صبح فرا می رسد

صبح فرا می رسد

(باز آفرینی کرامتی از حضرت مهدی (عجّل الله فرجه))

مولف: موسسه فرهنگی تربیتی توحید
مشخصات نشر: قم - مسجد مقدس جمکران 1385

... سلام
سلام بر بقیهُ الله
سلام بر روح خدا
سلام بر انسان کامل
سلام بر ولیِّ خدا در زمین و زمان
سلام بر یادگار نبوّت و خاتم امامت
سلام بر خلاصه ی خوبی ها، مهربانی، عبودیت و دانایی ها
سلام بر میرِ مهر، نشان عدالت، درمان دردهای کهنه ی انسان
سلام بر نماینده ی خدا
سلام بر روح ولایت، لیله القدر، قرآن سخنگو
سلام بر منتقم خون حسین (علیه السلام) و رنج زینب (علیها السلام)
سلام بر مهدی (علیه السلام) که عدالت در فراقش بی تاب است
و سلام بر فرزند فاطمه (علیها السلام) مهدی (عجّل الله تعالی فرجه)

(٧)

بسم الله الرحمن الرحیم
در این دفتر تصمیم دارم از حرف های کلیشه ای چیزی نگویم، البته همان حرف های همیشگی را با تفکر و ذوق و احساس بیشتر، یکجا در این دفتر جمع کنم. آخر می دانید چرا؟ زیرا شما برای خودتان کلی حرف دارید. برای این که خودتان را باور کنید و به بزرگی خودتان پی ببرید.
حضرت علی (علیه السلام) شعر قشنگی دارد که ترجمه اش چنین است:
فکر می کنی که تو یک موجود کوچک هستی؟
خیر، دنیایی بسیار بزرگ در تو نهفته است.(1)
بیایید با هم بنویسیم و با هم بیندیشیم تا با جهان بزرگ تر درون خود
 
-----------------

1- 1. کتاب اربعین، شیخ ماحوزی، ص 281؛ فیض غدیر شرح جامع صغیر، ج 5، ص 466.

(٩)

بیشتر آشنا شویم و شاید با این دفتر بتوانیم به درون هزار لای هزار توی پر پیچ خود راه یابیم.
من اوّل کار را این طور شروع می کنم، شروعی که به آن، خطبه می گویند. خطبه در اوّل کتاب چیز خوبی است؛
اولاً: خدای خودمان را ستایش می کنیم و رسول خدا و اهل بیت را سلام می گوییم و ثانیاً: نشان می دهیم که ما اهل اعتقاد و باور هستیم. البته این را هم بگویم که امروزه در اوّل کتاب ها از خطبه خبری نیست، ولی من خوش دارم که به پیروی از هزار سال ادبیات دینی و به احترام عالمان بزرگِ دین، خطبه را بیاورم:
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین.
ستایش و سپاس ویژه ی خداوندی است که یکتاست، در آفرینش بی همتا است، سخنوران در ستایش او می مانند و شمارش گران در شمردن نعمت هایش ناتوانند و اندیشه ها در شناخت او حیرانند و بندگان و آخرینِ رسولان به پرستش او شادمانند. درود بر محمّد (صلی الله علیه وآله) رسولِ برگزیده

(١٠)

و بنده ی صالح او که بهترینِ بندگان است و نیز، سلام بر خاندانش که به عصمت آراسته و برای هدایتِ مردم برخاسته اند، به ویژه، منجی بشر حضرت مهدی (عجَّل الله تَعالی فرَجه).
خوب، شما هم برای خودتان خطبه ای بنویسید و در آن، هم خدا را ستایش کنید و هم پیامبر (صلی الله علیه وآله) و امامان را درود بفرستید. یادتان باشد: در خطبه اوّل سپاسگزاری از خدا باشد، بعد سلام بر معصومان.

(١١)

دوست دارم در چند سطر چند نکته بسیار ضروری را درباره ی امام زمان (علیه السلام) بگویم: وقتی که پیامبر، دین اسلام را معرفی کرد و سال ها به تبلیغ آن پرداخت، خدا به او گفت که حالا وقت آن است که مهم ترین کارِ پیامبری ات را انجام دهی، و آن، معرفی حضرت علی (علیه السلام) به عنوان امام و جانشین می باشد. در قرآن آمده است که: «ای پیامبر آنچه را بر تو نازل شده (امامت حضرت علی (علیه السلام)) را تبلیغ کن وگرنه هیچ کاری انجام نداده ای.» (1) یعنی اگر چنین کاری نکنی، انگار تمام تلاش هایت پوچ شده اند. این آیه را آیه ی تبلیغ نام گذاشته اند.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) در آخرین سفر حج خود، در جایی به نام «غدیرِ خُم» که مثل چهار راه است و همه ی حاجیان از آنجا تقسیم می شوند و به شهرهای خود می روند، سخنرانی کرد و حضرت علی (علیه السلام) را معرفی نمود و فرمود: «او جانشین من و امامِ شماست؛ هر کس مرا قبول دارد و رهبر خود می داند، باید بعد از من، این علی را امامِ خود بداند و از او اطاعت کند.» (2)
در پایان برای امام علی (علیه السلام) دعا کرد و مردم گروه گروه آمدند و امامت و جانشینی را به او تبریک گفتند.
-----------------

1- 2. سوره ی مائده، آیه ی 67.
2- 3. مناقب أمیرالمؤمنین (علیه السلام)، ج 2، ص 377؛ العمده، ص 195؛ الغدیر، ج 1، ص 383.

(١٢)

آیا می توانید داستان غدیر را در چند سطر بنویسید؟

...................

(١٣)

پیامبر (صلی الله علیه وآله) در سراسر زندگی خود، همواره علی (علیه السلام) را ستایش می کرد و می فرمود که جانشین من علی خواهد بود. در حدیثی طولانی، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به یکی از یارانِ خود(1) تمامِ امامان را معرفی کرد و نام برد.
بی تردید شما هم نام امامان را می دانید، امّا دوست دارم این نوشتار به نام آنان مبارک شود و شما هم با خواندن این نام های مقدس کام تان شیرین شود. راستی می توانید فضای خالی میان کلمات را پر کنید؟
1. امام اوّل؛ امام علی (علیه السلام) که به امیر هم مشهور هستند.
2. امام دوم؛ امام حسنِ مجتبی (علیه السلام) که به او کریم اهل بیت هم می گویند.
3. امام سوّم؛ امام حسین (علیه السلام) سید ال که در سر زمینِ
به همراه یاران خود شهید شدند.
4. امام چهارم؛ امام سجاد (علیه السلام) است که به زین ال هم مشهور است.
5. پنجمین امام؛ امامِ باقر (علیه السلام) است.
-----------------

1- 4. وی جابر ابن عبدالله انصاری است. پیامبر (صلی الله علیه وآله) به او فرمود که تو پنجمین امام را که همنامِ من است [= امام محمّد باقر (علیه السلام)] را خواهی دید و سلام مرا به او برسان. در این حدیث تمام امامان را نام برد.

(١٤)

6. ششمین امام ما؛ امام جعفر صادق (علیه السلام) است که در گسترش دانش و علم بسیار مشهور است و با نامِ صادق آلِ هم خوانده می شود.
7. امامِ هفتم حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) است که به امام هم مشهور است.
8. امام هشتم که مرقد نورانی اش در ایران است نام دارد.
9. نهمین امام که جوان ترین امام هم هست حضرت امام جواد (علیه السلام) می باشد.
10. امامِ دهم، حضرت علی النقی (علیه السلام) است که به امام مشهور است.
11. یازدهمین امام ما حضرت امام حسن عسکری است که پدر امامِ می باشد.
12. دوازدهمین امام حضرت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) است که به نام هایِ قائم،، و هم مشهور است.

(١٥)

پیامبر اسلام (علیه السلام) فرمود: «... مهدی، زمین را پر از عدالت و خوبی می کند همان طور که پر از ظلم و بدی شده است.» (1) امامان دیگر نیز درباره ی حضرت مهدی و ظهورِ آن حضرت و مسائل دیگر، حدیث های فراوانی گفته اند. آیا می توانید دو حدیث درباره ی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) بیابید؟: البته از بزرگ ترها هم می توانید کمک بگیرید.
-----------------

1- 5. کمال الدین و تمام النعمه، ص 22؛ عیون المعجزات، ص 130.

