بررسى دلايل منكرين ارتباط (ملاقات) با امام مهدى عليه السلام در عصر غيبت كبرى
با توجه به سلسله مباحثى كه پيرامون ارتباط با امام مهدى عليه السلام بدان پرداختيم، در اين مبحث به دو ديدگاه ديگرى كه در اين زمينه مطرح است اشاره كرده وبه بررسى قول منكرين ارتباط با امام مهدى عليه السلام در عصر غيبت كبرى خواهيم پرداخت.
قبل از آغاز بحث، لازم است اين مطلب مورد توجه قرار گيرد كه منظور از ارتباط در نزد منكرين كه آن را در عصر غيبت منتفى مى دانند، چيست؟
منظور از ارتباط در نزد منكرين
تقسيم انواع ارتباط
همان طور كه در مباحث گذشته به آن اشاره شد، ارتباط را به دو صورت كلى مى توان تقسيم نمود؛ نخست ارتباط روحى ومعنوى كه شامل: ارتباط عادى روح از قبيل توسلات وتوجهات، عالم رؤيا ودو عالم مكاشفه ومشاهده؛ ودوم ارتباط جسمانى وظاهرى كه شامل: ارتباط به مانند نايبان چهارگانه؛ يعنى به صورت مستمر، دايم وارادى، ارتباط توسط نامه وعريضه نويسى، ارتباط به وسيله ى نايب وسفير وارتباط به صورت مشاهده ى جسمانى يا ملاقات حضورى.
آنچه كه در اين مقام مطرح است، بحث پيرامون دو مقوله است:
الف) آيا ارتباط در عصر غيبت كبرى به مانند نايبان خاص امام زمان عليه السلام كه در عصر غيبت صغرى، با اراده خويش وبدون واسطه خدمت حضرت مشرف شده وسؤالات شيعيان را به محضر ايشان عرضه داشته وجواب دريافت مى داشتند، امكان پذير است يا خير؟ به طورى كه هر زمان بتوان خدمت آن حضرت مشرف شد واز ايشان استفاده كرد؛
ب) آيا ملاقات ومشاهده آن جناب، به طورى كه با اذن خداى تعالى وامام عصر عليه السلام (نه با اراده ملاقات كننده) بوده وبرخى بتوانند خدمت آن جناب مشرف شده وبهره مند گردند، ممكن است يا خير؟
اجماع علماء بر عدم امكان ارتباط بمانند نائبان خاص
آنچه كه يقينى است واجماع علما(چه منكرين وچه مثبتين) بر آن استوار است، اين است كه ارتباط با امام عصرارواحناه فداه در عصر غيبت كبرى، به مانند نايبان چهارگانه كه واسطه بين امام ومردم بودند، غير ممكن است ومدعيان چنين ارتباطى را به راست وچه به دروغ - دروغگو وافترازننده معرفى كرده اند؛ همان طور كه روايات بسيارى از جمله توقيع معروف سَمُرى، بر تكذيب اين چنين مدعيانى تأكيد وتصريح دارد.
ارتباط مورد بحث در مقاله
اما آنچه در آن اختلاف شده است، امكان ويا عدم امكان ملاقات جسمانى با امام مهدى عليه السلام در عصر غيبت كبرى است.
برخى ملاقات با امام مهدى عليه السلام را در عصر غيبت كبرى ممكن دانسته ودلايلى را نيز براى آن ارايه كرده اند؛(۱) وبرخى ديگر نيز ملاقات با امام مهدى عليه السلام را در عصر غيبت كبرى غيرممكن دانسته وقايلند كه امكان چنين ارتباطى براى شيعيان وجود نداشته وبرابر دستور آن حضرت، مدعى ديدار را بايد تكذيب نمود. آنها براى عدم امكان ملاقات، شواهد ودلايلى به قرار زير آورده اند كه به تمام آنها در اين مقاله اشاره كرده وبه نقد وبررسى آن مى پردازيم.
