پاسخ های روشن به احمد اسماعیل بصری
احمد اسماعیل از فرزندان امام زمان (عجّل الله فرجه) نیست
نویسنده: سید ضیاء خبّاز
مترجم: محمد مهدی سلمانپور
مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه)
به نام خداوند بخشنده مهربان
مقدمهی مرکز:
سپاس از آنِ پروردگار جهانیان است، و درود و سلام بر سرور و پیامبر ما، محمد و خاندان پاک و طاهر ایشان.
مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه)، به دنبال افزایش مباحث پیرامون احمد اسماعیل گاطع و ادِّعاها و دروغهای او که بیش از پنجاه ادِّعای باطل و بیدلیل است، پاسخ به این ادِّعاها را ضروری دانسته است. لازم به تذکر است که جواب به آن سخنان، به معنای علمی و منطقی بودن آنها نیست؛ چرا که ادِّعاهای آن افراد تنها تقلب، نیرنگ، دروغ، افتراء و برخورد سلیقهای با روایات است و بهترین دلیل بر این امر کتابهای (احمد اسماعیل) و پیروانش است. بلکه رد و پاسخ به ادِّعاهای این افراد به دلیل شبهاتی است که میتواند دامنگیر برخی افراد ضعیف شده و در نتیجه پارهای توضیحات، روشنگریها و بیان مبانی را سبب گردد که راه و روش علمی نزد همه مردم به صورت عام و شیعیان به شکل ویژه، بر آن تکیه دارد.
علاوه بر این، افرادی که فریب (احمد اسماعیل) را خورده و از او پیروی کردهاند نیز باید با دلیل و برهان روبرو شوند تا کسی از این افراد را یارای این نباشد که بگوید: ﴿پروردگارا چرا برای ما پیامبری بیم دهنده نفرستادی و راهنمایی هدایتگر را نیاوردی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم﴾ (طه: ۱۳۴)(۱).
از این رو، در کنار دیگر فعالیتهای مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) در رد شبهات، از طریق سایت اینترنتی، فضای مجازی و نشریه (صدی المهدی) و دیگر فعالیتها، انتشار این کتابچه نیز در رد بر احمد اسماعیل، حلقهای از حلقههای برخورد با اهل بدعت و انحراف محسوب میشود.
از خدای متعال توفیق ثابت قدمی بر حق را خواستاریم. ای دگرگون کننده قلبها، دلهای ما را بر دینت ثابت بدار.
مدیر مرکز
سید محمد قبانچی
پیشگفتار مترجم
احمد اسماعیل بصری، مشهور به احمد الحسن، از دجّالان، شیّادان و مدَّعیان دروغین این عصر است. او از عشیره البوسیلم استان بصره است و کمتر از دو دهه پیش ادِّعاهای ناروای خویش را در عرصه مهدوی آغاز کرده است.
ادِّعاهای نامبرده، از ارتباط با امام زمان (عجّل الله فرجه) آغاز شد و سپس مدَّعی مذکور خود را فرزند امام عصر، یمانی موعود، مهدی اول از مهدیان دوازده گانهای که به پندار باطل او پس از امام زمان (عجّل الله فرجه) به حکومت میرسند، جانشین و فرستاده و نائب خاص امام زمان دانست. او همچنین خود را معصوم و دارای علم و سلاح اهل بیت (علیهم السلام)، امام سیزدهم و وصیّ امام زمان (عجّل الله فرجه) نیز قلمداد میکند.
این میراثدار مکتب شلمغانی، در حالی چنان ادِّعاهایی میکند که در حدّ یک فرد عامّی هم از اسلام و قرآن اطلاع ندارد و خطاهای او حتّی در خواندن آیات سادهی قرآن نیز بی شمار است.
در حدود کمتر از دو دهه که از فعالیتهای این جریان میگذرد، کتب و مقالات بسیاری در نقد و بررسی ادِّعاهای باطل آن به نگارش در آمده است. مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) در نجف اشرف، از مراکزی است که پیشینهای درخشان در پاسخ به شبهات این مدَّعی مهدویت دارد.
از جمله آثاری که این مرکز در دفاع از عقائد حقّه توفیق نشر آن را یافته است، مجموعهی عالمانهی (الردُّ الساطع علی ابن گاطع) است که ده کتاب کم حجم را شامل می شود. این کتب، برگرفته از کتابهای مفصلی هستند که نویسندگان محترم آنها به تفصیل در رد احمد اسماعیل نگاشتهاند و برخی از آن آثار را نیز مرکز پژوهشهای تخصصی امام مهدی (عجّل الله فرجه) منتشر ساخته است.
کتابی که پیش روی خوانندگان گرامی است، هشتمین اثر از مجموعهی مورد اشاره است. نویسندهی فاضل این کتاب، استاد سید ضیاء الخبّاز است که اثر پیش رو، بخشی از اثر مفصل وارزشمند دو جلدی ایشان در ردّ شبهات احمد اسماعیل میباشد.
احمد اسماعیل و پیروان او چنین مدَّعی هستند که دجّال بصره، از فرزندان امام زمان (عجّل الله فرجه) و از نسل آن حضرت است. او در این زمینه حتّی آثاری نیز نگاشته و به روایاتی ضعیف به جهت اثبات فرزنددار بودن امام عصر (عجّل الله فرجه) نیز متمسک شدهاند.
استاد فاضل در این کتاب، تمامی استنادات و شبهات این گروه را به دقت بررسی کرده و به هر یک پاسخی عالمانه داده است.
با مطالعهی کتاب پیشرو، خوانندگان گرامی به داوری منصفانه دربارهی شخصیت این مدَّعی دروغین خواهند پرداخت. امید که این اثر در پیشگاه قطب عالم امکان مقبول و مرضیّ افتد.
* * *
احمد اسماعیل از فرزندان امام زمان نیست!
ادعای احمد اسماعیل این است که او فرزند امام زمان (عجّل الله فرجه) است. بحث پیرامون این ادعا را در سه محور پیگیری میکنیم:
محور اول: ادلّهی اثبات:
مدعیان به تعدادی از دلایل استناد مینمایند تا وجود فرزندانی را برای امام زمان (عجّل الله فرجه) اثبات کنند. ما به مهمترین آنها پرداخته و پاسخشان را ارائه خواهیم کرد.
دلیل اول: روایات استحباب ازدواج:
جهت توضیح این مطلب، لازم است سه مقدمه بیان شود:
مقدمهی اول: روایات استحباب ازدواج بسیار زیاد هستند و به روشنی نشان میدهند که ازدواج محبوب و مطلوب است. در حدیث از امام صادق (علیه السلام) چنین آمده است:
«قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): تزوَّجوا فإنَّ رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال: من أحبَّ أن یتَّبع سُنَّتی فإنَّ من سُنَّتی التزویج.
امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمودند: ازدواج کنید که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) میفرمود: هر کس دوست دارد از سنت من پیروی کند، پس ازدواج کردن از سنت من است»(۲).
مقدمهی دوم: امام معصوم همانگونه که هیچ واجبی را قطعا ترک نمیکند، هیچ مستحبی را نیز ترک نمینماید.
مقدمهی سوم: اقتضای وضع طبیعی ازدواج، داشتن فرزند است.
نتیجه: نظر به این که امام هیچ مستحبی را ترک نمیکند، پس ایشان دارای همسر است، واقتضای همسردار بودن ایشان نیز این است که دارای فرزند نیز میباشند.
