(۳۸) طول عمر امام مهدى عليه السلام
طول عمر امام مهدى عليه السلام
بسم الله الرحمن الرحيم
در باره ى امكان طول عمر امام مهدى عليه السلام مى توان از جنبه هاى متفاوت به بحث وبررسى پرداخت كه ما در اين جا به دو راهكار اكتفا مى كنيم:
1ـ از راه امكان عقلى ومخالف نبودن علوم تجربى ودستاوردهاى علمى با عمر طولانى
2ـ اثبات مسئله از ديدگاه دينى وقرآنى.
راه اول: دليل عقلى:
آيا عمر طولانى براى امام عليه السلام يا هر انسانى ديگر امرى ممكن است يا محال؟ پيش از اين كه به اين پرسش پاسخ دهيم، بايد گفت كه در يك تقسيم بندى عقلى، تمامى امور عالم ازجهت امكان وقوع آن يا محال بودنش به سه دسته تقسيم مى گردد:
تقسيم امور عالَم از لحاظ امكان ووقوع ويا محال بودن
امر محال
دسته اول: امورى كه تحقق آن محال وغير ممكن است؛ مانند اجتماع نور وظلمت (تاريكى وروشنايى) در يك نقطه ويك لحظه يا بودن ونبودن فردى در لحظه ى واحد در يك مكان. اين دسته از امور، اصطلاحاً از مصاديق محال بودن اجتماع نقيضين است.
امور محقق الوقوع
دسته دوم: امورى كه تحقق آنها ممكن است، ونظربه اينكه طبق يك سلسله علل عادى تحقق مى يابد، امور طبيعى وكارهاى عادى ناميده مى شود؛ مانند بيشتر حوادث وكارهايى كه درجهان صورت مى گيرد.
امور ممكن الوقوع
دسته سوم: امور وحوادثى كه تحقق آنها ممكن است، اما وقوع آنها غيرعادى وغيرمتعارف است؛ مانند شفا يافتن مريض با استمداد معنوى از آفريدگار جهان، يا آسيب نديدن فردى كه از نقطه اى مرتفع سقوط كند! بهترين دليل بر امكان وقوع اين گونه حوادث، وجودخارجى آنها است؛ بنابراين، مى توان گفت كه تحقق بسيارى از امور در عالم، محال نيست وامكان وقوع آن وجود دارد، هرچند كه ممكن است تاكنون وقوع نيافته باشد. به عنوان مثال، بسيارى ازاكتشافات واختراعاتى كه در عصر جديد تحقق يافته است، در زمانهاى گذشته از امور غيرطبيعى وغيرقابل وقوع تصور مى شد؛ اما امروزه با شكوفايى علم از امور عادى وطبيعى تلقى مى شود.بنابراين عدم وقوع يك پديده ومتعارف نبودن، دليل بر محال عقلى بودن آن نيست. ما در اين جابراى اثبات مدعاى خويش به نقل دو نمونه ى مستند از امور غيرطبيعى اكتفا مى كنيم.
نمونه اول: يكى از روزنامه ها مى نويسد:
در آلمان يك كودك سه ساله براى تماشاى برفى كه از آسمان مى باريد به بالكن آپارتمان محل سكونت خود رفت؛ بدنش را كمى به خارج خم كرد تا برف ها بر روى دستش بريزد، اماناگهان تعادل خود را از دست داد واز ارتفاع هيجده مترى به زمين سقوط كرد. اين كودك، كه نامش (اليور گونتر) است، پس از سقوط در حالى كه گريه مى كرد از جاى خود برخواست وبه طرف خانمى كه شاهد سقوط وى از بالكن بود، دويد وتنها ناراحتى كودك اختلال كبد وى بود.
