صفحه اصلى » مقاله هاى مهدوى » (۱۷۰) جنبش سياسى بابيه وآموزه هاى مهدويت (اهداف، راه كارها وپيامدها)
مقاله هاى مهدوى

مقاله ها (۱۷۰) جنبش سياسى بابيه وآموزه هاى مهدويت (اهداف، راه كارها وپيامدها)

بخش بخش: مقاله هاى مهدوى الشخص نویسنده: جواد اسحاقيان دُرچه تاريخ تاريخ: ۱۱ / ۹ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۷۲۷۴ نظرات نظرات: ۰

جنبش سياسى بابيه وآموزه هاى مهدويت (اهداف، راه كارها وپيامدها)

جواد اسحاقيان دُرچه

چكيده
هر مكتب ويا آموزه عقيدتى، به مقدارى كه ظرفيت اصلاح مردم وايجاد تحولات مثبت در جامعه را داشته باشد، به همان ميزان مى تواند زمينه سوء استفاده راهزنان وفرصت طلبان را داشته باشد. آموزه هاى خاص تشيع، مانند انتظار، شهادت طلبى وموعودباورى هم از اين مقوله استثناء نيست؛ پيروان فرقه بابيه با استفاده از فضاى خاص سياسى واجتماعى داخلى وخارجى كه در زمان بروز آن فرقه وجود داشت اين آموزه ها را در جهت بسيج مردم در نفى اسلام وايجاد بدعت در اعتقادات به كار گرفتند وبا بهره گيرى از عناوين، كار تشكيلاتى وبرنامه ريزى بلند مدت زمينه تشكيل فرقه ضاله بهائيت را هم ايجاد نمودند كه مورد بهره بردارى استبداد واستعمار در تثبيت حاكميت آنها بر مردم قرار گرفت.
ما در اين مقاله در پى آنيم كه راه كارهاى سياسى پيروان ومدعيان بابيه را در جهت كسب قدرت با استفاد از ابزار فرهنگى وعقيدتى بررسى نموده وپيامدهاى آن را نيز تشريح نمائيم.

مقدمه

در فضاى به وجود آمده از تفكر اخبارى گرى موجود در حوزه هاى درسى مختلف، از جمله مكتب شيخيه در قرن دوازدهم قمرى كه با سلسله دروس شيخ احمد احسائى وسيد كاظم رشتى، پى گيرى مى شد، گروهى از كسانى كه به نوعى با دروس واستادان شيخى مسلك مرتبط بودند، با يك برنامه ريزى حساب شده، در پى آن برآمدند كه با استفاده از برخى احاديث يا اخبار ضعيف وجعلى ونيازمند به تحليل وكار فقه الحديثى، آموزه هاى مهدويت (شامل اصل مهدويت ومفاهيم قائم، انتظار، نيابت و...) وآموزه هاى مرتبط با امامت وولايت (مانند جهاد، امر به معروف ونهى از منكر، قيام، وتولى وتبرى) را مورد سوء استفاده قرار دهند وبه ايجاد يك تشكيلات سياسى خاص بپردازند.
شرايط فشار اختناق داخلى دوران قاجار وتبعيض وفساد ساختارى حكومتى كه باعث نارضايتى عمومى ويأس ودرماندگى مردم شده بود نيز مى توانست افكار عمومى را آماده پذيرش مباحث مهدوى كند. در چنين شرايطى، على محمد شيرازى با تعدادى از ياران نزديك خود، ادعاى نيابت خاص وموعود وقائم بودن را براى خود مطرح كردند وبا بهره گيرى از سيستم خاص فرماندهى وجانشين هاى متوالى وتشكيل گروه هاى ترور وفشار، تلاش كردند علما را از صحنه سياسى خارج كنند وخود را در قالب مقام برتر از عالمان در عرصه اجتماعى ودر جايگاه گروه هاى مرجع جديد مطرح كنند.
همراهى وهمكارى متقابل استعمار وبابيه وحمايت مالى، اطلاعاتى وسياسى استعمار روس وبعد ها انگليس مى توانست در آغاز يا حداقل تداوم آن شورش وبدعت، كمك خوبى باشد. اساس برنامه ريزى سياسى توسط سران بابى، تشكيل گروه هاى رهبرى وعملياتى بود كه در پوشش عناوين والقاب مقدس، به عنوانواجب الاطاعة بودن افراد، مشاركت داوطلبانه وخود جوش پيروان انجام مى شد. تفكر انتظار رهبران وبه اصطلاح مظهر هاى الهى وموعود هاى جديد كه در آينده به طور مستمر مى آمدند، پشتوانه فرهنگى خاصى بود كه براى حفظ وانسجام تشكيلات بابى مؤثر وحياتى بود؛ بنابراين اهداف سياسى بابيه، آشوب وتشنج در حكومت وترور شخصيتى علما ويا مسؤولان دلسوز حكومتى وسرانجام تشكيل حكومت بود. راهكار اصلى آن ها تحريك احساسات مذهبى وبه كارگيرى عقبه فرهنگى هزار ساله تشيع در كشور، در قالب تشكيلات نظامى متهورانه بود. پيامد هاى آن را مى توان در موارد ذيل خلاصه كرد:
۱. كشتار انسان هاى بى گناه، اعم از فريب خوردگان بابى ومسلمانان مقاوم برابر انحرافات بابيه؛
۲. نفوذ وورود بيشتر استعمار روس وانگليس در عرصه هاى اجتماعى ومذهبى مردم ودخالت آشكار به بهانه ميانجيگرى وايجاد آرامش در مسائل داخلى ايران؛
۳. تشكيل فرقه كاملا سياسى وضد اسلامى وضد شيعى بهائيت كه در دراز مدت بتواند با تنها حكومت مبتنى بر آموزه مهدويت وولايت فقيه در عصر غيبت به صورت پنهانى يا آشكارا مقابله كند. مطلب در خور تأمل آن است كه بر اساس احكام وآموزه هاى بهائيت، دخالت در سياست وحكومت، بر افراد وتشكيلات بهائى ممنوع است واقدامات سياسى باعث خروج آنها از بهائيت مى شود(۱) ولى همان طور كه بابيه در پوشش اقدام مذهبى وتحت عنوان پيشگامان ظهور، حركت سياسى آشكارى انجام دادند، بهائيت هم امروزه با كمك رسانه هاى جديد وبا كمك از وسايل ارتباطى نو، در قالب دفاع از به اصطلاح دين وآيين خود، به تخريب حكومت اسلامى مى پردازد.(۲)
مؤسس بابيه
على محمد شيرازى، فرزند ميرزا رضاى بزاز، مؤسس فرقه بابيه است؛ وى، اول محرم ۱۲۳۵ ق در شيراز به دنيا آمد.(۳) تحصيلات ابتدايى را در شيراز طى كرد ونزد شيخ عابد از شاگردان سران شيخيه (شيخ احمد احسايى وسيد كاظم رشتى) درس خواند.(۴) وى پنج سال در بوشهر به تجارت پرداخت. پس از آن، به عراق رفت ودر درس سيد كاظم رشتى شركت كرد ومورد توجه استاد خود قرار گرفت. پس از بازگشت، به رياضت در هواى بسيار گرم بوشهر پرداخت. او، پس از مرگ سيد كاظم رشتى در سال ۱۲۵۹ ق، چهل روز با عده اى از ياران خود در كوفه اعتكاف كردند وبعد خبر دادند كه وى (على محمد شيرازى) به عنوان جانشين وركن رابع(۵) انتخاب شد.(۶) در سال ۱۲۶۰ ق باب (امام زمان) بودن خويش را ادعا كرد. البته ادعاهاى ذكر بودن، مهدويت ورسالت را نيز در سال هاى بعد مطرح كرد.(۷) پس از مخالفت علما ومناظره با وى، تنبيه شد وتوبه كرده، توبه نامه اى خطاب به حاكم قاجار نوشت؛(۸) ولى همان گونه كه گفته شد، باز به ادعاهاى ديگر پرداخت وياران وى در مازندران، زنجان، بدشت و... شورش هايى ترتيب دادند.(۹) سرانجام علما به قتل وى فتوا دادند وبه دستور امير كبير در تبريز اعدام شد.(۱۰)
پس از وى، يحيى صبح ازل طبق وصيت او به جانشينى رسيد؛ اما پس از چند سال، ميرزا حسينعلى برادر كوچك صبح ازل با حمايت استعمار، فرقه جديد بهائيت را تشكيل داد وپس از وى نيز عباس افندى، پسر ارشد او وسپس شوقى افندى نوه دخترى ميرزا حسينعلى به رهبرى رسيدند. پس از آن، تشكيلاتى به نام بيت العدل در فلسطين اشغالى، امور بهائيان را كنترل وهدايت مى كند. از همان آغاز، انگليس، روسيه(۱۱) وسپس آمريكا از بهائيت دفاع كردند؛ آمريكا برابر جمهورى اسلامى از آن ها حمايت خاص انجام داد.(۱۲)
پس از ذكر اين مقدمه، به بررسى اهداف وعملكرد بابيان واستعمارگران، در دو محور جداگانه مى پردازيم.
