(۶۵) مديريت، عدالت، مهدويت
مديريت، عدالت، مهدويت
اشاره
مهدى به عنوان مظهر انسان کامل، عاليترين نوع مديريت را عرضه مى کند. نقطه ثقل مديريت کامله آن حضرت (عدالت تمام عيار) است. عدالت معانى متنوعى دارد. (ميانه روى در امور) مساوات وعدم تبعيض، عدم ارتکاب کبيره وعدم اصرار بر صغيره، نهادن هر چيزى در جاى خود، دادن حق هر ذى حق، برابرى اجتماعى (قسط) رعايت مفاسد ومصالح در قانون گزارى، نقطه تعادل تمامى فضائل، تناسب وتوازن و... ونيز وظائف مديريت عبارتند از (سازماندهى) برنامه ريزى، نظارت رهبرى وانگيزش.
در اين مقاله سعى شده است براى تبيين مدل (مديريت عادلانه مهدوى) وظايف پنج گانه مديريت را با احتساب مفاهيم متنوع عدالت، ترکيب وتحليل شود واثبات گردد که در همه ابعاد فردى واجتماعى، اخلاقى وسازمانى، درونى وبيرونى، اقتصادى وسياسى، مادى ومعنوى، مديريت آن حضرت عدالت محور بوده است، معيارهايى مانند شايسته سالارى، فراوانى اقتصادى، امنيت، آبادانى، معنويت، پيشرفت، خدمت، عدم ظلم وستم، بسط علم وآگاهى، رشد وتعالى همه جانبه توسعه چند بعدى و... در سايه ترکيب عالى عدالت ومديريت در حکومت آن حضرت پديد مى آيد.
در اين نوشتار از باب تيمن به چهل حديث از احاديث مديريتى آن حضرت استناد شده است که خود يک نوع از اربعينيات محسوب مى شود. به اميد تحقق زود هنگام آن مديريت وآن عدالت.
طبق وعده هاى وحيانى ومعصومانه، مدينه فاضله مهدوى سرانجام تشکيل خواهد شد وانتظار بشريت به پايان مى رسد. البته (مدينة المهدى) به نوعى تکرار يا تداوم (مدينة النبى) است. پس مدينه فاضله مصداقى در گذشته وآينده دارد. براى اطلاع از (مدينه در پيش) مى توان نگاهى به (مدينه در پس) انداخت؛ نسخه برابر اصل است؛ دو بانى ومعمار هم نام وهمراه هم کنيه، با يک عمامه وزره وشمشير واسب وقرآن وبرنامه، يکى خاتم الانبيا وديگرى خاتم الاوصيا، يکى صاحب (ولاية کلية بالاصالة) وديگرى (صاحب ولاية کلية بالتبعية)، يکى (مشبه) وديگرى (مشبه به)، با وجود شباهت فراوان که در اخبار آمده است. تنها تفاوت در (کميت) است؛ در (کيفيت) همه چيز مثل ومانند هم است. تفاوت در زمان ومکان واندازه است. درست مثل عکس که بزرگ مى شود. کيفيت يک عکس (30 در40) همان کيفيت عکس (3 در4) است، بزرگ شده است با رعايت همه اصول وقواعد وغيره. اگر بخواهى بدانى مهدى (عليه السلام) چه مى کند ببين نبى (صلى الله عليه وآله وسلم) چه کرده است.
اما براى اطلاع از مدينه آينده، علاوه بر نمونه تاريخى نبوى، انبوهى از اطلاعات وحيانى ومعصوم هم به شکل پيش گويى وپيش بينى، در اختيار منتظران است. از خلال اين اخبار آسمانى، چشم انداز مدينه فاضله مهدى روشن مى شود.
بنابراين شبکه اطلاع رسانى وحى وعصمت، آنچه را شوق انگيز واميد آفرين است در دست رس تشنگان عدالت مهدوى قرار داده است. اطلاع از آن هندسه عدالت وامنيت وسلامت ورفاه وعلم، بشر را از وضع موجود بيزار وباشتاب به آن افق موافق سوق وشوق مى دهد. مگر نه اين که شب عاشورا، سيد الشهدا (عليه السلام) با انگشت ولوى پرده از غيب برداشت ومساکن طيبه هريک از ياران را نشان داد وآن شد که فردا در ميدان کربلا هيچ کس را هواى ماندن در دنيا نبود ومسابقه شهادت وپرواز همه را گرفته بود.
آيا مى توان از (مديريت مهدوى) واز (عدالت مهدوى) به گونه اى پرده برداشت که تنديس مقدس آن مدينه (امن وسلام) و(عدل وعقل) و... بى حجاب رخ بنمايد وهمگان را واله وحيران نمايد؟ امرى صعب ومشکل است. البته در فاصله دو مدينه، غدير وعاشورا وانقلاب اسلامى را داريم که هرکدام رنگى وآهنگى از مدينة المهدى را دارند.
در اين نوشتار، (مديريت) و(عدالت) واژگان اساسى هستند که ارتباطشان با هم وسپس با مهدويت مورد بحث است. گويا (مديريت عادلانه) را دنبال مى کنيم وشايد (عنصر عدالت در مديريت مهدوى) را پى مى جوييم.
اما چرا عدالت؟ مگر نه اينکه گلواژه وبيت الغزل قيام آن حضرت عدالت است؟ منتظران مگر ترانه وترنم نمى کنند که (جهان در انتظار عدالت وعدالت در انتظار مهدى) آيا مولاى ما را (عدل منتظر) يا (عدل مشتهر) نمى نامند؟ معصوم چه فرموده وسروده است؟ آيا غير از اينکه (با او زمين پر از عدل وداد مى شود، بعد از آنکه پر از ظلم وجور بود)؟ آرى، (عدالت) اصلى ترين گمشده بشريت واکسير اعظم وکبريت احمر است. با تحقق آن، امنيت وسلامت وعلم وتربيت وهمه نيازهاى تاريخى ديرينه بشر تأمين مى گردد.
عدالت چيست؟
دادن حق هر ذيحق؛
نهادن هرچيزى در جاى خود؛
موزون بودن (تعادل وتناسب وتوازن)؛
ميانه روى بين افراط وتفريط (اعتدال)؛
تساوى ونفى هرگونه تبعيض (تفاوت قائل نشدن بين افراد)؛
رعايت استحقاق در افاضه وجود (عدل در تکوين)؛
عدم ارتکاب کبيره وعدم اصرار بر صغيره (عدالت فردى وفقهى)؛
برابرى اجتماعى (قسط، عدالت اجتماعى وقضايى وسياسى واقتصادى)؛
رعايت مفاسد ومصالح در قانون گذارى (عدل در تشريع)؛
نقطه تعادل وتلاقى تمام فضائل (مثلا عفت، شجاعت وحکمت که اوساط اخلاقى هستند، قدر جامعى به نام عدالت دارند) (نظريه عدالت ارسطو).
اين منظومه اى از عدالت آفاقى وانفسى تکوينى وتشريعى، فردى واجتماعى، اخلاقى واعتقادى است. نقل جمع بندى استاد شهيد مطهرى در مفهوم عدالت جالب است (عدالت آنجا که به توحيد يا معاد مربوط مى شود، به هستى وآفرينش شکل خاص مى دهد ونوعى جهان بينى است. آنجا که به نبوت وتشريع وقانون مربوط مى شود، يک مقياس ومعيار قانون شناسى است... آنجا که به امامت ورهبرى مربوط مى شود، يک شايستگى است. آنجا که پاى اخلاق به ميان مى آيد، آرمانى انسانى است وآنجا که به اجتماع کشيد، يک مسئوليت است).
امام خمينى (ره) مى فرمايد:
اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است، معصموم وامامش هم عادل است، قاضى اش هم معتبر است که عادل باشد، فقيهش هم معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که عادل باشد، امام جمعه اش هم بايد عادل باشد. از ذات مقدس کبريا گرفته تا آن آخر زمامدار بايد عادل باشد، ولات آن هم بايد عادل باشند.
بنابراين امام عادل امامى است که حق هر ذى حقى را مى دهد يا پامال نمى کند. هر فرد يا چيزى را در جاى خود قرار مى دهد. از لحاظ رفتارى ومنش وروش متوازن ومتعادل است. از لحاظ نفسانى، گرد گناه نمى گردد. فضايل را در خويش نهادينه کرده است. در اجتماع، اقامه قسط وبرابرى قضايى سياسى اجتماعى واقتصادى مى کند. مساوات ايجاد مى کند. استحقاق ها را رعايت مى نمايد. در قانون گذارى رعايت مفاسد ومصالح را مى کند وبه عبارتى، او هم قاضى عادلى است، هم زمامدار عادل وهم قانون گذار عادل. او عدالت را از خداوند اقتباس کرده است که در اداره هستى وانسان به عدالت ورحمت تکيه دارد وهمگان را به عدل امر مى کند.
(همانا خداوند به عدالت واحسان امر مى کند).
(اى کسانى که ايمان آورده ايد، همواره براى خدا قيام کنيد واز روى عدالت گواهى دهيد. دشمنى با جمعيتى، شما را به گناه وترک عدالت نکشاند. عدالت کنيد که به پرهيزگارى نزديک تر است واز معصيت خدا بپرهيزيد که خداوند از آنچه انجام مى دهيد با خبر است).
از آنچه تا به حال گفته شد (عدالت در بينش، عدالت در روش وعدالت در ارزش)، نتيجه مى شود در (اخلاق واحکام وعقائد)، عدالت شاه نکته است، روح وجان است. بيهوده نيست که گفته شده (بالعدل قامت السموات والارض) وگزاف نيست که شيعه را عدليه خوانده اند. گويا عدالت ممتازکننده ترين عنصر انديشه شيعى از غير آن است.
علل وموجبات عدل
موجبات عدل را مى توان به سه عامل تقسيم کرد: بودن قوانين ومقررات عادلانه، اجرا وتنفيذ آنها على السواء؛ شعور مردم به حقوق خود که (لا يدرک الحق الا بالجد).
