المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۴) اماكن زيارتى منتسب به امام زمان (عليه السلام) در ايران وجهان (۱) مسجد كوفه

اماكن زيارتى منتسب به امام زمان عليه السلام در ايران وجهان (1) مسجد كوفه

اشاره

مسجد اعظم كوفه يكى از كهن ترين اماكن زيارتى منتسب به حضرت بقية اللَّه عليه السلام مى باشد.

مركز قضاوت، محل نصب منبر، محل تاسيس كلاس هاى آموزش قرآن ومحل اقامه ى نماز جمعه وجماعت آن حضرت در عهد ظهور مى باشد.

مسجد كوفه در اصل بسيار گسترده بود. مهدى موعود عليه السلام به هنگام ظهور آن را منهوم كرده، به پايه هاى نخستين برمى گرداند وسه مسجد ديگر در كنار آن بنياد مى نهد.

سيماى مسجد كوفه از منظر، آيات، روايات. حوادث تاريخى وتشرف نيك بختان به محضر آن كعبه مقصود، در اين نوشتار در حد توان ترسيم گشته است.

مركز دادرسى آن امام نور در هنگامه ى ظهور

روزگارى مسجد اعظم كوفه مركز داورى ودادرسى مولاى متقيان امير مومنان عليه السلام بود به هنگام ظهور نيز مركز داورى ودادرسى فرزند برومنداش حضرت بقية اللَّه عليه السلام خواهد بود.

1. ششمين امام نور در اين رابطه مى فرمايد:

دارُ مُلِكِه الكُوفَةُ ومَجلِسُ حُكمِهِ جامِعُها.(1)

مركز حكومت او، كوفه، ومركز قضاوت ودادرسى او مسجد اعظم كوفه مى باشد.

پايگاه تبليغاتى امام زمان عليه السلام

روزگارى شيفتگان خاندان عصمت وطهارت در مسجد اعظم كوفه پيروان منبر امير بيان، مولاى متقيان عليه السلام گرد آمده، از بيانات درُر بارش كسب نور مى كردند(2)، در هنگامى ظهور نيز در پيرامون منبر آخرين امام نور گرد آمده از سخنان گهر بارش فيض مى برند.

2. امام صادق عليه السلام در اين رابطه مى فرمايد:

كأنّى اَنظُرُ اِلىَ القائِمِ عَلى مِنبَر الكُوفَةِ وحَولَهُ اصحابُهُ، ثَلاثُ مائَة وثَلاثَة عَشَرَ رَجُلا عِدَّةَ اهلِ بَدر، وهُم اَصحابُ الألوِيَة، وهُم حُكّامُ اللَّهِ فى أرضِهِ عَلى خَلقِهِ.(3)

گويى به سوى قائم عليه السلام مى نگرم كه بر فراز منبر مسجد كوفه قرار گرفته، تعداد 313 تن ياران اش در اطراف او حلقه زده اند. كه پرچم داران وفرمان روايان خداوند برفراز گيتى در ميان بندگان خداى اند.

3. امام باقر عليه السلام در همين رابطه مى فرمايد:

يَدُخُل المَهدَىُّ عليه السلام الكوفُوفَة وبها ثَلاثُ رايات قَد اضطَرَبَت، فَيَصطفّوُا لَهُ ويَدخُلُ حَتّى يَاتِىَ المِنبَرَ، فَيخطُبُ فَلا يَدرىِ النّاسُ ما يَقوُلُ مِنَ البُكاء.(4)

مهدى عليه السلام وارد كوفه مى شود سه گروه درگير در يك صف براى او گرد آيند، او بر فراز منبر قرار گرفته، خطبه مى خواند، مردم آن قدر اشك شوق مى ريزد كه متوجه سخنان او نمى شوند.

4. ابان بن تغلب گويد: در محضر امام صادق عليه السلام در ناحيه ى كوفه بودم. در سه نقطه پياده شدند ودر هر نقطه دو ركعت نماز گزاردند، در توضيح آن سه نقطه فرمودند: يكى از آنها محل قبر امير الؤمنان عليه السلام وديگرى محل نهادن سر مقدس امام حسين عليه السلام بود، اما سّومى:

والثّالِثُ مَوضِعُ القائِمِ عليه السلام.(5)

سومى محل منبر حضرت قائم عليه السلام بود.

ستاد اقامه جمعه وجماعت حضرت بقية اللَّه عليه السلام

روزگارى مسجد كوفه محل برگزارى جمعه وجماعت مير هدايت، شاه ولايت، حضرت على عليه السلام بود، روزگارى بس دراز نيز محل اقامه ى جمعه وجماعت آخرين سفير الهى خواهد بود.

5. امير مؤمنان عليه السلام در يك خطبه ى طولانى به تفصيل از ويژگيهاى مسجد كوفه سخن گفته مى فرمايد:

اى اهل كوفه خداوند به شما نعمت هايى عطا فرموده كه به هيچ كس عطا نكرده است. از برترى محل برگزارى نماز شما اين است كه اينجا خانه ى آدم، خانه ى نوح، خانه ى ادريس، عبادتگاه حضرت ابراهيم خليل وعبادتگاه برادرم حضرت خضر عليه السلام بود وامروزه محل عبادت ومناجات من است.

سپس در ادامه فرمود:

وَلَيأتِيَنَّ عَلَيهِ زَمان يَكوُنُ مُصَلَّى المَهدَىّ عليه السلام مِن وُلدى ومُصَلّى كُلِّ مؤمِنٍ. ولا يَبقى عَلىَ الاَرضِ مُؤمِنٌ اِلاّ كانَ بهِ، او حَسنَّ قَلبُهُ اِلَيه.(6)

براى مسجد كوفه زمانى فرا مى رسد كه محل برگزارى نماز حضرت مهدى عليه السلام از تبار من، محل عبادت هر مؤمن مى شود. هيچ مؤمنى در روى زمين نمى ماند جز اين كه به اين مسجد بيايد، يا قلب اش براى اين مسجد پربزند.

6. امير مؤمنان عليه السلام گشت وگزارى در سرزمين فعلى نجف داشتند، از توسعه ى روز افزون كوفه صحبت كردند وفرمودند:

در سرزمين حيره(7) مسجدى با 500 در ساخته مى شود كه نماينده ى حضرت قائم عليه السلام در آن نماز مى گذارد، زيرا مسجد كوفه براى آنها گنجايش نخواهد داشت.

ودر آن دوازده امام عادل، امامت مى كند.

راوى پرسيد: آيا مسجد كوفه گنجايش آن همه جمعيت را مى خواد داشت؟

فرمود:

تُبنى لَهُ اَربَعُ مَساجِدَ، مَسجِدُ الكوُفَةِ اَصغَرُها وهذا ومَسجِدان فى طَرَفىِ الكُوفَة مِن هذَا الجانَبَ.(8)

براى آن حضرت چهار مسجد ساخته مى شود كه مسجد كوفه كوچك ترين آنها خواهد بود، واين مسجد (مسجد حيره با 500 در) ودو مسجد در دو طرف كوفه، از اين سمت. (با دست مبارك اشاره فرمودند به سوى بصره ونجف).

7. امام صادق عليه السلام در اين رابطه مى فرمايد:

اذا قامَ قائَمُ آلِ مُحمّدٍ عليه السلام بَنى فى ظَهرِ الكُوفَة مَسجِداً لَهُ اَلفُ بابٍ، واتّصَلَت بُيُوتُ اَهلِ الكوُفَةِ بِنَهرى كربَلا.(9)

هنگامى كه قائم آل محمد عليه السلام قيام كند در پشت كوفه مسجدى تاسيس مى كند كه 1000 در دارد وخانه هاى كوفه به دو رود كربلا متصل مى شود.

توسعه ى مسجد اعظم كوفه

نخستين بنيانگذار مسجد كوفه حضرت آدم عليه السلام مى باشد ودر گذشته خيلى وسيع تر از ساختمان فعلى آن بوده است.

8. امير مؤمنان عليه السلام در مقابل درب مسجد مى ايستاد. تيرى در چلّه ى كمان نهاده پرتاب مى كرد، تير در ميان خرما فروش ها مى افتاد، مى فرمود:

تا آنجا جز ومسجد بوده است ومى فرمود:

قَد نَقَصَ مِن اساسِ المِسجِدِ مِثلُ ما نَقَصَ فى تَربيعهِ.(10)

از اساس مسجد به مقدارى كم از مربّع شدن آن كاسته، كم شده است.(11)

9. حذيفة بن يمان گويد:

به مقدار 12000 ذراع از مساحت آن كم شده است.(12)

10. مفضل گويد: در محضر امام صادق عليه السلام بودم، هنگامى كه در آخر بازار سرّاج ها، به طاق زيّاتين رسيديم، از اسب پياده شد وبه من فرمود:

انِزِل، فَاِنَّ هذا الموَضِعَ كانَ مَسجَدَ الكوُفَةِ الَاوَّل الَّذى خَطّهُ آدَمُ عليه السلام واَناَ اكرَهُ اَن اَدخُلَهُ راكِباً.(13)

پياده شو، زيرا اينجا جز ونخستين مسجد كوفه است كه حضرت آدم عليه السلام آن را طرح ريزى كرده بود، من دوست ندارم كه سواره وارد شوم.

پرسيدم: چه كسى آن را تغيير داد؟

فرمود: نخستين دگرگونى آن در هنگامه ى طوفان رخ داد، سپس كسان كسرى،(14) بعداً نعمان(15) وبعدها زياد (ابن ابيه) آن را تغيير دادند.

11. سابق بربرى گويد: ديدم كه امير مؤمنان عليه السلام مسجد كوفه را وجب به وجب تا طاق زيات ها بنياد نهاد.(16)

و اين دقيقا منطبق مى شود با آخر بازار سراج ها كه در حديث پيشين از امام صادق عليه السلام نقل كرديم.

12. امام صادق عليه السلام فرمود:

اِنَّ القائِمَ عليه السلام اِذا اقامَ رَدَّ البَيتَ الحَرامَ الى اساسَه، ورَدَّ مسجدَ رسُولِ اللهَ صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم الى اساسِهِ، ورَدَّ مسجِدَ الكوُفَة الى اساسهِ.(17)

13. امام باقر عليه السلام در فرازى از يك حديث طولانى مى فرمايد:

اذا قامَ القائِمُ عليه السلام دَخَلَ الكوُفَةَ وامَرَ يهدَم المَساجِدِ الاَربَعَةِ حَتّى يَبلُغَ اَساسَها.(18)

هنگامى كه قائم عليه السلام قيام كند وارد كوفه مى شود وفرمان مى دهد كه چهار مسجد را ويران كنند تا به پايه هاى نخسين برگردد.

14. امير مؤمنان عليه السلام در مسجد كوفه خطاب به مسجد كوفه فرمود:

واى بر كسى كه ترا ويران كند واى بر كسى كه مقدمات ويرانى ترا فراهم سازد واى بر كسى كه ترا با آجر بسازد وقبله ى حضرت نوح را تغيير دهد.

ودر پايان فرمود:

طوُبى لِمَن شَهِدَ هِدمَكَ مَعَ قائِمِ اَهلِ بَيتى، اُولئكَ خَيارُ الاُمَّةِ مَعَ اَبرارِ العَترةِ.(19)

خوشا به حال كسى كه ويران كردن ترا در حضور قائم اهل بيت من درك كند. آنان برگزيدگان امت در محضر نيكان عترت هستند.

در اين حديث شريف از دگرگون شدن قبله ى حضرت نوح عليه السلام گفت وگو شده، در اين رابطه علامه مجلسى (طاب ثراه) تحقيق بسيار ارزشمندى داردند، علاقه مندان به دائرة المعارف بزرگ بحار مراجعه فرمايند.(20)

15. امير مؤمنان عليه السلام در حديث ديگرى در اين رابطه مى فرمايد:

اما اِنَّ قائمَنا اِذا قامَ كسَرَهُ وسَوّى قِبلَتَهُ.(21)

چون قائم ما عليه السلام قيام كند، مسجد كوفه را در هم مى كوبد وقبله ى آن را صلاح مى فرمايد.

