سلسله پاسخ های روشن به احمد اسماعیل بصری (٧) - آیا اعتقاد به یمانی واجب است؟

پاسخ های روشن به احمد اسماعیل بصری (7)
آیا اعتقاد به یمانی واجب است؟

نویسنده: شیخ علی آل محسن
مترجم: محمد مهدی سلمانپور
مرکز پژوهش‌های تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه)

به نام خداوند بخشنده مهربان

مقدمه‌ی مرکز:
سپاس از آنِ پروردگار جهانیان است، و درود و سلام بر سرور و پیامبر ما، محمد و خاندان پاک و طاهر ایشان.
مرکز پژوهش‌های تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه)، به دنبال افزایش مباحث پیرامون احمد اسماعیل گاطع و ادِّعاها و دروغ‌های او که بیش از پنجاه ادِّعای باطل و بی‌دلیل است، پاسخ به این ادِّعاها را ضروری دانسته است. لازم به تذکر است که جواب به آن سخنان، به معنای علمی و منطقی بودن آنها نیست؛ چرا که ادِّعاهای آن افراد تنها تقلب، نیرنگ، دروغ، افتراء و برخورد سلیقه‌ای با روایات است و بهترین

(٣)

دلیل بر این امر کتابهای (احمد اسماعیل) و پیروانش است. بلکه رد و پاسخ به ادِّعاهای این افراد به دلیل شبهاتی است که می‌تواند دامن‌گیر برخی افراد ضعیف شده و در نتیجه پاره‌ای توضیحات، روشنگری‌ها و بیان مبانی را سبب گردد که راه و روش علمی نزد همه مردم به صورت عام و شیعیان به شکل ویژه، بر آن تکیه دارد.
علاوه بر این، افرادی که فریب (احمد اسماعیل) را خورده و از او پیروی کرده‌اند نیز باید با دلیل و برهان روبرو شوند تا کسی از این افراد را یارای این نباشد که بگوید: ﴿پروردگارا چرا برای ما پیامبری بیم دهنده نفرستادی و راهنمایی هدایتگر را نیاوردی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم﴾ (طه: 134)(1).
از این رو، در کنار دیگر فعالیت‌های مرکز

-----------------

(1) اقبال اعمال ج 1، ص 505.

(٤)

پژوهش‌های تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) در رد شبهات، از طریق سایت اینترنتی، فضای مجازی و نشریه (صدی المهدی) و دیگر فعالیتها، انتشار این کتابچه نیز در رد بر احمد اسماعیل، حلقه‌ای از حلقه‌های برخورد با اهل بدعت و انحراف محسوب می‌شود.
از خدای متعال توفیق ثابت قدمی بر حق را خواستاریم. ای دگرگون کننده قلب‌ها، دل‌های ما را بر دینت ثابت بدار.

مدیر مرکز
سید محمد قبانچی

(٥)

پیشگفتار مترجم

احمد اسماعیل بصری، مشهور به احمد الحسن، از دجّالان، شیّادان و مدَّعیان دروغین این عصر است. او از عشیره البوسیلم استان بصره است و کمتر از دو دهه پیش ادِّعاهای ناروای خویش را در عرصه مهدوی آغاز کرده است.
ادِّعاهای نامبرده، از ارتباط با امام زمان (عجّل الله فرجه) آغاز شد و سپس مدَّعی مذکور خود را فرزند امام عصر، یمانی موعود، مهدی اول از مهدیان دوازده گانه‌ای که به پندار باطل او پس از امام زمان (عجّل الله فرجه) به حکومت می‌رسند، جانشین و فرستاده و نائب خاص امام زمان دانست. او همچنین خود را معصوم و دارای علم و سلاح اهل بیت (علیهم السلام)، امام سیزدهم و وصیّ امام زمان (عجّل الله فرجه) نیز قلمداد می‌کند.
این میراث‌دار مکتب شلمغانی، در حالی چنان

(٧)

ادِّعاهایی می‌کند که در حدّ یک فرد عامّی هم از اسلام و قرآن اطلاع ندارد و خطاهای او حتّی در خواندن آیات ساده‌ی قرآن نیز بی شمار است.
در حدود کمتر از دو دهه که از فعالیت‌های این جریان می‌گذرد، کتب و مقالات بسیاری در نقد و بررسی ادِّعاهای باطل آن به نگارش در آمده است. مرکز پژوهش‌های تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) در نجف اشرف، از مراکزی است که پیشینه‌ای درخشان در پاسخ به شبهات این مدَّعی مهدویت دارد.
از جمله آثاری که این مرکز در دفاع از عقائد حقّه توفیق نشر آن را یافته است، مجموعه‌ی عالمانه‌ی (الردُّ الساطع علی ابن گاطع) است که ده کتاب کم حجم را شامل می شود. این کتب، برگرفته از کتاب‌های مفصلی هستند که نویسندگان محترم آنها به تفصیل در رد احمد اسماعیل نگاشته‌اند و برخی از آن آثار را نیز مرکز پژوهش‌های تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) منتشر ساخته است.

(٨)

کتابی که پیش روی خوانندگان گرامی است، چهارمین اثر از مجموعه‌ی مورد اشاره است. نویسنده‌ی فاضل این کتاب، استاد شیخ علی آل محسن است و اثر خود را در پاسخ به ادِّعاهای احمد اسماعیل و پیروانش در موضوع یمانی اختصاص داده است.
احمد اسماعیل ادِّعا دارد که همان یمانی است که در روایات سخن از خروج او پیش از ظهور مبارک امام زمان (عجّل الله فرجه) وارد شده است. در ادامه‌ی این ادِّعای نادرست، احمد و پیروانش مدَّعی عصمت یمانی و یکی بودن شخصیت یمانی و شخصیت قائم آل محمد (عجّل الله فرجه) نیز شده‌اند! بنابراین از نظر این افراد احمد همان یمانی و قائم و دارای مقام عصمت است.
استاد بزرگوار در این مباحث که برگرفته از کتاب مفصّلی از ایشان در خصوص شخصیت یمانی است، ادِّعاهای این افراد را در این‌باره واکاوی کرده و به هر یک پاسخ درخوری داده است.

