تعلیم و تربیت در عصر ظهور

تعلیم وتربیت در عصر ظهور

نویسنده: رحیم کارگر

فهرست مطالب

سخن ناشر
مقدمه
تعلیم وتربیت قدسی (بصیرت اخلاقی):

پیش درآمد:
رشد فکری واخلاقی
پیوند تعلیم وتربیت
چرایی بصیرت اخلاقی
یک: کنه شناسی وپاسخ های چند سطحی:
1. حب دنیا
2. عدم تربیت وتزکیه
3. جهالت وفقر فرهنگی
علل ناراستی های قبل از ظهور
1. قساوت وناراستی قلوب
2. نبود حق وعدالت
3. کفر وتباهی جوامع
4. مرگ انسانیت واوج شیطنت ابلیس
5. ضعف ایمان ودین داری
6. نبود اخلاق ومعنویت
7. کم رنگ شدن خردورزی ودانایی:
دو. تکامل چند بعدی (کمال نهایی وکمالات فرعی)
کمال نهایی (عبودیت):
کمال عقلی، کمال اخلاقی، کمال اجتماعی:
سه. بایستگی انقلاب هنجاری
برترین راه
ساز وکارهای تعلیم وتربیت
پیش درآمد:
1. شکوفاسازی عقل فردی وجمعی
2. فرهنگ سازی جامع
3. نفوذ معنوی (مکانیسم ولایت تکوینی)
4. پالایش نفوس (تطهیر وتزکیه ناپاکی های درونی)
5. مانع زدایی وتغییر ساختارهای معیوب وویرانگر فرهنگی
6. ارتقای نهادی (شکوفایی فطرت انسانی)
7. هنجار پذیر کردن انسان (اخلاقی کردن رفتارها)
8. کنترل ونظارت جامع
9. درمان بیماری های روحی
10. نهادینه کردن آموزه های بنیانی
11. تعلیم حکمت قدسی
12. بازسازی هویت ومنزلت اصیل
13. تطهیر وتنویر فضای زیست
14. برپاداشت سیاست فاضله
15. نقش وکارکرد هنجار صالحان وپاکان
16. غنابخشی روحی (استغنای واقعی)
17. به سازی اخلاق کارگزاران
18. شکل گیری اندیشه وفکر قرآنی (اندیشه واحد قرآنی)
19. پر رنگ کردن ماهیت «عبادی انسان»
20. رفع ناداری مادی برای تعدیل خواسته ها
21. وحدت معقول انسانی
22. فراگیری وتعمیم تربیت
23. بهره وری از هدایت های کلامی
24. شرورزدایی از جامعه
25. اجرای بهینة قوانین الهی
نتیجه گیری
منابع

سخن ناشر

امامت خورشید زندگی بخشی است که اعتقاد شیعه با آن گره خورده وباعث شده است تا این جریان، راه خویش را در تاریخ اسلام از کج راهه ها وبیراهه ها جدا کند. حیات، بالندگی وبقای شیعه در گرو این حقیقت بزرگ قرآنی ویادگار سترگ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است.
در میان امامان شیعه، امام دوازدهم از ویژگی ها وامتیازهای خاصی برخوردار است. او تنها کسی است که همه جهان را از عدل وداد، سرشار خواهد ساخت؛ همان گونه که از ظلم وبیداد پر شده است.
مهدویت، به دلیل دارا بودن ویژگی های منحصر به فرد، یکی از توانمندترین عوامل رشد جامعه دینی ما است؛ از این رو طرح درست وگسترش این فرهنگ در جامعه، باعث تعالی هرچه بیشتر جامعه وحفظ آن از فرو غلتیدن در ناراستی ها، فسادها وتباهی ها است.
«مهدویت» در اندیشه اسلام وادیان آسمانی، اندیشه ای فراگیر وپیشینه دار ونقطه اوج وکمال تاریخ بشری است. آموزه مهدویّت، برنامه ای جامع وکامل برای تشکیل جامعه ای مطلوب وتفسیری راهبردی از حوزه های مختلف زندگی انسان است. این آموزه، تصویر وطراحی کامل وفراگیر جامعه برتر دینی وبیان راه کارها وبرنامه های دستیابی به «حیات متعالی» است ومی تواند در همه شؤون زندگی معاصر، تأثیرگذار وراهگشا باشد. از طرف دیگر توجه جهان به این موضوع مهم در عصر حاضر ومطرح شدن اندیشه های موازی وانحرافی در این زمینه، از سوی قدرت های جهانی واندیشمندان بشری وبرداشت های غیر کارشناسانه از آن، ضرورت پاسداری از این اندیشه بنیادین اسلام را چند برابر کرده است.
در این راستا بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ومرکز آموزشی تخصصی مهدویت، به منظور ترویج ومعرفی بیشتر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وشناساندن فرهنگ مهدویت وآشنا ساختن جامعه - مخصوصاً نسل نو - با نقش آن امام عزیز در عصر غیبت وحکومت واحد جهانی وتحکیم پایه های امامت وولایت، تأسیس شده واهداف مختلفی را پیگیری کرده است.
یکی از برنامه های مهم این بنیاد، تألیف ونشر کتاب ونشریه وتدوین آثار فرهنگی، علمی وادبی درباره شخصیت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که تا کنون بیش از ده هاعنوان کتاب، تدوین وچاپ کرده است.
اکنون نیز کتاب تعلیم وتربیت در عصر ظهور در اختیار دوستداران وعاشقان آن امام عارفان وذخیره پیامبران قرار می گیرد، باشد که قبول اهل نظر افتد.
مجموعه حاضر گامی آغازین در این زمینه به شمار می آید؛ امید است فرهیختگان با تلاش های جدید وژرف تر، پژوهش های کامل تر ومتنوع تری ارائه دهند واقدامات پر ثمری در ترویج فرهنگ «مهدویت» به عمل آورند.
در پایان ضمن تشکر از زحمات مؤلف محترم، امیدواریم خوانندگان گرامی با ارائه دیدگاه ها وانتقادهای خود، ما را در پربارتر شدن این گونه آثار، یاری نمایند.

مقدمه

یکی از پرسش های اساسی در مورد «عصر ظهور»، امکان اصلاح اخلاقی وتغییر وتحولات روحی ومعنوی در انسان ها ودوری آنان از معصیت، فسادگری، جنایت وبیداد است؛ یعنی آیا انسان ها واقعاً خوب وصالح می شوند؟
بر اساس روایات پاسخ این سؤال، روشن ومثبت است؛ یعنی، در سایه تعلیم وتربیت ودانایی وپارسایی، آنان گام در جاده راستی ودرستی می نهند وبه رشد فکری واخلاقی می رسند، در واقع اصلاح کامل وهمه جانبه رفتار، اخلاق، پندار وگفتار انسان ها به دست امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ودر پرتو دولت اخلاقی مهدوی صورت می گیرد.
بیان چرایی وچگونگی این دگرگونی روحی وانقلاب اخلاقی، می تواند راهگشای بسیاری از پژوهش ها ورویکردهای معرفتی دربارة امکان اصلاح انسان ورفع مشکلات عدیدة بشر وتعلیم وتربیت او در همه سطوح باشد. بحث تعلیم وتربیت، منحصر در فعالیت های رسمی آموزش وپرورش - آن هم در سطح گروه سنی کودک ونوجوان - نیست؛ بلکه انسان در هر حال نیاز به تعلیم وتربیت دارد واین رسالت عظیم پیامبران وامامان بوده است. در نگاه روشن بینانه ادیان آسمانی، مهم ترین مانع رشد وتعالی انسان وفرو رفتن وی در کاستی ها وناراستی ها، عدم تعلیم وتربیت صحیح والهی است وتنها راه نجات وسعادت او، قرار گرفتن تحت تعلیم وتربیت دینی است. تعلیم وتربیت صحیح وواقعی، در صدر اسلام وبه دست نبی مکرّم وعترت پاک او، به اوج رسیده ودر عصر ظهور وبه دست امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شکوفا وبارور می شود؛ یعنی، انسان در پرتو رشد فکری واخلاقی راه کمال وسعادت را می پوید واز گردنه های سخت کژی وانحراف عبور می کند. دست رحمت ونجات بخش الهی، انسان ها را از ورطه فساد وتباهی خارج می کند ودر ساحل معنویت ونورانیت قرار می دهد.
انسان تربیت یافته وخردورز، پیشوایی وامامت منجی موعود را مغتنم شمرده وبه آن می بالد. در پرتو ارشاد وهدایت گری او، روحی تازه در کالبد قلوب مرده وطغیانگر دمیده می شود وزخم های ناراستی وشهوت آلودگی جامعة منحط، ترمیم می شود و....
آری، جهان با تمام وجود، باید در انتظار نجات بخش بزرگ وهدایت گر موعود باشد وبرای آن «روز رهایی»، خود را آماده کند.

صاحب آدینه های عاشقان کی می رسد؟ * * * آفتاب عالم آرای جهان کی می رسد؟
تا به کی در انتظار خسرو خوبان بگریم * * * مژدة اذن الهی، زآسمان کی می رسد؟
شعله های اشتیاق اندر دلم پر می کشد * * * رونق افزای بهارستان جان کی می رسد؟
دیده گلگون هستی، تشنة دیدار اوست * * * آن نکو روی تبار عرشیان کی می رسد؟

این پژوهش، گامی آغازین، برای درک وفهم تحولات ودگرگونی های گسترده وفراگیر در آن عصر وشناخت ماهیت وسازوکار اصلاح ومتعالی شدن انسان ودر نتیجه تشکیل جامعه سالم وپاک است. امید آنکه خداوند چشم بصیرت ما را بر حقایق هستی - به خصوص حکمت های غیبت ظهور مصلح کلّ - بازگشاید وما را از منتظران واقعی، دوست داران خالص، پذیرندگان عارف ورهپویان راه او قرار دهد وبر دانایی، پارسایی، عقلانیت، معنویت وایمان ما بیفزاید.

رحیم کارگر

تعلیم وتربیت قدسی (بصیرت اخلاقی)

