غیبت صغری
تالیف علی اصغر رضوانی
مشخصات نشر: قم - مسجد مقدس جمکران، 1385
چاپ چهارم: تابستان 1387
فهرست
مقدمه ناشر..................7
مبدأ غیبت صغری:..................9
حکمت غیبت صغری:..................9
امتیاز عصر غیبت صغری:..................10
زمینه سازی خداوند برای امامت حضرت:..................11
زمینه سازی معصومین برای غیبت:..................11
1) رسول اکرم (صلی الله علیه وآله):..................11
2) امام علی (علیه السلام):..................12
3) امام حسن (علیه السلام):..................13
4) امام حسین (علیه السلام):..................14
5) امام سجاد (علیه السلام):..................15
6) امام باقر (علیه السلام):..................16
7) امام صادق (علیه السلام):..................16
8) امام کاظم (علیه السلام):..................17
9) امام رضا (علیه السلام):..................18
10) امام جواد (علیه السلام):..................19
11) امام هادی (علیه السلام):..................20
12) امام عسکری (علیه السلام):..................20
1 - تعلیمات و بیانات:..................20
2 - کم کردن ارتباطات خود با شیعیان:..................21
3 - اتخاذ نظام وکالت:..................21
4 - قربانی کردن برای فرزندش:..................22
5 - ارائه دادن فرزند خود به خواص از شیعیان:..................22
13) امام مهدی (علیه السلام):..................23
اختفای از دشمنان:..................24
سفیران ناحیه مقدّسه..................27
سفیر اول امام مهدی (علیه السلام):..................29
مدرک سفارت سفیر اوّل:..................31
دفاع از عثمان بن سعید:..................32
سفیر دوم امام زمان (علیه السلام):..................33
سفیر سوم امام زمان (علیه السلام):..................35
سفیر چهارم امام زمان (علیه السلام):..................36
اثبات نیابت چهار سفیر حضرت (علیه السلام):..................38
نحوه ارتباط نوّاب اربعه با شیعیان:..................39
1 - ارتباط با واسطه و غیر مستقیم:..................39
2 - ارتباط مستقیم و بی واسطه:..................39
وظایف و مسئولیت های نوّاب اربعه:..................40
1 - زدودن شک و حیرت مردم درباره وجود امام مهدی (علیه السلام):..................40
2 - حفظ امام مهدی (علیه السلام) از راه پنهان داشتن نام ومکان آن حضرت:..................40
3 - سازماندهی و سرپرستی سازمان وکالت:..................40
4 - پاسخ گویی به پرسش های فقهی و مشکلات عقیدتی:..................40
5 - اخذ و توزیع اموال متعلق به امام مهدی (علیه السلام):..................41
6 - مبارزه با غُلات و مدّعیان دروغین نیابت و بابیّت:..................41
7 - مبارزه با وکلای خائن:..................41
8 - آماده سازی مردم برای پذیرش غیبت کبری:..................41
ملاک معیار انتصاب نوّاب اربعه:..................42
1 - تقیّه و رازداری در حدّ بالا:..................42
2 - صبر و استقامت بسیار عالی و ممتاز:..................42
3 - نسبت به دیگران فهمیده تر بودن:..................43
4 - حسّاس نبودن حکومت نسبت به آنان:..................43
عوامل ادّعای دروغین سفارت:..................43
مدّعیان دروغین سفارت:..................44
وکالت ناحیه مقدّسه:..................45
وظایف سازمان وکالت:..................46
توقیعات ناحیه مقدّسه..................47
نقش سفیر در توقیعات:..................48
مدت زمان صدور توقیع:..................49
خطّ حضرت مهدی (علیه السلام) در توقیعات:..................50
فهرست برخی توقیعات:..................51
نمونه هایی از توقیعات ناحیه مقدّسه:..................55
سلسله کتب چاپ شده از مؤلف پیرامون مهدویت..................72
در عصر کنونی که دشمنان بشریت، افکار و عقاید انحرافی را در جامعه جهانی ترویج می کنند و منجی موعود واقعی را برای حیات و قدرت پوشالی و کاخ عنکبوتی خود خطرناک می دانند، درصدد ایجاد انحراف فرهنگی برآمده اند و با پوچ گرایی، جامعه بشری و اخلاق و رفتار نیکو را مورد تعرض قرار داده اند، برآن شدیم تا حقیقت مهدویت را با سلسله مباحث مختصر منجی موعود برای مشتاقان علم و فضیلت عرضه نماییم.
امید است مورد توجّه حضرت حقّ جلّ و علا قرار گیرد.
مدیر مسؤول انتشارات
مسجد مقدّس جمکران - حسین احمدی
مبدأ غیبت صغری:
در رابطه با مبدأ غیبت صغری دو نظریه وجود دارد:
نظریه اول این که: غیبت صغری از زمان ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) بوده؛ زیرا ولادت حضرت در اختفا و پنهانی بوده است. ولی این نظریه مورد مناقشه واقع شده؛ زیرا بحث در غیبت امام است و در آن هنگام حضرت به مقام امامت نرسیده بود. خصوصاً آن که جماعت زیادی از شیعیان، حضرت را در آن پنج سال قبل از شهادت حضرت عسکری (علیه السلام) مشاهده کرده اند.
نظریه دوم این که: غیبت حضرت از زمان شهادت پدرش امام عسکری (علیه السلام) بوده است. و به طور دقیق می توان گفت که بعد از نماز خواندن بر جنازه پدرش، در آن قضیه ای که ابوالادیان بصری نقل می کند.(1)
حکمت غیبت صغری:
غیبت صغری نشانگر اولین مرحله از امامت حضرت مهدی (علیه السلام) است، که خداوند متعال تقدیر نمود تا در مدتی نه چندان دور از عموم مردم مخفی بماند و امور شیعه را توسط سفرا انجام دهد.
امّا این که چرا غیبت صغری قبل از غیبت کبری قرار گرفت ممکن است که
-----------------
1- 1. کمال الدین، ص 474-476 ؛ بحار الأنوار، ج 50، ص 332.
جهت آن این باشد که عادت شیعیان در طول عمر امامت بر این بوده که هر زمان اراده می کردند خدمت امام خود رسیده و از محضر او استفاده می بردند، و با غیبت کلّی و تام و تمام هرگز انس نداشتند. لذا برای جا افتادن این موضوع ابتدا غیبت صغری تحقق پیدا کرد که در آن تا اندازه ای ارتباط قطع شد. و مردم اگرچه در ابتدا به شک و تردید و تشویش خاطر افتادند ولی بعد از مدّتی نه چندان دور شک و تردیدها زایل شده و با مشاهده دلایل قطعی، به وجود حضرت مهدی (علیه السلام) یقین پیدا کردند. و بعد از مدتی نه چندان طولانی غیبت کبری شروع شد.
امتیاز عصر غیبت صغری:
بنابر قولی شروع غیبت صغری از زمان شهادت امام عسکری (علیه السلام) بوده است، که از همان زمان امام (علیه السلام) متولّی امر امامت می شوند. حضرت خلافت خود را با نصب وکیل اوّلش هنگام مقابله با جماعت قمّیین آغاز نمودند. عصر غیبت صغری از امتیازات ویژه ای برخوردار است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - در این عصر امام مهدی (علیه السلام) متصدی امامت و خلافت شد.
2 - در این عصر امام (علیه السلام) استتار کامل نداشتند، بلکه به جهت مصالح کلّی با برخی از خواص یارانش ملاقات برقرار می کردند.
3 - در این عصر چهار سفیر وجود داشت که از طرف حضرت به طور خصوص مأمور به رسیدگی امور مردم بوده و رابط بین آنان و حضرت به شمار می آمدند.
زمینه سازی خداوند برای امامت حضرت:
از جمله موضوعاتی که قبل از ولادت امام مهدی (علیه السلام) اتفاق افتاد که آن را می توان زمینه ساز امامت حضرت مهدی (علیه السلام) در کودکی دانست، ولادت امام جواد و امام هادی (علیهما السلام) است؛ زیرا امام جواد در هشت سالگی یا هفت سالگی، و امام هادی در سنّ شش سالگی به امامت رسیدند. و لذا بعد از آن که شیعه به امامت این دو امام اعتقاد پیدا نمود، این مسأله زمینه ساز اعتقاد به امامت حضرت مهدی (علیه السلام) و رفع استبعاد از امامت او در سنین پنج سالگی شد.
زمینه سازی معصومین برای غیبت:
موضوع غیبت امام تجربه جدیدی برای امّت بود، تجربه ای که به این مقدار از غیبت هرگز هیچ امّتی به چشم خود ندیده بود، لذا امّت و جامعه شیعی احتیاج مبرم به زمینه سازی برای ورود به آن داشت. به همین جهت اهل بیت (علیهم السلام) و حتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) همگی به طور مکرّر به موضوع غیبت امام دوازدهم اشاره صریح داشته اند. همان گونه که غیبت صغری قبل از شروع غیبت کبری نیز به جهت زمینه سازی و ایجاد انس در بین مردم برای ورود به غیبت کبری بوده است.
1) رسول اکرم (صلی الله علیه وآله):
در بسیاری از روایات از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) به این موضوع اشاره شده است؛ ابن عباس در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود: «...وجعل من صلب الحسین أئمّه یقومون بأمری ویحفظون وصیّتی التاسع منهم قآئم أهل
بیتی ومهدیّ أمّتی أشبه الناس بی فی شمآئله وأقواله وأفعاله. یظهر بعد غیبه طویله وحیره مضلّه فیعلن أمر الله ویظهر دین الله جلّ وعزّ...»؛(1) «...و از صلب حسین امامانی قرار داد که به امر من قیام کرده و وصیت مرا حفظ خواهند نمود، نهمین از آن ها قائم اهل بیت من و مهدی امت من است. او شبیه ترین مردم به من در شمایل و اقوال و افعال است. بعد از غیبتی طولانی و حیرتی گمراه کننده ظهور خواهد کرد، آن گاه امر خدا را اعلان کرده و دین او را ظاهر خواهد نمود...».
امام علی (علیه السلام) نیز از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روایت کرده که فرمود: «ثمّ یغیب عنهم إمامهم ما شاء الله ویکون له غیبتان إحداهما أطول من الأخری..»؛(2) «...آن گاه امامشان از میان آن ها تا هر زمان که خدا بخواهد غایب خواهد شد. و برای او دو غیبت مقرر شده که یکی از آن دو از دیگری طولانی تر است...».
جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پرسید: «وللقآئم من ولدک غیبه؟ قال: إی وربّی. ثمّ قرأ هذه الآیه: «وَلَیُمَحِّصَ الله الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الکافِرِینَ»(3)»؛(4) «آیا برای قائم از اولاد تو غیبت است؟ فرمود: آری به خدا سوگند. آن گاه این آیه را قرائت نمود: «وَلَیُمَحِّصَ الله الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الکافِرِینَ»».
2) امام علی (علیه السلام):
در بسیاری از روایات از امام علی (علیه السلام) به آن اشاره نموده است از جمله؛ صدوق در حدیثی به سند خود از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «للقآئم
-----------------
1- 2. کمال الدین، ص 256؛ بحار الأنوار، ج 36، ص 227، ح 3.
2- 3. بحار الأنوار، ج 52، ص 380.
3- 4. سوره آل عمران، آیه 141.
4- 5. همان، ج 51، ص 73، ح 18؛ کمال الدین، ص 287.
منّا غیبه أمرها طویل کأنّی بالشیعه یجولون جولان النعم فی غیبته یطلبون المرعی فلا یجدونه ألا فمن ثبت منهم علی دینه ولم یقس قلبه لطول أمد غیبه إمامه فهو معی فی درجتی یوم القیامه...»؛(1) «برای قائم از ما غیبتی است که زمان و مدّت آن طولانی خواهد بود. گویا شیعه را می بینم که به مانند گوسفندان متحیّر و سرگردان به دنبال چراگاه می گردد ولی آن را نمی یابد. آگاه باشید! هرکس که در آن زمان بر دین خود ثابت قدم باشد و قلبش به جهت طولانی شدن مدت غیبت سخت نشود، او با من و در مرتبه من در روز قیامت خواهد بود.»
3) امام حسن (علیه السلام):
شیخ صدوق (رحمه الله) به سند خود در حدیثی نقل می کند که امام حسن مجتبی (علیه السلام) بعد از مصالحه با معاویه و اعتراض برخی به آن حضرت در این جهت فرمود: «ویحکم ما تدرون ما عملت، والله الّذی عملت خیر لشیعتی مما طلعت علیه الشمس أو غربت، ألا تعلمون أنّی إمامکم مفترض الطاعه علیکم وأحد سیّدی شباب أهل الجنّه بنصّ رسول الله (صلی الله علیه وآله) علَیّ؟ قالوا: بلی. قال: أما علمتم أنّ الخضر (علیه السلام) لمّا خرق السفینه وأقام الجدار وقتل الغلام کان ذلک سخطاً لموسی بن عمران (علیهما السلام) إذا خفی علیه وجه الحکمه فی ذلک وکان ذلک عند الله تعالی ذکره حکمه وصواباً. أما علمتم أنّه ما منّا أحد إلّا ویقع فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه إلّا القآئم الّذی یصلّی روح الله عیسی بن مریم (علیهما السلام) خلفه فإنّ الله عزّوجلّ یخفی ولادته ویغیب شخصه لئلّا یکون لأحد فی عنقه بیعه. إذا خرج ذلک التاسع من ولد أخی الحسین بن سیّده
-----------------
1- 6. کمال الدین، ص 303؛ اعلام الوری، ص 426؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 109، ح 1.
