(۲) عاشورا وانتظار (پيوندها، تحليل ها ورهيافت ها)
عاشورا وانتظار (پيوندها، تحليل ها ورهيافت ها)
مهدى عليه السلام، ادامه حسين عليه السلام است و(انتظار) ادامه عاشورا وبرآمده از آن.
مهدى عليه السلام، فرزند حسين عليه السلام است وفرهنگ (انتظار) برآمده از فرهنگ (عاشورا) وانتظارِ حسين ديگرى را كشيدن. اين دو پيوندى ديرين ومستحكم با يكديگر دارند.
يكى پشتوانه فرهنگى وزمينه ساز، براى ديگرى است؛
يكى رمز (حيات شيعه) است وديگرى رمز (بقاى آن)؛
يكى رمز (قيام وبه پا خاستن شيعه) است وديگرى عامل (حفظ واستمرار آن)؛
(مهدى) عليه السلام وارث عاشورا است؛ همچنان كه (حسين)عليه السلام وارث پيامبران است؛
عاشورا، دريچه اى به (انتظار) است وانتظار، تجلّى آرزوها وآمال كربلا؛
فرهنگ عاشورا، دستمايه اساسى ومايه شكوفايى وبالندگى منتظران مهدى عليه السلام در عصر انتظار است.
پيوند (عاشورا وانتظار) و(حسين ومهدى)، پيوند (والد) و(ماولد) و(نورٌ على نور) است.
انتظار، كربلايى ديگر است به وسعت همه جهان ومصاف حق وباطل است در زمانى ديگر؛ با اين تفاوت كه اين بار، حق پيروز است وچهره باطل، براى هميشه دفن مى شود. انتظار همان كربلا است در وسعت همه زمين ودر مقطع ديگرى از تاريخ. در اين مقطع، فكرهاى رشيد از هر فرقه وملتى، گلبانگ (دعوت مهدوى) را - كه با ساخت وفطرت انسان ها همگون است - لبيك مى گويند.
انتظار، ثمره كربلا است. بدون كربلا انتظار بى معنا است. ياران مهدى، همه كربلايى اند ودر فراز وفرود تاريخ، غربال شده وآبديده اند. مگر مى توان بى عاشورا، انتظارى ديگر داشت؟ انتظار بى عاشورا، انتظار بى پشتوانه است.
(عاشورا) انتظار برآورده نشده شيعه است و(انتظار) عاشوراى برآورده شده شيعه.
حركتى جهانى وبه وسعت آمال همه انسان هاى تاريخ، پشتوانه وعقبه اى مى خواهد به استحكام كربلا كه هرگز به سردى وخاموشى نگرايد.(1)
(انتظار) ادامه عاشورا، غدير وبعثت است و(ظهور)، روز فرج ومخرج حسين(2) وثمره خون او كه در شريان تاريخ به جوش آمده است.
(انتظار) بشارتى است به حق، بر همه دردها وآلام شيعه در كربلا وتاريخ.
مهدى عليه السلام، همان كسى است كه بارى را كه حسين عليه السلام در مسير كوفه، در كربلا به زمين گذاشت؛ به كوفه مى رساند.
مهدى عليه السلام پرچم افتاده حسين عليه السلام را بر خواهد افراشت وآرمان هاى بلند او را تحقّق خواهد بخشيد.
مهدى عليه السلام، بذرى را كه حسين عليه السلام در كربلا كاشت وديگر امامان آن را بارور كردند وخودش در دوران غيبت به حراست آن همت گماشت، با دستان پرتوانش غرس خواهد كرد.
(انتظار وعاشورا) دو بال پرواز شيعه است ؛ اگر اين دو نبود، چشمه (غدير) مى خشكيد.
اين پيوندهاى روشن وگويا، از نگاه نامحرمان نيز مخفى نمانده تا آن جا كه مى گويند: شيعه با دو نگاه همراه است: (نگاه سرخ) و(نگاه سبز) ؛ عاشورا وظهور، با الهام از يكى (انقلاب) مى كند وبا ديگرى آن را (استمرار) مى بخشد.(3)
براى ما دور ماندگان از صحنه عاشورا، يك راه بيشتر نمانده وآن ثبت نام در كلاس (انتظار) ودرآمدن در خيل (منتظران) است كه حقيقت انتظار، همان در خيمه حسين عليه السلام بودن است. آنان كه در كربلا چكاچك شمشيرها را نچشيدند، بايد مرارت (انتظار) را به جان بخرند. (عاشورائيان)، پيمان خود را به آخر بردند و(مهدويان) با كوله بار فرهنگ شهادت، چشم انتظارند تا آن عهدى كه با خدا ورسول بر پاسدارى از حرم وحريم ثار الله بسته اند، به انجام برسانند: (فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ينتظر).(4)
يكم. پيوندها
پيوند دو فرهنگ (عاشورا) و(انتظار) از دلايل وشواهد متعددى برخوردار است. در اين جا ضمن بيان آنها، به تحليل ورهيافت هاى برخاسته از آنها نيز خواهيم پرداخت.(5)
1. مهدى عليه السلام، فرزند حسين عليه السلام
صدها روايت، در اين باب وارد شده است كه در آنها تأكيد شده، امام مهدى عليه السلام نهمين فرزند حضرت حسين عليه السلام است: (قائم هذه الامة هو التاسع من ولدى).(6)
2. مهدى عليه السلام، خونخواه حسين عليه السلام
در روايات متعددى، وارد شده است: (القائم منّا اذا قام طلب بثار الحسين)؛(7) (بهذا القائم انتقم منهم)؛(8) امام باقر عليه السلام در مورد آيه (ومن قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطاناً فلا يسرف فى القتل)(9) مى فرمايد: مقصود از (من قتل مظلوماً)، حسين بن على است كه مظلوم كشته شد وما اولياى او هستيم وقائم ما چون قيام كند، در طلب انتقام خون حسين عليه السلام بر مى آيد... مقتول حسين عليه السلام وولىّ او قائم عليه السلام است.(10)
3. ياد حسين عليه السلام، كلام نخستين مهدى عليه السلام
آن گاه كه مهدى موعود ظهور كند، بين ركن ومقام مى ايستد وچنين ندا مى دهد:
(الا يا اهل العالم! انا الامام القائم؛
الا يا اهل العالم! انا الصمصام المنتقم؛
الا يا اهل العالم! ان جدّى الحسين قتلوه عطشاناً؛
الا يا اهل العالم! ان جدّى الحسين طرحوه عرياناً؛
الا يا اهل العالم! ان جدّى الحسين سحقوه عدواناً).(11)
4. (يا لثارات الحسين)، شعار ياران مهدى عليه السلام
فضل بن شاذان نقل مى كند كه شعار ياران مهدى (يا لثارات الحسين) (اى خونخواهان حسين) است:
(انّ شعار اصحاب المهدى عليه السلام يا لثارات الحسين عليه السلام).(12)
5. يارى حسين عليه السلام، يارى مهدى عليه السلام
حضرت سكينه سلام الله عليها نقل مى كند: امام حسين عليه السلام شبى در كربلا، خطاب به ياران خود فرمود: (... وقد قال جدى رسول الله صلى الله عليه وآله: ولدى حسينٌ يقتل بطفّ كربلا غريباً وحيداً عطشاناً فريداً. فمن نصره فقد نصرنى ونصر ولده الحجة ولو نصرنا بلسانه فهو فى حزبنا يوم القيامة؛ همانا جدم رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: فرزند من حسين در زمين كربلا، غريب وتنها، عطشان وبى كس، كشته مى شود. كسى كه او را يارى كند، مرا وفرزندش مهدى را يارى كرده است وهر كس به زبان خود، ما را يارى كند، فرداى قيامت در حزب ما خواهد بود).(13)
6. يكسانى القاب حسين عليه السلام ومهدى عليه السلام
القاب (ثار الله)، (الوتر الموتور) و(الطريد الشريد)، القاب مشترك حسين عليه السلام ومهدى عليه السلام است: (ولكن صاحب هذا الامر الطريد الشريد الموتور بابيه..).(14)
(السلام عليك يا باب الله والسلام عليك يا ثار الله).(15)
(المترقب الخائف والولى الناصح، سفينة النجاة... والوتر الموتور).(16)
7. زيارت عاشورا
زيارت عاشورا - كه زيارت مخصوص امام حسين عليه السلام است - در دو قسمت، از خون خواهى حسين عليه السلام در ركاب امام مهدى عليه السلام خبر مى دهد:
(ان يرزقنى طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت محمد صلى الله عليه وآله) و(ان يرزقنى طلب ثارى (كم) مع امام هدىً ظاهر ناطق بالحق منكم).