محول اول: اهداف وراه كارهاى عناصر داخلى
۱. اهداف وانگيزه هاى عناصر داخلى در بابيه

در هر حركت سياسى ـ اجتماعى، انگيزه ها واغراض افراد اصلى يا سران وحتى عموم پيروان آن حركت، در عملكرد وشيوه هاى تشكيلاتى آن، تأثير فراوان دارد. در مباحث سياسى نيز هنگامى كه علل وفادارى مردم به يك حاكميت يا نظام را مى شمارند، انواع وفادارى به شخص، وفادارى به اصل نظام يا وفادارى به نوع نظام وايدئولوژى آن نظام عنوان مى شود؛ از يك منظر، حركت بابيه را مى توان جنبش اعتراض آميز برابر استبداد داخلى ايران در زمان قاجار وظلم وتعدى اقتصادى حال از نظام فئوداليته، دانست(۱۳)، يعنى انگيزه وفاداران يا همراهان اين جنبش، اقتصادى، اجتماعى بوده است. ولى به طور كلى چند مورد از اهداف داخلى را مى توان ذكر نمود:
۱-۱. جلب مشاركت عمومى با تحريك احساسات
شعار ظهور امام زمان وپايان دوران استبداد وتجاوز ورسيدن دوران گشايش ورسيدگى به محرومان در شرايط خاص مذكور مى توانست بُرد زيادى داشته باشد؛ لذا در مقاطع حساس از آشوب ها ودرگيرى ها، بابيه با شعار (يا صاحب الزمان) حركت خود را شروع مى كردند. براى نمونه در گزارشى كه مأموران مخفى امير كبير از جلسه بابيه مى آوردند، بيان شده است كه بابى ها قصد دارند، جمعه به مسجد شاه چراغ بريزند وميرزا ابوالقاسم امام جمعه را به قتل رسانده، پس از آن، با فرياد (يا صاحب الزمان) به ارگ سلطنتى بريزند وفسادى به پا كنند وبه شاهنشاه واتابك اعظم سوء ادبى كنند.(۱۴)
همين گزارش ووقايع مهم قلعه طبرسى، شورش زنجان، واقعه بدشت، ... وحتى جريان اعدام على محمد باب نشان مى دهد در شرايط بحران زده جامعه از لحاظ سياسى واقتصادى، جامعه اى ناراضى وآماده تحول وانقلاب وجود دارد كه يك عقيده قوى وپرظرفيت مثل انتظار ظهور هم مى تواند آن شعله را برافروخته تر كند؛ لذا ادعاى ظهور امام مى توانست زمينه اى براى تخليه عقده هاى اجتماعى اقشار مستضعف وناراضى از حكومت باشد. بر اساس كتب مربوط به اين حوادث (مانند فتنه باب اثر اعتضاد السلطنه)، مردم ظرفيت پذيرش امور غيبى يا دست غيبى نجات را داشته اند، لذا در بسيارى از اين وقايع، صحبت از امدادهاى غيبى مى شود؛ مانند ادعاى وقوع معجزات در قلعه طبرسى يا شكست ناپذيرى در وقايع زنجان ونيز فريب خوردن گروهى از مردم در جريان فرار اوليه على محمد از چوبه دار وتصور غايب شدن او يا به آسمان رفتن وى. اين تصورات، در حالى صورت مى گرفت كه مردم با اطلاع از توبه على محمد باب وجريان مناظرات واثبات ضعف علمى سران بابيه، به انحراف وبطلان اين جريان پى برده بودند؛ ولى باز هم شرايط خاص باعث مى شد زمينه بازگشت به آن تصورات فراهم شود. هر چند به دليل تلاش فراوان علماى آن عصر ونيز امراى شايسته چون امير كبير، اين اغراض وتصورات، توفيق چندانى نيافت، اما به هر حال، ظرفيت يك آشوب عمومى در اين ادعا وجود داشت.
۱-۲. حذف رقباء وكسب پايگاه اجتماعى اصلى
قدرت طلبى وكسب پايگاه اجتماعى بالا، از موارد ديگر مربوط به انگيزه هاى بابيه است كه بيشتر مربوط به سران بابيت مى شود؛ چه بر اساس خاطرات كينياز دالگوركى (سفير مختار روس در ايران) كه بيان مى كند من پيشنهاد ادعا را به على محمد باب دادم وقول حمايت دادم وچه بر اساس موقعيت ممتازى كه براى عالمان در سطح مرجعيت در زمان غيبت وجود داشته است ومردم، دستورات ودست خط ها ورهنمود هاى آن ها را به منزله حكم امام زمان دانستند واين موقعيت، مى توانست براى عده اى از عالم نماها، فريبنده ووسوسه انگيز باشد. اين كه عالم جامع الشرايط، ولى امر وواجب الاطاعة باشد، مطلبى نيست كه به سادگى بتوان از آن گذشت. اين، يك خاستگاه وسرچشمه قدرت غير رسمى است كه همواره حكومت ها وقدرت هاى رسمى را تحت تأثير قرار داده است. شايد بتوان آن را از مقوله حكومت در سايه يا حكومت زيرزمينى خواند كه در عرف سياسى امروز مشهور است.