الإماء یطیل الله عمره فی غیبته ثمّ یظهره بقدرته فی صوره شآبّ دون أربعین سنه ذلک لیعلم أنّ الله علی کلّ شیء قدیر.»؛(1) «وای بر شما! نمی دانید که من چه کردم؟ به خدا سوگند آنچه را من انجام دادم برای شیعیانم از آنچه خورشید بر او طلوع و غروب کرده بهتر است. آیا نمی دانید که من امام شما هستم که اطاعتم بر شما واجب است؟ آیا من یکی از دو آقای جوانان اهل بهشت به تصریح رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: آیا نمی دانید خضر (علیه السلام) هنگامی که کشتی را سوراخ و دیوار را بر پا و غلام را کشت، مورد غضب موسی بن عمران قرار گرفت، به جهت آن که حکمت آن را نمی دانست؟ ولی این امر نزد خداوند متعال مطابق حکمت و صواب بود. آیا نمی دانید که هر یک از ما بر گردن خود بیعت طاغوت زمان خود را داریم، جز قائمی که عیسی بن مریم (علیهما السلام) پشت سر او نماز می گزارد. خداوند عزّوجلّ ولادت او را مخفی خواهد نمود، و شخصش را غایب خواهد کرد تا آن که بر گردن او از جانب هیچ کس هنگام خروج بیعت نباشد. او نهمین از اولاد برادرم حسین و فرزند بهترین زنان است. خداوند عمر او را در غیبتش طولانی خواهد گرداند، آن گاه او را به قدرت خود در صورت جوانی کمتر از چهل سال ظاهر خواهد نمود، تا دانسته شود که خداوند بر هر کاری قدرتمند است.»
4) امام حسین (علیه السلام):
صدوق به سند خود از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «فی التاسع من ولدی سنّه من یوسف وسنّه من موسی بن عمران (علیهما السلام) وهو قآئمنا أهل البیت
-----------------
1- 7. کمال الدین، ص 315؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 132، ح 1.
یصلح الله تبارک وتعالی أمره فی لیله واحده»؛(1) «در نهمین از فرزندانم سنّتی از یوسف و سنّتی از موسی بن عمران است. و او قائم ما اهل بیت می باشد که خداوند تبارک و تعالی امر او را در یک شب اصلاح خواهد نمود.»
و نیز از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «قآئم هذه الأمّه هو التاسع من ولدی وهو صاحب الغیبه»؛(2) «...قائم این امت همان نهمین از اولاد من است، و او صاحب غیبت می باشد...».
و نیز فرمود: «... له غیبه یرتدّ فیها أقوام ویثبت علی الدین فیها آخرون...»؛(3) «... برای او غیبتی است که اقوامی در آن مرتد شده و گروهی دیگر بر دین ثابت خواهند بود...».
5) امام سجاد (علیه السلام):
شیخ صدوق (رحمه الله) به سندش از امام زین العابدین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «تمتدّ الغیبه بولیّ الله الثانی عشر من أوصیآء رسول الله و الأئمّه بعده (علیهم السلام). یا أباخالد! إنّ أهل زمان غیبته القآئلین بإمامته والمنتظرین لظهوره أفضل من أهل کلّ زمان، لأنّ الله تبارک وتعالی أعطاهم من العقول والأفهام والمعرفه ما صارت به الغیبه عندهم بمنزله المشاهده...»؛(4) «آن گاه غیبت به ولی خدای عزّوجلّ دوازدهمین از اوصیای رسول خدا و امامان بعد از او امتداد می یابد. ای ابا خالد! همانا اهل زمان غیبت او که به امامتش قائلند و منتظر ظهور او می باشند
-----------------
1- 8. کمال الدین، ص 316؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 132 و 133، ح 2.
2- 9. همان، ص 317؛ بحار الأنوار ح 3.
3- 10. همان، بحار الأنوار، ح 4.
4- 11. کمال الدین، ص 319؛ بحار الأنوار، ج 36، ص 386.
افضل از اهل هر زمان هستند، زیرا خداوند تبارک و تعالی به آن ها چنان عقل و فهم و معرفتی داده که غیبت نزد آنان به منزله حضور و مشاهده است...».
6) امام باقر (علیه السلام):
صدوق (رحمه الله) به سند خود از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: «یأتی علی الناس زمان یغیب عنهم إمامهم. فیا طوبی للثابتین علی أمرنا فی ذلک الزمان. إنّ أدنی ما یکون لهم من الثواب أن ینادیهم البارئ جلّ جلاله فیقول عبادی وإمائی آمنتم بسرّی وصدقتم بغیبی، فأبشروا بحسن الثواب منّی...»؛(1) «زمانی بر مردم بیاید که امامشان از آن ها غایب گردد. پس خوشا به حال کسانی که بر امر ما در آن زمان ثابت قدم باشند. همانا کمترین ثوابی که برای آن ها در نظر گرفته شده این است که خداوند باری جلّ جلاله می فرماید: ای بنده ها و کنیزان من! به سرّ من ایمان آوردید، و غیب مرا تصدیق کردید، بشارت باد شما را به حسن ثواب از جانب من...».
7) امام صادق (علیه السلام):
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: «الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه»؛(2) «پنجمین از اولاد، هفتمین کسی است که شخصش از شما غایب خواهد شد.»
و نیز فرمود: «أما والله لیغیبنّ عنکم مهدیّکم حتی یقول الجاهل منکم ما
-----------------
1- 12. کمال الدین، ص 330 ؛ بحار الأنوار، ج 52، ص 145، ح 66.
2- 13. کمال الدین، ص 338؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 143، ح 4.
للَّه فی آل محمد حاجه»؛(1) «آگاه باشید! به خدا سوگند! که مهدی شما از بین شما غایب خواهد شد تا این که جاهل از شما می گوید: خداوند احتیاجی به آل محمّد ندارد...».
و نیز فرمود: «إنّ الغیبه ستقع بالسادس من ولدی وهو الثانی عشر من الأئمّه الهداه بعد رسول الله (صلی الله علیه وآله)، أوّلهم أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب وآخرهم القآئم بالحقّ بقیّه الله فی الأرض...»؛(2) «...همانا غیبت در ششمین از فرزندانم واقع خواهد شد. و او دوازدهمین از امامان هدایت بعد از رسول خداست که اول آن ها امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، و آخر آن ها قائم به حقّ، بقیه الله در روی زمین است...».
و نیز فرمود: «إنّ للقآئم غیبه قبل أن یقوم»؛(3) «همانا برای قائم غیبتی قبل از قیام است.»
8) امام کاظم (علیه السلام):
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «إذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فی أدیانکم لا یزیلنّکم أحد عنها، یا بنیّ! إنّه لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبه...»؛(4) «هنگامی که پنجمین از اولاد هفتمین مفقود شد پس خدا را خدا را در ادیانتان، کسی شما را از آن جدا نکند، ای فرزندم! همانا به طور حتم برای صاحب این امر غیبتی است...».
-----------------
1- 14. همان، ص 341، بحار الأنوار، ص 145، ح 12.
2- 15. همان، بحار الأنوار، ح 13.
3- 16. همان، ص 342؛ بحار الأنوار، ج 52، ص 146، ح 70.
4- 17. کمال الدین، ص 359 و 360؛ کافی، ج 1، ص 336، ح 2.
یونس بن عبدالرحمن می گوید: من بر موسی بن جعفر (علیهما السلام) وارد شدم و عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! آیا شما قائم به حق می باشید؟ فرمود: «أنا القآئم بالحقّ ولکنّ القآئم الّذی یطهّر الأرض من أعدآء الله عزّوجلّ ویملأها عدلاً کما ملئت جوراً وظلماً هو الخامس من ولدی له غیبه یطول أمدها خوفاً علی نفسه...»؛(1) «من قائم به حقّم، ولی قائمی که زمین را از دشمنان خداوند عزّوجلّ پاک کرده و آن را پر از عدالت خواهد نمود آن گونه که پر از ظلم و جور شده باشد همان پنجمین نفر از اولاد من است. برای او غیبتی طولانی است زیرا بر جان او خطر است...».
و نیز در بیان قول خداوند متعال «وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَباطِنَهً»(2) فرمود: «النعمه الظاهره الإمام الظاهر والباطنه الإمام الغآئب. فقلت له: ویکون فی الأئمّه من یغیب؟ قال: نعم، یغیب عن أبصار الناس شخصه ولا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره وهو الثانی عشر منّا...»؛(3) «نعمت ظاهر امام ظاهر و نعمت باطن امام غایب است. راوی می گوید: به حضرت عرض کردم: آیا در میان ائمه کسی غایب می شود؟ فرمود: آری شخصش از چشمان مردم غایب می گردد، ولی از قلوب مؤمنان غایب نمی گردد، و او دوازدهمین از ما می باشد...».
9) امام رضا (علیه السلام):
صدوق (رحمه الله) به سندش از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «الرابع من ولدی
-----------------
1- 18. همان، ص 361؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 151، ح 6.
2- 19. سوره لقمان، آیه 20.
3- 20. کمال الدین، ص 368؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 151، ح 2.
ابن سیّده الإماء یطهّر الله به الأرض من کلّ جور ویقدّسها من کلّ ظلم، وهو الّذی یشکّ الناس فی ولادته وهو صاحب الغیبه قبل خروجه...»؛(1) «... چهارمین از اولاد من، که فرزند بهترین زنان است، خداوند به واسطه او زمین را از هر ظلمی پاک و پیراسته خواهد نمود، و او کسی است که مردم در ولادتش شک خواهند کرد، و اوست صاحب غیبت قبل از خروجش...».
و نیز به دعبل فرمود: «... یا دعبل! الإمام بعدی محمد ابنی وبعد محمد ابنه علی وبعد علیّ ابنه الحسن وبعد الحسن ابنه الحجّه المنتظر فی غیبته...»؛(2) «... ای دعبل! امام بعد از من محمّد فرزند من است. و بعد از محمّد، فرزندش علی و بعد از علی، فرزندش حسن و بعد از حسن فرزندش حجّت قائم است. کسی که در غیبتش به انتظار او می نشیند...».
10) امام جواد (علیه السلام):
عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) می گوید: من بر آقایم محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) وارد شدم به قصد این که از او درباره قائم سؤال کنم که آیا او مهدی است یا دیگری، حضرت ابتدائاً فرمود: «... یا أباالقاسم! إنّ القآئم منّا هو المهدیّ الّذی یجب أن ینتظر فی غیبته ویطاع فی ظهوره وهو الثالث من ولدی...»؛(3) «ای اباالقاسم! همانا قائم از ما همان مهدی است که واجب است در غیبتش انتظار او را کشیده و هنگام ظهورش از او اطاعت شود، و او سومین از اولاد من است...».
-----------------
1- 21. کمال الدین، ص 371 ؛ بحار الأنوار، ج 52، ص 321، ح 29.
2- 22. همان، ص 372؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 154، ح 4.
3- 23. کمال الدین، ص 377؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 156، ح 1.
صقر بن ابی دلف می گوید: به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: چرا قائم را منتظر خوانند؟ فرمود: «... لأنّ له غیبه تکثر أیّامها ویطول أمدها فینتظر خروجه المخلصون وینکره المرتابون...»؛(1) «زیرا برای او غیبتی است که روزهایش زیاد و مدّتش طولانی خواهد بود. مخلصین در انتظار خروج او به سر خواهند برد، و شک کنندگان، او را انکار خواهند کرد...».
11) امام هادی (علیه السلام):
صدوق (رحمه الله) به سندش از ابی هاشم داوود بن قاسم جعفری نقل می کند که از ابوالحسن (امام هادی (علیه السلام)) شنیدم که می فرمود: «... ومن بعدی الحسن ابنی فکیف للنّاس بالخلف من بعده؟ قال: فقلت: وکیف ذاک یا مولای؟! قال: لأنّه لا یری شخصه ولا یحلّ ذکره باسمه...»؛(2) «جانشین بعد از من فرزندم حسن است، پس چگونه است شما را به خلف بعد از خلف؟ عرض کردم: چگونه، خداوند مرا فدایت گرداند؟ حضرت فرمود: زیرا شخصش دیده نمی شود و حلال نیست که نامش برده شود...».
12) امام عسکری (علیه السلام):
فعّالیت های امام عسکری (علیه السلام) را در این زمینه می توان به چند دسته تقسیم نمود:
1 - تعلیمات و بیانات:
امام عسکری (علیه السلام) در حدیث مبسوطی به احمد بن اسحاق فرمود: «...یا أحمد بن إسحاق! مثله فی هذه الأمّه مثل الخضر (علیه السلام) ومثله مثل ذی القرنین،
-----------------
1- 24. همان، ص 378؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 30، ح 4.
2- 25. کمال الدین، ص 379 و 380؛ اعلام الوری، ص 437و438.
والله لیغیبنّ غیبه لا ینجو فیها من الحرکه إلّا من ثبّته الله عزّوجلّ علی القول بإمامته، ووفّقه فیها الدعاء بتعجیل فرجه...»؛(1) «... ای احمد بن اسحاق! مَثل او در این امّت مَثل خضر (علیه السلام) و مثلش مثل ذی القرنین است. به خدا سوگند! هر آینه غیبتی خواهد نمود که تنها کسانی که خداوند آنان را بر قول به امامت او ثابت کرده، و به دعا بر تعجیل فرجش موفق ساخته، هلاک نخواهند شد...».
و نیز فرمود: «... أما أنّ لولدی غیبه یرتاب فیها النّاس إلّا من عصمه الله عزّوجلّ»؛(2) «... آگاه باشید! همانا برای فرزندم غیبتی خواهد بود که در آن مردم شک خواهند کرد جز کسانی که خداوند عزّوجلّ آن ها را حفظ کرده باشد.»
