قوله تعالی:
﴿وَلَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ * وَقالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ * وَقَدْ کفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَیقْذِفُونَ بِالْغَیبِ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ * وَحِیلَ بَینَهُمْ وَبَینَ ما یشْتَهُونَ کما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَک مُرِیبٍ﴾ (سبأ: ۵۱-۵۴).
ترجمه آیه:
(واگر آنان را ببینی که هراساناند، پس دیگر، هیچ (از عذاب آنها) فروگذار نگردد واز جای نزدیکی گرفته شوند * وگویند: به آن ایمان آوردیم وبا این همه دوری، کی به آن (مقام) توانند رسید؟ * وحال آنکه از پیش به آن کفر ورزیدهاند واز جایی دور به (رسول ما وحقایق) غیب تیر (های تهمت) پرتاب میکردند * ومیان آنها وآرزوهایشان جدایی ومباینت افتاد؛ چنانکه نسبت به همکیشان آنها -که همانند اینان در شکّ وگمان بودند- پیشتر چنین شد).
متن روایت (۱):
محمد بن إبراهیم: فی الغیبة عن علی بن أحمد، عن عبد (عبید) الله بن موسی (العلوی) (بن العباس)(۱)، عن عبد الله بن محمد قال: حدثنا محمد بن خالد، عن الحسن بن المبارک، عن أبی إسحاق الهمدانی عن الحرث (الحراث) عن علی أمیر المؤمنین (علیه السلام) (أنه) قال:
المهدی أقبل جعد بخده خال یکون مبدأه من قبل المشرق، (و) فإذا کان ذلک خرج السفیانی فیملک قدر حمل امرأة تسعة أشهر یخرج بالشام فیقاد (فینقاد) له (أهل) الشام الا طوائف (من الـ) مقیمین علی الحق یعصمهم الله عن (من) الخروج معه، ویأتی المدینة بجیش جرار حتی اذا انتهی الی بیداء المدینة خسف (الله به، وذلک قول الله (عزَّ وجلَّ) فی کتابه): ﴿ولَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ﴾(۲).
ترجمه روایت (۱):
محمّد بن ابراهیم نعمانی در کتاب غیبت از علیّ بن احمد، از عبد الله بن موسی (بن العبّاس) علوی از عبد الله بن محمّد که گفت: حدیثمان داد محمّد بن خالد، از حسن بن مبارک، از ابو اسحاق همدانی، از حارث همدانی از حضرت (علی) امیر المؤمنین (علیه السلام) که فرمود: حضرت مهدی دارای چشمانی خمار وموهایی پیچیده است ودر گونه اش خالی هست. آغاز کارش از سوی خاور خواهد بود.
پس چون چنین شود، سفیانی خروج میکند که به مقدار بارداری یک زن، نه ماه، حکومت خواهد یافت. او در شام خروج میکند. اهل شام به فرمان او سر خواهند نهاد؛ جز گروه هایی که بر حق پایدار مانده اند. خداوند ایشان را از خروج با وی محفوظ میدارد. أو با لشکر جرّاری به مدینه می آید تا هنگامی که به بیداء مدینه رسد [خداوند او را] به زمین فرو خواهد برد واین است فرموده ی خدای -عزّ وجلّ- در کتابش (واگر آنان را ببینی که هراسانند، پس دیگر، هیچ (از عذاب آنها) فروگذار نگردد واز جای نزدیکی گرفته شوند).
متن روایت (۲):
علی بن إبراهیم: قال: حدثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن منصور بن یونس، عن أبی خالد الکابلی قال: قال أبو جعفر (علیه السلام): والله لکأنی أنظر الی القائم (علیه السلام) وقد أسند ظهره الی الحجر ثم ینشد الله حقه، ثم یقول: یا أیها الناس من یحاجنی فی الله فأنا أولی بالله، أیها الناس من یحاجنی فی آدم (علیه السلام) فأنا أوفی بآدم، أیها الناس من یحاجنی فی نوح فأنا أولی بنوح (علیه السلام)، أیها الناس من یحاجنی فی إبراهیم فأنا أولی بإبراهیم (علیه السلام)، أیها الناس من یحاجنی فی موسی فأنا أولی بموسی (علیه السلام)، أیها الناس من یحاجنی فی عیسی فأنا أولی بعیسی (علیه السلام)، أیها الناس من یحاجنی فی رسول الله (محمد) فأنا أولی برسول الله (بمحمد) (صلی الله علیه وآله وسلم)، أیها الناس من یحاجنی فی کتاب الله فأنا أولی بکتاب الله، ثم ینتهی الی المقام فیصلی رکعتین وینشد الله حقه.