بررسی دلیل اول:
با بیان دو امر، به پاسخ این دلیل میپردازیم:
۱ - عدم اطلاق استحباب ازدواج:
۱/۱ - بیان فرق بین حکم اولی و ثانوی:
در علم اصول مشخص شده که احکام واقعی به دو گروه تقسیم میشوند: احکام اولیه، و احکام ثانویه.
تفاوت بین این دو گروه چنین است که احکام اولیه، احکامی هستند که اولا و بالذات و صرف نظر از عناوینی که بر موضوع بار میشوند، برای موضوعاتشان ثابتند. مانند حرام بودن خوردن گوشت مرده که به این عنوان ثابت است.
اما احکام ثانویه احکامی هستند که در نتیجهی بارشدن عناوینی ثانویه، برای موضوعاتشان ثابت میشوند؛ مانند حلال بودن خوردن گوشت مرده، در هنگام وجود عنوان اضطرار؛ این حکم نظر به اضطراری که اشخاص دچارش هستند، برای گوشت مرده ثابت خواهد بود.
مقام مورد بحث ما نیز همین گونه است؛ استحباب ازدواج یک حکم اولی است اما ممکن است نظر به وجود عناوینی اضافی، حکمش تغییر نماید. در مطالب پیش رو آشکار میشود که فقیهان، تطبیقات مختلفی را برای این امر برشمرده اند.
۲/۱ - تطبیقات حکم ثانوی ازدواج در کتب فقهاء:
حرمت ازدواج: صاحب عروة (رحمه الله) این مورد را به عنوان مثال مربوط به زمانی دانسته که طلب علوم دینی بر شخصی واجب باشد، و ازدواج موجب ناکامی او در طلب علم و دانش بشود(۳).
وجوب ازدواج: این مورد نیز به عنوان نمونه، مربوط به زمانی است که انسان در صورت ازدواج نکردن بیم ارتکاب حرام را داشته باشد. ازدواج دربارهی چنین شخصی به اتفاق علماء واجب است.
کراهت ازدواج: محقّق بزرگ و سرور شیعیان، آیت الله العظمی خوئی نمونهی این امر را ازدواج با زنی سیده، توسط مردی که همسر سیده داشته باشد دانسته است. در کلمات فقیهان از این عمل با تعبیر (جمع کردن بین دو زن فاطمی) یاد میشود(۴).
نتیجه آن که استحباب ازدواج یک حکم اولی است اما بر حسب عناوین اضافی، گاهی به حکمی دیگر تبدیل خواهد شد.
۳/۱ - حکم ازدواج امام زمان (عجّل الله فرجه):
شرایط و وضع امام زمان (عجّل الله فرجه) بر ما پوشیده است. بنابراین نمیتوانیم ادعا کنیم که ازدواج قطعا برای آن حضرت مستحب است. چه بسا حکم ازدواج برای ایشان حرام باشد، به این صورت که احتمالا خداوند ایشان را موظف کرده باشد که ازدواج نکند تا وجود مقدسشان همچنان مخفی و پوشیده باقی بماند.
به دیگر عبارت: اثبات حکم اولی ازدواج برای امام زمان، متوقف بر شناخت شرایط آن حضرت است. این در حالی است که هیچ کس نمیتواند به چنین شناختی برسد، بنابراین چنان استدلالی باطل خواهد بود.
و حتی اگر فرض کنیم که حکم اولی ازدواج برای امام زمان ثابت است، باز هم باید گفت که ملازمه ای بین ازدواج و دارای فرزند بودن وجود ندارد؛ زیرا احتمال دارد دخالتی غیبی وجود داشته و مانع از فرزنددار بودن ایشان شود تا غیبت کبری آن حضرت و شخصیت مبارکشان همچنان محفوظ بماند. این احتمالِ قوی، برای نادرستی دلیل ارائه شده کفایت میکند.
دلیل دوم: روایت مفضّل بن عمر:
مفضّل بن عمر میگوید: شنیدم که امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«إنَّ لصاحب هذا الأمر غیبتین إحداهما تطول حتَّی یقول بعضهم: مات، ویقول بعضهم: قُتِلَ، ویقول بعضهم: ذهب، حتَّی لا یبقی علی أمره من أصحابه إلَّا نفر یسیر، لا یطَّلع علی موضعه أحد من وُِلْدِه ولا غیره إلَّا المولی الذی یلی أمره.
صاحب این امر دو غیبت خواهد داشت؛ یکی از آن دو آن قدر طولانی میشود که برخی خواهند گفت او از دنیا رفته و برخی میگویند کشته شده و برخی دیگر خواهند گفت که رفته است. تا آنجا که هیچ کس جز تعدادی اندک از یاران او، بر امر ایشان باقی نخواهد ماند و از جایگاه ایشان هیچ کس از فرزندانش و غیر آن، به جز فردی که به کارهایشان رسیدگی میکند اطلاعی نخواهد داشت»(۵).
قسمت انتهایی روایت صراحت کامل دارد که امام زمان دارای فرزند میباشند.
بررسی دلیل دوم:
در پاسخ باید گفت که استناد به این دلیل و تکیه نمودن به آن جایز نیست؛ چرا که این روایت تصحیف شده است. دو دلیل برای این تصحیف وجود دارد:
یکم: روایت نعمانی در کتاب غیبت:
روایت را به شکلی که اکنون گذشت، شیخ طوسی در کتاب غیبت آورده است. اما نعمانی که متقدم بر شیخ طوسی است، روایت را به شکل دیگری نقل کرده و چنین آورده است:
«إنَّ لصاحب هذا الأمر غیبتین: إحداهما تطول حتَّی یقول بعضهم: مات، وبعضهم یقول: قُتِلَ، وبعضهم یقول: ذهب، فلا یبقی علی أمره من أصحابه إلَّا نفر یسیر، لا یطَّلع علی موضعه أحد من ولی ولا غیره إلَّا المولی الذی یلی أمره.
صاحب این امر دو غیبت خواهد داشت؛ یکی از آن دو آن قدر طولانی میشود که برخی خواهند گفت: او از دنیا رفته، و برخی میگویند: کشته شده، و برخی دیگر خواهند گفت که: رفته است. پس جز تعدادی اندک کسی از اصحابشان بر امر ایشان باقی نمیماند، از جایگاه ایشان نیز احدی از ولی و غیر او خبر نخواهد داشت، به جز فردی که به کارهای ایشان رسیدگی مینماید»(۶).
بنابراین مشاهده میشود که در مصدر قدیمیتر که کتاب غیبت نعمانی است، کلمه (وِلْد - فرزندان) وارد نشده، بلکه کلمه (ولی) وارد شده است.
دوم: ضمیر:
در روایت شیخ طوسی چنین آمده است: از جایگاه ایشان هیچ کس از فرزندانش و غیر آن، اطلاعی نخواهد داشت. ضمیر در این عبارت مفرد آمده که با سیاق عبارت همخوانی ندارد؛ چرا که کلمه (وِلْد - فرزندان) جمع است و لازم است که ضمیر نیز جمع باشد تا مناسب بازگشت به آن کلمه شود. بنابراین باید گفته شود: از جایگاه ایشان هیچ کس از فرزندانش و غیر آنان اطلاعی نخواهد داشت.
این در حالی است که در روایت نعمانی ضمیر به صورت مفرد آمده و مناسب بازگشت به کلمه (ولی) است؛ به این ترتیب نسخهی نعمانی بر نسخهی شیخ طوسی ترجیح داده میشود و روایت غیبت شیخ طوسی نمیتواند دلیلی برای اثبات وجود فرزندان امام زمان (عجّل الله فرجه) به شمار بیاید.
