مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام)
نویسنده: محمد حسن ملکی
دانشیار پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی
مجله کتاب نقد - پاییز وزمستان ۱۳۸۸ - شماره ۵۲
چکیده:
نوشتار حاضر با سه رویکرد روایی، تاریخی وعقلی، به اثبات فرضیه خود (مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری) پرداخته ودر ختام مقاله، شبهات برخی معاصران در انکار مهدویت ونیز اتهام بابیه وبهائیه بر شیخ احمد احسائی وسید رشتی مبنی بر وعده ظهور وتطبیق مهدی موعود بر باب وبهاء نقل ونقد خواهد شد.
طرح مسئله
فرجام تاریخ بشریت مطابق اکثر متون دینی، نیکو، زیبا وشیرین خواهد بود. بنا بر آیات متعدد، سرنوشت نهائی جامعه انسانی حاکمیت صالحان ومستضعفان وبه تعبیری غلبه حکومت عدل وداد بر حکومت جور وظلمت خواهد بود:
﴿ولقد کتبنا فی الزّبور من بعد الذکر أنّ الأرض یرثها عبادی الصّالحون﴾ (انبیاء: ۱۰۵)؛
﴿وعد الله الّذین آمنوا منکم وعملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الأرض...﴾ (نور: ۵۵)؛
﴿ونرید أن ثمنّ علی الّذین استضعفوا فی الأرض ونجعلهم أئمّة ونجعلهم الوارثین﴾ (قصص: ۵).
با توجه به روایات متعدد (مجلسی، ۱۴۰۴ ق: ۵۱، ۶۵) در تفسیر مضمون آیات پیش گفتهو تطبیق آن بر مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور ایشان نیز مستند بر قرآن خواهد بود.
براساس آیات قرآن کریم وروایات صریح ومتعدد فریقین، فرزندی ازنسل حضرت فاطمه (علیها السلام) به نام «مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» متولد خواهد شد. درروایات متعدد شیعی تأکید شده که این موعود از نسل امام یازدهم امام حسن عسکری (علیه السلام) خواهد بود که بعد از تولدش مدت مدیدی مانند آفتاب پشت ابر درسرا پرده غیبت انتظار ظهور خود را خواهد کشید وبا ظهورش خان عدالت وتوحید الهی را بسط وظلم وجور را از زمین بر خواهد چید.
نکته قابل تأمل این که چنان که در روایات مهدویت پیش بینی شده با اطالهزمان غیبت حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعضی در اصل وجود وحیاتش تردید نمودهو به انکار وی خواهند پرداخت. این پیش بینی روایات در دوران گذشته تحقق یافته است که به شکل بارز می توان به فرقه بابیت وبهائیت اشاره کرد که بنیانشبر انکار «مهدویت» به معنای تولد فرزندی از نسل امام حسن عسکری (علیه السلام) وانکار ظهور وی بعد از عصر غیبت استوار است.
علی محمد شیرازی بعد از فوت استادش سید کاظم رشتی (دومین معمار شیخیه) مدعی ارتباط خاص با مهدی موعود شد وخود را باب (در وپل) إمام زمان نامید (باب، ۱۲۶۱ ق: ۳). وتا آخر هم به همین نام مشهور شد.
باب در گام دیگر، خود را امام زمان ومهدی موعود نامید (باب، [بی تا]، بیان فارسی: ۴۳ و۴۵؛ الواح باب، قسمت اول: ۱۲ و۱۷). در مرحله سوم وبهتعبیری وقتی باب مشاهده کرد پیروان چشم بسته دارد، مدعی مقام الوهیت شد.
برخی مبلغان نامی بهائیت مانند ابو الفضل گلپایگانی برای توجیه ادعایمهدویت باب مدعی شده اند که اصلا امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی نداشتند (گلپایگانی، ۲۰۰۱: ۱۱ و۱۷ و۱۱۸).
این مقاله با اثبات وجود فرزندی برای امام عسکری (علیه السلام) به نام حضرت محمدبن حسن عسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وتطبیق آن بر عنوان مهدی موعود اسلام وروایات متعدد، کذب ادعای دوم باب وبهائیت (فرزند نداشتن امام یازدهم وتطبیق مهدویت بر باب) را آشکار می کند.
ادله تطبیق مهدی موعود بر محمد بن حسن عسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
برای اثبات فرضیه تحقیق، یعنی تطبیق مهدی موعود بر فرزند امام حسنعسکری (علیه السلام) وضرورت زنده بودن آن حضرت در دوران غیبت، از سه رویکردذیل استفاده خواهد شد:
یکم: روایات
پیرو آیات پیش گفته، روایات متعدد از پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از طریق اهل سنت وشیعه مبنی بر ظهور منجی عالم بشریت از نسل حضرت فاطمه (علیها السلام) وبه نام «مهدی» و«قائم»، جهت بسط عدل وداد در جهان پس از امتلاء جهان به ظلم وجور، گزارش شده است.
چنان که اشاره شد، این مدعا مورد اتفاق اهل سنت، اعم از متقدم ومعاصر است وبیشترشان روایات آن را در حد متواتر دانسته اند کهمی توان به سیوطی (الحاوی للفتاوی: ۲، ۱۲۸)، ابن قیم جوزی (المنار المنیف فی الصحیح والضعیف: ۱۳۵-۱۴۱)، ابن حجر عسقلانی (فتح الباری: ۵، ۳۶۲)، ابن حجر هیثمی (الصواعق المحرقة: ۲، ۲۱۱)، تفتازانی (شرح المقاصد: ۲، ۶۲)، مودودی (البینات: ۱۱۶) وشیخ ناصر الدین البانی (مجلة التمدن الاسلامی، شماره ۲۲: ۱۶ و۳۵ و۳۶) اشاره کرد.
برخی دیگر از اهل سنت، روایات مهدویت را حدیث ثحیحتفسیر کردند؛ از جمله: ترمذی (سنن ترمذی: ۳، ۳۴۳)، حاکمنیشابوری (المستدرک: ۴، ۴۶۵)، بیهقی (المنار المنیف: ۱۳۰)، ابن اثیر (اتحاف الجماعة، ۱: ۶)، قرطبی (التذکرة: ۲، ۲۹۹)، ابن منظور (لسانالعرب: ۲۵، ۳۵۴)، ابن تیمیه (منهاج السنة: ۴، ۲۱۱)، ذهبی (تلخیص المستدرک: ۴، ۴۶۳) ودیگران، که حدودا پنجاه شخصیت می شوند (نقل از رضوانی، ۱۳۸۴: ۱۴۳).
مسئله مورد اختلاف، زنده بودن حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ونسبت ایشان به امام حسن عسکری (علیه السلام) به منزله پدرشان است، که شیعه امامیه بر آن اتفاق نظر دارد، اما برخی از اهل سنت منکر این خصوصیت شدند. با وجود این، جمعی از آنان تطبیق مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر إمام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) را پذیرفتند؛ مانند: محمد بن یوسف شافعی (کفایة الطالب: ۳۱۲) (م ۶۵۸ ه. ق)، عبد الوهابشعرانی حنفی (الیواقیت والجواهر: ۲، ۱۲۷)، عبد الرحمن جامی حنفی (شواهد النبوة: ۴۰۴)، قاضی بهلول بهجت افندی (المحاکمه فی تاریخ آلمحمد: ۲۴۶)، صدر الدین حموینی (فرائد السمطین: ۲، ۱۳۲، جهت اطلاع بیشتر ر. ک: قندوزی، ۱۴۱۶ ق: ۳، ۳۵۰ ورضوانی، ۱۳۸۴: ۶-۱۷۲).
برخی پژوهشگران، از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) چهارصد حدیث در منابع روایی اهلسنت وحدود شش هزار حدیث در منابع شیعی وسنی درباره وجود مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گزارش کرده اند (ر. ک: صافی گلپایگانی، [بی تا]، ج ۱ و۲).