پیش درآمد:
انسان موجودی است کرامت یافته، با فطرت پاک الهی وسرشته شده با مکارم اخلاقی وخرد متعالی. این خلیفه حق بر روی زمین، ظرفیت ونیروی رشد وشکوفایی فوق العاده ای دارد که در پرتو آن، می تواند زندگی شکوهمندی را تجربه کند ودر سطح فراگیر وجهان شمول، هویت انسانی والهی خود را بروز دهد. انسان مادی ودنیوی، دارای «بعد فرهیخته ای» است معنوی والهی؛ که هم او را به سمت کمال وتعالی برتر سوق می دهد وهم حیات زمینی او را سامان حقیقی می بخشد. در واقع حیات پاک وبی آلایش انسانی، تنها در گرو راهکارهای مدیریتی وتجربی نیست؛ بلکه اینها فقط برای چرخش بهینه بعضی از امور دنیوی است؛ یعنی، مربوط به سطح خُرد حیات. اما سطح کلان زندگی در دو بعد مادی ومعنوی، نیازمند راهکار بنیادین ونظام جامعی است که انسان را از سطح نابهنجار وغیرحقیقی جدا کرده ودر یک سطح برتر وکامل تری قرار می دهد؛ یعنی، انسان به آن هویت واقعی واصیل خود نزدیک شده ودر نظام جامع فکری واخلاقی قرار گیرد وآن تعلیم وتربیت او در همه سطوح ومراحل زندگی است؛ چنان که همه ادیان آسمانی وپیامبران الهی به تزکیه وتهذیب انسان وتعلیم قدسی او در همه ابعاد ومراحل زندگی همّت گماشته اند. مهم ترین مسأله این است که: «آیا امکان این تغییر وتحول روحی واخلاقی در انسان وجود دارد واو قابل تعلیم وتربیت است؟» اصولاً چرا جامعه به این دگرگونی های فرهنگی وتربیتی نیاز دارد؟
مکاتب فکری بشر، پاسخ های مختلفی به این سوال داده اند والبته کمتر مکتب واندیشه ای هست که به طور جامع وکامل به این مسأله بپردازد وراهکار فرهنگی (فرهیختگی معنوی وتربیتی) برای رفع کاستی ها وناراستی ها ارائه بدهد؛ اما ادیان الهی - به خصوص دین مقدس اسلام - به این جنبه توجه ژرفی نشان داده ورسالت پیامبران ومصلحان را، اصلاح اخلاقی ومعنوی انسان قرار داده وراهکار بنیادین وفراگیری ارائه نموده اند.
به نظر ما این نظام جامع وکامل، تنها در «دولت اخلاقی مهدوی» محقق شده وسامان می یابد. مؤلفه اساسی این نظام تربیتی وآموزشی، رسیدن انسان به «بصیرت اخلاقی» است تا تمامی ظرفیت ها وتوانایی های او شکوفا گشته وبسترهای فرو روی او در ناراستی ها، دشواری ها وآلودگی ها برچیده شود. تا انسان به این بصیرت وخرد ورزی اخلاقی والوهی نرسد واز رشد فکری واخلاقی همنوا برخوردار نگردد، دامنة رنج ها وکاستی های او، گسترده تر شده واز حیات معقول ومتکامل به دور خواهد بود. دیدگاهی که به دنبال طرح وتبیین آن هستیم، «بایستگی دستیابی به بصیرت اخلاقی در سایه تعلیم وتربیت واقعی وهمه جانبه، جهت فرو کاستن از ناراستی ها ومشکلات بشر ورسیدن به یک جامعه برتر اخلاقی ودینی است».
در واقع اجتماع سالم در پرتو اخلاق سالم است؛ یعنی، اگر در یک جامعه فضایل اخلاقی رواج داشته باشد واخلاق الهی بر آن حکم فرما شود، بی تردید آن جامعه از آرامش وسلامت بالایی برخوردار خواهد بود. اگر دنیای امروز در آتش نا امنی، تشویش وهرج ومرج می سوزد؛ اگر کابوس فساد وانحراف بر آن حکم فرماست؛ اگر دنیای امروز گرفتار کشمکش ها، فحشا، تجاوز وده ها فتنه وفساد دیگر است؛ اگر دولت مردان همچون گرگ های درنده وخون آشام از ترس همدیگر خواب وآرام ندارند وپیوسته در اندیشه نابودی همدیگر هستند؛ اگر جوانان کشورها به انحراف جنسی آلوده شده اند؛ اگر بی عفتی وبی بند وباری دامنگیر زنان ودختران غربی وشرقی گردیده است و... همه وهمه به علت عدم حکومت مکارم وفضایل اخلاقی در جامعه وبی توجهی به مبانی اسلامی وآداب انسانی در اجتماع است. اگر در اجتماع، ورع، پارسایی، تعاون، همیاری، انفاق، عفت، تواضع، حسن خلق، محبت وبه طور کلی عدالت به معنای وسیع وجامعش حکم فرما باشد، این اجتماع همان مدینه فاضله خواهد بود که می توان در آن با فکری آسوده وبه دور از وحشت زندگی کرد.
تعلیم وتربیت قدسی (بصیرت اخلاقی):
«بصیرت» در لغت به معنای بینش، دانایی، هوشیاری وآگاهی است. در اصطلاح بصیرت همان عقلی است که با نور قدسی منور وبه شعاع هدایت الهی آراسته گشته است واز این رو در مشاهده خطا نمی کند وبه دلیل وبرهان نیاز ندارد؛ بلکه حق را، روشن وآشکار می بیند وباطل را با خواری وذلت نفی می کند. از این رو بصیرت، انسان را از حیرت وتشویش وتردید می رهاند وهرگونه شبهه ای را طرد می کند؛ چنان که صاحب منازل السائرین می گوید:
«البصیرة ما یخلصک من الحیرة»؛ «بصیرت چیزی است که تو را از حیرت خلاص می سازد».
بصیرت در اصطلاح عرفانی، عبارت است از قوة قلبی که به نور قدس روشن باشد وبا آن قوه، شخص حقایق وبواطن اشیاء را می بیند. حکما قوت بصیرت را عاقله نظریه وقوة قدسیه می نامند. مولوی نیز می گوید:
ای خدا داده تو را چشم بصیرت از کرمکز خمارش سجده آرد شهپر روح الامین
یکی از درجات مهم بصیرت، این است که هر کس را خداوند به تزکیة نفس وتصفیه دل با زهد وعبادت موفق گرداند وقلب او را از زنگار تعلّقات دنیوی پاک سازد واز این ظلمت ها رهایش کند ومعرفت را در قلب او روان سازد، فراست در او ظاهر وشکوفا می گردد (تفجّر المعرفه وتُنبت الفراسه) وحکمت ها در قلب او پدیدار می شود؛ چنان که رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «هر کس برای خداوند چهل صباح خود را خالص سازد، چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش سرازیر می گردد».
علامه بحرانی (صاحب رساله الطریق الی الله) می گوید:
«مقصود اصلی شارع از مکلفین، تقویت بصیرت ایشان است تا او را با بینش کامل وآگاهی کافی اطاعت کنند وهر چه موجب تقویت بصیرت وزیادت هوشمندی گردد، مورد نظر حق تعالی است؛ بلکه تأکید بیشتری بر آن دارد».
بر این اساس بصیرت، روشن بینی، اندیشمندی ودانایی حکیمانه وانسانی است که همچون چراغی پر نور در شب تاریک، جلوی او را روشن می کند وراه کمال وانسانیت را برای وی نمایان می سازد ومانع از سقوط او در جهالت، ضلالت وحیوانیت می گردد.
بصیرت، خرد ورزی فاضله ای است که از اخلاق الهی وطهارت روح به دست می آید وبر روشن بینی ونیک اندیشی او، اثری عمیق دارد. این بصیرت اخلاقی است که در شناخت حق از باطل وعیوب فرد وجامعه، شناخت احکام الهی وموانع رشد (وسوسه های شیطانی و...) وراه نجات ورستگاری، به انسان یاری می رساند. انسانی که حجاب های هوس وتمایلات نفسانی ومادی، جلوی چشم باطن وعقل پویای او را گرفته است، نمی تواند حقایق را آن گونه که هست وراه حیات طیّبه ومعقول را آن گونه که باید، مشاهده کند؛ اما طهارت روح وپاکی باطن ورشد دانایی، منجر به درک هرچه بیشتر حقایق وشکوفایی استعدادهای انسانی می شود.
بصیرت اخلاقی؛ یعنی همگامی تعلیم وتربیت انسان وبر قراری پیوند بین جنبه های عقلی وفطری او در جهت رشد وتعالی معنوی وروحی. در واقع انسان با دو بال عقل واخلاق ودر پرتو دانایی وپارسایی، قله های کمال را در می نوردد ومشکلات وکاستی های ناشی از رشد رذایل اخلاقی وفزون خواهی، جهالت، بی خردی، دنیا گرایی و... را از خود وجامعه می زداید. او در سایة بصیرت اخلاقی، چنان به روشن بینی پارسایانه می رسد که دنیا برای او فقط دار امتحان وگذر می شود ووظیفه وراه نجات خود را در فضیلت گرایی وپاک زیستی می داند وبا پی بردن به زشتی انحرافات ومعاصی، به فکر آباد کردن آخرت وکسب توشه برای آن می افتد. در واقع «بصیرت اخلاقی» هم راهبردی اساسی برای رفع مشکلات بشر است وهم ثمرة تعلیم وتربیت واقعی.
خلاصه آنکه در تعریف وتبیین ماهیت «بصیرت اخلاقی» می توان گفت: «رشد وبالندگی توأم فکری واخلاقی انسان جهت رسیدن به کمال نهایی ودستیابی به روشن بینی دینی ودانایی معنوی که منجر به تزکیه وتهذیب انسان ودوری از ناراستی ها وکژتابی های گوناگون می گردد».
رشد فکری واخلاقی:
عصر ظهور، دوران حیات طیبه وحیات معقول انسانی است؛ عصر حاکمیت عقلانیت ومعنویت بر افراد وجوامع. دوره بهْ زیستی وکمال گرایی است که کمتر نظیری می توان برای آن تصور کرد. در این عصر، تمامی ظرفیت ها واستعدادهای فطری وعقلی انسان، شکوفا می شود وبا تربیت اخلاقی وعقلانی او (تزکیه وتعلیم)، حیات نوینی فرا روی او گشوده می شود. به نوشته یکی از حکما:
زمان ظهور دولت آن جناب - که زمان ظاهر شدن دولت ثانیة حق است - زمان ظهور وغلبة عقل است از روی باطنی آن که مقام ولایت است وبه منزله روح است از برای روح ظاهری آن که مقام نبوت است.
در روایات مهدوی، اشاره ای صریح به همنوایی وهم پوشانی دو بعد فکری واخلاقی (تعلیم وتربیت) انسان شده ورشد وبالندگی توأم آن دو، به دست مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مورد تأکید قرار گرفته است. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
«اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم واکمل به اخلاقهم»؛ «چون قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می گذارد وعقول آنها را متمرکز ساخته واخلاقشان را به کمال می رساند»
و نیز آمده که:
«یفتح حصون الضلالة وقلوباً غفلاً»؛ «قلعه های گمراهی ونادانی ودل های بسته را می گشاید» و....
بر اساس روایت امام باقر (علیه السلام)، عقول وافکار مردم در عصر ظهور، شکوفا ومتمرکز واخلاق آنان کامل می شود؛ این یعنی، پیوند عقلانیت ومعنویت انسان ورسیدن به بصیرت اخلاقی. او در سایة بینش عمیق ودانایی پارسا یانه وایمانی، ریشه های مفاسد ومعایب را از درون خود می زداید وبر معرفت ومعنویت خود می افزاید. در واقع برای تعلیم وتربیت انسان، دو بعد اثرگذار در او، تقویت ورشد می یابد:
1. بعد اخلاقی؛ یعنی: تربیت وتزکیه انسان، رشد فضایل اخلاقی وانسانی، شکوفایی فطرت الهی، عبودیت وعبادت گری ومعنویت گرایی انسان.
2. بعد فکری؛ یعنی: تعلیم وحکمت آموزی انسان، دانایی وروشن بینی او، اندیشه ورزی در مبدأ ومعاد و... تقویت خرد ورزی وفهم عمیق وواقعی محاسن اخلاقی.
بر اساس روایت پیش گفته (وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم واکمل به اخلاقهم) امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از ظهور، با نفوذ در دل وجان وعقل مردم وهدایت های پیامبرگونة خود، آنان را هدایت وراهنمایی می کند. مقصود از دست (وضع یده) در این روایت، دست رحمت، هدایت وشفقت الهی بر بندگان است. کلمة «ید» به معنای دست در زبان عربی، مفاهیم ومصداق های گوناگونی دارد. یکی از معانی ید، نعمت ورحمت است.
در این صورت معنا چنین می شود: در زمان ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، با آفت زدایی از درخت عقل وخرد وایجاد بستر وزمینة مناسب برای رشد وشکوفایی عقول مردم، رحمت ونعمت خداوند بر مردم نازل می شود وهمة آنان هدایت می یابند وبه سر منزل مقصود (کمال) می رسند. خداوند در قرآن کریم در مورد یکی از حکمت های نبوت می فرماید:
﴿ویضع عنهم اصرهم والأغلال التی کانت علیهم﴾؛ «پیامبر زنجیرها ومشقت ها (جهالت وهواپرستی) را از آنها (مردم) بر می دارد».
در اینجا منظور از زنجیر ومشقّت، بندها وزنجیرهای مادی نیست؛ بلکه مقصود زنجیرهای نادانی وفساد است که پیامبر اکرم با هدایت ها وتلاش های فراوان فرهنگی، آن را از انسان ها بر طرف ساخت. در عین حال از هدایت های تکوینی ویژه ای نیز استفاده کرد ودر دل وجان مردم مشرک وفاسد نفوذ معنوی داشت وتأثیرات عمیقی بر آنان گذاشت.
در عصر ظهور نیز امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تمامی موانع وآفت های رشد وتعالی عقلانی انسان ها را از بین می برد وعقول آنان را به حد بالایی از شکوفایی ورشد می رساند. علاوه بر آنکه تزکیه وتهذیب نفوس انسانی وطهارت جامعة بشری را در رأس برنامه های خود قرار می دهد.
در اینجا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه دهنده راه پیامبران وتکمیل کننده برنامه های آنان به خصوص پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) است. در واقع در این عصر به دو بعد تعلیم وتزکیه عموم مردم پرداخته می گردد؛ یعنی، هم بر بصیرت ودانایی آنان افزوده می شود وهم پاکسازی وتزکیه نفوس در اولویت قرار می گیرد.
قرآن در این رابطه می فرماید:
﴿هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ﴾؛ «او است که در میان قوم بی کتاب، پیامبری از میان خودشان بر انگیخت که آیات او را بر آنان می خواند وپاکیزة شان می دارد وبه آنان کتاب وحکمت می آموزد».
بر اساس این آیه، تکامل وجود انسان از جنبه های علمی وعملی وتزکیه وتهذیب او، به عنوان هدف نهایی بعثت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) معرّفی شده است ویکی از زمینه ها وبستر های رسیدن به این هدف، بصیرت بخشی وعلم آموزی به انسان است. امام علی (علیه السلام) می فرماید:
«خداوند فرستادگان خود را در میان مردمان بر انگیخت وپیامبران خویش را پیاپی روانه کرد تا از آنان رعایت میثاق فطری الهی را باز طلبند ونعمت های فراموش شده خدایی را به آنان یاد آور سازند ونیروهای پنهان عقل آدمی را آشکار کنند (یثیروا لهم دفائن العقول) وآیات بهنجار آفرینش را به مردمان بنمایانند...».
بر این اساس نقش اصلی دعوت پیامبران، گسترش دانایی وآموزش وتعلیم است وایمان ومعرفت، خود از شاخه های دانایی به شمار می رود. پیامبران به انسان ها، راه ورسم زندگی وهدف ونتیجه آن را می آموختند وارزش انسان ووالایی مقام ونقش برجستة او در کائنات وتوانایی وظرفیت وجودی او را در رسیدن به تکامل فراگیر وتعالی روحی، به وی یادآور می شدند. در پرتو چنین تعلیمی، نیروی تفکر وخردورزی را در او بیدار می کردند وبه اندیشه درباره مبدأ ومعاد وکشف رموز واسرار آیات الهی وا می داشتند. البته در کنار این وفراتر از آن، به تزکیه وتهذیب او اهمیت داده وراه رسیدن به کمال را در اخلاق متعالی ومعنویت دینی می دانستند.
پیوند تعلیم وتربیت:
تقسیم تربیت به دو بخش عقلانی واخلاقی، در فلسفة جدید تعلیم وتربیت نیز مورد توجه قرار گرفته است. ژان پیاژه، یکی از متخصصان این فن، ضمن تأکید بر همراهی حیرت آور این دو بخش از تربیت، ایجاد تفکر منطقی را در انسان مستلزم پرورش او می داند وبر تربیت عقل وقلب اصرار می ورزد. به نظر وی:
«اولین وظیفة تربیت تشکیل وبنا کردن عقل است... حق بهره مندی از تربیت اخلاقی همانند برخورداری از پرورش عقلی، در این است که آدمی حق داشته باشد، عقل واخلاق را واقعا در خود بسازد یا لا اقل در تهیه وساختمان آنها سهیم باشد وآن متضمن چیزی بالاتر از کسب معرفت ها یا گوش دادن به درس واجبار به اطاعت است. این حق در واقع، حق سفتن وپرداختن لوازم معنوی گران بهایی است که ساختن آنها در گرو محیط اجتماعی مخصوصی است».
خواجه نصیر طوسی می گوید:
در صورتی انسان به سعادت واقعی نایل می شود که شهوت وغضب وآمال وآرزوهای خویش را تحت فرمان خرد قرار دهد وخرد را به فرمان دین در آورد وارادة خویش را در مشیت خداوند فانی سازد.
انسان موجودی است اثرگذار وتأثیر پذیر؛ ولی اثر پذیری او باعث شده است که موجودی قابل انعطاف باشد. نفس انسان در آغاز سالم، صاف وبی آلایش است ومی تواند تحت تعلیم وتربیت های گوناگون قرار گیرد. همچنین چون انسان دارای قدرت اختیار، انتخاب وارادة آزاد است؛ هم مسؤول است وهم می تواند ماهیت های متفاوت ومختلف پیدا کند واین تعلیم وتربیت است که آینده وسرنوشت انسان را می سازد ومسیر زندگی وی را تعیین می کند. اگر تربیت وتعلیم بر اساس فطرت پاک واستعدادهای درونی عالی او باشد، در این صورت او یک انسان پاک ووارسته ومتخلق به اخلاق اسلامی به بار خواهد آمد واگر تربیت شخصی، مبتنی بر فساد اخلاقی ومعیارهای غیر الهی باشد، از وی فردی فاسد وبی ایمان ساخته خواهد شد. یکی از متفکران معاصر می نویسد:
«عقل وقلب آدمی یا به عبارت دیگر این دو نوع فعالیت درونی، موقعی است که نورانیت روح را - که روشنایی خود را از مبدأ اعلی (نور السماوات والارض) گرفته است - بپذیرد؛ کلیه احکام وفعالیت های آنها نورانی می شود واگر آن دو پدیده به همین روشنایی های طبیعی قناعت بورزند ورابطه خود را از روح ونورانیت آن قطع کنند، مانند حواس طبیعی که داریم، تنها پدیده ها وروابط صوری جهان طبیعت را درمی یابند؛ چنان که چشم را این نور حالی بین کند، همچنین جسم وعقل وروح را گرگین کند».

عقل ودل ها بی گمانی عرشی اند * * * در حجاب از نور عرشی می زیند
عقل باید نور ده چون آفتاب * * * تا زند تیغی که نبود جز صواب

