دکترین مهدویت تنها راه نجات بشر
تالیف علی اصغر رضوانی
ناشر: قم مسجد مقدس جمکران 1385
فهرست
مقدمه ناشر
پیشگفتار
1 - مهدویّت راه گشا به آینده بشریّت:
2 - شناخت آرمان های اسلامی:
3 - ایجاد روحیّه امید در سطح جامعه:
ضرورت امید:
اقسام امید:
امید به آینده ای درخشان با عقیده مهدویت:
الف - فرهنگ عاشورا:
کنفرانس تل آویو:
ب - انتظار سبز:
4 - هر زمان احتمال فرج است:
5 - زمینه سازی برای ظهور:
6 - ضرورت معرفت امام زمان (علیه السلام):
7 - تقریب بین مذاهب و ادیان:
8 - طولانی بودن مدت حکومت حضرت مهدی (علیه السلام):
مفاد روایات:
روایاتی از نوع اول:
روایاتی از نوع دوم:
توجیه روایات:
1 - ترجیح روایات هفت سال:
2 - حمل روایات به مرحله حیات و حکومت:
3 - حمل بر مراحل شدّت و ضعف:
بحث از مهدویت از دیدگاه اهل سنت:
مهدویّت؛ عامل وحدت:
مقدمه:
موارد اتفاق:
مورد اوّل: اتفاق بر اصل قضیه:
سخنان عالمان شیعه:
1. شهید صدر (رحمه الله):
2. شیخ محمد رضا مظفر (رحمه الله):
کلمات علمای اهل سنت:
1. حافظ ابن حجر عسقلانی:
2. قاضی شوکانی:
3. ابن حجر هیتمی:
4. علاّمه مناوی:
5. تفتازانی:
6. قرمانی دمشقی:
7. مبارکفوری:
8. برزنجی:
9.ابن تیمیه حرانی:
10. سید احمد زینی دحلان:
11. أبوالأعلی مودودی:
12. أبوطیب قنوجی:
13. دکتر عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی:
14. شیخ عبدالمحسن بن حمد العباد:
15. شیخ عبدالعزیز بن باز:
مورد دوّم: اتفاق بر وجوب اعتقاد به امر مهدی (علیه السلام):
الف) نقل سخنان علمای شیعه:
ب) نقل عبارات علمای اهل سنت:
مورد سوّم: اتفاق بر فراگیر بودن دعوت و حکومت او:
الف) دولت جهانی در قرآن کریم:
ب) دولت جهانی در روایات:
مورد چهارم: اتفاق براین که مهدی (علیه السلام) از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) است:
مورد پنجم: اتفاق بر این که لقب او «مهدی» است:
مورد ششم: اتفاق در برخی از اوصاف شخصی آن حضرت (علیه السلام):
مورد هفتم: اتفاق بر برخی از علائم ظهور:
الف) برپایی دولت اسلامی:
ب) برپایی دولت مخالف:
مورد هشتم: اتفاق بر اقتدای حضرت عیسی (علیه السلام) به آن حضرت (علیه السلام):
مورد نهم: اتفاق بر اصلاح امر او در یک شب:
مورد دهم: اتفاق بر بیعت کردن با او بین رکن و مقام:
مورد یازدهم: اتفاق بر این که عالم را پر از عدل و داد می کند:
مورد دوازدهم: اتفاق بر توسعه اقتصادی در عصر ظهور:
مهدویت و مؤلفان فریقین:
الف - تألیفات اهل سنت:
رد علمای اهل سنت بر منکران مهدویت:
ب - تألیفات علمای شیعه قبل از ولادت حضرت مهدی (علیه السلام):
سلسله کتب چاپ شده از مؤلف پیرامون مهدویت:
فهرست منشورات مسجد مقدّس جمکران:
در عصر کنونی که دشمنان بشریت، افکار و عقاید انحرافی را در جامعه جهانی ترویج می کنند و منجی موعود واقعی را برای حیات و قدرت پوشالی و کاخ عنکبوتی خود خطرناک می دانند، درصدد ایجاد انحراف فرهنگی برآمده اند و با پوچ گرایی، جامعه بشری و اخلاق و رفتار نیکو را مورد تعرض قرار داده اند، برآن شدیم تا حقیقت مهدویت را با سلسله مباحث مختصر منجی موعود برای مشتاقان علم و فضیلت عرضه نماییم.
امید است مورد توجّه حضرت حقّ جلّ و علا قرار گیرد.
مدیر مسؤول انتشارات مسجد مقدّس جمکران
حسین احمدی
عده ای بر این باورند که طرح و بررسی موضوع مهدویّت در عصر غیبت امری بی فایده است، زیرا این موضوع مربوط به آینده بشر است ورخدادهای آینده، امری مجمل و مبهم است. امّا آنچه وظیفه ماست این که به وظایفمان در عصر و زمان خود عمل کنیم، چون هر عصر و زمانی مقتضیات خود را می طلبد و از آن جا که ما در عصر و زمان آینده نیستیم، درباره آن هم وظیفه ای نداریم.
دکتر عَداب محمود الحَمْش در این زمینه می گوید: «فالمسلمون اذن فی امسّ الحاجه الی مراجعه انفسهم و مراجعه فکرهم السیاسی والاقتصادی، فمخلّصهم و مخلّص الانسانیه کلّها قدظهر، و لو قدّر أن یظهر فی آخرالزمان منقذ جدید، فلن یکون اکثر من رجل عظیم من جمله عظماء کثیرین انجبتهم هذه المدرسه النبویّه الشریفه، و لااظنّه اعظمهم، فانتظار هذا المنقذ علی هذه الصوره التی تبدو فی کتابات الکاتبین و مقولات المنتظرین، اراها غیر منسجمه مع هذا التصور الصادق الذی ابرزت.
ولیت شعری اینتظر المسلمون الف سنه، وربّما الفین لیتحقّق لهم هذا العدل سبع سنین او تسع سنین، ثمّ ماذا؟ ثمّ لاخیر فی العین بعده؟ انّ امّه تنتظر من عمرها فی الحیاه کلّها سبع سنین او حتی سبعین سنه من العدل و الرحمه لاتکون امّه عالمه بدینها و بالسنن الالهیه التی تقوم الدول و الحضارات او تنتهی علی وفقها.
وبدلاً من طباعه {750} کتاباً عن (المهدی المنتظر)کان یلزمنا ان نبحث عن هذه السنن، ثمّ نقنّنها ثمّ نربّی جیلاً من الناس علیها، حتی تقوم علی اکتافهم حضاره ربّانیّه یمکن أنْ تستمرّ اجیالاً لابضعه سنین. واللَّه المستعان»(1)؛ «مسلمانان هم اکنون احتیاج مبرم دارند تا به خود بازگشته و به فکر اوضاع سیاسی و اقتصادی خود باشند؛ زیرا نجات دهنده و منجی انسانیت به تمام معنا ظهور کرده است. و اگر فرض شود که در آخرالزمان منجی جدیدی ظهور کند بیش از این نیست که او مردی بزرگوار از جمله بزرگان بسیاری است که مدرسه شریف پیامبر او را تربیت کرده است، و گمان نمی کنم که او بزرگ ترین آنان باشد. لذا انتظار این منجی به این صورت که در کتاب نویسندگان و مقالات منتظرین دیده می شود به نظر من با این تصوری که ذکر کردم سازگاری ندارد. و ای کاش می دانستم که آیا باید مسلمانان هزار سال و چه بسا دو هزار سال باید به انتظار بنشینند تا آن منجی این عدل را در مدت هفت یا نه سال پیاده کند؟ سپس چه می شود؟ دیگر بعد از آن خیری نیست؟ امّتی که برای هفت سال یا حتی هفتاد سال این همه سرمایه گذاری می کند تا عدل و رحمت در آن تحقق یابد امتی نیست که به دین خود عالم بوده و به سنّت های الهی که قوام دولت ها و تمدن ها به آن وابسته است عالم باشد. باید به جای این که 750 کتاب درباره مهدی منتظر نوشته می شود از این سنّت ها بحث کرده و سپس آن ها را به قانون تبدیل نمود تا با آن ها عدّه ای را تربیت کرد و این افراد در صدد تربیت دسته هایی از مردم باشند نه این که برای چنین سال سرمایه گذاری نمود.»
فهم آینده، یعنی به دست آوردن تصویری از وضعیّت هایی که در آینده تحقق پیدا می کنند از آن جا که این وضعیّت ها بستر عمل فرد هستند بنابراین، تصویر مزبور در عمل امروز ما دخالت دارد. هر عملی که مرتکب می شویم در مرحله ای به تصویری که از آینده داریم ربط پیدا می کند، و از آن فراتر بدون تصویری از آینده، اعمال ما صورت نمی گیرد. «جیمز دی تور» معتقد است:
«یکی از مأموریت های آینده پژوهی این است که به مردم کمک کند تصویرهای خویش را از آینده محک زده و شفاف نماید تا کیفیت تصمیم هایی که برای آینده می گیرند بهبود یابد. دیگر آنکه آینده پژوهی در صدد کمک به مردم است تا تصویرها و اقدام های خود را از حدّ کوشش های فقط منفعلانه فراتر برده و بکوشند تا آینده را پیش بینی کرده و سپس بر پایه پیش بینی های درست تر طرح های عملی خود را اجرا کرده و به پیش ببرند. این فقط گام اوّل آینده نگری است. گام بعدی ایجاد تصویرهای مثبت از آینده و اقدام به طرح ریزی و تصمیم گیری بر اساس آن تصویرهای مثبت است...»(2).
پاسخ ما این است: بحث و بررسی از آینده درخشانی که در انتظار بشر است نه تنها بی فایده نیست بلکه آثار و فواید بسیاری بر آن مترتّب است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
1 - مهدویّت راه گشا به آینده بشریّت:
مرحوم شهید مطهری می فرماید: «آرمان قیام و انقلاب مهدی (علیه السلام) یک فلسفه بزرگ اجتماعی اسلامی است. این آرمان بزرگ گذشته از این که الهام بخش ایده و راهگشای به سوی آینده است، آیینه بسیار مناسبی است برای شناخت آرمان های اسلامی...»(3).
امروزه در تمام جوامع بشری و کشورهای جهان مراکز تحقیقاتی و پژوهشی در خصوص مسائل استراتژیک تأسیس شده تا با ترسیم آینده، منافع خود را بر اساس آن استوار کنند و با پیشرفت روز افزون جایگاهی عظیم در میان جوامع داشته باشند. اسلام، خصوصاً مکتب تشیع خط مشی خاصّی را برای آینده بشر ترسیم کرده که اگر مسلمانان، بلکه تمام مردم عالم بر اساس آن حرکت کرده و در راه رسیدن به آن هدف بکوشند، به سعادت و کمال و نجات از ظلم و بی عدالتی خواهند رسید.
بحث از مهدویّت در حقیقت بحث از آینده درخشانی است که اسلام برای جامعه بشریت ترسیم کرده است.
2 - شناخت آرمان های اسلامی:
همو نیز می فرماید: «این نوید، ارکان و عناصر مختلفی دارد که برخی فلسفی و جهانی است و جزئی از جهان بینی اسلامی است، برخی فرهنگی و تربیتی است، برخی سیاسی است، برخی اقتصادی است، برخی اجتماعی است، برخی انسانی، یا انسانی طبیعی است»(4).
ادیان الهی و بخصوص اسلام، با ظهور خود از1400 سال پیش، آرمان هایی را برای رسیدن بشر به سعادت و رفاه و رهایی از ظلم و بی عدالتی در سطح تئوری ترسیم کرده و انبیای الهی، به ویژه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و اوصیای او در صدد پیاده کردن این تئوری در سطح جامعه بوده اند، اما در حدّی محدود، زیرا بشر اگر چه قابلیت رسیدن به کمال و سعادت و فضایل عالی اخلاقی را دارد، ولی هنوز این قابلیت به فعلیّت تامّه نرسیده و تنها در عصر ظهور است که بشر می تواند در سایه رهبری الهی پیاده کننده دکترین مهدویّت و پیروزی حق و عدالت بر ظلم و ستم باشد. در آن عصر و زمان است که آرمان های اسلامی عملاً پیاده می شود و کشتی پرتلاطم بشر به ساحل امن و امان لنگر می اندازد. از همین رو انبیای الهی و در رأس آن ها پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) و اوصیایشان طرّاح و تئوریسین مدینه فاضله و نسخه سعادت بخش جامعه بوده و در حدود خود با قابلیت هایی که بشر در طول تاریخ از خود نشان داده در صدد اجرای آن بوده اند، اما تنها عصر و زمانی که این طرح به طور کامل اجرا خواهد شد عصر ظهور است، لذا می بینیم که پیامبر (صلی الله علیه وآله) و امامان شیعه کیفیت امامت و حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) در عصر ظهور و موقعیّت مردم در عصر آن حضرت را به خوبی ترسیم می کنند تا با برنامه ریزی و زمینه سازی در راستای اهداف آن آرمان ها، بشر هر چه زودتر به مقصد نهایی نائل گردد. پس در نتیجه بحث از آرمان های قیام وانقلاب حضرت مهدی (علیه السلام) بی فایده نبوده، بلکه الهام بخش و راهگشای آینده است.
این نوید همان گونه که مرحوم شهید مطهری می فرماید - ارکان و عناصر مختلفی دارد، از قبیل:
الف) فلسفی و جهانی، که جزئی از جهان بینی اسلامی است، زیرا یکی از آرمان های بزرگ انقلاب حضرت مهدی (علیه السلام) رسیدن به عبادت به مفهوم عام یا عدالت به معنای وسیع آن است که در بحثی مستقل به طور مفصّل به آن اشاره کرده ایم.
ب) فرهنگی تربیتی، که برای بشر امروز می تواند الگوی خوبی در راه رسیدن به آن ها باشد.
ج) سیاسی، که با کاربردی کردن آن عناصر در مسائل سیاسی و حکومتی امروز، می تواند حکومت ها را زمینه ساز حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) قرار دهد.
د) اقتصادی، که با پیاده کردن آن در حدّ امکان می توان زمینه را برای رسیدن به رفاه کامل فراهم ساخت.
ه) اجتماعی، که بشر با در نظر گرفتن و در مقابل خود قرار دادن و در نتیجه کاربردی کردن آن عناصر می تواند به مدینه فاضله مهدوی (علیه السلام) نزدیک شود.
از همین رواست که خداوند متعال در قرآن کریم در مواضع متعدد اشاره به پیاده شدن آرمان های اسلامی در عصر ظهور دارد و می فرماید: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»(5)؛ «او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند».
3 - ایجاد روحیّه امید در سطح جامعه:
امید و آرزو از ویژگی های انسان است که در زمره فطریات بشر قرار دارد، زیرا هر دو نگاهی به آینده دارند و هنوز ثابت نشده که در میان جانداران، جانداری آینده نگر باشد. هم چنین دانسته نشده جانورانی که لانه می سازند و یا خوراک می اندوزند، این کار را از روی دانش و بینش انجام دهند، یا آن که خودشان بدانند چه می کنند. از این روی می توان گفت لانه سازی و خوراک اندوزی جانوران از روی غریزه است، پس امید و آرزو و آینده نگری از ویژگی های انسان است و بس.
امید و آرزو هر دو نمایانگر خواسته های بشر بوده و هر دو پیک سعادت و نوید خوشبختی اویند.