كلاسهاى قرآن در مسجد كوفه

در احاديث فراوانى از تاسيس پايگاه هاى آموزش قرآن در مسجد كوفه بحث شده كه به چند نمونه از آنها اشاره مى شود:

16. امام صادق عليه السلام مى فرمايدك

كيفَ اَنتُم لَو ضَرَبَ اَصحابُ القائِمِ عليه السلام الفَطيطَ فى مَسجِدِ كوُفانَ، ثُمَّ يُخرَجُ اِلَيهِمُ المِثالُ المُستَأنَفُ، اَمرٌ جَديدٌ عَلَى الَرَبِ شَديدٌ.(22)

چگونه خواهيد بود هنگامى كه اصحاب قائم عليه السلام در مسجد كوفه خيمه زده، (قرآن را) به شيوه ى جديد عرضه مى دارند، شيوه اى تازه كه (آموزش ويا پذيرش آن) بر عرب دشوار است.

منظور از شيوه ى جديد آموزش قرآن به ترتيب نزول آيات است، چنان كه در احاديث ديگر به آن اشاره شده:

17. امير مؤمنان عليه السلام در اين رابطه مى فرمايد:

كَاَنّى اَنظُرُ اِلى شيعَتنا بمسجِدِ الكُوفَةِ، قَد ضَرَبُوا الفَساطيطَ يُعَلّموُنَ النّاسَ القُرانَ كَما اُنزِلَ.(23)

گويى شيعيان خود را مى بينيم كه در مسجد كوفه خيمه زده، به مردم قرآن را آن گونه كه نازل شده آموزش مى دهند.

18. ودر حديث ديگرى در همين رابطه فرمود:

كَاَنّى بِالعَجَمِ فَساطيطُهُم فى مَسجدِ الكُوفَةِ يُعَلّمُونَ النّاسَ القُرآنَ كَما اُنزِلَ.(24)

گويى ايرانيان را با چشم خود مى بينم كه در مسجد كوفه خيمه زده قرآن را آن گونه كه نازل شده، به مردمان آموزش مى دهند.

از نشانه هاى ظهور در مسجد كوفه

در منابع فراوانى فرو ريختن ديوار مسجد اعظم كوفه را در شمار نشانه هاى ظهور آخرين امام نور بر شمرده اند،(25) كه در برخى از احاديث به صورت شفاف بيان شده است:

19. امام صادق عليه السلام در اين رابطه مى فرمايد:

اذا هَدَمَ حائِطُ مَسجِدِ الكُوفَةِ مِماّ يَلى دارَ عَبدِ اللّهَ بنِ مَسعُودٍ، فَعِندَ ذلِكَ زَوالُ مُلكِ القَومِ وعندَ زَوالِهِ خُرُوجُ القائِمِ عليه السلام.(26)

هنگامى كه ديوار مسجد كوفه از سمت خانه ى عبدالله بن مسعود فرو بريزد، سيطره ى قوم از بين مى رود وهنگامه ى ظهور قائم عليه السلام فرا مى رسد.

علامه ى مجلسى از صاحب (العدد القويّه) نقل كرده كه ديوار مسجد كوفه فرو ريخت واين نشانه به وقوع پيوست(27)، صاحب تاريخ كوفه نيز مى گويد: قسمتى از ديوار مسحد كوفه از سمت خانه ى مختار فرو ريخت ويوسف بن عمر آن را ساخت.(28)

يكى ديگر از نشانه هاى ظهور كشتار دسته جمعى در نزد مسجد كوفه است:

20. امام صادق عليه السلام در اين رابطه مى فرمايد:

اِنَّ لِوُلدِ فُلانٍ عِندَ مَسجِدِ كُم - يعنى مسجد الكوفة - لَوَقعَةً عَرُبَة، يُقتَلُ فيها اربَعَةُ آلافٍ مِن بابِ الفيلِ الى اصحابِ الصّابُونِ.

براى فرزندان فلان، در روز جمعه اى در نزد مسجد شما (مسجد كوفه) حادثه اى هست كه در آن در ميان باب فيل تا اصحاب صابون، 4000 نفر كشته مى شود، از اين رهگذر از اين مسير به شدت دورى بجوييد.

مسجد كوفه در عصر رجعت

در احاديث فراوانى از رجعت پيشوايان وفرمانروائى آنان بعد از حكومت جهانى حضرت بقية الله عليه السلام گفت وگو شده كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

21. امام صادق عليه السلام در يك حديث طولانى از رجعت امير مؤمنان عليه السلام وفرمان روائى آن حضرت به تفصيل سخن گفته، در پايان مى فرمايد:

وعِندَ ذلِكَ تَظهَرُ الجَنَّتانِ المُدهامَّتانِ عِندَ مَسجِدِ الكوُفَةِ وما حَولَهُ بَما شاءَ اللّهُ.(29)

در آن زمان آن دو باغستان سبز وخرم در نزد مسجد كوفه ودر پيرامون آن آن گونه كه خداى بخواهد پديدار مى گردد.

22. امام صادق عليه السلام در فراز ديگرى از حديث ياد شده از نابودى شيطان وياران اش به دست امير مؤمنان عليه السلام در واپسين رجعت آن حضرت سخن گفته است.(30)

23. در حديث ديگرى امام صادق عليه السلام از كشته شدن ابليس توسط حضرت بقية اللّه عليه السلام در مسجد كوفه سخن گفته مى فرمايد:

انَّ اللّهَ انظَرَهُ الى يَوم يُبعَثُ فيهِ قائِمُنا، فَاِذا بَعَثَ اللّهُ قائِمَنا كانَ فى مَسجِدِ الكوُفَةِ وجاءَ اِبليسُ حَتىّ يَحبثّوَ بَينَ يَدرَيِه عَلى رُكبَتَيهِ، فَيَقُلُ: يا وَيلَهُ مِن هذَا اليَم. فَيَأخُذُ بِنَا صَيِتِه فَيَضرِبُ عُنُقَهُ. فَذلِكَ اليَمُ هُو الوَقتُ المَلوم.(31)

خداوند او را تا روز خروج قائم ما عليه السلام مهلت داده است. هنگامى كه قائم ما را خداوند ظاهر مى كند، او در مسجد كوفه خواهد بود، پس ابليس به حضوراش مى آيد ودر مقابل اش زانو مى زند ومى گويد: اى واى بر او از چنين روزى. پس او را با دست قدرت مى گيرد وگردن اش را مى زند. آن روز همان وقت معلوم است.

سيماى مسجد كوفه در آيينه ى آيات وروايات

آيات فراوانى از قرآن كريم به مسجد كوفه مربوط مى شود كه به شمارى از آنها اشاره مى شود:

الف. (وَاصنَعِ الفُلكِ بِاَعيُنِنا ووَحينا)(32)

خداوند به حضرت نوح عليه السلام وحى فرمود:

كشتى را به يارى ما (در حضور ما) وبه فرمان ما بساز.

24. امام صادق عليه السلام فرمود:

حضرت نوح عليه السلام فرمود:

حضرت نوح عليه السلام نجار بود او نخستين كسى است كه كشتى ساخت، او 950 سال قوم خود را ارشاد وهدايت كرد، آنها همه اش او را مسخره كردند، پس از خدا خواست كه احدى از آنها را روى زمين باقى نگذارد. خدا به او وحى كرد كه كشتى را بسازد.

فَعَمِلَ نُوحٌ سَفيَنتهُ فى مسجِد الكلُوفةِ بِيَدِهِ، فَاتى بِالخَشَبِ مِن بُعدٍ حَتّى فَرَغَ مِنها.(33)

حضرت نوح كشتى را با دست خود در مسجد كوفه ساخت وتخته ها را از راه هاى دور آورد تا كار ساختن كشتى به اتمام رسيد.

ب. (حَتّى اِذا جاءَ اَمرُنا وفارَ التّنّوُرُ):(34)

تا هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد واز تنور آب جوشيد.

25. امير مؤمنان عليه السلام در ضمن شمارش ويژگى هاى مسجد كوفه فرمود:

فيهِ نَجَرَ نوُحٌ سَفينَنَةُ، وفيهِ فارَ التّنّورُ، وبهِ كانَ بَيتُ نوُحٍ ومَسجِدُهُ، وفى زاويَتهِ اليُمنى فارَ التّنّوُرُ.(35)

حضرت نوح كشتى اش را آن جا ساخت، از تنور نيز همان جا آب جوشيد. خانه ى نوح ومحل عبادت او نيز آن جا بود. در زاويه ى راست آن آب از تنور جوشيد.

26. امام باقر عليه السلام نيز در اين رابطه فرمود:

مسجدُ كوُفانَ فيهِ فارَ التّنّورُ، نُجِرَتِ السَّفينةُ، وهُوَ سُرَّةُ بابِلَ ومَجمَعُ الاَنبياءِ.(36)

در مسجد كوفه از تنور آب جوشيد كشتى آن جا ساخته شد، آنجا ناف بابل ومحل اجتماع پيامبران است.(37)

27. امام باقر عليه السلام در حديث ديگر با تفصيل بيشترى فرمود:

مَسجِدُ كوُفانَ رَوضَةٌ مِن رياضِ الجَنّة، صلّى فيهِ الفُ نَبىٍّ وسَبعوُنَ نَبيّاً، ومَيمَنَتُهُ رَحمَةٌ ومَيسرِتُهُ مَكرٌ، فيهِ عَصا موسُى وشَجَرةُ يَقطينَ وخاتَمُ سُليمانَ، ومِنهُ فارَ التّنّوُرُ ونَجَرتِ السَّفينَةُ وهِىَ صُرَّةُ(38) بابِلَ ومَجمَعُ الانبَياءِ.(39)

مسجد كوفه باغى از باغهاى بهشت است، هزار وهفتاد پيامبر در آن نماز گزارده، سمت راست آن رحمت وسمت چپ آن نيرنگ(40) مى باشد. عصاى حضرت موسى، درخت كدوى (حضرت يونس) وانگشترىِ حضرت سليمان در آن است.

تنور از آن جا جوشيد، كشتى در آن جا ساخته شد. آن جا قلّه ى شرف بابل وخيمه ى اجتماع پيامبران است.

28. بر اساس روايات اين تنور همان تنور حضرت آدم عليه السلام بود كه بعدها به حضرت نوح عليه السلام منتقل شد ومحل فعلى آن در شمت راست كسى است كه از باب كنده وارد مسجد شود.(41)

ج. (وقيلَ يا ارضُ ابلَعى ماءَكِ):(42)

سر انجام گفته شد: اى زمين اب خود را فرو بر.

29. امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه ى شريفه فرمود:

هنگامى كه كشتى نوح به وسط مسجد كوفه رسيد خدا به زمين فرمان داد كه آب خودش را فرو ببرد.

فَبَلَعَت ماءَها مِن مَسجِدِ الكُوفَةِ، كَما بَدَءَ الماءُ مِنهُ.(43)

پس زمين آب خودش را از مسجد كوفه فرو برد، چنان كه در آغاز نيز از همان جا شروع شده بود.

د. (وجَعَلنَا ابنَ مَريَمَ واُمَّهُ آيَةً وآوَيناهُما اِلى رَبوَةٍ ذاتِ قرارٍ ومَعينٍ)(44):

ما عسيى بن مريم ومادرش را آيت ونشانه اى قرار داديم وآنها را در سرزمين مرتفعى كه داراى امنيت وآب جارى بود، جاى داديم..

30. امير مؤمنان عليه السلام در تفسير اين آيه ى شريفه فرمودند:

الرّبوةُ: الكوفَةُ، والقرارُ: المسَجِدُ، والمعَينُ: الفُراتُ.(45)

منظور از (رَبوة) (مكان مرتفع) (كوفه)، مقصود از (القَرارُ) (محل امن وآسايش) (مسجد كوفه)، وهدف از (معين) (آب روان وخوش گوار) همان (فرات) مى باشد.

مسجد كوفه از منظر پيشوايان

در مورد ويژگى هاى مسجد كوفه از ديدگاه آيات قرآن به همين مقدار بسنده كرده، فضايل برجسته ى آن را از منظر احاديث وارده از پيشوايان معصوم به صورت فشرده در اين جا مى آوريم وياد آور مى شويم كه نقل همه ى احاديث وارده در اين صفحات نمى گنجد.