شايد علت اينکه در حکومت علوى که مظهر عدالت در رأ س آن بود، امام در محراب عبادت از شدت عدالت به شهادت رسيد ومردم نيز نتوانستند او را تحمل کنند، فقدان عامل سوم بود؛ يعنى عدم درک صحيح مردم نسبت به حقوق خود؛ والا از لحاظ قانون عادلانه ومجرى عادل کمبودى نبود. اشکال در ضلع سوم مثلث عدالت بوده است وتا اين سه ضلع تکميل نشود، عدالت در حکومت واجتماع تحقق نمى يابد وشايد علت تاخير وطولانى ظهور حکومت ومديريت عادلانه اين باشد که شعور مردم وآمادگى ادراکى آنها بالا رود وهم سنگ دو ضلع ديگر شود.
واما (اجراى عدالت) که ماحصل (مثلث عدالت) است، نياز به مديريت دارد؛ آن هم مديريتى در سطح جهان با هر تنوع وتکثرى که دارد.
مديريت چيست؟
رهبرى ومديريت در عرف امروز با همه توسعه وشمولى که پيدا کرده است، اگر بخواهيم مرادف وهمانندى براى آنها در مصطلاحات اسلامى پيدا کنيم، بايد بگوييم ارشاد ورشد ويا هدايت ورشد. قدرت رهبرى همان قدرت بر هدايت وارشاد است در اصطلاحات اسلامى.
رشد عبارت است از شايستگى ولياقت براى نگه دارى واستفاده وبهره بردارى صحيح از وسائل وسرمايه هاى حيات.
با توجه به اينکه امامت مرادف رهبرى است (در قياس با نبوت که مرادف راهنمايى است)، مديريت يک امام همان قدرت بر ارشاد وهدايت وتوانايى وشايستگى نگه دارى واستفاده وبهره بردارى صحيح از وسائل وسرمايه هاى حيات خواهد بود.
وظايف مديريت
با همه اختلافاتى که در ميان صاحبان نظريه مديريت وجود دارد، مى توان پنج وظيفه را که بر آن نوعى اتفاق است بشماريم: سازماندهى، برنامه ريزى، نظارت، هماهنگى (رهبرى) وانگيزش.
انواع مديريت
مديريت بحران، مديريت توسعه، مديريت منابع انسانى ومديريت بهره بردارى، از عمده ترين اقسام مديريت است که در اين تحقيق مورد اهتمام خواهد بود. چراکه گنجايش يک مقاله بيش از اين اجازه نمى دهد.
مديريت عادلانه
بعد از آشنايى اجمالى با مفاهيم (عدالت) و(مديريت)، اکنون به مفاد ترکيبى آن دو مى پردازيم. مراد چيست؟
بايد گفت اگر بخواهيم مديريت را نظر به همه افراد وانواع آن وبه تفصيل بحث کنيم امکان ندارد. لذا از زاويه عدالت به مديريت مى نگريم ودرحقيقت، از (اجراى عدالت) بحث مى کنيم.
مديريت عادلانه مهدوى
اين محل نزاع است. امام مهدى (عجل الله فرجه) امامى عادل است؛ يعنى از گناه به دور است (به کمک عصمت)؛ انسانى کامل است؛ در کسب فضائل ورفض رذايل، در درون خويش به تعادل رسيده است. حتى از لحاظ جسمى وظاهرى متعادل وزيبا است. تمام خصوصيات جسمى وروحى او در اخبار به ما رسيده است. همه حاکى از يک اعتدال وجذابيت است. بينش او مبتنى بر توحيد وعدل است. اراده او اعمال عدالت است. قانونى که در اختيار دارد قانونى عادلانه است. همان قانون محمدى علوى است بدون کم وکاست. مردمى که در زمان او هستند عدالت خواه وپشتيبان عدالت وآماده جهاد وفداکارى براى تحقق آن هستند. موانع راه عدالت يا زدوده شده ويا به دست قدرت او برچيده ميى شوند وتوان مقابله ندارند. مقتضى عدالت موجود ومانع مفقود است. بحث در نحوه تحقق عدالت ومديريت عدالت است. چگونه اين امام عادل، قانون عادلانه را براى مردم عدالت خواه، پياده مى کند؟ به هر ذيحقى حق مى دهد، هرچيز را در جاى خود مى گذارد، مساوات وتوازن در جامعه پياده مى کند و...
اين مقصود مقاله است. براى تنظيم اين مطلب براساس وظايف يک مدير سير مى کنيم وبا توجه به اخبار در دست، هر وظيفه ناظر به عدالت را به بحث مى گذاريم.
سازماندهى
سازمان عبارت است از گروهى متشکل از دو يا چند تن که در محيطى با ساختار منظم واز پيش تعيين شده براى اهداف گروهى با يکديگر همکارى مى کنند. هنگامى که مديران منابع مادر را با تلاش افراد (دست کم دو نفر يا بيشتر) به منظور رسيدن به هدف ها ترکيب مى کنند عمل سازماندهى انجام مى شود.
در ذيل عنوان سازماندهى، مباحثى از قبيل ساختار سازمانى، اهداف ساختارى تقسيم کار، اختيار ومسئوليت ونيز بحث وحدت فرماندهى وبحث قدرت مطرح مى شود که در اين مقاله، به فراخور، اشاره اى به آنها خواهد شد.
1ـ سازمان آن حضرت طبق تعريف فوق، اولين عنصرسازمان افراد آن هستند.
وقتى که قائم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) ظهور کند خداوند او را با ملائکه مسومين مردفين ومنزلين وکروبين در حالى که جبرئيل جلو، ميکائيل از طرف راست واسرافيل در طرف چپ اوست يارى مى فرمايد رعب آن حضرت به اندازه يک ماه از طرف چپ مى رود وملائکه مقربين، در پيش روى آن حضرت هستند.
2ـ اصحاب قائم سيصد وسيزده نفر از فرزندان عجم مى باشند. بعضى از ايشان را در روز با آشنايى با نام خود ونام پدر ونسب وشمائل در ابر سوار مى کنند وبه مکه مى برند وبعضى در رختخواب خود خوابيده، نابهنگام در مکه ديده ميى شوند، بدون ميعاد وسابقه قرار داد.
3ـ اولين کسى که با قائم (عليه السلام) بيعت مى کند جبرئيل است وسپس فرشتگان ونجباى جن وآن گاه نزديکان وياران آن حضرت.
4ـ مفضل از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: آقاى من، آيا فرشتگان وجنيان هنگام ظهور مهدى براى مردم ظاهر مى شوند؟ امام فرمود به خدا سوگند آرى وبا مردم گفتگو خواهند کرد، آنچنان که با هم سخن مى گويند. مفضل گفت: آيا فرشتگان همراه با مهدى (عليه السلام) حرکت خواهند کرد؟ امام فرمود: آرى، ما بين کوفه ونجف فرود مى آيند وتعدادشان چهل وشش هزار فرشته وشش هزار جن است.
5ـ وقتى قائم ما اهل بيت قيام کند، به محله اى از کوفه مى رود، به پا مى ايستد وبا دست مبارکش به جايى اشاره مى کند که بکنيد آنجا را. حفر مى نمايند. دوازده هزار شمشير ودوازده هزار کلاه خود از آن جا خارج مى کنند که به دوازده هزار از عجم وموالى (ايرانيان) مى پوشانند.
6ـ شيعيان ما در زمان سلطنت قائم (عليه السلام) بزرگان اهل زمين وحکام بر آنها خواهند بود به هر مردى از آنها از جانب خداوند قوت چهل مرد داده مى شود.
حضرت ابو جعفر (عليه السلام) فرمود: شيعيان، قبل از ظهور، مرعوب دشمنان ما هستند؛ اما وقتى امر ما واقع ومهدى آل محمد (عليه السلام) ظاهر شد، هريک از شيعيان ما از شير با جرأت تر واز نيزه برنده تر ميى شوند، دشمنان ما را لگدکوب مى کنند وآنها را با دست مى کشند.
7ـ گويا قائم را بر فراز تپه اى در کوفه مى بينم که زره رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را پوشيده است وسوار بر اسبى سياه است وچنان جنبش ايجاد مى کند که ساکنان هر سرزمين او را در ميان خود مى بينند. پرچم رسول الله را به اهتزاز درمى آورد وهيچ مؤمنى باقى نمى ماند، جز آن که دلش همچون آهن سخت خواهد شد وقدرت چهل مرد را پيدا خواهد کرد. سيزده هزار وسيصد وسيزده فرشته همراه او (براى ياريش) خواهند بود؛ فرشتگانى که با نوح در کشتى بودند وبا ابراهيم هنگامى که در آتش انداخته شد ونيز فرشتگانى که هنگام شکافته شدن دريا با موسى بودند ونيز آنها که با عيسى هنگام عروج به آسمان بودند وچهارهزار فرشته اى که روز عاشورا به يارى حسين شتافتند، امام حسين (عليه السلام) به آنها اجازه جنگيدن نداد. تمام اين فرشتگان در زمين منتظر قيام قائم (عجل الله فرجه) هستند.
8ـ چون قائم (عجل الله فرجه) ظهور کند وداخل کوفه شود، خداوند از گورستان وادى السلام هفتاد هزار صديق را زنده مى کند که همگى از اصحاب وانصار او مى شوند. شيخ مفيد (ره) نيز در کتاب ارشاد روايت کرده است که بيست وهفت نفر از قوم موسى وهفت نفر از اصحاب کهف ويوشع بن نون وسلمان وابودجانه ومقداد ومالک اشتر از انصار آن حضرت خواهند بود وفرمانرواى کشورها ميى شوند.