با وجود چنین روایات گسترده ای، مجالی برای انکار وجود وظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود ندارد. ما اینجا فقط محض نشان دادن قطره ای از دریا، به چندروایت در اثبات مدعای شیعه از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وامامان معصوم (علیه السلام) اشاره ای می کنیم:
روایات نبوی
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در روایات گوناگون، به ظهور منجی عالم بشریت از نسل خود ازطریق حضرت فاطمه (علیها السلام)، امام علی (علیه السلام) وامام حسین (علیه السلام) تأکید می کرد؛ مانند:
«تسعة من ولد الحسین تاسعهم قائم امتی، یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما» (صدوق، ۱۳۸۴: ۱، ۴۸۳)
«التاسع منهم قائم اهل بیتی» (همان: ۴۸۴) پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در جواب به سؤالی درباره اسامی ائمه، به صورت دقیق به شمردن اسامی آن بزرگواران مطابق اعتقاد شیعه پرداخت ودر وصف امام یازدهم ودوازدهم فرمود:
«ثم الزکی الحسن بن علی ثم ابنه القائم بالحق مهدی أمتی» (همان: ۴۸۶؛ کلینی، ۱۳۶۵: ۱، ۵۳۴).
شیخ صدوق مشابه این روایات در کتاب گران قدر خود، کمال الدین، از پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ۳۷ روایت نقل کرده است که به دلیل پرهیز از اطاله کلام، خواننده فاضل را به ملاحظه آنها در همان کتاب ارجاع می دهیم.
روایات امامان
ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان امام دوازدهم از نسل پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بهصورت های متعدد ومتواتر در روایات ولوی نیز مورد تأکید قرار گرفته است کهبا اشاره از آن می گذریم.
۱. روایات امام علی (علیه السلام): شیخ صدوق در همین کتاب خود، از امام علی (علیه السلام) نوزده روایت در موضوع بحث گزارش می کند؛ مانند اینکه حضرت در پاسخپرسش یاران خود درباره علت تفکرش فرمود:
«فکّرت فی مولود یکون من ظهری الحادی عشر من ولدی هو المهدی یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا وظلما» (صدوق، ۱۳۸۴: ۱، ۵۳۹؛ کلینی، ۱۳۶۵: ۱، ۳۳۸).
۲. امام حسن (علیه السلام):
«ذلک التاسع من ولد أخی الحسین ابن سیدة الأماء یطیل الله عمره فیغیبته» (همان: ۵۸۲)
۳. امام حسین (علیه السلام):
«قائم هذه الامة هو التاسع من ولدی وهو صاحب الغیبة وهو الذی یقسّم میراثه وهو حیّ» (همان: ۵۸۳).
در این حدیث امام (علیه السلام) مسئله تقسیم ارث حضرت توسط خلیفه عباسی بینبرادر حضرت، جعفر کذاب ومادرش را پیش بینی فرموده است.
۴. امام سجاد (علیه السلام):
«القائم منا تخفی ولادته علی الناس حتی یقولوا: لم یولد بعد» (همان: ۵۹۲)
۵. امام باقر (علیه السلام): آن حضرت پس از نقل اسامی دوازده امام فرمود:
«الثانی عشر الذی یصلّی عیسی بن مریم خلفه، سنته والقرآن الکریم» (همان: ۶۰۵)
ایشان همچنین فرمود:
«یکون تسعة أئمة بعد الحسین بن علیّ، تاسعهم قائمهم» (کلینی، ۱۳۶۵: ۱، ۵۳۳)
۶. امام صادق (علیه السلام): أن حضرت در پاسخ سؤال از «مهدی» فرمود:
«الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه ولا یحل لکم تسمیته» (صدوق، ۱۳۸۴: ۲، ۴ و۳).
آن حضرت در روایت دیگر، در پاسخ به سؤالی درباره امام بعدی به صورت دقیق وشفاف فرمود:
«الامام من بعدی ابنی موسی والخلف المأمول المنتظر؛ م ح م د» ابن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی» (همان: ۴)
شیخ صدوق ۵۷ روایت از امام صادق (علیه السلام) درباره «مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» گزارش کرده است (همان: ۲، ۳۳).
۷. امام کاظم (علیه السلام):
«القائم الذی یطهّر الأرض من اعداء الله عزّ وجلّ ویملأها عدلا کما ملئتجورا وظلما هو الخامس من ولدی له غیبة یطول امدها خوفا من نفسه یرتدّ فیها اقوام ویثبت فهیا أخرون» (همان: ۴۴).
۸. اماما رضا (علیه السلام):
آن حضرت در پاسخ به سؤالی درباره «قائم اهل البیت» فرمود: «الرابع من ولدی ابن سیدة الإماء یطهّر به الأرض من کل جور ویقدسها من کل ظالم الذی یشک الناس فی ولادته» (همان: ۶۱).
۹. امام محمد تقی (علیه السلام) (جواد):
آن امام همام در پاسخ به سؤالی درباره مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود:
«وهو الثالث من ولدی...» (همان: ۷۰).
۱۰. امام هادی (علیه السلام):
این امام همام که پدر بزرگ امام حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) محسوب می شود، جزئیات بیشتری درباره ظهور وغیبت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اطلاع شیعیان می رساند، چنان که در پاسخ یکی از یارانش فرمود:
«ومن بعدی الحسن ابنی: فکیف للناس بالخلف من بعده؟ قال: فقلت: کیف ذاک یا مولای؟ قال (علیه السلام): لانه لا یری شخصه ولا یحل ذکره باسمهحتی یخرج فیملأ الأرض قسطا وعدلا» (همان: ۷۴۹).
شیخ صدوق ده روایت از امام هدی (علیه السلام) در این باره گزارش نموده است.
۱۱. امام حسن عسکری (علیه السلام):
چنان که از روایات پیش گفته بر می آید، به دلیل هراس دشمنان به ویژه حکومتعباسی، از ظهور آن مولود آل محمد (علیه السلام) وتحقق وعده الهی ومضمون روایات موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مبنی بر برچیدن بساط ظلم وبرپا نمودن حکومت عدل وداد، اصل حیات مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) از دیدگاه مردم وحکومت وحتی از دید اکثر شیعیان ونزدیکان امام عسکری (علیه السلام) مخفی مانده بود. این مدعا وواقعیت را افزون بر منابع تاریخی، می توان از منابع روایی نیزکشف کرد؛ مثلا احمد بن اسحاق، یکی از شیعیان امام عسکری (علیه السلام) -که برحسبظاهر از وجود فرزند امام (علیه السلام) آگاهی نداشت-از حضرت درباره جانشینی اش سؤال می کند. حضرت نخست به صورت کلی به اصلی عقلی یعنی «عدم خلوزمین از وجود حجت الهی» تمسک می کند. ابن اسحاق با این تمسک، بر ابهام سؤال افزوده می شود ومی پرسد: «یا بن رسول الله فمن الإمام والخلیفة بعدک؟» (همان: ۲، ۸۱ و۸۲) در این لحظه، حضرت از اتاق دیگر خانه یک کودک سه ساله می آورد وضمن پاسخ عملی به سؤال، بیان می کند که اگر مقام وکرامت ابن اسحاق نزد خداوند وحجت های خداوند نبود، یادگار خود را به او نشاننمی داد: «یا احمد بن اسحاق لو لا کرامتک علی الله عزّ وجلّ وعلی حججه ما عرضتعلیک ابنی هذا» (همان: ۱۱۶) آنگاه حضرت به غیبت طولانی فرزند خود مانندخضر، اشاره می کند ومی افزاید که به دلیل همین امر، برخی کسان از اعتقاد به مهدویت روی بر می گردانند.
۱۲. امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
آخرین قسم از روایات مربوط به روایات خود امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می شود. شبهه انکار امامت حضرت توسط عمویش جعفر وفرزندانش در بین پیروان خودحضرت نیز جاری بود که یکی اصحاب به نام اسحاق بن یعقوب طی نامه ای آنرا به خود حضرت مطرح می کند. حضرت در جواب به انکار مقام نبوتحضرت نوح توسط فرزندش ونیز انکار مقام نبوت حضرت یوسف توسطبرادرانش احتجاج می کند (همان: ۲، ۴۸۳، طبرسی، ۱۴۰۳ ق: ۲، ۴۵۲ و۴۶۹).
شیخ صدوق در کتاب گران قدر خود، بابی مستقل را به افراد خاصی کهوجود نورانی مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در ایام کودکی مشاهده کرده اند، اختصاص می دهد ودر آن با ذکر ۲۶ روایت، جزئیات بیشتری از ولادت حضرت بیان می کند (صدوق، ۱۳۸۴: ۴۲ و۱۴۳).
