پاسخ های روشن به احمد اسماعیل بصری (2)
نگاهی به حدیث وصیت
نویسنده: شیخ علی آل محسن
مترجم: محمد مهدی سلمانپور
مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه)
فهرست
مقدمهى مرکز:..................3
پیشگفتار مترجم..................7
روایت کتاب غیبت شیخ طوسی..................11
سند روایت وصیت:..................14
1 - علی بن سنان موصلی عدل:..................15
2 - علی بن الحسین:..................16
3 - احمد بن محمد بن خلیل:..................20
4 - جعفر بن احمد مصری:..................24
5 - حسن بن علی، عموی جعفر بن احمد مصری:..................26
6 - پدر حسن بن علی:..................26
نتیجهی بررسی:..................26
روایات امامان دوازدهگانه:..................37
به نام خداوند بخشنده مهربان
مقدمهى مرکز:
سپاس از آنِ پروردگار جهانیان است، و درود و سلام بر سرور و پیامبر ما، محمد و خاندان پاک و طاهر ایشان.
مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه)، به دنبال افزایش مباحث پیرامون احمد اسماعیل گاطع و ادِّعاها و دروغهای او که بیش از پنجاه ادِّعای باطل و بیدلیل است، پاسخ به این ادِّعاها را ضروری دانسته است. لازم به تذکر است که جواب به آن سخنان، به معنای علمی و منطقی بودن آنها نیست؛ چرا كه ادِّعاهای آن افراد تنها تقلب، نیرنگ، دروغ، افتراء و برخورد سلیقهای با روایات است و بهترین
دلیل بر این امر کتابهای (احمد اسماعیل) و پیروانش است. بلکه رد و پاسخ به ادِّعاهای این افراد به دلیل شبهاتی است که میتواند دامنگیر برخی افراد ضعیف شده و در نتیجه پارهای توضیحات، روشنگریها و بیان مبانی را سبب گردد که راه و روش علمی نزد همه مردم به صورت عام و شیعیان به شکل ویژه، بر آن تکیه دارد.
علاوه بر این، افرادی که فریب (احمد اسماعیل) را خورده و از او پیروی کردهاند نیز باید با دلیل و برهان روبرو شوند تا کسی از این افراد را یارای این نباشد که بگوید: ﴿پروردگارا چرا براى ما پیامبرى بیم دهنده نفرستادى و راهنمایی هدایتگر را نیاوردی تا از آیات تو پیروى كنیم پیش از آنكه ذلیل و رسوا شویم﴾ (طه: 134)(1).
از این رو، در کنار دیگر فعالیتهای مرکز
-----------------
(1) اقبال اعمال ج 1، ص 505.
پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) در رد شبهات، از طریق سایت اینترنتی، فضای مجازی و نشـریه (صدی المهدی) و دیگر فعالیتها، انتشار این کتابچه نیز در رد بر احمد اسماعیل، حلقهای از حلقههای برخورد با اهل بدعت و انحراف محسوب میشود.
از خدای متعال توفیق ثابت قدمی بر حق را خواستاریم. ای دگرگون کننده قلبها، دلهای ما را بر دینت ثابت بدار.
مدیر مرکز
سید محمد قبانچی
احمد اسماعیل بصـری، مشهور به احمد الحسن، از دجّالان، شیّادان و مدَّعیان دروغین این عصـر است. او از عشیره البوسیلم استان بصـره است و کمتر از دو دهه پیش ادِّعاهای ناروای خویش را در عرصه مهدوی آغاز کرده است.
ادِّعاهای نامبرده، از ارتباط با امام زمان (عجّل الله فرجه) آغاز شد و سپس مدَّعی مذکور خود را فرزند امام عصـر، یمانی موعود، مهدی اول از مهدیان دوازده گانهای که به پندار باطل او پس از امام زمان (عجّل الله فرجه) به حکومت میرسند، جانشین و فرستاده و نائب خاص امام زمان دانست. او همچنین خود را معصوم و دارای علم و سلاح اهل بیت (عليهم السلام)، امام سیزدهم و وصیّ امام زمان (عجّل الله فرجه) نیز قلمداد میکند.
این میراثدار مکتب شلمغانی، در حالی چنان ادِّعاهایی میکند که در حدّ یک فرد عامّی هم از اسلام و قرآن اطلاع ندارد و خطاهای او حتّی در خواندن آیات سادهی قرآن نیز بی شمار است.
در حدود کمتر از دو دهه که از فعالیتهای این جریان میگذرد، کتب و مقالات بسیاری در نقد و بررسی ادِّعاهای باطل آن به نگارش در آمده است. مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) در نجف اشرف، از مراکزی است که پیشینهای درخشان در پاسخ به شبهات این مدَّعی مهدویت دارد.
از جمله آثاری که این مرکز در دفاع از عقائد حقّه توفیق نشـر آن را یافته است، مجموعهی عالمانهی (الردُّ الساطع علىٰ ابن گاطع) است که ده کتاب کم حجم را شامل می شود. این کتب، برگرفته از کتابهای مفصلی هستند که نویسندگان محترم آنها به تفصیل در رد احمد اسماعیل نگاشتهاند و برخی از آن آثار را نیز مرکز
پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) منتشـر ساخته است.
کتابی که پیش روی خوانندگان گرامی است، دومين اثر از مجموعهی مورد اشاره است. نویسندهی فاضل این کتاب، استاد شیخ علی آل محسن است و اثر خود را به بررسی حدیث و صیّت که مهمترین استناد و ادّعای احمد اسماعیل و پیروان اوست اختصاص داده است.
این اشخاص به حدیثی ضعیف در کتاب غیبت شیخ طوسی استناد میکنند که در آن، پیامبر خدا به جانشینان خود و صیت نموده است. در ذیل این روایت، سخن از مهدیان دوازده گانهای است که پس از دوازده امام خواهند بود و نام اولین آنان نیز احمد است.
این روایت مهمترین استناد احمد اسماعیل و یاران اوست که در دفاع از آن چندین کتاب نیز نوشتهاند. استاد شیخ علی آل محسن، در این اثر به تفصیل سند و متن این روایت و ادِّعاهای مربوط به آن را بررسی نموده و پس از بیان
سخنان برخی از بزرگان شیعه دربارهی این روایت ضعیف، روایات متعدد و متواتری از شیعه و مخالفان را نیز در اثبات این که امامان تنها دوازده نفرند و نه بیشتر، ذکر کرده است.