دلیل سوم: روایت ابو بصیر:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«یا أبا محمّد، کأنّی أری نزول القائم فی مسجد السهلة بأهله وعیاله.
ای ابا محمد، گویا فرود آمدن قائم را با اهل و عیالش در مسجد سهله میبینم»(۷).
این روایت صراحت دارد که امام زمان، خانواده و فرزندانی دارند که همراه با آنان به مسجد سهله تشریف فرما خواهند شد.
بررسی دلیل سوم:
دو قرینه وجود دارد که این روایت مربوط به زمان پس از ظهور است و نه پیش از آن. این دو قرینه عبارتند از:
قرینهی اول: فرود آمدن در مسجد سهله:
در روایت آمده که گویا فرودآمدن قائم را در مسجد سهله میبینم. و روشن است که تشریف فرمایی ایشان پس از عهده دار شدن امور است و بنابراین بعد از ظهور مبارکشان و در زمانی خواهد بود که شهر کوفه پایتخت دولت الهی ایشان میشود.
قرینهی دوم: پرسش ابو بصیر:
ابو بصیر در این روایت گفته است: امام زمان با اهل ذمّه چگونه رفتار میکند؟ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آن حضرت با آنان به شیوهای مسالمت آمیز رفتار میکند، همان گونه که پیامبر خدا مسالمت آمیز برخورد میکرد. آنان به دست خود و با خواری جزیه پرداخت خواهند کرد.
با توجه به پرسش ابو بصیر از کیفیت رابطه و برخورد امام با اهل ذمه واضح است که مرحلهی مورد بحث در این روایت مربوط به پس از ظهور است. زیرا در آن زمان است که حکومت به دست امام (عجّل الله فرجه) بوده و آن حضرت عهده دار امور خواهند شد. بنابراین، این روایت ارتباطی به زمان غیبت ندارد و قطعا به عهد ظهور و حکومت آن حضرت مربوط است.
دلیل چهارم:
آن چه علامه مجلسی (رحمه الله) از کتاب غروی عتیق نقل کرده و در آن چنین آمده است:
«السلام علی ولاة عهده، وعلی الأئمَّة من ولده.
سلام بر سرپرستان عهد امام زمان و امامانی که از فرزندانشان هستند»(۸).
بررسی دلیل چهارم:
در پاسخ باید گفت که علامه مجلسی این سخن را به معصومان نسبت نداده و از آنان نقل نکرده است؛ بنابراین این کلام حجیتی نخواهد داشت.
علاوه بر این، هویت کتاب غروی عتیق حتی نزد خود علامه مجلسی نیز مجهول بوده است.
دلیل پنجم:
آن چه شیخ طوسی در کتاب غیبت خود این گونه نقل نموده است:
«وصلِّ علی ولیک وولاة عهده، والأئمَّة من ولده.
و صلوات فرست بر ولی خود و سرپرستان عهد آن حضرت و امامانی که از فرزندان ایشان هستند»(۹).
در پاسخ باید گفت که این روایت از یعقوب بن یوسف ضرّاب نقل شده و او آن را از پیرزنی نقل کرده که ادعا مینمود که خادم خانهی امام عسکری (علیه السلام) بوده است. هم کسی که نقل کرده و هم فردی که از او نقل شده مجهول هستند و ذکر و نامی از ایشان در کتاب های رجالی نیست. بنابراین تکیه کردن به نقل این دو نفر بسیار مشکل خواهد بود.
ضمن آن که این دلیل نیز مانند دلیل پیشین است و توان اثبات آن چه ادعا شده را ندارد. چرا که ادعا این است که امام زمان در همین زمان ما دارای فرزند هستند، در حالی که این دو دلیل، صرف نظر از ناتمام بودنشان، صرفا اصل وجود فرزند را میتوانند ثابت کنند و توان اثبات این را ندارند که فرزندان پیش از ظهور نیز وجود دارند.
ممکن است در اینجا گفته شود که صلوات فرستادن بر شخصی که وجود ندارد نادرست است؛ بنابراین همین امر نشان میدهد که در زمان غیبت نیز امام زمان دارای فرزند میباشند.
در پاسخ باید گفت که این گونه صلوات مانند درخواست حضرت عیسی است که سلام خدا بر خود را در روز مرگ و روز برانگیخته شدن خود خواستار شده بود؛ با آن که ایشان در هنگام آن درخواست از دنیا نرفته و مجددا نیز برانگیخته نشده بودند، اما چنان درخواستی صحیح است اگر چه موکول به زمان تحقق این دو مطلب باشد.
همچنین میتوان پیش از وجود فرزند و موکول به زمان وجودشان نیز از خدا طلب رحمت و صلوات بر آنان کرد. مانند آن که به کسی که فرزندی ندارد گفته شود خداوند فرزندان تو را از نیکان قرار دهد و با این دعا، محقق شدن این امر را در هنگام وجود آن فرزندان از خدا درخواست کنند. دعاهای بسیاری از این باب و برای امام زمان (عجّل الله فرجه)، از امامان وارد شده با وجود آن که امام زمان در هنگام صدور آن دعاها هنوز متولد نشده بودند.
دلیل ششم: داستان جزیره خضراء:
پاسخ این دلیل این است که داستان مذکور، صرفا قصّه و حکایت است و چنین اموری حجیتی ندارند.
شگفت آور است که برخی از مدعیان مهدویت تلاش میکنند با استناد به نقل این داستان توسط برخی از بزرگان(۱۰)، آن را صحیح قلمداد کنند؛ این در حالی است که نقل کردن اعم از اعتقاد داشتن است. به عنوان مثال، یکی از افرادی که این داستان را نقل کرده سید بحر العلوم است، در حالی که هنگام نقل آن فرموده است که: (اگر نقل صحیح باشد)(۱۱).
همچنین وحید بهبهانی آن را به عنوان مؤید ذکر کرده است(۱۲)، و روشن است که آن چه به عنوان مؤید ذکر شود به خودی خود حجیتی نخواهد داشت.
دلیل هفتم:
آن چه کفعمی در کتاب مصباح خود آورده و گفته که همسر امام زمان (عجّل الله فرجه) از دختران ابو لهب است.
در خصوص این استدلال نیز باید گفت:
اول آن که ثبوت زوجیت ملازمتی با دارای فرزند بودن ندارد.
ممکن است چنین پنداشته شود که مرحوم میرزای نوری به همین دلیل بر اثبات وجود فرزندان امام زمان استدلال کرده است. چنان که ناظم العقیلی این گونه توهم کرده و گفته است:
(ذکر المیرزا النوری فی النجم الثاقب اثنی عشر دلیلاً علی وجود الذرّیة للإمام المهدی (علیه السلام)، وسوف نذکرها جمیعاً.
میرزای نوری در کتاب النجم الثاقب دوازده دلیل بر وجود فرزندان امام مهدی (علیه السلام) آورده که ما همهی آن دلایل را ذکر خواهیم کرد)(۱۳).
عقیلی سپس دلیل مورد اشاره را از میرزای نوری نقل کرده است(۱۴).
این ادعا در حالی است که شأن میرزای نوری بزرگتر و برتر از چنین پندار سستی است. حقیقت این است که محدّث نوری این مطلب را در اثبات وجود همسر برای امام زمان (عجّل الله فرجه) آورده است، و گواه ادعای ما آن جاست که ایشان محل بحث و اختلاف را مشخص نموده و فرموده اند:
(الشبهة الأُولی: أنَّه لم یعهَد للحجَّة (عجّل الله فرجه) الأولاد والعیال والزوجات...
