امام زمان (علیه السلام) بهار دلها
نویسنده: سید جمال الدین حجازی
فهرست
مقدمه..................۳
پرتوی از نور کتاب وسنت درباره امام زمان..................۴
روز تابان..................۵
فروغ یزدان..................۶
ستاره پنهان..................۸
پرسش یک خانم دانشمند..................۸
دانش ناب..................۱۰
رازدار خداوند..................۱۰
چرا حضرت آدم از پیامبران اولوا العزم نشد..................۱۱
عظمت حضرت مهدی..................۱۴
تزکیه نفس..................۱۵
زمینه های تربیتی..................۱۶
انگیزه خود سازی..................۱۷
دعا ودرخواست ظهور..................۲۱
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل بهار به فرمان اجتناب ناپذیر الهی در نظاک آفرینش، طبیعت مرده را حیات می بخشد وگلها وگیاهان را زنده می سازد.
آیا برای دلهای مرده انسان ها هم بهاری هست که آنها را زندگی بخشد واز حیات معنوی بهره مند گرداند؟
آیا برای جان های افسرده بشر هم بهاری هست که آنها را نشاط دهد واز خرمی وشادابی برخوردار سازد؟
آیا برای قلب های پژمرده آدمیان هم بهاری هست که آنها را طراوت بخشد واز سرچشمه آب حیات ابدی سیراب نماید؟
آری، همانگونه که در جهان تکوین بهار می رسد وطبیعت خاموش ومرده را زنده می کند، در نظام تشریع نیز بهاری وجود دارد که دلهای خزان دیده را پر شکوفه می گرداند ومردم جان مرده وپژمرده را روح می بخشد.
این بهار حیات آفرین قلب ها، قلب عالم امکان، حضرت مهدی امام زمان (علیه السلام) است، چنان که در زیارتش عرضه می داریم:
↑صفحه ۳↑
(السلام علی ربیع الانام ونصره الایام).
(سلام بر بهار جهانیان وخرمی بخش روزگاران).
آیا می خواهید از این بهار طراوت آفری وروح افزای الهی فیض ببرید وگلهای رنگ پریده وپژمرده دلهایتان را پر صفا وسرشار از حیات وشادابی نمائید؟
پس با او ارتباط معنوی پیدا کنید واندیشه وقلب خود را با آن کانون رحمت خداوندی ودرگاه مهر ایزدی پیوند دهید.
پرتوی از نور کتاب وسنت درباره امام زمان (علیه السلام)
راه یافتن به آستان ملکوتی حضرتش، دو شرط اساسی دارد: یکی معرفت ودوم محبت.
البته معرفت، پایه اصلی دوستی ومودت است وهر چه انسان در شناخت امام زمانش بیشتر موفق شود، از چشمه زلال مهر ومحبت او بیشتر می نوشد وسیراب تر می گردد.
بنابراین اگر خواستار حیات روحی وطراوت وصفای باطنی هستیم باید با امام عصر، حضرت حجه بن الحسن العسکری (علیه السلام) مرتبط شویم واگر جویای ارتباط با وی هستیم باید به او معرفت ومحبت پیدا کنیم وشناخت وافزون ساختن مهر او در دل، دو ریشه دارد:
۱- بهره گیری از فروغ وحی ونور کتاب وسنت.
۲- توجه وتوسل به حضرت وانجام وظائفی که شیعه در زمان غیبت به آنها مکلف است.
پیرمون این د وموضوع مطالب نسبتا مفصلی در آثار مختلف نوشته ایم که اکنون خلاصه برخی از آنها را یادآور می شویم.
↑صفحه ۴↑
روز تابان
اخگر فروزان خورشید طلوع می کند، تاریکی شب را می درد. تیرگی ها را می برد وروز تابان را با تمام جلوه هایش آشکار می سازد.
در پرتو روشنایی روز، به زندگی باز می گردد، خون تازه ای در رگهای حیات طبیعی واجتماعی انسان ها وسایر موجودات
زنده به جریان می افتد، کوشش وفعالیت بار دیگر آغاز می شود ودلها لبریز از نشاط وامید می گردند.
اگر همیشه شب بود چه می شد؟! اگر روز هرگز پدید نمی آمد چه فاجعه ای به بار می آمد؟!
اگر تابش آفتاب وجلوه روز پس از ظلمت وسیاهی شب فرا نمی رسید چه وضعی رخ می داد؟
روز، چه نعمت بزرگی است. روشنایی روز چه شادی آفرین ودل انگیز است. نور خورشید فروغ روز چه زیبا وحیات بخش است.