2 - کم کردن ارتباطات خود با شیعیان:
مسعودی می گوید: «هنگامی که امر امامت به او رسید با خواص خود و غیر خواص از پشت پرده سخن می گفت، مگر در اوقاتی که او را به خانه سلطان می بردند».(3) لذا شیعیان حضرت برای ملاقات با او در راه می نشستند تا در آن اوقات حضرت را ملاقات کنند.(4)
3 - اتخاذ نظام وکالت:
گرچه امام عسکری (علیه السلام) اولین کسی نبود که به نظام وکالت رو آورد، ولی در زمان آن حضرت برای زمینه سازی غیبت فرزندش مهدی (علیه السلام) آن را توسعه داد. و لذا در این راستا عثمان بن سعید و فرزندش را به عنوان وکیل مورد
-----------------
1- 26. کمال الدین، ص 384؛ بحار الأنوار، ج 52، ص 23 و 24، ح 16.
2- 27. همان، ص 409؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 160، ح 6.
3- 28. اثبات الوصیه، ص 286.
4- 29. بحار الأنوار، ج 50، ص 290، ح 63 و ص 293، ح 67.
اعتماد و ثقه خود معرفی فرمود: «... وأشهدوا علی أنّ عثمان بن سعید العمْری وکیلی وأنّ ابنه محمد وکیل ابنی مهدیّکم»؛(1) «و شهادت دهید بر این که عثمان بن سعید عَمْری وکیل من است و همانا فرزند او محمد وکیل فرزند من، مهدی شماست.»
و نیز از وکلای او محمّد بن احمد بن جعفر و جعفر بن صیقل است.(2)
4 - قربانی کردن برای فرزندش:
صدوق به سندش از ابی جعفر عَمْری نقل کرده که فرمود: هنگامی که آقا متولد شد، ابومحمّد (عسکری) فرمود: «ابعثوا إلی أبی عمرو، فبعث إلیه فصار إلیه، فقال: اشتر عشره آلاف رطل خبزاً وعشره آلاف رطل لحماً وفرّقه - أحسبه قال: - علی بنی هاشم، وعقِّ عنه بکذا وکذا شاه»؛(3) «کسی را نزد ابوعمرو بفرستید. کسی را فرستادند. هنگامی که آمد، حضرت به او فرمود: «ده هزار پیمانه نان و ده هزار پیمانه گوشت بخر و به گمانم فرمود آن را بین بنی هاشم تقسیم کن. و از طرف او فلان تعداد گوسفند عقیقه کن.»
و نیز در نامه ای به خواصّ خود در قم دستور داد که از طرف فرزندش عقیقه کرده و به مردم گوشزد کنند که این عقیقه به مناسبت ولادت مولود جدید امام عسکری (علیه السلام) محمّد است. و نیز به خواص خود در بغداد و سامرا نیز چنین نوشت.
5 - ارائه دادن فرزند خود به خواص از شیعیان:
امام عسکری (علیه السلام) برای تثبیت قلوب شیعیان نسبت به ولادت و امامت
-----------------
1- 30. بحار الأنوار، ج 51، ص 344، ح 1.
2- 31. همان، ج 50، ص 309 و 310، ح 9.
3- 32. کمال الدین، ص 430؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 5، ح 9.
فرزندش مهدی (علیه السلام) او را به تعداد بسیاری از یارانش نشان داد. آن ها نیز از آن فرزند معجزاتی مشاهده کردند که موجب یقین به امامت او شد، که از آن جمله می توان به احمد بن اسحاق اشعری اشاره نمود.(1)
13) امام مهدی (علیه السلام):
حضرت (علیه السلام) با قطع نظر از زمینه سازی هایی که امامان قبل برای تثبیت مسأله ولادت و امامت و غیبت او داشتند، خود نیز به شخصه در این مسأله دخالت کرده و از راه های مختلف درصدد اثبات ولادت و امامت خود برآمدند.
اینک به برخی از این راه ها اشاره می کنیم:
1 - حضرت کاری کردند که گروهی از بزرگان شیعه بتوانند به ملاقاتش شرفیاب شوند.
2 - در مواقع ضروری اقدام به انجام کرامت و معجزه می نمود. این معجزات بعضاً توسط سفرا و در برخی موارد نیز توسّط خود حضرت انجام می گرفت.(2)
3 - آن حضرت شخصاً درصدد پاسخ به سؤال های مختلف مردم بر می آمد تا اعتقاد و یقینشان نسبت به او بیشتر گردد.
4 - خطّ خاصّ حضرت نیز از جمله قرائن و دلایلی بود که می توانست بر وجود امام عصر (علیه السلام) دلالت کند؛ زیرا این خطّ در زمان پدرش امام عسکری (علیه السلام) بین مردم مأنوس بوده است، و لذا از جمله راه هایی بود که با رسیدن توقیعات
-----------------
1- 33. کمال الدین، ص 384؛ بحار الأنوار، ج 52، ص 23 و 24، ح 16.
2- 34. بحار الأنوار، ج 51، ص 325، ح 44.
از ناحیّه مقدّسه، شیعیان به وجود امام زمان خود یقین و اطمینان پیدا می نمودند.
اختفای از دشمنان:
از آنجا که بعد از شهادت امام عسکری (علیه السلام)، حاکمان ظلم و جور نیز درصدد نابودی حضرت بودند، لذا حضرت تدابیری برای اختفای خود از آن ها داشت. اینک به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - حضرت خود را جز به کسانی که مخلص و فدایی بودند، نشان نمی داد.
2 - بعد از آن که شخصی به حضور حضرت شرفیاب می شد، به او سفارش زیاد می شد که این امر را کتمان بدارد و در خبر دادن به شیعیان نهایت احتیاط را داشته باشد.
3 - تحریم نام بردن از اسم مخصوص امام زمان (علیه السلام) یعنی «محمّد». از این رو مشاهده می کنیم که در آن عصر در مورد امام (علیه السلام) از تعبیراتی همچون: قائم، غریم، حجت، ناحیه، صاحب الزمان و دیگر تعبیرات مبهم استفاده می شد.(1)
4 - مخفی شدن از دستگاه خلافت و هر کس که از موالیان آن حضرت به شمار نمی آمد.
5 - تغییر دادن مکان و خانه حضرت از جایی به جایی دیگر به نحوی که نظرها را به خود جلب نکند، و نیز کسی به آن حضرت مشکوک نشود. و لذا روایاتی را که در تعیین مکان و خانه حضرت اختلاف دارند به همین معنا توجیه می کنیم.
-----------------
1- 35. الغیبه، طوسی، ص 364؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 351، ح 3.
6 - کیفیّت ارتباط وکیل یا سفیر به قدری مخفیانه بود که هیچ کس از آن اطّلاعی پیدا نمی کرد.
7 - حضرت وکالت یا سفارت خود را به کسانی واگذار می کرد که نهایت اخلاص و فداکاری را به حضرت داشتند، به حدّی که محال بود، مکان حضرت و خصوصّیات ایشان را اطلاع دهند. لذا هنگامی که به ابوسهل نوبختی گفتند: چرا سفارت به حسین بن روح واگذار شد نه به شما؟ در جواب گفت: «... او کسی است که اگر حجت در زیر عبایش باشد و بدنش را قطعه قطعه کنند تا عبایش را از روی او بردارد هرگز چنین نخواهد کرد».(1)
-----------------
1- 36. الغیبه، طوسی، ص 391؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 358، ح 6.
چهار نایب از ناحیه مقدّسه
امام مهدی (علیه السلام) در دوران غیبت صغری چهار نفر را به عنوان نائبان خاص خود به شیعیان معرفی نمود.
این چهار تن از عالمان بزرگ و پارسای شیعه بوده اند؛ و عبارتند از:
1) ابو عمرو، عثمان بن سعید عمری:
2) ابو جعفر، محمّد بن عثمان بن سعید عمری
3) ابوالقاسم، حسین بن روح نوبختی
4) ابوالحسن، علی بن محمّد سمری
گرچه شیخ طوسی (رحمه الله) و دیگران درباره زندگی این چهار سفیر عالی مقام مطالب کمی نوشته اند و لذا نمی توان درباره زندگی نامه آن ها به قدر کافی اطلاعاتی به دست آورد ولی با این وجود تا اندازه ای که مدارک و مستندات تاریخی اجازه می دهد در این باره مطالبی را بیان می داریم.
سفیر اول امام مهدی (علیه السلام):
سفیر اول امام مهدی (علیه السلام) ابوعمرو عثمان بن سعید عَمْری است. او به جهت شناخته نشدن، به شغل روغن فروشی روی آورد. در مصادر تاریخی
سخن از سال ولادت و وفات او به میان نیامده است، و تنها اسم او برای اولین بار به عنوان وکیل خاص امام هادی (علیه السلام) برده شده است.
او بعد از شهادت امام هادی (علیه السلام) وکیل خاص از طرف امام عسکری (علیه السلام) شد. آن حضرت نیز او را در مناسبت های مختلف مورد مدح و ستایش خود قرار می داد. از جمله آن که در حق او فرمود: «هذا أبوعمرو الثقه الأمین، ثقه الماضی وثقتی فی المحیی والممات، فما قاله لکم فعنّی یقوله، وما أدّی إلیکم فعنّی یؤدّیه»؛(1) «این ابو عمرو، ثقه و امین است، مورد اطمینان گذشتگان و مورد اطمینان من در حیات و بعد از حیات من است، هر آنچه برای شما می گوید از من است و آنچه به شما می رساند از جانب من می باشد.»
در مجلسی که او با چهل نفر از شیعیان امام عسکری (علیه السلام) بودند، حضرت فرزند خود مهدی را به او نشان داد و بر امامت و غیبت او تصریح نمود، و درباره وکالت او فرمود: «هر آنچه عثمان (بن سعید) می گوید قبول کنید...».(2)
هنگام شهادت امام عسکری (علیه السلام) در سال 260 هجری، در تغسیل حضرت حاضر بود و تمام امور ایشان را به عهده داشت.(3)
ممکن است که این عمل را این گونه توجیه نماییم که او در ظاهر، عمل تغسیل را انجام داده تا امر بر حاکمان ظلم مشتبه گردد وگرنه مطابق برخی روایات، امر تغسیل و تکفین امام بر عهده امام است. عثمان بن سعید بعد از شهادت امام عسکری (علیه السلام) به تصریح آن حضرت و نصّ امام مهدی (علیه السلام) هنگام
-----------------
1- 37. الغیبه، طوسی، ص 354؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 344.
2- 38. بحار الأنوار، ج 51، ص 346، ح 1.
3- 39. الغیبه، طوسی، ص 356.
ورود قمّی ها به سامرّا، سفیر اوّل آن حضرت شد، و از آن موقع به انجام وظایف خود پرداخت، تا آن که وقت وفاتش رسید. فرزندش ابوجعفر محمّد بن عثمان متولّی تجهیز او شد و در جانب غربی بغداد به خاک سپرده شد.(1)
بعد از وفات عثمان بن سعید از ناحیه مقدّسه نامه ای صادر شد و حضرت در آن نامه با تسلیت به فرزندش محمّد، او را به سفارت خود منصوب گردانید.(2)
مدرک سفارت سفیر اوّل:
احمد کاتب می گوید: روایتی که نصّ صریح در اعلام امام عسکری (علیه السلام) بر سفارت عثمان بن سعید از طرف امام مهدی (علیه السلام) است از حیث سند ضعیف می باشد؛ زیرا در سند آن، جعفر بن محمّد بن مالک فرازی است که نجاشی و ابن الغضائری او را تکذیب نموده اند.
در پاسخ او می گوییم:
1 - جعفر بن محمّد بن مالک را شیخ طوسی (رحمه الله) توثیق نموده است. و تضعیف او از کتاب ابن الغضائری منشأ شده که این کتاب نزد مشهور علمای امامیه به اثبات نرسیده است.
2 - شیخ طوسی (رحمه الله) در کتاب «الغیبه» به سند اعلایی از بزرگان طایفه از احمد بن اسحاق قمّی مسأله توکیل نایب دوم و پدرش را روایت کرده است.(3)
-----------------
1- 40. بحار الأنوار، ج 51، ص 350، ح 3.
2- 41. الغیبه، طوسی، ص 361؛ کمال الدین، ص 510؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 348.
3- 42. الغیبه، طوسی، ص 359 و 360.
3 - شیعه در مسأله امامت و سفارت دقت زیادی به کار برده و به مجرّد ادّعای شخصی بر سفارت، حرف او را تصدیق نمی کرده است، و لذا با مدّعیان دروغین سفارت شدیداً به مقابله پرداخته است.
دفاع از عثمان بن سعید:
برخی می گویند: موضوع غیبت امام زمان (علیه السلام) ساخته برخی از اصحاب خصوصاً عثمان بن سعید (نایب اول امام زمان (علیه السلام)) است. ولی در پاسخ او می گوییم:
اوّل کسی که به موضوع غیبت امام زمان (علیه السلام) اشاره کرد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) و سپس امیرالمؤمنین (علیه السلام) و سایر امامان بوده است. آنان غیبت او را پیش بینی کرده و وقوع آن را به مردم گوشزد کرده اند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «سوگند به خدایی که مرا برای بشارت برانگیخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدی که به او می رسد غایب می شود، به طوری که بیشتر مردم خواهند گفت: خداوند به آل محمّد نیازی ندارد و دیگران در اصل تولّد او شک می کنند، پس هرکس زمان غیبت را درک کرد باید دینش را نگهداری کند...».(1)
اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «آگاه باشید که آن جناب به طوری غایب می شود که شخص نادان خواهد گفت: خدا به آل محمّد احتیاجی ندارد».(2)
-----------------
1- 43. اثباه الهداه، ج 6، ص 386.