(٩)

احمد اسماعیل ادِّعا دارد که همان یمانی است که در روایات سخن از خروج او پیش از ظهور مبارک امام زمان (عجّل الله فرجه) وارد شده است. در ادامه‌ی این ادِّعای نادرست، احمد و پیروانش مدَّعی عصمت یمانی و یکی بودن شخصیت یمانی و قائم آل محمد (عجّل الله فرجه) نیز شده‌اند! بنابراین از نظر این افراد احمد همان یمانی و قائم و دارای مقام عصمت است.
استاد بزرگوار در این مباحث که برگرفته از کتاب مفصّلی از ایشان در خصوص شخصیت یمانی است، ادِّعاهای این افراد را در این‌باره واکاوی کرده و به هر یک پاسخ درخوری داده است.
با مطالعه‌ی کتاب پیش‌رو، خوانندگان گرامی به داوری منصفانه درباره‌ی شخصیت این مدَّعی دروغین خواهند پرداخت. امید که این اثر در پیشگاه قطب عالم امکان مقبول و مرضیّ افتد.

* * *

(١٠)

آیا یمانی امامی است که اطاعت از او واجب است؟
اگر در مجموع روایات تأمل شود، نشانی از این ادِّعای احمد اسماعیل و یارانش که می‌گویند یمانی امامی است که اطاعت از او واجب، ایمان به او لازم، و پیروی از او ضروری است، یافت نخواهد شد. بلکه در روایات تعداد ائمه اطهار (علیهم السلام) منحصراً دوازده نفر از اهل بیت بیان شده که نام‌هایشان معلوم و افرادشان مشخص است. این امر دلالت می‌کند که قطعاً یمانی امامی نیست که اطاعت از او واجب باشد.
تمام آنچه از روایات برداشت می‌شود چنین است که خروج یمانی علامتی حتمی از علامات ظهور امام عصر (عجّل الله فرجه) خواهد بود که به واسطه‌ی آن، مؤمنان

(١١)

نزدیکی قیام آن حضرت را در خواهند یافت. همچنین پرچم یمانی پرچم هدایت است و او امام مهدی (عجّل الله فرجه) را یاری و برای حضرتشان زمینه‌سازی می‌کند. در روایات مطلبی بیش از این وجود ندارد.
خروج یمانی علامتی مانند دیگر علامات ظهور است که فایده‌ای مشخص دارد، و آن راهنمایی بر نزدیکی ظهور مبارک است تا مؤمنان برای یاری امام مهدی منتظر (عجّل الله فرجه) آماده باشند.
همچنین، از آن روایات می‌توان لزوم احتیاط را نیز برداشت کرد تا مؤمنان از مدَّعیان مهدویت و دیگر دروغگویان که اندکی پیش از ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه) تعدادشان افزایش می‌یابد فریب نخورند.
امّا افزون بر این موارد، اعتقاد به اینکه یمانی امامی معصوم و اطاعتش واجب است، یاری کردن او مانند یاری نمودن امام مهدی واجب است و غیر از اینها، با دلیل صحیحی ثابت نشده است و حتی یک

(١٢)

روایت نیز چه صحیح و چه ضعیف بر آن دلالت ندارد. پس چگونه ممکن است درباره‌ی یمانی به چیزی معتقد شویم که در روایات نیامده است؟ خصوصاً اگر بحث از اعتقاد به امامت، عصمت یا مانند آن باشد که در آن یقینی بودن دلیل لازم است، یا سخن از تکلیفی شرعی مانند ضروری بودن یاری یمانی در میان باشد.
امّا احمد اسماعیل گاطع و پیروان او چنین ادِّعا می‌کنند که یمانی صرفاً رهبری نظامی که برای یاری امام مهدی منتظر (عجّل الله فرجه) خروج کند نیست، بلکه او صاحب دعوتی الهی است که ایمان آوردن به او واجب است. همچنین گفته‌اند که او امامی معصوم است که اطاعتش واجب است و وزیر امام مهدی (عجّل الله فرجه) در طول دوران حکومت آن حضرت می‌باشد و پس از ایشان نیز عهده‌دار امامت مسلمانان خواهد شد.
همچنین گفته‌اند که یمانی اولین نفر از دوازده مهدی است که یکی پس از دیگری بعد از امام

(١٣)

زمان (عجّل الله فرجه) به امامت خواهند رسید. و تعداد زیادی از ادِّعاهای نادرست دیگر که نه تنها با هیچ دلیل صحیحی ثابت نشده، بلکه دلیل قطعی بر نادرستی آن وجود دارد.
نادرستی این ادّعا که یمانی پیش از سفیانی خروج می‌کند:
ناظم العقیلی روایت صحیحه‌ی عیص بن قاسم را که در آن شیعیان از خروج پیش از قیام قائم (عجّل الله فرجه) نهی شده‌اند نقل کرده و پس از آن گفته است:
(بنابراین، یمانی مشمول آن روایات نخواهد بود و می‌تواند و بلکه لازم است که چند سال پیش از خروج سفیانی وجود داشته باشد. چرا که او صاحب دعوت است و پیشتر گذشت که این دعوت نیازمند مدت زمانی طولانی برای اثبات عقیده‌اش و از بین بردن دین موجود انحرافی است. در مدت آن دعوت

(١٤)

باید یاران خود را گرد هم آورده و آماده نماید به نحوی که شایستگی این را داشته باشند که لشکریان دولت عدل الهی باشند)(2).
در پاسخ باید گفت:
صحیحه‌ی عیص بن قاسم به روشنی دلالت می‌کند که شیعیان از یاری کسانی نهی شده‌اند که آنان را به خروج و قیام علیه حاکمان ظالم فرا می‌خوانند، حتی اگر ظاهر چنان دعوت‌ها و قیام‌هایی حق باشد. سخن امام (عجّل الله فرجه) در آن روایت که فرموده است:
«إلَّا مع من اجتمعت بنو فاطمة معه، فوَالله ما صاحبکم إلَّا من اجتمعوا علیه.
جز با کسی که فرزندان فاطمه گرد او جمع شوند، که به خدا سوگند صاحب شما کسی است که نزد او اجتماع کنند(3).

-----------------

(2) دراسة فی شخصیة الیمانی الموعود ج 3، ص 46.
(3) کافی ج 8، ص 264.

