المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۱۰) نياز به مصلح در عصر جديد

نياز به مصلح در عصر جديد

تمامى اديان معتقد به آمدن يك مصلح جهانى در انتهاى تاريخ هستند. فلسفه تاريخ از ديدگاه متون مقدس، رسيدن به جامعه اى است كه لبريز از عدالت، رفاه وبندگى معبود باشد وهمه انسانها در آن به رستگارى ونجات (Salvation) نائل شوند؛ از اينرو بخشى از آيات كتابهاى مقدس در اديان متفاوت، پيرامون اين دوره از تاريخ جهان وبشريت مى باشد ودين شناسان تحت عنوان منجى گرايى (soteriology) از خصوصيات اين برهه از زمان كه پيش روى خواهيم داشت سخن مى گويند؛ به عنوان مثال مسيحيان بر اين باورند كه سر انجام روزى خواهد آمد كه عيسى عليه السلام، بار ديگر به سوى آنها، باز خواهد گشت وجهان را پر از عدل خواهد نمود كه از اين واقعه در كتاب مقدس، به (باز گشت مسيح)، (مسيح گروى) (Messiahnism) و(ملكوت خدا) تعبير شده است. در آيات زيادى از انجيل پيرامون بازگشت فردى با عناوين مختلفى همچون: شيلو، روح راستى، پسر خدا، روح القدس، مانند آنها ياد شده است.

همچنين يهوديان نيز در انتظار مصلح بسر مى برند. آنان معتقدند كه روزى (ماشيح) (Mashiah) خواهد آمد وسرزمين بنى اسرائيل يا ارض موعود را به آبادانى خواهد كشاند. آيات زيادى در تورا ت (عهد عتيق) پيرامون شخصيت (ماشيح) وويژگى هاى عصر ظهور به چشم مى خورد. در كتاب (گنجينه اى از تلمود) كه از منابع يهوديان شمرده مى شود، بيش از 50 آيه پيرامون شخصيت (ماشيح) ذكر نموده اند كه بيانگر توجهى است كه آنان نسبت به مسئله حكومت جهانى دارند.

يهوديان ومسيحيان در مبحث (هزاره گرايى) (Millenarianism) بر اين باورند كه در ابتداى هر هزار سال، احتمال آمدن شخصيتى آسمانى ونجات بخش وجود دارد؛ از اينرو ودر سال 2000ميلادى يهوديان با دور بين هاى مدار بسته، شبانه روز از بيت المقدس فيلم بردارى مى كردند؛ زيرا معتقد بودند كه (ماشيح) از بيت المقدس ظهور خواهد نمود؛ ويا در اين سال به نقل از يكى از مجلات آمريكايى در نظر خواهى از مسيحيان امريكا، عدهّ بسيارى از آنان اعلام نموده اند كه انتظار بازگشت مسيح عليه السلام در سال 2000 را دارند.

زرتشتيان نيز به مانند ديگر اديان معتقد به آمدن مصلح جهانى هستند؛ آنان بر اين عقيده اند كه تاريخ داراى قدمت دوازده هزار ساله است؛ لذا آن را به چهار دوره سه هزار ساله تقسيم مى كنند. آنها بر اين باورند كه در ابتداى هر دوره، فردى نجات بخش خواهد آمد كه از او با لفظ (سوشيانس) (Soshianse) به معناى نجات بخش تعبير مى كنند. آيات زيادى از كتاب مقدس زرتشتيان وبخشى از ديگر منابع مهم آنان همچون: (جاماسب نامه) به ظهور آخرين (سوشيانس) وويژگى هاى او پرداخته است.

همچنين تمامى فرقه ها ومذاهب اسلامى نيز از آمدن (امام مهدى) سخن گفته اند. اعتقاد به آمدن مصلح جهانى، يعنى امام مهدى عليه السلام نوشته اند، تنها از مبانى اعتقادى شيعيان محسوب نمى شود بلكه اهل سنت نيز به اين بحث معتقدند. انديشمندان اهل سنت بيش از پنجاه كتاب مستقل پيرامون شخصيت امام مهدى عليه السلام توشنه اند علاؤه بر آن در منابع حديثى ششگانه اهل سنت معروف به صحاح سته ذيل چهار عنوان از امام مهدى عليه السلام از مبانى اعتقادى شيعيان محسوب نمى شود؛ بلكه اهل سنت نيز به اين بحث معتقدند. انديشمندان اهل سنت بيش از پنجاه كتاب مستقل پيرامون شخصيت امام مهدى عليه السلام وظهور او سخن گفته شده است وروايات زيادى از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله درباره ظهور ايشان نقل گرديده است؛ به عنوان مثال در كتاب حديثى (سنن ابن ماجه) و(سنن ابن داود)، بخشى وجود دارد با عنوان (باب المهدى) كه در آن احاديث بسيارى از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل شده است كه آن احاديث توسط منابع روايى شيعه هم نقل گرديده است؛ ويا در ديگر كتابهاى ششگانه اهل سنت ذيل عنوان (فتنه ها وآشوبهاى آخر الزمان). از علائم وويژگيهاى دوره قبل از ظهور سخن گفته شده است وبه موضوعاتى همچون: زياد شدن بلايا وآفات طبيعى، نهادينه شدن بديها وگناهان، از بين رفتن قباحت گناهان در ميان مردم وديگر پيشگوييها، سخن به ميان آمده است.