9ـ هرگاه قائم (عجل الله فرجه) قيام کند، خداوند به فرشتگان فرمان مى دهد که بر مؤمنين سلام کنند وبا آنان در نشست هايشان هم نشين شوند وهرگاه که يکى از مؤمنان نياز ودرخواستى [از حضرت] داشته باشد، قائم (عجل الله فرجه) فرشته اى را به سراغ او مى فرستد تا او را نزد قائم ببرد. سپس نيازش برآورده مى شود ومجددا به محل کار خود برگردانده مى شود. برخى مؤمنان در ابرها سير مى کنند وبرخى شان با فرشتگان مى پرند وبرخى نيز با فرشتگان راه مى روند؛ بعضى از مؤمنان از فرشتگان سبقت مى گيرند وبعضى نيز مورد مراجعه فرشتگان براى تحاکم وقضاوت قرار مى گيرند. در آن زمان، مؤمن نزد خداوند از فرشتگان گرامى تر است وقائم (عجل الله فرجه) بعضى از مؤمنان را حاکم وقاضى بين صد هزار فرشته قرار مى دهد.
10ـ ياران مهدى، مردانى هستند فولاددل که همه وجودشان يقين به خدا است. مردانى سخت تر از صخره ها که اگر به کوه ها روى آورند، آنها را از جاى برمى کنند، درفش پيروزمند آنها به هر شهر وپايتختى روى مى نهد، آنجا را به سقوط وادارد. گويى آنان مردان عقابان تيزچنگند که بر مرکب ها سوار شده اند. اين شيرمردان پيروز وعقابان تيزچنگ براى تبرک وفرخندگى، دست خويش به زين اسب امام مى کشند وبدين سان، تبرک مى جويند. آنان او را در ميان مى گيرند وجان خويش را در جنگ ها پناه او مى سازند وهرچه اشاره کند با جان ودل انجام مى دهند.
اين اخبار از سازمان آن حضرت، ياران حضرتش وسازماندهى ويژه اى که در زمان ظهور تحقق مى يابد خبر مى دهند که نکات ذيل (مخصوصاً در رابطه با عدالت) از آن قابل برداشت است:
الف ـ ياران آن حضرت از همه اديان واقوام هستند: يهود، نصارى، اصحاب کهف، يوشع بن نون، سلمان، ابودجانه ومقداد ومالک اشتر (طبق حديث8) ونيز فرشتگان، (مانند جبرئيل، ميکائيل، اسرافيل) (حديث 4 و9) جنيان (حديث 4) ايرانيان (حديث 5) عجم (حديث 2) که شامل هر نژاد غير عرب مى شود وبسيارى از آنها پرونده ونام ونشان دارند (حديث 2) وخيلى جاها ومليت ها واقوام ديگر که از احاديث ديگر قابل برداشت است. اين امر حاکى از يک نوع عدالت در سازماندهى است که آن حضرت نيروهاى خويش را صرفاً از يک نژاد وقوم خاص پذيرش وگزينش نمى کند وبه شايستگى توجه مى کند وشايسته سالارى را اعمال مى کند و(شايسته سالارى) معيارى مبتنى بر عدالت است که معيارهاى خويشاوندگرايى ورابطه گرايى وامثال ذلک را در گزينش کنار مى زند.
سيد محمد صدر در فصلى از کتاب ارزنده تاريخ ما بعد الظهور به بيان خصال ياران حضرت مهدى (عليه السلام) پرداخته است وتحليلى در ذيل اخبار ارائه داده است که اخبار وارده را در بخش هاى ايمان، شجاعت، عبادت وميزان فرمانبردارى تقسيم کرده ونشان داده است که هيچ تبعيض وترجيح بلا مرجّح در سازمان انسانى آن حضرت، چه سازمان ادارى، چه نظامى و... وجود ندارد. ما در اين مقاله به اين اخبار در بحث انگيزش خواهيم پرداخت. بنابراين عدالت در سازماندهى وگزينش ياران اولين قاعده استخراج شده اين مقال خواهد بود.
ب ـ اينکه در حديث 6 آمده است: (شيعيان ما در زمان سلطنت قائم بزرگان اهل زمين وحکام آنها خواهند بود) منافاتى با شايسته سالارى ندارد ودال بر تبعيض وترجيح بى مورد نيست؛ چراکه اولاً شيعيان شامل تمامى نژادها وقوميت ها وکشورها وزبان ها خواهد شد ومنحصر به گروهى خاص نيستند.
ثانياً شيعيان کابينه اصلى ونيروهاى کليدى را تشکيل مى دهند واز همه ساکنان ارض استفاده هاى به جاى خود در سازمان حضرت مهدى (عجل الله فرجه) خواهد شد.
ثالثاً علت دادن کليدها وپست هاى اصلى به شيعيان، حقانيت وامتيازات معنوى وسابقه مبارزاتى (عقيدتى) آنها است. آنها منتظران واقعى بوده اند که در زمان طولانى غيبت کبرى، به انتظار فرج به عنوان افضل اعمال دل مشغول بوده اند وبا ادعيه، صدقه، نماز، آمادگى وغير ذلک ترجيحاتى را به دست آورده اند که ديگر ياران مهدى ممکن است چنين ويژگى نداشته باشند. شيعيان حکم حواريون وخصيصين را دارند ودر حقيقت، قاعده اصلى وکانون مرکزى سازمان حضرت هستند. ترجيح آنان با مرجح وعين عدالت است، لذا خداوند در قرآن مى فرمايد:
کسانى که قبل از پيروزى انفاق کردند وجنگيدند با کسانى که پس از پيروزى انفاق کردند يکسان نيستند. آنها بلند مقام تر از کسانى هستند که بعد از فتح انفاق کردند وجنگيدند وخداوند به هر دو وعده نيک داد. وخدا به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
عدم تساوى مجاهدان قبل از فتح (و ظهور) وبعد از آن، منافات با عدالت ندارد؛ بلکه تساوى آنان ضد عدالت است. مگر نه اين که يکى از مبانى اهل عدالت (اعطاء کل ذى حق حقه) مى باشد؟ آيا حق سبق وحق سابقه در جهاد، حق نيست؟ اين را حق ترجيح نام مى نهيم. در حکومت نبوى وعلوى هم به صاحبان سابقه امتيازات بيش ترى مى دادند. آنچه به عدالت در عين عدم تساوى اشعار دارد، تأکيد قرآن بر اين است که هر دو گروه با سابقه وبى سابقه از طرف خداوند وعده نيک دريافت مى دارند؛ هرچند در روايتى آمده که ايمان بعد از فتح نفعى ندارد.
ج ـ در روايات ما آمده که ياران مهدى (جان خويش را در جنگ ها پناه او مى سازند).
اين هم منافاتى با عدالت ندارد وظلم وتبعيض محسوب نمى شود. او خود طالب ومايل به حفظ جان خويش نيست؛ شمشير او علامت جهاد وفداکارى اوست. اين ياران مهدى هستند که حفظ او را حفظ اسلام ونظام مى دانند. چگونه مى شود وجود مقدسى را که همواره در انتظارش بوده اند به دم تيغ بسپارند. سيد محمد صدر معتقد است:
(شايد مقصود روايت اين باشد که حفظ جان امام (عليه السلام) فعاليت وتلاشى است مستقل که ياران ايشان انجام مى دهند) تا به جهت استفاده از علوم وتعاليم ودستوراتش برگرد وجود او حلقه زده وعلاوه بر اين، با ايثار واخلاص تمام جان او را نيز حفظ نمايند... چون امام را مظهر تمام عيار عدل وکمال مى بينند. بدين سبب، در مقابل او، خضوع کامل دارند: (هم اطوع له من الامة لسيدها).
د ـ در حديث 10، برترى مؤمنان بر فرشتگان در سازمان مهدى (عجل الله فرجه) طرح شده است وفرشتگان در خدمت ياران او هستند. اين نيز بيانگر نوعى عدالت است؛ چرا که فرشتگان که گناه نمى کنند. قدرت آن را ندارند. ولى ياران مهدى (عليه السلام) که با وجود قدرت بر گناه وعصيان، اين گونه مطيع ومعصوم هستند، قطعاً برترند. هم چنين در آغاز خلقت هم مسجود فرشتگان بوده اند وبعد از طى سيکل طولانى، حق به حق دار مى رسد وفرشتگان کارگزاران مؤمنان مى شوند، همان گونه که درخدمت اهل عصمت وطهارت بودند. آنان در خدمت رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بودند ودر جنگ هاى متعدد (حديث 7) ودر خدمت نوح وابراهيم وعيسى بودند ودر خدمت حضرت حسين بن على بودند (حديث 7) ولى حسين نپذيرفت. اين جلوه از عدالت است آن هم به معناى قرار دادن هر چيز در جاى خود که فرشتگان جاى واقعى شان خدمت به مؤمنان است. اين معناى از عدالت در کليه گزينش هاى حضرت مهدى (عجل الله فرجه) مطرح است که نمونه اى از آن را در گزينش شيعيان به بحث گذاشتيم که پست هاى کليدى را اشغال مى کنند.
هـ يکى ديگر از جلوه هاى عدالت در حديث 8 ذکر شده که (خداوند از گورستان وادى السلام هفتاد هزار صديق را زنده مى کند که همگى از اصحاب وانصار او مى شوند). اگر از وادى السلام الغاء خصوصيت شود، مردگانى که هر صبح مخلصانه در دعاى عهد ترنم کرده اند که:
(گر مرگ بين من ومولايم فاصله شد، همان مرگى که براى بندگان حتمى وآمدنى است پس مرا از قبرم خارج کن تا با زره اى مثل کفن وشمشير ونيزه آماده وآخته در دست به آقايم لبيک بگويم. هرجا باشم (دور ونزديک)).
اين دعا که از حنجره هاى پاک منتظران بلند مى شده است، مورد استجابت قرار مى گيرد ودر رکاب او قرار مى گيرند واين هم عدالت است که به معناى مساوات است وعدم تبعيض وفرق گذارى چه فرق است بين مردگان وزندگان در بهره ورى از فيض لبيک به معصوم؟ چگونه است آنان که نه در کربلا بودند تا شهيد شوند ونه در زمان ظهور زنده بودند تا در رکاب حضرت باشند با آن همه عشق از فيض جهاد درمحضر امام (عجل الله فرجه) محروم باشند. عدالت اقتضا مى کند که آنها هم با حضرت باشند. اين حديث براى منتظران بسيار انگيزاننده است که بدانند خداوند اجر آنها را ضايع نمى کند.
