعبا را گرفتند وگفتند: این شخص هادی ومهدی زمان تو است. می گفتند هر چه می گشتم که صاحب آن چهره را بیابم موفّق نمی شدم. تا آنکه در همان سفر به بیدخت آن شخصی را که در رؤیا دیده بودم، زیارت کردم که در جوار حضرت صالح علیشاه جلوس نموده بودند. آن شخص حضرت رضاعلیشاه ودر آن زمان از مشایخ حضرت صالح علیشاه بودند(58).
16. میرزا حسن صفی علیشاه
در کشف اجازه نامه بهره گیری از قطب، میرزا حسن صفی علیشاه(1316ق) به خواب استناد کرده ومی گوید:
در کتاب نابغه ی علم وعرفان در دو جا به این امر اشاره دارد. اول: در نقل قول از مرحوم موثّق السلطان جلالی راد می نویسد: مرحوم میرزاعلی آقا صدرالعرفا فرزند حضرت مست علیشاه در یکی از سفرها که عازم گناباد بود، چون به تهران ورود نمود به منزل سراج الملک وارد شد. حاجی میرزا حسن صفی علیشاه

-----------------

(56) نام اصلی این فرد سلطان محمد گنابادی است که چون ملقب به سلطان علیشاه نیز بوده، گاهی به ملا سلطان علی نیز ذکر می شود.
(57) نابغه علم وعرفان، ص 210.
(58) http: //rasti121. wordpress. com/2011/09/16/jenabe - mardani/.

(٣٠)

اطلاع یافته، اجازه ملاقات خواست، ایشان هم اجازه داد. حاجی میرزا حسن از ایشان دیدن نمود ونهایت احترام وکوچکی کرد. عرض کرد: چرا به خانقاه خودتان ورود نفرموید؟ ایشان پرسیده بودند: خانقاه خودمان کجاست؟ عرض کرد: همان چراغی که پدر بزرگوارتان روشن فرموده. جواب دادند: آن چراغ فعلا در گناباد روشن است. آن گاه از حاج میرزاحسن پرسیده بودند که نسب طریق واجازه شما به کدام یک از بزرگان می رسد؟ پس از قدری تأمل جواب داده بود: در خواب از مولا علی (علیه السلام). ایشان گفته بود بسیار خوب پس دیگر با هم صحبتی نداریم(59).
ودر جای دیگر می گوید:
وبالاخره آقای حاج آقا محمد، حاج میرزا حسن صفی علیشاه را از مقام خود برکنار کرد. مرحوم صفی اظهار داشت: ایشان نیز دارای اجازه وسمت رسمی از جناب رحمت علیشاه نبوده، صاحب اجازه حاج آقا محمد کاظم اصفهانی است وخود اظهار نمود که در خواب از طرف جناب رحمت علیشاه مأمور دستگیری وهدایت گردیدم(60).
17. فتح الله جیحون آبادی معروف به نور علی الهی
 فتح الله جیحون آبادی (1353 ش) مشهور به نور علی الهی، از بنیانگذاران شاخه ای از فرقه های اهل حق است(61). او دلیل اعتبار بدعت دینی خود را، رویا وتایید حضرت علی (علیه السلام) بر آن دانسته ومی گوید:
بعد از آن که در سال 1336 هجری شمسی بازنشسته بودم، برآن

-----------------

(59) همان، ص 26.
(60) همان.
(61) ر. ک: مقدمه آثار الحق، بهرام الهی.

(٣١)

شدم که در منزل بنشینم وفقط مطالعه کنم، سال بعدش که به زیارت عتبات رفتم، مناجاتم این بود:
خداوندا! می خواهم تحت توجه تو یک دینی داشته باشم که واقعی وخدا پسندانه باشد تا شعار خود قرار دهم وبه آن عمل کنم. شب در خواب حضرت علی (علیه السلام) را دیدم، به من فرمود: دین تو ابداعی است ولی نیک ابداعی است. در این موقع پرده عوض شد ودیدم دو نفر آمدند با هم صحبت می کنند؛ یکی به دیگری می گفت: ابداعی معنایش این است که فلان کس [نور علی الهی] پیغمبر هم شد وهرچه خواهد خواست خداست(62).
18. محمد بن عبد الله قحطانی وجهیمان العتبی
در تاریخ اول محرم 1400 ق در مکه، فردی با نام" جهیمان عتبی " از شیوخ سلفی ووهابی مقیم عربستان ومعرفی کننده" محمد بن عبد الله قحطانی" به عنوان مهدی موعود آشوب یک هفته ای در مکه به راه انداخت.
جهیمان در اثبات ادعاهای خود پیرامون مهدویت محمد بن عبد الله، می گوید:
دو سال است که برادران، او را به عنوان مهدی می شناسند........ به شما بشارت می دهم که بارها خواب ها در باره خروج مهدی دیده شده وکسانی خواب دیده اند که این مهدی را ندیده بودند. وقتی دیدند، تایید کردند که همان است که در خواب دیده اند. او حدیثی هم از پیامبر در تایید خواب خواند که فرمود: "لم یبق من الوحی الا المبشرات: الرویه الصالحه..... "؛ از وحی چیزی جز مبشرات که همان رویای صالحه است، باقی نمانده است. خوابی

-----------------

(62) آثار الحق، ج1، ص 645، گفتار 1943. همین مطلب را در ص 644 گفتارهای 1939 و1940 نیز تکرار نموده است.

(٣٢)

که مومن می بیند یا برای او می بینند(63).
19. الحسین بن موسی اللحیدی
این فرد از مدعیان اهل سنت ومتولد کویت است که در سال 1991 میلادی ادعای مهدویت خود را علنی کرد. او نیز مانند دیگر مدعیان یکی از روش های خود را رویا قرار داده وبر این باور است که حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بشارت مهدوی بودن را به او داده است(64).
20. احمد بن اسماعیل بصری
این فرد در کتاب ها، بیانیه ی صوتی وسایت رسمی خود خواب را روشی از غیب ونزدیک ترین راه برای تشخیص امام معصوم دانسته ومی گوید:
أقصر طریق للإیمان بالغیب هو الغیب، اسألی الله بعد أن تصومی ثلاثه أیام وتتوسلی بحق فاطمه بنت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) أن تعرفی الحق من الله بالرؤیا أو الکشف أو بأی آیه من آیاته الغیبیه الملکوتیه سبحانه وتعالی(65)؛ کوتاه ترین راه برای ایمان به غیب، استفاده از خود غیب است. پس از سه روز روزه داری متوسل به حضرت زهرا8 شوید، واز خدا بخواهید که حق را در عالم رویا، مکاشفه ویا به وسیله ی یکی از نشانه های غیبی اش به شما نشان دهد.
در روشی دیگر نیز، خواندن دعایی به مدت چهل شب را پیشنهاد داده وآن را مقدمه ای برای کشف حقیقت از طریق رویا می داند(66).

-----------------

(63) مهدیان دروغین، ص252.
(64) ر. ک. نور الغائب، ص 207و 211، http: //muntada. islamtoday. net/t75897. Html (فضح الطائفه اللحیدیه)، www. almahdy. net/vb/index.
(65) الجواب المنیر، ج1، ص 7.
(66) بشارتی، ص24.

(٣٣)

21. حیدر مشتت
این فرد از جمله مدعیان یمانی در عراق بود که کتاب های خود را با عنوان (السید ابو عبد الله الحسینی القحطانی) منتشر کرد. مهمترین کتاب این فرد موسوعه القائم بوده ودر آن دلایل خود را مطرح می کند. آیت الله کورانی در مورد ادعای این فرد می گوید:
«حیدر مشتت حدود ده سال قبل از مرگش به قم وپیش من آمد وسوالاتی در مورد امام مهدی (علیه السلام) از من پرسید. بعد از سقوط صدام نیز پیش من آمد وتقاضا کرد تا ادعای یمانی بودن او را بپذیرم. در ملاقات دیگری که آخرین ملاقات با او بود، گفت:
 من فرستاده ای از طرف مهدی (علیه السلام) هستم.! ودو نامه، یکی برای تو ودیگری برای رهبر انقلاب سید علی خامنه ای دارم.
من در جواب گفتم: عجله نکن! آیا تو امام مهدی (علیه السلام) را ملاقات کرده ای، وایشان نامه ای داده که به من برسانی؟ او جواب داد: بله.
بعد من او را نصیحت کردم وقصه معجزه طلبیدن پدر شیخ صدوق از حلاّج را نقل کردم وگفتم: نمی توانم نامه ات را بپذیرم وحرفت را قبول کنم واگر می توانی معجزه ای برای من بیاور؟ حیدر گفت: چه معجزه ای می خواهی؟
گفتم: همان معجزه ای که صدوقِ اول، از دجّال زمان خود حلاّج خواست! این ریش های سفیدم را گرفته ومرا به دوران جوانی برده، ریش های سیاه عطا کن!!
حیدر مشتت شگفت زده گفت: می خواهی کاری کنم تا خواب ببینی وایمان بیاوری؟ من گفتم: به هیچ وجه؛ با دیدن بیست خواب هم ایمان نمی آورم. آیا باید دینمان را از خواب بگیریم(67)؟!»

-----------------

(67) دجال البصره، ص 47.

(٣٤)

22. نبیل عبد القادر اکبر
وی متولّد 1985م در طائف است که در سال 1995 م دکترای ژئو فیزیک از دانشگاه استنفورد آمریکا را دریافت کرد. او نیز علاوه بر استفاده از حروف ابجد ومحاسبات ریاضی، خواب را از جمله دلایل خود قرار داده وبشارت های مطرح شده در رویا را دلیل بر حقانیت واعلام دعوتش می داند(68).
23. شایعه تولد امام مهدی (علیه السلام) با تعبیر خواب از منظر اهل سنت
یکی از اختلاف های بیشتر عالمان سنّی با شیعیان در این است که حضرت مهدی (علیه السلام) تا کنون به دنیا نیامده وحدود چهل سال قبل از ظهورش متولد می شود. از این روی تولد حضرت مهدی (علیه السلام) در سال 255 هجری قمری را نمی پذیرند. به این جهت در میان مدعیان ودروغگویان اهل سنت با تمسک به رویایی، تولد حضرت مهدی (علیه السلام) را بر مبنای اهل سنت شایعه کردند. در این خصوص در مصر شایعه شده که در یک برنامه ی تلویزیونی زنی با شیخ محمد الحنفی تماس گرفته وبعد از تعریف رویای خود، شیخ او را به صحت خوابش قسم داده وپس از اطمینان از درستی خوابش آن را به تولد حضرت مهدی (علیه السلام) تفسیر کرده است. این شایعه در حالی است که علاوه بر مخالف بودن با دیدگاه شیعه وتعدادی از علمای اهل سنت - که میلاد حضرت مهدی را در سال 255 ق می دانند -(69) از طرف شیخ محمود الحنفی نیز تکذیب شده است(70).

-----------------

(68) نور الغائب، ص241.
(69) ر. ک: البیان، محمد بن طلحه شافعی. این عالم اهل سنت در این کتاب برخی شبهات در عدم امکان زندگانی طولانی حضرت مهدی (علیه السلام) را پاسخ داده است.
(70) نور الغائب، ص230.

(٣٥)

دلایل ادعا
این جریان ها ودر میان آن ها احمد اسماعیل بصری به آیاتی از قرآن استناد کرده(71) که می توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد:
الف) آیاتی که به صورت کلی به وجود واعتبار رویای صادقه پرداخته

وعموماً درباره ی انبیاء است، مانند:
1. ونَادَینَاهُ أن یا ِإبْرَاهیمُ قدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا ِإنَّا کذلکَ نَجْزی الْمُحْسِنینَ(72).
وابراهیم را ندا دادیم رؤیا را تصدیق کردی، همانا ما به این ترتیب تو را پاداش می دهیم.
2. یوسُفُ َأیهَا الصِّدِّیقُ َأْفتنَا فی سَبْع بَقَرَاتٍ سمَانٍ یأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عجَافٌ وسَبْع سُنْبُلاتٍ خُضْر وأُخَرَ یاِبسَاتٍ لعَلِّی َأرْجعُ ِإَلی النَّاس َلعَلَّهُمْ یعْلَمُون(73).
ای یوسف! ای راستگو! به ما خبر ده از خوابی به این مضمون: هفت گاو درشت را هفت گاو لاغر خوردند وهفت خوشه ی سبز که پس از آن هفت خوشه ی زرد آمد تا شاید به سوی مردم بازگردم؛ باشدکه بدانند.
3. وإذْ ُقْلنَا َلکَ ِإنَّ رَبَّکَ َأحَاط ِبالنَّاس ومَا جَعَلنَا الرُّؤْیا الَّتی َأرَینَاکَ ِإلَّا فتْنَه للنَّاس والشَّجَرَه الْمَلْعُونَه فی الْقرْآن ونُخَوِّفُهُمْ َفمَا یزِیدُهُمْ ِإلَّا طُغْیانًا کَبِیرًا(74).
وآن گاه که به تو گفتیم همانا پروردگارت به مردم احاطه دارد ورؤیایی که نشانت دادیم نبود، مگر فتنه ای برای مردم ونبود مگر درختی لعنت شده در قران وآنان را می ترسانیم؛ پس جز طغیان بزرگ بر آنان نمی افزاید.

-----------------

(71) جهت دیدن استدلال این فرد به آیات ذیل ر. ک: المتشابهات، ج 4، ص48، س 145.
(72) صافات، 104 - 105.
(73) یوسف، 46.
(74) اسراء، 60.

(٣٩)

4. أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَ * الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَهِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَلا یحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّهَ للهِ جَمِیعاً هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ(75).
آگاه باشید! به یقین دوستان خدا نه بیمی بر آنان است ونه اندوهگین می شوند. آنان که ایمان آورده وهمواره پرهیزکاری دارند آنان را در زندگی دنیا وآخرت مژده وبشارت است(76). ودر کلمات خدا هیچ دگرگونی نیست; این است کامیابی بزرگ وگفتار مخالفان، تو را غمگین نکند; زیرا همه ی عزت وتوانمندی برای خداست; او شنوا وداناست.
بررسی
این آیات، اصل رویای صادقه وامکان تعبیر برخی خوا بها را بیان می کند وبیش از این سخنی نمی گویند. این شواهد، اعم از مدعای افرادی است که می خواهند رویا را روشی در تشخیص حجت الهی بدانند. از این روی نمی توان با استدلال به این آیات، ادعای تشخیص حجت الهی به وسیله ی رویا را مطرح کرد.
ب) آیه های ادعا شده به صورت خاص، اشاره به استفاده از خواب ورویا برای تشخیص حجت الهی دارد
1. سوره نمل، آیه 26
1. قاَلتْ یا َأیهَا الْمَلأُ ِإنِّی أُلْقی ِإَلی کتَابٌ َ کریمٌ(77).
«ملکه سبأ گفت: «ای بزرگان! نامه مهمّی برای من رسیده».

-----------------

(75) یونس، 62 - 65.
(76) رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره آیه: لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیاهِ الدُّنْیَا * برای آنها بشارت است در زندگانی دنیا. فرمود: آن رؤیای صادقه است که مؤمن برای خودش ببیند یا این که برای او ببینند. (بحار الانوار، ج 58، ص191).
(77) نمل، 26.

(٤٠)

وجه استدلال
برخی مدعیان جهت ادعای خود آیه را چنین تحلیل نموده اند:
وقرآن بر ما قصه بلقیس، ملکه ی سبا را می خواند واو در عالم رؤیا دانست که سلیمان (علیه السلام) نبی خداست؛ پس رؤیایش را راست پنداشت ودر نهایت ایمان آورد. واز کجا دانست که این نامه نامه ای بزرگ است مگر از راه خدا ورویا وکشف(78)؟
وگویا استدلالشان این است که چون راهی برای اطلاع از کریم بودن نامه نیست، پس حتما در خواب از آن آگاهی یافته است.
نقد
1. این آیه، کمترین ارتباطی با مباحث رویا ندارد وخوابی در کار نبوده است تا این که بخواهد دلیلی بر حجیت رویا برای تشخیص حجت الهی باشد وچگونگی برداشت از این آیه روشن نیست؟ در حالی که بنابر صریح آیات قبل وبعد، نامه ای به وسیله ی هدهد به بلقیس داده شده واو پس از مشورت با وزرای خود تصمیم به دیدار با سلیمان نبی گرفته وبعد از دیدن معجزات آن حضرت، به خدای بلند مرتبه ایمان می آورد.
ودر قرآن چنین می فرماید:
﴿فَلَمَّا جاءَتْ قیلَ أَ هکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وأُوتینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وکُنَّا مُسْلِمینَ وصَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللهِ إِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرینَ قیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّهً وکَشَفَتْ عَنْ ساقَیْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ

-----------------

(78) المتشابهات، ج 1 - 4، ص 236 ذیل سوال 145؛ نصیحه الی طلبه حوزات العلمیه، ص 18؛ جامع الادله، ص 311؛ الرویا فی مفهوم آل البیت (علیهم السلام)، ص 43؛ ادله جامع یمانی، ص59؛ دابه الارض وطالع المشرق، ص 50.

