امام مهدی (عجل الله فرجه) در روایات اهل سنت

امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روایات اهل سنت

تالیف: گروه پژوهش و پاسخ به شبهات (عبد الرحيم الموسوى)
مترجم حسين على عربى

فهرست

سخن مجمع:
مقدّمه:
پیشگفتار
مبحث اوّل: اعتراف علمای اهل سنّت به ولادت امام مهدی (عجّل الله فرجه):
مبحث دوّم: نام و نسب امام مهدی (عجّل الله فرجه):
مبحث سوّم: صفات امام مهدی (عجّل الله فرجه):
مبحث چهارم: مقام مهدی (عجّل الله فرجه) در پیشگاه خداوند:
مبحث پنجم: مهدی (عجّل الله فرجه) خلیفه الهی و آخرین إمام:
مبحث ششم: عیسی (علیه السلام) به مهدی (عجّل الله فرجه) اقتدا می کند:
مبحث هفتم: پرچم امام مهدی (عجّل الله فرجه):
مبحث هشتم: بذل و بخشش امام مهدی (عجّل الله فرجه):
مبحث نهم: معجزات امام مهدی (عجّل الله فرجه):
چکیده ی بحث:

سخن مجمع

«کار اساسی شما (مجمع جهانی اهل بیت)... معرفی مکتب اهل بیت است به دنیای اسلام. بلکه به سراسر عالم، چون امروز همه دنیا تشنه معنویت اند و این معنویت در اسلام هست و در اسلامی که در مکتب اهل بیت معرفی می کند به نحو جامع و کاملی وجود دارد».
(از بیانات مقام معظم رهبری «مد ظله العالی»، 1386/5/28)
مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) که تبلور اسلام ناب محمّدی (صلی الله علیه و آله) و متّکی بر منبع وحیانی است، معارف ژرف و عمیقی دارد که از اتقان، استحکام و برهان برخوردار می باشد و مطابق با فطرت سلیم انسان هاست؛ بر همین اساس است که حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
«فإنّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتّبعونا»(1). این مکتب غنی و نورانی در پرتو عنایات الهی و هدایت ائمه ی اطهار (علیهم السلام) و نیز مجاهدت هزاران جهادگر عرصه های علم و فرهنگ در طول قرون گذشته و حال، بسط و گسترش یافته است.
پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (قدس سره) و تأسیس نظام اسلامی با تکیه بر قوانین اسلامی و با محوریت ولایت فقیه، افق های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی را برای انسان های آزاده به ویژه مسلمانان و پیروان و محبّان اهل بیت (علیهم السلام) گشود و توجه بسیاری از نخبگان و مستضعفان جهان را به خود معطوف کرد.
مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام)، مولود این دگرگونی مبارک است که به ابتکار مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظلّه العالی) در سال 1369 شمسی/ 1990میلادی تأسیس شد و تاکنون خدمات شایانی را در تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و حمایت از پیروان اهل بیت (علیهم السلام) در سراسر جهان انجام داده است.
معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) در راستای رسالت خود جهت ارتقای شناخت و آگاهی پیروان اهل بیت (علیهم السلام) در موضوعات، سطوح، مخاطبان و عرصه های مختلف، در حوزه های تولید کتاب و مجلات به زبان های متعدد و سائر محصولات فرهنگی به فعالیت پرداخته است.
این اثر با هدف معرفی معارف اهل بیت (علیهم السلام) و پاسخ به شبهات مخالفین به ویژه وهابیان و سلفی ها تهیه شده و حاصل تلاش علمی و پژوهشی گروهی از پژوهشگران و نویسندگان فرهیخته و صاحب نظر و ارجمند می باشد.
در اینجا بر خود لازم می دانم از دبیرکل محترم مجمع، حضرات اعضای محترم شورای کتاب، مدیران محترم اداره کل پژوهش و ترجمه، رئیس محترم گروه مطالعات بنیادی، دبیر محترم شورای کتاب و گروه مطالعات بنیادی، مترجمین عزیز و همکاران اداره ی ترجمه تقدیر و تشکر نمایم. همچنین از برادرانی که در ویرایش، تایپ، مقابله، تصحیح، آماده سازی، نشر و چاپ این کتاب تلاش کردند، تشکر می کنم و توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.
معاونت امور فرهنگی مجمع در راستای تعمیق و پویایی آثار منتشره در حوزه ی معارف اهل بیت (علیهم السلام) در سراسر جهان، از دیدگاه ها و پیشنهادهای اساتید، فرهیخته گان، صاحب نظران و پژوهش گران ارجمند استقبال می کند تا زمینه های بسط و گسترش هرچه بیشتر معارف اهل بیت (علیهم السلام) فراهم گردد.
به امید تعجیل در ظهور و فرج منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عجّل الله فرجه).

