(۴۹) عدالت وقاطعيت در وقت ظهور
عدالت وقاطعيت در وقت ظهور
امام مهدى عليه السلام در راه وكار خود سازش ناپذير است ودر اجراى حدود واحكام الهى ومبارزه با ستمگران قاطعيتى خدايى دارد، چشم پوشى ومسامحه اى در راه وروش او نيست، از ملامت ملامتگران نمى هراسد، از هيچ مقام وقدرتى نمى ترسد، وبدون هيچگونه ملاحظه اى تبهكاران را كيفر مى كند وصالحان زاهد وساده زى وبى آلايش را در مصادر امور مى گمارد.
قاطعيت، خصلت همه رهبران راستين الهى است، واين خصلت در وجود مبارك امام مهدى عليه السلام در حد اوج وكمال است. ومعيار پاكسازى اجتماعات بشرى همين است. عينيت يافتن عدالتى فراگير وريشه سوزى هر ظلم وستم بايد بدون كمترين ترحم وارفاق واستثنايى صورت گيرد، بطورى كه در هيچ جاى جهان علت فساد وعامل بيدادى برجاى نماند، تا بتواند بتدريج به مناطق ديگر نفوذ كند، وبه توطئه وكارشكنى در كار سامان بخشيدن به جامعه بشرى بپردازد.
اين تجربه همه دوران تاريخ است كه سازش وارفاق وملايمت در پاكسازى جامعه وزدودن علل وعوامل ناراستى ونادرستى وتجاوزطلبى، همواره موجب گرديده است تا پس از گذشت اندك زمانى، نيروهاى ضدحق وضد عدل در سازماندهى مجددى تشكل يابند، واز پشت به نيروهاى مردمى وانقلابى يورش آورند، وضربه هاى كارى وارد سازند، وآنان را بكلى از پاى درآورند، يا دست كم تضعيف كنند ودر راه وكارشان ناموفق سازند. اين موضوع تجربه هميشگى تاريخ است. وديگر بار، در دوران ظهور بزرگ، اين واقعيت ناديده گرفته نمى شود، تا پاكسازى بزرگ وريشه اى جامعه بشرى تحقق خارجى يابد، واز هر شكست وناتوانى وسستى در امان ماند. از اينرو، امام منجى، در سراسر اندام جامعه بشرى سلولى فاسد بر جاى نمى گذارد، وهر خس وخاشاكى را از مسير انسان برمى دارد، وهر فسادى را در نطفه خفه مى كند، وهر ستمى را از ريشه مى خشكاند. در همه جريانهاى فاسد وضدانسانى، همه عاملان، زمينه سازان ودستياران آن جريانها را از دم تيغ مى گذراند.
امام باقر عليه السلام:
يقوم القائم... على العرب شديد، ليس شانه الاالسيف... ولا ياخذه فى الله لومة لائم.(1)
- (امام) قائم قيام مى كند... بر اعراب سختگير است وراه (وروش) او شمشير (به به كارگيرى سلاح) است. ودر راه اجراى (برنامه هاى) الهى از ملامت ملامتگرى بيم نمى كند.
تبليغات دشمنان داخلى وخارجى وبوق وكرناها وتكفيرهاى داخلى وارتجاعى در او هيچ اثرى نمى گذارد، واو را به مصلحت سنجى مجبور نمى سازد. اين روش ارزشمند، در عين دشواريهاى فراوانى كه همراه دارد، از جهتى نيز كارها را آسان مى كند، چون آنان كه انديشه رخنه كردن در صفوف نهضت وانقلاب جديد را در سر مى پرورانند وشيوه فتنه گرى را در پيش مى گيرند، هنگامى كه با قاطعيتى خلل ناپذير روبرو گشتند وراهى براى نيرنگ بازى ونفوذى گرى در پيش خود نديدند، دست از هر خطا وانحراف برمى دارند واز هرگونه حركتهاى مخفيانه وكارشكنيهاى پنهانى وسرمايه گذاريهاى مرموز دست مى شويند.
