او متولد شده است
ترجمه بهروز محمدى
اشاره:
درباره ى ولادت حضرت بقية الله عليه السلام دوگونه شبهه شده است. برخى گفته اند، آن حضرت به دنيا نيامده است وچنين شخصى به دنيا هم نخواهد آمد. از ديد اينان، (ظهور منجى) يك ايده ى محقق ناشدنى است.
بعضى ديگر گفته اند، آن حضرت، هنوز متولد نشده است ودر آينده، به دنيا خواهد آمد.
اين نوشتار، به هر دو شبهه، از طريق تواتر احاديث مهدوى وحساب احتمالات، پاسخ داده است.
آنگاه كه هستى آفرين گل آدمى بسرشت وفرزندان آدم بر زمين منزل گزيدند تبار او با گذشت روزگار رو به فزونى نهاد اما در اين ميان ايزد دادار نيكان وپاكان خود را از بين همين مردمان برگزيد تا دستگير خلقش بوده وآنان رهنمون گر راه هدايت باشند كه از ميان اين نيك مردان گل سر سبد هستى را به عنوان آخرين هدايتگر خود بر مردمان قرار داد كه سلسله جنبان راه هدايت تا هميشه روزگار باشد. پس از افول زندگانى پر از نور آن چراغ هدايت مشعل راه نجات به دست سكان داران كشتى نجات سپرده شد، دوازده ستاره پر فروغ كه به نوبت در ظلمات نمايانگر راه نجات وهدايت وسيراب گر تشنگان معرفت بودند، افسوس كه شب پره ها را تاب نورافشانى خورشيد نبود وهر از چند گاهى چراغى را خاموش كرده تا دوازدهمين نور روشنگر خدايى به خواست پروردگار در پس ابر نهان شد تا تشنگان را بر او چنان نياز افتد كه چون ماهى بيرون افتاده از آب براى وصالش بى تاب وبى قرار شوند. ومشتاقانه چشم بر پديدار شدن او داشته باشند تا به راستى وپاكى او را يارى كرده وگردن طاعت بر او فرو آورند.
خداوند تبارك وتعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
(يريدون ليطفؤوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون).(۱)
از زوايا وابعاد گوناگونى مى توان به مقوله ى مهدويت نگريست. مسئله ى ولادت حضرت مهدى عليه السلام يكى از آن جهات است كه در اين نوشتار، در صدد اثبات آن وپاسخ به شبهات مطرح شده در اين باره هستيم.
انواع شبهه درباره ى ولادت حضرت عليه السلام
درباره ى ولادت حضرت مهدى عليه السلام از دو جهت شبهه وارد شده است:
۱- عده اى اين گونه شبهه كرده اند كه منجى موعود، پا به عرصه گيتى نگذاشته وبه دنيا هم نخواهد آمد وپديدار شدن يك منجى در آينده واصلاح عالم به دست او، قابل پذيرش نيست وچنين ايده اى محقق نمى شود.
۲- عده اى، اساس ايده ى مهدويت را فى الجمله پذيرفته اند، ولى بر اين عقيده اند كه امام مهدى عليه السلام هنوز متولد نشده وآن هنگام كه مصلحى پديدار شود تا اساس ظلم به دستان اش برچيده شود، ايده ى موعود، محقق مى شود.
شبهه يكم - شبهه در اصل مهدى باورى
همه ى مسلمانان، بر بطلان چنين شبهه اى، وحدت نظر دارند واماميه وغير اماميه، بر ظهور مردى در آخر الزمان كه اصلاح عالم را به ارمغان آورد، متفق هستند.
آيات ومجموعه ى زيادى از روايات نيز بر اين مسئله، تصريح دارند.
آيات
پنج يا شش آيه، در اصل اعتقاد به مهدويت ظهور دارد ونيازى به تفسير از جانب اهل بيت عليهم السلام نيست.(۲) در اين جا، به بعضى از آن ها اشاره مى كنيم:
(يريدون ليطفؤوا نور الله بافواههم والله متم نوره)؛
مى خواهند نور خدا را با دهان شان خاموش كنند وحال آن كه وخداوند، نور خود (اسلام) را تمام مى كند.
اين بخش از آيه، پيامى از جانب خداوند هستى بخش است كه نور خود را بر سر تا سر اين كره ى خاكى مى گستراند. مصداق اين بشارت، تا حال، واقعيت نيافته واز آن جا كه امكان ندارد، خداوند خبر خلاف واقع دهد، بايد روزى اين نويد وبشارت صورت پذيرد. وتحقق آن، تنها، به دست امام مهدى عليه السلام است: بنابراين، اين آيه، بدون نياز به تفسير روايى، به مطلب تصريح دارد.
(ولقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون)؛
يقينا، بعد از ذكر، در زبور نوشتيم كه بندگان صالح، زمين را به ارث مى برند.
مراد از ارض، تمام زمين بوده وبندگان صالح، تا حال، وارث همه ى زمين نشده اند. پس بايسته است كه اين واقعيت، در آينده، تحقق يابد ووقوع اين (مشيت) جز به دست مهدى منتظر عليه السلام، محتمل نيست.
اين آيات وساير آيات، بر اصل مهدى باورى دلالت دارند.
گفتنى است كه اين آيات، بر تولد امام مهدى عليه السلام وپنهان بودن ايشان از ديدگان، دلالتى ندارند، بلكه تنها تصريح دارند كه اين نويد وبشارت، روزى واقعيت يافته وبندگان صالح، وارث تمام زمين مى شوند؛ زيرا، اين نويد با تولد منجى مصلح در آينده نيز مى سازد.
روايات
احاديث پر شمارى در باره ى اصل ايده ى مهدويت ووقوع اين ارمغان واميد، موجود است، هر چند بر تولد امام مهدى عليه السلام دلالتى ندارند.
اين روايات، مورد پذيرش اهل سنت نيز واقع شده اند. آنان، با توجه به اين روايات درباره ى حضرت مهدى موعود عليه السلام وظهور شخصى در آينده به اين نام، كتاب ها نوشته اند. ما، بيش از سى كتاب از آنان را گرد آورده ايم.