8. روز عاشورا وياد مهدى عليه السلام
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: يكديگر را در روز عاشورا اين گونه تعزيت دهيد:
(اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسين وجعلنا واياكم من الطالبين بثاره مع وليه الامام المهدى من آل محمد عليه السلام؛ خداوند اجر ما وشما را در مصيبت حسين عليه السلام بزرگ گرداند وما وشما را، از كسانى قرار دهد كه به همراه ولى اش، امام مهدى از آل محمد عليهم السلام، طلب خون آن حضرت كرده، به خون خواهى او برخيزيم).(17)
9. عاشورا روز ظهور مهدى عليه السلام
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: (كانّى بالقائم يوم عاشورا يوم السبت قائماً بين الركن والمقام وبين يديه جبرئيل ينادى....(18)؛ گويا قائم را مى بينم كه روز عاشورا، روز شنبه بين ركن ومقام ايستاده وجبرئيل پيش روى او ندا مى كند...)
امام صادق عليه السلام نيز فرمود: (ان القائم صلوات الله عليه ينادى باسمه ليلة ثلاث وعشرين ويقوم يوم عاشوراء يوم قتل فيه الحسين بن على(19)؛ قائم - درود خدا بر او باد - در شب بيست وسوم ماه رمضان به نامش ندا مى شود ودر روز عاشورا، روزى كه حسين بن على در آن كشته شد، قيام خواهد كرد).
10. ميلاد حسين عليه السلام وياد مهدى عليه السلام
در توقيع مبارك امام عسكرى عليه السلام براى قاسم بن علاء همدانى آمده است كه: در روز تولد امام حسين عليه السلام، اين دعا را بخوان: (اللهم انى اسئلك بحق المولود فى هذا اليوم الموعود بشهادته قبل استهلاله وولادته بكته السماءُ ومن فيها والارض ومَن عليها... المعوّض من قتله ان الائمة من نسله والشّفاء فى تربته والفوز معه فى أوبته والأوصياء من عترته بعد قائمهم وغيبته؛ خداوندا! من تو را به مقام مولود اين روز مى خوانم. او پيش از آن كه به دنيا چشم بگشايد وقبل از آن كه تولد يابد، وعده وخبر شهادتش داده شد. آسمان وهر كس در آن بود وزمين وهر كس بر روى آن بود، بر او گريه كرد.... او كه در عوض شهادت او، ائمه از نسل او شدند وشفا در تربت او قرار داده شد، فوز ورستگارى با او، در روز رجوع وبازگشت او وبازگشت اوصياء از خاندان او، بعد از قائم آنان وسپرى شدن غيبت او مى باشد).(20)
11. ميلاد مهدى عليه السلام وياد حسين عليه السلام
شيخ عباس قمى در مفاتيح الجنان مى نويسد:
با فضيلت ترين اعمال شب نيمه شعبان - كه باعث آمرزش گناهان است - زيارت امام حسين عليه السلام مى باشد. هر كه مى خواهد، روح 124 هزار پيامبر با او مصافحه كند، امام حسين عليه السلام را زيارت كند. اقل زيارت آن حضرت آن است كه به بالاى بامى رود وبه سمت راست وچپ نگاه كند؛ سپس سر به جانب آسمان بلند كند وحضرت را با اين كلمات زيارت كند: (السلام عليك يا اباعبدالله، السلام عليك ورحمة الله وبركاته).
در قسمت (زيارات) نيز مى نويسد: احاديث بسيارى در فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام در نيمه شعبان وارد شده است. وبس است در اين باب آنچه كه به چندين سند معتبر از حضرت امام زين العابدين عليه السلام وامام جعفر صادق عليه السلام وارد شده كه: هر كه بخواهد با او 124 هزار پيامبر، مصافحه كنند، زيارت كند قبر ابى عبدالله الحسين عليه السلام را در نيمه شعبان. به درستى كه ملائكه وارواح پيامبران، رخصت مى طلبند وبه زيارت آن حضرت مى آيند. پس خوشا به حال آن كه مصافحه كند با ايشان، وايشان مصافحه كنند با او. پنج پيامبر اولوالعزم (نوح، ابراهيم، موسى و عيسى عليهم السلام و محمد صلى الله عليه وآله) نيز با ايشان اند.(21)
12. شب قدر وياد حسين عليه السلام
شب قدر، متعلق به امام زمان عليه السلام است ودر اين شب يكى از اعمال مستحبى، زيارت امام حسين عليه السلام است. شيخ عباس قمى مى نويسد:
(بدان كه احاديث در فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام در ماه مبارك رمضان - خصوصاً شب اول ونيمه وآخر آن وبه خصوص شب قدر - بسيار است. از حضرت امام محمد تقى عليه السلام منقول است كه هر كه زيارت كند، امام حسين عليه السلام را در شب بيست وسوم ماه رمضان - وآن شبى است كه اميد است شب قدر باشد ودر آن شب هر امر محكمى جدا ومقدّر مى شود - مصافحه كند با او روح 124 هزار ملك وپيغمبر كه همه رخصت مى طلبند از خداوند در زيارت آن حضرت در اين شب.
از حضرت صادق عليه السلام مروى است: چون شب قدر مى شود، منادى از آسمان هفتم از بطن عرش ندا مى كند كه حق تعالى هر كسى را كه به زيارت قبر حسين عليه السلام آمده، آمرزيد.
و در روايت ديگر است كه هر كه شب قدر نزد قبر آن حضرت باشد ودو ركعت نماز بگزارد، نزد آن حضرت يا آنچه كه ميسر شود واز حق تعالى بهشت وپناه از آتش را بخواهد؛ خداوند به او بهشت وپناه از آتش را عطا فرمايد. ابن قولويه از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه هر كه زيارت كند قبر امام حسين عليه السلام را در ماه رمضان ودر راه زيارت بميرد، حسابى نخواهد داشت وبه او بگويند كه بدون خوف وبيم داخل بهشت شو).
13. حسين عليه السلام در كلام مهدى عليه السلام
در دعاى ندبه آمده است : (اين الطالب بدم المقتول بكربلا) و(اين الحسن، اين الحسين واين ابناء الحسين).
و در زيارت منسوب به ناحيه مقدسه آمده است : (فلئن اخرتنى الدهور وعاقنى عن نصرك المقدور ولم اكن لمن حاربك محارباً ولمن نصب لك العداوة مناصباً فَلَأَنْدُبَنَّكَ صباحاً ومساءً ولَاَبْكِيَنَّ لك بدل الدموع دماً ؛ اگر زمانه مرا به تاخير انداخت ومقدورات از ياريت بازم داشت ونتوانستم در ركاب تو با دشمنانت بجنگم، ولى از بام تا شام در ياد تو سرشك غم از ديده مى بارم وبه جاى اشك خون مى گريم).(22)
14. زيارت حسين عليه السلام ومهدى عليه السلام در عيدها
در عيدهاى اسلامى فطر، قربان وغدير؛ زيارت اين دو امام، وارد شده است.(23)
15. كوفه، پايگاه مشترك حسين عليه السلام، مهدى عليه السلام
امام حسين عليه السلام از مكه به سمت كوفه رفت وحضرت مهدى عليه السلام از مكه به سوى كوفه خواهد رفت ومقر حكومت خود را در كوفه قرار خواهد داد؛ يعنى، راه نيمه سيد الشهدا عليه السلام را به پايان خواهد رساند.(24)
16. فرشتگان ياور حسين عليه السلام، ياوران مهدى عليه السلام
شيخ صدوق از امام رضا عليه السلام نقل مى كند:
(ولقد نزل الى الارض من الملائكة اربعة آلاف لنصره فوجدوه قد قتل فهم عند قبره شعث غُبرٌ الى ان يقوم القائم فيكونون من انصاره وشِعارُهم يا لثاراتِ الحسين؛(25) به تحقيق چهار هزار فرشته براى نصرت ويارى حسين عليه السلام به زمين فرود آمدند. آنان هنگامى كه نازل شدند، ديدند حسين عليه السلام كشته شده است، از اين رو، ژوليده وغبارآلود در نزد قبر آن حضرت، اقامت كردند وهمچنان هستند تا اين كه قائم، قيام كند وآنان از ياوران وسپاه آن حضرت خواهند بود وشعارشان يا لثارات الحسين است).
17. رجعت حسين عليه السلام در دولت مهدى عليه السلام
امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايند: امام حسين عليه السلام شب عاشورا به اصحابش فرمود: (... فابشروا بالجنة، فوالله انما نمكث ماشاء الله تعالى بعد ما يجرى علينا، ثم يخرجنا الله وايّاكم حين يظهر قائمنا فينتقم من الظالمين، وانا وانتم نشاهدهم فى السلاسل والاغلال وانواع العذاب والنكال...؛ بشارت باد شما را به بهشت، به خدا قسم كه بعد از آنچه بر ما جارى شود، مكث خواهيم كرد آن قدر كه خداى تعالى خواسته باشد، پس بيرون مى آورد ما وشما را در آن هنگامى كه قائم ما ظاهر شود، پس انتقام خواهد كشيد از ظالمان، وما وشما مشاهده خواهيم كرد ايشان را در سلاسل واغلال وگرفتار به انواع عذاب ونكال...).(26)
و امام حسين عليه السلام در روز عاشورا، دوباره از (رجعت) خود سخن گفته، مى فرمايد: (من اولين كسى خواهم بود كه زمين شكافته مى شود ورجعت مى كنم).(27)
18. حسين عليه السلام در سوگ مهدى عليه السلام
امام صادق عليه السلام درباره آيه شريفه (ثم رددنا لكم الكرة عليهم)(28) مى فرمايد: (مقصود زنده شدن دوباره امام حسين عليه السلام وهفتاد تن از اصحابش در عصر امام زمان است؛ در حالى كه كلاه خودهايى طلايى بر سر دارند وبه مردم، رجعت وزنده شدن دوباره حضرت حسين عليه السلام را اطلاع مى دهند تا مؤمنان به شك وشبهه نيفتند).
