(گزاره، آموزه، دکترین) نفس زکیه
محمد علی قاسمی
مجله مشرق موعود - زمستان ۱۳۸۶ - شماره ۴
چکیده:
کشته شدن نفس زکیه از نشانه های ظهور امام مهدی (ع) به شمار می رود که در روایات متعددی بدان اشاره شده ودر زمره علایم حتمی ظهور قرار گرفته است. روایات، این شخصیت را با عنوان هایی چون: «النفس الزکیه»، «نفس حرام»، «الدم الحرام» و... می خوانند.
در مورد نام وی قاطعانه نمی توان قضاوت کرد، اما به یقین وی از خاندان قریش است. مجموعه ای از احادیث، محل شهادت او را شهر مکه ومیان رکن ومقام وزمان شهادت او را نزدیک به ظهور امام مهدی (ع) وبلکه پانزده شب پیش از ظهور بیان کرده اند.درباره نسبت میان نفس زکیه یاد شده ومحمد بن عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب که در زمان امام صادق (ع) به دست منصور عباسی کشته شد وبه نفس زکیه مشهور بود، اختلاف نظر است؛ مرحوم سید محمد صدر این دو شخصیت را یک نفر می داند، اما به نظر می رسد که طبق روایات، این دو نفر متفاوت هستند. بر این اساس، باید منتظر کشته شدن نفس زکیه باشیم.
مقدمه
موضوع نشانه های ظهور در احادیث پیشوایان دینی جایگاه ویژه ای دارد وشایسته است در مسیر تبیین وتشریح این موضوع وپالایش وتنقیح آن تلاش بیشتری صورت بگیرد.
کشته شدن نفس زکیه، از نشانه هایی است که در احادیث متعدد به آن اشاره گردیده واز نشانه های حتمی ظهور شمرده می شود.
این نوشتار می کوشد ابعاد مختلف این موضوع را تبیین نماید وبا استناد به سخنان پیشوایان دینی از ابهامات این مسئله بکاهد.
قتل نفس زکیه از نشانه های پنج گانه
از مجموع علایم ظهور در روایات، در پنج نشانه به صورت ویژه ومستقل سخن به میان آمده است. اهمیت این نشانه ها را هم از تعدد این روایات(۱) وهم از جداسازی وبیان این نشانه ها به شکل مستقل می توان دریافت. کشته شدن نفس زکیه از نشانه های پنج گانه ای به شمار می رود که در تعدادی از روایات به آن تصریح شده است. امام صادق (ع) در حدیث معتبری می فرماید:
خمس علامات قبل قیام القائم: الصیحة والسفیانی والخسف وقتل النفس الزکیّة والیمانی...(۲)؛
پیش از ظهور حضرت مهدی (ع) پنج نشانه تحقق پیدا می کند: صیحه آسمانی، خروج سفیانی، فرورفتگی در بیداء (مکانی نزدیک مکه)، کشته شدن نفس زکیه وخروج یمانی.
سپس امام در پاسخ به عمر بن حنظله درباره همراهی با فردی از اهل بیت که پیش از تحقق این نشانه ها خروج کرده، فرمودند: خیر!
امام صادق (ع) در روایت دیگری به ابو بصیر فرمودند:
... یا أبامحمّد إنّ قدّام هذا الأمر خمس علامات أولاهنّ النداء فی شهر رمضان وخروج السفیانیّ وخروج الخراسانی وقتل النفس الزکیّة وخسف بالبیداء(۳)؛
ای ابومحمد، پیش از این امر، پنج علامت روی خواهد داد که اولین آنها نداء در ماه رمضان وسپس قیام سفیانی وخراسانی وکشته شدن نفس زکیه وخسف بیداء است.
حتمی بودن نشانه نفس زکیه
از دیگر ویژگی هایی که در روایات برای کشته شدن نفس زکیه بیان شده واهمیت این رخ داد را می نماید، حتمی بودن این واقعه است. روایات متعددی با تعابیر مختلفی چون «محتوم»، «لابدّ ان یکون»، «لایخرج حتی » و... این مطلب را بیان می کنند(۴). پرسش ابوحمزه ثمالی وپاسخ امام صادق (علیه السلام) از این شمار است:
إنّ أبا جعفر (ع) کان یقول: إنّ خروج السفیانیّ من الأمر المحتوم؟ قال [لی]: نعم واختلاف ولد العبّاس من المحتوم وقتل النفس الزکیّة من المحتوم و...(۵)؛
امام باقر (ع) پیوسته می فرمودند خروج سفیانی از علایم حتمی است. امام صادق (علیه السلام) در پاسخ فرمودند: بله واختلاف فرزندان عباس وکشته شدن نفس زکیه از محتومات است و....
مطلب یاد شده، در حدیث حمران بن اعین از امام صادق (ع) با تأکید بیشتری تبیین شده است. آن حضرت در حدیث یاد شده می فرماید:
من المحتوم الذی لابّد أن یکون من قبل قیام القائم، خروج السفیانیّ، وخسف بالبیداء وقتل النفس الزکیّة والمنادی من السماء(۶)؛
از نشانه های حتمی که چاره ای از تحقق آنها پیش از قیام امام مهدی (علیه السلام) نیست، قیام سفیانی، فرو رفتن در سرزمین بیداء، کشته شدن نفس زکیه ومنادی آسمانی است.
واژه «لابد» در این حدیث، بیشتر از احادیث پیشین، بر حتمی ویقینی بودن این نشانه ها تأکید می کند. بنابراین، با توجه به روایت های پیش گفته، کشته شدن نفس زکیه از نشانه های حتمی ظهور است.
معنای نفس زکیه
زکات در لغت عرب به معنای طهارت ورشد ونمو آمده است(۷). بر این اساس، در معنای نفس زکیه دو احتمال وجود دارد:
۱. به معنای نفس طاهر، یعنی شخصی که گناهی مرتکب نشده است؛
۲. به معنای شخصیت متکامل ورشد یافته است.
قراینی برای تأیید معنای اول وجود دارد:
۱. در برخی از روایات درباره این موضوع به جای استعمال واژه نفس زکیه، واژه «الدم الحرام» ویا «نفس حرام» به کار رفته است. امام علی (علیه السلام) در حدیثی فرموده اند:
ألا اُخبرکم بآخر ملک بنی فلان،... قتل نفس حرام فی یوم حرام...(۸)؛
آیا شما را از زمان به پایان رسیدن سلطنت خاندان فلان خبر ندهم؟... هنگام کشته شدن نفسی حرام در روزی حرام....
واژه حرام، در این روایت به معنای ممنوع است، یعنی آن که او را به دلیل پاکی وبی گناهی اش نباید کشت. بنابراین، واژه نفس زکیه که در دیگر روایات به کار رفته نیز به معنای شخصیت پاک وبی گناه خواهد بود.
۲. در روایت سلمان در توصیف نفس زکیه، چنین آمده است:
أما إنی ساُحدِّثُکم بالنفس الطیبة الزکیّة وتضریح دمه بین الرکن والمقام...(۹)؛
من شما را از نفس پاک وبی گناه وکشته شدن او میان رکن ومقام خبر می دهم.
در این روایت نیز نفس زکیه به طیبه توصیف شده وبه معنای شخصیت پاک وبی گناه است.
علاوه بر این، از واژه نفس زکیه در قرآن کریم نیز استفاده شده وبه معنای شخصیت پاک وبی گناه آمده است:
(أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکیةً بِغَیرِ نَفْسٍ)(۱۰)؛
آیا شخص بیگناهی را بدون این که کسی را به قتل رسانده باشد کشتی؟
به نظر می رسد این واژه در روایات به همان معنای قرآنی اش به کار رفته است.
قراین زیر معنای دوم را تأیید می کنند:
۱. بی تردید ظهور امام عصر (علیه السلام) مهم ترین رخ داد عالم وجود خواهد بود وکشته شدن نفس زکیه از نشانه های چنین حادثه بزرگی است. ایفای نقش علامت برای این واقعه بی بدیل، زمانی امکان می پذیرد که این علامت، اهمیت ویژه ودر نتیجه انعکاس وسیعی داشته باشد. چنین چیزی جز با برجسته بودن شخصیت نفس زکیه میسور نیست.
۲. تعدد روایاتی که به این حادثه اشاره دارند وتأکید پیشوایان دینی بر حتمیت این روی داد، اهمیت فوق العاده آن ومهم بودن شخصیت نفس زکیه را می نمایاند.
۳. انتخاب مسجدالحرام برای کشتن نفس زکیه، نشان می دهد که قاتلان نمی توانند او را دست گیر نمایند ویا زمان ندارند که او را از مسجدالحرام بیرون ببرند ومصلحت آنها در هتک حرمت مسجدالحرام وکشتن او در این مکان مقدس است(۱۱). وجود ویژگی های یاد شده برجسته بودن این شخصیت را می نماید.
اگر از قراینی که در تأیید معنای دوم گذشت، نتوان اثبات کرد که نفس زکیه معنای شخصیت برجسته وممتاز دارد، به یقین می توان گفت که مصداق نفس زکیه، شخصیتی برجسته وویژه است.
در صورتی که نفس زکیه به معنای پاکی وبرائت باشد، در مصداق آن دو احتمال وجود دارد:
۱. او شخص بی گناه معینی است که در زمان ومکان خاص وبا کیفیتی خاص کشته می شود؛
۲. یکی از آثار دوران فتنه وانحراف در آخرالزمان کشته شدن تعدادی از انسان های بی گناه است. بنابراین، نفس زکیه معنای کلی وفراگیر دارد وبه شخص معینی اشاره نمی کند(۱۲).
به نظر می رسد، بنابر ظاهر واژه نفس زکیه، او یک نفر بیشتر نیست واز سوی دیگر، سایر خصوصیاتی که در روایات برای وی بیان شده، مانند روایاتی که نام او را ذکر یا فاصله میان کشته شدن او وظهور را بیان نموده اند و...، به وحدت مصداق این واژه ونه عام وکلی بودن آن دلالت دارند. از این رو، حمل نفس زکیه بر معنای عام آن، بدون دلیل وبلکه مخالف با ظاهر روایات است.