بحث مهدويت در ميان انديشمندان شيعه واهل سنت، به قدرى بديهى ويقينى است كه مى توان اعتقاد به آمدن امام مهدى عليه السلام را از امور قطعى دين تلقى نمود از اينرو در اول تاريخ فرهنگ اسلامى، بسيارى از كسانى كه ادعاى مهدويت نموده اند از اهل سنت بوده وخود را به دروغ حضرت مهدى عليه السلام معرفى نموده اند. بسيارى از علماى اهل سنت صريحاً درباره امام مهدى عليه السلام واعتقاد به آن كتاب نوشته ويا اظهار نظر نموده اند؛ از جمله محمد امين بغدادى، جلال الدين سيوطى، عبدالحق دهلوى، ابن كثير دمشقى، احمد امين مصرى، محمد عبده، ابن ابى الحديد مدائنى، ومفتيان بزرگى مانند: يحيى ابن محمد حنبلى، محمد ابن محمد خطابى وبسيارى از ديگر اند يشمندان ديگر.

بنابراين مسئله آينده گرايى (Futurism) واعتقاد به اين امر كه سرانجام انسانها در همين دنيا به حكومتى انسانى وعادلانه خواهند رسيد، مورد پذيرش همه اديان است وبه نظر مى رسد كه خداوند امام مهدى عليه السلام را در زمانى به حكومت جهانى فرا مى خواند كه انسانها در فرايند تاريخ وگذشت زمان، همه امورى را كه تصور مى كنند به آنان آرامش وعدالت مى بخشد، تجربه كنند ويقين نمايند كه سرانجام بايد انسانى آسمانى، سليم النفس وكامل، در مديريت واداره جهان قرار گيرد، نه اينكه انسانهاى بوالهوس وابليس زده اى بر جهان حكومت كنند كه بر اساس اميال وزياده خواهى خود در يك دهه، چندين جنگ را در مناطق مختلف دنيا به راه مى اندازند. انسان معاصر به تعبير (آلوين تافلر)، صنعت، فن آورى، خرد ورزى واكتشافات علمى را تجربه نموده؛ اما مى بيند اين پديده ها،همان قدركه رفاه آورده اند موجبات ظلم به عده ان را نيز به همراه داشته اند.

(آيزيا برلين) مى گويد: متأسفم كه در بدترين قرن زندگى مى كنم؛ زيرا در همين قرن فقط در كشورهاى كمونيستى 17 ميليون انسان كشته شده است.

انسان معاصر با كشف واكسيناسيون توانست از مرگ ومير كودكان جلوگيرى كند؛ اما همين انسان تهذيب نشده، بمبى مى سازد ودر جاى ديگر بيش از صد هزار نفر را در (ناكازاكى وهيروشيما) مى كشد؛ بر اساس اين تجربه تلخ است كه انديشمندان مى گويند صنعت وتكنولوژى به تنهايى براى زندگى مطلوب، كفايت نمى كند وانسانها بايد، به تعبير قرآن، تزكيه نفس كرده وخويشتن را از صفات ناپسند اخلاقى رهايى دهند؛ لذا خداوند در سورة شمس يازده قسم به خورشيد، ماه، زمين وغيره ياد مى كند تا بگويد كه (قد افلح من زكّيها)؛ يعنى به تحقيق كسى كه خود را از آلودگى رهاند ووجودش را صيقلى نمود، رستگار است؛ از اينرو امام مهدى عليه السلام پس از ظهور خود كوشش خواهد نمود تا ابتدا انسانها را از قيد وبند ابليس وهواپرستى نجات دهد، زيرا ظهور ايشان موجب خواهد شد تا در كنار كوهى از ثروت، كودكان گرسنه، خواب يك لقمه نان را نبينند وآن كودك در جنوب شهر، از فرط گرسنگى در كلاس از حال نرود وديگر آن مادر به مدير مدرسه اصرار نورزد تا اجازه دهد تا كه دو كودك او در دو نوبت مختلف به مدرسه بيايند، زيرا دو فرزندش تنها يك كفش دارند وبايد به نوبت آن را بپوشند.