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (حسين عليه السلام با اصحابش مى آيند وهفتاد پيامبر آنان را همراهى مى كنند؛ چنان كه همراه موسى عليه السلام هفتاد نفر فرستاده شدند. آن گاه حضرت قائم عليه السلام انگشتر را به وى مى سپارد وامام حسين عليه السلام غسل وكفن، حنوط ودفن حضرت قائم را بر عهده مى گيرد).(29)
19. مهدى عليه السلام وزنده نگه داشتن ياد عاشورا
در اين باب، داستان هاى متعددى است كه از ميان آنها، داستان علامه بحر العلوم(30)، گواه خوبى بر عشق وعلاقه وافر حضرت حجت عليه السلام به عزادارى وزنده نگه داشتن ياد عاشورا وشهداى كربلا است.
20. مهدى عليه السلام وسفارش به زيارت عاشورا
محدث نورى رحمه الله حكايت سيد رشتى را چنين نقل مى كند كه حضرت به سيد دستور خواندن نافله (خصوصاً نافله شب)، زيارت جامعه وزيارت عاشورا را مى دهد وبعد از آن مى فرمايد: شما چرا نافله نمى خوانيد؟ نافله، نافله، نافله! شما چرا عاشورا نمى خوانيد؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا! وبعد فرمود: شما چرا جامعه نمى خوانيد؟ جامعه، جامعه، جامعه!(31)
21. مهدى عليه السلام در سوگ حسين عليه السلام
علامه امينى رحمه الله در الغدير(32) مى گويد: در ميان اصحاب ما مشهور است كه در هر مجلسى قصيده ابن عرندس خوانده شود، موجب تشريف فرمايى حضرت بقية الله - روحى له الفداه - به آن مجلس مى شود. ما براى تيمن وتبرك چند بيت اين قصيده را ذكر مى كنيم.
ايقتل ظمْآناً حسين بكربلا * * * وفى كلّ عضو من انامله بحر
ووالدهُ الساقى على الحَوْض فى غدٍ * * * وفاطمة ماء الفرات لها مهر
فوالهف نفسى للحسين وما جنى * * * عليه غداة الطف فى حربه الشمر
22. مصيبت حسين عليه السلام وتعجيل در فرج
صاحب مكيال المكارم مى گويد: يكى از دوستان صالحم برايم نقل كرد كه مولايمان حضرت حجت عليه السلام را در خواب ديدار كرده بود وحضرتش سخنى فرموده بود كه مضمونش اين است: (انى لادعوا لمؤمن يذكر مصيبة جدى الشهيد، ثم يدعو لى بتعجيل الفرج والتأييد؛ همانا من براى هر شيعه اى كه مصيبت جد شهيدم را ياد كند وسپس براى تعجيل فرج وتأييد (امر من) دعا كند، من (نيز) براى او دعا خواهم كرد).(33)
23. سختى مصيبت
مصيبت حسين عليه السلام سخت ترين مصيبت ها است:
(...فرزند تو به مصيبتى گرفتار مى شود كه مصيبت ها در كنار آن كوچك خواهد بود).(34)
(لا يوم كيومك يا ابا عبد اللَّه).(35)
مهدى عليه السلام نيز مصيبتش طولانى ومحنتش شديد است. او شاهد همه رنج ها ومصيبت هايى است كه بر تمامى انسان ها وفرد فرد شيعيانش وارد مى شود:
(انا غير مهملين لمراعاتكم ولا ناسين لذكركم...؛(36) ما در رسيدگى وسرپرستى شما كوتاهى واهمال نكرده وياد شما را از خاطر نبرده ايم.)
24. اصلاح گرى
امام حسين عليه السلام ومهدى عليه السلام دو اصلاح گر سترگ اند. حسين عليه السلام مى گويد: (انما خرجت لطلب الاصلاح).
در مورد مهدى نيز آمده است: (ليصلح الامة بعد فساده(37)؛ خداوند به وسيله حضرت مهدى عليه السلام اين امت را پس از آن كه تباه شده اند، اصلاح مى كند).
25. بيعت نكردن با طاغوت
امام حسين عليه السلام مى فرمايد: (لا واللَّه لا اعطيكم اعطاء الذليل ولا افرّ فرار العبيد؛ نه به خدا قسم دستم را از روى خوارى وذلّت به شما ندهم ومانند بردگان فرار نمى كنم.)
مهدى عليه السلام نيز بيعت هيچ طاغوتى را به گردن ندارد.
(ما منّا احدٌ الاَّ ويقع فى عنقه بيعة لطاغية زمانه الاّ القائم... لئلا يكون لاحد فى عنقه بيعة اذا خرج ذاك التاسع من ولد اخى الحسين؛(38) هر كدام از ما (اهل بيت عليهم السلام) در زمان خود بيعت حاكمان وطاغوت هاى زمان را (از روى تقيه) به عهده داريم، مگر قائم... تا هنگامى كه قيام مى كند بر گردنش بيعت حاكمى نباشد او نهمين فرزند برادرم حسين است.)
26. آرزوى شهادت در ركاب حسين عليه السلام ومهدى عليه السلام
دو آرزو در روايات ما مطلوب است؛ يكى بودن در كربلا وشهادت در ركاب حسين وديگرى فيض جهاد وشهادت در ركاب امام مهدى عليه السلام:
(يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزاً عظيما).(39)
(للهم انى اجدّد له فى صبيحة يومى هذا... واجعلنى من انصاره... والمستشهدين بين يديه... فاخرجنى من قبرى مؤتزراً كفنى شاهراً سيفى...).(40)
دوم. تحليل ها
1. عاشورا، پشتوانه فرهنگى انتظار
فرهنگ (عاشورا)، زمينه ساز فرهنگ (انتظار) است. (انتظار) ادامه عاشورا است وچشم به راه حسين ديگرى نشستن در كربلايى به وسعت جهان.
فرهنگ (عاشورا) آن چنان در روح انسان ها، رسوخ كرده وآتش عشقش، شراره اى در دل ها انداخته كه بدون ترديد، مؤثرترين وپايدارترين عنصر فرهنگ ساز، براى شيعيان وتمامى انسان هاى آزاده عالم است. به گفته امام راحل رحمه الله: (ما هر چه داريم از محرم وصفر داريم).
2. اشتراك در اهداف
هدف مهدى عليه السلام، نجات انسان ها از بردگى فكرى وبرداشتن زنجيرهاى اسارت از آنان است.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: (اذا قام القائم ذهب دولة الباطل؛ هنگامى كه قائم قيام كند، هر آينه باطل از بين مى رود).(41)
هدف امام حسين عليه السلام نيز در زيارت (اربعين) چنين بيان شده است:
(وبذل مهجة فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة وحيرة الضالة؛ خون خود را تقديم تو كرد، تا انسان ها را از نادانى وگمراهى رهايى بخشد).
پس هدف هر دو، احياى دين وجلوگيرى از انحطاط ارزش ها است.
3. مشابهت در زمانه
حسين عليه السلام زمانه خود را چنين توصيف مى كند: (الا ترون انّ الحق لايعمل به وانّ الهوى لايترك عنه؛ آيا نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود واز باطل خوددارى نمى گردد)،(42) (فان السنة قد اميتت وانّ البدعة قد احييت؛ همانا در شرايطى هستيم كه سنت پيامبر، از بين رفته وبدعت ها زنده شده است). (وعلى الاسلام السلام اذا قد بليت الامة براعٍ مثل يزيد؛ اگر حاكم امت، فردى همچون يزيد باشد، پس بايد فاتحه اسلام را خواند).
زمانه مهدى عليه السلام نيز چنين است: (يعطف الهوى على الهدى، اذا عطفوا الهدى على الهوى ويعطف الرأى على القرآن، اذا عطفوا القرآن على الرأى... ويحيى ميّت الكتاب والسنة؛ چون مهدى قيام كند، خواهش هاى نفسانى را به هدايت آسمانى، باز گرداند؛ پس از آنكه رستگارى را به هواى نفس بازگردانده باشند. آرا وافكار را پيرو قرآن كند، پس از آنكه قرآن را تابع رأى خود گردانده باشند... پس مهدى به شما نشان خواهد داد كه روش عادلانه در حكومت، چگونه است وآنچه را كه از كتاب وسنت متروك مانده، زنده خواهد ساخت).(43)
زمانه مهدى عليه السلام وحسين عليه السلام، در انحراف فكرى، فساد اجتماعى، رواج بى دينى وبدعت در سطح جهانى، مشابه يكديگر است.