(١٦)

حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) امیدِ بزرگ بشر است. تمام ادیان آسمانی مژده ی آمدنِ او را داده اند. در کتاب های آسمانی بارها و بارها از آن حضرت سخن گفته اند: در تورات کتاب یهودیان، در انجیل کتابِ مسیحیان، در زبور، زند و جاماسب و دَیْد - که همگی آن ها کتاب آسمانی هستند و در ادیان مختلف مشهورند از آمدنِ حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) و نابود شدن بدی و گسترش خوبی و عدالت سخن گفته اند. به عبارت دیگر می توان گفت که تمامِ بشر از مردی که عدالت را در سراسرِ جهان گسترش خواهد داد سخن گفته اند.
و امّا معرفی دقیق تر حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه):
همنامِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) است. به نام های: مهدی، قائم، مصلح، حجّت و بقیه الله هم مشهور است. پدرش، امامِ یازدهم حضرت امام حسنِ عسکری (علیه السلام) است و مادرش، نواده ی قیصر روم «ملیکا» است که با نام نرجس و سوسن هم خوانده می شود.
تاریخ تولد: نیمه شعبان سالِ 255 هجری قمری، یعنی تقریباً 1172 سالِ پیش. محل تولد آن حضرت، شهر سامرّا از شهرهای عراق است.

(١٧)

آیا می توانید مشخصات ظاهری امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) را بنویسید؟ از بزرگ ترها هم کمک بگیرید.

(١٨)

امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) با سه واسطه فرزند امام رضا (علیه السلام) و با پنج واسطه فرزند امامِ صادق (علیه السلام) و با هشت واسطه فرزند امام حسین (علیه السلام) و با نُه واسطه فرزند حضرت علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و مادر امامان (علیهم السلام) می باشد. درود خدا بر آنان باد.
چون ظهور او را تمام ادیان آسمانی وعده داده اند و خدا و پیامبر و امامان (علیهم السلام) همگی گفته اند که: او خواهد آمد، «موعود» نامیده شده است.
چون برای نشر دین و عدالت و خوبی و نابودی ظلم و کفر و بدی قیام خواهد کرد، «قائم» نامیده شده است.
چون مسلمانان و تمام مستضعفان و دردمندان در انتظار اویند «منتظَر» و چون از چشم ها غایب است، «امام غایب» و چون بر زمان هم امامت می کند(1) «امام زمان» و چون برای هدایت انسان ها خواهد آمد، «هادی»
-----------------

1- 6. یعنی بر زمان و گذر ایّام، حکومت و ولایت می کند. می تواند زمان را بایستاند. می دانید که زمان همه چیز را پیر می کند؛ یعنی فرسایش، یعنی کهنگی، عمر آدمی یعنی گذر زمان بر انسان. امام زمان به قدرت خدا در دوران غیبت کاری کرده است که زمان نتواند بر او اثر بگذارد و پیرَش کند به همین دلیل است که وقتی ظهور می کند مثل یک مرد چهل ساله است و هنگام ظهور، به قدرت خدا - که بر هر چیزی تواناست «إن الله علی کل شیءٍ قدیر» کاری می کند که دوباره زمان بر او اثر بگذارد. این دلیلِ طولانی بودن عمر اوست. برخی گمان می کنند که مثل حضرت نوح عمر طولانی دارد، خیر، زیرا نوح هر سال پیرتر می شد و امام زمان {عجّل الله تعالی فرجه} چنین نیست.

(١٩)

و چون خودش از سوی خدا با کمک عصمت، از هر بدی به دور است، «مَهدی» و چون از ستمگران و قاتلانِ امامان انتقام خواهد گرفت، «مُنتقِم» نامیده شده است.
چند بیت شعر و یک مطلب درباره ی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) بنویسید.

(٢٠)

پیش از این گفتم که پیامبر (صلی الله علیه وآله) و سایر معصومان (علیهم السلام) درباره ی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) بارها و بارها سخن گفته اند. بجاست که در این دفتر از زبان چهارده معصوم (علیهم السلام) چهارده حدیث درباره ی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) بیاوریم؛ چهارده غنچه از گلستان ولایت؛ چهارده نکته از دریای معرفت؛ چهارده گوهرِ ناب از گنجینه ی تمامی ناپذیر حکمت و وحی:
1. پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «امامانِ پس از من دوازده نفرند: علی جان! اوّل آن ها تویی و آخر آن ها قائم است که خدای بلند مرتبه، شرق و غرب جهان را به دست او فتح می کند.» (1)
2. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) به فرزندش حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمود: «[حسین جان] نهمین فرزندت (= نسلِ پسِ از تو) همان است که به حق برخواهد خاست و قیام خواهد کرد.» (2)
3. حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود: «هنگامِ تولد حسین، پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) به
-----------------

1- 7. الامامه والتبصره، ص 1؛ عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 67؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص 282؛ روضه الواعظین، ص 102.
2- 8. الامامه والتبصره، ص 1؛ کمال الدین، ص 304.

(٢١)

دیدنم آمد [او را به آغوش گرفت و به من پس داد]و فرمود: فاطمه جان! حسین را بگیر که این پسر، امام است، پدرش هم امام است و از نسل او نُه امام پاک، زاده خواهد شد که نهمین آن ها حضرت قائم خواهد بود».(1)
4. امام حسنِ مجتبی (علیه السلام) فرمود: «نهمین فرزند از نسل برادرم حسین، قائم خواهد بود،او که فرزندِ بهترینِ زنان است؛ خداوند در دوران غیبتِ او، عمرش را طولانی خواهد کرد تا آن که با قدرت خود، او را ظاهر می نماید.» (2)
5. امام حسین (علیه السلام) فرمود: «از ما [اهل بیت]دوازده هدایت گر است: اوّلِ آن ها علی بن ابیطالب و آخرینِ آن ها امامِ بر حق، قائم می باشد.» (3)
6. امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «این آیه: وَ جَعَلَهَا کَلِمَهً بَاقِیَهً فِی عَقِبِهِ(4)؛ و خداوند این خداپرستی را در همه ی ذریّه او تا قیامت، کلمه ی باقی گردانید.]درباره ی ما معصومان نازل شده است و امامت تا روز رستاخیز از نسل حسین بن علی بن ابیطالب است و برای قائمِ ما دو گونه غیبت خواهد بود.» (5)
-----------------

1- 9. کفایه الاثر، ص 194.
2- 10. کمال الدین، ص 316.
3- 11. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 69.
4- 12. سوره ی زخرف، آیه ی 28.
5- 13. کمال الدین، ص 323.

(٢٢)

7. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «دوازده مُحَدِّث (= سخنگو، حکیم، امام) از ماست، هفتمین نفر نسلِ پس از من قائم خواهد بود.» (1)
8. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «امامی که پس از من است، موسی است، و پس از همه ی امامان، همان فرزندی امام است که (بشر) در آرزوی او بوده است: محمّد پسر (امام) حسن (عسکری) پسر (امام) علیِ (هادی) پسر (امام) محمّد (تقی) پسرِ (امام) علی بن موسی (الرضا)(علیهم السلام) است.» (2)
9. امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «... قائم، همان است که زمین را از وجود دشمنانِ خدا پاک و آن را از عدالت پر می کند همان طور که از ظلم پر شده است. او پنجمین نسلِ من است.» (3)
10. امام رضا (علیه السلام) فرمود: «قائم ... همو که چهارمین نسلِ پس از من است.» (4)
11. امام جواد (علیه السلام) فرمود: «(قائم) همان است که نسلِ سومِ فرزندان من است.» (5)
-----------------

1- 14. کتاب الغیبه نعمانی، ص 96.
2- 15. کمال الدین، ص 334.
3- 16. کفایه الاثر، ص 269.
4- 17. کمال الدین، ص 372.
5- 18. الامامه والتبصره، ص 2.

(٢٣)

12. امام هادی (علیه السلام) فرمود: «امامِ پس از من پسرم حسن و پس از او فرزندش قائم خواهد بود.» (1)
13. امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: «پسرم محمّد، همان است که امام و حجّتِ پس از من است؛ هر که بمیرد و او را به امام بودن نشناسد مانند دوران جاهلیت پیش از اسلام مرده است.» (2)
14. امام زمان (علیه السلام) فرمود: «... خدایا! به وعده ای که داده ای جامه ی عمل بپوشان و در کارم یاورم باش و گام های مرا استوار ساز و به وسیله ی من زمین را پر از عدالت و دادگری کن.» (3)
از خواندن این روایت ها به این مطلب می رسیم که معصومان (علیهم السلام) برای اثبات و تأکید مسئله امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) همواره درباره اش سخن می گفتند، تا مبادا دیگران درباره اش تردید کنند.
تمرین{1}: چهارده روایت و حدیث از چهارده معصوم (علیهم السلام) بیاورید. موضوع حدیث ها مختلف باشد. بدون محدودیت. (جداگانه یادداشت کنید)
تمرین {2}: در چند سطر برای ما بنویسید که معنی نام های دیگر آن
-----------------

1- 19. کمال الدین، ص 383.
2- 20. کمال الدین، ص 409.
3- 21. روضه الواعظین، ص 259.