شبههی اول، معلوم نبودن فرزندان و عیال و همسران برای امام زمان (عجّل الله فرجه)).
میرزای نوری سپس فرمودهاند:
(ولم یعدّ لحدِّ الآن أحدٌ ترک ذلک من خصائصه، ونحن نقتنع بذکر اثنی عشر خبراً.
تاکنون کسی ترک این را از ویژگیهای آن حضرت به شمار نیاورده، و ما به ذکر دوازده خبر در این باره قناعت میکنیم).
این سخن میرزای نوری صراحت دارد که قصد ایشان از اخباری که آورده، هم اثبات فرزندان و هم اثبات همسر بوده و این دلیل مربوط به همسران است و نه فرزندان، چنان که بر هیچ کس پوشیده نیست.
دوم آن که نقل مورد نظر اساسا در مصباح شیخ کفعمی وجود ندارد و چه بسا محدث نوری در این نقل به اشتباه افتاده یا عبارت مورد نظر از نُسَخ متداول کتاب مصباح کفعمی ساقط شده است. در نتیجه، ما از مصدر آن نقل با خبر نیستیم تا بتوانیم میزان حجیت آن را بسنجیم.
دلیل هشتم:
سخن امام باقر (علیه السلام) که فرموده اند:
«والقائم یومئذٍ بمکة، قد أسند ظهره إلی البیت الحرام مستجیراً به، فینادی: یا أیها الناس، إنّا نستنصر الله، فمن أجابنا من الناس فإنّا أهل بیت نبیکم محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، وأسألکم بحقِّ الله وبحقِّ رسوله وبحقِّی، فإنَّ لی علیکم حقُّ القربی من رسول الله، إلَّا أعنتمونا ومنعتمونا ممَّن یظلمنا، فقد أُخفنا وظُلمنا وطُردنا من دیارنا وأبنائنا، وبُغی علینا، ودُفعنا عن حقِّنا، وافتری أهل الباطل علینا، فالله الله فینا لا تخذلونا وانصرونا ینصرکم الله تعالی.
قائم در این هنگام در مکه خواهد بود، پشت خود را به بیت الحرام تکیه داده و به آن پناه جسته و ندا میدهد: ای مردم ما از خدا یاری میطلبیم، چه کسی از مردم دعوت ما را پاسخ میگوید؟ که ما خاندان پیامبر شما محمّد هستیم... و به حق خدا و حق رسول او (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و حق خودم که مرا بر شما حق خویشاوندی با رسول خدا است از شما میخواهم که ما را یاری نمائید و از ما باز دارید آن کس را که به ما ستم میکند که ما مورد وحشت و ستم قرار گرفتیم و از شهرها و فرزندانمان رانده شدیم و به ما ظلم شد و از حقمان کنار زده شدیم و آنان که بر باطل بودند بر ما نسبت ناروا بستند پس خدا را خدا را به یاد آرید در حق ما، ما را خوار نسازید و ما را یاری کنید تا خدای تعالی شما را یاری فرماید»(۱۵).
در پاسخ باید گفت:
این برداشت در صورتی امکان داشت که امام (عجّل الله فرجه) با صیغهی مفرد چنین بفرماید که «من از شهرم و فرزندانم رانده شدم». اما سخن آن حضرت به صورت جمع خواهد بود و این تعبیر از ایشان، به عنوان سرور و رهبر و آقای بنی هاشم، ناظر به تمام هاشمیین یا افراد غیر از آنان و شیعیانی است که به امامت اهل بیت معتقدند. بنابراین برای لفظ مورد نظر هیچ ظهوری در وجود فرزندان برای امام زمان (عجّل الله فرجه) باقی نخواهد ماند.
مؤید این سخن ما و بلکه گواه آن، روایتی است که شیخ کلینی از یعقوب سرّاج، از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل نموده است:
«فیظهر عند ذلک صاحب هذا الأمر، فیبایعه الناس ویتَّبعونه، ویبعث الشامی عند ذلک جیشاً إلی المدینة، فیهلکهم الله تعالی دونها، فیهرب یومئذٍ من کان بالمدینة من ولد علی (علیه السلام) إلی مکة، فیلحقون بصاحب هذا الأمر، ویقبل صاحب هذا الأمر نحو العراق، ویبعث جیشاً إلی المدینة فیأمن أهلها ویرجعون إلیها.
در این وقت صاحب الامر ظاهر شده و مردم با او بیعت و از او پیروی میکنند. در این هنگام، شامی لشکری به مدینه میفرستد و خدا آن لشکر را پیش از رسیدن به مدینه نابود میکند؛ در آن وقت، هر که از فرزندان علی (علیه السلام) که در مدینه سکونت دارد به مکه فرار میکند و به صاحب الامر میپیوندد. حضرت صاحب الامر به سوی عراق حرکت میکند و لشکری به مدینه میفرستد تا مردم مدینه امنیت یابند و به آن جا باز گردند»(۱۶).
چنان که ملاحظه میشود، این روایت صراحت دارد که افرادی از فرزندان امیرمؤمنان (علیه السلام) که در مدینه هستند از ترس هجوم سفیانی و سپاهش از آنجا فرار میکنند. نظر به آن که سخنرانی امام زمان (عجّل الله فرجه) در مکه پس از این حادثه خواهد بود، ظاهرا باید گفت که اشاره آن حضرت در کلام پیشینشان، به این مطلب است.
دلیل نهم:
آن چه محدّث نوری از آخر کتاب مزار بحار الانوار، از کتاب مجموع الدعوات هارون بن موسی تلعکبری نقل کرده است. در آن نقل پس از ذکر سلام و صلوات بر امام زمان (عجّل الله فرجه)، سلام و صلوات بر سرپرستان عهد آن حضرت و امامان از فرزندان ایشان آمده و چنین گفته شده است:
«السلام علی ولاة عهده، والأئمَّة من ولده.
سلام بر سرپرستان عهد او و امامان از فرزندان ایشان»(۱۷).
پاسخ این است که سلام مورد اشاره در مزار بحار الانوار وجود ندارد، ضمن آن که سند آن نیز به معصوم نمیرسد و بنابراین فاقد حجّیت است.
دلیل دهم:
سخن رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) که در روایتی فرموده اند:
«ثمّ یکون من بعده اثنا عشر مهدیاً، فإذا حضرته الوفاة فلیسلِّمها إلی ابنه أوَّل المقرَّبین، له ثلاثة أسامی: اسم کاسمی واسم أبی وهو عبد الله وأحمد، والاسم الثالث: المهدی، هو أوَّل المؤمنین.
سپس بعد از او [امام زمان] دوازده مهدی خواهد بود؛ آنگاه که وفات او رسید، آن [عهد امامت] را به فرزندش که اولین مقربان است میسپارد. او سه نام دارد، نامی مانند نام من که احمد است، نامی مانند نام پدرم که عبد الله است، و اسم سوم نیز مهدی است. او اولین مؤمنان است»(۱۸).
در پاسخ باید گفت:
سخن این افراد اثبات فرزند برای امام زمان در عصر غیبت است تا این ادعا که احمد اسماعیل از فرزندان آن حضرت است امکانپذیر باشد(۱۹)؛ این در حالی است که نهایتا این دلیل میتواند وجود فرزندی را پس از ظهور امام زمان و اندکی پیش از وفاتشان برای آن حضرت ثابت کند. بنابراین ادعای طرفداران احمد اسماعیل ناتمام خواهد ماند.
