حکومت مهدی (علیه السلام) و آخرالزمان از دیدگاه معصومین (علیهم السلام)

حکومت مهدی (علیه السلام) و آخرالزمان از دیدگاه معصومین (علیهم السلام)

محمدرضا غیاثی کرمانی - 1338
ناشر: قم - انتشارات کریمه اهل بیت (علیها السلام)، 1384
ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجّل الله فرجه)

فهرست مطالب

پیشگفتار
نمونه هایی کوتاه از نویدهای جاوید
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نوید ظهور
امام صادق (علیه السلام) و نوید ظهور
ابن عربی و نوید ظهور
انجیل و نوید ظهور
تورات و نوید ظهور
زبور و نوید ظهور
زردشت و نوید ظهور
فصل اول: معصومین (علیهم السلام) و سیمای پرفروغ مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
چکیده ی فصل اول
معصومین و سیمای پرفروغ مهدی
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امام علی (علیه السلام) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امام حسین (علیه السلام) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امام باقر (علیه السلام) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امام صادق (علیه السلام) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امام رضا (علیه السلام) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
فصل دوم: معصومین (علیهم السلام) و انتظار ظهور
چکیده ی فصل دوم
معصومین (علیه السلام) و انتظار ظهور
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و انتظار ظهور
امام علی (علیه السلام) و انتظار ظهور
امام حسین (علیه السلام) و انتظار ظهور
امام سجاد (علیه السلام) و انتظار ظهور
امام باقر (علیه السلام) و انتظار ظهور
امام صادق (علیه السلام) و انتظار ظهور
امام کاظم (علیه السلام) و انتظار ظهور
امام رضا (علیه السلام) و انتظار ظهور
امام جواد (علیه السلام) و انتظار ظهور
فصل سوم: معصومین (علیهم السلام) و بشارت ظهور
چکیده ی فصل سوم
معصومین (علیه السلام) و بشارت ظهور
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بشارت ظهور
امام علی (علیه السلام) و بشارت ظهور
امام حسین (علیه السلام) و بشارت ظهور
امام سجاد (علیه السلام) و بشارت ظهور
امام باقر (علیه السلام) و بشارت ظهور
امام صادق (علیه السلام) و بشارت ظهور
امام رضا (علیه السلام) و بشارت ظهور
امام هادی (علیه السلام) و بشارت ظهور
امام حسن عسکری (علیه السلام) و بشارت ظهور
فصل چهارم: معصومین (علیهم السلام) و حوادث هنگام ظهور
چکیده ی فصل چهارم
معصومین و حوادث هنگام ظهور
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حوادث هنگام ظهور
امام علی (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
امام باقر (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
امام صادق (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
امام کاظم (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
امام رضا (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
حضرت مهدی (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
فصل پنجم: معصومین (علیهم السلام) و نشانه های ظهور
چکیده ی فصل پنجم
تفاوت بین شرایط ظهور و نشانه های ظهور
معصومین (علیه السلام) و نشانه های ظهور
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نشانه های ظهور
حضرت علی (علیه السلام) و نشانه های ظهور
امام حسین (علیه السلام) و نشانه های ظهور
امام سجاد (علیه السلام) و نشانه های ظهور
امام باقر (علیه السلام) و نشانه های ظهور
حضرت صادق (علیه السلام) و نشانه های ظهور
امام کاظم (علیه السلام) و نشانه های ظهور
امام رضا (علیه السلام) و نشانه های ظهور
حضرت مهدی (علیه السلام) و نشانه های ظهور
فصل ششم: معصومین (علیهم السلام) و روزگار قبل از ظهور
چکیده ی فصل ششم
معصومین و روزگار قبل از ظهور
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و روزگار قبل از ظهور
امام علی (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور
امام باقر (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور
امام صادق (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور
امام رضا (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور
فصل هفتم: معصومین (علیهم السلام) و دورنمای عصر ظهور
چکیده ی فصل هفتم
معصومین و دورنمای عصر ظهور
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دورنمای عصر ظهور
امام علی (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
امام مجتبی (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
امام سجاد (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
امام باقر (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
امام رضا (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
امام عسکری (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
پایان عمر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

می آید از دور مردی سواره * * * بر مرکب عشق چون ماهپاره
و الشمس رویش و اللیل مویش * * * گل ها همه مست از رنگ و بویش
عمامه بر سر مثل پیمبر * * * در بازوانش نیروی حیدر
از پای تا سر در شور و شین است * * * برق نگاهش مثل حسین است
می آید از دور خوشبوتر از یاس * * * در چشم و ابرو مانند عباس
القصه این مرد امّید دلهاست * * * خوشبوتر از یاس فرزند زهراست
پیشگفتار

منجی بزرگ عالم بشریت که اکنون خورشید وجودش در پشت ابر غیبت نهان است، قطعاً روزی به فرمان خداوند خواهد آمد و جهان را به دست توانمند خویش پر از عدل و داد خواهد کرد و حکومت جهانی خویش را بر محور عدل تشکیل داده و صحنه ی گیتی را از لوث وجود ستمگران پاک خواهد کرد.
او موعود همه ادیان آسمانی و محبوب همه ی انبیاء و اولیاء بوده و هست که ظهور موفورالسرورش را بشارت داده و چشم انتظار قدومش می باشند و به قول فرید الدین عطار نیشابوری:

صد هزاران اولیاء روبر زمین * * * از خدا خواهند مهدی را یقین

مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یگانه شخصیتی است که وقایع نگاران معصوم در طول 250 سال قبل از میلاد مسعودش، زندگی او را با خصوصیات زمانی و مکانی به طور روشن و قاطع به صورت اخبار بیان نموده اند و دانشمندان و محققان در طول بیش از 14 قرن با بررسی این آثار که از مصادر عصمت صادر گردیده است، کتابها و مقالات فراوانی نوشته و تحقیقات شایسته ای انجام داده اند، و هر کدام به گونه ای ارادت خود را به قطب عالم امکان ابراز نموده اند.
صدها کتاب - که بزرگان تشیع و تسنن و حتی محققان غیر مسلمان - در این زمینه نوشته اند نشانه ای گویا بر دلدادگی همه ی آزادیخواهان نسبت به آن پیشوای بزرگ عدالت و رحمت است.
کتاب حاضر ترجمه برخی از روایاتی است که در ارتباط با آخرالزمان و حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از معصومین (علیه السلام) رسیده و در7 بخش تنظیم شده است:
1. معصومین (علیه السلام) و سیمای پرفروغ مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
2. معصومین (علیه السلام) و انتظار ظهور
3. معصومین (علیه السلام) و بشارت ظهور
4. معصومین (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
5. معصومین (علیه السلام) و علامتهای ظهور
6. معصومین (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور
7. معصومین (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
امید است که مقبول حضرت حق و منظور نظر آن بزرگوار قرار گیرد.
امید آن که حکومت اسلامی ایران که با خلوص بی نظیر پیشوای راحل، تحقق یافت و اکنون با رهبریهای بی بدیل پرچمدار بزرگ انقلاب با قدرت و سطوت سنگرهای کلیدی جهان را فتح می کند زمینه و مقدمه ای برای انقلاب جهانی آن حضرت باشد.

قم - بهار 1389
سید محمد رضا غیاثی کرمانی

نمونه هایی کوتاه از نویدهای جاوید:
1. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نوید ظهور
2. امام صادق (علیه السلام) و نوید ظهور
3. ابن عربی و نوید ظهور
4. انجیل و نوید ظهور
5. تورات و نوید ظهور
6. زبور و نوید ظهور
7. زردشت و نوید ظهور
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نوید ظهور:
قائم فقط در سالهای فرد مثل 1 و 3 و 5 و 7 ظهور می کند(1).
امام صادق (علیه السلام) و نوید ظهور:
او از نسل من و از تبار یزدگرد فرزند شهریار (پادشاه) ایران است(2).
ابن عربی و نوید ظهور:
او از عترت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و از نسل فاطمه است. جدش امام حسین (علیه السلام) و پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) است(3).
انجیل و نوید ظهور:
کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را بر افروخته کرده و مانند کسانی باشید که انتظار مولای خود را می کشند... تا هر وقت که آمد و در را کوبید فوراً در را باز کنید... زیرا در ساعتی می آید که شما گمان آن را ندارید(4).
تورات و نوید ظهور:
مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود... گرگ با بره هم مسکن خواهد شد و پلنگ با بزغاله خواهد آرمید و گوساله و شیر پروار شده در کنار هم خواهند بود و طفل کوچک آنها را خواهد راند(5).
زبور و نوید ظهور:
... اما، منتظران خداوند وارث زمین خواهند شد... و اما بردباران وارث زمین خواهند شد... و ارث آنان خواهد بود برای همیشه در طول روزگار(6).
زردشت و نوید ظهور:
نجات دهنده ی بزرگ دین را در جهان رونق دهد و فقر و تنگدستی را نابود کند... مردم جهان را همفکر و هماهنگ گرداند(7).

فصل اول: معصومین (علیهم السلام) و سیمای پرفروغ مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

1. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نشانه های مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
2. امام علی (علیه السلام) و نشانه های مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
3. امام حسین (علیه السلام) و نشانه های مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
4. امام باقر (علیه السلام) و نشانه های مهدی (علیه السلام)
5. امام رضا (علیه السلام) و نشانه های مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
چکیده ی فصل اول:
1. رنگ چهره و قامت زیبای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
2. پیشانی و بینی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
3. لباس و عبای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
4. محاسن و خال صورت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
5. سن وسال حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هنگام ظهور؛
6. هیبت و شکوه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
7. دندانها و شانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
8. مو و نور صورت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
9. ابروها و چشمهای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
10. شباهت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یونس (علیه السلام)؛
11. سینه ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
12. غذای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
13. قیافه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شباهت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و موسی بن عمران (علیه السلام)؛
14. علم و حکمت و تقوا و سخاوت و عبادت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
15. سایه نداشتن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
16. رایحه ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
معصومین و سیمای پرفروغ مهدی:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
مهدی از فرزندان من است. چهره اش مثل ماه درخشان و رنگش عربی و قامتش چون قامت مردان بنی اسرائیل است(8).
گویا مردی از شنوئه است که دو عبا از قطوان بر دوش اوست(9).
مهدی از من است. پیشانی او باز و گشاده و بینی او کشیده است(10).
چشمان او سرمه کشیده، محاسن او پرپشت و در سمت چپ صورت او یک خال است(11).
صورتش مثل دینار و دندانهایش مثل شانه و شمشیرش مثل شعله ی آتش است(12).
مهدی از فرزندان من و مانند مردی چهل ساله است. چهره اش مانند ستاره می درخشد، در سمت راست صورتش خال سیاهی است. دو عبای قطوانی بر دوش دارد. هیبت او مانند شخصی از بنی اسرائیل است. گنجها را از زمین بیرون می آورد و بلاد شرک را فتح می کند(13).
امام علی (علیه السلام) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
... اندامی متناسب، دندانهایی شفاف و شانه هایی پهن دارد(14).
مهدی چشمهای مشکی و موهایی پرپشت و چهره ای مثل ماه درخشان و پیشانی باز و تابان و یک خال و یک نشان دارد...(15).
چهره اش زیبا، مویش جالب و بر شانه هایش ریخته و نور صورتش بر سیاهی محاسنش غلبه دارد(16).
... او مهدی است، چهره اش گلگون و موهایش طلایی است. جهان را به آسانی پر از عدل می کند...(17).
امام حسین (علیه السلام) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
مهدی را باوقار و سکینه و شناخت حلال و حرام و نیاز همه به او و بی نیازی او از همه می شناسید(18).
امام باقر (علیه السلام) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
چهره ی او سرخ فام و مانند ستاره ای درخشان است(19).
ابروهایش به طرف صورتش متمایل و دیدگانش از شدت شب زنده داری فرو رفته و در چهره اش علامتی است(20).
امام صادق (علیه السلام) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
صاحب الزمان یک شباهت به حضرت یونس دارد و آن این که بعد از غیبت به سوی مردم برمی گردد به صورت یک جوان(21).
قائم وقتی که قیام کند در سن پیری، ولی به شکل یک جوان است. بدنی قوی دارد به گونه ای که با دست خود قوی ترین درخت را از ریشه درمی آورد و اگر در کوه فریاد بزند کوه متلاشی خواهد شد و فرو خواهد ریخت...(22).
قدش دراز نیست، ولی قامتش راست است. کوتاه قد نیست، ولی چهار شانه است. چهره اش گرد و سینه اش فراخ و پیشانی اش باز و ابروانش به هم پیوسته است و خالی بر قسمت راست صورت خود دارد که مثل این است که دانه مشکی را بر قطعه ای از عنبر سائیده باشند(23).
امام رضا (علیه السلام) و نشانه های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
لباس قائم جز پارچه ای زبر و خشن و غذای او جز غذایی ساده نیست(24).
قیافه ی او شبیه به من و شبیه به حضرت موسی بن عمران است. هاله ای از نور او را احاطه کرده و نور الهی از چهره ی او می درخشد. به اندامی معتدل و چهره ای نورانی شناخته می شود...(25).
نشانه مهدی آن است که در سنّ پیری است، ولی جوان به نظر می آید که هر کس او را ببیند گمان می کند که 40 سال یا کمتر دارد، و یکی دیگر از علامات او این است که با گذشت زمان تا هنگام ارتحال اثر پیری در او ظاهر نیست(26).
... او عالمترین و حکیمترین و متقی ترین و بردبارترین و سخاوتمندترین و عابدترین همه ی مردم است. همانگونه که جلو خود را می بیند پشت سر خود را نیز می بیند و سایه ندارد... بوی او از بوی مشک معطرتر است...(27).
ابان بن صلت به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کرد: آیا شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: بله، من صاحب الامر هستم،ولی نه آن کسی که جهان را پس از پر شدن از ظلم و ستم،پر از عدل و داد می کند. چگونه من با این ضعف جسمانی می توانم چنین کنم؟ به درستی که قائم آن کسی است که در سنین کهنسالی ظهور می کند، ولی در چهره ی یک جوان است.

فصل دوم: معصومین (علیهم السلام) و انتظار ظهور

1. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و انتظار ظهور
2. امام علی (علیه السلام) و انتظار ظهور
3. امام حسین (علیه السلام) و انتظار ظهور
4. امام سجاد (علیه السلام) و انتظار ظهور
5. امام باقر (علیه السلام) و انتظار ظهور
6. امام صادق (علیه السلام) و انتظار ظهور
7. امام کاظم (علیه السلام) و انتظار ظهور
8. امام رضا (علیه السلام) و انتظار ظهور
9. امام جواد (علیه السلام) و انتظار ظهور
چکیده ی فصل دوم:
1. فضیلت انتظار ظهور؛
2. تحلیل درست از انتظار ظهور؛
3. ویژگی های منتظران ظهور و ثابت قدمان عصر غیبت؛
4. فضیلت مردن در حال انتظار ظهور؛
5. پاداش منتظران ظهور؛
6. کیفیت آمادگی برای ظهور؛
7. تفسیر آیاتی از قرآن به انتظار ظهور؛
8. لزوم انتظار ظهور.
معصومین (علیه السلام) و انتظار ظهور:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و انتظار ظهور:
فضل الهی را درخواست کنید چرا که خداوند دوست می دارد که از او مسئلت کنند. و بالاترین عبادت انتظار فرج است(28).
امام علی (علیه السلام) و انتظار ظهور:
انتظار فرج داشته باشید و از لطف و رحمت خدا ناامید نباشید که محبوبترین اعمال نزد پروردگار انتظار فرج است(29).
امام حسین (علیه السلام) و انتظار ظهور:
برای او غیبتی است که گروهی از دین برمی گردند و گروهی ثابت قدم می مانند. به ثابت قدمان گفته می شود: اگر راست می گوئید چه زمانی این وعده تحقق می پذیرد؟
آگاه باشید که بردباران در عصر غیبت در مقابل آزار و تکذیب همانند مجاهدان و جنگجویانی هستند که در حضور رسول خدا شمشیر زده اند(30).
امام سجاد (علیه السلام) و انتظار ظهور:
ای ابو خالد: آنانکه در عصر غیبت زندگی می کنند و عقیده به امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارند و در انتظار ظهور آن حضرت به سر می برند از مردم هر عصر و روزگار دیگری برتر و بالاترند چرا که خداوند به آنها عقل و درک و معرفت به اندازه ای عطا فرموده که عصر غیبت برای آنان مانند عصر حضور امام است.
خداوند آنان را در آن زمان مانند مجاهدان صدر اسلام قرار داده است که با شمشیر در رکاب حضرت رسول می جنگیدند. آنان حقیقتاً برگزیدگان مخلص و شیعیان راستین ما و دعوت کنندگان مردم به سوی خدا در نهان و آشکار هستند(31).
امام باقر (علیه السلام) و انتظار ظهور:
کسی که در حال انتظار فرج بمیرد از اینکه در میان خیمه حضرت مهدی و جمع لشکریان آن حضرت از دنیا نرفته ضرری نکرده است(32).
بدانید که منتظر (ظهور حضرت مهدی) پاداشی دارد، همانند پاداش کسی که روزها روزه دار و شبها متهجد و شب زنده دار است(33).
کسی که (از صمیم دل) می گوید: اگر مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بیاید او را یاری خواهم کرد، مانند کسی است که در حضور آن حضرت جنگیده و به شهادت رسیده است. برای چنین کسی دو شهادت است(34).
امام صادق (علیه السلام) و انتظار ظهور:
کسانی که در انتظار حکومت قائم ازدنیا بروند، مانند کسانی هستند که در خیمه ی آن حضرت می باشند. پس از لختی فرمود: بلکه چون کسانی هستند که در رکاب آن حضرت شمشیر زده باشند. و پس از مکثی دیگر فرمود: نه، به خدا قسم مثل کسانی هستند که در حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شهادت رسیده اند.
هر یک از شما باید خود را برای خروج حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آماده کند، گرچه با تهیه یک تیر باشد. اگر خدا در نیت شما آمادگی ببیند امیدوارم که مرگ شما را به تأخیر بیاندازد تا ظهور او را درک کرده و از یاران او باشید(35).
هر کس که منتظر باشد و در این راه بر مصائب و آزارها و اذیت ها صبر نماید فردای قیامت در صف ما خواهد بود(36).
خوشا به حال شیعیان قائم که منتظر ظهور او در حال غیبت هستند و در هنگام ظهور از او اطاعت می کنند. اینانند اولیاء خداوند که خوف و حزنی ندارند(37).
آگاه باشید، اگر من آن روز را درک می کردم، هر آینه جانم را فدای صاحب الامر می کردم(38).
امام کاظم (علیه السلام) و انتظار ظهور:
خوشا به حال شیعیان، که در عصر غیبت قائم به ریسمان دوستی چنگ می زنند و از دشمنان ما بیزاری می جویند. آنان از مایند و ما از آنان هستیم. آنان از ما به عنوان امامان خویش راضی هستند و ما نیز از آنان به عنوان شیعیان خود راضی می باشیم. خوشا به حال آنان، خوشا به حال آنان، به خدا سوگند آنان هم درجه ی ما در رستاخیز هستند(39).
امام رضا (علیه السلام) و انتظار ظهور:
چقدر زیباست صبر و انتظار فرج. مگر سخن خدای تعالی را نشنیدید که می فرماید: «وَارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکمْ رَقِیبٌ. فَانتَظِروُا اِنّی مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرینَ» پس صبر پیشه کنید. فرج و گشایش پس از ناامیدی خواهد آمد و گذشتگان شما صبورتر از شما بودند(40).
امام جواد (علیه السلام) و انتظار ظهور:
قائم ما همان مهدی است که باید در زمان غیبت انتظار او را داشت و در زمان حضور و ظهور از او اطاعت نمود. او سومین فرزند من است(41).
بهترین عمل شیعیان ما انتظار فرج است. هر کس که این مطلب را بداند با همین انتظاری که دارد فرج برای او حاصل می شود(42).