با مطالعهی کتاب پیشرو، خوانندگان گرامی به داوری منصفانه دربارهی شخصیت این مدَّعی دروغین خواهند پرداخت. امید که این اثر در پیشگاه قطب عالم امکان مقبول و مرضیّ افتد.
* * *
روایتی را که احمد اسماعیل و پیروانش (روایت وصیت)(2) نامیدهاند، توسط شیخ طوسی در کتاب غیبت چنین نقل شده است:
به ما خبر دادند گروهی از ابو عبد الله حسین بن علی بن سفیان بزوفری، از علی بن سنان موصلی عدل، از علی بن الحسین، از احمد بن محمد بن خلیل، از جعفر بن احمد بن مصـری، از عمویش حسن بن علی،
-----------------
(2) علت این نامگذاری این است که مردم فریب خورده و چنین تصور کنند که این روایت، وصیت رسول خدا در شب وفاتشان است. ما چون این ادِّعا را قبول نداریم، از این روایت با عنوان روایت کتاب غیبت، یا روایت وصیت که شیخ طوسی در کتاب غیبت آورده است یاد میکنیم. (مؤلِّف).
از پدرش، از امام صادق (عليه السلام)، از پدرش امام باقر (عليه السلام)، از پدرش صاحب پینهها امام سجاد (عليه السلام)، از پدر پاک و شهیدش امام حسین (عليه السلام)، از پدرش امیر مؤمنان (عليه السلام)، که فرمود: رسول خدا که درود خدا بر ایشان و خاندانشان بود در شب وفاتشان به علی (عليه السلام) فرمودند: ای ابو الحسن، ورق و جوهری آماده کن. پس پیامبر خدا وصیتشان را به امام علی املا نمودند تا به این قسمت رسید:
ای علی، پس از من دوازده امام و پس از آنان دوازده مهدی خواهد بود. تو ای علی اوّلین آن دوازده امام هستی و خداوند تو را در آسمانش چنین نامیده است: علی مرتضی، امیر مؤمنان، صدّیق اکبر، فاروق بزرگ، مأمون و مهدی. و این اسامی برای هیچ کس غیر از تو روا نیست. ای علی، تو وصی من بر زنده و مُردهی اهل بیتم و بر زنانم هستی، پس هر کدام را که در عقد ازدواج من باقی گذاری او فردای قیامت مرا ملاقات خواهد کرد و هر کس را طلاق بدهی من
از او بیزارم، نه او در قیامت مرا میبیند و نه من او را خواهم دید.
تو پس از من جانشین من بر امتم خواهی بود. هنگامی که وفاتت فرا رسید وصیت و جانشینی را به پسـرم حسن که نیکوکار و رسیده به حق است بسپار. زمانی که وفات او فرا برسد آن را باید به فرزندم حسین پاکِ شهید بسپارد. هنگامی که وفات او فرا رسد باید آن را به فرزندش زین العابدین، علی صاحب پینهها(3) بسپارد. هنگامی که وفات او فرا رسید باید آن را به فرزندش محمد باقر بسپارد. هنگامی که وفات او فرا رسد باید آن را به فرزندش جعفر صادق بسپارد، هنگامی که وفات او فرا رسد باید آن را به فرزندش موسی کاظم بسپارد، هنگامی که وفات او فرا رسد باید آن را به فرزندش علی بن موسی الرضا بسپارد، هنگامی که وفات او فرا رسد باید آن را به فرزندش محمد تقی مورد اعتماد بسپارد، هنگامی
-----------------
(3) بر اثر عبادت زیاد، پیشانی امام سجاد (عليه السلام) پینهی بسیاری بسته بود و این تعبیر از القاب آن حضرت است. (مترجم).
که وفات او فرا رسد باید آن را به فرزندش علی ناصح بسپارد، هنگامی که وفات او فرا رسد باید آن را به فرزندش حسنِ فاضل بسپارد، هنگامی که وفات او فرا رسد باید آن را به فرزندش محمد، محفوظ ماندهی آل پیامبر بسپارد. این دوازده امام هستند.
پس از آن دوازده مهدی خواهد بود. هنگامی که وفات او فرا رسد باید آن را به فرزندش اوّلین مقرّبان بسپارد که سه نام دارد: نامی مانند نام من یعنی احمد و نامی همنام پدرم یعنی عبد الله و نام سوم هم مهدی است و او اولّین مؤمنان است(4).
سند روایت وصیت:
سند این روایت جدّاً ضعیف است و اکثر راویان آن، افرادی ناشناس میباشند و هیچ ستایش یا نکوهشی دربارهی ایشان در کتب رجالی وجود ندارد. ذیلاً به بررسی برخی راویان این روایت میپردازیم:
-----------------
(4) غیبت طوسی ص 150 و 151، ح 111.
1 - علی بن سنان موصلی عدل:
این شخص در کتب رجال مهمل است و هیچ نامی از او وجود ندارد و مدح یا نکوهشی دربارهاش وارد نشده است. بنابراین مجهول به شمار میآید.
صفت عدل که در نام اوست، به معنای توثیق نیست چرا که میتواند وصف یکی از اجداد او باشد؛ حتی اگر بپذیریم که وصف خود اوست نیز ممکن است مربوط به امری بی ارتباط با و ثاقت باشد.
آیت الله خوئی در شرح حال فقیه دارمی عدل فرمودهاند:
بعید نیست که این شخص از اهل سنت بوده و کلمه عدل نیز از القاب او باشد. این کلمه بر نویسندگان دستگاههای قضایی و حکومتی اطلاق میشد و گفته میشد که فلانی کاتب عدل است(5).
-----------------
(5) معجم رجال الحدیث ج 6، ص 210، ش 3302.
آیت الله خوئی از این توصیف، سنّی بودن فرد را برداشت کردهاند و در موضعی دیگر نیز [در شرح حال همین علی بن سنان موصلی] فرمودهاند:
کلمهی عدل حسب آن چه از ذکر این شخص در مشایخ صدوق بر میآید، صفتی برای برخی از عالمان اهل سنت بوده است. همچنین بعید نیست که خود این فرد نیز از اهل سنت باشد(6).