(٤١)

قَواریرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی وأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ للهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾(79).
«پس چون (ملکه سبا) آمد گفته شد: آیا تخت تو نیز این چنین است؟ گفت: گویی این همان است وپیش از این به ما آگاهی (از قدرت سلیمان) داده شده بود واز تسلیم شدگان بودیم».
واو را آنچه به جای خدا می پرستید (از ایمان به خدا وپرستش او) بازداشته بود، زیرا او از گروه کافران بود.
به او گفته شد: به حیاط قصر داخل شو، پس چون حیاط قصر را دید، گمان کرد آب زیادی است؛ پس دامن جامه را از ساق های خود بالا زد، (سلیمان) گفت: (این که می بینی) حیاط صاف وساده ای است از شیشه، گفت: پروردگارا! من (تا به حال) به خود ستم کرده ام واینک در برابر پروردگار جهانیان همراه سلیمان، اسلام آوردم. (دیدن عظمت قصر وسابقه امر هدهد وآوردن تخت سبب اسلام او شد).
2. از طرف احمد بصری وهوادارانش، هیچ دلیلی بر ادعای اینکه کریم بودن کتاب را از طریق رویا به دست آورده، ارائه نشده است(80)، واین سخن که چون نمی دانیم بلقیس چگونه کریم بودن نامه را فهمیده، پس از طریق رویا بوده، سخنی مضحک وبی منطق است.
3. مفسرین احتمالات متعددی را در تبیین این آیه بیان کرده اند. مانند:
الف) بلقیس نامه را دارای خیر وبرکت برای مردمش تلقی کرد(81).
ب) از سوی فردی کریم است که انس، جن وپرندگان از او پیروی

-----------------

(79) نمل، 42 - 44.
(80) ر. ک: جامع الادله، ص 311.
(81) التبیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 92.

(٤٢)

می کنند(82).
ج) پایان این نامه مهر داشت، واستناد به این روایت شده است:
«إکرام الکتاب ختمه»(83)
د) ابتدای نامه با (بسم الله الرحمن الرحیم) بوده است(84).
ه) علّت نام بردن به صفت کریم، خط زیبای آن بود(85).
و) معانی بلند نامه، حسن کلام وعدم اهانت به طرف مقابل، دلالت بر کرامت نامه داشته است(86).
علاّمه طباطبایی پس از بیان قولهای گوناگون، دلیل کرامت را عظمت سلیمان ومحتوای نامه دانسته ودر تبیین آیه چنین می فرماید:
وظاهر آیه دوم این است که می خواهد علت کریم بودن آن را بیان کند؛ می گوید: علت کرامتش این است که این نامه از ناحیه ی سلیمان است، چون ملکه ی سبأ از جبروت سلیمان خبر داشت ومی دانست که چه سلطنت وشوکت باشکوهی دارد، به شهادت این که در چند آیه ی بعد از ملکه سبأ حکایت می کند که وقتی عرش خود را در کاخ سلیمان دید، گفت: «وأُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وکُنَّا مُسْلِمِینَ؛ ما از قبل از شوکت سلیمان خبر داشتیم وتسلیم او بودیم.
﴿وَإِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾؛ یعنی این نامه به نام خدا آغاز شده وبه این جهت نیز کریم است. آری، بت پرستان وَثَنی، همگی به وجود خدای سبحان قائلند، ولی او را ربّ الأرباب دانسته،

-----------------

(82) همان؛ مجمع البیان، ج 7، ص 343.
(83) مجمع البیان، ج 7، ص343.
(84) همان.
(85) همان.
(86) جمع الجوامع، ج3 ص152؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 10، ص 48.

(٤٣)

نمی پرستیدند؛ چون خود را کوچک تر از آن می دانستند. آفتاب پرستان نیز، وثنی مسلک، ویکی از تیره های صابئین بودند، که خدا وصفاتش را احترام می کردند. چیزی که هست صفات او را به نفی نواقص ونیستی ها برمی گردانیدند؛ مثلا، علم وقدرت وحیات ورحمت را به نبود جهل وعجز ومرگ وقساوت تفسیر کرده اند. پس به صورت قهری وقتی نامه، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ باشد نامه ای کریم می شود، چنان که بودن آن از ناحیه سلیمان عظیم نیز، اقتضاء می کند که نامه ای کریم بوده باشد»(87).
4. باید به این نکته هم توجه کردکه، بحث ما در تشخیص حجت الهی به وسیله ی رویاست؛ واین آیه خارج از موضوع بحث است. چرا که سرانجام اثبات دقت متن ومحتوای یک نامه را توسط رویا تذکر می دهد.
2. سوره یوسف، آیه 5
2. إِذْ قالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً والشَّمْسَ والْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِین قَالَ یا بُنَی لاَ تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلَی إِخْوَتِکَ فَیکِیدُواْ لَکَ کَیداً إِنَّ الشَّیطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ(88).
یعقوب گفت: ای فرزند عزیزم! خواب خود را بر برادران حکایت مکن (که به اغوای شیطان) بر تو مکر وحسد می ورزند؛ زیرا دشمنی شیطان بر آدمیان بسیار آشکار است.
وجه استدلال
«آیا قرآن را نخوانده ودر داستان یوسف نیندیشیدیدکه چگونه یعقوب (علیه السلام) در حالی که پیامبر خداست ودر قرآن – که کتاب خداست - رؤیای یوسف را دلیل تشخیص ومصداق خلیفه خدا

-----------------

(87) المیزان، ج15 ص359. همچنین ر. ک: مجمع البحرین، ج 6، ص152.
(88) یوسف، 5.

(٤٤)

- که آن یوسف بود - معتبر دانست ویوسف را بر حذر داشت که این خواب را به برادران خود نگوید؛ زیرا که با این رؤیا او را شناخته و.... آیا این اقرار قرآن به حجیت خواب در تشخیص مصداق خلیفه خدا در زمین نیست؟»(89)
«در این جا می بینیم که رؤیای یوسف (علیه السلام) نه تنها برای خود او، بلکه برای پدرش یعقوب (علیه السلام) - که از پیامبران وحجتهای معصوم خداوند است - راهی برای شناخت حجت است. زیرا حضرت یعقوب با دیدن این رؤیا از سوی حضرت یوسف (علیه السلام) او را از برگزیدگان پروردگار ودر زمره ی دیگر حجتهای خدا؛ یعنی ابراهیم (علیه السلام) واسحاق (علیه السلام) می بیند. نیز گفتار یعقوب (علیه السلام) به یوسف (علیه السلام) - که خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن چون برای تو نقشه خطرناک می کشند - نشانه ی آن است که رؤیای صادقه از راه های شناخت حجت برای مردم نیز بوده است؛ زیرا با این خوابی که وی دیده بود، برادرانش پی به حجت بودن او می بردند»(90).
خلاصه ادعای طرف مقابل چنین است:
الف) حضرت یعقوب نمی دانست که یوسف وصی ونبی بعد از اوست واین مهم را بعد از رویای یوسف به دست آورد.
ب) برادران یوسف با این خواب می توانستند نبوت یوسف را بفهمند.
در نتیجه خواب می تواند راه شناخت حجت الهی باشد.

-----------------

(89) ر. ک: خطبه 5، محرم 1432 از احمد بصری. (این خطبه به صورت جزوه نیز ترجمه وچاپ گردیده).
(90) بین یدی الصیحه، ص 56 و60؛ ادله جامع یمانی، ص62 ونرم افزار(کتابخانه یمانی موعود)، قسمت ادله دعوت برای شیعیان، موضوع شماره 41(رویای صادقه). زکی الانصاری در کتاب خود می گوید: «إن الرائی یوسف (علیه السلام) رأی هذه الرؤیا قبل أن یبعث، وعندما قصها علی أبیه یعقوب عرف یعقوب عنها أن هذه رساله السماء إلیه تبین له أن الحجیه ستنتقل منه إلی ابنه یوسف وستکون له الولایه علی أبیه».

(٤٥)

نقد
 در مورد رویای حضرت یوسف نیز اشتباه در تفسیر آیه صورت گرفته وبا توجه به مطرح شدن حرفی اشتباه، سعی در اثبات ادعای خود دارند.
1. دلیلی نداریم که مراد از رویای یوسف (علیه السلام)، بشارت بر نبوت او باشد؛ بلکه بنا بر تصریح قرآن کریم این رویا، پیش گویی واقعه ای خارجی بوده که همان پاسداشت برادران، پدر وخاله یوسف در شهر مصر وبرای اوست. از این روست که در ادامه ی آیات، یوسف (علیه السلام) خطاب به پدر بزرگوار خود (پس از سجده ایشان وبرادرانش) فرمود:
«یا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَقًّا»(91)
این مطلب را روایتی از اهل بیت (علیهم السلام) نیز تایید می کند ومی فرماید:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: تَأْوِیلُ هَذِهِ الرُّؤْیَا أَنَّهُ سَیَمْلِکُ مِصْرَ ویَدْخُلُ عَلَیْهِ أَبَوَاهُ وإِخْوَتُهُ، أَمَّا الشَّمْسَ فَأُمُّ یُوسُفَ رَاحِیلُ والْقَمَرَ یَعْقُوبُ وأَمَّا أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً فَإِخْوَتُهُ فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ سَجَدُوا شُکْراً للهِ وَحْدَهُ حِینَ نَظَرُوا إِلَیْهِ وکَانَ ذَلِکَ السُّجُودُ للهِ(92)؛
امام باقر (علیه السلام) در باره تأویل این رؤیا فرمود: یوسف به زودی پادشاه مصر شده وپدر ومادر وبرادرانش بر او وارد می شوند. امّا خورشید مادر یوسف راحیل، وقمر پدر او یعقوب، وستاره ها برادران اویند که وقتی در مصر بر او وارد می شوند، سجده شکر الهی را بجا آورده واز هیبت وجمال یوسف، پروردگار را سپاس می گویند واین سجده برای خداوند بوده نه برای یوسف.
2. نه تنها دلیلی بر مستند بودن خواب حضرت یعقوب برای وصایت حضرت یوسف در دست نیست، بلکه دلیل داریم که حضرت یعقوب (علیه السلام) بنابر علم نبوت

-----------------

(91) یوسف، 100؛ بحار الانوار، ج12، ص251و 217.
(92) تفسیر قمی، ج 1، ص 340.

(٤٦)

خود از آینده ی یوسف ووصایت او با خبر بوده وآن را به یوسف بشارت می دهد.
شاهد بر این مطلب روایت مفضّل بن عمر است؛ او می گوید:
«امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: می دانی پیراهن یوسف (علیه السلام) چه بود؟ عرض کردم: نه.
فرمود: چون برای ابراهیم (علیه السلام) آتش افروختند؛ جبرئیل (علیه السلام) جامه ای از جامه های بهشت برایش آورد؛ او پوشید وبا آن جامه گرما وسرما به ابراهیم زیانی نمی رسانید؛ هنگامی که مرگ ابراهیم فرارسید، آن را در غلافی نهاد وبه اسحاق آویخت واسحاق آن را به یعقوب آویخت وچون یوسف (علیه السلام) متولد شد، آن را بر او آویخت ودر بازوی او بود تا امرش به آنجا که باید می رسید (به حکومت مصر رسید) وچون یوسف آن را در مصر از غلاف بیرون آورد، یعقوب بوی خوش آن را دریافت وهمین است که گوید: «اگر سفیهم نمی خوانید من بوی یوسف را احساس می کنم»(93) وآن همان پیراهنی بود که خدا از بهشت فرستاده بود.
عرض کردم: قربانت گردم آن پیراهن به چه کس رسید؟ فرمود: به اهلش؛ سپس فرمود: هر پیغمبری که دانش یا چیز دیگری را به ارث گذاشته [دریافته] به آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسیده است»(94).
این روایت، بیانگر به ارث رسیدن پیراهن ابراهیم (علیه السلام) به اوصیا وانبیا بوده، و

-----------------

(93) یوسف، 12.
(94) کافی، ج1، ص232؛ کمال الدین وتمام النعمه، ج 1، ص143؛ علل الشرایع، ج1، ص53. «مُحَمَّدٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ السَّرَّاجِ عَنْ بِشْرِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ أَ تَدْرِی مَا کَانَ قَمِیصُ یُوسُفَ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَا قَالَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) لَمَّا أُوقِدَتْ لَهُ النَّارُ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) بِثَوْبٍ مِنْ ثِیَابِ الْجَنَّهِ فَأَلْبَسَهُ إِیَّاهُ فَلَمْ یَضُرَّهُ مَعَهُ حَرٌّ ولَا بَرْدٌ فَلَمَّا حَضَرَ إِبْرَاهِیمَ الْمَوْتُ جَعَلَهُ فِی تَمِیمَهٍ وعَلَّقَهُ عَلَی إِسْحَاقَ وعَلَّقَهُ إِسْحَاقُ عَلَی یَعْقُوبَ فَلَمَّا وُلِدَ یُوسُفُ (علیه السلام) عَلَّقَهُ عَلَیْهِ فَکَانَ فِی عَضُدِهِ حَتَّی کَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا کَانَ فَلَمَّا أَخْرَجَهُ یُوسُفُ بِمِصْرَ مِنَ التَّمِیمَهِ وَجَدَ یَعْقُوبُ رِیحَهُ وهُوَ قَوْلُهُ - إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ فَهُوَ ذَلِکَ الْقَمِیصُ الَّذِی أَنْزَلَهُ اللهُ مِنَ الْجَنَّهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِلَی مَنْ صَارَ ذَلِکَ الْقَمِیصُ قَالَ إِلَی أَهْلِهِ ثُمَّ قَالَ کُلُّ نَبِیٍّ وَرِثَ عِلْماً أَوْ غَیْرَهُ فَقَدِ انْتَهَی إِلَی آلِ مُحَمَّدٍ (صلّی الله علیه وآله وسلّم)».

(٤٧)

یعقوب (علیه السلام) پس از تولد یوسف (علیه السلام)، این پیراهن را به گردن او می آویزد ویوسف (علیه السلام)، میراث دار پیراهن ابراهیم (علیه السلام) می شود. وباید توجه داشت که این پیراهن جز در اختیار وصی وحجت الهی قرار نمی گرفته است. ودر حال حاضر این پیراهن، در اختیار آخرین وصی موجود، حضرت مهدی (علیه السلام) است(95).
از این رو در آیه ی شریفه ﴿وَ کَذلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ ویُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ ویُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وعَلی آلِ یَعْقُوبَ کَما أَتَمَّها عَلی أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهِیمَ وإِسْحاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیم﴾(96)، قبل از بیان نبوت وافاضه ی علم تعبیر خواب برای یوسف، عبارت (کذلک) را از زبان حضرت یعقوب (علیه السلام) آورده که مراد از آن اکرام یوسف به وسیله ی برادران است. واز عبارت (یجتبیک) به بعد، تعبیر رویای یوسف نیست، بلکه بشارت حضرت یعقوب به یوسف است وبنابر علم نبوّتش او را از آینده ی خود آگاه می کنند.
 از نگاه امین الاسلام طبرسی، علاّمه ی مجلسی ودیگران معنای آیه چنین است:
«وکَذلِکَ» أی کما أراک هذه الرؤیا تکرمه لک وبین أن إخوتک یخضعون لک أو یسجدون لک؛ «یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ» أی یصطفیک ربک ویختارک للنبوه...(97)؛ همان گونه که خداوند تو را به خوابی بزرگ بشارت داد واکرام برادرانت را گوشزد کرد، بدان که در آینده نیز تو را به عنوان پیامبرش بر می گزیند....

-----------------

(95) «فَرُوِیَ أَنَّ الْقَائِمَ (علیه السلام) إِذَا خَرَجَ یَکُونُ عَلَیْهِ قَمِیصُ یُوسُفَ ومَعَهُ عَصَا مُوسَی وخَاتَمُ سُلَیْمَانَ (علیه السلام)». (کمال الدین وتمام النعمه، ج 1، ص144). همچنین ر. ک: الصراط المستقیم، ج2، ص253؛ روضه المتقین، ج5، ص477 ومشابه این مطلب کافی، ج1، ص232.
(96) یوسف، 5.
(97) مجمع البیان، ج5 ص321؛ بحار الانوار، ج12، ص219.

