(۲۸) مهدى ياوران
مهدى ياوران
مقدمه
هر جنبش وانقلابى، به ياران وهمراهانى نياز دارد؛ يارانى كه ستون هاى انقلاب اند وسنگينى آن را بر دوش مى كشند. سستى واستوارى هر يك از اين دو، با سستى واستوارى ديگرى ارتباطى تنگاتنگ دارد؛ يعنى، هر اندازه حجم بناى انقلاب كمتر باشد، پايه هاى آن از استحكام كمترى برخوردار خواهد بود وبه هر ميزان كه آن بنا، بلندتر وگسترده تر باشد، به ستون هاى محكم ترى نياز خواهد داشت. ما با نگاه به حجم وگستردگى اين بنا، مى توانيم دريابيم بر چه ستون هايى افراشته شده است؛ همچنان كه با تأمّل در اهداف وغايات آن نيز مى توانيم، ميزان وحجم ابزار ووسايل مورد نياز ونيز پديدآورندگان آن را گمانه زنيم.
در اين نوشتار، به دنبال تبيين ويژگى هاى ياوران امام مهدى عليه السلام وهمراهان او هستيم؛ كسانى كه در حركت جهانى او، به مثابه بازوان نيرومند آن حضرت، در خدمت او واهداف او هستند.
اين نوشتار دو نتيجه اساسى در پى خواهد داشت:
اوّل اين كه دانستن اين ويژگى ها، مى تواند مقياسى براى محك زدن خود واهداف خود ومعيارى براى فهم ميزان قابليت ما، در همراهى با حضرت وجهاد در ركاب او باشد. ما هميشه، منتظر رؤيت خورشيد بوده ايم وشايد فردا، روز موعود باشد! آيا ما خود را براى آن روز مهيا كرده ايم؟ با فهم اين ويژگى ها، مى توانيم دريابيم كه پاى رفتن اين راه را داريم يا نه ودر آن روز موعود در كنار حضرتيم يا در مقابل او.
ثمره دوم، زمينه سازى براى ظهور است. توضيح اين كه فرا رسيدن روز سراسر مبارك ظهور، بسته به دو عامل اساسى است كه منطقاً، با فقدان هر كدام از آنها، قيام حضرت، بى نتيجه خواهد بود:
1. وجود زمينه مردمى؛ اگر در مردم، احساس نياز به امام شكل نگيرد، وقتى او بيايد، قدرش را نخواهند دانست وبه راحتى او را تنها خواهند گذاشت؛ بلكه شايد عليه او شمشير نيز بكشند، همان گونه كه اغلب مردم با پيشوايان معصوم پيشين عليهم السلام چنين كردند.
2. فراهم آمدن ياران، همراهان وهم رزمانى كارآمد وتوان مند كه با فقدان شان، كار حكومت، هدايت ورشد به سامان نخواهد رسيد. دانستن ويژگى هاى ياران حضرت وتلاش در راه كسب آنها، در واقع تلاش براى زمينه سازى ظهور وفرا رسيدن آن روز مبارك است. در روايات، گرچه از اين صفات، به عنوان ويژگى هاى ياران حضرت ياد شده است؛ امّا بدون ترديد يكى از پيام هاى اين روايات، بر شمردن شرايط آرمانى يك منتظر است. اهدافى كه يك منتظر واقعى بايد براى خود ترسيم كند وتمام توان خود را در راه رسيدن به آنها به كار بندد واوج هايى كه يك شيعه در تمام قرن ها وعصرها بايد بدان ها چشم دوخته، خود را در مسير دست يافتن بدان ها قرار دهد.
ويژگى هاى ياران امام زمان عليه السلام
براى فهم ويژگى هاى ياران امام مهدى عليه السلام، از دو مسير مى توان حركت كرد: مسير نخست، تأمّل در رواياتى است كه آن خصوصيّات را بيان مى كند. مسير دوم، تحليل ميزان عظمت ووسعت انقلاب وگستره حركت حضرت ونيز توجّه وتأمّل در اهداف وآرمان هاى آن حركت است.
در اين گفتار، مسير دوم را خواهيم پيمود؛ گر چه از روايات مربوط به اين موضوع نيز بهره خواهيم برد.
ابعاد حركت امام عصر عليه السلام
انقلاب امام مهدى عليه السلام، بزرگ ترين جنبش تاريخ بشريت است واز ويژگى هاى منحصر به فردى برخوردار است؛ از جمله:
عمق؛ اين حركت، از عميق ترين جنبش هاى بشريت است. منظور ما از (عمق)، بلنداى اهداف وعظمت آرمان ها است كه در عمل نيز به وقوع خواهد پيوست. اين جنبش، به شعارهاى پرزرق وبرق واهداف كم مايه نمى پردازد؛ بلكه انسان ها را به سوى معنويّت ورشد، هدايت مى كند وتمام استعدادهاى آنان را به سمت تعالى وشكوفايى جهت مى دهد. امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
(إذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد فجمع به عقولهم وأكمل به أخلاقهم؛(1) چون قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان گذارد وعقول آنان را متمركز ساخته واخلاق شان را به كمال برساند).
ودر جايى ديگر مى فرمايد:
(تؤتَوْن الحكمة في زمانه؛(2) در دولت مهدى عليه السلام به شما حكمت بياموزند).
گستردگى؛ اين جنبش از نظر جغرافيايى وكمّى، گسترده ترين جنبش ها است. موج اين حركت، از بزرگ ترين قاره ها گرفته تا كوچك ترين روستاها وكپرها را در مى نوردد وآنها را به تلاطم درمى آورد. امام صادق عليه السلام در تفسير آيه (وعد اللّه الذين، آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم فى الأرض...)(3) فرمودند:
(لم يجى ء تأويل هذه الآية ولو قام قائمنا بعدُ سيَرى مَنْ يُدركه ما يكون من تأويل هذه الاية وليَبْلُغَنّ دين محمدصلى الله عليه وآله ما بلغ الليل...؛(4) تأويل اين آيه، هنوز نيامده است. هنگامى كه قائم ما قيام كرد، كسى كه او را ببيند، تأويل اين آيه را خواهد ديد كه دين محمدصلى الله عليه وآله به هر جا كه شب وارد شود، خواهد رسيد).