فصل سوم: معصومین (علیهم السلام) و بشارت ظهور

1. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بشارت ظهور
2. امام علی (علیه السلام) و بشارت ظهور
3. امام حسین (علیه السلام) و بشارت ظهور
4. امام سجاد (علیه السلام) و بشارت ظهور
5. امام باقر (علیه السلام) و بشارت ظهور
6. امام صادق (علیه السلام) و بشارت ظهور
7. امام رضا (علیه السلام) و بشارت ظهور
8. امام هادی (علیه السلام) و بشارت ظهور
9. امام عسکری (علیه السلام) و بشارت ظهور
چکیده ی فصل سوم:
1. فتح شرق و غرب جهان به دست امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
2. قطعیت ظهور حتی اگر عمر جهان به پایان رسیده باشد؛
3. قیام مردمانی از مشرق زمین بمنظور تهیه ی مقدمات ظهور؛
4. طلوع خورشید وجود مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مغرب؛
5. ظهور با شمشیر؛
6. سلطه بر تمامی زمین و تسلیم همگان در مقابل حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
7. مسلمان شدن کافران و روی آوردن فاجران به تقوی؛
8. خالی نبودن زمین از حجت تا عصر ظهور؛
9. آمدن حضرت با یاران پدر بزرگوارش؛
10. تفسیر آیاتی از قرآن به ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
11. وجه تسمیه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به قائم؛
12. نوآوری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
13. تعداد اصحاب خاص حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 313 نفر؛
14. تعداد یاران حضرت مهدی (لا اقل 10هزار نفر)؛
15. تشبیه ظهور حضرت به قیامت؛
16. طی الارض داشتن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
17. آسانی همه ی امور برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
18. غمگینی امّت در دوران غیبت.
معصومین (علیه السلام) و بشارت ظهور:

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بشارت ظهور:
ائمه ی بعد از من 12 نفر هستند و تو ای علی اولین آنان هستی و قائم آخرین آنهاست. آن قائم که خدای تعالی شرق و غرب جهان را به دست او فتح خواهد کرد(43).
ای حذیفه، اگر عمر دنیا به پایان رسیده و فقط یک روز باقی مانده باشد خداوند آن روز را آن قدر طولانی می کند تا مردی از خاندان من حکومت را در دست گیرد و تمام خیرات به دست او تحقق یافته و اسلام به صورت راستین خود آشکار گردد و آلودگی ها از بین برود(44).
به خدایی که مرا به حق برای بشارت برانگیخت. اگر فقط یک روز از عمر عالم باقی مانده باشد خداوند آن یک روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا فرزندم مهدی قیام کند پس عیسی (روح الله) مسیح بعد از او فرود، می آید و پشت سر او نماز می گزارد و جهان به نور پروردگار روشن گشته و حکومت مهدی شرق و غرب عالم را در برمی گیرد(45).
مردمی از مشرق زمین قیام کرده و مقدمات حکومت حضرت مهدی را فراهم می سازند(46).
امام علی (علیه السلام) و بشارت ظهور:
او همانند خورشیدی است که از مغرب طلوع می کند. بین رکن و مقام ظاهر شده و زمین را پاک کرده و ترازوی عدالت را برپا نموده و دیگر کسی به کسی ستم نمی کند(47).
صاحب پرچم محمدی و بنیانگذار دولت احمدی می آید در حالی که شمشیر به دست اوست و لباس کامل پوشیده است. وی جز سخن راست بر زبان جاری نمی کند و زمین را مهد آرامش قرار داده و احکام واجب و مستحب اسلام را زنده می کند(48).
در آخرالزمان که روزگار سخت شده و مردم در جهل فرو رفته اند، خداوند مردی را مبعوث می کند که او را به وسیله ی فرشتگان خود تأیید نموده و یارانش را محافظت کرده و وی را با آیات و معجزات یاری نموده و بر سراسر زمین مسلط می سازد تا همگان در برابر او خواه، ناخواه تسلیم شوند زمین را از قسط و عدالت و نور و برهان پر می کند.
شرق و غرب جهان تحت تسخیر و تسلط او درمی آیند. در روی زمین کافری نمی ماند جز آن که ایمان آورده و شخص ناشایسته ای نماند جز آن که به تقوا رو بیاورد(49).
امام حسین (علیه السلام) و بشارت ظهور:
... از من و از پیشوایان پس از من سؤال کنید چراکه تا قیام قائم هیچگاه روزگار بدون یکی از آنها سپری نخواهد شد...(50).
امام سجاد (علیه السلام) و بشارت ظهور:
گویا صاحب شما را می بینم که از پشت کوفه وارد نجف شده و یاران پدرش همراه او زیر پرچم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که آن را برافراشته و به دست گرفته است گرد آمده اند. با این پرچم به سوی هر قومی که حرکت کند خداوند آن قوم را هلاک می کند(51).
امام باقر (علیه السلام) و بشارت ظهور:
محمد بن مسلم می گوید: از حضرت باقر (علیه السلام) پرسیدم که مراد از «وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشی» چیست؟ حضرت فرمود: شب اشاره به آن مدّتی است که جلو حکومت حضرت علی (علیه السلام) گرفته شد و روز عبارت از قائم ماست که قیام می کند و حکومت او بر دولت باطل چیره می گردد(52).
ام هانی می گوید: از حضرت باقر (علیه السلام) درباره ی معنای آیه ی «فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ» سؤال کردم. حضرت فرمود: منظور امامی است که خود را از دیدگان مردم در سال 260 هجری پنهان می کند و در نتیجه مردم از علم و دانش او محروم می شوند. سپس به وقت خود ظهور می کند، مثل شهابی که در شب تاریک رخ بنماید. پس خوشا به حالت اگر چنین زمانی را درک کنی(53).
امام صادق (علیه السلام) و بشارت ظهور:
حضرت قائم را مهدی می نامند به این دلیل که مردم گمراه را هدایت می کند و آن حضرت را قائم می گویند، چرا که قیام به حق می کند(54).
وقتی که مهدی قیام می کند با فرمانی جدید و کتابی جدید و طریقه ای جدید و قضاوتی جدید می آید(55).
گویا حضرت قائم را بر فراز منبر کوفه می بینم که یارانش یعنی 313 نفر به عدد اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ بدر پیرامون آن حضرت هستند. آنها پرچمهایی را دارند و آنان حاکمان زمین از سوی خداوند در بین بندگان او هستند(56).
حضرت قائم خروج نمی کند مگر به همراهی یاران قدرتمندی که لااقل 10 هزار نفر هستند(57).
او رنج و گرفتاری را از شیعیان خویش پس از اندوه سخت و بلای طولانی و ستم گری برطرف می کند و خوشا به حال کسی که آن زمان را درک کند(58).
امام رضا (علیه السلام) و بشارت ظهور:
او صاحب غیبت است. وقتی که ظهور کند زمین به نور پروردگار روشن می گردد. قیام او مانند قیام قیامت است که جز به صورت ناگهانی نخواهد آمد(59).
امام هادی (علیه السلام) و بشارت ظهور:
جانشین من پسرم حسن است، ولی چگونه خواهید بود با جانشین او؟ عرض شد: جانمان فدایت باد، منظور شما چیست؟ فرمود: چون او را نمی بینید.
وقتی که فرزندم حسن رحلت کند، چراغی آشکار و پس از مدتی مخفی می گردد. وای بر کسی که درباره ی او تردید به خود راه دهد. خوشا به حال غریبی که دین خود را برداشته و از شهری به شهر دیگر می برد(60).
او هم اسم و هم کنیه پیامبر است. او طی الارض دارد و هر مشکل در نزد او آسان است(61).
او کسی است که وحدت کلمه ایجاد کرده و نعمتها را کامل ساخته و خداوند حق را به دست او جامه ی عمل پوشانده و باطل را نابود می سازد. او مهدی منتظر شماست «بَقِیهُ اللهِ خَیْرٌلَکُم» به خدا سوگند او بقیهالله (تنها بازمانده حجت های الهی) است(62).
امام حسن عسکری (علیه السلام) و بشارت ظهور:
به خدا قسم، به زودی من پسری خواهم داشت که زمین را پر از عدل و داد می نماید(63). فرزندم «محمد» امام و حجت خدا پس از من است. هر کس که بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است(64).
گویا پرچمهای سفیدی را با چشمان خود می بینم که بر بالای سر او در بلندی کوفه (نجف) در حرکت و اهتزاز است(65).
فرزندم، گویی ترا می بینم که نصرت الهی بر تو نازل و امر فرج تو اصلاح شده و شکوه تو به اوج رسیده و پرچمهای زرد و سرخ بر فراز تو بین رکن و مقام (حطیم) و زمزم به اهتزاز در آمده است...(66).

فصل چهارم: معصومین (علیهم السلام) و حوادث هنگام ظهور

1. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حوادث هنگام ظهور
2. امام علی (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
3. امام باقر (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
4. امام صادق (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
5. امام کاظم (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
6. امام رضا (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
7. امام مهدی (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور
چکیده ی فصل چهارم:
1. اختلاف به خاطر مرگ یک خلیفه و بیعت با یک فراری در مکه؛
2. بیعت با امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بین رکن و مقام؛
3. جمع شدن اصحاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کمتر از یک چشم به هم زدن در کنار کعبه؛
4. عدم همراهی مردم بصره با امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
5. فرود حضرت عیسی (علیه السلام) در گردنه افیق در سرزمین قدس و اقتدا به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
6. توصیف پرچم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
7. ورود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به بیت المقدس و قدس شریف؛
8. اذان گفتن حضرت عیسی (علیه السلام) و نماز خواندن پشت سر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
9. جوان بودن یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تعداد آنها؛
10. یکسان بودن یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از لحاظ رنگ و قیافه و قامت و لباس؛
11. ایمان یهودیان و غیر یهودیان به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
12. دستور ساختن مسجدی با عظمت در نجف که 1000 درب داشته باشد؛
13. ایجاد نهری بین کربلا و نجف و اتصال این دو شهر به یکدیگر؛
14. استفاده حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سنگ حضرت موسی (علیه السلام) بمنظور تغذیه و استفاده از آب؛
15. خروج سفیانی؛
16. قیام از کنار کعبه و کیفیت قیام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
17. بودن شمشیر و زره ی پیامبر و ذوالفقار در دست حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
18. متهم شدن حضرت مهدی (علیه السلام) به بیرحمی؛
19. بیعت جبرئیل با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
20. بودن 50 زن در میان 313 نفر از اصحاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
21. انفجار عظیم در بصره؛
22. بشارت به مردم طالقان؛
23. نوشته شدن اسامی یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روی شمشیر؛
24. کشتن دشمنان به مقدار فراوان؛
25. گم شدن یک مرد چینی؛
26. ویران شدن مسجد کوفه به دست حضرت مهدی.
معصومین و حوادث هنگام ظهور:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حوادث هنگام ظهور:
هنگام مرگ یک خلیفه اختلاف پیش می آید. پس مردی از مدینه به سوی مکه فرار می کند. مردمی از مکه دور او جمع شده و علیرغم میل خودش با او بین رکن و مقام بیعت می کنند(67).
با قائم بین رکن و مقام بیعت می کنند سیصد و چند نفر به عدد اهل بدر که نجبای مصر و ابدال شام و نیکان عراق در میان آنها هستند(68).
نجبای مصر و علمای مشرق زمین به سوی او شتافته تا به مکه بیایند و با او بیعت کنند(69).
خداوند تعالی از مشرق و مغرب عالم آنان را در کمتر از یک چشم به هم زدن در کنار کعبه جمع می کند. مردم مکه در حالی که درباره ی لشکر سفیانی حرف می زنند که چگونه آنها را محاصره و لگد کوب کردند،ناگهان قومی را در گرد کعبه می بینند و این در حالی است که لشکر ظلمت از بین رفته و صبح طالع شده است. برخی فریاد می زنند، نجات، نجات و مردم می نگرند که پیشوایان آنها (امام زمان و یارانش) در فکر هستند(70).
از همه ی شهرها عده ای همراه آن حضرت خارج می شوند به بصره که حتی یک نفر آن حضرت را همراهی نمی کند(71).
عیسی در گردنه ای به نام افیق در سرزمین قدس (بیت المقدس) فرود می آید و به بیت المقدس وارد می شود و این در حالی است که مردم برای نماز صبح آماده شده اند. پس حضرت مهدی (امام جماعت) عقب می رود،ولی عیسی او را جلو می اندازد و بر آئین مسلمین به او اقتدا می کند و می گوید: شما خاندانی هستید که هیچ کس حق تقدم بر شما ندارد(72).
... پس مهدی می گوید جلو بایست و با مردم نماز بخوان. عیسی می گوید: نماز برای تو برپا شده است. پس عیسی پشت سر وی نماز می خواند و با وی بیعت می کند و می گوید: من به عنوان وزیر تو آمده ام نه به عنوان امیر بر تو(73).
امام علی (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور:
پرچم او مخمل مشکی چهار گوشی است کرک دار که طول آن کمی بیش از عرض آن است. این پرچم از روزی که رسول اکرم رحلت فرموده است تا آن روز که مهدی ظهور می کند باز نشده است. خداوند سه هزار فرشته را به یاری او می فرستد که بر سر و پشت دشمنانش می کوبند(74).
سپس مهدی با 1000 مرکب به سوی قدس شریف رو می آورد. یاران او در شام و فلسطین و صور و عکا و غزه و عسقلان فرود می آیند، ولی خود حضرت وارد بیتُ المَقْدِس می شود(75).
مهدی به بیتُ المَقْدِس برگشته و چند روزی با مردم نماز می خواند. چون روز جمعه فرا رسد و نماز برپا گردد؛ عیسی بن مریم در آن ساعت از آسمان فرود آید، در حالی که لباس سرخ بر تن دارد و از سر او قطره های عرق چون روغن می ریزد. او مردی زیبا و خوش اندام و شبیه ترین مردم به حضرت ابراهیم است، پس به سوی مهدی می آید و با او مصافحه می کند و به او نوید پیروزی می دهد. مهدی به او می گوید: ای روح الله جلو بایست و با مردم نماز بخوان. عیسی می گوید: ای فرزند پیامبر نماز برای تو برقرار شده است. عیسی اذان می گوید و پشت سر مهدی نماز می گذارد(76).
یاران حضرت مهدی جوان هستند و در بین آنان کهنسال نیست مگر تعداد کمی به اندازه ی سرمه ی در چشم و نمک اندک که در غذا مصرف می شود(77).
هنگامی که به امام زمان اجازه ی ظهور داده شود خدا را به اسم اعظم می خواند و همه ی یارانش از سراسر گیتی جمع می شوند که پرچمداران آن حضرت هستند. عده ای از آنها شب هنگام از رختخواب خود ناپدید و صبح در مکه حاضر می شوند و برخی از آنها دیده می شوند که در روز روی ابرها راه می روند(78).
گویا آنها را با چشم خود می بینم که همه یک رنگ و یک قامت و یک قیافه و یک لباس هستند، گویی همه یک چیز گمشده را می طلبند. متحیرند و سرگردان تا این که ناگهان مردی از آخر دیوار کعبه پیدا می شود که از زیر پرده کعبه بیرون می آید و از نظر قیافه و شمائل و زیبایی و جمال شبیه ترین مردم به رسول خداست. می گویند: آیا تو مهدی هستی؟ می گوید: آری، من مهدی هستم؛ با من بیعت کنید(79).
امام باقر (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور:
قطعاً عیسی (علیه السلام) پیش از قیامت به این عالم می آید. پیرو هیچ دینی، خواه یهود و خواه غیر یهود در روی زمین نمی ماند مگر این که به حضرت ایمان بیاورد قبل از آنکه از دنیا برود.
و عیسی پشت سر مهدی نماز می خواند(80).
در هفته ی دوم (ظهور و اقامت قائم) در کوفه، مردم می گویند: ای فرزند رسول خدا، نماز پشت سر شما با نماز پشت سر رسول اکرم مساوی است و مسجد جوابگوی این همه جمعیت نیست. حضرت به سوی نجف اشرف حرکت می کند و در آنجا نماز می خواند و دستور می دهد که مسجدی با عظمت که دارای 1000 درب است بسازند تا گنجایش مردم را داشته باشد. آنگاه دستور می دهد که از پشت حرم امام حسین (علیه السلام) نهری حفر کنند که کربلا را به نجف متصل کند. آنگاه پلهایی روی آن و آسیابهایی را کنار آن نهر می سازند. گویا با چشم خودم می بینم که پیرمردان گندمها را روی سر خود حمل نموده و در این آسیابها به طور مجانی آرد می کنند. در آن زمان خانه های کوفه به نهر کربلا (فرات) متصل می شود(81).
هنگامی که مهدی در مکه قیام کرد به قصد کوفه حرکت می کند. منادی ندا می دهد که هیچکس با خود آب و خوراک بر ندارد. آنگاه سنگ حضرت موسی را بر شتری سوار می کنند و با خود می برند. در هر جا که منزل کنند از آن سنگ چشمه جاری می شود. هر کس که گرسنه باشد سیر و هر کس که تشنه باشد سیراب می گردد. چهارپایان نیز از آن چشمه ها می نوشند...(82).
سفیانی سپاهی را به سوی مدینه می فرستد. پس مهدی از آنجا به سمت مکه هجرت می کند. به فرمانده ی لشکرسفیانی خبر می دهند که به سوی مکه خارج شده است، پس لشکری را به تعقیب آن حضرت می فرستد، ولی او را نمی یابند تا اینکه مانند موسی ترسان و نگران وارد مکه می شود و فرمانده ی لشکر سفیانی به سرزمین بیداء می رسد. پس منادی از آسمان ندا می کند که: ای بیدا! بگیر این قوم را و نابودشان کن. پس زمین آنها را به کام خود فرو می برد و فقط سه نفر زنده می مانند که صورتهایشان به عقب برگشته است(83).
حضرت مهدی به نزد مقام ابراهیم می آید و دو رکعت نماز می خواند و این آیه را می خواند: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَا تَذَکرُونَ»(84).
وقتی که قائم قیام کند داخل مسجد الحرام می شود. پس رو به قبله ایستاده و پشت به مقام کرده و دو رکعت نماز می گذارد و سپس می ایستد و می فرماید: ای مردم، من از همه ی شما به آدم (علیه السلام) نزدیکترم. من از همه ی شما به ابراهیم نزدیکترم. من از همه ی شما به اسماعیل نزدیکترم. من از همه ی شما به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیکترم. و سپس دعا می خواند و تضرع می کند(85).
سپس از مکه خارج می شود در حالی که یاران او که ده هزار نفرند و او را حلقه وار در میان گرفته اند. جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ او قرار دارد. سپس پرچم رسول خدا را به اهتزاز در می آورد در حالی که زره آن حضرت به تن و ذوالفقار در دست اوست(86).
اگر مردم می دانستند که مهدی هنگام ظهور چه خواهد کرد، اکثراً دوست داشتند که او را ملاقات نکنند و آن کشتار را نبینند. او از قریش آغاز می کند و بین او و آنها جز شمشیر داد و ستد نمی شود. بسیاری از مردم می گویند: این شخص از آل محمد نیست، زیرا اگر از آن خاندان بود رحم داشت(87).
نخستین کسی که با حضرت مهدی بیعت می کند، جبرئیل است و پس از آن 313 نفر مرد(88).
به خدا قسم که سیصد و چند نفر می آیند در حالی که در میان آنان 50 نفر از بانوان هستند که در مکه گرد می آیند بدون این که قبلاً قراری گذاشته باشند و مانند ابرهای پاییزی (با سرعت زیادی) به یکدیگر می پیوندند(89).
خداوند جمع می کند برای حضرت مهدی از اقصی نقاط جهان 313 نفر به عدد اصحاب بدر(90).
پشتش را به حجرالاسود تکیه می دهد و پرچم پیروزمند خود را به اهتزاز در می آورد(91).
در آخرالزمان ظهور می کند در حالی که بر بالای سرش قطعه ای ابر سفید است که در مقابل حرارت خورشید بر او سایه می افکند. از میان آن ابر فرشته ای به زبان عربی فصیح ندا می کند که: این مهدی است. از او اطاعت کنید(92).
به مقام ابراهیم می رود و دو رکعت نماز می خواند و این آیه را تلاوت می کند:اَم مَن یجیبُ المُضطَرَ...(93).
امام صادق (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور:
حضرت مهدی (دست انتقام الهی) به واسطه خشم خدا بر بندگانش خشمگین و غضبناک ظهور می کند و پیراهنی را که رسول خدا در جنگ احد بر تن کرده بود می پوشد و عمامه ی سحاب را بر سر می گذارد. زره ی پیامبر را که فراخ است می پوشد و شمشیر حضرت رسول را که دو دَم است در دست می گیرد. شمشیر را برهنه کرده بر دوش می گذارد و 8 ماه دشمنان خدا را بی پروا می کشد(94).
حضرت مهدی به سوی بصره حرکت می کند تا به دریای آن برسد و همراه آن حضرت تابوت و عصای موسی است. پس وارد بصره می شود و انفجاری عظیم در بصره رخ می دهد که تبدیل به یک دریای عمیق می شود و فقط مسجد بصره باقی می ماند که در میان آبها مثل بادبان یک کشتی دیده می شود(95).
قائم به قدس برمی گردد و چند روزی با مردم نماز می خواند. چون روز جمعه فرا رسید و نماز برپا شد (عیسی) با 70 هزار فرشته فرود می آید در حالی که مهدی (علیه السلام) عمامه ی سبزی بر سر دارد و شمشیرش را حمایل کرده و اسلحه به دست دارد و بر روی اسبی سوار است. منادی ندا می کند، ای مسلمانان حق آمد و باطل رفت(96).
مهدی به تنهایی ظاهر می شود و به سوی خانه ی خدا می آید و وارد خانه کعبه می شود و آن روز را به تنهایی به شب می رساند. وقتی که چشمها به خواب رفتند و شب همه جا را فرا گرفت، جبرئیل و میکائیل و فرشتگان گروه گروه نازل می شوند. جبرئیل عرض می کند: ای مولای من، سخنت پذیرفته و فرمانت مُطاع است. پس حضرت دست بر صورت می کشد و می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنْ الْجَنَّهِ حَیْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ». پس بین رکن و مقام می ایستد و فریاد می زند که: ای گروه نقبا و خاصبان من، و ای کسانی که خداوند شما را برای یاری من ذخیره کرده، با رغبت به سوی من آئید. فریاد حضرت به آنها می رسد در حالی که برخی در محراب عبادت و برخی در بستر استراحت در شرق و غرب جهان هستند. همه آن صدا را می شنوند و او را اجابت نموده و به سمت مکه حرکت می کنند و به اندازه ی یک چشم به هم زدن خود را بین رکن و مقام و محضر آن حضرت می بینند. پس خداوند دستور می دهد که نوری از زمین به آسمان به صورت ستون برخیزد. پس همه ی مؤمنان روی زمین از آن نور روشنایی کسب می کنند و نور به درون خانه هایشان وارد می شود. پس بسیار خوشحال می شوند، ولی نمی دانند که قائم، ظهور کرده است. ولی صبح هنگام، خود را در حضور آن حضرت می یابند در حالی که به عدد اصحاب پیامبر در روز بدر 313 نفر هستند(97).
هر بیماری از عقیده مندان و شیعیان حضرت مهدی برطرف شده و با این علامت می فهمند که حضرت ظهور کرده، پس به سوی مکه برای یاری او می شتابند و برای آنها طی الارض حاصل می شود و هر کار دشواری در مقابل آنها آسان و هموار می گردد(98).
برخی از شما صبح از خواب بیدار می شود و می بیند که زیر سر او کاغذی است که در آن نوشته شده است «طاعه معروفه»(99).
از شر عرب بر حذر باش که راجع به آنها یک خبر ناگوار است و آن این که هیچ یک از آنها همراه حضرت قائم خارج نمی شود(100).
خوشا به حال طالقان که در آن گنجهایی نه از طلا و نقره، بلکه از مردانی است که خدا را به طور شایسته و بایسته شناخته اند و آنان اصحاب حضرت مهدی در آخرالزمان هستند(101).
وقتی که قائم قیام می کند شمشیرهایی از آسمان فرود می آیند که روی هر کدام اسم یک نفر و پدرش نوشته شده است(102).
... یاران قائم طوری با همدیگر برخورد و ملاقات می کنند که گویا از یک پدر و مادر به دنیا آمده اند و صبح از خانه بیرون آمده و پراکنده شده و شب به خانه برگشته و با یکدیگر تجمع می کنند(103).
چون قائم ظاهر شود برخی از آنانکه ظاهراً تا آن روز از تابعان آن حضرت محسوب می شوند از فرمان او خارج شده و امثال ماه پرستان و خورشید پرستان به آن حضرت گرایش پیدا می کنند(104).
امام کاظم (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور:
... سپس آنقدر دشمنان خدا را می کشد تا خداوند راضی شود. وقتی می فهمد که خدا از مقدار کشته شدن دشمنان راضی شده که در قلب خویش احساس شفقت و ترحمی بکند(105).
امام رضا (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور:
آیه ی «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکرْهًا» درباره ی حضرت مهدی نازل شده که چون ظهور کند اسلام را به کافران و مرتدّان در سراسر جهان، عرضه می کند. هر کس که از روی میل و رغبت اسلام را پذیرفت او را به نماز و زکات و سایر واجبات اسلام موظف می گرداند و اگر کسی اسلام را نپذیرفت گردنش را می زند تا در سراسر گیتی جز موحدان کسی باقی نماند.
راوی می گوید: عرض کردم جانم به فدایت، تعداد کافران و غیر موحدان خیلی زیادتر از این است. فرمود: چون خداوند اراده کند زیاد را کم و کم را زیاد کند(106).
حضرت مهدی (علیه السلام) و حوادث هنگام ظهور:
من وارد مکه و سپس مسجدالحرام می شوم. مردم می گویند: برای ما امامی انتخاب کنید. گفتگو طولانی می شود تا این که یک نفر از آنان به چهره ی من می نگرد و می گوید: ای مردم، این مهدی است. نگاه کنید. آنگاه مردم دست مرا می گیرند و در میان رکن و مقام نگه داشته و پس از دوران غیبت که از من ناامید شده بودند با من بیعت می کنند(107).
وقتی که آن مرد چینی گم شود. من بین صفا و مروه با 313 نفر ظاهر می شوم. به کوفه می آیم و مسجد آن را ویران ساخته و مثل روز اول آن را می سازم و ساختمانهای اطراف آن را که متعلق به ستمگران است ویران می کنم. و حَجَّه الاسلام به جا می آورم و سپس به یثرب می آیم. منادی فتنه از آسمان ندا می کند: ای آسمان فرو ریز و ای زمین فرو ببر. پس در این روز بر روی زمین هیچ کس جز مؤمنی که قلب او برای ایمان خالص شده باقی نمی ماند(108).