31. پيشواى پروا پيشگان، امير مؤمنان عليه السلام مى فرمايد:

اربعَعةٌ مِن قُصُور الجنّةِ فى الدُّنيا: المسجِدُ الحرامُ ومسجدُ الرّسوُلِ ومسجدُ بيتِ المقدِسِ ومسجِدُ الكوفَةِ.(46)

چهار قصر از قصرهاى بهشتى در دنياست:

1) مسجد الحرام،

2) مسجد النّبى،

3) مسجد اقصى،

4) مسجد كوفه.

32. در حديث ديگرى به هنگام شمارش قصرهاى چهارگانه فرمود:

ومسجِدُ الكُوفَةِ وهُوَ قُبَّةُ الاِسلامِ(47)

ومسجد كوفه كه آن (قبة الاسلام) است.

تعبير (قبة الاسلام) را رسول اكرم صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم در مورد حرم مطهر سالار شهيدان،(48) وجناب سلمان در مورد كوفه(49) به كار برده بودند.

33. امام صادق عليه السلام فرمود:

مسافر در چهار جا مى تواند نمازش را كامل بخواندك

1) مسجد الحرام،

2) مسجد النبى،

3) مسجد كوفه،

4) حرم امام حسين صلوات الله عليه.(50)

34. امام صادق عليه السلام فرمود:

اعتكاف روانيست به جز درمسجدى كه امام عادل در آن جا نماز جماعت اقامه كرده باشد. در مسجد كوفه، در مسجد بصره، در مسجد النبى ومسجد الحرام اعتكاف مانع ندارد.(51)

35. امير مؤمنان عليه السلام فرمود:

لا تُشدُّ الرّرحالُ الّا الى ثلاثَةِ مَساجِدَ:

المَسجدُ الحرامُ، ومسجِدُ رسوُلِ اللهِ صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم ومسجدُ الكوفَةِ.(52)

بار وبنه ى سفر بسته نمى شود، جز با به سه مسجد:

1) مسجد الحرام،

2) مسجد النبى،

3) مسجد كوفه.

36. فخر الساجدين، زين العابدين، امام سجاد عليه السلام از مدينه منوره، صرفا به قصد نماز گزاردن در مسجد كوفه آمد، چهار ركعت نماز گزارد، آنگاه بر مركب خود سوار شده، راهى مدينه گرديد.(53)

37. امام باقر عليه السلام فرمود:

لو يَعلَمُ النّاسُ ما فى مسجِدِ الكُوفَةِ، لا عَدّوُا لهُ الزّادَ والرَّواحِلَ من مَكانٍ بَعيدٍ.(54)

اگر مردم فضائل مسجد كوفه را مى دانستند از راه هاى دور زاد وراحله فراهم كرده به سوى آن مى شتافتند.

38. امير مؤمنان عليه السلام در اين رابطه فرمود:

و انَّ مسجِدكُم هذا لَاحَدُ المَساجِدِ الَاربَعَةِ الّتى اختارِها اللّهُ لاَهِلها.(55)

اين مسجد شما (مسجد كوفه) يكى از چهار مسجدى است كه خداوند آنها را براى اهل شان برگزيده است.

ودر آخرين فراز از همين حديث فرمود:

آن را هرگز فرو نگذاريد، با نماز گزاران در آن به خداوهد تقرب بجوييد، براى بر آورده شدن نيازهاى خود به آنجا روى بياوريد. آگر مردمان مى دانستند كه چه بركتى در آن هست از همه ى اقطار زمين به سوى آن مى شتافتند، اگر چه با سينه خيز رفتن بر روى برف ها باشد.(56)

39. يكى از اصحاب به محضر امير مؤمنان عليه السلام آمده عرضه داشت: من زاد وتوشه برگرفتم، مركبى تهيه كردم، كارهايم را رديف نمودم، عازم بيت المقدس هستم.

امير مؤمنان فرمود: توشه ات را برگير، مركبات را بفروش، از اين مسجد هرگز جدا مشو، كه اين مسجد يكى از چهار مساجد برگزيده است.

ودر فرازى از آن حديث فرمود:

ويُحشَرُ مِنهُ يَومَ القِيامَةِ سَبعوُنَ الفاً لا عَلَيهِم حِسابٌ ولا عَذابٌ.(57)

در روز رستاخيز 70000 نفر از اين مسجد بر انگيخته مى شوند كه بر آنها حساب وو عقابى نيست.

40. امير مؤمنان عليه السلام در فراز ديگرى از اين حديث مى فرمايد:

وفيهِ ثَلاثُ اَعيُنٍ يَزهَرنَ...

عَينٌ مِن لَبَنٍ، وعَينٌ مِن دُهنٍ، وعَينٌ مِن ماءٍ.(58)

در مسجد كوفه سه چشمه برق مى زند...

چشمه اى از شير، چشمه اى از روغن، وچشمه اى از آب.

علامه ى مجلسى در توضيح اين حديث مى فرمايد: اين چشمه ها از ديده ما پنهان است تا در زمان حضرت قائم عليه السلام پديدار شوند.(59)

آن گاه امير مؤمنان عليه السلام دست بر سينه نهاده فرمود:

ما دَعا فيهِ مَكروُب بِمسألَةٍ فى حاجتَةٍ مِنَ الحَوائِجِ الّا اَجابَهُ اللهُ وفَرَّجَ عنَنهُ كُربَتَهُ.(60)

هيچ غم زده اى در اين مسجد حاجتى از حوائج خود را از خدا مسألت نمى كند جز اين كه خداوند او را حاجت روا مى كند واندوه اش را مى زدايد.

41. امام صادق عليه السلام در اين رابطه فرمود:

هر كس حاجتى دارد آهنگ مسجد كوفه كند، وضوى پاكيزه سازد، دو ركعت نماز، در هر ركعت سوره هاى: حمد، فلق، ناس، توحيد، حجر، نصر، اعلى وقدر بخواند، تا از نماز فارغ شود، حاجت اش به يارى پروردگار بر آورده شود.(61)

42. امام صادق عليه السلام در فرازى از حديثى فرمود:

نِعمَ المسجِدُ الكوُفَةِ، صَلّى فيهِ اَلفُ نَبِىٍّ واَلفُ وَصِىٍّ.(62)

مسجد كوفه چه مسجد زيبائى است هزار پيامبر وهزار وصى پيامبر در آن نماز گزار بوده اند.

43. امام صادق عليه السلام فرمود:

در شب مواج جبرئيل به پيامبر اكرم صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم عرض كرد:

اين جا نماز گاه پدرت آدم وعبادتگاه پيامبران است، در اينجا فرود آى ونماز بگزار. پس آن حضرت فرود آمد ونماز گزارد، آن گاه به سوى آسمان معراج نمود.(63)

44. امام صادق عليه السلام به صراحت فرمودند: مسجد كوفه از مسجد بيت المقدس (مسجد اقصى) برتر است.(64)

45. ودر همين رابطه فرمود:

لو يَعلَم النّاسُ مِن فضلِلهِ ما اعلَمَ، لا زدَ حَملوُا عَلَيهِ.(65)

اگر مردم از فضيلت مسجد كوفه مى دانستند آن چه را كه من مى دانم در آن جا ازدحام مى كردند.

46. جبريل امين در شب معراج به رسول اكرم صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم عرضه داشت:

مسجِدٌ مبارَكٌ كثيرُ الخير، عظيمُ البَرَكةِ، اختارَهُ اللّهُ لاَهِلِه وهُوَ يَشفَعُ لَهُم يومَ القيامَةِ.(66)

مسجد مبارك، پر فضيلت وپر بركتى است خداوند آن را براى اهل اش برگزيده است، اين مسجد در روز قيامت براى آنها شفاعت مى كند.

47. رسول اكرم صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم در همين رابطه فرمود:

مسجد كوفه در مورد هر كس كه در آن دو ركعت نماز بگزارد در روز قيامت شفاعت مى كند.(67)

48. امام صادق عليه السلام از هارون به خارجه پرسيد: با مسجد كوفه چقدر فاصله دارى؟ آيا به يك ميل (دو كيلومتر) مى رسد؟ گفت: نه.

فرمود: آيا همه ى نمازهايت را در آن جا مى خوانى؟ گفت: نه.

فرمود: اگر من در آنجا حضور داشتم هيچ نمازى را در هيچ وعده اى جز در آنجا نمى خواندم.

آنگاه در ضمن شمارش فضيلت هاى مسجد كوفه فرمود:

ما بَقىَ مَلَكٌ مُقرَّبٌ ولا نَبىٌّ مُرسلٌ، ولا عَبدٌ صالِحٌ الاّ وقَد صَلّى فيهِ.(68)

هيچ فرشته ى مقرب هيچ پيامبر مرسل وهيچ بنده ى شايسته اى نيست جز اين كه در آن مسجد نماز گزارده است.

49. امام صادق عليه السلام در ضمن شمارش فضيلت هاى برجسته ى مسجد كوفه فرمود:

انَّ الصّلاة المكتوُبَةَ فيهِ لَتعَدِلُ اَلفَ صَلاةٍ، وانَّ النّافِلَة فيه لَتعدلُ خَمسَ مِائةِ صلاةٍ وانَّ الجلُوسَ فيهِ بغير تَلاوةٍ ولاذكرٍ لَعِبادة.(69)

نماز واجب در مسجد كوفه معادل يك هزار نماز مستحبى معادل 500 نماز مى باشد ونشستن در آنجا بدون ذكر وتلاوت قرآن پاداش عبادت دارد.

50. ودر حديث ديگرى فرمود:

صَلاةٌ فى مسجدِ الكوُفَةِ بالفِ صَلاةٌٍ.(70)

يك نماز در مسجد كوفه معادل يك هزار نماز است.

51. امير مؤمنان عليه السلام در همين رابطه فرمود:

الصَّلاةُ المَكتُوبَةُ فيهِ حَجَّةٌ مَبروُرَةٌ والنّافَلة فيه عُمرَةٌ مبروُرةٌ.(71)

نماز واجب در مسجد كوفه معادل يك حج مقبول ونماز مستحبى در آن معادل يك عمره ى مقبول است.

52. امام باقر عليه السلام نيز فرمود:

يا اَبا حَمزةَ، الفَريضَةُ فيها تَعدِلُ حَجَّةً والنّافلةُ تَعدِلُ عُمرَةً.(72)

اى ابا حمزه، نماز واجب در آن معادل يك حج ونماز مستحبى معادل يك عمره مى باشد.

53. امير مؤمنان عليه السلام در همين رابطه فرمودك

النّافلةُ فى هذا المسجدِ تَعدِلُ عُمرةً معَ النّبىّ صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم وقد صلّى فيه الفُ نبىٍّ والفُ وصىٍّ.(73)

نماز مستحبى در اين مسجد معادل يك عمره در محضر پيامبر ونماز واجب در آن معادل يك حج در حضور پيامبر صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم مى باشد. يك هزار پيامبر يك هزار وصى پيامبر در آن نماز گزارده اند.

54. امام صادق عليه السلام فرمود:

الكُوفَةُ حَرَم اللهِ وحرَمُ رسوُلُِهِ وحرمُ امير المؤمينَ عَلىٍّ عليه السلام، الصّلاةُ فى مسجِدِها بالفِ صلاةٍ(74)

كوفه حرم خدا حرم پيامبر وحرم امير مؤمنان عليه السلام است، نماز در مسجد آن معادل هزار نماز است.

55. ودر حديث ديگرى فرمود:

صَلاةٌ فى مسجِدِ الكوُفَةِ تَعدِلُ الفَ صلاة فى غَيره من المساجِد.(75)

يك نماز در مسجد كوفه، معادل يك هزار نماز در ديگر مساجد است.

56. امام باقر عليه السلام از يك نفر از اهالى كوفه پرسيد: آيا تو همه ى نمازهايت را در مسجد كوفه مى خوانى؟ گفت: نه. فرمود: تو شخص محرومى هستى، كه از چنين خيرى در مانده اى.(76)

57. وبه ابو عبيده توصيه فرمود: هرگز نماز در مسجد كوفه را فرو مگذار.(77)

58. امام رضا عليه السلام در اين رابطه فرمود:

الصّلاةُ فى مسجِد الكوُفَةِ فَرداً، افضَلُ من سَبعينَ صَلاةٍ فى غيرهِ جَماعَةً.(78)

نماز فرادى در مسجد كوفه، از 70 نمازى كه در ديگر مساجد با جماعت خوانده شود بهتر است.