(٤٨)

3. ادعای این مطلب، که برادران یوسف از راه خواب به نبوت او پی برده وتصمیم به قتل او گرفتند(98)، سخنی بی دلیل است که آیه ی قرآن وبرخی از روایات، خلاف آن را بیان کرده اند.
آنچه از آیات وروایات به دست می آید، عنایت ویژه یعقوب (علیه السلام) به یوسف (علیه السلام) است. واین توجه ومحبت پیش از دیدن خواب یوسف بوده است؛ واز طرف دیگر، ظاهر رویای دیده شده، صراحت در عظمت یوسف نسبت به برادرانش دارد، واین فهم اندک از رویای یوسف نیاز به علم تعبیر ندارد. در نتیجه حسادت برادران برانگیخته می شد وحضرت یعقوب با توجه به این فهم، یوسف (علیه السلام) را از بیان آن برحذر داشت.
در روایات وآیه ی شریفه، علت هایی بیان شده که هیچ یک اشاره به فهم نبوت از طریق رویا! وسپس حسادت به یوسف ندارد.
عَنْ أَبِی جَعْفَر (علیه السلام):
... وکَانَ یُوسُفُ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ وَجْهاً وکَانَ یَعْقُوبُ یُحِبُّهُ ویُؤْثِرُهُ عَلَی أَوْلَادِهِ فَحَسَدَهُ إِخْوَتُهُ عَلَی ذَلِکَ وقَالُوا فِیمَا بَیْنَهُمْ کَمَا حَکَی اللهُ عَزَّ وجَلَ إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وأَخُوهُ أَحَبُّ إِلی أَبِینا مِنَّا ونَحْنُ عُصْبَه...(99)؛ امام باقر (علیه السلام) فرمود: چهره یوسف بسیار زیبا بود ویعقوب او را بیشتر از فرزندان دیگرش دوست می داشت. از این رو برادران بر وی حسادت کرده وبنابر آیه قرآن چنین گفتند: هنگامی که [برادران او] گفتند: «یوسف وبرادرش نزد پدرمان از ما - که جمعی نیرومند هستیم - دوست داشتنی ترند. بیقین پدر ما در گمراهی آشکاری است.

-----------------

(98) بین یدی الصیحه، ص56. جهت دیدن این روایت که یوسف رویایش را برای برادرانش بیان کرد. ر. ک: تفسیر عیاشی، ج2، ص 169.
(99) تفسیر قمی، ج1، ص 340.

(٤٩)

امام سجاد (علیه السلام) نیز می فرماید:
اولین بلایی که بر یعقوب واهل بیتش وارد شد، حسدی بود که برادران یوسف پس از شنیدن خواب بر او بردند. امام (علیه السلام) فرمودند: رقّت وعطوفت یعقوب بر یوسف پس از آن زیاد شد وپیوسته بیم داشت آنچه را که حقّ (عزّوجلّ) به او وحی نموده ووی را آماده برای بلا گردانده، موردش تنها یوسف باشد؛ از این رو در بین فرزندان به یوسف رقّت ومهربانی فوق العاده ای نشان می داد. برادران با دیدن این صحنه های تکریم نسبت به یوسف (علیه السلام) برایشان گران تمام شد وبلا وگرفتاری در بینشان پدیدار شد؛ از این رو به مشاوره پرداخته وگفتند: با این که ما چندین برادر هستیم، پدر چنان دلبسته ی یوسف شده که او را تنها بیش از همه ی ما دوست دارد واشتباه او در دوستی یوسف به خوبی روشن است؛ باید یوسف را کشته یا در دیاری دور از پدر افکنده وروی پدر را یک جهت به طرف خود نماییم(100).
با توجه به آنچه گذشت، ادعای فهم نبوت یوسف (علیه السلام) به وسیله ی رویا، نه تنها دلیل ندارد، بلکه دلایلی بر خلاف آن در کلام اهل بیت (علیهم السلام) وجود دارد.
3. سوره مائده، آیه 111
3. وإِذْ أَوْحَیتُ إِلَی الْحَوَارِیینَ أَنْ آمِنُواْ بِی وبِرَسُولِی قَالُوَاْ آمَنَّا واشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُون(101).
«ویاد کن هنگامی که به حواریین وحی کردیم که به من وفرستاده ام ایمان آرید، گفتند: ایمان آوردیم؛ خدایا گواه باش که ما تسلیم امر توایم».
وجه استدلال

-----------------

(100) علل الشرائع، ج 1، ص 46.
(101) مائده، 111.

(٥٠)

در این جا خداوند برای شناخت عیسای مسیح به حواریین وحی را عنایت کرد، که مراد رؤیاست(102).
نقد
یکم: در این قسمت نیز، فقط ادعایی از طرف احمد بصری شده وهیچ دلیلی برایش ارائه نشده است.
دوم: مراد از وحی در آیات قرآن کریم مختلف بوده ومفسرین واهل لغت، معانی گوناگون آن را بررسی کرده اند(103).
در مورد این آیه نیز چهار احتمال وجود دارد:
1. مراد از این وحی، وحی حقیقی ومربوط به انبیاست؛ واحتمال دارد این آیه ناظر به نبوت حواریون ووحی به آنان باشد(104).
2. مراد، وحی با واسطه وبه وسیله ی عیسی (علیه السلام) باشد. وحواریون از طریق ایشان به این الهیات امر شده اند(105). نمونه ی این معنا را برخی از مفسرین در این آیه جستجو کرده اند. ﴿وَأَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرات﴾(106).
راغب در تبیین این مطلب می گوید:
(فذلک وحی إلی الأمم بوساطه الأنبیاء)(107)
«این آیه، وحی به امت ها را با واسطه ی انبیا ذکر می کند».
3. مراد از وحی، الهام قلبی وایجاد اراده است(108). ومشابه این مورد، الهام

-----------------

(102) ادله جامع یمانی، ص62.
(103) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 13، ص 63؛ متشابه القرآن ومختلفه (لابن شهر آشوب)، ج 1، ص210؛ المفردات فی غریب القرآن، ص 860.
(104) ر. ک: المیزان، ج6، ص222.
(105) تفسیر نمونه، ج 5، ص128؛ تفسیر کنز الدقائق وبحر الغرائب، ج 4، ص260.
(106) الأنبیاء، 73.
(107) المفردات فی غریب القرآن، ص 860.
(108) التبیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 58؛ متشابه القرآن ومختلفه، ج 1، ص 210؛ وحی ونبوت در قرآن، ص 77؛ مجمع البحرین، ج 1، ص 431.

(٥١)

خدای متعال به زنبور عسل می باشد، که در قرآن چنین فرموده است:
«وأَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ»(109)
4. مراد، القای مطلب با استفاده از نشانه های الهی است. ودر آیه مراد این است که با توجه به معجزات عیسی (علیه السلام)، ایمان به خدا ورسولش را القا نموده ایم(110).
در نهایت با توجه به احتمالات ذکر شده، وجهی برای تمسک به ادعای جریان مدعی یمانی باقی نمی ماند وبه تعبیر دیگر، در هنگام وجود احتمالات گوناگون استدلال به یک احتمال بدون قرینه باطل است. ونمی توان مراد از وحی در این آیه را خواب ورویا تفسیر کرد.
نتیجه
اگر چه در آیات فراوانی بحث از رویا وخواب صادقه ذکر شده، اما با توجه به همان آیات، اصل رویای صادقه واین که تعدادی از خواب ها دارای تعبیر بوده وبیننده ی خواب می تواند برخی از وقایع را به صورت رمز آلود یا آشکارا ببیند، مورد تأیید است. اما این مطلب که با توجه به خواب، بتوان در اصول عقاید مانند: امامت وتشخیص حجت الهی ویا مسایل فقهی ورود نمود، ثابت شدنی نیست وهیچ یک از دلایل ادعایی به این مطلب اشاره ندارد.

-----------------

(109) نحل، 68.
(110) التبیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 58؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 407؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 13، ص 63.

(٥٢)

در منابع روایی وعقلی دلیلی بر اعتبار رویا در تشخیص مصداق حجت الهی وجود ندارد وبا توجه به این که هیچ فقیه، متکلم وفیلسوفی خواب را در تشخیص حکم فقهی معتبر نمی داند، به طریق اولویت نمی توان از این روش در مباحث عقیدتی بهره مند شد. از دیگرسو افرادی از میان مدعیان دروغین که قائل به حجیت رویا شده اند، دلیلی منطقی بر اثبات دیدگاه خود نداشته اند. گفتنی است، شیاطین می توانند برای انسان ها تخیل دیدن معصوم (علیه السلام) را ایجاد کنند وبه صورت حتمی افرادی که به نام رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا یکی دیگر از معصومان (علیهم السلام) رویت می شوند، خود معصوم (علیه السلام) نیستند تا به دنبال آن اجرای فرمان های داده شده در رویا لازم باشد.
در میان متکلمان وفقیهان شیعه کسی خواب را، در کشف ویافتن حکم فقهی معتبر نمی داند(111). وباوجود سختگیری عالمان شیعی در اثبات اصول عقاید با تمسک به ادله ی قطعی(112)، به طریق اولی رویا در مسائل عقیدتی، مانند کشف

-----------------

(111) ر. ک: الأصول الأصلیه والقواعد الشرعیه، ص 314؛ انیس المجتهدین فی علم الأصول، ج 1، ص 335؛ حق المبین فی تصویب المجتهدین وتخطئه الاخباریین، ص84؛ بحر الفوائد فی شرح الفرائد، ج 2، ص472؛ فقه الشیعه (الاجتهاد والتقلید)، ص 31؛ مجمع الأفکار ومطرح الأنظار، ج 2، ص 5؛ الدرر النجفیه، من الملتقطات الیوسفیه، ج2، ص283؛ صراط النجاه (المحشی للخوئی)، ج 1، ص 468.
(112) إرشاد العقول الی مباحث الأصول، ج 3، ص 316.

(٥٤)

حجت الهی وامام معصوم راهی ندارد. به عنوان نمونه: شیخ مفید (413 ق)(113)، سید مرتضی (436 ق)(114)، ابن ادریس حلی (598ق)(115) علامه حلی(726 ق)(116)، ملااحمد نراقی(1245 ق)(117)، میرزای قمی(1322 ق)(118)، علاّمه مجلسی(1111ق)(119) شیخ حرّ عاملی(120) وآیت الله جوادی آملی(121) مباحثی را در این زمینه آورده وحدود اعتبار خواب را بیان کرده اند.
شیخ مفید می فرماید:
«ومع ذلک فإنا لسنا نثبت الأحکام الدینیه من جهه المنامات(122)؛ باید توجه داشت که ما احکام دینی را به وسیله رؤیا وخواب اثبات نمی کنیم».
دلایل عدم حجیت رویا
1. روایت (ان دینَ الله - (عزَّ وجلَّ) - أعُزّ مِن أنْ یُری فِی النَوم)
فقیهان در ردّ استنباط احکام شرعی به وسیله ی خواب(123)، به روایت ذیل نیز استناد جسته اند:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ

-----------------

(113) الفصول المختاره، ص 130.
(114) رسائل الشریف المرتضی، ج2، ص13.
(115) أجوبه مسائل ورسائل فی مختلف فنون المعرفه، ص313.
(116) اجوبه المسائل المهنائیه، ص98.
(117) مناهج الاحکام والاصول، ص191.
(118) قوانین الاصول، ج1، ص496.
(119) بحار الانوار، ج 58، ص238.
(120) الفصول المهمه فی أصول الأئمه (تکمله الوسائل)، ج 1، ص 689.
(121) ادب فنای مقربان، ج 6، ص141.
(122) الفصول المختاره، ص 130.
(123) ر. ک: مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 15، ص 468؛ الفصول المهمه فی أصول الأئمه (تکمله الوسائل)، ج 1، ص 690؛ الدرر النجفیه، ج2، ص284؛ الاصول الاصلیه والقواعد الشرعیه، ص 314.

(٥٥)

اللهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ: مَا تَرْوِی هَذِهِ النَّاصِبَهُ؟ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ فِیمَا ذَا؟ فَقَالَ: فِی أَذَانِهِمْ ورُکُوعِهِمْ وسُجُودِهِمْ. فَقُلْتُ: إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ أُبَیَّ بْنَ کَعْبٍ رَآهُ فِی النَّوْمِ. فَقَالَ: کَذَبُوا، فَإِنَّ دِینَ اللهِ عَزَّ وجَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرَی فِی النَّوْم؛(124)... این گروه چه می گویند؟ عرض کردم: فدایت شوم، در چه موردی؟ فرمود: در مورد اذانشان و...، عرض کردم: می گویند که ابی بن کعب آن را در خواب دیده. امام فرمود: دروغ می گویند؛ زیرا دین خداوند عزیزتر از آن است که در خواب دیده شود.
اهل سنت در سبب تشریع اذان گفته اند: مردم مدینه برای آگاه شدن از وقت نماز مشکل داشتند وپیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) با ایشان به مشورت پرداخت. پیشنهاد ناقوس وبوق ودفّ وروشن کردن آتش ونصب پرچم - که علامت نصاری ویهود ورومیان ومجوسیان بود – به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) داده شد، ولی ایشان آنها را نپذیرفت ودر حالی که حضرت (صلّی الله علیه وآله وسلّم) با مشورت به نتیجه ای نرسیده بودند، عبد الله بن زید در رویا ویا بین خواب وبیداری فرشته ای را دید که به او اذان واقامه را آموخت. سپس او این جریان را به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بازگو کرد وایشان دستور دادند تا بلال آن را گرفته وبرای اعلام وقت نماز بگوید(125). اما اهل بیت (علیهم السلام) این سخن را نفی کرده وتشریع اذان را به وحی الهی دانسته اند.
با توجه به عمومیت عبارت (دین الله)، معنای روایت، تمام آموزه های دین، اعم ازمسایل عقیدتی وفقهی بوده ونفی استفاده از رویا در این روایت آشکارا بیان شده است. مقید نمودن این عبارت در مسایل فقهی نیز تاثیری بر استدلال ندارد؛ چرا که با توجه به این که رویا نمی تواند نقشی در استنباط احکام فقهی داشته باشد، به طریق اولویت در مسایل عقیدتی بی فایده است.

-----------------

(124) کافی، ج 3، ص 483.
(125) مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 15، ص 468.

(٥٦)

از این رو علاّمه ی مجلسی پس از تایید سند این روایت(126)، می فرماید:
«ثُمَّ إنَّ هذا الخبر یَدُلّ عَلی أنَّ بِالنومِ لا تَثبُتُ الأحکام(127)؛ این خبر دلالت می کند که با خواب نمی توان احکام الهی را ثابت کرد».
2. اجماع قولی وعملی
در نگاه فقها شکّی در حجیت اجماع کاشف از قول معصوم (علیه السلام) نیست(128). یکی از راههای کشف قول معصوم (علیه السلام) حدس است. خلاصه روش حدس در باب اجماع آن است که انسان از راه دستیابی به فتوای همه ی فقها حدس قطعی پیدا کند به این که رأی معصوم همین بوده واین نظریه به دانشمندان در طول تاریخ هم رسیده است. چون ما با وجدان می بینیم که فقهادر برخی مسائل واحکام شرعیه ی فرعیه اختلاف نظر دارند؛ یکی قائل به وجوب، ودیگری قائل به حرمت است و... با این همه اگر در مسأله ای، تمام علما در طول تاریخ نظریه ی واحدی داشتند، ما حدس قطعی می زنیم به اینکه علما این رأی را از پیش خود اختراع ننموده اند، بلکه از رهبر وپیشوایشان به آنها رسیده است.
همان گونه که در صورت اتفاق نظر قطعی سایر صاحبان آرا ومذاهب، انسان یقین می کند که این سخن را رهبر آنها گفته یا مثلاً در صورت اتّفاق تمام شاگردان کلاس بر مطلبی، انسان یقین می کند که این سخن را از استاد خود گرفته اند؛ نوع متاخرین از علما همین راه را برگزیده اند(129). واگر بتوان نظر تمام فقها در تمام زمان ها را بدون نظر مخالف به دست آورد، این اجماع پذیرفتنی

-----------------

(126) ایشان در مورد سند چنین فرموده اند: «حسن. وروی مثله فی العلل بأسانید صحیحه.» مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 15، ص 468.
(127) همان.
(128) ر. ک: دراسات فی الأصول، ج 3، ص 155.
(129) أصول الفقه، ج 3، ص 114.