شواهد ودلايل منكرين
بيان برخى علماء
الف) استناد به نظر برخى از علماى بزرگ؛ مانند
(۱- محمد بن ابراهيم، معروف به نعمانى، از علماى قرن چهارم ونويسنده كتاب الغيبة،
۲- فيض كاشانى در كتاب وافى،
۳- كاشف الغطاء در رساله ى حق المبين
۴- شيخ مفيد كه ايشان، امكان ديدار با حضرت را در غيبت كبرى، برابر روايات، مخصوص خادمان حضرت مى داند).(۲)
روايات
ب) رواياتى مانند:
۱- توقيع آن حضرت به على بن محمد سَمُرى،
۲- رواياتى كه بر ناشناخته بودن حضرت در ميان مردم دلالت مى كنند،
۳- رواياتى كه دلالت مى كنند امام عليه السلام در مراسم حج ديده نمى شود.
۴- رواياتى كه بر امتحان شيعه در دوران غيبت دلالت دارند؛(۳) حال در اينجا به بررسى وتبيين هر يك از دلايل مذكور مى پردازيم.
بيان برخى علماء پيرامون عدم امكان ملاقات
الف - بيان برخى علماى بزرگ پيرامون عدم امكان ملاقات ورؤيت امام مهدى عليه السلام
نخستين مطلبى كه پيرامون عدم امكان ارتباط ارايه داده اند، نظر برخى علماى بزرگ مبنى بر عدم ملاقات با امام مهدى عليه السلام است
شيخ نعمانى در كتاب خويش مى نويسد:
محظورٌ عليهم الفحص والكشف عن صاحب الغيبة والمطالبة باسمه او موضعه او غيابه او الاشادةُ بذكره فضلاً عن المطالبة بمعاينته؛(۴)
براى شيعيان جست وجو از امام وكشف صاحب غيبت وبه دنبال نام، محل سكونت ومحل غيبت او بودن ويا اشاره به ذكر او كردن ممنوع است، تا چه رسد بر آن كه بخواهند آشكارا او را ببيند؛(۵)
ويا فيض كاشانى در كتاب خويش مى نويسد:
لانَّ سائر الشيعه ليس لهم فيها اليه سبيلٌ؛(۶)
(به جز مواليان آن حضرت) ساير شيعيان، راهى براى رسيدن به محضر امام زمانشان ندارند؛
ودر جايى ديگر مى گويد:
فانَّ فى الطويلة ليس لشيعته اليه سبيلٌ؛(۷)
در غيبت طولانى (كبرى)، براى شيعيان راهى براى شرفيابى ارادى به خدمت آن حضرت وجود ندارد؛
شيخ مفيد نيز در اين باره مى فرمايد:
فأنَّه لابُدَّ للقائم المنتظر من غيبتين احدهما اطول من الاخرى ويعرف خبره الخاص فى القصرى ولايعرف العامّ له مستقراً فى الطولى، الاّ من تولّى خدمته من ثقاة اوليائه؛
ناچاراً براى قائم منتظرعليه السلام دو غيبت است كه يكى از ديگرى طولانى تر مى باشد؛ در غيبت كوتاه مدت (صغرى)، عده كمى از خواص، از محل استقرار آن حضرت باخبرند ودر غيبت كبرى، هيچ كس از مكان آن جناب آگاه نيست، مگر اوليايى كه منسب خدمتگذارى آن جناب را دارند.