فصل پنجم: معصومین (علیهم السلام) و نشانه های ظهور

1. تفاوت بین شرائط و نشانه های ظهور
2. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نشانه های ظهور
3. امام علی (علیه السلام) و نشانه های ظهور
4. امام حسین (علیه السلام) و نشانه های ظهور
5. امام سجاد (علیه السلام) و نشانه های ظهور
6. امام باقر (علیه السلام) و نشانه های ظهور
7. امام صادق (علیه السلام) و نشانه های ظهور
8. امام کاظم (علیه السلام) و نشانه های ظهور
9. امام رضا (علیه السلام) و نشانه های ظهور
10. امام مهدی (علیه السلام) و نشانه های ظهور
چکیده ی فصل پنجم:
1. فرق بین شرایط و نشانه های ظهور؛
2. نشانه ها و شرایط ظهور:
اول: صیحه آسمانی در ماه مبارک رمضان؛
دوم: درگیری و جنگ در شوال و ذی قعده؛
سوم: قتل عام حجاج در ذی حجه؛
چهارم: شورش در محرم؛
پنجم: تفرقه در میان اهل شام؛
ششم: آبادی بیت المقدس و کشتارهای سهمگین در آن و فتح اسلامبول و خروج دجال؛
هفتم: فراوانی مرگ های ناگهانی و بیماریهایی از قبیل بواسیر و جذام؛
هشتم: طلوع ستاره های دنباله دار از مشرق و نصب پل بغداد و کشته شدن مردمان فراوانی در کنار آن؛
نهم: زلزله در شام و هلاکت 100 هزار نفر و رحمت بودن آن برای مؤمنان و عذاب بودن برای کافران؛
دهم: پیدایش خسوف و مسخ شدن آوازه خوانان و می خوارگان به صورت خوک و میمون؛
یازدهم: ایجاد فاجعه بزرگی در سرزمین منا و کشته شدن افرادی فراوان؛
دوازدهم: کشته شدن مردی چهارشانه و دارای ریش انبوه در عراق؛
سیزدهم: هجوم ملخها به محصولات کشاورزی؛
چهاردهم: تعطیل شدن مساجد و بسته شدن راه حج و ویرانی و بمباران خراسان؛
پانزدهم: ظهور آتشی در آسمان و روشن شدن افقها به واسطه سرخی آسمان و خسوف در بغداد و بصره و خونریزی در بصره و تخریب خانه های آن و ترس و وحشت عمومی در عراق؛
شانزدهم: زلزله در خراسان و فاجعه در همدان و نزاع بر سر حکومت در یمن؛
هفدهم: کشته شدن و مردن دو سوم از مردم جهان و باقیماندن یک سوم از آنان؛
هجدهم: پیدایش آتشی در مشرق به مدت 3 یا 7 روز مانند بوته ی زعفران؛
نوزدهم: سیل و باران در نجف و بلند شدن آتش از سنگ و گل در عربستان و سلطه ی تاتار بر بغداد؛
بیستم: خسوف در شب پنجم ماه و کسوف خورشید در روز پانزدهم ماه و به هم خوردن محاسبات منجمان؛
بیست و یکم: نزدیک شدن زمان؛
بیست و دوم: صاعقه ها و باد زرد و صداهای وحشتناک آسمانی؛
بیست و سوم: خشک شدن برخی از دریاچه ها و رودخانه ها مثل نیل؛
بیست و چهارم: طغیان رود فرات و جاری شدن به منازل کوفه؛
بیست و پنجم: فراوانی باران و فاسد شدن میوه ها بر روی درختان؛
بیست و ششم: پیدایش ستونی از آتش در طرف مشرق و لزوم ذخیره سازی مواد غذایی به اندازه ی یک سال؛
بیست و هفتم: وحشت عرب از ستاره دنباله دار؛
بیست و هشتم: مسخ شدن برخی از انسانها جلو روی خانواده و فرزندان؛
بیست و نهم: پیدا شدن دستی در آسمان؛
سی ام: جمع شدن خورشید و ماه و ستارگان؛
سی و یکم: حکومت گروههای منحرف در عراق و کمبودی ارزاق در آن کشور و هلاکت یکی از طاغوتیان.
تفاوت بین شرایط ظهور و نشانه های ظهور:
چه بسا گمان شود که بین شرایط و نشانه های ظهور تفاوتی نیست، در حالی که تفاوتهای مهمی وجود دارد که عبارتند از:
1. مشروط بودن ظهور به شرایط، امری واقعی است در حالی که مشروط بودن به نشانه ها امری کشفی و اعلامی است. و این تفاوت از خود معنای لفظ شرط و علامت روشن است، چرا که فلسفه و معنای شرط این است که بین شرط و مشروط یک رابطه علّی و سببی به شکل لزومی است به گونه ای که وجود نتیجه بدون تحقق شرط مُحال است. ولی علامت فقط دلالت و اعلام و کشف از وقوع ظهور پس از پیدایش آن علامت می نماید. و تصور حدوث ظهور بدون حدوث علامت ممکن است.
2. نشانه های ظهور یک سلسله حوادثی هستند که نیازی به ارتباط بین ظهور و آن حوادث نیست در حالی که باید بین شرایط ظهور و خود ظهور حتماً یک رابطه سببی و مسببی واقعی خواه در ظرف وجود و خواه در ظرف نتیجه بعد از ظهور باشد.
3. لازم نیست که نشانه ها حتماً در یک زمان جمع بشوند، بلکه ممکن است که یکی از آنها کنار رفته و نوبت به دیگری برسد، ولی شرایط ظهور باید همگی در خط پایان جمع گردند هر چند که تدریجاً شکل یافته باشند.
4. نشانه های یک حادثه استمراری ندارد گرچه دراز مدت باشد، ولی شرط و برخی از عوامل آن باقی می مانند تا همه جمع شده و ظهور صورت بگیرد.
5. علامات ظهور قبل از ظهور کاملاً پیدا شده و نابود می شوند، ولی شرایط تا ظهور یا اندکی قبل از ظهور به صورت کامل پیدا نمی شوند و لذا نمی توانند نابود شوند، زیرا انفصال شرط از مشروط لازم می آید و این امر به دلیل دخیل بودن در ظهور، مُحال است.
6. شرایط در نقشه الهی نقش اساسی در ظهور دارند، ولی نشانه ها یک نوع آمادگی ذهنی برای استقبال از ظهور ایجاد می کنند.
7. علامات چون حوادث و پدیده ها هستند می توان با دقت و بررسی به دست آورد که آیا حاصل شده اند یا خیر، ولی شرایط چون تا ظهور یا اندکی قبل از ظهور باید استمرار داشته و شکل بگیرند، مثل شماره ی معینی از مخلصین در رکاب آن حضرت، قابل شناسایی نیستند.
معصومین (علیه السلام) و نشانه های ظهور:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نشانه های ظهور:
در ماه رمضان صیحه ای شنیده می شود. در ماه شوال قبیله ها قصد درگیری پیدا می کنند و در ماه ذی قعده جنگ و خونریزی به پا می شود. در ماه ذی حجه حُجّاج قتل عام و غارت می شوند و در ماه محرم خونها جاری می شود. محرم و چه محرمی!؟ هرگز قابل ادراک برای شما نیست. وای، وای مردم فراوانی در آن شورشهای محرم کشته می شوند. سپس منادی از آسمان ندا می کند که آگاه باشید که فلان، فرزند فلان، مهدی قائم آل محمد است. پس به سخنان او گوش فرا دهید و او را اطاعت کنید. این صدا صدای جبرئیل است که مردم را برای بیعت با او فرا می خواند. این صدا در صبح روز نجات بلند می شود(109).
خداوند به سوی اهل شام کسی را می فرستد که موجب تفرقه آنها گردد به گونه ای که اگر تعدادی روباه به آنها حمله کنند می توانند آنها را از پا درآورند(110).
آبادی بیت المقدس و خرابی مدینه کشتارهایی سهمگین را به دنبال دارد و سپس قسطنطنیه فتح خواهد شد و به دنبال آن دجال خروج خواهد کرد(111).
بواسیر و مرگ ناگهانی و جذام فراوان می شود(112).
هنگامی که پل در زمین آن زده شد و ستاره های دنباله دار از سمت مشرق طلوع کرد، در کنار آن پل مردم زیادی دسته دسته کشته می شوند(113).
زمین لرزه ای در شام اتفاق می افتد که 100 هزار نفر بر اثر آن هلاک خواهند شد. این زلزله رحمت برای مؤمنان و عذاب برای کافران است(114).
در میان امت اسلامی خسف و قذف رخ می دهد. گروهی از آوازخوانان و مشروب خواران در حال خوانندگی و میگساری به صورت خوک و میمون در می آیند(115).
در ماه رمضان بانگی شنیده می شود، آتش جنگی در ماه شوال برافروخته می گردد، قبیله ها در ماه ذی الحجه به جنگ می پردازند و نشانه ی آن این است که حاجیان را غارت کنند و در منا فاجعه ی بزرگ رخ می دهد و افراد فراوانی کشته می شوند و خونها بر روی جمرات جاری می شود(116).
وقتی که حاکم عراق، مردی چهارشانه را که دارای ریشی انبوه و دندانهایی براق است بکشد، وای به حال پیروان عراقی گمراه آن حاکم(117).
حضرت علی (علیه السلام) و نشانه های ظهور:
ملخهایی در فصل خود و غیر فصل خود ظاهر می شوند و به مزارع و محصولات کشاورزی هجوم می برند و محصولات نیز کم می شوند(118).
ظهور حضرت مهدی علامت هایی دارد؛ اول محاصره کوفه به واسطه ی کمینگاهها و کانالها است(119).
برای ظهور حضرت مهدی علامتهای ده گانه است که عبارتند از: 1- باز شدن کوچه های بن بست کوفه؛ 2- تعطیل شدن مساجد؛ 3- بسته شدن راه حج؛ 4- ویرانی و بمباران خراسان؛ 5- طلوع ستاره ی دنباله دار؛ 6- تراکم ستارگان؛ 7- فتنه و فساد؛ 8- سرگردانی و تحیر؛ 9- کشتار و قتل؛ 10- غارت اموال...(120).
مردم قبل از قیام قائم به وسیله چند حادثه از گناهان خود بیم داده می شوند: 1- آتشی که در آسمان ظاهر می شود؛ 2- سرخی که در آسمان افقها را روشن می کند؛ 3- خسوفی که در بغداد پدید می آید؛ 4- خسوفی که در بصره رخ می دهد؛ 5- خونهایی که در بصره ریخته می شود؛ 6- تخریب خانه های بصره و هلاکت اهل آن؛ 7- ترس و وحشت عمومی که در همه عراق پدید آمده و موجب سلب آرامش و آسایش از مردم می گردد(121).
چون در خراسان زلزله شود و در همدان فاجعه رخ دهد و در عراق حوادث تکان دهنده پدید آید و اختلافات سراسر شام را فرا گیرد و اهل یمن بر سر حکومت دعوا و نزاع کنند(122).
مهدی قیام نمی کند تا وقتی که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم مردم هم بمیرند و فقط یک سوم مردم جهان باقی بمانند(123).
امام حسین (علیه السلام) و نشانه های ظهور:
هنگامی که سه یا هفت روز در مشرق آتشی دیدید انتظار فرج آل محمد را به خواست خداوند داشته باشید(124).
منادی آسمانی به نام مهدی ندا می کند که همه ی اهل مشرق و مغرب آن ندا را می شنوند(125).
امام سجاد (علیه السلام) و نشانه های ظهور:
هنگامی که نجف را سیل و باران فرا گرفته و در حجاز از سنگ و گل آتش بلند شود و تاتار بغداد را تحت سلطه ی خود در آورد منتظِر ظهور قائم منتظَر باشید(126).
امام باقر (علیه السلام) و نشانه های ظهور:
هنگامی که در شرق آتشی دیدید که شبیه به یک بوته ی بزرگ زعفران باشد و تمامی مردم آن را ببینند و 3 یا 7 روز این آتش پدیدار باشد، انتظار فرج آل محمد را داشته باشید(127).
دو نشانه عجیب قبل از ظهور وجود دارد: 1- خسوف ماه در پنجم ماه. 2- کسوف خورشید در پانزدهم. و چنین خسوف و کسوفی از آغاز هبوط آدم به زمین رخ نداده است. آن زمان است که محاسبات اخترشناسان به هم می خورد(128).
حضرت صادق (علیه السلام) و نشانه های ظهور:
از علامت های ظهور آن حضرت، نزدیک شدن زمان است(129).
اولین نشانه، صاعقه ها و سپس باد زرد و سپس بادی پی در پی و سپس بانگ وحشتناک آسمانی است که عده ی زیادی به وسیله ی آن از بین می روند(130).
آب دریاچه طبریه (فلسطین) خشک شده و درختان خرما بی حاصل گشته و آب چشمه زعر - که در طرف قبله ی شام قرار دارد - کاهش پیدا می کند(131).
رودخانه ها خشک می شوند و قحطی و گرانی سه سال سایه ی خود را بر سر مردم می افکند(132).
مردم مصر را دشمن بیرون نمی کند؛ بلکه این رود نیل است که آنها را بیرون می کند، چرا که نیل می خشکد و حتی یک قطره آب باقی نمی ماند و محل آن به صورت تپه ای از شن در می آید(133).
رود فرات طغیان کرده و به کوچه های کوفه وارد می شود و در مقابل کرخ در بغداد پلی می زنند(134).
قبل از ظهور حضرت، سال فراوانی نعمت و پربارانی است، ولی میوه ها و خرما روی درخت فاسد می شوند. در وقوع این امر تردید نکنید...(135).
سالی که مهدی ظاهر می شود 24 باران می بارد که همه جا آثار خیر و برکت آن دیده می شود(136).
وقتی که آتش در سرزمین حجاز به پا گشته و آب در نجف سرازیر گردد، انتظار ظهور حضرت مهدی را داشته باشید(137).
ستونی از آتش در طرف مشرق در آسمان پدید می آید که تمامی مردم روی زمین آن را می بینند. هر کس آن زمان را درک کند باید به اندازه یک سال مواد غذایی برای خانواده اش ذخیره کند(138).
طلوع ستاره دنباله دار عرب را به وحشت می اندازد و آن ستاره ای است که در مشرق ظاهر شده و مانند ماه می درخشد و سپس دنباله اش برگشته و گویا دو سرش به هم دیگر رسیده است. آنگاه سرخی در آسمان پدید می آید و تمام آسمان را فرا می گیرد(139).
چه ذلت و خواری از این بالاتر که شخصی در میان خانه و خانواده اش در کنار سفره نشسته باشد و ناگهان خانواده اش گریبان چاک کنند و ناله سر دهند. و وقتی که مردم می پرسند چه شده است؟ جواب دهند: این فلانی است که همین الان مسخ شد(140).
هرگاه عدد تعیین شده به حد نصاب رسید و سیصد و دو و چند نفر پیدا شدند آنچه که می خواهید (ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)) حاصل خواهد شد(141).
امام کاظم (علیه السلام) و نشانه های ظهور:
فتنه های فراوان در جهان پدیدار شده و در میان دشمنان حق و حقیقت مسخ زیاد اتفاق می افتد(142).
گروهی از اهل بدعت مسخ شده و به صورت میمون و خوک در می آیند(143).
امام رضا (علیه السلام) و نشانه های ظهور:
دستی از آسمان ظاهر می شود و به سوی او اشاره می کند که این است، این است(144).
قبل از ظهور حضرت مهدی قتل بیوح صورت می پذیرد. عرض شد که منظور از بیوح چیست؟ فرمود: جنگ مستمری که تنور آن سرد نشود(145).
حضرت مهدی (علیه السلام) و نشانه های ظهور:
علامت ظهور من فراوانی هرج و مرج و آشوب و فتنه هاست(146).
وقتی که میان شما و راه کعبه مانع شوند من ظهور می کنم(147).
خورشید و ماه جمع شده و ستارگان و سیاراتی دور آنها حلقه می زنند(148).
به زودی نشانه ای بزرگ در آسمان ظاهر می شود و آنگاه نشانه ای بزرگ در زمین آشکار می گردد. و در مشرق حوادثی پدید می آید که موجب تأثر و اضطراب می گردد. پس گروههای منحرف بر عراق مسلط می شوند و با اعمال زشت خود موجب کمبود ارزاق در عراق می گردند. سپس با هلاکت طاغوتی از طاغوتیان این فاجعه برطرف می شود و نیکوکاران از هلاکت او شاد می شوند...