ممکن است گفته شود اقتضای این که در روایت وارد شده که فرزند امام، اولین مؤمنان است چنین خواهد بود که ایشان قبل از ظهور پدرش وجود داشته باشد تا تعبیر اولین مؤمنان به دعوت مبارک پدرش برای او درست باشد(۲۰).
در جواب این ادعا باید گفت که ویژگی ایمان، از ویژگی های تعلیقی است که تنها با متعلق ذکر شده یا مقدر در کلام قابل تحقق خواهد بود. در روایت مورد اشاره نیز متعلق ذکر نشده است، چرا که مطلبی وجود ندارد که نشان دهد فرد مورد نظر، اولین مؤمنان به چه چیزی است؟ بنابراین ادعای این مدعیان مهدویت که منظور از ایمان همان دعوت است، صرفا احتمالی بدون قرینه و شاهد خواهد بود. زیرا به احتمال قوی که مناسبت حکم و موضوع نیز آن را تأیید میکند، متعلق مورد نظر همان وصیت و قیام پس از امام زمان است. به این ترتیب اولین مهدی از آن مهدیان، اولین فردی است که به وصیت پدرش ایمان میآورد و در نتیجه روایت مورد بحث، اجنبی از ادعای این افراد خواهد بود.
دلیل یازدهم:
روایتی که یونس بن عبد الرحمن از امام رضا (علیه السلام) در دعای برای امام زمان (عجّل الله فرجه) چنین نقل کرده است:
«اللّهمَّ صلِّ علی ولاة عهده، والأئمَّة من بعده.
پروردگارا، بر سرپرستان عهد او و امامان پس از او درود فرست»(۲۱).
در پاسخ باید گفت که این روایت نهایتا وجود سرپرستان عهد امام زمان و امامانی پس از ایشان را میرساند و از اثبات این که آن افراد از فرزندان حضرتش هستند ناتوان است.
با توجه به عقیده رجعت امامان، چنان سخن و ادعایی صرفا در حد احتمال باقی خواهد ماند.
دلیل دوازدهم:
آن چه علامه مجلسی از اصلی قدیم از تألیفات قدماء ما در ضمن دعاهای تعقیب نماز صبح نقل کرده که چنین گفته شود:
«اللّهمَّ کن لولیک فی خلقک ولیا وحافظاً وقائداً وناصراً، حتَّی تُسکنه أرضک طوعاً، وتُمتِّعه منها طولاً، وتجعله وذرّیته فیها الأئمَّة الوارثین.
خدایا، ولیَّت حضرت حجة بن الحسن که درودهای تو بر او و بر پدرانش باد، در این لحظه و در تمام لحظات سرپرست و نگاهدار و راهبر و یاری گر و راهنما و چشم باش، تا او را در زمینت در حالی که از تو اطاعت میکند ساکن گردانی و مدت زمان طولانی در آن بهره مند نمایی و او و فرزندانش را در زمین امامانی میراث دار قرار دهی»(۲۲).
در پاسخ باید گفت که نسبت این دعا به معصومان (علیهم السلام) ثابت نشده، و بنابراین ادلّهی حجیت شامل آن نخواهد شد و نمیتوان در مقام اسناد و استناد به چنین روایتی تمسک نمود.
علاوه بر این، تنها چیزی که از مصدر این روایت داریم این است که کتابی از یکی از قدماء اصحاب بوده است.
دلیل سیزدهم:
دعایی که محدّث قمی در مفاتیح الجنان آورده و در آن چنین آمده است:
«اللّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَأَهْلِهِ وَوَلَدِهِ وَذرِّیتِهِ وَأُمَّتِهِ وَجَمِیعِ رَعِیتِهِ ما تُقِرُّ بِهِ عَینَهُ وَتَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ.
پروردگارا به او دربارهی خودش، اهلش، فرزندش و نسل و امتش و تمام رعایای او آن چه را عطا کن که موجب روشنی چشم او و شادی دل ایشان گردد»(۲۳).
در پاسخ باید گفت: پیشتر گذشت که ادعای این اشخاص وجود فرزندان در زمان غیبت است تا به این ترتیب این ادعا که احمد اسماعیل از نسل مبارک آن حضرت است امکانپذیر گردد؛ حال آن که نهایت آن چه چنین دلیلی میرساند، اجمالا وجود فرزند و نسل برای آن حضرت است و دلالتی بر حضور آنان در زمان غیبت ندارد. لذا ادعای این اشخاص ناتمام خواهد بود. ضمن این که این دعا از لحاظ سندی نیز مرسل و محل اشکال است.
دلیل چهاردهم:
آن چه که صاحب کتاب بشارة الاسلام از بحار الانوار نقل کرده است. این روایت از سطیح کاهن است و در یکی از فقرات خبری طولانی پس از آن که برخی از اتفاقات پیش از قیام امام زمان (عجّل الله فرجه) بیان میشود، چنین آمده است:
«فعندها یظهر ابن المهدی.
در آن هنگام فرزند مهدی ظهور میکند».
این سخن به صراحت دلالت میکند که پیش از قیام امام مهدی، فرزند امام مهدی ظهور خواهد کرد(۲۴).
در پاسخ باید گفت:
شگفت آور است که این افراد عقیدهی خود را بر روایتی بنا کرده و حتی به خود زحمت ندادهاند که با مراجعه به منبع اصلی روایت، از الفاظ حقیقی آن اطمینان حاصل نمایند. ادعای ایشان در حالی است که با مراجعه به منبع اصلی، چنین مییابیم که خبر سطیح به این شکل روایت شده است:
«فعندها یظهر ابن النبی المهدی.
در آن هنگام مهدی، فرزند پیامبر ظهور خواهد کرد»(۲۵).
علاوه بر این، اصل خبر از یکی از کاهنان روایت شده است، چطور این مدعیان برای اثبات عقیدهی خود به آن رجوع میکنند؟!
لازم به ذکر است که یکی از چاپهای کتاب بشارة الاسلام دچار تحریف شدیدی شده و مطالب مختلفی به آن افزوده و یا از آن کاسته شده است. به نظر میرسد باید دلیل اعتماد مدعیان به این کتاب و رجوع نکردنشان به منابع اصلی را در همین امر جستجو نمود.
دلیل پانزدهم:
روایت داوود بن کثیر رقّی که میگوید از امام کاظم (علیه السلام) دربارهی صاحب این امر سؤال نمودم. حضرت فرمودند:
«هو الطرید الوحید الغریب الغائب عن أهله، الموتور بأبیه (علیه السلام).
او طرد شده، تنها، غریب، پنهان از اهلش و خونخواه پدرش است»(۲۶).
در پاسخ باید گفت که اولا مشخص نیست که این روایت لزوما مربوط به امام زمان باشد؛ زیرا امکان تطبیق آن بر امام رضا (علیه السلام) نیز وجود دارد.
ثانیا بر فرض که منظور از این روایت امام زمان باشد، نهایت آن چیزی که نشان میدهد وجود اهل و خانواده برای آن حضرت است؛ روشن است که خانواده داشتن به معنای داشتن فرزند نیست چرا که این لفظ از لحاظ لغت و عرف بر خاندان انسان، نزدیکان و خویشاوندانش منطبق میگردد.
دلیل شانزدهم:
آنچه از معمّر بن خلّاد روایت شده که امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:
«کأنّی برایات من مصر مقبلات، خضر مصبغات، حتَّی تأتی الشامات، فتهدی إلی ابن صاحب الوصیات.
گویا پرچم های سبز رنگی را میبینم که از مصر میآیند تا به شامات میرسند و به فرزند صاحب وصیتها داده میشوند»(۲۷).