حتّی اگر بپذیریم که این ویژگی به وثاقت شخص نیز ارتباط دارد، باز هم نمیدانیم چه کسی این لقب را به ایشان داده است. ممکن است در جرح و تعدیل راویان احادیث، اعتمادی به آن فرد نباشد.
2 - علی بن الحسین:
این نامی است که در بین افراد مختلفی مشترک است و راه تشخیص و شناخت آن، توجّه و دقّت در افرادی است که از این شخص روایت کردهاند یا او از
-----------------
(6) معجم رجال الحدیث ج 13، ص 50، ش 8194.
آنان نقل حدیث کرده است. با جستجو در روایات نیز به هیچ شخصی با نام علی بن الحسین بر نمیخوریم که از احمد بن محمد بن خلیل روایت کند و علی بن سنان موصلی عدل نیز از او نقل حدیث کرده باشد. بنابراین، این شخص مجهول است.
این که برخی پنداشتهاند این فرد همان علی بن الحسین بن بابویه (پدر شیخ صدوق) است نیز باطل و نادرست است. چرا که پدر شیخ صدوق از احمد بن محمد بن خلیل روایتی نکرده و علی بن سنان موصلی نیز از ایشان روایتی ندارد.
همچنین، شیخ طوسی همواره با دو واسطه، یعنی شیخ مفید و از طریق او از شیخ صدوق، از پدر شیخ صدوق روایت میکند. شیخ طوسی میفرماید:
علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، فقیهی بزرگ و مورد اعتماد بود و کتابهای بسیاری داشت... شیخ مفید و حسین بن عبید الله، از ابو جعفر بن بابویه
(شیخ صدوق)، به نقل از پدرش، تمام کتابها و روایات ایشان را برای ما گفتهاند(7).
این در حالی است که بین شیخ طوسی و علی بن حسین که نامش در روایت کتاب غیبت آمده است سه واسطه به این ترتیب وجود دارد: گروهی از حسین بن علی بن سفیان بزوفری، از علی بن سنان موصلی عدل.
این نشان میدهد که بین علی بن حسین كه در روایت کتاب غیبت ذكر شده و پدر شیخ صدوق، اختلاف طبقه است و این دو، یک شخص نیستند.
همچنین خود شیخ صدوق نیز با دو واسطه از علی بن سنان موصلی روایت میکند. چنان که در کتاب کمال الدین و تمام النعمة فرموده است:
ابو العباس احمد بن حسین بن عبد الله بن محمد بن مهران آبی عروضی ; در مرو برای ما حدیث کرد
-----------------
(7) الفهرست ص 157، شماره (392/19).
و گفت: ابو الحسین بن زید بن عبد الله بغدادی برای ما حدیث کرد و گفت: ابو الحسن علی بن سنان موصلی برای ما حدیث کرد و گفت: پدرم برای من حدیث کرد و گفت: آنگاه که سرور ما ابو محمد حسن بن علی عسکری که صلوات خدا بر آن دو باد از دنیا رفت، از قم و منطقه جبال گروههایی که معمولاً اموال را میآوردند آمدند و خبری از درگذشت امام حسن عسکری نیز نداشتند. هنگامی که به سامراء رسیدند دربارهی امام حسن عسکری سؤال کردند و به ایشان گفته شد که آن حضرت درگذشته است(8).
علاوه بر این، شیخ صدوق همواره بدون هیچ واسطهای از پدرش روایت میکند؛ این نشان میدهد که آن علی بن الحسین که علی بن سنان موصلی از او روایت کرده، شخصی دیگر غیر از پدر شیخ صدوق است.
-----------------
(8) کمال الدین ص 476، باب 43، ح 26.
3 - احمد بن محمد بن خلیل:
این شخص در کتابهای رجال مهمل است و هیچ مدح یا نکوهشی دربارهی او وارد نشده و شخصیت او ناشناخته است.
ناظم العقیلی که خود از مدافعان سرسخت احمد اسماعیل بصـری و مبلّغان اوست در کتاب خود به نام (انتصاراً للوصیة) نیز به این امر اعتراف کرده و چنین گفته است:
در میان راویان وصیت، فقط احمد بن محمد بن خلیل است که دربارهی تشیع او اطلاعی در دست نیست(9).
در خصوص کلام عقیلی باید گفت که غیر از آن که دربارهی تشیع این شخص اطلاعی نیست، اساساً تصـریحی بر وثاقت او نیز موجود نیست و همین امر برای این که روایت به کلّی بی اعتبار باشد کفایت میکند.
-----------------
(9) انتصاراً للوصیة ص 45.
ناظم العقیلی ادِّعا کرده که در تشیع احمد بن محمد بن خلیل تردیدی نیست چرا که شیخ طوسی این روایت وصیّت را از روایات خاصّة دانسته است؛ همچنین علی بن الحسین بن بابویه (پدر شیخ صدوق) نیز در نقل حدیث بر این فرد اعتماد کرده و شیخ علی نمازی نیز هنگام بیان شرح حال احمد بن محمد بن خلیل چنین گفته است:
شیخ طوسی از طریق علی بن سنان موصلی از علی بن حسین از او روایت کرده است... و در این روایت تصـریح بر امامان دوازدهگانه و نامهای ایشان و فضائلشان وجود دارد. پس این روایت حُسن و کمال راوی مورد نظر را نشان میدهد(10).
این ادِّعای عقیلی بیاساس است. چرا که شیخ طوسی هرگز شهادتی به شیعه بودن احمد بن محمد بن خلیل و دیگر راویان روایت کتاب غیبت نداده، و تنها
-----------------
(10) همان مصدر.
روایت ایشان را ضمن روایات خاصّه بیان کرده است. منظور از بیان این روایت در میان روایات خاصّه این است که این حدیث از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است حتّی اگر برخی از راویان آن شیعه نباشند. مانند روایات سکونی و حفص بن غیاث و نوح بن درّاج و افراد غیر از اینها از امامان معصوم (عليهم السلام) که از جمله روایات خاصّه محسوب میشود، با وجود آن که این افراد شیعه نبودهاند.
