پرچم هدایت (سیمای شکوهمند حضرت مهدی (عجّل الله فرجه))
محمد رضا اکبری
فهرست کتاب
سخن ناشر
حضرت امام خمینی (قدس سره)
مقام معظم رهبری
فصل اول: از طلوع تا غیبت
تولّد نور
شگفتی های ولایت
اسامی امام عصر (علیه السلام)
ویژگیهای جسمانی
طول عمر
فصل دوم: امام مهدی (علیه السلام) در آینه وحی
تجلی مهدی (علیه السلام) در قرآن
فصل سوم: عصر غیبت
آغاز عصر غیبت
فلسفه غیبت
1 - امتحان
2 - اتمام حجّت
3 - تهدید به قتل
نوّاب خاصّ امام زمان (علیه السلام)
حکمت گزینش نواب خاص
پایان عصر غیبت
دلایل عدم تعیین وقت ظهور
الف) انتظار فرج
ب) تسهیل دوران غیبت بر امام (علیه السلام)
ج) خودسازی وآمادگی مؤمنین
د) بداء
رؤیت امام زمان (علیه السلام) در عصر غیبت
فواید ولی عصر (علیه السلام) در زمان غیبت
1 - امید بخشی
2 - امنیّت
3 - گره گشایی
فصل چهارم: وظایف شعیه در عصر غیبت
عصر غم انگیز غیبت
وظایف شیعه در زمان غیبت
1 - شناخت امام عصر (علیه السلام)
2 - تقویت اعتقاد به امام زمان (علیه السلام)
3 - خودسازی
4 - دعا
5 - یاد امام عصر (علیه السلام)
6 - انتظار
فصل پنجم: نشانه های غیر حتمی ظهور
علائم غیر قطعی ظهور
فصل ششم: نشانه های حتمی ظهور
علائم قطعی ظهور
الف) قیام یمانی
ب) خروج سفیانی
ج) نداهای آسمانی
ویژگی های نداهای آسمانی
1 - تعدّد
2 - وضوح بین المللی
3 - شدت وقوت
4 - تنوع
د) قتل نفس زکیه
ه) فرو رفتن سپاه سفیانی در زمین
فصل هفتم: یاران امام مهدی (علیه السلام)
یاران بلند آوازه فاتح جهان
یاران خاص امام مهدی (علیه السلام)
ویژگی های یاران مهدی (علیه السلام)
1 - جوانی
2 - معنویت
3 - شهادت طلبی
4 - اقتدار
5 - بهره مندی ممتاز از علوم
6 - موقعیت بی نظیر
تجمع یاران
عیسی بن مریم یار امام مهدی (علیه السلام)
فصل هشتم: ظهور وقیام پیشوای جهان
ظهور مصلح جهان
طلیعه عصر ظهور
آغاز قیام شکوهمند مهدوی
سخنرانی در جمع یاران
مراسم شکوهمند بیعت با امام مهدی (علیه السلام)
حماسه مهدوی
مدت وگستره جهاد مصلح جهان
موانع نهضت امام مهدی (علیه السلام)
رفتار مهدوی با دشمنان
عوامل پیروزی پیشوای جهان
1 - جو اجتماعی قبل از ظهور
2 - بهره مندی از امکانات طبیعی
3 - ترس دشمنان
4 - تسلط کامل بر زمین
5 - شناخت دوست ودشمن
6 - اقتدار اعجاب انگیز
7 - برخورد قاطع با دشمنان
8 - از کار افتادن سلاح های دشمن
9 - شمشیر مهدوی
10 - یاران بی نظیر
11 - بهره مندی از مواریث پیامبران
الف) پرچم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم)
ب) عصای موسی (علیه السلام)
ج) انگشتر سلیمان (علیه السلام)
د) پیراهن یوسف (علیه السلام)
فصل نهم: تحولات عصر ظهور
تحولات عصر ظهور
1 - حاکمیت عدالت
2 - حکومت جهانی شیعه
منزلت شکوهمند شیعه در عصر ظهور
3 - انتقام از دشمنان
4 - گسترش دین داری
دعوت به اسلام حقیقی
6 - تطهیر انسان وجهان از زشتی ها
7 - وحدت
8 - امنیت
9 - سلامتی
10 - بی نیازی
11 - وفور نعمت
12 - احیاء معنوی زمین
13 - رشد علمی
14 - رشد عقلی
15 - عنایات ویژه الهی بر مؤمنین
16 - شکل گیری دوستی های خالصانه
17 - خارج شدن گنج های زمین
18 - فراوانی اب وباران
19 - سرسبزی زمین
فصل دهم: حکومت امام مهدی (علیه السلام)
دور نمای حکومت مهدوی
حکومت واحد جهانی
نظم نوین جهانی در عصر ظهور
کوفه در عصر ظهور
مدت حکومت امام مهدی (علیه السلام)
سخن ناشر
باسمه تعالی
ترویج فرهنگ مهدویت وانتظار در کشور جمهوری اسلامی ایران که منصوب به حضرت صاحب الزمان حجة بن الحسن العسکری (عجّل الله فرجه) می باشد،از امور لازم وضروری است.
جوانان عزیز که مشتاق سیراب شدن از چشمه زلال معارف اسلامی می باشند را باید با برنامه ریزی ودقت به سوی اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه وآله) که در فقه جعفری تبیین گردیده، راهنمایی نمود تا آن عزیزان که جوهر وجودشان به برکت جلسات وشرکت در نشست هاو مجالس مذهبی شکل گرفته است را چون فولادی مقاوم در برابر دشمنان اسلام ساخته وپرداخته شوند. امید است با نشر این اثر که با زحمت برادر ارجمند حجة الاسلام والمسلمین آقای محمد رضا اکبری تألیف گردیده، انجام وظیفه ای کرده باشیم.
انتشارات مسجد مقدس جمکران
حضرت امام خمینی (قدس سره):
من نمی توانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگ تر از این است... نمی توانم بگویم که شخص اول است برای این که دومی در کار نیست، ایشان را نمی توانیم مابا هیچ تعبیری تعبیر کنیم، الا همین که مهدی موعود است. آنی است که خدا ذخیره کرده است برای بشر وما باید خودمان را مهیا کنیم از برای این که اگر چنانچه موفق شدیم ان شاء الله به زیارت ایشان، طوری باشد که روسفید باشیم پیش ایشان.
مقام معظم رهبری:
... شما می بینید که این حقیقت وجود حضرت مهدی (علیه السلام) مخصوص شیعه نیست؛ همه ادیان ومذاهب عقیده دارندکه یک منجی ویک دست مقتدر الهی در مقطعی از تاریخ خواهد آمد ودر نجات بشر از ظلم وجور، معجزه گری خواهد کرد. فرقی که ما شیعه ها با دیگران وبقیه فرق اسلامی وغیر اسلامی داریم، این است که مااین شخص عظیم وعزیز را می شناسیم، اسمش را می دانیم، تاریخ ولادتش را می دانیم، پدران ومادر عزیزش را می شناسیم وقضایایش را می دانیم، ولی دیگران اینها را نمی دانند.
بیانات مقام معظم رهبری در روز میلاد پر برکت
حضرت ولی عصر (علیه السلام)
17/10/1374
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله):
المهدی طاووس اهل الجنة (1)
مهدی طاووس اهل بهشت است.
تولّد نور:
در نیمه شعبان سال 255 هجری قمری تحولّی شگرف در عالم خلقت روی داد وآخرین نور، از انوار بلند مرتبگان عالم وجود، از عرش خدا بر فرش زمین فرود آمد تا این کره خاکی را مهبط فرشتگان ومحلّ عروج صالحان کند.
این سفر عرشی، چهاردهمین سفری بود که با انجام آن سلسله سفرهای آسمانی به پایان می رسید واین بار طاووس بهشت با همه زیبایی ها وشکوهی که داشت از بام عرش الهی پر کشید وبرای مأموریتی عظیم بر بام خانه آدمیان نشست تا دامن زمین را جایگاه پرواز آنان سازد.
این نور الهی، همان کسی بود که تمام انبیاء واولیاء خدا در همه لحظه های تاریخ، انتظار او را می کشیدند؛ نوح وابراهیم وموسی وعیسی ومحمد (علیهم السلام) چشم به راه او دوخته بودند تا تمامی آمال وآرزوهای مقدّسشان را که همان پاکی زمین از لوث کفر وشرک وگناه بود عملی سازد وتوحید وولایت را زینت جان ساکنان زمین گرداند. این امید بخش دلهای پاک پیامبران واولیاء خدا جز مهدی آل محمّد (علیهم السلام) کس دیگری نبود. هر حجّت الهی که آمد وبه خواست توحیدی خود بر زمین دست نیافت، دل خوش داشت که روزی آخرین ذخیره الهی خواهد آمد وغنچه های آرزوی مقدّس آنها را شکفته خواهد کرد وزمین را به ذکر ونور خدا آباد خواهد نمود.
به راستی این چه توفیق عظیمی است که از میان همه رجال آسمانی تنها نصیب قائم (علیه السلام) می گردد وخداوند از میان همه برگزیدگان خود، تنها او را انتخاب کرد واولیاء بزرگ خود را در رسیدن به مقام بلند او در حیرت فرو برد؟
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
موسی بن عمران به آنچه به قائم آل محمد (علیهم السلام) داده شد نگاه کرد وگفت: پروردگارا!مرا قائم آل محمد (علیهم السلام) قرار ده!به او گفته شد: این مقام از ذریّه احمد (صلّی الله علیه وآله) است. دوباره نگاه کرد ومقام او را مشاهده نمود وگفت: پروردگارا! مرا قائم آل محمد (علیهم السلام) قرار ده! وهمان جواب را شنید. برای سومین بار مقام او را نظاره کرد وخواسته خود را تکرار کرد وهمان جواب را شنید.(2)
ای ذخیره الهی!چه مقام رفیعی داری که پیامبر بزرگی چون موسی آن را از خدا طلب می کند. گویا او آگاهی یافت که چگونه زمین را به ذکر ونور خدا آباد می کنی وچگونه احکام الهی را در همه جای آن جاری می سازی وقسط وعدل که آرزوی بر زمین مانده همه انسانهای وارسته بوده است را در سراسر زمین تحقّق می بخشی؛ از این رو درخواست کرد که این توفیق عظیم نصیب او شود.
شگفتی های ولایت:
حکیمه، عمّه امام حسن عسکری (علیه السلام) همواره بر آن حضرت وارد می شد ودعا می کرد خدا فرزندی به او عطا فرماید. او می گوید: روزی بر امام (علیه السلام) وارد شدم ودعای خود را تکرار کردم، حضرت فرمود: آنچه را دعا کردی که خداوند به ما عطا کند، در این شب متولّد می شود؛ تو هم نزد ما بمان وافطار کن.
عرض کردم: آقای من! مادر این فرزند کیست؟ فرمود: نرگس.
حکیمه به امام (علیه السلام) عرض کرد: او محبوب ترین کنیزان شما نزد من است وآن گاه نزد نرگس خانم رفت ودست هایش را بوسید وبه او گفت: خداوند در این شب فرزندی به تو عطا می فرماید که سرور جهان ونجات بخش مؤمنین می باشد. سپس نگاهی به او کرد واثری از بارداری در وی ندید. پس نزد امام حسن (علیه السلام) بازگشت وگفت: من اثری از بارداری در وی نمی بینم! چه هنگامی از شب این نوزاد متولد می شود؟
حضرت فرمود: ان شاء الله با طلوع صبح متولّد می شود.
حکیمه می گوید: نماز خواندم وافطار کردم ونزدیک نرگس خوابیدم. برای نماز شب که برخاستم، نرگس خوابیده بود واثری از وضع حمل در او مشاهده نمی شد. مشغول نماز صبح شدم ودر حال خواندن نماز وتر بودم که از تأخیر وعده امام به تردید افتادم. در این هنگام حضرت ندا داد: عمّه! هنوز صبح نشده است! نماز را به سرعت تمام کردم ونرگس حرکتی کرد، نزد او رفتم ووی را در برگرفتم وپرسیدم: چیزی احساس می کنی؟ پاسخ داد: آری. در این حال خواب چشمان ما را گرفت وهر دو خوابیدیم ودیگر هیچ چیز متوجه نبودم تا این که امام (علیه السلام) صدا زد: عمّه!فرزندم را نزد من بیاور. بیدار شدم ودیدم سرورم مهدی متولّد شده است وخدا را سجده می کند وبر ساعد راستش نوشته بود: جاء الحق وذهق الباطل، ان الباطل کان ذهوقا، او را در بغل گرفتم ودر پارچه ای پیچیدم ونزد پدرش بردم. حضرت او را گرفت وبر دست چپش نشاند ودست راستش را پشت او گذارد وزبان در دهانش قرار داد ودست بر گوش وپشت ومفاصلش کشید وفرمود: حرف بزن پسرم!
او به سخن آمد وگفت: اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمداً رسول الله وانّ علیّاً امیر المومنین ولی الله ویکایک امامان را شمرد تا به خود رسید. آن گاه برای شیعیان دعا کرد که به وسیله او به آنها گشایش رسد. سپس امام (علیه السلام) به من فرمود: عمّه! او را به مادرش برگردان تا بر او سلام کند.
حکیمه گوید: روز هفتم به منزل امام (علیه السلام) رفتم، سلام کردم ونشستم. حضرت فرمود: فرزندم را بیاور. من هم مهدی را که در لباس زرد رنگ بود نزد او آوردم وامام (علیه السلام) به همان روش قبلی با او رفتار کرد وسپس فرمود: حرف بزن پسرم! او هم گفت: اشهد ان لا اله الا الله وبر پیامبر، امیر المؤمنین وسایر ائمه (علیهم السلام) درود فرستاد تا به پدرش رسید وادامه داد:
بسم الله الرحمن الرحیم، ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین ونمکّن لهم فی الارض ونری فرعون وهامان وجنود هما منهم ما کانوا یحذرون(3)
به نام خداوند بخشنده مهربان، ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت گذاریم وآنان را رهبران ووارثان زمین قرار دهیم ودر زمین به آنها قدرت دهیم وبه فرعون وهامان ولشکریان، آنچه را از جانب آنانا بیمناک بودند نشان دهیم. سپس امام حسن (علیه السلام) به او فرمود: پسرم! آنچه را خداوند بر پیامبران ورسولانش نازل فرمود قرائت کن واو هم کتاب های آسمانی گذشته را به همان زبانی که بود تلاوت کرد.(4)
اسامی امام عصر (علیه السلام):
لقب مشهور او مهدی والقاب دیگر او: منتظر، حجّت، خلف صالح، قائم وصاحب الزمان می باشد امّا نام وکنیه او، نام وکنیه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) است. چه این که آن حضرت فرمود: مردی از فرزندان من در آخر زمان قیام می کند که اسم او اسم من وکنیه او کنیه من است.(5)
اسم پیامبر، محمد وکنیه او ابو القاسم است وهمین نام وکنیه برای حضرت مهدی (علیه السلام) است؛ امّا روایاتی وارد شده است که از ذکر نام او قبل از آن که ظهور کند نهی کرده اند وحتی از آن حضرت نقل شده است که فرمود: لعنت خدا بر کسی که در جمع از مردم نام مرا ببرد.(6)
روایات به طور مطلق از نام بردن نام ولی عصر (علیه السلام) نهی کرده اند، بنابراین این نهی روایات تنها به زمان غیبت صغری مربوط نمی شود بلکه غیبت کبری را هم در بر می گیرد.
احادیثی درباره فلسفه القاب آن حضرت وارد شده است که در این جا به ذکر چند روایت اکتفا می کنیم:
«صقر بن دلف» گوید: از امام جواد (علیه السلام) شنیدم که فرمود: امام بعد از من علی است، امر او، امر من است وسخن او، سخن من وطاعت او، طاعت من است وامامت بعد از او با فرزندش حسن می باشد که امر او، امر پدرش وسخن او سخن پدرش واطاعت از او، اطاعت از پدرش می باشد. آن گاه سکوت کرد.
عرض کردم: یا بن رسول الله! امام بعد از حسن کیست؟
حضرت گریه شدیدی کرد وگفت: بعد از حسن، فرزندش قائم به حق وامام منتظر است. عرض کردم: یا بن رسول الله! چرا قائم نامیده شد؟ فرمود: زیرا بعد از آن که نام او از میان می رود واکثر کسانی که به او اعتقاد دارند از او روی گردان می شوند، قیام می کند.
عرض کردم: چرامنتظر نامیده شد؟ فرمود: زیرا غیبتی دارد که بسیار طولانی است ومخلصین، منتظر او هستند وشک کنندگان، او را انکار کرده ومنکران، نامش را استهزا می کنند. کسانی که برای ظهورش وقت تعیین می کنند فراوان می شوند وکسانی که درباره او تعجیل دارند هلاک می گردند وآنان که تسلیم هستند نجات می یابند.(7)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: قائم مهدی نامیده شد زیرا به امری هدایت می کند که مردم از آن گمراه شده اند وقائم نامیده شده است زیرا برای اقامه حق قیام می کند.(8)
امام رضا (علیه السلام) نیز به هنگام ذکر لفظ قائم بر می خاست ودست خود را بر سر می گذاشت ومی گفت: اللّهم عجّل فرجه وسهّل مخرجه(9)
ویژگیهای جسمانی:
بنا بر روایاتی که از معصومین (علیهم السلام) نقل شده است امام مهدی (علیه السلام) دارای قامتی متوسط وبرافراشته، صورتی زیبا، پیشانی باز، ابروان به هم پیوسته، بینی کشیده وزیبا، میان دندانهای ثنایا باز، شکم فربه، پاها قوی وران های پر گوشت دارد. استخوان های شانه ها درشت ودر پشت خود دو خال دارد که یکی به رنگ پوست ودیگری شبیه خال پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است. رنگش سفید مایل به سرخی، موها زیبا ورخساره اش همچو ماه نورانی می درخشد وشبیه ترین مردم به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
طول عمر:
یکی از معارف مربوط به ولی عصر (علیه السلام) طول عمر آن حضرت است که چگونه ممکن است یک انسان حدود هزار ودویست سال وبلکه بیشتر از آن در دنیا زندگی کند.
اگر چه این سؤال در گذشته با شگفتی مطرح می گردید امّا امروز تحقیقات دانشمندان نشان می دهد که انسان می تواند عمر خود را بسیار افزایش دهد وحتی اندازه خاصّی هم برای آن ذکر نکرده اند ودر برخی مجلّات علمی آمده است انسان می تواند عمر خود را به هزاران سال افزایش دهد. حال وقتی طول عمر امکان وقوع داشته باشد ذکر نمونه های آن استبعادی ندارد.
اساساً بهترین دلیلی که می تواند برای وقوع امری ارائه کرد وجود نمونه های آن است. افرادی که عمر طولانی داشته اند کم نبوده اند، به طوری که برخی دانشمندان کتاب هایی را تحت عنوان «المعّمرون» تألیف کرده اند ونمونه های قابل توجهّی را ارائه نموده اند. قرآن کریم خود به امکان طول عمر ووجود نمونه هایی از افراد که عمر طولانی داشته ودارند اشاره فرموده است. از جمله می فرماید:
ولقد ارسلنا نوحاً الی قومه فلبث فیهم الف سنة الّا خمسین عاماً فاخذهم الطّوفان وهم ظالمون.(10)
ما نوح را به سوی قومش فرستادیم. پس در میان آنها نهصد وپنجاه سال درنگ کرد تا این که طوفان آنها را گرفت، در حالی که ستمکار بودند.
نهصد وپنجاه سال، تنها دورانی را شامل می شود که نوح (علیه السلام) قبل از طوفان در میان مردم تبلیغ می کرد. قبل از بعثت او وپس از طوفان هم زمان قابل توجهی بوده است که در برخی روایات به آن اشاره شده است. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید:
نوح دو هزار وپانصد سال عمر کرد که هشتصد وپنجاه سال از آن، قبل از بعثت، نهصد وپنجاه سال بعد از بعثت وهفتصد سال پس از طوفان وفروکش آب بود.(11)
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: قائم، سنّتی از نوح دارد وآن طول عمر است.(12)
از جمله کسانی که عمر طولانی دارد وقرآن هم آن را تأیید می کند، حضرت مسیح (علیه السلام) است. مسیحیان معتقدند مسیح (علیه السلام) به صلیب کشیده شد، امّا قرآن می فرماید: «او را نکشتند وبه صلیب نکشیدند، بلکه امر بر آنها مشتبه شد... یقیناً او را نکشتند بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد.»(13)
مسن تر از حضرت مسیح (علیه السلام) حضرت خضر (علیه السلام) است که در زمان حضرت موسی (علیه السلام) زنده بود وگفت وگوی آنها در قرآن بیان شده است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
چون خدای تبارک وتعالی اراده کرده بود عمر قائم (علیه السلام) را در ایّام غیبتش طولانی کند ومی دانست بندگانش بر طول عمر او اشکال می گیرند، عمر بنده صالح خود را طولانی کرد تا برای طول عمر قائم به آن استدلال شود واشکال افراد معاند وبداندیش باطل گردد.(14)
قرآن کریم این حقیقت را مورد تأیید قرار داده است که یک انسان یا موجود زنده دیگر می تواند تا پایان این عالم زندگی کند. وقتی یونس (علیه السلام) از کشتی به دریا انداخته شد، یک ماهی او را بلعید امّا یونس (علیه السلام) در شکم ماهی تسبیح خدا می گفت وبه خاطر تسبیحی که گفت نجات یافت.
قرآن می فرماید: فالتقمه الحوت وهو ملیم، فلولا انه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون(15)
ماهی او را بلعید در حالی که یونس نکوهش کننده خویش بود، واگر از تسبیح کنندگان نبود تا روزی که مردم برانگیخته می شوند در شکم آن ماهی می ماند.
از آیه ای که بیان گردید استفاده می شود که یک انسان یا ماهی می تواند تا پایان عالم زندگی کند، چه این زندگی به صورت عادی بگذرد یا اراده خاصّ الهی بر ادامه آن تعلّق گیرد.
فصل دوم: امام مهدی (علیه السلام) در آینه وحی
قرآن ومهدی (علیه السلام) دو نور هدایتند.
تجلی مهدی (علیه السلام) در قرآن:
قرآن ومهدی (علیه السلام) کتاب وامام هدایتند وهر دو مردم را به یکدیگر فرا می خوانند. آنها دو پیشوای مردم وقرآن صامت وناطقند وهرگز از هم جدایی ندارند تا در حوض کوثر بر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وارد شوند، چه این که آن حضرت فرمود:
من دو چیز گران قدر را در میان شما به جا می گذارم: کتاب خدا واهل بیتم را واینها هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.(16)
آیات فراوانی درباره ولی عصر (علیه السلام) وجود دارد وما به بخشی از آنها اشاره می کنیم تا حقیقت مهدویّت وسیمای نورانی آن حضرت از نگاه قرآن آشکار گردد. نتیجه این بررسی قرآنی، علاوه بر تحکیم عقیده به آن موعود آسمانی، گستردگی معارف مربوط به او را در میان همه ملل ومذاهب اسلامی به اثبات می رساند.
هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون(17)
او کسی است که رسولش را با هدایت ودین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند هر چند که مشرکان خشنود نباشند.
ابو بصیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم مراد از آیه «هو الذی...» چیست؟ حضرت فرمود: به خدا قسم هنوز تأویل آن محقّق نشده است. عرض کردم: فدایت شوم در چه زمانی محقّق خواهد شد؟ فرمود: هنگامی که قائم قیام کند. وقتی او قیام کند کافر ومشرکی نمی ماند مگر این که از قیام او ناخشنود گردند.(18)
البته این نا خشنودی در ابتدای قیام امام مهدی (علیه السلام) است ووقتی عدالت او را مشاهده کردند از دوستداران او می شوند واز انقلاب جهانی او راضی می گردند.
وله اسلم من فی السموات والارض طوعاً وکرهاً(19)
وتمام کسانی که در آسمان ها وزمین هستند از روی اختیار یا اجباردر برابر او تسلیم می شوند.
رفاعة بن موسی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرماید: وله اسلم... وقتی قائم قیام می کند جایی از زمین نمی ماند مگر این که شهادت به لا اله الا الله ومحمد رسول الله در آن داده می شود.(20)
اعلموا ان الله یحی الارض بعد موتها قد بینّاه لکم الایات لعلکم تعقلون(21)
بدانید که خداوند زمین را پس از مرگ آن زنده خواهد کرد. ما آیات را برای شما بیان کردیم شاید اندیشه کنید.
امام باقر (علیه السلام) درباره آیه اعلموا ان الله... فرمود: خداوند زمین را پس از مرگ آن به قائم، زنده می کند ومراد از مرگ زمین، کفر اهل زمین است وکافر مرده است.(22)
وعد الله الذین امنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکّننّ لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنّهم من بعد خوفهم امناً یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً(23)
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام داده اند وعده داده است که آنان را حتماً حاکم زمین گرداند همان گونه که پیشینیان آنها را حاکم بر زمین گردانید ودینی را که برای آنها پسندیده است برقرار خواهد ساخت وترسشان را به امنیت مبدّل می سازد، آن چنان که مرا بپرستند وچیزی را شریک من قرار ندهند.
امام صادق (علیه السلام) درباره کسانی که خداوند در این آیه وعده حاکمیّت آنها را داده است فرمود: آنها قائم واصحاب او هستند.(24)
فاستبقوا الخیرات اینما تکونوا یات بکم الله جمیعاً(25)
بر نیکی ها پیش گیرید، هر جا باشید خداوند شما را حاضر می کند.
امام صادق (علیه السلام) درباره آیه فاستبقوا الله... فرمود: این آیه درباره قائم واصحاب او نازل گردید. آنها بدون وعده با یکدیگر اجتماع می کنند.(26)
یوم یاتی بعض آیات ربّک لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن امنت من قبل(27)
روزی که بعضی از نشانه های پروردگارت محقق گردد، ایمان کسانی که قبلاً ایمان نیاورده اند سودی برای آنان ندارد.
امام صادق (علیه السلام) درباره آیه یوم یاتی... فرمود: آیات همان ائمه هستند ونشانه مورد انتظار، قائم است که چون ظهور کند، ایمان کسی که قبل از قیام او ایمان نیاورده است سودی ندارد وهر چند به پدران او (علیهم السلام) ایمان آورده باشد.(28)
مراد از عدم سودمندی ایمان کسانی که قبل از ظهور ایمان نیاورده اند این است که امتیاز شیعیان قبل از ظهور را ندارد وگرنه بنای امام (علیه السلام) بر ایمان آوردن آنها به اوست.
ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب(29)
این کتابی است که شک در آن راه ندارد وهدایت کننده پرهیزکاران است که به غیب ایمان می آورند.
امام صادق (علیه السلام) درباره این سخن خدا ذلک الکتاب... فرمود: متقّین، شیعیان علی (علیه السلام) هستند وغیب، حجّت غایب است وشاهد این سخن، قول خدای - تعالی - است که می فرماید: یقولون لو لا انزل آیة من ربّه فقل انمّا الغیب لله فانتظروا انی معکم من المنتظرین(30) می گویند چرا معجزه ای از سوی پروردگارش بر او نازل نمی شود؟ بگو دانستن غیب تنها برای خداست. پس منتظر باشید من هم با شما در انتظار می مانم.(31)
یعرف المجرمون بسیماهم(32)
گنهکاران به چهره هایشان شناخته می شوند.
امام صادق (علیه السلام) درباره آیه یعرف المجرمون بسیماهم فرمود: خداوند آنها را می شناسد امّا این آیه درباره قائم نازل شد، او آنها را به چهره شان می شناسد وبا اصحابش آنها را به ضرب شمشیر می زند.(33)
قال لو ان لی بکم قوة او اوی الی رکن شدید(34)
لوط گفت: ای کاش در برابر شما قدرت یا پشتیبانی محکمی داشتم.
امام صادق (علیه السلام) درباره آیه قال لو... فرمود: این سخن لوط چیزی جز آرزوی قدرت قائم (علیه السلام) وذکر قدرت یاران او نبود. هر مردی از اصحاب او، قدرت چهل مرد را دارد وقلبش از تکه های آهن محکم تر است.(35)
امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه ویکشف السّوء ویجعلکم خلفاء الارض(36)
چه کسی است که دعای مضطر را اجابت کند وگرفتاریش را برطرف سازد وشما را حاکمان زمین قرار دهد؟
امام صادق (علیه السلام) درباره آیه امن یجیب... فرمود: این آیه درباره قائم (علیه السلام) نازل شد. به خدا قسم مضطر اوست. وقتی که دورکعت نماز در مقام گزارد وخدا را بخواند، او را اجابت کند وبدی را از وی برطرف سازد واو را خلیفه زمین قرار دهد.(37)
و نرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمّة ونجعلهم الوارثین(38)
ما می خواهیم بر مستضعفین زمین منّت گذاریم وآنان را پیشوایان ووارثان زمین قرار دهیم.
امیر المؤمنین (علیه السلام) درباره آیه ونرید ان... فرمود: مستضعفین، آل محمد (علیهم السلام) هستند که خداوند، مهدی آنها را پس از سختی ایشان بر می انگیزد واو، آنها را عزیز می کند ودشمنانشان را ذلیل می کند.(39)
الیوم یاس الّذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون(40)
امروز کافران از زوال دین شما مأیوس شدند. پس، از آنها نترسید واز مخالفت من بترسید.
امام باقر (علیه السلام) درباره آیه الیوم یأس... فرمود: منظور از «یوم» روزی است که قائم قیام کند.(41)
بعثنا علیکم عباداً لنا اولی بأس شدید(42)
گروهی از بندگان قوی وجنگجوی خود را علیه شما بر می انگیزم.
حمران گوید: امام باقر (علیه السلام) همواره این آیه وبعثنا علیکم... را می خواند ومی فرمود: قائم ویاران او هستند که جنگجویانی قدرتمندند.(43)
اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا وان الله علی نصرهم لقدیر(44)
به کسانی که جنگ بر آنها تحمیل شده است اجازه جهاد داده شده زیرا مورد ظلم قرار گرفته اند والبته خداوند بر نصرت آنها تواناست.
امام صادق (علیه السلام) درباره آیه اذن للذین... فرمود: این آیه درباره قائم ویاران او نازل شده است.(45)
ولنذیقنّهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر(46)
وهمانا غیر از عذاب بزرگ تر، از عذاب نزدیک به آنان می چشانیم.
مفضّل گوید: درباره آیه ولنذیقنهم... از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم واو فرمود: عذاب نزدیک، گرانی قیمت ها وعذاب بزرگ تر شمشیر مهدی است.(47)
الّذین ان مکّنّا هم فی الارض اقاموا الصّلاة وآتوا الزّکوة وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبة الامور(48)
کسانی که چون در زمین به آنها قدرت دادیم، نماز را بر پا می دارند وزکات می دهند وامر به معروف ونهی از منکر می کنند. وپایان همه امور از آن خداست.
امام باقر (علیه السلام) درباره آیه الذین ان مکّنّاهم... فرمود: این آیه برای آل محمد (علیهم السلام) تا آخرین امام ومهدی واصحاب اوست. خداوند مشرق تا مغرب زمین را به تسخیر آنها در می آورد ودین را به وسیله او زنده می کند وبدعت ها وباطل را به وجود او ویارانش از میان می برد همان گونه که افراد نادان، حق را از میان برده بودند به صورتی که دیگر ظلمی در جایی دیده نمی شود وامر به معروف ونهی از منکرمی کنند.(49)
قل جاء الحقّ وذهق الباطل(50)
بگو حق آمد وباطل نابود شد.
امام باقر (علیه السلام) درباره قل جاء... فرمود: وقتی قائم قیام کند دولت باطل از میان می رود.(51)
آیه هجده سوره سبأ وآیه نود وهفت آل عمران نیز به امام مهدی (علیه السلام) مربوط می شوند که در بحث امنیّت عصر ظهور به آنها اشاره خواهد شد.
خدای تعالی: به وسیله قائم، زمین را از دشمنانم پاک می گردانم.(52)
آغاز عصر غیبت:
امام مهدی (علیه السلام) دارای دو غیبت صغری وکبری است. این غیبت پر رمز وراز که همان پنهان شدن از چشم دیگران بود در دو مرحله انجام گرفت. مرحله اول که از تاریخ تولّد او در سال 255 هجری قمری ویا از تاریخ شهادت پدر بزرگوارش در سال 260 آغاز گردید، غیبت کوتاه نامیده می شود که تا سال 329 به طول انجامید. در این مدت اگر چه مردم او را نمی دیدند امّا ارتباط آنها به طور کامل قطع نبود ونایبان خاصّ آن حضرت به محضر او می رسیدند ونیازهای مردم را به برکت وجود او برطرف می ساختند.
غیبت صغری با زمینه سازی های قبلی به وسیله امام دهم ویازدهم آغاز گردید. آنها ارتباط خود را به تدریج با مردم کاهش دادند وتا حد زیادی روابط مکاتبه ای را جایگزین ارتباط حضوری کردند تا با فرا رسیدن عصر غیبت، مردم حیران نشوند.
امام زمان (علیه السلام) هم یکباره، غیبت کامل خود را به مرحله اجرا نگذارد، بلکه آن را به صورت تدریجی آغاز کرد. اگر چه در شروع عصر غیبت، مشاهده امام (علیه السلام) جز برای نوّاب خاص او امکان پذیر نبود، امّا ارتباط غیر مستقیم او با مردم استمرار داشت وآنها می توانستند به واسطه نایبان خاصّ آن حضرت، با او ارتباط داشته باشند.این وضعیت قریب به هفتاد سال ادامه یافت تا غیبت کبری آغاز گردید.
در حقیقت محدودیت ارتباط امام دهم ویازدهم زمینه ساز غیبت صغری وغیبت صغری، زمینه ساز غیبت کبری وغیبت کبری، زمینه ساز ظهور مهدی آل محمّد (علیهم السلام) می باشد.با فرا رسیدن غیبت کبری، باب مکاتبات وسخنان با واسطه امام زمان (علیه السلام) بسته شد ودیگر کسی به عنوان نایب خاص او معرّفی نگردید بلکه در یک سخن کلّی که از سوی آن حضرت صادر شد به شیعیان خود فرمودند:
و امّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانّهم حجّتی علیکم وانا حجّة الله علیهم.(53)
در حوادثی که برای شما پیشامد می کند به راویان حدیث ما مراجعه کنید. به راستی که آنها حجّت من بر شما هستند ومن حجّت خدا بر آنها می باشم.
در عصر غیبت کبری که شیعیان از امام خود دور شدند وعملاً ارتباط خود را با او از دست دادند سختی هایی پدید آمد واین خود به امتحانی بزرگ تبدیل گردید. امام (علیه السلام) نیز عزلتی بزرگ را آغاز کرد که این عزلت می توانست سختی هایی را برای او در پی داشته باشد، امّا به لطف پروردگار عالم این سختی ها کاهش یافت.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
برای صاحب این امر غیبتی است که ناگزیر در آن عزلتی خواهد داشت. بهترین منزل برای او مدینه، در کنار سی تن از یارانش می باشد وبا وجود آنان، اضطراب ونگرانی نخواهد داشت.(54)
وامام رضا (علیه السلام) فرمود:
خضر آب حیات نوشید وهمواره زنده خواهد ماند. او نمی میرد تا در صور دمیده شود. خضر نزد ما می آید وبر ما سلام می کند. ما صوت او را می شنویم امّا شخص او را نمی بینیم. هر جا ذکرش به میان آمد حاضر می شود پس هر کس از شما نامش می برد بر او سلام کند. خضر در مراسم حج حاضر می شود وتمام مناسک آن را انجام می دهد. در عرفات وقوف می کند وبه دعای مؤمنین آمین می گوید وخداوند وحشت وتنهایی قائم ما را به الفت با او برطرف می سازد.(55)
درباره ازدواج حضرت مهدی (علیه السلام) در زمان غیبت دو نظر وجود دارد، برخی معتقند به خاطر شرایط خاصی که در این زمان دارد ازدواج نمی کند وعدّه ای با ذکر شواهدی نظر بر تأهل آن حضرت دارند واین موضوع در هاله ای از ابهام باقی خواهد ماند تا عصر ظهور فرا رسد. نکته دیگری که باید در این بحث به آن پرداخته شود این است که غیبت امام مهدی (علیه السلام) اولین غیبت یک مرد آسمانی نیست بلکه برخی از انبیاء گذشته هم مدتی از چشم مردم غایب می شدند. بنابراین، اصل غیبت برای برخی از پیشوایان امّت های گذشته نیز تحقق یافته است که ما به ذکر یک نمونه آن اکتفا می کنیم.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
صالح پیامبر (علیه السلام) مدتی از قوم خود غایب شد. زمانی که او غیبت کرد مردی کامل بود ودارای شکمی هموار وقیافه ای زیبا، محاسنی انبوه وگونه هایی لاغر وقامتی متوسّط بود، امّا وقتی به قوم خود بازگشت او را نشناختند ومردم در مواجهه با او به سه دسته تقسیم شدند:
گروهی او را انکار کردند وگروهی به شک وتردید افتادند وعدّه ای یقین کردند که او صالح پیامبر (علیه السلام) است. وقتی با تردید کنندگان روبرو شد به آنها گفت: «من صالح هستم» امّا آنها او را تکذیب کردند ومورد بدگویی وآزار خود قرار دادند وگفتند: «خداوند از تو بیزار است وصالح، چهره ای غیر از چهره تو داشت».