این نکته کلیدی ومهم در عصر ظهور مورد توجه بایسته وشایسته قرار می گیرد وانسان با دو بال علم واندیشه وتربیت وتزکیه، به رشد وکمال می رسد. او با ابزار علم وخرد، بر جهان بدعت وجهالت ویرانگر خود فائق می آید وبا تهذیب وتزکیه نفس، هر چه بیشتر با خود وخدای خود آشنا شده، بر نفس پیروز می گردد وبه کمال شایسته خود (عبودیت وبندگی) می رسد. این، یعنی: شکوفایی ظرفیت های روحی ومعنوی انسانی، فزونی حیرت انگیز ایمان وتقوا، فضیلت محوری، بالا بردن سطح دانایی وخرد ورزی ودر نتیجه، رسیدن به «بصیرت اخلاقی».
این نظریه مبتنی بر نگرش چند بعدی وجامع به انسان وامور مختلف او بوده ودر صدد تبیین این انگاره است که انسان با روشن بینی پارسایانه واخلاق وایمان، می تواند تمامی مسائل خود را سامان درست ببخشد ودر پرتو بصیرت واقعی، به خیر مطلق وسعادت برین (قرب الهی وعبودیت) نایل آید؛ چنان که در روایت زیبایی آمده است:
«الخیر کلّه فی ذلک الزمان یقوم قائمنا ویدفع ذلک کله»؛ «همه خیرها در آن زمان است؛ وقتی که قائم ما قیام کند وزشتی ها را از میان برمی دارد».
یکی از ابعاد مهم این نظریه، تکیه بر فزونی دانایی وپارسایی انسان وتغییر وتحولات گسترده فرهنگی ودرونی در او وجامعه است. پی بردن به باطن وعمق پدیده ها، به خصوص کاستی های اخلاقی ورذایل فردی واجتماعی، ومشاهدة واقعیات هستی وبایسته های اخلاقی وایمانی و... از دستاوردهای این نوع نگرش است. به عنوان نمونه بحث عدالت در عصر ظهور مؤلّفه ای مهم وفراگیر است؛ به طوری که در ابعاد مختلف زندگی محقق خواهد شد (حتی در ابعاد اخلاقی). برای اینکه انسان ها از مزایا وزیبایی های عدالت آگاه شوند، باید با تمام وجود آن را درک کنند وبه عمق وژرفای آن پی ببرند ودر واقع با دل وجان پذیرای آن باشند. به همین جهت در روایات آمده است: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واقعیت عدل را به تمام معنا برای مردم جلوه گر خواهد ساخت وآنان نیز با بصیرت خود، آن را مشاهده خواهند کرد (فیریکم کیف عدل السیرة).
حتی در کنار این می توان به روایتی اشاره کرد که خداوند بر وسعت بینایی وشنوایی مردم می افزاید (اذا قام مدّالله لشیعتنا فی اسماعهم وابصارهم)؛ این وسعت بینایی، می تواند علاوه بر امور ظاهری، در امور معنوی وباطنی نیز کاربرد داشته باشد. به هرحال انسان ها در پرتو تعلیم وتربیت واقعی وفراگیر به بصیرت وآگاهی ای می رسند که اخلاق محور وفضیلت گرا است.
چرایی بصیرت اخلاقی:
برای پاسخ به این پرسش که چرا فرض «بصیرت اخلاقی» در جهت تغییر وتحوّل رفتارها وگفتارها وپندارها در عصر ظهور مطرح شده واینکه چرا توجه ویژه ای به رشد فکری واخلاقی گشته است، چند انگاره ودلیل را می توان بیان کرد. در واقع تعلیم وتربیت در عصر ظهور، مبتنی بر سه خاستگاه ومبنای فکری ودینی است:
یک: کنه شناسی وپاسخ های چند سطحی:
پرسش مهمی که در ابتدا باید مطرح کرد این است که علوم - به خصوص فلسفه - به دنبال چیست؟ شناخت وجود؟ شناخت حقیقت؟ شناخت اندیشه؟ شناخت تجربه؟ شناخت بودن؟ شناخت مشکل و...؟ پاسخی هم که به دنبال آن می گردد، چیست؟ به نظر می رسد به جهت تعدد آرا واندیشه ها، هیچ وقت نتوان پاسخ روشن وقاطعی به آنچه که باید باشد، داد؛ زیرا پاسخ ها متفاوت ومتعدد ومشکلات وکاستی ها فراوان است... این عدم رسایی وکارآمدی، نشان می دهد که باید مسیر دانش ها را عوض کرد وبه دنبال ریشه یابی واقعی مشکلات وکاستی ها بود؛ آن وقت متناسب با این دریافت ها (که ممکن است در سطوح مختلفی به ریشه وعلت آنها رسید)، پاسخ های مختلف وچند سطحی ارایه کرد؛ یعنی، یک مشکل وپدیده سیاسی یا اجتماعی، ممکن است دارای ریشه ها وعوامل به وجود آورنده متعددی - آن هم در سطوح ومراحل مختلفی - باشد. ما باید ابتدا برای هر سطح از این عامل ایجادی، پاسخ های درخوری (کوتاه مدت، میان مدت ومادی وصوری) ارائه بدهیم. آن گاه ریشه وعامل اصلی آن را یافته وپاسخ کامل، بنیادین وبلند مدتی برای رفع آن ارائه کنیم. این «کنه شناسی» وپاسخ های چند سطحی است که می توان در آموزه های دینی، به خصوص آموزه های عرفانی، اخلاقی وسیاسی، آن را مشاهده کرد وبه راه حل ها وپاسخ های روشن وبنیادین آن پی برد.
به عنوان مثال جنگ وکشتار یکی از پدیده های مهم زندگی سیاسی واز اساسی ترین مشکلات بشر است. در «کنه شناسی جنگ» ابتدا به عواملی چون اختلافات ژئو پولیتیکی (جغرافیایی)، تضادهای نژادی، منفعت طلبی مادی واستعمار دیگران و... پی می بریم. در این سطح می توان به کمک سازمان های فرا ملّی ویک سری قواعد حقوقی، تا حدی جنگ را کنترل کرد. اما در سطح بعدی ما با روحیه استکباری، زیاده خواهی، افکار مازوخیستی، تجاوزگری، سفاکی و... رو به رو هستیم که پاسخ آن جهاد ومبارزه واستقامت واز بین بردن ظالمان وسفاکان است.
اما در سطح بالاتر به کنه این مشکلات وناهنجاری ها پی می بریم وآن عدم تهذیب انسان، قوت گرفتن خوی حیوانی وشیطانی، رشد اخلاق ذمیمه (حرص وآز) ودوری از تعالیم دینی واخلاقی و... است.
در این سطح به بایستگی تربیت وتعلیم انسان، تزکیه وتهذیب او واز بین بردن رذایل اخلاقی وحاکمیت ورع وتقوا پی می بریم. این همان چیزی است که پیامبران برای آن مبعوث شده وصالحان وامامان برای آن تلاش کرده اند ومنجی موعود نیز برای تحقق آن ظهور خواهد کرد (یزکیهم ویعلمهم).
پس «کنه شناسی»، در صدد ریشه یابی واقعی مشکلات وکاستی های زندگی فردی واجتماعی بشر ویافتن سطوح مختلف عوامل به وجود آورنده این مشکلات است. پس از پی بردن به کنه وریشه مشکلات، پاسخ های متناسب در سطوح مختلف ارائه می شود؛ اما مهم ترین وبنیادی ترین پاسخ، پس از یافتن ریشه وکنه اصلی وواقعی مشکلات وپدیده ها ارائه می شود (نهایی ترین پاسخ ممکن).
یکی از علما وبزرگانی که به دقت این مسأله را مورد توجه قرار داده، امام خمینی (رحمه الله) است که در اینجا به چند مورد از دیدگاه های ایشان دربارة ریشه وکنه ناراستی ها ومشکلات اشاره می شود:
1. حب دنیا:
ریشه تمام اختلافاتی که فاقد هدف مشخص ومقدسی باشد، به حب دنیا بر می گردد واگر در میان شما هم چنین اختلافاتی وجود دارد، برای آن است که حبّ دنیا را از دل بیرون نکرده اید. مردان خدا که حب دنیا را از دل بیرون کرده اند، هدفی جز خداوند ندارند، هیچ گاه با هم بر خورد نداشته، چنین مصایب ومفاسدی به بار نمی آورند. اگر تمام پیامبران الهی امروز در یک شهر گرد آیند، هرگز با هم دوییت واختلاف نخواهند داشت؛ زیرا هدف ومقصد یکی است. دل های همه متوجه به حق تعالی بوده، از حب دنیا خالی است.
2. عدم تربیت وتزکیه:
... چنانچه خودمان را تربیت بکنیم، مشکلات مان همه رفع می شود. همة مشکلات از این است که ما تربیت نشده ایم؛ یک تربیت الهی وتحت بیرق اسلام در نیامدیم. به واقع همة این کشمکش هایی که شما ملاحظه می کنید، همه این کارشکنی ها... همة اینها برای این است که تربیت در کار نیست، تزکیه نیست.
گرفتاری همه ما برای این است که ما تزکیه نشده ایم، تربیت نشده ایم. عالم شدند، تربیت نشدند، دانشمند شده اند، تربیت نشده اند. تفکراتشان عمیق است، لکن تربیت نشده اند... غایت بعثت این تزکیه است. غایت آمدن انبیا این تزکیه است ودنبالش آن تعلیم.
3. جهالت وفقر فرهنگی:
... تمام گرفتاری هایی که ما در طول مدت تاریخ داشتیم، بهره برداری از جهالت مردم بوده است. جهالت مردم را آلت دست قرار داده اند وبر خلاف مصالح خودشان تجهیز کردند. اگر علم داشتند، علم جهت دار داشتند، ممکن نبود که مخربین بتوانند آنها را به یک جهتی که بر خلاف آن مسیری است که مسیر خود ملت است، تجهیز کند. علم وسواد است آن جهتی که باید به او توجه کرد که می تواند ملت را از همه گرفتاری ها نجات بدهد.
علل ناراستی های قبل از ظهور:
انگیزه ها وعلل انحراف در جامعه پیش از ظهور نیز شامل موارد متعدد می شود؛ از جمله:
1. فرهنگ سازی ضد دینی از سوی دولت ها (و مکاتب) برای به انحراف کشاندن نسل های رو به رشد در مدارس ودانشگاه ها ونیز رسانه های ارتباط جمعی؛
2. اعمال فشار از سوی حکومت ها برای وضع واجرای قوانین مخالف با عدالت اسلامی؛
3. نیاز مالی به طور عام ورقابت های سود جویانه به طور خاص که باعث می شود فرد برای رسیدن به ثروت به هر کاری دست بزند؛
4. رقابت های کور اجتماعی وتجمل گرایی در مسکن ولباس واسراف در خوراک ونیز استفاده از امکانات مدرن به دلیل راحت طلبی وفخر فروشی؛
5. تحریک غریزه جنسی انسان ها در اشکال مختلف و....
با بررسی روایات مربوط به دوران قبل از ظهور، می توانیم ریشه وکنه بسیاری از مشکلات وناهنجاری ها را در گزینه ها وانگاره های زیر شناسایی کنیم:
1. قساوت وناراستی قلوب:
«هنگامی که مردم بر روی دل های درنده خوی خود جامة میش بپوشند، دل های آنها از مردار گندیده تر واز خار، تلخ تر است» و«دل مرد را قساوت می گیرد وهمانند بدنش می میرد» و«دل ها را قساوت می گیرد، دیده ها خشک می شود وتلاوت قرآن بر زبان ها سخت می گردد».
2. نبود حق وعدالت:
«حق، مرده واهل حق رخت بر بسته است... جور وستم همه شهرها را فرا گرفته است» (رَأَیْتَ الْحَقَّ قَدْ مَاتَ وذَهَبَ أَهْلُهُ ورَأَیْتَ الْجَوْرَ قَدْ شَمِلَ الْبِلَاد).
« دل ها را قساوت می گیرد وزمین پر از ستم می شود». «ستم وتباهی فراوان ومنکر آشکار می شود» (کَثُرَ الْجَوْرُ والْفَسَادُ وظَهَرَ الْمُنْکَر).
« زمین با جور وستم پیشوایان ظالم وگمراه می میرد» (بعد موتها بجور أئمة الضلال).
3. کفر وتباهی جوامع:
«زمین با کفر اهل آن می میرد» (بعد موتها بکفر اهلها) و« کافران... از مشاهدة فساد وتباهی جهان در پوست نمی گنجند» (رَأَیْتَ الْکَافِرَ فَرِحاً لِمَا یَرَی فِی الْمُؤْمِنِ مَرِحاً لِمَا یَرَی فِی الْأَرْضِ مِنَ الْفَسَاد).
«فاسق ترین مردمان بر آنان حکومت می کند وپست ترین مردم، پیشوایان می شوند. اشرار از ترس شرارت مورد احترام می باشند وغنا وموسیقی علنی می گردد. هر ملتی، ملت های پیش را لعن می کنند».
4. مرگ انسانیت واوج شیطنت ابلیس:
«شیطان در نسوج بدنشان شرکت جسته، با خونشان آمیخته وهمراه خون، در شریان هایشان حرکت می کند. همواره انسان ها را به تهمت وافترا تشویق می کند تا فتنه ها افق شهر ها را فرا گیرد....
«اهل آن زمان گرگ شده وپادشاهان آنها درنده ومردم متوسط آنها خورنده وبینوایان آنها چون مردگان افسرده باشند» (وَ کَانَ أَهْلُ ذَلِکَ الزَّمَانِ ذِئَاباً، وسَلَاطِینُهُ سِبَاعاً، وأَوْسَاطُهُ أُکَّالًا، وفُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتا).
«زمانی بر امت من می آید که در آن زمان درون آنها پلید می شود؛ ولی ظواهر آنها به طمع دنیا آراسته می گردد».
5. ضعف ایمان ودین داری:
«دل ها از ایمان تهی می گردد ومؤمن در میان آنان به هر گونه ذلت وخواری دچار می شود» (قُلُوبُهُمْ خَالِیَةٌ مِنَ الْإِیمَان.
«مردم از دین خدا دسته دسته بیرون می روند، آن چنان که دسته دسته به آن داخل شده اند» (سَیُخْرِجُونَ أَقْوَاماً مِنْ دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجا).
«اهل زمانه دگرگون می شوند... دل ها را شک وتردید فرا می گیرد. رشته دین از گردن آنها خارج می شود وپیوند آنها با دین قطع می گردد».
6. نبود اخلاق ومعنویت:
«نمازها تباه می شود [وانسان ها] به دنبال شهوت ها رفته واز هوای نفس پیروی می کنند» (إِضَاعَةَ الصَّلَاةِ واتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ).
«خودپرستی در اعماق دل ها، نفوذ کرده آن سان که سمومات در بدن ها نفوذ می کند [وباعث مرگ می شود] (دَبَّ الْکِبْرُ فِی الْقُلُوبَ کَدَبِیبِ السَّمِّ فِی الْأَبْدَان. «راستی ودرستی، کمیاب ونادر می شود ودروغ همه جا را فرا می گیرد» و....
7. کم رنگ شدن خردورزی ودانایی:
«ضلالت وگمراهی فراوان می شود وهدایت کمیاب می گردد» «زمانی ظاهر می شود که علم [واقعی] رخت بر می بندد ونادانی ظاهر می شود» (یَکُونُ ذَلِکَ إِذَا رُفِعَ الْعِلْمُ وظَهَرَ الْجَهْل).
«جهالت بر سریر قدرت می نشیند وزنگ باطل پس از یک دوره سکوت به صدا در می آید. مردم برای کارهای ناشایست دست برادری به یکدیگر می دهند» (أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ ورَکِبَ الْجَهْلُ مَرَاکِبَه و....
با بررسی این موارد ما به صراحت در می یابیم که مشکل اساسی وهمیشگی بشر، در همة ابعاد زندگی فردی واجتماعی اش، وجود خلأ «اخلاق» است. مشکل بشر، فقر دانش نیست؛ فقر اخلاق وعدم پیوند علم وعقل با اخلاق انسانی است. یک نگاه گذرا کافی است تا این حقیقت را اثبات نماید که سوختن صدها میلیون انسان جهان سومی در ورطه های فقر، اعتیاد، بیماری های مدرنی چون ایدز و... عاملی جز خلأ اخلاق ندارد. اخلاق ضرورتی است که خلأ آن در میان همه جوامع احساس می شود؛ اما این آتش افتاده به جان انسان های مستضعف، بیشتر معلول فقر اخلاقی در میان جوامع پیشرفته وبه ویژه رهبران وسردمداران آنها است.
انسان بدون اخلاق وتربیت واقعی وبدون شکوفایی استعداد های درونی وابعاد روحی وفطری؛ یعنی، انسان فاقد همه چیز. هر چه پیشرفت علم وصنعت بیشتر باشد، نیاز به رعایت اخلاق شدید تر می شود.
پس از شناخت این ریشه ها وعوامل است که می توان تصویری واقع بینانه از عصر ظهور وپاسخ های متناسب برای رفع مشکلات وراه حل هایی چند سطحی برای اداره امور - که در روایات به صراحت به پاره ای از آنها اشاره شده است - به دست آورد.
دو. تکامل چند بعدی (کمال نهایی وکمالات فرعی):
کمال (فرا رسایی) عبارت از صفتی است که بر رشد وجودی یک موجود یا پیدایش صفت مناسب در موجود، اطلاق می شود... در جهان طبیعت هر موجودی در جست وجوی آن است که به کمال نهایی ولازم وجودی اش نایل شود. کمال نهایی هر موجودی، عبارت از رسیدن او به آخرین درجة وجودیش اش می باشد. انسان قبل از آنکه تهذیب نفس کند وبه ظهور فعلی فضایل بپردازد تا به کمال برسد؛ باید به کمال نهایی اش عالم وآگاه باشد تا شرایط لازم جهت رسیدن به آن را فراهم آورد. البته برای رسیدن به این کمال نهایی باید از معبرها وگذرگاه هایی عبور کند وبه کمالات مختلفی - که نقش واسطه ای دارند - دست یابد.
تکامل وتعالی فراگیر، همواره مورد توجه وخواست انسان بوده ورسیدن به کمال وسعادت، آرمان همیشگی او بوده است. با این حال یکی از مجهولات او این است که کمال انسان در چیست؟ در این رابطه دیدگاه های گوناگونی وجود دارد؛ مانند:
1. کمال انسان در ترقی عقلانی است که از راه علم وفلسفه حاصل می شود.
2. کمال انسان در برخورداری هر چه بیشتر از لذاید مادی است. برای رسیدن به آن باید با ابزار علم وتکنیک، از منابع وثروت های طبیعی استفاده کرد تا زندگی مرفه تر ولذت بخش تری فراهم آید.
3. کمال انسان در ترقیات معنوی وروحانی است که از راه ریاضت ها ومبارزه با لذایذ مادی حاصل می شود.
4. کمال انسان در برخورداری دسته جمعی از مواهب طبیعی است وبرای رسیدن به آن، باید در راه رفاه همه طبقات اجتماع کوشید.
5. کمال انسان در رشد عقلانی واخلاقی است که از راه تحصیل علوم وکسب ملکات فاضله به دست می آید و....
بر اساس ایات وروایات، کمال اصلی ونهایی انسان، «قرب ولقای الهی» است. کمال حقیقی او، همان مقام قرب پروردگار است وسایر کمالات بدنی وروحی، همه مقدمه وابزار رسیدن به چنین مقامی هستند. هدف وغایت زندگی وتاریخ بشری خدا است وباید همچنین باشد (الی الله عاقبة الامور). فرجام تاریخ، کمال همه جانبه انسان ها در همه ابعاد وزمینه ها است؛ هر چند جوامع انسانی شاهد زوال وانحطاط وفروکاهیدگی معنوی بوده است.
پس مطلوب نهایی، وابستگی به موجودی بی نهایت کامل؛ یعنی، قرب خدای متعال است. در این مقام است که انسان ارتباط کامل خود را با آفریدگار می یابد وخود را متعلق ومرتبط به او؛ بلکه عین تعلق وربط به او مشاهده می کند ودر برابر او برای خود هیچ نوع استقلال واستغنایی نمی بیند. ودر این مرتبه است که همة اشیاء را قائم به ذات اقدس الهی می بیند وعلم حضوری به حقایق هستی پیدا می کند وبه اندازة ظرفیت وجودی خود، از انوار جلال وجمال الهی، بهره مند می شودو میل فطری او به شناختن حقایق هستی ارضا می گردد.
همچنین در این مرتبه است که به سرچشمة قدرت بی نهایت راه می یابد ودر اثر ارتباط با آن، توان انجام هر کاری را که در تیر رس خواست واراده اش قرار گیرد، پیدا می کند ومیل قدرت طلبی او اشباع می شود.
و نیز در این مرتبه است که می تواند بالاترین درجة محبت را به والاترین محبوب ها پیدا کند وبه نهایت قرب ونزدیکی ووصول وارتباط حقیقی به او نایل آید ودر نتیجه به بهترین وپایدارترین لذت ها دست یابد (فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر).
این کمال نهایی، مراد ومطلوب انسان های کامل ومبدأ ومقصد اعلای حرکت تکاملی بشر واساس تعالیم پیامبران بوده است؛ ولی تحقق کامل آن (یعنی رسیدن انسان به کمال نهایی خود در این دنیا) آن هم در ابعاد بسیار وسیع وگسترده، تنها در عصر ظهور خواهد بود.
راه رسیدن به این کمال بنیادین (قرب الهی وعبودیت)، گذر از کمالات مختلف است؛ یعنی انسان ابتدا به یک سری کمالات فرعی (غیر اصلی) نایل می شود، آن گاه از طریق این کمالات واسطه ای (کمال خلقی، کمال عقلی وکمال اجتماعی)، به کمال مطلق دست می یازد. انسان خردورز مهذّب، می تواند به عبودیت وقرب الهی نایل شود وخود را در مدار هستی وفرجام تاریخ قرار دهد؛ این انگاره در فلسفه متعالی تاریخ ونظریه «دولت اخلاقی مهدوی» مورد بحث وبررسی قرار گرفته است وما در اینجا تحت عنوان «بصیرت اخلاقی» مطرح کرده ایم.
آنچه که انسان را به این کمال رهنمون می سازد، تعلیم وآموزش جهت دار (کمال فکری) وتربیت در راستای تحقق فضایل انسانی واجتناب از رذایل اخلاقی (کمال اخلاقی) است که بدین وسیله فرد به کمال مطلق می رسد.
کمال نهایی (عبودیت):
کمال عقلی، کمال اخلاقی، کمال اجتماعی:
(عقلانیت) (معنویت) (عدالت) عقل عالی ترین معرفت انسان را - که با روح انسانی همسان است - ملاحظه کرده وبا توجه به اینکه کمال انسانی در بالا رفتن مرتبة آن معرفت است، حکم می کند که کمال نهایی در نیل به عالی ترین معرفت شهودی است که در پس حرکت به سوی شهود مطلق، وجود مطلق وکمال مطلق حاصل می شود؛ چنان که قرآن می فرماید:
﴿یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾؛ ای نفس آرامش یافته! به سوی پروردگارت باز آی که تو خشنود واو راضی از تو است...».
نفس مطمئنه، عبارت است از وصال روح انسانی به حقیقت مطلق که پروردگار عالم است واخلاق اسلامی این وظیفة خطیر را بر عهده دارد که در انسان قابلیتی جهت نایل شدن به رشد انسانی به وجود آورد تا خداوند متعال بر کمال وجودی او بیفزاید. پس بدون تزکیه وتهذیب نفس وتعلیم وحکمت آموزی، نمی توان به آن کمال واقعی ونهایی دست یازید.
بر اساس بعضی از روایات وتفاسیر ویافته های عقلی وتجربی بشر، این «وصال موعود» وفرا رسایی (کمال) واقعی، با ظهور حضرت مهدی وتشکیل حکومت جهانی وقوع خواهد یافت وانسان از طریق کمالات فرعی (رشد فکری واخلاقی واجتماعی)، به کمال نهایی (قرب الهی وعبودیت) خواهد رسید.
در دیدگاه متفکرانی چون علامه طباطبایی وشهید مطهری نیز پیوند کاملی میان کمال نهایی بشر با عصر ظهور مهدوی بر قرار شده وشکوفایی ارزش های انسانی مورد تأکید قرار گرفته است. علامه طباطبایی(رحمة الله علیه) می گوید:
به حکم ضرورت، آینده جهان روزی را در بر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشری، پر از عدل وداد شده وبا صلح وصفا، همزیستی نماید وافراد انسانی غرق فضیلت وکمال شوند. البته استقرار چنین وضعی به دست خود انسان خواهد بود ورهبر چنین جامعه ای، منجی جهان بشری وبه لسان روایات مهدی خواهد بود....
استاد مطهری نیز می نویسد:
... انسان تدریجا از لحاظ ارزش های انسانی به مراحل کمال خود؛ یعنی، مرحلة انسان ایده آل وجامعة ایده آل نزدیک تر می شود تا آنجا که در نهایت امر حکومت عدالت؛ یعنی، حکومت کامل ارزش های انسانی - که در تعبیرات اسلامی از آن به حکومت مهدی تعبیر شده است - مستقر خواهد شد واز حکومت نیروهای باطل وحیوان مآبانه وخود خواهانه وخودگرایانه اثری نخواهد بود.
در روایات به صراحت به این تکامل فراگیر ومطلق بشر (عبودیت وبندگی) اشاره شده است:
«الملک للرحمن الیوم وقبل الیوم وبعد الیوم ولکن اذا قام القائم لم یعبد الا الله (عزَّ وجلَّ)»؛ «پادشاهی (و حاکمیت) برای خداست امروز، دیروز وفردا؛ اما زمانی که قائم (علیه السلام) قیام می کند، جز خدا عبادت نمی شود».
«ابشروا بالمهدیّ... یملأ قلوبُ العباد عبادةً ویسعهُم عدلُه»؛ «بشارت باد به ]آمدن[ مهدی! او دل های بندگی را با عبادت واطاعت پر می کند وعدالتش همه را فرا می گیرد»
و نیز:
«فلا یبقی فی الارض معبود دون الله (عزَّ وجلَّ) من صَنَم ووَثَنٍ وغیره الا وقعت فیه نارٌ فاحترق»؛ «جز خداوند بلند مرتبه، هر معبودی که در زمین باشد؛ اعم از بت های بی جثه با صورت وبی صورت وجز آن، آتش گرفته، می سوزد».
سه. بایستگی انقلاب هنجاری:
انسان موجودی تربیت پذیر وقابل تغییر ورو به رشد وبالندگی است. بدین جهت حرکات وصفات او، مورد توجه مکاتب اخلاقی، عرفانی وتربیتی بوده است وپیامبران نیز بیشترین تلاش وهمت خود را مصروف تغییر رفتارها وعادت ها وپندارهای مردم کرده اند؛ یعنی، مردم یک سری عادت ها ورفتارهای نابهنجار ومشکل سازی دارند که هم در سطح فردی وهم در سطح اجتماعی، منشأ بسیاری از کاستی ها، ناملایمات، تخریب ها وتحقیرها است. بعضی از این اعمال وعقاید، چنان باطل ومخرّب است که تبدیل به رذیلة اخلاقی، باورهای غیر انسانی وعادت های ناپسند می شود وتغییر ودگرگونی آنها، نیاز به مجاهدت های گستردة تبلیغی وتربیتی وپرورش ویژة فکر وحکمت آموزی دارد. رسول گرامی اسلام، سالیان متمادی به تزکیه وتعلیم مردم پرداخت وتوانست با ارشادات وهدایت گری های خود، تا حدودی مردم وجامعه آلوده را پاکیزه سازد ودگرگونی شگفتی در عادت ها وصفات ناپسند اخلاقی آنها ایجاد کند.
این مسأله نشان می دهد که برای اصلاح فرد وجامعه وتغییر رویکردها، بینش ها ومنش های ناسالم وویرانگر، نیاز به یک انقلاب اساسی وبنیادی در افکار وعقاید واخلاق دارد. این انقلاب بیشتر می تواند ماهیت ارزشی، اخلاقی وفرهنگی داشته باشد؛ یعنی، تغییر ودگرگونی بایسته واثر گذاری که انسان را به سرشت وفطرت پاک خود برگرداند، سیرت وباطن او را پاک سازد ورذایل اخلاقی وملکات غیر فاضله را به مکارم اخلاقی وملکات انسانی تبدیل کند. این «انقلاب هنجاری هم می تواند در سطح فردی باشد وهم در سطح اجتماعی؛ هم در سطح فکری وعلمی باشد وهم در سطح اخلاقی ومعنوی و... بدون این انقلاب گسترده وفراگیر فرهنگی، اصلاح بشر، امکان پذیر نیست. کانت - متفکر اخلاقی غرب - نیز به این نکته اشاره کرده است:
اصلاح اخلاقی انسان، مستلزم وقوع یک انقلاب اساسی در شخصیت وروحیة او است؛ یعنی، انقلاب در شیوة تفکر ونحوة ارزش گذاری او در امور زندگی وبا صرف اصلاح خلق وخو، بهبود اخلاقی حاصل نمی شود.
انقلاب هنجاری مذکور، به طور کامل وگسترده در عصر ظهور صورت خواهد گرفت وبر اساس روایات تأثیرات شگرفی بر منش ها وبینش های مردم خواهد نهاد. این دگرگونی به دست امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود که بر اساس نظام امامت، کار اصلاح وهدایت گری مردم را بر عهده دارد وجهت بهبود همة امور، به تربیت اخلاقی آنان همت می گمارد وبه دست الهی خود، فکر واخلاق مردم را تغییر داده وآنها را کامل می کند. این انقلاب هنجاری، بیشتر ماهیت فرهنگی واخلاقی دارد که منجر به «بصیرت اخلاقی» وشکوفایی انسانی می شود. در روایات به این مساله اشارات روشنی شده است؛ از جمله می فرمایند:
«... ان یصلح امة بعد فسادها»؛ «او این امت را پس از آنکه تباه وفاسد شده اند، اصلاح می کند».
و «... یحیی الله (عزَّ وجلَّ) بالقائم بعد موتها بکفر اهلها»؛ «خداوند زمین را به دست قائم زنده واحیا می گرداند؛ بعد از آن که زمین با کفر ساکنانش مرده باشد».
«سلک بکم مناهج الرسول فتداویتم من العمی والصمّ والبکم»؛ «شیوه پیامبر خدا را در پیش می گیرد وشما را از کوری، کری وگنگی (بیماری های روحی واخلاقی) نجات می دهد» و....
گفتنی است علت طرح این فرضیه (بایستگی انقلاب هنجاری در عصر ظهور)، وجود فساد وتباهی اخلاقی فراگیر وفزاینده واضطراب فکری وعقیدتی عمیق در آخر الزمان (پیش از قیام منجی موعود) است که در روایات به آنها اشاره شده است؛ یعنی، بسیاری از انسان های ماقبل ظهور، افرادی غیر اخلاقی، دین گریز، اهل جور وفساد، از خود بیگانه ودارای زندگی سطحی وفرومایه هستند. این کژتابی های اخلاقی وفکری، منجر به شیوع نفاق والحاد، قساوت وبی رحمی، تجاوز وجنایت های بی رحمانه وظلم وجور بی رویه و... می شود. پیامد این همه ناهنجاری وسطحی نگری، جنگ ها، فقرها، ناامنی ها، قتل ها، هوس بازی ها، بی دینی ها و...است وراه ر هایی از همة آنها، «انقلاب بزرگ اخلاقی وفکری» است؛ یعنی، تحولات گسترده، سریع وبنیادین در رفتار وبینش مردم. اگر این انقلاب هنجاری رخ ندهد، بیشتر مشکلات وکاستی ها باقی مانده وامور بشر در دست مفسدان، زر سالاران وزورمندان خواهد بود.
برترین راه:
کلید واژه تعلیم وتربیت اسلامی - به خصوص در عصر ظهور - امکان پرورش وشکوفایی کمال گرایانه انسان در پرتو رشد جامع فکری واخلاقی ودر نتیجه زدودن ناهنجاری ها وناراستی ها فردی واجتماعی است. این نگره می تواند برای همة جوامع وهمة اعصار، کاربردی بوده وتأثیر گذار باشد؛ همان گونه که زمان بعثت نبوی، عصر تعلیم وتربیت نفوس وتزکیه وخرد پروری بوده است. بعد کامل این رویکرد «بصیرت اخلاقی» است که در دوران ظهور منجی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، جلوه گر ومتلألؤ خواهد شد.
اگر انسان از بصیرت اخلاقی وتعلیم وتربیت متعالی وصحیح برخوردار باشد وواقعاً الهی بار آید ودر رأس امور قرار گیرد، می تواند جامعه را به سوی کمالات انسانی والهی سوق دهد وافراد جامعه را از هلاک شدن وفرو رفتن در انحرافات اخلاقی وفساد اجتماعی نجات دهد وجامعه ای را به وجود آورد که الگوی بشریت وجوامع دیگر قرار گیرد. این بصیرت اخلاقی (روشن بینی خردورزانه وپرهیزگارانه)، در سایه تربیت اخلاقی (تربیت ایمانی وقدسی) ورشد وشکوفایی خرد انسانی حاصل می شود.
هدف از تربیت اخلاقی، دعوت مردم به اخلاق وفضیلت گرایی وتزکیه نفس از رذایل است. هدف این است که انسان خود را اداره کند؛ تمایلات وهواهای نفسانی را تحت کنترل درآورد واز آنچه غیر منطقی وغیر عقلانی است، دور گردد. در برنامه های تربیتی متعالی، به رشد اخلاقی انسان، سخت توجه شده ودر واقع تعلیم وتربیت جزء تربیت اخلاقی شمرده شده وقرآن بر این رسالت خطیر تأکید کرده است. این بدان جهت است که بزرگ ترین دشمن آدمی، نفس او است؛ زیرا این دشمن به مرکز فرماندهی وهدایت انسان؛ یعنی، عقل او دسترسی دارد وبا تخریب این مرکز، زندگی جاودانه او را در معرض تباهی وشقاوت قرار می دهد وبه خسران وزیان همیشگی گرفتار می سازد... نخستین گام برای رهایی از این وضعیت، گشودن زنجیرهایی است که دست وپای عقل را بسته وآن را در حصار خود گرفتار آورده است. این فرآیند زنجیر گشایی ومانع زدایی وآزاد سازی عقل، تزکیه نفس نامیده می شود ونتیجة آن بصیرت اخلاقی است.
با مراجعه به قرآن وروایات در می یابیم که سرچشمة آفت ها ورذایل وتمامی گناهان، یکی از امور ذیل است: پیروی از هوای نفس، جهل، دلبستگی به دنیا، متابعت از شیطان، کفر ونفاق؛ چنان که می فرماید: «از هوا وهوس پیروی نکنید که از حق منحرف می شوید».
این عوامل فساد زا وآلوده کننده، همواره باقی است تا اینکه انسان در هر ردة سنی وفکری، به تربیت واقعی برسد. از جمله ویژگی های انسان، تربیت پذیری او است؛ چرا که وی بر خلاف سایر موجودات، به دلیل برخورداری از اراده واختیار، توان آن را دارد که تربیت شود ودر واقع اساس بعثت پیامبران تربیت انسان بوده است. پس باید این قابلیت در انسان وجود داشته باشد تا خداوند انبیا را برای پرورش آن مبعوث فرماید.
طرح وبرنامه ای که در اسلام برای تعلیم وتربیت ورشد وتکامل انسان ارایه می شود، برنامه ای است دقیق وجامع وعملی وعینی که آفریدگار جهان برای وی تنظیم کرده است وپیام آوران خدا، مبلّغ ومجری آن هستند. راهبردهای اسلام برای انسان سازی وجامعه سازی، رشد توأم فکری وعقلی او در پرتو تعلیم وتربیت واقعی است. این برنامه در میدان عمل وآزمون، قرین موفقیت بوده وانسان های بی شماری را به کمال ووالایی رسانده است ومی تواند برای بشریت، ره توشه سعادت باشد. رمز این کامیابی تربیتی واصلاحی، توجه اسلام به همة ابعاد انسان، به خصوص بعد روحی وعقلی او است. این برنامه از سوی خداوند متعال وبه وسیله پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) ابلاغ شده وبه دست امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به طور کامل تحقق خواهد یافت.
البته نظام تربیتی، با فرض واقع بینانه بودن، هر گاه فاقد برنامة عملی وضمانت اجرایی باشد، در میدان عمل ناکام خواهد ماند؛ به ویژه در مسائلی که با عواطف وامیال انسان سر وکار دارد ودر نتیجه به کشمکش وتضاد درونی کشیده می شود. پشتوانة نظام تربیتی اسلام، ایمان وحبّ خدا وعامل خوف ورجا وعمل صالح است که مؤمن از روی معرفت وعشق به حق و... انجام می دهد ودر این میان عبادات از نقش مداوم وموثری در تکمیل وتهذیب نفوس برخوردارند. در این نظام واقع بینانه، رشد فکری وعقلی انسان، در کنار تزکیه وتهذیب نفس جایگاه ویژه ای دارد.
با توجه به درک بایستگی تعلیم وتربیت فراگیر وچند بعدی انسان وضرورت تغییر در رفتار وپندارهای او، پرسش اساسی دیگری رخ می نماید وآن این است که چه ساز وکارها ومکانیسم هایی برای دستیابی انسان به بصیرت اخلاقی وشکوفایی تعلیم وتربیت در عصر ظهور وجود دارد؟! با مراجعه به روایات ومنابع دینی به دست می آید که برای دستیابی به این رشد وبالندگی معنوی وعقلی، سازوکارها ومکانیسم های بیان شده وعصر ظهور، دوران شکوفایی وتعالی انسان در همه زمینه ها دانسته شده است. در فصل بعدی این ساز وکارها مورد بررسی قرار می گیرد.