فصل ششم: معصومین (علیهم السلام) و روزگار قبل از ظهور

1. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و روزگار قبل از ظهور
2. امام علی (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور
3. امام باقر (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور
4. امام صادق (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور
5. امام رضا (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور
چکیده ی فصل ششم:
1. دشوار بودن دین داری؛
2. انگیزه های سرمایه داران و فقیران و متوسطان از رفتن به حج؛
3. وارد شدن در مساجد و نخواندن نماز؛
4. آرایش مردان با طلا و حریر و پوست پلنگ؛
5. در آمدن مردان به صورت زنان و بالعکس؛
6. نوع آرایش زنان و برهنگی آنان در عین پوشش؛
7. کم شدن مردان؛
8. تجمل گرایی زنان و خشونت آنها با مردان؛
9. گلچین شدن خوبان امت؛
10. کم شدن مال حلال و دوست واقعی و روش پسندیده؛
11. بی اعتمادی و نفاق؛
12. تهمت زدن فرزند به پدر و نفرین کردن پدر و مادر بر فرزند و خوشحال شدن از مرگ آنها؛
13. از بین رفتن انسانها به دست پدر و مادر و همسر و خویشان و بستگان؛
14. علنی شدن روابط جنسی؛
15. شکم پرستی؛
16. تأمین هزینه های زندگی از راه خود فروشی مردان و زنان؛
17. از بین رفتن جنگلها؛
18. حرف زدن جمادات؛
19. سرزنش مردان به خاطر حجاب همسر و دختر و خواهران خود؛
20. بی نمازی امت مسلمان؛
21. انقلاب در آذربایجان؛
22. تقلب و کم فروشی؛
23. همجنس گرایی بین مردان و زنان؛
24. توصیفی از کاخهای تهران؛
25. قیام مردی از قم (امام خمینی)؛
26. عدم همکاری بین مردم.
معصومین و روزگار قبل از ظهور:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و روزگار قبل از ظهور:
برای امت من زمانی فرا می رسد که اگر کسی بخواهد دین خود را حفظ کند مانند کسی است که آتش در کف دست خود نگه می دارد(149).
ثروتمندان برای سیاحت و متوسطین برای تجارت و فقیران برای ریا و تظاهر به حج می روند(150).
فرد وارد مسجد می شود، ولی دو رکعت نماز در آن نمی خواند(151).
مردان امت من با طلا خود را زینت نموده و حریر و دیبا پوشیده و از پوست پلنگ برای خود لباس تهیه می کنند. در چنین زمانی است که باران بسیار می بارد، ولی روئیدنی ها و خیر و برکت کم و زلزله فراوان می شود(152).
مردان خود را به صورت زنان و زنان خود را به صورت مردان در می آورند(153).
زنانشان در عین لباس پوشیدن برهنه هستند و بر سرشان چیزی مانند کوهان شتر لاغر است. این زنها بوی بهشت را استشمام نمی کنند. پس آنها را لعنت کنید که از رحمت خدا به دورند(154).
قیامت به پا نمی شود (آخرالزمان فرا نمی رسد) مگر هنگامی که لباسهایی بسازند که زنها وقتی آنها را می پوشند باز، برهنه و لخت باشند...(155).
مردان کم می شوند به حدی که در میان 50 زن فقط یک مرد وجود دارد(156).
هنگامی که زنها با خشونت با مردان خویش رفتار کرده و کارهای خلاف رضای شوهر انجام داده و از درآمد خود خرج شوهر را تأمین نموده و آنها نیز به خاطر این خوراک مختصر رفتارهای زنان خود را تحمل می کنند(157).
وقتی که فرج نزدیک باشد، مرگ بهترین افراد امت را گلچین می کند، همان گونه که شما بهترین خرما را از میان یک طبق بر می دارید(158).
روزگاری خواهد آمدکه سه چیز بسیار کمیاب است:
1. مالی که از راه حلال به دست آید؛
2. دوستی که انسان بتواند حقیقتاً با او مأنوس باشد؛
3. روش و راه پسندیده ای که خدا از آن راضی باشد(159).
پس از من فرمانروایانی بر شما مسلط می شوند که برای رسیدن به قدرت به کشتن یکدیگر دست می زنند(160).
در آن روزگار نفاق زیاد می شود، امانت داری از میان می رود، مردم از رحمت دور می شوند، امین به خیانت متهم و خائن به عنوان امین معرفی می شود، فتنه هایی چون پاره های شب سیاه به سوی شما رو می آورند(161).
فرزند به پدرش تهمت می زند و بر پدر و مادرش نفرین می کند و از مرگ آنها شادمان می شود(162).
انسانها به دست پدر و مادر خود نابود می شوند و اگر پدر و مادر نداشته باشند به دست همسر و فرزندان و اگر آنها را هم نداشته باشند به دست خویشان و همسایگانشان از بین می روند(163).
مردم مثل حیوانات به طور علنی روابط جنسی برقرار می کنند و هیچکس از ترس نمی تواند عمل ناپسندی را محکوم کند(164).
تمام همت یک انسان شکمش و قبله اش زنش و دینش پول و درهمش خواهد بود(165).
امام علی (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور:
آنچه که دوست می دارید (ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)) حاصل نمی شود مگر آن که کسی از شما باقی نماند مگر به مقدارسرمه در چشم و نمک در غذا. برای شما مثالی می آورم. اگر شخصی مقداری گندم را پاک کرده و در انباری قرار دهد و پس از مدتی متوجه شود که حشراتی در میان آنها پیدا شده آنها را بیرون آورده و بار دیگر پاک کرده و دوباره به انبار می برد و پس از مدتی متوجه می شود که بار دیگر حشراتی پیدا شده اند، باز آنها را پاک می کند و به انبار می برد و همینطور این عمل را ادامه می دهد تا وقتی که از گندم چیزی جز رشته هایی شبیه به خس باقی ماند که دیگر حشرات بر آنها نتوانند ضرری وارد آورند. شما نیز آنقدر آزمایش و گزینش می شوید تا فقط گروهی اندک باقی مانده و فتنه ها بر شما اثری نکنند(166).
چگونه است حال شما وقتی که شیعیان (مانند فرو رفتن انگشتان دست در یکدیگر) نزاع و اختلاف پیدا کنند؟ یکی از اصحاب عرض کرد: در آن زمان چیزی وجود دارد؟ فرمود: همه ی خیرات آن زمان است، چون آنگاه است که قائم، قیام می کند و 70 نفر جلو آمده و خدا و پیامبرش را تکذیب می کنند و آن حضرت آنها را می کشد. سپس خداوند همه را بر گرد یک محور مجتمع می سازد(167).
مرد از همسرش کار زشت و خلاف عفت می بیند ولی او را نهی نمی کند و پولی را که وی از راه خود فروشی به دست آورده می گیرد و مصرف می کند و اگر از تمام وجود همسرش بهره برداری جنسی بکنند اعتراضی نمی کند و هر چه که مردم درباره ی او می گویند می شنود و باکی ندارد. چنین کسی دیوث است(168).
هنگامی که جنگلها خشک شده و شکارچیان همه را به وحشت اندازند، اضطراب و مهاجرت زیاد شود، در آن زمان مهدی ظهور می کند(169).
عربها دچار اختلاف می شوند و اشتیاق به ظهور منجی افزون شده و عفت و پاکدامنی از جامعه دور می شود و شیطان بر همه چیره گشته و زنان فرمانروا و حاکم می شوند و حوادث کمر شکنی رخ می دهد و شکافنده ها می شکافند و تیز پروازان حمله می کنند و دنیا روی ترش می کند و جمادات سخن می گویند(170). عراق فتح می شود و هر اختلافی با خونریزی پاسخ داده می شود...(171).
مرد به خاطر حجاب همسر و دختران و خواهرانش مورد سرزنش قرار می گیرد(172).
وقتی که فقها یکی پس از دیگری از دنیا بروند و امت پیامبر نماز را ترک گوید(173).
امام باقر (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور:
(ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)) که شما در انتظار آن هستید زمانی حاصل می شود که شما مثل گوسفند ذبح شده باشید که قصاب اهمیت نمی دهد که بر کدام عضو آن دست می گذارد. (در آخرالزمان) ارج و منزلت شما از دست رفته و تکیه گاهی برای خویش ندارید(174).
ناچار باید در آذربایجان انقلابی پدید بیاید که هیچ چیز نتواند در مقابل آن مقاومت کند. وقتی که چنین شد مانند گلیم در خانه ی خود بمانید و حرکت نکنید تا ما حرکت کنیم. در این حال منتظر ندای آسمانی و فرو رفتن زمین در منطقه بیداء باشید. هرگاه که قائم ما قیام کرد به سوی او بشتابید اگر چه روی زمین (بر اثر ناتوانی) کشیده شوید(175).
امام صادق (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور:
نطفه های مؤمنان در صلب پدران به امانت گذارده شده است.... قائم ما هنگامی ظهور می کند که این امانتهای الهی بیرون می آیند. پس وقتی که همه ی مؤمنان (از کتم عدم به عرصه ی وجود) قدم گذاردند آن حضرت ظهور می کند. و دشمنان خدا را به قتل می رساند(176).
به خدا سوگند هرگز آنچه که در انتظار او به سر می برید واقع نمی شود مگر آن که غربال شوید و امتحان بدهید. و تا وقتی که شقاوتمندان شقاوت خود را ظاهر و سعادتمندان سعادت خود را آشکار نکنند حضرت ظهور نخواهد کرد(177).
در آخرالزمان مؤمن اندوهگین است و از ناحیه ی دیگران مورد تحقیر و توهین قرار می گیرد و نمی تواند کارهای زشت و ناپسند را آشکارا محکوم کند مگر با قلبش و در معرض هر گونه تحقیری قرار می گیرد(178).
زمانی برای شما فرا خواهد رسید که فرد متدین نجات پیدا نمی کند مگر آن که او را سفیه و نادان تصور کنند و او نیز صبر و شکیبایی بر این (پندار غلط) داشته باشد که او را ابله و نادان می دانند(179).
تا از شما به اندازه ی سرمه ی چشم باقی نماند هرگز فرج حاصل نمی شود. آری (ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)) حاصل نمی شود مگر وقتی که تمام ناخالص ها بروند و سالم ها بمانند(180).
می بینم که زندگی انسانها از کم فروشی و تقلب تأمین می شود(181).
می بینی که گناهان علنی شده، مردان به مردان و زنان به زنان در مورد آمیزش جنسی اکتفا نموده و مردان برای مردان و زنان برای زنان خود را آرایش می دهند. مرد و زن از راه خود فروشی زندگی خود را تأمین می کنند. مردان اموال فراوانی را به کسی که با آنها همجنس بازی کند می پردازند... عاق والدین زیاد شده و پدر و مادر نزد فرزندان بی ارزش و بی اهمیت می شوند و والدین نزد فرزندان پست تر از هر شخص دیگر می باشند...(182).
کاخهای تهران چون کاخهای بهشتی می گردد و زنانش چون حوریه های بهشتی در حالی که لباس کافران را می پوشند... و از شوهران خود تمکین نمی کنند و درآمد شوهرانشان کفاف مخارج آنها را نمی دهد...(183).
مردی از قم قیام می کند و مردم را به سوی حق دعوت نموده و گروهی که قلبهای آنها چون پاره های آهن محکم است و هیچ حادثه ای آنها را متزلزل نمی کند و خسته نشده و ترس به خود راه نداده و بر خداوند توکل می کنند دور او جمع می شوند و پایان خوشی برای متقین است...(184).
می بینی که مسئولان مملکتی، افراد خائن را به طمع مال بر سر کار می آورند و به آنها اعتماد می کنند(185).
امام رضا (علیه السلام) و روزگار قبل از ظهور:
هنگامی که نیازها و گرفتاریها زیاد شود و مردم همدیگر را نشناسند. انسان برای طلب کمک نزد برادرش می ر ود، ولی با قیافه ی غیر منتظره ای روبرو می شود و با او به طرز دیگری سخن گفته می شود(186).
به خدا قسم به آنچه که انتظار آن را می کشید (ظهور حضرت مهدی) و گردنهایتان را به سوی آن (بی صبرانه) دراز کردید، دست نمی یابید مگر آن که امتحان سختی بشوید و از شما جز عده ای بسیار اندک باقی نماند...(187).
مردم گداخته می شوند همان گونه که طلا در کوره گداخته می شوند و مانند طلای ناب از ناخالصی پاک می شوند(188).

فصل هفتم: معصومین (علیهم السلام) و دورنمای عصر ظهور

1. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دورنمای عصر ظهور
2. امام علی (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
3. امام مجتبی (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
4. امام سجاد (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
5. امام باقر (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
6. امام صادق (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
7. امام رضا (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
8. امام عسکری (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور
چکیده ی فصل هفتم:
1. تقسیم عادلانه اموال بین مردم؛
2. فراوانی نعمت و نزولات آسمانی؛
3. بی نیازی مردم؛
4. گرفتن حق مظلوم از ظالم؛
5. سازش حیوانات با یکدیگر و رخت بستن شر از گیتی؛
6. امنیت کامل؛
7. معجزات فراوان؛
8. آشکار شدن گنجها؛
9. ارزش فراوان زمین کوفه؛
10. افزایش نیروی هر انسان به اندازه ی 40 نفر؛
11. صفا و صمیمیت بین مردم؛
12. اعزام فرمانروایان به شهرهای مختلف و پیدا شدن راه حل در کف دست فرمانروا؛
13. کامل شدن عقل مردم؛
14. اعطای علم و حکمت به همگان، حتی زنان در منزل؛
15. شجاعت فراوان اصحاب حضرت؛
16. شهادت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و کیفیت آن؛
17. عدالت و مصادیق بارز آن؛
18. مرکزحکومت و قضاوت و زندگی و تقسیم غنایم و محل مناجات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛
19. از بین رفتن فساد و جایگزینی تقوا و عبادت؛
20. شادی همه ی حیوانات؛
21. بی رغبتی مردم به دنیا؛
22. برگرداندن حقوق تضییع شده ی مردم به آنها؛
23. بلند شدن ندای لا اله الا الله و محمد رسول الله در سراسر جهان؛
24. کشته شدن 999 نفر از هر هزار نفر؛
25. پیدایش علوم و دانشهای فراوان؛
26. گسترش وسایل ارتباط جمعی؛
27. برداشته شدن پرده ها و حجابهای مادی برای مؤمنان؛
28. بی نیازی مردم از خورشید و ماه؛
29. نابودی سنتهای جاهلی؛
30. بدنیا برگشتن امام حسین (علیه السلام)؛
31. شگفتی رومیان از اصحاب حضرت و ایمان آوردن آنان؛
32. کارهایی توسّط حضرت که کسی قبلاً انجام نداده است؛
33. پیدایش ابتهاج و سرور در سراسر جهان.
معصومین و دورنمای عصر ظهور:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دورنمای عصر ظهور:
مهدی بین مردم در تقسیم اموال به گونه ای به عدالت رفتار می کند که نیازمندی پیدا نمی شود که مستحق زکات باشد(189).
مهدی در امت من است. مردم در عصر او به اندازه ای در نعمت بسر می برند که هیچگاه بسر نبرده اند... آسمان فراوان می بارد و زمین تمام گیاهان خود را می رویاند(190).
مهدی از میان امت من قیام می کند. خداوند او را برای بی نیاز کردن مردم می فرستد. مردم در زمان او در نعمت بسر می برند و حیوانات در آن روزگار به حیات خود ادامه می دهند و زمین گیاهان خود را می رویاند واموال بین مردم عادلانه و صحیح تقسیم می شود(191).
حداقل هفت یا نه سال مهدی در میان امت به سر می برد. مردم در کمال نعمت زندگی می کنند. به گونه ای که هیچ مردم شایسته یا تبهکاری چنین نعمتی را نداشته اند. آن وقت آسمان باران به موقع و پی در پی می بارد و زمین از رویاندن گیاهان دریغ نمی کند و مال و نعمت آن قدر انبوه می شود که شخصی بلند می شود و می گوید: ای مهدی به من عطا کن و حضرت بلافاصله می گوید: بگیر(192).
مهدی به گونه ای حق مظلوم را از ظالم می گیرد که اگر حق کسی زیر دندان کسی باشد می گیرد و به صاحبش می دهد(193).
امام علی (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور:
اگر قائم ما قیام کند آسمان بقدر کافی می بارد و از زمین گیاه می روید. کینه ها از بین رفته و حتی حیوانات نیز با هم سازش دارند. در آن عصر یک زن با همه ی زیور آلات خود از عراق بیرون می آید و تا شام با امنیت کامل می رود. نه زمینی بدون گیاه می بیند و نه درنده ای او را تهدید می کند(194).
 (حضرت مهدی (علیه السلام)) به مرغ اشاره می کند؛ در دستش می افتد و چوبی را می کارد سبز شده و برگ در می آورد(195).
حضرت مهدی سراسر گیتی را تحت تسخیر و فرمان خود در می آورد. گرگ و گوسفند در یک جا زندگی می کنند. کودکان با مار و عقرب بازی می کنند و گزندی نمی بینند. شر از گیتی رخت بر بسته و خیر به جای آن می نشیند(196).
برای آن حضرت ستونی از نور از زمین تا آسمان نصب می شود که اعمال بندگان رادر آن می بیند(197).
امام مجتبی (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور:
در روزگار حکومت حضرت مهدی درندگان با هم صلح و صفا دارند و زمین همه ی گیاهان خود را بیرون آورده و گنجها آشکار گشته و او مالک شرق و غرب جهان می شود. خوشا به حال کسی که آن روزگار مبارک را درک کند و اوامر او را با جان و دل اطاعت کند(198).
(در آخرالزمان) جای پایی در کوفه برای من از منزلی در مدینه بهتر است(199).
امام سجاد (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور:
وقتی که قائم قیام می کند خداوند از شیعیان، آفت را دور و قلب آنها را چونان قطعات آهن محکم و نیروی هر مرد را اندازه ی چهل نفر می سازد. آنها حکومت و ریاست تمامی مردم جهان را به دست خواهند گرفت(200).
امام باقر (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور:
وقتی که قائم قیام کند صفا و یکرنگی پدید می آید تا جایی که فردی می آید و از کیسه ی برادر دینی خود هر چه که می خواهد بدون مانعی برمی دارد(201).
وقتی که قائم قیام کند برای هر سرزمینی از ممالک جهان یک فرمانروایی می فرستد و به او می فرماید: دستورالعمل تو در کف دستت می باشد. هرگاه با مشکلی روبرو شدی که حکم قضایی آن را ندانستی به کف دست خود نگاه کن. هر چه که ظاهر شد، به همان حکم عمل کن(202).
حضرت مهدی به منادی دستور می دهد که در میان مردم اعلام کند که هر کس نیازی به مال دنیا دارد برخیزد. از میان مردم فقط یک نفر برخاسته و می گوید من نیازمندم. حضرت می فرماید: نزد کلیددار برو و بگو مهدی می گوید که به من مالی بده.
نزد کلیددار می رود. کلیددار می گوید: لباست را پهن کن. و وسط آن را پر می کند و او آن را بر دوش می گیرد، ولی پشیمان می شود که چرا از بین این همه مردم فقط من از خود طمع نشان دادم. آنگاه مال را به کلیددار برمی گرداند، ولی او قبول نمی کند و حضرت مهدی می فرماید: چیزی را که عطا کردیم پس نمی گیریم(203).
اولین چیزی که از عدالت حضرت مهدی بروز می کند آن است که منادی اعلام می کند آنان که طواف مستحبی دارند مطاف را خالی کنند تا کسانی که حج واجب دارند به طواف واجب خود برسند(204).
دستور می دهد کسی را که مردم از جرم او بی خبرند دستگیر کرده و آورده و گردن بزنند. کسی که در منزل خود حرف می زند می ترسد که در و دیوار بر ضدّ او گواهی بدهند(205).
مرکز سلطنت او کوفه و مرکز قضاوت او مسجد اعظم کوفه و محل زندگی و مرکز بیت المال و محل تقسیم غنائم جنگی مسجد سهله و محل خلوت او تپه های سفید و نورانی نجف اشرف است(206).
کسی که در کوفه منزلی دارد آن را از دست ندهد(207).
زنا و مشروب خواری و رباخواری از بین می رود. مردم به طاعت و عبادت روی می آورند. امانات به خوبی رعایت می شود. و تبهکاران نابود شده و صالحان باقی می مانند(208).
در آن هنگام پرندگان در لانه ها و ماهیان در دریاها شادمانی می کنند و چشمه های آب سرازیر شده و زمین چندین برابر همیشه محصول خواهد داد(209).
زمین پاره های جگر خود را مثل ستونهای طلا و نقره بیرون می ریزد. دزد آمده و می گوید: بخاطر اینها دست من قطع شد؟ قاتل آمده می گوید: من به خاطر اینها قتل کرده ام؟ قاطع الرحم آمده و می گوید: من برای اینها از خویشاوندان خود بریدم؟ آنگاه این ستونهای طلا و نقره روی زمین می مانند و کسی رغبت برداشتن آنها را ندارد(210).
خردسالان و کودکان آرزو می کنند که کاش بزرگ بودند و بزرگسالان آرزو می کنند که کاش بچه بودند(211).
اولین چیزی که از عدالت حضرت مهدی مشاهده می شود این است که در همه ی گیتی ندا در می دهد که اگر کسی از شیعیان ما چیزی طلبکار است بیاید و طلب خود را بگیرد. اگر کسی به اندازه ی یک دانه ی سیر و یا یک عدد خردل طلبکار باشد به او می دهد تا چه برسد به کسانی که هزاران هزار درهم و دینار طلا و نقره و املاک طلبکار باشند(212).
در عصر حکومت مهدی مؤمنی که در مشرق زمین زندگی می کند برادرش را که در مغرب زمین است می بیند و بالعکس(213).
وقتی که قائم ما قیام کند مردم از نور خورشید و ماه بی نیاز می شوند(214).
مهدی از همان روش پیامبر تبعیت می کند و سنتهای پیشین را نابود می کند همان گونه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سنتهای جاهلی را از بین برد. مهدی اسلام را از نو پیاده می کند(215).
حسین در آخر عمر حضرت قائم زنده می شود، سپس حضرت قائم از دنیا رحلت می کند و حسین او را غسل می دهد(216).
لشکری را به منظور فتح قسطنطنیه اعزام می فرماید، همین که آن لشکر به دریا رسیدند بر کف پای خود چیزی می نویسند و بر روی آب راه می روند. وقتی که رومیان آنها را ببینند می گویند: اگر اینها اصحاب او هستند خود او کیست؟ آن وقت دروازه های شهر را بر روی آنها باز کرده و آنها وارد شده و هر چه که خواستند حکم می کنند(217).
وقتی که قائم ما قیام می کند تقیه ای در کار نیست. او شمشیر می کشد و بین او و مردم جز شمشیر چیزی رد و بدل نمی شود(218).
وقتی که قائم ما قیام کند هیچ نقطه ای از زمین نیست مگر آن که فریاد لا اله الا الله و محمد رسول الله در آنجا بلند باشد(219).
وقتی که قائم ما قیام کند خداوند چشم و گوش شیعیان ما را چنان نیرومند و پرتوان می سازد که بین آنها و حضرت دیگر قاصد و پیک و نامه رسانی وجود ندارد(220).
امام رضا (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور:
هنگامی که قائم قیام کند به سه چیز فرمان دهد که تا قبل از او هیچ کس چنین کاری نکرده است:
1. پیرمرد زناکار را می کشد؛ 2. کسی را که زکات نمی پردازد می کشد؛ 3. به برادر از برادر اظله ارث می دهد(221).
امام عسکری (علیه السلام) و دورنمای عصر ظهور:
خداوند با دست تو ستمگران را شکسته و شعائر دین را بازگردانده و آفاق جهان را روشن می کند و آرامش و صلح در سراسر گیتی برقرار می شود. کودکی که در گهواره خوابیده آرزوی شتافتن به سوی تو دارد. وحوش بیابانها آرزوی پیدا کردن راهی به سوی تو دارند. گوشه و کنار جهان سبز و خرم و سیمای عالم شادان و خندان و قلل شرف و عظمت از تو شادمان می گردند... دشمنانت خوار و زبون و دوستانت عزیز و پیروز می شوند و در روی زمین از ستمگران زورگو و ملحدان و منکران و بدخواهان کینه جو و معاندان احدی باقی نمی ماند(222).
پایان عمر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
چون دولت کریمه ی امام عصر به پایان آید مرگ حضرت فرا می رسد. زنی از بنی تمیم او را به شهادت می رساند که نام او سعیده و همچون مردان دارای ریش و سبیل است. او هنگام عبور حضرت، سنگ آسیابی را از پشت بام پرتاب می کند و او را به شهادت می رساند(223).

عاقبت او ظهور خواهد کرد * * * خاک را غرق نور خواهد کرد
دل ما را که خشک و پژمرده است * * * همچو باغ بلور خواهد کرد
روزی از این کویر، این برهوت * * * ابر رحمت عبور خواهد کرد
کینه ها را زسینه خواهد شست * * * غصه ها را به دور خواهد کرد
آه می آید او که لبخندش * * * عاشقان را صبور خواهد کرد
آه سوگند می خورم ای دل * * * عاقبت او ظهور خواهد کرد
و السلام

پاورقی:

-----------------

(1) اعلام الوری، ص 439.
(2) بحار الانوار، ج 51، ص 164.
(3) فتوحات مکیه، ص586.
(4) انجیل لوقا، فصل 12، آیه 35 و 36.
(5) تورات؛ اشعیاء نبی، فصل 11، آیات 2 تا 10.
(6) عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 37، آیات 9 و 12 و 17 و 18.
(7) جاماسب نامه، ص 121.
(8) «اَلمَهْدی مِن وُلْدی وَجهُهُ کَالْقَمَرِ الدُّرِّی اَللَّونُ لَونٌ عَرَبِی و الجِسمُ جِسمٌ اِسرائیلی» (ینابیع الموده، ج 3، ص 90)
(9) «کَاَنَّهُ رَجُلٌ مِن شَنُوَءهٍ عَلَیهِ عَبائِتانِ قِطوانِیتانِ» (ینابیع الموده، ج 3، ص 90). شنوئه منطقه ای در یمن است که مردم آن بسیار زیبا هستند و قطوان نیز منطقه ای در کوفه می باشد.
(10) «اَلمِهدی مِنّی، اَجلَی الجَبْهَهِ، اَفنَی الاَنف» (بحار الانوار، ج 51، ص 80).
(11) «اَکمَلُ العَینَینِ. کَثُّ اللِّحْیهِ. عَلی خَدِّهِ الاَیمَنِ خالٌ» (کشف الغمه، ج 3، ص 260).
(12) «وَجهُهُ کَالدّینارِ، اَسنانُهُ کَالمِنشارِ، وَ سَیفُهُ کَحَریقِ النّارِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 77).
(13) «اَلمَهدِی مِن وُلْدی اَربَعینَ سَنَه، کَأنَّ وَجهُهُ کَوکَبٌ دُرِّی، فی خَدِّهِ الاَیمَنِ خالٌ اَسوَدُ، عَلَیهِ عَبائَتانِ قِطوانِیتانِ. کَاَنَّهُ مِن رِجالِ بَنی اِسرائیلَ یستَخرِجُ الکُنُوزَ وَ یفتَحُ مَدائِنَ الشِّرکِ» (اثباه الهداه، ج7، ص 158؛ المجالس السنیه، ج5، صص 702 و 703).
(14) «اَزیلُ الفَخُذَینِ بَرّاقُ الثَّنایا، عَریضٌ بَینَ المِنْکَبَینِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 131).
(15) «اَلمَهدی اَقبَلٌ اَجعَدٌ هُوَ صاحِبُ الوَجهِ الاَقمَرِ وَ الجَبینِِ الاَزهَرِ. صاحِبُ الشّامَّهِ و وَالعَلامَه...» (بحار الانوار، ج 52، ص 51).
(16) «حَسَنُ الوَجهِ، حَسَنُ الشَّعرِ، یسیلُ شَعرُهُ عَلی مِنکَبَیهِ وَ نوُرُ وَجهِهِ یعلوُ سِوادَ لحِیتِهِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 36).
(17) «وَ هُوَ المَهدی، اَحمَرُ الوَجهِ، بِشَعرِهِ صَهُوبَهٌ،یمْلَاُ الاَرضَ عَدلاً بِلا صُعوُبَهٍ...» (یناییع الموده، ج 3، ص 131).
(18) «تَعرِفُونَ المَهْدِی بِالسَّکینَهِ وَ الوَقارِ وَ بِمَعرِفَهِ الحَلالِ و الحَرامِ وَ بِحاجَهِ النّاسِ اِلَیهِ وَ لایحتاجُ اِلی اَحَدٍ» (غیبت نعمانی، ص 127).
(19) «وَجهُهُ کَوکَبٌ دُرِّی مُشرَبٌ بِحُمرَهٍ» (الزام الناصب، ص 197).
(20) «مُشرَبُ الحاجِبَینِ، غائِرُ العَینَینِ مِن سَهَرِ اللَّیالی، بِوَجهِهِ اَثَرٌ» (الزام الناصب، ص197).
(21) «اِنَّ فی صاحِبِ الزَّمانِ شَبِهاً مِن یونُسَ. رُجُوعُهُ فی غَیبَتِهِ بِشَرْخِ الشَّبابِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 287).
(22) «اِنَّ القائِمَ اِذا خَرَجَ کانَ فی سِنِّ الشُّیوخِ وَ مَنظَرِ الشَّبابِ، قَوِیاً فی بَدَنِهِ، لَومَدَّ یدَهُ اِلی اَعظَمِ شَجَرَهٍ عَلی وَجهِ الاَرضِ لَقَلَعَها وَ لَو صاحَ بِالجِبالِ تَدَکدَکَت صُخُورُها...» (اعلام الوری، ص 497).
(23) «لَیسَ بالطَّویلِ الشَّامِخ وَ لا بِالقَصیرِ اللّازِقِ بَل مَربُوعُ القامَهِ، مُدَوَّرُالهامَّهِ، واسِعُ الصَّدرِ،صَلتُ الجَبینِ مَقْرُونُ الحاجِبَینِ عَلی خَدِّهِ الاَیمَنِ خالٌ کَاَنَّهُ فَتاتُ المِسکِ عَلی رَضْراضَهِ العَنبَرِ» (الزام الناصب، ص 138).
(24) «وَ ما لِباسُ القائِمِ اِلَّا الغَلیظُ وَ لا طَعامُهُ اِلّا الجَشَبُ» (اثبات الهداه، ج 7، ص 97).
(25) «هُوَ شَبیهی وَ شَبیهُ مُوسَی بنِ عِمرانَ عَلَیهِ جَلابیبُ النُّورِ تَتَوَقَّدُ بِشُعاعِ القُدسِ مَوصوفٌ بِاعتِدالِ الخَلقِ وَ نَضارَهِ اللَّونِ...» (الزام الناصب، ص 68).
(26) «عَلامَتُهُ اَن یکُونَ شَیخَ السِّنِّ شابَّ المَنظَرِ، حَتّی اَنَّ النّاظِرَ اِلَیهِ لَیحسَبُهُ اِبنَ اَربَعینَ سَنَهٍ اَودُونَها وَ اِنَّ مِن عَلامَتِهِ اَن لایهرُمَ بِمُروُرِ الاَیامِ وَ اللَّیالی عَلَیهِ حَتّی یأتی اَجَلُهُ» (بحار الانوار، ج 52، ص 285).
(27) «یکوُنُ اَعلَمَ النّاسِ وَ اَحکَمَ النّاسِ وَ اَتْقیَ النّاسِ وَ اَحلَمَ النّاسِ وَ اَسخَی النّاسِ وَ اَعبَدَ النّاسِ... وَ یری مِن خَلفِهِ کَما یری مِن بَینِ یدَیهِ وَ لایکوُنُ لَهُ ظِلٌّ... وَ تَکوُنُ رائِحَتُهُ اَطْیبَ مِن رائَحَهِ المِسْکِ» (الزام الناصب، ص9).
(28) «سَلوُا اللهَ مِن فَضلِهِ فَاِنَّ اللهَ یحِبُّ اَن یسْئَلَ وَ اَفْضَلُ العِبادَهِ اِنتِظارُ الفَرَجِ». (صحیح ترمذی، ج 5، ص 255). البته ناگفته پیداست که مراد از انتظار، هرگز سکوت در مقابل ظالمین و حاکمان ستم پیشه نیست، بلکه به معنای آمادگی و تهیه مقدمات ظهور است و به تعبیر حضرت امام خمینی (قدّس سره) انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است. پس انتظار فرج یعنی کوشش برای تحقق اسلام همراه با امید و صبر در مقابل مشکلاتی که در این رابطه به وجود می آید و امید داشتن به آن روزی که منجی جهان بشریت بیاید و به همه آرمان های جامه عمل بپوشد.
(29) «اِنتَظِروُا اَلفَرَجَ وَ لاتَیاَسوُا مِن رَوحِ اللهِ، فَاِنَّ اَحَبَّ الْاَعْمالِ اِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ اِنتِظارُ الْفَرَجِ» (منتخب الائر، ص 498).
(30) «لَهُ غَیبَهٌ یرتَدُّ فیها قَومٌ وَ یثَبَّتُ عَلَی الدَّینِ آخَرُونَ. فَیؤذَنُ لَهُم وَ یقالُ لَهُم: « مَتی هذَآ الوَعدِ اِن کُنتُم صادِقینَ» اَما اِنَّ الصّابِرَ فی غَیبَتِهِ عَلَی الْاَذی وَ التّکذیبِ بِمَنزِلَهِ المُجاهِدِ بِالسَّیفِ بَینَ یدَی رَسُولِ اللهِ» (بحار الانوار، ج 5، ص 133؛ اعلام الوری، ص 348).
(31) «یا اَباخالِدٍ، اِنَّ اَهلَ زَمانِ غَیبَتِهِ القائِلینَ بِاِمامَتِهِ، المُنتَظِرینَ لِظُهُورِهِ اَفضَلُ مِن اَهلِ کُلِّ زَمانٍ، اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی اَعطاهُم مِنَ العُقُولِ وَ الاَفهامِ وَ المَعرِفَهِ، صارَت بِهِ الغَیبَهُ عِندَهُم بِمَنزِلَهِ المُشاهَدَهِ وَ جَعَلَهُمْ فی ذلِکَ الزَّمانِ بِمَنزِلَهِ المُجاهِدینَ بَینَ یدَی رَسُولِ اللهِ بِالسَّیفِ. اوُلئِکَ المخلَصُونَ حَقّاً وَ شیعَتُنا وَ الدُّعاهِ اِلی اللهِ سِرّاً وَ جَهراً» (کمال الدین، ص 320).
(32) «ما ضَرَّ مَن ماتَ مُنتَظِراً لِأمرِنا اَلّا یمُوتَ فی وَسَطِ فُسطاطِ المَهدِی وَ عَسْکَرِهِ» (اصول کافی، ج 1، ص 372).
(33) «اِعلَمُوا اَنَّ المُنتَظِرَ لِهذَا الاَمرِ لَهُ مِثلُ اَجرِ الصّائِمِ القائِمِ) (اصول کافی، ج 2، ص 222).
(34) «مَن ماتَ مِنکُم وَ هُوَ مَنتَظِرٌ لِهذَا الاَمرِ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِهِ. قالَ: ثُمَّ مَکَثَ هَنیئَهً ثُمَّ قالَ: بَل کَمَن قارَعَ مَعَهُ بِسَیفِهِ. ثُمَّ قالَ: لا وَ اللهِ اِلّا کَمَنِ استُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللهِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 126).
(35) «لِیعِدَّ اَحَدُکُم لِخُروُجِ القائِمِ وَ لَوسَهْماً فَاِن عَلِمَ اللهُ ذلِکَ مِن نِیتِهِ رَجَوتُ لِاَن ینْسَأَ فی عُمرِهِ حَتّی یدْرِکَهُ وَ یکوُنَ مِن اَعوانِهِ وَ اَنصارِهِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 366).
(36) «اِنَّ مَنِ انتَظَرَ اَمرَنا وَ صَبَرَعَلی ما یری مِنَ الاَذی وَ الخَوف هُوَ غَداً فی زُمرَتِنا» (بحار الانوار، ج 52، ص 317).
(37) «طوُبی لِشیعَهِ قائِمِنا المُنتَظِرینَ لِظُهُورِهِ فی غَیبَتِهِ وَ المُطیعینَ لَهُ فی ظُهوُرِهِ، اُولئِکَ اَولیاءُ اللهِ الَّذینَ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یحَزَنوُن» (بحار الانوار، ج 52، ص 123).
(38) «اَما اِنّی لَو اَدرَکتُ ذلِکَ لاَستَبقَیتُ نَفسی لِصاحِبِ هذَا الاَمرِ» (غیبت نعمانی، ص 145).
(39) «طوُبی لِشیعَتِنَا المُتَمَسِّکینَ بِحُبِّنا فی غَیبَهِ قائِمِنا الثّابِتینَ عَلی مُوالاتِنا وَ البَرائَهِ مِن اَعدائِنا. اوُلئِکَ مِنّا وَ نَحنُ مِنهُم. وَ قَد رَضوُا بِنا اَئِمَهً وَ رَضینا بِهِم شیعَهً. طوُبی لَهُم ثُمَّ طوُبی لَهُم، هُم وَ اللهِ مَعَنا فی دَرَجَتِنا یومَ القیامَهِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 151).
(40) «ما اَحسَنَ الصَّبرُ وَ انتِظارُ الفَرَجِ. اَما سَمِعتُم قَولَ اللهِ تَعالی: وَارتَقِبوُا اِنّی مَعَکُم رَقیبٌ. فَانتَظِروُا اِنّی مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرینَ. فَعَلَیکُم بِالصَّبرِ. فَاِنَّما یجیئُ الفَرَجُ بَعدَ الیأسِ وَ قَد کانَ الَّذینَ قَبلَکُم اَصبَرَ مِنکُم» (بحار الانوار، ج 52، ص 129).
(41) «اِنَّ القائِمُ مِنّاهُوَ المَهدِی یجِب اَن ینتَظَرَ فی غَیبَتِهِ وَ یطاعَ فی ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثّالِثُ مِن وُلْدی» (اعلام الوری، ص 408؛ الزام الناصب ص 68).
(42) «اَفضَلُ اَعمالِ شیعَتِناَ اِنتِظارُ الفَرجَِ. مَن عَرَفَ هَذَا الاَمرِ فَقَد فُرِجَ عَنهُ بِانتِظارِهِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 110).
(43) «اَلاَئِمَّهُ مِن بَعدی اِثناعَشَرَ، اَوَّلُهُم اَنتَ یا عَلِی وَ آخِرُهُمُ القائِمُ الَّذی یفتَحُ اللهُ تَعالی ذِکرُهُ عَلی یدَیهِ مَشارِقَ الاَرضِ وَ مَغارِبَها» (بحار الانوار، ج 52، ص 378).
(44) «یا حُذَیفَهُ، لَو لَم یبقَ مِنَ الدُّنیا اِلّا یومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِکَ الیومَ حَتّی یملِکَ مِن اَهلِ بَیتی رَجُلٌ تَجری المَلاحَهُ عَلی یدَیهِ وَ یظهِرُ الاِسلامَ...» (البرهان، ص85).
(45) «والَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ بشَیراً لَو لّمْ یبقَ مِنَ الدُّنیا اِلّا یومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِکَ الیومَ حَتّی یخرُجَ فیهِ وَلَدی المَهدِی فَینزِلُ روُحُ اللهِ عیسَی بنُ مَریمَ فَیصَلّی خَلفَهُ وَ تَشرِقُ الاَرضُ بِنُورِ رَبَّها وَ یبلُغُ سُلطانُهُ المشرِقَ وَ المَغرِبَ» (کمال الدین، ص 163).
(46) «یخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَیوَطِّئُونَ لِلمَهدِی سُلطانَهُ» به عقیده بسیاری از محققان، مراد انقلاب اسلامی مردم شریف ایران به رهبری امام خمینی 5 است. (کنز العمال، ج 7، ص 186).
(47) «هُوَ الشَّمسُ الطّالِعَهُ مِن مَغرِبِها. یظهَرُ عِندَ الرُّکنِ وَ المَقامِ فَیطَّهِرُ الاَرضَ وَ یضَعُ میزانَ العَدلِ. فَلا یظلِمُ اَحَدٌ اَحَداً» (الزام الناصب، ص 180).
(48) «یظهَرُ صاحِبُ الرّایهِ المَحمَّدیهِ وَ الدَّولَهِ الاَحمَدِیهِ اَلقائِمُ بِالسَّیفِ وَ الحالِ، اَلصّادِقُ فِی المَقالِ، یمَهِّدُ الاَرضَ وَ یحیی السُّنَّهَ وَ الفَرضَ» (الزام الناصب، ص 211).
(49) «یبعَثُ اللهُ رَجُلاً فی آخِرِ الزَّمانِ وَ کَلَبٍ مِنَ الدَّهرِ وَ جَهلٍ مِنَ النّاسِ یؤَیدُهُ اللهُ بِمَلائِکَتِه وَ یعصِمُ اَنصارَهُ وَ ینصُرُهُ بِآیاتِهِ وَ یظهِرُهُ عَلَی الاَرضِ حَتّی یدینُوا طَوعاً اَو کَرهاً یملَأُ الاَرضَ عَدلاً وَ قِسطاً وَ نُوراً وَ بُرهاناً یدَینُ لَهُ عَرضُ البِلادِ وَ طُولُها، لایبقی کافِرٌ اِلّا آمَنَ وَ لا طالِحٌ اِلّا صَلُحَ» (بحار الانوار، ج 52، ص 280). البته آیه ای از قرآن می فرماید «و جعلنا بینهم العداوه و البغضاء الی یوم القیامه» پس معلوم می شود که یهودیان و مسیحیان تا روز قیامت هستند و ظاهراً با ذیل این روایت که می فرماید همه ی کافران ایمان می آورند منافات دارد. پس یا باید روز قیامت را به ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا ایمان را چنانکه در همین روایت است، بمعنای تسلیم اجباری در مقابل قوانین حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفسیر نمود.
(50) «اِسئَلوُنی وَ اسئَلوُا الاَئِمَّهَ مِن بَعدی فَلَم یخلُ مِنهُم عَصرٌ مِنَ الاَعصارِ حَتّی قِیامِ القائِمِ» (الزام الناصب، ص 214).
(51) «کَاَنّی بِصاحِبِکُم عَلا فَوقَ نَجَفِکُم بِظَهرِ کوُفانَ مَعَهُ اَنصارُ اَبیهِ تَحتَ رایهِ رَسوُلِ اللهِ قَد نَشَرَها. فَلایهْوی بِها اِلی قَومٍ اِلّا اَهلَکَهُمُ اللهُ عَزَّوَجلَّ» (بحار الانوار، ج 1، ص 135).
(52) «قالَ محمدُ بن مُسلم: سَئَلتُ اَبا جَعفَرِ (علیه السلام) عَن قَولِ اللهِ تَعالی: وَاللَّیلِ اِذا یغشی. قالَ: الَّلَیلُ فی هذَا المَوضِعِ، غَشُّ اَمیرِالمُؤمِنینَ (علیه السلام) فی دَولَتِهِ الَّتی جَرَت لَهُ عَلَیهِ. « وَ النَّهارِ اِذا تَجَلی» اَلنَّهارُ هُوَ القائِمُ مِنّا اَهلَ البِیتٍ اِذا قامَ تَغلِبُ دَولَتُهُ الباطِلَ» (بحار الانوار، ج 51، ص 49).
(53) «مَعنی قَولِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ « فَلا اُقسِمَ بَالخُنَّسِ» ؟ قالَ لی یا اُمَّ هانی اِمامٌ یحبِسُ نَفسَهُ حَتّی ینقَطِعَ عِنِ النّاسٍ عِلمُهُ سِنَهَ سِتّینَ وَ مِأَتَینِ ثُمَّ یبدوُا کَالشَّهابِ الواقِدِ فِی الَّلیلَهِ الظَّلماءِ فَاِن اَدرَکتِ ذلِکَ الزَّمانَ قَرَّت عَیناکِ» (بحار الانوار، ج51، ص 138).
(54) «اِنَّما سُمِی القائِمُ مَهدِیاً لِاَنَّهُ یهدی اِلی اَمرٍ مَضلوُلٍ عَنهُ وَ سُمِّی القائِمُ لِقِیامِهِ بِالحَقِّ» (بحار الانوار، ج 51، ص 30).
(55) «اِذا خَرَجَ القائِمُ یأتی بِأَمرٍ جَدیدٍ وَ کِتابٍ جَدیدٍ وَ سُنَّهٍ جَدیدَهٍ وَ قَضاءٍ جَدیدٍ». البته امام زمان اسلام ناب محمدی را زنده می کند، ولی کسانی که با اسلام آمریکایی خو گرفته اند گمان می کنند که جدید است. (اثبات الهداه، ج 7، ص 83).
(56) «وَ کَأَنّی اَنظُرُ اِلَی القائِمِ عَلی مِنبَرِ الکُوفَهِ وَ حَولَهُ اَصحابُهُ ثَلثَمِأَهٍ وَ ثَلاثُ عَشَرٍ عِدَّهَ اَهلِ البَدرِ وَ هُم اَصحابُ الاَلوِیهِ وَ هُم حُکّامُ اللهِ فی اَرضِهِ عَلی خَلقِهِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 436).
(57) «ما یخرُجُ اِلّا فی اَوَّلِهِ وَ ما یکوُنُ اوُلوُا قُوَّهٍ اَقَلَّ مِن عَشرَهِ آلافٍ» (بحار الانوار، ج 52، ص 237). با توجه به روایت دیگری از حضرت باقر (علیه السلام) که گذشت معلوم می شود که آن 313 نفر از اصحاب خاص آن حضرت هستند که در خیمه فرماندهی به سر می برند و گرنه یاران و اصحاب آن امام فراوان هستند.
(58) «هُوَ مُفِرِّجُ الکَرْبِ عَنْ شیعَتِهِ بَعْدَ ضَنْکٍ شَدیدٍ وَ بَلاءٍ طَویلٍ وَ جَوْرٍ، فَطوُبی لِمَن اَدرَکَ ذلِکَ الزَّمانَ» (الزام الناصب، ص 138).
(59) «اَلخَلَفُ مِن بَعدی اِبنِی الحَسَنُ. فَکَیفَ بِکُم بِالخَلَفِ بَعدَ الخَلَفِ؟ قیلَ: وَ لِمَ جُعِلْنا فَداکَ؟ قالَ: لِاَنَّکُم لاتَرَونَ شَخصَهُ...» (غیبت شیخ طوسی، ص 122).
(60) «اِذا ماتَ اِبنی حَسَن بَداسِراجٌ بَعدَهُ ثُمَّ خَفِی. فَوَیلٌ لِلمُرتابِ وَ طوُبی لِلغَریبِ الفارِ بِدینِهِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 157).