وقتی صالح از آنان گذشت ونزد گروه منکران آمد، آنها نیز سخن او را نپذیرفتند وبه شدت اظهار تنفّر کردند تا این که نزد گروه سوم رفت که اهل یقین بودند. به آنها گفت: «من صالح پیامبر هستم». گفتند: خبری به ما ده که در تو شک نکنیم وبپذیریم که تو صالح هستی، زیرا ما تردید نداریم که خداوند قادر است انسان را به هر صورتی که بخواهد تغییر دهد وبه ما خبر رسیده که قائم به هنگام آمدن چه نشانه هایی دارد واگر خبری آسمانی برای ما بیاورد از او می پذیریم. صالح در جواب گفت: «من همان صالح هستم که ناقه را برای شما آوردم» گفتند: درست گفتی واین همان چیزی است که ما به دیگران می آموختیم، علامت آن شتر چیست؟ صالح پاسخ داد: «یک روز او از آب استفاده می کرد ویک روز شما» آنها هم گفتند: «ما به خدا وآنچه تو از سوی او آوردی ایمان داریم.»(56)
فلسفه غیبت:
غیبت وای عصر (علیه السلام) از اموری است که بر اساس حکمت های الهی صورت گرفته است، چه آن حکمت ها را بدانیم یا ندانیم ویا اجازه دانستن آنها را داشته باشیم یا نداشته باشیم. از روایات استفاده می شود که غیبت، حکمت های مختلفی دارد وبرخی از آنها ذکر شده اند امّا برخی ار آنها نه تنها بیان نشده اند بلکه در روایاتی تصریح شده است که مصلحت نیست کسی از آنها آگاهی یابد. عبد الله بن فضل هاشمی گوید: از جعفر بن محمد (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
برای صاحب این امر غیبتی است که حتماً پیش خواهد آمد واهل باطل در آن به تردید می افتند.
عرض کردم: چرا چنین غیبتی پیش خواهد آمد؟
فرمود: به خاطر چیزی که ما اجازه بیان آن را نداریم.
عرض کردم: پس چه حکمتی در غیبت اوست؟
حضرت فرمود: حکمت آن همان حکمتی است که در غیبت حجّت های الهی گذشته بوده است. حکمت غیبت او کشف نمی گردد مگر بعد از آن که ظهور کند همان گونه که حکمت کارهای خضر از سوراخ کردن کشتی، کشتن کودک وساختن دیوار برای موسی کشف نگردید مگر هنگام جدایی او از موسی (علیه السلام). ای عبد الله بن فضل! این امر یک امر الهی وسرّی از اسرار خدا وغیبی از امور غیبی اوست ووقتی ما دانستیم که او حکیم است می پذیریم که همه افعال او بر اساس حکمت است اگر چه علت آن برای ما روشن نباشد.(57)
هم چنین حضرت مهدی (علیه السلام) در توقیع خود به اسحاق بن یعقوب فرمود: امّا درباره علّتی که غیبت برای آن واقع شد خدای (عزّ وجلّ) می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزی سؤال نکنید که اگر برای شما آشکار گردد شما را ناراحت می کند.»(58)
از روایاتی که بیان شد معلوم گردید علّت اصلی غیبت برای ائمّه (علیهم السلام) معلوم است امّا فهم آن به مصلحت مردم نمی باشد. در عین حال به برخی از حکمت های غیبت اشاره شده است که به آنها می پردازیم.
1 - امتحان:
یکی از سنّت های الهی، امتحان بندگان خداست. این سنّت در امت های گذشته بوده ودر امّت اسلامی هم جاری است. امتحان های الهی برای این است که سعادت وشقاوت انسان ها از روی دلیل باشد. با امتحان است که مراتب خوبی وبدی مردم آشکار می گردد وخداوند بر اساس آن با آنان رفتار می کند. از جمله آزمایش های الهی که برای امّت های گذشته بوده است وبرای امت اسلامی هم تکرار می شود غیبت حجّت خداست.
جابر گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: فرَج شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود:
هیهات، هیهات لا یکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا حتّی یذهب الکدر ویبقی الصّفو.(59)
دور است ودور است؛ فرج ما پیش نخواهد آمد تا این که غربال شوید، باز غربال شوید وباز هم غربال شوید تا این که ناخالصی برود وصافی باقی بماند.
وامام کاظم (علیه السلام) فرمود:
برای صاحب این امر امتحانی است تا جمعی از کسانی که به آن اعتقاد دارند برگردند. غیبت امتحانی از سوی خدای (عزّ وجلّ) است که خلقش را به آن می آزماید.(60)
2 - اتمام حجّت:
بدون شک حکومتی برتر وشایسته تر از حکومت آل محمد (علیهم السلام) روی زمین نخواهد بود. تنها آنها هستند که می توانند حکومت عادلانه ومورد رضای خدا ومردم را برقرار کنند امّا این حقیقت برای همه معلوم نیست وعدّه ای معتقدند که می توانند با تکیه بر افکار بشری، حکومتی پدید آورند که به حاکمیت حق وعدالت بینجامد. حال برای آنکه ثابت شود غیر از آل محمد (علیهم السلام) وغیر از راه ورسم آنها، کسی نمی تواند حکومت عادلانه وحق طلبانه داشته باشد، خدای - تعالی - این فرصت را برای بشر فراهم آورد تا همه افکار واندیشه های سیاسی وحکومتی واصناف مختلف مردم به حاکمیّت دست یابند وضعف آنها آشکار گردد، آن گاه حجّت خدا ظهور کند وبه حق وعدالت جامه عمل بپوشاند.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
ما یکون هذا الامر حتّی لا یبقی صنف من النّاس الّا وقد ولّوا علی النّاس حتّی لا یقول قائل انّا لو ولّینا لعدلنا ثم یقوم القائم بالحق والعدل.(61)
ظهور تحقق نمی یابد تا اینکه گروهی نماند مگر این که بر مردم حکومت کرده باشد تا کسی نگوید اگر ما حکومت داشتیم به عدالت رفتار می کردیم، آن گاه قائم به حق وعدل قیام می کند.
3 - تهدید به قتل:
امام مهدی (علیه السلام) حجّت خداست وباید باقی بماند تا زمین از حجّت خالی نشود. اگر او آخرین وصیّ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نبود ضرورتی بر غیبت او وجود نداشت وچنانچه به شهادت می رسید با وجود امام پس از او زمین از حجّت برخوردار بود، امّا با توجّه به این که او آخرین امام وحجّت الهی است وبا وجود شرایط سیاسی زمان او قطعاً به شهادت می رسید غیبت او یک ضرورت تخلّف ناپذیر بود که صورت گرفت.
در روایات متعددّی آمده است که مهدی (علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است واو خواهد آمد وحاکمان طغیان گر را از میان خواهد برد وحکومت حق وعدل را به پا خواهد کرد. از این رو حاکمان ستمکار زمان ائمّه (علیهم السلام) حساسیت شدیدی نسبت به امامان معصوم (علیهم السلام) داشتند وبلکه نابودی آنها را در سر می پروراندند تا مهدی (علیه السلام) که وعده آمدن او داده شده بود پا به عرصه وجود نگذارد. بر همین اساس بود که ائمّه (علیهم السلام) را می کشتند در حالی که می توانستند آنها را در محدودیت های دیگری قرار دهند. البته وقتی به زمان امامت او نزدیک شدند وحشت بیشتری وجود آنها را فرا گرفت وبرای همین بود که خلفای ستمکار عبّاسی، امام حسن عسکری (علیه السلام) را به سامره آوردند تا او را تحت کنترل بیشتری قرار دهند ومهدی موعود را به هنگام تولّد وحتّی قبل از آن، در شکم مادر به قتل برسانند تا حکومت جبّاران از سوی او تهدید نشود ومشکل بزرگ آنها برای همیشه حل شود. با این شرایط بود که خدای متعال او را از دیده ها غایب کرد وحجّت خود را از کشته شدن حفظ نمود تا روزی او را حاکم زمین گرداند.
امام حسن عسکری (علیه السلام) در این باره می فرماید:
بنی امیّه وبنی عبّاس به دو دلیل ما را هدف شمیرهای خود قرار دادند: یکی آن که می دانستند حقّی در خلافت بر مردم ندارند واز ادّعای ما بر حکومت وقرار گرفتن آن در مرکز اصلی خود می ترسیدند. ودیگر اینکه آنها به اخبار فراوانی مبنی بر نابودی حکومت جبّاران وستمکاران به دست قائم ما برخورد کرده بودند وشک نداشتند که خود از جبّاران وستمکارانند. از این رو سعی در قتل اهل بیت رسول خدا (علیهم السلام) ونابودی نسل او داشتند تا این که از تولّد قائم جلوگیری کنند یا او را به قتل برسانند.(62)
نوّاب خاصّ امام زمان (علیه السلام):
نایبان زمان غیبت صغری که توسط امام زمان (علیه السلام) انتخاب می شدند، نایب خاص وفقهای واجد شرایط زمان غیبت کبری، نایب عام آن حضرت محسوب می شوند.
اولّین نایب منتخب امام عصر (علیه السلام) «عثمان بن سعید» بود. او مردی عادل، موثّق، پارسا واز مفاخر شیعه ودانشمدان زمان خود بود که سخنان امام (علیه السلام) را به شیعیان می رساند وپیش از امام زمان (علیه السلام) نیز مورد تأیید امام دهم ویازدهم بود وامام زمان (علیه السلام) نیز وکالت قبلی او را از سوی پدرش تأیید وتمدید کرد. وقتی عمر گرانمایه او به پایان رسید، حضرت، فرزندش «محمد بن عثمان» را به نیابت از خود برگزید. او نیز مردی دانشمند، عادل ومورد اعتماد بود وبه خوبی وظایف خود را انجام می داد.وقتی پدرش رحلت کرد ولی عصر (علیه السلام) طی نامه ای این گونه به او تسیلت گفت:
«... ما از خدا هستیم وبه سوی او باز می گردیم. تسلیم فرمان او وراضی به قضای او هستیم. پدرت حیات ومرگی سعادتمندانه وشایسته داشت. خداوند او را مورد رحمت خود قرار داد وبه اولیائش ملحق گرداند. او همواره در انجام دستورات ما ائمّه (علیهم السلام) کوشا بود ودر آنچه او را به خدا وآنها نزدیک می کرد تلاش می نمود. خداوند چهره او را شاد وخرّم کند واز لغزش وخطای او درگذرد.
خداوند پاداش تو را زیاد نماید وعزای او را برای تو نیکو قرار دهد. تو وما هر دو مصیبت زده شدیم وفراقش ما را اندوهگین ساحت. خداوند او را در جایی که بازگشت کرده است، شاد گرداند.
از کمال سعادت او این بود که خداوند فرزندی مثل تو به او عطا فرمود تا بعد از او بماند وجانشین وی گردد وبرایش طلب رحمت کند. خدا را سپاس، دل ها به وجود تو وآنچه خدا در تو ونزد تو قرار داده است شادمانند. خداوند یاریت دهد وبه تو توان وتوفیق بخشد ونگهدار، حافظ، کفایت کننده ویاورت باشد.»(63)
با وفات محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی، عهده دار نیابت افتخارآمیز امام عصر (علیه السلام) گردید. او نیز همانند دو نایب قبلی فردی ممتاز بود وهمه مردم او را به علم وعدالت وامانت داری می ستودند.
پیش از آن که محمد بن عثمان رحلت کند امام زمان (علیه السلام) به او دستور داد جانشین خود را به مردم معرفی کند. از این رو بزرگان شیعه را دعوت کرد ودر جمع آنها فرمود:
«اگر من از دنیا رفتم امر نیابت با حیسن بن روح نوبختی خواهد بود، به من دستور رسید او را جانشین پس از خود قرار دهم، به او مراجعه کنید ودر کارها بر او اعتماد وتکیه داشته باشید.»(64)
هم چنین وقتی لحظه های آخر عمر خود را طی می کرد بزرگان شیعه نزد او اجتماع کردند واز او پرسیدند: اگر برای تو پیشامدی شد چه کسی جانشین تو خواهد بو؟ واو جواب داد: حسین بن روح نوبختی جانشین من وسفیر میان شما وصاحب الامر خواهد بود. او وکیل، مورد اعتماد وامین صاحب الامر است در کارهای خود به او مراجعه نمایید ودر کارهای مهم خود به او اعتماد کنید. به من دستور رسید او را معرفی کنم واین پیام را به شما رساندم.(65)
پس از گذشت بیست ویک سال از نیابت حسین بن روح، در سال 326 هجری بدرود حیات گفت ونوبت به چهارمین نایب خاصّ صاحب الامر (علیه السلام) یعنی «علی بن محمد سمری» رسید. او نیز از بزرگان، دانشمندان وپرهیزکاران مورد اعتمادی بود که وظیفه ارتباط بین مردم وامام عصر (علیه السلام) را به عهده گرفت تا این که زمان رحلت او نیز فرا رسید. پس از او دیگر کسی به عنوان نایب خاصّ امام (علیه السلام) به بزرگان شیعه معرفی نشد بلکه او نامه ای را از آن حضرت دریافت کرد که در آن آمده بود:
«ای علی بن محمد سمری! خداوند پاداش برادران دینی ات را در رحلت تو، بزرگ گرداند. تو تا شش روز دیگر وفات خواهی کرد، به کارهایت رسیدگی نما وبه کسی به عنوان جانشین خود وصیت نکن، زیرا زمان غیبت کامل فرارسیده ودیگر ظهوری جز با گذشت مدتّی طولانی وسخت شدن دل ها وپر شدن زمین از ظلم وجور نخواهد بود.»(66)
حکمت گزینش نواب خاص:
با حلول زمان غیبت کوتاه امام زمان (علیه السلام) افراد ممتاز وموجهّی به مسئولیت افتخارآمیز نیابت آن حضرت بار یافتند. تعیین این افراد وارتباط با مردم، آثاری داشت که از جمله آنها اثبات وجود حضرت برای شیعیان وبلکه همه مسلمانان بود. اگر غیبت صغری نمی بود وبه یک باره غیبت کبری آغاز می شد چه بسا مردم از وجود حجّت خدا بی اطلاع می ماندند واین سبب می گردید که اعتقاد به او نادیده گرفته شود وباور کنند از دنیا رفته ویا او را کشته اند ودشمنان نیز به فضای تردید وفتنه دامن می زدند ومسئله مهدویّت را به کلّی منتفی می کردند.
تعیین چهار نایب از سوی امام (علیه السلام) سبب گردید تا اصل موضوع غیبت ووجود ولیّ عصر (علیه السلام) وحیات او، در طول هفتاد سال تثبیت گردد وانتظار فرج که از ضروریات تشیع وبلکه اسلام است، آشکار شود وآثار مثبت آن جوامع اسلامی را فراگیرد. البتّه ادامه وضعیت غیبت صغری ممکن بود امّا لازم نبود، زیرا غیبت کوتاه جنبه مقدمی وزمینه سازی داشت واین کار در طول ده ها سال به خوبی اثبات گردید.
پایان عصر غیبت:
بدون شک، شب غیبت به پایان می رسد وصبح ظهور فرا خواهد رسید وخدا می داند که آن زمان کی خواهد آمد. امّا آیا غیر از خدا هم کسی می داند پایان غیبت در چه تاریخی اتفاق خواهد افتاد؟
بنا بر حکمت الهی، پاسخ این سؤال را کسی جز خدا نمی داند وهر کسی هم زمانی برای آن تعیین کند سخن او راست نخواهد بود بلکه گمانی است که می برد یا دروغی است که می گوید.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
مثل قائم، مثل، قیامت است که جز خداوند کسی از وقت آن آگاهی ندارد. این واقعیت بر آسمان وزمین سنگین است واو ناگهانی خواهد آمد.(67)
وامام باقر (علیه السلام) فرمود:
دروغ می گویند تعیین کنندگان وقت، دروغ می گویند تعیین کنندگان وقت، دروغ می گویند تعیین کنندگان وقت!(68)
دلایل عدم تعیین وقت ظهور:
عدم بیان تاریخ ظهور از سوی خدای متعال دلایلی دارد که ما به چند مورد آن اشاره می کنیم.
الف) انتظار فرج:
از زمانی که امام زمان (علیه السلام) غیبت کرده است نور امید به ظهور او دل مؤمنین را روشن نگاه داشته است. هم اکنون این انتظار وجود دارد وروز به روز بر شدّت وقوّت آن افزوده می شود وهر مؤمنی آرزو دارد عصر ظهور را درک کند. امّا اگر زمانی برای پایان غیبت تعیین می گردید چنین انتظار وامیدی به ظهور منجی عالم نبود ونا امیدی وافسردگی قلوب مؤمنین را فرا می گرفت زیرا همه آنها جز عدّه ای که در آستانه عصر ظهور قرار می گرفتند ناامید می شدند ودیگر نه دعایی برای ظهور منجی عالم می شد ونه شوقی به آمدن او دل ها را فرا می گرفت.
ب) تسهیل دوران غیبت بر امام (علیه السلام):
عدم اعلام زمان ظهور، هر لحظه وجود مقدّس امام زمان (علیه السلام) را آماده وبا نشاط نگاه می دارد؛ زیرا این احتمال را می دهد که هر لحظه زمان غیبت به پایان رسد، امّا اگر مدّت معینی برای ظهور او اعلام می شد، گذشت این مدت بسیار سخت وجانکاه بود به ویژه با عزلت وغربتی که با دوران غیبت آن حضرت همراه است.
ج) خودسازی وآمادگی مؤمنین:
با ابهام زمان ظهور یک حرکت اصلاحی وزمینه سازی اخلاقی در میان منتظران او شکل خواهد گرفت زیرا هر لحظه ممکن است خورشید دل ها از پشت ابرهای غیبت طلوع کند وآنها باید آماده پذیرایی از او باشند. در حالی که اگر وقت ظهور معلوم می شد این همه حرکت های ارزشی ونشاط بخش وسازنده به وجود نمی آمد، زیرا تمام مؤمنین به جز آنان که در آستانه عصر ظهور قرار می گیرند می دانستند دوران درخشان ظهور را درک نخواهند کرد.
د) بداء:
بداء آن تغییر وتحولی است که در یکی از مقدّرات الهی صورت می گیرد. همان گونه که در قرآن آمده است.(69) قرار شد موسی (علیه السلام) سی شب به کوه طور برود امّا ده روز به آن اضافه گردید وبه چهل روز رسید. در این مدت ده روز که موسی (علیه السلام) دیرتر بازگشت، سامری از فرصت استفاده کرد وآن گوساله را ساخت وبه عنوان خدای بنی اسرائیل معرّفی کرد وبسیاری از مردم را کافر گردانید.
محمد حنفیه درباره فلسفه عدم تعیین وقت می فرماید: وقتی بازگشت موسی از وقت معیّن به تأخیر افتاد، مردم گفتند: موسی ما را فریب داد وگوساله را پرستیدند.(70)
اگر زمان ظهور، مورد بداء قرار گیرد - که البتّه چنین احتمالی وجود دارد - وبر اثر دعای مؤمنین زمان غیبت کوتاه شود ویا شرایط ظهور به شکلی زودتر فراهم گردد ویا به عکس به خاطر عدم وجود شرایط به تأخیر افتد وامام (علیه السلام) زودتر یا دیرتر از وقت معیّن ظهور کند اختلاف وانحراف، مردم را فرا خواهد گرفت وبه وعده های الهی بد گمان خواهند شد ومهدی های ساختگی زیاد شده ومردم به جای یاری رساندن به منجی عالم به جدال ومنازعه می پردازند.
رؤیت امام زمان (علیه السلام) در عصر غیبت:
با غیبت ولی عصر (علیه السلام) دیدن او به صورت عادی منتفی گردید، امّا مشاهده آن حضرت به صورت موردی ادامه یافت وملاقات های فراوانی که در طول تاریخ غیبت صورت گرفته است هر گونه تردیدی را در این زمینه برطرف می سازد. با این حال روایتی وارد شده است که:
امام زمان (علیه السلام) فرمود:
کسی از شیعیان من خواهد آمد که ادّعای دیدن را دارد. بدانید هر کس قبل از خروج سفیانی وصیحه آسمانی ادّعای رؤیت مرا داشته باشد دروغگو است وبه من افترا بسته است.(71)
ظاهر این روایت، نفی ملاقات ودیدن آن حضرت نیست زیرا مفاد آن این است که کسی می آید وادعای رؤیت می کند. شما چنین ادعایی را نپذیرید وکسی هم که چنین ادعایی کند دروغ گفته وافترا بسته است. معلوم می شود ادعای مورد بحث صرف دیدار نیست بلکه امام (علیه السلام) خواسسته است باب ادعای مشاهده خود را به عنوان نایب خاص مسدود کند، به ویژه این که سخن مورد نظر، توقیع شریف آن حضرت به آخرین نایب خاصّ خود علی بن محمد سمری بوده است. امام زمان (علیه السلام) خواسته است به آخرین نایب خود وهمه شیعیان بفرماید که باب نیابت خاص بسته شد وهر کسی قبل از ظهور چنین ادعایی کند دروغ گفته وافترا بسته است. بنابراین مراد از مشاهده، مشاهده حاکی از نیابت است. البته ممکن است مشاهده را به معنای رؤیت بعد از ظهور مطرح کرد چه این که برخی فرقه های گمراه معتقدند حضرت ظهور کرده است! چنین کسانی دروغگو واهل افترا هستند. در هر صورت روایت ردّی بر مشاهداتی که در طول تاریخ غیبت صورت گرفته است نمی باشد واگر هم چنین بود خبر واحد که نهایتاً افاده گمان می کند نمی تواند در برابر یقینی که از ملاقات گسترده مؤمنین وبه ویژه علمای مورد وثوق حاصل می شود معارضه ای داشته باشد.
علمای شیعه در کتاب هایی نظیر: بحار الانوار: جنة المأوی، نجم الثاقب ومنتهی الآمال به ذکر ملاقات هایی از مؤمنین، با صاحب الزمان (علیه السلام) پرداخته اند والبته آنچه نوشته اند یکی از صدها ملاقاتی است که انجام گرفته است. نویسنده کسی را می شناسد که چند مرتبه در خواب وبیداری به حضور کعبه دلها رسیده است. یکی از کسانی که به محضر او بار یافته است حاج علی بغدادی می باشد. او می گوید:
«هشتاد تومان خمس سهم امام داشتم وبرای پرداخت آن به نجف اشرف رفتم وبیست تومان آن را به فقیه پارسا، شیخ مرتضی انصاری وبیست تومان به جناب شیخ محمد حسین مجتهد کاظمینی وبیست تومان به جناب محمد حسن شروقی تحویل دادم وبیست تومان دیگر باقی مانده بود که خواستم به هنگام برگشت به جناب شیخ محمد حسن کاظمینی آل یس تحویل دهم. وقتی از نجف به بغداد برگشتم دوست داشتم هر چه زودتر بدهی خود را بپردازم.
روز پنج شنبه راهی کاظمین شدم وبه زیارت دو امام همام امام کاظم وامام جواد (علیهما السلام) مشرّف شدم، آنگاه به حضور جناب شیخ محمد حسن شرفیاب شدم وبخشی از آن بیست تومان را پرداختم واز او اجازه گرفتم بقیه آن را به تدریج در مواردی که شایسته است صرف کنم.
وقتی عازم بغداد شدم، یک سوم راه را طی کرده بودم که دیدم سیّد جلیل القدری از طرف بغداد به طرف من می آید. چون نزدیک شد سلام کرد ودست های خود را برای دست دادن ومعانقه گشود وفرمود: «اهلاً وسهلاً» ومرا در بغل گرفت ومعانقه کردیم ویکدیگر را بوسیدیم. او عمامه سبزی بر سر داشت وبر رخسار مبارکش خال سیاهی بود. فرمود: خیر است به کجا می روی؟
گفتم دو امام مدفون در کاظمین را زیارت کردم وبه بغداد بر می گردم. فرمود: امشب شب جمعه است برگرد! گفتم: نمی توانم برگردم. فرمود: می توانی! برگرد تا شهادت دهم که تو از دوستداران جدم امیر المؤمنین (علیه السلام) وما هستی وشیخ هم شهادت دهد، زیرا خدای - تعالی - امر فرموده است که دو شاهد بگیرد. واین اشاره به مطلبی بود که در خاطر داشتم تا از جناب شیخ خواهش کنم نوشته ای به من دهد که تأیید کند از دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) هستم وآن را در کفن خود گزارم. از او پرسیدم شما از کجا می دانی وچگونه شهادت می دهی؟ فرمود: چگونه کسی که حق او را می رسانند، رساننده حق را نشناسد؟
گفتم: چه حقی؟ فرمود: آن که به وکیل من رساندی. گفتم: وکیل شما کیست؟ فرمود: شیخ محمد حسن. گفتم وکیل شماست؟ فرمود: وکیل من است.
من پیش خود گفتم این سیّد هم سهم سادات می خواهد ودوست دارم بخشی از سهم امام را که نزد خود دارم به او بدهم. گفتم: چیزی از حق شما نزد من باقی مانده است ومن از جناب شیخ محمد حسن اجازه مصرف آن را گرفته ام.
تبسمّی در روی من کرد وفرمود: آری، بخشی از حقّ ما را به وکلای ما در نجف اشرف رساندی. گفتم: آنچه را ادا کردم مورد قبول قرار گرفت؟ فرمود: آری. در خاطرم گذشت که این سیّد علمای اعلام را وکلای خود معرّفی می کند واین برای من، امر بزرگی جلوه کرد. سپس گفتم: علما، وکلای اخذ حقوق ساداتند، ومرا غفلت گرفت. آن گاه فرمود: برگرد جدّم را زیارت کن... سپس فرمود: امام زمان خود را می شناسی؟ گفتم: چرا نمی شناسم؟ فرمود: بر امام زمان خود سلام کن! من هم گفتم:
السلام علیک یا حجة الله یا صاحب الزّمان یا بن الحسن.
او هم تبسمی کرد وفرمود: علیک السلام ورحمة الله وبرکاته. آن گاه وارد حرم مطهر شدیم وضریح را بوسیدیم... وقتی از نماز فارغ شدم او را ندیدم وهر چه در حرم جستجو کردم او را مشاهده نکردم. سپس به خاطرم آمد، این سیّد چه کسی بود؟ نشانه ها ومعجزات گذشته را مورد توجّه قرار دادم که با اینکه من کار ضروری داشتم به راحتی به دستور او بازگشتم وبا اینکه او مرا ندیده به اسم صدایم کرد واین که فرمود: دوستداران ما، ومن شهادت می دهم ودیدن نهر جاری ودرختان میوه دار در غیر فصل آن به هنگام رفتن به کاظمین وغیر این مسائل آنچه که گذشت همه سبب گردید که یقین پیدا کنم که او حضرت مهدی (علیه السلام) است.(72)
گفتم شبی به مهدی، بردی دلم ز دستم - من منتظر به راهت، شب تا سحر نشستم
گفتم چه کار بهتر، زین انتظار جانان - من راه وصل خود را، بر روی تو نبستم
گفتم دلم ندارد، بی تو قرار وآرام - من عقده دلم را، امشب دگر گسستم
گفتا هوای نفست، باشد حجاب وصلم - گر نفس را شکستی، دستت رسد به دستم
فواید ولی عصر (علیه السلام) در زمان غیبت:
تشبیه زیبایی در احادیث آمده است که فایده امام غایب را به بهترین شکل بیان می کند. جابر بن عبد الله انصاری از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پرسید:
هل ینتفع الشیعة بالقائم فی غیبته؟ فقال: ای والذی بعثنی بالنبوّة انّهم لینتفعون به ویستضیئون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشّمس وان جلّلها السّحاب.(73)
آیا شیعه در زمان غیبت از وجود قائم بهره مند می باشد؟ حضرت فرمود: قسم به کسی که مرا به نبوّت برانگیخت، آنها از وجود او بهره مند می شوند وبه نور ولایتش روشنی می گیرند همان گونه که مردم از خورشید پشت ابر بهره می گیرند.
امام مهدی (علیه السلام) نیز در جواب اسحاق بن یعقوب که سؤال کرده بود چگونه از امام غایب بهره مند می شویم فرمود:
امّا وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشّمس اذا غیّبها عن الابصار السّحاب.(74)
امّا بهره مندی از من در زمان غیبتم، همانند بهره مندی از خورشید است وقتی ابر آن را از چشم ها پنهان کند.
خورشید دارای دو نورافشانی مستقیم وغیر مستقیم است. در تابش غیر مستقیم ابرها مانند شیشه مات نور مستقیم خورشید را از خود عبور می دهند ودر نتیجه به موجودات زنده می رسد. غایب بودن خورشید در پشت ابرها غیر از نبودن آن است. اگر خورشید نباشد همه جا تاریک است امّا با وجود خورشید در پس ابرها هه جا روشن است وخورشید فواید خود را از پشت ابرها به موجودات می رساند. با ذکر این تشبیه جامع به برخی از فواید امام غایب (علیه السلام) می پردازیم.
1 - امید بخشی:
شیعه به خاطر عقیده ای که به وجود امام زنده خود دارد اگر چه او را نمی بیند امّا احساس تنهایی هم ندارد وهمواره چشم امید به آن عزیزی دارد که وعده ظهورش داده شده است. شیعه منتظر است وانسان منتظر، امیدوار است وکسی که امیدوار باشد فعّال وبا نشاط است واز هر گونه کسالت، افسردگی ودل مردگی به دور خواهد بود.
2 - امنیّت:
زمین همواره باید از حجّت خدا برخوردار باشد تا وضعیت عادی خود را طی کند وگرنه امنیت آن از میان می رود. این حقیقت در روایات زیادی بیان شده است که ما به برخی از آنهااشاره می کنیم. امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
لم تخل الارض منذ خلق الله من حجّة الله فیها، ظاهر، مشهور او غایب مستور ولا تخلوا الی ان تقوم الساعة من حجّة الله فیها.(75)
از زمانی که خداوند آدم را آفرید، زمین از حجّت خالی نشده است، چه آشکار وچه شناخته شده وچه نهان وپوشیده وتا قیامت هم از حجّت الهی خالی نخواهد شد. اوّلین انسانی که آفریده شد حجّت خدا بود واز آن پس همواره زمین از حجّت خدا خالی نبوده است. بعد از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) هم ائمه (علیهم السلام) حجّت های خدا بر زمین بوده اند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
لو بغیت الارض بغیر امام ساعة لساخت.(76)
اگر زمین ساعتی بدون امام بماند از هم فرو می پاشد.
وامام سجاد (علیه السلام) فرمود:
ما کسانی هستیم که خداوند به برکت ما آسمان را از فرو افتادن بر زمین حفظ می کند وتعادل زمین را تضمین تضمین می نماید تا به اهلش آسیب نرساند وبه برکت ما باران می بارد ورحمت خدا گسترش می یابد وبرکات زمین سر بر می آورد. اگر کسی از ما در زمین نباشد زمین اهل خود را فرو می برد.(77)
اکنون حجّت خدا بر روی زمین، حضرت مهدی (علیه السلام) است که به زمین امنیت بخشیده است، چه این که خود فرمود:
انّی لامان لاهل الارض.(78)
من مایه امنیت اهل زمین هستم.
3 - گره گشایی:
یکی دیگر از فواید امام غایب گره گشایی مادی، معنوی وعلمی از مؤمنین است. هر مؤمنی می تواند با توسّل به وجود مبارک آن حضرت از او بخواهد از مشکلاتی که دارد گره گشایی کند چه این که محدّث خبیر، حاجی نوری می گوید:
اغاثه وفریاد رسی درماندگان از مناصب الهیه آن جناب خواهد بود.(79)
یکی از شیعیان امام زمان (علیه السلام) ابو راجح است. او سرپرست یکی از حمام های عمومی شهر حلّه بود وبسیاری از مردم او را می شناختند. در آن زمان، حاکم شهر حلّه فردی به نام «مرجان صغیر» بود. روزی به او خبر دادند که ابو راجح به بعضی از صحابه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) بدگویی می کند. حاکم او را احضار کرد ودستور داد او را کتک بزنند. مأموران به اندازه ای ابو راجح را زدند که نزدیک بود جان بدهد. ضربه هایی به صورت او زدند که دندان هایش کنده شد وزبانش را از دهان بیرون آوردند وبا جوال دوز سوراخ کردند وبینی اش را بریدند وبا وضع بدی او را بستند ودر خیابان های حلّه گرداندند وآنقدر مورد ضرب وجرح قرار گرفت که بر زمین افتاد ومرگ را مشاهده کرد.
سرانجام حاکم را از رفتاری که با ابو راجح داشتند آگاه کردند او هم دستور داد ابوراجح را به قتل برسانند. اطرافیان حاکم گفتند: او پیرمرد کهنسالی است وبه اندازه کافی با وی برخورد شده است او را رها کن تا خود بمیرد وشما در خونش شریک نباشی. با اصرار فراوان آنها، حاکم از قتل او گذشت امّا وضع او به گونه ای بود که تردیدی در مرگش وجود نداشت. روز بعد مردم دیدند که ابوراجح با سلامت کامل به نماز ایستاده است. با شگفتی از او پرسیدند: چگونه سلامت خود را باز یافته ای؟ ! ابوراجح پاسخ داد: وقتی مرگ را مشاهده کردم وزبانی نداشتم که خدا را بخوانم، با قلب خود از خدا درخواست کردم واز سیّد ومولای خود صاحب الزمان خواستم به فریادم رسد.
وقتی شب فرا رسید ناگهان دیدم خانه ام پر از نور شد وصاحب الزمان (علیه السلام) را نزد خود حاضر دیدم. حضرت (علیه السلام) جلو آمد ودست بر چهره ام کشید وفرمود: برو وبرای تأمین زندکی خانواده ات تلاش کن که خداوند تو را شفا داد. من هم شب را صبح کردم وهمان گونه ای که می بینید سلامت خود را باز یافتم.
یکی از نیکوکاران زمان أبو راجح، شیخ شمس الدین محمد بن قارون است. او میگوید: به خدا قسم أبو راجح مردی ضعیف، زرد چهره، بد قیافه وکم ریش بود. من همواره به حمام او می رفتم واو را این گونه می دیدم، امّا بعد از این واقعه او را مردی جوان، قوی، سرخ چهره ودارای قامتی افراشته دیدم وهمواره این گونه بود تا از دنیا رفت.
خبر شگفت آور سلامت ابوراجح منتشر شد، حاکم او را احضار کرد وچون تفاوت عجیب دیروز وامروز او را دید، رعب ووحشتی بزرگ بر قلب او افتاد وآن چنان تحت تأثیر قرار گرفت که در برخورد خود با شیعیان تجدید نظر کرد وبه آنها احترام می کرد ولغزش های آنها را می بخشید وبه نیکوکاران آنها احسان می کرد.(80)
فصل چهارم: وظایف شعیه در عصر غیبت
انتظار، چراغ شب های تاریک غیبت است.
عصر غم انگیز غیبت:
عصر غیبت، عصر پنهانی حجّت خدا وغربت مؤمنان است. عصری است که غم واندوه بر چهره جان آنان نشسته است. غم آنها، غم تنهایی، غم دوری، غم غربت، غم عزلت، غم ندیدن مولا وحاکمیت دشمنان خدا بر زمین است.
به راستی زمان غیبت چه اندوه بار است. حزن، آسمان دل ها را فرا گرفته وگرد غم بر چهره ها نشسته است. کاشانه منتظران غم انگیز است وآه دوری از حجّت خدا، جان ها را می گدازد. همه در انتظارند ودرد انتظار چه غوغایی در دل ها ایجاد کرده است. دل ها گریان، اشک ها ریزان، چشم ها به راه، تا که در آسمان باز شود وجبرئیل (علیه السلام) مژده آمدن عزیز وسالار منتظران را در آسمان فریاد کند. امام رضا (علیه السلام) فرمود:
کم من مؤمن متأسّف حیران حزین عند فقدان الماء المعین.(81)
چه بسیار مؤمنانی که در نبود آب پاک وروان مهدی (علیه السلام) اندوهگین وگرسنه ومحزونند.
آیا دوری از محبوب غم انگیز نیست، آن هم محبوبی که حجّت خدا باشد؟ این سخت است که انسان هر کسی را ببیند امّا مولای خود را نبیند، سخن هر کسی را بشنود امّا سخن مولای خود را نشنود ونداند او کجاست تا به سویش پر کشد ویا از کجا عبور کرده است تا گرد راهش را سرمه چشمش کند. آه، کجایند آنهایی که در فراقش می سوزند وچراغ یادش را همواره در دل روشن نگاه داشته اند چنان که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:
تحزن لفقده اهل الارض والسمّاء. فکم من مؤمن ومؤمنة متأسّف متهلّف حیران عند فقده.(82)
اهل زمین وآسمان در نبود او غمگینند، چه بسیار مردان وزنان مؤمنی که در نبود او در اندوه وافسوس وسرگردانی به سر می برند.
فدای آن عزیزی بشوم که دل عزیزان در فراقش می سوزد ولحظه ای از یاد دوستدارانش باز نمی ماند. پروردگارا! این شب طولانی غیبت را به پایان رسان ورخسار نورانی عزیز ومحبوب ما را از پشت پرده غیبت آشکار ساز تا در پناهش آرام گیریم. یا ارحم الرحمین به حق محمّد وآله الطاهرین.
وظایف شیعه در زمان غیبت:
شیعه در زمان غیبت آرام نمی گیرد، بی تحرک نیست، غفلت نمی کند وجذب فرهنگ مردود قبل از ظهور نمیگردد وما در این بحث به برخی از وظایف مهم او اشاره می کنیم.
1 - شناخت امام عصر (علیه السلام):
از وظایف مهم شیعه تلاش در جهت شناحت امام زمان (علیه السلام) است. کسی که امام عصر خود را بشناسد به توفیق بزرگی یار یافته است. زیرا با وجود این معرفت، در اوج بحران های فکری واعتقادی جامعه که بسیاری از مردم را به گمراهی می کشاند منحرف نخواهد شد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
امام خود را بشناس! وقتی او را شناختی، دیر وزود ظهور، آسیبی به تو نخواهد رساند.(83) ودر روایت دیگری فرمود:
کسی که این امر را بشناسد وقبل از قیام قائم بمیرد مانند کسی که با او کشته شود به پاداش می رسد.(84)
منتظران آگاه، شقایقان عصر غیبت اند که در گرمای گدازنده فراق، رنگین شده اند وبرای همین است که اجر شهیدی را دارند که در رکاب مولای خود جان می سپارند.