ویژگی های نفس زکیه
الف) نام نفس زکیه
پاره ای از احادیث نام نفس زکیه را «محمد» معرفی کرده اند، امام باقر (علیه السلام) در این باره فرموده است:
اسمه محمّد بن الحسن(۱۳)؛
اسم نفس زکیه محمد فرزند حسن است.
از امام صادق (ع) نیز روایت شده است:
... وقتل غلام من آل محمّد (ع) بین الرکن والمقام اسمه محمّد بن الحسن ولقبه النفس الزکیة...(۱۴)؛
[قائم (ع) هنگامی قیام می کند که]... نوجوانی از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) که لقبش نفس زکیه است، میان رکن ومقام کشته شود....
ب) لقب نفس زکیه
اکثر روایاتی که ابعاد مختلف کشته شدن نفس زکیه را شرح داده اند، برای اشاره به این شخصیت از لقب او (نفس زکیه) بهره گرفته اند، نه نام واقعی وی.
امام صادق (علیه السلام) درباره سخن امام باقر (علیه السلام) که پیوسته خروج سفیانی را از نشانه های حتمی می شمرد، فرمود:
نعم، واختلاف ولد العبّاس من المحتوم وقتل النفس الزکیّة من المحتوم وخروج القائم (ع) من المحتوم(۱۵)؛
بلی، اختلاف فرزندان عباس وکشته شدن نفس زکیه حتمی است وخروج قائم (ع) نیز حتمی به شمار می آید.
امام صادق (ع) در پاسخ به این سؤال که قائم شما کی قیام می کند، فرمود:
وخروج السفیانیّ من الشام والیمانی من الیمن وخسف البیداء وقتل غلام من آل محمّد (ع) بین الرکن والمقام اسمه محمّد بن الحسن ولقبه النفس الزکیّة(۱۶)؛
هنگام قیام سفیانی از شام وقیام یمانی از یمن وفرو رفتن در بیداء وکشته شدن نوجوانی از خاندان پیامبر (علیهم السلام) در میان رکن ومقام بوده که نامش محمد بن الحسن ولقبش نفس زکیه است.
پیشوایان دینی برای اشاره به نفس زکیه، از واژه های دیگری نیز استفاده کرده اند، گرچه ممکن است در اصطلاح به آنها لقب گفته نشود. واژه های یاد شده، بدین قرارند:
۱. النفس
امام صادق (ع) در حدیث معتبری فرمودند:
أمسک بیدک هلاک الفلانی وخروج السفیانیّ وقتل النفس وجیش الخسف والصوت...(۱۷)؛
هلاکت فلانی وخروج سفیانی وکشته شدن نفس وسپاهی که در زمین فرو می رود وندا را را با دستت بشمار....
به نظر می رسد، به قرینه دیگر روایاتی که کشته شدن نفس زکیه را در کنار خروج سفیانی، ندای آسمانی وخسف بیداء آورده اند، «نفس» در این روایت نیز همان نفس زکیه است.
۲. نفس حرام
امام علی (ع) در روایت معتبری فرموده اند:
ألا اُخبرکم بآخر ملک بنی فلان؟... قتل نفس حرام فی یوم حرام فی بلد حرام عن قوم من قریش...(۱۸)؛
آیا شما را از زمان به پایان رسیدن حکومت خاندان فلان خبر ندهم؟... هنگام کشته شدن نفسی حرام در روزی حرام در سرزمینی حرام از تیره قریش....
۳. النفس الطیبة الزکیّة
امام صادق (ع) از سلمان چنین روایت می کند:
أما إنی ساُحدّثکم بالنفس الطیبة الزکیّة وتضریح دمه بین الرکن والمقام(۱۹)؛
آگاه باشید! من شما را از نفس پاک وبی گناه وکشته شدن او میان رکن ومقام خبر می دهم.
۴. غلام من آل محمد (ع)
امام باقر (ع) در این باره فرمود:
... وقتل غلام من آل محمد (علیهم السلام) بین الرکن والمقام اسمه محمّد بن الحسن النفس الزکیّة(۲۰)؛
[از علایم ظهور] کشته شدن نوجوانی از خاندان پیامبر (ع) در میان رکن ومقام است که محمد بن حسن، نفس زکیه نام دارد.
۵. الدم الحرام
امام علی (ع) در این باره فرمودند:
لایطهّر الله الأرض من الظالمین حتّی یسفک الدم الحرام(۲۱)؛
خداوند زمین را از ظالمان پاک نمی گرداند، مگر این که خون حرام ریخته شود.
در این روایت به نفس زکیه تصریح نشده، اما با توجه به دیگر روایاتی که در مقام شمارش علایم پیش از ظهور از کشته شدن تنها یک شخصیت مهم گزارش داده اند، می توان مطمئن شد که خون حرام در این روایت، همان نفس زکیه است.
ج) نسب نفس زکیه
روایات به چند صورت از نسب نفس زکیه سخن گفته اند:
۱. از خاندان قریش
امام علی (ع) فرموده اند:
ألا اُخبرکم بآخر ملک بنی فلان؟ قلنا بلی یا أمیرالمؤمنین. قال: قتل نفس حرام فی یوم حرام فی بلد حرام عن قوم من قریش(۲۲)؛
آیا شما را از زمان به پایان رسیدن حکومت فلان خبر ندهم؟ گفتیم آری یا امیرالمؤمنین. حضرت فرمود هنگام کشته شدن نفسی حرام در روزی حرام در شهری حرام از تیره قریش.
۲. از خاندان پیامبر (ع) وفرزند حسن
امام باقر (ع) فرمودند:
... وقتل غلام من آل محمّد (ع) بین الرکن والمقام اسمه محمّد بن الحسن النفس الزکیّة(۲۳).
این روایت از امام صادق(ع)(۲۴) وسفیان بن ابراهیم الجریری(۲۵) از اصحاب امام باقر (ع) نیز نقل شده است.
بنابر این سه روایت، نفس زکیه از خاندان پیامبر (علیهم السلام) به شمار می رود، اما درباره محمد بن حسن دو احتمال وجود دارد:
الف) منظور از حسن، امام حسن مجتبی (علیه السلام) است؛
ب) منظور از حسن، پدر حقیقی وبدون واسطه اوست.
بر این اساس، از این روایات نمی توان حسنی بودن (انتساب نفس زکیه به خاندان امام حسن مجتبی() را استفاده کرد. البته احتمال این که نام پدر حقیقی نفس زکیه حسن باشد، بسیار بعید می نماید؛ چراکه در روایات برای پدر نفس زکیه موقعیت مهم یا فعالیت خاصی بیان نشده است. وی شخصیتی عادی ومعمولی خواهد داشت. از این رو، ذکر نام وی در روایات وتأکید بر این که نفس زکیه فرزند چنین پدری است، توجیه معقول ومنطقی ندارد.
۳. از خاندان امام حسین (عليه السلام)
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
... والنفس الزکیّة من ولد الحسین...(۲۶)؛
ونفس زکیه از فرزندان حسین (علیه السلام) است....
عیاشی در تفسیر خود از امام باقر (علیه السلام) روایت یاد شده را نقل مرسل کرده است. این روایت، با الفاظی مشابه به سند معتبر در کتاب غیبة نعمانی(۲۷) نیز وجود دارد. مقایسه فقرات این دو روایت ونقل شدن آن دو از جابر جعفی، از امام باقر (علیه السلام) نشان می دهد که این دو حدیث جز یک حدیث نیستند. اما از آن جا که جمله «والنفس الزکیّة من ولد الحسین» در کتاب غیبة نعمانی که سند معتبری دارد، نیامده است، به روایتی که نفس زکیه را از فرزندان امام حسین (علیه السلام) می داند نیز به دلیل ضعف سند وهم به دلیل فقدان این فقره در نقل دیگر همان روایت، نمی توان اعتماد کرد.
بنابراین، به دلیل روایت معتبر به قریشی بودن نفس زکیه می توان رأی داد، اما در مورد دیگر جزئیات نسب نفس زکیه به جهت فقدان دلیل متقن نمی توان قاطعانه اظهار نظر کرد. البته کتاب شریف کافی در روایتی صحیح، کشته شدن شخصی حسنی را اندکی پیش از ظهور گزارش کرده، اما از آن جا که دلیل قاطعانه ای بر یکی بودن حسنی یاد شده با نفس زکیه وجود ندارد، نمی توان آن را بر انتساب نفس زکیه به خاندان امام حسن مجتبی (علیه السلام) دلیل دانست، گرچه احتمال آن وجود دارد.
... ویستأذن الله فی ظهوره فیطّلع علی ذلک بعض موالیه، فیأتی الحسنی فیخبره الخبر فیبتدر الحسنی إلی الخروج فیثب علیه أهل مکّة فیقتلونه ویبعثون برأسه إلی الشامی فیظهر عند ذلک صاحب هذا الأمر(۲۸)؛
... ومهدی (علیه السلام) از خداوند درباره ظهورش اجازه می خواهد. پس یکی از موالیان آن حضرت از این موضوع آگاه می شود ونزد حسنی می آید واو را از این خبر آگاه می کند وحسنی در قیام بر آن حضرت پیش دستی می کند، پس مردم مکه بر او می شورند واو را به قتل می رسانند وسرش را نزد شامی می فرستند. در این هنگام صاحب این امر ظهور می کند.
این احتمال را روایتی تأیید می کند که کشته شدن نفس زکیه را به فرمان سفیانی می داند(۲۹)، هم چنان که طبق روایات بالا، فرستاده شدن سر نفس زکیه برای شامی کشته شدن وی را به دستور سفیانی نشان می دهد.