نجف لک زایی
معاون امور فرهنگی

مقدّمه

وحدت، همبستگی، اتّحاد و انسجام، از اصول عقلانی و برخاسته از اعماق سرشت انسانی است؛ هم چنان که یک اصل ثابت، مسلّم و همیشگی دین مقدّس اسلام نیز بوده و هست و تحقّق آرمان های آفرینش و نیل به اهداف عالی آن در این راستا قابل دسترسی است و قطعاً هیچ قوم و آحاد جامعه ای، در جنگ و فتنه، نزاع و تفرقه، به خیر و سعادت و کمال انسانی، نخواهد رسید.
امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) می فرماید:
إنّ الله سبحانه لم یُعط أحداً بفُرقهٍ خیراً ممّن مضی ولا ممّن بقی(2).
«خداوند سبحان، نه به گذشتگان و نه به آیندگان، با تفرقه و جدایی خیری را عطا نکرده و نمی کند».
در سای وحدت و یک دلی است که جامعه به آرمان ها و پلّه های ترقّی، گام نهاده و زیباترین استحکامات را بر سرتاسر جامعه حاکم می کند و محبّت و صمیمیت و صلح و صفا را می گستراند.
از این رو، می بینیم قرآن کریم با لحن محکم و با هدف هدایت، چنین می فرماید:
﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَتَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَاحُفْرَه مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُم مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ﴾ (آل عمران: 103).
«همه با هم، به حبل الله چنگ زنید و پراکنده نشوید و یاد بیاورید آن زمانی را که با هم دشمنی می کردید. پس خداوند دل های شما را به هم نزدیک کرد و الفت و برادری بر شما حاکم نمود و (نیز) یاد بیاورید آن زمانی را که شما، در لب پرتگاه آتش قرار داشتید، پس خداوند شما را از آن نجات داد و خداوند این چنین آیات خود را تبیین می کند، شاید به هدایت دست یابید».
و نیز پیامبر اکرم؛ حضرت محمّد بن عبد الله (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضاً»(3).
«نسبت فردِ با ایمان با مؤمن دیگر، همانند اجزای یک ساختمانند که هر جزئی از ساختمان، جزء دیگر را نگه داشته و محکم می نماید».
و نیز حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) می فرماید:
«المؤمن أخو المؤمن، کالجسد الواحد، إن اشتکی شیئاً منه وجد ألَم ذلک فی سائر جسده»(4).
«مؤمن برادر مؤمن است، مانند آنکه یک جسد می باشند؛ اگر عضوی از آن به درد آید، درد و رنج آن به دیگر اعضاء خواهد رسید».
بنابر این تفرقه، کینه توزی، نزاع و خون ریزی، هرگز مشروعیت و مصونیت نداشته و از کبائر و زشتی هاست که وجدان و عقل سلیم، آن را بی اساس و بی فرهنگی معرّفی کرده و در دین اسلام هم شدیداً مورد نکوهش و توبیخ قرارگرفته و مرتکب آن را به عذاب الهی، وعده داده است.
جهالت جاهلان و دسیس دسیسه گران و فتنه انگیزان، در طول تاریخ مسلمین، کوشیده است که وحدتِ صفوف و یک پارچگی مسلمین، به جنگ و خون ریزی تبدیل شده و کینه و بغض و بد بینی و اتّهام به خروج از دین و ورود در شرک را گسترش دهد. بنابر این بر مسؤلان و رهبران امّت و برآحاد جامع اسلامی، فرض و حتم است که اجازه ندهند چنین فضائی بر جامعه اسلامی حاکم گردد و در نتیجه ذخائر و ثروت های امت اسلام، توسّط مستکبران روزگار و کافران خوش رنگ و نگار و صاحبان تراست ها و کارتل ها به راحتی و سهولت، غارت شود.
ما پیروان اهل بیت (علیهم السلام)، برخود لازم می دانیم جهت وحدت بیشتر مسلمین و زدودن موانع این اتّفاق و انسجام، نسبت های ناروائی که در طول تاریخ، به ویژه در این سال های اخیر، به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و به صورت ناجوانمردانه نسبت داده شده، از خود دورکنیم و با تمام وجود، از این تهمت ها و نسبت ها توسّط تکفیری ها و جریاناتی که آلت دست انگلیسی ها، صهونیست ها، و غارتگران امریکا و... هستند، اعلان انزجار و تبرّی بجوییم.
از باب نمونه:
1 - ما که کتاب آسمانی مصون از تحریف، یعنی قرآن کریم را تنها کتاب هم مسلمین و بدون آن که کم و زیاد شده باشد و عیناً، همان قرآن کریم حضرت خاتم الأنبیاء محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و ثقل اکبر و سرتاسر آن را داعی توحید و یکتاپرستی می دانیم؛
- ما که بزرگ ترین موفّقیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را نفی بتها (اصنام) و نفی عبادت لات و عزّی و اعلان و تحقّق کلم توحید «لا إله إلا الله» می دانیم؛
- ما که خطبه های غرّای توحیدی مولی الموحدین امیر المؤمنین (علیه السلام) را - شبانه روز - در مراکز آموزشی و پژوهشی، دانشگاه ها و حوزه ها و محافل علمی و تربیتی مان به تلاوت و تدریس و استضائه می نشینیم؛
- ما که در مساجد و مراکز عبادتی مان، متون سراسر توحید اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را همانند دعای کمیل از امام علی (علیه السلام)، دعای عرفه از امام حسین (علیه السلام) و دعای ابو حمزه ثمالی از امام سجاد (علیه السلام) و ده ها دعای توحیدی دیگر تلاوت می شود و طنین انداز است:
«... متی غِبْتَ حتّی تَحْتاجَ إلی دلیلٍ یَدلُّ علیکَ... عَمِیَتْ عینٌ لا تراکَ... ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَک وَما الّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک...»(5).
- ما که هزاران اثر معرفتی و توحیدی همچون کتاب توحید شیخ اقدم «صدوق» را داریم، ما که...
با هم این اوصاف، به صورت جاهلانه و مزوّرانه و مزدورانه به هدف بدبین کردن سایر مسلمین ناجوانمردانه به شرک متّهم شده و می شویم!!! (فما لهم کیف یحکمون)؟؟!!.
2 - اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) و مهدویت، ریشه قرآنی دارد و مذاهب و فرق اسلامی - روی هم رفته - به آن اعتراف دارند تا جائی که انکار آن را موجب قتل منکر آن دانسته اند(6).
و نیز جایگاه رفیعی از سنّت و معرفت اسلامی را برای آن حضرت ذکر کرده اند و قاطب علمای اهل بیت (علیهم السلام) و بسیاری از علمای مذاهب اسلامی، روایات و احادیث و اخباری که در شأن و ولادت آن حضرت است، مورد تصریح و تصحیح و اعتراف قرارداده اند؛ مانند صاحب سنن ترمذی، قرطبی مالکی، ابوجعفر عقیلی، سیوطی، ابن حجر عسقلانی، حاکم نیشابوری، بیهقی، ابن اثیر، بغوی، ابن قیم، ذهبی، تفتازانی، ابن کثیر دمشقی، جزری شافعی، عبدالوهّاب شعرانی، متّقی هندی، عبدالباقی زرقانی، سفارینی حنبلی، محمّد امین سویدی، شوکانی، مؤمن شبلنجی، قنوجی بخاری، کتانی مالکی، خضر مصری، غماری شافعی، ناصر الدین البانی، ابواعلی مودودی، کمال الدین ابن طلحه شافعی، یاقوت حموی، ابو نعیم اصفهانی، ابن جوزی حنبلی، گنجی شافعی، جوینی شافعی، ابن علی شافعی همدانی، حمد الله مستوفی، ابن شحن حلبی حنفی، خواجه پارسا حنفی، ابن صبّاغ مالکی، سراج رفاعی، ابن طولون دمشقی، ابو عبّاس قرمانی حنفی، ابن عامر شبراوی، ساباط قاضی حنفی، قندوزی حنفی، حمزاوی شافعی مصری، زرکلی سلفی، یونس سامرایی، احمد طوسی بلاذری، ابن شاکر بدری شافعی، عبدالکریم یمانی، صبان شافعی، ابن عماد دمشقی حنبلی و غیر اینان....
حال نگاه بیندازید و ببینید:
امام مهدی (علیه السلام) و مهدویت - که در کتاب و سنّت، محکم ترین ریشه و اساس و برهان و این همه معترف به تواتر و صحت و ولادت و حیات از جمیع فرق اسلامی دارد- چگونه با زشت ترین تعبیرها مورد استهزاء و تمسخر و افتراء و نسبت های ناروا قرار گرفته است؟!.
از این عصار انبیاء و خلف اوصیا، گاهی به «امام مزعوم» و گاهی به «معدوم» و... تعبیر می شود !! و گاهی می نویسند که شیعیان کنار سرداب حلّه یا سرداب بغداد، یا سرداب سامرّا(7) و یا... مرکبی را آماده می کنند تا آن که او وقتی که از آن سرداب خارج شد، سوار آن مرکب شود!. اینان هنگام نماز هم، هم چنان در کنار مرکب باقی می مانند، زیرا ممکن است که در همان وقت از سرداب خارج شود و کسی کنار مرکب نباشد تا او را سوار کنند!!.
وارونه نشان دادن حقایق، تحریف و سیاه نمایی در زمین اعتقادات و معارف حقّه اهل بیت (علیهم السلام) توسّط دشمنان و بقاء بر میت های آکله الاکباد و آنان که گوینده «لااله الاّ الله و محمّدٌ رسول الله» و معتقدان معاد و محشر و اهل قبله و قرآن را همانند گوسفند سر می برند و جهت جلب رضایت سردمداران کفر و غاصبان قدس، همه گونه خوش خدمتی دارند و در تمام دوران ننگین رژیم جعلی و سفّاک صهیونیستی، در حمایت از مظلومین فلسطین، و مقدسات مسلمین حتی یک فشنگ و یا تیری رها نکرده اند، امّا هر روز شاهد آنیم که دسته دسته اهل قبله و توحید و بعثت و معاد را با کمال شقاوت و بی رحمی، قطعه قطعه و به آتش می کشند و فتنه و تفرقه را بین امّت اسلام می گسترانند.
لازم به تذکر است: این دو مورد به عنوان نمونه بود و گرنه مسلمانان هر روزه شاهد نشر و بسط صدها مورد دیگر با هزاران سایت و کتاب و مقالات و نرم افزار، توسّط این مجموع فاقد عاطفه و رحم و متحجّر و تکفیری با هدف شوم تفرقه افکنی و جنگ و جدال در امّت اسلامی می باشند، فإلی الله المشتکی.
در هر صورت، ما به عنوان این که به حفظ وحدت مسلمین و قطع ید اجانب از بلاد اسلامی و زدودن اتّهامات و افتراءات از مکتب اسلام و معارف اهل بیت (علیهم السلام) مکلّفیم، بر خود واجب می دانیم جهت زایل کردن بدبینی از ذهنیتی که اینان در بین عموم مسلمین با دروغ، نفاق، افتراء و بهتان ساخته اند، اقدام نماییم و انزجار و بی زاری خود را از این تفرقه افکنان و جنگ افروزان وابسته به استکبار و کفر جهانی، اعلان نماییم.
مجموع «فی رحاب اهل البیت (علیهم السلام)»(8) حدود چهارده سال پیش، جهت زدودن این ذهنیت و زدودن برخی از موانع وحدت، در معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و با کمک، مساعدت و همکاری گروهی از فضلا و محققین(9)، طرّاحی و سپس مورد تنظیم و تدوین قرار گرفت.
بحمد الله به سرعت و به طور گسترده و چشمگیر، مورد استقبال محافل علمی و پژوهشی و علاقه مندان و دوستداران وحدت مسلمین، قرار گرفت.
شخصیت های علمی و دست اندرکاران نشر و قلم و گروه های محاوره و مناظره، در همان زمان تدوین و نشر، پیشنهاد ترجمه ی این مجموعه را به زبان های زنده دنیا دادند که بحمدالله ترجم فارسی آن توسّط ادار ترجم معاونت امور فرهنگی، آماده گردید و اینک مورد بررسی مجدّد و ویراستاری قرار گرفت و تقدیم علاقه مندان می شود.
امید است که این تلاش و جهاد فرهنگی، مورد قبول پروردگار متعال و عنایت حضرت بقیه الله الأعظم (عجّل الله فرجه) قرار گرفته باشد.

گروه مطالعات بنیادی ابوالفضل اسلامی (علی)
1392/8/28

پیشگفتار

عقیده به ظهور مصلح جهانی و برپایی حکومت عدل فراگیر، به ادیان آسمانی اختصاصی ندارد بلکه مکاتب فکری و فلسفی نیز بدان عقیده دارند. برای مثال «مکتب کمونیسم»، تاریخ را براساس تناقضات (تز و آنتی تز) تفسیر می کند و می گوید:
«روز موعودی فراخواهد رسید که تناقضات به پایان می رسد و صلح و آرامش، جهان را فرا می گیرد»(10).
تعدادی از اندیشمندان که دارای اعتقادات مذهبی و دینی نیستند نیز این عقیده را پذیرفته اند. برای مثال اندیشمند مشهور بریتانیایی، برتراندراسل می گوید:
«جهان، در انتظار مصلحی است که آن را زیر پرچم واحد و شعار واحد، متّحد کند»(11).
فیزیکدان مشهور جهان، آلبرت اینشتاین نیز می گوید:
«روزی که در تمام جهان صلح و آرامش برقرار شود و مردم با صفا و محبّت در کنار هم زندگی کنند، چندان دور نیست»(12).
امّا متفکّر ایرلندی، برناردشاو با دقّت و صراحت بیشتری به لزوم ظهور مصلح جهانی اشاره کرده می گوید:
«او در قید حیات است و دارای بنیه ی جسمانی قوی و سالم می باشد و عقل خارق العاده ای دارد. او انسان کاملی است که انسانهای دیگر، با تلاش و کوشش فراوان می توانند به سوی کمالات او حرکت کنند. عمرش طولانی می شود و به حدود سیصد سال می رسد و می تواند از تجربیاتی که در طول زندگی اش به دست آورده است، استفاده کند»(13).
چنان که گفته شد، ادیان آسمانی، به حتمی بودن ظهور مصلح جهانی اشاره کرده اند و کسی که کتابهای مقدّس را مطالعه و بررسی کند، در می یابد که بشارتهای آسمانی، اشاره می کند که این مصلح جهانی، همان «مهدی صاحب الزمان» است که مذهب شیعه بدان معتقد است(14).
قاضی ساباطی، یکی از بشارتهای موجود در کتاب اشعیا، از عهد عتیق کتاب مقدّس، در شأن مصلح جهانی را بررسی و تحقیق کرده و گفته است:
«این نص، به صراحت می گوید که وی مهدی (عجّل الله فرجه) می باشد».
آنگاه در ادامه می نویسد:
«امامیه می گویند که وی محمّد بن حسن عسکری است که در سال 255 در عصر معتمد عبّاسی، در سامرّا متولّد شده است. مادرش کنیز امام حسن عسکری به نام نرجس بوده است. او یک سال غایب شد(15)، سپس ظاهر شد و دوباره غایب شد که این غیبت کبری است و بعد آن تا زمانی که خدا بخواهد، بر نمی گردد.
از آن جا که عقیده ی شیعه با این نص، مطابقت بیشتری داشته است، آن را نقل کرده ام و هدف من، دفاع از امّت محمّد (صلی الله علیه و آله) با قطع نظر از تعصّب نسبت به مذهب خاصّی می باشد، برای همین گفتم که آنچه مذهب شیعه می گوید، با نصّ کتاب مقدّس، مطابقت بیشتری دارد»(16).
همچنین محمّدرضا فخرالاسلام - که مسیحی بوده و سپس به اسلام گرویده و از میان مذاهب مختلف، شیعه را انتخاب کرده - به همین نتیجه رسیده است.
او کتاب انیس الاعلام را در ردّ یهود و نصارا نوشته است. در این کتاب که شبیه دایره المعارف می باشد، بشارتهای وارد شده در کتاب مقدّس را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که منطبق بر «مهدی بن حسن عسکری» است(17).
کسی که با دقّت، بشارتهای کتاب مقدّس را بررسی کند، در می یابد که اوصاف مربوط به مصلح جهانی، بر غیر مهدی منتظر - که اهل بیت (علیهم السلام) بدان عقیده دارند - مطابقت نمی کند، برای همین اگر کسی عقیده ی اهل بیت را نشناسد، نمی تواند به مصداق بشارتهای کتاب مقدّس دسترسی پیدا کند؛ چنان که مفسّران کتاب مقدّس چنین حرفهایی را زده اند. برای مثال مفسّران انجیل، در مورد بندهای 1 و 17 از سفر رؤیا و فصل دوازدهم در مورد مکاشفات یوحنّا لاهوتی گفته اند:
«شخصی که این بشارتها به ظهور او مژده می دهد، هنوز متولّد نشده است؛ از این رو، تفسیر واضح و روشن این فقرات، در آینده ای معلوم می شود که مصلح جهانی، ظهور کرده باشد»(18).
همچنین عدّه ای از علمای اهل سنّت به همین نتیجه ای رسیده اند که ذکر شد. برای مثال استاد سعید ایوب به این نتیجه رسیده است که مصداق بشارتهای سفر رؤیا از کتاب مقدّس، همان مصداقی است که امامیه بدان معتقد هستند.
وی می گوید:
«در اسفار انبیا نوشته شده است که هیچ عیبی در عمل مهدی نیست».
سپس در توضیح این فقره گفته است:
«من گواهی می دهم که مهدی را با این صفات در کتابهای اهل کتاب یافته ام و هر آینه اهل کتاب درباره ی اخبار مربوط به مهدی، بررسی و تتبّع کرده اند؛ چنان که در مورد اخبار جدّش (صلی الله علیه و آله) تتبّع و جستجو کرده بودند. اخبار سفر رؤیا به زنی اشاره دارد که از او دوازده مرد متولّد می شوند».
سپس به زن دیگر اشاره می کند؛ یعنی همان زنی که آخرین مرد را که از صلب زن اوّل می باشد، می زاید و در سفر آمده است:
«مشکلات و خطرات زیادی این زن را فرامی گیرد و سمبل این خطرات تنین (اژدها) است. و می گوید: تنین جلو این زن در حال زاییدن، ایستاده و منتظر است که او فرزندش را بزاید تا آن را ببلعد»(19).
یعنی سلطه ی حاکم در صدد به قتل رساندن این فرزند تازه به دنیا آمده است.
بارکلی در تفسیر خود در باره ی تولّد کودک این فقره می نویسد:
«هنگامی که خطرها این زن را احاطه کرد، خداوند فرزندش را از نظرها غایب کرد تا او را حفظ کند»(20).
سفر ذکر می کند که:
«غیبت این فرزند به مدّت 1260 روز خواهد بود(21) و این مدّتی است که نزد اهل کتاب، رمز و رازهایی دارد».
سپس بارکلی درباره ی نسلِ زن اوّل به صورت عام می گوید:
«تنین، جنگ و ستیز وحشیانه ای را با نسل این زن ایجاد می کند؛ چنان که در سفر آمده است: تنین بر این زن، خشمناک می گردد و در صدد است تا جنگ وحشیانه ای را با نسل او که به دنبال حفظ دستورات الهی هستند، آغاز کند»(22).
استاد سعید ایوب در توضیح این فقرات می نویسد:
«اینها اوصاف مهدی است و مطابق با اوصافی است که شیعه ی اثنی عشریه برای مهدی قایل است»(23).
و برای تأیید گفتار خویش، مطالبی را در حاشیه ی کتاب آورده است که این اوصاف را با مهدی امامیه انطباق می دهد(24).
بنابر این، بسیاری از تحقیق و بررسیها نشان داده است که بشارتهای کتاب مقدّس به «مهدی منتظر» اشاره دارد و مطابق با همان اوصافی است که مذهب اهل بیت (علیهم السلام) برای مهدی، قایل است.
با روشن بودن موضوع و عقیده ی شیعه درباره ی حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) که درباره ی آن، کتابهای متعدّد و مفصّلی نوشته شده و روایات اهل بیت (علیهم السلام) در آنها جمع آوری گشته، در این جا به بررسی روایات اهل سنّت می پردازیم که درباره ی حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) وارد شده است.
در این بررسی می خواهیم بدانیم که آیا روایات اهل سنّت نیز به عنوان و شخصیت و اوصاف امام (علیه السلام) تصریح کرده، یا فقط ظهور را به صورت متواتر روایت کرده است؟
بدیهی است که اعتقاد و یقین به ظهور مصلح جهان، بدون اطّلاع از شخصیت و اوصاف او، نمی تواند یک اعتقاد مفید و مطابق با خواسته ی رسالت اسلامی باشد؛ زیرا اعتقاد به ظهور، بدون ایمان و عقیده به حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) اعتقاد به آن حضرت را فاسد و بی خاصیت می کند؛ چنان که اگر شخصی، اعتقاد به وجوب نماز داشته باشد، امّا اطّلاعی از ارکان و فروعات آن نداشته باشد، در این صورت، اعتقاد به وجوب نماز هم بی خاصیت و بیهوده خواهد بود.
در این کتاب، شناخت حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) از منظر روایات اهل سنّت را در ضمن چند مبحث مورد بررسی قرار می دهیم.