جواب به استشهاد فوق
موارد مذكور، پاره اى از فرمايشات علمايى بود كه مخالفان مى خواهند با استناد به سخن آنان، ملاقات با امام عصرعليه السلام را غيرممكن نشان دهند؛ ولى با بررسى ودقت نظر در نظرات اين بزرگان، خواهيم ديد كه استفاده مخالفان از سخن اين علما نادرست مى باشد؛ زيرا منظور آنها از عدم امكان ارتباط، ارتباطى همچون ارتباط نايبان چهارگانه در عصر غيبت صغرى است؛ يعنى كسى نمى تواند از مكان اقامت وسكونت آن حضرت اطلاع داشته باشد وبا اراده خود به محضر ايشان مشرف شده وايشان را مشاهده وملاقات نمايد؛ واين مطلب دقيقاً در سخنان آنان مشاهده مى شود؛ به عنوان مثال شيخ نعمانى مى گويد:
براى شيعيان جست وجو از امام وكشف صاحب غيبت وبه دنبال نام، محل سكونت ومحل غيبت او بودن ويا اشاره به ذكر او كردن ممنوع است، تا چه رسد بر آن كه بخواهند آشكارا او را ببينند؛
يا فيض كاشانى مى گويد:
ساير شيعيان راهى براى رسيدن به محضر امام زمانشان ندارند؛
ودر ادامه مى گويد:
در عصر غيبت طولانى (كبرى)، براى شيعيان راهى كه براى شرفيابى ارادى خدمت آن حضرت وجود ندارد؛
همچنين شيخ مفيد مى فرمايد:
در غيبت كبرى، هيچ كس از مكان آن جناب آگاه نيست؛
آنچه كه از سخنان مذكور فهميده مى شود، اين است كه در عصر غيبت طولانى(كبرى)، راهى كه بتوان با اراده خود خدمت آن جناب مشرف شد وايشان را ملاقات كرده وبهره برد، وجود ندارد؛ با دقت در اين سخنان فهميده مى شود كه در عدم امكان اين نوع ارتباط وملاقات (يعنى ارتباط دايمى) كسى ترديد ندارد وهمه موافقند؛ اما نبايد سخنان مذكور را در باره ملاقات غير اختيارى كه براى مؤمنان اتفاق مى افتد وگاهى توفيق شرفيابى خدمت امام عصرعليه السلام را مى يابند، بكار برد؛ لذا اين استناد آنها به كلام برخى علما از بحث امكان ملاقات با آن حضرت كه به صورت غير ارادى وغير اختيارى باشد، خارج است.
رواياتى كه به عدم امكان رؤيت اشاره دارد
توقيع شريف
ب) رواياتى كه به عدم امكان ملاقات ورؤيت آن حضرت اشاره دارند.
۱- توقيع شريف: (مهمترين ومعتبرترين دليل بر نفى رؤيت ومشاهده امام زمان عليه السلام در عصر غيبت، توقيعى است كه شش روز پيش از مرگ على بن محمد سَمُرى، آخرين سفير خاص امام زمان عليه السلام از ناحيه آن صادر شده است. بنابر اين توقيع، مدعى مشاهده درغگو وادعاى وى قابل پذيرش نيست).(۸)
چند برداشت وجواب آن
در رابطه ى با اين توقيع، مطالب وبرداشت هايى ابراز شده كه به بيان وبحث پيرامون آنها خواهيم پرداخت. به عنوان مثال مخالفان امكان مشاهده مى گويند:
برداشت اول
اولاً (اين توقيع شريف صراحت دارد بر اينكه: هر كس ادعاى ديدار با حضرت حجت را بكند، سخنش پذيرفته نيست ودر ادعاى خود، دروغگوست؛ در نتيجه، نمى توان او را تصديق كرد وبايد به تكذيبش پرداخت).(۹)
جواب از برداشت نخست
براى تبيين بحث، لازم است كه در اينجا، منظور از مشاهده در توقيع را بيان نموده وسپس بحث را آغاز نماييم.
همان طور كه در مقالات گذشته بدان اشاره شد،(۱۰) منظور از مشاهده در توقيع شريف، همان مشاهده به مانند نايبان چهارگانه است واين نوع ارتباط در ابتداى توقيع، به طور روشن توسط امام عصرارواحناه فداه نفى شده است وبا توصيه به آخرين نايب خويش به عدم تعيين جانشين پس از خود، مدعيان چنين ارتباطى، دروغگو وافترازننده شمرده مى شوند.