خدای مهربان این موهبت را در قرآن بیان کرده به آن سوگند یاد نموده وفرموده:
﴿والنهار اذا تجلی﴾ (اللیل: ۲).
قسم به روز، هنگامی که جلوه گر شود.
مهر نور آفرین وفروزنده ماه سوسن نیز روز تابان است که وقتی قیام کند ظلمت وتیرگی را از صفحه زمین بزداید وجهان را سرشار از درخشندگی وحیات سازد.
از این رو در بیانات پیشوایان اسلام (علیهم السلام) آیه فوق که در سوره مبارکه
↑صفحه ۵↑
لیل آمده، به وجود مقدس حضرت مهدی سلام الله علیه تاویل شده است.
محمد بن مسلم از پنجمین امام شیعه، معنای این سخن الهی را سئوال نمود حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) فرمودند:
(النهار هو القائم (علیه السلام) منا اهل البیت إذا قام غلب دولة الباطل)(۱).
روز تابان، همان حضرت قائم (علیه السلام) است که از دودمان ما اهل بیت می باشد هنگامی که قیام کند دولت بحقش بر باطل پیروز گردد.
جابر بن یزید نیز از حضرت صادق (علیه السلام) نقل کرده که درباره حقیقت این آیه فرمودند:
منظور از این -وحی آسمانی که فرموده: سوگند به روز، هنگامی که آشکار گردد - حضرت قائم (علیه السلام) است، زمانی که بپا خیزد.
فروغ یزدان
فرزند فرخنده سوسن، نور است اما نه نور مهر وماه. او روشنی است، ولی نه روشنی آتش ونار. او درخشنده است، اما نه درخشش آفتاب ومهتاب. خلاصه وی، تابناک وفروغمند است، ولی نه جلوه ظاهر وفروغ صبح، بلکه در یک کلمه: او جلوه خدا ونور یزدان است.
گر چه از نظر ظاهری هم سیمای تابناک، چهره ای درخشنده، چشمانی پر فروغ، نگاهی جذاب وصورتی سراسر جلوه ونور دارد، تا آنجا که باید گفت:
پیشانی اش از فروغمندی * * * صبح دو جهان به سر بلندی
اما این روشنی ظاهرش، پرتوئی از نور باطن وفرخندگی روح حضرتش می باشد. زیرا روح مقدس آن بزرگوار، وری است که منسوب به خالق یکتا
-----------------
(۱) تفسیر نور الثقلین: ج۵، ص۵۸۸.
↑صفحه ۶↑
وجلوه ایزد بی همتا است واز پرو عظمت خدا آفریده شده است.
قرآن را می گشائیم وکلام الهی را در راستای این حقیقت معنوی، چنین می یابیم:
﴿یهدی الله لنوره من یشاء﴾ (النور: ۳۵).
(خداوند هر که را بخواهد، به نورش هدایت می کند).
روزی جابر بن عبدالله انصاری وارد مسجد کوفه شد. وقتی به درون مسجد رسید دید حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) نشسته وبا انگشت مبارکش - روی زمین – چیزی می نویسد وتبسمی بر لب دارد.
جابر عرض کرد: ای امیر مومنان - از چه چیز تبسم نموده اید؟ - چه انگیزه ای باعث لبخند شما شده است؟
حضرت فرمودند:
در شگفتم از کسی که این آیه را می خواند ولی چنان که شایسته معرفت وحق شناخت است، آن را نمی فهمد.
جابر پرسید: کدام آیه؟
امام آیه مبارکه نور را تلاوت کردند، یک یک عبارات آن را توضیح داده وتفسیر نمودند. وقتی به این جمله رسیدند که:
خدا هر که را بخواهد به نورش هدایت کند، در بیان آن فرمودند:
(القائم المهدی)
منظور از نور الهی در این کلام رحمانی، امام قائم حضرت مهدی (علیه السلام) است.
↑صفحه ۷↑
ستاره پنهان
ستاره ای است نور افشان وفروزان، بسیار زیبا ودلربا، دل شب چون شعله ای درخشان آشکار می گردد، اما در طول روز، ناپیدا ونهان است.
گر چه این ستاره پر فروغ، در سر تا سر روز به چشم نیاید واز دیدگان مردم پنهان است. ولی وقتی شب تیره همه جا را فراگرفت واز جهان ظلمتکده ای خاموش ساخت، همان ستاره غایب از نظرها جلوه می کند، چون شهابی فروزنده وشعله ای افروخته آشکار می شود، تاریکی شب را می شکافد وصفحه آسمان را رواشن می سازد.