نكاتى چند پيرامون مسجد كوفه

اگر بخواهيم همه ى احاديث وارده از پيشوايان معصوم را پيرامون مسجد اعظم كوفه در اين مقال بياوريم، مطلب به درازا مى كشد. از اين رهگذر به احاديث ياد شده بسنده مى كنيم ودر بخش پايانى اين نوشتار به چند نكته در رابطه با مسجد كوفه اشاره مى كنيم:

الف - حجر الاسود بر ديوار مسجد اعظم كوفه

59. مولاى متقيان، امير مؤمنان عليه السلام در فرازى از يك خطبه ى طولانى در مسجد اعظم كوفه مى فرمايد:

ولا تَذهَبُ الايّامُ والّليالى، حتىّ يُنصَبَ الحَجَرُ الاَسوَدُ فيه.(79)

طولى نمى كشد كه حجر الاسود در اين مسجد نصب مى شود.

60. در احاديث ملاحم نيز آمده است:

تُغَيّرُ الحَبَشةُ البيت فيكَسِرونهُ، ويؤُخَذُ الحجَرُ، فَيُنصَبُ فى مسجدِ الكوُفَةِ.(80)

اهالى حبشه خانه ى خدا را دگرگون ساخته، در هم مى شكنند، حجر الاسود را مى گيرند ودر مسجد كوفه آن را نصب مى كنند.

اين حادثه در قرن چهارم هجرى واقع شد، قرامطه كعبه را تخريب كردند، حجر الاسود را بردند ودر مسجد كوفه نصب كردند.(81)

مشروح اين فاجعه را در كتاب (تاريخ وهابيان) مشروحاً آورده ايم.

ب - تشريف فرمائى پيشوايان معصوم به مسجد كوفه

61. بر اساس احاديث فراوران رسول اكرم صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم در شب معرج در مسجد كوفه فرود آمده، نماز گزارده است.(82)

62. امام سجاد عليه السلام صرفاً براى نمازگزاردن در مسجد كوفه رنج سفر برخود هموار نموده از مدينه منوره به مسجد آمده است.(83)

63. امام كاظم عليه السلام احمد تبّان را از طريق اعجاز به مسجد كوفه آورده تا اعمال مسجد را در محضر آن حضرت انجام دهد.(84)

64. امام جواد عليه السلام على بن خالد زيدى را با اعجاز امامت به مسجد كوفه برده، اعمال مسجد را در حضور آن سرور انجام داده است.(85)

معجزات شگفت امير مؤمنان عليه السلام در مسجد كوفه

65. معجزه ى باهره اى از رسول اكرم صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم (در مسجد كوفه) به وقوع پيوسته.(86)

66. معجزات شگفت فراوانى از مولاى متقيان امير مؤمنان عليه السلام در مسجد كوفه پديدار گشته، كه فقط به منابع آنها در پاورقى اشاره مى كنيم.(87)

67. داورى هاى شگفت امير مؤمنان عليه السلام در مسجد كوفه بيرون از شمار است به برخى از منابع آنها در پاورقى اشاره مى كنيم.(88)

محراب هاى مسجد كوفه

در سمت قبله ى كوفه در محراب به عنوان محراب امير مؤمنان عليه السلام موجود است، علامه ى مجلسى محدث نورى نكات فراوانى را براى تعيين محراب شهادت امير مؤمنان عليه السلام نقل كرده اند وسرانجام به اين نتيجه رسديده اند كه احتمالا يكى از آنها محراب ضربت خوردن مولى وديگرى محراب عبادت آن حضرت باشد.(89) ولذا بهتر است از هر دو محراب تبّرك شود.

محراب هاى موجود در صحن مسجد يادگار علامه سيد بحر العلوم است، كه آنها را به جاى اسطوانه هاى مسجد كه غالباً بر چيده شده بود تاسيس كرد.(90)

ه - مقام هاى مسجد كوفه

در مسجد اعظم كوفه مقام جبرئيل، مقام نوح، مقام ابراهيم، مقام امير المؤمنين، مقام امام سجاد ومقام امام صادق عليه السلام هست، كه هر كدام نماز ودعاى مخصوص دارد.(91)

در منابع فراوانى درمورد تعيين هر يك از مقام هى ياد شده، دكّة القضا، بيت الطشت وديگر اماكن متبركه ى مسجد كوفه بحث شده، علاقه مندان به منابع ياد شده در پاورقى مراجعه فرمايند.(92)

و - نكات پراكنده

68. با اسناد گوناگون روايت شده كه هر شب 60000 فرشته بر مسجد كوفه فرود آمده، در نزد ستون هفتم نماز مى گزارند. ديگر تا روز رستاخيز به آنها نوبت نمى رسد كه بر گردند ودر آن جا نماز بگذارند.(93)

ستون هفتم مقام امير المؤمنين عليه السلام است.(94)

69. ابوحمزه ى ثمالى گويد: اصبغ بن نباته دست مرا گرفت وستون هفتم را به من نشان داد وگفت: اينجا مقام اميرامؤمنين عليه السلام است.(95)

70. در شب معراج جبرئيل به پيامبر اكرم صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم عرضه داشت: اينجا مسجد كوفه است، من 20 بار ويرانى و20 بار آبادانى آن را ديده ام كه ميان دو ويرانى ودو آبادانى 500 سال فاصله بود.(96)

71. يكى از درهاى مسجد كوفه (باب السّده) نام داشت كه گذرگاه امير مؤمنان عليه السلام بود.(97)

72. يكى ديگر از درهاى مسجد كوفه (باب الفيل) است كه در اصل (باب الثعبان) نام داشت وآن معجره ى باهره ى امير مؤمنان عليه السلام در آن جا رخ داد.(98) نظر به اين كه باب ثعبان ياد آور معجزه ى امير مؤمنان عليه السلام بود، بنى اميه نام آن را به باب الفيل تغيير دادند.(99)

73. امير مؤمنان عليه السلام فرمود:

به مسجد كوفه از در بزرگ (باب الفيل) وارد شويد كه آن باغى از باغ هاى بهشت است.(100)

74. سنگى در مسجد كوفه پديدار شد كه به قلم تكوين بر آن نام مقدس (محمّد) صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم نقش بسته بود.(101)

75. امام رضا عليه السلام فرمودك

مسجد كوفه خانه ى حضرت نوح بود اگر كسى يك صدبار وارد شود، يك صد بار خداوند براى او آمرزش مى نويسد زيرا دعا طلب آمرزش حضرت نوح در آنجاست.(102)

منظور از اين دعا دعاى: (رَبّ اغفِرلى ولِوالِدَىَّ ولِمَن دَخَلَ بَيتىَ مُؤمِناً) مى باشد.(103)

بار يافتگان

در طول قرون واعصار صدها نفر در مسجد اعظم كوفه توفيق تشرّف به پيشگاه مقدس حضرت بقية الله عليه السلام پيدا كرده اند به 10 نمونه از اين سعادتمندان به طور فشرده اشاره مى كنيم، طالبان تفصيل بيشتر را به منابع ياد شده در پاورقى ارجاع مى دهيم.

به اميد روزى كه خورشيد جهان افروز امامت، از افق غيبت طالع گشته، جهان آفرينش را با نور خود منّور ساخته سعادت تشرف به پيشگاه آن قبله ى موعود وكعبه مقصود را به همه شيفتگان دلسوخته ارزانى بدارد.

1. ملاّ احمد مقدّس اردبيلى

يكى از زيباترين تشرّفاتى كه در طول قرون واعصار در مجسد اعظم كوفه رخ داده، تشرّف نادره ى دوران، محقّق بى نظير زمان، مولى احمد، معروف به: (مقدّس اردبيل) (متوفّاى 993 ه) مدفون در ايوان مقدس حرم مطهّر مولاى متقيان امير مؤمنان عليه السّلام مى باشد.

داستان اين تشرّف با اسناد مختلف از سرآمدِ شاگردان محقق اردبيلى، سيّد سند، حبر معتمد (مير علاّم) روايت شده است.

حجّت تاريخ علاّمه ى تهرانى مى نويسند: به هنگام ارتحال مقدّس اردبيلى از او پرسيدند كه بعد از شما به چه كسى مراجعه كنيم؟ ايشان فرمود: (در احكام شرعى به مير علاّم ودر مسائل عقيدتى به مير فضل اللّه مراجعه نماييد).(104)

واينك داستان تشرّف مقدّس اردبيلى به نقل ميرعلاّم:

علامه ى مجلسى از گروهى از اساتيد خود، از سيد فاضل (امير علاّم) شاگرد برجسته ى مقدس اردبيلى روايت مى كند كه گفت:

شبى در صحن مقدس مولاى متقيان امير مؤمنان عليه السّلام بودم، مقدار زيادى از شب گذشته بود، من در صحن مطهّر قدم مى زدم، ناگاه ديدم كه شخصى به سوى حرم مطهر در حركت است، نزديك رفتم، ديدم استاد بزرگوارم عالم پرهيزكار، فاضل عالى مقدار، ولى احمد اردبيلى است.

من خود را مخفى كردم، تا استاد به درب حرم رسيد، درب حرم بسته بود، به مجّرد اين كه استاد به درب حرم رسيد، درب به رويش باز شد.

او وارد حرم شد ومن مى شنيدم كه با كسى در داخل حرم گفت وگو مى كند. پس از دقايقى از حرم بيرون آمد، درب حرم بسته شد، ايشان حركت كرد ومن نيز به دنبال اش روان گشتم.

مقدس اردبيلى از نجف اشرف خارج شد وراه مسجد كوفه را در پيش گرفت. من نيز چون شايد به دنبال اش در حركت بودم، به گونه اى كه متوجّه من نمى شد. تا داخل مسجد اعظم كوفه شد ودر محرابى كه محلّ شهادت امير مؤمنان عليه السّلام بود، قرار گرفت.

مدّت طولانى رد آن جا توقّف نمود، آنگاه از مسجد بيرون رفت وراه نجف را در پيش گرفت.

تا نزديكى مسجد (حنّانه)(105) پشت سرش در حركت بودم، آن جا مرا سرفه اى در گرفت، كه نتوانستم خوددارى كن، پس به سوى من نگاهى كرد ودر آن تاريك شب مرا شناخت وفرمود: (تو مير علاّم هستى؟). گفتم: آراى. پرسيد: تو اين جا چه كار مى كنى؟!

گفتم: از لحظه اى كه شما قدم در صحن مهر نهادى، تا الآن پشت سرِ شما بودم، شما را قسم مى دهم به صاحب آن قبر مطهر (على عليه السّلام) آنچه امشب براى تو پيش آمد، از آغاز تا فرجام برا يمن بازگوى.

فرمود: مى گويم، به شرط اين كه تا من زنده هستم به احدى بازگو نكنى من تعهد كردم، هنگامى كه از عهد وميثاق من مطمئن شده فرمود: در مورد برخى از مسايل مى انديشيدم، برخى از آن ها بر من مشكل شد، به دلم گذشت كه به محضر مولاى متقيان عليه السّلام برسم ومشكل خود را از محضر آن حضرت بپرسم.

چون به درب حرم رسيدم، به طورى كه مشاهده كردى، درب حرم به رويم گشوده شد، وارد حرم شدم، از خداوند منّان مسألت نمودم كه امير مؤمنان مشكل مرا بازگشايد. ناگهان صدايى از قبر مطهر به گوشم رسيد كه:

(اِئتِ مَسِجدَ الكُوفَةِ وَسَل عَنِ القائِمِ عليه السّلام فَاِنَّهُ إمامُ زَمانِكَ):

(به مسجد كوفه برو، ومسائل ات را از حضرت قائم عليه السّلام بپرس، كه امام زمان ات او مى باشد).