(١٥)

آشکارا نشان می‌دهد که شیعیان تنها باید با امام مهدی (عجّل الله فرجه) خارج شوند و از خروج با دیگران نهی شده‌اند. بنابراین، اگر شیعیان مأمور بودند که با یمانی خروج کنند، حتماً امام صادق (عجّل الله فرجه) آن را بیان می‌فرمودند.
احمد اسماعیل و پیروانش ادِّعا کرده‌اند که منظور از کسی که فرزندان فاطمه گرد او جمع شوند و با او اجتماع کنند، تأیید شدن احمد اسماعیل با خواب و رؤیا است! روشن است که این سخن هذیانی آشکار است. چرا که گردهمایی فرزندان فاطمه چنان که از معنای لغوی آن نیز روشن است، پیوستن به چنان شخصی و خروج همراه اوست؛ امّا خواب و رؤیا چنان که در روایات وارد شده و علماء بزرگوار شیعه فتوا داده‌اند حجیتی در دین خدا ندارد و تأیید با آن نه از لحاظ لغوی و نه عرفی، هرگز اجتماع به حساب نمی‌آید.
از جمله مواردی که گواه سخن ماست این است که یمانی در ماه رجب خروج می‌کند؛ چنانچه یاری او

(١٦)

بر همگان واجب بود، نباید امام صادق (عجّل الله فرجه) به شیعیان اجازه می‌دادند که پیوستن به فردی که فرزندان فاطمه گرد او جمع می‌شوند را تا پس از ماه رمضان نیز به تأخیر بیندازند؛ امّا در روایت شریفه‌ی عیص بن قاسم از امام صادق (عجّل الله فرجه) چنین وارد شده است:
«إذا کان رجب فأقبلوا علی اسم الله ، وإن أحببتم أن تتأخَّروا إلی شعبان فلا ضیر، وإن أحببتم أن تصوموا فی أهالیکم فلعلَّ ذلک أن یکون أقوی لکم، وکفاکم بالسفیانی علامة.
همین که ماه رجب شد با نام خدا روی آورید، و اگر خواستید تا ماه شعبان هم عقب اندازید اشکالی ندارد، و اگر بخواهید ماه رمضان هم [اقدامی نکنید و] فریضه‌ی روزه را در میان خاندان خود بگیرید شاید این کار موجب نیروی بیشتری برای شما باشد، و همان خروج سفیانی به عنوان علامت و نشانه، شما را بس است(4).

-----------------

(4) کافی ج 8، ص 219.

(١٧)

یمانی صاحب دعوت نیست:
اگر چه یمانی فرمانده‌ای نظامی است که نیازمند مدت زمانی برای جمع سلاح و نیرو است، امّا با این وجود او صاحب دعوتی که ایمان به آن واجب باشد نیست، و این ادِّعا هیچ دلیلی ندارد. اگر چنین سخنی صحیح بود حتماً در روایاتی که تعداد امامان (علیهم السلام) را بیان کرده است از آن یاد می‌شد. چرا که معقول نیست که در این حد، روایات نسبت به این امر اعتنایی نداشته باشند و امامت یمانی حتی در یک روایت هم از امامان وارد نشده باشد و گفته نشود که او صاحب دعوتی است که ایمان به آن واجب است.
همچنین، نزد همه‌ی مسلمانان آشکار است که هیچ دعوتی پس از دعوت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وجود ندارد، و هر دعوتی که غیر از دعوت آن حضرت باشد باطل است؛ پس اگر یمانی صاحب دعوت باشد دعوتش باطل به حساب می‌آید، و اگر دعوتش همان دعوت

(١٨)

رسول خدا باشد نیز که او دیگر صاحب دعوت به حساب نخواهد آمد.
امّا احمد اسماعیل در کتابهایی که به او نسبت داده می‌شود تصریح می‌کند که او صاحب دعوتی است که غیر از دعوت‌های پیامبران گذشته است، اگر چه به آنها شباهت دارد. چنان که در یکی از کتابهایش گفته است:
(دعوت من مانند دعوت نوح و دعوت ابراهیم و دعوت موسی و دعوت عیسی و دعوت محمد است)(5).
از این سخن واضح است که او ادِّعای دعوتی جدید دارد که با دعوت‌های پیامبران گذشته مشابه، امّا غیر از آنها است؛ بنابراین ادِّعا کرده که دعوت من (مانند) دعوت محمد است، و نگفته که همان دعوت رسول خداست.

-----------------

(5) الجواب المنیر عبر الاثیر ج 1 - 3، ص 9.

(١٩)

این امر به تنهایی کافی است که بگوییم دعوت احمد اسماعیل باطل و بدعت است و هیچ ارزشی ندارد.
نشناختن یمانی، زیان آور نیست:
طبق آنچه عالمان شیعه‌ی امامیه فرموده‌اند، خروج یمانی یکی از علامت‌های نزدیکی ظهور امام مهدی (عجّل الله فرجه) است، یمانی صاحب دعوتی جدید - چنان که احمد اسماعیل ادِّعا می‌کند - نیست، و علامات ظهور از ضروریات مذهب که شیعیان حتماً باید آن را بدانند نیست، بنابراین اگر شخص مؤمن به دلیل بی‌اطلاعی از روایات صحیح مربوط به یمانی، به او اعتقاد نداشته باشد، این امر به ایمان او زیانی نخواهد رساند و موجب گناه و مجازات نخواهد بود. اعتقاد به خروج یمانی در حکم مطالب بسیار دیگری است که از راه‌های صحیح از امامان (علیهم السلام) روایت شده، امّا تکلیف الزامی به آنها تعلق نمی‌گیرد و بسیاری از عوام شیعیان از آنها اطلاعی ندارند، امّا این بی‌اطلاعی به ایمان ایشان آسیبی نمی‌رساند.