برخی از مدعیان مهدویت در توضیح این روایت چنین گفته اند:
(این روایت به روشنی دلالت میکند که پیش از قیام قائم (علیه السلام)، پرچمها به فرزند صاحب وصیتها داده میشود و با او بیعت میشود، و صاحب وصیتها همان وارث امامان معصوم و آخرین آنان و کسی است که وصیت در نهایت به ایشان میرسد که همان امام زمان (علیه السلام) است. روایت نیز تصریح میکند که پرچمها به فرزند صاحب وصیات، یعنی به پسر امام مهدی، داده میشود؛ بنابراین نتیجه این است که فرزندی برای امام زمان پیش از قیام آن حضرت وجود دارد که برای پدرش زمینه سازی مینماید)(۲۸).
در پاسخ باید گفت که راهی برای یقین به معنای (صاحب الوصیّات) وجود ندارد. ممکن است همان امام مهدی باشد و تعبیر (ابن صاحب الوصیّات) به معنای فرزند امیر المؤمنین و مربوط به ایشان باشد. همچنین ممکن است منظور از آن شخص دیگری باشد که نقشی در عصر ظهور دارد و به یکی از اعتبارات، با عنوان مورد اشاره از ایشان یاد میشود.
فرجام سخن:
نتیجه این است که آن چه به عنوان دلایل وجود فرزند برای امام زمان (عجّل الله فرجه) بیان شد، همه از اعتبار ساقط هستند؛ چرا که اکثر آن از معصوم روایت نشده و موارد دیگر نیز در سندشان مشکل دارند. علاوه بر این، روشن شد که بیشتر آنان از اثبات این مطلب ناتوان هستند.
ناظم العقیلی گفته است:
(من در این بحث ثابت کردم که روایات وجود فرزند برای امام زمان، متعدد و صحیح السند است و نشان میدهد که آنان پس از امام مهدی به حکومت خواهند رسید)(۲۹).
از مطالب و بحثهایی که گذشت، نادرستی این ادعای عقیلی نیز روشن شد.
محور دوم: ادلّهی نفی:
مشاهده شد که هیچ دلیل علمی قابل اطمینانی وجود ندارد که نشان بدهد امام زمان (عجّل الله فرجه) دارای فرزند هستند؛ ما از این هم فراتر رفته و میگوییم که دلایل، نشان دهندهی این امر است که آن حضرت اساسا دارای فرزند هم نیستند.
بیان این مطلب را به سه روایت پیگیری میکنیم:
روایت اول:
حسن بن علی خزّاز میگوید:
دخل علی بن أبی حمزة علی أبی الحسن الرضا (علیه السلام)، فقال له: أنت إمام؟ قال: «نعم»، فقال له: إنّی سمعت جدَّک جعفر بن محمّد (علیهما السلام) یقول: «لا یکون الإمام إلَّا وله عقب». فقال: «أنسیت یا شیخ أو تناسیت؟ لیس هکذا قال جعفر (علیه السلام)، إنَّما قال جعفر (علیه السلام): لا یکون الإمام إلَّا وله عقب، إلَّا الإمام الذی یخرج علیه الحسین بن علی (علیهما السلام) فإنَّه لا عقب له»، فقال له: صدقتَ جُعلت فداک، هکذا سمعت جدَّک یقول.
علی بن ابی حمزه بر امام رضا (علیه السلام) وارد شد و گفت: آیا شما امام هستید؟ حضرت فرمودند: بله. علی بن ابی حمزه گفت: من شنیدم که جدّتان جعفر بن محمد میگفت: هر امامی فرزندی دارد. حضرت فرمودند: ای پیرمرد! آیا فراموش کردی یا خود را به فراموشی زدهای؟ امام صادق تنها فرمودند: هر امامی فرزندی دارد به جز امامی که حسین بن علی (علیه السلام) در پی او خروج خواهد کرد که او فرزندی ندارد. علی بن ابی حمزه گفت: فدایتان شوم؛ راست گفتید. شنیدم که جدّتان همینطور میفرمود(۳۰).
روایت به روشنی دلالت دارد که امام زمان (عجّل الله فرجه) - که امام حسین (علیه السلام) در پی ایشان [در زمان رجعت] خروج میکند - فرزندی ندارند.
پاسخ به یک اشکال:
ممکن است گفته شود: در این روایت، منظور از امامی که فرزند ندارد امام زمان نیست بلکه منظور از آن آخرین نفر از مهدیان دوازدهگانه است(۳۱).
پاسخ این اشکال با توجه به دو مطلب روشن میشود:
اول آن که روایت، داشتن فرزند را از (امام) نفی نموده و نه از (مهدی) که آخرین نفر مهدیان باشد؛ پر واضح است که مهدیان هرگز امام نیستند و چنین مقامی در روایات شریفه از ایشان نفی شده است. از جمله، ابو بصیر میگوید:
قلت للصادق جعفر بن محمّد: یا بن رسول الله، إنّی سمعت من أبیک (علیه السلام) أنَّه قال: «یکون بعد القائم اثنا عشر مهدیاً». فقال: «إنَّما قال: اثنا عشر مهدیاً، ولم یقل: اثنا عشر إماماً، ولکنَّهم قوم من شیعتنا یدعون الناس إلی موالاتنا ومعرفة حقِّنا».
به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، من شنیدم که پدرتان میفرمود: پس از قائم (علیه السلام) دوازده مهدی خواهد بود. حضرت فرمودند: پدرم تنها گفت: دوازده مهدی و نگفت: دوازده امام؛ اما آنان گروهی از شیعیان ما هستند که مردم را به ولایت ما و شناخت حقّمان فرا میخوانند(۳۲).
بنابراین حتی اگر قائل به وجود مهدیان هم باشیم، این روایت نشان میدهد که آنان امام نیستند، لذا نمیتوان عبارت (امامی که حسین بن علی در پی او خروج میکند) را بر آخرین مهدی حمل نمود.
دوم آن که این ادعای باطل، مخالف روایات صحیحی است که از امامان معصوم (علیهم السلام) رسیده است. از جمله در روایت معتبره ابو حمزه ثمالی از امام باقر (علیه السلام) چنین آمده است:
«قال الحسین بن علی بن أبی طالب (علیهم السلام) لأصحابه قبل أن یقتَل بلیلة واحدة: إنَّ رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال لی: یا بنی، إنَّک ستُساق إلی العراق، وتنزل فی أرض یقال لها: (عموراء) و(کربلاء)، وإنَّک تُستَشهد بها، ویستَشهد معک جماعة. وقد قرب ما عهد إلی رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، وإنّی راحل إلیه غداً، فمن أحبَّ منکم الانصراف فلینصرف فی هذه اللیلة، فإنّی قد أذنت له، وهو منّی فی حلٍّ. وأکد فیما قاله تأکیداً بلیغاً، وقالوا: والله ما نفارقک أبداً حتَّی نرد موردک. فلمَّا رأی ذلک، قال: فأبشروا بالجنَّة، فوَالله إنَّما نمکث ما شاء الله تعالی بعد ما یجری علینا، ثمّ یخرِجنا الله وإیاکم حین یظهر قائمنا، فینتقم من الظالمین، وأنا وأنتم نشاهدهم فی السلاسل والأغلال، وأنواع العذاب والنکال. فقیل له: مَنْ قائمکم یا ابن رسول الله؟ قال: السابع من ولد ابنی محمّد بن علی الباقر، وهو الحجَّة بن الحسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی ابنی، وهو الذی یغیب مدَّة طویلة، ثمّ یظهر ویملأ الأرض قسطاً وعدلاً، کما مُلِئَت جوراً وظلماً.
حسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) یک شب پیش از شهادتش به اصحاب خود گفت: رسول خدا به من فرمود: ای فرزندم، تو به عراق میروی و به زمینی وارد میشوی که به آن عمورا و کربلا گفته میشود، آن جا به شهادت میرسی و گروهی نیز با تو شهید خواهند شد. آن چه رسول خدا با من عهد کرده نزدیک شده، من فردا به سوی او خواهم رفت؛ پس هر کس از شما که دوست دارد برود، امشب برود؛ من به او اجازه دادم. امام حسین (علیه السلام) در کلامشان تأکید بسیاری فرمودند و اصحابشان گفتند: به خدا قسم ما از تو هرگز جدا نمیشویم تا به جایگاهت وارد شویم. هنگامی که امام چنین دید، فرمود: پس شما را بشارت باد به بهشت، به خدا سوگند پس از آن چه که بر ما خواهد رفت، تنها مدتی که خدا بخواهد مکث خواهیم کرد و سپس خدا ما و شما را آنگاه که قائممان ظهور کند خارج میکند؛ او از ظالمان انتقام میگیرد و ما و شما آنان را در زنجیرها و انواع عذاب و سختی خواهیم دید. به ایشان گفته شد: قائم شما کیست ای فرزند رسول خدا؟ حضرت فرمودند: هفتمین فرزند پسرم محمد بن علی باقر، و او حجة بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی پسر من است، و او کسی است که مدتی طولانی غایب شده و سپس ظهور میکند و زمین را همانطور که از ظلم و ستم پر شده، از عدل و داد پر خواهد کرد»(۳۳).
همانطور که ملاحظه میشود، در این روایت معتبر به صراحت آمده که رجعت سید الشهداء (علیه السلام) در زمان حجت بن الحسن المهدی (عجّل الله فرجه) خواهد بود و به این ترتیب راه بازی با روایات و تدلیس و فریب مدعیان مهدویت بسته میشود.
روایت دوم:
بزرگان و رؤسای مذهب واقفیه، بر امام رضا (علیه السلام) وارد شدند تا در امامت ایشان اشکال و تردید نمایند. بطائنی به آن حضرت گفت:
فإنّا روینا أنَّ الإمام لا یمضی حتَّی یری عقبه؟ فقال له الرضا: «أمَا رویتم فی هذا الحدیث بعینه: إلَّا القائم؟». قالوا: لا. قال الرضا: «بلی قد رویتموه، وأنتم لا تدرون لِمَ قیل، ولا ما معناه».
ما روایت داریم که امام از دنیا نمیرود تا فرزند خود را ببیند؟ حضرت فرمودند: آیا در همین حدیث روایت نکردهاید که به جز امام قائم؟ آن افراد گفتند: خیر. حضرت فرمودند: بلکه این را روایت کردهاید؛ اما شما نمیدانید چرا آن گونه گفته شده و معنایش چیست(۳۴).
روایت سوم:
مفضَّل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمودند:
«ولیقال المهدی فی غیبته: مات، ویقولون بالولد منه، وأکثرهم یجحد ولادته وکونه وظهوره، أُولئک علیهم لعنة الله والملائکة والرُّسُل والناس أجمعین.
دربارهی مهدی در زمان غیبت گفته میشود که او درگذشت، و برخی میگویند: او فرزند دارد، و بیشتر افراد ولادت، وجود و ظهور آن حضرت را منکر میشوند؛ آنان کسانیاند که لعنت خدا و فرشتگان و پیامبران و همهی مردم بر آنان باد(۳۵).
در این روایت نه تنها وجود فرزند برای امام زمان (علیه السلام) نفی شده، بلکه افرادی که در زمان غیبت معتقد به فرزنددار بودن آن حضرت هستند نیز مورد لعن قرار گرفته اند.
محور سوم: اثبات فرزند در زمان غیبت امکانپذیر نیست:
نتیجهی این بحث چنین است که حتی اگر از باب جدل بپذیریم که امام فرزندانی نیز ممکن است داشته باشند، اما باید گفت که اثبات این امر برای یک فرد به خصوص در زمان غیبت هرگز ممکن نیست. فهم این مطلب از طریق بیان دو مقدمه هموار میشود:
مقدمهی نخست، مقدمهی کبروی:
در فقه اهل بیت (علیهم السلام) مقرر شده که اثبات انتساب فرد به دیگران، متوقف بر ضوابط و قواعدی است که بین فقیهان بزرگوار مسلَّم است. این ضوابط عبارتند از:
ضابطهی اول: اقرار:
منظور این است که پدر یا برادر اقرار کنند که فلان شخص فرزند یا برادر آنان است. به این ترتیب سائر احکام شرعی در این خصوص نیز برای آن فرد ثابت خواهد شد. مانند ارث بردن، حرمت ازدواج با محارم، و دیگر موارد.
این ضابطه تفاصیلی دارد که در جای خود در کتاب اقرار در کتب فقهی بحث شده است.
ضابطهی دوم: استفاضهای که منجر به علم و آگاهی باشد:
منظور این است که بین مردم مشهور باشد که فلان شخص، فرزند فلان فرد است یا با فلان خاندان نسبت دارد. در این زمینه کافی است که این خبر در منطقه و شهر همان فرد مستفیض باشد و نیاز نیست که همه مردم این را بدانند.
ضابطهی سوم: شهادت دو مرد عادل:
این مورد نیز از واضحات است. جز آن که فقیهان در این گونه شهادتها، و همچنین در اقرار و استفاضه، شروطی را تعیین کردهاند که در بحث ما دو شرط حائز اهمیت است:
شرط نخست این که انتساب امکان پذیر باشد؛ یعنی از لحاظ شرعی یا عقلی مانعی برای آن وجود نداشته باشد. مثلا این طور نباشد که دو نفر با پنج سال تفاوت سنّی وجود داشته باشند و دو مرد عادل بیایند و شهادت بدهند که یکی فرزند دیگری است! طبیعی است که عادتا چنین امری امکان پذیر نیست، چرا که فرد پنج ساله امکان فرزنددار شدن را ندارد.
شرط دوم این که فردی که قرار است برای نسب او شهادت داده شود، از لحاظ نسب ناشناخته باشد و پدر و خاندان او معروف نباشند. در این صورت اگر دو مرد عادل آمده و شهادت دادند که این فرد فرزند فلانی است، شهادتشان مورد پذیرش است و آثار شرعی انتساب بر آن بار خواهد شد. اما اگر برای فردی که نسبت او معلوم است شهادت بدهند، چنین شهادتی مورد قبول نیست.
مقدمهی دوم: مقدمهی صغروی:
بحث در این مقدمه، پیرامون امکان تطبیق ضوابط پیش گفته بر احمد اسماعیل خواهد بود و این که آیا امکان دارد که این فرد نسبتی با امام زمان (عجّل الله فرجه) داشته باشد؟
پاسخ منفی است؛ زیرا:
امکان بهره از اقرار در این جایگاه وجود ندارد. چرا که پدری نیست تا برای او شهادت بدهد. امام زمان (عجّل الله فرجه) در غیبت هستند و امکان شهادت دادن ایشان وجود ندارد، همچنین، احمد اسماعیل برادری نیز [که فرزند امام زمان باشد] ندارد تا برای او شهادت دهد. بنابراین استفاده از این راه امکان پذیر نیست.