مبحث اوّل: اعتراف علمای اهل سنّت به ولادت امام مهدی (عجّل الله فرجه)

بسیاری از علمای اهل سنّت به ولادت حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) اعتراف کرده اند و بعضی به جمع آوری این اعترافات در مجموعه های مخصوصی اقدام کرده اند. این اعترافات از ابتدای عصر غیبت صغری (329- 260ه-.ق.) تا کنون به صورت مستمر ادامه داشته و به حدّ تظافر رسیده است.
ما در این جا به بعضی از اعترافات این علما اشاره می کنیم و برای مطالعه ی بیشتر، باید به کتابهای مفصّل تر مراجعه کرد(25).
1- ابن اثیر جزری عزّالدین (متوفّای 630 ه -.ق.).
او در کتاب الکامل فی التاریخ، در ضمن حوادث سال 260 هجری می نویسد:
«در این سال، ابومحمّد علوی عسکری از دنیا رفت. او بنابر مذهب امامیه، یکی از ائمّه ی دوازده گانه است و پدر محمّد می باشد که او را امام منتظر می دانند»(26).
2- ابن خلکان (متوفّای 681 ه -.ق.).
او در وفات الأعیان می نویسد:
«ابوالقاسم محمّد بن حسن عسکری بن علی الهادی بن محمّد الجواد - که قبلاً او را نام بردیم - دوازدهمین امام شیعیان و معروف به حجّت می باشد. او در روز جمعه، نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده است».
سپس از مورّخ جهانگرد، ابن ازرق فارقی (متوفّای 577 ه-. ق.) نقل کرده است که در تاریخ میافارقین گفته:
«این حجّت مذکور، در نهم ماه ربیع الأوّل سال 255 به دنیا آمده و گفته شده است که میلاد او در هشتم شعبان سال 256 بوده است و همین صحیح تر است»(27).
باید گفت که قول صحیح در مورد ولادت آن حضرت (عجّل الله فرجه) همان قول اوّل ابن خلکان؛ یعنی روز جمعه، نیمه شعبان سال 255 می باشد و تمام شیعیان بر همین قول اتّفاق نظر دارند. در این زمینه روایات صحیحی نقل شده و علمای متقدّم بر آن تأکید کرده اند.
شیخ کلینی - که تقریباً تمام عصر غیبت صغری را درک کرده - این تاریخ را از مسلّمات دانسته و روایات مربوط به این تاریخ را بر روایات دیگر مقدّم داشته است. او درباره ی میلاد آن حضرت نوشته:
«آن حضرت در نیمه ی شعبان سال 255 قمری متولّد شده است»(28).
شیخ صدوق (متوفّای 381 ه-.ق.) از استاد خود، محمّد بن محمّد بن عصام کلینی، از محمّد بن یعقوب کلینی، از علی بن محمّد بن بندار روایت کرده است:
«صاحب الزمان (عجّل الله فرجه)، در نیمه ی شعبان سال 255 هجری متولّد شده است»(29).
لازم به ذکر است که کلینی، قول خود را به علی بن محمّد نسبت نداده است؛ زیرا این قول، مشهور و مورد قبول همه است.
3- الذهبی (متوفّای 748 ه -.ق.).
او در سه کتاب خود به ولادت حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) اعتراف کرده است و کتابهای دیگر او را مورد بررسی قرار نداده ایم.
در کتاب العبر می نویسد:
«در سال 256 هجری، محمّد بن حسن بن علی الهادی بن محمّد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق العلوی الحسینی متولّد شده است. او همان ابوالقاسمی است که رافضی ها او را حجّت می نامند و لقبش را مهدی، منتظر و صاحب الزمان می دانند و او آخرین امام از ائمّه ی دوازده گانه است»(30).
همچنین در تاریخ دول الاسلام، در شرح حال امام حسن عسکری (علیه السلام) می نویسد:
«حسن بن علی بن محمّد بن علی الرضا بن موسی بن جعفر الصادق، ابو محمّد الهاشمی حسینی، یکی از امامان شیعه است که قایل به عصمت آنان هستند و به او حسن عسکری گفته می شود؛ زیرا در سامرّا سکونت داشته است و به این شهر، عسکر گفته می شد. او پدر امام منتظر رافضی هاست که در هشتم ربیع الأوّل سال 260 هجری، در 29 سالگی از دنیا رفت و در کنار پدرش به خاک سپرده شد، امّا پسرش، محمّد بن حسن که رافضی ها او را قائم و حجّت می نامند، در سال 258 متولّد شده است»(31).
و در کتاب سیر اعلام النبلاء می نویسد:
«منتظر شریف، ابوالقاسم محمّد بن حسن العسکری بن علی الهادی بن محمّد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن زین العابدین بن الحسین الشهید بن الامام علی ابن ابی طالب العلوی الحسینی، آخرین امام، از ائمّه ی دوازده گانه می باشد»(32).
لازم به ذکر است که آنچه مورد نظر ما درباره ی ولادت حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) بود، نقل کردیم، امّا درباره ی عقیده ی ذهبی در مورد مهدی (عجّل الله فرجه) باید گفت که وی تنها در انتظار سراب بوده است.
4- ابن الوردی (متوفّای 749 ه -.ق.).
در ذیلِ تتمّه ی مختصر که معروف به «تاریخ ابن الوردی» می باشد، آمده است:
«محمّد بن حسن الخالص در سال 255 هجری به دنیا آمد»(33).
5- احمد بن حجر هیتمی شافعی (متوفّای 974 ه -.ق.).
او در کتاب الصواعق المحرقه، فصل آخر باب یازدهم می نویسد:
«ابو محمّد الحسن الخالص که ابن خلکان او را عسکری نامیده است، در سال 232 هجری متولّد شد... و در 28 سالگی در سامرّا از دنیا رفت و در کنار پدر و عمّه اش به خاک سپرده شد. گفته می شود که او مسموم شد. او غیر از ابوالقاسم، محمّد الحجّه فرزندی نداشت که هنگام وفات پدرش، پنج ساله بود، امّا در همین سن، خداوند به او حکمت را عنایت کرده بود. او قائم و منتظر نامیده می شود؛ زیرا گفته شده است که در مدینه از نظرها غایب شد و معلوم نشد که کجا رفته است»(34).
6- شبراوی شافعی (متوفّای 1171 ه -.ق.).
او در کتاب الاتحاف تصریح می کند که حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) محمّد بن حسن عسکری در شب نیمه ی شعبان سال 255 هجری متولّد شده است(35).
7- مؤمن بن حسن شبلنجی (متوفّای 1308 ه -.ق.).
او در کتاب نور الأبصار به اسم امام مهدی (عجّل الله فرجه) و نسب شریف و کنیه و القاب وی به طور مفصّل اشاره می کند تا این که می گوید:
«او آخرین امام از ائمه دوازده گان امامیه می باشد»(36).
8- خیرالدین زرکلی (متوفّای 1396 ه -.ق.).
او در الأعلام، در شرح حال امام مهدی منتظر می نویسد:
«محمّد بن حسن عسکری الخالص بن علی الهادی ابوالقاسم، آخرین امام دوازده گانه ی امامیه می باشد... در سامرّا به دنیا آمد و هنگامی که پنج ساله بود، پدرش از دنیا رفت و گفته شده است که در شب نیمه ی شعبان سال 255 متولّد شده و در سال 265 به غیبت صغری رفته است»(37).
باید گفت که شروع تاریخ غیبت به اتّفاق نظر شیعه، از سال 260 هجری بوده است و شاید آنچه در الأعلام آمده است، غلط چاپی باشد؛ زیرا زرکلی سال غیبت را به صورت عددی نوشته و احتمال اشتباه در آن بسیار زیاد است. برای اطّلاع بیشتر می توانید به کتاب المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی، چاپ مرکز الرساله، صفحه ی 127 - 123 مراجعه کنید.