دوم: ادله وشواهد تاریخی
در صفحات پیشین، با تمسک به روایات پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وامامان معصوم (علیه السلام) -که علمشان علم الهی وقدسی وبه تبع آن صادق وحجت خواهد بود - تولد إمام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) ثابت شد. با وجود روایات متواتر معصومان، به اثبات نظریه مهدویت از منظر تاریخی نیازی احساسنمی شد، اما برای توضیح بیشتر وبیان اینکه نظریه مهدویت، از دلایل وشواهد تاریخی نیز برخوردار است، فقط به این موضوع اشاره ای می کنیم.
الف) گزارش شب تولد توسط عمه امام عسکری (علیه السلام)
واقعیت های تاریخی از سنخ خانوادگی مانند تولد را، نوعا گزارش کنندگان محدود واکثرا زنان، که در امر تولد وزایمان قرار می گیرند. گزارش می کنند. این قاعده در جریان ولادت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز جاری بوده است.
۱. ابو عبد الله خصیبی (م ۳۴۶ ه. ق)، از مورخان معاصر غیبت صغری، در کتاب خود شب تولد حضرت را از حکیمه، عمه امام حسن عسکری (علیه السلام) گزارش می کند. بنا بر آن گزارش، امام حسن عسکری (علیه السلام) حکیمه را احضار می کند واز تولد فرزند خود از نرگس به وی خبر می دهد. حکیمه که در ظاهر، علائم حاملگی را در نرگس مشاهده نمی کند، با تعجب از حاملگی نرگس می پرسد. در جواب، حضرت اشاره می کند که تولد امامان خصوصا إمام دوازدهم، حالت استثناء وخارق العاده دارد (خصیبی، ۱۳۸۰: ۳۵۵).
۲. ابو الحسن علی مسعودی، دانشمند نسب شناس ومورخ قرن چهارم (م ۳۴۶ه ق)، از استادان مورد اطمینان ووثوق خود نقل می کند، وقتی که إمام حسن عسکری (علیه السلام) چشمش به نرگس افتاد، به حالت تعجب رفت. عمه حضرت که ناظر جریان بود، از علت تعجب حضرت پرسید؟ حضرت درجواب فرمود که مولود کریم الهی، از وی متولد خواهد شد.
مسعودی در ادامه گزارش خود، باز از عالمان بزرگ چون علان الکلابی، موسی بن محمد الغازی واحمد بن جعفر با سندهای خود جریان ولادت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از نرگس مانند خصیبی گزارش می کند (مسعودی، ۱۳۷۵: ۲۷۲).
مورخان واندیشه وران نامی دیگر مانند ابو جعفر طبری ([بی تا]: ۴۹۸) شیخکلینی (۱۳۶۵: ۱، ۳۳۰)، شیخ صدوق (۱۳۸۴، ج ۱، باب ۴۲، ح ۱؛ باب ۴۵، ح ۲۷؛ الهدایة: ۳۹)، شیخ مفید (۱۴۱۳ ق، (الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد)، ۲: ۴۸۵، باب ۳۸) جریان شب ولادت را گزارش نمودند که مجال اشاره به آنها نیست (طبرسی، [بی تا]: ۴۱۸، فصل ۱۲).
ب) شاهدان دوران کودکی مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
در ضمن روایات پیشین اشاره شد که وجود مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از چشم مردم وشیعیان توسط پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) مخفی نگه داشته می شد؛ اما حضرتبرای خواص شیعیان خود زمینه مشاهده وملاقات فرزند خود را فراهم می فرمود.
مورخان ومحدثان، فهرست صحابه امام حسن عسکری (علیه السلام)، که افتخار رؤیتمهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوره کودکی را کسب کردند، در منابع حدیثی وتاریخی خود گزارش کردند، که اینجا تنها به ذکر اسامی برخی از آنها بسنده می شود؛ مانند:
۱. علی بن محمد بلال؛
۲. ابو هاشم جعفری؛
۳. داود بن قاسم جعفری؛
۴. ابو عمر العمری؛
۵. عمر الأهوازی؛
۶. ابو علی بن مطهر؛
۷. محمد بن ابراهیم بن مهزیار؛
۸. عثمان بن سهمیه عمری؛
۹. ابو نصر طریف؛
۱۰. نسیم، خادم امام حسن عسکری (علیه السلام)؛
۱۱. ابو هارون؛
۱۲. محمد بن عثمان العمری؛
۱۳. یعقوب بن منقوش؛
۱۴. عبد الله السوری؛
۱۵. محمد بن صالح؛
۱۶. محمد بن عثمان؛
۱۷. محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر؛
۱۸. ابو الأدیان؛
۱۹. کامل بن ابراهیم
(برای توضیح بیشتر ر. ک: خصیبی، الهدایة الکبری: ۳۵۸؛ کلینی، کافی، ج ۱، باب مولد الصاحب (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۲، باب ۴۳، ح ۱؛ شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، باب ۳۸؛ طوسی، کتاب الغیبة، باب اثبات ولادة صاحب الزمان؛ ابوجعفر طبری، دلائل الامامة، باب معرفة من شاهده فی حیاة ابیه: ۵۰۵).
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین با استناد به گزارش محمد بن ابی عبد الله فهرست کسانی از وکلای امام (علیه السلام) که معجزه مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مشاهده وحضرت را زیارت کردند، به شرح ذیل با ذکر اسم شهرش آورده است:
۱-۵. عمری وفرزندش، حاجز، بلالی، عطار از بغداد؛
۶. عاصمی از کوفه؛
۷. محمد بن ابراهیم بن مهزیار از اهواز؛
۸. محمد بن صالح از همدان؛
۹-۱۰. سامی واسدی از شهر ری؛
۱۱. قاسم بن علاء از آذربایجان؛
۱۲. محمد بن شاذان از نیشابور.
راوی در ادامه گزارش خود، اسامی پنجاه نفر از غیر وکلاء را ذکر می کند که بهدیدار حضرت مفتخر شدند (صدوق، ۱۳۸۴، ج ۲، باب ۴۳، ح ۱۶).
ج) گزارش مورخان عصر غیبت صغری
مورخان وعالمان مذاهب وفرقه های مختلف در طول تاریخ، بر ولادت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحه گذاشتند. ما در اینجا تنها به آرای مورخاندوره غیبت صغری (۳۲۹ ه ق) بسنده می کنیم که از آنها بر می آید تولدمهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ابتدای تحقق آن، مورد اعتقاد شیعیان وموردتأیید برخی غیر شیعیان نیز بوده است.
ابن قبه: از عالمان امامیه دوره غیبت صغری، که در دفاع از امامت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برابر مخالفان، مکتوباتی را از خود به یادگار گذاشته است. أو در یکی از مکتوباتش در جواب یکی از شیعیان که از شبهه معتزله پرسیده بود، با ادله عقلی ونقلی به اثبات ضرورت نصب مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از طرف امامحسن عسکری (علیه السلام) پرداخته است. وی تأکید می کند اولیای خاصه آن حضرت، وجود شریف حضرت را مشاهده وآن را به صورت کثرت گزارش کردند، که موجب اطمینان وحجت است (ابن قبه، ۱۳۹۵، ج ۱).
وی در نقد رساله یکی از طرف داران امامت جعفر کذاب به نام ابو الحسنعلی بن احمد بشار، جوابیه ای مستقل نوشت (همان: ۵۱).
سعد بن عبد الله اشعری قمی (م ۲۹۹-۳۰۱ ه ق): وی نیز از عالمانبرجسته شیعی در دوران غیبت صغری بود که در کتاب معروف خود المقالات والفرق ضمن گزارش آرا وفرقه های مختلف پس از رحلت امام حسنعسکری (علیه السلام)، به استناد ومخفی ماندن وجود مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره واضافه می کند که این مسئله را خواص اصحاب امام حسن عسکری (علیه السلام) وخود إمام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می دانستند (اشعری قمی، ۱۳۶۱: ۱۰۲ و۱۰۳).
ابو محمد حسن نوبختی (م ۳۰۰-۳۰۱ ه ق): او در کتاب فرق الشیعة خود، بعد از گزارش اقوال مختلف درباره امامت پس از رحلت امام حسن عسکری (علیه السلام) با استناد به روایات معتبر، قول حق را قول امامیه (تولد امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ازنسل امام حسن عسکری (علیه السلام) وغیبت آن حضرت) معرفی می کند.