(٥٧)

است(130).
برخی از عالمان بر این باورند که در مورد عدم اعتبار رویا در کشف احکام فقهی شکی نیست وبه عبارت دیگر اجماع علما در این باره پذیرفتنی است(131). حتی محدث نوری نیز با وجود داشتن مشربی گسترده در مباحث رویا، ونگاشتن کتابی مفصل در این زمینه، اعتقاد خود پیرامون عدم حجیت رویا در احکام شرعی را چنین بیان آورده:
ولا یخفی علی الارباب النهی عدم کون الرویا طریقا فی غیر الانبیاء فی الاحکام بأسرها(132)؛ وبر عقلا واهل فن پوشیده نیست که رویا برای غیر انبیا، در استنباط هیچ حکم فقهی به کار نمی آید.
3. سیره متشرعه
یکی از دلایل عدم حجیت رویا، سیره ی متشرعه وعدم اعتنای آنان به رؤیاست(133). سیره ی متشرعه پس از عمل عموم مسلمانان یا شیعیان، مطرح شده وبر دو گونه است: سیره ای که می دانیم در عصر معصوم (علیه السلام) جریان داشته به گونه ای که ایشان نیز بدان عمل یا آن را تقریر کرده، وسیره ای که جریان آن در زمان معصوم (علیه السلام) احراز نشده یا عدم جریان آن احراز شده، که در فرض اول حجت بوده ودر فرض دوم حجیت نداشته ودلیل به شمار نمی آید(134).
استناد کننده های این دلیل معتقدند که درمورد رویا نیز از دوران

-----------------

(130) القوانین المحکمه فی الأصول، ج 2، ص 242؛ أصول الفقه، ج 3، ص 120؛ بحوث فی علم الأصول، ج 4، ص 313؛ انوار الأصول، ج 2، ص 368.
(131) حق المبین فی تصویب المجتهدین وتخطئه الاخباریین، ص 84؛ بحر الفوائد فی شرح الفرائد، ج 2، ص 472؛ وسیله الوسائل فی شرح الرسائل، ص 159.
(132) دار السلام، ج4، ص190.
(133) فقه الشیعه (الاجتهاد والتقلید)، ص 31؛ القواعد الشریفه، ج 2، ص238؛ بحار الأنوار، ج 58، ص 238.
(134) صدر، 1418، ج، 1 ص286؛ مظفر، 1375، ج2، ص374.

(٥٨)

معصومین (علیهم السلام) تا کنون کسی از این روش، جهت استخراج حکم استفاده نکرده است.
بزرگان اخباری نیز در نقد استفاده از رویا چنین می گویند:
فلأن الأدله الداله علی وجوب متابعتهم وأخذ الأحکام عنهم - صلوات الله علیهم - إنما تحمل علی ما هو المعروف المتکرر دائما؛.... ولا ریب أن الشائع الذائع المتکرر إنّما هو أخذ الأحکام منهم حال الیقظه(135)؛ دلایل وجوب اطاعت واخذ احکام از ائمه (علیهم السلام)، بیان گر روش های متعارف ومورد اطمینان در زمان های متفاوت است. بی شک روش متعارف در اخذ احکام، استفاده از ادله در بیداری است ونمی توان به خواب استناد کرد.
4. اصل
برای اثبات احکام شرعیه نیاز به علم داریم ونمی توان به صرف احتمال وظن (گمان)، سخنی را به شرع مقدس نسبت داد. اما در این میان، دلایلی برای اثبات حجیت برخی از ظنون وخارج شدنشان از ذیل حکم اولیه ارائه شده که به ظن هایی مانند خبر واحد تعلق گرفته وبه آنها ظنون معتبره می گویند(136). رویا وخواب از جمله ظنونی هستند که دلیلی وقرینه ای بر خروجش از ذیل اصل اولیه وجود ندارد ودر نهایت، حکم عدم حجیتش باقی می ماند(137). به تعبیر دیگر حجیت رویا نیاز به اثبات واحراز دارد که دلیل صریحی از طرف عقل ونقل در اثبات آن وجود نداشته، وعدم احراز، دلالت بر عدم اعتبار دارد.
5. مشکل بودن تعبیر وتاویل رویا
فهم رویای صادقه به راحتی نبوده وافراد خاص - که علم تعبیر به آن ها

-----------------

(135) الدرر النجفیه من الملتقطات الیوسفیه، ج 2، ص 283.
(136) إرشاد العقول الی مباحث الأصول، ج 3، ص124.
(137) وسیله الوسائل فی شرح الرسائل، ص 159؛ مجمع الأفکار ومطرح الأنظار، ج 2، ص 5.

(٥٩)

الهام شده - می توانند این مطلب را تشخیص دهند(138). وحتی برخی از فقیهان وعارفان نظیر امام خمینی (رحمه الله) نیز در تعبیر خواب خود به اشتباه رفته اند(139). به ویژه زمانی که خواب ما صراحتی نداشته ونیاز به تأویل دارد. از این روی علاّمه محمد تقی مجلسی می گوید:
ولکن لا یعرف تعبیر الرؤیا إلا الأنبیاء والأوصیاء أو من ألهمه الله من أولیائه، فإنه بحر عمیق بل جربنا أن لکل نفس تعبیر خاص لیس لغیرها(140)؛ تعبیر رویا را انبیا واوصیا ویا دریافت کننده های الهام الهی می دانند، تعبیر خواب دریای عمیقی است وتجربه نشان داده که تعبیر خواب در یک موضوع خاص برای تمام افراد یکسان نیست.
سختی تعبیر رویا وفهم کلام معصومین (علیهم السلام) در خواب، منجر می شود که نتوان به خواب کسی اطمینان کرد. علامه مجلسی ودیگر فقها در این زمینه می گویند:
وأیضا ما یری فی المنام قد یحتاج إلی تعبیر وتأویل فلعل ما رآه مما له تعبیر وهو لا یعرفه وإن لم یکن من قبیل الأضغاث(141)؛ وهمچنین آن چه در خواب می بیند، اگر از اقسام خواب های آشفته نباشد، به دلیل عدم درک صحیح تعبیر خواب وپیام های داده شده، نمی تواند حجت قرار گیرد.

-----------------

(138) ر. ک: روضه المتقین، ج5، ص399؛ شرح کافی، ج11، ص445؛ بحار الانوار، ج58، ص234و 238.
(139) ر. ک: تفسیر سوره حضرت یوسف (علیه السلام)، ص 25. ایشان خواب می بینند که مرگشان فرا رسیده ودر هنگام دفن سنگی زیر پهلویشان را آزار می دهد وحضرت علی (علیه السلام) آن را برداشته وکمکشان می کنند، پس از بیداری رویا را چنین تعبیر نمودند که گناهی داشته وحضرت (علیه السلام) شفیع ایشان می شوند. پس از مدتی ونقل این رویا برای آیت الله کشمیری، ایشان تعبیر را نادرست دانسته ومی گویند: این سنگ نماد شاه ایران بوده ومرگ نشانه تبعید، که به لطف حضرت علی (علیه السلام) شما به ایران برمی گردید وشاه از ایران می رود.
(140) روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 5، ص 39.
(141) بحار الأنوار، ج 58، ص 238؛ الدرر النجفیه من الملتقطات الیوسفیه، ج 2، ص 283.

(٦٠)

آنچه در برخی گزارش ها از رویاها به دست می آید، بیانگر این است که، تشخیص رویای صادقه از کاذبه، آن قدر مشکل است که برخی از علمای ربانی واولیای الهی نیز از تعابیر اشتباه در امان نبوده وبا گمان صادقه بودن رؤیا واستناد عقایدشان به آن، مسیر را به انحراف رفته اند.
به عنوان نمونه: می توان به قصه ی تحریم تنباکو اشاره کرد که برخی از اخباری ها با تمسک به رویا، واین که امام حسین (علیه السلام) دستور ترک استعمال تنباکو را داده اند، بر علمایی که استفاده از تنباکو را جایز دانسته، احتجاج کرده اند. در حالی که قائلین به جواز نیز، به رویای دیگری از آن حضرت (علیه السلام) استناد کرده که دلالت بر اذن امام (علیه السلام) به استفاده ازقلیان دارد(142).
ویا این که برخی از مخالفان فلسفه واخباریون(143)، علیه بزرگانی مانند ابن سینا(144)، ابن ادریس حلی، علامه حلی ووحید بهبهانی به رویاهایی که از نظر آنها صادقه بوده، استناد جسته اند(145)؛ در حالی که در تایید این بزرگان رویاهای

-----------------

(142) حق المبین فی تصویب المجتهدین وتخطئه الاخباریین، ص 84.
(143) الفوائد المدنیه وبذیله الشواهد المکیه، ص 535.
(144) مجمع البحرین، ج 6، ص270.
(145) صاحب الحدائق الناظره که خود نیز از اخباریین محسوب می گردد، نگاه تندو همراه با افراط امین استر آبادی نسبت به علامه حلی را نقد کرده است. ر. ک: الحدائق الناظره، ج 1، ص170. او می گوید: «ولم یرتفع صیت هذا الخلاف ولا وقوع هذا الاعتساف إلا من زمن صاحب الفوائد المدنیه سامحه الله تعالی برحمته المرضیه، فإنه قد جرد لسان التشنیع علی الأصحاب وأسهب فی ذلک ای إسهاب، وأکثر من التعصبات التی لا تلیق بمثله من العلماء الأطیاب. وهو وان أصاب الصواب فی جمله من المسائل التی ذکرها فی ذلک الکتاب، إلا انها لا تخرج عما ذکرنا من سائر الاختلافات ودخولها فیما ذکرنا من التوجیهات. وکان الأنسب بمثله حملهم علی محامل السداد والرشاد ان لم یجد ما یدفع به عن کلامهم الفساد، فإنهم (رضوان الله علیهم) لم یألوا جهدا فی إقامه الدین واحیاء سنه المرسلین، ولا سیما آیه الله (العلامه) الذی قد أکثر من الطعن علیه والملامه، فإنه بما ألزم به علماء الخصوم والمخالفین - من الحجج القاطعه والبراهین، حتی آمن بسببه الجم الغفیر، ودخل فی هذا الدین الکبیر والصغیر والشریف والحقیر، وصنف من الکتب المشتمله علی غوامض التحقیقات ودقائق التدقیقات، حتی ان من تأخر عنه لم یلتقط إلا من درر نثاره ولم یغترف إلا من زاخر بحاره - قد صار له - من الید العلیا علیه وعلی غیره من علماء الفرقه الناجیه - ما یستحق به الثناء الجمیل ومزید التعظیم والتبجیل، لا الذم والنسبه إلی تخریب الدین کما اجترأ به قلمه علیه (قدس سره) وعلی غیره من المجتهدین».

(٦١)

صادقه ی دیگری از طرف علمای موافق آنها ارائه شده است(146).
آیت الله جوادی آملی نیز در عدم حجیت خواب در مباحث علمی واعتقادی چنین آورده:
شاید سرّش آن باشد که در آن صورت حدّ ومرزی برای رؤیا ومکاشفات عرفانی وجود نمی داشت وهر کس هر چه می خواست در عالم رؤیا می دید یا در عالم مکاشفه مشاهده می کرد؛ از امور ساده ای مثل اینکه فلانی باید فلان مبلغ را به فلان کس دهد؛ فلانی باید فلانی را به عقد خود درآورد یا به عقد فلانی درآید یا... گرفته تا امور مهمی مانند ادعای نیابت وسفارت از حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) و.... در نتیجه بسیاری از امورْ واجب وبسیاری دیگرْ حرام می شدند والزامات والتزامات فراوانی پدید می آمدند وراهی برای نفی واثبات آن ها نبود وخلاصه، سنگی روی سنگی بند نمی شد، در حالی که معیار الزامات والتزامات فقهی در عصر غیبت آن است که دیگران راه عالمانه ای برای اثبات یا نفی آن داشته باشند واین، راهی جز استناد واتکا به ادلّه ی اربعه (کتاب، سنت، عقل واجماع) در استنباطات فقهی ندارد(147).
مطلق یا مقید بودن عدم حجیت رویا
ظاهر ادله وکلام علما در عدم حجیت رویا به صورت مطلق است؛ که شامل عمومیت در:
الف) افراد مختلف اعم از عالم وغیر عالم است.
ب) در تمام مسایل دینی اعم از فقهی وعقیدتی است.

-----------------

(146) تعلیقه أمل الآمل، ص 169؛ منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج 6، ص 178.
(147) ادب فنای مقربان، ج6، ص141.

(٦٢)

ج) در تمام زمان ها، چه دوران حضور معصوم (علیه السلام) وچه دوران غیبت است.
د) تفاوتی میان دیدن معصوم (علیه السلام) وگرفتن دستور یا پاسخی از ایشان، با دیگر افراد نیست.
اما ممکن است در این جا دو اشکال به ذهن برسد وگمان شود که برخی از روایات ووقایع تاریخی، عدم حجیت رویا را قید زده وبیانگر این است که اگر یکی از معصومین (علیهم السلام) در خواب دیده شد وسخنی را مطرح فرمود، یقین به صدور از سوی آنها پیدا کنیم وهمان گونه که واجب است به دستورشان در بیداری عمل شود، باید به این دستور نیز عمل کنیم. به عبارت دیگر رویا نمی تواند ملاک کشف حقیقت باشد، مگر زمانی که یکی از معصومین (علیهم السلام) در خواب دیده شود.
اشکال اول به عمومیت واطلاق عدم حجیت
در اثبات این ادعا که به صرف دیدن یکی از معصومین (علیهم السلام) می توان ادعا به صادقانه بودن رؤیا کرد، وکلام آن معصوم برای ما حجت است، به این نوع از روایات تمسک جسته اند که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
مَنْ رَآنِی فِی الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِی فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ بِی فِی نَوْمٍ ولَا یَقَظَهٍ ولَا بِأَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَائِی إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَه(148)؛ کسی که مرا در خواب بیند، مرا دیده است؛چرا که شیطان نمی تواند در خواب وبیداری، به صورت من ویا جانشینانم تا قیامت ظاهر شود.
به عبارت دیگر، روایاتی مانند: ان الشیطان لا یتمثل بی(149) وکلامنا فی النوم مثل کلامنا فی الیقظه(150)، قیدی بر عمومیت نفی بهره گیری از رویا در مسایل

-----------------

(148) کتاب سلیم بن قیس هلالی، ج 2، ص 823.
(149) همان.
(150) اختیار معرفه الرجال (مع تعلیقات میر داماد الأسترآبادی)، ج 2، ص 844.

(٦٣)

دینی است. واگر استنباط حکم شرعی به واسطه ی دیدن یک غیر معصوم باشد، باطل است. اما اگر در رویا، یکی از ائمه (علیهم السلام) را دیدیم وحکم را از آن ها گرفتیم، ایرادی ندارد؛ چراکه در اصل، استنباط حکم به واسطه ی کلام معصوم (علیه السلام) بوده است.
وبا این بیان، حدیث (إن دین الله عزوجل أعزّ مِنْ أن یُری فی النوم)، عمومیت نفی بهره گیری از رویا وخواب را نداشته وهمانگونه که از روایت وگزارشات تاریخی به دست می آید، اهل سنت معتقد بودند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، تشریع اذان را با تمسک به رویای عبد الله بن زید انجام داده است(151). وامام صادق (علیه السلام)، استنباط احکام به صورت تأسیسی وبه وسیله ی رویا از غیر معصومین (علیهم السلام) را اشکال فرموده اند.
این بیان را می توان در کلمات علامه مجلسی به دست آورد، گرچه خود این توجیه را نمی پذیرند. ایشان می گویند:
ویمکن أن یخص بابتداء شرعیتها ورأیت فی بعض أجوبه العلامه (رحمه الله) عما سئل عنه، تجویز العمل بما یسمع فی المنام عن النبی والأئمه (علیهم السلام) إذا لم یکن مخالفا للإجماع. لما روی من أن الشیطان لا یتمثل بصورتهم وفیه إشکال(152)؛ وامکان دارد که این نهی مربوط به وقتی باشد که فرد از طریق رویا بخواهد حکمی را تاسیس کند. اما اگر کشف از حکم باشد ایرادی ندارد. ودر برخی از پاسخ های علامه ی حلّی چنین به نظر می رسد که عمل به دستور داده شده در خواب را جایز می دانند؛ البته به این شرط که با اجماع واحکام دین تنافی نداشته باشد. وعلت بیان این مطلب، روایتی است که می فرماید: شیطان نمی تواند در قالب رسول خدا وائمه (علیهم السلام) ظاهر

-----------------

(151) مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 15، ص469.
(152) همان.