(٢٤)

حضرت چیست؟ مثلاً معنیِ: مصلح، هادی، منتظر، بقیهالله، ولی امر، حجتِ خدا، و ...

(٢٥)

امام زمان (علیه السلام) را چقدر دوست بداریم؟
بر اساس آیات قرآن(1) و سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله)(2) و امامان (علیهم السلام)(3) باید امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) را بیشتر از خود و پدر و مادرمان دوست داشته باشیم. در این باره باید بگویم که ما وظیفه داریم که خدا و چهارده معصوم (علیهم السلام)(از پیامبر تا امام زمان) را از هر کس و هر چیزی بیشتر دوست داشته باشیم، چون آن ها برای ما مهربان تر از پدر و مادر هستند.
از اولِ آفرینش تا زمانِ ظهور امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) بدها و ستمگران هم حکومت کرده اند:

خوبان|بدان
هابیل|قابیل
حضرت موسی (علیه السلام)|فرعون
حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)|ابو سفیان و مشرکان
امام علی (علیه السلام)|معاویه
امام حسین (علیه السلام)|یزید
امام خمینی (قدس سره)|استکبار

 -----------------

1- 22. سوره احزاب، آیه 6.
2- 23. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 52.
3- 24. کافی، ج 1، ص 288.

(٢٧)

امّا پس از ظهورِ امام زمان (علیه السلام) فقط خوبان و عدالت گران و راست گویان حکومت می کنند و بدی و ظلم بسیار کم خواهد شد.(1)
از زمان حضرت آدم تا زمان ظهور، شیطان قوی و پُر توان است، ولی در زمان ظهورِ امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) شیطان، ضعیف و گناه کم خواهد شد.(2)
به نظر شما شیطان چیست و چه می کند؟ در این باره هرچه می دانید بنویسید.
-----------------

1- 25. بحار الانوار، ص 51، ص 47.
2- 26. کمال الدین و تمام النعمه، ص 369.

(٢٨)

تصویر شماره 1 کشتی نوح

(٣٠)

تصویر شماره 1 کشتی نوح

(٣١)

امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) به پیامبران شباهت هایی دارد که به چند مورد اشاره می کنیم.
شباهت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) به حضرت نوح (علیه السلام)
1. حضرت نوح به گفته ی امام صادق (علیه السلام) 2500 سال عمر کرد و 950 سالِ عمرِ خود را صرف تبلیغ و هدایت و صبر نمود.(1)
امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) نیز تا کنون که سالِ 1427 قمری است، 1172 سال عمر کرده است که تقریباً تمام این مدّت را - به جز پنج سال - در غیبت بوده و صبر کرده است.
2. حضرت نوح زمین را از بدی و بَدان پاک کرد و امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) نیز: «زمین را پر از عدالت و خوبی می کند همان گونه که پر از ظلم و بدی شده است».(2)
3. هر کس در کشتی نوح سوار شد نجات یافت و هر کس نشد، نابود شد. ولایت هم مثل کشتی است، هر کس پیرو ولایت و امامان نیست نابود
 
-----------------

1- 27. کمال الدین و تمام النعمه، ص 523.
2- 28. کمال الدین وتمام النعمه،ص 22؛روضه الواعظین، ص 100؛الغیبه،ص 50؛الطوائف،ص 176.

(٣٢)

خواهد شد(1) و امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) کشتیبان این کشتی است که آن را از گرداب های گناه و ستم نجات می دهد.
1. داستان زندگی نوح را بیان کنید. (در برگه ای جداگانه بنویسید).
2. حدیثی بنویسد که در آن ولایت به کشتی تشبیه شده است.
یک نکته: بچه ها، می دانید که حضرت علی (علیه السلام) پس از 25 سال خانه نشینی و دوری، به حکومت رسید و در اولین سخنرانی خود فرمود: «[25 سال]صبر کردم در حالی که در چشمانم خار و در گلویم استخوان بود.» (2) یعنی بدی و ظلم را می دیدم و نمی توانستم سخن بگویم. نیز تاکنون امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) 1172 سال است که بدی ها را می بیند
-----------------

1- 29. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 30.
2- 30. خطبه سوم نهج البلاغه؛ علل الشرایع، ج 1،ص 151.

(٣٣)

و نمی تواند سخن بگوید. آیا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) - که جانم فدای خاک پایش باد - مظلوم ترین مردِ عالم نیست؟ چقدر دردناک است! بیایید کاری نکنیم که دل او به درد بیاید.
تمرین: کارهایی که موجب رضایت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) است کدام اند؟

(٣٤)

شباهت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) به حضرت موسی (علیه السلام)
1.ولادت حضرت موسی پنهانی بود. مادر حضرت موسی، به لطف خدا توانست نوزاد خود را پنهانی به دنیا آورد؛ زیرا فرعون می دانست که مردی زاده خواهد شد و او را نابود خواهد کرد بنابراین دستور داد تمام نوزادان پسری که در قبیله ی بنی اسرائیل زاده می شوند، کشته شوند تا آن نوزاد هم جزو مردگان باشد. امّا خدا او را نجات داد و در کاخ فرعون رشد کرد و بزرگ شد.(1)
امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) نیز مانند حضرت موسی تولّدی پنهانی داشت. تا شب ولادت، آثار بارداری در مادرش، حضرت نرجس دیده نشد زیرا حاکم آن زمان می دانست که به زودی فرزندی از نسل امام حسن عسکری (علیه السلام) زاده خواهد شد که مهدی است و برای نابودی ظلم قیام خواهد کرد. پادشاه برای این کار جاسوسانی را گمارده بود تا دقیقاً مواظب خانه ی امام حسن عسکری (علیه السلام) باشند. امّا خداوند او را حفظ کرد و تا پنج سالگی - که پدرش شهید شد - کسی از بودنِ او خبر نداشت، به جز چند نفر از یاران و شیعیان با وفا.(2)
 
-----------------

1- 31. کمال الدین و تمام النعمه، ص 148.
2- 32. کمال الدین و تمام النعمه، ص 428.

(٣٥)

تمرین: داستان روزی را که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) برای مردم آشکار شد و بر جنازه ی پدرش نماز خواند، بنویسید.

(٣٦)

2. شباهت دیگر، آن است که حضرت موسی دوبار از قوم خود غیبت کرد، امّا کوتاه.(1) حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه)، هم دوبار غیبت کرد: غیبت صغری (کوچک) و غیبت کبری (طولانی).(2)
3. هنگامی که حضرت موسی (علیه السلام) از قوم خود غیبت کرد، آنان در رنج و سختی افتادند؛(3) اینک نیز چنین است؛ در فراق حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) شیعیان در انواع بلاها و رنج ها گرفتارند و با ظهور آن حضرت، تمامی این رنج ها به پایان خواهد رسید.
از روی یک نقشه، کشورهای مسلمانی را که در آن ها جنگ بوده نام برده و بگویید که علّت این همه بی عدالتی و جنگ در دنیا چیست؟
-----------------

1- 33. همان، ص 146.
2- 34. کافی، ج 1، ص 340.
3- 35. کمال الدین و تمام النعمه، ص 145.

(٣٧)

شباهت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) به حضرت عیسی (علیه السلام)
1. مادر حضرت عیسی بهترین و پاکترین زنانِ زمانِ خود بود(1) و حضرت نرجس خاتون نیز چنین ویژگی داشت.(2)
2. امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) مانند حضرت عیسی در گهواره سخن گفت.(3)
بنویسید که حضرت عیسی در گهواره ی خود چه گفت؟(به سوره ی مریم مراجعه کنید).
-----------------

1- 36. معانی اخبار، ص 107.
2- 37. بحار الانوار، ج 51،ص 42. حضرت علی (علیه السلام) به یکی از یاران خود گفته بود که بهترین زنان عالم فاطمه ی زهرا (علیها السلام) و بهترین کنیزان عالم مادر حضرت قائم است.
3- 38. کمال الدین، ص 430.

