شمیم رحمت (سیره حکومتی امام زمان (عجّل الله فرجه))

شمیم رحمت

سیره حکومتی امام زمان (عجّل الله فرجه)

سید صادق حسینی شیرازی
به اهتمام موسسه رسول الاکرم (صلّی الله علیه وآله و سلم)
مشخصات نشر: قم: یاس زهرا (علیها السلام)، ۱۴۲۴ ه ق = ۱۳۸۲

فهرست

روش امام مهدی در تشکیل حکومت‌
روایات دروغین و محمد بن علی الکوفی‌
روایات صحیح‌
سیره امام زمان همان سیره رسول الله

-----------------

روش امام مهدی در تشکیل حکومت‌:
متأ‌سفانه، ذهنیت رایج مسلمانان آن است که امام مهدی (عج) با چهره‌ای خشن ظهور می‌کند و با تکیه بر شمشیر و قتل و کشتارِ مخالفان خود، موفق به برپایی حکومت و کسب قدرت می‌شود.
این ذهنیت در روایاتی ریشه دارد که در این باره موجود است و در کتاب‌ها و بر روی منبرها برای مردم بازگو می‌گردد.
برپایهِ پاره‌ای از این روایات، امام مهدی (عج) به هنگام ظهور، چنان با خشونت و درشتی با مردم رفتار می‌کند که بیش‌تر آنان آرزو می‌کنند که کاش هرگز او را نبینند، عدهِ زیادی از آنان نیز در نسب او به تردید می‌افتند و او را از آل محمد (ع) نمی‌دانند.

روایات دروغین و محمد بن علی الکوفی‌:
تعداد این روایات به بیش از پنجاه مورد می‌رسد.
از این تعداد، سند نزدیک به سی مورد از آن‌ها به شخصی به نام محمدبن علی الکوفی می‌رسد که فردی بدنام و دروغ‌گو است و تمام علمای رجال بر بی‌اعتباری روایات او حکم کرده‌اند.
این شخص، در زمان امام حسن عسکری (ع) می‌زیسته و از معاصران جناب فضل بن شاذان بوده است.
فضل بن شاذان از اعاظم روات و بزرگان شیعه است که هیچ شکی در جلالت و قدر و منزلت وی وجود ندارد، تا جایی که امام عسکری (ع) در مدح و توصیف او می‌فرماید: اِنی ا‌غبط اهل الخراسان لمکان الفضل.
به خاطر آن که فضل، خراسانی است، من آرزو داشتم که از اهل خراسان می‌بودم.

حال، فضل بن شاذان در وصف محمدبن علی کوفی می‌گوید: «رجلٌ کذّاب؛ مردی بسیار دروغ‌گوست».
و در جایی دیگر اظهار داشته است: «کدت ا‌قنت علیه؛ نزدیک بود در قنوت نماز لعن و نفرینش کنم».
اکنون به چند نمونه از این دست روایات اشاره می‌کنیم: روایت نخست: روایتی است که بیش از یک صفحه از بحارالانوار را به خود اختصاص داده است، در این روایت آمده است: حضرت مهدی (عج) پس از ظهور، عده‌ای از مسلمانان را مورد تعقیب قرار می‌دهد، آنان نیز فرار کرده به نصارای روم پناه می‌برند.
نصارا به آنان می‌گویند اگر می‌خواهید به شما پناه دهیم، باید صلیب بر گردن بیاویزید و مسیحی شوید.
این گروه نیز از ترس امام زمان مسیحی می‌شوند.
حضرت این مسلمان‌های فراری را از چنگ نصرانی‌ها بیرون می‌آورد، مردان آن‌ها را می‌کشد و شکم زنان باردار آن‌ها را پاره می‌کند؛ «فیقتل الرجال و یبقر بطون الحبالی».
باید دانست که امام زمان (عج)، دارای مقام امامت است و بهتر از هر کسی احکام اسلام را می‌داند.
