پیشوای اینترنتی (نقد آرا و عملکرد احمد الحسن بصری)

سیمای مهدی در قرآن - جلد 2

تالیف محمد بیستونی
گروه تحقیق محمد علی بیستونی، طاهره نوری خانی، جواد غریب زاده
ناشر: قم: بیان جوان، ۱۳۸۵

فهرست مطالب

الاهْداءِ...................3
فلسفه غیبت طولانی...................5
1 آمادگی پذیرش (آمادگی روانی)...................10
2 تکامل فرهنگی و صنعتی...................13
3 پرورش یک نیروی ضربتی انقلابی......................................15
4 فلسفه وجود امام به هنگام غیبت...................18
فایده وجود امام در دوران غیبت...................22
1 اثر امید بخشی...................28
2 پاسداری آئین خدا...................32
3 تربیت یک گروه انقلابی آگاه...................37
4 نفوذ روحانی و ناآگاه...................39
5 ترسیم هدف آفرینش...................47
چگونگی قیام حضرت مهدی (علیه السلام)...................53
و امّا از نظر منابع حدیث...................60
مفهوم شمشیر...................71
سه دوران...................78
پیشرفت برق آسای علوم در عصر مهدی (علیه السلام)...................80
پیشرفت خارق العاده صنایع در آن عصر...................84
پیشرفت عظیم اقتصادی و عدالت اجتماعی...................88
پیشرفت های قضایی...................104
آینده جهان...................115
1 آیین یهودیت...................116
2 آیین مسیحیت...................118
3 آیین زرتشت...................123
تمدن آینده جهان درلوای حکومت مهدی (علیه السلام)...................133
ویژگی های انحصاری نهضت امام زمان (علیه السلام)...................142
برتری مالی و اقتصادی امام زمان (علیه السلام)...................146
جهان در عصر پس از ظهور امام زمان «عجل اللّه تعالی فرجه الشریف»...................148
فن آوری ارتباطات در عصر مهدی (علیه السلام)...................149
سلامتی و بهداشت همگانی در زمان حضور حضرت مهدی (علیه السلام)...................154
امنیت جهان در سایه تمدّن حضرت مهدی (علیه السلام)...................160
امنیت جهانی در عصر طلایی ظهور...................161
در ذکر اعمال و آداب مخصوص، جهت ملاقات آن حضرت (علیه السلام)...................174
دعاهایی که به واسطه خواندن آن می توان حضرت حجّت (علیه السلام) را در خواب یا بیداری دید...................178
استغاثه به حضرت (علیه السلام)...................189
در جمع بین حکایات و قصه های گذشته و بین روایتی که در تکذیب مدّعی مشاهده آن جناب (علیه السلام)، درغیبت کبری رسیده است...................193

کتابنامه...................197

الاهْداءِ

اِلی سَیدِنا وَ نَبِینا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّهِ وَ خاتَمِ النَّبِیینَ وَ اِلی مَوْلانا وَ مَوْلَی الْمُوَحِّدینَ عَلِی اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَ اِلی بِضْعَةِ الْمُصْطَفی وَ بَهْجَةِ قَلْبِهِ سَیدَةِ نِساءِ الْعالَمینَ وَ اِلی سَیدَی شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، السِبْطَینِ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ اِلَی الائِمَّةِ التِّسْعَةِ الْمَعْصُومینَ الْمُکرَّمینَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ سِیما بَقِیةِ اللّهِ فِی الارَضینَ وَ وارِثِ عُلُومِ الانْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ، الْمُعَدِّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ وَ الْمُدَّخِرِ لاِحْیاءِ الْفَرائِضِ وَ مَعالِمِ الدّینِ، الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صاحِبِ الْعَصْرِ وَ الزَّمانِ (عَجَّلَ اللّهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّریفَ) فَیا مُعِزَّ الاوْلِیاءَ وَیا مُذِلَ الاعْداءِ اَیهَا السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَینَ الارْضِ وَالسَّماءِ قَدْمَسَّنا

(٣)

وَ اَهْلَنَا الضُّرَّ فی غَیبَتِک وَ فِراقِک وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ مِنْ وِلائِک وَ مَحَبَّتِک فَاَوْفِ لَنَا الْکیلَ مِنْ مَنِّک وَ فَضْلِک وَ تَصَدَّقْ عَلَینا بِنَظْرَةِ رَحْمَةٍ مِنْک اِنّا نَریک مِنَ الْمُحْسِنینَ

(٤)

فلسفه غیبت طولانی (1):
سؤال دیگری که در زمینه عقیده شیعه درباره مهدی (علیه السلام) پیش می آید، موضوع غیبت طولانی او است که پس از قبول امکان عمر طولانی مطرح می شود و آن این که: چرا مهدی ظهور نمی کند با این که فساد و ظلم به قدر کافی وجود دارد؟ چرا با قیام خود جهان را در مسیر عدل و داد قرار نمی دهد؟ آخر تا کی باید نشست و شاهد صحنه های ظلم و خونریزی و بیدادگری مشتی تبهکار و از خدا بی خبر باشیم؟ چرا این قدر غیبتش به طول انجامیده؟ او در حقیقت انتظار چه چیزی را، دیگر می کشد؟
-----------------

1- این مطالب از کتاب حکومت جهانی مهدی (عج)، تألیف حضرت آیة اللّه مکارم شیرازی، استفاده شده است.

(٥)

و بالاخره سرّ این غیبت طولانی چیست؟
ولی باید توجّه داشت گرچه این سؤال معمولاً از شیعه در مسأله غیبت می شود، امّا با کمی دقّت متوجّه خواهیم شد که دیگران هم از آن سهمی دارند؛ یعنی، به شکل دیگر متوجّه سایر معتقدان به ظهور یک بزرگ جهانی که روزی باید قیام کند و جهان را پر از عدل و داد سازد، می گردد؛ هرچند عقیده شیعه را درباره طول عمر و غیبت قبول نداشته باشند.
زیرا جای این پرسش از آنها باقی است که چرا آن مصلح بزرگ تاکنون متولّد نشده و اگر شده است چرا قیام نمی کند و دنیای تشنه را با جام عدالت و دادگری خویش سیراب نمی سازد؟ بنابراین، اشتباه بزرگی است اگر این ایراد را تنها متوجّه شیعه بدانیم.

(٦)

و به تعبیر دیگر، شک نیست که مسأله طول عمر (بحث گذشته) و مسأله فلسفه وجود امام در زمان غیبت (بحث آینده) از سؤالاتی است که تنها متوجّه شیعه می گردد، امّا متأسّفانه تأخیر ظهور او مطلبی است که همه معتقدان به ظهور آن مصلح جهانی باید به آن بیندیشند که چرا با آمادگی جهان، آن ظهور بزرگ به وقوع نمی پیوندد؟ (دقّت کنید)
به هر حال، این سؤال یک پاسخ کوتاه دارد و یک پاسخ مشروح؛ پاسخ کوتاه آن این است که برای تحقّق یک انقلاب همه جانبه در سطح جهان تنها وجود یک رهبر شایسته انقلابی کافی نیست بلکه آمادگی عمومی نیز لازم است؛ و هنوز متأسّفانه دنیا آماده پذیرش چنان حکومتی نشده است و به محض آمادگی، قیام او قطعی است!

(٧)

امّا توضیح این سخن:
اولاً: باید توجّه داشت که همان گونه که سابقا اشاره شد برنامه قیام مهدی، همانند برنامه قیام همه پیامبران الهی، از راه بهره گیری از وسائل و اسباب طبیعی انجام می گیرد و هیچ گاه اعجاز اساس آن را تشکیل نمی دهد؛ معجزات جنبه استثنایی دارند و در روند برنامه های اصلاحی رهبر آسمانی جز در موارد استثنایی دخالت نخواهند داشت.
به همین دلیل، همه انبیاء از سلاح روز، تربیت افراد لایق، مشورت های لازم، طرح نقشه های مؤثّر، تاکتیک های نظامی حساب شده و خلاصه، فراهم ساختن هرگونه امکان مادّی و معنوی برای پیشبرد هدفشان استفاده می کردند و در انتظار این نمی نشستند که هر روز معجزه ای واقع شود و دشمن یک گام عقب نشینی کند، یا

(٨)

دوستان در پرتو اعجاز هر روز در مسیر تکامل گامی به پیش بگذارند.
بنابراین، اجرای طرح حکومت حقّ و عدالت در سطح جهانی نیز باید با استفاده از وسایل مادّی و معنوی لازم جز در موارد استثنایی تحقّق پذیرد.
به تعبیر دیگر، مهدی (علیه السلام) آئین و مذهب جدیدی با خود نمی آورد بلکه او طرح های انقلابی اجرا نشده الهی را به مورد اجرا می گذارد. رسالت او تنها ابلاغ و انذار و تعلیم و تربیت و توصیه و تذکر نیست. رسالت او اجرای همه اصولی است که به ظلم و ستم و تبعیض در سایه حکومت علم و ایمان پایان می بخشد و مسلّما اجرای این طرح بدون آمادگی یا آمادگی ها ممکن نیست.
ثانیا، با توجّه به اصل اساسی بالا روشن می شود که چرا می گوییم هنوز وجود این آمادگی مسلّم نیست؛ چه این که، حدّاقل چند نوع آمادگی برای این کار لازم است:

(٩)

1 آمادگی پذیرش (آمادگی روانی):
مردم جهان باید به قدرکافی تلخی این وضع نابسامان و بی عدالتی هارا درک کنند.
مردم جهان باید نارسائی و ضعف قوانین بشری را برای اجرای عدالت اجتماعی لمس کنند.
مردم جهان باید این حقیقت را بیابند که تنها در سایه اصول و پیوندهای مادّی و ضمانت اجرایی موجود و مقرّرات خودساخته انسان ها مشکل جهان حلّ نمی شود؛ بلکه مشکلات هر روز متراکم تر و به گونه کلاف سردرگمی پیچیده تر می گردد.
مردم جهان باید احساس کنند که بحران های کنونی زاییده نظامات کنونی است؛ و این نظامات از حلّ بحران ها سرانجام عاجزند.
مردم جهان بایددرک کنندکه برای وصول به این هدف بزرگ، اصول ونظاماتی تازه

(١٠)

لازم است که متّکی به ارزش های انسانی وایمان و عواطف بشری و اخلاق باشد، نه تنها اصول خشک و بی روح و نارسایی مادّی.
مردم جهان باید به این حدّ از رشد اجتماعی برسند که بفهمند پیشرفت تکنولوژی الزاما به مفهوم پیشرفت بشریت و تأمین خوشبختی انسان ها نیست؛ بلکه تکنولوژی پیشرفته تنها در صورتی ضامن نیکبختی و سعادت است که زیر چتر یک سلسله اصول معنوی و انسانی استقرار یابد والاّ همان گونه که بارهادیده ایم بلاآفرین خواهد بود و مایه ویرانگری است.
مردم جهان باید دریابند صنایع اگر به صورت بتی درآیند بر حجم مشکلات کنونی افزوده خواهد شد و به ابعاد ویرانی و ضایعات جنگ ها وسعت می بخشد؛ بلکه باید به شکل ابزاری درآیند تحت کنترل انسان های شایسته.

(١١)

بالاخره مردم جهان باید تشنه شوند و تا تشنه نشوند به سراغ چشمه های آب نمی روند.
و به تعبیر دیگر، تا در مردم جهان تقاضایی نباشد، عرضه هر نوع برنامه اصلاحی، مفید و مؤثّر نخواهد بود؛ که قانون «عرضه و تقاضا» بیش از آنچه در مسائل اقتصادی موردتوجّه است در مسائل اجتماعی باید مورد توجّه قرار گیرد.
این سؤال پیش می آید که این حالت عطش و تقاضا را چه عاملی باید ایجاد کند؟
در پاسخ می گوییم: قسمتی از آن را گذشت زمان و بدون آن ممکن نیست، امّا قسمت دیگری بستگی به تعلیم و تربیت دارد؛ باید با رستاخیز فکری که از طرف اندیشمندان باایمان و آگاهان مسئول جامعه به وجود می آید، عملی گردد.

(١٢)

آنها باید با برنامه های انسان سازی خود، حدّاقلّ این آگاهی را به مردم جهان بدهند که با این اصول و قوانین و روش هایی که در دست دارند مشکلات اساسی حلّ نخواهد شد؛ و به هر حال، این نیز نیازمند به زمان است.
2 تکامل فرهنگی و صنعتی:
از سوی دیگر گردآوری تمام مردم جهان در زیر یک پرچم، کوتاه ساختن دست زورمندان و قلدران در همه جا گستردن تعلیم و تربیت در آخرین حدّ امکان در همه سطوح، تفهیم کامل این مسأله که اختلاف زبان و نژاد و منطقه جغرافیایی و مانند آنها، دلیل بر این نیست که مردم جهان نتوانند همانند برادران، در یک خانواده زندگی کنند؛ و در صلح و برادری و عدالت زیست نمایند.

(١٣)

و فراهم ساختن یک اقتصاد سالم و کافی برای همه انسان ها، نیاز به رشد فرهنگی و بالا رفتن سطح دانش بشری از یک سو و تکامل وسائل صنعتی از سوی دیگردارد؛ وسائلی که بتواندپیوند سریع و نزدیک و دائمی میان تمام نقاط جهان برقرار سازد، که آن هم بدون گذشت زمان ممکن نیست.
چگونه ممکن است یک حکومت به وضع همه جهان رسیدگی کند اگر ارتباطات به کندی صورت گیرد؟
چگونه می توان باوسائلی که فرستادن یک پیام با آن به نقاط دورافتاده جهان یک یا چند سال وقت لازم دارد دنیا را اراده کرد؟
از پاره ای از روایات که شکل زندگی مردم جهان را در عصر قیام مهدی (علیه السلام) ترسیم می کند و بعدا به خواست خدا مشروحا پیرامون آن بحث خواهد شد استفاده

(١٤)

می شود که پیشرفت تکنولوژی و صنعت مخصوصا صنایع حمل و نقل و ارتباطی در آن عصر چنان خواهد بود که قارّه های بزرگ جهان عملاً به صورت چند شهر نزدیک به هم درمی آیند؛ و شرق و غرب حتّی حکم یک خانه را پیدا می کند؛ مشکل زمان و مکان به کلّی حلّ خواهد شد.
البتّه ممکن است قسمتی از این امور در پرتو یک جهش و انقلاب صنعتی در آن عصر صورت گیرد، ولی بالاخره یک نوع آمادگی علمی به عنوان زمینه باید در آستانه چنان عصری باشد.
3 پرورش یک نیروی ضربتی انقلابی:
سرانجام لازم است گروهی هرچند در اقلّیت باشند در این جهان پرورش یابند

(١٥)

که هسته اصلی ارتش انقلابی آن مصلح بزرگ را تشکیل دهند.
باید در میان این جهنّم سوزان، گل هایی بروید تا مقدّمه گلستانی گردد؛ باید در این شوره زار نهال هایی تربیت شوند تا پیام آور بهار برای دگران باشند.
باید افرادی فوق العاده آگاه، شجاع، دلسوز؛ فداکار و جانباز برای این کار تربیت شوند هرچند نسل هایی برای این منظور یکی پس از دیگری بگذرند تا ذخایر اصلی آشکار گردد و عناصر اصلی انقلاب فراهم شود و این نیز زمان می خواهد.
امّا این که چه کسی باید عهده دار پرورش این گونه افراد گردد؟
باید به خاطر داشته باشیم که این برعهده همان رهبر بزرگ است که به طور مستقیم

(١٦)

یا غیرمستقیم دست به چنین برنامه ای بزند (شرح بیشتر پیرامون این موضوع به خواست خدا در بحث آینده خواهد آمد).
در روایات اسلامی یکی ازعلل طولانی شدن غیبت امام (علیه السلام) مسأله امتحان و آزمون عمومی مردم؛ و انتخاب اصلح ذکر شده که ممکن است اشاره به همین موضوع باشد.
توضیح اینکه: آزمون های انسانی الهی، همچون آزمون های به خاطر آگاهی بیشتر به حال آزمون شدگان نیست، بلکه به معنی پرورش استعدادها و آشکار ساختن شایستگی ها و جداشدن صفوف از یکدیگر است.
و به تعبیر دیگر، هدف آنها تربیت و تکامل یا ایجاد آمادگی است؛ زیرا احاطه علمی خداوند نسبت به همه چیز هرگونه هدف آگاهی طلبی را از آزمون های الهی سلب می کند.

(١٧)

از مجموع این بحث روشن شد که چرا غیبت مهدی باید این گونه طولانی باشد.
4 فلسفه وجود امام به هنگام غیبت:
سؤال دیگری که درباره عقیده شیعه و ویژگی های آن، پیرامون وجود مهدی (علیه السلام) پیش می آید این است که:
امام (علیه السلام) در هر حال رهبر و پیشوا است و وجود یک رهبر در صورتی می تواند مفیدباشدکه تماسّ مداوم باپیروان خود داشته باشد؛ امام غائب ازنظر و ناپیدا، چگونه نقش رهبری خود را ایفا کند!؟
به تعبیر دیگر، زندگی امام (علیه السلام) در دوران غیبت یک زندگی خصوصی است نه

(١٨)

یک زندگی اجتماعی در صورت یک پیشوا، با این حال حقّ داریم بپرسیم این ذخیره الهی چه اثر عمومی برای مردم می تواند داشته باشد و چه نوع بهره ای مردم می توانند از وجود او ببرند؟
او به چشمه آب زلال حیات می ماند که در ظلمات باشد و کسی را در دسترسی به وجود او باشد!
به علاوه، اصولاً آیا مفهوم غایب شدن امام (علیه السلام) این است که وجودش به یک روح نامرئی یا امواج ناپیدا و اثیری و امثال این ها تبدیل شده؟ آیااین با علم سازگار است؟
این سؤال بدون شک سؤال مهمّی است؛ ولی اشتباه است که گمان کنیم بی جواب مانده؛ امّا اجازه بدهید نخست به پاسخ جمله اخیر بپردازیم که مایه سوء تفاهم ناجوری برای گروهی گردیده است و پس از روشن شدن آن به سراغ بقیه سؤال ها می رویم.

(١٩)

صریحا باید گفت، مفهوم غائب بودن امام (علیه السلام) چنان که اشاره کرده ایم هرگز این نیست که وجود امام (علیه السلام) در عصر غیبت یک وجود نامرئی و رؤیایی است که به یک وجود خیالی و پنداری شبیه تر از یک وجود عینی باشد.
بلکه، او از نظر زندگی، یک زندگی طبیعی عینی خارجی دارد، منتها با عمری طولانی؛ در میان مردم و دل جامعه ها رفت و آمد دارد؛ و در نقاط مختلف زندگی می کند؛ و اگر استثنایی در زندگی او هست همین است که او از یک عمر طولانی برخوردار است؛ همین و بس.
او به طور ناشناس در جامعه انسانی زندگی می کند و هیچ کس درباره غیبت او جز این نگفته است؛ و چقدر فرق است میان «ناشناس» و «نامرئی»!

(٢٠)

حال که این سوءتفاهم برطرف شد، به سراغ این موضوع می رویم که:
بسیار خوب، ولی این چنین زندگی ممکن است برای یک فرد عادی قابل توجیه باشد، امّا آیا برای یک رهبر آن هم یک رهبر بزرگ الهی قابل قبول است؟!
شاگردی که معلّم خود را نشناسد، بیماری که به وجود طبیب و مطبّ او پی نبرد، تشنه ای که ازچشمه آب بی خبرباشد هرچند درنزدیکی او قرارداشته باشد چه بهره ای می توانند ببرند؟!
جالب این که:
این سؤال تنها امروز برای ما مطرح نیست؛ از روایات اسلامی برمی آید که حتّی پیش از تولّد مهدی (علیه السلام) در عصر امامان پیشینش مطرح بوده و به هنگامی که آنها سخن

(٢١)

از مهدی و طول غیبتش به میان می آوردند، با چنین سؤال رو به رو می شدند و با آغوش باز به آن پاسخ می گفتند که نمونه ای از آنها را ذیلاً از نظر می گذرانیم:
فایده وجود امام در دوران غیبت:
در احادیث متعدّد و گوناگونی که در زمینه فلسفه و فایده وجود امام (علیه السلام) در دوران غیبت به ما رسیده، تعبیر بسیار پرمعنی و جالبی در یک عبارت کوتاه دیده می شود که می تواند کلیدی باشد برای گشودن این رمزبزرگ و آن اینکه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پاسخ این پرسش که چه فایده ای وجود مهدی (علیه السلام) در عصر غیبتش دارد فرمود:
«ای وَالَّذی بَعَثَنی بِالنُّبُوَّةِ اِنَّهُمْ ینْتَفِعُونَ بِه وَ یسْتَضیئُونَ بِنُورِ وَلایتِه

(٢٢)

فی غَیبَتِه کانْتِفاعِ النّاسِ بِالشَّمْسِ وَ اِنْ جَلَّلَهَا السَّحابُ (1)؛ آری سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برگزیده، مردم از نور رهبری او در دوران غیبتش بهره می گیرند همان گونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها!».
برای فهم این کلید رمز، نخست باید نقش خورشید را به طور کلّی و به هنگامی که چهره تابناکش پشت ابرها پنهان می گردد؛ دریابیم:
خورشید دارای دو نوع نورافشانی است:
نورافشانی آشکار و نورافشانی مخفی:
یا به تعبیر دیگر، نورافشانی «مستقیم» و نورافشانی غیر «مستقیم».
-----------------

1- بحار الانوار، جلد 52، صفحه 93.