(٢٠)

آری؛ جایز نیست فردی که از تفاصیل وارده در روایات درباره‌ی یمانی اطلاعی ندارد، آنها را انکار کند؛ چرا که بی‌اطلاعی از آن، مجوّز انکار و تکذیبش نخواهد بود. چرا که انکار این امور چه بسا حتی بدون قصد به انکار حق و تکذیب اهل بیت (علیهم السلام) منجر شود و البته که هر دوی این موارد جایز نیست.
امّا فرد عامی که نسبت به روایات صحیحه‌ای که خروج یمانی را از علامات ظهور می‌داند و مانند آن روایات، اطلاع پیدا می‌کند، واجب است که مضمون آن را درست بشمارد و آن را ردّ و تکذیب ننماید. چرا که ردّ این روایات مستلزم تکذیب ائمه‌ی اهل بیت (علیهم السلام) خواهد بود و این امر جائز نیست.
پاسخ به این استدلال که یمانی صاحب دعوت است:
عبد الرزاق دیراوی در استدلال بر اثبات این که یمانی صاحب یک دعوت جدید می‌باشد چنین گفته است:

(٢١)

(دلیل آنکه یمانی صاحب دعوت است، نصّ روایت امام باقر (علیه السلام) است که در آن فرموده‌اند: «او [یمانی] به صاحب شما دعوت می‌کند»(6)، وامام صادق (علیه السلام) فرمودند: «ای سدیر، ملازم خانه‌ی خود باش... هنگامی که به تو خبر رسید که سفیانی خروج کرده پس اگر چه سینه‌خیز خود را به ما برسان»(7).
و پرچمی که هم زمان با پرچم سفیانی است پرچم یمانی می‌باشد و اقتضای دستور به رفتن به سوی آن چنین است که مدتی قابل توجه پیش از حرکت مسلّحانه (یعنی قبل از خروج) وجود داشته باشد تا مردم آن پرچم را بشناسند و به سویش بیایند.
در پاسخ باید گفت:
اخباری که می‌گوید یمانی به حضرت صاحب الامر (عجّل الله فرجه) دعوت می‌کند، دلالتی بر این ندارد که او

-----------------

(6) غیبت نعمانی ص 264.
(7) الزام ناصب ج 2، ص 109 و 110.

(٢٢)

صاحب دعوتی جدید و متفاوت با اعتقاد شیعیان است. یمانی مانند عالمان قدیم و جدید شیعه است که به امام زمان (عجّل الله فرجه) دعوت می‌کرده و از ابتدای عصر غیبت تا امروز، امامت آن حضرت را ثابت می‌نمودند بدون آن که هیچ یک از ایشان دعوت جدید و اختصاصی داشته باشد. جز آن که چون دعوت یمانی به امام زمان صادقانه بوده و برخلاف دیگر پرچم‌ها که در عصر ظهور افزایش می‌یابند پیراسته از شائبه‌های دنیوی است، پرچم او از تمام آن پرچم‌ها هدایت یافته‌تر خواهد بود.
امّا این سخن امام که فرموده‌اند: «اگر چه سینه خیز، به سوی ما بیا»، بر وجوب رفتن به مکه مکرّمه برای یاری امام زمان (عجّل الله فرجه) دلالت می‌کند؛ زیرا بین خروج سفیانی و خروج امام مهدی (عجّل الله فرجه) تنها شش ماه - یا ممکن است چند هفته بیشتر یا کمتر - فاصله است و در این حدیث هیچ اشاره‌ای مبنی بر رفتن به سوی

(٢٣)

یمانی وجود ندارد، چون اصلاً نامی از یمانی در این حدیث نیست.
حدیثی که پیشتر از عیص بن قاسم نقل کردیم نیز به روشنی دلالت می‌کند آن کس که رفتن به سوی او واجب است، شخص امام زمان (عجّل الله فرجه) است. احمد اسماعیل و پیروان او امّا چنین می‌پندارند که واجب است به سوی او رفته شود چون احمد کسی است که فرزندان فاطمه در خواب و رؤیای پیروانش با او اجتماع کرده‌اند! صرف نظر از این که رؤیاهای دروغ در دین خدا اساساً ارزشی ندارد وپیشوای حق را از باطل مشخص نمی‌کند، و اجتماع فرزندان فاطمه با احمد اسماعیل نیز هرگز در خواب ورؤیا انجام نمی‌شود، باید گفت که در آن روایت چنین آمده که رفتن به سوی یمانی در ماه رجب واجب نیست (با توجه به آنکه خروج یمانی در ماه رجب خواهد بود) و می‌توان آن را تا بعد از ماه رمضان به تأخیر انداخت، این در حالی است که

(٢٤)

یمانی در زمان خروجش بیش از هر زمان دیگری نیازمند یاری است؛ بنابراین آشکار می‌شود فردی که در رجب، شعبان یا پس از ماه رمضان رفتن به سویش واجب است، شخص امام مهدی (عجّل الله فرجه) است نه فردی دیگر.
اینکه دیراوی پرچمی که هم زمان با سفیانی است را صرفاً پرچم یمانی دانسته نیز نادرست است؛ چرا که پرچم خراسانی نیز هم زمان با این دو پرچم می‌باشد. بنابراین اگر دستوری برای پیوستن به پرچم هدایت وجود داشته باشد، منحصر به یمانی نخواهد بود. زیرا هم پرچم یمانی و هم پرچم خراسانی، هر دو هدایت یافته هستند، خصوصاً که در برخی از روایات نیز چنین آمده که تعدادی از اصحاب امام زمان (عجّل الله فرجه) به پرچم خراسانی خواهند پیوست.
نعمانی با سند خود از جابر بن یزید جعفی، از امام باقر (علیه السلام) ضمن حدیثی طولانی چنین آورده است:

(٢٥)

«ویبعث السفیانی جیشاً إلی الکوفة وعدَّتهم سبعون ألفاً، فیصیبون من أهل الکوفة قتلاً وصلباً وسبیاً، فبینا هم کذلک إذ أقبلت رایات من قِبَل خراسان، وتطوی المنازل طیا حثیثاً ومعهم نفر من أصحاب القائم.
و سفیانی لشکری هفتاد هزار نفری را به کوفه ارسال می‌کند؛ پس اهل کوفه را می‌کشند، دار می‌زنند و به اسارت می‌گیرند. در همان حال پرچم‌هایی از سوی خراسان می‌آید که منزل‌ها را با سرعت می‌پیمایند و تعدادی از اصحاب امام قائم (عجّل الله فرجه) همراه با آنان هستند»(8).
این سخن دیراوی نیز که گفته است: (اقتضای دستور به رفتن به سوی آن چنین است که مدتی قابل توجه پیش از حرکت مسلّحانه (یعنی قبل از خروج) وجود داشته باشد تا مردم آن پرچم را بشناسند وبه

-----------------

(8) غیبت نعمانی ص 289.