خداوند مهربان به این ستارگان نهان در روز تابان در شب، قسم یاد کرده ودر سوره تکویر رموده است:
﴿فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس﴾.
(سوگند به ستارگان پنهان شونده بازگردنده، اختران رونده در پناهگاه ها نهان شده).
پرسش یک خانم دانشمند
ام هانی خانمی دانشمند وبا فضیلت واهل کمال ومعرفت است. او در مدینه می زیسته واز اردتمندان مکتب ولایت می باشد.
زندگی وی در عصر امام پنجم شیعه حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) بوده، از بیانات علمی آن بزرگوار استفاده های شایان برده ودر ردیف بازگو کنندگان فرمایشات واحادیث حضرتش قرار گرفته است.
روزی این بانوی ارجمند، به محضر جانشین پیامبر امام محمد
↑صفحه ۸↑
باقر (علیه السلام) شرفیاب شد ودرباره همین سخن الهی پرسش نموده عرض کرد: منظور از ستاره بنهان که خدا در قرآن بدان سوگند یاد کرده چیست؟ حضرت فرمودند:
(آن ستاره، امامی است که در سال دویست وشصت پنهان می شود. سپس بسان شعله ای اروخته که در شب تاریک آشکار گردد، طلوع می کند ومی درخشد. اگر زمان او - ودورن ظهورش – را دریابی، چشمت روشن می شود).
تیرگی ستم وبیدادگری، همچون تاریکی شب همه جا را می گیرد. ظلمت جهل ونادانی، بسن سیاهی شب بر جهان سایه می افکند. پرده ظلمانی فساد وتبهکاری مانند شب تار اجتماعات بشری را می پوشاند.
در میان این تیرگی ها ناگهان نور یزدان که مثل ستاره پنهان در روز، خود را نهان ساخته وهمچون آهوی آواره از بیم درندگان، به مخفی گاه خویش پناه برده، ظاهر می شود وهمانند شعله فروزانی در شب تاریک می درخشد.
او با جلوه نورش آسمان سیه دنیای پر ظلمت وجنایت را به فروغ انصاف وتابش عدالت روشن می نماید، زمین تیره سراسر بی خردی وجهالت را به پرتو بینش واشعه دانش، تلالو می بخشد وفضای مسموم وظلمانی شرک وبت پرستی را به نور توحید ویکتا پرستی درخشان می سازد.
آری، حضرت مهدی امام زمان (علیه السلام) به وحی ایزد مهربان در آهنگ جان پرور قرآن، با سه عنوان روز تابان، نور یزدان وستاره پنهان معرفی شده که هر یک از این القاب، بیانگر ابعادی از مقام والا وکمالات ویژه آن بزرگوار است.
↑صفحه ۹↑
دانش ناب
او سراسر علم وحکمت است، نه اینکه دانشمند باشد، بلکه وجودش یکسره علم آفریده شده وخدا او را دانش ناب خلق کرده است. عظمت او فراتر از حد یک عالم است. زیرا وی با نور علم، متحد گردیده وسرشتش همه فغ دانش است. چنانکه در زیارت
آل یاسین می خوانیم:
(السلام علیک ایها العلم المنصوب والعلم المصبوب).
(سلام بر تو ای پرچم افراشته شده وای دانش ریخته شده).
همانگونه که وقتی ریخته گر، مواد مذاب را در قالب می ریزد یا هنگامی که باران می بارد واز ابرها، آب فرو می ریزد، واژه صب به کار می رود، ودرباره آفرینش حضرت مهدی (علیه السلام) نیز کلمه مصبوب که اسم مفعول است آمده وروشن است که فاعل آن خداوند می باشد، یعنی پروردگار جهان امام عصر (علیه السلام) را یگبارچه دانش آفریده وچنین تعبیری بیانگر این حقیقت است که حضرتش، سراپا نور وسراسر کمال ومعرفت وحکمت می باشد.
رازدار خداوند
او صاحب راز الهی است واسرار پروردگار نزد وی نهان می باشد، چنانکه در زیارتش گوییم:
(السلام علیک یا حافظ اسرار رب العالمین).
(سلام بر تو ای نگهدار رازها واسرار پروردگار جهان ها).
در پایان استغاثه به امام زمان (علیه السلام) که با جمله (سلام الله الکامل
↑صفحه ۱۰↑
التام) شروع شده خطاب به آن حضرت عرضه می داریم:
(فبحق من اختصکم بامره وارتضاکم لسره).