ساز وکارهای تعلیم وتربیت:
پیش درآمد:
عصر ظهور، عصر شکوفایی وبالندگی انسان، در پرتو تعلیم وتربیت واقعی ورسیدن او به بصیرت اخلاقی است وآن با مکانیسم ها وشیوه های گوناگونی محقق می شود که مهم ترین آنها تربیت عقلانی است؛ یعنی، شکوفا کردن عقل وخرد آدمی (برای باور عمیق وژرف نسبت به آموزه های دینی وعشق به مکارم اخلاقی) ونیز بالنده کردن فطرت وسرشت پاک آدمی وتزکیه نفس آلوده. در واقع چند مؤلّفه مهم اخلاقی - فکری در این نظام قابل شناسایی است.
1. انقلاب بزرگ فرهنگی واخلاقی؛
2. بالابردن سطح دانایی وخرد ورزی انسان؛
3. ریشه کنی عوامل فساد وتباهی فرد واجتماع؛
4. کمک گرفتن از عقل وخرد در جهت شناخت مبدأ ومعاد ونیکی ها وزشتی ها؛
5. کمک به قدرت انتخاب گری مردم در جهت دادن به آنها برای تغییر وضع نابسامان خود؛
6. رشد توأم فکری واخلاقی انسان (تزکیه وتعلیم مردم)؛
7. مهذب کردن اخلاق مردم وآشنا ساختن آنان با فضایل انسانی و....
روشن است برای نجات انسان ها از گرداب ضلالت وجهالت واصلاح جوامع وکاستن از مشکلات عدیده، باید سازوکارها وشیوه های مختلفی به کار گرفته شود واز ابزار وامکانات مناسبی استفاده گردد. در عصر ظهور از همة امکانات ومکانیسم های ممکن برای بهْ سازی اخلاق وپاک زیستی انسان وایجاد محیط سالم ومتعالی بهره گرفته خواهد شد واین در پرتو عنایات الهی وشخصیت، قدرت ودرایت ویژة امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ممکن خواهد بود. در این قسمت سازوکارها ومکانیسم های برگرفته از روایات ومنابع دینی، ذکر می شود:
1. شکوفاسازی عقل فردی وجمعی:
مهم ترین مکانیسم رسیدن به بصیرت اخلاقی، کمال فکری است؛ یعنی، توجه ویژه دین به شکوفا کردن عقل وخرد آدمی وبالا بردن سطح دانایی وروشن بینی او. پس نخستین واساسی ترین مکانیسم، شکوفایی بعد فکری وعقلی انسان ها است.
عقل، پایه واساس انسانیت، حجت باطنی خداوند، وسیلة فهم ودریافت معارف بنیادین اعتقادی ویکی از منابع استنباط احکام فقهی اسلام است. شکوفا سازی وتربیت این موهبت ارجمند الهی، رسالت تمامی ادیان آسمانی، به ویژه دین اسلام بوده است.
اسلام، به عقل وتعقل بسیار اهمیت داده وتربیت اخلاقی را به نوعی تربیت عقلانی وبازپروری قوة استدلال می داند. فلاسفه ومتکلمان شیعی - از جمله شیخ طوسی، شیخ مفید، فارابی، بو علی سینا و... - بر این باورند که عقل آدمی، توان شناسایی حسن وقبح افعال را داراست وعقلی دانستن حسن وقبح را نیز به این معنا می دانند که عقل آدمی، می تواند در ابتدا به حسن وقبح عملی پی ببرد.
محتوای برخی از روایات، این است که اساساً زیربنای اخلاق، وابسته به عقل وخرد است؛ زیرا عقل است که آدمی را از ارتکاب اعمال زشت ورفتار ناپسند باز می دارد واو را به پاکی گزینی وروشن بینی ایمانی واخلاقی دعوت می کند. به عبارت دیگر عقل همانند پیامبر بیرونی است که انسان ها را از ارتکاب اعمال زشت باز می دارد. امام علی (علیه السلام) می فرماید:
«العاقل من تورع عن الذنوب وتنزه من العیوب»؛ «خرد مند کسی است که خود را از گناهان بر حذر داشته، خود را از عیوب پاک سازد.»
و نیز:
«العاقل من قمع هواه بعقله»؛ «خردمند کسی است که در پرتو عقلش، بر هواهای نفسانی پیروز گردد».
با توجه به سخنان امام علی (علیه السلام) عقل عبارت است از: نیروی تشخیص وادراک حق وباطل در «قلمرو نظر» وخیر وشرّ در «قلمرو عمل» از یک سو وبازدارنده از اعمال گناه، وهدایت کننده به اعمال صالحه از سوی دیگر.
پس برای برخورداری از روحیات متعالی واخلاقی در درجة اول باید به پرورش خرد وعقل پرداخت. طبیعی است وقتی علت، پرورده باشد، معلول نیز قوی تر واستوارتر به وجود خواهد آمد. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«دعامة الانسان العقل والعقل منه الفطنة والفهم الحفظ والعلم»؛ «ستون وجودی انسان، عقل است وهوشمندی وفهم وحفظ ودانش از عقل سرچشمه می گیرند».
وصول به کمالات اخلاقی در پرتو نیروی خرد وعقل امکان پذیر است وهر مقدار عقل دچار رکود گردد، به همان نسبت امکان رشد اخلاقی ممتنع خواهد بود. رسول خدا در روایتی می فرماید:
«انما یدرک الخیر کله بالعقل»؛ «همانا همه نیکی ها وکمالات در پرتو عقل عاید انسان می گردد».
البته آنچه در امر تربیت عقلانی از اهمیت برخوردار است، بذل توجه به پرورش عقل الهی است؛ چرا که انسان سعادتمند در مکتب اسلام، کسی است که علاوه بر تربیت یافتن در عقل معاش، عقل معاد نیز در وی رشد یابد. به نظر مرحوم نراقی، عقل برترین قوة وجود آدمی است وبا پیروی از آن است که دیگر قوا تعدیل شده وبه فضایل مربوط دست می یابند.
البته در عین حال که بر عقل تأکید فراوان شده، به تزکیه درون وتحولات درونی نیز توجه گشته است؛ یعنی در امر تربیت اخلاقی، باید به تحوّل وپاکی درونی نیز توجه داشت. قرآن هر گاه از هدایت بشر صحبت می کند؛ این هدایت، بیشتر هدایت درونی، قلبی وشهودی (الهامی وایجابی) است. برای مثال در جایی می فرماید:
﴿ویزید الله الذین اهتدوا هدیً﴾؛ «خداوند هدایت آنهایی را که هدایت یافته اند، افزون خواهد نمود».
این شهود از منظر اسلام، به معنای تحولی درونی وباطنی است که فرد را به یک منشأ متعالی (خداوند) وصل می کند وآدمی را واجد دریافت الهامات ومکاشفات دینی ومذهبی می نماید.
در روایت بسیار قابل توجهی، به این بعد از کمال فکری وعقلی بشر - که در عصر ظهور در حد بالایی خواهد بود - اشاره شده است. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
«اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم وکملت به احلامهم»؛ «وقتی قائم قیام کند، دست (عنایتش) را بر سر بندگان می نهد وبدین وسیله عقل آنها زیاد شده وفهمشان بالا می رود (کامل می گردد)».
علامه مجلسی در مراة العقول درباره این روایت می گوید:
«ضمیر در «یده» یا به خداوند بر می گردد ویا به قائم ودر هر دو حال این سخن کنایه از بخشندگی ومهربانی، یا قدرت وتسلط می باشد واین دومی احتمالش بیشتر است».
به نظر می رسد این جمله، کنایه از تربیت امت اسلامی توسط امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد وتعبیر از «رؤوس» (سرها)، به آن دلیل است که مردم سر را مرکز خرد واندیشه می دانند ودست بر سر نهادن کنایه از اقناع وتربیت است وفرقی نمی کند که خداوند مربی باشد ویا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ زیرا قانون مهدوی، همان قانون الهی است وتربیت او، آیت تربیت پروردگار بلند مرتبه می باشد. بدین ترتیب نتیجة طبیعی ومطلوب تربیت - که عبارت از گرد آمدن عقل ها وتکامل اندیشه ها است - به بار می نشیند.
منظور از گرد هم آمدن عقل ها، توافق بر عقیده ای واحد وبرنامة قانون واحد می باشد. آن طور که به سختی می توان، تصور کرد بین دو نفر که در تفکر کلی دولت جهانی مهدوی ذوب شده اند، اختلافی درگیرد، به ویژه زمانی که امت وبشریت به درجه ای از کمال برسند که افکار عمومی آنها «معصوم» گردد وهمنوایی واتفاق در کارها بسیار آسان شود. مراد از تکامل اندیشه ها (کملت به احلامهم)، رشد یافتگی هر چه بیشتر انسان ها است. این تعبیر به جنبه خیرخواهانة انسان باز می گردد؛ همان جنبه ای که نخستین مرحلة آن عدالت فردی وبالاترین مرحله اش «عصمت» است که جامعه بشری سرانجام به آن خواهد رسید.
این نتیجه در هر دو جنبة علمی وروانی، موجب پدید آمدن بینش وبیداری در دولت وجامعة مهدوی می شود؛ همان بینشی که در ژرفای آن، جز برای کسانی که در آن عصر زندگی می کنند، ممکن نیست وما نیز تنها عناوین کلی آن را می شناسیم.
پس دست نهادن بر سر بندگان خدا، به معنای تربیت واعتلای اندیشه ها وافکار وعواطف انسان ها است که اگر همراه با رشد اخلاقی وتزکیه وتربیت صحیح باشد در انسان «بصیرت اخلاقی» ایجاد می کند واو را به سرمنزل مقصود رهنمون می سازد.
پرورش خرد واندیشة آدمی (تربیت عقلانی) وبالابردن سطح دانایی وبصیرت او، مکانیسمی تأثیرگذار وبا ارزش در رشد وشکوفایی معنوی او است که بر اساس روایات در عصر ظهور محقق خواهد شد.
2. فرهنگ سازی جامع:
عصر ظهور، دوران گسترش فرهنگ سالم وانسانی در همه سطوح جامعه وزدودن خرافات، پیرایه ها وآداب ورسوم ناسالم وغیر مفید است. همچنین عصر فعالیت های گستردة فرهنگی است؛ یعنی، بعضی از مشکلات وکاستی های جامعه، از طریق فرهنگی (تبلیغی وآگاهی بخشی وارشادی)، قابل حل است واقدامات حکومت جهانی نیز، بیشتر ماهیت فرهنگی وارزشی دارد. در این برهة نورانی، انسان ها به عمق وزشتی مفاسد اخلاقی وکژتابی های فکری وعملی پی می برند واز آلودگی ها بی زار می گردند واین تنها در سایه ترویج وتعمیق «فرهنگ برتر دینی» ویا «فرهنگ سازی جامع» است؛ یعنی، فرهنگ سالم دینی در همه سطوح گسترش می یابد وماهیت امور فرهنگی می شود.
در روایتی می فرماید:
«یدعوا الناس الی کتاب الله وسنة نبیّه...»؛ «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر و... دعوت می کند».
و نیز:
«یظهر علی الثقلین ولایترک فی الارض الادنین»؛ «بر ثقلین (انس وجنس) پیروز می شود وریشة پستی وانحراف را از روی زمین بر می دارد».
این فرهنگ سازی جامع، همان اصلاح گری اخلاقی والهی است که جامعه وانسان ها را از فساد وانحطاط فرهنگی به دور می سازد:
«ان یصلح امة بعد فسادها»؛ «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را بعد از تباهی شان اصلاح می کند».
3. نفوذ معنوی (مکانیسم ولایت تکوینی):
این نفوذ واثرگذاری ژرف ودرونی، بر اساس ولایت هدایت وپرورش معنوی امام معصوم (علیه السلام) صورت می گیرد. هدایت معنوی وارتقا وپرورش فرد وجامعه، بر عهدة پیامبران وامامان است (جعلناهم ائمة یهدون بأمرنا) ومستلزم اختیارات ویژه وقدرت نفود درونی وسلطه وولایتی خاص است که بوسیلة آن، احیای دل های مرده وزنگار گرفته وارتقای ارواح وپرورش قلوب وهدایت معنوی انسان ها، برای امام میسور می گردد.
در شرایط سختی که موانع ومشکلات فراوانی فراروی مصلحان الهی قرار دارد، ناگزیر حکمت الهی ایجاب می کند که امام از قدرت ویژه ای برخوردار باشد تا بتواند علی رغم ظلمات، موانع وحجاب ها، از یک سو در عمق جان های مرده ووجدان های خفته وفطرت های زنگار گرفته نفوذ کند ودر آنها تصرف نموده وتحول ایجاد کند واز سوی دیگر در وجدان وتفکر عمومی جامعه، روح وحیات جدید بدمد وفرد وجامعه را در سیر تکاملی قرار دهد.
آن گونه که عیسی عمل می کرد وپیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در ساختن یاران وبسیج دل ها وارواح واحیای جامعه اسلامی صدر اسلام ونیز امیر مؤمنان (علیه السلام) در تربیت نخبگان وخواص اصحابش وایجاد شخصیت های استثنایی برای تحولات بنیادین جامعه وتاریخ و... به کار می گرفتند. نمونه های شگفت انگیز این نوع تصرف ونفوذ در دل ها وارواح، در زندگی امامان معصوم - به خصوص امام حسین (علیه السلام) - فراوان دیده می شود ودر عصر ظهور وبه دست امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اوج خود می رسد. این برترین مکانیسم تغییر وتحول درونی ودر راستای رشد فکری واخلاقی انسان ها است؛ چنان که روایت امام باقر (علیه السلام) به صراحت آن را تأیید می کند:
«اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم واکمل به اخلاقهم»؛ «چون قائم ما قیام می کند دستش را بر سر بندگان می گذارد وعقول آنها را متمرکز ساخته واخلاقشان را کامل می کند».
در روایت دیگری آمده است:
«وضع یده علی رؤوس العباد وفلایبقی مؤمن الاّ صار قلبه اشد من زبر الحدید...»؛ «... ودستش را بر سر بندگان خدا می نهد ودل هر مؤمنی از پاره های آهن محکم تر می شود...».
البته همه این تغییرات با اراده ونظر خاص الهی همراه است وحتی در بعضی از روایات، عنایت ویژة الهی در بعضی از امور مطرح شده است:
«... یمسح الله بطونهم وظهورهم فلا یشتبه به علیهم حکم»؛ «... خداوند با دست قدرت خود بر شکم وپشت آنها (گروه همراه قائم) می کشد؛ دیگر هیچ حکمی بر آنها دشوار نمی نماید».
4. پالایش نفوس (تطهیر وتزکیه ناپاکی های درونی):
پالایش درون در قرآن، با عنوان «تزکیه» و«تزکّی» مطرح شده است. این دو از نظر لغوی به معنای پاک نمودن ویا پاک شدن از آنچه که باید از آن پاک شد واز نظر اصطلاحی، پاکیزه ساختن نفس از شرور وآلودگی ها است. بزرگ ترین هدف پیامبران، تهذیب وتزکیه نفوس انسانی بوده است. آنان آمدند تا نفوس انسان ها را از رذایل واخلاق زشت وصفات حیوانیت پاک ومنزه سازند وفضایل ومکارم اخلاقی را پرورش دهند. آنان آمدند تا به انسان ها درس خودسازی بیاموزند ودر طریق شناخت اخلاق زشت وکنترل ومهار امیال وخواسته های مخرب نفسانی، یار ومدد کارشان باشند وبا تحذیر وتخویف، نفوسشان را از بدی ها وزشتی ها پاک ومنزّه سازند. در اسلام تحذیرها وکیفرهایی که برای اخلاق زشت بیان شده، از سایر اعمال کمتر نیست. پالایش نفوس؛ یعنی، سوق دادن انسان ها به خود سازی، کسب فضایل اخلاقی، ریشه کنی گناهان وقرار دادن در میدان جهاد اکبر وریاضت های شرعی وپاکسازی قلب از خود خواهی، هوس بازی، قساوت ومعصیت.
عصر ظهور به راستی، دوران تزکیه وتطهیر نفوس است؛ هم با برنامه های پیامبرانة امام زمان وهم با آگاهاندن وسوق دادن مردم به آن. در روایتی طهارت انسان ها در آن دوران چنین مطرح شده است:
«و فی ایّام دولته تطیب الدنیا واهلها»؛ «در دوران حکومت او، دنیا پاکیزه شده واهل دنیا (مردم) ظاهر ونیک می کردند».
و نیز:
«لذهبت الشحناء من قلوب العباد...»؛ «کینه ها ودشمنی ها از دل مردم بیرون می رود... ».
«یفتح حصون الضلالة وقلوباً غفلاً»؛ «قلعه های گمراهی ودل های غفلت گرفته را، باز می کند».
روایت اصلاح امت بعد از فسادشان (ان یصلح امة بعد فسادها)، نیز می تواند به همین پالایش انسان ها از فساد اشاره داشته باشد.
5. مانع زدایی وتغییر ساختارهای معیوب وویرانگر فرهنگی:
خودکامگی، فسادگری، هواپرستی، غفلت، استکبار، شیطنت و... موانع وسدهای بزرگی در راه رشد وتعالی انسان ها است وتا این موانع وجود داشته باشد، امکان رشد وبالندگی معنوی برای انسان ها فراهم نیست. موانع رشد وتعالی انسان ها در چند بعد قابل شناسایی است:
الف: بعد فرا انسانی؛ مهم ترین پاسخ برای شکوفایی انسان ورسیدن او به قرب وبندگی خداوند متعال، شیطان واعوان وانصار او در گمراه گری، اغواگری وافسادگری است. تا این منشأ اصلی آلودگی از بین نرود، بسیاری از جنایت ها، خیانت ها، حق کشی ها ومعصیت ها وعبودیت های غیر الهی باقی خواهد ماند وبا دفع او، وسوسه گری هایش نیز از بین خواهد رفت واین تنها در عصر ظهور وبه دست حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود:
«دولة ابلیس الی یوم القیامة وهو یوم قیام القائم»؛ «حکومت (و سلطه) ابلیس تا روز قیامت است وآن، روز قیام قائم ما است».
وهب بن جمیل می گوید: از حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدم: اینکه خداوند به شیطان فرمود: ﴿انک من المنتظرین الی یوم الوقت المعلوم﴾، این وقت معلوم چه زمانی است؟ آن حضرت فرمود:
«خداوند تا روز قیام قائم ما، به شیطان مهلت داده است. وقتی [قائم قیام می کند]، به مسجد کوفه می رود. درآن هنگام شیطان - در حالی که با زانوان خود راه می رود - به آنجا می آید ومی گوید: ای وای بر من از امروز!! پس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیشانی او را می گیرد وگردنش را می زند وآن هنگام، روز وقت معلوم است که مهلت شیطان به پایان می رسد».
ب. بعد ساختاری؛ بسیاری از ساختارها ونهادهای فرهنگی واجتماعی نه تنها برنامه های بایسته وشایسته هنجاری وتربیتی ندارد؛ بلکه یا به طور ناقص ومعیوب یک سری آداب ورسوم خشک را ترویج می کنند یا اینکه ایده های ناسالم ورویکردی شالوده شکن فرهنگی دارند ویا خود کانون فساد وتباهی اخلاقی هستند.
