فلسفه حضور تاریخی حضرت حجت (عجّل الله فرجه)

فلسفه حضور تاریخی حضرت حجت (عجّل الله فرجه)

اصغر طاهرزاده

فهرست کتاب

فصل اول
شروع زیبای تاریخ
معنی علی (علیه السلام) در تاریخ
آثار غفلت از موعودِ موجود
احساس حضور در اردوگاه حاکمیت حق
امام زمان (عجّل الله فرجه) خشم بزرگ خدا برای کفار
چرا همه چیز از قداست افتاد؟
چشم دوختن به افقی برتر
عصاره هدایت تاریخی خدا
تمنّای بزرگ همه انسان های مؤمن
انتظار؛ عامل وصل

فصل اول
بسم الله الرحمن الرحیم

﴿سَلامٌ عَلی الِ یس، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا داعِیَ اللهِ ورَبّانِیَّ ایاتِهِ﴾(1)
﴿اَلسَّلامُ عَلی رَبیعِ الْاَنامِ ونَضرَةِ الاَیّام﴾(2)
سلام بر محمد وآل او، سلام بر دعوت کننده به خداوند وتربیت شدة آیات الهی،
سلام بر بهار بشریت وسلام بر آن نقطه ای از تاریخ که همة شکوفه های هدایت به بار می نشیند وروزگار نشاط بشریت است.
در ابتدا؛ تولد ولیّ الله المطلق، ذخیرة عالم امکان را به همه عزیزان تبریک عرض می کنم. امیدوارم که عیدی ما فهم بیشتر جایگاه مقام مقدس امام زمانمان باشد.
بحث این جلسه در رابطه با «فلسفة حضور تاریخی حضرت حجت (عجّل الله فرجه)» است.(3) در مباحث قبل بحث شد که به چه دلیل جهان، انسان کامل می خواهد ونقش انسان کامل در هستی ودر قلب ما چیست. الآن محور بحث ما تأملی در حضور تاریخی حضرت است. دعای ندبه به عنوان یک متن بسیار ارزشمند ودقیق متذکر می شود که چگونه هویت بشر در آینه تاریخ ارزیابی می شود، تا بشر بفهمد تاریخ، هم مبدیی الهی داشته وهم بستر تاریخ به وسیله انبیا همواره با حالتی الهی ومعنوی در سیر بوده، وهم غایت تاریخ به عنوان عصاره کار همه انبیاء به ثمر می نشیند وآنچه مورد نظر آن ها بوده در بلوغ تاریخ ظاهر می شود. یعنی اگر انسان بفهمد که «ابتدا»، «بستر» و«انتهای تاریخ»، الهی است وخدا به کل حیات زمینی بشر یک توجه خاص دارد، خودش را جدای از عالَم ویک چیز فراموش شده واتفاقی نمی داند. البته ما در این بحث می خواهیم به مرحله سوم تاریخ توجه کنیم، ولی برای این که جایگاه بحث روشن تر شود اشاره ای به شروع تاریخی حیات انسان می نمائیم.
شما اگر در دعای شریف ندبه دقت کنید؛ ملاحظه می فرمایید به این شکل شروع می شود که «الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وصَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وآلِهِ وسَلَّمَ تَسْلِیما» پس از حمد خدا وصلوات بر محمد وآل او (صلی الله علیه وآله وسلم) عرض می کنی: «اَللّهُمَّ لَک الْحَمْدُ عَلی ما جَری بِهِ قَضائُک فِی اَوْلِیائِک الَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُم لِنَفْسِک وَدِینِک» که این فراز حامل معارف بسیار عمیقی را در بر دارد، می گویی: خدایا! بنای تو این است که همواره عده ای از اولیای خود را برای خودت ودینت برمی گزینی، حمد تو را به جهت چنین قاعده وقضایی که جاری فرمود «إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَک مِنَ النَّعِیمِ الْمُقِیمِ الَّذِی لا زَوَالَ لَهُ ولا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وزُخْرُفِهَا وزِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَک ذَلِک وعَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وقَرَّبْتَهُمْ وقَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکرَ الْعَلِیَّ والثَّنَاءَ الْجَلِیَّ وأَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِکتَک وکرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِک ورَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِک»، آن گاه که نعیم گسترده وباقی وبی زوالِ ابدی را که نزد توست، برای آنان اختیار کردی، بعد از آن که زهد ودوری از مقامات ولذّات وزیب وزیورهای دنیای دون را بر آنها شرط فرمودی، آن ها هم بر این شرط متعهد شدند، وتو هم می دانستی که به عهد خود وفا خواهند کرد پس آنان را مقبول ومقرب درگاه خود فرمودی وعلو ذکر با بلندی نام وثنای خاص وعام بر آنها از پیش عطا کردی.
«وَجَعَلْتَهُمُ الذَّرِیعَةَ اِلَیْک وَالْوَسیلَةَ اِلی رِضْوانِک» یعنی؛ حمد تو را که این اولیاء وپیامبران را به عنوان وسیله ای برای نزدیکی بندگان به سوی خودت، وبرای فراهم کردن راه کسب رضوان ورضایت خودت، قرار دادی.
پس جواب این سؤال روشن می شود که جای پیامبران واولیاء الهی واز جمله امام زمان (عجّل الله فرجه) در زندگیِ همیشگی بشر برای این است که «اَلذَّریعَةَ اِلَیْک»، یعنی وسیله ای به سوی خدا وبرای به دست آوردن رضوان ورضایت الهی باشند. در این فراز از دعا ما خداوند را حمد می کنیم که یک روز، بشریت را تنها نگذاشته تا راه به سوی معبود خود را گم کنند واز مقصد اصلی خود که کسب رضایت پروردگارشان است محروم گردند. معلوم می شود خداوند در هیچ روز از روزهای زندگی بشر راضی به مسیر غیر از حق وحقیقت برای بشریت نبوده است، حال چه در امور فردی وچه در امور اجتماعی.
شروع زیبای تاریخ:
پس از این که در آغاز دعا، خدا را به جهت شروع زیبای تاریخ انسانی حمد کردی، شروع می کنی حضور انبیا را در مرحله مرحلة تاریخ بررسی می نمایی ومی گویی: «فَبَعْضٌ اَسْکنْتَهُ جَنَّتَک اِلی اَنْ اَخْرَجْتَهُ مِنْها» یعنی؛ از جمله آن ها، یکی را در بهشت خود جای دادی تا آنجا که از آن خارج نمودی، که در این فراز قصه آدم (علیه السلام) را متذکر می شود، می گویی خدایا! حالا که یک عده ای را برای خودت ودینت خالص کردی ویکی از آن ها حضرت آدم (علیه السلام) است که در بهشتت جای دادی و«وَبَعْضٌ حَمَلْتَهُ فِی فُلْکک ونَجَّیْتَهُ ومَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَکةِ بِرَحْمَتِک» ویکی را با کشتی حمل کردی واو ویارانش را بر اساس رحمتی که بر بندگان داری، از هلاکت نجات دادی - یعنی حضرت نوح (علیه السلام) را - «وَبَعْضٌ اِتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِک خَلیلاً وسَأَلَک لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ فَأَجَبْتَهُ وجَعَلْتَ ذَلِک عَلِیّا»، ویکی را برای خودت دوست وخلیل قرار دادی وبه مقام خُلَّتِ خود برگزیدی ودرخواستش را که وی لسان صدق در اُمم آخر باشد اجابت کردی(4) وبه مقام بلند رساندی.
«وَبَعْضٌ کلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَکلیماً وجَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ رِدْءا ووَزِیرا»، ویکی را از طریق درخت با او سخن گفتی، آن هم چه سخن ها گفتی وبرادرش را وزیر وکمک وی قرار دادی.
«وَبَعْضٌ اَوْلَدْتَهُ مِنْ غَیْرِ اَبٍ وآتَیْتَهُ الْبَیِّنَاتِ وأَیَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» ویکی را بدون پدر متولدش کردی وبه کمک روح القدس به او کمک نمودی.
بعد از متذکر شدن عنایت الهی به اولیائش، جمع بندی می کنی وعرضه می داری:
«وَکلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَریعَةً وتَخَیَّرْتَ لَهُ أَوْصِیَاءَ مُسْتَحْفِظا بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ مِنْ مُدَّةٍ إِلَی مُدَّةٍ إِقَامَةً لِدِینِک وحُجَّةً عَلَی عِبَادِک» وبه هر کدام از این ها یک راهی دادی وجانشین هایی تعیین نمودی، برای آن که یکی بعد از دیگری در مدت معین مستحفظ دین ونگهبان آیین وحجت بر بندگانت باشند تا بشریت در طول حیاتش گمراه نشود. یعنی بشر حتی یک روز از زندگیش بدون وسیله برای ارتباط با عالم بالا نبوده است؛ خدایا چرا این چنین کردی؟ «وَلِئَلّایَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ ویَغْلِبَ الْبَاطِلُ عَلَی أَهْلِهِ ولا یَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولا مُنْذِرا وأَقَمْتَ لَنَا عَلَما هَادِیا فَنَتَّبِعَ آیَاتِک مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ ونَخْزَی» برای این که یک روز هم که شده، حق از جایگاهش گم نشود وباطل بر حق طلبان چیره گردد وتا حجت بر مردم تمام شود وکسی نگوید چرا برای ما پیامبر وتنذاردهنده ای نفرستادی تا نشانة هدایت ما را بر پا بدارد ونگذارد ما خوار وذلیل شویم. لذا کاری کرد تا همواره مردم برای تشخیص حق از باطل ملاک داشته باشند. اصلا صحنه زندگی بشر این طور نبوده است که در برهه ای از تاریخِ حیات حق برایش پنهان باشد. خدایا! پیوسته پیامبران را برگزیدی «اِلی اَنِ انْتَهَیْتَ بِالْاَمْرِ اِلی حَبیبِک ونَجِیبِک مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وآلِهِ» تا این که کارِ برانگیختن پیامبری وحق نمایی را به حبیب خودت محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم) ختم نمودی.
بعد از طرح سیر انبیاء (علیهم السلام) در طول تاریخ بشر وعلت حضور همیشگی آن ها، شروع می کند راجع به جایگاه ومقام پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) مفصّل سخن می گوید که آخرین پیامبر در عالم بشری چه جایگاهی داشته است.
«فَکانَ کمَا انْتَجَبْتَهُ سَیِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ وصَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَیْتَهُ وأَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَیْتَهُ وأَکرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ قَدَّمْتَهُ عَلَی أَنْبِیَائِک وبَعَثْتَهُ إِلَی الثَّقَلَیْنِ مِنْ عِبَادِک وأَوْطَأْتَهُ مَشَارِقَک ومَغَارِبَک وسَخَّرْتَ لَهُ الْبُرَاقَ وعَرَجْتَ بِرُوحِهِ إِلَی سَمَائِک وأَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا کانَ ومَا یَکونُ إِلَی انْقِضَاءِ خَلْقِک» واو چنانکه تواش برسالت برگزیدی سید وبزرگ خلایق بود وخاصه پیمبرانی که برسالت انتخاب فرمودی وافضل از هر کس که برگزیده توست وگرامی تر از تمام رسلی که معتمد تو بودند، بدین جهت او را بر همه رسولانت مقدم داشتی وبر تمام بندگانت از جن وانس مبعوث گردانیدی وشرق وغرب عالمت را زیر قدم فرمان رسالتش گستردی وبراق را مسخر او فرمودی واو را به سوی آسمان خود بمعراج بردی وعلم گذشته وآینده تا انقضاء خلقت را به او به ودیعت سپردی.
«ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ وحَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِیلَ ومِیکائِیلَ والْمُسَوِّمِینَ مِنْ مَلائِکتِک ووَعَدْتَهُ أَنْ تُظْهِرَ دِینَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ ولَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ وذَلِک بَعْدَ أَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّأَ صِدْقٍ مِنْ أَهْلِهِ وجَعَلْتَ لَهُ ولَهُمْ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبَارَکا وهُدًی لِلْعَالَمِینَ فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ ومَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا وقُلْتَ إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ ویُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرا» وآنگاه او را با ایجاد رعب در دل دشمنان بر آن ها پیروز گردانیدی وجبرئیل ومیکائیل ودیگر فرشتگان با اسم ورسم ومقام را گرداگردش فرستادی.
وبه او پیروزی دینش را بر تمام ادیان عالم بر خلاف میل مشرکان، وعده فرمودی واین پس از آن بود که او را با فتح وظفر به خانه کعبه، مکان صدق اهل بیت باز گردانیدی.
وبرای او واهل بیتش آن خانه مکه را اول بیت ونخستین خانه برای عبادت بندگان مقرر فرمودی ووسیله هدایت عالمیان گردانیدی.
خانه ای که مبارک وعامل هدایت عالمیان بود وآیات ونشان های آشکار ایمان ومقام ابراهیم خلیل در آن نمایان است ومحل امن وامان بر هر کس که در آن داخل می شد.
ودرباره خاندان رسول فرمودی البته فقط خدا از شما اهل بیت، هرگونه رجس وناپاکی را دور می سازد وآن هم پاک کردنی خاص.
«ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُک عَلَیْهِ وآلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فِی کتَابِک فَقُلْتَ قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیْهِ أَجْرا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وقُلْتَ مَا سَأَلْتُکمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکمْ وقُلْتَ مَا أَسْئَلُکمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلا مَنْ شَاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلا فَکانُوا هُمُ السَّبِیلَ إِلَیْک والْمَسْلَک إِلَی رِضْوَانِک» آنگاه تو ای پروردگار در قرآنت اجر ومزد رسالت پیغمبرت محبت ودوستی امت نسبت به اهل بیت قرار دادی،
آنجا که فرمودی بگو: ای رسول ما که من از شما امت اجر رسالتی جزمحبت اقارب وخویشاوندانم نمی خواهم وباز فرمودی همان اجر رسالتی را که خواستم باز بنفع شما خواستم، وباز فرمودی بگو ای رسول ما من از شما امت اجر رسالتی نمی خواهم جز آنکه شما راه خدا را پیش گیرید
پس اهل بیت رسول، طریق ومسیر رسیدن بندگان به خوشنودی تو می باشند.
بعد می فرماید:
معنی علی (علیه السلام) در تاریخ:
سپس در دعا می خوانی: «فَلَمَّا انْقَضَتْ اَیّامُهُ اَقامَ وَلِیَّهُ عَلِیَّ بْنَ اَبیطالِب صَلَوَاتُک عَلَیْهِمَا وآلِهِمَا هَادِیا إِذْ کانَ هُوَ الْمُنْذِرَ ولِکلِّ قَوْمٍ هَادٍ فَقَالَ والْمَلَأُ أَمَامَهُ مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وعَادِ مَنْ عَادَاهُ وانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وقَالَ مَنْ کنْتُ أَنَا نَبِیَّهُ فَعَلِیٌّ أَمِیرُهُ وقَالَ أَنَا وعَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وسَائِرُ النَّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتَّی وأَحَلَّهُ مَحَلَّ هَارُونَ مِنْ مُوسَی فَقَالَ لَهُ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی وزَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وأَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وسَدَّ الْأَبْوَابَ إِلا بَابَهُ»؛