امام مهدى عليه السلام، با ايجاد بيم ودلهره وترسهاى عميق وراستين، بسيارى از گروههاى مخالف وستم پيشه را مجبور به ترك راه وروش خود مى كند وبه تسليم وامى دارد. از اينرو، در احاديث آمده است كه از شمشير برنده واراده قاطع امام ويارانش همه اهريمنان مى هراسند، وترسى گران بر روان دژخيمان خون آشام سايه مى افكند، ولرزه بر اندام خودكامگان وطاغوتان مى افتد. واين خود عامل بزرگى در پيروزى كامل آن امام منجى است. با اين رعب وترس، بسيارى مقاومتها درهم مى شكند، وبسيارى از مردمان به راه بازمى گردند واز تجاوز به حقوق ديگران وزير پا نهادن مسؤوليت وتكليف وحرمت انسانها دست برمى دارند.
امام صادق عليه السلام:
بينا الرجل على راس القائم يامر وينهى اذا امر بضرب عنقه، فلا يبقى بين الخافقين شىء الا خافه.(2)
- در همان هنگامى كه شخصى نزد قائم ايستاده وبه امر ونهى مشغول است(3) ناگاه (امام) امر مى كند كه او را بكشند. اينست كه در خاور وباختر زمين چيزى نمى ماند مگر اينكه از (قاطعيت واجراى عدالت) او مى هراسد.
انسانهاى استثمارگر، ستم پيشه، خون آشام وبدانديشان ديوسيرت، در برابر خود قدرت ونظامى را مى بينند كه ذره اى از حق وحقوق مردمان را ناديده نمى گيرد، وكاهى را از كوهى جدا مى سازد، وزشت كرداران وگناهكاران را بدون ذره اى چشم پوشى كيفر مى دهد، وحد وحدود الهى را بدون كمترين ارفاق به اجرا درمى آورد، وقانون عدل وحق درباره بزرگ وكوچك وفقير وغنى وعالم وجاهل وخويش وبيگانه عملى مى سازد. واينچنين شيوه وروشى نرمش ناپذير واستوار، اطاعت وفرمانبردارى همگان را موجب مى گردد.
امام باقر عليه السلام:
كانى باصحاب القائم وقد احاطوا بما بين الخافقين ليس من شىء الا هو مطيع لهم.(4)
- گوييا ياران قائم را مى بينم كه بر خاور وباختر گيتى مسلط شده اند، وهيچ چيز نيست مگر آنكه از آنان فرمان مى برد.
و اينچنين شيوه وروشى مى تواند نجات بخش بشريت باشد، وشبكه هاى پيچيده بيدادگران ودنياداران را از دست وپاى بشريت مظلوم بردارد، وراحت وآسايش واقعى همگان را فراهم سازد. در جبهه خارجى موفق مى شود حركتهاى ضد مردمى را درهم بشكند، ويك تن از ضد مردمان را باقى نگذارد، ودر جبهه داخلى توفيق مى يابد تا به پاكسازى بزرگ دست يازد وهمه منافقان نامرئى ونفوذيان ورياكاران وتزويرگران ظاهرالصلاح را ريشه كن كند، وتوده هاى نجيب انسانى را از شر هر نيرنگ ومكر وترفند وفريبى آسوده سازد، وامنيت واقعى را بر سراسر اجتماعات انسانى حاكم گرداند.
بنابراين، روش امام در برخورد با تبهكاران داخلى وانحرافها وفسادهاى اجتماعى دست كمى از درگيرى با جبهه خارجى ودشمنان سلاح به دست وآشكار جهانى ندارد. كشتار وجنگ در راه وروش امام موعود عليه السلام تنها براى از ميان برداشتن حاكمان وزمامداران مسلط بر كشورهاى جهان نيست، بلكه قاطعيت در برابر حكومتهاى خودكامه مقدمه اى است براى اصلاح جامعه ها وايجاد دگرگونى اساسى در ماهيت روابط اجتماعى، وسرانجام اجراى دقيق عدالت اجتماعى در همه شؤون زندگى. به اين جهت امام نه تنها در جنگها ولشكركشيها با دشمنان خارجى دست به كشتار مى زند وموانع راه را با قاطعيت از سر راه برمى دارد، بلكه در برابر هر گونه فساد وانحراف در داخل جامعه اسلامى نيز قاطعانه مى ايستد وعلل وعوامل آن را نابود مى كند.