وـ يکى ديگر از جلوه هاى عدالت حضور زنان در سازمان آن حضرت است که از 313 نفر، در نقل هاى مختلف، 13 نفر، 50 نفر و... هستند. به هر حال، اين زنان در جنگ هم شرکت دارند ومسئوليت هايى را هم على القاعده بر دوش دارند البته به تناسب شأن وتوان آنها.... به هر حال زنانى که در احد بوده اند (مثل نسيبه) وپيامبر حضورشان را تأييد کرده است ودر کربلا بوده اند (مثل زينب وام کلثوم فرزندان على (عليه السلام)) به همين مناط، در رکاب آن حضرت هستند وتبعيض در اين زمينه نيست. اعمال اين عدالت در سازماندهى حضرت به معناى اعمال مساوات وبرابرى اجتماعى است.
اوصاف کلى ياران مهدى
رواياتى که اوصاف ياران حضرت مهدى (عجل الله فرجه) را از نظر ايمان واطاعت وشجاعت بر مى شمارند بسيارند که به نمونه هايى اشاره مى شود.
11ـ قندوزى در کتاب ينابيع المودة از ابى بصير نقل مى کند که امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
گفتار حضرت لوط (عليه السلام) درباره قومش که فرمود: اى کاش مرا قوتى يا پناهگاهى امن واستوار مى بود که از شر شما محفوظ مى ماندم، آرزويى است بر قدرت قائم ما (مهدى (عليه السلام)) واستوارى يارانش که همان ارکان محکم مى باشند. هرکدام از مردان وياران مهدى (عجل الله فرجه) داراى قدرت چهل مرد هستند. دل هاى آنها از پاره هاى فولاد محکم تر است. اگر بر کوه ها بگذرند، کوه ها در هم فرومى ريزند. دست از شمشيرهاى خود در پيکار با دشمنان دين بازنمى گيرند تا آنکه خداى تعالى راضى شود.
12ـ سيدبن طاووس از ابن زرين غافقى نقل مى کند که حضرت على (عليه السلام) فرمودند:
ياران مهدى مردانى هستند فولاددل که همه وجودشان يقين به خداست ومردانى سخت تر از صخره ها که اگر به کوه ها روى آرند، آنها را از جاى برکنند. درفش پيروزمند آنان به هرشهر وپايتختى روى آرند، آنجا را به سقوط وادار سازند، گوئى آن مردان عقابان تيزچنگند که بر مرکب ها سوار شده اند، اين شيرمردان پيروز وعقابان تيزچنگ براى تبرک وفرخندگى دست خويش را به زين اسب امام مى کشند وبدين سان تبرک مى جويند. آنان او را در ميان مى گيرند، جان خويش را در جنگ ها پناه او مى سازند وهرچه او اشاره کند، با جان ودل انجام مى دهند. برخى از آنان شب هنگام نخوابند وزمزمه قرآن ومناجاتشان هم چون زنبوران عسل فضا را آکنده سازد، تا بامداد به عبادت خداى بايستند وبامدادان سوار بر مرکب ها شوند.
آنانند راهيان شب وشيران روز وهم آنانند گوش به فرمان امام خويش، ايشان چون مشعل هاى فروزانند که دل هاى استوارشان بسان قنديل هاى نور در سينه شان آويخته است. اين مردان تنها از خدا مى ترسند فرياد (لا الله الا الله) و(الله اکبر) آنان بلند است. همواره شهادت وکشته شدن در راه خدا را آرزو مى کنند وشعار آنان (يا لثارات الحسين) است. به هر سو روى مى آورند، ترس وبيم از هيبت آنان، پيشاپيش در دل مردمان افتد (و تاب مقاومت از همه گرفته شود) اين خداجويان سبک بال به سوى خداوند خويش روى مى آورند وخدا به دست آنان امام حق را يارى مى فرمايد.
13ـ قطب الدين راوندى در کتاب الخرائج والجرائح نقل مى کند که:
امير مؤمنان (عليه السلام) بر منبر فرمودند: در آخرالزمان مردى از فرزندان من به پا خواهد خواست... [تا اينکه مى گويند:] هنگامى که پرچم او به اهتزاز درآيد، شرق وغرب را در برمى گيرد واو دستان پربرکتش را بر سر بندگان خدا قرار مى دهد. در اين هنگام، مؤمنى باقى نخواهد ماند مگر آنکه قلبش از پاره هاى فولاد محکم تر شود وخداوند عز وجل نيروى چهل نفر را به او بدهد.
14ـ همچنين در روايت متعدد ديگر مانند آنچه در صحيح مسلم ذکر شده است:
آنان بهترين دليران روى زمين هستند. مردانى هستند که خدا را آن گونه که بايد شناخته اند. آنها پرچم داران حضرت مهدى (عليه السلام) هستند. آنان فقهيان، قاضيان وفرمان روايانند.
اخبار فوق بخشى از اخبار فراوانى هستند که ويژگى ياران مهدى را بيان مى کنند ودر حقيقت، به (شايسته سالارى) دلالت دارند. شايسته سالارى در رابطه با عدالت، از چند منظر ومعنا قابل لحاظ است.
الف ـ عدالت به معناى عدم ارتکاب کبيره وعدم اصرار بر صغيره که ملکه درونى عدالت را تشکيل مى دهد. اين خصلت ها که ذکر شد، از عبادت، ايمان، شجاعت، اطاعت مولا وقدرت، همه حاکى از ملکه شدن اين نوع عدالت در ياران مهدى است وآن حضرت عادلان را به اين معنا گزينش مى کند.
ب ـ عدالت به معناى اعتدال، دورى از افراط وتفريط وگزيدن حد وسط در بين رذائل وفضائل است. اوصاف ذکر شده حاکى از يک اعتدال درونى هستند. مثلاً شجاعت که در اخبار آمده حالتى معتدل بين جبن وتهور است.
دـ عدالت به مفهوم (اعطاء کل ذى حق حقه) و(وضع کل شيء فى موضعه) ـ آن حضرت پرچم خود را به مردان صالح وصادق وحق شناس مى دهد که جز از خدا نمى ترسند وکشته شدن در راه خدا را همواره آرزو دارند وزمزمه قرآن ومناجاتشان چون زنبوران عسل فضا را آکنده سازد (حديث 12).
وـ طبق حديث 14، اينان فقهيان وقاضيان وفرمان روايانند. آرى، چنين شايستگانى براى چنين مناصبى مناسبند.
ه ـ عدالت به معناى موزون بودن ومتعادل بودن که در سازمان ياران مهدى محسوس است. نظم واعتدالى که دارند، سازمان زيبايى که دارند ودر جغرافياى وسيع شرق وغرب (حديث 13) وهر شهر وپايتخت (حديث 12) با اين گستردگى از انسجام وانتظامى خوب برخوردارند وهمين نظم واعتدال عامل فتوحات آنان است. در اين زمينه، کافى است به حديث 9 مراجعه شود ونيز حديث 4.
جمع بندى
سازماندهى آن حضرت کاملا متکى به عنصر عدالت است (به تفصيلى که ذکر شد).
برنامه ريزى
دومين وظيفه مدير بعد از سازماندهى برنامه ريزى است.
برنامه ريزى مانند پلى است ميان جايى که هستيم وجايى که مى خواهيم به آن برسيم. برنامه ريزى يعنى انتخاب مأموريت ها، هدف ها واقداماتى براى نيل به آنها که مستلزم تصميم گيرى وانتخاب از ميان بديل ها براى اقدام آينده سازمان است.
برنامه ريزى اساسى ترين وظيفه در ميان وظايف مديريت است. ديگر وظايف مدير، يعنى سازماندهى رهبرى و کنترل، هدف هايى را پى مى گيرند که در فرآيند برنامه ريزى پى گيرى شده است. برنامه ريزى جايگاهى را که سازمان در آينده بايد در آن قرار گيرد تعيين مى کند وسپس مجموعه هايى از اعمال کارساز را که براى رسيدن به اين وضعيت در آينده ضرورى است انتخاب واجرا مى کند. همه افراد سازمان ها وگروه ها بايد براى فعاليت هاى خود برنامه ريزى کنند تا بتوانند به خواسته هاى خود جامه عمل بپوشانند.
آن حضرت (عجل الله فرجه) برنامه ريزى دارد. برنامه اى براى اجرا وايجاد عدالت، عدالتى در تمام ابعاد، اقتصادى، سياسى، اجتماعى، امنيتى و... که همان قسط است وعدالت اجتماعى (به معناى اعم) حال به گوشه اى وشمه اى از برنامه هاى مهدى (عجل الله فرجه) اشاره مى کنيم.
امام على (عليه السلام):
15ـ در زمان حکومت مهدى (عليه السلام) گرگ وميش با هم در يک مکان زندگى مى کنند. بچه ها با مارها وعقرب ها بازى مى کنند، در حالى که اذيت نمى شوند. شر از ميان مى رود وخير باقى مى ماند.
16ـ قائم ما با رعب وبا پيروزى تأييد مى شود. زمين در زير پاى او مى پيچد وگنج هاى آن از براى او آشکار مى شود. حکومت او مشرق ومغرب را فرا مى گيرد وخداوند دينش را بر همه اديان غالب مى گرداند، گرچه مشرکان ناخوش دارند.
17ـ وقتى قائم ما از مکه قيام کند وعازم کوفه شود، منادى به او ندا مى کند هيچ يک از شما خوراکى وآشاميدنى برندارد. مهدى (عجل الله فرجه) سنگ موسى را که دوازده چشمه از آن جارى مى شود با خود حمل مى نمايد در هر منزلى که وارد مى شود آن را نصب مى کند وچشمه ها از آن مى جوشد وهر گرسنه از آن بخورد سير وهر تشنه سيراب مى شود. اين توشه آنان خواهد بود.