(٣٨)

شباهت های امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) به جدِّ گرامی خود حضرت محمّد (صلی الله علیه وآله):
هم نامی، یکی از آن شباهت هاست. از نظر رخسار و اندام نیز به آن حضرت بسیار شبیه است. شیوه های اخلاقی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) نیز بسیار شبیهِ رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) است.(1)
چند ویژگی اخلاقی پیامبر را بنویسید؛ مثلاً: همیشه پیش از دیگران سلام می کرد. همیشه عطر می زد و .....
-----------------

1- 39. بحار الانوار، ج 51، ص 72.

(٣٩)

امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) زهد و شجاعت امام علی (علیه السلام)، بردباری امام حسن (علیه السلام)، دلاوری امام حسین (علیه السلام)، شوق پرستندگی و عبادت امام سجاد (علیه السلام)، همگونی و هم چهرگی امام باقر (علیه السلام)، دانایی امام صادق (علیه السلام) و صفات سایر امامان (علیهم السلام) را داراست.
همچنین آن حضرت مانند قرآن «حبل الله» است(1): ریسمان محکم الهی و واسطه ی فیض خداوند و نیز هدیه ی خداست. امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) مانند قرآن برای راهنمایی بشر بوده و مانند قرآن مایه ی هدایت، شفا و رهایی می باشد. اگر قرآن معجزه بزرگ خداست که هست، امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) نیز یک معجزه ی بزرگ خداوندی است.
چرا حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) یک معجزه است؟ در چند سطر بنویسید.
-----------------

1- 40. امالی طوسی، ص 654.

(٤٠)

در زمان غیبت چه کنیم؟ اگر ما در انتظار خوب ترین مردِ عالم هستیم آیا نباید خود نیز مسیرِ خوبی و درستی را طی کنیم. آن که در انتظار خوب ترین است خود نیز باید خوب باشد. دیگر آن که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) هر چند از چشم های مان پنهان است ولی خواسته ها و آموزه ها و راه او کاملاً آشکار است. آیا مگر نه این است که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) بر پایه قرآن و عدالت، جهان را دگرگون خواهد کرد، پس چرا ما راه قرآن و عدالت را نپوییم؟
در یک جمله خلاصه کنیم که ما در زمان غیبت باید «امرِ» او را اطاعت کنیم.(1) اطاعت امرِ امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) موجب دوستی و ارتباطِ با آن حضرت است.
می توانیم با امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) دوست شویم.
می توانیم همیشه به یاد او باشیم چون او هم همواره به یاد ماست.
می توانیم با اطاعت کردن از فرمانهای دین، دل مهربان او را شادمان کنیم.
-----------------

1- 41. کتاب الغیبه نعمانی، ص 200.

(٤١)

پس، بچه ها، بیایید خوب شویم، خوب بمانیم و به خوبی انتظار آمدنش را بکشیم.
برنامه ای بنویسید که در آن یک انسان خوب و منتظر واقعی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) چه باید بکند: الف: برنامه ی روزانه (کوتاه مدّت)، ب: برنامه ی هفتگی یا ماهانه (میان مدّت)، ج: برنامه ی سالانه یا برای تمام عمر (بلند مدّت).

(٤٢)

ما انسان ها وظیفه داریم که فرمان خدا را اطاعت کنیم. اطاعت خدا موجب پاداش، و ترک آن موجب عذاب و کیفر می شود. اطاعت از فرمان پیامبر و امامان (علیهم السلام) در واقع اطاعت از فرمان خداست؛(1) زیرا آنان واسطه ی میانِ خدا و مردم هستند و سخن خدا را به مردم می رسانند و انسان را به سوی خوبی دعوت می کنند. پس اطاعت امرِ امامان معصوم (علیهم السلام) همان اطاعت امر خداست.(2)
ما در زمانی زندگی می کنیم که امام مان در غیبت به سر می برد. برای شاد کردن دل او باید امر او را اطاعت کنیم.
چه کارهایی موجب خشنودی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) می شود و چه کارهایی موجب ناراحتی آن حضرت می شود؟
-----------------

1- 42. کافی، ج 1، ص 143.
2- 43. همان، ص 206.

(٤٤)

داستان مادر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه)
«ملیکا» ناز پرورده ی دربار روم، در کمال آسایش، در کاخی بزرگ و سرسبز با مجسّمه هایی زیبا زندگی می کرد. او به سن بلوغ رسید و او را برای یکی از فرماندهان جنگی، که جوانی بود رشید و توانا، خواستگاری نمودند. این جوان، پسر عموی او بود. پدر ملیکا با این ازدواج موافقت کرد

(٤٥)

و زمان عروسی مشخص شد. آن روز فرا رسید و در سالن مرکزی کاخ، جشن پر شکوهی برگزار شد. فرماندهان، وزیران، کارگزاران و مسئولان حکومتی با کبکبه و دبدبه از راه رسیدند.
اسقف اعظم به همراه انبوهی از کشیشان مشهور برای مراسم عقد حاضر شد. به دستور پادشاه، مجلس شادی برگزار شد و با انواع شیرینی و میوه ها از مهمانان پذیرایی شد.
ملیکا در جایگاه مخصوصی در کنار جمعی از زنانِ دربار نشسته بود و از فراوانی و سنگینی طلاها و جواهرات خود در رنج بود.
پدرش پادشاه کشور بزرگ روم است و امروز روز شادی است. تمام کشور در جشن و شادی به سر می برد. اسقف پیش آمد تا خطبه ی عقد را بخواند و داماد پیش رفت تا دست عروس را بگیرد. در همین هنگام صدای خفیفی برخاست و صدای به هم خوردن چل چراغ های آویخته ی سقف شنیده شد. در پی آن زمین لرزید و لرزش هر دم شدیدتر شد. مجسّمه ها فرو ریخت و مردم به زمین خوردند. مجلس از هم پاشید و ملیکا با دلی شکسته، تمام روز در اتاق خود بود.

(٤٦)

فردای آن روز ملیکا سرخوش برخاست و شاداب و خندان به باغ سرسبز خود رفت. خواب دیده بود که حضرت عیسی (علیه السلام) به همراه حواریّون خود که شمعون از جمله ی آن ها بود به استقبال پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) رفت و پیامبر اسلام ملیکا را از حضرت عیسی (علیه السلام) خواستگاری کرد و او هم پذیرفت. ملیکا در خواب نگاهی به همراهان پیامبر انداخت: دوازده نفر بودند و در خواب حدس زد که یکی از آن مردان زیبا رو داماد باشد و حدسش هم درست بود.
نامش حسن بود.از خواب برخاسته و تمام غمِ دیروز را از دلِ پاکِ خود بیرون کرد.
کاخ نشینان هم از دیدن شادابی ملیکا شگفت زده بودند. پادشاه هم از دیدن این شادابی خوشحال شد. گمان نمی کرد ملیکا، یگانه دخترش، روحیه خود را باز یابد. تصمیم گرفت که بار دیگر مجلس جشن را برگزار کند و کرد. بار دیگر و حتی بهتر و بیشتر، مجلس شادی به راه افتاد. همان مهمانان و همان مراسم و باز هم، شگفتا، همان رویداد و لرزه ی زمین و افتادن مجسمه ها و ترس!