این جمله می رساند که یکی از مقامات اتمام عصر (علیه السلام) این است که صاحب سر الهی می باشد، زیرا اگر دیگری از آن راز خبر می داشت، (وارتضاکم لسره) نمی شد، پس آنجا مقامی است که به روی جبرئیل ومیکائیل بسته است، دست عیسی وموسی وابراهیم (علیهم السلام) از آن گوتاه است، هیچ یک از فرشتگان وانبیاء واوصیاء در آن خلوتگاه راز ربوبی راه ندارند، فقط مقام اختصاصی حضرت خاتم است واوصیاء خاتم (علیهم السلام).
چرا حضرت آدم از پیامبران اولوا العزم نشد؟
برخی از پیامبران دارای مقام عزم گردیدند واولوا العزم نامیده شدند مانند حضرت نوح وابراهیم (علیهما السلام). اما حضرت آدم (علیه السلام)، در ردیف انبیاء اولوا العزم قرار نگرفت وبه این مدال پر افتخار نائل نگردید.
خداوند در قرآن مجید فرموده است:
﴿ولقد عهدنا الی آدم من قبل فنسی ولم نجد له عزما﴾(۲).
عهد به معنای سفارش وتوصیه وفرمان است. منظور از نسیان در این آیه، فراموشی نیست، بلکه وا نهادن وترک کردن یا اهمیت ندادن وتوجه نکردن است. عزم هم به معنای تصمیم راسخ واراده استوار وقصد محکم می باشد. بنابر این ترجمه آیه چنین می شود: قطعا فرمان دادیم به آدم از قبل، پس وا نهاد وترک کرد، وبرای او تصمیم قطعی وقصد جز می نیافتیم.
-----------------
(۲) سوره طه، آیه ۱۱۵.
↑صفحه ۱۱↑
در شرح وتسیر این آیه وتفاوت انبیاء اولوا العزم با غیر اولوا العزم ومراد از عهد خدا با حضرت آدم (علیه السلام)، مطالب زیاد وگوناگونی نقل شده که الان در صدد بررسی وتحقیق آن نیستیم، فقط اشاره ای به تاویل آیه می نمائیم وعلت محروم شدن حضرت آدم (علیه السلام) را از این مقام توضیح می دهیم.
در کلمات اهلبیت (علیهم السلام) که بیانگر باطن این آیه است، حقایقی نهفته که شرحش در این مختصر نگنجد، تنها به ترجمه دو حدیث اکتفا می شود.
حدیث اول:
از حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) روایت شده که فرمودند:
خداوند (قبل از این دنیا در عالم ارواح) از پیامبران پیمان گرفت وفرمود: آیا من پروردگارتان نیستم؟ وآیا این محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسول من نیست؟ وآیا این علی (علیه السلام) امیر اهل ایمان نمی باشند؟ گفند: چرا. (پس از این اقرار وپیمان) نبوت آنان استوار گردید. وخداوند از پیامبران اولوا العزم، چنین پیمان گرفت:
(اننی ربکم ومحمد رسولی وعلی امیر المومنین واوصیاوه من بعده ولاه امری وخزان علمی وان المهدی انتصر به لدینی واظهر به دولتی وانتقم به من اعدائی واعبد به طوعا وکرها).
من پروردگار شما هستم ومحمد، رسول من است وعلی، امیر مومنان می باشد وجانشینانش که بعد از اویند صاحبان امر من وگنجینه های دانش من می باشند وقطعا مهدی همان است که به وسیله او دینم را
↑صفحه ۱۲↑
نصرت دهم ودولتم را آشکار گردانم واز دشمنانم انتقام گیرم وخواهی نخواهی عبادت وپرستش شوم.
پیامبران صاحب عزم گفند: پروردگارا اعتراف نمودیم وگواهی دادیم. اما حضرت آدم نه انکار کرد ونه اقرار نمود.
(فثبت العزیمه لهولاء الخمسه فی المهدی ولم یکن لادم عزم علی الاقرار به).
(آنگاه برای آن پنج پیامبر (که به مقام اولوا العزم می رسیدند) عزیمت وقصد استوار درباره مهدی (علیه السلام) ثابت گردید، اما برای آدم، عزم وتصمیم راسخی در مورد اعتراف به (عظمت ومقام حضرت) مهدی نبود).
این است منظور سخن خداوند که در (قرآن فرموده است) دستور دادیم وعهد نمودیم با آدم از قبل، پس ترک نمود وبرای او عزم وصد جازمی نیافیم)(۳).
حدیث دوم:
در کتاب علل الشرایع بابی آمده تحت عنوان: علتی که به خاطر آن پیامبران اولوا العزم، صاحبان عزم نامیده شدند سپس از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت شده که درباره آیه ۱۱۵ سوره طه، راجع به بی عزمی حضرت آدم فرمودند:
(عهد الیه فی محمد والائمه من بعده فترک ولم یکن له عزم فیهم انهم هکذا وانما سموا اولوا العزم لانهم عهد الیهم فی محمد
-----------------
(۳) اصول کافی، جلد دوم، صفحه ۸.