ادعاى نزول كتاب آسمانى، داشتن معجزه وكرامت وعلم لدنى، مى توانست موقعيتى بالاتر از هر عالم ومرجع تقليدى به على محمد شيرازى بدهد وباعث ارتقاى پايگاه اجتماعى وى باشد. حتى اين مسأله را بهائيان نيز كه مشروعيت خود را بر اساس بابيه مى دانند، مطرح مى كنند كه مقام مظهر الاهى حسين على بها (مؤسس بهائيت) فراتر از انبيا هم بوده است.(۱۵) قرينه اى كه بر اين حس قدرت طلبى وموقعيت جويى وجود دارد آن است كه درباره علماى اسلام وشيعه، تعابير تند ونفى كننده فراوان در كتب بابيه وبهائيه به چشم مى خورد.(۱۶) اين عقده گشايى لفظى، حاكى از انگيزه درونى وهدف بلند مدت آن ها در نفى جايگاه اجتماعى عالمان وجايگزينى خود در آن موقعيت است.
۱-۳. شخصيت سازى وعارف نمايى
يكى از روش هاى نسبتا كار آمد گروه ها ومدعيان دروغين در جذب توده هاى مردم، تصويرسازى ذهنى وايجاد شخصيت هاى به ظاهر عارف مسلك بوده است؛ چرا كه در چنين فضايى، براى سرسپردگى پيروان، جاى استدلال ومنطق وخردورزى خالى مى ماند وافراد فريب خورده به محض توهم حقانيت وبه اصطلاح عظمت وماورائى بودن رهبران، به اطاعت محض از آن ها درمى آيند وحتى در تناقضات موجود در گفتار ها وكلام آن ها تفكر وتحليل را روا نمى دانند.(۱۷)
اين موضوع در طول تاريخ باعث شده است فرقه ها ونهضت هاى بزرگ وكوچك سياسى واجتماعى شكل بگيرد وصدمات جانى ومالى فراوان به موافقان ومخالفان آن ها وارد شود. نمونه اين حركات را در نهضت قاديانه پاكستان ومهدى سودانى در سودان مى توان ديد. با مراجعه به منابع متعدد مربوط به اين وقايع، مى توان بررسى كرد كه چگونه رهبران اين جريانات مردم را مقهور ومسحور كلمات ورفتار خود مى كردند. واختلافات يا جنگ ها وآشوب هايى را كه عمدتا در خدمت استعمار بود راه انداختند. در اينجا چون بحث ما در مورد جريان بابيه است، به نمونه هايى از جريان شخصيت سازى در بابيه اشاره مى كنيم.
۱. در كتاب نقطة الكاف، از منابع مهم بابيه، (ص۱۰۴ به بعد) ضمن نقل كلماتى از سران شيخيه در اين باره كه به شاگردان وعده مى دادند به خدمت باب امام زمان خواهيد رسيد، ماجراى اعتكاف پس از مرگ سيد كاظم رشتى (براى تعيين جانشين وركن رابع) را نقل ونتيجه آن اعتكاف را چنين بيان مى كند:
لهذا تير دعاى با صدق واخلاص نقطه انداز پرده دعوت به اجابت رسيده ودر عالم اشراق به تجلى معرفت، جمال غيبى آن شمس وحدت مرآت فؤادش متجلى گرديده وبيت طلوعش را كه كعبه حقيقت بوده عارف شده ولهذا قدم طلب در سبيل وصالش گذارده وبه سوى كشور شيراز جان افزا شتابيده (تا با على محمد باب به عنوان جانشين غيبى سيد كاظم ملاقات كنند)... .
۲. در همان منبع (ص۱۱۰)، براى اثبات به اصطلاح امى بودن على محمد باب واثبات ادعاهاى وى، ماجراى درس خواندن او در مكتب سيد كاظم رشتى را چنين توجيه مى كند:
خلاصه آن كه بعد از دوره تجارت، روانه به ارض نجف اشرف گرديدند، به عنوان زيارت تربت مطهر باب (پدر) بزرگوار خود وقريب مدت يك سال در آن حدود متبركه تشريف فرما بودند وآثار غريب وعجيب در هنگام ورود به حرم اجداد طاهرينش وكيفيت زيارت وحضور آن جناب مشاهده گرديده بود كه خلق كثيرى متحير شده بودند واين كه معروف شده كه آن جناب به درس مرحوم سيد حاضر مى شدند به عنوان تلمّذ صحت ندارد؛ ولى آن جناب گاه گاهى به مجلس موعظه آن مرحوم تشريف مى آوردند.
و مرحوم سيد ـ اعلى الله مقامه ـ از نور باطن آن سرور مستمد بودند ولكن آن قوم من سر هذه الامر لا يشعرون.
بايد توجه كرد كه بر اساس منابع موجود بهائيت وبابيت، مبناى مشروعيت اقدام وحركت بابيه ـ به ويژه على محمد باب ـ، زمينه سازى وپس از آن، وقوع ظهور امام زمان معرفى مى شود كه آن را هم به دروس سيد كاظم رشتى ووعده هاى نزديك بودن ظهور مستند مى كنند.
در واقع، مشروعيت شخصيت باب را به مكتب شيخيه مستند مى كنند؛ اما از طرفى در نمونه هاى ذكر شده، شخصيت ماورايى وفوق العاده باب را فراتر از آن مى دانند كه از شيخيه ورهبران آن بهره گرفته باشد. اين بحث، شبيه حركت هاى سياسى برخى از فعالان سياسى دنيا مى باشد كه براى تحكيم عقبه فكرى وعقيدتى، به بحث اديان، موعود، منجى وارزش ها وحقوق انسان ها تمسك مى كنند؛ ولى در عمل وهنگام اجراى روش ها همان آموزه ها ومقدسات به گونه اى تحقير يا نفى مى شود. اين، در واقع همان شيوه حذف رقيب وجانشينى قدرت است كه در اين مقاله، به آن اشاره شده است.
۳. حركت شخصيت سازى، به شخص على محمد باب منحصر نبوده است وچون بر اساس همان سلسله مراتب مذكور در اين مقاله، افراد ديگر در بابيه هم تأثير گذار بوده اند، به تناسب جايگاهشان در اين فرقه واين حركت سياسى، مورد تمجيد وستايش قرار گرفته اند؛ از جمله درباره محمد على بار فروش ـ موسوم به قدوس ـ چنين آمده است:
... يك روز در خدمت حضرت بودم قبل از آن كه امر ايشان ظاهر گردد وكسى ايشان را بشناسد ... آن جناب شروع كردند از تغييرات عالم بيان نمودن ... ودر همان سال كه شهيد شدند قبل از رفتن به خراسان فرمودند: (در همين سال، شخص بزرگى را در اين ميدان، به خوارى شهيد مى كنند ونعش او را با اين سوفال ها آتش مى زنند) ... وهمچنين در خطبة الازليه كه به جناب آخوند ملا محمد حسين در راه خراسان نوشتند، خبر شهادت ايشان را با هفتاد نفر از صلحا دادند وخبر شهادت خود را نيز داده ... .(۱۸)
نمونه ديگر قرة العين (زرين تاج) است كه على رغم تمام مفاسد وانحرافات وى در جريان شورش بابيه از همان زمان تاكنون توسط بابيه وبهائيه مورد تقديس واحترام فراوان واقع شده است. نقش مهم او در اعلان نسخ اسلام در بدشت وراه اندازى شورش هاى پس از آن، مى تواند دليل مناسبى براى تقديس وقائل شدن عصمت وطهارت براى تطهير دستورات ومفاسد وى باشد؛ از جمله در اين باره آمده است:
از جمله مطهرات، نظر آل الله مى باشد؛ زيرا كه مراد از نظر ايشان، اراده ايشان مى باشد واراده ايشان، همان اراده آل الله هست وحكم حلال وحرام، موقوف بهارادة الله مى باشد. ولهذا ايشان (قرة العين) مدعى شدند كه من مظهر جناب فاطمه عليها السلام مى باشم وحكم چشم من، حكم چشم مبارك ايشان است وهر چه من نظر نمايم، ظاهر مى شود؛ پس فرمودند: (اى اصحاب هر چه را در بازار گرفتيد، بياوريد من نظر نمايم، تا حلال شود) واصحاب چنين كردند. ...(۱۹)
حاجى ملا صالح خطاب به قرة العين گفته بودند: (اى دختر! هرگاه تو خودت ادعاى بابيت مى نمودى، مرا گوارا بود تسليم امر تو را نمودن، واى كاش تو پسر بودى تا مرا فخر عالميان مى بود. چه كنم كه تو با اين همه فضيلت، تابع اين جوان شيرازى شدى.
