اعجاز در توقيعات
خدامراد سليميان
چگونگى ارتباط نواب خاصّ امام زمان عليه السلام با مقام شامخ امامت در صدور توقيعات هر چند به طور دقيق روشن نيست؛ اما بدون شك بسيارى از اين توقيعات، به گونه اى معجزه آسا صادر شده است؛ به نحوى كه قاطعانه مى توان گفت: صدور آنها به نحو عادى واز شخص معمولى صورت نگرفته است.
به عنوان نمونه نقل شده است: (محمد بن فضل موصلى) شيعه بود؛ ولى نيابت (حسين بن روح) را قبول نداشت. روزى هنگام بحث با يكى از دوستانش - حسن بن على وجنا - وبنا به پيشنهاد او، براى آزمودن نايب امام، مطلبى را كاملاً محرمانه با هم توافق كردند وحسن بن على وجنا كاغذى از دفتر موصلى جدا كرد وقلمى تراشيد. سپس با آن بدون مركب، مطالبى را بر روى آن ورقه نوشت وآن كاغذ سفيد را مهر كرد وبه وسيله خدمتكار نزد حسين بن روح فرستاد.
ظهر همان روز - درحالى كه محمد بن فضل مشغول غذا خوردن بود - جواب نامه وارد شد كه فصل به فصل در همان ورقه ارسالى، جواب ها با مركب نوشته شده بود. محمد بن فضل در حالى كه سخت تحت تأثير قرار گرفته بود، همراه با حسن بن وجنا به محضر حسين بن روح وارد شدند واز وى عذرخواهى كردند.(۱)
اين معجزه در مرحله صدور توقيع بود. در متن توقيعات نيز موارد فراوانى از معجزات به چشم مى خورد كه بيشتر به صورت اخبار غيبى از حوادث آينده، اتفاقات پنهانى، شفاى بيماران ومانند آن مى باشد.
يك نمونه از اين توقيعات، زمانى صادر شد كه در مورد وكلا ونمايندگان حضرت، نزد خليفه غاصب وقت سعايت شده بود. خليفه براى شناسايى ودستگيرى آنان، دستور داد افراد ناشناسى را همراه با پول نزد آنان به جاسوسى بفرستند واگر كسى از آنها چيزى پذيرفت، او را دستگير كنند!
حضرت ولى عصر عليه السلام در توقيعى خطاب به كليه وكلا، فرمانى صادر فرمود مبنى بر اينكه: از هيچ كس وتحت هيچ شرايطى چيزى نپذيرند واز گرفتن هرگونه چيزى خوددارى كنند وخود را بى اطلاع نشان دهند. مرحوم كلينى اين واقعه را در كتاب شريف الكافى اين گونه بيان كرده است:
حسين بن حسن علوى گويد: (مردى از نديمان روز حسنى ومرد ديگرى كه همراه او بود، به او گفتند: اينك او (صاحب الزّمان) اموال مردم را [به عنوان سهم امام عليه السلام] جمع مى كند ووكلايى دارد. پس وكلاى آن حضرت را كه در اطراف پراكنده بودند، نام بردند.
اين خبر به گوش عبيداللّه بن سليمان وزير رسيد؛ وى همت گماشت كه وكلا را بگيرد.
سلطان گفت: جست وجو كنيد وببينيد خود اين مرد كجا است؛ زيرا اين كار سختى است؟ عبيداللّه بن سليمان گفت: وكلا را مى گيريم. سليمان گفت: نه، بلكه اشخاصى را كه نمى شناسند، به عنوان جاسوس با پول نزد آنان مى فرستيم. هر كس از آنها پولى قبول كرد، او را مى گيريم.
از حضرت ولى عصر عليه السلام نامه رسيد كه: به همه وكلا دستور داده شود: از هيچ كس چيزى نگيرند واز گرفتن سهم امام خوددارى كنند وخود را به بى خبرى زنند. مردى ناشناس به عنوان جاسوس نزد محمد بن احمد آمد ودر خلوت به او گفت: مالى همراه دارم كه مى خواهم آن را برسانم.