(61) «هُوَّ سَمِی رَسوُلِ اللهِ وَ کَنِّیهُ وَ هُوَ الَّذی یطْوی لَهُ الاَرْضُ وَ یذَلُّ کُلُّ صَعبٍ» (بحار الانوار، ج 52، ص 23).
(62) «هُوِ الَّذی یجمَعُ الکَلِمَ وَ یتِمُّ النِّعَمَ وَ یحِقُّ اللهُ بِهِ الحَقَّ وَ یزهِقُ الباطِلَ وَ هُوَ مَهدِیکُم المُنتَظَرُ «بَقِیهُ اللهِ خَیرٌلَکُم» هُوَ وَ اللهِ بَقِیهُ اللهِ» (الزام الناصب، ص 57).
(63) «اِنّی وَ اللهِ سَیکوُنُ لی وَلَدٌ یملَأُ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً» (غیبت شیخ طوسی، ص 123).
(64) «اِبنی مُحَمَّدٌ هُوَ الاِمامُ وَ الحُجَّهُ بُعَدی، فَمَن ماتَ وَ لَم یعرِفْهُ ماتَ میتَهَ الجاهِلِیهِ» (وسائل الشیعه، ج 11، ص 498. باب 33، حدیث 19).
(65) «کَاَنّی اَنظُرُ اِلَی الاَعلامِ الْبیضِ تَخفَقُ فَوقَ رَأسِهِ بَنَجَفِ الکوُفَهِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 320).
(66) «وَ کَاَنَّکَ یا بُنی بِتَأییدِ نَصرِ اللهِ وَ قَد آنَ وَ بِتَیسیرِ الفَرَجِ وَ عُلُوِّ الکَعْبِ وَ قَد خانَ وَ بِالرّایاتِ الصُّفُرِ وَ الاَعلامِ الْبیضَ تَخفَقُ عَلی اَثناءِ اَعطافِکَ ما بَینَ الحَطیمِ وَ زَمزَمَ» (بحار الانوار، ج 52، ص 35).
(67) «یکُونُ اِختِلافٌ عِندَ مَوتِ خَلیفَهٍ فَیخرُجُ رَجُلٌ مِن اَهلِ المَدینَهِ هارِباً اِلی مَکَّهَ فَیأتیهِ ناسٌ مِن اَهلِ مَکَّهَ فَیخرُجوُنَهُ وَ هُوَ کارِهٌ فَیبایعوُنَهُ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ» (الزام الناصب، ص 52). ظاهراً مراد از اهل مکه یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مردی که با او بیعت می شود خود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
(68) «یُبایعُ القائِمَ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ ثَلاثُمأهٍ وَ نَیفُ رَجُلٍ عِدَّهَ اَهلِ بَدرٍ فیهُم النُّجَباءُ مِن اَهلِ مِصرَ وَ الاَبدالُ مِن اَهلِ الشّامِ وَ الاَخیارُ مِن اَهلِ العَراقِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 334). ابدال نیکانی هستند که هرگز زمین از وجود آنها خالی نیست و اگر یکی بمیرد خداوند برای او جایگزینی قرار می دهد.
(69) «یخرُجُ اِلَیهِ النُّجَباءُ مِن مِصرَ وَ عَصائِبُ اَهلِ المَشرِقِ حَتّی یأتوُا مَکَّهَ فَیبایعوُنَهُ» (کشف الغمه، ج 3، ص 269).
(70) «یجمَعُهُمُ اللهُ مِن مَشرِقِها اِلی مَغرِبِها فی اَقَلِّ مِمّا یتُمُّ الرَّجُلُ عَینَیهِ عِندَ بَیتِ اللهِ الحَرامِ. فَبَینا اَهلُ مَکَّهَ کَذلِکَ تَقوُلوُنَ: کَبَسَنَا السُّفیانی ثُمَّ یشرِفوُنَ فَینظُروُنَ اِلی قَومٍ حَولَ البَیتِ الحَرامِ وَ قَدِ انجَلی عَنهُمُ الظَّلامُ وَ لاحَ لَهُمُ الصُّبحُ وَ صاحَ بَعضُهُم بِبَعضِ النَّجاهُ وَ اَشرَفَ النّاسُ ینظُروُنَ وَ اُمَراءُ هُم یتَفَکَّروُنَ» (الزام الناصب، ص 200).
(71) «ما مِن بَلدَهٍ اِلّا یخرُجُ مِنها مَعَهُ طائِفَهٌ اِلّا اَهلَ البَصرَهِ فَاِنَّهُ لایخرُجُ مَعَهُ مِنها اَحَدٌ» (بحار الانوار، ج 52، ص 307).
(72) «ینزِلُ عیسی عَلی ثَنِیهٍ بِالاَرضِ المُقَدَّسَهِ یقالُ لَها اِفیقٌ فَیأتی بَیتَ المَقدِسِ وَ النّاسُ فی صَلوهِ الصُّبحِ. فَیتَأَخَّرُ الاِمامُ فَیقَدِّمُهُ عیسی وَ یصَلّی خَلفَهُ عَلی شَریعَهِ مُحَمَّدٍ وَ یقوُلُ: اَنتُم اَهلُ بَیتٍ لایتَقَدَّمُکُم اَحَدٌ» (الصواعق المحرقه، ص 162).
(73) «... فَیقوُلُ المَهدِی: تَقَدَّم صَلِّ بِالنّاسِ. فَیقوُلُ: اِنَّما اُقیمَتِ الصَّلوهُ لَکَ. فَیصَلّی عیسی خَلْفَهُ وَ یبایعُهُ وَ یقوُلُ: اِنَّما بُعِثْتُ وَزیراً وَ لَمْ اُبْعَثْ اَمیراً» (ینابیع الموده، ج 3، ص 90).
(74) «رایتُهُ مِرْطٌ مَخَمَلَهٌ سَوْداءٌ مُرَبَّعَهٌ فیها جُمَمٌ لَم ینْشَ مُنذُ تُوَفِی رَسوُلُ اللهِ و لا تُنْشَرُ حَتّی یخرُجَ المَهدِی یمُدُّهُ اللهُ بِثَلاثَهِ آلافٍ مِنَ المَلائِکَهِ یضرِبوُنَ وُجوُهَ اَعدائِهِ وَ اَدبارِهُم» (عیون الاخبار، ج 1، ص 233).
(75) «ثُمَّ یتَوَجَّهُ المَهدِی اِلَی القُدسِ الشَّریف بِاَلفِ مَرکَبٍ فَینزِلوُنَ الشّامَ وَ فِلسطینَ بَینَ صُوَر وَ عَکّا وَ غَزَّهَ وَ عَسقَلانَ وَ ینزِلُ المَهدِی بَیتَ المَقدِسِ» (الزام الناصب، ص 228).
(76) «ثُمَّ اِنَّ المَهدِی یرجِعُ اِلی بَیتِ المَقدِسِ فَیصَلّی بِالنّاسِ اَیاماً. فَاِذا کانَ یومَ الجُمعَهِ وَ قَد اُقیمَتِ الصَّلوهُ ینزِلُ عیسِی بنُ مَریمَ فی تِلکَ السّاعهِ مِنَ السَّماءِ وَ عَلَیهِ ثَوبانِ اَحمَرانِ کَاَنَّما یقطُرُ مِن رَأسِهِ الدُّهنُ وَ هُوَ رَجُلٌ صَبیحُ المَنظِرِ وَ الوَجهِ اَشبَهُ الخَلقِ بِاِبراهیمِ فَیأتی المَهدی وَ یصافِحُهُ وَ یبَشِّرُهُ بِالنَّصرِ. فَعِندَ ذلِکَ یقوُلُ لَهُ المَهدِی: تَقَدَّم یا روُحَ اللهِ وَ صَلِّ بِالنّاسِ. فَیقوُلُ عیسی: بَل الصَّلوهُ لَکَ یابنَ رَسوُلِ اللهِ. فَعِندَ ذلِکَ یؤَذِّنُ عیسی وَ یصَلّی خَلفَ المَهدِی» (الزام الناصب، ص 202).
(77) «اَصحابُ المَهدِی شَبابٌ لاکُهُولَ فیهِم اِلّا مِثلِ کُحلِ العَینِ وَ المِلحِ فِی الزّادِ وَ اَقَلُّ الزَّادِّ المِلحُ» (غیبت طوسی، ص 222).
(78) «اِذا اُذِنَ الاِمامُ دَعَا اللهَ بَاسمِهِ (اِی بِاسمِ اللهِ الاَعظَمِ) فَاُتیحَتْ لَهُ صِحابَتُهُ وَ هُم اَصحابُ الاَلوِیهِ. فَمِنهُم مَن یفتَقِدُ عَن فَراشِهِ لَیلاً فَیصبَحُ فی مَکَهَّ وَ مِنهُم مَن یری یسیرُ فِی السَّحابِ نَهاراً» (بحار الانوار، ج 52، ص 268).
(79) «کَاَنّی اَنظُرُ اِلَیهِم وَ الزِّی واحِدٌ وَ القَدُّ واحِدٌ وَ الجَمالُ واحِدٌ وَ اللِّباسٌ واحِدٌ کَاَنَّما یطلُبوُنَ شَیئاً ضاعَ مِنهُم. فَهُم مُتَحَیِّرونَ فی اَمرِهِم حَتّی یخرُجَ اِلَیهِم مِن تَحتِ سِتارِ الکَعبَهِ فی آخِرِها رَجُلٌ اَشبَهُ النّاسِ بِرَسوُلِ اللهِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ حُسْناً وَ جَمالاً فَیقوُلوُنَ: اَنتَ المَهدی؟ فَیجیبُهُم وَ یقوُلُ: اَنَا المَهدِی. بایعوُا» (الملاحم و الفتن، ص 122).
(80) «اِنَّ عیسی قَبلَ یومِ القِیامَهِ ینزِلُ اِلَی الدُّنیا. فَلا یبقی اَهلُ مَکَّهَ یهوُدِی وَ غَیرُهُ اِلّا امَنَ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ وَ یصَلّی خَلفَ المَهْدِیِّ» (بحار الانوار، ج 53، ص 50).
(81) «فَاِذا کانَتِ الجُمُعَهُ الثّانِیهُ قالَ النّاسُ: یا بنَ رَسوُلِ اللهِ، اَلصَّلوهُ خَلفَکَ تُضاهِی الصَّلوهَ خَلفَ رَسوُلِ اللهِ وَ المَسجِدُ لایسَعُنا فَیقوُلُ: اَنَا مُرتادٌ لَکُم. فَیخرُجُ اِلَی الغَرِیِّ وَ یصَلّی هُناکَ وَ یأمُرُاَنْ یخَطَّ مَسجِدٌ لَهُ اَلفُ بابٍ یسَعُ النّاسَ عَلی اِصیصٍ وَ یأمُرُ فَیحفَرُ خَلفَ القَبرِ الحُسَینی نَهرٌ یجری اِلَی الغَِرییَیْنِ حَتّی ینبَذَ بِالنَّجَفِ وَ یعمَلُ عَلی فوُهَتِهِ قَناطِرُ وَ اَرحاءُ فِی السّبیلِ وَ کَاَنّی بِالعَجوُزِ عَلی رأسِها مَکتَلٌ فیهِ بُرٌ حَتّی تَطحِنَهُ بِلاکَراءٍ ثُمَّ تَتَّصِلُ بُیوُتُ الکُوفَهِ بِنَهرِ کَربَلاءَ» (ارشاد مفید، ص 341).
(82) «اِذا قامَ بِمَکَّهَ وَ اَرادَ اَن یتَوَّجَهَ اِلَی الکُوفَهِ نادی مُنادیهِ، اَلا لایحمِلنَّ اَحَدٌ طَعاماً وَ لاشَراباً. وَ یحمِلُ مَعَهُ حَجَرُ موُسَی بنِ عِمرانِ وَ هُوَ وَ فرُ بَعیرٍ. فَلا ینزِلُ مَنزِلاً اِلاَّ انفَجَرَت مِنهُ عُیوُنٌ. فَمَن کانَ جائِعاً شَبِعَ وَ مَن کانَ ظامِئاً رُوِی وَ رُوِیتْ دَوابُّهُم...» (ارشاد مفید، ص 343).
(83) «وَ یبعَثُ السُّفیانی بَعثاً اِلَی المَدینَهِ فَیفِرُّ المَهدِی مِنها اِلی مَکَّهَ. فَیبلَغُ اَمیرُ الجَیشِ اَنَّ المَهدِی قَد خَرَجَ اِلی مَکَّهَ فَیبعَثُ جَیشاً عَلی اِثرِهِ فَلا یدرِکُهُ حَتّی یدخُلَ مَکَّهَ خائِفاً یتَرَّقَبُ عَلی سُنَّهِ موُسَی بنِ عِمرانَ وَ ینزِلُ اَمیرُ جَیشِ السُّفیانِی البَیداءَ. فَینادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ: یا بَیداءُ اَبیدی القَومَ. فَیُخسَِفُ بِهِم فَلا یفلَتُ مِنهُم اِلّا ثَلثَهُ نَفَرٍ یحَوِّلُ اللهُ وُجوُهَهُم اِلی اَقْفِیتِهِم» (یوم الخلاص، ج 1، ص 487).
(84) «ینتَهی اِلی مَقامٍ فَیصَلّی رَکعَتَینٍ وَ ینشِدُ اللهَ وَ یقوُلُ: اَمَّن یجیبُ...» (بحار الانوار، ج 51، ص 48).
(85) «اِنَّ القائِمَ اِذا خَرَجَ دَخَلَ المَسجِدَ فَیستَقبِلُ القِبلَهَ وَ یجعَلُ ظَهرَهُ اِلَی المَقامِ ثُمَّ یصَلّی رَکعَتَینٍ ثُمَّ یقوُمُ فَیقوُلُ: یا اَیهَا النّاسُ، اَنَا اَولی بِادَمَ. اَنَا اَولی النّاسِ بِابراهیمَ، اَنَا اَولی بِاِسماعیلَ، اَنَا اَولَی النّاسِ بِمُحَمَّدٍ... وَ یدعُو وَ یتَضَرَّعُ» (الزام الناصب، ص 26).
(86) «ثُمَّ یخرُجُ مِن مَکَّهَ حینَ یکوُنُ فی مِثلٍ الحَلقَهِ عَشرَهُ آلافِ رَجُلٍ جَبرَئیلُ عَن یمینِهِ وَ میکائیلُ عَن شَمالِهِ ثُمَّ یهتَزُّ رایهَ رسوُلِ اللهِ وَ عَلَیهِ دِرعُهُ وَ بِیدِهِ سَیفُهُ ذُوالفِقارِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 157).
(87) «لَو عَلِمَ النّاسُ ما یصنَعُ المَهدِی اِذا خَرَجَ لَاَحَبَّ اَکثَرُهُم اَن لایراهُ مِمّا یقتُلُ النّاسَ. اَما اِنَّهُ لَیبدَأُ بِقُرَیشَ. فَلا یأخُذُ مِنهُ اِلاَّ السَّیفَ وَ لایعطیها اِلاَّ السَّیفِ حَتّی یقوُلَ کَثیرٌ مِنَ النّاسِ: ما هذامِن آلِ مُحَمَّدٍ، لَو کانَ مِن آلِ مُحَمَّدٍ لَرَحِمَ» (بحار الانوار، ج 51، ص 354).
(88) «اَوَّلُ مَن بایعَ جِبرَئیلُ ثُمَّ ثَلثُمِأَهٍ وَ ثَلاثُ عَشَرَ رَجُلاً» (بحار الانوار، ج 2، ص 317).
(89) «وَ یجیئی وَ اللهِ ثَلاثُ مِأَهٍ وَ بِضعَهُ عَشَرَ رَجُلاً فیهِم خَمسوُنَ اِمرَأَهٌ یجتَمِعوُنَ بِمَکَّهَ عَلی غَیرِ میعادٍ قَزْعاً کَقَزْعِ الْخَریفِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 242).
(90) «یجمَعُ اللهُ مِن اَقصَی البِلادِ عَلی عِدَّهِ اَهلِ بَدرٍ ثَلاثَمِأَهٍ وَ ثَلاثَ عَشَرَ رَجُلاً» (بحار الانوار، ج 52، ص 310).
(91) «یسنِدُ ظَهرَهُ اِلَی الحَجَرِ وَ یهِزُّ الرّایهَ المُغَلِّبَهَ» (الزام الناصب، ص 89).
(92) «یظهَرُ فی آخِرِ الزَّمانِ عَلی رَأسِهِ غَمامَهٌ بَیضاءٌ تُظِلُّهُ مِنَ الشَّمسِ فیها مَلِکٌ ینادی بِلِسانٍ عَرَبِی فَصیحِ: هذَا المَهدِی فَاتَّبِعُوهُ» (بحار الانوار، ج 51، ص 81).
(93) «ینتَهی اِلَی المَقامِ فَیصَلّی رَکعَتَینِ وَ ینشِدُ اللهَ وَ یقوُلُ: اَم مَن یجیبُ...» (غیبت نعمانی، ص 150).
(94) «اِنَّهُ یخرُجُ مَوتوُاً غَضبانَ اَسِفاًلِغَضَبِ اللهِ عَلی الخَلقِ عَلَیهِ قَمیصُ رَسوُلِ اللهِ الَّذی کانَ عَلَیهِ یومَ اُحَدٍ وَ عِمامَتُهُ السِّحابُ وَ دِرعُ رَسوُلِ اللهِ السّابِغَهُ وَ سَیفُ رَسوُلِ اللهِ ذوُالفِقارِ. یجَرِّدُ السَّیفَ عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیهَ اَشهُرٍ یقتُلُ هَرَجاً» (بحار الانوار، ج 52، ص361).
(95) «وَ یسیرُ اِلَی البَصرَهِ حَتّی یشرِفَ عَلی بَحرِها وَ مَعَهُ التّابوُتُ وَ عَصا موُسی فَیَعْزِمُ عَلَیهِ فَیز فُرُ فِی البَصرَهِ زَفرَهً فَتَصیرُ بَحْراً لُجِیاً لا یبقی فیها غَیرُ مَسجِدِها کَجُؤجُؤِ السَّفینَهِ عَلی ظَهرِ الماءِ» (بحار الانوار، ج 53، ص 85).
(96) (الزام الناصب، ص 229). «یعوُدُ القائِمُ اِلَی القُدسِ وَ یصَلّی بِالنّاسِ اِماماً حَتّی اِذاکانَ یومَ الجُمعَهِ وَ اُقیمَتِ الصَّلوهُ ینزِلُ وَ مَعَهُ سَبعوُنَ اَلفامِنَ المَلائِکَهِ وَ هُوَ خَضراءُ مُتَقَلِّدٌ بِسَیفٍ عَلی فَرَسٍ وَ بِیدِهِ حَربَهٌ. فَاِذا نَزَلَ اِلَی الاَرضِ نادی مُنادٍ: یا مَعاشِرَ المُسلِمینَ جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِلُ» (بحار الانوار، ج 53، ص 85).
(97) «یا مُفَضَّلُ، یظهَرُ وَحدَهُ وَ یأتِی البَیتَ وَحدَهُ وَ یلِجُ البَیتَ وَحدَهُ وَ یجِنُّ عَلَیهِ اللَّیلُ وَحدَهُ. فَاِذا نامَتِ العُیوُنُ وَ غَسِقَ اللَّیلُ نَزَلَ اِلَیهِ جِبرَئیلُ وَ میکائیلُ عَلَیهِما السّلامُ وَ المَلائِکَهُ صُفوُفاً. فَیقوُلُ لَهُ جِبرَئیلُ: یا سَیدی، قَولُکُ مَقبوُلٌ وَ اَمرُکَ جایزٌ. فَیمسَحُ یدَهُ عَلی وَجهِهِ وَ یقوُلُ: اَلحَمدُللهِ الَّذی صَدَقَنا وَعدَهُ وَ اَورَثنَا الاَرضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الجَنَّهِ حَیثُ نَشاءُ فَنِعمَ اَجرُ العامِلینَ. یقِفُ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ فَیصرُخُ صَرخَهً فَیقوُلُ: یا مَعشَر نُقَبائی وَ اَهلَ خاصَّتی وَ مَنِ ادَّخَّرَهُمُ اللهُ لِنٌصرتَی قَبلَ ظُهُوری عَلی وَجهِ الاَرضِ، اِئتُونی طائِعینَ فَترُدُّ صَیحَتُهُ عَلَیهِم وَ هُم عَلی مَحاریبِهِم وَ عَلی فُرُشِهِم فی شَرقِ الاَرضِ وَ غَربِها فَیسمَعوُنَهُ فی صَیحَهٍ واحِدَهٍ فی اُذُنِ کُلِّ رَجُلٍ، فَیجیبوُنَ نَحوَها وَ لایمضَ لَهُم اِلّا کَلَمحَهِ بَصَرٍ حَتّی یکوُنَ کُلُّهُم بَینَ یدَیهِ بَینَ الرُّکَنِ وَ المَقامِ. فَیأمُرُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ النّوُرَ فَیصیرُ عَموُداً مِنَ الاَرضِ اِلَی السَّماءِ فَیستَضیئُی بِهِ کُلُّ مُؤمِنٍ عَلی وَجهِ الاَرضِ وَ یدخُلُ عَلَیهِ نوُرٌ مِن جَوفِ بَیتِهِ. فَتَفرَحُ نُفوُسُ المُؤمِنینَ بِذلِکَ النُّورِ وَ هُم لایعلَموُنَ بِظُهوُرِ قائِمِنا اَهلَ البَیتِ ثُمَّ یصبَحوِنَ وُقوُفاً بَینَ یدَیهِ وَ هُم ثَلاثُمِأَهٍ وَ ثَلاثُ عَشَرَ رَجُلاً بِعِدَّهِ اَصحابِ رَسوُلِ اللهِ فی یومِ بَدرٍ» (بحار الانوار، ج 13، ص 102.
(98) «وَ تَزوُلُ کُلُّ عاهَهٍ عَن مُعتَقِدی الحَقِّ مِن شیعَهِ المَهدِی فَیعرِفوُنَ عَِندَ ذلِکَ ظُهُورَهُ بِمِکَّهِ فَیتَوَجَّهوُنَ لِنُصرَتِهِ تُطوی لَهُمُ الاَرضُ وَ یذَلَّلُ کُلُّ صَعبٍ» (المحجه البیضاء، ج 4، ص 343).
(99) «یصبَحُ اَحَدُکُم وَ تَحتَ رَأسِهِ صَحیفَهٌ عَلَیها مَکتُوبٌ «طاعَهٌ مَعرّوفَهٌ» (بحار الانوار، ج 52، ص 305).
(100) «اِتَّقِ شَرَّ العَرَبِ فَاِنَّ لَهُم خَبَرُ سوُءٌ اَما اِنَّهُ لایخرُجُ مَعَ القائِمِ مِنهُم اَحَدٌ» اختصاص، ص 325). منظور این است که از 313 نفر کسی از عرب نیست وگرنه طبق برخی روایات هزاران هزار از مصر و شام و حجاز همراه حضرت هستند.
(101) «وَیحاً لِلطّالِقانِ، فَاِنَّ للهِ فیها کُنوُزاً لَیسَت مِن ذِهَبٍ وَ لافِضَّهٍ وَ لکِن بِها رِجالٌ عَرَفُوا اللهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَ هُم اَنصارُ المَهدِی فی آخِرِ الزَّمانِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 87).
(102) «اِذا قامَ القائِمُ نَزَلَتْ سُیوفُ القِتالِ عَلی کُلِّ سَیفٍ اِسمُ الرَّجُلِ وَ اِسمُ اَبیهِ» (غیبت نعمانی، ص 128).
(103) «... فَیلقی اَصحابُهُ بَعضُهُم بَعضاً کَاَبناءِ اَبٍ واحِدٍ وَ اُمٍّ واحِدَهٍ اِفتَرَقُوا غَداهً وَ اجتَمَعُوا عَشِیهً» (الملاحم و الفتن، ص 169).
