قوله تعالی:
﴿وَکمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیةٍ کانَتْ ظالِمَةً وَأَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِینَ * فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یرْکضُونَ * لا تَرْکضُوا وَارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَساکنِکمْ لَعَلَّکمْ تُسْئَلُونَ * قالُوا یا وَیلَنا إِنَّا کنَّا ظالِمِینَ * فَما زالَتْ تِلْک دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ﴾ (الأنبیاء: ۱۱ - ۱۵)
ترجمه آیه:
(چه بسیار آبادیها (ی مردمان مقتدری) که ستمکار بودند وما آنان را درهم شکسته هلاک کردیم وبه جای آنها قوم دیگری آفریدیم! * پس چون عذاب ما را احساس کردند، از آن گریزان گشتند * نگریزید وبازگردید به سوی آنچه در آن در خوشگذرانی وآسایش بودهاید وبه خانههای خود رو آورید تا شاید پرسش شوید * گویند: ای وای بر ما که ستمگر بودیم وپیوسته این سخن را گویند تا اینکه درو شده وخاموش وبیجانشان کنیم).
متن روایت (۱):
محمد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن ابن فضال، عن ثعلبة بن میمون، عن بدر بن خلیل الأسدی، قال: سمعت أبا جعفر (علیه السلام) یقول: فی قول الله (عزَّ وجلَّ): ﴿فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یرْکضُونَ * لا تَرْکضُوا وَارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَساکنِکمْ لَعَلَّکمْ تُسْئَلُونَ﴾ قال: إذا قام القائم (علیه السلام) وبعث إلی بنی أمیة بالشام هربوا إلی الروم، فیقول لهم الروم لا ندخلنَّکم حتی تتنصّروا، فیعلقون فی أعناقهم الصلبان فیدخلونهم، فإذا نزل بحضرتهم أصحاب القائم (علیه السلام) طلبوا الأمان والصلح فیقول أصحاب القائم لا نفعل حتی تدفعوا إلینا من قبلکم (منا)، قال: فیدفعونهم إلیهم فذلک قوله: ﴿لا تَرْکضُوا وَارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَساکنِکمْ لَعَلَّکمْ تُسْئَلُونَ﴾ قال: یسألونهم الکنوز وهم أعلم بها، قال فیقولون: ﴿یا وَیلَنا إِنَّا کنَّا ظالِمِینَ * فَما زالَتْ تِلْک دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ﴾ بالسیف (وهم سعید بن عبد الملک الأموی صاحب(۱) سعید بالرحبة).
ترجمه روایت (۱):
محمّد بن یعقوب: از علیّ بن ابراهیم، از پدرش، از ابن فضال، از ثعلبه بن میمون، از بدر بن خلیل اسدی روایت کرده که گفت: شنیدم حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) در مورد قول خدای (عزَّ وجلَّ): (پس چون عذاب ما را احساس کردند، از آن گریزان گشتند * نگریزید وبازگردید به سوی آنچه در آن در خوشگذرانی وآسایش بودهاید وبه خانه های خود رو آورید تا شاید پرسش شوید) فرمود: «هر گاه حضرت قائم (علیه السلام) بهپا خیزد وبه سراغ بنی امیّه در شام بفرستد، به سوی روم بگریزند. پس رومیان به آنان گویند: ما به شما راه نمیدهیم مگر اینکه به آیین نصرانیّت بگروید. آنگاه آنها صلیبها به گردنشان میآویزند ورومیان آنها را راه میدهند وچون یاران حضرت قائم (علیه السلام) به سوی روم روند، آنها امان خواهند وتقاضای صلح کنند. یاران امام قائم (علیه السلام) گویند: ما صلح نمیکنیم مگر اینکه افرادی را که از ما به شما پناهنده شده اند به ما تسلیم کنید».
حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: پس آنان را به ایشان تسلیم خواهند کرد واین است (بیان) فرمایش خداوند: (نگریزید وبازگردید به سوی آنچه در آن در خوشگذرانی وآسایش بودهاید وبه خانه های خود رو آورید تا شاید پرسش شوید).
امام (علیه السلام) در توضیح فرمودند: از (محلّ) گنجه ای ایشان بپرسند؛ با اینکه خود بهتر میدانند. در این هنگام است که گویند: (ای وای بر ما که ستمگر بودیم! پیوسته این سخن را گویند تا اینکه درو شده وخاموش وبیجانشان سازیم) (یعنی) با شمشیر).
متن روایت (۲):
محمد بن العباس: قال: حدثنا علی بن عبد الله بن أسد، عن إبراهیم بن محمد الثقفی، عن إسماعیل بن بشار، عن علی بن جعفر الحضرمی، عن جابر قال: سألت أبا جعفر (علیه السلام) عن قول الله (عزَّ وجلَّ): ﴿فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یرْکضُونَ﴾ قال ذلک عند قیام القائم (علیه السلام)(۲).
ترجمه روایت (۲):
محمّد بن عبّاس گوید: علیّ بن عبد الله بن اسد، از ابراهیم بن محمّد ثقفی، از اسماعیل بن بشّار، از علیّ بن جعفر حضرمی، از جابر حدیثمان داد که گفت: از حضرت امام ابو جعفر باقر (علیه السلام) راجع به قول خدای (عزَّ وجلَّ): (پس چون عذاب ما را احساس کردند، از آن گریزان گشتند) سؤال کردم. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «این به هنگام قیام حضرت قائم (علیه السلام) است».
متن روایت (۳):
عنه: قال: حدثنا الحسین بن أحمد، عن محمد بن عیسی، عن یونس بن منصور، عن إسماعیل بن جابر، عن أبی عبد الله (علیه السلام) فی قول الله (عزَّ وجلَّ): ﴿فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا﴾ (قال: خروج القائم (علیه السلام)) ﴿إِذا هُمْ مِنْها یرْکضُونَ﴾ قال: الکنوز التی کانوا یکنزون، ﴿قالُوا یا وَیلَنا إِنَّا کنَّا ظالِمِینَ * فَما زالَتْ تِلْک دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً [بالسیف] خامِدِینَ﴾ لا یبقی منهم عین تطرف(۳).
ترجمه روایت (۳):
از اوست که گوید: حسین بن احمد حدیثمان داد، از محمّد بن عیسی، از یونس، از منصور، از اسماعیل بن جابر، از حضرت ابی عبد الله امام صادق (علیه السلام) که درباره ی قول خدای (عزَّ وجلَّ): (پس چون عذاب ما را احساس کردند) فرمود: «خروج قائم (علیه السلام) است» از آن گریزان گشتند) فرمود: گنجینه هایی که ذخیره میکرده اند، (گفتند: ای وای بر ما که ستمگر بودیم وپیوسته این سخن را گویند تا اینکه- با شمشیر- درو شده وخاموش وبیجانشان سازیم)؛ (چنانکه) هیچ چشمی از آنان نگرنده باقی نماند.
متن روایت (۴):
العیاشی: بإسناده عن عبد الأعلی الحلبی، قال: قال أبو جعفر (علیه السلام) فی حدیث یذکر فیه خروج القائم (علیه السلام) قال فی الحدیث: لکأنی أنظر إلیهم (یعنی القائم (علیه السلام) وأصحابه)(۴) مصعدین من نجف الکوفة ثلاثمائة وبضعة عشر رجلاً کأنَّ فی قلوبهم زبر الحدید، جبرئیل عن یمینه ومیکائیل عن یساره یسیر الرعب أمامه شهراً وخلفه شهراً أمدَّه الله بخمسة آلاف من الملائکة مسوَّمین.