اين مسئله را از بررسى نكات ادبى توقيع، سيره وبيان علماء بزرگ پيرامون مشاهده مذكور در توقيع وتشرفات بسيارى كه براى بزرگان حاصل شده، مى توان برداشت نمود؛(۱۱) لذا توقيع شريف شامل كسانى نمى گردد كه از ملاقات خويش با امام زمان عليه السلام پرده برمى دارند؛ بلكه تنها كسانى را شامل مى گردد كه مدعى ارتباط دايمى ومستمر بوده وخود را واسطه ميان امام عصرعليه السلام ومردم بدانند؛ همان طور كه بعضى در طول تاريخ اين ادعا را نموده اند وخود را باب خوانده اند.
برداشت دوم
دوم: دومين استدلالى كه مخالفان ملاقات جسمانى با امام عصرارواحناه فداه پيرامون توقيع بيان مى كنند اين است كه: (بخش اول توقيع، نفى وصايت وسفارت مى كند وبه استناد به همين بخش از توقيع، علماى ما مدعيان نيابت را رد مى كردند، از جمله ابن قولويه كه ايشان با استناد به قسمت اول توقيع، ادعاى نيابت ابوبكر بغدادى را رد كرده است از جمله مى فرمايد:
انَّ عندنا أنَّ كل من ادعى الامر بعد السمرى فهو كافر منمسّ ضالّ مضلّ؛
زيرا نزد ما شيعيان؛ هر كس كه ادعاى نيابت كند پس از سَمُرى، پس او كافر، فاسد، گمراه وگمراه كننده است).(۱۲)
جواب از برداشت دوم
با بررسى توقيع شريف خواهيم ديد كه اين ادعاى آنها نيز صحيح نيست؛ بلكه تمام توقيع است كه مدعيان نيابت را رد مى كند واستناد به قول برخى، از جمله ابن قولويه رحمه الله، مؤيد حرف آنها نمى تواند باشد.
بيان مطلب: با بررسى توقيع شريف از اين منظر، چند مطلب به چشم مى خورد:
الف - براى ادعاى خويش كه توقيع را به دو قسمت تقسيم كرده وفقط قسمت اول را مربوط به نيابت خاصه مى دانند، دليلى ارايه نكرده اند. ب - ابن قولويه چطور به بخشى از توقيع، در رَد ابوبكر بغدادى استناد كرده است، در حالى كه از ايشان تشرفى نقل شده ومدعى آن نيز بوده است؛(۱۳) بااين وجود اگر دليل ابن قولويه براى رَد مدعيان نيابت، فقط صدر روايت بوده است؛ پس با قسمت دوم توقيع، بايد مدعيان مشاهده وملاقات را رَد كرده؛ با اين وجود ابن قولويه كلام خود را نقض كرده است؛ لذا استناد ايشان بر رَد ادعاى نيابت ابوبكر بغدادى، تمام توقيع بوده است نه قسمتى از آن.
ج - اگر به طور فرض قائل شويم كه توقيع از دو قسمت تشكيل شده است، باز ايفاء كننده نظر آنها نيست؛ زيرا كه (همانطور كه اشاره شد) قسمت دوم توقيع نيز كه در آن از مشاهده بحث شده است، همان نيابت خاصه است.
هر دو قسمت، پيرامون نيابت ومدعيان آن، وتوقيع در اصل، يك امر واحد را توضيح ونفى مى كند.
برداشت سوم
سوم: سومين مطلب قابل بحث اين است كه مى گويند: (توقيع، نفى ظهور ورؤيت كلى مى كند؛ زيرا به معناى بروز پس از خفاست وجمله فلاظهورهمراه استناد، بدين است كه هيچ ظهورى ندارد وافراد، وى را مشاهده نمى كنند؛ مگر پس از اذن خداوند، از اين روى، فقره بعدى توقيع، تأكيدى است بر اين بخش توقيع).(۱۴)
جواب از برداشت سوم
آرى، ظهور در لغت، به معناى بروز پس از خفاست؛(۱۵) ولى چه بروزى وظهورى منظور امام مهدى عليه السلام است كه با (لاء نفى) آنرا نفى مى كند؟ آيا اين ظهور به معناى اينكه آن حضرت بمانند اجداد گراميشان كه در بين مردم حضور مستمر ودائمى داشته وزندگى عادى خويش را انجام دهند، نمى باشد؟ آيا نمى توان گفت، كه ظهور آن جناب، به معناى آشكار شدن پس از غيبتى طولانى است كه ايشان در بين مردم حضور مستمر داشته ومردم با ايشان بتوانند در تماس وارتباط بوده واز ايشان بهره ها ببرند؟
آرى! اينكه امام عصر ارواحنافداه مى فرمايد: فلا ظهور، مى خواهند نفى تمام ظهورهاى ديگر، غير از ظهور خويش را كنند، ظهورهايى كه اشخاصى همچون: مهدى سودانى، سيدعلى محمد باب وديگران ادعا كرده اند.