ثم قال ابو جعفر (علیه السلام): هو والله (المضطر فی کتاب الله) فی قوله: ﴿أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ وَیجْعَلُکمْ خُلَفاءَ الأَرْضِ﴾ فیکون أول من یبایعه جبرائیل ثم الثلثمائة والثلثة عشر رجلاً، فمن کان ابتلی بالمسیر وافی (وافاه) ومن لم یبتل بالمسیر فقد عن فراشه، وهو قول أمیر المؤمنین (علیه السلام): هم المفقودون عن فرشهم، وذلک قول الله: ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَیراتِ أَینَ ما تَکونُوا یأْتِ بِکمُ الله جَمِیعاً﴾ قال: الخیرات الولایة: وقال فی موضع آخر: ﴿وَلَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ﴾ وهم (والله) أصحاب القائم (علیه السلام) یجتمعون (والله) إلیه فی ساعة واحدة.
فإذا جاء الی البیداء یخرج إلیه جیش السفیانی فیأمر الله الأرض فتأخذ أقدامهم وهو قوله: ﴿وَلَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ وقالُوا آمَنَّا بِهِ﴾ یعنی بالقائم من آل محمد (علیهم السلام)، ﴿وَأَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ﴾ الی قوله: ﴿وَحِیلَ بَینَهُمْ وَبَینَ ما یشْتَهُونَ﴾ (یعنی) أن لا یعذبوا ﴿کما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ﴾ یعنی من کان قبلهم من المکذبین هلکوا(۳).
ترجمه روایت (۲):
علیّ بن ابراهیم گوید: پدرم حدیثم داد، از ابن ابی عمیر، از منصور بن یونس، از ابو خالد کابلی که گفت: حضرت ابو جعفر امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند، گویی قائم (علیه السلام) را مینگرم که به حجر تکیه کرده سپس حقّ خویش از خداوند میخواهد. آنگاه میگوید: ای مردم! هر کس درباره ی خداوند با من محاجّه نماید، (بداند که) من به خداوند سزاوارترم. ای مردم! هر کس درباره ی آدم با من محاجّه کند، من نزدیکترین کسان به آدمام. ای مردم! هر کس در مورد نوح با من محاجّه نماید، من نزدیکترین کسان به نوحم. ای مردم! هر کس درباره ی ابراهیم با من گفتوگو دارد، پس من از همه به ابراهیم نزدیکترم. ای مردم! هر کس درباره ی موسی با من محاجّه نماید، پس منام نزدیکترین کسان به موسی. ای مردم! هر کس درباره ی عیسی با من محاجّه کند، پس منم نزدیکترین افراد به عیسی. ای مردم! هر کس درباره ی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) با من محاجّه کند، پس منام نزدیکترین افراد به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم). ای مردم! هر کس درباره ی کتاب خدا با من محاجّه نماید، پس منام نزدیکترین کسان به کتاب خداوند. سپس به مقام (ابراهیم) میرود ودو رکعت نماز میگزارد وحقّش را از خداوند طلب میکند.
آنگاه حضرت ابو جعفر امام باقر (علیه السلام) فرمود: اوست -به خدا سوگند- [آن مضطرّی که در کتاب خدا یاد شده است در فرموده ی او: (یا چه کسی دعای درمانده را به اجابت میرساند واندوه را یکسو میزند وشما را جانشینان زمین قرار میدهد؟) پس نخستین کسی که با او بیعت کند، جبرئیل است. سپس آن ۳۱۳ مرد (بیعت کنند) وهر کدام از ایشان پیش از آن هنگام بیرون از خانه بوده به مقصد (به آن حضرت) خواهد پیوست وهر کدام در سفر نبوده از بستر خوابش مفقود خواهد شد وهمین است معنی فرموده ی امیر المؤمنین (علیه السلام): آنانند مفقودشدگان از خوابگاه هایشان وآن قول خداوند است: (پس به کارهای نیک سبقت گیرید. هر کجا باشید، خداوند همه ی شما را خواهد آورد) [(امام)] فرمود: خیرات ولایت است.
(خداوند) در جای دیگر فرموده است: (واگر عذاب را تا هنگام معیّنی (افراد معدودی) به تعویق اندازیم ...) ایشان [به خدا قسم اصحاب قائم (علیه السلام) هستند؛ [به خدا سوگند] در یک ساعت نزد او جمع میشوند. پس چون به بیداء بیاید، لشکر سفیانی به سویش خروج کند. خداوند امر میفرماید تا زمین پاهایشان را فروگیرد واین است (معنی) فرموده ی خداوند: (واگر (ای رسول ما) ببینی کافران را هنگامی که هراسانند، پس هیچ از عذابشان فوت وزایل نشود واز جایگاه نزدیکی گرفته شوند وگویند: به او ایمان آوردیم)؛ یعنی به قائم از آل محمّد (علیهم السلام)، (وبا این همه دوری، کی توانند به آن مقام نایل شوند؟ ...) تا آنجا که فرموده: (ومیان آنها وآرزوهایشان جدایی ومباینت افتاد) [یعنی: اینکه [آرزو داشتند] عذاب نشوند (همچنانکه نسبت به همکیشان آنها پیشتر چنین شد) یعنی تکذیبکنندگانی که پیش از ایشان بودند وهلاک گشتند.
