پاسخ های روشن به احمد اسماعیل بصری
آیا یمانی قائم آل محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و معصوم است؟
نویسنده: شیخ علی آل محسن
مترجم: محمد مهدی سلمانپور
مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه)
به نام خداوند بخشنده مهربان
مقدمهی مرکز:
سپاس از آنِ پروردگار جهانیان است، و درود و سلام بر سرور و پیامبر ما، محمد و خاندان پاک و طاهر ایشان.
مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه)، به دنبال افزایش مباحث پیرامون احمد اسماعیل گاطع و ادِّعاها و دروغهای او که بیش از پنجاه ادِّعای باطل و بیدلیل است، پاسخ به این ادِّعاها را ضروری دانسته است. لازم به تذکر است که جواب به آن سخنان، به معنای علمی و منطقی بودن آنها نیست؛ چرا که ادِّعاهای آن افراد تنها تقلب، نیرنگ، دروغ، افتراء و برخورد سلیقهای با روایات است و بهترین دلیل بر این امر کتابهای (احمد اسماعیل) و پیروانش است. بلکه رد و پاسخ به ادِّعاهای این افراد به دلیل شبهاتی است که میتواند دامنگیر برخی افراد ضعیف شده و در نتیجه پارهای توضیحات، روشنگریها و بیان مبانی را سبب گردد که راه و روش علمی نزد همه مردم به صورت عام و شیعیان به شکل ویژه، بر آن تکیه دارد.
علاوه بر این، افرادی که فریب (احمد اسماعیل) را خورده و از او پیروی کردهاند نیز باید با دلیل و برهان روبرو شوند تا کسی از این افراد را یارای این نباشد که بگوید: ﴿پروردگارا چرا برای ما پیامبری بیم دهنده نفرستادی و راهنمایی هدایتگر را نیاوردی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم﴾ (طه: 134)(1).
از این رو، در کنار دیگر فعالیتهای مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) در رد شبهات، از طریق سایت اینترنتی، فضای مجازی و نشریه (صدی المهدی) و دیگر فعالیتها، انتشار این کتابچه نیز در رد بر احمد اسماعیل، حلقهای از حلقههای برخورد با اهل بدعت و انحراف محسوب میشود.
از خدای متعال توفیق ثابت قدمی بر حق را خواستاریم. ای دگرگون کننده قلبها، دلهای ما را بر دینت ثابت بدار.
مدیر مرکز
سید محمد قبانچی
پیشگفتار مترجم
احمد اسماعیل بصری، مشهور به احمد الحسن، از دجّالان، شیّادان و مدَّعیان دروغین این عصر است. او از عشیره البوسیلم استان بصره است و کمتر از دو دهه پیش ادِّعاهای ناروای خویش را در عرصه مهدوی آغاز کرده است.
ادِّعاهای نامبرده، از ارتباط با امام زمان (عجّل الله فرجه) آغاز شد و سپس مدَّعی مذکور خود را فرزند امام عصر، یمانی موعود، مهدی اول از مهدیان دوازده گانهای که به پندار باطل او پس از امام زمان (عجّل الله فرجه) به حکومت میرسند، جانشین و فرستاده و نائب خاص امام زمان دانست. او همچنین خود را معصوم و دارای علم و سلاح اهل بیت (علیهم السلام)، امام سیزدهم و وصیّ امام زمان (عجّل الله فرجه) نیز قلمداد میکند.
این میراثدار مکتب شلمغانی، در حالی چنان ادِّعاهایی میکند که در حدّ یک فرد عامّی هم از اسلام و قرآن اطلاع ندارد و خطاهای او حتّی در خواندن آیات سادهی قرآن نیز بی شمار است.
در حدود کمتر از دو دهه که از فعالیتهای این جریان میگذرد، کتب و مقالات بسیاری در نقد و بررسی ادِّعاهای باطل آن به نگارش در آمده است. مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) در نجف اشرف، از مراکزی است که پیشینهای درخشان در پاسخ به شبهات این مدَّعی مهدویت دارد.
از جمله آثاری که این مرکز در دفاع از عقائد حقّه توفیق نشر آن را یافته است، مجموعهی عالمانهی (الردُّ الساطع علی ابن گاطع) است که ده کتاب کم حجم را شامل می شود. این کتب، برگرفته از کتابهای مفصلی هستند که نویسندگان محترم آنها به تفصیل در رد احمد اسماعیل نگاشتهاند و برخی از آن آثار را نیز مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) منتشر ساخته است.
کتابی که پیش روی خوانندگان گرامی است، سومین اثر از مجموعهی مورد اشاره است. نویسندهی فاضل این کتاب، استاد شیخ علی آل محسن است و اثر خود را در پاسخ به ادِّعاهای احمد اسماعیل و پیروانش در موضوع یمانی اختصاص داده است.