مشاهده مى شود كه سوء استفاده از هوا وهوس هاى نفسانى در پوشش طهارت ومعنويت ساختگى براى قرة العين باعث شده است كه جوان هاى بابى (كه عمدتاً در آغاز جوانى وبين ۲۰ تا ۳۰ سال بودند) تابع ومطيع محض دستورات امثال قرة العين باشند وبر ضد مردم مسلمان وحكومت، اقدامات نظامى شكل دهند وحتى تا پاى جان، بر سر آن ادعاها واقدامات بايستند. نمونه هاى جديد اين نوع فرمانبردارى وبه اصطلاح جان نثارى را در پيروان مدعيان جديد كه حركات سياسى بر ضد اسلام ونظام اسلامى را راه اندازى كرده اند، در اخبار ومطبوعات مشاهده مى كنيم.
مطلب ديگر آن كه اين تقدس نمايى ومقدس سازى تنها به كتاب نقطة الكاف منحصر نمى باشد. در بسيارى از كتب بهائيت (مانند نقطه اولى، تاريخ ظهور الحق، تاريخ مظاهر مقدسه و...) كه در آغاز به جريان بابيه اشاره مى كند ومشروعيت خود را به آن منتسب مى نمايد ونيز در منابع ديگر بابيه وهمچنين سايت ها ومنابع رسانه اى بهائيت، اين اقدام دنبال مى شود؛ لذا اقدام بابيه را نوعى نوآورى در اديان معرفى مى نمايند؛ اين كه نقطة الكاف را مطرح نموديم به آن دليل است كه يكى از معتبرترين منابع تاريخى در بابيه شناخته مى شود، در همين كتاب وكتب ديگر، با سوء استفاده از اخبار مربوط به آخرالزمان وعلائم الظهور وتقديس زمان ها ومكان ها وافراد منتسب به بابيه، تلاش مضاعفى براى شخصيت سازى را ساماندهى مى كنند.
۲. راه كارهاى سياسى
منظور از راه كارهاى سياسى، روش هاى عملياتى براى رسيدن به اهداف مذكور است كه تبلور آن راه كارها را مى توان در ايجاد يك تشكيلات منسجم (در حد زمان تشكيل بابيه) تصور كرد؛ لذا اينجا، به تشريح آن تشكيلات مى پردازيم:
بخش هاى اصلى تشكيلاتى با رنگ مذهبى
۱. ساختار عملياتى (سلسله مراتب)
۲. چشم انداز آينده (طرح هاى اجرايى)
۲ - ۱. ساختار عملياتى
يكى از شيوه هاى مهم عملياتى در فعاليت هاى بابيه آن است كه به ايجاد يك ساختار خاص تشكيلاتى دست مى زند وسلسه اى از مقامات به ظاهر معنوى براى رهبران با پيروان اوليه درست مى كند. در رأس هرم قدرت، حضرت (نقطه) قرار مى گيرد. ابتدا خود على محمد شيرازى (نقطه) محسوب مى شود؛ لذا وى را نقطة اولى گفته اند. كتابى به نام حضرت نقطه اولى نيز وجود دارد. مراتب بعدى، (حروف) ناميده مى شدند؛ لذا هجده نفر از نزديكان وياران اوليه باب از (حروف) هم عناوين خاص خود را دارند؛ براى نمونه، ملا محمد على بار فروش، عنوان (قدوس) وزرين تاج، عنوان (قرة العين)، ملا حسين بشرويه اى عنوان (باب الباب) گرفته است.
نكته اساسى آن است كه اين عناوين، ظاهرى مذهبى واعتقادى دارند؛ مانند لفظ باب كه در جايگاه واسطه خاص امام زمان عليه السلام به كار مى رود ويا بنابر تعبيرات وتفسير هاى فعلى، درگاه ورود به دين يا ساحت معنويات، در نظر بوده است. نيز (نقطه) كه احتمالاً بر اساس روايتى كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام خود را نقطه باى (بسم الله الرحمن الرحيم) خواندند، انتخاب شده است.
(قدوس)، (عظيم) و(قرة العين) هم از اين گونه هستند كه همگى بر نوعى پاكى وعصمت وخطا ناپذيرى ومحبوبيت صاحبان عناوين دلالت دارد وباعث احساس نوعى مشروعيت ونافذ بودن دستورات واوامر آن ها مى شده است. روى ديگر اين جلوه تشكيلاتى آن است كه بر اساس اين عناوين، فعاليت هاى سياسى واجتماعى ونظامى بابيه شكل مى گرفته است؛ لذا در غياب وزندانى بودن باب، جانشين وى يا باب الباب (ملا حسين بشرويه) رهبرى را بر عهده مى گيرد وملا محمدعلى بار فروش؛ يعنى قدوس، مدعى قائميت ومقام عيسوى مى شود.(۲۰) اين مفاهيم وقتى روشن مى شود كه توجه كنيم شورش بابيه، به اسم ظهور امام زمان عليه السلام ونجات جهانى از ظلم وستم، آغاز شده است؛ لذا براى آن كه بتواند پشتوانه فرهنگى داشته باشد وبراى جذب افكار عمومى انگيزه سازى داشته باشد وشور واحساس عمومى را در خدمت اهداف سياسى ونظامى خود بگيرد، از مفاهيم مربوط به مهدويت استفاده مى كند؛ بنابراين چون حضرت عيسى عليه السلام مشاور ووزير حضرت مهدى عليه السلام در نفى فتنه دجال وپيروزى قيام است، ادعاى آن مقام مى تواند به آن دليل باشد كه براى پيروان نوعى تكليف سياسى ـ مذهبى براى مبارزه با ظلم ايجاد كند وجبهه مقابل را دشمنان گسترده آخرالزمان مهدى معرفى كند. از سوى ديگر به القاء نوعى شكست ناپذيرى ونيروى فوق العاده در حروف حى وبابيه بپردازد. همانگونه كه پيش تر در بحث اهداف وانگيزه ها به نمونه هاى آن اشاره شده اين راه كارها تا حدودى به دسترسى آن اهداف كمك كرد وگروهى از مردم را لااقل به ترديد در آموزه ها وعقايد صحيح خود كشاند.