شیخ طوسی فرموده است:
اگر راوی در اصل مذهب مخالف اعتقاد صحیح باشد و با این وجود از ائمه (عليهم السلام) نیز روایت کند، در حدیث او نگریسته میشود و اگر از راههایی که به آن اعتماد و اطمینان وجود دارد، خبری مخالف آن وجود داشت، باید اخبار آن افراد را ترک نمود... بنابراین آن روایاتی که افرادی غیر شیعه مانند حفص بن غیاث، غیاث بن کلّوب، نوح بن درّاج و سکونی و ... از ائمه
(عليهم السلام) نقل کردهاند و نزد شیعه چیزی برخلاف آن وجود نداشته و انکار نشده است، مورد عمل شیعیان است(11).
امّا این که ناظم العقیلی ادِّعا کرده که علی بن حسین بن بابویه بر احمد بن محمد بن خلیل در نقل روایت اعتماد کرده است نیز بیاساس است. چرا که ما نشان دادیم که شخصی که از احمد بن محمد بن خلیل روایت کرده علی بن حسین بن بابویه نیست بلکه فردی ناشناخته است که بین علی بن حسین بن بابویه و او اختلاف طبقه وجود دارد.
حتّی اگر فرض کنیم کسی که از این شخص روایت کرده نیز همان پدر شیخ صدوق است، باز هم ادِّعای عقیلی نادرست خواهد بود. چرا که این تنها روایتی است که علی بن الحسین از احمد بن محمد بن خلیل دارد و یک روایت نمیتواند به معنی اعتماد کردن
-----------------
(11) العدة فی أُصول الفقه ج 1، ص 149 و 150.
باشد و هیچ یک از علماء نیز نگفتهاند که علی بن حسین بن بابویه تنها از افراد مورد اعتماد روایت میکند.
امّا آنچه مرحوم نمازی گفته نیز ادِّعایی ضعیف و خلاف تحقیق علمی است که نه تنها هیچ دلیل صحیحی ندارد، بلکه مخالف آن چیزی است که اکثر علماء شیعه بیان نمودهاند. مشخص نیست ناظم العقیلی چگونه این کلام را پذیرفته و از مرحوم نمازی تقلید کرده است، حال آن که پیروان احمد اسماعیل علم رجال را قبول ندارند و بر سخنان رجالیها اعتماد نمیکنند و تنها سخنان ضعیفی را که همسو با نظرات آنان باشد میپذیرند و دیگر سخنان و نظرات را اگر با ایشان موافق نباشد مردود میشمارند.
4 - جعفر بن احمد مصری:
این شخص نیز در کتب رجال مهمل است و شرح حالی برای او وجود ندارد و کسی را نیافتیم که به وثاقت او تصریح کرده باشد.
آری، ابن حجر عسقلانی گفته است:
جعفر بن احمد بن علی بن بیان بن زید بن سیابة ابو الفضل غافقی مصـری، معروف به ابن ابی العلاء؛ ابن عدی پس از ذکر نسب او گفته است: روایات او را در سال دویست و نود و نه و سال سیصد و چهار نوشتم. به نظرم در همان سال نیز وفات کرد. او از ابو صالح، عبد الله بن یوسف کلاعی، ابو محمد دمشقی تنیسی و سعید بن عفیر و گروهی دیگر، روایاتی برای ما نقل میکرد که ما او را متهم به جعل آن روایات میکردیم و بلکه مطمئن بودیم که آنها را جعل نموده است، و او رافضی بود(12).
امّا این سخن ابن حجر، اگر نگوییم که دلیل بر ضعف این فرد است، هیچ اشارهای نیز به و ثاقت او ندارد.
-----------------
(12) لسان المیزان ج 2، ص 180، ش 442.
5 - حسن بن علی، عموی جعفر بن احمد مصری:
این فرد نیز مانند دو فرد پیشین، در کتب رجال مهمل است و هیچ ستایش و نکوهشی دربارهی او نگفتهاند و بنابراین مجهول خواهد بود.
6 - پدر حسن بن علی:
این فرد، علی بن بیان بن زید بن سیابة مصـری است که او نیز مجهول میباشد و عالمان رجال مدح یا نکوهشی دربارهی او نقل نکردهاند.
نتیجهی بررسی:
اکثر راویان روایت کتاب غیبت از افراد ناشناس هستند و آنان را نمیشناسیم، و وثاقت ایشان نیز ثابت نشده است. بنابراین روایت از اعتبار ساقط خواهد بود و نمیتوان در هیچ موردی به آن استدلال کرد، چه رسد به آنکه شایستگی استدلال بر اثبات دوازده امام پس از امام مهدی منتظر (عجّل الله فرجه) را داشته باشد.
سخنان علماء شیعه دربارهی روایت وصیت:
علامه مجلسی پس از آن که برخی از اخبار را که ظاهرشان وجود دوازده مهدی پس از دوازده امام است بیان میکند، چنین میفرماید:
این اخبار مخالف مشهور هستند و به یکی از این دو راه باید تأویل شوند:
یکی آن که بگوییم منظور از دوازده مهدی، پیامبر و دیگر امامان به جز امام قائم است؛ به این صورت که حکومت آنان پس از امام زمان خواهد بود، همچنین گذشت که حسن بن سلیمان حلی نیز این روایت را به تمام ائمه تأویل کرده است و نظرش چنین است که امام زمان نیز پس از مرگشان رجعت میکنند. به این شکل نیز میتوان برخی از اخبار مختلفی را که دربارهی مدت حکومت امام زمان وارد شده با هم جمع کرد.
دوم آن که بگوییم این مهدیان، از اوصیاء امام
زمان هستند، و در زمان دیگر امامانی که رجعت میکنند - تا هیچ زمانی از حجّت خالی نباشد - نیز به هدایت خلق خواهند پرداخت، اگر چه اوصیاء پیامبران و امامان نیز حجّت به شمار میروند. و خدای متعال آگاه است(13).
همچنین شیخ حرّ عاملی نیز در کتاب (الفوائد الطوسیة) چنین فرموده است:
فایده سی و هشتم: حدیث دوازده نفر پس از دوازده امام: بدان که این مضمون در برخی از اخبار وارد شده امّا عجیب و محل اشکال است. آن طور که به خاطر میآورم، تنها عدّهی بسیار کمی از اصحاب ما متعرّض این مطلب شدهاند. اعتقاد یقینی به این روایت امکان پذیر نیست، چرا که آن چه در این خصوص وارد شده است به حدّ یقین نرسیده است بلکه حتّی احتمال دادن آن به شکل یک امر ممکن اشکال دارد، چرا که
-----------------
(13) بحار الانوار ج 53، ص 148 و 149.