اينك، به دو روايت از آن روايات، اشاره مى كنيم.
۱- پيامبر اكرم فرمودند:
(لا تذهب الدنيا حتى يملك العرب رجل من اهل بيتى يواطىء اسمه اسمى).(۳)
۲- پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
(لا تقوم الساعة حتى تملا الارض ظلما وجورا وعدوانا ثم يخرج من اهل بيتى من يملاها قسطا وعدلا كما ملئت ظلما وجورا).(۴)،(۵)
از جمله مهدى باوران غير شيعى، مى توان از ابن تيميه وابن حجر(۶) وعبدالعزيز بن باز نام برد. بن باز (مفتى اعظم عربستان)، در مجله ى الجامعة يادآور مى شود كه اعتقاد به امام مهدى عليه السلام وروايات آن، صحيح بوده وشايسته نيست چنين انديشه اى انكار شود.
شبهه ى دوم: ترديد در ولادت.
ممكن است كسى بگويد: (ما، اصل اعتقاد به امام مهدى عليه السلام وپديدار شدن موعودى در آينده را مى پذيريم ولى لازم نيست اين موعود، همان امام مهدى عليه السلام باشد كه تولد يافته واز ديدگان پنهان است.
چه بسا، آن مهدى منتظر، در آينده، پا به گيتى گذاشته وغيبتى در كار نباشد. پس وقوع ولادت حضرت، چه گونه ثابت مى شود؟).
هدف از اين نوشتار، اثبات ولادت حضرت است. براى اثبات آن، تلاش مى شود كه ولادت امام مهدى عليه السلام از طريق تواتر وحساب احتمالات ثابت شود.
چهار قضيه ى مهم
به عنوان مقدمه، ابتدا، چهار قضيه ى مهم را تبيين مى كنيم.
قضيه ى يكم
براى اثبات هر مسئله اى، دو راه وجود دارد: ۱- تواتر؛ ۲- حساب احتمالات.
تواتر
تواتر، بدين معنا است كه انبوه زيادى از راويان، از يك مسئله خبر دهند، به گونه اى كه احتمال اجتماع وتبانى آن ها بر كذب، محال باشد. اگر دويست يا سيصد تن كه در مواقف ومواطن مختلفى به سر مى برند، روايتى نقل كنند، وقوع توافق آنان بر كذب، ممكن نيست. چنين خبرى را خبر متواتر مى گويند.
حساب احتمالات
اگر يك يا چند نفر، خبرى را حكايت كنند، اين خبر، متواتر نيست، ولى اگر به انحاى مختلف، شواهدى به آن ضميمه شود، بر طبق حساب احتمالات، به سبب آن قرائن، قطع حاصل مى شود.
به عنوان مثال، شخصى، به بيمارى صعب العلاجى دچار شده است وفردى به ما پيام مى رساند كه (ايشان، شفا يافته است). با اين خبر، تا سى در صد، احتمال بهبود مريض حاصل مى شود، ولى اگر شواهد وقرائنى به آن ضميمه شود، ارزش احتمال، از سى در صد به چهل يا پنجاه درصد يا... مى رسد. اين قرينه، مى تواند اين باشد كه مثلا او، ديگر از دوا استفاده نمى كند ويا اين كه شاد وخندان است و...
اين خبر، در حقيقت، خبر متواتر نيست، ولى به سبب حساب احتمال وضميمه كردن قرائن، ارزش احتمال، قوت گرفته ويقين حاصل مى شود.
قضيه ى دوم - وثاقت وعدالت راوى
در خبر متواتر، عادل بودن ووثاقت راوى، ضرورى نيست. حال اگر يك يا چند نفر حكايتى نقل كنند، حجيت اين خبر، مشروط به عدالت راوى است، ولى اگر صد يا دويست يا سيصد تن، قضيه اى را حكايت كنند، لازم نيست كه راويان عادل باشند؛ زيرا، خبر متواتر، به دليل كثرت راويان، افاده ى يقين كرده است وبعد از حصول قطع، هدف ومقصودى ديگر باقى نمى ماند. ما، عدالت را براى به دست آوردن يقين مى خواهيم، وقتى يقين حاصل شد، شرط عدالت لزومى ندارد.
با عنايت به اين مطالب، ترديد وابهام آفرينى در روايات دلالت كننده بر ولادت امام مهدى عليه السلام ومسائل مرتبط با حضرت، شايسته نيست ونمى توان گفت: (سند اين روايت، ضعيف است) ويا (راويان، مجهول هستند) ويا...
آرى، اگر تعداد روايات، محدود بود، اين خدشه ها وارد است، اما از آن جا كه احاديث درباره ى حضرت مهدى عليه السلام متواتر ومستفيض است، نبايد در آن ها مناقشه كرد.
قضيه ى سوم - قدر مشترك اين احاديث
ممكن است مجموعه اى از روايات، در خصوصيات وتفاصيل، با هم متفاوت باشند، ولى از يك زاويه، مدلول همه ى آن ها يكى باشد. مثلا افراد بى شمارى، از بهبود مريضى خبر مى دهند، ولى يكى از آنان از شفاى مريض در ساعت يك، وديگرى از بهبود او در ساعت دو، وسومى از بهبود مريض در ساعت سه خبر مى دهد.
اگر چه خبر اين راويان، در جزئيات يكى نيستند، ولى همه، از جهت بهبود مريض، متحد هستند كه در اين صورت، شفاى مريض، براى ما ثابت مى شود؛ زيرا، هر يك از اين خبرها، در حقيقت، دو خبر هستند: خبر نخست، شفاى مريض است وخبر دوم، زمان شفاى او است. خوب مى نگريم، مى فهميم كه همه ى آنان در شفا يافتن فلان فرد، متفق هستند، هر چند در زمان آن اختلاف دارند.