(٤٧)

امّا این بار ملیکا هرگز نترسید. انگار انتظارش را داشت. طرح کمرنگی از لبخندی ملیح بر لبانش بود. اگر علّت لبخندش را میپرسیدی می گفت: «آخر بنا نیست من همسر پسر عمویم شوم. من همسرِ آن جوانی خواهم شد که نامش حسن است و اصلاً مسیحی نیست. پسر یکی از پیامبران که دوست حضرت عیسی (علیه السلام) است.»
راز خود را پنهان نمود و با خوشحالی به درون اتاق خود رفت. منتظر و شگفت زده بود. شب شد و به خواب رفت و دوباره همان خواب شیرین را دید امّا این بار به گونه ای دیگر؛ حضرت مریم، از بانویی راست قامت و زیبا و بی مانند، پذیرایی می کرد.
- این بانو کیست؟
ملیکا پرسید و جواب شنید: - این خانم، حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) دختر پیامبر اسلام حضرت محمّد (صلی الله علیه وآله) و مادر همه ی امامان است.
فاطمه ی زهرا (علیها السلام) فراتر از تصور، و خوش سخن و مهربان بود.
ملیکا پرسید:
- او مادر حسن هم هست؟

(٤٨)

- آری، حسن از نهمین نسلِ او، فرزندِ نهم اوست.
ملیکا شاداب و شادان دید که فاطمه زهرا (علیها السلام) از حضرت مریم، او را خواستگاری کرد و دید که حضرت مریم، خوشحال تر از خودِ او، پذیرفت و گل خنده بر لبانش شگفت.
ملیکا از خواب بیدار شد ولی هنوز شب بود. روز بعد خوابی دیگر دید که در آن به او گفته شد که چند وقت دیگر میانِ مسلمانان و رومیان جنگی در می گیرد و این کاخ سقوط می کند. خودت را میان سبزه ها و شمشاد ها پنهان کن تا پدرت و خانواده ات بگریزند و خود را به همراه سایر کنیزان اسیر کن! بقیه اش با خداست.
چنین هم شد. جنگ، آتش، مرگ، فریاد و هراس. مسلمانان تا خود کاخ پیش تاختند. ملیکا رها از آرایه ها و طلاها، خود را در انتهای باغ، میان انبوه گیاهان زیبا پنهان کرد و منتظر ماند تا با اسیران همراه شود، و همراه هم شد. اسیران رنجور و غمگین و ترسان، امّا ملیکا بی تاب و شاد. شادی اش را در دل پنهان می کرد تا مبادا، شادی اش هم بندانش را بیازارد. او بی تاب دیدار بود، دیداری که عیسی (علیه السلام) و مریم (علیه السلام) را شادمان می کند.

(٤٩)

تصویر شماره 2 بازار برده فروش ها

(٥٠)

تصویر شماره 2 بازار برده فروش ها

(٥١)

حال قصّه را از این طرف دنبال کنید؛ امام هادی (علیه السلام) امام دهم، به یکی از یارانش - که بسیار باوفا بود - نامه ای عجیب و غریب با خطوطی رومی به همراه کیسه ای پر از پول داد و به او گفت: به کنار دجله می روی،در آنجا برده فروشی را می بینی که کنیزکانِ رومی آورده است. او کنیزی ناآرام دارد که با همه ی کنیزان تفاوت دارد. پول را به برده فروش می دهی و نامه را به آن کنیز. هم برده فروش به این پول راضی است و هم آن کنیز به آمدن با تو. چنین کرد. در کنار رود دجله که مثل ماری برّاق از میان بغداد می گذرد، آمد. برده فروشی دید که تعدادی کنیز را برای فروش عرضه کرده بود. از میان آن زنان، یکی از آن ها هرگز راضی نمی شد با کسی همراه شود. آن کنیز - که ملیکای قصّه ی ماست - تا نامه را دید و خواند چهره اش مثل خورشید بامدادی و مثل غنچه رُز شکفت و آهی گرم، به نشانه ی پایان یافتنِ رنج ها و دل نگرانی ها، کشید و به برده فروش گفت که:
- ای مرد، یا مرا به این سوار می فروشی یا خودم را زنده نمی گذارم.
ملیکای مهربان نازپرورده، اینک پرخاش و خشم را به کار برد تا همگان دل زده ی پرخاش جویی اش شوند تا کسی او را نخرد.

(٥٢)

برده فروش هم از این معامله شاد بود. زیرا هم از دست کنیزی پرخاشگر رها می شد و هم پولی به دست می آورد. برده فروش مبلغ را گفت و آن یار باوفای امام همان کسیه را به او داد. اتفاقاً مبلغ گفته شده با مبلغ درون کیسه یکی بود!
ملیکا همراه آن صحابی به سوی خانه ی امام هادی (علیه السلام) حرکت کرد؛ آرام و با وقار، سنگین و با هیبت، مثل فرشته ی حیا و شرم و سر سپردگی به ولایت. در میان راه داستان زندگی خود را برای آن مرد گفت و ما هم در اوّل قصّه همان را گفتیم، بی کم و کاست. آخر ملیکای نازپرورده پس از آن خواب های شیرین به یادگیری زبان عربی روی آورده بود.(1)
حال بشنوید از خانه ی امام هادی (علیه السلام): امام، کنیز را به خواهرش حکیمه خاتون که عمّه ی امام حسن عسکری (علیه السلام) می شد سپرد تا هم همدم او باشد و هم احکام دین را به او بیاموزد.(2)
ارادت ملیکا به امام حسن عسکری (علیه السلام) را که پیش از این گفتم. گفتم که در خواب شیفته ی این جوان شد و حکیمه خاتون از سر تجربه فهمید
 
-----------------

1- 44. کمال الدین و تمام النعمه، ص 418.
2- 45. همان، ص 423.

(٥٣)

که امام حسن عسکری (علیه السلام) هم تمایل دارد که این بانو همسرش شود و حکیمه خاتون نیز وساطت کرد و با اجازه ی امام هادی (علیه السلام) این پیوند مبارک، سر گرفت.
تا اینجای داستان را نمی شد خلاصه کرد، امّا از اینجا به بعدش را این طور خلاصه می کنم که حکیمه خاتون، سخت شیفته ی کمالات ملیکا شد که البته از اینجا به بعد هم نام «نرجس» بر او نهادند(1) حکیمه ارادتمند نرجس شد و یک بار هم گفته بود که ... نرجس جان، «من کنیز توام نه تو کنیز من».(2)
امام هادی (علیه السلام) هم مثل پدرانش شهید شد و امام حسن عسکری (علیه السلام)، همسر نرجس، به امامت رسید و حاکمان هم به شدّت مراقب و مواظب او بودند که صاحب فرزند نشود. یعنی تا بفهمند در آستانه پدر شدن هست، برای کشتن نوزادش بی درنگ اقدام کنند.
آخر می دانستند که این پسر همان مهدی است که تمام امامان و کتاب های آسمانی، وعده اش را داده بودند و بناست حکومت ظلم را از ریشه بر کَند.
-----------------

1- 46. همان، ص 422.
2- 47. همان، ص 427.

(٥٤)

حکیمه خاتون می گوید: روزی امام حسن عسکری (علیه السلام) سراغم فرستاد. دمِ غروب بود، امام فرمود: عمّه جان! امشب، نیمه شعبان است. افطارت را در خانه ی من بگذران که امشب بناست خداوند حجتِ خود را، آشکار کند.
گفتم: آخر عمّه جان، از کدام مادر؟
- نرجس.
- فدایت شوم، اثری از بارداری در او نیست.
- همین است که گفتم.
پیش نرجس رفتم. سلام کردم و نشستم. آمد که کفشم را از پایم درآورد و گفت:
- بانوی من و بانویِ همه ی کسانم، حالتان چطور است؟
گفتم: نگو، دخترم! تو بانوی من هستی و بانوی همه ی کسانم.
از حرفم خوشش نیامد و گفت:
- عمّه جان چه می گویی؟
جریان را به او گفتم:
- دخترم، خدای متعال همین امشب به تو پسری عطا خواهد کرد که در دنیا و آخرت سرور و سالار می باشد.

(٥٥)

شرم کرد و خجالت کشید و نگاهش را از من پنهان کرد. بعد از نماز عشا افطار نمودم و به رختخواب رفتم. آخر کدام خواب؟ نیمه های شب برخاستم و نگاهی به نرجس انداختم: خواب بود، بی هیچ رنجی و اتفاقی. نشستم و کمی ذکر گفتم و کمی خوابیدم و برخاستم، با نگرانی برخاستم. او هم خواب بود. برخاست و به نماز شب ایستاد و دوباره خوابید. من هم بیرون آمدم و به آسمان نگریستم که فجر شده است یا خیر. فجر اوّل شد و او هنوز خواب بود. کمی شک کردم، در دلم کمی تردید کردم که امام حسن عسکری (علیه السلام) از اتاق مجاور صدایم کرد:
- عمّه جان! شک نکن، حادثه ی مبارک نزدیک است.
نشستم و سوره ی سجده و یاسین را خواندم که ناگاه نرجس از خواب پرید، دردش گرفت.
گفتم: خدا کمکت کند، آیا چیزی احساس می کنی عزیزم؟
گفت: بله عمّه جان، بله.
- این همان مژده ایست که به تو دادم. دست بکار شدم، تا آن که وجود مولایم حضرت قائم را احساس کردم.