نكته مهم ديگر آن كه هر گاه توجه كنيم اين تشكيلات منظم وداراى اساسنامه نانوشته، اما كارآمد (متناسب ودر حدّ دو قرن پيش)، در صورت پيوند خوردن با يك مكتب فكرى دُگم وانحصار طلب، مى تواند به يك آپارتايد به اصطلاح مذهبى وانحصار طلبى خشن فرقه اى منجر شود.(۲۱) اين همان چيزى است كه اهداف سياسى تفرقه افكنانه بيگانگان را تأمين مى كرد. در اين راستا، قرة العين (دختر برادر شهيد ثالث) در جايگاه عنصر فرهنگى وبه اصطلاح مترقى واصلاح طلب در زنان بابى مسلك، كشتن عموى خود ملا محمد تقى برغانى (شهيد ثالث) را بر خود تكليف مى شمارد ودستور قتل او را صادر مى كند؛ با وجود آن كه موقعيت اجتماعى علمايى چون شهيد ثالث حداقل مى توانست باعث احتياط سياسى توسط قرة العين شود؛ اما در اثر تركيب دو عنصر مذكور، در بابيه نوعى تهوّر ايجاد مى شود واين اقدامات بدون دور انديشى سياسى واجتماعى انجام مى شود.
يكى از وقايع ديگر كه مى تواند منبعى براى تبيين آن تركيب تشكيلاتى ـ عقيدتى به شمار آيد، حوادث مازندران است. ملا حسين بشرويه (باب الباب) با رفتن به منبر وسخنرانى رسمى ودادن پيام ظهور امام زمان وفراخوانى ياران وى، يك اجتماع گسترده از بابيان كشور را در شمال تشكيل دادند، تا به اصطلاح در جزيره خضرا گرد هم آيند وباب را به حكومت برسانند وناصرالدين شاه را كنار بزنند. استفاده آنها از روايات مربوط به دوران ظهور قابل توجه است؛ قدوس (ملا محمد على بار فروش) مى گفت:
ما هستيم سلطان به حق وعالم، در زير نگين ما است وكل سلاطين مشرق ومغرب، به جهت ما خاضع خواهند گرديد.(۲۲)
بر اساس همان تفكر تروريستى، بشرويه ويارانش، گروه نظامى صدنفره دولتى به فرماندهى خسرو قادى كلائى را كه براى تأمين امينت بابى ها ورفع غائله آن ها همراهشان فرستادند، در خارج از شهر، همگى آنها را كشتند ودر ادامه مسير، با روستائيان درگير شدند، تا به قلعه طبرسى رسيدند.(۲۳) كه در حريان قطعه طبرسى نيز بارها حتى به مردم بى دفاع به جرم مسلمان بودن هجوم بردند؛ در اين جا مشاهده مى شود كه بابيه با وجود حفظ سلسله مراتب در اقدامات نظامى، سعى دارد به ايجاد آشوب عمومى وفعاليت غير منظم پيروان ومردم فريب خورده در راستاى اهداف خود بپردازد.
اين حوادث ونمونه هاى آن، نشان مى دهد كه مفهوم جهاد وتكليف كه بابيه آن را از فقه سياسى ـ اسلامى عاريه گرفتند وبعد ها بهائيه آن را نفى كردند، به ضميمه مفهوم انتظار وشهادت طلبى در ركاب امام زمان، دو مفهوم مهمى بودند كه كاركرد حقيقى آن ها در نفى ظلم وستم وانحرافات در زمان غيبت بوده است؛ اما بابيه با ظرافت ومكر خاصى با تغيير ماهيت در اين مفاهيم ومعرفى سران خود به عنوان مفسران ومتوليان سياسى ومعنوى، از ظرفيت فراوان اين عناصر كه در طول تاريخ قيام هاى فراوانى را برپاكرده بود، به نفع خود سوء استفاده كردند وكاركردى كاملاً معارض ومخالف با كاركرد واقعى آن ها را القا وتحليل كردند. اين نشان مى دهد كه يك جريان تشكيلاتى انحرافى تا چه حد مى تواند با بهره گيرى از آموزه هاى داراى قابليت آسيب پذيرى مهدويت، بدون هزينه فراوان وبلكه با حضور داوطلبانه ومشاركت فعال وخود جوش منتظران مهدوى، اهداف سياسى خود را پيگيرى كند.
۲ - ۲. يكى ديگر از جلوه هاى برنامه تركيبى (تشكيلاتى ـ عقيدتى)، طرح چشم انداز آينده از سوى سران بابيه، ـ به ويژه على محمد شيرازى ـ است. روشن است كه بر اساس هدف فرقه سازى كه سران بابى دنبال كردند، بايد درباره مبناى مشروعيت رهبران آينده تمهيدى مى انديشيدند؛ زيرا خود باب، با ادعاى بابيت وقائميت وتكيه بر پشتوانه فرهنگى بحث پر طرفدار مهدويت براى خود مشروعيت فراهم كرده بود. تشكيل گروه (حروف حى)، حوادث وايجاد آشوب ها ودرگيرى ها وترورهاى بعدى را نيز در راستاى همان اهداف به اصطلاح عالى ـ يعنى تشكيل حكومت جهانى ـ توجيه مى كردند. اما پس از حذف سران اوليه ومحقق شدن به اصطلاح ظهور امام زمان، ديگر كسى با عنوان بابيت ومهدويت نمى توانست افكار عمومى را در دست بگيرد؛ لذا بايد خاستگاه جديدى براى ادامه جريان بابيت ـ هر چند با اسم ورسم جديد ـ پيدا شود. با در نظر گرفتن اين مطالب، مى توان پذيرفت كه ادعاى مبشر بودن باب براى (من يظهره الله) (كسى كه خدا او را ظاهر خواهد كرد)، قابل توجيه باشد.