وهنگامی که دوران عمر پیغمبرت سپری گشت وصی وجانشین خود علی بن ابی طالب «صلوات الله علیهما وآلهما» را به هدایت امت برگماشت.
وچون او منذر وبرای هر قوم هادی امت بود پس رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در حالی که امت همه در پیش بودند فرمود هر کس که من پیشوا ودوست وولی او بودم پس از من علی مولای او خواهد بود بارالها دوست بدار هر که علی را دوست بدارد ودشمن بدار هر که علی را دشمن بدارد ویاری کن هر که علی را یاری کند وخوار ساز هر که علی را خوار سازد یعنی؛ بعد از این که رسالت وفرصتی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) باید داشته باشد تمام گشت؛ کار امیر المؤمنین (علیه السلام) شروع شد وآن حضرت را جانشین خود قرار داد تا راهنمای امت باش، زیرا او تنها بیم دهندة امت بود وهر قومی را راهنمایی است، از این رو در برابر جمعیتی که حاضر بودند گفت: هر کس من پیغمبر او هستم علی امیر وفرماندار اوست وباز فرمود من وعلی هر دو شاخه های یک درختیم وسایرین از درخت های مختلفند وپیغمبر علی را نسبت به خود به مقام هارون نسبت به موسی نشانید جز آنکه فرمود پس از من پیغمبری نیست وباز رسول اکرم دختر گرامیش که سیده زنان عالم است به علی تزویج فرمود وباز حلال کرد بر علی آنچه بر خود پیغمبر حلال بود وباز تمام درهای منازل اصحاب را که به مسجد رسول باز بود به حکم خدا بست غیر درِ خانه علی.
«ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وحِکمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وعَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ والْحِکمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا»
آنگاه رسول اسرار علم وحکمتش را نزد علی ودیعه گذاشت که فرمود من شهر علمم وعلی در آن شهر علم است پس هر که بخواهد در این مدینه علم وحکمت وارد شود از درگاهش باید وارد گردد.
«ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَخِی ووَصِیِّی ووَارِثِی لَحْمُک مِنْ لَحْمِی ودَمُک مِنْ دَمِی وسِلْمُک سِلْمِی وحَرْبُک حَرْبِی والْإِیمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَک ودَمَک کمَا خَالَطَ لَحْمِی ودَمِی وأَنْتَ غَدا عَلَی الْحَوْضِ خَلِیفَتِی وأَنْتَ تَقْضِی دَیْنِی وتُنْجِزُ عِدَاتِی وشِیعَتُک عَلَی مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی فِی الْجَنَّةِ وهُمْ جِیرَانِی»
آنگاه فرمود تو برادر من ووصی من ووارث من هستی گوشت وخون تو گوشت وخون من است صلح وجنگ با تو صلح وجنگ با من است وایمان (به خدا وحقایق الهیه) چنان با گوشت وخون تو آمیخته شده که با گوشت وخون من آمیخته اند وتو فردا جانشین من برحوض کوثر خواهی بود وپس از من تو اداء قرض من می کنی ووعده هایم را انجام خواهی داد وشیعیان تو در قیامت بر کرسی های نور با روی سفید در بهشت ابد گرداگرد من قرار گرفته اند وآنها در آنجا همسایه منند.
وبعد چنانچه ملاحظه فرمودید شروع می کنی فلسفه وجودی امیر المؤمنین (علیه السلام) را بیان کردن.(5)
می فرماید: وجود امیر المؤمنین (علیه السلام) در عالم یک معنایی داشت. حضور او در عالم به عنوان یک انسان عادی ویک حادثة صرفاً تاریخی نبود، یک معنایی مشخص در تاریخ داشت. می گویی: خدایا! آنچه را که باید در خزینه تاریخ می گذاشتی تا معنایی متعالیِ حیات بشر را محقق کنی با علی (علیه السلام) محقق کردی ولذا پیامبرت (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده: «وَلَوْلا اَنْتَ یا عَلِیُّ لَمْ یُعْرَفِ المُؤْمِنُونَ بَعْدی» یعنی ای علی اگر تو در عالم نبودی، بعد از من، مؤمنان از غیر مؤمنان شناخته نمی شدند وخط هدایت تاریخی گم می شد.
در نظر بگیرید خدا بنا دارد؛ تاریخِ حیاتِ بشر را با انسان های خاص به محتوای حقیقی برساند. بعد می گوید: با این که حضور اجتماعی سیاسی امیر المؤمنین (علیه السلام) در اجتماع، با فراز ونشیب هایی همراه بود وآن حضرت با کارشکنی هایی روبه رو شد، ولی با این همه با حضور ایشان؛ خط هدایت گم نشد، هر چند آنچه باید می شد هنوز تحقق نیافته است.
«وَکانَ بَعْدَهُ هُدًی مِنَ الضَّلالِ ونُورا مِنَ الْعَمَی وحَبْلَ اللهِ الْمَتِینَ وصِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ لا یُسْبَقُ بِقَرَابَةٍ فِی رَحِمٍ ولا بِسَابِقَةٍ فِی دِینٍ ولا یُلْحَقُ فِی مَنْقَبَةٍ مِنْ مَنَاقِبِهِ یَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِمَا وآلِهِمَا ویُقَاتِلُ عَلَی التَّأْوِیلِ ولا تَأْخُذُهُ فِی اللهِ لَوْمَةُ لائِمٍ قَدْ وَتَرَ فِیهِ صَنَادِیدَ الْعَرَبِ وقَتَلَ أَبْطَالَهُمْ ونَاوَشَ ذُؤْبَانَهُمْ فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَادا بَدْرِیَّةً وخَیْبَرِیَّةً وحُنَیْنِیَّةً وغَیْرَهُنَّ فَأَضَبَّتْ عَلَی عَدَاوَتِهِ وأَکبَّتْ عَلَی مُنَابَذَتِهِ حَتَّی قَتَلَ النَّاکثِینَ والْقَاسِطِینَ والْمَارِقِینَ ولَمَّا قَضَی نَحْبَهُ وقَتَلَهُ أَشْقَی الْآخِرِینَ یَتْبَعُ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وآلِهِ فِی الْهَادِینَ بَعْدَ الْهَادِینَ والْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَی مَقْتِهِ مُجْتَمِعَةٌ عَلَی قَطِیعَةِ رَحِمِهِ وإِقْصَاءِ وَلَدِهِ إِلا الْقَلِیلَ مِمَّنْ وَفَی لِرِعَایَةِ الْحَقِّ فِیهِمْ».
وهمانا علی (علیه السلام) بود که بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) امت را از ضلالت وگمراهی وکفر ونابینایی به مقام هدایت وبصیرت میرسانید او رشته محکم خدا وراه مستقیم حق برای امت است هیچکس به قرابت با رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) بر او سبقت نیافته ودر اسلام وایمان بر او سبقت نگرفته ونه کسی به او در مناقب واوصاف کمال خواهد رسید تنها قدم بقدم از پی رسول اکرم علی راه پیمود که درود خدا بر هر دو وبر آل اطهارشان باد وعلی است که بر تأویل جنگ می کند ودر راه رضای خدا از ملامت وسرزنش بدگویان باک ندارد ودر راه خدا خون های صنادید وگردنکشان عرب را بخاک ریخت وشجعان وپهلوانانشان را به قتل رسانید وسرکشان را مطیع ومنقاد کرد ودلهایشان را پر از حقد وکینه از واقعه جنگ بدر وحنین وخیبر وغیره ساخت ودر اثر آن کینه پنهانی در دشمن او قیام کردند وبه مبارزه وجنگ با او هجوم آوردند تا آنکه ناگزیر او هم با عهد شکنان امت وبا ظالمان وستمکاران وبا خوارج مرتد از دین در نهروان بقتال برخاست وچون نوبت اجلش فرا رسید وشقیترین خلق آخر عالم به پیروی شقیترین خلق اول فرمان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را امتثال نکردند ودرباره هادیان خلق یکی بعد از دیگر وامت همه کمر بر دشمنی آنها بسته ومتفق شدند بر قطع رحم پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ودور کردن اولاد طاهرینش جز قلیلی از مؤمنان حقیقی که حق اولاد رسول را رعایت کردند تا آنکه بظلم ستمکاران امت گروهی کشته وجمعی اسیر وفرقه ای دور از وطن.
«فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وسُبِیَ مَنْ سُبِیَ وأُقْصِیَ مَنْ أُقْصِیَ» هرچند بعد از علی (علیه السلام) وبا شهادت آن حضرت واولاد ایشان (علیهم السلام) همه چیز به هم ریخته شد وکشتند آن کس را که کشتند ونباید می کشتند وتوهین کردند به آن کس که توهین کردند ونباید توهین می کردند وتبعید نمودند آن کس را که نباید تبعید می کردند.
از اینجا به بعد دقت کنید، یعنی آنچه باید می شد محقق نشد ودر مسیر هدایت تاریخی بشر انحراف ایجاد کردند. ولی ما می دانیم آنچه باید بشود، حتماً می شود. یعنی پروردگارا! صحنة تاریخ را خواستند از اراده تو منحرف بکنند، ولی شأن انسان شأنی است که نمی تواند بدون راه ورسم وفرهنگ علی بن ابیطالب (علیه السلام) به سر ببرد وبه مقصدی که اسلام به او وعده داده است برسد.
«وَجَرَی الْقَضَاءُ لَهُمْ بِمَا یُرْجَی لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ إِذْ کانَتِ الْأَرْضُ للهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ والْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ وسُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولا ولَنْ یُخْلِفَ اللهُ وَعْدَهُ وهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ فَعَلَی الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِمَا وآلِهِمَا فَلْیَبْک الْبَاکونَ وإِیَّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُونَ ولِمِثْلِهِمْ فَلْتُذْرَفِ الدُّمُوعُ ولْیَصْرُخِ الصَّارِخُونَ ویَضِجُّ الضَّاجُّونَ ویَعِجُّ الْعَاجُّونَ»
وقلم قضا بر آنها جاری شد به چیزی که امید از آن حسن ثواب وپاداش نیکو است چون زمین ملک خداست وهر که از بندگان را بخواهد وارث ملک زمین خواهد کرد عاقبت نیک عالم با اهل تقوی است وپروردگار ما از هر نقص وآلایش پاک ومنزه است ووعده او قطعی ومحقق الوقوع است وابدا در وعده پروردگار خلاف نیست ودر هر کار در کمال اقتدار وعلم وحکمت است پس باید بر پاکان اهل بیت پیغمبر وعلی (علیهم السلام) گریه کنند وبر آن مظلومان عالم ندبه وافغان کنند وبرای مثل آن بزرگواران اشک از دیدگان بارند وناله وزاری وضجه وشیون از دل برکشند که؛
یعنی شما در دعای ندبه این را با خودتان در میان می گذارید که پس حالا چی؟ این که می گویید: «اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ اَیْنَ اَبْناءُ الْحُسَیْن»؛ یعنی کجایند حسن وحسین (علیهما السلام) وفرزندان آنها؟ پس معلوم است شما نمی پذیرید که انسان وزندگی اش بدون این ذوات مقدسه معنی داشته باشد. اگرچه دشمنان این خاندان، عده ای را کشتند وعده ای را تبعید واسیر کردند. شما هنوز می گویید: «اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ اَیْنَ اَبْناءُ الْحُسَیْن» وادامه می دهید که: «صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وصَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ» کجایند انسان های صالح وصادق پیوستة تاریخ هدایت الهی؟ کجایند راه های پیوستة هدایت که یکی بعد از دیگری برای هدایت بشر گمارده شده بودند؟ یعنی شما با گفتن این جمله دارید اعلام می کنید راهی را در تاریخ می شناسید که این راه با معاویه ویزید ومأمون عباسی محقق نمی شود واین خیلی فهم می خواهد که انسان بداند یک راهی هست با خصوصیات خاص، وفرهنگِ جهانخواران، بر خلاف ارادة الهی فرهنگ پوشاندن این راه است وشما عامل تحقق راه حاکمیت اولیاء هستید.
«سیره وروش انسان های معصوم؛ مطلوب همة انسان های شایسته است، چرا که معنی انسان وزندگی، به کمک آنها روشن می شود وبرعکس، هر کس به غیر از چنین انسان هایی وبه حاکمیتی به غیر از حاکمیت آنها آرام بگیرد، به بدترین نحو خود را تسلیم فساد می کند، فسادی که سراسرِ زندگی وروح او را فرا می گیرد، وشیعه وهمه انسان های هوشیار بر این مسأله، واقف اند که نباید این راه را گم کنند».
روی این نکته فکر کنید که امام زمان (عجّل الله فرجه) فقط برای آخر دنیا نیست. هر کس در زمانی که حاکمیت، حاکمیت حق نیست، منتظر نباشد وتسلیم حاکمیت باطل بشود تمام فساد را در رگ وریشه خود فرو کرده است ولذا ما این توجه هوشیارانه را دائم مدّ نظر داریم که می گوییم: «أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَیْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَةُ أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ اَیْنَ اَعْلامُ الدّین وقَواعِدُ الْعِلْم» یعنی؛ کجایند آن هایی که از برگزیدگان خلق خدا بودند، کجا رفتند خورشیدهای تابان واقمار فروزان وستارگان درخشان حیات بشری،کجایند نشانه های دین داری وپایه های اندیشه وعلم.
در این فراز از دعا موضوع توجه به رشتة هدایت الهی مورد نظر است ووجود آن ها مورد سؤال شما است وشما در بستر تاریخ به جستجو می پردازید که: کجایند نشانه های دین داری وقاعده های دانایی؟ چون می دانید هیچ وقت خداوند بشریت را به خود وانگذاشته، بلکه همواره چراغ هدایتی در پیش راه او قرار داده وحالا که حاکمان ظالم جهان مانع ظهور آن نور هدایت شده اند، شما نارضایتی خود را از وضع موجود اعلام می دارید.
«اَیْنَ بَقِیَّةُ اللهِ الَّتی لا تَخْلوُ مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِیَه» یعنی؛ کجاست آن «بقیّة اللّهی» که از بین عترت هدایت گران - یعنی خانواده پیامبر (علیهم السلام) - بیرون نیست.
از «بَقِیَّةُ الله» ساده رد نشوید ؛یعنی خدا یک چیزی از انوار خودش را در این عالم باقی گذاشته است وما را بدون آن نور که جلوه وخلیفة اوست در این عالم رها نکرده است، یک چیز را گذاشته است که ما از حضور خدا در زندگی محروم نباشیم وخدایی بودن خود را می توانیم به کمک آن «بقیّة الله» تأمین کنیم. کجاست آن که خدا باقی گذارده برای نهایت تاریخ بشر که آن، «لا تَخْلوُ مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِیَه»، از سلسلة عترت هدایت گران وخانوادة پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بیرون نیست(6) ونه تنها از قبیلة ستمگران نیست، بلکه «اَلْمُعِدُّ لِقَطْعِ دابِرِالظَّلَمَة» کسی است که ریشة ظالمان را قطع ونسل ستمگران به وسیله او منطقع می شود.
باید هوشیاری به خرج بدهید وکمی حوصله کنید تا جملاتی را که در فرهنگِ دینی ما تکرار می شود درست بفهمیم، روح این جملات را متأسفانه بعضاً متوجه نمی شویم وچون نمی فهمیم اصلاً به نشاط نمی آییم سعی کنیم آرام آرام بفهمیم وبه نشاط آییم وبه سادگی از آنها نگذریم.
«آری همان طور که خیانت است، انسان ها را به آرزوها وآرمان های خیالی مشغول کنیم واز واقعیات زندگی خارجشان نماییم، این نیز خیانتی بزرگ است که انسان را از واقعیات بزرگ زندگی اش غافل نگه داریم وبه بهانه ارتباط با واقعیت، او را در پایین ترین سطح واقعیت نگهداریم ونگذاریم انرژی های عقلی وقلبی وعملی او به سوی عالی ترین واقعیات وآرمان های بزرگ سیر کند».
آثار غفلت از موعودِ موجود:

توجه به خدا وتوجه به امامت وتوجه به امام زمان (عجّل الله فرجه)، توجه به واقعیّات موجود است ولی توجه به واقعیّاتی موجود ومتعالی. آری امام مهدیِ ما، موعودِ موجود است. فرهنگی که گفت موعود هست ولی این موعود؛ الآن موجود نیست، ضربه خورد. تقریباً همه ادیان معتقد به موعود هستند، ولی این عقیده به تنهایی، بشر امروز را وامروز بشر را نجات نمی دهد! موعود خداوند غایت زندگی فردی واجتماعی بشر است وغایت هر چیز در مرتبة خودش موجود است وافراد وجوامع باید تلاش کنند تا به آن دست بیابند. آری! واقعیتِ متعالیِ موجود، زمینه ظهور می خواهد نه آن که بعداً موجود شود وبیاید. موعود ما الآن هست،(7) شما موانع را برطرف کنید تا او ظاهر شود ولی در هر حال ودر عین غیبت، در حال تأثیر گذاری است، چون موجود است. بشر وقتی که از موعودِ موجودش - که خدا او را در زندگی بشر گذارده - غفلت کند در واقع از زندگی واقعی محروم می شود، واین مسئله روشن است، آن هایی که انسان را از واقعیّات متعالی جدا می کنند خودشان بزرگی های دروغین می سازند وبه کمک تبلیغات، آن را به بشر تحمیل می کنند ومی خواهند که انسان ها از آنها تبعیت کنند. آن هایی که ما را از افق بلند تاریخِ زندگیِ انسانِ معنوی فاصله می دهند آیا خودشان پیشنهادی جز پذیرفتن وضعیت موجود جهان را دارند؟ پذیرفتن وضع موجود که پذیرفتن زشتی ها وپلشتی هاست! آیا تسلیم شدن در مقابل این قدرت های دروغین جهان، انحطاط انسان در همه ابعاد فرهنگی، سیاسی واقتصادی نیست؟ پس واقعیّات بزرگ ومتعالی موجود در عالم را که وعدة بزرگ الهی است، نباید فراموش کرد.
آنچه ممکن است از آن غفلت شود این است که متوجه نیستیم همین که تسلیم قدرت های غیرالهی به عنوان «واقعیت» شدیم فقط تسلیم نشده ایم، بلکه تمام فرهنگ زشت آن را فرهنگ حقیقی پنداشته ایم؛ به این دلیل است که می گوییم این جهان در شرایطی که در غفلت از موعودِ موجود است، از بین می رود. جهان بی موعود در همان لحظه شروعش، رو به نابودی است وجهانی که موعود خودش را بشناسد ونظر خود را از او بر نگیرد، هر لحظه زنده است، زیرا انسان ها همین حالا دو شکل زندگی می کنند وآنکه موعودِ موجود ندارد، همین حالا گرفتاری در پوچی ها را زندگی پنداشته است.
پس واقعیّات بزرگ را نباید فراموش کرد، به همین جهت شما در دعای ندبه می گویید: «اَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِاِقامَةِ الْاَمْتِ والْعِوَج» کجاست آن امیدی که هر کجی وانحرافی را راست می کند. این توجه، توجه به واقعیتی بسیار فعّال ومؤثّر وجهت دهنده است، چه این توجه به حضور غائبانه او باشد وچه این توجه وامید به ظهور او در آینده. این قسمت از دعای ندبه موجب می شود تا از واقعیت های متعالی زندگی غافل نباشیم وتسلیم ظلمات آخر الزمان نگردیم.
همین حالا یک نگاهی داشته باشید به جوانی که به معنای واقعی منتظِر است. ملاحظه کنید چه احساسی در زیر این آسمان دارد. وقتی دل انسان به وجود مبارک امام منتظَر (عجّل الله فرجه) به عنوان آرمانی ترین انسان ودر اوج کمال انسانی، نظر کند، امامی که هم اکنون هست، نه این که بعداً می آید، چنین دلی با جلب نظر مبارک آن حضرت، هم اکنون در مبادی میل خود از کجی راست می گردد. اگر شما می بینید انتظار برای بعضی ها حیات بخش نیست برای این است که یا اصلاً جایگاه موعود در زندگی فرد واجتماع را نمی شناسند یا موجود بودنش را نمی فهمند. این هم که انتظار نمی شود! انتظار حقیقی همین حالا مبادی میل انسان منتظِر را عوض می کند. همین که نظر به وجود مبارک موعود بیاندازد ومعنی او را بفهمد وروی این اعتقاد کار کند وجایگاهش را در هستی پیدا کند، کجی هایش راست می شود – اصلاً جنس امام موعود در همه هستی اقامة اَمْت وعوَج، یعنی راست کردن هر کجی است - وچنین انسان منتظِری شایستگی برای سربازی در رکاب موعود بعد از پایان غیبت او را پیدا می کند. چنین دلی را زشتی ها وکجی های زمانه نمی رباید. آیا چنین انسانی را تهاجم فرهنگی می تواند بدزدد؟
احساس حضور در اردوگاه حاکمیت حق:
«دل جوان منتظرِ امام زمان، هم کجی ها را می شناسد - چون با زمانة غافل از امام معصوم آشتی نکرده وبه آن تن نمی دهد- وهم خود را عضو فعال مدیریت بزرگ الهی برای حاکمیت حق در متن تاریخ می شناسد وخود را در چنین اردوگاهی احساس می کند».
این حرف نباید فقط در یک قالب احساساتی برای ما مطرح باشد. اول باید وجود امام زمان (عجّل الله فرجه) ثابت شود وبعد چگونگی وجود وحضور او در هستی بررسی شود تا نقش انتظار در زندگی ما مؤثر بیفتد. تنها با شعار دادن، چیزی حل نمی شود. دعای ندبه؛ فرهنگ عده ای است که بودِ امام را می شناسند وحسّشان حس ارتباط با امام است.
«انسانی که احساس حضور در اردوگاه حاکمیت حق، در نهایت تاریخ را داشته باشد، این انسان هم اکنون خودش یک اَبَرمرد است. او خودش را سرباز آن کسی می داند که عصاره همه رهبری های باشکوه وحق گرای تاریخ است».
برخی از جوانان را شما می بینید در این احوالات هستند. در چهر ه شان نور شکوه رهبری الهی با همه کبریایی اش نمایان است. مسلّماً سرباز چنین کسی که عصاره همه پیامبران واولیاء است، خودش ابرمرد است. آیا چنین سربازی همان اراده مصمّم وزلالی نیست که چون پاره های فولاد تیز وبرنده است؟ ولذا روی این جمله باید فکر شود که:
«در دوران غیبت - وقتی که امام معصوم حاکم نیست - هر کس، به غیر از منتظران واقعی، یا زبون ومنفعل وستم پذیراست ویا ستمگر».
هر کس می خواهد باشد، اگر به چیزی پایین تر از برترها، خودش را مشغول کرده باشد نمی تواند ستمگر ویا ستم پذیر نباشد. مسئله ولایت فقیه ونظام اسلامی براساس همین عقیده بحمدالله به وجود آمده که لااقل حالا که خود امام معصوم حاضر وحاکم نیست، فکر ائمه (علیهم السلام) توسط کارشناس آگاه به احادیثِ آن عزیزان یعنی فقیه، در جامعه جاری باشد وانتظار، از این طریق معنی عملی به خودبگیرد.
«اَیْنَ الْمُرْتَجی لِاِزالَةِ الْجَوْرِوَالْعُدْوان»؛ کجاست او که امید داریم اساس ستمگری ها ودشمنی ها را از بین ببرد؟ آیا کسی هست که این جمله را نگوید وبتواند زیر این آسمان، جان وقلبش زنده نگهدارد وگرفتار سیاه کاری های ستمگران نشود؟ یک جمله ملاک نیست، فرهنگ مطرح در این جمله ملاک است. در این فراز از دعا می گویی: کجاست آن امید ما برای از بین بردن ستم وستمگران وهرگونه دشمنی با حق. این سخن کسی است که متوجه است تاریخ زنده است وبه سوی یک حقیقت نهایی سیر می کند ولذا به واقعیات ساختة دست ستمگران، به عنوان سرنوشتی که نمی توان از آن فرار کرد، تن نمی دهد. شما برای این که بفهمید از این جمله چقدر کار می آید یک نگاه به دنیای امروز بیندازید. دنیا چطور شد که به این روز افتاد؟ این همه تسلیم فرهنگِ باطلِ غرب شدن، ریشه اش در کجاست؟ همه مردم دنیا که نمی خواهند این قدر بد باشند واین قدر هم بد نیستند ولی چرا ستم این همه قوت دارد؟ چرا ستم چهره حقّانیّت به خود گرفته است؟ برای این که طلب وتمنّای نابودی ظلم ودشمنی در بشر فرو نشسته وهرکس مشغول زندگی خود شده است، لذا برای این که تو گرفتار این فرسودگی وپوچی نشوی، می گویی: «اَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدیدِ الْفَرائِضِ والسُّنَن» یعنی؛ کجاست آن کس که برای تجدید فرائض وسنن الهی ذخیره شده؟ وقتی چنین آینده ای در صحنه آرزوها وآرمان های انسان ها زنده ماند، هرگز ستم ودشمنی پا نمی گیرد. شما در این جمله می گویید: کجاست آن ذخیرة الهی که برای برگشت جهان به سوی سنن وآداب وقوانین خدا ذخیره شده است. آری این سخن، سخن چشمِ واقعیت بینی است که واقعیت ها را فقط در حد حرکات وضع موجود نمی نگرد بلکه کمی سرش را از واقعیت های وضع موجود بالاتر برده است وبه ذخیره های عالم هستی نیز نظر انداخته است وتلاش می کند نقش وتأثیر آن حضرت را در نظام بشری هر چه بیشتر کند تا إن شاءالله به ظهور وتأثیر نهایی اش منجر شود. لذا در ادامه می گویی:
«أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ والشَّرِیعَةِ أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْکتَابِ وحُدُودِهِ أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وأَهْلِهِ»
کجاست آن که برای برگردانیدن ملت وشریعت مقدس اسلام اختیار گردیده کجاست آن که آرزومندیم کتاب آسمانی قرآن وحدود آن را احیا سازد کجاست آن که دین وایمان واهل ایمان را زنده گرداند
امام زمان (عجّل الله فرجه) خشم بزرگ خدا برای کفار:
در ادامه می گویی: «اَیْنَ قاصِمُ شَوْکةِ الْمُعْتَدین» کجاست آن خردکننده شوکت وشکوه تجاوزگران، «اَیْنَ هادِمُ اَبْنِیَةِ الشِّرْک والنِّفاق أَیْنَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ والْعِصْیَانِ والطُّغْیَانِ أَیْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَیِّ والشِّقَاقِ أَیْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّیْغِ والْأَهْوَاءِ أَیْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْکذْبِ والافْتِرَاءِ أَیْنَ مُبِیدُ الْعُتَاةِ والْمَرَدَةِ»کجاست منهدم کنندة سازمان های شرک ونفاق، کجاست آن که اهل فسق وعصیان وظلم وطغیان را نابود می گرداند کجاست آنکه نهال گمراهی ودشمنی وعناد را از زمین بر می کند.
کجاست آن که آثار اندیشه باطل وهواهای نفسانی را محو ونابود می سازد کجاست آن که حبل ودسیسه های دروغ وافتراء را از ریشه قطع خواهد کرد.
تا آنجا که می گویی: «اَیْنَ مُسْتَأصِلُ اَهْلِ الْعِنادِ والتَّضْلیل والْاِلْحاد» کجاست آن که هم عناد ولجبازی وگمراهی را وهم بی دینی را ریشه کن می کند؟