تفاوت امید و آرزو در این است که امید همراه عقل بشر است و خواسته اش خردمندانه و امکان پذیر بوده و به محال تعلّق نمی پذیرد، اما آرزو چنین نیست و گاهی با عقل هماهنگ و زمانی ناهماهنگ است و به محال ها تعلّق می گیرد و تقاضای هست شدنِ نشدنی ها را دارد.
آرزومند می نشیند و انتظار رسیدن به آرزویش را دارد و هرگز گامی به سوی مقصد بر نمی دارد، ولی امیدوار چنین نیست؛ در پی امیدش می رود و هر گامی که بر می دارد به امیدی می رسد، چون امید اصلی به وجود آورنده امیدهای فرعی است و هر یک از این ها که محقّق شود پایه ای می گیرد تا به سوی امید بالاتر گامی بردارد. هنگامی که امید بیشتر و نیرومندتر شد، هدف و آرمان می گردد و آرمان عقلایی و امید خردمندانه هر دو با یکدیگر همگام و همراه خواهند شد.
ضرورت امید:
ضرورت امید آن چنان روشن است که دلیلی نمی طلبد و بدون امید لازم نیست برای چیزی تلاش و تکاپو نمود؛ تا جایی که نباید برای سطرهای بعدی کوشید و چیزی نوشت.
رسول خدا می فرماید: «اگر امید نبود، مادری فرزند خود را شیر نمی داد و کسی درختی نمی کاشت»(6).
ولی این امر حیاتی می تواند صورتی شرّ به خود بگیرد؛ این همان شکلی است که ما شرّ را تحمّل می کنیم، به این امید که خود از بین برود و می گوییم، امیدوارم فردا بهتر شود. آه می کشیم و به جای آن که اقدامی برای خلاص شدن از آن انجام دهیم دست روی دست می گذاریم و به امید فردا می نشینیم(7).
در اندیشه دینی، امید فعّال ستوده شده و امید منفعل و بی تلاش هرگز مطلوب نیست. امام علی (علیه السلام) امیدواری منفی را چنین به تصویر کشیده است:
«لا تکن ممن یرجوا الآخره بغیر العمل، و یُرَجّی التوبه بطول الأمل.
یقول فی الدنیا بقول الزهدین، و یعمل فیها بعمل الراغبین و إن أُعطِی منها لم یشبع، و إن مُنِعَ منها لم یقنع. یَعْجِزُ عن شکر ما أوتی، و یبتغی الزیاده فیما بقی. ینهی و لاینتهی، و یأمر بما لایأتی. یحبّ الصالحین و لایعمل عَملهم، و یُبْغِض المذنبین و هو أحدهم. یکره الموت لکثره ذنوبه، و یقیم علی ما یکره الموت من أجله. إن سقم ظلّ نادماً و إن صحّ أَمِنَ لاهیاً، یُعجِبُ بنفسه إذا عُوفی، و یقنط اذا ابتُلی. إن أصابه بلاء دعا مضطرّاً، و إن ناله رخاء اعترض مغترّاً. تغلبه نفسه علی ما تظنّ، و ما لایغلبها علی ما یستیقن. یخاف علی غیره بأدنی من ذنبه، و یرجو لنفسه بأکثر من عمله. إن استغنی بَطِرَ و فُتِن، و إن افتقرقنط و وهن. یُقَصِّرُ إذا عمل، و یبالغ إذا سأل. ان عَرَضَتْ له شهوه أسلف المعصیه و سوّف التوبه. إن عَرَتهُ محنه انفرج عن شرائط المِلّه یصف العبره و لایعتبر، و یبالغ فی الموعظه و لا یتّعظ فهو بالقول مدلّ، و من العمل مقّل. ینافس فیما یفتی، و یسامح فیما یبقی...»(8)؛ از کسانی مباش که بدون عمل امید سعادتِ آخرت را دارند و توبه را با آرزوهای دور و دراز تأخیر می اندازند. درباره دنیا همچون زاهدان سخن می گویند، ولی همچون دنیا پرستان عمل می کنند. هر گاه چیزی از دنیا به او برسد سیر نشود و اگر نرسد قناعت کند. از شکر آنچه به او داده شده عاجز است، ولی باز هم فزونی می طلبد. دیگران را از کار بد نهی می کند، امّا خودش از کار بد باز نمی ایستد. دیگران را به چیزی امر می کند که خودش انجام نمی دهد. نیکان را دوست می دارد، امّا عمل آن ها را انجام نمی دهد. گنه کاران را دشمن می دارد، امّا خودش یکی از آن هاست.
به خاطر زیادی گناهانش از مرگ بیزار است، امّا بر همان گناهان پایدار است. اگر بیمار شود پشیمان می گردد و اگر تندرست گردد احساس امنیت می کند و به لهو می پردازد. به هنگام سلامت مغرور است و به هنگام گرفتاری نا امید. اگر بلایی به او رسد خدا را به زاری می خواند و اگر به آسایش رسد همچون مغروران از خدا روی برمی گرداند نفس او با گمان بر او غلبه می کند، امّا در موضوعات یقینی مغلوب نفس می شود. برای دیگران به کمترین گناهی می ترسد، ولی برای خودش بیش از آنچه عمل کرده امیدوار است.
اگر بی نیاز شود مغرور و مفتون می گردد و اگر فقیر شود ناامید و سست می گردد. در عمل کوتاهی می کند و در خواهش و خواستن مبالغه. هر گاه شهوتی بر او عارض شود گناه را جلو می اندازد و توبه را تأخیر و اگر محنتی به او رسد صبر و شکیبایی را به کلّی از دست می دهد. عبرت آموختن را توصیف می کند، ولی خود عبرت نمی گیرد. سخن بسیار می گوید، اما عمل نمی کند. در گفتن، بسیار گفتار و در عمل اندک کردار در آنچه ناماندنی است خود را بر دیگری پیش دارد و آنچه را ماندنی است آسان شمارد...».
خداوند متعال می فرماید: «لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَلا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَلا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیّاً وَلا نَصِیراً * وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَلا یُظْلَمُونَ نَقِیراً»(9)؛ «کار، نه با آرزوی شما و نه آرزوی اهل کتاب است، هر کس کار بد کند کیفر آن را خواهد دید و به جز خدا کسی را یار و یاور خود نخواهد یافت. هر کس از زن و مرد کارهای شایسته انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد وارد بهشت شده و به اندازه پوست سبک هسته خرما به آنان ستم نخواهد شد».
اقسام امید:
فردِ بشر امیدی دارد و اجتماع بشر امیدی. امید فرد ویژه خود اوست و امید اجتماع برای افرادی است که در آن اجتماع شرکت دارند. گاه امید فرد برای اجتماع است و فردی در راه آرمان اجتماع می کوشد. این گونه افراد خدمت گزار بشرند.
امید اجتماعی وقتی شدّت یافت هدف اجتماعی و آرمان بشری خواهد شد و همان طور که امید فرد خود به خود انجام شدنی نیست و برای رسیدن به آن باید در پی آن روان شد، امید اجتماعی نیز چنین است؛ باید کوشید، رنج برد و مقاومت کرد تا بدان رسید. از این جاست که عظمت مقام انبیا و اولیا شناخته می شود، زیرا این بزرگواران می کوشند که اجتماع بشری را به سوی آسایش و نیک بختی و سعادت رهنمون کنند.
امید به آینده ای درخشان با عقیده مهدویت:
توضیح
در طول تاریخ انقلاب های گوناگونی، از قبیل: فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... صورت گرفته است، ولی اکثر این انقلاب ها یا در شروع موفّق نبوده یا این که در بین راه با مشکلات فراوانی مواجه شده و با دشمنان خود نتوانسته است دوام بیاورد و قبل از رسیدن به اهداف و آرمان های خود شکست خورده است. انقلاب کردن آسان است و انسان ها هنگام انقلاب با شور و شوق و انرژی فراوانی که دارند می توانند با دشمنانشان بجنگند و آن ها را از حدّ و مرز خود بیرون کنند، اما این شور و هیجان همیشگی نبوده و در صورت مواجهه با مشکلاتی که دشمنان قسم خورده آن ملت فراهم کرده، دوام نمی آورند و در نتیجه در مقابل آن ها تسلیم می شوند.
اسلام که در مکتب تشیع تبلور یافته برای پرکردن این خلأ در جامعه خود طرح جدیدی را پیش رویِ پیروان خود قرار داده که با عمل کردن والتزام به آن هیچ گاه طعم تلخ شکست و ناکامی را نخواهند چشید.
تشیع دو عامل و سوژه مهمّی برای پیروزی جامعه خود دارد که نه تنها توانسته با وجود دشمنان بسیار، خود را از گزند آنان حفظ نماید بلکه روز به روز پیشرفت کرده و حتی جوامع دیگر اسلامی را نیز از خواب غفلت بیدار نموده است. این دو عامل عبارتند از فرهنگ عاشورا، و انتظار سبز:
الف - فرهنگ عاشورا:
قیام حسینی و فرهنگ عاشورا جرقه خوبی برای بیداری ملت ها و انقلاب و ستیز آن ها در برابر ظالمان است، زیرا با ملاحظه شعارهای حسینی (علیه السلام) که با حماسه و عاطفه همراه است، مانند: «هیهات منّا الذلّه» و «مثلی لا یبایع مثله»، «إنّی أُرید أن آمر بالمعروف وأنهی عن المنکر» و غیره، بشر را نیرو بخشیده و در برابر ظالمان به حقوق دیگران و تحریف کنندگان اسلام ناب قیام خواهند کرد. ما الآن نمونه آن را در انقلاب ایران و جنگ ایران و عراق و حتی در کشورهای اسلامی و غیراسلامی می بینیم.
گاندی رهبر نهضت هند بر ضدّ استعمار انگلستان، مردم هندوستان را با اقتدا به قیام ابا عبداللَّه الحسین (علیه السلام) از یوغ اسارت استعمارگران نجات داد.
ماربین، محقق آلمانی می گوید: «از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهمّی که موجب امیدواری و رستگاری شیعه است، اعتقاد به وجود حجت عصر و انتظار ظهور است»(10).
پتروشفسکی، تاریخ دان و ایران شناس علوم شوروی سابق در این زمینه می نویسد: «چشم به راه مهدی بودن در عقاید مردمی که نهضت های قرن سیزدهم را در ایران به پا داشتند مقام بلندی داشته است، ولی در قرن چهاردهم میلادی این عقیده راسخ تر و مشهودتر گشت»(11).
کنفرانس تل آویو:
در دسامبر 1984 (1365 ه .ش) در دانشکده تاریخ دانشگاه تل آویو با همکاری مؤسسه مطالعاتی شیلوهه - که یک مؤسسه مطالعاتی غیر انتفاعی و مرتبط با صهیونیسم است - کنفرانسی با حضور سیصد شیعه شناس درجه یک جهان برگزار شد و در آن ظرف مدت سه روز سی مقاله ارائه شد و به قول مارتین کرامر، یکی از شیعه شناسان جهان که دبیر این کنفرانس بود، هدف اصلی از برپایی این کنفرانس، شناخت مفاهیم محوری در تمدن شیعه اثناعشری و بعد بالطبع شناسایی انقلاب اسلامی سال 57 در کشور ایران بود. شیعه شناسان برجسته ای در این کنفرانس شرکت داشتند، امثال: دانیل برومبرگ، ماروین زونیس، مایکل ام جی فیشر، برنارد لوییس و خود مارتین کرامر و دیگر شیعه شناسان و شرق شناسان.
مقالاتی که در این کنفرانس ارائه شد صد در صد تفصیلی، تحقیقی و مبتنی بر پیچیده ترین متن تحقیق و عمیق ترین روش ها در بررسی دین و مکتب و تمدن بود. در سخنرانی مقدماتی این کنفرانس - که آقای «مارتین کرامر» ارائه کرد - هدف اصلی شناسایی مفاهیم محوری در تمدن شیعه به دلیل شناخت انقلاب اسلامی ذکر شد. در این کنفرانس بعد از تحلیل بسیار، دو مفهوم محوری بحث و بررسی و شناسایی شد. از دید این شیعه شناسان، مفهوم محوری اوّل: آن نگاه سرخی است که شیعیان به صحرای کربلا دارند و قدر مسلّم، خون شیعه در قیام های متعدّد، مستقیماً مشروب شده از صحرای کربلا در سال 61 هجری است.
در این کنفرانس مسائلی درباره امام حسین (علیه السلام) ذکر شد که از آن جمله مقاله ای است با عنوان «تشیّع به روایت امام خمینی». نویسندگان این مقاله دو نفر به نام های: «مرو بن زونیس و دانیل برومبرک» بودند. در بخشی از این دو مقاله آمده است: تأکید بر شهادت در عقیده امام خمینی، نشان می دهد که شهادت نقش مهم و ویژه ای در تشیّع ایفا می کند. تفکّر سنی به هیچ وجه با مفهوم شهادت بیگانه نیست، امّا این مفهوم در این تفکّر دارای مقام محوری نیست، زیرا اسلام سنّی از یک شخصیت مذهبی، مانند امام حسین (علیه السلام) که در راه عقیده خود فدا شده باشد الهام نمی گیرد. امّا در تشیع اثناعشری موضوع شهادت امام حسین (علیه السلام) و تا حدّی شهادت سایر ائمه (علیهم السلام) محوری است. امام حسین (علیه السلام) با قربانی کردن جان خود در راه اسلام، تکلیف نسل های بعدی شیعیان را مشخص کرده است. همه ساله در ماه محرّم و در روز عاشورا؛ یعنی سالروز شهادت امام حسین (علیه السلام) با برگزاری مراسم پرشور و شرح وقایع جان گداز کربلا خاطره شهادت او گرامی داشته می شود. این موضوع به آیین های تشیع مضمونی فوق العاده و احساسی می بخشد.
در میزگرد دیگری که افرادی چون: میشل فوکو، کلر بریر، پیربلانشه - که دو نفر از روزنامه نگاران برجسته فرانسوی بودند - حضور داشتند درباره قیام امام حسین (علیه السلام) و نقش آن در تمدن شیعی مطالبی بسیار ظریف بیان شد؛ از آن جمله کلر بریر گفت: «در ایران تظاهرات، به معنای واقعی آن است و بهتر است از واژه شاهد استفاده کنیم. در ایران مردم از حسین حرف می زنند، باری این حسین کیست؟...»(12).
ب - انتظار سبز:
دومین محور نگاه سبزی است که شیعیان اثناعشری به آن توجه دارند؛ یعنی امام زمان، حضرت مهدی موعود (علیه السلام)، امامی زنده و ناظر به اعمال و رفتار شیعیان، کمک کار و حافظ آنان در سطح کلّ.
می دانیم که هر قیام و نهضت ضد استبدادی و استکباری هر قدر در اصول و مبانی خود راسخ تر باشد دشمنانش بیشتر و دشمنی آنان شدیدتر خواهد بود، لذا چه بسا به جهت سست شدن در عقیده به زانو در آمده و از مواضع اصولی عقب نشینی کنند. امّا در جامعه شیعی این مشکل حلّ شدنی است، زیرا جامعه شیعی با آن تمدن و نگاه سبزشان امیدوار به ظهورند و این اعتقاد از جهت روانشناسی اثر عمیقی در روحیه شیعیان می گذارد.