حتی إذا صعد النجف قال لأصحابه: تعبدوا لیلتکم هذه، فیبیتون بین راکع وساجد یتضرعون إلی الله حتی إذا أصبح قال: خذوا بنا طریق النخیلة، وعلی الکوفة خندق مخندق (جند مجند)، قلت: خندق مخندق (جند مجند) قال: ای والله، حتی ینتهی إلی مسجد إبراهیم (علیه السلام) بالنخیلة فیصلی رکعتین فیخرج إلیه من کان بالکوفة من مرجئها وغیرهم من جیش السفیانی، فیقول لأصحابه: استطردوا لهم، ثم یقول کروا علیهم.
قال أبو جعفر (علیه السلام): ولا یجوز والله الخندق منهم مخبر، ثم یدخل الکوفة ولا یبقی مؤمن إلا کان فیها أوحنَّ إلیها، وهو قول أمیر المؤمنین (علیه السلام)، ثم یقول لأصحابه سیروا إلی هذه الطاغیة فیدعوه إلی کتاب الله وسنة نبیه علیه الصلاة والسلام، فیعطیه السفیانی من البیعة مسلماً، فیقول له کلب وهم اخواله: (ما) هذا ما صنعت؟ والله ما نبایعک علی هذا أبداً، فیقول: ما أصنع؟ فیقولون: استقبله فیستقبله، (ثم یقول له القائم (علیه السلام): خذ حذرک فإننی ادّیت إلیک وأنا مقاتلک، فیصبح فیقاتلهم) فیمنحه الله اکتافهم، ویأتی (یأخذ) السفیانی أسیراً فینطلق به ویذبحه بیده.
ثم یرسل جریدة خیل إلی الروم فیستحذرون (فیستحضرون) بقیة بنی أمیة، فإذا انتهوا إلی الروم قالوا: اخرجوا إلینا أهل ملتنا عندکم، فیأبون ویقولون: والله لا نفعل، فتقول الجریدة: والله لو أمرنا لقاتلناکم، ثم ینطلقون إلی صاحبهم فیعرضون ذلک علیه فیقول: انطلقوا فاخرجوا إلیهم أصحابهم فإنّ هؤلاء قد اتوا بسلطان (عظیم) وهو قول الله: ﴿فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یرْکضُونَ * لا تَرْکضُوا وَارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَساکنِکمْ لَعَلَّکمْ تُسْئَلُونَ﴾ قال: یعنی الکنوز التی کنتم تکنزون، ﴿قالُوا یا وَیلَنا إِنَّا کنَّا ظالِمِینَ * فَما زالَتْ تِلْک دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ﴾ لا یبقی منهم مخبر(۵).
(والحدیث طویل تقدم بطوله فی قوله تعالی: ﴿وَقاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکونَ فِتْنَةٌ﴾ من سورة الأنفال)(۶).
ترجمه روایت (۴):
عیّاشی به سند خود از عبد الاعلی حلبی آورده است که گفت: حضرت ابو جعفر امام باقر (علیه السلام) در حدیثی- که در آن خروج امام قائم (علیه السلام) را یاد کرد- چنین فرمود: گویی آنان (یعنی قائم (علیه السلام) واصحابش) را میبینم که بر فراز نجف کوفه بالا میآیند؛ سیصد وده وچند مرد.
انگار دلهایشان پاره های آهن است. جبرئیل از سوی راست، میکائیل از سمت چپ ورعب به مسافت یک ماه پیشرو ویک ماه پشت سر آن حضرت حرکت میکنند. خداوند او را به وسیله ی پنجهزار فرشته ی نشان دار مدد میدهد تا وقتی به نجف میرسد، به اصحابش میفرماید: «امشب را به عبادت بگذرانید». پس ایشان آن شب را با رکوع وسجود وتضرّع به درگاه خداوند به صبح میآورند. صبحگاهان حضرتش دستور میدهد: راه نخیله را پیش گیرید؛ در حالیکه در کوفه ارتشی مجهّز هست. راوی پرسید: ارتشی مجهّز؟! فرمود: آری، به خدا سوگند، پس آن حضرت به سوی نخیله توجّه میکند. در نخیله به مسجد ابراهیم (علیه السلام) میرسد. در آنجا، دو رکعت نماز میگزارد. در آن هنگام، سپاهیان سفیانی، از مرجئه وغیر آنها، از کوفه خروج میکنند. آن حضرت به اصحاب خود فرمان میدهد: بر آنها حمله کنید. سپس فرماید: با آنها بجنگید.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند، احدی از آنان از خندق نمیگذرد که خبر ببرد. سپس آن حضرت داخل کوفه میشود.
