پاسخ های روشن به احمد اسماعیل بصری (3)
اشتباهات احمد اسماعیل در قرآن (تفسیر و زبان عربى)
نویسنده: شیخ على آل محسن
مترجم: محمد مهدی سلمانپور
مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه)
به نام خداوند بخشنده مهربان
مقدمهى مرکز:
سپاس از آنِ پروردگار جهانیان است، و درود و سلام بر سرور و پیامبر ما، محمد و خاندان پاک و طاهر ایشان.
مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه)، به دنبال افزایش مباحث پیرامون احمد اسماعیل گاطع و ادِّعاها و دروغهای او که بیش از پنجاه ادِّعای باطل و بیدلیل است، پاسخ به این ادِّعاها را ضروری دانسته است. لازم به تذکر است که جواب به آن سخنان، به معنای علمی و منطقی بودن آنها نیست؛ چرا که ادِّعاهای آن افراد تنها تقلب، نیرنگ، دروغ، افتراء و برخورد سلیقهای با روایات است و بهترین
دلیل بر این امر کتابهای (احمد اسماعیل) و پیروانش است. بلکه رد و پاسخ به ادِّعاهای این افراد به دلیل شبهاتی است که میتواند دامنگیر برخی افراد ضعیف شده و در نتیجه پارهای توضیحات، روشنگریها و بیان مبانی را سبب گردد که راه و روش علمی نزد همه مردم به صورت عام و شیعیان به شکل ویژه، بر آن تکیه دارد.
علاوه بر این، افرادی که فریب (احمد اسماعیل) را خورده و از او پیروی کردهاند نیز باید با دلیل و برهان روبرو شوند تا کسی از این افراد را یارای این نباشد که بگوید: ﴿پروردگارا چرا براى ما پیامبرى بیم دهنده نفرستادى و راهنمایی هدایتگر را نیاوردی تا از آیات تو پیروى کنیم پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم﴾ (طه: 134)(1).
از این رو، در کنار دیگر فعالیتهای مرکز
-----------------
(1) اقبال اعمال ج 1، ص 505.
پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) در رد شبهات، از طریق سایت اینترنتی، فضای مجازی و نشریه (صدی المهدی) و دیگر فعالیتها، انتشار این کتابچه نیز در رد بر احمد اسماعیل، حلقهای از حلقههای برخورد با اهل بدعت و انحراف محسوب میشود.
از خدای متعال توفیق ثابت قدمی بر حق را خواستاریم. ای دگرگون کننده قلبها، دلهای ما را بر دینت ثابت بدار.
مدیر مرکز
سید محمد قبانچی
احمد اسماعیل بصری، مشهور به احمد الحسن، از دجّالان، شیّادان و مدَّعیان دروغین این عصر است. او از عشیره البوسیلم استان بصره است و کمتر از دو دهه پیش ادِّعاهای ناروای خویش را در عرصه مهدوی آغاز کرده است.
ادِّعاهای نامبرده، از ارتباط با امام زمان (عجّل الله فرجه) آغاز شد و سپس مدَّعی مذکور خود را فرزند امام عصر، یمانی موعود، مهدی اول از مهدیان دوازده گانهای که به پندار باطل او پس از امام زمان (عجّل الله فرجه) به حکومت میرسند، جانشین و فرستاده و نائب خاص امام زمان دانست. او همچنین خود را معصوم و دارای علم و سلاح اهل بیت (علیهم السلام)، امام سیزدهم و وصیّ امام زمان (عجّل الله فرجه) نیز قلمداد میکند.
این میراثدار مکتب شلمغانی، در حالی چنان
ادِّعاهایی میکند که در حدّ یک فرد عامّی هم از اسلام و قرآن اطلاع ندارد و خطاهای او حتّی در خواندن آیات سادهی قرآن نیز بی شمار است.
در حدود کمتر از دو دهه که از فعالیتهای این جریان میگذرد، کتب و مقالات بسیاری در نقد و بررسی ادِّعاهای باطل آن به نگارش در آمده است. مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) در نجف اشرف، از مراکزی است که پیشینهای درخشان در پاسخ به شبهات این مدَّعی مهدویت دارد.
از جمله آثاری که این مرکز در دفاع از عقائد حقّه توفیق نشر آن را یافته است، مجموعهی عالمانهی (الردُّ الساطع على ابن گاطع) است که ده کتاب کم حجم را شامل می شود. این کتب، برگرفته از کتابهای مفصلی هستند که نویسندگان محترم آنها به تفصیل در رد احمد اسماعیل نگاشتهاند و برخی از آن آثار را نیز مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) منتشر ساخته است.
کتابی که پیش روی خوانندگان گرامی است، هفتمین اثر از مجموعهی مورد اشاره است. نویسندهی فاضل این کتاب، استاد شیخ علی آل محسن است و اثر خود را به قصد بیان برخی از خطاهای فاحش احمد اسماعیل بصری، در موضوعات قرآن، تفسیر و نحو عربی به نگارش در آورده است.
احمد اسماعیل که معلومات او در مطالب ومعارف دینی، نه تنها از مبتدیترین طلاب حوزه، بلکه از عوام مؤمنان نیز به مراتب کمتر است، حتی در خواندن آیات قرآن وتلفظ عبارات ساده عربی نیز اشتباهاتی بی شمار دارد. همچنین در تفسیر قرآن ونحو عربی نیز اشتباهات عجیبی از او سر زده است. این خطاها، آشکارا نشان میدهد که این مدّعی امامت وعصمت ومهدویت، خود سرشار از اشتباهاتی فاحش است که از مبتدیان نیز دور از انتظار است؛ این خود
گواه دروغ بودن ادِّعای اوست و مکر و حیله او را بر ملا خواهد کرد.
با مطالعهی کتاب پیشرو، خوانندگان گرامی به داوری منصفانه دربارهی شخصیت این مدَّعی دروغین خواهند پرداخت. امید که این اثر در پیشگاه قطب عالم امکان مقبول و مرضیّ افتد.