(٦٤)

شود. ولی این کلام اشکالاتی دارد ونمی توان آن را پذیرفت.
پاسخ به اشکال اول
1. این دسته از روایات خبر واحد هستند
این پاسخ را علمایی همچون: شیخ مفید(153)، سید مرتضی(154)، نراقی(155) وعلاّمه ی مجلسی(156) داده اند، که بنابر خبر واحد بودن این دسته از روایات، نمی توان به مفاد آن در اثبات اصول عقاید توجه وعمل کرد.
 شیخ مفید می گوید: «وجمیع هذه الروایات أخبار آحاد»(157).
بر خلاف نظرات ذکر شده، محدث نوری این دسته از روایات را، از جمله اخبار متواتر می داند(158). البته احتمال دارد که مراد محدث نوری از تواتر همان استفاضه باشد؛ چرا که برخی از اخباریون تفاوتی میان معنای تواتر استفاضه قائل نبوده ودر صورت تعدد اسناد در یک روایت، آن را به عنوان متواتر نقل می کرده اند(159).
وبرخی دیگر، گرچه روایت را متواتر ندانسته اند، اما بر آن اعتماد داشته ودر احتجاج خود از آن بهره گرفته اند. به عنوان مثال، شیخ صدوق در مقام رد نظریه ی اسماعیلیه، ایجاد تخیل شیطان در قالب اسماعیل را دلیل عدم امامت او دانسته وچنین می گوید:
وَقَدْ رُوِیَ أَنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ فِی صُورَهِ نَبِیٍّ ولَا فِی صُورَهِ وَصِیِّ

-----------------

(153) کنز الفوائد، ج 2، ص 64.
(154) أمالی المرتضی، ج 2، ص 393.
(155) انیس المجتهدین فی علم الأصول، ج 1، ص 335.
(156) بحار الانوار، ج 58، ص 238.
(157) کنز الفوائد، ج 2، ص 64.
(158) ر. ک: دار السلام، ج4، ص212 و232.
(159) ر. ک: الرواشح السماویه فی شرح الأحادیث الإمامیه (میرداماد)، ص 123.

(٦٥)

نَبِیٍّ؛ فکیف یجوز أن ینص علیه بالإمامه مع صحه هذا القول منه فیه(160)؛ وروایت شده که شیطان نمی تواند به صورت نبی یا وصیِّ نبی، خود را تجسم دهد. پس چگونه قائل به امامت اسماعیل شویم، در حالی که شیطان جهت انحراف در شیعیان، خود را به ظاهر اسماعیل در می آورد.
همچنین امین الاسلام طبرسی، در تنزیه مقام حضرت سلیمان گفته است:
«ولا أن یمکن الشیطان من التمثل بصوره النبی(161)؛ وامکان ندارد که شیطان در قالب نبی رُخ نماید».
بررسی پاسخ اول
مفاد دوازده روایت نقل شده در منابع شیعی ودر باب عدم تمثل شیطان به صورت حجت الهی را، می توان به سه دسته تقسیم کرد:
1. عدم تمثل شیطان در بیداری برای افرادی که آن حجت الهی را درک کرده اند(162). یعنی شیطان نمی تواند در قالب یکی از حجّت های الهی در آمده وبه

-----------------

(160) کمال الدین وتمام النعمه، ج1، ص 70.
(161) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 743.
(162) عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی (علیه السلام): أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ لِأَبِی بَکْرٍ یَوْماً: لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رَسُولُ اللهِ مَاتَ شَهِیداً واللهِ لَیَأْتِیَنَّکَ فَأَیْقِنْ إِذَا جَاءَکَ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ غَیْرُ مُتَخَیِّلٍ بِهِ فَأَخَذَ عَلِیٌّ بِیَدِ أَبِی بَکْرٍ فَأَرَاهُ النَّبِیَّ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فَقَالَ لَهُ: یَا أَبَا بَکْرٍ! آمِنْ بِعَلِیٍّ وبِأَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ إِنَّهُمْ مِثْلِی إِلَّا النُّبُوَّهَ وتُبْ إِلَی اللهِ مِمَّا فِی یَدِکَ فَإِنَّهُ لَا حَقَّ لَکَ فِیهِ. قَالَ: ثُمَّ ذَهَبَ فَلَمْ یُر. عَن زید عن ابی عبد الله (علیه السلام) قال: ان شیطانا قد ولع بابنی اسمعیل یتصور فی صورته لیفتن به الناس وانه لا یتصور فی صوره نبی ولا وصی نبی فمن قال لک من الناس ان اسمعیل ابنی حی لم یمت فانما ذلک الشیطان تمثل له فی صوره اسمعیل ما زلت ابتهل الی الله عز وجل فی اسمعیل ابنی ان یحییه لی ویکون القیم من بعدی فابی ربی ذلک وان هذا شی ء لیس الی الرجل منا یضعه حیث یشاء وانما ذلک عهد من الله عز وجل یعهده الی من یشاء فشاء الله ان یکون موسی ابنی وابی ان یکون اسمعیل ولو جهد الشیطان ان یتمثل بابنی موسی ما قدر علی ذلک ابدا والحمد لله. قال زراره: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ (علیه السلام): أَخْبِرْنِی عَنْ حَمْزَهَ أَ یَزْعُمُ أَنَّ أَبِی آتِیهِ؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ کَذَبَ واللهِ مَا یَأْتِیهِ إِلَّا الْمُتَکَوِّنُ إِنَّ إِبْلِیسَ سَلَّطَ شَیْطَاناً یُقَالُ لَهُ الْمُتَکَوِّنُ یَأْتِی النَّاسَ فِی أَیِّ صُورَهٍ شَاءَ إِنْ شَاءَ فِی صُورَهٍ کَبِیرَهٍ وإِنْ شَاءَ فِی صُورَهٍ صَغِیرَهٍ ولَا واللهِ مَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَجِی ءَ فِی صُورَهِ أَبِی (علیه السلام). عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه السلام) فَسَلَّمْتُ وجَلَسْتُ فَقَالَ لِی وکَانَ فِی مَجْلِسِکَ هَذَا أَبُو الْخَطَّابِ ومَعَهُ سَبْعُونَ رَجُلًا کُلُّهُ إِلَیْهِمْ یَتَأَلَّمُ مِنْهُمْ شَیْئاً فَرَحِمْتُهُمْ فَقُلْتُ لَهُمْ: أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِفَضَائِلِ الْمُسْلِمِ... إِیَّاکُمْ والرِّجَالَ فَإِنَّ الرِّجَالَ لِلرِّجَالِ مَهْلَکَهٌ فَإِنِّی سَمِعْتُ أَبِی (علیه السلام) یَقُولُ: إِنَّ شَیْطَاناً یُقَالُ لَهُ الْمُذْهِبُ یَأْتِی فِی کُلِ صُورَهٍ إِلَّا أَنَّهُ لَا یَأْتِی فِی صُورَهِ نَبِیٍّ ولَا وَصِیِّ نَبِیٍّ ولَا أَحْسَبُهُ إِلَّا وقَدْ تَرَاءَی لِصَاحِبِکُمْ فَاحْذَرُوهُ.... عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: لَقِیَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَبَا بَکْرٍ فِی بَعْضِ سِکَکِ الْمَدِینَهِ فَقَالَ لَهُ: ظَلَمْتَ وفَعَلْتَ. فَقَالَ: ومَنْ یَعْلَمُ ذَلِکَ؟ قَالَ: یَعْلَمُهُ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم). قَالَ: وَکَیْفَ لِی بِرَسُولِ اللهِ حَتَّی یُعْلِمَنِی ذَلِکَ لَوْ أَتَانِی فِی الْمَنَامِ فَأَخْبَرَنِی لَقَبِلْتُ ذَلِکَ. قَالَ: فَأَنَا أُدْخِلُکَ إِلَی رَسُولِ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فَأَدْخَلَهُ مَسْجِدَ قُبَا فَإِذَا هُوَ بِرَسُولِ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فِی مَسْجِدِ قُبَا فَقَالَ لَهُ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) اعْتَزِلْ عَنْ ظُلْمِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ. قَالَ: فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ فَلَقِیَهُ عُمَرُ فَأَخْبَرَهُ بِذَلِکَ. فَقَالَ: اسْکُتْ أَ مَا عَرَفْتَ قَدِیماً سِحْرَ بَنِی هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِب؟! به ترتیب احادیث ر. ک: کافی، ج1، ص533؛ اصول السته عشر، ص 50؛ اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص583 و590 و593؛ الاختصاص، ص 275.

(٦٦)

 زبان او برای مردم سخن گوید تا سبب انحراف آنان شود.
2. عدم تمثل در خواب برای کسانی است که این حجت الهی را درک نموده ودر دوران او زندگی کرده اند(163). به عبارتی چون او را درک کرده وچهره اش را می شناسند، شیاطین نمی توانند برای آنها ایجاد شبهه کنند.
3. عدم تمثل برای کسانی که حجت الهی دیده شده در رویا را ندیده اند

-----------------

(163) عَنْ أَبَانٍ قَالَ: سَمِعْتُ سُلَیْمَ بْنَ قَیْسٍ یَقُولُ: .... قَالَ [سُلَیْمٌ] فَقُلْتُ لِمُحَمَّدٍ [بن ابی بکر] مَنْ تَرَاهُ حَدَّثَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَنْ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَهِ بِمَا قَالُوا؟ فَقَالَ: رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم). إِنَّهُ یَرَاهُ فِی مَنَامِهِ کُلَّ لَیْلَهٍ وحَدِیثُهُ إِیَّاهُ فِی الْمَنَامِ مِثْلُ حَدِیثِهِ إِیَّاهُ فِی [الْحَیَاهِ] والْیَقَظَهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قَالَ مَنْ رَآنِی فِی الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِی فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ بِی فِی نَوْمٍ ولَا یَقَظَهٍ ولَا بِأَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَائِی إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَه. فَقُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْر: مَنْ حَدَّثَکَ بِهَذَا؟ قَالَ عَلِیٌ (علیه السلام): فَقُلْتُ وأَنَا سَمِعْتُهُ أَیْضاً مِنْه.... أَبَانٌ عَنْ سُلَیْم: ... «ثمّ قال (علیه السلام): یا بن عمر! فما قلت أنت عند ذلک (ای موت أبیک)؟ قال: قلت: ما یمنعک أن تستخلفه؟ قال (علیه السلام): فما ردّ علیک؟ قال: ردّ علیّ شیئا أکتمه! قال علیّ (علیه السلام): فإنّ رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) أخبرنی بکلّ ما قال لک وقلت له. قال: ومتی أخبرک؟ قال (علیه السلام): أخبرنی فی حیاته، ثمّ أخبرنی به لیله مات أبوک فی منامی، ومَنْ رَأَی رَسُولَ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فِی الْمَنَامِ فَقَدْ رَآه....». الفضل بن الحارث قال: کنت بسر من رأی وقت خروج سیدی أبی الحسن (علیه السلام)، فرأینا أبا محمد ماشیا قد شق ثیابه، فجعلت أتعجب من جلالته وما هو له أهل ومن شده اللون والادمه، وأشفق علیه من التعب. فلما کان اللیل رأیته (علیه السلام) فی منامی، فقال: اللون الذی تعجبت منه اختیار من الله لخلقه یجریه کیف یشاء، وأنها هی لعبره لاولی الابصار، لا یقع فیه علی المختبر ذم، ولسنا کالناس فنتعب کما یتعبون، نسأل الله الثبات ونتفکر فی خلق الله فان فیه متسعا واعلم أن کلامنا فی النوم مثل کلامنا فی الیقظه. (کتاب سلیم، ج2 ص652 و823؛ اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 844).

(٦٧)

 وچهره اش را نمی شناسند(164).
از آنجا که مورد سوم محل نزاع است، به نقل روایت آن می پردازیم.
«ورَوَی الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ! رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فِی الْمَنَامِ کَأَنَّهُ یَقُولُ لِی کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا دُفِنَ فِی أَرْضِکُمْ بَضْعَتِی واسْتُحْفِظْتُمْ وَدِیعَتِی وغُیِّبَ فِی ثَرَاکُمْ نَجْمِی؟ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (علیه السلام): أَنَا الْمَدْفُونُ فِی أَرْضِکُمْ وأَنَا بَضْعَهٌ مِنْ نَبِیِّکُمْ وأَنَا الْوَدِیعَهُ والنَّجْمُ؛ أَلَا فَمَنْ زَارَنِی وهُوَ یَعْرِفُ مَا أَوْجَبَ اللهُ عَزَّ وجَلَّ مِنْ حَقِّی وطَاعَتِی فَأَنَا وآبَائِی شُفَعَاؤُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ومَنْ کُنَّا شُفَعَاءَهُ نَجَا ولَوْ کَانَ عَلَیْهِ مِثْلُ وِزْرِ الثَّقَلَیْنِ الْجِنِّ والْإِنْسِ ولَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ (علیه السلام) أَنَّ رَسُولَ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قَالَ: مَنْ رَآنِی فِی مَنَامِهِ فَقَدْ رَآنِی لِأَنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ فِی صُورَتِی ولَا فِی صُورَهِ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَائِی ولَا فِی صُورَهِ وَاحِدَهٍ مِنْ شِیعَتِهِمْ وإِنَّ الرُّؤْیَا الصَّادِقَهَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّهِ»(165).
حسن بن علیّ بن فضّال از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) روایت کرده که مردی از اهل خراسان به آن امام عرض کرد: ای پسر رسول خدا! من پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را در خواب دیدم که گویا به من می فرمود: چگونه خواهید بود زمانی که پاره ای از تن من در سرزمین شما مدفون شود، وشما نگهبان ودیعه ی من باشید، وستاره ی من در خاک شما روی بپوشاند؟ پس امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: آن مدفون در زمین شما منم. وپاره تن پیمبر شما منم. وآن ودیعه وآن ستاره منم. آگاه باشید که هر کس مرا زیارت کند، وآنچه را از حق من وطاعت من که خدای - عزوجل - واجب کرده بشناسد، من وپدرانم روز قیامت شفیع او خواهیم بود، وکسی که ما شفیعان او

-----------------

(164) من لا یحضره الفقیه، ج2 ص585؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص258.
(165) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 585؛ أمالی (صدوق)، النص، ص 65.

(٦٨)

باشیم، نجات خواهد یافت؛ اگر چه گناه ثقلین (جن وانس) را بر دوش داشته باشد. وپدرم از جدم از پدرش (علیهم السلام) برایم حکایت کرد که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: کسی که مرا در خواب بیند، در حقیقت مرا دیده؛ زیرا شیطان به صورت من ویکی از جانشینانم ویکی از شیعیان ایشان در نمی آید، ورؤیای صادقه جزئی از هفتاد جزء نبوّت است.
طریق شیخ صدوق به حسن بن علی بن فضال چنین است:
وما کان فیه عن الحسن بن علیّ بن فضّال فقد رویته عن أبی - رضی الله عنه - عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسن بن علیّ بن فضّال(166).
این روایت درکتابی دیگر از شیخ صدوق با این سند آمده:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ (رحمه الله) قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (علیه السلام)(167).
اگر چه به دلیل نقل زیاد وگوناگونی اسناد در میان شیعه وسنی(168)، کلیت عدم تمثل شیطان در قالب حجت الهی را متواتر معنوی(نه لفظی) می دانیم، اما این سخن بدان معنا نیست که تمام مفاد روایات متعدد را می پذیریم؛ بلکه در بحث تواترمعنوی، به قدر متیقن ونقطه اشتراک برگرفته از روایات تمسک می کنند(169). با این وصف از روایات وارده در منابع شیعی واهل سنت به دست

-----------------

(166) من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 496.
(167) عیون أخبار الرضا، ج 2، ص 258؛ امالی، ص65.
(168) در منابع اهل سنت به جز عبارت های ذکر شده در متن فوق، عبارت های دیگری نیز بیان شده است مانند: «من رآنی فی المنام فقد رآنی، فإنّ الشیطان لا یَتَکَوَّنُنِی» وفی روایه «لا یَتَکَوَّنُ فی صورتی». ر. ک: النهایه فی غریب الحدیث والأثر، ج 4، ص 212؛ إمتاع الأسماع، ج 10، ص291؛ جامع الاحادیث، ج 20، ص216 - 221.
(169) الرعایه، ص 58 و61؛ معجم مصطلحات الرجال، ص146.

(٦٩)

می آید که اثبات تواتر عدم تمثل شیطان به صورت چهره حقیقی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ودیگر حجّت های الهی برای کسانی است که ایشان را به چشم دیده اند. روایت دسته سوم نیز از جمله اخبار واحدی است که حتی به درجه استفاضه(170) نمی رسد، ومحتوای آن را نمی توان به عنوان محتوای متواتر مد نظر قرار داد.
با این توضیح می توان میان نظر شیخ مفید وتابعین ایشان با دیدگاه محدث نوری جمع کرد وبیان هر یک را به دو حیث صحیح دانست. اگر محتوای روایاتی که عدم تمثل شیطان برای کسانی که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را ندیده اند، درنظر بگیریم، روایات، واحد بوده که قرینه وشاهدی بر اعتبار نیز ندارد، بدین رو در مسایل عقیدتی به کار نمی آید. واگر مراد ما عدم تمثل شیطان در قالب حجت های الهی وبرای کسانی که ایشان را دیده اند باشد، روایات متواتر است.
2. مراد دیدن چهره حقیقی حجت الهی است
آنچه که از عبارت "رآنی" فهمیده می شود، دیده شدن چهره ی پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است، یعنی ایشان فرمود: اگر کسی قطع دارد که مرا دیده، در این صورت القای شیطان نبوده است.
ومحل بحث نیز همین است که در زمان ما، کسی نمی تواند ادعا کند چهره ی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را دیده تا قسمت دوم روایت برای او صادق باشد. از این رو با فرض پذیرش روایات عدم تمثل شیطان در چهره ی حجت های الهی، یقین به رسیدن قسمت اول روایت، یعنی دیدن چهره ی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به دست نمی آید تا قسمت دوم را تمسک کنیم. به ویژه این که شیاطین می توانند القائات خود را به انسان ها وارد کرده وآنها را دچار شبهه کنند(171).