محمد گفت: اشتباه كردى؛ من از اين موضوع خبرى ندارم. او همواره مهربانى وحيله گرى مى كرد ومحمد خود را به نادانى مى زد.(۲)
در ماجراى ديگرى حضرت ولى عصر عليه السلام، با صدور دستورى از زيارت كاظمين وكربلا نهى كرد. پس از چندماه معلوم شد خليفه در آن موقع، دستور داده بود كه هر كس به زيارت رود، در كمينش باشند واو را دستگير كنند.(۳)
كتابت بيشتر توقيعات به خط مبارك حضرت مهدى عليه السلام
به تصريح عده اى از راويان وناقلان توقيعات، برخى از اين نوشته ها به خط شريف آن حضرت نوشته شده است. در ذيل به نمونه هايى از آن اشاره مى شود:
الف. شيخ طوسى رحمه الله به نقل از راوى يك توقيع، اين جمله را در كتاب خود نقل كرده است: (فَوَرَدَ جَوَابُ كتابِهم بِخَطِّهِ عَلَيهِ وَعَلَى آبائِهِ السَّلام...)؛ (در جواب نوشته آنان به خط امام زمان عليه السلام وارد شد كه: به نام خداوند بخشنده مهربان؛ خداوند ما وشما را از گمراهى وفتنه ها سلامت بخشد وبه ما وشما روح يقين عطا كند وما وشما را از عاقبت بد پناه دهد...).(۴)
ب. شيخ صدوق رحمه الله نقل كرده است: (محمد بن عثمان العمرى - قدس اللّه روحه - يقول: خَرَجَ تَوقِيعٌ بِخَطِّهِ نَعْرِفُهُ...)؛(۵) محمد بن عثمان عمرى مى گويد: توقيعى به خطى كه ما آن را مى شناختيم، خارج شد [ومشتمل بر اين مسأله بود كه] هر كس مرا در ميان جمعى از مردم، به اسم خود نام ببرد، پس لعنت الهى بر او باد).
ج. وى همچنين نقل كرده است: اسحاق بن يعقوب گويد: از محمد بن عثمان عمرى خواهش كردم جواب نامه اى را كه در آن از مسائل مشكلى پرسش كرده بودم، به من برساند. پس در توقيع وبه خط مولايمان صاحب الزّمان عليه السلام وارد شده بود كه: (اما آنچه درباره آن پرسيدى - كه خدايت هدايت كند وپايدارت بدارد - راجع به امر منكران من از خاندان وعموزادگان خودم؛ بدان كه ميان خدا وكسى خويشاوندى نيست وهركس مرا منكر باشد، از من نيست وراه او راه فرزند نوح عليه السلام است اما راه عمويم جعفر وفرزندانش، راه برادران يوسف است...).(۶)
عبارات ياد شده بيانگر اين مطلب است كه بزرگان محدثين، اطمينان داشته اند توقيعات ويا حداقل بيشتر آنها، به خط خود حضرت نگاشته شده است.
با توجّه به اينكه در طول مدت نيابتِ سفيران چهارگانه، اين توقيعات به طور يكنواخت صادر مى شد؛ شيوه اى كاملاً مطمئن براى يقين به صدور آنها از ناحيه امام عليه السلام بود وراه را به كلى براى افراد فرصت طلب ومغرض مى بست كه هرگز نتوانند نامه اى جعلى به نام آن حضرت فراهم آورند ومردم را فريب دهند.
البته تنها افرادى خاصّ ومورد اعتماد، توقيعات را به خط امام مشاهده مى كردند؛ سپس از روى آنها نسخه بردارى ورونويسى كرده يا مضمون آنها را به ذهن مى سپردند. بعضى از اين توقيعات نيز بنا بر اقتضاى مصلحت، در بين عموم شيعيان منتشر مى شد. همه توقيعات حضرت مهدى عليه السلام به وسيله نواب خاصّ آن حضرت در طول غيبت صغرى، براى افراد ظاهر مى شد وارتباط كتبى با حضرتش منحصراً از طريق آنان امكان پذير بود؛ به صورتى كه حتى وكلاى آن حضرت نامه هاى خود وديگران را نزد نايب امام مى فرستادند واز او پاسخ دريافت مى كردند. اساساً فلسفه نيابت خاصه نيز همين است؛ وگرنه چنانچه هر كسى مى توانست به شرف گرفتن توقيع نايل آيد، ديگر چه نيازى به نايب خاصّ بود.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) كتاب الغيبة، ص ۳۱۵، ح ۲۶۴.
(۲) الكافى، ج ۱، ص ۵۲۵، ح ۳۰.
(۳) همان، ح ۳۱.
(۴) همان، ص ۲۸۵.
(۵) كمال الدين وتمام النعمة، ج ۲، ص ۱۶۰، ح ۳.
(۶) همان، ج ۲، ص ۱۶۰، ح ۴.