روایات بسیاری در تعارض با آن است. به طور کلّی لازم است دربارهی آن توقف شود تا زمانی که محقق شده و قویتر بودنش نسبت به روایات معارضش آشکار گردد. این روایت تا آنجا که اکنون به خاطر دارم، از چند طریق وارد شده است:
طریق اول: آن چه شیخ طوسی در کتاب غیبت ضمن احادیثی که از مخالفان دربارهی نصّ بر امامان روایت کرده و چنین گفته است:
به ما خبر دادند گروهی از ابو عبد الله حسین بن علی بن سفیان بزوفری، از علی بن سنان موصلی عدل، از علی بن الحسین، از احمد بن محمد بن خلیل، از جعفر بن احمد بن مصـری، از عمویش حسن بن علی، از پدرش، از امام صادق (عليه السلام)، از پدرش امام باقر (عليه السلام)، از پدرش صاحب پینهها امام سجاد (عليه السلام)، از پدر پاک و شهیدش امام حسین (عليه السلام)، از پدرش امیر مؤمنان (عليه السلام) که فرمود: رسول خدا که درود خدا بر ایشان
و خاندانشان بود در شب وفاتشان به علی (عليه السلام) فرمودند: ای ابو الحسن، ورق و جوهری آماده کن. پس پیامبر خدا وصیتشان را به امام علی املا نمودند تا به این قسمت رسید:
ای علی، پس از من دوازده امام و پس از آنان دوازده مهدی خواهد بود... تا آخر روایت(14).
همچنین شیخ بیاضی عاملی گفته است:
روایتی که سخن از دوازده نفر پس از دوازده امام میگوید، روایتی شاذّ و مخالف با روایات صحیح و متواتر و مشهوری است که میگویند پس از امام قائم دولتی وجود ندارد و از دنیا تنها چهل روز با هرج و مرج باقی میماند و مردگان از قبرها خارج شده و قیامت برپا میگردد؛ ضمن آنکه کلمهی (بعد) که در روایت آمده و گفته شده (بعد از امامان...)، لزوماً به
-----------------
(14) الفوائد الطوسیة: ص 115.
معنی بَعدیت زمانی نیست؛ چنان که در قرآن نیز خدای متعال فرموده است: ﴿فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللهِ﴾ (الجاثیة: 23) (چه کسی او را بعد از خدا هدایت میکند؟) بنابراین آن مهدیان میتوانند در زمان امام مهدی (عليه السلام) به عنوان نائبان ایشان حضور داشته باشند.
ممکن است اشکال شود که در روایت آمده است: (هنگامی که وفات او - یعنی امام مهدی - فرا رسید، امامت را به فرزندش میسپارد) و این امر تأویلی که آوردهاید را نفی میکند.
در پاسخ میگوییم: این عبارت دلالتی بر بقاء پس از امام ندارد و میتواند مربوط به و ظیفهی وصیت باشد تا مرگ جاهلی در کار نباشد، همچنین میتواند مربوط به کسی باشد که پس از امام به امامت ایشان دعوت میکند و این امر زیانی به حصـر تعداد امامان - امام زمان و پدرانشان - در دوازده نفر نمیرساند.
سید مرتضی گفته است: ما یقین به از بین رفتن تکلیف هنگام مرگ امام زمان نداریم، بلکه ممکن است امامان صرفاً دوازده نفر باشند و پس از آنان پیشوایانی به حفظ دین و مصالح اهل آن اقدام کنند؛ این سخن، ما را از عنوان شیعیان دوازده امامی خارج نمیکند، چرا که وظیفه و واجب ما این است که به امامت آن دوازده امام معتقد باشیم و این امر است که محل اختلاف است. ما نیز سابقاً بیان واضحی در این باره داشتهایم. چون کس دیگری نیز در این خصوص با نظر ما شیعیان موافق نیست، این لقب مخصوص ما - و نه مخالفانمان - شده است.
من نیز میگویم: این روایت، خبری واحد است و صرفاً موجب ظنّ و گمان خواهد بود. و مسئله امامت علمی است [و نیازمند اطمینان است]، و پیامبر خدا اگر امامان پس از امام مهدی را به ذکر نام تمامی ایشان معرفی نکرده و صفات آنان را با وجود نیاز به
شناختشان بیان نکرده باشد، تأخیر بیان از زمان نیاز لازم میآید؛ همچنین این قسمت اضافی روایت [مربوط به مهدیان دوازده گانه] قسمتی شاذّ است که توان معارضه با روایات مشهور را نخواهد داشت.
ممکن است چنین اشکال شود که تعارضی بین این دو دسته از روایات نیست؛ چرا که نهایتاً در روایات چنین آمده که پس از من دوازده خلیفه هستند یا آمده که امامان پس از من به عدد پیشوایان بنی اسرائیل میباشند و مانند اینها.
در پاسخ میگوییم اگر چنین بود ذکر نام دوازده امام امری بیهوده میبود؛ این در حالی است که در اکثر روایات، عبارت «ونه نفر از فرزندان حسین» آمده است. همچنین آن مهدیان دوازدهگانه در تورات و اشعار قُسّ(15) و مانند آنها ذکر نشده و پیامبر نیز در شب
-----------------
(15) منظور قُسّ بن ساعده ایادی، از شاعران مشهور پیش از بعثت است که پیامبر خدا را با اسم و نسب میشناخت. (مترجم).
معراج آنان را ندیده است؛ همچنین، پیامبر هنگامی که امامان دوازدهگانه را بر شمرد به حسن گفت: زمین هرگز از ایشان خالی نمیشود. منظور پیامبر نیز زمان تکلیف بوده است. بنابراین اگر بنا باشد که پس از دوازده امام، امامان دیگری باشد، لازم است که زمین از دوازده امام خالی شود. این ادِّعا که سخن پیامبر، اولاد دوازده امام را نیز شامل میشده بعید است، چون مَجاز است و لزومی به قبول ادِّعای مَجاز نیست(16).
اکنون و پس از ملاحظهی سخنان عالمان شیعه دربارهی این روایت و مانند آن، ما نیز میگوییم:
امامان اهل بیت (عليهم السلام) شیعیانشان را به فراگیری روایات افراد عادلتر، داناتر، راستگوتر و پرهیزگارتر امر کرده و دستور دادهاند که روایات مشهور این اشخاص فرا گرفته شده [و بر آن اعتماد شود] و آنچه شاذّ و غیر مشهور است رها شود. در مقبولهی عمر بن
-----------------
(16) الصراط المستقیم ج 2، ص 152 و 153.