«لله عزّ وجلّ فی الارض حجة من ولد الحسن بن علی ولا یجوزان تخلوالارض من حجة... وهو خائف مغمور مستور بستر الله تعالی ویظهره إذا شاء»، (نوبختی، ۱۳۱۵ ق: ۱۰۸ و۱۱۱)
ابو سهل نوبختی (م ۳۱۱ ه ق): وی نیز از متکمان برجسته اواخر قرن سوم (غیبت صغری) بوده که در نقد مخالفان امامت، کتاب معروف خود به نام التنبیه فی الإمامة را نگاشته است. وی برای اثبات تولد مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، علاوه براستناد به روایات دال بر وجود جانشین وخلف برای امام حسن عسکری (علیه السلام)، به اخبار متواتر افراد ثقه ومورد اطمینان، در گواهی بر وجود فرزند آن حضرت، تمسک می کند.
ابن بابویه (م ۳۲۹ ه ق): وی از عالمان برجسته شیعی وپدر شیخصدوق است که برای دفاع از نظریه شیعه، کتاب معروف خود الامامة والتبصرة من الحیرة را برای زدودن حیرت برخی شیعیان در اعتقاد به مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نگاشت ودر آن، روایات مثبت امامت دوازده إمام وغیبت امام دوازدهم را جمع نمود.
ابو حاتم رازی (م ۳۳۲ ه. ق): وی به عنوان عالم سنّی دوران غیبت صغری، گزارش می کند که شیعیان به دو گروه طرف دار امام حسن عسکری (علیه السلام) وجعفر منشعب شده بودند (رازی، ۱۳۸۲: ۲۳۷). با اثبات بطلان ادعای جعفر در صفحات آینده آشکار می شود که شیعیان از همان دوران طرف دار فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) بودند.
ابو الحسن مسعودی (م ۳۴۶ ه ق): وی در کتاب قیّم خود، جریان شبولادت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وغیبت وی ونیز وصی امام حسن عسکری (علیه السلام) بودن مادرش را حکایت می کند ودر ذیل عنوان «صاحب الزمان» می نویسد: «وهو الخلف الزکی بقیة الله فی ارضه وحجته علی خلقه المنتظر لفرج اولیائه من عباده» (مسعودی، ۱۳۷۵: ۲۷۰ و۲۸۵)
محمد بن ابراهیم النعمانی (م ۳۸۰ ه ق): بعد از گزارش احادیث مهدویت می نویسد:
«هل هذا احادیث الا دالة علی غیبة صاحب الحق وهو شرف الذی شرفه الشیعة» (۱۳۹۷: ۱۹۷، باب ۱۰)
ابو جعفر محمد بن طبری (م قرن ۴ و۵ ه ق): وی درباره فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) می نویسد:
«ولده الخلف الصالح القائم صاحب الزمان الإمام المنتظر لأمر الله» (طبری، [بی تا]: ۴۲۵).
د) گواهی دانشمندان انساب وحروف
برخی دانشمندان، از طریق نسب وشجره وحروف شناسی، به تولد آبا واجداد شخص خاص می توانند علم پیدا کنند. البته با وجود روایات پیش گفته وگواهی تاریخ، به شاهد دیگری نیاز احساس نمی شود؛ اما از آنجا که به این شاهد نیز درکتب موعود شناسی اشاره شده است، اشاره به آن خالی از لطف نیست.
نویسنده سنّی کتاب ینابیع المودة یک باب آن را به همین شاهد اختصاص دادهاست (ر. ک: قندوزی ۱۴۱۶ ق، ج ۳، باب ۸۶). در اینجا به برخی از این دانشمندان که بر تولد مهدی موعود از نسل امام حسن عسکری (علیه السلام) گواهی دادند، اشاره می شود:
۱. سهل بن داود بن سلیمان نجاری، معاصر دوره غیبت صغری (سرّ السلسلة العلویة، ۳۹ و۴۰)؛
۲. کمال الدین ابو سالم الحسن الحلبی الشافعی درک تاب: مطالب السؤول فی مناقبآل الرسول، وکتاب دیگرش به نام: الدرر المنظم (مطالب السؤول، ۱۲۸۷: ۸۹)؛
۳. صلاح الدین الصفدی در کتاب: شرح الدائرة (قندوزی، ۱۴۱۶ ق، ۳: ۳۴۷)؛
۴. سید عمری، نسّابه مشهور سده پنجم قمری (المجدی فی انساب الطالبین: ۱۳۰)؛
۵. فخر رازی شافعی، نسّابه سده پنجم قمری (الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیة: ۷۸)؛
۶. مروزی ازورقانی، نسّابه سده ششم قمری (الفخری فی انساب الطالبیین: ۸)؛
۷. جمال الدین احمد، معروف به ابن عنبه (نجمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب: ۱۹۹)؛
۸. ابو الحسن محمد صنعانی زیدی، نسّابه سده یازدهم (روضة الألباب لمعرفة الأنساب: ۱۰۵)؛
۹. محمد امین سویدی (سبائک الذهب: ۷۸)؛
۱۰. محمد ویس حیدری سوری (الدرر البهیة فی الأنساب المیدریة والأویسیه: ۷۳)؛
۱۱. سید محمد بن حسین سمرقندی مدنی (تحفة المطالب بمعرفة من ینسب إلی عبد الله وابی طالب: ۵۴ و۵۵)؛
۱۲. شریف انس کتبی حسنی (همان: ۵۵؛ الأصول فی ذریة البضعة البتول: ۹۷-۱۰۰)؛
۱۳. سید محمد بن احمد بن حمید الدین نجفی (بحر الأنساب: ۳۹؛ به نقل از رضوانی، ۱۳۸۴: ۲۲۱).
سوم: دلیل عقلی
برای اثبات وجود امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، گذشته از آیات، روایات وتاریخ می توان ازدلیل عقل، با رویکردهای گوناگون استفاده کرد:
الف: عدم خلوّ زمین از حجت الهی
به نظر می رسد هرگونه شبهه درباره وجود امامان وصفات خاص آنان، ازتصور نکردن حقیقت مقام امامت وامامان نشئت گرفته است. به بیان دیگر، اگرمشکل تصور درباره امامت وامام حل شود، تصدیق آن نیز خودبه خود حل وفصل وشفاف خواهد شد.
مطابق روایات متعدد فریقین، خداوند متعال نخستین بار وجود نورانی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وانوار قدسی اهل البیت وامامان دوازدگاه گانه (علیه السلام) را خلق نمود: «أو لما خلق الله عزّ وجلّ ارواحنا فانطقنا بتوحیده وتحمیده» (قندوزی، ۱۴۱۶ ق: ۳، ۳۷۹، باب۹۱ و۹۳): اولین مخلوق الهی، ارواح ما [اهل البیت] بود که به توحید وحمدخداوند نطق نمودیم.
این بحث در فلسفه وعرفان مطرح شده است. فلاسفه با مطرح کردن قاعده «الواحد» معتقدند که فیض الهی به مخلوقات از طریق واسطه ها وعلت هاصورت می گیرد. عقل اول «حقیقت محمدیه» مخلوق نخستین خداوندی استکه آن نیز واسطه فیض به دیگر پدیده ها می شود. عرفا نیز معتقدندپیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نخستین صادر وظهور الهی، وسایر امامان نیز مظاهر نخستینوجود الهی هستند (محی الدین عربی، [بی تا]: ۲، ۵).
به سخن دیگر، انوار قدسی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وامامان، علت واسطه در انتقالفیض الهی در عالم عقول بوده اند وهستند. از آنجا که وجود معلول، هم حدوثا وهم بقائا به وجود علت خود وابسته است، می توان مدعی شد که کل عالمماده، که معلول عالم برزخ وعقل است، هم حدوثا وهم بقائا به وجود نورانیاهل البیت وابسته است.
در عرفان، بحث وجود «انسان کامل» و«ولیّ مطلق» مطرح است، وقوامعالم دنیا به وجود چنین انسانی وابسته است. مصداق انسان کامل در زمانپیامبران، خود پیامبران بودند ودوره وفات پیامبر تا ظهور پیامبر دیگر، عرفامعتقدند که خداوند به قدرت خود برخی پیامبران را در قید حیات نگه می داشته است؛ مانند الیاس، ادریس، عیسی وخضر.
با رحلت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، امام علی (علیه السلام) ویازده امام دیگر، مصداق بارز «إنسان کامل» هستند. امام علی (علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
«اللّهمّ بلی لا تخلو الأرض من قائم لله بحجّة إمّا ظاهرا مشهورا وإما خائفا مغمورا» (نهج البلاغه، حکمت ۱۳۹): آری زمین تهی نمی ماند از کسی که حجت ودلیل دین خدا را برپا دارد؛ [این حجت] یا آشکار ومشهور، ویا ترسان وپنهان است.
امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:
«نحن امان اهل الأرض کما ان النجوم امان لأهل السماء ونحن الذین بنا یمسک الله السماء ان تقع الأرض ولو لا ما فی الأرض منّا لساخت باهلها» (جوینی خراسانی، ۱۳۵۹ ق: ۱، ۴۵)
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«بنا فتح الله وبنا ختم الله ونحن الاولون ونحن الآخرون... ونحن علة الوجود» (مجلسی، ۱۴۰۴ ق: ۲۶، ۲۵۹).
روایات متعددی با این عبارت که: «لو لا الحجة لساخت الارض» وارد شده است، که همگی بر ضرورت وجود حجت الهی در زمین تأکید دارند.
با توجه به تأکید روایات بر ضرورت وجود حجت الهی در بقای زمین واستمرار فیض الهی بر اهلش، نتیجه گرفته می شود که وجود امام معصوم در هرزمان وعصری لازم وضرور است. با رحلت امام حسن عسکری (علیه السلام) به عنوان امام یازدهم، در ظاهر وآشکارا زمین فاقد امام بعدی وحجت الهی است؛ اماچون صراحت وروایات بر وجود امام وحجت الهی در هر عصری دلالتمی کند، بر می آید که امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی در مقام حجت الهی دارد، اما به دلایلی وجودش را از مردم مخفی نگه می داشت. این امام همام، جزء مصداق «بحجة خائفا مغمورا» در کلام علی (علیه السلام) است که وجود شریفش تا وقت ظهور وفرج در سراپرده غیبت خواهد ماند.
شایسته بودن جعفر برای امامت
اگر فرضا امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی نداشت، امام دوازدهم وحجت الهیبعد از او چه کسی می بود تا هم حجت خداوند وهم واسطه فیض الهی بربندگان استمرار داشته باشد؟ یک احتمال ضعیف این بود که حجت وامام پساز امام حسن عسکری (علیه السلام) برادر حضرت، جعفر باشد که در صفحات پیشین، سستی این احتمال وفرضیه گذشت، واکنون به نکاتی دیگر اشاره می شود:
۱. شخصیت واقعی جعفر، برای پدر بزرگوارش یعنی امام هادی (علیه السلام) مشخصبود ولذا از تولدش خوشحال نبود ودرباره سرنوشت او نظر مساعدی نداشت. وقتی درباره این نگاه امام (علیه السلام) به فرزند خود، از آن حضرت پرسیدند، فرمود: وی موجب گمراهی جمعی خواهد شد (الحسنی، [بی تا]: ۲، ۵۵۹). همچنین او را به فرزند نوح تشبیه کرد وبه دوری از او امر فرمود (تاریخسامرا: ۲، به نقل از الحسنی).
۲. جعفر در دوران حیات امام حسن عسکری (علیه السلام) از مخالفان آن حضرت مانند پیروان فارس بن حاتم، که پرچم مخالفت با حضرت را برداشته وبه امر حضرت کشته شده بود، حمایت وجانب داری می کرد.
امام هادی (علیه السلام) در پاسخ یکی از اصحابش که بعد از مرور جعفر، از امامت او پرسیده بود، فرمود: صاحب شما، فرزندم حسن [عسکری] است: «قال: لا، صاحبکم الحسن» (اربلی، ۱۳۸۱ ق؛ ۲، ۴۲۲، طوسی، ۱۴۱۱ ق: ۱۹۸؛ مجلسی، ۱۴۰۴ ق: ۵۰، ۲۴۲ و۲۸۹).
امام هادی (علیه السلام) در روایات گوناگون بر امامت امام حسن عسکری (علیه السلام) تأکید کردهاست (همان، ۴۰۶). جعفر در زمان خود امام حسن عسکری (علیه السلام) مورد طردحضرت بوده است. از این مطلب استفاده می شود که او شایستگی امامت نداشت.
۳. جعفر بعد از رحلت امام حسن عسکری (علیه السلام) برای نصاحب اموال حضرت بهدستگاه جائر شکایت برد در حالی که از رجوع به علمه حاکم جائر، در روایات نهی شده است.
۴. مرگ جعفر پس از رحلت امام حسن عسکری (علیه السلام) بر کذب ادعای امامت ویدلالت می کند؛ چرا که زمین از حجت امام الهی خالی نخواهد ماند. با مرگجعفر، که خود را امام دوازدهم معرفی می کرد، عملا زمین خالی از حجت وامام وواسطه فیض الهی شد. پس مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جعفر نیست، بلکه فرزند امامحسن عسکری (علیه السلام) است که زنده وواسطه فیض وحجت الهی است.
ب: قاعده لطف
رویکرد دوم برای اثبات عقلانی ضرورت وجود امام دوازدهم، استناد به قاعده معروف «لطف» است که متکلمان با آن، ضرورت بعثت پیامبران را اثباتمی کنند، به این مضمون که چون نوع بشر بدون وجود پیامبر، قادر به شناخت صحیح خداوند وچگونگی عبودیت او نیست، لذا فرستادن پیامبران آسمانی، برخداوند واجب است.
این دلیل با اصل خاتمیت منتفی نشده است؛ چرا که اصل خاتمیت، فقط فرستادن وحی وپیامبر آسمانی را نفی می کند، اما اینکه پس از پیامبر خاتم، خداوند آخرین دین خود را بدون حافظ ومرجع علمی ودینی دارای صفات خاص (علم لدنی وعصمت) یعنی امام معصوم رها کند، با برهان لطف سازگار نیست؛ ازاین رو وجود امام معصوم نیز لازم است تا به منزله حجت الهی، بهصیانت دین وتفسیر وتبیین صحیح آن بپردازد.
این اصل تا دوران امام یازدهم، امام حسن عسکری (علیه السلام) تحقق یافته است، اماپس از رحلت آن حضرت، این سؤال طرح می شود که: امام معصوم، یعنی متولیو مصداق قاعده لطف پس از رحلت امام حسن عسکری (علیه السلام) کیست؟
اگر به نبود حجت قائل شویم، لازمه اش این است که خداوند، آخرین امت وپیروان دین خود را بدون امام وراهنمای معصوم رها گذاشته است وآن با برهان لطف ناسازگار است. اما اگر به وجود حجت قائل شویم، می بایست به وجود فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) اعتقاد داشته باشیم؛ چرا که پس از رحلت حضرت، امام متصوّر در دو شخصیت به نام های جعفر کذاب وفرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) منحصر می شد، وچون در صفحات پیشین، سستی ادعای جعفر روشنشد، یگانه فرض موجود، «مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» است.
این دلیل را نیز می توان از برخی روایات دال بر عدم خلو زمین از حجتالهی به منزله مرجع احتجاج خداوند بر مردم وارشاد آنان استفاده نمود؛ مانند «انّ الله جلّ وعزّ اعظم من ان یترک الأرض بغیر امام عادل» (کلینی، ۱۳۶۵: ۱، ۱۷۸)؛ «ان آخر من یموت الامام لئلا یحتج احد علی الله عز وجل انه ترکه بغیر حجة لله علیه» (همان: ۱، ۱۸۰)
پاسخ چند شبهه
از مطالب پیشین روشن شد که تعداد امامان، به ویژه وجود وظهور امام دوازدهم به عنوان امام قائم وموعود آل محمد از نسل پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وفرزند إمام حسن عسکری (علیه السلام)، مورد تأکید واهتمام روایات پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وسایر امامان قرار گرفته واین اهتمام موجب شده است که باور به «مهدویت» با خصوصیات گفته شده، نه تنها آموزه ای شیعی، بلکه آموزه آیین مقدس اسلام، اعم از تسنن وتشیع قرار گیرد.
با وجود این، برخی در تولد مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبهه افکنی کرده اند که در اینجا، به تحلیل ونقد مختصر آن می پردازیم.
الف) مهدویت بر ساخته شیعیان
برخی با تمسک به حوادث تاریخی وبرداشت ناقص وتحریف شدهاز کتب تاریخی وکتب معاصران، چنین القای شبهه می کنند که: «گروهی کوچک از یاران امام یازدهم، امام دوازدهم را برساختند» (گنجی، قرآن محمدی، شماره ۲، سایت رادیو زمانه).