مبحث دوّم: نام و نسب امام مهدی (عجّل الله فرجه)

کسی که به بررسی روایات صحیحه ای که در کتابهای اهل سنّت درباره ی نام و نسب مهدی (عجّل الله فرجه) وارد شده است، بپردازد، در می یابد که این روایات بر این نکته تأکید می ورزند که نسب مهدی (عجّل الله فرجه) به رسول الله (صلی الله علیه و آله) بر می گردد و او از اهل بیت (علیهم السلام) و آخرین امام از ائمّه ی دوازده گانه ی معصوم است که ملقّب به «مهدی منتظر» می باشد.
این مطالب، مطابق با اعتقاد شیعه ی امامیه می باشد و در این جا به برخی از روایاتی که از نام و نسب او بحث می کند، اشاره می شود:
1- حضرت مهدی (عجّل الله فرجه)، کنانی، قریشی و هاشمی:
از قتاده روایت شده است که:
«از سعید بن مسیب پرسیدم: آیا مهدی حق است؟ گفت: بله حق است. پرسیدم: از چه طایفه ای است؟ گفت: کنانه. پرسیدم: از چه تیره ای؟ گفت: از قریش. پرسیدم: از چه بطنی؟ گفت: از بنی هاشم»(38).
2- مهدی (عجّل الله فرجه) از فرزندان عبدالمطّلب:
ابن ماجه از انس بن مالک روایت کرده است:
«رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمود: ما فرزندان عبدالمطّلب؛ یعنی من و حمزه و علی و جعفر و حسن و حسین و مهدی، از سادات اهل بهشت هستیم»(39).
3- مهدی (عجّل الله فرجه) از فرزندان ابوطالب:
از سیف بن عمیر روایت شده است:
«نزد منصور عبّاسی بودم که ناگهان به من گفت: ای سیف بن عمیر! بدان که حتماً منادی از آسمان، به اسم مردی از فرزندان ابوطالب، ندا خواهد داد.
عرض کردم: فدایت شوم ای امیرالمؤمنین! آیا این را روایت می کنی؟
گفت: آری، قسم به آن که جانم به دست اوست! این را با گوشهایم شنیدم.
عرض کردم: ای امیرالمؤمنین! من این حدیث را تاکنون نشنیده ام!
گفت: ای سیف! این ندا حق است و اگر بیاید، ما اوّلین کسانی هستیم که آن را اجابت می کنیم، امّا این ندا به سوی یکی از پسر عموهای ماست.
عرض کردم: مردی از فرزندان فاطمه؟
گفت: آری، ای سیف! اگر من این حدیث را از ابوجعفر، محمّد بن علی (امام باقر (علیه السلام) نشنیده بودم و تمام اهل زمین آن را روایت می کردند، آن را قبول نمی کردم، امّا من آن را از محمّد بن علی شنیده ام»(40).
4- مهدی (عجّل الله فرجه) از اهل بیت:
از ابوسعید خدری روایت شده است:
«رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: قیامت برپا نمی شود تا زمین پر از ظلم و جور شود، آنگاه مردی از عترت، یا اهل بیت من ظهور می کند که زمین را پر از قسط و عدل می کند، پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد»(41).
مثل همین روایت را عبد الله بن عمر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین روایت می کند:
«قیامت برپا نمی شود تا مردی از اهل بیت من ظهورکند که همنام من است»(42).
و از علی (علیه السلام) روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«مهدی، از ما اهل بیت است که خداوند در یک شب، کار او را اصلاح می کند»(43).
5- مهدی (عجّل الله فرجه) از فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله):
از عبد الله بن عمر روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«در آخر الزمان، مردی از فرزندان من ظهور می کند که همنام و هم کنیه من است. او زمین را از عدل پر می کند، پس از آن که از ظلم پرشده است. او مهدی است»(44).
6- مهدی (عجّل الله فرجه) از فرزندان فاطمه:
از امّ سلمه، همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت شده است که آن حضرت فرمود:
«مهدی حق است و از فرزندان فاطمه می باشد»(45).
همچنین امّ سلمه روایت کرده است:
«از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید: مهدی از عترت من، از فرزندان فاطمه می باشد»(46).
7- مهدی (عجّل الله فرجه) از فرزندان حسین (علیه السلام):
از حذیفه بن یمان روایت شده است:
«روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای ما خطبه خواند و ضمن صحبتهایش فرمود: اگر از دنیا تنها یک روز مانده باشد، خدای متعال آن را طولانی خواهد کرد تا مردی از فرزندانم که همنام من است، ظهورکند. سلمان فارسی پرسید: از کدام فرزندتان ای رسول خدا؟! فرمود: از این فرزندم و دستش را به پشت حسین (علیه السلام) زد»(47).
از ابو سعید خدری روایت شده است:
«رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یک بار مریض شد که از آن بهبودی یافت. در همین حال دخترش فاطمه (علیها السلام) به عیادتش آمد و من در سمت راست رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بودم. وقتی که فاطمه ضعف و بی حالی پدرش را دید، بغض گلویش را گرفت و اشکش جاری شد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به وی فرمود: چرا گریه می کنی ای فاطمه؟! آیا نمی دانی که خداوند نظری به زمین افکند و از میان خلایق، پدرت را به عنوان پیامبر برگزید، سپس نظر دیگری به زمین افکند و شوهر تو را برگزید و به من وحی کرد تا او را به همسری تو برگزینم و او را وصی خودم قرار دهم؟ آیا نمی دانی که مورد لطف و کرم خداوند واقع شده ای که پدرت تو را به عالمترین و صبورترین و اوّلین مسلمان، تزویج کرده است؟
فاطمه (علیها السلام) خوشحال شد و خندید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می خواست که بیشتر به عنایتهایی که خداوند به محمّد و آل محمّد ارزانی داشته بود اشاره کند، برای همین فرمود:
ای فاطمه! علی (علیه السلام) هشت منقبت ویژه دارد: ایمان به خدا و رسولش، داشتن حکمت، همسری با تو، پدر حسن و حسین و آمر به معروف و ناهی از منکر بودن.
ای فاطمه! به ما اهل بیت، شش خصلت داده شده است که به هیچ کس دیگری داده نشده است و هیچ کس غیر از ما اهل بیت آن را درک نمی کند: پیغمبر ما برترین پیامبران است که پدر تو می باشد؛ وصی ما، برترین اوصیاست که شوهر تو می باشد؛ شهید ما، برترین شهدا ست که عموی تو حمزه می باشد؛ سبطهای این امّت از ما هستند که فرزندان تو حسن و حسین می باشند و مهدی این امّت از ما می باشد که عیسی پشت سر او نماز می خواند. سپس بر شانه ی حسین (علیه السلام) زد و فرمود: مهدی این امّت، از فرزندان این امام می باشد»(48).
8- اسم مادر امام مهدی (عجّل الله فرجه) و مهدی از فرزندان امام صادق (علیه السلام):
مفسّر معروف، ابن خشاب نقل کرده است:
«ابوالقاسم طاهر بن موسی الکاظم، از پدرش، از جدّش روایت کرده است که جعفر بن محمّد (صلی الله علیه و آله) فرمود:
خلف صالح از فرزندان من است که مهدی این امّت می باشد. اسم او محمّد و کنیه اش ابوالقاسم است که در آخرالزمان، ظهور می کند. نام مادرش نرجس است و همیشه ابری بالای سرش است که او را از خورشید سایه می کند. این ابر همیشه با او حرکت می کند و با صدای رسا اعلام می کند: این مهدی است، از او پیروی کنید»(49).
9- مهدی (عجّل الله فرجه) از فرزندان امام رضا (علیه السلام):
از حسن بن خالد روایت شده است:
«علی بن موسی الرضا (صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که ورع و پرهیزگاری نداشته باشد، دین ندارد و گرامی ترین فرد در پیشگاه خداوند، باتقواترین آنان است».
سپس فرمود:
«چهارمین فرزند از نسل من، مادرش برترین کنیزان است. خدا به وسیله ی او زمین را از هر ظلم و جوری، پاک می گرداند»(50).
10- اسم پدر امام مهدی (عجّل الله فرجه):
رویانی و طبرانی و غیره روایت کرده اند:
«مهدی از فرزندان رسول خداست که صورتش همانند ستاره می درخشد. رنگ چهره اش عربی و جسم او جسم بنی اسرائیلی (قدبلند) است. او زمین را پر از عدل می کند، پس از آن که از ظلم پر شده است. اهل زمین و آسمان به حکومت او راضی می شوند. همچنین در اوصاف او آمده است: او جوان است و چشمهای مشکی و ابروانی پرپشت و بینی کشیده و محاسن انبوهی دارد و در گونه ی راستش، خالی وجود دارد.
و شیخ محی الدین ابن عربی در فتوحات می گوید: بدانید که حتماً مهدی ظهور خواهد کرد، امّا خروج او به وقوع نمی پیوندد تا هنگامی که زمین پر از ظلم و جور شده باشد و او آن را پر از عدل و داد می کند. او از عترت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و از فرزندان فاطمه (علیها السلام) می باشد. جدّ او حسین بن علی ابن ابی طالب (علیه السلام) و پدرش امام حسن عسکری بن علی النقی بن محمّد التقی بن علی الرضا... بن علی ابن ابی طالب (علیه السلام) می باشد. او همنام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می باشد و مسلمانان بین رکن و مقام با او بیعت می کنند. در شکل و شمایل و اخلاق و رفتارش، شبیه پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و بیشترین بهره را اهل کوفه از او می برند. او اموال را به عدالت تقسیم می کند و حضرت خضر همراه وی است»(51).