(٢٣)

در نورافشانی آشکار، اشعّه آفتاب به خوبی دیده می شود، هرچند قشر ضخیم هوا که اطراف کره زمین را پوشانیده همانند یک شیشه ضخیم کار می کند؛ شیشه ای که هم از شدّت تابش آفتاب می کاهد و آن را قابل تحمّل می سازد؛ و هم نور آفتاب را تصفیه می کند و شعاع های مرگبارش را خنثی و بی اثر می سازد، ولی به هر حال مانع از تابش مستقیم آفتاب نیست.
ولی در تابش غیرمستقیم، ابرها، همانند یک شیشه مات، نور مستقیم خورشید را گرفته و پخش می کنند.
نور آفتاب مهم ترین نقش را در دنیای حیات و موجودات زنده دارد:
نور و حرارتی که از خورشید به هر سو پاشیده می شود تنها انرژی خلاّق

(٢٤)

موتورهای زندگی در گیاهان و حیوانات و انسان است:
رشد و نمو موجودات زنده؛ تغذیه و تولیدمثل آنها؛ حسّ و حرکت و جنبش؛ آبیاری زمین های مرده؛ غرّش امواج دریا؛ وزش حیاتبخش بادها؛ ریزش دانه های زندگی آفرین باران و برف؛ صدای زمزمه آبشارها؛ نغمه های مرغان؛ زیبایی خیره کننده گل ها؛ گردش خون در عروق انسان و طپش قلب ها؛ عبور برق آسای اندیشه از لابه لای پرده های مغز؛ و لبخند شیرینی که بر لب گلبرگ مانند یک کودک شیرخوار نقش می بندد و....
همه و همه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به نور آفتاب بستگی دارد و بدون آن همه این ها به خاموشی خواهد گرائید و این موضوع را با کمی دقّت می توان دریافت.
خوب، حالا این سؤال پیش می آید که آیا این برکات و آثار

(٢٥)

زندگی بخش، مخصوص زمانی نیست که نور به طور مستقیم می تابد؟
پاسخ این سؤال روشن است: نه، بسیاری از این آثار در نور مات خورشید از پشت ابرها نیز وجود دارد.
مثلاً در کشورها یا شهرهایی که چندین ماه از سال ابرها سراسر آسمان را پوشانیده اند آفتاب دیده نمی شود، ولی گرما؛ نمو و رویش گیاهان؛ تولید انرژی لازم برای موتور حیات؛ رسیدن غلاّت و میوه ها؛ خندیدن گل ها و شکوفه ها وجود دارند.
بنابراین، تابش خورشید از پشت پرده ابرها قسمت مهمّی از برکات خود را دربردارد؛ و تنها قسمتی از آثار آن که نیاز به تابش مستقیم دارد موجود نیست؛ مثلاً می دانیم تابش آفتاب اثر حیاتی خاصّی روی پوست و سایر جهاز بدن انسان و

(٢٦)

موجودات زنده دارد و به همین دلیل در کشورهایی که از این نظر در محرومیت به سر می برند در روزهای آفتابی بسیاری از مردم حمّام آفتاب می گیرند؛ و در برابر این نور حیات بخش برهنه می گردند و با تمام ذرّات وجود خود که تشنه این هدیه آسمانی است ذرّات این نور را می مکند.
و نیزتابش مستقیم آفتاب، علاوه بر این که روشنایی و گرمای بیشتری می آفریند، اثر خاصّی به خاطر همان اشعّه ماورای بنفش در کشتن انواع میکروب ها و سالم سازی محیط دارد که در نور غیرمستقیم دیده نمی شود.
از مجموع بحث بالا نتیجه می گیریم که هرچند پرده های ابر، بعضی از آثار آفتاب را می گیرد ولی قسمت مهمّی از آن همچنان باقی می ماند.
این بود حال «مُشَبَّهٌ بِه» یعنی آفتاب، اکنون بازگردیم به وضع «مُشَبَّهٌ»

(٢٧)

یعنی وجود رهبران الهی در حال غیبت.
اشعّه معنوی نامرئی وجود امام (علیه السلام) به هنگامی که در پشت ابرهای غیبت نهان است دارای آثار گوناگون قابل ملاحظه ای است که علی رغم تعطیل مسأله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم، فلسفه وجودی اورا آشکارنمی سازد.
این آثار به صورت زیر است:
1 اثر امیدبخشی:
در میدان های نبرد تمام کوشش گروهی از سربازان زبده و فداکار این است که پرچم، در برابر حملات دشمن همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالی که سربازان دشمن دائما می کوشند پرچم مخالفان را سرنگون سازند، چراکه برقراربودن پرچم مایه دلگرمی سربازان و تلاش و کوشش مستمرّ آن هااست.

(٢٨)

همچنین وجود فرمانده لشکر در مقرّ فرماندهی هرچند ظاهرا خاموش و ساکت باشد خون گرم و پرحرارتی در عروق سربازان به حرکت درمی آورد و آنها را به تلاش بیشتر وامی دارد که فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز!
امّا هرگاه خبر قتل فرمانده در میان سپاه پخش شود یک لشکر عظیم با کارائی فوق العاده یک مرتبه متلاشی می گردد، گویی آب سردی بر سر همه ریخته اند، نه، بلکه روح از تنشان بیرون رفته!
رئیس یک جمعیت یا یک کشور مادام که زنده است، هرچند مثلاً در سفر یا فرضا در بستر بیماری باشد، مایه حیات و حرکت و نظم و آرامش آن ها است؛ ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار یأس و نومیدی را بر همه می پاشد.

(٢٩)

جمعیت شیعه طبق عقیده ای که به وجود امام زنده دارد، هرچند او را در میان خود نمی بیند، خود را تنها نمی داند. (دقّت کنید)
او همواره انتظار بازگشت آن سفرکرده را که قافله های دل همراه اوست می کشد، انتظاری سازنده و اثربخش، او هر روز احتمال ظهور او را می دهد.
اثر روانی این طرز فکر در زنده نگهداشتن امید در دل ها و وادار ساختن افراد به خودسازی و آمادگی برای آن انقلاب بزرگ که شرحش در بحث «انتظار» گذشت، کاملاً قابل درک است.
امّا اگر این رهبر اصلاً وجود خارجی نداشته باشد و علاقمندان مکتبش در انتظار تولّد و پرورش او در آینده باشند وضع بسیار فرق می کند.

(٣٠)

و اگر یک نکته دیگر را به این موضوع بیفزائیم مسأله شکل جدّی تری به خود می گیرد و آن اینکه:
طبق اعتقاد عمومی شیعه که در روایات بسیار زیادی در منابع مذهبی آمده است، امام به طور مداوم، در دوران غیبت، مراقب حال پیروان خویش است؛ و طبق یک الهام الهی از وضع اعمال آنها آگاه می گردد و به تعبیر روایات همه هفته برنامه اعمال آنها به نظر او می رسد و از چگونگی رفتار و کردار و گفتار آن ها آگاه می گردد.(1)
-----------------

1- این روایات در تفسیر برهان، در ذیل آیه «قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَی اللّهُ عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» (105 / سوره توبه) آمده است؛ و ما در جلد هشتم تفسیر نمونه بحثی جالب پیرامون آن داریم.

(٣١)

این فکر سبب می شود که همه معتقدان در یک حال مراقبت دائمی فرو روند و به هنگام ورود در هر کار توجّه به آن «نظارت عالی» داشته باشند؛ اثر تربیتی این طرز فکر نیز قابل انکار نیست.
2 پاسداری آئین خدا:
«علی» آن ابرمرد تاریخ بشر در یکی از سخنان کوتاه خود که در آن اشاره به لزوم وجود رهبران الهی در هر عصر و زمان می کند می گوید:

(٣٢)

«اَللّهُمَّ بَلی لا تَخْلُو الارْضُ مِنْ قائِمِ لِلّهِ بِحُجَّةٍ اِمّا ظاهِرا مَشْهُورا وَ اِمّا خائِفامَغْمُورا لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَیناتِه (1) آری هیچ گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده باحجّت و دلیل خالی نمی ماند؛ خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفی و پنهان، تادلائل واسنادروشن الهی ضایع نگرددوبه فراموشی نگراید(ومسخ وتحریف نشود)».
اکنون به توضیح این سخن توجّه کنید:
با گذشت زمان و آمیختن سلیقه ها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و گرایش های مختلف به سوی برنامه های ظاهر فریب مکتب های انحرافی و درازشدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پاره ای از این قوانین از دست

-----------------

1- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 147.

(٣٣)

می رود و دستخوش تغییرات زیانبخشی می گردد.
این آب زلال که از آسمان وحی نازل شده با عبور از مغزهای این و آن تدریجا تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست می دهد.
این نور پرفروغ با عبور از شیشه های ظلمانی افکار تاریک، کمرنگ و کمرنگ تر می گردد.
خلاصه، با آرایش ها و پیرایش های کوته بینانه افراد و افزون شاخ و برگ های تازه به آن، چنان می شود که گاهی بازشناسی مسائل اصلی دچار اشکال می گردد.
و به گفته آن شاعر که البتّه همان گونه که روش و سنّت شاعران است در

(٣٤)

شکل مبالغه آمیزی مطرح شد خطاب به پیامبر کرده می گوید:
شرع تو را در پی آرایشند دین تو را از پی پیرایشند
بس که فزودند بر آن برگ و بر گر تو ببینی نشناسی دگر
با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع مسلمانان کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر تعالیم اسلامی را در شکل اصلی اش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟
آیا مجدّدا وحی آسمانی بر کسی نازل می شود؟ مسلّما نه! باب وحی با مسأله خاتمیت برای همیشه بسته شد.
پس چگونه باید آئین اصیل حفظ گردد و جلو تحریفات و تغییرات و خرافات گرفته شود و این آئین برای نسل های آینده محفوظ بماند. آیا جز این است که باید

(٣٥)

این رشته به وسیله یک پیشوای معصوم ادامه یابد، خواه آشکار و مشهور باشد یا پنهان و نشناس (لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَیناتِه).
می دانیم در هر مؤسسه مهمّی «صندوق آسیب ناپذیری» وجود دارد که اسناد مهمّ آن مؤسسه را در آن نگهداری می کنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند؛ به علاوه، هرگاه مثلاً آتش سوزی در آنجا روی دهد از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیت آن مؤسسه پیوند نزدیکی با حفظ آن اسناد و مدارک دارد.
سینه امام و روح بلندش صندوق آسیب ناپذیر حفظ اسناد آئین الهی است که همه اصالت های نخستین و ویژگی های آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری می کند «تا دلائل الهی و نشانه های روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشی نگراید».
و این دیگر از آثار وجود او گذشته از آثار دگر است.

(٣٦)

3 تربیت یک گروه انقلابی آگاه:
 برخلاف آنچه بعضی فکر می کنند، رابطه امام در زمان غیبت به کلّی از مردم بریده نیست؛ بلکه آن گونه که از روایات اسلامی برمی آید گروه کوچکی از آماده ترین افراد که سری پرشور از عشق خدا و دلی پرایمان و اخلاصی فوق العاده برای تحقّق بخشیدن به آرمان اصلاح جهان دارند، با او در ارتباطند و از طریق این پیوند تدریجا ساخته می شوند؛ و روح انقلابی بیشتری کسب می کنند؛ انقلابی سازنده و بارور برای ریشه کن ساختن هرگونه ظلم و بیدادگری در جهان!
ممکن است آنها خودشان پیش از این قیام از دنیا بروند ولی به هر حال آمادگی و تعلیمات انقلابی را به نسل های آینده شان و به دیگران منتقل می سازند و در پرورش گروه نهایی سهیم و شریکند.

(٣٧)

سابقا گفتیم معنی غیبت امام این نیست که او به شکل یک روح نامرئی و یا اشعّه ای ناپیدا درمی آید، بلکه او از یک زندگی طبیعی آرام برخوردار است؛ و به طور ناشناخته در میان همین انسان ها رفت و آمد دارد و دل های بسیار آماده را برمی گزیند؛ و در اختیار می گیرد و بیش از پیش آماده می کند و می سازد.
افراد مستعدّ به تفاوت میزان استعداد و شایستگی خود، توفیق درک این سعادت را پیدامی کنند؛ بعضی چندلحظه؛ و بعضی چندساعت و چندروز؛ و بعضی سال ها با او درتماس نزدیک هستند!
به تعبیر روشن تر، آنها کسانی هستند که آن چنان بر بال و پر دانش و تقوا قرار گرفته و بالا رفته اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز بر فراز ابرها قرار می گیرند؛ آنجا که هیچ گاه حجاب و مانعی بر سر راه تابش جانبخش آفتاب

(٣٨)

نیست؛ در حالی که دیگران در زیر ابرها در تاریکی و نور کمرنگ به سر می برند.
حساب صحیح نیز همین است؛ من نباید انتظار داشته باشم که آفتاب را به پایین ابرها بکشم تا چهره او را ببینم؛ چنین انتظاری اشتباه بزرگ و خیال خام است؛ این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم.
به هر حال، تربیت این گروه یکی دیگراز فلسفه های وجود او در این دوران است.
4 نفوذ روحانی و ناآگاه:
می دانیم خورشید یک سلسله اشعّه نامرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ معروف، پیدا می شود؛ و یک سلسله اشعّه نامرئی که به نام «اشعّه فوق بنفش»

(٣٩)

و «اشعّه مادون قرمز» نامیده شده است.
همچنین یک رهبر بزرگ آسمانی خواه پیامبر باشد یا امام، علاوه بر تربیت تشریعی که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادی صورت می گیرد، یک نوع تربیت روحانی و از راه نفوذ معنوی در دل ها و فکرها دارد که می توان آن را تربیت تکوینی نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار کار نمی کند بلکه تنها جاذبه و کشش درونی کار می کند.
در حالات بسیاری از پیشوایان بزرگ الهی می خوانیم که گاه بعضی از افراد منحرف و آلوده با یک تماس مختصر با آنها به کلّی تغییر مسیر می دادند و سرنوشتشان یک باره دگرگون می شد و به قول معروف با 180 درجه انحراف راه کاملاً تازه ای را انتخاب می کردند؛ یک مرتبه فردی پاک و مؤمن و فداکار از آب

(٤٠)

درمی آمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند!
این دگرگونی های تند و سریع و همه جانبه، این انقلاب های جهش آسا و فراگیر، آن هم با یک نگاه یا یک تماس مختصر (البتّه برای آنها که در عین آلودگی یک نوع آمادگی نیز دارند) نمی تواندنتیجه تعلیم و تربیت عادی باشد بلکه معلول یک اثر روانی نامرئی و یک جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیربه«نفوذشخصیت»نیز می شود.
بسیار از کسان این موضوع را در زندگی خود تجربه کرده اند که به هنگام برخورد با افرادی که روح های بزرگ و عالی دارند چنان بی اختیار و ناخودآگاه تحت تأثیر آنان قرار می گیرند که حتّی سخن گفتن در برابر آنها برایشان مشکل می شود؛ و خود را در میان هاله ای مرموز و غیرقابل توصیف از عظمت و بزرگی می بینند.
البتّه ممکن است گاهی این گونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد؛ ولی

(٤١)

مسلّما این تفسیر برای همه موارد صحیح نیست بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم که این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسان های بزرگ برمی خیزد.
سرگذشت های فراوانی در تاریخ پیشوایان بزرگ می بینیم که جز از این راه نمی توان آنها را تفسیر کرد؛ داستان آمدن جوان آلوده ای نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) و انقلاب ناگهانی روحی او.
با برخورد اسعدبن زراره بت پرست به پیامبر (صلی الله علیه و آله) در کنار خانه کعبه و تغییر جهش آسای طرز تفکر او.
و یا آنچه دشمنان سرسخت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نام آن را سحر می گذاردند و مردم را به خاطر آن از نزدیک شدن به او بازمی داشتند، همه حاکی از نفوذ شخصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله)

(٤٢)

در افراد مختلف از این طریق است.
همچنین آنچه درباره تأثیر پیام امام حسین (علیه السلام) روی فکر «زهیر» در مسیر کربلا نقل شده تا آنجا که با شنیدن پیام امام حتّی نتوانست لقمه ای که در دست داشت به دهان بگذارد و آن را به زمین نهاد و حرکت کرد.
و یا کشش عجیب و فوق العاده که «حرّبن یزید ریاحی» در خود احساس می کرد و با تمام شجاعتش همچون بید می لرزید؛ و همین کشش سرانجام او را به صف مجاهدان کربلا کشانید و به افتخار بزرگ شهادت نائل آمد.
و یا داستان جوانی که در همسایگی «ابوبصیر» زندگی داشت و با ثروت سرشار خود که از خودش خدمتی به دستگاه بنی امیه فراهم ساخته بود به عیش و نوش و بی بند و باری پرداخته بود و سرانجام با یک پیام امام صادق (علیه السلام) به کلّی دگرگون شد

(٤٣)

و همه کارهای خود را درهم پیچید و تمام اموالی را که از طریق نامشروع گرد آورده بود به صاحبانش داد، یا در راه خدا انفاق کرد.
و یا سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوه گری که هارون به گمان خام خود برای منحرف ساختن ذهن امام کاظم (علیه السلام) به زندان اعزام داشته بود؛ و منقلب شدن روحیه او در یک مدّت کوتاه، تا آنجاکه قیافه و طرزسخن و منطق او هارون را به حیرت و وحشت افکند....
همه و همه نشانه و نمونه هایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که می توان آن را به شعبه ای از «ولایت تکوینی» پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا امام (علیه السلام) دانست، چراکه عامل تربیت و تکامل دراینجا الفاظ و جمله ها و راه های معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه معنوی و نفوذ روحانی عامل اصلی محسوب می شود.
این برنامه همان گونه که گفتیم منحصر به پیامبران و امامان نیست؛ بلکه رجال

(٤٤)

راستین و شخصیت های بزرگ نیز به تناسب میزان شخصیت خود هاله ای از این نفوذ ناخودآگاه اطراف خود ترسیم می کنند، منتها قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گسترش قابل مقایسه نیست.
وجودامام (علیه السلام) در پشت ابرهای غیبت نیز این اثر را داردکه از طریق اشعّه نیرومند و پردامنه نفوذشخصیت خود،دل های آماده رادرنزدیک ودورتحت تأثیرجذبه مخصوص قرار داده به تربیت و تکامل آنها می پردازد و از آنها انسان هایی کامل تر می سازد.
ما قطب های مغناطیسی زمین را با چشم خود نمی بینیم، ولی اثر آنها روی عقربه های قطب نما، در دریاها راهنمای کشتی هاست؛ و در صحراها و آسمان ها راهنمای هواپیماها و وسائل دیگر است. در سرتاسر کره زمین از برکت این امواج مغناطیسی، میلیون ها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده، یا وسائل نقلیه

(٤٥)

بزرگ و کوچک به فرمان همین عقربه ظاهرا کوچک از سرگردانی رهایی می یابند.
آیا تعجّب دارد اگر وجود امام (علیه السلام) در زمان غیبت با امواج جاذبه معنوی خود افکار و جان های زیادی را که در دور یا نزدیک قرار دارند هدایت کند و از سرگردانی رهایی بخشد؟
ولی نمی توان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیس زمین روی هر آهن پاره بی ارزشی اثر نمی گذارد بلکه روی عقربه های ظریف و حسّاسی که آب مغناطیس خورده اند و یک نوع سنخیت و شباهت با قطب فرستنده امواج مغناطیسی پیدا کرده اند اثر می گذارند، همین طور دل هایی که راهی با امام دارند و شباهتی را در خود ذخیره نموده اند تحت تأثیر آن جذبه غیرقابل توصیف روحانی قرار می گیرند.
با درنظر گرفتن آنچه در بالا گفتیم، یکی دیگراز آثار و فلسفه های وجودی امام (علیه السلام)

(٤٦)

در چنین دورانی آشکار می گردد.
5 ترسیم هدف آفرینش:
هیچ عاقلی بی هدف گام برنمی دارد و هر حرکتی که در پرتو عقل و علم انجام گیرد در مسیر هدفی قرار خواهد داشت.
با این تفاوت که هدف در کار انسان ها معمولاً رفع نیازمندی خویش و برطرف ساختن کمبودهاست، ولی در کار خدا هدف متوجّه دیگران و رفع نیازهای آنهاست؛ چراکه ذات او ازهرنظر بی پایان است و عاری ازهرگونه کمبود و بااین حال انجام دادن کاری به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد.
حالا به این مثال توجّه کنید:

(٤٧)

در زمینی مستعد و آماده، باغی پرگل و میوه احداث می کنیم؛ در لابه لای درختان و بوته های گل، علف هرزه هایی می رویند؛ هروقت به آبیاری آن درختان برومند می پردازیم علف هرزه ها نیز از پرتو آنها سیراب می شوند.
در اینجا ما دو هدف پیدا می کنیم:
هدف اصلی که آب دادن درختان میوه و بوته های گل است.
و هدف تبعی که آبیاری علف هرزه های بی مصرف می باشد.
بدون شک هدف تبعی نمی تواند انگیزه عمل گردد و یا حکیمانه بودن آن را توجیه کند؛ مهم همان هدف اصلی است که جنبه منطقی دارد!
حال اگر فرض کنیم بیشتر درختان باغ خشک شوند و جز یک درخت باقی نماند، امّا درختی که به تنهایی گل ها و میوه هایی را که از هزاران درخت انتظار داریم به ما

(٤٨)

می دهد بدون تردید برای آبیاری همان یک درخت هم که باشد برنامه آبیاری و باغبانی را ادامه خواهیم داد؛ گو اینکه علف هرزه های زیادی نیز از آن بهره گیرند و اگر یک روز آن درخت نیز بخشکد آنجاست که دست از آبیاری باغ می کشیم هرچند علف هرزه ها بمیرند.
جهان آفرینش بمانند همان باغ پرطراوت است و انسان ها درختان و بوته های این باغند.
آنها که در مسیر تکاملند درختان و شاخه های پربرند.
و آنها که به پستی گرائیده و منحرف و آلوده اند علف هرزه های این باغند.
مسلّما این آفتاب درخشان، این مولکول های حیاتبخش هوا، این همه برکات زمین و آسمان، برای آن آفریده نشده است که مشتی فاسد و هرزه به جان یکدیگر بیفتند و به خوردن یکدیگر مشغول شوند و جز ظلم و ستم و جهل و فساد محصولی

(٤٩)

برای اجتماع آنها نباشد؛ نه! هرگز هدف آفرینش نمی تواند این ها باشد!
این جهان و تمام مواهب آن از دیدگاه یک فرد خداپرست که با مفاهیمی چون علم و حکمت خدا آشناست برای صالحان و پاکان آفریده شده است؛ همان گونه که سرانجام نیز به طور کامل از دست غاصبان درخواهد آمد و در اختیار آنان قرار خواهد گرفت (اَنَّ الارْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ).
باغبان آفرینش (جهان پهناور هستی) به خاطر همین گروه فیض و مواهب خود را همچنان ادامه می دهد؛ هرچند علف هرزه ها نیز به عنوان یک هدف تبعی سیراب گردند و بهره مند شوند؛ ولی بی شک هدف اصلی آنها نیستند.
و اگر فرضا روزی فرا رسد که آخرین نسل گروه صالحان از روی زمین برچیده شوند، آن روز دلیلی بر ادامه جریان این مواهب وجود نخواهد داشت.

(٥٠)

آن روز آرامش زمین به هم می خورد و آسمان برکات خود را قطع می نماید و زمین از دادن بهره به انسان ها مضایقه خواهد کرد!
پیامبر یا امام، سمبل گروه صالحان و نمونه بارز انسان کامل است؛ یعنی، همان گروهی که هدف اصلی آفرینش را تشکیل می دهند و به همین دلیل وجود او به تنهایی یا در رأس گروه صالحان، توجیه کننده هدف آفرینش و مایه نزول هر خیر و برکت و ریزش باران فیض و رحمت خدا است؛ اعم از اینکه در میان مردم آشکارا زندگی کند یا مخفی و ناشناس بماند.
درست است که افراد صالح دیگر نیز هرکدام هدفی هستند برای آفرینش و یا به تعبیر دیگر، بخشی از آن هدف بزرگ، ولی نمونه کامل این هدف همین انسان های نمونه و مردان آسمانی می باشند، هرچند سهم دگران نیز محفوظ است.