در کشور فلسطین، بزرگ ترین عامل انتفاضه و تحرک علیه اسرائیل غاصب؛ بهره گیری از فرهنگ عاشورا و الگوپذیری از قیام حضرت ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) است.
یکی از مبارزان فلسطینی به نام محمّد شحّاده که مدّتی در زندان های اسرائیل به سر برده و الآن یکی از رهبران انتفاضه است، بعد از تحقیقات فراوان در مورد مکتب تشیع به حقّانیت آن اعتراف نموده است. او در مصاحبه ای به انگیزه استبصار خود و علل و عوامل پیروزی ملت فلسطین در مقابل استکبار و اسرائیل جنایت کار اشاره کرده می گوید: «أدعو أحرار العالم إلی الاقتداء بإمام الأحرار الحسین علیه السلام؛ من آزاد مردان جهان را به اقتدا به پیشوای آزاد مردان حسین (علیه السلام) دعوت می کنم».
همو در جایی دیگر می گوید: «فانّنی کنت أتعاطف کثیراً مع مظلومیّه آل البیت (علیهم السلام)، و کان ثمه إحساس یعترینی بأنّ علیّ بن أبی طالب (علیه السلام) مظلوم حقّاً. و هذا الاحساس بالمظلومیّه بدأ یتجذر و یزداد عمقاً کلّما اشتدّ علی ظلم الاحتلال»؛ «به راستی که من در بسیاری از مواقع عاطفه ام به جهت مظلومیّت اهل بیت (علیهم السلام) برانگیخته می شود. هم چنین در خود احساسی می بینم که در من عارض شده به این که علی بن ابی طالب (علیه السلام) حقّاً مظلوم بوده است و این احساس در وجودم روز به روز ریشه دارتر و عمیق تر می شود، هر مقدار که ظلم اشغالگری بر ملّت فلسطین بیشتر می شود...».
همو در جای دیگر می گوید: «للإمام قائم آل بیت النبوه (علیهم السلام) برکات تحرّکنا و تعطینا الفعّالیه الدائمه باتّجاه النصر و التحضیر لفرحه القریب إن شاء اللَّه، وأهتف بحضرته مناجیاً و راجیاً: یا مهدی أدرکنا الآن»؛ «از جانب قائم اهل بیت نبوت: به ملت فلسطین برکاتی می رسد که - انشاء اللَّه تعالی - ما را تحرّکی بخشیده و نیز انگیزه ای برای فعالیّت دائمی برای رسیدن به پیروزی و امید برای آن در ما ایجاد خواهد نمود. من هر روز با او ارتباط برقرار کرده با او مناجات و نجوا می کنم و به او عرضه می دارم: ای مهدی! در این موقعیّت حساس ما را در یاب».
وی در جای دیگر از مصاحبه خود می گوید: «سأعمل نشر المذهب الإمامی فی فلسطین، و أدعواللَّه یساعدنی»؛ «به زودی برای نشر مذهب امامیه در فلسطین سعی خواهم کرد و از خداوند می خواهم که مرا در این راه مساعدت و یاری نماید.»
و نیز می گوید: «انّنی فی مختلف المهرجانات الخطابیه الّتی تقام فی فلسطین، و التی اخطب فیها للآلاف من الناس أرکّز کلماتی علی شخصیّات و مواقف و سیره أهل بیت النبوی (علیهم السلام)، و هذا یسهم کثیراً فی تغییر الصوره السائده فی المجتمع تجاههم صلوات اللَّه علیهم حتّی یعرفوا قدرهم، و یقتدوا بهم، فیتحقّق النصر بإذن اللَّه...»؛ «من در جشن های خطابی و جلساتی که برای سخنرانی در فلسطین تشکیل می شود، در حالی که در آن جلسات هزاران نفر وجود دارند، محور اساسی سخنانم را در معرفی شخصیت ها و بیان موقف ها و سیره اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) قرار می دهم و این به نوبه خود سهم به سزایی در تحوّل ملت فلسطین و توجه آن ها به اهل بیت (علیهم السلام) داشته است؛ تا این که آن ها را شناخته و با پیروی از آنان به اذن خداوند به نصرت و یاری برسند.»
همو در قسمتی دیگر از مصاحبه اش می فرماید: «سأعمل - اِن شاء اللَّه - علی نشر مذهب أهل البیت (علیهم السلام) أنا و جمع من إخوانی المؤمنین راجیاً من اللَّه العلیّ القدیر أن ینشر هذا المذهب لیمهّد الطریق أمام قدوم مهدی آل محمد (عجّل الله فرجه الشریف)»(13)؛ «به زودی - إن شاء اللَّه - من و جمعیتی از برادران مؤمن در نشر مذهب اهل بیت (علیهم السلام) خواهیم کوشید با امید از خداوند علیّ قدیر که این مذهب را منتشر کرده تا زمینه را برای قدوم و تشریف فرمایی حضرت مهدی آل محمّد - (عجّل الله فرجه الشریف) - فراهم نماید.»
همان گونه که گفته شد عامل دیگر در پیروزی تشیع و جامعه شیعی فرهنگ انتظار و اعتقاد به امام زمان حیّ و زنده است که شیعه او را حاضر و ناظر بر اعمالش می داند و در مواقع اضطرار به فریاد آن ها خواهد رسید. همه ادیان و مکاتب و مذاهب اسلامی معتقد به آمدن منجی در آخر الزمان اند، ولی تنها مکتبی که منجی را حیّ و حاضر در میان خود می داند «تشیّع» است. از همین رو نظریه نجات، مسئله ای زنده در جامعه شیعی است، بر خلاف سایر مذاهب اسلامی و ادیان و مکتب های دیگر.
بیشتر انقلاب ها و نهضت ها در ابتدا شروع خوبی داشته اند، ولی از آن جهت که ماهیّت انقلاب شان ظلم ستیزی و مبارزه فرهنگی یا سیاسی با استکبار بوده دشمنان در طول مدت بعد از پیروزی به مبارزه جدّی همه جانبه با آن نهضت پرداخته اند، لذا پس از مدّتی روحیّه یأس و ناامیدی در آن ها حاکم شده و صحنه را خالی کرده اند و انقلاب به بوته فراموشی سپرده شده و تنها در صفحات تاریخ ثبت شده است. اما نهضت شیعی این خلأ و مشکل را چاره جویی کرده است، به این صورت که شیعه به امامی حیّ و حاضر معتقد است و با امید به ظهور و قیام او به سر می برد؛ لحظه شماری می کند و با این روحیه امید تا به حال توانسته است خود را زنده و شاداب نگه دارد و در مقابل تبلیغات دشمنان و مبارزه آن ها استقامت کرده و دوام آورد.
از همین رو غرب در برنامه ریزی های خود برای مبارزه با اسلام راستین به سراغ مسائل زیربنایی رفته و آن ها را مورد هدف خود قرار داده است باب نمونه برنامه های ویدئویی که شرکت های مختلف غربی بر ضد بنیادهای اصیل اسلامی تهیّه می کنند، می بینیم که از همه بیشتر مسئله مهدویت در اعتقاد شیعی را زیر سؤال برده و برضدّ آن برنامه ریزی کرده و فیلم می سازند.
4 - هر زمان احتمال فرج است:
در روایات اسلامی نه تنها اشاره ای به زمان دقیق ظهور منجی بشریت نشده بلکه تعیین کننده وقت آن نیز تکذیب شده است، لذا در روایتی آمده است: «کذب الوقّاتون»؛ «وقت تعیین کنندگان دروغ می گویند». یکی از اسرار آن، شاید این باشد که بشر همیشه برای عصر ظهور آماده باشد؛ زیرا امکان دارد هر لحظه حضرتش ظهور کند و او را در تشکیل و پیاده کردن حکومت عدل جهانی و توحیدی شرکت دهد. از آن جا که وقت تشکیل این حکومت مشخّص نیست و هر لحظه می تواند زمان ظهور باشد، لذا وظیفه ماست که نظری به مباحث مهدویّت و ظهور کرده و خصوصیّات عصر ظهور و وظایف در آن عصر را بدانیم....
5 - زمینه سازی برای ظهور:
عصر ظهور و بر پایی حکومت عدل توحیدی جهانی و بر چیده شدن ظلم و بی عدالتی نه تنها خواسته انبیا و اوصیای الهی در طول تاریخ بشر بوده بلکه خواسته فطری بشر است.
از طرفی دیگر، رسیدن به این حکومت و عصر شرایطی دارد که بعضی از آن ها به دست خود بشر حاصل می گردد که از آن جمله رسیدن بشر به تکامل همه جانبه است، لذا بر ماست که آرمان های اصیل اسلامی را در عصر ظهور بدانیم تا بتوانیم هر چه بهتر در نزدیک شدن آن سهیم بوده و زمینه ساز ظهور آن حضرت باشیم.
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی می فرماید: «لیعدّنّ أحدکم لخروج القائم و لو سهماً، فإنّ اللَّه إذا علم ذلک من نیّته رجوت لأن ینسی فی عمره حتّی یدرکه و یکون من أعوانه و انصاره(14)؛ باید هر کدام از شما برای خروج قائم آمادگی پیدا کند، اگر چه با تهیه کردن یک تبر باشد، زیرا وقتی خداوند می بیند کسی به نیّت یاری مهدی (علیه السلام) اسلحه تهیه کرده، امید است که عمرش را دراز کند، تا ظهورش را درک نماید و از یارانش باشد.»
در روایت دیگری آمده است که راوی به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد: إنّهم یقولون: إنّ المهدی لوقام لاستقامت له الأمور عفواً، و لایهریق محجه دم، فقال: کلّا، والذی نفسی بیده لو استقامت لأحدٍ عفواً لاستقامت لرسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) حین أدمیت رباعیه و شبّح فی وجهه، کلّا والذی نفسی بیده حتّی نمسح نحن و أنتم العراق والعلق، ثم مسح بجبهته(15)؛ روای می گوید به خدمت امام محمد باقر (علیه السلام) عرض کردم: مردم می گویند چون مهدی (علیه السلام) قیام کند، کارها خود به خود درست می شود و به اندازه حجامتی خون نمی ریزد؟ حضرت فرمود: هرگز چنین نیست به خدای جان آفرین سوگند! اگر قرار بود کار برای کسی خود به خود درست شود برای پیامبر (صلی الله علیه وآله) درست می شد، هنگامی که دندانش شکست صورتش شکافت. هرگز چنین نیست که کار خود به خود درست شود به خدای جهان آفرین سوگند! کار درست نخواهد شد تا این که ما و شما در عرق و خون غرق شویم؛ آن گاه به پیشانی خود دست کشید».
6 - ضرورت معرفت امام زمان (علیه السلام):
بحث از مهدویّت در اسلام، از اموری نیست که مربوط به آینده بشر باشد تا اشکال نخست مطرح شود، بلکه بحث از امامت و مهدویت این است که در هر زمانی باید امام معصومی باشد خواه حاضر و مشهور و خواه غایب و پنهان تا حجت ها و بیّنات خداوند باطل نگردد؛ از همین رو در روایات اسلامی می خوانیم که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میته جاهلیه(16)؛ هر کس بمیرد و پیشوای زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیّت مرده است».
بحث از امامت و مهدویت، بحث از غیبت و فلسفه آن و آثار و برکات وجود امام در این عصر است. بحث از امامت و مهدویت در این زمان، بحث از کیفیت و چگونگی ارتباط انسان با امام خود در این عصر است. بحث از امامت و مهدویت، بحث از وظایف و تکالیف شیعه در عصر غیبت است... .
7 - تقریب بین مذاهب و ادیان:
از آنجا که اعتقاد به نجات بشر در آینده ای نه چندان دور از باورهای فطری تمام صاحبان ادیان و مذاهب بلکه کلّ بشر است، لذا این موضوع بستر مناسبی برای گفت و گو است تا از این طریق به زندگی مسالمت آمیز بین انسان ها برسیم.
مسئله اعتقاد به نجات بشر از ظلم و بی عدالتی و تبعیض، پیروزی حق و عدالت بر باطل و بی عدالتی و گسترش حکومت الهی کم و بیش مورد اتفاق بین تمام مکتب ها و ملت ها خصوصاً ادیان الهی است، هر چند در خصوصیات و مصداق آن اختلافاتی وجود دارد. امّا آنچه مورد اتفاق است اعتقاد به اصل قضیه است که بشر روزی روی خوش و سعادت را در پایان تاریخ خود خواهد دید و در مورد اختلاف جزئی نیز می توان از راه هایی به حلّ آن ها پرداخت.
8 - طولانی بودن مدت حکومت حضرت مهدی (علیه السلام):
مطابق قواعد عمومی، حدّ زمان لازم برای حکومت عدل جهانی توحیدی امام زمان (علیه السلام) باید وقت وسیعی باشد که بتواند اهداف عالی خلقت بشر در این دنیا در آن مدّت زمان تحقق یابد. این مطلب را با مقدماتی کوتاه تقریر می کنیم:
الف. هدف از خلقت ایجاد عبودیّت خالص در سطح کلّ جامعه است، عبودیت در سطح وسیعش به نحو استغراقی نه بدلی. خداوند متعال می فرماید: «وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلّا لِیَعْبُدُونِ»(17)؛ «من جنّ و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند.»
ب. حضرت مهدی (علیه السلام) با برپایی حکومت جهانی اش در پیاده نمودن این هدف سهم عظیمی دارد.
ج. پیاده کردن این هدف عظیم احتیاج به زمان کافی دارد، زیرا اصل بر عدم معجزه است.
نتیجه: بقای امام و حکومت او در مدت کافی برای تطبیق هدف عالی خلقت انسان ضروری است، زیرا هدف خلقت بشر بر دو نوع است:
1 - هدف کلّی: برای مجموعه بشر که در نهایت باید به نحو عام استغراقی، تمام بشر به کمال برسند.
2 - هدف مقطعی: که برای بشر در هر برهه زمانی متصوّر است و آن به نحو عام بدلی برای برخی از افراد بشر تحقق یافته است.
مفاد روایات:
روایات در این زمینه بر دو دسته اند:
الف. روایاتی که دلالت دارند بر این که مدت بقای حکومت حضرت، ده سال یا کمتر است. این قول مشهور بین علما بوده و غالب روایاتش در مصادر اهل سنّت یافت می شود.
ب. برخی روایات دیگر دلالت دارد بر این که مدت حکومت حضرت بیش از ده سال است.
روایاتی از نوع اول:
1 - ابوداوود به سندش از ابوسعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: «مهدی از من است... و هفت سال حکومت خواهد کرد»(18).
2 - ترمذی به سند خود از ابوسعید خدری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: «همانا در میان امّتم مهدی است که خروج خواهد کرد و در مدت پنج یا هفت یا نه سال حکومت خواهد نمود»(19).
روایاتی از نوع دوم:
1 - قندوزی حنفی از حذیفه بن یمان نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «مهدی مردی از اولاد من است... بیست سال حکومت خواهد نمود»(20).
2 - سیوطی به سندش از امام علی (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «مهدی در مدت سی یا چهل سال متولّی امر مردم خواهد شد»(21).
3 - شیخ طوسی به سندش از جابر از امام باقر (علیه السلام) در حدیثی نقل می کند که به حضرت عرض کردم: چه مدت قیام حضرت در جهان طول خواهد کشید؟ حضرت فرمود: «نوزده سال»(22).
4 - و نیز به سندش از ابن ابی یعفور نقل کرده که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «حکومت قائم ما نوزده سال و چند ماه خواهد بود»(23).