پس به مسجد كوفه آدم ودر محراب مسجد پرسشهاى خود را از آن حضرت پرسيدم وپاسخ هاى لازم را دريافت كردم، واينك به منزل خود باز مى گردم.(106)

اين داستان را با اندك تغييرى در تعبير، معاصر علامه ى مجلسى، محّدث والامقام، مرحوم سيد نعمة اللّه جزايرى (متوفّاى 1112ه.) توسّط استادش (سيدهاشم احسائى)(107) از استاد وى (مير علاّم) شاگرد برجسته ى مقدّس اردبيلى نقل كرده است.(108)

اين داستان در منابع فراوانى به نقل از علامه ى مجلسى(109) ودر منابع ديگر به نقل از مرحوم جزايرى آمده است.(110)

در نسخه ى چاپى انوار نعمانّيه، براى (ميرعلاّم) نسخه بدلى به عنوان (مدير فيض اللّه) آمده، از اين رهگذر در برخى منابع به جاى ميرعلاّم، ميرفيض اللّه(111) ودر برخى به عنوان نسخه بدل(112) ودر برخى ديگر (ميرغلام) آمده(113)، ولى صحيح آن (ميرعلام) مى باشد.(114)

2. سيد مهدى بحرالعلوم

شخصيت والاى سيد بحر العلوم بر احدى پوشيده نيست، مرحوم كاشف الغطاء شيخ جعفر كبير با آن جلالت قدر ومرجعيّت عامّه كه داشت خاك نعلين سيد را از روى تبرك با تحت الحنك عمامه اش پاك مى كرد(115)، به قدرى كرامات وخارق عادات از وى صادر شد كه صاحب جواهر از او به عنوان (صاحب كرامات باهره ومعجزات قاهره) تعبير مى كرد.(116)

محدث قمى،(117) محدّث نورى(118)، مرحوم خيابانى(119) وبسيارى از محدثان ومورخان تصريح كرده اند كه تشرف او به پيشگاه حضرت بقية الله عليه السلام به تواتر رسيده است.(120)

افتخار قرون واعصار علامه ى بحر العلوم را تشرفات فراوانى است كه يكى از آنها در مسجد كوفه رخ داده است.

سيد جواد عاملى، صاحب مفتاح الكرامه (متوفاى 1226 ه.ق) استاد صاحب جواهر وشاگرد برجسته ى بحر العلوم مى گويد:

شبى از شبهاى استادم سيد بحر العلوم را ديدم كه از دروازه ى شهر نجف بيرون رفت، من نيز به دنبال او حركت كردم تا وارد مسجد كوفه شد، من نيز پشت سر ايشان وارد شدم.

استاد را مشاهده كردم كه به مقام حضرت صاحب الأمر عليه السلام رفت ودر آن جا به امام زمان عليه السلام به گفت وگو پرداخت.

امام زمان عليه السلام در پاسخ يكى از پرسش هاى بحرالعلوم فرمود:

(شما در احكام شرعيه به ادلّه ى ظاهريّه مأمور هستيد ومكلّف به همان چيزى هستيد كه از آن ادلّه استفاده نموده ايد، شما مأمور به احكام واقعيّه نيستيد).(121)

ملاّ زين العابدين سلماسى از اصحاب خاصّ سيد بحرالعلوم مى گويد:

من حضور داشتم در محفل سيد بحر العلوم كه شخصى از امكان رؤيت سيماى مبارك امامام عصر عليه السلام در غيبت كبرى پرسيد، سيد از پاسخِ آن شخص ساكت شد، سر را به زير انداخت وآهسته گفت:

(چه بگويم در پاسخ او؟ در حالى كه آن حضرت مرا در بغل كشيد وبه سينه ى خود چسبانيد...).

آنگاه در پاسخ سائل فرمود: (از اهل بيت عصمت عليهم السّلام رسيده است تكذيب كسى كه مدّعى رؤيت حضرت حجت عليه السّلام باشد).(122)

در اين بيان به طورى كه ملاحظه مى فرماييد از محلّ اين تشرّف نامى به ميان نيامده است.

مرحوم سيد، تشرّف ديگرى دارد كه آن را بنا به تقاضاى ميرزاى قمى (صاحب قوانين) بيان كرده(123) وآنجا در مورد بغل گشودن وبه سينه چسبانيدن بحث نشده است، ولى تصريح شده كه در مسجد سهله اين تشرّف حاصل شده است.

در برخى از نوشته هاى معاصران، اين دو تشرّف با يكديگر تلفيق شده وچنين آمده است:

(شبى به مسجد كوفه رفتم، حضرت ولى عصر مشغول عبادت بود، فرمودند: جلوتر بيا... آغوش مهر گشودند ومرا در بغل گرفته، به سينه ى مباركشان چسبانيدند).(124)

3. شيخ حسين آل رحيم

محدّث نورى از افراد مورد وثوقى چون (شيخ باقر كاظمى) و(شيخ طه نجف) در نجف اشرف روحانى زاهد ومقدّسى به نام (شيخ حسين) از تيره ى (آل رحيم) بوده كه در نهايت فقر زندگى مى كرده واز كودكى به سرفه ومرض سينه مبتلا بوده، وبه هنگام سرفه كردن از سينه اش خون مى آمده، از زنى از اهل نجف خواستگارى كرد ودست رد بر سينه اش زدند.

شيخ حسين چهل شب چهارشنبه به مسجد كوفه رفته، شبها را در آنجا بتيوته كرده، همه اش به دعا ومناجات وتوسّل سپرى نموده ونتيجه اى حاصل نشده، تا در چهلمين شب چهارشنبه به محضر مولى بار يافته، پس از گفت وگوى فراوان حاجت هاى خود را بازگو كرده، مولى فرمود:

(امّا سينه ات پس عافيت يافت، امّا آن زن به زودى نصيب تو مى شود، ولى فقر تا پايان زندگى با تو قرين است.)

آنگاه در محضر مولى به حرم حضرت مسلم مشرف شده، آثار عظمت فراوان از مولى مشاهده كرده، در همان لحظه سينه اش خوب شده ودر كمتر از يك هفته مقدمات ازدواج با خانم مورد نظرش فراهم گرديده است.

اين داستان با تفصيل بسيار گسترده در منابع فراوان آمده است(125)، جز اين كه نام او در (جنة المأوى) محمد به جاى حسين ذكر شده است.

4. سيدمحمد قطيفى

عالم عالم، سيدمحمد قطيفى مى گويد: شب جمعه اى با يكى از روحانيون به مسجد كوفه رفتيم، مرد صالحى نيز آنجا مشغول عبادت بود.

چون شب فرا رسيد درب مسجد راستيم وبراى مصون ماندن از دزد مقدارى سنگ وكلوخ پشت در ريختيم وبا اطمينان خاطر مشغول اعمال مسجد شديم.

پس از انجام اعمال مسجد، من ودوستم در (دكة القضا)(126) رو به قبله نشسته بوديم وآن مرد صالح در دهليز مسجد، نزديك باب الفيل با صداى حُزن آورى مشغول دعاى كميل بود.

شب صاف ومهتاب بود، به سوى آسمان مى نگريستم، ناگاه بوى بسيار خوش، كه از مشك وعنبر خوش بوتر بود، در فضاى مسجد پيچيد، آنگاه نورى چون شعله ى آتش در ميان شعاع نور ماه پديدار گشت ودر همان لحظه صداى آن مرد صالح قطع شد.

به ناگاه شخص جليلى را ديدم كه از سوى درب بسته وارد مسجد شد، لباس مجازى به تن داشت وسجاده اى همانند حجازى ها بر دوش مبارك اش بود.

او در كمال متانت گام بر مى داشت وبه سوى دربى كه به صحن قبر حضرت مسلم باز مى شود، گام مى سپرد.

دلهاى ما از جا كنده شد، ديدگان ما به سوى آن نور خيره كننده دوخته شد. هنگامى كه از نزديك ما گذشت، بر ما سلام كرد، دوست من از جواب فرو ماند ومن به سختى توانستم جواب سلام اش را ادا نمايم.

چون وارد صحن حضرت مسلم شد، ما به حال طبيعى برگشتيم وگفتيم: ايشان كى بود واز كجا وارد شد؟!

به سوى آن مرد صالح كه مشغول دعا بود رفتيم، ديديم جامه اش را پاره كرده، همانند داغ جوان ديده اشك حسرت مى ريزد. از او پرسيديم داستان چيست؟ گفت:

من چهل شب جمعه به نيت ديدار با امام زمان عليه السلام به اين مسجد آمده ام. تنها نتيجه اى كه حاصل شد اين بود كه در اثناى اشتغال من به دعاى كميل، آن حضرت لحظه اى بالاى سرم توقف نمود، چون به سويش نگريستم فرمود: (چه مى كنى؟) من نتوانستم پاسخى دهم، به طورى كه مشاهده كرديد، تشريف بردند.

پس سه نفرى به سوى صحن حضرت مسلم شتافتيم، با كمال تعجّب درب را - همان طور كه بسته بوديم - بسته يافتيم.(127)

5. شيخ على اكبر روضه خوان

مرحوم نهاوندى ميرزا هادى از شيخ على اكبر روضه خوان تبريزى نقل مى كند كه گفت: شبى در مسجد كوفه در مقام امام صادق عليه السّلام از شدت گريه خسته شدم، پوستى بر صورت خود انداخته، به ديوار مسجد تكيه دادم. ناگاه در آن شب تار متوجه نورى شدم كه در چند قدمى من فضاى مسجد را روشن كرده است.

چون دقت كردم ديم شخص جليل القدرى آنجا ايستاده ونور از او به اطراف پخش مى شود، گويى چراغ پر نورى زير عبا دارد.

هر چه نگاه كردم فقط نور ديدم، گويى سرپوشى از نور بر فراز سرش نهاده، جامه اى از نور بر تن پوشيده است.

محو تماشاى جمال بى مثالش شدم، ولى هر چه دقت كردم چيزى جز يك شبح نديدم.

پس از مدتى حركت كرد واز كنار من عبور كرد وبه سوى سر من رفت. چون برگشتم احدى را نديدم. به سمت صحن حضرت مسلم دويدم، اثرى از ايشان نديدم، به سمت حرم هانى رفتم باز اثرى نديدم، به صحن مسجد برگشتم ونشانى از او نيافتم. از شدت حسرت وافسوس ناله ى جانكاهى از اعماق دل كشديم، مادرم از حجره بيرون آمد وپرسيد: چه شده؟ داستان را براى او نقل كردم.(128)

6. سيدمرتضى نجفى

يكى از صلحاى نجف اشرف به نام (سيدمرتضى نجفى) كه محضر شيخ جعفر كبير (كاشف الغطاء) را درك كرده، سالها ملازم سيدمحمدباقر قزوينى بوده(129)، ودر نزد علما به تقوا وپرهيزكارى مشهور بود، گفت:

در مجسد كوفه با جمعى از اهل دل بوديم، وقت مغرب فرا رسيد، درصدد بر آمديم با يكى از علماى برجسته اى كه در آن جا حضور داشت، نماز مغرب وعشاء را به جماعت برگزار كنيم.

در آن ايام در وسط مسجد كوفه در محلّى كه به (تنّور) معروف بود، مقدار اندكى آب بود كه از محراى قنات مخروبه اى مى آمد وراه تنگى داشت كه گنجايش بيش از يك نفر را نداشت.

براى تجديد وضو به محل تنور رفتم، شخص جليل القدرى را در آن جا ديدم كه جامه ى عربى بر تن داشت، با متانت تمام در كنار آب نشسته مشغول وضو گرفتن بود.

من عجله داشتم كه به نماز جماعت برسم واو هم چنان با متانت وضو مى ساخت، ولذا به ايشان گفتم: آيا شما نمى خواهيد در نماز جماعت شركت كنيد؟ فرمود: (نه، زير آن شيخ دُخُنى است).(130)

منظور ايشان را از اين جمله متوجه نشدم، منتظر ماندم تا وضوى اش تمام شد، آنگاه من وضو گرفتم وبا آن عالم معروف نماز خواندم.

بعد از پراكنده شدن مردم، جريان را به آن شيخ گفتم. حال اش متغير شد، رنگ از چهره اش پريد ودر فكر عميقى فرو رفت.

آنگاه به من گفت: تو حضرت حجت عليه السّلام را ديده اى ولى نشناخته اى. زيرا آن حضرت از چيزى خبر داده كه جز خدا احدى از آن آگاه نبود.