هدف نفس زکیه
روایت صحیح واسناد تاریخی کاملی در زمینه هدف نفس زکیه واقدامات او که سبب شهادت وی می گردد، به دست ما نرسیده است. اما بر اساس حدیثی از امام باقر (علیه السلام) ، امام عصر (علیه السلام) نفس زکیه را به نمایندگی خویش به سوی مردم مکه می فرستد تا حجت وبرهان بر آنها تمام گردد. ابوبصیر از امام باقر (علیه السلام) در ضمن حدیثی طولانی چنین نقل می کند:
یقول القائم لأصحابه: یا قوم، إنّ أهل المکّة لایریدوننی ولکنّی مرسل الیهم لأحتجّ علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتجّ علیهم، فیدعو رجلاً من أصحابه فیقول له: إمض إلی أهل مکّة فقل یا أهل مکّة أنا رسول فلان إلیکم وهو یقول لکم: إنّا أهل بیت الرحمة ومعدن الرسالة والخلافة ونحن ذرّیّة محمّد وسلالة النبیین وإنّا قد ظلمنا واضطهدنا وقهرنا وابتزّ منّا حقّنا منذ قبض نبینا إلی یومنا هذا فنحن نستنصرکم فانصرونا. فإذا تکلّم هذا الفتی بهذا الکلام أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن والمقام وهی النفس الزکیّة، فإذا بلغ ذلک الإمام قال لأصحابه: ألا اُخبرتکم أنّ أهل مکّة لایریدوننا...(۳۰)؛
قائم (علیه السلام) به یارانش می فرماید: ای قوم من، مردم مکه مرا نمی خواهند، ولی برای آن که آن گونه که برای همانند من شایسته است، حجت را بر آنها تمام کنم، فرستاده ای به سوی ایشان می فرستم. سپس یکی از یارانش را فرا می خواند وبه او می فرماید: به سوی اهل مکه برو وبه آنها بگو ای مردم مکه من فرستاده فلانی (حضرت مهدی (علیه السلام)) به سوی شما هستم واو برای شما چنین پیغام فرستاده است که ما خاندان رحمت وجایگاه رسالت وخلافت هستیم، ما از نوادگان حضرت محمد (ص) وسلاله پیامبران هستیم، به ما ظلم شده وآزار رسانده اند وما را سرکوب کرده اند، از زمان رحلت پیامبر (ص) تا به امروز، حق ما را گرفته اند، از شما طلب یاری می کنیم، پس یاری مان کنید. وقتی سخن این جوان تمام می شود، به او هجوم می آورند ودر میان رکن ومقام او را سر می برند. چون خبر این ماجرا به امام مهدی (علیه السلام) می رسد، به یاران خویش می فرماید: آیا شما را خبر ندادم که اهل مکه ما را نمی خواهند....
بر اساس دلالت این حدیث که سند معتبری نیز ندارد، رسالت مهم نفس زکیه نمایندگی امام عصر (علیه السلام) وهدف او ابلاغ ورساندن پیام امام (علیه السلام) به مردمان مکه است. امام با توجه به این که مردمان مکه او را نمی خواهند، وی را به نمایندگی به سوی آنان می فرستد تا حجت بر ایشان تمام شود وبهانه ای برای یاری نکردن امام نداشته باشند. اما پس از رفتن نفس زکیه وابلاغ پیام شفاهی امام، اهالی مکه او را می کشند.
بر اساس این روایت، این جریان قبل از قیام حضرت مهدی (علیه السلام) رخ می دهد وپیام رسانی نفس زکیه در حقیقت به منظور دعوت مردم آن جا برای یاری وکمک به امام معصوم (علیه السلام) در قیام آن حضرت است.
فرضیه دوم درباره اقدامات نفس زکیه که به شهادت او می انجامد، این است که هدف وی فراهم کردن فضای مناسب برای قیام جهانی امام مهدی (علیه السلام) است. به همین دلیل، به کار نظامی رو می آورد تا شهر مکه را تصرف کند واز این ره گذر امنیت لازم را برای امام مهدی (علیه السلام) پدید آورد، اما حرکت او ناتمام می ماند ودر نهایت اهل مکه او را می کشند. بنابر فرضیه دوم، حسنی یاد شده، همان نفس زکیه است والبته هم چنان که گذشت، این مطلب قطعی نیست.
زمان شهادت نفس زکیه
روایت های متعددی بر نزدیک بودن زمان کشته شدن نفس زکیه وظهور امام مهدی (علیه السلام) دلالت می کنند که برخی فاصله این حادثه را به طور مشخص ودقیق بیان کرده اند، ولی برخی دیگر تنها به نزدیک بودن این دو رخ داد اشاره دارند. روایات یاد شده از این قرارند:
۱. امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:
لیس بین قیام القائم وبین قتل النفس الزکیّة إلاّ خمس عشرة لیلة(۳۱)؛
میان قیام قائم وکشته شدن نفس زکیه تنها پانزده شب فاصله است.
امام صادق (علیه السلام) در این حدیث به صورت مشخص فاصله کشته شدن نفس زکیه وظهور امام مهدی (علیه السلام) را پانزده شب بیان فرموده اند.
۲. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:
ألا اُخبرکم بآخر ملک بنی فلان؟ قلنا: بلی یا أمیرالمؤمنین! قال: قتل نفس حرام، فی یوم حرام، فی بلد حرام عن قوم من قریش والذی حلق الحبّة وبرأ النسمة ما لهم ملک بعده غیر خمس عشرة لیلة. قلنا: هل قبل هذا أو بعده من شیء؟ فقال: صیحة فی شهر رمضان تفزع الیقظان وتوقظ النائم وتخرج الفتاة من خدرها(۳۲)؛
آیا شما را از زمان به پایان رسیدن سلطنت خاندان فلان خبر ندهم؟ گفتیم: آری ای امیر مؤمنان (علیه السلام)! حضرت فرمودند: هنگام کشته شدن شخصی بی گناه در روزی حرام در ماه حرام از خاندان قریش. قسم به آن که دانه را شکافت وآدمی را آفرید، پس از آن، بیش از پانزده شب حکومتشان طول نخواهد کشید. پرسیدم: آیا پیش وپس از این نشانه چیزی رخ می دهد؟ فرمود: صیحه ای در ماه رمضان که بیداران به فزع وافراد خواب را بیدار می سازد ودختران جوان را از مخفی گاه خویش خارج می کند.
در این حدیث واژه نفس زکیه نیامده است، ولی قراین متعددی بر اتحاد شخصیت مورد نظر این روایت ونفس زکیه وجود دارد که عبارتند از:
الف) نفس حرام به معنای کسی خواهد بود که کشتن او به دلیل بی گناهی وپاکی اش ممنوع است ونفس زکیه نیز می تواند به معنای شخصیت پاک وبی گناه باشد؛
ب) کشته شدن این شخصیت در ایام حرام خواهد بود، هم چنان که کشته شدن نفس زکیه، پانزده روز قبل از ظهور امام عصر (علیه السلام)، یعنی در ماه ذو الحجة الحرام اتفاق خواهد افتاد؛
ج) شخص مورد نظر در روایت یاد شده، در سرزمین حرام کشته خواهد شد، همان طور که نفس زکیه در مکه به قتل خواهد رسید؛
د) کشته شدن این شخصیت با نابود شدن مسبِّب قتل او پانزده شب بیشتر فاصله نخواهد داشت، همان گونه که بر اساس روایت معتبر امام صادق (علیه السلام) میان کشته شدن نفس زکیه وظهور امام مهدی (علیه السلام) وقطع ریشه های ظلم وتباهی نیز همین فاصله وجود دارد.
۳. امام باقر (علیه السلام) در روایتی فرموده اند:
...یقول القائم (علیه السلام) لأصحابه یا قوم إنّ أهل مکّة لا یریدوننی. لکنّی مرسل إلیهم لأحتجّ علیهم بما تنبغی لمثلی أن یحتجّ علیهم، فیدعوا رجلاً من أصحابه فیقول له: إمض إلی أهل مکّة... فإذا تکلّم هذا الفتی بهذا الکلام أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن والمقام وهی النفس الزکیّة فإذا بلغ ذلک الإمام قال لأصحابه ألا اُخبرتکم إنّ أهل مکّة لا یریدوننا فلا یدعونه حتّی یخرج(۳۳)؛
حضرت قائم (علیه السلام) به یارانش می فرماید: ای قوم من، مردم مکه مرا نمی خواهند، برای آن که آن گونه که برای همانند من شایسته است، حجت را بر آنان تمام کنم، فرستاده ای به سوی ایشان می فرستم. پس یکی از یارانش را فرا می خواند وبه او می فرماید: به سوی اهل مکه برو.... وقتی سخن این جوان تمام می شود به او هجوم می آورند ودر میان رکن ومقام او را سر می برند. او همان نفس زکیه است، چون خبر این ماجرا به امام مهدی (علیه السلام) می رسد، به یاران خویش می فرماید: آیا به شما خبر ندادم که اهل مکه ما را نمی خواهند؟ پس آنها حضرت را رها نمی کنند تا آن حضرت خروج می کند.
از این روایت نیز اتصال ونزدیک بودن شهادت نفس زکیه وظهور امام مهدی (علیه السلام) استفاده می شود؛ زیرا پس از رسیدن خبر شهادت وی به امام مهدی (علیه السلام)، اقدامات آن حضرت صورت می گیرد وحضرت با ۳۱۳ نفر به مسجدالحرام می آیند وظهور آن حضرت آغاز می شود. بنابراین، اتصال وقرب زمانی کشته شدن نفس زکیه وظهور امام مهدی (علیه السلام) روشن وآشکار است.
۴. امام باقر (علیه السلام) در حدیث دیگری فرموده اند:
ما اُشکل علیکم فلم یشکل علیکم عهد نبی الله (ص) ورایته وسلاحه والنفس الزکیّة من ولد الحسین (علیه السلام) فإن اُشکل علیکم هذا فلا یشکل علیکم الصوت من السماء باسمه وأمره(۳۴)؛
اگر امر بر شما مشتبه شود، عهد پیامبر خدا (ص)، پرچم وسلاح او ونفس زکیه که از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است، بر شما مشتبه نمی شود [این امر برای شناخت امام مهدی (علیه السلام) برایتان کافی است] واگر اینها نیز برایتان مشتبه شد، ندای آسمانی که به اسم وکار او ندا می دهد، برایتان مشتبه نخواهد شد.