↑صفحه ۱۳↑
والاوصیاء من بعده والمهدی وسیرته فاجمع عزمهم ان ذلک کذلک والاقرار به)(۴).
(عهد وسفارش شد به آدم درباره حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وامامان بعد از وی، پس آدم وا نهاد وبرای او عزمی درباره آن (انوار مقدسه) که دارای چنان مقامی هستند نبود وپیامبران اولوا العزم از این جهت به این نام خوانده شدند که وقتی با آنان عهد شد درباره حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وجانشینانش ودرباره حضرت مهدی وشیوه او، چنان که توصیه شده بود عزم وتصمیم راسخ خود را گرد آوردند وبه آن اعتراف نمودند).
عظمت حضرت مهدی (علیه السلام)
با آنکه حضرت آدم از پیامبران الهی ودارای عصمت وقداست است، اما وقتی در خضوع وسرور نسبت به عظمت امام عصر ارواحنا فداه کمی دیر می جنبد وبا مشاهده مقام آن بزرگوار، در اظهار شوق وخشنودی وانبساط خاطر تاخیر می نماید وترک اولی می کند از درجه صاحب عزم بودن ساقط می شود ومشمول ﴿لم نجد له عزما﴾ قرار می گیرد.
جلالت شان حضرت بقیه الله (علیه السلام) چنان است که در عالم اظله واشباح، پرتوی از عظمتش بر انبیاء می تابد واشعه ای از خورشید تابناک کمالاتش بر آنان جلوه می کند، سپس آنان که به برتری ومقام آن حضرت اعتراف نموده وابراز شوق ورضایت کردند، مدال عزم گرفتند واز صاحبان
-----------------
(۴) علل الشرایع، باب ۱۰۱، صفحه ۱۲۲، حدیث اول وتفسیر کنزالدقائق، جلد ۶، صفحه ۳۲۶.
↑صفحه ۱۴↑
عزم شدند ولی آدم که دچار کندی گردید وبه دیده حسد در حضرتش نگریست ونتوانست به سرعت، اقرار نماید وتوسل جوید، از این کمال معنوی ونشان پر افتخار محروم شد.
تزکیه نفس
شناختن پیامبر واهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام)، به عنوان پیشویان برگزیده الهی وصاحبان دانش وتوانائی آسمانی، علاوه بر آنکه خود، هدف است وموضوعیت دارد، راه تربیت وتزکیه هم هست وطریق نیل به افکار واعمال شایسته نیز می باشد.
یعنی همین اعتقاد، خود از تکالیف قلبی وواجبات قطعی است که کلید رستگاری آخرت ورهائی نهائی از دوزخ بوده، بدون باورداشتن امامت ومقام ولایت آنان، بهشت بر هیچ کس گشوده نمی شود وهیچ یک از منکرینشان از خشم خدا وعذاب جهنم ایمن نمی ماند، ودر عین حال که خود، تکلیف مستقل قلبی است، زمینه ساز حرکت در جهت پرورش صفات انسانی وکمالات روحی بوده وعامل باز دارنده از گناهان وزشتی ها نیز می باشد.
بنابراین معرفت به امام زمان (علیه السلام) واعتقاد به علم وقدرت وهبی ومقام ولایت او، هم باور حقی محسوب می شود که رمز خوشبختی جاودان است، هم آثار روانی وعملی دارد که خود سازی معنوی وپاکی روح می آورد. اکنون برای آنکه فقط کلی گوئی نشده باشد وپاره ای از موارد به طور مشخص بیان شود، برخی از ثمرات اخلاقی وعملی این عقیده خاطر نشان می گردد.
↑صفحه ۱۵↑
زمینه های تربیتی
شناخت هر یک از ابعاد شخصیت حضرت بقیه الله وسایر اهل بیت معصومین (علیهم السلام)، زمینه تربیتی خاصی در انسان پدید می آورد.
