المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۵۴) اتفاق مذاهب در موضوع موعود آخر الزمان

اتفاق مذاهب در موضوع موعود آخر الزمان

جو حاكم در دوران حكومتهاى بنى اميه وبنى عباس ونظير آنها سبب گرديد كه بسيارى از حقايق اسلامى به دست فراموشى سپرده شود ودر ميان مسلمانان ترويج نشود ودر مقابل بسيارى از چيزها كه در مسير سياست آنها قرار مى گرفت به وجود آمد وتبليغ شد. نظير مساله جبر، خلق قرآن وامثال آنها.

جلال الدين عبدالرحمان سيوطى(1) در حالات (يزيدبن عبدالملك بن مروان) كه بعد از (عمر بن عبدالعزيز) به حكومت رسيد مى نويسد: او چون خلافت را به دست گرفت، گفت: مانند عمربن عبدالعزيز رفتار كنيد، اطرافيان او چهل نفر شيخ (عالم دربارى) را پيش او حاضر كردند وهمه آنها شهادت دادند كه بر خلفا حساب وعذابى نيست! واو بعد از چهل روز از خلافتش (از عدالت وتقوا به ظلم وبى بندو بارى) برگشت.

(زمانى كه منصور عباسى از مالك بن انس امام مذهب مالكى خواست كتاب (موطا) را بنويسد تا مردم را بر فقه او وادار نمايد، با او شرط كرد كه بايد در كتابت از على بن ابى طالب عليه السلام حديثى نقل ننمايى! ونيز(2) به او گفت: از (شواذ بن مسعود) و(شدائد بن عمر) ورخصتهاى (ابن عباس) اجتناب كن) به هر حال در اثر جريانهاى اشاره شده و(3) انزواى امامان: وشهادت، تبعيد وزندانى شدن آنها ومخالفت صد درصد خلفا با مطرح شدن اهل بيت عليه السلام سبب گرديد كه مساله مهدويت در ميان برادران اهل سنت به دست فراموشى سپرده شود واين مقدار كه در كتابها نقل شده ومحفوظ مانده از كرامات بلكه از معجزات است كه خداوند خواسته است حجت بر همه اهل اسلام تمام شود. امروز كه وضع زمان عوض شده اميد است دانشمندان اسلامى اين حقايق را ترويج كرده ووظيفه الهى خويش را در رابطه با اين حقيقت ادا نمايند.

با توجه به آنچه گذشت در اين مقاله سعى شده است كه با استفاده از منابع اهل سنت اثبات شود كه شيعه واهل سنت درباره امام زمان عليه السلام متفق القول اند وحدت نظر دارند. به عبارت ديگر:

اهل سنت نيز مانند شيعه مى گويند: مهدى موعود عليه السلام فرزند نهم امام حسين وفرزند چهارم امام رضا وفرزند بلافصل امام حسن عسكرى عليه السلام است ودر سال 255 هجرى در شهر سامرا از مادرى به نام نرجس متولد شده است ودر آخرالزمان ظهور كرده وحكومت جهانى واحدى تشكيل خواهد داد.

پس به طور خلاصه مى توان گفت در اين مقاله در ضمن دو گفتار دو مطلب اساسى به اثبات مى رسد: در گفتار اول اثبات مى شود: مهدى موعود (كه آمدنش به طور متواتر از رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نقل شده، فزرند نهم امام حسين وفرزند چهارم امام رضا وفرزند بلافصل حضرت امام حسن عسكرى: است ويك شخص مجهول ونامعلومى نيست.

در گفتار دوم با بررسى اقوال تنى چند از بزرگان اهل سنت كه همه آنها ولادت امام زمان عليه السلام را نوشته وولادت او را بطور قطع ويقين بيان داشته اند معلوم مى شود كه شهرت عدم ولادت آن حضرت ونسبت مجهول بودنش بى اساس بوده است.

چنانكه گفته شد همه مطالب بدون استثناء از كتب برادران اهل سنت جمع آورى شده ونگارنده از اين كار دو نظر داشته است يكى اينكه: برادران اهل سنت موقع مطالعه آن عذرى نياورند ونگويند كه اين مطالب در كتابهاى ما نيست ديگر آنكه مطالعه كنندگان شيعه مذهب را سبب تحكيم اعتقاد باشد وبدانند آنچه كه آنها عقيده دارند مورد تصديق اهل سنت نيز مى باشد. اين مزيت به نظر من سبب نزديك شدن اهل سنت وشيعه نسبت به يكديگر خواهد گرديد.