راستی این بی حرمتی به خدا نیست که تصور کنیم خدا انسان ها را با ستمگران واگذارده است وآیا این بی حرمتی به گوهر انسان نیست که امنیت ستمگران به بهانه این که «خشونت به هر شکل مردود است» پذیرا شویم؟ آیا خداوند جریانی را در این عالم قرار نداده است تا ریشه این شرک ونفاق وعناد را بکند، تا ما با او همدست وهمداستان شویم؟ شما در این سخنان بر این اعتقاد بزرگ باقی مانده اید وپای می فشارید که آری جریانی هست واین جریان ریشة همه بدی ها را می کند وما در عین آمادگی، در انتظار همراهی با او هستیم، جریانی که خداوند در بنیه تاریخ بنا نهاده وانسان ها منتظر اویند.
امام زمان (عجّل الله فرجه) فریب این شعارها را نمی خورد که «همه جا باید لبخند باشد ودورة خشونت گذشته است». شما می دانید که در دوره امام زمان (عجّل الله فرجه) ستمگران اگر توبه هم بکنند توبه شان پذیرفته نیست؛(8) دیگر در آن زمان فرصت داده نمی شود، همه آنهایی که تا آن زمان هنوز بر فساد خود باقی اند، باید کشته شوند(9) وهمان گونه که افرادِ منتظِر تمام آرزوهایشان را ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه) قرار داده اند ونمی توانند به طرف ایشان جلب نشوند، طرف مقابل هم دیگر نمی تواند پابه پا وتعلّل کند. آن زمان، زمانی است که ظلم باید ریشه کن شود ونفاق نمی تواند حیات داشته باشد.(10) فرهنگ بشر فرهنگی است که باید به ثمر برسد. شما روی این مطلب فکر کنید که در زمان ظهور، کارهای نیمه کاره انبیا واولیا باید به نتیجه نهایی برسد. آن جا دیگر قصه، قصة ابوسفیان نیست که به این طرف خندق بیاید ومنافقانه انقلاب پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را برباید. آنهایی که به خدا چنین گمان زشتی دارند که معتقدند در این دنیا، هم ما هستیم وهم این ستمگران وباید یک طوری با آنها به سر کنیم وآنها را به رسمیت بشناسیم، آیا به جهت چنین پندار زشت نیست که چوب ستم را بر سر وپشت خود می پذیرند؟ آیا واقعاً خدا چنین کاری را بنا گذاشته است، یا ما برنامه حاکمیت ستم را خودمان ریخته ایم؟ آیا کسانی که گمان کرد ه اند خدا آنها را با ستمگران واگذاشته است وبه حیاتی بالاتر نمی اندیشند، خودشان بهترین وسیله برای تحقق فرهنگ ستم نیستند؟ مبلّغ حاکمیت ستم کسی است که معتقد باشد دیگر خدا ما را با همین ستمگران واگذاشته است. این شخص قدرت موجود ستمگران را می پذیرد، نه قدرت معهودِالهی را. خداوند به ما افق دیگری را نشان داده است که در آن افق، برتری با اولیای خداست ونه با دغل کاران وخون ریزان. لذا با تمام امید می گوییم:
«اَیْنَ مُعِزُّ الْاَوْلیاء ومُذِلُّ الْاَعْداء» کجاست آن که اولیای خدا را عزیز ودشمنان خدا را خوار می کند؟
«اَیْنَ جامِعُ الْکلِمَةِ عَلَی التَّقْوی» کجاست آن کس که مردم را بر گرد نور تقوی جمع می کند، آن که فرهنگ انسانِ با تقوی را تدوین می کند؟ زیرا ما نمی توانیم فرهنگ کفر را به عنوان فرهنگ اصلی تاریخ بپذیریم ونسبت به حاکمیت حق بی تفاوت باشیم. در چنین فرهنگی است که انسان اگر نتواند وضع کفر را به هم بزند لااقل هرگز همرنگ کفر نمی شود ولذا یک قدم به سوی رهایی پیش برده است ومی فهمد حاکمیتی در پیش است که حکم خدا را از آسمان برای بشر می آورد ونمی گذارد مثل وضع موجود راه بشر به سوی آسمان بسته شود، بلکه جهان را براساس تقوی حرکت می دهد.
چرا همه چیز از قداست افتاد؟
«اَیْنَ بابُ اللهِ الَّذی منْهُ یُوْتی» کجاست راه خدایی که از آن راه، خدا با بندگانش مرتبط می شود؟ یعنی امامِ معصوم باب الله است وباید با حاکمیت امام معصوم راه جامعه به سوی خدا باز شود.
این فراز در جای خود معارف بلندی را به همراه دارد که در مباحث دیگر از نظر معرفتی به دعای ندبه توجه شده است، مختصری به آن پرداخته ایم. همین قدر بدانید که اسم «الله» مظهر دارد ومظهر او باید انسان کامل باشد که جامع همة اسماء الهی است ولذا هرکس خواست با «الله» ارتباط پیدا کند از طریق امام زمان (عجّل الله فرجه) این کار برایش ممکن می شود ولذا او را باب الله می نامند وبا نظر به مقام آن حضرت راه ارتباط با خدا برای اُنس با همة اسماء الهی برایش باز می شود.
«اَیْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذی اِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْاَوْلِیاء» کجاست آن وجه الهی که اولیا ودوستان خدا از طریق او به خدا مربوط می شوند؟
«اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْاَرْضِ والسَّماء» کجاست ریسمان ووسیله اتصال بین زمین وآسمان؟ شاید برای اُنس با این فراز از دعا یک عمر تلاش نیاز است. وقتی مردم گرفتار زمین شدند وشعار «هیچ چیز مقدّس نیست»(11) معنا پیدا می کند. وقتی ما از آسمان منقطع شدیم واقعاً هیچ چیز مقدّس نیست؛ ولی چرا هیچ چیز مقدّس نیست وهمه مقدّسات مرده است؟ چرا فضای جامعه طوری بشود که کسی بیاید بگوید هیچ چیز مقدّس نیست؟ یعنی آیا وقتی مردم گرفتار زمین شدند وشعار هیچ چیز مقدّس نیست معنا پیدا کرد ما هم باید به شعار هیچ چیز مقدّس نیست تن دهیم یا ببینیم چه شده است که همه چیز زمینی وغیر مقدّس شده است وچرا آن شرایطی که زمین را به آسمان قدس وصل می کند وهمه چیز مقدّس شود، از بین رفته است؟
«آن که در زمان غیبت منتظر نیست حتماً از نامقدّسی وضع موجود دلواپس نیست وگرفتار جاهلیت دوران است، دورانی که دیگر هیچ چیز مقدس نیست».
آیا شما نمی خواهید درس خواندن وازدواجتان، سیاست وحکومت واقتصادتان، بیداری وخوابتان وهمه چیزتان معنوی ومقدس باشد؟ اگر این زندگی مقدس را می خواهید، شرطش این است که آسمان معنویت به زمین وصل باشد واین امر به به صحنه آمدن واسطة فیض هستی یعنی حضرت صاحب الامر (عجّل الله فرجه) ممکن می شود. این است که حتماً باید یکی از اهداف وتمنّاهای بزرگ ما این باشد که از خدا بخواهیم: «اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْاَرْضِ والسَّماءِ» یعنی چشممان به کسی باشد که زندگی زمینی را از نامقدّسی در می آورد وبه عالم قدس متصل می کند. یعنی هم او که واسطة فیض بین خدا وبندگان است در صحنة زندگی فردی واجتماعی وسیاسی واقتصادی، تصمیم گیرنده باشد.(12) در آن شرایط است که تمام مناسبات زندگی انسانی با نور وِلایت آن حضرت نورانی ومقدس می شود.
«باید به فرهنگی فکر کرد که جبهة سیاه نامقدس وشیطانی شدة وضع موجود را فتح کند وپرچم های هدایت به سوی قدسی شدن را برافراشته سازد».
ولذا است که می گویی:
«اَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ ونَاشِرُ رَایَةِ الْهُدی» کجاست صاحب روز فتح وآزادی از ظلمت سیاه وگمراهی وصاحب روز گستراننده پرچم هدایت به سوی آنچه باید باشد، همین که می گویید: «اَیْنَ» یعنی الآن نیست ولی در جستجوی آن هستی چون امکان شدن آن وجود دارد.
«سال هاست برای پوساندن ما در وضع موجودِ زندگی حیوانی، به ما گفته اند که باید حالت متوقّع وانتظار وضع برتر، نداشته باشید، چون خواستند ما کسانی را بپذیریم که حجاب حقیقت اند».
چشم دوختن به افقی برتر:
از روزی که درِ خانة اهل البیت را بستند، حاکمان روم وحاکمان بغداد همه یک پیشنهاد داشتند وآن این که ما را بپذیرید وبه دور ما بگردید واگر هم باید انتظار چیزی را بکشید انتظارتان همین باشد که ما زندگی حیوانی شما را رونق بیشتر ببخشیم وبس. نهایتاً ما را به لذت مشغول می کنند تا از هدایت وفتح حقایق غیبی دم نزنیم. ولی هدایتگران معصوم به ما آموختند که بگویید:
«اَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ ونَاشِرُ رَایَةِ الْهُدی» این جمله یعنی این که وقتی کسانی ما را به پاسداری فرهنگ ستم مشغول کرده اند وما را نگهبان روزگار سیاهِ هر چه بیشتر زمینی شدنِ خود نمود ه اند، روح بیدار انسان فرهیخته در یک بیدار باش، بر خلاف همه این القائات، ندا سر می دهد که چه نشسته اید؟ به افق برتر واصیل وپاک وبه صاحب روز پیروزی حق بر باطل، چشم بدوزید وبگویید: «أَیْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ والرِّضَا، اَیْنَ الطّالِبُ بِذُحُوْلِ الْاَنْبِیاءِ واَبْناءِ الْاَنْبِیا»؛ یعنی؛ کجاست آن کس که پریشانی های خلق را اصلاح ودل ها را خشنود می سازد، کجاست آن کس که ظلم وستمِ امت بر پیغمبران واولاد پیامبران را دادخواهی می کند. معنی اصلی فلسفه وجودی امام (عجّل الله فرجه) در این قسمت به خوبی نهفته است: می گویی کجاست اصلاح کنندة امور امت وخواهان انتقام انبیاء وفرزندان انبیاء؟ یعنی انبیاء آمدند ودر مزرعة حیات بشر بذر پاشیدند، ولی موفق به خوشه چینی نهایی نشدند. ودر راه تحقق توحید کشته شدند ولی راه خود را منقطع نمی دانستند، وموحدان تاریخ منتظر بودند تا انتقام گیرنده چون آن ها به صحنه بیاید وانتقامشان را بگیرد. آیا گمان کرده اید سیر تاریخیِ حضور انبیاء، یک حرکت کور وبی ثمر بود؟ آیا این عالی ترین فیض خدا بر بشریت، یعنی حضور انبیاء در لحظه لحظة تاریخ بشر، یک حادثه گذشتنی است ویا یک حضور دائمی است که صورت نهایی دارد؟ یک درخت در عین حالی که رشد می کند خبر از این می دهد که من تا رسیدن به میوه هنوز جا دارم که حرکت کنم. انبیا یک لحظه ما را تنها نگذاشتند وانبیا فیض خدا بر بستر زندگی زمینی بشر بودند. در زندگی باید به آن صورت وافق نهایی نگریست وامروز هم اگر پیامبراسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) زنده بود به حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) می نگریست.(13)
اگر در روایاتی که از طریق ائمه معصومین (علیهم السلام) به ما رسیده دقت کنید می بینیم که همه انبیاء واولیاء به ظهور نهایت حرکت توحیدی خود نظر دارند. حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: «قائم ما که بیاید»(14)، حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «قائم ما که بیاید»(15). همه پیامبران می فرمایند: «مهدی ما که بیاید»....
نگاه به نهایی ترین مرحله تاریخ، شرط صحیح نگاه کردن به پرتو حکم خدا در همة تاریخ است.