مبحث سوّم: صفات امام مهدی (عجّل الله فرجه)

پس از بیان اسم و نسب حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) به روایاتی که در مورد صفات آن حضرت در کتابهای اهل سنّت وارد شده می پردازیم:
1- ابوسعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کرده است:
«مهدی، از من است که دارای پیشانی نورانی و بینی کشیده است. او زمین را پس از آن که از ظلم و جور پر شده است، پر از قسط و عدل می کند»(52).
2- از حذیفه روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«مهدی، یکی از فرزندان من است که صورتش همانند ماه شب چهارده می درخشد. رنگ چهره اش، عربی و جسم او بنی اسرائیلی (قد بلند) است. زمین را پس از آن که پر از ظلم و جور شده است، پر از عدل و داد می کند. اهل آسمان و زمین و حتّی پرندگان هوا به حکومت او راضی می شوند...»(53).
3- از ابو سعید خدری روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«مهدی، از ما اهل بیت می باشد که قامتی بلند و کشیده دارد و صاحب پیشانی نورانی است. او زمین را پس از آن که از ظلم و جور پرشده است، از عدل و داد پر می کند»(54).
4- از قتاده از عبد الله بن حرث روایت شده است:
«مهدی، در حالی که چهل ساله است، ظهور می کند و گویی که یکی از بنی اسرائیل است»(55).
5- از محمّد بن جبیر روایت شده است:
«مهدی، ابروانی پرپشت و جدا از هم و چشمانی سیاه دارد. از حجاز ظهور می کند تا بر منبر دمشق مستقر می شود و در این حال، هجده ساله است»(56).
6- از عبد الله بن بشیر، از کعب روایت شده است:
«مهدی در مقابل خداوند، چنان خاشع است که گویی همانند عقاب بالهای خویش را بر زمین گشوده است»(57).
7- از ابن عبّاس روایت شده است:
«مهدی جوانی است که از ما اهل بیت می باشد»(58).
8- عبدالرحمن بن عوف، از پدرش روایت کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«خداوند از عترت من مردی را مبعوث می کند که بین دندانهای پیشین او فاصله وجود دارد و دارای پیشانی نورانی است. او زمین را پر از عدل و داد می کند و اموال فروانی را می بخشد»(59).
9- محمّد بن جعفر از علی ابن ابی طالب (علیه السلام) روایت می کند:
«این پسرم حسین (علیه السلام) سید و سرور است؛ چنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را سید نامیده است. به زودی خداوند از صلب او کسی را خلق می کند که همنام پیامبر شما و از جهت خُلق و خوی و شکل و شمایل شبیه او است. او در حالی که مردم در غفلت به سر می برند و حقّ او را ضایع کرده اند و ظلم و جور را رواج داده اند، ظهور می کند. به خدا قسم! اگر خروج نکند، هر آینه گردن او را می زدم. با ظهورش اهل آسمانها و ساکنان آن را خوشحال می کند. او دارای پیشانی نورانی، بینی کشیده، شکم برآمده و گونه های صاف است که بر گونه ی راستش خال سیاهی دیده می شود. بین دندانهای پیشین او فاصله وجود دارد و او زمین را پس از آن که از ظلم و جور پر شده است، از عدل و داد پر می کند»(60).
10- از سلیمان بن حبیب روایت شده است:
«از ابوامامه ی باهلی شنیدم که رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمود: بین شما و روم، چهار بار صلح و آرامش برقرار می شود که چهارمین صلح به دست مردی از خاندان هرقل شکسته می شود که هفت سال طول می کشد.
مردی از عبدالقیس به نام مستورد بن غیلان پرسید: ای رسول خدا! در آن روز، چه کسی رهبری مردم را بر عهده دارد؟ فرمود: فرزند من مهدی که چهل ساله است. گویی صورتش همانند ستاره می درخشد و در گونه ی راستش، خال سیاهی دیده می شود...»(61).
11- از هیثم بن عبدالرحمن، از علی ابن ابی طالب (علیه السلام) روایت شده است:
«محلّ تولّد مهدی در مدینه است. او از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و همنام آن حضرت (صلی الله علیه و آله) می باشد. محلّ هجرت وی بیت المقدّس است. محاسن انبوه و چشمهای مشکی و دندانهای برّاق دارد. در صورتش خال سیاهی دیده می شود. پرچم او از جنس مخمل سیاه و به شکل مربع می باشد. خداوند به وسیله ی سه هزار فرشته او را یاری می کند که آنان بر صورت و پشت مخالفین او می زنند»(62).

مبحث چهارم: مقام مهدی (عجّل الله فرجه) در پیشگاه خداوند

در این قسمت، به مقاماتی که حضرت مهدی (علیه السلام) آن را کسب می کند و جایگاهی که در پیشگاه الهی دارد، اشاره می شود:
1- از انس بن مالک روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«ما فرزندان عبدالمطّلب؛ یعنی من، حمزه، علی، جعفر، حسن، حسین و مهدی، از سروران بهشت هستیم»(63).
2- از ابن عبّاس روایت شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«مهدی، طاووس اهل بهشت است»(64).
3- ابوهریره روایت کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«در این امّت، خلیفه ای ظهور خواهد کرد که نه ابوبکر و نه عمر بر او برتری ندارند»(65).
4- عبد الله بن عمر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کرده است:
«مهدی در حالی که در بالای سرش ابری سایه افکنده است، ظهور می کند و از این ابر ندا بر می خیزد: این خلیفه ی خدا مهدی است، از او پیروی کنید»(66).
5- همچنین از عبد الله بن عمر روایت شده است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«مهدی، ظهور می کند در حالی که بالای سرش فرشته ای است که ندا می دهد: این مهدی است، از او پیروی کنید»(67).

مبحث پنجم: مهدی (عجّل الله فرجه) خلیفه الهی و آخرین إمام

در این جا سؤال می شود که آیا امام دیگری، بعد از او می آید، یا این که او آخرین امام است؛ چنان که شیعه بدان معتقد است و ظهور او را انتظار می کشد؟
روایت وارد شده در کتابهای اهل سنّت، به آخرین امام بودن حضرت مهدی اشاره دارد:
1- از ثوبان روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«سه نفر نزد شما جنگ می کنند که هر سه، پسر خلیفه هستند، امّا امر هیچ کدام به سامان نمی رسد. سپس پرچمهای سیاه رنگی از طرف مشرق به پیش می آید که جنگی سخت رخ می دهد.... در این قسمت چیزی را فرمود که آن را به یاد ندارم و بعد از آن فرمود: هنگامی که او را دیدید، برای بیعت به سوی او بشتابید، اگر چه بر چهار دست وپا بر روی برف باشد. به درستی که او خلیفه ی خدا مهدی (عجّل الله فرجه) است»(68).
2- از علی ابن ابی طالب (علیه السلام) روایت شده است:
«به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض کردم: آیا مهدی از ما اهل بیت است یا از غیر ما؟ فرمود: بلکه از ماست. به وسیله ی ما دین ختم می شود؛ چنان که به وسیله ی ما آغاز شد. به وسیله ی ما مردم از گمراهی نجات می یابند؛ چنان که در آغاز به وسیله ی ما از گمراهی شرک، رهایی یافتند. به وسیله ی ما خداوند در دلهای مردم الفت در دین ایجاد می کند، بعد از آن که به دشمنی به واسطه ی فتنه دچار شده بودند؛ چنان که خداوند بعد از دشمنی به واسطه ی شرک، بین آنان الفت و دوستی در دین ایجاد کرد»(69).
3- ابن حجر هیتمی (متوفّای سال 974 ه-.ق.) می نویسد:
«ابوحسین آبری گفته است: اخبار مربوط به مهدی و ظهور او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به تواتر رسیده است و راویان بسیاری نقل کرده اند که مهدی از اهل بیت آن حضرت می باشد و زمین را پر از عدل می کند و حضرت عیسی (علیه السلام) همراه او ظهور می کند و او را در کشتن دجّال در باب لد، در سرزمین فلسطین یاری می کند. آن حضرت رهبری امّت را در دست می گیرد و حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می خواند»(70).
4- و شیخ صبان (متوفّای 1206 ه-.ق.) گفته است:
«اخبار متواتری از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده است که مهدی (عجّل الله فرجه) ظهور خواهد کرد و او از اهل بیت آن حضرت می باشد و زمین را از عدل و داد پر می کند و عیسی (علیه السلام) او را در کشتن دجّال در باب لد، در سرزمین فلسطین کمک می کند و او رهبری این امّت را بر عهده می گیرد و حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می خواند»(71).
5- ابو سعید روایت کرده است:
«زمین پر از ظلم و جور می شود و آنگاه مردی از اهل بیت من ظهور می کند...»(72).

مبحث ششم: عیسی (علیه السلام) به مهدی (عجّل الله فرجه) اقتدا می کند

روایات موجود در کتابهای اهل سنّت، شخصیت و اسم و نسب و صفات حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) را بیان می کند. در این جا این سؤال مطرح می شود که آیا در عصر ظهور، نشانه ی دیگری وجود دارد که ایمان و یقین افراد را افزایش دهد و آنان را از انحراف و فریفته شدن توسّط دیگران باز دارد؟
روایاتی که نقل می گردد، بر این نکته تأکید می ورزد که حضرت عیسی (علیه السلام) از آسمان هبوط می کند و به مهدی (عجّل الله فرجه) اقتدا می کند:
1- ابن ابی شیبه در المصنّف، از ابن سیرین روایت می کند:
«مهدی (عجّل الله فرجه) از همین امّت است که حضرت عیسی (علیه السلام) به او اقتدا می کند»(73).
2- ابو نعیم از عبد الله بن عمر روایت کرده است:
«عیسی بن مریم (علیه السلام) از آسمان بر مهدی نازل می شود و پشت سر او نماز می خواند»(74).
3- مناوی در شرح حدیث:
می فرماید: شما امامت کنید ای روح الله! امّا حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید: شما امامت کنید که خدا برای شما مقرّر کرده است».
سپس در ادامه می نویسد:
«هنگام ظهور مهدی (عجّل الله فرجه) عیسی (علیه السلام) هبوط می کند و او را در کشتن دجّال یاری می دهد و در احادیث آمده است که: مهدی از عترت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از فرزندان فاطمه می باشد»(75).
5- در فتح الباری آمده است:
«ابوالحسن خسعی آبدی(76)، در مناقب شافعی می گوید: اخبار به حدّ تواتر رسیده است که مهدی از این امّت می باشد و عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می خواند. او این را در ردّ حدیثی که ابن ماجه از انس نقل کرده مبنی بر این که: هیچ مهدی ای، غیر از عیسی نیست، آورده است. سپس آن حضرت (عجّل الله فرجه) از عیسی (علیه السلام) درخواست می کند که امامت را بر عهده بگیرد، امّا عیسی (علیه السلام) قبول نمی کند».
سپس می نویسد:
«اقتدای عیسی (علیه السلام) به مردی از این امّت در آخرالزمان و در نزدیکی بر پا شدن قیامت، دلالت بر صحیح بودن این قول دارد که: زمین از حجّت خدا خالی نمی ماند و خداوند به همه چیز عالمتر است»(77).
6- ابن ابی شیبه از ابن سیرین نقل می کند که گفت:
«مهدی، از این امّت است و او همان کسی است که بر عیسی بن مریم امامت می کند»(78).