اثر دیگر این شناخت رهایی از مرگ جاهلیت است.
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود:
من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیتة (85)
کسی که بمیرد وامام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
ازویژگی های مهم وممتاز حضرت مهدی (علیه السلام) که باید مورد شناسایی قرار گیرد: امامت، عصمت، علم، حیات، طول عمر، غیبت، ظهور وقیام وحکومت جهانی اوست. شیعه معتقد است مهدی (علیه السلام) امام دوازدهم است که در پس پرده غیبت به سر می برد تا پس از آن که زمین را از ظلم وجور فرا گرفت ظهور کند وآن را پر از عدل وداد کند. او حجّت خدا، معصوم از خطا وآخرین جانشین رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) واز نسل علی وفاطمه وفرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است که خداوند انتقام از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) را به عهده او گزارده است.
رسول گرامی اسلام (علیه السلام) فرمود:
در شب معراج به سمت راست عرش نگاه کردم وعلی، فاطمه وحسن وحسین وعلی بن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد وموسی بن جعفر وعلی بن موسی ومحمد بن علی وعلی بن محمد وحسن بن علی (علیه السلام) را دیدم ومهدی را در نور فراگیری مشاهده کردم. همه نماز می خواندند ومهدی در وسط آنها مانند ستاره ای درخشان بود. خداوند فرمود: ای محمد! اینها حجّت های من هستند واو مهدی (علیه السلام) انتقام گیرنده از میان عترت توست.(86)
ما در این بحث برخی از روایات اعتقادی را که به امامت، علم، عصمت ومحبت او مربوط می شود نقل می کنیم وشناخت مسائل دیگر را به بخش های مختلف این کتاب وا می گذاریم.
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
امامان بعد از من دوازده نفرند که نه نفر آنها از نسل حسین می باشند. همه آنان امین ومعصوم اند ومهدی این امت از ما اهل بیت است.(87)
ودر حدیث دیگری فرمود:
خداوند نه امام پاک ومعصوم از صلب حسین بیرون می آورد ومهدی این امت از ما اهل بیت است.(88)
ودرباره امامت وبرخی ویژگی های آن فرمود:
فهو امام، تقیّ، بارّ، رضیّ، هاد، مهدی.(89)
او امامی با تقوا، پاک، نیکوکار، مورد رضایت، هدایت کننده وهدایت شده است.
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عرض کردم: مرا از تعداد امامان بعد از خود آگاه گردان. حضرت در جواب فرمود: یا علی! آنها دوازده نفرند، اولین آنان تو هستی وآخرین آنها قائم است.(90)
هم چنین رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) درباره علم ائمه بعد از خود که آخرین آنها امام مهدی (علیه السلام) است فرمود:
دوازده امام، که نه نفر آنها از صلب حسین هستند پس از من به ولایت می رسند که خداوند علم وفهم مرا به آنها عطا کرده است.(91)
وامام باقر (علیه السلام) درباره علم او فرمود:
علم او به کتاب خدای (عزّ وجلّ) وسنّت پیامبرش (صلّی الله علیه وآله وسلم) در قلب مهدی ما می روید همان گونه که خوشه از بهترین جای گیاه خود می روید.(92)
امّا خداوند درباره وجوب محبّت حضرت مهدی (علیه السلام) به پیامبرش فرمود: ای محمّد! او را دوست داشته باش که من، او ودوستدارانش را دوست می دارم.(93)
وپیامبر فرمود:
من احبّ ان یلقی الله وقد کمل ایمانه وحسن اسلامه فلیتولّ الحجّة صاحب الزّمان المنتظر.(94)
کسی که دوست دارد خدا را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل واسلامش نیکو باشد حجّت منتظر، صاحب الزمان را دوست داشته باشد.
ودر بخشی از خطبه خود در غدیر خم فرمود: ای مردم! من پیامبر شما، وعلی جانشین من است.
آگاه باشید! آخرین امام از جانشینان من، مهدی قائم (علیه السلام) است.
آگاه باشید! او پیروز کننده دین خداست.
آگاه باشید! او انتقام گیرنده از ستمگران است.
آگاه باشید! او فتح کننده دژها وخراب کننده آنهاست.
آگاه باشید! او نابود کننده قبایل مشرکین است.
آگاه باشید! او انتقام گیرنده خون اولیاء خداست.
آگاه باشید! او یاری کننده دین خداست.
آگاه باشید! او نهر عظیمی از دریای ژرف ولایت است.
آگاه باشید! او دارندگان فضل وجهل را شناسایی می کند.
آگاه باشید! او برگزیده خداست.
آگاه باشید! او وارث همه دانش ها ومسلط بر آنهاست.
آگاه باشید! او خبر دهنده از پروردگار عزیز وبزرگ خود می باشد وایمان به او را یادآوری می کند.
آگاه باشید! او دارای رشدی کامل ونظری استوار است.
آگاه باشید! اداره جهان به او واگذار شده است.
آگاه باشید! اوست که پیامبران پیشین به آمدنش بشارت داده اند.
آگاه باشید! او حجّت خداست که باقی می ماند وپس از او حجّت وامام دیگری نیست وحقی نیست مگر با او، ونوری نمی باشد مگر نزد او.
آگاه باشید! کسی بر او پیروز نخواهد شد.
آگاه باشید! او ولیّ خدا در روی زمین وداور او در میان بندگانش وامین او در پنهان وآشکار است.(95)
اگر چه شناخت امام زمان (علیه السلام) به عنوان یک وظیفه اصلی مطرح است امّا نباید از نظر دور داشت که مهدی شناسی مقدمه مهدی باوری ومهدی باوری مقدمه مهدی محوری است.
2 - تقویت اعتقاد به امام زمان (علیه السلام):
تحکیم مبانی اعتقادی وحفظ گوهر عقیده به ولی عصر (علیه السلام) یک اصل مهم ویک وظیفه جدی برای هر شیعه ای است که می خواهد از آراء ونظریات گمراه کننده آخر زمان در امان باشد. زراره گوید:
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
زمانی بر مردم خواهد آمد که امام آنها غایب می شود. عرض کردم: مردم در این زمان چه می کنند؟ فرمود: به ولایت او تمسک جویند تا آشکار شود.(96)
چه کسانی که یک عمر دم از ولایت او می زنند امّا قلب آنها گرفتار تردید می شود.
امام جواد (علیه السلام) می فرماید:
او بعد از محو نامش ومرتد شدن اکثر کسانی که معتقد به امامتش می باشند قیام می کند.(97)
در صدر اسلام همه به وجود قائم (علیه السلام) اعتقاد داشتند، امّا اکنون مضمون این حدیث در فرقه های مختلف اسلامی به جز شیعه دوازده امامی تحقق یافته است وحتی عدّه ای از کسانی که از زمره شیعیان محسوب می شوند از اعمال واخلاق وروحیه ای برخوردارند که گویا مهدی (علیه السلام) کمترین جایگاهی در زندگی آنها ندارد. البته هر چه از صدر اسلام فاصله می گیریم وعصر غیبت طولانی تر می شود غروب دین داری فرا می رسد وزمستان دین داری که نوید بخش بهار آن است لایه های سرد وسنگین خود را بر روی زمین پهن می کند وچه کسانی که در این سرمای زمستانی تلف می شوند.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
او غیبتی طولانی خواهد داشت وامت ها درباره او به سرگردانی وحیرت خواهند افتاد واز دین خود منحرف می شوند. در این هنگام مثل ستاره ای درخشان به سوی مردم روی می آورد.(98)
در چنین اوضاع وشرایطی که زمستان دین داری است، یک گل، از یک گلستان در فصل بهار دین داری، ارزشمندتر خواهد بود. از این رو شیعیان عصر غیبت ار ویژگی های ممتازی برخوردارند که به برخی احادیث آن اشاره می کنیم. امام سجاد (علیه السلام) فرمود: همانا کسانی که در زمان غیبت او به سر می برند وبه امامت او اعتقاد داشته ومنتظر ظهورش هستند از مردم هر زمانی برترند زیرا خداوند عقل وفهم ومعرفی به آنها داده است که عصر غیبت برای آنها نظیر زمان حضور ومشاهده است وآنها را در زمان غیبت به منزله کسانی قرار داده است که در پیش رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در راه خدا شمشیر می زنند. اینها مخلصان واقعی وشیعیان راستین ودعوت کنندگان پنهان وآشکار به دین خدا هستند.(99)
وامام کاظم (علیه السلام) فرمود:
خوش به حال شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما به ما محبت می ورزند وبر دوستی ما وبرائت از دشمنانمان ثابت قدم می باشند. اینها از ما هستند وما هم از آنها هستیم. آنان راضی شدند که ما امام آنها باشیم وما هم راضی شدیم که آنان شیعیان ما باشند وخوش به حال آنها. به خدا قسم، آنها در روز قیامت با ما ودر مرتبه ما هستند.(100)
وامام باقر (علیه السلام) فرمود:
زمانی بر مردم خواهد آمد که امامشان از آنها غایب خواهد شد. خوش به حال کسانی که بر ولایت ما در این زمان ثابت واستوارند. کمترین ثوابی که برای آنها می باشد این است که خدای بلند مرتبه به آنها می فرماید: به سرّ من ایمان آوردید وغیب مرا پذیرفتید. پس مژده باد شما را، به ثواب نیکوی من. شما، از زن ومرد، حقیقتاً بنده من هستید، از شما می پذیرم وبر شما عفو می کنم ومی بخشم وبه خاطر وجود شما به بنده هایم باران عطا می کنم وبلا را ار آنان دفع می نمایم واگر شما نبودید عذابم را بر آنها نازل می کردم.(101)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: پبامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) به من گفت: ای علی! بدان، شگفت انگیزترین مردم از جهت ایمان، وبزرگ ترین آنها از جهت یقین، مردمی هستند که در آخر زمان که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) را ندیده اند وحجّت از آنها پنهان است تنها با یک سیاهی بر سفیدی(102) ایمان می آورند.(103)
3 - خودسازی:
خودسازی شیعه، اصل مهمی در زمان غیبت به شمار می رود واین خودسازی بهترین نشانه انتظار است. ما باید با شناخت آنچه موجب خشنودی وناخشنودی اولیاء دین است خود را بر انجام وترک آنها که همان واجبات ومحرمات می باشد تربیت کنیم وپیوسته به دنبال نزدیک کردن خود به خداوند وپیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وعترتش باشیم ودر هر لحظه گوش به زنگ نداهای آسمانی جبرئیل (علیه السلام) باشیم که به صورت ناگهانی در فضای آسمان طنین انداز می شود.
امام مهدی (علیه السلام) فرمود:
هر یک از شما باید به اموری بپردازد که او را به محبت ما نزدیک کند واز کارهایی که ناخوشایند ما می باشد دوری جوید. زیرا ظهور ما به صورت ناگهانی فرا می رسد.(104)
تقوای الهی، اخلاق اسلامی وزندگی همراه با گرایش انتظار، ارکان مهم خودسازی هر شیعه ای را تشکیل می دهند که می خواهد از یاران حجّت خدا باشد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
من سرّ ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر. فان مات وقام القائم بعده کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه. فجدّوا وانتظروا، هنیئاً لکم ایّتها العصابة المر حومة.(105)
هر کس دوست دارد از اصحاب قائم باشد باید منتظر باشد وبه پرهیزکاری وکسب خوبی های اخلاقی بپردازد. پس اگر در این حال بمیرد وقائم قیام کند، اجر کسی را دارد که او را درک کرده است. پس تلاش کنید ومنتظر باشید، گوارایتان باد ای گروه مورد رحمت خدا.
4 - دعا:
یکی از وظایف شیعه در عصر غیبت، دعا برای تعجیل در ظهور شکوهمند امام زمان (علیه السلام) وسلامت آن حضرت است واین که از خدا بخواهیم ما را از شیعیان ویاران او قرار دهد. البته دعاهایی درباره آن حضرت بیان شده است که از جمله آنها: دعای عهد، دعای ندبه، دعای «اللّهم کن لولیک»، دعای «اللّهم عرفنی نفسک» ودعاهای دیگر است که در کتاب های مربوط به ادعیه ذکر شده است.
زراره گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم اگر زمان غیبت را درک کردم چه کنم؟ حضرت فرمود: پیوسته این دعا را بخوان:
اللّهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیّک، اللّهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتّک، اللّهم عرّفنی حجتّک فانک ان لم تعرفنی حجتّک ظللت عن دینی.(106)
خدیا خودت را به بشناسان که اگر خودت را من نشناسانی پیامبرت را نمی شناسم. خدایا رسول خودت را به من بشناسان که اگر رسولت را به من نشناسانی حجّت تو را نمی شناسم. خدایا حجّت خود را به من بشناسان که اگر حجّت را به من نشناسانی از دین خود گمراه می شوم.
5 - یاد امام عصر (علیه السلام):
ما در عصر غیبت مولایی به سر می بریم که به شیعیان ودوستداران خود توجه دارد. پس می توانیم از پشت پرده غیبت هم با او ارتباط داشته وراز دل گوییم، در وصف او ودرد فراق، سخنان واشعاری را بر زبان داشته باشیم وهمواره ارتباط عمیق قلبی ومعنوی خود را با او حفظ کنیم، زیارت نامه های او را به ویژه در برخی زمانها ومکان های مخصوص بخوانیم واز زیارت نامه آل یس بهره وافر بگیریم. خلاصه، در برخی اوقات با مولای خود شور وحالی داشته باشیم، بگوییم، بخوانیم، بنالیم وچراغ یادش را در آسمان جانمان روشن بداریم. پس از بیدار شدن از خواب، اولین کسی باشد که بر او سلام می کنیم ودر روی زمین عزیزترین کسی باشد که به او عشق می ورزیم. یادش را غنیمت دانسته ونامش از مؤثرترین وجذّاب ترین نام ها در قلب ما باشد. در نام گذاری ها اولویت را به نام او دهیم، در یادآوری ها، یاد او را مقدم بداریم واز اعمالی که دوست دارد دریغ نورزیم. در بذل مال برای او پیشی گیریم ودر حرکت های فرهنگی سالم وجهت دار مهدوی، حضور جدی داشته باشیم وبدانیم که مولای ما بر اعمال ما نظاره خواهد کرد واگر بتوانیم با حرکت های خود انبساط خاطری برای او فراهم آوریم. آن را افتخار بزرگی بدانیم که از فضل خداوند نصیب ما شده است وبا اشتیاق به انجام آن مبادرت ورزیم. خلاصه عاشق مهدی (علیه السلام) بی کار ویاد او نمی نشیند، یاد او را زنده نگاه داریم ودر ترویج معارف مربوط به او تلاش نماییم واز خدا بخواهیم لحظه های شکوهمند ملاقات با او را در خواب وبیداری نصیب ما فرماید.
6 - انتظار:
از وظایف بسیار مهم شیعه در زمان غیبت، انتظار ظهور او وفرا رسیدن نجات اسلام ومسلمین وگشایش برای آل محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) است. شیعه باید همواره چشم به راه وگوش به زنگ باشد تا اذان صبح ظهور در آسمان طنین اندازد وستاره درخشان آل محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) آشکار گردد. البته وقتی حالت انتظار در افق جان مؤمن هویدا می شود که اضطراب وبی قراری وجود او را احاطه کند وغم عدم وصال در سیمای او ظاهر گردد وهمواره در این فکر باشد که وعده الهی ظهور حجّت خدا، چه هنگام عملی خواهد شد وغم فراق در چه لحظه ای به سرور ونشاط مبدّل می گردد. انتظار یک مرتبه روحی بلند است که برخی به آن بار می یابند ومدال پر افتخار منتظران مهدی (علیه السلام) را از آن خود می سازند.
امام جواد (علیه السلام) فرمود:
افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج.(107)
بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.
ودر حدیث دیگری فرمود: قائم ما مهدی است که باید در زمان غیبت، انتظار او کشیده شود ودر عصر ظهور اطاعت شود.(108)
انتظار باید در سه بعد قلبی، زبانی وعملی جلوه کند. نوع اول همان حالت قلبی است که آثار آن در اعضاء وجوارح انسان آشکار می گردد. نوع دوم در قالب دعا، خواندن زیارت نامه، سخنان واشعار مربوط به او انجام می گیرد ونوع سوم انتظاری است که بر اعمال انسان نقش می بندد واین بر دو نوع است: نوع اول که بهترن آن است زندگی با گرایش انتظار است ونوع دوم تلاش هایی است که به منظور زمینه سازی وآمادگی ظهور او در بخشی از رفتارهای انسان انجام می گیرد.
انتظار به معنای ناخرسندی از وضع موجود وتلاش برای رسیدن به وضع مطلوب است. پس انتظار از دو بعد نفی واثبات برخوردار است؛ نفی وضع موجود واثبات وضع مطلوب، نفی قلبی، زبانی وعملی بدی ها وزشتی های قبل از ظهور وتلاش برای تحقق خوبی ها که در پرتو خودسازی، دعا وآمادگی روحی جهت حاکمیت ارزشهای متعالی در عصر ظهور انجام می گیرد. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هر کس دوست دارد از اصحاب قائم باشد، باید منتظر باشد وبه پرهیزکاری وکسب اخلاق خوب بپردازد.(109)
بنا بر آنچه بیان گردید یک آمادگی کامل در مفهوم انتظار نهفته است. کسی که منتظر است خود را آماده استقبال می کند وآمادگی هم جز، خودسازی وتلاش همه جانبه در جهت ظهور وتحقق حکومت حق طلبانه صاحب الامر (علیه السلام) چیز دیگری نخواهد بود.
منتظر حقیقی کسی است که آرزوی حاکمیت اسلام بر کره زمین را در دل می پروراند. انتظار امام زمان (علیه السلام)، انتظار قدرت اسلام وتحقق کامل عدالت بر روی زمین است که به دست آن حضرت ویارانش عملی می شود. کسی که روحیه جهاد ومبارزه وشهادت طلبی در جبهه توحیدی امام مهدی (علیه السلام) علیه شرک وکفر جهانی را نداشته باشد در شمار یاران مهدی (علیه السلام) قرار ندارد. کسی منتظر است که آمادگی استقبال دارد وکسی آمادگی استقال دارد که مهیای رزم وحماسه وایثار باشد. ظهور منجی عالم، نقطه شروع جنگ ایمان وکفر است. جنگی که عمرو بن عبدودهای آخر زمان به ضرب شمشیر مهدوی بر خاک مذلّت می غلتند وشمشیرهای مالک اشترهای زمانه بر فرق جرثومه های کفر وشرک ونفاق فرود می آید ووضع عالم را دگرگون می سازد. بنابراین وقتی امام (علیه السلام) ظهور کند تازه کارها آغاز می گردد.
امام حسین (علیه السلام) فرمود: «مدت هشت ماه شمشیر بر دوش او خواهد بود»(110) ومنتظر باید آماده هر گونه خدمتی در عصر ظهور باشد.
منتظر به معنایی که شرح آن گذشت از مقام وپاداش بلندی برخوردار است. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
المنتظر لامرنا کالمتشحطّ بدمه فی سبیل الله.(111)
منتظر ظهور ما، همانند کسی است که در راه خدا در خون خود غلطیده است. ودر حدیث دیگر فرمود:
منتظر امام دوازدهم مانند کسی است که در پیش رسول خدا شمشیر کشیده واز او دفاع می کند.(112)
هم چنین درباره ارزش بلند منتظر فرمود:
کسی که بمیرد در حالی که منتظر این امر ظهور باشد، مانند کسی است که با قائم (علیه السلام) ودر خیمه اوست، نه، بلکه مانند کسی است که با شمشیرش به همراه او بجنگد، نه، به خدا قسم، بلکه مانند کسی است که با رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به شهادت برسد.(113)
فصل پنجم: نشانه های غیر حتمی ظهور
نشانه های ظهور جرقه های امید دل های منتظرند.
علائم غیر قطعی ظهور:
نشانه های ظهور مهدی موعود (علیه السلام) بر دو گونه حتمی وغیر حتمی است، چه این که امام صادق (علیه السلام) فرمود: من الامر محتوم ومنه ما لیس بمحتوم(114) برخی نشانه ها حتمی وبعضی حتمی نیستند علائم حتمی نشانه هایی هستند که بدون آنها ظهور تحقق نمی یابد ونشانه های غیر حتمی نشانه هایی هستند که وقوع ظهور بدون آنهاامکان پذیر است. اگر چه این نشانه ها، نقش ضروری در ظهور حضرت ندارند، امّا وقایع وحوادثی هستند که مورد عنایت پیامبر واهل بیت (علیهم السلام) قرار گرفته ونباید به سادگی از آنها گذشت. این نشانه ها برای دل های منتظر، امید بخش است زیرا تنها همین نشانه ها هستند که به عنوان مژده به منتظران ظهور می رسند، چرا که علائم قطعی با توجه به ویژگی ها وفاصله زمانی کمی که با ظهور دارند در حقیقت به معنای تحقق ظهور خواهند بود.
نشانه های ظهور از تنوع وتعدد قابل توجهی برخوردارند که بخش مهمّی از آنها به مسائل دین داری وامور اخلاقی مربوط می شوند وبخشی هم به مسائل اجتماعی، نظامی، سیاسی وحوادث طبیعی ارتباط پیدا می کنند وما در این جابه گزیده ای از آنها می پردازیم. پیامبر صلی الله عیله وآله فرمود: او مهدی غیبتی طولانی خواهد داشت وامت ها، در مورد او به سرگردانی وحیرت خواهند افتاد واز دین خود منحرف می شوند، در این هنگام آن حضرت همانند ستاره ای درخشان به سوی مردم روی می آورد.(115)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
برای قائم ما غیبتش طولانی خواهد بود ومن شیعیانم را می نگرم که گله بدون چوپان در غیبت او سرگردانند وبه دنبال چراگاهند وآن را نمی یابند.(116)
امام سجاد (علیه السلام) فرمود:
قائم ما دو غیبت دارد که یکی طولانی تر از دیگری است وآن قدر به طول می انجامد که هر کسی به او اعتقاد دارد از آن بر می گردد وکسی بر اعتقاد به او پایدار نمی ماند مگر این که یقینش قوی باشد ودارای معرفت صحیحی بوده واز تأخیر ظهور آزرده نشود وتسلیم ما اهل بیت باشد.(117)
امیر امؤمنین (علیه السلام) فرمود:
پس از غیبت جز افراد مخلص که به یقین رسیده اند، کسی در آن استوار نمی ماند به جز آنان که خدا بر ولایت ما از آنها پیمان گرفته است وایمان را در قلب های آنها نوشته است وآنان را به روحی از سوی خود تأیید کرده است.(118)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: او مهدی (علیه السلام) غیبت وحیرتی برای مردم دارد که گروهی از آن منحرف وو جمعی هدایت می شوند وخوش به حال کسی که او را درک کند.(119)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتی مردم امام خود را از دست می دهند روزگاری در غیبت او صبر می کنند ونمی دانند چی به چی است حق با کیست آن گاه صاحب آنها را ظاهر می کند.(120)
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود:
برای فرزند من غیبتی است که مردم در آن به تردید می افتند مگر کسی که خداوند او را حفظ کند.(121)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
وای بر مردم جهان وفتنه هایی که در آن زمان همه کشورها را در بر می گیرد، برخی بر برخی مسلط می شوند وجنگ های بی پایان بر جهان سایه می اندازد وهمه اینها به خاطر اعمال خود مردم است وپروردگارت به بندگانش ظلم نمی کند.(122)
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
قائم قیام نمی کند مگر به دنبال ترس ووحشت وزلزله ها وفتنه وآشوب وبلاهایی که مردم گرفتار آن می گردند. قبل از ان گرفتار طاعون وپس از آن جنگ وخونریزی بین اعراب وایجاد اختلاف بین مردم وپراکندگی در دین ودگرگونی در احوال خود می شود به طوری که با مشاهده به جان هم افتادن مردم وخوردن یکدیگر، هر کس در صبح وشام آرزوی مرگ می کند.(123)
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
قبل از قیام قائم سالی خواهد آمد که مردم در آن گرسنه می مانند وترس شدیدی از قتل ونقصان اموال وثمرات، آنها را فرا می گیرد.(124)
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
اهل شرق وغرب با هم اختلاف پیدا می کنند، آری اهل قبله مسلمانان نیز گرفتار اختلاف می شوند ومردم از ترسی که بر آنها می رود به تلاش شدیدی دست می زنند ودر این حال هستند که منادی از آسمان ندا می دهد.(125)
ودر حدیث دیگر فرمود:
وقتی زمانه عوض شود ومردم بگویند قائم مرده است ومعلوم نیست به کدام وادی رفته واستخوان هایش هم از میان رفته است، در این هنگام امید ظهور او را داشته باش. ووقتی شنیدی ظهور کرده است نزد او برو اگر چه سینه خیز از روی برف ها بروی.(126)
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی زمان قیام فرا رسد بارانی در ماه جمادی الآخر وده روز از ماه رجب می بارد که نظیر آن را خلایق ندیده اند.(127)
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
پیش از ظهور، ماه در بیستم ماه رمضان وخورشید در پانزدهم آن ماه می گیرد وبا این کار محاسبه ستاره شناسان در هم می ریزد.(128)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
قائم ظاهرنمی شود تا این که کارها در دست نو جوانان قرار می گیرد وحقوق خداوند ضایع می شود وقرآن به غنا خوانده می شود.(129)
ودر حدیث دیگر فرمود:
وای بر فلسطین وفتنه های طاقت فرسا وسهمگینی که در آن واقع می شود.(130)
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
بلایی این امت را فرا خواهد گرفت که کسی پناهی از ظلم ندارد. پس خداوند مردی را از عترت وخانواده من بر می انگیزد وبه وسیله او زمین را پر از قسط وعدل می کند همان گونه که از پر از ظلم وجور شده است.(131)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
آماده عقب گرد امور خود وگسیختگی پیوندها وسر کار آمدن خردسالان خود باشید! این وضع زمانی پیش خواهد آمد که تحمل ضربه شمشیر از به دست آوردن یک درهم حلال برای مؤمن آسان تر است. زمانی خواهد آمد که ثواب گیرنده مال، بیش از دهنده آن است. این حوادث هنگامی رخ می دهد که مست می شوید امّا نه با شراب؛ بلکه بر اثر فراوانی نعمت؛ وقسم می خورید امّا نه از روی ناچاری، دروغ می گویید امّا نه به هنگام واقع شدن در تنگنا واین در هنگامی خواهد بود که بلاها ومصائب چون باری که بر پشت شتران گذارده باشند وسنگینی جهاز، گردن آنان را مجروح کند وبر شما فشار وارد می آورند.(132)
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
مردمی از مشرق خروج می کنند وزمینه ساز حکومت مهدی می شوند.(133)
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
دولت ما آخرین دولت هاست. خانواده دولتمندی نمی ماند مگر این که قبل از ما حکومت می کنند تا وقتی سیره حکومتی ما را دیدند نگویند اگر ما هم حکومت می کردیم مثل همین خانواده حکومت می کردیم.(134)
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
ظهور تحقق نمی یابد تا این که گروهی نباشند مگر این که بر مردم حکومت کنند تا کسی نگوید اکر ما حکومت داشتیم به عدالت رفتار می کردیم. آن گاه قائم، به حق وعدل قیام می کند.(135)
در طول تاریخ، حکومت های مختلفی با شیوه های گوناگون پدید آمده اند امّا به قسط وعدل دست نیافته اند؛ معروف ترین آنها حکومت های پادشاهی، سرمایه داری، سوسیالیستی با شیوه های دموکراسی، دیکتاتوری با تکیه بر احزاب یا بدون اتکا بر احزاب، به روش حاکمیت ریاست جمهوری یا نخست وزیری با مایه های غیر مذهبی یا ضد مذهبی ونیمه مذهبی، مسیحی واسلامی می باشند.
عمیره گوید شنیدم که دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام) می گوید:
ظهوری که انتظار آن را می کشید تحقق نخواهد یافت تا اینکه بعضی از شما از بعضی دیگر برائت جوید، برخی از شما برخی دیگر را لعنت کند وبعضی آب دهان به صورت دیگر می اندازدو حتی بعضی نسبت کفر به برخی دیگر می دهد.
عمیره گوید: گفتم چه خبری در این زمان است؟ فرمود: همه خیر در این زمان است زیرا در این زمان قائم ما قیام می کند وهمه بدی ها را از میان بر می دارد.(136)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
مهدی ظهور نمی کند تا این که یک سوم مردم کشته شوند، یک سوم آنها بمیرند ویک سوم باقی بمانند.(137)
محمد بن مسلم وابو بصیر گویند: شنیدیم امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
ظهور محقق نخواهد شد تا این که دو سوم مردم بروند. گفتیم: وقتی دو سوم مردم بروند پس چه کسی باقی می ماند؟ فرمود: آیا نمی خواهید از یک سوم باقی مانده باشید؟ (138)
ودر حدیث دیگری فرمود:
پیش از ظهور قائم دو مرگ پیش خواهد آمد: مرگ سرخ ومرگ سفید، تا این که از هر هفت نفر، پنج نفر از میان می رود.(139)
ابو بصیر گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:
ای ابا محمد! قبل از ظهور، طاعون سفید وسرخ پیش خواهد آمد. عرض کردم: فدایت شوم این دو طاعون چه هستند؟ فرمود: طاعون سفید مرگ سیل آسا می باشد وطاعون سرخ شمشیر سلاح است.(140)
ابن عباس گوید:
مهدی خروج نمی کند تا این که نشانه ای از خورشید آشکار گردد.(141)
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
قائم خروج نمی کند تا این که دوازده مرد از بنی هاشم خروج می کنند وهر کدام مردم را به سوی خود می خوانند.(142)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
وقتی انسان های احمق در میان شما زیاد شوند وبه حکومت رسند وخرابی عراق فرا رسد، در این هنگام شهری با نهرها ودرختان ایجاد می شود. وقتی قیمت ها در عراق بالا رود وساختمان های محکم در آن ساخته شود وافراد فاسق در آن حکومت کنند وبلا شدت یابد ومردم شرور وپست فخر کنند وفرو رفتن زمین نزدیک شود ودوری وعزلت از مردم عملی شایسته گردد، پیش از این عزلت اموری روی می دهد که بچه ها از شدت آن پیر می شوند وبزرگ ها به سخی می افتند وسخن گفتن انسان های فصیح به دشواری واخلال می گراید وصاحبان عقل وخرد حیران ومبهوت می شوند... واعجبا از آنچه در ماه جمادی ورجب پیش می آید.(143)
و در حدیث دیگر فرمود:
در آخر زمان ونزدیکی قیامت که بدترین زمان است زنانی بدون حجاب ظاهر می شوند که از دین بیرون ودر فتنه ها وارد می شوند. به شهوات رو کرده وبر لذت ها پیشی می گیرند ومحرّمات را حلال می دانند. آنها برای همیشه در جهنم خواهند بود.(144)
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
چگونه خواهید بود وقتی که زنانتان فاسد وجوانانتان فاسق می شوند وامر به معروف ونهی از منکر نمی کنید؟ گفته شد: چنین می شود ای رسول خدا؟ ! فرمود: وبلکه بدتر از ای نخواهد شد. چگونه خواهید بود وقتی که امر به منکر ونهی از معروف می کنید؟ گفته شد چنین می شود ای رسول خدا؟ فرمود: بله وبلکه بدتر از این خواهد شد. چگونه خواهید بود وقتی که معروف را منکر ومنکر را معروف می بینید؟ (145)
یکی از علائم ظهور خروج دجال است که خود نشانه هایی دارد که با علائم ظهور یکی است.
امیر المؤمنین (علیه السلام) می فرماید:
خروج دجال وقتی است که مردم نماز را از میان می برند، به امانت خیانت می کنند، دروغ را حلال می شمارند، ربا می خورند ورشوه می گیرند، ساختمان ها را بلند ساخته ودین را به دنیا می فروشند. افراد نادان واحمق را به کارها می گمارند وزنان را طرف مشورت قرار می دهند، خویشاوندی را قطع می کنند، از هوای نفس پیروی می کنند، خونریزی زا ناچیز شمرده، حلم را ضعف وظلم را فخر می شمارند.
حاکمان از افراد فاجر وگنهکارند ووزراء از ستمگران می باشند، عرفا خیانت کار وقاریان قرآن فاسق می شوند. گواهی دادن اجباری برای دیگران آشکار گشته وگناه وتهمت وطغیان علنی می گردد. قرآن ها ومساجد تزیین شده ومناره ها بلند می شوند. اشرار مورد اکرام قرار می گیرند وصف های معصیت فشرده واختلاف های نفسانی بالا می گیرد. پیمان شکنی رایج می شود ووعده الهی نزدیک می گردد، زنان از روی حرص به دنیا در تجارت ودرآمد به شوهر خود کمک می کنند، صدای فاسقان یاوه گویی، عربده وترانه خوانی بلند می شود ومردم هم با توجه استماع می کنند. پست ترین مردم رئیس آنها می شود. مردم از انسان فاجر به خاطر شرّی که دارد می ترسند، دروغگو مورد تصدیق وتأیید قرار گرفته وخائن امین به شمار می رود.
ترانه خوان ها وآلات موسیقی به کار گرفته می شوند. مردم گذشتگان خود را لعنت می کنند. زن ها سوار بر زین ها می شوند. زنان ومردان در لباس وقیافه شبیه یکدیگر می شوند یعنی مردان وبه ویژه جوانان حالات وحرکات وظرافت های زنان ودختران را به خود می گیرند وبا موهای سر وصورت وابروهای خود شبیه زنان عمل می کنند وچهره خود را آرایش کرده واز زینت طلا وگردن بند استفاده می کنند وزنان ودختران با پوشیدن لباس های مردانه، کوتاهی موهای سر وادا واطوار مردانه، خود را شبیه آنها می نمایند.
افراد بدون درخواست، خود را به عنوان شاهد معرفی می کنند، احکام وعلوم دینی را برای دنیا می آموزند وکار دنیا را بر آخرتشان ترجیح می دهند. لباس میش بر قلب های گرگ صفتشان می پوشانند ودل های آنها متعفن تر از مردان است.(146)
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی دیدی حق مرد واهل آن از میان رفتند. ودیدی ظلم همه جا را فرا گرفت. ودیدی قرآن کهنه شد وآنچه در آن نیست در آن وارد شد وبر اساس هوای نفس توجیه شد. ودیدی دین وارونه شد همان گونه که ظرف واژگونه می شود. ودیدی اهل باطل بر اهل حق مسلط شدند. ودیدی شر وبدی آشکار است وکسی از آن نهی نمی کند ونجام دهنده آن معذور است. ودیدی مردان به مردان اکتفا می کنند وزنان به زنان. ودیدی مؤمن ساکت است وسخن او پذیرفته نمی شود.
ودیدی فاسق دروغ می گوید ودروغش رد نمی شود. ودیدی کوچک، بزرگ را تحقیر می کند. ودیدی پیوند خویشاوندی بریده شد. ودیدی کسی با فسق وگناه مدح می کند به او می خندند وسخن او را رد نمی کنند. ودیدی جوانان کار زنان را انجام می دهند. ودیدی زنان با زنان ازدواج می کنند. ودیدی تمجید وثناگویی زیاد شد. ودیدی مرد مالش را در راه غیر اطاعت خدا انفاق می کند ومورد نهی قرار نمی گیرد. ودیدی کسی از تلاش مؤمن به خدا پناه می برد.
ودیدی همسایه، همسایه را آزار می دهد ومانعی برای او نیست ودیدی کافران از سختی هایی که برای مؤمنان وجود دارد خوشحالند واز مفاسدی که در زمین می بینند شادمان هستند. ودیدی که آشکارا شراب خورده می شود وکسانی که از خدا نمی ترسند دسته جمعی آن را می نوشند.
ودیدی امر کننده به معروف ذلیل است. ودیدی فاسق آنچه را خدا دوست ندارد با قاطعیت عمل می کند ومورد ستایش قرار می گیرد. ودیدی که صاحبان معجزه معصومین (علیهم السلام) تحقیر می شوند وکسانی هم که آنها را دوست دارند تحقیر می گردند.
ودیدی که راه خیر تعطیل وبسته وراه شر دارای رهرو است. ودیدی که خانه خدا تعطیل شده وامر به ترک حج می شود.و دیدی که مرد چیزی می گوید که آن را انجام نمی دهد. ودیدی که مردها برای مردها وزن ها برای زن ها خود را آماده وفربه می کنند. ودیدی که درآمد مرد از پشت او ودرآمد زن از پیش اوست. ودیدی که زنان مجالسی مانند مردان دارند، ودیدی که حالت زنانگی در فرزندان عباس بن عبدالمطلب آشکار می شود ورنگ کردن با حنا ومواد رنگ کننده را علنی کردند وهمان گونه که زن برای شوهرش شانه می کند سر خود را شانه کردند ومردان برای خود فروشی پول گرفتند وبر سر یک مرد جوان با یکدیگر در افتادند وبر او غیرت ورزیدند. ودیدی که سرمایه دار عزیزتر از مؤمن می شود وربا آشکار می گردد وعیب گرفته نمی شود وزنان برای انجام زنا ستایش می شوند. ودیدی که زن برای نکاح شوهرش با مردان رشوه دهد تا خود با دیگری مشغول باشد وبهترین خانه، آن خانه ای باشد که زنان را بر فسقشان کمک کنند. ودیدی که مؤمن غمگین ونزد مردم حقیر وذلیل است. ودیدی که بدعت وزنا آشکار شود. ودیدی که مردم به شاهد دروغ توجه کنند. ودیدی که حرام، حلال می شود وحلال، حرام می گردد. ودیدی که دین تفسیر به رأی می شود وکتاب خدا واحکام آن تعطیل می گردد. ودیدی که به خاطر جسارتی که دارند، برای گناه کردن منتظر شب نمی مانند. ودیدی که مؤمن جز به قلبش نمیتواند گناهی را انکار کند. ودیدی که مال بسیاری در راه ناخشنودی خداوند صرف می شود. ودیدی که رؤسای حکومت ها، خود را به کفار نزدیک می کنند واز اهل خیر دور می شوند. ودیدی که قضات رشوه می گیرند. ودیدی که حکومت در قباله کسانی است که مال بیشتر صرف می کنند. ودیدی که افراد محرم بایکدیگر نکاح کرده وبه یکدیگر اکتفا می کنند. ودیدی که مرد به صرف بدگمانی کشته می شود ومردی بر مرد دیگر مانند همسر خود غیرت می ورزد وجان ومالش را برای او می دهد.