در این حدیث، امام (علیه السلام) کشته شدن نفس زکیه را در کنار عهد رسول خدا (ص)، پرچم وسلاح آن حضرت وسپس در کنار ندای آسمانی، نشانه ای برای شناخت وتشخیص امام مهدی (علیه السلام) از میان مدعیان دروغین، بیان می فرماید.
بی تردید، قتل نفس زکیه، در صورتی می تواند معیار وملاک شناخت آن حضرت باشد که این دو حادثه (کشته شدن نفس زکیه وظهور امام مهدی (عليه السلام)) نزدیک به یک دیگر رخ دهد؛ چه این که فاصله زمانی بسیار، سبب خواهد شد که چنین اثری بر آن مترتب نگردد.
گفتنی است، میان مطلق علایم وعلایم شناخت حضرت، تفاوت وجود دارد. علایم ظهور به شکل عام آن لزوماً برای شناخت امام مهدی (علیه السلام) نیستند، بلکه نزدیک بودن ظهور را نشان می دهند ودر نتیجه، با وجود آنها روز پرشکوه ظهور را عامل امیدبخشی، خودسازی وزمینه سازی می توان انگاشت. به همین دلیل، علایم ظهور ممکن است از نظر زمانی با ظهور فاصله زیادی داشته باشند، اما علایمی که کارکردشان تعیین هویت وتشخیص امام مهدی (علیه السلام) هستند، باید نزدیک ظهور رخ دهند تا این خاصیت در آنها تحقق پذیرد.
۵. محمد بن صامت از امام صادق (علیه السلام) می پرسد:
ما من علامة بین یدی هذا الأمر؟ فقال: بلی، قلت: وما هی؟ قال: هلاک العبّاسی وخروج السفیانیّ وقتل النفس الزکیّة، والخسف بالبیداء والصوت من السماء، فقلت: جعلت فداک أخاف أن یطول هذا الأمر؟ فقال: لا إنّما هو کنظام الخرز یتبع بعضه بعضاً(۳۵)؛
آیا پیش از ظهور علامتی وجود دارد؟ حضرت فرمودند: بله. پرسیدم آنها چه هستند؟ امام فرمودند: آن علامت ها عبارتند از: هلاک شدن عباسی، قیام سفیانی، کشته شدن نفس زکیه، خسف بیداء وندای آسمانی. به امام عرض کردم: فدایت شوم، می ترسم این امر طولانی شود! حضرت فرمودند: خیر چنین نخواهد شد؛ زیرا اینها همانند رشته منظمی به دنبال یک دیگر رخ می دهند.
امام صادق (علیه السلام) در این حدیث، فاصله طولانی میان این علامت ها را نفی وتصریح می فرمایند که هلاکت عباسی، خروج سفیانی، کشته شدن نفس زکیه، خسف بیداء وندای آسمانی وظهور امام مهدی (علیه السلام) بدون فاصله زمانی وهم چون رشته ای منظم یکی پس از دیگری اتفاق خواهد افتاد.
۶. عمار یاسر در سخنی طولانی به نشانه های دولت اهل بیت در آخرالزمان می پردازد وزمان ظهور امام عصر (علیه السلام) را چنین بیان می کند:
فعند ذلک تقتل النفس الزکیّة وأخوه بمکّة ضیعة فینادی مناد من السماء أیها الناس إنّ أمیرکم فلان وذلک هو المهدی الذی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً(۳۶)؛
در این هنگام نفس زکیه وبرادرش در مکه کشته می شوند، پس منادی از آسمان ندا می دهد: ای مردمان، همانا امیر شما فلانی است؛ او همان مهدی است که زمین را هم چنان که از ظلم وستم پر شده است، پر از عدل وقسط خواهد کرد.
گرچه این روایت از معصوم نیست ووی این سخنان را به هیچ یک از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) نسبت نداده، به دلیل شخصیت ممتاز وویژه عمار، اطمینان حاصل می شود که وی این کلام را از پیشوایان دینی شنیده ونقل کرده است.
افزون بر این که به جهت نبود انگیزه برای نسبت دادن دروغ به عمار یاسر، می توان به صدور آن نیز مطمئن شد، یا دست کم می توان آن را مؤیدی بر آن چه گذشت به حساب آورد.
۷. شیخ طوسی از یکی از اصحاب امام باقر (علیه السلام) چنین نقل می کند:
النفس الزکیّة غلام من آل محمّد (علیهم السلام) اسمه محمّد بن الحسن یقتل بلاجرم ولاذنب فإذا قتلوه لم یبق لهم فی السماء عاذر ولا فی الأرض ناصر فعند ذلک یبعث الله قائم آل محمد (علیهم السلام)...(۳۷)؛
نفس زکیه نوجوانی از خاندان پیامبر (علیهم السلام) به نام محمد بن حسن است. وی بدون گناه وجرم کشته می شود وچون او را کشتند، عذری در آسمان ویاوری در زمین نخواهند داشت. در این هنگام خداوند قائم آل محمد (علیهم السلام) را برخواهد انگیخت....
در نقل مجاهد (یکی از اصحاب پیامبر(ص)) نیز ظهور امام عصر (علیه السلام) پس از شهادت نفس زکیه دانسته شده است.۳ امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز می فرماید:
لا یطهّر الله الأرض من الظالمین حتّی یسفک الدم الحرام...(۳۸)؛
خداوند زمین را از ظالمان پاک نخواهد کرد مگر هنگامی که خون حرام ریخته شود....
این سخن، بر نزدیک بودن زمان ظهور وکشته شدن نفس زکیه دلالت کند.
بر اساس آن چه در زمینه زمان شهادت نفس زکیه گذشت، نتیجه می گیریم که این دو رخ داد نزدیک به یک دیگر صورت می پذیرند. افزون بر این که در برخی از روایات، فاصله زمانی کشته شدن نفس زکیه وظهور امام تنها پانزده شب بیان شده است.
مکان شهادت نفس زکیه
روایات متعددی، مکان شهادت نفس زکیه را بیان کرده اند که آنها را به دو دسته تقسیم می کنیم:
۱. آنهایی که مکان کشته شدن وی را شهر مکه می دانند؛
۲. احادیث دیگری که محل کشته شدن او را میان رکن ومقام معرفی کرده اند.
باید توجه داشت که این دو دسته هیچ گونه تعارضی با یک دیگر ندارند؛ زیرا دسته دوم مکان دقیق شهادت را مشخص می کند ودسته اول تنها به شهری اشاره دارد که نفس زکیه در آن کشته می شود.
روایات دسته اول
بنابر این روایات، مکان شهادت نفس زکیه مکه است:
۱. امام علی (علیه السلام) فرموده اند:
ألا اُخبرکم بآخر ملک بنی فلان؟ قلنا: بلی یا أمیرالمؤمنین قال: قتل نفس حرام فی یوم حرام فی بلد حرام عن قوم من قریش والذی فلق الحبّة وبرأ النسمة ما لهم ملک بعده غیر خمس عشرة لیلة(۳۹)؛
آیا شما را از زمان پایان یافتن سلطنت خاندان فلان خبر ندهم؟ گفتیم: آری، ای امیرالمؤمنین! حضرت فرمودند: هنگام کشته شدن شخصی بی گناه در روزی حرام در ماه حرام از خاندان قریش. قسم به آن خدا که دانه را شکافت وانسان را آفرید پس از آن بیش از پانزده شب حکومتشان طول نخواهد کشید.
۲. از عمار نیز چنین روایت شده است:
... فعند ذلک یقتل النفس الزکیّة وأخوه بمکّة ضیعة(۴۰)؛
... در این هنگام نفس زکیه وبرادرش در مکه کشته می شوند.
روایات دسته دوم
۱. امام باقر (علیه السلام) در بیان نشانه های ظهور امام مهدی (علیه السلام) فرموده است:
وخروج السفیانیّ من الشام والیمانی من الیمن وخسف بالبیداء وقتل غلام من آل محمّد (علیهم السلام) بین الرکن والمقام اسمه محمّد بن الحسن النفس الزکیّة(۴۱)؛
(ظهور هنگامی است که) سفیانی از شام ویمانی از یمن قیام کنند وفرو رفتن سرزمین بیداء رخ دهد وجوانی از خاندان پیامبر که نامش محمد بن حسن نفس زکیه است، در بین رکن ومقام کشته شود و....
۲. امام صادق (علیه السلام) نیز در ضمن حدیثی می فرماید:
...خروج السفیانیّ من الشام والیمانی من الیمن وخسف البیداء وقتل غلام من آل محمد (علیهم السلام) بین الرکن والمقام اسمه محمّد بن الحسن ولقبه النفس الزکیّة... فعند ذلک خروج قائمنا(۴۲)؛
هنگامی که سفیانی از شام ویمانی از یمن قیام کنند وفرو رفتن در سرزمین بیداء رخ دهد وجوانی از خاندان پیامبر (علیهم السلام) که نامش محمد بن حسن ولقبش نفس زکیه است، در میان رکن ومقام کشته شود...، در این هنگام قائم ما قیام خواهد کرد.
۳. امام باقر (علیه السلام) در روایت دیگری می فرماید:
فیدعو رجلاً من أصحابه فیقول له: إمض إلی أهل مکّة فقل: یا أهل مکّة أنا رسول فلان إلیکم وهو یقول لکم: إنّا أهل بیت الرحمة ومعدن الرسالة والخلافة... فإذا تکلّم هذا الفتی بهذا الکلام أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن والمقام وهی النفس الزکیّة...(۴۳)؛
امام مهدی (علیه السلام) مردی از یارانش را فرا می خواند ومی فرماید: به سوی اهل مکه برو وبه آنان بگو: «ای مردم مکه! من فرستاده فلان هستم وپیام او چنین است: "ما خاندان رحمت وجایگاه رسالت وخلافت هستیم..."» وقتی سخن این جوان تمام می شود، به او هجوم می آورند واو را در میان رکن ومقام سر می برند واو همان نفس زکیه است....