امداد الهى؛ امداد الهى، پشتوانه اين حركت است واراده خداوند بر اين تعلّق گرفته كه اين حركت به ثمر نشسته وحكومت صالحان سرانجام، سراسر گيتى را فرا گيرد: (ونريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين)؛(5) (ما خواستيم بر مستضعفان زمين منت نهيم وآنان را پيشوايان ووارثان روى زمين قرار دهيم).
امام على عليه السلام درتفسير اين آيه فرمودند:
(هم آل محمّد يبعث اللّه مهديَّهم بعد جُهدهم فيُعزّهم ويُذلّ عدوَّهم؛(6) آنان اهل بيت پيامبرند كه خداوند، پس از سختى هايى كه بر آنان مى رسد، مهدى شان را بر مى انگيزد وآنان را عزت بخشيده ودشمنان شان را خوار مى گرداند).
رهبرى منحصر به فرد؛ رهبرى ويژه اين انقلاب، از ديگر اَبعاد عظمت آن است. براى مرتبه بلند او، همين بس كه امام صادق عليه السلام در وصف او فرمودند: (ولو أدركتُه لخدمتُه أيّام حياتي؛(7) اگر او را درك مى كردم، تمام عمر به خدمت او مى پرداختم).
اصالت؛ جنبش حضرت، از نظر تاريخى، از ريشه دارترين حركت ها است. اعتقاد به مصلح، درتمام اديان وبسيارى از نحله ها ومكاتب بشرى، وجود دارد؛ از آيين زرتشت گرفته تا يهوديّت ومسيحيّت و... .(8)
اين توضيحى كوتاه درباره برخى از اَبعاد حركت بزرگ امام عصرعليه السلام بود. حال به تبيين لوازم آن مى پردازيم.
نخستين بُعد از ابعاد عظمت حركت حضرت، عمق آن بود. از عمق اين حركت واهداف بلند آن، مى توان به عمق باورها وژرفاى نگاه ها رسيد؛ چرا كه آن ثمره ارزشمند، جز بر اين ريشه ها وشاخه ها نمى رويد. مگر مى توان بدون برخوردارى از اعتقادات ونگاه هاى عميق، اهدافى با اين حد واندازه داشت ونگاه ها را به افق هايى اين چنين بلند دوخت؟!
يكم. بينش عميق
ياران مهدى عليه السلام، از بينش هايى عميق وژرف، نسبت به خداوند، امام، انسان وهستى برخوردارند.
1. بينش عميق نسبت به حق تعالى
(رجالٌ عرفوا اللّه حقَّ معرفته وهم أنصارالمهدي فى آخرالزمان؛(9) مردانى كه خدا را آن چنان كه شايسته است، شناخته اند، وآنان، ياران مهدى عليه السلام در آخر الزمان اند).
(رجالٌ كأنّ قلوبهم زُبُر الحديد لا يشوُبها شكّ في ذات اللّه اشدّ من الحجر؛(10) آنان مردانى اند كه دل هايشان گويا پاره هاى آهن است (سخت تر از سنگ). بدون هيچ ترديدى نسبت به ذات مقدّس خداوند).
اين باور، آن قدر با صلابت واستوار است كه مرارت ها ومصيبت ها، در آن خللى ايجاد نمى كند وبلاها وامتحانات، آرامشش را به تلاطم نمى افكند وشبهات وسؤالات، در آن رخنه اى ايجاد نمى كند.
آنان، از سرچشمه توحيد ناب، سيراب اند وبه حضرت حق - آن چنان كه شايسته است - اعتقاد دارند: (فهم الذين وحّدوا الله حقَّ توحيده؛(11) آنان به وحدانيّت خداوند، آن چنان كه حق وحدانيت او است، اعتقاد دارند). حرم دل هايشان را بت هاى نفس، ثروت ومقام نيالوده ودر آن حريم امن، جز خداوند حضور ندارد.
نتيجه اين بينش عميق، ايمان وتقوا است. اين دو را هم در چهره عبادت ها وراز ونيازهايشان مى توان ديد (ذكر) وهم در آينه تلاش وكوششى كه در طريق عبادت وبندگى حضرت حق دارند (تلاش).
الف) ذكر:
(لهم في الليل أصوات كأصوات الثّواكل حَزناً من خشية الله؛(12) در دل شب، از خشيت خداوند، ناله هايى دارند مانند ناله مادران پسرمرده).
(قُوّام بالليل صُوّام بالنّهار؛(13) شب ها را با عبادت به صبح مى رسانند وروزها را با روزه به پايان مى برند).
(رجالٌ لا ينامون الليل لهم دوىّ فى صلواتهم كدوىّ النّحل يبيتون قياماً على اطرافهم ويسبّحون على خيولهم)؛(14) مردان شب زنده دارى كه زمزمه نمازشان، مانند نغمه زنبوران كندو، به گوش مى رسد. شب ها را با زنده دارى سپرى مى كنند وبر فراز اسب ها، خدا را تسبيح مى گويند).
ب) تلاش:
ياران مهدى عليه السلام، نه تنها اهل (اطاعت وبندگى)اند؛ بلكه دراين مسير، اهل (جديّت وتلاش) نيز هستند وتمام توان خود را در اين راه به كار مى گيرند: (مُجدّون فى طاعة الله؛(15) آنان در طريق عبوديّت، اهل جديّت وتلاش اند).
2. بينش عميق نسبت به امام عليه السلام
ياران مهدى عليه السلام، امام خود را مى شناسند وبه او اعتقاد دارند: (القائلين بإمامته)(16) اعتقادى كه در ژرفاى وجودشان ريشه دوانده وسراسر جان شان را فرا گرفته است. اين معرفت، شناخت شناسنامه اى ودانستن نام ونشان او، ودانستن اسم پدر ومادر ومحلِّ تولّد او نيست؛ بلكه معرفت به (حقّ ولايت) است؛ يعنى، فهم اين حقيقت كه او از من، به من نزديك تر وسزاوارتر است واز مادر به من مهربان تر؛ چرا كه عشق مادر، وحتى عشق من به خودم، غريزى است؛ اما عشق او، الهى وآسمانى است. او به سه دليل، مرا براى خودم مى خواهد:
1. به جهت آگاهى اش به تمام هستى واستعدادها وتوان مندى هاى من؛
2. آزادى او از بند هوا وهوس ها وزندان خودخواهى ها وخودبينى ها و...؛
3. وقرب واتصالى كه به منبع لايزال رحمت ولطف هستى دارد.
او مى خواهد سرشارم كند، تا آلودگى هاى نشسته بر بال روحم را بزدايد ولطافت وسفيدى پرهاى آن را، دوباره به آن بازگرداند وبر دست هاى مهربانش نشانده، به اوج آسمان ها وكنگره عرش الهى پرواز دهد.
نتيجه اين بينش عميق، محبت واطاعت است:
الف) محبت:
دل هاى ياران مهدى عليه السلام، سرشار از محبت او است. بر آن لوح ها، جز الف قامت او نوشته اى نيست. اين شيدايى تا بدان حدّ است كه حتّى زين اسب او را، مايه بركت مى دانند وبه آن تبرّك مى جويند:(يتمسّحون بسَرج الامام يطلبون بذلك البركة؛(17) به عنوان تبرك، بر زين اسب امام دست مى كشند).
به جهت همين عشق آتشين، آنان در آوردگاه رزم، او را مانند نگينى در برمى گيرند وجان خود را سپر بلايش مى كنند: (يحفّون به ويقُونه بأنفسهم في الحرب؛(18) در ميدان رزم، گردش مى چرخند وبا جان خود، از او محافظت مى كنند).
چه بسيار است فاصله ميان ما وياران او؛ چرا كه ما از جان وحتى وقت خود، براى او سهمى قرار نداده ايم، وچه اهداف وآرمان هايى از او كه به جهت سستى ما بر زمين مانده وچه دعوت هايى از او كه بى پاسخ مانده است!؟
ب) اطاعت:
دومين ثمره درخت بينش، (اطاعت) ومقدَّم داشتن اراده او بر اراده خوداست. ياران امام عصر عليه السلام، اين چنين اند ودر برابر او تسليم وخاضع اند: (هم أطوع من الأَمة لسيّدها؛(19) اطاعت آنان از امام، از فرمانبردارى كنيز در برابر مولايش بيش تر است).
آنان در برابر قرائت امام، از خود قرائتى ندارند واراده نفس اماره خود واكثريّت را، بر اراده وميل او مقدَّم نمى پندارند. ياران او، نيك مى دانند كه حق، با امام است واو با حق؛ چه ديگران بپذيرند وچه انكار كنند. آنان به بهانه نوانديشى وروشن بينى، از امام خود سبقت نمى گيرند وگرچه پشت سر او در حركت اند، ولى پاى از دام ها برمى گيرند تا از او فاصله نگيرند. آنان نه تنها مطيع اند، بلكه بر خلاف بسيارى - كه به بهانه فقدان زمينه، امكانات، سختى راه و... - از خدمت به او واهدافش شانه خالى مى كنند؛ در اطاعت او، اهل جديّت وتلاش اند وبراى بر زمين نماندن آرمان هاى او، خود را به آب وآتش مى زنند واز هيچ كوششى فروگذارى نمى كنند: (...مجدّون في طاعته)(20) ودراين رسالت بزرگ همراه وهم پاى امام هستند: (بهم ينصُراللّه إمامَ الحق).(21)
3. بينش عميق نسبت به انسان وهستى
اگر ياران او به كم ها قانع نيستند ودر حركت فراگيرشان، اهداف كم مايه را دنبال نمى كنند؛ جهت ژرفاى نگاهى است كه نسبت به خود وجهان پيرامون خود دارند. نگاه هاى آنان، از آرمان هاى كم ارزش، برگرفته وبه اوج هاى متعالى دوخته مى شود. ياران او، با تأمّل در خويشتن واستعدادهاى شگفت انگيزشان، عظمت قدر خود را در مى يابند واز اين كه دنيا ومعبودهاى دنيوى، آنان را پر نمى كنند، مسير بودن دنيا وسالك بودن خويش را مى فهمند. آنان با اين نگاه، به معبودى پيوند مى خورند كه از تمام كاستى ها وزشتى ها مبرّا است ومى تواند آنان را سرشار وظرفيّت هايشان را تكميل كند. پيوند با اين معبود نامحدود ومهربان، نگاه ها را زيبا ومتعالى مى كند.
گذر از امتحانات
عمق وژرفاى اين نگاه، آنان را از سيل امتحانات، سر افرازانه بيرون مى برد: (إنَّ أصحاب طالوت ابتلوُا بالنّهر الذى قال الله تعالى: (مبتليكم بنَهر) وان اصحاب القائم عليه السلام يُبتَلون بمثل ذلك؛ سپاهيان طالوت، با نهر آبى آزمايش شدند، همان كه خداوند درباره اش مى فرمايد:(خداوند)، شما را با نهر آبى مى آزمايد(، وياران امام مهدى عليه السلام نيز مثل آنان آزمايش مى شوند).
آرزوى شهادت
وآنان را مشتاق شهادت ولقاى الهى مى كند: (ويتمنَّون أنْ يُقتلوا في سبيل الله؛(22) آرزو مى كنند كه در راه خدا به شهادت برسند).