* * *
با مشاهدهی کتابها، بیانیهها و فایلهای صوتی منسوب به احمد اسماعیل گاطع، مواردی بسیار از اشتباهاتی فاحش را خواهیم یافت که حتی کمترین طلاب علم نیز دچار آن نمیشوند، چه رسد به امام معصوم که احمد اسماعیل چنین مقامی را برای خود ادِّعا میکند. نظر به زیادی آن موارد، تنها به ذکر برخی از نمونهها در چند دستهی مختلف اکتفا میشود.
خطاهای احمد اسماعیل در قرائت قرآن:
هر کس به فایلهای صوتی احمد اسماعیل گوش فرا دهد، خواهد دید که او در قرائت برخی آیات قرآن کریم، به اشتباهات فاحشی افتاده که شمار آن نیز اندک نیست. یکی از مهمترین خطابههای صوتی او، بیانیهای است که طلاب حوزههای علمیه نجف اشرف و قم
مقدس را در آن خطاب قرار داده است. نظر به این که احمد اسماعیل خود را امام معصوم میداند و سزاوار نیست که به اشتباه بیفتد، انتظار این است که بیانیهی او محکم و تهی از اشتباه باشد؛ همچنین قابل توجه است که او کلام خود را نیز خطاب به طلبهها ایراد کرده که از آنان انتظار میرود لغزشهای او را مورد اشکال قرار دهند. امّا کلام احمد اسماعیل در این سخنان، سرشار از خطاهای بسیار و فاحش در آیات قرآن و دیگر موارد است؛ با آن که به نظر میرسد او نه به صورت فی البداهة، که از روی برگه ونوشته سخن گفته است. اکنون به بررسی برخی از خطاهای احمد اسماعیل در خواندن قرآن می پردازیم:
1 - ﴿وَإِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللهُ مُهْلِکهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً﴾ (اعراف: 164).
﴿وهنگامى را که گروهى از آنها گفتند چرا جمعى را اندرز مىدهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک
خواهد کرد و یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت﴾.
خندهدار است که احمد حتی در آغاز سخن خود نیز در خواندن این آیه مرتکب اشتباه شده است. چرا که او لفظ جلالهی الله را به صورت درشت و غلیظ تلفظ کرده و حرف نون را در تنوین کلمه ﴿قَوْماً﴾ بدون کسره خوانده است، حال آن که صحیح این است که آن را با کسره بخواند و لفظ الله را نیز به شکل نرم و نازک تلفظ نماید.
2 - ﴿وَالَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَإِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ﴾ (عنکبوت: 69).
﴿و کسانى که در راه ما به جهاد برخیزند ما آنها را به راههاى خود هدایت میکنیم و خدا با نیکوکاران است﴾.
احمد اسماعیل در قرائت آیهی شریفه، کلمه ﴿سُبُلَنا﴾ را به اشتباه به صورت مرفوع (سُبُلُنا) خوانده
است. این اشتباهی فاحش است که کوچکترین طلاب علوم دینی نیز مرتکب آن نمیشوند.
3 - ﴿تِلْک إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزى﴾ (نجم: 22).
در این صورت این تقسیمی است غیر عادلانه.
او کلمه ﴿ضِیزى﴾ را در آیه شریفه با فتحه بر حرف ضاد و به شکل (ضَیزی) خوانده است، در حالی که حرف ضاد در این آیه با کسره است.
برخی از یاران احمد اسماعیل چنین ادِّعا کردهاند که این قرائت بر طبق روایت اهل بیت (علیهم السلام) است چرا که در برخی قرائتهای وارد شده دربارهی این کلمه، آن گونه که احمد اسماعیل خوانده آمده است.
آشکار است که این سخن توجیهی بی اعتبار است؛ چرا که در روایات وارد نشده که اهل بیت (علیهم السلام) این آیه را این چنین خوانده باشند. علاوه بر این، این ادِّعا زمانی مورد پذیرش بود که احمد اسماعیل توانایی قرائت صحیح قرآن را داشت، امّا با وجود خطاهای
بسیار و فاحش او، پذیرش چنین سخنی سادگی و غفلت است.
4 - ﴿قُلِ اللهُمَّ مالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْک مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِک الْخَیرُ إِنَّک عَلى کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ﴾ (آل عمران: 26).
﴿بگو بارالها! مالک حکومتها تویى، به هر کس بخواهى، حکومت میبخشى و از هر کس بخواهى حکومت را میگیرى، هر کس را بخواهى عزت میدهى و هر که را بخواهى خوار میکنى. تمام خوبیها به دست توست، همانا تو بر هر چیزى قادرى﴾.
احمد اسماعیل در خواندن این آیهی شریفه مرتکب سه خطای آشکار شده است. یکی آن که کلمه ﴿اللهُمَّ﴾ را به صورت درشت و غلیظ قرائت کرده، در حالی که باید به صورت نرم و نازک تلفظ شود
چون حرف لام ما قبل آن - در کلمه ﴿قُلِ﴾ - دارای کسره است.
دوم آن که کلمه ﴿مالِک﴾ را به صورت مجرور (مالک) خوانده در حالی که منصوب است.
سوم آن که کلمه ﴿تَنْزِعُ﴾ را که حرف زاء در آن مکسور است، به صورت (تَنزَعُ) خوانده وحرف زاء را مفتوح تلفظ کرده است.
5 - ﴿فَبِما أَغْوَیتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَک الْمُسْتَقِیمَ﴾ (الأعراف: 16).
﴿اکنون که مرا گمراه ساختى من بر سر راه مستقیم تو براى آنها کمین مىکنم﴾.
احمد اسماعیل در خواندن این آیهی شریفه مرتکب اشتباه شده ودر کلمه ﴿لَأَقْعُدَنَّ﴾ حرف عین را کسره داده وآن را به صورت (لأَقْعِدَنَّ) خوانده است با این که حرف عین در این کلمه دارای ضمه است. سپس نیز در مقام تصحیح اشتباه خود بر آمده ومجدداً به
خطا افتاده است! چرا که این بار کلمه مورد نظر را با فتح عین وبه صورت اشتباه (لأَقْعَدَنَّ) خوانده است!
6 - ﴿وَإِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرضِ تُکلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یوقِنُونَ﴾ (نمل: 82).