(٥٦)

ناگهان پرده ای بین من و نرجس ایجاد شد و من نگران به نزد امام رفتم. امام فرمود: عمّه جان! برگرد که او را خواهی دید برگشتم و دیدم نوری سر تا پای نرجس را فراگرفته. آخر او مادر نور بود. در میان نور کودکی را دیدم که حضرت مهدی رو به قبله سجده کرد، شکر گفت، قرآن خواند، خدایا ... بغلش کردم و در پارچه ای پیچیدم.
سبحان الله! چقدر پاکیزه است، و چه نورانی! امام عسکری (علیه السلام) از اتاق مجاور صدایم کرد!
- عمّه جان! پسرم را بیاور.
او را پیش پدرش بردم. خورشیدی در آغوش خورشیدی دیگر، چشم در چشمِ هم. فدای شان شوم ... (1)
تا اینجا را از زبان حکیمه خاتون خواندید. تاریخ هم همین سخن را تأیید می کند.
خدا می داند که چقدر دوست دارم حکایت اضطراب ستمگران از ولادت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) و قصّه نماز میّت خواندن امام
-----------------

1- 48. کمال الدین و تمام النعمه، ص 424.

(٥٧)

زمان (علیه السلام) بر جنازه پدر بزرگوارش و ... را بگویم، ولی راستش را بخواهید، خیلی طول می کشد. خودتان قصّه را از بزرگ تر هایتان بپرسید.
یک نقاشی بکشید، خیالی، از کره ی زمین و نقش امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) در پاکسازی آن از شر ظلم و بدی.

(٥٨)

تصویر شماره 3 نماز خواندن امام بر پیکر پدر بزرگوارش

(٥٩)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) حضرت مهدی (علیه السلام) را به خورشید پشتِ ابر تشبیه کرده است.(1) آیا می توانید برای این تشبیه مواردی را بیان کنید؟ مثلاً:
آفتاب گرچه پشت ابر است، نور می دهد. اگر آفتاب پشت ابر است، شب نیست. اگر آفتاب پشت ابر باشد، باز هم می توانیم از آن استفاده کنیم، امّا اگر اصلاً خورشید نباشد، نمی توانیم و ...
وقتی که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) پنج ساله شد، پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) به شهادت رسید.(2) امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) از آن زمان به مقام امامت و رهبری رسید. آن روز در پنج سالگی بر جنازه ی پدرِ خود نماز خواند و مردم در عین ناباوری به وجودِ او پی بردند. از طرفی، حکومتِ آن زمان دست به کار شد تا او را دستگیر کنند، ولی او، به اذن خدا، از چشم ها پنهان شد و این غیبت 69 سال طول کشید که به آن «غیبت صغری» می گویند.(3) از آن پس تا امروز امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) از چشم ها غایب است که به آن «غیبت کبری» می گویند.(4)
-----------------

1- 49. امالی صدوق، ص 253.
2- 50. بحارالانوار، ج 50، ص 335.
3- 51. کافی، ج 1،ص 341.
4- 52. بحارالانوار، ص 51، ص 366.

(٦٠)

در دوران غیبت صغری رابطه ی امام به کّلی قطع نشد، امّا بسیار محدود بود و هر که می خواست می توانست «نوّاب اربعه» را - که از عالمان شیعه بودند - ببیند و موضوع خود را به آن ها بگوید و آنان نیز با امام (علیه السلام) مطرح کنند. نوّاب اربعه کارشان این بود که میان امام (علیه السلام) و مردم ارتباطِ محدود و پنهانی برقرار کنند. آنان نامه ها و سؤال های مردم را دریافت می کردند و آن ها را به امام (علیه السلام) می رساندند و آن حضرت هم پاسخ می دادند. این چهار نایب به ترتیب عبارتند از:
1. ابو عَمرو عثمان بن سعیدِ عَمری؛
2. ابو جعفر محمّد بن عثمان بن سعید عَمری؛
3. ابوالقاسم حسین بن روحِ نوبختی؛
4. ابوالحسن علی بن محمّد سَمَری.(1)
تا پایان دوره ی غیبت صغری این افراد مستقیماً با امام زمان (علیه السلام) دیدار می کردند. پس از مرگ چهارمین نایب، به دستور امام (علیه السلام) مسئله ی نیابت خاص به نیابت عام تبدیل شد و غیبت سنگین تر و دشوارتر گردید.
-----------------

1- 53. همان، ص 344.

(٦١)

در زمان غیبت کبری چه باید کرد؟
به دستور امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) در دوران غیبت کبری،نایب خاصی وجود ندارد و هیچ کس نمی تواند امام (علیه السلام) را ببیند و باید به «نایبان عام» مراجعه کرد. خود امام فرموده بود: «در پیشامدها و رویدادها به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنان حجّتِ من بر شما هستند و من حجّت خدا می باشم.» (1)
پس در این دوران باید به عالمان دین - اگر با نَفس خود مبارزه کرده اند و مواظب دینِ خود هستند و امرِ امام و ولایت را به خوبی پذیرفته اند - مراجعه کرد.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: «انتظارِ فَرَج (انتظار ظهور) برترین نوعِ عبادت است.» (2)
انتظار، هم تمرین وفاداری و اطاعت است، هم موجب آسان شدن رنج ها می شود،هم شوق و علاقه ی به امام (علیه السلام) را زیاد می کند، هم آدمی را برای ظهور آماده تر می سازد و هم مؤمن واقعی از مؤمن غیرواقعی
-----------------

1- 54. کمال الدین و تمام النعمه، ص 484.
2- 55. المحاسن، ج 1، ص 291.

(٦٢)

مشخص تر می شود. پس انتظار آن نیست که دست روی دست بگذاریم، بلکه، انتظار، یعنی آماده شدن و تمرین وفاداری.

(٦٣)

تصویر شماره 4 انار

(٦٤)

تصویر شماره 4 انار

(٦٥)

گفتیم که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) هر چند در پرده ی غیبت است؛ امّا شیعیان را همواره مدد می رساند و به خورشید پشت ابری می ماند که از شب شدن جلوگیری می کند. توجّه امام زمان (علیه السلام) خیلی زیاد است و داستان های فراوان دارد بجاست داستانی از عنایت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) به شیعیان را بیاوریم که اگر فرصت می بود، ده ها و صدها داستان دیگر می آوردیم و این، یعنی عنایت حضرت حجّت، از حد شمارش بیرون است.
ما بی کس نیستیم!
... یک قرن پیش که استعمار پیر انگلیس بر کشورهای ضعیف شرق چیره می شد، بحرین که یکی از مراکز تجمّع شیعیان بود زیر سلطه آن کشور رفت و آن ها یک نفر از مسلمانان سنّی را به پادشاهی برگزیدند تا از منافع آنان حمایت کند. این حاکم هر چند شیعه نبود، امّا با شیعیان مهربان بود. از سوی دیگر وزیری داشت باهوش و زیرک ولی دشمن سرسخت شیعیان که از هر فرصتی برای آزردن آنان بهره می برد. روزی این وزیر

(٦٦)

با اناری در دست، خندان و خرامان وارد دربار شد و به نزد حاکم رفت و گفت: سبحان الله حقانیت اسلام چقدر گسترده است، قربان!
- چه شده است، این انار چیست؟
- خودتان ببینید.
و انار را داد. روی انار با خطوطی برجسته و کاملاً طبیعی نوشته شده بود: لا اله الا الله محمّد رسول الله و ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله، ادامه داد:
- این نشانه ای است آشکار از حقانیت مذاهب اهل سنت که به خلافتِ این چهار خلیفه ی بزرگوار اقرار می کنند، نه این شیعه ها که به خلفای اوّل و دوم اهانت می کنند و می گویند خلیفه ی بعد از رسول خدا، علی است و لا غیر.
حاکم از بس که در شگفتی این صحنه فرو رفته بود دیگر حرفی نمی زد.
- جناب حاکم، این یک وحی است به من و حضرت عالی.
- چطور؟

(٦٧)

- قربان واضح است این که من به مخالفتم با شیعیان ادامه دهم و در این راه ثابت قدم باشم و شما هم از این همه لطف و محبت محروم شان کنید. الآن برای شما ثابت شد که این ها از جُرگه توحید و اسلام خارج اند.
حاکم باز هم انار را چرخاند و خواند. کمی هم فشار داد و با ناخن خود، آن نوشته را فشرد.
- نه جناب وزیر، قبول کردم. کاملاً طبیعی است. سبحان الله تعالی. حالا می گویی چه کنیم؟
- سه راه، قربان فقط سه راه دارند: اوّل، که از همه بهتر است، آن است که هدایت بیابند و به اسلام روی آورند، دوم، مثل ادیان دیگر و مثل یهود جزیه(1) دهند، و راه سوم، فقط مرگ، چون شرعاً از دین خارج اند و باید با آن ها جهاد کرد.البته اگر پاسخی محکم تر از این بیابند، بیاورند و حقانیّت خود را ثابت کنند که در این صورت آزادند.
- ولی شیعیان خیلی متعصب اند. دستور بده تمام بزرگانشان همین امروز بیایند اینجا تا این سه راه را به آن ها ابلاغ کنم.
-----------------

1- 56. جزیه نوعی مالیات است که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از غیر مسلمانی که در سرزمین های اسلامی زندگی می کردند، گرفته می شد.