حنظله، از امام صادق (عليه السلام) چنین روایت شده است که آن حضرت فرمودند:
«حکم آن چیزی است که عادلترین، داناترین و راستگوترین و پرهیزگارترینِ آن دو [فقیه] بگوید و اعتنایی به حکم شخص دیگر نمیشود». راوی میگوید: به امام عرض کردم: هر دوی آنان عادل و نزد اصحاب ما مورد رضایت هستند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارند. امام فرمودند: «در این حالت نگاه شود که مدرک حکم کدامیک از آن دو نفر، روایت مورد اتفاق نزد اصحاب است، پس آن حکم قبول شود و آنچه نادر و غیر مشهور نزد اصحاب است رها شود. چرا که در آنچه مورد اتفاق است تردیدی نیست»(17).
همچنین ابن ابی جمهور از زرارة بن اعین روایت کرده که گفت: از امام باقر (عليه السلام) پرسیدم: فدایتان شوم،
-----------------
(17) کافی ج 1، ص 67 و 68، باب اختلاف الحدیث، حدیث 10.
از شما دو خبر و حدیث متعارض به ما میرسد؛ کدام را قبول کنیم؟ حضـرت فرمودند: «ای زراره، آن چیزی را بگیر که بین اصحابت مشهور است و آنچه شاذّ و نادر است را رها کن». گفتم: سرور من، هر دو خبر مشهور و روایت شده و رسیده از شما هستند. حضـرت فرمودند: «آن روایتی را بپذیر که عادلترین و مورد اطمینانترینِ آن دو نفر میگوید»(18).
تردیدی نیست که روایتی که سخن از مهدیان دوازدهگانه پس از امام زمان (عليه السلام) میگوید، روایتی شاذّ و مخالف روایات متواتری است که میگوید امامان دوازده نفرند و زیاد و کم نخواهند شد؛ اضافه بر این، چنین روایتی توسط افرادی ناشناس روایت شده است، امّا روایاتی که سخن از حصـر امامان در دوازده نفر میگویند را یاران مورد وثوق و اطمینانِ امامان، یکی پس از دیگری روایت کرده
-----------------
(18) عوالی اللئالی ج 4، ص 133، ح 229.
بدون آنکه کسی آن را انکار نماید. همهی اینها موجب میشود که ما روایت دوازده مهدی از فرزندان امام قائم (عليه السلام) را ترک نموده و نپذیریم.
روایات امامان دوازدهگانه:
روایت کتاب غیبت شامل مواردی است که لازم است در آنها تأمل و دقت شود. از جمله:
در این روایت چنین آمده که پیامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند: «پس از من دوازده امام خواهد بود». روایات متواتر دیگری که از طریق شیعیان و اهل سنت رسیده، به این دوازده امام دلالت میکنند.
از جمله روایات شیعه در این خصوص میتوان به این احادیث اشاره کرد:
1 - آنچه کلینی و صدوق (که خدا روحشان را قدسی گرداند) با سندهای خود از زراره روایت کردهاند که گفت: از امام باقر (عليه السلام) شنیدم که آن
حضـرت فرمودند: «ما دوازده امام هستیم، حسن و حسین و سپس امامان از فرزندان حسین»(19).
2 - آن چه کلینی و صدوق و نعمانی (که خدا ارواحشان را قدسی گرداند) به سندهای خود از امام جواد (عليه السلام) روایت کردهاند که امیر مؤمنان (عليه السلام) به ابن عباس فرمودند: «در هر سالی شب قدر وجود دارد و در آن شب امر کل سال نازل میشود و برای آن امر پیشوایانی پس از رسول خدا وجود دارد». ابن عباس گفت آنان چه کسانی هستند؟ حضـرت فرمودند: «من و یازده نفر از فرزندانم که امامانی مُحَدَّث هستیم»(20).
3 - آنچه که شیخ حرّ عاملی از کتاب اثبات الرجعه فضل بن شاذان به سند صحیح از ابو شعبة حلبی از امام
-----------------
(19) کافی ج 1، ص 523، باب فیما جاء فی الاثنی عشـر...، ح 16؛ خصال ص 478، ح 44.
(20) کافی ج 1، ص 533، باب فیما جاء فی الاثنی عشـر...، ح 11؛ کمال الدین ص 305، باب 27، ح 19؛ غیبت نعمانی ص 68، باب 4، ح 3.
صادق (عليه السلام)، از پدرانش از امام حسن مجتبی (عليه السلام) روایت کرده که آن حضـرت فرمودند: «از جدّم رسول خدا دربارهی امامان پس از ایشان پرسیدم؛ فرمودند: امامان پس از من به تعداد پیشوایان بنی اسرائیل هستند، دوازده نفر که خدا علم و فهم مرا به آنان عطا کرده است»(21).
روایات دیگری غیر از این سه روایت نیز به زودی ذکر خواهد شد و آن را ملاحظه خواهید کرد.
از جمله روایات اهل سنت در این خصوص میتوان به این احادیث اشاره کرد:
1 - آنچه را بخاری و افراد غیر از او از جابر بن سمره روایت کردهاند، که گفت: شنیدم پیامبر خدا میفرمود: «دوازده امیر خواهند بود». سپس پیامبر کلمهای گفت که آن را نشنیدم. پدرم گفت: که پیامبر فرموده بود: «همهی آنان از قریش هستند»(22).
-----------------
بغوی دربارهی این حدیث گفته است: این حدیثی است که بر صحیح بودن آن اتفاق نظر وجود دارد(23).
2 - مسلم از جابر بن سمره روایت کرده که گفت: با پدرم بر پیامبر خدا وارد شدیم. شنیدم که آن حضرت میفرمود: «این امر پایان نمیپذیرد تا دوازده خلیفه بیایند». سپس کلامی گفت که بر من پوشیده ماند. به پدرم گفتم: پیامبر چه گفت؟ پدرم گفت: فرمودند «همهی آنها از قریش هستند»(24).