و دیدی که مرد از رفتن نزد همسرش سرزنش می شود. ودیدی که مرد از کسب همسرش از راه فحشا زندگی می کند. ودیدی که زن با شوهرش قهر می کند وبر خلاف خواست او عمل کرده وبرای او خرج می کند ودیدی که مرد، زن ودخترش را در اختیار دیگران قرار می دهد وبه کمی خوردنی ونوشیدنی از آنها راضی می شود. ودیدی که ایمان اکثر مردم به خدای (عزّ وجلّ) دروغ است. ودیدی که قمار علنی می شود، شراب آشکارا فروخته می شود وکسی جلوگیری نمی کند. ودیدی که زنان خود را به اهل کفر عرضه می کنند.
ودیدی لهو موسیقی علنی می شود وکسی از کسی جلوگیری نمی کند وجرأت منع آن را ندارد. ودیدی کسی که از قدرت او در هراسند انسان شریف وبزرگوار را ذلیل می کند. ودیدی نزدیک ترین مردم به حاکمان، کسی است که برای ما بدگویی می کند. ودیدی کسی که ما را دوست دارد تکذیب می گردد وشهادت او قبول نمی شود. ودیدی که در سخن دروغ بر یکدیگر غلبه می کنند. ودیدی که شنیدن قرآن برای مردم سنگین می شود وشنیدن باطل برای آنها آسان می گردد. ودیدی که همسایه از ترس همسایه اش او را احترام می کند. ودیدی که حدود الهی تعطیل می گردد. به هوای نفس در آنها عمل می شود. ودیدی که مساجد به نقش های طلایی تزیین می گردد. ودیدی که شر وبدکاری آشکار گردید ودر سخن چینی تلاش می شود. ودیدی که فحشا آشکار می گردد. ودیدی که غیبت ملیح می شود وبعضی آن را به بعضی دیگر مژده می دهند. ودیدی که حج وجهاد برای غیر خدا انجام می شود. ودیدی که سلطان، مؤمن را به خاطر کافر ذلیل می کند. ودیدی که خرابی بر آبادی پیشی می گیرد. ودیدی که درآمد از کم فروشی است. ودیدی که ریختن خون دیگران اهمیتی ندارد.
ودیدی که مرد، ریاست را برای غرض دنیایی می طلبد وخود را به زبانی مشهور می کند تا از او ترسیده شود. کارها به او ارجاع گردد. ودیدی که نماز کورد بی توجهی قرار می گیرد. ودیدی که مرد مال زیادی دارد واز زمانی که آ نر ابه دست آورده است با پرداخت حقوق شرعی آن را پاک نکرده است. ودیدی که میت از قبر درآورده می شود مورد آزار قرار می گیرد وکفن هایش فروخته می شود. ودیدی هرج ومرج زیاد می شود. ودیدی مرد روز را با حالت مستی به شب می رساند وشب را با مستی صبح می کند واز آنچه درباره او گفته می شود ابایی ندارد. ودیدی با حیوانات نزدیکی می شود. ودیدی بعضی چارپایان بعضی دیگر را می درند. ودیدی مرد به مسجد می رود ودر برگشت لباسش را از دست داده است. ودیدی قلب های مردم را قساوت گرفته وچشمان آنان از اشک خشک شده وذکر خدا بر آنها سنگین گشته است. ودیدی کسب حرام علنی می شود وبر سر آن بر یکدیگر غلبه می جویند. ودیدی نمازگزار برای دیدن مردم نماز می خواند. ودیدی فقیه برای غیر دین طلب فقه می کند وطالب دنیا وریاست است. ودیدی که مردم با کسی هستند که غلبه دارد. ودیدی که خواهان حلال سرزنش می شود وطالب حرام مورد ستایش وبزرگی قرار می گیرد. ودیدی که در مسجد الحرام ومسجدالنبی عملی انجام می گیرد که خدا دوست ندارد وکسی هم مانع آنها نمی شود وآلات لهو ولعب در آنها نواخته می شود.
ودیدی که مرد سخن حقی می گوید وامر به معروف ونهی از منکر می کند، آن گاه کسی او را نصیحت می کند ومی گوید: به تو مربوط نیست. ودیدی که مردم چشم وهم چشمی می کنند وبه بدکاران اقتدا می نمایند. ودیدی که راه خیر خالی وبدون رهرو است. ودیدی که کسی مرده است ومورد ریشخند قرار می گیرد وکسی برای او ناراحت نمی شود ودیدی که در هر سال بدعت ها وزشتی های بیشتری از گذشته ایجاد می شود. ودیدی که مردم ومجالس، جز از سرمایه داران تبعیت نمی کنند. ودیدی که کمک به نیازمند، با خنده بر او انجام می گیرد. ودیدی کسی از نشانه های آسمانی نمی ترسد.
ودیدی مردم مانند حیوانات، در راه با یکدیگر نزدیکی می کنند وکسی جرأت نهی از منکر آنها را ندارد. ودیدی مرد مال فراوانی را در غیر طاعت خدا صرف می کند واز صرف مال کم در راه خدا جلوگیری می کند. ودیدی که عاق والدین پدیدار می شود وپدر ومادر مورد بی احترامی قرار می گیرند وبدترین مردم نزد فرزند خود هستند واز افترا بر آنها خوشحال می شوند. ودیدی که زنان بر ملک وقدرت دست می یابند وبر هر کاری غالب می شوند وکاری نمی شود مگر این که هوای نفس آنها در آن سهیم می باشد.
ودیدی که پسر بر پدر خود تهمت می زند وبر علیه آنها دعا می کند وبه مرگ آنها شاد می شود. ودیدی که اگر روزی بر مردی بگذرد امّا در آن روز گناه بزرگی از فحشا یا کم فروشی یا انجام حرام یا نوشیدن شراب نداشته باشد ناراحت وغمگین است وگمان دارد روز خود را تلف کرده است. ودیدی که سطان خوراک مردم را احتکار می کند.
ودیدی که اموال خویشاوندان به دروغ تقسیم می شود وبا آن قمار کرده وشراب نوشیده می شود. ودیدی که با شراب مداوا می شود وبه مریض توصیه شراب شده واز آن درخواست شفا می شود. ودیدی که مردم در ترک امر به معروف ونهی از منکر وپای بند به آن برابری می کنند. ودیدی که اهل نفاق همواره در تحرکند واهل حق تحرکی ندارند. ودیدی که اذان ونماز با جرأت انجام می گیرد.
ودیدی که مساجد از کسانی پر می شود که از خدا نمی ترسند، در مسجد جمع می شوند تا غیبت مؤمنین کنند وتوصیف شراب های مست کننده نمایند. ودیدی که کسی در حال مستی امام جماعت می شود ونمی فهمد وبر مستی خود عیب گیری نمی شود وهنگامی که مست شود مورد احترام قرار می گیرد واز او ترسیده وپرهیز می گردد وتعقیب نمی شود وبه خاطر مستی اش معذور است. ودیدی که اموال یتیمان را می خورد مورد ستایش قرار می گیرد. ودیدی که قضات بر خلاف فرامین الهی قضاوت می کنند.
ودیدی که حاکمان به خاطر طمعی که دارند بر خیانت کاران اعتماد کرده وارث مردم را به فاسق داده ویا مسئولیت آن را به فاسقان وا می گذارند تا آن گونه که دوست دارند عمل کنند. ودیدی که بر روی منابر، امر به تقوا می شود وگوینده به آنچه امر می کند عمل نمی کند. ودیدی که نماز در وقت آن خوانده نمی شود.
ودیدی که کمک مالی به خاطر توصیه دیگران است نه برای رضایت خدا. ودیدی که همت مردم به شکم وزیر شکم است وبرای آنها مهم نیست که چه خورند وبا چه کسی نکاح کردند.
ودیدی که دنیا بر آنها رو آورده است. ودیدی که نشانه های حق کهنه گشته است، پس در این حال از آنها بر حذر باش واز خداوند درخواست نجات کن.(147)
اکثر نشانه هایی که در این روایت بیان گردید به طور موردی در گذشته هم تحقق یافته اند ونشانه بودن آنها برای ظهور مصلح جهان در صورتی خواهد بود که فرهنگ همه یا جمع قابل توجهی از مردم شوند. نکته دیگری که درباره نشانه های ظهور مطرح است این است که مسائل اخلاقی غالباً به جهان اسلام مربوط می شوند. وآخرین نکته این که تحقق این نشانه ها گاهی در یک کشور یا شهری انجام گرفته وچه بسا مسلمانان دیگر از آن اطلاع نداشته باشند ویا نشانه ای به طور پنهانی در میان جمع زیادی محقق شده باشد ودیگران از انجام آن بی خبر باشند.
آنچه مهم است تحقق همه نشانه های اخلاقی است واگر موارد اندکی مانده است با توجه به سیر شتابنده فساد به زودی محقق خواهند شد وبا توجه به قطعی نبودن آنها ممکن است برخی نشانه ها تحقق نیافته ویا در انجام آنها بداء پیش آید.
امام مهدی (علیه السلام) فاتح جهان در عصر قدرت های بزرگ است.
علائم قطعی ظهور:
علائمی برای ظهور منجی عالم بیان شده است که تحقق آنها قبل از ظهور، تخلف ناپذیر است واز میان آنها پنج مورد بیش از همه مورد توجه وتاکید قرار گرفته اند که ما به بیان وشرح آنها می پردازیم.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
قبل قیام قائم (علیه السلام) خمس علامات محتومات: الیمانیّ والسّفیانی والصّیحة وقتل النّفس الزّکیه والخسف بالبیداء.(148)
پیش از قیام قائم (علیه السلام)، پنج علامت قطعی خواهد بود: قیام مرد یمنی، خروج سفیانی، صیحه آسمانی وکشته شدن نفس زکیه وفرو رفتن در زمین بیابان. بین مکه ومدینه.
الف) قیام یمانی:
قیام اصلاح طلبانه شخصیت فرزانه مرد یمنی در روایات زیادی مورد توجه قرار گرفته است اگر چه این قیام الهی از نشانه های قطعی ظهور مصلح جهان معرفی گردیده است امّا توضیح زیادی در مورد او وارد نشده است وما هم به ذکر یک روایت وتوضیح کوتاهی اکتفا می کنیم.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
خروج سفیانی ویمانی وخراسانی در یک سال ویک ماه ویک روز است... ودرمیان پرچم ها، پرچمی هدایت یافته تراز مرد یمنی نیست. پرچم او پرچم هدایت است زیرا او شما را به سوی صاحبتان فرا می خواند. وقتی خروج می کند فروش اسلحه را بر مردم تحریم می کند. آن گاه که قیام کرد به سوی او بشتاب که پرچم او پرچم هدایت است وجایز نیست مسلمانی از او روی گرداند واگر چنین کند از اهل آتش است زیرا او به سوی حق وراه مستقیم هدایت می کند.(149)
در میان همه پرچم ها، پرچم مرد یمانی وپرچم مرد خراسانی از وجهه الهی واهمیت خاصی برخوردارند. البته پرچم مرد یمنی به مراتب هدایت یافته تر از پرچم خراسانی در ایران است. امّا این که چرا این پرچم هدایت یافته تر است در حالی که ایرانیان نقش بزرگی در پیروزی وتثبیت حکومت عادلانه امام مهدی (علیه السلام) دارند وحتی فرمانده نظامی او شعیب بن صالح از اهل خراسان است ونیروهای ایرانی جمع زیادی از اصحاب 313 نفره ویاران رزمنده او تشکیل می دهند، ممکن است به خاطر آن باشد که یمانی بدون ملاحظه کاری مورد توجه خراسانی که به مسائل جهانی ورعایت امور جاری در دنیا دارد به اسلام عمل کند. از شائبه ها وناخالصی هایی که گاهی به اسم اسلام بر ایرانیان سایه می افکند به دور بوده واحکام اسلام را با قاطعیت به مورد اجرا گذارد.
ب) خروج سفیانی:
علامت حتمی دیگر ظهور مصلح جهان، تحرکات سفیانی وحکومت اوست. سفیانی از بنی امیه واز فرزندان ابو سفیان است. بنابراین اسم او سفیانی نیست بکه نام او عثمان ونام پدرش عنبسه است واطلاق نام سفیانی بر او به خاطر نسبتی است که با ابوسفیان دارد.
بحث درباره شخصیت سفیانی وتحرکات نظامی سیاسی او جز از طریق روایات ممکن نیست وتعیین قطعی شخص او جز با قیامش میسر نخواهد بود.
سفیانی دارای قیافه ای زشت وچهره ای آبله روست واز شخصیت وروحیه جنایتکارانه وخونخواری برخودار است.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین مردم را دیده ای. او دارای رنگی بور وسرخ وکبود است.(150)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
فرزند هند جگر خوار از وادی یابس دره خشک از نواحی دمشق خروج می کند. او مردی است چهار شانه، با قیافه ای وحشتناک وسری بزرگ که بر صورت او آبله نمایان است. وقتی او را می بینی گمان می کنی که دارای یک چشم است. اسمش عثمان ونام پدرش عنبسه است. او فرزند ابو سفیان است. وارد سرزمین «قرار ومعین»(151) می شود وبر منبر قرار می گیرد.(152)
سفیانی شش ماه می جنگد تا به حاکمیت دست می یابد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
سفیانی از نشانه های حتمی ظهور است وخروج او از اول تا پایان، پانزده ماه به طول می انجامد. شش ماه می جنگد ووقتی بر پنج شهر دست یافت نه ماه حکومت می کند ویک روز هم بیشتر نخواهد شد.(153)
آن پنج شهر بنا بر روایات: دمشق، اردن، حمص، حلب وقنسرین می باشد که از شهرهای سوریه، اردن ولبنان هستند.
امام صادق (علیه السلام) درباره تاریخ حرکت سفیانی می فرماید:
از نشانه های قطعی، خروج سفیانی در ماه رجب است.(154)
وامیر المؤمنین (علیه السلام) درباره پرچم او فرمود:
سفیانی با پرچمی قرمز خروج می کند.
وقتی سفیانی بر پنج شهری که ذکر شد تسلط یافت با یک لشکر به عراق حمله می کند وجنایات بزرگی به وجود می آورد. او به شدت با اهل بیت (علیهم السلام) وشیعیان آنها دشمن است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
ما وآل ابوسفیان دو خانواده ای هستیم که به خاطر حب وبغض خدا با یکدیگر دشمنی می کنیم. ما گفتیم خدا راست می گوید وآنها گفتند: خدا دروغ می گوید. ابو سفیان با رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) جنگید ومعاویه با علی بن ابی طالب (علیه السلام) ویزید بن معاویه با حسین بن علی (علیهما السلام) جنگید وسفیانی با قائم (علیه السلام) می جنگد.(155)
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
یک فرو رفتگی در یکی از قریه های دمشق روی می دهد وگروهی از مسجد آن قریه سقوط می کنند، در این حال ترک ها به آن تجاوز می کنند ودر جزیره ای فرود می آیند. غربی ها نیز می آیند تا در رمله فرود آیند. این سال، سال اختلاف در همه سرزمین های اعراب است. مردم شام سه دسته می شوند وزیر پرچم سه نفر به نام اصهب، ابقع وسفیانی قرار می گیرند.... سفیانی بر آن دو گروه پیروز می شود وقصدی جز کشتن آل محمّد (علیهم السلام) وشیعیان آنها ندارد. از این رو لشکری به کوفه می فرستد وعدّه ای از شیعیان آن را به قتل می رساند. ودست وپای آنها را قطع می کند.(156)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
سپاه سفیانی وارد کوفه می شود وکسی را رها نمی کند مگر این که او را به قتل می رساند. اگر مردی از آنها به گوهری گرانبها برخورد کند به آن توجهی ندارد امّا اگر کودک خرد سالی را ببیند او را دستگیر کرده وبه قتل می رساند.(157)
هم چنین امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
گویا سفیانی یا همراه او را می بینم که در کوفه مستقر شده است وکسی ندا می دهد: هر کس سر شیعه علی را بیاورد هزار درهم برای او خواهد بود. در این هنگام همسایه بر همسایه اش می پرد ومی گوید: این از شیعیان علی است وسر او را می برد وهزار درهم می گیرد.(158)
جنایات سفیانی نسبت به مردان وزنان وکودکان کوفه تکان دهنده است ووقتی سپاه او وارد بغداد می شود هفتاد هزار مرد را می کشد وشکم سیصد زن را پاره می کند.(159)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
سفیانی هفتاد هزار نفر را به کوفه وبصره در عراق اعزام می کند وشهرها ومناطق را دور می زند، اهل علم را می کشد، قرآن ها را آتش می زند، مساجد را خراب می کند، حرام خدا را حلال مرده وبه نواختن موسیقی وتار وطنبور در بازار ونوشیدن شراب در راه ها فرمان می دهد. فحشا را برای نیروهای خود حلال وآنچه را خداوند بر آنها واجب کرده است حرام می کند وکسی را از هیچ ظلم وگناهی باز نمی دارد بلکه بر تمرّد وسرکشی وطغیان گری می افزاید... کودکان را جمع آوری می کند وروغن را به جوش می آورد تا آنان را در آن اندازد که آنان می گویند:
اگر پدران ما در برابر تو سرکشی کرده اند گناه ما چیست؟ پس دو نفر از آنها را که حسن وحسین نامیده می شوند را به دار می زند. آن گاه به کوفه می رود وبا کودکان کوفه به همان صورت رفتار می کند ودو کودک را که حسن وحسین نام دارند بر درب مسجد به دار می زند که خون آنها مثل یحیی بن زکریا به جوش می آید. وقتی این منظره را می بیند به بلا وهلاکت خود پی می برد وبه شام فرار می کند. وقتی وارد دمشق می شود به می گساری ومعصیت می پردازد وبه یارانش دستور می دهد شراب بنوشند وگناه کنند وسفیانی در حالی که سلاحی به همراه دارد زن حامله ای را گرفته واو ر ابه بعضی از یارانش می سپارد ودستور می دهد در میان راه مورد فحشا قرار گیرد واو پس از انجام فحشا شکمش را پاره می کند وجنین را از آن بیرون می آورد وهیچ کس توان تغییر این اعمال را ندارد. در این جا فرشته ها مضطرب می شوند وخداوند به جبرئیل (علیه السلام) دستور می دهد که بر دیوار مسجد دمشق ندا دهد:
الا قد جاءکم الغوث یا امّة محمّد، قد جاءکم الغوث یا امّة محمّد، قد جاءکم الفرج وهو المهدی (علیه السلام)، خارج من مکّة فاجیبوه.(160)
ای امت محمد! آگاه باشید که فریادرس شما آمد، ای امت محمد! همانا فریاد رس شما آمد، فرج شما فرا رسید واو مهدی (علیه السلام) است. در خارج مکّه مدینه است او را اجابت کنید.
وقتی سفیانی آگاه می شود امام مهدی (علیه السلام) ظهور کرده است لشکری را به مدینه اعزام می کند تا با او مبارزه کند وبه مهدویت پایان بخشد همان گونه که گذشتگان او وبنی عباس چنین تفکر باطلی را در سر می پروراندند. امّا وقتی لشکر سفیانی به مدینه می رسد امام (علیه السلام) را در آنجا نمی بیند ومتوجه می شود که او به مکّه رفته است. آن گاه پس از جنایات زیادی که در مدینه مرتکب می شوند راهی مکّه می گردند که در پهن دشت میان مدینه ومکّه در زمین فرو می روند وما این واقعه فرو رفتن در زمین را به عنوان یک نشانه حتمی ظهور مورد بحث قرار خواهیم داد.
فرو رفتن لشکر متجاوز سفیانی در زمین، نقطه شروع شکست آن جرثومه سراسر شرارت است ودیری نخواهد گذشت که با فتح کشورهای اسلامی وورود امام مهدی (علیه السلام) به فلسطین، سفیانی به دست آن مصلح مقتدر به قتل می رسد وشعله های شرارت او به کلی خاموش می شود.
ج) نداهای آسمانی:
یکی از نشانه های قطعی، نداهای اعجاب انگیز آسمانی است که شور وهیجان عجیبی در سراسر عالم به وجود می آورد وکافر ومسلمان را تحت تأثیر جدی خود قرار می دهد وسران متکبر دنیا را وحشت زده ساخته ویاران وشیعیان امام عصر (علیه السلام) را بسیار شادمان می سازند به گونه ای که با شنیدن آنها از خوشحالی زیاد در پوست خود نمی گنجند. امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
وقتی منادی از آسمان ندا دهد که حق با آل محمّد (علیهم السلام) است در این هنگام مهدی بر سر زبان ها می آید وجام محبت او را می نوشند وذکر دیگری ندارند.(161)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
ندای آسمانی رحمت بر بندگان وعذاب بر کافران است.(162)
ندای آسمانی زیباترین نغمه ملکوتی است که گوش های اهل ایمان را می نوازد.
ندای آسمانی، ندای تحقق اراده الهی است که به انتظار طاقت فرسای شیعه پایان می دهد.
ندای آسمانی، ندای رهایی بخش دین ودین داری از چنگال ظالمان ومنحرفان است.
ندای آسمانی، ندای دل انگیز مؤمنان است که فرشته وحی منادی آن است.
ندای آسمانی، ندای عزّت، شکوه، اقتدار وحاکمیت شیعیان است.
ندای آسمانی، ندای آماده باش منتظران مهدی آل محمد (علیهم السلام) است.
ندای آسمانی، ندای اقتدار مستضعفین بر روی زمین است.
ندای آسمانی، پایان بخش شب تاریک ظلم وگناه وجنایت است.
ندای آسمانی، مژده حاکمیت اهل (علیهم السلام) بر روی زمین است.
ندای آسمانی، اذان صبح ظهور است که از روزی روشن، دلنشین والهی خبر می دهد. روزی که مظلومیت آل محمد (علیهم السلام) پایان می یابد، شیعه از انزوا خارج می شود ودین خدا به بهترین شکل خود در تمام ابعاد زندگی مردم تجلی می یابد.
ویژگی های نداهای آسمانی:
نداهای آسمان ویژگی خاص خود را دارند که به اختصار آنها را مورد بحث قرار می دهیم.
1 - تعدّد:
نداهای متعددی از سوی جبرئیل وفرشته های دیگر در آسمان طنین انداز می شود که برخی کلی بوده وبعضی به ویژگی های امام مهدی (علیه السلام) ومکان ظهور او یا برخی تحولات اشاره دارند. از روایات استفاده می شود که این نداها در ماه های رجب، رمضان، شوال ومحرم می باشند وچه بسا جند مرتبه در هر یک از زمان های یاد شده تکرار شوند.
2 - وضوح بین المللی:
نداهای آسمانی برای همه مفهومند وکسی نیست که آنها نشنوند یا درک نکند. زراره گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود:
منادی به اسم قائم ندا می دهد. عرض کردم به طور عام یا خاص؟ فرمود: عام است وهر قومی آن را به زبان خود می شنود.(163)
این یکی از معجزات الهی است که در یک لحظه جمله ای در سراسر جهان وبه همه زبان های مردم عالم پخش می شود وهمه آن را درک می کنند. برخی خواسته اند عمومی بودن نداها را به گونه ای توجیه کنند که این نداها با یک زبان باشد که توسط خبرنگارها ترجمه وبه دنیا مخابره گردد امّا این توجیه خلاف ظاهر روایات است.
3 - شدت وقوت:
نداهای آسمانی از چنان شدت وقوّتی برخوردارند که کسی از شنیدن آنها مستثنا نمی شود. اگر کسی خواب باشد بیدار می شود واگر بیدار باشد وحششت زده می شود. حتی دختران عفیفه بدون اختیار از سراپرده خود بیرون می آیند تا این صوت شگفت انگیز واستثنایی را پی گیری کنند. وبالاتر این که هر موجود زنده ای از جن وملک وموجودات زنده دیگر از شنیدن آن به شدت متأثر می شوند. ابو بصیر گوید:
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
قائم قیام نمی کند تا این که اسم او در شب بیست وسوم ماه رمضان که برابر شب جمعه است در آسمان طنین انداز گردد. عرض کردم: به چه نامی ندا داده می شود؟ حضرت فرمود: به اسم او پدرش: «آگاه باشید که فلان بن فلان، قائم آل محمد (علیهم السلام) ظاهر شد. سخن او را بشنوید واطاعت کنید.» در آن هنگام چیزی از خلق خدا که زنده است باقی نمی ماند مگر این که صیحه آسمانی را می شنود. پس انسان خواب، بیدار می شود وبه صحن خانه خود می آید ودوشیزگان از سراپرده خود خارج می شوند وقائم هم از ندایی که می شنود خروج می کند واین صوت، صدای جبرئیل است.(164)
4 - تنوع:
نداهای آسمانی محتوای مختلفی دارند وبا الفاظ متفاوتی در آسمان طنین انداز می شوند که به برخی از آنها اشاره گردید وبه بعضی دیگر نیز اشاره می کنیم. البته برخی نداها صرفاً برای اعلام ظهور حجّت خدا هستند امّا برخی برای اعلام حقانیت وبعضی دیگر بیانگر قیام او ویا اطاعت از آن حضرت می باشند. امام رضا (علیه السلام) فرمود:
در ماه رجب سه ندا در آسمان طنین انداز می شود. یکی می گوید:
الا لعنة الله علی الظّالمین
ومنادی دوم می گوید:
ازفت الازفة یا معشر المؤمنین
ای گروه مؤمنین آن حادثه نزدیک فرا رسید.
ومنادی سوم گوید:
انّ الله بعث فلاناً فاسمعوا له واطیعوا.(165)
خداوند مهدی را بر انگیخت، به او گوش فرا دهید واز او اطاعت نمایید.
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
وقتی منادی از آسمان ندا دهد: حق با آل محمد (علیهم السلام) است، در این هنگام مهدی بر سر زبان ها آید.(166)
هم چنین امام رضا (علیه السلام) درباره امام مهدی (علیه السلام) می فرماید:
او کسی است که منادی از آسمان برای او ندا می دهد که همه مردم می شنوند:
الا انّ حجّة الله قد ظهر عند بیت الله فاتّبعوه، فانّ الحق معه وفیه.(167)
آگاه باشید که حجّت خدا در خانه خدا ظهور کرد، او را اطاعت کنید، به راستی که حق با او ودر اوست.
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
وقتی زمان خروج قائم فرا می رسد ندا کننده ای از آسمان ندا می دهد:
ایّها الناس: انّ الله قطع عنکم مدّة الجبّارین وولیّ الامر خیر امّة محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) فالحقوا بمکّة (168)
ای مردم! خداوند سلطه خود کامگان را از شما برداشت وحکومت را، بهترین امت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) به دست گرفت؛ خود را به مکّه رسانید.
نکته مهمی که در کنار نداهای آسمانی وجود دارد شک وتردیدی است که شیطان در دل مردم می اندازد. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
در اوّل روز، ندای آسمانی بلند می شود که بدانید حق با علی وشیعه اوست. سپس ابلیس در آخر شب از زمین ندا می دهد: آگاه باشید که حق با عثمان سفیانی وشیعه اوست ودر این جاست که عدّه ای در شک وتردید قرار می گیرند.(169)
یکی از عوامل مخالفت با امام مهدی (علیه السلام) همین ندای شیطانی است که عدّهای را به تردید می اندازد وآنها را در برابر امام (علیه السلام) به مخالفت وا می دارد. زراره گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: چه کسی با قائم مخالفت می کند در حالی که نام او برده می شود؟ فرمود: ابلیس آنها را رها نمی کند تا این که در پایان شب ندای می دهد ومردم را به شک می اندازد.(170)
البته حق معلوم است زیرا ندای جبرئیل در آسمان می پیچد وندای ابلیس از زمین بر می خیزد. از طرفی ندای حق دل نشین ومطابق روایاتی است که از معصومین (علیهم السلام) وارد شده است وندای ابلیس بر خلاف آنهاست. امّا کسانی که از دلی بیمار برخوردارند ندای ابلیس را پی گیری می کنند وبه آن دامن می زنند تا بلکه بتوانند با کفر جهانی وعامل آن که سفیانی است همراهی کرده وعدّه ای را به انحراف بکشانند.
د) قتل نفس زکیه:
قتل نفس زکیه، پانزده شب قبل از قیام مصلح جهان روی می دهد.(171) امّا این که او کیست وچگونه وبرای چه کشته می شود، امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
قائم (علیه السلام) به اصحاب خود می فرماید: مردم مکّه مرا نمی خواهند امّا من کسی را به سوی آنها می فرستم تا آن گونه که سزاوار مثل من است بر آنها اتمام حجّت کند. آن گاه مردی از اصحاب خود را فرا می خواند وبه او می فرماید: به مکّه برو وبگو: ای اهل مکّه! من فرستاده فلان مهدی به سوی شما هستم ومی فرماید: ما اهل بیت رحمت ومعدن رسالت وخلافتیم، ما از فرزندان محمد وپیامبرانیم که مورد ظلم وآزار وقهر قرار گرفتیم وحق ما از زمانی که پیامبر ما رحلت کرد تا امروز از ما گرفته شد. پس ما برای گرفتن حق خود از شما یاری می خواهیم وشما هم ما را یاری کنید. وقتی این جوان سخنان او را نزد اهل مکّه بیان می کند به او حمله کرده ودر بین رکن ومقام سر از تن او جدا می کنند واین همان نفس زکیه است.(172)
ودر حدیث دیگری می فرماید:
جوانی از آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) در بین رکن ومقام کشته می شود که اسم او محمد بن الحسن، نفس زکیه است.(173)
منظور از نفس زکیه انسانی پاک وبی گناه است. زیرا مردم مکّه بدون هیچ عذری او را به قتل می رسانند ودر واقع جنگ نه از سوی امام (علیه السلام) که از سوی مردم مکّه آغاز می گردد. گویا محمد بن الحسن اولین شهید قیام جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) است که شهادتش یادآور شهادت فرستاده امام حسین (علیه السلام) یعنی مسلم بن عقیل است وهمان گونه که مسلم، از برگزیدگان یاران امام حسین (علیه السلام) بود، محمد بن الحسن هم از یاران برازنده امام مهدی (علیه السلام) است که او را برای این مأموریت انتخاب می کند. نفس زکیه از جوانان برومند وخود ساخته ای است که یک عمر، خود را برای این ماموریت الهی آماده می کند وضمن کسب توفیق پیش گامی در قیام امام مهدی (علیه السلام) اگویی شایسته برای جوانان حق طلب مسلمان می گردد. درود خدا بر او باد.
ه) فرو رفتن سپاه سفیانی در زمین:
یکی از نشانه های حتمی ظهور امام عصر (علیه السلام) فرو رفتن سپاه سفیانی در بیابان های بین مکّه ومدینه است. وقتی سفیانی از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) آگاه می گردد، سپاهی به سوی او در مدینه می فرستد تا با کشتن آن حضرت ختم مهدویت را اعلام کند. به نظر می رسد این خواسته همه استعمارگران ومخالفان ومعاندان قدرتمند هنگامه ظهور است که ناکام می ماند. وقتی سپاه اعزامی سفیانی به مدینه می رسند می فهمند که حضرت مهدی علیه اسلام به مکّه رفته است. از این رو راهی مکّه می شوند تا با او وارد جنگ شوند. امّا به جز دو نفر از آنها همه در دشت میان مدینه ومکّه در زمین فرو می روند. البته فرو رفتن لشکر سفیانی یک حادثه عادی نیست بلکه به فرمان خدا آنها را در خود فرو می برد تا اراده الهی بر دشمنان آشکار گردد. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
سالار ما قائم (علیه السلام) بر دیوار کعبه تکیه می دهد آن گاه مردی که چهره اش به عقب برگشته است نزد او می آید ومی گوید: ای سرور من! بشارتی برای شما دارم. فرشته ای به من دستور داده است که نزد شما بیایم وهلاکت سپاه سفیانی را بشارت دهم. قائم (علیه السلام) به او می فرماید: ماجرای خود وبرادرت را بیان کن.
آن مرد می گوید: من وبرادرم در لشکر سفیانی بودیم وهمه جا از دمشق تا بغداد را خراب کردیم وتل خاکی باقی گذاردیم. کوفه ومدینه را هم ویران کردیم ومنبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) را هم شکستیم ومرکب های خود را در مسجد رسول الله بستیم. از آنجا برای تخریب خانه خدا وکشتن اهل آن خارج شدیم. امّا به دشت پهنی رسیدیم که استراحت کنیم، ناگاه کسی ندا داد؛ ای بیابان! ستمکاران را نابود گردان. در این هنگام زمین گشوده شد وتمام سپاه را بلعید وبه خدا قسم کسی جز من وبرادرم بر روی زمین باقی نماند. فرشته ای بر صورت ما زد وچهره ما چنان که می بینید برگشت وبه برادرم گفت: وای بر تو! به سوی سفیانی در دمشق برو واو را از ظهور مهدی آل محمد (علیهم السلام) با خبر کن وبگو خداوند سپاهت را در میان مکّه ومدینه نابود ساخت. وبه من گفت: تو هم به مکّه نزد مهدی برو واو را به هلاکت ستمکاران بشارت ده وبه دست او توبه کن که از تو می پذیرد. آن گاه فائم (علیه السلام) با دست خود بر چهره او می کشد وبه حال اوّل باز می گردد وبا او بیعت می کند وجزء یارانش می گردد.(174)
فصل هفتم: یاران امام مهدی (علیه السلام)
امام باقر (علیه السلام): گویا اصحاب قائم را می بینم که بر مشرق ومغرب زمین مسلط گشته اند.(175)
یاران بلند آوازه فاتح جهان:
در یک نگاه کلی یاران امام مهدی (علیه السلام) به دو دسته تقسیم می شوند. نیروهای فکری واجرایی ویاران رزمی که او را در جنگ با دشمنان یاری می رسانند. البته عدّهای از اصحاب خاصّ حضرت که همان سیصد وسیزده نفر هستند از پیشگامان حرکت های رزمی وجهادی خواهند بود وبا شمشیرهای اهدایی از سوی مولای خود که تفاوت چشمگیری با شمشیرهای عادی داشته واز کارایی فوق تصوری برخوردارند به مبارزه می پردازند.
یاران امام مهدی (علیه السلام) به انسان ها خلاصه نمی شوند بلکه بخشی از آنها فرشتگان هستند که با اعجاز، نهضت او را به پیش می برند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
اولین کسی که با قائم بیعت می کند جبرئیل است.(176)
ودر روایات آمده است جبرئیل از سمت راست ومیکائیل از سمت چپ او حرکت می کنند(177) واز گروه هایی از فرشتگان که در خدمت منجی عالم هستند نام برده شده است.
برترین یاران مهدی (علیه السلام) همان سیصد وسیزده نفر هستند که از آنها به اصحاب مهدی (علیه السلام) نام برده می شود ونیروهای دیگر یاران رزمی او هستند که در فتح کشورها حضوری چشمگیر دارندو تا تحقق پیروزی اسلام در قالب لشکرهای آزادی بخش به امر آخرین جانشین رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به مبارزه ادامه می دهند. آنها شیفته امام ومولای خویشند ومانند یاران امام حسین (علیه السلام) در کربلا با شهامت وفداکاری از امام خود واهداف بلندی که دارد دفاع می کنند وتا رفع فتنه از جهان به حرکت های رزمی خود ادامه می دهند ودر این میان برخی به درجه شهادت رسیده وعدّه ای می مانند ودر حکومت عدالت گستر ولی عصر (علیه السلام) در رده ای پایین تر از اصحاب سیصد وسیزده نفر او خدمت خواهند کرد.
یاران خاص امام مهدی (علیه السلام):
یاران خاص که از آنها به اصحاب مهدی (علیه السلام) نام برده می شود چهره های حکومتی واجرایی او هستند آنها انسان هایی عادل، مقتدر، فقیه وکار آمدند که در تثیبت حکومت جهانی مولای خویش نقش اساسی دارند.
ابو بصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم: آیا غیر از این سیصد وسیزده نفر، مؤمنی روی زمین نیست؟ امام (علیه السلام) فرمود: آری، هست ولی قائم از میان آنان قیام می کند وآنها انسان هایی نجیب وفقیهان، قضات وحکام دین هستند که دست امام (علیه السلام) قلب آنها را نوازش کرده وهیچ حکمی برای آنها مشتبه نخواهد شد.(178)
امام صادق (علیه السلام) در حدیث دیگری به ابان بن تغلب فرمود: ای ابان! به زودی سیصد وسیزده نفر را خدای - تبارک وتعالی - در این مسجد گرد می آورد که مردم مکّه خیال می کنند هنوز پدران آنها خلق نشده اند. در دست آنها شمشیرهایی است که روی هر شمشیری، نام، نام پدر، لقب ودیگر خصوصیات صاحبش نوشته شده است.(179)
هم چنین فرمود: یاران، یکدیگر را ملاقات می کنند گویی همگی از یک پدر ومادرند.(180)
اصحاب امام مهدی (علیه السلام) تفاوت هایی هم با یکدیگر دارند. برخی از آنها از پیامبران وعدّه ای از گذشتگان قبل از اسلام وبعضی از بزرگان صدر اسلام می باشند که رجعت می کنند وعدّه ای هم از مردم عصر ظهور خواهند بود. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
بیست وهفت نفر از پشت کوفه رجعت می کنند وبیست نفر از قوم موسی هستند که به حق قضاوت می کردند وهفت نفر از اصحاب کهف می باشند ویوشع بن نون وسلمان وابو دجانه ومقداد ومالک اشتر همگی از یاران وحاکمانند.(181)
البته رجعت کنندگان به شخصیت هایی که در این روایت ذکر گردیده خلاصه نمی شوند بلکه عده زیادی از مؤمنین نیز رجعت خواهند کرد واز یاران حضرت خواهند بود. اصحاب مهدی (علیه السلام) که سران آینده جهان خواهند بود سیصد وسیزده نفرند که پنجاه ونه نفر آنها در روایت قبل مطرح شدند ودویست وپنجاه نفر که از مردم عصر ظهور خواهند بود را در روایتی دیگر بیان خواهیم کرد وچهار نفر دیگر که به آنها اشاره نشده است احتمالاً از روایت افتاده باشند ویا کسانی چون عیسی وبرخی از پیامبران دیگر باشند والبته احتمالات دیگری هم وجود دارد.