۴. امام علی (علیه السلام) در بیان نشانه های ظهور می فرماید:
ولذلک آیات وعلامات... والمذبوح بین الرکن والمقام... وخروج السفیانیّ برایة خضراء(۴۴)؛
برای این واقعه (ظهور امام مهدی (علیه السلام)) نشانه ها وعلایمی است... کشته شدن کسی که بین رکن ومقام سر بریده می شود... وقیام سفیانی با پرچمی سبز....
در این روایت نام نفس زکیه به صراحت برده نشده است، اما با توجه به مجموع احادیث پیش گفته شده در زمینه علایم ظهور تنها نفس زکیه میان رکن ومقام کشته می شود. یاد شدن شخصیت مورد نظر در کنار سفیانی نیز قرینه ای دیگر بر این حقیقت است که مذبوح بین رکن ومقام همان نفس زکیه است.
۵. سلمان در سخنانی از امام صادق (علیه السلام)، حوادث آینده را چنین پیش گویی کرده است:
أما إنّی ساُحدّثکم بالنفس الطیبة الزکیّة وتضریج دمه بین الرکن والمقام المذبوح ذبح الکبش(۴۵)؛
من شما را از کشته شدن نفس پاک وبی گناه وریخته شدن خون او در میان رکن ومقام خبر می دهم؛ او که مانند قوچ سرش بریده می شود.
بر اساس مجموع روایات یادشده که در بین آنها روایت معتبر نیز وجود دارد، کشته شدن نفس زکیه در مکه قطعی است ودرباره کشته شدن او در میان رکن ومقام نیز با توجه به تعدد روایات در این موضوع وتنوع منابع آن ونیز گزارش آنها در منابع دسته اول حدیثی، می توان اطمینان حاصل کرد.
نفس زکیه ومحمد بن عبدالله
آیا نفس زکیه یادشده در روایات علایم ظهور، همان ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب ملقب به نفس زکیه است که در عصر منصور خلیفه عباسی قیام کرد وهم راه همه یارانش کشته شد؟
مرحوم محمد صدر، نویسنده کتاب تاریخ غیبت کبرا بر این سخن تأکید وپافشاری می کند که نفس زکیه یاد شده در روایات علایم ظهور، همان نفس زکیه است که در زمان امام صادق (علیه السلام) کشته شد. وی در دو مرحله به اثبات ادعای خویش می پردازد:
الف) در مرحله نخست، قرینه هایی را یاد می آورد که بر تفاوت نفس زکیه با محمد بن عبدالله بن الحسن دلالت می کند ودر مردود دانستن آنها تلاش می نماید.
ب) در مرحله دوم، قراین دیگر را مطرح می کند تا انطباق نفس زکیه با محمد بن عبدالله را نتیجه بگیرد(۴۶).
الف) نقد وبررسی مرحله اول
قراینی که به نظر مرحوم صدر بر انطباق نداشتن نفس زکیه با محمد بن عبدالله دلالت دارند ونقد ایشان بر این قراین، بدین قرار است:
قرینه اول
نفس زکیه به یقین بین رکن ومقام کشته می شود ومحمد بن عبدالله در این مکان شهید نشده بلکه در «احجار الزیت» مدینه کشته شده است. بنابراین، روشن می شود که نفس زکیه غیر از محمد بن عبدالله است.
مرحوم صدر در پاسخ به این قرینه می گوید:
اگر این قرینه ثابت می شد، به تنهایی برای ردّ نظریه انطباق کافی بود، لکن ما پیش از این گفتیم که کشته شدن بین رکن ومقام، دلیل محکمی ندارد.
وی می افزاید که در بحارالانوار دو حدیث نقل شده که برای اثبات این مطلب بس نیست وارتکاز ذهنی وشهرت مردمی برای اثبات امری تاریخی کفایت نمی کند؛ اگر در آینده اتفاق افتاد، دلیل بر صدق آن می شود، ولی اگر اتفاق نیفتاد، بر ما لازم نیست که منتظرش باشیم، زیرا دلیلی بر آن نداریم. افزون بر آن، این مطلب را با حدیثی که شیخ مفید در ارشاد نقل کرده، در تعارض می بیند؛ در آن حدیث، نفس زکیه در پشت دروازه کوفه هم راه با هفتاد نفر از اشخاص صالح کشته می شود. این خبر هم نمی تواند مسئله ای تاریخی را اثبات کند، ولی وضع آن بدتر از روایاتی نیست که مقتل نفس زکیه را بین رکن ومقام تعیین می کنند. پس این روایت می تواند با آن معارضه کند ودر صورت تعارض، هردو از درجه اعتبار ساقط می شوند.
وی می افزاید: اما آن چه در کتاب ارشاد نقل شده که ذبح مرد هاشمی بین رکن ومقام خواهد بود، آن هم بر مقصود ما دلالت نمی کند؛ چون ممکن است آن فرد هاشمی شخصی زکی وآزمایش شده نباشد. به علاوه، روایتی که ضعف سندی دارد، نمی تواند حقیقتی تاریخی را اثبات کند.
نقد وبررسی
همان گونه که در بحث از مکان شهادت یادآور شدیم، ده روایت با اسناد مختلف از امامان معصوم (علیه السلام) با دو مضمون که یک دیگر را تأیید می کردند، به دست ما رسیده که در بخشی از آنها مکان شهادت نفس زکیه، مکه ودر برخی دیگر، مکان آن بین رکن ومقام معرفی شده است. از مجموع احادیث یاد شده به این اطمینان می رسیم که مکان شهادت نفس زکیه (علامت ظهور) در مکه خواهد بود واین مطلب برای اثبات انطباق نداشتن نفس زکیه با محمد بن عبدالله کافی است.
نکته دیگری که مرحوم صدر به آن اشاره فرموده اند، تعارض میان روایت رکن ومقام با روایتی است که شیخ مفید در کتاب ارشاد بیان کرده است. بر اساس آن روایت، نفس زکیه با هم راهانش در پشت کوفه به شهادت می رسند که با این تعارض هردو روایت از اعتبار ساقط خواهند شد. در جواب این سخن اشاره به چند نکته کافی است:
۱. مرحوم شیخ مفید، کشته شدن نفس زکیه در پشت کوفه را روایت نکرده است، تا بتوان با بررسی دلالت وسند وچگونگی تعارض وتعادل وتراجیح آن روایت، روایت های رکن ومقام ومکه را بررسی کرد بلکه ایشان به طور کلی فرموده اند:
قد جائت الأخبار بذکر علامات لزمان قیام القائم المهدی (علیه السلام) وحوادث تکون أمام قیامه وآیات ودلالات: فمنها خروج السفیانیّ وقتل الحسنی... وقتل نفس زکیة بظهر الکوفة فی سبعین من الصالحین وذبح رجل هاشمی بین الرکن والمقام...(۴۷)؛
اخبار بسیاری درباره علایم ظهور وپیش آمدها ونشانه هایی که قبل از قیام آن حضرت رخ می دهد وارد شده که، از آن جمله است: خروج سفیانی وکشته شدن سید حسنی... وکشته شدن نفس زکیه به هم راه هفتاد نفر از نیکوکاران در پشت کوفه وکشته شدن مردی هاشمی میان رکن ومقام و....
البته حدیثی از امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) وجود دارد که این عبارت شیخ مفید در آن آمده است وبعید نیست که منظور شیخ مفید نیز همین حدیث باشد:
وقتل النفس الزکیّة بظهر الکوفة فی سبعین والمذبوح بین الرکن والمقام(۴۸).
این روایت به جهت این که سند معتبری ندارد، نمی تواند با مجموعه روایاتی مقابله کند که مکان کشته شدن نفس زکیه را مکه می دانند.
۲. بر فرض وجود یک روایت معتبر مبنی بر شهادت نفس زکیه در پشت کوفه وتعارض آن با روایاتی که مکان شهادت وی را مکه ویا بین رکن ومقام معرفی می کنند، روایات اخیر به دلیل کثرت، بر آن روایت مقدم خواهند بود.
۳. زمانی تعارض معنا پیدا می کند که دو روایت دارای یک موضوع باشند ومکان شهادت یک نفس زکیه را بخواهند بیان کنند؛ حال آن که ممکن است روایت ارشاد به بیان مکان شهادت نفس زکیه ای غیر از نفس زکیه روایت رکن ومقام پرداخته باشد ودر نتیجه، دو روایت، دو مضمون اثباتی را برسانند وهیچ گونه تنافی نداشته باشند.
بنابراین، با توجه به روایات متعددی که مکان شهادت نفس زکیه را مکه معرفی کرده اند وقواعد تعارض، به این نتیجه می رسیم که مرحوم صدر به قرینه اول پاسخ کافی نداده واین قرینه دلیل بر مغایرت نفس زکیه (علامت ظهور) با محمد بن عبدالله خواهد بود.
قرینه دوم
مرحوم صدر، قرینه دیگر درباره تغایر وانطباق نداشتن نفس زکیه با محمد بن عبدالله را روایاتی می داند که پیشوایان دینی درباره قتل نفس زکیه فرموده اند. این روایت ها بعد از کشته شدن محمد بن عبدالله (نفس زکیه) صادر شده که نشان می دهد بعد از کشته شدن او، هنوز امامان (علیهم السلام) منتظر این علامت بوده اند وآن را از علایم ظهور دانسته اند.