مشابهت در زمانه، ابعاد متعددى دارد؛ از تبليغات جبهه باطل گرفته تا حاكميت خلفاى جور وغربت دين در عرصه زندگى وجامعه. تبليغات بنى اميه ومعاويه عليه اهل بيت عليهم السلام وامام حسين عليه السلام(44)، شباهت زيادى به تبليغات كشورهاى استكبارى وصهيونيست ها، عليه ايران اسلامى دارد.
4. مشابهت در ياران
ياران حسين عليه السلام بهترين ياران وفدايى او بودند. آنان از معرفت، محبت، اطاعت وتسليم نسبت به امام خود وسبقت در اجراى خواسته ها وفرامين او برخوردارند ودر عبادت، صداقت، اخلاص وشجاعت يگانه دوران بودند.
ياران مهدى عليه السلام نيز چنين اند: (هم اطوع له من الامة لسيدها؛ آنها مطيع تر از كنيز نسبت به مولاى خود هستند).(45)
(كدّادون جاحدون فى طاعته؛(46) ياران مهدى عليه السلام در فرمانبردارى از حضرتش، بسيار كوشا ومصمم اند).
(لهم يسبهم الاولون ولايدركهم الآخرون؛(47) آنان) در شايستگى ها وامتيازات بر اوج رفيعى اند (نه از نسل هاى گذشته، كسى از آنان پيشى گرفته ونه از آيندگان، كسى به مقام والاى آنان مى رسد).
(رهبان بالليل ليوث بالنهار، كَاَنَّ قلوبهم زبر الحديد؛ عابدان شب وشيران روزند، (در شجاعت) قلوبشان همچون پاره هاى آهن است).(48)
5. ضرورت درگيرى ونبرد
درگيرى بين حق وباطل، ايمان وكفر، يك ضرورت است؛ چون حقيقت (ايمان)، حركت ورويش وخصلت (كفر) ايستادگى وماندگى است.
ساده انديشى است اگر گمان شود، مسائل ومشكلات، تنها با گفت وگو حل مى شود. بايد به فكر پس از گفت وگو هم بود كه اگر زير بار حق نرفتند ويا خواستند بر ظلم خود باقى بمانند، چه بايد كرد؟ پس از گفت وگو ودو گروه شدن، مخاصمه ودرگيرى هم هست يا نه؟ (فاذا هم فريقان يختصمون...).(49) به راستى آيا مشكل اسرائيل وفلسطين، با گفت وگو حل مى شود؟ آيا آمريكا باگفت وگو حاضر است، از خوى استكبارى خود دست بردارد؟
نبرد حسين عليه السلام ويزيد، جنگ مهدى عليه السلام ومستكبران، نبرد حق وباطل است؛ يكى در محدوده كربلا وديگرى در وسعت همه زمين.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: (ليس شأنه الا السيف؛(50) او فقط شمشير را مى شناسد).
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (يكفّون سيوفهم حتى يرضى الله عزّ وجلّ؛(51) ياران قائم شمشيرهاى خويش را بر زمين نمى نهند تا اين كه خداى عز وجل راضى شود).
6. منتظران مهدى عليه السلام، پرورش يافتگان مكتب عاشورا
ياران مهدى عليه السلام، همه عاشورايى اند ودر مكتب حسين عليه السلام پرورش يافته وباليده اند.
كسانى مى توانند در ركاب مهدى عليه السلام باشند وامام حق را يارى رسانند كه در مكتب (عاشورا) آبديده شده ومعيار جنگ وصلح را از او آموخته باشند كه حسين عليه السلام خود معيار سلم وحرب وتولاّ وتبرّا است.
7. سختى ومشكلات راه
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (قيام امام زمان عليه السلام نشانه هايى دارد). راوى پرسيد: آنها چيستند؟ امام صادق عليه السلام فرمود: (ذلك قول الله عزوجل (ولنبلونكم بشىء من الخوف والجوع)(52) لو قد خرج قائمنا، لم يكن الا العَلَق والعَرَق والقوم على السروج؛(53) اين سخن خداوند است كه (شما را با گرسنگى وترس آزمايش مى كند)؛ هنگامى كه قائم ما قيام كند، خون است وعرق ريختن وسوار بر مركب ها بودن در ميدان هاى مبارزه).
8. پيوستن وجدا شدن ياران
به كاروان حسين عليه السلام كسانى پيوستند كه اميد پيوستنشان نبود، همچون زهير وحرّ كه يكى عثمانى بود ودر صفين بر عليه على عليه السلام شمشير زده وديگرى فرمانده سپاه عمر سعد بود. وكسانى به بهانه هاى واهى نپيوستند، همچون طرماح بن عدى ويا پيوستند وجدا شدند وسعادت شهادت در كنار حسين عليه السلام را نداشتند؛ چه آنانى كه در ميانه راه جدا شدند وچه آنانى كه در كربلا، از ميدان معركه گريختند.
در مورد ياران مهدى عليه السلام نيز داريم:
قال الصادق عليه السلام: (اذا خرج القائم يخرج من هذا الامر من كان يُرى انه من اهله ودخل فيه شبه عبدة الشمس والقمر؛(54) هنگامى كه قائم قيام كند از امر (ولايت) او كسانى بيرون مى روند كه همواره چنين به نظر مى رسيد از ياران او باشند. وبه امر (ولايت) او در مى آيند آنانى كه شبيه خورشيد پرستان وماه پرستانند.)
در مورد يهوديان جزيرة العرب، نيز داريم كه منتظر آمدن پيامبر بودند. اما وقتى آمد، به او كافر شدند. (فلما جائهم ما عرفوا كفروا به)(55) از حسين نيز تقاضا كردند كه بيايد ونامه ها نوشتند، اما هنگامى كه آمد، به او پشت كردند وخون او را ريختند.
9. الهام پذيرى هر دو فرهنگ
حسين عليه السلام با شهادت خود، پايه گذار فرهنگ شهادت شد واين فرهنگ، آن چنان در فرهنگ مسلمين ريشه دواند ودر دلها جا باز كرد كه به عنوان الگو، سرآغاز بسيارى از حركتها وقيامهاى حق طلبانه در سرزمين پهناور اسلامى بر عليه خلفا وحاكمان ستمگر، شد. در عراق؛ بصره وكوفه (سليمان بن صرد، مختار، زيد بن على)، در حجاز؛ مدينه ومكه، در خراسان (يحيى بن زيد).(56) وهنوز هم همه عدالت خواهان ومردان تاريخ، مى گويند بايد پا جاى پاى حسين وشهداى كربلا گذاشت (گاندى).
انتظار نيز به عنوان يكى از بزرگترين، قوى ترين وانگيزه سازترين آرمان هاى انسانى، نقش بى بديلى در از بين بردن يأس ونااميدى وپيروزى نهايى مظلومان بر مستكبران دارد (ونريدان نمن... ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين). همچنان كه مى تواند به عنوان يك راهبرد اساسى وكليدى در تمامى ابعاد سياسى - اجتماعى، تربيتى وفكرى يك جامعه تأثير گذار باشد.
از طرف ديگر منتظر ظهور مصلح، خود بايد صالح باشد.
امام صادق عليه السلام فرمود: (ان لنا دولة يجىء بها الله اذا شاء ثم قال: من سرّه ان يكون من اصحاب القائم عليه السلام فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر؛(57) ما دولت وحكومتى داريم وخداوند، هرگاه بخواهد اين دولت ظهور خواهد كرد واگر كسى خوشحال وخشنود مى شود كه از ياران مهدى عليه السلام باشد؛ پس منتظر باشد ودر حال انتظار، اهل ورع واجتناب از گناهان واهل محاسن ومكارم اخلاق باشد).
(يخرج اناسٌ من المشرق ويوطئون للمهدى سلطانه؛ گروهى از مشرق زمين به پا خاسته وزمينه ساز حكومت امام مهدى عليه السلام مى شوند).
10. زوال دولت هاى باطل
حسين عليه السلام، با شهادت خود، باعث رسوايى ودر نتيجه نابودى دولت بنى اميه شد. مهدى عليه السلام نيز با ظهور خود، باعث رسوايى وتزلزل تمامى دولت هاى مستكبر، خواهد شد:
(اذا قام القائم ذهب دولة الباطل؛(58) هنگامى كه قائم قيام كند، هر دولت باطلى از بين مى رود).
در دعاى ندبه، ندا سر مى دهيم:
(اين قاصم شوكة المعتدين؟ اين هادم ابنية الشرك والنفاق؟ اين مبيد اهل الفسوق والعصيان والطغيان؟...؛(59) كجا است درهم شكننده شوكت متجاوزان؟ كجا است ويران كننده بناهاى شرك ونفاق؟ كجا است نابود كننده اهل نادرستى وعصيان وطغيان؟...).
در روايات نيز آمده است:
(ولايكون ملك الا للاسلام؛(60) در آن روز حكومتى جز حكومت اسلام، نخواهد بود).
(يبلغ سلطانه المشرق والمغرب؛(61) دولت مهدى عليه السلام شرق وغرب جهان را فرا گيرد).