(٢٦)

سویش بیایند)، نیز نادرست است؛ چرا که حتّی یک روایت صحیح السند نیز وجود ندارد که دلالت بر وجوب رفتن به منظور یاری یمانی داشته باشد. در حالی که روایاتی که دلالت بر یاری امام مهدی (عجّل الله فرجه) می‌کنند نزد شیعیان و غیر آنان متواتر است. همین امر تأیید می‌کند که دستور به رفتن و پیوستن، مربوط به یاری امام مهدی (عجّل الله فرجه) است نه غیر از ایشان.
حتّی اگر فرض کنیم دستوری هم جهت رفتن به سوی یمانی وجود داشته باشد، چنان دستوری هرگز مستلزم این نیست که یمانی پیش از خروجش صاحب دعوتی باشد. بنابراین اگر او صاحب دعوت هم باشد، دستور به رفتن به سوی او مستلزم این نیست که مدتی پیش از خروجش، دعوتش وجود داشته باشد. زیرا آشکار است که اطلاع از هر دعوتی پس از اعلام شدن آن صورت می‌پذیرد ونیازی به وجود زمانی قابل توجه پیش از آن نخواهد بود.

(٢٧)

در اینجا لازم به یادآوری است که ما انکار نمی‌کنیم که یمانی به یاری امام زمان (عجّل الله فرجه) دعوت می‌کند و در دعوت خویش نیز صادق است؛ جز آنکه می‌گوییم دعوت به او، دعوت به یاری کردن اوست نه دعوت به مذهبی جدید که بیست و چهار امام دارد، ونه مشخصاً دعوت به امامت احمد اسماعیل؛ چرا که چنین دعوتی هرگز دعوت به امام زمان (عجّل الله فرجه) به شمار نمی‌آید.
دلایلی که نشان می‌دهد یمانی امامی واجب الاطاعه نیست:
اموری چند، نشان می‌دهد که یمانی امامی نیست که اطاعتش واجب باشد و صاحب دعوتی مخصوص هم نیست. از جمله:
1 - روایات متواتر نزد شیعیان، امامان را تنها دوازده نفر - نه کمتر و نه بیشتر - می‌داند؛ اولین آنان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) وآخرین آنان امام

(٢٨)

مهدی منتظر (عجّل الله فرجه) است. اگر یمانی امامی بود که اطاعتش واجب بود، تعداد امامان از دوازده نفر بیشتر می‌شد و نادرستی این امر روشن است.
2 - اگر یمانی امامی واجب الاطاعه بود، لازم بود که در روایات بسیار و متواتر که ائمه اطهار (علیهم السلام) بر امامت دیگر امامان تأکید کرده‌اند، بر امامت او نیز تأکید نمایند، و حداقل این امر در یک روایت صحیح وجود داشته باشد. این در حالی است که هر کس در روایات شریفه به جستجو بپردازد، حتی در یک روایت ضعیف السند نیز کمترین اشاره‌ای بر امامت یمانی نخواهد یافت. پس چطور این امامت که هیچ دلیلی در احادیث ندارد ثابت بشود؟!
3 - در روایات چنین آمده که یمانی به امام مهدی دعوت می‌نماید؛ اگر یمانی امامی بود که پیروی از او واجب بود، لازم بود که در زمان امام مهدی (عجّل الله فرجه) سکوت کرده باشد. چرا که از دو امام که در یک زمان

(٢٩)

وجود داشته باشند لزوماً یکی از آن دو امام ساکت است. چنان که شیخ کلینی به سند صحیح از حسین بن ابی العلاء چنین روایت کرده است:
قلت لأبی عبد الله (علیه السلام): تکون الأرض لیس فیها إمام؟ قال: «لا». قلت: یکون إمامان؟ قال: «لا، إلَّا وأحدهما صامت.
به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: ممکن است زمینی باشد که امام در آن وجود نداشته باشد؟ حضرت فرمودند: «خیر». عرض کردم: ممکن است دو امام [در یک زمان] وجود داشته باشد؟ فرمودند: «خیر، جز این که یکی از آن دو ساکت خواهد بود»(9).
پاسخ به دلیل احمد اسماعیل بر لزوم اطاعت از یمانی:
احمد اسماعیل نسبت به تمام احادیث متواتری که

-----------------

(9) کافی ج 1، ص 178.

(٣٠)

تعداد امامان را تنها دوازده نفر می‌داند بی‌اعتنایی کرده و تلاش نموده تا با چنگ‌زدن به برخی احادیث ضعیف، لزوم اطاعت از یمانی را ثابت کند. او در این راستا چنین گفته است:
(یمانی در زمان ظهور مقدس از زمینه‌سازان ظهور و از سیصد و سیزده نفر است و پرچم را به امام مهدی خواهد سپرد. او همچنین، مهدی اول است که در زمان ظهور مقدس نیز موجود می‌باشد و اولین نفری است که در آغاز ظهور وپیش از قیام، به امام مهدی ایمان می‌آورد؛ بنابراین لازم است یکی از این دو نفر [یمانی و مهدی اول] حجّت بر دیگری باشند؛ نظر به این که امامان و مهدیان دوازده‌گانه، که مهدی اول نیز از آنان است، حجّت‌های خدا بر تمام خلایق هستند، پس اگر این دو نفر در واقع یک شخصیت نباشند مهدی اول بر یمانی نیز حجت خواهد بود و اوست که رهبر زمینه‌سازی برای ظهور امام می‌شود. به این ترتیب

(٣١)

نقش یمانی، نقشی در مقام دوم و یاری کننده‌ی آن رهبر زمینه‌ساز خواهد شد.
در حالی که چنین سخنی صحیح نیست چرا که یمانی زمینه ساز اصلی و فرمانده‌ی حرکت ظهور مقدس است. بنابراین لزوماً باید مهدی اول همان یمانی و یمانی همان مهدی اول باشد)(10).
دروغ‌های فاحش این سخنان و مخالفتش با دلایل روشن بر خوانندگان گرامی پوشیده نیست. چرا که حتّی یک روایت نیز وجود ندارد که گفته باشد یمانی یکی از آن سیصد و سیزده نفر یار امام زمان (عجّل الله فرجه) است.
در روایتی که اسامی یاران امام مهدی (عجّل الله فرجه) در آن آمده نیز گروهی از یمن نام برده شده‌اند که مشخص نیست یمانی یکی از آنان است یا خیر. چرا که اساساً در دیگر روایات، نام یمانی ذکر نشده است تا بدانیم او یکی از آن افراد باشد.

-----------------

(10) متشابهات ج 4، ص 46.