در اين ترديدى نيست كه روشهاى سازشكارانه ومصلحت انديشانه در برابر فساد داخلى، بتدريج جامعه را تباه مى سازد، يعنى از درون دچار مشكلاتى مى كند. كه از هرگونه سامانيابى مانع مى گردد، وكم كم مفاسد داخلى نظام را از اعتبار مى اندازد، وجامعه را به سقوط مى كشاند، واجراى حق وعدل را ناممكن مى كند. از اينرو، ساختن جامعه هاى بشرى قاطعيتى نرمش ناپذير مى خواهد ودورى دقيق از هرگونه ملاحظه گرايى وسازشكارى.
امام على عليه السلام:
لا يقيم امرالله - سبحانه - الا من لايصانع ولا يضارع، ولا تتبع المطامع.(5)
- دين خدا را نمى توانند ترويج كنند مگر كسانى كه سازشكار نباشند، (وبا دنيا دوستان ورفاه طلبان) همسو نشوند، ودل در گرو طمعها وخواهانيها نداشته باشند.
راه وروش امام مهدى عليه السلام، شكوفايى راستين اين اصول ومعيارهاست، نه سازشى در آن راه دارد ونه طمعى به مال دنيادارى، هيچ انگيزه اى در كار نيست جز رضاى خدا واجراى عدالت مطلق.
امام على عليه السلام:
... وليطهرن الارض من كل غاش...(6)
- ... زمين را از هر انسان نيرنگ باز (وفريبكار) پاك مى سازد...
كسانى كه در مبانى عقيدتى وايمانى چون ديگرانند وبظاهر معتقد ومسلمان حساب مى شوند، ليكن در عمل ودر روابط اجتماعى دچار انحرافند ودر مسائل مالى واقتصادى فريبكارند وغش به كار مى برند، مورد تصفيه وپاكسازى قاطع وانعطاف ناپذير امام قرار مى گيرند، وبا نابودى اين طبقه زالوصفت كه در شمار اندك نيستند، مردمان به امنيت اقتصادى خواهند رسيد در كنار ديگر امنيتهاى اجتماعى.
امام كاظم عليه السلام:
... الثانى عشر منا سهل الله له كل عسير... ويبير به كل جبار عنيد، ويهلك على يده كل شيطان مريد...(7)
- ... خداوند براى دوازدهمين (امام) از خاندان ما هر دشوارى را آسان مى گرداند، وبه دست او هر جبار سرسختى نابود مى شود وهر شيطان سركشى هلاك مى گردد.
از شيوه هاى امام موعود عليه السلام، براى محو طاغوتان وجباران،عدم پذيرش توبه است. واين، موضوعى است بسيار مهم، كه از نفوذ عناصر ناباب ونالايق ودوگانه وناخالص يا متظاهر، در صفوف انقلابيون جلوگيرى مى كند.
روشن است كه با پيدايش تحول وانقلاب در جامعه، مردم به دو گروه تقسيم مى شوند:
1- گروهى كه پيش از انقلاب ونظام جديد خود را براى تحول ودگرگونى آماده كرده بودند وانديشه وافكار خويش را از پيرايه ها ومعيارهاى نادرست پيشين رها ساخته بودند. اين دسته با پديد آمدن انقلاب وتحول در نظام اجتماعى، بدون دشوارى، معيارهاى جديد را مى پذيرند وخود را با جامعه نوبنياد وضوابط آن تطبيق مى دهند وبا تفكر وحركت نوين هماوا وهماهنگ مى گردند.
2- كسانى كه روشها ومعيارهاى واپس گراى جامعه پيشين در تار وپود وجودشان نفوذ كرده وبه انديشه وعمل آنان فرم وشكل بخشيده است ومنافعشان نيز در همان است. اين گروه با همان انديشه ها خو گرفته اند وآن انديشه ها ومعيارها جزء شخصيتشان شده است. اينان در هر جامعه ومحيطى قرار گيرند جز به همان اصول پيش ساخته خويش به چيزى نمى انديشند، ومنافع خود را نيز در سايه همان روشها وانديشه ها تامين شده مى يابند. اين گروه با پديد آمدن تحول وانقلاب وواژگونى نظامهاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى وارزشى پيشين، دچار مشكل اساسى مى گردند؛ زيرا از يك سو با حركت انقلابى ودگرگونساز جديد روبرو هستند كه اصول ومعيارهاى تازه اى عرضه مى كند، كه در بسيارى از موارد كاملا با اصول پيشين متضاد وناسازگار است. از سوى ديگر گرفتار افكار وانديشه هاى پيشين وخصلتهاى منافع طلبانه خود هستند، كه در ژرفاى روح آنان رسوخ كرده است، بويژه كه منافع خود را نيز در سايه آن معيارها پايدار مى دانند.