(اذا قام القائم لايبقى ارض الاّ نودى فيها شهادة ان لا اله الا الله وان محمداً رسول الله؛(62) هنگامى كه مهدى عليه السلام قيام كند زمينى باقى نمى ماند مگر آن كه گلبانگ توحيد ورسالت پيامبر در آن بلند گردد).
11. تكيه بر سنت هاى الهى
سنت خداوند چنين است كه تا تحولّى در وجود انسان ها پديد نيايد، وضعيت جامعه واجتماع آنان، دگرگون نخواهد شد: (ان الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بانفسهم)(63) وسنت هاى الهى تخلف ناپذير است: (ولن تجد لسنة الله تبديلاً).(64)
ظهور مهدى عليه السلام زمينه هاى مردمى وعدّه وعُدّه اى را مى طلبد كه بايد فراهم شود واين به عهده ما است؛ گرچه اگر ما كارى نكنيم، ظلم فراگير وباطل خود زمينه ساز عدالت وحق خواهد بود؛ چون باطل رفتنى است: (قل جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً).(65)
البته اين بدان معنا نيست كه از امدادهاى غيبى ومعجزات استفاده نمى شود؛ بلكه امدادهاى غيبى نيز از سنت هاى الهى است. وفرآيند خاص خود را دارد. به شهادت قرآن، پس از به كار گرفتن تمامى استعدادها، تلاش ها، تحمل سختى ها وشدايد وطلب ودرخواست انسان ها، امداد وعنايت الهى فرا خواهد رسيد: (ان تنصروا الله ينصركم)(66) و(... ام حسبتم ان تدخلوا الجنة ولما يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء والضراء وزلزلوا حتى يقول الرسول والذين آمنوا معه متى نصر الله الا انّ نصر الله قريب).(67)
از شرايط اساسى ظهور حضرت حجّت زمينه هاى مردمى است:
(ان المهدى لايخرج حتى تقتل النفس الزكية... فاتى الناس المهدى فزفّوه كما تزّف العروس).(68)
(...انّه لايخرج حتّى لايكون غائب احب الى الناس منه ممّا يلقون من الشرّ).(69)
12. نقش زنان
نقش زنان، در هيچ حركتى از حركت هاى اسلامى وشيعى - از صدر اسلام تاكنون - به اهميت وبرجستگى نقش زن در قيام (عاشورا) نبوده است.
(عاشورا) تنها صحنه اى است كه در آن (زن)، در متن قرارداد ونه حاشيه ونقش زن شيعى در آن، پررنگ وپرحضور است وشايد يكى از رمزهاى جاودانگى آن همين باشد. نقش (زينب)، اين شيرزن دريادل كربلا وهمسر ودختران امام حسين عليه السلام - به عنوان پيام آوران واقعه عاشورا - از جايگاه خاصى برخوردار است. نقش ام وهب، دلهم (زن زهير)، طوعه، مارى(70) وحتى زنان قبيله بنى همدان(71)، غير قابل كتمان است.
مرحوم حاج شيخ ملاسلطان على تبريزى - كه از جمله عابدان وزاهدان بود - در عالم رؤيا خدمت امام زمان عليه السلام رسيد وعرض كرد: آيا اين كه فرموديد: (فلأندبنك صباحاً ومساءً ولأبكين لك بدل الدموع دماً) صحيح است؟ فرمود: آرى، صحيح است.
عرض كردم: آن كدام مصيبت است كه به جاى اشك، خون گريه مى كرديد؟ آيا مصيبت حضرت على اكبر است؟
حضرت فرمود: اگر على اكبر هم بود، در اين مصيبت خون مى گريست.
- آيا مصيبت حضرت عباس است؟
- اگر عباس هم بود، در اين مصيبت خون مى گريست.
- آيا مصيبت حضرت سيدالشهدا عليه السلام است؟
- اگر سيدالشهدا عليه السلام هم بود، در اين مصيبت خون مى گريست.
- پس كدام مصيبت است؟
- مصيبت اسيرى زينب.(72)
در قيام حضرت مهدى عليه السلام نيز چنين است وزنان از جايگاه ويژه اى برخوردار خواهند بود. نقش زن در عصر ظهور، همچون نقش مدعيان امروز وطرفداران حقوق زن نيست كه او را تا سرحد يك كالا ووسيله اى براى لذت طلبى وعيّاشى تنزل داده اند.
جابربن يزيد جعفى از امام باقر عليه السلام نقل مى كند:
ويجىء والله ثلاث مأة وبضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امرأة يجتمعون بمكة على غير ميعاد قزعاً كقزع الخريف؛(73) به خدا سوگند 313 نفر مى آيند كه پنجاه تن از آنان زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلى، در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد).
ام سلمه نيز از پيامبر صلى الله عليه وآله چنين روايت كرده است: (يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس اليه كالطير الوارد المتفرقة حتى يجتمع اليه ثلاث مأة واربعة عشر رجلاً فيه نسوة فيظهر على كل جبار وابن جبار(74)؛ در آن هنگام پناهنده اى به حرم امن الهى پناه مى آورد ومردم همانند كبوترانى كه از چهار سمت به يك سو هجوم مى برند به سوى او جمع مى شوند تا اين كه در نزد آن حضرت سيصد وچهارده نفر گرد آمده كه برخى از آنان زن مى باشند كه بر هر ستمگر وستمگر زاده اى پيروز مى شوند).
13. دشوارى حفظ دين
در دوران امام حسين عليه السلام بر اساس بدعت هاى خلفا وتبليغات بنى اميه، دين بى ارزش وبازار دنيا پررونق بود: (الناس عبيد الدنيا والدين على السنتهم ما درّت معايشهم فاذا محصّوا بالبلاء قلّ الديّانون؛ مردم بنده دنيا هستند ودين لقلقه زبانشان مى باشد، مادامى كه زندگى دنياى آنها تأمين شود. اما همين كه در بوته امتحان قرار گرفتند، دين داران كم خواهند بود).(75)
اگر نبود حسين عليه السلام - اين خط روشن ولايت ووارث پيامبران - چراغ دين، آخرين كورسوهاى خود را مى زد.
در عصر انتظار نيز حفظ دين، از سخت ترين كارها است. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (ان لصاحب هذا الامر غيبة، المتمسّك فيها بدينه كالخارط لشوك القتاد بيده - ثم اوْمأ ابوعبدالله عليه السلام بيده هكذا. قال: فايّكم تمسّك شوْك القتاد - ثمّ اطوق مليّاً ثمّ قال: ان لصاحب هذا الامر غيبة فليتّق الله عبد عند غيبته وليتمسّك بدينه؛(76)
براى صاحب اين امر (حضرت مهدى عليه السلام) غيبتى خواهد بود. هر كس در روزگار غيبت او دين خود را حفظ كند، مانند كسى است كه تيغ هاى تيزگياه قتاد را با دستش صاف وهموار سازد؛ سپس حضرت با دست (مبارك) خويش اشاره فرمود كه چگونه با دست، تيغ هاى قتاد را بايد هموار ساخت. آنگاه افزود: كدام يك از شما تا به حال توانسته است، خارهاى خنجرگونه قتاد را به دست بگيرد؟
سپس حضرت سر به زير افكند ومدتى سكوت كرد؛ آن گاه افزود: براى صاحب اين امر، غيبتى است كه در روزگار دشوار غيبت، هر بنده خدايى بايد تقوا پيشه كند ودينش را حفظ نمايد).
در روايتى ديگر، آمده است:
(منْ ثَبتَ على ولايتنا فى غيبة قائمنا، اعطاه الله اجْر الف شهيد مثل شهداء بدر واحد؛(77) كسى كه در روزگار قائم ما، در امر ولايت ما ثابت قدم واستوار باقى بماند ونلغزد، چنان است كه خداوند پاداش هزارشهيد مانند شهداى جنگ هاى بدر واحد به آنان عطا مى فرمايد).
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: (يأتى على الناس زمانٌ يغيب عنهم امامهم. فيا طوبى للثابتين على امرنا فى ذلك الزمان؛(78)
روزگارى بر مردم خواهد آمد كه امام وپيشواى ايشان از (چشم) آنان غايب وپنهان مى گردد. پس خوشا بر احوال كسانى كه در آن زمان (غيبت در امر ولايت) ثابت قدم واستوار مى مانند).
حضرت در ادامه، فضايل فراوانى براى كسانى كه دين خود را حفظ مى كنند، بيان مى دارد كه اين فضايل زياد، به جهت سنگينى وعظمت كار آنان است.
پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: (اللهمّ لقّنى اخوانى، مرتين... لاحدهم اشدّ بقيةً على دينه من خرط القتاد فى الليلة الظلماء او كالقابض على جمْر الغضاء، اولئك مصابيح الدجى ينجيهم الله من كل فتنة غبراء مظلمة؛(79)
بارالها! مرا به ديدار برادرانم نايل گردان... هر يك از ايشان در پايدارى واستوارى در دين، از كسى كه در دل تيره شب، شاخه پرتيغ گياه قتاد را، با كف دست صاف وهموار مى سازد، پايدارتر است؛ يا همانند كسى كه صبورانه پاره آتشى را بر دست گيرد ودر آن حال در دين خويش استوار باشد. آرى، ايشان چراغ هاى هدايت (در شب تاريك وديجور) هستند. خداوند ايشان را از هر فتنه تيره وتار رهايى مى بخشد).