(٦٨)

وزیر دستور داد و تمام بزرگان و عالمان و سرشناسان شیعه را در تالار جمع کرد و حاکم هم به آن ها گفت که یا بر حقانیت خود و بطلان این انار دلیل بیاورند؛ مثل اقلیت های مذهبی، یا مردانشان را می کشند و زنان و فرزندانشان را به اسیری می گیرند.
حاکم، انار را به آن ها نشان داد و آن را دست به دست چرخاندند. تحیر و شگفت زدگی در چشم هایشان موج می زد و همهمه ها برخاست: یا صاحب الزمان؛ ما بر حقیم، این دیگر چه اناری است، خدایا مگر می شود؟
بعد از لحظات سنگین سکوت، با هم مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند که سه روز مهلت بخواهند.
نگاه شیطانی وزیر مثل وسوسه ای شوم برق می زد. سه روز مهلت گرفتند و رفتند. در منزل یکی از سرشناسان بحرین جلسه ای پرهیاهو تشکیل شد.در این جلسه پیشنهاد شد که در این مهلت سه روز از امام خود بخواهند که آنان را از این بلا نجات دهد.
قرار شد که سه تن از پاک ترین و خوش قلب ترین یاران خود را برگزینند و به بیابان بفرستند تا از امام چاره جویی بخواهند. از میان شیعیان

(٦٩)

صد نفر را برگزیدند پس از مشورت، از آن صد نفر، ده نفر و از آن میان سه نفر را برگزیدند و مقرر شد که به انتظارِ لطف مولایشان بنشینند. شب شد و نفر اوّل روانه شد. صبح شد و مأیوسانه برگشت. اضطراب تنوره کشید و اشک ها سرازیر شد. روز دوم و شب دوم فرا رسید و شب دوم هم به صبح پیوند خورد و یأس و یأس و یأس.
شب سوم فرا رسید و نَفَس ها در سینه ها حبس شد، مردان خموش، زنان گریان بودند و چشم ها، این بار سخنگو شدند و آه ها روایتگران درون:
- یعنی می شود خون عاشورا در وجودت باشد و مجبور شوی که جزیه بدهی؟
- یعنی ما، که در زیر عَلَم عباس (علیه السلام) سینه زدیم، سر خَم کنیم و جزیه بدهیم.
- والله! مرگ، از شیری که از سینه ی مادرم خورده ام گواراتر است؟
- بگذار برسد به آنجا، به آن ها می فهمانیم که شیعه یعنی خون، یعنی شهادت، یعنی غیرت.

(٧٠)

- به بازوی عباس (علیه السلام) قسم که ایستاده می میرم.
- های، چه می گویید؟ مگر می شود امام زمان تنهای مان بگذارد؟!
«محمّد بن عیسی» که یکی از زاهد تریِن مردم بود برای شب سوم بی سجاده و ردا و کفش و عبا، اشک ریزان از خانه بیرون زد و اشک تمام بینندگان منتظر را درآورد و فریاد زد:
- ای گم شده ی بیابان ها کجایی؟! ای خَلف عَلَوی کجایی؟! ای که خون حسین (علیه السلام) در رگانت می جوشد کجایی؟!
تا خود سحر گریه می کرد. ناگهان صدای پایی شنید.آمد جلو وگفت:
- هان محمّد بن عیسی، چه شده است که تو را گریان و غمگین می بینم؟
هوا تاریک بود و چشم، چشم را نمی دید.
- مرا به حال خود بگذار و برو. کاری بس بزرگ دارم، که فقط به امام زمان می گویم.
- محمّد بن عیسی، امامت را فریاد کردی. من امام زمانت هستم.حاجتت را بگو!
- اگر تو امام زمانم هستی، مشکل من را می دانی.
آری می دانم و حکایت را گفت.

(٧١)

چهار ستون پیکر محمّد بن عیسی لرزید. لرزه ای منظم از نوک پا تا فرق سر.
محمّد بن عیسی خودش هم نمی دانست چه کرد که مولایش مهربان و خودمانی به نوازشش آمده بود. یکسره شده بود وصال ناب، عطرِ آب، نرمی باران، فقط گفت:
- آری مولای من!
- ای محمّد بن عیسی! وزیر ملعون، درختِ اناری را در منزل خود دارد. قالبی به دقت تمام از گِل ساخته و آن حروف را وارونه در آن حک کرد و روی اناری نارس بسته و محکم کرد. آن انار رشد کرد و فضای درون قالب و آن کَندگی را پر کرد و آن شد که دیدید. فردا، پیش والی بروید که ته مانده ی انصافی در جانِ خود دارد، و بگویید که جواب را در خانه ی وزیر می گوییم. می آید و وزیر خوش نمی دارد. شما اصرار کنید که وزیر جلوتر نرود. وقتی به خانه اش رسیدید به سمت راست خود بنگر، تک اتاقی را می بینی، به والی بگو که جوابِ تو در همین اتاق است.
اینجا وزیر می خواهد زودتر برود ولی نگذارید، که او قصدی شیطانی

(٧٢)

دارد. مبادا از شما جلو بیفتد، وارد اتاق که شدید در دیوار مقابل نزدیک سقف، سوراخی می یابید که درون آن کیسه ای است و درون کیسه قالبی از گِل هست. آن را جلوی والی بگذار و آن انار را درون آن قالب گِلی جای ده که کاملاً در آن جای خواهد گرفت. حقیقت روشن خواهد شد. به والی بگو معجزه ی دیگرمان آن است که اگر انار را بشکافید جز دود و خاکستر در آن چیزی نیست. به وزیر بدهید تا آن را به دندان بگیرد، دود و خاکستر به صورتش می پاشد.
محمّد بن عیسی نمی داند که پس از آن چه شد، می گوید: احتمالاً دست مولایم را بوسیدم. آخر در آن حال و حس مگر آدمی سر از پا می شناسد؟
آفتاب نزده، محمّد بن عیسی پا در قاب دروازه ی شهر نهاد و مردمِ منتظر را از دور میهمان لبخندی گویا و صریح کرد. خورشید آن روز بَزَک کرده، خوش می تابید و انگار از تمام کره ی خاک چشم قاپیده بود و یکجا زل زده بود آنجا، زل زده بود به آن شادمانی.
رفتند و آن شد که امام گفته بود. والی گفت:
- چه کسی این را به شما گفته است؟

(٧٣)

- گمان کردی بی کس هستیم، آقای والی؟
و تک تک امامان را برایش بر شمردند و او هم گفت:
- اَشهدَ اَنَّ علیّاً وَلِیُّ الله.
گمان نمی کنم که لازم باشد بگویم در آن روز، بحرین چه حال و هوایی داشت و یا خورشید و آسمان چگونه بود و چشم ها چه سان اشک شوق ریختند. این ها را خودتان حدس بزنید. فقط بگویم که محمّد بن عیسی ناخواسته مقدّس شد. خودش از دنیا دل کند ولی همه مردم به او دل بستند، بیشتر از پیش و امروزه قبرش در بحرین زیارتگاه شده است.
در زمینی که نشان از کفِ پایِ تو دهند
سال ها سجده ی صاحبنظران خواهد شد
حال شما بگویید که از این داستان چه برداشت کرده اید؟

(٧٤)

پرسشنامه
اگر به این پرسشنامه پاسخ دهید متوجه می شوید چقدر مطالبِ این نوشتار را فهمیده اید. شاید لازم باشد یک بار دیگر آن را بخوانید:
1) در سال های آخرِ زندگی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آیه ای نازل شد که در آن خدا از پیامبر خواسته بود که:
الف: مردم را به وحدت و یکدلی بخواند
ب: به حجّ برود
ج: امام علی (علیه السلام) را به جانشینی خود برگزیند
2) خدا در آیه ی تبلیغ گفته بود:
الف: به حجّ برو و در غدیر خم علی (علیه السلام) را به جانشینی خود برگزین
ب: ... و در غدیر خم بگو که علی (علیه السلام) جانشین توست
ج: ... تبلیغ کن وگرنه هیچ کاری انجام نداده ای
3) پیامبر (صلی الله علیه وآله) در غدیر خم گفت:
الف: هرکه مرا قبول دارد، این علی را جانشینِ من بداند و او را به امامت بپذیرد
ب: اکنون پیش از آن که از میان شما بروم، این علی امام شماست