مهدى شخصى، نه مهدى نوعى

برادران اهل سنت در رابطه با مهدى موعود (مى گويند: ما به مهدى نوعى عقيده داريم. به عبارت ديگر ما منكر موعود نيستيم. احاديثى كه از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم درباره او صادر شده مورد قبول ماست ولى مى گوييم، او هنوز متولد نشده ومعلوم نيست چه كسى است اما در آينده متولد مى شود وبعد از برزگ شدن قيام مى كند وحكومت جهانى واحد تشكيل مى دهد. او از نسل فاطمه واز فرزندان حسين عليه السلام است.(4)

مثلا شبراوى شافعى در الاتحاف(5) مى گويد: شيعه عقيده دارد مهدى موعود كه احاديث صحيحه در رابطه با او وارد شده، همان پسر حسن عسكرى خالص است ودر آخرالزمان ظهور خواهد كرد ولى صحيح آن است كه او هنوز متولد نشده ودر آينده متولد شده وبزرگ مى شود واو از اشراف آل البيت الكريم است).

(ابن ابى الحديد) در شرح نهج البلاغه(6) ذيل خطبه 16 مى گويد:

(اكثر محدثين عقيده دارند مهدى موعود از نسل فاطمه عليها السلام است واصحاب ما معتزله آن را انكار ندارند ودر كتب خود به ذكر او تصريح كرده اند وشيوخ مابه او اعتراف كرده اند. فقط فرق آن است كه او به عقيده ما هنوز متولد نشده وبعدا متولد خواهد گرديد.

ناگفته نماند كه: اهل سنت بر اين گفته خود دليلى از احاديث يا آيات نياورده اند. فقط شهرتى است كه در ميان ايشان به وجود آمده است واين از نتايج منزوى شدن اهل بيت عليهما السلام وبرگشتن خلافت اسلامى از آنهاست چنانكه در مقدمه مقاله به آن اشاره شد. وانگهى احاديث منقوله در كتب اهل سنت عينا عقيده شعيه را مى رساند ودر آن احاديث مى خوانيم كه: مهدى موعود عليه السلام دوازدهمين امام از ائمه دوازده گانه ونهمين فرزند امام حسين عليه السلام وچهارمين فزرند امام رضا عليه السلام وفرزند بلافصل امام حسن عسكرى عليه السلام است.

ونيز روايات اهل سنت مى گويند كه آن حضرت در سال 255 هجرى در نيمه شعبان در شهر سامرا از مادرى به نام نرجس به دنيا آمده است. بنابراين شيعه واهل سنت در مهدى موعود شكى ندارند وهر دو عقيده به مهدى شخصى دارند. منتها، دورانهاى تاريك وانزواى اهل بيت وعصر حكومت سياه بنى اميه وبنى عباس مانع از آن شد كه اهل سنت چيزى را كه در كتابهاى خود نوشته ونقل كرده اند در ميان خود شهرت بدهند ومانند شيعه منتظر آمدن مهدى شخصى عليه السلام باشند.

ما اينك بعضى از دلايلى را كه دلالت بر مهدى شخصى دارند از كتب برادران اهل سنت نقل كرده ودرباره آنها توضيح مى دهيم:

1- محمد صالح حسينى ترمذى حنفى از سلمان فارسى نقل كرده مى گويد:

(دخلت على النبى صلى الله عليه وآله وسلم فاذاالحسين على فخذه وهو يقبل عينيه وفاه ويقول: انت سيد ابن سيدانت امام ابن امام، نت حجة ابن حجة ابوحجج تسعة من صلبك تا سعهم قائمهم).(7)

(يعنى داخل محضر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شدم ناگاه ديدم كه حسين عليه السلام بر روى زانوى آن حضرت است. حضرت چشمها ودهان حسين را مى بوسيد ومى فرمود: تو آقايى فرزند آقايى، تو امامى، پسر امامى، تو حجتى فرزند حجتى. پدر نه نفر حجتى از صلب تو كه نهم آنها قائم آنهاست.