(٥١)

و ازاینجا روشن می شود، آنچه در پاره ای از عبارات به این مضمون وارد شده که:
«بِیمْنِه رُزِقَ الْوَری وَ بِوُجُودِه تَثْبُتُ الارْضُ وَ السَّماءُ؛ از برکت وجود او (یعنی حجّت و نماینده الهی) مردم روزی می برند و به خاطر هستی او آسمان و زمین برپاست!» یک موضوع «اغراق آمیز» و «دور از منطق» و یا «شرک آلود» نمی باشد؛ همچنین، عبارتی که به عنوان یک حدیث قدسی خطاب به پیامبر از طرف خداوند در کتب مشهور نقل شده: «لَوْلاک لَما خَلَقْتُ الافْلاک؛ اگر تو نبودی آسمان ها را نمی آفریدیم» بیان یک واقعیت است نه مبالغه گوئی، منتها او شاهکار هدف آفرینش است و صالحان دیگر هرکدام بخشی از این هدف بزرگ را تشکیل می دهند.
از مجموع آنچه در این فصل تحت پنج عنوان گفته شد، چنین نتیجه می گیریم:
آنها که دور نشسته اند و وجود امام را در عصر غیبت یک وجود شخصی و بدون

(٥٢)

بازده اجتماعی دانسته اند و به عقیده شیعه در این زمینه تاخت و تاز کرده اند که وجود چنین امامی چه نفعی در مقام رهبری و امامت خلق می تواند داشته باشد، آن چنان که آنها گفته اند نیست و آثار وجودی او در این حال نیز فراوان است.
چگونگی قیام حضرت مهدی (علیه السلام):
می دانیم شرط مهمّ پیروزی بر دشمن برتری نیروهاست؛ این نیروها تنها شامل نیروهای نظامی نمی شود؛ بلکه برتری از نظر قدرت روحی و ایمان به هدف و استحکام پایه های اقتصادی واجتماعی،همه دراین برتری شکل می گیرندشکل می گیرند و نقش اساسی دارند.
و اگر جامعه ای شکست خورده و در زنجیر اسارت باقیمانده، دلیلی جز غفلت از

(٥٣)

تلاش و کوشش در زمینه فراهم ساختن این عوامل پیروزی و یا اشتباه در محاسبه نیروها ندارد.
با در نظر گرفتن اصل اساسی بالا، پرسش هایی پیرامون قیام مصلح بزرگ جهانی پیش می آید:
1 برای تحقّق یافتن عدالت جهانی و پیروزی ارتش طرفداران حقّ و عدالت بر یغماگران و زورگویان و خودکامگان و جبّاران، آیا رهبر این نهضت بزرگ از سلاح های سنّتی اعصار پیشین استفاده می کند (از اسلحه سرد)، در این صورت چگونه می تواند این روش پیکار را به دیگران بقبولاند و چنین سلاحی در برابر سلاح های پیشرفته و وحشتناک عصر ما که به حکم یک بازیچه کوچک است، چگونه می تواند ضامن پیروزی گردد؟

(٥٤)

یا باسلاحی مدرن تراز آنچه امروز در اختیار پیشرفته ترین کشورهای صنعتی است دست به مبارزه می زند؟
این سلاح چگونه و به چه وسیله در اختیار او و طرفدارانش قرار خواهد گرفت؟
2 از این گذشته، در روایات اسلامی می خوانیم:
«او با شمشیر قیام می کند» و این تعبیر نشان می دهد که احتمال اوّل یعنی بهره گیری از سلاح های سنّتی به حقیقت نزدیک تر است و با این حال اشکال گذشته بازمی گردد که:
چگونه می توان سلاح های مدرن را به کلّی از کار انداخت و به عصر سلاح سرد بازگشت؟
آیا دنیای امروز در یک جنگ اتمی آن چنان که بعضی از دانشمندان پیش بینی

(٥٥)

کرده اند احتمالاً طوری درهم کوبیده می شود که چاره ای جز بازگشت به گذشته ندارد و سپس او قیام خواهد کرد؟
آیا این احتمال قابل قبول است؟
3 باز سؤال دیگری پیش می آید که اصولاً و به طور کلّی، در عصر برتری نور بر ظلمت و عدالت بربیدادگری، آیا ماشینیزم مدرن با این همه وسائل رفاه و آسایشی که برای بشریت فراهم ساخته از میان می رود و انسان ها به چندین قرن پیش بازگشت می کنند؟
این ارتجاع و عقب گرد باورکردنی است؟
و یا به عکس، نه تنها می ماند، بلکه با سرعت تکامل می یابد، تکاملی که توأم با پیشگیری از جنبه منفی زندگی ماشینی و خطرناک ناشی از آن خواهد بود؟ و به تعبیر دیگر، ماشینیزم هم «تکامل» می یابد و هم «تصفیه» می شود!

(٥٦)

برای یافتن پاسخ این سؤال ها هم از منابع حدیث می توان کمک گرفت و هم از دلائل عقلی چراکه به هر دو ارتباط و پیوند دارد.
عقل می گوید:
بازگشت به عقب نه ممکن است و نه منطقی و این برخلاف سنّت آفرینش و اصل تکامل در زندگی انسان ها است؛ بنابراین، هیچ دلیلی وجود ندارد که با جهش جامعه انسانی به سوی حقّ و عدالت، ترقّی و پیشرفت جامعه متوقّف گردد و یا عقب نشینی کند، عقب گرد و گذشته گرایی با چنان پیشرفت و جهشی متناسب نیست.
بنابراین، قیام یک مصلح بزرگ برای استقرار عدل و آزادی در سراسر جهان هیچ گاه سبب نمی شود که جنبش صنعتی و ماشینی در شکل سالم و مفیدش برچیده یا متوقّف شود.

(٥٧)

صنایع کنونی نه تنها بسیاری از گره ها را از زندگی انسان ها گشوده اند، بلکه یکی از پایه های استقرار حکومت واحد جهانی، نزدیکی و به هم پیوستگی دنیا از نظر وسایل ارتباطی و پیوندهای اجتماعی است و این موضوع بدون تکامل صنعتی ممکن نیست.
ولی شک نیست این جنبش صنعتی و تکامل تکنولوژی الزاما باید از یک صافی دقیق بگذرد تا جنبه های ناسالم و زیانبخش آن حذف گردد و سرانجام در مسیر منافع انسان ها و صلح و عدالت بسیج شود؛ یک حکومت طرفدار حقّ و عدالت این کار را حتما خواهد کرد.
این در مورد اصل پیشرفت صنعت و تکنولوژی.
امّا در مورد سلاح ها باید گفت:

(٥٨)

برای استقرار چنان حکومتی باید حکومت های خودکامه و بیدادگر از صحنه جهان خارج شوند؛ و برای خارج کردن آنها، لااقل در شرایط کنونی یک «سلاح برتر» لازم است؛ سلاحی که شاید حتّی تصوّرش امروز برای ما ممکن نیست.
آیااین سلاح چیزی همانندیک«اشعّه مجهول و مرموز»است که کاربردش ماورای همه سلاح های کنونی است و می تواند همه آنهارا خنثی کند و نقشه استفاده ابرقدرت ها را از آن عقیم بگذارد؟
یا یک نوع تأثیر مرموز روانی و از کار انداختن دستگاه های فکری آنها حتّی از راه های دور است که نتوانند هیچ گونه فکری برای استفاده از سلاح های مخرّب کنونی بکنند؟
و یا چیزی از قبیل احساس یک نوع ترس و وحشت فوق العاده که مانع هرگونه

(٥٩)

تصمیم گیری در این زمینه شود؟
و یا چیز دیگر...
نمی دانیم و نمی توانیم نوع این سلاح را نه از نظر مادّی یا روانی بودن و نه از جهات دیگر تعیین کنیم؛ همین اندازه اجمالاً می توانیم بگوئیم یک سلاح برتر خواهد بود.
و نیز می دانیم آن سلاح، سلاحی نیست که گناهکار و بیگناه را با هم نابود کند و پایه های عدالت آینده، بر ظلم و ستم امروز بگذارد.
این از نظر تجزیه وتحلیل عقلی.
و امّا از نظر منابع حدیث:

(٦٠)

در منابع حدیث تعبیرات جالبی دیده می شود که به طور ضمنی پاسخ رسا و روشنی برای سؤالات فوق دربردارد؛ از جمله:
1 از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل شده:
«اِنَّ قائِمَنا اِذا قامَ اَشْرَقَتِ الارْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ اسْتَغْنَی الْعِبادُ مِنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ؛(1) هنگامی که قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود و بندگان خدا از نور آفتاب بی نیاز می شوند!».
از این تعبیر چنین برمی آیدکه مسأله نور و انرژی آن چنان حل می شود که در روز و شب از پرقدرت ترین نورهاکه می تواند جانشین نور آفتاب گردد، بهره گیری می کنند.

-----------------

1- بحار الانوار، جلد 13، چاپ قدیم، صفحه 176.

(٦١)

آیا باز باید به این موضوع شکل اعجاز دهیم در حالی که برنامه زندگی روزمرّه آن هم به طور مستمر باید بر سنن طبیعی دور بزند، نه بر اعجاز؛ که اعجاز یک امر استثنایی و برای موارد ضروری و فوق العاده است آن هم در مسیر اثبات حقّانیت دعوت نبوّت یا امامت.
و به هر حال، در عصر هیچ پیامبری زندگی عادی مردم بر اساس اعجاز جریان نداشته است؛ بنابراین، تکامل علوم و صنایع به حدّی خواهد رسید که مردم با رهبری آن رهبر بزرگ قادر به کشف منبع نور و انرژی فوق العاده ای که حتّی می تواند جانشین نور خورشید گردد، می شوند.
و آیا در چنین اوضاع و شرایطی سلاح مردم برای تأمین صلح و آزادی و عدالت می تواندازنوع سلاح های قرون پیشین باشد و اصولاًتناسبی درمیان این دو وجود دارد؟

(٦٢)

2 در حدیث دیگری از ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل شده:
«اِنَّهُ اِذا تَناهَتِ الامُورُ اِلی صاحِبِ هذَا الامْرِ رَفَعَ اللّهُ تَبارَک وَ تَعالی لَهُ کلَّ مُنْخَفِضٍ مِنَ الارْضِ وَ خَفَّضَ لَهُ کلَّ مُرْتَفَعٍ حَتّی تَکونَ الدُّنْیا عِنْدَهُ بِمَنْزِلَةِ راحَتِه، فَاَیکمْ لَوْ کانَتْ فی راحَتِه شَعْرةٌ لَمْ یبْصُرْها (1)؛ هنگامی که کارها به صاحب اصلی ولایت (مهدی (علیه السلام)) برسد خداوند هر نقطه فرو رفته ای از زمین رابرای اومرتفع و هرنقطه مرتفعی را پایین می بردآن چنان که تمام دنیانزداو به منزله کف دستش خواهدبود! کدامیک از شمااگر در کف دستش مویی باشد آن را نمی بیند!».
امروز با نصب وسائل فرستنده بر فراز کوه ها، کمک به انتقال تصویرها به نقاط مختلفی از جهان می کنند و حتّی از ماهواره ها نیز استفاده کرده مناطق وسیع تری را

-----------------

1- بحارالانوار، جلد 52، صفحه 328.

(٦٣)

زیر پوشش انتقال تصویر قرار می دهند؛ تا همه کسانی که دستگاه های گیرنده در اختیار دارند بتوانند از آن استفاده کنند.
ولی عکس این موضوع لااقل در حال حاضر عملی نیست؛ یعنی، تصویرها را از یک نقطه به نقاط مختلف جهان می توان منتقل ساخت ولی از همه نقاط نمی توان به یک نقطه انتقال داد مگر اینکه در هر شهر بلکه در هر خانه و در هر بیابان و کوه و صحرا و در هر گوشه ای از دنیا دستگاه های مجهّز فرستنده نصب گردد، تا بتوان از همه جهان آگاه شد و چنین چیزی با وسائل کنونی غیرممکن است.
امّا از حدیث فوق چنین برمی آید که در عصر قیام مهدی (علیه السلام) یک سیستم نیرومند و مجهّز برای انتقال تصویرها به وجود می آید که شاید تصوّر آن هم امروز برای ما مشکل باشد، آن چنان که تمام جهان به منزله کف دست خواهد بود؛ نه موانع مرتفع و

(٦٤)

نه گودی زمین ها؛ مانع از رؤیت موجودات روی زمین نخواهد شد!
بدیهی است بدون یک چنین سلطه اطّلاعاتی بر تمام کره زمین، حکومت واحد جهانی و صلح و امنیت و عدالت، به گونه همه جانبه و سریع و جدّی، امکان پذیر نخواهد بود؛ و خداوند این وسیله را در اختیار او و تشکیلات حکومتش قرار می دهد.
باز تکرار و تأکید می کنم که این گونه امور که با زندگی روزمرّه مردم سر و کار دارد بسیار بعید است که بر پایه اعجاز صورت گیرد بلکه باید از طرق اسباب عادی و طبعا بر اساس پیشرفت علم و صنعت باشد.
این نیز روشن است که این واحد اطلاّعاتی پیشرفته، نمی تواند در یک جامعه ظاهرا عقب افتاده بود باشد بلکه به موازات آن باید سایر بخش های زندگی نیز به همان نسبت پیشرفته باشد، در همه زمینه ها و در همه شؤون و حتّی نوع سلاح ها.

(٦٥)

3 از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«ذُخِرَ لِصاحِبِکمُ الصَّعْبُ!
قُلْتُ: وَ مَا الصَّعْبُ؟
قالَ: ما کانَ مِنْ سَحابٍ فیهِ رَعْدٌ وَ صاعِقَةٌ اَوْ بَرْقٌ، فَصاحِبُکمْ یرْکبُهُ، أَمّا اَنَّهُ سَیرْکبُ السِّحابَ وَ یرْقی فِی الاسْبابِ؛ اَسْبابِ السَّماواتِ السَّبْعِ وَالارَضینَ! (1) برای صاحب و دوست شما (مهدی (علیه السلام)) آن وسیله سرکش ذخیره شده است.
راوی این حدیث می گوید: گفتم منظور از وسیله سرکش چیست؟

-----------------

1- بحارالانوار، جلد 12، صفحه 182.

(٦٦)

امام (علیه السلام) فرمود:
ابری است که در آن غرش رعد و شدت صاعقه یا برق است؛ او بر این وسیله سوار می شود؛ آگاه باشید او به زودی بر ابرها سوار می گردد و صعود به آسمان ها و زمین های هفتگانه می کند».
مسلما منظور از ابر، این ابر معمولی نیست؛ زیرا ابرهای معمولی وسیله ای نیستند که بتوان با آنها سفر فضایی کرد؛ آنها در جوّ نزدیک زمین در حرکتند و با زمین فاصله ناچیزی دارند و نمی توانند از آن بالاتر بروند؛ بلکه اشاره به وسیله فوق العاده سریع السّیری است که در آسمان به صورت توده ای فشرده از ابر به نظر می رسد، غرّشی همانند رعد و قدرت و شدّتی همچون صاعقه و برق دارد؛ و به هنگام حرکت، دل آسمان را با نیروی فوق العاده خود می شکافد؛ و همچنان به

(٦٧)

پیش می رود و می تواند به هر نقطه ای از آسمان حرکت کند.
و به ترتیب، یک وسیله مافوق مدرن است که شبیه آن را در وسایل کنونی نداریم؛ تنها در میان بشقابهای پرنده و وسایل سریع و سر سام آور فضایی که امروز داستانهایی از آنها بر سر زبانهاست و نمی دانیم تا چه حد جنبه واقعی و علمی دارد، شاید شباهت داشته باشد؛ ولی به هر صورت بشقاب پرنده هم نیست. به هر حال از حدیث بالا بطور اجمال می توان دریافت که موضوع عقب گرد صنعتی در کار نیست، بلکه بعکس سخن از پیشرفت خارق العاده ای در میان است که به موازات آن باید تکامل در همه زمینه ها صورت گیرد.
4 - حدیث عجیب دیگری که از جابر از امام باقر (علیه السلام) نقل شده چنین می گوید: «اِنَّما سُمِّی الْمَهْدِی لاَِنَّهُ یهْدی اِلی اَمْرٍ خَفِی؛ حَتّی اَنَّهُ یبْعَثُ اِلی رَجُلٍ لا

(٦٨)

یعْلَمُ النّاسُ لَهُ ذَنْبا فَیقْتُلُهُ حَتّی اَنَّ اَحَدَکمْ یتَکلَّمُ فی بَیتِه فَیخافُ اَنْ یشْهَدَ عَلَیهِ الْجِدارُ؛ به این جهت او مهدی نامیده شده است که به امور مخفی و پنهان هدایت می گردد؛ تا آنجا که گاه به سراغ کسی می فرستد که مردم او را بی گناه می دانند و او را به قتل می رساند (زیرا از گناه نهایی او همانند قتل نفس که موجب قصاص می شود آگاه است!) و تا آنجا که بعضی از مردم هنگامی که درون خانه خود سخن می گویند می ترسند دیوار بر ضدّ آنها شهادت دهد (و از خلافکاریها و توطئه آنان، حکومت مهدی را با خبر سازد!» این حدیث نیز گواه بر ان است که در دوران حکومت او در حالی که نیکان و پاکان در نهایت آزادی به سر می برند، خلافکاران چنان تحت کنترل هستند که ممکن است با وسایل پیشرفته ای امواج صوتی آنها از دیوار خانه هایشان باز گرفته شود و به هنگام لزوم می توان فهمید که آنهادر درون

(٦٩)

خانه چه گفته اند! این سخن شاید در یکصد سال پیش جز به عنوان یک معجزه قابل تصور نبود، اما امروز که می بینیم در بسیاری از کشورها چگونگی حرکت اتومبیلها را در جادّه ها با دستگاه رادار از راه دور و بدون حضور پلیس کنترل می کنند؛ و یا می شنویم دانشمندان توانسته اند از امواجی که بر بدنه کوزه هایی که در پاره ای از کوزه های مصر وجود دارد صدای کوزه گران دو هزار سال پیش را زنده کنند و یا می شنویم که دستگاه هایی وجود دارند که از طریق امواج حرارتی (امواج مادون قرمز) که از یک دزد یا یک قاتل در محلّی باقیمانده و خودش تازه از آن جا گریخته عکسبرداری کنند و او را از روی آن بشناسند؛زیاد شگفت آور نیست. ازمجموع آنچه در بالاآوردیم پاسخ سؤالات گذشته روشن می گردد که در عصرانقلاب جهانی مهدی (علیه السلام) نه فقط مسئله عقب گرد صنعتی وجود ندارد بلکه صنایع و تکنولوژی

(٧٠)

به طرز بی سابقه ای گسترش می یابد ولی تنها در مسیر منافع انسانها و تحقّق بخشیدن به آرمان حق طلبان و آزادی خواهان و تشنگان حقّ و عدالت.
مفهوم شمشیر:
تنها این سؤال باقی می ماندکه پس از این همه تعبیرات مربوط به «قیام به شمشیر» در مورد مهدی (علیه السلام) چه مفهومی دارد؟ حتّی در دعا هایی که درس آمادگی برای شرکت در این جهاد آزادی بخش بزرگ می دهد انتظار آن روز را می کشیم که با شمشیر کشیده «شاهِرا سَیفَهُ» در صفوف این مجاهدین قرار گیریم.
امّا حقیقت این است که «شمشیر» همیشه کنایه از قدرت و نیروی نظامی بوده و هست همانگونه که «قلم» کنایه از علم و فرهنگ است. شک نیست که حتّی در

(٧١)

میدان جنگهای سنّتی پیشین سلاحهای مختلفی جز شمشیر به کار می رفته، همچون تیرونیزه و خنجر، ولی همواره می گویند اگردربرابر فلان موضوع سرتسلیم فرود نیارید «حواله شما با شمشیر است» یا گفته می شد «به زور شمشیر حقّ خود را می گیریم».
یا از قدیم معرف بوده «کشور با دو چیز اداره می شود، قلم و شمشیر» و همه اینها جنبه سمبولیک دارد و مفهوم آن تکیه بر قدرت و استفاده از نیروی نظامی است. ضرب المثلهای زیادی امروز در این زمینه در دست است؛ می گویند: «فلان کس شمشیر را از روی بسته! یعنی، آشکارا قدرت نمائی می کند.» «شمشیر میان ما و شما حکومت خواهد کرد!» اشاره به این که جز از راه جنگ مسأله حل نمی شود. «شمشیرها را غلاف نمی کنیم تا به هدفمان برسیم!» کنایه از اینکه مبارزه را تا آخر ادامه خواهیم داد.

(٧٢)

«فلان کس شمشیرش را غلاف کرده!» یعنی، از دو سو مبارزه می کند.» در تمام این تعبیرات شمشیر کنایه از قدرت و مبارزه است؛ در روایات اسلامی نیز می خوانیم: اَلْجَنَّةُ تَحْتَ ظِلالِ السُّیوفِ؛ بهشت در سایه شمشیرهاست.
اَلسُّیوفُ مَقالیدُ الْجَنَّةِ؛ شمشیرها کلیدهای بهشتند! همه اینها اشاره از جهاد و جانبازی و استفاده از قدرت است؛ و این تعبیرات سمبولیک از «شمشیر» یا «قلم» در زبانهای مختلف فراوان است.
از اینجا روشن می شود که منظور از قیام مهدی (علیه السلام) به سیف، همان اتّکای بر قدرت است؛ برای اینکه چنین گمان نشود که این مصلح بزرگ آسمانی به شکل یک معلم، یا یک واعظ، و یا راهنمای مسائل اجتماعی ظاهر می شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است.

(٧٣)

بلکه او یک رهبر دورنگر و دور اندیشی است که نخست حربه منطق بهره گیری می کند، و آنجا که گفتار حق سودی نبخشد که در مورد بسیاری از زور گویان و جبّاران سودی هم نخواهد داد، دست به شمشیر می کند؛ یعنی، متوسّل به قدرت می شود و ستمکاران را بر سر جای خودشان می نشاند؛ یا در صورت لزوم، وجود کثیفشان را از سر راه برمی دارد؛ و شک نیست که برای اصلاح گروهی از مردم جز این راهی نیست که گفته اند:
«اَلنّاسُ لا یقیمُهُمْ الاَّ السَّیفَ؛ کار مردم جز با شمشیر راست نشود!»
و به تعبیر دیگر، او تنها وظیفه اش روشنگری و ارائه راه نیست بلکه وظیفه مهمترش - علاوه بر این - اجرای قوانین الهی و به ثمر رساندن انقلاب تکاملی اسلام و رساندن به مقصد و ایصال به مطلوب است.

(٧٤)

گر چه از گفتار بالا این نکته نیز روشن شد، ولی تصریح به آن لازم به نظر می رسد که بر خلاف پندار بعضی کوته فکران که چنین می پندارند او به هنگام قیامش بی مقدّمه دست به سلاح می برد و طبق آن افسانه دروغین «آنقدر خون می ریزد که خون به رکابش می رسد!» نخست از طریق رهبری فکری و روشنگری در همه زمینه ها، می پردازد.
به تعبیر رسای مذهبی «اتمام حجّت» می کند آنچنان که هر کس کمترین آمادگی برای پذیرا شدن منطقی آئین حق داشته باشد روشن شود و تنها کسانی باقی بمانند که جز از طریق توسّل به زور و خشونت اصلاح پذیر نیستند.
از قرائن روشن بر این موضوع - گذشته از این که دلیلش با خود آن است - اینکه می دانیم روش او روش پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است؛ او سیزده سال تمام در مکه به دعوت

(٧٥)

پنهان و آشکار مشغول بود و آنها که پذیرای حق بودند گرد او را گرفتند؛ ولی گردنکشان یاغی و زورمند که اکثریت توده نادان را به دنبال خود می کشانیدند در برابرش بپا خاستند و او بناچار به مدینه آمد و با تشکیل حکومت اسلامی و فراهم ساختن قدرت، در برابر آنها ایستاد و راه خود به سوی یک دعوت عمومی گشود. گرچه در زمینه دعوت اسلام نیز سمپاشی زیاد شده که آئین شمشیر است ولی بهترین سندی که امروز در برابر آنها در دست است و خوشبختانه نتوانسته اند آن را بپوشانند یا از میان ببرند همین قرآن است. اگر چهره اسلام یک چهره توسّل به خشونت و زور بود در قرآن برای اثبات حقایق اینهمه استدلال نمی باشد؛ اینهمه در موضوع خداشناسی و معاد دو اصل اساسی تکیه روی دلائل گوناگون نمی شد؛ اینهمه متفکران و صاحبان عقل و اندیشه را به داوری نمی طلبید؛ اینهمه سخن از علم و

(٧٦)

دانش نمی گفت؛ یک رژیم خشن نظامی استدلال نمی فهمد. وحتی به هنگام توسّل به زور نیز موضوع خود را با دلایل منطقی به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر مشخّص می سازد. به هرحال او در این روش همانند پیامبر (صلی الله علیه و آله) عمل می کند، به اضافه این در عصراو سطح افکار عمومی بالاتر آمده و توسّل به منطق ضرورت بیشتری دارد همان گونه که در برابر خشونت روز افزون گردنکشان زورگو، خشونت لازم است.
مسلّما انقلاب او در پاره ای از قسمتها یک انقلاب خونین خواهد بود، و خونهای کثیف کالبد جامعه بشری با تیغ او بیرون خواهد ریخت و در هیچ جامعه فاسدی جز از این راه اصلاحات بنیادی مایه نخواهد گرفت؛ ولی مفهوم این سخن آن نیست که او بی حساب خون می ریزد و بی دلیل می کشد؛ درست همانند طبیبی است که در خون گرفتن از کالبد بیمار نهایت دقّت را به عمل می آورد!

(٧٧)

سه دوران:
سه دوران مشخّص در مورد انقلابی بزرگ تاریخ بشر، مهدی (علیه السلام) وجود دارد:
1 - دوران آمادگی و انتظار و نشانه های ظهور
2 - دوران تحقّق انقلاب و مبارزه با ظلم و فساد
3 - دوران حکومت حقّ و عدالت
درباره دوران اوّل و دوّم تاکنون سخن بسیار گفته ایم؛ و اکنون نوبت بحث پیرامون دوران سوّم است که نتیجه این انقلاب وسیع و همه جانبه است و علی رغم اهمّیتی که این موضوع دارد کمتر روی آن بحث شده است.
به هر حال تصوّر این که:

(٧٨)

جهانی به وجود آید خالی از تبعیض ها و اختلاف های طبقاتی و صف بندی های مفسده آفرین؛
خالی از جدائی ها و پراکندگی ها؛
خالی از جنگ و خونریزی و تجاوز؛
و خالی ازخنده های مستانه استعمارگران و ناله های محرومان به زنجیرکشیده شده؛
راستی چه دل انگیز و آرامبخش و نشاط آفرین است!
ولی مسلّما همانقدر که ترسیم چنین جهانی در افق خیال آسان است، از نظر عمل فوق العاده مشکل و طاقت فرساست، ولی به هر صورت بشریت ناگزیر است چنین راهی را بپیماید و به آن واقعیت عینی دهد که در غیر این صورت راهی جز تباهی و نابودی ندارد. خطوط اصلی نظامات چنین جامعه ای در روایات اسلامی با اشاراتی

(٧٩)

کوتاه و پر معنی ترسیم شده و با این که عباراتی است که از سیزده یا دوازده قرن پیش به دست ما رسید، کاملاً زنده و تازه است. و در این جا به چند قسمت حسّاس آن اشاره می کنیم:
پیشرفت برق آسای علوم در عصر مهدی (علیه السلام):
هیچ برنامه انقلابی بدون یک جهش فکری و فرهنگی، پایا و پویا نخواهد بود و رشد و تکامل لازم را نخواهد یافت؛ لذا، بدون شک نخستین گام در تحقّق بخشیدن به چنین هدفی، اقدام به یک انقلاب فرهنگی است که افکار را از دو سو به حرکت در آورد:
از طرفی در زمینه علوم و دانشهایی که موردنیاز یک جامعه آباد و آزاد و سالم است

(٨٠)

(این از نظر مادّی و رو بنائی).
و از سوی دیگر، در زمینه آگاهی به اصول یک زندگی صحیح انسانی آمیخته با ایمان در جهت معنوی و زیر بنائی.
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) چنین می خوانیم:
«اَلْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفا فَجَمیعُ ما جائَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفانِ، فَلَمْ یعْرِفِ النّاسُ حَتَّی الْیوْمَ غَیرَ الْحَرْفَینِ، فَاِذا قامَ قائِمُنا اَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرینَ حَرْفا؛ فَبَثَّها فِی النّاسِ وَ ضَمَّ اِلَیهَا الْحَرْفَینِ، حَتّی یبُثُّها سَبْعَةً وَ عِشْرینَ حَرْفا؛
علم و دانش بیست و هفت حرف (بیست و هفت شعبه و شاخه) است؛ تمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آوردند دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف

(٨١)

را نشناخته اند، امّا هنگامی که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف (بیست و پنج شاخه و شعبه) دیگر را آشکار می سازد؛ و در میان مردم منتشر می سازد؛ و دو حرف را به آن ضمیمه می کند تا بیست و هفت حرف کامل و منتشر گردد.»
این حدیث به روشنی جهش فوق العاده علمی عصر انقلاب مهدی (علیه السلام) را مشخص می سازد که تحوّلی به میزان بیش از 12 برابر نسبت به تمام علوم و دانشهایی که در عصر همه پیامبران راستین به بشریت اعطا شد، پیش می آید؛ و درهای همه رشته ها و همه شاخه های علوم مفید و سازنده به روی انسانها گشوده می شود و راهی را که بشر طی هزاران سال پیموده به میزان 12 برابر در دوران کوتاهی می پیماید؛
چه جهشی از این بالاتر و سریعتر!
حدیث دیگری که از امام باقر (علیه السلام) نقل شده، معنی حدیث فوق را تکمیل

(٨٢)

می کند، آنجا که می گوید:
«اِذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ یدَهُ عَلی رُؤُوسِ الْعِبادِ، فَجَمَعَ بِها عُقُولَهُمْ وَ کمُلَتْ بِها اَحْلامُهُمْ؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقول آنها را با آن کامل و افکارشان را پرورش داده تکمیل می کند».
و به این گونه در پرتو ارشاد و هدایت و مهدی (علیه السلام) و در زیر دست عنایت او مغزها در مسیر کمال به حرکت درمی آیند؛ و اندیشه ها شکوفان می گردند و تمام کوته بینی ها و تنگ نظری ها و افکار پست و کوتاه که سرچشمه بسیاری از تضادّها و تزاحمها و برخوردهای خشونت آمیز اجتماعی است برطرف می گردد.
مردمی بلندنظر، با افکاری باز و سینه هایی گشاده و همّتی والا و بینشی وسیع، پرورش می یابند که بسیاری از مشکلات اجتماعی را در روح خود حلّ می کنند و

(٨٣)

جهانی از صلح و صفا می سازند.
و امروز نیز هر گونه اصلاح اجتماعی، در هر مقیاسی، بستگی به این دگرگونی فکری و انقلاب روحی دارد.
پیشرفت خارق العاده صنایع در آن عصر:
احادیث جالب و گویایی که تحت شماره های 1 و 2 و 3 و 4 در بحث گذشته تحت عنوان «راه پیروزی...» آوردیم نشان می دهد که این جهش علمی، صنایع و تکنولوژی را نیز در مقیاس وسیعی شامل می گردد. وسایل اطّلاعاتی آنقدر پیشرفته خواهد بود که دنیا را همچون کف دست آشکار می سازد؛ و به حکومت مرکزی تسلّط کامل بر اوضاع جهان می بخشد تا به موقع و بدون فوت وقت برای حلّ

(٨٤)

مشکلات جهانی بکوشد؛ و هر گونه فسادی را (عمدی و غیر عمد) در نطفه خفه سازد.
مسأله انرژی و نور آنچنان حل می شود که حتّی نیاز به انرژی خورشیدی که بازگشت همه انرژی ها (جز انرژی اتمی) به آن است، نیست.
و این شاید در پرتو یک سیستم تکامل یافته انرژی اتمی - با تصفیه کامل از تشعشعات زیانبار کنونی که در حال حاضر بزرگترین مشکل استفاده از این انرژی را تشکیل می دهد - خواهد بود.
وسایل سریع السّیری که با وسایل کنونی قابل مقایسه نیست، نه فقط برای دورزدن کره زمین در یک زمان کوتاه بلکه برای مسافرتهای دور دست فضایی در اختیار آن حکومت قرار می گیرد.
و این نیز کمک به اهداف اصلاحی این حکومت می کند.

(٨٥)

در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) چنین آمده است:
«اِنَّ قائِمَنا اِذا قامَ مَدَّاللّهُ بِشیعَتِنا فی اَسْماعِهِمْ وَ اَبْصارِهِمْ، حَتّی لا یکونَ بَینَهُمْ وَ بَینَ الْقائِمِ بَریدٌ، یکلِّمُهُمْ فَیسْمَعُونَ وَ ینْظُرُونَ اِلَیهِ وَ هُوَ فی مَکانِه؛ هنگامی که قائم ما قیام کند خداوند آنچنان گوش و چشم شیعیان ما را تقویت می کند که میان آنها و قائم (رهبر و پیشوایشان) نامه رسان نخواهد بود؛ با آنها سخن می گوید و سخنش را می شنوند و او را می بینند، در حالی که در مکان خویش است (و آنها در نقاط دیگر جهان!)».
یعنی وسائل انتقال «صدا» و «تصویر» بطور همگانی و ساده و آسان در اختیار همه پیروان او قرار می گیرد آنچنان که چیزی به نام اداره پست در عصر حکومت او شیئی زائد محسوب می گردد! و مسائل جاری این حکومت، بدون نیاز به کاغذ بازی

(٨٦)

- آنچنان که راه و رسم دنیای امروز است و شاید نیمی از وقت و نیروی انسانی را تلف کرده و گردش همه کارها را کند می سازد و رسیدن حق را به حق داران به تأخیر می اندازد - حلّ و فصل می شود. همه دستورها و برنامه ها با سیستم «شهود و حضور» ابلاغ و اجرا می گردد. و چه عالی است چنین طرحی برای اداره جامعه های انسانی و حذف برنامه های زائد و دست و پا گیر و وقت تلف کن!
حدیث گویای دیگری که در این زمینه از امام صادق (علیه السلام) نقل شده این موضوع را به نحو بارزی تکمیل می کند؛ آنجا که فرمود:
«اِنَّ الْمُؤْمِنَ فی زَمانِ قائِمٍ وَ هُوَ بِالْمَشْرِقِ سَیری اَخاهُ الَّذی فِی الْمَغْرِبِ؛ وَ کذَا الَّذی فِی الْمَغْرِبِ یری اَخاهُ الَّذی بِالْمَشْرِقِ؛ مؤمن در زمان قائم در حالی که در مشرق است برادر خود را در مغرب می بیند؛ همچنین کسی که در غرب است برادرش را در شرق می بیند!».

(٨٧)

ارتباط مستقیم نه تنها در سطح حکومت بلکه در سطح عموم عملی می شود؛ و پیوندهای ظاهری و جسمانی، پیوندهای معنوی دلها رااستحکام می بخشد؛ آن گونه که جهان را به راستی به شکل یک خانه و مردمش همچون اهل یک خانواده خواهند بود!
به این ترتیب، علم و دانش و صنعت در اختیار بهسازی وضع جهان و تحکیم پایه های اخوّت و برادری - و نه در راه ویرانگری - قرار خواهد گرفت.
پیشرفت عظیم اقتصادی و عدالت اجتماعی:
زمینی که در آن زندگی می کنیم امکانات فراوانی برای زندگی ما و نسلهای آینده و جمعیتهای بسیار زیادتر از جمعیت کنونی ما دارد؛ امّا عدم آگاهی کافی به منابع

(٨٨)

موجود و منابع بالقوّه زمین از یک سو و عدم وجود یک نظام صحیح برای تقسیم ثروت زمین از سوی دیگر، سبب احساس کمبود از جنبه های مختلف شده است؛ تا آنجا که در عصر ما همه روزه گروهی از انسانهای مفلوک از گرسنگی می میرند. نظام حاکم بر اقتصاد جهان امروز که یک نظام استعماری است در کتاب خود یک نظام جنگی ظالمانه را پرورش می دهد که قسمت مهمّی از نیروهای فکری و انسانی را که می بایست بطور مداوم و پویا در جستجوی منابع جدید برای بهسازی زندگی انسانها به تلاش برخیزند؛ می بلعد و نابود می کند. امّا به هنگامی که این نظام و نظام جنبی آن دگرگون شود، نیروها برای استخراج منابع بی شمار زمین به کار می رود و علم و دانش پیشرو در اختیار این برنامه قرار می گیرد و بسرعت منابع تازه ای کشف می گردد و شکوفائی خاصّی به اقتصاد بشریت می بخشد. لذا در روایات مربوط به حکومت آن

(٨٩)

مصلح بزرگ اشارات پر معنائی به این توسعه اقتصادی دیده می شود که از هر گونه توضیح بی نیاز است. از جمله در حدیثی چنین می خوانیم: «اِنَّهُ یبَلِّغُ سُلْطانَهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ؛ وَ تَظْهَرُ لَهُ الْکنُوزُ؛ وَ لا یبْقی فِی الارْضِ خَرابٌ اِلاّ یعَمِّرُهُ؛ حکومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت؛ و گنجینه های زمین برای او ظاهر می گردد و در سرتاسر جهان جای ویرانی باقی نخواهد ماند مگر این که آن را آباد خواهد ساخت!».
و به راستی باید چنین شود زیرا ویرانیهای زمین نه بخاطر کمبود نیروی انسانی است و نه کمبود مالی، بلکه مولود ویرانگری انسانها و صرف بیهوده منابع مالی و انسانی و عدم احساس مسؤلیت است؛ و هنگامی که اینها در پناه یک نظام صحیح اجتماعی برطرف گردد، این آبادی حتمی است؛ بخصوص که از پشتوانه منابع جدید

(٩٠)

فوق العاده ای نیز برخوردار خواهد بود. در حدیث جالب دیگری از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم:
اِذا قامَ الْقائِمُ: حَکمَ بِالْعَدْلِ وَ ارْتَفَعَ الْجَوْرُ فی اَیامِه وَ اَمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ وَاَخْرَجَتِ الارْضُ بَرَکاتِها وَ رُدَّ کلُّ حَقٍّ اِلی اَهْلِه... وَ حَکمَ بَینَ النّاسِ بِحُکمِ داوُودَ (علیه السلام) وَ حُکمِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) فَحینَئِذٍ تَظْهَرُ الارْضُ کنُوزَها
وَ تُبْدی بَرَکاتِها
وَ لا یجِدُ الرَّجُلُ مِنْکمْ یوْمَئِذٍ مَوْضِعا لِصَدَقَتِه وَ لا لِبَرِّه لِشُمُولِ الْغِنی جَمیعَ الْمُؤْمِنینَ...؛
هنگامی که قائم قیام کند: حکومت را بر اساس عدالت قرار می دهد.
و ظلم و جور در دوران او برچیده می شود. و جادّه ها در پرتو وجودش

(٩١)

امن و امان می گردد.
زمین برکاتش را خارج می سازد.
و هر حقّی به صاحبش می رسد.
در میان مردم همانند داود (علیه السلام) و محمّد (صلی الله علیه و آله) داوری می کند.
در این هنگام زمین گنج های خود را آشکار می سازد.
و برکات خود را ظاهر می کند.
و کسی موردی را برای انفاق و صدقه و کمک مالی نمی یابد زیرا همه مؤمنان بی نیاز و غنی خواهند شد...»!
تکیه روی ظاهر شدن برکات زمین و خارج شدن گنج ها نشان می دهد که هم مسأله زراعت و کشاورزی به اوج ترقی خود می رسد؛ و هم تمام منابع زیرزمینی

(٩٢)

کشف و مورداستفاده قرار می گیرد و درآمد سرانه افراد آن قدر بالا می رود که در هیچ جامعه ای فقیری پیدا نمی شود و همه به سر حدّ بی نیازی و خودکفایی می رسند.
و بی شک اجرای اصول عدل و داد و جذب نیروهای انسانی به مسیرهای سازنده، چنین اثری را خواهد داشت؛ زیرا همان گونه که گرسنگی و فقر و نیازمندی بر اثر کمبودهانیست بلکه نتیجه مستقیم و غیرمستقیم مظالم و تبعیض هاو بیدادگری ها و تلف شدن نیروهاوهدردادن سرمایه هاست!
درحدیث دیگری که درمنابع اهل تسنّن آمده است،ازابوسعیدخُدْرِی چنین نقل شده:
قالَ رَسُولُ اللّه (صلی الله علیه و آله):
«اُبَشِّرُکمْ بِالْمَهْدِی یمْلاَءُ الارْضَ قِسْطا کما مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما، یرْضی عَنْهُ سُکانُ السَّماءِ وَ الارْضِ، یقَسِّمُ الْمالَ صِحاحا، فَقالَ رَجُلٌ ما مَعَنی

(٩٣)

صِحاحا، قالَ بِالسَّوِیةِ بَینَ النّاسِ؛ وَ یمْلاَءُ قُلُوبَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) غِنًی؛ وَ یسَعُهُمْ عَدْلُهُ، حَتّی یأْمُرَ مُنادِیا ینادی یقُولُ مَنْ لَهُ بِالْمالِ حاجَةٌ فَلْیقُمْ فَما یقُومُ مِنَ النّاسِ اِلاّ رَجُلٌ واحِدٌ (ثُمَّ یأْمُرُلَهُ بِالْمالِ فَیأْخُذَ ثُمَّ ینْدِمَ وَ یرُدُّهُ)»(1)؛
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«شما را به ظهور مهدی (علیه السلام) بشارت می دهم؛ زمین را پر از عدالت می کند همان گونه که از جور و ستم پر شده است؛ ساکنان آسمان ها و ساکنان زمین از او راضی می شوند و اموال و ثروت ها را به طور صحیح تقسیم می کند.
کسی پرسید: معنی تقسیم صحیح ثروت چیست؟

-----------------

1- نُورُ الابْصارِ فی مَناقِبِ آلِ بَیتِ النَّبِی الْمُخْتارِ، صفحه 156 و 157، چاپ مصر.

(٩٤)

فرمود: به طور مساوی در میان مردم!
(سپس فرمود:)
و دل های پیروان محمد (صلی الله علیه و آله) را پر از بی نیازی می کند و عدالتش همه را فرامی گیرد؛ تا آنجا که دستور می دهد کسی با صدای بلند صدا زند هرکس نیاز مالی دارد برخیزد، هیچ کس جز یک نفر برنمی خیزد. (سپس در ذیل حدیث می خوانیم که امام دستور می دهد مال قابل ملاحظه ای به او بدهند، امّا او به زودی بازمی گردد و پشیمان می شود که چرا آزمند و حریص بوده است).
در تفسیر این حدیث به چند نکته باید توجّه کرد:
1 منظوراز رضایت ساکنان آسمان از حکومت او، یا اشاره به فرشتگان آسمان و ملائکه مقرّب پروردگاراست؛ویااشاره به گسترش حکومت او برکرات دیگر مسکونی

(٩٥)

و گشوده شدن راه آسمان ها و مسافرتهای فضایی به نقاط دوردست جهان است.
2 منظور از تقسیم عادلانه ثروت در شکل تقسیم مساوی با توجّه به این که می دانیم در اسلام که مهدی (علیه السلام) حافظ و مروّج احکام آن است در برابر کار بیشتر و تلاش و لیاقت فزون تر، سرمایه بیشتری پرداخته می شود یا اشاره به اموال بیت المال و اموال عمومی به طور کلّی است که همگان در حکومت اسلامی در مقابل آن برابرند چنانکه از سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) نقل شده، به عکس چیزی که درباره دوران بسیاری از خلفا همانند عثمان خوانده ایم که انواع تبعیض ها را روا می داشتند! و یا اشاره به این است که در شرایط مساوی، امتیازات و پاداش ها و اجرت ها مساوی به افراد داده می شود؛ به عکس آنچه در دنیای کنونی دیده می شود که یک کارگر در نقطه ای از جهان ممکن است ساعتی ده دلار مزد بگیرد امّا کارگر

(٩٦)

دیگر با همان شرایط و کیفیت در مقابل کار ده ساعته خود حتّی یک دلار هم نگیرد و این نهایت ظلم است که مزد افراد در شرایط برابر، کاملاً متفاوت باشد.
3 نکته دیگر این که، از ذیل حدیث به خوبی استفاده می شود که در آن روز حتّی یک نفر محتاج و نیازمند وجود ندارد، به دلیل این که آن یک نفر هم که برمی خیزد غنای روحی نداشته و گرفتار حرص و آز بوده والاّ از نظر مادّی بی نیاز بوده است؛ و مهم این است که او تحت رهبری صحیح خود دل ها را مملو از غنای معنوی و روانی می کند؛ و این خلق و خوی زشت «حرص» را از سرزمین دل ها ریشه کن می سازد؛ همان حرصی که سرچشمه بسیاری از تلاش های بیهوده ثروت اندوزان تهی مغز است که با داشتن هزاران برابر سرمایه موردنیاز زندگی خود و فرزندان خویش، باز هم دست و پا بر جمع ثروت فزون تر می کند؛ گویی به بیماری استسقا گرفتارند که هرچه می نوشند بازهم سیراب نمی شوند.

(٩٧)

یکی دیگر از عوامل، یا صحیح تر، از بهانه های جمع ثروت، که عدم اطمینان به وضع آینده است، در پرتو عدالت اجتماعی او به کلّی از بین می رود و هیچ کس نیازی در خود به ثروت اندوزی نمی بیند؛ زیرا هم امروز و هم آینده او تأمین شده است.
باز در حدیث دیگری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می خوانیم:
«... حَتّی تَمْلاَءُ الارْضُ جَوْرا فَلا یقْدِرَ اَحَدٌ یقُولَ اللّهِ! ثُمَّ یبْعَثُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ رَجُلاً مِنّی وَ مِنْ عِتْرَتی فَیمْلاَءُ الارْضَ عَدْلاً کما مَلاَءَها مَنْ کانَ قَبْلَهُ جَوْرا وَ یخْرِجُ لَهُ الارْضُ اَفْلاذَکبِدِها وَ یحْثُوالْمالَ حَثْوا وَ لایعُدُّهُ عَدّا؛ (1)
-----------------

1- امالی شیخ (طبق نقل منتخب الاثر، صفحه 168).

(٩٨)

زمانی فرامی رسد که زمین پر از ستم می شود و کسی نمی تواند (آشکارا) نام خدا را ببرد (و دم از حقّ و عدالت بزند)؛ سپس خداوند عزّ و جل مردی را از من و خاندان من، برمی انگیزد که زمین را پر از عدل می کند آن گونه که پیش از او، پر از ستمش کرده اند و زمین قطعات کبد خود را برای او بیرون می فرستد و ثروت را بدون شماره و محاسبه در میان مردم پخش می کند (و هرکس به قدر نیازش از آن برمی گیرد...)».
«اَفْلاذ» جمع فِلْذَ: به معنی قطعه و شعبه است؛ و اَفْلاذ کبِد به اشیاء گران بها اطلاق می شود و در اینجا اشاره به منابع گران قیمت و پرارزش درون زمین است.
این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر فوق اشاره به این باشد که انسان دسترسی به هسته درونی گداخته زمین می یابد که یک پارچه آتش و حرارت است؛ و ممکن

(٩٩)

است از آن به عنوان یک منبع مهمّ انرژی استفاده کرد؛ و نیز ممکن است منابع گران بهایی از انواع فلزّات از آن بتوان استخراج نمود؛ و با توجّه به این که پوسته جامد زمین پوسته نسبتا نازکی است و درون دل زمین جهانی از موادّ گداخته و منابع گوناگون وجود دارد، دسترسی به چنین منبع عظیم و وسیعی می تواند فکر انسان را از جهات فراوانی راحت سازد.
رشد اخلاقی و تأمین نیازهای آینده به طور اطمینان بخش و فراوانی منابع درآمد و خلاصه جمع شدن غنای روحی و جسمی سبب می شود که حتّی نیاز به شمارش اموال پیدانشود و هرنیازمندی نیازخود رااز بیت المال حکومتش بدون تشریفات زایدبگیرد.
این ها همه از یک سو و از سوی دیگر:
اشاراتی در اخبار دیده می شود که نشان می دهد در عصر حکومت او شهرهای

(١٠٠)

بسیار وسیع و آباد، جاده های وسیع، مساجد بزرگ امّا ساده و بدون زرق و برق و زینت ساخته خواهد شد؛ و نظارت کاملی بر طرز ساختمان خانه ها، به گونه ای که کمترین مزاحمتی برای مردم دیگر نداشته باشد، می کند:
1 در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم:
«وَ یبْنی فی ظَهْرِ الْکوفَةِ مَسْجِدا لَهُ اَلْفُ بابٍ وَ یتَّصِلُ بُیوتُ الْکوفَةِ بِنَهْرِ کرْبَلا وَ بِالْحیرَةِ (1)؛ در پشت کوفه مسجدی بنا می کند که یک هزار در دارد و خانه های کوفه به نهر کربلا و حیره می رسد!
و می دانیم فاصله میان این دو شهر هم اکنون بیش از 70 کیلومتر است.
2 از امام باقر (علیه السلام) می خوانیم:
-----------------

1- بحارالانوار، جلد 52، صفحه 330.

(١٠١)

«اِذا قامَ الْقائِمُ... یکونُ الْمَساجِدُ کلُّها جَمّاءَ لا شَرَفَ لَها کما کانَ عَلی عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ یوَسَّعُ الطَّریقُ الاعْظَمُ فَیصیرَ سِتّینَ ذِراعا وَ یهْدَمُ کلُّ مَسْجِدٍ عَلَی الطَّریقِ وَ یسَدُّ کلُّ کوَّةٍ اِلَی الطَّریقِ وَ کلُّ جَناحٍ وَ کنیفٍ وَ میزابٍ اِلَی الطَّریقِ(1)؛ هنگامی که قائم قیام کند...مساجد درعصراو همگی دارای دیوارهای کوتاه و بدون کنگره خواهدشد همان گونه که در عصر رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) بود».
جادّه های بزرگ و اصلی را توسعه می دهد و به 60 ذراع می رسد! و تمام مساجدی را که در مسیر قرار دارند (و مزاحم مردم هستند به فرمان او) خراب می شود!
و تمام دریچه ها و روزنه هایی که به راه ها گشوده می شود (و مزاحم عبور و مرور
-----------------

1- بحارالانوار، جلد 52، صفحه 333.

(١٠٢)

مردم است) ویران می سازد.
و بالکن ها(ی مزاحم) و فاضلاب ها و ناودان هایی که در راه (عبور مردم) باز می شود می بندد!».
3 و نیز در حدیثی طولانی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«... وَ لَیصیرَنَّ الْکوفَةُ اَرْبَعَةَ وَ خَمْسینَ میلاً وَ لَیجاوِرُنَّ قُصُورُها کرْبَلا وَ لَیصَیرَنَّ اللّهُ کرْبَلا مَعْقِلاً وَ مُقاما... (1)؛ او کوفه را پنجاه و چهار میل توسعه می دهد تا آنجا که عمارات آن به کربلا می رسد و کربلا (کوی شهیدان و قهرمانان و جانبازان راه خدا) مرکز و کانون بسیاری از فعالیت ها می گردد...)».
-----------------

1- بحارالانوار، جلد 53، صفحه 12.

(١٠٣)

4 روایات در زمینه پیشرفت کشاورزی و فزونی فراورده های زراعی و فزونی آب ها و دام ها و عمران و آبادی در تمام زمینه ها فراوان است (1).
پیشرفت های قضایی:
برای مبارزه با فساد و تجاوز و ستم، از یک سو تقویت پایه های ایمان و اخلاق لازم است؛ و از سوی دیگر به وجود آمدن یک سیستم صحیح و نیرومند قضایی با هوشیاری کامل و احاطه وسیع.
مسلّما پیشرفت کامل صنایع، وسایلی را در اختیار بشر می گذارد که با آن به خوبی می توان در مورد لزوم حرکات همه مردم را تحت کنترل قرار داد و هر حرکت
-----------------

1- منتخب الاثر، صفحات 472 و 473 و 474.

(١٠٤)

ناموزون و نابجایی را که منتهی به فساد و تجاوز و ستمی می شود، زیر نظر گرفت؛ و با علائم و آثاری که مجرمان در محلّ جرم باقی می گذارند، از آنها عکسبرداری کرد؛ صدای آنها را ضبط نمود و آنها را به خوبی شناخت. قرارگرفتن چنین وسایلی در اختیار یک حکومت صالح، عامل مؤثّری برای پیشگیری از فساد و ستم و در صورت وقوع چنین موضوعی، رساندن حق به صاحب حق است.
شک نیست که در عصر آن مصلح بزرگ جهان، آموزش های اخلاقی با وسایل ارتباط جمعی فوق العاده پیشرفته، آن چنان وسعت می گیرد که اکثریت قاطع مردم جهان رابرای یک زندگی صحیح انسانی وآمیخته باپاکی و عدالت اجتماعی آماده سازد.
ولی از آنجا که بالاخره انسان آزاد آفریده شده و در اعمال خویش از اصل جبر پیروی نمی کند؛ خواه ناخواه افرادی هرچند در اقلّیت باشند در هر اجتماع صالحی

(١٠٥)

ممکن است پیدا شوند که از آزادی خود سوء استفاده کنند و از آن برای وصول به مقاصد شومی بهره گیرند.
لذا باید یک دستگاه قضایی سالم و کاملاً آگاه و مسلّط باشد که حقوق مردم را به آنها برساند و ستمگر را بر سر جای خود بنشاند.
با مطالعه و دقّت روی جرائم و جنایات و مفاسد اجتماعی و طرق پیشگیری از آنها، روشن می شود که:
اولاً، با اجرای عدالت اجتماعی و تقسیم عادلانه ثروت، ریشه بسیاری از مفاسد اجتماعی که از تنازع و کشمکش بر سر انداختن ثروت ها و استثمار طبقات ضعیف و حیله و تزویر و انواع تقلّب ها و دروغ و خیانت و جنایت به خاطر درآمد بیشتر از هر راه با هر وسیله، سرچشمه می گیرد، برچیده می شود؛ و شاید رقم بزرگ فساد و ظلم

(١٠٦)

در هر جامعه ای از همین رهگذر است؛ با از میان رفتن ریشه اصلی، شاخ و برگ ها خود به خود می خشکد.
ثانیا، آموزش و تربیت صحیح اثر عمیقی در مبارزه با فساد و تجاوز و انحرافات اجتماعی و اخلاقی دارد؛ و یکی از علل مهمّ توسعه فساد در جوامع امروز این است که نه تنها از وسایل ارتباط جمعی آن، استفاده برای آموزش صحیح نمی شود، بلکه همه آنها غالبا در خدمت کثیف ترین و زشت ترین برنامه های استعماری فساد است؛ و شب و روز بطور مداوم از طریق ارائه فیلم های بدآموز و داستان ها و برنامه های گمراه کننده و حتّی اخباردروغ و نادرستی که در خدمت مصالح استعمار جهانی است، به ظلم و تبعیض و فساد خدمت می کنند.
البتّه این ها نیز از جهتی ریشه اقتصادی دارد و در جهت تخدیر مغزها و به ابتذال

(١٠٧)

کشیدن مفاهیم سازنده و نابودکردن نیروهای فعّال و بیدار هر جامعه، برای بهره گیری بیشترِ غول های استعمار اقتصادی حرکت می کند بی آن که به مانع مهمّی روبه رو شوند.
هرگاه این وضع دگرگون گردد، در مدّت کوتاهی بطور قطع قسمت مهمّی از مفاسد اجتماعی فرو خواهد نشست؛ و این کار جز از یک حکومت صالح و سالم جهانی که در مسیر منافع توده های جهان و نه استثمارگران برای ساختن جهانی آباد و آزاد و مملوّ از صلح و عدالت و ایمان، ساخته نیست.
ثالثا، وجود یک دستگاه قضایی بیدار و آگاه با وسیله مراقبت دقیق که نه مجرمان از چنگ آن فرار کنند و نه از عدالت سرباز زنند، نیز عامل مؤثّری در کاهش از میزان فساد و گناه و تخلّف از قانون است.
واگر این سه جنبه دست به دست هم بدهد، ابعاد تأثیر آن فوق العاده زیاد خواهد بود.

(١٠٨)

از مجموع احادیث مربوط به دوران حکومت مهدی (علیه السلام) استفاده می شود که او از تمام این سه عامل بازدارنده، در عصر انقلابش بهره می گیرد آن چنان که جمله معروفی که حکم ضرب المثل را دارد جامه عمل به خود می پوشد؛ همان جمله که می گوید:
«زمانی فرا می رسد که گرگ و میش در کنار هم آب می خورند!».
مسلّما گرگان بیابان تغییر ماهیت نمی دهند، لزومی هم ندارد که که چنین شود و نه میش ها از حالت کنونی درمی آیند؛ این اشاره به برقراری عدالت در جهان و تغییر روش گرگ صفتان خونخوار که با سازش با حکومت جبّار قرن ها به خوردن خون قشرهای مستضعف جامعه انسانی ادامه می دادند، می باشد.
آن ها در پناه نظام جدید یا به کلّی تغییر روحیه می دهند، چراکه گرگ صفتی هرگز جزء سرشت بشر نبوده و نیست و از نهادهای عَرَضی و قابل تغییر است و یا حدّاقلّ بر

(١٠٩)

سرجای خودمی نشینندو به جای خوردن منافع دگران درکنار آنهااز مواهب الهی به طور عادلانه بهره می گیرند، همان گونه که «گرگ» در کنار «میش» و بر سر «چشمه»!
درغیر این دو صورت مشمول تصفیه شده و وجودشان از میان برداشته خواهدشد!
از جمله اشارات قابل توجّه در این زمینه، همان است که در مورد تقسیم صحیح مال در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده که آن قدر مردم غنای جسمی و روحی پیدا می کنند که اموال اضافی می ماند و طالبی ندارد؛ یعنی مردم در یک نظام صحیح حکومت آن چنان تربیت می شوند که اموال زائد بر نیاز خود را دردسری برای خویش می بینند! و تمام شور و شرها و قال و غوغایی که از این رهگذر پیدا می شود، فرومی نشیند!
زندگی همه تأمین و از آینده نیز هیچ گونه نگرانی نخواهند داشت تا به خاطر تأمین آن تن به آلودگی ها و مسابقه جمع ثروت بدهند.

(١١٠)

و نیز در حدیث دیگری خواندیم که سطح افکار مردم در عصر حکومت او چنان بالا می رود که به هیچ وجه با امروز قابل قیاس نیست و طبعا تضادها و کشمکش هایی که مولود کوته نظری ها و تنگ چشمی ها و پایین بودن سطح افکار و خلاصه کردن شخصیت در میزان مال و ثروت است؛ برچیده خواهد شد.
به خاطر مراقبت شدیدی که در عصر حکومت او طبق روایاتی که گذشت، اعمال می گردد؛ حتّی مجرمان در محیط خانه خود در امان نیستند، چراکه ممکن است باوسائل پیشرفته ای تحت کنترل باشند و حتّی مثلاً امواج صوتی آنها برروی دیوار قابل کنترل گردد؛ این خود اشاره دیگری به وسعت ابعادمبارزه بافساددرعصر حکومت او است.
داوری کردن او بر طبق قانون دادرسی محمد (صلی الله علیه و آله) و قانون دادرسی داوود (علیه السلام)

(١١١)

گویا اشاره به این نکته لطیف است که او هم به موازین ظاهری دادرسی اسلامی همچون اقرار و گواهی گواهان و مانند آن استفاده می کند؛ و هم از طرق روانی و علمی برای کشف مجرمان اصلی، آن چنان که پاره ای از نمونه های آن از عصر داوود (علیه السلام) نقل شده است.
به علاوه، در عصر او به موازات پیشرفت علوم و دانش ها و تکنیک و صنعت، آن قدر وسائل کشف جرم تکامل می یابد که کمتر مجرمی می تواند ردّپایی که با آن شناخته شود از خود به جا نگذارد.
در یکی از مطبوعات خبری پیرامون شگفتی های مغز آدمی خواندم که مغز انسان امواجی برابر با اعتقادات درونی بیرون می فرستد که با اندازه گیری آن می توان به راست گویی و دروغ گویی افراد در اظهاراتشان پی برد!

(١١٢)

مسلّما این وسایل تکامل می یابد و وسایل دیگری نیز اختراع می گردد. و با استفاده از روش های پیشرفته روانی، مجرمان کاملاً مهار می شوند، هرچند مجرم در چنین جامعه ای اصولاً کم است (ولی همان کم نیز کاملاً مهم است).
برای چندمین بار تکرار می کنیم:
این اشتباه است اگر ما تصوّر کنیم که در عصر حکومت او همه این مسائل از طریق اعجاز حلّ می شود، چراکه اعجاز حکم یک استثناء را دارد و برای مواقع ضروری و مخصوصا اثبات حقّانیت دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا امام (علیه السلام) است، نه برای تنظیم زندگی روزمرّه و جریان عادی زندگی؛ که هیچ پیامبری برای این مقصد از معجزه استفاده نکرده است.
بنابراین، مسیر حکومت جهانی او از همان نمونه است که اشاره کردیم نه از نمونه اعجاز!

(١١٣)

به هر حال، آن چنان امنیتی در سایه حکومت او جهان را فرامی گیرد که طبق روایتی یک زن تنها می تواند از شرق جهان به غرب عالم برود بدون این که کسی مزاحم او شود!
اگر مسأله سادگی زندگی مهدی (علیه السلام) را طبق آنچه در روایات آمده به آن بیفزائیم باز مسأله از این هم روشنتر می شود؛ چراکه عمل او سرمشق و الگویی است برای مردمی که تحت پوشش حکومت او قرار دارند، یعنی برای همه مردم جهان.
و با در نظر گرفتن این موضوع که قسمت مهمّی از جرائم و جنایات و مفاسد اجتماعی از تجمّل پرستی و پرزرق و برق شدن زندگی و تشریفات بیهوده و پرخرج و کمرشکن سرچشمه می گیرد، یکی دیگر از دلائل برچیده شدن مفاسد در دوران حکومت او روشن می گردد.

(١١٤)

در حدیثی از امام علی بن موسی الرّضا (علیه السلام) چنین آمده است:
«وَما لِباسُ الْقائِمِ (علیه السلام) اِلاَّ الْغَیظُ وَ ما طَعامُهُ اِلاَّالْجَشِبُ (1)؛ لباس قائم (علیه السلام) چیزی جز پارچه خشن نیست و غذای او نیز تنها غذای ساده و کم اهمیت است!».(2)
آینده جهان (3)
اصل اندیشه مهدویت و وجود موعودی برای اصلاح جهان تنها توسط آیین
-----------------

1- منتخب الاثر، صفحه 307.
2- این مطالب از کتاب حکومت جهانی مهدی (عج)، تألیف حضرت آیة اللّه مکارم شیرازی، استفاده شده است.
3- این مطالب از کتاب آینده جهان، تألیف جلال برنجیان، استفاده شده است.

(١١٥)

اسلام طرح نشده است؛ بلکه این بشارتی است که خدای متعال به همه انبیاء داده و تمامی ادیان توحید منادی این اندیشه بوده اند و آینده جهان را از آنِ صالحان خوانده اند و حاکمیت عدالت را بر سراسر گیتی حتمی قلمداد کرده اند و این اندیشه آن قدر در ادیان توحیدی مهمّ و پر رونق بوده که به ادیان غیر توحیدی نیز رنگ داده اند و ادیانی که به ظاهر منشأالهی نداشته اند، آنان نیز اعتراف به وجود مصلح جهانی کرده اند.
1 آیین یهودیت:
 «تورات»، سِفْر پیدایش، باب هفدهم:
18 و ابراهیم به خدا گفت کاش که اسماعیل در حضور تو زیست کند...

(١١٦)

20 و امّا در خصوص اسماعیل ترا اجابت فرمودم اینک او را برکت داده، بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم، دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتّی عظیم از وی به وجود آورم.
در این بیان، اشاره به 12 امام از نسل اسماعیل (علیه السلام) دارد که امتّی عظیم از او به وجود می آید.
و این همان بشارتی است که خداوند در قرآن می فرماید؛ و با تمام تحریف ها و تغییرهایی که در تورات راه یافته، اما هنوز این بشارت باقی است. خداوند می فرماید:
«وَ لَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الارْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ»(1)

(١١٧)

و به تحقیق در زبور پس از ذکر (در کتب پیشین) نوشتیم که همانان زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.
2 آیین مسیحیت:
«انجیل مرقس»، باب 13:
30 هر آینه به شما می گویم تا جمیع این حوادث واقع نشود این فرقه نخواهند گذشت. 31 آسمان و زمین زایل می شود لیکن کلمات من هرگز زایل نشود. 32 ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد نه فرشتگان در آسمان و
-----------------

1- قرآن کریم، 105 / انبیاء.

(١١٨)

نه پس هم. 33 پس برحذر و بیدار شده دعا کنید زیرا نمی دانید که آن وقت کی می شود. 34 مثل کسی که عازم سفر شده خانه خود را واگذارد و خادمان خود را قدرت داده هریکی را به شغلی خاص مقرّر نماید و دربان را امر فرماید که بیدار بماند. 35 پس بیدار باشید زیرا نمی دانید که در چه وقت صاحب خانه می آید در شام یا نصف شب یا بانگ خروس یا صبح. 36 مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد. 37 اما آنچه به شما می گویم به همه می گویم بیدار باشید.
در این بشارت به سان مطالب پیشین اشاراتی بر ظهور موعود دارد. تنها در این جا چند فراز اضافه دارد: یکی امر بر دعای فرج است که حضرت عیسی (علیه السلام) هم نمی دانند. در روایات اسلامی وارد شده که زمان ظهور را جز خدای متعال کسی نمی داند و امر ظهور در یک شب اصلاح می شود.

(١١٩)

«انجیل لُوقا» باب 12:
35 کمرهای خود را بسته، چراغ های خود را افروخته بدارید. 36 و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هر وقت آید و در را بکوبد بی درنگ برای او باز کنند. 37 خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد هر آینه به شما می گویم که کمر خود را بسته ایشان را خواهد نشانید و پیش آمده ایشان را خدمت خواهد کرد. 38 و اگر در پاس دوم یا سیم از شب بیاید و ایشان را چنین یابد خوشا به حال آن غلامان. 39 اما این را بدانید که اگر صاحب خانه می دانست که دزد در چه ساعت می آید بیدار می ماند و نمی گذاشت که به خانه اش نقب زنند. 40 پس شما نیز مستعدّ باشید زیرا در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید. 41 پطرس به وی گفت ای خداوند آیا

(١٢٠)

این مَثَل را برای ما زدی یا به جهت همه. 42 خداوند گفت پس کیست آن ناظر امین و دانا که مولای او وی را بر سایر خدّام خود گماشه باشد تا آذوقه را در وقتش به ایشان تقسیم کند. 43 خوشا به حال آن غلام که آقایش چون آید اورادرچنین کارمشغول یابد. 44 هر آینه به شما می گویم که او را برهمه مایمْلَک خود خواهد گماشت. 45 لیکن اگر آن غلام در خاطر خودگوید آمدن آقایم به طول می انجامد و به زدن غلامان و کنیزان و به خوردن و نوشیدن و میگساریدن شروع کند. 46 هر آینه مولای آن غلام آید در روزی که منتظر او نباشد و درساعتی که او نداند و او را دوپاره کرده نصیبش را با خیانتکاران قرار دهد. 47 اما آن غلامی که اراده مولای خویش را دانست و خود را مهیا نساخت تا به اراده او عمل نماید تازیانه بسیار خواهد خورد. 48 اما آن که نادانسته کارهای شایسته ای ضرب کند، تازیانه کم خواهد خورد و به هر کسی که عطا

(١٢١)

زیاده شود از وی مطالبه زیادتر گردد و نزد هر که امانت بیشتر نهند از او بازخواست زیادتر خواهند کرد.
اینجا نیز بسان فرازهای پیشین بشاراتی بر حضرتش دارد و مطلب افزون در اینجا دوگونه بودن کارگزاران حضرتش می باشند که برخی از دوران غیبت ایشان سوءاستفاده کرده و به جان و مال دیگران می تازند و با این گمان که نه شاید که حضرتش به زودی نیاید به کارهای ناشایست دست می یازند که در بشارات اسلامی رسیده است: حضرتش چون ظاهر شوند هزار فقیه را در مسجد مدینه که جملگی با حضرتش مخالفت می کنند، نابود می نماید. و گروهی به پاسداری از مرزهای دین می پردازند و خود را مهیا برای دوران قیام سرور بخش آن حضرت می کنند و در ایام غیبت به اهداف و آرمان های حضرتش جامه عمل می پوشانند و در این راه مرتکب

(١٢٢)

کوچک ترین کوتاهی و خطا نمی شوند که «به هرکسی که عطا زیاده شود از وی مطالبه زیادتر گردد و نزد هر که امانت بیشتر نهند از او بازخواست زیادتر گردد و نزد هر که امانت بیشتر نهند از او بازخواست زیادتر خواهند کرد».
3 آیین زرتشت:
در آسمانی بودن آیین زرتشت اختلاف وجود دارد، ولی گروهی از محقّقین اسلامی آن آیین را در زمره ادیان آسمانی، بر شمرده اند.(1) در آن آیین نیز موضوع
-----------------

1- ولی حتّی اگر آن آیین آسمانی هم باشد، مسلما کتاب «اوستا» دستخوش تحریف قرارگرفته است و امروزه این کتاب را نمی توان در زمره کتاب های آسمانی دعوتگر به یکتاپرستی دانست و برخی محقّقین بیان می کنند که این آیین از دستبرد فلسفه میترانی (دوگانه پرستی) که در آن روزگار رواج داشته در امان نمانده است و حقایق توحیدی آن آیین توسط فلسفه میترانی که در ایران زمین رواج داشته است دستخوش تحریف شده است.

(١٢٣)

منجی جهان طرح شده است و افراد زرتشتی را به آمدن او بشارت داده اند. ما به یک مورد اشاره می کنیم:
در آیین زرتشت «سُوشِیانْت» به عنوان منجی جهان یاد شده است. کلمه سوشیانت که در کتاب «اَوِسْتا» از او یاد شده است به معنای «سود رساننده» و «سودبخش» است. سوشیانت ها یاوران و نگاهبانان آیین مَزْدِیسْنا هستند که هدفشان رستگاری و نجات مردم از جهل و نادانی و ظلم و ستم است و سوشیانت بزرگ به عنوان منجی کلّ جهان می باشد. در متون زرتشتی آمده است:

(١٢٤)

کی ای مزاد! سپیده دم درآید و جنبش بشر به سوی راستی روی کند. کی نجات دهنده (سوشیانت) بزرگ با گفتار پر از حکمت خویش به مراد رسد. کدامند کسانی که «وهومن» به یاری آنان آید.(1)
اصل مهدویت از جمله مباحثی است که تمامی فِرق اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند و از اصول مسلّم در آیین اسلام می باشد. ما در این جا به عنوان نگرشی بسیار گذرا ابتدا به کتب عامّه نگاه می کنیم و سپس اشارتی اجمالی به منابع شیعی می نماییم.
الف آرمان مهدویت در کتب عامّه:
-----------------

1- «سوشیانت یا سیراندیشه ایرانیان درباره موعود آخرالزمان»، علی اصغر مصطفوی / 54 و 55 نقل از «سیمای انسان کامل»، عبد الله نصری / 18.

(١٢٥)

عبدالرحمن سیوطی عالم بزرگ اهل سنّت در کتاب «عَرْفُ الوَرْدی فی اخبارِ الْمَهْدی» از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که فرمودند:
هرکه خروج مهدی را انکارکند، کافرشده است. (1)
و نیز حَموَینی در کتاب «فَرائِد السِّمْطَین» به نقل از ابن عباس بیان می کند که گوید: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
همانا علی بن ابیطالب پیشوای امّت من و جانشین پس از من بر ایشان است، و از فرزندان او قائم منتظر می باشد که خداوند به او زمین را از داد آکنده می کند همان گونه که از ستم پر شده باشد و سوگند به آن کسی که مرا به حقّ به پیامبری
-----------------

1- «مَنْ اَنْکرَ خُرُوجَ الْمَهْدِی فَقَدْ کفَرَ».

(١٢٦)

برانگیخت ثابت پیمانان بر امانتش در دوران غیبت او نایاب تر از گوگرد سرخ می باشند. (1)
و نیز ابو داود، ابن ماجه، طبرانی و حاکم که از بزرگان اهل سنّت هستند از امّ سلمه نقل کرده اند که گوید: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
مهدی از خاندان من است و او از فرزندان دخترم فاطمه (علیها السلام) خواهد بود.(2)
-----------------

1- «فرائد السمطین»، حافظ حموینی، انتهای ج 2، نقل از کتاب «اَلْمَهْدِی الْمَوْعُودُ الْمُنْتَظَرُ عِنْدَ عُلَماءِ اَهْلِ السُّنَّةِ»، شیخ نجم الدین عسکری، ج 2 / 297.
2- «الْمَهْدِی مِنْ عِتْرَتی مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ»، کتاب «الحاوی للفتاوی» جزء دوم 355، نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.

(١٢٧)

شیخ محی الدین عربی:
بدانید که قیام مهدی (علیه السلام) حتما رخ می دهد. امّا او قیام نمی کند تا آن که زمین از ستم آکنده گردد و او آن را از داد و برابری انباشته می کند و اگر از عمر دنیا جز یک روز بیشتر باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولانی می کند تا این خلیفه الهی به حکومت برسد. او از خاندان رسول (صلی الله علیه و آله) و از فرزندان فاطمه رضی اللّه عنها می باشد و جدّش حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) و پدرش حسن عسکری فرزند امام علی نقی فرزند امام محمد تقی فرزند امام علی الرضا فرزند امام زین العابدین علی فرزند امام حسین بن علی فرزند امام علی بن ابیطالب رضی اللّه عنه می باشد... اسلام را پس از خواریش عزّت می بخشد و پس از مردنش زنده می نماید... هرکه با او بستیزد خوارمی گردد. ازآیین آنچه واقعی است، آشکار می سازد به طوری که اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله)

(١٢٨)

زنده می بود، بدان فرمان می داد. در دورانش چیزی جز آیین خالص و پاک از رأی و پندارها باقی نخواهد ماند. در احکامی که آشکار می نماید با اکثر فتواهای علمای مذاهب که نسبت به احکام دینی حُکم می کنند، مخالفت خواهد داشت، زیرا آنان گمان می کنند که خداوند پس از پیشوایان پیشین آنان مجتهدی را آشکار نخواهد ساخت. (1)
ب آرمان مهدویت در آیینه کتب شیعی:
ترسیم مهدویت در میان شیعیان روشن تر از آن است که بخواهیم دلایل زیادی
-----------------

1- «فتوحات مکیة»، محی الدین، فصل 366 نقل از ترجمه «کشف الاستار» اثر محدّث نوری ترجمه جلال برنجیان، مخطوط.

(١٢٩)

اقامه کنیم و این موضوع آن قدر قطعی بوده است که دانشمندان شیعی کتاب هایی در غیبت حضرتش قبل از ولادت ایشان نوشته اند که از آن جمله کتاب «اَلْغَیبَة» اثر فضل بن شاذان نیشابوری از اصحاب امام هادی و حضرت عسکری (علیهم السلام) را می توان نام برد و از عصر ولادت آن حضرت تاکنون، قرن به قرن محدّثان بزرگوار شیعه در کنار آثار مهمّ خود کتابی نیز در پیرامون حضرت مهدی (علیه السلام) نگاشته اند که از آن جمله است «کمال الدین و تمام النعمة» اثر شیخ صدوق (متوفی سال 380 ه.)، کتاب «الغیبة» اثر ابن ابی زینب نُعْمانی (متوفی سال 400 ه.).
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
هرکس قائم از اولاد من را در دوران غیبتش انکار کند، به مرگ دوران جاهلیت مرده است. (1)

(١٣٠)

و نیز امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمودند: پس از حسین نُه تن از صلب او خلیفه خدا در روی زمین هستند و حجّت خدابر بندگان و امین خدابر وحی اومی باشند. آن ها پیشوای مسلمین و رهبر مؤمنین و سرور پرهیزگاران می باشند و نهمی آن ها قائم است.(1)
خدای عزّ و جلّ دین را رها و یله قرارنداده است و در هر زمان نگاهبانی معصوم را قرارداده تا با دیده نافذ خود نظاره گر جوامع شیعی باشد و دین را از گزند روزگار و
-----------------

1- «مَنْ أَنْکرَ الْقائِمُ مِنْ وُلْدی اثْناءَ غَیبَتِهِ، ماتَ مِیتَةَ جاهِلِیةِ».«الاختصاص»، شیخ مفید / 268، نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.
2- «وَ مِنْ بَعْدِ الْحُسَینِ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ خُلَفاءُ اللّه فی أَرْضِهِ وَ حُجَجُهُ عَلی عِبادِهِ وَ أُمَناوُهُ عَلی وَحْیهِ وَ هُمْ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ وَ قادَةُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سادَةُ الْمُتَّقِینَ وَ تاسِعُهُمُ الْقائِمُ»، کتاب «اعلام الوری»، اثر طبرسی / 378، نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.

(١٣١)

انحراف آفرینی منحرفان حفظ کند و این چند سده عصر غیبت در فراز و نشیب های خطرناک و طوفان های هولناک حضرت بقیة اللّه امام زمان (علیه السلام) مذهب شیعه را پاس داشته اند و شیعیان را از چپاولگری چپاولگران اعتقادی حفظ فرموده اند. حضرتش در فرازی از توقیع صادره به شیخ مفیدفرمودند:
ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را به فراموشی نمی سپاریم که اگر این چنین نبود بلاها بر شما بارش می رفت و دشمنان شما را خورد می کردند. (1)
تمدن آینده جهان در لوای حکومت مهدی (علیه السلام):
1 وارستگی ها و صلاحیت های رهبری:
-----------------

1- «بحارالانوار»، علامه مجلسی، ج 53 باب توقیعات.

(١٣٣)

رهبری حکومت واحد جهانی را خدای متعال بر عهده بنده صالح خود حضرت حجة بن الحسن (علیهم السلام) قرارداده است و او یگانه انسان است که امروز خدای متعال، معصوم بودن او را امضاء فرموده است و اوست که از هر پستی و آلودگی، اشتباه کاری و خطا برکنار است و هیچ پلیدی و ناپاکی در او یافت نمی شود. خدای متعال درباره او و پدران گرامی اش و ناموس کبریا، صدّیقه کبری، فاطمه زهرا (علیها السلام) فرموده است:
«اِنَّما یریدُ اللّه لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرا»(1)
همانا خدای چنین خواسته است که تمامی ناپاکی ها را از شما اهل بیت بزداید و شما را از همه پلیدی های پاک نماید.
-----------------

1- قرآن کریم، 33 / احزاب.

(١٣٤)

2 نیروهای کارآزموده و بی آلایش:
یاران حضرت مهدی (علیه السلام) همانانی که حکومت جهانی حضرتش را به دوش خواهد کشید بزرگوارانی هستند که بسان آنان در تاریخ بشر کم پیدا شده است. آنان افراد والاگهری می باشد که از همه ویژگی های نیکو بهره ای دارند.
امیر مؤمنان (علیه السلام) درباره یاران امام زمان (علیه السلام) می فرماید:
آن ها قومی هستند که با صبر و شکیبایی خود بر خدا منّت نمی نهند و جانبازی خود را در راه حقّ بزرگ نمی شمارند، هنگامی که حادثه ای روی دهد و زمینه یأس پیش آید دیده هایشان را از برق شمشیر جلوه می دهند و به فرمان امامشان به پروردگارخودتقرّب می جویند.آن هاهمگی شیرهای ژیانی هستندکه ازجنگل های خود بیرون آمده اند. اگر اراده کنند که کوه ها را از جای خود برکنند، بی تردید انجام

(١٣٥)

می دهند. آن ها به حقیقتِ توحید خدا راه یافته اند. برای آن ها در دل شب از ترس خدا ناله هایی است چون ناله مادران داغ پسر دیده، شب زنده داران در دل شب و روزه داران در طول روز هستند. گویی اخلاق و آداب آن ها یکی است. دل های آن ها بر محبّت و شفقت و خیرخواهی گرد آمده است.(1)
حضرت صادق (علیه السلام) در توصیف ایشان می فرماید:
...مردانی هستند که دل های آن ها چون قطعه های آهن است که هرگز شک و تردید در آن ها راه ندارد. آن ها در اعتقاد خود نسبت به خدا از سنگ سخت تر هستند. اگر به کوه ها هجوم ببرند. آن ها را از پای درمی آورند، با پرچم های خود به هیچ
-----------------

1- «ترجمه یوْمُ الْخَلاصِ»، کامل سلیمان، ج 1 / 414.

(١٣٦)

کشوری روی نمی آورند، مگر این که آن را فتح می کنند. بر فراز اسب های نجیب خود دست بر زین امام (علیه السلام) می کشند و تبرّک می جویند. آن ها به هنگام نبرد پروانه وار شمع وجود امام (علیه السلام) را در میان گرفته، محافظت می کنند و هرچه حضرتش اراده کند آن را برمی آورند. مردان شب زنده داری هستند که شب ها نمی خوابند و زمزمه نمازشان چون نغمه زنبوران از کندو به گوش می رسد. شب ها را با شب زنده داری سپری می کنند و بر فراز اسب ها خدا را تسبیح می گویند. آن ها در برابر فرمان امامشان، از بنده مطیع نسبت به مولایش، مطیع تر هستند. گویی دل های آن ها مشعلی نورانی است و آن ها از ترس پروردگار خود نگران هستند...
شعار آن ها «یا لَثاراتِ الْحُسَینِ» (ای خونخواهان حسینی است). رعب و وحشت آن هامسافت یک ماه جلوتراز خودشان پیش می رود و آن ها فوج فوج به سوی مولای

(١٣٧)

(خود) حرکت می کنند. خداوند به وسیله آن ها امام حقّ را یاری می فرماید. (1)
و نیز امیر مؤمنان (علیه السلام) در ضمن حدیث طولانی در وصف بیعت یاران حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می فرماید:
...با او بیعت می کنندکه هرگز:
دزدی نکنند،
زنا نکنند،
مسلمانی را دشنام ندهند،
خون کسی را به ناحقّ نریزند،
-----------------

1- «ترجمه یوْمُ الْخَلاصِ»، کامل سلیمان، ج 1 / 428.

(١٣٨)

به آبروی کسی لطمه نزنند،
به خانه کسی هجوم نبرند،
کسی را به ناحقّ نزنند،
طلا، نقره، گندم و جو ذخیره نکنند،
مال یتیم را نخورند،
در مورد چیزی که یقین ندارند، گواهی ندهند،
مسجدی را خراب نکند،
مشروب (الکلی) نخورند،
حریر و خز نپوشند،
در برابر سیم و زر سر فرود نیاورند،

(١٣٩)

راه را بر کسی نبندند،
راه را ناامن نکنند،
گرد همجنس بازی نگردند،
خوراکی را از گندم و جو انبار نکنند،
به کم قناعت کنند،
طرفدار پاکی باشند،
از پلیدی گریزان باشند،
به نیکی فرمان دهند،
از زشتی ها بازدارند،
جامه های خشن بپوشند،

(١٤٠)

خاک را متکای خود سازند،
در راه خدا حقِّ جهاد را ادا کنند و...
امام مهدی (علیه السلام) نیز در حقّ خود تعهّد می کند که:
از راه آن ها برود،
جامه ای مثل جامه آن ها بپوشد،
مرکبی همانند مرکب آن ها سوار شود،
آن چنان که آن ها می خواهند باشد،
به کم راضی و قانع شود،
زمین را به یاری خدا پر از عدالت کند آن چنان که از پر از ستم شده است،
خدا را آن چنان که شایسته است بپرستد،

(١٤١)

برای خوددربان و نگهبان اختیار نکند و...(1)
ویژگی های انحصاری نهضت امام زمان (علیه السلام):
برای پیشبرد اهداف معنوی و تحقّق بخشی حکومت عدل الهی دست غیبی لازم است. تمام انبیا در کنار همه واجدیت های انسانی، قدرت های الهی نیز داشته اند و بابرخورداری از آن قدرت ها بر اهریمنیان پیروز شده اند. چیرگی حضرت نوح بر کافران، غلبه حضرت ابراهیم بر آتش نمرودیان، نجات بنی اسرائیل به دست حضرت موسی از ستم فرعونیان و... جملگی به مددهای غیبی و توانایی های الهی آنان
-----------------

1- «منتخب الاثر»، لطف اللّه صافی / 469 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.

(١٤٢)

بوده است.
امام مهدی (علیه السلام) نیز واجد تمام توانایی ها و معجزات و بینات انبیا است. دامنه توانایی او به گستره همه تاریخ است. زیرا کار آن حضرت نیز به بزرگی همه تاریخ بشریت می باشد و آنچه را که انبیای الهی در دوران عمر خویش برپایی آن موفّق نشده اند، حضرتش یک تنه باید بپادارد. لذا تمامی نیروهای غیبی در اختیار حضرتش می باشد.
در این مورد تنها به دو روایت اشاره می کنیم:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
هیچ معجزه ای ازمعجزات انبیا و اوصیانیست، مگر این که خداوند تبارک و تعالی مانند آن را به دست قائم (علیه السلام) ظاهر می گرداند تا بر دشمنان اتمام حجّت کند.(1)
-----------------

1- «اثبات الهداة»، شیخ حرّ عاملی، ج 7 / 357 نقل از «ترجمه مکیال المکارم» محمد تقی اصفهانی، ترجمه حائری قزوینی، ج 1 / 194.

(١٤٣)

و نیز حضرت صادق (علیه السلام) در ترسیم زمان ظهور حضرتش می فرمایند:
در آن هنگام آقای ما قائم (علیه السلام) به خانه خدا تکیه می کند و می فرماید:
ای مردم! هرکه می خواهد «آدم» و «شِیث» (1) راببیند، بداندمن«آدم»و «شِیث» هستم (و تجسّم آنان می باشم).
و هر که می خواهد «نوح» و فرزندش «سام» را ببیند، بداند من همان «نوح» و «سام» هستم.
و هر که می خواهد «ابراهیم» و «اسماعیل» را ببیند، بداند من همان «ابراهیم» و
-----------------

1- «شِیث» وصی حضرت «آدم» است و «سام» وصی حضرت «نوح» می باشد و «یوشَع» وصی حضرت «موسی» است و «شَمْعُون» وصی حضرت «عیسی» می باشد.

(١٤٤)

«اسماعیل» هستم.
و هر که می خواهد «موسی» و «یوشَع» را ببیند، بداند من همان «موسی» و «یوشَع» هستم.
و هر که می خواهد «عیسی» و «شَمْعُون» را ببیند، بداند من همان «عیسی» و «شَمْعُون» هستم.
و هر که می خواهد «محمّد» (صلی الله علیه و آله) و «امیرالمؤمنین» (علیه السلام) را ببیند، بداند من همان «محمّد» (صلی الله علیه و آله) و «امیرالمؤمنین» (علیه السلام) هستم.
و هرکه می خواهد «حسن» و «حسین» (علیهم السلام) راببیند، بداند من همان «حسن» و «حسین» (علیهم السلام) هستم.
و هرکه می خواهد امامان از ذریه حسین (علیهم السلام) را ببیند، بداند که من همان

(١٤٥)

ائمه اطهار هستم.
دعوتم را بپذیرید و نزد من جمع شوید و هرچه (آنان) گفته و هرچه را نگفته اند، به شما خبر می دهم.(1)
برتری مالی و اقتصادی امام زمان (علیه السلام):
یکی از مشکلات مهمّ هر نظام اجتماعی ناتوانی های مالی آن است. امّا خدای متعال گنجینه های پنهانی خویش را در اختیار حجّت خود حضرت بقیة اللّه الاعظم (علیه السلام)
-----------------

1- «بحارالانوار»، علامه مجلسی، جلد 53 / 9 نقل از «ترجمه مکیال المکارم»، محمدتقی اصفهانی، ترجمه حائری قزوینی، ج 1 / 195.

(١٤٦)

قرار می دهد و در دوران آن حکومت این امام (علیه السلام) مشکلی به نام مشکل اقتصادی مطرح نخواهد بود. ما در این جا اجمالی را در این مورد بیان می کنیم و گسترده آن را در بخش تصویر جهان پس از ظهور خواهیم آورد.
امام صادق (علیه السلام) در ترسیم اوضاع مالی آن دوران در ضمن حدیثی می فرمایند:
چون قائم ما به پاخیزد... زمین گنج های خود را آشکار می سازد، به گونه ای که بر سطح آن دیده می شود. چون فردی از شما برای ادای زکات خود درصدد یافتن شخصی (نیازمند) برمی آید، کسی را نمی یابد که آن (مال) را بپذیرد. مردم به فضل الهی از آنچه به ایشان روزی می فرماید، بی نیاز می شوند.(1)
-----------------

1- «ترجمه اعیان الشیعه» (آشنایی با امام زمان (علیه السلام))، سید محسن امین / 349.

(١٤٧)

جهان در عصر پس از ظهور امام زمان (عج):
آنچه از دانش در عصر همه پیامبران حتّی در عصر اسلام توسط پیغمبر اسلام و اوصیای گرامی اش (علیهم السلام) آشکار شده، تنها دو حرف از دانش است و در دوران حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) 25 حرف دیگر از دانش آشکار خواهد شد که اصلاً در گذشته همه جهان سابقه نداشته است و حضرتش از نوامیس طبیعی چیزهایی را ظاهر می فرماید که اصلاً در اندیشه بشر امروز جای ندارد. چنان که معصوم می فرماید:

(١٤٨)

علم 27 حرف است، آنچه پیامبران آوردند و برای مردم آشکار ساختند تنها دو حرف بوده است و مردم تا به امروز جز آن دو حرف رانشناخته اند. هنگامی که قائم ما (علیه السلام) قیام کند 25 حرف دیگر را آشکار می کند و آن ها را در میان مردم بسط می دهد و آن دو حرف گذشته را هم به آن می افزاید تا 27 حرف (دانش را در میان مردمان) می پراکند.(1)
فن آوری ارتباطات در عصر مهدی (علیه السلام):
-----------------

1- «الزام الناصب»، ج 2 / 307 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.

(١٤٩)

ارتباطات در دوران حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) به شکوفایی فاحش خود می رسد، امّا آن شکوفایی که در کنارش مشکلی برای دیگران مطرح نباشد. مسافت های طولانی در مدتی اندک طی می شود، امّا نه به همراه رنج صدای مهیب جت ها برای مردمان مسیر پرواز. راه ها به سرعت درنوردیده می شود، امّا نه همراه مشکل برای مردمان کنار «خط آهن». وسایل مسافرت فراوان می شود، امّا نه همراه دود و آلودگی محیط زیست برای جانوران دریایی و ساحل نشینان. امّا از کیفیت این مسافرت ها آگاهی کافی نداریم. در برخی روایات حتی به مسافرت های بدون وسایل ظاهری اشاره شده است. در برخی روایات به مسافرت هایی چون سفرهای سلیمان گوشزد شده است و به برخی وسایل بالاتر از وسایل سفرهای فضایی در دوران ذوالقرنین اشاره دارد.

(١٥٠)

ولی آنچه مسلم است آن وسایل هرچه باشد، مشکل و ستم و ناراحتی را برای دیگران به همراه نخواهد داشت که دوران ظهور آن حضرت دوران اتمام همه ستم ها و آزارها است.
امّا از نظر ارتباطات صوتی و تصویری جهانی، دوران حضرتش باز ویژگی های خاصی دارد. در برخی روایات چنین می خوانیم:
در هنگام ظهور آن حضرت، تنها یک چشم او را نمی بیند، بلکه در یک آنِ واحد همگان همزمان آن حضرت را خواهند دید.(1)
و نیز روایات دیگر بدین مطلب اشاره می کنند که ارتباطات خواهد بود، امّا بدون نیاز به وسایل خارجی. چنان که امام (علیه السلام) می فرماید:
-----------------

1- نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.

(١٥١)

هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند به گوش ها و چشم های شیعیان ما نیرویی عنایت می فرماید که میان آنان و حضرت قائم (علیه السلام) پیک و پست نخواهد بود که ارتباط برقرارکند. پس آن حضرت هرجا که باشد با ایشان سخن می گوید و آنان سخن حضرتش را می شنوند و اورا می بینند درحالی که حضرتش در مکان خود می باشد. (1)
این حدیث اشاره به ارتباطاتی ورای ارتباطات از راه تلویزیون، تلفن، رادیو، بی سیم و رادار دارد. ارتباطی از راه دیدن و شنیدن مستقیم.
خداوند تمامی وسایل این جهان را در تسخیر حضرتش قرار خواهد داد و حتّی این مطلب منحصر در ارتباطات بین قاره ای نخواهد بود، بلکه در دوران آن حضرت
-----------------

1- «بحارالانوار»، علامه مجلسی، ج 52 / 336.

(١٥٢)

مسافرت ها کیهانی بر همگان ممکن می شود و حتّی در روایات ما اشاره ای به مسافرت هشت ساعتی به کره خورشید دارد.
امّا آن حضرت برابرها سوار خواهد شد و به وسیله وسایلی، وسایل آسمان های هفتگانه بالا خواهد رفت (وبه آن آسمان ها دست خواهدیافت).(1)
باید گفت که عصر امام مهدی (علیه السلام)، تنها عصر اتّحاد و یکپارچگی ملّت های زمینی نیست، بلکه عصر هماهنگی و یکپارچگی همه عوالم هستی با یکدیگر است و مهدی (علیه السلام) نه تنها دستی بر زمین خواهد داشت که همه گیتی با همه موجوداتش در
-----------------

1- «بحارالانوار»، ج 52 / 335: «أَما أَنَّهُ سَیرْکبُ السَّحابَ وَ یرْقی فِی الاسْبابِ أَسْبابَ السَّمواتِ السَّبْعِ».

(١٥٣)

تحت فرمان نافذ او قرارخواهد گرفت و او تمامی اقالیم هفت گانه وجود را تسخیر خواهد کرد. نه تنها هفت قاره زمین که همه سراپرده های گیتی و همه کرات آسمانی در زیر فرمان او سرتسلیم فرود خواهند آورد.
سلامتی و بهداشت همگانی در زمان حضور حضرت مهدی (علیه السلام):
یکی از آرزوی دانشمندان کنونی، افزایش عمر طبیعی انسان است و حتّی در آمال همه انسان های جهان عمری در حدود یکصد سال به عنوان یک آرزوی قلبی است. مراکز تحقیقاتی فراوانی در سرتاسر جهان به این مهمّ پرداخته اند که با ایجاد وسایل، داروها و... عمر طبیعی انسان را بالا برند، امّا هنوز به نتیجه ای مطلوب نرسیده اند و هرچه تمدّن فسادزای امروزی پیش می رود و صنایع شیمیایی گسترش می یابد، ضایعات ناشی از آن ها بر محیط زیست، سایه مرگبار خود را می گستراند و حتی

(١٥٤)

حیاتِ اندک انسان و جهان جانوران را تهدید می کند. پیدایش بیماری های نو به نو، گسترش آلودگی های محیط زیست،تقلیل اکسیژن و گازهای ضروری زندگی موجودات، باقی ماندن ضایعات رادیو اکتیو و تشعشعات مضرّ زباله های اورانیوم و فضولات مضرّ حیات حتّی حیاتِ محدود را برای انسان ها در معرض جدّی قرار داده است.
امّا دوران حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) دوران زدوده شدن همه آلودگی ها و فسادها است، چه فسادهای شخصی، چه تباهی های اجتماعی و چه آلودگی های محیط زیست. خدای متعال به برکت آن حضرت و دم مسیحایی او بیماران را شفا می بخشد و مرض های صعب العلاج را درمان می کند.
خدای متعال در شب معراج به پیامبرش فرمود:
همانا من به وسیله او (مهدی حجة بن الحسن) نابینایان را شفا می بخشم و

(١٥٥)

به وسیله او مریض ها را درمان می کنم. (1)
آن حضرت نه تنها مرض های ساده را شفا می دهد، بلکه معلول هایی را که امروزه بشر از درمان آن ها عاجز هستند، بهبودی می بخشد، که او را دمی مسیحایی است.
امام سجاد (علیه السلام) در ترسیم آن دوران می فرمایند:
آن گاه که قائم ما قیام کند، خداوند تمام بیماری ها را از شیعیان ما دور می کند و ایشان را توان می بخشد.(2)
حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند:
-----------------

1- «بحارالانوار»، علامه مجلسی، ج 51 / 70 به نقل از «کمال الدین».
2- «الغیبة»، ابن ابی زینب نعمانی / 171 و «الزام الناصب» / 139 و 230 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.

(١٥٦)

هر کس قائم اهل بیت مرا درک کند، اگر بیمار باشد بهبود می یابد و اگر ناتوان باشد، نیرومند می شود. (1)
عمر مردان در عصرحضرتش چندین برابرعمرکنونی خواهدشد.امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
در دوران حکومت او آن قدر مردمان عمر می کنند که برای هریک از ایشان هزارفرزند پسر به دنیا خواهدآمد. (2)
-----------------

1- «مَنْ أَدْرَک قائِمَ أَهْلِ بَیتی مِنْ ذِی عاهَةٍ بَرَی ءَ وَ مِنْ ذِی ضَعْفٍ قَوِی» کتاب «المهدی» / 197، «بشارة الاسلام» / 243 و «بحارالانوار»، علامه مجلسی، ج 52 / 335 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.
2- «الغیبة»، شیخ طوسی / 280 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.

(١٥٧)

حتّی در روایات اسلامی اشاره به تغییرات کیهانی دارد که طول سال از یک سال به مدت 10 سال افزایش می یابد، یعنی هر سال در دوران حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) به اندازه 10 سال در دوران قبل از ظهور است.
امام باقر (علیه السلام) در روایتی می فرمایند:
هر سال در آن دوران برابر 10 سال شماست.
ابوسعید از حضرتش می پرسد:
سال ها چگونه طولانی می شود؟
حضرتش فرمود:
خداوند به فلک دستور می دهد که آرام تر بچرخد و بدین گونه روزها و

(١٥٨)

سال ها طولانی می شود. (1)
از این روایت برمی آید که حتّی در وضعیت کهکشان ها نیز تغییراتی رخ خواهد داد و زمان در گیتی طولانی تر خواهد شد.
در عصر حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) دانش به اوج خود خواهد رسید و مشکل ارتباطات به کلّی حل می شود، عمر طبیعی انسان ها چندین برابر می گردد، به بیماری ها و معلولیت ها خاتمه داده خواهد شد، به سوی دیگر سیاره ها همگان سفر خواهند کرد. آیا این سعادت حقیقی نیست؟
-----------------

1- «بحارالانوار»، علامه مجلسی، ج 52 / 339 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.

(١٥٩)

امنیت جهان در سایه تمدّن حضرت مهدی (علیه السلام):
اگر بخواهیم درباره امنیت سخن گوییم باید بیان کنیم که در یک جامعه چندگونه امنیت را می توان تصور کرد:
1 امنیت فردی
2 امنیت اجتماعی
3 امنیت منطقه ای
قطعا برای تأمین سعادت و آسایش انسان در این جهان به همه گونه امنیت نیاز است و به مجرّد از بین رفتن یکی از آن ها حیات انسان در معرض خطر جدّی می افتد.
تحقّق امنیت آرمان همه امّت هایی است که خواستار پی ریزی یک تمدّن انسانی می باشند و اگر امنیت و آسایش سیاسی یک کشور دچار مشکل شود برپایی هر نوع

(١٦٠)

تمدّن و بدست آمدن هرگونه پیشرفت اگر نگوییم محال است لااقل بسیار دشوار خواهد شد.
امنیت جهانی در عصر طلایی ظهور:
قیام حضرت مهدی (علیه السلام) یعنی اتمام حیات همه فرعونان و فاسدان تاریخ. قیامت بقیة اللّه الاعظم (علیه السلام) یعنی پایان زندگی همه بیدادگران و ستم پیشه گان جهان و قیام حجة بن الحسن (علیه السلام) یعنی برچیده شدن تمام کاخ های بیداد در سراسر گیتی.
امام (علیه السلام) فرمودند:
بر هر ستمگر و ستمگرزاده ای پیروز می شود و آن قدر عدالت در جهان آشکار می سازد که مردگان شان آرزوی زندگی مجدّد در دنیا می نماید. (1)

(١٦١)

حتّی در کتب اهل سنّت نیز تصویر آن دوره به روشنی بیان شده است. مثلاً در کتاب «عِقْدُ الدُّرَر» می خوانیم:
حضرت مهدی (علیه السلام) امیرانش را به تمام کشورها می فرستد تا عدالت را پیاده کنند.
گرگ و گوسفند در یک مکان به چرا مشغول می شوند.
کودکان با مارها و عقرب ها بازی می کنند و هیچ آسیبی به آن ها نمی رسد.
شرّ و بدی برداشته می شود و خیر باقی می ماند.
انسان یک مُدّ (1) (بذر) می کارد و 700 مُدّ حاصل برداشت می کند. چنان که
-----------------

1- «الحاوی للفتاوی»، ج 2 / 61 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.
2- هر مُدّ در حدودد 750 گرم می باشد.

(١٦٢)

قرآن کریم می فرماید: «کمَثَلِ حَبَّةٍ اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کلِّ سُنْبُلَةٍ مِأَةُ حَبَّةٍ وَ اللّه یضاعِفُ لِمَنْ یشاءُ» (1) (همانند یک دانه که از آن هفت سنبل بروید و هر سنبلی صد دانه باشد و خداوند برای هرکس بخواهد بیشتر هم عطا می فرماید).
ربا برداشته می شود.
زنا برداشته می شود.
شُرب خمر از بین می رود.
مردم به اطاعت و عبادت روی می آورند.
دین رونق می یابد.
-----------------

1- قرآن کریم، 261 / بقره.

(١٦٣)

نمازها به جماعت خوانده می شود.
عمرها طولانی می گردد.
امانت ها رعایت می شود.
درختان پرثمر می گردند.
برکت ها بسیار افزون می شود.
بدها و شروران هلاک می شوند.
نیکان می مانند و از دشمنان اهل بیت پیامبر کسی باقی نمی ماند.(1)
-----------------

1- «عِقْدُالدُّرَر»، یوسف بن یحیی مقدسی شافعی/159 نقل ازکتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.

(١٦٤)

اگر بخواهیم براساس آنچه از روایات بدست می آید آن دوران را از بُعد اقتصادی ترسیم کنیم باید بگوییم:
الف نابودی نظام فقرمداری:
در دوران حکومت مهدی (علیه السلام) از فقر نشانه ای نخواهد بود، نه که عدّه ای سیر بخوابند و در کنارشان انسان هایی فراوان به گرسنگی شب و روز را سپری کنند و پایه های اقتصادی را عدّه ای محدود در اختیار خویش گیرند و با تمام ترفندهای حیله گرانه تازه کاران را به زمین زنند و از قدرت خویش بهره گیرند و تولید کالاهایی را در انحصار خویش قراردهند. بلکه در دوران طلایی حضرت مهدی (علیه السلام) هرکه

(١٦٥)

بخواهد تلاش کند به آزادی زمینه تلاش برایش فراهم خواهد شد. نه زورگویی اقتصادی خواهد بود و نه انحصار تولید که همگان در بهره وری از نعم الهی برابرند.
چون حکومت آل محمد (صلی الله علیه و آله) آشکار شود مهدی (علیه السلام) به عنوان فرمانروای آن حکومت در حدّ پایین ترین فرد جامعه اسلامی از نعمت های مادّی بهره ور خواهد شد و تمامی یاران حضرتش نیز در این کار با او همراه خواهند بود.
مُعَلّی بن خُنَیس گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتیم:
اگر حکومت به دست شما افتد ما در کنار شما در عیش و رفاه خواهیم بود.
حضرتش فرمود:
به خدا سوگند اگر این امر به دست ما افتد جز نان سبوسین نخواهیم خورد و جز لباس خشن به تن نخواهیم کرد.(1)

(١٦٦)

ب رفاه اقتصادی:
در دوران حاکمیت حضرت مهدی (علیه السلام) رفاه، همگانی می شود و تمام آحاد مردم در زیر چتر حکومت آن حضرت از مواهب طبیعی یکسان بهره مند خواهد شد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
امّت من در دوران مهدی (علیه السلام) چنان متنعّم شود که بسان آن بهره وری را (درتمام زمان ها) ندیده باشد. آسمان پیوسته باران (رحمت) خود را بر ایشان فرومی فرستد و زمین چیزی از روییدنی اش باقی نمی ماند مگر آن که برویاند. ثروت در آن روز بر
-----------------

1- «بحارالانوار»، علامه مجلسی، ج 52 / 340 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.

(١٦٧)

روی هم انباشته می شود. (چون) مردی به پاخیزد و بگوید: ای مهدی بر من عطا فرما. گوید: بگیر. (1)
در جای دیگر حضرتش فرمودند:
در پایان امّت من مهدی (علیه السلام) خروج خواهد کرد. خداوند با باران رحمتش او را سیراب می کند. زمین گیاهش را می رویاند. او ثروت را به مساوات تقسیم می کند. دام (چهارپایان بهره ده) در جهان فراوان می شوند و امّت (اسلامی) بسیار بلندی خواهند گرفت.(2)
-----------------

1- «عقدالدرر» یوسف بن یحیی مقدسی شافعی/ 170 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.

(١٦٨)

و نیز پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
زمین بار محصول خویش را می دهد و در دل خود چیزی برجای نمی گذارد. در آن روزگار مال و ثروت خرمن شود.هرکس دربرابرمهدی بایستدوبگوید: ای مهدی به من مالی بده! مهدی بی درنگ گوید: بگیر.(1)
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
هرگاه قائم ما قیام کند (دارایی ها) را به مساوات تقسیم می کند و در میان آفریدگان خدای رحمان به عدالت رفتار می کند، خواه نیکوکاران باشند و خواه
-----------------

1- «تاریخ ما بعدالظهور»، محمد صدر / 774 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه آقای لطیف راشدی.
2- «بحارالانوار»، علامه مجلسی، ج 51 / 88 نقل از «در فجر ساحل» محمد حکیمی / 40.

(١٦٩)

زشت کرداران...و تمام اموال دنیا آنچه در روی زمین است و آنچه در درون آن، برای او گرد هم می آید. پس به مردمان می گوید:
بیایید آنچه را که به خاطرش با ارحام خود قطع رابطه کردید و به خاطر آن خون ها ریختید و به خاطرش مرتکب حرام های الهی شدید، (آن ها را برگیرید) پس به گونه ای(ازاموال)ارزانی می کندکه پیش ازاواحدی چنین عطاوبخشش نکرده است.(1)
امام موسی کاظم (علیه السلام) در اوصاف حضرت مهدی (علیه السلام) می فرمایند:
او دوازدهمین ماست، خداوند هر سختی را برایش آسان و هر امر مشکلی را سهل می گرداند. برایش گنج های زمین را آشکار و هر مقصد دور را نزدیک می نماید.
-----------------

1- «عِلَلُ الشّرایع»، شیخ صدوق نقل از «منتخب الاثر»، لطف اللّه صافی / 310.

(١٧٠)

طومار زندگی ظالمان را توسط او درهم می پیچد و بالاخره هر شیطان پلید را به دست او نابود می سازد. (1)
در بیانات امامان (علیهم السلام) چنین رسیده است:
اگر مردی از مهدی درخواست مال و مکنت کند، به او خطاب می کند که از خزانه دار حضرتش مقدار موردنیاز را بگیرد و خزانه دار آن حضرت بدان فرد می گوید به مقداری که توان حمل آن را داری از این مال ها بردار.
و یا در جای دیگر امام مهدی (علیه السلام) در خطاب به مردمان می فرماید:
این ها اموالی است که به خاطر آن برهم ستم می کردید. پس هرچه می خواهید از
-----------------

1- «کمال الدّین»، شیخ صدوق، ج 2 / 368 و 369.

(١٧١)

این اموال برگیرد.
در منابع عامّه به نقل از کتاب «بِشارة المصطفی» آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
مهدی (علیه السلام) نسبت به اموال، بخشنده ای جواد است و نسبت به مستمندان با مهر و عطوفت و نسبت به کارگزاران خویش بسیار با شدّت می باشد.(1)
شکوفایی اقتصادی در دوران حکومت امام مهدی (علیه السلام) به گونه ای است که در گذشته تاریخ بی سابقه بوده است. گویی تمام قوای زمینی و آسمانی دست بردست هم داده اند تا تمامی ذخایر هستی را آشکار کنند و قدرت لایزال الهی را در گستردگی
-----------------

1- «منتخب الاثر»، لطف اللّه صافی / 311.

(١٧٢)

نعمت و بخشش بر همگان بنمایاند، تا بشر به زبان فطرت در بارگاه قدس او اعتراف کند که مُلک هستی از آن اوست و هرچه فرمان دهد وقوعش قطعی است، که خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:
«أَفَرَیتُمْ ما تَحْرُثُونَ ءَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ» (1)
آیا ندیدید آنچه را که در زمین کشتید آیا شما آن (دانه) را رویانیدید یا این که ما آن را رویاندیم؟!
و خداوند چنین مقدّر داشته است که آن بهشت زمینی را در دوران مسرّت آفرین آخرین خلیفه اش حضرت مهدی (علیه السلام) آشکار فرماید تا بوی گل و سنبل تمام فضا را عطرآگین کند و درختان سربر فلک کشیده سایه خویش را بر زمین بگسترانند و آهوان
-----------------

1- قرآن کریم، 63 و 64 / واقعه.

(١٧٣)

و پرندگان در بیشه زارانش به جست و خیز و پرواز پردازند، تا همگان توان خلیفه الهی را در زمین مشاهده کنند. (1)
در ذکر اعمال و آداب مخصوص، جهت ملاقات آن حضرت (علیه السلام) (2):
آدابی که به برکت آن ها می توان حضرت را زیارت کرد:
در ذکر اعمال و آدابی که شاید بتوان به برکت آن ها به سعادت ملاقات حضرت حجّت (علیه السلام) رسید؛ شناسد یا نشناسد؛ در خواب یا بیداری و بردن بهره و فیضی از آن
-----------------

1- این مطالب از کتاب آینده جهان، تألیف جلال برنجیان، استفاده شده است.
2- این مطالب از کتاب خورشید غایب مختصر نجم الثاقب، تألیف رضا استادی، استفاده شده است.

(١٧٤)

حضرت؛ هرچند که نباشد مگر زیادتی نور یقین و معرفت وجدانی به آن وجود معظّم، که از اهمّ مقاصد است.
رسیدن به این مقصود و بلوغ این مرام، در غیبت کبری ممکن و میسور (است)، بلکه مکشوف می شود که می توان به وسیله علم و عمل و تقوای تام و معرفت و تضرّع و انابت و تهذیب نفس از هر غِلّ و غِشّ و ریبَة و شک و شُبهه و صفات مذمومه، قابل تلقّی اسرار و دخول در سلک خاصان و خواصّ، شد و از کلمات علمای اعلام، در باب یازدهم، شواهدی ذکر می شود.
مقصود در این جا، نه بیان دست آوردن راه آن است؛ که زیاده برای ادای تمام فرایض و سنن و آداب و ترک تمام محرّمات و مکروهات و مبغوضات، به نحوی که از او خواسته اند، سایر مقدّمات آن، مستور و مخفی است (است) و جز بر اهلش

(١٧٥)

مکشوف و مبین ندارند؛ بلکه غرض، به دست آوردن راهی است که شاید به وسیله آن، در عمر خویش، نوبتی به این نعمت برسد؛ هرچند در خواب باشد.
از تأمّل در برخی از قصص و حکایات معلوم می شود که مداومت بر عمل نیک و عبادتی مشروعه و کوشش در انابه و تضرّع، در مدت چهل روز، به جهت این مقصد، از اسباب قریبه و وسیله های عظیمه است؛ چنان که رفتن چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله، یا چهل شب جمعه در کوفه، با اشتغال به عبادت، از عمل های متداوله معروفه است که بسیار از علما و صلحا دعوای تجربه کرده اند.
و نیز زیارت سید الشهداء (علیه السلام)، در چهل شب جمعه و امثال آن.
و ظاهرا مستندی مخصوص در دست ایشان نباشد نه برای عدد مذکور و نه برای عمل جز آن چه از کتاب و سنّت ظاهر می شود؛ که مداومت بر دعا

(١٧٦)

در چهل روز، در اجابت و قبول، مؤثّر است.
در کافی روایت است که محمّد بن مسلم گفت: گفتم به جناب باقر، یا صادق (علیه السلام) که: «ما می بینیم مرد را که برای اوست عبادت و کوشش و خشوع، و لکن قائل نیست به حقّ یعنی به امامت ائمه (علیهم السلام) پس آیا او را هیچ منفعت می دهد؟
فرمود: ای محمّد! به درستی که مَثَل کسانی که به امامت ائمه قائل نیستند و عبادت می کنند. مَثَل اهل بیتی بود که در بنی اسرائیل بودند، که هیچ کدام از ایشان، چهل شب کوشش نمی کرد، مگر آن که چون دعا می کرد، به اجابت می رسید. مردی از ایشان، چهل شب سعی و کوشش کرد، آن گاه دعا کرد، پس مستجاب نشد.

(١٧٧)

دعاهایی که به واسطه خواندن آن می توان حضرت حجّت (علیه السلام) رادر خواب یا بیداری دید:

و اما اعمال مخصوصه برای حاجت مذکوره؛ چه آن که مختصّ به امام زمان (علیه السلام) باشد، یا به مشارکت سایر ائمّه، بلکه انبیاء (علیهم السلام)؛ پس چند چیز از آن ها مذکور می شود:
اول: سید جلیل، ابن باقی در «اختیار مصباح» روایت کرده از حضرت صادق (علیه السلام) که فرمود: «هرکس بخواند بعد از هر نماز فریضه این دعا را، پس به درستی که او خواهد دید امام م ح م د بن الحسن (علیه السلام) را در بیداری یا در خواب:
بسم اللّه الرحمن الرحیم

(١٧٨)

اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانا صاحِبَ الزَّمانِ أَینَما کانَ وَ حَیثُما کانَ مَشارِقَ الارْضِ وَ مَغارِبَها سَهْلَها وَجَبَلَها عَنِّی وَ عَنْ والِدَی وَ اِخْوانِی التَّحِیة وَالسَّلامَ عَدَدَ خَلْقِ اللّه، وَزِنَةَ عَرْشِ اللّه وَ ما أَحْصاهُ کتابُهُ وَ أَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ
اَللّهُمَّ اِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ هذَا الْیوْمِ وَ ما عِشْتُ فِیهِ مِنْ أَیامِ حَیاتِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیعَةً لَهُ فی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنْها وَ لا أَزُولُ أَبَدا.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعْوانِهِ وَ الذّابِّینَ عَنْهُ وَ المُمْتَثِلِینَ لاَِوامِرِهِ وَ نَواهِیهِ فِی أَیامِهِ وَ المُسْتَشْهَدِینَ بَینَ یدَیهِ.
اَللّهُمَّ فَاِنَّ حالَ بَینِی وَ بَینَهُ المَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلی عِبادِک حَتْما مَقْضِیا فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِرا کفَنِی شاهِرا سَیفِی مُجَرَّدا قَناتِی مُلَبِّیا دَعْوَةَ الدّاعِی فِی الحاضِرِ وَ البادِی.

(١٧٩)

اَللّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الغُرَّةَ الحَمِیدَةَ وَ اکحُلْ بَصَرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی اِلَیهِ وَ عَجَّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ.
اَللّهُمَّ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ قَوِّ ظَهْرَهُ وَ طَوِّلْ عُمْرَهُ اللّهُمَّ عَمِّرْ بِهِ بِلادَک وَ أَحْی بِهِ عِبادَک فَاِنَّک قُلْتَ وَ قَوْلُک الحَقُّ ظَهَرَ الفَسادُ فِی البِرِّ وَ البَحْرِ بِما کسَبَتْ أَیدِی النّاسِ فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیک وَابْنَ بِنْتِ نَبِیک المُسَمّی بِاسْمِ رَسُولِک صَلَواتُک عَلَیهِ وَ آلِهِ حَتّی لا یظْفَرَ بِشَی ءٍ مِنَ الباطِلِ اِلاّ مَزَّقَهُ وَ یحِقُّ اللّه الحَقَّ بِکلِماتِهِ وَ یحَقِّقُهُ.
اللّهُمَ اکشِفْ هذِهِ الغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُمَّةِ بِظُهُورِهِ اِنَّهُمْ یرَوْنَهُ بَعیدا وَنَریهُ قَرِیبا وَ صَلَّی اللّه عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ».(1)
-----------------

1- بحارالانوار، ج 86، ص 61.