﴿و هنگامى که فرمان عذاب آنها رسد [و در آستانه رستاخیز قرار گیرند] جنبنده اى را از زمین براى آنها خارج مىکنیم که با آنها صحبت مىکند و مىگوید: مردم به آیات ما ایمان نمىآورند﴾.
احمد اسماعیل هنگام خواندن این آیه نیز حرف و او را از کلمه ﴿وَإِذا﴾ حذف نموده است.
7 - ﴿وَکمْ مِنْ قَرْیةٍ أَهْلَکناها فَجاءَها بَأْسُنا بَیاتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ﴾ (الأعراف: 4).
﴿چه بسیار شهرها و آبادیها که آنها را هلاک کردیم و عذاب ما شب هنگام یا در روز هنگامى که استراحت کرده بودند به سراغشان آمد﴾.
احمد اسماعیل در این آیه نیز در خواندن کلمه ﴿بَیاتاً﴾ مرتکب خطا شده وآن را با کسره وبه صورت (بِیاتاً) قرائت کرده است در حالی که دارای فتحه است.
8 - ﴿وَمَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِک الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یظْلِمُونَ﴾ (الأعراف: 9).
﴿و کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سبک است افرادى هستند که سرمایه وجود خود را به خاطر ظلم وستمى که به آیات ما مىکردند از دست دادهاند﴾.
احمد اسماعیل در قرائت این آیهی شریفه، فعل ﴿یظْلِمُونَ﴾ را به شکل (یَظلَمون) وبا فتح حرف لام خوانده است در حالی که غلط است وحرف لام در این کلمه کسره دارد.
9 - ﴿قالَ ما مَنَعَک أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُک﴾ (الأعراف: 12).
﴿فرمود: چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى در آن هنگام که به تو فرمان دادم؟﴾.
احمد در خواندن این آیهی شریفه نیز، آخر فعل ﴿تَسْجُدَ﴾ را ساکن کرده که نادرست است.
10 - ﴿قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَک مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکمْ أَجْمَعِینَ﴾ (الأعراف: 18).
﴿فرمود: از آن با ننگ و عار و خوارى بیرون رو، و سوگند یاد مىکنم که هر کس از آنها از تو پیروى کند جهنم را از همه شما پر مىکنم﴾.
در این آیهی شریفه نیز احمد اسماعیل کلمه ﴿مَذْؤُماً﴾ را به اشتباه به صورت (مذموماً) تلفظ کرده، و فعل ﴿تَبِعَک﴾ را با فتح حرف باء خوانده در حالی که حرف مورد نظر در این کلمه دارای کسره است.
تمام آن چه گفته شد تنها از یک سخنرانی احمد اسماعیل بوده است، چه رسد به دیگر اشتباهات او در سخنرانیهای دیگرش!
با این اوصاف، مضحک است که احمد اسماعیل
در برخی کتب خود فخر فروشی کرده و چنین گفته است:
(یمانی نامش احمد است و از بصره است و در گونهی راستش اثری است، در ابتدای ظهورش به شکل جوان است و پوست سر او ریخته است و او پس از امامان، داناترین مردم به قرآن و تورات و انجیل است)(2).
همچنین در سایت یاران او در اینترنت نیز ذیل عنوان (امام احمد الحسن علماء را به مناظره دعوت کرده و اهل هر کتابی را با کتاب خود به مناظره خوانده است) چنین آمده است:
(سید احمد الحسن فرموده است: من از اهل تورات به توراتشان، از اهل انجیل به انجیلشان، و از اهل قرآن به قرآنشان داناترم).
-----------------
(2) المتشابهات ج 4، ص 46.
مشاهده شد که احمد اسماعیل حتی نمیتواند آیات قرآن را به شکل صحیح آن بخواند، به حدی که قرائت بسیاری از کودکان مسلمان نیز از قرآن خواندن او صحیحتر است؛ بنابراین او چگونه از تمام عالمان مسلمان در علوم قرآنی و فهم معانی کتاب خدا داناتر است؟!
خطاهای احمد اسماعیل در تفسیر:
1 - ﴿وَکذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَیکونَ الرَّسُولُ عَلَیکمْ شَهِیداً﴾ (البقرة: 143).
﴿همانگونه شما را نیز امت میانهاى قرار دادیم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر هم گواه بر شما باشد﴾.
احمد اسماعیل در تفسیر این آیه چنین گفته است:
(امّت وسط همان امّت محمدی راستین هستند و همان سیصد و سیزده نفر میباشند. وسط نیز همان
صراط مستقیم است که مهدی اول میباشد چرا که او وسط بین امامان و مهدیین است. پس امّت وسط همان پیروان مهدی اول و یاران امام مهدی هستند، و همچنین بهترین امّتی میباشند که برای مردم آفریده شدهاند و بلکه بهترین امامان هستند)(3).
این سخنان احمد اسماعیل آشفتگی آشکاری دارد. او ابتدا گفته که امت وسط همان سیصد و سیزده نفرند و سپس از این ادِّعا بازگشته و گفته که وسط همان مهدی اول است! این در حالی است که خبر باید مانند مبتدا باشد، و احمد اسماعیل اینجا امّت را سیصد و سیزده نفر قرار داده وخبر را (وسط) مهدی اول قلمداد کرده است. مشخص نیست این عبارت مفرد، چگونه میتواند خبر برای جمعی متفاوت با آن قرار گیرد.
-----------------
(3) المتشابهات ج 4، ص 72.
احمد اسماعیل سپس از این هم صرف نظر کرده و چنان که گذشت، گفته است که امّت وسط همان پیروان مهدی اول و یاران امام مهدی هستند. پوشیده نیست که سیصد و سیزده نفر، پیروان مهدی اول نیستند، بلکه یاران امام زمان (عجّل الله فرجه) میباشند.
سپس احمد اسماعیل پیروان مهدی اول را بهترین امّت و بلکه بهترین امامان دانسته است؛ در حالی که واضح است که این پیروان، امام نیستند. بنگرید که در این سخنان که بیش از پنج خط هم نیست چه میزان آشفتگی و هذیان وجود دارد.