3 - مسلم همچنین به سند خود از جابر بن سمره چنین روایت کرده است: شنیدم که پیامبر خدا میفرمود: «همواره امور مردم پیش خواهد رفت ما دامی که دوازده مرد بر آنان حکومت کنند». سپس پیامبر کلامی فرمود که بر من پوشیده ماند. پس از پدرم
-----------------
سؤال کردم که پیامبر چه گفت؟ پدرم گفت: فرمود: «همهی آنان از قریش هستند»(25).
4 - مسلم همچنین از جابر بن سمره روایت کرده که گفت: از پیامبر خدا شنیدم که میفرمود: «همواره اسلام عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه حکومت کنند». سپس کلمهای فرمود که آن را نفهمیدم. پس به پدرم گفتم: پیامبر چه فرمود؟ پدرم گفت: فرمود: «همهی آنان از قریش هستند»(26).
وتعبیر پیامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در تمام این روایات و روایات دیگر که فرمودهاند دوازده امام یا خلیفه، نشان دهنده حصـر است. چرا که اگر فردی غیر از آنان نیز برای امامت وجود داشت لازم بود این امر اگرچه در برخی از روایات تبیین شود و این گونه نباشد که تمام روایات بر ذکر این عدد مشخص اتفاق نظر داشته باشند.
-----------------
شیعه و اهل سنت در بسیاری از مسائل امامت اختلاف نظر و گاه مخالفتهایی شدید دارند، جز آن که در این مورد بر تعداد خلفای دوازدهگانه همرأی هستند و آن را زیادتر یا کمتر نمیدانند. اختلاف آنان در این خصوص صرفاً در انطباق این احادیث است که آیا آن گونه که شیعه میگوید بر امامان اهل بیت (عليهم السلام) منطبق میشود یا آن طور که اهل سنت میگویند مربوط به دیگران است؟
هرگز پیش از احمد اسماعیل بصـری کسی از این امّت ادِّعا نکرده که امامان بیست و چهار نفر هستند، و همین برای نادرستی ادِّعای احمد و پیروان او کفایت میکند.
از جانب دیگر، حصـر امامان در دوازده امام، اگر قرار باشد افراد دیگری نیز پس از ایشان وجود داشته باشند، چنان که مرحوم بیاضی عاملی گفته مستلزم بیهودگی است بلکه باعث گمراهی مردم میشود. چرا که به آنان چنین القا خواهد شد که امامان دوازده نفرند امّا در و اقع بیشتر از این
تعداد میباشند! و این امری است که هرگز از معصوم (عليه السلام) صادر نمیشود.
هر کس که در روایات به بحث و بررسی بپردازد، احادیث بسیاری با دلالتهای روشن خواهد یافت که تعداد خلفاء و امامان را بی کم و کاست در دوازده نفر محصور دانستهاند.
از جمله: آنچه شیخ محمد بن علی بن بابویه، معروف به شیخ صدوق به سند صحیح از ثابت بن دینار، از حضـرت امام سجاد (عليه السلام)، از حضـرت سید الشهداء حسین بن علی (عليه السلام)، از سرور اوصیاء حضـرت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (عليه السلام) روایت کرده که ایشان فرمودند که رسول خدا فرمود: «امامان پس از من دوازده نفرند، اولین آنان تو هستی ای علی و آخرین آنان قائمی است که خدای متعال به دستان او شرق و غرب زمین را میگشاید»(27).
-----------------
(27) امالی صدوق ص 173، ح (175/11)؛ کمال الدین ص 282، باب 24، ح 35.
همچنین شیخ صدوق به سند صحیح از اسماعیل بن فضل هاشمی، از امام صادق، از پدرشان امام باقر، از پدرشان امام سجاد، از پدرشان امام حسین، از پدرشان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (عليه السلام) روایت کرده که فرمودند: «به رسول خدا عرض کردم به من تعداد امامان پس از خود را خبر دهید؛ حضـرت فرمودند: ای علی، آنان دوازده نفرند، اوّلینشان تو هستی و آخرینشان قائم است»(28).
همچنین شیخ صدوق به سند خود از ابو بصیر از امام صادق (عليه السلام) نیز نقل کرده که ایشان فرمودند: «دوازده مهدی از ماست، شش نفر از آنان گذشتهاند و شش نفر باقی ماندهاند، و خدا آنچه دوست دارد را با ششمین نفر انجام خواهد داد»(29).
-----------------
(28) امالی صدوق ص 728، ح (998/10).
(29) کمال الدین ص 338، باب 33، ح 13.
همچنین شیخ صدوق به سند خود از امام حسین (عليه السلام) چنین روایت کرده است:
«دوازده مهدی از ماست، اولین آنان امیر مؤمنان علی بن ابی طالب است و آخرین آنان نهمین نفر از فرزندان من است که او قائم به حق است، خداوند به دست او زمین را پس از مرگش زنده میکند و با او دین حق را بر همهی ادیان پیروز میگرداند، اگر چه مشـرکان را خوشایند نباشد. او غیبتی خواهد داشت که گروهی در آن از دین بیرون میروند و گروهی دیگر بر دین باقی میمانند و مورد آزار قرار خواهند گرفت؛ پس به ایشان گفته خواهد شد: اگر راست میگویید پس این وعده کی خواهد بود؟ اما کسی که در غیبت او بر آزار و تکذیبها شکیبایی نماید، به منزلهی کسی است که با شمشیر نزد رسول خدا جهاد کرده است»(30).
-----------------
(30) کمال الدین ص 317، باب 31، ح 3.
همچنین شیخ صدوق به سند خود از عبد السلام بن صالح هروی از امام رضا (عليه السلام) از پدرانشان روایت کرده که رسول خدا در حدیثی طولانی فرمودند:
«پس در حالی که نزد پروردگارم بودم، به ساق عرش نگاه کردم و دوازده نور را دیدم که در هر نور خطی سبز بود که بر روی آن اسم یک وصی از اوصیاء من نوشته شده بود. اولین آنان علی بن ابی طالب بود و آخرین آنان مهدی امّت من بود»(31).
همچنین شیخ صدوق به سند خود از یحیی بن ابی القاسم، از امام صادق (عليه السلام)، از پدرشان، از جدّشان، از امام علی (عليه السلام) روایت کردند که رسول خدا فرمودند: «امامان پس از من دوازده نفرند، اولین آنان علی بن ابی طالب است و آخرینشان قائم است. آنان جانشینان و اوصیاء و اولیاء من و حجّتهای خدا پس از من بر
-----------------
(31) علل الشرائع ج 1، ص 6، باب 7، ح 1.