و ما در اینجا بنا بر روایت امیر المؤمنین (علیه السلام)(182) به مکان ها وتعداد اصحابی که از آنها بر خواهند خاست به ترتیب الفبا اشاره می کنیم. البته امکان تغییر جزئی یا کلی نام ها در اثر گذشت زمان وجود دارد وچه بسا برخی از مکان ها در آن زمان نبوده وبعد تأسیس گردیده است.
نام شهر - تعداد اصحاب
1 - آبادان 3
2 - ابدح 1
3 - ابهر از شهرهای زنجان 1
4 - احساء ساحل شرقی عربستان، حد فاصل کویت وقطر 1
5 - ادنه از شهرهای ترکیه 1
6 - اذرح 1
7 - اردبیل 2
8 - ارمینیه نزدیک جمهوری آذربایجان 1
9 - اسکندریه 1
10 - اسمه 3
11 - اصفهان 4
12 - آمد از شهرهای ترکیه کنار رودخانه ایسر 1
13 - آمل 1
14 - انبار از شهرهای مرزی عراق 1
15 - انطاکیه از شهرهای سوریه 1
16 - اهواز 1
17 - باستان 1
18 - بالس از شهرهای سوریه 2
19 - بدلیس شهری از نواحی جمهوری آذربایجان 1
20 - برجان شهری از نواحی خزر 1
21 - برقه منطقه ای در شرق جمهوری لیبی 1
22 - برکری 1
23 - بروجرد 1
24 - بصره 2
25 - بلخ از شهرهای افغانستان 1
26 - بیت المقدس 2
27 - تبوک آبادی کوچکی در شمال حجاز1
28 - تدمر شهری در قلب صحرای سوریه 1
29 - جامده از توابع بصره 1
30 - حدیثة الموصل قصبه ای از توابع موصل 6
31 - حرّان از شهرهای عراق 1
32 - حلب از شهرهای سوریه 3
33 - حمص از شهرهای سوریه 2
34 - حمیم 3
35 - حنانه از توابع نجران در یمن 1
36 - خراسان 6
37 - خمری 1
38 - خوی از شهرهای آذربایجان غربی 1
39 - دامفان 1
40 - دکار از مناطق مرزی سنگال 1
41 - دمشق 4
42 - دمیاط از شهرهای مصر در کنار رود نیل 1
43 - دورق از توابع اهواز 1
44 - دیر از شهرهای عراق یا استان بوشهر 1
45 - دینور از شهرهای کردستان ایران 2
46 - رأس العین شهری در سوریه یالبنان یاالجزایر ویا مغرب 1
47 - رقه شهری در سوریه 1
48 - رمله از شهرهای فلسطین 1
49 - ری تهران امروز یا از توابع آن 10
50 - زبید شهر یدر یمن نزدیک دریای سرخ 1
51 - ساوه 1
52 - سرات از شهرهای حجاز 1
53 - سرخس از شهرهای استان خراسان 1
54 - سرخیس 1
55 - سلماس شهری در آذربایجان 1
56 - سمرقند از شهرهای ازبکستان 1
57 - سوراء شهری در بابل یا بغداد 1
58 - سوریه 1
59 - سوس الاقصیشهری در مغرب ازنواحی بربر یااز توابع شهر طرقله 5
60 - سیار 3
61 - سیراف 2
62 - شاخ 1
63 - شوشتر 1
64 - شیراز 3
65 - شیرواناز مناطق جمهوری آذربایجان ویا از شهرهای خراسان ویا ایلام 1
66 - صریح 1
67 - صور شهری در عمان 2
68 - صیدا شهری ساحلی در لبنان 1
69 - طائف 1
70 - طالقان 24
71 - طرطوس شهری در سوریه 3
72 - طنجه 1
73 - عامر 1
74 - عانه از شهرهای سوریه 1
75 - عدن از شهرهای یمن 1
76 - عرار منطقه ای در نجد یا یمامه یا حجاز 1
77 - عرفات 1
78 - عسقلان از شهرهای فلسطین 1
79 - عسکر مکرم از توابع خوزستان 1
80 - عکا شهری در فلسطین 1
81 - عکبرا شهر کوچکی در ده فرسخی بغداد 1
82 - علالی 1
83 - عمان 2
84 - غزّه 1
85 - فارس 1
86 - فارقین از مناطق الجزایر 1
87 - فرنگ فرانسه 1
88 - فسطاط شهری در عراق 4
89 - قادسیه 1
90 - قبج 1
91 - قبرص جزیره ای میان ترکیه وسوریه 2
92 - قراح از شهرهای حجاز بین اعلاء ومدینه 2
93 - قرمیس 1
94 - قزوین 2
95 - قسوان 2
96 - قصر 1
97 - قصور 2
98 - قطیف از شهرهای عربستان 2
99 - قلقیلا شهری در فلسطین 1
100 - قم 10
101 - قورص 1
102 - قوص از شهرهای مصر در کنار نیل 1
103 - قیروان منطقه ای صحرایی در لیبی 1
104 - قیموت 1
105 - کازرون 1
106 - کراز 1
107 - کرخ از توابع بغداد 1
108 - کوفه 4
109 - گرگان 2
110 - محله شهری در مصر 1
111 - مدینه 10
112 - مراد 1
113 - مراغه از شهرهای استان آذربایجان شرقی 3
114 - مرج از شهرهای لیبی 1
115 - مرو شهری در ترکمنستان 10
116 - مغلثایا 1
117 - مکه 4
118 - مناجرد 1
119 - موصل از شهرهای عراق1
120 - نسور 1
121 - نصیین شهری در ترکیه یا عراق یا سوریه 1
122 - نهاوند از شهرهای همدان 1
123 - نیل شهری در ترکیه یا روستایی در حلب سوریه 1
124 - واسط از شهرهای عراق 3
125 - هجر از روستاهای یمن یا بحرین یا حجاز 1
126 - هرات از شهرهای افغانستان 1
127 - همدان از شهرهای ایران یا همدان از شهرهای یمن 3
128 - یمامه از شهرهای حجاز 1
ویژگی های یاران مهدی (علیه السلام):
یاران خاص مصلح جهان دارای ویژگی هایی هستند وما در این بحث به مهم ترین آنها می پردازیم.
1 - جوانی:
سیمای امام مهدی (علیه السلام) سیمای کسی است که قریب چهل سال از عمر او گذشته باشد ویاران خاصّ او نیز از جوانانند یعنی سن اکثر آنها هماهنگ با مولای آنهاست که جوان به شمار می آید.
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
اصحاب المهدیّ شباب لا کهول فیهم، الّا مثل کحل العین والملح فی الزّاد وأقل الزاد الملح(183)
اصحاب مهدی جوانند، کامل سن در میان آنها نیست مگر مثل سرمه چشم ونمک در غذا وکمترین چیز در غذا نمک است.
امّا چه حکمتی در جوانی آنها نهفته است خداوند به حقایق امور آگاه است. شاید دلیل آن این باشد که آنها تا پایان حاکمیت آن حضرت با او همراه باشند وسن جوانی این امکان را به آنها می دهد که تا او زنده است آنها نیز در کنار آن حضرت باشند وشخصیت جدیدی جایگزین آنها نگردد. چرا که کسی پس از آنها به رتبه بلند آنها نمی رسد وهر جایگزینی می تواند سبب تنزّل کیفی دولت کریمه ولی عصر شود. این که سخنی از مرگ اصحاب امام مهدی (علیه السلام) که زمام امور عالم را به دست می گیرند نشده است قرینه ای بر قوّت این احتمال است. این دلیل وقتی قوت بیشتری می گیرد که حکومت آن حضرت هفت سال باشد که هر سال آن معادل ده سال باشد چنان که روایاتی در این باره وارد شده است والبته ارقام بالاتری هم درباره مدت حاکمیت او وجود دارد اگر چه در جای خود مدت نوزده سال را قوی تر دانستیم که در این صورت یاران امام زمان (علیه السلام) به همان سن وموقعیتی که دارند وجهان را اداره می کنند پس از امام مهدی (علیه السلام) از منصوبین امام حسین (علیه السلام) پس از رجعت او به دنیا خواهند بود وحکومت آل محمّد (علیهم السلام) را با همان موقعیت وشکوه قبلی ادامه خواهند داد. حضور یاران خاصّ امام مهدی (علیه السلام) در دولت کریمه امام حسین (علیه السلام) که روایات متعددی بر آن وارد شده است نقطه قوّتی بر آن حکومت الهی خواهد بود واین حضور بدون جوان بودن اصحاب مهدی (علیه السلام) امکان پذیر نمی باشد.
2 - معنویت:
بدون شک کسانی که به افتخار بزرگ صحابی ولی عصر (علیه السلام) نایل می شوند باید از رتبه بالایی در معنویت، عرفان وعبادت برخوردار باشند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
یاران مهدی (علیه السلام) کسانی هستند که شب بیدارند ودر نماز خود به نغمه ای مانند صدای زنبور دارند. شب را بیدارند وبه عبادت می پردازند وروز مانند شیرند. مطیع تر از کنیز برای مولای خویشند وهمانند چراغ نورانی هستند. گویا قلب های آنها چراغ هایی است واز خوف خدا بیمناکند.(184)
3 - شهادت طلبی:
شهادت طلبی ویژگی خدشه ناپذیر همه کسانی است که از سطح عامه مردم اوج گرفته وبر قله های کمال تکیه زده اند. وقتی انسان به برخی از مراتب کمال بار یابد، غنچه های شهادت طلبی بر شاخه های درخت ایمان او شکفته می گردد وهمواره مرغ دلش در کنار این گل های ملکوتی، نغمه سرایی می کند تا به عالم بالا پر کشد.
یاران امام مهدی (علیه السلام) که مقام آنها همواره مورد درخواست اولیای خدا واز آرزوهای مقدس آنها بوده است نیز آرزوی شهادت در راه خدا می کنند تا به عالی ترین جلوه ایثار یعنی دادن جسم وجان خود در راه خدا بار یابند. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
یدعون الشّهادة ویتمنّون ان یقتلوا فی سبیل الله وشعارهم یا لثارات الحسین.(185)
اصحاب مهدی (علیه السلام) طلب شهادت می کنند وآرزو دارند که در راه خدا کشته شوند وشعار آنها در جنگ یالثارات الحسین است.
البته پاداش شهدای عصر ظهور بسیار زیادتر از شهدای زمان های دیگر است.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
کسی که زمان قائم ما را درک کند وبا او کشته شود اجر دو شهید دارد وکسی که در برابر او کشته شود اجر بیست شهید دارد.(186)
4 - اقتدار:
قوت قلب واقتدار اصحاب مهدی (علیه السلام) بی نظیر است به گونه ای که تاریخ نظیر آن را سراغ ندارد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی امر ما فرا رسد ومهدی ما قیام کند هر یک از یاران او قوی تر از شیر وبرّنده تر از نیزه اند. دشمن را زیر قدم هایشان می گذارند وبا دست های خود از پا در می آورند.(187)
ودر حدیث دیگر می فرمود:
خداوند ترس را از دل شیعیان ما بر می دارد ودر دل های دشمنانمان قرار می دهد.(188)
هم چنین فرمود:
قدرت هر یک از آنها برابر قدرت چهل مرد است وقلب او از تکه های آهن محکم تر است.(189)
وامیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
اصحاب مهدی (علیه السلام) مانند شیرهایی هستند که از جنگل بیرون آمده اند، قلب های آنها تکه های آهن است، اگر بخواهند کوهی را از جا در آورند از جا در خواهند آورد. روش ولباس یکسانی دارند، مثل اینکه همه از یک پدر هستند.(190)
امام باقر (علیه السلام) نیز درباره اقتدار جهانی آنها فرمود:
گویی اصحاب قائم را به چشم خود می بینم که تمام شرق وغرب عالم را تحت سیطره خود در آورده اند.(191)
5 - بهره مندی ممتاز از علوم:
اصحاب امام مهدی (علیه السلام) از جایگاه فوق العاده ای در اداره دنیا برخوردارند وچنین جایگاهی بر پایه های مستحکمی از جمله یک موقعیت علمی ممتاز استوار است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
آنها انسان هایی نجیب وفقها، قضات وحکام دین هستند که دست امام، قلب آنها را نوازش داده وهیچ حکمی برای آنها مشتبه نخواهد شد.(192) اگر چه دست کم، عدّه ای از اصحاب حضرت پیش از عصر ظهور به برخی از موقعیت های علمی دست می یابند امّا نیاز آنها با توجه به مسئولیت خطیری که دارند جز با دستگیری خاص وامتیازهای ویژه علمی براؤرده نخواهد شد. یکی از این عنایات ویژه همان است که در روایت بیان شد که دست پر مهر امام (علیه السلام) قلب های آنها را نوازش می دهد. ماهیت این نوازش هر چه که باشد نتیجه آن ارتقاء ویژه علمی آنان است به گونه ای که جهل واشتباه را از اندیشه وداوری آنها برطرف خواهد کرد.
عنایات دیگر علمی به اصحاب امام مهدی (علیه السلام) این است که امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی قائم ما قیام کند به هر کشوری مردی را می فرستد وبه او می گوید: برنامه تو در کف دست توست. پس هر گاه امری پیش آمد که آن را نمی فهمی ونمی دانی چگونه باید درباره آن قضاوت کنی به کف دست خود نگاه کن وبه آنچه در آن می بینی عمل کن.(193)
شمشیرهای اصحاب مهدی (علیه السلام) نیز آنان را از توانمندی علمی خاص وگسترده ای برخوردار می کند وما در این جا به نقل یک روایت اکتفا می کنیم وبحث مفصل آن را به مباحث آینده وامی گذاریم.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
بر هر شمشیری هزار کلمه نوشته شده است وهر کلمه ای کلید هزار کلمه دیگر است.(194)
6 - موقعیت بی نظیر:
اصحاب امام مهدی (علیه السلام) در صدر بلند مرتبگان عالم تشیع ودر میان اصحاب انبیاء وائمه (علیهم السلام) کسی به بلندی مقام آنها بار نیافته ونخواهد یافت چه این که امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
لم یسبقهم الاوّلون ولا یدرکهم الآخرون.(195)
کسی از گذشتگان بر آنها پیشی نگرفته است واز آیندگان کسی به آنهانمی رسد.
امام باقر (علیه السلام) نیز درباره جایگاه بلند آنها فرمود:
گویا اصحاب قائم را می بینم که بر مغرب ومشرق احاطه پیدا کرده اند وچیزی نیست مگر این که مطیع آنهاست حتی درندگان زمین وآسمان به دنبال رضایت آنها هستند وبخشی از زمین بر بخشی دیگر افتخار می کند ومیگوید: امروز یکی از اصحاب قائم از روی من عبور کرد.(196)
تجمع یاران:
اصحاب امام مهدی (علیه السلام) مانند یاران امام حسین (علیه السلام) از پیش تعیین شده اند چه این که در برخی روایات به نام ومکان آنها اشاره شده است. وهر کدام در نقطه ای از زمین زندگی می کنند وحتی برخی از آنان از عالم برزخ رجعت کرده ودر خدمت مولای خود هستند. بنابراین هر یک از آنها هر کجا که هستند باید خود را به منجی عالم برسانند. حال چگونه این اجتماع پر شکوه وبی سابقه تاریخی انجام می گیرد، روایاتی وارد شده است که برخی از آنها را نقل می کنیم.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
همانند ابر پاییزی در یک ساعت معینی نزد او جمع می شوند.(197)
ودر روایت دیگری فرمود:
جوانان شیعه بر پشت بامهای خود خوابند که در یک شب بدون وعده قبلی به سوی صاحب خود می روند ودر مکّه صبح می کنند.(198)
امام جواد (علیه السلام) فرمود:
اصحاب قائم به تعداد افراد جنگ بدر که سیصد وسیزده نفرند از نقاط دور زمین اطراف او جمع می شوند واین سخن خدای بزرگ در قرآن است که فرمود: اینما تکونوا یأت بکم الله جمیعاً ان الله علی کل شی قدیر(199) هر کجا که باشید خداوند همه شما را در یک جا جمع می کند واو بر هر کاری تواناست.
وقتی این عده جمع شدند، خداوند امر خود را آشکار می سازد وهنگامی که گروه ده هزار نفری یاران او کامل گردید به اذن الهی قیام می کند.(200)
مفضل گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: این سخن خدا که «هر کجا باشید همه شما را در یک جا جمع می کنم» درباره اصحاب قائم نازل شده است. آنها شب در رختخواب خود گم می شوند وصبح در مکّه هستند وبعضی از آنها در ابر حرکت می کنند واسم هر یک از آنها ونام پدرش ونسبتش معلوم است. عرض کردم: فدایت شوم، کدام یک از آنها ایمان بیشتری دارد؟ فرمود: آن که در روز در ابر حرکت می کند.(201)
عیسی بن مریم یار امام مهدی (علیه السلام):
عیسی بن مریم (علیه السلام) از یاران گرانقدر وعالی رتبه ولی عصر (علیه السلام) است. اگر چه او جزء سیصد وسیزده نفر نمی باشد، امّا بزرگ ترین شخصیتی است که در کنار بقیة الله (علیه السلام) قرار می گیرد البته این در صورتی است که هیچ یک از چهارده معصوم قبل از نزول او از آسمان، به دنیا رجعت نکند.
عیسی (علیه السلام) اکنون در قید حیات است وعمری دو هزار ساله دارد. مسیحیت معتقد است که او را به صلیب کشیده اند وبه قتل رسیده است امّا قرآن کریم می فرماید:
وما قتلوه وما صلبوه ولکن شبّه لهم(202)
او را نکشتند وبه صلیب نکشیدند لکن امر بر آنها مشتبه شد.
زمان ظهور عیسی بن مریم (علیه السلام) پس از ظهور امام مهدی (علیه السلام) است واین فاصله زمانی طولانی نخواهد بود. او به هنگام نماز که به امامت حجة بن الحسن (علیه السلام) در بیت المقدس انجام می گیرد فرود می آید وپشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) نماز می گذارد.
امّا این حقیقت که چرا حضرت مسیح (علیه السلام) زنده نگه داشته شد وبه صورت خاصی حیات معجزه آسای خود را گذراند از حکمتی الهی برخوردار است. میسحیت، جمعیت فراوانی در دنیا دارد که می توانند برای منجی عالم مشکل ساز باشند چه این که شیوه قاطع واسلامی او در آن عصر با معیارهای آنان هماهنگی ندارد. امّا میسح (علیه السلام) اتصال بین مسیحیت وامام مهدی (علیه السلام) می گردد واین مشکل بزرگ را برطرف می سازد. قرآن کریم می فرماید:
و ان من اهل الکتاب الّا لیومننّ به قبل موته ویوم القیامة یکون علیهم شهیداً.(203)
کسی از اهل کتاب مسیحی ویهودی نیست مگر این که قبل از مرگ مسیح وپیش از فرا رسیدن روز قیامت به او ایمان می آورد واو شاهد بر کار آنان است.
امام باقر (علیه السلام) درباره این آیه شریفه فرموده است:
عیسی بن مریم (علیه السلام) قبل از روز قیامت به دنیا فرود می آید ودر آن هنکام ملتی از یهود وغیر یهود مسیحیت باقی نمی ماند مگر این که قبل از مرگش به وی ایمان می آورند واو پشت سر مهدی (علیه السلام) نماز می گزارد.(204) حضرت مسیح (علیه السلام) با امام مهدی (علیه السلام) نماز می گزارد تا به همه ثابت کند که ولی امر، تنها امام زمان (علیه السلام) است وبا ایمانی که اهل کتاب در عصر ظهور به عیسی (علیه السلام) می آورند آن حضرت همه را به سوی امام (علیه السلام) فرا می خواند وچنانچه انقلاب جهنی منجی عالم در مواجه با غرب ومسیحیت به مشکلی برخورد کند با وساطت مسیح (علیه السلام) بر طرف می گردد وبه این صورت جهان مسیحیت در خدمت اسلام قرار می گیرد ومسلمان می شود. البته معلوم نیست حکومت های آنها دست از مخالفت بردارند زیرا ظهور منجی عالم به معنای نفی حاکمیت همه حاکمان روی زمین است، به معنای برکناری تمام پادشاهان، رؤسای جمهور، وزراء، وکلا وهر زمامدار وصاحب منصبی است وطبیعی است که آنها با او به مخالفت بر خیزند. امّا به توجه به این که مردم خود را از حکومت ها جدا می دانند، حاکمان آنها دوام نیاورده، شکست می خورند وتسلیم بقیة الله (علیه السلام) می گردند واسلام حاکمیت جهانی پیدا می کند.
پس از حاکمیت اسلام ومسلمان شدن مردم روی زمین، مسیح (علیه السلام) چه سرنوشتی خواهد داشت؟ آیا او هم از سوی امام مهدی (علیه السلام) زمامدار بخشی از زمین می گردد یا در سمت معاونت ومشاورت قرار می گیرد ویا مأموریت او پایان یافته تلقی می گردد؟ اینها اموری است که پس از ظهور معلوم می گردد. البته از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که عیسی (علیه السلام) دجّال را به هلاکت می رساند وچهل سال زندگی می کند وسپس می میرد ومسلمانان بر او نماز می گزارند.(205)
اگر چه این روایت، معارفی را درباره عیسی بن مریم (علیه السلام) بیان کرده است امّا نقش او را در چهل سالگی که زنده است آشکار نساخته است پس منتظر می مانیم تا با دمیدن صبح ظهور مقدس، آنچه تقدیر خدای حکیم است به اجرا در آید.
فصل هشتم: ظهور وقیام پیشوای جهان
زهی خجسته زمانی که یار باز آید.
ظهور مصلح جهان:
ظهور امام مهدی (علیه السلام) بزرگ ترین واقعه دینی عالم است که در پایان جهان به وقوع می پیوندد. این زور را روایات، یوم الله، یوم الخروج، یوم الفتح ویوم الموعود نامیده اند. اگر چه تاریخ این واقعه جهانی معلوم نیست ومانند روز پایانی دنیا از اسرار الهی است امّا به برخی از ویژگی های زمانی آن اشاره شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
قائم ما روز جمعه ظهور می کند.(206)
ودر روایت دیگری فرمود:
قائم ما جز در یکی از سال های فرد خروج نمی کند، سال های یکم، سوم، پنجم، هفتم ونهم.(207)
هم چنین آن حضرت درباره ماه ظهور وقیام بقیة الله (علیه السلام) فرمود:
نام قائم ما در شب بیست وسوم ماه رمضان همه جا طنین انداز می شود وسپس در روز عاشورا قیام می کند. روزی که حسین (علیه السلام) در آن به شهادت رسید.(208)
امام مهدی (علیه السلام) با قیافه ای جوان ظهور می کند.
امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:
در صورت جوانی کمتر از چهل سال ظاهر می شود.(209)
و امام رضا (علیه السلام) فرمود:
سن او زیاد است امّا ظاهری جوان دارد به گونه ای که نگاه کننده به او گمان می برد چهل ساله ویا کمتر از چهل سال دارد واز علائم دیگر او این است که با گذشت زمان پیر نمی شود تا اجل او فرا رسد.(210)
ظهور امام مهدی (علیه السلام) ناگهانی است او مانند شهابی که در شب تاریک می درخشد یک مرتبه طلوع می کند تا به همه سیاهی ها پایان بخشد. چه این که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
مثل او، مثل رسیدن قیامت است که به طوی ناگهانی فرا می رسد.(211)
امام صادق (علیه السلام) درباره آیه امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاء الارض(212) چه کسی است که دعای مضطر را اجابت می کند وگرفتاری را برطرف می سازد وشما را جانشینان وحاکمان زمین قرار می دهد؟
فرمود: این آیه درباره قائم نازل شده است. به خدا قسم مضطر اوست وقتی که دو رکعت نماز در مقام می گزارد وخدا را می خواند، خداوند هم او را اجابت می کند وبدی را برطرف می سازد واو را خلیفه زمین قرار می دهد.(213)
طلیعه عصر ظهور:
عصر ظهور با نداهای جبرئیل (علیه السلام) که در همه زمین طنین انداز می شود آغاز می گردد ومردم به پایان زمان غیبت آگاه می گردند.
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) درباره آگاهی بقیة الله (علیه السلام) از به سر آمدن عصر غیت فرمود:
قائم پرچمی دارد که هر گاه وقت خروج او فرا رسد گشوده می شود وخداوند آن را به سخن می آورد ومی گوید: خروج کن ای ولی خدا ودشمنان خدا را بکش. وشمشیر غلاف شده ای دارد که چون وقت خروج او فرا رسد از غلاف خارج می شود وخداوند آن را به سخن در می آورد ومی گوید:
قیام کن ای ولی خدا دیگر جایز نیست که در برابر دشمنان خدا بنشینی.(214)
ظهور امام مهدی (علیه السلام) ارزشی ترین واقعه تاریخ است که نظیری در قبل وبعد خود ندارد. روز ظهور، بزرگ ترین عید بشریت است که پس از تحقق آن تا قیامت، مردم حرمت آن را اس می دارند ودر آن اظهار شادمانی می کنند. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
چیزی برای قلب من مسرت بخش تر وبرای چشم من روشن کننده تر از ظهور نیست.(215)
ودر حدیث دیگری فرمود: میت مؤمنی نیست، مگر اینکه شادی ظهور در قبرش به او می رسد ویکدیگر را در قبرهایشان زیارت می کنند وبه قیام قائم بشارت می دهند.(216)
آغاز قیام شکوهمند مهدوی:
پس از اعلام متوالی ظهور امام مهدی (علیه السلام) واین که حق با اوست وباید مورد اطاعت قرار گیرد، حجّت باری همه تمام می شود وقیام مهدوی آغاز می گردد. نقطه شروع نهضت با تکیه بقیة الله (علیه السلام) بر کعبه آغاز می شود.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی قیام می کند پشتش را به کعبه تکیه می دهد وسیصد وسیزده نفر دور او جمع می شوند واولین کلامی که می گویند این آیه است: بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین(217) آن گاه می فرماید: من بقیة الله در زمین هستم.(218)
آری قیام از کعبه آغاز می شود جایی که میعادگاه انبیا واولیای خدا بود وقرآن کریم درباره آن فرمود: جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاماً للناس(219)
شروع قیام از خانه خدا، الهی بودن آن را اثبات می کند وتکیه دادن بر آن رمز اتکال آن حضرت به خدای - تعالی - است. مکان قیام، نقطه وفاق همه مسلمانان جهان است وپیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) نیز از مکّه آغاز کرد. امّا این قیام مقدس در چه زمانی آغاز می گردد که همانند مکانش ممتاز باشد، خداوند زمان آن را روز عاشورا قرار داده است. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
قائم روز عاشورا قیام می کند روزی که حسین (علیه السلام) در آن روز به شهادت رسید.(220)
از انتخاب الهی این روز معلوم می گردد نهضت مهدوی ریشه در نهضت حسینی دارد چه این که یاران مهدی (علیه السلام) با شعار یا لثارات الحسین(221) حرکت می کنند.
اسلام، نبوی الحدوث، حسینی البقاء ومهدوی الحیات است.
نهضت امام مهدی (علیه السلام) همانند نهضت کربلا گرم وقاطع وآتشین است، حق طلبانه، اصلاح گر وبر مبنای دین خداست. جهاد وایثار وشهادت مایه های اصلی آن را تشکیل می دهند وشکوه وقدرت وعزّت بر آن سایه انداخته است. انقلاب امام مهدی (علیه السلام) ماهیتی الهی، عدالت خواهانه وجهانی دارد وبه طور بنیادین جهان بشریت را در مسیری صد در صد متفاوت از گذشته خود قرار می دهد وبه آرزوی به زمین مانده همه مؤمنین به ویژه انبیاء واولیاء دین پاسخ مثبت می دهد.
سخنرانی در جمع یاران:
وقتی مصلح جهان ظهور می کند سخنرانی هایی ایراد می فرماید که به بیان یک مورد آن می پردازیم.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
مهدی شب هنگام در مکّه ظاهر می شود، در حالی که پرچم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وپیراهن وشمشیر او وعلایم ونور وبیان را به همراه دارد. وقتی نماز عشا را به جا می آورد با صدای بلند می گوید:
اذکّرکم الله ایّها الناس، ومقامکم بین یدی ربّکم. فقد اتّخذ الحجّة وبعث الانبیاء وانزل الکتاب وامرکم ان لا تشرکوا به شیئاً وان تحافظوا علی طاعته وطاعة رسوله، وان تحیوا ما احیی القرآن وتمیتوا ما امات القرآن وتکونوا اعوانا علی اهدی ووزرا علی التقوی. فانّ الدّنیا قد دنا فناوها وزوالها واذنت بالوداع وانّی ادعوکم الی الله والی رسوله والعمل بکتابه وامامة الباطل واحیاء سنّتة.(222)
ای مردم! اینک در پیشگاه پروردگارتان خدا را به یاد شما می آورم، خدایی که حجّت را تمام کرد وپیامبران را برانگیخت وقرآن را نازل گرداند. وبه شما فرمان داد که چیزی را شریک او قرار ندهید وبر اطاعت از او ورسولش کوشا باشید وآنچه را قرآن زنده کرد زنده کنید وآنچه را از میان برد بمیرانید وکمک کار بر هدایت ویاری دهنده بر تقوا باشید.
اکنون فنا ونابودی دنیا نزدیک شده است وبانگ وداع آن برخاسته است ومن شما را به سوی خدا ورسولش وعمل به کتاب او ونابودی باطل وزنده کردن سنت رسول خدا دعوت می کنم.
مراسم شکوهمند بیعت با امام مهدی (علیه السلام):
مراسم بیعت با امام مهدی (علیه السلام) از صحنه های شکوهمند عصر ظهور است. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی خدای - تعالی - به قائم (علیه السلام) اجازه خروج می دهد در مکّه بر فراز منبر می رود ومردم را به سوی خود فرا می خواند وآنها را قسم می دهد وبه حقوقی که بر آنها دارد فرا می خواند تا او هم به سنت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وعلم خویش عمل کند. در این هنگام خداوند جبرئیل (علیه السلام) را نزد او می فرستد. وقتی نزد قائم می آید می پرسد مردم را به چه دعوت می کنی؟ واو پاسخ جبرئیل را می دهد. جبرئیل (علیه السلام) با شنیدن سخنانش می گوید: من اولین کسی هستم که با تو بیعت می کند، دست خود را بده تا بیعت کنم. آن گاه با او بیعت می کند وپس از او سیصد وسیزده نفر با او بیعت می کنند.(223)
جبرئیل نه تنها اولین کسی است که با امام مهدی (علیه السلام) بیعت می کند که دیگران را به بیعت با او فرا می خواند. بیعت با آخرین جانشین رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وخدمت به او بزرگ ترین توفیقاتی است که ممکن است نصیب کسی بشود زیرا بیعت وتلاش بر سر جهانی کردن اسلام گسترده ترین حرکت دینی است که برای اولین بار تحقق می یابد. همه انیا آرزوی توفیقی محدودتر از آن را داشتند وبه آن دست نیافتند امّا امام مهدی (علیه السلام) به آن دست می یابد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی.(224)
اگر به او برسم در تمام عمر به او خدمت خواهم کرد.
حماسه مهدوی:
وقتی امام مهدی (علیه السلام) در کنار خانه خدا ظهور می کند ویارانش از نقاط مختلف زمین به او می پیوندند همان اندیشه های ناپاکی که در زمان توّلد او به دنبال از میان بردن آن حضرت بودند با همکاری فکر جهانی کمر به مبارزه ونابودی او می بندند تا نور خدا را خاموش کنند وختم مهدویت را به خیال خام خود به همه جهان اعلام نمایند امّا خداوند بر خلاف اراده آنها حجّت خود را یاری می کند واو رابر همه آنها پیروز می گرداند هر چند مشرکین خشنود نباشند.
درگیری از همان ابتدا آغاز می شود وامام (علیه السلام) مکّه ومدینه را به تصرف خود در می آورد. تصرف مکّه ومدینه بدون سقوط حکومت عربستان ممکن نیست از این رو اولین کشوری که فتح می شود عربستان خواهد بود. وقتی امام زمان (علیه السلام) در مکّه ومدینه به پیروزی رسید یاران رزمنده اش به او می پیوندند تا دومین کشور اسلامی فتح گردد. ابو بصیر گوید:
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
قائم از مکّه خارج نمی شود مگر این که حلقه کامل شود. عرض کردم: حلقه چند نفر است؟ فرمود: ده هزار نفر وجبرئیل در سمت راست ومیکائیل در سمت چپ آنها قرار دارند.(225)
وقتی مصلح جهان از مکّه حرکت می کند، مقصد خود را کوفه اعلام می نماید تا حاکمیت خود را از مرکز حکومت جدّ بزرگوارش امیر المؤمنین (علیه السلام) اعمال کند. البته عراق به سرعت تسلیم نمی شود وجنگ هایی رخ خواهد داد که امام (علیه السلام) در همه آنها با اقتدار به پیروزی می رسد. امام باقر (علیه السلام) فرمود: وقتی قائم (علیه السلام) قیام کند به طرف کوفه حرکت می کند. در آنجا بیش از ده هزار نفر مسلح که به آنها «بتریّه» می گویند خروج می کنند وبه او می گویند: برگرد به همان جایی که بودی، زیرا ما نیازی به فرزندان فاطمه نداریم. قائم هم شمشیر در میان آنها می گذارد تا این که همه را به قتل می رساند. آن گاه وارد کوفه می شود وهر منافق شکاکی را می کشد وقصرهای آن را تخریب وجنگجویانش را می کشد تا خداوند راضی می شود.(226)
با تصرف عراق حرکت پرشور وشکوه سپاه مقتدر امام مهدی (علیه السلام) به سوی شام آغاز می گردد ودر همین اثنا سایر کشورهای اسلامی فتح می شوند وسپاه آن حضرت با تصرف شام وارد فلسطین می شود وآن را می گشاید وسفیانی را که در آن هنگام در فلسطین به سر می برد شکست داده وکل منطقه را از شر حکومت های ستمکاران نجات می بخشد وآن گاه آماده برخورد با غرب می شود. در این هنگام مسیح (علیه السلام) در بیت المقدس فرود می آید وزمینه پیوزی او بر غرب را فراهم می آورد.
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
مهدی وارد بیت المقدس می شود وامام نماز جماعت مردم می شود. وقتی روز جمعه فرا می رسد ومردم آماده برگزاری نماز می شوند عیسی بن مریم (علیه السلام) در حالی که دو پیراهن درخشنده بر تن دراد... از آسمان فرود می آید. مهدی (علیه السلام) او را می بیند ومی گوید: ای فرزند بتول! امام جماعت مردم باش. عیسی (علیه السلام) می گوید: نماز جماعت به امامت شما برگزار می شود آم گاه مهدی (علیه السلام) جلو می ایستد وبا مردم نماز می گزارد وعیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می گزارد وبا او بیعت می کند.(227)
مدت وگستره جهاد مصلح جهان:
جبهه مبارزه وجهاد امام مهدی (علیه السلام) همه زمین را در بر دارد از مکّه آغاز می شود وبا فتح کشورهای غیر اسلامی وغیر مذهبی پایان می یابد وهمه مردم روی زمین را در برابر اسلام تسلیم می کند.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
تمام شهرهای مشرکین را فتح می کند.(228)
وامام باقر (علیه السلام) درباره قلمرو دولت کریمه او فرمود:
گویا اصحاب قائم را به چشم خود می بینم که تمام شرق وغرب عالم را تحت سیطره خود در آورده اند. وقتی امام مهدی (علیه السلام) کشورهای اسلامی را فتح کرد، نوبت به فتح کشورهای غربی می رسد وبا گشایش آنها که بخش عظیمی از مردم روی زمین را تشکیل می دهند کشورهایی که نظیر چین، روسیه، کوبا که اعتقادی به خداوند ندارند تحت تاثیر تحول جهانی امام مهدی (علیه السلام) قرار گرفته وبا رغبت یا اکراه تسیلم او می گردند. وبه این صورت برای اولین بار همه کره زمین تحت حکومت جهانی یک مرد آسمانی قرار می گیرد.
بحث دیگر، مدت جهاد منجی عالم آسمانی عالم است. باتوجه به امکانات گسترده وخارق العاده او وحضور فعال وچشمگیر جبرئیل (علیه السلام) در لشکر رهایی بخش او وبسیاری از امتیازات دیگر نظیر: بهره گیری آن حضرت از میراث مؤثر واعجاز آور انبیاء وشرکت جن وانس وملک به ویژه عیسی بن مریم (علیه السلام) ورجعت شخصیت های کلیدی تاریخ واقتدار فوق بشری آنها وقرار گرفتن طبیعت در جهت پیروزی آن یگانه جهان، به سرعت جهان فتح می شود.
امام حسین (علیه السلام) در این باره می فرماید:
مدت هشت ماه شمشیر بر دوش خود می گذارد.(229)
این مدت کوتاه ترین زمانی است که می توان همه حکومت های روی زمین را وادار به تسلیم کرد وسختی غیر قابل تحملی هم برای اصحاب وانصار آن حضرت نخواهد داشت. امام مهدی (علیه السلام) مقتدر است وبا امکانات حیرت آوری که در اختیار دارد با سهولت به پیش می رود وانتقال قدرت به سرعت وآسانی انجام می گیرد. چنان که امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: یملا الارض
عدلاً بلا صعوبة.(230)
مهدی (علیه السلام) زمین را بدون سختی پر از عدل می کند.