5 - و نیز از عبدالکریم خثعمی نقل می کند که به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: مدت حکومت قائم (علیه السلام) چه مقدار است؟ حضرت فرمود: «هفت سال، خداوند روزها و شب ها را طولانی خواهد کرد به حدّی که یک سال از سال های او به مقدار ده سال از سال های شما است. لذا مدت حکومت آن حضرت هفتاد سال از سال های شما خواهد بود»(24).
و نیز به سندش از ابی الجارود از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «همانا قائم سیصد و نه سال حکومت خواهد نمود همان گونه که اهل کهف در غارشان درنگ کردند، زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، آن گونه که پر از ظلم و جور شده باشد»(25).
توجیه روایات:
با توجه به روایات موجود درباره مدت حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) سه قول وجود دارد:
1 - ترجیح روایات هفت سال:
این قول شواهد و مؤیداتی نیز دارد:
الف. از شهرت در عمل برخوردار است.
ب. این روایات بنابر قول ابوالحسین آبرّی مستفیض یا متواتر است(26).
ج. قیام و حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) در مدت هفت سال فضیلتی برای آن حضرت است.
د. روایات هفت سال به روایتی تقیید می خورد که هر سال از آن هفت سال را برابر ده سال می داند که مجموع آن هفتاد سال می شود، که در نتیجه مدت معقولی برای برپایی حکومت عدل جهانی است.
و نیز ممکن است که روایت فوق را حمل بر مبالغه در طولانی بودن مدت حکومت حضرت نمود، زیرا عدد هفتاد به جهت مبالغه به کار می رود.
2 - حمل روایات به مرحله حیات و حکومت:
احتمال دوم آن است که روایات مختلف را بر دو مرحله حمل کنیم:
الف. مرحله حیات امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور؛ که کمتر از ده سال است.
ب. مرحله حکومت عدل جهانی توحیدی؛ که بیش از ده سال به طول خواهد انجامید. خصوصاً آنکه با رجعت هر یک از امامان قبل از برپایی قیامت و بعد از ظهور حضرت، حکومت عدل جهانی توحیدی ادامه خواهد یافت.
3 - حمل بر مراحل شدّت و ضعف:
ممکن است اختلاف مدت در حکومت حضرت را به مراحل قوت و ضعف حمل نمود.
سفارینی می گوید: «بر فرض صحت تمام روایات می توان همه را این گونه حمل کرد که حکومت حضرت از حیث ظهور و قوت متفاوت است، مدت بیشتر را حمل بر تمام مدت حکومت از اول زمان بیعت تا آخر حکومت حمل می کنیم. و مدت زمان کمتر را بر حدّ اقلّ ظهور و مدت حدّ وسط را نیز بر حدّ وسط ظهور و قوّت حمل می نماییم»(27).
خلاصه کلام سفارینی این است که ایشان مراحل حکومت حضرت را بر سه بخش تقسیم می کند:
الف. مرحله ظهور و قوّت که در آن زمان، امور رتق و فتق می شود (حدّ اقل).
ب. مرحله تثبیت و آرامش (حدّ وسط).
ج. مرحله نهایی، و نهایت حکومت حضرت (حدّ اکثر).
بحث از مهدویت از دیدگاه اهل سنت:
دکتر محمّد احمد اسماعیل مقدّم در کتاب المهدیّ وفقه أشراط الساعه در جواب اشکالی از بحث مهدویت و این که چه ثمره ای بر آن مترتب می شود، به نکاتی پرداخته که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - تصدیق و اعتقاد به این امور علمی خبری که از آن به «جانب نظری دین» تعبیر می کنیم و وحی نیز از آن خبر داده واجب است، زیرا این مسایل اصل دین و خالص اسلام و جوهر توحید است...؛
2 - ایمان به این امور از لوازم شهادت به رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) است؛
3 - تصدیق این امور از مستلزمات ایمان به روز قیامت است، زیرا از جمله علائم قیامت خروج مهدی (علیه السلام) است که قبل از برپایی قیامت تحقق خواهد یافت و همان گونه که اعتقاد به معاد و برپایی قیامت لازم است، اعتقاد به علائم آن نیز لازم می باشد.
4 - تصدیق به خروج مهدی (علیه السلام) داخل در ایمان به قَدرِ الهی است، زیرا علم خلق به مقدّرات الهی از دو طریق حاصل می شود: یکی وقوع شی ء و دیگری اخبار از جریان های گذشته یا واقعه ای که در آینده اتفاق خواهد افتاد...(28).
مهدویّت؛ عامل وحدت:
مقدمه:
خداوند متعال در قرآن کریم بر موضوع وحدت و اتحاد گروه ها و فرقه های مختلف امت اسلامی تأکید فراوان کرده و می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»(29)؛ «به راستی مومنان برادران یکدیگرند».
و نیز می فرماید: «وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ»(30)؛ «و هرگز راه اختلاف و تنازع که موجب تفرقه در اسلام است نپویید که در اثر تفرقه ترسو و ضعیف شده، قدرت شما نابود خواهد شد».
و نیز می فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا»(31)؛ «همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید».
در میان جوامع اسلامی برخی از اعتقادات وجود دارد که می تواند محور خوبی برای وحدت در بین جامعه باشد یکی از آن ها مودت و دوستی اهل بیت (علیه السلام) و دیگری اعتقاد به مهدی منتظر (علیه السلام) است. اعتقاد به منجی را حتی می توان زمینه و بستر مناسبی برای گفت گو و تقریب بین ادیان دانست؛ زیرا ادیان و مکاتب و ملت ها هر یک به نوعی معتقد به ظهور منجی برای عالم بشریت در آخر الزمان اند؛ هر چند در کیفیت و چگونگی آن با یکدیگر اختلاف دارند. ما در این کتاب یکی از محورهای وحدت بین امت اسلامی، یعنی بحث از مهدویت و موارد اتفاقی در آن را بررسی می کنیم امیدواریم که این بحث وسیله ای برای تألیف قلوب مسلمانان باشد.
موارد اتفاق:
در زمینه مهدویت مسائل و مواردی بین شیعه و اهل سنت اتفاقی است. ما ضمن اشاره به این موارد، برای هر کدام شاهدی از روایات فریقین یا کلمات علمای هر دو فرقه خواهیم آورد. و از آنجا که روایات در مصادر حدیثی مورد اتفاق و قبول اهل سنت است، لذا به عنوان نظر مذاهب اسلامی از آن یاد می شود.
مورد اوّل: اتفاق بر اصل قضیه:
یکی از موارد اتفاق بین شیعه و سنی در قضیه مهدویت اتفاق بر اصل آن قضیّه است. امت اسلامی - مگر عده قلیلی از غربزدگان و روشنفکرنمایان مثال احمد امین مصری و شاگردانش - بر این مسئله اتفاق دارند که در آخر الزمان شخصی به نام مهدی، از ذریه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، از اولاد حضرت زهراعلیها السلام، ظهور کرده، زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد و... .
عمده علت تأکید بر این اعتقاد، وجود روایات بسیار و در حد تواتر درباره این قضیه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت عصمت و طهارت در کتاب های حدیثی مسلمین است. معلوم است هر قضیه ای که به حد تواتر برسد از دایره شک و ظن خارج می شود و انسان را به یقین می رساند. و همان گونه که در علم حدیث و اصول به آن اشاره شده، حدیث متواتر احتیاج به بررسی سندی ندارد؛ زیرا از راه تراکم احتمالات می تواند انسان را به یقین برساند(32).
سخنان عالمان شیعه:
1. شهید صدر (رحمه الله):
مرحوم علاّمه شهید صدر می فرماید: «ان فکره المهدی(عج) بوصفه القائد المنتظر لتغییر العالم الی الأفضل قد جاء فی أحادیث الرسول الأعظم عموماً و فی روایات ائمه اهل البیت (علیهم السلام) خصوصاً. و أکدت فی نصوص کثیره بدرجه لایمکن ان یرقی إلیها الشک. و قد أحصی أربعمأه حدیث عن النبی (صلی الله علیه وآله) من طرق إخواننا اهل السنه، کما أحصی مجموع الأخبار الوارده فی الإمام المهدی (علیه السلام) من طرق الشیعه والسنه، فکان أکثر من سته آلاف روایه. و هذا رقم إحصائی کبیر لایتوفر نظیره فی کثیر من قضایا الاسلام البدیهیه التی لایشک فیها مسلم عاده»(33)؛ «به راستی اعتقاد به حضرت مهدی (علیه السلام) به عنوان پیشوای منتظر برای تغییر جهان به جهانی بهتر، در احادیث پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) به طور عموم و به ویژه در روایات اهل بیت (علیهم السلام) آمد است. در روایات فراوان به حدی بر این مسئله تأکید شده که جای هیچ شکّی برای انسان باقی نمی گذارد. و تنها از طریق برادران اهل سنت، حدود چهارصد روایت از پیامبر (صلی الله علیه وآله) درباره حضرت مهدی (علیه السلام) احصا و شماره شده است؛ همان گونه که مجموعه روایات مهدویت که از طریق شیعه و سنی رسیده و احصا شده، بیش از شش هزار روایت برآورد شده است؛ و این، رقم بزرگی است که در بسیاری از قضایای اسلامی بدیهی برای آن نظیری نیست؛ قضایایی که معمولاً مسلمانان در آن تردید نمی کنند.»
2. شیخ محمد رضا مظفر رحمه الله:
او می گوید: «انّ البشّاره بظهور (المهدی) من ولد فاطمه فی آخر الزمان لیملأ الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً ثابته عن النبی (صلی الله علیه وآله) بالتواتر و سجلها المسلمون جمیعاً فیما رووه من الحدیث عنه علی اختلاف مشاربهم. ولیست هی بالفکره المستحدثه عند الشیعه، دفع الیها انتشار الظلم و الجور فحملوا بظهور من یطهر الارض من رجس الظلم، کما یرید ان یصورها بعض المغالطین غیر المنصفین. ولولا ثبوت فکره المهدی (علیه السلام) عن النبی علی وجه عرفها جمیع المسلمین و تنبعث فی نفوسهم و اعتقدوها لما کان یتمکّن مدّعو المهدیه فی القرون الاول کالکیسانیه و العباسیین و جمله من العلویین و غیرهم من خدعه الناس و استغلال هذه العقیده فیهم طلباً للملک والسلطان، فجعلوا ادعائهم المهدیه الکاذبه طریقاً للتأثیر علی العامه، و بثّ نفوذهم علیهم»(34)؛ «مسأله بشارت به ظهور مهدی (علیه السلام) از اولاد فاطمه زهرا (علیها السلام) در آخر الزمان و این که زمین را پر از عدل و داد می کند بعد از آن که از ظلم و جور پر شده باشد، از مسائلی است که به طور متواتر از پیامبر (صلی الله علیه وآله) رسیده است و مسلمانان نیز در کتاب های روایی خود آن ها را نقل کرده اند. اعتقاد به مهدی، عقیده جدید نزد شیعه امامیه نیست که به جهت انتشار ظلم و جور به آن روی آورده و به ظهور کسی که زمین را از پلیدی ظلم پاک کند معتقد شده باشند. عده ای غیرمنصف درصدد ارائه تصویری این گونه از قضیه مهدویت اند. اگر قضیه مهدویت که از پیامبر (صلی الله علیه وآله) رسیده است نزد جمیع مسلمین ثابت نبود و در نفوس آن ها رسوخ پیدا نکرده بود، هرگز مدعیان مهدویت، همانند کیسانیه و عباسیین و جماعتی از علویین و دیگران، نمی توانستند در طول قرن ها برای رسیدن به ملک و سلطنت، مردم را فریب دهند و با مستمسک قرار دادن این عقیده، ادّعای مهدویت نمایند. اینان توانستند از راه ادّعای دورغین مهدویت راهی برای تأثیر در عموم مردم پیدا کنند و از این طریق نفوذ خود را در میان مردم توسعه دهند».
کلمات علمای اهل سنت:
1. حافظ ابن حجر عسقلانی:
او می گوید: «تواترت الاخبار بأنّ المهدی من هذه الأمه و أن عیسی بن مریم سینزل و یصلی خلفه»(35)؛ «اخبار به حد تواتر دلالت دارد بر این که مهدی از این امت (اسلام) است و به راستی عیسی بن مریم از آسمان فرود می آید و پشت سر او به نماز می ایستد.»
2. قاضی شوکانی:
او می گوید: «و هی متواتره بلاشک و شبهه، بل یصدق وصف التواتر علی ما دونها علی جمیع الاصطلاحات المحرره فی الأصول»(36)؛ «احادیث مهدی بدون شک و شبهه متواتر است، بلکه عنوان تواتر بر کمتر از مقدار از این احادیث نیز صدق می کند؛ آن هم با تمام اصطلاحاتی که در علم اصول در رابطه با تواتر و خبر متواتر آمده است.»
3. ابن حجر هیتمی:
او می گوید: «والأحادیث التی جاء فیها ذکر ظهور المهدی (علیه السلام) کثیره متواتره»(37)؛ «احادیثی که در آن اشاره به ظهور مهدی است بسیار زیاد و به حد تواتر است.»
4. علاّمه مناوی:
او می گوید: «اخبار المهدی کثیره شهیره أفردها غیر واحد فی التألیف»(38)؛ «اخبار مهدی زیاد و مشهور است؛ به حدی که جماعتی درباره این احادیث تألیفات مستقلی دارند.»
5. تفتازانی:
او می گوید: «مما یلحق بباب الامامه خروج المهدی (علیه السلام) و نزول عیسی و هما من اشراط الساعه و قد وردت فی هذا الباب أخبار صحاح»(39)؛ «از جمله اموری که ملحق به باب امامت می شود خروج مهدی و نزول عیسی است، که این دو از علائم قیامت است و در این باره خبرهای صحیحی رسیده است.»
6. قرمانی دمشقی:
او می گوید: «اتفق العلماء علی أنّ المهدی هو القائم فی آخر الزمان، و قد تعاضدت الأخبار علی ظهوره و تظاهرت الروایات علی اشراق نوره و ستسفر ظلمه اللیالی و الأیام بسفوره و تنجلی برؤیته الظلم انجلاء الصبح عن دیجوره و یسیر عدله فی الآفاق فیکون أضوء من البدر فی مسیره»(40)؛ «علما بر این امر اتفاق کرده اند که مهدی همان قیام کننده در آخرالزمان است و اخبار ظهور آن حضرت (علیه السلام) یکدیگر را تأیید می کنند و روایات بر اشراق نورش دلالت دارند، و به زودی ظلمت و تاریکی شب ها و روزها به روشنایی وجود او منوّر خواهد شد و تاریکی ها به رؤیت و دیدار او همانند بیرون آمدن صبح از ظلمت شب از میان خواهد رفت. عدل او در افق ها سیر خواهد کرد و پر نورتر از ماه منیر در مسیرش خواهد بود.»
7. مبارکفوری:
او می گوید: «واعلم أنّ المشهور بین الکافه من أهل الاسلام علی ممرّ الأعصار انّه لابد فی آخرالزمان من ظهور رجل من أهل البیت یویّد الدین و یظهر العدل و یتبعه المسلمون و یستولی علی الممالک الاسلامیه و یسمی بالمهدی»(41)؛ «بدان که مشهور بین تمام مسلمانان در طول زمان ها این است که به طور حتم در آخرالزمان شخصی از اهل بیت (علیهم السلام) ظهور خواهد کرد که دین را تأیید کرده، عدل را میان جامعه ظاهر می کند و مسلمانان به دنبال او می روند و او بر ممالک اسلامی سلطه پیدا خواهد نمود. و او مهدی نامیده می شود.»