خواننده فاضل با رجوع به منابع روایی متقدم پی خواهد برد (چنان که در صفحات پیشین اشاره شد) روایات مهدویت از حد تواتر گذشته است وبین شیعه وسنی جزء مسلّمات اسلام تلقی می شود وپیشینه آن به عصر پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وسایر امامان بر می گردد. نمونه هایی ازاین روایات در صفحات پیشین گزارش شد. با وجود این، چگونه برخیبه خود جرئت می دهند که مدعی شوند اصل مهدویت، جزء بر ساخته های تاریخی شیعیان، آن هم گروه کوچکی از یاران امام یازدهم در قرن سوم است؟! یقینا مدعی چنین نسبتی، از روایات متواتر وصحیح مهدویت در منابع فریقین اطلاعی ندارد.
ب) وصیت نامه امام حسن عسکری (علیه السلام) به مادرش
منکران وجود مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای اثبات مدعای خود، به وصیت نامه إمام یازدهم تمسک کردند واینکه آن حضرت، در وصیت نامه خود فقط به مادرش تصریح دارد واز وجود فرزند خود هیچ خبری نمی دهد (همان).
در نقد این شبهه، نکات ذیل در خور تأمل است:
۱. ضعف وسستی این شبهه نیز از متن روایات پیشین روشن می شود؛ چرا که مطابق صراحت روایات پیشین، مسئله وجود فرزند إمام یازدهم به دلیل تصمیم حکومت عباسی بر نابودی آن حضرت، جزءاسرار امامت وبیت امام حسن عسکری (علیه السلام) بود که حضرت آن را از مردم، حتی شیعیان (مگر خواص آنان) مخفی نگه داشته بود وبراساس وعده الهی قرار بود فرزند آن حضرت، در همان کودکی بعد از شهادت امام یازدهم، از چشم مردم پنهان ودر سرای غیبت زندگی کند. از این رو مصلحت اقتضا می کرد که حضرت در وصیت نامه خود نیز این مسئله را مخفی نگه دارد تا در صورت اطلاع مخالفان از مضمون وصیت نامه، هم موجب اذیت وآزار مادرش نشوند وهم از این طریق از تولد ومحل نگهداری مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اطلاع پیدا نکنند.
شبهه وصیت را از اوایل غیبت، مخالفان مطرح کرده اند ومتکلمان امامیه مانند شیخ مفید(۱) جواب گفته شده را ارائه کرده اند.
۲. نکته پیشین بنا بر اشاره نکردن امام حسن عسکری (علیه السلام) اعم از کنایه وتصریحبه نام فرزند خود در وصیت نامه اش بود، که طراح شبهه مدعی آن بود.
نگارنده هر چند اصل وصیت نامه حضرت خطاب به مادرش را با فحص واستقرای ناقص خود نیافت، از ذیل عبارت هایی که طراحان شبهه به آن توسل جستند، احتمال اشاره وکنایه وجود فرزند برای امام حسن عسکری (علیه السلام) در وصیت نامه مزبور استفاده می شود. آنجا که بحث تقسیم میراث حضرت بینمادرش وجعفر مطرح می شود، مادر حضرت مدعی وصیت می شود: «وادّعت امّه وصیته وثبت ذلک عند القاضی» (کلینی، ۱۳۶۵: ۱، ۵۰۵) بعد از این عبارت، درمنابع تاریخی وروایی چنین آمده است: «والسلطان علی ذلک یطلب أثر ولده» (همان): خلیفه وسلطان بر این اساس [وصیت نامه] در صدد یافتن اثر ونشانه ایاز فرزند [امام حسن عسکری (علیه السلام)] برآمد.
پس وصیت حضرت به گونه ای تنظیم شده بود که با ادعای آن توسطمادرش، احتمال داشتن فرزند بیشتر قوت گرفت، بلکه برای سلطان یقینی شد، به نحوی که در صدد یافتن وی برآمد.
دلیل دیگر بر استنباط تولد مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از وصیت نامه پدرش (وحد اقل احضار مادر حضرت به دادگاه) عبارت وگواهی ابو جعفر طبری، درکتاب خود دلائل الامامة است. او می نویسد: «قدّمت امّ ابی محمد بن المدینة... وسعایته [جعفر] بها الی السلطان وکشف ما امر الله بستره» (طبری، [بی تا]، ۴۲۵؛ مجلسی، ۱۴۰۴ ق: ۵۰، ۳۳۱): مادر امام یازدهم از مدینه به سامرا آمدند... بعدجعفر از مادر حضرت به سلطان شکایت نمود که آنچه خداوند به ستر واختفاءآن امر نموده بود، کشف شد.
پس اولا ذکر نشدن نام امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در وصیت نامه، که طراح شبهه آن را پیش فرض گرفته است، با مسئله ولادت تعارضی ندارد، که توجیهش گذشت. ثانیا ظاهر وصیت نامه، مثبت ولادت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود که موجبنگرانی وبه تبع آن تفتیش جایگاه حضرت شد.
ج) تقسیم ارث امام حسن عسکری (علیه السلام) بین مادر وبرادرش
یکی از شبهات سست این است که اگر امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی به نام مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشت، چرا ارث ایشان به فرزندش نرسید، بلکه بین مادر وبرادرش، جعفر تقسیم شد؟ (گنجی، پیشین)
خواننده فاضل، از مطالب پیشین پاسخ این شبهه را در می یابد؛ چرا که اولاداشتن فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) از دستگاه حکومت وبلکه از اکثر شیعیان، جز خواص، مخفی نگه داشته شده بود. بر این اساس اگر مادر حضرت، هنگاموفات ایشان صریحا از وجود فرزندش خبر می داد، نه تنها ارث ودارایی امامحسن عسکری (علیه السلام) به فرزندش مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی رسید، بلکه جانحضرت وجان مادرش نیز مورد تهدید مرگ قرار می گرفت وهمه دارایی حضرت به جعفر منتقل می شد؛ کسی که صلاحیت امات نداشت، با خود إمام حسن عسکری (علیه السلام) نیز مشکل داشت وامام با وی متارکه کرده بود، ونیز از مخالفان امام حسن عسکری (علیه السلام) مانند فارس بن حاتم حمایت وجانب داریمی کرد (ر. ک: النقص بند ی۱؛ صدوق، ۱۳۹۵ ق: ۱، ۵۷؛ مدرسی، ۱۳۸۶: ۱۴۶).
بر این اساس تقسیم دارایی امام حسن عسکری (علیه السلام) بین مادر حضرت وبرادرش جعفر، با فرض اختفای فرزند آن حضرت، «مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» امر طبیعی بود.
این نکته یعنی با وجود حیات مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که همه ارث پدرش بها ورسیده بود ودارایی امام یازدهم، اموال آن امام همام محسوب می شد، ارثآن حضرت به دیگران تقسیم می شود، در روایات ائمه طاهرین وارد شده «یقسّم میراثه وهو حیّ» (طبرسی، [بی تا]: ۴۰۱) واین خود گواه بر صدق غیب گویی امامان است.
د) حمایت خواهر امام (علیه السلام) از جعفر
یکی دیگر از شبهات مخالفان، تمسک به حمایت خواهر امام حسنعسکری (علیه السلام) از دیگر برادر خود، یعنی جعفر کذاب است. آنان مدعی اندکه اگر واقعا امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی به نام «مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» داشت، خواهر امام (علیه السلام) به نام فاطمه از آن آگاه بود وبالتبع از او حمایت می کرد؛ در حالی که فاطمه از امامت برادرش جعفر جانب داری نمود. پس برخی اهل بیت امامان نیز در وجود مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تردید وچه بسا به نبود او یقین داشتند (گنجی، همان).
در نقد این شبهه، نکات ذیل قابل تأمل است:
۱. فاطمه خواهر جعفر، که خواهر ناتنی امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز محسوب می شود، انسانی معصوم نبود؛ ازاین رو درباره وی نیز دو احتمال هست:
الف) ممکن است امام حسن عسکری (علیه السلام) تولد فرزند خود مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از ونیز مخفی نگه داشته بود، چرا که رابطه فاطمه با جعفر، که برادر تنیوی بود ونسبت به امام (علیه السلام) یعنی برادر ناتنی او صمیمانه تر بود ولذا ممکنبود وی جریان تلد مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به جعفر اطلاع دهد واز اینطریق خبر به دستگاه حکومت منتقل شود.