دوم. گستردگى
دومين بعد از ابعاد عظمت حركت امام مهدى، جهانى بودن وگستردگى آن است كه بر اين اساس به تبيين ويژگى هاى ياران حضرت مى پردازيم:
1. طرح وبرنامه جهانى
اگر ياران حضرت مى خواهند در ركاب او وهم پاى او، جهانى را به معنويّت ورشد برسانند ودنيا را سرشار از هدايت كنند؛ بدون ترديد بايد ديدهايى وسيع، نگاهى جهانى وطرح ها وبرنامه هايى فراگير داشته باشند. بدون برخوردارى از اين نگاه ها وطرح ها، انتظار انقلاب جهانى، انتظارى بيهوده است. با اين حساب، چند گروه، با آن حضرت نسبتى نخواهند داشت:
1. تنگ نظرانى كه تنها مقابل پاى خويش را مى بينند ووسعت نگاه شان از خود ومحدوده خود فراتر نمى رود؛
2. كوته بينانى كه در لاك خويش فرو رفته اند واز دنياى پيرامون خود وتحوّلات آن ونيز از جبهه كفر واهداف وابزارهاى تحت اختيارش بى خبراند؛
3. كسانى كه از اين ها مطّلع اند؛ ولى براى رويارويى با آن طرح وبرنامه اى ندارند. مگر مى توان بدون طرح وبرنامه اى جهانى، دنيا را به سعادت وخوش بختى رساند؟
2. جهاد ومبارزه جهانى
بعد از آن طرح وبرنامه فراگير، امام بر آن خواهد شد تا دنيا را سرشار از هدايت كند وياران او نيز در اين سازندگى پا به پاى او خواهند آمد ودر عيان ونهان، مردم را به خدا ودين او دعوت خواهند كرد: (الدعاة إلى دين الله سرّاً وجهراً).(23)
دراين ميان، هدايت گريزان وعدالت ستيزان فراوانى نيز وجود خواهند داشت كه در برابر او، صف كشيده وسدِّ راهش خواهند شد. آنان، به مثابه غدّه اى چركين وعضوى فاسد، براى پيكر جامعه بشريّت اند وامام چاره اى جز جهاد ومبارزه براى قطع آن اعضاى فاسد نخواهد داشت. بنابراين ياران وهمراهان او نيز، بايد اهل جهاد ومقاومت باشند؛ جهادى كه (فى سبيل الله) است؛ نه به هدف غنيمت يابى وزراندوزى. امام على عليه السلام درتفسير آيه (يجاهدون فى سبيل الله...)(24) فرمودند: (هم أصحاب القائم؛(25) آنان، ياران امام قائم اند).
اين جهاد، مبارزه با دنيايى از ظلم وستم است وبه همين سبب امام رضا عليه السلام به اصحاب خود فرمود: (امروز، شما آسوده تر از آن روزيد (روز ظهور)) پرسيدند: چرا؟ فرمودند: (اگر قائم ما عليه السلام قيام كند، چيزى وجود نخواهد داشت جز خون بسته شده وعرق پيشانى وخواب برزين اسب ها).(26)
دنيا خواهان ورفاه طلبانى كه به خوشى ها خو كرده اند واز جنگ وجهاد گريزان اند ومقدّس مآبان بزدلى كه با جهاد ومقاومت وخون وشمشير بيگانه اند؛ در حلقه ياران حضرت راهى نخواهند داشت.
3. شجاعت
اگر جهاد ومبارزه، جهانى وفراگير است، پس ياران ايشان هم بايد شجاعت وجسارتى در خور وعزم هايى پولادين داشته باشند؛ چراكه بدون آن، قدم هاياراى حركت نخواهد داشت:
(كلّهم ليوثٌ قد خرجوا من غاباتهم لو أنهم همّوا بإزالة الجبال لأزالوها عن مواضعها؛(27) همه شيرانى اند كه از بيشه ها خارج شده اند واگر اراده كنند، كوه ها را از جا برمى كنند).
(جُعلت قلوبهم كزبرالحديد؛(28) دل هايشان، چون پاره هاى آهن شده است).
(فإنَّ الرجل منهم يُعطى قوة اربعين رجلاً؛(29) به هر كدام شان، نيروى چهل مرد داده شده است).
(لو مرّوا بالجبال لقطعوها؛(30) اگر به كوه هاى آهن روى آورند، آن ها را قطعه قطعه مى كنند).
4. ايثار
آن حركت گسترده، براى هدايت وسازندگى است؛ نه جهان گشايى وزمين گيرى. جهاد، مقدمه اين آرمان الهى است وآن چنان كه رسول صلى الله عليه وآله از حقِّ اهل بيت خودعليهم السلام چشم مى پوشاند وآنان را در تنگنا ومضيقه قرار مى داد، تا ديگران به رفاه برسند واز اين رهگذر دل هايشان نرم ونسبت به دين مايل گردد. حضرت على عليه السلام مى فرمايد: (كان من تألُفّه لهم اَن كان الناس فى السَّكن والقرار والشّبَع والرّىّ واللباس والوطأ والدثار ونحن اهل بيت محمدصلى الله عليه وآله لا سقوفَ لبيوتنا ولا ابواب ولا سوُر الا الجرائد وما اشبهها ولا وطأ لنا ولا دثار علينا تُداولنا الثوبُ الواحد فى الصلاة اكثرَنا ونطوى الايام والليالى جوعاً عامتنا... فيؤثر به رسول الله صلى الله عليه وآله اربابَ النِّعم والاموال تألُّفاً منه لهم واستكانة منه لهم؛(31) از جمله مهربانى هاى پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت به مردم اين بود كه آنان در آرامش وسيرى وپوشش بودند. زيرانداز وروانداز داشتند؛ ولى خانه هاى ما (خاندان او) سقف ودر وديوارى به جز شاخه هاى خرما ومانند آن نداشت وفرش ورواندازى نداشتيم؛ بيشتر ما، براى نماز تنها لباس مان را دست به دست مى چرخانديم وروزها وشب هاى سال مان را به گرسنگى سپرى مى كرديم ... او از سر مهربانى وفروتنى، صاحبان نعمت ومكنت را بر ما مقدَّم مى داشت).