مبحث هفتم: پرچم امام مهدی (عجّل الله فرجه)

از جمله نشانه هایی که باعث اعتقاد و اطمینان بیشتر به حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) و جلوگیری از انحراف می باشد، پرچم آن حضرت می باشد.
پرچم آن حضرت به مثابه ی علامتی است که افراد را به سوی آن حضرت دعوت می کند و در این جا به دو روایت اشاره می شود:
1- از عبد الله بن شریک روایت شده است:
«پرچم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همراه مهدی (عجّل الله فرجه) می باشد. ای کاش! او را درک می کردم در حالی که (از خوشحالی) فریاد بر می آوردم»(79).
2- از ابی اسحاق، از نوف بکایی روایت شده است:
«در پرچم مهدی (عجّل الله فرجه) نوشته شده است:
البیعه لله»(80).

مبحث هشتم: بذل و بخشش امام مهدی (عجّل الله فرجه)

شکّی نیست که در حکومت مهدی (عجّل الله فرجه) عدالت با تمام فروع آن برقرار می شود و زمین و آسمان، خیر و برکت خود را ارائه می دهند و در این حکومت، نمونه ی جهانی است که ظلم و فسادی در کار نیست و انسان به سعادت می رسد. روایاتی به این مطلب اشاره دارند که به برخی از آنها اشاره می شود:
1- ابوسعید خدری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت کرده است:
«امّت من در زمان حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) چنان غرق در نعمت می شوند که هیچ گاه مثل آن را ندیده اند. آسمان دائماً بر آنان می بارد و هیچ گیاهی در زمینی نیست، مگر این که می روید. و مال، آن قدر فراوان است که هر فردی از آن حضرت چیزی بخواهد، آن را به او عطا می کند»(81).
2- همچنین ابوسعید خدری از رسول الله (صلی الله علیه و آله) روایت کرده است:
«در امّت من، مهدی ظهور خواهد کرد که حدّاقل هفت، یا نُه سال حکومت خواهد کرد. در زمان او امّت من چنان در نعمت غوطه ور می شوند که هیچ گاه مثل آن را ندیده اند؛ در آن زمان، زمین نعمتهایش را ارائه می کند و چیزی را پنهان نمی کند. در آن هنگام، ثروت آن قدر فراوان است که هر کس چیزی از مهدی بخواهد، به او عطامی کند»(82).
3- در روایت دیگری ابو سعید خدری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت می کند:
«همانا در امّت من مهدی، ظهور می کند که پنج، یا هفت، یا نُه سال حکومت می کند - تردید در مقدار سنین از طرف راوی می باشد - در آن دوران، هر کسی پیش آن حضرت بیاید و درخواست کمک کند، وی به قدری که بتواند آن را حمل کند، به وی می دهد»(83).
4- جابر بن عبد الله انصاری روایت کرده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«در آخرالزمان خلیفه ای می آید که اموال زیادی را می بخشد که به شمارش نمی آید»(84).
5- همچنین مسلم در صحیح خود روایت دیگری را از جابر نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«در آخر الزمان، خلیفه ای می آید که مال را بدون شمارش تقسیم می کند»(85).

مبحث نهم: معجزات امام مهدی (عجّل الله فرجه)

اگر حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) چنان که شیعه معتقد است، یکی از ائمّه ی معصومین (علیهم السلام) باشد، در این صورت باید که از الطاف الهی از قبیل: علم وسیع، قدرت بر ارائه ی معجزه برای اثبات امامت خود و جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برخوردار باشد. آبا و اجداد یازده گانه اش از این مواهب الهی برخوردار بودند و روایات زیر به بهره مندی وی از موهبتهای الهی اشاره دارد:
1- از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت شده است:
«مهدی به پرنده ی آسمان اشاره می کند که او در دستش می افتد و چوب خشک را در زمین فرو می برد که به سرعت، سبز می شود و شاخ و برگ می دهد»(86).
2- همچنین از امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) روایت شده است:
«سه پرچم برافراشته می شود؛ پرچمی در مغرب و پرچمی در جزیره و پرچمی در شام. به مدّت یک سال فتنه و جنگ میان آنان ادامه می یابد».
سپس درباره ی خروج سفیانی و ظلم و ستمهایی که مرتکب می شود، صحبت کرد و آنگاه درباره ی ظهور مهدی (عجّل الله فرجه) و بیعت مردم با او بین رکن و مقام فرمود:
«او با لشکر خود به آرامی حرکت می کند تا به وادی القری می رسد. در آن جا پسر عموی حسنی اش با دوازده هزار سواره به وی برمی خورد و می گوید: ای پسر عمو! من از تو نسبت به فرماندهی این لشکر سزاوارترم، من پسر حسن و من مهدی هستم، مهدی (عجّل الله فرجه) به وی می فرماید: بلکه من مهدی هستم.
پسر عموی حسنی می گوید: آیا نشانه ای داری تا به واسطه ی آن با تو بیعت کنم؟ مهدی به پرنده ی آسمان اشاره می کند که پرنده در دست وی سقوط می کند. سپس چوب خشکی را در زمین فرو می کند که به سرعت، سبز شده و شاخ و برگ می کند. حسنی به وی عرض می کند: ای پسر عمو! این لشکر در اختیار تو است»(87).
چکیده ی بحث:
در خلال این بحث، معلوم شد که ایمان به ظهور مصلح جهانی، مختصّ ادیان آسمانی نیست بلکه شامل مکاتب فکری و فلسفی غیر دینی هم می شود.
در کنار اعترافات ادیان آسمانی به ظهور این مصلح جهانی، بررسیهای علمی در مطالبی که در کتابهای عهدین در این باره آمده است، مشخّص می کند که این مصلح جهانی، همان «مهدی (عجّل الله فرجه)» است.
علمای مذاهب مختلف اسلامی از سال 260 هجری تا زمان حاضر، اعترافات خویش درباره ی ولادت حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) را در کتابهای خود نوشته اند.
نگاهی به مجموع احادیث حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) که در کتابهای مسلمانان وارد شده است، کافی است تا بدون هیچ شک و تردیدی، به تواتر این احادیث، یقین حاصل شود(88). و تواتر اجمالی آن در کتابهای اهل سنّت به اثبات رسیده است که علما و محدّثان، آن را در کتابهای خود روایت کرده اند(89).
بزرگان بسیاری از اهل سنّت از قبیل: ترمذی(90) (متوفّای 297ه-.ق.)؛ حافظ ابو جعفر عقیلی(91) (متوفّای 322 ه-.ق.)؛ حاکم نیشابوری(92) (متوفّای 405 ه-.ق.)؛ امام بیهقی(93) (متوفّای 458 ه-.ق.)؛ امام بغوی(94) (متوفّای 510 ه-.ق.)؛ ابن اثیر(95) (متوفّای 606 ه-.ق.)؛ قرطبی مالکی(96) (متوفّای 671 ه-.ق.)؛ ابن تیمیه(97) (متوفّای 728 ه-.ق.)؛ حافظ ذهبی(98) (متوفّای 748 ه-.ق.)؛ گنجی شافعی(99) (متوفّای 658 ه-.ق.)؛ حافظ ابن قیم(100) (متوفّای 751 ه-.ق.) و غیره به صحّت احادیث مهدی (عجّل الله فرجه) تصریح کرده اند؛ چنان که در تألیفاتشان آمده است.
همچنین عدّه ای از علمای اهل سنّت به تواتر احادیث مهدی (عجّل الله فرجه) تصریح کرده اند که برخی از آنها عبارتند از: بر بهاری(101) (متوفّای 329 ه-.ق.)؛ محمّد بن حسن آبری شافعی (متوفّای 363 ه-.ق.)؛ این را قرطبی مالکی(102) از او نقل کرده است. و همچنین قرطبی مالکی(103) (متوفّای 671 ه-.ق.)؛ حافظ جمال الدین مزنی(104) (متوفّای 742 ه-.ق.)؛ ابن قیم(105) (متوفّای 751 ه-.ق.)؛ و ابن حجر عسقلانی (متوفّای 852 ه-.ق.) و غیره نقل کرده اند.
علاوه بر این، اخباری وجود دارد که حدیث متواتر را تأیید می کند، از قبیل احادیثی که به توصیف شخصیت، شمایل و افعال وی پرداخته و اخباری که به بحث درباره ی اسم و نسب و نام مادر و پدرش می پردازد.
در این صورت، اخبار مطلق را به وسیله ی اخباری که به توصیف وی می پردازد، مقید می کنیم، از قبیل اخباری که می گوید:
«وی از اولاد عبدالمطّلب و ابوطالب است و از اهل بیت (علیه السلام) می باشد و از فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و از فرزندان حسین (علیه السلام) و از فرزندان امام صادق (علیه السلام) و از فرزندان امام رضا (علیه السلام) می باشد».
و نصوصی که می گوید امام مهدی (عجّل الله فرجه) خلیفه ی خدا و آخرین امام است و حضرت عیسی (علیه السلام) به او اقتدا می کند، آن حضرت را مشخّص و معین نموده و به ما ثابت می کند که او همان کسی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ظهور او بشارت داده است و او محمّد بن حسن العسکری بن علی الهادی... بن علی ابن ابی طالب می باشد.
بدین ترتیب، روشن می شود که مهدی موعود در نیمه ی دوّم قرن سوّم هجری متولّد شده است و الآن زنده است و به حیاتش ادامه می دهد.
توجّه نصوص به خصوصیات جسمانی و شخصیتی وی، نشان می دهد که شریعت اسلامی چه مقدار به رهبری موعود جهانی حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) اهمّیت می دهد و در صدد تعیین مصداق واقعی این موعود می باشد تا این موضوع از سوی شیادان، مورد سوء استفاده قرار نگیرد. اضافه بر این که بیان چنین خصوصیاتی، اطمینان و یقین شخص را نسبت به مهدی (عجّل الله فرجه) بیشتر می کند.