پس هیچ مؤمنی باقی نمیماند مگر اینکه در آنجا باشد یا شوق آن را در سر داشته باشد واین قول امیر المؤمنین (علیه السلام) است. سپس به اصحاب خویش فرماید: برای (نابودی) این طاغوت (مراد سفیانی است) بسیج شوید واو را به کتاب خدا وسنّت پیغمبر دعوت میکند.
سفیانی ابتدا به تسلیم وصلح قول میدهد؛ ولی قبیله ی کلب -که دایی های اویند- بدو گویند: این چه کاری بود؟ به خدا سوگند که ما به هیچ وجه بر این کار با تو بیعت نمیکنیم. او میگوید: (پس) چه کنم؟ گویند: با وی (یعنی امام قائم (علیه السلام)) بجنگ.
پس او برای جنگیدن با آن حضرت میرود. حضرتش او را نصیحت میکند ومیفرماید (از عاقبت کار) بترس! من آنچه شرط بلاغ است به تو گفتم و(اینک که نمیپذیری) با تو میجنگم.
فردای آن روز، امام (علیه السلام) با آنان میجنگد وخداوند عالم او را بر آنان غالب میسازد. سفیانی اسیر میگردد وآن حضرت به دست خود سر از پیکر او جدا میکند.
بعد از آن، قسمتی از سپاهیان سواره ی خود را به روم میفرستد که بازماندگان از بنی امیّه را بجویند. چون ایشان به روم رسند، به اهل آنجا گویند: همکیشان ما را- که نزد شمایند- بیاورید؛ ولی آنها از این کار خودداری میورزند ومیگویند: به خدا چنین کاری نمیکنیم. سپاهیان گویند: به خدا، اگر مأمور بودیم، با شما میجنگیدیم.
آنگاه به نزد صاحبشان بازمیگردند وجریان را به عرض میرسانند. آن حضرت فرماید: بروید با ایشان بجنگید تا بنی امیّه را از ایشان بگیرید. بزرگ رومیان گوید:
بروید بنی امیّه را به دست ایشان بسپارید که با قدرت تمام آمدهاند واین است (معنی) قول خداوند: (پس چون عذاب ما را إحساس کردند، از آن گریزان گشتند. نگریزید وبازگردید به سوی آنچه در آن در خوشگذرانیها وآسایش بوده اید وبه خانه های خود رو آورید تا شاید پرسش شوید) -امام (علیه السلام) توضیح فرمودند-: (به) گنجینه هایی که انباشته میکردید! (گویند: ای وای بر ما که ستمگر بودیم وپیوسته این سخن را گویند تا اینکه درو شده وخاموش وبیجانشان سازیم) که هیچ خبر دهنده ای از آنان باقی نماند.
(این حدیث طولانی است. تمام آن در ذیل فرموده ی خدای تعالی: ﴿وَقاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَة﴾ از سوره ی انفال است.
پاورقی:
-----------------
(۱) در مأخذ نیست، الروضة: ص ۵۱.
(۲) تأویل آیات ظاهرة - مخطوط.
(۳) مأخذ سابق.
(۴) در مأخذ نیست.
(۵) تفسیر عیاشی: ج ۲ ص ۵۶.
(۶) در بین پرانتز از کلام سید هاشم حسینی بحرانی (رحمه الله) است.