احمد اسماعیل ادِّعا دارد که همان یمانی است که در روایات سخن از خروج او پیش از ظهور مبارک امام زمان (عجّل الله فرجه) وارد شده است. در ادامهی این ادِّعای نادرست، احمد و پیروانش مدَّعی عصمت یمانی و یکی بودن شخصیت یمانی و قائم آل محمد (عجّل الله فرجه) نیز شدهاند! بنابراین از نظر این افراد احمد همان یمانی و قائم و دارای مقام عصمت است.
استاد بزرگوار در این مباحث که برگرفته از کتاب مفصّلی از ایشان در خصوص شخصیت یمانی است، ادِّعاهای این افراد را در اینباره واکاوی کرده و به هر یک پاسخ درخوری داده است.
با مطالعهی کتاب پیشرو، خوانندگان گرامی به داوری منصفانه دربارهی شخصیت این مدَّعی دروغین خواهند پرداخت. امید که این اثر در پیشگاه قطب عالم امکان مقبول و مرضیّ افتد.
* * *
دشمنی احمد اسماعیل و پیروان او با امام مهدی (عجّل الله فرجه)
بر خوانندهی گرامی پوشیده نیست که مقصود اساسی از ادِّعاهای احمد اسماعیل و یاران او دربارهی یمانی، نه اثبات مقامات عظیم شخصیت یمانی که نبرد با امام عصر (عجّل الله فرجه) و سلب تمام فضیلتهای ثابت آن حضرت است. احمد اسماعیل و یارانش برای رسیدن به هدفهای شیطانی خود، یمانی را وسیلهای برای این امر قرار داده و هر آن چه را که در روایات متواتر برای امام مهدی منتظر (عجّل الله فرجه) ثابت است، به یمانی نسبت دادهاند.
رد پندار قائمیت احمد اسماعیل:
از جمله اموری که این افراد در اثبات آن برای یمانی - که بنا بر ادِّعایشان همان احمد اسماعیل است - کوشش کردهاند، این است که او قائم آل محمد و مهدی آخر الزمان است.
عبد الرزاق دیراوی ذیل عنوان (یمانی همان قائم آل محمد و مهدی آخر الزمان میباشد) چنین گفته است:
(در کتاب کافی از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: «هر پرچمی که پیش از قیام قائم بلند شود، صاحب آن طاغوت است و به جای خدا عبادت خواهد شد».
معنای این روایت چنین است که به طور مطلق، هر پرچمی پیش از قائم باشد پرچم گمراهی است و صاحب آن طاغوتی است که به جای خدا عبادت میشود و از این حکم تنها پرچم قائم استثنا شده است.
امّا از آنچه گذشت دانستیم که پرچم یمانی که پیش از امام مهدی است، پرچم هدایت و بلکه هدایت یافتهترین پرچمهاست؛ پس چگونه باید تعارض بین روایت یمانی و روایتی که پیشتر از کافی نقل شد را برطرف کرد؟
آشکار است که هر راه حلّی برای این تعارض باید بر اساس مضمون هر دو روایت و بی هیچ کاستی از آن دو باشد.
تنها راه حلّی که در اینجا وجود دارد این است که بگوییم پرچم قائم و یمانی یک پرچم است؛ این امر موجب تقویت این حقیقت خواهد بود که قائم همان یمانی است. همچنین، روایتی که تصریح میکند فرماندهی لشکر غضب یا رهبر سیصد و سیزده یار، خلیفهای یمانی است نیز به همین حقیقت اشاره دارد)(2).
رد این پندار که یمانی همان قائم آل محمد (علیهم السلام) است:
سخن امام صادق (علیه السلام) که فرمودهاند: «هر پرچمی که پیش از قیام قائم باشد صاحبش طاغوتی است که به جای خدا عبادت میشود»، ارتباطی به پرچم یمانی و مانند آن ندارد. زیرا منظور از پرچمهایی که صاحبان آن طاغوتهایی هستند که به جای خدا پرستش میشوند، پرچمهای مخالف دعوت امام مهدی (علیه السلام) است، مانند پرچم سفیانی وامثال آن، یا پرچمهای ناشناسی که صداقت صاحبان آنها مشخص نیست، چرا که آنان اگر چه در ظاهر مدَّعی حق باشند امّا طاغوتهایی هستند که به جای خدا عبادت میشوند.
امّا پرچمهایی مانند یمانی و خراسانی، امام معصوم (علیه السلام) بر هدایت آنها تصریح کرده و خبر داده است که صاحبان آنها به یاری امام مهدی (عجّل الله فرجه) در مقابل دشمنان آن حضرت و کمک به ایشان در دعوتشان برخواهند خواست و توسّط معصومان (علیهم السلام) صداقت آنان در دعوتشان برای ما آشکار شده است، و میدانیم که ایشان با یاری امام، چیزی از اهداف دنیوی را نمیخواهند. بنابراین تردیدی نیست که منظور از پرچمهای گمراهی که مورد نکوهش واقع شدهاند نمیتواند این موارد باشد، و این افراد یقیناً نمیتوانند طاغوتهایی باشند که به جای خداوند عبادت شوند.