2- 44. همان، ص 393.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اگر خبر غیبت امام خود را شنیدید انکار نکنید».(1) لذا موضوع غیبت امام زمان (علیه السلام) آن چنان بین شیعیان شایع و رایج بود که شعرا در شعرهایشان و مؤلّفان در کتاب ها به آن پرداخته اند. از جمله کسانی که قبل از ولادت امام زمان (علیه السلام) در مورد غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) تألیف داشته اند عبارتند از:
1 - علی بن حسن بن محمّد طائی طاطری از اصحاب موسی بن جعفر (علیهما السلام).(2)
2 - علی بن عمر اعرج کوفی از اصحاب موسی بن جعفر (علیهما السلام).(3)
3 - ابراهیم بن صالح از اصحاب حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام).(4)
4 - حسن بن علی بن ابی حمزه، معاصر امام رضا (علیه السلام).(5)
5 - عباس بن هشام ناشری اسدی، از اصحاب امام رضا (علیه السلام).(6)
6 - علی بن حسن بن فضال از اصحاب امام هادی و عسکری (علیهما السلام).(7)
7 - فضل بن شاذان نیشابوری از اصحاب آن دو امام (علیهما السلام).(8)
سفیر دوم امام زمان (علیه السلام):
ابوجعفر محمّد بن عثمان بن سعید عَمْری بعد از وفات پدرش همان گونه که امام عسکری (علیه السلام) تصریح نموده بود، به مقام سفارت نایل شد. آن حضرت به جماعت قمی ها فرمود: «اشهدوا علیّ أنّ عثمان بن سعید وکیلی، وأنّ ابنه
-----------------
1- 45. همان، ص 350.
2- 46. رجال نجاشی، ص 193.
3- 47. همان، ص 194.
4- 48. همان، ص 28.
5- 49. همان.
6- 50. همان، ص 215.
7- 51. همان، ص 195.
8- 52. همان، ص 235.
محمّد وکیل ابنی مهدیّکم»؛(1) «شهادت دهید بر من که عثمان بن سعید وکیل من است. و نیز فرزند او محمّد وکیل فرزندم مهدی شماست.»
و نیز سفارت او با نصّ و تصریح پدرش به امضا رسید.(2)
او نزد شیعیان عصر خود مورد وثوق و معروف به امانت داری بود. و هیچ یک از امامیه در این مطلب شک نداشتند. چگونه شک کنند در حالی که امام عسکری (علیه السلام) در حق او و پدرش فرمود: «العمری وإبنه ثقتان»؛(3) «عَمْری و فرزندش مورد وثوقند...».
و نیز امام مهدی (علیه السلام) او را مورد تأیید خود قرار داد و فرمود: «لم یزل ثقتنا فی حیاه الأب رضی الله عنه»؛(4) «تو در زمان حیات پدر دائماً مورد وثوق ما بودی...».
وی در حدود پنجاه سال به نحو احسن وظایف خود را به خوبی انجام داد تا آن که در جمادی الاولی سال 305 یا 304 هجری به رحمت ایزدی پیوست.(5)
محمد بن عثمان بیشتر از دیگر سفیران در این پست و مقام به خدمت پرداخت. کتاب هایی در فقه تألیف کرده که از امام عسکری و حضرت مهدی (علیهما السلام) و پدرش عثمان بن سعید و از امام هادی (علیه السلام) اخذ نموده است.(6) او به ارشاد امام مهدی (علیه السلام) از زمان مرگش اطلاع داشته است، و لذا برای خود قبری را آماده نموده بود.(7) بعد از وفات در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد.
-----------------
1- 53. الغیبه، طوسی، ص 355.
2- 54. همان، ص 359.
3- 55. همان، ص 360؛ کافی، ج 1، ص 329.
4- 56. بحار الأنوار، ج 51، ص 349.
5- 57. الغیبه، طوسی، ص 366.
6- 58. همان، ص 363.
7- 59. همان، ص 365.
سفیر سوم امام زمان (علیه السلام):
سفیر سوم، شیخ جلیل ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی است. او در ابتدای امر وکیل ابی جعفر محمّد بن عثمان عَمْری بود که بر املاک او نظارت داشت، تا آن که وصیّت با نصّ به او منتهی شد و هیچ کس در این امر شک نداشت.(1)
برخی از شیعیان، مالی را برای ابوجعفر عَمْری به مقدار چهارصد دینار فرستادند تا به امام زمان (علیه السلام) برساند، ابوجعفر دستور داد تا آن را به حسین بن روح بدهند. او هنگامی که تردید و شک آن شخص را به جهت ثابت نشدن سفارتش دید، بار دیگر تأکید کرد که این مبلغ را به حسین بن روح برساند، زیرا این دستور امام زمان (علیه السلام) است.
بعد از آن که وضع مزاجی ابوجعفر عَمْری بحرانی شد جماعتی از بزرگان شیعه از آن جمله ابوعلی بن همام، ابوعبدالله بن محمّد کاتب، ابوعبدالله باقطانی، ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی، ابوعبدالله بن وجناء و دیگر بزرگان، بر او وارد شدند و عرض کردند که اگر بر شما اتفاقی افتاد چه کسی جانشین شما خواهد بود؟ ابوجعفر عَمْری فرمود: این ابوالقاسم حسین بن روح، قائم مقام من و سفیر بین شما و صاحب امر (علیه السلام) است. او وکیل و ثقه و امین است، پس در امورتان به او مراجعه نموده و در امور مهم بر او اعتماد نمایید، زیرا من به این مطلب امر شده ام تا بر شما ابلاغ نمایم.(2)
ابوجعفر بن احمد متیل می گوید: هنگام وفات محمّد بن عثمان عَمْری من بالای سر او نشسته بودم و از او سؤال می کردم و حسین بن روح نیز بر پایین
-----------------
1- 60. همان، ص 372.
2- 61. همان، ص 371.
پای او قرار داشت. محمّد بن عثمان روی به من نموده و فرمود: من امر شدم تا بر ابی القاسم بن روح وصیّت کنم. من با شنیدن این خبر از جای خود بلند شده، حسین بن علی روح را به جای خود بر بالای سر محمّد بن عثمان قرار دادم.(1)
جهت این تأکیدات از ناحیه محمّد بن عثمان بر وصایت حسین بن روح این بود که او چندان جایگاه ویژه ای در بین شیعیان به جهت ارتباط با امامان (علیهم السلام) نداشته است، اگرچه از نزدیکان خاص محمّد بن عثمان بوده است. و سرّ سفارت دادن به او، به جهت اخلاص و فداکاری او بوده است. وی بعد از وفات ابوجعفر عَمْری به مدت 21 سال سفارت را بر عهده داشت. اولین نامه ای را که از حضرت دریافت کرد مشتمل بر درود فراوان از جانب آن حضرت بر او بود.(2)
از آن زمان به وظیفه خود مشغول شد. و روش او التزام به تقیّه شدید و مضاعف بود، به حیثی که اظهار اعتقاد به مذهب اهل سنّت می نمود تا از این طریق بتواند به وظایف خود عمل کند. او در ایّام سفارتش شدیداً با انحرافات و ادّعاهای انحرافی سفارت مبارزه می نمود، تا آن که در سال 326 هجری رحلت نمود.
سفیر چهارم امام زمان (علیه السلام):
سفیر چهارم، شیخ جلیل ابوالحسن علی بن محمّد سَمَری است. تاریخ ولادت او مشخص نیست، ولی برای اولین بار به عنوان یکی از اصحاب امام
-----------------
1- 62. همان، ص 370.
2- 63. همان، ص 372.
عسکری (علیه السلام) شناخته شده است،(1) که در بغداد با اشاره حسین بن روح از طرف امام زمان (علیه السلام) متصدّی امر سفارت شد.
در مورد سفارت او خبر معیّنی نرسیده، و تنها این مطلب را می توان با تسالم و اتفاقی که در بین شیعیان درباره سفارت او بوده کشف نمود، و این موضوع را می توان در نتیجه، کاشف از ابلاغی دانست که از طرف امام زمان (علیه السلام) به حسین بن روح شده است. او وظایف خود را در امر سفارت از هنگام وفات حسین بن روح به مدّت سه سال ادامه داد. وی گرچه همانند دیگران مورد وثوق و اطمینان بود، ولی همانند آن سه سفیر فعّالیّت گسترده ای نداشته است. و این امر بعید به نظر نمی رسد؛ زیرا در آن سال ها مملکت اسلامی پر از ظلم و جور و خونریزی ها و درگیری ها بوده است، اموری که با برنامه های فرهنگی و اجتماعی منافات داشت. و این خود به تنهایی می تواند تأثیرگذار در انقطاع سفارت بعد از وفات او و عزم امام (علیه السلام) بر انقطاع و شروع غیبت کبری نیز باشد. و لذا چند روز قبل از وفاتش توقیعی را از امام (علیه السلام) دریافت می کند که حضرت در آن، خبر از انتهای غیبت صغری و عهد سفارت با مرگ او می دهد و او را از وصیّت کردن به سفارت برای بعد از خودش منع می نماید.(2)
راوی می گوید: بعد از شش روز از صدور این توقیع به خدمت علی بن محمّد رسیدیم در حالی که در حال احتضار بود. به او عرض شد: وصیّ تو
-----------------
1- 64. رجال شیخ طوسی، ص 400.
2- 65. کمال الدین، ص 516؛ اعلام الوری، ص 445.
کیست؟ فرمود: «برای خدا امری است که او رساننده آن است». این را گفت و از دار دنیا رحلت نمود.
اثبات نیابت چهار سفیر حضرت (علیه السلام):
1 - در مورد عثمان بن سعید می گوییم: او مورد وثوق امام عسکری (علیه السلام) بوده و امام مهدی (علیه السلام) نیز بر منصبش تصریح نموده است.
در مورد فرزندش محمّد بن عثمان نیز می گوییم: او منصوب از طریق پدرش بوده و غیر از آن که مورد وثوق امام عسکری بوده، از طرف امام زمان (علیه السلام) نیز بر این امر نیابت خاصّه داشته است.
حسین بن روح نیز از طرف محمّد بن عثمان به این سمت منصوب شد، و او نیز علی بن محمّد سَمَری را بر این مقام منصوب کرد.
2 - راه دوّم برای اثبات نیابت این چهار بزرگوار این است که آن ها خطّ امام را که معروف بود، به دیگران نشان داده، بازگو می کردند. خطّ حضرت در زمان پدرش امام عسکری (علیه السلام) نزد شیعیان معروف بود.
3 - کرامات فراوانی که به دست مبارک این بزرگواران انجام می گرفت، می توانست اثبات کننده سفارت آن ها باشد. این کرامات در برخی موارد به دست آن ها انجام می گرفت و برخی دیگر نیز منسوب به امام زمان (علیه السلام) بود که آن ها به اطلاع شیعیان می رساندند، همان گونه که در قضیه معروف از ابوعلی بغدادی رسیده است.(1)
-----------------
1- 66. کمال الدین، ص 502 و 518.
سید عبدالله شبّر می گوید: «شیعه هرگز گفتار نوّاب را نمی پذیرفت مگر در صورتی که معجزه ای از طرف امام عصر (علیه السلام) به دست آن ها ظاهر می گشت که دلالت بر صدق گفتار و صحت نیابت آن ها داشت».(1)
نحوه ارتباط نوّاب اربعه با شیعیان:
توضیح:
شیعیان با نوّاب اربعه دو نوع ارتباط داشتند:
1 - ارتباط با واسطه و غیر مستقیم:
ارتباط با واسطه یک اصل در سازمان سفارت بود، چرا که این سازمان به جهت ظلم عباسیان نمی توانست آشکارا و آزادانه فعالیت کند. بنابراین باید در ارتباط با مردم از راه های استتاری بهره می گرفت.
2 - ارتباط مستقیم و بی واسطه:
این ارتباط در آغاز فعّالیت نوّاب اربعه، در دوره غیبت صغری وجود نداشت، زیرا بنا بود که مسأله نیابت خاصه مخفی بماند، تا حاکمان جور بازتاب و واکنشی از خود نشان ندهند. ولی کم کم شیعیان به صورت پنهانی نام و نشانی سفیر را از وکلا و خواص گرفتند و توانستند با آنان مستقیماً تماس بگیرند. این کار عمدتاً از زمان سفارت دومین سفیر شروع شد و ادامه یافت. شیخ طوسی درباره این نوع ارتباط می نویسد: «عده ای از افراد مورد اعتماد نزد سفرای امام مهدی (علیه السلام) می رفتند و با دادن نامه و یا بیان داشتن خواسته های خود، پاسخ آن را از ناحیه مقدّسه و توسط سفرا دریافت می کردند».(2)
-----------------
1- 67. حقّ الیقین، ص 242.
2- 68. الغیبه طوسی، ص 257.
وظایف و مسئولیت های نوّاب اربعه:
وظایف و محور کلّی فعالیت های نوّاب اربعه بدین قرار است:
1 - زدودن شک و حیرت مردم درباره وجود امام مهدی (علیه السلام):
مهم ترین وظیفه ای که نوّاب اربعه به ویژه سفیر اول یعنی عثمان بن سعید عَمْری بر عهده داشت این بود که برای شیعیان ثابت کند، امام عسکری (علیه السلام) فرزندی دارد که اکنون امام است و او نایب خاص آن حضرت می باشد.