سقوط از ارتفاع هيجده مترى وزنده ماندن را مى توان فقط يك معجزه ناميد.(1)
نمونه دوم: دكتر الكسيس كارل(2) فيزيولوژيست وزيست شناس بزرگ فرانسوى وبرنده ى اولين جايزه ى نوبل در آمريكا است. وى در يكى از كتاب هاى خود در باره ى امورخارق عادت وكارهاى غيرطبيعى چنين مى نويسد:
موارد زيادى از مشاهدات ما در باره ى كيفيت معجزه ودرمان هاى غيرطبيعى جمع آورى شده است. اطلاعات كنونى ما در باره ى تأثير فورى نيايش در شفاى امراض، روى شرح حال بيمارانى كه از امراض گوناگونى درمان يافته اند، متكى است. چگونگى معالجه نزد اين وآن تفاوت زيادى ندارد؛ اغلب درد شديدى احساس مى كنند، سپس شفاى كامل فرا مى رسد وبعداز چند ثانيه ويا چند دقيقه ويا حداكثر چند ساعت زخم ها جوش مى خورد وعلائم بيمارى ازبين مى رود واشتهاى مريض باز مى گردد.(3)
دكتر نام برده در باره ى همين موضوع در كتاب ديگر مى نويسد:
واقعيت اين گونه شفاها به اثبات رسيده است؛ نيايش گاهى تأثيرات شگفت آورى دارد.بيمارانى بوده اند كه تقريباً به طور آنى از دردهايى چون خوره، سرطان وعفونت كليه وزخم هاى مزمن وسل ريوى و... شفا يافته اند.(4)
بنابراين مى توان تصور كرد كه بسيارى از امور عالم، كه در نگاه نخست محال جلوه مى كند،امورى ممكن الوقوع هستند ولزوماً نمى توان هر پديده ى غيرعادى را محال ذاتى دانست؛ به تعبير انديشمندان، غير از پاره اى امور انگشت شمار كه محال ذاتى هستند، غالب امور امكان تحقق دارند. نگاه به تاريخ علم بيانگر اين است كه دانشمندان توانسته اند با كوشش خود بسيارى از امورى را كه روزى غيرقابل تصور بود، به واقعيت تبديل كنند. شايد روزى انسان بتواند درپزشكى وفيزيولوژى به جايى برسد كه رمز عمر طولانى را كشف كند. بنابراين نبايد ساده انديشانه تصور كنيم كه هر چه امروزه كشف نشده است، امرى محال وناممكن است. البته تاريخ علم امروزه تا حدّ زيادى اين تصور را تصحيح نموده است وما در آينده شاهد وقوع پديده هايى خواهيم بود كه حتى براى ما قابل تصور نيست. بديهى است عمر طولانى امام مهدى عليه السلام از امور محال ذاتى وغيرممكن نيست وروزى به عادى وطبيعى بودن آن يقين علمى پيداخواهيم نمود.
با در نظر گرفتن اين قبيل حوادث كه نظاير فراوان دارد، بالخصوص در ميان پيروان ودوست داران اهل بيت عليهم السّلام جاى هيچ گونه انكار نيست كه امور غيرطبيعى وخارق عادت واقع مى شوند، هر چند كه برخلاف باورهاى رايج ميان مردم باشد. اكنون كه اين موضوع روشنگرديد مى توان گفت كه زندگى يك انسان در مدت هزار سال يا بيشتر، از اين نوع است؛ يعنيمحال وغيرممكن نيست، زيرا هيچ گونه اصل علمى وعقلى در دست نيست كه زندگى وعمر راتا هزار سال يا بيشتر محال وغيرممكن بشمارد. تنها چيزى كه در اين مورد مى توان گفت اين است كه زندگى تااين حد غيرطبيعى وخارق عادت است. بنابراين، ازآنجاكه به طور كلى وجود امورخارق عادت وغيرطبيعى جاى انكار نيست وهيچ گونه دليل علمى وعقلى هم كه طول عمر را تااين حد محال وغيرممكن بداند ارائه نشده است، از اين نظر نمى توان طول عمر را تا اين مدت ردكرد وآن را نپذيرفت.
با توضيح فوق، طول عمر امام مهدى عليه السلام را بايد در شمار امور غيرطبيعى بهشمار آورد واز اين نظر نمى توان از پذيرفتن واعتقاد به چنين موضوعى كه صرفاً غيرطبيعى است، سر برتافت.