اين حديث شريف صريح است در اينكه مهدى موعود عليه السلام نهمين فرزند امام حس شده است. بنابراين حديث نمى شود گفت معلوم نيست مهدى چه كسى است وهنوز متولد نشده است. ين عليه السلام است على هذا متولد هم

(عبدالله بسمل) نيز همين حديث را عينا نقل كرده است.(8)

2- (ابوالمويد موفق خوارزمى حنفى) (متوفاى 568) آن را با كمى تفاوت از (سليم بن قيس) از (سلمان محمدى) چنين نقل مى كند:

(قال دخلت على النبى صلى الله عليه وآله وسلم واذاالحسين على فخذه وهو يقبل عينيه ويلثم فاه ويقول انك سيك امام ابن امام ابوائمة، انك حجة ابن حجة ابوحجج تسعة من صلبك تاسعهم قائمهم(9) دابن سيدابوسادة ان

(مهدى موعود عليه السلام در كلام رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به احسن وجه تعيين شده وآن نهمين فرزند امام حسين عليه السلام است).

3- حافظ شيخ سليمان حنفى قندوزى حديث فوق را در ينابيع المودة باب 54 ص 168 ونيز در باب 56 ص 258 از كتاب مودة القربى تاليف سيد على بن شهاب همدانى شافعى (متوفاى 786) نقل كرده است ونيز در باب 77 ص 445 باز از مودة القربى ودر باب 94، ص 492 از خوارزمى به دو سند از سلمان فارسى وامام سجاد عليه السلام از پدرش امام حسين عليه السلام نقل كرده كه دومى چنين است:

(عن على بن الحسين عن ابيه الحسين بن على: دخلت على جدى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فاجلسنى على فخذه وقال لى: ان الله اختار من صلبك يا حسين تسعة ائمة تاسعهم قائمهم وكلهم فى الفضل والمنزلة عندالله سواء).

(امام مى فرمايد: به محضر جدم رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم داخل شدم مرا روى زانوى خويش نشانيد وفرمود خداوند از صلب تو نه نفر امام اختيار كرده كه نهم آنها قائم آنهاست وهمه در فضيلت ومقام پيش خداوند يكسانند).

بنابراين مهدى عليه السلام يك مهدى معين ونهمين فرزند امام حسين عليه السلام است. چهارده فصل است كه شيخ سليمان حنفى همه آن كتاب را در (ينابيع الموده) آورده وآن را باب پنجاه وششم اين كتاب قرار داده است ودر فصل دهم تحت عنوان (المودة العاشرة فى عدد ال

ناگفته نماند كه كتاب (مودة ذوى القربى) تاليف سيد على بن شهاب همدانى شافعى (متوفاى 786) حاوى ائمه وان المهدى منهم) حديث مبارك فوق را چنانكه گفته شد - در ص 258 از سليم بن قيس هلالى از سلمان فارسى از رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نقل كرده است.

پس بنابر آنچه ما به دست آورده ايم حديث فوق در كتابهاى (مقتل خوارزمى) در (ارجح المطالب) (مناقب مرتضوى)، (مودة ذوى القربى) و(ينابيع المودة) نقل شده است ودلالت بر مهدى شخصى دارد يعنى مهدى موعود عليه السلام فرزند نهم امام حسين عليه السلام است.

4- حموئى جوينى شافعى از عبدالله بن عباس نقل كرده كه گفت:

(سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يقول انا وعلى والحسن والحسين وتسعة من ولد الحسين مطهرون معصومون).(10)

(شنيدم كه حضرت مى فرمود من، على، حسن، حسين، ونه نفر از فرزندان حسين همه پاك شده از طرف خدا ومعصوم هستيم).

ونيز همين حديث را از اصبغ بن نباته از عبدالله بن عباس نقل كرده است(11) وهمچنين در (ينابيع المودة)(12) از كتاب (مودة القربى) (مودت دهم) واز فرائدالسمطين(13) نقل شده است.