پس اطلاع نداشتن فاطمه، خواهر ناتنی امام حسن عسکری (علیه السلام)، از تولد ووجود مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر محتمل است ولذا حمایت وی از برادرشبا این فرض نیز غیر طبیعی نبود؛ اما از آن نمی توان نبود مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را اثبات کرد.
ب) فاطمه از تولد مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خبر داشته است، اما به سبب مسائلمادی ودنیوی، به جای حمایت از برادرزاده خود «مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)»، از نزدیک ترین نسب خود یعنی جعفر، برادرش پشتیبانی نمود، تا اولا باانکار فرزند داشتن امام حسن عسکری (علیه السلام) وی نیز به عنوان خواهر امامعسکری (علیه السلام) از ارث وی سهمی داشته باشد ونیز مدعی شراکت در امامتیا انتخابگر امام ورهبر شیعیان (برادر خود) باشد واز این طریق به آرزوی دیگرش برسد.
هر دو فرض (اطلاع نداشتن از تولد مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا اطلاع از آن) به نظریه شیعه، حرجی وارد نمی کند.
۲. اگر جعفر وخواهرش، با وصف یکه گذشت، منکر ولادت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شدند، در مقابل، شخصیت بزرگ ومحترمی چون مادر امام حسن عسکری (علیه السلام) به نام حدیث، وصی امام (علیه السلام) وعمه حضرت بهنام حکیمه، دختر امام جواد (علیه السلام) طرف دار ولادت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند (طوسی، ۱۴۱۱ ق: ۲۲۹ ومدرسی، ۱۳۸۶: ۱۶۱)
۳. نکته آخر اینکه به مرور زمان، اکثر نسل ونوادگان جعفر، متوجه آفتاب حقیقت وقائل به ولادت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شدند. چنان که شیخ مفید در سال ۴۱۲ هجری قمری در کتاب الفصول العشرة (ر. ک: الفصول العشرة: ۳۵۶) وشیخ طوسی در سال ۴۴۶ هجری قمری درکتاب الغیبة گزارش می کنند که فرقه ای طرف دار امامت جعفر وجودندارد (مدرسی، همان: ۱۶۵).
دیدگاه شیخ احسائی وسید کاظم رشتی
فرقه بابیه وبهائیه ودر رأس آنها خود باب وبهاء، که مدعی آیین جدیدو مظهریت وتجلی الهی در خودشان هستند، خود را از مریدان وپیروان شیخیه، یعنی شیخ احمد احسائی، بنیان گذار شیخیه؛ وسید کاظمرشتی، جانشین احسائی می دانند وبر این باورند که آن دو، به ظهور مهدی موعود در زمان نزدیک معتقد بودند وبلکه احسائی ورشتی، مبشر ظهور به عنوان قائم آل محمد ومهدی موعود، وبهاء قائل به عنوان رجعت وظهور حسینی بودند.
بهاء درباره وجود علایم ومبشر برای هر پیغمبر می نویسد:
«تا رسید به این امر بدیع منیع [باب] واکثر از منجمان خبر ظهور نجمرا در سماء ظاهره داده اند؛ وهمچنین در ارض هم نورین نیّرین، احمد وکاظم، قدّس الله تربتهما». (بهاء، ۱۹۹۸ م: ۴۳).
فاضل گلپایگانی نیز در کتاب معروف خود الفرائد به آن تصریح می کند. (گلپایگانی، ۲۰۰۱ م: ۳۴۷ و۳۴۸).
در واقع فرقه بابیه وبهائیه، در صدد مصادره گرایش شیخیه به نفع فرقه خودبرآمدند.
اعتقاد احسایی به محمد بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
شیخ احسائی وسیّد رشتی در اثبات طریقه امامیه در باب مهدی قائم واینکه موعود امت اسلامی، پسر بلا واسطه امام حسن عسکری (علیه السلام) غائب حیّ است واینکه او از اوصیا وخلفا وداعی به دین اسلام است، در آثار کثیر خود بسیارتأکید نموده اند، که ذکر تمام آن موجب ملالت خواهد بود؛ برای نمونه به ذکر مواردی بسنده می شود:
الف) شیخ در کتاب العصمه والرجعه، که در غیبت وسنن قائم غائب نوشتهاست، بر اخبار مثبت وجود حجّة بن الحسن وغیبت وحیات وعمرطولانی اش تمسک کرده است (احسائی، [بی تا]: ۱۳۳ به بعد) که مفاد وویژگی های آنها تنها بر امام عصر غائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ونه جوانی ۲۷ ساله وشیرازی تطبیق می کند؛ چرا که باب نه غیبتی ونه طول عمری داشت ونه فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) بود، بلکه اسمش علی محمد، فرزند رضا شیرازی متولد ۱۲۳۵ هجری قمری بود.
آیا صاحب چنین رساله ای، مبشر باب یعنی علی محمد، پسر رضا بزازشیرازی می شود وخبر این مذهب را می دهد که با موعود روایات کتابخود، مخالف وضد باشد؟ پاسخ آن را به خود خواننده حواله می دهیم.
ب) این دو بزرگوار در مؤلّفات خودشان تأکید نموده اند که هیچ گاه زمین خالیاز حجت ومعصوم نمی ماند، والا زمین اهلش را نابود خواهد ساخت: «لساخت بأهلها». آنان اخبار متواتر وارد به این مضمون را در مباحث خودثبت نموده اند (احسائی، [بی تا]: ۴۵).
صاحب این عقیده چگونه در مدت هزار سال زمین را خالی از حجتفرض می کند تا اینکه این مدعی ظاهر شود وزمین وآسمان به او پایدار وبرقرار باشد؟!
ج) شیخ در شرح الزیارة الجامعه معروف خود، مهدی را همان که امامیه قائل اند تعیین می نماید. او در شرح «ویحشر فی زمرتکم»، پس از ذکر آیه ﴿لیبیّن لهم الذی یختلفون﴾ (نحل: ۳۹) می نویسد: «یعنی لیبیّین لهم أنّه [یعنی المهدی] من صلب الحسن العسکری وانّه الان موجود حیّ إلی أن یخرج ویملأها قسطا وعدلا» (احسائی، ۱۴۲۴ ق: ۳، ۱۵۸).
د) همچنین او در شرح عبارت «وححج الله علی أهل الدنیا» مرقوم داشته است: «وقائم حیّ موجود است» (همان: ۱، ۱۱۵).
او در موضعی می نویسد آنچه روایات شیعه وسنّی بر آن دلالت دارد واجماع اهل البیت وشیعه ایشان بر آن قائم شده این است که مهدی محمّد بن الحسن العسکری است واو زنده است تا خارجشود (همان: ۳، ۴۱ به بعد).
ه) شیخ در شرح عبارت «تولیت آخرکم بما تولیت به اولکم» می نویسد:
«واقعیت آن است که روایات موجود در منابع شیعه وسنی بر آن شهادتمی دهد (همان: ۱، ۳۰۵؛ ۳، ۲۳۳)».
آیا با این کلمات صریح مشهور معروف چه اندازه بی شرمی وبی حیایی می خواهد که چنین افترا وتهمتی درباره فریب عوام به این شیخ جلیل بسته شود؟!
اعتقاد سید رشتی به محمد بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
سید رشتی نیز در این مقوله از اسناد خود تبعیت کرده است، که اینجا به موارد یاز سخنان وی اشاره می شود.
الف) وی برخلاف بهائیان که در امام یازدهم یعنی حضرت حسنعسکری (علیه السلام) متوقف شدند، نه به یازده امام که به دوازده امام معتقد است، چنان که در تبیین یک ضلع از چهار ضلع شرافت وعظمت پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می نویسد: «بنی [تعالی] علیه (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بیتا مربعا نسبه الینفسه وعظّمه وکرّمه فالرکن الثالث بازاء علیّ ولیکم والأئمة الأحد من ولد هو فاطمة (علیها السلام) اولیاءکم وأمناءکم وهو"لا اله الا الله" ألا تراه اثنی عشرا حرفا»، (رشتی، ۱۲۷۰ ق: ۱، ۱۴۸).