با حذف وتغییر این ساختارهای ضد فرهنگی ونهادهای مشکل زا واصلاح برنامه ها ورویکردهای فرهنگی ونابودی کانون های فساد، می توان امیدوار به حل بعضی از کاستی های جوامع بود، همان گونه که در دوران ظهور چنین خواهد شد. روایات در این باره می گویند:
«لیعزلنّ عنکم امراء الجور ولیطهرن الارض من کل غاشٍ»؛ «حکمرانان ستم پیشه را عزل می کند وزمین را از هر نیرنگ بازی پاک می سازد».
«یفتح مدائن الشرک»؛ «کانون های شرک را می گشاید».
«اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل»؛ «زمانی که قائم قیام کند، دولت باطل وفاسد از میان می رود».
ج. بعد انسانی؛ پاره ای از آلودگی ها وناهنجاری های جامعه، ناشی از فعالیت افسادگران وشیاطین انسی است؛ اشرار وملحدانی که تمام همت خود را مصروف ستیزه با دین، هنجار زدایی، باطل گرایی، ترویج فساد وفحشا، دنیاگرایی، منفعت گرایی خشونت آمیز و... دارند وکانون ها ورسانه های وابسته به آنها نیز، مرکز اشاعه منکرات وولاابالی گری هستند. با حذف یا اصلاح این طراحان فساد وتباه گران، جوامع رو به اصلاح وپاکی خواهند رفت؛ امری که به یقین در عصر ظهور اتفاق می افتد:
«... تهلک الاشرار وتبقی الاخیار»؛ «اشرار وبدان نابود می شوند ونیکان واخیار باقی می مانند».
و «یبیر به کل جبار عنید ویهلک علی یده کل شیطان مرید»؛ «به دست او هر جبار عنودی نابود می شود وهر شیطان سرکشی هلاک می گردد».
6. ارتقای نهادی (شکوفایی فطرت انسانی):
همه انسان ها، بر سرشت پاک وفطرت الهی به دنیا می آیند وهر چند دارای غرایز ونیروهای بهیمی هستند، اما ملکات انسانی ونیروهای قدسی آنان قوی تر وماندگار تر است. اگر انسان تحت تربیت صحیح قرار گیرد ودچار اغواگری وشیطنت ابلیس نشود، توانایی رشد وبالندگی روحی ومعنوی فوق العاده ای دارد. پس باقی ماندن بر فطرت پاک یا بازگشت به این سرشت وسیرت الهی، بایسته ترین راه برای رسیدن انسان به کمال وتعالی واقعی، رشد روز افزون وشکوفایی واقعیت های انسانی است. این اصل مسلّم، رکن پایدار اندیشة مهدویت واز مکانیسم های مهم تربیتی، برای خارج کردن انسان از حالت بهیمی ومادی محض، به اوج «طهارت» و«قدّوسیت» است:
«... حتی یکون الناس علی مثل امرهم الاوّل لا یوقظ نائماً ولا تهرق دماً»؛ «مردم به فطرت خویش باز می گردند، نه خونی به ناحق ریخته می شود ونه خوابیده ای را بیدار می کنند».
آنچه در «ارتقای نهادی مهم است»، خروج انسان از زندگی سطحی، نازل وفرومایه وفعال سازی استعدادهای درونی او است.
7. هنجار پذیر کردن انسان (اخلاقی کردن رفتارها):
هنجار پذیری، فرآیندی است که منجر به انتقال آموزه های اخلاقی ومکارم انسانی وتثبیت آنها در افراد می شود. در این فرآیند (همچون جامعه پذیری)، ارزش های اخلاقی تبیین وتشریع می گردند وضمن آگاه کردن انسان ها از آنها، زمینه های علاقة قلبی آنان وکشش درونی به آنها را فراهم می سازند. مهم ترین ویژگی هنجار پذیری انسان، فهم وپذیرش قوانین ثابت اخلاقی وتلاش برای گسترش وحاکمیت این اصول است؛ یعنی، مزین شدن به آرایه های ارزشی وپایبندی معرفت مدارانه به آنها. مهم ترین برنامة امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حاکمیت ارزش های اخلاقی وآگاهی بخشی به مردم در این زمینه است:
«یشیر بالتقی ویعمل بالهدی...»؛ «تقوا وپرهیزگاری را مطرح می کند وبر اساس هدایت گری رفتار می کند».
«دعاهم الی حقه وان یسیر فهیم بسیرة رسول الله ویعمل فهم بعمله»؛ «... او مردم را به حق (راه حق) فرا می خواند وبه سیرة پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در میان مردم رفتار کرده وعمل او را مبنا قرار می دهد».
8. کنترل ونظارت جامع:
برای اینکه بتوان رفتار وپندار انسان ها را دگرگون کرد وآنها را در مسیر اصلاح وسازندگی واقعی قرار داد، باید برنامه ای پایدار واثر گذار برای او ارایه نمود ودر ضمن آن، نظارت جامع وکاملی بر رفتارها وهنجار شکنی های وی داشت. علاوه بر این باید بر حسن اجرای برنامه های تربیتی واصلاحی، مراقبت جدی داشت ودر صورت ضرورت، از مکانیسم «انذار وتخویف» و«تنبیه» استفاده کرد. همچنین در اجرای دستورات دینی (در زمینه های مختلف)، جدیت به خرج داد ودر برابر طغیان وقانون شکنی کوتاه نیامد.
در صورتی که برنامه های فرهنگی، تحت انضباط وو نظم دینی قرار گیرد، بسیار مؤثر وکاربردی خواهد بود. این نظارت جامع برای هدایت ورهنمونی انسان ها به صلاح وتقوا وجلوگیری از هنجار شکنی وافسادگری در عصر ظهور، با ظرافت خاص وبرنامه ای فراگیر صورت خواهد گرفت:
«ینصب له عمودٌ من نور فی الارض الی السماء یری فیه اعمال العباد»؛ «برای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمودی از نور از زمین تا آسمان، نصب می شود که اعمال بندگان را در آن می بیند».
«هنگامی که امور به صاحب امر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتهی می شود، خداوند همة نقاط پست زمین را برای او پر می کند وهمة نقاط مرتفع جهان را برای او هموار می سازد تا همه کرة خاکی، همچون کف دست او، در افق دید وی قرار گیرد (رفع الله تعالی له کل منخفض...). اگر یکی از شما، مویی در کف دست داشته باشد، مگر ممکن است از دیدن آن ناتوان باشید».
این نظارت جامع وفراگیر منجر به اجرای واقعی ودقیق حدود الهی بر روی زمین می شود:
«لا یعصی الله (عزَّ وجلَّ) فی ارضه ویقام حدود الله فی خلقه»؛ «خداوند در زمین معصیت نشود وحدود الهی میان مردم اجرا گردد».
«... لا یقرع احد فی ولایته بسوط الا فی حدّ...»؛ «در دوران ولایت او جز به هنگام اجرای حدود الهی، کسی مورد ضرب قرار نمی گیرد».
9. درمان بیماری های روحی:
همان گونه که اشاره شد، منشأ تمام اعمال، حرکات، گفتارها وخوبی ها وبدی های انسان، «نفس» است. اگر نفس اصلاح شد، دنیا وآخرت انسان تأمین وآباد می شود واگر به فساد کشیده شد، منشأ بدی ها بوده واجتماع را از نظم معنوی وسامان بهینه دور می کند.
آفت ها وعیوب روحی ومعنوی (شرور)، دارای اقسامی است:
الف. آفت ها وعیوب اعتقادی؛ مانند: کفر، نفاق، شرک، شک، جهل، ریا و....
ب. آفت ها وعیوب عاطفی؛ مانند: یأس، سستی، بی حالی، غرور، فریفتگی، فخر، حسرت و....
ج. آفت ها وعیوب رفتاری؛ مانند: دروغ، غیبت، تهمت، تجسس، استهزا و....
هر فتنه، فساد، خیانت وجنایتی، از هر کسی دیده می شود، سببش یک نوع بیماری روانی است که او را وادار به کردار غیر انسانی نموده است. انواع تبه کاری ها، خونریزی ها، دزدی ها، بی بند وباری ها وانحراف های جنسی، آلودگی ها به انواع فحشا، اعتیاد به الکل ومواد مخدر، بر هم خوردن اساس خانواده ها وجدایی ها، قساوت ها وخشونت ها، خودکشی ها و... همگی در اثر ناسالمی روان وکمبود انسانیت است. پس باید درباره بهداشت روانی بشر، کاری کرد. همان طور که انسان در بیماری های جسمی، محتاج درمان است، در دفع امراض روحی نیز به معالجه ورجوع به اخلاق محتاج تر است؛ چه اینکه بیماری روح انسان را از رسیدن به لذت ابدی وسعادت سرمدی باز می دارد.
حضرت علی (علیه السلام) دربارة پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:
«... طبیب دوّار بطبّه قد احکم مراهمه واحمی مواسمه یضع ذلک حیث الحاجة الیه من قلوب عمیٍ واذانٍ صمّ والسنة بکم، متتبع بدوائه مواضع الغفلة ومواطن الحیرة»؛ «او طبیبی است دوّار (سیار) که با طب خویش همواره به گردش می پردازد. مرهم هایش را به خوبی آماده ساخته، حتی برای مواقع اضطرار وداغ کردن محل زخم ها، ابزارش را گداخته است.... برای قلب های نابینا، گوش های ناشنوا (از حق) وزبان های گنگ با داروی خود در جست وجوی بیماران فراموش شده وسرگردان است».
این درست همان کاری است که مصلح کل بشر انجام خواهد داد:
«سلک بکم مناهج الرسول فتداویتم من العمی والصم والبکم»؛ «شیوه پیامبر خدا را در پیش می گیرد وشما را از کوری، کری وگنگی (بیماری های روحی) نجات می دهد».
و نیز:
«یفتح... قلوباً غفلاً»؛ «دل های بسته (قساوت گرفته) را می گشاید».
10. نهادینه کردن آموزه های بنیانی:
بر اساس این سازوکار، برای اینکه انسان بتواند اعمال ورفتار درست وبا اعتدالی بروز دهد، باید زیربناهای فکری ومعرفتی اش استوار وفخیم گردد؛ یعنی، تا انسان شناخت درست وباور عمیقی نسبت به مبانی اعتقادی خود (به خصوص توحید)، نداشته باشد وآنها را با دل وجان نپذیرد، کمتر هنجار پذیر شده وبه سمت کمالات واقعی خود حرکت می کند. پس رشد فکری واخلاقی بشر، مترتب بر تعمیق باورهای دینی وآشنایی عمیق با آغاز وفرجام خود وحاملان وحی (انبیا) وراهبران طریق (امامان) است. همان گونه که مهم ترین برنامه رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)، جایگزینی توحید، به جای شرک وبنیاد نهادن تمدن توحیدی بود؛ آن هم با تغییر در باورهای اعراب جاهلی. در عصر ظهور نیز تقویت وبنیان های فکری واعتقادی مورد توجه خاصی خواهد بود:
«یدعو الناس الی کتاب الله وسنة نبیه والولایة لعلی بن ابیطالب والبراءة من عدوه»؛ «مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر، ولایت علی بن ابی طالب وبیزاری از دشمنان او دعوت می کند».
«لا یبقی فی الارض الانودی فیها شهادة لا اله الاالله»؛ «هنگامی که او قیام می کند، زمینی باقی نمی ماند، مگر آنکه گلبانگ توحید در آن بلند گردد».
11. تعلیم حکمت قدسی:
«حکمت» عبارت است از: معرفت لازم برای شناخت ودر یافت اصول وقواعد کمال در عرصه دنیا وسرای ابدیت وبه کار بستن آنها در مسیر حیات معقول. آیات قرآنی، حیات با حکمت را (که هدف از بعثت پیامبران تبلیغ آن بوده است)، از آن خدا وحیات طیبه تعبیر نموده است؛ بلکه آن را حیات حقیقی نامیده است:
﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً﴾؛ «هرکس، از مرد یا زن، کاری شایسته کند وبا ایمان باشد، قطعاً او را به حیاتی پاک، زنده خواهیم داشت».
نیروی علم، خیر وصلاحش در این است که به آسانی میان گفتار دروغ وراست، عقاید حق وباطل وکارهای زشت وزیبا فرق بگذارد وچون این نیرو به دست آمد، ثمرة حکمت از آن حاصل می شود که سرچشمة اخلاق نیکو است وهمان است که خدا درباره اش فرموده است: ﴿ومن یؤت الحکمة، فقد اوتی خیراً کثیراً﴾؛ «به هر کسی حکمت داده شده، خیر فراوانی به او اعطا گشته است». نیروی خشم حسنش نیز در این است که انقباض وانبساطش به اندازه ای محدود شود که حکمت اقتضا دارد. همچنین شهوت، خیر وصلاحش در این است که به فرمان حکمت (عقل ودین) باشد و.... در این رویکرد می بینیم که حکمت جایگاه ویژه ای در رشد فکری واخلاقی انسان دارد ونوری الهی است که بر دل مردان الهی متجلی می شود ومنجر به بصیرت می گردد (درجة بالای حکمت، بصیرت است).
بدین جهت «تعلیم حکمت قدسی» بارزترین ویژگی عصر ظهور است تا مردم در پرتو آن، پاک گزین وخیرگرا شوند واز نیروی دانش وخرد، در جهت نورانیت ومعنویت درون استفاده کنند.
در روایات آمده است:
«تؤتون الحکمة فی زمانه...»؛ «در زمان ظهور، به مردم حکمت عطا می شود».
و «یملأ الله (عزَّ وجلَّ) به الارض نوراً بعد ظلمتها وعدلاً بعد جورها وعلماً بعد جهلها»؛ «خدای (عزَّ وجلَّ) به وسیلة او، زمین را پس از تاریکی آن از نور آکنده می سازد وپس از ستم آن، از داد پر می نماید وآن را پس از جهل ونادانی، از دانش مالامال می کند».
این حکمت آموزی باعث درمان وریشه کنی جهالت ونادانی وفزونی علم ودانایی می شود:
«او مانند پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نشانه های جاهلیت را از بین می برد (کما هدم رسول الله امر الجاهلیة)».
به راستی «جهل» سرچشمه ومنشأ بسیاری از آفت ها ورذایل است؛ زیرا بدون معرفت ودانایی، نخستین شرط سلامت عمل، محقق نمی شود وآفت ها ورذایل اخلاقی از جهالت ونادانی سر ریز می گردد. امری که در عصر ظهور، معکوس شده، شکل درست وطبیعی خود را پیدا می کند (جهالت ها از بین می رود).
12. بازسازی هویت ومنزلت اصیل:
انسان، دارای منزلت ومقامی والا وستودنی است؛ منزلتی بس عظیم وشکوهمند که متأسفانه با کمترین کژتابی واعوجاج اخلاقی ونفسانی، از آن فرو می افتد وهویتش را گم می کند. در دایرة هستی، انسان جایگاه ویژه ای دارد. این دایره از انسان وبا انسان آغاز شده وبا انسان، به انسان باز می گردد. شیخ اشراق می نویسد:
انسان موجودی قدسی، صاحب علم واراده وفناناپذیر است. او از عالم علوی به این عالم سفلی سفر کرده وبه زندان گرفتار آمده است. او موجود برگزیدة خداوند است ولباس کرامت الهی را بر تن دارد. او در دوران حیات باید کرامت خویش را ارج نهد وپاس بدارد واز هر چه به این کرامت لطمه می زند، بگریزد. صداقت، عدالت، ایثار ومانند آن باعث بقا وارتقای این کرامت است ودنیا طلبی، خود بینی، ذلّت واسارت در چنگال غضب وشهوت، موجب زوال این کرامت است.
کرامت وعزت نفس، نقطه ای است که اسلام، برای احیای اخلاق انسانی وسوق دادن انسان به سوی رشد وتعالی، بر آن تأکید کرده است. کرامت نفس، پایه ومحور همة تعلیمات اخلاقی است؛ یعنی، محترم شمردن نفس برای دوری از گناهان ومفاسد؛ چنان که مولا علی (علیه السلام) می گوید:
«آن که در خود احساس کرامت وبزرگواری کند، مخالفت با شهوات حیوانی برای او آسان می گردد».
پس اگر انسان بتواند عزت نفس وکرامت خود را حفظ کند، هم می تواند به آن مقام ومنزلت واقعی دست یابد وهم هویت وماهیت اصیل خود را بیابد. این امر در عصر ظهور، محقق شده وانسان کرامت یافته، به اوج منزلت خود می رسد:
«تعظم الامة ویعزهم»؛ «مردم بزرگ داشته شده، وعزت می یابند» و«یخرج الذل من اعناقکم»؛ «خداوند به وسیله او، ذلت را از گردن های شما بر می دارد».
13. تطهیر وتنویر فضای زیست:
انسان در محیطی زندگی می کند که هم بعد مادی دارد وهم جنبة فرامادی وملکوتی. آنچه که او با دیده ظاهر بین مشاهده می کند، زندگی فرو بستة دنیایی است؛ با آلایش ها وآرایش های متعدد وآنچه که او را از حقیقت وجودی اش وآن فضای معنوی وملکوتی دور می سازد (و در فضای آلوده وظلمانی قرار می دهد)، توجه وافر به مادیات، نفسانیات ووهمیات است. در واقع جامعة آلوده، جامعه ای است آکنده از امواج منفی وویرانگر، افکار واندیشه های آلوده وکشنده، رویکردهای شهوانی وحیوانی، انواع تحریکات وفریبایی های جنسی و... در واقع انسان - به خصوص در عصر حاضر - در فضای ظلمانی وزهرآگین زندگی می کند که بر روح وروان وفکر او اثر منفی ومخربی می گذارد (مستقیم ویا غیر مستقیم).
برای رهایی ذهن وروان انسان ها از این سموم روحی ومغناطیس های ضد فرهنگی، باید فضا را پاک کرد وآنان را در یک محیط امن فرهنگی وجامعة نورانی قرار داد. در این صورت است که انسان می تواند در یک محیط سالم (هم در ظاهر وهم در باطن)، به پرورش وشکوفایی خود بپردازد وجامعة پاک اخلاقی داشته باشد. روایات تصویر بسیار زیبایی از این طهارت وپاکی محیط ونورانیت جهان در عصر ظهور ارائه می دهند:
«یملأ الارض عدلاً وقسطاً ونوراً وبرهاناً...»؛ «زمین را از عدل وداد ونور وبرهان آکنده می سازد».
«اذا قام اشرقت الارض بنور ربها...»؛ «وقتی که قیام می کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود وبندگان به نور خورشید نیازی نخواهند داشت».
«تطیب الدنیا واهلها فی ایام دولته»؛ «در روزگار او، دنیا پاکیزه می شود واهل آن نیک و(طاهر) می گردند».
«یطهّر الله به الارض»؛ «خداوند به وسیله مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمین را طاهر وپاک می گرداند».
14. برپاداشت سیاست فاضله:
«امامت» در اعتقاد شیعه، پیشوایی، زعامت وولایت چند بعدی شخص معصوم است که از سوی خداوند، به این مقام منصوب شده است. این یک مقام والای معنوی ودینی است که علاوه بر رهبری حکومت اسلامی، هدایت همه جانبه را در امر دین ودنیا بر عهده دارد. در واقع سیاست وحکومت داری، می تواند سه گونه باشد: سیاست الهی، سیاست شیطانی، سیاست صوری (روز مره). سیاست شیطانی، بیشتر برنامه ها وخط مشی ها را در جهت از خودبیگانگی وجهالت انسان ها وغرق کردن آنها در تباهی، فساد وخوش گذرانی وغفلت قرار می دهد ومنشأ بسیاری از جنایت ها ورذالت ها وجنگ ها است. سیاست صوری، برنامه های عاد ی ومعیشتی حکومت ها است که به شکل های مختلف، بیشتر در صدد ادارة امور روز مره بشر وتکیه بر جنبه های مادی وظاهری زندگی است ونه تنها کاری با رشد وبالندگی معنوی مردم ندارد؛ بلکه گاهی منشأ ناراستی های اخلاقی نیز می باشد. سیاست الهی، همان سیاست فاضله است که علاوه بر توجه به امور معیشتی ودنیوی وارائه راه کارهای مناسب جهت ایجاد تعادل وپیشرفت در این زمینه ها، بیشتر به ابعاد معنوی وروحی انسان ها نظر دارد وبه هدایت، تربیت ورشد همه جانبه وسعادت واقعی آنان همّت می گمارد این سیاست فاضله، همان امامت است که به قول خواجه نصیر الدین طوسی، «غرض از آن تکمیل خلق بود ولازمش نیل سعادت».
بر این اساس حکومت وسیله ای برای برپاداشت فضایل وخیرات عمومی است وجهت گیری کلی آن، به سوی قرب الهی وتربیت نفوس انسانی است. از آنجایی که بسیاری از مراکز فرهنگی، اجتماعی وعلمی در دست حکومت قرار دارد؛ این نهاد می تواند بیشترین نقش را در اصلاح یا افساد جامعه ایفا کند وتا حکومت ها وحاکمان اصلاح نگردند، امکان هیچ گونه پیشرفت وتعالی وجود ندارد. بدین جهت نگارنده در تبیین دولت مهدوی، آورده است:
دولت اخلاقی مبتنی بر نظام امامت که جامعه را در تمامی ابعاد وجنبه ها، به سمت رشد فکری واخلاقی وکمال مطلوب انسانی هدایت ورهبری می کند وباورها ورفتارهای مردم را اصلاح می نماید.
این سیاست الهی، استمرار برنامة پیامبران - به خصوص نبی مکرّم اسلام وعترت پاک او - است؛ چنان که آن حضرت می فرماید:
«المهدی یقفو اثری لا یخطیء»؛ «مهدی روش من را دنبال می کند وهرگز از روش من بیرون نمی رود».
«یعمل بسنّتی وینزل الله البرکة»؛ «به سنت من رفتار می کند وخداوند برکت را بر او نازل می فرماید...».
«اذا قام... سار بسیرة علی»؛ «زمانی که قائم قیام کند، بر سیرة علی (علیه السلام) عمل می کند».
15. نقش وکارکرد هنجار صالحان وپاکان:
وجود انسان های فرهیخته، پارسا، عالم وشاهنده در میان مردم وحضور پر رنگ آنان در اجتماع وبه دست گرفتن امور فرهنگی، علمی وحتی سیاسی، موجب رشد وارتقای آن جوامع وتربیت صحیح نفوس است. اینان الگوهای عملی مردم، معلمان ومربیان اخلاق، راهبران دل ها وعقل ها به سوی ایمان ومعرفت وجلب کنندة برکات وحجت های الهی هستند؛ مانند پیامبران، امامان، دانشمندان مهذب، عارفان و... تأثیرات مثبت وسازنده حضور کیفی وکمی آنها در جوامع وکارآیی آنان در اصلاح گری وانسان سازی، به حدی است که امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:
«هلَکَ من لیس له حکیم یرشده»؛ «آن کس که فرزانه ای ارشادگر ندارد، هلاک خواهد شد».
انسان همواره به مربی والگو نیازمند بوده وبرای شکل دادن به شخصیت خود، نمونه وسرمشق می طلبد.
وجود این نمونه های الهی، هم بر نورانیت جوامع می افزاید وهم نورانیت دل ها را فزونی می بخشد ونقش مفسدان وانسان های اهریمنی را کم رنگ می سازد. هر اندازه مربیان انسان، واجد کمالات والا باشند، به همان اندازه می توانند نقش مثبت وکارگشایی را در رشد فکری واخلاقی مردم ایفا کنند؛ چنان که پیامبر اکرم وامامان معصوم (علیهم السلام)، این اثرگذاری معنوی وروحی را در حد اعلای آن داشتند ودر عصر ظهور نیز امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وانسان های بسیار وارسته وبرگزیده همراه او، چنین نقش پویا ومانایی را ایفا خواهند کرد. بازگشت پیامبر صالح خدا عیسی مسیح (علیه السلام)، حضور حضرت خضر والیاس، رجعت مالک اشتر، سلمان فارسی، مقداد، ابودجانه انصاری، اصحاب کهف، یاران موسی و... بی حکمت نیست وخبر از تحولات بسیار گسترده وشگفت آوری می دهد ونقش بارز مردان الهی را در تطهیر فضای جامعه وانسان سازی نشان می دهد.
علاوه بر اینها انسان های صالح وشایسته ای نیز جزء یاران خاص امام واز گلچین های الهی برای یاری او وراهبری مردم هستند وایشان به عنوان حاکمان جهان ومسؤولان سیاسی وفرهنگی، امور تعلیم وتربیت جهانی را سامان می دهند:
«له رجال الهیون یقیمون دعوته وینصرونه هم الوزراء له یتحملون اثقال المملکة عنه ویعینونه علی ما قلّده الله»؛ «گروهی از مردان الهی، دور او گرد می آیند، دعوتش را سرپا نگه می دارند واو را یاری می کنند. آنان وزیران او هستند که سنگینی مسائل کشوری را بر عهده می گیرند واو را در مسؤولیت بزرگی که خداوند به عهده اش گذاشته، یاری می کنند».
«یبایع القائم بین الرکن والمقام ثلاث مائة ونیّف عدة اهل بدر، فیهم النجباء من اهل المصر والأبدال من أهل شام والأخیار من اهل العراق...»؛ «سیصد واندی به تعداد اهل بدر، در میان رکن ومقام با قائم (علیه السلام) بیعت می کنند: نجبا از مصر، ابدال از شام، اخیار از عراق و...».
در مورد برنامه های فرهنگی حضرت عیسی (علیه السلام) در عصر ظهور نیز آمده است:
«عیسی بن مریم در میان امت من، داور دادگری خواهد بود که کینه وعداوت را از میان مردم بر می دارد (یرفع الشحناء والتباغض)».
16. غنابخشی روحی (استغنای واقعی):
یکی از سازوکارهای بسیار مهم در تغییر وتحوّلات روحی انسان ها وفروکاستن از آمال مادی صرف وخواسته های فزاینده دنیوی وتجملاتی، استغنای روحی انسان ها است. بالارفتن ظرفیت های فکری ودرونی مردم، توجه به نیازهای اصیل وفطری وماندگار، پایین آوردن سطح خواسته ها وتمایلات متنوع وفزایندة مادی وغریزی، در اولویت قرار ندادن امور نازل وفانی و... نشانه های غنای روحی ومعنوی اند. اینها با مدیریت وهدایت دقیق ودرست، عامل حل بسیاری از کاستی ها وناهنجاری ها خواهند بود؛ امری که در عصر ظهور به صورت کامل وتمام محقق خواهد شد. غنا وبی نیازی انسان در سه وجه ودرجه است وهر سه با عنایت الهی وبه دست امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دل وجان انسان ها ریشه خواهد دواند:
الف. درجة نخست غنای قلب است وآن عبارت است از اینکه قلب از تعلّق به هر سبب وموثری سالم ورها وآزاد باشد وبا قضا وقدر الهی (حکم الهی)، معارضه نکند وتسلیم آن باشد واز دشمنی با مردمان رهایی یابد.
در روایتی دربارة بی نیازی قلبی مردم در عصر ظهور می فرماید:
«و یجعل الله الغنی فی قلوب العباد»؛ «خداوند بی نیازی را در دل های این امت قرار می دهد».
و نیز:
«اذا خرج المهدی القی الله الغنی فی قلوب العباد»؛ «هنگامی که مهدی قیام می کند، خداوند در دل های بندگان بی نیازی می افکند».
ب. درجة دوم، غنای نفس (نفس مطمئنه) است وآن عبارت است از اینکه نفس بر مقصود خود (حق تعالی) استقامت ورزد وکاملاً متوجه حق باشد واز سخط وریا دور گردد. وقتی توجّه انسان از دیگران قطع شود؛ نه غضب وخشم بی جایی خواهد داشت (که عامل بسیاری از جنایت ها وهرج ومرج ها وناامنی ها است) ونه خود نمایی وتظاهر خواهد کرد (که منشأ بسیاری از مادی گرایی ها، تجمل پرستی ها وفزون خواهی ها است).
در حدیثی آمده است:
«ان قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربها واستغنی الناس»؛ «چون قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود ومردم همگی بی نیاز می شوند».
وقتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از کنار بیت الهی قیام خود را آغاز کرده وبا مردم صحبت می کند، آنان را به یاد خدا می اندازد (اذکرکم الله) وشعار خود را بیعت با خداوند قرار می دهد (البیعة لله).
ج. درجة سوم، غنای انسان، به غنای حق است؛ یعنی، متصف شدن به صفات الهی وشهود ذکر حق تعالی وفانی شدن در او. امام معصوم (علیه السلام) می فرماید:
«یعلی امر الله ویظهر دین الله»؛ «امر خداوند برتری داده می شود ودین خدا ظاهر می گردد».
جالب اینکه همة این کشش ها وجذبه ها واین دگرگونی ها وصعودهای روحی، با عنایت خاص خداوند وبرکت وجود امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت می گیرد؛ یعنی، اگر لطف خدا نبود، مردم به جهت فزونی نعمت وراحتی وآسایش باز به طغیان وفساد دچار می شدند:
«... لولا ما یدرکهم من السعادة لبغوا»؛ «اگر لطف وسعادت خداوند آنان (مردم عصر ظهور) را در بر نمی گرفت، با آن بی نیازی (مادی) سرکشی می کردند».
17. به سازی اخلاق کارگزاران:
یکی از مکانیسم های تأثیرگذار در رشد فکری واخلاقی مردم، تقدم اصلاح رفتاری ومعرفتی بازیگران عرصة سیاست ومدیریت جهان بر دیگران است. اگر کارگزاران امور، از نظر اخلاقی سالم وپاک باشند ودر عمل به وظایف خود از مسیر حق، عدالت واعتدال خارج نشوند، بسیاری از انحرافات وکژتابی های اخلاقی ورفتاری جهان کاسته خواهد شد ومردم نیز تابع آنان خواهند بود؛ چنان که فرموده اند:
«الناس علی دین ملوکهم»؛ «مردم بر دین حاکمان خود هستند».
گام اول در اصلاح وبهسازی اخلاق کارگزاران امور ومدیران ومجریان، نظارت شدید بر آنها وسخت گیری در برابر قانون شکنی وهنجار ناپذیری آنان است. همچنین دقت در گزینش مسؤولان متعهد ووظیفه شناس که بتوانند در حرکت مردم به سوی کمال وتعالی، اثر گذار باشند وجلوتر از آنان، این مسیر رشد وبالندگی را طی کنند. بشر هر لحظه در معرض اشتباه وانحراف است وبرای جلوگیری از آن، رهبر می باید نظارت کامل بر زمامداران جامعه داشته باشد. هر چند وقت آنان را نصیحت وراهنمایی کند واز انحراف ولغزش منع فرماید؛ چنان که حضرت علی (علیه السلام)، کاربردی ترین ودقیق ترین نظارت ها را بر کارگزاران خود داشت وحضرت مهدی (علیه السلام) نیز چنین خواهد بود:
«المهدی... شدید علی العمال رحیم بالمساکین»؛ «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).. بر مسوولان کشوری بسیار سخت می گیرد وبر بینوایان بسیار رئوف ومهربان است».
و نیز:
«یأخذ الوالی من غیرها عمالها علی مساوئ اعمالها»؛ «عمال وکارگزاران حکومت ها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد».
مهم ترین دستور حضرت به یاران خود بر پاداشت عدالت واحسان ونیکی با مردم است:
«یفرق المهدی اصحابه فی جمیع البلدان ویأمرهم بالعدل والاحسان...»؛ «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یارانش را در همة شهرها پراکنده می سازد وبه آنان دستور می دهد که عدل واحسان را شیوة خود سازند».
حضرت پیش از انتخاب وفرستادن آنان، پیمانی سخت ودشوار از آنها می گیرد که بسیاری از مفاد آن، اخلاقی ودر جهت تزکیه وتهذیب آنان است:
«... با مهدی بیعت می کنند که هرگز دزدی نکنند؛
زنا نکنند؛
مسلمانی را دشنام ندهند؛
خون کسی را به ناحق نریزند،
به آبروی کسی لطمه نزنند،
به خانة کسی هجوم نبرند؛
طلا، نقره، گندم وجو ذخیره نکنند؛
مال یتیم را نخورند؛
در مورد چیزی که یقین ندارند، گواهی ندهند؛
مشروب نخورند؛
حریر وخز نپوشند؛
در برابر سیم وزر سر فرود نیاورند؛
راه را بر کسی نبندند؛
راه را نا امن نکنند؛
گرد همجنس بازی نگردند؛
خوراکی را از گندم وجو انبار نکنند؛
طرفدار پاکی باشند؛
از پلیدی گریزان باشند؛
به نیکی فرمان دهند؛
از زشتی ها بازدارند؛
جامه های خشن بپوشند؛
خاک را متکای خود سازند؛
در راه خدا حق جهاد را ادا کنند و...»
18. شکل گیری اندیشه وفکر قرآنی (اندیشه واحد قرآنی):
قرآن، برنامه جامعه وکامل برای ساختن جامعه ای سالم وآباد، انسانی فرهیخته ومتعالی وآینده ای رو به رشد ومترقی است. وجود آموزه های وحیانی قرآن، به عنوان مبنا ومعیار درستی ونادرستی اندیشه ها وافکار وتربیت کننده واصلاح گر نفوس ودل ها، عامل رستگاری ونجات همة انسان ها در هر سطح ومنزلتی است.
افکار وآرای گوناگون فلسفی وسیاسی واندیشه های ناقص ودنیا گرایانه عامل برخی از انحرافات، ارزش ستیزی ها، دنیاگرایی ها، تشویش ها وحتی بی عدالتی ها وجنگ ها است. از منظر دینی، بسیاری از این آرا ونظریات، برخاسته از هواهای نفسانی وفکر ناقص بشری هستند وچون راهی به حقیقت ندارند، در گره گشایی از کار بشر، ناتوان می باشند. اگر بتوان این آرا واندیشه ها را در پرتو قرآن بال وپر داد واز تعدد وچند گانگی آنها جلوگیری کرد، می توان امیدوار به حل مشکلات شد.
حضرت علی (علیه السلام) در بارة اینکه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نظرات، قوانین وخواست ها را مطابق با قرآن می کند، می فرماید:
«یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی ویعطف الرأی علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرأی...»؛ «او خواسته ها را تابع هدایت وحی می کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس های خویش قرار می دهند ودر حالی که به نام تفسیر، نظریه های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می کنند، او نظریه ها واندیشه ها را تابع قرآن می سازد».
بر همین اساس او افکار واندیشه ها را متمرکز می کند:
«اذا اقام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم وکملت به احلامهم»؛ «وقتی قائم ما قیام کند، دست ]عنایتش[ را بر سربندگان می نهند وبدین وسیله عقل آغاز شده ]و فهم شان بالا می رود[ وعقولشان متمرکز می گردد».
و آنها را به سمت اندیشه واحد قرآنی سوق می دهد:
«هو الذی یجمع الکلم ویتم النعم»؛ «او کسی است که وحدت کلمه را ایجاد می کند ونعمت را کامل می سازد».
برای اینکه این اندیشه واحد وجامع شکل بگیرد، آن حضرت حقایق قرآنی وآموزه های اصیل آن را تعلیم می دهد وموجب دانایی پرهیزگارانه انسان ها می شود؛ چون قرآن کریم هم بر نور دل ها می افزاید وهم بر دانش وحکمت آنان:
«... یعلم الناس القرآن علی ما انزل الله جل جلاله»؛ «قرآن همان گونه که خداوند نازل کرده وبه مردم یاد داده می شود».
«استأنف بکم تعلیم القرآن وشرایع الدین... کما انزل الله علی محمد»؛ «وقتی قائم قیام می کند، قرآن واحکام دین را همان گونه که بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده است، از نو به شما می آموزد».
19. پر رنگ کردن ماهیت (عبادی إنسان):
از دیدگاه قرآن وروایات ونیز فلسفه متعالی تاریخ، حرکت وسیر تاریخ، به سوی عبودیت وحاکمیت ارزش ها ومتعالی شدن انسان است. هدفی که قرآن برای کاروان بشریت ترسیم می کند «عبادت وعبودیت» است (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)؛ یعنی، انسان آفریده شده است که خدا را پرستش کند وپرستش خود هدف است... طبعاً به این معنا، در منطق اسلام هدف اصلی از زندگی، جز معبود، چیز دیگری نمی تواند باشد. یکی از مشکلات بنیادین بشر، خروج از ولایت وعبودیت الهی وقرار گرفتن در ولایت شیطان است. این طغیان وانحراف منجر به خود پرستی، تکبر، غفلت، کفر وشرک می شود وهر آینه انسان را به جهت این کژتابی بزرگ، در معرض لغزش ها، جنایت ها وستم ها قرار می دهد وتنها راه چارة آن، بازگشت انسان به دایرة عبودیت وعبادت گری است.
برخی از مفسّران، عامل مؤثر تربیتی مطرح شده در سورة مریم (وحناناً من لدنّا وزکاة) را رابطه معنوی هر فرد با خداوند از مجرای عبادت می دانند. آنجا که می فرماید: «ما از نزد خود (و نه از طریق اسباب طبیعی) به یحیی مهر ورحمت ورشد اعطا نمودیم واو انسان پرهیزگار وپیراسته بود». در این طرز نگاه، به آثار تربیتی ورشد دهندة عبادت ورابطه معنوی حاصل از التزام به آنها توجه شده است ونقش مدبرانه خدا، از مسیر تشریع عبادات نیز مورد توجه جدی قرار گرفته است.
عصر ظهور، دوران شکوفایی بعد عبادی انسان وزمان خروج کامل او از ولایت شیطان وقرار گرفتن در عبودیت رحمان است. کسی که در ولایت حق قرار گرفت وبه مقام بندگی وپرستش گری دست یافت، درهای رحمت، وسعت وحکمت روی او گشوده می شود ودارای بصیرت اخلاقی ومقام رحمانی می گردد.
این بشارت غیبی برای همه انسان های حقیقت جو وطالب کمال است:
«ابشروا بالمهدی... یملأ قلوب العباد عبادة ویسعهم عدله»؛ «بشارت باد به آمدن مهدی... او دل های بندگان را با عبادت واطاعت پر می کند وعدالتش همه را فرا می گیرد».