ياران حضرت مهدى عليه السلام نيز سختى ها را به جان مى خرند واز خوشى ها ولذايذ چشم مى پوشند وبا دست هاى مهربان شان، خوبى ها وخوشى ها را به ديگران هديه مى دهند؛ تا از اين رهگذر، قلب ها را نرم كنند ورهيدگان را به دامان پر از مهر ومحبت دين برگردانند.
5. بردبارى
تصوّر اين كه درعصر ظهور كارها، خود به خود به سامان مى رسد وبدون تحمّل مشقّت ها، كاستى ها وكژى ها، از جامعه رخت بر مى بندد واز همان ابتدا، همه غرق رفاه ولذّت مى شوند؛ خيال خام وتصوّر باطلى است. مفضل بن عمر مى گويد: نزد امام صادق عليه السلام بودم؛ از سبب ناراحتى وغمگينى من پرسيدند. عرض كردم: به وضع بنى عباس وحكومت وجبروت شان مى نگرم. اگر اين حكومت براى شما بود، ما نيز همراه شما بوديم واز آن بهره مى برديم. حضرت فرمودند: (اى مفضل! بدان كه اگر چنان مى شد، شب ها، كارى نبود جز سياست وتدبير امور مردم وروزها، جز درگير كار مردم بودن، غذاى نامطبوع وناگوار ولباس خشن مانند على عليه السلام، والاّ آتش بود ودوزخ).(32)
به راستى مگر مى شود امام مهدى عليه السلام خود، لباس خشن بپوشد وطعام ناگوار بخورد: (ما لباس القائم الا الغليظ وما طعامه إلا الجَشِب)؛(33) ولى ياران وهمراهانش غرق رفاه وخوشى باشند؟).
امام على عليه السلام در وصف ياران مهدى عليه السلام مى فرمايد: (إنَّه يأخذ البيعة عن أصحابه أنْ لا يكنزوا ذهباً ولا فضّة وبُرّاً ولا شعيراً ويلبسون الخشِن من الثياب؛(34) او از يارانش بيعت مى گيرد كه طلا ونقره اى نيندوزند وگندم وجويى ذخيره نكنند ولباس خشن بپوشند و...).
آنان، در راه تحقّق آرمان هاى جهانى امام مهدى عليه السلام، مشكلات ومصائب فراوانى را به جان مى خرند؛ ولى از سر اخلاص وتواضع، عمل خود را هيچ مى پندارند وبه جهت هجوم سختى ها وتحمّل مشقت ها، بر خداوند منت نمى گذارند: (قوم لم يمنُّوا على الله بالصبر)(35) واز اين كه نقد جان خويش را در كف اخلاص نهاده، تقديم آستان دوست مى كنند، هرگز به خود نمى بالند وآن را بزرگ نمى شمارند: (ولم يستعظِموا بذلَ أنفسهم في الحق).(36)
6. يك دلى
آنان يك رنگ ويك دل اند: (قلوبهم مجتمعةٌ)(37) واين نيست مگر به اين سبب كه هواها وخودخواهى ها، از جان شان رخت بر بسته وبه جاى آن، خدا خواهى وخداپرستى نشسته است. با اين اتحّاد ويك رنگى است كه مى توان به اهداف جهانى دست يافت وآرمان هاى الهى را تحقّق بخشيد. سپاهى كه از اختلاف وچنددلى رنج مى برد، چگونه مى تواند سر افرازانه بام دنيا را فتح كند.
7. استوارى
حركت بزرگ حضرت ولى عصر عليه السلام، برخوردار از پشتوانه امداد الهى است وبدون برخوردارى از امدادهاى ويژه الهى، هرگز به آرمان هاى خود دست نخواهد يافت. توجّه به وجود اين تأييدات الهى، تأثير شگرفى بر روان ياران امام بر جاى خواهد گذاشت. يقين به آن امدادها، باعث مى شود، ذره اى در درستى آرمان ها ومسير خود ترديد نكنند وملامت ها وسرزنش هاى كوته بينان وعافيت طلبان، در عزم شان خللى نيفكند.
قرآن مى فرمايد: (يا أيّها الذين آمنوا مَنْ يرتدّ منكم عن دينه فسوف يأتى الله بقوم يحبهم ويحبونه... ولا يخافون لومة لائم)؛(38) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد (به خدا، زيانى نمى رساند). خداوند جمعيّتى را مى آورد كه آنان را دوست دارد وآنان (نيز) او را دوست دارند... آنان از سرزنش هيچ ملامت كننده اى هراسى ندارند).
امام على عليه السلام درتفسير اين آيه مى فرمايد: (هم أصحاب القائم؛(39) آنان، ياران امام قائم عليه السلام هستند).
اگر اين انقلاب، از رهبرى ويژه برخوردار است فيض حضور دركنار چنين امامى - كه رسالت پيامبران واوليا در طول تاريخ بشريّت را بر دوش مى كشد ومى خواهد بار بر زمين مانده آنان را به مقصد برساند - براى كسانى فراهم خواهد شد كه در خود تناسبى با آن امام فراهم كرده باشند ومانند او، خالق هستى را در همه شؤون حيات وهستى شان، جريان وحضور بخشند. شايد از همين رو است كه از آنان به (مردان الهى) تعبير شده است: (رجالٌ الهيّون).(40)
اهداف وآرمان ها
ما تاكنون، برخى از ابعاد انقلاب بزرگ حضرت را بيان كرده، به تبيين ويژگى هاى ياران ايشان از اين منظر پرداختيم. درصدر سخن گفتيم راه ديگرى نيز براى فهم خصوصيات ياران امام مهدى عليه السلام وجود دارد وآن تحليل اهداف انقلاب بود.
با نگاه به اهداف وآرمان هاى انقلاب جهانى حضرت ولى عصر عليه السلام نيز مى توان ويژگى هاى ياران او را - كه در واقع پديد آورندگان وابزار آن اهداف اند - گمانه زد. در قسمت هايى از دعاى ندبه، به برخى از اين اهداف، اشاره شده است. بدين منظور، مرورى كوتاه به دعاى ندبه خواهيم داشت:
1. ستم سوزى: (اين المعدّ لقطع دابر الظلمة؛ كجا است مهيا شده براى ريشه كن كردن نسل ستمگران)!