2 - ﴿حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى وَقُومُوا للهِ قانِتِینَ﴾ (البقرة: 238).
﴿در انجام همه نمازها، [و به خصوص] نماز میانه کوشا باشید، و از روى خضوع و اطاعت براى خدا بپاخیزید﴾.
احمد اسماعیل در تفسیر این آیه چنین گفته است:
(نماز همان ولایت است، یعنی بر انجام ولایت کوشا باشید. و نماز میانه همان ولایت بین امامان و مهدیین است، یعنی ولایت مهدی اول در ابتدای ظهور امام مهدی (علیه السلام)، چرا که مهدی اول از مهدیین است و همچنین از امامان نیز محسوب میشود؛ چنان که در روایاتی که امامان از فرزندان علی و فاطمه را دوازده نفر برشمردهاند این امر آمده است)(4).
در آیهی شریفه، نماز میانه بر نمازها عطف شده است و به این امر اصطلاحاً ذکر خاص پس از عام گفته میشود که به دلیل اهمیت خاص است. در حالی که ولایت مهدی اول، که به پندار این فرقه همان احمد اسماعیل است، هرگز مهمتر از ولایت امیر مؤمنان (علیه السلام) و دیگر امامان معصوم نیست تا ولایت باقی امامان ذکر نشده و تنها به صورت خاص، ولایت مهدی اول ذکر شود!
-----------------
(4) المتشابهات ج 4، ص 73.
همچنین، مهدی اول ولایت خاصی در آغاز ظهور امام مهدی ندارد، چرا که او خود پیرو امام مهدی و رعیّت ایشان است؛ و اگر هم ولایتی داشته باشد پس از وفات امام مهدی خواهد بود؛ بنابراین ولایت او اکنون خصوصیتی ندارد تا مورد تأکید واقع شود.
علاوه بر این، خداوند متعال در آیهی بعد چنین میفرماید:
﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُکباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْکرُوا اللهَ کما عَلَّمَکمْ ما لَمْ تَکونُوا تَعْلَمُونَ﴾ (البقرة: 239).
﴿واگر بترسید، نماز را در حال پیاده یا سواره انجام دهید، اما هنگامى که امنیت خود را باز یافتید، خدا را یاد کنید﴾.
که این امر نشانگر آن است که منظور از نمازها در آیهی مورد نظر، همان نماز معروف و متعارف است نه ولایت؛ زیرا واضح است که آنچه در حال ترس امکان
برگزاری آن به صورت پیاده یا سواره وجود دارد، نماز است و ولایت نیست.
همچنین، آنچه احمد اسماعیل ادِّعا کرده، مخالف آن چیزی است که در روایات صحیح از اهل بیت (علیهم السلام) در تفسیر این آیه آمده است. از جمله:
در صحیحهی زرارة از امام باقر (علیه السلام) چنین آمده که آن حضرت فرمودند:
«خدا فرموده است: بر انجام نمازها کوشا باشید ونماز میانه؛ وآن نماز ظهر است که اولین نمازی بود که پیامبر خدا آن را خواند و در وسط روز بود، و وسط دو نمازِ روز واقع شده است، یکی نماز صبح و دیگری نماز عصر»(5).
همچنین در صحیحهی ابو بصیر آمده است: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «نماز میانه همان نماز
-----------------
(5) تهذیب الاحکام ج 2، ص 241، ح (954/23).
ظهر است و آن اولین نمازی است که خدا بر پیامبرش نازل نمود»(6).
و روایات دیگری غیر از اینها که برخلاف ادِّعای احمد اسماعیل است.
3 - ﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَبَثَّ مِنْهُما رِجالاً کثِیراً وَنِساءً﴾ (النساء: 1).
﴿اى مردم از پروردگارتان بپرهیزید که همه شما را از یک انسان آفرید، و همسر او را نیز از جنس او آفرید و از آن دو مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت﴾.
احمد اسماعیل در تفسیر این آیه گفته است:
(خدای متعال محمد را آفرید سپس از او علی و فاطمه را خلق کرد، نوری که ظاهر او علی و باطنش فاطمه بود، سپس مخلوقات را از علی و فاطمه آفرید)(7).
-----------------
(6) معانی الاخبار ص 231، باب معنى الصلاة الوسطى، ح 1.
(7) المتشابهات ج 4، ص 36.
کلام احمد مخالف ظاهر آیهی شریفه است؛ چرا که ظاهر آیه این است که ابتدای خلقت، یک انسان بوده است و سپس همسرش از آن آفریده شده است و این اشارهای روشن به آدم و حواء (علیهما السلام) و همان سخن خداست که فرموده است:
﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَأُنْثى وَجَعَلْناکمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ﴾ (الحجرات: 13).
﴿اى مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیرهها و قبیلهها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، خداوند دانا و خبیر است﴾.
منظور آیهی شریفه این نیست که آغاز خلقت از پیامبر ما بوده و سپس علی و فاطمه از او آفریده شدهاند! چرا که خدا میفرماید: ﴿و همسرش را از او آفرید﴾ وروشن است که امیر مؤمنان وحضرت زهرا (علیهما السلام) همسر آن انسان ونفس آغازین نیستند!
همچنین در کلام احمد اسماعیل که گفته است: (سپس خداوند مخلوقات را از آن دو آفرید) چنین بر میآید که ضمیر به حضرت علی و فاطمه برمیگردد، چرا که اگر به رسول خدا و علی و فاطمه باز میگشت باید چنین تعبیر میکرد: (خلق الخلق منهم). این در حالی است که ظاهر سخن خدای متعال که فرموده است: ﴿و از آن دو مردان و زنان بسیاری را منتشر ساخت﴾ چنین است که خداوند از همان نفس آغازین و همسرش مردان و زنان بسیاری را آفریده است.
4 - ﴿یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکةٍ زَیتُونَةٍ لا شَرْقِیةٍ وَلا غَرْبِیةٍ یکادُ زَیتُها یضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ﴾ (النور: 35).
﴿این چراغ با روغنى افروخته میشود که از درخت پر برکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى [آن چنان روغنش صاف و خالص است که] نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود﴾.