گروه دوم در رويارويى با انقلاب دو دسته مى شوند: دسته اى كوتاه فكر وسطحى نگر، كه در برابر انقلاب ونظام جديد مى ايستند ودر برابر انديشه هاى نوين مقاومت مى كنند. اين دسته زود از ميان مى روند، وبراى نيروهاى انقلابى رويارويى با اين گروه چندان دشوار نيست.
دسته دوم كسانيند كه اصولى وبنيادى فكر مى كنند وپويايى وبالندگى حركت جديد وانقلابى را درك مى كنند وستيز با آن را ناممكن مى شناسند. اينان بظاهر به حركت نوين تن مى دهند وآن را مى پذيرند، ليكن در درون وباطن به هرگونه كارشكنى دست مى يازند. اين دسته در ظاهر انقلابى وطرفدار مبانى جديدند ودر باطن ضدانقلاب ومعتقد به اصول گذشته اند. گرايش اين نوع از مردم وگروهها به انقلاب، وناشناخته ماندن آنان يا طرد نشدن آنان، همواره، مشكل اساسى هر انقلاب است وعامل اصلى انحراف در مبانى انقلابها. اين طبقه با نفوذ در صفوف انقلابيون، حركت نو را دچار انحراف وچرخش به عقب وواپس گرايى مى سازند، واندك اندك افكار وانديشه هاى واپس گراى خود را در قالب تعبيرها وواژه هاى نو در جامعه جا مى زنند، ومبانى انقلاب را بتدريج از محتواى اصلى تهى مى سازند، وكم كم انقلاب را به ضدانقلاب تبديل مى كنند. واين امرى است كه همواره تجربه شده است. ليكن مايه عبرت نگشته است.
يكى از راههاى اصلى نفوذ اين خائنان خادم نما وضدانقلابيون انقلابى نما وسرمايه داران وطاغوتان بظاهر مردمى، توبه است. البته توبه مى تواند راست ودرست باشد وشخص تائب براستى گذشته ها را پس پشت افكنده وبه راه بازگشته باشد، وهم مى تواند ظاهرى فريبكارانه صورت گيرد. تشخيص درست حقيقت توبه كارى دشوار است واگر اين دشوار حل نگردد حل مشكل نفوذ عناصر ناباب وضد عدل وضد ارزش در صفوف انقلاب دشوار است.(8)
اين مشكل درباره داورى وقضاوت نيز هست كه افراد مجرم - بويژه متمكنان وطاغوتان مالى وسياسى ونظامى - با زيركى وهوشيارى وبا استفاده از افراد متخصص كه از راههاى فرار قانونى اطلاع دارند، مى توانند بيگناه را مجرم ومجرمان را بيگناه جلوه دهند وحق را ناحق كنند.(9)
در جامعه مهدوى عليه السلام كه سره از ناسره ومنافق وطاغوت وطاغوتچه از ديگران جدا مى شوند وهمه مجرمان كيفر مى يابند، وهمه حقها به حقداران مى رسد، اين دو مشكل چگونه حل مى شود كه راه فرارى باقى نماند؟
در احاديث كه در آنها اندكى از راهها وروشهاى امام مهدى عليه السلام ترسيم شده است به دو موضوع اساسى در اين زمينه اشاره شده است:
1- امام وياران او در قضاوت چون داود پيامبر عليه السلام قضاوت مى كنند، يعنى باعلم باطن بينى واحاطه به منويات وانديشه هاى باطنى اشخاص وافراد، مجرمان را مجرم اعلام مى كنند وبيگناهان را بيگناه، ودر آن دوران ديگر نيازى به شاهد وبينه وارائه مدارك ودلائل نيست. با استفاده از اين شيوه الهى است كه كار قضاوت بسرعت انجام مى گيرد، وهر مجرم وتبهكار در دم به كيفر مى رسد، وحقى از مظلومى ضايع نمى گردد.