(١٨٠)

«بار خدایا برسان به صاحب الزمان هرجاکه باشد و هر زمان که باشد در مشارق زمین و مغارب زمین، هموار زمین و کوهستانی زمین، از من و از پدر و مادرم و برادران من درود و سلام را به شمارش. بارخدایا قرار ده من را از یاران او و کمک های او و پاسداران او و از کسانی که فرمان های او را جامه عمل می پوشانند و به نواهی او تارک هستم در تمامی روزهای زندگیم و از کسانی مرا قرار ده که جلوی روی ایشان شهید شوم. بارخدایا اگر بین من و او مرگ فاصله شود آن مرگی که برای بندگانت حتم و فرمان داده شده قرار داده ای پس مرا از قبرم بیرون آور در حالی که کفنم را به دوش اندازم شمشیرم را بکشم نیزه ام را بیرون آورم لبیک گویان جواب کسی از طرف او ندا می کند بدهم چه در شهرها و چه در بیابان ها. بارخدایا به من

(١٨١)

نشان ده آن شکوفای رشید و آن نورانی ستوده شده و چشم من را سرمه بکش به نگاه او و فرجش را تعجیل فرما و محل بیرون آمدن او را آسان فرما. با آفرینش خدا و به وزن عرش خدا و به آن مقدار که کتاب خدا آن را می شمارد و علم خدا به آن احاطه دارد. خداوندا به درستی که من تجدید می کنم برای او در بامداد امروز و هرچه من زندگی کنم از ایام زندگیم عهد را و قرارداد را برای او در گردنم که از آن برنگردم و به آن پایان ندهم هرگز و پسر دختر پیامبرت را آن کسی که نامگذاری شده به اسم رسول تو. درود تو بر او و آل او تا اینکه به هر باطلی دست پیدا کند آن را درهم ریزد و آنچه حق است برپا کند به واسطه کلماتی که می فرماید و حقایقی که روشن می کند. بارخدایا برطرف ساز این گرفتاری را از این امّت به ظهور او به درستی که آنها (دشمنان تو) آنرا دور می پندارند و ما آن را نزدیک می دانیم و درود فرست بر محمّد

(١٨٢)

و آل او. بارخدایا توانش را زیاد کن و پشت او را قوی کن و عمرش را طولانی فرما. بارخدایا شهرهایت را به وجود او آبادان فرما و بندگانت را با او احیاء فرما. به درستی که تو گفته ای و گفتارت حق است که معلوم شده تباهی در خشکی و دریا به سبب آنچه دست های مردمان تحصیل کرده. پس ظاهرساز بارخدایا ولیت را».
دوم: شیخ ابراهیم کفعمی در «الجُنة الواقیه» فرموده که: «دیدم در بعضی از کتب اصحاب خود که هرکس اراده کرده دیدن یکی از انبیاء و ائمّه (علیهم السلام) را یا سایر مردم یا فرزندان خود را در خواب، پس بخواند سوره شمس، قدر، کافرون، توحید و معوَّذتین (1)، آن گاه بخواند سوره توحیدرا صدمرتبه و صلوات بفرستد برپیغمبر (صلی الله علیه و آله)
-----------------

1- یعنی سوره ناس و فلق.

(١٨٣)

صد مرتبه و بخوابد بر طرف راست؛ پس به درستی که خواهد دید آن را که قصد کرده ان شاءاللّه تعالی و سخن خواهد گفت با آن ها به آن چه می خواهد از سؤال و جواب.
و دیدم در نسخه دیگر، همین را به عینه، جز آن که گفته: به جامی آورد این را هفت شب، بعد از دعایی که اولش این است: «اَللّهُمَّ أَنْتَ الحَی الَّذِی...».
مخفی نماند که این دعا را سید علی بن طاووس روایت کرده در کتاب «فلاح السائل» به اسناد خود از بعضی از ائمه (علیهم السلام) که فرمود: «هرگاه اراده کردی که ببینی میت خود را، پس بخواب با طهارت و بخواب بر طرف راست خود، و بخوان تسبیح فاطمه زهرا (علیها السلام) را و بگو: «اَللّهُمَّ أَنْتَ الحَی...».
شیخ طوسی در مصباح خود فرموده: کسی که اراده کرده دیدن میتی را در

(١٨٤)

خواب خود، پس بگوید در وقت خواب:
«اَللّهُمَّ أَنْتَ الحَی الَّذِی لا یوصَفُ وَ الاِیمانُ یعْرَفُ مِنْهُ مِنْک بَدَأَتِ الاشْیاءُ وَ اِلَیک تَعُودُ فَما أَقْبَلَ مِنْها کنْتَ مَلْجَأَهُ وَ مَنْجاهُ وَ ما أَدْبَرَ مِنْها یکنْ لَهُ مَلْجَا وَ لا مَنْجا مِنْک اِلاّ اِلَیک وَ أَسْئَلُک بِلا اِلهَ اِلاّ أَنْتَ وَ أَسْئَلُک بِبِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ بِحَقِّ حَبِیبِک مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) سَیدِالنَّبِیینَ وَ بِحَقِّ عَلِی خیرِ الوَصِیینَ وَ بِحَقِّ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ العالَمِینَ وَ بِحَقِّ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ الَّذِینِ جَعَلْتَهُما سَیدَی شَبابِ أَهْلِ الجَنَّةِ أَجْمَعِینَ أَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَهْلِ بَیتِهِ وَ أَنْ تُرِینِی مَیتِی فِی الحالِ الَّتِی هُوَ فِیها».(1)
-----------------

1- بحارالانوار، ج 53، ص 329. بار خدایا تویی زنده ای که به وصف درنیاید و ایمان شناخته می شود وجودش از توت. ابتداء کردی به خلق اشیاء و به سوی تو است بازگشت آن ها پس هرچه از اشیاء که آفریده شده تو پناه آن و محل نجات آن هستی و آنچه از آن ها رفته است پس پناهی و محل نجاتی از تو جز سوی تو نیست و از تو می خواهم به لااله اَنْتَ (این که نیست معبودی جز تو) و از تو می خواهم به بسم اللّه الرحمن الرحیم (به نام خداوند بخشاینده مهربان) و به حقّ حبیب تو محمّدصلی اللّه علیه و اله سید انبیاء و به حقّ علی بهترین اوصیاء و به حقّ فاطمه سیده زنان جهانیان و به حقّ حسن و حسین، آن دو نفری که قرارشان دادی دو آقای جوانان بهشت همگی این که درود بفرستی بر محمّد و آل او و اهل بیتش و این که به من نشان دهی میت مرا در این شب که در آن هستم.

(١٨٥)

پس، به درستی که تو خواهی دید اورا ان شاءاللّه تعالی و مقتضای عموم اول خبر، این دعارا برای میت، حتی انبیاء و ائمه (علیهم السلام) چه زنده و چه متوفّی می شود خواند.
باید آن کسی که عامل به این نسخه می کند، تبدیل کند آخر دعا را به آنچه مناسب مقام امام زنده و پیغمبر زنده است! بلکه ظاهر آن است که اگر برای نبی یا امام چه

(١٨٦)

زنده و چه متوفّی باشد، باید تغییر دهد.
و مؤید این مطلب آن که در کتاب «تَسْهیلُ الدَّواء» بعد از ذکر دعای مذکور، گفته که: ذکر کرده بعضی از مشایخ ما رحمة اللّه که هرکس اراده کرده که ببیند یکی از انبیا یا ائمه هدی (علیهم السلام) را، پس بخواند دعای مذکور را تا آن جا که «أَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»، آن گاه بگوید: «أَنْ تُرِینِی فُلانا» (1)یعنی نام آن را که خواسته، ببرد و بخواند بعد از آن، سوره شمس، لیل، قدر، کافرون، توحید و معوّذتین را، آن گاه صدمرتبه سوره توحید را بخواند، پس، هر که را اراده کرده، خواهد دید و سؤال می کند از او، آنچه را قصد کرده و جواب خواهد داد او را ان شاءاللّه تعالی
-----------------

1- یعنی در این نقل به جای «میتی»، «فلانا» گفته شده که مخصوص به میت نباشد.

(١٨٧)

سوم: شیخ مفید رحمة اللّه در کتاب اختصاص روایت کرده از یکی از راویان، از حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) که گفت: شنیدم از آن حضرت که می فرماید: «هرکسی که برای او حاجتی است به سوی خداوند تبارک و تعالی و اراده کرده که ما را ببیند و مقام و مرتبه خود را بداند، پس غسل نماید سرشب و مناجات کند به ما (یعنی واللّه العالم که که با خدای تعالی مناجات کند به توسطّ ما، به این که قسم دهد او را به حقّ ما و متوسّل شود به حضرت او به وسیله ما، که ما را به او بنمایاند و مقام او را در نزد ما به او نشان دهد) پس به درستی که او خواهد دید ما را و می آمرزد او را خداوند به سبب ما و پوشیده نمی شود بر او موضع و محلّ او (یعنی مقام او)».
و بعضی گفته اند: مراداز «مناجات کردن به ما»، این [است] که دیدن«ما»رااز همّ خودقراردهد و دیدن و محبّت «ما» را ذکرنفس خود گرداند، که خواهد دید ایشان را.

(١٨٨)

استغاثه به حضرت (علیه السلام):
سید فضل اللّه راوندی در کتاب «دَعَوات» و علامه مجلسی در «بِحار» از کتاب «مجموع الدَّعَوات» تلعکبری و سید علی خان در «کلِم الطّیب» از «قبس المصباح» روایت کرده اند از ابوالوفای شیرازی که گفت: «من اسیر بودم در حبس الیاس، با ضیق حال؛ پس چنین معلوم شد بر من که او قصد قتل من کرده؛ پس شکایت کردم به سوی خداوند تبارک و تعالی و شفیع قراردادم مولای خود، ابی محمّد، علی بن الحسین، زین العابدین (علیه السلام) را؛ پس خواب مرا ربود.(1)
-----------------

1- و به روایت «قبس»: پس موکلین به من گفتند که:«قصد بدی به تو کرده». پس من مضطرب شدم و بناکردم به مناجات کردن با خداوند به توسّل پیغمبر و ائمه (علیهم السلام) و چون شب جمعه شد و فارغ شدم از نماز، خوابیدم.

(١٨٩)

در خواب دیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) [را] که آن جناب می فرماید که: متوسّل نشو به من و نه به دختر من و نه به دو پسر من از برای چیزی از متاع دنیا، بلکه از برای آخرت و آنچه را آرزو داری از فضل خدای تعالی.
و اما برادرم، ابوالحسن (علیه السلام)، پس او انتقام می کشد از کسی که ظلم کرده تو را. پس گفتم: یا رسول اللّه آیا نبود که فاطمه (علیها السلام) را ظلم کردند، پس صبر کرد و میراث تو را غصب کردند، صبر نمود؛ پس چگونه انتقام می کشد از کسی که مرا ظلم نموده؟
پس حضرت نظر کرد به من از روی تعجّب و فرمود: آن عهدی بود که به او کرده

(١٩٠)

بودم و امری بود که به ا و، امر نموده بودم و جایز نبود برای او مگر به پاداشتن آن و به تحقیق که ادا کرد حقّ را. و الان، پس وای بر کسی که متعرّض شود موالی او را.
اما علی بن الحسین (علیه السلام)، پس، از برای نجات از سلاطین و از شرور شیاطین.
و اما محمّدبن علی و جعفر بن محمّد (علیه السلام)، پس، از برای آخرت و به روایتی آنچه بخواهی از طاعت خداوند و رضوان او.
و اما موسی بن جعفر (علیه السلام)، پس بخواه به او عافیت. و اما علی بن موسی (علیه السلام)، از برای نجات و به روایتی بطلب از او سلامتی را در سفرها در بحر و برّ.
و اما محمّدبن علی (علیه السلام)، بطلب به سبب او نزول رزق را از خدای تعالی.
و اما علی بن محمّد (علیه السلام)، از برای قضای نوافل و نیکی اخوان و آنچه بخواهی از طاعت خداوند عزّ و جلّ. و اما حسن بن علی (علیه السلام)، از برای آخرت.

(١٩١)

و اما حجّت (علیه السلام)، پس هرگاه رسید شمشیر به محل ذبح تو و حضرت اشاره فرمود به دست خود به سوی حلق پس استغاثه بکن به او!؛ به درستی که درمی یابد تو را و او فریادرس است و پناه است از برای هرکس که استغاثه کند؛ بگو: «یا مَوْلای یا صاحِبَ الزَّمانِ! أَنَا مُسْتَغِیثٌ بِک».
در جمع بین حکایات و قصه های گذشته و بین روایتی که در تکذیب مدّعی مشاهده آن جناب (علیه السلام)، در غیبت کبری رسیده است
شیخ صدوق رحمة اللّه در «کمال الدین» و شیخ طبرسی رحمة اللّه در «احتجاج» روایت کرده اند که: بیرون آمد توقیع به سوی ابی الحسن سمری که:
«ای علی بن محمّد سَمُری! بشنو! خداوند، اجر برادران تو را در تو بزرگ گرداند،

(١٩٢)

پس به درستی که تو فوت خواهی شد، از حال تا شش روز؛ پس جمع کن امر خود را و وصیت مکن به احدی که قائم مقام تو باشد بعد از وفات تو؛ پس به تحقیق که واقع شد غیبت تامّه؛ پس ظهوری نیست مگر بعد از اذن خدای تعالی و این بعد از طول زمان و قساوت قلوب و پرشدن زمین است از جور و زود است که می آید از شیعه من کسی که مدّعی مشاهده است؛ آگاه باشید که هر کس مدّعی شود مشاهده را پیش از خروج سفیانی و صیحه (1)، پس او کذّاب و مُفْتَری است؛ «وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه العَلِی العَظِیمِ».
و نیز در چند خبر دیگر اشاره به این مطلب فرموده اند.
-----------------

1- خروج سفیانی و صیحه و صدای آسمانی از علامات های ظهور امام عصر (علیه السلام) است.

(١٩٣)

و جواب از این خبر به چند وجه است:
جواب اول آن که: این خبر که سندش ضعیف است و غیر آن، خبر واحد است که جز ظن و گمان از حاصل نشود و موجب جزم و یقین نباشد؛ پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی، که از مجموع قصص و حکایات مربوط به کرامات امام زمان «عَجَّلَ اللّه تَعالی فَرَجَهُ الشَّریف» نقل شده است. بلکه برخی از آن حکایات دارا بود کرامات و خارق عاداتی را که ممکن نباشد صدور آن ها از غیر آن جناب (علیه السلام).
و علمای اعلام از قدیم تا حال امثال آن حکایات را قبول دارند و در کتب ضبط فرموده اند و به آن استدلال کرده اند و از یکدیگر گرفته اند و از هرکس که اطمینان به صدق کلام او داشته اند، تصدیق کرده اند.
جواب دوم آن که: شاید مراد از این خبر، تکذیب کسانی باشد که مدّعی

(١٩٤)

مشاهده اند با ادّعای نیابت و رساندن اخبار از جانب آن جناب (علیه السلام) به سوی شیعه؛ چنان که سفرای خاص آن حضرت در غیبت صغری داشتند و این جواب از علاّمه مجلسی در کتاب «بحار» است.
جواب سوم آن که: زین الدّین علی بن فاضل، به سید الدین عرض کرد که: «ای سیدمن! ما روایت کردیم احادیثی از مشایخ خود، از صاحب الامر (علیه السلام) که آن حضرت فرمود: هر که در غیبت کبری گوید که مرا دیده، به تحقیق که دروغ گفته، پس چگونه در میان شما کسی است که می گوید من آن حضرت را دیده ام؟
سید شمس الدین گفت: راست می گویی؛ آن حضرت این سخن را فرمود در آن زمان، به سبب بسیاری دشمنان، از اهل بیت خود و غیر ایشان از فراعنه زمان از خلفای بنی عبّاس؛ حتی آن که شیعیان در آن زمان، یکدیگر را منع می کردند از ذکر کردن

(١٩٥)

احوال آن جناب و اکنون زمان طول کشیده و دشمنان از او مأیوس گردیدند.
و سید مرتضی در «تنزیه الانبیاء» در جواب آن کسی که گفته: «هرگاه امام غایب باشد به نحوی که نرسد به خدمت او احدی از خلق و منتفع نشود به او، پس چه فرق است میان وجود او و عدم او؟» فرموده: «اول چیزی که در جواب او می گوییم، این که: ما قطع نداریم که نمی رسد خدمت او احدی و ملاقات نمی کند او را بشری و این امری است که معلوم نشده و راهی نیست به سوی یقین کردن به آن...».(1)
-----------------

1- این مطالب از کتاب خورشیدغایب مختصرنجم الثاقب، تألیف رضااستادی، استفاده شده است.

(١٩٦)

«کتابنامه»

1 بیستونی، محمد، تفسیر جوان (5 جلدی)، اوّل، قم، انتشارات بیان جوان.
2 بیستونی،محمد، فهرستواره موضوعی تفسیرجوان،اوّل،قم،انتشارات بیان جوان.
3 بیستونی، محمد، تفسیر بیان (30 جلدی)، اوّل، تهران، انتشارات فراهانی.
4 بیستونی،محمد، فهرستواره موضوعی تفسیربیان،اوّل،تهران،انتشارات فراهانی.
5 نوری، میرزا حسین، خورشید غائب (مختصر نجم الثاقب)، اوّل، قم،
انتشارات مسجد مقدس جمکران.
6 برنجنیان، جلال، آینده جهان، سوم، تهران، انتشاراتی طور تهران.
7 بحارالانوار، ج 86.

(١٩٧)

8 بحارالانوار، ج 53.
9 مصطفوی، علی اصغر، «سوشیانت یا سیر اندیشه ایرانیان درباره موعود آخرالزمان»، نقل از نصری، عبداللّه «سیمای انسان کامل».
10 حموینی، حافظ، «فرائد السِمْطَین»، نقل از کتاب «اَلْمَهْدِی الْمَوْعُودُ الْمُنْتَظَرُ عِنْدَ عُلَماءِ اَهْلِ السُّنَّةِ»، شیخ نجم الدین عسکری، ج 2.
11 راشدی، لطیف، «الحاوی للفتاوی» جزء دوم، نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام).
12 محی الدین، «فتوحات مکیة»، نقل از ترجمه «کشف الاَسْتار» اثر محدّث نوری ترجمه جلال برنجیان، مخطوط.
13 شیخ مفید، «الاختصاص»، نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام)

(١٩٨)

ترجمه لطیف راشدی.
14 طبرسی، «اعلام الوری»، نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.
15 علامه مجلسی، «بحارالانوار»، ج 53 باب توقیعات.
16 سلیمان، کامل، «ترجمه یوم الخلاص»، ج 1.
17 سلیمان، کامل، «ترجمه یوم الخلاص»، ج 1.
18 صافی، لطف اللّه «منتخب الاثر»، نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.
19 عاملی، شیخ حرّ، «اثبات الهداة»، ج 7 نقل از «ترجمه مکیال المکارم» محمد تقی اصفهانی، ترجمه حائری قزوینی، ج 1.

(١٩٩)

20 علامه مجلسی، «بحارالانوار»، ج 53 نقل از اصفهانی، محمد تقی، «ترجمه مکیال المکارم»، ترجمه حائری قزوینی، ج 1.
21 امین، سید محسن، «ترجمه اعیان الشیعه» (آشنایی با امام زمان (علیه السلام)).
22 «الزام الناصب»، ج 2، نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.
23 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.
24 علامه مجلسی، «بحارالانوار»، ج 52.
25 «بحارالانوار»، ج 52.
26 علامه مجلسی، «بحارالانوار»، ج 51 به نقل از «کمال الدین».
27 نعمانی،ابن ابی زینب، «الغیبة»، «الزام الناصب» نقل از کتاب مخطوط

(٢٠٠)

درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.
28 «المهدی»، «بشارة الاسلام» و علامه مجلسی، «بحارالانوار»، ج 52 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.
29 شیخ طوسی، «الغیبة»، نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.
30 «الحاوی للفتاوی»، ج 2 نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.
31 مقدسی شافعی، یوسف بن یحیی، «عِقْدُالدُّرَر»،نقل ازکتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.
32 علامه مجلسی، «بحارالانوار»، ج52، نقل ازکتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام)

(٢٠١)

ترجمه لطیف راشدی.
33 مقدّسی شافعی، یوسف بن یحیی، «عِقْدُالدُّرَر»، نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.
34 صدر،محمد،«تاریخ مابعدالظهور»، نقل از کتاب مخطوط درباره امام زمان (علیه السلام) ترجمه لطیف راشدی.
35 علامه مجلسی، «بحارالانوار»، ج 51، نقل ازحکیمی، محمد، «درفجرساحل».
36 شیخ صدوق، «علل الشرایع»، نقل از صافی، لطف اللّه «منتخب الاثر».
37 شیخ صدوق، «کمال الدین»، ج 2.
38 صافی، لطف اللّه «منتخب الاثر».
39 مکارم شیرازی، ناصر،حکومت جهانی مهدی «عج»، یازدهم، قم، انتشارات

(٢٠٢)

نسل جوان
40 آیات اعظام صافی گلپایگانی، سبحانی، کورانی، در جستجوی نور، دوم،
قم، انتشارات مسجد مقدّس جمکران
41 امینی، ابراهیم دادگستر جهان 25 قم انتشارات شفق
42 مجمع البیان، ذیل آیه 9، تفسیر سوره صف.
43 بحارالانوار، جلد 52.
44 صحیح ترمذی، باب ما جاء فی الدّجال.
45 «هدیة الاحباب».
46 تفسیر برهان.
47 نهج البلاغه، کلمات قصار.

(٢٠٣)

48 بحار الانوار، جلد 13، چاپ قدیم.
49 بحارالانوار، جلد 12.
50 نورالابصار فی مناقب آل بیت النّبی المختار.
51 منتخب الاثر.
52 مولوی نیا، محمد جواد، سیمای مهدویت در قرآن، چاپ اول، قم، انتشارات امام عصر (علیه السلام).
53 طباطبایی، سید محمّد، ملاقات علماء بزرگ اسلام با امام زمان (علیه السلام)، دوم، قم، انتشارات شمیم گل نرگس.
54 علی پور، حسین، جلوه های پنهانی امام عصر (علیه السلام)، اول، قم، انتشارات مسجد مقدّس جمکران.

(٢٠٤)

55 رجالی تهرانی، علیرضا، یکصدپرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام)، دهم، قم، انتشارات نبوغ.
56 موسی الصّفّار،حسن،امام مهدی (علیه السلام) امیدملّت ها،پنجم،تهران،انتشارات آفاق.
57 علاّمه مُهری، سید مصطفی، مهدی موعود (علیه السلام) یارانی این گونه دارد، اول، قم، انتشارات علامه بحرانی.
58 فلسفی، محمّدتقی، حکومت جهانی امام عصر (علیه السلام)، اول، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (علیه السلام).
59 حسینی، سیدحسین، یاد محبوب، دوم، تهران، انتشارات نشر آفاق.
60 حکیمی، مهدی، منتظر، چشم به راهی فریادگر!!!! اول مشهد انتشارات به نشر (انتشارات آستان قدس رضوی).

(٢٠٥)