18ـ مهدى (عجل الله فرجه) هفت سال حکومت خواهد کرد که هرسال از آن معادل ده سال از سال هاى شماست. آن گاه خداوند آنچه خواهد انجام خواهد داد.
ابو بصير مى گويد: گفتم فداى تو شوم، چگونه اين سالها طولانى مى شوند؟
امام فرمود: خداوند به فلک امر مى کند که کند حرکت کند. از همين رو، روزها وسال ها طولانى مى شوند. ابوبصير مى گويد: اگر در فلک تغييرى پيدا شود، عالم تباه مى شود. امام (عليه السلام): اين سخن زنديق هاست. اما مسلمانان اين سخن را خواهند پذيرفت. چرا که خداوند براى پيامبر خود ماه را دو نيمه کرد. قبل از آن براى يوشع بن نون خورشيد را برگرداند وخبر از طولانى بودن روز قيامت که معادل هزار سال شماست داد.
19ـ قائم ما به هر سو که رود، ابرها بر سر او سايه مى افکنند وبا زبانى فصيح مى گويند اين مهدى آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) است که زمين را پس از وفور بى عدالتى وستم پر از قسط وعدالت مى کند. همچنين زمين در زير پاى او مى پيچد. (يعنى قدرت طى الارض خواهد داشت)
20ـ چون قائم ما آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) قيام کند، شمشيرهاى نبرد (از آسمان) فرود مى آيند. بر هر شمشرى اسم خود ونام پدر صاحب آن شمشير را نوشته اند.
21ـ هرگاه قائم ما خروج کند، زمين گنج هاى خود را بيرون مى برد ومردم هم آن را مشاهده مى کنند.
22ـ هنگام ظهور، زمين به نور قائم (عليه السلام) منور مى گردد وتاريکى از ميان مى رود ومردم نياز به نورافشانى خورشيد وماه ندارند.
23ـ در دوران ظهور، مؤمن پرنده اى از هوا به زير مى کشد، سپس آن را ذبح کرده وپس از بريان نمودن مى خورد، اما استخوانش را سالم باقى مى گذارد. آن گاه به آن مى گويند به اذن خداوند زنده شو، پس زنده مى شود وپرواز مى کند وهمچنين است در مورد آهوهاى صحرا. در آن زمان قائم (عجل الله فرجه) مايه روشنى شهرهاست ومردم نيازى به خورشيد وماه ندارند. بر روى زمين، نه جانورى موذى يافت مى شود ونه شرى ونه سمى ونه فسادى چرا که عدالت او آسمانى است ونه جن وشيطان در آن راهى براى وسوسه وفتنه انگيزى ندارند. بنابراين نه کردار زشتى وجود دارد ونه جسارتى ونه حسادتى ونه چيزى از تباهى. زمين ودرخت دچار آفت نمى شوند وکشتزارها سالم وبرپايند وهرگاه چيزى از آن برگيرند، در وقتش مى رويد وبه حالت اول برمى گردد. پدر خانواده به فرزندش لباس حرير مى پوشاند، در حالى که پيوسته با اوست ومندرس نمى گردد وبه هر رنگى که مايل باشد در مى آيد. براى شيطان در آن دوران بلدى يافت نمى شود که در آن مسکن گزيند وفرشتگان با مؤمنان مصافحه مى کنند.
24ـ او گنج ها را استخراج مى کند، اموال را تقسيم مى کند واسلام را حاکم مى کند.
25ـ او متوجه شام مى شود. جبرئيل وميکائيل اطراف او را مى گيرند، اهل آسمان وزمين شادمانى مى کنند، پرندگان, وحشيان وماهيان شادى مى کنند، آب در دوران او فراوان مى شود ورودخانه ها جارى مى گردند، زمين ثمرات خود را مى افزايد، گنج ها ظاهر وخارج مى شوند.
26ـ رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد:
در آخر امت من، مهدى خروج مى کند. خدا باران را برايش فراوان مى بارد وزمين، گياه خود را مى روياند. او مال را به شکل صحيح تقسيم مى کند، مرکب ها فراوان مى شوند ومردم مورد اعظام واکرام مى شوند. او هفت يا هشت سال حکومت مى کند.
27ـ رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد:
مهدى هفت يا هشت سال حکومت مى کند. امت من در آن در تنعم ورونق هستند که هيچ امتى اين گونه در رفاه نبوده است. زمين هرچه دارد بدون کم وکاست رو مى کند، مال در آن زمان مثل دوس است به هرکس مى رسد. مى گويند هرچه مى خواهى بردار.
28ـ در زمان قائم (عجل الله فرجه)، فراوانى ووفور از جهت باران وکشاورزى است. کينه از دل بندگان مى رود، وحشيان رام مى شوند، يک زن بين عراق وشام عبور مى کند. در حاليکه همه جا همواره گياهان ومزارع است وزينت خود را با خود دارد، هيچ درنده اى او را دچار اضطراب وترس نمى کند. اگر مى دانستيد به خاطر ايستادگى در برابر دشمن وتحمل ناروائى که مى شنويد چه چيزى براى شما خواهد بود وهر آينه دلهاى شما شاد مى شد.
29ـ امير المؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد:
مهدى (عجل الله فرجه) فرماندهان (فرمانداران) را به شهرها مى فرستد تا به عدالت بين مردم حکم کنند. گوسفند يا گرگ يک جا خواهند بود، بچه ها با عقرب ومار بازى مى کنند، بدون آزار واذيت... بدى مى رود وخوبى باقى مى ماند. رونق کشاورزى بى اندازه مى شود. زنا، شرب خمر وربا رخت برمى بندد، مردم به عبادت، شريعت وديانت روى مى آورند، نماز جماعت رونق مى گيرد. عمرها طولانى مى شود، امانات اداء مى شود، درختان پرميوه مى شوند، برکات فراوان مى گردد، اشرار نابود مى شوند، اخيار باقى مى مانند، دشمنان اهل بيت باقى نمى مانند.
اين مشتى از خروار است. احاديث فراوان ولى مجال اين مقال اندک است.
دو عنصر برنامه ريزى وعدالت از ميان اين اخبار نورانى موج مى زند. نياز به شرح نيست (عدالت اجتماعى) که شامل عدالت در همه عرصه ها مى شود، کاملاً مشهود است.
در حديث 19، بحث از پر کردن زمين از قسط وعدل است ودر حديث 28: بحث از حکومت عادلانه فرمانداران وکارگزاران او در بلاد است. از اين قبيل اخبار که از اعمال عدل به شکل مطلق ياد مى کند، در جوامع حديثى مهدوى فراوان است. مخصوصاً که اصطلاح (مملو کردن) طرح شده، آن هم بعد از مملو بودن از ظلم، پرکردن عدل يعنى فراگيرى وگسترش وهمه جانبگى عدالت. استاد مطهرى مى گويد:
(آيات قرآنى عدل را چهار قسمت کرده: عدل تکوينى، عدل تشريعى، عدل اجتماعى وعدل اخلاقى وآنچه در قرآن در زمينه عدل اجتماعى آمده، چهار قسمت است: عدل خانوادگى، عدل قضايى، عدل اصطلاحى اجتماعى وعدل سياسى بيش ترين آيات مربوط به عدل ودرباره عدل جمعى وگروهى است، اعم از خانوادگى، سياسى، قضايى، اجتماعى. تا آنجا که اين بنده به تقريب به دست آورده در حدود 16 آيه در اين زمينه است.
برنامه حضرت مهدى (عجل الله فرجه) امتلاء ارض از عدالت به صورت تمام وکمال است والا (يملأ الارض به قسطا وعدلا) معنا ندارد واما آنچه از اخبار به دست مى آيد وجز برنامه عادلانه اوست:
الف ـ عدالت اقتصادى (آشکار شدن گنج ها در حديث 16) که در احاديث فراوانى به آن اشاره شده، حاکى از يک فعاليت عظيم ورونق اقتصادى است که آنچه ثروت در دل زمين است استخراج مى شود. هرچند لحن آيات حاکى از يک اعجاز وکرامت است، ولى مى تواند حاکى از قدرت مديريت برنامه ريزى آن حضرت در به کارگيرى نيروها هم مى باشد. به هرحال، اين اصطلاح مکرر (آشکار شدن گنج ها)، سمبلى از رونق واستخراج معادن گوناگون است يعنى مديريت بهره ورى يعنى استفاده از جميع امکانات زمين، نه اينکه زمين پر از ثروت باشد ومثل بعضى کشورها، مردم روى آن گرسنه قدم بزنند.
ب ـ اصطلاح (فراوانى باران ) (حديث 25 و26)، (جوشش چشمه ها) (حديث 17)، (فراوانى آب در دولت او) (حديث 25) حاکى از عدالت است چرا که در اخبار است اگر عدالت قضايى باشد، آسمان مى بارد. ونيز حاکى از يک (مديريت آب) است که از شاخه هاى مديريت بهره ورى است.
ج ـ عدالت بالسّويه اجتماعى کاملا مشهود است چرا که لحن حديث مطلق است وشامل همه انسان ها در همه زمين مى شود. بحث از سرزمين خاص نيست قلمرو حکومت او سراسر سرزمين وهمه انسان ها هستند وطبق اخبار که هيچ قيدى ندارد، اين ثروت جوشان، فراگير وبدون تبعيض است وشعبه اى از رحمت رحمانيه است.
دـ در تعريف برنامه ريزى گفته شد انتخاب اهداف از عناصر اصلى آن است وکليه اقدامات وتصميم گيرى ها براى رسيدن به آن اهداف انجام مى پذيرد. مهدى (عجل الله فرجه) از حکومت خود چه هدفى دارد، جز همان اهداف که رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) وامير المؤمنين (عليه السلام) داشتند کما اينکه آن حضرت در يک خطبه به چهار هدف اشاره مى کند (احياى معالم وشعائر دين خدا، اصلاح (آبادانى شهرهاى خدا) امنيت بندگان مظلوم خدا واقامه حدود خدا) همين اهداف را امام حسين (عليه السلام) هم به عينه بيان مى کند. اين اهداف در يک کلمه قرآنى (قيام به قسط) خلاصه مى شود.