احمد اسماعیل در تفسیر این آیه شریفه گفته است:
(زیتون و درختی که از کوه سینا میروید و در روغن میروید، و آن زیتونی که نه شرقی است و نه غربی، همگی به یک شخص اشاره دارد و او همان مهدی اول در زمان ظهور امام مهدی است. او همان زیتون در این سورهای است که ما در صدد شرح و بیانش هستیم. او درختی است که در طور سینا (یعنی نجف) میروید همان طور که از امیرمؤمنان و امام صادق (علیهما السلام) روایت شده است)(8).
در این کلام گزافهگوییهای بسیاری است؛ چرا که خداوند در قرآن میفرماید:
﴿وَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکنَّاهُ فِی الْأَرضِ وَإِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ * فَأَنْشَأْنا لَکمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَأَعْنابٍ لَکمْ فِیها فَواکهُ کثِیرَةٌ وَمِنْها تَأْکلُونَ * وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآکلِینَ﴾ (المؤمنون: 18 - 20).
-----------------
(8) المتشابهات ج 4، ص 68.
﴿و از آسمان آبى به اندازهی معین نازل کردیم و آن را در زمین ساکن نمودیم و ما بر از بین بردن آن کاملاً قادریم. سپس به وسیله آن باغهایى از درخت نخل و انگور براى شما ایجاد کردیم، باغهایى که در آن میوههاى بسیار است و از آن تناول مىکنید. و نیز درختى که از طور سینا میروید و از آن روغن و نان خورش براى خورندگان فراهم میگردد﴾.
در این آیهی شریفه آشکار است که خداوند آبی را از آسمان فرو فرستاد و به واسطهی آن، بهشتهایی را با میوههای گوناگون آفرید، همچنین درختی را که از کوه سینا میروید خلق کرد که درختی حقیقی است و خدا آن را با آب باران آفریده است و در خوراک از آن استفاده میشود؛ همچنین، خداوند بهشتهایی را که نخل و انگور و میوههای بسیار دارد خلق کرد، از همین رو کوه سینا را چنین وصف کرده که ﴿از آن روغن و نانخورش برای خورندگان فراهم میگردد﴾؛ این
درخت همان طور که مفسران نیز گفتهاند، همان درخت مبارک زیتون است.
شیخ طبرسی از ابن عباس چنین نقل کرده است:
از آن روغن فراهم میشود یعنی محصول آن با روغن است، چرا که روغن عصارهی زیتون است؛ و صبغ، آن چیزی است که خورش واقع میشود، و نان وقتی در خورش فرو برده میشود رنگ آن را میگیرد؛ و نان را به روغن میزنند تا به صورت نان خورش آن را بخورند، و مراد از صبغ در اینجا روغن است(9).
امّا آیهی شریفهای که فرموده است: ﴿این چراغ با روغنى افروخته میشود که از درخت پر برکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى [آن چنان روغنش صاف و خالص است که] نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود﴾. منظور از آن یک
-----------------
(9) تفسیر مجمع البیان ج 7، ص 184.
درخت حقیقی و مشخص نیست؛ چرا که خداوند این را به عنوان مثال ذکر کرده و دربارهی آن گفته است:
﴿مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کأَنَّها کوْکبٌ دُرِّی یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکةٍ زَیتُونَةٍ﴾ (النور: 35).
﴿مثل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفّاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنى افروخته میشود که از درخت پر برکت زیتونى گرفته شده است﴾.
بنابراین، آیا ممکن است این درختی که مردم در خوراک و روغن از آن بهره میبرند همان مهدی اول باشد؟! و مهدی اول همان درختی باشد که خداوند آن را به عنوان مَثَل برای نور خود ذکر کرده است؟ اساساً ویژگی منحصر به فرد مهدی اول چیست تا او این خصوصیت را داشته باشد و امامان دیگر نداشته باشند؟!
علاوه بر این، سخنی که از احمد اسماعیل نقل شد، با سخن دیگری از خود او در تفسیر همین آیه مخالفت دارد! او در جایگاهی دیگر دربارهی این آیه چنین گفته است:
(﴿از درخت پر برکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى﴾، یعنی درختی در وسط بهشت که درخت علم محمد و آل محمد است و خدا آدم را از خوردن از آن نهی کرده بود؛ و این که فرموده: ﴿نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود﴾ چون کلمات خدا و قرآن است، پس این روغن مدد الهی و همان قرآن می باشد)(10).
اکنون کدام یک از این دو تفسیر صحیح است؟!
5 - ﴿وَنادَیناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیمَنِ وَقَرَّبْناهُ نَجِیا﴾ (مریم: 52).
-----------------
(10) المتشابهات ج 2، ص 49.
﴿ما او را از طرف راست کوه طور فرا خواندیم، و او را نزدیک ساختیم و با او سخن گفتیم﴾.
﴿فَلَمَّا أَتاها نُودِی مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسى إِنِّی أَنَا اللهُ رَبُّ الْعالَمِینَ﴾ (القَصص: 30).
﴿هنگامى که به سراغ آتش آمد ناگهان از ساحل راست وادى در آن سرزمین بلند و پر برکت از میان یک درخت ندا داده شد که اى موسى منم خداوند، پروردگار جهانیان﴾.
احمد اسماعیل در تفسیر این دو آیه گفته است:
(درخت همان درخت مبارک در قرآن است که درخت آل محمد میباشد و شاخههایش امامان و مهدیین هستند... طور ایمن ووادی ایمن عبارت است از یمانی (اولین مهدی از مهدیین)، سرزمین مبارک نیز امام حسین است. سخن از طور وادی ایمن یعنی یمانی (مهدی اول) و وادی ایمن طور ایمن از سرزمین مبارک
یعنی از حسین، که مهدی اول (یمانی) از فرزندان حسین است. زیرا او از فرزندان امام مهدی میباشد. و سرزمین مبارک از آن درخت یعنی از محمد و علی که حسین از محمد و علی است... بنابراین کسی که با موسی سخن گفت خدا بود و سخنگوی موسی حضرت محمد بود و او علی است و سخنگوی موسی مهدی اول (ِیمانی) بوده است)(11).