اگر روايات پر شمارى، از يك زاويه، بر جريان معينى، اتفاق داشته باشند، نسبت به آن مسئله، يقين حاصل مى شود، هر چند اين اخبار، در ساير تفاصيل وخصوصيات، با هم تمايز داشته باشند. پس شايسته نيست در احاديث ميلاد امام مهدى عليه السلام مناقشه كرد وگفت: (اين روايات، در تفاصيل، با هم اختلاف دارند. در اين احاديث، گاه، مادر امام مهدى عليه السلام (نرجس) وگاه (سوسن) ناميده شده، ويك بار خبر از تولد يافتن حضرت عليه السلام در اين شب وبار ديگر از به دنيا آمدن امام عليه السلام در شب ديگر حكايت كرده اند ويك روايت نقل مى كند كه امام عليه السلام، در فلان سال به دنيا آمده وروايت دوم، خبر از متولد شدن حضرت عليه السلام در سالى ديگر مى دهد. پس با توجه به اختلاف ها، شايسته نيست به آن ها تمسك شود؛ زيرا، متواتر ومورد پذيرش نبوده ودر اثبات تواتر وتحصيل علم به ولادت حضرت، سودى نمى رسانند).؛ زيرا، اين روايات، از جهت تصريح به ولادت امام عليه السلام با هم مشترك اند وتفاوت آن ها در ساير شاخصه ها وويژگى ها است.
قضيه ى چهارم - اجتهاد در مقابل نص
شايسته نيست كسى در مقابل نص، اجتهاد شخصى كند. پس اگر متن روايتى، دلالت صريح بر چيزى داشته باشد واز حيث سند هم تام باشد، نبايد كسى در آن مسئله، اجتهاد شخصى كند.
خداوند تبارك وتعالى مى فرمايد:
(واقيموا الصلاة وآتوا الزكاة).
كاملا روشن است كه اين آيه، طلب اقامه ى نماز وپرداخت زكات را مى كند، حال اگر كسى بگويد: (اين آيه اقامه ى نماز را طلب نمى كند و...) سخنى بر خلاف نص صريح رانده است واو، چنين حقى را ندارد.
بله، در اين كه آيا اين درخواست، درخواستى وجوبى است يا امرى استحبابى مى تواند اجتهاد كند؛ زيرا، وجوب واستحباب، در اين آيه، ظاهر ونص نيست.
احاديث امام مهدى عليه السلام، نيز اين چنين است واجتهاد شخصى بر نمى دارد؛ زيرا، دلالت اين روايات، واضح وصريح اند واز حيث سند هم متواتر. زمانى مى توان اجتهاد كرد كه دلالت روايت، صريح نباشد وسند آن، اشكال داشته باشد.
اينك، پس از بيان اين چهار قضيه، به مسئله ى ولادت حضرت عليه السلام مى پردازيم وعواملى را كه براى ما در اين باره يقين مى آورد، بيان مى كنيم.
عامل نخست (احاديث عمومى)
عامل نخست، احاديث پرشمارى است كه از مسلمات بين اماميه وغير اماميه شمرده مى شود. در اين احاديث، هر چند نام حضرت نيامده است، اما دلالت بر ولادت حضرت دارند.
در اين زمينه، سه حديث نقل مى كنيم:
الف) حديث ثقلين
اين روايت، ميان اماميه وبرادران اهل سنت، متواتر است وسند آن، قابل خدشه نيست. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم اين حديث شريف را در مواقف ومواطن متعددى، از جمله حجة الوداع، بازگو كرده است. اختلافاتى كه در بعضى الفاظ حديث ديده مى شود، برگرفته از گوناگونى مواقف صدور حديث است.
حديث ثقلين، چنين است:
انى تارك فيكم الثقلين: كتاب الله وعترتى اهل بيتي. احدهما اكبر من الآخر. ولن يفترقا حتى يردا على الحوض؛
من، در ميان شما، دو چيز گران بها به جاى مى گذارم: كتاب خدا وعترتم، اهل بيت ام. يكى از آن دو، از ديگرى بزرگ تر است. اين دو، از هم جدا نمى شوند تا زمانى كه در حوض، بر من وارد شوند.
جمله ى (لن يفترقا حتى يردا على الحوض) بر استمرار همراهى اهل بيت عليهم السلام با قرآن كريم دلالت دارد واين پيوستگى در همراهى، جز با فرض تولد يافتن حضرت عليه السلام وپنهان بودن ايشان از ديدگان، امكان ندارد؛ زيرا، اگر حضرت عليه السلام، در آينده تولد يابد، مى بايد در اين زمان، قرآن، از اهل بيت عليهم السلام جدا باشد. وحال آن كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است، اين دو از هم جداناشدنى هستند.
دلالت اين حديث بر ولادت امام مهدى عليه السلام روشن است. اين حديث، از آغاز، در شان امام مهدى عليه السلام وارد نشده وبراى موضوع ديگرى آمده است، ولى التزاما، ولادت امام مهدى عليه السلام از آن استفاده مى شود.
اشكال: امام مهدى عليه السلام هنوز متولد نشده وآن هنگام كه رجعت فرا رسد وامام عسكرى عليه السلام بار ديگر پا به اين جهان گذارد موعود تولد مى يابد.
بنابراين بين صدق حديث وعدم ولادت امام عليه السلام سازگارى ايجاد مى شود،
جواب: لازمه اين سخن، جدايى بين اهل بيت وقرآن در زمان قبل از رجعت است زيرا در اين هنگام امام مهدى عليه السلام واهل بيت واقعيت خارجى نداشته وقرآن از آنها جدا مى باشد.
ب) حديث (دوازده خليفه)
اين حديث، از مسلمات ميان اماميه واهل سنت است.
از اهل سنت، بخارى ومسلم، واز اماميه، شيخ صدوق در كمال الدين اين خبر را حكايت كرده اند.