صاحب کتاب تاریخ غیبت کبرا در پاسخ به این قرینه می نویسد:
اگر این قرینه ثابت شود، باز دلیلی کافی برای ردّ نظریه فوق است، ولی قابل اثبات نیست؛ زیرا تمام روایاتی که در این باره وارد شده، از حضرت باقر وحضرت صادق (علیه السلام) است. اما امام باقر (علیه السلام) پیش از نفس زکیه می زیسته وامام صادق (علیه السلام) هم معاصر با منصور دوانیقی ونفس زکیه بوده است وآن حضرت به عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه می فرمود که نهضت فرزند او به جایی نخواهد رسید وپیروز نخواهد شد وامیدش را برای رسیدن به خلافت قطع می کرد وبه او می فرمود: «به خدا سوگند، این امر نه برای تو ونه برای فرزند تو است، بلکه به این شخص (یعنی سفاح) خواهد رسید وبعد برای این (یعنی منصور) وبعد برای مدت ها از آنها خواهد بود تا این که بچه ها به امارت برسند وزنان مورد شور ومشورت قرار گیرند. عبدالله گفت: به خدا سوگند ای جعفر، خداوند تو را بر غیب آگاه نساخته است واین سخن را جز از راه حسد بر فرزندم نگفتی! حضرت فرمودند: به خدا سوگند من نسبت به پسر تو حسادت نورزیدم؛ این شخص (منصور) او را در احجار الزیت (محلی در مدینه) خواهد کشت وبعد از او برادرش را در ساحل دریا می کشد، در حالی که پاهای اسبش در آب است»(۴۹).
به هر حال، دلیلی وجود ندارد که روایات بعد از کشته شدن محمد بن عبدالله نفس زکیه صادر شده باشد، اگر نگوییم که گمان وظن بر خلافش داریم.
نقد وبررسی
هم چنان که تقدم زمانی این احادیث بر کشته شدن محمد بن عبدالله لزوماً به معنای اختلاف نفس زکیه با محمد بن عبدالله نیست، از این تقدم، اتحاد این دو را نیز نمی توان استفاده کرد، بلکه باید با توجه به سایر قراین در این باره قضاوت نمود. به رغم پذیرش تقدم زمانی این احادیث بر کشته شدن محمد بن عبدالله، با توجه به روایاتی که محل کشته شدن نفس زکیه را مکه می داند وسایر قراینی که خواهد آمد، نفس زکیه را با محمد بن عبدالله متفاوت می دانیم.
قرینه سوم
چنان که یاد کرده اند، محمد بن عبدالله شخصی چندان پاک وآزمایش شده وبااخلاص نیست وباید در انتظار کشته شدن شخصی بااخلاص تر وآزمایش شده تر از او بود؛ زیرا وی به طوری که در مقاتل الطالبین آمده، مدعی مهدویت شد وپدرش او را جلو انداخت ووی را مهدی دانست وبعد از زوال حکومت بنی امیه وپیش از روی کار آمدن بنی عباس برای بنی هاشم چنین سخن رانی کرد:
شما می دانید که ما همیشه می شنیدیم که وقتی برخی از اینها به جان برخی دیگر بیفتند ویک دیگر را بکشند، کار از دستانشان بیرون می رود. اینها صاحب خود (ولید بن یزید) را کشته اند. بیایید با محمد بیعت کنیم. شما می دانید که او مهدی است.
آن گاه حضرت امام صادق (علیه السلام) به او فرمود:
امر خلافت به تو وفرزندانت نمی رسد، بلکه برای اینهاست ودو پسر تو کشته می شوند(۵۰).
محمد بن عبدالله بن حسن از دوران کودکی پنهان گشته ونمایندگانی به اطراف فرستاده ومردم را به سوی خود می خواند ومهدی نامیده می شده است(۵۱).
مرحوم صدر می فرماید: ما اکنون نمی خواهیم درباره او مناقشه واشکال کنیم، فقط همین اندازه می دانیم که وی پیش از آن که جایی را بگیرد، کشته شد که خود بر کذب ادعای او دلیل کافی است، بلکه با این حساب، وی شخص پاک وبااخلاص نبوده، بلکه دروغ گو ومنحرف بوده است ولذا باید در انتظار نفس زکیه دیگری بود تا پیش از ظهور حضرت کشته شود. اگر این مسئله تاریخی ثابت شود، چاره ای نیست جز این که به انحراف این سید انقلابی معتقد شد. ولی دلیل نمی شود که مقصود از اخبار قتل او نیست؛ زیرا در این صورت قتل نفس زکیه یعنی قتل محمد بن عبدالله که معتقدانش نام زکیه را بر وی نهاده اند وطبق شهرتی که در بین مردم پیدا کرده، در روایت هم به همان اسم آمده است.
نقد وبررسی
بر اساس استدلال مرحوم صدر وروایات نفس زکیه از امام باقر وصادق (علیه السلام)، اکنون جای طرح این پرسش است که شهرت محمد بن عبدالله به نفس زکیه قبل از کشته شدن وی صورت گرفته ویا پس از کشته شدن. چنان چه وی به این لقب پس از قتل مشهور شده، پس روایاتی که او را نفس زکیه گفته اند پس از کشته شدن او صادر شده است. بنابراین، روایات یاد شده درباره نفس زکیه نیست؛ زیرا وقتی امام (علیه السلام) علامتی را بیان می کند، پس از بیان امام باید آن علامت تحقق یابد. بنابراین، باید نفس زکیه در بیان این دو امام غیر از محمد بن عبدالله انقلابی باشد.
اما اگر ادعا شود که نفس زکیه لقب وی، قبل از شهادتش بوده وامام بر اساس شهرت او به نفس زکیه این لقب را برای اشاره به وی به کار برده است، این سخن نیز نمی تواند درست باشد؛ زیرا روایاتی که از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است ودر آنها امام (علیه السلام) به نفس زکیه تعبیر می فرمایند، بنابر قول مشهور در شهادت آن امام همام تا قبل از سال ۱۱۴ قمری، صادر شده اند. در نتیجه محمد بن عبدالله در هنگام شهادت امام باقر (علیه السلام) چهارده ساله بوده است. افزون بر این که شاید این روایات در همان سال آخر عمر شریف آن حضرت صادر نشده باشد، بلکه ممکن است چند سال پیش از شهادت، واژه نفس زکیه را در بیان خویش به کار برده باشد. از این رو، محمد بن عبدالله در زمان صدور حدیث کمتر از چهارده سال داشته است. بر این اساس، اطلاق واژه نفس زکیه به محمد بن عبدالله از باب شهرت وی به این لقب نیست؛ چه این که بسیار بعید است که محمد بن عبدالله با سن کم، دارای لقب مذکور باشد.
بنابراین، اگر نفس زکیه را همان محمد بن عبدالله بدانیم، باید پذیرفت که اطلاق این واژه به وی نه از جانب طرف داران بلکه از ناحیه امام باقر (علیه السلام) بوده است. از این رو، باید وی شخصیت پاک وبااخلاصی باشد، در حالی که به یقین وی چنین نبوده است ودر نتیجه نفس زکیه غیر از محمد بن عبدالله خواهد بود.
قرینه چهارم
کشته شدن محمد بن عبدالله پیش از تولد حضرت مهدی (علیه السلام) بوده است ودر این صورت، نمی توان آن را جزء علایم ظهور دانست وباید منتظر شخص دیگری بود.
نقد مرحوم صدر
ایشان در پاسخ به قرینه یاد شده، دلایل چندانی را بر آن مترتب نمی داند. مرحوم صدر، امکان وجود علامتی پیش از تولد آن حضرت را یاد می کند وعلت آن را چنین می داند که برنامه ریزی الهی فقط از زمان اسلام شروع نشده، بلکه از آغاز زندگی بشر بوده است. بنابراین، تمام پدیده های بزرگ ممکن است به ظهور اشاره ای داشته باشند وما پیش از این شنیده ایم که نابودی دولت اموی وقیام دولت عباسی وخروج پرچم های سیاه از نشانه های ظهور به شمار می روند وتمامی اینها پیش از ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) است.
نقد وبررسی
سخن مرحوم صدر پذیرفتنی است، به این معنا که برخی از علامت های بیان شده در روایات پیش از تولد امام مهدی (علیه السلام) رخ داده است. اما همان طور که احتمال دارد کشته شدن محمد بن عبدالله علامت ظهور باشد، این احتمال نیز نفی نمی شود که شهادت نفس زکیه در عصر نزدیک به ظهور، نشانه ای بر ظهور باشد. قراین خارجی معیار قضاوت در این باره هستند وما بر این باوریم که با توجه به روایات زمان ومکان کشته شدن نفس زکیه، وی محمد بن عبدالله بن الحسن نیست.
قرینه پنجم
پیش گویی قتل نفس زکیه در روایات هم راه یا بعد از وقایعی ذکر شده که به یقین تاکنون تحقق نیافته اند. لذا فهم عمومی از سیاق عبارات همان است که این علامت نیز تاکنون انجام نشده باشد. بنابراین، نمی توان مقصود از نفس زکیه را محمد بن عبدالله دانست، بلکه اشاره به کشته شدن شخص دیگری است که در آینده انجام خواهد گرفت.
از جمله روایات، پنج علامت است که امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:
برای قائم پنج علامت است: سفیانی، یمانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه وفرو رفتن در زمین(۵۲).
روایاتی که امور حتمی را بر شمرده اند، همانند فرمایش دیگری از امام صادق (علیه السلام) است که فرمودند:
ندا از حتمیات است، سفیانی ویمانی ونفس زکیه نیز حتمی هستند...(۵۳).
روشن است که خروج سفیانی، یمانی وصیحه آسمانی تاکنون ایجاد نشده اند، پس قتل نفس زکیه نیز که در ردیف آنها ذکر شده، تاکنون به وقوع نپیوسته است.