از اين حديث نيز روشن مى شود كه مهدى موعود عليه السلام فرزند نهم امام حسين عليه السلام است واگر بگويند چه مانعى دارد كه فرزند امام حسين باشد ولى بعدا در آخرالزمان متولد شود؟! مى گوييم به قرينه روايات گذشته وروايات آينده، نه نفر پشت سر منظورند. يعنى امام دوازدهم فرزند نهم امام حسين عليه السلام است.

5 - شبراوى شافعى مصرى (متوفاى 1172) در كتاب (الاتحاف بحب الاشراف)(14) وابن صباغ مالكى در (فصول المهمة)(15) نقل مى كنند كه:دعبل بن على خزاعى مى گويد: چون به محضر حضرت رضا عليه السلام رسيدم ودر ضمن قصيده خود اين دو شعر را خواندم كه: خروج امام لا محالة خارج يقوم على اسم الله والبركات يميز فينا كل حق وباطل ويجزى على النعماء النقمات

حضرت رضا عليه السلام با گريه سرش را بلند كرد وفرمود: اى دعبل! در اين دو شعر جبرئيل به زبان تو سخن گفته است آيا مى دانى آن امام كدام است كه قيام مى كند؟ گفتم: نمى دانم، فقط شنيده ام كه امامى از شما اهل بيت قيام كرده زمين را پر از عدل خواهد كرد.

(فقال: يا دعبل الامام بعدى محمد ابنى وبعده على ابنه وبعده ابنه الحسن وبعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فى غيبة المطاع فى ظهوره ولو لم يبق من الدنيا الايوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج فيملاء الارض عدلا كما ملئت جورا).

(اى دعبل! امام بعد از من پسرم محمد وبعد از او پسر او ست وبعد از او حسن وبعد از حسن پسرش حجت قائم منتظر است. در غيبت مورد اطاعت خواهد بود ودر وقت ظهورش اگر از عمر دنيا نماند مگر يك روز، خدا آن روز را بلند خواهد كرد تا خروج نموده وزمين را پر از عدل وداد گرداند همانطور كه از ظلم پر شده باشد).

شايان ذكر است كه اين حديث را شيخ الاسلام حموئى در فرائدالسمطين از ابوالصلت عبدالسلام هروى(16) وحافظ قندوزى حنفى از فوائد حموئى شافعى(17) نقل كرده است.

6- شيخ الاسلام حموئى جوينى شافعى در فرائد السمطين(18) از حسين بن خالد نقل كرده كه (امام) على بن موسى الرضا عليه السلام فرمود كسى كه ورع ندارد، دين ندارد وكسى كه تقيه ندارد ايمان ندارد و(ان اكرمكم عندالله اتقاكم) يعنى عمل كننده تر به تقيه. گفته شد يابن رسول الله تا كى تقيه كنيم؟ فرمود: تا روز وقت معلوم وآن روز خروج قائم ماست هر كسى تا قبل از خروج قائم تقيه را ترك كند از مانيست.

(فقيل له يابن رسول الله ومن القائم منكم اهل البيت؟ قال: الرابع من ولدى ابن سيدة الاماء يطهر الله به الارض من كل جور ويقدسها من كل ظلم وهوالذى يشك الناس فى ولادته وهو صاحب الغيبة قبل خروجه فاذا خرج اشرقت الارض بنوره).

(گفته شد يابن رسول الله كداميك از شمااهل بيت، قائم است؟ فرمود: فرزند چهارم من، پسر خانم كنيزان. خداوند به وسيله او زمين را از هر ظلم پاك واز هر ستم خالى مى گرداند. او همانست كه مردم در ولايت وى شك كنند واو صاحب غيبت است وچون خروج كند زمين بانورش روشن مى گردد).

او همانست كه زمين براى وى پيچيده شود وبراى وى سايه اى نباشد واو همان است كه منادى درباره وى از آسمان ندا مى كند. ندايى كه خدا آن را به گوش همه اهل زمين مى رساند. منادى مى گويد: بدانيد حجت خدا در نزد كعبه ظهور كرده تابع او شويد كه حق در او وبا اوست وآن است قول خداى عزوجل كه مى فرمايد:

(ان نشا ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين).(19)

اين حديث مانند حديث سابق دلالت بر مهدى معين دارد.

حافظ قندوزى همين حديث را از فرائد السمطين نقل كرده ومى گويد:

(قال الشيخ المحدث الفقيه محمد بن ابراهيم الجوينى الحموئى الشافعى فى كتابه فرائد السمطين عن دعبل الخزاعى...).(20)

7- ابن صباغ مالكى در (الفصول المهمه)(21) كه آن را در معرفت ائمه نگاشته است مى گويد:

(وروى ابن الخشاب فى كتابه مواليد اهل بيت يرفعه بسنده الى على بن موسى الرضا عليه السلام انه قال: الخلف الصالح من ولد ابى محمد الحسن بن على وهو صاحب الزمان القائم المهدى)

(ابن خشاب ابومحمد عبدالله بن احمد بغدادى در كتاب خود كه سندش را به امام رضا عليه السلام رسانده كه آن حضرت فرمودند: خلف صالح (مهدى موعود) از فرزندان ابى محمد حسن بن على عسكرى است واو صاحب الزمان وقائم مهدى است).

8 - شيخ الاسلام حموئى شافعى در فرايدالسمطين(22) وموفق بن احمد خوارزمى حنفى در كتاب (مقتل الحسين)(23) عليه السلام نقل مى كنند از ابى سلمى كه شترچران رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بود(24) مى گويد: از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم كه مى فرمود: در شب معراج از خداى جليل خطاب آمد:

(آمن الرسول بما انزل اليه من ربه)(25)

گفتم: (والمومنون) خطاب رسيد: راست گفتى اى محمد، كدام كس را در ميان امت خود گذاشتى؟ گفتم:بهترين آنها را خطاب رسيد: على بن ابى طالب را؟ گفتم: آرى پروردگارا! خطاب رسيد: يا محمد! من توجه كردم به زمين، توجه كاملى وتو را از اهل زمين اختيار كردم. نامى از نامهاى خود رابراى تو مشتق كردم. من ياد نمى شوم، مگر آنكه تو هم با من يادشوى.منم محمود وتويى محمد.

بعد دفعه دوم به زمين نظر كردم از آن (على) را برگزيدم ونامى از نامهاى خود براى او مشتق كردم ومنم اعلى واوست على يا محمد! من تو را وعلى، فاطمه وحسن، حسين وامامان از فرزندان حسين را از شبح نور آفريدم(26) وولايت شما را بر اهل آسمانها وزمين عرضه كردم. هر كه قبول كرد در نزد من از مؤمنين است وهر كه انكار نمود نزد من از كفار است. اى محمد! اگر بنده اى از بندگان من مرا عبادت كند تا از كار افتد ويا مانند مشك خشكى گردد. پس در حال انكار لايت شما پيش من آيد، او را نمى آمرزم تا اقرار به ولايت شما كند. اى محمد! آيا ميخواهى اوصياى خود را ببينى؟ گفتم: آرى بار خدايا، خطاب آمد: به طرف راست عرش خدا بنگر:

(فالتفت فاذا انا بعلى وفاطمه والحسن والحسين وعلى بن الحسين ومحمد بن على وجعفر بن محمد وموسى بن جعفر وعلى بن موسى ومحمد بن على وعلى بن محمد والحسن بن على والمهدى فى ضحضاح من نور قياما يصلون وهو - يعنى المهدى - فى وسطهم كانه كوكب درى وقال يا محمد هولاء الحجج وهو الثاثر من عترتك وعزتى وجلالى انه الحجة الواجبة لا وليائى والمنتقم من اعدائى).

(من به طرف راست عرش خدا نگاه كردم ناگاه ديدم: على، فاطمه، حسن، حسين، محمد بن على، باقر، جعفربن محمد صادق، موسى بن جعفر كاظم، على بن موسى الرضا، محمد بن على جواد، على بن محمد هادى، حسن بن على عسكرى ومهدى در دريايى از نور ايستاده ونماز مى خوانند ومهدى در وسط آنها مانند ستاره درخشانى بود. خدا فرمود: اى محمد ! اينها حجتها هستند، مهدى منتقم عترت توست. به عزت وجلال خودم قسم او حجتى است كه ولايتش بر اولياى من واجب است واو انتقام گيرنده از دشمنان من است).

حافظ حنفى قندوزى، اين حديث شريف را در (ينابيع المودة)(27) از خوارزمى نقل كرده ومى گويد: حمويى نيز در فرائد آن را نقل كرده است ودر ينابيع به جاى (والمهدى) عبارت (ومحمد المهدى بن الحسن) آمده است. اين حديث گذشته از دلالت بر مهدى شخصى حاوى اسامى مبارك همه امامان صلوات الله عليهم اجمعين - است.

9- (موفق بن احمد خوارزمى) در (مقتل الحسين)(28) و(شيخ الاسلام حمويى شافعى) در (فرائدالسمطين)(29) (سعيد بن بشير) از على ابن ابى طالب عليه السلام نقل كرده اند كه فرمود:

قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم انا واردكم على الحوض وانت يا على الساقى والحسن الرائد(30) والحسين الامر وعلى بن الحسين الفارط ومحمد بن على الناشر وجعفر بن محمد السائق وموسى بن جعفر محصى المحبين والمبغضين وقامع المنافقين وعلى بن موسى معين المؤمنين ومحمد بن على منزل اهل الجنة فى درجاتهم وعلى بن محمد خطيب شيعته ومزوجهم الحور العين والحسن بن على سراج اهل الجنة يستضئون به والمهدى شفيعهم يوم القيامه حيث لاياذن الله الا لمن يشاء ويرضى).

من پيشتر از شما وارد(31) حوض كوثر مى شوم تو يا على ساقى كوثر هستى وحسن مدير آنست، حسين فرمانده آن مى باشد، على بن الحسين سابق برديگران در رسيدن به آن، امام باقر مقسم آن، جعفر صادق سوق دهنده به آن، موسى بن جعفر شمارنده دوستان ودشمنان وزايل كننده منافقان، على بن موسى يار مؤمنان، محمد بن على جواد نازل كننده اهل بهشت در درجاتشان وعلى بن محمد هادى، خطيب شيعه وتزويج كننده حورالعين به آنهاست، حسن بن على عسكرى چراغ اهل بهشت است. مردم از روشنايى آن روشنايى مى گيرند ومهدى موعود شفاعت كننده آنهاست در مكانى كه خدا اجازه شفاعت نمى دهد مگر به كسى كه بخواهد واز او راضى باشد).

اين حديث مبارك نيز كه برادران اهل سنت به صورت قبول، آن را نقل كرده اند حاوى نامهاى پاك دوازده امام: است.

10- حافظ سليمان قندوزى از جابربن يزيد جعفى نقل كرده مى گويد: شنيدم جابر بن عبدالله انصارى مى گفت: رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به من فرمود:

(يا جابر! ان اوصيايى وائمة المسلمين من بعدى اولهم على، ثم الحسن، ثم الحسين، ثم على بن الحسين، ثم محمد بن على المعروف بالباقر ستدركه يا جابر فاذالقيتة فاقرئه منى السلام، ثم جعفربن محمد، ثم موسى بن جعفر، ثم على بن موسى، ثم محمد بن على، ثم على بن محمد، ثم الحسن بن على،ثم القائم، اسمه اسمى وكنيه كنيتى ابن الحسن بن على ذاك الذى يفتح الله على يديه مشارق الارض ومغاربها ذاك الذى يغيب عن اوليائه غيبة لا يثبت على القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للايمان).(32)

(اى جابر! اوصياى من وامامان مسلمين بعد از من اول آنها على بن ابى طالب است. بعد از او حسن، بعد از او حسين، بعد از او على بن حسين، بعد از او محمد بن على معروف به باقر. اى جابر! تو او را درك خواهى كرد وچون به خدمتش رسيدى سلام مرا برسان، بعد از او جعفر بن محمد، بعد از او موسى بن جعفر، بعد از او على بن موسى، بعد از او محمد بن على، بعد از او على بن محمد، بعد از او حسن بن على، بعد از او قائم آل محمد كه نامش نام من وكنيه اش كنيه من است پسر حسن بن على، او همانست كه خدا با دست وى شرق وغرب زمين را فتح مى كند، او همانست كه از دوستان خويش مدت زيادى غايب مى شود، تا حدى كه در اعتقاد به امامت او باقى نمى ماند مگر آنان كه خداوند قلوبشان را با ايمان امتحان كرده است).

جابر مى گويد: گفتم يا رسول الله! آيا مردم در زمان غيبت از وجود وى منتفع مى شوند؟ فرمود: آرى به خدايى كه مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غيبت از نور ولايتش روشنايى مى گيرند. چنانكه مردم از آفتاب بهره مى برند با آنكه زير ابرهاست. اى جابر! اينكه گفتم از مكنونات سر خداست واز علم مخزون خدا مى باشد آن را اظهار مكن مگر به كسى كه اهليت دارد.

در اينجا بدليل ضيق مجال به ذكر موارد يادشده اكتفا كرده وطالبان را براى مطالعه بيشتر در اين زمينه به كتاب (اتفاق در مهدى موعود) از همين نگارنده ارجاع مى دهيم.


 

 

 

 

 

پى نوشت ها:


(1) جلال الدين عبدالرحمان سبوطى، تاريخ الخلفاء ص 246.

(2) امام الصادق والمذاهب الاربعه ج 2، ص 555 به نقل از مقدمة البيض ابن عبدالبر، ص 9.

(3) مقدمه موطا، ص 12، از عبدالوهاب وعبداللطيف.

(4) منظور ما از (مهدى نوعى) همين است وگر نه اهل سنت نيز آن حضرت را فاطمى وحسينى مى دانند.

(5) بشراوى، الاتحاف، باب خامس ص 180 ذيل فصل الثانى عشر من الائمه ابوالقاسم محمد.

(6) ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 281.

(7) محمد صالح حسينى ترمذى، مناقب مرتضوى باب دوم ص 139.

(8) عبدالله بسمل، ارجح المطالب فى عد مناقب اسدالله الغالب، ط لاهور، در باب منحصر بودن امامت در دوازده نفر ص 436.

(9) مقتل الحسين، خوارزمى، ج 1، الفصل السابع فى فضائل الحسين، ص 146.

(10) فرائدالسمطين، ج 2، ص 132، حديث 430.

(11) همان مدرك، 2، ص 313، حديث 563.

(12) ينابيع المودة باب 58، ص 258.

(13) فرائد السمطين، باب 77، ص 445.

(14) الاتحاف بحب الاشراف، ط ادبيه مصر، ص 146، 165.

(15) فصول المهمه، فصل 8، ص 265.

(16) فرائد السمطين، ج 2، ص 337، حديث 591.

(17) ينابيع المودة، باب 80، ص 454.

(18) فرائد السمطين، ج 2، ص 336، حديث 590.

(19) ما اگر بخواهيم از آسمان مشيت آيت قهرى نازل گردانيم كه همه به جبر گردن زير بار ايمان فرود آرند (سوره شعراء، آيه 4).

(20) ينابيع المودة، باب 80، ص 454 وباب 86، ص 471.

(21) فصول المهمه، فصل ثانى عشر، ص 309، 310.

(22) فرائد السمطين، ج 2، ص 319، حديث 571.

(23) مقتل الحسين، ج 1، فصل سابع فى فضائل الحسن، والحسين، ص 96.

(24) ابن اثير در (اسدالغابه) مى گويد: ابوسلمى چوپان شتران رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بود، نامش را (حريث) گفته اند. ابن حجر نيز در (الاصابه) چنين گفته است:ناگفته نماند حديث فوق را در فرائد از خوارزمى نقل كرده است.

(25) سوره بقره، آيه 285.

(26) در نسخه فرائد (شبح) ودر نسخه مقتل خوارزمى (من سنح نور من نورى) است.

(27) ينابيع المودة، باب 93، ص 487.

(28) مقتل الحسين، ج 1، فصل سابع فى فضائل الحسن والحسين، ص 94.

(29) فرائد السمطين، ج 2، ص 321، حديث 572.

(30) در لفظ مقتل الحسين (الزائد) با (زاء) است يعنى دوركننده دشمنان از حوض.

(31) (وارد) كسى است كه قبل از قافله وارد محلى مى شود نظير (فارسلوا واردهم فادلى دلوه).

(32) ينابيع المودة، باب 94، ص 494.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۴/۰۶/۲۸ : ۷.۵ K : ۰
: سید علی اکبر قرشی
comments:
no-comments