(٣٢)

امّا این ادِّعای احمد اسماعیل که گفته یمانی از بصره و نامش احمد است، و به این ترتیب خود احمد اسماعیل است! نیز در روایت تکذیب شده است. چرا که در روایتی که مرندی در مجمع النورین آورده، اسامی یاران امام از بصره چنین آمده است: علی ومحارب وطلیق(11).
در روایتی که یزدی حائری در کتاب الزام ناصب آورده نیز دو نفر به عنوان یاران امام زمان از بصره نام برده شده‌اند: علی و محارب(12).
امّا محمد بن جریر طبری شیعی در کتاب دلائل الامامه، یاران امام زمان از شهر بصره را سه نفر دانسته است: عبد الرحمن بن اعطف بن سعد، احمد بن ملیح و حمّاد بن جابر(13).

-----------------

(11) مجمع النورین ص 331.
(12) الزام ناصب ج 2، ص 174.
(13) دلائل الامامه ص 313.

(٣٣)

در هیچ یک از این روایت نشانی وجود ندارد که یمانی از یاران امام مهدی منتظر باشد، بلکه تمام آن‌ها مخالف ادِّعای احمد اسماعیل و پیروانش است که می‌گویند یمانی از بصره و نامش احمد است و یکی از سیصد و سیزده نفر می‌باشد. زیرا احمدی که در روایت دلائل الامامه آمده است، احمد بن ملیح است نه احمد بن اسماعیل بن گاطع، آن‌طور که این افراد تلاش می‌کنند برخلاف حقیقت چنین ادِّعایی را برای مردم بیان کرده و بگویند که یکی از یاران امام زمان از بصره و نامش احمد است.
این افراد در همین راستا، روایت را از مصدر اصلی آن، که کتاب دلائل الامامه است نقل نمی‌کنند و بلکه آن را از کتاب بشارة الاسلام می‌آورند که روایت را از نسخه‌ای از کتاب غایة المرام با غلط‌ها و تصحیفات بسیار نقل کرده است. در کتاب غایة المرام نیز روایت از همان کتاب دلائل الامامه نقل شده است. در کتاب بشارة الاسلام این روایت

(٣٤)

این گونه نقل شده است: و از بصره: عبد الرحمن بن اعطف بن سعد، و احمد و ملیح و حمّاد بن جابر(14).
این در حالی است که نویسنده‌ی کتاب بشارة الاسلام پس از نقل این روایت چنین اعتراف کرده که نسخه‌ای که از آن نقل نموده، غلط‌هایی بسیار دارد. ایشان در این باره گفته است:
(غلط‌های این نسخه بسیار است، و برخی از حروف از آن ساقط شده، و برخی به حروفی دیگر تبدیل شده‌اند، و من به واسطه‌ی برخی از اخبار و با نظر خودم، برخی از آنها را تصحیح کرده‌ام).
با این حال احمد اسماعیل و یارانش این روایت را از منبع اصلی آن که کتاب دلائل الامامه باشد نقل نمی‌کنند، در حالی که نویسنده‌ی آن، محمد بن جریر بن رستم طبری در اوائل قرن سوم هجری از دنیا رفته است. بلکه از این کتاب بشارة الاسلام نقل می‌کنند که

-----------------

(14) بشارة الاسلام ص 295.

(٣٥)

کتابی نزدیک به زمان ماست؛ چرا که نویسنده‌ی آن در سال (1336) قمری از دنیا رفته است.
علّت این عملکرد روشن است؛ چرا که نقل منبع اصلی، نادرستی ادِّعای ایشان را که می‌گویند احمد همان یمانی و یکی از سیصد و سیزده نفر است نشان می‌دهد. در حالی که نقل نادرست بشارة الاسلام، یکی از یاران امام از بصره را احمد قلمداد کرده است و باعث می‌‎شود که آنان بتوانند چنین ادِّعا کنند که منظور از این احمد همان احمد اسماعیل گاطع است. با وجود آن که نویسنده‌ی کتاب درباره‌ی نسخه‌ای که از آن نقل می‌کند چنان گفته است که نقل کردیم.
این امر دلیلی روشن است که احمد اسماعیل و پیروانش، در نقل امانتدار نیستند و چه بسیار که روایاتی را به صورت بُریده می‌آورند، قسمتی از آن را نقل می‌کنند و دیگر قسمتها را رها می‌نمایند، چرا که قسمت‌های دیگر روایت، ادِّعاهای نادرست ایشان را باطل می‌کند و برخلاف آن گواهی می‌دهد.

(٣٦)

حیدر الزیادی که از مبلّغان احمد اسماعیل است، ادِّعا کرده که عبارت (علی محارب) که در برخی از روایات از یاران امام مهدی (عجّل الله فرجه) شمرده شده، همان احمد اسماعیل می‌باشد! او در این زمینه چنین گفته است:
(اولین یار امام مهدی (عجّل الله فرجه) از بصره و نامش احمد است. در روایتی او به شکل علی محارب نامیده شده است. امّا لفظ علی از این روست که او در زمان ظهور صاحب وصایت است، چنانکه علی بن ابی طالب وصی رسول خدا بود. بنابراین از جهت شباهت، احمد اسماعیل نیز علی نامیده شده است. و محارب نیز به معنی جنگجو است و این نام گذاری از این بابت است که او جنگهای اعتقادی و نظامی لشکر امام زمان را رهبری می‌‎کند)(15).

-----------------

(15) الیمانی الموعود حجة الله ص 156.

(٣٧)

این سخن، مادران فرزند مرده را نیز به خنده وا می‌دارد، و نهایت تحریف و بازی این فرقه را با معانی روایات نشان داده، و بیان می‌کند که احمد اسماعیل تهی از تمامی فضیلت‌هاست، و از همین رو یارانش به چنین اعمال شرم‌آوری روی آورده‌اند تا برخی فضیلت‌هایی را که ندارد به او نسبت دهند.
این نمونه‌ای از رفتار پیروان احمد اسماعیل بود؛ آنان روایاتی را که توان تحریف معانی آن را دارند برمی‌گزینند و با وجود آن که در هیچ یک از مصادر حدیث که آن را آورده‌ایم کلامی که احتمال اشاره به احمد اسماعیل در آن باشد وجود ندارد، نامی را انتخاب کرده و معنایش را به شکلی که اکنون از حیدر الزیادی نقل کردیم تحریف کرده‌اند.
در حالی که واضح است منظور از علی محارب در روایت مجمع النورین، یا علی ومحارب در روایت الزام الناصب، فرد یا دو فردی است که نامشان اینگونه است،