در دین اسلام اگر زن بارداری مرتکب جنایتی گردد و حدّ بر او واجب شود، به عنوان مثال اگر زنا دهد و چهار شاهد عادل بر زنا دادن او شهادت دهند و بنا شد که او را حدّ بزنند، مادامی که این زن باردار است جاری کردن حد بر او حرام است؛ باید صبر کنند تا فارغ شود و بعد حدّ را بر او جاری سازند.
با این همه، آیا حضرت ولی عصر (عج) شکم زن باردار را پاره می‌کنند؟! آیا این روایت جَعل و دروغ نیست؟روایت دوم: در بحارالانوار (1)، از کتاب غیبه نعمانی به این سند ذکر شده: عن علی بن الحسین (ع) عن محمد العطار عن محمدبن الحسن الرازی (مجهول الهویّه) عن محمدبن علی الکوفی عن البزنطی عن ابن بکیر عن ابیه عن زُراره عن ابی جعفر (ع): «ا‌یسیر (الحجه) بسیره النبی (ص)؟» فقال: هیهات انّ رسول‌الله سار فی اُمّته باللین والغائب یسیر بالقتل.
آیا امام مهدی (عج) بر طبق روش رسول خدا (ص) عمل خواهد کرد؟ فرمود: هرگز، رسول خدا (ص) با نرمی با امّتش رفتار کرد، در صورتی که امام مهدی (عج) از روش قتل و کشتار استفاده خواهد کرد.
این روایت علاوه بر آن که ضعف سند دارد با روایات صحیحه‌ای که دربارهِ شباهت رفتار امام عصر (عج) با رفتار پیامبر اکرم (ص) وجود دارد و بعداً ذکر خواهد شد در تعارض است.
روایت سوم: (2) باز با همان سند قبلی است: «عن محمدبن علی الکوفی عن البزنطی عن العلاء».
در این سند مغیره بن سعید نیز آمده که حضرت صادق (ع) در مورد او فرموده است: لعن الله المغیره بن سعید ا‌نّه دسّ فی ا‌حادیث ا‌بی کثیراً.
خدا لعنت کند مغیره‌بن سعید را همانا که او در روایات پدرم بسیار دست می‌بُرد (آن‌ها را تغییر می‌داد).
در این روایت همانند روایات قبلی، باز مسئله کشتار مطرح شده است.
و این سخن را به امام نسبت می‌دهند که: سمعت ا‌با جعفر (ع) یقول: لو یعلم الناس ما یصنع الغائب اِذا خرج لا‌حبّ ا‌کثرهم ان لایروه ممّا یقتل الناس.
اگر مردم می‌دانستند مهدی (عج) پس از ظهور چه می‌کند بیش‌تر آن‌ها دوست نداشتند او را ملاقات کنند به دلیل کشتار مردم توسط او.
چنین سخنی از طرف یک آدم دروغ‌گو به امام معصوم نسبت داده شده و به هیچ وجه قابل پذیرش نیست؛ چرا که انسان عاقل اگر سخن انسان دروغ‌گویی را مبنی بر شراب خواری فلان مؤ‌من بشنود باور نخواهد کرد و به خود اجازه نقل این سخن را نخواهد داد چه برسد در مورد امام معصوم.
در دنباله این روایت چنین آمده است که: یقول کثیر من الناس لیس هذا من آل النبی لو کان لرحم.
آن قدر کشتار می‌کند که مردم می‌گویند، او از آل پیامبر (ص) نیست؛ چرا که اگر از آل پیامبر بود رحیم و مهربان بود و کشتار به راه نمی‌انداخت.
این سخن در مورد کیست؟! آیا در مورد حجاج بن یوسف ثقفی نیز چنین سخنی گفته می‌شود؟!روایت چهارم: به دنبال همین روایت شماره 114؛ عن محمدبن علی الکوفی عن البزنطی عن عاصم بن حمید الحناف عن ا‌بی بصیر قال ا‌بو جعفر (ع): «لیس شأ‌نه اِلاّ بالسیف لایستتیب ا‌حداً؛ سر و کار مهدی جز با شمشیر نیست و توبهِ کسی را نمی‌پذیرد».
آیا این شبیه سیرهِ رسول الله (ص) است؟نکته مهم این است که محمد بن علی کذّاب روایات خود را نوعاً به افراد ثقه نسبت می‌داده تا روایاتش صحیح جلوه کند؛ همان طور که در اینجا نام حناف در سلسله سند آمده که او از ثقات است.
روایت پنجم: این بار از ابن محبوب (از اصحاب اجماع) عن البطائنی عن ا‌بی بصیر عن ا‌بی عبدالله (ع)، می‌گوید: از امام پرسیدم: مهدی کی ظهور می‌کند؟ فقال: ما تستعجلون بخروج الغائب فوالله ما هو اِلاّالسیف والموت تحت ظلّ السیف.
(3). چرا برای ظهور غایب (امام زمان) عجله می‌کنید، به خدا قسم او فقط با شمشیر سر و کار دارد و قتل و کشتار.
روایت ششم: از علی بن ابی حمزهِ بطائنی شیخ الواقفیه که قائل به خاتمیت امامت به موسی بن جعفر (ع) است؛ او می‌گوید ایشان «امام موسی بن جعفر (ع)» امام غایب است و اصلاً قائل به امام دوازدهم نیست.
در روایتی از امام رضا (ع) نقل شده است که پس از دفن این شخص فرمود: نکیر و منکر عمودی از آتش بر او زدند که: «امتلا قبره ناراً اِلی یوم القیامه» الان حدود هزار و دویست سال است که در قبرش می‌سوزد.
به هر حال روایت این است؛ عن ابن ا‌بی بطائنی عن ا‌بیه عن ا‌بی بصیر عن ا‌بی عبدالله (ع) قال: اذا خرج الغائب لم یکن بینه و بین العرب و قریش اِلاّ السیف ما یأ‌خذ منها اِلاّ السیف.
(4). چون آن غایب بیاید، میان او و قریش شمشیر حاکم است و بس و از قریش غیر از شمشیر چیزی دریافت نمی‌کند.
این‌ها تنها چند نمونه از روایاتی است که در این زمینه وارد شده است.
صرف نظر از محمدبن علی کوفی، عده‌ای از راویان دیگر این روایات نیز به هیچ وجه مورد اعتبار نبوده و روایاتشان قابل پذیرش نیست.
گذشته از اشکالات سندی، این دسته از روایات، از جهت دلالت نیز ناتمامند و قابل پذیرش نمی‌باشند؛ زیرا مفاد بسیاری از آن‌ها با ضروریات مذهب و شریعت در تعارض است و به هیچ عنوان نمی‌توان آن‌ها را توجیه کرد.
اصولاً امام مهدی (عج) می‌آید که عدالت را بیاورد و بساط جور و جفا و ستم را برچیند.
بنابراین، امکان ندارد که بخواهد از راه ظلم به عدل برسد و یا با ایجاد بدعت، سنت جدش حضرت محمد (ص) و امیرالمؤ‌منین علی (ع) را زنده کند.
سنت رسول خدا (ص) آن بود که اجازه نمی‌داد هیچ زن بارداری را حد بزنند و یا قصاصش نمایند، ولی بر اساس آن چه محمدبن علی کوفی نقل کرده است، امام مهدی (عج) شکم زنان بارداری را که از ترس و برای حفظ جان خود مسیحی شده‌اند پاره می‌کند!!
روایات صحیح‌:
دلیل دیگر بی‌اعتباری این گونه روایات، احادیث صحیح و معتبری است که بر مفهوم مقابل آن‌ها دلالت دارد و صراحتاً گویای این مطلبند که روش حکومتی حضرت ولی عصر (عج)، همانند همان روش حکومتی رسول خدا (ص) و امیرمؤ‌منان (ع) است.
به چند نمونه از این روایات توجه فرمایید:
1. روایت نخست: در بحارالانوار روایت موثق و حسنه‌ای از کتاب غیبه نعمانی ذکر شده است: عن ابن عقده عن علی بن الحسن (ابن فضّال) عن ا‌بیه عن رفاعه عن عبدالله بن عطاء قال: سئلت ا‌با جعفر الباقر (ع): «فقلت اِذا قام الحجّه بأ‌یّ سیره یسیر فی الناس؟ فقال (ع) یهدم ما قبله کما صنع رسول الله و یستأ‌نف الاًسلام جدیداً.
(5). راوی از امام باقر (ع) سؤ‌ال می‌کند که حضرت حجت (عج) پس از ظهور، چه سیره و روشی در حکومت خواهد داشت؟ امام پاسخ می‌دهد همان طور که رسول خدا (ص) پس از بعثت تمام آن چیزهایی را که پیش از ایشان به عنوان دین مطرح بود، مثل یهودیت، نصرانیت و مجوسیت، همه را بی‌اعتبار اعلام کرد، مهدی (عج) نیز پس از ظهور آن چه که به نام اسلام بر دنیا حاکم است، امّا با اساس اسلام مخالف است، از میان خواهد برد و اسلام واقعی را دوباره برپا خواهد کرد.
پیامبر اکرم (ص) به فرمودهِ قرآن:
(6) با نرمی و عدم خشونت باورها و عقاید پیش از خود را بی‌اعتبار کرد.
این سیرهِ پیامبر با همهِ مردم بود و حتی با کافران هم این گونه رفتار می‌کرد و تنها اختصاص به مسلمان‌ها نداشت.
امام زمان (عج) نیز درباره کافران هم همان سیره و همان نرمی و لطافت را به خرج خواهد داد، که سیره رسول الله بود، مسلمانان که جای خود دارند.
2. روایت دوم: عن ابن عباس عن النبی (ص) قال: «التاسع منهم [من ا‌ولاد الحسین (ع)] من ا‌هل بیتی و مهدی ا‌مّتی، ا‌شبه الناس بی فی شمائله و ا‌قواله و ا‌فعاله.
(7). شاهد ما لفظ «ا‌فعاله» است؛ یعنی مهدی (عج) علاوه بر این‌که شمایل و اقوالشان شبیه رسول خداست، کارهایش نیز شبیه رسول خداست.
3. روایت سوم: در بحارالانوار(8) حدود یک صفحه از سخنان شیخ طبرسی (9) در اعلام الوری به عنوان تذییل این روایت آمده است که قسمتی از آن چنین است: اگر دربارهِ چگونگی حکومت حضرت ولی عصر (عج) سؤ‌ال شود که چگونه است؟ آیا با شدت و عنف، خواهد بود؟ باید گفت: «فاِن کان ورد بذل خبر فهو غیر مقطوع به».
هرگز حکومت آن حضرت با شدّت و عنف نخواهد بود و حتی اگر روایتی در این مورد [اعمال خشونت در حکومت حضرت] پیدا شد، صحیح نیست، و روایت صحیحی وجود ندارد که آن حضرت با شدت و عنف رفتار خواهند کرد.
طبرسی از حدیث شناسان معروف و خبرهِ فن بوده است، تمام روایاتی که در این باب وارد شده را با این جملهِ «اِن کان...» زیر سؤ‌ال برده و می‌گوید اگر روایتی در این زمینه [اعمال خشونت در حکومت حضرت] پیدا شود، نه مدلولش معتبر است و نه حجّیت دارد.
4. روایت چهارم: در بحارالانوار (10)، روایتی از کتاب کافی با این عبارت نقل شده است: کلینی عن العده عن البرقی عن ابیه عن محمدبن یحیی عن حماد بن عثمان عن الصادق (ع) اِذا قام الحجّه سار بسیره ا‌میرالمؤ‌منین علی (ع).
یعنی هنگامی که امام مهدی ظهور کند دقیقاً مانند سیرهِ امیرالمؤ‌منین (ع) عمل خواهد کرد.
سند این روایت صحیح و هیچ شک و شبهه‌ای در آن نیست؛ چرا که راویانش یکی از دیگری بهترند و متن آن نیز موافق سیرهِ معصومین (ع) است.
مدلول این روایات آن است که چون امام مهدی ظهور کند، عموم مردم، از خرد و کلان، و پیر و جوان به او عشق می‌ورزند و از صمیم قلب دوستش دارند.
از رسول خدا (ص) نقل است که فرمود: شما را به مهدی، مردی از قریش بشارت می‌دهم که ساکنان آسمان و زمین از خلافت و فرمانروایی او خشنودند.
(11). هم‌چنین از آن حضرت روایت شده است که فرمود: شما را به مهدی (عج) بشارت می‌دهم که به سوی مردم برانگیخته می‌شود...
و ساکنان زمین و آسمان از او خشنود می‌گردند.
(12). نیز در روایتی دیگر از رسول خدا (ص) آمده است: مردی از امت من قیام می‌کند که مردم زمین و آسمان او را دوست دارند.
(13). و از حضرت علی (ع) نیز نقل شده است که فرموده است: چون مردی از فرزندانم ظهور کند چنان گشایشی در کار مردم ایجاد می‌شود که حتی مُردگان به دیدار یکدیگر می‌روند و ظهورش را به هم مژده می‌دهند.
(14). جمع روایات‌:
در جمع بین روایات متعارض خود ائمه (ع) توصیه‌های لازم را فرموده‌اند.
البته دو روایت مخالف وقتی با هم در تعارض قرار می‌گیرند که شروط لازم را در باب تعارض داشته باشند؛ به این صورت که اولاً، سند هر دو معتبر باشد؛ نه آن که یک طرف محمد بن علی الکوفیِ دروغ‌گو باشد و طرف دیگر علی بن ابراهیم و محمدبن مسلم، که از ثقات و معتمدین ائمه (ع) هستند.
مقایسهِ بین این دو عقلاً و شرعاً جایز نیست.
پس ما در همین پله اول که بحث سَند باشد مشکل داریم؛ چرا که روایاتی که از محمدبن علی کوفی نقل شده، امام زمان را یک آدم کش معرفی می‌کند که در زمان او هرج و مرج خواهد بود، و فقها می‌گویند: حتی احکام شرعی، اگر باعث هرج و مرج شوند ساقط می‌گردند و دیگر واجب نخواهند بود، حال آیا امام زمان (عج) که خودشان صاحب این دین و احکام آن هستند، باعث هرج و مرج خواهند بود؟! پس در همین مرحله اول، بحث تعارض منتفی است؛ چرا که یک آدم دروغ‌گو نمی‌تواند معارض بزرگان حدیث و ثقات باشد.
از این مرحله که بگذریم بر فرض صحت سند، نوبت به ملاحظهِ تراجیح بین دو روایت متعارض می‌رسد، در این مرحله، آن‌ها با روایات صحیح دیگر و سنت و سیره و کتاب (قرآن)، مقایسه می‌شوند و هر کدام موافق آن‌ها بود، معتبر است.
از این جهت نیز روایاتی که تشابه سیرهِ امام زمان (عج) با سیره امیرمؤ‌منان (ع) و رسول خدا (ص) را بیان می‌کند دارای رجحان هستند؛ چرا که با سیرهِ معصومین (ع) سازگار است و قراین صدق بسیار دارد.
پس از این مرحله بر فرض آن که هر دو مطابق کتاب و سیره باشند و به اصطلاح متکافی باشند، نوبت به دلالت و ظهور می‌رسد، این که آیا هر دو روایت از لحاظ ظهور و دلالت با هم مساوی هستند یا نه.
در این مرحله اگر یکی از روایات متعارض، از لحاظ دلالت صریح‌تر بود، آن را بر می‌گزینیم.
در صورتی که از لحاظ دلالت هم یکسان باشند، نوبت به تساقط می‌رسد و هر دو روایت از اعتبار می‌افتند؛ گویا اصلاً روایتی وارد نشده است.
این مبنای فقهی در باب تعارض روایات است.
سیره امام زمان همان سیره رسول الله:
بنابر آن چه گفته شد، سیرهِ امام زمان (عج) دقیقاً همان سیره و روش رسول خدا (ص) است.
حتی شمایل آن حضرت هم، مانند شمایل و سیمای نورانی پیامبر اکرم (ص) است؛ چنان که روایات بسیاری از شیعه و سنی و حتّی تاریخ نگاران مسیحی آمده است که چهرهِ رسول خدا (ص) به قدری جذّاب بود که حتّی دشمن‌ترین دشمنان آن حضرت، وقتی چشمش به چهرهِ منوّر ایشان می‌افتاد به گونه‌ای مجذوب آن حضرت می‌شدند که تمام هم و غمشان را فراموش می‌کردند.
چهرهِ امام زمان (عج) نیز چنین است.
علاوه بر تاریخ و روایات، مهم‌ترین سندی که در خصوص سیره و سلوک رسول خدا (ص) در دست است، قرآن کریم می‌باشد.
تابلویی که قرآن کریم از چهرهِ رسول خدا (ص) ترسیم می‌کند چنین است: فبما رحمه من الله لنت لهم، و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک (15).
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [مردم] نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند.
و یا در جای دیگر می‌فرماید: لقد جائکم رسول من انفسکم، عزیزٌ علیه ما عنّتم حریص علیکم بالمؤ‌منین روِ‌فٌ رحیم(16). خدای متعال از میان شما، فردی را به رسالت فرستاد که فقر و پریشانی و جهل و فلاکت شما بر او گران است و برای نجات و آسایش شما حرص می‌ورزد و خودخوری می‌کند و نسبت به مؤ‌منان بسی دل رحم و مهربان است.
شفقت و محبت رسول خدا (ص) نسبت به مردم به حدی بود که حتی عده‌ای همین مسئله را به وسیله‌ای برای آزار ایشان تبدیل کرده بودند: و منهم الذین یؤ‌ذون النبی و یقولون هو ا‌ذنٌ قل ا‌ذن خیر لکم یؤ‌من بالله و یؤ‌من للمؤ‌منین و رحمه للذین آمنوا منکم (17).
از آن‌ها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: او آدم خوش باوری است! بگو: خوش باور بودن او به نفع شماست، (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد و تنها مؤ‌منان را تصدیق می‌کند و رحمت است برای کسانی که ایمان آورده‌اند.
و آن‌ها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند.
در تفسیر این آیه آمده است که یکی از منافقان، رسول خدا (ص) را به سخره می‌گرفت، جبرئیل نازل شد و عرض کرد، یا رسول الله، فلان منافق را احضار کنید و از او بپرسید چرا این کارها را می‌کند.
این مورد یک استثنا بود و هیچ مورد دیگری پیدا نمی‌کنید که پیامبر کسی را به خاطر مسخره کردن خود بطلبد.
این مورد هم بنا بر مصلحت بوده و پیامبر (ص) دستور داشته‌اند.
در همین قضیه پیامبر آن شخص را طلبید و از او توضیح خواست.
او عرض کرد: یا رسول الله، هر کسی این حرف را زده دروغ گفته، من چنین کاری نکرده‌ام.
پیامبر (ص) چیزی نفرمود و ساکت شد این منافق نیز، چنین برداشت کرد که رسول خدا (ص) حرف او را باور کرده است.