نقد مرحوم صدر
ایشان در نقد قرینه فوق، این گفتار را صحیح نمی داند وعلت آن را سیاق عبارات می داند که به موجب آن، باید این امور هنگام صدور روایت واقع نشده باشند. ایشان در این باره می گوید که بعد از صدور روایت، برخی از علایم زودتر انجام می گیرد وبرخی به تأخیر می افتد ووقوع علایم به زودی ویا با تأخیر، به سیاق کلام وعبارت ربطی ندارد، به خصوص که این علایم با کلمه «واو» عطف شده اند و«واو» برخلاف کلمه «او» یا «ثم» یا «فاء » به طوری که عالمان نحو گفته اند، برای ترتیب نیست.
نقد وبررسی
سخن مرحوم صدر در زمینه امکان تحقق با فاصله علایم درست است، اما می توان گفت وقتی یک علامت در میان چهار علامت دیگری واقع می شود که همه آنها در عصر نزدیک به ظهور رخ می دهد، چنین چیزی را تقویت می کند که زمان تحقق آن علامت نیز در عصر نزدیک به ظهور خواهد بود. دست کم این احتمال نیز وجود دارد وبا توجه به دیگر قراینی که بر نزدیکی کشته شدن نفس زکیه با ظهور دلالت می کرد، این احتمال تثبیت می شود.
قرینه ششم
با در نظر گرفتن این روایت که قبلاً گفته شد: «بین قیام قائم وبین قتل نفس زکیه جز پانزده شب فاصله نخواهد بود»، می دانیم که بین قتل محمد بن عبدالله نفس زکیه تا ظهور حضرت فاصله بسیاری افتاده وتاکنون بیش از ۱۲۰۰ سال طول کشیده است. بنابراین، روایات قتل نفس زکیه را درباره محمد بن عبدالله نمی توان دانست.
پاسخ مرحوم صدر
مرحوم صدر می فرماید: این قرینه نیز درست نیست؛ زیرا این روایت در بسیاری از کتاب های شیعی مثل ارشاد شیخ مفید، غیبت شیخ طوسی وکمال الدین صدوق آمده است، ولی همگی به یک راوی می رسند؛ ثعلبه که از شعیب واو از صالح نقل می کند. ثعلبه در کتاب ارشاد وکمال الدین «ابن میمون» وشعیب در کتاب الغیبة وارشاد «حداد» ودر کمال الدین «حذّاء » و«صالح »، در کتاب ارشاد «ابن میثم» ودر کمال الدین به ابن مولی بنی العذراء توصیف شده اند. به هر حال، این روایات در بهترین فرض، یک خبر حساب می شود وما بر اساس ضوابط سندی، تمسک به یک خبر را در این گونه موارد نپذیرفتیم.
نقد وبررسی
هم چنان که در بحث زمان شهادت نفس زکیه به تفصیل گذشت، روایت مورد نظر مرحوم صدر از نظر سندی معتبر است. از سوی دیگر، روایاتی که بر اتصال کشته شدن نفس زکیه وظهور امام مهدی (علیه السلام) دلالت می کنند نیز معتبر هستند وچون ما درباره روایت یاد شده ودیگر روایات به تفصیل بحث کردیم، از تکرار آن در می گذریم.
ب) نقد وبررسی نظریه انطباق
سخن مرحوم صدر دارای تفصیل وبسط فراوان در اثبات انطباق نفس زکیه بر محمد بن عبدالله است، ولی دلیل مطمئنی در این زمینه وجود ندارد، بلکه در مرحله اثبات قراین بر انطباق نیز تنها به دو روایت استناد شده است:
۱. روایتی از ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین که طبق آن حضرت باقر (علیه السلام) از پدرانش نقل می فرماید: «نفس از فرزندان حسن است.» وی دلالت این حدیث را بر این که مقصود از نفس زکیه، همان فرزند امام حسن (علیه السلام) است، روشن وواضح می داند.
۲. روایت دوم از قول عبدالله بن موسی است که وی نقل می کند:
عده ای از علمای مدینه به نزد علی بن الحسن آمدند واین مسئله (مطالبه حکومت) را با او مطرح کردند. او گفت: محمد بن عبدالله از من شایسته تر وسزاوارتر برای حکومت است. آن گاه حدیث طولانی را ذکر کرد؛ سپس «احجار الزیت» را به من نشان داد وگفت: نفس زکیه در این جا کشته می شود.
عبدالله بن موسی می گوید:
ما کشته او را در همان جا دیدیم که به آن اشاره کرده بود.
هم چنین مرحوم صدر حدیث دیگری را از مسلم بن بشار نقل کرده که وی گفت: در کنار غنائم خشرم هم راه محمد بن عبدالله بودم. او به من گفت: در این جا نفس زکیه کشته می شود. منظور خودش بود که بعدها در همان مکان به شهادت رسید.
مرحوم صدر این قراین را در اثبات انطباق نفس زکیه با محمد بن عبدالله به ضمیمه مردود دانستن قراین افتراق این دو، کافی می داند وبا جزم وپافشاری بر این ادعا تأکید می ورزد.
نقد وبررسی
یکم. نقد سندی: در سند روایت اول، کسانی هم چون علی بن العباس وعمر بن موسی وجود دارند؛ علی بن العباس مشترک بین چهار نفر است که همه آنها یا در کتاب های رجالی توصیف نشده ویا ضعیف شمرده شده اند(۵۴) وعمر بن موسی نیز توصیف نشده است(۵۵). بنابراین، استناد به روایت درست نیست.
دو روایت اخیر نیز از امام معصوم نیست، بلکه اولی از علی بن حسن ودومی از محمد بن عبدالله است واستناد به روایت غیرمعصوم برای اثبات ادعای یاد شده، ضعف وسستی روشنی دارد.
دوم. نقد دلالی: خبر امام باقر (علیه السلام) درباره این که نفس زکیه از فرزندان امام حسن است، تنها نسب نفس زکیه را مشخص می کند، اما اثبات نمی کند که مقصود امام همان محمد بن عبدالله باشد وشخص دیگری در زمان آینده به این نسب وجود نخواهد داشت. هم چنین کشته شدن محمد بن عبدالله در آن مکان مشخص که در قراین بعدی آمده است نیز هیچ تنافی ای با تحقق نفس زکیه ای در پیش از ظهور امام عصر (علیه السلام) ندارد وبه اصطلاح بر فرض پذیرش، دو دلیل مثبت وجود خواهد داشت که اثبات هریک، با دیگری تنافی ندارد.
از آن چه گذشت، به ویژه اول وششم روشن شد که نفس زکیه ای که در روایات علایم الظهور مطرح شده، غیر از محمد بن عبدالله بن حسن محسوب می شود وباید در آینده منتظر تحقق این علامت بود که یکی از نشانه های ظهور امام مهدی (علیه السلام) است.
پایان مقاله
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص ۳۵۶، ۳۵۷، ۳۶۳، ۳۶۴، ۳۶۹ و... چاپ دوم: نشر صدوق، تهران ۱۴۱۸قمری.
(۲) محمد بن یعقوب کلینی، روضة الکافی، ص۲۴۵، روایت ۴۸۳، انتشارات دارالتعارف للمطبوعات، بیروت ۱۴۱۱قمری. (سند این حدیث به این صورت است: «محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن علیّ بن حکم، عن أبی یعقوب الحرّاز عن عمر بن حنظلة قال: سمعت أباعبدالله (علیه السلام) یقول:...»درباره وثاقت محمد بن یحیی نک: ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۳۰، چاپ چهارم: انتشارات دارالزهراء، بیروت ۱۴۰۹قمری.درباره وثاقت احمد بن محمد عیسی نک: همان، ج۲، ص۲۹۶؛درباره وثاقت علی بن حکم نک: همان، ج۱۱، ص۳۹۴؛درباره وثاقت ابی ایوب الحرّاز نک: همان، ج۱، ص۲۶۵؛ درباره وثاقت عمر بن حنظله نک: شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۷، ص۴۴۲، چاپ اول: انتشارات مؤسسة المعارف الاسلامیة، قم ۱۴۱۶قمری؛ امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۴۷۶، چاپ اول: انتشارات مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، ۱۴۲۱قمری.
(۳) نعمانی، الغیبة، باب۱۶، ص۴۰۶، روایت ششم.
(۴) همان، باب۱۴، ص۳۶۳، روایت پانزدهم وص۳۵۷، روایت یازدهم؛ شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمة، باب۵۷، ج۲، ص۵۵۶، روایت هفتم، چاپ دوم: انتشارات مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۲شمسی.
(۵) کمال الدین، باب۵۷، ج۲، ص۵۵۸، روایت چهاردهم. سند این روایت به این صورت است: «حدّثنا محمّد بن موسی بن المتوکل، عن عبدالله بن جعفر الحمیری، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب عن أبی حمزة الثمالی قال: «.... درباره وثاقت محمد بن موسی نک: معجم رجال الحدیث، ج۱۷، ص۲۳۴؛درباره وثاقت عبدالله بن جعفر الحمیری نک: همان، ج۱۰، ص۱۳۹؛درباره وثاقت احمد بن محمد بن عیسی نک: همان، ج۲، ص۲۹۶؛ درباره وثاقت حسن بن محبوب نک: همان، ج۵، ص۸۹؛درباره وثاقت ابی حمزه ثمالی نک: همان، ج۳، ص۳۸۵.
(۶) نعمانی، الغیبة، باب۱۴، ص۳۷۲، روایت ۲۶.
(۷) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج۲، ص۳۰۷، چاپ چهارم: انتشارات مؤسسه اسماعیلیان، قم ۱۳۶۴شمسی.
(۸) نعمانی، الغیبة، باب۱۴، ص۳۶۵، روایت هفدهم.
(۹) شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۲۳، چاپ چهارم: مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ۱۴۲۴قمری.
(۱۰) سوره کهف، آیه۷۴.
(۱۱) محمد صدر، تاریخ الغیبة الکبری، ص۵۴۰، چاپ دوم: انتشارات ذوی القربی، ۱۴۲۵ قمری.
(۱۲) همان، ص۵۰۵.