آیا نباید منتظر برآیند کارهای انبیاء واولیا بود؟ آیا خون حسین (علیه السلام) واصحاب بزرگ او یک درخشش بزرگ را در انتهای تاریخ به نمایش نخواهد گذاشت؟ مگر یک مادر برای تولد فرزندش نباید صبر کند تا فرزند آمادة تولد گردد؟ مگر نه این است که او بعداز نه ماه، فرزند به دنیا می آورد؟ مگر مادرِ روزگار در حیات دائمی خود اجازه می دهد که نطفه هایی که بهترین بندگان خدا یعنی پیامبران واولیاء معصومین (علیهم السلام) در زمین کاشته اند بی ثمر بماند؟ نگاه کن به واقعی ترین صحنه تاریخ یعنی به مهدی موعود (عجّل الله فرجه) وبگو:
«اَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتولِ بِکرْبَلا» یعنی؛ کجاست آن کس که انتقام خون های ریخته شده در کربلا را خواهد گرفت. این یک اعتقاد بزرگ توحیدی است که خون شهدای کربلا منشأ ظهور حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) می شود وآن حضرت انتقام آن خون ها را از فرهنگی که به قتل حسین واصحاب او مبادرت ورزید می گیرد. اگر نتوانیم این نکته را به خوبی در عقیدة خود جای دهیم، یا خدا را نمی شناسیم یا امام حسین (علیه السلام) را، یا حضرت حجت (عجّل الله فرجه) را. امام حسین (علیه السلام) خوب می داند این خونی که در کربلا برزمین ریخت در ثمره نهایی تاریخی خود غوغا می کند؛ حسین (علیه السلام) قدر خودش را می داند وبه همین جهت خون ها را به آسمان می پاشید وراوی می گوید: به خدا قسم یک قطره از آن خون هایی که به آسمان پاشید به زمین برنگشت، یعنی این خون ها، زمینی نیست که پس از مدتی فراموش شود، بلکه منشأ تحولی بزرگ خواهد شد وزمینة ظهور حجت خدا را فراهم می کند ولذا بر اساس همین عقیده می گویی: کجاست آن گوهر نتیجة کار همة انبیاء واولیاء که عملاً خون های شهدای کربلا را به ثمر خواهد رسانید؟
«أَیْنَ الْمَنْصُورُ عَلَی مَنِ اعْتَدَی عَلَیْهِ وافْتَرَی أَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِی یُجَابُ إِذَا دَعَا أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُو الْبِرِّ والتَّقْوَی أَیْنَ ابْنُ النَّبِیِّ الْمُصْطَفَی وابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وابْنُ خَدِیجَةَ الْغَرَّاءِ وابْنُ فَاطِمَةَ الْکبْرَی».
کجاست آنکه خدا بر متعدیان ومفتریان وستمکارانش او را مظفر ومنصور می گرداند.
کجاست آنکه دعای خلق پریشان ومضطر را اجابت می کند کجاست امام قائم وصدر نشین عالم دارای نیکوکاری وتقوی.
کجاست فرزند پیغمبر محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم) وفرزند علی مرتضی (علیه السلام) وفرزند خدیجه بلند مقام وفرزند فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بزرگ ترین زنان عالم.
عنایت داشته باشید در این قسمت های از دعا چه سخنانی را بر زبان می رانید. در واقع با گفتن این جملات اظهار می دارید ما در بستر سنن جاری حضرت رب العالمین در حال انجام نقش خود هستیم وهیچ حرکتی در این عالم سرگردان وبی حساب نیست وهرکس در شرایط تاریخی خود می تواند از جنبة ظلمانی روزگار خود فاصله بگیرد وبه جنبة مثبت ونورانی تاریخ خود بپیوندد ویک لحظه نظر خود را از نور نهایی برنگرداند.
عصاره هدایت تاریخی خدا:
«آن کس که غایت تاریخ را می شناسد ومی فهمد که عصاره کار همه انبیا واولیا در ظهور انسانی کامل ورهبری بزرگ، در زمین محقق می گردد، دیگر به هیچ کار بی ریشه ای در زمین دل نمی بندد وهمه کارها را براساس کار امام مهدی (عجّل الله فرجه) ارزیابی می کند وخود را از زنجیره جهت دارِ کار حضرت آدم (علیه السلام) تا حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) هرگز خارج نمی کند وخارج نمی پندارد».
امروز ما در کجای تاریخ هستیم؟ مگر ما در دل یک زنجیره ای نیستیم که به اراده خدا از آدم شروع شده است وبه انتها می رسد؟ امروز ما زنده ایم به وجود فردایی که میوه تاریخ است وهم اکنون داریم با آن فردا ودر آن فردا زندگی می کنیم وخود را در چنین زنجیره ای احساس می کنیم، گویا شیعه آخرین جزء این زنجیره مبارک است.
«اگر شیعه همواره با امام زمانش در تماس نیست لااقل به او ومقصد او خوب می اندیشد تا نه دلش از نور مهدی (عجّل الله فرجه) محروم باشد ودرنتیجه دلش هرزه وبی ثمر گردد، ونه کارش، کار بی ریشه وپوسیده ای گردد، چرا که حضور مهدی (عجّل الله فرجه) در نهایت کار، معنی دهنده به سراسر تاریخ، وبه همة انسان ها است وآن کس که از او جدا شد خود را در بی مقصدی وپوچی گرفتار خواهد کرد.
همه هستی به انتهای پرثمر خود در سیر ودر شوق هستند؛ وقتی زمین آنچه به واقع باید محصول بدهد در زمان مهدی (عجّل الله فرجه) است، پس اگر انسان به آن مقصد نیندیشد به قله ثمردهی خود نظر نکرده است وحالت بی ثمری خود را پذیرا شده است واین، همة مرگ است وهمة سوء ظن به خدا. وقتی آدم ها به تمام وجوه نهایی زندگی زمینی خودشان فکر نکنند وبه وضع موجودشان تسلیم شوند، به پایان انسانیت خود رسیده اند».
شما در روایات دارید که در زمان حضرت امام مهدی (عجّل الله فرجه) زمین به نهایی ترین ثمره خود می رسد،(16) این را ساده نگفته اند، به واقع این طور است. همان طور که در روایات داریم یاران امام مهدی (عجّل الله فرجه) روی هر قسمتی از زمین که راه بروند این قسمت زمین نسبت به زمین کنار خود فخر می کند که یاران مهدی (عجّل الله فرجه) روی من راه می روند. چرا؟ مگر این زمین برای چه به وجود آمده است؟ مگر نه این است که تمام عالم باید بستر پروریدن عالی ترین نحوه وجود انسانی بشود؟ معلوم است که زمین به چنین انسانی افتخار می کند، چون خلقت زمین هم برای همین بوده است. واین است که با توجه به این مقدمات با یک دنیا امید می گویی:
«بِأَبِی أَنْتَ وأُمِّی ونَفْسِی لَک الْوِقَاءُ والْحِمَی یَا بْنَ السَّادَةِ الْمُقَرَّبِینَ یَا بْنَ النُّجَبَاءِ الْأَکرَمِینَ یَا بْنَ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ یَا بْنَ الْخِیَرَةِ الْمُهَذَّبِینَ یَا بْنَ الْغَطَارِفَةِ الْأَنْجَبِینَ یَا بْنَ الْأَطَائبِ الْمُطَهَّرِینَ یَا بْنَ الْخَضَارِمَةِ الْمُنْتَجَبِینَ یَا بْنَ الْقَمَاقِمَةِ الْأَکرَمِینَ یَا بْنَ الْبُدُورِ الْمُنِیرَةِ یَا بْنَ السُّرُجِ الْمُضِیئَةِ یَا بْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَةِ یَا بْنَ الْأَنْجُمِ الزَّاهِرَةِ یَا بْنَ السُّبُلِ الْوَاضِحَةِ یَا بْنَ الْأَعْلامِ اللائِحَةِ».
پدر ومادرم فدای تو وجانم نگهدار وحامی ذات پاک تو باد ای فرزند بزرگان مقربان خدا، ای فرزند اصیل وشریف وبزرگوارترین اهل عالم.
ای فرزند هادیان هدایت یافته، ای فرزند بهترین مردان مهذب ای فرزند مهتران شرافتمندان خلق.
ای فرزند نیکوترین پاکان عالم ای فرزند جوانمردان برگزیدگان ای فرزند مهتر گرامی تران.
ای فرزند تابان ماهها وفروزان چراغها ودرخشان ستارگان.
ای فرزند راه های روشن خدا ای فرزند نشان های آشکار حق.
«یَا بْنَ الْعُلوُمِ الْکامِلَة» ای عصاره همه علوم کامل وصحیح.
«یَا بْنَ السُّنَنِ الْمَشْهوُرَة» ای عصاره تمام سنت ها وروش های قابل پذیرش.
«یَا بْنَ الْمَعالِمِ الْمَأْثوُرَة» ای عصاره همه نشانه های هدایت وآثار ایمان که مذکور است. یعنی همین طور که خلفای الهی آرام آرام در طول تاریخ براساس ظرفیت زمانه، علوم وسنن ومعالم الهی را در فرهنگ بشر کاشتند وپایه ریزی کردند، در نهایی ترین صحنه تاریخ وهمراه با ولیّ الله الاعظم، همه آن علوم وسنن ومعالم، در انتهایی ترین شکل به صحنه می آید تا قاعدة «هُوَ الاَوَّلُ وَالاخِر» محقق شود.
برهان بسیار روشنی است؛ مگر می شود که این ثمره ها به انتهایی ترین شکل خودش نرسد؟ وگرنه هوالاخر نیست.(17) آدمیت باید در ظهور نهایی، به حکمِ «قالَ یا آدَمُ اَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ»(18) یعنی؛ خداوند فرمود: ای آدم بنمایان اسماء وحقیقت همه هستی را، حال وقتی مقام تعلیم همة اسماء به نحو کامل وتمام حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) واهل بیت آن حضرت اند. در واقع خطاب خداوند به حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) است تا تمام آنچه را که در اول بوده در آخر نمایش دهد. خداوند به حقیقت آدمیت در بهشت برزخ نزولی دستور داد. مورد خطاب مقام آدمیت است که تمام اسمای حسنای الهی را گرفت. وانسان کامل در آخرین منزل ظهورش؛ عالی ترین مظهر نمایش تمام اسمایی است که در ابتدا پذیرفت وآدمیت در ظهور نهایی حکم «یا آدَمُ اَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ» همه اسماء الهی را در صحنه نهایی تاریخ به نمایش می گذارد. بالاخره آدم به عنوان حقیقت همة انسان ها، تمام اسماء را آموخته است وبه دستور خداوند باید آن ها را به نمایش بگذارد؛ چون حضرت حق فرمود: «اَنْبِئْهُمْ» یعنی آن ها را بنمایان، وآن دستور در آخر الزمان عملی می شود وآن هم به دست حضرت مهدی (عجّل الله فرجه).
این روایاتی که می فرماید: «تمام علوم در زمان حضرت ظاهر می شود»، از همین مقوله است به خصوص علومی ظاهر می شود که امروز در زمرة علوم غیبی وپنهانی است. سراسر زمین را «لااله الاالله» احاطه می کند.(19) همان طور که هرگز نباید نگاه را از صراط مستقیم در طول حیات منحرف کرد، نباید نسبت به مظهر تام صراط مستقیم یک لحظه غافل بود. در ادامه می گویی:
«یَا بْنَ الْمُعْجِزَاتِ الْمَوْجُودَةِ یَا بْنَ الدَّلائِلِ الْمَشْهُودَةِ»
ای فرزند معجزات محقق، وموجود، ای فرزند راهنمایان محقق ومشهود خلق.
«یَا بْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقیم»
ای عصاره تام ونمایش کامل صراط مستقیم.