این سخنان احمد اسماعیل کاملاً هذیانگویی است.
این که گفته است: درخت همان درخت آل محمد است و شاخههایش امامان و مهدیین هستند، کاملاً باطل است. چون ظاهر آیهی مبارکه این است که خداوند ندایی حقیقی را خلق کرد که از درخت برمیخاست، و با آن پیامبرش موسی را مورد خطاب قرار داد، و موسی آن ندا را شنید. این معنا ندارد که موسی از درخت آل محمد صدا زده شده باشد.
-----------------
(11) المتشابهات ج 4، ص 126.
و این که گفته است طور ایمن و وادی ایمن همان یمانی (مهدی اول از مهدیین) است نیز هذیانی آشکار است. چرا که در این صورت، معنی آیه چنین خواهد بود که خدا موسی را از جانب مهدی اول صدا زد، و این سخنی است که هیج عاقلی آن را نمیگوید!
ضمن آن که در آیهی دوم تصریح شده است که ندای الهی از جانب ساحل راست وادی بوده است و نمیدانیم ساحل احمد اسماعیل که موسی از آنجا صدا زده شد چیست؟!
و این که احمد گفته است که سرزمین مبارک همان حسین است نیز موجب خندهی زنِ فرزند مرده است. چرا که به این ترتیب مهدی اول جانب راست امام حسین خواهد بود و معنی آیه چنین خواهد شد: خداوند موسی را از درخت ندا داد یعنی از درخت آل محمد، امّا نه از تمام درخت وبلکه از سمت راست طور که مهدی اول است در سرزمین مبارک که حسین است. یعنی مهدی اول در امام حسین است!
و همانطور که بیان شد، هر عاقلی چنین سخنی را هذیان، و نه تفسیر آیات قرآن، خواهد شمرد.
امّا سخن احمد اسماعیل که گفته است: (وادی ایمن طور ایمن از سرزمین مبارک یعنی حسین است و پس مهدی اول (یمانی) از فرزندان حسین است)، مخالف ظاهر آیه است چرا که خداوند فرموده است: از ساحل راست وادی در سرزمین مبارک؛ یعنی وادی راست در سرزمین مبارک موجود است، نه آن که از سرزمین مبارک باشد تا آن که چنین تفسیر شود که مهدی اول از امام حسین است.
علاوه بر این، چگونه سخن گوی موسی محمد یا علی یا مهدی اول باشد در حالی که خدا میفرماید: ﴿وَکلَّمَ اللهُ مُوسى تَکلِیماً﴾ (النساء: 164) ﴿وخداوند با موسی سخن گفت﴾ همچنین، ندای الهی این بوده است: ﴿یا مُوسى إِنِّی أَنَا اللهُ رَبُّ الْعالَمِینَ﴾ آیا ممکن است چنین ندایی از جانب غیر خدا باشد؟
6 - ﴿وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَکانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِیبْلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلاً﴾ (هود: 7).
﴿او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر آب قرار داشت تا شما را آزمایش کند که کدام یک عملتان بهتر است﴾.
از هذیان گوییهای دیگر احمد اسماعیل، تفسیرش دربارهی این آیه است. او گفته است:
(عرش همان قرآن و آب همان محمد است، نور خدای متعال در آسمانها و زمین و در مخلوقات جاری است همانطور که آب در رودها جریان دارد)(12).
بنابر سخن احمد اسماعیل، معنی آیه چنین خواهد بود: خدا هنگامی که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، قرآن بر محمد قرار داشت! نمیدانیم فایده و اهمیت چنین سخنی چیست؟!
-----------------
(12) المتشابهات ج 2، ص 65.
با جست و جو در سخنان احمد اسماعیل در تفسیر آیات قرآن، اموری عجیب و شگفت ملاحظه خواهد شد که هرگز هیچ شخص عاقلی نمیتواند بپذیرد که چنان سخنانی از فردی مدّعی امامت و مهدویت صادر شده است.
ما به همین مقدار اکتفا میکنیم و آنچه بیان شد برای کسی که عقل دارد، و با حضور گوش فرا دهد کافی است.
خطاهای احمد اسماعیل در لغت ونحو عربی:
دربارهى اشتباهات فاحش احمد اسماعیل در لغت و نحو سخن بسیار است، به حدّی که میتوان گفت در تمام کتابها، بیانیهها و فایلهای صوتی او خطاهایی بسیار و فاحش در نحو عربی وجود دارد.
پیشتر گفتیم که یکی از مهمترین بیانیههای احمد، خطابهی صوتی اوست که آن را برای طلاب حوزه
علمیه نجف اشرف و قم مقدسه ایراد کرده و سابقاً اشتباهات آن را در خواندن بخشی از آیات قرآن ذکر کردیم. اکنون باید گفت که اشتباهات لغوی و نحوی فاحش احمد در این سخنرانی فوق حد شمارش است، با آن که احمد اسماعیل از ترس رسوایی عادت دارد که آخر کلمات را ساکن ادا کند(13).
در اینجا به نمونههایی از خطاهای نحوی احمد اسماعیل در بیانیهاش(14) میپردازیم:
-----------------
(13) آخر کلمات عربی اعراب دارد که بسته به نقش و موقعیت آن متفاوت است. احمد اسماعیل چون دانش عربیاش از طلاب مبتدی و بلکه عامیترین عوام نیز کمتر است و نمیتواند در اکثر موارد نقش و اعراب عبارات را به درستی تشخیص دهد، در سخنان خود اکثراً آخر کلمات را در جملهها ساکن ادا میکند! (مترجم).
(14) در این بحث چون خطاها صرفاً به نحو عربی مربوط می شود، نیازی به ترجمه عین عبارات احمد نبوده است. (مترجم).
1 - (وأمَّا العترة فقد ذروتم حکمتهم الیمانیَّة وروایاتَهم الربّانیَّة ذرو الریح للهشیم).
احمد در این عبارت، کلمه (روایاتهم) را به صورت منصوب ذکر کرده وحرف تاء را با نصب خوانده است. حال آن که نصب کلمه مورد نظر در این جا با کسره باید باشد(15).