شبیه این عبارت نیز از شیخ منصور علی ناصف رسیده است(42).
به همین مضمون در کلمات بزرگانی دیگر از علمای اهل سنت نیز مطالبی می یابیم که موارد ذیل از آن جمله است:
8. برزنجی، الإشاعه لأشارط الساعه، ص 87.
9.ابن تیمیه حرانی، منهاج السنه النبویه، ج 4، ص 211.
10. سید احمد زینی دحلان، الفتوحات الاسلامیه، ج 2، ص 322.
11. أبوالأعلی مودودی، البینات، ص 116.
12. أبوطیب قنوجی، الاذاعه، ص 53.
13. دکتر عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی، المهدی المنتظر فی الأحادیث الصحیحه، ص 360.
14. شیخ عبدالمحسن بن حمد العباد، عقیده أهل السنه و الأثر فی المهدی المنتظر.
15. شیخ عبدالعزیز بن باز، مجله جامعه الاسلامیه.
مورد دوّم: اتفاق بر وجوب اعتقاد به امر مهدی (علیه السلام):
قضیه امام مهدی (علیه السلام) از امور غیبی است که از طریق وحی به آن خبر داده شده است. قرآن کریم به صراحت بر این نکته تأکید دارد که یکی از علائم و نشانه های پرهیزکاران ایمان به غیب است. خداوند متعال می فرماید: «الم* ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»(43)؛ «الم در آن کتاب شکّی نیست، برای متقین مایه هدایت و رستگاری است. متقین کسانی اند که ایمان به غیب دارند...».
خروج امام زمان (علیه السلام) در آخرالزمان از امور غیبی است که در مصادر اسلامی به آن اشاره صریح و بلیغ شده است. لذا بر ما واجب است که برای وارد شدن در جرگه مؤمنین به آن ایمان آوریم؛ زیرا حد فاصل بین جامعه مؤمنان که به رسالت های الهی اعتقاد دارند و جوامع مادّی که به این گونه امور اعتقادی ندارند، ایمان به غیب و ماورای طبیعت و شهود است.
به همین دلیل، جماعتی از علمای شیعه و اهل سنت بر لزوم اعتقاد به خروج حضرت مهدی (علیه السلام) استدلال نموده اند که به بعضی از سخنان آنان اشاره می کنیم.
الف) نقل سخنان علمای شیعه:
شیخ صدوق رحمه الله بعد از بحث درباره وجوب اعتقاد و ایمان به قیام حضرت حجت (علیه السلام) و نقل روایات متعدد در این موضوع و انطباق «ایمان به غیب» که یکی از صفات متقین در سوره بقره شمرده شده، بر یکی از مصادیق بارزش، یعنی ایمان به ظهور حضرت مهدی علیه السلام، می فرماید: «ولایکون الایمان صحیحاً من مؤمن إلّا من بعد علمه بحال من یومن به، کما قال اللَّه تبارک و تعالی: «إِلاّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِ ّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ»(44). فلم یوجب لهم صحه ما یشهدون به الا من بعد علمهم. ثم کذلک لن ینفع ایمان من آمن بالمهدی القائم (علیه السلام) حتی یکون عارفاً بشانه فی حال غیبته»(45)؛ «ایمان از شخص مؤمن به آن حضرت (علیه السلام) بدون علم به حال امام زمان (علیه السلام) صحیح نخواهد بود، همان گونه که خداوند متعال می فرماید: «الا من شهد بالحق و هم یعلمون؛ مگر کسانی که شهادت به حق دادند در حالی که می دانند. گواهی شهادت دهندگان به حق صحیح واقع نمی شود مگر بعد از این علم. مسئله امام زمان (علیه السلام) نیز چنین است؛ زیرا ایمان کسی که به قضیه مهدویت اعتقاد دارد به او نفعی نمی رساند مگر در صورتی که عارف به شأن آن حضرت (علیه السلام) در زمان غیبت باشد».
به همین سبب در روایات شیعه و سنی مشاهده می کنیم که منکر خروج مهدی (علیه السلام) کافر شمرده شده است. جابر بن عبداللَّه انصاری از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که می فرمود: «من أنکر خروج المهدی فقد کفر بما أنزل علی محمد، و من أنکر نزول عیسی فقد کفر و من أنکر خروج الدجال فقد کفر. فإنّ جبرئیل (علیه السلام) أخبرنی بأنّ اللَّه عزوجل یقول: «من لم یؤمن بالقدر خیره و شرّه فلیأخذ رباً غیری»(46)؛ «کسی که منکر خروج مهدی است، به آنچه بر محمد (صلی الله علیه وآله) نازل شده کافر گردیده است و کسی که منکر نزول عیسی است کافر است. کسی که منکر خروج دجال است کافر است. به راستی جبرئیل به من خبر داد که خداوند متعال می فرماید: هر کس که ایمان به قدر - چه خیر آن و چه شر آن - نداشته باشد، باید پروردگاری غیر از من را بر گزیند.»
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر قول خداوند متعال: «الم* ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَمِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» می خوانیم که آن حضرت فرمود: «متقین شیعیان علی (علیه السلام) هستند و غیب نیز همان حجت غائب است، یعنی مهدی منتظر(47).
در روایتی امام صادق (علیه السلام) یکی از مصادیق غیب را خروج مهدی (علیه السلام) در آخرالزمان ذکر می کند.
ب) نقل عبارات علمای اهل سنت:
1 - احمد بن محمد بن صدیق می گوید: «...فالایمان بخروجه واجب و اعتقاد ظهوره تصدیقاً لخبر الرسول محتم لازب کما هو مدون فی عقائد أهل السنه و الجماعه من سائر المذاهب و مقرر فی دفاتر علماء الامه علی اختلاف طبقاتها و المراتب...»(48)؛ ایمان به خروج مهدی واجب، و اعتقاد به ظهور او به جهت تصدیق خبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) حتمی و ثابت است، همان گونه که در عقاید اهل سنت و جماعت از جمیع مذاهب اسلامی تدوین شده و نیز در دفاتر علمای امت با اختلاف طبقات و مراتب آنان تقریر گردیده است.»
2 - سفارینی حنبلی می گوید: «فالایمان بخروج المهدی واجب کما هو مقرر عند أهل العلم و مدوّن فی عقائد أهل السنه و الجماعه(49)؛ ایمان به خروج مهدی واجب است، همان گونه که نزد اهل علم تقریر یافته و در عقائد اهل سنت و جماعت تدوین شده است.»
3 - شیخ ناصرالدین البانی می گوید: «إنّ عقیده خروج المهدی ثابته متواتره عنه (صلی الله علیه وآله) یجب الایمان بها؛ لأنّها من امور الغیب و الایمان بها من صفات المتقین کما قال «الم* ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» وإنّ انکارها لایصدر إلّا من جاهل مکابر. أسأل اللَّه تعالی أن یتوفانا علی الایمان بها و بکل ما صحّ فی الکتاب و السنه»(50)؛ «همانا عقیده به خروج مهدی عقیده ای است ثابت و متواتر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) که ایمان به آن واجب است؛ زیرا این عقیده از امور غیب است که ایمان به آن در قرآن کریم از صفات پرهیزکاران شمرده شده است. خداوند می فرماید: «این کتاب، شک در آن نیست (و) راهنمای پرهیزکاران است. آن کسانی که به جهان غیب ایمان آوردند. همانا، انکار این عقیده، جز از فرد جاهل زورگو صادر نمی گردد. از خداوند متعال می طلبم که ما را بر ایمان به این عقیده و به هر امری که به طور صحیح از کتاب و سنت ثابت شده بمیراند.»
4 - استاد عبدالمحسن بن حمد العباد می گوید: «والتصدیق بها داخل فی الإیمان بأنّ محمداً رسول اللَّه صلی الله علیه وآله؛ لأنّ من الایمان به تصدیقه فیما أخبره، و داخل فی الایمان بالغیب الذی امتدح اللَّه المومنین به بقوله: «الم* ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»»(51)؛ «تصدیق و اعتقاد به قضیه مهدویت، داخل در ایمان به رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) است؛ زیرا از آثار ایمان به پیامبر (صلی الله علیه وآله) تصدیق اوست در اموری که به آن ها خبر داده و نیز داخل در ایمان به غیبی است که خداوند متعال مؤمنین را به جهت ایمان به آن مدح کرده است؛ آنجا که می فرماید:«این کتاب، شک در آن نیست (و) راهنمای پرهیزکاران است؛ آنان که به غیب ایمان دارند و...»
مورد سوّم: اتفاق بر فراگیر بودن دعوت و حکومت او:
یکی دیگر از موارد اتفاق در قضیه مهدویت، اتفاق بر فراگیر بودن دعوت و حکومت جهانی آن حضرت (علیه السلام) است. آیات و روایات بسیاری بر این مسئله دلالت دارد که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
الف) دولت جهانی در قرآن کریم:
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ»(52)؛ «ما بعد از ذکر تورات در زبور داوود نوشتیم که یقیناً بندگان نیکوکار من زمین را وارث و متصرف خواهند شد.»
و نیز در آیه دیگر می فرماید: « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأَرْضِ»(53)؛ «خداوند به کسانی از شما بندگان که (آنان را به خدا و حجت عصر) ایمان آورند و نیکوکار گردند وعده فرموده است که (در ظهور امام زمان) در زمین خلافت دهد.»
و نیز در جایی دیگر می فرماید: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»(54)؛ «او خدایی است که رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان جهان تسلط و برتری دهد.»
ب) دولت جهانی در روایات:
1- حاکم نیشابوری به سندش از ابو سعید خدری نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «تملأ الأرض جوراً و ظلماً فیخرج رجل من عترتی یملک الأرض سبعاً أو تسعاً فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً»(55)؛ «زمین پر از ستم و ظلم می شود، در این هنگام شخصی از عترتم خروج می کند و مدت هفت یا نه روز مالک کل زمین خواهد شد و در این هنگام زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد.»
2 - و نیز احمد بن حنبل به سندش از ابو سعید خدری نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «لا تقوم الساعه حتی تملأ الأرض ظلماً وعدواناً. قال: ثم یخرج رجل من عترتی من أهل بیتی یملأها قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وعدواناً»(56)؛ «قیامت بر پا نمی شود تا این که زمین پر از عدل و داد شود. فرمود: آن هنگام مردی از عترتم از اهل بیتم خروج کرده، زمین را پر از عدل و داد می کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده است.»
3 - امام باقر (علیه السلام) فرمود: «یملک القآئم ثلاثمائه سنه ویزداد تسعاً کما لبث أهل الکهف فی کهفهم؛ یملأ الأرض عدلاً وقسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً فیفتح اللَّه له شرق الأرض و غربها. و یقتل الناس حتی لایبقی إلّا دین محمد. ویسیر بسیره سلیمان بن داود و یدعو الشمس والقمر فیجیبانه و تطوی له الارض و یوحی الیه فیعمل بالوحی بأمراللَّه(57)؛ امام قائم 309 سال مالک زمین شده در آن حکومت می کند همان مقدار که اهل کهف در غارشان درنگ کردند. آن گاه زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ آن گونه که پر از ظلم و جور شده است. پس خداوند برای او شرق و غرب عالم را فتح می کند. او مردم را می کشد تا تنها دین محمد(اسلام) بر روی زمین باقی بماند او به سیره سلیمان بن داود عمل می کند، خورشید و ماه را می خواند و آن دو نیز او را اجابت می کنند. زمین برای او به چرخش در می آید و بر او وحی می گردد و او نیز به امر خدا به وحی عمل می کند.»
مورد چهارم: اتفاق براین که مهدی (علیه السلام) از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) است:
با ملاحظه روایاتی که از طریق شیعه و سنی به دست ما رسیده است پی می بریم که یکی دیگر از موارد اتفاقی بین این دو فرقه در قضیه مهدویت، اتفاق در این است که مهدی موعود از اهل بیت و ذریه رسول گرامی اسلام است.
اینک به بعضی از روایات این باب اشاره می کنیم:
1 - سعید بن مسیّب می گوید: «کنّا عند أمّ سلمه فتذاکرنا المهدی فقالت: سمعت رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) یقول: المهدی من عترتی من ولد فاطمه»(58)؛ «نزد امّ سلمه بودیم که سخن از مهدی به میان آمد. ام سلمه فرمود: از رسول خدا شنیدیم که می فرمود: مهدی از عترتم از اولاد فاطمه است.»
2 - و نیز از ابوسعید خدری روایت شده که رسول خدا فرمود: «لاتقوم الساعه حتی تملأ الأرض ظلماً وعدواناً. قال: ثم یخرج رجل من عترتی أو من أهل بیتی یملأها قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً و عدواناً»(59)؛ «قیامت برپا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و جور شده باشد. فرمود: سپس مردی از عترتم یا از اهل بیتم قیام می کند و زمین را پر از عدل و داد می نماید، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است».
3 - امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «المهدی رجل من ولد فاطمه(60)؛ مهدی مردی از اولاد فاطمه است.»
4 - ترمذی به سند خود از پیامبر اکرم نقل کرده است: «یلی رجل من أهل بیتی یواطی اسمه اسمی»(61)؛ «شخصی از اهل بیتم متولی کل زمین خواهد شد که نام او همنام من است.»
مورد پنجم: اتفاق بر این که لقب او «مهدی» است:
برای امام زمان (علیه السلام) القاب و عناوین متعددی در روایات ذکر شده است ولی یکی از القابی که مورد اتفاق بین شیعه و سنی است، لقب «مهدی» است. اینک به بعضی از روایات اشاره می کنیم:
1. حاکم نیشابوری به سند خود از ابی سعید خدری نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «المهدی منّا أهل البیت...»(62)؛ «مهدی از ما اهل بیت است.»
2. بخاری به سند خود از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود: «المهدی حق و هو من ولد فاطمه»(63)؛ «مهدی حق و او از اولاد فاطمه می باشد.»
3. مقدسی شافعی به سند خود از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود: «یخرج المهدی، علی رأسه غمامه، فیها ینادی: هذا المهدی خلیفه رسول اللَّه فاتبعوه»(64)؛ «مهدی خروج می کند در حالی که بالای سر او ابری است، در میان آن ابر کسی ندا می کند: این مهدی خلیفه خداست؛ او را اطاعت نمایید.»
مورد ششم: اتفاق در برخی از اوصاف شخصی آن حضرت (علیه السلام):
در بعضی از صفات شخصی آن حضرت نیز بین علمای اسلام اتفاق وجود دارد. از جمله در روایات می خوانیم:
1. حاکم نیشابوری در مستدرک و دیگران از ابوسعید خدری روایت کرده اند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «المهدی منّی أجلی الجبهه، أقنی الأنف یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً و یملک سبع سنین»(65)؛ «مهدی از من است. پیشانی آشکار، بینی بلند است. زمین را از داد و عدل پر می کند، همان گونه که از ظلم و جور پر شده است و در مدت هفت سال صاحب زمین می شود.»