پاورقی:

-----------------

(1) شیخ صدوق (رحمه الله)، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج275:2.
(2) نهج البلاغه: خطب 176.
(3) اصول کافی 166/2؛ نهج الفصاحه: 779؛ کنز العمّال: 141/1.
(4) بحار الأنوار: 148/61.
(5) بحار الأنوار: 95/ 226 (بخشی از دعای عرفه).
(6) همانند ابن حجر هیتمی شافعی، شیخ صبای حنفی، خطابی مالکی، یحیی حنبلی و...
(7) بالآخره، معلوم نشد این سرداب کجاست!
(8) این مجموعه بیش از چهل جلد است که هر یک از آنها به یک موضوع و یک شبهه اختصاص دارد و به زبان عربی و با سبک مقارنه و ارائه دلائل تنظیم یافته است.
(9) جهت تقدیر از زحمات عزیزانی که در این مجموعه به نوعی تلاش داشته و نقشی که در تحقّق این کار علمی و فرهنگی داشته اند. متذکّر می شویم: 1 - ابوالفضل اسلامی (علی)؛ مسؤول گروه و مشرف علمی پروژه. 2 - سید منذر حکیم؛ پیگیر امور مجموعه. 5 - 3 - سید عبدالرحیم موسوی (رحمه الله)، شیخ عبدالکریم بهبهانی و صباح بیاتی؛ تهیه کنندگان بعضی از متون مجموعه. 9 - 6 - شیخ عبدالأمیر سلطانی، شیخ محمّد هاشم عاملی، شیخ محمّد امینی و شیخ علی بهرامی؛ تصدّی مسائل استخراج و مقابله. 13 - 10 - سید محمدرضا آل ایوب، عباس جعفری، حسین صالحی و عزیز عقابی؛ در مسائل تصحیح و تطبیق و روند امور. ضمن آن که از نظرات ارزشمند آقایان: شیخ جعفر الهادی (خوشنویس)، شیخ محمّدهادی یوسفی غروی، استاد صائب عبدالحمید وغیر اینان در برخی از این متون استفاده کرده ایم. جزاهم الله خیر الجزاء. (ناشر)
(10) بحثٌ حول المهدی، محمّدباقر صدر: 87.
(11) المهدی الموعود و دفع الشبهات عنه، عبدالرضا شهرستانی: 6.
(12) المهدی الموعود و دفع الشبهات عنه: 6.
(13) برنارد شاو، عباس محمود العقّاد: 125 - 124.
(14) ر.ک: بشارات عهدین، محمّد صادقی.
(15) صحیح آن است که غیبت حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) بعد از پدرش به مدّت 69 سال طول کشید.
(16) البراهین الساباطیه، به نقل از کشف الأستار، تألیف میرزای نوری: 84.
(17) بشارات عهدین، محمّد صادقی: 232.
(18) بشارات عهدین: 264.
(19) سفر رؤیا: 12/ 3.
(20) سفر رؤیا: 12/ 5.
(21) این مدّت، به صورت سمبلیک و رمزگونه است. در اصل زبان عبری آمده است: او به زودی از تنین، یک زمان و دو زمان و نصف زمان غایب می شود. (ر.ک: بشارات العهدین: 263).
(22) سفر رؤیا: 12/ 13.
(23) المسیح الدجّال، سعید ایوب: 380 - 379، به نقل از المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی، انتشار مرکز الرساله: 14 - 13.
(24) ر.ک: الامام المهدی، در ضمن سلسله کتابهای اعلام الهدایه، چاپ مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام): 24 - 9.
(25) ر.ک: کتاب الایمان الصحیح، سید قزوینی؛ الامام المهدی فی نهج البلاغه، شیخ مهدی فقیه ایمانی؛ من هو المهدی؟، تبریزی؛ الزام الناصب، یزدی حائری؛ الامام المهدی، استاد محمّد علی دخیل؛ دفاع عن الکافی، سید ثامر العمیدی. در کتاب اخیر، اعترافات128 نفر از اهل سنّت در مورد ولادت حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) جمع آوری شده است که بر حسب قرنی که در آن می زیسته اند، مرتّب شده اند. اوّلین آنان ابوبکر محمّدبن هارون رویانی (متوفّای 307 ه-.ق.) می باشد که در کتاب خطّی خود المسند، بدان اشاره کرده است و آخرین آنان، استاد معاصر یونس احمد سامرایی می باشد که در کتابش سامرّاء فی ادب القرن الثالث الهجری، بدان اشاره نموده و دانشگاه بغداد در سال 1968م. آن را منتشر کرده است. ر.ک: دفاع عن الکافی: 1/ 592 - 568، تحت عنوان: الدلیل السادس، اعترافات اهل السّنه.
(26) الکامل فی التاریخ: 7/ 274 (در آخر حوادث سال 260 ه-. ق.).
(27) وفیات الاعیان: 4/ 562 و 176.
(28) اصول کافی: 1/ 514، باب 125.
(29) کمال الدین: 2/ 430، باب 42.
(30) العِبَر فی خبر مَنْ غَبَر: 3/ 31.
(31) تاریخ الاسلام: 19/ 113 (در حوادث مربوط به سالهای 260 - 251ه-. ق.).
(32) سیر اعلام النبلاء: 13/ 119 (شرح حال شماره ی )60.
(33) نور الأبصار: 186.
(34) الصواعق المحرقه، ابن حجر هیتمی، چاپ اوّل، صفحه 207، چاپ دوّم، صفحه 124 و چاپ سوّم، صفحه 314 - 313.
(35) الاتحاف بحبّ الاشراف: 68.
(36) نور الأبصار: 186.
(37) الأعلام: 6/ 80.
(38) عِقد الدرر: 44 - 42، باب اوّل؛ مستدرک حاکم: 4/ 553؛ مجمع الزوائد: 7/ 115.
(39) سنن ابن ماجه: 2/ 1368، ح4087، باب خروج مهدی (عجّل الله فرجه)؛ مستدرک حاکم: 3/ 211؛ جمع الجوامعلإ سیوطی: 1/ 851.
(40) عقد الدرر، مقدّسی شافعی: 150 - 149/ باب چهارم.
(41) مسند احمد: 3/ 424، ح10920؛ مسند ابی یعلی: 2/ 274، ح987؛ مستدرک: 4/ 577؛ عقد الدرر: 36، باب اوّل؛ موارد الظمآن: 464، ح1880 و 1879؛ مقدّمه ابن خلدون: 250، فصل 53؛ جمع الجوامع: 1/ 902؛ کنز العمّال: 14/ 271، ح38691؛ ینابیع المودّه: 433، باب 73.
(42) مسند البزاز: 1/ 281؛ مسند احمد: 3761؛ سنن ترمذی: 4/ 55، باب 52، ح2230؛ المعجم الکبیر: 10/ 135/ ح10221؛ تاریخ بغداد: 4/ 388؛ عقد الدرر: 38، باب 3؛ مطالب السؤول: 2/ 81؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، محمّد نوفلی قریشی گنجی شافعی: 91؛ فرائد السمطین: 2/ 327، ح576؛ الدرّ المنثور: 6/ 58؛ جمع الجوامع: 1/ 903؛ کنزالعمّال: 14/ 271، ح38962؛ برهان المتقی: 90، باب 2، ح4.
(43) کتاب ابن ابی شیبه: 8/ 678، ح190؛ فتن ابن حماد و مسند احمد: 1/ 84؛ تاریخ بخاری: 1/ 371/ ح994؛ سنن ابن ماجه: 2/ 1367، باب 34/ ح4085؛ مسند ابویعلی: 1/ 359/ ح465؛ حلیه الاولیاء: 3/ 177؛ الکامل، ابن عدی: 7/ 2643؛ الفردوس: 4/ 222، ح6619؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، گنجی شافعی: 100؛ عقد الدرر: 183، باب 6؛ العلل المتناهیه: 2/ 2856، ح1432؛ فرائد السمطین: 2/ 331، ح583; میزان الاعتدال: 4/ 294؛ الحاوی، سیوطی: 2/ 213؛ الدرّ المنثور: 6/ 58؛ جمع الجوامع: 1/ 449؛ الجامع الصغیر: 2/ 672، ح9243؛ صواعق، ابن حجر: 163، باب 511، فصل 1؛ کنزالعمّال: 14/ 264، ح38664؛ برهان المتقی: 87، باب 1/ ح43؛ مرقاه المفاتیح: 9/ 349؛ فیض القدیر: 6/ 278، ح9243.
(44) تذکره الخواص: 33; عقد الدرر: 43/ باب اوّل؛ منهاج السنه، ابن تیمیه: 4/ 87 - 86.
(45) تاریخ طبری: 3/ 364؛ المعجم الکبیر: 23/ 267، ح566; مستدرک حاکم: 4/ 557.
(46) سنن ابی داوود: 4/ 104، ح4284؛ سنن ابن ماجه: 2/ 1368، باب 34، ح4086؛ الفردوس: 4/ 497، ح6943؛ مصابیح البغوی: 3/ 492، باب 3، ح4211؛ جامع الاصول: 5/ 343؛ مطالب السؤول: 8؛ عقد الدرر: 36، باب اوّل؛ میزان الاعتدال: 2/ 87؛ مشکاه المصابیح: 3/ 24، فصل 2، ح5453؛ تحفه الاشراف: 13/ 7، ح18153؛ الجامع الصغیر: 2/ 672، ح9241؛ الدرّ المنثور: 6/ 58؛ جمع الجوامع: 1/ 449؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر: 141، باب 11/ فصل 1؛ کنزالعمّال: 14/ 262، ح38662؛ مرقاه المفاتیح: 9/ 350؛ اسعاف الراغبین: 145؛ فیض القدیر: 6/ 277، ح9241؛ التاج الجامع للاصول: 5/ 343.
(47) المنار المنیف، ابن قیم: 329 و 148، فصل 50، به نقل از طبرانی در الأوسط؛ عقد الدرر: 45/ باب اوّل؛ ذخائر العقبی، محب طبری: 136؛ فرائد السمطین: 2/ 575 و 325، باب 61؛ القول المختصر، ابن حجر: 7/ 37، باب 1؛ فرائد فوائد الفکر: ص 2، باب اوّل؛ السیره الحلبیه: 1/ 193؛ ینابیع المودّه: 3/ 63، باب 94.
(48) البیان: 120، باب 9؛ الفصول المهمّه: 286، چاپ دارالاضواء، فصل 12؛ ینابیع المودّه: 493 و 490، باب 94.
(49) ینابیع المودّه: 491، به نقل از اربعین، حافظ ابونعیم اصفهانی.
(50) ینابیع المودّه: 489 و 448، از کتاب فرائد السمطین.
(51) مشارق الانوار فی فوز أهل الاعتبار، شیخ حسن عدوی حمزاوی مصری: 477 - 476، فصلٌ فی المهدی (عجّل الله فرجه)؛ یواقیت الجواهر: 562، باب أشراط الساعه، به نقل از الفتوحات المکیه، باب 366.