من امسال در (رحبه)(131) ارزن كاشته ام، چون به نماز ايستادم به فكر آن زراعت افتادم كه جايش امن نيست واين انديشه به كلّى فكر مرا به خود مشغول ساخت واز حالت نماز بيرون برد. ولذا آن حضرت از اعماق دل من خبر داده است.(132)

7. حاج على نجفى وهمراهان

مرحوم نهاوندى با سلسله اسنادش از شخصى به نام (حاج على نجفى) روايت مى كند ومورد اعتماد واستناد بودن اش را از جمعى از علما روايت مى كند، كه او با يك گروه يازده نفرى هر شب چهارشنبه به مسجد سهله مشرف مى شده وهرگز تعطيل نمى كرده اند.

هر هفته يكى از افراد وسايل چايى وشام مهيا مى كرده، يك شب چهارشنبه بعد از اعمال مسجد، راهى مسجد كوفه مى شوند، چون آهنگ صرف شام مى كنند معلوم مى شود كسى كه آن شب نوبت او بوده، همه ى وسايل را فراهم كرده، جز اين كه موقع حركت فراموش كرده ودر مغازه اش مانده است.

در حالى كه از شدت گرسنگى خواب شان نمى برده، درِ حجره زده مى شود، سيدجليل القدرى وارد شده، احاديث بسيار ناب وجالبى براى آنها بازگو مى كند، سپس مى فرمايد:

(اگر خواسته باشيد اسباب چايى حاضر است).

يكى از افراد برخاسته از خورجين، سماور بسيار عالى با همه ى لوازم بيرون آورده، مقدمات چايى را فراهم مى كنند وآن بزرگوار به بيان احاديث ادامه مى دهد، سپس مى فرمايد:

(اگر خواسته باشيد شام حاضر است).

باز يكى از افراد برخاسته، از طرف ديگر خورجين يك طاس كباب بيرون مى آورد كه پر از برنج وخورشت بسيار عالى بوده كه بخار از آن متصاعد بوده است، گويى همين الآن از روى اتش برداشته اند.

هنگامى كه ميل مى كنند وهمه سير مى شوند، مقدارى اضافه مى ماند، دستور مى دهد كه آن را به خادم مسجد بدهند.

بامدادان به ياد آن بزرگوار مى افتند، هر چه جست وجو مى كنند، اثرى از ايشان نمى يابند ودرهاى مسجد را همچنان بسته مى بينند.(133)

8. شيخ محمد طاهر نجفى

صالح متقى شيخ محمدطاهر نجفى، خادم مسجد كوفه مى گويد:

علماى نجف اشرف كه به مسجد كوفه مى آمدند، در حدّ توان به آنها خدمت مى كردم، آن ها نيز گاهى چيزى به من مى آموختند.

ذكرى از آنها آموخته بودم كه 12 سال در شب هاى جمعه به آن مداومت داشتم.

شبى طبق معمول مشغول ذكر بودم، از حضرت رسول صلّى اللّهُ عليه وآله وسلّم آغاز كرده، به حضرت ولى عصر عليه السلام رسيده بودم، ناگاه شخص بزرگوارى وارد شده فرمود:

(چه شده؟ چه خبر است كه همواره زمزمه اى بر لب دارى؟ هر دعايى حجابى دارد، بگذار حجاب آن برداشته شود، تا همه اش يكجا به اجابت برسد).

آنگاه از حجره بيرون رفت وبه سوى صحن حضرت مسلم حركت نمود به دنبال اش راه افتادم، هر چه جست وجو كردم اثرى نيافتم.(134)

شيخ محمد طاهر نجفى سالها خادم مسجد كوفه بود وبا خانواده اش در مسجد كوفه زندگى مى كرد. در اواخر عمر از هر دو چشم نابينا شد، بسيار از علماى نجف او را به تقوا وپرهيزكارى مى شناختند.

او را تشرّف ديگرى است كه فشرده اش به قرار زير است:

8 - 7 سال پيش به جهت پديد آمدن درگيرى در ميان دو قبيله در نجف اشرف، منطقه ناامن شد ورفت وآمد به مسجد كوفه قطع شد.

من عائله مند بودم وتعدادى يتيم در تحت كفالت من بود ودرآمد من منحصر به هدايايى بود كه زايران وروحانيان به من بذل مى كردند، از اين رهگذر زندگى شديداً بر من سخت شد.

شب جمعه اى چيزى در بساط نبود وگريه ى بچه ها در اثر گرسنگى، آرامش دل را از من ربوده بود.

من در ميان (سفينه) (محل معروف به تنور) و(دكة القضاء) (محل داورى امير مؤمنان) نشسته بودم وحال عبادت ومناجات نداشتم.

يك مرتبه بر زبانم جارى شد كه اى پروردگار مهربان، اگر سرور ومولايم را به من نشان دهى، ديگر چيزى از تو مطالبه نمى كنم واز فقر وندارى خود شكايت نمى كنم.

يك مرتبه خود را در حال ايستاده ديدم وديدم كه در يك دستم سجّاده اى ودست ديگرم در دست جوان بزرگوارى است كه اثار عظمت وجلال از او نمايان است.

نخست تصور كردم كه بايد يكى از سلاطين جهان باشد، ولى متوجه شدم كه عمامه بر سر دارد ولباس نفيس تيره رنگى بر تن مبارك اش است. وشخص ديگرى در خدمت اش بود كه جامه ى سفيد بر تن داشت.

در محضر مبارك اش به سوى دكّه اى كه در نزديك محراب بود، به راه افتاديم، چون به دكّه رسيديم، مرا به اسم خطاب كرده فرمود:

(اى طاهر! سجّاده را پهن كن).

چون سجاده را پهن كرده ديدم بسيار سفيد ودرخشان است وچيزى با خط درخشنده اى بر آن نوشته شده، كه من جنس آن را تشخيص ندادم. من سجاده را با رعايت زاويه ى انحراف قبله ى مسجد پهن كردم، فرمود:

(سجاده را چه طور پهن كردى؟).

از هيبت اش طورى دست وپايم را گم كردم كه گفتم: (آن را به طول وعرض پهن كردم).

فرمود: اين عبارت را از كجا ياد گرفته اى؟ عرض كردم: از فرازى از دعاى حضرت بقيةاللّه عليه السلام فرمود: (خوب است مقدارى فهم دارى)..

بر فراز سجاده مشغول عبادت شد، همواره نور از او ساطع بود ولحظه به لحظه بيشتر مى شد، به طورى كه ديگر نمى توانستم به چهره اش نگاه كنم. يك مرتبه به دلم گذشت كه اين بزرگوار نبايد از افراد عادى باشد. چون از نماز فارغ شد، ديدم كه بر فراز يك كرسى بلندى نشسته كه سايبان هم دارد، ولى نور جمال اش بسيار خيره كننده بود.

در آن لحظه تبسّمى نموده فرمود:

(اى طاهر به نظر شما من كدام يك از سلاطين دنيا هستم؟).

عرضه داشتم: شما سلطان سلاطين وسيد عالم هستى مى باشيد، شما از سلاطين دنيا نيستيد. فرمود:

(اى طاهر به خواسته ى خود رسيدى، ديگر چه مى خواهى؟ آى شما را ما هموار ه تحت نظر نداريم؟ مگر اعمال شما همه روزه بر ما عرضه نمى شود؟).

آنگاه وعده ى گشايش زندگى داند، سپس فرمودند: (طاهر به خواسته ات رسيدى، ديگر چه مى خواهى؟).

آن چنان از هيبت وجلالت اش خود را باختم كه قدرت سخن گفتن نداشت. در يك لحظه خود را در صحن مسجد تك وتنها ديدم، چون به سوى مشرق نگريستم، ديدم كه فجر طالع شده است.

شيخ محمدطاهر مى گويد: سالها بعد كه چشمان ام را از دست دادم وبسيارى از راههاى كسب وكار به روى ام بسته شد، ولى هرگز به سختى نيفتادم وطبق وعده ى آن حضرت گشايش روشنى در زندگى ام پديد آمد.(135)

9. شيخ محمدتقى آملى

علامه ى طباطبائى (صاحب تفسير الميزان) از استادش محروم سيدعلى قاضى نقل مى كند كه مى گفت:

بعضى از افراد زمان ما مسلّماً محضر مبارك آن حضرت را درك كرده اند وبه خدمتش شرفياب شده اند.

يكى از آنها شيخ محمدتقى آملى (صاحب مصباح الهدى) متوفاى 1391 ه. بود كه در مسجد سهله در مقام صاحب الزّمان عليه السّلام، در حالى كه مشغول ذكر ومناجات بوده، آن حضرت را در ميان نورى بسيارى قوى مشاهد كرده(136)، دو هفته بعد، در مسجد كوفه، كعبه ى مقصود وقبله ى موعود بر او تجلى كرده، با او به گفت وگو پرداخته، به او شرف جاودانه اعطاء فرمودند.(137)

10. شيخ محمد كوفى

مرحوم حاج شيخ محمد كوفى كه تشرفّات فراوان دارد وحامل پيام حضرت بقيّة اللّه عليه السلام به مرحوم آيت اللّه اصفهانى بود(138) مى فرمايد:

در حدود سال 1335 ه. در شب هجدهم ماه مبارك رمضان به مسجد كوفه مشرف شدم وتصميم گرفتم كه شبهاى شهادت امير مؤمنان را در آنجا بيتوته كنم ودر حادثه ى بزرگ تاريخ بشريت، شهادت جانگداز مولاى متقيان تفكّر نمايم.

نماز مغرب وعشا را در مقام مشهور به مقام امير المؤمنين عليه السّلام خواندم، برخاستم تا به گوشه اى از اطراف مسجد رفته افطار كنم.

افطارم در آن شب نان وخيار بود. به طرف شرق مسجد به راه افتادم، از طاق اول گذشتم، چون به طاق دوم رسيدم، ديدم بساطى پهن شده، شخصى عبا به خود پيچيده، بر روى آن بساط استراحت نموده است.

در كنار او شخص معمّمى در لباس اهل علم نشسته بود، به او سلام كردم، جواب سلام ام را داد وفرمود: (بنشين).

نشستم، از تك تك حال علما وفضلا پرسيد، پاسخ دادم وگفتم: الحمدللّه حال شان خوب است وبه خير وعافيت هستند.

شخصى كه در حال استراحت بود، جمله اى به او فرمود، كه من متوجّه نشدم واو ديگر سؤالى از من نكرد. پرسيدم اين آقا كه استراحت فرموده كيست؟ گفت:

(ايشان سيّد عالم است).

اين تعبير براى من مبالغه آميز جلوه كرد، زيرا مى دانستم كه عنوان (سيد عالم) تنها شايسته ى حضرت حجت عليه السّلام مى باشد، ولذا گفتم: (پس اين سيّد عالِم است)، گفت: (نه، ايشان سيد عالَم است). من ساكت شدم وديگر چيزى نگفتم وهم چنان از سخن او در شگفت بودم.

اوايل شب بود، همه جا در تاريكى فرو رفته بود، ولى نورى بر ديوارهاى مسجد ساطع بود، گويى چراغ هاى فراوانى در مسجد روشن بود.

نظر به اين كه همه ى حواسّ من متوجّه سخن آن شخص بود، ديگر در مورد مبدأ نور چيزى نينديشيدم.

در اين هنگام آن آقايى كه مشغول استراحت بود، آب مطالبه كرد، شخصى در جلو چشم من ظاهر شد كه كاسه ى آبى در دست داشت، ظرف آب به را به ايشان تقديم نمود، مقدارى تناول كرد، سپس بقيّه اش را به من داد، من گفت: تشنه نيستم.

آن شخص كاسه ى آب را گرفتم، چند قدم برداشت وجلو چشم من ناپديد شد.

من هم براى اداى فريضه ى مغرب وعشا وتفكر در مصيبت عظماى امير مؤمنان برخاستم.

آن شخص از من پرسيد: كجا؟ هدف خود را گفتم، مرا تشويق نمود ودر حق من دعاى خير نمود.

به مقام آمدم، چند ركعت نماز خواندم، كسالت بر من عارض شد، مقدارى خوابيدم، وقتى بيدار شدم ديدم هوا روشن است. خود را بسيار ملامت كردم كه در چنين شبى كه بايد همه اش در مصيبت امير المؤمنين عليه السّلام اندوهگين باشم، چرا خوابيدم واز عبادت محروم شدم؟

در آن اثنا متوجه شدم كه نماز جماعت برپاست، دو صف تشكيل شده ويك نفر بر آن ها امامت نموده است.