«یَا بْنَ النَّبَإِ الْعَظِیمِ یَا بْنَ مَنْ هُوَ فِی أُمِّ الْکتَابِ لَدَی اللهِ عَلِیٌّ حَکیمٌ یَا بْنَ الْآیَاتِ والْبَیِّنَاتِ یَا بْنَ الدَّلائِلِ الظَّاهِرَاتِ یَا بْنَ الْبَرَاهِینِ الْوَاضِحَاتِ الْبَاهِرَاتِ یَا بْنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَاتِ یَا بْنَ النِّعَمِ السَّابِغَاتِ یَا بْنَ طه والْمُحْکمَاتِ یَا بْنَ یس والذَّارِیَاتِ یَا بْنَ الطُّورِ والْعَادِیَاتِ».
ای فرزند نبأ عظیم، ای فرزند کسی که در ام الکتاب نزد خدا علی وحکیم است
ای فرزند آیات مبینات، ای فرزند ادله روشن حق ای فرزند برهان های واضح وآشکار خدا
ای فرزند حجت های بالغه الهی، ای فرزند نعمت های عام الهی، ای فرزند طه ومحکمات قرآن ویاسین وذاریات
ای فرزند سوره طور وعادیات
«یَا بْنَ مَنْ دَنی فَتَدَلّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنی دُنُوّا واقْتِرَابا مِنَ الْعَلِیِّ الْأَعْلَی»
ای فرزند معراج، ای فرزندِ مقام قرب به حق، قربی در حد نزدیکی دو سر کمان ویا از این هم نزدیک تر به حضرت علیّ اعلایِ الهی. این مقام، مقام معراج محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم) است. می گویی من منتظر توهستم که فرزند فرهنگ معراج وحامل فرهنگ قرب نهایی با حق هستی، تا همة حقایق را در صحنة زمین به نمایش در آوری.
تمنّای بزرگ همه انسان های مؤمن:
از این جا به بعد سیاق جملات در دعای ندبه عوض می شود وشما پس از آنکه می گویید: ای عصاره حضور تام در قرب نهایی! ناله سر می دهی که بی تو هرگز نمی شود به سر برد.
«لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِک النَّوَی بَلْ أَیُّ أَرْضٍ تُقِلُّک أَوْ ثَرَی أَ بِرَضْوَی أَوْ غَیْرِهَا أَمْ ذِی طُوًی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَی الْخَلْقَ ولا تُرَی ولا أَسْمَعَ لَک حَسِیسا ولا نَجْوَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ تُحِیطَ بِک دُونِیَ الْبَلْوَی ولا یَنَالَک مِنِّی ضَجِیجٌ ولا شَکوَی».
کاش می دانستم که کجا دل ها به ظهور تو قرار وآرام خواهد یافت، آیا به کدام سرزمین اقامت داری آیا به زمین رضوا یا غیر آن یا به دیار ذو طوی متمکن گردیده ای
بسیار سخت است بر من که خلق را همه ببینم وتو را نبینم وهیچ از تو صدایی حتی آهسته هم به گوش من نرسد
بسیار سخت است بر من بواسطه فراق تو نزدیک من رنج وبلوی احاطه کند وناله زار من به حضرتت نرسد - وشکوه به تو نتوانم.
«بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنَّا بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا».
به جانم قسم که تو آن حقیقت پنهانی که دور از ما نیستی به جانم قسم که تو آن شخص جدا از مایی که ابدا جدا نیستی
تو نهایت آرزوی قلبی ما واصل وحقیقت ما هستی «بِنَفْسی اَنْتَ اُمْنِیَّةُ شَائِقٍ یَتَمَنّی» جانم به فدایت، تو تمام آرزوی قلبی ما هستی، همانی که انسان های مؤمن، تمنّای آن را دارند که با او روبه رو شوند ودر کنار او باشند.
«مِنْ مُؤْمِنٍ ومُؤْمِنَةٍ ذَکرا فَحَنّا»، «حنین» یعنی آهی برای رسیدن، مادری که بچه را از او جدا کنند حنین می زند، یعنی تمام طلبش اتصال به فرزندش است. در این فراز از دعا می گویی: تو آن آرزوی قلبی وتمنّای هر زن ومرد مؤمنی هستی که با یاد تو حنین وناله می کنند وهرگز فراموشت نمی نمایند. اگر کسی سنت خدا را تاریخ را درست بفهمد، وبداند خداوند همواره برای او شخصی را به عنوان هدایت به سوی سعادت قرار داده، هرگز امام مهدی (عجّل الله فرجه) برایش از یاد رفتنی نیست، چون آینده ای که ادامة حال باشد، آینده نیست، بلکه حال است. شما اگر الآن به یاد امام، در نهایت تاریخ زندگی کنید همین الآن در آینده هستید. چرا که «انتظار»؛ یک مقام ویک بقاء است، نه یک خیال در آینده. انسان منتظر؛ همین حالا در صحنه بلوغ تاریخ زنده است وزندگی می کند، برای همین هم با امامش محشور می شود.
می گویی: «بِنَفْسی اَنْتَ مِنْ عَقِیدِ عِزٍّ لایُسامی» جانم فدایت تو آن سررشته عزتی که هیچ کس همسان تو نیست تا بتوان بدون تو با او به سر برد. من با ارتباط با تو در جنبة نورانی همه تاریخ - چه در گذشته وچه در آینده- وبا همه انبیا واولیا بسر می برم ومنتظر تو بودن یعنی وفاداری به همه انبیا واولیا. وهیچ نوعی از زندگی را با این نوع از زندگی عوض نخواهم کرد.
«بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ أَثِیلِ مَجْدٍ لا یُجَارَی بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضَاهَی بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَصِیفِ شَرَفٍ لا یُسَاوَی».
جانم به فدایت، تو رکن اصیلِ مجد وشرافت هستید که هیچ کس همانند شما نخواهد گردید، به جانم قسم که تو از آن نعمت های خاص خدایی که مثل ومانند نخواهد داشت
به جانم قسم که تو از آن خاندان عدالت وشرفی که احدی برابری با شما نتواند کرد
«اِلی مَتی اَحارُ فیک یا مَوْلایَ» تا کی حیران تو باشم ای مولای من؟ آخر تا کی؟ یعنی ما با گفتن این فراز داریم خبر از عطشی می دهیم که فوق طاقت انسان است.
«نه از تو روی گردانیم، ونه به کمتر از تو قانعیم، ونه غیبت تو برای ما قابل تحمل است، ونه آن غیبت می تواند عامل غفلت از تو شود».
شما جامعه ای را که به یأس از کمالات رسیده است، روانکاوی بکنید؛ این جامعه در عینی که حتماً در چنگال ستمگران بلعیده می شود به راحتی به انواع فسادها تن می دهد. آن وقت خدای شما همان طور که برای شما یک دین آورده است که دینداری کنید وگرفتار چنگال ستمگران نگردید، برای این که این دینداری همواره معنای نهایی خودش را بدهد، امامی گذاشته است، وبرای همین هم هیچ وقت زمین بدون امام نمی شود. در روایت داریم: «اَلْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ ومَعَ الْخَلْقِ وبَعْدَ الْخَلْقِ»(20) یعنی حجت خدا قبل از خلق وهمراه خلق وبعد از خلق، همواره موجود است. یا در روایت دیگر داریم: «لَوْ بَقِیَتِ الْاَرْضُ بِغَیْرِ اِمامٍ لَساخَتِ»(21) یعنی اگر حجت خدا نباشد زمین از بین می رود. خیلی به این جمله فکر کنید. اصلا جهان بدون امام، محقق نمی شود. پس هر کس که بی امام در جهان زندگی کند در جهان زندگی نکرده است، در خیالات خودش زندگی کرده است. مثل این است که بگوییم در این اتاق بدون چراغ نمی توان زندگی کرد، بعد یک کسی چشم برهم گذارد واشیاء واطراف این اطاق را نبیند، این شخص عملاً نمی تواند در این اطاق زندگی کند، چون چشمش را بسته است. آری! «لَوْ بَقِیَتِ الْاَرْضُ بِغَیْرِ اِمامٍ لَساخَتِ» اگر حجت خدا روی زمین نباشد زمین ویران می شود. پس حالا که زمین ویران نشده است! پس حجت هست، پس اگر تو بی حجت خدا زندگی می کنی، تو در زمین زندگی نمی کنی بلکه در خیالات زندگی می کنی؛ نمونه اش هم همین اهل دنیا که با آنها روبرویید.
«وقتی تنها انتظارِ وجود وظهور تو، وسیله ریزش فیض فرشتگان بر جان ماست، اصل حضور وظهور مبارک تو، ای همه بزرگی در قامت یک انسان، چه غوغایی در جان ما ودر جامعه ما به پا خواهد کرد».
روایت داریم که انتظار فرج افضل عبادت است(22) وعبادت موجب آرامش وزنده دلی می گردد.(23) یعنی با انتظار فرج وجود مقدس حضرت صاحب الامر (عجّل الله فرجه) همین حالا ما زنده می شویم. مگر انتظار به معنای واقعی، ما را با شرایطی که منتظر آن هستیم، متحد نمی کند؟
شما شنیده اید جناب رباب (سلام الله علیها) همسر امام حسین (علیه السلام) با این که یک سال بعد از شهادت حضرت رحلت کرده است، ولی در این یک سال پس از شهادت حضرت أبا عبد الله (علیه السلام)، در واقع با أبا عبد الله (علیه السلام) زندگی کرد. أبا عبد الله (علیه السلام) گرسنه بود وشهید شد ولذا ایشان هیچ وقت سیر غذا نخورد. أبا عبد الله (علیه السلام) تشنه بود وشهید شد، رباب هم هیچ وقت خودش را سیراب نکرد. أبا عبد الله (علیه السلام) در آفتاب شهید شد، ایشان هم هیچ وقت زیر سایه به استراحت نپرداخت. حالا آیا ایشان جزء شهدای کربلا نیست؟ شما خودتان قضاوت کنید، مگر می شود او را در کنار حسینِ شهید ندید؟ همان طور که اگر صحنه ای از تاریخ گذشت وما به آن صحنه وفادار ماندیم، در آن صحنه هستیم، اگر هم صحنه ای که می آید، آن را بشناسیم وبا آن نفس بکشیم، در آن صحنه ایم.
انتظار؛ عامل وصل:
«دیگر قصّه؛ قصّة رسیدن به وادی آتشین ومبارک انتظار نیست، بلکه قصّة ما قصّة انسانی است که در آتش این انتظار ذوب می شود».
بنابراین؛ پیشنهاد نمی کنیم منتظر بمانید. بنده می گویم چرا به کمک فرهنگ انتظار ما وصل نباشیم؟ چرا ما هم اکنون با امام مهدی (عجّل الله فرجه) در حکومت جهانی مهدوی وبرای نمایش همة خوبی ها، وهدم همة بدی ها زندگی نکنیم؟ سخت نیست، روایت هم به شما کمک کرده(24) تازه مژده به رجعت برای منتظران حضرت راهی باز است برای این که انسان فقط به انتظار آن صحنه، دیگر به هیچ چیز دیگر قانع نباشد واگر هم مُرد باز برگردد.(25)
«ما بیش از آن که بخواهیم تورا ببینیم می خواهیم تو ما را ببینی تا با نظر مبارک تو تمام درهای بهشت بر قلب ما گشوده شود ودر آن حال آنچه ماندنی است، ونه آنچه رفتنی است، سرمایة جان ما گردد».
عرضه داشتی:
«إِلَی مَتَی أَحَارُ فِیک یَا مَوْلایَ وإِلَی مَتَی وأَیَّ خِطَابٍ أَصِفُ فِیک وأَیَّ نَجْوَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أُجَابَ دُونَک وأُنَاغَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَبْکیَک ویَخْذُلَک الْوَرَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْک دُونَهُمْ مَا جَرَی».
ای مولای من تا کی در شما حیران وسرگردان باشم
تا به کی وبه چگونه خطابی درباره تو توصیف کنم وچگونه راز دل گویم ای مولای من بر من بسی سخت است ومشکل که پاسخ از غیر تو یابم
سخت ومشکل است بر من که بگریم از تو وخلق تو را واگذارند سخت ومشکل است بر من که بر تو دون دیگری این جریان پیش آمد
آیا کسی هست که مرا یاری کند تا بسی ناله فراق وفریاد وفغان طولانی از دل برکشم کسی هست که جزع وزاری کند
«هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ الْعَوِیلَ والْبُکاءَ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ جَزَعَهُ إِذَا خَلا هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَیْنِی عَلَی الْقَذَی هَلْ إِلَیْک یَا بْنَ أَحْمَدَ سَبِیلٌ فَتُلْقَی هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنَا مِنْک بِعِدَةٍ فَنَحْظَی».
آیا چشمی می گرید تا چشم من هم با او مساعدت کند وزار زار بگرید ای پسر پیغمبر آیا بسوی تو راه ملاقاتی هست
آیا امروز به فردایی می رسد که به دیدار جمالت محظوظ شویم آیا کی شود که بر جویبارهای رحمت درآییم وسیراب شویم.
«مَتَی نَرِدُ مَنَاهِلَک الرَّوِیَّةَ فَنَرْوَی مَتَی نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِک فَقَدْ طَالَ الصَّدَی مَتَی نُغَادِیک ونُرَاوِحُک فَنَقِرَّ عَیْنا مَتَی تَرَانَا ونَرَاک وقَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ النَّصْرِ تُرَی».
کی شود که از چشمه آب زلال تو ما بهره مند شویم که عطش ما طولانی گشت کی شود که ما با تو صبح وشام کنیم تا چشم ما به جمالت روشن شود
کی شود که تو ما را وما تو را ببینیم هنگامی که پرچم نصرت وفیروزی در عالم برافراشته ای.
«أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِک وأَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ وقَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلا وأَذَقْتَ أَعْدَاءَک هَوَانا وعِقَابا وأَبَرْتَ الْعُتَاةَ وجَحَدَةَ الْحَقِّ وقَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتَکبِّرِینَ واجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِینَ ونَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ».
آیا خواهی دید که ما به گرد تو حلقه زده وتو با سپاه تمام روی زمین را پر از عدل وداد کرده باشی
ودشمنانت را کیفر خواری وعقاب بچشانی وسرکشان وکافران ومنکران خدا را نابود گردانی
وریشه متکبران عالم وستمکاران جهان را از بیخ برکنی وما با خاطر شاد به الحمد لله رب العالمین لب برگشاییم.
«اللَّهُمَّ أَنْتَ کشَّافُ الْکرَبِ والْبَلْوَی وإِلَیْک أَسْتَعْدِی فَعِنْدَک الْعَدْوَی وأَنْتَ رَبُّ الْآخِرَةِ والدُّنْیَا فَأَغِثْ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ عُبَیْدَک الْمُبْتَلَی وأَرِهِ سَیِّدَهُ یَا شَدِیدَ الْقُوَی وأَزِلْ عَنْهُ بِهِ الْأَسَی والْجَوَی وبَرِّدْ غَلِیلَهُ یَا مَنْ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی ومَنْ إِلَیْهِ الرُّجْعَی والْمُنْتَهَی».
ای خدا تو برطرف کننده غم واندوه دل هایی من از تو داد دل می خواهم که تویی دادخواه وتو خدای دنیا وآخرتی
باری به داد ما برس ای فریادرس فریادخواهان بندگان ضعیف بلا وستم رسیده را دریاب وسید او را برای او ظاهر گردان ای خدای بسیار مقتدر وتوانا.
لطف کن وما را بظهورش از غم واندوه وسوز دل برهان وحرارت قلب ما را فرو نشان ای خدایی که بر عرش استقرار ازلی داری ورجوع همه عالم بسوی توست ومنتهی به حضرت توست.
«اللَّهُمَّ ونَحْنُ عَبِیدُک التَّائِقُونَ [الشَّائِقُونَ] إِلَی وَلِیِّک الْمُذَکرِ بِک وبِنَبِیِّک خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً ومَلاذا وأَقَمْتَهُ لَنَا قِوَاما ومَعَاذا وجَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ مِنَّا إِمَاما فَبَلِّغْهُ مِنَّا تَحِیَّةً وسَلاما وزِدْنَا بِذَلِک یَا رَبِّ إِکرَاما واجْعَلْ مُسْتَقَرَّهُ لَنَا مُسْتَقَرّا ومُقَاما وأَتْمِمْ نِعْمَتَک بِتَقْدِیمِک إِیَّاهُ أَمَامَنَا حَتَّی تُورِدَنَا جِنَانَک [جَنَّاتِک] ومُرَافَقَةَ الشُّهَدَاءِ مِنْ خُلَصَائِک».
ای خدا ما بندگان حقیرت مشتاق ظهور ولی توایم که او یادآور تو ورسول توست تو او را آفریده ای برای عصمت ونگاهداری وپناه دین وایمان ما واو را برانگیخته ای تا قوام وحافظ وپناه خلق باشد واو را برای اهل ایمان از ما بندگانت پیشوا قرار دادی
پس تو از ما بآن حضرت سلام وتحیت برسان وبدین واسطه مزید کرامت ما گردان ومقام آن حضرت را مقام ومنزل شیعیان قرار ده
وبه واسطه پیشوایی او بر ما نعمتت را تمام گردان تا آن بزرگوار به هدایتش ما را در بهشت های تو داخل سازد وبا شهیدان راه تو ودوستان خاص تو رفیق گرداند.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ جَدِّهِ [وَ] رَسُولِک السَّیِّدِ الْأَکبَرِ وعَلَی [عَلِیٍ] أَبِیهِ السَّیِّدِ الْأَصْغَرِ وجَدَّتِهِ الصِّدِّیقَةِ الْکبْرَی فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ وعَلَی مَنِ اصْطَفَیْتَ مِنْ آبَائِهِ الْبَرَرَةِ وعَلَیْهِ أَفْضَلَ وأَکمَلَ وأَتَمَّ وأَدْوَمَ وأَکثَرَ وأَوْفَرَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِک وخِیَرَتِک مِنْ خَلْقِک وصَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً لا غَایَةَ لِعَدَدِهَا ولا نِهَایَةَ لِمَدَدِهَا ولا نَفَادَ لِأَمَدِهَا».
ای خدا درود فرست بر محمد وآل محمد وباز هم درود فرست بر محمد جد امام زمان که رسول تو وسید وبزرگ ترین پیغمبران است وبر علی جد دیگرش که سید سلحشور حمله ور در راه جهاد توست وبر جده او صدیقه کبری فاطمه دختر حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)
وبر آنان که تو برگزیدی از پدران نیکوکار او بر همه آنان وبر او بهتر وکامل تر وپیوسته ودائمی وبیشترو وافرترین درود ورحمتی فرست که بر احدی از برگزیدگان ونیکان خلقت چنین رحمتی کامل عطا کردی وباز رحمت ودرود فرست بر او رحمتی که شمارش بی حد وانبساطش بی انتها باشد وزمانش بی پایان باشد
«اَللّهُمَّ واَقِمْ بِهِ الْحَقّ واَدْحِضْ بِهِ الْباطِل»
یعنی؛ خدایا به وجود او حق را پایدار وباطل را محو بگردان، خدایا! تمنّا وطلب ما این است که با آوردن آن امام بزرگ، حق در جامعة ما ودر روابط اجتماعی ما به صحنه بیاید وباطل نابود شود، زیرا تا امام معصوم در صحنة تصمیم گیری جامعه نقش اصلی را نداشته باشد، بشریت معنی واقعی زندگی را نمی شناسد.
«وَاَدِلْ بِهِ اَوْلِیائَک واَذْلِلْ بِهِ اَعْدائَک»
اَدِلْ؛ یعنی دولت بده، یعنی خدایا ما از تو خواهش می کنیم که اولیا خودت حاکمان زمین بشوند وبه وسیلة وجود مقدس حضرت صاحب الزمان (عجّل الله فرجه) حاکمان جامعه وآن کسانی که برای مردم تصمیم می گیرند از اولیاء تو باشند واز همان طریق دشمنانت خوار گردند، زیرا هیچ مؤمنی نمی پسندد دشمنان تو حاکم بر زمین وحاکم بر اموراتشان باشد.
«وَأَذْلِلْ بِهِ أَعْدَاءَک وصِلِ اللَّهُمَّ بَیْنَنَا وبَیْنَهُ وُصْلَةً تُؤَدِّی إِلَی مُرَافَقَةِ سَلَفِهِ واجْعَلْنَا مِمَّنْ یَأْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ ویَمْکثُ فِی ظِلِّهِمْ وأَعِنَّا عَلَی تَأْدِیَةِ حُقُوقِهِ إِلَیْهِ والاجْتِهَادِ فِی طَاعَتِهِ واجْتِنَابِ مَعْصِیَتِهِ».
وای خدای منان ما واو را پیوند واتصالی کامل ده که منتهی شود به رفاقت ما با پدرانش
وما را از آن کسان قرار ده که چنگ به دامان آن بزرگواران زده است ودر سایه آنان زیست می کند
وما را بر اداء حقوق آن حضرتش وجهد وکوشش در طاعتش ودوری از عصیانش یاری فرما
«وَامْنُنْ عَلَیْنا بِرِضاهُ» خدایا بر ما منت بگذار ورضایت او را شامل حال ما کن تا آن معصومِ کل، از ما راضی باشد، یعنی آنچنان شویم که با قلب امام معصوم، ناهماهنگ نباشیم. شاید این بالاترین تقاضایی است که یک انسان اندیشمند می تواند داشته باشد.
«وَهَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ ورَحْمَتَهُ ودُعَاءَهُ وخَیْرَهُ مَا نَنَالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِک وفَوْزا عِنْدَک»
ورأفت ومهربانی ودعاء خیر وبرکت وجود مقدسش را به ما موهبت فرما تا بدین واسطه ما به رحمت واسعه وفوز سعادت نزد تو نایل شویم
«وَاجْعَلْ صَلَوتَنا بِهِ مَقْبولَةً»
می دانید که صورت تامّه نماز، نمازی است که حضرت صاحب الامر (عجّل الله فرجه) اقامه می کنند وبه عبارت دیگر، نماز فقط نماز امام زمان (علیه السلام) است.(26) پس هر کس از دریچة وجود مبارک ایشان نمازش را بگیرد، آن نماز مقبول است، وهرکس توانست از دریچة وجود مبارک او به خدا نظر کند، این نظر؛ نظر حقیقی است، وهر کس توانست که دل به امامش ببندد ودر فضای دلبندیِ به امام عبادت کند، این نماز وعبادت، نماز وعبادتِ وسیع وواقعی است. پس خدایا نماز ما را با اتصال با نور او برای ما قابل قبول فرما. مطمئن باشید این یک حالت بسیار عزیز وشدنی است، ولذا در طلب آن اصرار بورزید.
«وَذُنوُبَنا بِهِ مَغْفوُرَة ودُعائَنا بِهِ مُسْتَجاباً واجْعَلْ اَرْزاقَنا بِهِ مَبْسوُطَة وهُموُمَنا بِهِ مَکفِیَّة»
خدایا! گناهان ما را به نور امام معصوم ببخش ودعاهای ما را مستجاب کن ورزق ما وسعت بده ونگرانی های ما را کفایت کن. یعنی این نمازها واستغفارها ودعاها ورزق ها ونگرانی ها، همه وهمه، فقط با نور امام به سامان می رسد ودر بستر اصلی اش قرار می گیرد چون در حوزة وجود انسان کامل هرچیز در جای خودش قرار می گیرد ولذا با ظهور مبارک آن حضرت نه میل ها سرکشی می کند که منجر به گناه شود ونه دعاها، دعاهای غیرقابل استجابت است.
«وَحَوائِجَنا بِه مَقْضِیَّة»
وحوائج ما را با نور آن حضرت وظهور مبارک او برآورده گردان. زیرا انسان ها آرمان های بلندی دارند که فقط با نور وجود انسان کامل آن آرمان ها محقق می شود.
«وَاقْبَلْ عَلَیْنا بِوَجْهِک الْکریم»
ببینید بالاترین طلب، فقط در این فضا امکان دارد که تقاضا می کنیم، خدایا با وجه کریمت به ما نظر کن، وکریمانه وبزرگوارانه بر ما بنگر تابه بزرگواری تو، بزرگ شویم، همان نظر کریمانه ای که بر بندة خالص خودت حضرت صاحب الامر (عجّل الله فرجه) می اندازی، چون ما نور او را با خود آورده ایم.

