چنـان داغ دل، داغ دل ديده | امکه حـال خود از لاله پرسيده | ام|
به هر جا چمن در چمن، گل به | گلهـمان مـهر داغ تـو را ديده ام | |
کدامين چمن را گل از گل شکفت | که آن بـوى نـام تو نشنيده | ام؟|
بـه بـوى تو تنها به بوى تو | بودکه هر جا گلى ديده ام، چيده | ام|
دلـم را بـه هـر آب وآتش زدم | که چون شمع در گريه خنديده | ام|
هـمه هفت بندم همين يک نواست | چو نـى در هـواى تو ناليده | ام|
ز راز دلــم بـاد بـويى | نـبردکه چون غنچه سر بسته خنديده ام | |
زبـاغ دلـم يک بـغل پر غـزل | بـراى گل روى تـو چيـده | ام