(٣٨)

امّا اعتقاد به امامت مهدی اول که همان احمد اسماعیل گاطع باشد، یا امامت مهدیین دوازده‌گانه از فرزندان این شخص، از عقائد شیطانی باطلی است که از زمان نبوّت پیامبر اکرم تا امروز، تمام مسلمانان مخالف آن بوده و روایات متواتری که تعداد پیشوایان معصوم را تنها دوازده نفر می‌داند نیز با آن مخالفت دارد. پیشوایانی که اولین آنان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین آنان امام مهدی منتظر (عجّل الله فرجه) است، و همین امر، نادرستی این عقیده‌ی فاسد را نشان می‌دهد.
پاسخ به ادّعای احمد اسماعیل بر یکی بودن یمانی و مهدی اول:
از آنچه گذشت روشن شد که ادِّعای احمد اسماعیل مبنی بر این که مهدی اول همان یمانی مورد اشاره در روایات است نادرست است. ادِّعای او چنین بوده که اگر مهدی اول و یمانی یکی نباشند (لازم است

(٤٠)

یکی از این دو نفر [یمانی و مهدی اول] حجت بر دیگری باشند؛ نظر به این که امامان ومهدیان دوازده‌گانه، که مهدی اول نیز از آنان است، حجت‌های خدا بر تمام خلایق هستند، پس اگر این دو نفر در واقع یک شخصیت نباشند مهدی اول بر یمانی نیز حجت خواهد بود واوست که رهبر زمینه‌سازی برای ظهور امام می‌شود. به این ترتیب نقش یمانی، نقشی در مقام دوم و یاری کننده آن رهبر زمینه‌ساز خواهد شد، در حالی که چنین سخنی صحیح نیست چرا که یمانی زمینه‌ساز اصلی و فرمانده‌ی حرکت ظهور مقدس است. بنابراین لزوماً باید مهدی اول همان یمانی و یمانی همان مهدی اول باشد).
این سخنان از لانه‌ی عنکبوت نیز سست‌تر است، زیرا همان طور که گفتیم، از زمان امامان معصوم تا به امروز شیعیان هرگز نگفته‌اند که پس از امامان

(٤١)

معصوم دوازده مهدی از فرزندان امام مهدی وجود خواهد داشت. ضمن آن که این سخن مخالف احادیث صحیح و متواتری است که تعداد امامان را تنها دوازده نفر می‌داند که اولین آنان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین آنان مهدی منتظر (عجّل الله فرجه) است.
بنابراین مهدی اول هرگز در زمان ظهور و غیر آن زمان وجودی نخواهد داشت تا تردید شود که آیا او همان یمانی است یا شخصی غیر از اوست؟
حتّی اگر از تمام روایاتی که درباره‌ی دوازده امام وارد شده نیز چشم پوشی کنیم و از باب جدل بپذیریم که پس از امام مهدی (عجّل الله فرجه) دوازده مهدی عهده‌دار امر امامت خواهند شد که اولین نفرشان نیز مهدی اول است، باید گفت که چنین سخنی نیز مستلزم وجود مهدی اول در عصر ظهور نیست؛ چرا که ممکن است او ده سال یا بیست سال پس از ظهور متولد شود.
این که احمد اسماعیل خود را مهدی اول دانسته

(٤٢)

نیز بی‌ارزش است، چرا که نه تنها ادِّعایی صرف و بی‌دلیل است، بلکه دلیل صحیح برخلاف آن وجود دارد. زیرا صرف نظر از این که احمد اسماعیل هرگز ارتباط نسبی با امام زمان (عجّل الله فرجه) ندارد، و مهدی اوّل حتّی اگر فرضاً وجود هم داشته باشد فرزند بلافصل امام مهدی خواهد بود، نه از نوادگان نوادگانش، چنان که احمد اسماعیل برای خود ادِّعا کرده و می‌پندارد که امام زمان جدّ چهارم اوست! حال آنکه این فرد حتّی شایستگی امامت نماز را هم ندارد و صرفاً فردی عامی است و خطاهای او در آیات قرآن نیز بسیار و فاحش است که بسیاری از کودکان مسلمان نیز دچار آن نمی‌شوند؛ پس چگونه می‌تواند امامی باشد که پیروی از او لازم است؟!
حتّی اگر از همه اینها صرف نظر کرده وبگوییم که مهدی اول در زمان ظهور وجود دارد، هیچ دلیلی نداریم تا او را همان یمانی بدانیم، و ایرادی ندارد که این

(٤٣)

دو نفر، دو شخصیت متفاوت باشند. مهدی اول یکی از فرزندان امام مهدی باشد و یمانی نیز یکی از رهبرانی که به یاری امام زمان برمی‌خیزند. این دو چه منافاتی با هم خواهد داشت؟!
امّا این که احمد اسماعیل ادِّعا کرده که (اگر این دو نفر یک شخصیت نباشند لازم می‌آید که مهدی اول رهبر انقلاب زمینه‌سازی باشد و یمانی دارای مقام دوم شود و یاری‌گر او باشد نیز صحیح نیست، چرا که یمانی همان زمینه‌ساز ظهور و فرمانده حرکت ظهور مقدس است).
خطایی فاحش و هذیان‌گویی آشکار است. چرا که رهبر حرکت ظهور مقدس شخص امام زمان (عجّل الله فرجه) است نه مهدی اولی که تنها در خیال احمد اسماعیل گاطع و پیروانش موجود است، و نه یمانی که احمد اسماعیل و یارانش بی هیچ دلیلی او را زمینه‌ساز اصلی و رهبر حرکت ظهور مقدس قرار داده‌اند.