متن حديث، اين چنين است:
جابر بن سمره نقل مى كند: (با پدرم، به محضر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم رسيديم وشنيدم كه مى فرمايند: (ان هذا لا ينقضى حتى يمضى فيهم اثنا عشر خليفة). سپس پيامبر، آهسته سخن گفت. به پدرم گفتم: (پيامبر چه فرمود؟).
پدرم گفت: (ايشان مى فرمايند، همه ى آنان، از قريش هستند).
برخى تلاش كردند تا اين حديث را بر خلفاى راشد ودو يا سه نفر از بنى اميه ودو يا سه نفر از بنى عباس منطبق كنند. چنين تطبيقى، پذيرفته نيست. وتنها مصداق مورد پذيرش خبر غيبى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم ائمه ى اثنى عشر عليهم السلام مى باشند.
اين حديث، بر ولادت امام مهدى عليه السلام دلالت التزامى دارد؛ زيرا، اگر فرض كنيم از حضرت عسكرى عليه السلام فرزندى به نام مهدى عليه السلام متولد نشده باشد، خلفاى حضرت رسول صلى الله عليه وآله وسلم، يازده تن خواهند بود واين، يعنى، نادرست گويى از سوى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم كه امرى محال است.
پس بايد وقوع ولادت امام عليه السلام را پذيرفت ودر غير اين صورت، اين حديث، مطابقت خارجى ندارد.
ج) حديث (من مات ولم يعرف امام زمانه...)
اين حديث هم ميان اماميه واهل سنت، از مسلمات است وهمه، آن را روايت كرده اند. متن حديث اين چنين است:
(من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؛
كسى كه بميرد وامام زمان خود را نشناسد، با مرگ جاهليت مرده است).
اگر امام مهدى عليه السلام هنوز به دنيا نيامده باشد، پس ما، معرفتى از امام زمان مان نداريم وگرفتار مرگ جاهلى شده ايم؛ زيرا، بنابراين حديث، در هر زمان، امامى وجود دارد ولازم است معرفت به او وجود داشته باشد ودر صورت متولد نشدن امام مهدى عليه السلام چنين شناختى حاصل نمى شود.
عامل دوم: اخبار خاص
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وامامان معصوم عليهم السلام از تولد فرزندى براى امام حسن عسكرى عليه السلام خبر مى دهند كه بعد از به دنيا آمدن، از ديدگان پنهان مى شود وزمين را پر از قسط وعدل خواهد كرد وايمان به ايشان، براى هر مؤمنى ضرورى است.
شيخ صدوق، در كمال الدين، اين احاديث را در ابواب زير، تنظيم كرده است:
۱- اخبار پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم از حضرت مهدى عليه السلام (۴۵ حديث)؛
۲- اخبار امام على عليه السلام از امام مهدى عليه السلام؛
۳- اخبار حضرت زهرا عليها السلام از امام مهدى عليه السلام (۴ حديث)؛
۴- اخبار امام حسن عليه السلام از امام مهدى عليه السلام (۲ حديث)؛
۵- اخبار امام حسين عليه السلام از امام مهدى عليه السلام (۵ حديث)؛
۶- اخبار امام سجاد عليه السلام از امام مهدى عليه السلام (۹ حديث)؛
۷- اخبار امام باقر عليه السلام از امام مهدى عليه السلام (۱۷ حديث)؛
۸- اخبار امام صادق عليه السلام از امام مهدى عليه السلام (۵۷ حديث)؛
مجموع روايات موجود در كافى والغيبة وكمال الدين وديگر كتب، بيش از هزار حديث است.
به عنوان نمونه، يك حديث از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم ودو حديث از امام صادق عليه السلام نقل مى كنيم.
۱- ابن عباس، روايت مى كند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: (آگاه باش كه خداوند تبارك وتعالى، من وامامان معصوم عليهم السلام را حجت بر بندگان اش قرار داده است. از صلب حسين، امامانى قرار داده است كه امر مرا به پا مى دارند ووصيت وسفارش مرا محافظت مى كنند. امام نهم از آنان، قائم اهل بيت من ومهدى امت من است. او، در شمائل وافعال واقوال، شبيه ترين مردم به من است. وى، بعد از يك غيبت طولانى ظهور مى كند...).
به اين مضمون يا قريب به آن، احاديث زيادى وجود دارد كه در بعضى از آن ها، نام ائمه عليهم السلام هم آمده است.
۲- محمد بن مسلم، به سند صحيح، از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه امام عليه السلام فرمودند:
ان بلغكم عن صاحبكم غيبة فلا تنكروها؛
اگر از صاحب تان، غيبتى به شما رسيد، آن را انكار نكنيد.
۳- زراره مى گويد، شنيدم كه امام صادق عليه السلام فرمود:
(ان للقائم غيبة قبل ان يقوم - يا زرارة! - وهو المنتظر. وهو الذى يشك فى ولادته؛
قائم عليه السلام قبل از آن كه قيام كند، غيبتى خواهد داشت، اى زراره! او، همان (منتظر) است. او، كسى است كه درولادت اش، شك وترديد مى شود).
در اين روايت امام صادق عليه السلام از شبهه ى در ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است.
جعفر، عموى امام مهدى عليه السلام نخستين كسى بود كه به سبب عدم اطلاع بر تولد حضرت، در ولادت امام مهدى عليه السلام ترديد آفرينى كرد. به سبب موقعيتهاى سختى كه در آن هنگام مسئله ى امامت را احاطه كرده بود، از انتشار خبر ولادت حضرت، به شدت ممانعت مى شد، به نحوى كه امامان معصوم عليهم السلام حتى تصريح به نام امام مهدى عليه السلام را هم اجازه ندادند. بنابراين، جعفر، مطلع نبود كه امام حسن عسكرى عليه السلام، فرزندى به نام مهدى عليه السلام دارد وبه خاطر همين، آن واقعه پيش آمد وجعفر، ولادت حضرت را منكر شد.