يكى از آرمان هاى حضرت، ظلم ستيزى است. اصولاً، در روايات فراوانى، به عدالت گسترى وظلم ستيزى حضرت اشاره شده است: (يملا الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت ظلماً وجوراً).(41) كسانى خواهند توانست همراه او براى قطع ريشه هاى ظلم وبى عدالتى، كمر همّت بسته ودر اين مسير استوار بمانند كه خود، از ظلم گريزان بوده وخويشتن را از جور وستم پيراسته باشند؛ چرا كه حضرت مهدى عليه السلام، از ظالمان به عنوان بازوى خود، استفاده نخواهد كرد.
ظلم، مصاديق فراوانى دارد؛ مانند ظلم به خويشتن (فروختن خويشتن به ارزان تر از لقاى حق وجهت مادّى وحيوانى دادن به استعدادها وتوان مندى هاى خود) وظلم به خانواده، دوستان، جامعه و... . هم چنين احتكار، اسراف، سلب آسايش، اهمال در حقوق ديگران، و... همه از مصاديق ظلم است ومرتكبان آن، بيرون از محفل ياران حضرت خواهند بود.
2. احياى سنن: (أين المدّخَر لتجديد الفرائض والسنن؛ كجا است، آن ذخيره اى كه فريضه ها وسنّت ها را احيا مى كند)!
از ديگر رسالت هاى حضرت، احياى فريضه ها وسنّت هاى الهى است. ياران او، در انجام دادن فرايض وسنّت هاى الهى، اهتمام كامل خواهند داشت؛ زيرا نخستين قدم براى انجام دادن اين رسالت، رعايت آن از سوى احيا كنندگان آن است.
از پيشوايان معصوم ماعليه السلام ، سنّت هاى نيكويى در رابطه با گفت وشنود، رفت وآمد، غذا خوردن، لباس پوشيدن و... به جاى مانده است؛ ولى متأسفانه بسيارى از آنها مهجور مانده است.
آنان كه رعايت شيوه ها ومدهاى رايج جامعه را، برخود فرض مى دانند وسنّت ها وروش هاى پيشوايان معصوم عليه السلام را فراموش كرده اند؛ در جمع ياران حضرت راهى نخواهند داشت.
3. احياى قرآن: (أين المؤمّل لإِحياء الكتاب وحدوده؛ كجا است آن كه آرزو مى رود قرآن وحدودش را زنده كند). حضرت خواهد آمد تا قرآن، را از غربت به در آورد وگردهاى نشسته بر رخش را بزدايد. آن را از كنج مساجد، به متن زندگى انسان ها بياورد ودردهايشان را با آن تسكين بخشد ونابسامانى ها را به سامان رساند.
بيگانگان با قرآن - كه هفته ها وماه ها قرآن را نمى گشايند وانس والفت شان با اشعار، آثار ادبى ورمان ها، از انس با قرآن بيش تر است - در بزم با صفاى ياران حضرت، جايگاهى نخواهند داشت. اما ياران حضرت، نه تنها اهل قرائت قرآن اند؛ بلكه آن را در اَعماق جان شان جريان بخشيده وبا آن زندگى مى كنند وروح شان، را صفا مى بخشند.
(تُجلى بالتنزيل بصائرُهم ويرمى بالتفسير مسامعهم؛(42) با قرآن، ديدگان شان نورانى مى شود وتفسير آن، در گوش جان شان، جاى مى گيرد).
4. عصيان ستيزى: (أين مبيد أهل الفسوق والعصيان والطغيان؛ كجا است آن بنيان كن اصحاب فسق وعصيان وطغيان)!
از ديگر برنامه هاى امام مهدى عليه السلام، مبارزه با اهل فسق ونافرمانى است وزندگى يارانش از اين آلودگى ها پاك است. آنان، هم چنان كه با خداى خود عهد بسته اند كه از اطاعت او سرنپيچند؛ با ولىّ او نيز بيعت بسته اند كه از محارم الهى چشم بپوشند).
امام على عليه السلام مى فرمايد: (إنَّه يأخذ البيعة عن أصحابه على أن لا يسرقوا ولا يزنوا ولا يسبّوا مسلماً ولا يقتلوا محرماً... ولا يضربوا أحداً إلاّ بالحق... ولا يأكلوا مال اليتيم... ولا يشربوا مسكراً...؛(43) از اصحاب خود بيعت مى گيرد كه دزدى نكنند، دامن شان را به آلودگى نيالايند، مسلمانى را دشنام ندهند، كسى را به ناحق نكشند،... كسى را نزنند؛ مگر اين كه مستحق آن باشد، ... مال يتيم را نخورند،... شراب ننوشند...).
5. عزت دوستان: (أيْن معزّ الأولياء ومذلّ الأعداء؛كجا است عزّت بخش دوستان وخوار كننده دشمنان!).
در طول تاريخ - به جز بعضى از زمان ها - به سبب بهره مندى عده اى از زر وزور وبه كاربردن حيله وتزوير، غلبه وعزّت ظاهرى براى جبهه باطل بوده است ومؤمنان وپارسايان واقعى، به ظاهر زبون وخوار ودر چشمان كوته بين دنياپرستان، كم ارزش وزبون بوده اند. وآن حضرت مى آيد تا به اين ستم تاريخى پايان دهد وعزّت واقعى مؤمنان را در ظاهر نيز نمايان سازد وبى مايگى وبى پايگى عزّت ظاهرى جبهه طاغوت را بر ملا كند. كسانى خواهند توانست با او در پيمودن اين مسير، همراه وهم قدم باشند كه به عزّت واقعى پارسايان، با تمام وجود اعتقاد داشته باشند وباطل را - با تمام ظاهر فريبنده وپرهياهوى خيره كننده اش - ذليل وزبون بدانند؛ نه اين كه در برابر اهل دنيا واربابان زرو زور، خاكسار وفروتن باشند ودر برابر مؤمنان تهى دست، متكبر ومغرور! امام على عليه السلام درتفسير آيه (... أذلةٍ على المؤمنين أعزّةٍ على الكافرين)(44) فرموده است: (هم أصحاب القائم؛(45) آنان، ياران امام قائم عليه السلام هستند).