امروزه، در قرن بيست ويكم، انسان معاصر پس از گذشت سيصد سال از رنسانس وتسلط بر طبيعت ومنابع آن، مشكل اكتشاف واختراع را ندارد، بلكه مشكل انسان ديو سيرتى را دارد كه مغرور از ثروت ومقام خويش، به همنوعان رحم نمى ورزد؛ به قول (ميلان كوندرا) در كتاب (هنر رمان) عصر ما، عصر تناقضات ومعماهاى حيرت آورى است كه مخصوص پايانه تاريخ است (Terminal Paradoxes) از طرفى بشر به رفاه مالى وقدرت علمى رسيده است، به طورى كه غذاى او را در عربستان مى پزند ودر فرانسه مى خورد؛ ولى از طرف ديگر صد ميليون انسان در آفريقا از گرسنگى مى ميرند. از طرفى، پدر در ضيافت عروسى فرزندش به هر مهمان يك سكه طلا مى دهد، واز طرف ديگر پدرى براى تأمين معيشت فرزندش، كلية خويش را مى فروشد. بله، امام مهدى عليه السلام (يا به قول ديگر اديان، مسيح، ماشيح وسوشيانس) زمانى خواهد آمد كه بشر بفهمد در كنار تمامى دارايى ها وامكانات، تنهاست وهيچ فرقى با همنوعان خويش ندارد؛ روزى كه انسان به قول حافظ بفهمد كه داراى (محروميت ازلى) وذاتاً موجودى فقير ونيازمند بدارد است وهمچنين آگاه شود كه نبايد ارتباط خود را با خداوند قطع كند وبايد او را دوست بدراد. مهمترين كار امام مهدى عليه السلام وهمه انبياء پيشين، همين است كه اين پيام را به بشر بدهند كه اى انسان خداوند را دوست بدار، همنوع خويش را دوست بدار، همانگونه كه فرزند خويش را دو ست مى دارى.

جواب نقد

بنام خدا

دوست عزيز محمد، از نامه شما سپاسگزارم، همانطور كه شما هم گفتيد همه انسانها در ساختن سرنوشت فردى واجتماعى خويش سهم دارند كه جريان غيبت امام مهدى عليه السلام هم از اين جريان مستنثى نمى باشد. واين انسانها هستند كه تاريخ را مى سازند اما در بخشى از نامه فرموديد كه از مقاله بنده، يك نوع انسان گرائى استشمام مى گردد. اگر منظورتان از انسان گرائى،به همان اصطلاح عصر جديد است، كه از آن تعبير به اومانيسم واصالت انسان مى شود، درجواب بايد بگويم همانطور كه خودتان هم استنباط كرديد، اين نوع انسان گرائى وقرائت نيچه أى از انسان با گوهر اسلام سازگار نيست ومن هم نخواسته ام تا آن را درمقاله اثبات كنم. اما يك نوع نگاه كريمانه به انسان در فرهنگ دينى به چشم مى خورد كه خداوند به همان خاطر بهترين انسانهاى خود را كه انبياء وامامان باشند به جهت هدايت وكمك به آنان فرستاده است. ودر طول تاريخ بيشترين رنج وكوشش متعلق به همين انسانها يعنى انسانهاى آسمانى مى باشد ودر واقع اين هزينه أى را كه خداوند براى همين انسانهايى كه ما در كوچه وبازار مى بينيم پرداخته، خود بيانگر اين است كه خداوند براى انسانها ارزش قائل بوده وآنان را دوست داشته كه اينگونه پاك ترين انسا نها را براى آنان خرج كرده است خداوند در اين راستا انسان كاملى همچون على عليه السلام را فرستاده كه بيست وپنچ سال را در انزوا ومظلوميت سپرى نموده است، انسان كاملى همچون امام حسين عليه السلام را فرستاده كه در بدترين شرايط كشته مى شود كه تاريخ نمونه آن را حتى در اساطير سراغ ندارد. وهمچنين خداوند براى ما انسان ها،‌ انسان كاملى همچون امام مهدى عليه السلام را قرن هاى متمادى در انتظارنگه داشته تا روزى كه خواست عمومى مردم زياد شود تا ايشان را كه آخرين فرصت اديان وذخيره خداوند است براى بشر بفرستد. بنا براين همه اين كوشش ها به جهت انسانها است ومحبتى كه خداوند به بشر دارد، بيشتر از محبت مادر به فرزند است. ودر انسان شناسى دينى خداوند به فرد فرد انسانها توجه دارد ودوست دارد تا همه آنها با او آشتى كنند وبه سوى او برگردند. بنا براين اصل مهدويت در راستاى همين كرامت به انسان مى باشد، هر چند كه در تفكر دينى اين كرامت به معناى اومانيسم واصالت انسان به معناى غربى آن نيست كه بگوييم انسان جايگزين خداوند شده است وخداوند به حاشيه رانده شده است. بلكه در انسان شناسى دينى، ابهت واهميت انسان، به اين است كه به بندگى برسد وبزرگترين انسانها، بنده ترين افراد بوده اند. وموقعى انسان به رشد مى رسد كه به اطاعت خداوند رسيده باشد همانطور كه شگفت انگيزترين انسانها از ديدگاه اسلام مطيع ترين انسانها در برابر خداوند مى باشند. بنابراين منظور از انسان گرائى دينى اومانيسم نيست واومانيسم واصالت انسان شديداً، قابل نقد مى باشد.

زيرا آن يك نوع الوهيت دادن وتعريف افراطى نسبت به انسان است.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۴/۰۶/۲۱ : ۲.۴ K : ۰
: سید رضی موسوی گیلانی
comments:
no-comments