-----------------

(170) در استفاضه باید افراد هر طبقه سه نفر متفاوت باشند. برای معنای استفاضه ر. ک: الرعایه، ص65؛ معجم مصطلحات الرجال، ص 157.
(171) برای نمونه به این آیات ر. ک: انعام، 121و112؛ حج، 52و 53؛ مجادله، 10.

(٧٠)

آیت الله جوادی آملی در این باره آورده:
امّا مشکل این است که بیشتر ما امامان معصوم (علیهم السلام) را ندیده ایم واگر صورتی نورانی در خواب بینیم که صاحب آن ادعا کند که من امام هستم، چگونه او را بشناسیم؟ از کجا معلوم شیطانی که ادعای ربوبیت کرده، ادعای نبوّت وامامت نکند(172)؟!
3. تجربیات مخالف
در میان علمای فرقه های گوناگون وشیعه واهل سنت؛ بسیار رخ داده که سخنانی به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نسبت داده می شود درحالی که مخالف یکدیگرند. واین مطلب گویای عدم اعتماد به دیده شدن یک چهره به نام معصوم (علیه السلام) است ونمی توان به راحتی به رویای خود تمسک کرد. از طرفی اهل سنت رویاهایی را نقل می کنند که دلالت بر رضایت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از خلافت ابوبکر وعمر دارد(173)؛ وشیعیان نیز رویاهایی در برابر آن را ذکر می کنند. شیخ مفید به این مطلب اشاره کافی داشته وبه نقل از یکی از مستبصرین اهل سنت تمسک کرده که قبل از شیعه شدن، بارها آن حضرت را در خواب می دیده که خلیفه اول ودوم را تایید می کرد؛ اما پس از تشیع، رویاهایی خلاف را می دیده که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به غاصب بودن آن دو اشاره می کرده اند(174). این گونه رویا ها آشکارا می گوید که شیاطین می توانند برای کسانی که رسول خدا ودیگر معصومین (علیهم السلام) را ندیده اند، چهره سازی کنند.
نیز مثال هایی که در قسمت مشکل بودن تعبیر رویا آورده ایم، استناد

-----------------

(172) نسیم اندیشه، دفتر اول، ص 138.
(173) جهت مطالعه رویاهای باطلی که توسط اهل سنت دیده شده است ر. ک: الإصابه، ج 6، ص217؛ دلائل النبوه، ج 7، ص7؛ ترتیب المدارک وتقریب المسالک لمعرفه أعلام مذهب مالک، ج1، ص263.
(174) کنز الفوائد، ج 2، ص 65.

(٧١)

اخباری ها بیان شد که امام حسین (علیه السلام) را در خواب دیده وقائل به حرمت تنباکو شده واصولیون استناد می کنند که امام مهدی (علیه السلام) را دیده وقائل به جایز بودن تنباکو شده اند. حال به کدام رویا می توان تمسک کرد؟ اگر بگوئیم که هر رویایی که معصومی در آن باشد حجت است، باید به نظر کدامیک از علمای اخباری یا اصولی متوسل شد؟ آیا امکان دارد که دو معصوم سخنی مخالف یکدیگر بگویند؟ این گونه مثال ها که تعداد آن ها هم کم نیست، دلالت صریح وتمام دارد که اگر کسی خود را با نام یکی از معصومین معرفی کرد، نمی توانیم سخن او را قطعی پنداشته وملزم به انجام آن شویم.
4. آیه ی نجوا
برخی از مفسرین، ذیل آیه (انما النجوی من الشیطان)(175) روایتی را آورده اند که بیانگر ایجاد تخیل شیطانی به نام (زها) برای حضرت زهرا (علیها السلام) است. واین شیطان در قالب چهره ی رسول خدا، حضرت علی وحسنین (علیهم السلام) در آمده ومرگ آن ها را به حضرت فاطمه (علیها السلام) نشان داده است. پس از اطلاع رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از این رویا وجستجوی معنای آن از جبرئیل، متوجه می شوند که این شیطان برای آزار حضرت فاطمه (علیها السلام) این رویا را ایجاد کرده است(176).
گر چه متن فوق را دارای دو اشکال دانسته اند:
یکم: در تفسیر قمی ذکر شده واین تفسیر در میان برخی از محققین اعتبار نداشته ودر مورد روایات منفردی که درکتب دیگر نباشد، تامل کرده اند(177).
دوّم: با مقام عصمت حضرت زهرا (علیها السلام) سازگاری ندارد.

-----------------

(175) مجادله، 10.
(176) تفسیر قمی، ج 2، ص 356.
(177) پژوهشی در علم رجال، ص 312، مقاله پژوهشی در تفسیر قمی، آیت الله سید احمد مددی، کیهان اندیشه مهر وآبان 1369 - شماره 32، ص11.

(٧٢)

اما کلیت این مضمون در منابع دیگر یافت می شود(178) وعلاّمه ی مجلسی این روایت را پذیرفته وآن را از احادیث مشهوره می داند(179). از این رو در روشنگری آن کوشیده تا اشکالات وارد شده را پاسخ گوید(180).
صرف نظر از پذیرش وعدم پذیرش این روایت، مهمّ برای نگارنده این است که احمد اسماعیل بصری این روایت را پذیرفته واز این رهگذر می توانیم دیدگاه او را نقد کنیم(181)؛ چرا که محتوای روایت صراحت در ایجاد تخیل چهره معصوم (علیه السلام) برای معصوم دیگر را دارد؛ آن هم شخصی مانند حضرت زهرا (علیها السلام) که شناخت کامل به چهره فرزندان وپدر بزرگوارشان داشته اند. از این جا می توان نتیجه گرفت که شیاطین می توانند به طریق اولی برای ما که این بزرگواران را ندیده ایم، چهره سازی کنند.
احمد اسماعیل در توجیه این روایت می گوید:
إنّ الشیطان ألقی فی نهایه الرؤیا هذا الأمر وهو موت الرسول محمد، وبما أنّ العاصم موجود معها وهو رسول الله فقد وکلها الله إلیه لیبین لها إنّ الصوت الذی سمعته فی نهایه الرؤیا لیس من الرؤیا، بل هو من الشیطان أراد تحزینها به(182)؛ شیطان در انتهای رویای حضرت زهرا (علیها السلام) این مطلب را که مرگ حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) باشد، القا ووارد کرده است. وخداوند حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را

-----------------

(178) کافی، ج 8، ص 143؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 179؛ فلاح السائل ونجاح المسائل، ص 290؛ دار السلام، ج 1، ص 73؛ عوالم العلوم والمعارف والأحوال من الآیات والأخبار والأقوال (مستدرک سیده النساء إلی الإمام الجواد، ج 11، قسم 1؛ فاطمه، ص 507 به نقل از کتاب مناقب محمد بن سلیمان کوفی.
(179) بحار الانوار، ج 58، ص 187.
(180) همان، ج58، ص 166 و187.
(181) احمد بصری ویارانش روایت تفسیر قمی در مورد رویای حضرت زهرا (علیها السلام) را می پذیرند. ر. ک: الجواب المنیر، ج 1 - 3، ص 321؛ بین یدی الصیحه (الاحلام)، ص 82.
(182) الجواب المنیر، ج 1 - 3، ص 321.

(٧٣)

روشن کننده ی این مکر شیطان قرار داده وبه حضرت زهرا (علیها السلام) آگاهی داده که این رویا، جهت ناراحت کردن شما والقای شیطان بوده است.
در پاسخ باید توجه داشت حتی اگر القای شیطان را در قسمت پایانی رویای ایشان بدانیم وکذب خواب را به این قسمت نسبت دهیم، این نکته باقی است که به هرصورت شیطان در قالب حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ظاهر شده ووفات ایشان را به نمایش گذارده است، در حالی که آن چهره ی نمایش داده شده به یقین رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نبوده است. ونیز باید توجه داشت که در زمان ما این تذکر دهنده ومانند رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز وجود ندارد تا بتوانیم القای شیطان را از او بپرسیم!
بر فرض ادّعای احمد اسماعیل مبنی بر حضور پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وتوانایی شیطان برخواب سازی برای حضرت زهرا (علیها السلام)، اما در زمان ما خداوند به صورت جبری دست شیطان را برای خواب سازی بسته وما از این خطر در امانیم، این سخن پذیرفتنی نیست؛ چون علاوه بر عدم فهم این معنا از ظاهر روایت وصراحت آن در خواب سازی شیطان برای حضرت زهرا (علیها السلام) وهمه انسان ها؛ دلیلی هم بر توجیه سخن احمد بصری وجود ندارد. درحالی که قضیه عکس توجیه احمد اسماعیل است واهل بیت (علیهم السلام) با نقل روایات مزبور این پیام را به ما رسانده اند که گر چه حضرت زهرا (علیها السلام) معصوم بوده ورسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) او را در شناخت دروغین بودن خوابش راهنمایی کرده، ولی شیطان توانسته خواب سازی کند؛ پس شما به طریق اولی وبیقین در تیررس شیطان والقای خواب های دروغین او قرار دارید.
خلاصه، با توجه به خبر واحد بودن دسته ی سوم از اخبار، ونبود شواهدی بر صحت آن، بلکه قرائنی دال بر عدم پذیرش عمومیت آن در اختیار داریم که

(٧٤)

نمی توان در اصول عقاید از این دسته روایات استفاده کرد.
توجیه روایت مرد خراسانی
از دیگر سو با توجه به قرائن فوق به نظر می رسد که محتوای دسته سوم از روایات با دیگر احادیث تنافی ندارد؛ چرا که رویای مرد نیشابوری به وسیله ی امام معصوم (علیه السلام) تایید شده، واو از این طریق یقین به دیده شدن چهره ی حقیقی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) پیدا کرده است. به عبارت دیگر قسمت اول روایت که (رآنی) است، به واسطه ی تایید امام رضا (علیه السلام) محقق شده، پس قسمت دوم نیز جای تمسک دارد. وگرنه این فرد نیز نمی توانست به یقینی بودن چهره ی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) اطمینان کند، ودر زمان ما که از دیدن معصوم محرومیم تا از صحت رویای خود آگاه نشویم، نمی توان به رویا تمسک کرد.
5. عدم تقیید روایت (ان دین الله أعزّ مِنْ أنْ یُری فی النوم)
دلیلی بر قید زدن روایت فوق به تشریع یک حکم به وسیله ی غیر معصوم وجود ندارد وشاهدی بر تصرف در معنای عام روایت نداریم. بنابر آنچه گذشت، محتوای روایات عدم تمثل شیطان به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، ربطی به کسانی که آن حضرت را ندیده اند نداشته ونمی توان از این روایات برای قید زدن بهره جُست. اگر به مفاد کلام علامه حلی نیز توجه کنیم، درمی یابیم که ایشان دیدن معصوم در خواب را به دو دسته تقسیم کرده:
1. در صورت مخالفت کلام ایشان با شرع ودین؛
2. در صورت هماهنگی با روایات ودین.
ودر مقام پاسخ، مورد اول را جایز ندانسته وتنهاگزینه ی دوم را، آن هم بدون ایجاد الزامی برای بیننده ی رویا، جایز می داند. به عنوان نمونه: اگر کسی در خواب یکی از معصومین (علیهم السلام) را ببیند که به او دستور داده اند به زیارت برود و

(٧٥)

یا به یکی از ائمه برای حل مشکلش متوسل شود ویا این که نماز شب خود را ترک نکند؛ چون این اعمال مورد قبول شرع است، بدون این که الزامی به همراه داشته باشد، سزاوار عمل است. گفتنی است، علاّمه ی حلّی به هیچ عنوان تمسک به خواب را حجت ندانسته ومعتقد نیست که کلام معصومین در رویا، مانند کلام ایشان در بیداری حجت است؛ چون اگر قائل به عدم تفاوت خواب وبیداری بود، انجام دستور در خواب را واجب می دانست، درحالی که چنین نفرمود.
اشکال دوم: گزارش های تاریخی ومخالفت با عمومیت عدم حجیت رویا
احمد اسماعیل(183) مواردی تاریخی را آورده که ارتباطی با بحث نداشته ویا حرکتی از سوی غیر معصوم است ومعصوم (علیه السلام) آن را تایید نکرده، ولی کوشیده که این موارد را وقایعی تاریخی در تشخیص حجت الهی به وسیله ی رویا قلمداد کرده واز این طریق عمومیت عدم تمسک به رویا را نفی کند. در ذیل تعدادی از موارد ادّعاهای دروغین از نظرتان می گذرد(184):
1. إسلام خالد بن سعید
گروهی کوشیده تا اسلام آوردن خالد بن سعید را بنا بر رویا قرار داده ومدّعی شدند که او در خواب سقوطش درون یک چاه آتش را دیده وپدرش که از مشرکان بود او را به درون چاه هدایت می کند، اما رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دست او را گرفته واز آتش نجات می دهد. سپس این خواب دل او را نرم کرده تا نزد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) برود ودرباره ی اسلام پرسش هایی را مطرح کند. پس از طرح

-----------------

(183) ر. ک: المتشابهات، ج1 - 4، ص235؛ الرویا فی مفهوم آل البیت (علیهم السلام)، ص44.
(184) جهت آگاهی بیشتر ر. ک: المتشابهات، ج1 - 4، ص235؛ الرویا فی مفهوم آل البیت (علیهم السلام)، ص44.

(٧٦)

آن ها ومنطقی دیدن دین اسلام، آن را پذیرفته ومسلمان می شود(185).
نقد
1. عمل غیر معصوم حجت نبوده ونمی توان با توجه به آن، مساله ای عقیدتی را پایه ریزی کرد.
2. حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) اصل اسلام او را پذیرفته وشاهدی بر تایید خواب وروش او وجود ندارد.
3. همان گونه که از متن این واقعه ی تاریخی به دست می آید، خالد بن سعید پس از دیدن رویا به محضر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسیده وبه رویایش اکتفا نکرده، بلکه با پرسش از محتوای دعوت ایشان ومقبول بودن آن ها، اسلام را می پذیرد. به عبارت دیگر خالد بن سعید با دیدن رویا قلبش نرم شده وشوق وانگیزه ی شنیدن دعوت را به دست می آورد وبا تحقیق از محتوای دعوت اسلام، ایمان می آورد. ومورخان گزارش اسلام او را چنین گزارش می دهند:
فقال: یا محمد! إلی من تدعو؟ فقال: أدعوک إلی الله وحده لا شریک له، وأنّ محمدا عبده ورسوله، وتخلع ما أنت علیه من عباده حجر لا یسمع ولا یبصر، ولا یضرّ ولا ینفع، ولا یدری من عبده ممن لم یعبده. قال خالد: فإنّی أشهد أن لا إله إلا الله، وأشهد أنک رسول الله. فسرّ رسول الله [صلّی الله علیه وسلم] بإسلامه؛ خالد گفت: ای محمد! به چه چیزی دعوت می کنی؟ حضرت (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمودند: تو را به خدای واحدی که شریکی ندارد، واین که محمّد بنده وفرستاده ی اوست وپرهیز از عبادت سنگ، که نه می شنود ونه می بیندو نه نفع وضرری دارد ونه می فهمد که چه کسی او را عبادت می کند وچه کسی عبادت نمی کند، دعوت می کنم. خالد

-----------------

(185) الاستیعاب، ج 2، ص423.