2 - حفظ امام مهدی (علیه السلام) از راه پنهان داشتن نام ومکان آن حضرت:
امام مهدی (علیه السلام) در توقیعی به محمّد بن عثمان بن سعید عَمْری بیان داشت که از ذکر نام و نشان آن حضرت خودداری کند و در جهت پنهان داشتن نام و مکان آن حضرت بکوشد.(1)
ابوسهل نوبختی در جواب این سؤال که چرا تو سفیر ناحیه مقدّسه نشدی؟ فرمود: «من نمی توانم مانند حسین بن روح سرّ نگهدار باشم».(2)
3 - سازماندهی و سرپرستی سازمان وکالت:
از طریق این سازمان، شیعیان پرسش ها و شبهات دینی خود را با وکلا در میان می گذاشتند و آنان به واسطه سفیر از ناحیه مقدّسه پاسخ را به شیعیان می رساندند، و نیز وجوه شرعی خود را به وکلا می دادند و وکلا آن را به مسئول سازمان تحویل می دادند.
4 - پاسخ گویی به پرسش های فقهی و مشکلات عقیدتی:
آنان گاهی پرسش های فقهی و مسائل مستحدثه شیعیان را به عرض امام
-----------------
1- 69. همان، ص 222.
2- 70. همان، ص 240.
مهدی (علیه السلام) می رساندند و پاسخ آن را دریافت و به شیعیان ابلاغ می کردند.(1)
5 - اخذ و توزیع اموال متعلق به امام مهدی (علیه السلام):
امام مهدی (علیه السلام) در روز بعد از رحلت امام حسن عسکری (علیه السلام) و یا در همان روز، بعد از مراسم خاک سپاری امام عسکری (علیه السلام) به هیئت قمی ها دستور داد که از این به بعد، اموال متعلق به آن حضرت را به وکیلش در بغداد (ابوعمرو، عثمان بن سعید عَمْری) تحویل دهند.(2)
6 - مبارزه با غُلات و مدّعیان دروغین نیابت و بابیّت:
در راستای همین وظیفه، در این دوره هفتاد ساله هر کسی که به دروغ ادّعای بابیّت و وکالت نمود، مثل حلاج، شلمغانی و دیگران، با آنان به مبارزه برخاستند و از ناحیه مقدّسه توقیعاتی به واسطه آنان صادر شد، و با روشن شدن ماهیّت آنان، شیعیان امامیه از این نوع انحرافات مصون ماندند و به سفارت نوّاب اربعه و وکالت بیشتر اعتماد نمودند.
7 - مبارزه با وکلای خائن:
گاهی برخی از وکلا منحرف می شدند و از وظایف اصلی خود عدول می کردند. در این صورت مشکلاتی را برای سازمان مخفی وکالت به وجود می آوردند، و گاهی وجوه شرعی را نزد خود نگه می داشتند، در این صورت نوّاب اربعه هر کدام به نوبه خود مسئولیت داشتند تا با آن وکیل خائن مبارزه کنند.
8 - آماده سازی مردم برای پذیرش غیبت کبری:
این وظیفه بیش از همه بر دوش ابوالحسن علی بن محمّد سَمَری آخرین
-----------------
1- 71. اعلام الوری، ص 452.
2- 72. کمال الدین، ص 478.
سفیر امام مهدی (علیه السلام) سنگینی داشت. از این رو امام مهدی (علیه السلام) از راه اعجاز به او کمک کرد و شش روز قبل از مرگش توقیعی صادر نمود و زمان دقیق وفات وی را بیان داشت تا این که حجت بر همگان تمام شود و اذهان، آماده پذیرش دوره دیگری از غیبت آن حضرت باشد.
ملاک معیار انتصاب نوّاب اربعه:
توضیح:
امامان معصوم (علیهم السلام) بر اساس حکمت رفتار می کردند و قطعاً در نصب ها یک سری معیارها و ملاک هایی را مد نظر داشتند از قبیل:
1 - تقیّه و رازداری در حدّ بالا:
سفیر اوّل حضرت، عثمان بن سعید برای رعایت تقیه می کوشید تا خود را از بازرسی های رژیم عباسی دور نگه دارد. او بدین منظور در هیچ بحث و مجادله مذهبی یا سیاسی به صورت آشکار درگیر نمی شد.(1)
حسین بن روح نیز در راستای رعایت و حفظ تقیه، یکی از خدمتگزاران خود را تنها به این دلیل که معاویه را لعن نمود عزل و اخراج کرد.(2)
2 - صبر و استقامت بسیار عالی و ممتاز:
عده ای از ابوسهل نوبختی پرسیدند: چرا تو نایب خاص حضرت نشدی؟ او در جواب گفت: «آنان (امامان (علیهم السلام)) بهتر از همه می دانند که چه کسی لایق این مقام است. من آدمی هستم که با دشمنان رفت و آمد دارم و با آنان مناظره
-----------------
1- 73. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، دکتر جاسم حسین، ص 149.
2- 74. الغیبه طوسی، ص 237.
می کنم. اگر آنچه را که ابوالقاسم حسین بن روح درباره امام مهدی (علیه السلام) می داند من می دانستم، شاید در بحث هایم با دشمنان، آن گاه که جدال و لجاجت آنان را می دیدم، می کوشیدم تا دلایل بنیادی را بر وجود امام ارائه دهم و در نتیجه محل اقامت او را برملا می ساختم. اما اگر ابوالقاسم حسین بن روح، امام را زیر عبای خود پنهان داشته باشد، و بدنش را با قیچی قطعه قطعه کنند تا امام مهدی (علیه السلام) را نشان دهد، هرگز عبای خود را کنار نمی زند و امام را نشان نمی دهد».(1)
3 - نسبت به دیگران فهمیده تر بودن:
شیخ طوسی در کتاب «الغیبه» به فهم و درایت آنان اشاره کرده است.(2)
4 - حسّاس نبودن حکومت نسبت به آنان:
امام مهدی (علیه السلام) در انتخاب نایبان خاص خود از افرادی استفاده می کرد که در دستگاه ظالمان عباسی نسبت به آن ها حساسیتی نباشد، چون نیابت خاص، کاری بود بسیار مخفی و مبهم و مهم؛ و لذا هر یک از آنان دارای شغل بوده، کاسبی می کرده اند تا شناخته نشوند.
عوامل ادّعای دروغین سفارت:
هنوز مدّتی از عهد سفارت ناحیه مقدّسه نگذشته بود که این دستگاه مقدّس مبتلا به مصیبت مدّعیان دروغین سفارت گشت. آنان از این ادّعای
-----------------
1- 75. الغیبه طوسی، ص 240؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 359.
2- 76. همان، ص 236.
دروغین خود اهدافی را دنبال می نمودند که عبارت بود از:
1 - از آنجا که ایمان ضعیفی داشتند با این ادّعا درصدد انحراف مردم و جامعه شیعی بودند.
2 - طمع به دست آوردن اموال مردم و حقوق شرعیه، زیرا از آنجا که امام زمان (علیه السلام) در غیبت به سر می بردند اینها می توانستند در اموال تصرّف نمایند.
3 - گسترش موقعیت خود در جامعه، زیرا با این ادّعا و انتساب خود به امام مهدی (علیه السلام) درصدد گسترش شهرت خود برمی آمدند.
مدّعیان دروغین سفارت:
شروع تزویر در امر سفارت به عصر سفیر دوّم محمّد بن عثمان عَمْری باز می گردد؛ زیرا پدر او عثمان بن سعید به قدری معروف بود که هیچ کس جرأت معارضه با او را نداشت.
اول کسی که ادّعای سفارت دروغین نمود ابومحمّد شریعی بود.(1) و بعد از او محمدبن نصیر نمیری(2) و احمد بن هلال کرخی(3) و ابوطاهر محمد بن علی بن بلال بلالی(4) و ابوبکر محمّد بن احمد بن عثمان بغدادی و اسحاق احمر(5) و مردی معروف به باقطانی.(6)
برخی از آنان در ابتدا از مردان صالح بودند ولی به جهات مختلف راه
-----------------
1- 77. بحار الأنوار، ج 51، ص 367.
2- 78. همان، ص 367.
3- 79. همان، ص 368.
4- 80. همان، ص 369.
5- 81. همان، ص 301.
6- 82. همان.
انحراف را پیشه نمودند. سفیر دوم با تمام قدرت به مقابله با آن ها پرداخت، و نیز از ناحیه مقدّسه توقیعات و بیانات شدید در لعن و تبرّی از آنان صادر شد که دلالت بر دروغگویی و سوء باطن آنان داشت.
در زمان سفارت حسین بن روح - سفیر سوم - مصیبت در این زمینه بیشتر شد، زیرا شخصی به نام محمّد بن علی شلمغانی غزافری ادّعای سفارت نمود و بیشترین تأثیر را در انحراف جامعه به جای گذاشت.(1) او گرچه در ابتدای امر، مردی مؤمن به نظر می رسید و وکیل حسین بن روح بود، ولی عاقبت به انحراف کشیده شد. آخرین کسی که ادّعای دروغین سفارت داشت ابودلف کاتب بود که بر این ادّعای خود تا بعد از وفات سمری - سفیر چهارم - باقی بود.
وکالت ناحیه مقدّسه:
از تاریخ به دست می آید که امام زمان (علیه السلام) به جز چهار سفیر معروف، وکلایی نیز داشته است که در اطراف ممالک و شهرهای اسلامی مشغول به انجام وظیفه بوده اند. ولی بین سفیران و وکیلان دو فرق اساسی وجود داشته است:
1 - سفیر با امام زمان (علیه السلام) به طور مستقیم مواجهه داشته و او را به طور شخصی می شناخته است، در حالی که وکلا این چنین نبوده اند، و ارتباطشان با حضرت از طریق سفیران انجام می گرفت.
2 - مسئولیّت سفیر، عمومی بود و شامل تمام شیعیان می شد، ولی مسئولیّت وکیل در محدوده منطقه خودش بود.
-----------------
1- 83. الغیبه طوسی، ص 303.
کار وکیل، سهیم شدن در تسهیل کارهای گسترده ای بوده که بر عهده سفیر قرار گرفته بود. خصوصاً با در نظر گرفتن این مطلب که قرار بر سرّی بودن و کتمان کردن امور شیعیان در ارتباط با حضرت بود.
و نیز عملکرد آن ها در مخفی نمودن سفیر و کتمان اسم و شخص او تأثیر بسزایی داشته است.
وظایف سازمان وکالت:
با بررسی شواهد تاریخی چنین به دست می آید که سازمان وکالت از آغاز تا پایان فعالیت آن، کارکردهای گوناگونی را دارا بوده است که از آن جمله عبارت است از:
1 - دریافت، تحویل و توزیع وجوه شرعی.
2 - رسیدگی به اوقاف.
3 - راهنمایی و ارشاد شیعیان و مناظره با مخالفان.
4 - ایفای نقش سیاسی سازمان وکالت.
5 - ایفای نقش ارتباطی سازمان وکالت.
6 - کمک به نیازمندان و حلّ مشکلات شیعیان.
توقیع در لسان روایات، مطابق با مفهومی است که عرف آن را به کار گرفته است، و آن عبارت است از کلمات کوتاه که بزرگان، ذیل نامه های رسیده و عریضه ها مکتوب می داشتند، و با آن خواسته سائل را برآورده می نمودند. در نتیجه توقیعات حضرت مهدی (علیه السلام) همان مطالبی بود که حضرت به خطّ مبارک خود در جواب سؤال ها و عریضه ها ذیل نامه ها مرقوم می داشتند و توسط یکی از سفرا به صاحبان نامه ها باز می گرداندند.
اگرچه به لحاظ معنای اصطلاحی، «توقیع» در معنا و مفهوم آن سؤال از مسأله ای نهفته است ولی در برخی موارد بر بیانات حضرت که به صورت ابتدایی صادر می شد - اگرچه از آن سؤال نشده بود - نیز توقیع اطلاق شده است.
نقش سفیر در توقیعات:
اگرچه در صدور توقیعات حضرت مهدی (علیه السلام) جایگاه حضرت از اهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا اوست که ذیل نامه را به خطّ مبارکش تزیین کرده است، ولی نمی توان نقش سفیر را در پدید آمدن آن نادیده گرفت. این سفیر است که نامه را از سائل گرفته و به دست امام رسانده و در مدت اندک یا
طولانی جواب آن را به سائل رسانده است، بلکه به تعبیری، سفیر واسطه در ایجاد توقیع نیز بوده است، زیرا اگر امام چنین سفیر امینی نمی داشت هرگز نامه رسیده را توقیع نمی فرمود.
مدت زمان صدور توقیع:
از برخی روایات استفاده می شود که مدت زمان خروج توقیع در جواب سؤال معینی دو یا سه روز بوده است، همان گونه که راوی در برخی روایات می گوید: بعد از چند روز صاحب من گفت که به سوی ابوجعفر بازگردم تا از جواب سؤال ها بپرسم.(1) در روایتی دیگر آمده است: آن گاه سفیر بعد از سه روز، مرا از جواب حضرت خبر داد.(2)
در برخی موارد نیز جواب، شفاهی بوده است که سفیر از حضرت می گرفته و برای سائل می آورده است. مثل این که حسین بن روح نوبختی به عده ای می گوید: «شما امر شدید که به حائر روید».(3)
و در برخی از موارد نیز جواب سؤال کننده به جهت مصالحی داده نمی شد. از باب نمونه در موردی سائل از امام خواست که برای او دعا کند که خدا به او فرزندی دهد، ولی به جهت مصالحی جواب نیامد.(4)
و گاه کسی سؤالی را برای حضرت فرستاد که جواب نیامد، و بعد از چند
-----------------
1- 84. بحار الأنوار، ج 51، ص 321، ح 42.
2- 85. الغیبه طوسی، ص 320.
3- 86. همان، ص 309.
4- 87. همان، ص 320.