موانع نهضت امام مهدی (علیه السلام):
موانعی برسر راه انقلاب جهانی منجی عالم ایجاد می کنند ومخالفت هایی با او صورت می گیرد که سبب بروز فتنه هایی خواهد شد امّا هیچ کدام نمی توانند تأثیر مهمی بر سر راه نهضت آسمانی او داشته باشند. جنگ او با برخی از مخالفین به مراتب سخت تر از جنگ پیامبران واز جمله رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) با دشمنان است. جنگ او شبیه جنگ خوارج نهروان است که عدّه ای منحرف امّا مدعی اسلام با امیر المؤمنین (علیه السلام) جنگیدند. جنگ برای هدایت کفار آسان تر از مبارزه با منحرفین است. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) درباره ماهیت جنگ امام مهدی (علیه السلام) فرمود:
او بر تأویل قرآن می جنگد همان گونه که من بر تنزیل آن می جنگیدم.(231)
مخالفان مصلح جهان کسانی هستند که خود را در علوم ومعارف اسلامی صاحب نظر واندیشه می دانند وبر اساس برداشت خود از اسلام، با او به مخالفت بر می خیزند وحتی آن حضرت را مخالف اسلام وقرآن وسیره رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) معرفی می کنند وبا همین نگرش های خود، فتوا به جنگ با او می دهند وکشتن وصی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) را یک عمل عبادی واسلامی تلقی می کنند. این افراد که چه بسا فقهایی هم در میان آنها باشد خوارج زمان امام مهدی (علیه السلام) به حساب می آیند که جنگ با آنها مشکل تر از جنگ با دشمنان قسم خورده اسلام است.
ریشه جنگ فرقه های اسلامی با امام زمان (علیه السلام) از اختلاف قرائت های آنان با قرائت ولی عصر (علیه السلام) سرچشمه می گیرد. گروه هایی که نمی توانند ویا نمی خواهند بپذیرند که اسلام حقیقی تنها بر قرائت آل محمد (علیهم السلام) استوار است. گویا امام زمان (علیه السلام) بیش از غربی ها، با مسلمانان وصاحب نظران وتاویل کنندگان قرآن وطرفداری آنها درگیری دارد که عدّه ای را هم به دنبال خود می کشاند. مثلاً سیاست آن حضرت بر نابودی دشمنان است وبدون هیچ ملاحظه ای آنها را از میان بر می دراد. امّا این سیاست مهدوی که یک مأموریت الهی است با تفکر آنها که قرآن را بر اساس مبانی فکری غرب تاویل وتفسیر می کنند سازگار نیست. فضیل گوید: امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
وقتی قائم ما قیام کند با انسان های جاهلی روبرو می شود شدیدتر از آنچه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) با آن روبرو شد. عرض کردم چگونه؟ فرمود: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به سوی مردم آمد در حالی که سنگ وصخره وچوب تراشیده را می پرستیدند امّا قائم ما وقتی نزد مردم می آید آنها کتاب خدا را بر او تاویل وتفسیر کرده وبه وسیله آن علیه او استدلال می کنند. امّا به خدا قسم عدل خود را وارد خانه های آنان می کند همان گونه که گرما وسرما وارد آنها می شود.(232)
ودر حدیث دیگری فرمود:
سیزده شهر وطایفه هستند که قائم ما با آنها می جنگد وآنها هم با او می جنگند: اهل مکه، مدینه، شام، بنی امیه، اهل بصره، اهل دمیسان از توابع هرات، کردها، اعراب، ضبّه، غنی، باهله، ازد واهل ری.(233)
ودر حدیث دیگری فرمود: قائم ما سخنی به شما می گوید که آن را نمی پذیرید وبا او وارد جنگ می شوید واو هم می جنگد وشما را به قتل می رساند.(234)
هم چنین فرمود:
وقتی قائم قیام می کند از ولایت او خارج می شود کسی که گمان دارد اهل ولایت اوست.(235)
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
وقتی به معراج رفتم... به بالا نگریستم ونور علی وفاطمه، حسن وحسین، علی بن الحسین: محمد بن علی، جعفربن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد وحسن بن علی را دیدم وحجة بن الحسن القائم مانند ستاره درخشنده در وسط آنها بود. گفتم: ای پروردگار من! اینها چه کسانی هستند؟ فرمود: اینها پیشوایان مردم اند واین که ایستاده است حلال مرا حلال وحرام مرا حرام اعلام می کند وبه وسیله اوست که از دشمنانم انتقام می گیرم واو را حتی بخش دوستان من است واوست که قلب های پیروان تو را از ستمکاران، منکران وکافران شفا می دهد وولات وعزّا را از قبر خود خارج کرده وبه آتش می کشد. در آن هنگام فتنه مردم به این دو نفر، از فتننه گوساله سامری شدیدتر است.(236)
رفتار مهدوی با دشمنان:
نوع رفتار امام مهدی (علیه السلام) با مخالفین، در روایات بسیاری مورد توجه قرار گرفته است والبته نوع رفتار او که با اقتدار، عزت وقاطعیت همراه است نقش مؤثری در پروزی سریع او دارد. امیر المؤمنین (علیه السلام) در عین برخورد جدی وهلاکت باری که با بسیاری از دشمنان داشت عفو واغماض را همواره مورد توجه قرار می داد. زیرا به پس از خود می اندیشید که حکومت در دست دشمنان قرار می گیرد وتلافی خواهند کرد. امّا امام مهدی (علیه السلام) که حاکمیت دشمن، شیعیان او را تهدید نمی کند چنین مصلحت اندیشی را ندارد وبا قاطعیت تمام عمل می کند وبه این قاطعیت مامور است. سیره مصلح جهان بر اجرای... وقاتلوهم حتی لا تکون فتنة ویکون الدین کله لله(237) است وراهی برای تحقق هدف او جز قاطعیت وجود ندارد که ما به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم. امام جواد (علیه السلام) فرمود: وقتی ده هزار مرد جنگی در مکّه برای او گرد آمدند، به اذن خدا خروج می کند وهمواره دشمنان خدا را می کشد تا این که خداوند راضی شود. عرض کردم: چگونه می فهمد که خداوند راضی شده است؟ فرمود: ترحم بر آنها را در قلب او قرار می دهد.(238)
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
سیفه کحریق النّار.(239)
شمشیر او مانند شعله آتش است.
وامام باقر (علیه السلام) فرمود:
لیس شانه الّل السّیف.(240)
شانی جز شمشیر ندارد.
ودر حدیث دیگری فرمود: شانی جز قتل دشمنان ندارد.(241)
البته نه تنها شانی جز به هلاکت رساندن دشمن ندارد که راهی هم غیر از این ندارد زیرا تسلیم کردن دنیا وتحقق حاکمیت الهی بر سراسر جهان به صرف موعظه وگفتگو عملی نخواهد بود به ویژه این که هوای نفس بر همه سردمداران دنیا سایه انداخته است وبرخوردی را که به انبیا وائمه پیشین داشتند نسبت به امام مهدی (علیه السلام) هم خواهند داشت ودر نتیجه وعده الهی که پیروزی وحاکمیت اسلام ومستضعفین است عملی نخواهد شد. از این رو با قاطعیت تمام با دشمن رفتار خواهد کرد.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
قائم به شدت با اعراب برخورد خواهد کرد وشانی جز شمشیر ندارد، طلب توبه نمی کند ودر راه خدا از سرزنش ملامت گران باکی ندارد.(242)
وامام صادق (علیه السلام) نیز درباره نوع رفتار او فرمود:
وقتی قائم ما خروج می کند بین او وعرب وقریش چیزی جز شمشیر نخواهد بود.(243)
البته مراد حضرت اعرابی هستند که از سر عناد با امام زمان (علیه السلام) روبرو می شوند وگر نه تعدادی از اصحاب او نیز از اعراب هستند.
پیش از این به فلسفه قاطعیت امام مهدی (علیه السلام) اشاره کردیم واکنون به برخی از روایات که در این زمینه وارد شده است می پردازیم.
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
من می توانستم فراریان از جنگ را بکشم ومجروحان جنگی را به قتل برسانم امّا به خاطر عاقبت وآینده اصحابم چنین نکردم که اگر آنها هم زخمی شدند کشته نشوند امّا قائم می تواند فراریان ومجروحان را بکشد.(244)
رفید گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم ای فرزند رسول خدا! قائم به روش علی بن ابی طالب در برابر اهل شام عمل می کند؟ فرمود: نه ای رفید، او در برابر اهل شام به روشی که در نوشته سفید است عمل کرد امّا قائم به روشی که در نوشته سرخ است عمل می کند. عرض کردم: نوشته سرخ چیست؟ حضرت اشاره به قتل آنها کرد.(245)
زراره گوید به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: قائم به سیره محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) عمل می کند؟ فرمود: دور است، دور است، او به سیره محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) عمل نمی کند. رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) بانرمی عمل می کرد وبا مردم مدرا می نمود امّا سیره قائم کشتن دشمنان است زیرا در نوشته ای که به همراه دارد امر شده است که دشمن را بکشد واز کسی طلب توبه نکند. وای بر کسی که با او مخالفت کند.(246)
شیوه امام مهدی (علیه السلام) کوبنده، قاطع وتمام کننده است به طوری که برخی به شک می افتند که اگر او از فرزندان فاطمه است چرا این گونه عمل می کند. امّا نمی دانند که شرایط آخر زمان با شرایط صدر اسلام کاملاً متفاوت است. کفّار حرمتی ندارند چه این که قرآن می فرماید: «همانا بدترین جنبندکان نزد خدا، کسانی هستند که کافر شدند.»(247) بنابراین رعایت آنها در صدر اسلام به خاطر مصالح مسلمین بوده است که مورد آزار بیشتری قرار نگیرند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
وقتی مهدی به ثعلبیه می رسد مردی از سادات که قوی تر از او وجود ندارد وشجاع ترین مرد پس از صاحب الامر است به او می گوید: چه می کنی! به خدا قسم شما مثل گله گوسفند مردم را می ترسانی، آیا نوشته ای از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) داری؟ یا به دلیل دیگری این چنین می کنی؟ در این هنگام کسی که مسئول گرفتن بیعت برای صاحب الامر است به او می گوید: به خدا قسم ساکت می شوی یا گردنت را می زنم. قائم به او می فرماید: ساکت باش وخطاب به آن مرد می گوید: به خدا قسم عهدی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) دارم. صندوقچه مرا بیاورید. آن گاه عهد خود را بیرون می آورد وآن را برای آنها می خواند. در این هنگام آن مرد عرض می کند: خداوند مرا فدای تو گرداند، سر خود را پیش آور تا ببوسم واو سر خود را پیش می آورد وآن مرد بین دو چشم او را می بوسد ومی گوید: خداوند مرا فدای تو گرداند بیعت ما را تجدید کن واو بیعت خود را با آنها تجدید می کند.(248)
عوامل پیروزی پیشوای جهان:
پیروزی مصلح جهان امری قطعی است که خداوند ومعصومین (علیهم السلام) از آن خبر داده اند. امّا چگونه او فاتح جهان می شود وچه علل وعواملی در پیروزی سریع وحیرت انگیز او نقش دارد نیازمند تحلیل وتحقیق است که به آن می پردازیم.
1 - جو اجتماعی قبل از ظهور:
جو جامعه جهانی قبل از ظهور جو مناسبی برای پذیرش یک مرد آسمانی است زیرا در آن هنگام ظلم به تمام معنا ودر تمام ابعاد، جلوه ها وجهات، دنیا را فرا می گیرد. ظلم حکومت ها به یکدیگر وبه مردم تحت حاکمیت خود، ظلم مردم به مردم، ظلم سرمایه داران به مستضعفین، ظلم صاحبان مال ومنال به زیردستان، ظلم کفّار به مؤمنین، ظلم جهان خواران به منافع مردم جهان، ظلم مردان به زنان وزنان به مردان، ظلم های اقتصادی، قضایی، اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی، اداری وامثال آن به اوج خود می رسد وانواع فساد، فحشاء، منکرات، جنایات، تجاوز، وحشی گری وقتل وغارت وناامنی بر زمین سایه می اندازد واندیشه ها وارزش های متعالی وروحیه های صالح وخیر خواهانه از میان مردم رخت بر می بندد ومعیارهای جاهلی شیطانی ونفسانی رواج پیدا می کند. کافی است به روایات علائم ظهور مراجعه شود تا معلوم گردد وضعیت زمان قبل از ظهور چگونه است. با توجه به ظلم فراگیر وهمه جانبه آن زمان تمایل مردم به زندگی کاهش می یابد وگونه ای که مرگ را بر حیات ترجیح می دهند. در چنین زمانی آرامش، اعتماد وامنیت واطمینان وجود ندارد. بشر حیران وسرگردان است. تمام راه ها را طی کرده وناکام مانده است. آینده خود را تیره وسیاه می بیند، زندگی را دشوار وچه بسا پوچ تلقی می کند ومردم از یکدیگر وبه ویژه ازحکومت ها بی زار می گردند.
حال اگر در چنین موقعیتی یک مرد آسمانی با معجزه های کافی ظهور کند واعلام نماید تمام شعله های ظلم وستم را خاموش می کنم وبه جای آنها درخت عدل می نشانم، بدی ها وزشتی ها را از میان می برم وجای آنها را به نیکی می دهم، وحدت، سلامت نفس، پرهیزکاری، دین داری وهمه ارزش های متعالی را حاکم می کنم وتمام خواسته های صالح را برآورده می سازم وآب سرد وگوارای عدالت را به کام جان های تشنه می ریزم واز این پس گناهان می رود، تجاوز می رود، قلدری وستمکاری می رود، ناامنی می رود وخلاصه تمام آفاتی که به جسم وجان مردم افتاده است وآنها را رنج می دهد می رود وخوبی ها جایگزین آنها می گردد وهمه با توجه به معجزاتی که به ویژه با نداهای آسمانی از او می بینند صداقت واقتدار وآسمانی بودن را در او مشاهده کنند، نه تنها او نمی جنگد که با جان ودل از او استقبال می کنند واز یاران وهواداران او می گردند واگر دستگاه حکومتی آنها بخواهد با او وارد جنگ شود مردم با آن به مخالفت بر می خیزند. چرا که نجات جهان آن هم به دست مردی آسمانی وبا معجزات فراوان مطرح است.
نتیجه این که جو جامعه جهانی با مصلح ومنجی عالم هماهنگ است ومخالفت های محدودی که می شود به سرعت از میان می رود واین فضای هماهنگ، خود از عوامل پیروزی امام مهدی (علیه السلام) خواهد بود.
2 - بهره مندی از امکانات طبیعی:
طبیعت، آفریده خداوند وتحت نفوذ واطاعت اوست. خدای - تعالی - طبیعت را در جهت پیروزی حجّت خود قرار می دهد ودر این صورت همه جای عالم برای دشمن ناامن می شود زیرا طبیعت با همه جهات وجلوه ها وگستردگی که دارد به نفع پیشوای جهان وشکست دشمنان او عمل خواهد کرد. در جایی که باید سخن بگوید به اعجاز او سخن می گوید، در جایی که باید ضربه ای وارد کند چنین خواهد کرد، در جایی که باید پیام رسانی کند پیام خود را ابلاغ می کند.
همان گونه که سلیمان (علیه السلام) زبان حیوانات را می دانست واز وجود آنها بهره می گرفت ویا از طایفه جن در انجام کارهای بسیار سریع استفاده می کرد او هم می تواند چنین کند واز وجود زمین، آب های آن، بادهایی که می وزد، ابرها وهر امکان دیگر بهره گیری کند.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: در معراج گفتم: پروردگار من! اوصیاء من چه کسانی هستند؟ ندا آمد: ای محمد! جانشینان تو کسانی هستند که نام آنها بر سراپرده عرشم نوشته شده است. نگاه کردم ودیدم دوازده نورند ودر هر نوری پرده سبزی است که نام یکی از جانشینان من نوشته شده است. اول آنها علی وآخر آنها مهدی بود. گفتم: پروردگار من! اینها اوصیاء پس از من هستند؟ ندا آمد:
یا محمد!اینها دوستان وبرگزیدگان وحجت های پس از تو بر بندگانم هستند وآنهاجانشینان تو می باشند وبه عزت وجلالم قسم زمین را با آخرین از آنهاکه مهدی است از ظلم پاک می کنم ومشرق ومغرب زمین را در ملک او در آورده وبادها را مسخّر او کرده وابرها را برای او خاضع می کنم واو را بر علل واسباب مسلّط گردانده ولشکریانم یاریش داده واو را به ملائکه ام مدد می رسانم تا دولت من مستقر شود وهمه خلق بر توحید من گرد آیند.ان گاه ملکش را ادامه می دهم وحکومت را تا روز قیامت درمیان دوستانم قرار می دهم.(249)
با این امکانات گسترده راهی جز شکست دشمنان پیشوای جهان نخواهد بود زیرا دشمن با علل واسبابی حرکت می کند که همه آنها می توانند آسیب پذیر باشند ومغلوب طبیعت گردند.به عنوان مثال حضرت می تواند تمام هواپیماهای دشمن را با حرکت شدید باد ساقط کند چنان که در صحرای طبس طوفانی سخت وزید وبالگردهای دشمن را ساقط کرد؛یا به کمک آب می تواند کشتی های دشمن را غرق کند. همان خدایی که لشکریان ابرهه را که می خواستند خانه خدا راتخریب کنند،با پرندگانی موسوم به ابابیل به هلاکت رساند می تواند لشکریان پیاده نظام دشمن ر ا هلاک کند وبلکه در زمین فرو برد چنان که لشکر سفیانی ر ادر بین مکّه ومدینه در زمین فرو برد.امام کاظم (علیه السلام) فرمود: خداوند هر مشکلی را برای او آسان می کند وهر سختی را به سهولت می رساند وگنج های زمین ر ابرای او آشکار می سازد وهر دوری را برایش نزدیک کرده وهر خودکامه کینه توز وشیطان سرکشی ر ابه دست او هلاک می سازد.(250)
و امام باقر (علیه السلام) فرمود:
هیچ چیزی نیست مگر این که مطیع اصحاب قائم است حتی درندگان زمین وپرندگان درنده،مطیع آنها هستند.(251)
آنچه به عنوان نمونه بیان گردید اموری هستند که فوق اسباب وعوامل عادی بشرند ودر نتیجه پیروزی امام مهدی (علیه السلام) را قطعی می کنند.
3 - ترس دشمنان:
یکی از عوامل مهم پیروزی مصلح جهان،ترس دشمنان از اوست.اگر دشمن بترسد پیروزی را به طرف مقابل خود هدیه کرده است.با توجه به ویژیگی منحصر به فر دامام مهدی (علیه السلام) واخباری که رجال آسمانی گذشته از آن حضرت داده اند ومعجزه بزرگ صیحه های آسمانی، رعب شدیدی دلهای دشمنان را فرا می گیرد واز تحرک در برابر او باز می مانند واین سبب پیروزی آن حضرت می گردد چه این که امام باقر (علیه السلام) فرمود:
القائم منصور بالرعب(252)
قائم با ترسیدن دشمن پیروز است.
4 - تسلط کامل بر زمین:
امام مهدی (علیه السلام) تسلطی کامل وهمه جانبه بر زمین دارد واز این تسلطی که داردبه خوبی بهره می گیرد.او به تمام مسائل وخفایای زمین آگاه است ومی داند که در چه نقطه ای از زمین چه تحرکاتی انجام می گیرد ودر کجا می شود دشمن را منکوب کرد.این تسلط شگفت انگیز که زمین را مانند یک توپ در برابر او قرار می دهد دشمن را از هر گونه تحرکی باز می دارد ودشمن بی تحرک محکوم به فناست.
امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرمایند:
تکون الدّنیا عنده بمنزلة راحته فایّکم لو کانت فی راحته شعرة لم یبصرها(253)
دنیا نزد او همانند کف دستش می باشد،کدام یک از شما اگر در کف دستش مویی باشد آنرا نمی بیند.
5 - شناخت دوست ودشمن:
یکی از عوامل شکست یا تضیف هر جبهه ای، ورود نفوذی های دشمن در آن است وتا به حال جبهه ای تشکیل نشده است که این آفت بزرگ ان را تهدید نکند. در صدر اسلام هم عدّه ای در جبهه های حق نفوذ کردند که اوج آن در جنگ صفین وجنگ امام حسن (علیه السلام) با معاویه بود. امت های پیشین نیز از این آفت در امان نبودند وسامری یکی از منافقین نفوذی در امت موسی (علیه السلام) بوده است. اما این آفت بزرگ در جبهه امام مهدی (علیه السلام) راه ندارد.امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید:
وقتی قائم قیام کند کسی در برابر او قرار نمی گیرد مگر این که می داند او صالح است یا تبهکار.(254)
هم چنین درباره آیه «یعرف المجرمون بسیماهم»(255) مجرمان به چهره هایشان شناخته می شوند فرمود: خداوند آنها را می شناسد امّا این آیه درباره قائم نازل گردید. آنها را به چهره شان می شناسند واو واصحابش آنهارا با شمشیر می زنند.(256)
6 - اقتدار اعجاب انگیز:
امام مهدی (علیه السلام) بسیار مقتدر است وهر کس وهر قدرتی که با او درافتد با پای خود به مهلکه خویش آمده است زیرا او از هر جهت متصل به قدرت الهی است. قدرت روحی او فوق تصور ماست وقدرت جسمی شگفت انگیزی دارد.امام رضا (علیه السلام) در این باره می فرماید:
مهدی (علیه السلام) جسمی قوی دارد، اگر دستش را به بزرگ ترین درخت روی زمین دراز کند آن را خواهد کند واگر در میان کوه ها فریاد برآورد صخره های آن خراب می گردد.(257)
الله اکبر! به این قدرت وابهت وشوکت که خدای بزرگ به مهدی آل محمد (علیهم السلام) عطا کرده است وخوشا به حال کسی که آن بزرگ مرد آسمانی را مولای خود قرار داده است.
7 - برخورد قاطع با دشمنان:
برخورد قاطع، صریح وبدون ملاحظه مصلح جهان پیروزی او را تضمین می کند. هر کس با او باشد عزیز وپیروز است وهر کس با او در افتد محکوم به فناست. امام مهدی (علیه السلام) بر اساس احکام اسلام رفتار می کند ودر مواجهه واصطکاک با جو وعرف وقوانین بین الملل بدون ملاحظه کاری ومصلحت اندیشی حکم خدا را اجرا می کند واین ویژگی از او شخصیتی قاطع وممتاز پدید می آورد. آنجا که باید سخنی بگوید با صراحت می گوید، آنجا که باید فرد یا گروهی را به هلاکت رساند می رساند وآنجا که باید انتقامی را از فرد یا جمعی بگیرد می گیرد واز ملامت هیچ ملامت کننده ای باک ندارد وما در بحث «رفتار مهدوی با دشمنان» این قاطعیت را مورد بحث قرار دادیم.
8 - از کار افتادن سلاح های دشمن:
بدون شک یکی از عوامل پیروزی مصلح جهان، وجود سلاح های فوق پیشرفته آن حضرت در عصر ظهور است وچگونگی مقابله با سلاح های دشمن توسط امام (علیه السلام) نیز از اموری است که هر کس مشتاق است نسبت بدان آگاه شود زیرا دشمنان می توانند نه تنها یک فرد یا گروهی بلکه کشوری رابا سلاح های پیشرفته خود نابود گردانند.
درباره سلاح های دشمن دو نظر می تواند مطرح باشد:
1 - از کار افتادن سلاح ها با تکیه بر اعجاز.
2 - نفی کاربرد آنهادر شرایط جدید عصر ظهور.
نظر اول می تواند تحقق یابد زیرا اشکالی ندارد که خداوند یا حجّت او به اعجاز خود سلاح های دشمن را از کار بیندازند.وقتی ابراهیم (علیه السلام) بت های مشرکین را شکست گفتند: او را در آتش اندازید تا چنین کاری تکرار نشود. آنهابرای برخورد با ابراهیم (علیه السلام) از سلاح آتش بهره گرفتند امّا خداوند به آتش فرمود:
یا نار کونی وسلاما علی ابراهیم.(258)
ای آتش !بر ابراهیم سرد وبی آسیب باش.
دشمنان ابراهیم (علیه السلام) هرگز فکر نمی کردند که گرمای آتش از آن سلب گردد وشعله های آتش سوزندگی خود را از دست بدهند وسرد وبی آسیب شوند.نه تنها آتش تحت اختیار واطاعت خداوند است که تمام عالم به فرمان اوست ومی توند به آتش سلاح های مخرب هم بگوید: «یا نار کونی بردا وسلاما علی المهدی»
امّا نظر دوم این است که جوّ اجتماعی به گونه ای گردد که سران دنیا مجبور شوند امام مهدی (علیه السلام) را بپذیرند ودر نتیجه نیازی به استفاده از سلاح های آتشین نباشد. این نظر نیز کاملا عملی است وما درباره جوّ اجتماعی قبل از ظهور مباحثی در این فصل مطرح کردیم وخوانندگان را به آن ارجاع می دهیم.البته می شود هر دو نظر به اجرا در اید ودر هر صورت امام مهدی (علیه السلام) به پیروزی خواهد رسید.
9 - شمشیر مهدوی:
در روایات فراوانی آمده است که مصلح جهان با شمشیر قیام خواهد کرد. ممکن است این سوال مطرح شود که شمشیر در برابر آتش سلاح های مرگ بار دشمنان چه موفقیتی خواهد داشت،امّااز سخنان معصومین (علیه السلام) استفاده می شود که شمشیر آن حضرت ویارانش شمشیرهای عادی نیستند وساخته دست بشر نمی باشند بلکه شمشیرهای آسمانی اند که به هنگام قیام حضرت فرود می ایند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی قائم قیام کند شمشیرهای جنگ از آسمان فرود می آید وبر هر شمشیری نام مردصاحب شمشیر وپدرش نوشته شده است.(259)
ودر حدیث دیگری فرمود:
بر هر شمشیری هزار کلمه نوشته شده است وهر کلمه ای کلید هزار کلمه دیگر است.(260)
این کلمات که هر کدام هزار کلمه اند پیامی علمی را به همراه دارند که خداوند می داند آن علوم چیست، در چه بازه ای است ودر چه مواردی مورد استفاده قرار می گیرد. هر چه هست از اهمیت بالا ونقش مهمّی برخوردارند که بعد از ظهور آشکار می گردد.
از جمع روایات مربوط به شمشیر امام مهدی (علیه السلام) ویارانش استفاده می شود که کارایی بالایی دارند به گونه ای که بر سلاح های بشری برتری چشمگیری داشته وکمترین کارایی آنهاایفای نقش یک شمشیر ،البته با کیفیتی بالا می باشد.
10 - یاران بی نظیر:
اصحاب امام مهدی (علیه السلام) مقتدرترین مردم جهانند. در اقتدار آنها همین بس که قوی تر از شیر وبرّنده تر از نیزه وقدرتی برابر چهل مرد دارند. قلب های آنهامانند تکه های آهن محکم است. دشمن را زیر پا می گذارند وبا دست های قوی خود به قتل می رسانند. زمین در زیر پای آنهاپیچیده می شود طی الارض دارند وبر شرق وغرب جهان سلطه داشته وهمه چیز در اطاعت آنهاست چنان که روایات آن در فصل «یاران بلند اوازه مهدی (علیه السلام)» گذشت.
البته یاران حضرت به سیصد وسیزده نفر محدود نمی شود بلکه این عده که آنهارا اصحاب مهدی (علیه السلام) می نامند کادر اجرایی وحکومتی او در مناطق سیصد وسیزده گانه دنیا هستند.
قبل از آنکه پیشوای جهان از مکّه حرکت کند یک گروه ده هزار نفره برای او فراهم می شود وسپس حرکت می کند ودر عراق هم یک گروه چهل هزار نفره از نقاط مختلف زمین برای او گرد می آیند وعدّه ای از گذشتگان هم رجعت می کنند.هم چنین چهار هزار فرشته ای که برای یاری امام حسین (علیه السلام) آمدند وبه یاری او موفق نگردیدند وفرشته هایی که به هنگام وزیدن طوفان وآب گرفتگی زمین مدد کار نوح (علیه السلام) بودند وفرشته هایی که به هنگام آتش زدن ابراهیم (علیه السلام) با او بودند وفرشته هایی که به هنگام عبور موسی (علیه السلام) از دریا با او بودند وفرشته هایی که به وقت بالا رفتن مسیح (علیه السلام) در خدمت او بودند وفرشته هایی که یاری پیامبر (علیه السلام) در جنگ بدر آمده وطعم پیروزی را به طرفداران او چشانده بودند وفرشته های دیگری غیر از آنها که در مباحث این کتاب مطرح شده اند همگی در خدمت آن پیشوای جهان خواهند بود.(261)
جبرئیل (علیه السلام) هم در سمت راست گروه ده هزار نفره ای است که ازمکّه به سمت کوفه حرکت می کند ودر سمت چپ آن گروه، میکائیل قرار دارد.چنین یارانی در خدمت امام مهدی (علیه السلام) قرار دادند که قدرت آنها خارق العاده وگسترده است. بنابراین با وجود چنین یارانی، آن حضرت به سرعت بر همه کشورها پیروز خواهد شد.
11 - بهره مندی از مواریث پیامبران:
امکانات خارق العاده ای که هر کدام از آنهانزد یکی از پیامبران بود وسبب پیروزی آنها می گشت به امام مهدی (علیه السلام) منتقل شده است واو از همه آنهاو با تمام ظرفیتی که دارند بهره می گیرد ومعلوم است که به کار گیری آنها، دشمنان او را با همه امکانات بشری که دارند شکست خواهد داد زیرا استفاده از امکانات خارق العاده انبیا به معنای تجلی قدرت الهی است ودر اینجا موارد مهم آن را مورد بحث قرار می دهیم.
الف) پرچم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله):
پرچم پیامبر (علیه السلام) پرچم پیروزی بود واکنون این پرچم آسمانی نزد آخرین جانشین او می باشد.امام سجاد می فرماید:
پرچم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) با اوست وقومی را به آن اراده نمی کند مگر این که خداوند بزرگ آن قوم را هلاک می سازد.(262)
پرچم پیروزی بخش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پس از او توسط امیرالمومنین (علیه السلام) مورد بهره برداری قرار گرفت واو را به پیروزی رساند.
امام صادق (علیه السلام) درباره پرچم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:
جبرئیل در روز بدر آن را برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اورد واو آن را در روز بدرگشود وبعد از پیروزی آن را پیچید وبه علی (علیه السلام) داد وهمواره نزد او بود تا این که در جنگ بصره آن را گشود وخداوند او راپیروز گرداند. آن گاه آن را پیچید ونزد ما قرار دارد...و کسی آن را نمی گشاید تا قائم قیام کند،
وقتی قیام کرد آنرا می گشاید.(263)
اشیاء دیگری هم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نزد امام مهدی (علیه السلام) است. امام صادق (علیه السلام) دراین باره می فرماید:
پیراهن پیامبر که در جنگ احد پوشیده بود وعمامه او که «سحاب» نام داشت وزره او که «سابغه» نامیده می شد وشمشیرش که به ذوالفقار موسوم بود با او مهدی (علیه السلام) خواهد بود.
این اشیاء هم آثار خاصّ خود را دارند که در جای مناسب مورد استفاده قرار می گیرند.
ب) عصای موسی (علیه السلام):
یکی دیگر از مواریث پیامبران که شکوه آن چشم تاریخ را خیره ساخت عصای موسی (علیه السلام) است که بسیاری از مشکلات خود را با آن می گشود. عصای موسی در یک جا اژدها می شد وکید ساحران را از بین می برد، در جایی آنرا به سنگ می زد وچشمه های آب جاری می شد ودر جایی به دریا می زد وشکافته می شد وراه عبور برای او ویارانش باز می شد. شاید عصای موسی (علیه السلام) ظرفیت بیشتر وموارد استفاده دیگری هم داشته باشد که ما از آن اطلاع نداریم وکشش وکارایی فوق العاده متناسب با زمان ما را هم داشته باشد وهمان گونه که موسی (علیه السلام) سحر پیچیده ساحران را بی اثر می کرد امام مهدی (علیه السلام) هم دستگاه های پیچیده دشمن را از کار بیندازد وتولید نیرویی کند که قدرت وحرکت های دشمن را خنثی نماید. قرآن کریم درباره عصای موسی (علیه السلام) می فرماید:
به موسی وحی کردیم که عصای خود را بینداز، پس ناگاه دیدند همه جادوهایشان رامی بلعد.(264)
و در ایه ای دیگر می فرماید:
پس به موسی وحی کردیم با عصای خود بر این دریا بزن تا این که از هم شکافته شد وهر پاره ای چون کوهی بزرگ بود.(265)
امام صادق (علیه السلام) درباره عصای موسی فرمود:
عصای موسی از چوب است واز درخت بهشتی بوده است که جبرئیل برای او آورد.
هم چنین موسی (علیه السلام) دارای سنگ گرانقدر وشگفت انگیزی بود که با ضربه زدن عصا به آن، چشمه های آب از آن فوران می کرد.
قرآن در این باره می فرماید:
وقتی موسی برای قوم خود آب خواست گفتیم با عصا به سنگ بزن آنگاه دوازده چشمه آب از آن سنگ جوشید وهر گروهی محل آب خوردن خود را می دانست.(266)
بنا بر روایات، اکنون این سنگ نزد امام مهدی (علیه السلام) است وبه هنگام حرکت از مکّه آن را با خود دارد ویاران خود را به موقع از آن سیراب می کند.از اینرو نیازی به وسایل آب رسانی نخواهد بود وبنا بر بعضی روایات غذای آنها را هم تأمین می کند.(267)
ج) انگشتر سلیمان (علیه السلام):
انگشتر سلیمان (علیه السلام) کارایی شگرفی دارد.
امام باقر (علیه السلام) درباره آن فرمود:
وقتی قائم ظهور کند با پرچم پیامبر، انگشتر سلیمان، سنگ وعصای موسی ظهور می کند.(268)
امام صادق (علیه السلام) درباره آثار این انگشتر می فرماید:
خداوند ملک وسلطنت سلیمان را در انگشتر او قرار داد. وقتی آن را به دست می کرد جن وانس وشیاطین وهمه پرندگان ووحشیان در اطاعت او بودند.(269)
این انگشتر نیز در اختیارامام مهدی (علیه السلام) قرار دارد وهر گاه بخواهد آن را به دست می کند وهمه را تسلیم خود می گرداند.
د) پیراهن یوسف (علیه السلام):
پیراهن یوسف (علیه السلام) نیز دارای اعجاز بود واکنون نیز نزد امام عصر(علیه السلام) می باشد. مفضل گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:
آیا می دانی پیراهن یوسف چه بود؟ عرض کردم: نه.فرمود: وقتی آتش رابرای ابراهیم اماده کردند تا او را در آن بیاندازد جبرئیل با یک پیراهن بهشتی نزد او آمد وآن را به او پوشاند واز آن پس با پوشیدن آن پیراهن نه آتش به او آسیبی می رساند ونه سرما. هنگامی که مرگ او فرا رسید آنرا در بسته ای قرار داد وبه اسحاق داد واو هم آنرا به یعقوب داد.
وقتی یوسف فرزند یعقوب متولد شد آن را با او همراه کرد وهمواره با او بود تا این که آن را به برادرانش داد تا به پدرش برسانند ویعقوب با استشمام آن گفت: انّی لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون من بوی یوسف را استشمام می کنم اگر تکذیبم نکنید. واین پیراهنی بود که از بهشت آمده بود.
عرض کردم: فدایت شوم این پیراهن به چه کسی انتقال یافت؟ فرمود: به سوی اهلش. آن گاه فرمود: هر پیامبری علم یا ارث دیگری به جا گذارد سرانجام به محمد (صلّی الله علیه وآله) می رسد. یعقوب در فلسطین بود وقتی کاروان برادران یوسف ویعقوب از سرزمین مصربیرون آمد یعقوب بوی یوسف را استشمام کرد واین بو از همین پیراهنی بود وبه ما به ارث رسیده است.(270)
از روایت وروایات دیگر استفاده می شود که تمام امکانات انبیا به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وسپس به ائمه (علیهم السلام) رسیده واکنون همه آنهادر حال حاضر نزد امام مهدی (علیه السلام) است ودر عصر ظهور از آنهابهره می گیرد واز از جمله مواریث فوق العاده، پیراهن یوسف (علیه السلام) است که قرآن درباره تأثیر آن می فرماید: یوسف به برادرانش گفت بروید این پیراهن را بر چهره پدرم بیندازید تا بینا شود.(271)
اسلام نبوی الحدیث ،حسینی البقاء ومهدوی الحیات است.
تحولات عصر ظهور:
در عصر ظهور چهره عالم به کلی دگرگون می شود وتحولات گسترده ای بر روی زمین شکل می گیرد، عقاید، اخلاق، روحیه واعمال مردم به سرعت متحول می گردد وروابط دیگری بر جهان حاکم می شود.مسائل سیاسی به کلی دگرگون می گردد، تحولات عمیق اقتصادی صورت می گیرد وزمین به صورت شگفت انگیزی از گذشته خود ممتاز می شود.
عصر ظهور، تولّد دوباره انسان است.
عصر ظهور، حاکمیت خدا بر زمین است.
عصر ظهور، عصر ولایت به قافله سالاری مهدی آل محمد (علیهم السلام) است.
عصر ظهور، عصر کمال بشریت است.
عصر ظهور، عصر ازادی انسان از غیر خدا است.
عصر ظهور، عصر درخشش زیبایی عدالت بر روی زمین است.
عصر ظهور، عصر تحقق آمال فروخورده همه انبیاء واولیاء است.
عصر ظهور، عصر توحید ویکتا پرستی است.