(۱۳) کمال الدین، ج۱، باب۳۲، ص۶۰۴، روایت شانزدهم. (سند این حدیث به این صورت است: «حدّثنا محمّد بن عصام، عن محمّد بن یعقوب کلینی، عن قاسم بن العلاء، عن اسماعیل بن علی القزوینی، عن علیّ بن اسماعیل، عن عاصم بن حمید الحناط، عن محمّد بن مسلم، قال: سمعت أباجعفر (علیه السلام) یقول: «.... این حدیث به دلیل وجود محمد بن محمد عصام ضعیف است. (نک: معجم رجال الحدیث، ج۱۷، ص۱۹۹)
(۱۴) علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی (، ج۳، ص۴۹۳، روایت ۱۰۶۳، چاپ اول: انتشارات مؤسسة المعارف الاسلامیة، قم ۱۴۱۱قمری. (به نقل از: مختصر اثبات الرجعة، روایت هجدهم) سند این روایت به این صورت است: «حدّثنا صفوان بن یحیی عن محمّد بن حمران عن جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) قال: «...
(۱۵) کمال الدین، ج۲، باب۵۷، ص ۵۵۹، روایت چهاردهم.
(۱۶) معجم احادیث الامام المهدی (ع)، ج۳، ص۴۹۳. (به نقل از: مختصر اثبات الرجعة، روایت هجدهم).
(۱۷) نعمانی، الغیبة، باب۱۴، ص۳۶۴، روایت شانزدهم. سند این حدیث به این صورت است: «أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید عن علیّ بن الحسن، عن ابن ابی یعفور عن أباعبدالله (علیه السلام) قال: «....برای اعتبار احمد بن محمد بن سعید نک: معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۷۴؛برای اعتبار علی بن الحسن نک: همان، ج۱۱، ص۳۳۱؛برای اعتبار علی بن مهزیار نک: همان، ج۱۲، ص۱۹۲؛برای اعتبار حماد بن عیسی نک: همان، ج۶، ص۲۲۵؛برای اعتبار حسین بن المختار نک: همان، ص۸۷؛ برای اعتبار ابن ابی یعفور نک: همان، ج۱۰، ص۹۶.
(۱۸) همان، باب۱۴، ص۳۶۴، روایت هفدهم. سند این حدیث به این صورت است: «أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید، عن علیّ بن الحسن، عن علیّ بن مهزیار، عن حمّاد بن عیسی، عن الحسین بن المختار، عن عبدالرحمن بن سیابة، عن عمران بن میثم، عن عبایة بن ربعی الأسدی عن علیّ امیرالمؤمنین (علیه السلام) قال: «....درباره اعتبار احمد بن محمد بن سعید نک: معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۷۴؛درباره اعتبار علی بن الحسن نک: همان، ج۱۱، ص۳۳۱؛درباره اعتبار علی بن مهزیار نک: همان، ج۱۲، ص۱۹۲؛درباره اعتبار حماد بن عیسی نک: همان، ج۶، ص۲۲۵؛درباره اعتبار حسین بن المختار نک: همان، ص۸۷.؛درباره اعتبار عبدالرحمن بن سیابه نک: همان، ج۹، ص۳۳۲؛درباره اعتبار عبایة بن ربعی نک: همان، ج۱۳، ص۱۵۱.
(۱۹) اختیار معرفة الرجال، ص۲۳.
(۲۰) کمال الدین، ج۱، باب۳۲، ص۶۰۴، روایت شانزدهم.
(۲۱) نعمانی، الغیبة، باب۱۴، ص۳۸۵، روایت۵۵.
(۲۲) درباره اعتبار این حدیث نک: مقاله حاضر، ص۶.
(۲۳) کمال الدین، ج۱، باب ۳۲، ص۶۰۴، روایت شانزدهم.
(۲۴) معجم احادیث الامام المهدی(، ج۳، ص۴۹۳، روایت۱۰۶۳. (به نقل از: مختصر اثبات الرجعة، روایت هجدهم)
(۲۵) شیخ طوسی، الغیبة، ص۴۶۴، روایت ۴۸۰، شماره۶.
(۲۶) محمدبن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۸۴، روایت۱۱۷، انتشارات المکتبة الاسلامیة، تهران.
(۲۷) باب۱۴، ص۳۹۰، روایت ۶۷.
(۲۸) روضةالکافی، ص۱۸۳، روایت ۲۸۵. سند این روایت به این صورت است: «محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد، عن ابن محبوب، عن یعقوب السراج عن أبی عبدالله (علیه السلام): «....درباره اعتبار محمد بن یحیی نک: معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۳۰؛درباره اعتبار احمد بن محمد نک: همان، ج۲، ص۲۹۶؛درباره اعتبار ابن محبوب نک: همان، ج۵، ص۸۹؛درباره اعتبار یعقوب السراج نک: همان، ج۲۰، ص۱۵۵.
(۲۹) لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (عليه السلام)، ج۳، ص۹۲، روایت۱۰۳۸، چاپ اول: انتشارات مکتب المؤلف، ۱۴۲۲قمری. (به نقل از: الفتن، ج۵، ص۱۷۷)
(۳۰) بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۰۷، روایت۸۱. این حدیث مرفوعه است.
(۳۱) کمال الدین وتمام النعمة، ج۲، باب۵۷، ص۵۵۴، روایت دوم. سند این روایت به این صورت است: «محمّد بن حسن بن أحمد بن ولید، عن محمّد بن الحسن الصفار، عن العباس بن معروف، عن علیّ بن مهزیار، عن عبدالله بن محمّد الحجّال، عن ثعلبة بن میمون، عن شعیب الحذّاء عن صالح بن مولی بنی العذراء عن الصادق(علیه السلام): «....برای اعتبار محمد بن حسن نک: معجم رجال الدحدیث، ج۱۵، ص۲۰۶؛ برای اعتبار محمد بن الحسن الصفار نک: همان، ص۲۴۸؛برای اعتبارعباس بن معروف نک: همان، ج۹، ص۲۳۹؛برای اعتبار علی بن مهزیار نک: همان، ج۱۲، ص۱۹۲؛برای اعتبار عبدالله بن محمد الحجّال نک: همان، ج۱۰، ص۳۲؛برای اعتبار ثعلبة بن میمون نک: همان، ج۳، ص۴۰۹؛برای اعتبار شعیب الحداد نک: همان، ج۹، ص۲۹؛برای اعتبار صالح بن میثم نک: همان، ج۹، ص۸۴.گفتنی است که در کتاب کمال الدین به جای شعیب الحداد، شعیب الحذاء آمده است که با توجه به این که چنین عنوانی در کتاب های رجالی وجود ندارد وهمین روایت در الغیبة شیخ طوسی والارشاد شیخ مفید از شعیب الحداد نقل شده، بنابراین شعیب الحذاء تصحیف شعیب الحداد است. هم چنین در کتاب کمال الدین راوی حدیث از امام صادق (علیه السلام) صالح موسی بنی العذراء است. همین روایت را شیخ طوسی در الغیبة از شعیب الحداد از صالح روایت کرده وشیخ مفید نیز همین حدیث را از شعیب الحداد از صالح بن میثم نقل کرده است. بنابراین به گواهی نقل شیخ صدوق، صالح موسی بنی العذراء همان صالح بن میثم است.
(۳۲) نعمانی، الغیبة، باب۱۴، ص۳۶۴، روایت هفدهم.
(۳۳) بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۰۷، روایت۸۱، چاپ سوم: انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت ۱۴۰۳قمری.
(۳۴) تفسیر العیاشی، ج۱، ص۸۴، روایت ۱۱۷.
(۳۵) نعمانی، الغیبة، باب۱۴، ص۳۶۹، روایت ۲۱.
(۳۶) شیخ طوسی، الغیبة، ص۴۶۴، روایت۴۷۹.
(۳۷) همان، روایت۴۸۰.
(۳۸) سید بن طاووس، التشریف بالمنن، باب ۶۳، ص۲۷۵، روایت۳۹۹، چاپ اول: انتشارات مؤسسه صاحب الامر(، ۱۴۱۶قمری.
نعمانی، الغیبة، باب۱۴، ص۳۸۵، روایت۵۵.
(۳۹) همان، باب۱۴، ص۳۶۴، روایت هفدهم.
(۴۰) شیخ طوسی، الغیبة، ص۴۶۴، روایت۴۷۱.
(۴۱) کمال الدین وتمام النعمة، ج۱، باب۳۲، ص۶۰۴، روایت شانزدهم.
(۴۲) معجم احادیث الامام المهدی (عليه السلام)، ج۳، ص۴۹۳، روایت۱۰۶۳. (به نقل از: مختصر اثبات الرجعة، ص۲۱۶، روایت هجدهم)
(۴۳) بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۰۷، روایت۷۱.
(۴۴) معجم احادیث الامام المهدی (عليه السلام)، ج۵، ص۲۲۴، روایت۱۶۴۵. (به نقل از: مختصر بصائر الدرجات، ص۱۹۹)
(۴۵) اختیار معرفة الرجال، ص۲۳.
(۴۶) تاریخ الغیبة الکبری، ص۵۰۶ -۵۱۱.
(۴۷) شیخ مفید، الارشاد، باب ۴۰، ص۶۹۲، انتشارات الاسلامیه، ۱۳۸۰شمسی.
(۴۸) معجم احادیث الامام المهدی (عليه السلام)، ج۵، ص۲۲۴، روایت۱۶۴۵. (این حدیث به نقل از: مختصر البصائر الدرجات، ص۱۹۹، مرفوعه است).
(۴۹) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۱۷۲، چاپ دوم: منشورات المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵شمسی.
(۵۰) همان، ص۱۷۱.
(۵۱) همان، ص۱۶۲.
(۵۲) نعمانی، الغیبة، باب ۱۴، ص۳۵۶، روایت نهم.
(۵۳) همان، باب۱۴، ص۳۵۷، روایت یازدهم.
(۵۴) معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۶۷.
(۵۵) همان، ج۱۳، ص۵۸.