بنابراين على محمد باب، يك مكتب فكرى كاملا جديد را پى ريزى مى كند كه بر اساس آن، تعريف جديدى از مفاهيم قائم، موعود، قيامت، ظهور ارائه مى شود؛ بدين معنا كه اگر بابيان تا كنون، گمان مى كردند قائم، ظهور كرده است وبايد منتظر قيامت باشند، اكنون بايد بدانند كه از ديدگاه باب، پس از آمدن هر مظهر الهى، قيامت مظهر پيشين فرا مى رسد. طبق نظر او منظور از آمدن قائم وآوردن دين جديد ـ كه در برخى از روايات ضعيف يا جعلى آمده است ـ آن است كه آمدن موعود وقائم، نشانه برپايى قيامت دين اسلام است وهر كس او را بپذيرد، به بهشت اين قيامت دست يافته است وپس از اين هر كس (من يظهره الله) را بپذيرد به بهشت بابيان دسترسى يافته است؛ لذا على محمد شيرازى گفته است:
وصيت مى كنم اهل بيان را كه اگر حين ظهور من يظهره الله كل موفق به آن جنت عظيم ولقاى اكبر گرديد، طوبى لكم، ثم طوبى لكم، ثم طوبى لكم.(۲۴)
اكنون مى توان يك تحليل كلى ارائه كرد كه باب واطرافيان وهمراهان وى، از برخى آموزه هاى شيخيه ودروس سيد كاظم رشتى، سوء استفاده كردند ومردم را به انتظار موعود وقائم فراخواندند وبا تبانى وانجام يك مراسم مذهبى صورى (اعتكاف) باب به عنوان جانشين خاص انتخاب شد كه بعد ها با ادعاى مهدويت، رهبرى سياسى ومذهبى فرقه را به دست گرفت وبا جلب حمايت عناصر حكومتى واستعمارى، خود وياران نزديك وى در راه نابودى حكومت قدم برداشتند. آنان، پس از ناكامى در مرحله اول، اين هدف را براى نسل بعد به عنوان يك چشم انداز تعيين كردند وباز هم افكار عمومى را در انتظار فرد ديگرى قرار دادند كه بايد كاملاً اطاعت شود وپيروى از او باعث سعادت خواهد بود؛ بنابراين در هر دو مرحله، عناصر معنوى مانند ارتباط با امام، جست وجوى رهبر، ولايت پذيرى، قيام وتبعيت از فرستاده ومظهر خدايى را به يك سلسله مراتب تشكيلاتى (رهبرى وجانشينى) پيوند مى زنند، تا مشاركت صد در صد وبى چون وچراى پيروان را در راستاى عمليات متهورانه خود جلب كنند.
پس از مطالب مطرح شده، مى توان با قاطعيت گفت كه استعمارگران، با استفاده از عناصر فرصت طلب شيفته قدرت وموقعيت هاى بالاى اجتماعى، توانستند از آموزه هاى مذهبى ودينى مردم ايران، سكوى پرشى براى فرقه سازى بيابند. همچنين چندين سال، مردم وحكومت ايران را درگير آشوب هاى به ظاهر مذهبى وفرقه اى كنند ومقدسات اصيل وخالص مردم ـ به ويژه مهدويت وانتظار وعاشورا وشهادت طلبى ـ را مورد هجوم داخلى قرار دهند؛ بدون آن كه خود، دست آشكار در آن داشته باشند. از سوى ديگر، با استمرار انسجام اهداف فرقه بابيه، به تشكيل وحمايت فرقه بهائيت موفق شود كه پس از گذشت دو قرن، جبهه اى سياسى زير زمينى بر ضد اسلام وتشيع تشكيل داده است ودر قالب همراهى وهمكارى اين فرقه با صهيونيست واستكبار جهانى، آن را اهرمى كنترل كننده براى نظام برخاسته از مهدويت وعاشورا قرار دهد.
محور دوم: اهداف وعملكرد عناصر خارجى
۱. سياست استعمار وبابيه

بر اساس مبانى انسان شناختى دوران پس از قرون وسطا كه اصطلاحاً مدرنيته نام گرفت، لازم است انسان براى سود بردن، به ديگران هم سود برساند. اين تفكر، نمود هاى سياسى واجتماعى كلان هم پيدا كرده است. استعمار شرق نيز كه تابع همان تفكر مدرنيته غربى در شكل ديگر آن است، بر اساس اين نگاه، از سران بابى وبهائى حمايت مى كرد وبا كمك در توسعه يا حداقل حفظ نيروهاى كليدى آنان، در حفظ وگسترش نفوذ خود در سرزمين هاى اسلامى ـ به ويژه ايران ـ مى كوشيد ودر اين راستا، از تمام ظرفيت هاى سياسى وژئوپلوتيك خود بهره جست. قرائنى كه خواهيم آورد، نشانه راهكارهاى حمايت استعمار روسيه در زمان قاجار براى حمايت از بابيه است:
۱. منوچهر خان گرجى كه از اسراى آقا محمد خان قاجار بود كه در ۱۲۰۹ ق از تفليس به ايران آورده شد ودر دربار فتحعلى شاه، از خواجگان وپيشخدمت هاى خاص قرار داده شد. او در اثر هوش خود وحمايت سياسى روس ها، به سمت (خواجه باشى) وبعد، (ايشيك آقاسى باشى) ارتقا يافت. وى، زمان محمد شاه قاجار، به حكومت اصفهان منصوب شد وبا وجود مخالفت شديد علماى اصفهان، بر اوضاع مسلط شد. وى، على محمد شيرازى را با احترام به اصفهان آورد وتا وقتى زنده بود، در حفظ جان او كوشيد.(۲۵)
۲. عبدالحسين آيتى، عنصر مبلغ ومتفكر بهائيت كه بعدها از بهائيت برگشت، گفته است كه پس از وفات محمد شاه، دريا بيگى روس اظهار سرور كرد وبهاء الله (حسينعلى بهاء كه آن زمان از عناصرمهم بابى بوده است) را نجات دادند.(۲۶)
۳. عباس افندى، رهبر دوم بهائيان كه از انگليس لقب (سر) گرفت، گفته است كه پس از اعدام على محمد شيرازى ومحمد على بارفروش (معروف به قدوس، جانشين اول باب) جسد آن دو را در همان وضع تصوير بردارى (نقاشى) كرد.(۲۷)
۴. مؤلف كتاب تلخيص تاريخ نبيل زرندى هم مى گويد:
قنسول روس در تبريز با نقاشى ماهر، به كنار خندق رفته ونقشه آن جسد مطهر را كه در كنار خندق افتاده بود، برداشت.(۲۸)
۵. پنهان كننده جسد على محمد شيرازى، فردى به نام احمد ميلانى بابى بوده كه او نيز تحت الحمايه دولت روسيه بوده است.(۲۹)
۶. ايلچى روم وايلچى روس، امير (امير كبير كه دستور اعدام باب را پس از فتواى علما صادر كرد) را ملامت نموده بودند، در باب قتل حضرات وگفته بودند كه چه معنا دارد كه جمعى از ضعفاى رعيت مطلبى مى گويند وشما با آن اقتدار، در صدد اذيت هستيد.(۳۰)
در اين بخش، اين نكات قابل توجه است:
۱. در شرايطى كه ملت مسلمان ايران دچار فقر وفشارهاى مختلف هستند واز توسعه نيافتگى در رنجند، توسط روسيه از امير كبير كه قصد استقلال وتوسعه ايران را دارد، درخواست مى شود به ضعفاى بابى رحم كند؛ در حالى كه همين گروه بابى در آن سال ها، با شورش هايى چون قلعه طبرسى، بدشت، زنجان ونى ريز فارس و... باعث صدمات جانى ومالى فراوانى به مردم شدند.
۲. از عقايد قاطبه ملت ايران كه از جمله آن ها اعتقاد به مهدويت است، به عنوان آزادى عقيده وبيان، دفاع نمى شود؛ اما از عقيده بى ريشه گروهى كه تحت حمايت خود آن ها هستند، حمايت مى شود وبه عنوان آزادى بيان، براى آنها درخواست حمايت مى كنند.