«الملک لله... لکن اذا قام القائم لم یعبد الا الله (عزَّ وجلَّ)»؛ «پادشاهی از آن خدا است... لکن هنگامی که قائم ما قیام کند، جز خدای تبارک تعالی پرستیده نمی شود».
«یقبل الناس علی العبادات»؛ «مردم رو به عبادت می آورند و...».
20. رفع ناداری مادی برای تعدیل خواسته ها:
اگر انسان دنیا را هدف زندگی خود قرار دهد وهمه چیز را در مادیات خلاصه کند، به آن حرص می ورزد وهر چه به دست می آورد، باز بیشتر می خواهد.این شیفتگی به دنیا زمینه را برای هر گناه وآفت ورذیله ای فراهم می سازد؛ چرا که دنیا فقط وسیلة کسب معیشت - از راه درست یا نادرست - قرار می گیرد ودار غرور، سرگرمی، عیش ونوش ودر نهایت تعارض ورقابت برای دسترسی به مال بیشتر می شود. دنیا خواهی ودنیا طلبی، صفات اخلاقی زشت را به آرامی در انسان ایجاد می کند وکبر، حرص وحسد، نمودهای مهم آن وعامل انحراف انسان ها در طول تاریخ است. تنها راه درمان این فزون خواهی، تزکیه وتربیت عقلانی بشر وقرار دادن او در مسیر پیامبران وامامان است.
با این حال دین در صدد رفع نیازهای مادی انسان نیز می باشد تا از این بابت، دغدغة خاطری نداشته باشد وزمینه های حرص وآز وطمع در او کم رنگ شود. با برنامه هایی چون خمس، زکات وصدقه از یک طرف در صدد رفع فقر از جامعه برمی آید واز طرف دیگر جلوی ثروت اندوزی واسراف وتجمل گرایی را می گیرد ومانع انباشت بی رویه مادیات می شود. این آموزه در عصر ظهور به طور کامل کاربردی شده وبا رفع نیازهای مادی انسان ها ودر عین حال تربیت صحیح آنان، مشکلات ناشی از دنیاگرایی رفع شده واقتصاد بشر در مسیر اخلاقی وانسانی خود قرار می گیرد. بر اساس روایتی:
«ثروت های روی زمین ومنابع زیر زمین، نزد آن حضرت گرد می آید. آن گاه حضرت به مردم خطاب می کند: بیایید بگیرید، بگیرید آنچه را که برایش خویشاوندی را قطع می کردید وبه خون ریزی وگناهان دست می زدید (قطعتم فیه الارحام وسفکتم فیه الدم الحرام ورکبتم فیه المحارم!!) او چنان اموال را می بخشد که کسی پیش از او چنان نکرده است».
همچنین آمده است:
«یُسوّی بین الناس حتی لاتری محتاجاً الی الزکاة»؛ «او اموال را میان مردم چنان به تساوی قسمت می کند که دیگر نیازمندی یافت نمی شود تا به او زکات دهد».
«کفیتم مؤونة الطلب والتعسّف ونبذتم الثقل الفادح عن الاعناق»؛ «اگر از مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیروی کنید، از رنج طلب وسختی (برای دستیابی به وسایل زندگی) آسوده می شوید واو بار سنگین ( زندگی) را از شانه هایتان بر زمین می نهد».
21. وحدت معقول انسانی:
دوری واختلاف انسان ها از همدیگر وکینه ورزی نسبت به هم، چند پارگی فرهنگی وعقیدتی، خواست ها واهداف متضاد وچندگانه، ارزش ها وهنجارهای گوناگون و... از تهدیدات مهم جامعه بشری وعامل رکود وخمودگی فکری وفرهنگی است. این مسأله به حدی است که برخی از متفکران انسان را گرگ انسان می دانند.
علت تنازع وتفرقه انسان ها هرچه باشد وبه هر شکلی صورت گیرد(شکاف های مذهبی، فرقه ای، قومی، زبانی، نژادی و... )، تاریخچه ای به فراخنای زندگی بشری دارد وبسیاری از جنگ ها، ستیزه جویی های فرسایشی، تجاوزگری ها و... ثمرة آن است. یکی از برنامه های اساسی پیامبران، نزدیک ساختن انسان ها به همدیگر، تألیف قلوب، تعمیق مهرورزی ومحبت است؛ یعنی، تشکیل امت واحده وبازگرداندن انسان ها به فطرت وسیرت واقعی خود. در پرتو این اتحاد وهمدلی است که انسان ها، یک فرهنگ وآیین واحد را پذیرا بوده ویک هدف وبرنامه برای زندگی خواهند داشت. اگر انسان ها در جامعه واحد جهانی گرد هم نیایند وبر تنازع ها وتعارض های فرهنگی وسیاسی و... پافشاری کنند، هیچ برنامه تربیتی وفرهنگی مؤثر نخواهد بود ومشکلات انسان ها همچنان باقی خواهد ماند.
پس لازمة رشد فکری واخلاقی مردم، شکل گیری امت واحده وفرو کاستن از جدایی ها، ستیزش ها، افکار متفاوت وارزش های چند پاره است؛ امری که در عصر ظهور به طور کامل محقق شده وهمة اختلافات، کینه ها ومذاهب و... برطرف می گردد:
«یقوم قائمنا... ثم یجمعهم علی امرٍ واحدة»؛ « آن گاه که قائم ما قیام کند... همه را بر یک فکر ومرام واحد گرد می آورد».
«... لیرفع عن الملل والادیان الاختلاف»؛ «اختلافات وپراکندگی را از ملت ها وادیان بر می دارد».
آن حضرت الفت ودوستی در دل مردم ایجاد می کند وبغض وخصومت را برطرف می سازد:
«یؤلف بین قلوب مختلفة»؛ «... بین قلب های گوناگون الفت ایجاد می کند».
«لذهبت الشحناء من قلوب العباد»؛ «کینه ها از قلب های بندگان می رود».
«اذا قام القائم جائت المزاملة...»؛ «زمانی که قائم قیام می کند، دوستی واقعی وصمیمیت حقیقی پیاده می شود».
22. فراگیری وتعمیم تربیت:
یکی از انگاره های اهمیت دار در تربیت وبالندگی اخلاقی وروحی انسان ها، فراگیری وشمول آن به همة افراد اجتماع است؛ یعنی همگان باید در سطوح ومراحل مختلف زندگی، از برنامه های تربیتی واخلاقی برخوردار شده وبه تزکیه وتهذیب نفس وحکمت آموزی وخردورزی بپردازند. اگر بخش هایی از اجتماع - ولو اندک - از طهارت نفس واخلاق فاضله بی بهره باشند، آن را به تباهی کشانده ومانع تأثیر برنامه های تربیتی می شوند. مهم تر از آن، افراد هنجار شکن وتباه گر، خود از موانع اصلی تعلیم وتربیت بوده وهمواره درصدد انحراف واغوای دیگران وافساد جوامع بر می آیند. به همین جهت تعلیم وتربیت واقعی، آن است که شامل همة افراد بشر بوده وبرای همگان، راه کارهای مناسب اصلاح وبازسازی اخلاقی ارائه دهد.
در عصر ظهور، تعلیم وتربیت، جهانی، فراگیر وکارآمد بوده وشامل همه گروه های سنّی، فکری، اعتقادی، سیاسی، جغرافیایی و... می شود. کسی نیست که از این هدایت گری وتربیت ها بی بهره باشد وهمچنان بر تباهی وناراستی خود باقی بماند. در روایات آمده است:
«لایبقی کافرٌ الاّ اَمن ولاطالِحٌ الاّ صَلَحَ»؛ «روی زمین کافری باقی نمی ماند جز اینکه ایمان می آورد وشخص ناشایستی نمی ماند، جز اینکه به صلاح وتقوا می گراید».
«یقیم الناس علی ملّتی وشریعتی ویدعوهم الی کتاب ربّی»؛ «مردم [جهان] را به ملّت وآیین من در می آورد وآنان را به کتاب پروردگار من دعوت می کند».
طبق روایت امام باقر (علیه السلام) نیز آن حضرت دست خود را بر سر تمامی بندگان خدا می گذارد وعقول آنها را متمرکز واخلاقشان را کامل می کند (اذا قائم قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم واکمل به اخلاقهم).
23. بهره وری از هدایت های کلامی:
یکی از مؤلفه های مهم وتأثیرگذار در تعلیم وتربیت، بهره وری از کلام نافذ وتأثیرگذار وبیان صریح ومهرورزانه خواسته ها وایده ها است. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در شیوة تربیتی خود، از روش کلامی مستقیم بهرة کاملی می برد وبا سخنان نورانی ورسای خود، بر روح وروان مخاطبان تأثیر گذاشته وتا ژرفای وجود آنها نفوذ می کرد. این شیوه، همواره مورد توجه بوده وبه خصوص از سوی اساتید اخلاق ومربّیان نفوس به کار گرفته می شد. بیان صمیمی وشفاف نکات اخلاقی وتربیتی وآگاهی بخشی دربارة خیر وشرّ، سعادت وضلالت، نور وظلمت، راستی وکژی، ارزش ها وناهنجاری ها و...، موجب رشد فکری واخلاقی انسان شده واو را از غفلت، بی خبری وجهالت خارج می کند.
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور واز کنار خانه مکرّم الهی، برنامه های خود را با سخنان نورانی وروشن آغاز می کند ومردم جهان را با آموزه های دینی ووحیانی وارزش های بایسته انسانی آشنا می سازد وآنها را به نیکی ها، حقایق وکتاب الهی دعوت می کند. تأثیر کلام رسا ودلنشین آن حضرت در هدایت وتربیت انسان ها وخرورزی ودانایی آنان قابل انکار نیست. در روایات آمده است:
«یدعو الناس الی کتاب الله وسنّة نبیّه والولایة لعلیّ بن ابی طالب...»؛ «او مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر وولایت علی بن ابی طالب ... دعوت می کند».
«... یحق الحق بکلماته ویقطع دابر الکافرین»؛ «او حق را با کلماتش تأیید می کند وپشت کافران را در هم می شکند».
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
«مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مکه به هنگام نماز عشا ظهور می کند؛ در حالی که پرچم وپیراهن وشمشیر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را به همراه دارد وچون نماز عشا را خواند، فریاد بر می آورد: ای مردم! شمارا به ذکر خدا وبه ایستادنتان در برابر خدا [در روز قیامت] متذکر می شوم؛ در حالی که حجتش را [در دنیا] بر شما تمام کرده است وپیامبران را مبعوث نموده وقرآن را فرو فرستاده است. خداوند به شما فرمان می دهد که به او شرک نورزید وفرمانبر او وپیامبرانش باشید. آنچه را قرآن امر به احیای آن کرده است، احیا وزنده کنید وآنچه را که امر به نابودی آن کرده است، نابود سازید ویاوران راه هدایت باشید وبر تقوا وپرهیزگاری همکاری نمایید؛ زیرا دنیا، فنا وزوالش فرا رسیده ونفخة وداع سرداده است. من شما را به سوی خدا ورسولش وعمل به کتاب او ونابودی باطل واحیا وزنده ساختن سیرة پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دعوت می کنم. آن گاه در میان 313 نفر از یارانش ظهور می کند».
24. شرورزدایی از جامعه:
یکی از اصول مسلم در تعلیم وتربیت انسان، ریشه کنی شرور وناراستی ها از اجتماع وحذف منکرات ورذایل در هر سطح ومرتبه ای است؛ یعنی، در کنار تربیت فردی، باید به تربیت جمعی پرداخت وبرای این کار ابتدا باید عوامل واسباب برانگیزانندة کژروی ورذیلت گرایی را از بین برد وبا هرگونه ناراستی ومنکر برخورد جدّی وریشه ای نمود. هرگونه تساهل وتسامح در برابر شرور ومفاسد وپذیرش کوچک ترین انحراف وانحطاط در جامعه، منجر به شیوع وگسترش آنها وعادی شدن ارتکاب معاصی ومنکرات می شود. جامعة سالم وتربیت شده، جامعه ای است که به قبح وزشتی انحرافات وناهنجاری ها، یقین داشته باشد وبا توجه به پیامدهای سوء وویرانگر آنها، وجود آنها را برنتابد.
در عصر ظهور این برنامة تربیتی واخلاقی به جدّ پیگیری شده وشرور وناراستی ها از سطح جامعه زدوده می شود. این مسأله هم در راستای تربیت دینی وامر به معروف ونهی از منکر است وهم برای حاکمیت قوانین اخلاقی در اجتماع از سوی حکومت جهانی مهدوی پیگیری می شود.
«... یمحو الله به البِدَعَ کلّها ویمیتُ الفتن»؛ «خداوند همة بدعت ها را به وسیله او نابود می سازد وهمة فتنه ها را به دست او از میان بر می دارد».
«یذهبُ الشرّ ویبقی الخیر ... یذهب الزّنا وشرب الخمر ویذهب الربا»؛ « شرّ از بین می رود وخیر باقی می ماند...زنا وشراب خواری وربا ریشه کن می شود».
«... یعمل بکتاب الله لایری فیکم منکراً الاّ انکره»؛ «... او به کتاب خدا عمل می کند وزشتی در شما نمی بیند؛ مگر اینکه از آن نهی می کند».
«... تعدم الفتن والغارات ویکثر الخیرُ والبرکات»؛ «[به وسیله مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)]، فتنه ها وچپاولگری ها از بین می رود وخیرات وبرکات بسیار می شود».
«به یمحق الله الکذب ویذهب زمان الکلب...»؛ «خداوند به دست او دروغ گویی را از بین می برد وروزگار سخت را برمی اندازد».
25. اجرای بهینة قوانین الهی:
پایبندی به دستورات وتکالیف دینی (قوانین الهی)، راز پویایی وماندگاری جوامع وراه درخشان بهْ روزی ورستگاری انسان ها است. عدم اجرای کامل وبهینة آنها یا به کار بستن ناقص وضعیف آنها در اجتماع، موجب زوال وفروکاهیدگی آن وزندگی مضطرب، نابسامان وغیر الهی می شود. سستی در اجرای حدود الهی، عمل به قوانین بشری مخالف با دستورات دینی، تبعیض وبرخورد چندگانه با تکالیف دینی، تفسیر وتحلیل شخصی ونادرست از آنها و... موجب دوری بشر از خدا ومعنویت شده واو را در گرداب ناملایمات وکاستی های اخلاقی می اندازد. «عصر ظهور» دوران رهایی انسان از این کاستی ها وناراستی ها در پرتو عمل به دستورات الهی - به خصوص ارزش های اخلاقی - وبرپاداشت قوانین دینی وآموزه های وحیانی است.
«لا یبقی موضع قَدَم الاّ وطئهُ واقام فیه الدّین الواجب لله»؛ «جای پایی در روی زمین نمی ماند جز اینکه به آنجا گام می نهد وآیینی را که از سوی خداوند واجب گشته، اقامه می کند».
«... یُمهّد الارض ویُحیی السنّةو الفرض»؛ «زمین را مهد [زندگی] می سازد وسنّت وواجبات [دینی] را زنده می کند».
«... یقیم حدود الله ویحکم بحکم الله»؛ «مهدی حدود الهی را اجرا می کند وبه حکم خداوندی، حکم می نماید».
دربارة یاران خاص حضرت (نجباء، ابدال واخیار) نیز آمده است:
«... فیقیم ماشاءالله ان یُقیم»؛ «آنها برپا می دارند آنچه را که خداوند اراده فرموده اقامه شود».
نتیجه گیری:
عصر ظهور، دوران رویش ونوزایش اخلاقی، فکری، اعتقادی، وسیاسی انسان وحاکمیت قانون الهی، نظم اخلاقی، خردورزی فاضله وطهارت نفس وجامعه است واین با بصیرت اخلاقی به دست می آید. با دستیابی انسان به رشد فکری واخلاقی، تمامی ظرفیت ها وتوانایی هایش شکوفا می گردد وبسترهای فروروی او در ناراستی ها، آلودگی ها وتباهی ها برچیده می شود. درفصل نخست، «بایستگی دستیابی انسان به بصیرت اخلاقی جهت فروکاستن از ناراستی ها ومشکلات بشر ورسیدن او به یک جامعه برتر اخلاقی ودینی» روشن گردید. براساس آن، اگر در جامعه انسانی، اخلاق رواج داشته باشد وبصیرت اخلاقی حکمفرما شود، بی تردید آن جامعه از آرامش، سلامت وپاک زیستی بالایی برخوردار خواهد بود. بصیرت اخلاقی،خردورزی فاضله ای است که از اخلاق الهی وطهارت روح وتعلیم وتربیت واقعی به دست می آید وبر روشن بینی ونیک اندیشی انسان، اثری عمیق دارد. این نوع بصیرت، در شناخت حق از باطل، عیوب فرد وجامعه، شناخت احکام الهی وموانع رشد وراه نجات ورستگاری، به انسان یاری می رساند. در پرتو این رویکرد، بین جنبه های عقلی وفطری انسان وتربیت وتزکیه او در جهت رشد وتعالی معنوی وروحی پیوند برقرار می شود وانسان با دو بال عقل واخلاق ودانایی وپارسایی، قله های کمال را در می نوردد ومشکلات ناشی از رذایل اخلاقی وفزون خواهی را از خود وجامعه می زداید.
پرسش اساسی این بود که در عصر ظهور، با چه ساز وکارها ومکانیسم هایی، «بصیرت اخلاقی» قابل دستیابی است؟ در واقع دغدغه اصلی این بود که آیا واقعاً امکان اصلاح کامل جامعه بشری وجود دارد؟ در این صورت چگونه وبا چه سازوکارهایی این اصلاح وتحوّل مثبت در انسان ها وجوامع به وجود می آید وکاستی ها وناراستی ها ریشه کن می شود؟
با مراجعه به روایات وتفاسیر، به روشنی در می یابیم که با ظهور حجت حق وامام کل، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تغییرات ودگرگونی های فراوانی در اخلاق، رفتار وپندار انسان ها صورت می گیرد. او با شیوه ها وسازوکارهای متنوع وفراگیری که در جهت هدایت، تربیت، اصلاح وتعلیم آنان اتخاذ می کند، زمینه های رشد فکری واخلاقی انسان ها را فراهم می سازد وراه های خیر وسعادت، فضیلت وپاکی وکمال وتعالی را بر روی آنان می گشاید. در واقع با سازوکارهای گوناگون فرهنگی، اخلاقی،علمی، عبادی، حکومتی و... در سطوح ولایه های مختلف، به پاک زیستی وبهْ سازی فراگیر وهمه جانبه انسان ها همّت می گمارد ومتناسب با نیازهای جمعی وفردی، برنامه های تربیتی وهدایتی خود را اجرا می کند.
مهم ترین هدف در رساندن انسان به «بصیرت اخلاقی»، بالا بردن زمینه های خردورزی وفضیلت شناسی، زدودن حجاب های ظلمانی فکر وروح، آشنایی وپیوند با مبدأ وفرجام بشر ورسیدن به کمال نهایی (عبودیت وقرب الهی) است. پیامد ودستاورد این پاک زیستی وفضیلت گرایی، شکل گیری جامعة مطلوب انسانی وقرار گرفتن آدمی در مقام ومنزلت واقعی خود ودوری او از جنگ، تجاوزگری، نا امنی، تبعیض، فساد وافسادگری، قتل، حرص وآز، منکرات و... است.
امید است خداوند متعالی دیدگان ما را به جمال دلارای امام هدایت گر وپیشوای عدل گستر روشن کند وهمگان به زودی شاهد این مدینة فاضلة الهی وجامعة برین اخلاقی باشیم. ای لب لعل ماه تو، کعبة وصل عارفان