راه دوم: ديدگاه دينى وقرآنى (دليل نقلى)
ديدگاه دينى وقرآنى پيرامون طول عمر
هنگامى كه مسأله ى طول عمر را از ديدگاه قرآن كريم بررسى مى كنيم، خواهيم ديد بنابرباور اديان افرادى بوده اند كه داراى عمر طولانى بوده اند نمونه هايى از انسان ها را مى يابيم كه خداى جهان آفرين در مورد آنان چنين مقرر فرموده است كه قرن هاى طولانى زندگى كنند واينجاست كه نه تنها طول عمر امام مهدى عليه السلام يك پديده ى طبيعى جلوه مى كند، بلكهطول عمر انسان هاى معمولى وعادى نيز يك پديده ى طبيعى جلوه مى نمايد. اينك نمونه هايى ازقرآن شريف:
1ـ ولقد ارسلنا نوحاً الى قومه فلبث فيهم الف سنة الاّ خمسين عاماً فأخذهم الطّوفان وهم ظالمون.(5)
ما نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس او در ميان جامعه ى خويش، 950 سال درنگ كرد وآنان را به سوى حق وعدالت فراخواند... وآنگاه آن جامعه را در حالى كه ستمكار وبيدادپيشه بودند، طوفان فراگرفت.
اين آيه ى شريفه بيانگر اين حقيقت است كه تنها، دورانى را كه نوح در جامعه ى خويش درنگ كرد ومردم را به سوى خدا دعوت نمود، 950 سال بود. حال، عمر او به هنگام بعثت چقدر بوده؟ وپس از طوفان چقدر زيسته است؟ اين ها دو دوره ى نامشخص ديگرى است كه بايدبه950 سال افزوده شود تا عمر آن پيامبر بزرگ معلوم گردد.
در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است كه: نوح على نبينا وآله وعليه السلام پيامبر 2300 سال زندگى كرده است. اين 2300 سال بدينگونه بود كه: 850 سال پيش از بعثت خويش زيست و950 سال به پيام رسانى گذرانيد و500 سال هم پس از طوفان ونابودى ستمكاران بود كه از كشتى معروف خويش فرود آمد وبناى شهرها وزندگى نوين را نهاد وفرزندان خويش را در شهرها سكونت داد.(6)
در روايت ديگرى آمده است كه نوح على نبينا وآله وعليه السلام 2500 سال زيست.به هرحال، روشن است كه نوح على نبينا وآله وعليه السلام اين قرن هاى طولانى را به خواست خدا ودر پرتو اراده ى الهى وقدرت بى كرانش زندگى نموده است.
واز حضرت سجّاد عليه السلام نقل كرده اند كه فرمودند:
فى القائم سنّة من نوح وهى طول العمر؛(7)
در قائم ما خاندان وحى ورسالت، نشان وشيوه اى از نوح على نبينا وآله وعليه السلام است وآن طول عمر مى باشد.
اراده خداوند بر طول عمر آن حضرت
2ـ ونيز قدرت بى كران خدا در تحقق خواست حكيمانه اش وبه فرمان درآوردن طبيعت، درداستان حضرت يونس على نبينا وآله وعليه السلام تجلى پيدا مى كند كه مى فرمايد:
اِلتقمه الحوت وهو مليم فلولا أنّه كان من المُسبحين للبث فى بطنه الى يوم يبعثون؛(8)
وماهى دريا او را به كام خود فرو برد، در حالى كه مردم ملامتش مى كردند. اگر ازستايش گران خداوند نبود، بى ترديد تا قيامت در شكم ماهى مى ماند.
وبدين سان از اين آيه ى شريفه، استفاده مى شود كه خداوند مى تواند در جايى كه نه هوايى جريان دارد ونه غذا ونه چيزى از ضروريات زندگى وادامه ى حيات، انسانى را از مرگ حفظ كند ونه تنها او را زنده بدارد، بلكه از هضم شدن در شكم ماهى وتجزيه شدن در پيكر آن موجود بزرگ دريايى، طى ميليون ها سال، حراست وحفاظت كند.