چون جهات کمالات وشئون ولایت آنان، مختلف ومتعدد می باشد وباز هر کمال وشانی، جنبه های گوناگونی دارد. مثلا یکی از کمالات آسمانی پیامبر وائمه (علیهم السلام) علم وهبی ودانش خدادادی است، اما همین علم وآگاهی، شئون مختلف پیدا می کند وجهات علوم آنان، متعدد می باشد. چنانکه در کتاب اصول کافی بابی تحت عنوان جهات علوم الائمه (علیهم السلام) آمده وضمن آن گزارشی از امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) رسیده که فرمودند:
«رسائی دانش ما بر سه وجه است: گذشته وآینده وواقع شونده. اما گذشته برای ما تفسیر شده است. اما آینده بر ایمان نوشته شده واما پدیده ها وحوادث، از طریق الهام به قلب ها وتاثیر در گوش ها می باشد (که رشته با ما سخن می گوید) واین برترین دانش ما است».
در خبر دیگری از مفضل حکایت شده که گفت: به حضرت ابوالحسن (علیه السلام) عرض کردم: از امام صادق (علیه السلام) گزارش نموده اند که فرموده است:
«قطعا دانش ما سه گونه می باشد: گذشته ونوشته شده واز راه ورود به قلب ها وتاثیر در گوش ها».
حضرت ابوالحسن (علیه السلام) فرمودند:
«اما گذشته، مروط به دانش ما نسبت به امور پیشین است، اما نوشته
↑صفحه ۱۶↑
شده، مربوط به رویدادهای آینده است. اما نکته هائی که در دلهای نقش می بندند، از راه الهام می باشند وآنچه در گوش ها وارد می شوند، از طریق ارتباط با فرشته است».
بدیهی است که بحث گسترده پیرامون هر یک از شئون علمی امامان (علیهم السلام) یا ابعاد قدرت یا جهات عصمت ویا سایر مراتب فضائل وکمالات آنان، خود مستلزم گفار مستقل وکتاب جدائی است وهر یک از آنها، منشاء آثار خاصی در روح عارف وتوجه کننده می گردد وزمینه تربیتی ویژه ای در وی به وجود می آورد که نیاز به تحلیل وتفسیر مخصوص دارد. اکنون فقط دو مورد از این آثار را، به اختصار بیان می داریم، یکی درباره اثر معرفت وتوجه به دانش اهل بیت ودیگر پیرامون تاثیر شناخت وتوجه به قدرت آن بزرگواران.
انگیزه خود سازی
وقتی دانستیم امام زمان (علیه السلام) از تمام حالات وحوادث آگاه است وبه موهبت الهی همه چیز را می داند، از گذشته وآینده با خبر است، حتی خطورات ذهنی وامور قلبی را می فهمد واز اسرار نهفته در دلها ورازهای پنهان در باطن ها مطلع می باشد، خود این باور واعتقاد، انگیزه موثری برای خود سازی وتزکیه است تا از گناهان فاصله بگیریم وبه نیکی ها بگرویم. زیرا مسلما افکار ناپسند ورفتار زشت، او را می آزارد وقلب مطهرش را مکدر می سازد، چنانکه کارهای نیک ونیات پاک، وی را خرسند می گرداند.
انسان معتقد به اهل بیت وشخص باورمند به حضرت صاحب الزمان
↑صفحه ۱۷↑
هرگز اندیشه خیانت وفکر معصیت در سر نمی پروراند ودر پی هوی وهوس، دامن به گناه نمی آلاید. چون از یک طرف می داند اعمال وافکار او به ائمه (علیهم السلام) عرضه می شوند وامام زمانش، از کارهای ظاهری وانگیزه های درونی وی اطلاع دارند، از سوی دیگر یقین دارد زشت کاری ها وپلیدی ها، موجب رنجش خاطر وآزردگی مولایش می باشند. بدین خاطر می کوشد که هیچ گاه مرتکب گناه نشود وگرد شهوات ناروا نگردد.
خداوند در آیه ۱۰۵ سوره توبه فرموده است:
﴿وقل اعملوا فسیری الله عملکم ورسوله والمومنون﴾.
(یعنی (ای پیامبر، به مردم) بگو: عمل کنید، بزودی خدا وپیامبرش ومومنان، کردار شما را می نگرند).
بر اساس مطالبی که از اهل بیت پیرامون این وحی قرآنی بیان شده، مومنان که همردیف خدا ورسولش قرار گرفته وناظر اعمال مردم اند، امامان معصوم وجانشیان راستین پیامبر می باشند.
در تفسیر برهان، بعد از این آیه، از حضرت صادق (علیه السلام) گزارش گردیده که درباره کلمه مومنون فرمودند:
(هم الائمه).
(ایشان - که نظاره گر اعمال مردمان هستند ودر قرآن، کنار خدا وپیامبر قرار گرفته، کردار ورفتار همگان را می بینند- امامان معصوم (علیهم السلام) می باشند).