امام صادق عليه السلام:
لن تذهب الدنيا حتى يخرج رجل منا اهل البيت يحكم بحكم داود وآل داود لا يسال الناس بينة.(10)
- دنيا پايان نمى پذيرد تا مردى از خاندان ما قيام كند، كه چون داوود عليه السلام وآل داود قضاوت كند، واز كسى (براى داورى) دليلى نخواهد.
شيخ مفيد مى گويد: (چون قائم آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم قيام كند، مانند حضرت داود عليه السلام يعنى برحسب باطن، قضاوت كند، وبى هيچ نيازى به شاهد حكم دهد. خداوند حكم را به او الهام مى كند. واو بر طبق الهام الهى حكم كند، مهدى، نقشه هاى پنهانى هر گروه را بداند وبه آنان آن نقشه ها را بگويد. مهدى، دوست ودشمن خود را با نگاه بشناسد).(11)
مشكل نفوذ عناصرى نفوذى نيز در پرتو همين اصل حل مى شود، زيرا كه افكار وانديشه هاى افراد بر امام وياران او(12) آشكار است، وظاهرسازيها ونيرنگهاى آنان تاثيرى ندارد. به اين جهت است كه توبه اشخاص پذيرفته نمى شود.(13)
امام باقر عليه السلام:
يقوم القائم بامر جديد ... وقضاء جديد، على العرب شديد، ليس شانه الا بالسيف، لايستتيب احدا، ولا ياخذه فى الله لومة لائم.(14)
- قائم عليه السلام قيام مى كند با شيوه اى نو... وروشى تازه در قضاوت. بر عربها سختگير است، شيوه او تنها شمشير است وتوبه كسى را نمى پذيرد ودر (راه) اجراى احكام الهى از ملامت ملامتگرى نمى هراسد.
امام باقر عليه السلام:
- زرارة:... قلت ايسير، بسيرة محمد صلى الله عليه وآله وسلم؟ قال: هيهات هيهات يا زرارة ما يسير بسيرته. قلت: جعلت فداك لم؟ قال ان رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم سار فى امته باللين كان يتالف الناس، والقائم يسير بالقتل... ولا يستتيب احدا...(15).
- زراره مى گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: آيا قائم، با مردمان، مانند پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم رفتار نمى كند؟ فرمود: هيهات، هيهات! مانند پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم رفتار نمى كند. گفتم: فدايت گردم چرا؟ گفت: پيامبر با ملايمت با مردم رفتار مى كرد، ومى كوشيد تا محبت مردم را، در راه دين، جلب كند وتاليف قلوب نمايد. اما قائم با شمشير با مردم روبرو مى شود... وتوبه اى از كسى نمى پذيرد...
قاطعيت الهى امام مهدى عليه السلام، در برابر همه عناصر فتنه انگيز وتجاوزطلبى است كه به حق وعدل پشت كرده اند واز تجاوز به حقوق وسلطه طلبى دست بردار نيستند. اين عناصر - داخل باشند يا خارج، به ظاهر مسلمان باشند يا كافر - بدون استثنا با شمشير فراگير امام روبرو خواهند شد، وجامعه از وجود اين ضدانسانها پاكسازى خواهد گرديد.
امام باقر عليه السلام:
اذا قام القائم سار الى الكوفة، فيخرج منها بضعة عشر للاف انفس... عليهم السلاح فيقولون له: ارجع من حيث جئت فلا حاجة لنا فى بنى فاطمة فيضع فيهم السيف حتى ياتى على آخرهم، ثم يدخل الكوفة فيقتل بها كل منافق مرتاب ويهدم قصورها، ويقتل مقاتليها حتى يرضى الله - عز وجل -.(16)
- آنگاه كه قائم قيام كند به كوفه درآيد، پس چندين هزار (جنگجوى) سلاح به دست سر برآورند وبه امام مهدى گويند: بدانجا كه آمدى بازگرد كه ما را نيازى به فرزندان فاطمه نيست. امام آنان را تا آخرين نفرشان مى كشد، سپس به كوفه داخل مى شود و(در داخل شهر) هر منافق شك گرايى را مى كشد، وكاخهاى شهر را ويران مى كند، وسلاح به دستان را از دم تيغ مى گذراند، تا خداى بزرگ (از كشتن اين دشمنان دين وعدل) خشنود گردد.