من خَس بی سر وپایم که به سیل افتادم * * * او که می رفت مرا هم به دل دریا برد

«وَاقْبَلْ تَقَرُّبَنا اِلَیْک»
وتقرب وتوسل ما را به سوی خود بپذیر. این که حالا ما به نور مهدی (عجّل الله فرجه) آمده ایم به طرف تو، خدایا! حالا به تقرب او، تقرب ونزدیکی ما را نیز بپذیر. یعنی به خاطر گناهانمان رابطة خود را با ما قطع نکن، بلکه به خاطر تقرب ما به امام مقرب، تقرب ما را به خودت پذیرا باش.
«وَانْظُرْ اِلَیْنا نَظْرَةً رَحیمَةً نَسْتَکمِلُ بِهَاالْکرامَةَ عِنْدَک»
وبر ما به رحمت ولطف نظر فرما تا ما بدان نظر، لطف وکرامتِ نزد تو را برای خود به کمال برسانیم. خدایا! یک کرامت وبزرگواری نزد تو هست که من آن را می خواهم؛ خدایا نظر کن به من با یک نظر کریمانه وبزرگوارانه ای که آن بزرگواری که نزد تو هست برای من کامل بشود «ثُمّ َلا تَصْرِفُها عَنّا بِجوُدِک» آن وقت این توجه کریمانه را از ما مگیر وبرای ما همواره بماند، به حق جود وبخششت.
«وَاسْقِنا مِنْ حَوْضِ جَدِّه صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وآلِهِ بِکأْسِهِ وبِیَدِهِ رَیّاً رَوِیّاً هَنِیْئاً سائِغاً لاضَمَأَ بَعْدَه یا اَرْحَمَ الرّاحِمِین»
واز حوض جدّ امام مهدی (عجّل الله فرجه) ما را سیراب کن، با کاسة او، به دست او، سیرابی کامل وگوارائی که نقصانی وتشنگی بعد از آن نباشد، ای ارحم الراحمین.
آیا کمالی بالاتر وبرتر از اُنس با جان وقلب نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) وجود دارد؟ آیا بالاتر از سیرابی از چشمة وجود معنوی پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله وسلم) ممکن است؟ گفت:

تو چه دانی صدای مرغان را * * * که ندیدی شبی سلیمان را

کسی معنی این دعا را می فهمد که جایگاه قلب محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم) را در هستی درک کرده باشد، ولذا ندا سر می دهد:

مرا تا جان بود در تن بکوشم * * * مگر از جام او یک جرعه نوشم

حالا در آخر دعا؛ همة تقاضاها را جمع کرده ای وآن را یک تقاضا کرده ای ومی گویی: از حوض جدّ مهدی (صلی الله علیه وآله وسلم) ما را سیراب کن آن هم سیرابی پایدار که همواره در محبت محمد وآل او (علیهم السلام) پایدار بمانیم، چرا که به ما گفته اند:

در این خاک، در این خاک، در این مزرعة پاک * * * به جز مهر، به جز عشق، دگر تخم نکاریم

وآن هم عشق ومهر پاکانِ معصوم، یعنی:

عشقِ پاکان در میانِ جانْ نشان * * * جان مده اِلاّ به مهر سرْ خوشان

سر خوشان، یعنی صاحبان کاسة محبت الهی که صاحب اصلی آن کاسه، حضرت «اولُ ما خلق الله» است ودر این فراز از دعا می خواهی خداوند به کاسة او وبه دست او تو را سیراب کند.

آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم * * * احساس سوختن به تماشا نمی شود

باید عزیزان؛ روی این دعا وقت بگذارید. از جمال امام مهدی (عجّل الله فرجه) می توان طوری مدد گرفت که این دعاها برای جان ما محقق گردد.
اجازه بدهید بحث را در همین جا تمام کنیم واز خدا بخواهیم بر ما منت بگذارد وتوفیقمان دهد تا در شرایطی مناسب دعای ندبه را وبه خصوص این قسمت های آخرش را مبسوطاً در جان خود شعله ور کنیم. به امید آن که به نور مهدی (عجّل الله فرجه) تمنّاهای خود را تا افق های متعالیِ وجود، وسعت دهیم.
«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»

پاورقی:

-----------------

1 - زیارت آل یس.
2 - زیارت حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
3 - این بحث به صورتی مختصرتر در کتابی جداگانه تحت همین عنوان به چاپ رسیده، ولی در این جا با تجدید نظر کلی وتا اندازه ای مفصل تر خدمت عزیزان ارائه می گردد.
4 - این قسمت اشاره به آیه 84 سوره شعراء است که حضرت ابراهیم از خدا تقاضا کرد: «وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» یعنی؛ ومرا در میان آیندگان زبان صدق وراستی قرار بده که همان وجود مقدس حضرت محمد ودین اسلام باشد ولذا پیامبر اسلام می فرمودند: من دعای ابراهیم هستم.
5 - دعا کنید خدا توفیق دهد یک بار به طور مفصّل دعای ندبه را بحث کنیم، آن هم با توجه به روایاتی که در کتب اهل سنت هست. فعلاً این نگاه زنجیر وار را با ما بیایید تا ببینیم به کجا می رسیم.
6 - برای بررسی بیشتر روی «بقیّة الله» و«بقیّة الله الاعظم»، به نوشتار «معنی وعوامل ورود به عالم بقیّة الله» رجوع شود.
7 - برای روشن شدن این مطلب که امام مهدی هم اکنون موجودند، می توانید به کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» رجوع بفرمایید.
8 - بحارالانوار ج52 ص176
9 - از حضرت صادق (علیه السلام) هست: «فَاِذا قامَ قائِمُنَا سَقَطَتِ التَّقِیه وجَرَّد السَّیف ولَمْ یَأخذ مِنَ النّاسِ ولَم یُعْطِهم اِلاّ بالسَّیْفِ» یعنی؛ چون قائم ما قیام کند، دیگر تقیه تمام می شود وشمشیر از غلاف بیرون می آید وحقی را نمی ستاند وبه صاحب حقی نمی رساند مگر با شمشیر.
10 - محمد بن مسلم گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم فرمود: «اگر مردم می دانستند که قائم (علیه السلام) وقتی خروج کند چه کشتاری از مردم به راه می اندازد بیشتر آن ها دوست می داشتند که او را نبینند، بدانید که او از قریش شروع می کند وجز با شمشیر با آن ها معامله نمی کند تا این که بیشتر مردم می گویند: «این از آل محمد نیست، اگر از آل محمد بود رحم داشت». (اثبات الهداة ج3 ص539 روایت 500 نقل از کتاب ظهور نور از علی سعادت پرور ص197
11 - این سخن در فرهنگِ پشت به دین کرده غرب مطرح است، ولی متأسفانه عده ای از روشنفکران ما با طرح آن خواستند روحانیت ومرجعیت را از صحنه خارج کنند.
12 - نظام ولایت فقیه شروع فرهنگ مبارکی است جهت آن ظهور مبارک
13 - پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «وَالَّذی بَعَثْنی بِالْحَقِّ بَشیراً،لَوْ لَمْ یَبْقِ مِنَ الدُّنیا اِلّا یَوْمٌ واحدٌ لَطَوَّلَ الله ذالِک الْیَوم حَتّی یَخْرُجَ فیهِ وَلَدی الْمَهدی» می فرمایند: قسم به خدایی که مرا مبعوث کرد تا از خوبیها خبر بدهم اگر از دنیا نمانده باشد مگر یک روز، خدا آنقدر آن روز را طولانی می کند تا این که مهدی که فرزند من است، ظهور کند. «فَیَنْزِلُ روحُ اللهِ عیسَی بنَ مَریَمَ فَیُصَلّی خَلْفَهُ» عیسی بن مریم (علیه السلام) نازل می شود از آسمان وپشت سر فرزندم نماز می خواند، «وَتُشَرِّقُ الْاَرضُ بِنورِ رَبِّها». زمین به نور ربش نورانی می شود.«وَیَبْلُغُ سُلطانُهُ الْمَشرِقَ والْمَغْرِبَ» حاکمیت فرزندم که حاکمیت اسلام نهایی است، مشرق ومغرب را فرامی گیرد. (ما از محتوی روایت به خصوص قسمت آخرش که بحث رفع غیبت عیسی (علیه السلام) را نیز خبر می دهد واین که زمین حالت معنوی قیامت به خود می گیرد، فعلاً رد می شویم).
14 - قال علی (علیه السلام): یا کمیل! ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ واَنَا اَفْتَحُهُ وما مِنْ سِرٍّ اِلاّ والْقائمٌ یَخْتِمُهُ (تحف العقول ص260)
15 - امام صادق (علیه السلام) به سدیر می فرمایند: قائم ما غیبتی دارد که طولانی می شود.
16 - مام صادق (علیه السلام) می فرمایند: در دولت مهدی (عجّل الله فرجه) رودخانه ها پر آب می شود وچشمه سارها به جوشش آمده ولب ریز می گردد وزمین چند برابر محصول می دهد(بحار ج52ص304)
17 - به نوشتار «آخر الزمان، ظهور باطنی ترین بُعد هستی» رجوع بفرمایید
18 - سوره بقره آیه 33
19 - صدرالدین حموی گوید: «لَمْ یَخْرُجِ الْمَهْدی حَتّی یُسْمَع مِن شِراک نَعْلَیه اَسرارِ التَّوحید». یعنی؛ مهدی خروج وقیام نمی کند مگر این که از بند کفش او اسرار توحید شنیده می شود.
20 - کمال الدین واتمام النعمة، سیخ صدوق ج1 باب 22 حدیث 36 ص440.
21 - اصول کافی ج 1 ص 253
22 - «اِنْتِظارُ الْفَرَجِ اَفْضَلُ الْعِبادَة» یعنی انتظار فرج، افضل عبادات است. ونیز می فرماید: «اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ اَعْظَمِ الْفَرَج»یعنی منتظر فرج بودن از بالاترین گشایش ها است. ویا می فرمایند: «اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج» یعنی؛ نفس انتظارِ فرج خودش یک نحوه فرج وگشایشی را به وجود می آورد.
23 - بحارج52 یا باب کتاب کمال الدین وتمام النعمه از شیخ صدوق.
24 - امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: کسی که در حال انتظار فرج صاحب الامر از دنیا برود، نه تنها مثل کسی است که با امام قائم، در کنار او در اردوگاهش است، بلکه همچون مجاهد جنگاوری است که در رکاب پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) شمشیر می زند.
25 - امیر المؤمنین (علیه السلام) خطاب به کمیل می فرمایند: «.... ای کمیل! گذشتگان شما بی تردید به این عالم باز می گردند وآینده گان شما بدون شک در کنار مهدی (عجّل الله فرجه) بر دشمنان پیروز خواهند شد(اثبات الهداة ج3 ص529، نقل از ظهور نور ص243).
26 - برای روشن شدن این نکته به شرح زیارت آل یس قسمت 11 «السلام علیک حینَ تصَلّی وتَقْنُت» رجوع فرمایید.