در صورتی که محال است پیامبر (ص) حرف این منافق را که بر خلاف سخن خداوند و جبرئیل بود باور کند، اما پیامبر (ص) نخواست با او حتی ترش‌رویی کند.
این بار به میان مردم رفت و گفت عجب پیامبری است! جبرئیل از یک گوش به او می‌گوید من مسخره‌اش کرده‌ام، باور می‌کند، از گوش دیگر من می‌گویم چنین کاری نکرده‌ام باز باور می‌کند، این پیغمبر اُذن است؛ یعنی هر سخنی که به او بگویند باور می‌کند.
خداوند در پاسخ به این یاوه سرایی‌ها، در قرآن فرموده است: (قل اُذن خیر لکم)(18)؛ این گوش (باور کردن حرف شما) برای شما خوب است و به نفع شماست.
این فعل و عمل رسول خداست و مهدی شبیه‌ترین مردم به رسول خداست.
پیامبر (فبما رحمه من الله لنت لهم)(19) است.
پس مهدی (عج) نیز چنین خواهد بود.
او با کافران به نرمی رفتار خواهد کرد، چه رسد به مسلمانان.
اصولاً امام مهدی (عج) برای برقراری عدل می‌آید و عدالت یک خواستهِ طبیعی و فطری انسان‌هاست.
بنابراین امکان ندارد به گونه‌ای رفتار نماید که مردم آرزو کنند ای کاش او را نبینند و یا به خاطر بی‌رحمی‌هایی که انجام می‌دهد، بگویند او از آل محمد (ص) نیست و ارتباطی با اهل‌بیت پیامبر (ص) ندارد.
هم‌چنین وقتی حضرت علی (ع) می‌فرماید: محال است که من از راه ستم بخواهم به پیروزی دست پیدا کنم و به وسیلهِ جور در طلب نصرت برآیم.
(20). یقیناً امام مهدی (عج) نیز از همین روش پیروی خواهد کرد و امکان ندارد که از راه ستم بخواهد حکومت بر مردم را به دست گیرد.

پاورقی:

-----------------

(1) بحارالانوار، ج52، ح109، ص 353.
(2) همان، ح113، ص 353.
(3) الخرایج، ج3، ص 155؛ غیبه‌الطوسی، ص 459، ذکر طرف من العلامات الکائنه قبل الخروج.
(4) شیخ طوسی، الغیبه، ص 459؛ الخرایج، ج3، ص 155.
(5) بحارالانوار، ج52، ح112، ص 353.
(6) آل عمران/ 159.
(7) بحارالانوار، ج52، ح187، ص 379.
(8) همان، ح187، ص 379.
(9) امین الدین امین الاسلام ابو علی فضل بن حسن بن فضل (-548 ق) فقیه، محدث، مفسر و لغوی امامی معروف به شیخ طبرسی، از برجسته‌ترین علمای شیعه در قرن ششم هجری که خود و پسرش حسن بن فضل صاحب مکارم‌الاخلاق و نوه‌اش علی بن حسن صاحب مشکاه‌الانوار همگی از علمای بزرگ هستند. روضات الجنات،ج‌5، ص342 - 349؛ طبقات اعلام الشیعه، قرن 6، ص216 و 217.
(10) بحارالانوار، ج47، ص 54.
(11) ینابیع الموده، ص 431، اثبات الهداه، ج2، ص 524.
(12) جامع احادیث الشیعه، ج1، ص 34.
(13) احقاق الحق، ج19، ص 663.
(14) صدوق، کمال‌الدین، ج2، ص653؛ مجلسی، بحارالا‌نوار، ج52، ص 328.
(15) آل عمران/ 59.
(16) توبه/ 128.
(17) همان/ 61.
(18) همان.
(19) آل عمران/ 159.
(20) نهج‌البلاغه.