2 - (تقولون إنَّ روایاتَهم التی وصفونی بها لیست حِجَّة ووصیَّة رسول الله بالأئمَّة وبی وبالمهدیِّین لیست حِجَّة ومعرفة القرآن وطُرُق السماوات لیست حِجَّة).
احمد اسماعیل در این جملات، کلمه (روایات) را با فتحه خوانده در حالی که باید با کسره منصوب شود؛ همچنین کلمهی (حِجَّة) را با کسر حرف حاء ادا کرده وسه بار این خطا را تکرار کرده است در حالی که صحیح آن با ضمه وبه صورت (حُجَّة) است. فرق بین حُجَّة وحِجَّة این است که حُجَّة (حُجَّت) آن چیزی
-----------------
(15) در زبان عربی جمع مؤنث سالم، هنگام نصب به جای فتحه باید کسره بگیرد و به اصطلاح منصوب به کسره میشود. (مترجم).
است که علیه دشمن به آن استدلال میکنند و احمد نیز در کلام خود قصد گفتن همین را داشته است، امّا حِجَّة [که احمد اسماعیل سه بار به کار برده] به معنی سال است؛ چنان که در قرآن کریم آمده است:
﴿قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکحَک إِحْدَى ابْنَتَی هاتَینِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِی حِجَجٍ﴾ (القَصص: 27).
﴿[شعیب] گفت: من مىخواهم یکى از این دو دخترم را به همسرى تو در آورم به این شرط که هشت سال براى من کار کنى﴾.
اکنون بنگرید که چگونه معنای کلام احمد اسماعیل، بدون اینکه خودش بفهمد به کلی دگرگون شده است!
3 - (والحقُّ أقول لکم: إنَّ فی التوراة مکتوبْ: توکل عَلَیَّ بکُلْ قلبَک ولا تعتمد على فهمَک).
این نیز از دیگر خطاهای فاحش احمد است، چرا که اولا کلمهى حق را مرفوع ادا کرده، در حالی که
منصوب است، چرا که پیش از آن کلمه (أَقول) در تقدیر است. ثانیاً حرف باء را در کلمهى مکتوب ساکن آورده، در حالی که صحیح آن منصوب با تنوین نصب (مکتوباً) است. ثالثاً حرف لام را در کلمهى (کُلّ) ساکن کرده وکلمهى (قلبک) را نیز به صورت منصوب آورده، حال آن که قلب در عبارت مورد نظر مضاف الیه است و باید مجرور باشد (قلبِک)، و رابعاً کلمهى (فهمک) را نیز منصوب ادا کرده، حال آن که مجرور به حرف جرّ (على) است وباید (فهمِک) خوانده شود.
4 - (من بیده ملکوت السماواتُ والأرض).
احمد در اینجا کلمهى (سماوات) را به رفع خوانده در حالی که مضاف الیه است و باید مجرور خوانده شود.
5 - (هل کان أحد فی زمن الإمام الصادق رأى رسولُ الله حتَّی یقولْ الإمام الصادق من أراد أنْ یرى رسولِ الله بالرؤیا فلیفعل کذا وکذا).
احمد در این عبارات کلمهى (رسول) را دو بار آورده است. یک بار به آن رفع داده و بار دیگر آن را مجرور خوانده و هر دو بار اشتباه کرده است. ادای صحیح این کلمه در هر دو جایگاه، با نصب است چرا که در هر دو مورد نقش مفعول را دارد.
6 - (قال الامام: إِنَّ کلامنا فی النوم مثلَ کلامنا فی الیقظة).
احمد اسماعیل در این جا کلمهى (مثل) را منصوب کرده است حال آن که باید مرفوع باشد، چون خبر حرف (إنَّ) است.
7 - (ألم یقبل رسولِ الله إیمان خالد بن سعید الأُموی لأنَّه رأى رؤیا؟ ألم یقبل رسولِ الله إیمان یهودی رأى رؤیا بموسى بن عمران؟).
احمد در این عبارات دو بار کلمهى (رسول) را مجرور خوانده است در حالی که در هر دو جایگاه باید مرفوع خوانده شود چون هر دو بار فاعل بوده است.
8 - (إنّا لله وإنّا إلیه راجعون، ما أثقل الدنیا فی کفَّةَ میزانکم).
این نیز از اشتباهات فاحش احمد اسماعیل است. او در این عبارات، کلمهى (کفَّة) را منصوب خوانده در حالی که مجرور به (فی) است و علامت جرّ آن نیز باید کسره باشد.
9 - (الحسینْ فداءَ عرش الله سبحانه وتعالى).
در اینجا نیز کلمهى (فداء) را منصوب خوانده است در حالی که باید مرفوع باشد چون خبر است.
10 - (وواجه الحسینْ العلماءْ غیرِ العاملین).
در اینجا کلمهى (غیر) را مجرور خوانده در حالی که باید منصوب باشد؛ چون این کلمه در عبارت مورد نظر صفت کلمهى العلماء است که آن نیز منصوب است.
11 - (وواجه الحسینْ فی کربلاءْ الدنیا وزخرفِها).
کلمهى (زخرف) را در این عبارت مجرور خوانده در حالی که منصوب باید باشد چون معطوف بر کلمهى منصوب (دنیا) است.
12 - (وأی خصاصة کانت خصاصة ِ العبّاس، وأی إیثار کان إیثارَه؟.
احمد در این عبارات کلمهى (خصاصة) را مجرور خوانده در حالی که باید مرفوع باشد، چون اسم (کان) است. همچنین، کلمهى (إیثاره) را منصوب خوانده در حالی که این مورد نیز اسم (کان) است و باید مرفوع بیاید.
13 - (ولقد انتصر الحسینْ وأصحابَه فی هذه المواجهة).
این نیز از خطاهای فاحش احمد است. چرا که کلمهى (أصحابه) را منصوب خوانده، در حالی که چون معطوف بر حسین است و کلمهى حسین مرفوع است، اصحاب نیز باید مرفوع بیاید.