يكى از آن جمع مرا به اقام جماعت سفارش كرد وگفت: اين جوان را با خود ببريد. ايشان فرمود:

(او دو امتحان در پيش دارد، يكى در سال چهل وديگر در سال هفتاد).(139)

در اين هنگام من براى وضو ساختن از مسجد بيرون رفتم، چون به مسجد بازگشتم، ديدم هوا كاملاً تاريك است واثرى از آن گروه نيست. تازه من به خود آمدم ومتوجه شدم كه:

1. آن سيد بزرگوارى كه استراحت نموده بود، همان سيد عالَم وحجّت منتظر، امام عصر عليه السلام بوده است.

2. نورى كه بر ديوارها ساطع بود، نور امامت وولايت بود.

3. نماز جماعت به امامت آن حضرت برگزار بود.

4. آن گروه خواص اصحاب آن حضرت بوده اند.

5. روشنى هوا نيز به جهت نور جمال با هر النّور آن حضرت بوده است.

6. كسى كه براى آن حضرت آب آورده بود، از طريق اعجاز بوده است.(140) اين داستان دنباله اى بسيار لطيفى دارد كه در ضمن مطالب مربوط به (مسجد سهله) توسّط آية اللّه توحيدى، از شخص مرحوم كوفى نقل گرديد.(141)

 

 

 

پى نوشت ها:


(1) بحار الانوار، ج 53، ص 11.

(2) سيد رضى (متوفاى 406 ه.ق) گزيده‏اى از خطبه‏هاى امير مومنان عليه ‏السلام برفراز منبر مسجد كوفه را در كتاب بى نظير (نهج البلاغه) گرد آورده است.

(3) بحار الانوار، ج 52، ص 326؛ تاريخ الكوفه، ص 100.

(4) روضة الواعظين، ج2، ص 263؛ كشف الغّمه، ج 2، ص 463.

(5) بحار الانوار، ج 100، ص 246؛ فرحة الغرىّ، ص 21؛ كامل الزيارات، ص 34.

(6) من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 150؛ امالى شيخ صدوق، ص 189؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 337؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 257.

(7) شهرى بود در سرزمين فعلى نجف به فاصله‏ى سه ميل از كوفه (معجم البلدان، ج 2، ص 328).

(8) تهذيب الاحكام، ج 3، ص 254؛ تاريخ الكوفة، ص 99.

(9) ارشاد شيخ مفيد. ج 2، ص 380؛ غيبت شيخ طوسى، ص 468؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 515؛ كشف الغمة، ج 2. ص 464؛ الصراط المستقيم، ج 2، ص 253، بحار الانوار، ج 52، ص 330؛ اعلام الورى، ج 2، ص 287؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1176.

(10) كافى، ج 3، ص 492؛ بحار الانوار، ج 100، ص 398.

(11) منظور اين است كه مسجد كوفه به صورت مربع بوده، به قدرى از آن كم شده كه اكنون به صورت مستطيل در آمده است.

(12) المزارالكبير، ص 129؛ بحار الانوار، ج 100، ص 396.

(13) كافى، ج 8، ص 234؛ تهذيب الاحكام، ج 3، ص 255؛ الفقيه، ج 1، ص 148تفسير عياشى. ج 2، ص 144؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 255؛ مستدرك وسائل، ج 3، ص 400؛ بحار الانوار، ج 11، ص 331؛ ج 100، ص 386؛ تفسير برهان، ج 5، ص 130.

(14) كسرى به سلاطين ايران گفته مى‏شد.

(15) منظور از نعمان، (نعمان بن منذر) است. (مرآة العقول، ج 26، ص 296).

(16) بحار الانوار، ج 34، ص 352.

(17) تهذيب الاحكام، ج 5، ص 452.

(18) غيبت شيخ طوسى، ص 475؛ منتخب الانوار المضيئه، ص 194؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 517؛ بحار الانوار، ج 52، ص 333؛ ج 83، ص 353؛ ج 104، ص 332.

(19) غيبت شيخ طوسى، ص 473، اثبات الهداة، ج 3 ص 516؛ بحار الانوار، ج 52، ص 332.

(20) بحار الانوار، ج 100، ص 434 - 431.

(21) غيبت نعمانى، ص 318؛ بحار الانوار، ج 52، ص 364؛ ج 92، ص 59.

(22) غيبت نعمانى، ص 319؛ بحار الانوار، ج 52، ص 365.

(23) غيبت نعمانى، ص 318، بحار الانوار، ج 52. ص 364.

(24) همان.

(25) روضة الواعظين، ج 1، ص 262؛ كشف الغّم، ج 2، ص 475، بحار الانوار، ج 52، ص 220.

(26) ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 375؛ كشف الغّمه، ج 2، ص 460؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1163؛ الصراط المستقيم، ج 2، ص 249؛ عقد الدّرر، ص 51، البرهان - متقى هندى - ص 115.

نيز رك. غيبت نعمانى، ص 277، غيبت شيخ طوسى، ص 446؛ بشارة الاسلام، ص 116، اثبات الهداة، ج 3، ص 728؛ بحار الانوار. ج 52، ص 210.

(27) العدد القويّه، ص 77، بحار الانوار، ج 52، ص 275.

(28) تاريخ الكوفه، ص 178.

(29) بحار الانوار، ج 53، ص 43؛ تفسير البرهان، ج 5، ص 485.

(30) الايقاظ من الهجعة، ص 333؛ بحار الانوار، ج 53، ص 42؛ مختصر بصائر الدّرجات، ص 27.

(31) تفسير عيّاشى، ج 2، ص 429؛ دلائل الامامه، ص 453؛ حلية الابرار، ج 2، ص 681؛ تأويل الآيات الظاهره، ج 2، ص 509؛ تفسير البرهان، ج 5، ص 486؛ بحار الانوار، ج 52، ص 376؛ ج 63، ص 254.

(32) سوره هود (11) آيه 40.

(33) كافى. ج 8، ص 234؛ تفسير عيّاشى، ج 2، ص 306؛ تفسير برهان، ج 5، ص 130، تفسير كنز الدّقايق، ج 6، ص 157.

(34) سوره هود (11) آيه 40.

(35) تفسير عياشى، ج 2، ص 308.

(36) تفسير عياشى، ج 2، ص 308؛ بحار الانوار، ج 100، ص 378؛ مجمع البيان، ج 5، ص 247.

(37) علامه مجلسى فرموده: منظور (محل اجتماع پيامبران) محل اجتماع پيامبران به هنگام رجعت در هنگامه‏ى ظهور امام زمان عليه السلام مى‏باشد. (مرآة العقول، ج 15، ص 490).

(38) در حديث پيشين سرَّه با سين به معناى ناف ودر اين حديث صُرَّه با صاد به معناى كيسه، مكان شريف ومرتفع مى‏باشد. اگر به معناى كيسه باشد به اين مناسبت است كه اشياى قيمتى را در كيسه قرر مى‏دهند (مرآة العقول، ج 15، ص 490).

(39) كافى، ج 3. ص 493، تهذيب الاحكام، ج 3، ص 252، المزار الكبير، ص 125، وسائل الشيعه، ج 5، ص 251؛ بحار الانوار، ج 5، ص 58؛ ج 100 ص 387؛ مستدركات وسائل، ج 3، ص 402.

(40) ابن ابى الحديد مى‏گويد: تعبير نيرنگ اشاره به شهادت خويش در اين مسجد مى‏باشد. (شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 133)

(41) مرآة العقول، ج 26، ص 298.

(42) سوره هود (11) آيه 44.

(43) تهذيب الاحكام، ج 6، ص 23؛ كامل الزيارات، ص 38؛ تفسير برهان ج 5، ص 134؛ تفسير صافى، ج 2، ص 449؛ تفسير كنز الدقايق، ج 6، ص 174؛ بحار الانوار، ج 11، ص 268؛ ج 82، ص 66؛ ج 100، ص 258.

(44) سوره مؤمنون (23) آيه 50.

(45) تفسير عياشى، ج 3، ص 134؛ معانى الاخبار، ص 373؛ مجمع البيان، ج 7، ص 172؛ تفسير البرهان، ج 7، ص 24؛ تفسير صافى، ج 3، ص 401؛ تفسير كنز الدقايق، ج 9، ص 191؛ بحار الانوار ج 14، ص 239؛ ج 60، ص 202.

(46) امالى شيخ طوسى. ج 1، ص 369؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 283؛ بحار الانوار، ج 99، ص 240.

(47) روضة الواعظين، ج 2، ص 409.

(48) كامل الزيارات. ص 269؛ بحار الانوار، ج 101، ص 109.

(49) رجال كشى، ص 20، بحار الانوار، ج 22، ص 386.

(50) كافى، ج 4، ص 586؛ الفقيه، ج 1، س 283؛ تهذيب، ج 5، ص 431؛ استبصار، ج 2، ص 335؛ كامل الزيارات، ص 249؛ مصباح المتهجد، ص 674؛ فقه الرضا، ص 161؛ وسائل الشيعه، ج 8، ص 528؛ مستدرك وسائل، ج 6،ص 545؛ بحار الانوار، ج 89، ص 77؛ ج 101، ص 83.

(51) كافى، ج 4، ص 176؛ تهذيب، ج 4، ص 290؛ استبصار، ج 2، ص 126؛ المقنع، ص 209؛ المقنعه، ص 363؛ فقه الرضا، ص 190؛ مصباح المهجد، ص 635؛ المختلف، ص 251؛ اقبال الاعمال، ص 195؛ وسائل الشيعه، ج 10، ص 540؛ مستدرك وسائل، ج 7، ص 562؛ بحار، ج 96، ص 324؛ ج 97، ص 129؛ ج 98، ص 150.

(52) الفقيه، ج 1، ص 150؛ خصال، ج 1، ص 143؛ وسائل الشيعة، ج 5، ص 257.

(53) تغذيب الاحكام، ج 3، ص 254؛ كامل الزيارات، ص 27؛ مزار شيخ مفيد، ص 19؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 254؛ بحار الانوار، ج 46، ص 65؛ مستدركات وسائل، ج 3، ص 23.

(54) كامل الزيارات، ص 28؛ مزار شيخ مفيد، ص 20؛ المزار الكبير، ص 123؛ تهذيب الاحكام، ج 6، ص 32؛ وسائل، ج 5، ص 256؛ جامع الاخبار، ص 69؛ بحار الانوار، ج 83، ص 376.

(55) الفقيه، ج 1، ص 150؛ امالى شيخ صدوق، ص 189؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 337؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 257.

(56) همان.

(57) الغارات، ج 2، ص 415.

(58) شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 133؛ الغارات، ج 2، ص 415؛ المزار الكبير، ص 127.

(59) مرآة العقول، ج 15، ص 487.

(60) كامل الزيارات، ص 33؛ بحار الانوار، ج 100، ص 404؛ كافى، ج 3، ص 492.

(61) امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 416؛ وسائل الشيعه، ج 8، ص 134؛ بحار الانوار، ج 91، ص 346؛ ج 100، ص 392.

(62) كافى، ج 3، ص 492؛ جامع الاخبار، ص 70؛ ثواب الاعمال، ص 30؛ الفقيه، ج 1، ص 150؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 252؛ بحار الانوار، ج 83، ص 377.

(63) كافى، ج 8، ص 235؛ بحار الانوار، ج 100، ص 387.

(64) تفسير عياشى، ج 3، ص 35؛ بحار الانوار، ج 100. ص 405.

(65) المزار الكبير، ص 129؛ بحار الانوار، ج 100، ص 395.

(66) المزار الكبير، ص 129؛ مستدركات وسائل، ج 3، ص 403؛ بحار الانوار، ج 100، ص 394.

(67) مستدرك وسائل، ج 3، ص 404؛ المزار الكبير، ص 130؛ بحار الانوار، ج 100، ص 396.

(68) امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 429؛ امالى شيخ صدوق، ص 315؛ الغارات، ج 2، ص 413؛ مستدرك وسائل، ج 3، ص 399.