علاوه بر آن اگر مدعى شوند كه (توقيع، نفى ظهور ورؤيت كلى مى كند وجمله فلاظهور...اين معنى را مى رساند)،(۱۶) مخالفت با برخى رواياتى كه خود در اين مقال بيان كرده اند، مى كند؛ زيرا كه در آن روايات اشاره شده است كه حضرت در بين مردم حاضر مى شود، بر فرشهايشان قدم مى گذارند، در مجالسشان شركت مى كند، بر آنها سلام مى كند و... كه اين مطالب دلالت بر رؤيت آن حضرت توسط مردم مى كند؛ لذا برداشت آنها از فلا ظهور كه مى گويند (مطلقاً) نفى رؤيت مى كند، برداشت اشتباهى است كه ناشى از عدم دقت در معناى اصطلاحى آن شده است.
رواياتى كه دلالت بر ديده نشدن آن حضرت دارد
۲ و۳ - رواياتى كه دلالت بر ديده نشدن وعدم رؤيت آن جناب دارند، (چه در حج وچه در غير حج).
دومين دليلى كه منكرين ملاقات ورؤيت امام عصر ارواحنافداه مطرح كرده اند، رواياتى است كه دلالت بر عدم رؤيت آن جناب دارد؛ قبل از شروع، لازم است معناى (رؤيت) بيان شده، سپس به بررسى روايات پرداخته شود.
معناى رؤيت
رؤيت به معناى: ديدن، دانستن ونگاه كردن(۱۷) مى باشد كه گاهى به معناى (علم) و(دانستن) استعمال مى شود.(۱۸)
روايتى پيرامون عدم رؤيت
امّا رواياتى را كه منكرين رؤيت ارايه داده اند، در آنها از ماده (رأى) استفاده شده است؛ از جمله: لاتُرى، لايُرى، لاتَرَون و... به عنوان مثال، به روايتى استناد مى كنند كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
(إنَّ حجتها عليها قائمةٌ، ماشيةٌ فى طُرُقِها، داخلةٌ فى دورها وقصورها، جوّالةٌ فى شرق هذه الارض وغربها، تسمع الكلام وتسلّم على الجماعة، ترى ولاتُرى الى الوقت والوعد ونداء المنادى من السّماء ألا ذلك يوم فيه سرور ولد على وشيعته؛(۱۹) حجت حق بر زمين استوار است، در جاده ها حركت مى كند، در خانه ها وقصرها وارد مى شود ودر شرق وغرب زمين به گردش مى پردازد، سخن مردم را مى شنود وبر جماعت مردم سلام مى كند؛ مى بيند وديده نمى شود، تا زمان ظهور ووعده الهى ونداى آسمانى، هان! آن روز، روز شادى فرزندان على وشيعيان اوست.(۲۰)
جواب به استدلال آنها
با توجّه به اين روايت، برخى استدلال به عدم رؤيت امام زمان عليه السلام تا قبل از نداى آسمانى كرده اند، از طرف ديگر با دقت دراين روايت ومعانى كه براى رؤيت در نظر گرفته اند، خواهيم ديد كه لاترى به معناى ديده نشدن نيست؛ بلكه به معناى شناخته نشدن است، به اين معنى كه شيعيان ايشان را مى بينند؛ ولى نمى دانند ايشان امام زمان عليه السلام است، همانطور كه در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است كه پس از ظهور امام عصر ارواحنافداه، عدّه بسيارى مدعى مى شوند كه در عصر غيبت ايشان را ديده اند؛ ولى اكنون شناخته اند. علاوه بر آن در بسيارى از روايات به اين مسئله اشاره شده است كه آن حضرت مى بيند ومى شناسد؛ ولى شناخته نمى شود؛(۲۱) بنابراين حداكثر چيزى كه از اين روايت وتطبيق اين روايت با ديگر احاديث استنباط مى شود، اين است كه حضرت در عصر غيبت شناخته نمى شود؛ نه اينكه ديده نمى شود