ابن کثیر در کتاب النهایه در شرح این حدیث می گوید: «أجلی الجبهه از جلی است به معنای کنار رفتن موی جلو سر از پیشانی و «أقنی الأنف» از «قنی» به معنای بلندی بینی است با تیزی طرف آن و منحنی بودن وسطش.... انحنای در وسط بینی به حدی نیست که سیمای آن حضرت را مشوّه جلوه دهد.»
مورد هفتم: اتفاق بر برخی از علائم ظهور:
درباره قیام و ظهور امام زمان (علیه السلام) در روایات فریقین به علایمی اشاره شده که بعضی از آن علائم مورد اتفاق شیعه و سنی است. اینک به دو نمونه از آن ها اشاره می شود:
الف) برپایی دولت اسلامی:
از روایات اسلامی استفاده می شود که قبل از قیام حضرت مهدی (علیه السلام) حکومتی اسلامی برپا خواهد شد که در واقع زمینه ساز قیام حضرت مهدی (علیه السلام) است:
1. ابن ماجه به سند خود از رسول خدا نقل کرده که فرمود: «یخرج قوم من المشرق یوطّئون للمهدی سلطانه»(66)؛ «قومی از جانب مشرق زمین خروج می کنند که زمینه ساز سلطنت و حکومت مهدی خواهند بود.»
2. احمد بن حنبل به سند خود از ثوبان نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «اذا رأیتم الرایات السود قد أقبلت من خراسان فأتوها و لو حبوا علی الثلج»(67)؛ «هرگاه پرچم های سیاه را مشاهده نمودید که از جانب خراسان به حرکت در آمده اند آن ها را همراهی کنید ولو با زانوها بر روی برف.»
3. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «یخرج ناس من المشرق، فیوطئون للمهدی»(68)؛ «جماعتی از مشرق قیام کرده، زمینه ساز ظهور مهدی خواهند شد.»
4. و نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «تجی ء الرایات السود من قبل المشرق کأنّ قلوبهم زبر الحدید، فمن سمع بهم فلیأتهم فیبایعهم و لو حبوا علی الثلج»(69)؛ «پرچم های سیاه از جانب مشرق خواهد آمد، گویا دل های آنان پاره های آهن است. پس هر کس که مطلع شود باید نزد آن ها بیاید و با آن ها بیعت کند؛ ولو با زانو روی برف.»
ب) برپایی دولت مخالف:
یکی دیگر از علائم ظهور که مورد اتفاق فریقین است، برپایی دولتی قبل از قیام امام زمان (علیه السلام) در بلاد شام است که رهبری آن را فردی از بنی امیّه به نام سفیانی بر عهده دارد. روایات در این باب از طریق شیعه و سنی به حد استفاضه رسیده است و نیز صحاح شش گانه اهل سنت بر این امر تأکید دارند که لشکر سفیانی به طرف مکه حرکت می کند تا نهضت و قیام امام مهدی (علیه السلام) را درهم بکوبد؛ زیرا از سیطره حضرت بر شهرهای حجاز مطلع می شود، در بین راه به منطقه بیداء که می رسد، او و لشکرش به زمین فرو خواهند رفت.
1. مسلم به سند خود از عایشه نقل می کند که رسول خدا فرمود: سیعوذ بهذا البیت - یعنی مکّه - قوم لیست لهم منعه ولا عده، یبعث إلیهم جیش حتی إذا کانوا ببیداء من الأرض خسف بهم(70)؛ به زودی جماعتی به مکه پناه می برند که برای آنان حفاظ و امکانات نیست و از طرف دیگر لشکری به سوی آن ها فرستاده می شود هنگامی که آن لشکر به سرزمین بیداء رسید، به زمین فرو می روند.»
2. نعمانی به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: «للقائم خمس علامات: السفیانی...(71)؛ برای قائم پنج علامت است: یکی از آن ها خروج سفیانی است.»
3. علی بن محمد سمری توقیعی را از امام زمان نقل کرده که با آن غیبت صغرا به اتمام رسیده است، حضرت در آن توقیع می فرماید: «فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی والصیحه فهو کذّاب مفتر(72)؛ پس هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادّعای مشاهده امام زمان کند، او دروغ گو و افترا زننده است.»
4. نعمانی به سند خود از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «... ویبعث السفیانی بعثاً إلی المدینه فینفی المهدی منها إلی مکه، فیبلغ أمیر جیش السفیانی أنّ المهدی قد خرج إلی مکه، فیبعث جیشاً علی أثره فلا یدرکه حتی یدخل مکه خائفاً یترقّب علی سنّه موسی بن عمران. قال: و ینزل أمیر جیش السفیانی البیداء، فینادی مناد من السماء: یا بیداء أبیدی القوم فیخسف بهم، فلا یفلت منهم إلّا ثلاثه(73)؛ «و سفیانی لشکری را به سوی مدینه می فرستد. حضرت مهدی (علیه السلام) از مدینه به سوی مکه کوچ می کند. خبر به امیر لشکر سفیانی می رسد که مهدی به سوی مکّه حرکت کرده است. لذا او لشکری را به دنبال حضرت می فرستند، ولی به حضرت نمی رسد مگر هنگامی که به مکه رسیده است در حالی که خائف و مراقب است همانند موسی بن عمران (که وارد مدین شد) آن گاه امام باقر (علیه السلام) فرمود: و امیر لشکر سفیانی وارد سرزمین بیداء می شود و منادی از آسمان ندا می دهد: ای سرزمین بیداء، این قوم را در خود فرو بر! آن قوم در آن سرزمین زیر و رو خواهند شد و به جز سه نفر، کسی از آن ها نجات نخواهد یافت.»
مورد هشتم: اتفاق بر اقتدای حضرت عیسی (علیه السلام) به آن حضرت (علیه السلام):
روایات اسلامی بر این امر اتفاق دارند که هنگام خروج حضرت مهدی (علیه السلام) حضرت عیسی (علیه السلام) نیز از آسمان فرود می آید و در نماز به امام زمان (علیه السلام) اقتدا خواهد نمود. اینک به برخی از روایات در این مورد اشاره می نماییم:
1. مسلم در صحیح و با سند خود از جابر بن عبداللَّه انصاری نقل می کند: از پیامبر (صلی الله علیه وآله) شنیدم که فرمود: «لاتزال طائفه من أمّتی علی الحق ظاهرین إلی یوم القیامه. قال: فینزل عیسی بن مریم فیقول أمیرهم: تعال صل فیقول: لا إنّ بعضکم علی بعض أمراء تکرمه اللَّه هذه الأمه(74)؛ «دائماً طایفه ای از امّتم بر حق و ظاهرند تا روز قیامت. سپس فرمود: عیسی بن مریم از آسمان فرود آید، امیر آن ها به حضرت عیسی می گوید: پیش آی و برای ما امامت کن. او در جواب می گوید: خیر، به راستی بعضی از شما بر بعضی دیگر امیر است به جهت اکرام خدا بر این امت.»
از این حدیث استفاده می شود که هنگام نزول حضرت عیسی (علیه السلام) امام زمان (علیه السلام) از او می خواهد که بر این امت، امامت جماعت کند. او نیز این تقاضا را به جهت احترام گذاشتن بر حضرت و امت اسلامی نمی پذیرد و امر امامت جماعت را به امام زمان (علیه السلام) واگذار می کند.
2. بخاری به سند خود از ابی هریره نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «کیف أنتم إذا نزل ابن مریم فیکم و إمامکم منکم(75)؛ چگونه اید زمانی که فرزند مریم فرود آمده در حالی که امام بر شما فردی از خودتان است؟»
3. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «القائم منصور بالرعب، مؤیّد بالنصر، تطوی له الأرض، وتظهر له الکنوز، و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و یظهر اللَّه عزوجل به دینه و لو کره المشرکون، فلا یبقی من الأرض خراب إلّا عمر، و ینزل روح اللَّه عیسی بن مریم فیصلی خلفه»(76)؛ «قائم به توسط ترس یاری و تأیید می گردد. زمین برای او خواهد چرخید و سلطنتش مشرق و مغرب عالم را فرا خواهد گرفت. خداوند عزوجل به واسطه او دینش را ظاهر می کند، هر چند مشرکان به آن کراهت داشته باشند. روی زمین جای خرابی نیست مگر آن که آباد شود و روح اللَّه عیسی بن مریم فرود می آید و پشت سر او اقامه نماز خواهد کرد.»
4. ابوسعید خدری از رسول خدا نقل می کند که فرمود: «منّا الذی یصلی عیسی بن مریم خلفه»(77)؛ «از ماست کسی که عیسی بن مریم به او اقتدا کرده و نماز می گزارد.»
مورد نهم: اتفاق بر اصلاح امر او در یک شب:
روایات اسلامی بر این امر اتفاق کرده اند که خداوند متعال امر فرج آن حضرت را در یک شب اصلاح خواهد نمود، همان گونه که امر حضرت موسی (علیه السلام) را یک شب اصلاح کرد و او را به نبوت رسانید. اینک به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
1. احمد بن حنبل به سند خود از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود: «المهدی منّا اهل البیت، یصلحه اللَّه فی لیله(78)؛ «مهدی از ما اهل بیت است. خداوند امر فرج او را در یک شب اصلاح خواهد کرد.»
2. شیخ صدوق رحمه الله به سند خود از امام حسین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: «فی التاسع من ولدی سنّه من یوسف و سنّه من موسی بن عمران - (علیهما السلام) - و هو قائمنا أهل البیت، یصلح اللَّه تبارک و تعالی امره فی لیله واحده(79)؛ در نهمین فرزند از اولاد من سنتی از یوسف و سنتی از موسی بن عمران (علیهما السلام) است. و او قائم از ما اهل بیت است. خداوند تبارک و تعالی امر او را در یک شب اصلاح خواهد کرد.»
3. نیز شیخ صدوق رحمه الله به سند خود از امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب (علیه السلام) نقل می کند که رسول خدا فرمود: «المهدی منّا اهل البیت، یصلح اللَّه أمره فی لیله(80)؛ مهدی از ما اهل بیت است. خداوند امر او را در یک شب اصلاح خواهد نمود.»
مورد دهم: اتفاق بر بیعت کردن با او بین رکن و مقام:
از جمله موارد اتفاقی بین امت اسلامی در قضیه مهدویت، اتفاق بر این نکته است که با حضرت هنگام ظهورش بین رکن و مقام بیعت خواهد شد. اینک به بعضی از روایات این باب اشاره می کنیم:
1. مقدسی شافعی به سند خود از حذیفه بن یمان روایت کرده که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود: «یبایع له الناس بین الرکن و المقام، یرد اللَّه به الدین و یفتح له فتوح، فلا یبقی علی وجه الأرض إلّا من یقول: لا اله الا اللَّه»(81)؛ «مردم با حضرت بین رکن و مقام بیعت می کنند. خداوند به سبب او دین را به جایگاه اصلی خود بر می گرداند و برای او فتوحاتی انجام خواهد داد. بر روی زمین کسی باقی نمی ماند مگر آنکه قائل به لا اله الا اللَّه است.»
2. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در حدیثی فرمود: «... واللَّه یا بنی هلال مهدی هذه الأمّه الذی یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً و اللَّه إنّی لأعرف جمیع من یبایعه بین الرکن و المقام و أعرف أسماء الجمیع و قبائلهم»(82)؛ «به خدا سوگند، ای فرزندان هلال، مهدی این امت کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، آن گونه که پر از ظلم و جور شده است. به خدا سوگند، تمام کسانی را که با او بین رکن و مقام بیعت می کنند می شناسم و نام های تمام آن ها و قبایل آن ها را می دانم.»
مورد یازدهم: اتفاق بر این که عالم را پر از عدل و داد می کند:
احادیث بسیار در متون اسلامی شیعی و سنی بر این امر اتفاق دارند که امام زمان، حضرت مهدی علیه السلام، بعد از ظهور خود زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است.
اینک به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
1. ابوسعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روایت کرده که فرمود: «لا تقوم الساعه حتی تملیء الأرض ظلماً و عدواناً. قال: ثم یخرج رجل من عترتی أو من أهل بیتی یملأها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و عدواناً»(83)؛ «قیامت بر پا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و ستم گردد. سپس فرمود آن گاه شخصی از عترتم یا از اهل بیتم [تردید از راوی است] خروج کرده، زمین را از داد و عدل پر خواهد کرد، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.»
2. مجلسی رحمه الله در بحار الانوار از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: «لتملأنّ الأرض ظلماً و عدواناً، ثمّ لیخرجنّ من أهل بیتی أوقال من عترتی، من یملأها قسطا و عدلاً کما ملئت ظلماً و عدواناً(84)؛ به راستی زمین پر از ظلم و جور خواهد شد، آن گاه شخصی از اهل بیتم - یا فرمود: از عترتم - خروج می کند؛ کسی که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، آن گونه که پر از ظلم و جور شده باشد.»
3. ابوداوود به سند خود از امام علی (علیه السلام) نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «لو لم یبق من الدهر إلّا یوم لبعث اللَّه رجلاً من أهل بیتی یملأها عدلاً کما ملئت جوراً(85)؛ اگر از عمر زمین بیش از یک روز باقی نمانده باشد خداوند مردی از اهل بیتم را برمی انگیزاند تا زمین را پر از عدل کند، آن گونه که پر از جور شده است.»
4. شیخ طوسی رحمه الله در حدیثی طولانی، به سند خود از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: «یظهر صاحبنا و هو من صلب هذا - و اومأ بیده إلی موسی بن جعفر (علیه السلام) - و یملأها عدلاً، کما ملئت جوراً و ظلماً(86)؛ صاحب ما ظهور می کند، در حالی که از نسل این شخص است - حضرت (علیه السلام) با دست مبارک خود به حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) اشاره کرد - آن گاه زمین را پر از عدل و داد می کند، همان گونه که پر از جور و ظلم شده باشد.»
مورد دوازدهم: اتفاق بر توسعه اقتصادی در عصر ظهور:
با مراجعه به روایات فریقین در می یابیم که در عصر ظهور امام زمان علیه السلام، توسعه و رفاه اقتصادی مطلوبی ایجاد خواهد شد؛ به حدی که بشر مانند آن را در طول تاریخ کره زمین به خود ندیده است. و این به برکت حکومت عدل توحیدی امام زمان (علیه السلام) است. از این روایات استفاده می شود که گناه موجب فقر و فلاکت و در مقابل، عدالت و رستگاری و اطاعت از دستورهای خدا و پیاده کردن فرمان های الهی در روی زمین و دعای حضرت و حضور حجت خدا در میان مردم، سبب وسعت برکت در روی زمین خواهد شد. اکنون به برخی از این گونه روایات اشاره می کنیم:
1. ابوسعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: «تنعم أمّتی فی زمن المهدی نعمه لم ینعموا مثلها قط، ترسل السماء علیهم مدراراً، و لا تدع الأرض شیئاً من النبات إلّا أخرجته و المال کدوس. یقوم الرجل فیقول: یا مهدی أعطنی و فیقول خذ(87)؛ امتم در زمان ظهور مهدی متنعم به نعمتی می شوند که هرگز از مانند آن برخوردار نبودند. آسمان برای آن ها آب فراوان خواهد فرستاد و زمین از هیچ گیاهی برای آنان فروگذار نخواهد کرد، اموال متراکم می شود. [مثلاً] شخصی بر می خیزد و به آن حضرت عرض می کند: ای مهدی، به من عنایت کن. حضرت (علیه السلام) نیز به او می فرماید: بگیر.»