شاید اینجا این شبهه مطرح شود که سید در عبارت فوق، اسمی از حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به میان نیاورده است. در دفع این شبهه باید گفت خود ویعلت آن را در عبارات ذیل چنین تبین می کند:
ب) سید در تفسیر «وآله الطاهرین» می نویسد:
«اما الآل فمستغن عن الکلام اذ لا کلام بین الفرقة المحقة انهم الأئمة المعصومین علیّ وفاطمة والحسن علی محمد وجعفر وموسی وعلی ومحمد والحسن والحجة الخلف القائم المنتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اجمعین» (همان: ۱۲۴ و۱۲۷).
وی علت ذکر اسامی سیزده معصوم را دفع توهم فوق، یا اعلان واظهار اسامی آنان نمی داند؛ چرا که حقیقت وجود آنان مانند آفتاب ظهر است؛ بلکه علت ذکر اسامی آنها را تیمن وتبرک وصف می کند:
«انما ذکرت أسمائهم الشریفة مع انهم فی الظهور کالشمس فی رابعة النهار تیمنا وتبرکا» (همان: ۱۲۴).
خواننده متفطن به روشنی ووضوح درک می کند که با وجود چنین تصریحاتی از احسائی ورشتی بر مشخصات مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تطبیق آن بر باب دارایشناسنامه ای که نام او را علی محمد فرزند بزاز شیرازی، متولد در شیراز ذکرمی کند، ودارای تحصیلات ناقص وابتدایی علوم حوزی است؛ ویا تطبیق رجعت امام حسین (علیه السلام) بر بهاء که او نیز دارای شناسنامه مشخص است، افترای بزرگ وآشکار بر آن دو عالم بزرگ شیعی است، وچنین ادعا وتهمتی خودبهترین دلیل بر ابتنای بهائیت بر دروغ وتهمت است.
نتیجه گیری
با توجه به مطالب وادله ای که در این مجال به آنها اشاره شد، تولد امام مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از امام حسن عسکری (علیه السلام) قطعی است؛ چرا که ادله نقلی وعقلی که پیش تر اشاره شد بر آن دلالت دارد وروایات معصومان اعم از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ودوازده امام، تولد مهدی موعود (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را به عنوان امام دوازدهم از نسل إمام حسن عسکری (علیه السلام) پیشگویی کرده، به تعبیر دقیق، آنها از علم قدسی ولدنی خود آن را خبر دادند وچون علم آنان الهی وقدسی است، حجت ومطابق واقع خواهد بود.
افزون بر روایات، تاریخ نیز بر این امر گواهی می دهد، چنان که گواهیمورخان معاصر دوره غیبت صغری گزارش شد.
دلیل سوم مثبت تولد مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دلیل عرفانی وفلسفی مبنی برضرورت وجود حجت الهی در زمین ونیز دلیل متکلمان، یعنی برهان لطف بود که توضیحش گذشت.
رهاورد ادله پیشین، تولد امام دوازدهم از نسل امام حسن عسکری (علیه السلام) استکه مورد اتفاق امامیه وبرخی عالمان اهل سنت است. لازمه چنین رهاوردی، کذب ادعای بهائیت یعنی فرزند نداشتن امام حسن عسکری (علیه السلام) وکذب ادعای باب درباره خود به عنوان مهدی موعود است؛ چرا که «مهدی موعود» در إسلام فقط یک مصداق دارد وآن برحسب ادله پیشین، بر فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) تطبیق می کند. با اثبات این حقیقت، کذب سخنان مدعیان دروغین مهدویت مثل باب آشکار می شود.
روشن است اثبات یک دروغ وکذب بر مدعی مقام قدسی مثل امامت یا مظهریت الوهیت، ادعای او را از بن مخدوش می کند؛ در نتیجه ادعای امامت یا الوهیت علی محمد باب دروغ است، وبا مبانی قطعی شیعه وسنی تباین دارد.
منابع ومأخذ
۱. ابن قبه، ۱۳۸۴، مسأله فی الأمامة، مندرج در: شیخ صدوق، کمال الدین، قم.
۲. احسائی، شیخ احمد، [بی تا]، رسالة العلمة والرجعة، [بی تا]، [بی جا].
۳. احسائی، شیخ احمد، ۱۴۲۴ ق، شرح الزیارة الجامعة، مکتبة العذراء، [بی جا].
۴. اربلی، علی بن عیسی، ۱۳۸۱ ق، کشف الغمة، مکتبة بنی هاشم، تبریز.
۵. باب، علی محمد، [بی تا]، بیان فارسی، [بی تا].
۶. باب، علی محمد، ۱۲۶۱ ق، تفسیر سوره یوسف، نسخه کتابخانه آستان قدسرضوی، مشهد.
۷. بهاء، حسینعلی، ۱۹۹۸ م، ایقان، مؤسسه ملی مطبوعات بهائی، آلمان.
۸. جوینی خراسانی، ابراهیم، ۱۳۵۹ ق، فرائد السمطین، مؤسسه المحمودی، بیروت.
۹. الحسنی، المعروف، [بی تا]، زندگی دوازده امام، [بی تا]، [بی جا].
۱۰. خصیبی، ابو عبد الله، ۱۳۶۱، الهدایة الکبری، انتشارات علمی وفرهنگی، تهران.
۱۱. رازی، ابو حاتم، ۱۳۸۲، الزینة، ترجمه علی آقاتوری، مرکز مطالعات وتحقیقات ادیان ومذاهب، قم.
۱۲. رشتی، سید کاظم، ۱۲۷۰ ق، شرح خطبه الطتنجیه، سنگی، تبریز.
۱۳. رضوانی، علی اصغر، ۱۳۸۴، موعود شناسی، انتشارات مسجد جمکران، قم.
۱۴. صافی گلپایگانی، لطف الله، [بی تا]، منتخب الأثر، مکتبة الصدر، تهران.
۱۵. صدوق، (شیخ)، ۱۴۱۸ ق، الهدایة، مؤسسه الامام المهدی، قم.
۱۶. صدوق، (شیخ)، ۱۳۸۴، کمال الدین، انتشارات مسجد جمکران، قم.
۱۷. صدوق (شیخ)، ۱۳۸۴، کمال الدین، دار الکتب الاسلامیه، قم.
۱۸. طبرسی، ابو منصور، ۱۴۰۳ ق، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهد.
۱۹. طبرسی، (امین الاسلام)، [بی تا]، اعلام الوری، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
۲۰. طبری، محمد بن حریر، [بی تا]، دلائل الامامة، دار الذخائر، قم.
۲۱. طوسی، شیخ، ۱۴۱۱ ق، الغیبة، مؤسسه معارف اسلامی، قم.
۲۲. قندوزی حنفی، سلیمان، ۱۴۱۶ ق، ینابیع المودة، دار الأسوة، بیروت.
۲۳. کلینی، (ثقة الاسلام)، ۱۳۶۵، الکافی، دار الکتب الاسلامیة، تهران.
۲۴. گلپایگانی، ابو الفضل، ۲۰۰۱ م، کتاب الفرائد، مؤسسه ملی مطبوعات امری، آلمان.
۲۵. گنجی، اکبر، قرآن محمدی، شماره ۲.
۲۶. مجلسی، محمد باقر، ۱۴۰۴ ق، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، بیروت.
۲۷. محی الدین عربی، [بی تا]، الفتوحات المکیة، دار صادر، بیروت.
۲۸. مدرسی طباطبایی، سید حسین، ۱۳۸۶، مکتب در فرایند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، کویر، تهران.
۲۹. مسعودی، ابو الحسن، ۱۳۷۵، اثبات الوصیة الامام علی (علیه السلام)، انتشارات انصاریان، قم.
۳۰. المغربی، القاضی النعمان، ۱۴۱۴ ق، شرح الأخبار، مؤسسه النشر الاسلامی، قم.
۳۱. مفید، (شیخ)، ۱۴۱۳ ق، الارشاد، کنگره شیخ مفید، قم.
۳۲. مفید، (شیخ)، ۱۴۱۴ ق، الفصول العشرة، دار المفید، بیروت.
۳۳. مفید، (شیخ)، ۱۴۱۳ ق، الفصول العشرة، کنگره شیخ مفید، قم.
۳۴. نعمانی، محمد بن ابراهیم، ۱۳۹۷ ق، کتاب الغیبة، مکتبة الصدوق، تهران.
۳۵. نوبختی، حسن بن موسی، ۱۳۱۵ ق، فرق الشیعة، نشر حیدریه، نجف.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) ر. ک: المسائل العشر؛ فصل «المسائل العشرة» است که اخیرا به همین نام توسط انتشارات دلیل ما در قمچاپ ومنتشر شده است.