ابن حزم نيز در كتاب الفصل فى الملل والاهواء والنحل در مسئله ى ولادت حضرت، ابهام آفرينى كرده وگفته است:
(جماعتى از شيعه، بر اين عقيده اند كه تا سال دويست وشصت هجرى قمرى - يعنى همان سال وفات امام حسن عسكرى عليه السلام - مهدى عليه السلام، به دنيا نيامده است.
مجد اسعاف النشاشيبى مى گويد: (امام حسن عسكرى عليه السلام، فرزند پسر يا دخترى به جاى نگذاشت).
امام صادق عليه السلام به زراره مى فرمايد:
(واو همان منتظر وكسى است كه در ولادت او شك مى شود، بعضى مى گويند پدرش بدون جانشين فوت كرده وبعضى مى گويند او دو سال قبل از وفات پدر متولد شده است).
در ادامه امام عليه السلام مى فرمايد:
(اى زراره! اگر آن زمان را درك كردى، اين دعا را بخوان):
(اللهم! عرفنى نفسك، فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك.
اللهم! عرفنى رسولك، فانك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك.
اللهم! عرفنى حجتك، فانك ان لم تعرفنى حجتك، ضللت عن دينى).
ادعيه ى معروفه نبايستى فراموش شوند واز سوى ائمه عليهم السلام به آنها توصيه زيادى شده است:
(اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه وعلى آبائه فى هذه الساعة وفى كل ساعة وليا وحافظا وقائدا وناصرا ودليلا وعينا حتى تسكنه ارضك طوعا وتمتعه فيها طويلا)
امامان معصومين عليهم السلام در اين دعا به شيعيان مى آموزند كه نام مبارك حضرت عليه السلام را مخفى نگاه دارند وتعبير به حجت از سوى ائمه عليهم السلام بيانگر نهايت حالت كتمان مى باشد وحتى در دعاى فوق به جاى الحجة (فلان بن فلان) هم آمده است.
مرحوم كلينى در كافى وشيخ طوسى در الغيبة وديگران، بيش از صدها حديث در اين زمينه نقل كرده اند. اين روايات، با توجه به كثرت شان، متواتر بوده وقابل خدشه نيستند واجتهاد در آن ها اجتهاد در مقابل نص است.
عامل سوم - ديدن آن حضرت
مجموعه اى از روايات، از ديدن امام زمان عليه السلام از سوى جمعى از شيعيان خبر مى دهند.
على رغم اين كه امامان معصوم عليهم السلام تاكيد وتوصيه ى زيادى داشتند تا نام وخبر ولادت امام مهدى عليه السلام پنهان باشد ومنتشر نشود، ولى دستگاه حاكم، از خلال سنت نبوى واخبار اهل بيت عليهم السلام دريافته بودند كه براى امام حسن عسكرى عليه السلام فرزندى خواهد بود كه زمين را پر از قسط وعدل مى كند وحكومت هاى ظالم، به دستان مبارك اش نابود مى شوند.
بنابراين، همان گونه كه فرعون بر تولد حضرت موسى عليه السلام آگاه بوده ومراقب زنان وقابله ها بود، بنى عباس هم در زمان معتمد عباسى كاملا بر اوضاع محافظت ونظارت داشت، ولى همان گونه كه حضرت موسى عليه السلام متولد شد، حضرت مهدى عليه السلام نيز دور از چشمان جاسوسان بنى عباس، به دنيا آمد وگروهى از شيعيان خالص، توفيق پيدا كردند، در كودكى آن حضرت را ببينند.
ابوالقاسم جعفرى داود بن قاسم از امام هادى عليه السلام نقل مى كند:
يقول: (الخلف من بعدى الحسن ابنى، فكيف لكم بالخلف من بعد الخلف فقلت ولم جعلنى الله فداك؟ قال انكم لاترون شخصه ولايحل لكم ذكره باسمه) فقلت: فكيف نذكره؟ قال: (قولوا الحجة من آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم)
جانشين من پس از من فرزندم حسن است شما چگونه باشيد در جانشين بعد از آن جانشين؟ عرض كردم. قربانت گردم چرا؟ فرمود: شخص او را نبينيد وبردن نام او براى شما روا نباشد، عرض كردم: پس چگونه او را ذكر كنيم؟ فرمود: بگوييد حجت از آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم
به هر حال على رغم اينكه ائمه عليهم السلام تلاش نمودند كه خبر ولادت حضرت منتشر نشده ومخفى بماند ولى جماعتى از شيعه موفق به زيارت حضرت مهدى عليه السلام شدند.
شيخ كلينى، از محمد بن عبدالله ومحمد بن يحيى، از عبدالله بن جعفر حميرى، روايت كرده است كه او گفت:
نزد احمد بن اسحاق بوديم. احمد بن اسحاق، با چشم به من اشاره كرد كه از (جانشين) سؤال كنم. به او گفتم: (اى ابا عمرو! من مى خواهم از تو راجع به چيزى بپرسم. البته، نسبت به آن چه كه درباره ى آن از تو سؤال مى كنم، شك ندارم، عقيده ى من، اين است كه زمين، از حجت خالى نيست... ولى دوست دارم يقين ام زياد شود. ابراهيم عليه السلام از خداوند خواست كه به او نشان دهد چه گونه مردگان را زنده مى كند. خداوند فرمود: آيا ايمان ندارى؟؛ ابراهيم عرض كرد: مى خواهم قلب ام مطمئن شود. احمد بن اسحاق، از امام هادى عليه السلام به من خبر داد وگفت: از امام، پرسيدم: با چه كسى نشست وبرخاست كنم واز چه كسى مطلب اخذ كنم وقول چه كسى را قبول كنم؟. امام عليه السلام فرمود: (عمرى، ثقه است. هر چه از طرف من به تو رسانيد، مطمئنا از من رسانده است. وهر چه از طرف من به تو گفت، مطمئنا، از جانب من مى گويد. پس به حرف او گوش فرا ده واز او اطاعت كن؛ زيرا، او، ثقه ومورد اعتماد است).