2. جابر بن عبداللَّه انصاری از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود: «یخرج فی آخرالزمان خلیفه، یعطی المال بغیر عدد»(88)؛ «در آخرالزمان خلیفه ای خروج خواهد کرد که بدون شمارش به مردم مال عطا می کند.»
3. بخاری به سند خود از ابی موسی نقل می کند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «لیأتینّ علی الناس زمان یطوف الرجل فیه بالصدقه من الذهب، ثمّ لا یجد أحداً یاخذها»(89)؛ «به طور حتم بر مردم زمانی خواهد آمد که شخصی مالدار صدقه ای از طلا را به دست گرفته، بین مردم می گردد تا مستحقی را پیدا کند و به او بدهد، ولی کسی را پیدا نمی کند که صدقه را از او بگیرد.»
4. مسلم به سند خود از ابی هریره نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «واللَّه لینزلنّ ابن مریم... لیدعون إلی المال فلا یقبله أحد»(90)؛ «به خدا سوگند که فرزند مریم از آسمان پایین آمده...، مردم به مال دعوت می شوند، ولی هیچ کس آن را قبول نمی کند.»
5. شیخ صدوق به سند خود از مفضل بن عمر نقل کرده که گفت: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: «انّ قائمنا اذا قام أشرقت الأرض بنور ربّها... و تظهر الأرض کنوزها حتی یراها الناس علی وجهها و یطلب الرجل منکم من یصله بماله و یأخذ منه زکاته، فلا یجد أحداً یقبل منه ذلک، استغنی الناس بما رزقهم اللَّه من فضله(91)؛ به راستی قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش نور افشان خواهد شد... و زمین گنج های خود را ظاهر کرده، مردم آن ها را بر روی زمین خواهند دید. شخصی از شما دنبال کسی می گردد که به او صله کرده، زکات مالش را از او بپذیرد، ولی هیچ کس را نمی یابد که آن مال را از او قبول کند؛ زیرا خداوند متعال مردم را به آنچه به آن ها روزی داده بی نیاز کرده است.»
مهدویت و مؤلفان فریقین:
بسیاری از علمای شیعه و سنی به طور مستقل درباره قضیّه مهدویت، در گذشته و حال، تألیفاتی گرانسنگ از خود به جای گذاشته اند که در این کتاب به نام برخی از آن ها اشاره می کنیم:
الف - تألیفات اهل سنت:
1. عباد بن یعقوب رواجنی، متوفای 250ق، صاحب کتاب أخبار المهدی(92).
2. أبوبکر بن أبی خیثمه، متوفای 279 ق. سهیلی می گوید: «احادیث وارد در امر مهدی (علیه السلام) بسیار است و أبوبکر بن أبی خیثمه آن را در کتابی جمع نموده است»(93).
3. أبوالحسین أحمد بن جعفر منادی متوفای 336ق. ابن حجر در شرح احادیث دوازده خلیفه، به نقل از کتاب کشف المشکل می گوید: «ابن المنادی این مطلب را در کتابی که درباره حضرت مهدی نوشته، آورده است»(94).
4. أبونعیم أحمد بن عبداللَّه اصفهانی، (متوفای 430ق)، صاحب کتاب گرانسنگ المهدی(95).
5. محمد بن یوسف گنجی شافعی، متوفای 658ق، صاحب کتاب البیان بأخبار صاحب الزمان.
6. یوسف بن یحیی سلمی شافعی، متوفای ق 685، صاحب کتاب عقد الدرر فی أخبار المهدی المنتظر.
7. ابن قیم جوزیه، (متوفای 751ق) صاحب کتاب المهدی.
8. ابن کثیر قرشی، (متوفای 774ق)، صاحب کتاب مستقل در احادیث حضرت مهدی (علیه السلام)(96).
9. شمس الدین محمد بن عبدالرحیم سخاوی، (متوفای 902ق)، صاحب کتاب ارتقاء الغرف.
10. جلال الدین سیوطی، (متوفای 911ق) صاحب کتاب العرف الوردی من أخبار المهدی.
11. ابن کمال پاشا حنفی، (متوفای 940ق)، صاحب کتاب تلخیص البیان فی علامات مهدی آخر الزمان.
12. محمد بن طولون دمشقی (متوفای 953ق) صاحب کتاب المهدی إلی ماورد فی المهدی.
13. أحمد بن حجر هیثمی مکی، (متوفای 974ق)، صاحب کتاب القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر.
14. علی بن حسام الدین متقی هندی، (متوفای 975ق) صاحب کتاب البرهان فی علامات آخرالزمان.
15. ملاعلی بن سلطان قاری حنفی، (متوفای 1014ق)، صاحب کتاب المهدی من آل الرسول (صلی الله علیه وآله).
16. مرعی بن یوسف کرمی مقدسی حنبلی (متوفای 1033ق) صاحب کتاب فرائد الفکر فی الامام المهدی المنتظر (علیه السلام).
17. محمد بن اسماعیل امیر صنعانی، (متوفای 1182ق). صدیق حسن خان می گوید: «سیّد علاّمه بدر المله، منیر محمد بن اسماعیل امیر صنعانی یمانی؛ او احادیثی را که دلالت بر خروج مهدی دارد در مجموعه ای جمع کرده است؛ آن مهدی که از آل محمد (صلی الله علیه وآله) است و در آخرالزمان ظهور خواهد نمود»(97).
18. قاضی محمد بن علی شوکانی، (متوفای 1250ق)، صاحب کتاب التوضیح فی تواتر ما جاء فی المهدی المنتظر و الدجال و المسیح(98).
19. شهاب الدین أحمد بن أحمد بن اسماعیل حلوانی شافعی، (متوفای 308ق) صاحب کتاب القطر الشهدی فی أوصاف المهدی.
20. محمّد بن محمّد بن أحمد حسینی بلیسی، صاحب کتاب العطر الوردی من شرح القطر الوردی فی أوصاف المهدی.
21. ابوالعلاء ادریس بن محمد بن ادریس حسینی عراقی، صاحب کتاب التألیف فی المهدی.
22. شیخ مصطفی البکری، صاحب کتاب الهدایه الندیّه للأمه المهدیه.
23. محمد بن عبدالعزیز بن مانع صاحب کتاب تحدیق النظر فی أخبار الامام المنتظر.
24. شیخ ولایت اللَّه صادقپوری هندی، صاحب کتاب الأربعین فی أخبار المهدیین.
25. حنیف الدین عبدالرحمن المرشدی، صاحب کتاب تلخیص البیان فی علامات مهدی آخر الزمان.
26. رشید راشد تاذفی حلبی، صاحب کتاب تنویر الرجال فی ظهور المهدی و الدجال.
27. احمد بن محمد بن صدیق، صاحب کتاب إبراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون.
28. عبدالمحسن بن حمد العباد، نایب رئیس دانشگاه اسلامی در مدینه منوره، صاحب کتاب عقیده أهل السنه و الأثر فی المهدی المنتظر.
او در کتاب خود می نویسد: «کما اعتنی علماء هذه الأمه بجمع الاحادیث الوارده عن نبیّهم (صلی الله علیه وآله) تألیفاً و شرحاً کان لأحادیث المتعلقه بأمر المهدی قسطها الکبیر من هذه العنایه، فمنهم من أدرجها ضمن المؤلفات العامه کما فی السنن و المسانید و غیرها ومنهم من أفردها بالتالیف... کل ذلک حصل منهم - رحمهم اللَّه و جزاهم خیراً - حمایه لهذا الدین و قیاماً بما یجب من النصح للمسلمین»(99)؛ «همان گونه که علمای این امت به جمع احادیث وارد از پیامبرشان (صلی الله علیه وآله) و تألیف و شرح آن ها اهمیت فراوانی داده اند، احادیث متعلق به امر مهدی نیز قسمت بسیاری از این مؤلفات را در بر گرفته است. عده ای از علما این احادیث را ضمن تألیفات عمومی خود، همانند سنن و مسانید و غیر این ها آورده اند و عده ای دیگر نیز برای احادیث مهدی تألیفی مستقل داشته اند. تمام این کارها - که خداوند آن ها را رحمت کند و جزای خیر دهد - به جهت حمایت از دین، و قیام و عمل به تکلیف واجب نصیحت و ارشاد مسلمانان بوده است.»
رد علمای اهل سنت بر منکران مهدویت:
شمار اندکی از علمای اهل سنت در صدد تشکیک در قضیه مهدویت برآمده و مطالبی در این باره در کتاب های مستقل یا ضمن مباحث دیگر متذکر شده اند. ولی خوشبختانه بقیه علمای اهل سنت با بیداری و شعوری که داشته اند در مقابل آنان ایستاده و شدیداً با بحث و سخنرانی و تألیف کتاب به شبهات آن ها پاسخ گفته اند.
اینک به برخی از کسانی که در رد منکران قضیه مهدویت کتاب مستقل تألیف کرده اند اشاره می کنیم:
1. ابوالفیض سید احمد بن محمد بن صدیق غماری شافعی ازهری مغربی، متوفای 1380 ق، صاحب کتاب إبراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون، چاپ دمشق.
2. شیخ محمود بن عبداللَّه تویجری از استادان دانشگاه اسلامی در مدینه منوره، صاحب کتاب الاحتجاج بالأثر علی من أنکر المهدی المنتظر، در رد شیخ ابن محمود، قاضی قطر.
3. شیخ عبداللَّه سبیتی عراقی، صاحب کتاب إلی مشیخه الأزهر در رد کتاب المهدیه فی الاسلام، اثر سعد محمد حسن، که از منکران مهدویت است.
4. محمد بن عبدالعزیز بن مانع، (متوفای 1385ق) صاحب کتاب تحدید النظر فی أخبار الإمام المنتظر در اثبات امام مهدی (علیه السلام) و ظهورش و در ردّ ابن خلدون.
5. کتاب الجزم لفصل ابن حزم در رد ابن حزم اندلسی که بخشی از کتاب الفصل فی الملل و الأهواء و النحل را به انکار و تکذیب احادیث مربوط به امام زمان (علیه السلام) اختصاص داده است.
6. عبدالمحسن بن حمد العباد، استاد دانشگاه مدینه منوره و عضو هیأت علمی آن دانشگاه، صاحب کتاب الرد علی من کذّب بالأحادیث الصحیحه الوارده فی المهدی، در رد کتاب لامهدی ینتظر بعد الرسول سید البشر از شیخ آل محمود قطری.
7. أبوالعباس بن عبدالمؤمن مغربی، صاحب کتاب الوهم المکنون فی الرد علی ابن خلدون.
ب - تألیفات علمای شیعه قبل از ولادت حضرت مهدی (علیه السلام):
1. کتاب الملاحم، از اسماعیل بن مهران سکونی، کوفی، ثقه، از اصحاب امام رضا (علیه السلام)(100).
2. کتاب ما سئل عن الصادق (علیه السلام) من الملاحم، از علی بن یقطین بغدادی، ثقه، جلیل، متوفای سال 182 ق(101).
3. کتاب الملاحم، از ابراهیم بن حکم فزازی که فضل بن شاذان از او روایت می کند(102).
4. کتاب الملاحم، از احمد بن میثم، فقیه کوفی، ثقه(103).
5. کتاب الملاحم، از حسن بن علی بن فضال کوفی، از خواص اصحاب امام رضا (علیه السلام)(104).
6. کتاب الملاحم، از حسین بن سعید بن حماد اهوازی، ثقه، عالم، از اصحاب امام رضا (علیه السلام)(105).
7. کتاب الغیبه، از ابی الفضل عباس بن هاشم ناشری اسدی، ثقه، جلیل متوفای سال 219 یا 220ه(106).
8. کتاب الملاحم، از ابی محمد بن ابی عمیر ازدی بغدادی، متوفای سال 217ق(107).
9. کتاب القائم، از ابی الحسن علی بن مهزیار اهوازی که از امام رضا و امام جواد (علیهما السلام) روایت نقل می کند(108).
10. کتاب الغیبه، از ابی اسحاق ابراهیم بن صالح انماطی کوفی اسدی، ثقه و از اصحاب امام کاظم و امام رضا و امام جواد (علیهم السلام) که تنها کتاب باقی مانده از او همین کتاب است(109).
11. کتاب الملاحم از ابی جعفر محمد بن عبداللَّه کرخی که برقی از او روایت نقل می کند(110).
12. کتاب الحجه از فضل بن شاذان ازدی، ثقه، جلیل القدر، از اصحاب امام رضا، امام جواد، امام هادی، امام عسکری (علیهم السلام) متوفای سال 260ه(111).
13. کتاب القائم، از فضل بن شاذان(112).
14. کتاب الملاحم، از فضل بن شاذان(113).
15. کتاب صاحب الزمان، از محمد بن حسن بن جمهور بصری، از راویان امام رضا (علیه السلام)(114).
16. از ایشان کتاب دیگری در قضیّه مهدویت به نام وقت خروج القائم ثبت شده است(115).
پس از ولادت امام زمان (علیه السلام) نیز کتاب های بسیاری در مورد مهدویت نگاشته شده است که نیازمند کتاب شناسی تفصیلی و گسترده ای است.