متن روایت (۳):
ثم قال علی بن إبراهیم: وفی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر (علیه السلام) فی قوله: ﴿وَلَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا﴾ (قال): من الصوت وذلک الصوت من السماء، (وفی قوله)(۴): ﴿وَأُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ﴾ قال: من تحت أقدامهم خسف بهم(۵).
ترجمه روایت (۳):
سپس علیّ بن ابراهیم گوید: در روایت ابو الجارود از حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) درباره ی قول خداوند: (واگر (کافران را) ببینی که هراسانند) [فرمود]: از صدا (میترسند) وآن صدا از سوی آسمان است ودرباره ی فرموده ی حق): (واز جای نزدیکی گرفته شوند) فرمود: «از زیر پاهاشان به زمین فرو برده میشوند».
متن روایت (۴):
ثم قال: أخبرنا الحسین بن محمد، عن المعلی بن محمد بن جمهور، عن ابن محبوب، عن أبی حمزة قال: سألت أبا جعفر (علیه السلام) عن قوله: ﴿وَأَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ﴾ قال: إنهم طلبوا الهدی من حیث لا ینال وقد کان لهم مبذولاً من حیث یناله(۶).
ترجمه روایت (۴):
سپس گوید: حسین بن محمّد خبرمان داد، از معلّی بن محمّد [از محمّد] بن جمهور، از ابن محبوب، از ابو حمزه که گفت: از حضرت ابو جعفر امام باقر (علیه السلام) راجع به قول خداوند: (با این همه دوری کی توانند به آن مقام نایل شوند؟) پرسیدم. آن حضرت در جواب فرمودند: «اینان هدایت را از راهی که به دست نمی آید جستوجو کردند وحال آنکه از راه در دسترس برایشان فراهم میشد».
متن روایت (۵):
العیاشی: بإسناده عن عبد الأعلی الحلبی قال: قال أبو جعفر (علیه السلام) یکون لصاحب هذا الأمر غیبة، وذکر حدیثاً طویلاً یتضمن غیبة صاحب الأمر (علیه السلام) وظهوره الی أن قال (علیه السلام):
فیدعو الناس (یعنی القائم (علیه السلام))(۷) الی کتاب الله وسنة نبیه علیه وآله السلام والولایة لعلی بن أبی طالب (علیه السلام) والبراءة من عدوه، ولا یسمی أحداً حتی ینتهی الی البیداء فیخرج إلیه جیش السفیانی فیأمر الله الأرض فتأخذهم من تحت أقدامه، وهو قول الله (عزَّ وجلَّ): ﴿وَلَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ، وقالُوا آمَنَّا بِهِ﴾ یعنی بقائم آل محمد (وقد کفروا به) یعنی بقائم آل محمد، الی آخر السورة، فلا یبقی منهم الا رجلان یقال لهما وتر ووتیر من مراد، وجوههما فی أقفتیهما یمشیان القهقری فیخبران الناس بما فعل بأصحابهما(۸).
(والحدیث طویل تقدم فی قوله: ﴿وَقاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکونَ فِتْنَةٌ وَیکونَ الدِّینُ للهِ﴾ من سورة الأنفال)(۹).
ترجمه روایت (۵):
عیّاشی به سند خود از عبد الاعلی حلبی آورده است که گوید: حضرت ابو جعفر (علیه السلام) فرمود: البتّه صاحب این امر را غیبتی خواهد بود وسخنی طولانی بیان داشت که متضمّن غیبت وظهور حضرت صاحب الأمر (علیه السلام) است تا آنجا که فرمود: «پس، مردم را به کتاب خدا وسنّت پیغمبرش علیه وآله السّلام وولایت علیّ بن ابی طالب وبیزاری از دشمنش دعوت میکند» (یعنی حضرت قائم (علیه السلام))؛ ولی کسی (از دشمنان) را نام نمیبرد تا آنگاه که به بیداء رسد. سپاهیان سفیانی به سویش خروج کنند. پس خداوند به زمین امر خواهد کرد که از زیر پاهایشان آنها را فرو گیرد وهمین است (تعبیر) قول خدای -عزّ وجلّ-: (واگر (ای رسول ما) ببینی کافران را هنگامی که هراسانند، پس هیچ از عذابشان فوت وزایل نشود واز جایگاه نزدیکی گرفته شوند وگویند: به او ایمان آوردیم) یعنی (گویند:) به قائم آل محمّد (علیه السلام) (ایمان آوردیم) (وحال آنکه از پیش کفر ورزیده اند) یعنی به قائم آل محمّد (علیهم السلام) ... تا آخر سوره.