بشارت ها:
1. جوانان، از آن جا كه از فطرت هايى پاك وبى آلايش برخوردارند وتعلّقات ووابستگى ها، دراعماق جان شان ريشه ندوانده است؛ بيشتر ياران آن حضرت را تشكيل خواهند داد. امام على عليه السلام مى فرمايد: (ياران امام قائم عليه السلام، جوان اند ودر ميان شان پير يافت نمى شود؛ به جز اندكى، مانند سرمه در چشم ونمك در طعام كه كم تر از هر مادّه در طعام، نمك آن است).(46)
البته، جوان بودن ياران امام، لطمه اى به جايگاه پيران با ايمان نزده وبر عدم همراهى ايشان گواهى نمى دهد؛ چرا كه اوّلاً پيران - گرچه تعدادشان اندك است - اما باز هم درميان اصحاب ويژه حضرت حضور دارند وثانياً، به جز 313 يار اصلى، مؤمنان بسيارى نيز گرد حضرت جمع شده وايشان را يارى خواهند كرد.
2. بر اساس برخى از روايات، بانوان نيز درميان اصحاب ويژه حضرت، حضور چشم گيرى دارند. واين، نويد شوق انگيز وشعف آورى براى بانوان است تا كمر همت بسته وبراى پيوستن به اين جمع پربركت، تمام توان خود را به كار گيرند . امام باقر عليه السلام مى فرمايد: (يجيء والله - ثلاثُ مأةٍ وبضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امرأة يجتمعون بمكّةَ على غير ميعاد؛(47) به خدا سوگند! 313 تن كه پنجاه تن از بانوان نيز در ميان شان حضور دارند، بدون هيچ قرار قبلى، در مكه گرد هم جمع خواهند شد).
آنچه گذشت، شمه اى از ويژگى هاى ياران امام مهدى عليه السلام بود . به جهت برخوردارى از اين خصوصيات، در روايات، از آنان به عظمت ياد شده وپيشوايان معصوم عليه السلام زبان به ستايش وبزرگداشت آنان گشوده اند.
امام على در وصف آنان مى فرمايد: (فبأبي وأمي من عدّةٍ قليلةٍ أسمائُهم في الأرض مجهولة...؛(48) پدر ومادرم فداى گروه اندكى باد كه در زمين ناشناخته اند...!)
(أُولئك هم خيار الأمّة مع أبرار العترة؛(49) آنان خوبان امت اند با نيكان خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله).
شايد دانستن اين ويژگى ها، براى برخى، به جاى آن كه اميد بخش وحركت زا باشد، باعث سستى ونااميدى گردد؛ چرا كه به حق، ياران امام مهدى عليه السلام از صفاتى عالى وكمالاتى بى شمار برخوردارند واين ويژگى ها، به ظاهر، از حدّ واندازه انسان هاى معمولى فراتر است. شايد برخى با مقايسه خود با آنان - به جهت ضعف ها وكاستى هايشان - فاصله خود را با آنان، غير قابل جبران بپندارند! امّا توجّه به دو نكته، ما را از دام اين يأس ونااميدى مى رهاند ودلمان را سرشار از نور اميد ويقين مى كند:
يكم. در صورتى ويژگى هاى ياد شده، يأس آور خواهد بود كه ما بر اين باور باشيم كه ياران حضرت، افرادى معيّن اند كه مثلاً اسامى آنان در روايات آمده وكسى نمى تواند از آن جمع خارج شده ويا به آنان بپيوندد . ولى خوش بختانه براى اين باور، دليل ومبناى متقنى وجود ندارد. البته در روايات از افراد معيَّنى (مانند اصحاب كهف، سلمان فارسى، مالك اشتر و...) نام برده شده است؛(50) ولى - بر فرض صحت اسناد اين روايات - اينان عده اندكى از ياران حضرت اند وهنوز زمينه براى ديگران مهيا است.
انسان، حقيقتى بس پيچيده واسرارآميز، با قابليّت ها وتوان مندى هاى خيره كننده دارد وتا قلب انسان، از تپش نايستاده، مى تواند خود را از حضيض خاك به اوج افلاك برساند؛ به شرط اين كه (خود) را باور داشته باشد وبداند كه مى تواند. ياران آن حضرت، نه از ديگر كرات وآسمان ها هستند ونه تافته جدابافته! آنان نيز انسان هايى، از همين آب وخاك اند وپدران ومادرانى چون پدران ومادران ما دارند. خداوند نيز اگر به آنان عنايتى مى كند، به جهت لياقتى است كه خود در خويشتن پديد آورده اند. پس مانيز مى توانيم خود را به جمع شان ملحق كنيم؛ به شرط اين كه بخواهيم. از همين رو، پيامبرصلى الله عليه وآله به سلمان فارسى فرمود: (يا سلمان! إنّك مُدركه ومن كان مثلك ومَنْ تولّاه هذه المعرفة...؛(51) اى سلمان! تو با او خواهى بود ونيز هر كس كه چون تو باشد ومانند تو، به او معرفت داشته باشد...).