14. سازش ناپذيرى
حسين عليه السلام در ردّ درخواست يزيد بر بيعت، با قاطعيت مى گويد: (مثلى لا يبايع مثله)؛(80) حضرت مهدى عليه السلام نيز با هيچ كس سر سازش ندارد. امام باقر وصادق عليهما السلام مى فرمايند: (ليس شأنه الاّ السيف؛ او فقط شمشير را مى شناسد)(81)، (يقتل اعداء الله حتى يرضى الله؛ دشمنان خدا را مى كشد تا خدا راضى گردد).(82)
15. تلاش جهت جذب ونيروسازى
حسين عليه السلام، مدام به فكر جذب نيرو وتربيت وسازندگى بود. وبا نامه به شهرهاى مختلف وسفرهاى خود وبا زندگى ساده وانفاق هاى خود، سعى در جذب وتأليف قلوب وتربيت وپرورش آنان داشت. او دو سال پيش از مردن معاويه، در (منا)، جمعى بالغ بر هزار نفر از صحابه وتابعان را گرد آورد وتمامى فضايل اهل بيت را به همراه ويژگى هاى دشمنان آنان، از قرآن بر آنان خواند.
آن حضرت در دوره يزيد، در سفر خود از مكه به كربلا، از سياست جذب نيرو چشم نپوشيد وافرادى همچون زهير وحرّ را جذب نمود.
مهدى عليه السلام فرزند حسين عليه السلام نيز در ميان ما ودر حال تلاش ونيروسازى است ولحظه اى از اين مهم غافل نيست:
(ان يكون صاحبكم المظلوم، المجحود حقه، صاحب هذا الامر يتردد بينهم ويمشى فى اسواقهم ويطأ فرشهم ولايعرفونه حتى يأذن الله له ان يعرّفهم نفسه؛(83) صاحب اين امر... در ميان آنان راه مى رود، در بازارهايشان رفت وآمد مى كند.
روى فرش هايشان گام برمى دارد؛ ولى او را نمى شناسند، مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به آنان معرفى كند.
در جلد دوم موسوعه امام مهدى (تأليف شهيد محمد صدر) داستان هايى شنيدنى وموثق در اين باره آمده است.
16. انتظار
پيامبرصلى الله عليه وآله از خيلى پيش ترها، خبر شهادت امام حسين عليه السلام را داده بود. امام على عليه السلام نيز مى فرمود: (هيهنا مناخ ركاب ومصارع عشاق). اين اخبار تا آن جا بود كه كسانى، از مدت ها پيش در منطقه كربلا اقامت گزيده ومنتظر يارى فرزند رسول خدا بودند وسرانجام به آرزوى خود رسيدند.(84)
پيامبرصلى الله عليه وآله وتمامى ائمه عليهم السلام، بشارت ظهور مهدى عليه السلام ودولت كريمه او را داده اند وبايد منتظر بود كه: (افضل الاعمال انتظار الفرج).
17. طلب يارى
فرياد استنصار وطلب يارى حسين عليه السلام، هنوز هم از رواق تاريخ به گوش مى رسد: (هل من ناصرٍ ينصرنى؛ هل من مغيث يغيثنا؛ هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول الله).
فرياد استنصار مهدى عليه السلام، نيز همواره بلند است. آيا كسى هست كه مهدى آل محمد را يارى كند؟ آيا كسى هست عشق مرا در دل ها زنده كند؟ وانسان هاى بريده از مرا، با من پيوند زند؟
مى گويند با شنيدن فرياد (هل من ناصر حسينى)، گهواره على اصغر تكان خورد! آيا با شنيدن (هل من ناصر مهدوى) نيز، دلى هست كه بلرزد وبا امامش عهد وپيمانى ببندد وبه كمك او برخيزد؟ آن هم در اين عصر وانفسا؟!
(او در روز ظهور خود به ديوار كعبه تكيه داده بانگ بر مى دارد: (اى مردم! ما از خداوند يارى مى جوييم. هر كه مى خواهد ما را اجابت كند... از شما مى خواهم كه به حق خدا وبه حق رسول خدا وبه حق خودم بر شما - كه حق قرابت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم مى باشد - ما را كمك كنيد وكسانى را كه به ما ظلم مى كنند، از ما بازداريد كه ما را ترسانده وبر ما ظلم كرده اند. از شهر وفرزندانمان جدا كرده، بر ما ستم روا داشتند وشوريدند. اهل باطل حقمان را گرفته، بر ما افترا بستند. خدا را درباره ما در نظر آوريد! ما را تنها نگذاشته، خوارمان نكنيد. ياريمان كنيد كه خداوند شما را يارى مى كند).(85)
18. تدبير ومديريت
مديريت حسين عليه السلام، مديريتى بى نظير است. اين كه جماعتى اندك در برابر سپاهى سى هزار نفرى، از پگاه صبح تا هنگام عصر مقاومت كنند؛ حكايت از مديريت عالى وتدبير بلند حسين عليه السلام دارد. او با تشكيل ميمنه وميسره وعلمدار وقرار گرفتن خود در قلب سپاه، به عنوان فرمانده وقرار دادن خيمه ها در جايگاهى مناسب - به طورى كه پشت آن نهرى خشك شده باشد - وريختن نى وهيزم در آن وآتش زدن آنها در فرصتى مناسب وخيمه ها را در كنار هم بستن و... به طورى كه دشمن نتواند آنها را محاصره كند وتنها از روبه رو با آنها بجنگد، نشان داد كه از تدبير ومديريتى بى نظير برخوردار است. امام با تسلّطى شگرف تمامى صحنه ها را زير نظر داشت وهم چون يك فرمانده پيروز تا آخرين لحظه، ذرّه اى ترس وواهمه به خود راه نداد. او در شب عاشورا از تمام منطقه نبرد، بازديد كرد وبا گفت وگوىِ با اصحاب واهل حرم همه آنان را به آمادگى ووسعت رسانيد وخود واهل بيت واصحابش، با عبادت ودعا شب را به صبح رساندند. كسانى كه صبح پركارى دارند، بايد شب ها را به پا خيزند وبا خالق خود به راز ونياز بپردازند.
(يا ايها المزّمّل قم الليل... إن لك فى النهار سبحاً طويلا)(86)
مهدى عليه السلام نيز در مديريت وتدبير، همچون جدّ بزرگوار خود حسين عليه السلام است. تشكيل يك حكومت جهانى واداره همه انسان ها مديريتى مى خواهد سترگ، به عظمت سينه مهدى عليه السلام كه: آلة الرياسة سعة الصدر.
سوّم. رهيافت ها
با پيوندها به تحليل مى رسيم وبا تحليل ها به رهيافت ها. هر كدام از تحليل ها، مى تواند پيام آور رهيافت يا رهيافت هايى باشد. آن جا كه يوسف عليه السلام با خواب عزيز مصر، به دو برنامه هفت ساله مى رسد ومصر را از قحطى وگرسنگى نجات مى دهد. چرا نتوان با اين همه پيوند وتحليل، به رهيافت ها ودر نتيجه به برنامه ريزى وموضع گيرى مناسب رسيد؟!.
اين رهيافت ها (هم چون سيره تربيتى، اخلاقى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى ومديريتى آن حضرت)، مى تواند اساس برنامه ريزى هاى راهبردى وكلان جامعه منتظر وحكومت دينى باشد.
1. تبيين فرهنگ عاشورا
اگر (عاشورا) پشتوانه فرهنگى (انتظار) است؛ پس در جهت تبيين حركت عاشورا ونيز برگزارى هر چه باشكوه تر مراسم عاشورا ومعرفى اسوه هاى جاويدان آن، بايد تلاش دو چندان كرد.
خيلى فرق است بين اين كه به (عاشورا)، به عنوان پشتوانه وعقبه فرهنگى والهام پذيرِ انتظار نگاه شود؛ يا يك سنت برخاسته از عواطف واحساسات قومى.
رسانه هاى عمومى - به خصوص صدا وسيما -، حوزه هاى علميه ومراكز فرهنگى، نقشى حياتى واساسى در غنا بخشيدن به اين فرهنگ دارند.
(كربلا) دانشگاه بزرگى است با كلاس ها ودرس هاى بسيار. ابعاد وآموزه هاى اين دانشگاه بزرگ، هنوز هم بر بسيارى پوشيده است. بايد در اين درياى عميقِ گسترده پربار، غوّاصانى ماهر وزبردست، به صيد بپردازند تا لؤلؤها ومرواريدهاى گران بهاى آن را به چنگ آورده، در اختيار خواستاران وخريداران قرار دهند.