(52) سنن ابی داوود: 4/ 107، ح428؛ مستدرک حاکم: 4/ 557 (با کمی اختلاف)؛ معالم السنن: 4/ 344؛ مصابیح البغوی: 3/ 492، ح4212؛ العلل المتناهیه: 2/ 859، ح1443؛ جامع الاصول: 5/ 343، باب 7؛ مطالب السؤول: 2/ 80، باب 12؛ البیان: 117؛ عقدالدرر: 59، باب 3؛ مشکاه المصابیح: 3/ 171، باب 2، فصل 2، ح5454؛ الجامع الصغیر: 2/ 672، ح9244؛ جمع الجوامع: 1/ 449؛ کنزالعمّال: 14/ 264، ح38665؛ مرقاه المفاتیح: 9/ 351، ح5454؛ فیض القدیر: 6/ 278، ح9244؛ التاج الجامع للاصول: 5/ 343، باب 7.
(53) الفردوس: 4/ 496، ح6940؛ العلل المتناهیه: 2/ 858، ح1439; البیان: 118، باب 8؛ ذخائر العقبی: 136؛ عقد الدرر: 60، باب 3؛ میزان الاعتدال: 3/ 449؛ البیان المیزان: 5/ 24؛ الفصول المهمّه: 284؛ الجامع الصغیر: 2/ 672، ح9245؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر: 164، باب 11/ فصل 1؛ کنزالعمّال: 14/ 264، ح38666؛ مرقاه المفاتیح: 9/ 350؛ لوائح السفاوینی: 2/ 4؛ اسعاف الراغبین: 146؛ نورالابصار: 187؛ فیض القدیر: 6/ 279، ح9245.
(54) مستدرک حاکم: 4/ 557؛ عقد الدرر: 60، باب 3؛ فرائد السمطین: 2/ 330، ح580؛ برهان المتقی: 98، باب 2، ح28 و ص 99، باب 3/ ح3؛ ینابیع المودّه: 448، باب 94.
(55) فتن ابن حماد: 258، ح1008؛ الحاوی: 2/ 232؛ برهان المتقی: 99، باب 3، ح2؛ کنز العمّال: 14/ 586، ح39660.
(56) برهان المتقی: 100/ باب 3، ح5، عقد الدرر: 64 -63، باب 3؛ الحاوی: 2/ 232؛ فرائد فوائد الفکر: 4، باب 2.
(57) فتن ابن حماد: 258؛ عقد الدرر: 65، باب 3؛ الحاوی: 2/ 232؛ القول المختصر: 98، باب 3، ح29؛ برهان المتقی: 101، باب 3، ح10.
(58) فتن ابن حماد: 102؛ الحاوی: 2/ 232؛ برهان المتقی: 98، باب 2، ح27 و 21؛ کنز العمّال: 14/ 585، ح39658 (با اندکی اختلاف)؛ فرائد فوائد الفکر: 2، باب 1.
(59) البیان: 139/ باب 19؛ عقد الدرر: 37، باب 1؛ فرائد المسطین: 2/ 331، ح582؛ الحاوی: 2/ 220؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر: 164، باب 11/ فصل2؛ القول المختصر: 43/ باب1/ ح33؛ برهان المتقی: 84/ باب 1، ح32; اسعاف الراغبین: 146؛ ینابیع المودّه: 436 و 433، باب 73/ فصل 2؛ فرائد فوائد الفکر: 4، باب2.
(60) سنن ابی داوود: 4/ 108، ح429؛ جامع الاصول: 5/ 343؛ مختصر ابی داوود: 6/ 162، ح4121؛ عقد الدرر: 45، باب 1؛ فتن ابن کثیر: 1/ 38؛ مقدّمه ابن خلدون: 391، فصل 53؛ الحاوی: 2/ 214؛ الدرّالمنثور: 6/ 39، ذیل آیه 18؛ جمع الجوامع: 2/ 35؛ کنزالعمّال: 13/ 647، ح27636؛ مرقاه المفاتیح: 9/ 363، ح5462؛ ینابیع المودّه: 432، باب 72؛ التاج الجامع للاصول: 5/ 343، ح10.
(61) البیان: 138 - 137، باب 18، به نقل از المعجم الکبیر و مناقب المهدی از ابونعیم.
(62) البیان: 140، به نقل از المعجم طبرانی و مناقب المهدی، تألیف ابی نعیم.
(63) سنن ابن ماجه: 2/ 1368، باب 34، ح4087؛ مستدرک حاکم: 3/ 211؛ تاریخ بغداد: 9/ 434، ح5050؛ مطالب السؤول: 2/ 81، باب 13؛ البیان: 101، باب 3؛ ذخائر العقبی: 15، 89؛ الریاض النضره: 3/ 4 و 182، فصل 8؛ عقد الدرر: 194، باب 7؛ فرائد السمطین: 2/ 32، باب 7، ح370؛ مقدّمه ابن خلدون: 398، باب 53؛ الفصول المهمّه: 284، چاپ دارالأضوا، فصل 12؛ جمع الجوامع: 1/ 851؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر: 160،باب11، فصل1، ودر صفحه 187، باب 11، فصل 2، ح2، برهان المتقی: 89، باب 2، ح3؛ اسعاف الراغبین: 124؛ الحاوی: 2/ 214.
(64) الفردوس: 4/ 222، ح6668؛ البیان: 118، باب 8؛ عقد الدرر: 199، باب 7؛ الفصول المهمّه: 284، فصل 12؛ برهان المتقی: 171، باب 12، ح2؛ کنوز الدقائق: 152؛ نور الابصار: 187؛ ینابیع المودّه: 181، باب 56.
(65) المصنّف ابن ابی شیبه: 15/ 198، ح19496؛ الکامل، ابن عدی: 6/ 2433؛ عقد الدرر: 199/ باب 7؛ برهان المتقی: 172، باب 2، ح6.
(66) البیان: 132، باب 515؛ عقد الدرر: 183/ باب 6؛ فرائد السمطین: 2/ 316، باب 61، ح569 و 566؛ الفصول المهمّه: 289، فصل 12؛ الحاوی: 2/ 217؛ تاریخ الخمیس: 2/ 288؛ نورالابصار: 189 - 188.
(67) تلخیص المتشابه: 1/ 417؛ البیان: 133، باب 16؛ فرائد السمطین: 2/ 316، باب 61، ح569؛ الحاوی: 2/ 217؛ القول المختصر: 39، باب 1، ح24؛ برهان المتقی: 72، باب 1، ح2؛ ینابیع المودّه: 447، باب 78.
(68) البیان: 104، باب 3؛ سنن ابن ماجه: 2/ 1367، ح4084؛ مستدرک حاکم: 4 / 463؛ تلخیص المستدرک: 4/ 464 - 463؛ مسند احمد بن حنبل: 5/ 277 (با اندکی اختلاف).
(69) المعجم الاوسط: 1/ 136، ح157؛ البیان: 125/ باب 11؛ عقد الدرر: 192، باب 7؛ مجمع الزوائد: 7/ 317 و 316؛ مقدّمه ابن خلدون: 397 - 396، باب 53؛ الفصول المهمّه: 288؛ الحاوی: 2/ 217؛ جمع الجوامع: 2/ 67؛ الصواعق المحرقه: 163، باب 11، فصل 1؛ کنزالعمّال: 14/ 598، ح39682؛ برهان المتقی: 91، باب 2، ح8 و 7؛ فرائد فوائد الفکر: 3، باب 1؛ نور الابصار: 188.
(70) الصواعق المحرقه، ابن حجر: 165، چاپ مصر.
(71) إسعاف الراغبین، الصبّان: 140.
(72) مستدرک حاکم: 4/ 558.
(73) المصنّف، ابن ابی شیبه: 15/ 198.
(74) الحاوی للفتاوی، سیوطی: 2/ 78.
(75) سیره ی حلبیه، ابن برهان شافعی: 1/ 227 - 226.
(76) صحیح «آبری» است و بعضی کنیه او را «ابوالحسین» دانسته اند، در حالی که صحیح آن «ابوالحسن» است. او در سال 363 از دنیا رفت؛ چنان که در شرح حال او آمده است.
(77) فتح الباری در شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی: 6/ 385 - 383.
(78) المصنَّف، ابن ابی شیبه: 15/ 198، ح19495.
(79) فتن ابن حماد: 249/ ح972؛ القول المختصر: 100، باب 3، ح35؛ برهان المتقی: 152، باب 7، ح24.
(80) فتن ابن حماد: 249، ح973؛ عقد الدرر: 274، باب 9؛ القول المختصر: 101، باب 3، ح36؛ برهان المتقی: 152، باب 7، ح25؛ فرائد فوائد الفکر: 8/ باب 4؛ ینابیع المودّه: 435، باب 73.
(81) فتن ابن حماد: 253، ح992؛ البیان: 145، باب 23؛ عقد الدرر: 225، باب 8 ؛ الفصول المهمّه: 289 - 288، فصل 12؛ نورالابصار: 189، باب 2.
(82) سنن ابن ماجه: 2/ 1367 - 1366، ح4083؛ مستدرک حاکم: 4/ 558؛ برهان المتقی: 81/ باب 1، ح25 و ص 82، باب 1، ح26.
(83) سنن ترمذی: 4/ 439، باب 53، ح2232؛ البیان: 107، باب 6؛ العلل المتناهیه: 2/ 858، ح1440؛ مشکاه المصابیح: 3/ 24، فصل 2، ح5455؛ مقدّمه ابن خلدون: 393، فصل 53؛ الحاوی: 2/ 215؛ الصواعق المحرقه: 164، باب 11، فصل 1؛ کنزالعمّال: 14/ 262، ح38654؛ مرقاه المفاتیح: 9/ 352؛ مشارق الأنوار: 114، فصل 2؛ تحفه الأحوذی: 6/ 404، ح2333؛ التاج الجامع للاصول: 5/ 343 - 342.
(84) مصابیح السنه: 3/ 488/ ح4199. همچنین حدیث مهم دیگری در المصنّف عبدالرزاق: 11/ 371/ ح20770/ باب المهدی وجود دارد که صاحب دفاع عن الکافی: 1/ 266 آن را نقل کرده است.
(85) صحیح مسلم به شرح نووی: 18/ 39.
(86) برهان المتقی: 76، باب 1، ح14.
(87) برهان المتقی: 76، باب 1، ح15.
(88) ر.ک: ابراز الوهم المکنون: 437.
(89) استاد محمّد علی دخیل، در کتاب امام مهدی، صفحه 365 - 259، به سی کتاب اهل سنّت اشاره کرده است.
(90) سنن ترمذی: 4/ 2231 و 505:2230 و ج4/ 56 و 2233.
(91) الضعفاء الکبیر، عقیلی: 3/ 1257 و 253.
(92) مستدرک حاکم: 4/ 558 و 553، 465، 429.
(93) الاعتقاد و الهدایه الی سبیل الرشاد، بیقهی: 127.
(94) مصابیح السُّنه: 4215 و 4213، 4210، 493 و 492.
(95) النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر: 5/ 254.
(96) التذکره، قرطبی: 704/ باب ما جاء فی المهدی.
(97) منهاج السّنه، ابن تیمیه: 4/ 211.
(98) تلخیص المستدرک، ذهبی: 4/ 558 و 553.
(99) البیان فی أخبار صاحب الزمان: 500.
(100) المنار المنیف، ابن قیم: 135 - 130 و 331 - 326.
(101) الاحتجاج بالأثر علی من أنکر المهدی المنتظر: 27.
(102) التذکره: 1/ 7.
(103) التذکره: 1/ 701.
(104) تهذیب الکمال: 25/ 146.
(105) المنار المنیف: 135.