دوم. آنچه از صفات وويژگى هاى ياران حضرت برشمرديم، غالباً مربوط به ياران ويژه حضرت (313 ياور مخصوص آن امام همام) بود؛ ياورانى كه فرماندهان لشگر، دستياران وحكّام او هستند: (هم الوزراء يحملون أثقال المملَكة عنه؛ آنان وزيران اويند كه از جانب او، سنگينى بار حكومت را بر دوش مى كشند). و(هم النجباء والقضاة والحكام والفقهاء فى الدين...؛(52) آنان برترين ها، قاضيان، حاكمان وفقيهان در دين اند). ليكن ياران حضرت منحصر در اين مجموعه نيستند. در روايات، براى حضرت از لشگر ده هزار نفرى نيز سخن به ميان آمده است. قيام حضرت از مكّه، پس از اجتماع آنان خواهد بود. امام صادق عليه السلام دراين باره فرموده اند: (لا يخرج القائم من مكّة حتّى تكمُل الحلقة؛(53) امام قائم عليه السلام از مكه خارج نمى شود؛ مگر هنگامى كه گروه تكميل شوند). راوى مى پرسد: آنان چند نفرند؟ امام پاسخ مى دهد: (عشرة آلاف؛ ده هزار نفر). اينان، علاوه بر خيل عظيم مؤمنانى اند كه در ميانه راه به حضرت خواهند پيوست.
سخن آخر اين كه ما اگر همّت آن را نداريم كه در جمع ياران ويژه حضرت باشيم؛ لااقل بكوشيم كه از خيل عظيم همراهان حضرت ولشگر همگانى آن عزيز، بيرون نباشيم.
پى نوشت ها:
(1) منتخب الأثر، ص 482.
(2) بحارالانوار، ج 52، ص 352.
(3) نور(24)، آيه 55.
(4) معجم أحاديث الإمام المهدي، ج 5، ص 284.
(5) قصص (28)، آيه 5.
(6) معجم أحاديث الإمام المهدي، ج 5، ص 321.
(7) همان، ج 3، ص 385.
(8) براى توضيح بيشتر ر. ك: خورشيد مغرب، ص 52.
(9) امام على عليه السلام: (منتخب الاثر، ص 611).
(10) امام صادق عليه السلام: (بحارالانوار، ج 52، ص 308).
(11) امام على عليه السلام: يوم الخلاص، ص 224. (به نقل از بشارة الاسلام، ص 220)
(12) امام صادق عليه السلام: همان.
(13) همان.
(14) بحارالانوار، ج 52، ص 308.
(15) حضرت محمد صلى الله عليه وآله: يوم الخلاص، ص 223. (به نقل از بشارةالإسلام، ص9)
(16) امام سجاد عليه السلام: (منتخب الأثر، ص 244).
(17) امام صادق عليه السلام: بحارالانوار، ج 52، ص 308.
(18) همان.
(19) همان.
(20) حضرت محمد صلى الله عليه وآله: يوم الخلاص، ص 223. (به نقل از بشارةالإسلام، ص 9)
(21) امام صادق عليه السلام: بحارالانوار، ج 52، ص 308.
(22) امام صادق عليه السلام: بحارالانوار، ج 52، ص 308.
(23) امام سجاد عليه السلام: منتخب الأثر، ص 244.
(24) مائده (5)، آيه 54.
(25) منتخب الأثر، ص 475.
(26) بحارالانوار، ج 52، ص 259.
(27) امام على عليه السلام: يوم الخلاص، ص 224. (به نقل از بشارة الاسلام، ص 220)
(28) امام سجاد عليه السلام: يوم الخلاص، ص 228. (به نقل از بشارة الاسلام، ص 24)
(29) همان.
(30) همان.
(31) اختصاص شيخ مفيد، ص 172.
(32) عن المفضل وقال: كنت عند ابى عبدالله عليه السلام بالطواف فنظر الىّ وقال لى: يا مفضّل مالى اراك مهموماً متغيّر اللون؟ قال: فقلت له: جعلت فداك نظرى الى بنى العباس وما فى ايديهم من هذا الملك والسلطان والجبروت فلو كان ذلك لكم لكنّا فيه معكم. فقال: يا مفضل اما لو كان ذلك لم يكن الا سياسة الليل وسياحةالنهار واكل الجشب ولبس الخشن شبه اميرالمؤمنين 7 والافالنار...: (بحارالانوار، ج 52، ص 359).
(33) امام صادق عليه السلام: بحارالانوار، ج، 52، ص 354.
(34) منتخب الاثر، ص 469.
(35) امام على عليه السلام، يوم الخلاص، ص 223. (به نقل از بشارة الاسلام، ص 220)
(36) همان.
(37) همان.
(38) مائده (5)، آيه 54.
(39) منتخب الاثر، ص 475.
(40) امام على عليه السلام: يوم الخلاص، ص 226. (به نقل از بشارة الاسلام 297)
(41) غيبة طوسى، ص 52.
(42) امام على عليه السلام: يوم الخلاص، ص 226. (به نقل از بشارة الاسلام، ص 297)
(43) منتخب الاثر، ص 469.
(44) مائده (5)، آيه 54.
(45) منتخب الاثر، ص 475.
(46) بحارالانوار، ج 52، ص 333: (ان اصحاب القائم شباب لاكهول فيهم الا كالكحل فى العين والملح فى الطعام واقل الزّاد الملح).
(47) همان، ص 223.
(48) معجم احاديث الامام المهدى، ج 3، ص 101.
(49) يوم الخلاص، ص224، (به نقل از بشارة الاسلام، ص 39).
(50) (امام صادق عليه السلام: إذا قام قائم آل محمّد استخرج من ظهر الكعبة سبعة وعشرين رجلاً وسبعة من اصحاب الكهف ويوشع، وصى موسى، ومؤمن آل فرعون وسلمان فارسى، وأبادجانة الانصارى، ومالك الأشتر؛ چون قائم آل محمدعليه السلام قيام كند از پشت كعبه بيست وپنج نفر را بيرون خواهد آورد... وهفت نفر از اصحاب كهف ويوشع، وصى حضرت موسى ومؤمن آل فرعون وسلمان فارسى وابادجانه انصارى ومالك اشتر). (معجم أحاديث الامام المهدي، ج 5، ص 122).
(51) همان، ص 222.
(52) همان، ج 5، ص37.
(53) بحارالانوار، ج 52، ص 367.