روزی مشاهده شد که جزء قرامطه درآمده است.(1) گرچه در برخی از موارد نیز جواب سؤال ها ظرف چند ساعت داده شده است.(2) و در برخی دیگر از روایات می خوانیم که جواب آمد در حالی که هنوز مرکب بر روی کاغذ خشک نشده بود(3) و نیز در برخی روایات می خوانیم که به مجرّد خطور سؤال در ذهن شخص جواب بر روی کاغذ مکتوب بوده است،(4) ولی این موارد زیاد نبوده است.
خطّ حضرت مهدی (علیه السلام) در توقیعات:
از مجموعه روایات استفاده می شود که برخی توقیعات به خطّ خود حضرت بوده، و برخی نیز به خطّ سفرا با دستور امام (علیه السلام) بوده است.
اسحاق بن یعقوب می گوید: «توسط محمّد بن عثمان عَمْری مسائل مشکلی را به ناحیه مقدّسه فرستادم و جوابش را به دست خطّ مبارک امام زمان (علیه السلام) دریافت داشتم».(5)
محمّد بن عثمان عَمْری می گوید: «از ناحیه مقدّسه توقیعی صادر شد که خطّش را خوب می شناختم».(6)
شیخ صدوق (رحمه الله) می فرماید: «توقیعی که به خطّ امام زمان (علیه السلام) برای پدرم صادر شد اکنون نزد من موجود است».(7)
-----------------
1- 88. ارشاد مفید، ج 2، ص 359.
2- 89. الغیبه، طوسی، ص 316.
3- 90. همان، ص 410.
4- 91. بحار الأنوار، ج 53، ص 183.
5- 92. بحار الأنوار، ج 51، ص 349.
6- 93. همان، ص 33.
7- 94. انوار النعمانیه، ج 3، ص 24.
شیخ ابو عمرو عامری می گوید: «ابن ابی غانم قزوینی با جماعتی از شیعیان در موضوعی اختلاف و مشاجره نمودند و برای رفع نزاع، نامه ای به ناحیه مقدّسه نوشته و جریان را به عرض رساندند. پس جواب نامه آنان به خطّ مبارک امام (علیه السلام) صادر شد».(1)
از این روایات معلوم می شود که توقیعات، قرائن و شواهد صدق به همراه داشته و یا اصحاب حضرت، دست خط او را می شناختند، و لذا مورد قبول آنان قرار می گرفته است. لیکن در مقابل، روایاتی وجود دارد که برخی توقیعات به خطّ حضرت نبوده بلکه به خطّ سفیران و به امر حضرت نوشته شده است.
ابو نصر هبه الله می گوید: توقیعات صاحب الامر (علیه السلام) به همان خطّی که در زمان امام حسن عسکری (علیه السلام) صادر می شد به وسیله عثمان بن سعید و محمّد بن عثمان برای شیعیان صادر می گشت.(2)
فهرست برخی توقیعات:
حدود هفتاد توقیع یا بیشتر در مصادر مهدویت موجود است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1 - توقیع به علی بن محمّد سَمَری.(3)
2 - توقیع به ابی جعفر عَمْری در سوگ پدرش.(4)
-----------------
1- 95. بحار الأنوار، ج 53، ص 178.
2- 96. بحار الأنوار، ج 51، ص 346.
3- 97. کمال الدین، ص 516.
4- 98. همان، ص 510.
3 - توقیع به سعد بن عبدالله قمی.(1)
4 - توقیع به اسحاق بن یعقوب.(2)
5 - توقیع به محمّد بن عبدالله بن جعفر حمیری در جواب مسائلش.(3)
6 - توقیع دیگری به حمیری درباره زیارت حضرت.(4)
7 - توقیع به احمد بن خضر بن ابی صالح خجندی.(5)
8 - توقیع به حسن بن فضل یمانی.(6)
9 - توقیع به ابوعمرو و فرزندش ابوجعفر محمّد.(7)
10 - توقیع به محمّد بن ابراهیم مهزیاری.(8)
11 - توقیع در ردّ جعفر کذّاب.(9)
12 - توقیع به احمد بن حسن مادرایی.(10)
13 - توقیع درباره قصه احمد بن ابی روح.(11)
14 - توقیع به حاجز وشا.(12)
15 - توقیع به محمّد بن جعفر.(13)
16 - توقیع به محمّد بن صالح بعد از مرگ عبرتایی.(14)
-----------------
1- 99. همان، ص 459 - 463.
2- 100. همان، ص 483.
3- 101. بحار الأنوار، ج 53، ص 151 - 170.
4- 102. همان، ج 99، ص 81، ح 1.
5- 103. کمال الدین، ص 509.
6- 104. کافی، ج 1، ص 520.
7- 105. کمال الدین، ص 510.
8- 106. همان، ص 486.
9- 107. الغیبه طوسی، ص 287.
10- 108. بحار الأنوار، ج 51، ص 303، ح 19.
11- 109. همان، ج 51، ص 295.
12- 110. کمال الدین، ص 493.
13- 111. کافی، ج 1، ص 524.
14- 112. بحار الأنوار، ج 51، ص 328.
17 - توقیع در جواب نامه سَمَری.(1)
18 - توقیع در جواب سؤال مردی از اهل فانیم.(2)
19 - توقیع در جواب نامه محمّد بن حسن مروزی.(3)
20 - توقیع در جواب نامه محمّد بن یوسف.(4)
21 - توقیع در جواب سؤال های محمّد بن جعفر اسدی.(5)
22 - توقیع در ردّ غُلات به محمّد بن علی بن هلال کرخی.(6)
23 - توقیع به محمّد بن شاذان.(7)
24 - توقیع برای احمد بن حسن خازن.(8)
25 - توقیع برای علی بن محمّد بن اسحاق اشعری.(9)
26 - توقیع در خبر دادن از ضمیر عبیدالله بن سلیمان.(10)
27 - توقیع در جواب نامه ابن ابی غانم قزوینی.(11)
28 - توقیع در کیفیت تعلیم نماز.(12)
29 - توقیع در جواب آنچه محمّد بن شاذان برای حضرت فرستاد.(13)
30 - توقیع در جواب نامه محمّد بن یزداذ.(14)
-----------------
1- 113. دلائل الامامه، ص 286.
2- 114. اثبات الهداه، ج 3، ص 699.
3- 115. الغیبه، طوسی، ص 415.
4- 116. کافی، ج 1، ص 519.
5- 117. کمال الدین، ص 520.
6- 118. بحار الأنوار، ج 25، ص 266.
7- 119. کمال الدین، ص 509.
8- 120. کافی، ج 1، ص 523.
9- 121. کمال الدین، ص 497.
10- 122. کافی، ج 1، ص 525.
11- 123. الغیبه، طوسی، ص 285.
12- 124. بحار الأنوار، ج 52، ص 20-22.
13- 125. جامع الرواه، ج 2، ص 63.
14- 126. کمال الدین، ص 493.
31 - توقیع در جواب خواست قاسم بن علا.(1)
32 - توقیع در جواب نامه مردی از اهل ربض.(2)
33 - توقیع در جواب سائلی که از قم رسیده بود.(3)
34 - توقیع به حسن بن عبدالحمید.(4)
35 - توقیع در توثیق محمّد بن جعفر عربی.(5)
36 - توقیع در جواب سؤال ابوالحسن خضر بن محمّد.(6)
37 - توقیع اول به شیخ مفیدرحمه الله.(7)
38 - توقیع دوم به شیخ مفیدرحمه الله.(8)
39 - توقیع در جواب نامه علی بن بابویه.(9)
40 - توقیع در جواب نامه محمّد بن کشمر.(10)
41 - توقیع در جواب نامه جعفر بن حمدان.(11)
42 - توقیع در جواب نامه علی بن زیاد.(12)
43 - توقیع به حسن بن قاسم بن علاء.(13)
44 - توقیع به ابی القاسم بن ابی حلیس.(14)
-----------------
1- 127. کافی، ج 1، ص 519.
2- 128. کمال الدین، ص 494.
3- 129. الغیبه، طوسی، ص 373.
4- 130. کافی، ج 1، ص 521.
5- 131. الغیبه، طوسی، ص 415.
6- 132. بحار الأنوار، ج 53، ص 197.
7- 133. احتجاج، ج 2، ص 497.
8- 134. همان، ج 2، ص 498.
9- 135. رجال علاّمه، ص 94.
10- 136. کمال الدین، ص 495.
11- 137. بحار الأنوار، ج 53، ص 186.
12- 138. کافی، ج 1، ص 524.
13- 139. الغیبه، طوسی، ص 315.
14- 140. کمال الدین، ص 493.
45 - توقیع در جواب رقعه بلخی.(1)
46 - توقیع بر احمد بن حسن.(2)
47 - توقیع به محمّد بن همّام.(3)
و دیگر توقیعات.
نمونه هایی از توقیعات ناحیه مقدّسه:
اینک فقراتی از برخی توقیعات صادر شده از ناحیه مقدّسه که جنبه کاربردی داشته و برای شیعیان امام زمان (علیه السلام) در این عصر و زمان نیز پیام دارد را ذکر می کنیم:
1 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «ما أرغم أنف الشیطان أفضل من الصلاه، فصلِّها وأرغِم أنف الشیطانِ»؛(4) «هیچ چیز به مانند نماز، بینی شیطان را به خاک نمی ساید، پس نماز بگذار و بینی ابلیس را به خاک بمال»
این کلام، از پاسخ هایی است که از ناحیه مقدّس امام زمان (علیه السلام) در جواب مسائل ابی الحسین جعفر بن محمّد اسدی، صادر شده است.
2 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «أمّا وجه الْإنْتفاع بی فی غیْبتی فکالْإنْتفاع بالشمس إذا غیبتها عن الْأبْصار السحاب»؛(5) «امّا کیفیت و چگونگی استفاده از
-----------------
1- 141. همان، ص 488.
2- 142. بحار الأنوار، ج 51، ص 303.
3- 143. همان، ج 53، ص 184.
4- 144. کمال الدین، ج 2، ص 520، ح 49؛ فقیه، ج 1، ص 498، ح 1427؛ تهذیب الأحکام، ج 2، ص 175، ح 155؛ الاستبصار، ج 1، ص 291، ح 10 ؛ الغیبه، طوسی، ص 296، ح 250؛ احتجاج، ج 2، ص 298؛ بحار الأنوار، ج 53، ح 182، ح 11؛ وسائل الشیعه، ج 4، ص 236، ح 5023.
5- 145. کمال الدین، ج 2، ص 485، ح 10؛ الغیبه، شیخ طوسی، ص 292، ح 247؛ احتجاج، ج 2، ص 284؛ إعلام الوری، ج 2، ص 272؛ کشف الغمه، ج 3، ص 340؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1115؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 181، ح 10.
من در غیبت ام، همانند استفاده از خورشید است هنگامی که ابرها آن را از دیدگان پنهان نگاه دارد.».
این کلام را امام زمان (علیه السلام)، در پایان پاسخ به پرسش های اسحاق بن یعقوب آورده است.
3 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «أمّا أموالکم فلا نقبلها إلّا لتطهروا، فمن شاء فلیصل ومن شاء فلیقطع، فما آتانی الله خیر ممّا آتاکم»؛(1) «امّا اموال شما، پس آن ها را نمی پذیریم، مگر به خاطر این که پاک شوید. پس هر که می خواهد، بپردازد، و هر که نمی خواهد، نپردازد. آنچه را که خدا به ما عطا کرده، از آنچه به شما عطا نموده بهتر است.».
این عبارت، بخشی از مطالبی است که امام زمان (علیه السلام)، در جواب سؤال های اسحاق بن یعقوب، در توقیع مبارک خود مرقوم فرموده اند.
4 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «أکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فإن ذلک فرجکم»؛(2) برای شتاب در گشایش حقیقی و کامل، بسیار دعا کنید، زیرا، همانا، فَرَج شما، در آن است.»
-----------------
1- 146. کمال الدین، ج 2، ص 484، ح 4؛ الغیبه، طوسی، ص 290، ح 247؛ احتجاج، ج 2، ص 283؛ إعلام الوری، ج 2، ص 271؛ کشف الغمه، ج 3، ص 339؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1114؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 180، ح 10.
2- 147. کمال الدین، ج 2، ص 485، ح 4؛ الغیبه، طوسی، ص 293، ح 247؛ احتجاج، ج 2، ص 284؛ إعلام الوری، ج 2، ص 272؛ کشف الغمه، ج 3، ص 340؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1115؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 181، ح 10.
این کلام، از جمله مطالبی است که حضرت (علیه السلام)، در جواب مسائلی بیان کرده اند که اسحاق بن یعقوب از آن حضرت سؤال نموده اند.
5 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «أما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی رواه حدیثنا، فإنهم حجتی علیکم وأنا حجه الله علیهم»؛(1) «امّا در رویدادهای زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنان ام.»
این حدیث، از جمله مطالبی است که امام زمان (علیه السلام)، در جواب مسائل اسحاق بن یعقوب فرموده اند.
6 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «إنّی لأمانٌ لأهل الْأرض کما أن النجوم أمان لأهل السماء»؛(2) «همانا، من، امان و مایه ایمنی برای اهل زمین ام، همان گونه که ستاره ها، سبب ایمنی اهل آسمان اند».
این کلام، قسمتی از جواب هایی است که امام زمان (علیه السلام)، در پاسخ به نامه اسحاق بن یعقوب فرموده است.
7 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «إنّا غیر مهملین لمراعاتکم، ولا ناسین
-----------------
1- 148. کمال الدین، ج 2، ص 484، ح 10؛ الغیبه، شیخ طوسی، ص 291، ح 247؛ احتجاج، ج 2، ص 284 ؛ إعلام الوری، ج 2، ص 271 ؛ کشف الغمه، ج 3، ص 338؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1114؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 181، ح 10؛ وسائل الشیعه، ج 27، ص 140، ح 33424.