هنوز هم اين حركت عظيم ومنشور بى نهايت، زواياى پنهان وابعاد گسترده اى دارد كه تنها بر عاشقان رخ مى نمايد. اين غزال گريز پا در كمند هر كس نمى افتد! پرورش يافتگان مكتب مهدوى، امام حسين عليه السلام را به عنوان معيار (سلم وحرب) ومنشأ (الهام پذيرى) مى دانند. بايد اين معيار براى همگان به خوبى تبيين شود.
2. تبيين دين
عصر حسين عليه السلام، عصر غربت دين بود وعصر انتظار نيز چنين است. قيام حسين وفرزندش مهدى عليه السلام براى احياى دين است. منتظر مهدى، بايد از دين وضرورت، قلمرو، وزبان آن و... تحليلى عميق داشته باشد؛ تا در اين عصر - كه عصر شبهات وفتنه ها است - بتواند زمينه ساز حركت مهدى عليه السلام باشد.
3. الگو سازى
حسين عليه السلام ويارانش الگوى منتظران اند؛ از اين رو بايد در مبانى فكرى وويژگى هاى رفتارى وتربيتى آنان، درنگى شايسته كرد.
4. فرهنگ بسيح
ضرورتِ درگيرى ونبرد، بايستگى (فرهنگ بسيج) را به عنوان يك راهبرد اساسى، فراروى حكومت دينى قرار مى دهد. تقويت اين نهاد مقدس، زمينه سازى براى ظهور است.
بايد از كسانى كه در هشت سال دفاع مقدس، از نبرد نهراسيدند وسختى ها ومشكلات راه را به جان خريدند، تجليل كرد وسينما وادبيات دفاع مقدس را - نه به عنوان يك تفنن - كه به عنوان يك ضرورت وهدف راهبردى نظام، پى گرفت. بسيج برخاسته از فرهنگ جبهه وشهادت است. وبه گفته امام راحل (مدرسه عشق است). اين رهيافت شاخصه ومعيار اساسى در انتخاب مسؤولان وكارگزاران است. ترويج اين فرهنگ ونهادينه كردن آن، باعث مى شود كه هر كس تكليف خود را با مهدى عليه السلام روشن كند؛ تا در اوج نبرد با اسبى كه در خيمه مخفى كرده، فرار نكند ومهدى عليه السلام را همچون حسين عليه السلام تنها نگذارد.
5. معرفت امام
كسانى مى توانند شعار خود را (يا لثارات الحسين) قرار دهند كه به مقام (ابوت با امام) رسيده باشند تا بتوانند خونخواه او باشند؛ اين ممكن نيست مگر با معرفت به حق امام عليه السلام. شعار (يا لثارات الحسين) فقط يك شعار برخاسته از عواطف وعصبيت هاى قومى ونژادى نيست؛ بلكه برخاسته از معرفت به (حق ولايت امام) است. اين معرفت، معرفت به حسب ونسب وفضايل آنان نيست؛ بلكه عرفان به حق ولايت آنان است. (الست اولى بكم من انفكسم) و(النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم). آنان از ما به ما آگاه تر ومهربان تراند واز همه كشش هاى نفسانى آزادند.
اين شعار، شعار كسانى است كه در تولد دوم(87) خود، رسول وامام را به ابوّت برگزيدند وبا درك اضطرار به وحى وحجّت، از همه تقليدها، تلقين ها، هوس ها، غريزه ها و... جدا شدند ودر اين تولد دوباره، رسول وامام را به عنوان مربى خود انتخاب كردند كه: (انا وعلىٌّ ابوا هذه الامة).
اين درك از امام واين آگاهى از حق ولايت ايشان، ما را به مقام ابوّت ودر نتيجه خونخواهى آنان مى رساند؛ آن هم نه پدر جسمانى من كه پدر روحانى، مربى، هادى وپيشواى من؛ آن هم پدرى كه (مصباح)، (سفينه)(88)، (ميزان)(89)، (وارث)(90)، (امين)(91) و(اسوه)(92) است وسبب سعادت ورستگارى(93)، امنيت، حفظ، نجات(94)، عزت، قبولى اعمال(95) من و... است.
اين نگاه به امام وآگاهى از شؤون وآثار ولايت آنان، ثمرات وبارهاى زيادى با خود دارد وفاصله گرفتن از آن، ضررهاى جبران ناپذيرى با خود به همراه دارد. از گام هاى اساسى تمامى مراكز فرهنگى وآموزشى، تبيين دقيق اين معنا از امامت - به عنوان ركن ركين اعتقادى انقلاب - است.
6. عزت
(عزّت)، اساس حركت حسينى ومهدوى است ومى تواند اساس سياست راهبردى حكومت دينى در سطح روابط بين المللى باشد. حكومت دينى - به عنوان زمينه ساز دولت كريمه مهدوى - از هرگونه رابطه ومذاكره اى كه شائبه ذلّت داشته باشد، پرهيز مى كند. منتظر (دولت عزيز) (تعزّ بها الاسلام واهله)(96)، خود بايد عزيز باشد. حسين عليه السلام هم مى فرمود: (هيهات منّا الذلة).
7. تنش زدايى
حسين عليه السلام آغاز كننده جنگ نبود - گرچه دشمن در تيررس او بود - چرا كه درگيرى، پس از تبيين واتمام حجت است؛ آن هم پس از آن كه دشمن آغاز كننده باشد.
منتظران مهدى نيز دو سياست (عزّت) و(تنش زدايى) را با هم دارند.
8. آمادگى
ضرورت درگيرى ونبرد، بايستگى آمادگى وتجهيز را با خود دارد. بايد از الان به فكر عِدّه وعُدّه بود وبا تهيه نيرو واسلحه، در انديشه روز مصاف حق وباطل بود تا اين بار وعده خداوند به دست منتظران تحقّق يابد. آمادگى براى نبرد نهايى، از مهم ترين سياست هاى راهبردى حكومت هاى دينى است.
9. جذب نيرو وتبليغ
آن جا كه حسين عليه السلام ومهدى عليه السلام از جذب نيرو وتبليغ دين دست نمى كشند؛ تكليف منتظران وپيروان آنان مشخص است. جذب نيرو وتبليغ در سطح داخلى وخارجى، از تكاليف عمده حكومت هاى دينى، به عنوان زمينه سازان دولت كريمه مهدوى است.
10. اخلاق
فرياد (هل من ناصر) حسينى ومهدوى، همواره به گوش مى رسد بايد اين فرياد را پاسخ گفت؛ اما چگونه؟ اميرالمؤمنين عليه السلام وامام صادق عليه السلام اين چگونگى را پاسخ مى دهند:
(اعينونى بورع واجتهاد وعفة وسداد(97)؛ با پرهيزكارى وتلاش فراوان وپاكدامنى وراستى مرا يارى دهيد).
(من سرّه ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر(98)؛ كسى كه دوست دارد، از ياران قائم باشد؛ بايد منتظر باشد ودر همان حال، از گناهان اجتناب ورزد وخود را به اخلاق نيكو بيارايد.)
ترويج اخلاق وفضايل اخلاقى، به عنوان راهبردى اساسى در حكومت دينى مطرح است. اين سياست كلان وراهبردى به همراه راه كارهاى اجرايى آن مى تواند به عنوان يك هدف ومعيارى براى نقد تمامى ارگان هاى فرهنگى وآموزشى - تبليغى باشد.
11. عنايت بيشتر به زنان
با توجه به نقش زنان در قيام مهدى عليه السلام وحضور آنان در دولت كريمه، بايد براى رشد، اعتلا وبالندگى اين قشر مهم ومظلوم در طول تاريخ، سرمايه گذارى جدى صورت گيرد. به نظر مى رسد تاكنون آن گونه كه شايسته ودر خور منزلت زنان است، كارى بايسته براى آنان صورت نگرفته است. هنوز در سطح حوزه ها، مراكز علمى - فرهنگى ومديريت هاى ميانى وكلان جامعه، نقش زن در حاشيه است. بايد براى تربيت وتحصيل زنان، سرمايه گذارى هاى اساسى صورت گيرد. غفلت از اين نگاه راهبردى، ضرر وزيان هاى جبران ناپذيرى به انقلاب اسلامى وارد ساخته است. از اين رو تلاش دو چندان وعزمى جزم، جهت جبران اين ضايعه، مى طلبد.
پى نوشت ها:
(1) پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى فرمايد: (ان لقتل الحسين حرارةً فى قلوب المؤمنين لا تبرد ابداً).مستدرك الوسائل، ج 10، ص 318، ب 49 ابواب المزار، ح 13.
(2) فاجعل لنا من امرنا فرجاً ومخرجاً يا ارحم الراحمين دعاى امام حسين عليه السلام. پيامبر در جاى ديگر مى فرمايد: (ان للحسين فى بواطن المومنين معرفهً مكتومة) بحارالانوار، ج 43، ص 272. امام صادق عليه السلام نيز فرموده است: (من اراد الله به الخير قذف فى قلبه حبّ الحسين وحبّ زيارته ومن اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسين وبغض زيارته) كامل الزيارات، ص 143.
(3) ر.ك: مجله موعود، دكتر بلخارى، شماره هاى 26 و25.