14 - (وأمَّا الدنیا وزخرفِها فقد طَلَّقها الحسینْ وأصحابَه وساروا فی رکب الحقیقة).
احمد در این عبارت کلمهی (زخرفها) را مجرور خوانده، در حالی که این کلمهى بر کلمه (دنیا) عطف شده و چون (دنیا) مرفوع است، زخرفها نیز باید مرفوع بیاید. همچنین کلمهى (أصحابه) را منصوب خوانده در حالی که چون عطف بر کلمهى (حسین) شده وکلمهى (حسین) مرفوع است، (أصحابه) نیز باید مرفوع بیاید.
15 - (میزان الشهادة التی شهدها الحسینْ وأصحابَه بدمائهم).
احمد در اینجا نیز کلمهى (أصحاب) را منصوب آورده در حالی که باید مرفوع باشد، چون بر (حسین) عطف شده وکلمهى (حسین) در اینجا مرفوع است.
16 - (إِنَّ هؤلاء العلماءْ غیرِ العاملین الذین یُؤیِّدون حرّیَّة أمریکا ودیموقراطیتِها أحراراً. فلو کانوا عبیداً للهْ لاستَحُوا من الله).
این نیز از اشتباهات فاحش دیگر احمد اسماعیل است. چرا که اولا کلمهى (غیر) را در این عبارات مجرور خوانده، در حالی که باید با فتحه منصوب باشد، چرا که صفت کلمهى (العلماء) است و این کلمه نیز منصوب است. ثانیا به کلمهى (دیموقراطیتها) جر داده و آن را با کسره خوانده است در حالی که باید فتحه بگیرد، چرا که بر کلمهى (حرّیَّة) عطف شده و این کلمه منصوب است. ثالثا کلمهى (احرار) را منصوب آورده، حال آن که باید مرفوع باشد چون خبر (إنَّ) است. رابعاً گفته است: (لاستَحُوا) که غلط است وصحیح آن (لاستَحْیَوا) میباشد.
آنچه بیان شد، اندکی از اشتباهات احمد اسماعیل، آن هم تنها در یک سخنرانی بوده است. قابل توجه است که در بررسی عبارات، از این که او آخر اکثر کلمات سخنانش را ساکن میکند صرف نظر کردهایم. همچنین باقی سخنرانی او را نیز بررسی نکردیم، چون
ملالآور است و بیان تمام خطاهای آن، موجب خستگی خواننده گرامی خواهد شد.
اگر در کتب دیگر احمد اسماعیل و دیگر بیانیههای او جستجو کنیم، خطاهای نحوی او بسیار زیاد خواهد شد؛ تقریباً هیچ فایل صوتی او را نمیتوان یافت که در هر سطر تهی از اشتباهات فاحش لغوی یا نحوی باشد! هر کس با علم نحو آشنایی داشته باشد و سخنان احمد اسماعیل را بشنود، یقین خواهد کرد که او شخصی جاهل به قواعد زبان عربی است. این چه امام معصومی است؟!
شگفت است که ناظم العقیلی، یکی از یاران او، در این زمینه چنین توجیهی آورده است:
(ای حسن نجفی! آیا امکان دارد که احمد الحسن تشخیص ندهد که حروف جر به اسامی نصب میدهند یا جر میدهند؟ این امر بر کسی که پایینترین مرتبهی علمی را هم داشته باشد پوشیده نیست. مایلم به تو خبر
بدهم که در دانشهای زبان عربی، کسی به گرد احمد الحسن هم نمیرسد و او از تو و سروران تو به عربی آشناتر است، امّا ایشان در نوشتههایشان آن قدر که روی روشن ساختن معنا و قدرت استدلال و برهانآوری تمرکز میکند، بر این موضوع تمرکز ندارد. و اشتباهاتی که تو به مسخره گرفتهای معنی را تغییر نمیدهند، و عمدهی آن از زیاده رویهای لغوی است که بیش از آنچه سود بخشد، زیان آور بوده واز مبالغه در لغت است که اهل بیت (علیهم السلام) از آن نهی نمودهاند)(16).
پوشیده نیست که چنین توجیهاتی واقعاً سخیف است وتنها از شخص معاند و لجباز بر میآید. مشاهده شد که احمد اسماعیل کلماتی که با حروف جارّه مانند (فی) و(على) مجرور بود را منصوب خوانده است،
-----------------
(16) الرد الأحسن فی الدفاع عن أحمد الحسن ص 9؛ الجواب المنیر عبر الأثیر ج 4 - 6، ص 138.
و مثلا گفته (فی کفَّةَ میزانکم) یا (ولا تعتمد على فهمَک)، و این نشان میدهد که احمد اسماعیل از کمترین مراتب علمی نیز پایینتر است.
همچنین این که ناظم العقیلی گفته است احمد اسماعیل در این زمینه زیاد تمرکز نمیکند، گواهی بر ضعف تمرکز احمد است؛ واضح است که ما از او نه زیادی تمرکز، که تنها کمترین توجه و دقت را میخواهیم. به این شکل که مرفوع را مرفوع بخواند و منصوب را منصوب و مجرور را مجرور، و نه بیش از این!
امّا این که عقیلی ادِّعا کرده که اشتباهات احمد اسماعیل معنا را تغییر نمیدهد نیز صحیح نیست. چنان که نقل شد، یکی از اشتباهات احمد که موجب تغییر معنا میشود این است که او گفته است: (أمَّا الدنیا وزخرفِها فقد طَلَّقها الحسینْ وأَصحابَه). احمد در این عبارت کلمه (أصحاب) را منصوب آورده در حالی که
مرفوع است، چون بر کلمه (حسین) عطف شده است. احمد خواسته بگوید که حسین (علیه السلام) و یارانش دنیا را طلاق دادند، امّا با منصوب کردن کلمه (أصحاب)، معنای عبارت چنین شده است: حسین (علیه السلام) دنیا و اصحابش را طلاق داد! و این معنایی نادرست است.
امّا این ادِّعای عقیلی که کسی در دانشهای زبان عربی به گرد احمد الحسن نمیرسد، از لجاجتهای ناپسندی است که حتی ارزش پاسخگویی ندارد.