۳. نقاشى وضبط وقايع مربوط به سران بابى، نشان دهنده آن است كه استعمار، اهدافى براى آينده آن دارد. گذر زمان نشان داد كه همين گونه است؛ زيرا اين گزارشات وتصاوير، براى مظلوم نمايى يا تقدس مآبى (به عنوان استقامت وشجاعت) مورد سوء استفاده بابيه وبهائيه قرار گرفت؛ لذا بابيه وبه ويژه بهائيه هر دو حيات سياسى اجتماعى خود را مرهون استعمار هستند وگرنه به دليل نشانه رفتن تيغ تيز بابيه به فرهنگ عميق وريشه دار انتظار ومهدويت كه ملت ايران همواره آن را پاس مى داشت ونيز فرهنگ عفاف وحجاب كه مورد تهديد عناصر بابى مثل قرة العين قرار گرفت، جاذبه اى فرهنگى در اين فرقه وجود نداشت. تنها ساختار تشكيلاتى وحربه هاى تروريستى واستفاده از سياست گروه فشار وچانه زنى هاى سياسى سفارتخانه هاى خارجى، باعث دوام آن شد.
بنابراين هدف استعمار در اين مقطع در چند مورد خلاصه مى شود:
۱. ضربه هاى تدريجى وپيوسته به باور مهدويت ونيابت علماى عصر براى تغيير تدريجى گروه هاى مرجع جامعه؛ يعنى عالمانى كه به حكم امام زمان، مرجع عموم مردم قرار گرفته بودند. وهمچنين سوق دادن مردم به سوى گروه هاى خردگريز ودر نتيجه ايجاد هنجارهاى جديد در جامعه كه در نهايت، با حذف روحيه انتظار وجهاد وشهادت طلبى غيرت دينى، جاى پايى براى استعمار باز كرد.
۲. حمايت از شورش هاى داخلى ايران در قالب حمايت از آزادى براى تضعيف دولت مركزى وطرد عناصر دلسوز وكارآمد مانند امير كبير. اين سياست در قالب فرقه سازى همزمان، آشفتگى فرهنگى وسياسى را دنبال مى كرد.
۳. حمايت از عناصر فرصت طلب ومنحرف در قالب نيروى بازدارنده برابر مرجعيت شيعى وايجاد شكاف در جبهه متحد ملى كه بر اساس آموزه قيام وامر به معروف ونهى از منكر در زمان غيبت، براى ظهور امام زمينه سازى مى كنند.
۲. سياست خاص فرقه سازى
پس از ذكر نكات قطعى ويقينى مربوط به سياست استعمار، به يك مطلب بسيار مهم اشاره مى كنيم:
بر اساس يادداشت هاى منتشر شده در مجله شرق (ارگان كميسر خارجى شوروى) يك مأمور سياسى روسيه، به نام دالگوركى از سوى سفارت روسيه، به شكل كاملا محرمانه مأموريت ويژه اى مى يابد. وى، با نام مترجم وارد تهران مى شود وبدون آن كه حتى سفير، اطلاع كاملى از فعاليت او داشته باشد، به درس حكيم احمد گيلانى حاضر مى شود. او، ظاهراً مسلمان شده، با دختر وى ازدواج مى كند وصاحب فرزند نيز مى شود. وى، با پيگيرى دروس وشاگردان سيد كاظم رشتى، على محمد شيرازى را مستعد فرقه سازى مى بيند؛ لذا كاملاً به وى نزديك مى شود وپيشنهاد ادعاى بابيت يا مهدويت به او مى دهد وقول حمايت همه جانبه مى دهد. اين مأمور ويژه، با همكارى مداوم با رؤساى خود، پيوسته جريانات بابيه را كه خود آن را ساخته بود، پيگيرى وحمايت مى كند وبعد ها نيز از فعاليت حسينعلى بهاء (مؤسس بهائيت) وجانشينان وى حمايت مى كند.(۳۱)
بر اساس اين سند، اساس تشكيلات بابى، هرگز جنبه مذهبى واعتقادى ندارد وتنها بر پايه تركيب اهداف استعمارى واميال قدرت طلبانه برخى عالم نمايان است. محقق اين اثر قرائن وشواهدى بر صحت اين خاطرات ارائه مى كند كه در آن كتاب مى توان مطالعه كرد. ما چند قرينه ديگر را نيز بر آن مى افزاييم:
۱. در تاريخ روضة الصفاى ناصرى كه اثر كاتب دربار قاجار در همان زمان است، فعاليت بابيه را مطرح مى كند وبر ورود دالگوركى به ايران از طرف روسيه تأكيد مى كند. در آن جا هر چند به نوع مأموريت وى اشاره نمى كند، معلوم مى شود چنين فردى (دالگوركى) درست در همان سال هاى فعاليت بابيه وارد ايران شده ودقيقاً پس از اتمام جريانات اصلى، رسماً مأموريت او تمام شده است. ثانياً در همان قسمت از كتاب، به شكل ضمنى بر اقتدار ونفوذ بسيار بالاى وى در حكومت وحاكمان ايران اشاره كرده است كه نشان مى دهد حتى با وجود حمايت امثال دالگوركى از حسينعلى بهاء (كه ابتدا بابى ومتهم به ترور نافرجام ناصرالدين شاه بوده است)، حكومت ايران، كاملاً صميمانه با او رفتار كرده است.(۳۲)
۲. آن سال ها كه استعمار با حمايت از وهابيت، برابر تشيع وحتى همه مسلمانان وبا تقويت قاديانى گرى برابر مسلمانان هند وپاكستان اهداف خود را دنبال مى كند وامثال مستر همفر، جاسوس انگيلسى، سال ها به نام مسلمان به فعاليت مى پرداخته است، وجود جاسوس هايى از اين دست در ايران كاملاً طبيعى وپذيرفتنى است.
۳. اسناد گزارش هاى جانبدارانه دالگوركى نيز حاكى از نوع فعاليت هاى وى است.(۳۳)
الف. در پرونده شماره ۱۳۳، تهران، ژوئن ۱۸۵۰ م شماره ۴۸، مى نويسد:
خيلى خوب است كه فرقه بابيه با علماى اسلام، مخالفت ومبارزه شديد شروع كرده وآنان را متهم به انحراف (نموده است).(۳۴)
ب. پرونده ۱۳۴، تهران، ۱۸۵۰ م، صفحه ۵۶۲ گزارش دالگوركى، به سناوين، مريم آباد، ۱۴ سپتامبر ۱۸۵۰ شماره ۷۲:
اغتشاشات زنجان هنوز ادامه دارد وبابيان زنجان كه با جان خود بازى مى كنند، در مقابل قواى شاهى مقاومت سختى نشان مى دهند واز عهده دفع حملات محمد خان به خوبى بر مى آيند. جاى بسى تعجب است كه اين عده با چه شهامتى وضعيت خطرناك خود را تحمل مى كنند.(۳۵)
ج. پرونده شماره ۱۵۸۲، تهران، صفحه ۵۰۳ گزارش دالگوركى به سناوين، مريم آباد، ۱۱ اوت ۱۸۵۳، شماره ۵۵:
اين جانب قبلاً نيز متذكر شده بودم كه مسائل مذهبى را در ميدان جنگ نمى توان حل كرد. همان طور كه انتظارش مى رفت، نه كشتار مازندران ونه قضيه زنجان، هيچ كدام در حرارت پيروى اين فرقه تأثيرى نكرد وطبق اطلاعاتى كه به دست آمده است، عده زيادى از آنان در تهران مخفى مى باشند كه بين آنان، از هر طبقه وجود دارد؛ حتى دربارى.(۳۶)
از اين گزارشات معلوم مى شود استعمارگران، با وجود مخفى كردن دست هدايت كننده خود در جريان بابيه، نتوانسته اند علاقه وشوق خود را از فعاليت آن ها مخفى كنند وچنان وانمود مى كردند كه بابيه يك عقيده مذهبى ويك واقعيت خارجى گسترش يافته است كه ديگر نمى توان آن را با نيروى نظامى متوقف كرد.