به دیگر سخن، این پرچمها از عمومیت سخن امام (علیه السلام) که فرمودند: «هر پرچمی که قبل از قیام قائم برافراشته شود صاحب آن طاغوت است و به جای خدا عبادت میشود» خارج میباشند. چرا که تصریح شده که آنها پرچمهای هدایت هستند، و بنابراین عمومیت سخن پیشین امام معصوم تخصیص بر میدارد؛ بلکه از باب تخصّص (خروج موضوعی) نیز آن پرچمها از روایتی که نقل شد خارج میباشند، چرا که محال است صاحب پرچم هدایت، طاغوتی باشد که به جای خداوند عبادت شود.
این امر به ما نشان میدهد که حدیث مورد نظر مربوط به پرچمهای گمراهی است که در روایات به عنوان پرچمهای هدایت معرفی نشدهاند. به این ترتیب، نادرستی ادِّعای عبد الرزاق دیراوی نیز مشخص میشود که گفته است: «پرچم یمانی و قائم یکی هستند». صحیح این است که این دو، پرچمهایی مختلفند که یکی از آن دو به دیگری دعوت میکند.
یمانی فرماندهای نظامی است که خروج او علامت نزدیکی ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه) است که زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، چنان که در روایات متواتر شیعه و اهل سنت بدون هیچ اختلافی وارد شده است.
آشنایان با روایات اهل بیت (علیهم السلام) و دیگر احادیث میدانند که آن اخبار، دلالت دارند که یمانی چند ماه پیش از قیام قائم خروج میکند و خروج او علامتی بر نزدیکی ظهور مبارک خواهد بود؛ همچنین میدانند که یمانی به یاری امام مهدی (عجّل الله فرجه) میآید و برای ظهور ایشان زمینهسازی نموده و از یمن نیز خروج میکند. این در حالی است که امام زمان (عجّل الله فرجه) از مکّه مکرمه خروج میکنند؛ علاوه بر این، اختلافات دیگری نیز بین روایات قائم و یمانی موجود است که به سبب آن انسان به یقین میرسد که یمانی کاملاً با امام مهدی (عجّل الله فرجه) متفاوت بوده و شخص دیگری است.
با این وجود، تعجبی نیست که احمد اسماعیل و پیروانش واضحات را منکر میشوند و در بدیهیات به جدال میپردازند، متواترات را مردود میشمارند و حقّ آشکار را با وجود آنکه از آن آگاهی دارند رد میکنند.
ذکر این نکته نیز لازم است که پرچم یمانی به این دلیل پرچم هدایت شده که به امام مهدی (عجّل الله فرجه) دعوت میکند نه به خودش؛ در حدیث امام باقر (علیه السلام) نیز چنین آمده که:
«ولیس فی الرایات رایة أهدی من رایة الیمانی، هی رایة هدی؛ لأنَّه یدْعو إلی صاحبکم.
در میان پرچمها، هدایت یافتهتر از پرچم یمانی نیست، آن پرچم هدایت است، چون به صاحب شما دعوت میکند»(3).
احمد اسماعیل و یارانش این روایت را مهمترین دلیل و استناد خود قرار دادهاند، حال آن که روشن است که منظور از سخن امام که فرمودهاند: «چرا که او به صاحب شما دعوت میکند» دعوت به امام زمان است. واضح است که در صورت یکی بودن یمانی و امام زمان، چنین تعبیری و بیان چنان علّتی نادرست میبود، چرا که لازمهی ادِّعای عبد الرزاق دیراوی دربارهی یکی بودن شخصیت یمانی و قائم چنین خواهد شد که علّت هدایتیافتهتر بودن پرچم یمانی، دعوت به خودش است! آشکار است که چنین علّتی نادرست است چون صاحبان تمام پرچمها به خود دعوت میکنند. پس چرا پرچم یمانی بین آنان پرچم حق شده باشد و نه دیگران؟
آیا یمانی معصوم است؟
احمد اسماعیل و یارانش چنین ادِّعا کردهاند که یمانی معصوم است و به عصمت او تصریح شده است. احمد در بیانیهی خود به تاریخ (21/ ربیع ثانی/ 1426 ه ق) با عنوان (سید احمد الحسن یمانی موعود است) چنین گفته است:
(دوم آن که در روایت آمده است: یمانی به حق و راه مستقیم دعوت میکند. و دعوت به حق و راه مستقیم یعنی این فرد خطا نمیکند ومردم را در باطل داخل نکرده و از حق بیرون نمیبرد. یعنی او معصوم است و به عصمتش تصریح شده است)(4).
کلام احمد اسماعیل از جهات متعدّدی نادرست است:
1. روایتی که تعبیر «او به حق و راه مستقیم دعوت میکند» در آن آمده، روایتی ضعیف است و نمیتوان با روایتی ضعیف که حتّی یک مستحب نیز با آن به اثبات نمیرسد، عصمت را که از مقامات حساس دینی و اصول عقائد است ثابت نمود.
2. عصمت در اصطلاح به معنی لطفی پنهان است که خدا به مکلَّف میکند به شکلی که حتّی با وجود توان و قدرت نیز انگیزهای برای ترک اطاعت الهی و انجام گناهان نداشته باشد.
همچنین میتوان عصمت را اینگونه نیز تعریف نمود: این که شخص به گونهای باشد که در نفس پاکش لحظهای میل به انجام عمل حرام یا اصرار بر عمل مکروه یا ترک وظیفهی شرعی وجود نداشته باشد. این امر مستلزم علم آن فرد به وظایف، واقعیتها و احکام حرام و حلال و واجب است(5).
امّا این که احمد اسماعیل ادِّعا کرده که معصوم کسی است که خطا نمیکند و مردم را در باطل داخل نمینماید و یا از حق خارج نمیکند، مطلبی غیر از معنای اصطلاحی عصمت است. دلیل این ادِّعای احمد این است که پیروان او هرگز نمیتوانند معنای اصطلاحی عصمت را برایش ثابت کنند. چرا که فایلهای صوتی احمد اسماعیل در سایت یاران او موجود است و سرشار از خطاهای لغوی بسیار میباشد و بلکه نامبرده اشتباهات فاحشی حتّی در خواندن قرآن کریم دارد که بسیاری از کودکان مسلمان نیز مرتکب آن نمیشوند! پس یقیناً نمیتواند مطابق معنای معروف، معصوم به شمار بیاید.
از همین رو، پیروان او ادِّعا کردهاند که احمد مطابق معنای جعلی آنان معصوم است. با این حال همان معنی نیز قابل تطبیق بر احمد اسماعیل نیست؛ چرا که مطالب نادرست و خطاهای فاحش او بسیار است و او به این ترتیب تمام پیروانش را در باطل داخل کرده و از حق بیرون برده است. زیرا آنان ادِّعاهای نادرست احمد را که مخالف اجماع شیعیان از زمان امامان تا به امروز است مورد تأیید قرار دادهاند. از جمله این ادِّعا که احمد میگوید امامان (24) نفر هستند، او امامی معصوم است، دعوتی خاص مانند دعوت نوح وابراهیم وموسی وعیسی (علیهم السلام) و محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دارد و ادِّعاهایی دیگر که تنها دیوانگان و کسانی که بر عقل و قلبشان غلبه شده باور میکنند(6).
ضمن آن که تمام افراد عادی مسلمان و غیر آنان مرتکب خطا میشوند، امّا خطاهای آنان از قبیل زنا و شرب خمر - به عنوان مثال - مردم را در باطل داخل نکرده و از حق بیرون نمیبرد؛ پس آیا آنان نیز به نظر احمد و یارانش معصوم هستند؟
به عبارت دیگر، تمام افراد عادی مسلمان خطا میکنند و احمد اسماعیل نیز خطا میکند، افراد عادی مسلمان با اشتباهشان مردم را در باطل داخل نکرده و از حق بیرون نمیبرند، پس از این جهت با احمد اسماعیل تفاوتی نخواهند داشت، پس چرا تنها احمد اسماعیل معصوم شده و دیگران معصوم نشدهاند؟!
3 - بین دعوت به حق، و عصمت شخص دعوت کننده، هیچ ملازمهای وجود ندارد. چه بسیار دعوت کنندگان به حق که معصوم نیستند؛ بلکه اساساً تکلیف هر مؤمنی این است که به حق و راه مستقیم دعوت نماید. مثلاً، امر به معروف و نهی از منکر دعوت به حق است؛ آیا میتوان گفت هر کس که امر به معروف و نهی از منکر کند یا دعوت به مذهب اهل بیت (علیهم السلام) نماید، معصوم است؟
4 - عبارت «چرا که او به صاحب شما دعوت میکند» که در روایت وارد شده، تفسیر دعوت به حق است. بنابراین یمانی به امام مهدی (عجّل الله فرجه) دعوت میکند و در دعوت خویش نیز راستگو است. نه آن که هر چه از او سر بزند حق و راه مستقیم باشد.
5 - مشابه این توصیف در حق مردان بزرگی وارد شده که همگان بر معصوم نبودن آنها اتفاق نظر دارند. مثلاً پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دربارهی عمّار بن یاسر فرمودهاند:
«یدعوهم إلی الجنَّة.
او مردم را به بهشت دعوت میکند»(7).
هیچ تردیدی نیست که دعوت به بهشت دعوت به حق خواهد بود.
همچنین دربارهی زید شهید نیز مانند همان تعبیر ستایشآمیز آمده است. کلینی در کافی با سند صحیح از عیص بن قاسم از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت ضمن حدیثی فرمودند:
«ولا تقولوا: خرج زید، فإنَّ زیداً کان عالماً، وکان صدوقاً، ولم یدْعُکم إلی نفسه، إنَّما دعاکم إلی الرضا من آل محمّد (علیهم السلام)، ولو ظهر لَوَفی بما دعاکم إلیه.
نگویید زید خروج کرد، چرا که زید عالم و راستگو بود و شما را به خودش دعوت نکرد، بلکه به رضایت آل محمد دعوت نمود؛ اگر او پیروز میشد به آنچه شما را به آن دعوت کرده بود حتماً وفا میکرد»(8).
دعوت زید به رضایت آل محمد همان دعوت به امام زمان خود بود که همان دعوت به حق و راه مستقیم به حساب میآید. دعوت یمانی نیز همینگونه است.
همچنین، عین همان تعبیر دربارهی شیخ مفید نیز وارد شده است. در توقیع امام زمان (عجّل الله فرجه) به شیخ مفید که طبرسی آن را در کتاب احتجاج روایت کرده، این تعبیر آمده است:
«سلام الله علیک أیها الناصر للحقِّ، الداعی إلیه بکلمة الصدق.
سلام خدا بر تو ای یاری کننده حق و دعوت کننده به آن با راستی»(9).
آشکار است که هیچ کس به عصمت عمّار بن یاسر، زید شهید یا شیخ مفید اعتقادی ندارد، بلکه همهی مسلمانان بر این نظرند که آنان معصوم نمیباشند. اگر امثال این عبارات بر عصمت دلالت میکرد عالمان شیعه آن را بیان میکردند و در کتابهای خود حتماً به این موضوع تصریح مینمودند.
احمد اسماعیل پس از کلام پیشین خود چنین گفته است:
(و به این معنی، این قید یا حد در تعیین شخصیت یمانی سودمند خواهد بود. امّا این که معنای دیگری برای آن کلام «او به حق و راه مستقیم دعوت میکند» فرض کنیم، موجب بیفایده بودن آن خواهد شد و دیگر آن عبارت نمیتواند قید و حدّی برای شخصیت یمانی باشد. حاشا که معصومان چنین سخنی بگویند)(10).
عبد الرزاق دیراوی نیز در شرح کلام امامش احمد اسماعیل کوشش کرده و چنین گفته است:
(پس از آن که بدانیم امام باقر در صدد تعریف شخصیت یمانی بودهاند، سخن احمد الحسن که گفته است: (فرض دیگری برای کلام امام باقر موجب بیفایده بودن آن خواهد شد و دیگر نمیتواند قید و حدّی برای شخصیت یمانی باشد) واضح و روشن خواهد شد. هر معنایی غیر از آن چه احمد الحسن گفته است برای کلام امام فرض کنیم، موجب میشود تا تعریف مورد نظر شامل فرد دیگری غیر از یمانی هم باشد. یا حدِّ اقل میتواند آن را شامل شود و در نتیجه بیهوده خواهد بود؛ چرا که تعریف یا حدّ سزاوار است که با چیزی باشد تا موجب تشخیص فرد از دیگران شود نه آنکه با هم در آن شریک باشند. روشن است که معنایی که احمد الحسن بیان کرده، تنها مخصوص یمانی است واو را به عنوان یکی از حجتهای خدا مشخص مینماید. و آن حجتها در وصیّت رسول خدا شناخته شده هستند)(11).
در پاسخ باید گفت:
سخن امام که فرمودهاند: «او به حق و راه مستقیم دعوت میکند» قید و حدّ و تعریفی برای شخصیت یمانی نیست چرا که قید تنها برای اسم جنس است؛ مانند قید خوردن کلمه ﴿رَقَبَةٍ﴾ با کلمه ﴿مُؤْمِنَةٍ﴾ در این آیهی شریفه:
﴿وَما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِیةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ ...﴾ (نساء: 92).
برای هیچ فرد با ایمانی مجاز نیست که فرد با ایمانی را به قتل برساند، مگر اینکه این کار از روی خطا و اشتباه از او سر زند و در عین حال کسی که فرد با ایمانی را از روی خطا به قتل برساند باید یک بردهی مؤمن آزاد کند و خونبهایی به خویشان او بپردازد.
اسامی معرفه و عَلَم، مانند زید و یمانی و... قابل قید خوردن نمیباشند، و این امر بر هر کس که علم اصول خوانده باشد آشکار است. همچنین حد نیز که نوعی از تعریف است برای اسامی عَلَم مانند یمانی و... نخواهد بود، چنان که در علم منطق آمده است.
مشکل احمد اسماعیل و دیراوی - که او را در امور نادرستش یاری میدهد - این است که آنان بدیهیات علم منطق و اصول را نمیفهمند، و بنابراین طبیعی است که در چنین خطای فاحشی بیفتند که حتّی کوچکترین طلّاب علم نیز دچار آن نمیشوند!
همچنین این که احمد ادِّعا کرده سخن امام که فرمودهاند: «او به حق و راه مستقیم دعوت میکند» بر عصمت دلالت داشته و در مقام تعریف شخصیت یمانی موجب سودمندی کلام امام است و در غیر این صورت کلام امام بیهوده خواهد بود، هذیانی آشکار از احمد اسماعیل است. چرا که این جمله اساساً مربوط به تعریف شخصیت یمانی نیست بلکه تنها نشان میدهد که او در دعوت به حق صادق است و این نکتهای مهم در سخن امام است، و البته هیچ دلالتی هم بر عصمت ندارد.
همچنین، ناظم العقیلی نیز از کلام امامش احمد اسماعیل این چنین دفاع نموده است:
(دعوت به حق و راه مستقیم تنها از جانب معصوم خواهد بود. چرا که از شخص غیر معصوم هم درستی و هم نادرستی احتمال میرود، و اگر احتمال خطا دربارهاش وجود داشته باشد، دیگر معصوم نخواهد بود و نمیتواند اینگونه وصف شود که به راه مستقیم هدایت میکند. زیرا معنای استقامت این است که هرگز در هدایت امّت منحرف نخواهد شد. به این معنا که او مردم را در گمراهی داخل نکرده و از هدایت بیرون نخواهد بُرد.
این که میگویم غیر معصوم به حق و راه مستقیم هدایت نمیکند منظورم به نحو حتم و یقین است، مانند یمانی، نه به نحو جزئی و احتمالی؛ چرا که هر انسانی به طور عام میتواند به حق یا راه مستقیم دعوت کند. مانند کسی که مردم را به پیروی از اهلبیت (علیهم السلام) فرا میخواند امّا نمیتوان او را اینگونه وصف کرد که به تمام حق و حقیقت راه مستقیم دعوت میکند. یعنی به نحو جزم و یقین)(12).
ناگفته پیداست که در این سخنان ناظم العقیلی مغالطات آشکاری وجود دارد. روشن است که دعوت به حق میتواند از جانب شخص غیر معصوم و با یقین به حقّانیت خود و اطمینان به این باشد که او بیتردید به هدایت دعوت میکند. مثلاً کسی که به مذهب اهل بیت (علیهم السلام) دعوت میکند بدون شک دعوت کننده به هدایت و راه مستقیم به حساب میآید، چه معصوم باشد و چه نباشد.
از همین رو، تمام شیعیان، چه دانشمندان آنان و چه افراد دیگر، یقین دارند کسی که به مذهب اهل بیت (علیهم السلام) دعوت میکند به راه مستقیم دعوت مینماید؛ اگر این شخص - چه عالم وچه عامی - یقین نداشته باشد که به راه مستقیم دعوت میکند، حجت او در عملکردش بیاساس خواهد بود و دشمنان میتوانند اشکال کنند که او در صحّت مذهب خود یقین ندارد بلکه تنها پندارش چنین است و روشن است که گمان هرگز انسان را از حق بینیاز نمیسازد.
امّا این که عقیلی گفته است: (چرا که از شخص غیر معصوم هم درستی و هم نادرستی احتمال میرود و اگر احتمال خطا دربارهاش وجود داشته باشد، دیگر معصوم نخواهد بود و نمیتواند اینگونه وصف شود که به راه مستقیم هدایت میکند).
کلامی در ردّ خود او به شمار میآید؛ چرا که دلالت بر معصوم نبودن احمد اسماعیل میکند. زیرا احمد در خواندن قرآن کریم، چنان که از فایلهای صوتی منتشر شده در سایت یارانش واضح است، مرتکب خطاهای آشکاری شده است و بنابراین نمیتواند معصوم باشد، چرا که دربارهی او نه تنها احتمال درستی و نادرستی میرود، بلکه ما به خطاکار بودنش نیز یقین داریم و به این ترتیب طبق سخنان عقیلی، احمد نمیتواند به راه مستقیم هدایت نماید.
امّا این سخن عقیلی که دلیل آورده وگفته است که شخص غیر معصوم احتمال درستی و نادرستی در او وجود دارد و نمیتواند چنین وصف شود که به راه مستقیم هدایت میکند نیز آشکارا نادرست است. زیرا اگر شخص غیر معصوم به همان چیزی دعوت کند که معصوم (علیه السلام) نیز به آن دعوت کرده و دلیل قطعی بر درستی آن وجود دارد، مانند توحید و نبوّت و امامت اهل بیت (علیهم السلام) و امثال آن، پس هرگز در آن احتمال خطا وجود ندارد و روشن است که میتوان به صورت قطعی چنین گفت که او به راه مستقیم دعوت میکند.
امّا این ادِّعای عقیلی که گفته است: (معنای استقامت این است که هرگز در هدایت امّت منحرف نخواهد شد. به این معنا که او مردم را در گمراهی داخل نکرده و از هدایت بیرون نخواهد برد) نیز دلیلی علیه اوست نه به نفع او؛ زیرا سخن او قابل تطبیق بر کسانی است که مردم را به مذهب اهل بیت (علیهم السلام) دعوت میکنند، و روشن است که این دعوت هرگز در هدایت امّت به خطا نمیرود و میتوان دربارهاش گفت که چنان دعوت کنندهای امّت را در گمراهی وارد نمیکند و از هدایت بیرون نمیبرد. بلکه بالاتر از آن، میتوان گفت که چنان فردی با وجود آن که معصوم هم نیست برخی مردم را از گمراهی بیرون برده و در هدایت داخل میکند.
بسیاری از علمای شیعه (رضوان الله عنهم)، همین گونه بودهاند. آنان عمر با برکت خود را صرف هدایت مردم به مذهب اهل بیت (علیهم السلام) کردند، حال آن که هرگز مدَّعی عصمت خود نشدند.
امّا نادرستی این سخن عقیلی نیز آشکار است: (غیر معصوم به حق و راه مستقیم هدایت نمیکند منظورمان به نحو حتمی و یقینی است، مانند یمانی، نه به نحو جزئی و احتمالی).
چرا که آنچه در روایت آمده این است که یمانی به حق (دعوت) میکند و نیامده که به حق (هدایت) میکند، و فرق بین این دو روشن است. ادِّعای عقیلی مبنی بر این که هدایت باید به نحو یقین وقطع باشد نیز از روایت برداشت نمیشود.
بنابراین یمانی مانند هر دعوت کنندهی دیگری به حق است. مخصوصاً که یمانی به حقّی مخصوص دعوت مینماید که همان امام زمان (عجّل الله فرجه) است. دعوت قطعی و یقینی او به امام نیز او را از دیگر شیعیان بسیاری که به صورت قطعی به امام زمان (عجّل الله فرجه) یا حق اهل بیت (علیهم السلام) دعوت میکنند نیز متمایز نمیکند، چرا که عمل آنان نیز مستلزم عصمت و وجوب پیروی از ایشان نخواهد بود.
امّا اینکه عقیلی گفته است: (هر انسانی به طور عام میتواند به حق یا راه مستقیم دعوت کند. مانند کسی که مردم را به پیروی از اهل بیت (علیهم السلام) فرا میخواند، امّا نمیتوان او را اینگونه وصف کرد که به تمام حق و حقیقت راه مستقیم دعوت میکند. یعنی به نحو جزم ویقین).
نیز اعترافی صریح از عقیلی است که هر شخصی که به اهل بیت : دعوت کند، به حق و راه مستقیم دعوت نموده است.
این امر برای نادرستی دلیل این افراد بر عصمت یمانی کافی است؛ چرا که در روایتی که مورد استناد و احتجاج آنان است نیامده که یمانی به (تمام حق و راه مستقیم دعوت میکند)، بلکه تنها چنین آمده که او (به راه حق و مستقیم دعوت مینماید)، بنابراین وضع یمانی مانند سایر افرادی است که به امام زمان (عجّل الله فرجه) دعوت میکنند و هیچ یک از آنان - نه یمانی و نه دیگران - معصوم نمیباشند.
ناظم العقیلی همچنین گفته است:
(دربارهی یمانی در نصِّ کلام ائمه چنین آمده که: «او به حق دعوت میکند»، و چون کلمه حق در اینجا با (ال) آمده «الحقّ»، منظور از آن تمام حقّی است که برای هدایت مردم نیاز است. به یاری و پیروی از یمانی نیز به صورت مطلق دستور داده شده و رویگردانی از او نیز به صورت مطلق نهی شده است. بنابراین، او با سخن، عملکرد و راه و روش خویش به صورت قطعی و یقینی و نه جزئی و احتمالی به حق دعوت میکند)(13).