عبدالله بن ابان که نزد حضرت رضا (علیه السلام)، موقعیتی داشت، گوید: به امام عرضه داشتم: برای من وخاندانم در پیشگاه الهی دعا کنید.
↑صفحه ۱۸↑
حضرت فرمودند:
«مگر من دعا نمی کنم؟ سوگند به خدا کارهای شما در هر بامداد وشامگاه بر من عرضه می شود».
عبدالله گوید: من این مطلب را بزرگ شمردم (وپذیرش این حقیقت که هر صبح وشب، تمام اعمال، بر امام ارائه گردد، برایم گران آمد. آن گاه به خاطر آنکه این واقعیت را از قرآن بیابم ودر پذیرش ان نلغزم) به من فرمودند:
«مگر تو کتاب خدا را نمی خوانی؟! آنجا که فرموده است: (ای پیامبر به مردم) بگو: عمل کنید، بزودی خدا وپیامبرش ومومنان کردار شما را می بینند».
سپس حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند:
«به خدا قسم آن مومن، علی بن ابی طالب (علیه السلام) است».
از بیان هشتمین جانشین رسول خدا استفاده می شود مومنان در این آیه، امامان معصوم اند که یکی از آنها امیر مومنان ودیگری حضرت رضا (علیهما السلام) می باشند. این بزرگواران شاهد اعمال مردم بوده وتمام کارهای افراد، از ریز ودرشت، زشت وزیبا، پنهان وآشکار، همه بر آنان عرضه می گردد.
بنابراین زمان حضرت حجه بن الحسن (علیه السلام)، از تمام نیات ورفتار ما آگاهند وخوبی ها وبدی هایمان به ایشان ارائه می گردد. بدیهی است هیچ انسان متعهد وباورمندی برخود نمی پسندد که در گزارش اعمالش به امام زمانش، زشتی وپلیدی باشد واز اینکه در حضور حجت خدا وزیر نگاه ولی عصرش، دست به آلودگی بزند ومرتکب گناه شود، شرم می کند.
↑صفحه ۱۹↑
خصوصا اگر متوجه باشد که زشت کارهای ها، قلب مولایش را می آزارد وباعث اذیت پیامبر وناراحتی ائمه (علیهم السلام) می گردد. چنانکه در همان مدرک از سماعه روایت شده که گفت: حضرت صادق (علیه السلام) می فرمودند:
«چرا شما پیامبر را ناخرسند واندوهناک می سازید؟!»
مردی عرضه داشت: چگونه ما رسول خدا را می آزاریم وناراحت می نمائیم؟!
امام (علیه السلام) فرمودند:
«آیا نمی دانید که کارهای شما بر آن حضرت عرضه می شود ووقتی در پرورنده اعمالتان، گناه ونافرمانی خدا را مشاهده کند، افسرده وآزرده خاطر می گردد. پس مراقب باشید به پیامبر بدی روا نداردید واو را ناراحت نسازید، بلکه (با اعمال خوب ورفتار نیگتان) خرسند وشادمانش نمایید».
ابوبصیر گوید: از حضرت صادق (علیه السلام) درباره این آیه توضیح خواستم وپرسیدم: مومنان (که در این گفتار آسمانی، همردیف خدا وپیامبر، ناظر اعمال مردم اند) چه کسانی می باشند؟
امام فرمودند:
«من عسی ان یکون غیر صاحبکم؟»
«چه فردی ممکن است باشد، غیر از صاحب شما؟»
یعنی امام وصاحب امر شما، همان مومنی است که در روحی الهی، نظاره گر کارهایتان معرفی شده است.
نتیجه آنکه امروز تمام اندیشه وکردار ما، زیر چشم صاحب ومولایمان
↑صفحه ۲۰↑
حضرت بقیه الله (علیه السلام) است، زشتی هایمان او را آزرده خاطر می سازد، که ناخرسندی او، ناخشنودی پرودگار می باشد، ونیکی هایمان وی را مسرور وخرم دل می گردند، که مسرت او رضایت رحمان بوده لطف ربوبی وپاداش الهی را به ارمغان می آورد.
دعا ودرخواست ظهور
یکی از وظایف مسلم شیعیان در زمان غیبت امام، دعا برای قرب ظهور ودرخواست قیام آن حضرت است.
نشانه شیعه راستین آن است که هر صبح وشام وبا هر نماز ونیاز، دست حاجت به پیشگاه خداوند رئوف می برد واز او ظهور مولایش را درخواست می کند.