سلسله کتب چاپ شده از مؤلف پیرامون مهدویت
1 - تولد حضرت مهدی (علیه السلام)
2 - امامت در سنین کودکی
3 - امامت و غیبت
4 - غیبت صغری
5 - غیبت کبری
6 - وظایف ما در عصر غیبت
7 - اماکن مقدسه مرتبط با حضرت مهدی (علیه السلام)
8 - بررسی دعای ندبه
9 - دکترین مهدویت تنها راه نجات بشر
10 - دفاع از مهدویت
11 - فلسفه حکومت عدل جهانی
12 - نظریه پردازی درباره آینده جهان
13 - منجی از دیدگاه ادیان
14 - وجود امام مهدی (علیه السلام) از منظر قرآن و حدیث
15 - وجود امام مهدی (علیه السلام) در پرتو عقل
16 - مهدویت و جهانی سازی
17 - قرآن و ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
18 - علایم ظهور
19 - هنگامه ظهور
20 - حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) در عصر ظهور
فهرست منشورات مسجد مقدّس جمکران
1 - قرآن کریم (وزیری، کیفی، جیبی)
2 - کلیات مفاتیح الجنان(وزیری، جیبی)
3 - منتخب مفاتیح الجنان (جیبی)
4 - نهج البلاغه /(وزیری، جیبی)
5 - صحیفه سجادیه
6 - ادعیه و زیارات امام زمان (علیه السلام)
7 - آئینه اسرار
8 - آثار گناه در زندگی و راه جبران
9 - آخرین پناه
10 - آخرین خورشید پیدا
11 - آشنایی با چهارده معصوم (1و2)
12 - آقا شیخ مرتضی زاهد
13 - آیین انتظار (مختصر مکیال المکارم)
14 - ارتباط با خدا
15 - از زلال ولایت
16 - اسلام شناسی و پاسخ به شبهات
17 - امامت، غیبت، ظهور
18 - امامت و غیبت از دیدگاه علم کلام
19 - امامت و ولایت در امالی شیخ صدوق
20 - امام رضا، امام مهدی و حضرت معصومه (علیهم السلام)(روسی)
21 - امام رضا (علیه السلام) در رزمگاه ادیان
22 - امام شناسی و پاسخ به شبهات
23 - انتظار بهار و باران
24 - انتظار و انسان معاصر
25 - اهّمیت اذان و اقامه
26 - با اولین امام در آخرین پیام
27 - بامداد بشریت
28 - بهتر از بهار/کودک
29 - پرچمدار نینوا
30 - پرچم هدایت
31 - پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) و تروریسیم و خشنونت طلبی
32 - پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) و جهاد و برده داری
33 - پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) و حقوق اقلیت ها و ارتداد
34 - پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) و حقوق زن
35 - پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) و صلح طلبی
36 - تاریخ امیر المؤمنین (علیه السلام) / دو جلد
37 - تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله/دو جلد
38 - تاریخچه مسجدمقدس جمکران/(فارسی،عربی،اردو،انگلیسی)
39 - تاریخ سید الشهداء (علیه السلام)
40 - تجلیگاه صاحب الزمان (علیه السلام)
41 - تشرف یافتگان (چهار دفتر)
42 - جلوه های پنهانی امام عصر (علیه السلام)
43 - چهارده گفتار /ارتباط معنوی با حضرت مهدی (علیه السلام)
44 - چهل حدیث /امام مهدی (علیه السلام) در کلام امام علی (علیه السلام)
45 - چهل حدیث برگزیده از پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)
46 - حضرت مهدی (علیه السلام) فروغ تابان ولایت
47 - حکمت های جاوید
48 - ختم سوره های یس و واقعه
49 - خزائن الاشعار (مجموعه اشعار)
50 - خورشید غایب (مختصر نجم الثاقب)
51 - خوشه های طلایی (مجموعه اشعار)
52 - دار السلام
53 - داستان هایی از امام زمان (علیه السلام)
54 - داغ شقایق (مجموعه اشعار)
55 - در انتظار منجی (روسی)
56 - در جستجوی نور
57 - در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)
58 - دفاع از حریم امامت و ولایت(مختصر شب های پیشاور)
59 - دلشده در حسرت دیدار دوست
60 - دین و آزادی
61 - رجعت یا حیات دوباره
62 - رسول ترک
63 - روزنه هایی از عالم غیب
64 - زیارت ناحیه مقدّسه
65 - سحاب رحمت
66 - سخنرانی مراجع در مسجد جمکران
67 - سرود سرخ انار
68 - سقّا خود تشنه دیدار
69 - سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات
70 - سیاحت غرب
71 - سیمای امام مهدی (علیه السلام) در شعر عربی
72 - سیمای جهان در عصر امام زمان (علیه السلام) (دوجلدی)
73 - سیمای مهدی موعود (علیه السلام) در آئینه شعر فارسی
74 - شرح زیارت جامعه کبیره (ترجمه الشموس الطالعه)
75 - شمس وراء السحاب/ عربی
76 - صبح فرا می رسد
77 - ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
78 - عاشورا تجلّی دوستی و دشمنی
79 - عریضه نویسی
80 - عطر سیب
81 - عقد الدرر فی أخبار المنتظرعلیه السلام/عربی
82 - علی (علیه السلام) مروارید ولایت
83 - علی (علیه السلام) و پایان تاریخ
84 - غدیرخم (روسی، آذری لاتین)
85 - غدیرشناسی و پاسخ به شبهات
86 - فتنه وهابیت
87 - فدک ذوالفقار فاطمه (علیها السلام)
88 - فریادرس
89 - فرهنگ اخلاق
90 - فرهنگ تربیت
91 - فرهنگ درمان طبیعی بیماری ها(پخش)
92 - فوز اکبر
93 - فریادرس
94 - قصه های تربیتی
95 - کرامات المهدی (علیه السلام)
96 - کرامت های حضرت مهدی (علیه السلام)
97 - کمال الدین وتمام النعمه (دو جلد)
98 - کهکشان راه نیلی (مجموعه اشعار)
99 - گردی از رهگذر دوست (مجموعه اشعار)
100 - گفتمان مهدویت
101 - گنجینه نور و برکت، ختم صلوات
102 - مام فضیلت ها
103 - مشکاه الانوار
104 - مفرد مذکر غائب
105 - مکیال المکارم (دو جلد)
106 - منازل الآخره، زندگی پس از مرگ
107 - منجی موعود از منظر نهج البلاغه
108 - منشور نینوا
109 - موعودشناسی و پاسخ به شبهات
110 - مهدی (علیه السلام) تجسّم امید و نجات
111 - مهدی منتظر (علیه السلام) در اندیشه اسلامی
112 - مهدی موعودعلیه السلام، ترجمه جلد 13 بحار - دو جلد
113 - مهربان تر از مادر / نوجوان
114 - مهر بیکران
115 - میثاق منتظران (شرح زیارت آل یس)
116 - ناپیدا ولی با ما/(فارسی ،ترکی استانبولی، انگلیسی، بنگالا)
117 - نجم الثاقب
118 - نجم الثاقب (دوجلدی)
119 - ندای ولایت
120 - نشانه های ظهور او
121 - نشانه های یار و چکامه انتظار
122 - نگاهی به مسیحیت و پاسخ به شبهات
123 - نماز شب
124 - نهج الکرامه گفته ها و نوشته های امام حسین (علیه السلام)
125 - و آن که دیرتر آمد
126 - واقعه عاشورا و پاسخ به شبهات
127 - وظایف منتظران
128 - ویژگی های حضرت زینب (علیها السلام)
129 - هدیه احمدیه/(جیبی، نیم جیبی)
130 - همراه با مهدی منتظر
131 - یاد مهدی (علیه السلام)
132 - یار غائب از نظر(مجموعه اشعار)
133 - ینابیع الحکمه/عربی - پنج جلد
جهت تهیه و خرید کتاب های فوق، می توانید با نشانی:
قم - صندوق پستی 617 ، انتشارات مسجد مقدّس جمکران مکاتبه و یا با شماره تلفن های 7253700 ، 7253340 - 0251 تماس حاصل نمایید.
کتاب های درخواستی بدون هزینه پستی برای شما ارسال می گردد.
سایر نمایندگی های فروش:
تهران: 66939083 ، 66928687 - 021
یزد: 6246489، 2-6280671 - 0351
فریدونکار: 14 - 5664212 - 0122
پاورقی:
-----------------
(1) المهدی المنتظر، محمود الحمش، ص 215.
(2) جیمز دی تور، آینده پژوهی، رهیافت، شماره 20، ص 105.
(3) قیام و انقلاب مهدی علیه السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص 57.
(4) همان.
(5) سوره توبه، آیه 31.
(6) نهج الفصاحه، ص 189، حدیث 936.
(7) تفکّر منفی، ص 148.
(8) نهج البلاغه، کلمات قصار، رقم 150.
(9) سوره نساء، آیات 123 - 124.
(10) ماربین، سیاست اسلام، فلسفه مذهب شیعه، ص 49 - 50.
(11) پتروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز.
(12) حسن بُلخاری، تهاجم یا تفاوت فرهنگی.
(13) المتحوّلون، مصاحبه با محمّد شحاده از رهبران مبارزان فلسطینی.
(14) بحار الانوار، ج 52، ص 366.
(15) همان، ج 52، ص 358.
(16) شرح مقاصد، ج 5، ص 239.
(17) سوره ذاریات، آیه 56.
(18) سنن ابی داوود، ج 2، ص 422.
(19) صحیح ترمذی، ج 3، ص 343.
(20) ینابیع الموده، ص 537.
(21) الحاوی للفتاوی، ص 155.
(22) الغیبه، طوسی، ص 286.
(23) همان، ص 181.
(24) همان، ص 432.
(25) همان، ص 283.
(26) صواعق المحرقه، ص 162.
(27) لوائح الانوار، ج 2، ص 79.
(28) المهدی (علیه السلام) و فقه اشراط الساعه، ص 163 - 166
(29) سوره حجرات، آیه 10.
(30) انفال {8}، آیه 46.
(31) آل عمران {3}، آیه 103.
(32) ر. ک: بحث خبر متواتر، حلقات شهید صدر{ره}.
(33) بحث حول المهدی، ص 63 - 64.
(34) عقائد الامامیه، ص 77.
(35) فتح الباری، ج 5، ص 362.
(36) ابراز الوهم المکنون، ص 4، به نقل از رساله التوضیح شوکانی.
(37) صواعق المحرقه، ج 2، ص 211.
(38) فیض القدیر، ذیل حدیث 9245.
(39) شرح مقاصد، ج 2، ص 62.
(40) اخبار الدول و آثار الاول، ج 1، ص 463.
(41) تحفه الاحوذی بشرح جامع الترمذی، مبارکفوری، شرح حدیث 2331.
(42) التاج الجامع للأصول، ج 5، ص 310.
(43) سوره بقره، آیه 1 - 3.
(44) سوره زخرف،آیه 86.
(45) کمال الدین،ج 1،ص 19،.
(46) فرائد السمطین، ج 2، ص 234 باب 61؛ الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 83، الاذاعه، ص 137؛ عقدالدرر، ص 157.
(47) کمال الدین، ج 2، ص 34.
(48) ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون، ص 433 - 436.
(49) الاذاعه، ص 146.
(50) مجله التمدن الاسلامی، شماره 22، ص 643، چاپ دمشق.
(51) مجله الجماعه الاسلامیه، سال نخست شماره 3، ذیقعده 1388، چاپ حجاز.
(52) سوره انبیاء، آیه 105.
(53) سوره نور، آیه 55.
(54) توبه، {9}، آیه 33.
(55) مستدرک حاکم، ج 4، ص 558؛ مسند احمد، ج 2، ص 38.
(56) مسنداحمد، ج 3، ص 17؛ سنن ابی داوود، ج 4، ص 152.
(57) بحار الانوار، ج 52، ص 390، باب 27، حدیث 212؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 584.
(58) سنن ابن ماجه، ج 2، حدیث 4086؛ تاریخ بخاری، ج 3، ص 346.
(59) مسند احمد، ج 3، ص 36؛ مسند ابی یعلی، ج 2، ص 274، حدیث 987؛ صحیح ابن حبان، ج 8، ص 290 - 291، حدیث 6874؛ مستدرک حاکم، ج 4، ص 557.
(60) بحار الانوار، ج 51، ص 43، حدیث 32.
(61) جامع ترمذی، ج 4، ص 505؛ مسند احمد، ج 1، ص 376.
(62) مستدرک حاکم، ج 4، ص 557.
(63) تاریخ بخاری، ج 3، ص 346؛ سنن ابی داوود، ج 4، ص 107، حدیث 4284 ؛ الغیبه، شیخ طوسی {ره}، ص 114 ؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، حدیث 4086.
(64) عقد الدرر، ص 135، باب 6؛ بحارالانوار، ج 5، ص 81؛ العطر الوردی، ص 54.
(65) مستدرک حاکم، ج 4، ص 557. سنن ابی داوود، ج 4، ص 206؛ کشف الغمه، ج 3، ص 227؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 600، غایه المرام، باب 141، حدیث، 47، بحار الانوار، ج 51، ص 90، حدیث 39.
(66) سنن ابن ماجه، ج 2، حدیث 4088؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 318؛ کنزالعمال، ج 14، حدیث 38657.
(67) مسند احمد، ج 5، ص 277؛ مستدرک حاکم، ج 4، ص 502؛ جامع الصغیر، سیوطی، ج 1، ص 100، حدیث 468.
(68) بحار الانوار، ج 51، ص 87، باب 1، حدیث 31، حلیه الابرار، ج 2، ص 709، باب 54، حدیث 87؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 599، باب 32، حدیث 59.
(69) عقد الدرر، ص 129، باب 5؛ بحار الانوار، ج 51، ص 84، باب 1.
(70) صحیح مسلم، ج 4، ص 221، حدیث 7.
(71) غیبت نعمانی، ص 133.
(72) احتجاج طبرسی، ج 5، ص 7.
(73) غیبت نعمانی، ص 149.
(74) صحیح مسلم، ج 1، 137.
(75) صحیح بخاری، ج 4، ص 205.
(76) بحار الانوار، ج 52، ص 191، حدیث 24.
(77) عقد الدرر، ص 25، باب 1، جامع الصغیر، ج 2، ص 546؛ کنزالعمال، حدیث 38673.
(78) مسند احمد، ج 1، ص 84؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1367، باب 34، حدیث 4085.
(79) کمال الدین، ج 1، ص 317، حدیث 1.
(80) همان، ج 1، ص 52، باب 6، حدیث 15.
(81) عقد الدرر، ص 222، باب 9؛فرائد الفکر، ص 9، باب 4.
(82) کتاب سلیم بن قیس، ص 103، غیبت نعمانی، ص 81، باب 4، حدیث 10،اثبات الهداه، ج 1، ص 512، باب 9.
(83) مسند احمد، ج 3، ص 36؛ مستدرک حاکم، ج 4، ص 557؛ صحیح ابن حبّان، ج 8، ص 290.
(84) بحار الانوار، ج 51، ص 82، باب 1، حدیث 22.
(85) سنن ابی داوود، ج 4، ص 107؛ مسند احمد، ج 1، ص 99، مصنف ابن ابی شیبه، باب 321.
(86) غیبت طوسی رحمه الله، ص 28؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 241، باب 24.
(87) عقد الدرر، ص 144 - 145، باب 7، القول المختصر، ص 5، باب 1، حدیث 10، الاذاعه، ص 125؛ بحارالانوار، ج 51، ص 83؛ کشف الغمه، ج 3، ص 263.
(88) صحیح مسلم، ج 4، ص 4322، باب 18، حدیث 2913؛ بحارالانوار، ج 28، ص 18، باب 1، حدیث 25.
(89) صحیح بخاری، ج 2، ص 114؛ صحیح مسلم، ج 3، ص 84، کنز العمال، ج 14، ص 222، ح 38483.
(90) صحیح مسلم، ج 1، ص 94.
(91) کمال الدین، ص 330، ح 16.
(92) المهدی المنتظر فی الاحادیث الصحیحه، دکتر بستوی، ص 30.
(93) الروض الأنف، سهیلی، ج 1، ص 60.
(94) فتح الباری، ج 13، ص 312.
(95) المهدی المنتظر، بستوی، ص 127.
(96) البدایه و النهایه، ج 6، ص 248.
(97) الاذاعه صدیق حسن خان، ص 113.
(98) همان، ص 114.
(99) عقیده اهل السنه و الاثر فی المهدی المنتظر، ص 16.
(100) رجال نجاشی، ص 26؛ فهرست طوسی{ره}، ص 11.
(101) فهرست طوسی، ص 91، رقم 378.
(102) رجال نجاشی، ص 15.
(103) فهرست طوسی، ص 25 و 26، رقم 67.
(104) رجال نجاشی، ص 34، رقم 72.
(105) رجال نجاشی، ص 58، رقم 137؛ فهرست طوسی، ص 53، رقم 186.
(106) رجال نجاشی، ص 28، رقم 741.
(107) همان، ص 326و 327، رقم 887.
(108) رجال نجاشی، ص 253، رقم 664
(109) همان، ص 15، رقم 13؛ فهرست طوسی رحمه الله، ص 3، رقم 2.
(110) همان، ص 350، رقم 942.
(111) الذریعه، ج 16، ص 75، 372.
(112) همان، ج 17، ص 1 و 3.
(113) همان، ج 22، ص 189.
(114) فهرست طوسی رحمه الله، ص 164،رقم 115.
(115) الذریعه، ج 25، ص 134.