(4) احزاب (33)، آيه 23.
(5) به برخى از اين پيوندها در شماره قبلى همين مجله در مقاله (حسين عليه السلام ومهدى عليه السلام) اشاره شده است.
(6) ر. ك: منتخب الاثر، ص 139 - 140 و264 - 254.
(7) بحارالانوار، ج 10، ص 150.
(8) دلائل الامامة، طبرى، ص 239.
(9) اسراء (17)، آيه 33.
(10) تفسير برهان، ج 2، ص 419.
(11) الزام الناصب فى اثبات الحجة الغائب، يزدى حائرى پور، ج 2، ص 282.
(12) النجم الثاقب، ص 469 ونيز ر. ك: مستدرك الوسائل، ج 1، پ 47، (به نقل از امام صادق عليه السلام).
(13) معالى السبطين، ج 1، ص 208؛ رياض القدس، ج 1، ص 263؛ وقايع الايام خيابانى، ص 284؛ ناسخ التواريخ، ج 2، ص 158 (به نقل از سحاب رحمت، ص 343).
(14) كمال الدين، ج 1، ص 318.
(15) مصباح الزائر، سيد بن طاووس، به نقل از ربيع الانام فى ادعية خير الانام، ص 367.
(16) مفاتيح الجنان، زيارت حضرت صاحب الامر عليه السلام.
(17) مصباح المتهجد، مفاتيح الجنان.
(18) الغيبة، شيخ طوسى، ص 274.
(19) همان.
(20) مجله انتظار، ش 2، ص 182 ونيز ر.ك: حماسه عاشورا به بيان حضرت مهدى، ص 115.
(21) مجله انتظار، ش 2، ص 183.
(22) بحارالانوار، ج 43، ص 272. البته چنانچه دعاى ندبه از جانب امام زمان عليه السلام باشد.
(23) ر.ك: مفاتيح الجنان، در اعمال هر يك از اين روزها.
(24) مجله انتظار، ش 2، ص 178.
(25) امالى صدوق، مجلس 27؛ بحار الانوار، ج 44، ص 285.
(26) گزيده كفاية المهتدى، ص 105 و106، ح 19.
(27) بحار الانوار ج 53، ص 62 ؛ ايقاظ، ص 352؛ فوز اكبر، ص 36.
(28) اسراء، 6.
(29) ايقاظ، ص 368.
(30) ر.ك: مجله انتظار، شماره 2، ص 188 ونيز ر.ك: صالحان صالح، ص 187 وخلاصه العبقرى الحسان، صص 242 219 187 110 34 وپادشه خوبان وسوگمندان ولايى.
(31) النجم الثاقب، ص 60، مفاتيح الجنان بعد از زيارت جامعه.
(32) الغدير، ج 7، ص 14.
(33) مكيال المكارم، ج 2، ص 46.
(34) بحارالانوار، ج 46، ص 245، به نقل از مكيال المكارم.
(35) همان، ج 45، ص 18.
(36) احتجاج طبرسى، ج 2، ص 596.
(37) بحارالانوار، ج 51، ص 83 (به نقل از رسول اكرم صلى الله عليه وآله).
(38) بحارالانوار، ج 51، ص 132 ونيز ر.ك: همان، ص 135 وكمال الدين، ص 480.
(39) مفاتيح الجنان، زيارت مطلقه امام حسين عليه السلام.
(40) همان، دعاى عهد.
(41) كافى، ج 8، ص 278.
(42) تحف العقول، ص 245.
(43) نهج البلاغه، خ 138.
(44) تبليغات بنى اميه تا آن جا بود كه مردم شام، بنى اميه را اهل بيت پيامبر مى دانستند. عبدالله بن على وقتى از شام برگشت، گفت: انهم ما علموا لرسول الله قرابة ولااهل بيت يرثونه غيربنى امية. مسعودى نيز در مروج الذهب (ج 3، ص 44) نقل مى كند: (از يكى از بزرگان اهل شام كه اهل رأى وعقل بود سؤال شد: ابوتراب كيست كه اين خطيب او را لعن مى كند؟ جواب داد: من فكر مى كنم يكى از دزدان فتنه انگيز باشد.
ابن ابى الحديد، از امام باقر عليه السلام نقل مى كند: سخت ترين زمان براى شيعيان ما زمان معاويه بود كه در هر شهرى آنها را مى يافتند به قتل مى رساندند ودست وپاى آنها را مى بريدند تا در زمان حاكميت عبيدالله بن زياد وحجاج در كوفه كه مردم بيشتر دوست داشتند به آنها كافر وزنديق بگويند تا شيعه على عليه السلام. (زمينه هاى قيام امام حسين عليه السلام، ص 250).
(45) بحارالانوار، ج 52، ص 308.
(46) همان، ص 311.
(47) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 3، ص 100 (به نقل از مستدرك حاكم، ج 54 4).
(48) بحارالانوار، ج 52، ص 386.
(49) نمل (27)، آيه 45.
(50) الغيبة، نعمانى، ص 233.
(51) بحارالانوار، ج 52، ص 27.
(52) كمال الدين، ج 2، ص 694.
(53) بحار الانوار، ج 52، ص 59 (امام رضا عليه السلام).
(54) الغيبة نعمانى، ص 171؛ بحارالانوار، ج 52، ص 364.
(55) بقره (2)، آيه 89.
(56) ر.ك: پيامدهاى عاشورا، سيد ابوالفضل اردكانى.
(57) منتخب الاثر، ص 497، فصل 10، باب 2، ح 9.
(58) كافى، ج 8، ص 38 (امام باقر عليه السلام).
(59) دعاى ندبه.
(60) الملاحم والفتن، ج 2، ص 66.
(61) كمال الدين، ج 1، ص 331 (امام باقر عليه السلام).
(62) بحارالانوار، ج 52، ص 340 (امام صادق عليه السلام).
(63) رعد (13)، آيه 11.
(64) احزاب، 62.
(65) اسراء، 81.
(66) محمد(47)، آيه 7.
(67) بقره (2)، آيه 214.
(68) معجم احاديث الامام المهدى، ج 1، ص 478؛ الملاحم والفتن، سيد ابن طاووس ص 139، ب 63.
(69) عقد الدرر، ص 94.
(70) وى اهل بصره وخانه اش، كانون شيعيان امام على عليه السلام بود. از آن كانون تنى چند به يارى حسين عليه السلام شتافتند وشهيد شدند؛ گرچه خود وى نيامد.
(71) پس از مردن يزيد، برخى از بزرگان واشراف كوفه تصميم گرفتند عمرسعد را به عنوان اميرخود برگزينند. زنان قبيله بنى همدان تا اين خبر را شنيدند، هلهله كنان داخل مسجد شدند واز اين كار ممانعت كردند. آنان مى گفتند شما مى خواهيد كسى را حاكم كنيد كه فرزند رسول خدا را به شهادت رسانده است؟
(72) العبقرى الحسان، ج 1، ص 98.
(73) بحارالانوار، ج 53، ص 223.
(74) مجمع الزوائد، ج 7، ص 315؛ معجم احاديث الامام المهدى، ج 1، ص 500.
(75) تحف العقول، ص 249؛ بحارالانوار، ج 44، ص 192.
(76) بحارالانوار، ج 52، ص 135.
(77) همان، ج 53، ص 135.
(78) همان.
(79) همان، ج 52، ص 124.
(80) بحارالانوار، ج 44، ص 325.
(81) كمال الدين، ج 1، ص 331.
(82) الغيبة شيخ طوسى، ص 32.
(83) الغيبة نعمانى، ص 84 ونيز ر.ك: همان، ص 72.
(84) ر.ك: تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 14، ص 216 ونيز ر.ك: ص 224.
(85) بحارالانوار، ج 52، ص 238.
(86) مزمل (73)، آيات 5 - 1.
(87) لن يلج فى ملكوت السماء من لا يولد مرتين (از كلمات حضرت مسيح عليه السلام). به ملكوت آسمان راه نمى يابد؛ مگر كسى كه دو بار متولد شود. تولد اول ما در مُلك است ودر اين تولد پدر ما همان پدر شناسنامه اى ما است. با تولد دوم ودر آمدن از شكم غريزه ها وتقليدها مى توان به ملكوت آسمان راه يافت ودر اين تولدرسول وعلى پدر ما ومربى ما هستند.
(88) ان الحسين مصباح الهدى وسفينة النجاة.
(89) علىٌ ميزان الاعمال.
(90) اشاره به زيارت وارث كه ائمه عليهم السلام وارث فرهنگ وحى اند واز آن پاسدارى كرده وآن را از دستبرد حوادث حفظ مى كنند.
(91) اشاره به زيارت امين الله.
(92) لكم فىّ اسوة. از سخنان امام حسين عليه السلام.
(93) وفاز الفائزون بولايتكم مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
(94) ولاية على بن ابى طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى.
(95) بموالاتكم تقبل الطاعة المفترضة مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
(96) مفاتيح الجنان، دعاى افتتاح.
(97) نهج البلاغه، نامه 45.
(98) منتخب الاثر، ص 497.