در اخبار فوق، مهدى هم امنيت مى آورد. نماد امنيت بازى کردن بچه ها با عقرب ها ومارها بدون ترس (حديث 15)، مسافرت يک زن با زينت بدون ترس از عراق به شام (حديث 28)، جمع شدن گرگ وميش با هم (حديث 15)، رفتن بدى ها وبدها وباقى ماندن خوبى ها وخوبها (حديث 23) مى باشد. اين ها سمبل امنيت بندگان مظلوم است که (زن وبچه) به عنوان مثال اتم است که نوعا در بحران ها دچار وحشت مى شوند (بيش از مردان) وپرواضح است که امنيت کامل در سايه عدالت قضايى است. اگر قاضيان عادل نباشند واحقاق حق وابطال باطل نکنند، امنيت افسانه اى بيش نخواهد بود. قرآن مى فرمايد:
((در زمان ظهور) خداوند براى مؤمنان وعاملان صالح خوف را به امنيت تبديل مى کند).
واين وعده خدا تحقق مى يابد. (اصلاح در بلاد) که از اهداف حکومت علوى بوده است هم در حکومت مهدوى از خلال اخبار مشهود است. نسل ها اصلاح مى شود، اخلاق ها اصلاح مى شود، بدى ها وجود ندارد، منکر زائل مى شود، لباس ها مندرس نمى شود. هر رنگ بخواهند ظاهر مى شود (حديث 23) اگر دقيق مرور شود، رونق اقتصادى وبى نيازى مردم از هر حيث حاکى از يک عدالت اقتصادى است. فقر توزيع نمى شود که نوعى عدالت منفى است بلکه فراوانى وثروت توزيع مى شود. اين حديث پيامش اين است که کسى زير خط فقر نيست. تهاجم فرهنگى از بين مى رود که نوعى عدالت فرهنگى را مى رساند (براى شيطان جايى باقى نمى ماند) يعنى اينکه تهاجم ونقشه هاى او شکست مى خورد. هيچ پدرى جلوى فرزندش خجل نيست. تسلط اقتصادى وفرهنگى دارد. مردم مرغ را مى خورند، دوباره زنده مى شود، يعنى هيچ کمبودى نيست. تمام اهداف چهارگانه علوى وتمام اقسام عدالت که استاد مطهرى شمرد، همه در اين اخبار مندرج است.
هـ برخى انديشوران برآنند که امام مهدى مبدء الآيات است يعنى صاحب معجزه است وتمام برنامه ريزى وسازمان دهى ورهبرى ونظارت او اعجاز آميز است واخبار حاکى از اين امر است. ولذا مديريت او با استانداردهاى مديريت مادى وتمدنى سازگار نيست طرحى نو در مى اندازد با ساقى به هم مى سازد وسقف مى شکافد ونيز برخى ديگر برآنند که عدالت مهدوى ناشى از عدالت خدايى است وعدل مثل توحيد امرى فطرى است. وچون تمدن موجود بشرى افسار گسيخته وبه دور از استانداردهاى عدل فطرى است وامام مهدى (عجل الله فرجه) عدالت فطرى را پياده مى کند. پس لاجرم با اين تمدن هاى مادى واندازه هاى آن نمى سازد واز راهبردها وراه کارهاى ديگر فوق مادى استفاده مى کند وجامعه اى بدور از معيارهاى شناخته شده مى سازد.
به نظر مى رسد که لحن اخبار وادبيات خاص آن که مبتنى بر فرهنگ مغيبات است موجب چنين برداشت هايى شده است در صورتى که انديشمندى ديگر معتقد است که همه چيز عادى ومادى است حتى اگر بحث از نورى در کف دست ياران مهدى ديده مى شود که از يکديگر اطلاع پيدا کنند همين وسائل ارتباط الکترونيک جديد است ونه امرى خارق العاده، آنچه حق است امرى ميان اين دو نوع انديشه است.
حکومت حضرت مهدى (عجل الله فرجه) چون آخرين حلقه حکومت ولوى ورحمانى است على القاعده از نوعى کرامت برخوردار خواهد بود تا ريشه تمام ظلم واستکبار را بکند وبخشکاند وچون سنت خداوند جريان امور از طريق اسباب است از تدابير سياسى اجتماعى واقتصادى شناخته شده استفاده مى شود منتهى با قدرت وسرعتى خارق العاده تر وبه قول بعضى متفکران معاصر (اينکه همه سلاح ها در مقابل مهدى (عجل الله فرجه) از کار مى افتد به اين علت است که حضرت مهدى (عجل الله فرجه) آگاهى مى دهد لذا آن ها به ناکارايى سلاح ها وتو خالى بودن دشمنان پى مى برند ومقابله مى کنند وآن سلاح بى تاثير مى شود در مقابل اراده مردم مثل انقلاب بهمن 57) با اين برداشت ادبيات کرامت آميز مهدوى که تا بحال 29 نمونه از آن، در اين مقاله نقل کرديم. در عين خارق العاده بودن تاثير به خاطر شخصيت خارق العاده حضرت مهدى (عجل الله فرجه) همه چيز را از طريق اسباب خودش پى مى گيرد. وحضور فرشتگان واجنه هم از اين قبيل قدرت هاى روانى وروحى است که گاهى تحت عنوان (رعب) در بعضى اخبار طرح شده است (حديث)
اين نکته را از اين جهت نقل کرديم که وقتى از عصر عدالت همه جانبه در برنامه ريزى آن حضرت سخنى مى رانيم نگاه صحيحى داشته باشيم. چرا که حکومت مهدوى همانند حکومت نبوى وعلوى براى ما منتظران الگوست صرف اميدزايى نيست بايد با استاندارهاى بشرى قابل تحقق باشد تا بتوانيم در حکومت هاى اسلامى قبل از حکومت مهدوى به تحقق عدالت اجتماعى همت گماريم.
بر اين اساس حديث 17 که از سنگ موسى که همراه مهدى است وواجد همه تدارکات است مى تواند وسيله اى بسيار پيش رفته باشد چرا که قسمت اعظم علم نزد حضرت مهدى (عجل الله فرجه) است ومى تواند پيش رفته ترين امکانات را در اختيار بگيرد.
نکته اى که باقى مى ماند لحن شديد امام صادق (عليه السلام) در حديث 18 است که مخالفان طولانى شدن سال ها را زنديق مى شمارد کما اينکه مخالفان انشقاق قمر به دست رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را زنديق مى انگارد. زنديق منکر قدرت خارق العاده الهى است. بايد گفت اگر ما قاعده (جريان امور از طريق اسباب) را بپذيريم همه چيز حل مى شود. حتى طولانى شدن زمان، کما اينکه در تعريف معجزه وتمايز آن با سحر به همين نکته (تکيه بر اسباب) اشاره وتکيه مى شود.
به تناسب نکته اى برنامه ريزانه هم گفته شود وآن اينکه از انواع برنامه ريزى مديريت زمان است وحديث 18 به آن هم اشاره دارد. مديريت زمان علاوه بر تعريف اصطلاحى آن که بهره بردارى بهينه از زمان است وشعار مبنايى آن (توزيع الوقت توسيع الوقت است) با الهام از اين حديث مى تواند معناى خاصى پيدا کند وآن مديريت زمان با ولايت تکوينى است که بتوان آن را توسعه داد، وشايد اين معنا باشد که توسيع وطولانى شدن وقت حاکى از بهترين استفاده از زمان است. وقتى از ثانيه ثانيه به شکل مفيد استفاده کنيم زمان اضافه مى آوريم. صاحبان مديريت زمان در 24 ساعت که ديگران هم در اختيار دارند برآمدى 72 ساعته يا بيش تر دارند، چرا که بلدند چگونه استفاده کنند، اين رمز وراز مديريت زمان است، بر اين اساس توجه به تدبير الهى حضرت مهدى (عجل الله فرجه) ومديريت فوق عالى زمانى توسط ايشان گويا زمان طولانى تر از هميشه است مثلا در حديث شماره 26 مدت حکومت ايشان را به هشت يا نُه سال دانسته است ولى همين زمان وقتى خوب بهره بردارى شود با هزار سال برابر است.
لذا آن حضرت برنامه ريزى عادلانه وخارق العاده خود را که در همه ابعاد است در همين مدت کوتاه انجام مى دهد... از اين رو نياز نيست خيلى خود را اسير اعداد وارقام نماييم. (والله العالم) اين همان عدالت بى پايانى است که توسط آن حضرت انجام مى گيرد.
وـ حديث 20 حاکى از مسلح بودن وتوانايى نظامى همگانى است همه به نامشان شمشيرى ثبت است اين نوعى عدالت است که همه آموزش دفاعى ونظامى مى بيننند ونيز فراوانى سلاح را نشان مى دهد در مقابل اين امت مسلح وتحت فرمان فرمانده چگونه مى توان ايستاد؟!
ح ـ حديث 22 حاکى از اوج عدالت اجتماعى است که آنچنان صحنه ها را نورانى مى کند که گويا مردم نيازى به نورافشانى خورشيد وماه ندارند. وچون نور فراگير است، پس عدالت او فراگير است.
ط ـ حديث 25 حاکى از رضايت همگانى از حکومت آن حضرت است که ناشى از اعمال عدالت است. چرا که شادى آسمان وزمين را ناشى از ظهور او وظهور آب وگنج از آسمان وزمين مى داند اين يک عدالت رضايت آميز است.
ى ـ در حديث 26 بحث از تقسيم صحيح اموال است که همان توزيع عادلانه ثروت است که به لفظ (صحيح) از قول نبى اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) طرح شده است يعنى عمده ترين معضل اقتصادى حکومت ها ودولت ها را حضرت مهدى (عجل الله فرجه) با مديريت عادلانه وبرنامه ريزى عادلانه اقتصادى خود حل مى کند وبه گونه اى که رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در حديث 27 بر بى نظيرى رفاه مهدوى اشاره مى کند آنقدر مردم در اثر اين توزيع بى نياز مى شوند که سياست چک سفيد اعمال مى شود وطبق حديث 27 مال در يک ظرف است وهرکس به شکل آزاد از آن برمى دارد.