شیفته حقیقی امام زمان (علیه السلام)، در دعا برای ظهور محبوبش اسیر الفاظ نیست، گرفتار عبارت پردازی نیست، بلکه از عمق جان دعا می کند وبا تمام وجود، دیدار امامش را می طلبد. تنها زبانش سخن نمی گوید، بلکه قلبش در هجران یار می سوزد. دلش در فراق محبوب، مضطرب است. دیدگانش در انتظار دیدار اشکبار است وگردش زبانش در کام، همچون اشکهای غلطانش بر گونه، نشانه محبت درونی وعلاقه قلبی به مولا ومحبوب است.
در دوران تاریک وطوفان زده غیبت، تنها کسانی به راه نجات وسعادت رفته اند که پیوسته به یاد امام زمان (علیه السلام) هستند وهمواره در فراقش اشک می ریزند وبرای قرب ظهورش دعا می کنند.
↑صفحه ۲۱↑
شیعه شیفته به سان انسانی فارغ وبی سوز، نیایش نمی کند، بلکه مانند عاشقی دلباخته، با دلی پر سوز وگداز دعا می کند. او از صمیم قلب، امامش را می طلبد وبا تمام وجود برای ظهور مولایش دعا می کند.
آیا می توانید حال شخص غریق را تصور کنید؟
دریا طوفان می شود. امواج سهمگین، کشتی را زیر ورو می کنند. ابرها می غرند. باران به شدت می بارد. هوا تاریک می شود. کشتی در میان طوفان وتلاطم شدید آبها، واژگون می گردد. سرنشینان کشتی، وحشتزده ومضطرب، به دریا می ریزند. اقیانوس بی پایان، انسانها را لابلای امواج خروشان می پیچد وبه کام مرگ می فرستد.
انسانی که در دیار گرفتار طوفان شده، کشتی اش شکسته، به دریا افتاده ودر حال غرق شدن است، چگونه برای نجات خویش دعا می کند؟ با چه حالی خدا را می خواند وچطور از پرده دل به پیشگاهش التماس می کند؟
شیعه دلباخته در زمان غیبت، میان موجهای پر خروش حکومتهای خود کامه، در دل دریای طوفان زده وتاریک اجتماعات فاسد بشری، کشتی سعادتش شکسته می بیند، دل را در فراق امام ومولایش مضطرب وپریشان می یابد وبدونم یکذره ظاهر سازی وخود نمایی از صمیم قلب فریاد می کشد:
این بقیه الله؟
وبا اشک وسوز می گوید:
این المنتظر لاقامه الامت والعوج؟
کجا است مصلحی که انتظار می کشیم انحرافها وکجی ها را راست گرداند؟
↑صفحه ۲۲↑
این المرتجی لازاله الجور والعدوان؟
کجا است مایه امیدی که ستم وبی عدالتی را از جهان برچیند؟
این معز الاولیاء ومذل الاعداء؟
کجا است عزت بخش دوستان وذلیل کننده دشمنان؟
این ابن النبی المصطفی وابن علی المرتضی وابن خدیجه الغراء وابن فاطمه الکبری؟
وهمین دعاها واشکها است که شیعیان دلباخته را از تیرگیها نجات می دهد.
حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) به احمد بن اسحاق فرمودند:
«والله لیغیبن غیبه لا ینجو فیها من الهلکه الا من ثبته الله عز وجل علی القول بامامته ووفقه للدعاء بتعجیل فرجه»(۵).
«سوگند به خدا - فرزندم - دارای غیبتی خواهد بود که هیچ کس در آن دوران از هلاکت ونابودی، رهایی نمی یابد، مگر مسی که خداوند، او را بر اعتقاد به امامت وی استوار ساخته وبر دعا برای تعجیل ظهور آن حضرت تویقش بخشد».
دلباختگان حضرت ولی عصر (علیه السلام) وشیفتگان آن حضرت، از یاد او وجستجوی وجود شریفش غفلت نمی ورزند.
آیا ممکن است کسی شیفته او باشد وفراموشش کند؟ هرگز.
وآیا می شود دلباخته جانسوزی پیوسته به یاد او باشد، به حضرتش درود وسلام فرستد، اشک اندوه ببارد، در هجرانش بسوزد، برای ظهورش دعا
-----------------
(۵) کمال الدین صدوق، صفحه ۳۸۴.
↑صفحه ۲۳↑
کند، ولی آن حضرت، او را از یاد ببرند وبه فریادهای مشتاقانه پاسخ نگویند؟!
نه، نه، هرگز، او چشمه لطف واحسان است. او منبع جود وبزرگواری است. او باب رحمت خداوند است.
اللهم ارنی الطلعه الرشیده والغره الحمیده واکحل ناظری بنظره منی الیه وعجل فرجه وسهل مخرجه.
↑صفحه ۲۴↑