نادرستی این سخن عقیلی نیز بر هر کس که در آن درنگی نماید روشن است. چرا که نسبت دادن چنان حدیثی به معصومین (علیهم السلام)، به دلیل ضعف سندش جایز نیست، و امامان معصوم به شیعیانشان دستور دادهاند که آنچه راویان مورد اعتماد نقل میکنند را قبول نمایند، نه آنچه دروغگویان، منحرفان و افراد ناشناس به ایشان نسبت میدهند. در سند این روایت نیز حسن بن علی بن حمزه وجود دارد که در کتب رجال از جمله افراد ضعیف برشمرده شده است؛ بنابراین، انسان مؤمن حق ندارد روایات این شخص و دیگر دروغگویان و افراد مجهول را به امامان (علیهم السلام) نسبت دهد.
حتّی اگر از ضعف سندی این روایت نیز چشم پوشی کنیم، باید گفت که (ال) در کلمه (الحق)، (ال) استغراقی نیست و دلالت نمیکند که آنگونه که عقیلی پنداشته است یمانی به همهی حق مورد نیاز برای هدایت مردم مثل عقیده و احکام و مستحبات و آداب و دیگر امور شریعت دعوت میکند.
بلکه (ال) مورد نظر، (ال) عهد است، و بر حقّی معهود و مشخص که در خود روایت نیز آمده است دلالت دارد. این حق، همان دعوت به امام زمان (عجّل الله فرجه) است و نه بیشتر.
در این روایت هیچ قرینهای نیز وجود ندارد که (ال) را استغراقی بدانیم. علَّت اشتباه ناظم العقیلی این است که او چون قواعد علم اصول را نمیفهمد، بین (ال) داخل بر اسم جنس (مانند کلمه حق که بدون قرینه نمیتواند دلالت بر عموم داشته باشد) والف ولامی که بر (اسم جمع) میآید مانند: (العلماء که دلالت بر عمومیت دارد) خلط کرده وپنداشته که (ال) در کلمه الحق بر عموم دلالت میکند واستغراقی است. سپس چنین نتیجه گرفته که معنای روایت این است که یمانی به تمام حق، و نه بخشی از حق، دعوت میکند!
امّا اینکه عقیلی گفته است: (به یاری و پیروی از یمانی نیز به صورت مطلق دستور داده شده و رویگردانی از او نیز به صورت مطلق نهی شده است).
همچنان صحیح نیست، زیرا هیچ دلیلی وجود ندارد که به نحو مطلق دلالت بر پیروی از یمانی و یاری او داشته باشد. حتّی روایت ضعیف السندی که پیشتر گذشت نیز بر ضرورت پیروی از یمانی و کمک به او دلالت ندارد، و نهایتاً این را میرساند که التواء ضد یمانی، یعنی جنگیدن با او و تضعیف حرکتش جایز نیست، و نه چیزی بیش از این.
حتّی اگر بر فرض محال هم این روایت بر ادِّعای عقیلی دلالت میکرد نیز به دلیل ضعف سندش امکان استنباط عقیده یا حکمی شرعی از آن وجود نداشت.
* * *
پاورقی:
-----------------
(1) اقبال اعمال ج 1، ص 505.
(2) جامع الأدلة ص 121.
(3) الغیبة للنعمانی ص 264.
(4) المتشابهات ج 4، ص 43.
(5) الانوار الالهیة فی المسائل العقائدیة ص 104.
(6) رجوع شود به کتابمان با عنوان (الرد القاصم) که در آن، تعداد زیادی از این ادِّعاهای نادرست را آوردهام. از جمله این که احمد معتقد است: او فرستاده، سفیر، وصی، نواده و متولی امر امامت پس از امام مهدی (عجّل الله فرجه) است، او ستاره مبارک، زرهی حضـرت داود، ستاره شش گوشه و ستاره صبح است، در آیات بسیاری از قرآن از او با عنوان رسول یاد شده است، او زمین را سرشار از عدل و داد مینماید، او تأیید شده با جبرئیل و استوار شده با میکائیل و یاری شده با اسرافیل است، او یمانی یاد شده در روایات است، در تورات و انجیل از او نام برده شده است، او برتر از حضـرت عیسی و شبیه عیسی است که خود را فدای او نمود، او فرستادهی عیسی مسیح نزد مسیحیان و فرستادهی ایلیا به سوی یهود و فرستادهی خضر است. او دابّهی زمین است که با مردم صحبت میکند، در پشت او مُهر نبوّت است، او حجر الاسود است و یاران او اولین کسانی هستند که وارد بهشت میشوند. (نویسنده).
(7) بحار الانوار ج 33، ص 25 و 32؛ شرح الاخبار ج 1، ص 412؛ صحیح بخاری ج 1، ص 158.
(8) کافی ج 8، ص 219.
(9) احتجاج ج 2، ص 324.
(10) المتشابهات ج 4، ص 43.
(11) همان مصدر.
(12) دراسة فی شخصیة الیمانی الموعود ج 1، ص 113.
(13) همان مصدر.