ک ـ اين عدالت اقتصادى واين برنامه ريزى کم نظير اجتماعى از آن رو به ثمر مى نشيند که طبق حديث 29 در آن ربا وجود ندارد، ربا مظهر اقتصاد وتجارت نامشروع وغيرصحيح است واين يک پيام است براى کليه اقتصاد دانان که تنها راه عدالت اقتصادى گريز از ربا وخانواده آن است (هر نوع فساد اقتصادى) حديث 29 مى گويد وقتى ربا وزنا وبدى وشرب خمر نيست، عمرها طولانى توليدات عالى ديانت وامانت موجه ومعروف وبرکات فراوان مى گردد. واينکه مى فرمايد دشمنان اهل بيت باقى نمى مانند کنايه از اين است که اقتصاد اهل بيت حاکم مى شود اقتصادى که قرنها مانع از تحقق داشته است بدست مهدى (عجل الله فرجه) پياده مى شود.
جمع بندي: پس عدالت اجتماعى اعم از عدالت قضايى، فرهنگى، اقتصادى وخانوادگى وشغلى وامنيتى است که از خلال اخبار فوق استنتاج شد. ودست آورد دست پرقدرت مهدى (عجل الله فرجه) مى باشد. که ناشى از برنامه ريزى است به عنوان يکى از پنج وظيفه مديريت.
نظارت
سومين وظيفه يک مدير نظارت است
نظارت يا کنترل را به گونه هاى مختلف تعريف کرده اند در همه اين تعريف ها کنترل را نوعى مقايسه بين آنچه هست وآنچه بايد باشد دانسته اند يکى از اين تعاريف از استونر است که مى گويد:
کنترل مديريتى فرآيندى است جهت حصول اطمينان از اين که فعاليت هاى انجام شده با فعاليت هاى برنامه ريزى شده مطابقت دارد در واقع کنترل فراگيرتر از برنامه ريزى است کنترل مديران کمک مى کند تا مراقب اثر بخشى فعاليت هاى برنامه ريزى، سازماندهى وهدايت باشند، بخش اصلى فرآيند کنترل، اعمال اقدامات اصلاحى مورد نياز است.
يکى از عللى که موجب مى شود مديران به سختى تفويض اختيار کنند اين است که نگرانند زيردستان کارى را که مسئوليتش بر عهده آنان است به درستى انجام ندهند، اگر مدير نظام کنترل موثرى به وجود آورد اين بى ميلى به تفويض اختيار کاهش مى يابد. مديرانى که اختيار خود را تفويض مى کنند چون نهايتا خود مسوول تصميم هايى هستند که زيردستان مى گيرند به سازوکار بازخورد نيازمندند.
نظارت ها دو دسته است:
اول خود نظارتى يا نظارت از درون؛
دوم نظارت بيرونى وسازمانى.
در ديد اسلام نظارت درونى بر دو پايه عدالت وتقوا است (اعدلوا هو اقرب للتقوى) (عدالت کنيد به تقوى نزديک شويد) عدالت در اين معنا همان اعتدال درونى وکسب اوساط از فضايل ونيز دورى از کبائر وعدم اصرار بر صغائر وامورى که مورد نظارت هستند عبارتند از: افراد امور مالى، عمليات وبرنامه ها.
در حکومت مهدى (عجل الله فرجه) نظارت چگونه است؟ به چند خبر مهدوى اشاره مى کنيم:
30ـ چون قائم آل محمد قيام کند به هر اقليمى مردى مى فرستد وبه او مى گويد: فرمان تو در کف توست چون با موضوعى مواجه شوى که از آن سردرنياورى ونفهمى به کف دست خود نظر کن وبه هرچه در او بينى عمل نما قشونى به قسطنطنيه مى فرستد چون به خليج برسند چيزى بر پاهاى خود مى نويسند وروى آن راه مى روند اهل روم آنها را مى بينند ومى گويند اينها اصحاب او هستند که روى آب راه مى روند پس خود او چگونه است؟ آن گاه دروازه شهر را به روى آنان بازخواهند کرد آنها وارد مى شوند وهرچه بخواهند حکم مى نمايند.
31ـ هرگاه قائم ما قيام کند خداوند به گوش ها وچشم هاى شيعيان ما قوه ونيرويى بخشد در حالى که بين آنها وقائم (عليه السلام) واسطه اى نباشد، با شيعيان ما تکلم فرمايد وآنها مى شنوند وبه آن حضرت مى نگرند در حاليکه آن حضرت در مکان خود مى باشد.
32ـ گويا قائم را مى بينم که در پشت نجف بر اسبى سياه همراه با نقاطى سفيد وخطى سفيد در پيشانى آن سوار شده است آن گاه آن را به حرکت مى آورد ودر پس در اين هنگام اهل همه سرزمين ها او را در پشت سرزمينشان مشاهده مى کنند.
33ـ در خصوص قول خداوند (أينما تکونوا يأت بکم الله جميعا)؛ (هرجا باشيد خدا همه شما را جمع مى کند) ابا الحسن (عليه السلام) مى فرمايد: مربوط به قيام قائم است که خداوند جمع شيعيان را از جميع بلدان جمع مى کند.
34ـ امام باقر (عليه السلام) در تفسير آيه (الذين ان مکنا هم فى الارض اقاموا الصلوة وآتو الزکاة وامروا بالمعروف ونهو اعن المنکر فللّه عاقبة الامور) فرمود: اين مربوط به آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) است مهدى (عليه السلام) واصحاب او را خداوند در مشارق ومغارب زمين حاکم مى گرداند دين را پيروز مى گرداند وبوسيله مهدى واصحاب او بدعت ها وباطل را زائل مى کند پيروان باطل را هم زائل مى کند تا اثرى از ظلم نماند ياران مهدى امر به معروف ونهى از منکر مى کنند وعاقبت امر از آن خداست (سرانجام دين خدا حاکم مى شود).
35ـ امام صادق (عليه السلام) فرمود: در زمان قائم مؤمنى در شرق برادرش را در مغرب مشاهده مى کند وآنکه در مغرب است برادرش را در مشرق مى بيند.
اخبار فوق حاکى از نظارت آسان وجمعى است همه تحت نظر ديگرى وديگران هستند (حديث 35 و31). امر به معروف ونهى از منکر به عنوان نظارت عمومى رايج است واز برنامه هاى اصلى دولت مهدى (عجل الله فرجه) است (حديث 34) از خصوصيات ياران مهدى (عجل الله فرجه) به شکل بارز ايمان وتقوى وشجاعت است (احاديث 7 تا 14) که خود حاکى از يک نظارت درونى يا خود نظارتى است که در مديريت نوين به آن اهتمام ويژه اى مى شود.
مديران را از نظارت تحميلى پرهيز وبه خود نظارتى سوق مى دهند واين همان نهادينه شدن ملکه تقوى وعدالت است. بنابراين ظهور عدالت درونى که عامل پرهيز از گناه وموجب تعادل اخلاقى وفضيلتى است در ياران مهدى موج مى زند ونظارت را خود بخود اعمال شده قرار ميدهد... (اين يک جلوه از عدالت درنظارت ومديريت عادلانه مهدى)
از سوى ديگر در مديريت نوين از (نظارت موثر) صحبت شده است که عبارت است از نظارتى که به جمع آورى اطلاعات اکتفا نمى کند بلکه با استفاده از بهترين ساز وکارهاى نظارتى وبهترين راه کارها تا پايان پيش مى رود وکار نظارت را با اقدام اصلاحى تمام مى کند. آن گاه يکى از خصلت هاى نظارت موثر (اعتدال در نظارت) شمرده شده که ميانه روى در نظارت است نه خيلى زياد نه خيلى کم وگفته شده نظارت زياد به لجاجت، فريب دادن ودادن اطلاعات غير معتبر واصلاحات مقطعى مى انجامد ونظارت کم به تورم هزينه ها مى انجامد، لذا نظارت معتدل سفارش شده است.
ما يکى از معانى عدالت را معناى چهارم ميانه روى ودورى از افراط وتفريط آورديم. وحکومت مهدى (عجل الله فرجه) که مظهر عدالت تمام عيار است از بعد ميانه روى هم بهره مند است لذا آن حضرت از نظارت ميانه وموثر استفاده مى کند. چون يارانش پاک وپاک باخته هستند، به شکل خودجوش کار مى کنند ولى از آن جهت که فرد هرچه بهتر باشد بازهم نظارت مى خواهد براى اين کار طبق حديث 30در کف دست آنها نورى قرار داده که عامل ارتباط ونظارت است... علاوه بر اينکه نظارت عمومى امر به معروف ونهى از منکر هم وجود دارد. (طبق حديث 34).
وجهه سوم عدالت در نظارت عدالت به معناى مساوات ورفع تبعيض است چرا که لسان اخبار مطلق است وهمگان را شامل مى شود حتى خود حضرت علاوه بر اينکه از سوى خداوند تحت نظارت است. از سوى مردم هم به وسيله امر به معروف ونهى از منکر وبوسيله نور در کف دست هر فرد تحت نظارت است هرچند عصمت درونى او را بى نياز کرده است ولى عدالت اقتصادى تعميم در نظارت را دارد. چرا که ملاک نظارت وجود اختيار ومسئوليت است. وبالاترين مسئوليت در اختيار مهدى (عجل الله فرجه) است. (او نيز همانند جدش على (عليه السلام)) که خود را از نظارت مستثنى نمى دانست ومردم را به نصيحت خويش دعوت مى کرد، خود را از نظارت مردم مستثنى نمى داند؛ اگرچه در عمل موردى براى اقدام اصلاحى پيدا نشود. ودليل ديگر اين نظارت پذيرى مهدى (عجل الله فرجه) اين است که الگو بودن حکومت براى حکومت هاى قبل از ظهور هم باقى بماند که همه خود را نيازمند نظارت بدانند.