اينك! اين خداى توانا، آيا قادر نيست كه ولى خويش را از مرگ محافظت وصدها سال عمر پرافتخار ـ به منظور اهدافى والا به او ـ ببخشايد؟
بنابراين، علاوه بر دليل علمى وامكان عقلى، اگر ما معتقد به وجود خداوند باشيم بايدبگوييم كه اين مطلب (طول عمر شريف امام مهدى عليه السلام) خواست واراده الهى است وداشتن عمر طولانى در طول تاريخ براى افراد بسيارى ذكر گرديده است كه در اين جهان، قرن هاى طولانى زيسته اند كه موّرخين نام آنها را برشمرده(9) وسرگذشت برخى رانيز نوشته اند، همان گونه كه برخى از علما در كتاب هاى خويش، بخش خاصى را به آن اختصاص داده وتحت عنوان سرگذشت كسانى كه عمر طولانى داشته اند، به زندگى آنان پرداخته اند ويادآور شده اند كه عمرطولانى براى انسان يك پديده ى عجيب وغريبى نيست، بلكه در برخى روزگاران يك پديده ى طبيعى وعادى بوده است.
برخى از عمر درازان
ما در اين جا نام برخى از آنان را به طور فشرده مى آوريم:
1ـ حضرت آدم (على نبينا وآله وعليه السلام) كه 930 سال در اين جهان زندگى كرد.
2ـ حضرت سليمان (على نبينا وآله وعليه السلام) نيز 930 سال زندگى كرد.
3ـ لقمان حكيم، 4000 سال وبرخى نيز 400 سال نوشته اند.
4ـ ربيع بن ضبع، 380 سال.
5ـ شدّاد بن عامر، 900 سال.
6ـ عمربن عامر، 800 سال.
7ـ قس بن ساعده، 600 سال.
8ـ عزيز مصر، 700 سال.
9ـ ريّان پدر عزيز مصر، 1700 سال.
10ـ لقمان عادى، 560 سال وامثال آنها كه در تاريخ نام آنان ذكر گرديده است وهر كدام صدهاسال در اين جهان زيسته اند ليكن ما به همان بيان قرآن شريف در داستان نوح على نبينا وآله وعليه السلام اكتفا مى كنيم كه براى هر حقيقت جوى با ايمانى، كافى است.(10)
پى نوشت ها:
(1) كيهان شماره 6718 مورخ 5 دى ماه 1344 هـ. ش.
(2) Dr. Alexis Carrel.
(3) انسان موجود ناشناخته، صفحه 142.
(4) نيايش، صفحه 22.
براى اطلاع بيشتر در اين باره به كتاب (دعا بزرگترين نيروهاى جهان)؛ نوشته ى دكترفرانك لاباخ وهمچنين جزوه (معجزه چيست) نوشته پروفسور لئونيان مراجعه شود.
(5) سوره عنكبوت، آيه 14.
(6) تفسير برهان، ذيل آيه ى شريفه واكمال الدين، ج 2، ص 523.
(7) اكمال الدين، ج 1، ص 322 و524 ؛ معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 3، ص 192.
(8) سوره صافات، آيه 144-142.
(9) جهت اطلاع بيشتر ودقيق تر رجوع شود به: كتاب گرانسنگ (خورشيد مغرب) ص 197، تأليف دانشمند ونويسنده ى فرزانه معاصر، محمدرضا حكيمى وكتاب (او خواهد آمد) ص 89، همچنين كتاب (امام مهدى عليه السلام حماسه اى از نور) از شهيد صدر، (نويد امن وامان) و(امامت ومهدويت) از آيت الله صافى، (ديرزيستى حضرت مهدى عليه السلام) از مهدى كامران، (منتظر جهان وراز طول عمر) از سيداحمد علم الهدى، (چند مقاله) ازعلامه طباطبايى، (مهدى عليه السلام رهبر بزرگترين انقلاب جهان) از حسن شجاعان و(طول عمرامام زمان عليه السلام) از على اكبر مهدى پور.
(10) براى توضيح بيشتر به: اكمال الدين ج 2، ص 623 به بعد وبحارالانوار ج 5، ص 225 به بعد مراجعه شود.