ورواياتى همچون روايت فوق كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: (در جاده ها قدم مى گذارد، در خانه ها وقصرها وارد مى شود ودر شرق وغرب زمين گردش مى كند، سخن مردم را مى شنود وبر مردم سلام مى كند)، دلالت بر حضور فيزيكى آن حضرت در بين مردم دارد؛ زيرا در غير اين صورت اين مطالب مطرح شده پيرامون امام مهدى عليه السلام معنى ندارد وبه عنوان مثال، سلام كننده اى كه ديده نشود جواب دهنده بر فرض شنيدن صدا نمى داند به چه كسى جواب سلام دهد؛ لذا چنين سلامى لغو واز امام عصرارواحناه فداه دور بوده ومبرّاى از آن هستند. علاوه بر آن (همانطورى كه اشاره شد) گاهى رؤيت به معناى دانستن وعلم استعمال مى شود؛ لذا در اينجا نيز ديده نشدن حضرت به معناى شناخته نشدن است نه چيز ديگر.
پس (بطور مطلق نفى رؤيت) كردن صحيح نيست وحداكثر آنچه از تحليل نعمانى در ذيل اين حديث شريف استفاده مى شود، ديده نشدن نيست؛ بلكه شناخته نشدن است؛ زيرا كه در غير اين صورت، اشكالهاى فوق بر ايشان نيز وارد است؛ علاوه بر آن ايشان در كتاب خويش، برخى رواياتى را ذكر مى كند كه در آن اشاره به ديده شدن وشناخته نشدن آن حضرت دارد(۲۲) كه خود مؤيد حرف ماست.
امّا استناد آنها به رو ايتى كه از امام صادق عليه السلام، نقل شده است، اثبات كننده قول آنها نيست؛ بلكه دليلى است بر اثبات مدعاى ما؛ زيرا روايت تصريح دارد كه ايشان مردم را مى بيند ومى شناسد؛ ولى آنها ايشان را مى بينند ونمى شناسند.
مخالفان، روايات ديگرى را نيز براى اثبات نظرات خود آورده اند كه در پاسخ، جوابهاى سابق كافى است.
۴ - آخرين قسمتى را كه منكرين ملاقات با امام عصر ارواحناه فداه ارايه داده اند، رواياتى است كه دلالت بر امتحان شيعه در دوران غيبت مى كند وچون آنرا دليلى قابل توجّه بر عدم رؤيت وملاقات با امام مهدى عليه السلام نديديم، از بررسى آن خوددارى مى كنيم.
خلاصه بحث
منكرين ملاقات با امام عصر ارواحنافداه، براى نظريه خود، به يك مؤيد وچهار دليل استناد كرده اند؛ مؤيد آنها، كلام برخى علماء بود؛ لكن (همانطور كه اشاره شد)، منظور اين علماء، از نفى ارتباط، ارتباط به مانند نايبان چهارگانه بوده است، نه نفى رؤيت وملاقات؛ وچهار دليلى را كه ارايه كرده اند عبارت بود از: توقيع كه مهم ترين ومعتبرترين دليل مخالفان بر عدم ملاقات ورؤيت بود ودر جواب گفته شد كه مشاهده منظور در توقيع، رؤيت وملاقات نيست؛ بلكه ارتباط خاص بمانند نائبان چهارگانه است؛ لذا با اين بيان، بر فرض دو بخش بودن توقيع، هيچ يك از اين دو بخش، معنايى غير از نيابت خاصه ندارند. دومين وسومين دليل نيز رواياتى بود كه بر عدم رؤيت آن جناب دلالت مى كرد؛ در اين روايات، با توجّه به معناى لغوى آن وروايات وارد در اين باب، عدم رؤيت به معناى ديده نشدن نيست؛ بلكه به معناى شناخته نشدن مى باشد كه از بحث ما خارج است. آخرين دليل آنها نيز رواياتى بود كه به امتحان شيعيان در عصر غيبت دلالت مى كرد كه به علت محكم نبودن آن، از بررسى آن خوددارى مى كنيم.