ابوعلى به من خبر داد كه از امام حسن عسكرى عليه السلام پرسيدم، امام عليه السلام فرمود: (عمرى وپسرش، ثقه هستند. پس هر چه از جانب من به تو رساندند، مطمئنا از من رسانده اند وهر چه به تو مى گويند، مطمئنا، از طرف من مى گويند. حرف آن دو را گوش كن واز آن دو اطاعت كن؛ زيرا، اين دو، مورد اعتماد هستند).
اين، سخن دو امام در حق شما بود).
عبدالله بن جعفر گفت، ابو عمرو، سجده كرد وگريست. سپس گفت: (حاجت خود را بخواه). به او گفتم: (آيا جانشين بعد از امام حسن عسكرى عليه السلام را ديده اى؟). گفت: بله...).
به او گفتم: (يك سؤال باقى ماند). به من گفت: (بيا جلو). گفتم: (اسم او چيست؟). گفت: بر شما حرام است كه از آن سؤال كنيد. اين را از جانب خود نمى گويم. ومن، حق ندارم چيزى را حرام يا حلال كنم، بلكه اين را از امام حسن عسكرى مى گويم. گمان حاكم وسلطان، اين بود كه ابا محمد وفات كرده وفرزندى به جا نگذاشته وميراث او هم تقسيم شده است. از خدا بترسيد واز اين كار خود دارى كنيد).
دلالت اين حديث، صريح بوده وقابل اجتهاد شخصى نيست. اصوليان، در مسئله ى حجيت خبر ثقه، به آن استدلال كرده اند وشهيد صدر قدس سره هم ياد آور مى شود كه: اين روايت، به تنهايى، افاده ى يقين مى كند.
در اين جا اشكال شده است كه (اين روايت، خبر واحد است. چه گونه مى توان به آن بر حجيت خبر واحد استدلال كرد؟ اين گونه استدلال كردن، دور است).
شهيد صدر گفته است، اين روايت، افاده ى يقين مى كند؛ زيرا، هر زمانى كه شيخ كلينى، خبرى را نقل كند وبگويد: (اخبرنى)، در خبرش ترديدى نيست.
مرحوم كلينى، اين خبر را از محمد بن عبدالله ومحمد بن يحيى عطار كه هر دو از بزرگان شيعه هستند واحتمال كذب ايشان نمى رود نقل كرده است. عبدالله بن جعفر حميرى هم از بزرگان است.
حكيمه، دخت گران مايه ى امام جواد عليه السلام هم داستان مشهورى را نقل مى كند كه به بخشهايى از آن، اشاره مى شود:
حسن به على، كسى را به نزد من فرستاد وفرمود: (عمه جان! امشب كه نيمه ى شعبان است، در منزل ما افطار كن؛ زيرا، خداوند تبارك وتعالى، امشب، تو را با ولى وحجت خود بر خلق اش وجانشين بعد از من، مسرور مى كند). حكيمه گفت: (به خاطر آن، بسيار مسرور شده وفورا لباس پوشيده ودر همان ساعت از منزل خارج شده تا به محضر ابى محمد شرفياب شدم. او، در صحن خانه اش نشسته بود وكنيزان اش گرداگرد او بودند. گفتم: (فدايت شوم اى آقايم! جانشين تو از چه كسى متولد مى شود؟). امام عليه السلام فرمود: (از سوسن).
حكيمه گفت:
(وقتى نماز مغرب وعشاء را خواندم، سفره را آوردند ومن وسوسن، افطار كرديم. با سوسن، در يك اتاق خوابيديم. خواب كوتاهى رفتم وبيدار شدم. وپيوسته، در فكر آن چيزى بودم كه ابو محمد از امر ولى الله به من وعده داده بود.
قبل از زمانى كه هر شب براى نماز شب بيدار مى شدم، بيدار شدم ونماز شب را خواندم. تا به نماز وتر رسيدم، سوسن، ترسان از جا پريد وايستاد وترسان خارج شد. وضو گرفت وبرگشت ونماز شب را خواند تا به نماز وتر رسيد، به دلم الهام شد كه فجر نزديك است. بلند شدم تا نگاه كنم ديدم فجر اول طلوع كرده است.
در دلم، نسبت به وعده ى ابى محمد عليه السلام شك وترديد افتاد. امام، از حجره اش به من ندا داد كه: (شك نكن كه در همين ساعت، تو، به مطلب مى رسى).
حكيمه گفت:
(از ابى محمد عليه السلام به سبب آن چه در قلب ام خطور كرد، خجل شده وشرم كردم. خواستم برگردم كه ناگهان سوسن، نماز را قطع كرده وترسان خارج شد. نزد او رفتم. به او گفتم: (پدر ومادرم فدايت باد! آيا چيزى درك مى كنى؟). گفت: (بله). گفتم: (ان شاء الله، ترسى براى تو نيست). بالشى برداشتم ودر وسط خانه گذاشتم. واو را به گونه اى كه آماده ى زايش باشد، بر روى آن نشاندم. او را فشار دادم، به گونه اى كه ناله ى شديدى كرد. تشهد گفتم، در اين حال، ولى خدا را ديدم كه سجده كنان بر روى زمين است).
شيخ طوسى، حديثى نقل كرده مى گويد:
چهل مرد از شيعيان داراى وجاهت، در خانه ى امام حسن عسكرى عليه السلام جمع شدند تا از حجت بعد از امام حسن عسكرى سؤال كنند. عثمان بن سعيد عمرى قيام كرد، گفت: (اى پسر رسول خدا! مى خواهم از شما راجع به چيزى سؤال كنم كه شما نسبت به آن، از من عالم تر هستى). امام به او فرمود: (اى عثمان! بنشين).
عثمان، ناراحت شد وخواست كه خارج شود. امام فرمود: (هيچ كس خارج نشود). پس هيچ كس از ما خارج نشد. پس از لحظاتى، امام عسكرى عليه السلام عثمان را صدا كرد. عثمان، روى زانو ايستاد. امام فرمود: (آيا شما را خبر دهم كه براى چه آمده ايد؟). گفتند: (اى پسر رسول خدا! بله). امام فرمود: (آمده ايد تا از حجت بعد از من سؤال كنيد؟). گفتند: (آرى). در اين حال، پسرى كه مثل قرص ماه بوده وشبيه ترين مردم به ابى محمد عليه السلام بود، وارد شد. امام حسن عسكرى فرمود: (اين پسر، پس از من، امام شما، وجانشين من بر شما است. از او اطاعت كنيد وبعد از من متفرق نشويد كه در دين تان هلاك مى شويد. آگاه باشيد كه بعد از اين روز، شما، او را نمى بينيد تا عمر او تمام شود.
هر چه عثمان مى گويد، قبول كنيد ودر امورتان به او مراجعه كنيد. سخن او را بپذيريد كه او، جانشين امام شما است وامر به دست او است).
عامل چهارم - روشن بودن ولادت حضرت نزد شيعه
اعتقاد به ولادت حضرت امام مهدى عليه السلام نزد آحاد شيعيان، روشن وبديهى است. بنا به گفته ى تاريخ وروايات، تفكر وانديشه ى مهدويت وغايب بودن ايشان از ديدگان، از همان اوائل اسلام، متداول ويك امر بديهى به شمار آمده است.
از همين رو است كه فرقه ى ناووسيه، مدعى بودند كه امام صادق عليه السلام همان امام پنهان است، ولى پس از وفات امام صادق عليه السلام بطلان اين عقيده روشن شد.
نيز فرقه ى واقفيه، ادعا كردند كه امام موسى بن جعفر عليه السلام، همان امام مهدى عليه السلام است. البته سزاوار نيست اين دعاوى وياوه سرايى ها موجب تضعيف مهدى باورى شود بلكه عامل تقويت اين ايده مى باشد، زيرا اين موارد، بر بديهى بودن انديشه ى مهدويت نزد تمام آحاد شيعيان، دلالت دارند، وبراى همين بود كه نسبت هاى غير صحيح مهدويت به ساير ائمه عليهم السلام مى دادند.
شيخ طوسى، در كتاب الغيبة تعدادى از وكيلان مذموم را نام مى برد. از جمله محمد بن نصير نميرى واحمد بن هلال كرخى ومحمد بن على بن ابى العزاقر شلمغانى و.... او، بيش از ده تن از مدعيان دروغين وكالت وسفارت از جانب امام مهدى عليه السلام را نام مى برد كه مورد لعن وبرائت شيعه واقع شده اند.
اين موارد هم موجب تضعيف قضيه مهدويت وولادت يافتن وپنهان شدن امام عليه السلام از ديدگان نمى شود بلكه در قيقت سبب قوت بخشيدن به مهدى باورى وتولد وغيبت او مى باشند زيرا دلالت دارند بر اين كه اين ايده (بين شيعه) ثابت وواضح بوده است وياوه سرايى ها وادعاهاى دروغين اين افراد به دليل بداهت وثبوت اين عقيده بوده است.
عامل پنجم - سفراء وتوقيعات
در تاريخ شيعه، قضيه ى چهار سفير امام عليه السلام وصدور توقيعات از جانب آنان، بسيار روشن وبديهى است. از زمان على بن الحسين (پدر شيخ صدوق) ومرحوم كلينى (هم عصر سفراء) تا حال، كسى در اين قضيه ترديدى به خود راه نداده است ودر اين زمان هم هيچ شيعه اى، در مقام ومنزلت اين سفراء، ترديدى نداشته واحتمال كذب آنان را نمى دهد.
سفراى چهار گانه، عبارت اند از:
۱- ابوعمرو عثمان بن سعيد؛
ايشان، فروشنده ى روغن بودند. شيعيان، نامه ها واموال را به سوى او ارسال مى كردند وايشان هم جهت پنهان كارى، آن ها را در ظرف قرار مى داد. وبراى امام مى فرستاد.
ايشان، وكيل امام هادى عليه السلام وامام حسن عسكرى عليه السلام وبعد از آن دو بزرگوار، سفير امام مهدى عليه السلام بود.
۲- محمد بن عثمان بن سعيد؛
۳- حسين بن روح نوبختى؛
۴- على بن محمد سمرى.
توقيعات فراوانى از ناحيه ى اين سفيران، صادر شد. تعدادى از آن ها در كمال الدين والغيبة موجود است.
مسئله ى سفير بودن وتوقيعات آن ها، دليل وشاهدى محكم براى تصديق مقوله ى مهدويت وولادت امام عليه السلام وغايب بودن ايشان از ديدگان است.
عامل ششم - نظارت ومراقبت دستگاه خلافت
در كتاب هاى تاريخى اماميه وغير اماميه، آمده است كه آن هنگام كه معتمد عباسى شنيد كه براى امام حسن عسكرى عليه السلام فرزندى متولد شده، ماموران اش را به خانه ى امام فرستاد وتمامى زنان امام را دستگير وبازداشت كردند تا بدانند فرزند از آن كدام يك است.
البته، بعضى از تواريخ نقل مى كنند كه اين جريان، به راهنمايى وارشاد جعفر، عموى امام مهدى عليه السلام بوده است.
بنابراين، نظارت ومراقبت دستگاه حاكم، قرينه ى روشن وآشكار بر وقوع ولادت حضرت عليه السلام است؛ زيرا، در غير اين صورت، انگيزه اى براى اين همه مراقبت ونظارت نبوده است.
عامل هفتم - اعتراف تاريخ نگاران وتبارشناسان غير شيعى
كلمات تاريخ نگاران وتبارشناسان غير شيعى در ولادت امام مهدى عليه السلام، در نهايت وضوح است.
۱- ابن خلكان مى گويد:
(به اعتقاد اماميه، ابوالقاسم محمد بن حسن العسكرى، امام دوازدهم است كه به (حجت) شهرت دارد ودر روز جمعه، نيمه ى شعبان سال دويست وپنجاه وپنج، متولد شده است).