چنانكه از اين حديث آشكار مى شود جامعه از همه عناصر ناباب ورياكار پاك مى گردد، ومظاهر زيست اشرافيگرى ويژه نظامهاى طبقاتى وسرمايه دارى چون قصرها وكاخها كه مسكن طبقات بالاى جامعه است، به دست با كفايت امام مهدى عليه السلام ويران مى گردد.
از جمله امورى كه امام مهدى عليه السلام را در اجراى دقيق قانون حق وعدل وعملى شدن ريز ودرشت قوانين حدود وقصاص، يارى مى رساند ياران با صلابت واستوار وآشتى ناپذير امام اند. ياران امام - افزون بر كمالات معنوى وجهات باطنى كه دارا هستند - چون طبق تعبير احاديث اكثر جوان هستند،(17) قاطع وخشن ودور از هر گونه ملاحظه كارى ومصلحت سنجى برنامه ها را عملى مى سازند، وحق را به حقداران باز مى گردانند، وتبهكاران را بى ترحم كيفر مى دهند. ديگر اينكه ذهن ايشان از مفاهيمى عوضى به نام اسلام ودين خدا انباشته نشده است كه در هر راه وكار دچار ترديد شوند ونتوانند قاطع وسريع به پاكسازى واجراى احكام خدا دست يازند. آنان تنها از امام مهدى احكام خدا وآيين اسلام را مى آموزند وذهنيت پيش ساخته اى ندارند. همچنين آنان از امام خويش بى چون وچرا وبطور كامل پيروى مى كنند. واين نيز موجب اجراى بيدرنگ وسازش ناپذير مقررات واحكام است. اين اطاعت كامل، برخاسته از امام شناسى آنان است واينها همه موجب مى گردد تا در اجراى احكام اسلام ناب وخالص از هيچ چيز بيم نداشته باشند، وهيچ عاملى هرچند بزرگ وسرسخت مانع كار آنان نگردد، واحكام مو به مو اجرا شود، گرچه دشواريهاى فراوان وتصفيه هاى بزرگ وخونريزيهاى سيل آسايى را به همراه داشته باشد.
پى نوشت ها:
(1) (غيبت نعمانى)/233.
(2) (غيبت نعمانى)/ 240.
(3) يعنى خود از مسؤولان است.
(4) (موسوعة الامام المهدى – عليه السلام -)، الكتاب الثالث، 454، به نقل از (بحار).
(5) (نهج البلاغه)/1137.
(6) (بحار) 51/120.
(7) (كمال الدين) 2/369.
(8) شناسايى بيشتر اين افراد البته ناممكن نيست، به شرط اينكه دقتهاى فراوان به كار رود ومعيارها وضوابط دقيق انقلابى در دست باشد وبه دست افراد دلسوز وقاطع وكاردان اجرا شود.
(9) با قضاوت درست وحساب شده وبا وجود قاضيان بصير ومؤمن پيشگيرى از اين ترفندها - بطور اكثر - نيز امكان پذير است.
(10) (بحار) 52/319؛ (كافى) 1/397.
(11) (خورشيد مغرب)/ 35 به نقل از (ارشاد مفيد)/ 365 -366.
(12) امام مهدى عليه السلام به ياران طراز اول خود علومى مى آموزد كه با كمك آن مى توانند از چنين شيوه هايى استفاده كنند.
(13) در (عدم پذيرش توبه) در زمان امام مهدى عليه السلام حرفهايى گفته اند: در اين نوشته، قدر مسلم آن كه توبه رياكارانه صورى است مطرح گرديد. علامه مجلسى در اين مورد مى گويد: (توبه كسانى را قبول نمى كند كه مى داند در باطن كافرند...) (بحار) 52/349.
(14) (بحار) 52/354.
(15) (بحار) 52/353؛ (غيبت نعمانى)/ 231، با اندكى اختلاف.
(16) (بحار) 52/338؛ مكيال المكارم 1/147.
(17) در احاديث آمده است: (اصحاب المهدى شباب لاكهول فيهم الا مثل كحل العين والملح فى الزاد واقل الزادالملح: ياران امام مهدى جوانان هستند كه سالخورده اى ميان آنان نيست، مگر به مقدار سرمه در چشم ونمك در غذا، وكمترين بخش غذا نمك است). (منتخب الاثر) 484.