جمع بندي؛ نقش عنصر عدالت در نظارت: (طبق معانى ده گانه عدالت که در آغاز اين مقاله آمده است)
نظارت درونى يا خودنظارتى که همان کلمه عدالت وتقوا است؛ (معناى هفتم ودهم عدالت).
نظارت معتدل وبه دور از افراط وتفريط؛ (معناى چهارم عدالت).
نظارت عام وهمگانى از پائين به بالا يا از بالا به پائين بدون تبعيض. (معناى پنجم عدالت).
انگيزش
چهارمين وظيفه يک مدير انگيزش است. انگيزش از ساده ترين ودر عين حال پيچيده ترين وظايف مديريت است. به اين دليل ساده است که مردم به سوى رفتارى که احساس کنند پاداشى در پى دارد برانگيخته مى شوند. بنابراين؛ برانگيختن شخص نبايد کار چندان دشوارى باشد؛ فقط بايد مشخص شود که شخص چه مى خواهد تا بتوان از آن به عنوان پاداش وانگيزه استفاده کرد. در همين مرحله نيز انگيزش پيچيده مى شود؛ چرا که آن چه را که يک نفر به عنوان پاداش مهم تلقى مى کند، ممکن است براى شخص ديگرى مهم نباشد. افراد از نظر چگونگى پيش بينى موفقيت خود با هم متفاوتند. با اين حال على رغم پيچيدگى انگيزش، ترديدى نيست که انگيزش اساس مديريت است. اگر مديران نتوانند به گونه اى کارکنان را تشويق به کار کنند، در مديريت موفق نخواهند شد. دربارة انگيزش، نظريات متفاوتى ابراز شده است؛ ويکتور روم، مازلو، فردريک هرزبرگ، مک کلاند، وسل گلرمن وگرى دسلر که مشهورترين آن ها نظريه ابراهام مازلو است که براساس سلسله مراتب نيازها از مادى به معنوى تنظيم شده است. او معتقد است تامين نياز عمده ترين عامل انگيزش است. خاصيت انگيزش اين است که افراد بدون خستگى وبيهودگى با عشق وعلاقه نهايت توان را به کار مى گيرند تا نيازهاى خود را تامين کنند در نظريه مديريت رحمانى بالاترين انگيزش به برآورده شدن متعالى ترين نيازها اختصاص يافته است. در حکومت مهدوى انگيزش ياران مهدى به اوج مى رسد.
36ـ مفضل بن عمر از امام صادق (عليه السلام) سوال کرد آقاى من حضرت مهدى (عجل الله فرجه) از کجا وچه گونه ظهور مى کند؟ امام (عليه السلام) فرمود:
اى مفضل تنها ظاهر مى شود وتنها به خانه خدا مى آيد وتنها وارد کعبه مى شود وآن روز را به تنهايى به شب مى رساند. چون شب فرا آمد ومردم همه خواب رفتند جبرئيل وميکائيل وصفوف فرشتگان از آسمان نزد او فرود مى آيند. جبرئيل به او مى گويد: آقاى من سخنت روا وامرت نافذ است. آن حضرت دست مبارک بر صورت خود مى کشد ومى گويد: ستايش خداى را که وعده خويش استوار فرمود وزمين را در قبضه ما گذاشت. در هر کجاى بهشت که بخواهيد منزل مى گيريم چقدر خوب است اجر وپاداش عمل کنندگان در بين رکن ومقام مى ايستد وبه آواز بلند مى گويد: اى جماعت نقبا، اى خاصان وآنان که شما را (خداوند) پيش از ظهور براى نصرت من ذخيره کرد، از صميم دل واطاعت کامل نزد من آييد. صداى مبارک آن حضرت در شرق وغرب عالم به آن ها مى رسد، بعضى از آن ها در محراب به عبادت مشغول وبعضى در رختخواب مى باشند. به همين يک صدا همه آواز او را مى شنوند، دعوتش را اجابت کرده واندازة يک چشم بر هم زدن به مکّه مى آيند. همة آنان پيش او در بين رکن ومقام حاضر مى شوند. خداوند امر مى فرمايد نورى از آسمان تا زمين ستون وار کشيده شود وبه آن نور همة مؤمنان که در روى زمين هستند روشنائى مى گيرند ونورى از آن به اندرون خانه هاى مؤمنان بتابد ودل هاى آنان به تابش آن نور خرم وخرسند مى شود.
37. گويا مى بينم که اصحاب قائم (عجل الله فرجه) را که بين آسمان وزمين را پر کرده اند. چيزى نيست مگر مطيع آن ها حتى درندگان زمين وهوا همه چيز وهمه کس درصدد تامين رضايت آن ها هستند. زمينى بر زمينى ديگر فخر مى کند ومى گويد امروز بر من يکى از اصحاب قائم (عجل الله فرجه) گذشته است.
38. فرج ما هنگامى است که صاحب اين امر (قائم) با ميراث هاى پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) از مدينه خارج شده رهسپار مکه معظمه گردد، راوى پرسيد: ميراث پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) چيست؟ فرمود: شمشير، زره، عمامه، بُرد، تازيانه، پرچم، کمان وزين است. آن حضرت چون وارد مکه شد شمشير را از غلافش در مى آورد، زره وبُرد وعمامه را مى پوشد، پرچم را برافراشته تازيانه را به دست مى گيرد واز خداى تبارک وتعالى اذن ظهور مى طلبد.
39. امام باقر (عليه السلام) فرمود:
زمانى که قائم ما قيام کند دستش را بر سر بندگان قرار مى دهد، پس عقل هاى آن ها را جمع مى کند وخواسته هاى آنان با اين کار کامل مى شود.
40. امام صادق (عليه السلام) در حديثى طولانى که در آن آمار ياران حضرت مهدى (عجل الله فرجه) را به تفصيل کشورهاى آن ها ذکر کرده است. در ضمن آن ابوبصير مى پرسد:
فدايت شوم آيا در زمين غير از آنان کسى مؤمن نمى باشد؟ فرمود: بلى، ولى اينان کسانى اند که خداوند قائم (عجل الله فرجه) را از ميانشان برگزيد. وآنان نجبا، قضاة، حکّام وفقها در دين هستند. خداوند ظاهر وباطن آنان را پاک کرده به گونه اى که هيچ امر وحکمى بر آنان مشتبه نمى شود. هر کدام از آنان خودش را با 300 نفر برابر مى داند.
تا اين جا، چهل حديثى که آورده شد، چهار وظيفة يک مدير اسلامى ومهدوى روشن گرديد. وظيفه پنجم که رهبرى است، در حقيقت مجموعه اين چهار وظيفه وچهل حديث است. البته در اين نوشته فرصت اين مختصر مجال پرداختن به آن را نمى دهد.
انگيزش هم از اين احاديث خاص برداشت مى شود وهم از مجموعه چهل حديث. وقتى امامى عادل باشد. خصايص رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را داشته باشد تمام ودائع رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را با خود حمايل کرده باشد، (حديث 38) آن برنامه عادلانه وآن نظارت عدالت محور وآن سازماندهى مبتنى بر اعتدال را داشته باشد، بديهى است که همه به فرمانش در آيند. وقتى مساوات برقرار شود، هر کس به حق خود برسد ودر جاى خويش قرار گيرد. چگونه ممکن است که انگيخته نشود. وقتى مهدى (عجل الله فرجه) ظهور کند از مکه صدا زند هر جا باشد خود را برساند (حديث 32) (أينما تکونوا يأت بکم الله جميعاً) وقتى آن امام همام دست شفقت وقدرت بر سرها مى کشد، عقل وانديشه را جمع مى کند، عقل جمعى را به عقل فردى برترى مى دهد وآرزوهاى کودکانه ودراز را به آرزوهاى واقعى وشرعى تبديل مى کند (حديث 39). چگونه جهش وجنبش در ياران ايجاد نشود وجان خود را پناه او قرار ندهند؟ (حديث 10) وهرچه را اشاره کند با جان ودل انجام ندهند. (حديث 10).
بى ترديد اصلى ترين عامل انگيزش، وجود عدالت است که در تار وپود نظام مهدوى مشهود است. در سازماندهى، نظارت برنامه ريزى، رهبرى وهماهنگى، اين عنصر است که ياران او را به اهتزاز وابتهاج در مى آورد.
اگر ملاک انگيزش را تامين انواع نيازها بدانيم، طبق حديث 23 اين نيازها کامل اشباع مى شود وطبق حديث 9 (هرگاه که يکى از مؤمنان نياز ودرخواستى از حضرت داشته باشد قائم (عجل الله فرجه) فرشته اى را به سراغ او مى فرستد تا او را نزد قائم (عجل الله فرجه) ببرد پس نيازش برطرف خواهد شد. ومجددا به محل کار خود برگردانده خواهد شد). لذا مانعى از انگيزش وجود ندارد. واضح است که برطرف کردن نيازها جلوه اى تمام از عدالت ومساوات وبرابرى است. به عکس، ظلم، اجحاف وتبعيض در فروکاهيدن انگيزه هاى انقلابى وفداکارانه بسيار موثر است وچون امام مهدى (عجل الله فرجه) مظهر عدل، بلکه خود عدل است، عدل مشتهر ومنتظر است. او ظلم وجور فراگير را ريشه کن مى کند خواه ناخواه، همه به شکل اعجاب انگيزى برانگيخته ميى شوند. خداوند در قرآن چنين مى فرمايد:
اى کسانى که ايمان آورده ايد هر کدام از شما از دينش برگردد خداوند به زودى قومى را جايگزين آنان مى کند که دوستشان مى دارد وآنان نيز خدا را دوست مى دارند. آنان در نزد مؤمنان فروتن هستند ودر برابر کافران سربلند در راه خدا مجاهدت مى کنند واز ملامت سرزنش کنندگان نمى هراسند. اين فضل الهى است که به هر کس بخواهد عطا مى کند.
که عده اى از مفسران اصحاب مهدى را مصداق بارز اين آيه مى دانند.