۲- ذهبى مى گويد:
(شيعيان، معتقدند كه پسر امام حسن عسكرى عليه السلام يعنى محمد بن الحسن قائم وجانشين وحجت است. ايشان، در سال دويست وپنجاه وهشتم وبنا به قولى، در سال دويست وپنجاه وشش، متولد شده است).
۳- ابن حجر هيتمى مى گويد:
(امام حسن عسكرى، غير از ابى القاسم محمد الحجة، فرزندى به جا نگذاشت وآن هنگام كه پدر بزرگوارش وفات يافت، او، نج سال داشت).
۴- خير الدين زركلى مى گويد:
(در سامراء متولد شد ودر سن پنج سالگى، پدرش وفات كرد).
عامل هشتم - اتفاق شيعه
از زمان كلينى وپدر شيخ صدوق تا الآن، تمام آحاد شيعيان، بر ولادت وپنهان بودن حضرت عليه السلام وحدت نظر واتفاق دارند. اين ايده، از اصول مذهب شيعه است ودر تمام اعصار شيعه، هيچ كس را نيافته ايم كه در ولادت يافتن وغيبت حضرت، شك وترديد داشته باشد.
حساب احتمالات
خلاصه ى سخن اين كه يا تواتر اين اخبار را مى پذيريم كه در اين صورت حق اجتهاد شخصى را نداريم وبايد (نص) را بپذيريم ويا اين كه تواتر اين اخبار را قبول نداريم، ولى با ضميمه كردن آن هشت قرينه وعاملى كه بيان شد براى ما روشن مى شود كه آن روايات، طبق حساب احتمالات، درست وصحيح است.
پى نوشت ها:
(۱) الصف: ۸.
(۲) ر. ك تفاسير آيات ذيل: ۱- قصص: ۵; ۲- نور: ۵۵; ۳- طه: ۱۱۵; ۴- لقمان: ۲۰; ۵- زخرف: ۲۸; ۶- آل عمران: ۸۳; ۷- حج: ۴۱; ۸- ممتحنه: ۱۳; و...
(۳) مسند احمد، ج ۱، ص ۳۷۷، ح ۳۵۶۳.
(۴) مسند احمد، ج ۳، ص ۳۶، ح ۱۰۹۲۰; كنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۷۱، ح ۳۸۶۹۱.
(۵) از ديگر روايات سنت نبوى مى توان احاديث ذيل را ذكر كرد
الف) عن ابى نضرة عن ابى سعيد الخدرى عن رسول الله: يكون بعدى خليفة يحثى المال حثيا ولايعده عدا.(مسند احمد: ۳/۴۸)
ب) عن ابى نضرة عن ابى سعيد الخدري، قال: قال رسول الله: المهدى منى اجلى الجبهة اقنى الانف، يملاء الارض قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما ويملك سبع سنين. (مسند ابى داوود: ۴/۱۵۲)
ج) عن ابى الصديق الناجى عن ابى سعيد الخدرى ان رسول الله قال: يخرج فى آخر امتى المهدى يسقيه الله الغيث وتخرج الارض نباتها، ويعطى المال صحاحا، وتكثر الحاشية وتعظم الامة، ويعيش سبعا او ثمانيا يعنى حججا.(المستدرك على الصحيحين ۴/۵۵۷)
د) عن ابى سعيد الخدرى عن رسول الله: لتملان الارض ظلما وعدوانا ثم ليخرجن رجل من اهل بيتى يملاها قسطا وعدلا كما ملئت ظلما وعدوانا. (ينابيع الموده: ۴۳۱)
ذ) عن ابى سعيد الخدرى عن رسول الله: فيجىء اليه الرجل فيقول: يا مهدى اعطنى. قال: فيحثى له فى ثوبه ما استطاع ان يحمله: (منتخب الاثر، ص ۳۱۱، عن مصابيح السنه).
ر) عن ابى سعيد عن رسول الله: منا الذى يصلى عيسى بن مريم خلفه. (الامام المهدى من الولادة الى الظهور، على محمد على دخيل، ۱۲۱).
همچنين ر. ك
- تحفة الاحوذى/الامام الحافظ ابى العلى محمد عبدالرحمن بن عبدالرحيم، ج۶، ص ۴۸۴، باب ۴۴، ما جاء فى المهدى.
- عون المعبود فى شرح سنن ابى داوود/علامه ابى الطيب محمد ثمن الحق العظيم آبادى، جزء ۱۱، ص ۳۶۱، ح ۴۲۵۹ الى ۴۲۶۵.
- الفتاوى الحديثة/شهاب الدين ابن حجر الهيتمى، ص ۳۷، مطلب فى ذكر الهدى وبعض علامات الساعة.
- كنز العمال فى سنن الاقوال والافعال/علاء الدين على المتقى، ج ۱۴، ص ۳۸۹، ح ۳۸۶۵۱ الى ۳۸۷۰۹.
- المهدى المنتظر/ ابوالفضل عبدالله بن محمد بن الصديق الحسنى متوفى (۱۳۸۰.)
- المصنف فى الاحاديث والآثار/ابن ابى شيبة، ج ۱۵، ص ۱۹۶، ح ۱۹۴۸۴ به بعد.
- سنن ابن ماجة، ج ۲/ص ۲۹، باب خروج المهدى، ح ۴۰۸۲ الى ۴۰۸۸.
- سنن ابى دائود، ج ۴، ص ۳۷، ح ۴۲۷۹ كتاب المهدى تا ۴۲۸۵.
- سنن الترمذى، ج ۴، ص ۴۳، باب ما جاء فى المهدى، ح ۲۲۳۰- ۲۲۳۲.
- المعجم الكبير/ابوالقاسم، سليمان بن احمد بن ايوب بن نصير اللخمى الطبرانى،ج ۱۰،ص ۵۵، ح ۱۰۲۱۳- ۱۰۲۳۰.
(۶) الصواعق المحرقه، ص ۲۴۹.