عصر ظهور، عصر تجلی رحمت الهی در زندگی مادی ومعنوی بشر است.
عصر ظهور، عصر دفع فتنه از همه جهان است.
عصر ظهور، عصر پرستش خدا ومدح محمد وآل محمد (علیهم السلام) است.
عصر ظهور، عصر شکفتن غنچه های تشیع در جای جای زمین است.
عصر ظهور، عصر زدودن غربت وعزلت ومظلومیت از چهره پیامبر ودو امانت بزرگ اوست.
عصر ظهور، عصری است که وحدت، امنیت ونعمت با همه وجود زمین را در بر می گیرد.
عصر ظهور، عصری است که زمین برای اولین بار از هر گونه پلیدی پاک می گردد.
عصر ظهور، عصری است که زمین به دست حجّت خدا فتح می شود وپس از گذشت هزاران سال به دست صاحبان اصلی خود باز می گردد.
عصر ظهور، عصری است که عقل وایمان بشر به منتهای خود می رسد ومعاملات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی وسیاسی بشر از آسمان فطرت او طلوع می کند.
عصر ظهور،عصری است که توحید وولایت به گسترده ترین شکل متعالی خود بر روی زمین شکل می گیرد.
عصر ظهور، عصری است که جهنم ساخته دست بشر در زمین رو به خاموشی می گذارد وبر ویرانه آن بهشت آمال انبیا شکل می گیرد.
عصر ظهور، عصری است که زمین آنچه در گذشته طولانی خود ذخیره کرده است عرضه می کند.
وما در این فصل به اختصار این تحولات رامورد بررسی قرار می دهیم.
1 - حاکمیت عدالت:
عصر ظهور، عصر فرود آمدن فرشته عدالت بر بام زمین است. عدالتی که همواره به عنوان یک ارزو برای بشریت مطرح بوده است وجز در موارد انگشت شماری نظیر حکومت امیر مؤمنان (علیه السلام) به وقوع نپیوست.
قبل از ظهور، ظلم وجور همه زوایای زمین را فرا می گیرد ویکی از معجزات امام مهدی (علیه السلام) این است که چنین زمینی را از هر گونه ظلم وستمی پاک کرده وبه گوهر عدالت زینت می دهد. روایاتی در این باره وارد شده است که به برخی از آنهااشاره می کنیم.
یبعث الله (عزّ وجلّ) رجلا من عترتی فیملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.(272)
خدای (عزّ وجلّ) مردی از خاندان مرا بر می انگیزد واو زمین را پر از قسط وعدل می کند همان گونه که پر از ظلم وجور شده است.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
وقتی مهدی خانواده ما قیام کند، مال وامکانات را به طور مساوی تقسیم کرده ودر میان مردم به عدالت رفتار می کند.(273)
عدالت زمان ظهور منجی عالم، همه جانبه است، به گونه ای که مسائل اجتماعی، قضائی، اقتصادی، سیاسی وهمه ابعاد دیگر را شامل می شود. امّا از آنجایی که عدالت اجتماعی در مسائل اقتصادی بیشتر مورد توجه است، سمت وسوی روایات هم به عدالت اقتصادی معطوف شده است وگرنه دستگاه قضایی حکومت مهدی (علیه السلام) نیز در اوج عدالت خواهی است. در منابع اهل سنت آمده است: دادخواهی مهدی به گونه ای خواهد بود که اگر چیزی از حق کسی زیر دندان ستمگری باشدآن را می گیرد وبه صاحبش باز می گرداند.(274) این جمله یادآور سخن امیر المؤمنین (علیه السلام) است که فرمود: «به خدا قسم اگر انچه را عثمان بیهوده از بیت المال مسلمین بخشیده است بیابم به صاحبش باز می گردانم اگر چه مهر زنان شده باشد.»(275)
در عصر ظهور آن چنان عدالت بر زندگی مردم وکارگزاران سایه می اندازد که جز عدالت را نمی شناسند وجز به آن عمل نمی کنند.
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: دیگر نه ستمکار جنایتکاری ونه منکر طغیانگری ونه دشمن ومخالفی که دشمنی خود را مخفی نگه دارد بر وری زمین باقی نخواهد ماند.(276)
با حاکمیت امام مهدی (علیه السلام) چنان ظلم فردی، جمعی، حکومتی، طایفه ای، خانوادگی وهمسایگی در همه ابعاد ازمیان مردم می رود ومردم با عدالت دمساز می گردند که عدالت برای مردم یک فرهنگ می شود وظلم امر عجیبی خواهد بود که بسیار تقبیح می شود.
2 - حکومت جهانی شیعه:
با ظهور امام مهدی (علیه السلام) تمام معادلات جهانی بر هم می ریزد، سازمان های بین المللی از بین می روند وتمام حکومت ها نابود خواهند شد وچهره های گمنام، زمام امور را به دست خواهند گرفت. این چهره ها، برجستگان شیعه هستند که با مولای خود ولی عصر(علیه السلام) بسیار نزدیکند ودر روایات به اصحاب سیصد وسیزده نفرآن حضرت شهرت دارند. البته همه یاران اجرایی او به آنها خلاصه نمی شوند بلکه بسیاری از رجال شیعه در رتبه پس از آنها، در سمت های معونت، وزارت وپست های اجرایی دیگر در دولت کریمه امام مهدی (علیه السلام) مشغل خدمت خواهند شد. اساساً اولویت برای حاکمیت کسانی است که سابقه تشیّع آنهابه قبل از ظهور می رسد واین همان تحقق وعده الهی در قران است که مستضعقین حاکمیت زمین را برعهده خواهند گرفت.
منزلت شکوهمند شیعه در عصر ظهور:
با قیام جهانی امام مهدی (علیه السلام) شیعه، عزیز ومحبوب می شود واز اقتدار بی نظیری برخوردار می گردد؛ چرا که غیبت وعربت به پایان رسیده وضعف وگرفتاری وترس وتنهایی ومظلومیت به سر آمده وزمان سرافرازی وحاکمیت او فرا رسیده است وما در اینجا برخی از روایات این بحث را بیان می کنیم.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
شیعیان ما در حکومت قائم، بزرگان وحاکمان زمین اند. به هر مردی از آنها قدرت چهل مرد داده می شود.(277)
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
خداوند آن چنان بر شیعیان ما گشایش می دهد که اگر سعادت با آنها نبود طغیان می کردند.(278)
امام جواد فرمود:
مثل آنهادر زمین مثل مشکی است که بوی آن بالا می رود وهرگز تغییر پیدا نمی کند، ومثل آنها در آسمان مثل ماه روشنی بخشی است که هرگز نور آن خاموش نمی شود.(279)
امام حسین (علیه السلام) فرمود:
خداوند کرامتی به شیعیان ما می کند که چیزی در زمین بر آنها مخفی نمی ماند.(280)
3 - انتقام از دشمنان:
عصر ظهور، عصر انتقام از دشمنان خدا وپیامبر (صلّی الله علیه وآله) واهل بیت اوست.امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی قائم ما قیام می کند، برای خدا ورسولش وما انتقام می گیرد.(281)
روایات مختلفی به انتقام گرفتن امام مهدی (علیه السلام) از کسانی که به پیامبر ودخترش فاطمه وهمسر او امیر المؤمنین وفرزندانش به ویژه حسین بن علی (علیه السلام) ستم کرده اند اشاره دارند که قبل از ظهور زمینه بیان وتفسیر بسیاری از آنهاوجود ندارد.
گرفتن انتقام از دو گروه خواهد بود:
1 - کسانی که از سران ستمکاران به اهل بیت علیه اسلام بودند. اینان با رجعت به دنیا، در پیش چشم دیگران مورد انتقام قرار می گیرندو این کار سبب فتنه ای بزرگ وبدتر از فتنه سامری می گردد امّا به هر حال حکم خداوند اجرا می شود وامتحانی بزرگ وفراگیر صورت می گیرد.
2 - کسانی که از ظلم پیشینیان خود به اهل بیت راضی هستند.
هروی گوید: از امام رضا(علیه السلام) پرسیدم: نظرشما درباره حدیثی که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «وقتی قائم خروج می کند فرزندان کشندگان حسین (علیه السلام) را به خاطر کار پدرانشان می کشد.» چیست؟ حضرت فرمود: همین طوراست. عرض کردم: پس سخن خدادر قران که می فرماید: ولا تزر وازرة وزر اخری(282) کسی بار گناه دیگی را بر نمی دارد چه خواهد شد؟ فرمود:
همه سخنان خداوند راست است امّا کشندگان حسین به کار پدران خود راضی هستند وبه آن افتخار می کنند وکسی که به چیزی راضی باشد مثل کسی است که آن را انجام داده است. واگر مردی در شرق زمین کشته شود ومردی در غرب زمین به آن راضی باشد، در قتل او شریک است وقائم وقتی قیام می کند آنهارابه خاطر رضایتی که به عمل پدران خود دارند به قتل می رساند.(283)
ابو حمزه ثمالی می گوید: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: ای فرزند رسول خدا! آیا همه شما قیام کننده به حق نیستید؟ فرمود: بله. گفتم: پس چرا فقط قائم، قائم نامیده شد؟ فرمود: وقتی جّدم حسین کشته شد فرشته ها به سوی خدا ناله وشیون کردند وگفتند: ای پروردگار وسرور ما! آیا قتل برگزیده وفرزند برگزیده ات وبهترین خلق خود را نادیده می گیری؟ خداوند به آنها وحی کرد: شادمان باشید، به عزت وجلالم قسم از آنها انتقام خواهم گرفت.اگر چه زمانی از آن گذشته باشد. آن گاه خداوند امامانی را که از نسل حسین (علیه السلام) بودند به آنهانشان داد. ملائکه با دیدن آنها مسرور شدند ودیدند یکی از آنهاایستاده است ونمازمی گذارد. در این هنگام خداوند فرمود: با این قائم ایستادهاز آنهاانتقام می گیرم.(284)
4 - گسترش دین داری:
عصر ظهور ،عصرگسترش کمی وکیفی دین داری در جهان است. با ظهور منجی عالم، مردم دسته دسته وارد اسلام می شوند وبه سرعت همه جای زمین در قلمرو حکومت امام مهدی (علیه السلام) قرار می گیردبه گونه ای که نقطه ای نمی ماند مگر این که توحید در انجا حاکمیت می یابد وشهادت به یگانگی خدا ورسالت رسول او داده می شود ودین مردم تنها اسلام به شیوه عترت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) خواهد شد. از آن پس دیگر نه یهودی ونه مسیحی ونه فرقه دیگر مطرح نخواهد بود واگر باشد اظهار وجود نخواهند کرد. این که در برخی روایات آمده است حضرت از برخی از اهل کتاب جزیه می گیرد، بنا بر صحت آنها، گرفتن جزیه احتمالاً به ابتدای حاکمیت او مربوط می شود.امام صادق (علیه السلام) فرمود:
اذا قام القائم لا یبق ارض الانودی فیها شهادة ان لا اله الا الله وان محمدا رسول الله(285)
وقتی قائم قیام کند، قطعه ای از زمین باقی نمی ماند مگر این که شهادت به لا اله الا الله ومحمد رسول الله در آن ندا داده می شود.
ودر حدیث دیگری فرمود:
هیچ مکانی که غیر خدا درآن عبادت شده است بر روی زمین نمی ماند مگر این که خدا در آن عبادت می شود.(286)
وامام باقر فرمود:
به خدا قسم، می جنگد تا خداوند به یگانگی یاد شود وچیزی شریک او قرار داده نشود.(287)
دعوت به اسلام حقیقی:
با فاصله ای از صدر اسلام تا ظهور امام مهدی (علیه السلام) پیدا می شود، اسلام کم رنگ شده ودر موارد زیادی به انحراف گراییده ویا به فراموشی سپرده می شود. مسلمانان تنها اسم اسلام را از پدران خود به ارث می برند ودر عمل وعقیده، فاصله ای عمیق با حقیقت آن دارند. زندگی فردی، اجتماعی وخانوادگی آنها تطبیقی با اسلام ندارد واساسا کاری به اسلام واجرای آن ندارند. بسیاری از حرکت های دینی مردم نیز با بدعت، جهالت وانحراف همراه می شود وبه این صورت مسلمانان حقیقتی به اندک می رسند ومهم تر این که برخی از علما به انحراف گراییده وعدّه ای از مردم را منحرف می کنند وبه گونه ای که تشخیص حق وباطل هم برای انان دشوار می گردد. هر کس برداشتی از اسلام پیدا می کند وغالباً از حقیقت آن بدور است ودر جهل واوهام خود حیران می گردد. چه عقایدی که در مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی واخلاقی به نام اسلام پیدا می شود که هیچ مایه دینی ندارد وچه بسا خلاف اسلام می باشد. در این اوضاع فکری ودینی پریشان است که امام مهدی (علیه السلام) قیام می کند ودین خدا را آن گونه که درصدر اسلام بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله) نازل گردید تبلیغ، تفسیر واجرا می کند. آن گاه است که مردم به خاطر فاصله زیادی که میان اسلام خود وولی عصر (علیه السلام) می بینند اسلام او را جدید ارزیابی می کنند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی قائم (علیه السلام) قیام کند از نو مردم را به اسلام دعوت می کند وبه امری هدایت می کند که کهنه شده ومردم از آن گمراه گشته اند.(288)
ودر حدیث دیگری فرمود:
وقتی قائم ما قیام کند، امر جدیدی خواهد آورد، همان گونه که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در ابتدا مردم را به امر جدیدی دعوت کرد.(289)
بنابرروایات ،بسیاری از مردم باید عقاید خود را نقض کنند وبرخی انچه را جزء اسلام می دانستند، خلاف آن بدانند واین برای آنها کار اسانی نیست ومی گویند امام زمان (علیه السلام) دین جدید آورده است در حالی که این دین حقیقی است ودین جدید همان است که مردم با فاصله گرفتن از صدر اسلام به آن گرویده اند.
امام مهدی (علیه السلام) همه بدعت هایی که آگاهانه یا غیر آگاهانه دراسلام وارد کرده اند را از میان می برد وتمام سنت هایی را که توسط آنها نفی شده ویا به فراموشی سپرده شده است احیا می کند. امام باقر (علیه السلام) فرمود:
لا یترک بدعة الا ازالها ولا سنة الا اقامها(290)
بدعتی نیست، مگر آن که قائم، آن را از بین می برد وسنتی نیست، مگر این که، آن را برقرار سازد.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
سیره وسنت او، سیره وسنت من است. او مردم را به شریعت من وا می دارد وبه کتاب خدا فرا می خواند.(291)
ودر حدیث دیگر فرمود:
او مردی از عترت من است که برای سنت من می جنگد همان گونه که من برای وحی جنگیدم.(292)
6 - تطهیر انسان وجهان از زشتی ها:
از تحولات بنیادی عصر ظهور رفع هر گونه بدی واحیاء واستمرار خوبی هاست. خورشید ولایت آن چنان بَدان وبدی ها را می سوزاند که افراد شرور واعمال زشت، جای خود را به خوبان وخوبی ها خواهند داد وصحنه را ترک خواهند کرد به طوری که خوب بودن، یک فرهنگ بنیادی، مستمر وتنها راه زندگی خواهد شد. امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: یذهب الشر ویبقی الخیر(293)
بدی می رود وخوبی می ماند.
در عصر ظهور، حق می آید وباطل می رود، ایمان می آید وکفر می رود، توحید می آید وشرک می رود، اخلاص می آید وریا می رود، دوستی می آید وجنگ ودشمنی می رود، خیرخواهی می آید وبدخواهی می رود، دگر دوستی می آید وحسادت کینه می رود، عدالت می آید وظلم می رود ودر یک کلمه تقوا می آید وفسق می رود چرا که دیو چو بیرون رود فرشته درآید. اساس همه خوبی ها ایمان کامل است که در عصر ظهور، مردم از آن بهره مندند واساس همه بدی ها کفر است که در آن زمان اثری از آن دیده نمی شود.
امیر المؤمنین فرمود:
لا یبقی کافر الا امن ولا طالح الا صلح.(294)
کافری نمی ماند مگر این که ایمان آورد وتبهکاری نمی ماند مگر این که نیکوکار شود.
ودر حدیث دیگری فرمود:
یهلک الاشرار ویبقی الاخیار ولا من یبغض اهل البیت (علیهم السلام).
بدکاران هلاک می شوند وخوبان می مانند وکسی که دشمن اهل بیت باشد نمی ماند. بهترین، زیباترین، والاترین جامعه توحیدی، جامعه عصر ظهور است که همه آنها موحد، مسلمان ودوستدار اهل بیت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) هستند ومدح وثنای آنهامی گویند. گویی بهشت بر زمین سایه می اندازد ویا زمین رنگ بهشت می گیرد ومردم جز خوبی سراغ ندارند وگناه مورد نفرت آنها قرار می گیرد وزندگی شیرین می شودآن چنان که زنده ها آرزو می کنند ای کاش مرده ها بودند ومی دیدند.
7 - وحدت:
وحدت حقیقی وهمه جانبه تنها در عصر ظهور تحقق می یابد زیرا اساس وحدت در پذیرش دین واحد یعنی اسلام است. واین به دست آن مرد اسمانی تحقق خواهد یافت چرا که تمام ادیان از میان خواهند رفت ودیگر نه یهودی خواهد بود ونه مسیحی چنان که روایات آن گذشت.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
خداوند شرق وغرب زمین را برای او می گشاید ومخالفان را به هلاکت می رساند تا این که جز دین محمد (صلّی الله علیه وآله) باقی نمی ماند.
تمام فرقه های دیگر هم از هر مکتب واندیشه ای که باشند محو خواهند شد وتنها اسلام مطرح است. البته اسلام هم فرقه های زیادی دارد که همه آنها رخت بر می بندد وتنها مذهب حیات بخش تشیع باقی می ماند ودیگر اختلافی نخواهد بود. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
لیرفع عن الملل الاختلاف ویکون الدین کله واحدا.
اختلاف از ادیان برداشته می شود ودین یکی می گردد.
وحدت در عصر ظهور یک وحدت ناقص ویا سیاسی محض نیست، وحدت بر سر منافع دنیوی نمی باشد، وحدت در جنگ با دشمن مشترک نخواهد بود، وحدت ظاهری نمی باشد، وحدت در توحید نبوت ومعاد تنها نیست بلکه وحدتی حقیقی، عمیق وریشه دار است. وحدتی است که تمام جوانب فکری ، عقیدتی، عملی، اخلاقی وآرمانی را شامل می شود. همه یک دین دارند، همه یک مذهب دارند، همه یک صدا دارند، همه پروانه یک شمعند، همه دل داده یک فردند وتنها جام محبت او را می نوشند وبر اساس گفته او عمل می کنند.
8 - امنیت:
عصر ظهور، عصر امنیت همه جانبه در سراسر زمین است. چیزی که از اول تا ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) انسان شیفته آن بوده وبه آن نرسیده است. ناامنی، ناشی از ضعف ایمان، هوای نفس، حب شهوات، طمع به دنیا، حسادت، جهالت، حماقت وامثال آن است که اینها به برکت ظهور حجت خدا بر طرف می گردد.
در عصر ظهور ایمان مردم به بالاترین سطح خود می رسد، عقل ها کامل می شود، فهم عمومی بالا می رود وبه بی نیازی دست می یابند. آن گاه با وجود این ارزش ها، دیگر دشمنی وتجاوز در کار نخواهد بود ودر نتیجه نعمت بزرگ امنیت ، همه زمین را در بر خواهد گرفت وکمترین دغدغه خاطری برای حتی ضعیف ترین مردم وجود نخواهند داشت. حیوانات هم آزاری به انسان نخواهند داشت واز آزار انسان ها در امان خواهند بود وخلاصه، صلح کلی بر همه زمین حاکم می شود.
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: اگر قائم ما قیام کند آسمان باران خود رافرو می ریزد وزمین گیاه خود را می رویاند وکینه ودشمنی از دل بندگان رخت بر می بندد، درندگان با چهار پایان دیگر کنار می آیند وامنیت به گونه ای زیاد می شود که زن، راه بین عراق وشام را می پیماید وپای خود را جز بر سبزه وگیاه نمی گذارد وانبان کیسه خود را بر دوش دارد، نه درنده ای او را می ترساند ونه او از آنان هراس دارد.(295)
یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) می گوید: روزی ابوحنیفه بر امام صادق (علیه السلام) وارد شد. حضرت به او فرمود: مراد از سخن خدا که فرمود: سیروا فیها لیالی وایاما امنین(296) در این راه ها، شب وروزها با امنیت سفر کنید کجای زمین است؟ ابو حنیفه پاسخ داد: بین مکه ومدینه. امام صادق (علیه السلام) رو به اصحاب خود کرد وفرمود: می دانید که بین مکه ومدینه جلوی مردم را می گیرند واموال آنان را به غارت می برند وآنها امنیتی بر جان خود ندارند وکشته می شوند. اصحاب گفتند: بله وابوحنیفه ساکت شد.
بار دیگر امام صادق (علیه السلام) فرمود: ای ابو حنیفه! مراد از این آیه چیست که خداوند می فرماید: «و من دخله کان امنا»(297) وکسی که داخل آن شود در امنیت است کجای زمین از این معنا برخوردار است؟ ابوحنیفه در جواب گفت: کعبه. امام (علیه السلام) فرمود: آیا وقتی حجاج بن یوسف با منجنیق به ابن زبیر در کعبه حمله کرد واو را کشت ، او در کعبه امنیتی داشت؟ ابو حنیفه سکوت کرد. وقتی ابوحنیفه رفت، ابوبکر حضرمی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: فدایت شوم، جواب دو سؤالی که از ابوحنیفه پرسیدید چیست؟ حضرت فرمود: «سیروا فیها لیالی وایاماامنین» در زمان قائم ما اهل بیت خواهد بود وآیه «ومن دخله کان آمنا» کسی که با او بیعت کند ووارد کعبه شود ودر جمع اصحابش قرار گیرد در امنیت است.(298)
امنیت زمان امام مهدی (علیه السلام) یک امنیت همه جانبه است. هیچ کس از دیگری ترسی ندارد، جان ومال وابرو واعتبار مردم محفوظ است وکمترین اضطراب ودلهره ای نخواهد بود. وجود چنین امنیتی باعث می شود اعصاب مردم از هر ضعف ونقصانی در امان باشد وبیماری های عصبی که گسترده ترین بیماری های قبل از ظهور را تشکیل می دهند ریشه کن می گردد. وقتی مردم از یکدیگر احساس امنیت کنند، بر یکدیگر اعتماد می کنند واز صمیم قلب به هم محبت می ورزند ورفاقت خالص وحقیقی شکل می گیرد.
9 - سلامتی:
با ظهور امام مهدی (علیه السلام) هر گونه بیماری وضعف ونقصی از مؤمنین برطرف می گردد وهمگی سالم وشاداب خواهند شد به گونه ای که مؤمن ضعیف، معلول یا مریضی نخواهد ماند. امام باقر (علیه السلام) فرمود:
هر کس زمان ظهور قائم خاندان ما را درک کند ودارای نقص ومعلولیت باشد، سالم می شود وهر ضعیفی، توانمند وقوی می گردد.(299)
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی قائم (علیه السلام) ظهور کند، نقص وافت را از هر مؤمنی بر طرف می سازد وتوانایی او راباز می گرداند.(300)
10 - بی نیازی:
عصر ظهور، عصر بی نیازی ورفع کامل محرومیت هاست. با ظهور امام مهدی (علیه السلام) چهره فقر وپریشانی از میان می رود ودیگر بی نوایی نخواهد بود. تکدی از میان جامعه رخت بر می بندد وهمه مردم بی نیاز می گردند. هر کس به کاری مشغول می شود وبحران بی کاری محو خواهد شد. هر کس نیازمند باشد امام مهدی (علیه السلام) به او اعطا می کند والبته عطایای آن حضرت بدون منّت، بدون زحمت، بدون ذلّت وهمراه با گوارایی است. رسول خدا (علیه السلام) فرمود:
عطای او مهدی (علیه السلام) گواراست.
بااین بی نیازی دیگر کسی یافت نخواهد شد تا به او انفاق شود، مستحق زکات پیدا نمی شود وگیرنده صدقه یافت نمی گردد بلکه همه مردم قصد پرداخت دارند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتی قائم ما قیام کند...یکی از شما می خواهد زکات مال خود را بدهد امّاکسی را نمی یابد که از او بپذیرد. خداوند، مردم را با فضل خود بی نیاز می گرداند.
11 - وفور نعمت:
عصر ظهور، عصر فوران نعمت هاست. زمین وآسمان، نعمت های خود را ارائه می دهند ومردم به صورت بی سابقه ای بهره مند می گردند.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
امت من در زمان مهدی از نعمت هایی برخودار می شوند که در گذشته سابقه ندارد. آسمان پیاپی بر آنها می بارد وزمین هر آنچه دارد از درون خود خارج می کند.(301)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
با ظهور مهدی (علیه السلام) یک مد سه چهارم کیلو دانه می کارد وهفتصد مد برای او می روید.(302)
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
خداوند از این امّت مردی را آشکار می کند که او از من ومن از او هستیم وبه وسیله او برکات آسمان ها وزمین را فرو می فرستد. پس آسمان بارانش را نازل می کند وزمین بذرش را بارور می گرداند وحیوانات وحشی ودرندگان به امنیت می رسند وزمین را پر از قسط وعدل می کند همان گونه که از ظلم وجور پر شده است.(303)
12 - احیاء معنوی زمین:
پیش از ظهور، زمین به کفر وشرک وظلم وگناهان ساکنان آن می میرد ودر عصر شکوهمند ظهور، منجی عالم همه این عوامل را از میان می برد وایمان وتوحید وعدل وتقوا وعبادت را بر جای آنهامی نشاند وبه زمین حیات می بخشد.
ابن عباس گوید: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود: خدای - تعالی - فرمود:...و به وسیله قائم شما زمینم را به تسبیح وتقدیس وتهلیل وتکبیر وتمجید خود آباد می گردانم وزمین را از دشمنانم پاک می کنم واولیائم را وارث آن می گردانم.(304)
امام باقر درباره آیه اعلموا ان الله یحی الارض بعد موتها(305) بدانید که خدا زمین را پس از مرگ آن زنده خواهد کرد فرمود: آن را به وسیله قائم زنده خواهم کرد بعد ازآن که مرده است ومراد از مرگ زمین، کفر اهل آن است وکافر، مردار است.(306)
احیاء زمین به احیاء مردم است. امام مهدی (علیه السلام) چشمه حیات است. چنان که در زیارت روز جمعه آمده است. السلام علیک یا عین الحیاة واحیاء مردم در رسیدن به چشمه حیات است. او دل های کویری وخشک وسوزان را زنده می کند ودر نتیجه انسان وزمین پس از آن که به کفر وشرک وظلم ومعصیت مرده بودند زنده می شوند.
ای که بی نور جمالت نیست عالم را فروغی * * * تا به کی در ظّل امر غیبت کبری نهانی
پرده بردار از رخ وما مردگان را جان ببخشا * * * ای که قلب عالم امکانی وجان جهانی (307)
13 - رشد علمی:
عصر ظهور، عصر شکفتن همه گل های علم ومعرفت است، مردم آن زمان، آگاه، دانش دوست وطرفدار معرفتند وعلوم الهی وطبیعی به اوج خود می رسد. امام باقر (علیه السلام) فرمود:
در زمان او مهدی (علیه السلام) از حکمت برخودار می شوید به طوری که زن در خانه خود بر اساس کتاب خدا وسنت رسول او حکم می کند.(308)
این اوج شکوفایی علوم دینی است که زنان در منزل خود بر اساس کتاب وسنت اظهار نظر نمایند.
از روایتی که بیان شد معلوم می گردد در عصر ظهور، خانه های مردم، خانه ای علم ومعرفت اند زیرا وقتی یک زن در منزل خود بر اساس کتاب وسنت قضاوت کند، همسر او نیز از چنین اطلاعاتی برخوردار خواهد بود یعنی هر دو اگاه به مسائل دینی هستند وفرزندان آنهانیز با مراتب مختلف به اگاهی های دینی دست خواهند یافت. امام صادق (علیه السلام) درباره رشد علوم در عصر حاکمیت ولی عصر (علیه السلام) می فرماید:
علم بیست وهفت حرف است وآنچه را که پیامبران آورده اند دو حرف است، وقتی قائم ما قیام کند بیست وپنج حرف دیگر را خواهد آورد ودر میان مردم منتشر می سازد ودر مجموع بیست وهفت حرف علم را منتشر خواهد کرد.(309)
این یک انقلاب عظیم فکری خواهد بود که به یک باره علوم به سیزده برابر افزایش یابد وخدا می داند با این جهش فوق العاده علمی چه تحولات عظیمی در مسائل معرفت دینی، صنعتی، پزشکی، اقتصادی، معماری، ریاضی ، نجومی وبسیاری از شاخه های دیگر علم پیش خواهد آمد وچه رشته های جدید علمی ظهور خواهد کرد که تصور ودرک آن برای ما دشوار وبلکه ناممکن است.
رشد علمی عصر ظهور محیرالعقول است وخدا می داند در آن هنگام، مردم چه گونه زندگی می کنند، چه وسایل ارتباطی دارند، چه وسایل نقلیه ای دارند، از چه نوع مسکن هایی برخوردارند وچه بسا پیشرفته ترین شهرهای قبل از ظهور از روستاهای عقب افتاده عصر ظهور، عقب افتاده تر باشند. البته اگر چنین روستاهایی وجود داشته باشند زیرا وقتی علم به همراه عدالت آمد دیگر تبعیضی در نقاط مختلف زمین نخواهد بود وهمه مردم به طور مساوی از امکانات برخوردار خواهند بود.
14 - رشد عقلی:
قبل از ظهور، مردم به پیشرفت های علمی چشمگیری دست می یابند امّا رشد علمی آنهاتوازنی با رشد عقلی آنان ندارد از این رو علم آنهابیش از عقل آنان است ودر نتیجه رفاه دارند امّاسعادت ندارند. چرا که علم رفاه می آورد امّا سعادت در گرو عقل است.
یکی از تحولات مهم عصر ظهور رهایی پرنده های عقل از قفس هواهای نفسانی است وبا این آزادی است که عقل ها رشد می کند وهم چنین زمینه های طبیعی رشد عقلی نظیر: حضور مردم در محضر عالم، مباحثه های فکری سالم ومتعالی، تعمق در قرآن وروایات، نگرش در علوم وحکمت ها، ترک سخنان واعمال بی فایده وزاید فراهم می گردد وبا نهضت عظیمی که در خودسازی وتهذیب نفس مردم پیش می آید، عقل های آنها چون درختانی که به برگ وگل می نشینند شکوفا می گردند ومهم تر از همه مسائل، انقلاب ویژه ای است که امام مهدی (علیه السلام) در اکمال عقل ها پدید می آورد. امام باقر فرمود:
اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤس العباد. فجمع بها عقولهم وکملت بها احلامهم.(310)
وقتی قائم ما قیام کند دست خود را بر سر بندگان می گذارد ودر نتیجه عقل های آنهارا گرد آورده وخرد آنان را می گرداند.
با این رشد عقلی، مردم به خوبی سعادت وشقاوت را می شناسند. آینده را ارزابی کرده عاقبت نگر می شوند وگناه از زندگی آنهارخت بر می بندد وجز خوبی، تقوا وعدالت را نمی شناسند وبا هر حرکتی که کمترین تضادی با عقل ودین وفطرت داشته باشد با شگفتی روبرو می شوند وصمیمیت ودوستی خالص، محور روابط اجتماعی مردم می گردد وبه رفاه همراه با سعادت، دست می یابند وحکیمانه است که بگوییم: بسیاری از ارزشهای متعالی عصر ظهور، ناشی از کمال عقلی مردم است که از نفس قدسی ونفس پاک آن مرد آسمانی سر چشمه می گیرد.
15 - عنایات ویژه الهی بر مؤمنین:
عصر ظهور، عصر عنایات خاصّ خداوند به ساکنان زمین، به ویژه شیعیان خواهد بود به گونه ای که به یک زندگی شگفت انگیزی دست خواهند یافت. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی قائم ما قیام کند، خداوند قوه شنوایی وبینایی شیعیان را به اندازه ای قوی می کند که بدون آن که بین آنها وقائم پیکی باشد با آنها سخن می گوید وآنها می شنوند واو را می بینند در حالی که در مکان خود قرار دارد.(311)
البته همان گونه که در روایات آمده است این امتیاز خاصّ شیعیان آن حضرت است که قبل از ظهور، شیعه بوده اند. شیعیان در عصر ظهور از عنایات ویژه ای برخودارند که دیگران بهره مند نیستند واین به خاطر سبقت آنهادر پیروی وطرفداری از حق در زمان حاکمیت باطل بوده است.
موهبت های ویژه دیگری وجود دارد که به برخی از آنهااشاره می کنم.
امام حسین (علیه السلام) فرمود:
خداوند کرامتی به شیعیان ما خواهد کرد که چیزی در زمین برای آنها مخفی نخواهد بود حتی مردی از آنهامی خواهد وضع خانواده اش را به آنهااعلام نماید، پس آنان را به آنچه انجام خواهند داد با خبر می کند.(312)
ودر روایت دیگری فرمود:
در زمان قائم، مؤمن از مشرق، برادر خود را در مغرب می بیند واو نیز برادرش را در مشرق مشاهده می کند.(313)
ممکن است گمان شود که این رؤیت می تواند با مسایل وامکانات انجام گیرد اما اگر توسط امکانات باشد که دیگر کرامت نخواهد بود وخاصّ شیعیان نمی باشد وانحصاری به زمان ظهور ندارد در حالی که این عنایات امتیازهایی است که به حسب روایات به شیعه داده می شود. به این معنا که دید آنها به اندازه ای قوی می شوند که می توانند از فضل الهی دورترین نقطه زمین را ببینند وصدایی را که می خواهند از آنجا بشنوند همان گونه که یاران حضرت با برخورداری از طی الارض در یک لحظه در هر نقطه ای از زمین که بخواهند حضور پیدا خواهند کرد چنان که روایات آن بیان گردید.
16 - شکل گیری دوستی های خالصانه:
پیش از ظهور، دوستی های خالصانه به ندرت انجام می گیرد امّا در عصر ظهور که مردم در اوج علم وایمان وخردمندی وکمالات نفسانی قرار می گیرند، زیباترین ارتباطهای اجتماعی شکل می گیرد وارتباطهای دوستانه خالص، روال عادی وعمومی پیدا می کند ودیگر هیچ گونه شائبه ونیرنگ وناخالصی در دوستی های مؤمنین وجود ندارد واز آنجایی که وجه مشترک مردم به اوج گستردگی خود می رسد همه یکدیگر را از خود می دانند، منیت ها به «ما» تبدیل می گردد واز صمیم قلب با یکدیگر دوستی می کنند واین یکی از نعمت های ویژه عصر ظهور است.
امام باقر (علیه السلام):
وقتی قائم قیام کند دوستی خالص فرا می رسد ومردی بر سر جیب برادرش می رود وبه اندازه نیاز خود بر می دارد واو هم ممانعت نمی کند.(314)
17 - خارج شدن گنج های زمین:
در عصر ظهور تحولات چشمگیری در درون وبرون زمین انجام می گیرد. تمام اشیاء قیمتی که به طور طبیعی یا به دست بشر در آن پنهان شده است از آن خارج می گردد وتمام گنج ها، معادن ومیدان های نفتی وگازی آن در اختیار مصلح جهان قرار می گیرد ومردم از آن بهره مند می گردند. البته این امور شکل عادی نخواهند داشت بلکه خداوند عنایت می کند وزمین به تعبیر روایات تکه های جگرش را بیرون می ریزد.(315)
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
خداوند گنج ها ومعادن زمین را برای او آشکار می کند.(316)
ودر حدیث دیگری فرمود:
زمین گنجینه هایش را برای او خارج می سازد واو مال را بی شمار در میان مردم توزیع می کند.(317)
با این تحول اساسی، رونقی عظیم در اقتصاد جهان پدید خواهد آمد وچرخ صنعت به صورت روان وگسترده ای به کار خواهد افتاد ومردم در این وفور نعمت، رشد اقتصادی ورفاه بی سابقه ای خواهند داشت.
18 - فراوانی اب وباران:
عصر ظهور، عصر ریزش باران های پی درپی، فراوانی آب وتکثیر نهرهاست به گونه ای که مشکل کم آبی به کلی از همه نقاط زمین رخت بر می بندد. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
آب ها در دولت او فراوان می گردند ونهرها کشیده می شوند وزمین، خوردنی های خود را برای مردم چند برابر می کند وگنج ها استخراج می شوند.(318)
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
وقتی قائم ما قیام کند آسمان باران خود را فرو می ریزد وزمین گیاهان خود را می رویاند.(319)
با وجود آب در همه نقاط مختلف زمین، کشاورزی رونقی عظیم می یابد وبی کاری معنا نخواهد داشت.
حضرت مهدی (علیه السلام) بزرگ راه های زمین را پهن می کند.(320)
19 - سرسبزی زمین:
در عصر ظهور، زمین سرسبز وخرم می شود ونشاط وطراوت در همه آن به چشم می خورد. ریزش باران های پی درپی همه زمین را سیراب می کند واز همه نقاط آن سبزه ودرخت می روید به گونه ای که مردم همواره بر سبزه ها پا می گذارند واز بهترین محصولات کشاورزی بهده مند می گردند.
امام صادق (علیه السلام) درباره سرسبزی زمین در عصر ظهور می فرماید:
یک زن راه عراق وشام را طی می کند وقدم هایش را جز بر سبزه نمی گذارد.(321)
تحولات بعد از ظهور بیشتر وگسترده تر از آن است که ما به آن پرداختیم. آنچه بیان گردید بخش مهمی از تحولات بود که در روایات وارد شده است. زهی خجسته زمانی که یار بار آید تا از نزدیک وعده های الهی را مشاهده کنیم واگر در دنیا نبودیم امید است رجعت کنیم تا به حسب روایات مدتی هم در پناه حاکمیت منجی عالم زندگی کنیم.