2- 149. کمال الدین، ج 2، ص 485، ح 10؛ الغیبه، شیخ طوسی، ص 292، ح 247؛ احتجاج، ج 2، ص 284؛ إعلام الوری، ج 2، ص 272؛ کشف الغمه، ج 3، ص 340؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1115؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 181، ح 10.
لذکرکم، ولولا ذلک لنزل بکم اللأواء واصطلمکم الأعداء»؛(1) «ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد و دشمنان شما را ریشه کن می نمودند».
برای شیخ مفیدرحمه الله دو توقیع از سوی حضرت (علیه السلام) صادر شده است. در توقیع اول، حضرت، به شیعیان خود این بشارت را می دهد که شما، دائماً، تحت نظر و مراعات ما هستید و هرگز فراموش نمی شوید. از این رو از خطر دشمنان در امانید. شیعه به جهت ظلم ستیزی و پیرو حق و حقیقت بودن، دائماً، مورد تعرّض حکام جور و معاندان و مخالفان خود بوده است. لذا، به کسی نیاز دارد که در سختی ها و گرفتاری ها، او را یاری کند و از نابودی نجات اش دهد. در این توقیع، حضرت (علیه السلام) به شیعه، این بشارت را می دهد که با وجود غایب بودنم شما را حمایت خواهم کرد و هرگز نخواهم گذاشت، نقشه دشمنان حق و حقیقت، به ثمر نشیند و مذهب شیعه و شیعیان نابود شوند. گره گشایی هایی که حضرت در طول دوران امامت خویش انجام داده است، نمونه هایی رسا برای صحت وعده حضرت است.
8 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «أنه من اتقی ربه من إخوانک فی الدین وأخرج ممّا علیه إلی مستحقّیهِ، کان آمِناً من الفتنه المبطله، ومحنها المظلمه المظله ومن بخل منهم بما أعاره الله من نعمته علی من أمره بصلته،
-----------------
1- 150. احتجاج، ج 2، ص 323؛ الخرائج و الحرائج، ج 2، ص 903؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 175، ح 7.
فإنه یکون خاسراً بذلک لأولاه وآخرته»؛(1) «همانا، کسی که در رابطه با حقوق برادران دینی تو، حریم الهی را نگه دارد و حقوق مالی که بر گردن دارد، به مستحق اش برساند، از فتنه ای که انسان را به راه باطل می کشاند، و از محنت های تاریکی که سایه بر آن افکنده، ایمن خواهد بود، و کسی که بخل ورزد و از نعمت هایی که ایزد به عاریت، در اختیار او گذاشته، به مستحق اش ندهد، در دنیا و آخرت، زیان کار خواهد بود.»
این کلام، قسمتی از نامه دوم امام زمان (علیه السلام)، به شیخ مفید (رحمه الله) است.
9 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «سجده الشکر من ألزم السنن وأوجبها...فإن فضل الدعاء والتسبیح بعد الفرائض علی الدعاء بعقیب النوافل، کفضل الفرائض علی النوافل، والسجده دعاء وتسبیح»؛(2) «سجده شکر، از لازم ترین و واجب ترین مستحبات الهی است...همانا، فضیلت دعا و تسبیح پس از واجبات، بر دعا بعد از نوافل، همانند فضیلت واجبات بر نوافل است. سجده، دعا و تسبیح است.»
حدیث شریف، قسمتی از پاسخ امام مهدی (علیه السلام)، به سؤال های محمّد بن عبدالله حمیری است.
10 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «من فضله، أن الرجل ینسی التسبیح ویدیر السبحه فیکتب له التسبیح»؛(3) «از فضایل تربت حضرت
-----------------
1- 151. احتجاج، ج 2، ص 325؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 177، ح 8.
2- 152. احتجاج،ج 2،ص 308؛ بحار الأنوار، ج 53،ص 161،ح 3؛ وسائل الشیعه، ج 6،ص 490،ح 8514.
3- 153. احتجاج، ج 2، ص 312؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 165، ح 4.
سیّدالشهداء (علیه السلام) آن است که چنانچه تسبیح تربت حضرت در دست گرفته شود ثواب تسبیح و ذکر را دارد، گرچه دعایی هم خوانده نشود.»
این حدیث از جمله پاسخ هایی است که امام زمان (علیه السلام) در جواب سؤال های محّمد بن عبدالله حمیری بیان فرموده اند.
11 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «فلا یحل لأحد أن یتصرف من مال غیره بغیر إذنه»؛(1) «برای هیچ کس جایز نیست که بدون اذن صاحب مال، در مال اش تصرّف کند.»
این کلام، بخشی از جوابی است که حضرت (علیه السلام)، در پاسخ مسائل اسدی، مرقوم داشته اند.
12 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «وفی إبنه رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) لی أسوه حسنه»؛(2) «دختر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) (فاطمه زهرا (علیها السلام)) برای من، اسوه و الگویی نیکو است».
شیخ طوسی (رحمه الله)، در کتاب «الغیبه»، قصّه مشاجره ابن ابی غانم قزوینی با جماعتی از شیعه، درباره امر جانشینی امام عسکری (علیه السلام) را نقل کرده است. ابن ابی غانم، به جانشینی برای حضرت امام عسکری، اعتقادی نداشت. عدّه ای از شیعیان، به حضرت نامه ای می نویسند و در آن، مشاجره ای را که میان ابن ابی غانم و جماعت شیعه ایجاد شده، یادآور می شوند.
-----------------
1- 154. کمال الدین، ص 521، ح 49؛ احتجاج، ج 2، ص 299؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 183، ح 11؛ وسائل الشیعه، ج 9، ص 540 و 541، ح 12670.
2- 155. الغیبه طوسی، ص 286، ح 245؛ احتجاج، ج 2، ص 279؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 180، ح 9.
حضرت، در جواب نامه، به خطّ مبارک خود، بعد از دعا برای عافیّت شیعیان از ضلالت و فتنه ها، و درخواست روح یقین و عاقبت به خیری آنان، و تذکر به اموری چند، می فرماید: «فاطمه زهرا، دختر رسول خدا، برای من، در این مسئله، الگوی خوبی است.
13 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «لا عذر لأحد من موالینا فی التشکیک فیما یؤدیه عنّا ثقاتنا»(1)؛ «در تشکیک نسبت به روایاتی که موثّقان از ما برای شما نقل می کنند، احدی از شیعیان ما عذری ندارند.»
این عبارت، قسمتی از توقیعی است که از سوی حضرت به «قاسم بن علا» درباره «احمد بن هلال عبرتایی» و دوری از او صادر شده است.
14 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «لیس بین الله عزّوجلّ وبین أحد قرابه، ومن أنکرنی فلیس منی، وسبیله سبیل ابن نوح»؛(2) بین خداوند عزّوجلّ و هیچ کس قرابت و خویشاوندی نیست، هرکه مرا انکار کند از من نیست، و راه او، راه فرزند نوح است.»
این عبارت، بخشی از جواب های امام زمان (علیه السلام)، به پرسش های اسحاق بن یعقوب است.
-----------------
1- 156. رجال کشّی، ج 2، ص 816؛ بحار الأنوار، ج 50، ص 318و319، ح 15؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 38، ح 61.
2- 157. کمال الدین، ص 484، ح 3؛ الغیبه، طوسی، ص 290، ح 247؛ احتجاج، ج 2، ص 283؛ کشف الغمه، ج 3، ص 339؛ إعلام الوری، ج 2، ص 270؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1113؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 180، ح 10.
15 - مهدی (علیه السلام) می فرماید: «لا تتکلفوا علم ما قد کفیتم»؛(1) «خود را برای دانستن آنچه که از شما نخواسته اند به مشقت نیندازید.»
این عبارت، از جمله مطالبی است که امام زمان (علیه السلام)، در جواب سؤال های اسحاق بن یعقوب تذکّر داده اند.
16 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «إن الله تعالی هو الذی خلق الأجسام وقسم الأرزاق، لأنه لیس بجسم ولا حال فی جسم، لیس کمثله شیء وهو السمیع العلیم، وأما الأئمه (علیهم السلام) فإنهمْ یسْألون الله تعالی فیخْلق، ویسْألونه فیرْزق، إیجاباً لمسألتهم وإعظاماً لحقّهم»؛(2) «تنها خداوند متعال است که اجسام را خلق کرده و روزی ها را تقسیم کرده است؛ زیرا، او، جسم یا حلول کننده در جسم نیست. چیزی، همانند او نیست. او، شنوا و دانا است. امّا ائمّه (علیهم السلام)، چیزی را از خدا می خواهند و خدا نیز برای آنان خلق می کند. از خدا می خواهند، خدا هم روزی می دهد. خدا چنین می کند، چون بر خود حتم کرده که خواسته آنان را اجابت و منزلت و شأن آن ها را عظیم گرداند».
شیخ طوسی (رحمه الله) در کتاب «الغیبه» نقل می کند: جماعتی از شیعیان، در مقام اهل بیت (علیهم السلام)، اختلاف کردند. عدّه ای، قائل بودند که خداوند عزّوجل، قدرت خلق و رزق را به امامان معصوم، واگذار کرده است. در مقابل، عدّه ای بر این عقیده معتقد بودند که این امر، محال است و بر خداوند متعال، جائز نیست که امر خلق و رزق را به ائمه واگذار کند؛ زیرا، تنها، خداوند متعال، قادر بر خلق اجسام است.
-----------------
1- 158. کمال الدین، ج 2، ص 485، ح 10؛احتجاج، ج 2، ص 284؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 181، ح 10.
2- 159. الغیبه، طوسی، ص 294، ح 248؛ احتجاج، ج 2، ص 285؛ بحار الأنوار، ج 25، ص 329، ح 4.
شخصی که در آن مجلس حاضر بود، گفت: «چرا نزد ابی جعفر محمّد بن عثمان عمری (سفیر دوم حضرت) نمی روید و در این باره از او سؤال کنید تا حقّ بر شما روشن گردد؟ او تنها راه و واسطه به سوی حضرت صاحب الأمر (علیه السلام) است.». شیعیان، بر این امر راضی شدند و نامه نوشتند و در آن از مسئله مورد نزاع سؤال نمودند. حضرت در جواب نامه مرقوم فرمودند: «خالق، نباید جسم و رازق نباید روزی خورنده باشد. در نتیجه، ما، چون جسم داریم و روزی می خوریم، پس نه خالق هستیم و نه رازق، ولی خداوند، حق ما را بزرگ قرار داده و درخواست ما را اجابت می کند. لذا دعایی که می کنیم، برآورده می شود، نه این که ما، خود، جدای از خواست الهی، توان این را داشته باشیم».
17 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «فلیعمل کل امرء منکم بما یقرب به من محبتنا، ویتجنب ما یدنیه من کراهتنا وسخطنا»؛(1) «پس هر یک از شما باید کاری کند که وی را به محبّت و دوستی ما نزدیک سازد، و از آنچه که خوشایند ما نبوده و باعث کراهت و خشم ما است دوری گزیند.»
این عبارت بخشی از نامه ای است که از سوی امام زمان (علیه السلام)، به شیخ مفیدرحمه الله، رسیده است.
18 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «إن الله تعالی لم یخلق الخلق عبثاً، ولا أهملهم سدی، بل خلقهم بقدرته، وجعل لهم أسماعاً وأبصاراً وقلوباً وألباباً، ثم بعث إلیهم النبیین (علیهم السلام) مبشرین ومنذرین، یأمرونهم بطاعته
-----------------
1- 160. احتجاج، ج 2، ص 323 و 324؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 176، ح 7.
وینهونهم عن معصیته، ویعرفونهم ما جهلوه من أمر خالقهم ودینهم، وأنزل علیهم کتاباً...»؛(1) «به راستی، خدای متعال، مردم را بیهوده نیافرید، و بیکاره رها نساخت، بلکه آنان را به قدرت خود آفرید، و به آنان گوش و دیده و دل و عقل داد. سپس پیامبران (علیهم السلام) را به سوی آنان، بشارت دهنده و بیم دهنده فرستاد تا مردم را به اطاعت خدا امر کنند و از معصیت او باز دارند، و آنچه را که نسبت به او، از امر خالق و دین خود جاهل اند، بیاموزند، برای آنان کتابی نازل کرد...».
این مطالب بخشی از جوابی است که امام زمان (علیه السلام) در جواب نامه احمد بن اسحاق مرقوم داشتند.
19 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «أحیی بهم دینه، وأتم بهم نوره، وجعل بینهم وبین إخوانهم وبنی عمهم والأدنین فالأدنین من ذوی أرحامهم فرقاناً بیناً یعرف به الحجه من المحجوج، والإمام من المأموم، بأن عصمهم من الذنوب، وبرأهم من العیوب، وطهرهم من الدنس، ونزههم من اللبس، وجعلهم خزّان علمه، ومستودع حکمته، وموضع سره، وأیدهم بالدلائل، ولولا ذلک لکان النّاس علی سواء، ولإدعی أمر الله عزّوجلّ کل أحد، ولما عرف الحق من الباطل، ولا العالم من الجاهل»؛(2) «اوصیا، کسانی هستند که خداوند متعال، دینش را با آنان زنده می کند، و نورش را با آنان، کاملاً می گسترد و سیطره می دهد. خداوند میان آنان و برادران و عموزادگان و دیگر خویشاوندان شان، تفاوت آشکاری گذاشته است که به سبب آن حجّت از غیر
-----------------
1- 161. الغیبه، طوسی، ص 288، ح 246؛ احتجاج، ج 2، ص 280؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 194، ح 21.