(104) «اِذا خَرَجَ القائِمُ خَرَجَ مِن هذَا الاَمرِ مَن کانَ یری اَنَّهُ مِن اَهلِهِ وَ دَخَلَ فیهِ شِبهُ عَبَدَهِ الشَّمسِ وَ القَمَرِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 364). مراد آن است که کسانی که به دنبال حقیقت هستند، ولی در عصر غیبت از باب اشتباه در مصداق، اجرام آسمانی را می پرستند وقتی که خورشید حقیقت ظاهر می شود قطعاً به آن روی می آورند و دلیلی برای انکار آنها وجود ندارد و کسانی که امروز در پی تأمین خواسته های خود هستند و طرفداری از امام زمان مشکلی برای آنها ایجاد نمی کند به ظاهر هواداری می کنند، ولی آن روز کنار می کشند.
(105) «ثَمَّ لایزالُ یقتُلُ اَعداءَاللهِ حَتّی یرضَی اللهُ وَ یعلَمُ رِضَی اللهِ تَعالی عَنْهُ فی ذلِکَ حینَ یحِسُّ الرَّحمَهَ بَقَلبِهِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 218).
(106) «اُنزِلَت «وَ لَهُ اَسلَمَ...» فی حَقِّ القائِمِ اِذا خَرَجَ فی اَهلِ الرِّدَّهِ وَ الکُفّارِ فی شَرقِ الاَرضِ وَ غَربِها فَعَرَضَ عَلَیهِ وَ مَن لَم یسلِم ضَرَبَ عُنُقَهُ حَتّی لایبقی فِی المَشارِقِ وَ المَغارِبِ اَحَدٌ اِلّا وَحَّدَ الله. قالَ: جُعِلتُ فِداکَ. اِنَّ الخَلقَ اَکثَرُ مِن ذلِکَ. فَقالَ: اِنَّ اللهَ اَذا اَرادَ قَلَّلَ الکَثیرَ وَ کَثَّرَ القَلیلَ» (بحار الانوار، ج 52، ص 238).
(107) «وَ آتی مَکَّهَ فَاَکوُنُ فِی المَسجِدِ الحَرامِ فَیقوُلُ النّاسُ: اِنصَبوُا لَنا اِماماً... وَ یکثُرُ الکَلامُ حَتّی یقوُلَ رَجُلٌ مِنَ النّاسِ ینظُرُ فی وَجهی: یا مَعشَرَ النّاسِ هذا هُوَ المَهدِی اُنظُرُوا اِلَیهِ...» (بحار الانوار، ج 51، ص 320).
(108) «اِنَّهُ اِذا فُقِدَ الصّینی... فَاَخرُجُ بَینَ الصَّفا وَ المَروَهِ فِی ثَلاثِمِأَهٍ وَ ثَلاثَهِ عَشَرَ. فَاَجئُ اِلَی الکوُفَهِ فَاُهدِمُ مَسجِدَها وَ اَبنیهِ عَلی بَنائِهِ الاَوَّلِ. وَ اُهدِمُ حَولَهُ مِن بَناءِ الجَبا بِرَهِ وَاَحُجُّ حَجَّهَ الاِسلامٍ واَجِئُ اِلی یثرِبَ فَینادی مُنادِی الفِتنَهِ مِنَ السَّماءِ، یا سَماءُ اِنبِذی. وَ یا اَرضُ خُذی... فَیومَئِذٍ لایبقی عَلی وَجهِ الاَرضِ اِلاّ مُؤمِنٌ قَد اُخلِصَ قَلبُهُ لِلایمانِ» (بحار الانوار، ج 43، ص 104).
(109) «اِذا کانَتِ الصَّیحَهُ فی رَمَضانَ فَاِنَّها تَکوُنُ مَعمَعَهٌ فی شَوّالَ وَ تَمیرُ القَبائِلُ وَ تَتَحارَبُ فی ذِی القَعدَهِ وَ یسلَبُ الحاجُّ وَ تُسْفَکُ الدِّماءُ فی ذِی الحَجَّهِ وَ المُحَرَّمِ وَ مَاالمُحَرَّمُ؟ هَیهاتَ، هَیهاتَ یقتَلُ النّاسُ هَرَجاً هَرَجاً. ثُمَّ ینادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اَلا اِنَّ فُلاناً مِن فُلانٍ هُوَ المَهدِی قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ فَاسمَعوُا لَهُ وَ اَطیعوُا وَ ذلِکَ الصَّوتُ صَوتُ جِبرائیلُ حینَ یدعُو لِلبَیعَهِ فی صَبیحَهِ یومِ الخَلاصِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 81).
(110) «یرسِلُ اللهُ عَلی اَهلِ الشّامِ مَن یفَرِّقُ جَماعَتَهُم حَتّی لَوقاتَلَهُمُ الثَّعالِبُ لَقَتَلَتهُم) منظور از شام جنوب ترکیه تا جنوب لبنان است و شامل چند کشور کنونی می باشد که در آن عصر به آن شامات نیز می گفتند. (منتخب الاثر، ص 482).
(111) «اِنَّ عِمرانَ بَیتِ المُقدِسِ خَرابُ یثرِبَ وَ خَرابُ یثرِبَ خُروُجُ المَلحَمَهِ وَ خُروُجُ المَلحَمَهِ فَتحُ القُسطَنطَنِیهِ وَ فَتحُ القُسطَنطَنِیهِ خُروُجُ الدَّجّالِ» (یوم الخلاص، ج 2، ص 820). اسرائیلی های غاصب پس از آتش زدن مسجد الاقصی به تعمیر آن پرداختند و شاید عمران بیت المقدس به همین معنا باشد.
(112) «تَکْثُرُ البَواسیرُ وَ مَوتُ الفُجْأَهِ وَ الجُذامُ» (بحار الانوار، ج 52، ص 369).
(113) «اِذا عُقِدَ الجِسرُ بِاَرضِها وَ طَلَعَتِ النُّجوُمُ ذاتُ الذَّوائِبِ مِنَ المَشرِقِ هُنالَکَ تُقتَلُ عَلی جِسرِها کَتائِبُ» (المحجه البیضاء، ج 4، ص 343).
(114) «ثُمَّ رَجفَهٌ بِالشّامِ یهلَکُ فیها مِأَهُ اَلفِ یجعَلُهَا اللهُ رَحمَهً لِلمُؤمِنینَ وَ عَذاباً عَلَی الکافِرینَ» (غیبت شیخ طوسی، ص 277).
(115) «یکوُنُ فی هذِهِ الاُمَّهِ خَسفٌ وَ قَذفٌ فی مُتَّخِذی القَیناتِ وَ شارِبِی الخُموُرِ... بَیناهُم فی شَرابٍ وَ خَمرٍ وَ ضَربِ مَعازِفَ حَتّی یرسِلَ اللهُ عَلَیهِم فَیغدُونَ قِرَدَهً وَ خَنازیرَ» (ارشاد مفید، ص 338).
(116) «سَیکوُنُ فی رَمَضانَ صَوتٌ وَ فی شَوّالَ مَعمَعَهٌ وَ فی ذِی الحَجَّهِ تَحارُبُ القَبائِلِ. وَ عَلامَتُهُ اَن ینهَبَ الْحاجُّ وَ تَکوُنَ مَلحَمَهُ مِنی وَ تَکثُرُ فیهَا القَتلی وَ تَسیلُ فیهَا الدِّماءُ حَتّی تَسیلَ دِماءُ هُم عَلَی الجَمَرَهِ» (الملاحم و الفتن، ص 33).
(117) «فَاِذا قَتَلَ الخَلیفَهُ فِی العِراقِ الرَّجُلَ المَزْبوُعَ القامَهَ وَ الکَثَّ اللِّحَّیهَ البَرّاقَ الثَّنایا فَوَیلٌ لِلعِراقِ مِن اَتباعِهِ المِراقِ» (یوم (الخلاص، ج 2، ص 898).
(118) (الزام الناصب، ص 185. «وَجَرادٌ یظهَرُ فی اَوانِهِ وَ فی غَیرِ اَوانِهِ حَتّی یأتِی عَلَی الزَّرعِ وَ الغَلّاتِ وَ قِلَّهِ رنج ما یزرَعُهُ الاِنْسانُ»
(119) «وَ لِذلِکَ آیاتٌ اَوَّلُهُم اِحصارُ الکوُفَهِ بِالرَّصَدِ وَ الخَندَقِ» (الزام الناصب، ص 176).
(120) «وَ اِنَّ لِخُروُجِهِ لَعَلاماتٍ عَشراً. اَوَّلُها: تَخریقُ الزَّوایا فی سِکَکِ الکُوفَهِ وَ تَعطیلُ المَساجِدِ وَ انقِطاعُ الحاجِّ وَ خَسفٌ وَ قَذفٌ بِخُراسانَ وَ طُلوُعُ الکَوکَبِ الْمُذَنَّبِ وَ اقتِرانُ النُّجوُمِ وَ هَرَجٌ وَ مَرَجٌ وَ قَتلٌ وَ نَهبٌ...» (الزام الناصب، ص 27).
(121) «یزجَرُ النّاسُ قَبلَ قِیامِ القائِمِ عَن مَعاصیهِم بِنارٍ تَظهَرُ فِی السَّماءِ وَ بِحُمرَهٍ تُجَلِّلُ آفاقَها وَ خَسفٍ بِبَغدادَ وَ خَسفِ بِالبَصرَهِ وَ دِماءٍ تُسْفَکُ فیها وَ خَرابِ دوُرِها وَ فَناءٍ یقَعُ فی اَهلِها وَ شُموُلِ اَهلِ العِراقِ خَوفٌ لایکوُنُ مَعَهُ اَمنٌ» (ارشاد شیخ مفید، ص 340).
(122) «اِذا ظَهَرَت بِخُراسانَ الزِّلزالُ وَ نَزَلَت بَهَمَدانَ النَّوازِلُ فَرَجَفَتِ الاَراجِفُ بِالعِراقِ وَ شَمِلَ الشّامَ الخَلافُ وَ اخَتلَفَت اَهلُ الیمَنِ عَلَی المُلکِ...» (الزام الناصب، ص 204).
(123) «لایقوُمُ حَتّی یقتَلَ الثُلثُ وَ یموُتَ الثُلْثُ وَ یبْقَی الثُلثُ» (یوم الخلاص، ص 913). جالب آنکه می فرماید: کشته می شوند، نه اینکه امام زمان بکشد.
(124) «اِذا رَأَیتُمُ النّارَ فِی المَشرِقِ ثَلاثَهُ اَیامٍ اَو سَبعَهً فَتَوَقَّعوُا فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ اِنشاءَ اللهُ» (المحجه البیضاء، ج 4، ص 343).
(125) «ینادی مُنادٍ بِاسمِ المَهدِی فَیسمَعُ مَن بِالمَشرِقِ وَ مَن بِالمَغرِبِ» (غیبت نعمانی، ص 134).
(126) «اِذا مَلَأَ نَجَفَکُم السَّیلُ وَ المَطَرُ وَ ظَهَرَتِ النّارُ بِالحِجازِ فِی الاَحْجارِ وَ المَدَرِ وَ مَلَکَت بَغدادَ التَّتَرُ فَتَوَقَّعوُا ظُهُورَ القائِمِ المُنتَظَرِ» (الزام الناصب، ص 184).
(127) «اِذا رَأَیتُم ناراً فِی المَشرِقِ یشبَهُ الهُردِی العَظیمِ یراها اَهلُ الاَرضِ تَقَعُ ثَلاثَهَ اَیامٍ اَو سَبعَهَ اَیامٍ فَتَوَقَّعوُا فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ» (بحار الانوار، ج 52، ص 230).
(128) «شارِتانِ بَینَ یدَی هذَا الاَمرِ خُسوُفُ القَمَرِ بِخَمسٍ وَ کُسوُفُ الشَّمسِ بِخَمسَهِ عَشَرَ. لَم یکُن ذلِکَ مُنذُ هُبوُطِ آدَمَ اِلَی الاَرضِ. فَعِندَ ذلِکَ یسقُطُ حِسابُ المُنَجِّمینَ» (ارشاد مفید، ص 339).
(129) «وَ مِن آیاتِ ظُهوُرِهِ اَن یتَقارَبَ الزَّمانُ» (مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 530. شاید منظور انجام کارها در زمانی کوتاه، به خاطر اختراع وسائل مدرن و پیشرفته باشد.
(130) «وَ اَوَّلُ الآیاتِ اَلصَّواعِقُ ثُمَّ الریحُ الصَّفراءُ ثُمَّ ریحٌ دائِمٌ وَ صَوتٌ مِنَ السَّماءِ یموُتُ بِهِ خَلقٌ کَبیرٌ»؛ (یوم الخلاص مترجم، ج 2، ص 825).
(131) «یجُفُّ ماءُ بُحَیرَهِ طَبَرِیا وَ یتَوَقَّفُ النَخیلُ عَنِ الثَّمَرِ وَ تَنصَبُ عَینُ زَعرِ الواقِعَهِ فِی الجانِبِ القِبلِی مِنَ الشّامِ» (الزام الناصب، ص 261).
(132) «یکوُنُ جُفافُ الاَنهارٍ... وَ یقَعُ القَحطُ وَ الغَلاءُ ثَلاثَ سِنینَ» (یوم الخلاص، ج، ص 826).
(133) «لایُخرُجُ اَهلَ مِصرَ مِن مِصرِهِم عَدُوٌّ لَهُم وَ لکِن یُخرِجُهُم نیلُهُم هذا یغُورُ فَلا تَبقی مِنهُ قَطرَهٌ حَتّی یکوُنَ فیهِ الکِثبانِ مِنَ الرَّملِ» (یوم الخلاص، ج، ص 826).
(134) «وَ ینبَثِقُ الفُراتُ حَتّی یدخُلَ اَزِقَّهَ الکوُفَهِ... وَ عُقِدَ الجِسرُ مِمّایلِی الکَرخَ بِمَدینَهِ بَغدادَ» (المحجه البیضاء، ج 4، ص 343).
(135) «اِنَّ قُدّامَ القائِمِ لَسَنَهٌ غیداقَهٌ کَثیرَهُ المَطَرِ تَفسُدُ فیهَا الثِمارُ وَ التَّمرُ فِی النَّخلِ فَلا تشُکّوُا فی ذلِکَ» (ارشاد مفید، ص 340).
(136) «اَلسَّنَهُ الَّتی یقوُمُ فیهَا المَهدِی تُمْطَرُ اَربَعاً وَ عَشرینَ مَطَرَهً یری اَثَرُها وَ بَرَکَتُها» (المحجه البیضاء، ج 1، ص 343).
(137) «اِذا وَقَعَتِ النّارُ فی حِجازِکُم وَ جَرَی الماءُ بَنَجَفِکُم فَتَوَقَّعوُا ظُهوُرَهُ» (الزام الناصب، ص 178) چه بسا مراد امام از پیدایش اتش، پیدایش نفت در سرزمین حجاز باشد که نفت خیزترین منطقه ی جهان است.
(138) «عَموُدُ نارٍ یطلَعُ مِن قِبَلِ المَشرِقِ فی السَّماءِ یراها اَهلُ الاَرضِ فَمَن اَدرَکَ ذلِکَ فَلیعِدَّ لِاَهلِهِ طَعامُ سَنَهٍ» (یوم الخلاص، ج 2، ص 839).
(139) «طُلوُعُ الکَوکَبِ المُذَنَّبِ یفزِعُ العَرَبِ، وَ هُوَ نَجمٌ بِالمَشرِقِ یضیئُ کَما یضیئی القَمَرُ ثُمَّ ینعَطِفُ حَتّی یکادَ یلتَقی طَرَفاهُ وَ تَظهَرُ حُمرَهٌ فِی السَّماءِ وَ تَنشُرُ فی آفاقِها» (المحجه البیضاء، ج 4، ص 343).
(140) «اَی خِزی اَشَدُّ مِن اَن یکوُنَ الرَّجُلُ فی بَیتِهِ وَ اَصحابِهِ وَ عَلی خَوانِهِ وَسَطَ عِیالِهِ اِذ شَقَّ اَهلُهُ الجُیوُبَ عَلَیهِ وَ صَرَخوُا فَیقوُلُ النّاسُ: ما هذا؟ فَیقالُ: مُسِخَ فُلانٌ اَلسّاعَهَ...» (بحار الانوار، ج 52 ص 241).
(141) «اَما لَو کَمُلَتِ العِدَّهُ المَوصوُفَهُ. ثَلاثَمِأَهٍ وَ بِضعَهَ عَشَرَ کانَ الَّذی تُریدوُنَ» (غیبت نعمانی، ص 108).
(142) «تَکثُرُ الفِتَنُ فِی آفاقِ الاَرْضِ وَ المَسخُ فی اَعْداءِ الْحَقِّ» (ارشاد مفید، ص 338).
(143) (الزام الناصب، ص 185. «وَ مَسْخٌ لِقَومٍ مِن اَهلِ البِدَعِ حَتّی یصیروُا قِرَدَهً وَ خَنازیرَ» (ارشاد مفید، ص 338).
(144) «یظهَرُ کَفٌّ مِنَ السَّماءِ تُشیرُ هذا هذا» (غیبت نعمانی، ص133).
(145) «قَبلَ هذَا الاَمرِ قَتلُ بُیوُحٍ. قیلَ: وَ مَا البُیوُحُ؟ قالَ: دائِمٌ لایفتَرُ» (بحار الانوار، ج 52، ص 182).
(146) «عَلامَهُ ظُهوُرِ اَمری کَثرُهٌ الهَرَجِ وَ المَرَجِ وَ الفِتَنِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 320).
(147) «اِذا حیلَ بَینَکُم وَ بَینَ سَبیلِ الکَعبَهِ...» (بحار الانوار، ج 52، ص 12).
(148) «وَاجتُمِعَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ وَ استَدارَتْ بِهِما الکَواکِبُ وَ النُّجوُمُ» (الزام الناصب، ص 108).
(149) «یأتی عَلی اُمَّتی زَمانٌ الصّابِرُ مِنهُم عَلی دینِهِ کَالقابِضِ عَلَی الجُمَرِ» (الزام الناصب، ص 185).
(150) «یحُجُّ اَغنِیاءُ اُمَّتی لِلنُزهَهِ وَ یحُجُّ اَواسِطُها لَلتَّجارَهِ وَ یحُجُّ فُقَرائُها لِلرّیاءِ وَ السُّمعَهِ» (الزام الناصب، ص 182).
(151) «یمُرُّ الرَّجُلُ بِالمَسجِدِ فَلا یصَلّی فیهِ رَکعَتَینِ» (الملاحم و الفتن، ص 131).
(152) «تَحَلّی ذُکوُرُ اُمَّتی بِالذَّهَبِ وَ یلبِسوُنَ الحَریرَ وَ الدّیباجَ وَ یتَّخِذوُنَ جُلوُدَ النموُرِ فَهُناکَ یکثُرُ المَطَرُوَ یقِلُّ النَّباتُ وَ الخَیرُ وَ تَکثُرُ الهَزّاتُ» (الزام الناصب، ص 182).
(153) «یتَشَبَّهُ الرِّجالُ بِالنِّساءِ وَ النِّساءُ بِالرِّجالِ» (المحجه البیضاء، ج 3، ص 342).
(154) «نِساؤُهُم کاسِیاتٌ عارِیاتٌ عَلی رُؤوُسِهِنَّ کَأَسنِمَهِ البُختِ العِجافِ، لایجِدْنَ ریحَ الجَنَّهِ فَالْعَنوُهُنَّ مَلعوُناتٍ» (صحیح مسلم، ج 6، ص 186).
(155) «لا تَقوُمُ السّاعَهُ حَتّی تَظهَرَ ثِیابٌ تُلِبسُها نِساءٌ کاسِیاتٌ عارِیاتٌ...» (یوم الخلاص، ج 2، ص 754).
(156) «وَ یقِلُّ الرِّجالُ حَتّی اَنَّ الخَمسینَ اِمرَأَهً فیهِنَّ رَجُلٌ واحِدٌ» (صحیح مسلم، ص 58).
(157) «اِذا رَأَیتَ المَرأَهَ تَقهَرُ زَوجَها وَ تَعْمَلُ ما لایشتَهی وَ تُنفِقُ عَلَیهِ مِن کَسبِها فَیرضی بِالدَّنِّی مِنَ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 257).
(158) «اِذا تَقارَبَ الزَّمانُ اِنتَقَی المَوتُ خِیارَ اُمَّتی کَما ینتَقی اَحَدُکُم خِیارَ الرُّطَبِ مِنَ الطَّبَقِ» (نهج الفصاحه، ج 2، ص 472).
(159) «سَیأتی عَلَیکُم زَمانٌ لایکوُنُ فیهِ شَیئی اَعَزُّ مِن ثَلاثَهٍ. دِرهَمٌ حَلالٌ اَو اَخٌ یستأنَسُ بِهِ اَو سُنَّهٌ یعمَلُ بِها» (کنزالعمال، ج 11، ص 118).
(160) «سَتَکوُنَ بَعدی اَمَراءُ، یقتُلوُنَ عَلَی المُلکِ بَعضُهُم بَعضاً» (کنزالعمال، ج 11، ص 118).
(161) «یظهَرُ النِّفاقُ وَ تُرفَعُ الاَمانَهُ وَ تُقبَضُ الرَّحمَهُ وَ یتَّهَمُ الاَمینُ وَ یؤَمَّنُ غَیرُ الاَمینِ اَناحَ بِکُمُ اَشرَفُ الجوُنِ. قیلَ یا رَسوُلَ اللهِ وَ ما اَشرَفُ الجوِنِ؟ فَقالَ: فِتَنٌ کَقِطَعِ اللَّیلِ المُظلِمِ» (کنزالعمال، ج 11، ص 118).
(162) «یفتَری الوَلَدُ عَلی اَبیهِ وَ یدعوُ عَلی والِدَیهِ وَ یفرَحُ بِمَوتِهِما» (بحار الانوار، ج 52، ص 259).
(163) «یکوُنُ هَلاکَ الرَّجُلِ عَلی یدَی اَبَوَیهِ فَاِن لَم یکُن لَهُ اَبَوانِ فَعَلی یدَی زَوجَتِهِ وَ وُلدِهِ فَاِن لَم یکُن لَهُ زَوجَهٌ وَ وَلَدٌ فَعَلی یدَی قَرابَتِهِ وَ جیرانِهِ» (کشکول شیخ بهایی، ص570).
(164) «وَ رَأَیتُ النّاسَ یتَسافَدوُنَ کَما تَسافَدَ البَهائِمُ لاینکِرُ اَحَدٌ مُنکَراً تَخَوُّفاً مِنَ النّاسِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 259).
(165) «یکوُنُ الرَّجُلُ هَمَّهُ بَطنُهُ وَ قِبلَتَهُ زَوجَتُهُ وَ دینَهُ دَراهِمُهُ» (نهج الفصاحه، ج 2، ص 474).
(166) «لاتَرَونَ ماتُحِبُّونَ... حَتّی لایبقی مِنکُم اِلّا کَالکُحلِ فِی العَینِ وَ المِلحِ فِی الطَّعامِ وَ سَأَضرِبُ لَکُم مَثَلاً. وَ هُوَ مَثَلُ رَجُلٍ کانَ لَهُ طَعامٌ فَنَقّاهُ وَ طَیبَهُ ثُمَّ اَدخَلَهُ بَیتاً وَ تَرَکَهُ فیهِ ماشاءَ اللهُ. ثُمَّ عادَ اِلَیهِ فَاِذا هُوَ قَد اَصابَ طائِفََهً مِنْهُ السُّوس فأَخرَجَهُ و نَقّاهُ و طَیَّبَهُ و اَعادَهُ وَ لَمْ یَزَلْ کذلِک حَتّی بَقیتَ مِنهُ رَزمَهٌ کَرَزمَهِ الاَندَرِ لایضُرُّهُ السُّوسُ شَیئاً. کَذلِکَ أَنتُم تُمَیزوُنَ حَتّی لایَبْقی مِنکُم اِلاّ عَصابَهً لاتَضُرُّهَا الفِتنَهُ شَیئاً» (بحار الانوار، ج 52، ص 115؛ غیبت نعمانی، ص 8).