پس کسی از آنان باقی نمیماند مگر دو مرد به نام وتر ووتیر از قبیله ی مراد که صورتهایشان در پشت گردنهایشان خواهد بود وبه پشت راه میروند وآنچه را بر سر یارانشان آید به مردم خبر میدهند.
(این حدیث طولانی است که در ذیل فرموده ی خداوند: ﴿وَقاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَه وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ للهِ﴾ از سوره ی انفال گذشت).
متن روایت (۶):
محمد بن العباس: قال: حدثنا محمد بن الحسن بن علی بن الصباح المداینی، عن الحسن بن محمد بن شعیب عن موسی بن عمر بن یزید (زید)، عن ابن أبی عمیر، عن منصور بن یونس، عن إسماعیل بن جابر، عن ابی خالد الکابلی، عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: یخرج القائم (علیه السلام) فیسیر حتی یمر بمر (وٍ) فیبلغه أن عامله (قد) قتل، فیرجع (إلیهم) فیقتل المقاتلة ولا یزید علی ذلک شیئاً.
ثم ینطلق فیدعو الناس حتی ینتهی الی البیداء، فیخرج جیش السفیانی (جیشان للسفیانی) فیأمر الله (عزَّ وجلَّ) الأرض أن تأخذ بأقدامهم، وهو قوله (عزَّ وجلَّ): ﴿وَلَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ، وقالُوا آمَنَّا بِهِ﴾ یعنی بقیام القائم (علیه السلام) ﴿وقَدْ کفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ﴾ یعنی بقیام القائم (علیه السلام) من آل محمد (علیهم السلام) ویقذفون بالغیب من مکان بعید ﴿وَحِیلَ بَینَهُمْ وَبَینَ ما یشْتَهُونَ کما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَک مُرِیبٍ﴾(۱۰).
ترجمه روایت (۶):
محمّد بن العبّاس گوید: محمّد بن الحسن بن علیّ بن صباح مداینی حدیثمان داد، از حسن بن محمّد بن شعیب، از موسی بن عمر بن یزید، از ابن ابی عمیر، از منصور بن یونس، از اسماعیل بن جابر، از ابو خالد کابلی، از حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) که فرمود: حضرت قائم (علیه السلام) خروج میکند وبه سیر خود ادامه میدهد تا اینکه از مرّ میگذرد. به او خبر میرسد که کارگزارش کشته شده است. پس به سوی آنان بازمیگردد. جنگجویان را میکشد وچیزی بر آن نمی افزاید.
سپس در مسیر خود، مردم را (به حق) دعوت میکند تا اینکه به بیداء میرسد.
پس لشکر سفیانی به مقابله با آن حضرت بیرون می آیند. خدای -عزّ وجلّ- به زمین امر فرماید که آنها را از پایها فرو گیرد وهمین است قول خدای -عزّ وجلّ-: (واگر آنان را ببینی که هراسانند، پس دیگر هیچ از عذاب آنها فوت وزایل نشود واز جای نزدیکی گرفته شوند * وگویند: به آن ایمان آوردیم) یعنی به قیام حضرت قائم (علیه السلام) (وحال آنکه از پیش به آن کفر ورزیده اند) یعنی به قیام قائم از آل محمّد (علیه السلام)، (واز دوردست به (رسول ما وحقایق) غیب، تیر (های تهمت) پرتاب میکردند * ومیان آنها وآرزوهایشان جدایی ومباینت افتاد؛ چنانکه نسبت به همکیشان آنها -که همانند اینان در شکّ وگمان بودند- پیشتر چنین.
پاورقی:
-----------------
(۱) در مأخذ نیست.
(۲) کتاب غیبت: ۱۶۳.
(۳) تفسیر قمی: ج ۲ ص ۲۰۵.
(۴) در مأخذ نیست.
(۵) تفسیر قمی: ج ۲ ص ۲۰۵.
(۶) تفسیر قمی: ج ۲ ص ۲۰۶.
(۷) در مأخذ نیست.
(۸) تفسیر عیاشی: ج ۲ ص ۵۶.
(۹) بین پرانتز از کلام علامه سید هاشم حسینی بحرانی (رحمه الله) است.
(۱۰) تأویل آیات ظاهرة - مخطوط.