فصل دهم: حکومت امام مهدی (علیه السلام)
عصر ظهور، عصر فرود آمدن فرشته عدالت بر بام زمین است.
دور نمای حکومت مهدوی:
بررسی حکومت امام مهدی (علیه السلام) یک بررسی تاریخی نیست بلکه تفسیر حقیقت شگرفی است که در مقاطع آخر تاریخ بشر تحقق می یابد وچهره زمین را به کلی دگرگون می سازد. این دولت، دولت آل محمد (صلّی الله علیه وآله) است که خداوند آن را دولت خود خوانده است. چه این که امام باقر (علیه السلام) از قول خدای - تعالی - نقل کرده است که فرمود:
به وسیله او مهدی دولتم را آشکار می کنم.
بنابراین دولت امام مهدی (علیه السلام) دولت خدا است وکمترین شائبه غیر الهی وداد وستدهای سیاسی وملاحظه کارانه در آن راه ندارد. سران این حکومت که اولین آنها ولی عصر (علیه السلام) وسیصدو سیزده نفر از یاران او وبسیاری از اهل ایمان می باشند جز به خدای نمی اندیشند وجز در پرتو اسلام عمل نمی کنند دولت مهدی (علیه السلام) محبوب ترین دولت، نزد اهل زمین وآسمان است که در غروب عالم تشکیل می شود وبا آمدن خود ختم همه دولت ها را اعلام می کند. وخبر نزدیکی فنای دنیا را به گوش جهانیان می رساند.
دولت امام مهدی تنها دولتی است که پس از استقرار، دشمنی در برابر خود ندارد ونگران دولت پس از خود نیست که قدرت به دست دشمن افتد وبا نفوذی ها بتوانند تزلزلی در حکومت ایجاد کنند. زیرا وقتی حکومت به آل محمد (صلّی الله علیه وآله) رسید دیگر تا قیام قیامت از دست آنها بیرون نخواهد رفت.
نفاق ودورویی ووعده های پوچ ومردم فریت در قاموس دولت آل محمد (صلّی الله علیه وآله) راه ندارد ورسیدگی به شئون دین ودنیای مردم اساس کار آن را تشکیل می دهد. کسی در این دولت نخواهد بود که تشنه قدرت باشد بلکه همه کارگزاران آن، قدرت را امانت وابزاری برای خدمت به مردم می دانند.
درون دولت مصلح جهان کمترین نزاعی نیست زیرا همه تحت ولایت وحکومت مهدی (علیه السلام) هدف واحدی را دنبال می کنند. نیندیشیدن به هوای نفس ومنافع مادی ونبود جهالت وبه تعبیر دیگر طهارت نفس از شائبه های دنیوی وعلم وفهم وتقوا ودرایت آنها هر گونه زمینه ای را برای نزاع از میان بر می دارد. اساساً حکومت او به گونه ای نیست که بتوان درآن نزاع کرد. ضمن این که امام (علیه السلام) زندگی ساده ای دارد وبا کارگزاران خود شدید وقاطع عمل می کند وکسی جرأت تخلف از حوزه وظایف خود را ندارد. آنچه در حکومت عدالت گستر مهدوی مطرح است وبه شایستگی به آن نایل می شوند اجرای عدالت وترویج اسلام است که در بحث تحولات عصر ظهور مورد بحث قرار گرفتند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
هنگامی که مهدی ما خاندان پیامبر قیام کند ثروت وامکانات رابه طور مساوی تقسیم می کند ودر جامعه به عدالت رفتار خواهد کرد. هر کسی او را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است وهر کس او را نافرمانی نماید خدا را نافرمانی کرده است.(322)
توفیق دولت کریمه امام مهدی (علیه السلام) درترویج وتحقق اسلام به گونه ای است که همه زمین را پر از عدل ویگانه پرستی می کند ودیاری نمی ماند مگر این که اقرار به یگانگی خدا ورسالت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) از آن به گوش می رسد. امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
به کسی که جانم در دست اوست هیچ شهر ودیاری نمی ماند جز این که در آن ندای شهادت لا اله الا الله محمد رسول الله به هنگام صبح وشام بلند است.(323)
با حاکمیت امام مهدی (علیه السلام) دین برای مردم تجلی خاصی پیدا می کند ومردم از دین داری وحضور در عبادات وجمعه وجماعات استقبال می کنند، جوان ها همه پاک ومتدین وبا تقوا هستند وکسی دغدغه انحراف آنهارا ندارد. کارگزاران دولت اسلامی نیز از بهترین افراد روی که در دین داری وتقید به احکام خدا، گوی سبقت را از دیگران می ربایند ومردم هم که چشم به رؤسا وبزرگان خود دوخته اند به عمل به اسلام تشویق می شوند وفضای زمین فضای دین داری وولایت مداری خواهد شد.
در حکومت مهدوی، صاحب زمان (علیه السلام) معیار ارزش، تقوا ودین داری است وسرمایه دارها محوریت سیاست وجامعه را نخواهند داشت وسیاسی کارهای فرصت طلب در آن راهی ندارند. سرگرمی های باطلی که امروز مطرح است وحتی جای واجبات وضروریات دینی، اخلاقی واجتماعی مردم را گرفته است به کلی کنار خواهند رفت وتحول چشمگیری در چهره های محبوب جوامع پیش خواهد آمد واز آن پس، علما، پارسایان واهل دیانت ومعرفت اصلی ترین چهره های محبوب مردم خواهند بود.
قبل از ظهور، ارزش ها وصاحبان ارزش های متعالی در جایگاه اصلی خود قرار ندارند. چه عزیزانی که محبوب خدا هستند اما در نزد مردم تحقیر می شوند وچه کسانی که بدون کمترین شایستگی حقیقی محبوب دل ها می گردند وچه حرکت های خنثی ویا پوچی که زندگی مردم را در بر می گیرد ومعیار غم وشادی مردم می گردد، اما دولت امام مهدی (علیه السلام) با تبلیغات وکارهای فرهنگی، تمام ارزش ها را به جای خود بر می گرداند وتمام ضد ارزش ها وحرکت های بیهوده را که در جای ارزش ها قرار گرفته اند در جای خود می نشاند.
امام مهدی (علیه السلام) تمام شعله های معصیت راخاموش کرده وبه جای آن درخت فضیلت ونیکو کاری غرس می کند، خرید وفروش هر چیز حرامی را ممنوع اعلام می کند واحکام خالص اسلام را به صورت قانون مورد احترام وعمل مردم در می آورد. دیگر مؤمنی نیست که قانونی را نپذیرد ویا بر آن خرده گیرد ویا به آن عمل نکند واگر کسی مرتکب خلاف شود به عدالت قاطع دستگاه قضایی آن حضرت تنبیه واصلاح خواهد شد.
در عصر حکومت مهدوی زندگی آرام می شود، امنیت تأمین می گردد، وفور نعمت، مردم را از کار کردن زیاد یا اضافه کار ودو شیفته کار کردن بی نیازمی سازد، همه دارای شغل وهمسر ومسکن وآیندهای مطمئن می گردند، اوقات فراغت به خوبی در اختیار مردم قرار می گیرد وبه خوبی هم از آن استفاده می کنند، مراکز عبادی شکوهمندترین مراکز خواهند بود وفراگیری علوم ومعارف دینی از افضل اعمال وجذاب ترین کارها به شمار می رود.
در دولت مهدی (علیه السلام) انسان بار دیگر با طبیعت اشتی می کند، کشاورزی به بالاترین سطح خود می رسد وتمام دستاوردهای مضر ومخرب بشر که موجب تخریب یا غفلت یا بیهوده کاری واشتغال کاذب وتفریح های مضر می شود به کنار خواهد رفت.
قرار دادن رایگان زمین به مردم، بحران بیکاری ونداشتن محل سکونت را به کلی از میان می برد زیرا بنا بر احکام اسلام، هر کس زمینی را آباد کند برای او خواهد بود ومردم با رعایت قوانین ، زمین هایی را برای زراعت، سکونت، تولید وخدمات دیگر آباد می کنند واین سبب می گردد ازدواج جوانان رونق گیرد به گونه ای که مجرد بودن یک جوان کمترین توجیهی ندارد. سامان گرفتن کارها، برخورداری مردم وتوصیه اسلام به ازدواج وفقدان هر گونه مانع ومشکلی، ازدواج در سنین اول جوانی را به شکل یک فرهنگ رایج در می آورد وعوامل محدود کننده فرزند نیز به کنار خواهد رفت. زیرا هیچ آفت، تهدید، کمبود وناامنی ودلهره ای در کار نخواهد بود. خلاصه، بحران های فقر وبیکاری وبیماری ومسکن واشتغال وترافیک وکمبود مواد غذایی وامثال آن به کلی برطرف خواهد شد. در عصر ظهور، الهی ترین حکومت به رهبری یک مرد بزرگ آسمانی شکل می گیرد ویکی از جلوه های مهم حکومت مهدوی بعد مردم داری آن است ومراد از بعد مردمی، تأمین مردم در همه ابعاد دینی ودنیوی است به طوری که سعادت دنیا وآخرت را کسب کنند. یعنی دولت مهدی (علیه السلام) به گونه ای برنامه ریزی می کند که مردم سالم وبانشاط، شاغل وبی نیاز ومؤمن وبا تقوا باشند.
دولت امام مهدی (علیه السلام) بهترین ومحبوب ترین دولتی است که بر سر کار می آید. تمام ساکنان زمین وآسمان از او راضی هستند ومردم به پیشوای جهانی خود محبّتی وصف ناپذیر دارند. چهره ملکوتی او آرام بخش دل هاست وسخنانش دل نواز هر مؤمن مؤمنه ای است. همه مردم شیفته سیره وسیما وسخن او هستند وزندگی را با دل خوشی وشادابی وشادکامی در پرتو عدالت آن حضرت طی می کنند وبیش از هر زمانی از زندگی خود لذت می برند. برکات فراوان دیگری خواهد بود که بخشی از آنهادر فصل قبل بیان گردید وبخش دیگری با ظهور شکوهمند آن حضرت معلوم خواهد شد.
حکومت واحد جهانی:
حکومت واحد جهانی از دو جهت قابل بررسی وتحقیق است. نخست امکان تحقق آن ودیگر این که بر فرض امکان، آیا چنین حکومتی تا به حال به وجود آمده است یا خیر؟
امّا امکان تحقق آن وجود دارد زیرا عقل آن را می پذیرد ودین وقوع آن را در آینده جهان تأیید می کند. وقتی بشود یک میلیارد نفر را در کشور چین تحت یک حکومت اداره کرد امکان بیش از آن هم در روی زمین ممکن خواهد بود چه این که تفکر حکومت واحد جهانی مدتهاست که در میان دانشمندان دنیا مطرح است.
سخن دیگر این بود که آیا چنین حکومتی تا به حال تحقق یافته است؟ تاریخ وروایات وقوع آن را در گذشته تأیید می کنند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
چهار مؤمن وکافر بر همه زمین حکومت کردند. مؤمنان: ذوالقرنین وسلیمان، کافران: نمرود وبخت النصر بودند.(324)
نتیجه این که، می شود یک حکومت جهانی تشکیل داد تا همه انسان ها با تمام نژادها، رنگ ها وگرایش ها درپناه آن زندگی کنند.
لزوم چنین حکومتی در حال حاضر بیش از هر زمان دیگر خود را آشکار ساخته است زیرا با دسترسی بشر به سلاح های کشتار جمعی، بشریت وحیات انسان وزمین در معرض خطر قرار گرفته است وزمانی از عمر انسان ها نمی گذرد مگر این که جمعی از آنان از راه دور ونزدیک مورد اصابت سلاح های مخرب قرار گرفته وقربانی اهداف ظالمانه قدرتمندان می شوند واین در حالی است که از ظرفیت ناچیزی از سلاح های مخرب که می توانند کشوری را در مدت کوتاه با خاک یکسان کنند استفاده می شود. ازاین رو خیراندیشان عالم طرح حکومت واحد جهانی را مطرح کرده اند تا بشریت از آینده بحرانی وتیره وتار خود نجات یابد. اینشتاین گوید:
«یا باید حکومت جهانی با کنترل بین المللی انرژی تشکیل شود ویا حکومت های ملّی جداگانه فعلی باقی بمانند ومنجر به انهدام گردند.»(325)
دنیا خود به خود به طرف حکومت واحد جهانی به پیش می رود وامروز بیش از گذشته از آن سخن می گویند؛ زیرا با این حکومت است که جنگ ها از میان می ورند، استعمار کشورها به پایان می رسد، ترس ووحشت وجنگ های سرد جای خود را به آرامش می دهند وزمینه عدالت اجتماعی فراهم می گردد.
اصل حکومت واحد جهانی مورد قبول عقلای عالم است امّا مهم این است که چه کسی شایسته حاکمیت آن است سخن در حکومت بریک کشور وده کشور نیست بلکه سخن در حکومت بر کره زمین است. عقل وتجربه ودین حکم می کند هیچ یک از سران دنیا شایسته این موقعیت نیستند وبه چنین حکومتی هم دست نخواهند یافت! تنها یک رهبر معصوم می تواند درچنین جایگاه مهمی قرار گیرد وازنظر اسلام این شخصیت بزرگ جهانی همان مرد اسمانی وبلند آوازه ای است که خدای - تعالی وعده حاکمیت او را اعلام کرده است وآن حضرت حجة ابن الحسن المهدی (علیه السلام) محبوب اهل زمین وآسمان است که زمین جز به وجود ملکوتی، مقتدر، نورانی وبا درایت او سامان نخواهد یافت. تنها امام مهدی (علیه السلام) است که ردای خلافت بر کره زمین شایسته اوست وزمین را پر ازعدل وداد می کند.
اگر کسانی غیر از او به چنین حکومتی دست یابند ممکن است برخی از آفات موجود برطرف گردد، امّا آفات دیگری نظیر آنچه در حکومت جهانی نمرود وبخت النصر وجود داشت پدید اید. نایبان عام وجامع الشرایط امام زمان (علیه السلام) هم به طور نسبی ونازلی نسبت به مولای خود از چنین شایستگی برخوردارند امّا با توجه به شرایط جهانی عصر غیبت، حاکمیت جهانی آنها امکان عادی وقوع ندارد. بنابراین زمین وزمان منتظر بمانند تا آن موعود آسمانی از پس پرده غیبت درآید وبر مغرب ومشرق زمین حکومت کند.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
یبلغ سلطانه المشرق والمغرب(326).
سلطه او مشرق ومغرب زمین را در بر خواهد گرفت.
حکومت جهانی امام مهدی (علیه السلام) یک حکومت اسلامی است امّا تفاوت های چشم گیری با حکومت های اسلامی غیر معصوم دارد واز حکومت های دموکراسی با انواع مختلفی که دارند کاملاً ممتاز است. او ویاران سیصد وسیزده نفره ای که دارد منتخب خدا هستند وآنها سایر مسئولین را مانند حکومت های دیگر برمی گزینند. هر کدام از کارگزاران آن حضرت فقیه وآگاه به امورند ودر چیزی در مانده نمی شوند ودر موارد نیاز از عنایات خاصّ حضرت استفاده می کنند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
وقتی قائم ما قیام کند به هر کشوری مردی را می فرستد وبه او می گوید: برنامه تو در کف دست توست پس هرگاه امری پیش آمد که آن را نمی فهمی ونمی دانی چگونه باید درباره آن قضاوت کنی به کف دست خود نگاه کن وبه آنچه در آن می بینی عمل نما.(327)
البته این اعجاز، نظیر بسیاری از معجزات دیگر ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است که در زمان حاکمیت او تحقق می یابد.
نظم نوین جهانی در عصر ظهور:
در عصر ظهور مرزهای کشورها برداشته می شود ودنیا به منزله یک کشور می گردد. با توجه به تعداد سیصد وسیزده نفر اصحاب امام مهدی (علیه السلام) که هر کدام فقیه وحاکم هستند دنیا در یک تقسیم بندی جدید به سیصد وسیزده منطقه تقسیم می شود وبر هر یک از این مناطق بزرگ یکی از یاران حضرت از سوی او حکومت می کند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
...قائم به کوفه برمی گردد وسیصدو سیزده مرد را به سراسر جهان اعزام می کندو دست بر شانه وسینه آنهامی کشد ودیگر در هیچ قضاوتی در مانده نمی شوند.(328)
در نظم نوین جهانی عصر ظهور، یاران امام مهدی (علیه السلام) زمام امور جهان را به دست می گیرند. یکی بر مصر حکومت می کند، دیگری بر ایران، دیگری بر فرانسه، دیگری بر آلمان وبه همین صورت همه مناطق دنیا که چه بسا بر اساس نظم نوین، توسعه یا محدودیت پیدا کنند از شرق تا غرب تحت سیطره یاران او قرار می گیرند. آنها زمامدارانی شجاع، مقتدر، مدیر ، مدبر، فقیه وعادل هستند ورابطه برادرانه ای با یکدیگر دارند. جملگی منصوب امام (علیه السلام) هستند وکمترین تمایلی به کشور گشایی، مسائل نظامی، سلاح های کشتار جمعی وعلوم نظامی جهت جنگ های منطقه ای ندارد. جعلنا من اصحاب المهدی (علیه السلام) وانصاره.
کوفه در عصر ظهور:
کوفه در عصر ظهور مرکز حکومت جهانی امام مهدی (علیه السلام) ودر نتیجه مهم ترین وحساس ترین نقطه روی زمین خواهد شد. وقتی مصلح جهان زمین را فتح کرد به کوفه می رود وآن را مرکز خلافت خود قرار می دهد واز آن هنگام بار دیگر شهر کوفه موقعیت از دست رفته خود را پس از حکومت امیر المؤمنین به بهترین شکل ممکن باز می یابد چرا که فرمانروای زمین در آن مستقر خواهد بود.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
دار ملکه الکوفة (329)
مرکز حکومت او کوفه خواهد بود.
مرکزیت کوفه وحضور حجّت خدا در آن سبب می گردد مؤمنین به سکونت در آن شوق زیادی پیدا کنند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
وقتی قائم قیام کند ووارد شهر کوفه شود مؤمنی نمی ماند مگر این که در کوفه خواهد بود.(330)
با تحول بزرگی که در شهر کوفه صورت می گیرد این شهر، بسیار گسترده می گردد واز ارزش بالایی برخوردار می شود.
امام حسن عسکری فرمود:
جای یک مرد در کوفه نزد من بهتر از یک خانه در مدینه است.(331)
وامام باقر (علیه السلام) درباره ارزش کوفه فرمود:
کسی که خانه ای در کوفه داردآن را نگه دارد.(332)
وقتی پیشوای جهان، کوفه را مرکز خلافت خود قرار دهد نماز جمعه وجماعت آن شهر به امامت او برگزار می گردد همان گونه که رسول خدا وامیر مؤمنان (علیه السلام) که حاکم مسلمین بودند نماز جمعه وجماعت را اقامه می کردند. البته با تحولی که در زمان امام مهدی (علیه السلام) به وجود می آید ورشدی که مردم پیدا می کنند همه مؤمنین مشتاق حضور در نماز جمعه وجماعت آن حضرت هستند وعلاوه بر مردم کوفه، که از قبل در آن سکونت داشتند جمیعت بسیاری هم به انجا مهاجرت خواهند کرد ومردم دیگری هم از اطراف زمین به شوق اقتدا به پیشوای خود وارد کوفه می شوند تا با او نماز گزارند ومعلوم است که مساجد موجود کافی نخواهد بود وبسیاری از مردم از خواندن نماز با پیشوای بزرگ خود محروم می مانند واز او درخواست می کنند تا مسجدی را بنا کند تا جمعیت گسترده نمازگزاران را در خود جای دهد. او هم مسجدی را بنا می کند که هزار درب دارد. چنین مسجد بزرگ وباشکوهی که عظیم ترین نهاد فرهنگی دینی به شمار می رود تا زمان آن پیشوای جهانی ساخته نشده است.
امام باقر (علیه السلام) درباره مسجد هزار درب کوفه می فرماید:
در دومین جمعه ای که مهدی (علیه السلام) وارد کوفه می شود مردم به او می گویند: یا بن رسول الله!نماز به امامت شما ثوابی برابر نماز به امامت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) را دارد واین مسجد کوفه وسعت جمعیت ما را ندارد. او می فرماید: مسجدی برای شما می سازم که جمعیت شما را در خود جای دهد. آن گاه نقشه مسجد هزار درب را مطرح می کند.(333)
مدت حکومت امام مهدی (علیه السلام):
یکی از مباحث مربوط به حاکمیت امام مهدی (علیه السلام) مدت حکومت اوست که ارقام مختلفی درباره آن بیان شده است. برخی روایات مدت آن را هفت سال وبرخی دیگر هفت سال که هر سال آن برابر ده سال عادی باشد دانسته اند وبه نظر می رسد گروه دوم روایات، تفسیر کننده دسته اول روایات باشند ودر نتیجه بنابراین دو دسته از روایات مدت حکومت آن حضرت هفتاد سال خواهد بود. امّا گروهی از روایات مدت حکومت او را نوزده سال وچند ماه بیان کرده اند وارقام دیگری هم ذکر شده است. در میان روایات مربوط به حکومت بقیة الله تعداد روایاتی که به نوزده سال اشاره دارند از کثرت وقوت بیشتری برخوردارند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
ملک القائم (علیه السلام) عشر سنة واشهرا(334)
مدت حکومت قائم نوزده سال وچند ماه خواهد بود.
ووقتی جابربن یزید جعفی از امام صادق (علیه السلام) می پرسد قیام وحکومت قائم چه اندازه به طول می انجامد، می فرماید: از روز قیام تا روز رحلتش نوزده سال خواهد بود.(335)
والحمد لله رب العالمین
پاورقی:
-----------------
(1) بحار الانوار: ج51، ص91.
(2) بحار الانوار: ج51، ص77.
(3) سوره قصص، آیه 5 و6.
(4) بحار الانوار: ج51، ص27 - 25.
(5) عقد الدرر: باب دوم، ص32.
(6) بحار الانوار: ج51، ص33.
(7) بحار الانوار: ج51، ص30.
(8) بحار الانوار: ج51، ص30.
(9) مستدرک سفینة البحار، ج8، ص629.
(10) سوره عنکبوت، آیه 14.
(11) کمال الدین: ص523.
(12) کمال الدین: ص232.
(13) سوره نساء، آیه 158 - 157.
(14) بحار الانوار: ج51، ص223 - 222.
(15) سوره صافات، آیه 143.
(16) مستدرک حاکم نیشابوری: ج3، ص148.
(17) سوره صف، آیه 9.
(18) بحار الانوار: ج51، ص60.
(19) سوره آل عمران، آیه 83.
(20) بحار الانوار: ج52، ص340.
(21) سوره حدید، آیه 17.
(22) بحار الانوار: ج51، ص54.
(23) سوره نور، آیه 55.
(24) بحار الانوار: ج51، ص58.
(25) سوره بقره، آیه 148.
(26) بحار الانوار: ج50، ص58.
(27) سوره انعام، آیه 158.
(28) کمال الدین: ص18.
(29) سوره بقره، آیه 2.
(30) سوره یونس، آیه 20.
(31) بحار الانوار: ج51، ص52.
(32) سوره الرحمن، آیه 41.
(33) بحار الانوار: ج51، ص52.
(34) سوره هود آیه 80.
(35) کمال الدین: ص673.
(36) سوره نمل، آیه 62.
(37) بحار الانوار: ج51، ص48.
(38) سوره قصص، آیه 5
(39) بحار الانوار: ج51، ص54.
(40) سوره مائده، آیه 3.
(41) بحار الانوار: ج51، ص55.
(42) سوره اسرا، آیه 5.
(43) بحار الانوار: ج51، ص57.
(44) سوره حج، آیه 39.
(45) بحار الانوار: ج51، ص58.
(46) سوره سجده، آیه 21.
(47) بحار الانوار: ج51، ص59.
(48) سوره حج، آیه 41.
(49) بحار الانوار: ج51، ص47.
(50) سوره اسراء، آیه 81.
(51) بحار الانوار: ج51، ص62.
(52) بحار الانوار: ج51، ص66.
(53) وسائل الشیعه، ج18، ص101.
(54) بحار الانوار: ج52، ص157.
(55) بحار الانوار: ج52، ص152.
(56) بحار الانوار: ج51، ص216.
(57) بحار الانوار: ج52، ص91.
(58) کمال الدین: ص485 - سوره مائده، آیه 102.
(59) بحار الانوار: ج52، ص113.
(60) بحار الانوار: ج51، ص150.
(61) بحار الانوار: ج52، ص244.
(62) کمال الدین: ص354.
(63) بحار الانوار: ج51، ص349.
(64) بحار الانوار: ج51، ص355.
(65) بحار الانوار: ج51، ص355.
(66) کمال الدین: ص516.
(67) بحار الانوار: ج51، ص154.
(68) بحار الانوار: ج52، ص103.
(69) وواعدنا موسی ثلاثین لیلة واتممناها بعشر؛ سوره اعراف، آیه 142.
(70) بحار الانوار: ج52، ص270.
(71) بحار الانوار: ج52، ص151.
(72) نجم الثاقب، حکایت سی ویکم.
(73) بحار الانوار: ج52، ص93.
(74) بحار الانوار: ج52، ص92.
(75) بحار الانوار: ج23، ص6.
(76) بحار الانوار: ج23، ص21.
(77) بحار الانوار: ج23، ص5 و6.
(78) بحار الانوار: ج52، ص92.
(79) نجم الثاقب، باب نهم، ص572.
(80) بحار الانوار: ج52، ص70 و71.
(81) بحار الانوار: ج51، ص152.
(82) بحار الانوار: ج36، ص337.
(83) بحار الانوار: ج52، ص141.
(84) بحار الانوار: ج52، ص131.
(85) بحار الانوار: ج51، ص160.
(86) بحار الانوار: ج36، ص216 و217.
(87) بحار الانوار: ج36، ص291.
(88) بحار الانوار: ج36، ص328.
(89) بحار الانوار: ج36، ص208.
(90) بحار الانوار: ج36، ص232 و233.
(91) بحار الانوار: ج36، ص340.
(92) بحار الانوار: ج51، ص36.
(93) بحار الانوار: ج36، ص281.
(94) بحار الانوار: ج36، ص296.
(95) الیقین، ص357، تألیف سید بن طاووس (رحمه الله).
(96) بحار الانوار: ج52، ص149.
(97) بحار الانوار: ج51، ص30.
(98) بحار الانوار: ج51، ص72.
(99) بحار الانوار: ج36، ص387.
(100) بحار الانوار: ج51، ص151.
(101) بحار الانوار: ج52، ص145.
(102) روایات که بر کاغذ نوشته شده است.
(103) بحار الانوار: ج52، ص125.
(104) بحار الانوار: ج53، ص176.
(105) بحار الانوار: ج52، ص140.
(106) بحار الانوار: ج52، ص146 و147.
(107) بحار الانوار: ج51، ص156.
(108) بحار الانوار: ج51، ص156.
(109) بحار الانوار: ج52، ص140.
(110) بحار الانوار: ج51، ص134.
(111) بحار الانوار: ج52، ص123.
(112) بحار الانوار: ج52، ص129.
(113) بحار الانوار: ج52، ص126.
(114) بحار الانوار: ج52، ص249.
(115) بحار الانوار: ج51، ص72.
(116) کمال الدین: ص303.
(117) بحار الانوار: ج51، ص134.
(118) کمال الدین: ص304.
(119) بحار الانوار: ج51، ص137.
(120) بحار الانوار: ج51، ص148.
(121) بحار الانوار: ج51، ص160.
(122) الزام الناصب: ج2، ص191.
(123) بحار الانوار: ج52، ص231.
(124) بحار الانوار: ج52، ص229.
(125) بحار الانوار: ج52، ص235.
(126) بحار الانوار: ج51، ص136.
(127) بحار الانوار: ج53، ص90.
(128) معجم احادیث الامام المهدی، ج3، ص251.
(129) بحار الانوار: ج52، ص275.
(130) الزام الناصب: ج2، ص191.
(131) بحار الانوار: ج51، ص104.
(132) نهج البلاغه، خطبه 187.
(133) بحار الانوار: ج51، ص87.
(134) بحار الانوار: ج52، ص332.
(135) بحار الانوار: ج52، ص244.
(136) بحار الانوار: ج52، ص211.
(137) معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج3، ص21.
(138) بحار الانوار: ج52، ص113.
(139) بحار الانوار: ج52، ص207.
(140) بحار الانوار: ج52، ص119.
(141) منتخب الاثر، ص442.
(142) بحار الانوار: ج52، ص209.
(143) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج6، ص135.
(144) وسایل الشیعه، ج14، ص19.
(145) وسایل الشیعه، ج11، ص397.
(146) بحار الانوار: ج52، ص193.
(147) بحار الانوار: ج51، ص256 تا 260.
(148) بحار الانوار: ج52، ص204.
(149) بحار الانوار: ج52، ص232.
(150) بحار الانوار: ج53، ص205 و206.
(151) آرام ودارای آبی گوارا.
(152) بحار الانوار: ج52، ص205.
(153) بحار الانوار: ج52، ص248.
(154) بحار الانوار: ج52، ص249.
(155) بحار الانوار: ج52، ص190.
(156) بحار الانوار: ج52، ص222.
(157) بحار الانوار: ج52، ص219.
(158) بحار الانوار: ج52، ص215.
(159) عقد الدرر: ص92.
(160) عقد الدرر: ص93 و94.
(161) کنز الاعمال، ج14، ص588، خ 39665.
(162) بحار الانوار: ج51، ص152.
(163) بحار الانوار: ج52، ص205.
(164) بحار الانوار: ج52، ص119.
(165) بحار الانوار: ج52، ص289.
(166) کنز العمال، ج14، ص588.
(167) کمال الدین: ص372.
(168) بحار الانوار: ج52، ص304.
(169) بحار الانوار: ج52، ص290.
(170) بحار الانوار: ج52، ص205.
(171) بحار الانوار: ج52، ص203.
(172) بحار الانوار: ج52، ص307.
(173) بحار الانوار: ج52، ص192.
(174) بحار الانوار: ج53، ص10.
(175) بحار الانوار: ج52، ص327.
(176) بحار الانوار: ج52، ص285.
(177) بحار الانوار: ج52، ص368.
(178) دلائل الامامه طبری، ص562؛ تفسیر برهان، ج1، ص163 با کمی تفاوت.
(179) غیبت نعمانی: ص313.
(180) دلائل الامامه طبری، ص562.
(181) بحار الانوار: ج53، ص91.
(182) معجم احادیث، الامام المهدی، ج3، ص106 - 104.
(183) بحار الانوار: ج 52، ص333و334
(184) بحار الانوار: ج52، ص308.
(185) بحار الانوار: ج52، ص308.
(186) بحار الانوار: ج52، ص308.
(187) بحار الانوار: ج52، ص372.
(188) بحار الانوار: ج52، ص336.
(189) کمال الدین: ص673.
(190) معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج3، ص94.
(191) بحار الانوار: ج52، ص327.
(192) دلائل الامامه طبری، ص562.
(193) بحار الانوار: ج52، ص365.
(194) بحار الانوار: ج52، ص286.
(195) معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج3، ص100.
(196) بحار الانوار: ج52، ص327.
(197) بحار الانوار: ج51، ص55.
(198) بحار الانوار: ج52، ص370.
(199) سوره بقره، آیه 148.
(200) بحار الانوار: ج51، ص157.
(201) بحار الانوار: ج52، ص286.
(202) سوره نساء، آیه 157.
(203) سوره نساء، آیه 159.
(204) بحار الانوار: ج53، ص51.
(205) بحار الانوار: ج52، ص383.
(206) بحار الانوار: ج52، ص279.
(207) بحار الانوار: ج52، ص235.
(208) بحار الانوار: ج52، ص290.
(209) بحار الانوار: ج52، ص132.
(210) بحار الانوار: ج52، ص285.
(211) ینابیع الموده، ج3، ص310.
(212) سوره نحل، آیه 27.
(213) بحار الانوار: ج51، ص48.
(214) بحار الانوار: ج52، ص311.
(215) بحار الانوار: ج51، ص144.
(216) بحار الانوار: ج52، ص328.
(217) سوره هود، آیه 86.
(218) بحار الانوار: ج52، ص192.
(219) سوره مائده، آیه 97.
(220) بحار الانوار: ج52، ص290.
(221) بحار الانوار: ج52، ص308.
(222) عقد الدرر: ص145، باب 7.
(223) بحار الانوار: ج52، ص337.
(224) بحار الانوار: ج51، ص148.
(225) بحار الانوار: ج52، ص367 و368.
(226) بحار الانوار: ج52، ص338.
(227) معجم احادیث الامام مهدی (علیه السلام)، ج3، ص122.
(228) بحار الانوار: ج51، ص96.
(229) بحار الانوار: ج51، ص134.
(230) معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج5، ص91.
(231) بحار الانوار: ج36، ص327.
(232) بحار الانوار: ج52، ص362.
(233) بحار الانوار: ج52، ص363.
(234) بحار الانوار: ج52، ص375.
(235) بحار الانوار: ج52، ص364.
(236) بحار الانوار: ج52، ص379.
(237) سوره انفال، آیه 139.
(238) بحار الانوار: ج51، ص157.
(239) بحار الانوار: ج51، ص77.
(240) بحار الانوار: ج52، ص354.
(241) بحار الانوار: ج52، ص349.
(242) بحار الانوار: ج52، ص354.
(243) بحار الانوار: ج52، ص355.
(244) بحار الانوار: ج52، ص353.
(245) بحار الانوار: ج52، ص313.
(246) بحار الانوار: ج52، ص353.
(247) سوره انفال، آیه 55.
(248) بحار الانوار: ج52، ص343.
(249) ینابیع الموده، ج3، ص379.
(250) بحار الانوار: ج51،ص 150
(251) بحار، ج52، ص327.
(252) بحار الانوار: ج52، ص191.
(253) کمال الدین: ص674.
(254) بحار الانوار: ج52، ص389.
(255) سوره الرحمن ،آیه 42.
(256) بحار الانوار: ج51، ص59.
(257) بحار الانوار: ج52، ص322.
(258) سوره انبیا، آیه 69.
(259) بحار الانوار: ج52، ص356.
(260) بحار الانوار: ج52، ص286.
(261) بحار الانوار: ج52، ص328 و329.
(262) بحار الانوار: ج51، ص135.
(263) بحار الانوار: ج52، ص360 و361.
(264) سوره اعراف، آیه 117.
(265) سوره شعراء، آیه 63.
(266) سوره بقره، آیه 60.
(267) کمال الدین: ص670.
(268) معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج3، ص248.
(269) بحار الانوار: ج63، ص194.
(270) بحار الانوار: ج52، ص327 و328.
(271) سوره یوسف، آیه 93.
(272) عقد الدرر: ص141.
(273) عقد الدرر: ص40.
(274) عقد الدرر: ص36.
(275) نهج البلاغه، خطبه 15.
(276) بحار الانوار: ج52، ص36.
(277) بحار الانوار: ج52، ص372.
(278) بحار الانوار: ج52، ص345.
(279) بحار الانوار: ج52، ص311.
(280) بحار الانوار: ج53، ص63.
(281) بحار الانوار: ج52، ص376.
(282) سوره اسراء، آیه 15.
(283) بحار الانوار: ج52، ص313.
(284) بحار الانوار: ج51، ص28 و29.
(285) بحار الانوار: ج52، ص340.
(286) بحار الانوار: ج51، ص146.
(287) بحار الانوار: ج52، ص345.
(288) بحار الانوار: ج51، ص30.
(289) بحار الانوار: ج52، ص338.
(290) بحار الانوار: ج52، ص339.
(291) بحار الانوار: ج51، ص73.
(292) عقد الدرر: ص16 و17.
(293) عقد الدرر: ص200.
(294) بحار الانوار: ج 52،ص 280.
(295) بحار الانوار: ج52، ص316.
(296) سوره سبأ، آیه 18.
(297) سوره آل عمران، آیه 97.
(298) بحار الانوار: ج52، ص314.
(299) بحار الانوار: ج52، ص335.
(300) بحار الانوار: ج52، ص364.
(301) کشف الغمه، ج3، ص267.
(302) عقد الدرر: ص200.
(303) بحار الانوار: ج51، ص146.
(304) بحار الانوار: ج51، ص66.
(305) سوره حدید، آیه 17.
(306) بحار الانوار: ج51، ص54.
(307) دیوان امام خمینی (رحمه الله)، ص266.
(308) بحار الانوار: ج52، ص352.
(309) بحار الانوار: ج52، ص236.
(310) بحار الانوار: ج52، ص328.
(311) بحار الانوار: ج52، ص336.
(312) بحار الانوار: ج53، ص63.
(313) بحار الانوار: ج52، ص391.
(314) بحار الانوار: ج52، ص372.
(315) بحار الانوار: ج51، ص68.
(316) بحار الانوار: ج52، ص323.
(317) بحار الانوار: ج51، ص68.
(318) عقد الدرر: ص149.
(319) معجم احادیث الامام مهدی (علیه السلام)، ج3، ص59.
(320) بحار الانوار: ج52، ص339.
(321) بحار الانوار: ج52، ص316.
(322) عقد الدرر: ص40.
(323) معجم احادیث الامام مهدی (علیه السلام)، ج5، ص138 و139.
(324) بحار الانوار: ج12، ص182.
(325) مفهوم نسبیت اینشتاین، ص35.
(326) معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج5، ص174.
(327) بحار الانوار: ج52، ص365.
(328) بحار الانوار: ج52، ص345.
(329) بحار الانوار: ج53، ص11.
(330) بحار الانوار: ج52، ص385.
(331) بحار الانوار: ج 52، ص386.
(332) بحار الانوار، ج52، ص386.
(333) بحار الانوار: ج52، ص331.
(334) غیبت نعمانی: ص331.
(335) بحار الانوار: ج52، ص299.