(69) كافى، ج 3، ص 491؛ امالى طوسى، ج 2، ص 429؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 410؛ الغارات، ج 2، ص 413؛ مزار شيخ مفيد، ص 21؛ المزار الكبير، ص 123؛ تهذيب، ج 3، ص 250؛ امالى صدوق، ص 315؛ المحاسن، ج 1، ص 128؛ جامع الخبار، ص 82؛ كامل الزيارات، ص 28؛ بحار الانوار، ج 100، ص 391.

(70) الفقيه، ج 1، ص 147؛ مزار شيخ مفيد، ص 22؛ ثواب الاعمال، ص 30؛ كامل الزيارات، ص 29؛ مصباح كفعمى، ص 13؛ بحار الانوار، ج 99، ص 242.

(71) تهذيب الاحكام، ج 3، ص 251؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 260.

(72) الفقيه، ج 1، ص 148؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 289.

(73) تهذيب الاحكام، ج 6، ص 32؛ مزار شيخ مفيد،ص 21؛ كامل الزيارات، ص 28؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 410؛ جامع الخبار، 69؛ المزار الكبير، ص 122؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 257؛ مستدرك وسائل، ج 3، ص 406؛ بحار الانور، ج 83، ص 376.

(74) كامل الزيارات، ص 29.

(75) تهذيب الاحكام، ج 6، ص 33؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 258.

(76) كامل الزيارات، ص 30، وسائل الشيعه، ج 5، ص 259.

(77) كامل الزيارات، ص 28؛ بحار الانوار، ج 100، ص 400.

(78) تهذيب الاحكام، ج 1، ص 25؛ كامل الزيارات، ص 31؛ ثواب الاعمال، ص 30؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 239؛ بحار الانوار، ج 83، ص 372.

(79) الفقيه، ج 1، ص 150؛ امالى شيخ صدوق، ص 189؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 337؛ وسائل الشيعه، ج 5. ص 257.

(80) غيبت شيخ طوسى، ص 449؛ بحار الانوار، ج 52، ص 215.

(81) بحارالانوار، ج 50، ص 338.

(82) تهذيب الاحكام، ج 3، ص 251؛ ج 6. ص 32؛ مزر شيخ مفيد، ص 21؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 377؛ مصباح الزّائر، ص 99.

(83) وسائل الشيعه، ج 5، ص 254؛ كامل الزيارات، ص 27؛ مزار شيخ مفيد، ص 19.

(84) دلائل الامامة، ص 343.

(85) اعلام الورى، ج 2، ص 96؛ روضة الواعظين، ج 1، ص 242؛ دلائل الامامه، ص 405؛ كشف الغمه، ج 2، ص 359؛ بحار الانوار، ج 25، ص 376.

(86) روضة الواعظين، ج 1، ص 123؛ كشف اليقين، ص 320؛ فضائل ابن شاذان، ص 121؛ الصراط المستقيم، ج 2، ص 200.

(87) الخرائج والجرائح، ج 2، ص 706؛ شواهد التنزيل، ج 1، ص 420؛ الصّراط الأغانى، ج 7، ص 257؛ مستدرك وسائل، ج 3، ص 469.

(88) دعائم الاسلام، ج 2، ص 404؛ الاختصاص، ص 302؛ تفسير عياشى، ج 2، ص 248؛مناقب ابن شهراشوب، ج 2، ص 359؛ مستدرك وسائل، ج 3، ص 469؛ تفسير فرات، ج 2، ص 229؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 747.

(89) بحار الانوار، ج 100، ص 431؛ جنات ثمانيه، ص 338.

(90) تاريخ الكوفه، ص 54.

(91) المزار الكبير، ص 177 - 154؛ كافى، ج 3، ص 493؛ مزر شيخ مفيد، ص 23، جامع الخبار، ص 82؛ المزار البير، ص 131؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 264؛ رجال نجاشى، ص 35؛ رجال كشى، ص 516، رجال علامه حلى، ص 39؛ بحار الانوار، ج 83، ص 377؛ مستدرك وسائل، ج 3، ص 409.

(92) تهذيب، ج 3، ص 251؛ ج 6. ص 33؛ كافى، ج 3، ص 493؛ مزار شيخ مفيد، ص 23؛ جامع الاخبار، ص 82؛ المزار الكبير، ص 131؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 264؛ رجال نجاشى، ص 35؛ رجال كشى، ص 516، رجال علامه حلى، ص 39، بحار الانوار، ج 83، ص 377؛ مستدرك وسائل، ج 3، ص 409.

(93) كافى، ج 3، ص 33؛ بحار الانوار، ج 100، ص 401.

(94) تهذيب، ج 6، ص 33؛ بحار، ج 83، ص 377.

(95) كافى، ج 3، ص 493.

(96) من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 150.

(97) تاريخ الكوفه، ص 53.

(98) الخرائج والجرائج، ج 1، ص 189؛ الثّاقب، ص 248؛ مدينة المعاجز، ج 1، ص 141.

(99) تاريخ الكوفه، ص 54.

(100) مزار شهيد، ص 249.

(101) كمال الدين، ج 2، ص 408.

(102) فرحة الغرىّ، ص 104؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 328.

(103) سوره نوح (71) آيه 28، يعنى: خدايا، مرا، پدر ومادرم را، هر كسى را كه با ايمان وارد خانه ى من شوند، ببخش وبيامرز.

(104) طبقات أعلام الشيّعه، قرن دهم، ص 143؛ رياض العلماء، ج 3، ص 321؛ روضات الجنّات، ج 1، ص 81.

(105) مسجد حنانه، در بيرون نجف اشرف، در شمال آن، در طرف چپ كسى كه از نجف به سوى كوفه حركت مى كند، قرار دارد. اين مسجد يكى از سه نقطه اى است كه امام صادق عليه السّلام در آنجا نماز گزارده، به هنگام حمل اسراى كربلا، رأس مطهر امام حسين عليه السّلام را در آنجا بر زمين نهاده اند وبه هنگام عبور دادن تابوت حضرت على عليه السلام براى دفن در سرزمين غرىّ، ديوار آن از شدت غم واندوه خم شده است (امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 682؛ بحارالأنوار، ج 15، ص 160؛ ج 42، ص 236؛ ج 100، ص 455) بر اساس نق صاحب نزهة القلوب اين ديوار به صورت متمايل تا قرن هشتم باقى بود. (ماضى النجف وحاضرها، ج 1، ص 100) مسجد حنانه اعمالى دارد كه در كتب مزار آمده است (مزار شهيد، ص 69؛ جنّات ثمانيه، ص 343).

(106) بحار الأنوار، ج 2، ص 174.

(107) روضات الجنّات، چاپ آخوندى، ج 1، ص 195، پاروقى محقّق بى نظير، علاّمه سيدمحمدعلى روضاتى.

(108) الأنوار النعمانيّة، ج 2، ص 303.

(109) دارالسلام عراقى، ص 282؛ الكنى والألقاب، ج 3، ص 201؛ سفينة البحار، ج 2، ص 337؛ الزام النّاصب، ج 2، ص 51؛ لؤلؤة البحرين، ص 149؛ أنيش المسافر، ج 1، ص 26؛ مهدى موعود (اروميه اى)، ج 1، ص 772؛ مهدى موعود (دوانى)، ص 934؛ مشاهير اسلام، ج 4، ص 242؛ جنّة المأوى، ص 199؛ داستانهايى از امام زمان، ص 299؛ الامام المهدى من المهد الى الظّهور، ص 317.

(110) نجم ثاقب، ص 588؛ منتهى المقال، ج 1، ص 312؛ منتهى الآمال، ج 2، ص 470؛ العبقرى الحسان، ج 2، ص 64؛ عنايات حضرت مهدى موعود به علما ومراجع، ص 58؛ تشّرف به محضر مهدى موعود، ص 31.

(111) روضات الجنات، ج 1، ص 80؛ چهره هايى كه در جستجوى قائم پيروز شدند، ص 29.

(112) منتخب الأثر، ج 2، ص 547.

(113) الزام النّاصب، ج 2، ص 51؛ قصص العلماء، ص 344.

(114) زيرا: اوّلاً علامه ى مجلسى آن را از منابع مختلف (ميرعلاّم) نقل كرده، ثانياً در متن انوار نعمانيه (ميرعلاّم) ذكر شده، ثالثاً صاحب روضات تصريح كرده كه ضبط آن (ميرعلاّم) بوده، رابعاً به طورى كه از صاحب الذّريعه نقل كرديم، مقدّس اردبيلى شاگردى به نام (ميرعلاّم) وشاگرد ديگرى به نام (ميرفيض اللّه) داشته، ديگر معنى ندارد كه ميرعلاّم را به ميرفيض اللّه حمل كنيم.

(115) ريحانة الادب، ج 1، ص 234.

(116) هدية الأحباب، ص 118.

(117) فوائد رضويه، ص 676.

(118) مستدرك الوسائل، ج 3، ص 383.

(119) ريحانة الأدب، ج 1، ص 234.

(120) سفينة البحار، ج 8، ص 657؛ هدية الأحباب، ص 117.

(121) قصص العلماء، ص 173؛ العبقرى الحسان، ج 2، ص 68؛ امام زمان عليه السلام وسيد بحرالعلوم، ص 161.

(122) نجم ثاقب، ص 614؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 236؛ جنّة المأوى، ص 51.

(123) فصلنامه ى انتظار، ش 6، ص 342.

(124) ملاقات با امام زمان، ج 1، ص 290؛ ديدار يار، ج 2، ص 197؛ امام زمان وسيدبحر العلوم، ص 63 و158.

(125) نجم ثاقب، ص 632؛ بحارالانوار، ج 53، ص 240؛ جنة المأوى، ص 56؛ منتهى الآمال، ج 2، ص 478؛ ملاقات با امام زمان، ج 1، ص 120؛ ديداريار، ج 2، ص 183؛ چهره هايى كه در جستجوى قائم عليه السّلام پيروز شدند، ص 7؛ العبرقرى الحسان، ج 2، ص 146؛ شيفتگان حضرت مهدى، ج 2، ص 165.

(126) دكّة القضا، محل داورى امير مؤمنان عليه السّلام در دوران خلافت ظاهرى آن حضرت بود.

(127) دارالسلام، ج 2، ص 140؛ نجم ثاقب، ص 630؛ بحارالانوار، ج 53، ص 263؛ جنة المأوى، ص 81؛ العبقرى الحسان، ج 2، ص 146؛ ملاقات با امام زمان، ج 1، ص 268؛ ديدار يار، ج 2، ص 293.

(128) العبقرى الحسان، ج 1، ص 109.

(129) دارالسلام، ج 2، ص 200.

(130) دُخن به دانه ى ارزن مى گويند (لسان العرب، ج 4، ص 310).

(131) رحبه، نام محلّى در يك منزلى كوفه است (معجم البلدان، ج3، ص 33).

(132) الزام النّاصب، ج 2، ص 63؛ بحارالانوار، ج 53، ص 257؛ نجم ثاقب، ص 629؛ جنّة المأوى، ص 75، العبقرى الحسان، ج 2، ص 107؛ ديدار يار، ج 2، ص 246.

(133) العبقرى الحسان، ج 1، ص 107.

(134) نجم ثاقب. ص 578؛ العبقرى الحسان، ج 2، ص 223.

(135) نجم ثاقب، ص 575؛ العبقرى الحسان، ج 2، ص 113؛ ملاقات با امام زمان، ج 1، ص 245؛ ديدارى يار، ج 3، ص 105.

(136) مجله ى انتظار، ش 6، ص 344.

(137) مهرتابان، ص 147؛ ديدار يار، ج 3، ص 343؛ شيفتگان حضرت مهدى، ج 1، ص 219؛ توجهات ولى عصر به علما ومراجع، ص 152.

(138) مجله ى انتظار، ش 6، ص 349.

(139) يعنى: سال 1340 ه. و1370 ه.

(140) العبقرى الحسان، ج 1، ص 120؛ ملاقات با امام زمان عليه السلام، ص 283.

(141) مجله ى انتظار، ش 6، ص 348.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۴/۰۶/۲۱ : ۲۰.۲ K : ۰
: حجت الإسلام شیخ علی اکبر مهدی پور
comments:
no-comments