(٤٤)

همچنین، حتّی اگر فرضاً بپذیریم که مهدی اول در زمان ظهور نیز وجود دارد، از جانب دیگر نیز مانعی ندارد که او شخصیتی غیر از یمانی باشد. به این ترتیب که مهدی اول در زمان ظهور ساکت است، امّا یمانی از علامات ظهور امام و دعوت کنندگان به آن حضرت است و رهبر حرکت ظهور مقدس نیز چنان که گفتیم خودِ شخص امام مهدی (عجّل الله فرجه) خواهد بود.
آیا یمانی فرمانده‌ی لشکر امام مهدی (عجّل الله فرجه) است؟
کسی که در روایات آخر الزمان درباره‌ی امام مهدی (عجّل الله فرجه) بحث وبررسی کند، هیچ اشاره‌ای نخواهد یافت که یمانی فرمانده‌ی لشکر امام مهدی (عجّل الله فرجه) باشد یا نقشی در سرشار کردن زمین از عدل و داد ایفا کند.
شگفتا که احمد اسماعیل و یارانش، تمام فضیلت‌ها را از امام زمان (عجّل الله فرجه) سلب کرده و ادِّعا کرده‌اند که یمانی همان فردی است که برای امام مهدی (عجّل الله فرجه) زمینه‌سازی

(٤٥)

می‌کند و کشورگشایی خواهد کرد، و در حقیقت اوست که زمین را سرشار از عدل و داد می‌نماید، و این که این امر به امام مهدی (عجّل الله فرجه) نسبت داده شده از این روست که تنها دستور این کار با آن حضرت است نه آن که خود آن را انجام بدهند. مانند پادشاهی که لشکری را آماده می‌کند و هر آنچه این لشکر انجام دهد به پادشاه نسبت داده خواهد شد، اگر چه خود پادشاه نجنگیده، فرماندهی نکرده و هیچ تلاشی ننموده باشد.
ناظم العقیلی در این زمینه گفته است:
(ما می‌توانیم تمامی جنگ‌ها و حماسه‌هایی را که یمانی انجام می‌دهد به امام مهدی (عجّل الله فرجه) نسبت بدهیم، از این باب که تمام آنها به دستور و راهنمایی آن حضرت بوده است. چنان که می‌گوییم فلان پادشاه، فلان شهر را گشود. در حالی که فرمانده‌ی لشکر آن پادشاه بود که آن شهر را گشوده است؛ در حالی که عکس این مسئله را نمی‌توانیم انجام بدهیم. مثلاً نمی‌توانیم که

(٤٦)

حماسه‌هایی را که امام مهدی (عجّل الله فرجه) شخصاً فرمانده آن هستند به یمانی نسبت بدهیم. چرا که یمانی در آن هنگام صرفاً یک سرباز مانند دیگر سربازان و فرماندهان است و مستقیماً فرماندهی، امر و نهی و نقشه ریزی ندارد)(16).
ناظم العقیلی همچنین در ادامه گفته است:
(پس از آن که ثابت شد یمانی از فرزندان امام مهدی است باید گفت: امور بسیاری را که در روایات آمده که امام مهدی انجام می‌دهند، در حقیقت فرزندش و یمانی ایشان، احمد وصی آنها را انجام خواهد داد. از جمله حماسه‌ها و حمل کردن شمشیر به مدت هشت ماه بر شانه‌ی خود و چه بسا امور دیگری هم باشد که به ذهن نمی‌رسد)(17).
ناظم العقیلی می‌خواهد به این نتیجه برسد که اشکالی ندارد یمانی که عقیلی او را از فرزندان امام

-----------------

(16) دراسة فی شخصیة الیمانی الموعود ج 1، ص 64.
(17) همان مصدر ج 1، ص 67.

(٤٧)

زمان فرض کرده است، تمام آن چه در روایات انجام آن به امام مهدی نسبت داده شده را انجام دهد، حتّی سرشار کردن زمین از عدل و داد (و این از امور دیگری است که به ذهن نمی‌رسد) و غیر از این موارد، وچنین امری موجب تکذیب روایات خواهد بود، چرا که به نحو مجاز و نه حقیقت، می‌توان کاری را که فرزند یا نوه انجام می‌دهد به پدر یا جد نسبت داد.
به این ترتیب، دیگر امام مهدی (عجّل الله فرجه) اصلاحگر واقعی جهانی که قرار است زمین را پس از آن که از ظلم و ستم پُر شده سرشار از عدل و داد کند نخواهد بود؛ و مُصلح واقعی به ادِّعای این افراد، احمد اسماعیل است که تمام فضیلت‌های امام مهدی (عجّل الله فرجه) را به او نسبت داده‌اند.
پوشیده نیست که این سخن مخالف اجماع تمام مسلمانان است. چرا که مسلمانان اتفاق نظر دارند فردی که زمین را سرشار از عدل و داد می‌کند، حقیقتاً خود

(٤٨)

شخص امام مهدی (عجّل الله فرجه) است، و روایات نیز این کار را به خودِ ایشان نسبت داده‌اند. اقتضای این نسبت، حمل کلام بر معنای حقیقی است که نشان می‌دهد آن حضرت فاعل حقیقی است و نه مجازی؛ و حمل کلام بر مجاز نیازمند قرینه است، و در اینجا قرینه‌ای وجود ندارد که نشان دهد کسی که زمین را سرشار از عدالت می‌کند، مردی از فرزندان امام مهدی (عجّل الله فرجه) است.
همچنین لازم به ذکر است که اگر قرار باشد کسی که زمین را سرشار از عدالت می‌کند یکی از فرزندان امام مهدی باشد، مانند احمد اسماعیل که با بی‌شرمی خود را نوه‌ی نوه‌ی امام مهدی می‌داند، دیگر نیاز نیست که امام مهدی در روایات به عنوان فردی معرفی شود که زمین را پُر از عدالت خواهد کرد، و معنا ندارد که در تمام روایات بر این امر تأکید شود؛ بلکه لازم است که این عمل به شکل حقیقی، اگر چه حداقل در برخی از روایات، به خود احمد اسماعیل نسبت داده

(٤٩)

شود. به این ترتیب دیگر نیازی نیست که تمام روایات بدون استثناء مجازی دانسته شود، چرا که این امر موجب اشتباه مردم و بلکه به گمراهی کشیدن آنان خواهد بود.
حتّی اگر فرض کنیم که ضرورتی شرعی وجود داشته که ائمه اطهار آن را می‌دانستند و اقتضاء می‌کرد که سرشار کردن زمین از عدالت را به فردی غیر از احمد اسماعیل نسبت دهند، باید گفت که نسبت دادن این امر به نزدیک‌ترین پدران، مانند حاج اسماعیل گاطع (پدر احمد اسماعیل) یا نسبتش به بهترین پدران از جهت مادر که شخص رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) باشد، یا بهترین آنان از جهت پدر که امیرمؤمنان (علیه السلام) باشد، سزاوارتر از نسبت به امام زمان (عجّل الله فرجه) است که طبق ادِّعای احمد اسماعیل، جدّ چهارم اوست.

(٥٠)