اما استفاضهای که منجر به علم و آگاهی شود نیز خلاف ادعای احمد اسماعیل را میرساند؛ چرا که او در شهرش بصره معروف است و مشخص است که از چه خاندان و خانوادهای است. تمام اهل بصره به شکل مستفیض میدانند و اطلاع دارند که این فرد از نسل رسول خدا نیست. در این جا عشیرهی (آل بو سویلم) از صیامره که در روستای همبوش شهرستان بصره سکونت دارند باید عذر ما را بپذیرند که تصریح میکنیم که این فرد از آنان است. چرا که نام او احمد بن اسماعیل بن صالح و از عشیرهی یاد شده است.
گمان نمیکنیم که ما در این زمینه رازی را فاش کرده باشیم، چرا که این نسب احمد اسماعیل معروف و مشهور است و همین امر سبب شده که او از نسب اصلی خود دست کشیده و خود را احمد الحسن بنامد!
شگفت آور است که احمد اسماعیل خود را منتسب به اهل بیت (علیهم السلام) میداند، در حالی که عشیرهی او چنین شهرتی ندارند و هیچ یک از آنان مدَّعی سیادت نشده است.
اما شهادت دو مرد عادل نیز با توجه به دو شرط پیش گفته، فایده ای برای احمد اسماعیل نخواهد داشت. ما فرد عادلی که با ادعای احمد اسماعیل موافق باشد را نمیشناسیم، حتی اگر دو فرد عادل نیز یافت شوند، دو شرط یاد شده در اینجا وجود ندارد؛ اول آن که چنان که گذشت مانع شرعی برای انتساب موجود است، و دوم آن که نسب احمد اسماعیل نزد اهل بصره کاملا مشخص و معلوم میباشد.
بنابراین، نتیجهی این بحث از ناحیهی فقهی چنین خواهد بود که اثبات انتساب احمد اسماعیل به امام زمان (عجّل الله فرجه) هرگز امکان پذیر نیست، چون هیچ یک از ضوابط و قوانین بر او منطبق نمیباشند.
در پایان، مناسب است که حسن ختام این بحث را سخنی مهم از شیخ طوسی قرار بدهیم:
(فأمَّا من قال: إنَّ للخلف ولداً وأنَّ الأئمَّة ثلاثة عشر، فقولهم یفسد بما دلَّلنا علیه من أنَّ الأئمَّة (علیهم السلام) اثنا عشر، فهذا القول یجب إطراحه. علی أنَّ هذه الفِرَق کلَّها قد انقرضت بحمد الله ولم یبقَ قائل یقول بقولها، وذلک دلیل علی بطلان هذه الأقاویل.
هر کس بگوید: امام زمان فرزندی دارد و امامان سیزده نفرند کلامش نادرست است، به خاطر استدلال هایی که آوردیم و نشان دادیم که امامان دوازده نفرند. بنابراین چنان سخنی را باید ترک کرد. ضمن آن که شکر خدا این فرقهها همگی منقرض شده و کسی نمانده که چنان اعتقادی داشته باشد و خودِ این امر نیز دلیلی بر نادرستی این سخنان است)(۳۶).
* * *
پاورقی:
-----------------
(۱) اقبال اعمال ج ۱، ص ۵۰۵.
(۲) کافی ج ۵، ص ۳۲۹.
(۳) العروة الوثقى مع تعلیقات عدَّة من الفقهاء ج ۵، ص ۴۷۶؛ صاحب عروة در این باره فرموده است: ازدواج گاهی حرام میشود، مانند زمانی که منجر به اخلال در امری واجب از قبيل تحصیل علم واجب باشد.
(۴) کتاب النکاح ج ۱، ص ۴۵۳. آیت الله خوئی در این زمینه فرموده اند: اقتضای روایتى که امام در آن فرموده اند: «از فرزندان فاطمه» حرمت جمع کردن بین دو زن سیده است، حتی اگر از طرف مادری سید باشند. اما حتی اخباریها نیز به چنین سخنی ملتزم نبوده و حکم را تنها مربوط به جمع بین دو زن سیده دانستهاند. این امور دلالت میکند که اگر سند روایت تام باشد، حکم کراهت خواهد بود و نه حرمت.
(۵) غیبت شيخ طوسی ص ۱۶۲.
(۶) غیبت نعمانی ص ۱۷۶.
(۷) مزار مشهدی ص ۱۳۴.
(۸) بحار الانوار ج ۹۹، ص ۲۲۸.
(۹) غیبت شيخ طوسی ص ۲۸۰.
(۱۰) رجوع کنید به آنچه ناظم العقیلی در کتابش (الردُّ الحاسم على منکري ذرّیة القائم ص ۲۴) نگاشته است.
(۱۱) الفوائد الرجالیة ج ۳، ص ۱۳۷.
(۱۲) الحاشیة على مدارك الأحکام ج ۳، ص ۱۸۷.
(۱۳) الردُّ الحاسم على منکري ذرّیَّة القائم ص ۱۰.
(۱۴) همان مصدر ص ۱۲.
(۱۵) غيبت نعماني ص ۲۹۰.
(۱۶) کافی ج ۸، ص ۲۲۵.
(۱۷) النجم الثاقب ج ۲، ص ۷۰.
(۱۸) غیبت شيخ طوسی ص ۱۵۱.
(۱۹) ناظم العقیلی در کتاب (الردُّ الحاسم على منکري ذرّیَّة القائم ص ۸) چنین گفته است: هنگامی که وجود فرزند برای امام مهدی ثابت شود، اشکالی که به احمد الحسن، فرستادهی امام مهدی، گرفته میشود دفع خواهد شد. چرا که ایشان تصریح کرده که از نسل امام مهدی است.
(۲۰) رجوع کنید به کتاب الوصي والوصیة اثر ناظم العقیلی ص ۱۱۹.
(۲۱) مصباح المتهجِّد ص ۴۱۱.
(۲۲) بحار الأنوار ج ۸۶، ص ۳۴۰.
(۲۳) مفاتيح الجنان ص ۵۴۲.
(۲۴) رجوع کنید به الردُّ الحاسم على منکري ذرّیَّة القائم ص ۱۵.
(۲۵) مشارق أنوار الیقین ص ۱۹۶، و به نقل از آن: بحار الأنوار ج ۵۱، ص ۱۶۳.
(۲۶) کمال الدِّین ص ۳۶۱.
(۲۷) ارشاد مفيد ج ۲، ص ۳۷۶.
(۲۸) الردُّ الحاسم على منکري ذرّیَّة القائم ص ۱۸.
(۲۹) همان مصدر.
(۳۰) غیبت شيخ طوسی ص ۲۲۴.
(۳۱) ناظم العقیلی در کتاب (الردُّ الحاسم على منکري ذرّیَّة القائم ص ۲۵) گفته است: برخی چنین پنداشتهاند که این روایت داشتن فرزند را از امام زمان نفی میکند و علت این پندارشان نیز این است که توهم کرده اند منظور از امامی که فرزند ندارد، همان امام زمان است. در حالی که چنین فهم و برداشتی نادرست و غیر صحیح است. بلکه امامی که فرزندی ندارد و امام حسین (عليه السلام) در پی او خروج مینماید، آخرین نفر از مهدیانی است که پس از امام مهدی حکمرانی میکنند و از فرزندان آن حضرت هستند.
(۳۲) کمال الدِّین ص ۳۵۸.
(۳۳) إثبات الرجعة ص ۳۶.
(۳۴) إثبات الوصیَّة مسعودى ص ۲۰۱.
(۳۵) الهدایة الکبرى خصیبی ص ۳۶۱.
(۳۶) غیبت شيخ طوسی ص ۲۲۸.