(٧٧)

گفت: شهادت به یگانگی خداوندو رسالتت می دهم. پس پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از اسلام او شادمان شد.
2. اسلام جندل بن جناده
ادعا شده که وی نیز با رویا از یهودیت به اسلام گرایش یافت.
«دَخَلَ جَنْدَلُ بْنُ جُنَادَهَ الْیَهُودِیُّ مِنْ خَیْبَرَ عَلَی رَسُولِ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِی عَمَّا لَیْسَ للهِ وعَمَّا لَیْسَ عِنْدَ اللهِ وعَمَّا لَا یَعْلَمُهُ اللهُ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم): أَمَّا مَا لَیْسَ للهِ فَلَیْسَ للهِ شَرِیکٌ وأَمَّا مَا لَیْسَ عِنْدَ اللهِ فَلَیْسَ عِنْدَ اللهِ ظُلْمٌ لِلْعِبَادِ وأَمَّا مَا لَا یَعْلَمُهُ اللهُ فَذَلِکَ قَوْلُکُمْ یَا مَعْشَرَ الْیَهُودِ عُزَیْرٌ ابْنُ اللهِ واللهُ لَا یَعْلَمُ أَنَّ لَهُ وَلَداً فَقَالَ جَنْدَلٌ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وأَنَّکَ رَسُولُ اللهِ حَقّاً ثمَّ قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ إِنِّی رَأَیْتُ الْبَارِحَهَ فِی النَّوْمِ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ (علیه السلام) فَقَالَ لِی: یَا جَنْدَلُ أَسْلِمْ عَلَی یَدِ مُحَمَّدٍ واسْتَمْسِکْ بِالْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ أَسْلَمْتُ ورَزَقَنِیَ اللهُ ذَلِکَ»(186).
«جَندل بن جُناده که از یهودان خیبر بود، بر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وارد شد وعرض کرد: ای رسول خدا! مرا از آنچه برای خدا نیست وآنچه نزد خدا نیست وآنچه خدا نمی داند، خبر ده. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: اما آنچه برای خدا نیست، پس برای خدا شریکی نیست، واما آنچه نزد خدا نیست، پس آن ظلم بر بندگان است، واما آنچه خدا نمی داند، آن گفتار شما مردمان یهود است که عُزَیز فرزند خداست، وخدا برای خود فرزندی نمی داند.
جندل گفت: «اشهد ان لا اله الا الله...» گواهی دهم که جز خدای یگانه خدایی نیست وبه حقیقت تو رسول خدایی. سپس جندل عرض کرد: شب گذشته موسی بن عمران (علیه السلام) در خواب به من فرمود: ای جندل! به دست محمد اسلام آور، وبه جانشینان پس از

-----------------

(186) کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الإثنی عشر، ص 57؛ بحار الأنوار، ج 36، ص 305.

(٧٨)

او متمسک شو وخداوند اسلام را روزی من فرمود ومسلمان شدم».
نقد
نه تنها این روایت موید این دسته از گروه های انحرافی نیست، بلکه خلاف نظر آنان را اثبات می کند. با این که جندل رویای موسی (علیه السلام) را دیده بود، اما بدان متمسک نشده وجهت پی بردن به حقانیت دعوت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، از ایشان مطالبی را می پرسد، وپس از دقیق دیدن پاسخ ها، جهت تایید انتخاب خود به خواب اشاره می کند.
3. ایمان وهب نصرانی
از وهب به نام های متفاوتی یاد شده؛ از جمله: وهب بن جناب کلبی(187)؛ وهب بن جناح کلبی(188)؛ وهب بن حباب الکلبی(189)، وهب بن عبد الله(190)، چنان که نام وهب بن وهب(191) نیز در تاریخ عاشورا به چشم می خورد.
برخی از علما مانند تستری، تمامی اسامی را تحریف نام یکی از یاران امام حسین (علیه السلام) به نام (عبد الله بن عمیر الکلبی) می دانند(192). شیخ صدوق او را وهب بن وهب دانسته که به همراه مادرش وبه دست امام حسین (علیه السلام) به اسلام روی آوردند(193). سید بن طاوس نیز از او ومادر وهمسرش نام می برد، اما اشاره ای به

-----------------

(187) قاموس الرجال، ج10، ص448.
(188) اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 106.
(189) اعیان الشیعه، ج1، ص604.
(190) قاموس الرجال، ج10، ص450.
(191) امالی (صدوق)، ص 162.
(192) قاموس الرجال، ج10، ص448.
(193) وَهْبُ بْنُ وَهْبٍ وکَانَ نَصْرَانِیّاً أَسْلَمَ عَلَی یَدِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) هُوَ وأُمُّه. (أمالی(صدوق)، النص، ص 162).

(٧٩)

چگونگی اسلام او نمی کند(194). اعلمی در دایره المعارف می نویسد: وهب پسر عبد الله کلبی نصرانی (مسیحی) با همسرش نزد امام حسین (علیه السلام) آمده ومسلمان شدند وبا هم در کربلا به شهادت رسیدند(195).
ادعا شده که وهب نصرانی با دیدن رویای حضرت عیسی (علیه السلام) به امام حسین (علیه السلام) ایمان آورد(196). در حالی که تا کنون مستندی بر این مطلب ارائه نشده است.
احمد بصری در ادعای خود از ارائه ی حتی یک منبع علمی نیز درمانده وطرفدارانش تنها به مطلبی درج شده در یک سایت استناد می کنند(197). در این سایت داستانی را نقل می کند که امام حسین (علیه السلام) پس از ورود به خیمه ی امّ وهب، می فرمایند: پس از بازگشت وهب به او بگو: رویایت را تصدیق کن. رویا چنین بوده که وهب در شب قبل حضرت عیسی (علیه السلام) را می بیند که فرموده: وهب! فردا حسین (علیه السلام) را در کربلا یاری کن(198).
نویسنده ی این متن در سایت براثا، دلیل مکتوب وعلمی ارائه نکرده ومنبع خود را شنیده هایش قرار داده ومی گوید:
لقد سمعت هذه القصه من لسان الحاج أیوب الکبیسی الذی سکن المنطقه عام1925 وقد سمعتها أیضا بمحاضره صوتیه للسید جاسم الطویرجاوی وکذلک من الشیخ أحمد الوائلی والشیخ عبد الحمید المهاجر وبعد بحث طویل عن مصدر هذه القصه وجدتها فی کتاب یسمی مصائب آل محمد للشیخ محمد محمدی الأشتهاردی

-----------------

(194) اللهوف علی قتلی الطفوف، النص، ص 105.
(195) دایره المعارف اعلمی، ج15، ص84.
(196) این ادعا را احمد بصری دارد. ر. ک. المتشابهات، ج1 - 4، ص238.
(197) http: //vb. almahdyoon. org/showthread. php?t=16641.
(198) http: //www. burathanews. com/news_article_29208. html.

(٨٠)

ص217، طبعه قم(199)؛ این قصه را از زبان حاج ایوب کبیسی که در سال 1925 ساکن منطقه قطاره بوده واز فایل صوتی سخنرانی سید جاسم طویرجاوی وشیخ احمد وائلی وشیخ عبد الحمید مهاجر شنیده وآن را در کتاب مصایب آل محمد شیخ محمد محمدی اشتهاردی یافتم.
به خوبی روشن است، نویسنده ی این مطلب در سایت براثا نیوز، منبعی علمی ومعتبر ذکر نکرده وتنها به قول شفاهی تعدادی از خطبای عراق استناد می کند. وعجیب این که اشاره به کتاب حجه الاسلام والمسلمین محمدی اشتهاردی کرده، درحالی که پس از مراجعه از نبود این مطلب در آن کتاب باخبر می شویم، وایشان هیچ اشاره ای به رؤیای وهب نکرده، بلکه دلیل ایمان واسلامش را چنین آورده:
«امام حسین (علیه السلام) که با یارانش به سوی کربلا درحرکت بود، چشمش به خیمه ی سیاهی افتاد؛ امام نزدیک رفته، دید پیرزنی فقیر در آن جا زندگی می کند؛ او قمر، مادر وهب بود. امام (علیه السلام) حالش را پرسید؛ او گفت روزگار می گذرد، ولی در مضیقه ی کم آبی هستیم واگر آب می داشتیم، بسیار خوب بود؛ امام (علیه السلام) با او به کناری رفتند تا به سنگی رسیدند، حضرت (علیه السلام) با نیزه ی خود آن سنگ را از جا کند وآب گوارایی از زیر آن بیرون آمد؛ پیرزن، بسیار شادمان شد واز ایشان تشکر کرد. امام حسین (علیه السلام) هنگام خداحافظی، جریانش را بازگو کرد وبه آن مادر پیر فرمود: ما، نیاز به یار ویاور داریم؛ وقتی پسرت وهب بازگشت، بگو به ما بپیوندد ودر راه دفاع از حق ومبارزه با ظلم یاری مان کند...
عروس وپسرش وهب آمدند؛ آنها آب گوارای چشمه را در کنار خیمه ی خود دیدند واز علّت آن پرسیدند؛ قمر، تمام جریان را

-----------------

(199) همان.

(٨١)

برای آنها بیان کرد وپیام امام حسین (علیه السلام) را نیز به پسرش رساند. این سه نفر، شیفته ی امام شده، بارو بنه ی خود را برداشتند وبه سوی کاروان امام حرکت کردند؛ آنها به حضور امام رسیده، اسلام را پذیرفته وهمراه سپاه امام، با کمال عشق وعلاقه، به راه خود ادامه داده تا به کربلا رسیدند»(200).
در پایان لازم به ذکر است، نگارنده پس از طرح سوال از نماینده ی فرقه ی احمد اسماعیل وپایان فرصتی که برای ارائه مدرک این رویای خیالی طلب کرد، اینچنین پاسخ داد:
«در مورد رویای وهب مدرکی نداریم؛ اما شاید امام احمد! خود از امام مهدی (علیه السلام) شنیده است!»
سوگمندانه، این تمام پاسخی است که تا کنون از این جماعت دریافت کرده ایم.
4. قبول ولایت امام رضا (علیه السلام) به وسیله یک واقفی
در کتاب خرائج، روایتی را بدین مضمون آورده است:
«مَا رُوِیَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ رَجُلٍ بِمَرْوَ وکَانَ مَعَنَا رَجُلٌ وَاقِفِیٌّ، فَقُلْتُ لَهُ: اتَّقِ اللهَ، قَدْ کُنْتُ مِثْلَکَ ثُمَّ نَوَّرَ اللهُ قَلْبِی فَصُمِ الْأَرْبِعَاءَ والْخَمِیسَ والْجُمُعَهَ واغْتَسِلْ وصَلِّ رَکْعَتَیْنِ وسَلِ اللهَ أَنْ یُرِیَکَ فِی مَنَامِکَ مَا تَسْتَدِلُّ بِهِ عَلَی هَذَا الْأَمْرِ. فَرَجَعْتُ إِلَی الْبَیْتِ وقَدْ سَبَقَنِی کِتَابُ أَبِی الْحَسَنِ إِلَیَّ یَأْمُرُنِی فِیهِ أَنْ أَدْعُوَ إِلَی هَذَا الْأَمْرِ ذَلِکَ الرَّجُلَ فَانْطَلَقْتُ إِلَیْهِ وأَخْبَرْتُهُ وقُلْتُ لَهُ: احْمَدِ اللهَ واسْتَخِرْهُ مِائَهَ مَرَّهٍ وقُلْتُ إِنِّی وَجَدْتُ کِتَابَ أَبِی الْحَسَنِ قَدْ سَبَقَنِی

-----------------

(200) سوگنامه آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، ص 209.

(٨٢)

إِلَی الدَّارِ أَنْ أَقُولَ لَکَ وفِیهِ مَا کُنَّا فِیهِ(201) وإِنِّی لَأَرْجُو أَنْ یُنَوِّرَ اللهُ قَلْبَکَ فَافْعَلْ مَا قُلْتُ لَکَ مِنَ الصَّوْمِ والدُّعَاءِ فَأَتَانِی یَوْمَ السَّبْتِ فِی السَّحَر. فَقَالَ لِی: أَشْهَدُ أَنَّهُ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَهِ. فَقُلْتُ: وکَیْفَ ذَلِکَ؟ قَالَ: أَتَانِی أَبُو الْحَسَنِ الْبَارِحَهَ فِی النَّوْمِ فَقَالَ: یَا إِبْرَاهِیمُ! واللهِ لَتَرْجِعَنَّ إِلَی الْحَقِّ وزَعَمَ أَنَّهُ لَمْ یَطَّلِعْ عَلَیْهِ إِلَّا الله»(202).
«وشّاء گوید: نزد ما در مرو مردی واقفی زندگی می کرد. به او گفتم: از خدا بترس! من هم مثل تو بودم، ولی خدا قلبم را نورانی کرد.
چهارشنبه، پنجشنبه وجمعه را روزه بگیر وغسل کن ودو رکعت نماز بخوان واز خدا بخواه تا آنچه را که بتوانی با آن برای این کار استدلال کنی، به تو نشان دهد.
پس از بازگشت به خانه، نامه ای از طرف امام رضا (علیه السلام) دیدم که دستور داده بود تا آن مرد را برای این کار بخوانم. پس او را آگاه کرده وگفتم: خدا را حمد کن وصدبار از او طلب خیر نما. چون در مورد تو نامه ای به من رسیده که درباره همان گفتگوهای ماست. امیدوارم که خدا قلبت را نورانی کند. پس آنچه از روزه گرفتن ودعا کردن به تو گفتم، انجام ده.
پس سحر روز شنبه، نزدم آمد وگفت: گواهی می دهم که او امام واجب الاطاعه است.
پرسیدم: چگونه این را فهمیدی؟
گفت: دیشب امام رضا (علیه السلام) به خوابم آمد وفرمود: ای ابراهیم! به خدا سوگند! تو به سوی حقّ باز می گردی. واو می گفت: هیچ کس جز خدا حال او را نمی دانست».

-----------------

(201) علامه مجلسی این قسمت از عبارت را چنین نقل کرده است: (إِنِّی وَجَدْتُ کِتَابَ أَبِی الْحَسَنِ قَدْ سَبَقَنِی إِلَی الدَّارِ أَنْ أَقُولَ لَکَ مَا کُنَّا فِیه). (بحار الانوار، ج49، ص54).
(202) الخرائج والجرائح، ج 1، ص 367.

(٨٣)

نقد
1. این روایت را کسی جز راوندی درخرائج، نیاورده، ونمی توان با خبر واحد ضعیف، قائل به مطلبی در اصول عقاید شد.
2. روایت از نظر سند ضعیف بوده ومشخص نیست که راوندی با چه طریقی روایت را نقل کرده؟ به ویژه این که نویسنده ی کتاب، با عنوان (رُوِی) آورده است.
3. با فرض دلالت این خبر به استفاده از رویا در تشخیص حجت الهی، در تعارض با ادله ی متقنی که در ابتدای مقاله ذکر شد قرار داشته ونمی توان در مقام تعارض به حدیث واحد وضعیف تمسک کرد.
4. این خبر گزارش می دهد که وشاء از این مرد واقفی درخواست کرده است تا برای شناخت طریق استدلال بر امامت حضرت رضا (علیه السلام) از خواب بهره گیرد، در حالی که:
یکم: در ادامه گزارش نیامده که این فرد بدین کار تمسک کرده باشد.
دوّم: قبول امامت امام رضا را به دلیل دیدن معجزه غیب گویی آن حضرت (علیه السلام) آورده است.
سوّم: تاییدی از معصوم (علیه السلام) بر این روش وجود نداشته وسخن غیر معصوم برای ما حجت نیست.
نکته ی مهم این که با مراجعه به گزارش های تاریخی، به دست می آوریم که خود وشاء ودیگر واقفیه از طریق طرح مسائل علمی ودیدن معجزه از سوی امام (علیه السلام) به ایشان ایمان آورده وروشی به نام خواب یا رویا در کار نبوده است(203).

-----------------

(203) عیون اخبار الرضا، ج2، ص229؛ کافی، ج1، ص355.

(٨٤)

حضرت نرجس (علیها السلام)
یکی دیگر از ادعاها در پیدا کردن حجت الهی به وسیله ی رویا، خواب نقل شده در مورد حضرت نرجس (علیها السلام) وازدواج ایشان با امام حسن عسکری (علیه السلام) است. در داستانی که شیخ صدوق به عنوان اولین نفر بدان پرداخته، ایشان نوه ی پادشاه روم شرقی بوده وپس از دیدن خواب حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، حضرت عیسی (علیه السلام)، حضرت زهرا وحضرت مریم (علیها السلام) در خواب، اسلام را پذیرفته وهمسری امام یازدهم (علیه السلام) را می پذیرد(204).
نقد
یکم: این روایت خبر واحدی بوده که دارای ضعف سند است(205).
دوّم: در برابر بیان شیخ صدوق، دو گزارش معارض داریم:
الف) نعمانی وشیخ صدوق روایتی می آورند که مادر حضرت مهدی (علیه السلام) را کنیز سیاه پوست می داند نه بانوی رومی. ومی گویند:
سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ (علیه السلام) یَقُولُ: إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فِیهِ شَبَهٌ مِنْ یُوسُفَ ابْنُ أَمَهٍ سَوْدَاءَ یُصْلِحُ اللهُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَه؛ شنیدم که امام باقر (علیه السلام) می فرمود: همانا صاحب این امر شباهتی به حضرت یوسف دارد وفرزند کنیزی سیاه است که خداوند در یک شب امر ظهورش را فراهم می کند(206).
در سند نعمانی افراد موثقی هستند(207) وفقط در مورد یزید الکناسی تردید

-----------------

(204) کمال الدین وتمام النعمه، ج2، ص417.
(205) ر. ک: رساله فی تواریخ النبی والآل (صلوات الله علیهم)، چاپ شده در پایان ج12؛ قاموس الرجال، ص61.
(206) غیبت نعمانی، ص163و ص 228؛ کمال الدین وتمام النعمه، ج1، ص329.
(207) جهت وثاقت ابن عقده، ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج3، ص64. احمد بن الحسین، همان، ج2، ص105. حسن بن محبوب، همان، ج6، ص96. هشام بن سالم، همان، ج20، ص324.