(٧٦)

ج: هر که مرا قبول دارد و مرا رهبر خود می داند باید بعد از من این علی را امام خود بداند
4) در غدیر خم در پایان سخنان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ...
الف: مردم شادمان شدند و به پیامبر تبریک گفتند
ب: برای مردم دعا کرد و آن ها گروه گروه آمدند و به پیامبر تبریک گفتند
ج: برای امام علی (علیه السلام) دعا کرد و مردم گروه گروه آمدند و امامت و جانشینی را به او تبریک گفتند
5) پیامبر همواره علی (علیه السلام) را و می گفت که جانشین من علی (علیه السلام) است.
الف: امتحان می کرد ب: دوست می داشت ج: ستایش می کرد
6) کدام گزینه صحیح نیست؟
الف: پیامبر (صلی الله علیه وآله) در حدیثی، امامان را برای یکی از یاران خود نام برد ب: پیامبر (صلی الله علیه وآله) همواره می گفت که علی (علیه السلام) جانشین من خواهد بود ج: پیامبر (صلی الله علیه وآله) علی (علیه السلام) را برای اولین بار در غدیر خم به جانشینی خود برگزید و معرفی کرد

(٧٧)

7) این جمله از کیست: «... مهدی زمین را پر از عدالت و خوبی می کند، همان طور که پر از ظلم و بدی شده است.
الف: رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)
ب: کتاب جاماسب
ج: کتاب مقدس یهودیان
8) امامان درباره ی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) و ظهور آن حضرت؛
الف: حدیث های فراوانی گفته اند
ب: سخن نگفته اند تا برای امام زمان مشکلی به وجود نیاید
ج: پنهانی و مخفیانه، فقط به یاران راز دارِِ خود سخن گفته اند
9) کدام جمله درست نیست؟
الف: حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) امید همه ی بشر است
ب: تمام ادیان به جز دین یهود، آمدن حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) را بشارت داده اند
ج: تمام ادیان مژده ی آمدنِ او را داده اند

(٧٨)

10) کدامیک از این نام ها درباره ی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) نیست؟
الف: منتقم
ب: ابو الشهدا
ج: مصلح
11) امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) فرزندِ و می باشد
الف: امام حسن عسکری (علیه السلام) و ام البنین
ب: امام هادی (علیه السلام) و نرجس خاتون
ج: امام حسن عسکری (علیه السلام) و نرجس خاتون
12) امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه)، در سال هجری قمری به دنیا آمد و اکنون تقریباً سال از عمر شریفِ او می گذرد.
الف: 210 - 165 ب: 255 - 1172 ج: 240 - 1175

(٧٩)

13) امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) را چقدر دوست بداریم؟ چرا؟
الف: به اندازه ی پدر و مادر؛ چون بسیار خوبند
ب: بیش از هر کس و هر چیز؛زیرا به ما از پدر و مادر مهربان تر است
ج: پاسخ این سؤال هیچ یک از موارد (الف) و (ب) نمی باشد
14) از آغاز آفرینش تا زمان ظهور؛
الف: بدها و ستمگران حکومت کرده اند
ب: خوبان حکومت کرده اند
ج: گاه خوبان و گاه بدان حکومت کرده اند
15) کدام گزینه درست است؟
الف: از آغاز آفرینش تا زمان ظهور بدها حکومت و پس از ظهور، خوبان حکومت خواهند کرد
ب: تا زمان ظهور شیطان قوی است ولی پس از آن ضعیف خواهد شد
ج: هر دو مورد
16) امام صادق (علیه السلام) فرمود: نوح سال زیست و سال صبر کرد.الف: 2500، 950 ب: 950، 400 ج 900، 1000

(٨٠)

17) شباهت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) به حضرت نوح (علیه السلام) در چیست؟
الف: عمر طولانی، پاک کردن زمین از بدی، کشتی نجات
ب: عمر طولانی، تبلیغ دین اسلام، کشتی نجات
ج: عمر طولانی و صبر طولانی
18) شباهت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) به حضرت موسی در چیست؟
الف: ولادت پنهانی، صبر زیاد، خشم مقدس
ب: ولادت پنهانی، دو بار غایب شدن، رنج دوران غیبت
ج: مقاومت، صبر زیاد، خشم مقدس
19) شباهت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) با حضرت عیسی (علیه السلام) در چیست؟
الف: در گهواره سخن گفتن، مادر بسیار پاک؛
ب: صبر، در گهواره سخن گفتن، کنیز بودن مادران؛
ج: در گهواره سخن گفتن، شهادت، صبرِ زیاد

(٨١)

20) نقطه چین را پر کنید: وی شجاعت بردباری و دلاوری را به ارث برده است.
الف: پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، فاطمه زهرا (علیها السلام)، حضرت علی (علیه السلام)
ب: امیر مؤمنان علی (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام)
ج: امیر مؤمنان علی (علیه السلام)، پیامبر اکرم (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام)
21) امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) مانند حبل الله است و مانندِ شوقِ عبادت دارد.
الف: قرآن، امام سجاد (علیه السلام)
ب: رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، امام سجاد (علیه السلام)
ج رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، امیرمؤمنان (علیه السلام)
22) کدام گزینه غلط است؟
الف: آن که در انتظارِ خوب ترین است خود نیز باید خوب باشد
ب: آن که در انتظار خوب ترین است، ضرورتی ندارد که خود نیز خوب باشد بلکه همین که خوبان را دوست دارد کافی است
ج: خواسته و آموزه های امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) آشکار است. باید امر او را اطاعت کنیم.

(٨٢)

23) وظیفه ما در دوران غیبت؛
الف: اطاعت امر او
ب: دست روی دست نهادن و منتظر ظهور او ماندن
ج: تلاش برای زیارت او
24) کدام گزینه درست است؟
الف: اطاعت از امر خدا واجب است ولی اطاعت از امرِ امامان مستحب
ب: در واقع اطاعت از امرِ خدا در اطاعت از امرِ امامان است
ج: وظیفه ی ما انتظار است نه اطاعت از امر
25) پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود که حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) مثل آفتاب پشت ابر است. آیا می دانید چرا؟
الف: آفتاب پشت ابر مایه راهیابی و راه جویی است
ب: آفتاب پشت ابر، یعنی این که شب نیست، یعنی امام هست ولی فعلاً از چشم ها پنهان است
ج: هر دو مورد فوق صحیح است
26) امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) از سالگی به مدّت غیبت کرد که به آن غیبت صغری می گویند.
الف: پنج، 1170 ب: هفت، 72 ج: پنج، 69

(٨٣)

27) کدام گزینه درست است؟
الف: در غیبت صغری ارتباط امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) با مردم به کلی قطع شد
ب: پس از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)، جاسوسان حکومت برای یافتن امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) دست به کار شدند
ج: هیچ کدام
28) نواب اربعه که در زمان غیبت صغری واسطه ی میان مردم و امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) بوده اند در کدام گزینه به درستی نام برده شده اند؟
الف: عبدالرحمان کُنانی، عثمان بن سعید سَمری، سعید بن عثمان، عبد الستار مکی
ب: ابن حیان، نوبختی، سعید بن عثمان و پسرش
ج: عثمان بن سعید، محمّد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی، علی بن محمّد سَمری
29) کدام گزینه صحیح تر است؟
الف: با مرگ چهارمین نایبِ خاص، مسأله ی نیابت خاص، عام شد.
ب: در دوران غیبت کبری باید به «نایبان عام» که عالمان دین هستند مراجعه کرد ج: هر دو مورد صحیح است

(٨٤)

30) نقطه چین را با کدام گزینه می توان پر کرد:
انتظار هم تمرین است
و موجب آسان شدنِ و هم شوقِ دیدنِ را زیاد می کند و هم آدمی را برای ظهور می سازد و هم مؤمنِ مشخص تر می شود.
الف: وفاداری، رنج ها، امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه)، آماده تر، واقعی
ب: دینداری، غیبت، امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه)، آماده تر نادرست
ج: ایمان، فراق، دوری، امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه)، آماده تر، بی ریایی که عبادت هایش را انجام می دهد
والسلام. التماس دعا

(٨٥)