پى نوشت ها:
(۱) رجوع شود به مقاله ى (بررسى امكان ارتباط (ملاقات) با امام مهدى عليه السلام در عصر غيبت كبرى).
(۲) جمعى از نويسندگان حوزه، چشم به راه مهدى عليه السلام، مقاله ى (ارتباط با امام زمان عليه السلام در عصر غيبت)، على اكبر ذاكرى، ص ۴۵-۴۴.
(۳) همان، ص ۴۵.
(۴) ابن ابى زينب محمد بن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، تحقيق على اكبر غفارى، مكتبة الصدوق، تهران، ص ۱۶۰.
(۵) جمعى از نويسندگان حوزه، چشم به راه مهدى عليه السلام، مقاله ى (ارتباط با امام زمان عليه السلام در عصر غيبت)، على اكبر ذاكرى، ص ۷۲.
(۶) ملا محسن فيض كاشانى، الوافى، مكتبة اميرالمؤمنين عليه السلام، اصفهان، ج ۲، ص ۴۱۴.
(۷) همان، ص ۴۱۶.
(۸) جمعى از نويسندگان حوزه، چشم به راه مهدى عليه السلام، مقاله ى (ارتباط با امام زمان عليه السلام در عصر غيبت)، على اكبر ذاكرى، ص ۴۵.
(۹) همان، ص ۴۷.
(۱۰) رجوع شود به مقاله ى (بررسى پيام معروف امام مهدى عليه السلام به سمرى درباره ى عدم امكان مشاهده ى امام مهدى عليه السلام.
(۱۱) مقاله ى (بررسى پيام معروف امام مهدى عليه السلام به سمرى پيرامون عدم امكان مشاهده ى امام مهدى عليه السلام).
(۱۲) جمعى از نويسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدى عليه السلام، مقاله ى (ارتباط با امام زمان عليه السلام در عصر غيبت)، على اكبر ذاكرى، ص ۴۸.
(۱۳) الخرائج والجرائح، قطب راوندى، ج ۱، ص ۴۷۵ وكشف الغمه، ج ۲، ص ۵۰۲ وبحارالانوار، ج ۵۲، ص ۵۸، ج ۹۹، ص ۲۲۶ واثبات الهداة، ج ۷،ص ۳۴۶ ومدينة المعاجز، ص ۶۱۴.
(۱۴) جمعى از نويسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدى عليه السلام، مقاله ى (ارتباط با امام زمان عليه السلام در عصر غيبت)، على اكبر ذاكرى، ص ۴۸.
(۱۵) احمد بن حنبل محمد بن على المقرّى القيّومى، المصباح المنير، ج ۲، ص ۴۰.
(۱۶) جمعى از نويسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدى عليه السلام، مقاله ى (ارتباط با امام زمان عليه السلام در عصر غيبت)، على اكبر ذاكرى، ص ۴۸.
(۱۷) على اكبر قرشى، قاموس قرآن، ج ۳، ص ۳۴.
(۱۸) تفسير نمونه، ج ۲، ص ۱۵۶.
(۱۹) محمد بن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، ص ۱۴۴.
(۲۰) جمعى از نويسندگان مجلّه حوزه، چشم براه مهدى عليه السلام، مقاله ى ارتباط با امام زمان عليه السلام در عصر غيبت، على اكبر ذاكرى، ص ۶۱.
(۲۱) محمد بن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، صص ۱۴،۱۶۴ و...
(۲۲) محمد بن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، صص ۱۴، ۱۶۴، ... .