تمام هستى جهان
| باز از تو مى نويسم، اى تمام هستى جهان | از تـو مـى نويسم اى مسافر دل جهان | |
| شـعله شعله آتشى به پاست در درون من | تند وپرشتاب هر چه مى رود جلو زمان ... | |
| از خـودم سوال مى كنم هميشه: از زمين | تا شما چقدر فاصله است، چند كهكشان؟! | |
| تـا شـما كـه مويمان سپيد شد به راهتان | تـا شـما كه فرش راهتان شده است آسمان | |
| روزهـاى هفته كارمان شده است انتظار | عصرهاى جمعه بغض گريه هاى بى امان ... | |
| جـمعه هم گذشت وتو نيامدى ومن هنوز | از تـو مـى نويسم اى تمام هستى جهان |