امّتم هستند؛ هر کس به آنان اعتراف کند مؤمن است و هر کس آنان را منکر شود کافر خواهد بود»(32).
همچنین به سند خود از عبد الله بن عباس نیز چنین روایت کرده است: رسول خدا فرمودند: «من سرور پیامبران هستم و علی بن ابی طالب سرور اوصیاء است، و اوصیاء پس از من دوازده نفرند؛ اولینشان علی بن ابی طالب و آخرینشان قائم است»(33).
میتوان گفت در روایاتی که دلالت بر حصـر امامان در دوازده تن میکنند، این روایت از همه روشنتر است: شیخ صدوق به سند خود از سلیم بن قیس هلالی در حدیثی طولانی روایت کرده که امیر مؤمنان (عليه السلام) فرمودند:
«ای مردم، آیا میدانید که خدا در کتابش این آیه را نازل کرد که ﴿همانا خدا میخواهد که پلیدی را از
-----------------
(32) عیون اخبار الرضا (عليه السلام) ج 1، ص 61 و 62، ح 28.
(33) عیون اخبار الرضا (عليه السلام) ج 1، ص 66، ح 31.
شما اهل بیت دور کند و شما را پاک سازد؟﴾ (احزاب، 33) پس پیامبر خدا من و فاطمه و دو پسـرم حسن و حسین را جمع کرد، سپس بر ما جامهای انداخت و فرمود: پروردگارا اینها اهل بیت و پاره تن من هستند، آنچه آزارشان دهد مرا آزار داده و آنچه به آنان آسیب زند به من آسیب زده است، پس پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان ساز. پس امّ سلمه گفت من چه ای رسول خدا؟ حضـرت فرمودند: تو بر خوبی و نیکی هستی؛ امّا این آیه تنها و به طور مشخص دربارهی من و برادرم و دخترم فاطمه و دو پسـرم حسن و حسین و نه نفر از فرزندان فرزندم حسین نازل شده که هیچ فرد دیگری غیر از ما مشمول آن نیست». پس همهی مردم گفتند شهادت میدهیم که امّ سلمه این را برای ما نقل کرد و ما نیز از رسول خدا سؤال کردیم و ایشان همان را که امّ سلمه نقل کرده بود برای ما گفت.
تا آنجا که حضـرت فرمودند: «شما را به خدا
سوگند؛ آیا میدانید که رسول خدا در آخرین خطبه خود فرمودند: من بین شما دو چیز گرانبها به جای میگذارم، کتاب خدا و عترت و اهل بیتم، پس برای آنکه گمراه نشوید به آن دو چنگ بزنید؛ همانا خدای دانا به من خبر داده و با من اینگونه عهد نموده که این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. سپس عمر بن خطّاب با حالتی شبیه عصبانیت برخاست و گفت ای رسول خدا! آیا منظور تمام اهل بیت شماست؟ حضـرت فرمودند: خیر، امّا منظور اوصیاء من از بین آنان است. اولشان برادرم، وزیرم، وارثم و خلیفه من در امّتم و ولیّ هر مؤمنی پس از من است؛ سپس فرزندم حسن، سپس فرزندم حسین و سپس نه نفر از فرزندان حسین، یکی پس از دیگری تا در کنار حوض بر من وارد شوند. گواهان خدا در زمینش و حجّتهای او بر مخلوقاتش، گنجینههای علمش و معدنهای حکمتش؛ هر کس از آنان اطاعت
کند از خدا اطاعت کرده و هر کس از آنان سرپیچی کند از خدا سرپیچی نموده است». پس همهی مردم گفتند شهادت میدهیم که رسول خدا این را فرموده بود(34).
سخن رسول خدا در فقرهی اول روایت که فرمودند: «هیچ فرد دیگری غیر از ما مشمول آن نیست»، و این که اهل بیت رسول خدا که از پلیدیها پاک شدهاند تنها محصور در دوازده نفرند، هر کسی غیر از ایشان را، مانند مهدیانی که احمد اسماعیل ادِّعای آنان را میکند یا غیر از آنان، از این که جزء آن افراد پاک شده از پلیدی باشند خارج میسازد و نیز ثابت میکند که آنان جزء دو شیء گرانبهایی که پیامبر چنگ زدن به آن دو را و اجب دانسته نیز نیستند.
همچنین، از دیگر روایات و اضح در اثبات این که امامان تنها دوازده نفر هستند، این روایت است که خزّاز قمی به سند خود از جابر بن یزید جعفی، از امام
-----------------
(34) کمال الدین ص 278 و 279، باب 34، ح 25.
باقر (عليه السلام) روایت کرده است. جابر میگوید به امام باقر عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، همانا گروهی میگویند خداوند امامت را در فرزندان امام حسن و امام حسین قرار داده است. حضـرت فرمودند: «به خدا سوگند دروغ گفتند؛ آیا نشنیدهاند که خدای متعال فرموده است: ﴿آن را کلمهای باقی و پایدار در نسلش قرار داد؟﴾ (زخرف: 28) آیا جز این است که امامت را تنها در نسل حسین (عليه السلام) قرار داده است»؟ سپس حضـرت فرمودند: «ای جابر، همانا امامان تنها کسانی هستند که رسول خدا به امامتشان تصـریح کرده است و آنان همان امامانی هستند که پیامبر خدا فرمود: هنگامی که به معراج رفتم نامهای آنان را با نور در ساق عرش دیدم که دوازده نام بود، علی و دو نوهی پیامبر، و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و حسن و حجت قائم، پس اینها امامان اهل بیت پاک و برگزیده هستند. به خدا سوگند هیچ کس غیر از ما آن
را ادِّعا نمیکند، جز آنکه خدا او را با ابلیس و لشکرش محشور خواهد کرد»(35).
این سخن پیامبر که فرمودند: «به خدا سوگند هیچ کس غیر از ما آن را ادِّعا نمیکند، جز آنکه خدا او را با ابلیس و لشکرش محشور خواهد کرد» به روشنی نشان میدهد که امامان تنها دوازده نفر هستند و هر کس غیر از آنان ادِّعای امامت کند، دجّالی گمراه و گمراه کننده خواهد بود.
* * *
-----------------
(35) کفایة الأثر ص 246 و 247.