(٨٥)

 است که توثیق صریحی ندارد. آیت الله خوئی ایشان را همان أبو خالد قماط دانسته وتوثیق می کنند(208). آیت الله شبیری نیز ایشان را بنابر نقل اجلاء، پذیرفته(209) واو را فقیهی زبده می دانند(210). در میان قدما نیزبزرگانی همچون: شهید ثانی روایات او را صحیحه دانسته اند(211). به نظر می رسد، با توجه به این که این روایت را شیخ صدوق نیز از طریق ضریس نقل می کند واین فرد از افراد ثقه بوده(212) ودر سند نیز فردی مانند حسن بن محبوب - که از اصحاب اجماع است - قرار دارد، می توان به این روایت اعتماد کرد(213).
ب) در کتاب غیبت شیخ طوسی(214)، اثبات الوصیه(215) وعیون المعجزات(216) گزارشی آمده که تولد حضرت نرجس (علیها السلام) را در خانه حکیمه خاتون دانسته وداستانی مخالف رومی بودن ایشان را نقل می کند.
سوّم: پیش از این گذشت که برای اثبات مطلبی در اصول عقاید، نمی توان به یک گزارش ضعیف تمسک جست. علاوه این گزارش از جمله اخبار آحادی است که ضعف سندی هم دارد.
در پایان یادآور می شویم که در مباحث امامت، راه های گوناگونی برای

-----------------

(208) همان، ج21، ص111.
(209) کتاب نکاح، ج 11، ص 3976.
(210) همان، ص 4007.
(211) مسالک الأفهام، ج 14، ص 339.
(212) جهت وثاقت ضریس، ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج10، ص162.
(213) جهت اطلاع از مبنای علما در تصحیح روایات اصحاب اجماع ر. ک: پژوهشی در علم رجال، اکبر ترابی شهرضایی، ص231.
(214) غیبت طوسی، ص244.
(215) اثبات الوصیه، ص257. قال المؤلف لهذا الکتاب: روی لنا الثقات من مشایخنا ان بعض أخوات أبی الحسن (علیه السلام) علی بن محمد (علیه السلام) کانت لها جاریه ولدت فی بیتها وربّتها تسمّی نرجس.
(216) عیون المعجزات، ص 138.

(٨٦)

تشخیص حجت الهی وجود دارد، که نیازی به تعیین مصداق از طریق رویا نیست؛ آن هم رویایی که تشخیص صدق وکذبش از عهده ی افراد عادی وعموم مردم خارج است. بنابراین اگر مردم معیارهای تشخیص امام حق از امام باطل را در اختیار داشته باشند، هیچ گاه در تشخیص حق از باطل در نمی مانند. وبا توجه به روایت های فراوان موجود در منابع روایی، امر اهل بیت (علیهم السلام) روشن تر از نور خورشید بوده(217) وهمان قوانینی که ما را به دوستی اهل بیت (علیهم السلام) رهنمون کرد وولایت آنان را پذیرفتیم، در تشخیص امام مهدی (علیه السلام) نیز راهگشاست.

نتیجه

با توجه به ادله ی یقینی، نمی توان از رویا در تشخیص احکام فقهی بهره جست واین امر به طریق اولویت در مسایل عقیدتی بی اعتبار است. از دیگر سو شیاطین می توانند برای انسان ها خواب سازی والقا کنند که یکی از معصومین (علیهم السلام) هستند؛ از این رو نمی توان به رویای خود تمسک کرد وآن را مانند کلام معصوم تلقی کنیم. علاوه، هیچ یک از اهل بیت (علیهم السلام) هم این روش را تایید یا پیشنهاد نفرموده اند.

-----------------

(217) وقتی که مفضل بن عمر نسبت به فتنه های آخرالزمان مضطرب می گردد، امام (علیه السلام) تشخیص حق از باطل را چنین به او متذکر شده ومی فرمایند: «.... ولَتُرْفَعَنَّ اثْنَتَا عَشْرَهَ رَایَهً مُشْتَبِهَهً لَا یُدْرَی أَیٌّ مِنْ أَیٍّ قَالَ فَبَکَیْتُ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ کَیْفَ نَصْنَعُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ ثُمَّ نَظَرَ إِلَی شَمْسٍ دَاخِلَهٍ فِی الصُّفَهِ أَ تَرَی هَذِهِ الشَّمْسَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ لَأَمْرُنَا أَبْیَنُ مِنْ هَذِهِ الشَّمْس». (غیبت نعمانی، ص153).

(٨٧)

کتابنامه

1. آشتیانی، محمدحسن، بحر الفوائد، بیروت، موسسه تاریخ العربی، 1432 ق.
2. آملی، میرزا هاشم، مجمع الافکار، قم، مکتبه العلمیه، 1395 ق.
3. ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، الغیبه، محقق علی اکبر غفاری، تهران، صدوق، 1397ق.
4. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث والأثر، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367 ش.
5. ابن ادریس حلی، محمد، اجوبه مسائل ورسائل فی مختلف فنون، قم، دلیل ما، 1429ق.
6. ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376 ش.
7. - - - - - - - -، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ه.
8. - - - - - - - -، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، مهدی لاجوردی، تهران، نشر جوان، 2 جلد، 1378ش.
9. - - - - - - - -، کمال الدین وتمام النعمه، علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، 2جلد، چاپ دوم، 1395ق.
10. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415 ق.

(٨٩)

11. - - - - - - - -، الدرر الکامنه فی أعیان المائه الثامنه، هند، مجلس دائره المعارف العثمانیه، 1392 ق.
12. ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، متشابه القرآن، قم، دار بیدار، 1369 ق.
13. ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، جهان، 1348 ش.
14. - - - - - - - -، فلاح السائل، قم، بوستان کتاب، 1406 ق.
15. ابن عبد البر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، بیروت، دار الجیل، 1412 ق.
16. ابن قیس، سلیم، کتاب سلیم، قم، الهادی، 1405 ق.
17. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414
18. استر آبادی، محمد امین، الفوائد المدنیه وبذیله الشواهد المکیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1426ق.
19. اصفهانی، آقا عبد الغفار، با تحقیق علی تابنده (محبوب علیشاه) رساله سعادتیه، تهران، انتشارات حقیقت، 1372 ش.
20. اعلمی، محمد حسین، دایره المعارف اعلمی، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، 1413 ق.
21. افندی اصفهانی، میرزا عبد الله، تعلیقه أمل الآمل، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1410 ق.
22. الهی، بهرام، چاپ دیبا، چاپ چهارم، 1373ش، بی جا.
23. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، بی تا.
24. اندلسی، عیاض بن موسی، ترتیب المدارک وتقریب المسالک لمعرفه اعلام مذهب مالک، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418 ق.
25. بحرانی اصفهانی، عبد الله، عوالم العلوم والمعارف والاقوال، قم، موسسه امام مهدی (علیه السلام)، 1413 ق.
26. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1405 ق.
27. - - - - - - - -، الدرر النجفیه من الملتقطات الیوسفیه، بیروت، دار المصطفی لإحیاء التراث، 1423 ق.
28. بیهقی، احمد بن الحسین، دلائل النبوه ومعرفه أحوال صاحب الشریعه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق.

(٩٠)

29. تابنده، سلطان حسین، نابغه علم وعرفان، تهران، حقیقت، 1383 ش.
30. ترابی شهرضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، قم، اسوه، 1387ش.
31. تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم، نشر اسلامی، دوم، 1417 ق.
32. تهانوی، محمد علی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، بیروت، مکتبه لبنان، 1996 م.
33. جابلقی، محمد شفیع بن علی اکبر، القواعد الشریفه، قم، بی نا، بی تا.
34. جامی، عبد الرحمن، نفحات الانس من حضرات القدس، تهران، کتابفروشی محمودی، بی تا.
35. جدید نژاد، محمد رضا، مصطلحات الرجال والدرایه، قم، دارالحدیث، 1422 ق.
36. جعفریان، رسول، مهدیان دروغین، تهران، نشر علم، 1391ش.
37. جمعی از نویسندگان زیر نظر احمدصدر حاج سید جوادی، کامران فانی، بهاالدین خرمشاهی، دایره المعارف تشیع، تهران، نشر شهید سعید محبی، چاپ سوم، 1386 ش.
38. جمعی از نویسندگان زیر نظر کاظم موسوی بروجردی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1385 ش.
39. جوادی آملی، عبد الله، ادب فنای مقربان، قم، نشر اسراء، 1388 ش.
40. - - - - - - - -، وحی ونبوت در قرآن، قم، اسراء، چاپ دوم، 1384ش.
41. - - - - - - -، نسیم اندیشه (دفتر اول)، قم، اسراء، سوم، 1388 ش.
42. حر عاملی، محمد بن حسن، الفصول المهمه فی أصول الأئمه (تکمله الوسائل)، قم، موسسه معارف اسلامی امام رضا (علیه السلام)، 1418 ق.
43. حلی، حسن بن یوسف، اجوبه المسائل المهنائیه، قم، خیام، 1401 ق.
44. خاوری، اشراق، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، تهران، لجنه ملی آثار امری، 1328 ش.
45. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الأثر فی النصّ علی الأئمه الإثنی عشر، قم، بیدار، 1401 ق.
46. خوئی، ابوالقاسم، صراط النجاه، قم، نشر المنتخب، 1417 ق.
47. - - - - - - - -، فقه الشیعه، قم، نوظهور، چاپ سوم، 1411ق.
48. - - - - - - - -، معجم رجال الحدیث، بیروت، مدینه العلم، چاپ سوم، 1403ه.

(٩١)

49. راوندی، سعید بن هبه الله، الخرائج والجرائح، قم، موسسه امام مهدی (علیه السلام)، 1409 ق.
50. رشتی، سید کاظم، دلیل المتحیرین، نسخه الکترونیکی در سایت: http: //www. alabrar. com/
51. الساده، مجتبی، النور الغائب، دار الرسول الاکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بیروت، 1428ق.
52. سبحانی، جعفر، ارشاد العقول، قم، موسسه امام صادق (علیه السلام)، 1424ق.
53. السبکی، تاج الدین بن علی، طبقات الشافعیه الکبری، هجر للطباعه والنشر، چاپ دوم، 1413 ق.
54. السیوطی، جلال الدین، جامع الاحادیث، بی جا، بی نا، 1422ق.
55. شبر، سید عبد الله، الاصول الاصلیه والقواعد الشرعیه، قم، کتابفروشی مفید، 1404 ق.
56. شبیری زنجانی، سید موسی، کتاب نکاح، قم، مؤسسه پژوهشی رای پرداز، 1419ه.
57. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، نجف، مطبعه حیدریه، بی تا.
58. صاحب بن عباد، إسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه، بیروت، عالم الکتاب، 1414 ق.
59. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1365 ش.
60. صدر، محمد باقر، بحوث فی علم الأصول، قم، موسسه دائره المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت (علیهم السلام)، چاپ سوم، 1417 ق.
61. صدوق، محمد بن علی بن الحسین، علل الشرایع، قم، داوری، 1385ش.
62. طباطبائی یزدی، محمد باقر، وسیله الوسائل فی شرح الرسائل، قم، بی نا، بی تا.
63. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1417 ق.
64. طبرسی فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
65. - - - - - - - -، تفسیر جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1377 ش.
66. - - - - - - - -، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372 ش.

(٩٢)

67. طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
68. - - - - - - - -، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
69. طوسی، محمد بن الحسن، الامالی، قم، دارالثقافه، 1414ق.
70. - - - - - - - -، الامالی، قم، دارالثقافه، 1414ق.
71. - - - - - - - -، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، بی تا.
72. العاملی (شهید ثانی)، زین الدین بن علی، الرعایه، قم، بوستان کتاب، 1423 ق.
73. - - - - - - - -، مسالک الافهام، قم، موسسه المعارف الاسلامیه، 1413 ق.
74. عاملی نباطی، علی من محمد، الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، نجف، المکتبه الحیدریه، 1384 ق.
75. عده ای از علما، الأصول السته عشر، قم، دارلبشبستری، 1363 ش.
76. علم الهدی، علی بن حسین، امالی، قاهره، دارالفکر العربی، 1998 م.
77. عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تهران، علمیه، 1380 ق.
78. فاضل موحدی لنکرانی، محمد، دراسات فی الاصول، قم، مرکز فقه الائمه الاطهار (علیهم السلام)، 1430ق
79. فیض کاشانی، محسن، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، چاپ دوم، 1415 ق.
80. قادیانی، غلام احمد، التبلیغ، سوریه، الشرکه الاسلامیه المحدوده، 1425ق.
81. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
82. کاشف الغطاء، جعفر، حق المبین فی تصویب المجتهدین وتخطئه الاخباریین، تهران، شیخ احمد شیرازی، 1319 ق.
83. کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، قم، دارالذخائر، 1410ق.
84. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال، مشهد، نشر دانشگاه، 1409 ق.
85. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، علی اکبر غفاری ومحمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
86. گیلانی (میرزای قمی)، ابوالقاسم بن محمد، قوانین الاصول، تهران المکتبه العلمیه الاسلامیه، 1378 ق.
87. مارلو، لوییز، خوال ورویا فرا سوی مرزها، مترجم مریم وتر، تهران، کویر،

(٩٣)

1393 ش.
88. مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم، آل البیت، 1416ق.
89. مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی - الأصول والروضه، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1382 ق.
90. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
91. - - - - - - - -، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول (ص)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1404ق.
92. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور، چاپ دوم، 1406 ق.
93. محمدی اشتهاردی، محمد، سوگنامه آل محمد (علیهم السلام)، قم، انتشارات ناصر، چاپ ششم، 1373 ش.
94. مددی، سید احمد، پژوهشی در تفسیر قمی، ماهنامه کیهان اندیشه، تهران، موسسه کیهان، شماره 32، مهر وآبان 1369 ش.
95. مرتضی، علی بن الحسین، رسائل الشریف المرتضی، قم، دارالقرآن الکریم، 1405 ق.
96. مشهدی، محمد بن محمد رضا، تفسیر کنز الدقائق وبحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد انقلاب اسلامی، 1368 ش.
97. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگو ارشاد اسلامی، 1368 ش.
98. مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، قم، نشر اسلامی، 1383 ق
99. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، 1413 ق.
100. - - - - - - - -، الاختصاص، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، 1413 ق.
101. المقریزی، أحمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال والحفده والمتاع، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
102. مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، چاپ دوم، 1428 ق.

(٩٤)

103. - - - - - - - -، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش.
104. میرداماد، محمدباقر بن محمد، الرواشح السماویه، قم، دارالخلافه، 1311ق.
105. میرزای قمی، ابوالقاسم، القوانین المحکمه فی الاصول، قم، احیاء الکتب الاسلامیه، 1430 ق.
106. نراقی، احمد، مناهج الاحکام والاصول. موجود در کتابخانه اینترنتی نور به آدرس:
http: //www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16676
107. نراقی، محمد مهدی، انیس المجتهدین، قم، بوستان کتاب، 1388ش.
108. نوری، دارالسلام فیما یتعلق بالرویا والمنام، بیروت، موسسه التاریخ العربی، 1429 ق.

(٩٥)

سایت ها
http: //vb. almahdyoon. org/showthread. php?t=16641
http: //www. burathanews. com/news_article_29208. html
کتب احمد بصری
احمد بن اسماعیل، الجواب المنیر، بی تا، بی جا
احمد بن اسماعیل، المتشابهات، بی تا، بی جا
الانصاری، زکی، بین یدی الصیحه قراءه فی الاحلام منهجا وعلما
الزیدی الانصاری، ضیاء، الرویا فی مفهوم آل البیت (علیهم السلام)
کتب انصار احمد بصری
1. احمد بن اسماعیل، الجواب المنیر، بی تا، بی جا.
2. واحد تحقیقات انتشارات انصار الامام المهدی، ادله جامع یمانی، بی تا بی جا.
3. احمد بن اسماعیل، نصیحه الی طلبه الحوزات العلمیه. بی تا بی جا.
4. احمد بن اسماعیل، المتشابهات، بی تا، بی جا.
5. الانصاری، زکی، بین یدی الصیحه قراءه فی الاحلام منهجا وعلما.
6. الزیدی الانصاری، ضیاء، الرویا فی مفهوم آل البیت (علیهم السلام).
7. حطاب، احمد، دابه الارض وطالع المشرق.
8. الانصاری، ابو محمد، جامع الادله.
9. واحد تحقیقاتی انتشارات انصار الامام المهدی، بشارتی.

(٩٦)