2- 162. الغیبه طوسی، ص 288،ح 246؛ احتجاج،ج 2،ص 280؛ بحار الأنوار،ج 53،ص 194و195،ح 21.
حجّت، و امام از مأموم، شناخته می شود. آن تفاوت آشکار، این است که آنان را از گناهان محفوظ و مصون داشته، و از عیوب مبرّا کرده، و از پلیدی پاک گردانیده، و از اشتباه منزه شان داشته است. آنان را خزانه داران علم و حکمت و پرده داران سرّ خود قرار داده است. خداوند، آنان را با دلیل ها، تأیید کرده است. اگر این گونه نبود، همه مردم با هم یکسان بودند و هر کس می توانست ادّعای امامت کند که در این حال، حقّ از باطل و عالم از جاهل، تشخیص داده نمی شد».
این کلمات، از جمله مطالبی است که امام زمان (علیه السلام)، در جواب نامه احمد بن اسحاق مرقوم داشته اند.
20 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «من کانت له إلی الله حاجه فلیغتسل لیله الجمعه بعد نصف اللیل ویأتی مصلاه»؛(1) «هرکس که خواسته و حاجتی از پیشگاه خداوند متعال دارد، بعد از نیمه شب جمعه غسل کند و جهت مناجات با خداوند در جایگاه نمازش قرار گیرد.»
ابو عبدالله حسین بن محمد می گوید: از ناحیه مقدّسه امام زمان (علیه السلام) توقیعی صادر شد، در آن نوشته بود: هر کس خواسته ای از خداوند دارد باید شب جمعه بعد از نیمه شب غسل کند آن گاه به جایگاه نمازش آید و دو رکعت نماز بخواند، به «ایاک نعبد وایاک نستعین» که رسید، صد بار آن را تکرار کند، سپس حمد را تمام کرده بعد از آن یک مرتبه سوره توحید بخواند. آن گاه رکوع و سجده بجای آورده و در هر کدام هفت بار تسبیح بگوید. رکعت دوم را نیز همانند رکعت اول بجای آورد. در پایان نماز دعایی را بخواند که کفعمی در ابتدای باب
-----------------
1- 163. مصباح، کفعمی، ص 396.
36 از المصباح آورده است. بعد از دعا به سجده رفته و تضرّع نزد خداوند کند، آن گاه حاجت خود را از خداوند بخواهد. هر کس از مرد و زن چنین کند، و دعا را از روی اخلاص بخواند درهای اجابت به روی او باز گشته و حاجت او هر چه باشد برآورده می گردد، مگر آن که آن حاجت قطع رحمی باشد.
21 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «أقدار الله عزّوجلّ لا تغالب وإرادته لا ترد وتوفیقه لا یسبق»؛(1) «تقدیرهای خداوند عزّوجلّ مغلوب نمی شود، و اراده اش برگشت ندارد، و بر توفیق او هیچ چیز پیشی نمی گیرد.»
این عبارت، بخشی از کلمات امام زمان (علیه السلام) است که در توقیعی به دو سفیر خود، عثمان بن سعید و فرزندش محمّد بن عثمان فرستاده است.
22 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «أعوذ بالله من العمی بعد الجلاء، ومن الضلاله بعد الهدی، ومن موبقات الأعمال ومردیات الفتن»؛(2) «از نابینایی پس از بینایی، و از گمراهی پس از هدایت، و از رفتار هلاکت بار، و فتنه های نابود کننده، به خدا پناه می برم.»
این عبارت، بخشی از توقیعی است که امام زمان (علیه السلام) به نائب نخست و دوم خود، عثمان بن سعید عمری و فرزندش محمّد فرستاده است.
23 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «أبی الله عزّوجلّ للحق إلاّ إتماماً،
-----------------
1- 164. کمال الدین، ج 2، ص 511، ح 42؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1111؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 191، ح 19.
2- 165. کمال الدین، ج 2، ص 511، ح 42؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1110؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 190 و 191، ح 19.
وللباطل إلاّ زهوقاً»؛(1) «اراده حتمی خداوند بر این قرار گرفته که - دیر یا زود - پایان حق پیروزی و پایان باطل نابودی باشد.»
این عبارت، قسمتی از جوابی است که حضرت (علیه السلام) به نامه احمد بن اسحاق اشعری قمّی داده اند.
24 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «قد آذانا جهلاء الشیعه وحمقاؤهم، ومن دینه جناح البعوضه أرجح منه»؛(2) «نادانان و کم خردان شیعه و کسانی که پر و بال پشه از دینداری آنان برتر و محکم تر است، ما را آزار می دهند.»
این عبارت، بخشی از توقیعی است که حضرت (علیه السلام) در جواب نامه محمّد بن علیّ بن هلال کرخی فرستاده است. این توقیع، در ردّ طائفه ای از غالیان است که به شرکت ائمه (علیهم السلام) با خداوند در علم و قدرت او، معتقدند.
25 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «إجعلوا قصدکم إلینا بالموده علی السنه الواضحه، فقد نصحت لکم، والله شاهد علی وعلیکم»؛(3) «هدف و قصد خویش را نسبت به محبّت و دوستی ما - اهل بیت عصمت و طهارت - بر مبنای عمل به سنّت و اجرای احکام الهی قرار دهید، پس همانا که موعظه ها و سفارشات لازم را نمودم، و خداوند متعال نسبت به همه ما و شما گواه است.»
بین ابن ابی غانم قزوینی با جماعتی از شیعیان در مورد جانشینی امام حسن عسکری (علیه السلام) اختلاف شد، ابن ابی غانم معتقد بود که ایشان رحلت نمود
-----------------
1- 166. الغیبه، طوسی، ص 287، ح 246؛ احتجاج، ج 2، ص 279؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 193، ح 21.
2- 167. احتجاج، ج 2، ص 289 ؛ بحار الأنوار، ج 25، ص 267، ح 9.
3- 168. الغیبه، طوسی، ص 286، ح 245؛ احتجاج، ج 2، ص 279؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 179، ح 9.
در حالی که کسی را به عنوان جانشین خود معرفی نکرد، ولی جماعت شیعیان با او به مخالفت پرداخته و معتقد به تعیین جانشین برای امام حسن عسکری (علیه السلام) بودند، لذا نامه ای به امام زمان (علیه السلام) نوشته و این موضوع را برای حضرت بازگو می کنند. حضرت (علیه السلام) در جواب نامه به خطّ خود مطالبی مرقوم داشتند که از آن جمله حدیث فوق است.
حضرت در آن نامه ابتدا امر به تقوا و پرهیزکاری می کند و سپس می فرماید: تسلیم ما باشید و هر چه را نمی دانید به ما باز گردانید، بر ما است که حقیقت را بیان کنیم... به راست و چپ منحرف نشوید، و محبّت و دوستی خود را نسبت به ما با اطاعت از دستورات ما که همان شریعت محمّدی است ثابت کرده و عملی سازید..
25 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «علمنا علی ثلاثه أوجه: ماض وغابر وحادث، أما الماضی فتفسیر، وأما الغابر فموقوف، وأما الحادث فقذف فی القلوب، ونقر فی الأسماع، وهو أفْضل علمنا، ولا نبی بعْد نبینا»؛(1) «علم ما اهل بیت (علیهم السلام) بر سه نوع است: علم به گذشته و آینده و حادث. علم گذشته تفسیر است. علم آینده، موقوف است. علم حادث، انداختن در قلوب، و زمزمه در گوش ها است. این بخش، بهترین علم ما است. بعد از پیامبر ما، رسول دیگری نخواهد بود.»
این عبارت، بخشی از جواب امام زمان (علیه السلام) به سؤال علی بن محمّد سمری درباره علم امام است.
-----------------
1- 169. دلائل الإمامه، ص 524، ح 495؛ مدینه المعاجز، ج 8، ص 105، ح 2720.
26 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «وأمّا ما سألت عنه من أمر الوقف علی ناحیتنا وما یجعل لنا ثم یحتاج إلیه صاحبه، فکلُّ ما لم یسلم فصاحبه فیه بالخیار، وکلُّ ما سلِّم فلا خیار فیه لصاحبه، إحتاج إلیه صاحبه أو لم یحتج»؛(1) «از ما درباره این که فردی چیزی را برای ما وقف کرده؛ ولی خودش به آن محتاج شده، پرسیده ای. حکم این چنین فردی، این است که در آن چه برای ما وقف کرده، ولی تسلیم ما نکرده، مختار است و می تواند وقف را به هم بزند، ولی آن چه را به جهت تسلیم وقف اش مسلّم شده، دیگر نمی تواند آن را برگرداند، خواه به آن احتیاج داشته باشد یا نداشته باشد.»
این عبارت، قسمتی از توقیعی است که امام زمان (علیه السلام) در جواب سؤال های ابوالحسین محمّد بن جعفر اسدی مرقوم داشته اند.
27 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «ولو أن أشیاعنا - وفقهم الله لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا، ولتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا علی حق المعرفه وصدقها منهم بنا، فما یحبسنا عنهم إلاّ ما یتصل بنا ممّا نکرهه ولا نؤثره منهم»؛(2) «اگر چنانچه شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعتشان دهد - در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند همدل می شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد، و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می گشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین، و صداقتی از آنان نسبت به ما، علّت مخفی شدن ما از آنان چیزی نیست جز آنچه از کردار آنان که به ما می رسد و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم.»
-----------------
1- 170. کمال الدین، ج 2، ص 520، ح 49؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 182، ح 11.
2- 171. احتجاج، ج 2، ص 315؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 177، ح 8.
این جملات، قسمتی از نامه ای است که از ناحیه مقدّس امام زمان (علیه السلام) برای شیخ مفید رحمه الله فرستاده شده است.
28 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «أن الأرض لا تخلو من حجه إما ظاهراً وإمّا مغموراً»؛(1) «زمین، هیچ گاه، از حجّت خالی نخواهد بود، حال، آن حجّت، یا ظاهر است و یا پنهان.»
این کلام، قسمتی از توقیعی است که امام زمان (علیه السلام) به عثمان بن سعید عمری و فرزندش محمّد مرقوم داشته اند.
29 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «والعاقبه بجمیل صنع الله سبحانه تکون حمیده لهم ما اجتنبوا المنهی عنه من الذنوب»؛(2) «با دخالت و ساخت نیکوی خداوند، فرجام کار، مادامی که شیعیان از گناهان دوری گزینند، پسندیده و نیکو خواهد بود.»
این حدیث، بخشی از نامه ای است که امام زمان (علیه السلام) برای شیخ مفیدرحمه الله مرقوم داشته اند.
30 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «أو ما رأیتم کیف جعل الله لکم معاقل تأوون إلیها، وأعلاماً تهتدون بها من لدن آدم (علیه السلام)»؛(3) «آیا ندیدید که چه گونه خداوند برای شما، ملجأهایی قرار داد که به آنان پناه برید، و عَلَم هایی قرار داد تا با آنان هدایت شوید. (و این لطف حضرت حق) از زمان حضرت آدم (علیه السلام) تا کنون بوده است».
-----------------
1- 172. کمال الدین، ج 2، ص 511، ح 42؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1110، ح 26؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 191، ح 19.
2- 173. احتجاج، ج 2، ص 325؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 177، ح 8.
3- 174. الغیبه شیخ طوسی، ص 286،ح 245؛ احتجاج، ج 2،ص 278؛ بحار الأنوار، ج 53،ص 179،ح 9.
این عبارت، قستی از توقیعی است که از ناحیه حضرت، به جهت اختلاف میان ابن أبی غانم قزوینی و جماعتی از شیعیان صادر شده است. ابن ابی غانم معتقد بود که برای امام حسن عسکری (علیه السلام) جانشینی نیست و امامت به ایشان ختم شده است. گروهی از شیعیان، به حضرت مهدی (علیه السلام) نامه می نویسند و داستان را بازگو می کنند. از ناحیه حضرت نامه ای صادر می شود که حدیث فوق بخشی از آن است.
31 - امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «ملعون ملعون من أخر الغداه إلی أن تنقضی النجوم»؛(1) «ملعون و نفرین شده است آن کسی که نماز صبح را عمداً تأخیر بیندازد تا موقعی که ستارگان ناپدید شوند»
این حدیث قسمتی از توقیعی است که در جواب سؤال محمّد بن یعقوب از ناحیه مقدّسه رسیده است.
-----------------
1- 175. الغیبه، طوسی، ص 271، ح 236؛ احتجاج، ج 2، ص 298؛ بحار الأنوار، ج 52، ص 16، ح 12؛ وسائل الشیعه، ج 4، ص 201، ح 4919.
سلسله کتب چاپ شده از مؤلف پیرامون مهدویت
1 - تولد حضرت مهدی (علیه السلام)
2 - امامت در سنین کودکی
3 - امامت و غیبت
4 - غیبت صغری و سفیران ناحیه مقدّسه
5 - غیبت کبری
6 - وظایف ما در عصر غیبت
7 - اماکن مقدسه مرتبط با حضرت مهدی (علیه السلام)
8 - بررسی دعای ندبه
9 - دکترین مهدویت تنها راه نجات بشر
10 - دفاع از مهدویت
11 - فلسفه حکومت عدل جهانی
12 - نظریه پردازی درباره آینده جهان
13 - منجی از دیدگاه ادیان
14 - وجود امام مهدی (علیه السلام) از منظر قرآن و حدیث
15 - وجود امام مهدی (علیه السلام) در پرتو عقل
16 - مهدویت و جهانی سازی
17 - قرآن و ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
18 - علایم ظهور
19 - هنگامه ظهور
20 - حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) در عصر ظهور