خال گره گشای تو، رونق بزم عاشقان * * * آینة نگاه تو، تبلور شکوه حق
دست بهارانة تو، حیات بخش انس وجان * * * روز به روز، شب به شب، چشم افق می نگرد
تا که مگر طلعت نورانی تو شود عیان * * * هاتف عشق کی دهد مژدة تکبیر تو را
خموش شد، چشمة بردباری منتظران * * * لحظه به لحظه عالمی، دل نگران ومضطرب
شکسته شد بی تو ستون استقامت جهان * * * قیام آسمانی ات، نوید صلح وزندگی
طلیعة ظهور تو، شفای جان خستگان * * * زبس که انتظارها، کشیده ایم در رهت
نشسته در مُحاق خون، هلال چشم دوستان * * * ستارة سعادت بشر تویی، طلوع نما
منظر دلگشای تو، نمازگاه عرشیان (پارسا)
منابع

آل سید حیدر، سید مصطفی، بشارة المصطفی، قم: مؤسسه آل البیت، بی نا.
ابن ابی الحدید، ابوحامد بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، 20 جلد، قم: کتابخانه مرعشی نجفی، 1404.
ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، المناقب، ج 4، قم : انتشارات علاّمه، 1379.
ابو معاش، سعید، الامام المهدی فی القرآن والسنة، چاپ اول، مشهد: بنیاد پژوهش های قدس رضوی، 1380.
احمد الشامی، صالح، تربیت وحکومت در سیرة رسول الله، ترجمه محمد ملازاده، تهران، احسان، 1385.
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّة فی معرفة الائمة، ج 2، چاپ اول، تبریز: مکتبة بنی هاشمی، 1381.
امینیان، مختار، مبانی اخلاقی اسلامی، سوم، قم، بوستان کتاب، 1381.
انصاری، عبد الله، منازل السائرین، ترجمه وشرح علی شیروانی، اول، تهران، الزهراء، 1373.
ایمانی، محسن، تربیت عقلانی، اول، تهران، امیرکبیر، 1378.
بحرانی، المحجّه فی مانزل فی القائم الحجّة (سیمای حضرت مهدی در قرآن)، ترجمه مهدی حائری قزوینی، چاپ سوم، تهران: آفاق، 1376.
بحرانی، حسین، سلوک عرفانی در سیرة اهل بیت (علیهم السلام)، ترجمة علی شیروانی، اول، قم، وثوق، 1379.
برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج 1، چاپ دوم، قم: دار الکتب الاسلامیه، 1371.
البستوی، عبد العلیم، المهدی المنتظر، مکة: مکتبة المکیّة، 1420.
بهشتی، محمد و...، اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، هفتم، تهران، سمت، 1385.
پیاژه، ژان، تربیت به کجا ره می سپرد، ترجمه منصور ودیگران، تهران، دانشگاه تهران، 1371.
جعفری، محمد تقی، نقد وتفسیر وتحلیل مثنوی، تهران، بعثت، بی تا.
حائری، محمد حسن، آشنایی با اخلاق اسلامی، دوم، نشر قدس رضوی، 1384.
حرّ عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة (بالنصوص والمعجزات من الامام...)، 3 جلد، چاپ اول، تهران: دار الکتاب الاسلامیه، بی تا.
ــــــــــــــ، وسائل الشیعه، 29 جلد، چاپ اول، قم: مؤسسه آل البیت، 1409.
حرّانی، حسن بن علی، تحف العقول، ج 1، چاپ دوم، قم: انتشارات دفتر اسلامی، 1404.
حکیمی، محمد، عصر زندگی وچگونگی آینده انسان واسلام، چاپ چهارم، قم: بوستان کتاب، 1380.
خزّاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، 1 جلد، قم: انتشارات بیدار، 1401.
خمینی، روح الله، جهاد اکبر (مبارزه با نفس)، تهران، بعثت، 1361.
ــــــــــــــ، صحیفه نور (مجموعه سخنرانی)، تهران، سازمان مدارک انقلاب فرهنگی، 1361.
رشیدپور، عبد المجید، تربیت از دیدگاه وحی، سوم، قم، نشر مؤلف، 1370.
سلیمان، کامل، یوم الخلاص (روزگار رهایی)، ترجمه علی اکبر مهدی پور، ج 2، چاپ سوم، تهران: آفاق، 1376.
سهروردی، شهاب الدین، مجموعة مصنفات، تهران، مؤسسه مطالعات وتحقیقات فرهنگی، 1372.
سیوطی، حافظ جلال الدین، العرف الوردی، چاپ اول، دمشق: دار الکوثر، 1422.
شفیعی، سید محمد، پرتویی از مبانی تربیتی - عرفانی امام خمینی (رحمه الله)، دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1376.
صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، 1 ج، چاپ اول، قم: سیدة المعصومه، 1419.
صدر، محمد، تاریخ پس از ظهور، اول، تهران، موعود عصر، 1384.
صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، 2 جلد، تهران: انتشارات جهان، 1378.
ــــــــــــــ، کمال الدین وتمام النعمه، 2جلد، چاپ دوم، قم: دار الکتب الاسلامیه، 1395.
ــــــــــــــ، الخصال، ج 2، چاپ دوم، قم: انتشارات دفتر اسلامی، 1403.
ــــــــــــــ، الفقیه، 4 جلد، چاپ سوم، قم: انتشارات دفتر اسلامی، 1413.
ــــــــــــــ، امالی، ج 1، چاپ چهارم، تهران: کتابخانه اسلامیه، 1362.
طباطبایی، محمد حسین، شیعه در اسلام، اول، قم، دفتر انتشارات اسلامی،1374.
طبرسی، ابومنصور احمد بن علی، الاحتجاج، ج 1، مشهد: نشر مرتضی، 1403.
طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، چاپ سوّم، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1390.
طبرسی، محمد بن محمد بن علی، بشارة المصطفی، ج 1، چاپ دوم، قم: کتابخانه مرعشی نجفی، 1409.
طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ج 1، قم: دار الذخائر للمطبوعات، بی تا.
طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن، التهذیب، 10 جلد، چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1365.
ــــــــــــــ، امالی، چاپ اول، قم: دار الثقافة، 1414.
ــــــــــــــ، کتاب الغیبة، چاپ اول، قم: مؤسسه معارف اسلامی، 1411.
طوسی، نصیرالدین، اخلاق ناصری، تهران، خوارزمی، 1364.
عمید زنجانی، عباس، فقه سیاسی، چهارم، تهران، امیر کبیر، 1377.
قطب الدین راوندی، ابی الحسن سعید بن هبة الله، الخرائج والجرائح، 3 جلد، چاپ اول، قم: مؤسسه امام مهدی، 1409.
قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودّة، 2 جلد، چاپ دوم، قم: شریف رضی، 1375.
کارگر، رحیم، آینده جهان، دوم، قم، مرکز تخصصی مهدویّت، 1387.
کاظمی، سید مصطفی، بشارة الاسلام، چاپ اول، نجف: بی نا، 1382.
کانت، ایمانوئل، دین در محدودة عقل تنها، ترجمه منوچهر صانعی درّه بیدی، اول، تهران، نقش ونگار، 1381.
کلینی، ابی جعفر محمد بن یعقوب، کافی، 8 جلد، چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1365.
کورانی، علی و...، معجم احادیث المهدی (عجّل الله فرجه)، 4جلد، چاپ اول، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411.
کی منش، عباس، پرتو عرفان، اول، تهران، انتشارات علمی، 1366.
متقی هندی، علاء الدین علی، البرهان (فی علامات مهدی آخر الزمان)، چاپ اول، قم: مطبعه خیام، 1399.
ــــــــــــــ، کنز العمال، ج 14، چاپ اول، بیروت: مؤسسة الرساله، 1405.
مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، 110 جلد، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.
محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 1، قم: دار الحدیث، 1377.
محمود عقاد، عباس، تفکر از دیدگاه اسلام، ترجمه محمد رضا عطایی، مشهد، نشر قدس رضوی، 1379.
مرتضی مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام، تهران، الزهراء، 1362.
مرعشی نجفی، شهاب الدین، ملحقات الاحقاق، ج 29، قم: مکتبة آیة الله مرعشی نجفی، 1415.
مصباح یزدی، محمد تقی، خودشناسی برای خودسازی، سوم، قم، مؤسسه در راه حق، 1370.
مطهری، مرتضی، قیام وانقلاب مهدی (عجّل الله فرجه) (از دیدگاه فلسفه تاریخ)، چاپ پانزدهم، قم: صدرا، 1374.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان بغدادی، امالی، ج1، چاپ دوم، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413ق.
ـــــــــــــ، الاختصاص، ج1، چاپ اول، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413ق.
ـــــــــــــ، الارشاد، ج1، چاپ اول، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413ق.
مقدّسی شافعی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر (فی اخبار المنتظر)، چاپ اول، قاهره: مکتبة عالم الفکر، 1399.
مک ناوین، دیوید، بصیرت اخلاقی، ترجمه محمود فتحعلی، قم، مؤسسه آموزشی امام خمینی، 1380.
مکارم، محمد حسن، مدینه فاضله در متون اسلامی، اول، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1377.
مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی (عجّل الله فرجه)، چاپ هشتم، قم: مدرسه امام علی (علیه السلام)، 1376.
میرجهانی، سیدحسن، نوائب الدهور فی علائم الظهور، 4 جلد، چاپ سوم، تهران: کتابخانه صدر، 1376.
نباطی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، 3 جلد، چاپ اول، نجف: کتابخانه حیدریه، 1384.
نجفی، شرف الدین، تأویل الآیات الظاهرة، قم: مؤسسة الامام المهدی.
نراقی، ملا مهدی، جامع السعادات (علم اخلاق اسلامی)، ترجمه مجتهدی، سوم، تهران، حکمت، 1366.
نعمانی، ابی عبد الله محمد بن ابراهیم، الغیبة، تهران: مکتبة الصدوق، 1397.
نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، 18 جلد، چاپ اول، قم: مؤسسه آل البیت، 1408.
نیلی نجفی، علی بن عبد الکریم، منتخب الانوار المضیئة، قم: چاپخانه خیام، 1401.
هیئت علمی مؤسسه نهج البلاغه، موسوعة احادیث امیر المؤمنین (علیه السلام)، ج 1، چاپ اول، قم: بنیاد نهج البلاغه، 1376.
یزدی حائری، علی، الزام الناصب، چاپ اول، تهران: 1351.