بى نشان
| زين گونه ام که در غم غربت شکيب نيست | گر سـر کنـم شکايت هجران غريب نيست | |
| جـانم بگيـر وصـحبت جـانانه ام ببخش | کز جان شکيب هست وزجانان شکيب نيست | |
| گم گشـتـه ديــار مـحـبت کجـا رود | نـام حـبيب هـست ونشان حبيب نيست | |
| عـاشق مـنم که يـار بـه حـالم نظر نکرد | اى خـواجه درد هست وليکن طبيب نيست | |
| در کار عـشق او که جـهانيش مدعى ست | ايـن شکر چون کنيم که ما را رقيب نيست | |
| جـانا نـصيب حـسن تـو حد کمال يافت | ويـن بخت بين که از تو هنوزم نصيب نيست | |
| گلبانگ سايه گوش کن اى سرو خوش خرام | کايـن سـوز دل به ناله هر عندليب نيست |