 

 

 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(۱) اشراق خاورى، گنجينه حدود واحكام، ص۳۳۶ و۳۳۷.
(۲) از جمله ر.ك: سايت هاى bahiview , newnegah.
(۳) على محمد شيرازى، بين الحرمين؛ لغت نامه دهخدا، ج۹، ص۳۳.
(۴) با استفاده از: اشراق خاورى، تلخيص تاريخ نبيل زرندى، ص۶۳ـ ۶۴.
(۵) ركن رابع، به عنوان يكى از اصول عقايد، توسط گروهى از شيخيه مطرح شد كه معناى آن، واسطه يا نايب خاص بين امام معصوم ومردم است.
(۶) ميرزا جانى كاشانى، نقطة الكاف، ص۱۰۵.
(۷) رك: على محمد شيرازى، احسن القصص، ص۱؛ دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۱۷؛ دايرة المعارف تشيع، ج۳، ص۴ـ ۵، على محمد شيرازى، بيان، ص۳.
(۸) ابوالفضل گلپايگانى، كشف الغطاء، ص۲۰۴ و۲۰۵، چاپ تركستان.
(۹) ميرزا جانى كاشانى، نقطة الكاف، ليدن، ۱۳۲۸، ص۱۶۲.
(۱۰) دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۱۸ـ ۱۹ زير نظر سيد مصطفى مير سليم، تهران ۱۳۵۸ش.
(۱۱) اسماعيل رائين، انشعاب در بهائيت، ص۱۷۰، به نقل از قرن بديع، جزء۴، ص۱۶۴، ونيز نامه اى از سن پالو، ص۱۷ ـ ۳؛ خاطرات صبحى، ص۹۴.
(۱۲) رويدادها وتحليل ها، شماره ۱۰۴، ۱۰۵، ص۲۷ و۲۸.
(۱۳) زاهدانى، بهائيت در ايران، ص۴۷.
(۱۴) محمد رضا فشاهى، واپسين جنبش قرون وسطايى در قرن۱۹، انتشارات جاويدان، چاپخانه محمد حسن علمى، تهران ۱۳۵۵ش.
(۱۵) ميرزا جانى كاشانى، نقطة الكاف، ص۲۰۲، حضرت ذكر (على محمد) در كتاببيان نوشته اند كه در ارض صاد چه مقدار از علما وفضلا وسادات بودند وسال هاى سال، انتظار ظهور مى كشيدند. همين كه حق ظاهر گرديد، از او محتجب شدند؛ چون كه بر خلاف خواهش ايشان ظاهر گرديد.
(۱۶) باب، در تفسير سوره يوسف گفته است: (من از محمد افضلم كه او گفته: بشر، از آوردن يك سوره عاجز است، ومن مى گويم: بشر، از آوردن يك حرف كتاب من عاجز است) (مفتاح الباب، ص۷۷).
(۱۷) ر.ك: ويژه نامه كژ راهه، مجله جام جم، اسفند ۸۶ ونيز: ويژه نامه عارف نمايان؛ مجله پويا، مركز پژوهش هاى فرهنگى، زمستان ۸۶.
(۱۸) نقطة الكاف، ص۱۹۸ و۱۹۹.
(۱۹) نقطة الكاف، ص۱۴۹ و۱۴۱.
(۲۰) ميرزا جانى كاشانى، نقطة الكاف، ص۱۹۹.
(۲۱) باب، خود در كتاب بيان فارسى، باب خامس از واحد خامس گفته است: (نفس كشيدن غير مؤمن به بيان (كتاب مقدس بابيه)، بر او حرام است، تا چه رسد به اموال او) ودر لوح هيكل الدين، ص۱۵ مى گويد: (ولن تذر فوق الارض اذاستطاع احدا غير البابيين؛ اگر مى توانى، هيچ كس غير بابى ها را بر زمين باقى مگذار).
(۲۲) ر.ك: ميرزا جانى كاشانى، نقطة الكاف، ص۱۶۲. بشرويه ويارانش، مازندران را به دليل سرسبزى، جزيره خضراء مى دانستند كه بر اساس روايات قابل بحث، محل زندگى امام غايب است. از سوى ديگر، بر اساس روايتى كه در بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۲۶ وجود دارد، امام زمان پس از ظهور، به شهر زوراء مى رود. آن ها مى گفتند: (اين، همان رى يا تهران است كه بشرويه ويارانش به زودى به تهران مى رسند وحكومت را كنار مى زنند).
(۲۳) مطالع الانوار، ص۳۴۸ـ ۳۴۹.
(۲۴) على محمد شيرازى، بيان فارسى، باب ۱۶، از واحد دوم.
(۲۵) مهدى بامداد، تاريخ رجال ايران، قرن ۱۲و ۱۳و ۱۴؛ تهران انتشارات زواد، ۱۳۴۷ش، ج۴، ص۱۶۲به نقل از سيد محمد باقر نجفى، بهائيان، تهران، مشعر، ۱۳۸۳ش، ص۵۹۱.
(۲۶) عبدالحسين آيتى، كواكب الدرية فى البهائية، مطبعة السعادة مصر، ۱۳۴۲ ق، ج۱، ص۲۸۴.
(۲۷) عباس افندى، مقاله شخصى سياح، تهران، مؤسسه مطبوعات امرى، ۱۳۴۱ش، ص۴۹.
(۲۸) عبدالحميد اشراق خاورى، تلخيص تاريخ نبيل زرندى، تهران، موسسه ملى مطبوعات امرى، ۱۳۲۵ش، ص۵۵۳.
(۲۹) كواكب الدريه، ج۱، ص۲۴۹.
(۳۰) تاريخ رجال ايران؛ قرون ۱۲ و۱۳ و۱۴، ج۴، ص۲۳۲ به نقل از نقطة الكاف، بامقدمه ادوارد براون.
(۳۱) ر.ك: خاطرات سياسى جاسوس روسى، كينياز دالگوركى، در ايران، گزارشگر ونويسنده: كينياز دالگوركى، انتشارات صبورى، نوبت اول، ۱۳۸۲ش.
(۳۲) رضا قلى هدايت، تاريخ روضة الصفاى ناصرى؛ ج۱۰(نسخه خطى)، در بخش ذكر واقعات دارالملك تهران در ايران.
(۳۳) سيد محمد باقر نجفى، بهائيان، اول، مشعر، تهران، ۱۳۸۳ش، (فصل دوم، ص۵۹۱ به بعد).
(۳۴) شورش بابيان در ايران، ۱۸۴۹ ـ ۱۸۵۲ مسكو، لنينگراد، نشريه فرهنگستان علوم ا.ج.ش.س مسكو ۱۹۳۹؛ ص۱۵۹ ـ ۱۴۳.
(۳۵) همان.
(۳۶) همان.

رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم