(۵۹) مظلوم ترين امام معصوم
مظلوم ترين امام معصوم
شب از نيمه گذشته است، ساعت يك وده دقيقه بامداد را نشان مى دهد؛ سكوت شبانه را گاهى صداى زوزه اتومبيلى كه شتابنده مى گذرد، درهم مى شكند. اهل خانه در خوابند ومن به انبوه كتابهائى مى نگرم كه پيرامون زندگى وظهور امام همام، حضرت اباصالح المهدى عليه السلام نوشته شده است. آنها را از ميان كتابخانه جمع آورى كرده ام تا در نوشتن مقاله اى كه مى خواهم بنويسم، ياريم دهند. اما چه بايد بنويسم مستاصل مانده ام. پيش از اين چند ورقى را سياه كرده ام، اما هيچكدام چنگى به دلم نمى زند. مى خواهم در كوتاهترين وزيباترين جملات، بهترين ورساترين تصوير را از وجود مقدس او ارائه كنم.
درد وداغ دوازده قرن انتظار را در سينه دارم. ساعتى قبل سخت گريسته ام. صداى پاى دختركم را كه از پله ها بالا مى آمد، شنيدم. اشك را از صورتم پاك كردم. نمى خواستم شاهد گريه ام باشد. دختركم چه مى داند كه گريه من براى چيست! شايد او هم روزى در خلوت خود با ياد امام مهدى عليه السلام بگريد. همچنانكه پدرانمان در ماتم فراق او گريسته بودند. حالا نوبت نوشتن است. بى جهت نيست كه قدما مى گفتند:
گريه بر هر درد بى درمان دواست
روزگار عجيبى است. واژه ها را نيز مانند اسم كوچه ها وخيابانها وشهرها عوض مى كنند. به جاى گريه كه مظهر سوگ شكوهمند شرقى ماست، واژه خنده را گذاشته اند كه مظهر جلافت وغفلت غربى است. به راستى كه خنده، نماد غفلت است وگريه نماد معرفت.
بگذريم ؛ مى خواهم در مورد سرور جهان، اميد محرومان، صاحب الزمان عليه السلام مقاله اى بنويسم. مى دانم كه خاندان پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم هر يك به تنهائى مظهر تمام فضايل وكمالاتند، آنهم در حدى كه از درك وفهم عقول انسانى بيرون است. با اينحال چه بايد بگويم! كدام زبان را ياراى آن است كه بزرگيها وبزرگواريهاى آنان را ـ آنچنان كه بايد وشايد ـ باز گويد
ذهن خسته ام روى واژه (مظلوميت) متوقف مى ماند. آيا مظلوم بودن، در نفس خود فضيلت است نمى دانم، اما اين واقعيت را مى دانم كه سيره پيشوايان معصوم عليه السلام نشان مى دهد كه همگان همواره مظلوم بوده وهرگز ظالم نبوده اند! آيا به راستى اميرمومنان على مرتضى عليه السلام نمى توانست مانند ديگران، سفاك وهتاك باشد(1) آيا او نمى توانست مانند باند غاصبان سقيفه به ايجاد گروهى براى احراز پايگاه خلافت (كه حق مسلم خود او بود) دست يازد(2) وتزوير را به جاى صداقت بنشاند همچنانكه غدر وفجور را به جاى دها وكياست(3) وآيا فاطمه عليها السلام نمى توانست چنان سلوك كند كه محبوب خليفه دوم قرار گيرد تا آن مرواريد بسيار گرانبهائى را كه از سواحل عمان به مدينه آورده بودند، فرزند خطاب به او ببخشد.(4)
آيا امام ابوعبدالله الحسين عليه السلام (آخرين يادگار آل عبا) نمى توانست با تهديد وترغيب وتحبيب دنياپرستان، زمام قدرت را بدست گيرد بى ترديد پاسخ اينگونه پرسش ها براى همگان روشن است. دوست ودشمن معترفند كه اگر رعايت جانب حق از سوى آن گراميان نبود، وپرهيز از آلودگى به فجور وستم ونيز مراعات حق ـ آنچنانكه اميرمومنان عليه السلام فرمود ـ آنان را در موضع مظلوميت نگه داشت وشد آنچه شد، ومظلوميت آنها براى جانهاى حق طلب، معيار وميزانى گرديد كه توانستند پس از آن حق وباطل، ارزش وضدارزش، تقوى وهوى، غدر ودها ودرنهايت تزوير وصداقت را از يكديگر تميز دهند. اينك به راستى آيا كداميك از پيشوايان معصوم مظلومترند رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم كه فرمود: (هيچ پيامبرى به سان من آزار نديده است)(5) يا امير مؤمنان على عليه السلام كه فرمود: (به تعداد ريگهاى زمين وستاره هاى آسمان در حق من ستم رواداشته اند)(6) ويا ابامحمدمجتبى واباعبدالله الحسين عليه السلام، كه هركدام با مصائبى سنگين تر از آسمانها مواجه گشتند تصور مظلوميت يكايك ائمه اثنى عشر (كه نمى خواستند حقيقت را فداى مصلحت نمايند ودنيا را به بهاى دين بدست آورند) جان آشوب است. به راستى چرا دنيا چنين دجال فعل است كه نيكان وصالحان را در چنبر هزاران ابتلا مى گدازد و(ولا) را با (بلا) قرين مى سازد تا دردمندى چون قاآنى شيرازى بنالد كه:
زمانه نيست مگر رذل جوى ورذل پرست ستاره نيست مگر دون نواز ودون پرور
وحافظ بگويد كه: آسمان، كشتى ارباب هنر مى شكند
ويا: جز دود اهل فضل به كيوان نمى رسد
بگذريم، مصائب ومظلوميت اهل بيت پيامبر عليه السلام از دامنه وژرفايى برخوردار است كه اگر هريك را به تمام اهل عالم تقسيم كنند، چيزى افزون بجا خواهد ماند. فاجعه عاشورا، عقل ها را حيران مى كند وتنهائى وغربت امام على عليه السلام دلها را به آتش مى كشد. در اين كهكشان درد وداغ بايد نظاره گر خون پاك هزاران هزار شهيدى بود كه از خاندان علوى وفاطمى وحسنى وحسينى ودر يك كلام فرزندانى از اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به جرم دفاع از اعتقاد به حقانيت ولايت معصوم به خاك ريخته شد ونيز بايد شاهد شهادت وزجر وتبعيد وتحقير و... خيل عظيم مردان وزنان وكودكانى بود كه فقط به دليل شيعى بودن، تازيانه قساوت اذناب اموى، عباسى واتباع وهابى وصهيونى آنان را از قرنها پيش تا هم اكنون در جاى جاى زمين متحمل شده اند ومى شوند. با اينهمه اگر مدار مظلوميت را از دير ودور تاكنون بازنگريم ودر ژرفا ودامن آن تامل كنيم، به گمان راقم اين سطور هيچ كس مظلومتر از وجود مقدس اباصالح المهدى، حجه بن الحسن العسكرى ارواحناله الفدا نبوده ونخواهد بود.
پيش از آنكه دلايل اين ادعا را بر شمارم، سخن آن عالم ربانى، استاد پدرم مرحوم آيت الله شيخ على اكبر اللهيان را به ياد مى آورم كه فرمود: تحمل زندگى با مشقت، از مرگ وشهادت سخت تر است! وچرا چنين نباشد! دلاور مردى كه براى دفاع از حق، در خون خود فرو مى غلطد وبه آنى يا ساعتى زندگى دنيا را بدرود مى گويد تا در نعيم جاودان الهى متنعم گردد، بارها آسوده تر از فرزندى است كه بايد سالهاى سال در غربت وانزوا با لحظه لحظه عمر خويش يادآور شهادت ورسالت او باشد. به راستى كدام دشوارتر است آنكه مى ميرد واجل محتوم را به سعادت مطلوب بدل مى كند، يا آنكه مى ماند ودر همه عمر درد وداغ صبورى را به جان مى خرد بى حهت نيست كه شاعرى مى گويد:
من كه از هستى ده روزه به تنگ آمده ام واى بر خضر كه محكوم به عمر ابد است
اينك بيش از يازده قرن از عمر مقدس حضرت اباصالح المهدى عليه السلام مى گذرد. هيچ نيازى نيست كه در اثبات چگونگى وراز طول عمر آن امام يگانه، ذهن را با كندوكاو در دلايل عقلى ونقلى خسته كنيم. هركس به حقانيت كلام خداوند ايمان دارد وقدرت الهى را به تصريح قرآن در شكافتن دريا براى موساى كليم وسخن گفتن عيسى مسيح در لحظه ولادت وتكلم سليمان با حيوانات وزنده ماندن يونس در شكم ماهى وطول عمر نوح على نبينا وآله وعليهم السلام(7) وصدها نظير اين گونه خرق عادتها مى پذيرد، به راحتى خواهد پذيرفت كه عمر طولانى امام عصر عليه السلام به اذن الهى امرى بسيار ساده وپذيرفتنى است. واگرچه در اثبات امكان اين امر، دلايل متعددى را دانشوران ايمانى در كتب مختلف بيان كرده اند، اما آنهمه دليل وبرهان براى كسانى است كه همواره سبب ها را ديده اند وسبب ساز را نديده اند. اين سخن را نيز از استادم به يادگار دارم كه، يكى از اهل معرفت ابياتى را در توصيف قدرت بى پايان خداوند سروده بود كه مضمون آن چنين است:
(اى خدا، تو آنى كه از زمين مرده وسرد، ساقه سبز وتازه مى رويانى، واز ساقه سبز، برگهاى لطيف بيرون مى آورى وبر برگها شكوفه هاى ظريف وبر شكوفه ها پنبه سفيد ونرم را مى نشانى، آنگاه ما آدميان با نيروى ادراك وتعقل از پنبه نخ واز نخ لباس تهيه مى كنيم. خداوندا! تو خود را در پس وپشت اين وسايل واسباب پنهان نموده اى، واگر اراده فرمايى مى توانى درخت وبوته وگياهى از خاك برآورى كه به جاى پنبه، لباس آماده بر آن روئيده باشد!) بارى، سخن ما بر سر راز طولانى بودن عمر وحيات امام عليه السلام نيست، كه اين مهم در پرتو قدرت لايزال الهى معماى ناگشوده اى نباشد، سخن در اين است كه وجود مقدس او در طى اين ادوار طولانى چه مصائبى را تحمل نموده اند. اين است كه در دعاى ندبه مى خوانيم: (عزير على ان تحيط بك دونى البلوى ولاينالك منى ضجيج ولاشكوى. بر من گران وناگوار است كه رنج وبلا ترا احاطه كند وناله وشكوايى از من به تو نرسد...).
وانتظار در نفس خود از سخت ترين حالات انسانى است. با آنكه مى دانيم در طى اين قرون چشم هاى مقدس او شاهد وناظر چه فجايع سخت وصعبى بوده است، مشاهده آن همه ونيز اين همه قتل عام ها، تجاوزها، حق كشى ها، آوارگى ها و... به تنهائى كافى است تا سخن صائب تبريزى را بپذيريم كه گفت:
گرم است آفتاب روز قيامت وليك نيست سوزنده تر زسايه ديوار انتظار
انتظار جانسوزى كه بيش از همه شيعيان وحق طلبان، وجود مقدس او را آزرده وهر لحظه وهر روز آن، برگى تازه بر كتاب مظلوميت او افزوده است. مظلوميتى كه دامنه اش از سالهاى ماقبل تولد آن يگانه، آغاز مى شود. توضيح آنكه در تاريخ، چهره منفور كسانى را مى يابيم كه با استفاده از فرمايش رسول خدا وائمه هدى عليه السلام درباره ظهور حضرت مهدى عليه السلام،(8) داعيه مهدويت داشته وپرچم اين ادعا را برافراشتند تا به يمن آن، به آرزوهاى قدرت طلبانه خود نائل شوند! كسانى چون مغيره بن سعيد(9) وعبيدالله المهدى(10) از اين گروهند. اينك تا آنجا كه وسع صاحب اين قلم است، وجوه مظلوميت امام همام اباصالح المهدى عليه السلام را درپى مى آورم وبه اين دعا تمسك مى جويم كه: (اللهم ادفع عن حجتك ووليك وخليفتك شرالجن والانس بمنك وكرمك).
1 ـ اولين ستمى كه در حق آن گرامى رواداشته اند، از ناحيه اعتقاد پيروان سقيفه است كه مى گويند: در آخر زمان خداوند مرد مصلحى را بوجود مى آورد واو مهدى موعود است. بنابراين عقيده امام عصر عليه السلام در آخر زمان متولد خواهد شد والبته معلوم ومعين نيز نيست كه از نسل كيست. جلال الدين مولوى رومى در مثنوى خويش با پذيرش وتبليغ همين ايده ابيات زير را مى آورد:
پس به هر دورى وليى قائم است * * * تا قيامت آزمايش دائم است
پس امام حى قائم آن ولى است * * * خواه از نسل عمر خواه از على است
مهدى هادى وى است اى راه جو * * * هم نهان وهم نشسته پيش رو(11)
ملاحظه مى شود كه از نگاه مولوى رومى استبعادى ندارد كه آن جهاندار عدل گستر وآن برپا دارنده قسط وبرهم زننده بساط جور از نسل عمر بن خطاب باشد. در حالى كه اصحاب حديث متواترا از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل نموده اند كه حضرتش وجود مقدس حضرت مهدى (امام حى غائب قائم عليه السلام) را مشخصا از نسل امامان پاك واز صلب حضرت اباعبدالله الحسين ونهمين نواده او وفرزند حضرت ابا محمد عسكرى پيشواى يازدهم دانسته ومعرفى فرموده است. وهمين احاديث طمع كسانى چون عبيدالله المهدى را بر انگيخت تا دعوى مهدويت كند.
2 ـ همچنانكه گفته شد پيش از تولد حضرت وليعصر عليه السلام كسانى بپا خاسته، خود را مهدى موعود خواندند. اينان اگر چه جان بر سر اين ادعا نهادند وخداوند با افشا تزوير وناكام ساختن ايشان، خط بطلان بر ادعاى نابجايشان كشيد، اما به هر حال اين داعيه زمينه را براى ديگر مدعيان مهدويت فراهم آورد، وديگر شيادان وراهزنان فكر وانديشه را جرات بخشيد تا با اين حربه، خلق خدا را به گمراهى بكشانند وموجبات تفرقه هر چه بيشتر امت را فراهم آورند.
3 ـ در نخستين سالهاى زندگى آن سرور، عموى حضرتش، جعفر بن محمد الهادى ادعاى امامت وجانشينى حضرت ابا محمد عسكرى عليه السلام رانمود وكوشيد با استفاده از حمايت خلفاى عباسى، شيعيان را به خود جلب كند اما خدعه وفريبش بر ملا شد وبه كذاب شهرت يافت.
4 ـ در دوران غيبت صغرى كه امام عليه السلام به ترتيب عثمان بن سعيد وفرزند وى محمد بن عثمان ونيز حسين بن روح نوبختى وسرانجام على بن محمد سمرى را به عنوان نواب خاص خود تعيين فرموده بود، جمعى منافق، نوبت به نوبت با ادعاى نيابت امام به جلب توجه مردم پرداخته، در اين راه به ترويج عقايد سخيفى چون تناسخ وحلول ونهايتا ايجاد انحراف ب وكژانديشى در جامعه اسلامى دست يازيدند. از زمره اين مدعيان مى توان از شلمقانى، محمد بن نصير نميرى، احمدبن هلال كرخى، حسين بن منصور حلاج، ابومحمد شريعى ومحمد بن بلال نام برد.(12) اگر چه برخى از اينان مستقيما توسط امام عليه السلام مورد طعن ولعن قرار گرفته وبرخى ديگر توسط بزرگان شيعه از جمله جناب بابويه وحسين بن روح نوبختى رسوا گرديدند،(13) اما به هر حال طرح ادعا از سوى اين مدعيان دروغين، زمينه ساز گشايش بسترى از خطا واعوجاج گرديد، به گونه اى كه از آن زمان تا هم اكنون نيز برخى از اهل قلم وهمچنين گروهى از مستشرقين به سهو يا غرض با نام وياد آنها كتاب مى نويسند ومهملات ومجهولاتى را بنام فرهنگ اسلامى به جامعه جهانى عرضه مى دارند(14) واين سخن بگذار تا وقتى دگر؛
5 ـ اگر بپذيريم كه هرگونه تهمت وافترائى بر عقايد حقه شيعه، در نفس خود ستمى به شيعيان محسوب مى شود، بطور قطع ويقين اين افتراها وتهمت ها بدوا ستم مضاعفى به ساحت مقدس امام عصر ارواحنا فداه است كه پيشواى شيعيان مى باشد. دست پليد وهابيان كه به تصريح مدارك تاريخى ساخته وپرداخته صهيونيسم جهانى مى باشد، در نوشتن كتب متعدد والبته تكرارى بر عليه عقايد منور شيعه چنان هتاك وبى باك است كه گاه از شدت عصبيت وعناد مورد اعتراض برخى از عالم نمايان وهابى مسلك نيز قرار مى گيرد. اين اقدام در شرايطى صورت مى گيرد كه (سگ ها را گشوده اند وسنگ ها را بسته اند)! صدها عنوان كتاب توسط (وعاظ السلاطين) بر عليه شيعه انتشار مى يابد ودر مقابل از طبع ونشر كتاب گرانسنگ الغدير تاليف علامه امينى هنوز در برخى از كشورهاى تسنن زده ممانعت بعمل مى آيد!(15)
والبته از آن جا كه نمى توان براى هميشه آفتاب را در حجاب ابرنگاه داشت، خداوند متعال گاه بدست برخى از ايادى دشمن، سند حقانيت تشيع را افشا مى فرمايد، نظير پاسخى كه يكى از مدرسين دانشگاههاى حجاز بنام عبدالمحسن العباد به كتابى از شيخ عبدالله بن زيدآل محمود (رئيس دادگاههاى شرعى كشور قطر) داده است. (العباد) با آن كه خود شيعى مذهب نبوده واز نزديكان (بن باز) (مفتى بزرگ وهابيت در كشور سعودى ودشمن آشكار تشيع) است، با اين حال در پاسخنامه خويش عدم اعتقاد مولف كتاب به وجود مقدس امام مهدى عليه السلام وآرمان مهدويت را مورد نقد ونكوهش قرار مى دهد.(16) در هر حال هرگونه تهمت، دروغ وافترا به شيعه وباورهاى اصيل والهى آن را بايد وجهى از وجوه مظلوميت مولايمان اباصالح المهدى عليه السلام بدانيم.
6 ـ وجود مدعيان مهدويت در دوران غيبت كبرى، بارزترين وجه ستم به ساحت مقدس امام عليه السلام مى باشد. اينان كه غالبا دست پرودگان دواير جاسوسى استكبار جهانى بوده وهستند، هر چند با استفاده از آرزومندى امت اسلام در مورد ظهور پيشواى غائب وبهره بردارى از ساده لوحى جمعى عوام، داعيه خود را آغاز كرده وبدون استثنا رسوا ومنكوب گرديده اند، اما به هر حال گروهى را به خود خوانده ومقاصد استعمارى را در ايجاد تنش وتفرقه امت اسلامى جامه عمل پوشانده ومهمتر كوشيده اند تا با حركات سخيف خود، امت شيعى را نسبت به اصل ظهور وتحقق حضور امام غائب دلسرد نموده مقدمه اى براى انكار وقوع ويا استبعاد حكومت جهانى امام عليه السلام فراهم آورند. بازى بابيگرى وبهائى گرى (كه تا هم اكنون مورد حمايت دول استعمارى است)(17) در ايران وماجراى سفيهانه جهيمان ومحمد بن عبدالله قحطانى در حجاز نمونه اى از اين گونه ادعاهاى واهى است.(18) جالب آن كه اين مدعيان بدون استثنا سر سالم بگور نبرده اند وهر كه با اين ادعا سربرافراشته پس از رسوايى وبى آبرويى وثبت نام خود در تاريخ به ننگ، در راه اين ادعا سر خود به باد داده است. چنانكه على محمد باب در (بيت الخلا) به گلوله بسته شد ومدعيان مهدويت در حجاز نيز با تمام اتباعشان به قتل رسيدند، آنهم بدست نيروهاى فرانسوى!!! ولى تحقق فرجام تيره براى اين مدعيان، اصل ستم نسبت به ساحت قدس مهدوى را نفى نمى كند. ناصرالدين شاه قاجار با سركوب بابيان سلطنتش را تحكيم بخشيد وآل سعود در حجاز با سركوب (جهيمانى) بر سلطه خويش ادامه دادند ودر اين ميان آنكه نام وياد واعتبارش دستمايه جمعى دنيا طلب قرار گرفت، ولى معصوم خداوند است كه در اوج اقتدار، مظلوم مى باشد.
7 ـ يكى از بارزترين انواع ستمى كه در حق شيعه وبخصوص در حق امام عصر ارواحناله الفدا روا داشته ومى دارند، حركت ناجوانمردانه تحريف در آثار است. از سالهاپيش خاصه از زمان وقوع انقلاب اسلامى ايران، دشمنان شيعه بويژه پيروان وهابيت ونيز متعصبان اهل تسنن در هند وپاكستان وعربستان و... در چاپ كتب مرجع خود هر جا كه نام مقدس حضرت مهدى عليه السلام در ضمن روايتى به تاييد آمده، يا در هر موضع كه محققين شان از ازمنه قديم در آثار خود حديث ياسخنى را آورده اند كه تصريح به حقانيت شيعه وائمه اثنى عشر دارد، در طبع هاى جديد آن آثار، نكات مزبور را حذف مى كنند تا مورد استناد واستفاده نسلهاى آينده قرار نگيرد! واين در حالى است كه مطابق برخى از تحقيقات، اين گونه افراد كه در واقع حقيقت را تاب نمى آورند وآنچه را كه رهبرانشان در آثار وتاليفات خود بدان اعتراف نموده مورد انكار قرار مى دهند. با پشتيبانى قدرتهاى شيطانى وهزينه كردن مبالغ گزاف، نسخ خطى ماخذ دست اول را خريدارى نموده مى سوزانند، تا به پندار باطل خود نخست عالمان ودانشوران وآنگاه نسلهاى جستجوگر وپژوهنده نتوانند به معارف مذكور دست يابند. اينك به تناسب بحث فقط به يك نمونه از اين رفتار (كه من آن را خيانت به فرهنگ ومواريث فرهنگى مى نامم) در رابطه با وجود مقدس حضرت بقيه الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه الشريف اشاره مى كنم:
محى الدين عربى كه از بزرگان اهل سنت است، در كتاب فتوحات مكيه كه به سال 1307 در مطبعه (الازهريه) مصر چاپ شده در مبحث 65 به تصريح تمام مى گويد: (مهدى كه از اولاد امام حسن عسكرى است، در نيمه شعبان سال 255 هجرى به دنيا آمده وزنده خواهد ماند تا با عيسى بن مريم اجتماع كند، پس عمر آن حضرت اكنون كه سال 958 هجرى مى باشد 703 سال است...) اين عبارات را در چاپ جديد فتوحات، دست متعصبان عامه ووهابى حذف نموده است.(19) خاتمه سخن در اين سر فصل اينكه توطئه تحريف فقط به حذف مناقب اهل بيت عليه السلام از كتب وآثار، توسط متعصبان اهل سنت محدود نمى شود بلكه روى ديگر اين سكه حذف مطاعن اعداالله از كتب شيعه را نيز شامل مى شود كه به بهانه پاسداشت وحدت بين فرق، بدست برخى از ساده انديشان شيعى مذهب صورت مى پذيرد.
8 ـ مى دانيم كه ظهور حضرت ولى عصر حجه بن الحسن العسكرى عليه السلام وعده خداوند است و(ان الله لا يخلف الميعاد)، بنابراين جهان آينده را به هر گونه اى كه از هم اكنون ترسيم كنند، جهانى تحت لواى ولايت معصوم خواهد بود: (والله متم نوره ولو كره الكافرون، ولو كره المشركون، ولو كره الكارهون). اما استكبار جهانى با علم واطلاع از اين موضوع مى كوشد تا تصويرى از آينده بر اساس اميال ومنافع خود ترسيم نمايد وآن را در اذهان عمومى جهان مستقر سازد. آنها به تجربه دريافته اند كه آدمى باتغيير نگرش هايش تغيير مى كند وبر مبناى تصورات ذهنى خود عمل مى نمايد. بر اين اساس از هم اكنون با خلق رمانهاى آينده نگر وساخت فيلم ها ونگارش داستانها و... وحتى مقالات مشحون از نظريه هاى به ظاهر علمى، مى كوشند تا نگرش هاى كلى خود را نسبت به آينده جهان بنام نگرشهاى فرهنگها وملل تبيين وترويج نمايند. اين بماندكه از اولين، فورى ترين ومهمترين وظايف صاحب قلمان متعهد شيعى، ترسيم تصوير آينده جهان بر مبناى اقتدار معصوم منتظر است ودر اين تصوير هر گونه حيثيت كاذبى براى (غير معصوم) تراشيدن، راه به همان سرابى مى رود كه استكبار جهانى با همه ايادى واذناب خود در صدد ايجاد آن است، ولى آنچه در اين جا منظور نظر بوده وجهى ديگر از مظلوميت امام بقيه الله عليه السلام مى باشد كه دشمنانى آگاه وپرتلاش دارد ودوستان ومحبانى بعضا خواب آلود وبى تحرك. بقول نيما: (غم اين خفته چند، خواب در چشم ترم مى شكند). بديهى است كه خداى تعالى هيچ تلاشى را بى مزد نخواهد گذاشت، بنابراين اگر اهل انديشه شيعى در اين روياروئى هنرمندانه يعنى (ترسيم آينده بر مبناى اقتدار تكنولوژى) ويا (ترسيم آينده بر مبناى اقتدار ايمان) دير بجنبند، سراب ايجاد شده در اذهان عمومى مى تواند معضلات فراوانى را براى تشنگان آب ايجاد نمايد. به آيه قرآن تمسك مى جويم كه فرمود: (قل ارايتم ان اصبح ماؤكم غورا فمن ياتيكم بما معين): اى رسول ما بگو ملاحظه كنيد، اگر آب گواراتان در زمين فرو رود وناپديد گردد چه كسى ديگر بار براى شما آب روان مى آورد).(20)
در اينجا كلام را به پايان مى آورم وادامه بحث وتفصيل آن را به فرصتى ديگر وامى گذارم وفقط به ذكر اين نكته بسنده مى كنم كه مانند همه شيعيان اثنى عشرى بر اين عقيده ام كه اگر راهزنان عقيده وايمان فرصت مى دادند جهان با مديريت دوازده پيشواى معصوم اداره شود، دنياى كنونى آكنده از اين همه ستم وتبعيض وفقر وجهل وجنون نبود. بنابراين هر ستمى كه بر اساس غصب خلافت حقه اميرالمومنين على عليه السلام بر جهان بشرى تحميل شده است، بطور مضاعف ستمى در حق آخرين پيشواى محسوب مى شود. اللهم انا نشكوا اليك فقد نبينا وغيبه ولينا وكثره علونا وقله عددنا وشده الفتن بنا وتظاهر الزمان علينا فصل على محمد وآل محمد واعنا على ذلك بفتح منك تعجله وبضر تكشفه ونصر تعزه وسلطان حق تظهره.(21)
پى نوشت ها:
(1) نهج البلاغه ـ خطبه شقشقيه ـ ص 47 ـ ترجمه فيض الاسلام.
(2) اسرار آل محمد ـ حديث 4 ـ ص 226 ـ چاپ اول ـ سال 1375.
(3) والله ما معاويه بادهى منى، ولكنه يغدر ويفجر، ولو لا كراهيه الغدر لكنت من ادهى الناس.... به خداوند سوگند معاويه از من زيرك تر نيست. اما او نيرنگ مى كند وبه گناه مى گرايد، واگر نيرنگ ناشايست نبود، هر آينه معلوم مى آمد كه من سياس ترين مردمانم. (نهج البلاغه، خطبه 200، با ترجمه آقايان: محمدى ودشتى).
(4) نقش عايشه در تاريخ اسلام ـ علامه سيد مرتضى عسكرى، ج 1 ص 118.
(5) كتاب التمحيص، ص 4 وهمچنين مناقب آل ابى طالب ج 3 ص 42 وبحارالانوار ج 35 ص 56.
(6) بحارالانوار ج 28 ص 373 وج 37 ص 51.
(7) به سرگذشت پيامبران عظيم الشان نامبرده در قرآن كريم مراجعه شود واز جمله در داستان حضرت نوح عليه السلام كه مى فرمايد: ولقد ارسلنا نوحا الى قومه فلبث فيهم الف سنه الا خمسين عاما فاخذهم الطوفان. ما نوح را برقوم خود فرستاديم واو در ميان آنها هزار سال به استثنا پنجاه سال بسر برد سپس طوفان آنان را فرا گرفت. ـ قرآن. سوره عنكبوت ـ آيه 14.
(8) احاديث درباره نام ونشان وظهور امام عليه السلام به اعتراف اهل حديث متواتر است.
(9) مغيره بن سعيد پس از در گذشت امام باقر عليه السلام ادعاى مهدويت نمود ومورد لعن شيعيان قرار گرفت رجوع شود به: المقالات والفرق ـ ابى خلف اشعرى ـ ترجمه دكتر مشكور ـ ص 148.
(10) عبيدالله المهدى از پيشوايان اسماعيلى كه داعيه مهدويت داشت. ماخذ فوق ـ ص 318.
(11) رجوع شود به عارف وصوفى چه مى گويند از مرحوم آقا ميرزا جواد تهرانى مبحث گفتار عرفا وصوفيه درباره ولى.
(12) رجوع كنيد به كتاب زندگى دوازده امام ـ هاشم معروف الحسنى ـ جلد دوم ذيل زندگانى امام عصر عليه السلام.
(13) رجوع كنيد به كتاب خاندان نوبختى ـ عباس اقبال آشتيانى ونيز كلمه الامام المهدى عليه السلام از آيت الله شهيد سيدحسن شيرازى.
(14) رجوع كنيد به اخبار حلاج ـ لوئى ماسينيون.
(15) رجوع كنيد به كتاب تاريخ وهابيت على اصغر فقيهى ونيز پاورقى روزنامه اطلاعات در مورد سوابق وهابيون.
(16) رجوع كنيد به كتاب مصلح جهانى اثر سيد هادى خسروشاهى.
(17) رجوع شود به كتاب كشف الحيل، مرحوم آيتى.
(18) مصلح جهانى ـ سيدهادى خسروشاهى ـ ص 50 و51.
(19) ماخذ فوق ـ ص 88 و89.
(20) قرآن كريم ـ سوره مباركه ملك آيه 30، قاطبه اهل تفسير اين آيه را به وجود مقدس حضرت ولى عصر عليه السلام وغيبت آن گرامى تفسير كرده اند.
(21) دعاى شريف افتتاح.
يكى از بارزترين انواع ستمى كه در حق شيعه وبخصوص در حق امام عصر عليه السلام روا داشته ومى دارند، حركت ناجوانمردانه تحريف در آثار است.