(167) «کَیفَ أَنتَ اِذا اخْتَلَفَتِ الشّیعَهُ هَکَذا؟ الخَیرُ کُلُّهُ عِندَ ذلِکَ. عِندَ ذلِکَ یقوُمُ قائِمُنا فَیقَدِّمُ سَبعینَ رَجُلاً یَکذِِبوُنَ عَلَی اللهِ وَ رَسوُلِهِ فَیقتُلوُنَهُم ثُمَّ یجْمَعُهُمُ اللهُ عَلی اَمرٍ واحِدٍ» (بحار الانوار، ج 52، ص 228).
(168) «وَ یرَی الرَّجُلَ مِن زَوجَتِهِ القَبیحَ فَلا یَنْهاها وَ لا یرُدُّها عَنهُ وَ یإخُذُ ما تَأتی مِن کَدِّ فَرْجِها حَتّی لَو نَکَحت طوُلاً وَ عَرضاً لَم ینهَها وَ لایسمَعُ ما وَقَعَ فَذاکَ هُوَ الدَّیوثُ» (یوم الخلاص، ج 2، ص 743؛ الزام الناصب، ص 195).
(169) «وَاُنْجِدَ الْعیصُ وَاَراعَ القَنیصُ وَ کَثُرَ القَمیصُ» (الزام الناصب، ص 194).
(170) شاید منظور سخن گفتن وسایل از قبیل رادیو و تلویزون باشد.
(171) «وَ اختَلَفَتِ العَرَبُ وَاشتَدَّ الطَّلَبُ وَ ذَهَبَ العِفافُ وَ استَحوَذَ الشَّیطانُ وَ حَکَمَتِ النِّسوانُ وَ فَدَحَتِ الحَوادِثُ وَ نَفَثَتِ النَّوافِثُ وَ هَجَمَ الواثِبُ وَ عَبَسَ العَبوُسُ وَ جَمَسَ الجاموُسُ وَ یفتَحوُنَ العِراقَ وَ یجَمجِموُنَ الشَّقاقَ بِدَمٍ یراقُ» (الزام الناصب، ص 194).
(172) «وَ یعیرُ الرَّجُلُ عَلی صَونِ النِّساءِ»؛ (الزام الناصب، ص183).
(173) «اِذا وَقَعَ المَوتُ فِی الفُقَهاءِ وَ وَضَعَت اُمَّهُ مُحَمَّدٍ الصَّلوهَ» (بحار الانوار، ج 52، ص 258).
(174) «لایکوُنُ الَّذی تَنتَظِروُنَ حَتّی تَکوُنوُا کَالمَعزِ المواهِ الَّتی لایبالی الخابِسُ اَینَ یضَعٌ یدَهُ مِنها. لَیسَ لَکُم شَرَفٌ تُشَرِّفوُنَهُ وَ لا سَنَدٌ تُسنِدوُنَ اِلَیهِ اَمرَکُم»؛ (همان، ص 110).
(175) «لابُدَّلَنا مِن آذَربیجانَ. لایقوُمُ لَها شَیئٌ فَاِذا کانَ ذلِکَ فَکوُنوُا اَحلاسُ بُیوُتِکُم وَ البِدوُا مالَبدنا. وَنتَظِروُا النِّداءَ وَ الخَسفَ بِالبَیداءِ فَاِذا تَحَرَّکَ مُتَحِرکُنا فَاسعَوا اِلَیهِ وَ لَوحَبواً» (بحار الانوار، ج 52، ص 292).
(176) «وَدائِعُ مُؤمِنوُنَ فی اَصلابٍ کافِرینَ... القائِم لَن یظهَرَ حَتّی تُخرَجَ وَ دائِعٌ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ. فِاِذا خَرَجَت ظَهَرَ عَلی مَن ظَهَرَ مِن اَعداءِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَتَلَهُم» (همان، ص 97).
(177) «هَیهاتَ هَیهاتَ. لاوَ اللهِ لا یکوُنُ ما تَمُدُّونَ اِلَیهِ اَعینَکُم حَتّی تَغَربَلوُا. لاوَ اللهِ ما یکوُنُ ما تَمُدُّونَ اِلَیهِ اَعینَکُم حَتّی تُمَحَّصوُا. لایکوُنُ ما تَمُدُّونَ اِلَیهِ اَعینَکُم حَتّی یشقی مَن یشقی وَ یسعَدُ مَن یسعَدُ» (الزام الناصب، ص 79).
(178) «یکوُنُ المُؤمِنُ مَحزوُناً مَحتَقِراً لایستَطیعُ اَن ینکِرَ اِلاّ بِقَلبِهِ یبلُغُ عِندَ هُم کُلُّ هَوانٍ» (الزام الناصب، ص 183).
(179) «اَنّی یکوُنُ ذلِکَ وَ لَم یستَدِرِ الفَلَکُ؟ فَقیلَ لَهُ: ما اِستِدارَهُ الفَلَکِ؟ فَقالَ: اختِلافُ الشّیعَهِ فیما بَینَهُم» (بحار الانوار، ج 52، ص 134).
(180) «وَ حَتّی لایبقی مِنکُم اِلاّ کَالکُحلِ فِی العَینِ. هَیهاتَ هَیهاتُ لا یکوُنُ فَرَجُنا حَتّی یذهَبَ الکَدِرُ وَ یبقَی الصَّفوُ» (غیبت شیخ طوسی، ص 267).
(181) «وَ رَأَیتَ الرَّجُلَ مَعیشَتُهُ مِن بَخسِ المِکیالِ وَ المیزانِ» (الزام الناصب، ص 183).
(182) «وَ رَأَیتَ الفِسقَ قَد ظَهَرَ وَ اَکتَفَی الرِّجالُ بِالرِّجالِ وَ النِّساءُ بِالنِّساءِ وَ رَأَیتَ الرِّجالَ یتَسَّمِنوُنَ للِرِّجالِ وَ النِّساءِ رَأَیتَ الرَّجُلَ مَعیشُتُهُ مِن دُبُرِهِ وَ مَعیشَهُ المَرأَهِ مِن فَرجِها... وَ اُعْطَوُا الرِّجالُ الاَموالَ عَلی فُروُجِهِم... وَ رَأَیتَ العُقوُقَ قَد ظَهَرَ وَاستَخَفَّ بِالوالِدَینِ وَ کانا مِن اَسوَءِ النّاسِ حالاً عِندَ الوَلَدِ...» (بحار الانوار، ج 52، ص 256).
(183) «تَصبَحُ طَهرانُ قُصوُرُها کَقُصُورِ الجَنَّهِ وَ نِسوانُها کَالحوُرِ العینِ. تَلبِسُ بِلِباسِ الکُفّارِ... وَ لایتَمَکَّنُ لِاَزواجِهِنَّ وَ لاتَکفی مَکاسَبُ الاَزواجِ لَهُنَّ...»؛ (بحار الانوار، ج 52، ص258)
(184) «یخرُجُ رَجَلٌ مِن اَهلِ قُم یدعوُا النّاسَ اِلَی الحَقِّ یجتَمِعوُنَ مَعَهُ قَومٌ کَزُبُرِ الحَدیدِ لاتُزَلزِلُهُمُ الحَوادِثُ وَ لایمِلُّونَ وَ لایجبُنوُنَ وَ عَلَی اللهِ یتَوَکَّلوُنَ وَ العاقِبَهُ لِلمُتَّقینَ» (سفینه البحار، ج 2، ص448).
(185) «وَ رَأَیتَ الوُلاهَ یأَتَمِنوُنَ الخَوَنَهَ للِطَّمَعِ» (الزام الناصب، ص184).
(186) «اِذَا اشتَدَّتِ الحاجَهُ وَ الفاقَهُ وَ اَنکَرَالنّاسُ بَعضَهُم. یأتِی الرَّجُلُ اَخاهُ فی حاجَتِهِ فَیلقاهُ بِغَیرِ الوَجهِ الَّذی کانَ یلقاه فیهِ وَ یکَلِّمُهُ بِغَیرِ الکَلامِ الَّذی کانَ یکَلِّمُهُ»؛ (الزام الناصب، ص175).
(187) «وَ اللهِ ما یکوُنُ ما تَمُدُّونَ اِلَیهِ اَعناقَکُم حَتّی تُمَحَّصوُا وَ لایبقی مِنکُم اِلاَّ الاَندَرُ الاَندَرُ...» (اصول کافی، ج 1، ص 37).
(188) «یفتَنوُنَ کَما یفتَنَ الذَّهَبُ. یخَلَّصوُنَ کَما یخَلَّصُ الذَّهبُ» (ارشاد مفید، ص 339).
(189) «وَ یسَوّی بَینَ النّاسِ حَتّی لاتَری مَحتاجاً اِلَی الزَّکاهِ» (بحار الانوار، ج 51، ص 88).
(190) «یکوُنُ فی اُمَّتی المَهدِی. تَنَعَّمَ اُمَّتی فی زَمانِهِ نَعیماً لَم یتَنَعَّم مِثلُهُ قَطُّ... تُرسِلُ السَّماءُ مِدراراً وَ لَم تَدَّخِرِ الاَرضُ شَیئاً مِن نَباتٍ» (الزام الناصب، ص 163).
(191) «یخرُجُ المَهدِی مِن اُمُّتی سَیبعَثُهُ غِنی للِنّاسِ تَنَعَّمُ الاُمَّهُ وَ تَعیشُ الماشِیهُ وَ تُخرِجُ الاَرضُ نَباتَها وَ یعطَی المالُ صِحاحاً» (البرهان متقی هندی، باب اول).
(192) «یکوُنُ فی اُمَّتی المَهدِی اِن قَصُرَ فَسَبعٌ وَ اِلاّ فَتِسعٌ یتَنَعَّمُ اُمَّتی فیها نِعمَهً لَم ینعَموُا مِنهُمُ البَرُّ وَ الفاجِرُ، یرسِلُ اللهُ عَلَیهِمُ السَّماءُ مِدراراً وَ لاتَدَّخِرُ الاَرضُ شَیئاً فِی النَّباتِ وَ یکوُنُ المالُ کَدوُساً یقوُمُ الرَّجُلُ یقوُلُ یا مَهدِی اَعطِنی، فَیقوُلُ: خُذ» (البرهان متقی هندی، باب اول).
(193) «یُبْلَغُ المَهدِی رَدُّ المَظالِمِ وَ لَو کانَ تَحتَ ضِرسِ اِنسانٍ شیئٌ اِنتَزَعَهُ حَتّی یرُدَّهُ» (یوم الخلاص، ج 2، ص 600).
(194) «لَوقَد قامَ قائِمُنا لَاَنزَلَتِ السَّماءُ قطرَها وَ لَاَخرَجَتِ الاَرضُ نَباتَها وَ لَذَهَبَتِ الشَّحناءُ مِن قُلوُبِ العِبادِ وَ اصطَلَحَتِ البَهائِمُ حَتّی تَمشِی المَرأَهُ بَینَ العِراقِ اِلَی الشّامِ لاتَضَعُ قَدَمَیها اَلاّ عَلَی النَّباتِ وَ عَلی رَأسِها زینَتُها لایهیجُها سَبُعٌ وَ لاتَخافُهُ» (بحار الانوار، ج10).
(195) «یؤمی للِطَّیرِ فَیسْقُطُ عَلی یدِهِ وَ یغرُسُ قَضیباً فِی الاَرضِ فَیخضَرُّ وَ یوُرِقُ» (منتخب الاثر، ص 154).
(196) «یملِکُ المَهدِی مَشارِقَ الاَرضِ وَ مَغارِبَها وَ تُرعَی الشّاهُ وَ الذِّئبُ فی مَکانٍ واحِدٍ وَ یلعَبُ الصِّبیانُ بِالحَیاتِ وَ العَقارِبَ وَ لاتَضُرُّهُم بِشَیئٍ وَ یذهَبُ الشَّرُ وَ یبقَی الخَیرُ» (الزام الناصب، ص139).
(197) «وَ ینصَبُ لَهُ عَموُدٌ مِن نوُرٍ مِنَ الاَرضِ اِلَی السَّماءِ یری فیهِ اَعمالَ العِبادِ؛ (الزام الناصب، ص10).
(198) «تَصطَلِحُ فی مُلکِهِ السِّباعُ وَ تَخرُجُ الاَرضُ نَبتَها وَ تُنزِلُ السَّماءُ بَرَکَتَها وَ تَظهَرُ لَهُ الکُنوُزُ. یملِکُ ما بَینَ الخافِقَینِ فَطوُبی لِمَن اَدرَکَ اَیامَهُ وَ سَمِعَ کَلامَهُ» (بحار الانوار، ج 52، ص 280).
(199) «لَمَوضِعُ الرِّجْلِ فَی الکوُفَهِ اَحَبُّ اِلَی مِن دارٍ فِی المَدینَهِ» (بحار الانوار، ج 52، ص386).
(200) «اِذا قامَ قائِمُنا اَذهَبَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَن شیعَتِنَا العاهَهَ وَ جَعَلَ قُلوُبَهُم کَزُبُرِ الحَدیدِ وَ جَعَلَ قُوَّهَ الرَّجُلِ مِنهُم قُوَّهَ اَربَعینَ رَجُلاً وَ یکوُنوُنَ حُکّامَ الاَرضِ وَ سَنامَها» (بحار الانوار، ج 52، ص 327).
(201) «حَتّی اِذا قامَ القائِمُ جائَتِ المُزامَلَهُ وَ یأتِی الرَّجُلُ اِلی کیسِ اَخیهِ فَیأخُذُ حاجَتَهُ لایمنَعُهُ» (الاختصاص، ص 24).
(202) «اِذا قامَ القائِمُ بَعَثَ فی اَقالیمِ الاَرضِ فی کُلِّ اِقلیمٍ رَجُلاً ثُمَّ یقوُلُ لَهُ: عَهدُکَ فی کَفِّکَ فَاِذا وَرَدَ عَلَیکَ ما لا تَفهَمُهُ وَ لا تَعِرفُ القَضاءَ فیهِ فَانظُر اِلی کَفِّکَ وَ اعمَل بِما فیها» (الزام الناصب، ص224).
(203) «یامُرُ مُنادِیاً فَیقوُلُ: مَن کانَ لَهُ فِی المالِ حاجَهً فَلیقُم: فَما یقوُمُ مِنَ النّاسِ اِلاّ رَجُلٌ واحِدٌ فَیقوُلُ اَنَا. فَیقوُلُ القائِمُ: اِئتِ السّادِنَ فَقُل لَهُ: اِنَّ المَهدِی یامُرُکَ اَن تُعطِینی مالاً. فَیقوُلُ السّادِنُ: اُحثُ وَ یحثوُلَهُ فی ثَوبِهِ حَثواً حَتّی اِذا جَعَلَهُ فی حِجْرِهِ وَ اَبرَزَهُ نَدَمٌ وَ قالَ: کُنتُ اَجْشَعَ اُمَّهِ مُحَمَّدٍ نَفساً، ثُمَّ یرُدُّ المالَ اِلَی الخازِنِ فَلا یقبَلُ مِنهُ. وَ یقوُلُ المَهدِی: اَنّا لانَأخُذُ شَیئاً اَعطَیناهُ» (مسند احمد، ج 3، ص 37).
(204) «اَوَّلُ مایظهِرُ القائِمُ مِنَ العَدلَ اَن ینادی مُنادیهِ: اَن یسَّلِمَ صاحِبُ النّافِلَهِ لِصاحِبِ الفَریضَهِ الحَجَرَ الاَسوَدَ وَ الطَّوافَ» (بحار الانوار، ج 52، ص 374).
(205) «یبعَثُ اِلی رَجُلٍ لایعلَمُ النّاسُ لَهُ ذَنباً فَیقْتُلُهُ حَتّی اَنَّ اَحَداً یتَکَلَّمُ فی بَیتِهِ فَیخافُ اَن یَشهَدَ عَلَیهِ الجِدارُ» (بحار الانوار، ج 52، ص390).
(206) «دارُ مُلْکِهِ الکوُفهُ وَ مَجلِسُ حُکمِهِ جامِعُها وَ بَیتُ مَسکَنِهِ وَ بَیتُ مالِِهِ وَ مَقسَمُ غَنائِمِ المُسلِمینَ مَسجِدُ السَّهلَهِ وَ مَوضِعَ خَلَواتِهِ الذُّکُواتُ البیضُ مِنَ الغَرِیینِ» (بحار الانوار، ج 53، ص 11).
(207) «مَن کانَ لَهُ دارٌ بِالکوُفَهِ فَلیتَمَسَّک بِها» (الزام الناصب، ص207).
(208) «وَ یذهَبُ الزِّنی وَ شُرْبُ الخَمرِ وَ یذهَبُ الرِّبا وَ یقبِلُ النّاسُ عَلَی العِباداتِ وَ تُؤَدَّی الاَماناتُ وَ تَهلُکُ الاَشرارُ وَ تَبَقی الاَخیارُ» (الزام الناصب، ص 228).
(209) «فَعِندَ ذلِکَ تَفرَحُ الطُّیوُرُ فی اَوکارِها وَ الحیتانُ فی بِحارِها وَ تَفیضُ العُیوُنُ وَ تَنْبُتُ الاَرْضُ ضِعْفَ اُکُلِها» (ینابیع الموده، ج 3، ص 136).
(210) «تَفِیءُ الاَرضُ اَفلاذَ کَبَدِها اَمثالَ الاُسطُوانِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّهِ فَیجِیءُ السّارِقُ فَیقوُلُ: فی مِثلِ هذا قُطِعَت یدی؟ وَ یجیئُ القاتِلُ فَیقوُلُ: فی هذا قَتَلتُ؟ وَ یجیئُ القاطِعُ فَیقوُلُ: فی هذا قَطَعتُ رَحِمی؟ ثُمَّ یدَعوُنَهُ فَلا یأخُذوُنَ مِنهُ شَیئاً» (الصواعق المحرقه، ص 235).
(211) «یتَمَنّی فی زَمَنِهِ الصَّغیرُ اَن یکوُنَ کَبیراً وَ الکَبیرُ اَن یکوُنَ صَغیراً» شاید آرزوی کودکان به این جهت باشد که بخواهند در حکومت ان حضرت حضور مسئولانه داشته باشند و آرزوی بزرگسالان به آن جهت باشد که عمر بیشتر بکنند و از حکومت عدل حضرت بیشتر بهره ببرند. (روزهای نخستین انقلاب اسلامی ایران شاهد چنین آرزوهایی بودیم). (یوم الخلاص، ج 2، ص 604).
(212) «اَوَّلُ مایبدی مِن عَدلِ المَهدِی اَن ینادی فی جَمیعِ العالَمِ اَلا مَن کانَ لَهُ عِندَ شیعَتِنا دَینٌ فَلیذکُرهُ حَتّی یرَدَّ الثَّومَهَ وَ الخَردِلَهُ فَضلاً عَنِ القَناطیرِ المُقنَطرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّهِ وَ الاَملاکِ فَیوَفّیهِ اِیاهُ» (بحار الانوار، ج 53، ص 34).
(213) «اِنَّ المُؤمِنَ فی زَمانِ القائِمِ وَ هُوَ بِالمَشرِقِ یری اَخاهُ بِالمَغرِبِ وَ کَذَا الَّذی فِی المَغرِبِ یری اَخاهُ بِالمَشرِقِ»؛ (بحار الانوار، ج 52، ص 393).
(214) «وَ استَغنَی العِبادُ عَن ضَوءِ الشَّمسِ وَ القَمَرِ» مرحوم فیض می فرماید: شاید مراد بی نیازی مردم از استدلال و برهان باشد. (تفسیر صافی، ص 469؛ اعلام الوری، ص 436).
(215) «یصنَعُ ما صَنَعَ رَسوُلُ اللهِ یهدَمُ ما کانَ قَبلَهُ کَما هَدَمَ رَسُولُ اللهِ الجاهِلیهِ وَ یستَأنِفُ الاِسلامَ جَدیداً» (بحار الانوار، ج 52، ص 352؛ اثبات الهداه، ج 7، ص 77).
(216) «اِنَّ الحُسَینَ یخرُجُ فی آخِرِ عُمرِ القائِمِ الحُجَّهِ ثُمَّ یموُتُ وَ یغَسِّلُهُ الحُسَینُ»؛ (اثبات الهداه، ج 7، ص 102).
(217) «وَ یبعَثُ جُنداً اِلی قُسطَنطَنِیهَ فَاِذا بَلَغوُا الخَلیجَ کَتَبوُا عَلی اَقدامِهِم وَ مَشَوا عَلَی الماءِ، فَاِذا نَظَرَ اِلَیهِمُ الرُّومُ یمشوُنَ عَلَی الماءِ قالوُا هؤُلاءِ اَصحابٌ یمشوُنَ عَلی الماءِ فَکَیفَ هُوَ؟ فَعِندَ ذلِکَ یفتَحوُنَ لَهُم اَبوابَ المَدینَهِ فَیدخُلوُنَها فَیحکُمُونَ فیها ما یریدُ» (غیبت نعمانی، ص 240).
(218) «اِذا قامَ قائِمُنا سَقَطَتِ التَّقِیهُ وَ جَرَّدَ السَّیفَ وَ لَم یأخُذ مِنَ النّاسِ وَ لَم یعطِهِم اِلاِّ بِالسَّیفِ» (اثباه الهداه، ج 7، ص 128).
(219) «اِذا قامَ القائِمُ لایبقی اَرضٌ اِلاّ نوُدِی فیها شَهادَهَ اَن لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ اللهِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 340).
(220) «اِنَّ قائِمَنا اِذا قامَ مَدَّ اللهُ شیعَتَنا فی اَسماعِهِم وَ اَبصارِهِم حَتّی لایکوُنَ بَینَهُم وَ بَینَ القائِمِ بَریدٌ» (بحار الانوار، ج 52، ص 336). اگر این روایت دلالت بر معجزه نداشته باشد، شاید اشاره به وجود وسایل ارتباطی از قبیل؛ اینترنت، موبایل، تلفن، رادیو و تلویزیون و امثال اینها باشد.
(221) «لَو قَد قامَ القائِمُ لَحَکَمَ بِثَلاثٍ لَم یحکَم اَحَدٌ قَبلَهُ، یقتُلُ الشَّیخَ الزّانی وَ یقتُلُ مانِعَ الزَّکاهِ وَ یوَّرِثُ الاَخَ اَخاهُ فی الاَظِلَّهِ» (بحار الانوار، ج 52، ص 309). شاید مراد از اظله برادری باشد که هنوز در شکم مادرو در حال جنینی است و یا مراد کسی است که در عالم ارواح پیمان برادری با کسی بسته و به ظاهر در دنیا هیچ خویشاوندی ندارد.
(222) «وَ یَقْصِمُ اللهُ بِکَ الطُّغیانَ وَ یعیدُ مَعالِمَ الایمانِ، فَیطَهِّرُ بِکَ اَقسامُ الآفاقِ وَ یظهِرُ بِکَ السَّلامَ لِلرِقاقِ. یوَدُّ الطِّفلُ فِی المَهدِ لَوِ استَطاعَ اِلَیکَ نُهوُضاً وَ نَواشِطُ الوَحشِ لَو وَجَدَ نَحوَکَ مَجازاً. تَهتَزُّ بِکَ اَطرافُ الدُّنیا بَهجَهً وَ تَهتَزُّ بِکَ اَعطافُ العِزِّ نَضرَهً... وَ یخنَقُ کُلُ عَدُوٍ. وَ ینصَرُ کُلُّ وَلِی فَلا یبقی عَلی وَجهِ الاَرضِ جَبّارٌ قاسِطٌ وَ لاجاحِدٌ غامِطٌ وَ لاشانِیءٌ مُبغِضٌ وَ لامُعانِدٌ کاشِحٌ.... (بحار الانوار، ج 52، ص 35).
(223) «فَاِذا تَمَّ الاَمرُ اَتَی الحُجَّهَ المَوتُ فَقَتَلَتْهُ اِمْرَاَهٌ مِن بَنی تَمیمٍ اِسمُها سعَیدَهٌ لَها لِحْیَهٌ وَ سِبالٌ مِثلَ الرِّجالِ بِجُرنٍ مِن صَخرٍ تَفذِفُهُ بِهِ مِن فَوقِ سَطحٍ وَ هُو مُتَجاوِزٌ فِی الطَّریقِ» (بحار الانوار، ج 53، ص 147).